فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 




نبوت، شريعت و قانون‏

از مهم‏ترين شاخصه ‏هاى فلسفه سياسى اسلام، توجه به نبوّت و جايگاه نبى ‏صلى الله عليه وآله در ساختار انديشه سياسى است. پیامبر اعظم ‏صلى الله عليه وآله در فلسفه سياسى كلاسيك اسلامى از دو جهت، بسيار مورد توجه قرار گرفته است: اول آن كه پیامبر اکرم در رأس ساختار سياسى قرار دارد و قوام و دوام مدينه به او بستگى دارد؛ دوم آن كه قانون در مدينه از نبى نشأت مى ‏گيرد.

در تفكر اسلامى نبى ‏صلى الله عليه وآله كه با عالم فوق قمر در ارتباط است، معارف را در قالب شريعت كه هم شامل قواعد فردى - اخلاق - و هم قواعد عمومى - قانون مدينه - مى‏شود از جانب خداوند دريافت كرده و به عموم انسان‏ها عرضه مى‏نمايد. در زمان حضور نبىّ مكرم اسلام‏ صلى الله عليه وآله آيات قرآن و سيره و سنت او مبناى عمل و راهنماى افراد در زمينه امور فردى - اخلاق - و امور اجتماعى - قانون - تلقى مى‏شد.
اما آنچه امروزه براى مسلمانان مبناى عمل است، آيات قرآن و عملكرد معصومين‏ عليهم السلام است. بنابراين اگر نصّ صريحى در قرآن يا سيره معصومين‏ عليهم السلام در مورد خاصى وجود داشته باشد، در آن زمينه نيازى به قانون‏گذارى احساس نمى‏شود. در غير اين صورت مى‏توان حكم مورد نياز را از ادله شرعى استنباط كرد.
علم فقه با شيوه ‏هاى خاص خود عهده دار تعيين قواعد و قوانين مورد نياز است. اما در مواردى كه نصّ صريحى وجود ندارد و استناد به سيره يا ساير مستندات نيز امكان‏پذير نيست، بايد آنچه به عنوان قاعده و قانون وضع مى‏شود، مطابق با شريعت باشد يا حداقل مخالفتى با آن نداشته باشد. به همين دليل است كه قانون موضوعه در ميان مسلمانان، چندان نمى‏تواند جايگاهى داشته باشد و بخش كوچكى از قلمرو قانون در ميان مسلمانان را به خود اختصاص مى‏دهد. بر اين اساس، قانون در ديانت اسلام و به تبع آن در تفكر اسلامى، پيوندى وثيق با دو مفهوم شريعت و نبوت دارد و نبى‏صلى الله عليه وآله به‏ عنوان صاحب، مُبلّغ و آورنده شريعت، از سوى خداوند، منشأ اصلى و منبع اساسى قواعد مورد نياز افراد بشر در قالب قانون تلقى خواهد شد.

مقدمه‏

قانون در يك تقسيم ‏بندى كلى به قانون موضوعه و قانون طبيعى يا الهى تقسيم مى‏شود. در ميان مسلمانان تقريباً هر دو ديدگاه طرفدارانى دارد. گرچه مى‏توان بحث قانون موضوعه در جهان اسلام را دنبال كرد، اما اين مقاله درصدد است تا رويكردى را رديابى نمايد و پيشينه ‏اش را جست و جو كند كه نياز به وضع قانون را ضرورى نمى‏داند. البته هر دو رويكرد اشتراكات و نقاط تقاطعى با يكديگر دارند، اما صرف‏نظر از اين اشتراكات، ديده شده است كه برخى صحبت از عدم نياز به وضع قانون به دليل وجود قانونى از جانب شريعت كرده ‏اند؛ براى مثال در دوره مشروطه شيخ فضل‏ اللَّه نورى چنين استدلال مى‏كند كه «اما قانونى كه فرموديد وضع خواهد شد، اولاً قانون ما هزار و سيصد و اندى سال پيش نوشته شده و به ما داده شده است…، و دين اسلام اكمل اديان و اتم شرايع است».(2) و نيازى به تشكيل مجلس و وضع قانون نيست، بلكه علما بايد تكليف همه چيز را بر اساس شريعت تعيين كنند. وى در جاى ديگرى مى‏گويد:

ما طايفه اماميه بهترين و كامل‏ترين قوانين الهيه را در دست داريم. اين قانون وحى خداوند است و معلوم است كه اين قانون الهى ما مخصوص عبادات نيست، بلكه حكم جميع مواد سياسيه را بر وجه اكمل و اوفى داراست. لذا ما ابداً محتاج به جعل قانون نخواهيم بود. خصوص كه ما بايد بر حسب اعتقاد به اسلام، نظم معاش خود را قسمى بخواهيم كه امر معاد ما را مختل نكند و لابد چنين قانونى منحصر خواهد بود به قانون الهى.(3)

البته به اين نكته واقفيم كه معتقدان به قانون موضوعه در ميان مسلمانان، اتفاق نظر دارند كه قانون وضع شده نبايد بر خلاف شريعت باشد؛ اما نكته مهم آن است كه گروه مقابل، اساس قانون موضوعه را زير سؤال مى‏برند و به وجود شريعت استناد مى‏كنند. اين ديدگاه گر چه خيلى افراطى است، اما نوع تعديل شده آن همان است كه متفكران مسلمان به عنوان قانون محصول وحى شناخته اند و بين نبوت، شريعت و قانون پيوند برقرار كرده اند. پيوندى كه باعث شده تا تقريباً جمله متفكران مسلمان اين مفاهيم را در دستگاه انديشگى خود به كار برند و بر بنيان اين بحث، مباحث ديگر خود را سامان دهند.

بنابراين، على رغم اهميت بسيار زياد مباحث تاريخى در مورد دولت نبوى و مبحث قانون و قانون‏گرايى در اين دولت كه حول محور مصحف النبى به عنوان قانون اساسى دولت نبوى مى ‏چرخد، اين مقاله درصدد است تا نوعى از قانون‏گرايى در جهان اسلام را واكاوى و پيشينه ‏يابى كند كه با دو مفهوم نبوت و شريعت در ارتباط تنگاتنگ است و سايه سنگين خود را بر انديشه و فلسفه سياسى مسلمانان افكنده است. عمده اين اتفاق در دوره ميانه تمدن اسلامى - كه عصر زرين تمدن و تفكر اسلامى نيز به حساب مى ‏آيد - افتاده است و اكنون مسلمانان را نيز تحت تأثير خود قرار داده است.
به اعتقاد يكى از پژوهشگران انديشه سياسى اسلام: «اسطوره‏ هاى سياسى كه در دوره ميانه تمدن اسلامى شكل گرفته و تكامل يافته‏ اند، به رغم تغييرات گسترده در فضاى ذهن و زندگى امروز مسلمانان، هنوز و براى هميشه در وراى ذهنيت و ارزش‏هاى فكرى جهان اسلام حاضر و زنده اند. آنها باقى مانده و بازتوليد مى‏شوند و با اين حضور ممتد خود، امكانات و محدوديت‏هايى به همراه مى‏آورند. حضور اين اسطوره‏ ها در دنياى جديد مسلمانان به احتمال زياد موجب پارازيت‏ها، اختلالات و ناسازه هاى تعيين‏ كننده براى اينجا و اكنون جوامع اسلامى بوده و باشد».(4)

عبارت فوق، توجيه كننده هدف و قصد مقاله حاضر است. اين كه چگونه مى‏توان از قانون صحبت كرد ولى وضع آن را مورد توجه قرار نداد؟ اين كه چگونه قانونى كه به دست بشر وضع نشده است مقبوليت عام پيدا مى‏كند؟ به اعتبار كدام مفاهيم است كه چنين قانون پيشيناى امكان ظهور و بروز پيدا مى‏كند- يعنى دو مفهوم شريعت و نبوت - و اين كه چگونه پيوند ميان مفاهيم قانون، شريعت، نبوت و وحى بخش عمده‏اى از تأملات متفكران مسلمان را بنيان مى‏ گذارد تا براساس وجود چنين مفاهيمى، ساير بخش‏هاى تفكر خود را مفصل ‏بندى نمايند؟ و در نهايت اين كه چگونه قدسيت و احترامى كه در مفاهيم نبوت، شريعت و وحى وجود دارد به مفهوم قانون (قانون الهى و پيشينى) سرايت مى‏كند تا متفكران مسلمان به خود اجازه ندهند با وجود حكم صريح شريعت به وضع قانون بپردازند و در صورت فقدان نص صريح شريعت، رعايت عدم مخالفت قانون موضوعه با شريعت را بكند؟ اينها جملگى پرسش‏ها و دغدغه‏ هايى است كه بهانه نگارش اين مقاله شد و نگارنده را بر آن داشت تا به مكتوب كردن اين دغدغه‏ ها خطر كند.

براى توضيح بحث فوق و دنبال كردن دغدغه‏ هاى تحقيق، ضمن بررسى دقيق قانون پيشينى و پسينى به لحاظ محتوا و در بستر تاريخ، ضمن تاكيد بر قانون پيشينى به ويژه از نوع الهى آن در اسلام، به سراغ بررسى اين مفهوم در تفكر اسلامى به طور كلى و در نهايت بررسى اين بحث در ديدگاه متفكرانى از شاخه ‏هاى مشاء و متعاليه خواهيم رفت و آن گاه به جمع‏ بندى و برخى نتايج اشاره خواهيم كرد.

بر اين اساس، پرسش اصلى تحقيق، اين است كه در اسلام چه نسبتى ميان قانون، نبوت و شريعت وجود دارد و بازتاب آن بر انديشه‏ هاى مسلمانان چيست؟
براى پاسخ به اين پرسش، فرضيه زير به آزمون گذاشته شده است: قانون در اسلام بر بنيان شريعت استوار است كه به واسطه نبوت نبى گرامى‏ صلى الله عليه وآله از جانب خداوند دريافت مى‏ شود و بر همين اساس انديشه ‏هاى اسلامى، نبي- فيلسوف را رئيس مدينه و اتيان‏ كننده قانون جامعه مى‏ دانند. انديشيدن به شيوه قديم و جديد و الزامات آن‏ به ‏طور كلى آگاهى، انديشه و تفكر به دو دوره قديم و جديد تقسيم مى ‏شود.(5) هر يك از دوران قديم و جديد ويژگى‏ ها و اقتضائاتى دارد و در موارد مختلف از يكديگر متمايز مى‏ شوند. اديان و مكتب‏هاى فلسفى را عمدتاً از جنس آگاهى ‏هاى قديم و انديشه ‏ها را از جنس آگاهى‏ هاى جديد بشر دانسته ‏اند.

تفكر سياسى قديم اساساً اخلاقى است و به دنبال نظام مطلوب است. اديان نيز از نظر مبنايى در انديشه سياسى قديم جاى مى ‏گيرند و به دنبال، نظم، نظام و سامان مطلوب هستند. در تفكر قديم اين فرض پذيرفته شده بود كه نظمى از پيش طراحى شده در هستى (Cosmos) وجود دارد. اين نظم در مورد تمامى اجزاى هستى به يكسان قابل پيگيرى است. اگر الگوى يك جزء استخراج شود، قابل تعميم به ساير اجزا نيز مى‏باشد. بنابراين قواعد و مقررات مربوط به فرد انسانى كه در حوزه اخلاق قابل پيگيرى است الگويى از قواعد و مقررات مربوط به شهر / جامعه نيز مى ‏باشد كه بايد به آن قانون اطلاق كرد.
بنابراين پيشينى بودن قانون از ويژگى‏ هاى تفكر قديم و پسينى بودن آن ويژه دوران جديد است. قانون، پيشينى و پسينى‏ قانون از يك منظر به پيشينى و پسينى تقسيم مى‏شود. قانون پيشينى، قانونى است كه از قبل وجود دارد و بشر در تدوين و تهيه آن دخالتى ندارد و صرفاً بايد آن‏را بيابد و به آن دسترسى پيدا كند.(6) اما قانون پسينى، قانونى است كه بشر در وضع و تعيين حدود آن دخالت مستقيم دارد و ناشى از اراده و خواست بشر است.

قانون به مفهوم اعم كلمه در همه فنون و علوم، قاعده كار و حاكم بر هر چيزى است. اما در معناى اخص آن، عبارت از دستور زندگى اجتماعى است.(7) انسان‏ها براى اين كه بتوانند به طور اجتماعى زندگى كنند نيازمند قواعد و قوانينى بودند تا بر اساس آن به تمشيت امور بپردازند. اين قواعد ممكن است وضع يا كشف شود.(8)

در روزگار كهن، قواعد و ضوابط از مناظرات و منازعات برخاسته و ناظر به فرضياتى درباره چگونگى جهان و طبيعت انسان و ماهيت كارهاى مطلوب و نامطلوب بوده است.(9) لئواشتراوس معتقد است در ديدگاه متفكران كلاسيك، زندگى نيكو، همانا كمال طبيعت بشرى است؛ همان زندگى در خور طبيعت است. پس آن قواعدى را كه بيانگر ويژگى‏ هاى ذاتى زندگى نيكو هستند، مى توان «قانون طبيعى» ناميد.(10) چنان كه اشتراوس تاكيد مى‏كند، اين قواعد در سرشت بشر و در طبيعت وجود دارند و بايد كشف شوند. اما قوانين موضوعه يا پسينى «ناشى از قدرت و عرف و عادت و سابقه و سنت و احكام پادشاهان و مصوبات مجالس مقننه است».(11) قوانين موضوعه، از قبل وجود ندارند بلكه محصول خواست و اراده انسان‏هايى هستند كه به صورت اجتماعى زندگى مى‏كنند.(12)

لزوم مطابقت قانون موضوعه با قانون طبيعى و يا به عبارت بهتر لزوم عدم مخالفت قانون موضوعه با قانون طبيعى، نكته اى است كه اختلافى در آن وجود ندارد. سيسرون، ناطق و سياستمدار روم، با طرح مفهوم ناموس طبيعت و قانون فطرت، قوانين موضوعه مخالف فطرت و طبيعت را حكم زور مى نامد و شايسته نام قانون نمى‏داند.(13) اما در اين كه قوانين طبيعى منشأ عقلى دارند يا الهى، ديدگاه‏ها متفاوت است. زينون، پيشواى رواقيون، آنچه را به حكم عقل سليم، موافق عدل تشخيص مى داد، قانون طبيعت تلقى مى كرد.(14) چنان كه پيش از اين نيز گفته شد، نوعى پيوستگى ذاتى ميان آدمى و طبيعت خارجى وجود دارد، به طورى كه قوانين حاكم بر طبيعت خارجى، در عين حال در مورد ساخت روانى انسان نيز معتبر است. در اين صورت، نظام طبيعت، نشانه اى از نظام جامعه مى‏شود.(15)

عده‏اى نيز قوانين طبيعى و فطرى را موهبتى الهى دانسته و مى‏گويند:
ناموس طبيعت قوانينى است لايتغير كه پروردگار دانا و تواناى جهان، به حكمت بالغه خود مقرر فرموده است… اين قانون در خلقت و فطرت و گوهر ذاتى بشر و جامعه بشريت به وديعت نهاده شده و در عين حال در علوم الهى و فلسفى و سياسى و حقوقى به كمالات مطلوبه و اصول مسلمه ‏اى اطلاق مى‏شود كه بنى آدم هميشه به رعايت آن ملزم بوده است.(16) قانون پيشينى در بستر تاريخ‏ قديمى ترين اثرى كه بين قانون پيشينى و پسينى تفكيك قايل شده و قانون پيشينى را برتر و مقدم بر قانون پسينى قرار داده مربوط به سوفوكل، شاعر بزرگ يونان است. وى در نمايشنامه «آنتى گون، دختر اديپ شاه» تقابل دو نوع قانون را به ميان آورده كه قهرمان نمايش به هنگام محاكمه و دفاع از خود به قوانين طبيعى استناد جسته و قوانين موضوعه را در مقابل احكام لايزال طبيعى، ناچيز مى‏شمرد.(17)

به طور كلى پيش از آغاز فلسفه، يونانيان معتقد بودند كه هر چيزى داراى جايگاه و وظيفه معينى است؛ حتى اين امر تابع مشيت زئوس هم نيست؛ زيرا خود زئوس نيز تابع همان قانونى است كه بر ديگران حاكم است.(18) بر اين اساس، فلاسفه به دنبال كشف عنصر لايتغيرى بودند كه اصل و اساس كائنات است و آن را قانون طبيعت نام نهادند. آنها معتقد بودند كه حقوق طبيعت، جاودانى و غير قابل تغيير و اوضاع و احوال انسان متغير است و چنان كه بتوان اين قانون ثابت و جاودانى را كشف كرد و حيات آدمى را با آن وفق داد، زندگى بشر تا درجه اى منطقى و عقلانى خواهد شد… و مرتبه كمال انسانى آن است كه تابع قانون ثابت طبيعت شود.(19)

افلاطون و سقراط و به طور كلى تفكر عقلى يونانى ديدگاه فوق را تعقيب كردند و به دنبال يافتن ارزش ها و فضايل ثابت و الگوهاى كامل و مطلوب، فلسفه خود را بنا نهادند.
مفهوم قانون پيشينى در مقطعى از تاريخ، با مفهوم الوهيت پيوند خورد و قانون پيشينى، ناشى از اراده خداوند دانسته شد. چنان كه دكتر كاتوزيان تصريح مى‏كند، مسيحيان به طور كلى، قوانين طبيعى را ناشى از اراده خداوند مى‏دانستند و اين قوانين، جلوه اى از مشيت الهى تلقى مى شد. هر چند كه عقل بشرى مى تواند آن را دريابد.(20)
مسلمانان نيز بر منشأ الهى قوانين تاكيد كرده اند. ايشان اعتقاد به نوعى ناموس الهى دارند كه بر تمام عالم حكمفرماست. در اين باره گفته مى‏شود:

پيروان ديانت اسلام را به طور كلى عقيده بر اين است كه قوانين الهى ناشى از اراده پروردگار و حاكم بر جهان هستى است وذات مقدس ربوبى، آنها را از طريق وحى بر فرستاده اش نازل فرموده است. مشيت الهى با طبيعت امور و فطرت بشر كه جملگى مخلوق اويند، سازگار است.(21)

متفكران مسلمان وقتى كه مى خواهند وجود خداوند را اثبات كنند نيز به برهان نظم اشاره مى‏كنند كه در اين برهان نيز نظم پيشينى و جعل شده از سوى ناظمى همچون خداوند متعال، اساس استدلال قرار مى‏گيرد. طبق مدعاى اين برهان، هر كسى با مشاهده جهان هستى در مى يابد كه در هر گوشه ‏اى از اين جهان نظم دقيقى به كار رفته است.
با ملاحظه هر يك از موجودات، سازمان منظمى در آنها به چشم مى خورد كه برنامه، حساب و قانونى بر تمام اجزاى آن حكمفرماست و اين نشان از وجود نظمى كلان در كل هستى دارد و اين نظم ناشى از ناظمى است كه او خداوند متعال است. آنچه كه در مورد برهان نظم براى ما اهميت دارد اين است كه اصل نظم پيشينى حاكم بر جهان هستى پذيرفته شده است. قبل از اين كه مدينه اى شكل بگيرد و قانون گذار انسانى اى به تعيين و وضع قانون بپردازد اين نظم و قانون توسط خداوند متعال بر سر تا سر عالم و اجزاى آن، اعم از انسان و شهر، گسترده شده است.

فردريش فون هايك، دو نوع قانون موضوعه و طبيعى را با عنوان تزيس (Thesis) (قانون موضوعه) و نوموس ( Nomos) (قانون طبيعى) مطرح كرده و تفاوت‏هاى آنها را بر مى شمارد. به اعتقاد او در قانون موضوعه، قصد و اراده دخيل است، در حالى كه قانون طبيعى بر معيار «درست بودن» استوار است.(22) از نظر فون هايك قانون طبيعى مربوط به قواعد رفتار درست است؛ اين قوانين كشفى هستند و حوزه اعمال مجاز براى همه اجزاى جامعه را تعيين مى‏كنند.
از نظر او قانون طبيعى از شرايط نظم خود جوشى مشتق مى‏شود كه انسان آن را ابداع نكرده است.(23) اين قوانين به منزله حقيقت‏هاى ابدى تلقى مى شدند كه قابل كشف بودند ولى قابل تغيير هرگز.(24) بر اساس نگاه پيشينى به قانون است كه هايك مى‏گويد «قانون» از قانون‏گذارى قديمى‏تر است، چرا كه قبل از اين كه بشر اقدام به وضع قانون كند، قوانينى وجود داشته اند. گو اين كه مسلمانان معتقدند اين قانون را قبلاً خداوند در نظر گرفته و از طريق انبياى عظام به بشر هديه كرده است.

بنابراين چنان كه پيش از اين نيز تاكيد شد، در تفكر اسلامى قانون پيشينى با ديانت ارتباط پيدا مى‏كند و با دو مفهوم نبوت و شريعت پيوند مى خورد و تأثير عميقى بر دانش سياسى مسلمانان مى‏گذارد.

البته پيوند قانون پيشينى با ديانت، مختص مسلمانان نيست؛ چنان كه اشتراوس در تفسير گفته اى از جان لاك مى‏گويد: «قانون طبيعى نوعى بيان نامه الهى است. همان صداى خدا در وجود بشر است. پس مى توان آن را قانون خدا يا قانون الهى يا حتى قانون ازلى ناميد».(25) اشتراوس در ادامه مى‏گويد قانون طبيعت را مى‏توان اثبات كرد، چون وجود و صفات خدا را مى‏شود اثبات كرد و چنين قانونى نه تنها در عقل يا از راه عقل بلكه از راه وحى نيز به مقام قانونى مى‏رسد. اين در حالى است كه لاك خود، پا را از اين نيز فراتر نهاده و مى‏گويد: «بشر از راه وحى است كه چنين قانونى را به صورت تمام و كمال شناخته است، ولى بعدها عقل بشر، قانونى را كه به وحى به او رسيده است، تأييد مى‏كند».(26) قانون پيشينى، وحى و شريعت در اسلام‏ واژه قانون، معادل «Law» در زبان انگليسى و تركيب قانون اسلامى، معادل «Islamic law» محصول درك بشر غربى است كه از طريق ارتباطات زبانى به جوامع مسلمان راه يافته است. در گفتار پيشامدرن مسلمانان، عبارتى مشابه اين واژه وجود ندارد، بلكه به جاى آن دو واژه «فقه» و «شريعت» براى سرسپردگى جوامع مسلمان به قانون الهى به كار برده مى شد. البته واژه‏هاى «فقه و شريعت» با هم تفاوت دارند.
فقه هميشه به بشر ارجاع داده مى‏شود و كم و بيش واژه‏اى آكادميك است و شامل جست و جو، تفسير و تحليل و ارائه قانون مى‏شود؛ خواه اين كار در كتاب، مكتب يا ذهن صورت گيرد، خواه در پاسخ به سؤالى خاص. فقه را مى توان نوشت، آموخت و مطالعه كرد؛ مى توان درباره آن فكر كرد و مفاهيمش را به كار گرفت و پياده كرد.
اما شريعت، واژه اى است كه معنايى الهى دارد و مى تواند در سطحى وسيع و به صورت آزاد به كار گرفته شود تا به دين مسلمانان ارجاع داده شود؛ چرا كه شريعت، دين خداست. شريعت حتى در زمانى كه جزئيات قانون، نامعلوم و ناملموس باشند به معناى قانون خداست. در يك معناى خاص و محدود مى‏توان “شريعت” را به قانون خدا به عنوان قانونى ايده آل كه به نوعى در وحى جاى داده شده، تعبير كرد.(27)
بر اين اساس، مسلمانان، عمدتاً شريعت را كه از جانب خداوند و توسط فرستاده او به انسان‏ها رسيده است، قانون بنيادين مى‏دانند. برخى معتقدند شريعت، همه شعبه ‏هاى حقوق (داخلى و بين المللى، عمومى و خصوصى، جزا و مدنى) و حتى تكاليف مذهبى و اجتماعى، امور عبادى، مناسك شرعى و احكام مستحبات را در بر مى‏گيرد.(28)

از نظر مسلمانان قانون‏گذار نخست، پروردگار جهان است كه با فرستادن كتاب كريم و يا با زبان پيام آور خود، تشريع و قانون‏گذارى كرده است.(29) آنچه را كه كتاب خدا و رسول او به عنوان روش زندگى مطرح كرده اند شريعت نام داده‏اند.(30) شريعت به عنوان قانون خدا، قانونى عام و شامل است كه همواره و براى تمام زندگى انسان به كار مى‏آيد. ابوالاعلى مودودى در بيانى مفصل اين ديدگاه را - كه بسيارى از متفكران مسلمان آن را قبول دارند - اين گونه ارائه مى‏كند: نظريه اى كه قرآن و پيامبر درباره زندگى انسان در اين سرا عرضه كرده اند چنين است كه نظام آفرينش بر اساس قانون منسجمى در گردش است و تابع نظام محكم و استوارى است.
خدا در امور دنيا دخالت دارد و شايسته نيست كه نظام آفرينش از دستور او پيشى بگيرد و يا راه نافرمانى در پيش گيرد. او آفريدگار چنين نظامى است، زمين هم پهنه ملك اوست و انسان‏هاى روى زمين هم رعاياى اويند كه نه مى توانند خويشتن را بيافرينند و نه آن كه خود را سرپرستى كنند… زندگى آنان دست او [خدا] ست. بنابراين انسان‏ها از روزى كه به صورت نطفه ‏اى در رحم مادر خود جاى مى گيرند تا واپسين لحظات زندگى خود به قانون طبيعى گردن نهاده‏اند و همه آن را پذيرفته‏اند و نمى‏توانند از آن سرپيچى كنند و گويى چون رعاياى اويند و به حكم سرشت خود به اين قانون گردن مى‏نهند.(31)

مسلمانان عموماً خدا را اين گونه مى بينند و جايگاه و موقعيت انسان را در حد رعاياى او فرض كرده و قانون را همان شريعت نازل از جانب خدا مى دانند و قانون مدون و موضوعه نيز در نگاه ايشان، همان فقه است كه مبتنى بر شريعت و قانون الهى است. در واقع با توجه به قلمرو گسترده‏اى كه براى شريعت وجود دارد، صرفاً در موارد سكوت شريعت و فقدان نص صريح، قلمرو مناسبى براى استنباط فقه وجود دارد. در موارد سكوت، فقها به استنباط احكام از شريعت مى‏پردازند. قانون، شريعت و نبوت در تفكر اسلامى‏ وقتى صحبت از تفكر اسلامى مى‏شود، ناخودآگاه به دوره ميانه تمدن اسلامى كشيده مى شويم.
انديشه‏اى كه در اين دوره توليد شد، پديده‏اى است كه در نسبت با شريعت اسلامى و در زمينه نظم سلطانى، زاده و تكثير شد؛ چونان فرزندى كه آميزه‏اى از شريعت و صورتبندى‏اى اقتدارى از زندگى سياسى است.(32) فيلسوفان مسلمان كه عمدتاً به دنبال شرعى كردن عقل و عقلى كردن شرع بودند متوسل به انديشه ‏هايى عقلى از جنس يونانى شدند كه ماهيت سياسى داشتند. بر همين اساس متفكران مسلمان نيز تحت تاثير معلمان يونانى خود و با آميزه اى از مباحث اسلامى، دستگاهى از انديشه سياسى را طراحى كردند كه ويژه مسلمانان و مختص اقتضائات اسلامى است.
اين متفكران، گرچه به اقتفاى اسلاف يونانى خود اعتقاد به نظم پيشينى در هستى و الگوى كائناتى از هر چيز داشتند و همچون ايشان كشف اين نظم و قانون را مربوط به آگاهى، دانايى و قواى ادراكى بشر مى دانستند، اما يك فرق اساسى با آنها داشتند و آن اين كه از نظر فيلسوفان كلاسيك غربى، الگوى نظم مكنون در طبيعت توسط فيلسوف كشف مى‏شود، اما متفكران ديندار، پيوندى ميان اين نظم و واسطه هاى آسمانى و زمينى به نام عقل فعال و نبى بر قرار مى‏كنند و انتظار دارند تا الگوى كامل از هر چيز از اين كانال به دست داده شود. بر همين اساس، عقل فعال به عنوان پل هستى شناسى از جهان ماده به ماوراى آن عمل مى‏كند.(33)
عقل فعال كه گفته مى‏شود ابلاغ كننده وحى الهى است، از جايگاهى در معرفت شناسى اسلامى برخوردار مى‏شود كه به گفته هانرى كوربن، با يكى شمردن عقل فعال و روح القدس (جبرئيل، ملك وحى)، به معرفت‏ شناسى نبوى مى‏پيوندد.(34) كوربن در همين راستا، فلسفه سياسى فارابى را فلسفه نبوت و معرفت شناسى او را معرفت شناسى حكمت نبوى مى نامد كه با پديده «كتاب منزل من السماء» پيوندى اساسى دارد.(35)

محصول اين فرايند، اهميت نبوت، شناخت نبى، جايگاه اين دو مفهوم در انديشه اسلامى و نقش آن در حل مساله قانون مورد نياز فرد و جامعه است. بنابراين نظريه نبوت(36) و پيامبر شناسى يكى از اركان انديشه سياسى متفكران مسلمان مى‏شود.
پيوند دو مفهوم «وحى»(37) و «قانون الهى»(38) با مفاهيمى چون نبوت و پيامبر شناسى، اهميت اين مفاهيم را دو چندان مى نمايد. وحى به مثابه قانونى كه از پيش داده شده(39) و به وسيله پيامبر از جانب خداوند رسيده است، درون‏مايه‏اى فلسفى به نظريه نبوت مى‏دهد.(40)

اشتراوس ضمن بر شمردن دو نوع قانون، كه يكى فقط به آسايش بدن توجه دارد و ديگرى علاوه بر آسايش بدن، كمال روح و تكامل عقلى را نيز هدف خود قرار داده است و حتى آسايش جسم را براى دستيابى به كمال روح و عقل دنبال مى‏كند، اولى را قانون بشرى(41) و دومى را قانون الهى(42) مى‏نامد؛ قانون الهى‏اى كه بيان كننده‏اش فقط مى تواند يك پيامبر باشد. اما اگر اين پيامبر قرار است كمال عقل را نيز نويد دهد لاجرم بايد خود نيز يك فيلسوف باشد كه در اين صورت مى تواند قانون خوب را بياورد، اما براى ابلاغ آن بايد از قوه مخيله قوى برخوردار باشد.(43)

حاصل آن كه، از نظر اشتراوس، پيامبر نه تنها يك معلم، حاكم و فيلسوف است، بلكه او قانون گذار نيز مى‏باشد.(44) اين در حالى است كه فيلسوف از آن جهت كه يك بشر است، متكى به وحى است و به تنهايى نمى‏تواند نه براى خودش و نه براى ديگران، چنين قانونى را كه آسايش جسم و كمال روح و عقل را در پى داشته باشد، ارائه نمايد.(45) نبى در تفكر اسلامى - و به تبع آن به وسيله ابن ميمون در تفكر يهودى - از چنان جايگاهى در عرصه اجتماع و سياست برخوردار مى‏شود كه نه تنها قانون مورد نياز شهر را او مى آورد و كمال روح و عقل به اين قوانين مربوط است، بلكه پايه گذار و ايجاد كننده چنين شهرى نيز كه مدينه فاضله ناميده مى‏شود، خود اوست.(46)

در اين فرايند، وحى به عنوان قانونى كه از جانب خداوند و از طريق پيامبر داده شده(47) يكى از مباحث مهم فلسفه مى‏شود(48) و توجه به وحى، نبى، نبوت، پيامبر شناسى(49) و ويژگى ‏هاى آن در فلسفه اسلامى و يهودى كه هر دو دين شريعت هستند، مورد توجه قرار مى‏گيرد.

نه تنها نبوت يكى از مباحث مهم فلسفه مى‏شود، بلكه از سوى ديگر در مورد نبى اين تاكيد صورت مى‏گيرد كه او بايد فيلسوف نيز باشد. چرا كه اگر قرار است «وحى»، حقايق نظرى بنيادين را مورد گفت و گو قرار دهد، آورنده وحى يعنى نبى بايد خود دانش چنين حقيقت‏هايى را داشته باشد يعنى حداقل، فيلسوف باشد و از كمال عقل آگاهى داشته باشد. او نه تنها بايد همزمان فيلسوف باشد بلكه بايد توان ارائه تمثيلى حقايق را نيز داشته باشد؛ گو اين كه از كمال عقل و قوه خيال قوى نيز برخوردار است.(50) چنان كه پيش از اين تاكيد شد اين بدان معنا نيست كه نبى همطراز فيلسوف قرار مى‏گيرد، بلكه درجه نبى بسيار بالاتر از فيلسوف است و فيلسوف بايد از نبى پيروى كند، (51) هر چند كه يكى از ابعاد دانش نبى، بعد فلسفى آن است.

اشترواس، طبق تقسيمى كه متفكران مسلمان و يهودى انجام داده‏اند، عالم را به بالا(52) و پايين(53) تقسيم مى‏كند و معتقد است دانش و توانايى انسان صرفاً معطوف به عالم پايين است و محدود به همين عالم است. در واقع انسان‏ها در تاريكى و ظلمت به سر مى برند و آگاهى اندك و مشكوكى از عالم بالا دارند. نبوت به مثابه نورى است كه تاريكى را مى‏زدايد و روشنايى و آگاهى مى‏آورد.(54)
تفاوت فيلسوف و نبى هم در همين است كه نبى از اين نور و آگاهى به طور كامل برخوردار است و همواره در نور زندگى مى‏كند، اما ساير انسان‏ها از جمله فلاسفه گاهى بارقه‏ اى از نور را دريافت مى‏كنند. پيامبر كسى است كه از عقل كامل و قوه خيال كامل برخوردار است. ميل و اشتياق به دانايى و آگاهى به عالم بالا دارد. او تنها كسى است كه مى تواند به وحدت با عالم بالا برسد. او مى تواند به طور مستقيم، خدا و فرشتگان را بشناسد. اين دانش برترى دارد نسبت به دانش تمامى انسان‏ها و به او اين صلاحيت را مى‏دهد كه معلم انسان‏ها و حتى فيلسوفان شود. به ويژه آن كه حتى قوه خيال نبى نيز به تمامه با دانش او از عالم بالا عجين شده و همين ويژگى به او اين امكان را مى‏دهد تا دانش خود را به صورت تمثيلى ارائه كند و معلم و راهنماى جمهور مردم باشد.(55)

اين دو نوع توانايى نبى - چنان كه در بحث مربوط به فارابى خواهد آمد - ناشى از نقش دو گانه عقل فعال(56) در افاضه فيض بر قوه عاقله(57) و قوه متخيله(58) نبى است. در واقع، نبوت(59) محصول افاضه فيض بر اين هر دو قوه است.(60) البته اين افاضه كه همان وحى خداوند به نبى از طريق عقل فعال است، ابتدا بر قوه ناطقه نبى صورت مى‏گيرد و سپس بر قوه متخيله(61) او، بنابراين كسى كه به او وحى صورت مى‏گيرد، ابتدا فيلسوف و متعقل مى‏شود و سپس به مقام نبوت مى رسد.
شايد حكمت اين مسئله در اين باشد كه تخييل و اقناع مربوط به عالم پايين است و تعقل معطوف به عالم بالا، و چنان كه فارابى نيز تاكيد مى‏كند، نبى، معارف را به صورت عقلى دريافت مى‏كند و به صورت تخييلى و اقناعى ابلاغ مى نمايد.
در واقع آگاهى نبى از عالم بالا تخييلى نيست بلكه عقلى است. اما دانشى كه او پيدا مى‏كند با بيان تمثيلى و تخييلى و با استفاده از قوه خيال عرضه مى‏شود،(62) و اگر دريافت معارف بر ابلاغ آنها تقدم دارد، بايد افاضه بر قوه عاقله كه دريافت كننده است قبل از افاضه بر قوه متخيله كه ابلاغ كننده است باشد و به اين ترتيب شايد بتوان گفت كه حيثيت عقلانى رئيس اول بر حيثيت تخييلى او برترى و اولويت دارد، گرچه هر دوى اين حيثيت‏ هاى نبى، محصول وحى و نتيجه دريافت وحى و ارتباط با عالم بالاست.

نبى با اين دو توانايى، قرار است تا آسايش و كمال جسم، روح و عقل انسان را تأمين نمايد؛ بنابراين او بيان‏كننده قانونى خواهد بود كه كمال ويژه انسان را كه كمالى عقلانى و روحانى در كنار آسايش جسم اوست تأمين مى‏كند. اين قانون، قانون الهى است و نبى با پايه‏گذارى اجتماعى كه بتواند اين كمال را تامين نمايد و در سايه قانون الهى كه قانونى پيشينى و ارائه شده از سوى خداست، زندگى افراد را در شهر سامان خواهد داد. از نظر اشتراوس، فيلسوف نيز متكى به اين قانون پيشينى است كه توسط پيامبر بيان مى‏شود و او بايد از نبى پيروى نمايد.(63)
بر اين اساس، چنان‏كه ابن‏سينا مى‏گويد، هدف نهايى نبوت، هدفى سياسى است و كاربردى ترين و عملى ترين نقش پيامبر، فرمانروايى سياسى است نه پيش‏گويى.(64) پيامبر، توان فرمانروايى و اداره مردم را، صرفاً از آگاهى مستقيم خود از عالم بالا به دست مى آورد كه در اين صورت، علم و سياست به هم آميخته مى شوند و به كمك نبى مى‏آيند.(65) بر همين اساس، مدينه فاضله و شهر كامل فقط به واسطه پيامبر محقق مى‏شود؛ چرا كه او تحت انوار ساطع از بالاست و آگاهى مستقيم از عالم بالا دارد.(66)
خلاصه آن كه براى فلاسفه، وحى به عنوان يك واقعيت، امرى مسلم و قطعى است و به همين دليل اين نكته نيز براى آنها قطعى و مسلم است كه يك قانون الزام آور، يك قانون الهى، قانونى كه از جانب خداوند به وسيله پيامبر اظهار شده نيز يك واقعيت است.(67)
اگر قانون، از پيش فرستاده شده است، فيلسوف مسلمان لازم نيست در جست و جوى قانون باشد؛ چرا كه حكومت و قانون كامل براى زندگى انسان از جانب پيامبر آورده شده و به گفته اشتراوس، به همين دليل، فلاسفه مسلمان و يهودى - ابن ميمون - در فلسفيدن خود كمتر به قانون مى‏پردازند و بيشتر به مباحث متافيزيكى مى‏پردازند تا مباحث اخلاقى - سياسى. البته اين فلاسفه به عنوان فيلسوف به ناچار بايد تلاش كنند تا اين قانون پيشينى را بفهمند،(68) ويژگى‏ هاى آورنده آن را برشمارند، فرق او با فيلسوف را بيان نموده و هر آنچه در اين زمينه مورد نياز است را تئوريزه كنند.
اين نكته يكى از مهم‏ترين تفاوت‏هاى تفكر فلسفى - سياسى مسلمانان با تفكر يونانى است؛ چرا كه فيلسوف يونانى در جست و جوى قانون و دولت كامل به دانش فلسفى خود متكى است هر چند برخى، تفكر فيلسوفان يونانى را نيز ادامه نبوت‏ها و دانش‏هاى قدسى دانسته اند و در همين راستا از افلاطون به افلاطون الهى تعبير كرده‏اند.(69) گر چه به اعتقاد برخى نيز تفكر يونانى - افلاطونى / ارسطويى - نسبت چندانى با اديان ندارد و ماهيتا با تفكر وحيانى فاصله زيادى دارد.(70)

در ادامه، پيوند قانون، شريعت و نبوت را در ميان آراى برخى از متفكران مسلمان دنبال خواهيم كرد.

قانون، شريعت و نبوت در ديدگاه فارابى و ابن سينا
فارابى‏

فارابى، موسس فلسفه اسلامى، تقريباً مهم ترين فيلسوف سياسى مسلمان است و ساير فيلسوفان مسلمان، حاشيه اى بر فارابى هستند. به اعتقاد فارابى، انسان‏ها براى دست يافتن به معارف، چاره اى ندارند جز آن كه به دامن وحى متوسل شوند.(71) بر اين اساس در تفكر فارابى ميان دانش در اين جهان و رستگارى سعادت آميز در جهان ديگر ارتباط وجود دارد؛ بنابراين معرفت شناسى وى داراى بعد رستگارى حياتى است(72) و تحقق مؤثر حقيقت متافيزيكى و كاربرد آن در مورد حيات بشرى، تنها مى تواند از خلال يك سنت وحيانى كسب شود.(73)
تاكيد فارابى بر نبوت و جايگاه نبى در فلسفه اسلامى چنان است كه به گفته كوربن، فلسفه سياسى فارابى را مى توان به عبارتى بهتر، فلسفه نبوت ناميد.(74)

فارابى ضمن تقسيم عالم به فوق قمر و تحت قمر، سلسله مراتبى براى اين دو عالم در نظر مى‏گيرد. پايين ترين مرتبه در عالم فوق قمر كه متعلق به عقل فعال است و بالاترين مرتبه در عالم تحت قمر كه مربوط به رئيس اول يا پيامبر است از اهميت ويژه اى برخوردارند. ارتباط اين دو مرتبه و فعل و انفعالاتى كه بين آنها صورت مى‏گيرد بخش مهمى از فلسفه سياسى فارابى را تشكيل مى‏دهد. اين ارتباط، زمينه ساز ارتباط وحيانى رئيس اول و آگاهى از عالم بالا براى او مى‏شود. فارابى معتقد است، رئيس اول، كسى است كه حرفه زمامدارى اش مرتبط با وحى الهى است و از طريق وحى، افعال و آرايى كه در دين و ملت فاضله، است تقدير و وضع مى‏كند.(75) وى چنين انسانى را، انسان الهى مى‏نامد و(76) منظور او از «ملت» در اين‏جا، همان شريعت است.(77)

از نظر موسس فلسفه اسلامى، كمال انسان در ادراك مبادى عقليه است و آنچه انسان را به سوى كمال و غايت خود هدايت و وصل مى‏كند نيز همان مبادى عقليه؛ يعنى عقل فعال است.(78)
فارابى خود در كتاب آراء اهل مدينه فاضله پس از بيان ارتباط عقل فعال از عالم فوق قمر با رئيس اول از عالم تحت قمر، مى‏گويد:
در اين صورت اين انسان، همان انسانى بود كه به او وحى مى‏شود و خداوند عزوجل به واسطه عقل فعال به او وحى مى‏كند؛ پس هر آنچه از ناحيه خداى متعال به عقل فعال افاضه مى‏شود، از ناحيه عقل فعال به وساطت عقل مستفاد به عقل منفعل او افاضه مى‏شود و سپس از آن به قوه متخيله او افاضه مى‏شود. پس به واسطه فيوضاتى كه از عقل فعال به عقل منفعل او افاضه مى‏شود، حكيم و فيلسوف و خردمند و متعقل كامل بود و به واسطه فيوضاتى كه از او به قوه متخيله اش افاضه شود، نبى و منذر بود از آينده.(79)

چنين انسانى، در نتيجه ارتباط با عقل فعال صاحب قوتى مى‏شود كه «به وسيله آن امكان خواهد يافت كه حدود اشيا و كارها را بداند و آنها را به سوى هدفى كه سعادت باشد، راهنمايى كند و سوق دهد».(80) در واقع متفكران مسلمان، از جمله فارابى، پذيرفته اند كه مدينه مظهر نظام موجودات است(81) و قوانين حاكم بر هستى به مدينه نيز قابل تعميم است. اين قوانين به مثابه ناموس آسمانى است كه بر سراسر جهان حكومت خواهد كرد.(82) واژه ناموس، از واژه نوموس يونانى(83) به معناى قانون مشترك ميان همه موجودات گرفته شده و مناسب‏ترين برابر تازى آن «شريعت» يا «حقوق الهى» است.(84) بنابراين قانون مدينه نيز بايد بر وفق نظام عالم باشد. يعنى ترتيب زندگى بشر، ترتيبى است كه در نظام كائنات مقرر است و اين ترتيب را نبى مى داند، چرا كه او صاحب شريعت است.

نبى يا صاحب شريعت، حامل و مبلّغ شريعت است. به اعتقاد فارابى، تقدير و وضع افعال و آرايى كه در دين و ملت فاضله (شريعت) است به چند صورت ممكن است انجام پذيرد.

اول اين كه همه شريعت به صورت يكجا به او وحى بشود و ديگر اين كه رئيس اول به مدد قوتى كه از طريق وحى و خداوند اخذ نموده، در نتيجه شرايطى كه براى وضع آراء و افعال فاضله لازم است، برايش آشكار و فراهم شده است، يا آن كه بخشى از شريعت و آيين به صورت اول و بخشى به صورت دوم وضع مى‏شود.(85)

بنابراين بيان و ابلاغ قواعد و قوانين شريعت بر عهده پيامبر - به عنوان رئيس اول مدينه فاضله - است. از ديدگاه فارابى، شريعت از دو جزء تشكيل شده است: جزء اول، تعيين حد و مرز آرا و جزء دوم، تقدير و وضع افعال است.(86) ابن ميمون در فلسفه يهودى نيز تحت تاثير فارابى، قانون را به دو بخش عملى و نظرى تقسيم مى‏كند. بخش عملى مربوط به چيزهايى مى‏شود كه انسان بايد انجام دهد و بخش نظرى به چيزهايى مربوط مى‏شود كه بايد مورد تفكر و باور قرار گيرند. در واقع ابن ميمون يك اصطلاح اسلامى را به كار مى برد تا علم معمولى مربوط به قانون را طراحى كند.(87)

چنان كه بحث شد، فارابى، به عنوان مؤسس اسلامى، چنان جايگاهى به نبى و مفهوم نبوت در فلسفه سياسى مى‏دهد كه يكى از اركان فلسفه فيلسوفان مسلمان و حتى يهودى مى‏شود. فارابى به اقتفاى فيلسوفان يونانى از قواى نفس در وجود انسان سخن به ميان مى آورد و در مورد رئيس اول كه به دليل وحى شدن به او، او را نبى مى خوانيم، بر دو قوه متعقله و متخيله نبى تاكيد بيشترى مى‏كند، به طورى كه اين دو قوه در معرفت شناسى و روان‏شناسى او، از جايگاه ويژه برخوردار مى‏شوند(88) و مبنايى براى تحليل‏هاى بعدى فارابى در مورد مدينه فاضله، فرمانروايى آن، قانون مورد نياز مدينه و … شكل مى‏گيرد. نبوت نبى محصول افاضه فيض از جانب عقل فعال بر قوه متخيله اوست.
ابلاغ شريعت نيز بر مبناى همين افاضه براى نبى امكان پذير مى‏شود. قوه متخيله، قوه واسط ميان قوه متعقله(89) و قوه حسى(90) است و مهم ترين كار ويژه اش آن است كه تصاوير حسى را ضبط و حفظ كند و آنها را در موارد لازم با هم تركيب يا از يكديگر جدا نمايد. كاركرد ديگر اين قوه آن است كه تصاوير محسوسى كه در خود حفظ كرده و در بعضى موارد تصاوير عقلى و نفسانى را مانند انواع جسمانى آن، محاكات نمايد.(91) از نظر فارابى، اين نوع ارائه و ابلاغ كه يكى از اجزاى مهم كاركرد پيشگويانه نبى است، مستند به قوه خيال است نه عقل(92) كه گستره‏اى جهان شمول دارد؛ بر خلاف ابن سينا كه آن را كاركرد عقل مى‏داند.(93)
ابن سينا

به نظر مى رسد تاكيد بر مفهوم نبوت در ديدگاه‏هاى ابن سينا، پر رنگ تر از ساير متفكران مسلمان باشد. ابن سينا ميان پادشاهى با نبوت و قانون دينى فرق مى گذارد. گر چه يكى از كاركردهاى نبى فرمانروايى است، اما به اعتقاد ابن سينا، غايت پادشاهى، رفاه جسمانى و پرداختن به عالم محسوس است، اما ماموريت نبوت معطوف به هر دو جهان است. نبى كسى است كه آنچه از طريق وحى و الهام آموخته، ابلاغ و اعلام مى‏نمايد و هدفش نه تنها رفاه جسمانى بلكه كمال عقل يعنى همان ويژه‏ترين كمال انسانى است.(94)
ابن سينا از نبوت‏ها صحبت مى‏كند و مهم ترين معيار تفكيك نبوت‏ها را بالاترين ظرفيت و قابليت دريافت آگاهى و دانش مستقيم مى داند؛(95) دانشى كه بر قياسات و ادله پايه‏گذارى نشده بلكه مستقيماً از وحى دريافت شده است. بر همين اساس، ابن سينا سه ويژگى روحى مهم براى نبى برمى‏شمارد: اول، كمال قوه خيال؛ دوم، ظرفيت انجام معجزات و سوم، دانش مستقيم. بالاترين درجه نبوت براى كسى است كه علاوه بر اين سه ويژگى از كمال عقلى و اخلاقى نيز برخوردار باشد.(96)

از نظر ابن سينا، نبوت را بايد در علم سياست دنبال كرد، چرا كه مهم ترين كاركرد و بارزترين نقش عملى نبى فرمانروايى سياسى است و نه پيشگويى.(97) پيش فرض ابن سينا آن است كه بقا، دوام و رفاه انسان منوط به زندگى اجتماعى است و زندگى اجتماعى نيازمند قانون و قانون‏گذار است. قانون‏گذار كسى مى تواند باشد كه بتواند اجراى قوانين را نيز تضمين كند، يعنى مردم را وادارد تا قوانين را اجرا نمايند و چنين كسى فقط يك پيامبر است و خداوند بى ترديد، ضرورت چنين پيامبرى را مد نظر دارد.
اين پيامبر ويژگى‏هايى غير از ويژگى‏هاى مردم عادى دارد.(98) با اين تحليل، نبوت پيوندى عظيم با سياست پيدا مى‏كند و ضرورت نبوت و شريعت، به عنوان قانون الهى، يكى از اركان فلسفه سياسى ابن سينا مى‏شود و اگر شريعت و قانون از كانال نبوت به انسان رسيده است پس ديگر وظيفه فيلسوف، جست و جوى قانون و وضع آن نخواهد بود بلكه كشف، شناخت، فهم و بيان آن است.
قانون، نبوت و شريعت در ديدگاه ملاصدرا و علامه طباطبايى‏

ملاصدرا، تاريخ فلسفه و در امتداد آن، تاريخ عمومى علم و نظام دانايى جهان را در تداوم تاريخ نبوت ها و لاجرم قدسى مى‏بيند.(99) وى علوم را به اكتسابى و بخشيدنى تقسيم و فلسفه را از نوع اول و وحى و نبوت را از نوع دوم معرفى مى نمايد.(100) ويژگى علوم وحيانى آن است كه بدون واسطه از خداوند به دست مى‏آيند، خداوند متعال به حسن عنايت خود بر نبى نگريسته و تمامى علوم را در نفس پيامبر بدون نياز به فرايند آموختن مى‏نگارد.(101)
ملاصدرا نيز كه همچون ساير متفكران مسلمان از دانش يونانى بى بهره نمانده و در عين حال شريعت و ديانت را نيز نمى‏تواند ناديده بگيرد به تبعيت از فلاسفه يونان به تقسيم علوم عقلى مى پردازد و در اين ميان نه تنها جايى براى شريعت باز مى‏كند بلكه حتى يونانيان را نيز در تداوم نبوت‏ها توصيف مى‏كند. به اعتقاد او يك قسم از علوم عقلى، دانشى است كه «اصول آن به اصول شريعت و فروع آن به فروع شريعت بازگشت پيدا مى نمايد و اصول آن نظرى و عملى است… اصول عملى آن بر سه بخش است: علم تهذيب اخلاق و علم تدبير منزل و علم تدبير مدينه».(102) چنان كه ملاصدرا تصريح مى‏كند، شريعت، عهده دار اخلاق، اقتصاد و سياست است.

بنابراين ملاصدرا كه علوم عقلى - حتى نوع يونانى آن - را قدسى و الهى و در امتداد نبوت‏ها مى بيند، تعارضى بين عقل و فلسفه از يك سو و نبوت و وحى و شريعت از سوى ديگر نمى بيند(103) و حتى در تقارن با شرعى ديدن عقل و فلسفه، بنياد و اعتبارى عقلى نيز براى شريعت لحاظ مى‏كند(104) بر همين اساس عقل و شرع را در انديشه اسلامى متطابق دانسته اند كه هر يك مبنايى واقعى براى ديگرى محسوب مى‏شود. اصول حاكم در عقل همان اصول حاكم در شريعت است، قوانين نظرى هر دو يكسان است و لاجرم قوانين عقل عملى، از جمله سياست، همان قوانين شريعتند.(105)

به‏طور كلى در تفكر اسلامى عقل و شرع هر دو مدعى اند كه الگوى نظم مطلوب را ارائه مى‏كنند. بر همين اساس اشتراوس پرسشى اساسى را مطرح مى‏كند مبنى بر اين كه نسبت نظم عقلى و نظم شرعى چيست؟ گرچه پرسش اشتراوس معطوف به تفكر شريعت گراى يهودى است كه تحت تاثير تفكر اسلامى اين تحليل را دنبال كرده، اما به دليل همين تاثير به سراغ تفكر اسلامى مى‏آيد و اين پرسش را در انديشه اسلامى نيز دنبال مى‏كند. متفكران مسلمان و به تبعيت از آنها، ابن ميمون يهودى، بين نظم مطلوب، شريعت، وحى و نبوت پيوند برقرار كرده‏اند.

انديشه فوق با اين پيش فرض دنبال شده است كه نظم حاكم بر كيهان / هستى، نظمى مطلوب است. اين نظم بايد كشف و قواعد حاكم بر آن استخراج گردد. محصول چنين اقدامى، قانونى است كه به صورت متطابق در هستى، شهر و فرد وجود دارد. گر چه فلسفه عهده دار كشف و بيان چنين نظمى است اما از نظر متفكران مسلمان، قواعد شريعت كه از جانب پروردگار و از كانال وحى دريافت شده است مى تواند همان كاركردى را داشته باشد كه قوانين مستخرج از فلسفه دارند. شناخت حقيقت و يافتن راه سعادت در پرتو اين دو راه است. راهى كه شريعت در آن عهده‏دار شناخت حقيقت و ارائه راه سعادت و سامان دادن به زندگى دنياست به طور مستقيم با مفهوم نبوت پيوند دارد.

بنابراين، عجيب نيست اگر نبوت و به تعبير اشتراوس پيامبر شناسى يكى از اركان فلسفه سياسى فيلسوفان مسلمان است. اين مفهوم پتانسيل‏هاى بسيار زيادى براى استفاده در تحليل‏هاى مختلف متفكران مسلمان، به‏ويژه در حوزه اداره مدينه و قوانين مورد نياز آن دارد.

علامه طباطبايى نيز كه دنباله رو حكمت صدرايى است، استدلالى مشابه ساير متفكران و فيلسوفان مسلمان به لحاظ اهميت دادن به بحث نبوت و شريعت و مشابه ملاصدرا به لحاظ تاكيد ويژه بر اين مفهوم دارد. علامه معتقد است فطرت انسان گرچه گرايش به سوى سعادت دارد اما از آن‏جا كه اين فطرت به سمت اختلاف نيز گرايش دارد، نمى‏تواند كمال و سعادت را به تنهايى ايجاد كند.(106) از سوى ديگر، گرچه فطرت انسان مدنى است و گرايش به سمت تشكيل اجتماع دارد و كمال خود را در اجتماع جست‏وجو مى‏كند، اما همين فطرت اقتضا مى‏كند تا به سمت اختلاف پيش رود؛ بنابراين با تكيه بر فطرت خود نمى‏تواند اين اختلاف را بر طرف نمايد و نيازمند عاملى خارج از فطرت خود است.(107)

علامه با استدلال فوق بر نقصان انسان و نياز او به نبوت و قانون‏گذارى نبوى جهت رفع اين نقصان تاكيد مى‏كند. وى در تكميل استدلال فوق مى‏گويد:
وقتى طبيعت انسانيت، اختلاف را پديد مى آورد و باعث مى‏شود كه انسان از رسيدن به كمال و سعادتى كه لايق و مستعد رسيدن به آن است محروم شود و خودش نمى‏تواند آنچه را كه فاسد كرده اصلاح كند، لاجرم اصلاح بايد از جهت ديگرى غير جهت طبيعت باشد و آن منحصراً جهتى الهى خواهد بود كه همان نبوت است و وحى.(108)
علامه چنان بر نبوت به عنوان رفع كننده اختلافات از طريق قوانينى كه حيات اجتماعى را اصلاح كند تاكيد مى‏كند كه مدعى مى‏شود هر اجتماعى كه پيامبرى داشته، به كمال و سعادت خود نايل گشته و از شر اختلاف نجات يافته است.

*******************************************

نویسنده: على ‏حسينى

*******************************************

پى ‏نوشت‏ها

1) دانشجوى دكتراى علوم سياسى و پژوهشگر دانشگاه مفيد.

2) شيخ فضل الله نورى، تذكره الغافل و ارشاد الجاهل، ص 18. در: غلامحسين زرگرى‏نژاد، رسائل مشروطيت.

3) همان، ص 102.

4) داود فيرحى، «در آمدى بر روش شناسى انديشه سياسى تمدن اسلامى»، فصلنامه علوم سياسى، سال هشتم، ش 30، ص 146.

5) لئواشتراوس، فلسفه سياسى چيست؟؛ ترجمه فرهنگ رجايى، (تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، 1373)، ص 76-77.

6) ناصر كاتوزيان، كليات حقوق: نظريه عمومى، (تهران: شركت سهامى انتشار، 1376) ص 22-23.

7) على پاشا صالح، سرگذشت قانون: مباحثى از تاريخ حقوق «دورنمايى از روزگاران پيشين تا امروز» (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1384) ص 8.

8) همان، ص 9.

9) همان، ص 19.

10) لئواشتراوس، حقوق طبيعى و تاريخ، ترجمه باقر پرهام، (تهران: آگاه، 1372) ص 146.

11) على پاشا صالح، پيشين، ص 33.

12) ژرژ دل وكيو، فلسفه حقوق، ترجمه جواد واحدى، (تهران: نشر ميزان، 1380) ص 253.

13) على پاشا صالح، پيشين، ص 30.

14) همان، ص 29.

15) فرانس نويمان، آزادى، قدرت و قانون (گردآورى، ويرايش و پيش گفتار از هربرت ماركوزه)، ترجمه عزت الله فولادوند (تهران: خوارزمى، 1372) ص 189.

16) على پاشا صالح، پيشين، ص 27-28.

17) سوفوكل، سه نمايشنامه، ترجمه محمد سعيدى، (تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1334) ص 165-166.

18) ر . ك: بهرام اخوان كاظمى، عدالت در انديشه سياسى اسلام (قم: بوستان كتاب، 1382).

19) بهاء الدين پاسارگاد، تاريخ فلسفه سياسى، (تهران: انتشارات زوار، 1348) ص 75.

20) ناصر كاتوزيان، پيشين، ص 24.

21) مهدى كى نيا، كليات مقدماتى حقوق (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1348)، ص 153.

22) فردريش فون هايك، قانون، قانونگذارى و آزادى، ترجمه مهشيد معيرى و موسى غنى نژاد (تهران: طرح نو، 1380) ص‏198-197.

23) همان، ص 192.

24) همان، ص 119.

25) لئواشتراوس، حقوق طبيعى و تاريخ، ص 221.

26) همان، ص 222.

27. Norman calder, law, in seyyed Hossein Nasr and Oliver Leaman (editors) History of Islamic philosophy, (Iran, Arayeh cultural ins, 1996). pp. 980 - 981. 28) نورمن اندرسون، تحولات حقوقى جهان اسلام، ترجمه فخر الدين اصغرى و ديگران (قم: دفتر تبليغات اسلامى، 1376) ص‏31.

29) صبحى محمصانى، فلسفه قانون گذارى در اسلام، ترجمه اسماعيل گلستانى (تهران: امير كبير، 1358) ص 219.

30) ابوالاعلى مودودى،نظريه الاسلام و هديه فى السياسه و القانون و الدستور (بيروت: موسسه الرساله، 1980) ص 153.

31) همان، ص 148-149.

32) داود فيرحى، پيشين، ص 158.

33. Ian Richard Netton, AL- Farabi and his school, (surrey curzon press, 1999), p. 44. 34) هانرى كوربن، تاريخ فلسفه اسلامى، ترجمه سيد جواد طباطبايى (تهران: كوير و انجمن ايران شناسى فرانسه، 1377) ص 82.

35) همان، ص 230.

36. Doctrine of prophecy.

37.Revelation.

38. Divine law.

39. Given law.

40. Leo Strauss, philosophy and law, (Albany: state university of new York press, 1995), p. 70.

41. Human law.

42. Divine law.

43. Ibid, pp. 70-71 . And also see p. 105.

44. Ibid, p.71.

45. Ibid, and also see p.106.

46. Ibid, pp.73 - 74 .

47. Law given by God through a prophet.

48. Ibid, p.104.

49. Prophetology.

50. Ibid, p.105.

51. Ibid, p.106.

52. Upper world.

53. Lower world / world below.

54. Ibid, p.109.

55. Ibid, p.111.

56. Active intellect.

57. Intellect faculty.

58. Imaginative faculty.

59. Prophecy.

60. Ibid, p.112.

61. Ibid, p.115.

62. Ibid, p.110.

63. Ibid, p.121.

64. Ibid, p.122.

65. Ibid, p.126. 66. Ibid, p.127 .

67. Ibid, p.128.

68. Ibid, p.132-133.

69) ملاصدرا، الاسفار الاربعه، ج 5، ص 207 و 211-214.

70) سيد جواد طباطبايى، زوال انديشه سياسى در ايران (تهران، كوير، 1372).

71) هانرى كوربن، پيشين، ص 78.

72) Ian Richard Netton, op.cit., p. 54.

73) سيد حسين نصر، انسان و طبيعت: بحران معنوى انسان متجدد، ترجمه عبدالرحيم گواهى (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1379) ص 102.

74) هانرى كوربن، پيشين، ص 86.

75) فارابى، «المله»، ترجمه محسن مهاجر نيا، فصلنامه علوم سياسى، سال دوم، ش 6 (پاييز 1378) ص 295.

76) همو، فصول منتزعه، تحقيق، تعليق و مقدمه فوزى مترى بخار (بيروت: دار المشرق 1971) فصل 12، ص 33.

77) على بوملحم در پاورقى كتاب تحصيل السعاده اثر فارابى مى‏گويد: «يعنى الفارابى بالمله الشريعه» ر.ك: فارابى، تحصيل السعاده، مقدمه، شرح و تعليقه على بوملحم (بيروت: دار و مكتبه الهلال، 1995) ص 89. 78) فرناز ناظر زاده كرمانى، اصول و مبادى فلسفه سياسى فارابى، (تهران: انتشارات دانشگاه الزهرا، 1376)، ص 166.

79) ابونصر محمد فارابى، انديشه‏هاى اهل مدينه فاضله، ترجمه و تحشيه سيد جعفر سجادى (تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، 1379)، ص 220-219.

80) همو، سياست مدنيه، ترجمه و تحشيه سيد جعفر سجادى (تهران: انجمن فلسفه ايران، 1358)، ص 156. 81) رضا داورى، فلسفه مدنى فارابى (تهران: مركز مطالعات و هماهنگى فرهنگى شوراى عالى فرهنگ و هنر، 1354) ص 98.

82) سيد حسين نصر، سه حكيم مسلمان، ترجمه احمد آرام (تهران: شركت سهامى كتاب‏هاى جيبى، چاپ دوم،1352) ص 17.

83) Nomos.

84) محمد حسين ساكت، نگرشى تاريخى به فلسفه حقوق (تهران: جهان معاصر، 1370) ص 44 و نيز ر.ك: ژرژ دل وكيو، پيشين، ص 43.

85) فارابى، المله، پيشين، ص 295.

86) همان، ص 298.

87. Leo stanuss, persecution and the art of writing, (Chicago: University Of Chicago Press,1988),pp. 39-40 .

88. Majid Fakhri, Al - Farabi, founder of Islamic Neoplatonism, (London, Oxford,2002), pp. 88-89.

89. Rational.

90. Sensitive.

91. Ibid, p.89.

92.Reason.

93. Ibid, p.91.

94. Leo Strauss, philosophy and law, op.cit, p. 124.

95. Ibid, p.116.

96. Ibid.

97. Ibid, p.122.

98. Ibid, p.123.

99. ملاصدرا، اسفار اربعه، ج 5، ص 207 و 214، به نقل از: داود فيرحى، «درآمدى بر روش شناسى انديشه سياسى تمدن اسلامى» (علوم سياسى، سال 8، شماره 30 (تابستان 84)) ص 150.

100.ملاصدرا، مفاتيح الغيب، ترجمه و تعليق محمد خواجوى (تهران:مولى، 1363) ص 336. و نيز ر.ك: فيرحى، پيشين، ص‏154.

101. همان، ص 336-338.

102. همان، ص 336.

103. داود فيرحى، پيشين، ص 150.

104. همان، ص 152.

105. همان، ص 154.

106. محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان، ترجمه موسوى همدانى (قم: انتشارات جامعه مدرسين) ج 2، ص 51.

107. همان، ص 195.

108. همان، ص 196-197.

109. همان، ص 197.

110. همان، ص 196.

111. فيرحى، پيشين، ص 144-145.

112. لواى صافى، العقيده و السياسه، معالم نظريه عامه للدوله الاسلاميه (ايالات المتحده الامريكيه: المعهد العالمى للفكر الاسلامى، 1996) ص 105.

113. داود فيرحى، تاريخ تحول دولت در اسلام (انتشارات دانشگاه مفيد، در دست انتشار) ص 104.

114. همان، ص 105

*******************************************

منابع:

نشریه علوم سیاسی، شماره 35
منبع اصلی:
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (تاریخ: 27/10/91)

موضوعات: نبوت، شريعت و قانون‏  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-02-28] [ 10:06:00 ب.ظ ]





آیات نبوت و انبیاء (علیهم السلام) در قرآن کریم

آیات متعددی در قرآن کریم پیرامون مسئله نبوت و انبیای الهی وارد شده است که در ذیل به آنها اشاره می گردد.

البقرة : 87

وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَريقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُونَ

البقرة : 101

وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَريقٌ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ

آل‏ عمران : 81

وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدينَ

آل‏ عمران : 144

وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرينَ

النساء : 64

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً

النساء : 157

وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً

النساء : 171

يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في‏ دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكيلاً

المائدة : 70

لَقَدْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني‏ إِسْرائيلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُهُمْ فَريقاً كَذَّبُوا وَ فَريقاً يَقْتُلُونَ

المائدة : 75

مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ

الأعراف : 61

قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بي‏ ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ

الأعراف : 67

قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بي‏ سَفاهَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ

الأعراف : 104

وَ قالَ مُوسى‏ يا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ

الأعراف : 158

قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً الَّذي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيي‏ وَ يُميتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

التوبة : 61

وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ

التوبة : 81

فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ

التوبة : 120

ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ

التوبة : 128

لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ

يونس : 47

وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ

إبراهيم : 4

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ

الحجر : 11

وَ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ

النحل : 113

وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ

مريم : 19

قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا

الأنبياء : 25

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي‏ إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ

الحج : 52

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في‏ أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ

الشعراء : 16

فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمينَ

الشعراء : 107

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ

الأحزاب : 21

لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً

الأحزاب : 40

ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً

الأحزاب : 53

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي‏ مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي‏ مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيماً

يس : 30

يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ

الزخرف : 29

بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبينٌ

الزخرف : 46

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآياتِنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَقالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمينَ

الدخان : 13

أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى‏ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبينٌ

الدخان : 17

وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ كَريمٌ

الدخان : 18

أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ

الفتح : 29

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً

الحجرات : 3

إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ

الحجرات : 7

وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في‏ كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ

الذاريات : 52

كَذلِكَ ما أَتَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ

الصف : 5

وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَني‏ وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ

الصف : 6

وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني‏ إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي‏ مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ

المنافقون : 5

وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ

المنافقون : 7

هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُونَ

الحاقة : 10

فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِيَةً

الجن : 27

إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً

الشمس : 13

فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها

البينة : 2

رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً

آل‏ عمران : 146

وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ

الأنعام : 112

وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ

الأعراف : 94

وَ ما أَرْسَلْنا في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ

الفرقان : 31

وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمينَ وَ كَفى‏ بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصيراً

الزخرف : 6

وَ كَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلينَ

الزخرف : 7

وَ ما يَأْتيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ

آل‏ عمران : 39

فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ

مريم : 30

قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا

مريم : 41

وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا

مريم : 49

فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا

مريم : 51

وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى‏ إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا

مريم : 53

وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِيًّا

مريم : 54

وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا

مريم : 56

وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْريسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا

الصافات : 112

وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ

البقرة : 247

وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتي‏ مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ

البقرة : 248

وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ

البقرة : 129

رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ

البقرة : 151

كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ

آل‏ عمران : 49

وَ رَسُولاً إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ

آل‏ عمران : 164

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ

النساء : 79

ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً

النحل : 36

وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‏ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ

الإسراء : 15

مَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً

الإسراء : 93

أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‏ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً

الإسراء : 94

وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‏ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً

الإسراء : 95

قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً

طه : 47

فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَني‏ إِسْرائيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏

طه : 134

وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى‏

المؤمنون : 32

فَأَرْسَلْنا فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ

الفرقان : 41

وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً

القصص : 47

وَ لَوْ لا أَنْ تُصيبَهُمْ مُصيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ

القصص : 59

وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ حَتَّى يَبْعَثَ في‏ أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ

غافر : 34

وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ فَما زِلْتُمْ في‏ شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ

الشورى : 51

وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ

الجمعة : 2

هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ

الطلاق : 11

رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً

المزمل : 15

إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ كَما أَرْسَلْنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ رَسُولاً

البقرة : 108

أَمْ تُريدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى‏ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ

الشعراء : 27

قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ

المائدة : 15

يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ

المائدة : 19

يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشيرٍ وَ لا نَذيرٍ فَقَدْ جاءَكُمْ بَشيرٌ وَ نَذيرٌ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ

المائدة : 92

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ

التغابن : 12

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ

البقرة : 279

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ
آل‏ عمران : 101 وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى‏ عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ

النساء : 13

تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ

النساء : 14

وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهينٌ

النساء : 100

وَ مَنْ يُهاجِرْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً

النساء : 136

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً

المائدة : 33

إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ

المائدة : 55

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ

المائدة : 56

وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ

الأعراف : 158

قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً الَّذي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيي‏ وَ يُميتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

الأنفال : 1

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ

الأنفال : 13

ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ

الأنفال : 20

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ

الأنفال : 46

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ

التوبة : 1

سورةُ التّوبَة بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ

التوبة : 3

وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَري‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذينَ كَفَرُوا بِعَذابٍ أَليمٍ

التوبة : 7

كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ

التوبة : 16

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ

التوبة : 24

قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ

التوبة : 26

ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ

التوبة : 29

قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ

التوبة : 33

هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

التوبة : 59

وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ

التوبة : 62

يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كانُوا مُؤْمِنينَ

التوبة : 63

أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فيها ذلِكَ الْخِزْيُ الْعَظيمُ

التوبة : 65

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ

التوبة : 71

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ

التوبة : 74

يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَليماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ

التوبة : 80

اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ

التوبة : 84

وَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ

التوبة : 86

وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدينَ

التوبة : 90

وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ سَيُصيبُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليمٌ

التوبة : 91

لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‏ وَ لا عَلَى الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ

التوبة : 94

يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

التوبة : 97

الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ

التوبة : 105

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

التوبة : 107

وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى‏ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ

النور : 48

وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ

النور : 50

أَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

النور : 51

إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

النور : 52

وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ

النور : 62

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

الأحزاب : 12

وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً

الأحزاب : 22

وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً

الأحزاب : 29

وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً

الأحزاب : 31

وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً

الأحزاب : 33

وَ قَرْنَ في‏ بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً

الأحزاب : 36

وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً

الأحزاب : 57

إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً

الأحزاب : 71

يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً

الفتح : 9

لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً

الفتح : 13

وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ سَعيراً

الفتح : 17

لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَريضِ حَرَجٌ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً

الفتح : 26

إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في‏ قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏ وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً

الفتح : 27

لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَريباً

الفتح : 28

هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً

الحجرات : 1

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ

الحجرات : 14

قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

الحجرات : 15

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ

الحديد : 7

آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيهِ فَالَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبيرٌ

المجادلة : 4

فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكيناً ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ أَليمٌ

المجادلة : 5

إِنَّ الَّذينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ

المجادلة : 13

أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ

المجادلة : 20

إِنَّ الَّذينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ

المجادلة : 22

لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

الحشر : 4

ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ

الحشر : 6

وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ

الحشر : 7

ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ

الحشر : 8

لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرينَ الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ

الصف : 9

هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

الصف : 11

تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

التغابن : 8

فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ

الجن : 23

إِلاَّ بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أَبَداً

المؤمنون : 44

ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحاديثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ

البقرة : 91

وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ

المائدة : 20

وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ.

 

موضوعات: آیات نبوت و انبیاء (علیهم السلام) در قرآن کریم  لینک ثابت
 [ 10:03:00 ب.ظ ]




فلسفه ختم نبوت

چرا قرآن، دین اسلام را دین خاتم و پیامبر اسلام را خاتم النبیین می داند؟ آیا ختم نبوت و عدم ظهور نبی دیگر بعد از خاتم النبیین، به معنی کاهش استعدادهای معنوی و تنزل بشریت در جنبه های روحانی است؟ چگونه می توان فرض کرد که با اعلام ختم نبوت، رابطة انسان با وحی به یک باره بریده شود و پلی که جهان انسان را به جهان غیبت متصل می کند، یک سره خراب گردد و دیگر پیامی به بشر نرسد و بشریت بلاتکلیف گذاشته شود؟ از اینها همه گذشته، فرضاً انقطاع نبوت تشریعی را بپذیریم و بگوییم با شریعت اسلام، شرایع ختم شد، چرا نبوت های تبلیغی بعد از اسلام قطع شد؟ چرا این همه پیامبر بعد از هر شریعتی ظهور کردند و آنها را تبلیغ و ترویج و نگهبانی کردند؛ اما بعد از اسلام حتی یک پیامبر این چنین نیز ظهور نکرد؟

ظهور دین اسلام، با اعلام جاودانگی آن و پایان یافتن دفتر نبوت توام بوده است. مسلمانان، همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی کرده اند. هیچ گاه برای آنها این مسئله مطرح نبوده که پس از حضرت محمد [صلی الله علیه وآله] پیغمبر دیگری خواهد آمد یا نه؛ چه، قرآن کریم با صراحت، پایان یافتن نبوت را اعلام و پیغمبر، بارها آن را تکرار کرده است. در میان مسلمین، اندیشة ظهور پیغمبر دیگر، مانند انکار یگانگی خدا یا انکار قیامت، با ایمان به اسلام، همواره ناسازگار شناخته شده است.

از نظر اسلام، اندیشة ختم نبوت نه نشانة تنزل بشریت و کاهش استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دلیل بی نیازی بشر از پیام الهی است و نه با پاسخ گویی به نیازمندی های متغیر بشر در دوره ها و زمان های مختلف ناسازگار است؛ بلکه علت و فلسفة دیگری دارد.

قبل از هر چیز، لازم است با سیمای ختم نبوت آن چنان که اسلام ترسیم کرده است، آشنا بشویم و آن را بررسی کنیم؛ سپس پاسخ پرسش های خود را دریافت داریم.

در سوره احزاب، آیة 40، چنین می خوانیم: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین؛ محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست. همانا او فرستادة خدا و پایان دهندة پیامبران است». این آیه، رسما حضرت محمدصلی الله علیه وآله را با عنوان خاتم النبیین یاد کرده است.

کلمه خاتم به حسب ساختمان لغوی خود در زبان عربی، به معنی چیزی است که به وسیلة آن به چیزی پایان دهند. مهری که پس از بسته شدن نامه بر روی آن می زدند، به همین جهت خاتم نامیده می شد و چون معمولاً بر روی نگین انگشتری، نام یا شعار مخصوص خود را نقش می کردند و همان را بر روی نامه ها می زدند، انگشتری را خاتم می نامیدند.

لحن آیة مورد بحث، خود می رساند که قبل از نزول این آیه نیز پایان یافتن نبوت به وسیلة پیغمبر اسلام[صلی الله علیه وآله] در میان مسلمین، امری شناخته بوده است. مسلمانان همان طوری که محمد را رسول الله[صلی الله علیه وآله] می دانستند، خاتم النبیین نیز می شناختند. این آیه فقط یادآوری می کند که او را با عنوان پدر خواندة فلان شخص، نخوانید؛ او را با همان عنوان واقعی اش که رسول الله و خاتم النبیین[صلی الله علیه وآله] است بخوانید.

این آیه فقط به جوهر و هستة مرکزی اندیشة ختم نبوت اشاره می کند و بر آن چیزی نمی افزاید. در سورة حجر، آیة 9 چنین آمده است: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون؛ ما خود این کتاب را فرود آوردیم و هم البته خود نگهبان آن هستیم». در این آیه، با قاطعیت کم نظیری از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر و نابودی، سخن رفته است.

یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیل هایی است که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ می داده است و به همین جهت، آن کتاب ها و تعلیمات، صلاحیت خود را برای هدایت مردم از دست می داده اند. غالباً پیامبران، احیا کنندة سنن فراموش شده و اصلاح کنندة تعلیمات تحریف یافتة پیشینیان خود بوده اند.

گذشته از انبیایی که صاحب کتاب و شریعت و قانون نبوده و تابع یک پیغمبر صاحب کتاب و شریعت بوده اند، مانند همة پیامبران بعد از ابراهیم تا زمان موسی و همة پیامبران بعد از موسی تا عیسی، پیامبران صاحب قانون و شریعت نیز بیشتر، مقررات پیامبر پیشین را تأیید می کرده اند. ظهور پیاپی پیامبران، تنها معلول تغییر و تکامل شرایط زندگی و نیازمندی بشر به پیام نوین و رهنمایی نوین نیست؛ بیشتر معلول نابودی ها و تحریف و تبدیل های کتب و تعلیمات آسمانی بوده است.

بشر چند هزار سال پیش، نسبت به حفظ مواریث علمی و دینی، ناتوان بوده است و از او، جز این، انتظاری نمی توان داشت. آن گاه که بشر می رسد به مرحله ای از تکامل که می تواند مواریث دینی خود را دست نخورده نگه داری کند، علت عمدة تجدید پیام و ظهور پیامبر جدید، منتفی می گردد و شرط لازم (نه شرط کافی) جاوید ماندن یک دین، موجود می شود. آیة فوق به منتفی شدن مهم ترین علت تجدید نبوت و رسالت از تاریخ نزول قرآن به بعد، اشاره می کند و در حقیقت، تحقق یکی از ارکان ختم نبوت را اعلام می دارد.

چنان که همه می دانیم، در میان کتب آسمانی جهان، تنها کتابی که درست و به تمام و کمال دست نخورده باقی مانده، قرآن است؛ به علاوه، مقادیر زیادی از سنت رسول[صلی الله علیه وآله] به صورت قطعی و غیر قابل تردید، در دست است که از گزند روزگار، مصون مانده است. البته بعد توضیح خواهیم داد که وسیلة الهی محفوظ ماندن کتاب آسمانی مسلمین، رشد و قابلیت بشر این دوره است که دلیل بر نوعی بلوغ اجتماعی انسان این عهد است. در حقیقت، یکی از ارکان خاتمیت، بلوغ اجتماعی بشر است؛ به حدی که می تواند حافظ و نگهبان مواریث علمی و دینی خود باشد و خود به نشر و تبلیغ و تعلیم و تفسیر آن بپردازد.

در سراسر قرآن، اصرار عجیبی هست که دین، از اول تا آخر جهان، یکی بیش نیست و همة پیامبران، بشر را به یک دین دعوت کرده اند. در سورة شوری، آیه 13 چنین آمده است: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی؛ خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلا به نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم».

قرآن در همه جا نام این دین را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت می کرده اند، اسلام می نهد؛ مقصود این نیست که در همة زمان ها به این نام خوانده می شده است؛ مقصود این است که دین دارای حقیقت و ماهیتی است که بهترین معرف آن، لفظ اسلام است. در سورة آل عمران، آیة 67 دربارة ابراهیم می گوید: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما؛ ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ حق جو و مسلم بود» و در سورة بقره، آیة 132 دربارة یعقوب و فرزندانش می گوید :«و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا و انتم مسلمون؛ ابراهیم و یعقوب، به فرزندان خود چنین وصیت کردند: خداوند برای شما دین انتخاب کرده است؛ پس با اسلام بمیرید».

آیات قرآن در این زمینه، زیاد است و نیازی به ذکر همة آنها نیست؛ البته پیامبران در پاره ای از قوانین و شرایع، با یکدیگر اختلاف داشته اند. قرآن در عین این که دین را واحد می داند، اختلاف شرایع و قوانین را در پاره ای مسائل می پذیرد. در سورة مائده، آیة 48 می گوید: «لکل جعلنا منکم شرعه و منهاجا؛ برای هر کدام (هر قوم و امت)، یک راه ورود و یک طریقة خاص قرار دادیم»؛ ولی از آن جا که اصول فکری و اصول عملی که پیامبران به آن دعوت می کرده اند، یکی بوده و همة آنان، مردم را به یک شاهراه و به سوی یک هدف، دعوت می کرده اند، اختلاف شرایع و قوانین جزئی، در جوهر و ماهیت این راه که نامش در منطق قرآن، اسلام است تاثیری نداشته است، تفاوت و اختلاف تعلیمات انبیا با یکدیگر، از نوع اختلاف برنامه هایی است که در یک کشور، هر چند یک بار، به مورد اجرا گذاشته می شود و همة آنها از یک قانون اساسی الهام می گیرد.

تعلیمات پیامبران در عین پاره ای اختلافات، مکمل و متمم یکدیگر بوده است. اختلاف و تفاوت تعلیمات آسمانی پیامبران، از نوع اختلافات مکتب های فلسفی یا سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی که مشتمل بر افکار متضاد است نبوده است، انبیا تماما تابع یک مکتب و دارای یک تز بوده اند. تفاوت تعلیمات انبیا با یکدیگر، یا از نوع تفاوت تعلیمات کلاس های عالی تر با کلاس های دانی تر، یا از نوع تفاوت اجرایی یک اصل، در شرایط و اوضاع گوناگون بوده است.

قرآن کریم هرگز کلمة «دین» را به صورت جمع «ادیان» نیاورده است. دین در قرآن، همواره مفرد است؛ زیرا آن چیزی که وجود داشته و دارد، دین است؛ نه دین ها؛ به علاوه، قرآن تصریح می کند که دین، مقتضای فطرت و ندای طبیعت روحانی بشر است؛ «فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها؛1 حق جویانه، چهرة خویش را به سوی دین، همان فطرت خدا که مردم را بر آن آفریده، ثابت نگه دار».

مگر بشر چند گونه فطرت و سرشت و طبیعت می تواند داشته باشد؟ این که دین از اول تا آخر جهان یکی است و وابستگی با فطرت و سرشت بشر دارد – که آن نیز بیش از یکی نمی تواند باشد - رازی بزرگ و فلسفه ای شکوهمند در دل خود دارد و تصور خاصی دربارة فلسفة تکامل به ما می دهد.

از نظر قرآن، سیر تکاملی جهان و انسان و اجتماع، یک سیر هدایت شده و هدفدار است و بر روی خطی است که «صراط مستقیم» نامیده می شود و از لحاظ مبدا و مسیر و منتها، مشخص است. انسان و اجتماع، متحول و متکامل است؛ ولی راه و خط سیر، مشخص و واحد و مستقیم است؛ «و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله».2 این که قرآن با اصرار زیاد، دین را یکی می داند و فقط به یک شاهراه قائل است و اختلاف شرایع و قوانین را مربوط به خطوط فرعی می داند، مبتنی بر این اصل فلسفی است.

بشر در مسیر تکاملی خود، مانند قافله ای است که در راهی و به سوی مقصد معینی، حرکت می کند؛ ولی راه را نمی داند؛ هر چندی یک بار به کسی برخورد می کند که راه را می داند و با نشانی هایی که از او می گیرد، ده ها کیلومتر راه را طی می کند؛ تا می رسد به جایی که باز نیازمند راهنمای جدید است؛ با نشانی گرفتن از او، افق دیگری برایش روشن می شود و ده ها کیلومتر دیگر را با علاماتی که گرفته، طی می کند؛ تا تدریجا، خود، قابلیت بیشتری برای فراگیری پیدا می کند و می رسد به شخصی که «نقشة کلی» راه را از او می گیرد و برای همیشه با در دست داشتن آن نقشه، از راهنمای جدید، بی نیاز می گردد.

قرآن با توضیح این نکته که راه بشر یک راه مشخص و مستقیم است و همة پیامبران با همة اختلافاتی که در راهنمایی و دادن نشانی به حسب وضع و موقع زمانی و مکانی دارند، به سوی یک مقصد و یک شاهراه هدایت می کنند، جادة ختم نبوت را صاف و رکن دیگر از ارکان آن را توضیح می دهد؛ زیرا ختم نبوت، آن گاه معقول و متصور است که خط سیر این بشر متحول متکامل، مستقیم و قابل مشخص کردن باشد؛ اما اگر همان طور که خود بشر در تکاپوست و هر لحظه در یک نقطه است، خط سیر او نیز دائما دستخوش تغییر و تبدیل باشد و نهایت و مقصد و مسیر، مشخص نباشد و در هر برهه ای از زمان، بخواهد در یک جاده حرکت کند، بدیهی است که ختم نبوت - یعنی دریافت یک نقشه و برنامة کلی و همیشگی - معقول و متصور نیست.

رسالت پیامبر اسلام[صلی الله علیه وآله] با همة رسالت های دیگر، این تفاوت را دارد که از نوع قانون است؛ نه برنامه؛ قانون اساسی بشریت است؛ مخصوص یک اجتماع تندرو یا کندرو یا راست رو یا چپ رو نیست. اسلام، طرحی است کلی و جامع و همه جانبه و معتدل و متعادل؛ حاوی همة طرح های جزئی و کار آمد در همة موارد. آن چه در گذشته انبیا انجام می دادند که برنامه ای مخصوص برای یک جامعة خاص از جانب خدا می آورند، در دورة اسلام، علما و رهبران امت باید انجام دهند؛ با این تفاوت که علما و مصلحین با استفاده از منابع پایان ناپذیر وحی اسلامی، برنامه های خاصی تنظیم می کنند و آن را به مرحلة اجرا می گذارند.

قرآن، کتابی است که روح همة تعلیمات موقت و محدود کتب دیگر آسمانی را که مبارزه با انواع انحراف ها و بازگشت به تعادل است، در بر دارد. این است که قرآن خود را مهیمن و حافظ و نگهبان سایر کتب آسمانی می خواند؛ «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ومهیمنا علیه؛3 ما این کتاب را به حق فرود آوردیم؛ در حالی که تأیید و تصدیق می کند کتب آسمانی پیشین را و حافظ و نگهبان آنهاست».

از نصوص اسلامی بر می آید که همة پیامبران به حکم این که مقدمة ظهور نبوت کلی و ختمی و قانون اساسی یگانة الهی بوده اند، موظف بوده اند که نوید اکمال و اتمام دین را در دورة ختمیه، به امت های خود بدهند. خداوند از همة پیامبران چنین پیمانی گرفته است.

قرآن کریم، اصل نوید و ایمان و تسلیم پیامبران پیشین را به پیامبرانی که پس از آنها می آیند - و به طریق اولی خاتم انبیا - و وظیفه داری این که امت خود را نیز بدین جهت تبلیغ کنند و آنها را آمادة تعلیمات پیامبران بعدی بنمایند و همچنین تأیید و تصدیق پیامبران بعدی، پیامبران پیشین او [را] و این که خداوند از پیامبران بر این نوید و تسلیم ها و تأیید و تصدیق ها پیمان شدید گرفته است، این چنین ذکر کرده است: «و اذا اخذ الله میثاق النبیین لما اتیتکم من کتاب و حکمه ثم جائکم رسول مصدق لما معکم لتومنن به و لتنصرنه قال ء اقررتم و اخذتم علی ذلکم اصری قالو اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین؛4 به یادآر هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که زمانی که به شما کتاب و حکمت دادم؛ سپس فرستاده ای آمد که آن چه با شماست، تصدیق می کند، به او ایمان آورید و او را یاری نمایید؛ خداوند گفت: آیا اقرار و اعتراف کردید و این بار را به دوش گرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم. گفت: پس همه گواه باشید؛ من نیز از گواهانم».

بیانات گذشته می تواند دورنمایی از سیمای اندیشة ختم نبوت در میان اندیشه های اسلامی رسم کند و پایه ها و ارکان آن را ارائه دهد. معلوم شد اندیشة ختم نبوت، بر این پایه است که اولا مایة دین در سرشت بشر نهاده شده است؛ سرشت همة انسان ها یکی است؛ سیر تکاملی بشر، یک سیر هدفدار و بر روی یک خط مشخص و مستقیم است. از این رو، حقیقت دین که بیان کنندة خواست های فطرت و راهنمای بشر به راه راست است، یکی بیش نیست. ثانیاً یک طرح به شرط فطری بودن، جامع بودن، کلی بودن و به شرط مصونیت از تحریف و تبدیل و به شرط حسن تشخیص و تطبیق در مرحلة اجرا، می تواند برای همیشه رهنمون و مفید و ما در طرح ها و برنامه ها و قوانین جزئی بی نهایت واقع گردد.

***************************************************

پی نوشت:

1. روم، آیة 30.

2. انعام، آیة 153.

3. مائده، آیة 48.

4. آل عمران، آیة 81.

**************************************************

منبع:

مرتضی مطهری، ختم نبوت.

موضوعات:  فلسفه ختم نبوت  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ب.ظ ]





تعریف امامت

————————————-

مجموعه: اصول و فروع دین

امامت

امامت مهم‌ترین اصل اعتقادی مذهب تشیع است. امامت در لغت به معنای دوستی، یاری دادن، به دست گرفتن کاری، فرماندهی داشتن و . . . است و در اصطلاح، یک منصب الهی و خدادادی است که شامل همه فضیلت‌های انسانی است.

مطابق این تعریف، امامان از سوی خداوند و به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تعیین می‌شوند، دارای همان فضایل و امتیازات پیامبر (بجز مقام نبوت) هستند، و کار آنان منحصر به حکومت دینی نیست.

اما دانشمندان اهل سنت امامت را این گونه تعریف می‌کنند:

« الامامه رئاسه عامه فی امور الدین و الدنیا، خلافة عن النبی؛ (امامت یعنی ریاست و سرپرستی عمومی در امور دین و دنیا در مقام جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم.)

مطابق این تعریف، امامت یک مسئولیت ظاهری در حد ریاست حکومت است؛ اما حکومتی که شکل دینی دارد و عنوان جانشینی پیامبر (در امر حکومت) را به خود گرفته است. طبیعتاً چنین امامی می‌تواند از سوی مردم برگزیده شود!

به عبادت دیگر علمای اهل سنت،‌ امامان را تنها به معنای جانشینان پیامبر در بر پا داشتن احکام شرع و پاسداری از حوزه دین دانسته اند.

اما شیعیان معتقدند مقام امامت در امتداد مقام نبوت است و ولایت امام همان ولایت نبوی و ولایت الهی است که ناگسستنی است. بنا به اعتقاد شیعیان، امامت فقط یک حکم شرعی فرعی نیست.

متصدیان امر امامت، دوازده نفر از نسل پیامبر اکرم هستند:

امام علی، امام حسن، امام حسین، امام علی بن الحسین، امام محمد باقر، امام جعفر صادق، امام موسی کاظم، امام علی بن موسی الرضا، امام محمد تقی، امام علی نقی، امام حسن عسگری و امام مهدی علیهم السلام.

به اعتقاد شیعیان، امامانی که جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در اجرای احکام و اقامه حدود و حفظ شریعت و تربیت مردم‌اند، از گناه و خطا مبرا هستند و در تمامی فضایل و کمالات علمی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و . . . سر آمد همگانند .

**********************************************************

منابع:
پیام قرآن،‌ ج 9،‌ ص 18؛ کشف المرار؛ شرح تجرید قوشجی، ص 472؛ شرح مواقف

موضوعات: تعریف امامت  لینک ثابت
 [ 09:59:00 ب.ظ ]





تفاوت نبوت و امامت در چیست؟

مجموعه: اصول و فروع دین

 


در نظر برخی مانند فخر رازی و شیخ محمد عبده مقام امامت همان مقام نبوت بوده و فرقی بین آن دو نیست. در مقابل عده كثیری معتقد به تفاوت میان آن دو بوده و بر اساس آیه 124 سوره بقره: «انی جاعلك للناس اماما» به برتر بودن مقام امامت از مقام نبوت حكم كرده‏اند. از آن جمله: علامه طباطبایی، شیخ طوسی، طبرسی و دیگران. زیرا از نظر اینها به لحاظ تاریخی، مقام امامت آن وقت به حضرت ابراهیم اعطا گردید كه ایشان در آن زمان مقام نبوت را داشتند.

این مطلب به ویژه با توجه به لحن آیه كه امامت را مبتنی بر امتحانات و آزمایشات سخت در دوران نبوت حضرت ابراهیم مبتنی كرده است به خوبی فهمیده می‏شود. آیه در مقام اعطای نشان و درجه عالی‏تری است كه با درجات پیشین تفاوت ماهوی و حقیقی را داراست. و اگر جز این باشد لغویت در حكم تازه، لازم می‏آید. بنابراین مقام امامت مقامی است كه در رتبه بالاتری از مقام نبوت قرار گرفته است.

حالا تفاوت میان این دو و اینكه آن رتبه بالاتر چیست؟ نظریات ذیل را در میان علماء می‏توان مشاهده كرد:

1ـ بعضی گفته ‏اند: تنها فرق امام با نبی در این است كه به نبی وحی می‏شود اما بر امام وحی صورت نمی‏گیرد. به نظر می‏رسد این فرق درست نباشد زیرا علی‏ القاعده بایستی درجه بالاتر، ویژگیهای درجه پایین‏تر را در خود حفظ كند نه اینكه تنزل بكند.

2ـ در نظر برخی، از جمله علامه طباطبایی، نبی تنها دارای هدایت تشریعی و به اصطلاح ارائه كننده طریق است. اما امام افزون بر آن، دارای هدایت تكوینی هم هست. یعنی امام از نظر تأثیر باطنی و نفوذ روحانی كه اثر وجودیش در قلب انسان می‏تابد او را هدایت می‏كند. و لذا مقام امامت یكنوع ولایت بر اعمال مردم است از نظر باطن، كه توأم با هدایت می‏باشد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 372 تا ص 382).

3ـ برخی هم چون استاد مطهری(ره) گفته ‏اند: فرق نبوت و امامت در این است كه نبوت راهنمایی، ابلاغ و اخبار است. ولی امامت، رهبری یعنی علاوه بر رهبری اجتماعی، رهبری معنوی به سوی خدا هم هست. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3،ص 318).

4ـ برخی دیگر مانند استاد سبحانی معتقدند: نبی تنها مأمور به ابلاغ رسالت و دادن نویدها و بیم‏ها به مردم است ، اما امام علاوه بر آن پیشوایی است كه شخصا دارای سمَت امر و نهی و تكلیف و دستورات است. و جامعه بشری را با مدیریت صحیح به حد كمال رساند.(سبحانی، جعفر، منشور جاوید، انتشارات توحید، ج 5، ص 252)

فرق بین رسول و نبی چیست؟ ما معمولاً برای معادل عربی رسول در زبان فارسی لفظ پیغمبر، پیامبر و پیمبر به كار می‏بریم، ولی لفظی كه مترادف با نبی باشد نداریم و به ناچار لفظ پیامبر كه هم معنی رسول است را به كار می‏بریم و حال آنكه قرآن دو تعبیر به كار می‏برد یكی رسول و دیگری نبی، این گونه استعمال موجب شده میان اندیشمندان مسلمان بحث شود كه آیا رسول و نبی با هم تفاوت دارند یا نه و اگر تفاوت ندارند پس علت استعمال دو لفظ نبی و رسول در قرآن خصوصا در احادیث چیست؟ این استعمال می‏تواند سبب جعل دو اصطلاح متفاوت از هم باشد یانه؟

برای روشن شدن بحث نكاتی را متذكر می‏شویم:
نخست اینكه این دو از نظر مفهوم، تفاوت چندانی ندارند زیرا واژه نبی یا به معنای فرد دارای خبر مهم است و یا به معنای فرد دارای مقام بلند، و واژه رسول هم یا به معنای فرد دارای پیام است یا به معنای واسطه در انجام كار، پس از جهت مفهوم هیچكدام اعم یا اخص از دیگری نیستند.

ثانیا، از اختلاف موارد استعمال لفظ نبی و رسول در قرآن خصوصا با توجه به روایات شریفه راجع به انبیا و رسل می‏توان فهمید كه نبی از نظر مصداق اعم از رسول است یعنی همه فرستادگان خدا نبی بوده‏اند ولی رسول نبوده‏اند همین اختلاف در كاربرد سبب شده است كه علما نبی را غیر از رسول از نظر اصطلاح بدانند.

ثالثا در میان علما در بیان وجه تمایز میان دو اصطلاح نبی و رسول، تفاوت‏هایی دیده می‏شود كه در ذیل به آنها اشاره می‏گردد:

1ـ به نظر علامه طباطبایی نبی آن كسی است كه خواب می‏بیند و در خواب به او وحی می‏شود و لی رسول آن كسی است كه ملك وحی بر او نازل می‏شود و او ملك را می‏بیند و با او سخن می‏گوید.

علامه این نظر را اولاً از آیه 95 سوره اسراء مستفاد می‏داند «قل لو كان فی الارض ملائكه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملكا رسولاً ؛ بگو اگر ملائكه در زمین مثل شما آرام آرام راه بروند ما از آسمان ملكی به عنوان رسول بر آنان نازل می‏كردیم».

و ثانیا از حدیث ذیل استفاده می‏كند:
در كافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است كه: خداوند عزوجل ابراهیم را بنده خود قرار داد قبل از آنكه او را پیغمبر كند و او را پیغمبر خود قرار داد پیش از آنكه رسول خود كند (دقت كنید) و او را رسول خود قرار داد پیش از آنكه خلیل خود قرار دهد…(نك: ترجمه المیزان، ج 1، ص 382 و ج 14، ص 582).

2ـ به نظر برخی مانند استاد مصباح نبی به هر فرستاده و پیكی گفته می‏شود ولی رسول بر پیك مخصوص اطلاق می‏شود.

ایشان این تفاوت را از نگرش به موارد متفاوت استعمال نبی و رسول در قرآن و حدیثی كه می گوید 313 نفر از انبیا فقط دارای رسالت خاصی بوده‏اند، استفاده می‏نمایند. (محمد تقی مصباح، راهنماشناسی، ج 2، ص16ـ13)

فرقهای ذیل هم میان نبی و رسول گفته شده كه توسط علما به چالش و نقد كشیده شده‏اند.

الف ـ رسول كسی است كه مبعوث به شرع جدیدی شده باشد و نبی اعم از او كسی است كه شرع سابق را تبلیغ كند.

ب ـ رسول كسی است كه دارای كتاب باشد و نبی آن كسی است كه كتاب نداشته باشد.

ج ـ رسول كسی است كه دارای كتاب باشد ولی فی ‏الجمله نسخ شده باشد و نبی كسی است كه چنین نباشد.

د ـ رسول كسی است كه به او وحی می‏شود و مأمور به ابلاغ هم باشد ولكن نبی كسی است كه از طرف خدا به او وحی شده خواه مأمور رساندن محتوای وحی به مردم باشد یا نباشد.

*********************************************

منبع: واحد پاسخ به سۆالات دفتر تبلیغات اسلامى

موضوعات: تفاوت نبوت و امامت در چیست؟  لینک ثابت
 [ 09:57:00 ب.ظ ]





نبوت و تاثیر آن در كمال انسان

خداى سبحان بعد از آنكه اين حقيقت (يعنى وصف ارشاد مردم به وسيله وحى) را در آيه مورد بحث و در بسيارى از موارد كلامش ذكر كرد، از مردانى كه متكفل اين وظيفه ‏اند تعبيرهايى مختلف كرده، يعنى دو جور تعبير كرده، كه كانه نظير تقسيم است يكى رسول، و يكى هم نبى، يك جا فرموده:” وَ جِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ” 1. و جايى ديگر فرموده:” يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ” 2.

و معناى اين دو تعبير، مختلف است، رسول كسى است كه حامل رسالت و پيامى است، و نبى كسى است كه حامل خبرى باشد، پس رسول شرافت وساطت ميان خدا و خلق دارد، و نبى شرافت علم به خدا و به اخبار خدايى.

معناى” رسول” و” نبى” و فرق آن دو

بعضى‏ ها گفته ‏اند: فرق ميان نبى و رسول به عموم و خصوص مطلق است، به اين معنا كه رسول آن كسى است كه هم مبعوث است، و هم مامور، به تبليغ رسالت، و اما نبى كسى است كه تنها مبعوث باشد، چه مامور به تبليغ هم باشد و چه نباشد.
ليكن اين فرق مورد تاييد كلام خداى تعالى نيست، براى اينكه مى‏ فرمايد:” وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى‏ إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا” 3 كه در مقام مدح و تعظيم موسى (علیه السلام) او را هم رسول خوانده، و هم نبى، و مقام مدح اجازه نمى‏دهد اين كلام را حمل بر ترقى از خاص به عام كنيم، و بگوئيم، معنايش اين است كه اول نبى بود بعدا رسول شد.
و نيز مى‏فرمايد:” وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ” 4 كه در اين آيه ميان رسول و نبى جمع كرده، در باره هر دو تعبير به” ارسلنا” كرده است، و هر دو را مرسل خوانده، و اين با گفتار آن مفسر درست در نمى‏آيد.
ليكن آيه:” وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ” 5 كه همه مبعوثين را انبيا خوانده، و نيز آيه:” وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ” 6 كه پيامبر اسلام را هم رسول و هم نبى خوانده.
و همچنين آيه مورد بحث كه مى‏فرمايد:” فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ” كه باز همه مبعوثين را انبيا خوانده، و نيز آياتى ديگر، ظهور در اين دارد كه هر مبعوثى كه رسول به سوى مردم است نبى نيز هست.
و اين معنا با آيه: (وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا، و رسولى نبى بود) منافات ندارد، چون در اين آيه از دو كلمه رسول و نبى معناى لغوى آنها منظور است، نه دو اسمى كه معنى لغوى را از دست داده باشد، در نتيجه معناى جمله اين است كه او رسولى بود با خبر از آيات خدا، و معارف او.
و همچنين آيه:” وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍ‏ …"، چون ممكن است گفته شود، كه نبى و رسول هر دو به سوى مردم گسيل شده ‏اند، با اين تفاوت كه نبى مبعوث شده تا مردم را به آنچه از اخبار غيبى كه نزد خود دارد خبر دهد، چون او به پاره‏اى از آنچه نزد خداست خبر دارد، ولى رسول كسى است كه به رسالت خاصى زايد بر اصل نبوت گسيل شده است، هم چنان كه امثال آيات زير هم به اين معنا اشعار دارد.
” وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ، فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ، قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ” 7 و آيه:” وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا” 8.
پس نبى عبارت است از كسى كه براى مردم آنچه مايه صلاح معاش و معادشان است، يعنى اصول و فروع دين را بيان كند، البته اين مقتضاى عنايتى است كه خداى تعالى نسبت به هدايت مردم به سوى سعادتشان دارد، و اما رسول عبارت است از كسى كه حامل رسالت خاصى باشد، مشتمل بر اتمام حجتى كه به دنبال مخالفت با آن عذاب و هلاكت و امثال آن باشد، هم چنان كه فرمود:” لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ” 9.
و از كلام خداى تعالى در فرق ميان رسالت و نبوت بيش از مفهوم اين دو لفظ چيزى‏ استفاده نمى‏شود، و لازمه اين معنا همان مطلبى است كه ما بدان اشاره نموده گفتيم: رسول شرافت وساطت بين خدا و بندگان را دارد، و نبى شرافت علم به خدا و معارف خدايى را دارد، و به زودى خواهيم گفت انبيا بسيارند ولى خداى سبحان در كتاب خود نام و داستان همه را نياورده هم چنان كه خودش در كلام خود فرموده‏” وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ، مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ، وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ” 10 و آياتى ديگر نظير اين.

انبيائى كه در قرآن از آنان ياد شده است‏

و از انبيا، آنان كه قرآن نامشان را آورده عبارتند از: 1- آدم 2- نوح 3- ادريس 4- هود 5- صالح 6- ابراهيم 7- لوط 8- اسماعيل 9- يسع 10- ذو الكفل 11- الياس 12- يونس 13- اسحاق 14- يعقوب 15- يوسف 16- شعيب 17- موسى 18- هارون 19- داوود 20- سليمان 21- ايوب 22- زكريا 23- يحيى 24- اسماعيل صادق الوعد 25- عيسى 26- محمد (صلی الله علیه و آله).
البته در آيات ديگرى از قرآن كريم مى‏بينيد كه انبيايى ديگر نه به اسم بلكه با توصيف و كنايه ذكر شده‏اند.” أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً” 11 كه مربوط است به جناب صموئيل و طالوت.
” أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها” 12 كه مربوط است به داستان جناب عزير، كه صد سال به خواب رفت و دوباره زنده شد.” إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ” 13″ فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً". 14 كه مربوط است به داستان جناب خضر البته افراد ديگرى هم هستند كه قرآن كريم نامشان را آورده ولى نفرموده جزء انبيا بوده‏اند، مانند همسفر موسى كه قرآن تنها در باره‏اش فرموده:” وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ” 15 و مانند ذى القرنين و عمران پدر مريم. و سخن كوتاه اينكه در قرآن كريم براى انبيا عدد معينى معين نكرده‏، و عده آنان در روايات هم مختلف آمده، مشهورترين آنها روايت ابى ذر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است، كه فرموده انبيا صد و بيست و چهار هزار نفر، و رسولان ايشان سيصد و سيزده نفر بودند.
البته اين را هم بايد دانست كه سادات انبيا يعنى اولوا العزم ايشان كه داراى شريعت بوده‏اند پنج نفرند: 1- نوح 2- ابراهيم 3- موسى 4- عيسى 5- محمد ص، كه قرآن در باره آنان فرموده:” فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ” 16.
و معناى عزم در أولو العزم عبارت است از ثبات بر عهد نخست، كه از ايشان گرفته شد، و اينكه آن عهد را فراموش نمى‏كنند، همان عهدى كه در باره ‏اش فرمود:” وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ، وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً” 17.
و نيز فرمود:” وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً” 18.
و هر يك از اين پنج پيامبر صاحب شريعت و كتاب است چنان كه خداوند فرموده:” شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏” 19 و نيز فرمود:” إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى‏ صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏” 20.
و نيز فرمود:” إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ‏- تا آنجا كه مى‏فرمايد- وَ قَفَّيْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ، وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ، فِيهِ هُدىً وَ نُورٌ- تا آنجا كه مى‏فرمايد- وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ، وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ، وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ، لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً، وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً، وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ‏” 21.
و اين آيات بيان مى‏كند كه اولوا العزم داراى شريعت بوده ‏اند و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) كتاب داشته ‏اند، و اما كتاب نوح در سابق توجه فرموديد كه آيه شريفه:
” كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً …” به انضمام با آيه:” شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً” بر آن دلالت داشتند، و اين معنا يعنى انحصار شريعت و كتاب در پنج پيغمبر نام برده منافات ندارد با اينكه به حكم آيه:” وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً” 22 داود (علیه السلام) هم كتابى داشته باشد و همچنين آدم و شيث و ادريس كه به حكم روايات داراى كتاب بوده‏اند، براى اينكه كتاب نامبردگان كتاب شريعت نبوده.
اين را هم بايد دانست كه يكى از لوازم نبوت وحى است، و وحى نوعى سخن گفتن خدا است، كه نبوت بدون آن نمى‏شود، چون در آيه:” إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ” 23 وحى را به تمامى انبيا نسبت داده، و به زودى در سوره شورى ان شاء اللَّه بحث مفصلى در اين خصوص خواهد آمد.

نبوت عامه از جهت اثر آن در كمال يابى انسان

مساله نبوت عامه از اين نظر كه خود يك نحوه تبليغ احكام و قوانين تشريع شده است و قوانين تشريع شده امورى است اعتبارى نه حقايقى خارجى، هر چند مساله‏ اى است مربوط به علم كلام نه علم فلسفه كه از حقايق خارجى و عينى بحث مى‏كند، و كارى به امور اعتبارى ندارد.
و ليكن از يك نقطه نظر ديگر مساله فلسفى هم هست، براى اينكه مواد قانون دينى كه يا معارف اصولى است، و يا احكام اخلاقى است، و يا دستورات عملى، هر چه باشد با نفس انسان سروكار دارد، چون غرض از تشريع اين قوانين اصلاح نفس بشر است، مى ‏خواهد با تمرين روزانه ملكات فاضله را در نفس رسوخ دهد.
آرى علوم و ملكات به نفس انسانى صورتى مى‏دهد، كه يا هم سنخ با سعادت او است، و يا مايه شقاوت او، على اى حال تعيين راه سعادت و شقاوت انسان، و قرب و بعدش از خداى سبحان به عهده همين صورتها است.
زيرا انسان بواسطه اعمال صالحه و عقائد حقه و صادقه براى نفس خود كمالاتى كسب مى‏كند، كه تنها مى‏تواند با قرب به خدا و رضوان و بهشت او ارتباط داشته باشد، و نيز بواسطه اعمال زشت و عقائد خرافى و باطل براى نفس خود صورتهايى درست مى‏كند، كه جز با دنياى فانى و زخارف ناپايدار آن ارتباطى ندارد، و اين باعث مى‏شود كه بعد از مفارقت از دنيا و از دست رفتن اختيار مستقيما به دار البوار و دوزخ و آتش درآيد، چون صور نفسانى او جز با آتش نمى‏تواند رابطه داشته باشد، و اين خود سيرى است حقيقى.
و بنا بر اين پس مساله نبوت از اين نظر يك مساله حقيقى خواهد بود، و حجتى هم كه ما در بيان سابق در باره نبوت عامه آورديم و آن را از كتاب خداى عزيز استفاده كرديم يك دليل نقلى نبود بلكه حجتى بود عقلى و برهانى.
توضيح اينكه اين صورتها كه گفتيم در اثر تكرار عمل پيدا مى‏شود، صورتهايى است براى نفس انسان، انسانى كه در راه استكمال قرار گرفته، و در اينكه انسان موجودى است حقيقى و يكى از انواع موجودات و داراى آثار وجوديه خارجى، هيچ حرفى نيست، و اين انسان از ناحيه علل فياضه كه به هر موجودى قابليتى براى رسيدن به كمالش مى‏دهد داراى چنين قابليتى هست كه به آخرين مرحله كمال وجوديش برسد، و اين معنا را هم تجربه اثبات كرده و هم برهان.
و چون چنين است پس بر خدايى كه واجب الوجود و تام الافاضه است، واجب است براى هر نفسى كه استعداد رسيدن به كمالى را دارد افاضه ‏اى كند، و شرايطى فراهم آورد، تا آن نفس به كمال خود برسد، و آنچه بالقوه دارد بالفعل شود، و اين كمال هر چه مى‏خواهد باشد، البته اگر نفس داراى صفات پسنديده ‏اى باشد اين كمال سعادت خواهد بود، و اگر داراى رذائلى و هياتى نازيبا بود، البته اين كمال كمال در شقاوت خواهد بود.
و از آنجايى كه اين ملكات و اين صورتها كه براى نفس پيدا مى‏شود از راه افعال اختياريه او، و افعال اختياريه او هم از راه اعتقاد به درستى و نادرستى، و خوف از نادرستى، و رجاء به درستى، و رغبت به منافع، و ترس از ضررها منشا مى‏گيرد لا جرم آن افاضه خدايى لازم است متوجه به دعوت دينى شود، و خداى تعالى از راه دعوتهاى دينى و بشارت و انذار و تخويف و تطميع، بشر را به اعمال صالح وادار و از اعمال زشت دور بدارد، تا اين دعوتهاى دينى مايه شفاى مؤمنين گشته، سعادتشان بوسيله آن به كمال برسد، و از سوى ديگر مايه خسارت ستمگران گشته، شقاوت آنان هم تكميل گردد، و چون دعوت احتياج به داعى دارد تا متعهد و مسئول اين دعوت شود، لا جرم بايد انبيايى برگزيند، اينجاست كه بحث فلسفى ما به مساله نبوت عامه منتهى مى‏گردد.

عقل عملى و احساسات فطرى انسان بدون دعوت انبياء (ع) كفايت نمى‏ كند

ممكن است سوال شود در اين دعوت همان عقل خود انسانها كه پيغمبر باطنى ايشان است كافى است، چون عقل هم مى‏گويد انسان در اعتقاد و عمل بايد راه حق را پيروى كند، و طريق فضيلت و تقوا را پيش گيرد، ديگر چه احتياجى به انبيا هست، چه رسد به اينكه مساله نبوت سر از فلسفه در آورد.
در پاسخ مى ‏گوئيم: آن عقلى كه انسان را به حق دعوت مى‏كند عقل عملى است، كه به حسن و قبح حكم مى‏كند، و براى ما مشخص مى‏كند چه عملى حسن و نيكو، و چه عملى قبيح و زشت است، نه عقل نظرى كه وظيفه ‏اش تشخيص حقيقت هر چيز است، و بيانش در سابق گذشت و عقل عملى مقدمات حكم خود را از احساسات باطنى مى‏گيرد، كه در هر انسانى در آغاز وجودش بالفعل موجود است.
و احتياج به اينكه فعليت پيدا كند ندارد، و اين احساسات همان قواى شهويه و غصبيه است، و اما قوه ناطقه قدسيه در آغاز وجود انسان بالقوه است، و هيچ فعليتى ندارد، و ما در سابق هم گفتيم: كه اين احساسات فطرى خودش عامل اختلاف است.
و خلاصه كلام اينكه آن عقل عملى كه گفتيم مقدمات خود را از احساسات مى‏گيرد، و بالفعل در انسان موجود است نمى‏تواند و نمى‏گذارد كه عقل بالقوه انسان مبدل به بالفعل گردد، هم چنان كه ما وضع انسانها را به چشم خود مى‏بينيم كه هر قوم و يا فردى كه تربيت صالح نديده باشد، به زودى به سوى توحش و بربريت متمايل مى‏شود، با اينكه همه انسانهاى وحشى، هم عقل دارند، و هم فطرتشان عليه آنان حكم مى‏كند، ولى مى‏بينيم كه هيچ كارى‏ صورت نمى‏دهند، پس ناگزير بايد بپذيريم كه ما ابناء بشر هرگز از نبوت بى ‏نياز نيستيم، چون نبى كسى است كه از ناحيه خدا مؤيد شده، و عقل خود ما نيز نبوتش را تاييد كرده باشد.

نویسنده: سید محمد حسین طباطبایی

پی نوشت:

1. سوره زمر آيه 69
2. سوره مائده آيه 112
3. بياد آر در كتاب موسى را كه داراى اخلاص و مردى بود هم رسول، و هم نبى.” سوره مريم آيه 51″
4. ما قبل از تو هيچ رسولى و نبيى نفرستاديم، مگر آنكه چنين و چنان شد.” سوره حج آيه 51″
5. سوره زمر آيه 69
6. و ليكن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسول خدا و خاتم انبيا است.” سوره احزاب آيه 40″
7. براى هر امتى رسولى است و همين كه رسولشان بيامد در ميانشان به حق داورى شد.” سوره يونس آيه 47″
8. ما هيچگاه چنين نبوده ‏ايم كه مردمى را قبل از آنكه رسولى بر ايشان مبعوث كنيم عذاب دهيم.” سوره نحل آيه 15″
9. تا بعد از آمدن رسول، ديگر مردم حجتى عليه خدا نداشته باشند.” سوره نسا آيه 164″
10. ما قبل از تو پيامبرانى گسيل داشتيم كه داستان بعضى از آنان را برايت آورديم، و از بعضى ديگر را نياورديم.” سوره مؤمن آيه 78″
11. مگر نديدى رؤسايى از بنى اسرائيل را كه به يكى از پيغمبران خود گفتند براى ما پادشاهى برانگيز” سوره بقره آيه 246″
12. و يا مثل آن كسى كه از دهكده‏اى ويران شده عبور كرد.” سوره بقره آيه 259″
13. آن زمان كه دو تن- از حواريين عيسى- را نزد آن قوم فرستاده و به دنبال آنان نفر سوم- يوسف نجار- را به كمكشان گسيل داشتيم.” سوره يس آيه 14″
14. موسى و همسفرش به بنده‏اى از بندگان ما برخوردند كه ما از نزد خود داده بوديمش رحمتى.” سوره كهف آيه 66″
15. سوره كهف آيه 61″
16. صبر كن آن چنان كه اولوا العزم از رسولان صبر كردند.” سوره احقاف آيه 35″
17. آن زمان كه از انبيا پيمانشان را بگرفتيم و همچنين از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و از همه‏شان پيمانى محكم بستيم.” سوره احزاب آيه 7″
18. و همانا عهد كرديم با آدم از قبل، پس فراموش كرد و نيافتيم مر او را عزمى.” سوره طه آيه 115″
19. و آئين نهاد براى شما از دين آنچه وصيت كرد به آن نوح را و آنچه وحى كرديم به تو و آنچه وصيت كرديم به آن ابراهيم و موسى و عيسى را …” سوره شورى آيه 13″
20. اين حقيقت در صحف نخستين يعنى صحف ابراهيم و موسى آمده.” سوره اعلى آيه 19″
21. ما تورات را نازل كرديم كه در آن هدايت و نور است، و انبيا از روى آن حكم مى‏كردند- تا آنجا كه مى‏فرمايد- به دنبال آنان عيسى بن مريم را فرستاديم كه تورات را تصديق داشت، و ما انجيل به او داديم كه در آن هدايت و نور بود، تا آنجا كه مى‏فرمايد- بر تو هم كتاب را به حق نازل كرديم كه كتابهاى قبلى را تصديق مى‏كرد، ولى مسلط و حاكم بر آنها بود، پس با آنچه كه خدا نازل كرده در ميان مردم حكم كن، و پيروى هواهاى ايشان مكن، و از حقى كه به سويت آمده روى بر مگردان، كه ما براى هر يك از شما شريعت و روشى قرار داديم، و اگر خدا مى‏خواست همه شما را يك امت مى‏كرد ولى براى اين چند شريعت نازل كرد كه آزمايشتان كند.” سوره مائده آيات 45- 46- 48″
22. سوره نسا آيه 162
23. سوره نسا آيه 162

///////////////////////////////////////

منابع:

ترجمه تفسير الميزان : سوره بقره - ذیل آيه213

موضوعات:  نبوت و تاثیر آن در كمال انسان  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ب.ظ ]




 

فوايد زیاد سير براي سلامتي

مجموعه: تغذیه سالم

خواص سیر

اين ماده غذايي جادويي از شما درمقابل بيماري هاي قلبي، سرطان و عفونت ها محافطت مي کند.

اگر سير به جاي اينکه در طبيعت ساخته مي شد، در آزمايشگاه ساخته شده بود، مطمئن باشيد دارويي بسيار گران قيمت بود.

تحقيقات پزشکي و دارويي نشان داده است که سير-چاشني معطر که افراد يا از آن متنفر مي شوند و يا عاشقش مي شوند-مي تواند کلسترول را پايين آورده، از لخته شدن خون در بدن جلوگيري کرده، فشارخون را پايين آورده، از ابتلا به سرطان جلوگيري به عمل آورده، و شما را در برابر عفونت ها و بيماري هاي قارچي و باکتريايي مصون کند.

اما چه چيز باعث مي شود سير چنين فوايد شگفت انگيري داشته باشد؟ سير حاوي بيش از 100 ماده شيميايي بيولوژيکي مفيد مي باشد که از جمله آن مي توان به موادي با نامهاي بسيار عجيب و غريب زير اشاره کنيم: آليين، آليناز، آليسين، اس آليلسيستئين، ديالين، آليل متيل تري سولفيد.

در واقع، سير از 3000 سال پيش تاکنون مصرف دارويي داشته است اما فوايد آن تا زمان حال در حد اعتقاد مردم عادي محدود بود. طبق گزارشي در يکي از روزنامه هاي انجمن پزشکي امريکا، نقش درماني سير در تقريباً 1000 تحقيق توصيف و تشريح شده است.

فوايد سير در سيستم قلبي-عروقي بدن

آدِش کي جين، پزشک مرکز تحقيقاتي باليني و دانشکده پزشکي تولان در نيو اورلئان، سال گذشته گزارش داده است که سير مي تواند باعث پايين آوردن ميزان کلسترول و به ويژه نوع ليپوپروتئين کم حجم (LDL) در خون مي شود. جين به 20 مرد و زن روزانه 900 ميليگرم از قرص هاي پودر سير داده و آنها را با 22 فردي که

فقط داروي پلاسيبو دريافت مي کردند، مقايسه کرده است.

در آخر اين تحقيق 12 هفته اي، ميزان کلي کلسترول خون در افرادي که قرص هاي سير مصرف نموده بودند، تا %6 کاهش پيدا کرد، درحاليکه در افراديکه دارونکا يا پلاسيبو دريافت کرده بودند، اين کاهش فقط %1 بوده است. افراديکه سير مصرف کرده بودند همچنين کاهش 11 درصدي در کلسترول LDL خود مشاهده کرده اند

که باز اين ميزان در گروه ديگر بسيار کمتر و فقط %3 بوده است.

او در ژورنال پزشکي مي نويسد، “پودر سير که به شکل قرص به افراد داده شده بود، کاملاً براي آنها قابل تحمل بوده و فقط در يکي از از افراد ايجاد ناراحتي کرده بود.”

سير همچنين داروي ضد انعقاد خون نيز به شمار مي رود-يک داروي طبيعي براي رقيق کردن خون. دکتر اچ کيسوتر از دانشگاه سارلاندس هامبورگ، اخيراً دريافته است که سير مي تواند به بيماراني که از بيماري انسداد شرياني که باعث لخته شدن خون در ناحيه پاها مي شود، رنج مي برند نيز کمک کند.

معمولاً از اين بيماران خواسته مي شود که راه بروند، چون بالا رفتن جريان خون ميزان اين لخته ها را کاهش مي دهد. اما اين بيماران خيلي زود دلسرد مي شدند چون اين بيماري موقع راه رفتن درد بسيار عميقي در فرد ايجاد ميکند.

خواص سیر

دکتر کيسوتر به مدت 12 هفته به 32 بيمار روزانه 800 ميليگرم از قرص هاي پودر سير و به 32 بيمار ديگر دارونما يا پلاسيبو مي دهد. سپس مسافتي را که بدون احساس درد مي توانند راه بروند را اندازه گيري مي کند. در هفته هاي اول، هر دو گروه پيشرفتي شبيه به يک برنامه پياده روي معمول داشتند. اما با گذشت زمان بيماراني که از پودر سير استفاده مي نمودند، قادر بودند يک سوم راه بيشتري را بدون احساس درد طي کنند. اين محقق همچنين گزارش مي کند که فوايد سير که شامل کاهش فشارخون مي شود، به فاصله کمي بعد از اينکه بيماران کپسول پودر سير را مصرف مي کردند، قابل مشاهده بوده است.

فوايد سير در مقابله با سرطان

سير در مقابل سرطان نيز از شما محافظت مي کند. دکتر بنجامين لاو در مجله بيوتراپي مولکولي عنوان مي کند که “سير يکي از قديمي ترين گياهاني است که گفته مي شود خواص ضد سرطاني دارد. در گذشته مصريان و پزشکان هندي از سير براي درمان تومرها استفاده مي نمودند.”

دکتر لاو، محقق دانشگاه لوما ليندا، سه راهي را که از طريق آن سير از شما درمقابل سرطان محافظت مي کند را توصيف ميکند: با بازداشتن مستقيم متابوليسم سلول هاي تومر، با جلوگيري از شروع و توليد سلول هاي سرطاني، و با تقويت سيستم دفاعي فرد براي مقابله بهتر با سلول هاي سرطاني.

ميلنر دريافته است که يک رژيم غذايي که از 2 تا 4 درصد سير تشکيل شده باشد، رشد سرطان را به تاخير انداخته و تعداد تومرهاي سرطاني را کاهش مي دهد. او اينطور توضيح مي دهد: “تعداد کلي تومرها در موش هاي صحرايي که يک رژيم غذايي %2 سير طي دوره 20 هفته اي داشته اند، درمقايسه با گروه کنترل از اين موشهاي صحرايي تا %56 کاهش داشته است.”

فايده ديگر اين بود که سطح گلوتاتيون-اس-ترنسفراز، بين حيواناتي که رژيم هاي غذايي با ميزان سير بالا داشته اند، تا %42 بالاتر بوده است. گلوتاتيون-اس-ترنسفراز آنزيمي است که به رفع مسموميت کبد از مواد سرطانزا و ساير مواد شيميايي خطرناک، کمک ميکند.

در تحقيق ديگري، ميلنر دريافت که سير مي تواند به طرز قابل توجهي تعداد ترکيب هاي افزايشي را در اسيد دئوکسي ريبونوکلئيک (DNA)، کاهش مي دهد. ترکيب هاي افزايشي مواد شيميايي هستند که به نيتروسامين هاي DNA مي چسبند، و محيط را براي تغييرات سرطاني آماده مي کنند.

ميلنر يک گروه موش هاي صحرايي آزمايشگاهي را در معرض نيتروسامين ها قرار داده، اما به برخي حيوانات هم ميزان بسيار زيادي از پودر سير-در 2 تا 4 درصد از رژيم غذايي-داده شد. اين موش هاي صحرايي، برحسب ميزان سيري که خورده بودند، 40 تا 80 درصد کاهش ترکيب هاي افزايشي در کبد داشته اند. بعلاوه، موشهاي صحرايي که سير مي خوردند، از 55 تا 60 درصد ترکيب هاي افزايشي در غدد  نيز بهره مند شده اند.

تحقيقات مختلفي همچنين نشان داده است که سير احتمال خطر سرطان هاي معده و شکم را نيز کاهش مي دهد. در يک تحقيق که در چين انجام گرفته است، نشان داده شد که مصرف سير به طور معکوس به شيوع ابتلا به سرطان معده و شکم مربوط است. ساير آزمايشات نشان داده است که سولفيد دياليل به ميزان قابل توجهي تومرهاي سرطاني شکم را در همسترها کاهش مي دهد.

در يک تحقيق ديگر، پروفسور ام. ام. ال موفتي از دانشگاه الکساندرا در مصر، به قورباغه هاي مصري، به مدت چهار ماه يا سير تازه خرد شده، يا روغن سير، و يا روغن ذرت (بعنوان پلاسيبو) داده شد و بعد آنها را در معرض آفلاتوکسين B1 AFB1، يک آلاينده غذايي که موجب سرطان کبد مي شود، قرار دادند.

فقط 3 درصد از کليه قورباغه هايي که سير تازه خورده و فقط 9 درصد از 65 حيواني که روغن سير مصرف کرده بودند، دچار تومر شدند. درمقابل، 19 درصد از حيواناتي که روغن ذرت خورده بودند، دچار سرطان کبد و تومر کليه شدند.

دکتر ال موفتي در اين زمينه مي گويد، “نتايج ما نشان مي دهد که دادن سير خردشده يا روغن سير به قورباغه ها، به طرز قابل توجهي موجب کاهش ايجاد تومر از طريق AFB1 مي شود. سير تازه تاثيرات بازداشتني بيشتري نشان داده است…اين نشان مي دهد که در سير تازه ميزان بيشتري ترکيبات فعال وجود دارد.”

خواص سیر

فوايد سير در عفونت هاي قارچي و ميکروبي

تحقيقات پزشکي نقش سير را به عنوان يک آنتي بيوتيک طبيعي نيز تاييد مي کند. در 1983، دکتر لاو در مجله فرضيه پزشکي مي نويسد، “عصاره سير فعاليت بسيار وسيع ضد ميکروبي را درمقابل باکتري ها و قارچ هاي بسيار زيادي نشان مي دهد…چون بسياري از موجودات ميکروسکوپي که به عصاره سير حساسيت نشان داده اند، ازنظر پزشکي قابل توجه هستند، سير نقش بسيار مهمي بعنوان يک عامل درماني خواهد داشت.”

يکي از روش هاي فعاليت سير از طريق تقويت سلول هاي فاگوسيتوز (سلول هاي بيگانه خوار)، توانايي گلوبول هاي سفيد براي مقابله با عفونت ها و بيماري ها مي باشد. يکي ديگر از اين راه ها، از طريق تحريک سلول هاي ايمني مثل ماکروفاژها و سلول هاي T براي مقابله با باکتري ها و عفونت هاي ويروسي و تنظيف سلول هاي سرطاني مي باشد.

ترکيبات فعال

در طبيعت، سير خام فعاليت بيولوژيکي بسيار پاييني دارد. اما وقتي شما با خرد کردن، پختن، يا جويدن آن، بوته سير را تخريب مي کنيد، آنزيم آليناز فوراً آلين را به آليسين تيديل مي کند که آن رايحه را به سير مي بخشد.

زماني تصور مي شد که آليسين اصلي ترين ترکيب فعال سير است. اما امروز محققان دريافته اند که آليسين به سرعت اکسيد مي شود. بيش از 100 ترکيب فعال بيولوژيکي حاوي سولفور، پروتئين ها، و ساپونين، در نتيجه اين اکسيد شدن به وجود مي آيد. با اينکه آليسين هنوز هم نشانگر قدرت و توانايي سير مي باشد، اما تحقيقات اس- آليلسيستئين و ساير ترکيبات را از جمله مهمترين ترکيبات درماني موجود در سير ميدانند.

حال ميخواهيد بدانيد که سير را چطور بايد مصرف کنيد؟ در اکثر تحقيقات علمي از عصاره استاندارد شده سير به شکل روغن يا کپسول استفاده مي شود. اما مي توان گفت که تقريباً همه اشکال سير خواص و فوايد خود را دارند. اگر از مزه سير لذت مي بريد، مي توانيد به طور آزاد از آن در غذاهاي خود استفاده کنيد. اما اگر مزه يا بوي آنرا دوست نداريد، مي توانيد از کپسول هاي آن استفاده کنيد که فاقد بو و مزه طبيعي سير است. سير به هر صورت که استفاده شود، فوايد بسياري را عايدتان خواهد کرد.

موضوعات: فوايد زیاد سير براي سلامتي  لینک ثابت
 [ 09:31:00 ب.ظ ]




 

 

چهارچيز را پيش از چهار چيز غنيمت شمار:

جواني پيش از پيري

صحت پيش ازبيماري

توانگري پيش از فقر

و زندگي پيش ازمرگ (حضرت رسول-ص)

*روز جوان مبارک*

 

ميلاد حضرت علي اکبر عليه السلام

موضوعات: چهارچيز را پيش از چهار چيز غنيمت شمار:  لینک ثابت
 [ 09:27:00 ب.ظ ]




 

 


از دامان ليلا گلى بر آمد

شبيه حضرت پيغمبر آمد

نور دل زينب اطهرآمد

لشکر کربلا را افسر آمد
.
.
ولادت زيباترين، بااخلاق ترين، داناترين و رشيدترين جوان تاريخ مبارک

موضوعات: از دامان ليلا گلى بر آمد  لینک ثابت
 [ 08:59:00 ب.ظ ]




 

پيامبر اکرم-ص:

خداوند جواني را که جواني خويش را در راه اطاعت خداي تعالي بگذراند، دوست دارد.

*ميلاد سرور جوانان عالم، حضرت علي اکبر و روز جوان مبارک باد*

موضوعات: پيامبر اکرم-ص:  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ب.ظ ]




اشعار ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

 


***

راهی کربلا دل رسوا نمی شود

این نامه جز به دست تو امضا نمی شود

ای روح حیدری تو در جان مصطفی

بی تو جمال جلوه زهرا نمی شود

آرام قلب حضرت مولا تویی علی

روح حسین بی تو که شیدا نمی شود

بالای جسم پاک تو شاه اینچنین سرود

سرو دلم که روی عبا جا نمی شود

ای آیه های سوره طه اذان بگو

آرام آیه ی غم بابا نمی شود

با رزم های حیدریت دل ز ما ببر

جز تو کسی که تالی مولا نمی شود

جز نعره های حیدریت نعره ای علی

چون نعره های حضرت سقا نمی شود

پا بوس قبر حضرت خون خدا شدی

شش گوشه بی وجود تو معنا نمی شود

ای خاتم نگین سلیمان به دست عشق

مهتاب بی تو جلوه ی شبها نمی شود

بی جلوه های شمس رخت والقمر کجاست

تفسیر آیه و ضحها نمی شود

بی غمزه ی تو لیلی لیلای کربلا

مجنون که سر سپرده ی صحرا نمی شود

ذکر علی علی ز لب ما نمی رود

بی ذکر یا علی دلمان وا نمی شود

با ذکر یا علیست که عیسی شفا دهد

ورنه شفا دوای مسیحا نمی شود

موسی به جز برای تماشای جلوه ات

چلّه نشین وادی سینا نمی شود

یوسف به گرد پای جمالت نمی رسد

دلداده بر تو غیر زلیخا نمی شود

“بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند

هر یوسفی که یوسف لیلا نمی شود”

موضوعات: اشعار ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ب.ظ ]




 

اشعار مدح حضرت علی اکبر علیه السلام

***

هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری

هم اینکه درعشیره شماازهمه سری

گفتااگرکه ختم رسالت نمیرسید

حتما تو اخرین نبی هستی پیمبری

وقتی تورا بدست پدر داد مادرت

بوسیدروی ماهت و گفتا که محشری

بایدبرای رزم تو لشکربیاورند

الحق عرب ندیده شبیه ت دلاوری

وقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرد

دشمن ندید اکبری یا این که حیدری

دشمن چشیده مزه شمشیر تیز تو

وقتی چو شیر بر صف او حمله میبری

اقا شما کرامتتان هم محمدیست

حالا شما به کرببلایم نمیبری

صدبار گفته اند و مانیز گفته ایم

اقا غلام دربدرت را نمیخری

موضوعات: اشعار مدح حضرت علی اکبر علیه السلام  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]




 

 

کنیه شریف ضرت علی اکبر علیه السلام

 

در زیارت علی اکبر علیه السلام که ابو حمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام روایت نموده، آمده است: «صورت بر قبر گذار و سه بار بگو «صلی الله علیک یا اباالحسن».
شاید این کنیه برای تفأل باشد زیرا فرزندی به نام حسن داشته است.
روایت احمد بن ابونصر بزنطی گواه این مدعاست. بزنطی از حضرت رضا علیه السلام پرسید: آیا می توان با زنی و او ولد پدر او ازدواج کرد؟
حضرت فرمود: اشکالی ندارد.
سپس پرسید: گفته اند علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام با دختر امام حسن مجتبی علیسه السلام و با ام ولد امام حسن ازدواج نمود.
امام فرمود: چنین نیست. امام سجاد علیه السلام با دختر امام حسن مجتبی ازدواج کرد و ام ولدی که گفتی مربوز به علی بن الحسین است که در کربلا به شهادت رسید و او را نیز به عقد خود درآورد.
این حدیث سندی است که علی اکبر علیه السلام در کربلا کنیزی داشته که برای او فرزندی آورده است.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
«صلی الله علیک و علی عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک و امهاتک الاخیار الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا»
در این زیارت لفظ ابناء جمع است و دلالت بر بیش از دو نفر راد دارد. و عبارت علی عترتک دلالت بر خانواده دارد. عترت به معنی خانواده و فرزندان است که اگر علی اکبر علیه السلام نواده نداشت در کلام امام معصوم علیه السلام که آشنای به فن بلاغت و اقتضاء حال است وارد نمی شد.

موضوعات:  کنیه شریف ضرت علی اکبر علیه السلام  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ب.ظ ]




 

 

آیا حضرت علی اکبر ازدواج کرده بوده یا نه و اگر ازدواج کرده نام همسر و فرزند ایشان چه بوده است؟
پرسش
آیا حضرت علی اکبر ازدواج کرده بوده یا نه و اگر ازدواج کرده همسر ایشان که بوده است؟ بنده فقط در این حد می دانم که حضرت علی اکبر بزرگ تر از امام سجاد بوده و امام سجاد فرزند 4ساله داشته (امام محمد باقر)، ولی در هیچ کجا نامی از زن حضرت علی اکبر نیست و می دانم که سن حضرت علی اکبر بیشتر از 24سال بوده است. (این مطالب را با استفاده از تحقیقاتی که کرده ام می دانم و به این تحقیقات شکی ندارم).
پاسخ اجمالی

در باره این که حضرت علی اکبر (ع) همسر و فرزندی داشته یا خیر، دو نظر وجود دارد. برخی گفته اند که ایشان دارای فرزند نبود. اینان در باره همسر وی سخنی نگفته اند، اما بر اساس دلایلی؛ مانند این فراز از زیارت حضرت علی اکبر (ع): «…صلّى الله علیک یا أبا الحسن ثلاثا…»، می توان احتمال داد که ایشان دارای فرزند بوده. البته با جست و جوهایی که انجام شد، نام و مشخصات دقیق همسر آن حضرت به دست نیامد.
پاسخ تفصیلی

پدر گرامی حضرت علی اکبر (ع) [1] ، امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی، دختر ابو مرّة بن عروة بن مسعود ثقفی است. [2]

او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود، که به پیامبر اسلام (ص)، حضرت فاطمه زهرا (س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد.

علی اکبر (ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در کنار پدرش امام حسین (ع) بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می کرد. وی نخستین شهید بنی هاشم و آل ابی طالب در روز عاشورا بود. [3]

در باره این که حضرت علی اکبر (ع) همسر و فرزندی داشته یا خیر، دو نظر وجود دارد:

اول. برخی گفته اند که ایشان دارای فرزند نبود. اینان در باره همسر وی سخنی نگفته اند. [4]

دوم. بر اساس دلایلی که وجود دارد، گروهی دیگر وجود زن و فرزند را برای آن جناب ثابت کرده اند. برخی از این دلایل عبارت اند از:

1. در زیارتی که ابوحمزه ثمالی از امام صادق (ع) درباره حضرت علی اکبر (ع) نقل کرده، عباراتی وجود دارد که نشان دهنده این است که علی اکبر (ع) دارای فرزند بوده است؛ مانند این فراز:«…صلّى الله علیک یا أبا الحسن ثلاثا…». [5] و یا: « صلى الله علیک و على عترتک و أهل بیتک و آبائک و أبنائک و أمهاتک الأخیار الأبرار الذین أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا»؛ که در این زمینه باید گفت: گرچه فراز اول را به تنهایی نمی توان دلیل قانع کننده ای برای اثبات وجود فرزندی برای ایشان دانست، اما فراز دوم قطعا نشانگر آن است که حضرت علی اکبر (ع) دارای خانواده و فرزندانی بوده است؛ زیرا کلمه «ابنائک» جمع است و نیز کلمه «عترتک» که عترت هرکسی ذرّیه و فرزندان او محسوب می شود.

2. بزنطى می گوید: از حضرت امام رضا (ع) پرسیدم: آیا کسی می تواند با زن و با کنیزى که از پدرش فرزند دار شده، ازدواج کند؟ آن حضرت فرمود: اشکالى ندارد. گفتم: از پدرت شنیدم که فرمود امام سجاد (ع) علاوه بر ازدواج با دختر امام حسن (ع) با ام ولد (کنیز صاحب فرزند) ایشان نیز ازدواج کرد… .امام در پاسخ فرمود: این طور که گفتى نیست؛ امام سجاد (ع) با دختر امام حسن (ع) ازدواج کرد و نیز با ام ولد (کنیزِ صاحب فرزند) برادرش على بن الحسین که در کربلا کشته شد، نیز ازدواج نمود. [6]

از جهت سندی، شخصیت های موجود در سند این روایت ثقه هستند [7] و از لحاظ محتوا این روایت نشانگر آن است که حضرت علی اکبر (ع) فرزندی از یک کنیز داشته است.

پس، طبق بیان فوق، حضرت علی اکبر (ع) دارای همسر و فرزند بوده، امّا با تحقیقی که انجام شد به نام و مشخصات دقیق همسر آن حضرت دست نیافتیم.

[1] برای آگاهی از تاریخ ولادت حضرت علی اکبر (ع) به نمایه «تاریخ ولادت حضرت علی اکبر(ع)»، سؤال 5660 (سایت: 5889) مراجعه شود.

[2] طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج 5، ص 446، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387/1967؛ یعقوبی، احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 246 و 247، دار صادر، بیروت، بی تا.

[3] الاعلام، ج 4، ص 277؛ بلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر، انساب الاشراف، ج 3، ص 200، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1417ق؛ تاریخ الطبری، ج 5، ص 446؛ کوفی، أبو محمد أحمد بن اعثم‏، الفتوح، ج 5، ص 115 (پاورقی)، دارالأضواء، بیروت، چاپ اول، 1411ق.

[4] تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 246؛ مقریزی، تقى الدین أحمد بن على‏، إمتاع الأسماع، ج 5، ص 365، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1420ق؛ تاریخ الطبری، ج 11، ص 520؛ هاشمی بصری، محمد بن سعد بن منیع‏، الطبقات الکبری، ج 5، ص 163، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410ق؛ اصفهانی، ابو الفرج على بن الحسین‏، مقاتل الطالبیین، ص 86، دار المعرفة، بیروت، بی تا.

[5] ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص 240، انتشارات مرتضویه، نجف، 1356ق.

[6] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 46، ص 163 و 164، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.

[7] در سند این روایت، ابن عیسی معروف به ابی عقیل عمانی و بزنطی قرار دارند که هر دو ثقه هستند و به روایاتشان اعتماد می شود. (ابن أبی عقیل العمانی، الحسن بن علی بن أبی عقیل الحذّاء، حیاة ابن ابی عقیل و فقهه، ص 18، مرکز معجم فقهی‏، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طوسی، أبو جعفر محمد بن الحسن،‏ الفهرست، ص 54 و 194، المکتبة الرضویة، نجف اشرف؛ خوئی، سید أبو القاسم، ‏معجم رجال الحدیث، ج 6، ص 25 – 27؛ عده ای از دانشمندان، تأریخ الفقهاء و الرواة، الوسائل، ج 30، ص 309، جمع آوری شده از برنامه های جامع فقه اهل بیت مؤسسات تحقیقات کامپیوتری نور، قم).

موضوعات: آیا حضرت علی اکبر ازدواج کرده بوده یا نه و اگر ازدواج کرده نام همسر و فرزند ایشان چه بوده است؟  لینک ثابت
 [ 08:44:00 ب.ظ ]




زندگی نامه علی اكبر (ع)

 

حضرت علی اكبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان،(1)سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.

پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.(2)

او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد .

ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت كرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت كیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو كسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست.

بلكه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است كه جدّش رسول خدا(ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته است. (3)

نقل است روزی علی اكبر(ع) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اكبرسئوال كرد نام تو چیست؟ فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوك؟ » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به من عنایت كند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم.

درباره شخصیت علی اكبر(ع) گفته شد، كه وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. (4)

در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در كتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی كه علی اكبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:

« یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله……. ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، كه شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می كردیم.

بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.(5)

این قول مبتنی بر این است كه وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذكر كرده اند، وی در مكتب جدش امام علی بن ابی طالب (ع) و در دامن مهرانگیز پدرش امام حسین(ع) در مدینه و كوفه تربیت و رشد و كمال یافت.

امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یك انسان كامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.

به هر روی علی اكبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می كرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می كند: هنگامی كه اباعبد الله الحسین علیه السلام در كاروان خود حركت به سمت كربلا می كرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مكاشفه ای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت كه خارج شد استرجاع كرد: و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اكبر(ع) در كنار پدر بود، و می دانست امام بیهوده كلامی را به زبان نمی راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این كاروان می رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اكبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اكبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باكی نداریم،

گفتنی است، با این كه حضرت علی اكبر(ع) به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نكرد، بلكه هاشمی بدون و انتساب به اهل بیت(ع) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:

أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن بیت الله آولی یا لنبیّ

أضربكَم با لسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ

وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحكُمُ فینا ابنُ الدّعی

وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:السَّلامُ علیكَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل. (7)

علی اكبر(ع) درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانید و سرانجاممرّه بن منقذ عبدی بر فرق مباركش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا كرده و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوك نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.

امام حسین(ع) در شهادتش بسیار اندوهناك و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی كه سر خونین اش را در بغل گرفت، فرمود:
ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا.(8)(فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا)

در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله و عده ای هم می گویند بیست و پنج ساله بود.(9)

اما از این كه وی از امام زین العابدین(ع)، فرزند دیگر امام حسین(ع) بزرگتر یا كوچك تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین(ع) نقل شده كه دلالت دارد بر این كه وی از جهت سن كوچك تر از علی اكبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: كان لی اخ یقال له علیّ اكبر منّی قتله الناس …(10)

مقبره حضرت علی اكبر علیه السلام در كربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از وعلی علی ابن الحسین ، آقا علی اكبر علیه السلام می باشد

********************************************************.

پی نوشت ها:
1. مستدرك سفینه البحار (علی نمازی)، ج 5، ص 388.

2. أعلام النّساء المؤمنات (محمد حسون و امّ علی مشكور)، ص 126؛ مقاتل الطالبین (ابوالفرج اصفهانی)، ص 52.

3. مقاتل الطالبین، ص 52؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 373 و ص 464.

4. منتهی الامال ، ج 1، ص.

5. مقاتل الطالبین، ص 53.

6. منتهی الآمال، ج 1، ص 375؛ الارشاد (شیخ مفید)، ص 459.

7. منتهی الآمال، ج 1، ص 375.

8. همان.

9. همان و الارشاد، ص 458.

10. نسب قریش (مصعب عبن عبدالله زبیری)، ص 85، الطبقات الكبری (محمد بن سعد زهری)، ج 5، ص 211.

 

موضوعات: زندگی نامه علی اكبر (ع)  لینک ثابت
 [ 08:38:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره عنكبوت / تفسیر نور

 

آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ الم ‏

‏ترجمه : ‏
‏الف ، لام ، ميم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الم‌ » : حروف مقطّعه است ( نگا : بقره‌ / 1 ) .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا مردمان گمان برده‌اند همين كه بگويند ايمان آورده‌ايم ( و به يگانگي خدا و رسالت پيغمبر اقرار كرده‌ايم ) به حال خود رها مي‌شوند و ايشان ( با تكاليف و وظائف و رنجها و سختيهائي كه بايد در راه آئين آسماني تحمّل كرد ) آزمايش نمي‌گردند ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يُفْتَنُونَ » : آزمايش نمي‌گردند . مورد امتحان واقع نمي‌شوند ( نگا : بقره‌ / 155 و 214 ) .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما كساني را كه قبل از ايشان بوده‌اند ( با انواع تكاليف و مشقّات و با اقسام نعمتها و محنتها ) آزمايش كرده‌ايم ، آخر بايد خدا بداند چه كساني راست مي‌گويند ، و چه كساني دروغ مي‌گويند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَلَيَعْلَمَنَّ اللهُ . . . » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 140 و 166 و 167 ) .‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاء مَا يَحْكُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا كساني كه بديها را انجام مي‌دهند گمان مي‌برند كه بر ما پيشي مي‌گيرند ( و از حوزه قدرت ما مي‌گريزند و از چنگال كيفر ما رهائي مي‌يابند ؟ ! ) . چه بد داوري مي‌كنند !‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَسْبِقُونَا » : از پيش ما در بروند . از دست ما به در روند ( نگا : انفال‌ / 59 ) . « يَحْكُمُونَ » : داوري مي‌كنند .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كسي كه ملاقات خدا را چشم مي‌دارد ( و به زندگي دوباره و رستاخيز و قيامت و حساب و كتاب و پاداش و پادافره معتقد است ، بايد در پرستش و فرمانبرداري از خدا سستي و سهل‌انگاري نكند ، و بايد بداند ) زماني را كه خدا تعيين كرده است ( دير يا زود ) فرا مي‌رسد ، و او شنوا و آگاه است ( و گفتار و رفتار همگان را مي‌شنود و مي‌بيند و سزا و جزا مي‌دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَرْجُو » : اميدوار است . چشم مي‌دارد . الف زائدي در رسم‌الخطّ قرآني دارد . « لِقَآءَ » : ملاقات ( نگا : انعام‌ / 31 و 154 ) .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كسي كه تلاش و كوششي ( در راه پيشرفت دين خدا ، و انجام عبادات تقبّل ) كند ، در حقيقت براي خود تلاش و كوشش كرده است ( و سود آن عائد خودش مي‌گردد ) . چرا كه خدا بي‌نياز از جهانيان ( و طاعت و عبادت ايشان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَاهَدَ » : با دشمنان خدا جهاد كرد . با دشمن نفس امّاره به مبارزه برخاست . در راه دين مصائب و مشكلاتي تحمّل كرد .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه ايمان بياورند و كارهاي شايسته انجام بدهند ( ما گناهان ايشان را مي‌بخشيم و ) بديهايشان را محو مي‌كنيم ، و پاداش كارهاي نيكشان را به بهترين وجه مي‌دهيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَنُكَفِّرَنَّ » : ( نگا : نساء / 31 ، آل‌عمران‌ / 195 ، مائده‌ / 12 و 65 ) . « لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ مَا . . . » : ( نگا : توبه‌ / 121 ، نحل‌ / 96 و 97 ، نور / 38 ) . ما همه اعمال خوب آنان را به حساب بهترين آنها مي‌گذاريم و پاداش مي‌دهيم .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به انسان توصيه مي‌كنيم كه به پدر و مادرش كاملاً نيكي كند ، و ( امّا اي انسان ! ) اگر آن دو تلاش كردند كه براي من انباز قرار دهي - كه كمترين اطّلاعي از آن نداري ( و اصلاً شرك با علم و عقل سازگار نيست ) - از ايشان اطاعت مكن . ( ولي باز هم محترمانه و مهربانانه با ايشان رفتار كن ) . بازگشت همه شما به سوي من است و از كارهائي كه كرده‌ايد آگاهتان مي‌كنم ( و جزا و سزاي اعمالتان را بي كم و كاست خواهم داد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حُسْناً » : زيبائي . يعني بايد انسان كاملاً به پدر و مادرش نيكي كند ، نيكي و نيكوكاريي كه انگار خودِ زيبائي است ( نگا : بقره‌ / 83 ) . « إِلَي اللهِ . . . » : ( نگا : مائده‌ / 48 و 105 ) .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه ايمان مي‌آورند و كارهاي بايسته مي‌كنند ، ما ايشان را در ميان شايستگان قرار مي‌دهيم ( و همدم و همنشين پيغمبران و صديقان و شهداء و صالحان مي‌كنيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ » : ( نگا : نساء / 69 ) . « الصَّالِحِينَ » : شايستگان ( نگا : يوسف‌ / 101 ) .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاء نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در ميان مردم كساني هستند كه مي‌گويند ايمان آورده‌ايم ( و از زمره مؤمنانيم ) ، امّا هنگامي كه به خاطر خدا مورد اذيّت و آزار قرار گرفتند ، ( به ناله و فرياد مي‌آيند و چه بسا از دين برگردند . انگار ايشان ) شكنجه مردمان را ( در دنيا ) همسان عذاب خدا ( در آخرت ) مي‌شمارند ، و هنگامي كه پيروزيي از سوي پروردگارت نصيب ( شما مؤمنان ) گردد ، خواهند گفت : ما كه با شما بوده‌ايم ( و ايماني چون ايمان شما داشته‌ايم و بايد از غنائم پيروزيتان بر دشمنان بهره‌اي داشته باشيم ) . آيا خداوند آگاه‌تر ( از هر كسي ، به ايمان و نفاق و ) به آنچه در سينه‌هاي جهانيان است نمي‌باشد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُوذِيَ » : اذيّت و آزار شد . شكنجه داده شد . « فِي اللهِ » : به خاطر خدا . در راه خدا . « فِتْنَةً » : شكنجه و آزار . بلا و مصيبت .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند مسلّماً مؤمنان را مي‌شناسد ، و قطعاً منافقان را هم مي‌شناسد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَيَعْلَمَنَّ » : به طور قطع و يقين مي‌داند و مي‌شناسد .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كافران به مؤمنان مي‌گويند : از راه و روش و مكتب و آئين ما پيروي كنيد ( و اگر رستاخيز و حساب و كتابي در ميان بود ، مسؤوليّت آن را ما مي‌پذيريم ) و قطعاً گناهان شما را به عهده مي‌گيريم ! ولي آنان هرگز گناهان ايشان را به گردن نمي‌گيرند ( و اصلاً كسي گناهان كسي را نمي‌تواند تقبّل كند ، و بلكه هر كسي در گرو اعمال خويش است ) و آنان قطعاً دروغ مي‌گويند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِتَّبِعُوا سَبِيلَنَا » : از راه و روش ما پيروي كنيد . از آئين و مكتب ما پيروي كنيد . « وَ لْنَحْمِلْ » : بايد كه برداريم . به گردن مي‌گيريم . « مِن شَيْءٍ » : اصلاً . به هيچ وجه .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان بارهاي سنگين خود را بر دوش مي‌كشند ، و بارهاي سنگين ديگري را افزون بر بارهاي سنگين خودشان ( بر دوش مي‌كشند كه مكافات گمراهسازي ديگران است ، بدون اين كه از بار گناهان گمراه‌شدگان هم چيزي كاسته شده باشد ) و در روز قيامت از ايشان درباره افتراها و دروغهائي كه بهم مي‌بافند پرسيده مي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَثْقَالَ‌ » : جمع ثِقْل ، بارهاي سنگين . مراد بار گناهان است . « أَثْقَالاً مَّعَ أَثْقَالِهِمْ » : بارهاي گناهان گمراهسازي ديگران به همراه بارهاي گناهان گمراهي خود ( نگا : نحل‌ / 25 ) .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما نوح را به سوي قوم خود فرستاديم ، و او نهصد و پنجاه سال در ميان آنان ماندگار شد ( و جز گروه اندكي بدو ايمان نياوردند ) . سرانجام در حالي كه ( با كفر و معاصي ) به خود ستم مي‌كردند ، طوفان ايشان را در برگرفت .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَبِثَ » : ماند . ماندگار شد . « أَلْفَ سَنَةٍ إِلاّ خَمْسِينَ عَاماً » : هزار سال ، بجز پنجاه سال . يعني نهصد و پنجاه سال .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما نوح و مسافران كشتي را ( از امواج سهمگين طوفان ) نجات داديم و كشتي ( و داستان آن ) را پند و عبرتي براي جهانيان كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَصْحَابَ السَّفينَةِ » : سواران بر كشتي . مسافران كشتي . « جَعَلْنَاهَا » : ضمير ( هَا ) به ( السَّفينَة ) برمي‌گردد كه متضمّن داستان قبل و بعد طوفان مجموعه وقائع و حوادث كشتي و كشتي‌ساز و كشتيبان است . « ءَايَةً » : پند و عبرت ( نگا : حاقّه‌ / 12 ) .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خاطرنشان ساز داستان ) ابراهيم را ، آن زماني كه او به قوم خود گفت : خدا را بپرستيد و خويشتن را از ( عذاب ) او بپرهيزيد . اين براي شما بهتر است اگر بدانيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِبْرَاهِيمَ‌ » : عطف بر نوح است ، و يا اين كه مفعول فعل محذوف ( أُذْكُرْ ) است .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً وَتَخْلُقُونَ إِفْكاً إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ابراهيم بديشان گفت : ) شما غير از خدا بتهائي را هم مي‌پرستيد ( كه آنها را با دست خود مي‌تراشيد و مي‌سازيد ) و دروغي را به هم مي‌بافيد ( و مي‌گوئيد : اينها معبودهاي ما بوده و وسيله تقرّب به خدايند ) . بجز خدا ، كساني را كه مي‌پرستيد توانائي روزي رساندن به شما را ندارند ، و روزي را از پيشگاه خدا بخواهيد و او را بندگي و سپاسگزاري كنيد ، ( و بدانيد كه سرانجام براي حساب و كتاب و سزا و جزا ) به سوي او برگردانده مي‌شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَوْثَان‌ » : جمع وَثَن ، بتها . « تَخْلُقُونَ » : مي‌سازيد . به هم مي‌بافيد . « إِفْكاً » : چيزي كه دور از حقيقت است . دروغ بزرگ ( نگا : نور / 11 و 12 ، صافّات‌ / 151 ) .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر هم شما ( سخنان مرا ) تكذيب كنيد ( مطلب تازه‌اي نيست ) ، ملّتهاي پيش از شما ( نيز پيغمبرشان را ) تكذيب كرده‌اند ( و عاقبت به سرنوشت دردناكي گرفتار آمده‌اند ) و وظيفه پيغمبر جز تبليغ روشن و روشنگر نمي‌باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْبَلاغُ الْمُبِينُ » : ( نگا : مائده‌ / 92 ، نحل‌ / 35 و 82 ) .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا نديده‌اند كه خدا چگونه آفرينش را مي‌آغازد و سپس آن را باز مي‌گرداند ؟ اين كار براي خدا سهل و آسان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَمْ يَرَوْا » : ندانسته‌اند . نديده‌اند . رؤيت در اينجا مشاهده با چشم يا مشاهده قلبي و علمي است . « يُبْدِئُ » : مي‌آغازد . مراد آفرينش و ايجاد نخستين است ، يا مراد زنده شدن زمينهاي مرده و روئيدن گياهان و تولّد اطفال از نطفه و غيره است . « يُعِيدُهُ » : مراد از إعاده ، حيات را به ممات تبديل كردن و زنده گرداندن دوباره و رستاخيز مردگان است . يا اين كه اشاره به چرخه ساليانه حيات و ممات گياهان و درختان و حيوانات و انسانها است . « يَسِيرٌ » : سهل و ساده .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : در زمين بگرديد و بنگريد كه خدا چگونه در آغاز موجودات را پديد آورده است و ( چه رنگ و بو و سيما و ويژگيهائي به هر يك داده است ، و چه اسراري در آنها به وديعت نهاده است . تا از مشاهده اشياء پي به راز و رمز آنها ببريد و در برابر قدرت مافوق تصوّر آفريدگارشان سر تسليم فرود آوريد ، و بدانيد كسي كه اوّل اين جهان را از نيستي به هستي آورده است ) بعداً هم جهان ديگر را پديدار مي‌كند . چرا كه خدا بر هر چيزي توانا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سِيرُوا » : بگرديد . سير و سياحت كنيد . « انظُرُوا » : بنگريد . دقّت كنيد . مطالعه و بررسي نمائيد . « بَدَأَ » : ( نگا : انبياء / 104 ، اعراف‌ / 29 ) . « النَّشْأَةَ الآخِرَةَ » : پيدايش واپسين . مراد رستاخيز و آفرينش مجدّد آن جهاني است ، در مقابل « النَّشْأَةَ الأُولي‌ » كه پيدايش نخستين و سرآغاز آفرينش اين جهاني است ( نگا : واقعه‌ / 62 ) .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ يُعَذِّبُُ مَن يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَن يَشَاءُ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن وقت كه رستاخيز به پا شد ، خدا ) هر كس را بخواهد ( و مستحقّ بداند ) عذاب مي‌رساند ، و هر كس را بخواهد مورد مرحمت قرار مي‌دهد . ( سرانجام ، جملگي ) شما به سوي او بازگردانده مي‌شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تُقْلَبُونَ » : بازگردانده مي‌شويد .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاء وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما نمي‌توانيد ( از قلمرو حكومت خدا بيرون رويد و او را ) درمانده كنيد ، چه در زمين و چه در آسمان ( باشيد ) ، و بغير از خدا شما هيچ سرپرستي و ياوري نداريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُعْجِزِينَ » : درمانده كنندگان ( نگا : هود / 20 و 33 ) . « مِن وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ » : ( نگا : بقره‌ / 107 ) .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه آيات خدا و ملاقات او را باور ندارند ، ايشان از رحمت من مأيوس مي‌باشند ، و آنان عذاب دردناكي دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَئِسُوا » : نااميد گشته‌اند . مراد اين است كه به مرحمت من در حق نيكان و رساندن ايشان به بهشت باور ندارند .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏امّا پاسخ قوم ( ابراهيم به ) او جز اين چيزي نبود كه ( به يكديگر ) گفتند : او را بكشيد يا بسوزانيد ! پس ( ايشان سرانجام او را به آتش انداختند و ما آتش را سرد و سالم براي ابراهيم كرديم و ) او را از آتش رهانيديم . در اين ( بي‌تأثير كردن آتش ، و رهانيدن ابراهيم از نيرنگ كافران ) نشانه‌هائي ( بر قدرت خدا ) براي مؤمنان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَمَا كَانَ جَوَابَ . . . » : واژه ( جَوابَ ) خبر مقدم ( كَانَ ) و ( إِلاّ أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ ) اسم آن است .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضاً وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ابراهيم خطاب به قوم خود ) گفت : شما غير از خدا ، بتهائي را براي خويشتن برگزيده‌ايد تنها به خاطر محبّت ( بزهكارانه‌اي ) كه در زندگي دنيا ميان خودتان ( نسبت به آباء و اجداد و قوم و قبيله خويش ) داريد ، سپس در روز قيامت ( دشمن يكديگر مي‌گرديد و اين رشته محبّت بزهكارانه از هم گسيخته مي‌شود ، و ) برخي از شما از برخي ديگر بيزاري مي‌جويد و بعضي از شما بعضي ديگر را نفرين مي‌كند ، و بالاخره جايگاهتان آتش دوزخ خواهد بود و هيچ يار و ياوري نخواهيد داشت ( تا شما را از عذاب خدا برهاند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَوَدَّةَ بَيْنَكُمْ » : به خاطر محبّت ميان خود . مراد اين است كه بتهائي كه مي‌پرستيد ، مجسّمه افراد صالح يا بزرگان قوم است ، يا اين كه پدران خود را بر پرستش چنين بتهائي ديده‌ايد و محض تقليد از ايشان و چشم هم‌چشمي يكديگر ، شما هم آنها را مي‌پرستيد . و يا اين كه پرستش بتهاي مخصوص رمز وحدت هر قوم و قبيله‌اي بشمار مي‌آمد و بت‌پرستي تنها به خاطر دوست داشتن و جانبداري از قوم و قبيله بود و بس . واژه ( مَوَدَّة ) مفعول له است . « يَكْفُرُ » : بيزاري مي‌جويد ( نگا : ابراهيم‌ / 22 ، مريم‌ / 82 ) . كَفَرَ بِالشَّيْءِ : تَبَرَّأَ مِنْهُ .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏لوط به ابراهيم ايمان آورد ( كه خود از موحّدان بزرگ بود ) . ابراهيم گفت : من به سوي پروردگارم هجرت مي‌كنم ( و در راه رضاي او گام برمي‌دارم ) چرا كه او مقتدر ( است و مرا از دست دشمنانم مي‌رهاند و به آرزويم مي‌رساند ، و ) حكيم است ( و به من جز كاري را فرمان نمي‌دهد كه در آن خير و صلاح باشد . ابراهيم از عراق به شام مهاجرت كرد و قوم و قبيله خود را رها ساخت ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لُوطٌ » : شخصيّت والاي معاصر ابراهيم و از پيغمبران بزرگ خدا بود ( نگا : شعراء 160 - 175 ) . « إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلي رَبِّي‌ » : ( نگا : صافّات‌ / 99 ) . من به عبادت پروردگارم مي‌پردازم . من در راه رضايت پروردگارم از اينجا هجرت مي‌كنم .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به ابراهيم اسحاق و ( نوه‌اش ) يعقوب را عطاء كرديم ، و در دودمان او نبوّت قرار داديم و كتاب ( آسماني براي آنان فرستاديم ) و در دنيا پاداش او را داديم ، و وي در آخرت از زمره صالحان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْكِتَابَ » : مراد جنس كتاب است و شامل زبور و تورات و انجيل و قرآن مي‌گردد . « الصَّالِحِينَ » : ( نگا : بقره‌ / 130 ) . صالح بودن ، عالي‌ترين درجه كمال انساني در اعتقاد و ايمان و قول و عمل و اخلاق است ، و بسياري از پيغمبران از خدا تقاضا كرده‌اند تا ايشان را جزو صالحان قلمداد فرمايد ( نگا : نمل‌ / 19 ، قصص‌ / 27 ، شعراء / 83 ، صافّات / 100 ) . « أَجْرَهُ » : مراد مجموعه افتخارات دنيوي است . از قبيل : مدح او ، درود فرستادن بر او تا دنيا دنيا است ، بخشيدن فرزندان بايسته ، ادامه خطّ نبوّت در دودمان او .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏لوط را ( هم به سوي قوم خود فرستاديم و او ) زماني به قوم خود گفت : شما كار بسيار زشتي را انجام مي‌دهيد ، كار زشتي كه كسي از جهانيان پيش از شما مرتكب آن نشده است !‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَتَأْتُونَ » : انجام مي‌دهيد . « الْفَاحِشَةَ » : كار بسيار زشت . مراد لِواط است ( نگا : اعراف‌ / 81 ، نمل‌ / 55 ) .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا شما با مردان آميزش مي‌كنيد ، و راه ( توليد و تكثير نسل ) را مي‌بنديد ، و در باشگاهها و مجالس خود ( آشكارا و در ميان جمع ، بدون ترس و خوف از يزدان ، و حيا و شرم از مردمان ) كارهاي زشت انجام مي‌دهيد ؟ ! ( و دامن عصمت به گناه مي‌آلائيد ؟ ! ) پاسخ قوم او جز اين نبود كه بگويند : اگر راست مي‌گوئي ، عذاب خدا را بر سر ما بياور ( و ما مردمان آلوده را امان مده ! )‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ » : راهزني مي‌كنيد و مردمان را مي‌كشيد و اموالشان را به سرقت مي‌بريد . با عدم زناشوئي با زنان ، و انجام عمل لواط ، راه توليد نسل را تعطيل مي‌كنيد . « نَادِي‌ » : مجلس . محلّ اجتماعات . باشگاه . « الْمُنكَرَ » : زشت و پلشت . در اينجا مراد كاري است كه فطرت از آن بيزار و طبع سليم از آن گريزان است . مثل : همجنس‌گرائي ، كشف عورت ، دشنام و سخنان ركيك ، استهزاء و تمسخر . « فَمَا كَانَ جَوَابَ . . . » : ( نگا : عنكبوت‌ / 24 ) .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( لوط از آستانه خدا كمك طلبيد و ) گفت : پروردگارا ! مرا بر قوم تباه پيشه پيروز گردان .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه فرستادگان ( فرشته ) ما به پيش ابراهيم آمدند و ( تولّد اسحاق و يعقوب را ) نويد دادند و ( ضمناً ) افزودند كه ما اهل اين شهر را هلاك خواهيم كرد ، چرا كه اهل آن ستمگرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رُسُلُنَا » : فرستادگان ما . مراد فرشتگان مأمور نابودي قوم لوط است . « الْبُشْري‌ » : مژده . نويد . مراد بشارت تولّد اسحاق و بعدها نوه‌اش يعقوب است ( نگا : هود / 71 ) .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطاً قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ابراهيم گفت : لوط در آن شهر است ! گفتند : ( نگران مباش ) ما بهتر ( از تو ) مي‌دانيم كه چه كساني در آن هستند . او را و خانواده و پيروانش را نجات خواهيم داد ، مگر همسر او را كه از جمله ماندگاران و نابود شوندگان خواهد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَهْلَهُ » : خانواده‌اش . پيروانش . « الْغَابِرِينَ » : ماندگاران . هلاك شوندگان . ( نگا : اعراف‌ / 83 ، حجر / 60 ، شعراء / 171 ، نمل‌ / 57 ) .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا أَن جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه فرستادگان ما پيش لوط آمدند ، لوط به خاطر آنان سخت ناراحت و دلتنگ شد . ( فرشتگان ) گفتند : مترس و غمگين مباش ! ما تو را و خانواده و پيروان تو را نجات خواهيم داد مگر همسرت را كه از ماندگاران و نابود شوندگان خواهد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سِي‌ءَ » : بدحال و ناراحت گرديد . مجهول ( سَآءَ ) است . « ذَرْعاً » : ( نگا : هود / 77 ) .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما بر اهل اين شهر عذابي از آسمان به خاطر نافرماني و فسق و فجورشان نازل خواهيم كرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُنزِلُونَ » : فرود آورندگان . نازل كنندگان . « رِجْزاً » : عذاب . ( نگا : حجر / 74 ) .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما از آن شهر آثار نماياني را برجاي گذاشتيم تا درس عبرتي براي كساني باشد كه از روي خرد عمل مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : نشانه . مايه عبرت .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( همچنين فرستاديم ) شعيب را به سوي شهر مدين كه خود از اهالي آنجا بود . گفت : اي قوم من ! خداي را پرستش كنيد ، و ( سعادت ) روز بازپسين را بخواهيد ، و در زمين اصلاً فساد و تباهي نكنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَخَاهُمْ شُعَيْباً » : ( نگا : اعراف‌ / 65 و 73 و85 ) . « لا تَعْثَوْا فِي الأرْضِ مُفْسِدِينَ » : ( نگا : بقره‌ / 60 ، اعراف‌ / 74 ) .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او را تكذيب كردند و زلزله آنان را فرو گرفت و در خانه و كاشانه خود به رو در افتادند و مردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الرَّجْفَةُ » : زلزله . ( نگا : اعراف‌ / 78 ) . « جَاثِمِينَ » : ( نگا : اعراف‌ / 78 ) .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ما قبائل ) عاد و ثمود را ( نيز به گناهانشان گرفتيم و نابودشان كرديم ) و خانه و كاشانه ( ويران شده ) ايشان ( سر راه مسافرت شما است و ) براي شما نمايان است . اهريمن اعمال ( زشت و پلشت ) ايشان را در نظرشان آراست و بدين وسيله ايشان را از راه ( حق و حقيقت ) بازداشت ، در حالي كه چشم بينا داشتند ( و حق و باطل را در پرتو تبليغ انبياء از هم تشخيص مي‌دادند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَاداً و ثَمُودَ » : مفعول فعل محذوف ( أَهْلَكْنَا ) يا ( أُذْكُرُوا ) است . واژه ثمود الف زائدي در رسم‌الخطّ قرآني به دنبال دارد . « تَبَيَّنَ » : آشكار است . فاعل آن ( مَسَاكِن ) و حرف ( مِن ) زائد است . يا فاعل آن ( إهلاك ) است كه از روند سخن استفاده مي‌شود . در اين صورت واژه ( مِنْ ) معني ( از جهت ، به سبب ) دارد ، بعضي هم آن را تبعيضيّه دانسته‌اند . « مُسْتَبْصِرِينَ » : دارندگان چشم بينا و عقل و فهم كافي و باخبر از راهنمائيهاي انبياء .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءهُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ما گول خوردگان زر و زور ، يعني ) قارون و فرعون و هامان را ( نيز به گناهانشان گرفتيم و نابودشان كرديم ) . موسي با دلائل و براهين روشن به سراغ آنان رفت ، امّا ايشان در زمين استكبار و برتري‌جوئي كردند ، ولي نتوانستند پيشي گيرند ( و از دست خدا بگريزند و خويشتن را از عذاب او برهانند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَارُون‌ » : ( نگا : قصص‌ / 76 - 83 ) . « هَامَان » : ( نگا : قصص‌ / 37 - 42 ) . « مَا كَانُوا سَابِقِينَ » : پيشي گيرندگان بر خدا نبودند . يعني از حوزه قدرت خدا نتوانستند خارج شوند و از عذاب او خويشتن را به دور دارند .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ فَكُلّاً أَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما هر يك از اينها را به گناهانشان گرفتيم : براي بعضي از ايشان طوفان همراه با سنگريزه حواله كرديم ، و بعضي از ايشان را صداي ( رعب‌انگيز صاعقه‌ها و زمين‌لرزه‌ها ) فرا گرفت ، و برخي از ايشان را هم به زمين فرو برديم ، و برخي ديگر را ( در آب دريا ) غرق كرديم . خداوند هرگز بديشان ستم نكرده است و آنان خودشان ( با ارتكاب كفر و فسق و فجور ) به خويشتن ستم كردند ( و نتيجه آن را هم ديدند و چشيدند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلاًّ » : جملگي اين گناهكاران مذكور را . « مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً » : مراد عاد است كه قوم هود ( ع ) است ( نگا : حاقّه‌ / 6 ) . « حَاصِباً » : طوفاني كه در آن سنگريزه‌ها به حركت درآيند ( نگا : اسراء / 68 ) . « أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ » : مراد ثمود است كه قوم صالح ( ع ) است ( نگا : هود / 67 ) . « الصَّيْحَةُ » : نداي صاعقه‌ها كه با زمين‌لرزه در مركز وقوع آن همراه است ( هود / 67 و 94 ، حجر / 73 و 83 ، مؤمنون‌ / 41 ) . « مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الأرْضَ » : مراد قارون و قوم لوط است ( نگا : هود / 82 ، قصص‌ / 81 ) . « مَنْ أَغْرَقْنَا » : مراد قوم نوح و فرعون و فرعونيان است ( نگا : هود / 37 - 43 ، شعراء / 66 ) .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كار كساني كه جز خدا ، ( اشخاص و اصنام و اشيائي را به دوستي برگرفته‌اند ، و از ميان آفريدگان ، براي خود ) سرپرستاني برگزيده‌اند ، همچون كار عنكبوت است كه ( براي حفظ خود از تارهاي ناچيز ) خانه‌اي برگزيده است ( بدون ديوار و سقف و در و پيكري كه وي را از گزند باد و باران و حوادث ديگر در امان دارد ) . بي‌گمان سست‌ترين خانه‌ها خانه و كاشانه عنكبوت است ، اگر ( آنان از سستي معبودها و پايگاههائي كه غير از خدا برگزيده‌اند باخبر بودند ، به خوبي ) مي‌دانستند ( كه در اصل بر تار عنكبوت تكيه زده‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ . . . » : خانه عنكبوت هر چند از عجائب آفرينش است ، ولي در سستي ضرب‌المثل است و سست‌تر از آن تصوّر نمي‌شود . « لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ » : اگر مي‌دانستند ! كاش مي‌دانستند ! اين قيد مربوط به بتها و معبودهاي دروغين است‌ ؛ نه سستي خانه عنكبوت .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند از چيزهائي كه بجز خدا به فرياد مي‌خوانند آگاه است و او چيره كار بجا است ( و بر نابودي آنان توانا است ، ولي حكمتش ايجاب مي‌كند كه به مردمان فرصت كافي بدهد و بر همگان اتمام حجّت كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا يَدْعُونَ » : آنچه را كه به فرياد مي‌خوانند . آنچه را كه مي‌پرستند .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اينها مثالهائي هستند كه ما براي مردم مي‌زنيم ، و جز فرزانگان ، آنها را فهم نمي‌كنند ( و سواي خردمندان از آنها عبرت نمي‌گيرند و درس زندگي نمي‌آموزند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ » : براي مردم ذكر مي‌كنيم و بديشان ارمغان مي‌داريم . « مَا يَعْقِلُهَا » : آنها را فهم نمي‌كنند . مراد از فهم كردن و متوجّه شدن ، عبرت گرفتن و استفاده كردن است .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند آسمانها و زمين را از روي حساب و برابر حكمت آفريده است . قطعاً در اين ( آفرينش زيبا و به جاي كائنات ) نشانه بزرگي براي ايمانداران است ( تا با آن خالق جهان را بشناسند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِالْحَقِّ » : به حق نه بيهوده و بازيچه ( نگا : انبياء / 16 ) . از روي حساب و برابر حكمت .‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) بخوان آنچه را كه از كتاب ( آسماني قرآن ) به تو وحي شده است ، و نماز را چنان كه بايد برپاي دار . مسلّماً نماز ( انسان را ) از گناهان بزرگ و از كارهاي ناپسند ( در نظر شرع ) بازمي‌دارد ، و قطعاً ذكر خدا و ياد الله ( از هر چيز ديگري ) والاتر و بزرگتر است ، و خداوند مي‌داند كه شما چه كارهائي را انجام مي‌دهيد ( و سزا و جزايتان را خواهد داد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْكِتَابِ » : مراد قرآن است . « تَنْهي‌ » : باز مي‌دارد . به دور مي‌كند . « الْفَحْشَآءِ » : كارهاي بسيار زشت و پلشت همچون زنا . « الْمُنكَرِ » : زشت و ناپسند . مراد كارهائي است كه شرائع آسماني و عقلهاي سالم نمي‌پسندند و از آنها متنفّرند ، همچون كشت و كشتار و فساد و تباهي . « لَذِكْرُاللهِ أَكْبَرُ » : ( نگا : جمعه‌ / 9 ) . معني جمله : ياد خدا از هر عبادتي و از جمله نماز بالاتر است . نماز از هر عبادت ديگري والاتر است . خدا شما را ياد كند و تعريفتان نمايد و نعمتتان عطاء فرمايد ، بزرگتر از ذكر و يادي است كه شما با طاعت و عبادت نسبت به خدا اداء مي‌نمائيد ( نگا : بقره‌ / 152 ) .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏با اهل كتاب ( يعني با يهوديان و مسيحيان ) جز به روشي كه نيكوتر ( و نرمتر و آرامتر و به قبول نزديكتر ) باشد ، بحث و گفتگو مكن ، مگر با كساني از ايشان كه ستم كنند ( و متوسّل به زور يا گستاخي شوند و از حدّ اعتدال در جدال ، خارج گردند . در اين صورت شدّت و حدّت در مقابله با آنان بلامانع است ) . بگوئيد : به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و بر شما نازل شده است ايمان داريم ( كه قرآن و تورات و انجيل است ) . معبود ما و معبود شما يكي است ، و ما تنها تسليم و فرمانبردار او هستيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِالَّتِي . . . » : با طريقه و شيوه‌اي كه ( نگا : نحل‌ / 125 ) . « إِلاّ الَّذِينَ ظَلَمُوا » : مگر كساني كه با سركشي و نافرماني به خود ستم كنند . مگر آنان كه به زور متوسّل شوند و گستاخي پيش گيرند .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلَاء مَن يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الْكَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همچنين ما كتاب ( آسماني قرآن ) را بر تو نازل كرده‌ايم و كساني كه پيش از اين ، كتاب ( آسماني همچون تورات و انجيل را ) براي آنان فرو فرستاده‌ايم ( و ايشان به راستي بدانها پايبند و معتقدند ) به اين كتاب ( آسماني قرآن نام ) ايمان مي‌آورند ( چرا كه هم نشانه‌هاي آن را در كتابهاي خود يافته‌اند و هم محتوايش را از نظر اصول كلّي هماهنگ با محتواي كتابهاي خويش مي‌بينند ) ، و از ميان اينان ( كه اهل مكّه و مشركان عرب هستند ، همچنين ) كساني بدان ايمان دارند ، و آيات ما را جز كافران انكار نمي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُؤْمِنُونَ بِهِ » : مراد اهل كتابِ معتقد به تورات و انجيل است كه از ته دل به قرآن ايمان آوردند ( نگا : بقره‌ / 146 ) . « هؤلآءِ » : مراد اهل مكّه و عربهاي مشرك است . « مَا يَجْحَدُ » : انكار نمي‌كند . از مصدر جحود است كه به معني انكار كردن چيزي است به زبان كه آن چيز در دل ثابت و پذيرفته باشد ( نگا : نمل‌ / 14 ) . « الْكَافِرُونَ » : مراد افراد بي‌دينِ مُصرِّ بر كفر است .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو پيش از قرآن ، كتابي نمي‌خواندي ، و با دست راست خود چيزي نمي‌نوشتي كه اگر چنين مي‌شد ( و تو مطالعه كتب مي‌كردي و چيزي مي‌نوشتي و بالاخره سوادي مي‌داشتي ) باطلگرايان به شكّ و ترديد مي‌افتادند ( و مي‌گفتند : اين قرآن حاصل مطالعه شخصي و يادداشتهاي فردي تو است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا كُنتَ تَتْلُو » : نمي‌خواندي . در رسم‌الخطّ قرآني ، الف زائدي در آخر ( تَتْلُو ) است . « مِن قَبْلِهِ » : پيش از نزول قرآن . « بِيَمِينِكَ » : با دست راستت . تعبير با دست راست به خاطر آن است كه غالباً انسانها با دست راست مي‌نويسند . « الْمُبْطِلُونَ » : فرو روندگان در باطل . باطلگرايان ( نگا : اعراف‌ / 173 ) .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين كتاب آسماني ، شكّ و ترديدي در حقّانيّت آن نيست و ) بلكه ( مجموعه‌اي از ) آيات هويدا و روشني است كه در سينه‌هاي دانشوران ( ثابت و استوار ) است ( و در پيش آگاهان و فرزانگان واضح و آشكار است كه اين قرآن كلام يزداني است‌ ؛ نه كلام انساني ) ، و جز ستمگران آيات ما را انكار نمي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هُوَ » : مراد قرآن است . « ءَايَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ » : آيات روشن و واضحي است در پيش فرزانگان ، و جاي در سينه ايشان دارد . يعني عالمان حقّجو و حقّگو آن را مي‌پذيرند و به حقّانيّت آن ايمان مي‌آورند ( نگا : في ظلال القرآن ) . آيه‌هاي آشكار و روشني است و در سينه‌هاي فرزانگان نگاهداري مي‌شود ، و علاوه بر سطور كتابها در صدور انسانها نيز محفوظ و از دستبرد حوادث زمان در امان است . « الظَّالِمُونَ » : كفّار و مشركين .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( انگار معجزه قرآن را كافي نمي‌دانند ) و مي‌گويند : چه مي‌شد اگر معجزاتي ( همچون عصاي موسي و يد بيضاء ) از سوي پروردگارش بدو عطاء مي‌گرديد ! ( تا ما با ديدن چنين معجزه‌هاي محسوسي ايمان مي‌آورديم ) . بگو : معجزات همه متعلّق به خدا است ( و آنچه او بخواهد رخ مي‌دهد ) ، و من تنها بيم دهنده روشنگري هستم و بس .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَاتٌ » : مراد معجزات محسوس است . « عِندَاللهِ » : مال خدا . در دست خدا . مراد به فرمان و اراده خدا است . « نَذِيرٌ مُبِينٌ » : ( نگا : اعراف‌ / 184 ، هود / 25 ) .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا همين اندازه براي آنان كافي و بسنده نيست كه ما اين كتاب را بر تو نازل كرده‌ايم و پيوسته بر آنان خوانده مي‌شود ( و دائماً در طي قرون و اعصار ، همگان را به مبارزه مي‌خواند و معجزه جاويدان يزدان مي‌ماند ؟ ) مسلّماً در ( نزول ) اين ( كتاب ) رحمت بزرگي ( در حق بندگان ) و تذكّر سترگي است ( براي كساني كه درهاي قلب خود را به روي حقيقت مي‌گشايند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُتْلي عَلَيْهِمْ » : بر آنان تلاوت مي‌شود . مراد اين است كه قرآن معجزه جاويدان است و براي صحّت و سقم آن مي‌توان پيوسته آن را ديد و آزمود . ديگر همانند معجزات حسّي پيشنهادي شما گذرا و ناپايدار نيست . « فِي ذلِكَ » : در نزول قرآن . « لَرَحْمَةً » : رحمت است و مردمان را از ضلالت مي‌رهاند و به سعادت مي‌رساند . « ذِكْري‌ » : يادآوري اعجاز قرآني و درسهاي آسماني .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيداً يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : همين بس كه خدا ميان من و شما گواه است ( و مي‌داند كه من فرمان او را به شما رسانده‌ام و وظيفه خود را انجام داده‌ام ) . او مي‌داند آنچه در آسمانها و زمين است ( و لذا كار كسي بر او پنهان نمي‌ماند ) . كساني كه ( معبودهاي ) باطل را باور مي‌دارند ( و آنها را پرستش مي‌كنند ) و به خدا اعتقاد ندارند ، آنان واقعاً زيانكارند ( و سرمايه وجودشان را در برابر هيچ از دست مي‌دهند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَهِيداً » : گواه . « بِالْبَاطِلِ » : مراد از باطل . همه آن چيزهائي است كه به غير از خدا پرستش شود .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُّسَمًّى لَجَاءهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان عذاب را با عجله از تو مي‌خواهند ( و مسخره‌كنان مي‌گويند : اگر عذاب خدا حق است و دامن كفّار را مي‌گيرد ، پس چرا هر چه زودتر به سراغ ما نمي‌آيد و نابودمان نمي‌نمايد ؟ ) . اگر موعد مقرّري تعيين نشده بود ، عذاب ( الهي فوراً ) به سراغ ايشان مي‌آمد ، و ناگهاني و بدون مقدّمه و بي‌آن كه ايشان به خود آيند ، عذاب به سراغشان مي‌آمد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَسْتَعْجِلُونَكَ » : ( نگا : رعد / 6 ، حجّ‌ / 47 ) . « بَغْتَةً » : ناگهاني . غيرمنتظره ( نگا : انعام‌ / 31 و 44 و 47 ، اعراف‌ / 95 و 187 ) .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان عذاب را با شتاب از تو مي‌خواهند ، و حال اين كه مسلّماً دوزخ كافران را در بر خواهد گرفت .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَمُحِيطَةٌ » : احاطه خواهد كرد . در بر خواهد گرفت . اسم فاعل معني استقبال دارد . يا اين كه بر اثر كفر و معاصي كه موجب دخول دوزخ بوده ، انگار دوزخ هم اينك ايشان را در بر گرفته است .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَ يَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَيَقُولُ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزي عذاب دوزخ از بالاي سرشان و از زير پاهايشان ( و به طور كلّي از هر سو ) ايشان را فرا خواهد گرفت و خداوند بديشان خواهد فرمود : بچشيد ( جزاي ) كارهائي را كه ( در دنيا ) مي‌كرديد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَوْمَ » : در روزي كه . روزي . اين واژه مي‌تواند ظرف فعل مقدّري باشد كه معني آن در بالا گذشت ، و يا اين كه متعلّق به ( مُحِيطَة ) بوده و معني آن چنين مي‌شود : دوزخ در روزي ايشان را فرا خواهد گرفت كه .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي بندگان مؤمن من ! زمين من فراخ است ( و اگر در جائي تحت فشار كفّار و ستمگران بوديد ، مي‌توانيد به نقاط ديگري مسافرت كنيد ) و تنها مرا بپرستيد . ( چرا كه پرستش توحيدي ، رمز آزادگي و سرفرازي است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرْضِي وَاسِعَةٌ » : اشاره به اين است كه مسلمانان از سرزمين كفر - اگر قادر به عبادت نبودند - به سرزميني مهاجرت كنند كه در آن بتوانند به عبادت و طاعت بپردازند ( نگا : نساء / 97 - 100 ) .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سرانجام همه انسانها مي‌ميرند و ) هر كسي مزه مرگ را مي‌چشد سپس به سوي ما بازگردانده مي‌شويد ( و هر يك جزا و سزاي خود را مي‌گيريد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذَآئِقَةُ » : چشنده .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده باشند ، ايشان را در كاخهاي عظيم بهشت جاي مي‌دهيم . كاخهائي كه در زير آنها رودبارها روان است . جاودانه در آن بسر مي‌برند ( و هرگز از آن نمي‌كوچند . به‌به ) پاداش آنان كه ( براي خدا ) كار مي‌كنند چه پاداش خوبي است !‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَنُبَوِّئَنَّهُمْ » : قطعاً ايشان را مسكن و مأوي مي‌دهيم . نازل مي‌گردانيم ( نگا : آل‌عمران‌ / 121 ) . « غُرَفاً » : جمع غُرْفَة . ساختمانهاي بلند . كاخهاي سر به فلك كشيده ( نگا : زمر / 20 ) .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن كساني ( كه در برابر مشكلات زندگي و مشقّات تكاليف و وظائف ديني ) شكيبائي ورزيده‌اند و ( در همه احوال ) بر پروردگار خود تكيه و توكّل داشته‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلَّذِينَ » : صفت ( الْعَامِلِينَ ) است .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَأَيِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه بسيارند جنبندگاني كه ( در زمين با شما زندگي مي‌كنند و بر اثر ضعف ، حتّي ) نمي‌توانند روزي خود را بردارند ( و جابه‌جا كنند ، تا آن را بخورند يا بيندوزند ) . خدا روزي‌رسان آنها و شما است . ( پس غم روزي را نخوريد و ننگ خواري و اسارت را نپذيريد ) و خدا بس شنوا و آگاه است . ( لذا دعاي شما و صداي ساير آفريدگان خود را مي‌شنود ، و از حال و روز همگان باخبر است ، و سهم و روزي كسي و چيزي را فراموش نمي‌نمايد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَأَيِّنْ » : چه بسيار است . كثير و فراوان است . « لا تَحْمِلُ » : مراد حمل كردن يا ذخيره نمودن است . يعني نمي‌توانند روزي خود را بردارند و از اينجا بدانجا برند ، و يا مانند موشها و مورچگان و زنبورهاي عسل توشه بيندوزند .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر گاه از آنان ( كه كساني و يا بتهائي را شريك خدا مي‌دانند ) بپرسي چه كسي آسمانها و زمين را آفريده است ، و خورشيد و ماه را ( براي منافع شما انسانها روان و ) مسخّر كرده است‌ ؟ قطعاً خواهند گفت : خدا ! ( چرا كه مي‌دانند كه اين معبودهاي دروغين همه مخلوقند و توانائي آفرينش كائنات و چرخش كرات را نداشته و ندارند ) . پس چگونه ( با وجود اعتراف به يگانگي خدا در آفرينش كائنات و تسخير كرات ، از اقرار به يگانگي خدا در الوهيّت و فرمانروائي ) منحرف مي‌گردند ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنَّي‌ » : چگونه . « يُؤْفَكُونَ » : برگردانده مي‌شوند ( نگا : مائده‌ / 75 ، توبه‌ / 30 ) .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند روزي هر كس از بندگانش را بخواهد فراوان و گسترده مي‌كند و يا كم و تنگ مي‌گرداند ( برابر مصلحت و صلاح ديدي كه خود مي‌داند ) . خدا آگاه از هر چيز است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَبْسُطُ » : توسعه مي‌دهد . فراخ و گسترده مي‌گرداند . « يَقْدِرُ » : كم مي‌كند . تنگ مي‌گرداند ( نگا : رعد / 26 ، اسراء30 ، قصص‌ / 82 ) .‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر از آنان ( كه مشكوكند ) بپرسي چه كسي از آسمان آب بارانده است و زمين را به وسيله آن بعد از مردنش زنده گردانده است‌ ؟ قطعاً خواهند گفت : خدا ! بگو : ستايش خداي را ( كه حق آن اندازه روشن است كه مشركان نيز بدان اعتراف دارند ) . امّا بيشتر آنان نمي‌فهمند و نمي‌دانند ( كه به چه تناقض عجيبي گرفتارند . چرا كه به خالق رازق واحدي معتقدند و چيزهاي ديگري را هم پرستش مي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا » : مراد روياندن گياهان از خاك خشك به وسيله برف و باران است . « الْحَمْدُ لِلّهِ » : خداي را سپاس بر ظهور حجّت و توفيق راه صواب .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زندگي اين دنيا جز لهو و لعب نيست ، و زندگي سراي آخرت زندگي است ، اگر فهم و شعور داشته باشند . ( چرا كه به دنبال زندگي جهان مرگ است ، ولي آخرت جاودانگي است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَهْوٌ وَ لَعِبٌ » : ( نگا : انعام‌ / 32 ) . « الْحَيَوَانُ » : حيات و زندگي .‏

آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( مشركان ) سوار كشتي مي‌شوند ( و ترس و نگراني بديشان دست مي‌دهد ) خالصانه و صادقانه خداي را به فرياد مي‌خوانند ( و غير او را فراموش مي‌گردانند ) . سپس هنگامي كه خدا آنان را نجات داد و سالم به خشكي رساند ، باز ايشان شرك مي‌ورزند ( و به انبازهائي براي خدا معتقد مي‌شوند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْفُلْكِ » : كشتي ( نگا : بقره‌ / 164 ) . « مُخْلِصِينَ » : ( نگا : يوسف‌ / 24 ) . « الدِّينَ » : دعا ( نگا : تفسير زادالمسير ، قاسمي ، صفوة‌التفاسير ) .‏

آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ وَلِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگذار چيزهائي را كه بديشان داده‌ايم ناديده بگيرند و ( كفران نعمت كنند ، و چند روزي از لذّات زودگذر ) بهره‌مند گردند ، ( سرانجام ) خواهند فهميد ( كه چه سرنوشت شومي در انتظار ايشان است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِيَكْفُرُوا بِمَآ ءَاتَيْنَاهُمْ » : بگذار نسبت به آياتي كه براي آنان فرستاده‌ايم كفر ورزند . بگذار كفران نعمتهائي را بكنند كه بديشان داده‌ايم .‏

آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَماً آمِناً وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر ( قريشيان با چشم عبرت و تفكّر ) نمي‌بينند كه ما ( سرزمين ايشان ، مكّه را ) حرم پر امن و اماني ساخته‌ايم ، در حالي كه دور و بر آنان مردم ربوده مي‌گردند ( و در همه جاي بيرون اين حرم غارت و كشتار مي‌كنند ؟ ! ) . آيا به ( بتهاي ) باطل ايمان دارند و نعمت خدا ( داد امنيّت مكّه و رسالت محمّد ) را ناديده و ناسپاس مي‌گذارند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَرَماً ءَامِناً » : ( نگا : قصص‌ / 57 ) . « يُتَخَطَّفُ » : ربوده مي‌گردند . « الْبَاطِلِ » : چيزي كه اصل و اساس و حق و حقيقتي نداشته باشد . در اينجا مراد بتها است ( نگا : عنكبوت‌ / 52 ) .‏

آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آخر چه كسي ستمگرتر از كسي است كه بر خدا دروغ بندد ، و يا ( دين ) حق را چون بدو رسد تكذيب كند ؟ ! آيا جايگاه كافران دوزخ نيست‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْحَقِّ » : آئين راستين اسلام . قرآن كه كتاب راستين است .‏

آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه براي ( رضايت ) ما به تلاش ايستند و در راه ( پيروزي دين ) ما جهاد كنند ، آنان را در راههاي منتهي به خود رهنمود ( و مشمول حمايت و هدايت خويش ) مي‌گردانيم ، و قطعاً خدا با نيكوكاران است ( و كساني كه خدا در صف ايشان باشد پيروز و بهروزند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَاهَدُوا فِينَا » : مراد هر گونه جهاد و تلاشي است كه در راه خدا و براي رضايت او و به منظور خدمت به دين اسلام انجام پذيرد . « لَنَهْدِيَنَّهُمْ » : ايشان را هدايت مي‌دهيم و رهنمود مي‌گردانيم و به خير و حق مي‌رسانيم . « سُبُلَنَا » : راههاي منتهي به خودمان . راههاي حركت و سير به سوي خدا و وصول به رضايت‌الله . مراد افزايش هدايت و توفيق در خيرات و حسنات است ( نگا : محمّد / 17 ، مريم‌ / 76 ) .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره عنكبوت / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 03:01:00 ب.ظ ]




 

موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره قصص / تفسیر نور

 

آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ طسم ‏

‏ترجمه : ‏
‏طا . سين . ميم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« طسم‌ » : از حروف مقطّعه‌اند ( نگا : بقره‌ / 1 ) .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اينها آيه‌هاي كتاب روشن و روشنگرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تِلْكَ » : اين آيات قرآني . « الْمُبِينِ » : آشكار . آشكار كننده ( نگا : مائده‌ / 15 ، يوسف‌ / 1 ، حجر / 1 ) . يعني قرآن مجيد با محتواي روشنش ، حق را از باطل و راه را از بيراهه نمودار مي‌سازد و روشنگر راه سعادت انسانها مي‌باشد .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ نَتْلُوا عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما راست و درست بر تو گوشه‌اي از داستان واقعي موسي و فرعون را مي‌خوانيم ، براي ( استفاده ) كساني كه مؤمنند ( و مي‌خواهند در ميان انبوه مشكلات ، راه خود را به سوي هدف بگشايند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَتْلُو » : تلاوت مي‌كنيم . مي‌خوانيم . در رسم‌الخطّ قرآني ، الف زائدي در آخر دارد . « نَبَإِ » : خبر . داستان ( نگا : مائده‌ / 27 ، انعام‌ / 34 و 67 ) . « مِن نَّبَإِ » : حرف ( مِنْ ) تبعيضيّه است . يعني گوشه‌اي از اين داستان پرماجرا . « بِالْحَقِّ » : راست و درست . عين واقعيّت . يعني آنچه در اينجا آمده است ، نه تنها خالي از هر گونه خرافات است ، بلكه بيان واقعي مطالب حقيقي است . « لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ » : تأكيدي است بر اين حقيقت كه مؤمنان هدف اصلي اين آيات بوده و ذكر داستان به خاطر آنان و جهت استفاده ايشان است .‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرعون در سرزمين ( مصر ، شروع به ) استكبار و سلطه‌گري كرد ، و ( در ميان ) مردمان آنجا ( تفرّقه انداخت و آنان ) را به گروهها و دسته‌هاي مختلفي تبديل نمود . ( هر گروهي و دسته‌اي به دفاع از افراد خود و جنگ و دشمني با سايرين مي‌پرداخت . فرعون مخصوصاً مردمان مصر را به دو گروه مشخّص قبطيان و سبطيان تقسيم كرد ، و ) گروهي از ايشان را ( كه سبطيان يعني بني‌اسرائيل بودند ، در برابر قبطيان ) ضعيف و ناتوان مي‌كرد . پسرانشان را سر مي‌بريد و دخترانشان را ( براي خدمتگذاري ) زنده نگاه مي‌داشت . او مسلّماً از زمره تباهكاران ( و جنايتكاران تاريخ ) بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلا » : سركشي و قلدري كرد . زورگوئي كرد و بزرگي فروخت ( نگا : مؤمنون‌ / 91 و 46 ، يونس‌ / 83 ) . « شِيَعاً » : جمع شيعة ، گروهها و دسته‌ها . طوائف گوناگون . « طَآئِفَةً مِّنْهُمْ » : مراد سبطيان يا بني‌اسرائيل است ( نگا : بقره‌ / 49 ) . « يَسْتَحْيِي نِسَآءَهُمْ » : ( نگا : بقره‌ / 49 ، اعراف‌ / 127 و 141 ، ابراهيم‌ / 6 ) .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما مي‌خواستيم كه به ضعيفان و ناتوانان تفضّل نمائيم و ايشان را پيشوايان و وارثان ( حكومت و قدرت ) سازيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَمُنَّ » : تفضّل كنيم و نعمت بخشيم . مشمول مواهب خود نمائيم ( نگا : آل‌عمران‌ / 164 ، نساء / 94 ، انعام‌ / 53 ، طه‌ / 37 ) . « أَئِمَّةً » : جمع امام ، پيشوايان . سردستگان ( نگا : انبياء / 73 ، توبه‌ / 12 ) . « الْوَارِثِينَ » : به ارث برندگان . مراد به دست گيرندگان و دريافت كنندگان حكومت و قدرت است ( نگا : شعراء / 59 ) .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ايشان را در سرزمين ( مصر ) مستقرّ گردانيم و سلطه و حكومتشان دهيم ، و بر دست مستضعفان ، به فرعون و هامان و لشكريانشان چيزي را بنمايانيم كه از آن در هراس بودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُمَكِّنَ » : مكانت و منزلت بخشيم . سلطه و قدرت دهيم . مستقرّ سازيم و حكومت دهيم . « هَامَان » : وزير فرعون و مستشار اعظم او بود « مَا » : آنچه . مراد هلاك فرعون و فرعونيان بر دست بني‌اسرائيل است ( نگا : يونس‌ / 90 ) كه در اينجا به مقدّمات آن اشاره شده است .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به مادر موسي الهام كرديم كه موسي را شير بده ، و هنگامي كه بر او ترسيدي ، وي را به دريا ( گونه نيل ) بينداز ، و مترس و غمگين مباش كه ما او را به تو باز مي‌گردانيم و از زمره پيغمبرانش مي‌نمائيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَوْحَيْنَا » : الهام كرديم . پيام داديم ( نگا : نحل‌ / 68 ، مائده‌ / 111 ، طه‌ / 38 ، انفال‌ / 12 ، زلزله‌ / 5 ) . « الْيَمِّ » : دريا . مراد رودخانه عظيم نيل است ( نگا : طه‌ / 39 ) .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( كار به جائي رسيد كه مادر موسي ناچار شد ، او را به دريا گونه نيل بيندازد ) خاندان فرعون ، موسي را ( از روي امواج نيل ) بر گرفتند تا سرانجام دشمن آنان و مايه اندوهشان گردد ! مسلّماً فرعون و هامان و لشكريانشان خطاكار بودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَالُ » : خاندان . دار و دسته . « لِيَكُونَ » : لام اين واژه لام عاقبت است‌ ؛ نه لام علّت . يعني سرانجام و عاقبت كار چنين شد . « حَزَناً » : حُزْن و حَزَن به معني غم و اندوه است . در اينجا به معني اسم فاعل مُحْزِن است ، يعني : مايه اندوه و سبب غم .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زن فرعون ( آسيه هنگامي كه ديد آنان قصد كشتن كودك را دارند ) گفت : او را نكشيد ، نور چشم من و تو است . شايد براي ما مفيد باشد ، و يا اصلاً او را پسر خود كنيم . آنان نمي‌فهميدند ( كه دست تقدير در پس پرده غيب چه بازي مي‌كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قُرَّةُ عَيْنٍ » : روشني چشم . مراد مايه سرور و شادماني است ( نگا : طه‌ / 40 ) . ( قُرَّةُ ) خبر مبتداي محذوف است و اصل آن چنين است : هُوَ قُرَّةُ عَيْنٍ . « إِمْرَأَةُ فِرْعَوْنَ » : زن فرعون . مراد آسيه ، همسر فرعون است كه قرآن او را زن باايماني معرّفي مي‌كند ( نگا : تحريم‌ / 11 ) .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغاً إِن كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏دل مادر موسي تهي ( از صبر و قرار ) شد ، و اگر دل او را ( با اعطاي صبر و شكيبائي ) برجاي و استوار نمي‌داشتيم تا از زمره باورمندان ( به وعده خدا ) باشد ، نزديك بود ( بر اثر ناراحتي و پريشاني ، راز ) او را آشكار سازد ( و فرياد بزند كه واي فرزندم ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَارِغاً » : خالي و تهي . مراد خالي از قوّت و قدرت ضبط خود و تهي از خويشتنداري و شكيبائي ( نگا : ابراهيم‌ / 43 ) . « إِنْ . . . لَتُبْدِي . . . » : از مصدر ابداء به معني بيان و اظهار است . « رَبَطْنَا عَلي قَلْبِهَا » : دل او را بر جاي و استوار داشتيم ( نگا : كهف‌ / 14 ) . « الْمُؤْمِنينَ » : مراد باورمندان و معتقدان به وعده خدا است ، كه در اينجا ( إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيْكِ . . . ) در آيه هفتم است .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مادر موسي ، در پرتو لطف خدا ، آرامش خود را بازيافت ) و به خواهر موسي گفت : او را پيجوئي و پيگيري كن ( تا ببينيم حال و وضع او چه مي‌شود . خواهر موسي دستور مادر را انجام و دورادور موسي را زير نظر داشت ) و او را از جانبي مي‌ديد بدون اين كه آنان بدانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قُصِّيهِ » : او را دنبال كن . حال و وضع او را بپاي . « عَن جُنُبٍ » : از جانبي . از گوشه‌اي . مراد دورادور است . « وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ » : در حالي كه فرعون و فرعونيان نمي‌دانستند كه او خواهر موسي است و مشغول ديد زدن است .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما دايگان را از او بازداشتيم ( و نگذاشتيم نوزاد را بمكد ) پيش از آن ( كه مادرش را پيدا و به دايگاني موسي ببرند ! مأموران در جستجوي دايگان مي‌گشتند . خواهر موسي خود را بديشان رساند ) و گفت : آيا شما را به ساكنان خانواده‌اي رهنمود كنم كه برايتان سرپرستي او را بر عهده گيرند ( و وي را شير دهند و پرورش كنند ) و خيرخواه و دلسوز او باشند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَرَّمْنَا » : تحريم كرديم . مراد از تحريم ، منع كردن و بازداشتن است . « الْمَرَاضِعَ » : جمع مُرْضِع ، زنان شيرده . دايگان . يا جمع مَرْضَع است و اسم مكان و مراد است . يا اين كه مصدر ميمي و به معني رضاع و شير دادن است . « نَاصِحُونَ » : دلسوزان . خيرخواهان .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مأموران مادر موسي را به قصر فرعون بردند و نوزاد سخت او را مكيدن گرفت و برق خوشحالي از چشمها جستن كرد ، و بدين ترتيب ) ما موسي را به مادرش بازگردانديم تا چشمش ( از ديدار او ) روشن شود ( و غم و اندوهي در دل او نماند ) و غمگين نگردد و بداند كه وعده خدا راست است ، اگر چه بيشتر مردم ( چنين ) نمي‌دانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها » : ( نگا : قصص‌ / 9 ) .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و زماني كه موسي به نهايت قدرت و رشد ( جسماني ) خود رسيد ، و خرد و انديشه‌اش كامل گرديد ، بدو فرزانگي و دانش داديم ، و ما اين گونه به نيكوكاران پاداش مي‌دهيم ( و خوبي و نيكي ايشان را با خوبي و نيكي پاسخ داده و آنان را در هر دو جهان ياري مي‌كنيم و خوشبخت مي‌گردانيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَشُدَّ » : قدرت و قوّت . مراد رشد و نموّ جسماني است . « إِسْتَوي‌ » : تكامل و تعادل پيدا كرد و از نظر خرد و انديشه كامل گرديد . « حُكْماً » : حكمت . فرزانگي . روشن‌بيني ( نگا : انعام‌ / 89 ) .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏موسي ( از قصر فرعون ، رهسپار كوچه و بازار پايتخت مملكت شد ) و بدون اين كه اهالي شهر مطّلع شوند ، وارد آنجا گرديد . در شهر ديد كه دو مرد مي‌جنگند كه يكي از قبيله او ( بني‌اسرائيليها ) و ديگري از دشمنان او ( يعني از طائفه قبطيهاي جانبدارِ فرعون ) است . فردي كه از قبيله او بود ، عليه كسي كه از دشمنانش بود ، از موسي كمك خواست ( و موسي كمكش كرد ) و مشتي بدو زد و او را كشت ! موسي گفت : اين از عمل شيطان بود ( چرا كه با وسوسه خود بر سر خشمم آورد و غافلگيرم كرد ) . واقعاً او دشمن گمراه كننده آشكاري است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَدِينَةِ » : مراد پايتخت مملكت فرعون است كه گويا « منف‌ » يا « مصر » و يا اين كه « مصرايم‌ » نام داشته است . « عَلي حينِ » : حرف ( عَلي ) به معني ( في ) است . « شِيَعَةِ‌ » : قوم و قبيله . « إِسْتَغَاثَ » : ياري و كمك خواست . فريادرس طلبيد . « وَكَزَ » : مشت زد . « قَضي عَلَيْهِ » : او را كشت .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسي از كرده خود پشيمان شد و رو به درگاه خدا كرد و ) گفت : پروردگارا ! من بر خويشتن ( با كشتن يك تن ) ستم كردم ، پس ( به فريادم رس و ) مرا ببخش . ( خدا دعايش را اجابت كرد ) و او را بخشيد ، چرا كه خدا بس آمرزگار و مهربان ( درباره بندگان پشيمان و توبه‌كار ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ظَلَمْتُ نَفْسِي‌ » : ( نگا : نمل‌ / 44 ) .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِّلْمُجْرِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : پروردگارا ! به پاس نعمتهائي كه به من عطاء فرموده‌اي ( و عطاء مي‌فرمائي كه مغفرت و مرحمت است ) ، هرگز پشتيبان بدكاران و بزهكاران نخواهم شد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِمَآ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ » : حرف باء مي‌تواند براي سبب و يا قسم استعطافي باشد . در صورت نخست ، يعني : به سبب نعمتهائي كه عطاء فرموده‌اي كه قدرت و قوت و جاه و نعمت و عزّت و دانش و حكمت است . و به سبب لطفي كه مي‌فرمائي و مغفرتي كه عطاء مي‌نمائي . در صورت دوم ، يعني : تو را سوگند مي‌دهم به نعمتهائي كه روا داشته‌اي اين كه مرا ببخشي و آمرزش خويش را بهره‌ام گرداني ، كه اگر چنين شود ، ديگر من . . .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفاً يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در شهر ، ترسان و نگران ، شب را به روز آورد ، و ناگهان كسي كه ديروز از موسي ياري و مدد خواسته بود ، او را به فرياد خواند ( چرا كه با قبطي ديگري گلاويز شده بود و از عهده‌اش بر نمي‌آمد ) . موسي بدو گفت : حقاً تو گمراه آشكاري .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَتَرَقَّبُ » : خويشتن را مي‌پائيد ، و مواظب مأموران بود . چشم به راه گرفتاري و مجازات خويش بود . جمله فعل و فاعل خبر دوم ( أَصْبَحَ ) يا حال ضمير مستتر در ( خَآئِفاً ) است . برخي ( أَصْبَحَ ) را تامّ بشمار آورده‌اند و ( خَآئِفاً ) و ( يَتَرَقَّبُ ) را حال اوّل و دوم دانسته‌اند . « غَوِيٌّ » : گمراه و سرگشته .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ يَا مُوسَى أَتُرِيدُ أَن تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِن تُرِيدُ إِلَّا أَن تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و همين كه موسي خواست به سوي كسي كه دشمن آن دو بود دست بگشايد و حمله نمايد ، ( مرد قبطي فرياد زد و ) گفت : آيا مي‌خواهي مرا بكشي همان گونه كه ديروز كسي را كشتي‌ ؟ در زمين جز اين نمي‌خواهي كه ستمگر زورگوئي باشي ، و نمي‌خواهي كه از اصلاحگران باشي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَبْطِشَ » : حمله‌ور شود . يورش برد . « جَبَّاراً » : زورگو . قدرتمند و قدرت‌نما . نيرومندي كه هر چه بخواهد بكند و از فرمان خدا نافرماني نمايد .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( وقتي كه خبر كشته شدن قبطي پراكنده شد ) مردي ( كه از خانواده فرعون بود و ايمان آورده بود ) از نقطه دوردست شهر شتابان آمد و گفت : اي موسي ! درباريان و بزرگان قوم براي كشتن تو به رايزني نشسته‌اند ، پس ( هر چه زودتر از شهر ) بيرون برو . مسلّماً من از خيرخواهان و دلسوزان تو هستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَقْصَي‌الْمَدينَةِ » : دورترين نقطه شهر . « يَسْعي‌ » : مراد از سعي ، سرعت در رفتن است . « الْمَلأَ » : بزرگان دولت . دولتمردان . « يَأْتَمِرُونَ » : مشاورت مي‌كنند . رايزني مي‌نمايند . « النَّاصِحِينَ » : ( نگا : اعراف‌ / 21 و 79 ، يوسف‌ / 11 ، قصص‌ / 12 ) .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏موسي از شهر خارج شد ، در حالي كه ترسان و چشم به راه بود ( كه هر لحظه حادثه‌اي رخ دهد و فرعونيان او را دستگير كنند . خدا را به فرياد خواند و ) گفت : پروردگارا ! مرا از مردمان ستمگر رهائي بخش .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَآئِفاً » : ترسان . « يَتَرَقَّبُ » ، انتظار مي‌كشيد . چشم به راه دستگيري و وقوع پي‌آمدها و حوادث بود .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامي كه رو به جانب مدين ( شهر شعيب ) كرد ، گفت : اميد است كه پروردگارم مرا به راستاي راه رهنمود فرمايد ( و ناهمواريها و گرفتاريها را از سر من به دور دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَوَجَّهَ » : روكرد . « تِلْقَآءَ » : جانب . سو . « مَدْيَنَ » : ( نگا : اعراف‌ / 85 ) . « عَسي‌ » : اميد است . « سَوَآءَالسَّبِيلِ » : ( نگا : بقره‌ / 108 ، مائده‌ / 12 و 60 و 77 ) .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامي كه به ( چاه ) آب مدين رسيد ، مردمان زيادي را ديد كه بر آن گرد آمده‌اند و چهارپايان خود را سيراب مي‌كنند ، و آن طرف‌تر دو زني را ديد كه گوسفندان خويش را مي‌پايند ( و نمي‌گذارند به چاه نزديك شوند و با ديگر گوسفندان بياميزند ) . گفت : شما دو نفر چه كار مي‌كنيد ؟ ( چرا گوسفندان خود را دورادور نگاه داشته‌ايد و آبشان نمي‌دهيد ؟ ) . گفتند : پدر ما پيرمرد كهنسالي است و ما گوسفندانمان را آب نمي‌دهيم تا چوپانان ( همگي ، گوسفندان خود را ) بر مي‌گردانند ( و چاه آب خلوت مي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُمَّةً » : جماعت زياد . مردمان فراوان . « مِن دُونِهِمْ » : پائين‌تر از آنان . مكاني نزديك به جائي كه مردمان در آنجا اجتماع كرده بودند . « تَذُودَانِ » : حفاظت و نگهداري مي‌كردند . مراد دور نگهداشتن گوسفندان از قاطي شدن با گوسفندان مردم و رفتن آنها به ميان جمعيّت است . « مَا خَطْبُكُمَا » : كارتان چيست‌ ؟ مراد اين است كه چرا گوسفندان خود را با ديگران آب نمي‌دهيد ؟ ( نگا : طه‌ / 95 ، حجر / 57 ، يوسف / 51 ) . « يُصْدِرَ » : برمي‌گردانند . خارج مي‌كنند . « الرِّعَآءُ » : جمع راعي ، چوپانان . « شَيْخٌ » : پيرمرد . « كَبِيرٌ » : كهنسال . سالخورده . يادآوري : مفعول‌هاي افعال « يَسْقُونَ ، تَذُودانِ ، نَسْقي ، يُصْدِرَ » محذوف است .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسي دلش به حال آنان سوخت ، و ) گوسفندان ايشان را سيراب كرد . سپس ( از فرط خستگي ) به زير سايه ( درختي ) رفت و عرضه داشت : پروردگارا ! من نيازمند هر آن چيزي هستم كه برايم حواله و روانه فرمائي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَوَلّي‌ » : پشت كرد و رفت . « خَيْرٍ » : رزق و روزي . خوبي و نيكي . « إِنِّي . . . فَقِيرٌ » : هر رزقي كه براي من فرستي نيازمند آنم ، و هر گونه نيكوئيي كه در حق من كني محتاج بدانم .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاء قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يكي از آن دو ( دختر ) كه با نهايت حياء گام برمي‌داشت ( و پيدا بود كه از سخن گفتن با يك جوان بيگانه شرم دارد ) به پيش او آمد و گفت : پدرم از تو دعوت مي‌كند تا پاداش اين كه ( لطف فرموده و آب از چاه بيرون كشيده‌اي و بدان گوسفندان ) ما را آب داده‌اي ، به تو بدهد . هنگامي كه موسي به پيش پدر او آمد و سرگذشت خود را براي وي بيان كرد ، گفت : نترس كه از مردمان ستمگر رهائي يافته‌اي ( و اينجا از قلمرو آنان بيرون است و دسترسي به تو ندارند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَي اسْتِحْيَآءٍ » : با حياء و شرم . « الْقَصَصَ » : داستان . سرگذشت ( نگا : يوسف‌ / 3 ) .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يكي از آن دو ( دختر ) گفت : اي پدر من ! او را استخدام كن . چرا كه بهترين كسي را كه بايد استخدام كني شخصي است كه نيرومند و درستكار باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَآ أَبَتِ » اي پدر من ! ( نگا : يوسف‌ / 4 و 100 ، مريم‌ / 42 - 45 ) . « إِسْتَأْجِرْهُ » : او را اجير كن . او را به كار گمار . « إِسْتَأْجَرْتَ » : اجير كرده‌اي . به كار گمارده‌اي . ذكر فعل به صورت ماضي و اراده معني به صورت مضارع ، اشاره دارد به اين كه ، او آزموده و شناخته شده مي‌باشد . « الْقَوِيُّ » : خبر ( إِنَّ ) است .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِندِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( شعيب‌ - پدر آن دو دختر - به موسي ) گفت : من مي‌خواهم يكي از اين دو دخترم را به ازدواج تو درآورم ، به اين شرط كه هشت سال براي من كار كني . سپس اگر هشت سال را به ده سال تمام برساني ، محبّتي كرده‌اي ، ( و اين دو سال اضافه بر تو واجب نيست . به هر حال ) من نمي‌خواهم بر تو سختگيري كنم ( و تو را به درازترين مدّت وا دارم ) . اگر خدا بخواهد مرا از زمره نيكان خواهي يافت ( و خواهي ديد كه من به عهد خود وفا مي‌كنم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَأْجُرَنِي‌ » : براي من كار كني . خويشتن را كارگر من گرداني . « حِجَجٍ » : جمع حِجَّة ، سالها . « مِنْ عِندِكَ » : از بزرگواري خودت است . كاري است كه به اختيار خود مي‌كني .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسي پذيرفت و ) گفت : اين قراردادي ميان من و تو است . البتّه هر كدام از اين دو مدّت را برآوردم ( به عهد خود وفا كرده‌ام ، و از من خواسته نمي‌شود كه بيش از آن كار كنم ) و بر من ستم نمي‌گردد . خدا هم بر آنچه ما مي‌گوئيم شاهد و گواه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الأجَلَيْنِ » : دو مدّت . دو سرانجام . « لا عُدْوَانَ عَلَيَّ » : نبايد به من ستم شود و بر مدّت افزوده گردد . گناهي بر من نيست ، چرا كه زمان كار خود را به پايان برده‌ام . « وَكِيلٌ » : شاهد و گواه . كسي كه كار بدو واگذار مي‌شود و حافظ مردمان و مسؤول كار آنان است .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا قَضَى مُوسَىالْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَاراً قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَاراً لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه موسي مدّت را به پايان رسانيد و همراه خانواده‌اش ( از مدين به سوي مصر ) حركت كرد ، در جانب كوه طور آتشي را ديد به خانواده‌اش گفت : بايستيد . من آتشي مي‌بينم . شايد از آنجا خبري ( از راه ) يا شعله‌اي از آتش براي شما بياورم تا خويشتن را بدان گرم كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَضي‌ » : بسر برد . « أَهْلِ » : خانواده . همسر و ساير همراهان . « ءَانَسَ » : ديد . مشاهده كرد ( نگا : طه‌ / 10 ، نمل‌ / 7 ) . « جَذْوَةٍ » : اخگر سوزان . شعله آتش . « تَصْطَلُونَ » : خود را با آتش گرم كنيد ( نگا : نمل‌ / 7 ) .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه موسي به كنار آتش آمد ، از ناحيه سرزمين راست ( خود ) در منطقه مباركي ( چون كوه طور ) از ميان يك درخت ندا داده شد : اي موسي ! من يزدانم ، پروردگار جهانيان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَاطِئِ » : ساحل . كناره . « الْوِادِي‌ » : ( نگا : طه‌ / 12 ) . « الأيْمَنِ » : طرف راست . ميمون و مبارك ( نگا : تفسير قاسمي ) . « مِنَ الشَّجَرَةِ » : از ميان درخت . از سوي درخت .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و عصاي خود را بينداز . وقتي كه موسي ديد كه همسان ماري با سرعت و شدّت حركت مي‌كند ، پشت كرد و پاي به فرار گذاشت و پشت سر خود را نگاه نكرد . ( بار ديگر ندا داده شد : ) اي موسي ! برگرد و نترس كه تو از زمره افرادي هستي كه ( از مخاوف و مكاره ) در امانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَآنٌّ » : ( نگا : نمل‌ / 10 ) . « أَقْبِلْ » : رو كن . بيا . « الآمِنِينَ » : جمع آمِن ، در امن و امان .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏دست خود را به گريبانت فرو ببر ، بدون اين كه به عيب و نقصي ( همچون بيماري برص مبتلا باشد ) سفيد و رخشان ( بسان ماه تابان ) بيرون مي‌آيد ، و دستهايت را براي زدودن خوف و هراس به سوي خود ( بيار و آنها را ) جمع كن ( و بر سينه‌ات بگذار ، تا آرامش خويش را بازيابي ) . چرا كه اين دو ( يعني قلب عصا به اژدها ، و يد بيضاء ) دو دليل قاطع و حجّت واضح پروردگارت براي فرعون و اطرافيان او است . بي‌گمان آنان گروهي هستند كه گناهكار ( و خارج از فرمان پروردگار ) مي‌باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُسْلُكْ » : داخل گردان . فرو ببر ( نگا : مدّثّر / 42 ، حاقّه‌ / 32 ، مؤمنون‌ / 27 ) . « أُضْمُمْ » : جمع گردان . « جَنَاحَ‌ » : بال . در اينجا مراد دست و ساعد و بازو است كه براي انسان به منزله بال پرندگان است . « الرَّهْبِ » : خوف و هراس . « أُضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ » : دستهايت را جمع و بر سينه‌ات بگذار تا قلبت آرامش خود را بازيابد . قاطع و جدّي باش و در اداي مسؤوليّت رسالت از هيچ مقام و هيچ قدرتي ترس و وحشت نداشته باش . « ذَانِكَ » : اين دو تا . مراد تبديل عصا به اژدها و يد بيضاء است . « بُرْهَانَانِ » : دو دليل قاطع و واضح .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : پروردگارا ! من از آنان كسي را كشته‌ام و مي‌ترسم كه مرا بكشند ( و اين مأموريّت ناتمام بماند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَفْساً » : كسي . فردي .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏برادرم هارون كه از من زبان بليغ‌تر و فصيح‌تري دارد با من بفرست تا ياور من بوده و ( با توضيح گفتارم براي ديگران و پاسخگوئي روشن به شبهات ايشان ) مرا تصديق نمايد . چرا كه مي‌ترسم تكذيبم كنند و دروغگويم نامند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رِدْءاً » : ياور و مددكار . « يُصَدِّقُنِي‌ » : مراد اين است كه با توضيح گفتارم و ردّ شبهات ديگران ، راستي و درستي من روشن شود .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَاناً فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خدا درخواست موسي را پذيرفت و بدو ) گفت : ما بازوان تو را به وسيله برادرت ( هارون ) تقويت و نيرومند خواهيم كرد ، و به شما سلطه و برتري خواهيم داد ، و لذا به سبب ( قدرت ) معجزات ما آنان به شما دسترسي نمي‌يابند و بر شما پيروز نمي‌گردند . بلكه شما و پيروانتان چيره و پيروزيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَنَشُدُّ » : محكم و استوار خواهيم كرد . قوّت و قدرت خواهيم داد . « عَضُدَ » : بازو . تقويت بازو ، كنايه از تقويت و پشتيباني شخص است . « سُلْطَاناً » : سلطه و شوكت . تسلّط و قدرت . « أَنتُمَا » : مبتدا است . « أَنتُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ » : ( نگا : مجادله‌ / 21 ) .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاءهُم مُّوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه موسي با آيات روشن و دلائل قاطع ما به سراغ آنان رفت ( و خويشتن را معرّفي كرد و فرمان خدا و معجزه‌هاي يد بيضاء و قلب عصا را بديشان نمود ) گفتند : اين چيزي جز جادوي دروغ و به هم بافته‌اي نيست ( و سخن خود را به دروغ فرموده خدا مي‌نامي ) و ما نشنيده‌ايم چنين چيزي در ميان نياكان ما بوده باشد ( و كسي تا حال خدا را يكي معرّفي و ادّعاي توحيد كرده باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِئَايَاتِنَا » آيات ما . معجزات ما . دلائل و حجّتهاي ما . « بَيِّنَاتٍ » : روشن . حال است . « مُفْتَريً » : سر هم كرده و به هم بافته . مرادشان اين بود كه موسي در ادّعاي خود دروغ مي‌گويد و سخنان و معجزه‌هاي او ، جادوي خود او است‌ ؛ نه فرموده و معجزه‌هائي كه خدا فرو فرستاده باشد و بديشان نموده باشد .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ مُوسَى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَن جَاء بِالْهُدَى مِنْ عِندِهِ وَمَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏موسي گفت : ( آنچه مي‌گويم حقيقت و هدايت است و جادو نيست و ) پروردگار من بهتر مي‌داند كه چه كساني هدايت را از سوي او ( براي مردم ) آورده‌اند و چه كساني سراي آخرت از آن ايشان است . بي‌گمان ستمكاران رستگار نمي‌گردند ( و به عذاب خدا گرفتار مي‌آيند و از دست مجازات خدا نجات پيدا نمي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَاقِبَةُ الدَّارِ » : مراد سرانجام خوش و پسنديده سراي جاويدان است كه بهشت است ( نگا : انعام‌ / 135 ، رعد / 22 و 24 ) . بعضي هم معتقدند كه سرانجام سعادتمندانه كار انسان در گشت و گذار همين جهان است و به تبع آن خوشبختي آن جهان جاويدان كه بهشت يزدان است . يعني : سعادت هر دو دنيا ( نگا : يونس‌ / 64 ، نحل‌ / 30 ، زمر / 10 ) .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَل لِّي صَرْحاً لَّعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرعون گفت : اي سران و بزرگان قوم ! من خدائي جز خودم براي شما سراغ ندارم . ( امّا محض احتياط و تحقيق بيشتر ) اي هامان ! آتشي بر گِل بيفروز ( و از خشتها آجرهاي محكم بساز ) و براي من كاخ بزرگي بساز . شايد من خداي موسي را از بالا ببينم ، هر چند كه من يقين دارم كه موسي از زمره دروغگويان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلهٍ » : خداوندگار . پروردگار ( نگا : شعراء / 29 ، نازعات‌ / 24 ) . « مِنْ إِلهٍ » : واژه ( مِنْ ) براي تعميم ( إِلهٍ ) بعد از خود است . « أَوْقِدْ عَلَي الطِّينِ » : مراد تبديل خشت گلين به آجر پخته است . « هَامَان » : وزير اعظم يا نخست وزير فرعون بوده است . « صَرْحَاً » : كاخ بزرگ و بلند ( نگا : نمل‌ / 44 ) . « أَطَّلِعُ » : خبر يابم . بنگرم ( نگا : كهف‌ / 18 ، مريم‌ / 78 ، صافّات‌ / 55 ) . « لَأَظُنُّهُ » : گمانش مي‌برم . يقين دارم كه او .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرعون و سپاهيانش به ناحق در سرزمين ( مصر ) تكبّر ورزيدند و گمان بردند كه ( پس از مرگ زنده نمي‌گردند و ) به سوي ما برگردانده نمي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إسْتَكْبَرَ » : تكبّر نمود . خويشتن را بزرگ پنداشت ( نگا : بقره‌ / 34 ) .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس ما او و سپاهيانش را ( به سوي دريا كشانديم و آنان را ) گرفتيم و به دريايشان انداختيم ( و نابودشان ساختيم ) . بنگر كه عاقبت كار ستمگران چگونه شد ؟ ( اين ، سرنوشت ستمكاران در همه دوران است‌ ؛ نه ويژه فرعون و فرعونيان ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَنَبَذْنَاهُمْ » : ايشان را پرت كرديم و انداختيم . « الْيَمِّ » : دريا . « أُنظُرْ » : بنگر . مراد نگاه كردن با چشم ظاهر نيست ، بلكه با چشم دل است .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما آنان را سردستگان و پيشواياني كرديم كه مردمان را به سوي دوزخ مي‌خواندند و روز قيامت ( از سوي كسي ) ياري نمي‌گردند ( و ايشان و دنباله روانشان از آتش دوزخ رهائي ندارند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَئِمَةً » : جمع امام ، پيشوايان ، مراد سردستگان كفر و ضلال و پيشاهنگان كاروان گمراهان است كه در دنيا به آنان خطّ و نشان مي‌دهند و در دنيا پيشاپيش ايشان به سوي بدبختي حركت ، و در قيامت نيز در جلو پيروانشان به جانب جهنّم راه مي‌افتند و آنان را به دوزخ مي‌كشانند و بدانجا وارد مي‌گردانند ( نگا : هود / 98 ) .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در همين جهان در عقبشان نفرين فرستاديم و در روز قيامت هم ( زشت سيرتان اين جهان ) از زمره زشت صورتان ( آن جهان ) خواهند بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَتْبَعْنَاهُمْ » : در پي ايشان روانه كرديم . به دنبالشان آورديم . « الْمَقْبُوحِينَ » : زشت‌رويان . روسياهان ( نگا : زمر / 60 ) . طرد شدگان از مرحمت و مكرمت يزدان ، و دور افتادگان از بهشت جاويدان .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِن بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما بر موسي كتاب آسماني ( تورات ) نازل كرديم بعد از آن كه اقوام روزگاران پيشين را ( بر اثر كفر و ظلم و زورشان ) نابود كرديم ، تا براي مردم مايه بينش و وسيله هدايت و رحمت باشد ، و ايشان ( در پرتو اوامر و نواهي آن ، راه را از چاه باز شناسند و ) پندپذير گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقُرُونَ الأُولي‌ » : ملّتهاي پيشين . اقوام گذشته . « بَصَآئِرَ » : جمع بَصِيرَة ، بينش . نور دلها . مفعول له يا حال است .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي محمّد ! ) تو در جانب غربي ( كوه طور ) نبودي در آن دم كه ما فرمان ( نبوّت ) را به موسي ابلاغ كرديم ( و بدو كتاب تورات عطاء و وي را براي تبليغ به پيش مردم فرستاديم ) و تو از حاضران ( در صحنه تبليغ و مبارزه موسي با فرعون و فرعونيان ) نبودي ( تا بر سرگذشت ايشان مطّلع گردي . حال كه سرگذشت حقيقي بني‌اسرائيل و موسي و فرعون و پيروان آنان را - چنان كه بايد - براي مردم بيان مي‌داري ، چرا بايد باور نكنند و به تو ايمان نياورند ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ » : مراد قسمت غربي كوه طور با توجّه به موقعيّت موسي است . « قَضَيْنَا » : رسانديم . پيام داديم ( نگا : حجر / 66 ، اسراء / 4 ) .‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَكِنَّا أَنشَأْنَا قُرُوناً فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنتَ ثَاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ما بوديم كه اقوام و نسلهائي را ( در قرون و اعصار مختلف ) آفريديم و زمانهاي طولاني بر آنان سپري شد ( و بر اثر مرور زمان ، عهدها و پيمانهاي خدا را فراموش كردند و رهنمودهاي انبياء را از ياد بردند . اي پيغمبر ! ) تو در ميان اهل مدين اقامت نداشتي تا آيات ما را ( كه بيانگر سرگذشت ساكنان مدين است ) بر اينان ( كه مردمان مكّه و سالها بعد از ايشان مي‌زيند ) فروخواني ( و از احوال پيشينيان بياگاهاني ) . ولي اين ما هستيم كه تو را فرستاده‌ايم ( و چنين اخباري را از طريق وحي در اختيارت قرار داده‌ايم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنْشَأْنَا » : آفريديم ( نگا : انعام‌ / 6 و 98 ) . « تَطَاوَلَ » : به درازا كشيد . بعد از فوت ايشان ، روزگاران زيادي گذشت و زمان امتداد پيدا كرد . « ثَاوِياً » : مقيم . ساكن . « تَتْلُو » : فرو مي‌خواني . در رسم‌الخطّ قرآني الف زائدي در آخر دارد . « مُرْسِلِينَ » : فرستندگان . روانه‌كنندگان .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو در كنار كوه طور نبودي بدان گاه كه ما ( موسي را براي برگزيدن او به عنوان پيغمبر ) ندا در داديم ( تا فرمانهاي صادره الهي را بشنوي و هم اينك براي ديگران روايت نمائي ) . ولي ( ما اين اخبار را به تو مي‌رسانيم ) به خاطر مرحمتي كه پروردگارت نسبت به تو دارد ، تا قومي را ( با آنها ) بيم دهي كه پيش از تو بيم دهنده‌اي ( از پيغمبران خدا ) به سوي ايشان نيامده است ، شايد مايه عبرت و بيداري آنان گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَحْمَةً » : مفعول له يا خبر ( كانَ ) محذوف است . « مَآ أَتَاهُمْ مِن نَّذِيرٍ » : تا حال پيغمبري براي ايشان نيامده است ( نگا : سجده‌ / 3 ) . مراد نيامدن پيغمبري به سرزمين عربستان بدين زوديها است‌ ؛ نه از آغاز جهان تا روزگار خاتم پيغمبران ( نگا : تفسير قاسمي ، تفسير آلوسي ) . چرا كه به فرموده قرآن هيچ ملّتي بدون پيغمبر نبوده است ( نگا : فاطر / 24 ) .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْلَا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر گاه ( پيش از فرستادن تو ، اي پيغمبر ! ) عقوبتي به خاطر اعمالشان گريبانگيرشان مي‌گرديد ، مي‌گفتند : پروردگارا ! چه خوب بود اگر پيغمبري براي ما مي‌فرستادي تا از آيات تو فرمان مي‌برديم و از زمره مطيعان مي‌گشتيم ! ( اين است كه تو را در ميان آنان برانگيختيم ، همان گونه كه ساير پيغمبران را در ميان اقوام خودشان برانگيخته و مأمور تبليغ نموده‌ايم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَوْ لا أَنْ . . . » : واژه ( لَوْلا ) امتناعيّه و جواب آن محذوف است و تقدير چنين است : لَوْ لا أَنَّهُمْ يَحْتَجُّونَ بِتَرْكِ الإِرْسالِ إِلَيْهِمْ لَعاجَلْناهُمْ بِالْعُقُوبَةِ . « لَوْ لآ أَرْسَلْتَ . . . » : واژه ( لَوْلا ) تحضيضيّه است . « بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ » : حرف ( ب ) سببيّه است . نسبت دادن اعمال به دست ، از راه تغليب است ( نگا : بقره‌ / 95 ، آل‌عمران‌ / 182 ، نساء / 62 ) . چرا كه بيشتر كارها با دست انجام مي‌پذيرد . يادآوري : آيات متعدّدي بيانگر اين واقعيّت است كه سنّت خداوندي بر اين است كه پروردگار پيش از ارسال پيغمبران ، هيچ ملّتي را به خاطر گناهانشان مجازات نفرموده و به عذاب گرفتار نساخته است ( نگا : نساء / 165 ، مائده‌ / 19 ، انعام‌ / 156 ) .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِن قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه قرآن از سوي ما به پيش ايشان فرستاده شد ، گفتند : چه خوب بود اگر همان چيزهائي كه به موسي داده شده بود ( كه قلب عصا به اژدها و يد بيضاء و نزول كتاب يكجا است ) بدو داده مي‌شد . مگر در گذشته چيزهائي را انكار نكردند كه به موسي داده شده بود ؟ ( اين بهانه‌جويان ) گفتند : اين دو ( كتاب تورات و قرآن ) جادوهائي هستند كه يكديگر را پشتيباني و تأكيد مي‌نمايند ، و گفتند : ما هيچ كدام را قبول نداريم ( و منكر هر دو هستيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْحَقُّ » : قرآن . « سِحْرَانِ » : دو تا فسون و جادو . مراد تورات و قرآن است . « تَظَاهَرَا » : پشت يكديگر را گرفته‌اند . همديگر را پشتيباني و تأكيد نموده‌اند .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر شما راست مي‌گوئيد ( كه اين دو كتاب ، يعني تورات و قرآن از سوي خدا نيست ) كتابي روشن‌تر و هدايت‌بخش‌تر از آنها را از سوي خدا بياوريد تا من از آن پيروي كنم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَتَّبِعْهُ » : تا از آن پيروي كنم . مجزوم به جواب امر است .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس اگر ( اين پيشنهاد تو را نپذيرفتند و ) پاسخت نگفتند ، بدان كه ايشان فقط از هواها و هوسهاي خود پيروي مي‌كنند ! آخر چه كسي گمراه‌تر و سرگشته‌تر از آن كسي است كه ( در دين ) از هوي و هوس خود پيروي كند ، بدون اين كه رهنمودي از جانب خدا ( بدان شده ) باشد ؟ ! مسلّماً خداوند مردمان ستم‌پيشه را ( به سوي حق ) رهنمود نمي‌نمايد ( چرا كه كسي كه به دنبال باطل رود ، به حق راهياب نمي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ . . . » : اگر در آوردن كتابي كه خواسته‌اي پاسخت ندادند و از عهده آن برنيامدند .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما سخنان ( قرآن ) را ( در قالب آيات متعدّدي ، به اقتضاي حكمت ) پياپي فرستاديم و به هم ارتباط و پيوند داديم تا ( درباره وعده‌ها و پندها و درسهاي آن بينديشند و بدانها ايمان بياورند و مقاصد و مفاهيم آن را بياموزند و ) يادآور شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَقَدْ وَصَّلْنا » : ارتباط داديم و متّصل كرديم . يكي بعد از ديگري را فرو فرستاديم . اندك اندك و پياپي نازل نموديم و به هم پيوند داديم ( نگا : فرقان‌ / 32 ) . « الْقَوْلَ » : مراد آيات قرآن است .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه پيش از نزول قرآن ، برايشان كتاب ( تورات و انجيل را ) فرستاديم ( و اهل كتاب ناميده مي‌شوند ، اگر واقعاً مطالب تورات و انجيل را خوانده و از دل مقاصد آنها را تصديق كرده باشند ، هم اينك محمّد را به عنوان پيغمبر مي‌پذيرند و ) به قرآن ايمان مي‌آورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن قَبْلِهِ . . . هُم بِهِ . . . » : ضمير ( ه ) به قرآن برمي‌گردد .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( قرآن ) بر آنان خوانده مي‌شود ( شتابان ايمان خود را اعلان مي‌دارند و ) مي‌گويند : بدان باور داريم ، چرا كه آن حق بوده و از سوي پروردگارمان ( نازل شده ) است . ما پيش از نزول قرآن هم مسلمان بوده‌ايم ( و نشانه‌هاي اين پيغمبر را در كتابهاي آسماني خود يافته‌ايم ، و هم اينك كه او را بازشناخته و آيات قرآني را با كتابهاي ديگر آسماني همسو و هماهنگ ديده‌ايم ، آن را با جان و دل پذيرا شده‌ايم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن قَبْلِهِ » : پيش از نزول قرآن و تلاوت آن . « مُسْلِمِينَ » : ايمانداران . فرمانبرداران . مؤمنين به بعثت محمّد و نزول قران بر او .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كسانيند كه دو بار اجر و پاداششان داده مي‌شود ، به سبب اين كه ( در راه ايمان اذيّت و آزارها ديده‌اند و ) شكيبائي كرده‌اند ، و بديها را با نيكيها از ميان برمي‌دارند ( و نه تنها بديها را با بديها پاسخ نمي‌گويند ، بلكه در مقابل كردار و گفتار بد مردم ، رفتار بايسته مي‌كنند و سخن شايسته مي‌گويند ) و از آنچه بديشان عطاء كرده‌ايم ( در راه خير و صلاح ) خرج مي‌كنند و مي‌بخشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَرَّتَيْنِ » : دو بار . پاداشي در برابر ايمان به پيغمبران پيشين ، و پاداشي در مقابل باور به خاتم‌النبيين . « يَدْرَءُونَ . . . » : ( نگا : رعد / 22 ) .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامي كه ياوه بشنوند از آن روي مي‌گردانند ( و دشنام را با دشنام پاسخ نمي‌گويند و بلكه ) مي‌گويند : اعمال ما از آن ما ، و اعمال شما از آن شما است ( و هر كسي آن درود عاقبت كار كه كشت ) . وداع و بدرودتان باد ! ما خواهان ( همنشيني با ) نادانان نيستيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اللَّغْوَ » : سخنان پوچ . ياوه سرائي . بيهوده‌گوئي . « سَلامٌ عَلَيْكُمْ » : وداعتان باد ! بدرودتان ! ( نگا : فرقان‌ / 63 ) . « لا نَبْتَغي‌ » : نمي‌خواهيم . مراد طالب نبودن معاشرت و مصاحبت است « الْجَاهِلِينَ » : ( نگا : بقره‌ / 67 ) .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) تو نمي‌تواني كسي را كه بخواهي هدايت ارمغان داري ( و او را به ايمان ، يعني سر منزل مقصود و مطلوب انسان برساني ) ولي اين تنها خدا است كه هر كه را بخواهد هدايت عطاء مي‌نمايد ، و بهتر مي‌داند كه چه افرادي ( بر طبق حكمت و عنايت يزدان و برابر انديشه و تلاش انسان ، سزاوار پذيرش ايمان بوده و به سوي صفوف مؤمنان ) راهيابند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّكَ لا تَهْدِي . . . » : مراد اين است كه پيغمبر ، تبليغ و ارائه طريق مي‌نمايد و بس . توفيق هدايت و ايصال به مطلوب در دست خداوند است ( نگا : بقره‌ / 272 ، يونس‌ / 43 ، ابراهيم‌ / 4 ) .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالُوا إِن نَّتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِن لَّدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مشركان مكّه به پيغمبر عرض كردند ) و گفتند : اگر همراه تو هدايت را پذيرا شويم ( و از برنامه توحيدي اسلامي پيروي كنيم ، قبايل نيرومند عرب به جنگ ما برمي‌خيزند و ) ما را از روي زمينمان مي‌ربايند ( و نابودمان مي‌نمايند . پس هر چند به حقّانيّت اسلام معترفيم ، ولي براي حفظ جان و مال و مقام خود حاضر به قبول ايمان نيستيم ! ) . مگر ما حرم پر اَمن و اماني را براي ايشان فراهم نياورده‌ايم كه محصولات و ميوه‌جات فراواني ( از نواحي مختلف ) به سوي آن آورده مي‌شود ؟ ! ( وقتي كه در حال كفر ، ايشان را از امنيّت و مواهب زندگي برخوردار مي‌گردانيم ، چگونه آنان را با وجود ايمان و اطاعت از فرمان ، در دست ديگران رها مي‌گردانيم‌ ؟ ! اين محصولات و ثمرات ) داده ما است ( بديشان . . . ) و ليكن بيشتر آنان ( اين را ) نمي‌دانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْهُدي‌ » : هدايت و رهنمود . مراد دين اسلام است . « نُتَخَطَّفْ » : ربوده مي‌گرديم . از ميان برداشته مي‌شويم . « أَوَلَمْ نُمَكِّنْ » : آيا براي ايشان قرار نداده‌ايم و نساخته‌ايم‌ ؟ واژه ( نُمَكِّنْ ) : در اينجا به معني ( نَجْعَلْ ) است . « ءَامِناً » : داراي امن و امان . داراي امنيّت . « يُجْبي‌ » : جمع‌آوري و حمل مي‌شود . « كُلِّ » : در اينجا براي تكثير و به معني فراوان و زياد است . « رِزْقاً » : داده و عطاء . حال ( ثَمَرَاتُ ) يا مفعول له است .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَن مِّن بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلاً وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه مردمان زيادي را نابود ساخته‌ايم كه در زندگي خود ( همچون اينان ) مست و مغرور ( جاه و مال و زر و زور ) شده‌اند و طغيان و سركشي پيشه ساخته‌اند . اين خانه‌هاي ايشان است كه بعد از آنان ( روي آبادي به خود نديده است و ) جز مدّت اندكي منزل و مأوي نگشته است ، ( و آن هم سكونت موقّت مسافران و سيّاحان به هنگام رفت و آمدشان از اين مناطق بوده است ) . و ما خودمان مالك و صاحب ( املاك و ديارشان ) شده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَمْ أَهْلَكْنا مِن قَرْيَةٍ . . . » : ( نگا : اعراف‌ / 4 ) . « بَطِرَتْ » : سرمست و مغرور شده است . طغيان و سركشي كرده است . كفران كرده و ناسپاس گذاشته است ( نگا : انفال‌ / 47 ) . « مَعِيشَتَهَا » : مفعول فيه است و حرف جرّ ( في ) محذوف است . در اصل چنين است : بَطِرَتْ فِي مَعِيشَتِها . « لَمْ تُسْكَنْ . . . إلاّ قَلِيلاً » : جز مدّت كمي ، يا جز بخش اندكي ، و يا اين كه جز توسّط افراد معدودي ، روي آبادي به خود نديده است و ساكناني نداشته است . « الْوَارِثِينَ » : مالكين . صاحبان ( نگا : حجر / 23 ، انبياء / 89 ، قصص‌ / 5 ) .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولاً يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگار تو هرگز شهر و دياري را ويران نمي‌سازد مگر اين كه در كانون و مركز آنجا پيغمبري را برانگيزد تا آيات ما را بر اهالي آن فرو خواند ، و ما شهر و دياري را نابود نكرده و نابود نمي‌گردانيم مگر اين كه ساكنان آنجا ستمكار باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقُري‌ » : جمع قَرْيَة ، شهرها و آباديهاي بزرگ ( نگا : انعام‌ / 131 ) . « أُمِّهَا » : مركز آن . كانون و پايتخت آن . « يَتْلُو » : الف زائدي در رسم‌الخط قرآني در آخر دارد . « حَتّي يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً » : اين بخش ، اشاره به اين واقعيّت است كه لزومي ندارد در هر شهر و روستائي پيغمبري مبعوث گردد . همين كه در يك كانون بزرگ كه مركز اخبار و محل انديشمندان و پايتخت بزرگان يك قوم است پيغمبري برانگيخته شود ، كافي و بسنده است . « وَ أَهْلُهَا ظَالِمُونَ » : اين بخش ، بيانگر اين مطلب است كه ظلم سبب ويراني است ، و ظالمان بدون كيفر و مجازات نمي‌مانند .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنچه به شما داده شده است ، كالاي اين جهان و زينت آن است ( و زودگذر و همراه با ناگواريها و رنجها و دردها است ) ولي آنچه در نزد خدا ( در آن سرا است ) بهتر و جاودانه‌تر است . آيا نمي‌دانيد ( كه باقي با فاني و محدود با نامحدود ، يكسان نيست‌ ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا » : كالاي زندگي دنيوي است و تنها در مدّت عمر كوتاهتان از آن استفاده مي‌كنيد و بس . « خَيْرٌ وَ أَبْقي‌ » : خوبتر و پايدارتر . مراد خوب و سرمدي است .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا كسي كه بدو وعده نيكو داده‌ايم ، و بدان خواهد رسيد ( كه نعمت فراوان و نامحدود آن جهان و بهشت جاويدان است ) همسان كسي است كه كالاي زندگي اين جهان را بدو داده‌ايم ( و از نعمت ناپايدار و آميزه به غصّه و رنج آن بهره‌مندش ساخته‌ايم ) و سپس در روز قيامت از زمره احضارشدگان ( براي حساب و كتاب ، و گرد آورده شدگان در عذاب و عقاب دوزخ ) است‌ ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« لاقِيهِ » : رسنده بدان است . « الْمُحْضَرِينَ » : احضار شدگان . گرد آورده شدگان . مراد كساني است كه فرشتگان آنان را به پاي حساب و كتاب مي‌آورند و براي عذاب حاضرشان مي‌گردانند ( نگا : روم‌ / 16 ، صافّات‌ / 57 ) .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزي ( را خاطر نشان ساز كه ) خدا ايشان را فرياد مي‌دارد و مي‌گويد : انبازهائي كه براي من گمان مي‌برديد كجايند ؟ ! ( اي مشركان ! حالا كه حجابها و پرده‌ها كنار رفته‌اند و هنگامه حساب و كتاب و گرفتاري و درماندگي است ، بگوئيد بتها و خداگونه‌هاي انس و جنّي كه مي‌پنداشتيد و مي‌پرستيديد بيايند و شما را از عقاب و عذاب آفريدگار برهانند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَيْنَ » : كجا ؟ كو ؟‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَؤُلَاء الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه ( سردستگان كفر و ضلال بوده و ) فرمان عذاب درباره آنان مسلم شده است ، مي‌گويند : پروردگارا ! ما اينان را گمراه ساخته‌ايم . از آنجا كه خودمان گمراه بوده‌ايم ايشان را هم گمراه نموده‌ايم . ما از اينان در پيشگاه تو بيزاري مي‌جوئيم ( و مي‌گوئيم : ايشان شهوات و آرزوهاي خود را پرستش كرده‌اند و ) ما را عبادت نكرده‌اند !‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ » : مستحقّ عذاب شده‌اند ( نگا : نمل‌ / 82 ) . « أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا » : ايشان را گمراه ساخته‌ايم ، چرا كه خودمان گمراه بوده‌ايم . مراد اين است كه اغواگران مي‌گويند : پيروان ما به ميل خود به دنبال ما آمده‌اند و به محض اين كه وسوسه ما با شهوات ايشان موافقت داشته است ، از ما اطاعت نموده‌اند . لذا هر دو گروه يكسان و برابريم ( نگا : مائده‌ / 77 ) . « مَا . . . يَعْبُدُونَ » : عبادت ، در اينجا علاوه از پرستش ، معني اطاعت نيز دارد .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ وَقِيلَ ادْعُوا شُرَكَاءكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَرَأَوُا الْعَذَابَ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به پرستش كنندگان گول خورده ) گفته مي‌شود : انبازهاي خود را ( كه معبودهاي دروغينند ) به فرياد خوانيد ( تا شما را ياري كنند ) . آنان ايشان را به فرياد مي‌خوانند ، ولي پاسخي بدانان نمي‌دهند . ( در اين هنگام ) عذاب را ( با چشم خود ) مي‌بينند ( و آرزو مي‌كنند : ) كاش ! هدايت يافته و راهياب مي‌بودند ( و امروز گرفتار چنين مجازات شديد نمي‌شدند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُدْعُوا » : فرا خوانيد . به كمك طلبيد . « لَوْ أَنَّهُمْ . . . » : حرف ( لَوْ ) براي تمنّي است . يا براي شرط است و جواب محذوف است كه ( لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ ) است .‏

آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خاطرنشان ساز ) روزي را كه خداوند مشركان را فرياد مي‌دارد و مي‌گويد : به پيغمبران چه پاسخي داديد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَجَبْتُمْ » : پاسخ داديد ( نگا : مائده‌ / 109 ) .‏

آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنبَاء يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لَا يَتَسَاءلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در اين هنگام ( بر اثر حيرت و دهشت ) همه خبرها از يادشان مي‌رود ( و جملگي دچار فراموشي مي‌شوند و سخني براي گفتن نخواهند داشت و حتّي از هول و هراس ) نمي‌توانند چيزي از يكديگر هم بپرسند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَمِيَتْ » : كور مي‌گردد . مراد مخفي شدن و از ياد رفتن است . اين فراموشي از شدّت حيرت بديشان دست مي‌دهد . « لا يَتَسَآءَلُونَ » : نمي‌پرسند . مراد اين است كه نمي‌توانند بر اثر هول و هراس از يكديگر هم سؤال بكنند .‏

آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آنچه گذشت درباره مشركاني است كه بر شرك مرده‌اند ) و امّا كساني كه ( در دنيا ) توبه كرده و ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده باشند ، اميد است كه از زمره رستگاران گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَسي‌ » : اميد است . اين واژه نسبت به خدا به معني محقّق و مسلّم و حتمي است .‏

آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگار تو هر چه را بخواهد مي‌آفريند ، و هر كس را بخواهد برمي‌گزيند ، و مردمان ( پس از صدور فرمان خدا درباره چيزي و كسي ) حق انتخاب و اختيار ندارند . خداوند بسي منزّه‌تر و بالاتر از آن است كه چيزي را انباز او كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْخِيَرَة » : حق انتخاب . گزينش . مراد اين است كه انسان در برابر حكم خدا ، صاحب اختيار نبوده و حق چانه زدن ندارد ( نگا : احزاب‌ / 36 ) .‏

آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) پروردگار تو آگاه است از آنچه سينه‌هايشان ( از كينه‌ها در خود ) پنهان مي‌دارد ، و از آنچه آنان آشكار مي‌سازند ( و به صورت اعتراضها و طعنه‌ها بروز مي‌دهند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تُكِنُّ » : پنهان مي‌دارد ( نگا : نمل‌ / 74 ) .‏

آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگار تو الله است و خدائي جز او نيست ، و هر گونه سپاس و ستايشي بدو تعلّق دارد چه در اين جهان و چه در آن جهان ، و فرماندهي و داوري از آن او است ، و بازگشت همه شما به سوي او خواهد بود . ( او خالق ، و او حاكم ، و او قاضي است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الأُولي‌ » : اين جهان . « الآخِرَة » : آن جهان . « الْحُكْمُ » : فرماندهي . داوري و دادرسي .‏

آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِضِيَاء أَفَلَا تَسْمَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : ( اي مردم ! ) به من بگوئيد اگر خداوند شب را تا روز قيامت هميشه ماندگار كند ( و روز روشن را به دنبال آن نياورد ) بجز خدا كدام خدا است كه بتواند براي شما روشنائي بياورد ؟ ( و روز روشني پديدار كند تا در آن به تلاش بپردازيد و كسب و كار كنيد ؟ ) . آيا نمي‌شنويد ؟ ( بايد كه بشنويد و بنگريد و كرنش بريد اگر عاقليد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرَأَيْتُمْ » : چه مي‌بينيد و نظرتان چيست‌ ؟ مرا خبر دهيد و به من بگوئيد . « سَرْمَداً » : دائمي و هميشگي . ماندگار و پايدار .‏

آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : مرا خبر دهيد ، اگر خداوند روز را تا روز قيامت جاودانه و دائمي كند ( و شب تاريك را به دنبال آن نياورد ) بجز خدا كدام خدا است كه بتواند براي شما شبي را بياورد تا در آن بياراميد ( و خستگي كار روزانه را از تن به در كنيد ؟ ) . مگر نمي‌بينيد ( كه دچار چه اشتباه بزرگي هستيد ؟ مگر شب و روز دو نشانه سترگ بر وجود خداي بزرگ نيستند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَسْكُنُونَ » : بياراميد . به استراحت بپردازيد ( نگا : يونس‌ / 67 ) .‏

آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين از لطف و مرحمت الهي است كه شب را و روز را براي شما آفريده است تا در آن بياراميد و ( در اين ، به تلاش معاش بپردازيد و ) فضل خدا را بجوئيد ، و سپاسگزار ( الطاف و مراحم او ) باشيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِيهِ » : در شب .‏

آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزي ( را خاطر نشان ساز كه ) خدا ايشان را فرياد مي‌دارد و مي‌گويد : انبازهائي كه براي من گمان مي‌برديد كجايند ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ وَنَزَعْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در آن روز ، ما ) از هر امتي گواهي ( از ميانشان برگزيده و ) بيرون مي‌كشيم و ( به پيش خود احضار مي‌كنيم ، و خطاب به مشركان ) مي‌گوئيم : دليل خود را ( بر شرك و كفر دنيوي ) بياوريد . پس آنان خواهند دانست كه حق با خدا است ، و چيزهائي كه به هم مي‌بافتند ( و انباز و بت و دست‌اندركار جهان مي‌ناميدند ، از دستشان به در رفته است و ) از ايشان گم و ناپديد گشته است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَزَعْنَا » : نزع به معني بيرون كشيدن است . ولي در اينجا مراد برگزيدن و احضار كردن است . « شَهِيداً » : گواه . مراد پيغمبر هر قومي است ( نگا : بقره‌ / 143 ، نساء / 41 و 42 ) . « أَنَّ الْحَقَّ لِلّهِ » : حق با خدا است . آنچه خدا فرموده است ، حق و حقيقت است . الوهيّت حق خدا است و بس .‏

آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قارون از قوم موسي بود و ( بر اثر داشتن دارائي فراوان ) بر آنان فخر فروشي كرد ( و چون ثروتمندترين فرد بني‌اسرائيل بود ، از ايشان خواست كه او را فرمانده و خويشتن را فرمانبردارش بدانند ) . ما آن اندازه گنج و دفينه بدو داده بوديم كه ( حمل صندوقهاي ) خزائن آن بر گروه پر زور و با قدرت سنگيني مي‌كرد ( و ايشان را دچار مشكل مي‌نمود ) . وقتي ( از اوقات ) قوم او بدو گفتند : ( مغرورانه ) شادماني مكن ، كه خدا شادمانان ( سرمست از غرور ) را دوست نمي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَغي‌ » : سركشي كرد . تكبّر ورزيد . خود را بزرگتر از ديگران ديد و ديگران را پائين‌تر از خويش . « الْكُنُوزِ » : جمع كَنْز ، گنجينه . دفينه . « ما » : چيزي كه . مقداري كه . موصول است و به معني ( ألَّتي ) است . « مَفَاتِحَ » : جمع مَفْتَح ، به فتح ميم ، مخزن . خزينه . صندوق و ظروف گنج ( نگا : انعام‌ / 59 ، نور / 61 ) . « تَنُوأُُ » : سنگيني مي‌كند . به رنج و مشقّت مي‌اندازد . « الْعُصْبَةِ » : جماعت زياد . گروه فراوان ( نگا : يوسف‌ / 8 ) . « أُولِي الْقُوَّةِ » : زورمندان . قدرتمندان . « الْفَرِحِينَ » : افراد شادمان . مراد كساني است كه بر اثر فرا چنگ آوردن اموال و داشتن ماديات فراوان مغرور و متكبّر شوند و از باده پيروزي سرمست گردند و از خوشحالي در پوست نگنجند .‏

آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به وسيله آنچه خدا به تو داده است ، سراي آخرت را بجوي ( و بهشت جاويدان را فرا چنگ آور ) و بهره خود را از دنيا فراموش مكن ( و بدان كه تو هم حق حيات داري و بايد از امتعه و لذائذ حلال استفاده بكني و به خويشتن برسي ) ، و همان گونه كه خدا به تو ( بخشيده است و در حق تو ) نيكي كرده است ، تو نيز ( به ديگران ببخش و بديشان ) نيكي كن ، و در زمين تباهي مجوي كه خدا تباهكاران را دوست نمي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِبْتَغِ » : بطلب . بجوي . « وَابْتَغِ فِيمَا » : مراد اين است كه نعمت دنيا بايد وسيله باشد ؛ نه هدف . به عبارت ديگر ثروت دنيا را بايد در راه فراچنگ آوردن بهشت خدا به كار انداخت .‏

آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعاً وَلَا يُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قارون ) گفت : اين مال در سايه آگاهي و دانشي كه دارم به من داده شده است ( و مرا فراهم گشته است . خودم آن را به دست آورده‌ام و خودم هم مي‌دانم چگونه آن را مصرف كنم ) . مگر ندانسته است كه خداوند نسلهاي ( قرون و اعصار ) زيادي را نابود كرده است كه از او قدرت بيشتري ، و در گردآوري ( دارائي مهارت ) زيادتري داشته‌اند . ( بگذار مجرمان چون او در فسق و فجور و كبر و غرور خود فرو روند . در قيامت همه چيز عيان است و حاجت به بيان نيست ، و لذا ) گناهكاران از گناهانشان سؤال ( تحقيق و ترحيم ) نمي‌شود ، ( بلكه سؤال توبيخ و تحقير از ايشان مي‌گردد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلي عِلْمٍ عِندِي‌ » : در پرتو دانشي كه دارم . در سايه آگاهي و به سبب علمي كه مرا است . « الْقُرُونِ » : ( نگا : يونس‌ / 13 ، قصص‌ / 43 و 45 ) . « قُوَّةً » : مراد نيروي مادي است . « جَمْعاً » : گردآوري . توان بهره‌وري و استفاده از سرمايه در بازرگاني و كشاورزي و راههاي ديگر اقتصادي براي افزايش دارائي مراد است . « لا يُسْأَلُ . . . » : در آخرت گناهكاران از گناهانشان پرسشي نمي‌شود كه براي تحقيق باشد و بخواهند حال ايشان را هم مراعات دارند و مِهري بدانان ورزند ، زيرا همه چيز روشن است . بلكه سؤال توبيخ و تهديد مطرح است كه خود يك نوع مجازات رواني براي گناهكاران است ( نگا : حجر / 92 ، نحل‌ / 56 ، صافّات‌ / 24 ) . برخي هم احتمال داده‌اند كه چنين امري مربوط به مجازات دنيوي است كه چون عذاب الهي فرا رسد ، مجال پرسش و پاسخ نيست و عذاب الهي همان و نابودي همان ( نگا : تفسير نمونه ) .‏

آيه 79
‏متن آيه : ‏
‏ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قارون به اندرز پندگويان وقعي ننهاد و بلكه هوس قدرت و جنون ثروت او را بر آن داشت كه با آرايش هر چه بيشتر ، دارائي خود را به نمايش گذاشت و ) با تمام زينت خود در برابر قوم خويش نمايان گرديد ( و زر و زيور و قدرت و شوكت خويشتن را در معرض ديدگان مردمان قرار داد ) . آنان كه طالب زندگي دنيا بودند ، گفتند : اي كاش ! همان چيزهائي كه به قارون داده شده است ما هم مي‌داشتيم . ( چه ثروت سرشاري ! و چه جاه و جلالي ! ) . واقعاً او داراي بهره بزرگ و شانس سترگ است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِي زِينَتِهِ » : در ميان جاه و جلالش . با تمام زر و زورش ( نگا : هود / 15 ، احزاب / 28 ) . « حَظٍّ » : بهره و نصيب . شانس و بخت . سعادت و خوشبختي .‏

آيه 80
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كساني كه دانش و آگاهي داشتند ( به افرادي كه عاشقان زرق و برق دنيا بودند و بزرگواري را در زر و زور مي‌ديدند ) گفتند : واي بر شما ! ( چه مي‌گوئيد و سعادت را در چه مي‌جوئيد ؟ ) اجر و پاداش خدا ( كه بهشت جاويدان است ) بسي والاتر و بهتر ( از اين چيزها ) است براي كساني كه ايمان داشته باشند و كارهاي شايسته انجام دهند و اين ( بهشت يزدان هم ) جز نصيب شكيبايان نمي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُوتُوا الْعِلْمَ » : دانايان و فرزانگان . « لا يُلَقَّاهَا إِلاَّ الصَّابِرُونَ » : به بهشت خدا جز شكيبايان برده نمي‌شوند و بدان رسانده نمي‌شوند . اين نصيحت جز به دل شكيبايان فرو نمي‌رود و كسي جز ايشان آن را پذيرا نمي‌شود . ضمير ( ها ) به ( مَثُوبَة ) و ( جنّة ) مفهوم از ثواب ، و يا به ( مَقالَة ) و ( كَلِمَة ) علماء آگاه از احوال دنيا و آخرت بر مي‌گردد .‏

آيه 81
‏متن آيه : ‏
‏ فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ المُنتَصِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس ما او را و خانه‌اش را به زمين فرو برديم ، و گروه و دسته‌اي نداشت كه او را در برابر خدا ياري دهند ( و وي را از عذاب الهي برهانند ) ، و خود نيز نتوانست خويشتن را كمك كند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَسَفْنَا » : فرو برديم ( نگا : نحل‌ / 45 ، اسراء / 68 ) . « مِن دُونِ اللهِ » : در مقابل خدا ( نگا : كهف‌ / 43 ) . « الْمُنتَصِرِينَ » : ياري دهندگان .‏

آيه 82
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كه ديروز آرزو مي‌كردند به جاي او باشند ، ( هنگامي كه اين صحنه دلخراش را ديدند ) گفتند : واي ! انگار خدا روزي را براي هر كس از بندگانش كه بخواهد گسترش مي‌دهد و براي هر كس كه بخواهد روزي را تنگ و كم مي‌گرداند ( و چرا ما از اين واقعيّت غافل بوديم كه داشتن و نداشتن ماديات ، وسيله آزمايش مردمان است و بس‌ ؟ ! ) . اگر خداوند بر ما منت نمي‌نهاد ( و تفضّل نمي‌فرمود ، آرزوي ديروزي ما را برآورده مي‌كرد ، و امروز همچون قارون ) ما را ( به دل زمين ) فرو مي‌برد . واي ! انگار كافران رستگار نمي‌گردند ( و حتماً عذاب خدا دير يا زود گريبانگيرشان مي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَيْكَأَنَّ » : واي ! مثل اين كه . اين كلمه را بعضي بسيط مي‌دانند ، و برخي مركب از ( وَيْ ) و ( كَأَنَّ ) يا ( وَيْكَ ) و ( أَنَّ ) . واژه ( وَيْ ) يا ( وَيْكَ ) اسم الفعل و براي تعجّب و ندامت به كار مي‌روند ، و در اينجا معني ندامت و پشيماني دارند . « يَقْدِرُ » : تنگ مي‌كند . كم مي‌گرداند ( نگا : رعد / 26 ، اسراء / 30 ) .‏

آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما آن سراي آخرت را تنها بهره كساني مي‌گردانيم كه در زمين خواهان تكبّر و استكبار نيستند و فساد و تباهي نمي‌جويند ( و دلهايشان از آلودگيهاي مقام‌طلبي و شهرت‌طلبي و بزرگ‌بيني و تباهكاري ، پاك و پالوده است ) ، و عاقبت از آن پرهيزگاران است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تِلْكَ الدَّارُ . . . » : آن سراي آخرت كه بهشت جاويدان است و بارها وصف آن را شنيده‌ايد . « عُلُوّاً » : برتري جوئي . مراد تكبّر و استكبار و خود بزرگ بيني است ( نگا : اسراء / 4 ، نمل‌ / 14 ) . « الْعَاقِبَةُ » : سرانجام ، به معني وسيع كلمه . از قبيل : سرانجام كار . پيروزي در اين جهان . بهشت و نعمتهاي آن جهاني .‏

آيه 84
‏متن آيه : ‏
‏ مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر كس كار نيكي انجام دهد ، پاداشي بهتر از آن دارد ، ( كه اجر مضاعف است ، و اين افزايش بستگي به ميزان عمل و اخلاص و حسن نيّت و صفاي قلب دارد ) و هر كس كار بدي انجام دهد ، به كساني كه كار بد كنند ، جز اعمال آنان ، كيفر ايشان نيست ( و كيفرشان درست به اندازه گناهشان است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ » : مراد از حَسَنة ، هر گونه كار نيك است كه پاداش مضاعف دارد ( نگا : انعام‌ / 160 ، بقره‌ / 261 ) . يا اين كه مراد ايمان و عمل صالح است كه جزاي آن بهتر از خود آن است كه رضا و خوشنودي خدا است كه همه خوشيها را به همراه دارد ( نگا : توبه‌ / 72 ، مائده‌ / 16 ) . « لا يُجْزَي . . . إِلاّ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ » : در برابر سيّئات و معاصي ، كيفري جز كيفر همان عملي را كه انجام داده‌اند دامنگيرشان نمي‌گردد ( نگا : انعام‌ / 160 ، يونس‌ / 27 ) .‏

آيه 85
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاء بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان كسي كه ( تبليغ ) قرآن را بر تو واجب گردانده است ، تو را به محلّ بازگشت بزرگ ( قيامت ) برمي‌گرداند ( و ميان تو و تكذيب‌كنندگانت داوري مي‌نمايد و به مقام محمود و بهشت موعودت مي‌رساند ) . بگو : پروردگار من ( از همه ) بهتر مي‌داند كه چه كسي هدايت را از سوي او آورده است ، و چه كسي در گمراهي آشكار بسر مي‌برد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَرَضَ » : واجب گردانده است . مراد تبليغ قرآن و عمل به آن و رساندن اوامر يزدان به مردمان است ( نگا : نور / 1 ، مائده‌ / 92 و 99 ) . « رَآدّ » : برگرداننده . « مَعَادٍ » : زادگاه و جايگاه كه مراد مكّه است . روز رستاخيز يا محشر و ميعادگاه حساب و كتاب كه براي پيغمبر ورود به بهشت را به دنبال دارد . بهشت كه محلّ برگشت مؤمنان بدان است . تنوين مَعادٍ ، براي تعظيم است . « مَن جَآءَ بِالْهُدي‌ » : مراد خود پيغمبر است .‏
آيه 86
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كُنتَ تَرْجُو أَن يُلْقَى إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلَّا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِّلْكَافِرِينَ ‏
‏ترجمه : ‏
‏تو اين اميد را نداشتي كه كتاب ( بزرگ قرآن ) براي تو فرستاده شود ، ليكن رحمت پروردگارت چنين ايجاب كرد و ( خواست با ارسال قرآن براي خاتم پيغمبران ، اين مسؤوليّت سنگين را به تو سپارد . به شكرانه اين نعمت بزرگ هرگز ) پشتيبان كافران مباش ( و ياور و همدست ايشان مشو ) .‏
‏توضيحات : ‏‏« أَمْ كُنتَ تَرْجُو » : چشم به راه نبودي . اميدوار نبودي . الف زائدي در رسم‌الخطّ قرآني در آخر ( تَرْجُو ) موجود است . « إِلاّ » : ليكن ( نگا : قصص‌ / 46 ) . « إِلاّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ » : ليكن رحمت پروردگارت ايجاب كرد و شامل تو شد . مگر به خاطر رحم پروردگارت نسبت به تو و امت تو . « إِلاّ رَحْمَةً » : ( نگا : اسراء / 87 ) . « ظَهِيراً » : پشتيبان ( نگا : قصص‌ / 17 ) . مسلّماً پيغمبر هرگز از كفّار پشتيباني نمي‌كرده است ، ولي اين دستور در مورد او تأكيد است ، و در مورد ديگران بيان يك وظيفه مهمّ .‏
آيه 87
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آيَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَيْكَ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ‏
‏ترجمه : ‏
‏كافران تو را از آيات خداوند باز ندارند ، پس از آن كه بر تو نازل شده است ، و ( مردم را ) به سوي پروردگارت دعوت كن ، و از زمره مشركان مباش .‏
‏توضيحات : ‏
‏« لا يَصُدُّنَّكَ » : تو را باز ندارند . « عَنْ ءَايَاتِ اللهِ » : از ترتيل و تبليغ و عمل به آيات خدا .‏

آيه 88
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ‏
‏ترجمه : ‏‏همراه الله معبود ديگري را به فرياد مخوان . جز او هيچ معبود ديگري وجود ندارد . همه چيز جز ذات او فاني و نابود مي‌شود . فرماندهي از آن او است و بس ، و همگي شما به سوي او برگردانده مي‌شويد ( و به حساب و كتاب اقوال و اعمالتان رسيدگي مي‌كند و در ميانتان داوري خواهد كرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَدْعُ » : به فرياد مخوان . مپرست . « وَجْهَهُ » : ( نگا : انعام‌ / 52 ، كهف‌ / 28 ) . « الْحُكْمُ » : فرماندهي و حاكميّت . داوري و قضاوت .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره قصص / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 02:57:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره نمل / تفسیر نور

آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏طا . سين . اين ( كلام كه آن را به تو وحي مي‌كنيم ) آيات قرآن و كتاب بيانگر ( احكام الهي براي سعادت دو جهان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« طس‌ » : حروف مقطّعه است ( نگا : بقره‌ / 1 ) و ( طا . سين ) خوانده مي‌شود ( نگا : المصحف الميسّر ) . « تِلْكَ . . . » : ( نگا : يوسف‌ / 1 ) . « كِتَابٍ مُبِينٍ » : از آنجا كه ( كتاب ) همراه صفت ( مُبين ) آمده است ، عطف آن بر ( الْقُرْءَانِ ) از قبيل عطف صفت بر موصوف است ( نگا : مائده‌ / 15 ، انبياء / 48 ) .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏راهنما و مژده‌رسان براي مؤمنان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هُديً » : هدايت . هادي ( نگا : بقره‌ / 2 ) . « بُشْري‌ » : مژده . مژده‌رسان ( بقره‌ / 97 ، نحل‌ / 89 و 102 ) .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن كساني كه نماز را چنان كه بايد مي‌خوانند ، و زكات را مي‌پردازند ، و قاطعانه آنان به آخرت ايمان دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الَّذِينَ يُقِيمُونَ . . . » : ( نگا : بقره‌ / 3 و 4 ) .‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان كساني كه به آخرت ايمان ندارند ، ما اعمالشان را ( توسّط وسوسه اهريمن و اتباع و اعوان شيطان ، و انسانهاي شيطان صفت ) در نظرشان مي‌آرائيم و ايشان سرگردان بسر مي‌برند ( و چاه را از راه ، و زشت را از زيبا جدا نمي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ » : ( نگا : انعام‌ / 43 ، اسراء / 63 - 65 ، مريم‌ / 81 - 83 ، حجّ‌ / 53 ، فصّلت‌ / 25 ) . « يَعْمَهُون‌ » : ( نگا : بقره‌ / 15 ، انعام‌ / 110 ، اعراف‌ / 186 ) .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كساني هستند كه عذاب بدي ( در دنيا ) دارند ، و ايشان در آخرت زيانكارترين ( مردمان جهان ) مي‌باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سُوءُ الْعَذَابِ » : عذاب بد . مراد سرگرداني و پريشاني و يأس و نااميدي و چه بسا زنداني و گرفتاري اين جهان است . اضافه صفت به موصوف است . « الأخْسَرُونَ » : جمع أَخْسَر ، كسي كه دچار زيان و خسران بيشتري گردد .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و تو ( اي محمّد ! ) كسي هستي كه قرآن از سوي خداوند حكيم ( در گرداندن امور آفريدگان ، و ) آگاه ( از كار و بار سعادت و شقاوت دنيوي و اخروي ايشان ) به تو القاء و عطاء مي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تلقّي‌ » : به تو القاء و عطاء مي‌گردد . به تو رسانده و آموخته مي‌شود . « حَكِيمٍ » : خدائي كه كارهايش از روي حكمت است و حساب و هدفي در آفرينش جهان و نازل كردن قرآن دارد . « عَلِيمٍ » : خدائي كه داراي آگاهي بي‌پايان و فرزانه مطلق جهان است .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَاراً سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يادآوري كن ) زماني را كه موسي ( در راه برگشت از مدين به مصر ، در شب تاريك و سردي كه راه را گم كرده بود و درد زايمان همسرش درگرفته بود ) به خانواده‌اش گفت : ( بايستيد كه ) من آتشي ( از دور ) مي‌بينم . هر چه زودتر خبري ( از راه ) و يا شعله و اخگري چند از آتش برايتان مي‌آورم ، تا اين كه خويشتن را گرم كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَانَسْتُ » : ديده‌ام . مشاهده كرده‌ام . « شِهَابٍ » : آذرخش . در اينجا مراد شعله و اخگر آتش است . « قَبَسٍ » : برگرفته . برداشته شده . مقداري از آتش كه از آتش ديگري برداشته شود و از جائي به جائي برده شود ( نگا : طه‌ / 10 ) . « تَصْطَلُونَ » : خود را با آتش گرم كنيد .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاءهَا نُودِيَ أَن بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه به آتش رسيد ، ندائي برخاست كه : مبارك است آن كسي كه ( آثار قدرتش ) در آتش ( جلوه‌گر ) است و ( آفريدگار همه جهان است ، و مبارك است ) آن كسي كه ( موسي نام ) و پيرامون آتش ( بر پاي ايستاده ) است ( و براي بردن آتش ظاهري آمده است ، ولي با آتش پيام آسماني بر مي‌گردد ) ، و خدا كه پروردگار جهانيان است منزّه است ( از اين كه محدود به مكان و مقيّد به مادّيّت و جسميّت و متجلّي در صورت و شكلي همچون آتش شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُودِيَ » : ندا داده شد . ندائي برخاست . مجهول فعل ( نادي ) و از باب مُفاعله است . « أَنْ » : حرف تفسيريّه است . يعني ندا اين بود . « مَن فِي النَّارِ » مراد خدا است كه نشانه قدرت او در آتش جلوه‌گر بود . « مَنْ حَوْلَهَا » : مراد موسي است كه با آتش عشق الهي روياروي گشته است و پيام رسان آسمان شده است . « سُبْحَانَ اللهِ . . . » : مراد تنزيه خدا از جسميّت ، و تقيّد به مكان ، و حلول و ظهور در چيزي است . و يا اين كه آفريدگار در ذات و صفات و افعال ، جداي از آفريدگان است .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي موسي ! آن كس ( كه با تو سخن مي‌گويد ) منم كه يزدان ( جهان و جهانيان و ) توانا و مقتدر شكست‌ناپذير و آگاه و فرزانه كار به جايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّهُ » : آن كس كه با تو سخن مي‌گويد . « اللهُ » : عطف بيان است . برخي ضمير ( هُ ) در ( إِنَّهُ ) را ضمير شأن ، و ( أَنَا ) را مبتدا و ( اللهُ ) را خبر دانسته‌اند . در اين صورت معني آيه چنين مي‌شود : بي‌گمان من خداي عزيز و حكيم هستم .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي موسي ! براي اطمينان خاطر و يقين به حضور در پيشگاه خداي غفور ) عصاي خود را بينداز . ( همين كه عصايش را انداخت به اژدهائي تبديل شد ) . هنگامي كه ديد به حركت درآمد ، انگار مار چابك و تندروي است ، پاي به فرار گذاشت و پشت سر خود را ننگريست ! ( او را ندا در داديم : ) اي موسي مترس ! ( تو پيغمبري و در بارگاه حضور خدائي ، و ) پيغمبران در پيشگاه من نمي‌ترسند ( چرا كه اينجا آستانه دادگري و امن و امان يزدان است‌ ؛ نه دربار ستمگري و خوف و هراس فرعون و فرعونيان ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَهْتَزُّ » : حركت مي‌كند . مي‌جنبد . « جَآنٌّ » : مار تندرو و سريع‌السير سفيد يا زرد رنگ . « وَلّي مُدْبراً » : ( نگا : توبه‌ / 25 ) . « لَمْ يُعَقِّبْ » : به پشت سر نگاه نكرد ، يعني برنگشت .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و امّا هر كس كه ستم كند و سپس ( توبه نموده و در مقام جبران برآيد و بدين وسيله ) بدي را به نيكي تبديل نمايد ، ( او را خواهم بخشيد ، چرا كه ) بي‌گمان من بخشايشگر و مهربانم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلاّ مَنْ . . . » : مگر كسي كه . با توجّه بدين معني ، استثناء متّصل است و مراد از لغزش پيغمبران ، ترك اوّلي است و تنها به صورت گناه است ( نگا : اعراف‌ / 22 و 23 ، انبياء / 87 ، قصص‌ / 16 ) يا اين كه ( إِلاّ ) به معني ( لكن ) است و معني آن در ترجمه آيه گذشت ، و استثناء منقطع است و مستثني كساني جز پيغمبران هستند كه در پرتو توبه و ترك معاصي و انجام كارهاي پسنديده ، مي‌توانند از مغفرت و مرحمت خدا برخوردار گردند ( نگا : انعام‌ / 54 ) .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( اي موسي ! ) دست خود را به گريبان خويش فرو ببر ( و سپس آن را از چاك گريبان بيرون بيار و ببين ) كه سفيد و درخشان ( همچون ماه تابان ) به در مي‌آيد ، بدون آن كه ( به بيماري بَرَص يا بيماري ديگري مبتلا شده باشد و ) عيبي در آن وجود داشته باشد ، ( و بدان كه معجزات تو منحصر به يد بيضاء و عصا نيست ، و بلكه اين دو معجزه ) از جمله نه معجزه‌اي است كه تو آنها را به فرعون و قوم او نشان خواهي داد . ايشان واقعاً جماعت طغيانگر و نافرمانبرداري هستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَيْضَآءَ » سفيد . درخشان ( نگا : اعراف‌ / 108 ) . حال است . « تِسْعِ ءَايَاتٍ » : نُهْ معجزه . نُهْ دليل بر صدق رسالت موسي ( نگا : اسراء / 101 ) . « فَاسِقِينَ » : درروندگان از پذيرش فرمان خدا .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاءتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه معجزات ما را كاملاً آشكارا بديشان نمود ، گفتند : ( اين چيزهائي كه ما مي‌بينيم ) جز جادوي واضح و روشني نيست !‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَآءَتْهُمْ » : به پيش ايشان آمد . مراد از آمدن . پديدار شدن و جلوه‌گر گشتن است . « مُبْصِرَةً » : كاملاً آشكارا و پيدا . حال ( آيات ) است .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ستمگرانه و مستكبرانه معجزات را انكار كردند ، هر چند كه در دل بدانها يقين و اطمينان داشتند . بنگر سرانجام و سرنوشت تباهكاران چگونه شد ؟ ( مگر در دريا غرق نشدند و به دوزخ واصل نگشتند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَحَدُوا بِهَا » : آنها را انكار كردند و نپذيرفتند . « إِسْتَيْقَنَتْهَا » : آنها را كاملاً باور داشتند و يقيناً مي‌دانستند . « ظُلْماً وَ عُلُوّاً » : ستمگرانه و مستكبرانه . از روي ستم و برتري جوئي . با توجّه به معني اوّل ، اين دو واژه حال ضمير ( و ) در فعل ( جَحَدُوا ) و به معني ( ظَالِمينَ وَ عَالِينَ ) است . و با توجّه به معني دوم ، مفعول له مي‌باشند .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْماً وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به داود و سليمان دانش ( قابل ملاحظه‌اي ) عطاء كرديم و آنان ( سپاس خدا را به جاي آوردند و ) گفتند : حمد و سپاس خداوند را سزا است كه ما را بر بسياري از بندگان مؤمن خود برتري بخشيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عِلْماً » : دانش عظيم و فراوان . تنكير براي تعظيم است . « فَضَّلْنَا . . . » : در اين آيه ، يكي از نعمتهاي مهمّ الهي كه دانش است ، معيار برتري دانسته شده است . چرا كه هر قدرتي و هر ارزشي از علم سرچشمه مي‌گيرد . در آيات بالا مي‌بينيم كه نعمت مايه غرور فرعون و فرعونيان و قوم عاد گشته است ، ولي اين آيه مي‌رساند كه مؤمنانِ چون سليمان و داود ، نعمت بر شكر و طاعتشان افزوده است .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سليمان وارث ( پدرش ) داود شد و گفت : اي مردم ! به ما ( درك ) سخن پرندگان ( و نحوه سخن گفتن با آنها ، به وسيله خداوند بزرگوار ) آموخته شده است ، و به ما از همه چيزها ( و تمام وسائلي كه از نظر مادي و معنوي براي تشكيل حكومت الهي لازم باشد ) داده شده است . اين فضيلت و لطف آشكاري است ( و بايد بسيار سپاس آن را بگوئيم ، و با شكر اين فخر رضاي خدا را بجوئيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَنطِق‌ » : سخن . گفتار . مصدر ميمي و به معني نطق است . اين آيه اشاره به نطق پرندگان دارد و آيات ديگر نيز مؤيّد اين مطلب است كه حيوانات و از جمله پرندگان با يكديگر سخن مي‌گويند ( نگا : انعام‌ / 38 ، نمل‌ / 18 و 22 ) . « مِن كُلِّ شَيْءٍ » : مراد همه چيزهائي است كه براي حكومت آنان و خليفه‌گري انسان لازم باشد .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏لشكريان سليمان از جنّ و انس و پرنده ، براي او گردآوري گشتند ، و همه آنان به يكديگر ملحق و در نزد هم نگاه داشته شدند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حُشِرَ » : گرد آورده شد . « مِنْ » : حرف تبعيضيّه است . يعني برخي از جنّ و انس و پرنده ( نگا : في ظلال القرآن ) . « يُوزَعُونَ » : نگاه داشته شدند و كنار يكديگر جمع آورده شدند ( نگا : فصّلت‌ / 19 ) . با نظم و ترتيب و صف در صف جاي داده شدند ، به گونه‌اي كه هيچ كدام از مكان خود پيش و پس نرود .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن گاه حركت كردند ) تا رسيدند به درّه مورچگان ، مورچه‌اي گفت : اي مورچگان ! به لانه‌هاي خود برويد ، تا سليمان و لشكريانش بدون اين كه متوجّه باشند شما را پايمال نكنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَادِ النَّمْلِ » : درّه مورچگان . سرزمين مورچگان . مراد مكاني است كه مورچه‌ها در آنجا فراوان بودند . در رسم‌الخطّ قرآني ياء آخر ( وادي ) حذف شده است . « قالَتْ نَمْلَةٌ » : قرآن بيانگر اين واقعيّت است كه حيوانات و پرندگان هر گروهي براي خود ملّت و گروهي همچون انسانها بوده و با يكديگر سخن مي‌گويند ( نگا : نمل‌ / 16 و 22 ) . « لا يَحْطِمَنَّكُمْ » : شما را پايمال نكنند . شما را درهم نشكنند و نكشند . « وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ » : در حالي كه متوجّه نباشند .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سليمان از سخن آن مورچه تبسّم كرد و خنديد و گفت : پروردگارا ! چنان كن كه پيوسته سپاسگزار نعمتهائي باشم كه به من و پدر و مادرم ارزاني داشته‌اي ، و ( مرا توفيق عطاء فرما تا ) كارهاي نيكي را انجام دهم كه تو از آنها راضي باشي ( و من بدانها رستگار باشم ) ، و مرا در پرتو مرحمت خود از زمره بندگان شايسته‌ات گردان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً » : لبخند زد و خنديد . واژه ( ضَاحِكاً ) حال مؤكّده است . خنديدن سليمان به خاطر ياد نعمتهاي سترگ خدا بر خود است كه از جمله آنها فهم سخنان مورچگان و پرندگان است . همچنين از اين كه او و سپاهيانش حتي عمداً به مورچه‌اي زيان نمي‌رسانند ، و اين كه حيوانات و پرندگان و حتي حشراتي چون مورچگان هم او را مي‌شناسند . « أَوْزِعْنِي . . . » : مرا ملازم شكر خود گردان . چنان كن كه دائماً سپاسگزار نعمتهاي تو باشم و آنها را هيچ وقت فراموش نكنم .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سليمان از لشكر پرندگان سان ديد و جوياي حال آنها شد و گفت : چرا شانه بسر را نمي‌بينم‌ ؟ ( آيا او در ميان شما است و او را نمي‌بينم‌ ؟ ) يا اين كه از جمله غائبان است‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَفَقَّدَ » : جويا شد . پرس و جو كرد . « تَفَقَّدَ الطَّيْرَ » : از پرندگان سان ديد . جوياي حال و احوال پرندگان شد . « الْهُدْهُدَ » : شانه‌بسر . پوپك . پوپو . در اينجا هدهد ويژه‌اي مراد است كه چه بسا نوبت كشيك او بوده باشد .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏حتماً او را كيفر سختي خواهم داد ، و يا او را سر مي‌برم ( اگر گناهش بزرگ باشد ) ، و يا اين كه بايد براي من دليل روشني اظهار كند ( كه غيبت وي را موجّه سازد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سُلْطَانٍ » : دليل و حجّت . « مُبِينٍ » : روشن . بيانگر حقّانيّت و عذر تقصير .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چندان طول نكشيد ( كه هدهد برگشت و ) گفت : من بر چيزي آگاهي يافته‌ام ، كه تو از آن آگاه نيستي . من براي تو از سرزمين سبا يك خبر قطعي و مورد اعتماد آورده‌ام .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَكَثَ » : ماند . مراد طول كشيدن است . در اصل مرجع ضمير مستتر در آن به هدهد برمي‌گردد . « غَيْرَ بَعيدٍ » : نه چندان زياد . مدّت كمي . واژه ( غَيْرَ ) صفت زمان محذوف است و تقدير چنين است : فَمَكَثَ الْهُدْهُدُ زَمَاناً غَيْرَ بَعيدٍ . « أَحَطْتُ » : احاطه پيدا كرده‌ام . به خوبي آگاهي يافته‌ام ( نگا : كهف‌ / 91 ) . « سَبَإٍ » : اسم نياي قبيله سبا بوده و سپس بر خود اين قبيله اطلاق شده و بعدها نام سرزمين ايشان گشته است . « نَبَإٍ يَقِينٍ » : خبر راستين و قطعي .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من ديدم كه زني بر آنان حكومت مي‌كند ، و همه چيز ( لازم براي زندگي ) بدو داده شده است ، و تخت بزرگي دارد ( و دربار بسيار مجلّلي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن كُلِّ شَيْءٍ » : مراد وسائل زندگي و اسباب رفاه است ، و مراد از همه چيز بيان كثرت و فراواني نعمت است . « عَرْشٌ » : تخت سلطنت .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من او و قوم او را ديدم كه به جاي خدا براي خورشيد سجده مي‌برند ، و اهريمن اعمالشان را در نظرشان آراسته است و ايشان را از راه ( راست ) به در برده است ، آنان ( به خدا و يكتاپرستي ) راهياب نمي‌گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن دُونِ اللهِ » : به جاي خدا . بجز خدا . « أَعْمَالَهُمْ » : مراد پرستش و كرنش ايشان براي خورشيد است .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آنان را از راه بدر برده است ) تا اين كه براي خداوندي سجده نبرند كه نهانيهاي آسمانها و زمين را بيرون مي‌دهد و مي‌داند آنچه را پنهان مي‌داريد و آنچه را كه آشكار مي‌سازيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلاّ يَسْجُدُوا » تا سجده نبرند و عبادت نكنند . ( أَلاّ ) فراهم آمده است از ( أَنْ ) ناصبه و ( لا ) نافيه . « الْخَبْءَ » : نهان . پوشيده . مصدر است و به معني اسم مفعول ، يعني مَخْبُوء است . « يُخْرِجُ الْخَبْءَ » : نهانيها را بيرون مي‌آورد و از آسمانها اشعّه‌ها و بارانها و از زمين گنجها و معدنها و گياهان را بيرون مي‌دهد و به ظهور مي‌رساند . بر غيب آسمانها و زمين مطّلع‌است .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏جز خدا كه صاحب عرش عظيم ( و حكمفرمائي بر كائنات ) است معبودي نيست . ( پس چرا بايد جز او را بپرستند ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اللهُ » : خبر مبتداي محذوف است و تقدير چنين است : هُوَ اللهُ . « الْعَرْشِ الْعَظِيمِ » : ( نگا : اعراف‌ / 54 ) . اشاره به اين است كه : تخت بلقيس كجا و تخت فرماندهي كلّ كائنات كجا ؟‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سليمان به هدهد ) گفت : تحقيق مي‌كنيم تا ببينيم راست گفته‌اي يا از زمره دروغگويان بوده‌اي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَنَنظُرُ » : خواهيم نگريست . مراد از نگريستن بررسي و تحقيق است .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين نامه مرا ببر و آن را به سويشان بينداز و سپس از ايشان دور شو و در كناري بايست و بنگر كه به يكديگر چه مي‌گويند و واكنش آنان چه خواهد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلْقِهْ » : آن را بينداز . ضمير ( ه ) را با اختلاس كسره ، يعني ساكن خوانده‌اند . « تَوَلَّ » : پشت كن . دور شو . مراد اين است كه خود را در گوشه‌اي دور از چشمان ايشان پنهان كن . « يَرْجِعُونَ » : به همديگر چه مي‌گويند . تصميم ايشان بعد از رايزني چه خواهد بود .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بلقيس ) گفت : اي سران قوم ! نامه محترمي به سويم انداخته شده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كِتَابٌ » : نوشته . نامه . « كَرِيمٌ » : محترم . ارزشمند .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين نامه از سوي سليمان آمده است ، و ( سرآغاز ) آن چنين است : به نام خداوند بخشنده مهربان .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏براي اين ( نامه را فرستاده‌ام ) تا برتري‌جوئي در برابر من نكنيد ، و تسليم شده به سوي من آئيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلاّ تَعْلُوا » : تا اين كه تكبّر و تعالي نكنيد . يعني بزرگي نفروشيد و عظمت به خود نگيريد . ( أَنْ ) حرف ناصبه ، يا حرف تفسيريّه و به معني يعني ، و ( لا ) حرف نهي است . « مُسْلِمِينَ » : منقادان و خاضعان . موحّدان و مؤمنان . حال است .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بلقيس رو به اعضاي مجلس شوري كرد و ) گفت : اي بزرگان و صاحب نظران ! رأي خود را در اين كار مهمّ براي من ابراز داريد كه من هيچ كار مهمّي را بدون حضور و نظر شما انجام نداده‌ام .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَفْتُونِي‌ » : براي من نظر خود را بيان داريد و رأي دقيق و صحيح خويش را بگوئيد . از مصدر إفتاء است . « قاطِعَةً » : تصميم گيرنده و اقدام كننده . « تَشْهَدُونِ » : در پيش من حاضر مي‌شويد و رأي خود را صادر مي‌كنيد .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : ما از هر لحاظ قدرت و قوّت داريم و در جنگ تند و سرسخت مي‌باشيم . فرمان فرمانِ تو است ، بنگر كه چه فرمان مي‌دهي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُولُوا » : صاحبان . دارندگان . « بَأْسٍ » : شدّت و حدّت جنگ . « الأمْرُ إِلَيْكَ » : اختيار كار در دست تو است . فرمان فرمانِ تو است .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : پادشاهان هنگامي كه وارد منطقه آبادي شوند ، آن را به تباهي و ويراني مي‌كشانند و عزيزان اهل آنجا را خوار و پست مي‌گردانند . اصلاً پيوسته شاهان چنين مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَرْيَةً » : شهر و ديار . « أَعِزَّةَ » : جمع عزيز ، بزرگان و مقتدران . « أَذِلَّةً » : جمع ذليل ، خواران و كوچكان . ملكه سبا با بيان اين مطالب خواست عطش جنگ سپاهيان را فرو نشاند ، و عاقبتِ دائمي جنگ را جلو چشمانشان مجسّم گرداند .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من ( براي صلح و ساز و جلوگيري از خرابيها و خونريزيها ، هيئتي را ) به پيش آنان مي‌فرستم همراه با تحفه‌اي تا ببينم فرستادگان ( ما از پذيرش ارمغان يا نپذيرفتن آن ، و چيزهاي ديگر ) چه خبري با خود مي‌آورند ( تا برابر آن عمل كنيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُرْسِلَةٌ » : فرستنده . « هَدِيَّةٍ » : تحفه . ارمغان . پيشكش . « ناظِرَةٌ » : نگاه كننده .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاء سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( رئيس و گوينده فرستادگان ) به پيش سليمان رسيد ( و هديّه را تقديم داشت ، سليمان شاكرانه ) گفت : مي‌خواهيد مرا از لحاظ دارائي و اموال كمك كنيد ( و با آن فريبم دهيد ؟ ! ) . چيزهائي را كه خدا به من عطاء فرموده است بسي ارزشمند و بهتر از چيزهائي است كه ‌خدا به شما داده است . ( و من نيازي بدين اموال ندارم ) . بلكه اين شمائيد كه ( نيازمند دارائي و اموال هستيد و ) به هديّه خود شادمان و خوشحاليد . ( زيرا شما تنها به بودن اين دنيا معتقديد و سخت به وسائل زندگي و رفاه آن دل بسته‌ايد . ولي ما بدين جهان و آن جهان باور داريم ، و اينجا را پلي براي رسيدن به سعادت آنجا مي‌دانيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَآءَ » : ذكر فعل به صورت مفرد با توجّه به سردسته و گوينده فرستادگان است . « قَالَ » : حضرت سليمان به عنوان تحدّث به نعمت خدا و برشمردن الطاف او ، شاكرانه گفت . « تَفْرَحُونَ » : شادمان مي‌شويد ( نگا : آل‌عمران‌ / 188 ) . مغرور مي‌گرديد ( نگا : هود / 10 ، قصص‌ / 76 ) .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به سوي ايشان بازگرد ( و بديشان بگو كه ) ما با لشكرهائي به سراغ آنان مي‌آئيم كه قدرت مقابله با آنها را نداشته باشند ، و ايشان را از آن ( شهر و ديار سبا ) به گونه خوار و زار در عين حقارت بيرون مي‌رانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِرْجِعْ » : برگرد اي رئيس گروه اعزامي بلقيس ! « قِبَلَ » : توانائي . تاب مقاومت . « صَاغِرُونَ » : ( نگا : توبه / 29 ، اعراف‌ / 13 و 119 ، يوسف‌ / 32 ) .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سليمان خطاب به حاضران ) گفت : اي بزرگان ! كدام يك از شما مي‌تواند تخت او را پيش من حاضر آورد ، قبل از آن كه آنان نزد من بيايند و تسليم شوند ( تا بدين وسيله با قدرت شگرفي روياروي گردند و دعوت ما را بپذيرند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا » : تخت بلقيس را براي من مي‌آورد .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏عفريتي از جنّيان گفت : من آن را براي تو حاضر مي‌آورم پيش از اين كه ( مجلس به پايان برسد و ) تو از جاي برخيزي . و من بر آن توانا و امين هستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عِفْرِيتٌ » : نيرومندترين جنّيان . ديو قوي و درشت هيكل . سرگذشت سليمان پر از شگفتيها و خارق عادات است ، و از جمله اطاعت جنّيها از او و انجام كارهاي شگفت براي او است ( نگا : سبأ / 12 ، ص‌ / 35 ) . « ءَاتِي . . . » : مي‌آورم . آورنده . اين واژه مي‌تواند فعل مضارع و متكلّم وحده ، و يا اين كه اسم فاعل ( إتيان ) باشد . « أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ » : مراد پايان يافتن مجلس است .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كسي كه علم و دانشي از كتاب داشت گفت : من تخت ( بلقيس ) را پيش از آن كه چشم بر هم زني ، نزد تو خواهم آورد . هنگامي كه سليمان تخت را پيش خود آماده ديد ، گفت : اين از فضل و لطف پروردگار من است . ( اين همه قدرت و نعمت به من عطاء فرموده است ) تا مرا بيازمايد كه آيا شكر ( نعمت ) او را بجا مي‌آورم يا ناسپاسي مي‌كنم . هر كس كه سپاسگزاري كند تنها به سود خويش سپاسگزاري مي‌كند ، و هر كس كه ناسپاسي كند ، پروردگار من بي‌نياز ( از سپاس او و ) صاحب كرم است ( و سفره كريمانه انعام خود را از شكرگزار و ناشكر قطع نمي‌كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ » : مراد كسي است كه مرد خدا بوده و دانش فراوان و عميقي از كتاب فراچنگ آورده است . بعضي نام اين شخص محترم را آصف ابن برخيا ذكر كرده‌اند . برخي از مفسّران چنين شخص مقتدر و فرزانه‌اي را خود سليمان مي‌دانند كه خطاب به عفريت مذكور مي‌گويد : من آن را در آن واحد حاضر مي‌آورم ( نگا : تفسيرهاي المراغي و عبدالكريم خطيب ) . « الْكِتَابِ » : روشن نيست چه كتابي است . برخي آن را لوح محفوظ مي‌دانند . « يَرْتَدَّ » : برگردد . مراد چشم برهم نهادن است . « طَرْف‌ » : چشم . مراد پلك بالا است . كنايه از سرعت است . « يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ » : مراد اين است كه نفع شكرگزاري عائد خود سپاسگزار مي‌گردد .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سليمان ) گفت : تخت او را ( با تغييرات محلّ برخي از زينت آلات و رنگ و روغن ظاهري ) ناشناخته كنيد ، تا ببينيم متوجّه مي‌شود ( كه تخت او است ) يا جزو كساني خواهدبود كه پي نمي‌برند ( كه اين خود آن تخت است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَكِّرُوا » : ناشناخته كنيد و بدو نگوئيد . تغيير شكل دهيد . مراد جابه‌جائي برخي از لونها و رنگها است . « أَتَهْتَدِي‌ » : آيا پي مي‌برد ؟ آيا متوجّه تخت خود مي‌شود ؟‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاءتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه او بدانجا رسيد ( و تخت خود را با وجود آن همه مسافت و درهاي بسته و محافظان كاخ سلطنت ، مشاهده كرد و بدان خيره شد ، از سوي يكي از همراهان بدو ) گفته شد : آيا تخت تو اين گونه است ( و اين همان تخت نيست‌ ؟ ) گفت : انگار اين همان است ! امّا پيش از اين ( معجزه ) هم ( با مشاهده كار هدهد و شنيدن چيزهائي از قاصدان خود ، از حقّانيّت سليمان ) آگاهي يافته و از زمره منقادان و تسليم شدگان بوده‌ايم ( و چندان نيازي به اين معجزه جديد نبود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُوتِينَا الْعِلْمَ » : آگاهي يافته بوديم . به قدرت خدا و صدق نبوّت سليمان پي برده بوديم . « مِن قَبْلِهَا » : پيش از اين معجزه ، مرجع ضمير ( معجزه ) يا ( حاله ) است كه مراد حاضر آوردن تخت بلقيس است .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و معبودهائي كه به جاي خدا مي‌پرستيد ، او را ( از پرستش خدا ) بازداشته بود . او هم از زمره قوم كافر ( خود ) بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« صَدَّهَا » : او را بازداشته بود . « مَا » : مصدريّه يا موصول است و فاعل فعل ( صَدَّ ) مي‌باشد .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بعد از مشاهده تخت خود ) بدو گفته شد : داخل كاخ ( عظيم سليمان ) شو . هنگامي كه ( صحنه شيشه‌اي ) آن را ديد ، گمان برد كه آب عميقي است ( چرا كه ماهيها در آن شنا مي‌كردند ) . ساق پاهاي خود را برهنه كرد ( تا از آب عبور كند و جامه‌هاي درازش تر نشود ، سليمان بدو ) گفت : ( حياط ) قصر از بلور صاف ساخته شده است ! ( بلقيس از دم و دستگاه سليمان شگفت زده شد و سلطنت و قدرت مادي و معنوي خود را در برابر فرمانروائي و توانائي و دارائي سليمان ناچيز ديد . دل خود را متوجّه خالق جهان كرد و ) گفت : پروردگارا ! من به خود ستم كرده‌ام ( و گول كفر و غرور شاهي را خورده‌ام ، و هم اينك پشيمانم ) و با سليمان خويشتن را تسليم پروردگار جهانيان مي‌دارم ( و به پيغمبري او اقرار مي‌نمايم و تو را به يگانگي مي‌ستايم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الصَّرْحَ » : كاخ . قصر ( نگا : قصص‌ / 38 ، غافر / 36 ) . « لُجَّةً » : آب فراواني كه داراي موج باشد . « مُمَرَّدٌ » : صيقلي زده و صاف . « قَوَارِيرَ » : جمع قارُورَة ، قطعات صاف شيشه . بلور . « أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ . . . » : مراد پذيرش پيغمبري سليمان و متابعت از قانون يزدان است .‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به سوي قوم ثمود برادرشان صالح را روانه كرديم ( تا ايشان را به يكتاپرستي دعوت كند و بديشان بگويد ) كه خدا را بپرستيد . امّا آنان به دو گروه تقسيم شدند و به كشمكش پرداختند . ( دسته‌اي مؤمن و دسته‌اي كافر گشتند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَخَاهُمْ . . . » : مراد برادر نسبي و قومي است‌ ؛ نه ديني و مكتبي ( نگا : اعراف‌ / 65 و 73 و 85 ) . « فَريقَانِ » : دو دسته . دو گروه . مراد كافران و مؤمنان است ( نگا : اعراف‌ / 75 و 76 ) . « يَخْتَصِمُونَ » نزاع و كشمكش مي‌كنند . ذكر فعل به صورت جمع با توجّه به افراد و اشخاص دو گروه است .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بديشان ) گفت : اي قوم من ! چرا پيش از تلاش و كوشش براي جلب خوبيها و نيكيها ( با عبادت و اطاعت از الله ) عجله براي بلاها و بديها داريد ( و عذاب و مجازات خدا را با شتاب خواستار مي‌گرديد ؟ ) . چرا نبايد از خدا طلب آمرزش كنيد تا مورد مرحمت قرار گيريد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« السَّيِّئَةِ » : بدي . مراد عذاب خدا است . چرا كه قوم صالح مي‌گفتند : اي صالح ! اگر راست مي‌گوئي كه تو پيغمبري و عذاب خدا در كمين بزهكاران است ، آنچه را كه ما را از آن بيم مي‌دهي بر سر ما بياور ( نگا : اعراف‌ / 77 ) . « الْحَسَنَةِ » : نيكي ، مراد رحمت و نعمت حاصل از ايمان به خدا است . « لَوْلا » : اين واژه به معني ( هَلاّ ) و براي ترغيب و تشويق انجام كار بعد از خود به كار مي‌رود .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : ما تو را و كساني را كه با تو هستند به فال بد گرفته‌ايم ( و شوم و بدشگونتان مي‌دانيم . به سبب نحوست وجود شما است كه قحطي و خشكسالي گريبانگيرمان شده است . در پاسخ بديشان ) گفت : بدشانسي و بدبختي شما ( به خاطر اعمال خودتان ) از سوي خدا ( بر سرتان مي‌آيد و چنين مجازاتي را سبب شده ) است . بلكه ( بايد بدانيد اين هوشدارها و بيدارباشها آزمايشهاي الهي هستند ، و پيوسته با خوبيها و بديها ) شما مردمان مورد آزمايش قرار مي‌گيريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِطَّيَّرْنَا » : به فال بد مي‌گيريم . نحس و شوم مي‌دانيم . اصل آن ( تَطَيَّرْنَا ) و از باب تفعّل است ( نگا : اعراف‌ / 131 ، يس‌ / 18 ) . « طَآئِرُكُمْ » : بدبختي و بدطالعي شما ( نگا : اعراف‌ / 131 ، اسراء / 13 ) . « تُفْتَنُونَ » : مورد آزمايش قرار مي‌گيريد ( نگا : عنكبوت‌ / 2 ) . عذاب داده مي‌شويد ( نگا : ذاريات‌ / 13 ، بروج‌ / 10 ) . گول زده مي‌شويد و از دين برگردانده مي‌شويد و گمراه مي‌گرديد ( نگا : نساء / 101 ، اعراف‌ / 27 ) .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آن شهر ( كه حِجر نام داشت ) نُهْ گروهك بودند كه در سرزمين ( آنجا با آراء و تبليغ و خرابه كاري خود ) تباهي مي‌كردند و به اصلاح ( حال خويش و جامعه ) نمي‌پرداختند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَدينَةِ » : شهر . مراد حِجر است كه بين حجاز و شام واقع است و « مدائن صالح‌ » ناميده مي‌شود ( نگا : حجر / 80 ) . « رَهْطٍ » : گروهك ( نگا : هود / 91 و 92 ) . مراد نُهْ نفر از رؤساء قبائل و اشراف شهر است همراه با دار و دسته ايشان .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين گروهكها كه آئين صالح عرصه بر آنان تنگ كرده بود ، به يكديگر ) گفتند : براي همديگر به خدا سوگند بخوريد كه بر صالح و خانواده‌اش شبيخون مي‌زنيم و آنان را به قتل مي‌رسانيم ، سپس به ولي دم او مي‌گوئيم كه ما در كشتن ( وي و ) خانواده‌اش شركت نداشته‌ايم و ( در آنچه مي‌گوئيم ) راستگوئيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَقاسَمُوا » : براي يكديگر سوگند بخوريد و قسم ياد كنيد . فعل امر است . اين واژه مي‌تواند فعل ماضي بوده و بدل از واو ( قَالُوا ) يا حال فاعل باشد ( نگا : تفسير آلوسي ) . « لَنُبَيِّتَنَّهُ » : قطعاً شبيخون مي‌زنيم . از مصدر ( تَبْيِيت ) به معني شبيخون زدن و حمله غافلگيرانه شبانه . « وَلِيِّهِ » : صاحب خون و ولي دم صالح ، از قبيل خويشان و نزديكان . « مَهْلِكَ » : هلاك . مصدر ميمي است . يا اين كه اسم مكان يا اسم زمان است . يعني ما چه رسد كه ايشان را نكشته‌ايم ، اصلاً بدانجا گام ننهاده و در آن زمان در محلّ قتل نبوده‌ايم . « مَهْلِكَ أَهْلِهِ » : مراد اين است كه كسي كه اتباع صالح را نكشد ، حتماً خود او را نيز نمي‌كشد . « مَا شَهِدْنَا » : حاضر نشده‌ايم . شركت نداشته‌ايم .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَكَرُوا مَكْراً وَمَكَرْنَا مَكْراً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ايشان نقشه مهمي‌كشيدند ( براي نابودي صالح و پيروان او ) و ما هم نقشه مهمي‌كشيديم ، ( براي نجات او و پيروانش ) . در حالي كه ايشان خبر نداشتند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَكَرُوا » : نقشه كشيدند . توطئه كردند . به چاره‌جوئي پرداختند ( نگا : آل‌عمران‌ / 54 ، انفال‌ / 30 ) .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بنگر كه عاقبت ، توطئه ايشان چه شد ( و كار آنان به كجا كشيد ؟ عاقبت ، اين شد ) كه ما آنان و قوم ايشان همگي را نابود كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ . . . » : مؤوّل به مصدر و بدل از ( عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ ) است . يا خبر مبتداي محذوف مي‌باشد .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ، خانه‌هاي ايشان است كه بر اثر ظلم و ستم فرو تپيده است و خالي از سكنه شده است . مسلّماً در اين امر عبرت بزرگي است براي كساني كه آگاه و فهميده باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَاوِيَةً » : فروتپيده و ويران . خالي از سكنه ( نگا : بقره‌ / 259 ، كهف‌ / 42 ، حجّ‌ / 45 ) . حال است . « ءَايَةً » : عبرت . اندرز .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما كساني را نجات داديم كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الَّذِينَ ءَامَنُوا . . . » : مراد صالح و ساير مؤمنين است .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏لوط را ( هم به سوي قوم خود فرستاده‌ايم ) . وقتي به قوم خود گفت : آيا به سراغ كار بسيار زشت ( لِواط ) مي‌رويد ، در حالي كه ( پلشتي و سرانجام شوم آن را ) مي‌دانيد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْفَاحِشَةَ » : قبيح‌ترين كردارها و گفتارها ( نگا : اعراف‌ / 28 ) . زنا ( نگا : نساء / 15 و 19 ) . در اينجا مراد لِواط است ( نگا : نمل‌ / 55 ) . « وَ أَنتُمْ تُبْصِرُونَ » : در حالي كه شما زشتي و پلشتي آن را مي‌بينيد . در حالي كه همديگر را در حين انجام لواط مي‌بينيد و از يكديگر خجالت نمي‌كشيد .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا شما به جاي زنان به سراغ مردان مي‌رويد و ( اين‌عمل قبيح و غيرطبيعي را ) دوست مي‌داريد ؟ ! اصلاً شما قوم ناداني هستيد . ( نه خدا را چنان كه بايد مي‌شناسيد ، و نه به نواميس خلقت آشنائيد ، و نه هدف آفرينش را تشخيص مي‌دهيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَأْتُونَ » : از مصدر إتيان ، به معني جماع و نزديكي است . « شَهْوَةً » : آرزومند گشتن . تمايل به جماع . مفعول‌له ، يا حال است .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پاسخ قوم او جز اين نبود كه ( به يكديگر ) گفتند : ( لوط و ) پيروان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد ، آنان مردماني پاكدامن و بيزار از ناپاكيها هستند !‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَالَ » : خاندان . مراد پيروان مؤمن و گرويدگان به لوط است ( نگا : آل‌عمران‌ / 33 ، غافر / 28 و 46 ) . « يَتَطَهَّرُونَ » : پاكي و پاكدامني مي‌ورزند . از ناپاكي بيزاري مي‌جويند . البتّه مرادشان ريشخند و تمسخر بود .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما لوط و خاندان او را ( از عذاب قريب‌الوقوع ) نجات داديم ، بجز همسرش را كه خواستيم جزو باقيماندگان ( در شهر و از زمره نابود شوندگان ) باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَدَّرْنَاهَا » : ( نگا : حجر / 60 ) . « الْغَابِرِينَ » : ( نگا : حجر / 60 ) .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَراً فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بر آنان باران ( سنگ ) را سخت بارانديم . باران بيم داده شدگان ( به عذاب الهي ) چه بد باراني است !‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْطَرْنَا » : ( نگا : هود / 82 و 83 ) . « الْمُنذَرِينَ » : بيم داده شدگان . ترسانده شدگان .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) بگو : خداي را سپاس ( مي‌گويم كه تباهكاران همچون قوم ثمود و گردنكشان همسان فرعونيان را به ديار عدم فرستاد ، و از خدا درخواست مي‌نمايم كه نازل فرمايد ) رحمت و مغفرت خود را بر بندگان برگزيده خويش . آيا خدا ( كه اين همه قدرت و نعمت و موهبت دارد ) بهتر است ( براي پرستش و كرنش ) يا چيزهائي كه انباز خدا مي‌سازيد ( و فاقد نفع و ضرر هستند و چيزي از آنها ساخته نيست‌ ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ . . . » : ( نگا : انعام‌ / 45 ) . « إِصْطَفي‌ » : برگزيد . « ءَاللهُ » : فراهم آمده است از همزه استفهام و واژه ( الله ) . « امّا . . . » : مركب است از ( أَمْ ) و ( ما ) .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آيا بتهائي كه معبود شما هستند بهترند ) يا كسي كه آسمانها و زمين را آفريده است ، و براي شما از آسمان آبي بارانده است كه با آن باغهاي زيبا و فرح‌افزا رويانيده‌ايم‌ ؟ باغهائي كه شما نمي‌توانستيد درختان آنها را برويانيد . آيا ( با توجّه به آفرينش آسمانها و زمين و نزول باران و بركات و ثمرات ناشي از آن ، و هماهنگي و پيوند لطيف و دقيق هر يك از اين مخلوقات ) معبودي با خدا است‌ ؟ ! اصلاً ايشان قومي هستند ( از حق‌پرستي به بت‌پرستي ) عدول مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَدَآئِقَ » : جمع حديقة ، باغهائي كه داراي آب كافي بوده و اطراف آن را ديوار كشيده باشند . « ذَاتَ بَهْجَةٍ » : زيبا و شادي‌افزا . « بَهْجَةٍ » : زيبائي رنگ و حسن ظاهر . « مَا كَانَ لَكُمْ » : براي شما امكان نداشت . شما نمي‌توانستيد . « يَعْدِلُونَ » : تجاوز مي‌كنند . عدول مي‌نمايند .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَاراً وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَاراً وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزاً أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بتها بهترند ) يا كسي كه زمين را قرارگاه ( و محلّ اقامت انسانها ) ساخته است ، و در ميان آن رودخانه‌ها پديد آورده است ، و براي زمين كوههاي پابرجا و استوار آفريده است ( تا قشر زمين را از لرزش نگاه دارند ) و ميان دو دريا مانعي پديدار كرده است ( تا آميزه يكديگر نگردند . حال با توجّه به اينها ) آيا معبودي با خدا است‌ ؟ ! اصلاً بيشتر آنان بي‌خبر و نادانند ( و قدر عظمت خدا را نمي‌دانند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَرَاراً » : محلّ اقامت . قرارگاه . مكان استقرار . مصدر است و به معني اسم مكان ، يعني مَقَرّ است . « رَواسِيَ » : جمع راسِيَة ، كوههاي محكم و پابرجا ( نگا : رعد / 3 ، حجر / 19 ) . « الْبَحْرَيْنِ » : درياي شور و درياي شيرين ( نگا : فرقان‌ / 53 ، فاطر / 12 ) . « حَاجِزاً » : مانع .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آيا بتها بهترند ) يا كسي كه به فرياد درمانده مي‌رسد و بلا و گرفتاري را برطرف مي‌كند هر گاه او را به كمك طلبد ، و شما ( انسانها ) را ( برابر قانون حيات دائماً به طور متناوب ) جانشين ( يكديگر در ) زمين مي‌سازد ( و هر دم اقوامي را بر اين كره خاكي مسلّط و مستقرّ مي‌گرداند . حال با توجّه بدين امور ) آيا معبودي با خدا است‌ ؟ ! واقعاً شما بسيار كم اندرز مي‌گيريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُضْطَرَّ » : درمانده . وامانده . « يَجْعَلُكُمْ خُلَفَآءَ الأرْضِ » : شما را در زمين جايگزين يكديگر مي‌سازد ( نگا : انعام‌ / 165 ، نور / 55 ) . « قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ » : ( نگا : اعراف‌ / 3 ) .‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ أَمَّن يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آيا بتهاي بي‌جان بهترند ) يا كسي كه شما را در تاريكيهاي خشكي و دريا رهنمود ( و دستگيري ) مي‌كند ، و كسي كه بادها را به عنوان بشارت دهندگان ، پيشاپيش نزول رحمتش وزان مي‌سازد ( و آنها را پيك قدوم باران مي‌سازد . در ساختن و راه‌اندازي اينها ) آيا معبودي با خدا است‌ ؟ خدا فراتر و دورتر از اين چيزهائي است كه انباز او مي‌گردانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ » : ( نگا : اعراف‌ / 57 ) .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ أَمَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آيا معبودهاي دروغين شما بهترند ) يا كسي كه آفرينش را مي‌آغازد ، سپس آن را برگشت مي‌دهد ، و كسي كه شما را از آسمان و زمين روزي عطاء مي‌كند ؟ ( حال با توجّه به قدرت آفرينش يزدان ، و نظم و نظام موجود در پديده‌هاي جهان ، و اقرار عقل سالم به زنده شدن دوباره مردمان در دنياي جاويدان ) آيا معبودي با خدا است‌ ؟ ( اي پيغمبر بديشان ) بگو : دليل و برهان خود را بيان داريد اگر راست مي‌گوئيد ( كه جز خدا معبودهاي ديگري هم وجود دارند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَبْدَأُ » : مي‌آغازد . « الْخَلْقَ » : آفرينش . « يَبْدَأُ الْخَلْقَ » : اشاره به سرآغاز جهان و آفرينش آن از عدم است . شايد هم مراد آفرينش مستمرّ اشياء و انسانها در همه ازمنه و ادوار جهان باشد ( نگا : قصص‌ / 68 ، رحمن‌ / 29 ) . « يُعِيدُهُ » : آفرينش را بار ديگر برگشت مي‌دهد . مراد رستاخيز است . شايد هم مراد اعاده مستمرّ حيات و ممات برخي از موجودات و گردش چرخه زندگي در همين جهان با دست قدرت خداي سبحان باشد . از قبيل تبديل لاشه و گياه به خاك ، و خاك به لاشه و گياه و . . . ( نگا : روم‌ / 19 ) .‏

آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : كساني كه در آسمانها و زمين هستند غيب نمي‌دانند جز خدا ، و نمي‌دانند چه وقت برانگيخته مي‌شوند ( و قيامت فرا مي‌رسد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قُل لَّا يَعْلَمُ . . . » : اين آيه قاطعانه و با چند تأكيد ، آگاهي از غيب را خاصّ خدا مي‌داند و بس ( نگا : انعام‌ / 59 ) . « أَيّانَ » : چه وقت .‏

آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمِونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اصلاً دانش و آگاهي ايشان درباره قيامت به پايان آمده و ته كشيده است ( و كمترين اطّلاعي از آن ندارند ) . بلكه درباره قيامت دودل و متردّدند ، و حتي نسبت بدان كوردل و نابينايند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِدَّارَكَ » : به پايان آمده است . ته كشيده است . عاجز و ناتوان گشته است ( نگا : تفسير ابن كثير ، تفسير كبير ) . پياپي آمده است . اصل اين فعل ( تَدَارَكَ ) و ماضي باب تفاعُل است . « فِي الآخِرَةِ » : درباره آخرت . نسبت به آخرت . « عَمُونَ » : جمع ( عَمي ) ، كوران . مراد كوردلان است . « إِدَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الآخِرَةِ » : آگاهي ايشان درباره قيامت به پايان آمده و ته كشيده است . دلائل و براهين پياپي و فراواني بر وجود قيامت بديشان نموده شده و به دستشان رسيده است ، ولي آنان از آنها رويگردان هستند .‏

آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَئِذَا كُنَّا تُرَاباً وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كافران مي‌گويند : آيا زماني كه ما و پدران ما خاك گشتيم ( و هر ذرّه‌اي از انداممان به درزي و گودي خزيد ) آيا ما ( زنده مي‌گرديم و براي زندگي مجدّد ) بيرون آورده مي‌شويم‌ ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَابَآؤُنَا » : عطف بر ضمير ( نَا ) است .‏

آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( زنده شدن دوباره ، توسّط محمّد ) به ما ، و قبلاً ( به وسيله كساني كه خويشتن را اتباع پيغمبران ديگر مي‌دانند ) به پدران ما ، وعده داده شده است . ( اگر رستاخيز راست بود ، تا به حال رخ مي‌داد ) . اين جز افسانه‌هاي پيشينيان و خرافات گذشتگان نمي‌باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ هذا . . . » : حرف ( إِنْ ) نافيه است . « أَسَاطِيرُ » : دروغها و افسانه‌ها ( نگا : انعام‌ / 25 ) .‏

آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) بگو : در زمين بگرديد ( و آثار گذشتگان و عجائب و غرائب جهان را ببينيد ) و بنگريد كه سرانجام كار گناهكاران به كجا كشيده و عاقبت ايشان چه شده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سِيرُوا » : بگرديد . به گردش پردازيد . « أُنظُرُوا » : بنگريد . دقّت و تأمّل كنيد .‏

آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُن فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏غم آنان را مخور و از نيرنگهائي كه مي‌كنند تنگدل مباش . ( وظيفه تو تبليغ است و بس . و ما پشتيبان و يار و ياور تو مي‌باشيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ضَيْقٍ » : تنگي . دلتنگي . غمگيني ( نگا : نحل‌ / 127 ) .‏

آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( كافران تمسخركنان ) مي‌گويند : اگر راست مي‌گوئيد ( كه عذابي در ميان است ) موعد آن كي خواهد بود ؟ ( پس چرا هر چه زودتر فرا نمي‌رسد ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَتي‌ » : چه وقت‌ ؟ كي‌ ؟‏

آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : چه بسا بخشي از عذابي كه در فرا رسيدن آن شتاب داريد ، ( هم اينك ) براي فرا گرفتن شما رديف شده ( و بر سرتان سايه افكنده ) باشد ( و به همين زودي بر شما فرود آيد و نابودتان كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَدِفَ » : پياپي شده است . پشت سر هم قرار گرفته است .‏

آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارت نسبت به مردم لطف و كرم دارد ( و هر چه زودتر تازيانه عذاب را بر سرشان فرود نمي‌آورد ، و بلكه كيفرشان را به تأخير مي‌اندازد ) ولي بيشتر آنان سپاسگزاري نمي‌كنند ( و الطاف و مراحم خدا را ناديده مي‌گيرند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَذُو فَضْلٍ . . . » : ( نگا : بقره‌ / 243 ) .‏

آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارت محقّقاً آگاه است از چيزهائي كه سينه‌هايشان در خود نهان مي‌دارند ، و از چيزهائي كه ايشان آشكار مي‌سازند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تُكِنُّ » : نهان مي‌دارد . پنهان مي‌نمايد ( نگا : بقره‌ / 235 ) .‏

آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هيچ نهفته‌اي در آسمانها و زمين نيست ، مگر اين كه ( خدا از آن آگاه است و ثبت و ضبط ) در كتاب آشكاري است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« غَآئِبَةٍ » : نهفته . نهان . حرف ( ه ) براي مبالغه است ، يعني بسيار پنهان و نهان . « كِتَابٍ مُبِينٍ » : ( نگا : انعام‌ / 59 ) .‏

آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان اين قرآن براي بني‌اسرائيل ( حقيقت ) اكثر چيزهائي را ( كه در تورات از احكام و قصص آمده است و ) در آنها اختلاف دارند ، روشن و بيان مي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَقُصُّ » : بيان مي‌دارد . فرو مي‌خواند . ( نگا : انعام‌ / 57 ) . « أَكْثَرَ الَّذي . . . » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 59 ، مريم‌ / 30 ) .‏

آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و قطعاً اين قرآن براي مؤمنان ( وسيله ) هدايت و رحمت ( و مايه نجات و سعادت دو جهان ايشان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِلْمُؤْمِنين‌ » : هر چند قرآن مايه هدايت و رحمت و سعادت همگان است ، امّا ذكر مؤمنان بدان خاطر است كه به ويژه ايشان از قرآن منتفع و بهره‌مند مي‌گردند .‏

آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُم بِحُكْمِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مسلّماً پروردگارت با قضاوت ( دادگرانه و حكيمانه ) خود ( در روز قيامت ) ميانشان داوري خواهد كرد ، و او بس چيره و توانا و آگاه و دانا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَقْضي‌ » : داوري مي‌كند . مراد در روز قيامت است ( نگا : يونس‌ / 93 ، جاثيه‌ / 17 ) . « بِحُكْمِهِ » : با قضاوت و داوري خود .‏

آيه 79
‏متن آيه : ‏
‏ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس بر خدا توكّل كن ( و كار و بار خود را بدو بسپار و بدان كه با وجود اين كه كافران از دعوت تو رويگردانند ) تو قطعاً بر ( راستاي جاده حقيقت و طريقه ) حق آشكار هستي ( و با دين راستيني كه داري بر كفّار پيروز مي‌گردي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُبِين‌ » : روشن و آشكار . روشنگر درست از نادرست و جدا سازنده محقّ از مبطل .‏

آيه 80
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان تو نمي‌تواني مرده دلان ( زنده‌نما ) را شنوا بگرداني ، و نداي ( دعوت خود ) را به گوش كران برساني ، وقتي كه ( به حق ) پشت مي‌كنند و ( از آن ) مي‌گريزند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تُسْمِعُ » : نمي‌شنواني . شنوا نمي‌گرداني . پذيرا نمي‌گرداني . ( نگا : انفال‌ / 23 ، فاطر / 22 ) . « الْمَوْتي‌ » : مردگان . مراد كافران و مشركاني است كه تعصّب و لجاجت و استمرار بر گناه ، فكر و انديشه آنان را به خود مشغول داشته است و گوش ايشان را از شنيدن ادلّه و پذيرش حق انداخته است و آن را به مرده دلاني تبديل ساخته است ( انعام‌ / 122 ) . « الصُّمَّ » : كران . مراد افرادي است كه پنبه غفلت گوش ايشان را آگنده است ، و اباطيل ايشان را از حقائق گريزان كرده است . « الدُّعَآءَ » : نداء ( نگا : انبياء / 45 ) . « وَلَّوْا » : ( نگا : اسراء / 46 ، نمل‌ / 10 ) . « مُدْبِرِينَ » : ( نگا : توبه‌ / 25 ، انبياء / 57 ) . « وَلَّوْا مُدْبِرِينَ » : كساني كه بسيار رويگردان و گريزانند .‏

آيه 81
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو نمي‌تواني كوردلان را از گمراهيشان بازگرداني و به سوي حق رهنمودشان كني . تو تنها كساني را مي‌تواني شنوا ( و با حق آشنا ) گرداني كه به آيات ما ايمان داشته باشند ، چرا كه آنان تسليم شوندگان ( حقائق و مخلصان و فرمانبرداران اوامر خدا ) هستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعُمْيِ » : جمع أَعْمي ، كوران . مراد كوردلان و دل مردگان است ( نگا : بقره‌ / 18 و 171 ) . « إِنْ » : حرف نفي است . « مُسْلِمُونَ » : مطيعان . مخلصان . تسليم شوندگان .‏

آيه 82
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه فرمان وقوع قيامت فرا مي‌رسد ( و مردمان در آستانه رستاخيز قرار مي‌گيرند ، از جمله نشانه‌هاي آن ، يكي اين است كه ) ما جانوري را از زمين براي مردمان بيرون مي‌آوريم كه با ايشان سخن مي‌گويد ( و برخي از سخنانش اين است كه كافران كه ) به آيات خدا ايمان نمي‌آوردند ( اينك با چشم خود ببينند كه قيامت دارد شروع مي‌شود و عذاب الهي گريبانگيرشان مي‌گردد و ديگر پشيماني سودي ندارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَقَعَ » : رخ داد . فرا رسيد . حتمي و ثابت شد ( نگا : اعراف‌ / 71 و 118 و 134 ، يونس‌ / 51 ، واقعه‌ / 1 ، حاقّه‌ / 15 ) . در اينجا مراد نزديك شدن قيامت و پيدايش نشانه‌هاي ظهور آن است . « الْقَوْلُ » : فرمان و حكم خدا . مراد فرموده خداوندي دالّ بر وعيد كافران به عذاب است ( نگا : اسراء / 16 ، قصص‌ / 63 ، زمر / 71 ، ِ / 14 ) . « دَآبَّةً » : جنبنده . حيوان . مراد حيواني است كه داراي مشخّصات و صفات خاصّ خود بوده و ظهور آن يكي از علائم فرا رسيدن قيامت و بسته شدن درگاه توبه است . قرآن به اجمال از آن گذشته است و اين ما را بس . احاديث فراواني را درباره نوع و شكل و محلّ خروج و كارهاي وي ، به پيغمبر ( نسبت داده‌اند كه علماء و فقهاء ، اغلب آنها را مردود و نامقبول دانسته‌اند ( نگا : تفسير روح‌المعاني ، قاسمي ، كبير ، الواضح ، المراغي ) . حتي برخي ( دَآبَّة ) را مفرد و برخي جمع ، و گروهي آن را حيوان يا حيوانها ، و دسته‌اي آن را انسان يا انسانهاي مصلح دانسته‌اند ( نگا : تفسير الواضح ، تفسير عبدالكريم خطيب ، نمونه . . . ) . « أَنَّ النَّاسَ . . . » : در اصل : بِأَنَّ النَّاسَ . . . لاِنَّ النَّاسَ . . . است .‏

آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزي ( را اي پيغمبر ! يادآور شو كه قيامت فرا مي‌رسد و ) گروه عظيمي از همه ملّتها را گرد مي‌آوريم كه ( در دنيا ) آيات ( كتابهاي آسماني و معجزات پيغمبران ربّاني و نشانه‌هاي جهاني دالّ بر وجود ) ما را تكذيب مي‌كرده‌اند ، و پس ( از گردآوري ايشان ، جملگي ) آنان به يكديگر ملحق و در كنار همديگر نگاه داشته مي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَوْجاً » : گروه و جماعت فراوان . مراد كافران و ناباوران سراسر تاريخ كره خاكي است . « مِمَّنْ » : حرف ( مِنْ ) بيانيّه است . يعني : از كساني كه . برخي هم ( مِنْ ) را تبعيضيّه گرفته‌اند و گفته‌اند : مراد از فوج تكذيب‌كنندگان ، رؤساي خط‌دهنده شيطان‌صفت و سردستگان گمراه و گمراهساز گروهها و دسته‌هاي مختلف مردمان در طول تاريخ است كه براي توبيخ بيشتر ، زودتر به پيش خوانده مي‌شوند و مجازات مي‌گردند ( نگا : هود / 98 ، مريم‌ / 69 ) . « ءَايَات‌ » : مراد آيات كتابهاي منزل آسماني ، و معجزات انبياء ربّاني ، و نشانه‌هاي جهاني دالّ بر وجود خدا است ( نگا : يوسف‌ / 105 ، فصّلت‌ / 53 ) . « يُوزَعُونَ » : ( نگا : نمل‌ / 17 ) .‏

آيه 84
‏متن آيه : ‏
‏ حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَكَذَّبْتُم بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْماً أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زماني كه ( به پاي حساب سوق ، و در آنجا حاضر ) مي‌آيند ( خدا توبيخ‌كنان خطاب بديشان ) مي‌گويد : آيا آيات مرا تكذيب كرده‌ايد ، بدون آن كه ( تحقيق نموده و ) كاملاً از آنها آگاهي پيدا كرده باشيد ؟ ! اصلاً ( شما در دنيا ) چه كار مي كرده‌ايد ؟ ( مگر بيهوده آفريده شده بوديد ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَآءُوا » : در مكان حساب و كتاب حاضر آمدند . « وَ لَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْماً » : درباره آيات كتابهاي آسماني و معجزات پيغمبران و نشانه‌هاي دالّ بر وجود يزدان و پخش در گستره جهان ، تحقيق نكرديد و بدون احاطه علمي بدانها ، درصدد انكار آنها برآمديد ؟ جمله حاليّه است . « أمَّا ذَا » : يا چه خبر را . مركّب از حرف عطف ( أَمْ ) و ( مَا ) استفهاميّه است . در اصل از آنان درباره دو چيز سؤال مي‌شود : يكي از تكذيب بدون تحقيق و آگاهي ، و ديگر از اعمالي كه انجام مي‌داده‌اند .‏

آيه 85
‏متن آيه : ‏
‏ وَوَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِم بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لَا يَنطِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( سرانجام ) فرمان ( خدا درباره ايشان صادر و عذاب ) به سبب ظلمي كه كرده‌اند گريبانگيرشان مي‌شود و ( آنان چنان مبهوت و درمانده مي‌گردند كه براي دفاع از خود ) سخني براي گفتن ندارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ » : ( نگا : نمل / 82 ) . « بِمَا ظَلَمُوا » : به سبب ظلمي كه كرده‌اند و آن تكذيب آيات خدا ، بدون تحقيق و بررسي و علم و آگاهي است .‏

آيه 86
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر نمي‌بينند كه ما شب را ( تاريك ) ساخته‌ايم تا در آن بيارامند ، و روز را روشن نموده‌ايم ( تا در آن به تلاش پردازند ؟ ) قطعاً در اين ( ساختار شبها و روزها ، و دگرگوني ظلماني و نوراني ، كه موجب فعل و انفعالات فراوان و گردش چرخه حيات مردمان است ) نشانه‌هائي ( دالّ بر وجود قادر متعال و ايزد لايزال ) است براي مردماني كه ( درباره حقائق مي‌انديشند و به حقائق مسلم ) ايمان مي‌آورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَعَلْنَا الَّيْلَ » : شب را ساخته‌ايم با تاريكيها و همه ويژگيهائي كه دارد . اصل آن جَعَلْنَا الَّيْلَ مُظْلِماً است . « لِيَسْكُنُوا » : تا بيارامند . ( نگا : يونس‌ / 67 ، قصص‌ / 72 ) . « مُبْصِراً » : واضح و آشكار . روشن ( نگا : اسراء / 12 و 59 ، نمل‌ / 13 ) .‏

آيه 87
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( يادآور شو ) روزي كه در صور دميده شود ، و تمام كساني كه در آسمانها و زمينند وحشت‌زده و هراسناك شوند ، مگر كساني كه خدا بخواهد . و همگان فروتنانه در پيشگاه او حاضر و آماده مي‌گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَوْمَ » : عطف بر ( يَوْمَ ) در آيه 83 است . « فَزِعَ » : وحشت‌زده و هراسان گردد . « إِلاّ مَنْ . . . » : ( نگا : انبياء / 101 - 103 ) . « دَاخِرِينَ » : فروتنان و كرنش بران ( نگا : نحل‌ / 48 ) .‏

آيه 88
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كوهها را مي‌بيني و آنها را ساكن و بي‌حركت مي‌پنداري ، در حالي كه كوهها مانند ابرها در سير و حركت هستند ( چرا كه كوهها بخشي از كره زمين بوده و كره زمين به دور خود و به دور خورشيد مي‌گردد ) . اين ساختار خدائي است كه همه چيز را محكم و استوار ( و مرتّب و منظّم ) آفريده است . ( خداوندي كه حساب و نظام در برنامه آفرينش او است ) مسلّماً وي از كارهائي كه شما انجام مي‌دهيد بس آگاه است ( و كردار نيك و بدتان را بي‌جزا و سزا نمي‌گذارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَامِدَةً » : ساكن و ثابت . آرام و بي‌حركت . « وَ هِيَ تَمُرُّ . . . » : از آنجا كه حركت كوهها به ناچار بايد همراه حركت همه زمينهاي متّصل بدانها باشد ، لذا حركت كوهها اشاره به حركت زمين است . زمين هر شبانه‌روز يك بار به دور خود مي‌گردد ، آن را حركت وضعي مي‌نامند ، و هر سال يك بار به دور خورشيد مي‌گردد و آن را حركت انتقالي مي‌گويند . « صُنْعَ » : آفرينش . ساختار . مفعول مطلق فعل محذوفي بوده و تقدير چنين است : صَنَعَ اللهُ ذلِكَ صُنْعاً . اضافه مصدر است به فاعل خود . « أَتْقَنَ » : محكم و استوار درست كرده است . منظّم و مرتّب و به تمام و به كمال آفريده است . اين آيه يكي از معجزات قرآن است . چرا كه تا آن زمان صحبت كردن از حركت زمين در جهان مطرح نبوده است و اگر هم بوده باشد مشهور و مقبول عام نبوده است .‏

آيه 89
‏متن آيه : ‏
‏ مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه كارهاي پسنديده ( چون ايمان به خدا و اخلاص در طاعت ) انجام بدهند ، پاداش بهتر و والاتري از آن خواهند داشت ( كه رضا و خوشنودي پروردگار است ) ، و در آن روز ( كه قيامت فرا مي‌رسد و ترس و خوف مردمان را فرا مي‌گيرد ) چنين كساني در امن و امان بسر مي‌برند ( و غم و اندوه و دلهره و نگراني همگاني ، از آنان به دور است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَزَعٍ » : ترس و هراس ( نگا : انبياء / 103 ) . « ءَامِنُونَ » : جمع ءَامِن ، در امن و امان . دور از بلا و مصيبت و خوف و هراس . مفرد آمدن بخش نخست آيه ، با توجّه به لفظ ( مَنْ ) ، و جمع آمدن قسمت دوم آيه ، با توجّه به معني آن است .‏

آيه 90
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كساني كه كارهاي ناپسند ( چون شرك و معصيت ) انجام مي‌دهند ، به رو در آتش افكنده مي‌شوند ( و بدان سرنگون مي‌گردند ، و بديشان گفته مي‌شود : ) آيا جزائي جز سزاي آنچه مي‌كرديد ( و معاصي و كفري كه مي‌ورزيديد ) به شما داده مي‌شود ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُبَّتْ » : به رو افكنده شد . به صورت بر زمين انداخته شد . از ماده ( كبّ ) به معني افكندن چيزي به صورت بر زمين است . ذكر ( وُجُوه ) براي تأكيد است ، و مراد از ( وُجُوه ) هم همه اندامها است .‏

آيه 91
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به من دستور داده شده است كه تنها و تنها خداوند اين شهر ( مقدّس مكّه نام ) را بپرستم . آن خداوندي كه چنين شهري را حرمت بخشيده است ( و آن را حرم امن و امان ساخته است ، و حرام فرموده است كه با كشتن انساني يا ظلم به كسي ، و يا با ذبح حيوان و جانور پناهنده بدان ، و يا اين كه با كندن درخت و گياه آن بدان اهانت گردد . امّا تصوّر نشود كه فقط اين سرزمين ملك خدا است ، بلكه در عالم هستي ) همه چيز از آن او است . و به من فرمان داده شده است كه از زمره تسليم شدگان باشم ( و همچون ساير مخلصان در برابر او كرنش ببرم و بس ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَبِّ » : خداوند . صاحب . « هذِهِ الْبَلْدَةِ » : اين شهر . مراد مكّه مشرّفه است . « حَرَّمَهَا » : آن را حرمت و كرامت بخشيده است . آن را حرام كرده است ( نگا : مائده‌ / 96 و 97 ، ابراهيم‌ / 37 ) . « الْمُسْلِمِينَ » : تسليم شوندگان . منقادان . مخلصان .‏

آيه 92
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( به من فرمان داده شده است ) اين كه قرآن را بخوانم ( و آن را بررسي و وارسي كرده و خود بفهمم و به ديگران تفهيم نمايم ، و در همه كارهاي زندگي برنامه خويشتن گردانم ) . پس هر كس ( در پرتو آن ) راهياب شود براي ( خير و صلاح و سعادت دنيوي و اخروي ) خود راهياب شده است ، و هر كس ( از قرآن دوري كند و در نتيجه ) گمراه گردد ( سزاي خود را مي‌بيند ) . و بگو : من فقط از زمره بيم دهندگان مي‌باشم ( و يكي از پيغمبران خدا بوده و وظيفه ما رساندن فرمان يزدان است و حساب و كتاب بر خداي منّان ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَتْلُوَ » : تلاوت نمايم . الف زائدي در رسم‌الخطّ قرآني در آخر دارد .‏

آيه 93
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بگو : حمد و سپاس خداي را سزا است . او آيات خود را به شما نشان خواهد داد و شما آنها را خواهيد شناخت ، و پروردگار تو از آنچه انجام مي‌دهيد غافل و بي‌خبر نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَيُرِيكُمْ ءَايَاتِهِ » : مراد از آيات ، آثار قدرت خدا در دنيا و اسرار عالم هستي است كه در پرتو پيشرفت علم ، مردمان با خداشناسي آشناتر مي‌شوند . يا اين كه مراد از آيات ، فرموده‌هاي قرآن است كه با گذشت زمان و ترقّي دانش و معرفت ، اعجاز آن نمايانتر مي‌گردد ( نگا : فصّلت‌ / 53 ) .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره نمل / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 02:57:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره شعراء / تفسیر نور / آیات 201 - 227 شعراء

آيه 201
‏متن آيه : ‏
‏ لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( امّا ايشان ، به سبب دلهاي بيماري كه دارند ) بدان ايمان نمي‌آورند ، تا عذاب دردناك را ( و مجازات شديدي را كه بدان بيم داده شده بودند ) مي‌بينند . ( امّا چه فايده كه ديگر ايمان ايشان پذيرفته و سودمند نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعَذَاب‌ » : مراد عقاب و عذابي است كه از آن بيم داده شده‌اند .‏

آيه 202
‏متن آيه : ‏
‏ فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏عذاب ، ناگهاني گريبانگير ايشان مي‌گردد . به گونه‌اي كه نمي‌فهمند ( چگونه و از كجا سر رسيده است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَغْتَةً » : ناگهاني . « وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ » : به گونه‌اي كه از آمدن آن خبردار و آگاه نمي‌شوند و غافلگير مي‌گردند .‏

آيه 203
‏متن آيه : ‏
‏ فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( و به هنگام نزول عذاب فرياد برمي‌آورند ) و مي‌گويند : آيا به ما مهلتي و فرصتي داده مي‌شود ؟ ! ( آخر اكنون همه چيز را مي‌دانيم و سخت پشيمانيم و گوش بفرمانيم ! مگر چنين چيزي ممكن است‌ ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُنظَرُونَ » : مهلت داده شدگان ( نگا : اعراف‌ / 15 ، حجر / 8 و 37 ) . « هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ » : اين جمله مي‌تواند بيانگر قطع اميد و اظهار تأسّف ايشان باشد ، و يا اين كه بيانگر درخواست بي‌پاسخ آنان بشمار آيد .‏

آيه 204
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا درخواست سرعت گرفتن و جلو افتادن ( نزول ) عذاب ما را داشتند ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَسْتَعْجِلُونَ » : درخواست جلو انداختن دارند . درخواست مي‌نمايند عذاب پيش از زمان خود فرا رسد . اشاره به اين است كه كافران بارها تمسخركنان به پيغمبران مي‌گفتند : هر چه زودتر خدا عذابي را كه ما را از آن مي‌ترسانيد به ما برساند ( نگا : اعراف‌ / 70 و 77 ، انفال‌ / 32 ، هود / 32 ، عنكبوت‌ / 29 ، احقاف‌ / 22 ) .‏

آيه 205
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَرَأَيْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو ببينم ، اگر ما سالهاي ديگري ايشان را ( از اين زندگي دنيا ) بهره‌مند سازيم ( و با خوشي و خرّمي مدّت ديگري را بسر ببرند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اَفَرَأَيْتَ » : به من بگو . بيان كن ( نگا : مريم‌ / 77 ، فرقان‌ / 43 ) . « سِنِينَ » : سالها .‏

آيه 206
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ جَاءهُم مَّا كَانُوا يُوعَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس عذابي كه به آنان وعده داده مي‌شود ، دامنگيرشان گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا » : فاعل فعل ( جَآءَ ) است .‏

آيه 207
‏متن آيه : ‏
‏ مَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يُمَتَّعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين تمتّع و بهره‌گيري از دنيا ، براي آنان چه سودي خواهد داشت‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا » : واژه نخستين استفهاميّه ، و واژه دوم موصوله يا مصدريّه است .‏

آيه 208
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما اهل هيچ شهر و دياري را هلاك نكرده‌ايم ، مگر اين كه بيم دهندگاني ( از پيغمبران ) داشته‌اند ( و قبلاً به ميان ايشان رفته‌اند و به اندرز و رهنمودشان برخاسته‌اند و آنان را به اوامر و نواهي خدا آشنا ساخته‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَرْيَةٍ » : شهر و ديار . مراد ساكنان آنجا است .‏

آيه 209
‏متن آيه : ‏
‏ ذِكْرَى وَمَا كُنَّا ظَالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تا متذكّر شوند و بيدار گردند . ما هرگز ستمگر نبوده‌ايم ( تا پيش از ارسال پيغمبران و اتمام حجّت بر مردمان ، ايشان را عذاب دهيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذِكْري‌ » : يادآوري و عبرت . مفعول له است . يا خبر مبتداي محذوف و تقدير چنين است : هذِهِ ذِكْري . . . .‏

آيه 210
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين قرآن را شياطين فرو نياورده‌اند ( و بلكه جبريل آن را فرو آورده است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا تَنَزَّلَتْ . . . » : مشركان مي‌گفتند : جنّيان و شياطين قرآن را به محمّد مي‌رسانند ، و او همچون كاهنان الهامات و اطّلاعات خود را از ايشان دريافت مي‌دارد .‏

آيه 211
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا يَنبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اصلاً اين كار ) ايشان را نسزد ، و توانائي ( چنين كاري را ) ندارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا يَنْبَغِي لَهُمْ » : ايشان را نسزد . سزاوار آن نيستند .‏

آيه 212
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً ايشان از گوش فرا دادن ( به فرشتگان و دريافت پيام آسماني از ايشان ) محروم و بركنارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« السَّمْع‌ » : گوش فرا دادن و شنيدن ( نگا : حجر / 9 ، جنّ‌ / 8 و 9 ) .‏

آيه 213
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بجز خدا معبودي را به فرياد مخوان و پرستش مكن ، كه ( اگر چنين كني ) از زمره عذاب شوندگان خواهي بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَدْعُ » : به فرياد مخوان . به كمك مطلب . پرستش مكن . « مَعَ اللهِ » : با خدا . مراد بجز خدا است . « فَتَكُونَ . . . » : مخاطب پيغمبر و مراد افراد امّت است .‏

آيه 214
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خويشاوندان نزديك خود را ( از شرك و مخالفت با فرمان پروردگار ) بترسان ( و آنان را به سوي توحيد و دادگري فرا خوان ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَشِيرَة » : وابستگان و خويشان ( نگا : توبه‌ / 24 ) .‏

آيه 215
‏متن آيه : ‏
‏ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بال ( محبّت و مودّت ) خود را براي مؤمناني كه از تو پيروي مي‌كنند بگستران .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِخْفِضْ جَنَاحَكَ » : بگستران بال خود را . مراد نرمخوئي و فروتني و مهرباني است ( نگا : حجر / 88 ) .‏

آيه 216
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر آنان ( كه خويشان تو مي‌باشند ) از فرمان تو سركشي كردند ، بگو : من از كار شما بيزارم ( و شما را دوست نمي‌دارم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَصَوْكَ » : از تو سرپيچي و سركشي كردند و نافرماني نمودند . مرجع ضمير ( و ) خويشان نزديك است . يا مرجع آن مؤمنين است كه اگر در احكام و فروع اسلام از محمّد ( پيروي نكنند ، از ايشان و معاصي ايشان بيزاري مي‌جويد .‏

آيه 217
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بر خداي چيره و مهربان توكّل كن .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 218
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن خدائي كه تو را مي‌بيند بدان گاه كه ( براي نماز تهجّد ) برمي‌خيزي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَقُومُ » : برمي‌خيزي . پا مي‌شوي . مراد قيام براي تهجّد ، يعني نماز شب يا ساير نمازهاي ديگر است .‏

آيه 219
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( همچنين مي‌بيند ) حركت ( قيام و ركوع و سجود و نشست و برخاست ) تو را در ميان ( صف جماعت ) سجده برندگان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَقَلُّبَ » : انتقال از حالي به حالي . مراد اوضاع و احوال قيام و ركوع و سجده ، و بالاخره حركات و سكنات نمازگزار است . « السَّاجِدِينَ » : سجده برندگان . مراد مؤمناني است كه به نماز جماعت مشغولند .‏

آيه 220
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چرا كه او بس شنوا و آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 221
‏متن آيه : ‏
‏ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا به شما خبر بدهم شياطين بر چه كسي نازل مي‌شوند ( و القاء وسوسه مي‌كنند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هَلْ أُنَبِّئُكُمْ . . . » : اين آيه پاسخ به تهمت كافران است كه مي‌گفتند قرآن را شياطين به محمّد القاء مي‌كنند .‏

آيه 222
‏متن آيه : ‏
‏ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بر كساني نازل مي‌گردند كه كذّاب و بس گناهكار باشند . ( چرا كه كاهنان و غيبگويان دروغزن و پلشت‌مي‌باشند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَفَّاكٍ » : مرتكب شونده زشت‌ترين دروغها . كذّابي كه دائماً دروغهاي بزرگ را رديف مي‌سازد . « أَثِيمٍ » : گناهكار و بزهكار .‏

آيه 223
‏متن آيه : ‏
‏ يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به شياطين ) گوش فرا مي‌دهند ، و بيشترشان دروغگويند ( و از پيش خود چيزهائي به هم مي‌بافند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُلْقُونَ السَّمْعَ » : گوش فرا مي‌دهند . شنيده‌هاي خود را به ديگران القاء مي‌كنند و مي‌رسانند . « وَ أَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ » : بيشترشان دروغگويند . مراد اين است كه كاهنان و غيبگويان مطلقاً دروغگويند ، ولي سخنان دروغ خود را در لابلاي سخنان و واژه‌هاي صحيح پنهان و بيان مي‌دارند .‏

آيه 224
‏متن آيه : ‏
‏ وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سرگشتگان و گمراهان از شعراء پيروي مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الشُّعَرَآءُ . . . » : كافران مي‌گفتند قرآن شعر است و محمّد از زمره شاعران است . خدا مي‌فرمايد اغلب شعراء سخنانشان مبتني بر باطل و دروغ است و به دنبال خيال روان مي‌گردند . ولي محمّد از خدا سخنان خود را دريافت مي‌دارد و كلامش احكام و حكمت و دستور زندگي است .‏

آيه 225
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر نمي‌بيني كه آنان به هر راهي بي‌هدف پا مي‌گذارند ( و غرق تخيّلات و تشبيهات شاعرانه خويش بوده و در بند منطق و استدلال نمي‌باشند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَادٍ » : درّه . مراد راه است . نوع كلام و فن سخن . مراد انواع شعر ، از قبيل : هجاء و مدح و غزل و غيره است . در اينجا تنها فنون و انواع شعر مورد نظر است . « يَهِيمُونَ » : سرگشته روان مي‌گردند . بي‌هدف اقدام مي‌كنند .‏

آيه 226
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اين كه ايشان چيزهائي مي‌گويند كه خودشان انجام نمي‌دهند و بدانها عمل نمي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 227
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر شاعراني كه مؤمن هستند و كارهاي شايسته و بايسته مي‌كنند و بسيار خدا را ياد مي‌نمايند ( و اشعارشان مردم را به ياد خدا مي‌اندازد ) و هنگامي كه مورد ستم قرار مي‌گيرند ( با اين ذوق خويش خود را و ساير مؤمنان را ) ياري مي‌دهند . و كساني كه ستم مي‌كنند خواهند دانست كه بازگشتشان به كجا و سرنوشتشان چگونه است ! !‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنتَصَرُوا » : كمك كردند و ياري دادند . مراد دفاع از اسلام و مؤمنان و پاسخ به هجاء باطل كافران با هجاء حق است . « مُنقَلَبٍ » : مرجع ، بازگشت ( نگا : كهف‌ / 36 ) . « يَنقَلِبُونَ » : برمي‌گردند . بازگشت مي‌كنند ( نگا : شعراء / 50 ) .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره شعراء / تفسیر نور / آیات 201 - 227 شعراء  لینک ثابت
 [ 02:53:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره شعراء / تفسیر نور / آیات 151 - 200 شعراء

آيه 151
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از فرمان اسراف كنندگان فرمانبرداري مكنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْرَ » : فرمان . مراد دستور و فرمان سران و رهبران ستمكار و بزهكار است .‏

آيه 152
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن كساني كه در زمين تباهي مي‌نمايند و اصلاح نمي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 153
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قوم ثمود به صالح پاسخ دادند و ) گفتند : تو از زمره جادوشدگان و ديوانگان هستي و بس . ( اين است كه چنين پريشان‌گوئي و ياوه‌سرائي مي‌كني ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُسَحَّرِينَ » : جادوشدگان . عقل از دست دادگان و ديوانگان ( نگا : اسراء / 47 ) .‏

آيه 154
‏متن آيه : ‏
‏ مَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو انساني همچون خود ما بيش نيستي ، ( آخر چگونه گمان مي‌بري كه پيغمبر شده‌اي‌ ؟ ) اگر از زمره راستگوياني ، معجزه‌اي را به ما بنما .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : معجزه . نشانه .‏

آيه 155
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هنگامي كه خدا شتر ماده‌اي را معجزه‌آسا براي صالح پديدار كرد ، صالح بديشان ) گفت : اين شتري است ( كه خدا آن را معجزه شما نموده است ) . يك روز سهم آب متعلّق به آن و روز جداگانه ديگري سهم آب متعلّق به شما است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَاقَةٌ » : ( نگا : اعراف‌ / 73 و 77 ، هود / 64 ، اسراء / 59 ، قمر / 27 ) . « شِرْبٌ » : سهم آب . نصيب و بهره‌اي از آب . اين شتر ، يك شتر عادي نبوده و گويا از ويژگيهاي آن يكي اين بوده است كه يك روز آب آبادي را به خود اختصاص مي‌داد و مي‌نوشيد !‏

آيه 156
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كمترين آزاري به آن نرسانيد كه اگر چنين كنيد عذاب روز بزرگ ، شما را فرو خواهد گرفت .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَوْمٍ عَظيمٍ » : روز بزرگ . مراد عذاب بزرگ است كه در روز معيّن و مقدّر رخ مي‌دهد . نسبت دادن عظيم به روز ، به جاي نسبت آن به عذاب براي مبالغه است . چرا كه عظمت روز ، به علّت عظمت بلا و مصيبت وارده است .‏

آيه 157
‏متن آيه : ‏
‏ فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ولي آنان شتر را ( با تير ) كشتند و ( عذاب خدا را در چند قدمي خود ديدند و از كرده خود ) پشيمان شدند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَقَرُوهَا » : شتر را كشتند ( نگا : اعراف‌ / 77 ، هود / 65 ) .‏

آيه 158
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏عذاب ايشان را فرو گرفت ( و پشيماني بديشان سودي نبخشيد ) . مسلّماً در اين ( سرگذشتِ پايمردي پيغمبران و مؤمنان ، و سرنوشت كافران و ظالمان ) درس عبرتي ( براي مردمان ، و همچنين نشانه‌اي از قدرت خداوند جهان در ياري دينداران و نابودي بي‌دينان و گردنكشان تاريخ ) است . و اكثر ( قوم ثمود هم ايمان نياوردند و همچون قوم عاد ) ايشان ( نيز از زمره ) مؤمنان نشدند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّ فِي ذلِكَ . . . » : ( نگا : شعراء / 139 ) .‏

آيه 159
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان پروردگار تو چيره ( بر گردنكشان و ) مهربان ( در حق مؤمنان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 160
‏متن آيه : ‏
‏ كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قوم لوط پيغمبران را دروغگو ناميدند ( و از ايشان پيروي نكردند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 161
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن زمان كه برادرشان لوط بديشان گفت : هان ! پرهيزگاري كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلا تَتَّقُونَ » : ( نگا : شعراء / 106 ) .‏

آيه 162
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان من پيغمبر اميني براي شما هستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 163
‏متن آيه : ‏
‏ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 164
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در برابر اين ( دعوت آسماني ) مزدي از شما نمي‌خواهم . اجر و پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ أَجْرِيَ . . . » : ( نگا : شعراء / 109 ) .‏

آيه 165
‏متن آيه : ‏
‏ أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا در ميان جهانيان ، به سراغ جنس ذكور مي‌رويد ( و با ايشان به جاي زنان آميزش مي‌نمائيد ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الذُّكْرَانَ » : جمع ذَكَر ، نرها ، مراد مردان است ( نگا : شوري‌ / 50 ) . « مِنَ الْعَالَمِينَ » : در ميان زنان و مردان ، به سراغ مردان مي‌رويد و همجنسگرائي مي‌كنيد . در ميان مردمان جهان ، تنها شما اين انحراف را پيش گرفته و به چنين كار پست و ننگيني آلوده‌ايد .‏

آيه 166
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و همسراني را كه پروردگارتان برايتان آفريده است رها مي‌سازيد . بلكه اصلاً شما قومي هستيد كه ( با ارتكاب همه معاصي ، در ظلم به خود و جامعه ) از حدّ مي‌گذريد ( و مرزي ميان خوب و بد به رسميّت نمي‌شناسيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَذَرُونَ » : رها مي‌سازيد . ترك مي‌كنيد ( نگا : بقره‌ / 278 ) . « عَادُونَ » : متجاوزين . از حدود و مقرّرات خدا درگذرندگان ( نگا : بقره‌ / 173 و 190 ) .‏

آيه 167
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : اي لوط ! اگر ( از اين سخنان ) دست نكشي ، از زمره تبعيد شدگان ( از شهر و ديار ما ) خواهي بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُخْرَجِينَ » : اخراج شدگان . تبعيد شدگان .‏

آيه 168
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( لوط بديشان پاسخ داد و ) گفت : من از كار شما نفرت دارم ( و زشت و ناپسندش مي‌دانم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقَالِينَ » : جمع قالي ، دشمن دارندگان . بيزاران ، كينه به دل دارندگان .‏

آيه 169
‏متن آيه : ‏
‏ رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارا ! مرا و اهل و عيال و پيروان مرا از ( عذابي كه سزاوار ) كارهاي ايشان ( است ) به دور و محفوظ دار !‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَهْلِي‌ » : مراد از اهل ، افراد مؤمن خانواده و همه پيروان است . « مِمَّا يَعْمَلُونَ » : از آنچه انجام مي‌دهند . مراد نجات از بلا و عذاب درهم كوبنده‌اي است كه زشتكاريها و گناهان ايشان به دنبال دارد .‏

آيه 170
‏متن آيه : ‏
‏ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما او را و جملگي خاندان و پيروان او را ( از عذاب و بلاي نابودكننده ناشي از كردار بزهكاران ) رهائي بخشيديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَجْمَعِين » : جملگي . تأكيد است .‏

آيه 171
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَّا عَجُوزاً فِي الْغَابِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر پيرزني را كه ( همسر او بود ، و به سبب همكاري با بزهكاران ) از هلاك شدگان گرديد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَجُوزاً » : پيرزني . مراد همسر لوط است ( نگا : تحريم‌ / 10 ) . « الْغَابِرِينَ » : هالكين . نابود شوندگان ( نگا : اعراف‌ / 83 ) . باقيماندگان . « فِي الْغَابِرِينَ » : از زمره هلاك شوندگان . از جمله باقيماندگان در عذاب به همراه كافران و فاجران .‏

آيه 172
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس ما ديگران را نابود كرديم ( و جملگي اهل شهر را با شهر زير و رو نموده و درهم كوبيديم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الآخَرِينَ » : ديگران . مراد ساكنان شهر است كه لوط و مؤمنان از ميانشان گريخته و به بيرون شهر رفته بودند .‏

آيه 173
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَراً فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بر سرشان باران ( سنگ ) را بارانديم امّا چه باران بدي كه اين گروه تهديد شدگان را فرو گرفت ! ( باراني كه سخت شهر و ديارشان را ويران و نابود كرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْطَرْنَا » : بارانديم . مراد سنگباران است ( نگا : هود / 82 ) . « الْمُنذَرِينَ » : بيم داده شدگان . تهديد شدگان . مراد قوم لوط است كه توسّط لوط تهديد به عذاب الهي شده بودند .‏

آيه 174
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در اين ( ماجراي قوم لوط ) درس عبرتي ( براي هوشياران ) است ، و بيشتر آن قوم ايمان نياوردند ( و سزاي خود را ديدند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 175
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً پروردگار تو چيره ( بر نابودي بزهكاران و جبّاران تاريخ ) و مهربان ( در حق مؤمنان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 176
‏متن آيه : ‏
‏ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ساكنان اَيْكَه پيغمبران را دروغگو ناميدند ( و از ايشان پيروي نكردند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَصْحَابُ الأيْكَةِ » : ( نگا : حجر / 78 ) .‏

آيه 177
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه شعيب بديشان گفت : هان ! پرهيزگاري كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلا تَتَّقُونَ » : ( نگا : شعراء / 106 ) .‏

آيه 178
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مسلّماً من براي شما پيغمبر اميني هستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 179
‏متن آيه : ‏
‏ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از خدا بترسيد و از من پيروي كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 180
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من در برابر دعوت خود هيچ گونه پاداشي از شما نمي‌خواهم و پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 181
‏متن آيه : ‏
‏ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پيمانه را به تمام و كمال بپردازيد ، و از زمره كم‌دهندگان ( جنس به مردم و كاهندگان اموال ايشان ) نباشيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَوْفُوا الْكَيْلَ » : ( نگا : انعام‌ / 152 ) . « الْمُخْسِرِينَ » : كم دهندگان ، كاهندگان ( نگا : الرحمن‌ / 9 ، مطفّفين‌ / 3 ) .‏

آيه 182
‏متن آيه : ‏
‏ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و با ترازوي درست ( اشياء و اجناس را ) بكشيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زِنُوا » : وزن كنيد . بكشيد . « الْقِسْطَاسِ » : ترازو . « الْمُسْتَقِيمِ » : صحيح و درست .‏

آيه 183
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اشياء مردم را نكاهيد ( و حقوق ايشان را ضايع نكنيد ) و در زمين تباهي نورزيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَبْخَسُوا » : نكاهيد ( نگا : اعراف‌ / 85 ، هود / 85 ) . « لا تَعْثَوْا » فساد نكنيد ( نگا : بقره‌ / 60 ) .‏

آيه 184
‏متن آيه : ‏
‏ وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بپرهيزيد از ( عذاب ) كسي كه شما و نسلهاي گذشته را آفريده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْجِبِلَّةَ » : جماعت و گروه . مراد دسته‌ها و نسلهاي قوي و مقتدر است ( نگا : يس‌ / 62 ) .‏

آيه 185
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : تو قطعاً از جمله جادوشدگان و ديوانگاني .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُسَحَّرِينَ » : ( نگا : شعراء / 153 ) .‏

آيه 186
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو انساني جز ما نيستي و ما مسلّماً تو را از زمره دروغگويان مي‌دانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ » : حتماً . مسلّماً . مخفّف از مثقّله است . بعضي هم حرف ( إِنْ ) را نافيه و لام ( لَمِن ) را به معني ( إِلاّ ) مي‌دانند .‏

آيه 187
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفاً مِّنَ السَّمَاءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر راست مي‌گوئي ( كه پيغمبري ) تكّه‌هائي از آسمان بر سر ما فرو ريز .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كِسَفاً » : جمع كِسْفَة ، قطعات . تكّه‌ها ( نگا : اسراء / 92 ) .‏

آيه 188
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( شعيب بديشان ) گفت : پروردگار من آگاه‌تر ( از هر كسي ) از كارهائي است كه شما مي‌كنيد ( و معاصي و گناهاني كه مي‌ورزيد . مطمئنّاً عذاب درخور گناهتان را در وقت مقدّر به شما مي‌رساند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَبِّي أَعْلَمُ . . . » : اين سخن بر نهايت تفويض و توكّل شعيب ، و غايت تهديد ايشان دلالت دارد .‏

آيه 189
‏متن آيه : ‏
‏ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او را تكذيب كردند و در نتيجه عذاب روزِ ابر ايشان را فرو گرفت ( و آتش سوزان آنان را سوزاند ) . واقعاً عذاب روز بزرگي بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الظُّلَّةِ » : ابر سايه‌گستر ( نگا : اعراف‌ / 171 ) . گويا از شدّت گرما به زير ابر بزرگي پناهنده شده بودند و ابر بر آنان باران آتش باراند و ايشان را به بدترين وجه سوزاند . « عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ » : ( نگا : شعراء / 135 و 156 ) .‏

آيه 190
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همانا در اين ( سرگذشت نيز ) درس عبرتي است ( براي عاقلان ) و بيشتر ايشان ( هم ) ايمان نياوردند ( و جزاي خود را ديدند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 191
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان پروردگارت چيره و مهربان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 192
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( قرآن ) فرو فرستاده پروردگار جهانيان است ( و همه سرگذشتهاي مذكور در آن راست ، و احكام آن تا روز قيامت برجا و واجب‌الاجرا است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّهُ » : همانا قرآن . « تَنزِيلُ » : مصدر است و به معني اسم مفعول است ، يعني مُنَزَّل و فرو فرستاده ( نگا : انعام‌ / 114 ) .‏

آيه 193
‏متن آيه : ‏
‏ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏جبرئيل آن را فرو آورده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الرُّوحُ الأمِينُ » : لقب جبريل ( ع ) است .‏

آيه 194
‏متن آيه : ‏
‏ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بر قلب تو ، تا از زمره بيم دهندگان باشي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَلْب‌ » : مراد روح پيغمبر است كه پايگاه نزول معجزه بزرگ و جاويدان قرآن است .‏

آيه 195
‏متن آيه : ‏
‏ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏با زبان عربي روشن و آشكاري است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِلِسَانٍ » : جار و مجرور متعلّق به فعل ( نَزَل ) است . « مُبِينٍ » : واضح و روشن ( نگا : يوسف‌ / 1 ) .‏

آيه 196
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( وصف ) اين قرآن در كتابهاي پيشينيان ( از قبيل تورات و انجيل ) موجود است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زُبُر » : جمع زَبُور . كتابها ( نگا : آل‌عمران‌ / 184 ، نحل‌ / 44 ) . « إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الأوَّلِينَ » : بيشتر فضائل و عقائد و مواعظ و قصص قرآن و صفات پيغمبر ، در كتابهاي پيغمبران پيشين موجود بوده است ( نگا : بقره‌ / 89 ، طه‌ / 133 ، اعلي‌ / 18 و 19 ) . اين فرموده ، به اعتبار اغلب است .‏

آيه 197
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِي إِسْرَائِيلَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا همين نشانه براي ( ايمان آوردن ) ايشان كافي نيست كه علماي بني‌اسرائيل ( به خوبي ) از آن آگاهند ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : نشانه . دليل و برهان بر صدق رسول . « أَن يَعْلَمَهُ . . . » : مراد علم و آگاهي بني‌اسرائيل از دلائل حقّانيّت قرآن و صدق دعوت است ( نگا : بقره‌ / 146 ، رعد / 43 ) .‏

آيه 198
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر قرآن را بر يكي از غير عربها نازل مي‌كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَعْضِ » : يكي . فردي . « الأعْجَمِينَ » : غير عربها . مفرد آن أَعْجَم ، يعني كسي كه سخنش براي عربها نامفهوم باشد . عربها به غير عربها ، عجم مي‌گويند .‏

آيه 199
‏متن آيه : ‏
‏ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و او قرآن را براي آنان مي‌خواند ( به گونه كاملاً رسا و گويا و صحيح و زيبا ) به آن ايمان نمي‌آوردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ » : مراد اين است كه قرآن چه رسد به اين كه توسّط پيغمبري از خودشان آمده است ، اگر توسّط فردي غير عرب هم به دستشان مي‌رسيد و اعجاز آن را بيش از پيش هم مي‌ديدند و به فرض مي‌دانستند كه چنين كلامي ساخته چنين فردي نمي‌تواند باشد ، باز هم ايمان نمي‌آوردند .‏

آيه 200
‏متن آيه : ‏
‏ كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما اين گونه قرآن را ( با بياني گويا و رسا ، و به شيوه ساده و آسان ، توسّط فردي از خودشان ) به دلهاي بزهكاران وارد مي‌گردانيم ( و فصاحت و بلاغت و اعجاز آن را بديشان مي‌فهمانيم . امّا . . . ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَلَكْنَاهُ » : آن را داخل و وارد مي‌گردانيم ( نگا : حجر / 12 ) .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره شعراء / تفسیر نور / آیات 151 - 200 شعراء  لینک ثابت
 [ 02:52:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره شعراء / تفسیر نور / آیات 101 - 150 شعراء

آيه 101
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( همچنين ، امروز ) دوست صميمي و دلسوزي هم نداريم ( تا دست كم گريه‌اي براي ما سر دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَميمٍ » : گرم . مراد صميمي و دلسوز است .‏

آيه 102
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كاش ! ( به جهان ) برگشتي داشتيم تا از زمره مؤمنان مي‌شديم ( و در پرتو ايمان درست و اعمال شايسته ، از عذاب دوزخ نجات مي‌يافتيم و به بهشت در مي‌آمديم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَوْ » : واژه ( لَوْ ) در اينجا در معني ( لَيْتَ ) و براي تمنّي است . « كَرَّةً » : رجعت . برگشت . مراد برگشت به جهان است ( نگا : مؤمنون‌ / 99 و 100 ) .‏

آيه 103
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان در اين ( سرگذشت ابراهيم ) پند و عبرتي ( براي عاقلان قوم تو و ساير فرزانگان ) است ، ولي ( جاي تعجّب است ) بيشتر آنان ايمان نداشته ( و ايمان نمي‌آورند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : پند و اندرز . درس عبرت .‏

آيه 104
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً پروردگارت ( بر انتقام از بي‌دينان ) توانا و ( نسبت به مؤمنان ) مهربان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ إِنَّ رَبَّكَ . . . » : تكرار اين نوع جمله‌ها دلداري مؤثّري است براي پيغمبر و مؤمنان اندك صدر اسلام ، و براي اقليت مؤمنان در برابر اكثريّت گمراهان در هر عصر و زمان .‏

آيه 105
‏متن آيه : ‏
‏ كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ماجراي آموزنده ديگري مربوط به قوم نوح است ) . قوم نوح پيغمبران را تكذيب كردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَذَّبَتْ . . . » : قوم نوح با تكذيب نوح ، همه پيغمبران را نيز تكذيب كرده‌اند ، چرا كه تكذيب پيغمبري ، تكذيب همه پيغمبران بشمار است‌ ؛ شايد هم قوم نوح ، منكر همه پيغمبران و به طور كلّي همه اديان آسماني بوده‌اند ( نگا : فرقان‌ / 37 ) . تأنيث فعل ( كَذَّبَتْ ) به خاطر اين است كه واژه ( قوم ) به صورت مذكّر و مؤنّث به كار مي‌رود ، و به طور كلّي هر اسم جمعي فعل آن مي‌تواند به صورت مذكّر و مؤنّث ذكر شود .‏

آيه 106
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زماني كه هم‌نژادشان نوح بديشان گفت : هان ! پرهيزگاري كنيد !‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَخُوهُمْ » : برادرشان . مراد همنژادشان است ، همان گونه كه مي‌گويند : أَخُوالْعَرَب . أَخُوتَميم . « أَلا تَتَّقُونَ » : آيا پرهيزگاري نمي‌كنيد ؟ هان ! پرهيزگاري كنيد .‏

آيه 107
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً من براي شما پيغمبر اميني هستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمينٌ » : امين در اداي رسالت آسماني . مشهور به امانت در ميان مردم .‏

آيه 108
‏متن آيه : ‏
‏ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِتَّقُوااللهَ » : از عذاب خدا خويشتن را در امان داريد . از خدا بترسيد .‏

آيه 109
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من در مقابل اين دعوت هيچ مزدي از شما نمي‌خواهم . مزد من جز بر پروردگار جهانيان نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَيْهِ » : در برابر دعوت و تبليغ اوامر و نواهي . « إِنْ » : حرف نفي است .‏

آيه 110
‏متن آيه : ‏
‏ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَطيعُونِ » : از من اطاعت كنيد . مراد پذيرش دستور آسماني است .‏

آيه 111
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : آيا ما ( اشراف و نجباء ) به شما ايمان بياوريم ، در حالي كه پست‌ترين و بي‌ارزش‌ترين افراد از تو پيروي كرده‌اند ؟ ! ( چگونه انتظار داري افراد ثروتمند و والامقام ، با مشتي بي‌سر و پا و گمنام ، همراه و همنشين شوند ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَاتَّبَعَكَ » : حرف ( و ) حاليّه است . « الأرْذَلُونَ » : پست‌ترين مردم . مراد افراد بي‌چيز و بي‌مقام است ( نگا : هود / 27 ) .‏

آيه 112
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( نوح ) گفت : ( وظيفه من دعوت همگان به سوي حق و اصلاح جامعه است ) من چه مي‌دانم آنان چه كاري داشته‌اند ؟ ( و گذشته ايشان چه بوده است‌ ؟ مهم امروز است كه دعوت مرا پذيرفته و در مقام خودسازي برآمده‌اند و در راه حق گام نهاده‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا عِلْمي‌ » : من چه مي‌دانم . من نمي‌دانم . واژه ( ما ) مي‌تواند اسم استفهام يا حرف نفي باشد .‏

آيه 113
‏متن آيه : ‏
‏ إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏حساب ( اعمال و جزاي كار ) ايشان جز بر عهده پروردگارم نيست ، اگر شما فهميده و باشعور باشيد ( مي‌دانستيد كه كار خوب و بد گذشته ايشان از ديد خدا پنهان نبوده است و سر و كارشان با خدا است نه با من ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ » : حرف نفي است .‏

آيه 114
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من هرگز مؤمنان را ( از پيش خود ) نمي‌رانم ( تا دل شما را به دست آرم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« طَارِد » : طرد كننده . دور كننده .‏

آيه 115
‏متن آيه : ‏
‏ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من بيم دهنده آشكاري بيش نيستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ أَنَا . . . » : حرف ( إِنْ ) نافيه است . « مُبينٌ » : واضح و آشكار .‏

آيه 116
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : اي نوح ! اگر ( بدين رفتار و گفتار خود ) پايان ندهي ، قطعاً جزو سنگساران خواهي شد ( و بر سر تو همان خواهد آمد كه بر سر ساير مخالفان ما آمده است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَرْجُومِينَ » : افراد سنگباران شده . سنگساران .‏

آيه 117
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( نوح به پيشگاه خدا عرض كرد و ) گفت : پروردگارا ! قوم من ، مرا دروغگو ناميدند ( و دعوتم را نپذيرفتند ) !‏

‏توضيحات : ‏
‏« قالَ : رَبِّ . . . » : اين آيه مقدّمه تقاضاي مطالب آيه بعدي است .‏

آيه 118
‏متن آيه : ‏
‏ فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحاً وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اكنون كه هيچ راهي براي هدايت اين ستمگران باقي نمانده است و تمام تلاش و توانم بيفايده بوده است ) ميان من و اينان خودت داوري كن ( و كافران و مشركان را نابود فرما ) و من و مؤمناني را كه با من هستند ( از دست شكنجه و آزارشان ) نجات بده .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِفْتَحْ » : داوري كن ( نگا : اعراف‌ / 89 ) . جدائي بيفكن . مراد قضاوت در ميان اهل توحيد و ساير كافران و مشركان است ، و حق و سزاي هر گروهي را دادن و به مكافات يا مجازات رساندن است .‏

آيه 119
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَنجَيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما او و كساني را كه با او بودند ، در كشتي پر ( از انسانها و حيوانهاي گوناگون و خوراك و نيازمنديهاي آنان و اينان ) نجات داديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَن مَّعَهُ » : كساني كه با او بودند . مراد پيروان ايماندار است . « الْفُلْك‌ » : ( نگا : بقره‌ / 164 ) . « الْمَشْحُونَ » : پر . لبريز . كشتي نوح انباشته از مردمان و حيوانات و پرندگان و خوراك و مايحتاج آنها بود ( نگا : هود / 40 ) .‏

آيه 120
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس بقيّه را غرق كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَعْدُ » : بعد از نجات نوح و مؤمنان .‏

آيه 121
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان در اين ( سرگذشت نوح و سرنوشت مؤمنان و كافران ) عبرت سترگ و دليل بزرگي ( بر قدرت خدا و صدق پيغمبران ) است ، و بيشتر مردمان ( با وجود شنيدن داستان عبرت‌انگيزِ راه يافتگان و گمراهان و سرانجام كار ايشان ) ايمان نمي‌آورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : عبرت ( نگا : فرقان‌ / 37 ) . دليل . « مَا كَانَ أَكْثَرُهُم بِمُؤْمِنِينَ » : اغلب مردمان آن روزي به نوح ايمان نياوردند و غرق شدند . بيشتر كساني كه قرآن را مي‌شنوند و از اين سرنوشت اطّلاع حاصل مي‌كنند ، ايمان نمي‌آورند ( نگا : هود / 17 ، غافر / 59 ، روم‌ / 42 ، شعراء / 158 و 190 ) .‏

آيه 122
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مسلّماً پروردگار تو چيره و توانا ( بر انتقام از ستمكاران ) و مهربان ( در حق پرهيزگاران ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعَزِيز » : چيره . شكست‌ناپذير .‏

آيه 123
‏متن آيه : ‏
‏ كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قوم عاد پيغمبران ( خدا ) را تكذيب كردند ( و دروغگو ناميدند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 124
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بدان گاه كه برادرشان هود بديشان گفت : هان ! تقوا پيشه كنيد ( و پرهيزگار باشيد ، و از عذاب خدا بپرهيزيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلا تَتَّقُونَ » : هان ! پرهيزگار باشيد . آيا تقوا پيشه نمي‌كنيد ؟‏

آيه 125
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من پيغمبر اميني براي شما هستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَسُولٌ أَمِينٌ » : ( نگا : شعراء / 107 ) .‏

آيه 126
‏متن آيه : ‏
‏ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 127
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من هيچ اجر و پاداشي در برابر اين دعوت از شما نمي‌طلبم . اجر و پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نمي‌باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَيْهِ » : ( نگا : شعراء / 109 ) .‏

آيه 128
‏متن آيه : ‏
‏ أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا شما بالاي هر بلندي و مكان مرتفعي كاخ سر به فلك كشيده‌اي مي‌سازيد و ( در آن ) به خوشگذراني و كارهاي بيهوده مي‌پردازيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« رِيعٍ » : مكان مرتفع . بلندي . « ءَايَةً » : نشانه . مراد كاخ بلند و سر به فلك كشيده است . « تَعْبَثُونَ » : كارهاي بيهوده . و خوشگذراني مي‌كنيد . جمله حال است براي ضمير ( و ) در فعل ( تَبْنُونَ ) .‏

آيه 129
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و دژها و قلعه‌هائي مي‌سازيد كه انگار جاودانه مي‌مانيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَصَانِعَ » : دژها و كاخها . كارخانه‌ها و كارگاهها . « لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ » : انگار جاودانه مي‌مانيد . تا اين كه جاودانه بمانيد . معني آيه مي‌تواند چنين هم باشد : كارخانه‌ها و كارگاهها را براي كندن كوهها و ساختن كاخها و برجها به كار مي‌بريد ، انگار جاودانه مي‌مانيد ؟‏

آيه 130
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامي كه مجازات مي‌كنيد ، از حدّ تجاوز مي‌كنيد و همچون ستمگران و سركشان كيفر مي‌دهيد ( و در برابر كمترين جرم ، سنگين‌ترين جريمه و سزا روا مي‌داريد و عدالت و ترحّمي نداريد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَطَشْتُمْ » : حمله‌ور شديد . يعني سخت به ديگران و همسايگان تاخت و تاز مي‌بريد . در مجازات زياده‌روي كرديد و از حد فراتر رفتيد ( نگا : بروج‌ / 12 ) . « جَبّارينَ » : سركشان و ستمگران . حال است .‏

آيه 131
‏متن آيه : ‏
‏ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 132
‏متن آيه : ‏
‏ وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُم بِمَا تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از ( خشم ) خدائي بپرهيزيد كه شما را با نعمتهائي كه مي‌دانيد ياري داده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمَدَّكُمْ » : شما را ياري داده است ( نگا : إسراء / 6 ) .‏

آيه 133
‏متن آيه : ‏
‏ أَمَدَّكُم بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شمار را ياري داده است با ( اعطاء ) چهارپايان و پسران .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمَدَّكُمْ » : اين آيه ، سرآغاز برشمردن امداد خداوندي است .‏

آيه 134
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و با باغها و چشمه‌ها .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 135
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من مي‌ترسم عذاب روز بزرگ ( قيامت ) گريبانگير شما شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَوْمٍ عَظيمٍ » : روز بزرگ . مراد قيامت است ( نگا : انعام‌ / 15 ، اعراف‌ / 59 ) . از آنجا كه در دنيا نيز انسان به مجازات عمل بد خود ( نگا : اعراف‌ / 130 و 165 ) يا به مكافات عمل خوبه خود ( نگا : نحل‌ / 30 ) مي‌رسد ، روز بزرگ مي‌تواند روزهاي سخت و وحشتناك دنيا نيز باشد ( نگا : شعراء / 189 ) .‏

آيه 136
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا سَوَاء عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان ( به هود پاسخ دادند و ) گفتند : براي ما تفاوت نمي‌كند چه ما را اندرز بدهي يا ندهي ! ( بيهوده خود را خسته مكن و ما را درد سر مده ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَالُوا » : قوم عاد گفتند . مراد از اين سخن تحقير و توهين است .‏

آيه 137
‏متن آيه : ‏
‏ إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( چيزهائي كه به هم بافته‌اي و به ما خواهي گفت ) جز شيوه و عادت پيشينيان نيست ( آناني كه در گذشته خود را پيغمبر ناميده‌اند و دروغهائي را به گذشتگان تحويل داده‌اند و ادعاهائي همچون ادّعاي تو داشته‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ » : حرف نفي است . « خُلُقُ الأوَّلِينَ » : اخلاق و عادت گذشتگان و پيشينيان . مرادشان تكذيب همه پيغمبران است ( نگا : انعام‌ / 25 ) . يا اين كه مراد اين است اعمالي كه آنان مرتكب مي‌شدند ، از قبيل بت‌پرستي و ساختن قصرها و قلعه‌هاي سر به فلك كشيده بر نقاط مرتفع ، و خشونت در مجازات رساندن و كيفر دادن ، همان چيزهائي است كه پيشينيان انجام مي‌داده‌اند و مطلب قابل ايرادي نمي‌باشد .‏

آيه 138
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما ( نه در اين جهان و نه در آن جهان ) عذاب داده نمي‌شويم .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 139
‏متن آيه : ‏
‏ فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قوم عاد ، هود را دروغگو ناميدند ( و رسالتش را نپذيرفتند ) و ما هم نابودشان كرديم . در اين ( سرگذشت قوم عاد ) عبرتي است ( براي كساني كه بخواهند از سرنوشت ديگران ، درسي و پندي بياموزند ) . اكثر قوم عاد ايمان نياوردند ( و راه كفر در پيش گرفتند و نتيجه آن را ديدند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : درس عبرت . نشانه قدرت . « مَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ » : بيشتر قوم عاد ايمان نداشتند ، بيشتر مردم به اين روايت ايمان ندارند .‏

آيه 140
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان پروردگار تو چيره و توانا ( بر درهم شكستن جبّاران ستمكار ) و مهربان ( در حق ضعيفان ديندار ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 141
‏متن آيه : ‏
‏ كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قوم ثمود پيغمبران را دروغگو ناميدند ( و از آنان فرمانبرداري نكردند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ » : ( نگا : فرقان‌ / 37و38 ) .‏

آيه 142
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن زمان كه برادرشان صالح بديشان گفت : آيا تقواپيشه نمي‌سازيد ؟ ( و از خدا نمي‌ترسيد ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَخُوهُمْ » : ( نگا : شعراء / 106 ) . « أَلا تَتَّقُونَ » : آيا تقوا پيشه نمي‌سازيد ؟ هان ! تقواپيشه كنيد ( نگا : شعراء / 106 ) .‏

آيه 143
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من بي‌گمان برايتان پيغمبر اميني هستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 144
‏متن آيه : ‏
‏ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 145
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در قبال تبليغ دعوت اجر و پاداشي از شما درخواست نمي‌كنم . اجر و پاداش من جز بر پروردگار جهانيان نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ أَجْرِيَ . . . » : ( نگا : شعراء / 109 ) .‏

آيه 146
‏متن آيه : ‏
‏ أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا ( چنين تصوّر مي‌كنيد كه جهان سراي جاودانگي است و ) شما در نهايت امن و امان در ناز و نعمت جهان رها مي‌شويد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَتُتْرَكُونَ » : آيا به ترك شما گفته مي‌شود ؟ آيا رها مي‌شويد ؟ استفهام انكاري و مفيد نفي است . « مَا » : آنچه . مراد نعمت جهان است . « ههُنَا » : اينجا مراد اين جهان است . « ءَامِنِينَ » : در امن و امان و دور از دست انتقام و مرگ و عذاب و كيفر . حال است .‏

آيه 147
‏متن آيه : ‏
‏ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در ميان باغها و چشمه‌سارها ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 148
‏متن آيه : ‏
‏ وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در ميان كشتزارها ، و نخلستانهائي كه ميوه‌هاي نرم و شاداب و رسيده دارند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« طَلْع‌ » : چوبهاي شكوفه خرما كه خوشه خرما در درون آن قرار دارد . در اينجا مراد نخستين ميوه خرما است ( نگا : انعام‌ / 99 ، ِ / 10 ) . « هَضِيمٌ » : درهم فرو رفته و پر و تنگ يكديگر . نرم و لطيف و شاداب و رسيده .‏

آيه 149
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً فَارِهِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ماهرانه در دل كوهها خانه‌هائي را بتراشيد ( و بسازيد و در آنها به عيش و نوش بپردازيد ؟ )‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَنْحِتُونَ » : مي‌تراشيد . « فَارِهِينَ » : حاذقانه و ماهرانه . سرمستانه و هواپرستانه و شادان و خندان . حال ضمير ( و ) در فعل ( تَنْحِتُونَ ) است .‏

آيه 150
‏متن آيه : ‏
‏ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد .‏

 

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره شعراء / تفسیر نور / آیات 101 - 150 شعراء  لینک ثابت
 [ 02:50:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره شعراء / تفسیر نور / آیات 51 - 100 شعراء

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهان ما را ببخشاياد ، چرا كه ما ( در ميان قوم تو ) نخستين ايمان‌آورندگان بوده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَطْمَعُ » : آزمنديم . اميدواريم . « خطايا » : گناهان . خطاها . « أَن كُنَّا » : به سبب اين كه ما بوده‌ايم . در اصل ( لِأن كُنَّا ) بوده و حرف ( أَنْ ) مخفّف از مثقّله است .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به موسي وحي كرديم كه شبانه بندگان ( مؤمن بني‌اسرائيل ) مرا ( از مصر ) كوچ بده . شما حتماً تعقيب مي‌شويد ( و فرعون و فرعونيان براي دستگيري شما دنبالتان مي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنْ » : حرف مشبّهةٌبالفعل و مخفّف از ( أَنَّ ) است ( نگا : مؤمنون‌ / 27 ) « أَسْرِ بِعِبادي‌ » : در شب بندگانم را كوچ بده ( نگا : إسراء / 1 ) . « مُتَّبَعُونَ » : تعقيب شوندگان . دنبال شوندگان . مراد تعقيب بني‌اسرائيل توسّط فرعون و فرعونيان است .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( توسّط جاسوسان خبر به دربار رسيد كه موسي و بني‌اسرائيل در صدد كوچ به سرزمين ديگري هستند ) پس فرعون ( مأموراني ) به شهرها فرستاد تا ( نيرو ) جمع كنند ( و جلو ايشان را بگيرند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَدَآئِن » : جمع مَدينة ، شهر . « حَاشِرِينَ » : گردآورندگان ( نگا : شعراء / 36 ) .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ هَؤُلَاء لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون به مأموران دستور داد و گفت : به اهالي شهرها بگوئيد : ) اينها ( كه قصد فرار و تجمع و تقويت در جاي ديگري را دارند ) گروه اندك و ناچيزي هستند ( و ما با نخستين تاخت ايشان را گرفتار و به شكنجه و آزار مي‌رسانيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شِرْذِمَةٌ » : گروه و طائفه‌اي ناچيز و كم اهمّيّت .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان ما را بر سر خشم مي‌آورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« غَآئِظُونَ » : خشمگين‌كنندگان . بر سر خشم‌آورندگان .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( البتّه جاي هيچ گونه نگراني نيست ، و ليكن ) ما گروهي هستيم محتاط ( و بيدار و دورانديش ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَمِيعٌ » : گروه و دسته . جمع ( نگا : قمر / 44 ) . « حَاذِرُونَ » : افراد محتاط و دورانديش . آگاه و بيدار .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سرانجام آنچه مي‌بايست بشود شد ، و عاقبت بني‌اسرائيل بر فرعون و فرعونيان پيروز شدند ) و ما آنان را از باغها و چشمه‌سارها بيرون رانديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ » : مراد باغهاي سرسبز و چشمه‌ساران پر آب مصر است .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( ايشان را ) از ميان گنجها و كاخهاي مجلّل ( به در كرديم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُنُوزٍ » : گنجها . « كَرِيمٍ » : مراد ارزشمند و مجلّل و مزيّن و خوش و زيبا است .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين چنين ( شد كه بني‌اسرائيل پيروز گشتند ) و آنها را ميراث بني‌اسرائيل كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَذالِكَ » : كار چنين شد . در اينجا ترتيب طبيعي داستان مراعات نشده است . بلكه نتيجه و چكيده داستان گفته شده سپس به درازا از آن سخن رفته است .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون و فرعونيان ) بني‌اسرائيل را تعقيب كردند و به هنگام طلوع آفتاب بديشان رسيدند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُشْرِقِينَ » : به طلوع خورشيد رسيدگان . از مصدر ( إشراق ) به معني رسيدن به وقت شُروق كه به معني طُلوع است . همان گونه كه ( إصباح ) به معني داخل شدن در ( صَباح ) و ( إمساء ) به معني رسيدن به ( مَساء ) است . ( مُشرِقِينَ ) مي‌تواند حال ضمير ( و ) و يا ( هم ) باشد .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا تَرَاءى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه هر دو گروه يكديگر را ديدند ، ياران موسي گفتند : ما ( در چنگال فرعونيان ) گرفتار مي‌گرديم ( و هلاك مي‌شويم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَرَآءَيا‌ » : ديد . فعل ماضي باب تفاعل است و در رسم‌الخطّ قرآني ( تراءا ) است . « مُدْرَكُونَ » : رسيدگان . گرفتارشدگان .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسي ) گفت : چنين نيست . پروردگار من با من است . ( قطعاً به دست دشمنم نمي‌سپارد و به راه نجات ) رهنمودم خواهد كرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كلاّ » : چنين نيست . اين واژه حرفي است كه سخن پيش از خود را ردّ و نفي مي‌كند . يعني : نگوئيد كه فرعون و سپاهيانش به ما مي‌رسد . « مَعِيَ » : ( نگا : طه‌ / 46 ) .‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به دنبال آن به موسي پيام داديم كه عصاي خود را به دريا بزن . ( وقتي عصا را به دريا زد ) دريا از هم شكافت ، و هر بخشي همچون كوه بزرگي گرديد ( و دوازده راه خشك در آن پديدار شد ، و هر گروهي از اسباط دوازده‌گانه بني‌اسرائيل در جاده‌اي حركت كرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إنفَلَقَ » : از هم شكافت . از هم باز شد . از هم جدا شد . « فِرْقٍ » : قِسم . بخش . مراد جوانب آبي است كه واپس رفته است . « الطَّوْد » : كوه . كوه بزرگ . توصيف آن به عظيم در آيه ، براي تأكيد است .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در آنجا ديگران را ( نيز به موسي و بني‌اسرائيل ) نزديك گردانديم ( و فرعون و فرعونيان را وارد آن راه‌هاي دوازده‌گانه كرديم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَزْلَفْنا » : نزديك گردانديم ( نگا : شعراء / 90 ، ِ / 31 ، تكوير / 13 ) . « ثُمَّ » : آنجا . ظرف است . مراد وسط دريا است . « الآخَرينَ » : ديگران . مراد فرعون و لشكريان فرعون است .‏

آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏موسي و جملگي همراهان او را نجات داديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنجَيْنَا » : نجات داديم .‏

آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس ديگران را غرق كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان در اين ( ماجراي نجات مؤمنان و غرق كافران ) درس عبرت بزرگي است ( براي كساني كه چشم باز و دل آگاه داشته باشند و درباره سرگذشت جبّاران مغرور بينديشند و اوراق تاريخ مكتوب و منظور را به دقّت بخوانند و ببينند ) . ولي اكثر آنان ايمان نياوردند ( و كمتر ايشان ، همچون آسيه و جادوگران ، به جمع مؤمنان پيوستند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : اندرز سترگ و عبرت بزرگ .‏

آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان پروردگار تو با عزّت و توانا ، و با محبّت و مهربان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعَزِيزُ » : توانا ، در انتقام گرفتن از تكذيب كنندگان . « الرَّحِيمُ » : مهربان ، در حق تصديق كنندگان .‏

آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) سرگذشت ابراهيم را براي كافران بيان دار .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَبَأ » : خبر . مراد قصّه و سرگذشت است .‏

آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه به پدرش ( آزر ) و قوم ( بت‌پرست ) خود گفت : چه چيز را پرستش مي‌كنيد ؟ ( چيزهائي را كه مي‌پرستيد ، كي شايسته پرستش مي‌باشند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَاماً فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مفتخرانه پاسخ دادند و ) گفتند : بتهاي بزرگي را مي‌پرستيم و دائماً ( به پرستش آنها مي‌پردازيم و ) بر عبادتشان ماندگار مي‌مانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَظَلُّ » : بر دوام مي‌مانيم . از افعال ناقصه و بيانگر استمرار در كار است . « عَاكِفِينَ » : ملازمان عبادت ( نگا : بقره‌ / 187 ، اعراف‌ / 138 ) .‏

آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : آيا هنگامي كه آنها را به كمك مي‌خوانيد ، صداي شما را مي‌شنوند و نيازتان را برآورده مي‌كنند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ ؟ » : آيا دعا و سخن شما را مي‌شنوند ؟ آيا نيازتان را برآورده مي‌كنند و به شما پاسخ مي‌گويند ؟‏

آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا سودي به شما مي‌رسانند ( اگر از آنها اطاعت كنيد ؟ ) و يا زياني متوجّه شما مي‌سازند ( اگر از آنها سرپيچي نمائيد ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مي‌گويند : ( چيزي از اين كارها را نمي‌توانند بكنند ) فقط ما پدران و نياكان خود را ديده‌ايم كه اين چنين مي‌كردند ( و بتان را به گونه ما پرستش مي‌نمودند و ما هم از كارشان تقليد مي‌كنيم و بس . مگر مي‌شود پدران و نياكان ما در اشتباه بوده باشند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَجَدْنَا » : يافته‌ايم . ديده‌ايم . « ءَابَآء » : پدران . مراد پدران و اجداد و نياكان است ( نگا : شعراء / 76 ) .‏

آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا ( مي‌دانيد كه چه كار مي‌كنيد و ) مي‌بينيد كه چه چيز را مي‌پرستيد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَفَرَأَيْتُمْ ؟ » : آيا مي‌بينيد ؟ مراد از ديدن ، انديشيدن و دانستن و به اصل مسأله پي بردن است .‏

آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هم شما و هم پدران پيشين شما .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنتُمْ » : تأكيد ضمير فاعلي در آيه قبلي است . « الأقْدَمُونَ » : پيشينيان و گذشتگان .‏

آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همه آنها دشمن من هستند ( آنهائي كه شما معبود خود مي‌دانيد ) بجز پروردگار جهانيان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَدُوٌّ » : اين واژه براي مفرد و مثنّي و جمع و مذكّر و مؤنّث يكسان به كار مي‌رود ( نگا : نساء / 101 ، انعام‌ / 112 ) . « إِلاّ رَبَّ » : اگر به خدا معتقد نبوده باشند و خدا جزو معبودهاي آنان نبوده باشد ، استثناء منقطع است و ذكر آن به منظور تأكيد بر توحيد خالص است . اگر هم علاوه از بتها خدا را نيز پرستش مي‌كرده‌اند ، ابراهيم پروردگار جهانيان را استثناء مي‌كند .‏

آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پروردگار جهانياني ) كه مرا آفريده است ، و هم او مرا ( به سوي سعادت دنيا و آخرت ) راهنمائي مي‌سازد ( و در سراسر زندگي من حضور دارد و لحظه‌اي از من غافل نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَهْدِينِ‌ » : مرا راهنمائي مي‌كند و دستگيرم او است ( نگا : طه‌ / 50 ) .‏

آيه 79
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن كسي است كه او مرا ميخوراند و مي‌نوشاند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُطْعِمُني . . . » : مراد اين است كه روزي‌رسانم او است و من همه جا بر سر خوان نعمت او نشسته‌ام .‏

آيه 80
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامي كه بيمار شوم او است كه مرا شفا مي‌دهد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَشْفِينِ » : مراد اين است كه شافي تنها خدا است و دكتر و دوا وسيله است . انسان مؤمن به پزشك مراجعه‌ مي‌كند و دارو مي‌خورد ، ولي هيچ كدام را شفا دهنده نمي‌داند و بلكه معتقد است كه اگر خدا خواست دوا و درمان مؤثّر واقع مي‌شوند . نان و آب وسيله سير كردنند ، ولي سيركننده خدا است .‏

آيه 81
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آن كسي است كه ( چون اجلم فرا رسيد ) او مرا مي‌ميراند و سپس ( در رستاخيز براي حساب و كتاب و جزا و سزا ) مرا زنده مي‌گرداند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُحْيِينِ‌ » : مرا زنده مي‌كند . اشاره به اين است كه حيات‌بخش و ميراننده و دوباره زنده كننده خدا است .‏

آيه 82
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آن كسي است كه اميدوارم در روز جزا و سزا ( كه قيامت برپا است ) گناهم را بيامرزد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَطْمَعُ » : چشم طمع مي‌دوزم . اميدوارم . « خَطِيئَتِي‌ » : گناهم . لغزشم . « يَوْمَ الدِّينِ » : روز حساب و كتاب و جزا و سزا ( نگا : فاتحه‌ / 4 ) .‏

آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ابراهيم دست دعا به درگاه خدا برداشت و گفت : ) پروردگارا ! به من كمال و معرفت مرحمت فرما ( تا در پرتو آن ، حق را حق و باطل را باطل ببينم ، و قدرت بر داوري صحيح در ميان بندگانت داشته باشم ) ، و مرا ( در دنيا و آخرت ) از زمره شايستگان و بايستگان گردان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حُكْماً » : كمال و معرفت . شناخت عميق همراه با قدرت داوري . كمال علم و عمل . حكمت ( نگا : شعراء / 21 ) .‏

آيه 84
‏متن آيه : ‏
‏ وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( با توفيق در طاعت و عبادت و اعمال نيك ) براي من ذكر خير و نام نيك در ميان آيندگان بر جاي دار .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِسَانَ صِدْقٍ » : ذكر خير . نام نيك ( نگا : مريم‌ / 50 ) . « الآخِرينَ » : كساني كه بعدها مي‌آيند و در زمين زندگي مي‌كنند . آيندگان جهان .‏

آيه 85
‏متن آيه : ‏
‏ وَاجْعَلْنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و مرا از زمره كساني ساز كه بهشت پرنعمت را فراچنگ مي‌آورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَرَثَةِ جَنَّةِ » : وارثان بهشت . مراد كساني است كه در پرتو ايمان به الله و پرستش خدا بهشت را به دست مي‌آورند ( نگا : اعراف‌ / 43 ) . « جَنَّةِ النَّعِيمِ » : ( نگا : مائده‌ / 65 ، يونس‌ / 9 ، حجّ‌ / 56 ) .‏

آيه 86
‏متن آيه : ‏
‏ وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و پدرم را ( با رهنمود به ايمان و توفيق در طاعت و عبادت ، مورد مرحمت و مشمول مغفرت گردان ، و بدين وسيله او را ) كه از گمراهان است بيامرز .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِغْفِرْ . . . » : طلب آمرزش ابراهيم براي پدرش آزر ، پيش از فوت آزر است ، و ابراهيم وقت جدا شدن از او بدو وعده داده بود كه براي وي طلب آمرزش كند . امّا چون ديد كه او با كفر از جهان رفت ، از او بيزاري جست و طلب آمرزش را قطع كرد ( نگا : توبه‌ / 114 ) .‏

آيه 87
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و مرا خوار و رسوا مدار در روزي كه ( مردمان براي حساب و كتاب و سزا و جزا ، زنده و ) برانگيخته مي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُبْعَثُونَ » : ( نگا : اعراف‌ / 14 ، حجر / 36 ، مؤمنون‌ / 100 ) .‏

آيه 88
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن روزي كه اموال ، ( يعني نيروي مادي ) ، و اولاد ، ( يعني نيروي انساني ، به كسي ) سودي نمي‌رساند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَوْمَ » : ظرف و مراد قيامت است .‏

آيه 89
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بلكه تنها كسي ( نجات پيدا مي‌كند و از اموالي كه در راه آفريدگار صرف ، و از اولادي كه در مسير پروردگار رهنمود كرده باشد ، سود مي‌برد ) كه با دل سالم ( از بيماري كفر و نفاق و ريا ) به پيشگاه خدا آمده باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلاّ مَنْ . . . » : مگر كسي كه . ليكن كسي كه . واژه ( مَنْ ) مي‌تواند مرفوع و بدل از فاعل ( يَنفَعُ ) و مضافي پيش از آن مقدّر باشد كه تقدير چنين خواهد بود : لا يَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاّ مالُ و بَنُو مَنْ أَتَي اللهَ بَقَلْبٍ سَليمٍ . و يا اين كه واژه ( مَنْ ) منصوب و مفعول بوده و در اصل بدل از مفعول محذوف باشد كه تقدير چنين خواهد بود : يَوْمَ لاْ يَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ أَحَدَاً إَلاّ مَنْ أَتَي اللهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ . در هر صورت اموال و اولادي به انسان سود مي‌رسانند كه تبديل به باقيات صالحات شده باشند . « قَلْبٍ سَليمٍ » : دل سالم از بيماري كفر و نفاق و ريا ( نگا : اعراف‌ / 147 ، احزاب‌ / 19 ، بقره‌ / 264 ) .‏

آيه 90
‏متن آيه : ‏
‏ وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آن هنگام بهشت براي پرهيزگاران نزديك گردانده مي‌شود ( و آنان كه از كفر و معاصي رويگردان ، و به ايمان و طاعت در جهان روي آورده بودند ، به سوي آن مي‌روند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُزْلِفَتْ » : نزديك گردانده شد .‏

آيه 91
‏متن آيه : ‏
‏ وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و دوزخ براي گمراهان آشكار گردانده مي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بُرِّزَتْ » : نموده شد . آشكار گرديد . « الْغَاوِينَ » : گمراهان .‏

آيه 92
‏متن آيه : ‏
‏ وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بديشان گفته مي‌شود : كجا هستند معبودهائي كه پيوسته آنها را عبادت مي‌كرديد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا » : چيزهائي كه . مراد معبودهاي دروغين است .‏

آيه 93
‏متن آيه : ‏
‏ مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنصُرُونَكُمْ أَوْ يَنتَصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( معبودهاي ) غير از خدا . آيا آنها ( در برابر اين شدائد و سختيهائي كه اكنون با آن روبرو هستيد و هستند ) شما را كمك مي‌كنند يا خويشتن را ياري مي‌دهند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَنتَصِرُونَ » : باز مي‌دارند . خويشتن را به دور مي‌دارند . انتصار به معني ياري دادن خود يا كمك خواستن و يا دفع بلا از خويشتن است ( نگا : كهف‌ / 43 ، قصص‌ / 81 ، قمر / 10 ، رحمن‌ / 35 ) .‏

آيه 94
‏متن آيه : ‏
‏ فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس از آن ، آنان ( كه پرستش شوندگان گمراهساز ) همراه گمراهان ( كه پرستش كنندگان ايشان بودند ) پياپي به دوزخ سرنگون افكنده مي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُبْكِبُوا » : سرنگون و پياپي فرو افكنده مي‌شوند .‏

آيه 95
‏متن آيه : ‏
‏ وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و جملگي لشكريان اهريمن ( نيز همراه آن دو گروه به دوزخ سرنگون مي‌گردند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جُنُودُ إِبْلِيسَ » : لشكريان و ياوران ابليس . مراد پيروان ابليس ، يعني جنايتكاران و معصيت پيشگان سراسر تاريخ است ( نگا : اعراف‌ / 18 ، حجر / 43 ) .‏

آيه 96
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان ( كه معبودهاي دروغين را پرستيده‌اند ) در آنجا به كشمكش ( با معبودهاي خود ) مي‌پردازند و مي‌گويند :‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ هُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ » : جمله حاليّه است .‏

آيه 97
‏متن آيه : ‏
‏ تَاللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به خدا سوگند ما در گمراهي آشكاري بوده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن كُنَّا » : واژه ( إِنْ ) مخفّف از مثقّله و در اصل چنين است : إِنَّا كُنَّا .‏

آيه 98
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن زمان كه ما شما ( معبودان دروغين ) را با پروردگار جهانيان ( در عبادت و طاعت ) برابر مي‌دانستيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِذْ » : زماني كه . ظرف زمان گمراهي است . يا ( إِذْ ) تعليليّه است ( نگا : زخرف‌ / 39 ) .‏

آيه 99
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما را جز بزهكاران ( شياطين نام ) گمراه نكرده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُجْرِمُونَ » : مراد شيطان و ياوران او ، يا رؤساء و كبراء ايشان است ( نگا : احزاب‌ / 67 ) .‏

آيه 100
‏متن آيه : ‏
‏ فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي واي بر ما ! امروز ) ما اصلاً شفاعت كنندگاني نداريم ( كه ما را برهانند ! ما كه معتقد به ميانجيگري ميانجيگران براي نجات خود بوديم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن شَافِعِينَ » : واژه ( مِنْ ) بيانگر عموميّت نفي چيزي است كه پس از آن قرار دارد ( نگا : تفسير المصحف المفسّر ) .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره شعراء / تفسیر نور / آیات 51 - 100 شعراء  لینک ثابت
 [ 02:48:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره شعراء / تفسیر نور / آیات 1 - 50 شعـراء

آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ طسم ‏

‏ترجمه : ‏
‏طا . سين . ميم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« طسم‌ » : حروف مقطّعه است ( نگا : بقره‌ / 1 ) .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( سوره كه به تو وحي مي‌شود ، برخي از ) آيات كتاب ( قرآن است كه ) بيانگر ( احكام الهي براي سعادت دنيا و آخرت مردمان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تِلْكَ . . . » : ( نگا : يوسف‌ / 1 ، حجر / 1 ) .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏انگار مي‌خواهي از غم و اندوه اين كه آنان ايمان نمي‌آورند ، خويشتن را نابود كني‌ ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَعَلَّكَ » : چرا بايد كه تو . انگار تو مي‌خواهي . مراد از ( لَعَلَّ ) در اينجا استفهام انكاري است كه متضمّن نفي بعد از خود است . « بَاخِعٌ » : هلاك كننده . نابود سازنده ( نگا : كهف‌ / 6 ) . « أَلاّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ » : از اين كه ايمان نمي‌آورند . جمله در موضع نصب است و مفعول له است .‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ما بخواهيم معجزه‌اي از آسمان بر آنان نازل مي‌نمائيم كه گردنهايشان در برابر آن ( خم گردد ، و از روي اجبار ايمان آورند و ) تسليم شوند . ( امّا سنّت خدا و حكمت الله مقتضي اختيار است ، و ثواب يا عقاب را مترتّب بر آن كرده است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : معجزه‌اي مراد است كه مردم را وادار به ايمان گرداند . « ظَلَّتْ » : بشود و بگردد . از افعال ناقصه و به معني ( صارَتْ ) مي‌باشد . « أَعْنَاق » : جمع عُنُق ، گردنها ، تسميه كلّ به اسم جزء است و مراد خود مردمان است . برخي ( أعنَاق ) را به معني جماعت و گروه ، و رؤساء و رهبران قوم دانسته‌اند . ذكر ( ظَلَّتْ ) به شكل مفرد مؤنّث باتوجّه به لفظ ( أعناق ) و ذكر ( خَاضِعينَ ) به صورت جمع مذكّر با توجّه به معني آن است ( نگا : انبياء / 15 ، يوسف‌ / 4 ) .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هيچ گونه موعظه و اندرز تازه‌اي ( از قرآن ) براي آنان از سوي خداوند رحمان نمي‌آيد ، مگر اين كه ايشان از آن روي‌گردان مي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذِكْرٍ » : موعظه و اندرز . در اينجا مراد بخشي از آيات قرآن است . « مُحْدَثٍ » : تازه و نو ( نگا : انبياء / 2 ) .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان ( آيات قرآني را ) دروغ مي‌نامند ، و هرچه زودتر خبر ( مجازات ) چيزي كه بدان استهزاء و تمسخر مي‌كنند بديشان خواهد رسيد ( و كيفر كمرشكن و دردناك كار خود را خواهند ديد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنبَآءُ » : اخبار . مراد كيفرهاي سختي است كه در اين جهان و آن جهان دامنگير آنان مي‌شود ( نگا : انعام‌ / 5 و 6 ) .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا آنان به زمين نمي‌نگرند و نمي‌بينند كه چه قدر انواع و اقسام گياهان و درختان نر و ماده زيبا و سودمند را در آن رويانده‌ايم‌ ؟ ( اگر دقّت كنند نشانه‌هاي قدرت يزدان را در آرايش و پيرايش ظاهري و در خواصّ و فوائد باطني روئيدنيها مي‌بينند ، و پيدايش اين همه رنگ و بو و فعل و انفعالات شيميائي ، و وجود زوجيّت و طرز تلقيح و باروري رُستنيها ، به زبان حال ايشان را به سوي خالق متعال رهنمود مي‌كند و آنان را از تكفير و تكذيب حق به دور مي‌سازد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زَوْجٍ » : صنف و نوع ( نگا : طه‌ / 53 ) . نر و ماده ( نگا : رعد / 3 ) . « كَرِيمٍ » : نافع و سودمند . ارزشمند . زيبا و خوش منظر ( نگا : شعراء / 58 ) .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان در اين كار ( آفرينش گياهان و درختان ، در كوه و دمن و مزرعه و بيابان ) نشانه بزرگي است ( بر وجود خالق جهان ) ولي اكثر مردمان ( چشم دل را مي‌بندند و به نداي عقل گوش فرا نمي‌دهند و اين چند روزه حيات را غافلوار بسر مي‌برند و به خدا ) ايمان نمي‌آورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : نشانه و دليل . عبرت و پند .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگار تو قطعاً چيره‌ي مهربان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعَزِيزُ » : قدرتمندي كه توانا بر همه چيز است . « الرَّحيمُ » : مهرباني كه رحمت واسعه‌اش همه جا را فرا گرفته است .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( براي قوم خود بيان دار ) هنگامي را كه پروردگارت موسي را نزديك كوه طور ندا داد كه به سوي قوم ستمكار ( فرعون و فرعونيان برو ) . ( قومي كه با كفر و معاصي بر خود ستم كرده‌اند ، و با به بندگي كشاندن بني‌اسرائيل ، بدانان ظلم نموده‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِئْتِ » : بيا . در اينجا مراد به سراغ رفتن است .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قوم فرعون . ( شگفتا چگونه در ظلم فرو رفته‌اند ! ) آيا ( از سرانجام كار و كيفر ستم خود نمي‌ترسند و از خشم و عذاب خدا ) نمي‌پرهيزند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَوْمَ » : عطف بيان يا بدل است . « أَلا يَتَّقُونَ » : آيا نمي‌پرهيزند ؟ هان پرهيز كنند . « أَلا » : دو كلمه و فراهم آمده است از همزه استفهام و لاء نفي . يا تنها واژه‌اي است و حرف تنبيه بوده و براي ترغيب و تشويق به كار پس از خود است .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسي ) گفت : پروردگارا ! من مي‌ترسم كه مرا تكذيب كنند ( و از روي تكبّر و تفرعن رسالتم را نپذيرند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَن يُكَذِّبُونِ » : اين كه مرا دروغگو نامند و تكذيب كنند . ضمير مفعولي ( ي ) از آخر فعل حذف شده است .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اگر تكذيبم كنند ، از غم و غصّه ) سينه‌ام تنگ مي‌شود ، و ( بدين هنگام چنان كه بايد در مجادله با آنان ) زبانم نمي‌گردد ( و روان و گويا صحبت نمي‌كنم ) . پس ( جبرئيل را ) به پيش ( برادرم ) هارون بفرست ( و پيغمبرش گردان ، تا ياري و كمكم‌كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَضيقُ صَدْري‌ » : سينه‌ام تنگ مي‌شود . در فارسي مي‌گوئيم : دلم تنگ مي‌شود . آزرده خاطر و دل شكسته‌ مي‌گردم . « لا يَنطَلِقُ » : گويا و رسا نمي‌گردد . « فَأَرْسِلْ » : بفرست . مفعول آن مقدّر است كه ( جبرئيل ) فرشته وحي است . از واژه ارسال پيدا است كه موسي از آستان ذوالجلال درخواست نموده است كه هارون را پيغمبر فرمايد ( قصص‌ / 34 ، مريم‌ / 53 ، انبياء / 48 ) .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان ( به گمان خود ، قصاص ) گناهي بر من دارند و مي‌ترسم ( پيش از انجام وظيفه تبليغ ) مرا بكشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذَنبٌ » : مراد قصاص مرد ستمگري است كه با يك مرد مظلوم بني‌اسرائيلي درگير شده بود ، و به هنگام ميانجيگري موسي ، اشتباهاً توسّط موسي به قتل رسيد ( نگا : قصص‌ / 15 ) .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خداوند اين تقاضاي صادقانه موسي را اجابت كرد و گفت : ) اين چنين نيست ( كه بتوانند تو را به قتل برسانند . درخواستت را راجع به هارون پذيرفتم ) . دو نفري با ( توشه ) معجزات ما ( كه عصا و يد بيضاء است ، به سوي فرعون و فرعونيان ) برويد ( و بدانيد كه ) ما با شما هستيم و ( شما را در پناه خود مي‌داريم ، و كاملاً مطالبي را كه در ميان شما و ايشان مي‌گذرد ) مي‌شنويم . ( قطعاً شما پيروزيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَات‌ » : معجزات . مراد عصا و يد بيضاء است ( نگا : طه‌ / 17 - 23 ) .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به سراغ فرعون برويد و بگوئيد : ما فرستادگان پروردگار جهانيانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَسُولُ » : علّت اين كه به صورت مفرد آمده است نه به صورت مثنّي‌ ؛ يعني ( رَسُولا ) ، اين است ( رَسُول ) مصدر و به معني ( رِسالَة ) است و به عنوان مفرد و مثنّي و جمع و مؤنّث و مذكّر ذكر مي‌شود . مانند : لَقَدْ كَذَبَ الْواشُونَ ما فُهْتُ عِنْدَهُمْ بِسِرٍّ وَ لا أَرْسَلْتُهُمْ بِرَسُولٍ همچنين ( رسول ) معني جمع نيز دارد . مانند : ضَيف و طِفل در : هؤُلآءِ ضَيْفي ( حجر / 68 ) ، ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ( حجّ‌ / 5 ) .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پروردگار جهانيان به تو دستور مي‌دهد ) اين كه بني‌اسرائيل را ( آزاد از زنجير اسارت و بردگي كني و ) با ما همراه سازي ( تا به سرزمين مقدّس ، يعني فلسطين برويم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرْسِلْ مَعَنَا » : مراد جلوگيري نكردن و آزاد گذاشتن است تا اين كه بتوانند بيايند و با موسي و هارون راهي فلسطين شوند .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيداً وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون ) گفت : آيا ما تو را در كودكي ميان خود ( در دامان مهر و در آغوش لطف خويش ) نپرورده‌ايم‌ ؟ ! و آيا سالهاي متمادي از عمرت در بين ما ماندگار نبوده‌اي ( و از رعايت و حفاظت و نان و نمك ما برخوردار نگشته‌اي‌ ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قالَ . . . » : سخن فرعون جنبه ريشخند را دارد . « وَلِيداً » : طفل . كودك . فعيل به معني مفعول ، و حال است . « لَبِثْتَ » : مانده‌اي .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آن كاري را كرده‌اي كه كرده‌اي و ( مرتكب قتل يكي از طرفداران ما شده‌اي . و از اينها گذشته ، تو اينك ) كفران نعمتهاي ما مي‌كني ( و حق نان و نمك ما را فراموش مي‌نمائي ، و با ادّعاي پيغمبري پرورگار جهان ، الوهيّت ما را ناديده مي‌گيري ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَعْلَتَكَ » : كاري كه كرده‌اي . اشاره به قتل مرد قبطي است ( نگا : قصص‌ / 15 ) . « الْكَافِرِينَ » : افراد ناسپاس . كفران نعمت كنندگان .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ فَعَلْتُهَا إِذاً وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسي ) گفت : من در حين انجام اين كار ( نمي‌دانستم مشتي كه براي تأديب و تنبيه به قبطي مي‌زنم ، منتهي به قتل مي‌گردد ، و ) از سرگشتگان ( و بيخبراني ) بودم ( كه اطّلاع ندارند ضربه مشت هم گاهي منجر به قتل مي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِذاً » : آن زمان كه . « الضَّآلِّينَ » : گمراهان . در اينجا مراد جاهلين ، بيخبران و غافلان از عواقب موقعيّت است .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس من از دست شما گريختم وقتي كه از شما ترسيدم ( كه در برابر اين قتل غيرعمد مرا بكشيد ) و خداوند به من علم و دانش بخشيد ( تا در پرتو آن چيزها را درست ببينم و كارها را صحيح و بجا انجام دهم ) و مرا از زمره پيغمبران كرد ( تا بندگان خدا را به سوي نجات از عذاب فرا خوانم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حُكْماً » : دانش و آگهي . حكمت ، كه هر كاري در پرتو آن بجا و به موقع انجام مي‌پذيرد ( نگا : انعام‌ / 89 ) .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا اين منّتي است كه تو بر من ميگذاري اين كه بني‌اسرائيل را بنده و برده خود ساخته‌اي‌ ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ تِلْكَ نِعمَةٌ . . . » : در اين جمله ، حرف استفهام انكاري مقدّر است كه مفيد نفي است . اصل آن چنين است : وَ هَلْ تِلْكَ نِعْمَةٌ . . . ؟ ! آيا نعمت است كه‌ ؟ ! « أَنْ عَبَّدْتَ . . . » : حرف ( أَنْ ) تفسيريّه است ، و مطالب مابعد آن ، تفسير مطالب ماقبل آن است ( نگا : يونس‌ / 2 ) . « عَبَّدْتَ » : برده و بنده كرده‌اي .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرعون گفت : پروردگار جهانيان كيست ( كه اين همه از او صحبت مي‌كني و خويشتن را فرستاده او مي‌داني‌ ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا رَبُّ الْعَالَمِينَ » : گمان مي‌رود فرعون اين سخن را براي تجاهل و تحقير مطرح كرده باشد .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إن كُنتُم مُّوقِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسي ) گفت : پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است ، اگر شما راه يقين مي‌پوئيد ( و حقيقت را مي‌جوئيد ، حق اين است كه گفتم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَبُّ » : خبر مبتداي محذوف است و تقدير چنين است : هُوَ رَبُّ . . . « إِن كُنتُم مُّوقِنينَ » : اگر به دنبال باور درست و سخن منطقي بوده باشيد و هدف شما از اين سؤال ، درك و فهم حقيقت باشد .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون رو ) به اطرافيان خود ( كرد و مسخره‌كنان ) گفت : آيا نمي‌شنويد ( اين مرد چه مي‌گويد ؟ ! مي‌شنويد كه جز ياوه نمي‌گويد ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلا تَسْتَمِعُونَ » : آيا گوش فرا مي‌دهيد ؟ ! آيا مي‌شنويد ؟ ! اين سخن جنبه تعجّب و ريشخند را دارد .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسي پس از اشاره به جهان كبير ، اشاره به جهان صغير كرد و ) گفت : او پروردگار شما و پروردگار نياكان پيشين شما است ( كه مردند و چون جاودانه نبودند خدا نبودند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَبُّكُمْ وَ رَبُّ . . . » : اشاره به دو نكته است : 1 - متوجّه ساختن فرعون و فرعونيان به نشانه‌هاي موجود در انفس ، يا تذكّر خودشناسي 2 - قلم بطلان كشيدن بر ادّعاي ربوبيّت فرعون زمان و فرعونهاي دوران .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون به خيره‌سري همچنان ادامه داد و ) گفت : پيغمبري كه به سوي شما فرستاده شده است قطعاً ديوانه است ! ( چرا كه سخنان پريشان مي‌گويد ، و جز مرا خدا مي‌داند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ » : فرعون خواست با تعبير « به سوي شما فرستاده شده است‌ » خشم مردم را برانگيزد ، و ايشان را به تكذيب موسي وادارد .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( و موسي باز هم به نشانه‌هاي خداشناسي گسترده در پهنه آفرينش اشاره كرد و ) گفت : او پروردگار طلوع و غروب ( كواكب و سيّارات جهان ) و همه چيزهائي است كه در ميان آن دو قرار دارد ، اگر شما عاقل مي‌بوديد ( چنين چيزي را در پرتو خرد ، از روي نظام طلوع و غروب ستارگان و برنامه دقيق و اسرارآميز آنها مي‌فهميديد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ » : مراد طلوع خورشيد و نمايان شدن روز ، و غروب خورشيد و پيدايش شب است . يا اين كه مراد طلوع و غروب همه كواكب و سيّارات جهان است . به معني خاور و باختر نيز مي‌باشند ، و معني زمان طلوع و غروب هم از آنها مستفاد مي‌گردد ( نگا : تفسير شربيني ) .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون سخت برآشفت و ) گفت : اگر جز مرا به پروردگاري برگزيني تو را از زمره زندانيان خواهم كرد ( و در بيغوله‌هاي زندان همچون ديگران خواهي پوسيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَسْجُونِينَ » : زندانيان .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسي ) گفت : آيا اگر من چيز روشني را به تو نشان دهم ( كه دليل قاطع و برهان واضحي بر وجود خداي متعال و نمايانگر صدق رسالت و پيغمبري من باشد ) باز هم ( مرا زنداني مي‌كني‌ ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَيْءٍ » : چيز . مراد معجزه دالّ بر وجود خدا و درستي پيغمبريِ موسي است .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون ) گفت : اگر از زمره راستگوياني ، آن را بنماي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَأْتِ بِهِ » : آن را بياور . آن را نشان بده .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در اين هنگام موسي ) عصاي خود را انداخت . به ناگاه اژدهاي ( حقيقي و ) نماياني گرديد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلْقَيا‌ » : انداخت . افكند . « ثُعْبَانٌ » : اژدها . مار بزرگ ( نگا : طه‌ / 20 ) . « مُبِينٌ » : آشكار و نمايان . مراد حقيقي است . يعني چشم‌بندي و جادوئي در ميان نبود . بلكه به خواست خدا چوبه دستي مار گرديد .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و دست خود را ( به گريبان فرو برد و سپس آن را ) بيرون آورد ، ناگهان بينندگان آن را سفيد و روشن ( همچون ماه تابان ) ديدند . ( پرتو آن همه جا را نورباران و درخشان كرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَزَعَ » : بيرون آورد . مراد بيرون آوردن از گريبان است ( نگا : نمل‌ / 12 ) . « بَيْضَآءُ » : سفيد . مراد تابان و رخشان است .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون ) به اشراف و بزرگان دور و بر خود گفت : اين ( مرد ) جادوگر بس آگاه ( و ماهري ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَلإ » : اشراف . بزرگان ( نگا : بقره‌ / 246 ، اعراف‌ / 60 ) .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مي‌خواهد با جادوي خود ( عامّه مردم را پيرامون خويش جمع آورد و ) شما را از سرزمين خودتان ( مصر ) بيرون كند . پس شما ( چه مي‌انديشيد و ) چه فرمان مي‌دهيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَاذَا تَأْمُرُونَ ؟ » : فرمان شما چيست‌ ؟ اين سخن بيانگر سقوط فرعون از ادّعاي خدائي ودلجوئي او از سران به هنگام ضعف خود و غلبه موسي است .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : موسي و برادرش را مهلت بده ( و در كار شكنجه آنان عجله مكن ) و به تمام شهرها ( ي مصر ، مأموراني ) براي بسيج اعزام كن .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرْجِهْ » : او را مهلت بده . امر مصدر ( إرجاء ) به معني به تأخير انداختن ، و ضمير متّصل ( ه ) است . در اصل ( أَرْجِئْهُ ) بوده و همزه براي تخفيف حذف شده است و ضمير ساكن گشته است ( نگا : اعراف‌ / 111 ) . « حَاشِرينَ » : گرد آورندگان . يعني كساني باشند كه جادوگران را جمع‌آوري و در دربار حاضر كنند .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تا همه جادوگران ماهر و زبردست را پيش تو بياورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَحَّار » : صيغه مبالغه ساحِر است ، جادوگر بسيار ماهر و بس آگاه و كهنه‌كار .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سرانجام جادوگران در روز موعود ( كه چاشتگاه روز جشن مصريها بود ، در مكان معيّني ) گردآورده شدند ( و به ميدان مبارزه گسيل گشتند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِمِيقَاتِ » : در وعده‌گاه . در زمان معيّن و در مكان مشخّص ( نگا : اعراف‌ / 143 و 155 ) . « يَوْمٍ مَّعْلُومٍ » : روز مشخّص كه روز جشن مصريان بوده است .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( از مردم نيز براي حضور در ميدان مبارزه دعوت به عمل آمد ) و به مردم گفته شد : آيا ( در اين صحنه ) شما گرد مي‌آئيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ ؟ » : آيا اجتماع مي‌كنيد ؟ آيا جمع مي‌شويد ؟ مراد از سؤال ، تحريك و تشويق مردم به گردهمآئي با شتاب هر چه بيشتر است .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تا اگر جادوگران پيروز شوند ، ما از آنان پيروي كنيم ( و آن چنان صحنه را گرم و داغ نمائيم و هياهو و جنجالي برپا كنيم كه دشمنِ خدايان ما براي هميشه از ميدان به در رود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَتَّبِعُ » : پيروي كنيم . دنباله‌روي كنيم . مراد پيروي و دنباله‌روي از آئين جادوگران و طرفداري از مكتب خدايان دروغين ايشان است .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْراً إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه جادوگران ( نزد فرعون حاضر ) آمدند و به فرعون گفتند : آيا ما پاداش بزرگ و قابل ملاحظه‌اي خواهيم داشت اگر پيروز شويم‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَجْراً » : تنوين براي بيان عظمت و ارزش پاداش و مزد كار است .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذاً لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون كه سخت از موسي به وحشت افتاده بود و در تنگنا قرار داشت ) گفت : بلي ! ( هر چه بخواهيد مي‌دهم ) به علاوه شما در اين صورت از مقرّبان ( درگاه من ) خواهيد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُقَرَّبِينَ » : مراد نزديكان درگاه فرعون و درباريان شاهي است .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در روز موعود و در ميدان مبارزه ، موسي ) به جادوگران گفت : آنچه را مي‌خواهيد بيفكنيد ، بيفكنيد ! ( و هر چه در قدرت داريد بنمائيد و به ميدان آوريد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُلْقُونَ » : اندازندگان . افكنندگان . اسم فاعل از مصدر ( إلقاء ) است .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس جادوگران ( با غرور و نخوت ) طنابها و عصاهاي خود را افكندند و گفتند : به عزّت فرعون سوگند كه ما قطعاً چيره و پيروزيم !‏

‏توضيحات : ‏
‏« حِبَال‌ » : جمع حَبْل ، طنابها . ريسمانها . « عِصِيّ » : جمع عَصا ، چوبه دستي .‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏موسي ( مهلت نداد و ) عصاي خود را افكند ، ناگهان ( اژدهاي بزرگي گرديد و با سرعت ) شروع به بلعيدن ابزارهاي دروغين ايشان كرد ( و آنها را يكي بعد از ديگري در كام خود فرو برد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَلْقَفُ » : با سرعت و قدرت مي‌بلعيد . « يَأْفِكُونَ » : با دروغ سر هم مي‌كردند و به هم مي‌بافتند . اشاره به كارها و ابزارهاي دروغين جادوگران است ( نگا : اعراف‌ / 117 ، توبه‌ / 70 ) .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏جادوگران سجده‌كنان بر زمين فرو افتادند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُلْقِيَ » : فرو انداخته شدند . بيان فعل به صورت مجهول بيانگر اين است كه آن چنان تحت تأثير جاذبه معجزه موسي قرار گرفتند كه براي خدا سجده بردند ( نگا : طه‌ / 70 ) و نيروي معجزه به گونه‌اي ايشان را قانع كرد كه نتوانستند خويشتنداري كنند و فوراً براي خدا سجده بردند .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : به پروردگارِ عالَميان ايمان داريم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قالُوا . . . » : مراد اين است كه كردار را با گفتار توأم ، و فعل سجده را با قول مؤكّد كردند .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به پروردگار موسي و هارون .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَبِّ » : بدل است . ذكر آن براي رفع توهمي است كه در ذهن عامّه مردم بود . و آن اين كه مردم ، فرعون را ( رَبِّ ) خود مي‌دانستند .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون جادوگران را تهديد كرد و ) گفت : آيا به او ايمان آورديد پيش از آن كه من به شما اجازه دهم‌ ؟ ! او بي‌گمان بزرگ و استاد شما است و به شما جادوگري آموخته است . پس خواهيد دانست ( كه با چه زجر و شكنجه‌اي شما را خواهم كشت ) . حتماً دستها و پاهاي شما را عكس يكديگر قطع مي‌گردانم و همگي شما را به دار مي‌آويزم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَاذَنَ » : اجازه دهم . « كَبِيرُ » : مراد بزرگ و استاد است . « مِنْ خِلافٍ » : عكس يكديگر . مثلاً دست راست و پاي چپ ، يا پاي راست و دست چپ ( نگا : مائده‌ / 33 ) . « لاُصَلِّبَنَّكُمْ » : حتماً به دارتان مي‌آويزم .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( جادوگران شجاعانه ) گفتند : هيچ زياني نيست ( از اين كاري كه تو خواهي كرد . هر كاري كه مي‌خواهي بكن باكي نيست ، چرا كه ) ما به سوي پروردگارمان باز مي‌گرديم ( و به لقاي معشوق و معبود حقيقي خود مي‌رسيم و پاداش خويش را از او دريافت مي‌داريم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ضَيْرَ » : زيان و ضرر . « لا ضَيْرَ » : مانعي نيست . زيان و ضرري در ميان نمي‌باشد . « مُنقَلِبُونَ » : بر گردندگان ( نگا : مطفّفين‌ / 31 ) .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره شعراء / تفسیر نور / آیات 1 - 50 شعـراء  لینک ثابت
 [ 02:44:00 ب.ظ ]