فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



روزی هزار بار دلت را شکسته ام


بیخود به انتظار وصالت نشسته ام


هر بار این تویی که رسیدی و در زدی


هر بار این منم که در خانه بسته ام


هر جمعه قول میدهم آدم شود ولی


هم عهد خویش ، هم دلتان را شکسته ام


اللهم العجل لولیک الفرج

موضوعات: انتظار  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-02-27] [ 11:50:00 ب.ظ ]




 

 

 

این کودکمان هم می داند که ” مهدیه ” اسم مکان است

 

و ” فاطمیه” اسم زمان…

 

و ما منتظر روزی هستیم که ” مهدیه ” اسم زمان شود

 

و ” فاطمیه “اسم مکان….

 

موضوعات: اللهم العجل لولیک الفرج  لینک ثابت
 [ 11:48:00 ب.ظ ]




مهدی عباس میخواد

شنیدی میگن امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمود:

هل من ناصر ینصرنی

آرزو میکردی ای کاش تو هم اون موقع بودی

با دقت گوش کن داره یه صدایی میاد…

آره

ندای هل من ناصر امام حسینه

پاشو سرباز….

آماده شو…

عاشورا نزدیکه…

آخه مهدی عباس میخواد…

 

موضوعات: مهدی عباس میخواد  لینک ثابت
 [ 11:38:00 ب.ظ ]




 

دعای فرج

گاهی وقتها می گویم خوش به حال روزهایی که کلاس اول بودیم،

واژه های دعای فرج را درست ادا نمی کردیم ،

اما دلمان صاف بود …..

موضوعات: دعای فرج  لینک ثابت
 [ 11:35:00 ب.ظ ]




 



تا شیعه به خود نیاید

 


معشوق کجا آید …



«اللهم عجل لولیک الفرج»

موضوعات: یکی از اسرار صدقه:  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ب.ظ ]





یکی از اسرار صدقه:

 

انسان با علاقه مندی و محبت به مال و منال و زخارف دنیویه بزرگ شده است و تربیت گردیده، و منشأ بیشتر مفاسد اخلاقی و اعمالی، بلکه مفاسد دینی، همین علاقه است. چنانکه در احادیث کثیره وارد است.
پس، اگر انسان به واسطه صدقات و ایثار بر نفس این علاقه را بتواند سلب کند یا کم کند، البته قطع ماده فساد و جرثومه قبایح کرده، و طریق نیل به حصول معارف و انقطاع به عالم غیب و ملکوت و حصول ملکات فاضله و اخلاق کامله را برای خود مفتوح نموده. و این یکی از نکات بزرگ انفاقات مالیه واجبه و مستحبه است. و در مستحبات این نکته کاملتر است، چنانکه واضح است.
پس، از مجموع اخبار و آثار این باب معلوم شد که صدقه جامع فضایل دنیویه و اخرویه است. از ساعت اول دادن آن با انسان همراه است و دفع بلیات می کند، تا آخر امر در قیامت سایر مراحل که انسان را به بهشت و جوار حق برساند.


تتمه:

باید دانست که صدقه مندوبه در سر و خفا افضل است از صدقه آشکارا و علانیه؛ چنانکه در کافی شریف سند به حضرت صادق علیه السلام رساند که به عمار ساباطی فرمود: یا عمار، الصدقة فی السر و الله افضل من الصدقة فی العلانیة؛ و کذلک و الله العبادة فی السر أفضل منها فی العلانیة.
در احادیث کثیره وارد است که صدقه پنهانی غضب پروردگار را خاموش می کند.
و در حدیث است:
هفت طایفه است که خدای تعالی در پناه خودش آنها را حفظ فرماید در روزی که پناهی جز پناه او نیست. یکی از آنها کسی است که صدقه بدهد و پنهان کند حتی آنکه دست راست او نفهمد آنچه دست چپش انفاق کند.
شاید نکته افضلیت یکی آن است که عبادت سری بعیدتر از ریا و به اخلاص نزدیکتر است. دیگر آنکه در باب صدقه حفظ آبروی فقرا در کتمان آن است.
نیز صدقه بر ارحام و اقربا افضل است از غیر آنها؛ و بر آن، عنوان صله رحم، که از افلضل عبادات است، منطبق شود؛ چنانکه در حدیث وارد است که افضل صدقات، صدقه به ذی رحم است؛ و صله اخوان اجرش بیست است، و صله رحم بیست و چهار است.
بلکه در بعضی روایات است که صدقه به غیر رحم در صورتی که رحم محتاج است قبول نمی شود.

ختام:

 

در این حدیث شریف که می فرماید در صدقه جهد کن تا گمان کنی که اسراف کردی، با آنکه اسراف نکردی، ظاهر شود که مطلوب در صدقه کثرآن است و به هر اندازه رسد اسراف نیست. در حدیث است که حضرت امام حسن مجتبی سلام الله علیه سه مرتبه قسمت کرد اموال خود را با فقرا به طور تنصیف؛ حتی اگر دارای دو جفت نعلین بود یا دو ثوب بود، تنصیف فرمود.
در حدیث دیگر است که حضرت رضا علیه السلام به حضرت جواد سلام الله علیه مرقوم فرمود:
شنیدم غلامان تو وقتی سوار می شوی، تو را خارج می کنند از در کوچک؛ آنها بخل می کنند و می خواهند تو به کسی چیزی ندهی. به حق من بر تو که بیرون رفتن و داخل شدنت نباشد مگر از در بزرگ. و وقتی سوار شدی همراه خود طلا و نقره بردار و هیچ کس از تو سوالی نکند مگر آنکه به او عطا نمایی. و از عموهای تو هر کس از تو سوالی کرد، کمتر از پنجاه دینار به او مده؛ و اگر بیشتر خواستی بدهی، اختیار با توست. و من اراده کردم به این امر این که خداوند مقام تو را رفیع فرماید؛ پس انفاق کن و ترس مکن که خداوند بر تو سختگیری فرماید.
این احادیث منافات ندارد با احادیثی که دلالت کند بر آنکه کثرت صدقه به قدری که معیشت بر عیال سخت شود از جمله اسراف است؛ و خداوند دعای کسی را که انفاق کند و برای معیشت خود و عیالش چیزی نگذارد قبول نفرماید؛ در حدیث است که افضل صدقه صدقه ای است که از زیادت کفاف باشد.
وجه عدم منافات آن است که کثرت و جهد در صدقه لازم نیست به قدری باشد که موجب سختی بر عیال شود. چه بسا اشخاصی که نصف مال یا بیشتر آن را صدقه دهند و کفاف خود و عیال آنها محفوظ ماند به طوری که در ضیق معاش و سختی نیفتند.

موضوعات: یکی از اسرار صدقه:  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ب.ظ ]





حکایت :مهم دل نبستن است

 


عارف و درویشی با هم دوست بودند. عارف بسیار ثروتمند بود اما درویش از مال دنیا فقط یک کشکول داشت و

همواره بخاطر همان بر روی زاهد بودن خود تاکید می کرد.
روزی درویش مهمان دوستش بود خواست تا باز زهد خود را مطرح کند. به عارف گفت حاضری همین الان از

همه ثروت خود دست بشویی و با من به یک معبد بیایی تا فقط به عبادت و ترک دنیا بپردازیم؟

عارف گفت البته..بیا همین الان برویم. درویش شگفت زده شد و باور نمی کرد بهمین دلیل

گفت یعنی از این همه ثروت و کاخ خود جدا می شوی؟

عارف گفت: بله اگر آماده هستی برویم.

هردوبراه افتادند در بین راه ناگهان درویش گفت ای وای…کشکول را جا گذاشتم.

عارف گفت دوست عزیز دیدی هنوز در زندگی دلبستگی داری…داشتن مهم نیست.

هرچه بیشتر ثروت داشته باشی بهتر است. مهم دل نبستن است و تو نتوانستی حتی از یک کشکول دل بکنی.

موضوعات: سیر تربیتی آیة الله نخودکی  لینک ثابت
 [ 07:10:00 ب.ظ ]





سیر تربیتی آیة الله نخودکی

انسان چیست؟ این سؤالى است كه وقتى ماجراى زندگى بعضى را مطالعه مى‏كنى، تمام ذهنت را پر مى‏كند. این گِل متعفن كه با «نفخت فیه من روحى»(1)، مسجود ملائكه شد، حال هم مى‏تواند با پیروى از هواى نفس و شیطان، خود را به رده‏هاى پایین‏تر از چهار پا و به طرف گل متعفن بكشاند و هم ظرفیت این را دارد كه از فرشتگان بالاتر رود. آیة‏الله نخودكى از این دسته انسان‏هاست. او از كسانى است كه سراسر زندگى‏شان نور است. 80 سال عمر وى، «نورٌ على نور» بود.(2) افراد زیادى در طول تاریخ 80 سال عمر را پشت سر گذاشته‏اند؛ اما تعداد معدودى به این رتبه رسیده‏اند. وى چنان از عمر - این مهلت بشر - براى رسیدن به مطلوب بهره جست كه انسان غرق تعجب و خجالت مى‏شود. زندگى جریان دارد و روزها از پى هم مى‏گذرند؛ هم براى آنان كه از نفس خود، اسبى راهوار، براى طى طریق یار ساخته‏اند و هم براى كسانى كه عمرشان «چراگاه شیطان»(3) است و خود چون اسبى رام، مطیع ابلیس هستند.
پدر وى، ملاعلى اكبر، مردى زاهد و پرهیزگار و داراى روشى منحصر به فرد در زندگى بود. هر درآمدى كه كسب مى‏كرد، نیمى را براى خانواده خود هزینه مى‏كرد و بقیه را به سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام‏ الله ‏علیها اختصاص مى‏داد.

حدود 150 سال پیش در نیمه ماه ذى القعده الحرام، كودكى به نام حسنعلى در یكى از محلات اصفهان به دنیا آمد. پدر وى، ملاعلى اكبر، مردى زاهد و پرهیزگار و داراى روشى منحصر به فرد در زندگى بود. هر درآمدى كه كسب مى‏كرد، نیمى را براى خانواده خود هزینه مى‏كرد و بقیه را به سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام‏ الله ‏علیها اختصاص مى‏داد.

پدر، این یگانه فرزند خردسال خود را در هر سحرگاه - كه خود به تهجد و عبادت مى‏پرداخت - بیدار مى‏كرد و او را با نماز، دعا و راز و نیاز آشنا مى‏ساخت. او از هفت سالگى فرزند را تحت تربیت و مراقبت، انسانی خودساخته و عارف بزرگوار، حاج محمد صادق تخته فولادى قرار داد. این كودك، از همان زمان، به نماز، روزه، مستحبات، نوافل شب و عبادت مى‏پرداخت و تا 11 سالگى كه این مرد بزرگ دار فانى را وداع گفت، تحت تربیت وى بود. شیخ حسنعلى از 12 تا 15 سالگى با وجود نداشتن استاد، تمام روزها، جز روزهاى حرام، روزه بود.(4) در ماه محرم، از روز اول تا نهم روزه مى‏گرفت و به آب افطار مى‏كرد و عصر عاشورا، كمى تربت تناول مى‏كرد و شب‏ها تا صبح به عبادت مشغول بود. او تا پایان عمر، دو ماه رجب و شعبان را به رمضان وصل مى‏كرد و ایام البیض(5) هر ماه را روزه مى‏گرفت؛ شب‏ها تا صبح بیدار مى‏ماند و آرام نداشت.

هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ از یمن دعاى شب و ورد سحرى بود

او علاوه بر تهذیب نفس، از اوایل جوانى به كسب دانش و تحصیل علوم مختلف مشغول بود. او خواندن، نوشتن و ادبیات عرب را در اصفهان فرا گرفت و در همین شهر، نزد استادان بزرگ آن زمان به تحصیل فقه، اصول، منطق و فلسفه پرداخت. تفسیر قرآن را از پسر مرحوم كاشفى آموخت و پس از آن، براى تكمیل تحصیلات خود به نجف رفت و از درس‏هاى سیدمحمد فشاركى و سید مرتضى كشمیرى استفاده مى‏كرد.

براى این كه با مقام معنوى وى آشنا شویم، به این حادثه كه در 24 سالگى او روى داد، توجه كنید:
پدر، این یگانه فرزند خردسال خود را در هر سحرگاه - كه خود به تهجد و عبادت مى‏پرداخت - بیدار مى‏كرد و او را با نماز، دعا و راز و نیاز آشنا مى‏ساخت. او از هفت سالگى فرزند را تحت تربیت و مراقبت، انسانی خودساخته و عارف بزرگوار، حاج محمد صادق تخته فولادى قرار داد. این كودك، از همان زمان، به نماز، روزه، مستحبات، نوافل شب و عبادت مى‏پرداخت و تا 11 سالگى كه این مرد بزرگ دار فانى را وداع گفت، تحت تربیت وى بود.

جواهرات حاكم اصفهان، ظل السلطان مفقود شد. او عده زیادى از خدمت‏كاران را تحت شكنجه و آزار قرار داده تا اعتراف به دزدى كنند. وزیر او در یك جلسه، نزد آقاى نخودكى و یكى از عالمان، از این آزار و اذیت خبر داد. آقاى نخودكى فرمود اگر قول بدهد دزد را نخواهد من جاى جواهرات را مى‏گویم. و باید دست خط و امضا بدهد كه دزد را نمى‏خواهد. بعد از امضا و دست خط ظل السلطان، آقاى نخودكى گفت: در خارج از شهر، در فلان نقطه، قنات متروكه‏اى است؛ در داخل چاه، زمین را حفر كنید؛ جواهرات آن جاست. پس از یافتن جواهرات، وزیر نزد آیة‏الله نخودكى آمد و گفت: ظل السلطان، دزد را مى‏خواهد. آقا گفت: شما چطور تعهد خود را نادیده مى‏گیرید. ظل السلطان گفت: من این حرف را نمى‏فهمم؛ من دزد را مى‏خواهم. آقا گفت: من اول شرط كردم و شما هم قبول كردید و كارى از من ساخته نیست.

ظل السلطان گفت: من دستور مى‏دهم كه تو را فلك نمایند تا اقرار كنى. كار كه به این جا رسید، شیخ حسنعلى گفت: اگر قرار است من مضروب شوم، تو براى این امر، بهتر هستى. بنابراین، به موكلین و نیروهاى نامرئى كه در اختیارش بود، امر كرد تا او را به حیاط باغ حكومتى برده، بر پایه بستند و شروع به چوب زدن كردند و وقتى خدمت‏كاران هم جلو مى‏رفتند، خود مضروب مى‏شدند و فرار مى‏كردند. او نیم ساعت چوب خورد و بعد از این واقعه، او از اصفهان خارج شد و به مشهد مقدس سفر كرد. در مشهد، علاوه بر درس و تحصیل، به تزكیه نفس و ریاضت‏هاى شرعى پرداخت.

پس از آن به اصفهان بازگشت و دوباره براى ادامه تحصیلات به نجف اشرف رفت و بعد براى تزكیه نفس به مشهد بازگشت و در حجره‏اى از صحن عتیق، به امور معنوى مشغول شد. در این سفر، در مدتى بیش از یك سال، هر شب تمام قرآن مجید را در حرم امام رضا علیه‏السلام قرائت كرد و نزد عالمان آن عصر، به كسب علوم ظاهرى پرداخت.

آیة‏الله نخودكى مدتى هم به شیراز رفت و در آن مدت، صبح‏ها در مطب حاجى میرزا جعفر، طبیب مشهور عصر، به معاینه و معالجه بیماران سرگرم بود و عصرها، كتاب قانون بوعلى را نزد وى مى‏خواند. در یادداشتى كه از خود آیة‏الله نخودكى به دست آمده، چنین نوشته شده است:

نیست علمى كه مرا نیست به آن استقصا اى بسا گنج كه خوابیده به ویرانه ماست.

وى از تمام علوم ظاهرى و باطنى اطلاع و آگاهى داشت و معتقد بود كه بعد از علم توحید، ولایت و احكام شرعیه كه تعلم آنها واجب است، تحصیل سایر علوم نیز لازم و پسندیده است. آیة‏الله نخودكى؛ فقه، تفسیر، هیئت و ریاضیات را براى طلاب تدریس مى‏كرد؛ ولى در فلسفه و علوم الهى با آن كه متبحر كامل بود، تدریس نداشت و معتقد بود كه طالب این علم، باید ابتدا اخبار معصومین علیهم‏السلام را كاملاً مطالعه كرده باشد و علم طب را نیز بداند و در حین تحصیل، باید به تزكیه نفس بپردازد؛ زیرا پیامبر، ابتدا مردم را تزكیه و تصفیه مى‏كرد و بعد كتاب و حكمت. بخشى از معضلات علم حكمت و فلسفه جز به مكاشفه حل شدنى نیست و… .

////////////////////////////////////////////////////

پی‌نوشت‌ها:

1. ص (38)، آیه 72.

2. نور (24)، آیه 35.

3. دعاى مكارم اخلاق امام سجاد علیه السلام.

4. روز عید فطر و قربان.

5. 13، 14 و 15 هر ماه را ایام البیض مى‏گویند.

////////////////////////////////////////////////

منبع: کتاب نشان از بی‌نشان‌ها

موضوعات: سیر تربیتی آیة الله نخودکی  لینک ثابت
 [ 06:53:00 ب.ظ ]




 

کراماتی از شیخ حسنعلی نخودکی

خدمت به خلق
فرزند ایشان نقل می کند :پدرم ، در کلیه ساعات روز و شب، برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان؛ آماده بودند.روزی عرضه داشتم: خوبست برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود.پاسخ داد: پسرم، « لیس عند ربّنا صباح و لا مساء»: آن کس که برای رضای خدا، به خلق خدمت می کند، نباید که وقتی معین کند.پدرم در ابتدای شبها پس از انجام فریضه، به نگارش پاسخ نامه ها و انجام خواسته های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می پرداخت. از نیمه های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشید اندکی استراحت می‌کرد و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران می‌نشست و بالاخره عصرها برای تدریس به مدرسه میرفت و پس از آن نیز به پاسخگوئی و رفع نیازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بود و در تمام سال به تفاوت ایام و اختلاف احوال پس از طلوع آفتاب و یا ساعتی بعد از ظهر، استراحتی کوتاه می‌کرد.1

غرق در عبادت
یکی از خدام حرم مطهر علی بن موسی الرضا ( علیه السلام )، می‏گوید: یک شب برای بستن درب پشت بام حرم از پله‏ها بالا رفتم. مرحوم حاج شیخ حسنعلی را بالای بام و در کنار گنبد مشغول نماز و در حال رکوع دیدم. رکوعش طولانی شد. چند بار رفتم و برگشتم؛ ولی او همچنان در حال رکوع بود. طبق دستور سپس درب پشت بام را بستم و پایین آمدم و به خانه رفتم. آن شب برف سنگینی بارید. هنگام سحر به حرم برگشتم. نگران جناب شیخ بودم و با عجله از پله‏های بام بالا رفتم ، دیدم شیخ حسنعلی در همان رکوع آغاز شب است و پشت ایشان با سطح برف برابر است.

مستجاب الدعوه
آیت‌الله العظمی مرعشی‌نجفی در کتاب «المسلسلات فی الاجازات» می‌نویسد: “او در بین مردم به مستجاب‌الدعوه‌بودن شناخته شده بود و بسیاری از حاجت‌مندان و بیماران به او پناه‌ می‌بردند؛ پس او برای آنها دعا می‌کرد یا برای آنها دعاها و حرزهایی می‌نوشت و به این وسیله، گرفتاری آنها برطرف می‌شد و بیماران آنها شفا می‌یافتند و با این وجود، در کمال تواضع و فروتنی بود و هیچ ادعایی نداشت و نمونه بارز زاهدانی بود که تنها به خدا توجه دارند و از امور دنیوی دور هستند.2

نمازهایت را اول وقت بخوان، چهل روز دیگر کارت درست می‌شود
محل دفن خود را می‌دانست
شيخ حسنعلي نخودكي اصفهاني
1- از برخی افراد مورد اعتماد شنیده شده که آن جناب در حال حیات خود، به این محلی که الان قبر اوست، (صحن عتیق حرم مطهر علی‌ابن موسی‌الرضا ‌(ع) ) رفت و آمد زیادی داشت. در آنجا می‌نشست و قرآن و دعا می‌خواند. وقتی که به او گفتند: چرا به این محل توجه خاصی داری؟ گفت: اینجا محل دفن من است و می‌گفت: مرا در این محل دفن کنید. در آن زمان سرّ این عمل معلوم نبود، ولی بعدها معلوم شد که این محل نزدیک پایه مناره است و از خرابی مصون است ولی جاهای دیگر صحن همه زیر و رو شدند، ولی این محل همچنان به حال خود مانده است.3

برنامه‌ می‌دهم اما به فکر رهگذران هم باشید
2- یکی از تجار تهران گفت: در شمیران باغی خریدیم و از نظر آب در مضیقه بودیم. ناچار شدیم چاهی بکنیم ولی هر نقطه‌ای از باغ را کندیم به آب نرسیدیم. روزی قصد زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) کردیم، در آنجا به زیارت آیة الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی رفتیم، در ضمن زیارت ایشان، جریان کندن چاه آب را گفتیم و از ایشان کمک خواستیم. آیة الله نخودکی فرمود: من برنامه‌ای می دهم که اگر مطابق آن عمل بکنید، هر نقطه باغ را بکنید، آب بیرون می‌آید و خشک هم نمی‌شود. شما باید یک شیر هم بیرون بگذارید تا رهگذرها و همسایه‌ها هم از آن استفاده کنند. ما شرط را قبول کردیم. او هم برنامه را به ما داد. برنامه این بود که ایشان چند جمله در کاغذی نوشته و به ما فرمودند: هر نقطه را خواستید بکنید، اول این کاغذ را در آنجا قرار بدهید و پس از آن، آن نقطه را بکنید و هنگامی که به آب رسیدید، این کاغذ را به چاه بیندازید. ما هم مطابق دستور ایشان عمل کردیم و به آب رسیدیم. تاکنون هر چه از آن چاه آب برداشته‌ایم کم نشده است و یک شیر هم به بیرون باغ گذاشته‌ایم تا عموم استفاده کنند.4

چند قدم راه رفتن و رهایی از اشرار
3- سید ابوالقاسم هندی می‌گوید: به همراه آیة الله نخودکی به یکی از کوه‌های مشهد رفته بودیم، ناگهان شرور آن منطقه که موجب ناآرامی آن نواحی شده بود، از کناره کوه پیدا شد و گفتند: اگر حرکت کنید کشته خواهید شد. آیة الله نخودکی به من فرمود: وضو داری؟ گفتم: بله. آنگاه دست مرا گرفت و گفت: چشم خود را ببند. پس از یکی دو قدم که راه رفتیم گفت: چشمانت را باز کن. وقتی که چشمانم را باز کردم دیدم نزدیک دروازه شهر هستیم و به این ترتیب از دست آن شرور رها شدیم. بعد از ظهر خدمت آن جناب رفتم. به من گفتند: قضیه صبح را با کسی در میان نگذاشتی؟ گفتم: نه. گفت: من تا زنده‌ام به کسی این ماجرا را نگو وگرنه خود را به کشتن می‌دهی.5

چند دانه خرما و فرزنددار شدن
4- آقای ظفرالسلطان نهاوندی نقل کرد که خدمت آیة الله نخودکی مشرف شدم و عرض کردم که عروسم بچه ندارد و دیگر بچه‌دار نمی‌شود. آیة الله نخودکی گفت: تو برای پسرت اولاد می‌خواهی. بعد دعایی به من دادند و چند دانه خرما و خداوند به آنها چندین اولاد داد.6

کارمند بیکاری که باز هم کارمند شد

5- یکی از کارمندان شهرداری نقل کرد: به عللی مرا از کار بر کنار کردند. رفتم خدمت آیة الله نخودکی. به من فرمود: نمازهایت را اول وقت بخوان، چهل روز دیگر کارت درست می‌شود. روز چهلم در خیابان نزدیک یک قهوه‌خانه نشسته بودم، شهردار سابق مشهد آقای محمدعلی روشن با درشکه از آن محل عبور می‌کرد. بلند شدم، سلام کردم. او درشکه را نگه داشت و گفت: چرا اینجا نشسته‌ای؟! مگر کار نداری؟! شرح حال خود را گفتم. گفت: با من بیا. با او سوار درشکه شدم و رفتیم به شهرداری. او دستور داد از من رفع اتهام شد، مرا به خدمت بازگرداند و مشغول کار شدم. درست پس از چهل روز چنین شد.7

/////////////////////////////////////////////////////

منابع:

1- نشان از بی نشان‌ها ج1 ص23

2- المسلسلات فی الاجازات، ج2، ص 307 .

3- گنجینه دانشمندان، شیخ محمد شریف رازی، ج 7، ص 111 در مشهد.

4- نشان از بی نشان‌ها، ص 80، علی مقدادی.

5- همان، ص 47

6- همان، ص 97.

7- همان، ص 101.

موضوعات: کراماتی از شیخ حسنعلی نخودکی  لینک ثابت
 [ 06:47:00 ب.ظ ]




در محضر علامه حسن زاده آملی

حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله از علماء و بزرگان جهان تشیع می باشند و سالها در قم راهنما و دستگیر مردم بوده اند و شاگردان زیادی از وجود ایشان بهره مند شده اند.

علامه حسن زاده که خود از محضر بزرگانی همچون میرزاابوالحسن رفیعی قزوینی ،علامه طباطبائی، محمدحسین فاضل تونی، محمدحسن الهی طباطبائی بهره های فراوانی برده است در زمینه های مختلف علمی از جمله فلسفه، عرفان، فقه، اصول، ادبیات، ریاضیات، علم فیزیک و شیمی و بسیاری از علوم دیگر تخصص دارد.

علامه که خود در زمینه تهذیب نفس و کسب فضایل و کمالات اخلاقی زحمات فراوانی کشیده اند و کتاب های زیادی در این زمینه تالیف نموده اند. در این مقاله می خواهیم پاسخ تعدادی سوال را از محضر مبارک ایشان جویا شویم.

نخستین مراحل تهذیب و تزكیه نفس چیست ؟

استاد: براى طهارت باطن ، نخست باید دوام طهارت ظاهرى را حفظ كرد و طهارت بدن را مراعات نمود، اعضاء و جوارح ظاهرى باید كنترل شود. زبان آفت بدى است ، انسان باید سعى كند چانه اش را با عقل بگرداند! همانطور كه دهان گاه مجراى غذاى آلوده به معده است همین دهان و زبان ، مجراى غذاى آلوده به جان نیز هست .

باید این نهال وجود را كه رو به رشد و كمال است ، مواظبت كرد، از همنشین بد پرهیز نمود. این دقت هاى ظاهرى كم كم باطن را هم طاهر مى كند. انسان اگر كمى در این نظام دقت كند، مى بیند كه در این دار هستى ، هیچ چیز غلط نمى كند.

حتى حیوانات هم در كار و وظیفه خود خیانت نمى كنند.

اینها درس است براى ما! از آن طرف هم داریم كه (( من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا )) باید در این امور دقت كرد تا كم كم طهارت باطن هم پیدا شود…

چى عرض كنم آقا… چه بگویم به شما!!(1)

عنایت استاد

روزى یكى از یاران درس ، مصرانه و عاجزانه از حضرت استاد حسن زاده آملى تقاضا كردند كه : حضرت آقا عنایتى بفرمایید ذكرى ، دعایى ، چیزى بفرمایید، بلكه از این گرفتارى روحى نجات پیدا كنم ، خیلى گرفته و در قبض هستم .حضرت استاد (دام عزه ) كه تا آخر لحظه سر به زیر انداخته بودند و در سكوتى پر معنى و مراقبه اى ملكوتى به سر مى بردند سر را بلند كرده و فرمودند: آقا جان ! من هم گرفتارم ، من هم از شما بدترم !!!

چند لحظه اى درنگ فرمودند و ادامه دادند: دو مطلب به شما عرض ‍ مى كنم ، یقینا اثر دارد به شرط اینكه اقلا یك اربعین (40 روز) بر آن مداومت داشته باشید.

1- ذكر شریف یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت كه گفته اند، اكثار در آن سبب حیات و زیادت عقل مى شود و مجرب هم است .

2- سوره غنى (واقعه ) را بخوانید تا غنى در علم و بعدا هم چیزهاى دیگرى شوید چون روایت شده كه :

ابن مسعود از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نقل كرده كه ، از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شنیدم كه فرمود: هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ گاه محتاج نمى شود.(2)

سفارشاتی بسیار مهم از جناب علامه حسن زاده آملی

هم اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه ای سعادتمند داشته باشید زیرا که باور کرده اید هر چیز تا به کمال نرسیده است قدر و قیمت ندارد باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری و ولگردی و هرزگی به سر می برند سخت دوری گزینیدکه رهزن شمایند

این گروه روی سعادت را نخواهند دید چند روزی در مقام خیال به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاکهای گوناگون بوقلمونی وطاووسی دل خوشند و به زودی نه آن رادارند نه این را نه کمالی تحصیل کرده اند که بدان دل گرم باشندناچارا باید بعدا تن به گدایی دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگیها مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند .

با آنان هم نشین نشوید که هم از اکنون به شما بگویم نطفه و مربی و اجتماع و معاشر از اصولی اند که در سعادت وشقاوت انسانی دخلی به سزا دارند…..

باید دوستانم از روش نابخردان همواره دوری گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حدبلوغ نرسیده اند و در راه آن نیستند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد(3).

آداب سالک الی الله از زبان علامه حسن زاده آملی

حضرت علامه براى تادیب نفس سالك الى الله و سائر الى الكمال

امورى را در كلمه 178 هزار و یك كلمه آورده اند كه خلاصه اش این است :

1 - قرآن كه صورت كتیبه انسان کامل است…

2 - در باب سیزدهم و باب بیستم ارشاد القلوب دیلمى آمده است كه جناب رسول الله صلى اللّه علیه و آله فرمود: یقول الله تعالى :

من احدث … كسى كه محدث شود و وضو نسازد به من جفا كرده و كسى كه محدث شد و وضو بسازد و دو ركعت نماز گزارد به من جفا كرده است و آن كه نماز خواند و از من چیزى نخواست به من جفا كرده است و آن كه محدث شود و وضو بسازد و نماز گزارد و مرا بخواند پس من جوابش را در آنچه كه مربوط به امر دین و دنیاى اوست ندهم من به او جفا كردم در حالیكه من پروردگار جفا كار نیستم .

خوشا حال آن كه از او خود او را بخواهد كه دوست ما را و همه جنت و فردوس شما را

3 - آیات آخر سوره فرقان را در مورد عباد الرحمن دستور خود قرار دهد.

4 - و كلوا واشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین .

نه چندان بخور كز دهانت برآید نه چندان كه از ضعف جانت برآید

5 - از فضول كلام همان فضول طعام پرهیز نماید كه قساوت قلب آورد.

6 - محاسبت نفس

7 - مراقبت ، و این مطلب عمده است

8 - ادب مع الله كه علامت حضور است

9 - عزلت . سلامت در عزلت است (با خلق باش و نباش )

10 - تهجد در شب تا به مقام محمود نائل آید.

11 - تفكر

12 - ذكر قلبى و لسانى در هر حال

13 - ریاضت در طریق علم و عمل كه (علم و عمل انسان سازند)

14 - اقتصاد یعنى میانه روى در مطلق امور حتى در عباد

15 - مطلب در دو كلمه است : تعظیم امر خالق ، و شفقت با خلق

توصیه هایی از علامه حسن زاده املی روحی له الفداه
دهان روح و تن

انسان دو دهان دارد: یكى گوش كه دهان روح او است و دیگر دهان كه دهان تن او است. این دو دهان خیلى محترم‏اند. انسان باید خیلى مواظب آن‏ها باشد.

یعنى باید صادرات و واردات این دهنها را خیلى مراقب باشد. آن‏هایى‏كه هرزه خوراك مى‏شوند، هرزه كار مى‏گردند. كسانى كه هرزه شنو مى‏شوند، هرزه گو مى‏گردند.

وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و كثیف مى‏شود. یعنى قلم او هرزه و نوشته‏هایش زهرآگین خواهد داشت.

حضرت وصى، امیرالمۆمنین، علیه السلام فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بى ‏نیاز نیست و آب‏ها گوناگون‏ند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و میوه‏اش شیرین خواهد بود; و هر آبى كه پلید است، آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است.*

خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روییده شده است.

وقت اندك و كار بسیار

بدان كه باید تخم و ریشه سعادت را در این نشئه در مزرعه دلت‏ بكارى و غرس(درخت کاشتن)كنى. این‏جا را دریاب، این‏جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خیلى كم است.

وقت‏ خیلى كم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمۆمنین علیه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهیم العطاش‏» ; یعنى شتران تشنه را مى‏بینید كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى‏كوشند و مى‏شتابند و از یكدیگر سبقت مى‏گیرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایى كه گنج‏هاى رحمان‏اند این چنین باشید.

بیایید به سوى این منبع آب حیات كه قرآن و عترت است. وقت‏ خیلى كم است و ما خیلى كار داریم. امروز و فردا نكنید. امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اكثر مردم به علت تسویف، به كیفر اعمال بد این‏جاى خودشان مبتلا شده‏اند .»

تسویف یعنى سوف سوف كردن، یعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال دیگر كردن. وقت نیست، و باید به جد بكوشیم تا خودمان را درست‏ بسازیم.

———————————————————–

منابع:

1- در محضر استاد، ص 34

2- صراط سلوک

3- انتهای درس شانزدهم کتاب معرفت نفس

موضوعات: در محضر علامه حسن زاده آملی  لینک ثابت
 [ 06:41:00 ب.ظ ]




سه نصیحت طلایی از سه معصوم(علیهم السلام)

نصایح معصومین علیهم السلام همیشه چراغ راه پویندگان جاده کمال و انسانیت بوده و هست، برای این روزگار درهم و پر از هیاهوی که هر کس بلندگویی دست گرفته و با فریاد میخواهد مطاع ناچیز و فاسد زاییده فکر خودش را در قالب یک ایدوئولوژی به خورد مردم دهد ، هیچ چیز نمی تواند شفافیت، نورانیت و تأثیر گذاری سخنی ناب از انسانی معصوم و بی خطا را داشته باشد .
عترت
پیغمبر اکرم در آخرین روزهای حیات مبارک، به مسجد آمدند و به‌خاطر وضعیّت نامساعد جسمانی، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده اقتدا کردند. سپس روی پله اوّل منبر نشستند و جمله‌ای را که شاید بیش از هزار مرتبه در هر فرصتی برای مردم فرموده بودند، بازگو کردند. این سخن رسول خدا«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» افتخاری برای شیعه است و علمای مسلمان، اعمّ از شیعه و سنّی، آن را در کتاب‌های معتبر خود، نقل کرده‌اند[1]:

«إِنِّی قَدْ تَرَكْتُ فِیكُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ‏ یَفْتَرِقَا حَتَّى‏ یَرِدَا عَلَیَ‏ الْحَوْضَ‏ كَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا»[2]

من از میان شما می‌روم و دو چیز گران‌بها برای شما می‌گذارم: یکی قرآن و دیگری عترت؛ قرآن منهای عترت ناقص است و عترت منهای قرآن ناقص است. دین شما وقتی تامّ و تمام است که به یک دست شما قرآن و به دست دیگر عترت باشد.

پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرمودند: مسلمان کسی است که به یک دست قرآن و به دست دیگر عترت دارد؛ اگر تمسک به این دو باشد، سعادت است؛ امّا اگر تمسّک به هر دو نباشد و یا یکی از این دو نباشد، آنگاه شقاوت و گمراهی است.
توصیه امام مجتبی(علیه السلام) هنگام شهادت

یکی از یاران امام مجتبی«سلام‌الله‌علیه» در آخرین لحظات حیات مبارک آن حضرت خدمت ایشان رسید و دید حال آن حضرت وخیم است. از فرصت استفاده کرد و برای افزایش معرفت دینی، از ایشان خواست نصیحتی به او بفرمایند. امام«سلام‌الله‌علیه» در یک روایت، سه نصیحت به او فرمودند:

«اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُكَ… وَ اعْمَلْ لِدُنْیَاكَ‏ كَأَنَّكَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»[3]
شیعه حقیقی کسی است که از نظر عقیده، ولایت داشته باشد، از نظر زبان و شعار، ولایت داشته باشد و از نظر عمل، بهترین متابعت‌ها را از سیره اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داشته باشد

در نصیحت اول فرمودند: پیش از آن‌که شب اوّل قبرت برسد و زاد و توشه‌ای نباشد، مهیّای مرگ باش. یاد مرگ، در روند زندگی انسان بسیار تأثیرگذار است و علمای علم اخلاق دستور می‌دهند در هر روز هفت هشت مرتبه به یاد مرگ باشید.

جمله دوّم آن بود که فرمودند در زندگی باید کوشا و جدّی و فعال باشید و هم برای دنیا و هم برای آخرت کار کنید. در دنیا چنان جدی و فعّال و محکم‌کار باشید که گویی می‌خواهد آن کار تا قیامت باقی بماند، راجع به آخرت نیز باید چنان جدّی باشید که گویا امشب، شب اوّل قبر شماست. اگر بدانید امروز از دنیا می‌روید، چگونه زاد و توشه تهیه می‌کنید؟ باید همیشه چنین باشید. ائمّه طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» همیشه به شیعیان سفارش می‌کردند که باید دو بال برای پرواز داشته باشند، یکی بال جدیت و تلاش و کوشش برای دنیا و دیگری بال تلاش برای آخرت. مۆمن حقیق هم باید دنیای خود را اباد کند و هم آخرت خویش را بسازد.

آن حضرت در سوّمین نصیحت فرمودند: اگر می‌خواهید در میان مردم عزیز باشید، اگر می‌خواهید در میان مردم دارای ابهّت و شخصیّت باشید، اگر می‌خواهید محبّت شما در دل‌ها باشد و بر دل مردم حکومت کنید، باید از گناه اجتناب کنید و رابطه خود را با خدای سبحان محکم نمایید. لباس ذلّت معصیت را از تن درآورید و لباس تقوا بپوشید. در این صورت، در دنیا و آخرت عزیز هستید و ابهّت اجتماعی پیدا می‌کنید.
شہادت امام رضا علیہ السلام کے بارے میں مختلف آراء ( حصّہ پنجم )
روایت مهم و ارزشمند امام رضا(علیه السلام)

حضرت امام رضا«سلام‌الله‌علیه» را به اجبار، امّا با ظاهرسازی و تشریفات، از مدینه به سمت طوس حرکت دادند. در طی مسیر از مدینه تا خراسان، معمولاً از بیابان‌ها و بی‌راهه‌ها می‌رفتند، امّا وقتی به نیشابور رسیدند، چاره‌ای جز گذر از میان شهر ندیدند؛ لذا کاروانیان مجبور شدند در نیشابور بمانند تا مردم به استقبال بیایند. خصوصیات دقیق آن استقبال را نمی‌د‌انیم؛ امّا آنچه تاریخ‌نویسان سنّی و شیعه نوشته‌اند، حاکی از آن است که استقبال عجیب و بی‌نظیری از امام رضا«سلام‌الله‌علیه» صورت گرفت. استقبال چنان گسترده بود که نگذاشتند امام رضا«سلام‌الله‌علیه» به میان مردم بیایند و آن حضرت در هودجی سوار بودند. مردم همه می‌خواستند امام رضا«سلام‌الله‌علیه» را ببینند، امّا مأموران اجازه‌ ندادند. وقتی حضرت رضا«سلام‌الله‌علیه» در وسط جمعیت قرار گرفتند، خود حضرت پرده کجاوه را کنار زدند. مسلّماً با دیدن چهره مبارک امام رضا«سلام‌الله‌علیه» شور و شعف و احساسات مردم برانگیخته شد. همه از آن حضرت خواستند تا یک جمله و روایتی برای ایشان بگویند. حضرت نیز روایتی فرمودند که به روایت «سلسلة الذهب» معروف شد؛ زیرا سندهای آن بسیار عالی و طلایی است. امام رضا«سلام‌الله‌علیه» روایت را قول پدرشان و ایشان از پدرشان تا امیرالۆمنین«سلام‌الله‌علیه» نقل کرده‌اند و امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» از پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و ایشان از جبرئیل و جبرئیل هم از طرف خدا آن را نقل کرده است. حضرت با این سلسله سند فرمودند که خداوند سبحان فرمود:

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ‏ حِصْنِی‏ أَمِنَ‏ مِنْ‏ عَذَابِی»

خداوند متعال کلمه «لا اله الاّ الله» را حصن و قلعه محکم خود قرار داده که هرکسی در آن وارد شود، از آتش جهنّم ایمن است.

حضرت رضا «سلام‌الله‌علیه» پرده هودج را انداحتند و احساسات بالا گرفت. حضرت دوباره پرده را کنار زدند و به مردم رو کرده و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[4]

یعنی کلمه «لا اله الاّ الله» برای کسی که ولایت داشته باشد، قلعه محکمی است. بر این پایه، اگر شیعه با ولایت وارد قلعه «لا اله الا الله» شود، مصونیت دارد و به جهنّم نخواهد رفت.

امام رضا«سلام‌الله‌علیه» وقتی به طوس آمدند، یکی از کارهای ایشان، برگزاری جلسه‌هایی برای احیاء و گسترش تشیّع بود و بای این کار خود، توانستند تشیّع را سرتاسری کنند. آن حضرت در یکی از جلسه‌های خود، روایتی مشابه روایت قبل را بیان کردند و فرمودند:

«وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[5]

این روایت نیز «سلسلة الذهب» است؛ یعنی امام رضا«سلام‌الله‌علیه» از پدرشان و پدرشان از پدرشان نقل می‌کنند تا سند به امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌رسد و امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» از پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و ایشان از جبرئیل و جبرئیل از طرف خدا فرموده است که ولایت امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» قلعه محکم خداست، هرکه وارد این قلعه شود، از آتش جهنّم مصونیت دارد و بهشت برای اوست.
پیش از آن‌که شب اوّل قبرت برسد و زاد و توشه‌ای نباشد، مهیّای مرگ باش. یاد مرگ، در روند زندگی انسان بسیار تأثیرگذار است و علمای علم اخلاق دستور می‌دهند در هر روز هفت هشت مرتبه به یاد مرگ باشید
معانی ولایت‌پذیری

ولایت داشتن سه معنا دارد: یک معنا آن است که از نظر اعتقاد، امیرالمۆمنین علی«سلام‌الله‌علیه» را خلیفه بلافصل پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» بدانیم و معتقد به دوازده امام بعد از پیامبر اکرم باشیم؛ چنان‌که آن حضرت ایشان را معرّفی کردند و مشخصّات هر کدام را بیان فرمودند. الحمدلله شیعه این نعمت بزرگ را دارد و باید از این لحاظ شاکر باشد. جمعیّت مسلمانان بسیار زیاد است، امّا فقط شیعیان هستند که امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» را به عنوان خلفیه بلافصل پیامبر اکرم قبول دارند و اولی‌الامر قرآن را امیرالمۆمنین و یازده فرزند او «سلام‌الله‌علیهم» می‌دانند.

معنای دوم ولایت، تعظیم شعائر است. بحمدالله مجالس عزاداری و جشن اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم»، در سراسر سال، به خصوص در محرّم و صفر به خوبی بین شیعیان برگزار می‌شود و این مجالس، شعار شیعه است. شیعه، شعار «أشهد انّ علیاً ولی الله» دارد و باید شکر این نعمت‌ها را به جا آورد.

سوّم معنا، متابعت از اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» است. علیرغم اعتقاد و شعار که به خوبی بین شیعیان رواج دارد، امّا متأسّفانه آن‌چنان که شایسته است، متابعت وجود ندارد و در عمل به دستورات حضرات معصومین«سلام‌الله‌علیهم» کوتاهی می‌شود.

شیعه حقیقی کسی است که از نظر عقیده، ولایت داشته باشد، از نظر زبان و شعار، ولایت داشته باشد و از نظر عمل، بهترین متابعت‌ها را از سیره اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داشته باشد.

*********************************************

پی نوشت ها:

1. این روایت به عبارات مختلفى نقل شده كه مهم‏ترین دلیل اختلاف عبارات آن، تعدّد صدور آن در مواقع مختلف است. جهت آگاهی از منابع این روایت در کتب مختلف اهل سنّت ر.ک: احقاق الحق، ج 9، ص 309 تا 375.

2. الکافی، ج 2، ص 415.

3]. کفایة الاثر، ص 226.

4. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 135.

5. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 136؛ این روایت را اهل سنّت نیز از قول رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند: «قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ‏ حِصْنِی‏ أَمِنَ‏ مِنْ‏ عَذَابِی.‏»[شواهد التنزیل، ج 1، ص 170]

موضوعات: سه نصیحت طلایی از سه معصوم(علیهم السلام)  لینک ثابت
 [ 06:40:00 ب.ظ ]




ماهیّت گناه

در عالم،هر چیز ظاهر و مُلکی دارد که با حواس ظاهری انسان قابل درک است و باطن و ملکوتی دارد که از حواسّ ظاهری پوشیده و با ادراکات باطنی انسان قابل احساس می باشد.چنانکه قرآن کریم برای تمامی موجودات عالم،هم مُلکی قائل است که در ید قدرت الهی قرار دارد،و هم ملکوتی،که آن نیز تحت قدرت الهی است.کارهای انسان و از جمله معاصی او نیز ظاهر و مُلکی دارد،که از حواسّ ظاهری انسان پوشیده است و تنها با بیدار شدن باطن انسان از راه نایل شدن به موت و فعال شدن ادراکات باطنی،احساس می شود،خواه موت اضطراری که همزمان با فوت برای تمامی انسان ها حاصل می شود،و خواه موت اختیاری،که در حین زندگی دنیوی برای کسانی که از راه تهذیب نفس،از دنیا قطع تعلّق و دلبستگی می کنند،حاصل می گردد.

ظاهر معاصی همان لذّت ها و شیرینی های نفسانی و جسمانی است که با حواسّ ظاهری احساس می شوند،اما باطن گناهان،که از حواسّ ظاهری پوشیده اند،آتش،کثافات،سموم و حمیم است.چنانکه قرآن کریم آنچه را شخص معصیت کار با غصب ظالمانۀ اموال یتیمان به دست آورده است و می خورد،یا آنچه را از راه کتمان آیات الهی به بهایی اندک کسب کرده و به خوردن آن مشغول است،جز آتش که به معده ی او وارد می شود ،چیزی نمی داند.گناهکاران،که پیش از نیل به موت،تنها حواس ظاهریشان کار می کند و از اینکه اشیاء و افعال،باطنی دارند،غافلند؛آنچه در دنیا حس می کنند،لذایذ و شیرینی گناه است،اما پس از فوت،که به موت نایل و ادراکات باطنیشان فعّال و بیدار می شود،سوزندگی آتشی را که در دنیا خورده اند،احساس می کنند و شعله های آن را که تمامی وجودشان را در بر گرفته است،مشاهده خواهند کرد و این در حالی است که پیش از فوت نیز این آتش آنها را در بر گرفته بود،امّا آن را احساس نمی کردند.چنانکه قرآن کریم به همین واقعیت در مورد کافران تصریح نموده است.

بر اساس آنچه گفته شد،می توان به این حقیقت پی برد که پاداش و کیفری که اشخاص در آخرت با آن مواجهند،چیزی جز باطن و ملکوت همان اعمال و اخلاق،روحیّات و افکار،و عقاید و ایمانی که در دنیا کسب کرده اند،نیست.قرآن کریم بر این امر بارها تصریح و تأکید نموده است.

بنابراین تمامی عذاب های اخروی که آیات و احادیث بیان کرده اند،از آتش،زَقوم،حَمیم و غِِسلین گرفته تا دیگر عذاب ها،همه باطنِ معصیت هایی است که ظاهری جذّاب،شیرین و فریبنده دارند؛همچون سم مهلکی که درون شیرینی خوشمزه ای تعبیه شده است.

پی بردن به ماهیّت واقعی گناه که در پشت پرده ی نازک و ناپایدار فریبنده ی آن قرار دارد،یکی از عوامل مهم انزجار،بیزاری،فاصله گرفتن و فراری شدن از گناهان است.

********************************************

منبع : کتاب شراب طهور،نوشتۀ مهدی طیب،ص69 و70

موضوعات: ماهیّت گناه  لینک ثابت
 [ 06:37:00 ب.ظ ]




ترازویی با دو کفۀ علم و عمل

///////////////////////////////////////////////////////



کسانی که نامشان در دیوان گناهکاران ثبت است!

علم و دانش ودیعه و سپرده خدا است در زمینش، و علماء و دانشمندان أمناء و درستکاران اویند بر آن علم، پس کسى که به علم خود عمل کند امانت و سپرده او را اداء نموده و پرداخته، و کسى که به علمش عمل نکرده (نامش) در دیوان و کتاب نادرستکاران نوشته مى‏شود.
عمل
ادعای ایمان و اسلام از یک سو و ندانم کاری و غفلت از سوی دیگر. به برخی مسائل در باب دین و دینداری آگاهی و معرفت داریم اما نسبت به بسیاری دیگر جاهل هستیم تا به حال به کدامیک از این اطلاعاتی که داشتیم بها داده و به طور رسمی و جدی کمر به عمل هر یک از آنها بستیم و عالم بی عمل نبوده و در مقابل برای کسب معرفت نسبت به آنچه نمی دانیم اقدام نموده‌ایم؟

عالم بی عمل

عالم بی عمل که می گویند مِثل زنبور بی عسل است پیدا کردنش مشکل نیست، من و شما می توانیم هریک به مثابه یک عالم بی عمل باشیم، حتماً نبایست که علامه و دانشمندی باشیم که به علم خود عمل نمی کند، کافیست کمترین اطلاعاتی را در یک زمینه داشته ولی خود را از به کار بستن آن محروم سازیم، آن وقت می شویم مصداق عالم بی عمل.

همگامی علم و عمل

روایات فراوانی داریم که تأکید به همراهی علم با عمل دارند که دانستن آنها خالی از لطف نیست.

امام صادق علیه السلام فرمود:علم با عمل همدوش است (نجات و رستگارى انسان به هر دو مربوط است) هر که بداند باید عمل کند و هر که عمل کند باید بداند، علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوید بماند و گر نه کوچ کند (مثلا کسى که میداند اطاعت خدا خوبست و لازم گویا همان دانستن او را بزبان حال صدا میزند و میگوید تو که میدانى اطاعت خدا خوبست اطاعت کن، اگر فرمان برد علمش ثابت و برجا ماند و گر نه با شک و شبهه و فراموشى از میان برود). (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى / ج‏1 / 55 )

علم با عمل است که بارور شده و به ثمر می نشیند. علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.پشیمان ترین و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود. (أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم/381)

امام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست
پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) فرموده: علم و دانش ودیعه و سپرده خدا است در زمینش، و علماء و دانشمندان أمناء و درستکاران اویند بر آن علم، پس کسى که به علم خود عمل کند امانت و سپرده او را اداء نموده و پرداخته، و کسى که به علمش عمل نکرده (نامش) در دیوان و کتاب نادرستکاران نوشته مى‏شود. (بنادر البحار (ترجمه و شرح خلاصه کتاب العقل و العلم و الجهل) ترجمه‏فارسى166)
امام على علیه السّلام بر منبر فرمودند: اى مردم هر گاه علمى بدست آوردید به آن عمل کنید و رستگار شوید. عالمى که به علمش عمل نکند مانند جاهل است که سرگردان است و نمى‏داند چه بکند بلکه به این عالم که علمش را رها کرده و دنبال هوى مى‏رود حجت و برهان تمام است و او مى‏داند که کارهایش بر خلاف است و راه کج را تعقیب مى‏کند. او مانند جاهل سرگردان مى‏باشد و دنبال گمراهى مى‏رود، شما هرگز کج نروید که گمراه مى‏شوید و در شک و تردید قرار نگیرید که کافر مى‏شوید و خود را راضى نگه ندارید که در امور دین مسامحه خواهید کرد و زیان خواهید دید.

شما باید همیشه دنبال حق باشید و فقه بیاموزید و گول نخورید و فریب ندهید، بهترین شما آن کسى است که از خداوند اطاعت مى‏کند باید آسوده باشد و خوشحالى کند و هر کس نافرمانى دارد باید مأیوس و پشیمان باشد. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى /130 ) اما برای روشن شدن مقصود و منظور این روایات نیاز است بدانیم، عالم کیست و از چه جایگاهی برخوردار است.

ایمان
عالم کیست؟

در روایات و احادیث می توان تعریف روشن و صریحی از عالم به دست آورد. امام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى/ج‏1 )

مردم به طرف امام على علیه السّلام روى آوردند و گفتند: یا امیر المۆمنین ما را از فقیه اطلاع دهید، فرمود: آرى من اکنون فقیه واقعى را به شما معرفى مى‏کنم، فقیه کسى است که مردم را به گناه وادار نکند و از رحمت خداوند مأیوس نگرداند. فقیه باید جامعه مسلمین را از عواقب اعمال خودشان برحذر دارد و عذاب خداوند را به آنها گوش زد سازد، و قرآن را فراموش نکند و به چیزهاى دیگر روى نیاورد، در آن قرائتى که فکر و اندیشه نباشد خیرى نیست و در عبادتى که فقه نباشد فائده نخواهد بود و در عبادتى که تقوى نباشد اثرى و فائده‏اى نیست. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى/ 128) عالم حقیقی، عالمی است که در راه خدا قدم برداشته و سعی در فهم معارف الهی دارد معارفی که خود نیز کمر به عمل بدا نها بسته تا بدان واسطه به وصال خداوند متعال رسد.

علم با عمل است که بارور شده و به ثمر می نشیند. علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.پشیمان ترین و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود
جایگاه عالم

روایت در باب جایگاه عالم و دانشمندنیز بسیار است که آگاهی بدان موجب تمایل و رغبت آدمی به سوی کسب علم و دانش می گردد. اما در این میان باید توجه داشت که این علم باید با عمل همراه گردد. امام صادق «ع» از پدرانش، از پیامبر «ص»: آن کس از مردم بیشتر ارزش دارد که داراى علم بیشتر باشد، و هر که علمى کمتر دارد کم‏بهاتر است. (الحیاة / ترجمه احمد آرام ج‏2 ) امام علی (علیه السلام) : ارزش هر کس باندازه دانائى اوست.( الإرشاد للمفید / ترجمه ساعدى/290 )

پیامبر «صلی الله علیه و آله»: برترى عالم بر عابد، همچون برترى ماه بر دیگر ستارگان است در شب چهاردهم ماه. (الحیاة / ترجمه احمد آرام / ج‏2 )

از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل است که فرمود: دانشمند در میان مردم چون زنده در میان مردگان است، بدانید که هر چیزى براى طالب علم آمرزش مى‏طلبد، پس علم را طلب کنید، که سبب تقرّب شما به خدا گردد و طالب علم بر هر مسلمان لازم است. و فرمود: چون قیامت شود، مداد عالمان با خون شهیدان سنجیده مى‏شود، و بر خون شهدا مى‏چربد. و فرمود: هیچ عملى پس از اداى واجب بهتر از اصلاح امور مردم و انتشار اعمال و انجام کارهاى خیر نیست. (إرشاد القلوب / ترجمه سلگى / ج‏1)

************************************************

منابع:

1. مشکاة الأنوار / طبرسی / ترجمه عطاردى

2. أصول الکافی / ترجمه مصطفوى ج‏1

3. ترجمه و شرح خلاصه کتاب العقل و العلم و الجهل

4. أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم/ سلیم بن قیس هلالی

5. إرشاد القلوب / دیلمی /ترجمه سلگى / ج‏1

6.الحیاة / ترجمه احمد آرام / ج‏2/ حکیمی

موضوعات: ترازویی با دو کفۀ علم و عمل  لینک ثابت
 [ 06:29:00 ب.ظ ]




پاسخ شبهات معاد جسمانى از ديدگاه صدرالمتألهين

****************************************************

1. پاره اى از متكلمان مانند عضدالدين ايجى معاد جسمانى را مصداق اعاده ى معدوم پنداشته و به جواز آن حكم داده اند، اما ديگر متكلمان هم چون محقق طوسى كه اعاده ى معدوم را ناممكن مى دانند، معاد جسمانى را جمع اجزاى اصلى و متفرق بدن قلمداد مى كنند كه حتى لازم نيست هيأت تأليفى آن عين هيأت تأليفى در دنيا باشد. بر اساس نظر غزالى مناط تشخيص فرد به نفس ناطقه اى اوست. پس در معاد جسمانى، چه بدن خود او باشد چه نباشد، همان شخص حاضر شده است، اما به عقيده ى صدرالمتألهين، در حشر جسمانى بدن منعدم نمى شود. تنها جنبه دنيوى بودن آن منتفى مى گردد و با اين وصف تشخص آن مى ماند. زيرا تشخص بدن و نفس در گرو مرتبه اى خاص مانند دنيوى بودن نيست. تشخص هر شىء به صورت جسم و صورت نفس است.( [24])

************************************************************

2. اگر در معاد جسمانى اجزاى بدن آدميان حاضر شود، لازم مى آيد كه يك شخص هم عذاب ببيند و هم از لذايذ بهره مند شود. زيرا فرض مى كنيم كه بدن انسان مؤمنى بىواسطه يا با واسطه، غذاى انسان كافر مى شود وجزء اعضاى بدن او مى گردد. در آخرت اين اجزاء اگر هم در بدن مؤمن باشد و هم كافر لازم مى آيد كه هم معذب باشد و هم متنعم و اگر فقط جزء بدن كافر باشد بدن مؤمن به كمال خود حاضر نشده است.( [25])
پاسخ: همه ى متكلمان در پاسخ به اين شبهه به اصلى بودن پاره اى از اجزاى بدن هر انسانى تأكيد كرده اند. بنابراين اگر بدن انسانى جزء بدن ديگرى شود، اجزاى اصلى بدن انسان اولى جزء اصلى غير اصلى بدن انسان دومى مى شود و با حفظ اجزاى اصلى محذورى براى جمع يا اعاده ى آن ها وجود ندارد. اعتقاد به وجود اجزاى اصلى براى هر بدن مشكل ديگرى را هم حل مى كند و آن اينكه هر انسانى در طول عمر خود چندين بار اجزاى بدن او تغيير مى كند. اگر قرار باشد كه در قيامت همه ى اجزاى بدن او حاضر شود حجم انسان حاضر شده در قيامت با حجم انسان دنيوى بسيار متفاوت خواهد بود. اما بر اساس آن چه در حكمت متعاليه آمده است اصل شبهه از ريشه قطع مى شود. چرا كه بدن اخروى هر انسانى مخصوص اوست كه از طريق افعال و اعمال وى به تأثير جهات فاعلى تحقق و تشكل مى پذيرد.

*************************************************

3. معاد جسمانى مشكل تناسخ را دارد. زيرا تعلق نفس بعد از مفارقت از بدن طبيعى به بدن طبيعى ديگر همان تناسخ است.( [26])
پاسخ: پاره اى از متكلمان بر اين باورند كه تناسخ محال آن است كه نفس از بدنى به بدن ديگر كه بر حسب ماده مغاير اوست، منتقل شود، ولى چنان چه بدن اخروى همان بدن دنيوى شخص باشد، تناسخى در كار نخواهد بود. به نظر غزالى اگر عود ارواح به ابدان در آخرت تناسخ باشد، نبايد در آن نزاع كرد. زيرا مخبر صادق يعنى پيامبر (صلى الله عليه وآله) از آن خبر داده است.
ملاصدرا همه ى تصاويرى را كه متكلمان و فيلسوفانى چون ابن سينا از معاد جسمانى ارائه كرده اند مبتلا به محذور تناسخ مى داند و حال آن كه معاد جسمانى نه تناسخ است، نه محذور تناسخ را دارد. زيرا تعلق نفس به ابدان در آخرت با تعلق آن به ابدان در دنيا متفاوت است. منشأ تعلق نفس به بدن در دنيا استعدادات ماده است و حال آن كه بدن در آخرت منبعث از جهات فاعلى است و حامل استعداد براى تعلق نفس جديد نيست تا محذور تناسخ را به دنبال داشته باشد.( [27])

موضوعات: پاسخ شبهات معاد جسمانى از ديدگاه صدرالمتألهين  لینک ثابت
 [ 05:56:00 ب.ظ ]




معاد جسمانى از ديدگاه ابن سينا

*************************************************************

 

برخى گفته اند كه ابن سينا به معاد جسمانى معتقد نبوده است و او را در زمره ى قائلين به معاد روحانى ياد كرده اند. اين سخن و داورى قابل مناقشه مبتنى بر اين پيش فرض است كه اگر فيلسوف نتواند چيزى را اثبات عقلانى نمايد آن را نمى پذيرد. چنان كه از ابوعلى معروف است كه «نحن أبناء الدليل حيث ما مال نميل».
بر اين اساس چون بوعلى دليل عقلى بر معاد جسمانى نيافته است و از ديگر سو، اشرف لذات و آلام و سعادت و شقاوت اخروى را لذات و آلام وسعادت ها و شقاوت هاى ادراكى عقلانى مى داند، نه مادى، پس، او معاد مورد نظر شريعت را قبول ندارد. فراموش نكنيم كه بوعلى معتقد است اگر نتوان چيزى را رد كرد بايد آن را ممكن دانست. اما بوعلى در مسئله معاد، يك دليل عقلى دارد و آن اعتماد به خبر مخبر صادق است كه عقلاً پذيرفتنى است. عبارات شيخ در اين مورد در الهيات نجات بدين شرح است:
در اين جا شايسته است درباره ى احوال نفوس بشرى پس از جدايى آن ها از بدن بحث كنيم و ببينيم كه اين نفوس چه سرنوشتى خواهند داشت. پس مى گوييم: بايد بدانيم كه ما از دين و شريعت، نوعى از معاد را مى پذيريم و براى اثبات اين نوع معاد، راهى جز شريعت و تصديق خبر پيامبران نداريم و اين همان معاد جسمانى است و خير و شر جسم براى همگان روشن است و نيازى به توضيح ندارد و شريعت بر حقى كه پيامبر ما (صلى الله عليه وآله) آورده است، درباره ى سعادت و شقاوتى كه بر اساس اين بدن مادى خواهد بود، به تفصيل داد سخن داده است. نوع ديگر معاد، معادى است كه بر اساس عقل و برهان اثبات مى شود و مكتب انبيا نيز آن را تصديق مى كند. آن عبارت است از سعادت و شقاوتى كه بر اساس برهان براى نفوس بشرى به اثبات مى رسد. هر چند كه در حال حاضر به دلايلى كه توضيح خواهيم داد، اوهام ما از تصور آن ها ناتوان باشد و حكماى الهى براى رسيدن به اين گونه سعادت، نسبت به سعادت جسمانى و مادى، اهميت و علاقه بيشترى نشان مى دهند. بلكه گويى آن ها اصولاً به سعادت جسمانى توجهى ندارند و اگر آن سعادت را داشته باشند به آن در كنار سعادت معنوى كه همان قرب حق تعالى است، توجهى نخواهند داشت. بنابراين بايد كيفيت اين نوع سعادت و شقاوت (معنوى و روحانى) را بشناسيم. زيرا نوع جسمانى آن ها در شريعت شناخته شده است.( [22])
ابن سينا در ميان آثارش، رساله ى ديگرى دارد به نام رساله اضحويه كه در آن به نظر مى رسد با صراحت بيشترى مسأله، معاد جسمانى را منكر شده است. او در اين رساله مى گويد: آن چه در باب معاد در آيات قرآن و ظاهر شريعت آمده است بحث معاد، هم روحانى و هم جسمانى است و مسلمانان همه بر اين هستند كه معاد هم نفس را هست و هم كالبد را هست، مى گويند، زندگى كالبد به هستى نفس است و او در آفرينش دوم باز به كالبد خويش رد مى كنند و اين ها برخى برآنند كه نفس جسمى است لطيف…». او معتقد است شريعت را نبايد جورى تفسير كرد كه حقايق و بطن شريعت و احكام آن به صورت ظاهر آمده است. چرا كه ما مردمان (انسان هايى با درك متفاوت داريم) بر صاحب شريعت واجب است كه اين معانى و احكام را درست بيان كند و در حدى بگويد كه همه كس بر آن وقوف يابند و نهاد شريعت به گونه اى است كه با جمله خلايق نتوان گفت و اگر تقدير كنيم كه كار آن جهانى ـ چون لذت و راحت و عقوبت و مانند آن هم ـ روحانى باشد، نه جسمانى و عقل مردم از دريافت آن به اول نظر عاجز بوده، شرع چگونه آن را بيان كند و مردم را ترغيب و تحذير كند؟ و جز به يك سرى مثال ها و تمثيلاتى كه به فهم مردم نزديك باشد نمى توان جور ديگرى مطرح كرد. چگونه ثواب و عذاب حقيقى كه به فهم عامه مردم نمى رسد پيامبر در اين مورد نهاد شريعت را بيان كند.«از آن جا كه انسان بودن به صورت است، نه به ماده، ستودن نكوهيده و استحقاق انسان به ثواب و عقاب از روى صورت است، نه از روى ماده. اگر در معاد و آفرينش دوم، روح وارد جسم شود، عقوبت شخص بدكردار به خود بدكار نخواهد رسيد و همين طور ثواب. چرا كه اين مردن نه آن است كه اول بود، مردنى ديگر است و ميان اين دو خرده اختلاف به ماده است و چون چنين باشد لازم آيد كه آفرينش دوم و بعث به مقصود نيجامد تا هر كس جزاى عمل خود ستاند چون عقوبت و ثواب، ديگرى را خواهد بود، مقصود حاصل نمى شود».( [23])
سپس ابن سينا به ابطال مذهب تناسخ مى پردازد و اثبات مى كند كه چه قائل شويم معاد فقط جسمانى است و يا هم جسمانى است و هم روحانى، منجر به نفى مسأله ى تناسخ مى شود و نتيجه مى گيرد كه مذهب اين جماعت قائل به (تناسخ) باطل است كه گمان مى كنند نفوس نمى توانند بعد از مفارقت كالبد، دوباره به آن بپيوندد.

موضوعات: معاد جسمانى از ديدگاه ابن سينا  لینک ثابت
 [ 05:54:00 ب.ظ ]




معاد در شواهد الربوبيه

 

ملاصدرا»مشهد چهارم» اين كتاب را به اين بحث اختصاص داده و در اشراق اول از اين مشهد نيز هفت اصل را تأسيس مى كند كه همان اصول فلسفى ـ عرفانى هستند كه در جاهاى ديگر نيز به آن ها استناد كرده است.( [16]) آن گاه اشراق دوم را با اين عنوان آغاز مى كند:«در تفريع نتيجه مطلوب بر اصول هفتگانه مذكور»( [17]) و آن گاه از اصول پيشين خود چنين نتيجه گيرى مى كند: چون اصول هفت گانه مسلم و مبرهن گشت… ثابت ومسلم گشت كه شخص مُعاد در روز قيامت از حيث نفس و هم از حيث بدن عيناً همان شخصى است كه در دنيا مى زيسته است و اين كه قبول خصوصيات بدن در نحوه ى وجود ومقدار وضع و ساير امور، ضررى به بقاى مشخص بدن نمى رساند. زيرا تشخص و تعين هر بدنى فقط مرهون بقاى نفس او با ماده عام و نامعلومى است كه ضمن هر ماده خاص معينى تحقق مى پذيرد; هر چند خصوصيات هريك تبديل يابد… اين است اعتقاد ما درباره ى معاد. هر كس آن را انكار كند ركن بزرگى از ايمان را انكار كرده و عقلاً وشرعاً كافر و زنديق است و بايد بسيارى از نفوس و احكام كتاب و سنت را نيز انكار كند.( [18])

نظر مدرس زنوزى

مرحوم مدرس زنوزى با ارائه ى طرحى كامل تر و ابتكارى، معتقد است كه همين بدن جسمانى دنيايى، پس از مرگ به گونه اى مورد توجه روح مى ماند و بدون اين كه به طور كلى مشمول تعطيلى و بى خاصيتى شود، به سير تكامل و حركت جوهرى خود ادامه مى دهد و به مرحله اى از تكامل مى رسد كه ويژگى هاى بدن خاكى را از دست داده و به بدنى آخرتى تبديل مى شود. اين بدن آخرتى كه واقعاً همان بدن دنيايى، ولى متكامل شده ى آن است، بدنى برزخى و مثالى خواهد بود.
بر اساس ديدگاه مدرس زنوزى، هم محصول تلاش هاى فكرى ملاصدرا مورد توجه و استفاده قرار گرفته و هم تبينى مطابق با آيات وروايات از معاد جسمانى ارائه شده است. زيرا بر خلاف ملاصدرا كه جسم آخرتى را جسمى كاملاً جداگانه و بى ربط به بدن دنيايى مى دانست، در اين تبيين بدن آخرتى انسان همان بدن دنيايى او اما با تغيير (تكامل) خواهد بود. مزيت ديگر راه حل مرحوم مدرس زنوزى، اين است كه با وجود تطابق با نصوص دينى از عهده ى پاسخ گويى به اشكالات و شبهات مطرح شده در برابر معاد جسمانى نيز برمى آيد.

نظر استاد حكيمى

 

استاد حكيمى در كتاب معادجسمانى در حكمت متعاليه مى كوشد نشان دهد كه ملاصدرا تفكيكى است. زيرا در نهايت به اين باور رسيده است كه بايد دست عقل را در مسير اثبات معاد بست و راه تعبد را پيمود. واقع اين است كه ما پس از تتبعات فراوان در آثار كوچك و بزرگ ملاصدرا و دقت در جوانب كلام او، به اين نتيجه رسيديم كه ايشان براى وارد كردن بحث معاد جسمانى در فلسفه، به آن مباحث و اصول پرداخته است، ليكن پس از طرح فلسفى ـ عرفانى براى معاد جسمانى، معاد اصلى و اساسى اسلامى را همان معاد قرآنى دانسته و در واقع، ميان بحث معاد در فلسفه و فهم معاد از قرآن كريم تفكيك قائل شده است و معاد مثالى را معاد تام (عود الكل) ندانسته است و معاد عنصرى قرآنى را مطرح كرده، آن را مورد تأكيدها و تصريح هاى متعدد قرار داده است.( [19])
اما به طور كلى; صدرالمتألهين هيچ جا سخنى از داشتن دو موضع درباره ى معاد به ميان نمى آورد. همواره از يك موضع به اين مسأله مى پردازد. وى همه جا معادى را كه به كمك اصول فلسفى اثبات كرده است عين معاد قرآنى مى داند و ادعا مى كند كه معاد قرآنى را برهانى كرده است. صدرالمتألهين بارها تصريح مى كند كه معاد قرآنى را به كمك اصول فلسفى و عقلانى اثبات كرده است. بنابراين نه تنها سخن از تفكيك نيست كه همواره شاهد آميختگى شرع و فلسفه هستيم. صدرالمتألهين بارها ادعا مى كند كه به هيچ روى دست به تأويل آيات نزده است و معادى را كه اثبات كرده با ظواهر آيات سازگار است و به همين دليل مى گويد كه عقيده او همان عقيده عام مردم است، اما حق اين است كه وى در اين جا نيز دست به تأويلى مهم زده است وآن تأويل در مفهوم جسم است. جسمى كه صدرالمتألهين مى گويد با جسمى كه عامه مى فهمند بسيار متفاوت است. صدرالمتألهين در اين جا فهم عام را تخطئه مى كند كه اگر هم در اين كار خود موفق باشد باز عملاً از ظهور آيات دست كشيده است.
صدرالمتألهين همواره از يك ديدگاه به معاد مى نگرد و آن را معاد جسمانى نيز مى داند و حتى بر شيخ اشراق ايراد مى گيرد كه معادى را كه ثابت نموده است، مثالى است نه جسمانى.( [20])

طبق اين ادعا ملاصدرا درباره ى معاد دو موضع متفاوت اتخاذ كرده است; يكى موضعى فلسفى كه خودش آن را كافى نمى داند و ديگرى موضعى قرآنى كه آن را تأييد مى كند. استاد اين موضع را اين گونه تقرير مى كند: فيلسوف شيراز در موضوع بسيار مهم معاد دو ايستار اتخاذ كرده است: ايستار نخست، ايستار فلسفى. در اين ايستار او حجم بزرگ تلاش فلسفى و عرفانى را عرضه مى دارد و از فلسفه مشائى و اشراقى پيش تر مى آيد. در ايستار دوم (ايستار وحيانى) به آستانه معالم قرآنى و علم صحيح وحيانى و تعاليم فيض نبوى روى مى آورد… ودر جهت طرح وحيانى معاد جسمانى، به استفاده از آبشخور لايزال حقايق «علم محبوب» سر مى نهد.( [21])

موضوعات:  معاد در شواهد الربوبيه  لینک ثابت
 [ 05:53:00 ب.ظ ]




معاد جسمانى در حكمت متعاليه

 

ملاصدرا معتقد است كه به دنبال اولين تولد طبيعى انسان، تولد ثانى او در روز رستاخيز خواهد آمد. شكل اين تولد دوباره، به وضوح مشخص نشده است، اما او تأكيد دارد كه در آن روز انسان به سطح برترى مى رسد كه در آن، نفس و جسم يكى خواهد بود. زيرا «همه چيز در آخرت زنده خواهد بود و زندگى آن با ذات آن يكى خواهد شد». صورت هايى كه انسان ها در موقع رستاخيز به دست مى آورند، به صورت عادات و خصوصيات شخصيتى خواهد بود كه آن ها روى زمين كسب كرده بودند.( [4]) به هر حال، وحدت نفس و جسم يا به بيان ديگر يكى بودن آن ها در آخرت، حتمى است و بدين ترتيب مسأله ى معاد شخص كه فارابى، ابن سينا و ابن رشد در مورد آن مردد بودند، به صورت قطعى ثابت مى شود.( [5])
ملاصدرا بر ابن سينا به جهت عدم توانايى بر ارائه ى دليل عقلانى بر معاد جسمانى ايراد گرفته است. ابن سينا به ذكر اين مطلب در برخى از كتاب هاى خود، مبنى بر اين كه معاد بر دو نوع است: جسمانى و روحانى اكتفا كرده است. ملاصدرا به نقل از ابن سينا، نوشته است:درباره «معاد جسمانى، در شريعتى كه سرور و سيد ما، محمد (صلى الله عليه وآله) آورده است،( [6]) توضيح داده شده است و بدين ترتيب لزومى ندارد كه ما خود را به اثبات آن مشغول سازيم; در حالى كه معاد روحانى مسأله اى است كه تلاش خواهيم كرد آن را به اثبات برسانيم» ابن سينا، به هر حال نتوانست اين مهم(معاد جسمانى) را به انجام برساند و اين را ملاصدرا خطايى جدى از ابن سينا دانست.
به طور كلى، ملاصدرا معاد جسمانى را همچون راز بزرگ مابعدالطبيعى لحاظ كرد و آن را به شيوه ى منحصر به فردى تفسير نمود. او بيان كرد كه ويژگى هاى برجسته ى شخصيت انسان از نفس او و نه بدنش، ناشى مى شود. بدن به طور جوهرى در هر چند سال تغيير مى كند; بدون اين كه وحدت موجودات انسانى از بين برود. قواى خيالى و عقلى نفس براى او ذاتى هستند; در حالى كه قواى نباتى و حيوانى را مانند حواس بيرونى و شهوات از طريق بدن دريافت مى كند.
طبق ديدگاه ملاصدرا، همه ى نفوس در جهان آخرت داراى قدرت آفرينش هستند; همان طور كه پيامبران و اولياى الهى در اين جهان داراى چنين قدرتى بودند. به عبارت ديگر، اندام هاى بدن كه براى نفس به مثابه «ظواهر» نمود پيدا مى كنند در جهان ديگر، از درون خود نفس خلق مى شوند. بنابراين، در بهشت، نفوس داراى چنان قدرتى مى شوند كه مى توانند صورت هاى خوشايند وزيبايى، از جمله گل ها را ايجاد كنند. از طرف ديگر، نفوس ناپاك در جهنم فقط مى تواند صورت هاى نامطبوع را ايجاد كنند. در حقيقت چنين نفوسى مجبورند از صورت هاى مخلوق خويش عذاب بكشند.( [7])
ملاصدرا با در انداختن طرحى نو در فلسفه ى الهى و پايه گذارى حكمت متعاليه، موفق شد در بسيارى از مسائل الهيات وهستى شناسى به ابتكاراتى جديد دست بزند و ايده ها و افكار عميقى را در عرصه ى انديشه ى بشرى مطرح كند.
در مسأله ى معاد جسمانى نيز، مقدمات و پايه هاى فكرى فلسفه ى او منجر به ارائه ى برداشتى متفاوت از جسمانى بودن معاد شد. او جسمانى بودن را به معنايى فراتر از خاكى و عنصرى بودن گرفت و اعلام كرد كه با توجه به مبانى حكمت متعاليه، معاد بايد با جسمى متفاوت و جدا از جسم طبيعى اتفاق بيفتد. چرا كه بر اساس آن اصول، انسان به جاى جسم مادى عنصرى، در روند تكاملى خود، با توجه به توانايى ها و تحولات و انشائات روح، داراى جسمى مثالى و لطيف مى شود كه خواصى كاملاً متفاوت با اين جسم دنيايى دارد. بنابراين ديدگاه، جسمانى بودن معاد، هرگز به معناى جمع شدن دوباره ى اجزاى پراكنده ى بدن مردگان يا بازسازى جسم دنيايى انسان ها نخواهد بود.
1. معاد در كتاب مبدأ و معاد
ملاصدرا در بخش آغازين مقاله ى دوم كتاب مبدأ و معاد، بحث را از اين نقطه آغاز كرده است كه همه ى مسلمانان معاد را مى پذيرند، اما در كيفيت آن اختلاف نظر دارند. از نظر وى منكران معاد دو دليل عمده براى ادعاى خود دارند; يكى امتناع اعاده ى معدوم و ديگرى شبهه ى آكل و مأكول. در پاسخ به شبهه آكل و مأكول متكلمان معتقد به اجزاى اصليه اى هستند كه جزء هيچ بدن ديگرى نمى شود و خداوند آن را براى هر كس حفظ مى كند، اما پاسخ متكلمان قانع كننده نيست. ملاصدرا ديدگاه كسانى مانند ملا جلال دوانى را مستلزم مفسده ى تناسخ معرفى كرد و پس از آن تلاش كرد تا معاد جسمانى را كه در قرآن آمده است، به كمك هفت مقدمه اثبات كند:
1. تحقق و تحصل هر ماهيت تركيبى، تنها به فصل آخر يا صورت آن است.( [8])
2. موضوع حركت كمّى، هر شخص انسانى متقوم از نفس معين همراه با ماده ى همراه با ماده ى مبهم است كه كميت آن همواره در حال دگرگونى است.( [9])
3. تشخص هر چيز، چه مادى و چه مجرد، به وجود خاص آن است.( [10])
4. وحدت شخصى همواره بر يك سياق نيست و وحدت هر چيزى به حسب همان است.( [11])
5. همان طور كه فاعل مى تواند در قابل، شكلى ايجاد كند، مى تواند بدون ماده ى قابل نيز شكلى ايجاد كند.( [12])
6. خداوند به نفس، قدرتى داده است كه مى تواند آن چه را بخواهد، بيافريند.( [13])
7. ماده اى كه در تحقق اشياء مورد نياز است، جز امكان تحقق و قوه صرف نيست. منشأ امكان نيز نقص وجود است.( [14])
ملاصدرا به جاى آن كه بكوشد مسأله ى بازگشت بدن هاى خاكى را حل كند، اين نظريه را مطرح كرد. كه نفس انسانى در مسير تكامل و اشتداد وجودى، خود به خود به جايى مى رسد كه بدن متناسب خود را مى سازد و اين بدن، بدن قيامتى او خواهد بود، نه همان بدن خاكى. بنابراين مسأله ى بازگشت، ابداً مطرح نيست تا شبهه آكل و مأكول يا تناسخ پيش آيد. مسأله ى آفرينش و خلق و ايجاد ملاصدرا به اين نتيجه مى رسد كه معادى كه او اثبات كرده است همان معاد قرآنى و وحيانى است و با تأمل در آيات و روايات به دست مى آيد. حال كه اين اصول و مقدمات، با تتبع در احاديث و تدبر در آيات آماده گشت، محقق شد كه مُعاد(بازگردانده شده) در مَعاد، مجموع خود نفس و شخص آن و خود بدن و شخص آن است، نه بدن عنصرى ديگرى، آن گونه كه غزالى بر آن رفته است يا بدن مثالى; آن گونه كه اشراقى ها بر آن رفته اند و اين اعتقاد صحيح مطابق عقل و شرع و موافق آيين و حكمت است.( [15])
2. معاد در كتاب اسفار
ملاصدرا همان مسيرى را كه در مبدأ و معاد پيموده با تفصيل بيشتر در اسفار مى پيمايد و براى اثبات معاد جسمانى مورد نظر خود يازده اصل فلسفى را تأسيس مى كند:
1. در موجوديت هر چيز، وجود اصل است و ماهيت، تابعى از وجود خواهد بود.
2. تشخص و تعين هر چيز و آن چه مايه ى جدا شدن آن از ديگر چيزها مى شود، همان وجود خاص آن چيز است، نه ماهيت و شيئيت آن چيز.
3. خود وجود، به خودى خود و به درون تركيب خارجى و يا ذهنى با هيچ چيز ديگر، مشكك و داراى مراتب شدت و ضعف است.
4. هر موجودى در ذات خود، داراى توان يافتن وجودى شديدتر ومتحول وحركت جوهرى در درون خود است.
5. شيئيت هر مركّبى به صورت آن است و نه به ماده ى آن. چرا كه ماده، امرى نامحتمل و مبهم است و اين فصل اخير است كه مشخص مى كند آن چيز چيست.
6. نفس انسان به خاطر وسعت و وحدتى كه با قواى خود دارد، مى تواند در حال واحد، هم در مرتبه حس و هم در مرتبه ى خيال و هم در مرتبه ى عقل باشد.
7. هويت و تشخص هر كس، بسته به نفس اوست، نه به جرم بدنى او. لذا با تغيير و تبدل جسم در طول زندگى و يا بعد از آن شخصيت و«اين همانى» او عوض نمى شود.
8. قوه ى خيال، جوهرى مستقل از بدن ومجرد از ماده است. اين قوه، در عالمى ميان عالم طبيعى و عالم مفارقات عقلى، در تجرد برزخى قرار دارد.
9. صورت هاى خيالى، همچون قيام فعل به فاعل، قائم به نفسند و قيام صدورى به آن دارند.
10. صورت هاى مقدارى، بدون نياز به ماده نيز امكان پديد آمدن دارند.
11. نفس انسانى مشتمل بر سه عالم صور طبيعى، صور حسى مجرد از ماده و صور عقلى است.
بر پايه ى اصول ياد شده، تبيينى جديد از معاد جسمانى ارائه مى شود كه بر اساس آن جسم آخرتى انسان جسمى متفاوت با جسم دنيايى او خواهد بود; جسمى تكامل يافته و مطابق با شرايط و اقتضائات نظام آخرت، ولى از آن جا كه گفته شد تشخص و تعين هر چيز به صورت آن است و صورت انسان نيز، همان روح و نفس ناطقه ى اوست، پس با وجود تغيير و تفاوت جسم انسان، باز مى توان گفت اين فرد همان فرد قبلى است.

موضوعات:  معاد جسمانى در حكمت متعاليه  لینک ثابت
 [ 05:50:00 ب.ظ ]




تعريف لغوى معاد جسمانى

 

«معاد»، مصدر ميمى است از فعل «عاد كذا» يا «عاد إلى كذا»; يعنى صار اليه: بدان چيز يا بدان حال باز گشت. پس معاد يعنى بازگشتن شىء و يا شخص به حالتى (تعينى) كه از پيش داشته است.
ابن منظور نوشته است:«عاد الشىء، يعود، عوداً، معاداً، أى: رَجَعَ».( [1])
در معناى حقيقى «رجوع»، بازگشت تعيّن سابق ضرورت دارد; يعنى شخص اگر در مكانى يا حالتى يا وضعى و تعينى باشد و دوباره به همان چگونگى باز گردد، به آن «رجوع» گفته مى شود.
در مورد حقيقت معاد، ملاصدرا در مبدأ و معاد گفته است:
حق اين است كه آن چه در معاد باز مى گردد، دقيقاً همان بدن مشخص انسانى است با همان اجزاى عنصرى، نه مانند آن; به گونه اى كه هر كس او را ببيند مى گويد:«اين همان كسى است كه در دنيا مى زيست». هر كس منكر اين گونه معاد باشد منكر شريعت شده است و منكر شريعت از نظر عقل و شرع كافر است و هر كس بگويد بدنى مانند بدن نخست، ليكن با اجزايى ديگر باز خواهد گشت نيز در حقيقت معاد را انكار كرده است. چنين كسى شمارى از نصوص قرآنى را نيز بايد انكار كند.( [2])
ملاصدرا در دو مطلب اساسى با ابن سينا مخالف است: يكى قديم بودن عالم و ديگرى معاد جسمانى.
ملاصدرا تلاش كرد كه يك تبيين تعقلى و برهانى درباره ى معاد جسمانى انجام دهد. او جسمانى بودن را به معنايى فراتر از خاكى و عنصرى گرفت و اعلام كرد كه با توجه به مبانى حكمت متعاليه، معاد بايد با جسمى متفاوت و جدا از جسم طبيعى اتفاق بيافتد، چرا كه بر اساس آن اصول، انسان به جاى جسم مادى عنصرى، در روند تكاملى خود و با توجه به توانايى ها و تحولات روح، داراى جسمى مثالى و لطيف مى شود كه خواصى كاملاً متفاوت با اين جسم دنياى دارد.
ملاصدرا پس از وارد كردن بحث معاد جسمانى در فلسفه، معاد اصلى و اساسى را همان معاد قرآنى دانسته و در واقع ميان بحث معاد در فلسفه و فهم معاد از قرآن تفكيك قائل شده است و معاد مثالى را معاد تام (عود الكل) ندانسته است و معاد عنصرى قرآنى را مطرح كرده و آن را مورد تأكيد فراوانى قرار داده است و نيز به هيچ دليلى تأويل معاد عنصرى قرآنى را به معاد مثالى روا ندانسته است.
اما ابن سينا معاد روحانى را با دلايل عقلى اثبات نموده و معاد جسمانى را به شرع ارجاع داده و مى گويد عقل انسان از درك چگونگى و كيفيت معاد ناتوان است، ولى از آن جا كه مخبر صادق از وجود چنين معادى خبر داده و ما به شريعت اعتماد داريم معاد جسمانى را مى پذيريم; هر چند كه براهين عقلى بر اثبات آن نداريم. در اين مقاله بر آنيم تا دلايل و آراى دو فيلسوف بزرگ مسلمان (ابن سينا و ملاصدرا) را نقل و بررسى كنيم.
مقدمه
فيلسوفان اسلامى مسأله ى معاد را مهم دانسته اند و آن را مورد بحث قرار داده اند. شمارى از فيلسوفان اسلامى، معاد روحى را با دليل هاى فلسفى اثبات كرده اند و معاد جسمانى را از طريق شرع (نقل و وحى) ثابت دانسته اند. پس مى توان گفت كه فلاسفه ى اسلام در بحث معاد، خواسته اند توان عقل بشرى و عقل فلسفى را بيازمايند، نه اين كه اين عقل و داده هاى آن را مرحله ى نهايى ادراك بشرى به شمار آورند و راه ادراك و معرفتى بالاتر از آن را مسدود بدانند و محدوديت هاى توان هاى ادراكى عقل فلسفى را منكر شوند. كسى كه نتواند حد عقل انسانى و محدوديت عقل فلسفى را بفهمد، فيلسوف نيست. اين است كه هر جا عقل فلسفى را ناتوان دانسته اند، به حكم خود عقل به سراغ وحى رفته اند. اين ديدگاه اصالت ماهوى ها (مشائيان) بود، اما فيلسوفان اصالت وجودى (تابعان و مقلدان حكمت متعاليه) كه از حدود سيصد سال پيشتر ترويج شد، مدعى اين هستند كه معاد جسمانى را نيز با ادله ى فلسفى (فلسفى ـ عرفانى) اثبات مى كنند. ابونصر فارابى در ثمرة الفؤاد نوشته است: شرع درباره ى معاد سخن گفته است و ما تابع آن چيزى هستيم كه شرع و پيامبر فرموده اند.( [3])
ابن سينا درباره ى بيان وحيانى معاد جسمانى به ظواهر شرعى آيات و روايات استناد كرده است و معتقد است كه عقل فلسفى به دليل محدوديت توانش از اثبات معاد عنصرى عاجز است. پس بايد از معارف وحيانى استمداد كرد.
سهروردى نيز در چندين كتابش از جمله حكمة الاشراق درباره ى معاد جسمانى بحث كرده است و به معاد مثالى قائل شده كه اين، با معاد مثالى صدرايى متفاوت است. پس شاخص ترين چهره اى كه شناخت معاد جسمانى و شئون آن را در گرو رجوع به وحى دانسته ابن سيناست. وى با توجه به دو مقدمه ى عقلى و يك مقدمه ى تجربى، بيان معاد جسمانى را شأن وحى مى داند:
مقدمه ى مورد نظر او: 1. محدود بودن قدرت عقل و ادراكات آن 2. خارج بودن شؤون معاد جسمانى از حوزه ى استدلال هاى عقل فلسفى 3. يقين به صادق بودن گزاره هاى وحيانى.
بدين گونه ابن سينا، راه طرح معاد جسمانى را در فلسفه مى گشايد و پس از تقسيم معاد، به «معاد وارد در شرع» و «معاد مدرك به عقل» پذيرفتن معاد جسمانى را لازم مى شمارد.

موضوعات: تعريف لغوى معاد جسمانى  لینک ثابت
 [ 05:48:00 ب.ظ ]




معاد جسمانی در قرآن

 

آنچه پیش رو دارید مقاله ای است درباره معاد جسمانی که پس از بیان دلایل اثبات این موضوع، اشاره کوتاهی بهنظریات مختلف درباره معاد خواهیم داشت.

مقصود از معاد جسمانی، آن است که انسان در جهان اخروی با کالبدش حضور یابد و نعمت یا عذاب اخروی نیزجسمانی باشد؛ ولی معاد روحانی آن است که انسان با وجودی روحانی حیات اخروی خویش را ادامه دهد و در جهانبازپسین از لذتهای معنوی و روحانی بهره مند یا به عذابهای معنوی و روحانی دچار شود.
معاد جسمانی یا روحانی؟

در اینکه آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟ سه نظر وجود دارد:

1. گروهی می گویند که معاد فقط روحانی است. این، عقیده جمهور فلاسفه مشاء است که به تجرد روح اعتقاددارند. از نظر این گروه، روح انسان به آن دلیل در دنیا با بدن مادی همراه است که با تدبیر آن به پاره ای از اهداف خود دستیابد و به برخی کمالات نایل شود که تنها از این راه دست یافتنی است.

2. گروهی می گویند که معاد، فقط جسمانی است. این، نظرِ بیش تر متکلمان اهل سنت از اشاعره و معتزله است.طرفداران این نظریه، انسان را موجودی جسمانی به شمار می آورند و به تجرد روح اعتقاد ندارند. از نظر این گروه، معادبر امکان اعاده معدوم استوار نیست؛ زیرا با مرگ، اجزای اصلی بدن نابود نمی شود تا به ایجاد دوباره نیازمند باشند؛ بلکهفقط از هم جدا می شوند.

3. عده ای دیگر معتقدند که معاد، هم روحانی و هم جسمانی است. این، دیدگاه گروهی از محققان از متکلمان وفیلسوفان اسلامی اعم از شیعه و اهل سنت است؛ از شیعیان مانند: شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، محقق طوسی،علامه حلی و… (رضوان اللّه تعالی علیهم) و از اهل سنّت مانند: غزالی، کعبی، حلیمی، راغب اصفهانی، بیش تر صوفیه،کرامیه و دیگران.

منظور ما از معاد جسمانی، همین نظریه است. این دیدگاه، جامع دو نظر پیشین است و ا ین مقاله در صدد اثباتجسمانی بودن معاد از راه کتاب، سنت، اجماع و عقل است.
اثبات معاد جسمانی

ادله اثبات معاد جسمانی را به طور کلی می توان به دو بخش نقلی و عقلی تقسیم نمود.
1. دلایل نقلی

مستندات دلایل نقلی، بر قرآن کریم، روایات معصومین علیهم السلام و اجماع علما استوار است. در این بخش، آیات قرآن رامورد بررسی قرار می دهیم.
الف. قرآن

از آنجا که آیات قرآن در این باره فراوان است؛ از اینرو آنها را به هشت گروه دسته بندی می کنیم و از هر گروه،نمونه هایی را بیان می کنیم:
گروه اوّل: قدرت خداوند

این گروه، شامل آیاتی است که به منکران معاد پاسخ می گوید. پیوسته از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال می کردند که چگونه وقتیخاک شدیم، یا به صورت استخوانهای پوسیده درآمدیم، به زندگی مجدّد باز می گردیم؟ این آیات با صراحت، این مطلبرا بازگو می کند که خدا به این کار قادر است؛ یعنی می تواند به همین استخوانهای پوسیده از نو، حیات و زندگی ببخشد؛مانند:

1. «وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُو قَالَ مَن یُحْیِ الْعِظَـمَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِیآ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ »؛ «و برایما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوانها را زنده می کند؛ در حالی که پوسیده است.بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آفرید و او بر هر مخلوقی آگاه است.»

2. «أَیَحْسَبُ الاْءِنسَـنُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُو * بَلَی قَـدِرِینَ عَلَیآ أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُو »؛ «آیا انسان می پندارد که استخوانهای او را جمعنخواهیم کرد؟! آری قادریم که [حتی خطوط سر [انگشتان او را موزون و مرتب کنیم.»

3. «وَ کَانُوا یَقُولُونَ أَلـءِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَابًا وَ عِظَـمًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * أَوَ ءَابَآؤُنَا الاْءَوَّلُونَ * قُلْ إِنَّ الاْءَوَّلِینَ وَالاْءَخِرِینَ * لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَـتِیَوْمٍ مَّعْلُومٍ »؛ «و می گفتند وقتی ما مردیم و خاک و استخوان شدیم آیا برانگیخته خواهیم شد؟ ـ آیا نیاکان نخستین ما [نیزچنین می شوند]؟ ـ بگو: اوّلین و آخرین ـ همگی در روز معینی جمع می شوند.» 4. «ذَ لِکَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِـءَایَـتِنَا وَ قَالُوآاأَءِذَا کُنَّا عِظَـمًا وَ رُفَـتًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا »؛ «این کیفر آنها است برای اینکه به آیات ما کافر شدند و گفتند: آیا وقتی مااستخوانهای پوسیده و خاکهای پراکنده می شویم، آیا بار دیگر، آفرینش تازه ای خواهیم یافت؟»
تفسیر و توضیح آیات فوق

آیه اوّل با صراحت می گوید: «همان خدایی که نخستین بار آن را آفرید، بعد از آنکه به صورت استخوان پوسیده ایدر آمد، بار دیگر او را زنده می کند.» جمله «یُحْیِیها» (آن استخوان پوسیده را زنده می کند) در معاد جسمانی صراحت دارد.

دومین آیه، پندار کسانی را مردود می شمرد که گمان می کنند خداوند استخوانهای انسان را جمع نخواهد کرد. این آیهبا صراحت می گوید که نه تنها این کار را می کنیم؛ بلکه قادریم ظریف ترین خصوصیات آن مانند خطوط سر انگشتان رابازگردانیم و تنظیم کنیم.

صراحت این آیه نیز در معاد جسمانی به تمام معنا قابل توجه است.

سومین آیه، سخنی از زبان قوم ثمود (قوم صالح) یا قوم عاد (قوم هود) در برابر پیامبرانشان، نقل می کند که آنهایکدیگر را مخاطب ساخته، در مذمّت این پیامبر بزرگ چنین می گفتند: «آیا او به شما وعده می دهد که وقتی از د نیا رفتید وخاک و استخوان شدید بار دیگر از قبرها خارج می شوید؛ هیات! چه دور است این وعده های (دروغین) که به شما دادهمی شود.»

این تعبیرها به وضوح می رساند که پیامبرانشان قدرت خداوند را درباره معاد جسمانی به آنان گوشزد می کردند، وآنها با شدّت با آنان به مخالفت برخاستند، و سرانجام به سبب این تکذیبها به عذاب دردناکی گرفتار، و نابود شدند.

در چهارمین آیه، سخن از اصحاب شمال است؛ آنها که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها دادهمی شود. قرآن در مذمّت آنها همین معنا را تکرار کرده، می گوید: آنها بر گناهان عظیم اصرار داشتند و در مقام انکار معادمی گفتند: «مگر ممکن است وقتی ما مردیم و خاک شدیم، بار دیگر بازگردیم.»

در واقع، این مذمّت شدید، دفاعی از این حقیقت است که بار دیگر، استخوانهای خاک شده، لباس حیات بر تنمی کنند و زنده می شوند.

آیه پنجم نیز با صراحت درباره گروهی از کفّار می گوید: «این آتش دوزخ، جزای آنها است؛ زیرا کافر شدند ومی گفتند: آیا وقتی ما استخوان و خاکهای پراکنده شدیم، بار دیگر، آفرینش جدیدی خواهیم یافت؟»

خلاصه از مجموع آیات فوق به خوبی نتیجه گرفته می شود که خداوند متعال قادر است همین جسم مادی را پس ازمتلاشی شدن، بار دیگر به حیات باز گرداند.
گروه دوم: برانگیخته شدن از قبر

دسته ای از آیات می گوید که انسانها در قیامت از قبرها برمی خیزند، ناگفته پیداست که قبرها جایگاه جسمانسانهاست و این تعبیر، دلیل روشن دیگری بر معاد جسمانی است.

این آیات نیز در قرآن، فراوان است که نمونه هایی از آن را در ذیل ملاحظه می کنید:

1. «وَ أَنَّ السَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ لاَّ رَیْبَ فِیهَا وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَن فِی الْقُبُورِ »؛ «و اینکه شکّی در رستاخیز نیست و خداوند، تمام کسانیرا که در قبرها آرمیده اند، برمی انگیزد.»

2. «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الاْءَجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ »؛ «[بار دیگر] در صور دمیده می شود. ناگهان آنها از قبرهاشتابان به سوی [دادگاه [پروردگارشان می روند.»

3. «قَالُوا یَـوَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَـذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَـنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ »؛ «می گویند ای وای بر ما! چه کسی ما را زخوابگاهمان برانگیخت؟ [آری] این همان است که خداوند رحمان وعده داده و فرستادگان [او] راست گفتند.»
توضیح و تفسیر آیات فوق

در نخستین آیه می فرماید: «این برای آن است که قیامت می آید و در آن شکّی نیست و خداوند، تمام کسانی را که درقبرها آرمیده اند زنده می کند.» واضح است، آنچه در قبرها آرمیده، جسم انسانها است و این تعبیر نشان می دهد که همانجسم مادی، زندگی را از سر می گیرد.

در دوّمین آیه به جای قبور، تعبیر به «اجداث» دیده می شود. «اجداث» جمع «جَدَثْ» (بر وزن قفس) به معنای قبراست. این تعبیر، مفهومی جز معاد جسمانی ندارد؛ چون در قبرها، جسدها یا استخوانهای پوسیده و خاکهای آنها قراردارد و خروج انسانها در قیامت از این قبر، دلیل بر زنده شدن این بدنهای عنصری است.

در سوّمین آیه، با تعبیر سوّمی مواجه می شویم، و آن مسئله قیام مردگان از «مرقد»های آنهاست؛ به این ترتیب کهگروهی از کافران وقتی خود را در سرای دیگر و حیات جدید می بینند، فریادشان بلند می شود و می گویند: «ای وای بر ما!چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟»

«مرقد» از ماده «رُقُود» و «رُقاد» به معنای خواب در شب یا روز است. گفته اند که معنای اصلی آن، استقرار و خواب بههنگام گرفتار شدن در مشکلات است.

بنابراین مرقد به معنی قرارگاه، استراحتگاه و خوابگاه است. علت اینکه مرقد درباره «قبر» به کار رفته، آن است کهمیّت از مشکلات وگرفتاریهای دنیا رهایی می یابد و گویی در آنجا به خواب آرامبخشی فرو می رود.

به هر حال این تعبیر، دلیل دیگری بر معاد جسمانی است؛ زیرا اگر فقط روحانی بود مسئله «مرقد» مفهومی نداشت.
گروه سوم: بازگشت از خاک

آیاتی که می گوید: انسان از خاک آفریده شده است و باز هم به خاک برمی گردد، و سپس از آن محشور می شود؛ مانند:

1. «مِنْهَا خَلَقْنَـکُمْ وَ فِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی »؛ «ما شما را از آن (خاک) آفریدیم و در آن باز می گردانیم و ازآن نیز بار دیگر شما را بیرون می آوریم.»

2. «وَ اللَّهُ أَنبَتَکُم مِّنَ الاْءَرْضِ نَبَاتًا * ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیهَا وَ یُخْرِجُکُمْ إِخْرَاجًا »؛ «و خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید!سپس شما را به همان زمین باز می گرداند و بار دیگر شما را خارج می سازد.»

3. «قَالَ فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ »؛ «فرمود: در آن (زمین) زنده می شوید، ودر آن می میرید و از آن بیرونخواهید آمد.»
تفسیر و توضیح آیات

نخستین آیه در لابه لای داستان موسی علیه السلام و فرعون آمده است؛ ولی سخن از سوی خداوند متعال است کهمی فرماید: «ما شما را از آن آفریدیم و در آن باز می گردانیم و بار دیگر نیز شما را از زمین خارج می سازیم.» این آیه بر ایندلالت دارد که آغاز وجود همه ما از خاک بوده و بازگشت همه مانیز به خاک خواهد بود و رستاخیز ما نیز از خاک صورتمی گیرد و این دلیل روشنی بر معاد جسمانی است.

دومین آیه از زبان نوح علیه السلام پیامبر بزرگ خدا است که انسانها را به گیاهانی تشبیه کرده است که از زمین می رویند. اینآیه نیز به روشنی به معاد جسمانی دلالت دارد؛ زیرا می گوید به زمین باز می گردید و بار دیگر از زمین خارج می شوید؛ درآغاز خاک بودید و باز هم از خاک برمی خیزید.

سومین آیه ـ که سخن از آدم و همسرش حوّا و نسل آنها است ـ می فرماید: «خداوند به آنها گفت شما در زمین زندهمی شوید و در آن می میرید و از آن (در قیامت) خارج خواهید شد.»

جمله «وَفِیها تُخْرَجُونَ» دلیل روشنی بر معاد جسمانی از دیدگاه قرآن مجید است، و با هیچ توجیهی، آن را بر معادروحانی یا نیمه جسمانی نمی توان منطبق ساخت.
گروه چهارم: سرگذشت گذشتگان

این آیات، نمونه های معاد در این جهان در طول تاریخ انبیا و غیر آنان را مشخّص می کند؛ مانند داستان حضرتابراهیم و پرندگان چهارگانه، سرگذشت عزیر یا ارمیای پیامبر، و همچنین داستان اصحاب کهف و ماجرای کشته بنیاسرائیل.

در اینجا به ذکر آیات و ترجمه آن اکتفا می کنیم.
1. داستان عزیر علیه السلام

«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِ هَـذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُیَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَی طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ ءَایَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَی الْعِظَامِ کَیْفَنُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُو قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ »؛ «یا مانند آن که از کنار یک آبادی می گذشت؛ در حالیکه دیوارهایش به روی سقفهای آن فرو ریخته بود؟ [و اجساد واستخوانهای آن در هر سو پراکنده بود، او با خود [گفت:چگونه خدا اینها را پس از مرگ زنده می کند؟

خداوند یکصد سال او را میراند و سپس زنده کرد. به او فرمود: چقدر درنگ کردی؟ عرض کرد: یک روز یا قسمتیاز یک روز؟ فرمود: [نه]؛ بلکه توقف تو یکصد سال بود. به غذا و نوشیدنی ات نگاه کن؛ ببین هیچ گونه تغییر نیافته است؟[و بدان خدایی که چنین مواد سریع الفسادی را در طول این مدت حفظ کرده، بر همه چیز قادر است]؛ ولی به الاغ خودنگاه کن [که چگونه از هم متلاشی شده] این برای آن است که تو را نشانه ای [در امر معاد [برای مردم قرار دهیم. اکنون بهاستخوانهای (مَرکَب خود) نگاه کن که چگونه آنها را بلند کرده، به هم پیوند می دهیم. سپس گوشت بر آن می پوشانیم؟!هنگامی که [این حقایق [بر او آشکار شد، گفت: می دانم که خداوند بر هر چیزی قادر است.»
2. حضرت ابراهیم علیه السلام و مسئله معاد

«وَإِذْ قَالَ إِبْرَ هِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتَی قَالَ أَوَ لَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَی وَلَـکِن لِّیَطْمَـلـءِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّاجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ » «به خاطر بیاور، هنگامی را که ابراهیم گفت:خدایا! به من نشان ده چگونه مردگان را زنده می کنی؟ فرمود: مگر [به معاد] ایمان نیاورده ای؟ عرض کرد: آری آورده ام،ولی می خواهم قلبم آرام یابد [آرامشی که از احساس و شهود برخیزد].

فرمود: پس چهار نوع از مرغان را انتخاب کن و آنها را [پس از ذبح کردن [قطعه قطعه کن [و در هم بیامیز]. سپس برهر کوهی [که در اطراف تو است [قسمتی از آن را قرار ده. بعد آنها را بخوان [به فرمان خدا زنده می شوند و [به سرعت بهسوی تو می آیند، و بدان خداوند، توانا و حکیم است.»
3. داستان اصحاب کهف

در سوره کهف، داستانی طی چهارده آیه بیان شده و در ضمن آن، چنین آمده است:

«وَ کَذَ لِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوآا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لاَ رَیْبَ فِیهَآ »؛ «و این گونه ما مردم را از حال آنها (اصحاب کهف)آگاه ساختیم تا بدانند وعده خدا حق است و در قیامت و رستاخیز شکی نیست.»

از جمله «اِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ اَمْرَهُمْ»چنین استفاده کرده اند که اقوام آن زمان در مسئله معاد (معاد جسمانی) با هم نزاعداشتند. مخالفان سعی داشتند مسئله خواب و بیداری اصحاب کهف به زودی فراموش شود و این برهانِ روشن را ازدست موافقان بگیرند.
4. ماجرای فرار بنی اسرائیل

نمونه دیگر، ماجرای قرآنی است درباره گروهی که هزاران نفر بودند واز ترس مرگ، خانه و دیار خود را ترک کرده،فرار کردند؛ ولی این فرار، باعث نجات آنها نشد و به فرمان خدا، همه در چنگال مرگ گرفتار شدند و سپس خداوند، آنهارا زنده کرد:

«أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیَـرِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَـهُمْ »؛ «آیا ندیدی (آگاهی نیافتی)نسبت به کسانی که از ترس مرگ از خانه هایشان خارج شدند در حالیکه هزاران نفر بودند، و خداوند به آنها فرمود:بمیرید [و آنها مردند [سپس آنها را زنده کرد.»

آنها، به گفته مفسران، گروهی از بنی اسرائیل بودند که برای فرار از وبا و یا طاعون از دیار خود گریختند؛ ولی چیزینگذشت که به همان بیماری از جهان رفتند. یکی از پیامبران بنی اسرائیل به نام «حزقیل» از آنجا عبور کرد و از خداخواست آنها را زنده کند و خداوند آنها را به عنوان نمونه ای از احیای مردگان در برابر منکران زنده کرد.

تمام این نمونه ها به وضوح روشن می سازد که معاد، تنها جنبه روحانی ندارد؛ بلکه جنبه جسمانی نیز دارد، و سؤال وجوابهای انبیا با مردم بر محور آن دور می زده است، و ارائه این نمونه ها برای اثبات معاد جسمانی بوده است.
گروه پنجم: تشبیه حیات مجدد انسان به حیات دوباره زمین

این آیات، بازگشت انسان را به حیات مجدّد، به حیات زمین بعد از مرگ تشبیه می کند؛ مانند:

1. «وَ اللَّهُ الَّذِیآ أَرْسَلَ الرِّیَـحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَـهُ إِلَی بَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الاْءَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَ لِکَ النُّشُورُ »؛ «خداوند، آن کساست که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت در آورند. ما این ابرها را به سوی سرزمین مرده ای می رانیم و به وسیله آن،زمین را بعد از مردنش زنده می کنیم. رستاخیز نیز همین گونه است.»

2. «وَ أَحْیَیْنَا بِهِی بَلْدَةً مَّیْتًا کَذَ لِکَ الْخُرُوجُ »؛ «و به وسیله باران، زمین مرده را زنده کردیم. آری، زنده شدن مردگان نیزهمین گونه است.»

تعبیرات «کذلک الخروج» و «کذلک النشور» و تعبیرات مشابه آن به خوبی از معاد جسمانی حکایت دارد؛ چرا که اگراین جسم عنصری بار دیگر، لباس حیات نمی پوشید، تشبیه آن به حیات زمین بعد از مرگش کاملاً بی تناسب بود؛ زیرامعاد روحانی چیزی جز بقای روح بعد از مرگ تن نیست، بقای روح چه شباهتی به حیات زمین بعد از مرگ دارد؟!

همان گونه که اشاره کردیم، در قرآن، آیات دیگری نیز به همین مضمون با عبارات مختلف دیده می شود که همه،دلایل معاد جسمانی است.
گروه ششم: نعمتهای مادی بهشت

آیاتی است که از انواع نعمتهای مادّی بهشت، میوه ها، نهرها، ارائک (تختها)، انواع شرابهای طهور (نوشابه هایحلال)، انواع لباسها، سایه ها، درختان مختلف و انواع لذایذ جسمانی دیگر که آیات آن، از شماره بیرون است، سخنمی گوید.

مسلّما همه این آیات را نمی توانیم بر معانی مجازی حمل کنیم. این نعمتها، نعمتهایی مادی است که فقط با معادجسمانی، تناسب دارد، تعداد این آیات بسیار است. نمونه آن را در ذیل بیان می کنیم.

1. «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِی جَنَّتَانِ »؛

2. «ذَوَاتَآ أَفْنَانٍ »؛

3. «فِیهِمَا عَیْنَانِ تَجْرِیَانِ »؛

4. «فِیهِمَا مِن کُلِّ فَـکِهَةٍ زَوْجَانِ »؛

5. «مُتَّکِـءِینَ عَلَی فُرُشٍ بَطَـآلـءِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ»؛

6. «وَ جَنَی الْجَنَّتَیْنِ دَانٍ »؛

7. «وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ »؛

8. «فِیهِمَا عَیْنَانِ نَضَّاخَتَانِ »؛

9. «فِیهِمَا فَـکِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ »؛

10. «فِیهِنَّ خَیْرَ تٌ حِسَانٌ »؛

11. «حُورٌ مَّقْصُورَ تٌ فِی الْخِیَامِ »؛

12. «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلاَ جَآنٌّ »؛

13. «مُتَّکِـءِینَ عَلَی رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِیٍّ حِسَانٍ »؛

1. و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است؛ 2. آن دو باغ بهشت دارای انواع نعمتها و درختانپرطراوت است؛ 3. در آنها دو چشمه دائما در جریان است؛ 4. در آن دو از هر میوه ای دو نوع وجود دارد؛ 5. این در حالیاست که آنها بر فرشهایی تکیه کرده اند که آستر آنها از پارچه های ابریشمین است؛ 6. و میوه های رسیده آن دو باغ بهشتیدر دسترس است؛ 7. و پایین تر از آنها دو بهشت دیگر است؛ 8. در آنها دو چشمه در حال فوران است؛ 9. در آنها میوه هایفراوان و درخت و نخل و انار است؛ 10. و در آن باغهای بهشتی، زنان نیکو خلق و زیبا هستند؛ 11. حوریانی که درخیمه های بهشتی مستورند؛ 12. زنانی که هیچ انس و جن قبلاً با آنها تماس نگرفته است؛ 13. این در حالی است که اینبهشتیان بر تختهایی تکیه زده اند که با بهترین و زیباترین پارچه های سبز رنگ پوشانده شده است.
گروه هفتم: مجازات جسمی مجرمان

برخی آیات از کیفرها و مجازاتهای مختلف مجرمان در قیامت سخن می گوید. بسیاری از این مجازاتها جنبهجسمانی دارد. اگر معاد، تنها جنبه روحانی داشته باشد باید تمام این تعبیرات را بر معانی مجازی حمل کرد؛ در حالی کههیچ مجوّزی برای این کار وجود ندارد.

این گونه آیات، فراوان است؛ به عنوان نمونه به آیات ذیل توجه می کنیم:

1. «وَ أَصْحَـبُ الشِّمَالِ مَآ أَصْحَـبُ الشِّمَالِ * فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ * وَ ظِـلٍّ مِّن یَحْمُومٍ * لاَّ بَارِدٍ وَلاَ کَرِیمٍ »؛ «و اصحاب شمال، چهاصحاب شمالی؟ [که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده می شود.] آنها در میان بادهای کشنده و آبسوزان قرار دارند و در سایه دودهای متراکم و آتش زا! که نه خنک است و نه مفید.»

2. «یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ »؛ «در آن روز آن طلا و نقره ها را در آتش جهنّمگرم و سوزان کرده و با آنها صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ می کنند.»

3. «…وَقَالُوا لاَ تَنفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ »؛ «و گفتند در این گرما حرکت [به سوی میدان [نکنید،به آنها بگو آتش دوزخ از این هم گرم تر است اگر بفهمند.»

4. «…کَمَنْ هُوَ خَــلِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا مَآءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَآءَهُمْ »؛ «همانند کسانی هستند که همیشه در آتش دوزخ اند و ازآب جوشان نوشانده می شوند که امعاء آنها را از هم متلاشی می کند.»

همه این آیات و موارد دیگر شبیه اینها نشانه روشنی برای معاد جسمانی است؛ چرا که اگر معاد، تنها جنبه روحانیداشت این نوع عذابهای جسمانی بی معنا به نظر می رسید.
گروه هشتم: سخن گفتن اعضای بدن انسان در قیامت

این آیات درباره سخن گفتن اعضای بدن انسان در قیامت است. سخن گفتن پا، چشم، گوش، زبان، دهان، صورت وپوست تن، همگی بر معاد جسمانی دلالت دارد.

این آیات نیز در قرآن مجید فراوان است که نمونه های آن از نظر می گذرد:

1. «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَیآ أَفْوَ هِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَآ أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ »؛ «امروز بر دهان آنها مهر می نهیم، ودستهایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان کارهایی را که انجام می دادند، شهادت می دهند.»

2. «حَتَّیآ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَـرُهُمْ وَ جُلُودُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ »؛ «وقتی به آن می رسند گوشها و چشمها وپوستهای تنشان به اعمال آنها گواهی می دهند.»

3. «وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوآا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِیآ أَنطَقَ کُلَّ شَیْ ءٍ »؛ «آنها به پوستهای تن خود می گویند: چرا بر ضدما گواهی می دادید؟ آنها جواب می دهند همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده، ما را گویا ساخته است.»

4. «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَـبَهُو بِیَمِینِهِی فَیَقُولُ هَآؤُمُ اقْرَءُوا کِتَـبِیَهْ *… * وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَـبَهُو بِشِمَالِهِی فَیَقُولُ یَــلَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَـبِیَهْ »؛ «اماکسی که نامه اعمالش به دست راستش داده می شود [از فرط خوشحالی و مباهات] فریاد می زند که [ای اهل محشر!] نامهاعمال مرا بگیرید و بخوانید…؛ امّا کسی که نامه اعمال او به دست چپش داده شود، می گوید: ای کاش هرگز نامه اعمالم بهمن داده نمی شد.»

5. «وُجُوهٌ یَوْمَـلـءِذٍ مُّسْفِرَةٌ * ضَاحِکَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ * وَ وُجُوهٌ یَوْمَـلـءِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ * تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ »؛ «صورتهایی در آن روز گشاده ونورانی است، خندان و مسرور است، و صورتهایی در آن روز، غبارآلود است، و دود تاریکی آنها را پوشانده است.»

//////////////////////////////////////////////////////////////////

منبع:حوزه نت

موضوعات: معاد جسمانی در قرآن  لینک ثابت
 [ 05:45:00 ب.ظ ]




آیا معاد جسمانی است یا روحانی ؟

معاد هم جسمانی است و هم روحانی. قرآن كریم در حدود 1400 آیه مربوط به محشر وقیامت و روز واپسین است و آیات زیادی در باره چگونه زنده شدن و نعمتهای بهشتی و چگونگی عذاب نازل شده است .

معاد جسمانی به این معناست؛ كهانسان با مشخصات دنیوی اش با همین روح و جسم در قیامت حاضر می شود. اوست كه به همان قیافه دنیای به حسابش رسیدگی میگردد و پس از بازرسی و حساب و كتاب به دوزخ یا به بهشت برود و معاد جسمانی جزء ضروریات دین است. در میان فلاسفه اگر چه در جسمانی بودن یا روحانی بودن معاد اختلاف نظر وجود دارد و بعضی از فلاسفه غیر اسلامی به معاد روحانی معتقدند. اما فیلسوفان و متفكران مسلمان همه معاد جسمانی را امری مسلم میدانند .

شیخ الرئیس ابوعلی سینا در شفا بعد از بحث معاد می فرماید: « حتی اگر نتوانیم معاد جسمانی را از نظر دلیل ثابت كنیم، اما پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) كه هم راستگو است و هم درست پندار با زبان وحی سخن می گوید از معاد جسمانی خبر داده است و باید تعبدا بپذیریم كه معاد جسمانی است .

ملاصدرا شیرازی بزرگ فیلسوف قرن یازدهم عمدتا حركت جوهری را برای اثبات معاد جسمانی بیان كرده است. بنابر این از نظر اسلام اعم از شیعه و سنی فقهاء و فلاسفه و متكلمین معتقدند معاد كه از اصول دین است، جسمانی است و انسان با همان تركیبی كه در دنیا دارد روز قیامت در صحرائی محشر حاضر می شود و پس از دادرسی با همان هیأت به بهشت یا جهنم میرود.

اما لذات در بهشت دو قسم است:

1- لذائذ روحانی؛ همچون سخن گفتن با خدای تعالی و نشست و برخاست با پیامبران الهی و اهل بیت عصمت و طهارت .

2- لذائذ جسمانی مانند آشامیدن تماس با حورالعین جلوس در قصرها مشاهده مناظره بهشت و ….

عذاب جهنم هم دو قسم است:

1-عذاب روحی: مانند عذاب وجدان و تأسف خوردن و دیگر شكنجه های روحی، چون یكی از اسامی قیامت ( یوم الحسره ) است زیرا همه مردم چه صالحین و صالح ها تاسف میخورند كه چرا بیشتر كار خوب انجام نداده و از عمر گرانبهایشان بهره نبرده اند و بدكاران تاسفشان برای اینستكه چرا معصیت كرده و واجبات الهی را گردن ننهاده اند.

در اثبات معاد جسمانی ، معاد روحانی هم ثابت می شود چون جسم بدون روح قابل درك هیچ مساله ای نیست

2- عذاب جسمانی : چون سوختن گوشت و پوست و استخوان، نوشیدن آب حمیم و زقوم خوردن

« ان الذین كفروا با ایاتنا سوف نصیلهم نارا كلما نضجت جلودهم بد لنا هم جلودا غیر ها لیذوقوا العذاب » ( 1)

ترجمه: آنانكه كافر شدند و آیات ما را منكر شدند بزودی در آتش دوزخشان افكنیم كه وچه و پوست تشان بسوزد ، به پوست دیگرش مبدل سازیم تا سختی عذاب را بچشند.!!

در اثبات معاد جسمانی، معاد روحانی هم ثابت می شود چون جسم بدون روح قابل درك هیچ مساله ای نیست .

درباره معاد جسمانی آیات فراوانی رامی توان شاهد آورد آیه های 209 تا 260 سوره مباركه بقره در مورد ( عُزَیر) پیغمبر و حضرت ابراهیم (علیه السلام) دو حكایت وارد شده است كه می توان به تفسیر نمونه جلد 2 مراجعه نمود و شما كه اهل تحقیق هستید كتب ذیل را مطالعه كنید:

1-معاد در قرآن، آیه الله مظاهری

2-بسوی جهان ابدی، زین العابدین قربانی

3-معاد ، محسن قرائتی

4-زندگانی جاوید یا حیات اخروی، شهید مطهری «ره »

5-حیات پس از مرگ، علامه فقیه مرحوم سید محمد حسین طباطبائی « ره »در معاد شناسی ده جلد، تألیف سید محمد حسین حسینی تهرانی .

************************************************

 

منبع: نهاد نمایندگى ولى فقیه در دانشگاهها

موضوعات: آیا معاد جسمانی است یا روحانی ؟  لینک ثابت
 [ 05:41:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره فرقان / تفسیر نور

1
‏متن آيه : ‏
‏ تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏والا مقام و جاويد كسي است كه فرقان ، ( يعني جدا سازنده حق از باطل ) را بر بنده خود ( محمّد ) نازل كرده است ، تا اين كه جهانيان را ( بدان ) بيم دهد ( و آن را به گوش ايشان برساند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَبَارَكَ » : والامقام و عظيم‌القدر است . پربركت و افزون خير است . ماندگار و زوال‌ناپذير است . اين واژه تنها به صورت ماضي به كار مي‌رود و دالّ بر كثرت و زيادت خير است و معني تمجيد و تعظيم نيز دارد . « الْفُرْقَانَ » : مصدر است و به معني جدا كردن . در اينجا به عنوان اسم فاعل به كار رفته و به معني جدا سازنده حق از باطل است . مراد قرآن است .‏

2
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن كسي كه حكومت و مالكيّت آسمانها و زمين از آن او است ، و فرزندي ( براي خود ) برنگزيده است ، و در حكومت و مالكيّت انبازي نداشته‌است ، و همه چيز را آفريده است و آن را دقيقاً اندازه‌گيري و كاملاً برآورد كرده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَدَّرَهُ » : آن را اندازه‌گيري كرده است . آن را آماده كرده است براي همان ويژگي و كاري كه خود خواسته است و انجام وظيفه‌اي كه بدان واگذار فرموده است و ميان اشياء موازنه برقرار نموده است .‏

3
‏متن آيه : ‏
‏ وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرّاً وَلَا نَفْعاً وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مشركان ) سواي خدا ، معبودهائي را برگرفته‌اند ( و به پرستش اصنام و كواكب و اشخاصي پرداخته‌اند ) كه چيزي را نمي‌آفرينند و بلكه خودشان آفريده‌هائي بيش نيستند ، و مالك سود و زياني براي خود نبوده ، و بر مرگ و زندگي و رستاخيز اختيار و تواني ندارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَيْئاً » : چيزي را . اصلاً و ابداً . « نُشُوراً » : زندگي دوباره . رستاخيز . حيات بعد از ممات ( نگا : عبس‌ / 22 ) .‏

4
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاؤُوا ظُلْماً وَزُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏كافران مي‌گويند : اين ( قرآن ) دروغي بيش نيست كه خود ( محمّد ) آن را از پيش خود به هم بافته است و گروهي او را در اين كار ياري داده‌اند . آنان واقعاً ( با بيان اين سخن ) ستم و بهتان بزرگي را مرتكب شده‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِفْكٌ » : بدترين دروغ ( نگا : نور / 11 ) . « اِفْتَرَاهُ » : سرهم كرده است . ساخته و پرداخته نموده است ( نگا : آل‌عمران‌ / 94 ، يونس‌ / 38 ) . « قَوْمٌ ءَاخَرُونَ » : گروه ديگري . مراد اهل كتابي است كه اسلام را پذيرفته بودند ، يا اشخاصي چون عداس ، يسار ، نصر ، ابوفكيهه رومي و . . . ( نگا : نحل‌ / 103 ) . « جَآءُوا » : عرب واژه‌هاي ( جَآءَ ) و ( أَتي ) را به معني ( فَعَلَ ) يعني انجام داد ، به كار مي‌برند ( نگا : تفسير أضواء البيان ) . « زُوراً » : باطل . بُهتان ( نگا : حجّ‌ / 30 ) . تنكير ( ظُلْماً ) و ( زُوراً ) براي تعظيم است .‏

5
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( درباره قرآن نيز ) مي‌گويند : افسانه‌هاي پيشينيان است كه ( از ديگران ) خواسته است آن را برايش بنويسند ، و چنين افسانه‌هائي سحرگاهان و شامگاهان بر او خوانده مي‌شود ( تا آنها را حفظ كند و به خاطر سپارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَسَاطِيرُ » : افسانه‌ها ( نگا : أنعام‌ / 25 ) . « اِكْتَتَبَها » : درخواست نوشتن آنها را از ديگران كرده است . آنها را رونويس كرده است . « بُكْرَةً » : سحرگاهان . بامدادان . « أَصِيلاً » : شامگاهان . مراد كفّار از سحرگاهان و شامگاهان ، همه اوقات شبانه‌روز بوده است .‏

6
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : قرآن را كسي فرو فرستاده است كه راز آسمانها و زمين را مي‌داند ( و گوشه‌اي از اين راز را به عنوان معجزه در قرآن گنجانده است تا دليل بر وحي الهي باشد و انسانها نتوانند حتّي سوره‌اي همچون سوره‌هاي قرآن را بسازند و ارائه دهند ) . بي‌گمان خدا آمرزگار و مهربان است ( و سركشان و بزهكاراني را مي‌بخشد كه برگردند و از دروغگوئيها و پلشتيها دست بكشند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَعْلَمُ السِّرَّ . . . » : اشاره به اين است كه قرآن ساخته و پرداخته مغز بشر نيست و با كمك اين و آن تنظيم نشده است ، بلكه تأليف خدا است و معجزه بوده و يكي از اسرار است .‏

7
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( محمّد را نيز مسخره مي‌كنند ) و مي‌گويند : اين چه پيغمبري است‌ ؟ ! او غذا مي‌خورد ، و در بازارها راه مي‌رود ، ( نه شيوه فرشتگان دارد ، و نه روش شاهان . او امتيازي بر ديگران ندارد ، چرا كه همچون افراد عادي نياز به تغذيه دارد ، و در بازارها براي كسب و تجارت و خريد نيازمنديهاي خود رفت و آمد مي‌كند ) . چرا لااقل فرشته‌اي به سوي او فرستاده نشده است تا ( به عنوان گواه صدق دعوتش ) همراه او مردم را بيم بدهد ( و در امر تبليغ رسالت او را ياري نمايد و ما هم ايمان بياوريم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا لِهذاَ الرَّسُولِ » : اين پيغمبر را چه شده است‌ ؟ چرا بايد اين پيغمبر ؟ « لَوْلا » : چرا نبايد كه‌ ؟ اين واژه در اينجا براي استفهام است .‏

8
‏متن آيه : ‏
‏ أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَّسْحُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا اين كه گنجي ( از آسمان ) به سوي او انداخته شود ( تا از آن خرج و انفاق كند ) و يا اين كه باغي داشته باشد كه از ( ميوه‌هاي ) آن بخورد ( و امرار معاش كند ) . ستمگران ( كفرپيشه ) مي‌گويند : شما جز از يك انسان ديوانه پيروي نمي‌كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَنزٌ » : گنج . « جَنَّةٌ » : باغ . « مَسْحُوراً » : جادو شده . ديوانه ( نگا : إسراء / 47 و 101 ) .‏

9
‏متن آيه : ‏
‏ انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) ببين چگونه براي تو مثلها مي‌زنند ( و گاهي تو را جادو شده ، و گاهي ديوانه ، و زماني دروغگو ، و وقتي تعليم‌ديده بيگانگان غير عرب مي‌نامند ، و بدين وسيله از راه راست و طريقه مباحثات و محاجات درست بدر مي‌روند ) و گمراه مي‌شوند و نمي‌توانند ( به سوي جاده حقيقت و بيان حجّت ) راهي پيدا كنند ( و بر يك سخن ماندگار بمانند ، و هر زمان قولي و هر لحظه نقلي دارند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الأمْثال‌ » : مراد مثالهاي بي‌پايه و اساس و تشبيهات نادرست و ناروا است .‏

10
‏متن آيه : ‏
‏ تَبَارَكَ الَّذِي إِن شَاء جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِّن ذَلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَيَجْعَل لَّكَ قُصُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بزرگوار خداوندي است كه اگر بخواهد براي تو بهتر از آن ( چيزهائي كه آنان پيشنهاد مي‌كنند ) مي‌سازد ، باغهائي را ( در دنيا برايت پديدار مي‌نمايد ) كه در زير ( قصر و قصور و درختان ) آنها رودبارها و جويبارها روان باشد ، و براي تو كاخهاي مجلّلي مي‌سازد ( و در اختيارت قرار مي‌دهد كه ايشان در خواب هم نديده باشند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَبَارَكَ » : ( نگا : فرقان‌ / 1 ) . « جَنَّاتٍ » : باغهائي را . بدل از ( خَيْراً ) است .‏

11
‏متن آيه : ‏
‏ بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين حرفهائي را كه مي‌زنند همه بهانه است ) . واقع قضيّه اين است كه آنان قيامت را دروغ مي‌دانند ، و ما براي كسي كه قيامت را دروغ بداند آتش شعله‌ور و سوزاني را آماده كرده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَلْ » : اين واژه براي ( إضراب ) است . يعني آنان آنچه را در زمينه نفي توحيد تو نبوّت مي‌گويند ، بهانه‌هائي است كه در حقيقت از انكار معاد سرچشمه گرفته است . « السَّاعَةُ‌ » : قيامت ( نگا : أنعام‌ / 31 و 40 ، اعراف‌ / 187 ) . « سَعِيراً » : آتش شعله‌ور و ملتهب ( نگا : نساء / 10 و 55 ، إسراء / 97 ) .‏

12
‏متن آيه : ‏
‏ إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظاً وَزَفِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( اين آتش فروزان دوزخ ) ايشان را از دور مي‌بيند ( و آنان چشمشان بدان مي‌افتد ) صداي خشم‌آلود و جوش و خروش آن را مي‌شنوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَغَيُّظاً » : فرياد خشم . خشم را با نعره و فرياد آشكار كردن . « زَفِيراً » : جوش و خروش ناشي از خشم . از خشم نفس طولاني بيرون كشيدن ( نگا : هود / 106 ، أنبياء / 100 ) .‏

13
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَكَاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنَالِكَ ثُبُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ايشان ، با غُل و زنجير ، به مكان تنگي از آتش دوزخ افكنده مي‌شوند ، در آنجا ( واويلا سر مي‌دهند و ) مرگ را به فرياد مي‌خوانند ( و آرزوي نابودي مي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُقَرَّنِينَ » : كساني كه دستها و پاهايشان را با غل و زنجير به هم بسته باشند ( نگا : ابراهيم‌ / 49 ) . « دَعَوْا » : فرياد مي‌دارند . ندا مي‌زنند . « هُنَالِكَ » : در آن مكان تنگ . « ثُبُوراً » : هلاك . يعني فرياد مي‌زنند ، مرگ ما را درياب تا نابود شويم و از عذاب برهيم ( نگا : نبأ / 40 ) .‏

14
‏متن آيه : ‏
‏ لَا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً وَاحِداً وَادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏امروز يك بار نه ، بلكه بارها و بارها مرگ را به آرزو بخواهيد و فريادش داريد ( ولي بدانيد كه ديگر مرگي وجود ندارد ، و خلاص از عذاب و نجات از عقابي كه پيوسته رو به افزايش است ، غير ممكن است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ثُبُوراً كَثِيراً » : مراد واويلاها و ناله‌هاي پشت سر يكديگر و اي مرگ و اي مرگهاي مكرّر است .‏

15
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ أَذَلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَاء وَمَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! بديشان ) بگو : آيا اين ( سرنوشت دردناك ) بهتر است ، يا بهشت جاويداني كه به پرهيزگاران وعده داده شده است‌ ؟ ( بهشتي كه برابر وعده الهي توسّط انبياء ) هم پاداش ( اعمال دنيوي ) آنان است و هم جايگاه و قرارگاه ( سرمدي ) ايشان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذلِكَ » : اين سرنوشت بدفرجام دوزخ نام .‏

16
‏متن آيه : ‏
‏ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاؤُونَ خَالِدِينَ كَانَ عَلَى رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( همان بهشتي كه ) هرچه بخواهند ، در آنجا موجود و براي آنان فراهم است ، و براي هميشه در آنجا خواهند ماند . اين نعمتها وعده خدا بوده است ، وعده‌اي كه ( مؤمنان برابر رهنمود يزدان در كتابهاي آسماني ) تحقّق آن را از خدا خواسته‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَالِدِينَ » : حال است . « وَعْداً مَّسْؤُولاً » : وعده‌اي كه مورد تقاضا و درخواست مؤمنان از خدا بوده است ( نگا : آل‌عمران‌ / 194 ) و فرشتگان نيز آن را براي مؤمنان از خدا درخواست كرده‌اند ( نگا : غافر / 8 ) . آن چنان اين وعده قطعي و حتمي است كه مؤمنان مي‌توانند آن را در آخرت از خدا مطالبه و درخواست كنند .‏

17
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِي هَؤُلَاء أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( براي اندرز مردمان يادآور شو ) روزي را كه خداوند همه مشركان را ( براي حساب و كتاب ) به همراه همه كساني كه ( همچون عيسي و عُزَير و فرشتگان ، در دنيا ) بجز خدا مي‌پرستيدند ، گرد مي‌آورد و ( به پرستش شدگان ) مي‌گويد : آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرده‌ايد ( و بديشان دستور داده‌ايد كه شما را پرستش نمايند ) يا اين كه خودشان گمراه گشته‌اند ( و به اختيار خود شما را پرستش نموده‌اند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا يَعْبُدُونَ » : مراد عيسي و عُزَير و فرشتگان و ديگر ذوي‌العقولي است كه پرستش شده‌اند ( نگا : مائده‌ / 116 ، توبه‌ / 30 ، انبياء / 26 ، سبا / 40 و 41 ) .‏

18
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنبَغِي لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاء وَلَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْماً بُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان ( در پاسخ ) مي‌گويند : تو منزّه و به دور ( از آن چيزهائي ) هستي ( كه مشركان به تو نسبت مي‌دهند ) . ما ( انسانها ) را نرسد كه جز تو سرپرستاني براي خود برگزينيم ( و سواي تو را بپرستيم ) ، وليكن ( سبب كفر و انحرافشان اين است كه ) آنان و پدران و نياكانشان را ( از نعمتها و لذائذ دنيا ) برخوردار نموده‌اي ، تا آنجا كه ياد ( تو و سپاس تو ) را فراموش كرده‌اند ( و به جاي شكر نعمت ، در شهوات و كامجوئيها فرو رفته‌اند ) و مردمان تباهي شده‌اند و هلاك گشته‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا كَانَ يَنبَغي لَنَا . . . » : ما را نسزد . ما نبايد كه . مراد ما انسانها و همه خلائق است . « أَوْلِيَآءَ » : مراد معبودها است . « مَتَّعْتَهُمْ » : متمتّع نموده‌اي . از نعمت برخوردار كرده‌اي . « الذِّكْرَ » : مراد ياد پروردگار و عذاب و عقاب كردگار است . « بُوراً » : فاسد و تباه . هلاك شده . اين واژه جمع مكسّر ( بائِر ) يا مصدر است و در معني جمع .‏

19
‏متن آيه : ‏
‏ فَقَدْ كَذَّبُوكُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَلَا نَصْراً وَمَن يَظْلِم مِّنكُمْ نُذِقْهُ عَذَاباً كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به پرستش‌كنندگان مشرك گفته مي‌شود : شما كه مي‌گفتيد اينان شما را از راه منحرف و گمراه كرده‌اند و به عبادت خود خوانده‌اند ! هم اينك ) ايشان سخنان شما را تكذيب مي‌كنند و نادرست مي‌دانند . لذا نه مي‌توانيد ( عذاب الهي را ) از خود به دور داريد ، و نه مي‌توانيد ( خويشتن را ) ياري دهيد و ( يا از ديگران ) ياري ببينيد . ( بندگان جملگي بايد بدانند كه ) هركس از شما ( با كفر و عصيان ، همچون اينان ) ستم كند ، عذاب بزرگي را بدو مي‌چشانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِمَا تَقُولُونَ » : در چيزي كه مي‌گوئيد . حرف ( ب ) به معني ( في ) است ( نگا : آل‌عمران‌ / 123 ، قمر / 34 ) . « صَرْفاً » : دفع عذاب . بازگرداندن ( نگا : آل‌عمران‌ / 152 ، اعراف‌ / 146 ، يوسف‌ / 24 و 33 ) . « نَصْراً » : مراد خويشتن را كمك و ياري كردن ، و يا از ديگران كمك و ياري دريافت نمودن است .‏

20
‏متن آيه : ‏
‏ وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما هيچ يك از پيغمبران را پيش از تو نفرستاده‌ايم مگر اين كه ( همه آنان از جنس بشر بوده‌اند و ) غذا مي‌خورده‌اند و در بازارها ( براي معامله و تهيّه نيازمنديهاي‌خود ) راه مي‌رفته‌اند . ما برخي از شما را وسيله امتحان برخي ديگر كرده‌ايم ( و اغنياء را با فقراء ، تندرستان را با بيماران ، پيغمبران را با كافران و مشركان ، و برعكس مي‌آزمائيم ) . آيا شكيبائي مي‌ورزيد ؟ ( تا از عهده امتحان الهي بدر آئيد و پاداش بزرگ او را دريافت نمائيد ؟ شكيبائي كنيد ، چرا كه شكيبائي ركن اصلي پيروزي است ) . خداي تو بينا است ( و همه‌چيز را مي‌بيند و همگان را در برابر اعمالشان پاداش مي‌دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِتْنَةً » : آزمون . آزمايش . « جَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً » : مراد آزمايش عمومي مردم به وسيله يكديگر است ( نگا : انعام‌ / 53 و 165 ، انفال‌ / 28 ، محمّد / 4 ) .‏

21
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كه اميدي به ملاقات ما ( در روز رستاخيز نداشته و قيامت را قبول ) ندارند مي‌گويند : چرا فرشتگان به پيش ما نمي‌آيند ( تا بر صدق رسالت تو گواهي دهند ؟ ) يا چرا پروردگار خود را نمي‌بينيم ( تا خودش در برابرمان ظاهر و به ما بگويد كه او تو را فرستاده است‌ ؟ ) واقعاً آنان خويشتن را بزرگ پنداشته‌اند ( و از حدّ خود بسي پا را فراتر ) و در ظلم و طغيان سخت سركشي نموده‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ » : خودشان را دست بالا و بزرگ گرفته‌اند . خود را بزرگ پنداشته‌اند . « عَتَوْا » : سركشي كرده‌اند . از حدّ خود فراتر رفته‌اند .‏

22
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْراً مَّحْجُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزي فرشتگان را مي‌بينند و در آن روز مژده و نويدي براي بزهكاران در ميان نخواهد بود ( و بلكه روزي است كه از ترس فرياد برمي‌آورند و ) مي‌گويند : پناه ! ! امان ! !‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَوْمَ » : در روزي . مراد روز فوت و مرگ هر كسي ( نگا : نساء / 97 ) يا روز قيامت است . « لا بُشْري‌ » : بشارت و مژده‌اي نخواهد بود . بشارت مباد . « حِجْراً مَّحْجُوراً » : پناه و امان دهيد . دست باز داريد و صدمه‌اي نرسانيد كه ممنوع و گناه است . ( حِجْراً مَّحْجُوراً ) اصطلاحي بوده است در ميان عربها كه وقتي به كسي برخورد مي‌كردند كه از او مي‌ترسيدند ، براي گرفتن امان آن را خطاب به طرف مي‌گفتند . مخصوصاً در ماههاي حرام و ايّام حجّ ، اگر دشمني به دشمني برخورد مي‌كرد و مي‌ترسيد صدمه‌اي بدو بزند اين جمله را تكرار مي‌كرد و در امان بود . ( حِجْراً ) مفعول به فعل مقدّري است و ( مَحْجُوراً ) صفت است و به عنوان تأكيد معني آمده است . در اصل چنين است : أَطْلُبُ مِنكَ حِجْراً ، لا سَبيلَ إِلي رَفْعِهِ وَ دَفْعِهِ . كافران در قيامت خيال مي‌كنند با گفتن ( حِجْراً مَّحْجُوراً ) مي‌توانند خويشتن را از دست فرشتگان عذاب و از مجازات و عقاب خدا برهانند .‏

23
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به سراغ تمام اعمالي كه ( به ظاهر نيك بوده و در دنيا ) آنان انجام داده‌اند مي‌رويم و همه را همچون ذرّات غبار پراكنده در هوا مي‌سازيم ( و ايشان را از اجر و پاداش آن محروم مي‌كنيم . چرا كه نداشتن ايمان ، موجب محو و نابودي احسان ، و بي‌اعتبار شدن اعمال خوب انسان مي‌گردد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَدِمْنَآ إِلي مَا » : به سراغ چيزهائي مي‌رويم كه . « هَبَآءً » : ذرّات كوچك غبار كه به هنگام تابش نور خورشيد به داخل اطاق ديده مي‌شوند . « مَنثُوراً » : پراكنده . مراد اين است كه اعمال ايشان را بدان گونه پراكنده مي‌داريم كه همچون چنين ذرّاتي قابل جمع نبوده و مفيد فائده‌اي نباشند ( نگا : ابراهيم‌ / 18 ) .‏

24
‏متن آيه : ‏
‏ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُّسْتَقَرّاً وَأَحْسَنُ مَقِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بهشتيان در آن روز ، جايگاه و استراحتگاهشان بهتر و نيكوتر است . . .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَيْرٌ » : صيغه تفضيل ، گاهي در مواردي به كار مي‌رود كه يك طرف به كلّي فاقد آن است ( نگا : فصّلت‌ / 40 ) . لذا اين آيه بيانگر آن نيست كه دوزخيان وضعشان خوب است و بهشتيان وضعشان از آنان بهتر مي‌باشد . « مُسْتَقَرّاً » : قرارگاه . جايگاه . « مَقِيلاً » : استراحتگاه . خوابگاه . از ماده ( قيل ) . واژه‌هاي ( مُسْتَقَرّاً ) و ( مَقِيلاً ) تمييز مي‌باشند .‏

25
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاء بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَةُ تَنزِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يادآور شو ) روزي را كه آسمانِ ( كره زمين در آن روز ، بر اثر انفجارات كواكب و سيّارات ) به وسيله ابر ( حاصل از گرد و غبار غليظ كرات ) پاره‌پاره ( و لكه‌لكه ) مي‌گردد . و فرشتگان تندتند و پياپي فرو فرستاده مي‌شوند ( تا نامه اعمال را به دست مردمان برسانند ، و به هنگام حسابرسي و دادگاهي بر آنان گواهي دهند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَشَقَّقُ » : پاره‌پاره مي‌گردد . اشارت به آن است كه در آستانه قيامت ، انقلابات و انفجارات شگرفي سراسر عالم هستي را فرا مي‌گيرد و ابر غليظي از گرد و غبار كرات متلاشي شده ، صفحه آسمان را مي‌پوشاند كه در لابلاي اين ابر شكافي وجود دارد . « بِالْغَمَامِ » : به وسيله ابر . همراه ابر . واژه ( ب ) ممكن است به معني ملابست باشد ، يا براي سببيّت بوده ، و يا اين كه به معني ( عَنْ ) باشد ( نگا : / 44 ) . يعني : آسمان گاه‌گاهي از لابلاي ابر پديدار مي‌شود .‏

26
‏متن آيه : ‏
‏ الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَكَانَ يَوْماً عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آن روز حكومت واقعي و ملك حقيقي ، از آن خداوند مهربان است ( و مملكت جهان ، به صورت ظاهر و باطن و حقيقي و مجازي ، در دست يزدان است ) ، و آن روز براي كافران روز سختي خواهد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اَلْحَقُّ » : واقعي . راستين . صفت « اَلْمُلْكُ » است . « عَسِيراً » : سخت . شديد ( نگا : قمر / 8 ، مدّثّر / 9 ) .‏

27
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در آن روز ستمكار ( كفرپيشه ) هر دو دست خويش را ( از شدّت حسرت و ندامت ) به دندان مي‌گزد و مي‌گويد : اي كاش ! با رسول خدا راه ( بهشت را ) برمي‌گزيدم ( و با قافله انبياء به سوي خوشبختي جاويدان و رضاي يزدان سبحان حركت مي‌كردم . اي واي ! من ، بر خود چه كردم‌ ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اَلظّالِمُ » : كافر . كسي كه با كفر و مخالفت با انبياء ، به خويشتن ظلم كرده است . « يَعَضُّ » : گاز مي‌گيرد . دست خود يا انگشت خود را گاز گرفتن ، كنايه از خشم و پشيماني است .‏

28
‏متن آيه : ‏
‏ يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي واي ! كاش من فلاني را به دوستي نمي‌گرفتم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَلِيلاً » : دوست خاصّ و صميمي كه انسان او را مشاور خود كند .‏

29
‏متن آيه : ‏
‏ لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعد از آن كه قرآن ( براي بيداري و آگاهي ) به دستم رسيده بود ، مرا گمراه ( و از حق منحرف و منصرف ) كرد . ( آري ! اين چنين ) شيطان انسان را ( به رسوائي مي‌كشد و ) خوارِ خوار مي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الذِّكْرِ » : قرآن ( نگا : آل‌عمران‌ / 58 ، اعراف‌ / 63 و 69 . . . ) . ياد خدا ( نگا : مائده‌ / 91 ، رعد / 28 ) . « الشَّيْطَانُ » : اهريمن جنّ و انس . « خَذُولاً » : بسيار خوار كننده و رسوائي به بار آورنده .‏

30
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و پيغمبر ( شكوه‌كنان از كيفيّت برخورد مردمان با قرآن ) عرض مي‌كند ، پروردگارا ! قوم من اين قرآن را ( كه وسيله سعادت دو جهان بود ) رها و از آن دوري كرده‌اند ( و از ترتيل و تدبّر و عمل بدان غافل شده‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَهْجُوراً » : متروك . رها شده . مراد از ترك قرآن ، دوري گزيدن از : شنيدن و انديشيدن ، عمل به احكام حلال و حرام آن ، در اصول و فروع دين حاكم كردن و داوري بردن بدان ، درمان دل و درون خود را از قرآن خواستن ، و بالاخره عقائد و عبادات و اخلاق از آن آموختن است .‏

31
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّاً مِّنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِياً وَنَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين گونه ( كه تو اي پيغمبر ! با موضعگيري و عداوت سرسختانه اين گروه روبرو شده‌اي ، همه پيغمبران در چنين شرايطي قرار داشته‌اند ، و ) براي هر پيغمبري گروهي از بزهكاران را دشمن ساخته‌ايم ( كه با او به مبارزه پرداخته و با مكتب و دعوتش مخالفت ورزيده‌اند . امّا بدان كه حق هميشه پيروز است ، و تو هم تنها و بدون ياور نيستي ، و خدا تو را به راه پيروزي بر آنان راهنمائي مي‌كند و ياريت مي‌دهد ) و همين بس كه خداي تو راهنما و ياور باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَدُوّاً » : دشمنان . واژه ( عَدُوّ ) براي مفرد و جمع به كار مي‌رود ( نگا : انعام‌ / 112 ، كهف‌ / 50 ) . « الْمُجْرِمينَ » : بزهكاراني مراد است كه فسادشان شدّت گرفته باشد ( نگا : انعام‌ / 123 ، يونس‌ / 17 ، شعراء / 99 ، مدّثّر / 41 ) .‏

32
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏كافران مي‌گويند : چرا قرآن بر او يكجا نازل نمي‌شود ؟ ( و چرا آيات آن تدريجاً و با فواصل مختلف زماني نازل مي‌گردد ؟ ) . همين گونه ( ما قرآن را به صورت آيات جداگانه و بخش‌بخش مي‌فرستيم ) تا دل تو را ( با اُنس بدان و حفظ آن ) پابرجا و استوار بداريم ، و آن را قسمت به قسمت و آرام آرام ( توسّط جبريل ، بر تو ) فرو مي‌خوانيم ( تا آن را با دقّت بياموزي و كم‌كم به خاطر سپاري ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جُمْلَةً وَاحِدَةً » : به يكباره . يكجا . ( جُمْلَةً ) حال ، و ( واحِدَةً ) صفت مؤكّده است . « كَذالِكَ » : بدين گونه . يعني به همين گونه جداجدا و گاه‌گاه . « رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً » : آن را جداجدا و كم‌كم فرو مي‌خوانيم و پياپي و منظّم نازل مي‌گردانيم . نزول تدريجي قرآن از نظر تلقّي وحي ، و ابلاغ به مردم ، و اجرا قوانين آن در برنامه زندگي در مناسبتهاي تاريخي و حوادثي كه در مسير انقلابي امّت اسلامي به وقوع مي‌پيوندد ، داراي اثرات عميق‌تري است .‏

33
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين كافران ) هيچ مثالي را ( به عنوان اعتراض از قرآن و رخنه از رسالت و دعوت تو ) به ميان نمي‌كشند ، مگر اين كه ما پاسخ راست و درست را ، و بهترين وجه و زيباترين تبيين و تفسير را به تو مي‌نمايانيم ( و بدين وسيله اعتراضات واهي ايشان را پاسخ داده و باطل مي‌گردانيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَثَلٍ » : مراد اعتراضات و شبهات است . « الْحَقِّ » : جواب درست و پاسخ واقعي . « أَحْسَنَ » : بهترين و زيباترين چيز در حدّ ذات خود . عطف بر « الْحَقِّ » يا محلّ آن است .‏

34
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَّكَاناً وَأَضَلُّ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه كشان‌كشان بر رخساره‌هايشان به سوي دوزخ برده مي‌شوند و در آن گرد آورده مي‌شوند ، آنان بدترين جايگاه و منحرف‌ترين راه را دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُحْشَرُونَ . . . إِلي . . . » : ( نگا : انعام‌ / 38 و 51 ، انفال / 36 ) . « مَكاناً » : مراد مرتبه و پلّه و پايه دنيوي ، و يا منزل و مأوي و جايگاه اخروي است .‏

35
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به موسي كتاب ( تورات ) عطاء كرديم ( و او را موظّف به تبليغ احكام آن نموديم ) و برادرش هارون را همراه و مددكار او ساختيم ( تا وي را در كار مهمّ رسالت و برنامه سنگين مبارزه با فرعون و فرعونيان كمك و ياري نمايد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَزِيراً » : معيّن . ياور . مددكار ( نگا : طه 29 - 35 ) .‏

36
‏متن آيه : ‏
‏ فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتيم : هر دو نفر به سوي مردماني برويد كه آيات ما را تكذيب كرده‌اند ( و نشانه‌هاي خدا را كه در آفاق و انفس پخش است ناديده گرفته‌اند و تعليمات انبياي پيشين را پشت گوش انداخته‌اند . موسي و هارون به پيش فرعون و فرعونيان رفتند و آنان آن دو را تكذيب كردند ) پس ما ايشان را به شدّت هلاك و نابود كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَذَّبُوا بِئَايَاتِنَا . . . » : مراد از ( آيات ) نشانه‌هاي خداشناسي موجود در گستره هستي ، يا آيات كتابهاي آسماني پيشين ، و يا معجزات نهگانه‌اي است كه بر دست موسي انجام گرفته است . « فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيراً » : ايشان را سخت هلاك ساختيم . اين جمله جواب جمله مقدّر محذوفي بوده و در اصل چنين است : فَذَهَبَا إِلَيْهِم بِالرِّسَالَةِ فَكَذَّبُوهُمَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيراً . . . در اينجا علّت استحقاق عذاب فرعون و فرعونيان مورد نظر است ، و چكيده‌اي از سرگذشت ايشان بدون در نظر گرفتن تقدم و تأخر زماني مطالب حادثه ، براي پيغمبر نقل مي‌شود .‏

37
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَاباً أَلِيماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قبل از موسي نيز چنين كرديم ) و قوم نوح را غرق نموديم و ايشان را عبرت مردمان ساختيم ، بدان گاه كه پيغمبران را تكذيب كردند . ما براي ستمگران عذاب دردناكي فراهم ساخته‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَوْمَ » : مفعول‌به براي فعل محذوفي است و منصوب به اشتغال‌است و فعل ( أَغْرَقْنَاهُمْ ) بيانگر آن‌است . « الرُّسُلِ » : مراد فقط نوح است . ولي تكذيب يكي از انبياء ، به منزله تكذيب همه پيغمبران است . « ءَايَةً » : عبرت . اندرز .‏

38
‏متن آيه : ‏
‏ وَعَاداً وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُوناً بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و عاد و ثمود و اصحاب الرّس و ملّتها و اقوام بسيار ديگري را كه در اين ميان بودند ( هلاك ساختيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَصْحَابَ الرَّسِّ » : اصحاب الاخدود مذكور در سوره بروج آيه چهار است . چرا كه ( أُخدود ) به معني شكاف و گودال مستطيل شكل در زمين است ، و از جمله معاني ( رَسّ ) هم معني چاه و حفره است . مراد كافراني است كه در يمن زندگي مي‌كردند و خواستند مسيحيان موحّد و راستين نجران را كه در همسايگي آنان مي‌زيستند به كفر برگردانند . مسيحيان خداشناس نپذيرفتند و بر دين آسماني ماندگار شدند . رؤساي كفّار براي وا داشتن ايشان گودالي را كندند و در آن آتش برافروختند و هر كه مسيحيّت را ترك نگفت بدان گودالش انداختند . « قُرُوناً » : ملّتها و اقوام ( نگا : انعام‌ / 6 ، يونس‌ / 13 ، مؤمنون‌ / 42 ) .‏

39
‏متن آيه : ‏
‏ وَكُلّاً ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلّاً تَبَّرْنَا تَتْبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ولي ما هرگز غافلگيرانه آنان را مجازات نكرديم و بلكه ) براي همه آنان مثلها زديم ( و پندها و اندرزها گفتيم . امّا به خود نيامدند و اندرز نپذيرفتند ) و ما جملگي ايشان را سخت هلاك و نابود كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلاًّ » : مفعول‌به براي فعل محذوفي است و از باب اشتغال است . « الأمْثَالَ » : مواعظ و مثلهاي سودمند . « تَتْبِيراً » : سخت هلاك كردن و نابود ساختن .‏

40
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ نُشُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قريشيان در سفرهاي خود به شام ) از كنار شهري كه باران شر و بدبختي ( سنگباران ) بر سر اهالي آنجا در گرفته بود گذشته‌اند ( و صحنه‌هاي گويا و تابلوهاي زنده سرنوشت دردناكِ آلودگان و بزهكاران را ديده‌اند ) . مگر آنها را نديده‌اند ؟ ! ( آري ! اين صحنه‌ها را ديده‌اند ، ولي درس عبرت نگرفته‌اند . چرا كه آنان كافر بوده و اصلاً به رستاخيز معتقد نيستند ) و به معاد دل نمي‌بندند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقَرْيَةِ » : بزرگترين شهر قوم لوط مراد است . « نُشُوراً » : زنده شدن دوباره . رستاخيز . معاد ( نگا : فرقان‌ / 3 ، فاطر / 9 ، ملك‌ / 15 ) .‏

41
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا رَأَوْكَ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه تو را مي‌بينند ، تنها به استهزاء و تمسخرت مي‌گيرند ، ( و شوخي‌كنان برخي به برخي مي‌گويند : ) اين است آن كسي كه خدا او را به عنوان پيغمبر فرستاده است‌ ؟ ! ( تا ما عقلاء و كبراء از او پيروي كنيم و به دنبالش راه بيفتيم‌ ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ » : نه . حرف نفي است ( نگا : ملك‌ / 20 ) . « هُزُواً » : تمسخر . در اينجا به معني مسخره شده ، يعني ( مَهْزُوءٌ بِهِ ) به كار رفته‌است . ( نگا : بقره‌ / 67 و 231 ، مائده‌ / 57 و 58 . . . ) « هذا » : اين . در اينجا جنبه تحقير و كوچك شمردن دارد .‏

42
‏متن آيه : ‏
‏ إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ما استقامت و پايداري بر ( پرستش ) خدايان خود نكنيم ، بيم آن مي‌رود كه ( اين مرد ما را گمراه سازد ، و با حسن بيان و قوّت حجّت خويش ) ما را از معبودهايمان منصرف كند ( و به سوي يكتاپرستي متمايل نمايد ، و در نتيجه منحرفمان گرداند . مشركان در روز قيامت ) هنگامي كه عذاب ( خدا ) را ديدند ، خواهند دانست كه چه كسي گمراه و منحرف است . ( آيا تو بيراهه مي‌روي ، يا اين كه ايشان كژراهه مي‌روند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن كَادَ . . . » : نزديك است كه . حرف ( إِنْ ) مخفّف از مثقّله است ، و اسم آن محذوف و اصل آن : ( إِنَّهُ كَادَ ) است . « لَيُضِلُّنَا عَنْ . . . » : منصرفمان كند از . گمراهمان كند از .‏

43
‏متن آيه : ‏
‏ أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏به من بگو ببينم ، آيا كسي كه هوي و هوس خود را معبود خويش مي‌كند ( و آرزوپرستي را جايگزين خداپرستي مي‌سازد ، تا آنجا كه سنگهاي بي‌جاني را برمي‌گزيند و به دلخواه مي‌پرستد ) آيا تو وكيل او خواهي بود ؟ ( و مي‌تواني او را از هواپرستي به خداپرستي برگرداني ، و از ضلالت به هدايت بكشاني‌ ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرَأَيْتَ » : مرا خبر بده . به من بگو ( نگا : المصحف الميسّر ) . « مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ » : كسي كه هوي و هوس را معبود و خداي خود ساخته است . مراد از آرزوپرستي ، به فرمان دل گوش كردن ، و فرمان خدا و رسول و رهنمود عقل را رها كردن است ( نگا : كهف‌ / 28 ، طه‌ / 16 ، قصص‌ / 50 ) . « وَكيلاً » : كسي كه كار و بار خود را بدو وامي‌گذارند . مراد اين است رسول خدا قادر به دفاع و هدايت چنين اشخاصي نيست و تنها بَشير و نَذير و سِراج مُنير و رحمةً‌لِلْعَالَمِين است ، و بر رسولان پيام باشد و بس .‏

44
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا گمان مي‌بري كه بيشتر آنان ( چنان كه بايد ) مي‌شنوند يا مي‌فهمند ؟ ! ( نه ! آنان تفكّر و تعقّل ندارند ) . ايشان همچون چهارپايان هستند ، و بلكه گمراه‌تر .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن هُمْ . . . » : واژه ( إِنْ ) حرف نفي است . « كَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ » : ( نگا : اعراف‌ / 179 ) .‏

45
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر نمي‌بيني كه پروردگارت چگونه سايه را گسترانيده است‌ ؟ ( و شامل همه كره زمين به طور متناوب كرده است ، و با نظام ويژه نور و ظلمت ، زندگي را براي انسانها و جانداران و گياهان ممكن و آسان ساخته است‌ ؟ ! ) و همچنين خورشيد را دالّ بر اين سايه گسترده كرده است‌ ؟ اگر خدا مي‌خواست سايه را ساكن مي‌كرد ( و با استقرار دائم ظلمت ، توازن حرارت را به هم مي‌زد ، و حيات را از گستره زمين برمي‌چيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَدَّ الظِّلَّ . . . » : سايه را همه جا گستر كرده است . اشاره به اين است كه سايه گاهي بر قسمت شرقي و گاهي بر قسمت جنوبي كره زمين مي‌افتد ، و بر اثر گردش زمين به دور خود ، شب و روز توليد مي‌گردد و سايه و روشني همه جا را به نوبه فرا مي‌گيرند ، و بر اثر گردش زمين به دور خورشيد ، فصول چهارگانه تشكيل ، و قطب شمال و قطب جنوب هم مانند ساير نقاط زمين به طور متناوب از نور و سايه برخوردار مي‌شوند . « عَلَيْهِ دَلِيلاً » : رهنمون به آن . بيانگر آن . اشاره به اين است كه خورشيد شناساننده تاريكي است ، چرا كه ضدّ به ضدّ شناخته مي‌شود . « ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً » : اين جمله عطف بر جمله ( مَدَّ الظِّلَّ ) است ، و ( وَ لَوْ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَهُ سَاكِناً ) ميان آنها جمله معترضه است .‏

46
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضاً يَسِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس ما آن سايه را آهسته جمع كرده و برمي‌چينيم ( و اين برچيدن تدريجي بيشترين فائده را براي موجودات دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَبَضْنَاهُ » : آن را جمع مي‌گردانيم . مراد محو تدريجي سايه بر حسب موقعيّت خورشيد است . « إِلَيْنَا » : به سوي خود . اين تعبير بيانگر اين است كه تابش نور و گسترش سايه - بر اثر طلوع و غروب خورشيد - هر دو در دست خدا و ناشي از قدرت لايزال الله در نظام كائنات است .‏

47
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاساً وَالنَّوْمَ سُبَاتاً وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين خدا است كه براي شما شب را ( همچون ) پوشش ، و خواب را ( مايه ) آرامش و آسايش ، و روز را ( هنگام ) بيداري ( و جنبش و تلاش و كوشش ) نموده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِبَاساً » : مراد اين است كه تاريكي شب همچون جامه شما را در خود مي‌پوشاند . « سُبَاتاً » : تعطيل كار به منظور استراحت و تجديد قوا است . ضمناً اشاره لطيفي به تعطيل فعّاليّتهاي برخي از اندامهاي بدن به هنگام خواب دارد . « نُشُوراً » : بيداري . مراد وقت بيداري و تلاش و كوشش و حركت و جنبش است كه به زنده شدن دوباره رستاخيز مي‌ماند ( نگا : فرقان‌ / 3 و 40 ، فاطر / 9 ، ملك‌ / 15 ) .‏

48
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا كسي است كه بادها را به عنوان مژده‌رسانهاي پيش قراول باران رحمت خود وزان مي‌كند . . . و اين ما هستيم كه از آسمان آب پاك و پاك كننده ( محيط و چرك و كثافت ) را نازل مي‌گردانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الرِّيَاحَ » : جمع ريح ، بادها ، ذكر آن به صورت جمع ، اشاره به انواع مختلف بادها است كه ابرها را به مناطق روي زمين مي‌رانند . « بُشْراً » : مخفّف ( بُشُراً ) جمع ( بَشُور ) به معني مبشّر است . مژده‌رسانها . بشارت دهندگان ( نگا : اعراف‌ / 57 ) . « بَيْنَ يَدَيْ » : پيش از . قبل از . « رَحْمَتِهِ » : رحمت او . مراد باران است كه رحمت خدا در حقّ بندگان است . اشاره به وزش بادها در پيشاپيش توده‌هاي ابر است كه آميخته با رطوبت ملايمي بوده و نسيم دل‌انگيزي ايجاد مي‌كند كه از آن بوي باران به مشام مي‌رسد و به مژده‌رسانهائي مي‌مانند كه خبر از خوشيها و شاديها مي‌دهند . « السَّمَآءِ » : مراد ابر آسمان است ( نگا : واقعه‌ / 69 ) . « طَهُوراً » : پاك . پاك كننده ( نگا : انفال‌ / 11 ) .‏

49
‏متن آيه : ‏
‏ لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَاماً وَأَنَاسِيَّ كَثِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏تا با آن آب سرزمين مرده ( و خشكيده را با روياندن گياهان ، سرسبز و ) زنده گردانيم ، و آن را براي نوشيدن در اختيار مخلوقاتي كه آفريده‌ايم ، از جمله چهارپايان زياد و مردمان فراوان ، قرار دهيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَلْدَةً » : سرزمين . « مَيْتاً » : مرده . مراد خشك و بي‌آب و علف است . ( مَيْتاً ) صفت ( بَلْدَةً ) است و مي‌بايست به صورت مؤنّث ، يعني ( مَيْتَة ) ذكر شود ، امّا در اينجا توجّه به معني است كه ( بَلَداً ) است‌ ؛ نه به لفظ ( نگا : فاطر / 9 ) . « نُسْقِيَهُ » : آن را براي نوشيدن در اختيار قرار دهيم . برخي ( إسقاء ) و ( سقْي ) را به يك معني دانسته‌اند . « أَنْعَام‌ » : چهارپايان . « أَنَاسِيَّ » : جمع إنسان يا إنسيّ ، مردمان .‏

50
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما قرآن را به صورتهاي گوناگون ( در قالب الفاظ زيبا و جمله‌هاي مؤثّر و گيرا و شيوه‌هاي دلربا ) در ميان مردمان بيان داشته‌ايم تا آنان ( خداي خود را ) ياد كنند و پند گيرند ، امّا بسياري از مردم جز كفر و ناسپاسي ( در برابر آن از خود ) نشان نمي‌دهند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« صَرَّفْنَاهُ بَيْنَهُمْ » : ما باران را در ميان انسانها تقسيم مي‌كنيم و گاهي باران را در اين ناحيه و گاهي در آن ناحيه مي‌بارانيم و از نعمت آب بهره‌مند مي‌گردانيم ( نگا : نور / 43 ) . در اين صورت مرجع ضمير ( ه ) باران است . امّا با توجّه به آيه 52 و موارد استعمال ( صرف ) به صورت فعلهاي ماضي و مضارع در قرآن و ذكر ( لِيَذَّكَّرُوا ) يا همانند آن پشت سر آن ، مرجع ضمير ( قرآن ) است ( نگا : إسرا / 41 و 89 ، كهف‌ / 54 ، طه‌ / 113 ، احقاف‌ / 27 ، أنعام‌ / 46 و 65 ) و معني آن گذشت . « كُفُوراً » : كفران نعمت . كفر و انكار .‏

51
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ما مي‌خواستيم در هر شهر و روستائي ، ( پيغمبر ) بيم‌رساني را برمي‌انگيختيم . ( ولي صلاح امتها و ملّتها در اين نمي‌باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَرْيَةٍ » : شهر . روستا . مراد ناحيه و ديار است . « نَذِيراً » : بيم‌دهنده . منظور پيغمبري است كه مردمان را از سركشي و عذاب خدا بترساند .‏

52
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس ( در تبليغ رسالت و دعوت به حق ، استوار و كوشا باش و ) از كافران اطاعت مكن ( و به دنبال هوسها و خرافات ايشان مرو ) و با ( اسلحه ) قرآن با آنان جهاد بزرگ ( و همه جانبه تبليغاتي ) را بياغاز .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَاهِدْهُم بِهِ » : با حجّت و برهان و درسها و عبرتهاي قرآن ، جهاد فكري و فرهنگي و تبليغاتي را با كافران به راه انداز . هر چند در آيات پيشين از قرآن نامي به ميان نيامده است ، ولي هر كلمه و هر جمله‌اي از آيه‌هاي قبلي بخشي از قرآن بوده و تسميه كلّ به اسم جزء روا است ( نگا : بقره‌ / 2 ) . از سوي ديگر حضور قرآن در ذهن ، خود مرجع ضمير است .‏

53
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخاً وَحِجْراً مَّحْجُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا كسي است كه دو دريا را در كنار هم روان‌مي‌سازد ( و بر اثر وزن مخصوص ، يعني تفاوت درجه غلظت آب شور و شيرين ، آميزه همديگر نمي‌شوند و ) اين يكي شيرينِ شيرين است ، و آن ديگر شورِ شور ! خداوند در ميان آن دو حاجز و مانعي ايجاد كرده‌است كه آنها را كاملاً از هم جدا ساخته است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَرَجَ » : به سوي هم سر داده است . مجاور هم رها و روان كرده است . « الْبَحْرَيْنِ » : مراد تمام آبهاي شيرين جهان و تمام آبهاي شور آن است كه با وجود جزر و مدّ آب درياها كه در شبانه‌روز دو مرتبه بر اثر جاذبه ماه صورت مي‌گيرد ، كوهها و خشكيها مانع اختلاط درياها مي‌گردند . يا اين كه مراد اين است همان گونه كه در ميان اقيانوسها جريان آبهاي گرم در داخل آبهاي سرد ، و آبهاي سرد در داخل آبهاي گرم صورت مي‌گيرد ، آبهاي شيرين در ميان آبهاي شور ، و آبهاي شور در ميان آبهاي شيرين نيز وجود دارد ( نگا : أضواءالبيان ، جلد ششم ، صفحه‌339 ) به آيات 61 سوره نمل ، و 19 سوره الرحمن ، و 12 سوره فاطر جهت اطّلاع بيشتر مراجعه گردد . « عَذْبٌ » : شيرين و خوشگوار . « فُراتٌ » : بسيار خوشگوار ( نگا : مرسلات‌ / 27 ) . « مِلْحٌ » : شور . « أُجَاجٌ » : بسيار شور . « بَرْزَخاً » : حاجز و مانع . مراد تفاوت درجه غلظت آب شور و شيرين ، و به اصطلاح وزن مخصوص است . يا كوهها و خشكيهاي روي زمين است . « حِجْراً » : منع ، و در اينجا به معني مانع است . عطف ( حجرا ) بر ( بَرْزَخاً ) ، عطف صفت بر موصوف است . « حِجْراً مَّحْجُوراً » : ( نگا : فرقان‌ / 22 ) . واژه‌هاي ( عَذْبٌ ، فُراتٌ ، مِلْحٌ و أُجاجٌ ) صفت مشبّهه‌اند ( نگا : أضواءالبيان ) .‏

54
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا است كه از آب ( مَني ) انسانها را آفريده است و ايشان را به ( دو گروه ) ذُكور و إناث تبديل كرده است ، و پروردگار تو همواره ( بر انجام هر چه بخواهد ) توانا بوده و هست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَآءِ » : مراد از آب ، نطفه است . مي‌تواند آب معمولي باشد . يعني انسانِ نخستين ، از آب آفريده شده ، و پيدايش تمام افراد انسان از آب نطفه است ، و حتّي آب مهمترين ماده ساختمان بدن انسان را تشكيل مي‌دهد . « نَسَباً » : خويشاوندي حاصل از جهت مردان . « صِهْراً » : خويشاوندي حاصل از جهت زنان . مراد از ( نَسَباً و صِهْراً ) دو دسته نر و ماده ، يعني مردان و زنان است ( نگا : نجم‌ / 45 و 46 ، قيامت‌ / 39 ) .‏

55
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏مشركان معبودهائي جز خدا را پرستش مي‌كنند كه نه سودي به آنان مي‌رسانند و نه زياني . كافران پيوسته در راه سركشي از پروردگارشان همديگر را پشتيباني مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْكَافِر » : جنس كفّار . « عَلي رَبِّهِ » : بر ضدّ پروردگارش . مراد اين است كه كافران در مسير انحراف از راه خدا تنها نيستند و بر ضدّ آئين خدا يكديگر را تقويت و نيروهائي را بسيج مي‌نمايند ( نگا : اعراف‌ / 202 ) . در نظر پروردگارش . « ظَهِيراً » : پشتيبان . ياور شيطان و ديگر كافران در راه معصيت و سركشي از يزدان . خوار و ذليل ( نگا : تفسير المراغي و آلوسي و زادالمسير ) . در صورت دوم معني ( وَ كَانَ الْكَافِرُ عَلي رَبِّهِ ظَهِيراً ) چنين است : كافر در نظر خدايش ناچيز و بي‌ارزش است .‏

56
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما تو را جز به عنوان بشارت دهنده ( مؤمنان به بهشت ) و بيم دهنده ( كافران به دوزخ ، به سوي مردم ) نفرستاده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُبَشِّراً » : مژده‌رسان .‏

57
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : من در برابر ابلاغ اين آئين هيچ گونه پاداشي از شما مطالبه نمي‌كنم . تنها پاداش من اين است كه كسي - اگر خواست‌ - راه به سوي پروردگارش در پيش گيرد ( و در مسيري كه منتهي به رضا و رحمت و پاداش فراوان يزدان است گام بردارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قُلْ مَآ أَسْأَلُكُمْ » : مراد اين است كه در برابر تبليغ دين خدا ، پولي از شما نمي‌خواهم و براي دريافت چيزي چنين كاري را نمي‌كنم . « إِلاّ مَن شَآءَ » : جز اين را كه كسي به اختيار خود اين آئين را بپذيرد و گام به سوي خدا بردارد و راه خدا در پيش گيرد . استثناء منقطع است ، و ( إِلاّ ) به معني ( لكِنَّ ) است . برخي هم گفته‌اند استثناء متّصل است و تقدير چنين است : مَآ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ أَجْرَ مَنْ ءَامَنَ ، أَيْ إِلاّ الأجْرَ الْحَاصِلَ مِنْ إِيمانِهِ ؛ فَإِنَّ الدَّالَّ عَلَي‌الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ . . . يعني تنها اجر و پاداش من هدايت شما است ، آن هم از روي اراده و اختيار نه اكراه و اجبار .‏

58
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( در همه امور ) بر خداوندي تكيه كن كه هميشه زنده است و هرگز نمي‌ميرد ، و حمد و ثناي او را به جاي آور ( و بدان تو عهده دار ايمان يا كفر مردمان نيستي و خدا همگان را مي‌پايد ) و همين كافي است كه خداوند از گناهان بندگانش آگاه است ( و هيچ گونه گناهي از ديد او مخفي نمي‌ماند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْحَيِّ » : ( نگا : بقره‌ / 255 ، آل‌عمران / 2 ، طه / 111 ) . « كَفي بِهِ » : او كافي و بسنده است .‏

59
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن كسي‌كه آسمانها و زمين را و همه چيزهاي ميان آن دو را در شش دوره آفريده است ، و آن گاه بر تخت ( فرماندهي و اراده امور جهان ) نشسته است ( و كار و بار كائنات را با دست قدرت خود چرخانده است و پيوسته مراقب احوال و اوضاع عالم بوده است ) . او داراي رحمت فراوان و فراگير است ( و رحمت عام وي همه موجودات را دربر گرفته است و مطيع و عاصي و مؤمن و كافر بر اين خوان يغما نشسته‌اند اگر مي‌خواهي از ادوار آفرينش هستي باخبر گردي ) پس از شخص بسيار آگاه و فرزانه بپرس .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سِتَّةِ أَيَّامٍ . . . ثُمَّ اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ » : ( نگا : اعراف‌ / 54 ) . « الرَّحْمنُ » : داراي رحمت فراگير . خدائي كه داراي رحمت عظيم و لطف عميم است . خبر مبتداي محذوف است و در حقيقت وصف ديگري براي ( الْحَيِّ ) است ، و بنا به قاعده قطع تابعيّت ، مرفوع شده است . « فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً » : درباره آن آفرينش و نياز جهان به آفريدگار رحمان از دانشمند فرزانه‌اي بپرس تا از آن تو را مطّلع سازد . چه بسا اشاره به اين باشد كه در پرتو پيشرفت علوم خدا شناخته مي‌گردد و پرده از چگونگي پيدايش جهان و ادوار آن برداشته مي‌شود . چنان كه امروزه پيدايش يكجا و ناگهاني مجموعه جهان از عدم را پنج بيليون سال پيش تخمين مي‌زنند ( نگا : اللهُ يَتجَلّي في عَصْرِ الْعِلْمِ ، صفحه 27 ، مقاله دكتر ادوارد لوتركيسيل ، و صفحه 85 ، مقاله دكتر رونالد روبرت‌كار ) . برخي ضمير ( ه ) را به ( الله ) برمي‌گردانند . يعني از من كه خدايم بپرس ، چرا كه من آگاه و آشنايم . آگاهانه از آن آفرينش و نياز جهان به آفريدگار جهان پرس‌وجو و بحث و فحص كن و تحقيق در اين باره برايت مهمّ باشد . « خَبِيراً » : مفعول يا حال است .‏

60
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه به كافران گفته مي‌شود : براي خداوند رحمان ( كه سراسر وجود شما غرق رحمت او است ، كرنش ببريد و ) سجده كنيد . ( از روي كبر و غرور و از سر استهزاء و تمسخر ) مي‌گويند : رحمان چه چيز است‌ ؟ ( ما كه او را نمي‌شناسيم تا برايش سجده برده و پرستش كنيم ) . آيا ما براي چيزي سجده كنيم ( و پرستش نمائيم ) كه تو به ما دستور مي‌دهي‌ ؟ ( مگر ما به سخن تو گوش مي‌دهيم و فرمان تو را مي‌پذيريم‌ ؟ ! امر به سجده در آن بيماردلان اثر معكوس مي‌گذارد ) و بر نفرت و گريز ايشان ( از پذيرش ايمان ) مي‌افزايد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَاالرَّحْمَانُ ؟ » : رحمان چيست‌ ؟ مراد اين است كه تمسخر و تفرعن مي‌كردند و همچون فرعون رفتار مي‌نمودند كه تجاهل‌كنان به موسي مي‌گفت : وَ مَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ؟ ! ( نگا : شعراء / 23 ) . « زَادَ » : فاعل آن امر به سجده يا ذكر واژه رحمان است . « نُفُوراً » : بيزاري و گريز ( نگا : إسراء / 41 و 46 ) .‏

61
‏متن آيه : ‏
‏ تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجاً وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجاً وَقَمَراً مُّنِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پاينده و بزرگوار خداي رحماني است كه در آسمان برجهائي را به وجود آورده‌است و در آن ، چراغ ( فروزان خورشيد ) و ماه تابان را ايجاد نموده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَبَارَكَ » : ( نگا : فرقان‌ / 1 ) . « بُرُوجاً » : برجهاي دوازده‌گانه فلكي . منزلگاههاي آسماني خورشيد و ماه ( نگا : فرقان‌ / 61 ، حجر / 16 ) . « سِرَاجاً » : چراغ . مراد خورشيد است كه منبع نور است ( نگا : يونس‌ / 5 ، نوح‌ / 16 ) . « قَمَراً مُنِيراً » : ماه تابان . ماه روشني‌بخش ( نگا : يونس‌ / 5 ، نوح‌ / 16 ) .‏

62
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداي رحمان كسي است كه شب و روز را ( به طور متناوب ) جايگزين يكديگر مي‌سازد ، براي ( عبرت ) انساني كه بخواهد به ياد خدا باشد ( و فطرت خداشناسي را در خود بيدار نگاه دارد ) يا بخواهد ( نعمتهاي بي‌شمار آفريدگارش را ) سپاسگزاري كند ( و با زنده نگاه داشتن روح شكرگزاري ، بر الطاف و انعام خدا در حق خود بيفزايد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خِلْفَةً » : چيزي كه به دنبال چيز ديگري مي‌آيد . « أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ » : بخواهد به ياد خدا باشد . بخواهد به حكمت خدا و قدرت مطلقه او از روي مشاهده نظام بديع خورشيد و ماه و ابراج آسماني و ستارگان كيهاني پي ببرد .‏

63
‏متن آيه : ‏
‏ وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بندگان ( خوب خداي ) رحمان كسانيند كه آرام ( و بدون غرور و تكبّر ) روي زمين راه مي‌روند ( و تواضع در حركات و سكنات ايشان و حتي در راه رفتن آنان آشكار است ) ، و هنگامي كه نادانان ايشان را مخاطب ( دشنامها و بد و بيراههاي خود ) قرار مي‌دهند ، از آنان روي مي‌گردانند و به ترك ايشان مي‌گويند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هَوْناً » : آهسته و آرام . مراد با وقار و فروتنانه راه رفتن ، و ترك خودخواهي كردن است . مصدر است و در معني اسم فاعل براي تأكيد به كار رفته است . « الْجَاهِلُونَ » : سفهاء . نادانان . « سَلاماً » : درود . مراد سلام متاركه و دوري گزيدن و رويگرداني است‌ ؛ نه سلام احوال‌پرسي و خوش و بش كردن ( نگا : قصص‌ / 55 ) .‏

64
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِيَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسانيند كه ( بخش قابل ملاحظه‌اي از شب ، و گاهي تمام ) شب را با سجده و قيام به روز مي‌آورند ( و با عبادت و نماز سپري مي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَبِيتُونَ » : شب را بسر مي‌برند . مراد تهجّد و شب زنده‌داري است . « سُجَّداً وَ قِيَاماً » : جمع ساجِد و قائِم ، حال است .‏

65
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسانيند كه پيوسته مي‌گويند : پروردگارا ! عذاب دوزخ را از ما به دور دار . چرا كه عذاب آن ( گريبانگير هر كس كه شد از او ) جدا نمي‌گردد ( و تا ابد ملازم وي مي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اصْرِفْ عَنَّا » : از ما منصرف گردان . از ما بازدار ( نگا : يوسف / 24 و 33 ) . « غَرَاماً » : ملازم . غير دست بردار . هلاك و نابودي هميشگي و بي‌انقطاع .‏

66
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّهَا سَاءتْ مُسْتَقَرّاً وَمُقَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان دوزخ بدترين قرارگاه و جايگاه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُسْتَقَرّاً » : مكان ماندن موقّت . « مُقَاماً » : محلّ اقامت دائم . « مُسْتَقَرّاً وَ مُقَاماً » : عطف اين دو واژه بر يكديگر ، بيانگر افزايش كميّت و كيفيّت عذاب و رو به فزوني نهادن آن در طول مدّت است ( نگا : فاطر / 36 ) .‏

67
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسانيند كه به هنگام خرج كردن ( مال براي خود و خانواده ) نه زياده‌روي مي‌كنند و نه سختگيري ، و بلكه در ميان اين دو ( يعني اسراف و بخل ، حد ) ميانه‌روي و اعتدال را رعايت مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنفَقُوا » : خرج كردند . براي خود و خانواده خريد كردند . « لَمْ يَقْتُرُوا » : سختگيري نمي‌كنند و بخل نشان نمي‌دهند . « قَوَاماً » : حد وسط . ميانه‌روي . يعني نه آن چنان سختگيري و تنگ‌چشمي مي‌كنند كه زن و فرزندانشان گرسنه بمانند ، و نه آن چنان در مخارج و نفقه زياده‌روي و باد دستي مي‌كنند كه تبذير و اسراف بشمار آيد .‏

68
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسانيند كه با الله ، معبود ديگري را به فرياد نمي‌خوانند و پرستش نمي‌نمايند ، و انساني را كه خداوند خونش را حرام كرده است ، به قتل نمي‌رسانند مگر به حق ، و زنا نمي‌كنند . چرا كه هر كس ( يكي از ) اين ( كارهاي ناشايست شرك و قتل و زنا ) را انجام دهد ، كيفر آن را مي‌بيند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يَدْعُونَ » : فرا نمي‌خوانند . نمي‌پرستند . « بِالْحَقِّ » : مراد اين است كه شخص كاري كرده باشد كه در برابر آن مستحقّ قصاص باشد ( نگا : انعام‌ / 151 ) . « أَثَاماً » : جزاء گناه . كيفر . عقاب و عذاب .‏

69
‏متن آيه : ‏
‏ يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَاناً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( كسي كه مرتكب يكي از كارهاي زشت و پلشت شرك و قتل و زنا شود ) عذاب او در قيامت مضاعف مي‌گردد ، و خوار و ذليل ، جاودانه در عذاب مي‌ماند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُضَاعَفْ » : دو چندان مي‌گردد . چندين برابر مي‌شود . مجزوم است چون بدل از ( يَلْقَ ) است . « مُهَاناً » : خوار و پست .‏

70
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏‏ مگر كسي كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد ، كه خداوند ( گناهان چنين كساني را مي‌بخشد و ) بديها و گناهان ( گذشته ) ايشان را به خوبيها و نيكيها تبديل مي‌كند ، و خداوند آمرزنده و مهربان است ( و نه تنها كه سيّئات را مي‌بخشد ، بلكه آنها را تبديل به حسنات مي‌نمايد ) . ‏‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ » : خداوند بديهاي ايشان را به نيكيها ، و گناهانشان را به طاعات و عبادات تبديل مي‌نمايد ! كرم بين و لطف خداوندگار ، گذشت او با گذشت انسانها ، و مهر او با مهر انسانها تفاوت از زمين تا آسمان دارد .‏

71
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَاباً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آخر ) كسي كه توبه كند و كار شايسته انجام دهد ، كاملاً به سوي خدا باز مي‌گردد ( و تبديل سيّئات به حسنات تعجّبي ندارد . زيرا كار خدا بي‌مثال ، و پاداش خدا بي‌حساب و درياي مهرش بي‌كران است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ مَن تَابَ . . . » : اين آيه پاسخي است براي تعجّبي كه چه بسا آيه پيشين در برخي از اذهان برمي‌انگيزد ، و آن اين كه چگونه ممكن است خداوند سيّئات را به حسنات تبديل فرمايد ؟ « مَتَاباً » : بازگشتن . دست كشيدن از معاصي . مفعول مطلق تأكيدي است و بيانگر اهمّيّت و عظمت توبه است . معني آيه چنين هم مي‌تواند باشد : كسي كه از معاصي دست بكشد و علاوه از آن كارهاي شايسته انجام دهد ، اين چنين كسي به سوي خدا برمي‌گردد و توبه مي‌كند .‏

72
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( بندگان خداي رحمان ) كسانيند كه بر باطل گواهي نمي‌دهند ، و هنگامي كه كارهاي ياوه و سخنان پوچي را ببينند و بشنوند ، بزرگوارانه ( از شركت در بيهوده‌كاري و ياوه‌سرائي كناره‌گيري مي‌كنند و از آنها ) مي‌گذرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الزُّور » : باطل . « لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ » : در مجالس دروغگوئي و معاصي شركت نمي‌كنند . شهادت باطل و گواهي دروغ نمي‌دهند . « إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ » : هر گاه سخنان ياوه را بشنوند . هر گاه لغزشي و گناهي از كسي مشاهده كنند ( نگا : مؤمنون‌ / 3 ) . « مَرُّوا كِرَاماً » : بزرگوارانه مي‌گذرند و همچون بزرگان خويشتن را از شركت در بدگوئيها و بدكرداريها كنار مي‌كشند و بزرگوارانه مي‌گذرند و همچون بزرگان لغزش و گناه ديگران را ناديده مي‌گيرند و به پخش آن نمي‌پردازند . يا اين كه اگر دشنام و حرفهاي زشتي از كسي شنيدند ، به بزرگي خود مي‌بخشند .‏

73
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمّاً وَعُمْيَاناً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسانيند هنگامي كه به وسيله آيات پروردگارشان پند داده شدند همسان كران و نابينايان بر آن فرو نمي‌افتند ( و غافل‌وار بدان گوش فرا نمي‌دهند . بلكه با گوش دل مي‌شنوند و با چشم عقل بدان مي‌نگرند ، و درسها و اندرزهاي قرآني را آويزه گوش جان مي‌كنند و نيروي ايمان خود را بدان تقويت مي‌سازند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذُكِّرُوا » : نصيحت شدند . پند داده شدند . « لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها » : بر آن فرو نمي‌افتند . بدان نمي‌پردازند و گوش فرا نمي‌دهند . « صُمّاً وَ عُمْياناً » : جمع أَصَمّ و أَعْمي ، كران و كوران . حال است . مراد اين است كه بندگان خوب خدا ، واقعاً به قرآن گوش مي‌دهند و بدان عمل مي‌كنند و كور و كر از آن نمي‌گذرند .‏

74
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسانيند كه مي‌گويند : پروردگارا ! همسران و فرزنداني به ما عطاء فرما ( كه به سبب انجام طاعات و عبادات و ديگر كارهاي پسنديده ، مايه سرور ما و ) باعث روشني چشمانمان گردند ، و ما را پيشواي پرهيزگاران گردان ( به گونه‌اي كه در صالحات و حسنات به ما اقتداء و از ما پيروي نمايند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قُرَّةَ أَعْيُنٍ » : روشني چشمان . مايه سرور و شادي ( نگا : طه‌ / 40 ) . « إِمَاماً » : پيشوا . رهبر . سرمشق ( نگا : بقره‌ / 124 ، هود / 17 ) . ذكر ( إمام ) به صورت مفرد بدان خاطر است كه اسم جنس است ( نگا : تفسير قاسمي ) و به صورت مفرد و جمع به كار مي‌رود ( نگا : تفسير آلوسي ) .‏

75
‏متن آيه : ‏
‏ أُوْلَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏به اينان بالاترين درجات و عالي‌ترين منزلگاههاي بهشت داده مي‌شود در برابر صبر و استقامتشان ( بر انجام طاعات و دوري از منكرات ) ، و در آن ( جايگاههاي والاي بهشت ، از هر سو ) بدانان درود و سلام گفته مي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْغُرْفَةَ » : قسمتهاي فوقاني ساختمان و طبقات بالاي منازل . ساختمان بلند . در اينجا مراد منازل و درجات عالي بهشت است ( نگا : عنكبوت‌ / 58 ، زمر / 20 ) . « بِمَا » : به سبب صبرشان . واژه ( ب ) سببيّه ، و ( ما ) مصدريّه است ( نگا : رعد / 24 ) . « تَحِيَّةً وَ سَلاماً » : واژه ( سَلاماً ) عطف تفسير براي ( تَحِيَّةً ) است ( نگا : يونس‌ / 10 ) .‏

76
‏متن آيه : ‏
‏ خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرّاً وَمُقَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آنجاها جاودانه مي‌مانند . چه قرارگاه خوب و چه جايگاه زيبائي ! !‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُسْتَقَرّاً وَ مُقَاماً » : ( نگا : فرقان‌ / 66 ) .‏

77
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَاماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر عبادت و دعايتان نباشد ، پرورگار من اعتنائي به شما ندارد ( و برايتان كوچك‌ترين ارزشي قائل نيست . چرا كه نعمتهاي والاي بهشت را بندگان خوب خدا در پرتو پرستش او به دست خواهند آورد ) . امّا شما ( كفّار ، رسالت آسماني را ) تكذيب مي‌كنيد و ( نتيجه بد ) آن ملازم شما خواهد شد ( و سزاي كفر و عصيان خود را خواهيد ديد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا يَعْبَؤُاْ » : چه توجّهي به شما دارد و برايتان چه ارزشي قائل است‌ ؟ به شما اعتنائي ندارد و اهمّيّتي برايتان قائل نيست . در صورت اوّل واژه ( ما ) مفعول مطلق و متضمّن استفهام است ، و در صورت دوم ( ما ) نافيه است . « دُعَآؤُكُمْ » : عبادت و پرستشتان . دعا و نيايشتان . « لَوْ لا » : جواب لَوْ لا محذوف است . « لِزاماً » : مصدر باب مفاعله و به معني اسم فاعل ، يعني مُلازِم‌است . مراد اين كه نتيجه كار و جزاي عملشان وبال گردنشان مي‌گردد و مكافات خود را خواهند ديد . به عبارت ديگر ، تكذيب كفّار مقتضي عذاب و هلاك آنان در دنيا و آخرت بوده و موجب بدبختي ايشان خواهد شد .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره فرقان / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 02:35:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره نور / تفسیر نور

آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَّعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين ) سوره مهمّي است كه ما آن را وحي كرده‌ايم و ( احكام ) آن را واجب نموده‌ايم و آيه‌هاي واضحي ( و دلائل روشني كه دالّ بر قدرت و يگانگي يزدان ، و آسماني بودن قرآنند ) در آن فرو فرستاده‌ايم ، تا اين كه پند گيريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سُورَةٌ » : ( نگا : بقره‌ / 23 ) . خبر مبتداي محذوف است و تنوين آن براي تفخيم است . « فَرَضْنَا » : احكام آن را قاطعانه واجب كرده‌ايم . « ءَايَاتٍ بَيِّنَاتٍ » : دلائل واضح و روشن . آيه‌هاي روشن . « لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ » : تا اين كه از آنها پند گيريد و آنها را يادآور شويد و بدانها عمل كنيد .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( از جمله احكام سوره ، يكي اين است كه ) هر يك از زن و مرد زناكار ( مؤمن ، بالغ ، حرّ ، و ازدواج ناكرده ) را صد تازيانه بزنيد و در ( اجرا قوانين ) دين خدا رأفت ( و رحمت كاذب ) نسبت بديشان نداشته باشيد ، اگر به روز قيامت ايمان داريد ، و بايد گروهي از مؤمنان بر ( اجرا حكم ناظر ، و به هنگام زدن تازيانه‌ها و ) شكنجه ايشان حاضر باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي‌ » : مراد دختر زناكار و پسر زناكار است . چرا كه زن زناكار و مرد زناكار برابر سنّت رسول ، رجم و سنگسار مي‌گردند . « إِجْلِدُوا » : تازيانه بزنيد . مراد زدن به وسيله چيزي است كه جِلد ، يعني پوست بدن را درد و الم برساند ، بدون اين كه باعث شكستگي استخوان و يا پاره شدن گوشت بدن گردد . تازيانه هم بايد به همه اندامهاي لخت بدن بجز رأس و وجه و فرج زده شود . « لا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ » : مراد اين است كه حدود خدا را به سبب مقام مردمان ، شفاعت و ميانجيگري ديگران ، لومه اين و آن ، وسوسه شيطان ، و غيره تعطيل و رها نسازيد و از آن هم نكاهيد . « طائِفَةٌ » : دسته . گروه . بعضي چهار نفر و بالاتر ، و برخي ده نفر و بيشتر دانسته‌اند . يادآوري 1 : زنا به وسيله يكي از اين سه چيز ثابت مي‌شود : الف ) اقرار به زنا . ب ) آبستن شدن زن بي‌شوهر . ج ) شهادت چهار نفر كه گواهي دهند كه بدون هيچ گونه شكّ و شبهه‌اي ، زناكاران را در حال عمل جماع ديده‌اند و آلات تناسلي آنان را داخل يكديگر مشاهده نموده‌اند ( نگا : تفسيرالمراغي ) . يادآوري 2 : آيه مورد بحث ، حكم آيه‌هاي 15 و 16 سوره نساء را در صد تازيانه محدود و معيّن كرده است . يادآوري 3 : عبارت : « أَلشَّيْخُ وَ الشَّيْخَة إِذا زَنَيَا فَاجْلِدُوهُما ألْبَتَّةَ ، نَكالاً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَزِيزٌ حَكيمٌ » ! كه برخي آن را آيه رجم نام داده و جزو قرآن منسوخ‌التلاوه بشمار آورده‌اند ، نه از زمره آيات الهي و نه از جمله احاديث نبوي است ( نگا ، تفسير عبدالكريم خطيب ، جلد 17 و 18 ، صفحات 1212 - 1217 ) . يادآوري 4 : مسأله تغريب ، يعني تبعيد يك ساله زناكار هم كه در بحث زنا مطرح است ، بعضي آن را حديثي منسوخ ، و برخي آن را سخني نادرست بشمار آورده‌اند ، گروهي هم آن را افزون بر صد تازيانه به صلاح ديد حاكم يا قاضي واگذار كرده‌اند .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ الزَّانِي لَا يَنكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مرد زناكار ( پيش از دست كشيدن از كار پلشت زنا ، و توبه‌كردن از آلوده داماني ) حق ندارد جز با زن زناكار ( فاحشه‌اي كه از عمل زشت فاحشه‌گري دست نكشيده و از آلوده داماني توبه نكرده باشد ) و يا با زن مشرك ( و كافري كه هنوز بر شرك و كفر ماندگار باشد ) ازدواج كند ، همان گونه هم زن زناكار ( پيش از دست كشيدن از كار پلشت زنا و توبه از آلوده داماني ) حق ندارد جز با مرد زناپيشه ( ماندگار بر زناكاري و توبه ناكرده از آلوده داماني ) و يا با مرد مشرك ( و كافري كه هنوز شرك و كفر را رها نكرده باشد ) ازدواج كند . چرا كه چنين ( ازدواجي ) بر مؤمنان حرام شده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يَنكِحُ » : ازدواج نمي‌كند . نبايد ازدواج بكند . برخي نكاح را در اينجا مجاز از وطأ و جماع دانسته‌اند . « حُرِّمَ » : تحريم شده است . بعضي تحريم را در اينجا ناسزاوار و ناشايست معني كرده‌اند . « ذلِكَ » : نكاح زناكاران . زنا . يادآوري : آيه فوق در حقيقت داراي دو معني‌است كه چكيده آنها عبارت است‌از : الف ) مرد زناكار جز با زن زناكار و يا مشرك ، و زن زناكار جز با مرد زناكار و يا مشرك ازدواج نمي‌كند . چنين ازدواجي براي مؤمنان حرام است . ب ) مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ، و زن زناكار جز با مرد زناكار يا مشرك زنا نمي‌كند ، و زنا بر مؤمنان حرام شده است ( و هرگز به چنين كار زشت و پستي دست نمي‌يازند ) . ضمناً بايد توجّه داشت كه عطف ( مشركان ) بر ( زانيان ) در واقع براي بيان اهمّيّت مطالب است . يعني گناه ( زنا ) همطراز گناه ( شرك ) است . چرا كه برابر برخي از روايات ، شخص زناكار در لحظاتي كه مرتكب اين عمل مي‌شود ، مؤمن نمي‌باشد !‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه به زنان پاكدامن نسبت زنا مي‌دهند ، سپس چهار گواه ( بر ادّعاي خود ، حاضر ) نمي‌آورند ، بديشان هشتاد تازيانه بزنيد ، و هرگز گواهي دادن آنان را ( در طول عمر بر هيچ كاري ) نپذيريد ، و چنين كساني فاسق ( و متمرّد از فرمان خدا ) هستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُحْصَناتِ » : زنان پاكدامن . تهمت‌زدن به هر كسي - اعم از مردان و زنان پاكدامن يا عادي‌ - داراي همين حكم است . ليكن به خاطر اهمّيّت بيشتر تنها ( المحصَناتِ ) ذكر شده است .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر كساني كه ( قبل از حدّ ) توبه كنند ، ( و پشيماني خود را اظهار نمايند و ديگر تهمت نزنند ، كه خداوند از ايشان صرف نظر مي‌فرمايد ) ، چرا كه خداوند آمرزگار و مهربان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلاّ الَّذِينَ . . . » : بعضي اين استثناء را مربوط به جميع كلام ، و بعضي آن را به دو جمله « لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً » و « أُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » مي‌دانند ، و بسياري آن را تنها به جمله اخير ، يعني « أُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » باز مي‌گردانند . نتيجه‌اش اين است كه به وسيله توبه ، هم حدّ از آنان ساقط و هم شهادت آنان در آينده مقبول است ، و هم حكم فسق در تمام زمينه‌ها و احكام اسلامي از ايشان دور و مطرود است ( نگا : زادالّمسير ) . بعضي با توجّه به لفظ ( أَبَداً ) حدّ و فسق را در پرتو توبه ساقط مي‌دانند ، ولي شهادت را مردود مي‌شمارند .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه همسران خود را متّهم ( به عمل منافي عفّت ) مي‌كنند ، و جز خودشان گواهاني ندارند ( كه بر صدق اتّهامشان گواهي دهند ، از آنان خواسته مي‌شود كه براي اين كه هشتاد تازيانه نخورند و عقوبت نبينند ) هر يك از ايشان بايد چهار مرتبه خداي را به شهادت بطلبد كه ( در اين نسبت زنا كه به همسرم دادم ) راستگو هستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللهِ » : چهار بار به خدا سوگند مي‌خورد و خدا را به گواهي مي‌گيرد .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَيَدْرَأُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در پنجمين مرتبه ( بايد بگويد : ) نفرين خدا بر او باد اگر دروغگو باشد !‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَعْنَتَ اللهِ » : نفرين خدا . مراد طرد از رحمت خدا و مستحقّ خشم خدا بودن است ، نَعُوذُ بِاللهِ ! اگر زن سخن شوهر خود را پذيرفت رجم مي‌گردد . در غير اين صورت او به دفاع از خود به طريق مذكور در آيات 8 و 9 زبان به سخن مي‌گشايد .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر زن چهار بار خدا را به شهادت بطلبد ( و سوگند بخورد ) كه شوهرش ( در اتّهامي كه بدو مي‌زند ) دروغگو است ( چنين شهادتي ) عذاب ( رجم ) را از او دفع مي‌نمايد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَدْرَأُ » : دفع مي‌كند . برطرف مي‌كند . در رسم‌الخطّ قرآني الف زائدي در آخر دارد . « أَن تَشْهَدَ . . . » : حرف ( أَنْ ) وصله آن ، در موضع رفع است و فاعل فعل ( يَدْرَأُ ) است . تقدير چنين است : يَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذابَ شَهَادَتُهَا . « الْعَذابَ » : مراد رجم است .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در مرتبه پنجم ( بايد بگويد كه : ) نفرين خدا بر او باد اگر شوهرش راست بگويد ! ( در اين كه من مرتكب زنا شده باشم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْخَامِسَةَ » : عطف بر ( أَرْبَعُ ) است . « أَنَّ غَضَبَ » : حرف جرّي مقدّر است و تقدير چنين‌است : بِأَنَّ غَضَبَ . يادآوري : آيات 6 تا 9 برنامه قاعده « لِعَان‌ » در فقه اسلامي است ، و چهار حكم قطعي براي اين نوع شوهر و همسر در پي خواهد داشت : الف ) شوهر و همسر بدون هيچ گونه مراسم طلاق ، فوراً از هم جدا مي‌گردند و مهريّه به زن داده مي‌شود . ب ) براي هميشه بر يكديگر حرام و حق ازدواج مجدّد را نخواهند داشت . ج ) حد قذف از مرد و زن برداشته مي‌شود . با اين توضيح كه اگر مرد از اجراي برنامه لعان سر باز زند تازيانه مي‌خورد ، و اگر زن خودداري كند ، رجم مي‌شود . د ) اگر زن در اين ماجرا آبستن و فرزندي بزايد ، متعلّق به شوهر نخواهد بود و بلكه منتسب به همسر مي‌گردد ( نگا : تفسير عبدالكريم خطيب ، تفسير نمونه ) .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر بزرگواري و مرحمت خدا شامل حال شما نمي‌شد ، و او بس توبه‌پذير ( از بندگان خود ) و حكيم ( در افعال خويش ) نبود ( دچار رنج زياد مي‌شديد ، و با احكام و حدود الهي آشنا نمي‌گشتيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَوْلا . . . » : جواب ( لَوْلا ) محذوف و چه بسا تقدير چنين باشد : وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ ، وَ رَحْمَتُهُ بِكُمْ ، وَ أَنَّهُ تَوَّابٌ حَكيمٌ ، لَوْ لا هذا لَعَنِتُّمْ وَ لَمَا عَرَفْتُمْ هذِهِ الْحُدُودَ ، وَ تِلْكَ الأحْكامَ الَّتي بَيَّنَهَا اللهُ لَكُمْ ، و . . .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه اين تهمت بزرگ را ( درباره عائشه ، امّ‌المؤمنين ) پرداخته و سرهم كرده‌اند ، گروهي از خود شما هستند ، امّا گمان مبريد كه اين حادثه برايتان بد است ، بلكه اين مسأله برايتان خوب است ( و خير شما در آن است . چرا كه : منافقان كوردل از مؤمنان مخلص جدا ، و كرامت بيگناهان را پيدا ، و عظمت رنجديدگان را هويدا مي‌كند ، برخي از مسلمانان ساده‌لوح را به خود مي‌آورد . آناني كه دست به چنين گناهي زده‌اند ، هر يك به اندازه شركت در اين اتّهام ، سهم خود را از مسؤوليّت و مجازات آن خواهد داشت و ) هر كدام از آنان به گناه كاري كه كرده است گرفتار مي‌آيد ، و كسي كه ( سردسته آنان در اين توطئه بوده و ) بخش عظيمي از آن را به عهده داشته است ، عذاب بزرگ و مجازات سنگيني دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الإِفْكِ » : تهمت بزرگ . دروغ شاخدار ( فرقان‌ / 4 ) . اشاره به تهمت عظيمي است كه منافقان به امّ‌المؤمنين عائشه صديقه ، همسر پاك رسول خدا زدند ، و نسبت زنا با يكي از اصحاب جليل‌القدر به نام « صفوان بن معطّل‌ » بدو دادند ! چكيده داستان بدين قرار است كه : در هر غزوه‌اي رسول خدا زني را به قيد قرعه از ميان امهات‌المؤمنين با خود مي‌برد . در غزوه بني‌مصطلق قرعه به نام عائشه افتاد . در برگشت از غزوه ، شب هنگام در مكاني ، مختصر استراحتي كردند . عائشه صديقه از كجاوه بيرون مي‌آيد و براي قضاي حاجت از لشكرگاه دور مي‌شود . وقتي كه به كجاوه برمي‌گردد متوجّه مي‌شود گردن‌بند او پاره شده است . به دنبال آن به محلّ قضاي حاجت برمي‌گردد و براي يافتن گردن‌بند مدّتي معطّل مي‌شود . بعد از برگشت مي‌بيند لشكريان حركت كرده‌اند . به اميد اين كه طولي نمي‌كشد مسؤولان كجاوه متوجّه نبودن او در كجاوه مي‌شوند ، در جاي خود به انتظار مي‌نشيند ، ولي تا صبح خبري از كسي نمي‌شود . عادت هم بر اين بوده است كه كسي از لشكريان موظّف بوده كه در منزلگاه اتراق شبانه بماند و بعد از روشن شدن هوا ، آنجا را نگاه كند و اسباب و اثاثيّه بجا مانده را جمع و به صاحبانش مستردّ دارد . عهده‌دار اين وظيفه اين بار صحابي مذكور بوده است . سحرگاهان متوجّه يك سياهي در منزلگاه مي‌شود . وقتي كه نزديك مي‌گردد ، چشمش به امّ المؤمنين مي‌افتد . إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إلَيْهِ راجِعُونَ گويان شتر خود را مي‌خواباند و مادر مؤمنان و عزيزه پيغمبر اسلام بر شتر سوار مي‌گردد ، و خويشتن را در راه به رسول خدا و اصحاب مي‌رسانند . اين منظره سبب مي‌شود كه گروهي به شايعه‌پردازي مشغول شوند . اين شايعه توسّط سردسته منافقان « عبدالّله بن ابي بن سلول‌ » در شهر مدينه مي‌پيچد . اين وضع همچنان ادامه پيدا مي‌كند و پس از يك ماه و اندي آيات برائت نازل مي‌گردد و به هر يك از تهمت‌زنندگان حد قذف ، يعني هشتاد تازيانه زده مي‌شود . « عُصْبَةٌ » : گروه . دسته ( نگا : يوسف‌ / 8 و 14 ) « الَّذِي تَوَلّي‌ » : كسي‌كه رهبري كرد . كسي كه انجام داد . مرادعبدالّله پسر ابيّ پسر سلول است . « كِبْرَهُ » : بيشتر آن را .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْراً وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چرا هنگامي كه اين تهمت را مي‌شنيديد ، نمي‌بايست مردان و زنان مؤمن نسبت به خود گمان نيك بودن ( و پاكدامني و پاكي ) را نينديشند و نگويند : اين تهمت بزرگ آشكار و روشني است‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِأَنفُسِهِمْ » : نسبت به خود . اين تعبير اشاره به اين است كه مؤمنان همه اعضاء يك پيكرند و همگان به منزله نفس واحدند كه اگر اتّهامي متوجّه يكي از آنها بشود ، انگار متوجّه همه شده است ( نگا : حجرات‌ / 11 ) .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ لَوْلَا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُوْلَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چرا نمي‌بايست آنان ( موظّف شوند ) چهار شاهد را حاضر بياورند تا بر سخن ايشان گواهي دهند ؟ اگر چنين گواهاني را حاضر نمي‌آوردند ، آنان برابر حكم خدا دروغگو ( و مستحقّ تازيانه خوردن ) بودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عِندَاللهِ » : در پيش خدا . برابر قانون و حكم خدا . « لَوْلا » : در اين آيه و آيه بالاتر مفيد ترغيب و تشويق به انجام كار مابعد خود است كه در آيه پيشين : « ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْراً » و در اين آيه « جَآءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَآءَ » : مي‌باشد .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر تفضّل و مرحمت خدا در دنيا ( با عدم تعجيل عقوبت ) و در آخرت ( با مغفرت ) شامل حال شما نمي‌شد ، هر آينه به سبب خوض و فرو رفتنتان در كار تهمت ، عذاب سخت و بزرگي گريبانگيرتان مي‌گرديد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَفَضْتُمْ فِيهِ » : در آن خوض كرديد و غوطه‌ور شديد . بدان پرداختيد و در آن فرو رفتيد ( نگا : يونس‌ / 61 ) . از مصدر افاضه و از ماده ( فيض ) .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( عذاب گريبانگيرتان مي‌شد ) در آن زماني كه به استقبال اين شايعه مي‌رفتيد و آن را از زبان يكديگر مي‌قاپيديد ، و با دهان چيزي پخش مي‌كرديد كه علم و اطّلاعي از آن نداشتيد ، و گمان مي‌برديد اين ، مسأله ساده و كوچكي است ، در حالي كه در پيش خدا بزرگ بوده ( و مجازات سختي به دنبال دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إذْ » : ظرف ( لَمَسَّكُمْ ) است . « تَلَقَّوْنَهُ » : آن را دريافت مي‌كرديد و پذيره‌اش مي‌رفتيد . تائي از اوّل فعل حذف شده است . « تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ » : با زبانتان به پخش شايعه و روايت آن براي مردم مي‌پرداختيد . « هَيِّناً » : ساده و ناچيز . يعني انتظار عذاب و مجازات در برابر آن را نداشتيد ، و يا عذاب و عقاب آن را كم و ناچيز مي‌دانستيد . يعني : در پذيرش شايعه مطالبه دليل نمي‌كرديد ، و در پخش شايعه تكيه بر دليل نداشتيد ، و آن را سرسري مي‌گرفتيد .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چرا نمي‌بايستي وقتي كه آن را مي‌شنيديد ، مي‌گفتيد : ما را نسزد كه زبان بدين تهمت بگشائيم ، سبحان‌الله ! اين بهتان بزرگي است !‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا يَكُونُ لَنَا » : ما را نسزد . شايسته ما نيست . سخني است گنده‌تر از دهان ما . « سُبْحَانَكَ » : سخني است بس غريب و نامعقول ! عربها وقتي كه چيزي را ببينند يا بشنوند و از آن تعجّب كنند ، جملاتي همچون : سُبْحَانَ‌اللهِ . لآ إِلهَ إِلاّ اللهُ . بر زبان مي‌رانند . « بُهْتانٌ » : باطل و دروغي كه شنونده را مبهوت و مدهوش كند ( نگا : نساء / 112 و 156 ) .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند نصيحتتان مي‌كند ، اين كه اگر مؤمنيد ، نكند هرگز چنين كاري را تكرار كنيد ( و خويشتن را آلوده چنين معصيتي سازيد . چرا كه ايمان راستين با تهمت دروغين سر سازگاري ندارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَعِظُكُمْ » : پندتان مي‌دهد . شما را باز مي‌دارد . « أَن تَعُودُوا » : از اين كه برگرديد و ديگربار به تكرار گناه دست يازيد . در اصل چنين است : كَراهَةَ أَن تَعُودُوا . فِي أَن تَعُودُوا . « أَبَداً » : مراد اين است كه مادام‌العمر . تا زنده‌ايد .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ وَيُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند آيات ( احكام واضح و روشن خود ) را براي شما بيان مي‌دارد ، و خدا بس آگاه ( است و از نيازهاي شما و عوامل بدي و خوبي زندگيتان باخبر است ) و حكيم است ( و به مقتضاي حكمتش احكام و قوانين را برايتان وضع مي‌كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان كساني كه دوست مي‌دارند گناهان بزرگي ( همچون زنا ) در ميان مؤمنان پخش گردد ، ايشان در دنيا و آخرت ، شكنجه و عذاب دردناكي دارند . خداوند مي‌داند ( عواقب شوم و آثار مرگبار اشاعه فحشاء را ) و شما نمي‌دانيد ( ابعاد مختلف پخش گناهان و پلشتيها را ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْفَاحِشَةُ » : ( نگا : نساء / 15 ، انعام‌ / 151 ) .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّه رَؤُوفٌ رَحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر فضل و رحمت الهي شامل حال شما نمي‌شد ، و اگر خداوند ( نسبت به شما ) مهر و محبّت نمي‌داشت ، ( آن چنان مجازات بزرگ و كمرشكني در برابر تهمت زنا به امّ‌المؤمنين برايتان در دنيا تعيين مي‌كرد كه زندگيتان را تباه مي‌كرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَوْ لا . . . » : جواب ( لَوْ لا ) محذوف است و تقدير چنين است : لَعَاقَبَكُمْ فِيمَا قُلْتُمْ لِعَائِشَةَ . لَعَجَّلَ عُقُوبَتَكُمْ فِي‌الدُّنْيَا بِالْمَعْصِيَةِ . لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذابٌ عَظِيمٌ . « وَإِنَّ اللهَ رَؤُوفٌ رَّحيمٌ » : عطف بر جمله ( فَضْلُ اللهِ . . . ) است .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَداً وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي مؤمنان ! گام به گام شيطان ، راه نرويد و به دنبال او راه نيفتيد ، چون هركس گام به گام شيطان راه برود و دنبال او راه بيفتد ( مرتكب پلشتيها و زشتيها مي‌گردد ) . چرا كه شيطان تنها به زشتيها و پلشتيها ( فرا مي‌خواند و ) فرمان مي‌راند . اگر تفضّل و مرحمت الهي شامل شما نمي‌شد هرگز فردي از شما ( از كثافت گناه ، با آب توبه ) پاك نمي‌گرديد ، ولي خداوند هر كه را بخواهد ( از كثافات سيّئات ، با توفيق در حسنات ، و با پذيرش توبه از او ) پاك مي‌گرداند ، و خدا شنواي ( هر سخني ، و ) آگاه ( از هر عملي ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ » : ( نگا : بقره‌ / 168 و 208 ، انعام‌ / 142 ) . « مَن يَتَّبِعْ . . . » : جواب شرط محذوف است و تقدير چنين است : مَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ يُوقِعْهُ فِي السَّعيرِ ( نگا : حجّ‌ / 4 ) يا : مَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِرْتَكَبَ الْفَحْشَآءَ وَالْمُنكَرَ . « الْفَحْشَآءِ » : گناهان كبيره . پلشتيها ( نگا : بقره‌ / 169 و 268 ، نحل‌ / 90 ) . « الْمُنكَرِ » : معاصي قبيحه . زشتيها ( نگا : آل‌عمران‌ / 104 ، مائده‌ / 79 ) . « ما زكي‌ » : از كثافات گناه پاك نمي‌شد . « مِنْ أحَدٍ » : حرف ( مِنْ ) زائد بوده و واژه ( أَحَدٍ ) فاعل است .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا يَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ أَن يُؤْتُوا أُوْلِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه از شما اهل فضيلت و فراخي نعمتند ، نبايد سوگند بخورند اين كه بذل و بخشش خود را از نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا باز مي‌گيرند ( به علّت اين كه در ماجراي افك دست داشته و بدان دامن زده‌اند ) . بايد عفو كنند و گذشت نمايند . مگر دوست نمي‌داريد كه خداوند شما را بيامرزاد ؟ ( همان گونه كه دوست داريد خدا از لغزشهايتان چشم‌پوشي فرمايد ، شما نيز اشتباهات ديگران را ناديده بگيريد و به اين گونه كارهاي خير ادامه دهيد ) ، و خدا آمرزگار و مهربان است ( پس خويشتن را متأدّب و متّصف به آداب و اوصاف آفريدگارتان سازيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يَأْتَلِ » : سوگند نخورد ( نگا : بقره‌ / 226 ) قصور و كوتاهي نكند ( نگا : آل‌عمران‌ / 118 ) . در صورتي كه به معني قسم باشد ، بايد حرف ( لا ) پيش از ( يُؤْتُوا ) حذف و تقدير چنين مي‌شود : وَ لا يَأْتَلِ . أَن يُؤْتُوا . اگر هم نهي از كوتاهي و ترك احسان باشد ، حرف ( في ) محذوف و تقدير چنين است : لا يُقَصِّرُوا فِي أَن يُؤْتُوا . « أُولُوا الْفَضْلِ » : صاحبان فضل و برتري . كساني كه از افزايش تقوا و صلاحيّت برخوردارند . « السَّعَة » : فراخي مال و ثروت . فزوني دارائي . « أَن يُؤْتُوا » : اين كه نبخشند . در اين كه ببخشند . « لِيَصْفَحُوا » : بايد گذشت و چشم‌پوشي كنند ( نگا : بقره‌ / 109 ) .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه زنان پاكدامن بي‌خبر ( از هرگونه آلودگي و ) ايماندار را به زنا متّهم مي‌سازند ، در دنيا و آخرت از رحمت خدا دور و عذاب عظيمي‌دارند ( اگر توبه نكنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُحْصَنَاتِ » : زنان عفيفه و پاكدامن . « الْغَافِلاتِ » : زنان بي‌خبر از هرگونه آلودگي ، پاكدل و سينه بي‌كينه ، بي مكر و نيرنگ ( نگا : كشّاف ) .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آنان عذاب عظيمي دارند ) در آن روزي كه عليه آنان زبان و دست و پاي ايشان بر كارهائي كه كرده‌اند گواهي مي‌دهند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلْسِنَتُهُمْ » : مراد از به گفتار آمدن زبان ، با وجود اين كه برابر آيات ديگر مهر شده است ( نگا : يس‌ / 65 ) ، به نطق آوردن زبان و همه اندامهاي ديگر است ، به گونه‌اي كه تنها خدا مي‌داند ( نگا : فصّلت‌ / 20 و 21 ) .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آن روز خداوند جزاي واقعي آنان را بي‌كم‌وكاست بديشان مي‌دهد ، و آگاه مي‌گردند كه خداوند حق آشكار است ( و روز قيامت در حقّانيّت پروردگار شكّ و ترديدي براي سرسخت‌ترين لجوجان هم نمي‌ماند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« دِين‌ » : جزاء ( نگا : فاتحه‌ / 4 ، حجر / 35 ، شعراء / 82 ) .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زنان ناپاك ، از آنِ مردان ناپاكند ، و مردان ناپاك ، از آنِ زنان ناپاكند ، و زنان پاك ، متعلّق به مردان پاكند ، و مردان پاك ، متعلّق به زنان پاكند . ( پس چگونه تهمت مي‌زنيد به عائشه عفيفه رزين ، همسر محمّد امين ، فرستاده ربّ‌العالمين‌ ؟ ! ) آنان از نسبتهاي ناموسي ناروائي كه بدانان داده مي‌شود مبرّا و منزّه هستند ، ( و به همين دليل ) ايشان از مغفرت الهي برخوردارند و داراي روزي ارزشمندند ( كه بهشت جاويدان و نعمتهاي غيرقابل تصوّر آن است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ ، وَ . . . » : مراد نوريان مر نوريان را طالبند ، ناريان مر ناريان را جاذبند ، و . . . « مُبَرَّؤُونَ » : پاكان و بيگناهان . « لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ » : ( نگا : انفال‌ / 4 و 74 ) . يادآوري : هيچ يك از همسران پيامبران به طور قطع انحراف و آلودگي جنسي نداشته‌اند ، و منظور از خيانت در داستان نوح و لوط ، جاسوسي كردن به نفع كفّار است‌ ؛ نه خيانت ناموسي ( نگا : تفسير نمونه ، جلد 14 ، صفحه 425 ، و تفسيرالميزان عربي ، جلد 15 ، صفحه 102 ) .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي مؤمنان ! وارد خانه‌هائي نشويد كه متعلّق به شما نيست ، مگر بعد از اجازه گرفتن ( با زنگ زدن يا در كوبيدن و كارهائي جز اينها ) و سلام كردن بر ساكنان آن . اين كار براي شما بهتر است ( از ورود بدون اجازه و سلام ) . اميد است شما ( اين دو چيز را به هنگام رفتن به منازل ديگران رعايت و آنها را ) در مد نظر داشته باشيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَتّي تَسْتَأْنِسُوا » : تا خواستار انس و الفت مي‌شويد . مراد اجازه گرفتن مؤدّبانه و دوستانه است . شيوه و وسيله اجازه خواستن هم برابر عرف محلّ متفاوت است . « لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ » : برخي گفته‌اند تعليل محذوفي است چون : اُرْشدّتمْ إِلي ذلِكَ . قيلَ لَكُمْ هذا .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَداً فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر كسي را در خانه‌ها نيافتيد ( كه به شما اجازه دهد ) بدانجاها داخل نشويد تا ( كسي پيدا مي‌آيد و ) به شما اجازه داده مي‌شود . اگر هم به شما ( اجازه داده نشد و ) گفتند : برگرديد ، پس برگرديد ( و اصرار نكنيد ) . اين ( كار رجوع ، زيبنده‌تر به حالتان و ) پاكتر برايتان مي‌باشد . خدا بس آگاه از كارهائي است كه مي‌كنيد ( پس با رهنمودهاي او مخالفت نورزيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَزْكي‌ » : پاكتر . زيبنده‌تر . شايسته‌تر ( نگا : بقره‌ / 232 ) .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ لَّيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گناهي بر شما نيست كه ( بدون اجازه ) وارد خانه‌هاي غيرمسكوني ( چون مسجدها و دكانها و مهمانخانه‌ها و هتلها و گرمابه‌ها ) شويد . چرا كه ( اماكن عامّه هستند و براي گروه مخصوصي بنا نشده‌اند و ) شما حق استفاده از آنها را داريد . خدا مي‌داند آنچه را كه آشكار مي‌سازيد و آنچه را كه پنهان مي‌داريد ( و كارهاي ظاهر و باطن شما در برابر علم او يكسان و نمايان است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« غَيْرَ مَسْكُونَةٍ » : مراد منازل متروكه و اماكن عامّه است . « مَتَاعٌ » : بهره‌مندي . حق استفاده . مصدر ميمي و به معني استمتاع است ( نگا : المصحف الميسّر ، و روح‌المعاني ) . كالا و امتعه .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) به مردان مؤمن بگو : ( آنان موظّفند كه از نگاه به عورت و محلّ زينت نامحرمان ) چشمان خود را فرو گيرند ، و عورتهاي خويشتن را ( با پوشاندن و دوري از پيوند نامشروع ) مصون دارند . اين براي ايشان زيبنده‌تر و محترمانه‌تر است . بي‌گمان خداوند از آنچه انجام مي‌دهند آگاه است ( و سزا و جزاي رفتارشان را مي‌دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَغُضُّوا » : فرو گيرند . برگيرند . پائين اندازند . مراد دوري از چشم‌چراني و نظربازي است . مجزوم و جواب ( قُلْ ) است . « مِنْ » : حرف تبعيضيّه است و بيانگر اين واقعيّت است كه هنگام روبرو شدن با زن نامحرم ، مؤمن بايد نگاه خود را كم و كوتاه كند . نه به طور كلّي چشمان خود را بربندد ، و نه بدو خيره بنگرد . « فُرُوجَهُمْ » : مراد حفظ قُبُل و دُبُر از زنا و لِواط است ، و پوشاندن آنها با لباسهائي كه نازك بدن‌نما نبوده و به گونه‌اي چسب بدن نباشد كه اندامهاي برجسته را نشان دهد .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و به زنان مؤمنه بگو : چشمان خود را ( از نامحرمان ) فرو گيرند ( و چشم‌چراني نكنند ) و عورتهاي خويشتن را ( با پوشاندن و دوري از رابطه نامشروع ) مصون دارند و زينت خويش را ( همچون سر ، سينه ، بازو ، ساق ، گردن ، خلخال ، گردن‌بند ، بازوبند ) نمايان نسازند ، مگر آن مقدار ( از جمال خلقت ، همچون چهره و پنجه دستها ) و آن چيزها ( از زينت‌آلات ، همچون لباس و انگشتري و سرمه و خضاب ) كه ( طبيعةً ) پيدا مي‌گردد ، و چارقد و روسريهاي خود را بر يقه‌ها و گريبانهايشان آويزان كنند ( تا گردن و سينه و اندامهائي كه احتمالاً از لابلاي چاك پيراهن نمايان مي‌شود ، در معرض ديد مردم قرار نگيرد ) و زينت ( اندام يا ابزار ) خود را نمودار نسازند مگر براي شوهرانشان ، پدرانشان ، پدران شوهرانشان ، پسرانشان ، پسران شوهرانشان ، برادرانشان ، پسران برادرانشان ، پسران خواهرانشان ، زنان ( همكيش ) خودشان ، كنيزانشان ، دنباله رواني كه نياز جنسي در آنان نيست ( از قبيل : افراد مخنث ، ابلهان ، پيران فرتوت ، اشخاص فلج ) ، و كودكاني كه هنوز بر عورت زنان آگاهي پيدا نكرده‌اند ( و چيزي از امور جنسي نمي‌دانند ) ، و پاهاي خود را ( به هنگام راه رفتن به زمين ) نزنند تا زينتي كه پنهانش مي‌دارند ( جلب توجّه كند و صداي خلخال پاهايشان به گوش مردم برسد و ) دانسته شود . اي مؤمنان ! همگي به سوي خدا برگرديد ( و از مخالفتهائي كه در برابر فرمان خدا داشته‌ايد توبه كنيد ) تا رستگار شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لايُبْدِينَ » : نمايان نسازند . پديدار نكنند . « زِينَتَهُنَّ » : زينت زنان دو قسمت است : الف ) خِلقتي و سرشتي كه اندام او است ب ) زيورآلات و وسائل آرايش . از اندامهاي بدن زن جز پنجه دستها و صورت ، همه بايد پوشيده شود . از زيورآلات و وسائل آرايش آنچه متعلّق به پنجه دستها و صورت است مي‌تواند پيدا باشد ، و جز زينت‌آلات و وسائل آرايش اين دو عضو ، بقيّه نبايد نمايان گردد . با توجّه بدين نكته كه هنگام استعمال و بودن آنها بر اعضاء ممنوع است‌ ؛ نه به تنهائي و جداي از اندامها . « خُمُر » : جمع خِمار ، روسري . چارقد . « جُيُوب‌ » : جمع جَيْب ، گريبان . يقه . قسمت بالاي سينه . « نِسَآئِهِنَّ » : مراد زنان مؤمنه خدمتگزار يا همدم و دوست بانوان است . امّا زنان كافره ، مورد اختلاف بوده ، برخي ايشان را همچون مردان نامحرم و بيگانه مي‌دانند . « مَا مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ » : مراد كنيزان و بردگان زن است . امّا بندگان و بردگان مرد ، محلّ اختلاف است . جمهور معتقد به منع هستند ( نگا : المصحف‌الميسّر ) . « الإِرْبَة‌ » : رغبت و اشتهاء . حاجت و نياز . « غَيْرِ أُولي الإِرْبَة » : افرادي كه قدرت زناشوئي ندارند و ميل جنسي در آنان فرو مرده است . « الطِّفْلِ » : اطفال . واژه ( طِفل ) بر يكي و بيشتر دلالت مي‌نمايد . در اينجا معني جمع دارد . « لَمْ يَظْهَرُوا عَلي عَوْراتِ النِّسَآءِ » : مراد بچّه‌هائي است كه هنوز از امور جنسي بي‌خبرند ، و احساس زناشوئي به دلشان راه پيدا نكرده است و عورت و غير عورت در نظرشان يكي است . « لَمْ يَظْهَرُوا » : آگاهي نيافته‌اند . توانائي پيدا نكرده‌اند ( نگا : توبه / 8 ، كهف‌ / 20 ) .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مردان و زنان مجرّد خود را و غلامان و كنيزان شايسته ( ازدواج ) خويش را ( با تهيّه نفقه و پرداخت مهريّه ) به ازدواج يكديگر درآوريد ( و به فقر و تنگدستي ايشان ننگريد و نگران آينده آنان نباشيد . چرا كه ) اگر فقير و تنگدست باشند ( و ازدواجشان براي حفظ عفّت و دوري از گناه انجام گيرد ) خداوند آنان را در پرتو فضل خود دارا و بي‌نياز مي‌گرداند . بي‌گمان خداوند داراي نعمت فراخ ( بوده و ) آگاه ( از نيّات همگان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنكِحُوا » : مردان را همسر ، و زنان را شوهر دهيد . مراد سهل و ساده و بي‌ريا و تكلّف گرفتن ازدواج و پرداخت مخارج آن و تهيّه مهريّه و نفقه است . « الأَيَامي‌ » : جمع أيِّم ، مردان و زنان بيوه . در اينجا مراد مردان و زنان مجرّد است اعم از پسر و دختر و بيوه . « الصَّالِحِينَ » : شايستگان . مراد كساني است كه مي‌توانند ازدواج كنند و به وظائف زناشوئي اقدام نمايند . اهل تقوا و صلاح . « عِبَاد » : غلامان . « إِمَآء » : جمع أَمَة ، كنيزان . « مِنكُمْ » : از خودتان . مراد مردان و زنان و غلامان و كنيزان مسلمان است‌ ؛ نه غير مسلمان . چرا كه ازدواج با كفّار صحيح نيست ( بقره‌ / 221 ) .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كه امكانات ازدواج را ندارند ( و قادر به پرداخت مهريّه و نفقه نمي‌باشند ) بايد در راه عفّت و پاكدامني تلاش كنند ، تا خداوند از فضل و لطف خود ايشان را دارا كند ( و وسيله رفع نيازشان را فراهم سازد ) . كساني كه از بردگانتان خواستار ( آزادي خود با ) عقد قرارداد شدند ، با ايشان عقد قرارداد ببنديد اگر خير ( و صلاحيّت بر پاي خود ايستادن در زندگي آزاد و امانت در پرداخت اقساط بازخريد ) در ايشان سراغ ديديد ، ( در راه آزادي كمكشان كنيد ) و از مال و ثروت خدا كه خدا به شما داده است بديشان بدهيد . همچنين كنيزان خود را ( با جلوگيري از ازدواج ايشان ) وادار به زنا نكنيد ، اگر آنان خواستند ( با ازدواج با مردان دلخواه خود ، شخصيّت مستقلّي بهم رسانند و همچون آزادگان تشكيل خانواده دهند و ) عفيف و پاكدامن باشند . ( اي مؤمنان ! با جلوگيري از ازدواج ، كار كنيزان را به خودفروشي نكشانيد ) تا بدين وسيله خواهان مال و دارائي زودگذر دنيا بوده ( و بگوئيد ازدواج آنان با ديگران باعث كم‌كاري ايشان و كاستي رونق و كاهش بهايشان مي‌گردد ) . هركس ايشان را ( با منع ازدواج ) وادار ( به زنا و خودفروشي ) كند ، اگر از واداشتن آنان توبه كند ( و راه ازدواج كنيزان و رفاه حال ايشان را به وسيله موافقت با ازدواج فراهم سازد ) خدا آمرزگار و مهربان است ( و او را مي‌بخشد و مورد لطف و محبّت قرار مي‌دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِيَسْتَعْفِفْ » : بايد با سعي و رنج خواستار پاكدامني شود . مثلاً با روزه گرفتن ، سرگرم مطالعه و ورزش شدن ، پرداختن به اعمال مفيد طاقت‌فرسا ، دوري از اماكن پر رفت و آمد زنان ، و راههاي حلال ديگر ، خويشتن را از بند شهوت موقّتاً برهاند و منتظر لطف خدا بماند . « نِكاحاً » : امكانات ازدواج . مخارج ازدواج . اسم آلت است ، يعني چيزي كه به وسيله آن ازدواج رو به راه مي‌شود . مانند ( ركاب ) كه وسيله سوار شدن بر اسب است ( نگا : تفسير قاسمي ) . « الْكِتَاب‌ » : مكاتبه . عقد كتابت . قرارداد و سند آزادي . « خَيْراً » : مراد قدرت بر كسب و كار و صلاحيّت زندگي مستقلّ ، و صداقت و امانت در پرداخت اقساط بهاي خود است . « مَالِ اللهِ . . . » : مراد پرداخت بهاي آنان از محلّ زكات بيت‌المال ( نگا : توبه‌ / 60 ) ، يا صدقه و بخشش صاحب برده و ديگر مؤمنان است . « فَتَيَاتِكُمْ » : فَتَيات ، جمع فَتاة ، مراد كنيزان است . « الْبِغَآءِ » : زنا . مي‌تواند مراد سبب آن باشد كه جلوگيري از ازدواج است و آيه برابر اين نظريّه معني شده است . « تَحَصُّناً » : تعفّف . پاكدامني . « عَرَضَ الْحَيَاةِ » : ( نگا : نساء / 94 ) . يادآوري : معني آيه به طريقي كه بيان شد ، تنها نظريّه عبدالكريم خطيب در « التفسير القرآني للقرآن‌ » است . بقيّه تفاسير مورد استفاده ، آيه را تا اوّل « وَلا تُكْرِهُوا . . . » : به همان شكل معني ، و از آن به بعد نظرشان بدين گونه است : كنيزان خود را به خاطر فراچنگ آوردن كالاي زودگذر دنيا وادار به زنا و خودفروشي نكنيد ، اگر آنان خواستند پاك و پاكدامن بمانند ، و هركس آنان را بر اين كار وادارد ( سپس پشيمان گردد ) خداوند آمرزگار و مهربان است ( و از او درمي‌گذرد و مشمول مرحمت خود قرار مي‌دهد ) . فقط برخي از مفسّران مغفرت و مرحمت را شامل صاحبان بردگان ، و گروهي شامل كنيزان وادار شده به زنا ، و دسته‌اي هم شامل مالك و مملوك دانسته‌اند .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ آيَاتٍ مُّبَيِّنَاتٍ وَمَثَلاً مِّنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در اين سوره ) آيه‌هاي روشن و بيانگر ( احكام الهي ) ، و سرگذشت مهمّي همچون سرگذشت پيشينيان ، و اندرز بزرگي جهت پرهيزگاران ، برايتان فرو فرستاده‌ايم ( تا به مقرّرات ديني خود آشنا ، و از اين سرگذشت بيدار و هوشيار ، و از اين اندرز پرحكمت درس زندگي بياموزيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُبَيِّنَاتٍ » : به صورت لازم ، يعني صفت مشبّهه ، و به صورت متعدّي ، يعني اسم فاعل به كار رفته است . واضح . توضيح دهنده ( نگا : نور / 46 ، طلاق / 11 ) . « مَثَلاً » : نمونه . مثلي از امثال . در اينجا مراد سرگذشت تهمت زدن به عائشه است كه خدا او را همچون مريم و يوسف تبرئه فرمود ( نگا : نساء / 156 ، مريم‌ / 28 ، يوسف‌ / 25 ) . « مَوْعِظَةً » : اندرز بزرگي كه اين داستان در لابلاي خود دارد . يادآوري : چه بسا مراد از ( آياتٍ ) همه آيه‌هاي سوره‌هاي ديگر ، و ( مَثَلاً ) به معني مثلي از امثال ، و ( مَوْعِظَةً ) به معني پندي از پندها باشد و هدف تنها آيه‌هاي اين سوره و فقط مسأله افك نباشد .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا روشنگر آسمانها و زمين است ( و او است كه جهان را با نور فيزيكي ستارگان تابان ، و با نور معنوي وحي و هدايت و معرفت درخشان ، و با شواهد و آثار موجود در مخلوقات فروزان كرده است ) . نور خدا ، به چلچراغي مي‌ماند كه در آن چراغي باشد و آن چراغ در حبابي قرار گيرد ، حباب درخشاني كه انگار ستاره فروزان است ، و اين چراغ ( با روغني ) افروخته شود ( كه ) از درخت پربركت زيتوني ( به دست آيد ) كه نه شرقي و نه غربي است ( بلكه تك درختي است در سرزمين باز و بلندي كه از هر سو آفتاب بدان مي‌تابد . به گونه‌اي روغنش پالوده و خالص است ) انگار روغن آن بدون تماس با آتش دارد شعله‌ور مي‌شود . نوري است بر فراز نوري ! ( نور چلچراغ و نور حباب و نور روغن زيتون ، همه‌جا را نورباران كرده‌اند . به همين منوال هم نور تشريعي وحي و نور تكويني هدايت و نور عقلاني معرفت پرده‌هاي شكّ و شبهه را از جلو ديدگان همگان به كنار زده ، و جمال ايزد ذوالجلال را بر در و ديوار وجود به تجلّي انداخته‌اند . امّا اين چشم بينا و دل آگاه است كه مي‌تواند ببيند و دريابد ) . خدا هر كه را بخواهد به نور خود رهنمود مي‌كند ( و شمعك نور خرد را به چلچراغ نور اَحَد مي‌رساند و سراپا فروزانش مي‌گرداند ) . خداوند براي مردمان مثلها مي‌زند ( تا معقول را در قالب محسوس بنماياند و دور از دائره دريافت خرد را - تا آنجا كه ممكن است ، با كمك وحي و در پرتو دانش‌ - به خرد نزديك نمايد ) و خداوند آگاه از هر چيزي است ( و مي‌داند چگونه مخلوق را با معبود آشنا گرداند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ » : اين جمله را سه‌گونه مي‌توان معني كرد : الف ) خدا روشنگر هستي است . چرا كه خداوند با پرتو لطف خود جهان را از نيستي به هستي آورده است و آن را پديدار كرده است . هر يك از مخلوقات را در پرتو نور هدايت تكويني و تشريعي و خرد خدادادي به راه و روش و كار و وظيفه خود آگاه و آشنا فرموده است . پيوسته هم جهان و جهانيان را در پرتو نور خود مي‌پايد و مراقبت مي‌نمايد . ب ) خدا نور هستي است . مگر نه اين است كه . نور ، خود ظاهر و ظاهر كننده اشياء است‌ ؟ همه چيز در پرتو نور ديده مي‌شود و نور رمز بقاء است‌ ؟ همه هستي نور است‌ ؟ به همين منوال خدا براي چشمهاي بينا و دلهاي آگاه ، آشكار است ، و او هستي را پديدار كرده است و همه چيز هستي بر وجود پايدار او دلالت دارد . بدون وجود خدا دنيا لحظه‌اي برجاي نمي‌ماند . همه انوار هستي از نور او مايه مي‌گيرد و به نور پاك او منتهي مي‌گردد . ج ) خدا هدايت دهنده هستي است . او است كه جهان را مي‌گرداند . و انسان را با وحي و عقل و دانش رهنمود ، و حيوان را با غريزه رهبري ، و زمين را و زمان را و همه چيز جهان را به گونه‌اي به وظيفه خويش آشنا و در مسير خود هدايت فرموده است ، و سراسر جهان را نظم و نظام بخشيده و همه ذرّات زمين و كرات آسمان را همچون حلقه‌هاي زنجير به هم پيوند داده است . « مِشْكَاةٍ » : چراغدان . قنديل . چلچراغ . « مِصْبَاحٌ » : چراغ . فتيله . « زُجْاجَةٍ » : شيشه . حباب چراغ . لامپ . « دُرِّيٌّ » : فروزان چون درّ . « لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ » : اين درخت نه در قسمت شرقي باغ است و نه در قسمت غربي . ولي اصل اين است كه اين درخت ، درخت معمولي نيست . چرا كه متعلّق به مكاني و محدود به جهتي نمي‌باشد . تنها ضرب‌المثل است و بس . « زَيْتُهَا » : روغن آن . روغن شگفتي است كه از جنس اين روغنهاي معروف نيست . خود به خود تابان و درخشان و سوزان است ! لذا نه نور خدا نور معمولي ، و نه چلچراغ هستي چلچراغ معمولي ، و نه روغن آن كه هدايت وحي ( نگا : نساء / 174 ) و سرشت ( نگا : بقره / 148 ) و دانش ( نگا : انعام / 122 ، نور / 40 ) است روغن معمولي است . ابوالاعلي مودودي‌ ؛ معتقد است كه در اين مثال ، خداوند خود را به ( مصباح ) و جهان را به ( مِشكاة ) تشبيه فرموده است و مرادش از ( زُجاجَة ) پرده‌اي است كه خداوند خويشتن را در فراسوي آن از چشم خلائق پنهان كرده است . ولي اين پرده نه تنها نهان نمي‌دارد ، بلكه بر شدّت ظهور نيز مي‌افزايد ( نگا : تفسير ، صفحه 198 ) .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اگر در جستجوي اين نور پرفروغ هستيد ، آن را بجوئيد ) در خانه‌هائي كه خداوند اجازه داده است برافراشته شوند و در آنها نام خدا برده شود ( و با ذكر و ياد او ، و با تلاوت آيات قرآني ، و بررسي احكام آسماني آباد شود . خانه‌هاي مسجد نامي كه ) در آنها سحرگاهان و شامگاهان به تقديس و تنزيه يزدان مي‌پردازند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِي بُيُوتٍ » : مراد از ( بيوت ) مساجد است و جار و مجرور مي‌تواند متعلّق به فعل محذوفي باشد و تقدير چنين است : إِذا أَرَدْتُمْ إِلْتِمَاسَ هذَا النُّورِ فَالْتَمِسُوهُ في بُيُوتٍ ( نگا : تفسير عبدالكريم خطيب ) . يا اين كه : هذِهِ الْمِشْكَاة ، يا : هذَا الْمِصْبَاحُ ، يا : هذِهِ الشَّجَرةُ الْمُبَارَكَةُ فِي بُيُوتٍ . بعضي هم اين جار و مجرور را متعلّق به فعل ( يُسَبِّحُ ) مي‌دانند . در اين صورت ( فيها ) براي تأكيد بوده و زائد است . « يُسَبِّحُ » : ( نگا : بقره‌ / 30 ) . فاعل آن ( رِجالٌ ) در آيه بعدي است . « بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ » : ( نگا : رعد / 15 ) .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مرداني كه بازرگاني و معامله‌اي ، آنان را از ياد خدا و خواندن نماز و دادن زكات غافل نمي‌سازد . از روزي‌ مي‌ترسند كه دلها و چشمها در آن دگرگون و پريشان مي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَتَقَلَّبُ » : به حيرت و اضطراب مي‌افتد ( نگا : احزاب‌ / 10 ، غافر / 18 ) .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تا اين كه خداوند برابر بهترين كارهايشان پاداششان را بدهد و از فضل خود بر پاداششان بيفزايد ، چرا كه خداوند هركس را كه خود بخواهد بي‌حساب از مواهب خويش بهره‌مند مي‌سازد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِيَجْزِيَهُمْ . . . » : تا پاداششان دهد . لام آن متعلّق به ( يُسَبِّحُ ) يا ( لا تُلْهِيهِمْ ) يا به محذوفي كه سوق كلام بر آن دلالت دارد . يعني آنچه بيان شد انجام مي‌دهند ، تا اين كه خدا پاداششان دهد . لام عاقبت است ، يعني تا سرانجام خدا پاداش كارهاي نيك ايشان را عطاء فرمايد . « أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا » : ( نگا : توبه‌ / 121 ، نحل‌ / 96 ) .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كافران اعمالشان به سرابي مي‌ماند كه در بيابان بي‌آب و علفي شخص تشنه‌اي آن را آب پندارد . امّا هنگامي كه به سراغ آن رود ، اصلاً چيزي نيابد ، مگر خدا را كه ( او را بميراند و ) به حساب او برسد و سزاي ( عمل ) وي را به تمام و كمال بدهد . خداوند در حسابرسي سريع است ( و محاسبه بنده‌اي او را از محاسبه بنده ديگر باز نمي‌دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قِيعَةٍ » : ( قِيعَة ) و ( قاع ) به معني بيابان بي آب و علف است . كوير . فلات . « الظَّمْئَانُ » : تشنه . « جَآءَهُ » : به مكاني بيايد كه سراب را در آنجا آب مي‌ديد . « شَيْئاً » : اصلاً . چيزي . « وَجَدَ اللهَ عِندَهُ » : خدا را در نزد سراب بيابد . خدا را در كنار خود حاضر بيابد . در هر صورت مراد اين است كه اجل مقدّر خدا در مي‌رسد و خدا به حسابش مي‌رسد . هدف از خود مثل هم ، اين است كه كافران در دنيا به دنبال جهان سرابگون در تك و پويند و سرانجام چيزي نمي‌جويند ، و در آخرت نيز اعمال نيكي هم اگر داشته باشند بيفايده بوده و رنجشان برباد است ، و عذاب سرمدي خدا برايشان آماده است ( نگا : آل‌عمران‌ / 177 ، فرقان‌ / 23 ) .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا ( اعمال آنان ) بسان تاريكيهائي در درياي ژرف موّاجي است كه امواج عظيمي آن را فرا گرفته باشد و بر فراز آن امواج عظيم ، امواج عظيم ديگري قرار گرفته باشد ( و موجهاي كوه پيكر بر يكديگر دوند و به بالاي همديگر روند ) و بر فراز امواج ( خوفناك دريا ) ابرهاي تيره خيمه زده باشند . تاريكيها يكي بر فراز ديگري جاي گرفته ( و آن چنان ظلمتي و وحشتي پديد آمده باشد كه مسافر دريا ) هرگاه دست خود را به در آورد ( و بدان بنگرد ، به سبب تاريكي وحشتزاي بيرون و هراس دل از جاي كنده درون ) ممكن نيست كه آن را ببيند . ( آري ! نور حقيقي در زندگي انسانها فقط نور ايمان است و بدون آن فضاي حيات تاريك و ظلماني است . نور ايمان هم تنها از سوي خدا عطاء مي‌گردد ) و كسي كه خدا نوري بهره او نكرده باشد ، او نوري ندارد ( تا وي را به راه راست رهنمود كند و بر راستاي راه بدارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ظُلُماتٍ » : اين آيه شريفه اشاره به طوفانهاي دريائي دارد . در درياهاي پرآب و اقيانوسهاي فراخ ، هنگامي كه طوفانها در مي‌گيرد امواج خوفناكي با درازا و پهنا و بلنداي گوناگون به راه مي‌افتد . به گونه‌اي كه چينها بالاي چينها روان و طبقه‌ها فوق طبقه‌ها دوان مي‌گردد و گردبادهاي دريائي جلو نور خورشيد را مي‌گيرد . طوفانها هم به نوبه خود ابرهاي انباشته و ستبري را ايجاد مي‌نمايد و تاريكي هوا بر تاريكي آبها مي‌افزايد و بالاخره ظلمت تا بدانجا حكمفرما مي‌گردد كه با وجود سلامت چشمها رؤيت اشياء ناممكن مي‌شود ( نگا : المنتخب ) . كسي كه گرفتار چنين محيطي شود كي از آن رها و به سوي نجات راه پيدا مي‌كند ؟ كافران و منافقان محروم از نور خدا هم در تاريكيهاي كفر و شرك و معاصي گرفتارند . دلهايشان دستخوش امواج حيرت بوده ، و ابرهاي شكّ بر دلهايشان خيمه زده ، و در نتيجه با ظلمات عقيده غلط و كردار بد و گفتار نادرست ، راهي گور تاريك و دشت محشر تاريك و دوزخ تاريك مي‌گردند و بالاخره در دنيا و آخرت در ظلمات بسر مي‌برند . « لُجِّيٍّ » : منسوب به ( لُجَّة ) ، داراي آب زياد با عمق بسيار و سطح موّاج .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) مگر نمي‌داني كه همه كساني و همه چيزهائي كه در آسمانها و زمين بسر مي‌برند ، و جملگي پرندگان در حالي كه ( در هوا ) بال گسترده‌اند ، سرگرم تسبيح ( خدا و فرمانبر اوامر ) او هستند ؟ ! همگي به نماز و تسبيح خود آشنايند ( و برابر فرمان تكويني يا تشريعي ، و يا الهام الهي ، به وظيفه خويش در زندگي آگاهند ، و به زبان قال يا حال بيانگر عظمت و جبروت پروردگار و نمايانگر قدرت و حكمت آفريدگارند ) ، و خدا دقيقاً آگاه از كارهائي است كه انجام مي‌دهند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلَمْ تَرَ » : مگر نمي‌بيني‌ ؟ مراد از ديدن در اينجا ، مشاهده كردن با ديده بيرون يا بينش درون است ( نگا : بقره‌ / 243 و 246 و 258 ، آل‌عمران‌ / 23 ، نساء / 44 و 49 و 51 و 60 و 77 ) . « مَنْ » : كساني كه . چيزهائي كه . « صَآفَّاتٍ » : بال گسترندگان . بالها صاف نگاه دارندگان . حال است . « صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ » : نماز و تسبيح خود . دعا و نيايش و تسبيح و تنزيه پديدآورنده خود ( نگا : رعد / 13 و 15 ، اسراء / 44 ، حجّ‌ / 18 ، انبياء / 79 ) . « الطَّيْرُ » : پرندگان . ذكر ( الطَّيْرُ ) بعد از ( مَنْ ) ذكر خاصّ بعد از عام است و اشاره به ويژگيهاي شگرفي است كه در خلقت پرندگان نهفته است . از آنجا كه اين آفريده‌ها برخلاف قانون جاذبه به هوا بلند مي‌شوند و برِآسا به اين سو و آن سو مي‌دوند ، و آگاهيهاي دقيق و عجيبي از مسائل هواشناسي و وضع جغرافيائي زمين به هنگام مسافرت و مهاجرت از قاره‌اي به قاره‌اي و حتّي از قطبي به قطب ديگر زمين دارند ، و از دستگاههاي هدايت‌كننده مرموز و راهياب در دل شبهاي تار و برفراز خشكيها و آبهاي بسيار برخوردارند ، و به خاطر ويژگيهاي ديگر ، قرآن روي پرندگان تكيه فرموده است .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مالكيّت آسمانها و زمين ( و فرماندهي مجموعه جهان هستي ) از آن خداوند است ، و بازگشت ( همگان در روز قيامت براي حساب و كتاب و سزا و جزا ) به سوي يزدان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُلْك‌ » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 189 ، مائده‌ / 17 و 18 و 40 و 120 ) . « الْمَصيرُ » : ( نگا : بقره‌ / 285 ، آل‌عمران‌ / 28 ، مائده‌ / 18 ) .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر نمي‌داني كه خداوند ابرها را آهسته ( به سوي هم ) مي‌راند ، سپس آنها را گرد مي‌آورد ، بعد آنها را متراكم و انباشته مي‌سازد ، آن گاه مي‌بيني كه باران از لابلاي آنها بيرون مي‌ريزد ، و نيز خدا از آسمان ، از ابرهاي كوه مانند آن ، تگرگهاي بزرگي را فرو مي‌آورد ، و هركس را بخواهد با آن زيان مي‌رساند ، و هركس را بخواهد از زيان آن به دور مي‌دارد . درخشش برق ( حاصل از اصطكاك ) ابرها ( آن اندازه نيرومند است ) نزديك است چشمها را ( خيره و ) از ميان بردارد . ( هر يك از اين پديده‌ها دليل بر قدرت خدا و موجب ايمان به آفريدگار آنها است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُزْجِي‌ » : آهسته و آرام سوق مي‌دهد و مي‌راند ( نگا : إسراء / 66 ) . « سَحَاباً » : ابرها . اين واژه از لحاظ لفظ مفرد ، و از نظر معني جمع است ( نگا : اعراف‌ / 57 ، نور / 40 ) . « يَؤَلِّفُ » : گرد مي‌آورد و به هم متّصل مي‌گرداند . « رُكَامّا » : متراكم . انباشته ( نگا : انفال‌ / 37 ، طور / 44 ) . « الْوَدْقُ » : باران . « السَّمَآءِ » : مراد ابر آسمان است . « مِن جِبَالٍ » : مراد ابرهاي كوه پيكر است . كسي مي‌تواند شباهت كوهها و ابرها را درك كند كه با هواپيما بر فراز توده‌هاي عظيم ابرها پرواز نمايد و قله‌ها و دره‌ها و پستيها و بلنديهاي ابرها را بنگرد و منظره ناهمواريها را از بالا مشاهده نمايد . ( مِنْ جِبالٍ ) بدل از ( مِنَ السَّمَآءِ ) است . « بَرَدٍ » : تگرگ . نكره آمدن آن اشاره به بزرگي دارد و حرف ( مِنْ ) پيش از آن تبعيضيّه است . « سَنَا » : درخشندگي . پرتو . اينجا اشاره به رعد و برقهاي شديدي است كه گاهي در يك دقيقه چهل بار آذرخش در مي‌گيرد و چه بسا كشتيبانان و خلبانان را - به ويژه در مناطق گرمسير - دچار مشكلات و سوانحي مي‌سازد ( نگا : تفسيرالمنتخب ) .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُوْلِي الْأَبْصَارِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا شب و روز را ( با كوتاه و دراز كردن ، و گرم و سرد نمودن ، و يكي را ظاهر و ديگري را محو ساختن ، و ديگر حوادث و فعل و انفعالها ) دگرگون مي‌نمايد . واقعاً در اين ( كار تغيير احوال ) عبرت بزرگي براي كساني است كه چشم داشته باشند ( و بنگرند و بينديشند و نتائج گشت‌وگذار و تغيير تدريجي شب و روز كه سرچشمه پيدايش فصول چهارگانه و عامل اصلي حيات موجودات زنده است در مدّ نظر دارند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُقَلِّبُ » : دگرگون مي‌سازد . زير و رو مي‌گرداند . تغيير مي‌دهد . مي‌برد و مي‌آورد . « أُولي الأبْصَارِ » : دارندگان چشم . مراد خردمندان و انديشمنداني است كه در فراسوي دوربين ديده‌ها ، خردها مي‌گمارند و همه‌چيز را با دقّت زير نظر مي‌دارند .‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند هر جنبنده‌اي را از آب آفريده است ( ولي با اين كه اصل همه آنها آب است ، داراي انواع گوناگون و استعدادهاي مختلف و طرز زندگي متفاوت شگفت‌انگيزي هستند ) گروهي از آنها بر شكم خود راه مي‌روند ( همچون : ماهيها و خزندگان ) و گروهي از آنها بر روي دو پا راه مي‌روند ( مانند : انسانها و پرندگان ) و دسته‌اي بر روي چهار پا راه مي‌روند ( از قبيل : چهارپايان . تازه جنبندگان و جانداران ، منحصر به اينها نيستند و بلكه چهره‌هاي بسيار متنوّع و اشكال مختلف ديگر دارند ، و ) خدا هرچه را بخواهد مي‌آفريند . قطعاً او بر هر چيزي توانا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلَّ دَآبَّةٍ » : هر جنبنده‌اي . همه جنبندگان . « مِن مَّآءٍ » : از آب ويژه‌اي كه مني است ، يا از آب معمولي . تنكير ( مَآءٍ ) در اينجا بيانگر افراد نوعي يا افراد شخصي ، يا هر دو است . و تعريف آن در سوره انبياء آيه 30 كه مي‌فرمايد : ( وَ جَعَلْنا مِنَ الْمَآءِ كلّ شَيْءٍ حَيٍّ ) بيانگر جنس است ( نگا : تفسير آلوسي ) . منظور از خلقت موجودات زنده از آب اين است كه خداوند دانا و توانا ، نخستين جوانه حيات را در اعماق يا سواحل درياها پديدار فرموده است‌ ؛ يا اين كه مراد از چنين آبي مني است ، و اگر هم برخي از جانداران از راه تقسيم سلولها به وجود مي‌آيند ؛ نه از راه نطفه مني ، از قبيل : تك سلوليها ، حكم بالا جنبه نوعي دارد ؛ نه عمومي . و يا اين كه مراد اين است كه آب ماده اصلي موجودات زنده است و قسمت عمده جسم آنها آب بوده و بدون آن قادر به ادامه حيات خود نمي‌باشند . « يَخْلُقُ اللهُ مَا يَشَآءُ » : اين بخش از آيه ، بيانگر اين واقعيّت است كه جانداران منحصر به سه گروه خزندگان و دوپايان و چهارپايان نبوده و بلكه حيواناتي وجود دارد كه به گونه ديگري و داراي پاهاي بيشتري ، و يا ساختار و شيوه حيات شگفت‌تري مي‌باشند .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ لَقَدْ أَنزَلْنَا آيَاتٍ مُّبَيِّنَاتٍ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما ( از طريق وحي ) آيه‌هاي روشن و روشنگري را فرو فرستاده‌ايم ( كه هم خود واضح بوده و هم بيانگر احكام ديني و امثال زندگي و اسرار كوني مي‌باشند ) و خداوند هركه را بخواهد ( در پرتو تلاش شخص و توفيق الهي ) به راه راست رهنمود مي‌كند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُبَيِّنَاتٍ » : روشن . روشنگر ( نگا : نور / 34 ) .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( از جمله كساني كه خدا توفيق هدايت قرينشان نفرموده است ، منافقاني هستند كه پرتو ايمان به دلهايشان نتابيده است ، ولي دم از ايمان مي‌زنند ) و مي‌گويند : به خدا و پيغمبر ايمان داريم و ( از اوامرشان ) اطاعت مي‌كنيم ، امّا پس از اين ادّعاء ، گروهي از ايشان ( از شركت در اعمال خير همچون جهاد ، و از حكم قضاوت شرعي ) رويگردان مي‌شوند ، و آنان در حقيقت مؤمن نيستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ مَآ أُولئِكَ . . . » : مشاراليه كساني است كه ( ءَامَنَّا وَ أَطَعْنَا ) مي‌گويند . « بِالْمُؤْمِنينَ » : معرفه آمدن ( مُؤْمِنينَ ) اشاره بدان دارد كه اينان مؤمنان زباني بوده‌ ؛ نه مؤمنان راستين و مخلصي كه تو مي‌شناسي و قرآن معرّفي فرموده است : إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ ءَامَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا . ( نگا : حجرات / 15 ) .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ايشان به سوي خدا و پيغمبرش فرا خوانده مي‌شوند تا ( پيغمبر ، برابر چيزي كه خدا نازل فرموده است ) در ميانشان داوري كند ، بعضي از آنان ( نفاقشان ظاهر مي‌شود و از قضاوت او ) رويگردان مي‌گردند . ( زيرا كه مي‌دانند حق به جانب ايشان نيست و پيغمبر هم دادگرانه عمل مي‌فرمايد ، و حق را به صاحب حق مي‌دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« دُعُوا » : دعوت شدند . فرا خواهنده شدند . « إلَي اللهِ » : مراد به سوي قرآن خدا است . « لِيَحْكُمَ » : تا داوري كند . مرجع ضمير ( رسول ) است . جائز است كه ضمير به مدعوّ اليه مفهوم از كلام ، يعني ( الله ) و ( رسول ) برگردد . در هر صورت پيغمبر قاضي بوده و اطاعت از او ، اطاعت از خدا است ( نگا : نساء / 80 ) . « مُعرِضُونَ » : رويگردانان از حكم پيغمبر .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن يَكُن لَّهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ولي اگر حق داشته باشند ( چون مي‌دانند داوري به نفع‌آنان خواهد بود ) با نهايت تسليم به سوي او مي‌آيند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُذْعِنينَ » : اذعان كنندگان . گردن نهادگان . با فروتني و شتاب پذيراي حكم شوندگان . حال است .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا در دلهايشان بيماري ( كفر ) است‌ ؟ يا ( در حقّانيّت قرآن ) شكّ و ترديد دارند ؟ يا مي‌ترسند خدا و پيغمبرش بر آنان ستم كنند ؟ ( بلي ! ايشان دچار بيماري كفر و گرفتار شكّ بوده و از داوري پيغمبر كه برابر احكام الهي است هراسناك مي‌باشند . خوب مي‌دانند كه خدا و رسول ستمگر نبوده و حق كسي را حيف و ميل نمي‌كنند ) بلكه خودشان ستمگرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ . . . » : استفهام جنبه مبالغه در نكوهش و توبيخ را دارد . « إرْتَابُوا » : دچار شكّ و گمان شده‌اند . « يَحِيفَ » : ستم كند . به سوي يكي از دو طرف دعاوي گرايش نمايد .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مؤمنان هنگامي كه به سوي خدا و پيغمبرش فرا خوانده شوند تا ميان آنان داوري كند ، سخنشان تنها اين است كه مي‌گويند : شنيديم و اطاعت كرديم ! و رستگاران واقعي ايشانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ . . . » : واژه ( إِنَّما ) براي حصر است . يعني مؤمنان تنها يك سخن دارند كه پذيرش و اطاعت است . واژه ( قَوْلَ ) خبر مقدّم ( كانَ ) ، و اسم آن ( أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ) است .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هركس از خدا و پيغمبرش پيروي كند و از خدا بترسد و از ( مخالفت فرمان ) او بپرهيزد ، اين چنين كساني ( به رضايت و محبّت خدا و نعيم بهشت و خير مطلق دست يافتگان و ) به مقصود خود رسيدگانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَتَّقْهِ » : اصل اين فعل ( يَتَّقِهِ ) است و براي تخفيف قاف را ساكن كرده‌اند زيرا دو كسره پشت سر هم ثقيل مي‌باشد . « الْفَآئِزُونَ » : ( نگا : توبه‌ / 20 ، مؤمنون‌ / 111 ) .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُل لَّا تُقْسِمُوا طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان مؤكّدانه سوگندهاي مغلّظه ياد مي‌كنند كه اگر بديشان دستور دهي ( جان بر كف به سوي ميدان جهاد ) بيرون مي‌روند ( و از خانه و كاشانه و اموال و اولاد خود در مي‌گذرند ) . بگو : سوگند ياد نكنيد . اطاعت شناخته شده‌اي است ( كه شما داريد . هرگز قول به فعل در نيامده است . گفتار چيزي نيست ، كردار نشان دهيد ) چرا كه قطعاً خدا از آنچه مي‌كنيد آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَهْدَ أَيْمانِهِمْ » : نهايت تأكيد و مبالغه در سوگندهايشان دارند ( نگا : مائده‌ / 53 ، انعام‌ / 109 ، نحل‌ / 38 ) . « لَيَخْرُجَنَّ » : بي‌گمان از خانه و كاشانه و اموال و اولاد خود مي‌گذرند . جان بر كف به سوي پهنه كارزار مي‌روند . « طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ » : اطاعت شما شناخته شده است . يعني عالِم بي‌عمل بوده و قول را به فعل تبديل نمي‌كنيد ( نگا : نساء / 81 ، توبه‌ / 8 ) . با توجّه بدين معني ( طَاعَةٌ ) مبتدا و ( مَعْرُوفَةٌ ) خبر آن است ، يا اين كه ( طَاعَةٌ ) خبر مبتداي محذوف است و تقدير چنين است : طَاعَتُكُمْ طَاعَةٌ . آنچه از شما خواسته مي‌شود اطاعت معلوم و مشخّصي است كه اطاعت صادقانه و خالصانه است . در اين صورت ( طَاعَةٌ ) خبر مبتداي محذوف بوده و تقدير چنين مي‌شود : « أَلْمَطْلُوبُ مِنكُمْ طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ » .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : از خدا و از پيغمبر اطاعت كنيد ( اطاعت صادقانه‌اي كه اعمالتان بيانگر آن باشد ) . اگر سرپيچي كرديد و روي‌گردان شديد ، بر او ( كه محمّد و پيغمبر خدا است ) انجام چيزي واجب است كه بر دوش وي نهاده شده است ( و آن تبليغ رسالت است و از عهده‌اش هم برآمده است و كار خود را كرده است ) و بر شما هم انجام چيزي واجب است كه بر دوش شما نهاده شده است ( كه اطاعت صادقانه و عبادات مخلصانه است ) امّا اگر از او اطاعت كنيد هدايت خواهيد يافت ( و به خير و سعادت جهان نائل مي‌گرديد . در هر حال ) بر پيغمبر چيزي جز ابلاغ روشن و تبليغ آشكار نيست ( و به وظيفه خود هم عمل كرده است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَوَلَّوْا » : پشت كرديد . روي گردان شديد . در اصل ( تَتَوَلَّوْا ) مي‌باشد . « حُمِّلَ » : بر دوش او نهاده شده است . مسؤول و موظّف شده است « الْبَلاغُ » : ابلاغ رسالت . تبليغ قوانين دين ( نگا : آل‌عمران‌ / 20 ، مائده‌ / 92 و 99 ) .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده‌اند و كارهاي شايسته انجام داده‌اند ، وعده مي‌دهد كه آنان را قطعاً جايگزين ( پيشينيان ، و وارث فرماندهي و حكومت ايشان ) در زمين خواهد كرد ( تا آن را پس از ظلم ظالمان ، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند ) همان گونه كه پيشينيان ( دادگر و مؤمن ملّتهاي گذشته ) را جايگزين ( طاغيان و ياغيان ستمگر ) قبل از خود ( در ادوار و اعصار دور و دراز تاريخ ) كرده است ( و حكومت و قدرت را بدانان بخشيده است ) . همچنين آئين ( اسلام نام ) ايشان را كه براي آنان مي‌پسندد ، حتماً ( در زمين ) پابرجا و برقرار خواهد ساخت ، و نيز خوف و هراس آنان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي‌سازد ، ( آن چنان كه بدون دغدغه و دلهره از ديگران ، تنها ) مرا مي‌پرستند و چيزي را انبازم نمي‌گردانند . بعد از اين ( وعده راستين ) كساني كه كافر شوند ، آنان كاملاً بيرون شوندگان ( از دائره ايمان و اسلام ) بشمارند ( و متمرّدان و مرتدّان حقيقي مي‌باشند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الَّذِينَ ءَامَنُوا مِنكُمْ . . . » : مراد مؤمنان صدر اسلام به طور خاصّ ، و همه مؤمنان متّصف به دو صفت ايمان و عمل صالح به طور عام ، در تمام ازمنه و امكنه است . « لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ » : قطعاً ايشان را جانشين و جايگزين ديگران مي‌سازيم و حكومت و رياست را به دست آنان مي‌سپاريم . مراد اين است كه در هر عصر و زمان پايه‌هاي ايمان و عمل صالح در ميان مسلمانان مستحكم شود ، آنان صاحب حكومتي ريشه‌دار و پرنفوذ خواهند شد . « الأرْضِ » : مراد از آن تمام روي زمين نيست ، بلكه تسميه جزء به اسم كلّ است . برخي ارض را شامل سراسر كره زمين دانسته‌اند و در انتظار روزي و روزگاري هستند كه حكومت جهاني در دست مسلمين خواهد بود - إن شَآءَ اللهُ - . « الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ » : مراد همه ملّتهاي پيشين است كه داراي ايمان و عمل صالح بوده‌اند و در روي زمين حكومت پيدا كرده‌اند ( نگا : اعراف‌ / 137 ، يونس‌ / 14 ، قصص‌ / 5 و 6 ) . « لَيُمَكِّنَنَّ » : پابرجا و مستقرّ مي‌دارد . « دِينَهُمْ » : دين مورد نظر ، آئين اسلام است . « مِن بَعْدِ خَوْفِهِمْ » : به دنبال خوف و هراس مسلمانان در اوائل عهد رسول است ( نگا : انفال‌ / 26 ) . « كَفَرَ » : كفر ورزيد . كفران نعمتِ خلافت كرد . « بَعْدَ ذلِكَ » : بعد از آگاهي از اين وعده . بعد از حصول آنچه وعده داده مي‌شود . « الْفَاسِقُونَ » : مرتدّان . خارج شوندگان از طاعت خدا . سركشان از فرمان يزدان . افراد كاملاً فاسق و سر به كفر و طغيان نهاده .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏نماز را ( در وقت معيّن و با خشوع و خضوع لازم ) بخوانيد ، و زكات را ( به مستحقّان آن ) بپردازيد ، و از پيغمبر اطاعت كنيد ، تا اين كه ( از سوي خدا ) به شما رحم شود ( و مشمول رضايت و عنايت او گرديد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ » : تا به شما رحم شود . به اميد رحمت و عنايت خدا به خود .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِيرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گمان مبر كه كافران درمانده كنندگان ( خدا ) در زمين باشند ( و بتوانند از چنگال مجازات الهي فرار كنند و از قلمرو قدرتش بيرون روند . نه تنها در اين جهان از مجازات خدا مصون نيستند ) بلكه در آخرت جايگاهشان دوزخ است و چه بد جايگاهي است !‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُعْجِزِينَ » : درمانده‌كنندگان . گاهي انسان در تعقيب كسي است و او از دستش فرار مي‌كند و هرچه كوشش مي‌نمايد به او دسترسي پيدا نمي‌نمايد و از قلمرو قدرتش بيرون مي‌رود ، و اين امر او را ناتوان مي‌سازد ، امّا خدا كسي نيست كه بتوان از قلمرو قدرت او بيرون رفت و وي را درمانده كرد و از دست كيفرش خود را به دور داشت . ( مُعْجِزين ) مفعول دوم است . « مَأْوَاهُمْ » : مكاني كه سرانجام كافران در آن منزل مي‌گزينند .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاء ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! بايد بردگان شما و همچنين كودكانتان كه به حدّ بلوغ نرسيده‌اند ( ولي مسائل جنسي و عورت و غير آن را تمييز و تشخيص مي‌دهند ، به هنگام ورود به اطاقهاي خواب مردان و همسران ) در سه وقت اجازه بگيرند : پيش از نماز صبح ، و در نيمروز هنگامي كه لباسهاي ( معمولي ) خود را در مي‌آوريد ، و بعد از نماز عشاء . ( اين اوقات ) سه وقت ( ويژه خلوت و آشكار شدن ) عورت شما است . بعد از اين سه وقت بر شما و آنان گناهي نيست بدون اجازه وارد شوند . ( آنان خدمتكاران و كوچكان شما هستند و مشكل است هر بار در ساير اوقات اجازه بگيرند ) . ايشان دور و بر شما در رفت و آمدند و شما نيز دور و بر ايشان در رفت و آمديد ( و با صفا و صميميّت خانوادگي به يكديگر خدمت مي‌نمائيد ) . اين گونه ( صريح و روشن ) خداوند آيه‌ها را براي شما توضيح و تبيين مي‌كند ( تا خويشتن را در پرتو احكام قرآني ، متأدّب به اخلاق اسلامي كنيد ) و خداوند بس آگاه و كاربجا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ » : مراد بردگان و خدمتكاران است ( نگا : زادالمسير ، المنتخب ) . « الَّذِينَ » : از راه تغليب مراد پسران و دختران است . « لَمْ يَبْلُغُوا » : نرسيده‌اند . « الْحُلُمَ » : احتلام . مراد زمان بلوغ است . « مَرَّاتٍ » : دَفَعات . مراد اوقات اجازه گرفتن است . « الظَّهِيرَةِ » : وقت ظهر . هنگام گرماي نيمروز . « عَوْراتٍ » : جمع عورت ، شرمگاه . مراد اوقاتي است كه معمولاً ميان زن و شوهر خلوت مي‌گردد ، و ستر عورت مراعات نمي‌شود . « بَعْدَهُنَّ » : غير از آن سه وقت . « طَوَّافُونَ » : جمع طَوَّاف ، صيغه مبالغه است و به معني بسيار گردندگان است ، ولي مراد رفت و آمد و داخل شدن و بيرون رفتن و دور و بر يكديگر پلكيدن براي خدمت و معاشرت و مخالطت است . خبر مبتداي محذوف بوده و تقدير چنين است : هُمْ طَوَّافُونَ . « بَعْضُكُمْ » : مبتدا است و خبر آن جار و مجرور ( عَلي بَعْضٍ ) است كه مُتعلّق آن محذوف و تقدير چنين است : بَعْضُكُمْ طَائِفٌ عَلي بَعْضٍ . جمله ( بَعْضُكُمْ عَلي بَعْضٍ ) بدل از جمله ( طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ ) است .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه كودكان شما به سن بلوغ رسيدند ( در همه اوقات براي ورود به مكاني كه پدر و مادر در آنجا استراحت مي‌كنند ، و يا منزل اختصاصيي كه آنان در آنجا بسر مي‌برند ) بايد اجازه بگيرند ، همان گونه كه اشخاصي كه پيش از آنان بوده‌اند ( هنگامي كه به سن بلوغ رسيده و اينك مردان و زنان بزرگ‌سال بشمارند ) اجازه گرفته‌اند . خداوند اين چنين ( روشن و ساده ) آيات ( احكام شريعت ) خود را توضيح داده و تبيين مي‌كند ( تا متأدّب به آداب اسلامي شويد ) . و خداوند بس آگاه ( از احوال آفريده‌هاي خود و ) داراي حكمت است ( در قانونگذاري براي بندگانش ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الَّذِينَ مِنْ . . . » . مراد مردان و زنان ، يعني افراد بزرگ‌سال است .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زنان از كار افتاده‌اي كه ( به سن و سال نازائي رسيده‌اند و بر اثر سالخوردگي جاذبه جنسي را كاملاً از دست داده‌اند و ) ميل به ازدواج ( با مردان ، و مردان نيز رغبت به ازدواج با آنان را ) ندارند ، اگر لباسهاي ( حفظ حجاب مذكور در آيه 31 ، و سوره احزاب آيه 59 ) خود را از تن به در آورند ( و با جامه‌هاي معمولي با ديگران معاشرت كنند ) گناهي بر آنان نيست ( چرا كه به علّت فرتوت بودن و كهنسال شدن ، همچون دختران نابالغ گشته‌اند ) در صورتي كه ( هدف آنان خودآرائي و نمايش وسائل آرايش در برابر مردم نبوده و به بهانه برداشتن لباس حجاب ) زينت را نشان ندهند . ( با همه اين احوال ، چون پيران سرمشق جوانان هستند ) اگر عفّت را رعايت كنند ( و خويشتن را بپوشانند ) براي ايشان بهتر است ، و خداوند شنوا و دانا است ( و لذا آنچه را مي‌گويند مي‌شنود ، و آنچه را در دل دارند و در سر مي‌پرورانند مي‌داند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقَوَاعِدُ » : جمع قاعد . زنان پير و فرتوتي كه از حيض باز ايستاده‌اند و نازا شده و ميل زناشوئي و جاذبه جنسي را كاملاً از دست داده باشند . « لا يَرْجُونَ نِكاحاً » : اميدي به ازدواج ندارند ، چرا كه ديگر بدانان رغبتي نيست و آتش دلدادگي و دلباختگي خودشان در دلشان فرو مرده است . « أَن يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ » : اين كه لباسهاي خود را زمين بگذارند . مراد ( خِمار ) و ( جَلابيب ) مذكور در آيه 31 ، و سوره احزاب آيه 59 است كه روسري و چارقد و مقنعه و جامه‌هاي رويين مي‌باشد . « غَيْرَ » : حال است . « مُتَبرِّجاتٍ » : خارج‌شوندگان از حشمت . زنان آرايش كرده و زينت و زيبائي خود را نشان دهنده . « يَسْتَعْفِفْنَ » : عفّت پيشه كنند . مراد حفظ حجاب برابر آيه 31 ، و سوره احزاب آيه 59 است .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُوا مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون ‏

‏ترجمه : ‏
‏بر ( اشخاص صاحب عذر چون ) كور و لنگ و بيمار ، و بر خود شما ( تندرستان ) گناهي نيست كه در خانه‌هاي ( فرزندان ) خودتان ، يا خانه‌هاي پدران ، مادران ، برادران ، خواهران ، عموها ، عمّه‌ها ، دائيها ، و خاله‌هاي خود ، يا خانه‌هائي كه كليدهاي آنها در اختيار شما است ( و نگاهباني و مواظبت آنها به شما واگذار شده است ) و يا خانه‌هاي دوستانتان غذا بخوريد . همچنين بر شما گناهي نيست كه به طور دسته‌جمعي و يا جداگانه خوراك تناول نمائيد . هر وقت داخل خانه‌اي شديد بر همديگر سلام كنيد ، سلام پربركت ( و لبريز از خير و ثواب فراوان ، و تقويت‌كننده پيوند موجود ميان دلهاي مردمان ، و درود ) پاكي كه به فرمان خدا مقرّر است ( و موجب صفا و صميميّت مي‌گردد ) . اين گونه ( كافي و وافي و واضح ) خداوند آيه‌ها ( ي احكام محكمه و شرائع مبرمه خود ) را برايتان توضيح مي‌دهد و تبيين مي‌كند تا اين كه ( بينديشيد و در پرتو خرد ، احكام و مواعظ مندرج در آيات را ) بفهميد ( و بدانها عمل كنيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَرَجٌ » : گناه ( نگا : توبه‌ / 91 ، احزاب‌ / 38 ) . « بُيُوتِكُمْ » : خانه‌هاي خود . مراد خانه فرزندان است . چرا كه به فرموده پيغمبر ، فراچنگ آورده اولاد فرا چنگ آورده پدر بشمار است : الف ) اِنَّ أَطْيَبَ ما يَأْكُلُ الْمَرْءُ مِنْ كَسْبِهِ ، وَ إِنَّ وَلَدَهُ مِنْ كَسْبِهِ . ب ) أَنْتَ وَ مالُكَ لأبِيكَ . ( نگا : تفسير آلوسي ) . « لَيْسَ عَلي الأعْمي . . . » : طبق برخي از روايات ، اهل مدينه پيش از آن كه اسلام را پذيرا شوند ، افراد نابينا و شل و بيمار را از حضور بر سر سفره غذا منع مي‌كردند و با آنان هم‌غذا نمي‌شدند . اسلام اين عمل را نكوهش فرمود . « مَفَاتِحَ » : جمع مِفْتَح ، كليدها ( نگا : انعام‌ / 59 ) . « مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ » : خانه‌هائي كه كليدهاي آنها در اختيار شما است . مراد خانه‌هائي است كه نگاهباني و مواظبت آنها به شما واگذار شده و شما را مراقب و متصرّف در آنها نموده‌اند . « أَن تَأْكُلُوا جِميعاً أَوْ اَشْتَاتاً » : اين كه گروهي يا تنها غذا بخوريد . برخي از اعراب مانند قبيله كنانه ، و جمعي از مسلمانان در آغاز اسلام از غذا خوردن تنهائي ، ابا داشتند ، قرآن بدانان تعليم مي‌دهد كه غذا خوردن به صورت جمعي و فردي هر دو مجاز است . « فَسَلِّمُوا عَلي أَنفُسِكُمْ » : بر خودتان سلام كنيد . مراد از « خودتان‌ » ، « همديگر » است ( نگا : بقره‌ / 54 ) و در اصل منظور ساكنان منازل است ، اعم از بيگانگان يا خويشان و اهل خانواده . از قبيل : پدر و مادر و برادر و خواهر و همسر و پسر و دختر ( نگا : آل‌عمران‌ / 61 ) . اگر هم به هنگام ورود به خانه‌اي ، كسي در آنجا نباشد ، بايد بر خويشتن سلام كرد و گفت : أَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلي عِبَادِ اللهِ الصَّالِحينَ . « مِنْ عِندِاللهِ » : از سوي خدا مقرّر است و برنامه اسلامي است . « تَحِيَّةً » : درود و سلام . مفعول مطلق است براي ( سَلِّمُوا ) از غير لفظ خود ، همچون قَعَدْتُ جُلُوساً . « طَيِّبَةً » : پاك . مايه خوشحالي و سرور .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مؤمنان واقعي كساني هستند كه به خدا و پيغمبرش ايمان دارند و هنگامي كه در كار مهمّي ( چون جهاد ) با او باشند ، بدون اجازه وي ( به جائي ) نمي‌روند ( و تك و تنها رهايش نمي‌كنند ) . كساني كه از تو اجازه مي‌گيرند آنان واقعاً به خدا و پيغمبرش ايمان دارند . پس هرگاه از تو براي انجام بعضي از كارهاي خود اجازه خواستند ، به هركس از ايشان كه مي‌خواهي ( و صلاح مي‌بيني ) اجازه بده ، و از خدا براي آنان آمرزش بخواه . بي‌گمان خدا بخشايشگر و مهربان است ( و با مغفرت و رحمت خود ، اجازه خواستن و به دنبال مصالح خويش رفتن ايشان را كه نوعي قصور در چنين اوقات بشمار است مي‌بخشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْرٍ جَامِعٍ » : كار مهمّي كه مردمان براي مشورت و يا شركت در آن گرد مي‌آيند ، از قبيل جهاد و جمعه و جماعت و عيدين . « إسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللهَ » : مراد طلب بخشش قصور آنان در تشخيص مهمّ و مهمّتر است .‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاء بَعْضِكُم بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي مؤمنان ! ) دعوت پيغمبر را در ميان خويش ( براي اجتماع و شركت در كارهاي مهمّ ) همسان دعوت برخي از برخي از خود بشمار نياوريد ( چرا كه فرمانش فرمان خدا و دعوتش دعوت پروردگار است ) . خداوند آگاه از كساني است كه در ميان شما خويشتن را مي‌دزدند و پشت سر ديگران خود را پنهان مي‌دارند ( تا پيغمبر آنان را نبيند و از انصراف و گريز ايشان نپرسد و كاري بدانان حوالت نكند ) . آنان كه با فرمان او مخالفت مي‌كنند ، بايد از اين بترسند كه بلائي ( در برابر عصياني كه مي‌ورزند ) گريبانگيرشان گردد ، يا اين كه عذاب دردناكي دچارشان شود ( اعم از قحطي و زلزله و ديگر مصائب دنيوي ، و دوزخ و ديگر شكنجه‌هاي اخروي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« دُعَآءَ » : دعوت . فراخواندن براي كار مهمّي . « يَتَسَلَّلُونَ » : خود را مي‌دزدند . خويشتن را كنار مي‌كشند و پشت ديوار و پشت سر مردم خويش را پنهان مي‌سازند . آهسته و پنهاني راه خود را در پيش مي‌گيرند . « لِوَاذاً » : پناه بردن . يكي در پشت ديگري خويشتن را قائم كردن . مصدر باب مفاعله است و حال بوده و به معني ( مُلاوِذينَ ) است .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ وَيَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هان ! ( اي مردمان ! ) آنچه در آسمانها و زمين است متعلّق به خدا است . او آگاه است از آنچه شما ( هم اينك ) بر آن هستيد ( و چه نوع عقيده و هدف و روشي داريد ) و آگاه است از آن روزي كه انسانها در آن به سوي او بازمي‌گردند ، و ايشان را از اعمالي كه انجام داده‌اند آگاه مي‌سازد ( و جزا و سزا و پاداش و پادافره كردار و رفتار و گفتارشان را مي‌دهد ) و خداوند از هر چيزي آگاه است ( و احوال و اوضاع و موافقت و مخالفت و اخلاص و نفاق كسي بر او پنهان نمي‌ماند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَدْ يَعْلَمُ » : حتماً مي‌داند . حرف ( قَدْ ) در اينجا براي تحقيق است ( نگا : تفسير آلوسي ) . « يَوْمَ » : مفعول به و عطف بر ( ما ) است ، و يا عطف بر ( أَلآنَ ) مقدّر است و تقدير چنين است : مَآ أَنتُمْ عَلَيهِ الآنَ وَ يَوْمَ . و يا اين كه ظرف است و معني چنين مي‌شود : خداوند آگاه است از آنچه شما بر آن هستيد ، و در روزي كه انسانها به سوي او باز مي‌گردند ، ايشان را از آنچه كرده‌اند باخبر مي‌سازد . يادآوري : در اين آيه سه بار بر روي علم خدا نسبت به اعمال انسانها تكيه شده است ، تا ما متوجّه باشيم كه خدا به طور دائم مراقب ما است و چيزي از اعمال پنهان و آشكار ما بر او مخفي نمي‌ماند .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره نور / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 02:32:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره مؤمنون / تفسیر نور

آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مسلّماً مؤمنان پيروز و رستگارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَفْلَحَ » : پيروز شد . به آرزو رسيد . رستگار گرديد .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كسانيند كه در نمازشان خشوع و خضوع دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَاشِعُونَ » : مراد كساني است كه دل به خدا مي‌دهند و مي‌دانند چه مي‌گويند و چه مي‌كنند . انگار در برابر پروردگار ايستاده‌اند و مؤدّبانه او را مي‌ستايند و متواضعانه از بارگاه كبريائي رسيدن به سعادت و دوري از شقاوت را مي‌طلبند .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسانيند كه از ( كردار ) بيهوده و ( گفتار ) ياوه رويگردانند ( و زندگي را جدّي مي‌گيرند ؛ نه شوخي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اللَّغْوِ » : كردار بيهوده و گفتار ياوه . اعمال و اقوالي كه در آن خير و سودي نباشد .‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسانيند كه زكات مال بدر مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَاعِلُونَ » : انجام دهندگان . در اينجا پرداخت كنندگان مراد است .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و عورت خود را حفظ مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فُرُوج‌ » : جمع فَرْج ، عورت .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر از همسران يا كنيزان خود ، كه در اين صورت جاي ملامت ايشان نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَيا » : در اينجا به معني ( عَنْ ) است . « ما » : به معني ( مَنْ ) و براي ذوي‌العقول است . « مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ » : مُلك يمين ، كنيزان مراد است ( نگا : نساء / 3 و 24 و 25 ) . كنيز در گذشته بوده است و مرد مي‌توانسته است از ميان كنيزان خود كساني را به همسري گيرد . اسلام در جنگ مشروع اجازه داده است مسلمانان از دشمنان برده بگيرند اگر دشمنان از ميان مسلمانان مردمان را برده كنند . در غير اين صورت مسلمانان كسي را برده و كنيز نمي‌كنند ( نگا : تفسيرالمنتخب ) .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اشخاصي كه غير از اين ( دو راه زناشوئي ) را دنبال كنند ، متجاوز ( از حدود مشروع ) بشمار مي‌آيند ( و زناكار مي‌باشند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إبْتَغي » : جست . طلبيد . « الْعَادُونَ » : تجاوزگران . در گذرندگان از احكام خدا و حدود شريعت او .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسانيند كه در امانتداري خويش امين و در عهد خود بر سر پيمانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمَانَاتِهِمْ » : مراد از امانت ، هر آن چيزي است كه شخص را بر آن امين دانسته باشند ، اعم از تكاليف شرعي خدا يا اموال سپرده مردم . « عَهْدِهِمْ » : پيمان با خدا با پذيرش دين او ، و پيمان با مردم در مصالح جامعه مراد است . « رَاعُونَ » : رعايت‌كنندگان . امانتداران و نگاه‌دارندگان عهد و پيمان .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسانيند كه مواظب نمازهاي خود مي‌باشند ( و پيوسته آنها را در وقت خود اداء ، و اركان و اصول و خشوع و خضوع لازم را مراعات مي‌نمايند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَيا صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ » : مداوم بر نمازهاي خود در اوقات معيّن بوده و شروط لازم آن را مراعات مي‌دارند .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ أُوْلَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان مستحقّان ( سعادت ) و فراچنگ آورندگان ( بهشت ) هستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْوَارِثُونَ » : به ارث برندگان . مراد مستحقّان مي‌باشد ( نگا : اعراف‌ / 43 ) . تملّك‌كنندگان .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان بهشتِ برين را تملّك مي‌كنند و جاودانه در آن خواهند ماند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْفِرْدَوس‌ » : بهشتِ برين ( نگا : كهف‌ / 107 ) . ( فردوس ) مذكّر است ولي در اينجا به صورت مؤنّث آمده است ، چون مراد ( جنّة ) است . برخي هم آن را مذكّر و مؤنّث مي‌دانند .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما انسان را از عُصاره‌اي از گِل آفريده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سُلالَةٍ » : چكيده . عصاره . مراد ماده‌اي است كه مني از آن پديد مي‌آيد . « طِينٍ » : گِل . مراد خاك است ( نگا : كهف‌ / 37 ) . « مِن سُلالَةٍ مِّن طِينٍ » : اشاره به يكي از اطوار خلقت نسل انسان است ( نگا : سجده‌ / 8 ) .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس او را به صورت نطفه‌اي درآورده و در قرارگاه استوار ( رحم مادر ) جاي مي‌دهيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُطْفَةً » : ( نگا : نحل‌ / 4 ، حجّ‌ / 5 ) . « قَرَارٍ » : محلّ استقرار . قرارگاه ( نگا : ابراهيم / 26 و 29 ، نمل / 61 ) . صفت است و براي مبالغه به كار رفته‌است . « مَكِينٍ » : محكم و استوار . مراد موقعيّت خاصّ و محلّ اطمينان رحم مادر است .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس نطفه را به صورت لخته خوني ، و اين لخته خون را به شكل قطعه گوشت جويده‌اي ، و اين تكّه گوشت جويده را بسان استخوانهاي ضعيفي درمي‌آوريم ، و بعد بر استخوانها گوشت مي‌پوشانيم ، و از آن پس او را آفرينش تازه‌اي بخشيده و ( با دميدن جان به كالبدش ) پديده ديگري خواهيم كرد . والا مقام و مبارك يزدان است كه بهترينِ اندازه‌گيرندگان و سازندگان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَقَةً ، مُضْغَةً » : ( نگا : حجّ‌ / 5 ) . « أَنشَأْنَاهُ » : او را آفريديم . وي را پديدار كرديم . « تَبَارَكَ » : والا مقام است و داراي خير زياد است . « الْخَالِقِينَ » : اندازه‌گيرندگان . سازندگان . خالق از ماده خلق ، و خلق به معني اندازه‌گيري است ( نگا : المصحف الميسّر ، تفسير نمونه ، المراغي ) . هنگامي كه يك قطعه چرم را براي بريدن ، اندازه‌گيري مي‌كنند ، عرب واژه ( خلق ) براي آن به كار مي‌برد . درآفرينش ، مسأله تقدير ، يعني اندازه‌گيري ، بيش از هر چيزي اهمّيّت دارد ( نگا : مائده‌ / 110 ) . ( خلق ) به معني ( صنع ) نيز آمده است ( نگا : زادالمسير ، روح‌المعاني ) . ساختن خدا شاملِ از عدم آفريدن و تغيير ظاهري اشياء مي‌گردد ، ولي كار سازندگي انسان منحصر به تغيير صورت اشياء است و بس .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعد از آن ( كه مدّت روزگاري بر اين كره خاكي زندگي كرديد ) شما خواهيد مرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَعْدَ ذلِكَ » : بعد از اتمام آفرينش بدين شكل شگفت و صباحي چند زندگي كردن .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس ( به دنبال سپري شدن دوره حيات مردمان ) شما در روز قيامت دوباره زنده خواهيد گرديد ( و به حساب عمرتان رسيدگي مي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تُبْعَثُونَ » : به زندگي دوباره باز گردانده مي‌شويد .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما بر فراز شما هفت آسمان آفريده‌ايم و ( با وجود كرات و كواكب و سيّارات بي‌شمار و بالاخره عالَم‌هاي بسيار ) ما از كار آفرينش و وضع آفريدگان ( خود ) غافل نبوده و نيستيم ( و از جمله خلقت انسان براي ما ساده ، و آگاهي از او آسان است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَبْعَ طَرَآئِقَ » : هفت طبقه آسمان . طرائق جمع طريقه به معني طبقه است ( نگا : ملك‌ / 3 ، نوح‌ / 15 ) . چه بسا مراد از هفت ، تكثير باشد . در اين صورت مقصود عالَم‌هاي بسيار و كرات و كواكب و سيّارات بيشماري است كه نسبت به ما هر يك فوق ديگري است . اگر هم مراد از ( سبع ) همان هفت باشد ، يعني غير از مجموعه ثوابت و سيّارات و كهكشانهائي كه آسمان اوّل يا به تعبير قرآني ( السَّمَآءَ الدُّنْيَا ) ( نگا : فصّلت‌ / 12 ، صافّات‌ / 6 ، ملك‌ / 5 ) آسمان نزديك را تشكيل مي‌دهد ، شش آسمان ديگر بالاتر از آن قرار دارد كه هنوز چشم مسلّح و غيرمسلّح بشر بدانها پي نبرده است . اگر هم ( طرائق ) را به معني ( طبقات ) ندانسته ، و به معني ( راهها ) بدانيم ، مراد مدارات و مسيرهاي حركت كرات است كه با معني نخست چندان تفاوتي ندارد . « الْخَلْقِ » : آفرينش . آفريدگان .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما از آسمان آب ارزشمندي را به اندازه لازم و معيّن فرو فرستاده‌ايم و آن را در زمين ماندگار نموده‌ايم ، و ما كاملاً مي‌توانيم به گونه‌هاي مختلف آن را از بين ببريم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« السَّمَآءِ » : مراد ابر آسمان است ( نگا : اعراف‌ / 57 ، نور / 43 ، واقعه‌ / 69 ) . كرات بالا . در اين صورت مراد ايجاد آب در آغاز آفرينش در كره زمين است . « مَآءً » : آب مهمّ و باارزشي . تنكير آن اشاره به ارزش و اهمّيّت آب است ( نگا : تفسير أضواء البيان ) . « بِقَدَرٍ » : به اندازه معيّن ( نگا : حجر / 21 ، قمر / 49 ) . در عصرحاضر ، دانشمندان موفّق به ضبط و ثبت مقدار باران نازل شده در سطح كره زمين گرديده‌اند . در هر ثانيه بر روي كره زمين ، هفده ميليون تن باران مي‌بارد كه مساوي با 536 تريليون ( 536000 ميليارد ) تن در سال است و اين رقمي است لايتغيّر . « فَأَسْكَنَّاهُ فِي الأرْضِ » : آن را در زمين ماندگار و بردوام كرديم . اشاره به اين است كه خدا به وسيله اتمسفر زمين از ضايع و پراكنده شدن آب در فضا ، و به وسيله طبقه نفوذناپذير زمين از فرو رفتن آن در اعماق زمين ، و با چرخه آب از گنديده شدن آن بر روي زمين جلوگيري فرموده است . « ذَهَابٍ بِهِ » : از بين بردن آن از راههاي گوناگون . تنكير ( ذَهَابٍ ) اشاره به كثرت راهها و مبالغه در بسيار دور داشتن و از دسترس به دور كردن آب است ( نگا : تفسير قاسمي ) .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَنشَأْنَا لَكُم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ لَّكُمْ فِيهَا فَوَاكِهُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به وسيله اين آب ، نخلستانها و تاكستانها براي شما پديد آورده‌ايم كه ميوه‌هاي زيادي برايتان به بار مي‌آورند و از آنها مي‌خوريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَنَّاتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ » : ( بقره‌ / 266 ) . « مِنْهَا تَأْكُلُونَ » : از باغها مي‌خوريد . مراد اين است كه علاوه از ميوه ، خوراكيها و نوشيدنيها از ميوه‌ها درست مي‌كنيد و بهره‌برداريهاي ديگري از قبيل تهيّه البسه و موادّ داروئي از باغها مي‌كنيد ( نگا : نحل‌ / 11 و 67 ) .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَاء تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآكِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همچنين درختي ( با آن ) پديدار كرده‌ايم كه در كوه طور سينا مي‌رويد و ( صدها سال عمر مي‌كند و پيوسته سبز و خرم است و بدون زحمت زياد ، بركات فراواني بهره شما مي‌سازد ) و توليد روغن و نان خورشي مي‌كند براي خورندگان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَجَرَةً » : عطف بر ( جَنَّاتٍ ) در آيه قبلي است . « طُورِ سَيْنَآءَ » : مكاني است كه مناجات موسي در آنجا صورت گرفته است و ( طُور سِنينَ ) نيز گفته مي‌شود ( نگا : تين‌ / 2 ) . « الدُّهْنِ » : روغن . « صِبْغٍ » : نان خورش . مراد همان روغن است ، و عطف صفت بر موصوف خود است . يعني : اين روغن ، هم به عنوان نان خورش به كار مي‌رود و هم جنبه‌هاي ديگر دارد .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در ( چگونگي آفرينش ) چهارپايان رهنمود مهمّي است براي شما ( تا بدان به قدرت خدا پي ببريد ) . از آنچه در شكم آنها است ( و شير نام دارد ) به شما مي‌نوشانيم ، و چهارپايان ( جز اين غذاي گوارا و نيروبخش شير ) منافع زيادي ( همچون مو و پشم ) براي شما دارند و ( به علاوه ) از ( گوشت ) آنها تغذيه مي‌كنيد و سود مي‌بريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ إِنَّ لَكُمْ فِي . . . » : ( نحل‌ / 66 ) . « مِنْهَا تَأْكُلُونَ » : از گوشت آنها تغذيه مي‌كنيد . از آنها بهره‌برداري مي‌كنيد و سود مي‌بريد .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ وَعَلَيْهَا وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بر ( مركبهاي راهوار ) چهارپايان ( در خشكي ) ، و ( در دريا ) بر كشتيها برداشته مي‌شويد ( و اين همه فائده حيوانها و آثار و خواصّ اشياء ، مايه عبرت است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْفُلْكِ » : كشتيها ( نگا : بقره‌ / 164 ) .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي مؤمنان ! در داستان پيغمبران عبرت و درس زندگي است ) ما نوح را به سوي قوم خودش فرستاديم . او بديشان گفت : اي قوم من ! خداوند ( يگانه يكتا ) را بپرستيد ، چرا كه معبودي جز او نداريد . آيا ( از عذاب خدا و زوال نعمتي كه به شما داده است ) نمي‌پرهيزيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَفَلا تَتَّقُونَ » : آيا از عذاب خدا خويشتن را به دور نمي‌داريد ؟ آيا با وجود اين امر روشن ، از پرستش بتها پرهيز نمي‌كنيد ؟‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَائِكَةً مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اشراف و سران كافر قوم او گفتند : اين مرد جز انساني همچون شما نبوده ( و در ادّعاي نبوّت دروغگو است ) ولي او ( با اين ادّعاء ) مي‌خواهد بر شما برتري گيرد ( و خويشتن را سرور و آقاي شما گرداند ) . اگر خدا مي‌خواست ( پيغمبري را به ميان ما روانه كند ) حتماً فرشتگاني را ( براي اين منظور ) مي‌فرستاد . ما چنين چيزي را در ( تاريخ ) پدران پيشين خود نشنيده‌ايم ( كه انساني ادّعاي نبوّت كند و خود را نماينده خدا بداند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَلَؤُاْ » : اشراف . بزرگان ( نگا : بقره‌ / 246 ، اعراف‌ / 60 ) .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او فقط مردي است كه مبتلا به نوعي از جنون است ، پس بايد مدّتي درباره او صبر كنيد ( تا مرگ او فرا رسد يا از اين ديوانگي بهبودي يابد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ » : نه . حرف نفي است و به معيّن ( لا ) . « جِنَّةٌ » : جنون . ديوانگي .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏نوح گفت : پروردگارا ! چون مرا تكذيب مي‌كنند ( و دعوتم را دروغ مي‌دانند ، نابودشان گردان ، و بر آنان ) مرا ياري داده و پيروز گردان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِمَا » : به سبب اين كه . در برابر تكذيبشان . حرف باء سببيّه يا براي بدل است ، و ( ما ) مصدريّه مي‌باشد .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بدو وحي كرديم كه زير نظر ( و در پناه حفاظت و رعايت ) ما و برابر رهنمود و آموزش ما به ساختن كشتي بپرداز . هرگاه فرمان ما ( مبني بر هلاك ايشان ) صادر شد ( و ديدي كه ) آب از تنور بر مي‌جوشد ، بلافاصله از همه حيوانات از هر نوعي جفتي ( نر و ماده ) را سوار كشتي كن ، و نيز خانواده و پيروانت را سوار كشتي نما ، مگر آن كساني كه قبلاً فرمان نابوديشان داده شده است ( كه همسرت و پسرت مي‌باشند ) و درباره كساني كه ( با در پيش گرفتن راه كفر و ضلال و طغيان و عصيان ، بر خود و ديگران ) ستم ورزيده‌اند ، ( راجع به نجات ايشان ) با من سخن مگو . چرا كه آنان همگي قطعاً غرق خواهند شد ( و ديگر جاي گفتگو نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِأَعْيُنِنَا . . . فَارَ التَّنُّورُ . . . وَ . . . » : ( نگا : هود / 37 و 40 ) . « أُسْلُكْ فِيهَا » : داخل كن بدان . مراد جاي دادن و حمل كردن است ( نگا : هود / 40 ) .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنتَ وَمَن مَّعَكَ عَلَى الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگاه تو و همراهانت بر كشتي ( سوار شدي و ) استقرار يافتي ، بگو : شكر و سپاس خداوندي را سزا است كه ما را از دست قوم ستمگر رهانيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إسْتَوَيْتَ » : استقرار يافتي و جاي گرفتي .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلاً مُّبَارَكاً وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بگو : پروردگارا ! مرا در جايگاه پرخير و بركتي فرود آور و تو بهترين فرودآورندگاني .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُنزَلاً » : جايگاه نزول . يا مصدر ميمي است و به معني انزال ، يعني : فرود آوردن است . با توجّه به معني دوم ، مفهوم چنين خواهد بود : و بگو : پروردگارا ! مرا نيكو و باخير و بركت فرود آور .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ وَإِن كُنَّا لَمُبْتَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً در اين ( داستان ) نشانه‌هائي است ( بر قدرت خدا ، و در برگيرنده عبرتها و پندها براي خردمندان است ) و ما به طور مسلم ( همگان را در همه قرون و اعصار به اشكال مختلف ) آزمايش مي‌نمائيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَاتٍ » : عبرتها و پندها . دليلها و رهنمودها . « إِنْ » : قطعاً . مسلّماً . مخفّف از ( إِنَّ ) و از حروف مشبّهةٌ بالفعل است . « مُبْتَلِينَ » : آزمايش‌كنندگان . مراد اين است كه خداوند با خوشيها و ناخوشيها و به انواع و اشكال گوناگون ، بندگان را مي‌آزمايد ( نگا : بقره‌ / 155 ، آل‌عمران‌ / 186 ، اعراف‌ / 168 ، انبياء / 35 ) .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس بعد از آنان ، ( يعني قوم نوح ) ، مردمان ديگري را ( به نام عاد ، قوم هود ) بر سر كار آورديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَرْناً » : مردمان يك عصر و زمان ( نگا : انعام‌ / 6 ) . در اينجا مراد عاد ، يعني قوم هود است ( نگا : اعراف‌ / 65 ، هود / 50 ، شعراء / 124 ) . « ءَاخَرِينَ » : ديگران .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پيغمبري از خودشان را به ميانشان روانه كرديم . ( توسّط او بديشان پيغام داديم ) كه خدا را بپرستيد ، زيرا جز او معبودي نداريد . آيا ( خويشتن را از عذاب او ) مي‌پرهيزيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَسُولاً مِّنْهُمْ » : پيغمبري از خودشان . مراد هود ( عليه السلام ) است .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اشراف بي‌باوري كه فرا رسيدن قيامت را قبول نداشتند و در زندگي دنيا ، ناز و نعمت بديشان داده بوديم ، گفتند : اين انساني همچون شما بوده ( و پيغمبر نيست . چرا كه ) از همان چيزهائي مي‌خورد كه شما مي‌خوريد و از همان چيزهائي مي‌نوشد كه شما مي‌نوشيد . ( رابط ميان خدا و مردم بايد فرشته باشد نه انسان ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَلأُ » : اشراف و بزرگان و سران قوم ( نگا : بقره‌ / 246 ، اعراف‌ / 60 ) . « لِقَآءِ الآخِرَةِ » : ديدار آخرت . « أَتْرَفْنَاهُمْ » : بديشان اموال و اولاد و ناز و نعمت داديم . مراد اغنياء و اقوياء است .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَّخَاسِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر از انساني همسان خود پيروي كنيد و بدو بگرويد ، در اين صورت سخت زيانكار خواهيد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِثْلَكُمْ » : همچون خود . صفت است .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ أَيَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذَا مِتُّمْ وَكُنتُمْ تُرَاباً وَعِظَاماً أَنَّكُم مُّخْرَجُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا او به شما وعده مي‌دهد كه هنگامي كه مرديد و خاك و استخوان شديد ، شما ( بار ديگر زنده مي‌گرديد و از گورها ) به در آورده مي‌شويد ؟ ! ( و حيات نوين و جاويدي را آغاز مي‌كنيد ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنَّكُمْ » : تكرار اين لفظ براي تأكيد هرچه بيشتر است .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنچه به شما وعده داده مي‌شود ( كه زندگي دوباره و برپا شدن رستاخيز نام دارد ، محال و ناممكن است ، و از عقل ) دورِ دور است ( و هرگز نمي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هَيْهَاتَ » : دور است ! در اينجا به معني محال و ناشدني است و تكرار آن براي تأكيد است . « لِمَا » : حرف لام زائده بوده و واژه ( ما ) فاعل اسم الفعل ( هَيْهَاتَ ) است .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏حياتي جز حيات اين جهان وجود ندارد كه ( گروهي از ما ) مي‌ميريم ( و گروه ديگري جاي آنان را مي‌گيريم ) و زندگي مي‌كنيم ، و ما هرگز ( پس از مرگ ) برانگيخته نمي‌شويم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ هِيَ » : واژه ( إِنْ ) حرف نفي است و مراد از ( هِيَ ) ، ( حَيَاة ) است ، و ضمير عائد بر متأخر بوده و با خبر تفسير شده است .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او مردي است كه بر خدا دروغ مي‌بندد . ( او نه رسالتي از طرف خدا دارد ، و نه وعده رستاخيزش درست است ، و بلكه خودسرانه سخن مي‌گويد ) و ما ( سران شما كه خردمندان شمائيم ) هرگز بدو ايمان نمي‌آوريم و تصديقش نمي‌كنيم . ( پس شما هم نبايد بدين مرد دروغگو بگرويد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ » : نيست . « إفْتَرَيا » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 94 ، عنكبوت‌ / 68 ) .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هود رو به آفريدگار خود نمود و ) گفت : پروردگارا ! كمكم كن ، ( من از اينان مأيوس شده‌ام ، نابودشان فرما ) به سبب اين كه مرا تكذيب كرده و دروغگويم ناميده‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِمَا كَذَّبُونِ » : در برابر اين كه مرا تكذيب كرده‌اند . به سبب اين كه مرا دروغگو ناميده و دعوتم را نپذيرفته‌اند .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نَادِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خدا به هود ) گفت : به زودي حتماً از كار خود پشيمان مي‌گردند ( وقتي كه عذاب الهي را مشاهده مي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَمَّا قَلِيلٍ‌ » : به زودي . واژه ( ما ) زمانيّه يا زائده است . « لَيُصْبِحُنَّ » : قطعاً خواهند شد . « نَادِمِينَ » : جمع نَادِم ، پشيمان .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاء فَبُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ناگهان صداي بلند ( و مرگبار طوفان باد ) آنان را - به سبب استحقاقي كه داشتند - فرو گرفت ، و ما ايشان را بسان خس و خاشاك ( سيلاب درهم كوبيده و تكه‌تكه روي هم انباشته ) كرديم . ستمكاران ( از رحمت خدا ) دور و نابود شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الصَّيْحَةُ » : صداي مهيب . مراد صداي شديد طوفان باد است كه همراه با آن است . چرا كه عاد ، يعني قوم هود با طوفان باد نابود شده‌اند ( نگا : حاقّه‌ / 6 ) . برخي از مفسّرين به سبب واژه ( صَيْحَة ) اين آيات را درباره ثمود ، يعني قوم صالح دانسته‌اند ؛ زيرا قوم صالح با صداي مرگبار رعد از ميان رفته‌اند ( نگا : هود / 67 ) . در اينجا واژه ( صَيْحَة ) به معني مطلق عذاب نيز مي‌تواند باشد . « غُثَآءً » : خس و خاشاك و چوبها و چيزهائي كه سيلاب با خود مي‌آورد . ( نگا : اعلي‌ / 5 ) . « بُعْداً » : ( نگا : هود / 44 و 60 و 68 و 95 ) .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس از ايشان ، مردمان ديگري را بر سر كار آورديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قُرُوناً » : ( نگا : يونس‌ / 13 ، مؤمنون‌ / 31 ) .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هيچ ملّتي بر سر رسيد مرگ و نابوديش پيشي و پسي نمي‌گيرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِنْ أُمَّةٍ » : ملّتي . جماعتي . حرف ( مِنْ ) زائد و ( أُمَّةٍ ) فاعل است . « أَجَلَهَا » : وقت نابودي . سر رسيد هلاك ( نگا : اعراف / 34 و 185 ، حجر / 5 ) .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاء أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضاً وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْداً لِّقَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس پيغمبران خود را يكي پس از ديگري ( به سوي اقوامشان ) روانه كرديم و اقوامشان آنان را تكذيب نموده و دروغگو ناميدند ، ما هم ( اين ملّتهاي سركش را نابود و ) يكي را به دنبال ديگري روانه ( ديار نيستي ) كرديم و ايشان را نقل مجالس و مايه عبرت ( ديگران ) نموديم . نابود باد اقوامي كه بي‌ايمان و بي‌باورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَتْرَا‌ » : پياپي . يكي بعد از ديگري . حال است و از ماده ( وتر ) . اصل آن ( وتري ) است و واو به تاء تبديل شده است ، همچون ( تقوي ) كه از ( وقاية ) است . « أَحَادِيثَ » : جمع أُحْدُوثَة ، مانند أَعاجيب كه جمع أُعْجُوبَة است . أُحْدُوثَة سخني است كه مردمان به خاطر غرابت و شگفتي ، آن را براي يكديگر روايت مي‌نمايند . يا جمع حديث ، و مراد سخنان عبرت‌انگيز است .‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس موسي و برادرش هارون را همراه با معجزات و براهين ( دالّ بر صدق رسالتشان ) و حجّت واضحي كه بيانگر ( اثبات پيغمبري آنان ) باشد روانه كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَاتِ » : مراد معجزات و براهين نه‌گانه مذكور در سوره اسراء ، آيه 101 است . « سُلْطَانٍ مُّبِينٍ » : حجّتي كه بيانگر حق باشد . در اصل ( سُلْطانٍ مُّبينٍ ) صفت ( ءَايَات ) است . به عبارت ديگر ، عطف صفت بر موصوف است .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْماً عَالِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به سوي فرعون و فرعونيان ، ولي آنان ( خود را بالاتر از اين دانستند كه دعوت ايشان را بپذيرند و ) تكبّر ورزيدند ، و ايشان اصولاً مردمان سلطه‌طلب و خود بزرگ‌بين بودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَلَئِهِ » : اشراف . اطرافيان ( نگا : بقره‌ / 246 ، اعراف‌ / 60 و 103 ) . « عَالِينَ » : سركشان . مراد مستكبران و خود بزرگ‌بيناني است كه مقام طلب و شهرت طلب بوده و خويشتن را بالاتر از ديگران مي‌دانند و مردمان را زيردستان خود مي‌انگارند ( نگا : اعراف‌ / 127 ، يونس‌ / 83 ، قصص‌ / 83 ) .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون و فرعونيان ) گفتند : آيا به دو انسان همچون خودمان ايمان بياوريم ( و پيغمبرشان بدانيم ) و حال اين كه قوم آن دو ( يعني بني‌اسرائيل ) پرستندگان و خدمتگذاران ما بوده و هستند ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ قَوْمُهُمَا » : حرف ( واو ) حاليّه است . « عَابِدُونَ » : پرستندگان . مراد بندگان و خدمتگذاران و كرنش‌كنندگان است .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين بود كه آن دو را تكذيب كردند و در نتيجه ( در دريا غرق و ) هلاك گرديدند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُهْلَكِينَ » : هلاك شوندگان .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به موسي كتاب ( تورات ) داديم تا اين كه ( بني‌اسرائيل در پرتو احكام و رهنمودهاي آن ) راهياب گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْكِتَاب‌ » : مراد تورات است .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما پسر مريم ( عيسي ) و مادرش ( مريم ) را نشانه‌اي ( بر قدرت خود ) كرديم ( چرا كه عيسي را بدون پدر متولّد ، و مريم را بدون شوهر آبستن نموديم ) و آن دو را به تپه‌اي پناهنده كرديم كه آرامش و امنيّت و آب جاري داشت .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : دليلي بر كمال قدرت . نشانه‌اي بر عظمت و قدرت . « ءَاوَيْنَا » : منزل و مأوي داديم . رانديم و پناهنده كرديم . « رَبْوَةٍ » : پشته . تپه . زمين بلند ( نگا : بقره‌ / 265 ) . مراد عرصه بيت‌المقدّس است ( نگا : المصحف‌الميسّر ) . « ذَاتِ قَرَارٍ » : محلّ استقرار . محلّ امن و امان و آرامش و اطمينان . « معيّن » : آب روان . از ماده ( معن ) به معني جريان آب ، يا از ( عين ) يعني قابل ديد .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به پيغمبران گفته‌ايم تا به پيروان خود برسانند . گفته‌ايم ) اي پيغمبران ! از غذاهاي حلال بخوريد و كارهاي شايسته بكنيد ، بي‌گمان من از آنچه انجام مي‌دهيد بس آگاهم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَآ أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا . . . » : مخاطب انبياء بوده و مراد پيروان انبياء است . « الطَّيِّبَات‌ » : چيزهاي پاكيزه . مراد خوراكيهاي حلال است ( نگا : بقره‌ / 57 و 172 و 267 ، نساء / 160 ) .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( و بديشان گفتيم : به اقوام خود برسانند كه ) اين ( پيغمبران بزرگي كه بدانان اشاره شد ، همگي ) ملّت يگانه‌اي بوده ( و آئين واحد و برنامه يكتائي دارند ) و من پروردگار همه شما هستم ، پس تنها از من بهراسيد ( چرا كه ملّت واحد ، با برنامه واحد ، بايد از خداي واحد بترسد و خويشتن را از عذاب و عقاب او به دور دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّ هذِهِ . . . » : ( نگا : انبياء / 92 ) .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏امّا مردمان كار و بار ( دين ) خود را به پراكندگي كشاندند و ( هر گروهي به راهي رفتند ، و عجب اين كه ) هر دسته و جمعيّتي بدانچه دارند و برآنند خوشحال و شادانند ( چرا كه گمان مي‌برند ايشان بر راستاي راهند و ديگران كژ راهه مي‌روند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ » : كار دين خود را بخش بخش و پراكنده كردند و خودشان فرقه فرقه شدند . « زُبُراً » : جمع زُبْرَة به معني قطعه و تكّه است . يا جمع زَبور به معني كتاب . بدين معني كه : كارهاي دين را از هم پاشيدند و پراكنده نمودند ، يا اين كه كارهاي دين خود را پراكنده كردند و در كتابهاي جدا و مختلف گنجاندند ( نگا : معجم الفاظ القرآن الكريم ) .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگذار تا مدّت زماني ( كه وقت مقدّر هلاك ايشان است ) در غرقاب ( جهالت و ضلالت ) خود بسر برند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« غَمْرَتِهِمْ » : غمرة ، غرقاب . مراد حيرت و ضلالت و غفلت و جهالت است كه ايشان را فرا مي‌گيرد ( نگا : حجر / 3 ، زخرف‌ / 83 ، طارق / 17 ) .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا ( اين كافران و عاصيان ) گمان مي‌برند اموال و فرزنداني كه ( بديشان مي‌دهيم و ) با آن ياريشان مي‌نمائيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُمِدُّهُمْ » : مدد و ياريشان مي‌دهيم . بديشان عطاء مي‌كنيم .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَل لَّا يَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( براي اين است كه ) شتابان ( درهاي خوبيها و نعمتها را به رويشان مي‌گشائيم و ) خيرات و بركات را نصيبشان مي‌نمائيم‌ ؟ ( نه ! اشتباه مي‌كنند ) بلكه نمي‌فهمند ( كه اين گام به گام به سوي دوزخ كشاندن و بر عذاب سرمدي ايشان افزودن است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُسَارِعُ » : پيشي مي‌گيريم و شتاب مي‌ورزيم . « بَلْ » : حرفي است كه دلالت بر ابطال سخن پيش از خود و اثبات سخن بعد از خود دارد . يعني در رساندن خوبيها و نعمتها شتاب نمي‌ورزيم ، بلكه برابر قاعده استدراج ، كاري مي‌كنيم بر گناه خود بيفزايند تا مايه افزايش عذاب آخرت ايشان شود .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه از خوف خدا در هراس هستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُشْفِقُونَ » : اشخاص بيمناك و در هراس . مراد كساني است كه با انجام خوبيها خويشتن را سخت از عذاب خدا به دور مي‌دارند .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آناني كه به آيات پروردگارشان ايمان دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ‌ءَايَات‌ » : آيه‌هاي خواندني كتابهاي يزدان ، و نشانه‌هاي ديدني در كتاب ديدني جهان .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمْ لَا يُشْرِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏افرادي كه براي پروردگار خود انباز قرار نمي‌دهند ( و كسي و چيزي را شريك او نمي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اشخاصي كه عطاء مي‌كنند و مي‌بخشند آنچه را كه در توان دارند ، در حالي كه دلهايشان ترسان و هراسان است ( از اين كه نكند صدقات و حسنات آنان پذيرفته نگردد ) و به علّت اين كه به سوي خدايشان ( براي حساب و كتاب ) برمي‌گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُؤْتُونَ مَآ ءَاتَوْا » : مي‌دهند و عطاء مي‌كنند آنچه را كه عطاء كرده و در توان دارند . مراد دادن زكات و صدقات و اداي حقوق مردم و حق پروردگار است . « وَجِلَةٌ » : ترسان و هراسان ( نگا : حجر / 52 و 53 ) .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ أُوْلَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چنين كساني ( كه صفات چهارگانه ايشان گذشت ) در خيرات و حسنات ( با ديگران ) مسابقه سرعت مي‌دهند و در انجام آنها ( بر سايرين ) پيشي مي‌گيرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُسَارِعُونَ » : بر همديگر سرعت و سبقت مي‌گيرند . « وَ هُمْ لَهَا سَابِقُونَ » : از ديگران زودتر حسنات و خيرات انجام مي‌دهند و جلوتر بدان مي‌رسند . بلي ! مسابقه مؤمنان در انجام خوبيها و نيكيها است و مسابقه بي‌دينان در انجام بديها و زشتيها .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما براي هيچ كسي جز به اندازه تاب و توانش ( وظائف و تكاليف تعيين و ) تحميل نمي‌كنيم ( و از افراد مخلص پيشين نيز جز به اندازه توانشان چيزي خواسته نشده است ، و جملگي تكاليف آسماني در توان انسان است ، و همه اعمال بندگان ثبت و ضبط در ) كتابي است كه در پيش ما است و به حق سخن مي‌گويد و ( گوياي حقائق بوده و ذرّه‌اي از اعمال و اقوال آدمي به دست فراموشي سپرده نمي‌شود و به همين دليل ) هيچ ظلم و ستمي بديشان نمي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا نُكَلِّفُ . . . » : ( نگا : انعام‌ / 152 ، اعراف‌ / 42 ) . « كِتَابٌ » : مراد نامه و پرونده اعمال است ( نگا : كهف‌ / 49 ، جاثيه‌ / 29 ) . « يَنطِقُ بِالْحَقِّ » : نطق كتاب جنبه مجازي دارد و مراد اين است كه گوياي حقيقت است و آئينه تمام نماي كارهاي آدمي است .‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِّنْ هَذَا وَلَهُمْ أَعْمَالٌ مِن دُونِ ذَلِكَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اصلاً ( برنامه كافران با برنامه مؤمنان به كلّي از هم جدا است ، چرا كه ) دلهاي ( كافران به سبب عناد و تعصّب ) ايشان غافل از اين ( گونه اعمال خير و انجام وظيفه در حدّ توان و دقّت در حساب ) است ، و آنان كارهائي جدا ( از كار مؤمنان ) دارند و به انجام آنها مشغول مي‌باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« غَمْرَةٍ » : ضلالت و حيرت و غفلت و جهالت ( نگا : مؤمنون‌ / 54 ) . « هذا » : اين كارهاي نيكي كه مؤمنانِ متّصف به اوصاف اربعه پيشين ، انجام مي‌دادند . « مِن دُونِ ذلكَ » : جداي از آن و مخالف با آن .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( كافران به كارهاي پلشت خود ادامه مي‌دهند ) و هنگامي كه ( در روز قيامت ) سران خوشگذران ايشان را گرفتار عذاب مي‌كنيم ، ناگهان فرياد مي‌كشند و لابه سر مي‌دهند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَتّي‌ » : ابتدائيّه است . « أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِالْعَذَابِ » : ذكر خاصّ افراد متنعّم و خوشگذران بدان خاطر است كه ديگران پيروان بشمارند و همراه اين سردمدارانند . « يَجْأَرُونَ » : بسان گاو بانگ سر مي‌دهند و فرياد مي‌كشند . از مصدر ( جُوار ) به معني صداي گاو ، مراد ناله سر دادن و لابه كردن است .‏

آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ لَا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بديشان خواهيم گفت : ) امروز فرياد و واويلا سر ندهيد و تضرّع و لابه نكنيد ، شما از سوي ما ياري و كمك نمي‌شويد ( و با داد و بيداد از عذاب آتش رهايتان نمي‌كنيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِنَّا لا تُنصَرُونَ » : از سوي ما ياري نمي‌شويد .‏

آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ قَدْ كَانَتْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَكُنتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ تَنكِصُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيات من ( در دنيا ) بر شما خوانده مي‌شد و شما بر پاشنه‌هاي خود چرخي مي‌زديد ( و بدانها پشت مي‌كرديد و از پذيرش احكام و دستور آنها سر باز مي‌زديد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَعْقَاب‌ » : جمع عَقِب ، پاشنه . « تَنكِصُونَ » : به عقب برمي‌گشتيد . اعراض مي‌نموديد . از مصدر ( نُكُوص ) به معني رجوع عقب عقب . عقب عقب برگشتن .‏

آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَامِراً تَهْجُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از اين عقب‌گرد و روي‌گرداني ، به خود مي باليديد و ( آيات ما را ) در گفتگوهاي شبانه خود به باد استهزاء مي‌گرفتيد و ( از آنها ) بدگوئي مي‌كرديد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُسْتَكْبِرِينَ » : به خود بالندگان . متكبّران . « بِهِ » : ضمير ( ه ) به نكوص ، مصدر ( تَنكِصُونَ ) برمي‌گردد . برخي مرجع آن را قرآن كه از آيات فراهم مي‌آيد ، نزول آيات ، پيغمبر ، بيت‌الحرام دانسته‌اند . « مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ » : به اين اعراض افتخار مي‌كردند . پيغمبر و قرآن و نزول آيات را متكبّرانه تكذيب مي‌كردند . با توجّه بدين معني ، مستكبرين را به معني مكذبين گرفته‌اند . از اين كه پرده‌داران كعبه و خادمان بيت‌الحرام بودند ، به خود مي‌باليدند . در معني اخير ، مرجع ضمير به سبب شهرت قريشيان به نازش و افتخار به بيت‌الحرام حذف شده است . « سَامِراً » : گفتگوهاي شبانه . قصّه‌گويان شب . واژه ( سامِر ) را مصدري همچون عاقبة و عافية و قائم ( نگا : تفسير قاسمي ) ، يا اسمِ جمعي همچون جامِل و باقِر و حاجّ و حاضِر ، به معني شتران و گاوان و حاجيان و حاضران دانسته‌اند . « تَهْجُرُونَ » : هذيان و پريشان‌گوئي مي‌كردند . بدگوئي و ياوه‌سرائي مي‌نمودند . ترك مي‌كردند . با توجّه به معني اخير ( تَهْجُرُونَ ) مفهوم چنين مي‌گردد : آيات مرا ترك مي‌كردند و از پذيرش سر باز مي‌زدند . واژه‌هاي ( مُسْتَكْبِرِينَ ، سَامِر ، تَهْجُرُونَ ) حال مي‌باشند .‏

آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا آنان سخنان را نمي‌سنجند ( و درباره اين آيات الهي نمي‌انديشند ، تا اعجاز قرآن را با چشم سر و چشم دل مشاهده كنند ) ، يا اين كه مطالبي براي آنان آمده است كه براي نياكانشان نيامده ( و نزول آيات آسماني ، چيز نوظهوري است‌ ؟ چنين نيست ، ارسال پيغمبران و انزال كتابهاي آسماني براي ايشان شيوه ديرين خدا بوده و محتواي دعوت تو از نظر اصول و اساس ، همان محتواي دعوت پيغمبران است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا . . . » : ( نگا : نساء / 82 ) . اصل يَدَّبَّرُوا ، ( يَتَدَبَّرُوا ) است ، يعني آيا درباره معاني و مفاهيم آيات قرآني نمي‌انديشند ؟‏

آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا اين كه ايشان پيغمبر خود را نمي‌شناسند ، و اين است كه ( رسالت ) او را قبول نمي‌كنند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا . . . » : آنان كه محمّد را مي‌شناسند و از امانت و صداقت و حسن اخلاق و حسب و نسب او آگاهند .‏

آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا اين كه خواهند گفت : او ديوانه است‌ ؟ ( چنين نيست كه مي‌انگارند ) بلكه او حق را براي آنان آورده است ( و سخنانش سراسر حقيقت است . ولي عيب كار اينجا است كه ) بيشتر ايشان از حق بيزار ( و دشمن حقيقت ) مي‌باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جِنَّةٌ » : جنون . ديوانگي ( نگا : اعراف‌ / 184 ، مؤمنون‌ / 25 ) . « الْحَقِّ » : حقيقت . مراد قرآن ( نگا : مائده‌ / 48 و 84 ) يا شريعت است ( نگا : قصص‌ / 48 ، عنكبوت‌ / 68 ) .‏

آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر حق و حقيقت از خواستها و هوسهاي ايشان پيروي مي‌كرد ( و جهان هستي بر طبق تمايلاتشان به گردش مي‌افتاد ) آسمانها و زمين و همه كساني كه در آنها بسر مي‌برند تباه مي‌گرديدند ( و نظم و نظام كائنات از هم مي‌پاشيد ) . ما قرآن را به آنان داده‌ايم كه در آن ( موجبات ) آوازه ايشان است ، ولي آنان از ( چيزي كه مايه ) عزّت و آبرويشان ( است ) رويگردانند ( و انگار راه بيداري و خوشبختي خود را نمي‌دانند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْحَقُّ » : خدا ( نگا : نور / 25 ) . يعني اگر خدا برابر خواست مردم به ويژه كفّار رفتار كند ، هرج و مرج سراسر جهان را فرا مي‌گيرد و . . . حقيقت . آنچه صحيح و درست است و مقابل باطل قرار دارد . « ذِكْر » : قرآن . ( نگا : آل‌عمران‌ / 58 ، حجر / 6 و 9 ) . شهرت و افتخار و نام و آوازه ( نگا : انبياء / 10 ، زخرف‌ / 44 ) . چرا كه قرآن به زبان عربها بوده و ملّتها مادام كه زبانشان برجا است ، ايشان ماندگارند . غير از اين ، قرآن عربها را به جهان شناساند و آنان را زنده نگاه داشت و از نوكري به سَروري رساند .‏

آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا ( بهانه فرار ايشان از حق اين است كه ) تو از آنان اجر و مزدي ( در برابر دعوت و اداي رسالت ) طلب مي‌كني‌ ؟ ( نه ! چنين كاري را نكرده و نمي‌كني . چرا كه ) اجر و مزد پروردگارت بهتر است ( از چيزي كه ايشان دارند ) و او بهترين روزي‌رسان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَرْجاً » : اجر و مزد . هزينه ( نگا : كهف‌ / 94 ) . « خَرَاج‌ » : اجر و مزد . هزينه . « خَيْرُ الرَّازِقِينَ » : بهترينِ روزي‌رسانان . بهترينِ دهندگان ( نگا : مائده‌ / 114 ، حجّ‌ / 58 ) .‏

آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو ( اي پيغمبر ! ) آنان را به راه راست فرا مي‌خواني ( كه دين اسلام و منتهي به سعادت است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه به آخرت ايمان ندارند ، از راه ( راست ) منحرف هستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَاكِبُونَ » : منحرفان از مسير .‏

آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر بديشان رحم كنيم و بلاها و گرفتاريهاي گريبانگيرشان را برطرف سازيم ، در طغيان و سركشي خود مصرانه و سرگردان دست‌وپا مي‌زنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ضُرٍّ » : ( نگا : انعام‌ / 17 ، يونس‌ / 12 و 107 ) . « يَعْمَهُونَ » : ( نگا : بقره‌ / 15 ، انعام‌ / 110 ، اعراف‌ / 186 ) .‏

آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اگر هم از طريق رحمت و نعمت بيدار نشدند ) ما ايشان را به عذاب ( مصائب و شدائدي همچون قحط و فقر ) گرفتار مي‌سازيم ، امّا آنان در برابر پروردگارشان نه سر فرود مي‌آورند و كرنش مي‌برند ، و نه تضرّع و زاري مي‌كنند . ( لذا حوادث دردناك هم ايشان را از مركب غرور و سركشي و خودكامگي پائين نمي‌آورد و در برابر جلال حق تسليم و خاشع نمي‌گرداند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا اسْتَكانُوا » : از ماده ( كون ) يعني : حال به حال نشدند و دگرگون نگشتند ( نگا : المصحف الميسّر ) . از ماده ( كين ) يعني : خواري و كوچكي ننمودند و خشوع و خضوع نكردند ( نگا : آل‌عمران‌ / 146 ) .‏

آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ حَتَّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين وضع ، يعني آزمونهاي رحمت و نعمت ، و بلا و محنت براي بيداري ادامه مي‌يابد ، و ايشان هم بر گردنكشي و سركشي خود مي‌افزايند ) تا دري از عذاب شديد ( روز قيامت ) را به رويشان مي‌گشائيم و به ناگاه در آن درمانده و نااميد ( از نجات ) مي‌گردند . ( بدين ترتيب مراحل آزمون لطف و مهرباني ، و گوشمالي و كيفر تربيتي ، سپري مي‌شود ، و سرانجام عذاب ابدي و درماندگي هميشگي سر مي‌رسد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَاباً ذَا عَذَابٍ » : دري از عذاب . مراد مجازات روز قيامت و عذاب دوزخ است ( نگا : زخرف‌ / 74 و 75 ) . « مُبْلِسُونَ » : ماتم‌زدگان و متحيّران و نااميدان از نجات ( نگا : روم‌ / 12 و 49 ) .‏

آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا كسي است كه براي شما گوش و چشم و عقل را آفريده است ( تا صداها را بشنويد و جهان را ببينيد و خالق آن را درك كنيد ، و در نتيجه ايمان بياوريد ) . امّا كمتر شكر و سپاس ( اين آفريده‌هاي خدا ) را به جاي مي‌آوريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الأفْئِدَة‌ » : جمع فُؤاد ، دل . در اينجا مراد عقل و خرد است . « قَلِيلاً مَّا » : واژه ( قَليلاً ) صفت مصدر محذوف يا مفعول مطلق است ، و كلمه ( ما ) زائد و براي تأكيد است .‏

آيه 79
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او كسي است كه در زمين شما را آفريده‌است و در آن افزون و پراكنده نموده است و ( روز قيامت براي سزا و جزا ) در پيشگاه او گرد آورده مي‌شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذَرَأَ » : آفريده است و افزون و پراكنده نموده است ( نگا : انعام‌ / 136 ، اعراف‌ / 179 ) . « إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ » : در پيشگاه او جمع آورده مي‌شويد . به پيشگاه او برگردانده مي‌شويد ( نگا : بقره‌ / 203 ، آل‌عمران‌ / 12 و 158 ) .‏

آيه 80
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او است كه زنده مي‌گرداند و مي‌ميراند ، و آمد و شد ( پياپي ) شب و روز ، ( و اختلاف رنگ ، و كوتاهي و درازي آنها برابر قوانين و طبق فرمان او و ) مربوط بدو است . آيا ( دلالت اينها را بر قدرت خدا و وجوب ايمان بدو و به روز قيامت ) نمي‌فهميد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« إخْتِلاف‌ » : آمد و شد . دگرگوني زماني و فعل و انفعالات ( نگا : بقره‌ / 164 ، آل‌عمران‌ / 190 ) .‏

آيه 81
‏متن آيه : ‏
‏ بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( چنين كاري را نكرده و نمي‌كنند ) و بلكه سخناني همچون سخنان پيشينيان را مي‌گويند .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 82
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مي‌گويند : آيا هنگامي كه ما مرديم و خاك و استخوان گشتيم ، آيا واقعاً برانگيخته خواهيم شد ( و زندگي دوباره پيدا خواهيم كرد ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَمَبْعُوثُونَ » : برانگيخته‌شدگان ( نگا : هود / 7 ، انعام / 29 ، مؤمنون‌ / 37 ) .‏

آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين وعده به ما ، و در گذشته به نياكان ما داده شده است . امّا اين چيزي جز دروغهاي پيشينيان نيست ( كه آن را دهان به دهان براي يكديگر روايت ، و زمان به زمان براي همديگر كتابت كرده‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أسَاطِير » : جمع أُسْطُورَة ، اكاذيب . دروغگوئيها ( نگا : انعام‌ / 25 ، فرقان‌ / 5 ) .‏

آيه 84
‏متن آيه : ‏
‏ قُل لِّمَنِ الْأَرْضُ وَمَن فِيهَا إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : زمين و كساني كه در زمين هستند از آن كيستند ، اگر دانا و فرزانه‌ايد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ » : اگر فهميده و آگاهيد . اين جمله متضمّن تحقير مخاطبان بوده و اشاره به ناداني ايشان دارد .‏

آيه 85
‏متن آيه : ‏
‏ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بر اساس نداي فطرت ، و بداهت عقل ) خواهند گفت : ( همه كائنات ، و از جمله زمين و ساكنان آن ) از آن خدايند . بگو : پس چرا نمي‌انديشيد و يادآور نمي‌گرديد ( كه تنها مالك كائنات شايسته پرستش است و بس‌ ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اَفَلا تَذَكَّرُونَ » : تذكّر به معني يادكردن و انديشيدن و به خاطر آوردن است ( نگا : انعام‌ / 152 ) . اصل ( تَذَكَّرُونَ ) تَتَذَكَّرُونَ است .‏

آيه 86
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : چه كسي صاحب آسمانهاي هفتگانه و صاحب عرش عظيم است‌ ؟ ( آيا ملك كائنات و فرمانروائي بر آنها از آن كيست‌ ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعَرْش‌ » : ( نگا : اعراف‌ / 54 ، توبه‌ / 129 ) .‏

آيه 87
‏متن آيه : ‏
‏ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خواهند گفت : از آن خدا است . بگو : پس چرا پرهيزگاري پيش نمي‌گيريد ( و خويشتن را از فرجام شرك و كفر و عصيان نسبت به يزدان ، صاحب و فرمانده جهان به دور نمي‌داريد ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَفَلاتَتَّقُونَ » : پس چرا پرهيزگاري نمي‌كنيد ؟ پس چرا خود را از موجبات عذاب خدا به دور نمي‌داريد ؟‏

آيه 88
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : آيا چه كسي فرماندهي بزرگ همه‌چيز را در دست دارد ( و ملك فراخ كائنات و حكومت مطلقه بر موجودات ، از آن او است‌ ؟ ) و او كسي است كه پناه مي‌دهد ( هر كه را بخواهد ) و كسي را ( نمي‌توان ) از ( عذاب ) او پناه داد ، اگر فهميده و آگاهيد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَلَكُوت‌ » : ملك سترگ . فرماندهي بزرگ ( نگا : انعام‌ / 75 ، اعراف‌ / 185 ، يس‌ / 83 ) . « يُجِيرُ » : پناه مي‌دهد . در پناه خود مي‌گيرد ، و به فرياد مي‌رسد . « لا يُجَارُ عَلَيْهِ » : كسي در برابر او پناه داده نمي‌شود ، و فريادرسي نمي‌گردد .‏

آيه 89
‏متن آيه : ‏
‏ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خواهند گفت : از آن خدا است . بگو : پس چگونه گول ( هوي و هوس و وسوسه شياطين را ) مي‌خوريد و ( از حق كناره‌گيري مي‌كنيد ، انگار ) جادو و جنبل مي‌شويد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنَّيا » : چگونه‌ ؟ « تُسْحَرُونَ » : جادو مي‌شويد . افسون مي‌گرديد . گول زده مي‌شويد و از حق برگردانده مي‌شويد .‏

آيه 90
‏متن آيه : ‏
‏ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( چنين نيست كه ايشان مي‌انگارند و قرآن را افسانه‌سرائيها و دروغگوئيهاي پيشينيان قلمداد مي‌نمايند ) بلكه براي ايشان حق را آورده‌ايم ( كه قرآن است و قانون آئيني است كه وسيله سعادت دنيا و آخرت همگان است ) و آنان قطعاً دروغگويند ( در اين كه قرآن را اساطير و اكاذيب گذشتگان مي‌گويند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْحَقِّ » : مراد قرآن است كه آئين‌نامه راستين اسلام است ( نگا : بقره‌ / 119 ، نساء / 170 ، يونس‌ / 108 ) . توحيد و كتابهاي آسماني و شرائع الهي .‏

آيه 91
‏متن آيه : ‏
‏ مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذاً لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند نه فرزندي براي خود برگرفته است و نه خدائي با او ( انباز ) بوده است ، چرا كه اگر خدائي با او مي‌بود ، هر خدائي به آفريدگان خود مي‌پرداخت ( و در نتيجه هر بخشي از جهان با نظام خاصّي اداره مي‌گرديد ، و اين با وحدت نظامي كه بر سراسر هستي حاكم است ، سازگار نمي‌بود ) و هر يك از خدايان ( براي توسعه قلمرو حكومت خود ) بر ديگري برتري و چيرگي مي‌جست ( و نظام عالم از هم گسيخته مي‌شد و جهان هستي به تباهي مي‌كشيد ) . خدا والاتر و بالاتر از آن چيزها ( و ياوه‌سرائيهائي ) است كه ايشان ( خداي را بدانها وصف و درباره او ) مي‌گويند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ » : هر خدائي به اداره امور آفريدگان خاصّ خود مي‌پرداخت و به ديگران محبّت و مرحمتي نمي‌كرد ، و از آميزش مخلوقات خويش با ساير آفريده‌ها جلوگيري مي‌نمود ، و نمي‌گذاشت خدايان ديگر برآفريدگانش چيره شوند و در كارهايشان دخالت ورزند . « لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَيا بَعْضٍ » : برخي بر برخي ديگر مي‌خواست چيره شود . يكي بر ديگري برتري مي‌جست ، تا بر رقعه ملك خود بيفزايد و سايرين را مغلوب خويشتن نمايد .‏

آيه 92
‏متن آيه : ‏
‏ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا از پنهان و آشكار ( همه آفريدگان ) آگاه است ( و سرتاسر هستي در قبضه قدرت او است و نيازي براي اداره جهان به فرزند و شريك و كمك اين و آن ندارد ، و ) لذا او پاك و دور از آن چيزهائي است كه ايشان شريك ( خداوند جهان ) مي‌گردانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَعَالَيا » : بالاتر و برتر است . بسي دورتر و والاتر است ( نگا : انعام‌ / 100 ، اعراف‌ / 190 ) .‏

آيه 93
‏متن آيه : ‏
‏ قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : پروردگارا ! اگر چيزي ( را از عذاب ) كه بدان وعده داده مي‌شوند ، ( در دنيا بر سر آنان بياوري ، در حالي كه من در ميانشان باشم و ) به من بنمائي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِمَّا » : مركب است از ( إِنْ ) شرطيّه و ( ما ) زائده كه براي تأكيد ذكر مي‌شود . « تُرِيَنِّي‌ » : به من بنمائي . به من نشان دهي . مراد اين است كه اگر عذاب و بلا را دامنگيرشان كردي ، در حالي كه من در قيد حيات و در ميانشان باشم .‏

آيه 94
‏متن آيه : ‏
‏ رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارا ! مرا از زمره كافران مگردان ( و همراه ايشان معذّب منما ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَجْعَلْنِي . . . » : مراد اين است كه اگر كافران طاغي و ستمگران ياغي را به عذاب گرفتار فرمودي ، مرا همراه ايشان گرفتار عذاب مفرما . يعني گاهي فتنه و بلا بيگناه و گناهكار ، يا تر و خشك را شامل مي‌شود ، پروردگارا در چنين مواقعي مرا از عذاب به دور دار ( نگا : انفال‌ / 25 ) .‏

آيه 95
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّا عَلَى أَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما قطعاً مي‌توانيم آنچه را كه بديشان وعده مي‌دهيم به تو بنمايانيم ، ( و تو را محفوظ و بر آنان پيروز گردانيم . لذا به ياري ما و پيروزي خود مطمئن باش ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا » : مراد عذاب است .‏

آيه 96
‏متن آيه : ‏
‏ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به كار دعوت خويش ادامه بده و خصال ) بد ( ايشان ) را با ( خصال ) نيك ( خود ) و ( سخنان ) نامطلوب ( آنان ) را با بهترين ( منطق ) پاسخ بگو . ما كاملاً از چيزهائي كه ( درباره تو و دعوت تو ) مي‌گويند ، آگاهيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِدْفَعْ » : بازگردان . پاسخ بده . « بِالَّتِي‌ » : به خصلتي كه . به حسنه‌اي كه .‏

آيه 97
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در عين حال خود را به خدا بسپار ) و بگو : پروردگارا ! خويشتن را از وسوسه‌هاي اهريمنان ( و تحريكات ايشان به انجام گناهان ) در پناه تو مي‌دارم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هَمَزَاتٍ » : جمع هَمْزَة ، تحريكات . مراد وسوسه‌ها است .‏

آيه 98
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و خويشتن را در پناه تو مي‌دارم از اين كه با من ( در اعمال و اقوال و ساير احوال ) گرد آيند ( و مرا از تو غافل نمايند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَن يَحْضُرُونِ » : اين كه در جلسات رتق و فتق امور ، و به هنگام انجام اعمال و بيان اقوال ، نزد من حضور يابند و شركت داشته باشند .‏

آيه 99
‏متن آيه : ‏
‏ حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( كافران به راه غلط خود ادامه مي‌دهند ) و زماني كه مرگ يكي از آنان فرا مي‌رسد ، مي‌گويد : پروردگارا ! مرا ( به دنيا ) باز گردانيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَتَّيا » : حرف ابتدائيّه است . برخي آن را غائيه مي‌دانند . « إِرْجِعُونِي‌ » : مرا به دنيا برگردانيد . علّت استعمال فعل جمع به جاي فعل مفرد ، يعني ( إِرْجِعُونِي ) به جاي ( إِرْجِعْنِي ) ، محض تعظيم مخاطب است . حسّان بن ثابت مي‌گويد : اَلا فَارْحَمُونِي يا إِلهَ محمّد فَأِنْ لَمْ أَكُنْ أَهْلاً فَأَنْتَ لَهُ أَهْلُ . برخي هم مي‌گويند : ( رَبّ ) ياري طلبيدن از خدا ، و ( إِرْجِعُوني ) خطاب به فرشتگان است . يا اين كه از شدّت خوف بارها ( إِرْجِعْنِي ) را تكرار كرده و پروردگار با جمع ضمير ، به تكرار اين قول اشاره فرموده است . البتّه به درخواست ايشان وقعي نهاده نمي‌شود ( نگا : انعام‌ / 27 و 28 ، زمر / 58 و 59 ، منافقون‌ / 10 و 11 ) .‏

آيه 100
‏متن آيه : ‏
‏ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تا اين كه كار شايسته‌اي بكنم و فرصتهائي را كه از دست داده‌ام جبران نمايم . نه ! ( هرگز راه بازگشتي وجود ندارد ) . اين سخني است كه او بر زبان مي‌راند ( و اگر به فرض به زندگي دنيا برگردد ، باز به همان برنامه و روش خود ادامه مي‌دهد ) . در پيش روي ايشان جهان برزخ است تا روزي كه برانگيخته مي‌شوند ( و دوباره زنده مي‌گردند و براي سعادت سرمدي يا شقاوت ابدي به صحراي محشر گسيل مي‌شوند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَعَلِّي‌ » : تا اين كه من . شايد كه من . « فِيمَا تَرَكْتُ » : در برابر فرصتهائي كه از دست داده‌ام . در برابر اموال و اشيائي كه آنها را ترك گفته‌ام و از آنها جدا گشته‌ام . به عوض ايمان و اعمال نيكوئي كه نداشته‌ام . « كَلِمَةٌ » : كلام و سخن ( نگا : كهف‌ / 5 ) . « مِن وَرَآئِهِمْ » : در پيش روي ايشان . در جلو آنان ( نگا : ابراهيم‌ / 16 ) . « بَرْزَخ‌ٌ » : حائل و مانعي كه ايشان را از رجوع به دنيا باز مي‌دارد . عالم برزخ . مراد از برزخ ، مرگ و يا اين كه جهان ميان مرگ و رستاخيز است كه بدان عالم قبر و عالم ارواح نيز گفته مي‌شود .‏

آيه 101
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( براي بار دوم ) در صور دميده شود ، هيچ گونه خويشاوندي و نسبتي در ميان آنان نمي‌ماند ( چرا كه هركسي در انديشه نجات خويشتن است ) و در آن روز از همديگر نمي‌پرسند ( زيرا در جهان ديگر انتساب به فلان شخص يا طايفه و قبيله كارگشا نيست و در آن دم همه از يكديگر رمان و گريزانند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الصُّور » : بوق . مراد صور دوم است كه نشانه رستاخيز مردگان است ( نگا : انعام‌ / 73 ) . « فَلآ أَنسَابَ بَيْنَهُمْ » : هيچ گونه روابط فاميلي و خويشاوندي بر جاي نمي‌ماند . بدين معني كه در قيامت انسان است و اعمالش و هيچ كس از ديگري دفاع نمي‌كند و نسبتها و خويشاونديها از كار مي‌افتد ( نگا : عبس‌ / 34 - 37 ) . « لايَتَسَآءَلُونَ » : از همديگر نمي‌پرسند . اين عدم پرسش از يكديگر در آغاز هنگامه رستاخيز است ( نگا : قصص‌ / 66 ، معارج‌ / 10 ) والاّ بعد از آن پرسش و مجادله در مي‌گيرد ( نگا : صافّات‌ / 27 ، طور / 25 ، مدّثّر / 40 ) .‏

آيه 102
‏متن آيه : ‏
‏ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه سنجيده‌هاي ( اعمال و اقوال دنيوي ) ايشان ، سنگين و ارزشمند شود ( و در ترازوي خدا وزن و ارجي داشته باشد ) ، اينان قطعاً رستگارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ثَقُلَتْ » : سنگين شود . مراد رجحان كفّه حسنات بر سيّئات ، و ارزشمندي اعمال و اقوال انسان است در پيشگاه خدا . « مَوَازِين‌ » : جمع مَوزون ، بركشيده‌ها و سنجيده‌ها . مراد كردار و گفتار و پندار دنيوي انسان است . يا جمع ميزان ، به معني ترازوي اعمال است ( نگا : اعراف‌ / 8 ، انبياء / 47 ) .‏

آيه 103
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كساني كه سنجيده‌هاي ( اعمال و اقوال دنيوي ) ايشان ، سبك و بي‌ارزش باشد ، اينان ( عمر خود را باخته و ) خويشتن را زيانمند نموده‌اند و در دوزخ جاودانه خواهند ماند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَفَّتْ مَوَازِينُهُ . . . » : ( نگا : اعراف‌ / 9 ) .‏

آيه 104
‏متن آيه : ‏
‏ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شعله‌هاي آتش دوزخ صورتهاي ايشان را فرا مي‌گيرد ، و آنان در ميان آن ، چهره در هم كشيده ( و پريشان و نالان ) بسر مي‌برند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَلْفَحُ » : شعله مي‌زند . مراد سوزاندن و بريان كردن است . « كالِحُونَ » : ترشرويان و چهره در هم كشيدگاني كه لبهايشان از درد و رنج جمع و باز بماند .‏

آيه 105
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَكُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خداوند خطاب بديشان مي‌گويد : ) مگر آيات من بر شما خوانده نمي‌شد و شما آنها را دروغ مي‌ناميديد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلَمْ تَكُنْ . . . » : مراد اين است كه آيات من براي شما خوانده مي‌شد و شما بدانها ايمان نمي‌آورديد و بلكه ياوه و دروغ مي‌ناميديد .‏

آيه 106
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْماً ضَالِّينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در پاسخ مي‌گويند : پروردگارا ! بدبختي ما ( كه ناشي از انجام معاصي بود ) بر ما چيره گشته بود ، و ما مردمان گمراهي بوديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شِقْوَتُنَا » : بدبختي ما ( نگا : هود / 105 ) .‏

آيه 107
‏متن آيه : ‏
‏ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارا ! ما را از آتش دوزخ بيرون بياور ، و اگر ( بعد از اين ، به كفر و عصيان و انجام گناهان ) برگشتيم ، ما ستمگر خواهيم بود ( و مستحقّ هرگونه عذابي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عُدْنَا » : برگشتيم . دعوت كرديم .‏

آيه 108
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ اخْسَؤُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خداوند بديشان ) مي‌گويد : بتمركيد در آن ! و با من سخن مگوئيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِخْسَؤُوا » : بتمركيد ! چخ ! ساكت ! اين واژه براي راندن و دور كردن سگ به كار مي‌رود و نسبت به انسان ، براي ساكت كردن زبونانه است ( نگا : بقره‌ / 65 ) .‏

آيه 109
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مگر فراموش كرده‌ايد ، در دنيا ) گروهي از بندگان من مي‌گفتند : پروردگارا ! ايمان آورده‌ايم ، پس ما را ببخش و به ما رحم فرما ، و تو بهترين رحم‌كنندگان هستي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَرِيقٌ » : دسته . گروه .‏

آيه 110
‏متن آيه : ‏
‏ فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيّاً حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما ايشان را به باد تمسخر مي‌گرفتيد ، تا آنجا كه سرگرم شدن به تمسخر ايشان ، ذكر و عبادت مرا از يادتان برده بود ، و كارتان هميشه خنديدن بدانان بود و بس .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سِخْرِيّاً » : مصدر است و به معني اسم مفعول ، و افزودن ياء نسبت براي مبالغه است ، يعني كساني كه بسيار مورد تمسخر قرار مي‌گيرند ( نگا : مطفّفين‌ / 29 - 32 ) . « ذِكْري‌ » : ياد من ( نگا : مائده‌ / 91 ، كهف‌ / 101 ، طه‌ / 42 ) . « أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي‌ » : مؤمنان ، ياد مرا از ذهن شما بدر كرده‌اند و ايمان و پرستش مرا از يادتان برده‌اند . نسبت به مؤمنان ، بدان خاطر است كه ايشان هرچند چنين نكرده‌اند ، ولي سبب وجود نسيان و فراموشي هستند ( نگا : ابراهيم‌ / 36 ) .‏

آيه 111
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من امروز به خاطر صبري كه كرده‌اند و پايمردي و استقامتي كه ( در برابر آن همه استهزاء ) نشان داده‌اند ، پاداششان داده‌ام ( و در بهشت جايگزينشان كرده‌ام ) و آنان به مقصود رسيدگان و رستگارانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِمَا » : واژه ( ما ) مصدريّه است . « أَنَّهُمْ هُمُ الْفَآئِزُونَ » : اين جمله مفعول به دوم ( جَزَيْتُهُمْ ) و يا اين كه در موضع جرّ به لام تعليل‌مقدّري است . يعني : لَفَوْزُهُمْ بِالتَّوْحِيدِ الْمُؤَدِّي إلَيا كُلِّ سَعَادَةٍ .‏

آيه 112
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خداوند بديشان ) مي‌گويد : چند سال در روي زمين زيسته و ماندگار بوده‌ايد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَمْ » : چقدر ؟ مفعول‌فيه ( لَبِثْتُمْ ) است . « لَبِثْتُمْ » : توقّف كرده‌ايد و ماندگار شده‌ايد . « عَدَداً » : تمييز ( كَمْ ) است .‏

آيه 113
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَاسْأَلْ الْعَادِّينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مي‌گويند : روزي يا بخشي از روزي ! ( ما كه سخت گرفتار عذابيم ، پاسخ درستي نمي‌توانيم بدهيم ) پس از كساني بپرس كه قادر به شمارش هستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ . . . » : اين پاسخ يا پاسخهاي ديگري توسّط گروههاي مختلف دوزخيان ( نگا : بقره‌ / 259 ، يونس‌ / 45 ، طه‌ / 103 ، نازعات‌ / 46 ) در مقام مقايسه عمر ناچيز اين جهان با عمر طولاني و ابدي آن جهان است . « الْعَادِينَ » : شمارندگان . حسابگران و حسابرسان .‏

آيه 114
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً لَّوْ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خداوند بديشان ) مي‌گويد : جز مدّت كمي ( در زمين ) ماندگار نبوده‌ايد ، اگر شما كمترين آگاهي و دانشي‌ مي‌داشتيد ( در دنيا متوجّه اين مي‌شديد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« . . . لَوْ أنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ » : اگر اندك دانش و معرفتي مي‌داشتيد ، در پرتو آن متوجّه عمر محدود و ناچيز خود در برابر عمر نامحدود و سرمدي آخرت مي‌شديد . بعضي حرف ( لَوْ ) را به معني ( لَيْتَ ) دانسته‌اند كه در اين صورت معني چنين مي‌شود : اي كاش ! شما اين مطلب را در دنيا مي‌دانستيد .‏

آيه 115
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا گمان برده‌ايد كه ما شما را بيهوده آفريده‌ايم و ( حكمت و فلسفه‌اي در آفرينش شما نيست ، اين است كه به فساد پرداخته‌ايد ؟ و چنين انگاشته‌ايد كه ) به سوي ما ( براي حساب و كتاب ) برگردانده نمي‌شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَبَثاً » : بيهوده . باطل . بي‌فلسفه و حكمت . مراد اين است كه خداوند مردمان را در اصل براي سزا و جزاي آخرت آفريده است ( نگا : يونس / 4 ) .‏

آيه 116
‏متن آيه : ‏
‏ فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوندي كه فرمانرواي راستين است و هيچ معبودي جز او نيست و صاحب عرش عظيم است ( برتر از آن است كه جهان هستي را بيهوده و بي‌هدف آفريده باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَلِكُ الْحَقُّ » : شاهنشاه حقيقي و فرمانرواي راستين . « الْكَرِيم‌ » : عظيم ( نگا : مؤمنون‌ / 86 ) . چيزي كه از آن خيرات فرود آيد . آنچه خداوند بزرگوارش فرموده باشد .‏

آيه 117
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هركس كه با خدا ، معبود ديگري را به فرياد خواند - و مسلّماً هيچ دليلي بر حقّانيّت آن نخواهد داشت‌ - حساب او با خدا است . قطعاً كافران رستگار نمي‌گردند ، ( و بلكه مؤمنان رستگار مي‌شوند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَدْعُ » : فرا خواند . پرستش نمايد .‏

آيه 118
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : پروردگارا ! ( گناهانم را ) ببخشاي و ( به من ) مرحمت فرماي ، چرا كه تو بهترين مهرباناني .‏

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره مؤمنون / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 02:30:00 ب.ظ ]




 

موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره حج / تفسیر نور

آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي مردم ! از ( عقاب و عذاب ) پروردگارتان بترسيد ( و به ياد روز قيامت باشيد ) . واقعاً زلزله ( انفجار جهان و فرو تپيدن اركان آن ، در آستانه ) هنگامه رستاخيز ، چيز بزرگي ( و حادثه هراس‌انگيزي ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زَلْزَلَةَ » : حركت و تكان سختي كه در سازمان عالم هستي در آستانه رستاخيز ايجاد مي‌گردد و كوهها را از جا مي‌كند و دريا را به هم مي‌ريزد و آسمانها را در هم مي‌كوبد ( نگا : واقعه‌ / 4 ) . « السَّاعَةَ » : هنگامه رستاخيز قيامت ( نگا : أنعام‌ / 31 و 40 ) .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُم بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزي كه زلزله رستاخيز را مي‌بينيد ( آن‌چنان هول و هراس سرتا پاي مردمان را فرا مي‌گيرد كه حتي ) همه زنان شيردهي كه  به دهان طفل شيرخوار خود نهاده‌اند ، كودك خود را رها و فراموش مي‌كنند . و جملگي زنان باردار ( از خوف اين صحنه بيمناك ) سقط جنين مي‌نمايند ، و ( تو اي بيننده ! ) مردمان را مست مي‌بيني ، ولي مست نيستند و بلكه عذاب خدا سخت ( وحشتناك و هراس‌انگيز ) است ( و توازن ايشان را به هم زده است و لذا آنان را آشفته و خراب ، با چشمان از حدقه به در آمده و با گامهاي افتان و خيزان ، و با وضع بي‌سر و سامان و حال پريشان مي‌بيني ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَذْهَلُ » : رها و فراموش مي‌كند . غافل و بي‌خبر مي‌گردد . از مصدر ( ذُهول ) به معني غفلت و فراموشي ناشي از شدّت ترس . « مُرْضِعَةٍ » : زن شيردهي كه  در دهان نوزاد نهاده و به شير دادن مشغول باشد . « عَمَّا » : از فرزندي كه . استعمال ( ما ) به جاي ( مَن ) شايع و فراوان است ( نگا : آل‌عمران‌ / 36 ، نسأ / 3 ) . « ذاتِ حَمْلٍ » : باردار . « سُكَارَيا » : جمع سَكْران ، مستان ( نگا : نساء / 43 ) . يادآوري : خوف و هراس هنگامه رستاخيز جنبه عمومي ندارد و شامل كساني نمي‌شود كه در دنيا فرمانبردار اوامر و نواهي الهي بوده‌اند ( نگا : بقره‌ / 38 : آل‌عمران‌ / 170 : نمل‌ / 87 و 89 ، انبياء / 103 ) .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گروهي از مردم بدون هيچ علم و دانشي ( و بلكه تنها از روي تقليد و هواپرستي ) درباره ( شناخت ) يزدان ( و مسأله توحيد خداوند منّان ، و احياء مردگان ، و رستاخيز همگان به فرمان خالق جهان ) به مجادله برمي‌خيزند ، و ( در اين امر ، طبيعي است ، نه از دانش و منطق ، بلكه ) از هرگونه شيطان ( انس و جنّ ) سركشي ، پيروي مي‌نمايند ( و برابر نقشه و برنامه و حيله و دام همه شياطين و شياطين صفتان عمل مي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُجَادِلُ فِي اللهِ » : درباره ذات و صفات و افعال و اعمال خدا ستيزه‌گري مي‌كند . « شَيْطَانٍ » : مراد اهريمن انس و جنّ است ( نگا : بقره‌ / 14 ، انعام‌ / 112 ) . « يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ » : در اين جدال از هر اهريمني پيروي مي‌كند . در همه اعمال و اقوال از هر اهريمني پيروي مي‌كند . « مَرِيدٍ » : متمرّد و سركش .‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اهريمناني كه مشخّص و معلوم است ، هركس آنها را به دوستي گيرد ، حتماً گمراهش مي‌گردانند و به عذاب آتش ( دوزخ ) سوزانش مي‌كشانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُتِبَ عَلَيْهِ » : انگار بر اين اهريمنان ، همچون كالاي داراي اتيكت نوشته شده است . روشن و معلوم است و اين نتيجه حتمي برنامه ابليس و همه شياطين ديگر است . « أَنَّهُ » : شأن و مقام چنين است . « فَأنَّهُ » : اين اهريمن و اهريمنان . « يَهْدِيهِ » : او را رهنمود مي‌كنند . هدايت در اينجا به معني دلالت ، يعني راهنمائي است ( نگا : صافّات‌ / 23 ) . « السَّعِيرِ » : آتش برافروخته و سوزان . « فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ . . . » : اين جمله ، خبر مبتداي محذوف است و تقدير چنين است : فَشَأْنُهُ أَنَّهُ يُضِلُّهُ ، يا ، فَشَأْنُهُ الإِضْلالُ . يادآوري : علّت ترجمه ضمير مفرد ( ه ) در ( عَلَيْهِ ) و غيره به جمع ، اين است كه پيش از اسم نكره ( شَيْطانٍ ) واژه ( كلّ ) قرار دارد كه موجب تعميم و مفيد استغراق است ( نگا : انعام‌ / 164 ، إسراء / 13 ) .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي مردم ! اگر درباره رستاخيز ( مردگان و زندگاني دوباره ايشان ) ترديد داريد ، ( بدين نكته توجّه كنيد تا به گوشه‌اي از قدرت الهي پي ببريد و به خود آئيد : ) ما شما را از خاك مي‌آفرينيم ، سپس ( اين خاك پيش پا افتاده را ) به نطفه ، و بعد ( نطفه ، اين پديده اسرارآميز فراهم آمده از اِسْپِرم مرد و اُووِل زن را ) به خون بسته ( زالو مانند ) ، و پس از آن ( اين خون بسته را به چيزي شبيه ) به يك قطعه گوشت ( جويده شده ) در مي‌آوريم كه برخي ( كامل و تامّ الخلقه و ) بسامان ، و برخي ( ناتمام و ناقص‌الخلقه و ) نابسامان است . ( همه اينها ) بدين خاطر است كه براي شما روشن سازيم ( كه ما بر آفرينش و تغيير و تبديل و هرگونه كاري ، از جمله زندگي دوباره بخشيدن توانائيم ) . ما جنينهائي را كه بخواهيم تا زمان خود در رحمها نگاه مي‌داريم و آن گاه شما را به صورت كودك ( پسر يا دختر ، از شكم مادران ) بيرون مي‌آوريم ، سپس ( شما را تحت نظارت و رعايت خود مي‌پائيم ) تا به رشد جسماني و عقلاني خود مي‌رسيد . برخي از شما ( در اين ميان ) مي‌ميرند و بعضي از شما به نهايت عمر و غايت پيري مي‌رسند . تا بدانجا كه چيزي از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت ( و دانسته‌هاي خويش را فراموش كرده و از ياد مي‌برند ، و درست همانند يك كودك مي‌شوند . دليل ديگري بر قدرت خدا در همه‌چيز ، به ويژه درباره مسأله رستاخيز ، اين است كه اي انسان در فصل زمستان ) تو زمين را خشك و خاموش مي‌بيني ، امّا هنگامي كه ( فصل بهار در مي‌رسد و ) بر آن آب مي‌بارانيم ، حركت و جنبش بدان مي‌افتد و رشد و نمو مي‌كند و انواع گياهان زيبا و شادي‌بخش را مي‌روياند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْبَعْثِ » : رستاخيز . از نو زنده گرداندن . « خَلَقْنَاكُمْ » : اصل شما يا خود شما را آفريده‌ايم ( نگا : آل‌عمران‌ / 59 ، طه‌ / 55 ، بقره‌ / 28 ، مؤمنون‌ / 12 ) . « نُطْفَةٍ » : مراد موجود زنده حاصل در مني است كه از آن به « آب جهنده‌ » تعبير شده است ( نگا : قيامت‌ / 37 ، طارق / 6 ) . « عَلَقَةٍ » : خون بسته زالوگونه . « مُضْغَةٍ » : قطعه گوشتي بدان شكل و اندازه كه جويده شود . « مُخَلَّقَةٍ » : تامّ الخلقه . داراي شكل و اندام . « غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ » : ناقص‌الخلقه . ناكامل و نابسامان . « نُقِرُّ » : نگاه مي‌داريم و از درون پرت نمي‌كنيم . « طِفْلاً » : كودك . حال است . ذكر آن به صورت مفرد بدان علّت است كه مصدر است ، يا به اعتبار جنس و يا اين كه كلّ واحد افراد است . « أَرْذَلِ الْعُمُر » : پست‌ترين مرحله عمر ، و آن پيري و فرتوتي فراواني است كه بدان هنگام عقل دچار فراموشي و انديشه دستخوش پريشاني مي‌شود . « هَامِدَةً » : خشك و خاموش . مراد زمين خشكيده و مرده است . « إهْتَزَّتْ » : به حركت و تكان مي‌افتد . مراد حركت و تكاني است كه به سبب جنبش عناصر گياهان در داخل آن پيدا و پديدار مي‌گردد . « رَبَتْ » : بالا آمد و پفيده شد . مراد رشد و نمو گياهان است . « زَوْج‌ » : صنف . نوع . « بَهِيجٍ‌ » : زيبا و باطراوت . سُرورآفرين و شادي‌بخش . سرسبز و خرّم .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن ( چيزهائي كه در آيات پيشين درباره مراحل مختلف آفرينش انسان و جهان گياهان بازگو شد ) بدان خاطر است كه ( بدانيد ) خدا حق است و ( لذا نظامي را كه آفريده نيز حق بوده و بيهوده و بي‌هدف نيست ، و به زبان حال به شما مي‌گويد : ) او مردگان را زنده مي‌گرداند ، و وي بر هر چيزي توانا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذلِكَ » : آن . اشاره به آفرينش انسان و ديگر چيزهاي بعد از آن دارد . مبتدا است و جار و مجرور خبر آن است .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( اين كه بدانيد ) بدون شكّ قيامت فرا مي‌رسد و جاي هيچ گونه ترديدي نيست ، و خداوند تمام كساني را كه در گورها آرميده‌اند دوباره زنده مي‌گرداند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَبْعَثُ » : دوباره حيات مي‌بخشد و زنده مي‌گرداند .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گروهي از مردم درباره ( يگانگي آفريدگار و صفات و افعال و اعمال ) خداوندگار بدون هيچ دانشي و رهنمودي و كتاب روشنگري به مجادله مي‌پردازند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عِلْمٍ » : مراد علم ضروري و بديهي است . از قبيل : اطّلاع انسان از زنده بودن خود ، و اين كه يك ، نصف دو است . « هُديً » : مراد استدلال درست و حجّت صحيح است . « كِتَابٍ » : مراد كتاب آسماني است ( نگا : أحقاف‌ / 4 ) . « مُنِير » : روشنگر . بيانگر حق و حقيقت ( نگا : آل‌عمران‌ / 184 ) . روشن و واضح ( نگا : فرقان‌ / 61 ) .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَنُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مستكبرانه دوشهايشان را بالا مي‌اندازند و مغرورانه رويشان را برمي‌گردانند تا ( بدين وسيله مردمان را از راه خدا ) گمراه سازند . بهره آنان در اين جهان خواري و رسوائي است ، و در روز قيامت عذاب آتش سوزان ( دوزخ ) را بديشان مي‌چشانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ثَانِيَ » : پيچاننده . برگرداننده . حال ضمير مستتر در ( يُجَادِلُ ) است . « عِطْف‌ » : از سر تا سرينها را مي‌گويند . پهلو . جانب . « ثَانِيَ عِطْفِهِ » : پهلوي خود را پيچ مي‌دهد . پهلو پيچ‌دادن مترادف است با روگرداني ( منافقون‌ / 5 ) و پشت كردن ( اسراء / 83 ) كه كنايه از تكبّر و بي‌اعتنائي‌است . « خِزْيٌ » : خواري و رسوائي ( نگا : بقره / 85 ) . « الْحَرِيق‌ » : سوزان ( نگا : آل‌عمران‌ / 181 ) .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بدو گفته مي‌شود : خواري و عذابي را كه مي‌بيني ) اين نتيجه همان كارهائي است كه خودت قبلاً انجام داده‌اي و پيشاپيش فرستاده‌اي ، و اصلاً خداوند كمترين ستمي نسبت به بندگان روا نمي‌دارد . ( نه كسي را بي‌جهت كيفر مي‌دهد ، و نه بر ميزان مجازات كسي بدون دليل مي‌افزايد ، و بلكه برنامه او سراسر عدالت و دادگري است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَدَّمَتْ يَدَاكَ » : دستهايت آن را پيشاپيش فرستاده است . از آنجا كه اغلب كارها توسّط دست انجام مي‌پذيرد ، اعمال سائر اعضاء بدان نسبت داده شده است . « لَيْسَ بِظَلاّمٍ » : كمترين ستمي روا نمي‌دارد ( نگا : آل‌عمران‌ / 182 ، نساء / 40 ) .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعضي از مردم هم ، خدا را در حاشيه و كناره مي‌پرستند ( و داراي عقيده سستي هستند . ايمانشان بر پايه مصالحشان استوار است ، و لذا ) اگر خير و خوبي بديشان برسد ، به سبب آن شاد و آسوده خاطر و ( بر دين ) استوار و ماندگار مي‌شوند ، و اگر بلا و مصيبتي بديشان برسد ، ( به سوي كفر برمي‌گردند و ) عقب‌گرد مي‌كنند . بدين ترتيب هم ( آرامش ايمان به قضا و قدر و مدد و ياري خداوند را در ) دنيا و هم ( نعمت و سعادت ) آخرت را از دست مي‌دهند ، و مسلّماً اين زيان روشن و آشكاري است ( كه انسان هم دنيا و هم آخرتش بر باد فنا رود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَرْفٍ » : لبه . كناره . « يَعْبُدُ اللهَ عَلي حَرْفٍ » : مراد متزلزل و مذبذب بودن در پذيرش فرمان يزدان و ايمان به اسلام است . انگار چنين فردي بر لبه چيزي قرار گرفته است و با تكان مختصري از مسير خارج مي‌شود ، و يا اين كه در جنگي كه درگرفته است خويشتن را به كناري مي‌كشد و در اطراف و جوانب ميدان مي‌جنگد ، تا اگر پيروزي نصيب لشكريان شد ، با ايشان بماند ، و اگر ترس شكست و احتمال بلائي در ميان بود ، فرار بكند . « إِطْمأَنَّ بِهِ » : ثابت و استوار مي‌ماند بر باور و عقيده‌اي كه ظاهراً پذيرفته است . ماندگار مي‌ماند به سبب آن . « فِتْنَةٌ‌ » : بلا و مصيبت . امتحان و آزمايش . « إِنقَلَبَ عَلي وَجْهِهِ » : بازگشت مي‌كند . از ايمان برمي‌گردد و به كفر مي‌گرايد ( نگا : بقره‌ / 143 ، آل‌عمران‌ / 144 ) .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُ وَمَا لَا يَنفَعُهُ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان جز خدا چيزهائي را به فرياد مي‌خوانند و مي‌پرستند كه نه زياني مي‌توانند بديشان برسانند و نه سودي را . اين ، سرگشتگي فراوان ، و گمراهي بسيار دور ( از حق و حقيقت ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَدْعُو » : به فرياد مي‌خواند ( نگا : شعراء / 72 ) . عبادت مي‌كند ( نگا : انعام‌ / 56 ) . در رسم‌الخطّ قرآني الف زائدي به دنبال دارد . « الْبَعِيد » : ( نگا : بقره‌ / 176 ) .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ يَدْعُو لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني را به فرياد مي‌خوانند و مي‌پرستند كه زيانشان بيش از سودشان مي‌باشد . چه ياوران و سروران بدي ، و چه همدمان و دوستان بدي هستند !‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَمَنْ » : لام زائد است و براي تأكيد به اوّل مفعول افزوده شده است . مراد از ( ما ) در آيه قبلي بتها ، و مراد از ( مَنْ ) در اين آيه ، مي‌تواند طاغوتهائي چون فرعون باشد . « يَدْعُو » : ( نگا : حجّ‌ / 12 ) . « ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ » : استعمال اسم تفضيل ( أَقْرَب ) بدان خاطر است كه طاغوتها ممكن است به پيروان خود حقوق و جوائزي در دنيا بدهند ، ليكن در برابر عذاب و عقاب آخرت بسي ناچيز است ( نگا : اعراف‌ / 113 ) . يا اين كه استعمال اسم تفضيل به معني وجود صفتي در طرفين مورد مقايسه نيست ، و چه بسا طرف ضعيف‌تر ، اصلاً فاقد آن چنان صفتي باشد . وقتي كه مي‌گوئيم : « عذاب آتش جهان ، بهتر از عذاب دوزخ است‌ » . مفهوم سخن ، آن نيست كه عذاب جهان خوب است .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند كساني را كه ايمان بياورند و كارهاي پسنديده بكنند ، داخل باغهاي بهشت مي‌كند كه رودبارها در زير ( درختان و كاخهاي ) آنها روان است . بي‌گمان خداوند هر چه را اراده كرده و بخواهد به انجام مي‌رساند ( چه عذاب و عقاب مفسدان ، و چه جزا و سزاي مؤمنان باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُدْخِلُ » : وارد مي‌سازد . داخل مي‌نمايد .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ مَن كَانَ يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاء ثُمَّ لِيَقْطَعْ فَلْيَنظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كسي كه ( از ميان كفّار ) گمان مي‌برد خدا پيغمبرش را در دنيا و آخرت ياري نمي‌دهد و پيروز نمي‌گرداند ، ( بداند كه خداوند به كوري چشم او وي را در هر دو سرا پيروز مي‌گرداند . لذا از خشم بتركد و بميرد و هر كاري كه از دستش ساخته است انجام دهد ، مثلاً ) او ريسماني به سقف‌خانه بياويزد و سپس ( خويشتن را حلق‌آويز و راه نفس را ) قطع نمايد و ( تا سر حدّ مرگ پيش رود و بدين هنگام بنگرد و ) ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مي‌نشاند ( و خودكشي پيروزي را از محمّد باز مي‌گرداند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَن يَنصُرَهُ اللهُ » : خداوند پيغمبرش را هرگز پيروز نخواهد كرد . ضمير ( ه ) به پيغمبر برمي‌گردد كه از سياق كلام مفهوم مي‌شود . نظير آن ( نگا : نحل‌ / 61 ، قدر / 1 ) . « مَن كَانَ يَظُنُّ » : مراد تركيدن از خشم و خودكشي براي رهائي از آتش حسادت درون است ( نگا : آل‌عمران‌ / 119 ) . « سَبَب‌ » : ريسمان . وسيله ( نگاه : كهف‌ / 84 ) . « السَّمَآءِ » : سقف و آسمانه خانه . آسمان . « لِيَقْطَعْ » : پاره كند . بربندد . مراد قطع گردن يا جلو راه نفس كشيدن است . يادآوري : معني آيه را به گونه ديگري نيز بيان داشته‌اند : كسي كه گمان مي‌برد خداوند هرگز پيغمبرش را - نه در دنيا و نه در آخرت‌ - پيروز نمي‌گرداند ، ( بداند به كوري چشم او خداوند وي را در هر دو جهان پيروز و رستگار مي‌گرداند ، و پيروزي را بدو مي‌رساند . براي اين كه از اين پيروزي جلوگيري شود ) او با هر وسيله‌اي كه مي‌تواند خويشتن را به آسمان برساند و ( از پيروزي ) جلوگيري كند و ببيند نيرنگ و چاره‌سازي وي چيزي را برطرف مي‌نمايد كه او را بر سر خشم آورده است ( نگا : ص‌ / 10 ) .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يُرِيدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين گونه روشن ، ما قرآن را به صورت آيه‌هاي كاملاً واضح و آشكار فرو فرستاده‌ايم ( تا وضوح و سادگي قرآن ، حجّتي بر مردم شود ) و بي‌گمان خداوند ( با اين قرآن ) هركه را بخواهد هدايت و راهنمائي مي‌كند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَذلِكَ » : اين گونه . مشاراليه مي‌تواند انزال مذكور بعد از اسم اشاره بوده و يا انزال آيات بر پيغمبران پيشين مراد باشد . « آياتٍ » : حال ضمير ( ه ) است . « وَ أَنَّ اللهَ يَهْدِي مَن يُرِيدُ » : اين جمله خبر مبتداي محذوفي مثل ( أَلأمْر ) بوده و تقدير چنين است : أَلأمْرُ أَنَّ اللهَ يَهْدِي مَن يُرِيدُ . يا اين كه لامي مقدّر شود و چنين باشد : لاِنَّ اللهَ . . .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً خداوند روز قيامت داوري خواهد كرد در ميان مؤمنان و يهوديان و ستاره‌پرستان و مسيحيان و زردشتيان و مشركان ، ( و برحقّ و ناحق را بدانان مي‌شناساند ) . مسلّماً خداوند حاضر و ناظر بر هر چيزي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الصَّابِئِينَ » : ستاره‌پرستان ( نگا : بقره‌ / 62 ) . « الْمَجُوسَ » : زردشتيان . آتش‌پرستان . آنان كساني هستند كه به دو مبدأ خير و شر يا نور و ظلمت معتقدند و خداي نيكيها را اهورامزدا ، و خداي شر و ظلمت را اهريمن مي‌دانند و آتش را احترام بسيار مي‌گذارند . « شهيد » : حاضر و ناظر .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا نديده‌اي و ندانسته‌اي كه تمام كساني كه در آسمانها بوده و همه كساني كه در زمين هستند ، و خورشيد و ماه و ستاره‌ها و كوهها و درختان و جانوران و بسياري از مردمان ، براي خدا سجده مي‌برند ( و به تسبيح و تقديس او مشغول و سرگرمند ؟ ) و بسياري از مردمان هم ( غافل بوده و براي خدا سجده نمي‌برند و ) عذاب ايشان حتمي است ( و مستحقّ عقابند ، و اينها در نزد پروردگارشان بي‌ارزش مي‌باشند ) و خدا هركه را بي‌ارزش كند ، هيچ كسي نمي‌تواند او را گرامي دارد ( و مشمول عنايت و سعادت آسماني كند . چرا كه تنها اين ) خدا است كه هر چيزي را كه بخواهد انجام مي‌دهد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَسْجُدُ لَهُ . . . » : ( نگا : رعد / 13 و 15 ، اسراء / 44 ) . « الدَّوَآبُّ » : جمع دابّه ، هر نوع حيوان و جانداري ( نگا : بقره‌ / 164 ) .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اينان كه دو دسته مقابل هم ( مردمان ، به نام مؤمنان و كافران ) مي‌باشند ( و در آيه‌هاي متعدّد ذكري از ايشان رفته است ) درباره ( ذات و صفات ) خدا به جدال پرداخته‌اند و به كشمكش نشسته‌اند . كساني كه كافرند ، ( خداوند برايشان آتش دوزخ را تهيّه ديده ، و انگار آتش آن ) جامه‌هائي ( است كه به تن آنان چست بوده و ) براي آنان از آتش بريده ( و دوخته ) شده است . ( علاوه بر آن ) از بالاي سرهايشان ( بر آنان ) آب بسيار گرم و سوزان ريخته مي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هذَانِ » : اين دو گروه . مراد مؤمنان و كافران بوده كه پيوسته در صفوف مختلف مبارزه با يكديگرند . « خَصْمَانِ » : طرفين دعاوي . دو دسته مقابل هم . خصم براي يك نفر و بيشتر استعمال مي‌گردد ، و در اينجا مراد دسته و گروه است ( نگا : ص‌ / 21 ) . « يُصَبُّ » : ريخته مي‌شود . « الْحَمِيمُ » : آب بسيار گرم و سوزان و جوشان .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين آب جوشان آن‌چنان در بدنشان نفوذ مي‌كند كه ) آنچه در درونشان است بدان گداخته و ذوب مي‌گردد ، و هم پوستهايشان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُصْهَرُ » : ذوب و گداخته مي‌گردد . پخته مي‌شود . « الْجُلُود » : جمع جِلد ، پوستها .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و تازيانه‌هائي از آهن براي ( زدن و سركوبي ) ايشان ( آماده شده ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَقَامِع‌ » : جمع مِقْمَعَة ، تازيانه . گرز . چكش چوگان مانندي كه با آن بر سر فيل مي‌زنند .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر زمان كه دوزخيان بخواهند خويشتن را از غم و اندوه عظيم آتش برهانند ، بدان برگردانده شوند ( و آمرانه بديشان گفته‌شود : ) بچشيد عذاب سوزان را .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِنْ غَمٍّ » : از غم عظيمي از غمهاي آتش . در اين صورت ( مِنْ غَمٍّ ) بدل از ضمير ( ها ) مي‌باشد . به سبب غم بزرگ حاصل از آن . « وَ ذُوقُوا » : در آن ( بديشان گفته شود ) حذف است و عطف بر ( أُعِيدُوا ) است و تقدير چنين است : أُعِيدُوا فِيهَا ، وَ قِيلَ لَهُمْ : ذُوقُوا ( نگا : سجده‌ / 20 ) .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤاً وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين حال گروه اوّل ، يعني كافران در قيامت است . امّا گروه دوم كه مؤمنانند ) خداوند كساني را كه ايمان آورده‌اند و كارهاي شايسته انجام داده‌اند ، به باغهائي ( از بهشت ) داخل مي‌گرداند كه در زير ( درختان و كاخهاي ) آن رودبارها جاري است . آنان با دستبندهائي از طلا و مرواريد زينت مي‌يابند ، و جامه‌هايشان در آنجا از حرير است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُحَلَّوْنَ » : زينت داده مي‌شوند . از مصدر ( تَحْلِيَة ) به معني آراستن ، و از ماده ( حلي ) . « أَسَاوِرَ » : ( نگا : كهف‌ / 31 ) . « مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ » : حرف ( مِنْ ) نخست براي بيان جنس ، و دومي براي تبعيض است . « لُؤْلُؤاً » : درّ . مرواريد . عطف بر محلّ ( مِنْ أَسَاوِرَ ) است .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان به سوي ( گفتن ) سخنان زيبا ، و راه ( انجام كارهاي ) پسنديده رهنمود مي‌گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هُدُوا » : راهياب و رهنمود مي‌گردند . « الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ » : سخنان زيبا و پسنديده . مراد سخنان روح‌پرور و نشاط‌آور و لبريز از صفا و صميميّت و معنويّت است . يا سخناني كه دالّ بر تقديس خدا و بيانگر اعتراف به فضل او است ( نگا : يونس‌ / 10 ، فاطر / 34 و 35 ) . « الْحَمِيدِ » : پسنديده . بايسته . « صِرَاطِ الْحَمِيدِ » : راه بايسته . مراد انجام افعال نيكو است . برخي ( الْحَميد ) را به معني خداي ستوده دانسته‌اند . در اين صورت معني چنين مي‌شود : آنان به سوي سخنان زيبائي ( كه روح را در مدارج كمال سير مي‌دهد ) رهنمود مي‌شوند ، و به راه خداي شايسته ستايش هدايت مي‌گردند ( تا بدانجا كه به آخرين درجه قرب يزداني و لذّات روحاني مي‌رسند ) . برخي معني آيه را مربوط بدين جهان دانسته و گفته‌اند : مؤمنان در اين جهان به سوي سخنان زيبا ( كه توحيد است ) رهنمود مي‌گردند ، و به سوي راه خدا ( كه اسلام است ) سوق داده مي‌شوند .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاء الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان كساني كه كفر مي‌ورزند و ( مردمان را ) از راه خدا ( كه دين اسلام است ) و ( مؤمنان را ) از ( ورود به ) مسجدالحرام باز مي‌دارند كه ( مكّه است و ما ) آن را براي همه مردمان ، اعم از كساني كه در آنجا زندگي مي‌كنند و يا از نقاط ديگر بدان وارد مي‌شوند ، يكسان ( حرم امن و امان و محلّ مراسم حجّ و عمره ) نموده‌ايم ، همچنين كساني كه با توسّل به ظلم ( از حدّ اعتدال خارج مي‌شوند و ) در آن سرزمين مرتكب خلاف مي‌گردند ، عذاب دردناكي بديشان مي‌چشانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَسْجِدِ الْحَرَام‌ » : مراد مكّه است كه به سبب اهمّيّت فراوان مسجدالحرام ، از مكّه بدان تعبير شده است . « سَوَآءً » : برابر و يكسان . مفعول دوم است . « الْعَاكِفُ » : ساكن . مقيم . فاعل ( سَوَآءً ) مي‌باشد . « الْبَادِ » : از باديه آينده . مراد زُوّار و حجّاجي است كه از اطراف و اكناف به مكّه مي‌آيند . اصل آن ( الْبادي ) است . « بِإلْحَادٍ » : إلحاد به معني انحراف از حد اعتدال است . مفعول‌به است و حرف ( ب ) در اوّل آن زائد است ( نگا : مريم‌ / 25 ) . « بِظُلْمٍ » : ستمگرانه . به سبب ظلم . « مَن يُرِدْ فِيهِ بِإلْحَادٍ بِظُلْمٍ » : هركس در آنجا از روي ستم مرتكب كج‌روي و انحراف شود . هركس در آنجا منحرفانه و ستمگرانه مرتكب هرگونه گناهي شود . مفعول فعل ( يُرِدْ ) يا محذوف است كه ( شَيْئاً ) است ، و حرف ( ب ) براي ملابسه مي‌باشد ، يا اين كه اين حرف زائد است و إلحاد مفعول است . ( بِظُلْمٍ ) حال يا بدل ( بِإلْحادٍ ) بوده و جنبه تأكيد را دارد .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! به خاطر بياور ) زماني را كه محلّ خانه كعبه را براي ابراهيم آماده ساختيم و ( پايه‌هاي قديمي ) آن را بدو نموديم ( و دستور داديم به بازسازي آن بپردازد . هنگامي كه خانه كعبه آماده شد ، به ابراهيم خطاب كرديم كه اين خانه را كانون توحيد كن و ) چيزي را انباز من منماي و خانه‌ام را براي طواف‌كنندگان و قيام‌كنندگان و ركوع برندگان و سجده برندگان ( از وجود بتان و مظاهر شرك و از هرگونه آلودگي ظاهري و معنوي ديگر ) تمييز و پاكيزه گردان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَوَّأْنَا » : آماده‌ساختيم . وارد كرديم . شناسانديم . « بَوَّأْنا لإِبْرَاهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ » : جاي كعبه را براي ابراهيم آماده ساختيم . مكان قديمي كعبه را به ابراهيم نشان داديم . ابراهيم را به محلّ كعبه رسانديم . « شَيْئاً » : مفعول‌به يا مفعول مطلق است . « الطَّآئِفِينَ » : طواف كنندگان دور كعبه . « الْقَآئِمِينَ » : ايستادگان در نماز . « الرُّكَّعِ » : ركوع برندگان در نماز . « السُّجُودِ » : سجده‌برندگان در نماز . اين سه واژه اشاره دارند به سه ركن از اركان مهمّ نماز كه قيام و ركوع و سجود است ، و لذا ذكر آنها كنايه از خود نماز است . يادآوري : از آنجا كه مكتب ابراهيم خليل و محمّد مصطفي و همه انبياء يكي است ( نگا : آل‌عمران‌ / 95 ، يوسف‌ / 38 ، نحل‌ / 123 ) فرمان ( لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ . . . ) در اين آيه ، و ( أَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ . . . وَ . . . ) و احكام مترتّب بر آن ، متوجّه خاتم‌الانبياء بوده است ( تفسير المنتخب ، حجّ‌ / 27 ) و اين است كه در سال فتح مكّه بتها سرنگون و كعبه از لوث اصنام زدوده مي‌گردد ( نگا : تفسير أضواء البيان ، حجّ‌ / 26 ) . لذا آيات بعدي خطاب به پيغمبر اسلام است ( نگا : تفسير ابن كثير ، حاشيه كازروني بر تفسير بيضاوي ) . در اين صورت عطف بر جمله مقدّري مثل : اِقْتِدَآءً بِإِبْرَاهِيمَ است .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) به مردم اعلام كن كه ( افراد مسلمان و مستطيع ) ، پياده ، يا سواره بر شتران باريك اندام ( ورزيده و چابك و پرتحمّل ، و مركبها و وسائل خوب ديگري ) كه راههاي فراخ و دور را طي كنند ، به حجّ كعبه بيايند ( و نداي تو را پاسخ گويند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَذِّنْ » : اعلام كن . آگهي كن . « رِجَالاً » : جمع راجِل ، پيادگان . حال است . « ضَامِر » : شتر لاغر و باريك اندام . مراد استفاده از مركبهاي قوي و داراي عضلات سفت و محكمي است كه تاب تحمّل بيابانهاي خشك و سوزان و بي‌آب و علف را داشته باشند . « رِجَالاً وَ عَلَيا كُلِّ ضَامِرٍ » : مراد استفاده از هرگونه امكانات ، براي شركت در اين فريضه مهمّ است . « فَجٍّ عَمِيقٍ » : راه فراخ . راه دور ( نگا : أنبياء / 31 ، نوح‌ / 20 ) .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آنان به اين سرزمين مقدّس بيايند ) تا منافع خويش را با چشم خود ببينند ( و به سود مادي و معنويشان برسند و ناظر فوائد فردي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي و اخلاقي حجّ باشند ) ، و در ايّام معيّني كه ( روز عيد قربان و دو و يا سه روز بعد از آن است ، به هنگام ذبح قرباني ) نام خدا را بر چهارپاياني ( همچون بز و گوسفند و شتر و گاو ) ببرند كه خدا نصيب ايشان كرده است . پس ( از ذبح حيوانات ، اي حجّاج ) خودتان از ( گوشت ) آنها بخوريد و بينوايان مستمند را نيز بخورانيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَنَافِعَ » : مراد سود مادي همچون تجارت و بازرگاني ، و سود معنوي همچون عبادت و عفو و مغفرت است . « أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ » : چند روز معيّن و مشخّص . مراد روز عيد و دو روز يا سه روز بعد از آن است . برخي هم روز عرفه و روز عيد و يك روز بعد از آن و بعضي هم ده روز ذي‌الحجّه دانسته‌اند . « بَهِيمَةِ الأَنْعَامِ » : چهارپايان اهلي ( نگا : مائده‌ / 1 ) . « فَكُلُوا مِنْهَا وَ . . . » : معني مستفاد از اين بخش آيه ، اين است كه گوشت قرباني بايد به مصرفهاي لازم برسد . ديگر گوشتهاي قرباني در سرزمين مِني بر روي زمين انداخته نشود تا گنديده و يا در زير خاكها مدفون گردد . بلكه اگر نيازمنداني در آنجا و در آن زمان پيدا نشوند ، بايد گوشتها - در صورت امكان‌ - هرگونه كه شده است به مناطق ديگري حمل و به مصرف برسد . « الْبَآئِسَ » : سخت نيازمند . مستمند .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعد از آن بايد آلودگيها ( و چرك و كثافت ، و زوائد بدن همچون مو و ناخن ) را از خود برطرف سازند ، و به نذرهاي خويش ( اگر نذر كرده‌اند ) وفا كنند ، و خانه قديمي و گرامي ( خدا ، كعبه ) را طواف نمايند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِيَقْضُوا » : قطع كنند . به پايان برسانند . برطرف سازند . « تَفَثَ » : چرك و كثافت و آلودگي . از قبيل : موهاي زائد و ناخن و عرق بدن . « لِيَقْضُوا تَفَثَهُمْ » : مراد تَقْصير است كه از مناسك حجّ بشمار است و به دنبال از احرام به در آمدن انجام مي‌پذيرد . « نُذُورَهُمْ » : مراد نذرهاي حلال است . از قبيل : قربانيهاي اضافي و صدقات و خيرات . « لِيَطَّوَّفُوا » : مراد طواف اضافه است كه بعد از عرفه و از احرام به در آمدن انجام مي‌پذيرد . « الْعَتِيقِ » : عتيق چيزي است كه از نظر زمان يا مكان و يا مرتبه متقدّم باشد . آزاد ( از تسلّط جبّاران و قلدران ) .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن ( چيزي كه گذشت ، برنامه و مناسك حجّ بود ) و هر كس اوامر و نواهي خدا را ( به ويژه در مراسم و امور مربوط به حجّ ) بزرگ و محترم دارد ، از نظر خدا چنين كاري ( در دنيا و آخرت ) براي او بهتر است . ( خوردن گوشت ) چهارپايان ( همچون شتر و گاو و بز و گوسفند ) براي شما حلال گشته است ، مگر ( گوشت ) آن چهارپاياني كه ( در قرآن ) برايتان بيان مي‌شود ( همچون مردار و غيره ) . و از ( پرستش ) پليدها ، يعني بتها دوري كنيد ، و از گفتن افتراء ( بر مردم و بر خدا ) بپرهيزيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذلِكَ » : اين گونه اسماء اشاره ، براي جداسازي دو نوع سخن از هم ، و يا فاصله انداختن بخش پيشين سخني از قسمت پسين آن به كار مي‌رود ( نگا : ص‌ / 55 ) . خبر مبتداي محذوف است و تقدير چنين است : أَلأمْرُ هُوَ ذلِكَ . « حُرُمات‌ » : مقدّسات . چيزهائي كه نبايد حرمت آنها پايمال شود . مراد مراسم و مناسك حجّ و به طور كلّي احكام اوامر و نواهي خدا است ( نگا : بقره‌ / 194 ) . « عِندَ رَبِّهِ » : از نظر پروردگارش . در پيشگاه خداوندگارش . « إِلاّ مَا يُتْلَيا . . . » : ( نگا : مائده‌ / 3 ) . « الرِّجْسَ » : ناپاك . پليد . در اينجا ناپاك و پليد معنوي مراد است و لذا با ( الأوْثان ) يعني بتان بيان و توضيح داده شده است . « مِنْ » : مِن بيانيّه است . « قَوْلَ الزُّورِ » : افتراء . سخن باطل و بي‌اساس .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ حُنَفَاء لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏حقّگرا و مخلص خدا باشيد ، و هيچ گونه شركي براي خدا قرار ندهيد . زيرا كسي كه براي خدا انبازي قرار دهد ، انگار ( به خاطر سقوط از اوج ايمان به حضيض كفر ) از آسمان فرو افتاده است ( و به بدترين شكل جان داده است ) و پرندگان ( تكّه‌هاي بدن ) او را مي‌ربايند ، يا اين كه تندباد او را به مكان بسيار دوري ( و دره ژرفي ) پرتاب مي‌كند ( و وي را آن چنان بر زمين مي‌كوبد كه بدنش متلاشي و هر قطعه‌اي از آن به نقطه‌اي پرت مي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حُنَفَآءَ » : جمع حَنيف ، حقّگرايان و دوري گزيدگان از باطل . مخلصين ( نگا : بقره‌ / 135 ، آل‌عمران‌ / 67 و 95 ) . حال ضمير ( و ) در فعل ( إِجْتَنِبُوا ) است . « غَيْرَ » : عطف بر ( حُنَفآءَ ) و حال است . « خَرَّ » : سقوط كرد . فرو افتاد . « السَّمَآءِ » : مراد آسمان ايمان است . شخص به هنگام سقوط از آن بر اثر اضطراب فراوان ، احساس بي‌وزني و بي‌ارجي در درون روح و جان خود مي‌كند و خويشتن را بي‌پايگاه مي‌بيند . « الطَّيْرُ » : مراد پرندگان هواها و هوسها است كه افكار شخص را پريشان مي‌سازند . « تَهْوِي بِهِ » : او را پرت مي‌كند . وي را به پائين مي‌اندازد . « الرِّيحُ » : مراد ابليس ملعون است كه كافر را در وادي ضلالت سرگردان و ويلان مي‌سازد و هلاك و تباهش مي‌نمايد . « سَحِيقٍ » : بسيار ژرف . دور افتاده و پرت .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مطلب ) چنين است ( كه گفته شد ) ، و هر كس مراسم و برنامه‌هاي الهي را بزرگ دارد ( و از جمله مناسك حجّ را گرامي‌شمارد ) ، بي‌گمان بزرگداشت آنها نشانه پرهيزگاري دلها ( و خوف و هراس از خدا ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذلِكَ » : ( نگا : حجّ‌ / 30 ) . « شَعَآئِرَ » : ( نگا : بقره‌ / 158 ، مائده‌ / 2 ) . « فَإِنَّهَا » : شعائر و مناسك . حيوانات قرباني .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در اين حيوانات قرباني ، منافع ( دنيوي از قبيل سوار شدن و بار كردن و استفاده از شير و پشم و توليد مثل آنها برايتان آزاد ) است تا زمان معيّن ( كه روز ذبح آنها است ) و بعد هم كه در كنار خانه قديمي و گرامي ( كعبه ، يعني در قربانگاه مني و ديگر جاهاي حرم ) آماده گرديدند ( و ذبح شدند ، شما مي‌توانيد از منافع مادي و معنوي آنها برخوردار شويد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ . . . » : مراد اين است كه استفاده از فرآورده‌هاي حيوانات قرباني آزاد است . يا اين كه : در مراسم و مناسك ، سود شما است . « اَجَلٍ مُّسَمّيً » : وقت مشخّص . مراد روز ذبح است . « مَحِلُّهَا » : حلال بودن ذبح ، يا محلّ و يا زمان حلال بودن ذبح حيوان قرباني . يا اين كه : محلّ مردم از احرامشان تا كعبه است . يعني پس از مناسك ، كعبه را طواف مي‌كنند . « إِلَي الْبَيْتِ » : حرف ( إِلي ) به معني ( عِندَ ) يعني نزد ، و مراد از بيت ، كلّ حرم است .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قرباني تنها منحصر به شما مسلمانان نبوده ، و بلكه ) ما براي هر ملّتي ( كه پيش از شما به خدا ايمان داشته‌اند ) قرباني را ( كه سمبل آمادگي انسان براي فدا شدن در راه خدا است ) مقرّر كرده‌ايم ، تا به نام خدا چهارپاياني را ذبح كنند كه خدا بديشان عطاء نموده است . خداي شما و ايشان خداي واحدي است ( و برنامه او هم برنامه واحدي است . حال كه چنين است ) پس‌تسليم ( فرمان ) او بوده ، و ( اعمالتان خالصانه براي او باشد . اي پيغمبر ) مژده بده مخلصان متواضع ( در برابر فرمان خدا ) را ( به بهشت و پاداش فراوان آفريدگارشان ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَنسَكاً » : عبادت . در اينجا به قرينه ( لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ . . . ) مراد قرباني ، يعني ذبح حيوان براي فقراء است . « أَسْلِمُوا » : مخلص شويد . منقاد و مطيع شويد . « الْمُخْبِتِينَ » : افراد متواضع و مُقِرّ به بندگي و مطمئنّ از ايمان خود ( نگا : هود / 23 ، حجّ‌ / 54 ) . ايمانداران خاضع و خاكي .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كساني هستند كه چون نام خدا برده شود ( به خاطر درك مقام باعظمت يزدان ) دلهايشان به هراس مي‌افتد ، و در برابر مصائبي كه گريبانگيرشان مي‌گردد ، شكيبائي پيش مي‌گيرند ( و ايستادگي مي‌كنند ، چرا كه تسليم فرمان قضا و قدرند ) ، و نماز را چنان كه بايد مي‌خوانند ، و از اموالي كه بديشان عطاء كرده‌ايم ( در كارها و راههاي خير ) صرف مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَجِلَتْ » : به خوف و هراس افتاد ( نگا : اَنفال‌ / 2 ، حجر / 52 و53 ) .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما ( ذبح ) شتران ( چاق و فربه ، و ديگر چهارپايان ) را ( در حجّ ) براي شما از جمله مراسم و مناسك ( دين و نشانه‌هاي آئين ) الهي قرار داده‌ايم ، و در چنين حيواناتي خير ( دنيا و اجر آخرت ) شما است . پس در حالي كه به صف ايستاده‌اند ( و دستها و پاها را جفت هم كرده‌اند و آماده ذبح مي‌باشند ) نام خدا را بر آنها ببريد ( و به نام خدا ذبحشان كنيد ) ، و هنگامي كه ( نقش زمين شدند و ) بر پهلوهايشان افتادند ، خودتان ( اگر خواستيد ) از گوشت آنها بخوريد و به مستمند ( غير گدا ) و به فقير ( گدا پيشه ) بخورانيد . اين گونه ( كه مي‌بينيد ) شتران را رام و مطيع شما كرده‌ايم تا اين كه ( از الطاف كريمانه و انعام بزرگوارانه آفريدگار خود ) سپاسگزاري كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْبُدْنَ » : جمع بَدَنَة ، شتران چاق و فربه و تنومند . مفعول فعل مقدّري است كه فعل مذكور بعد از آن ، يعني ( جَعَلْناها ) بيانگر آن است . « صَوَآفَّ » : جمع صَآفَّة ، برپا ايستاده و صف كشيده ، دستها و پاها را جفت كرده و دراز كشيده . از لحاظ نحوي حال است و از نظر صرفي غير منصرف . « وَجَبَتْ » : فرو افتاد . نقش زمين گرديد . « جُنُوب‌ » : جمع جنب ، پهلوها . « الْقَانِعَ » : مستمندي كه عفيف‌النفس است و دست تكدّي دراز نمي‌كند ، و يا اين كه بدانچه بدو دهند راضي مي‌گردد و الحاح و اصرار نمي‌كند . « الْمُعْتَرَّ » : فقيري كه آشكارا دست تكدّي دراز و با الحاح و اصرار از طرف درخواست مي‌كند . « كَذلِكَ » : اين گونه . مثل چنين . نعت مصدر محذوفي است و در اصل چنين است : سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ تَسْخيراً كَذلِكَ .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گوشتها و خونهاي قربانيها ( كه مظاهر و صور ظاهري هستند ، به هيچ وجه مورد توجّه خدا نبوده و ) هرگز به خدا نمي‌رسد ( و موجب رضاي او نمي‌گردد ) و بلكه پرهيزگاري ( و ورع و اخلاص ) شما بدو مي‌رسد ( و رضا و خوشنوديش را كسب مي‌كند ) . اين گونه كه ( مي‌بينيد ) خداوند حيوانات را مسخر شما كرده است تا خدا را به خاطر اين كه هدايتتان نموده است ( و به سوي انجام اعمال نيكو رهنمودتان كرده است ) بزرگ داريد و ( سپاسگزار الطاف او باشيد . اي پيغمبر ! ) نيكوكاران را ( به پاداش عظيم و لطف عميم خدا ) مژده بده .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَن يَنَالَ اللهَ . . . » : اين آيه اشاره بدان دارد كه خداوند گوشت و خون قربانيهائي را نمي‌پذيرد كه از تقوا و پرهيزگاري و نيّت خالص و درست سرچشمه نگيرد . « لِتُكَبِّرُوا » : تا اين كه تكبير گوئيد و بزرگ داريد . « عَلي مَا هَدَاكُمْ » : به خاطر اين كه به كارهاي خيري همچون قرباني و انجام مناسك حجّ رهنمودتان كرده است .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند دفاع مي‌كند از مؤمنان ( و به سبب ايمانشان پيروزشان مي‌گرداند ) . چرا كه مسلّماً خداوند خيانت پيشگان كافر را دوست نمي‌دارد ( و دوستان مؤمن خود را در دست خيانتكاران ملحد رها نمي‌سازد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَوَّانٍ » : بسيار خيانتكار . صيغه مبالغه خائن است ( نگا : نساء / 107 ) . « كَفُورٍ » : شديدالْكفر . بس كفرپيشه . صيغه مبالغه كافر است . استعمال صيغه مبالغه ( خَوَّان ) و ( كَفُور ) متوجّه مبالغه در نفي محبّت است ( نگا : آل‌عمران‌ / 182 ) . چرا كه خداوند هيچ گونه خائني ( نگا : انفال‌ / 58 ) و كافري ( نگا : آل‌عمران‌ / 32 ) را دوست نمي‌دارد .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اجازه ( دفاع از خود ) به كساني داده مي‌شود كه به آنان جنگ ( تحميل ) مي‌گردد ، چرا كه بديشان ستم رفته است ( و آنان مدّتهاي طولاني در برابر ظلم ظالمان شكيبائي ورزيده‌اند و خون دل خورده‌اند ) و خداوند توانا است بر اين كه ايشان را پيروز كند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُذِنَ » : اجازه داده شده است . « أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ . . . » : خدا به كساني كه بديشان حمله و تعدّي مي‌شود اجازه دفاع از خود داده است ( نگا : بقره‌ / 190 ) .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان كساني كه به ناحق از خانه و كاشانه خود اخراج شده‌اند ( و از مكّه وادار به هجرت گشته‌اند ) و تنها گناهشان اين بوده است كه مي‌گفته‌اند پروردگار ما خدا است ! اصلاً اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيله بعضي دفع نكند ( و با دست مصلحان از مفسدان جلوگيري ننمايد ، باطل همه‌جاگير مي‌گردد و صداي حق را در گلو خفه مي‌كند ، و آن وقت ) ديرهاي ( راهبان و تاركان دنيا ) و كليساهاي ( مسيحيان ) و كنشتهاي ( يهوديان ) ، و مسجدهاي ( مسلمانان ) كه در آنها خدا بسيار ياد مي‌شود ، تخريب و ويران مي‌گردد . ( امّا خداوند بندگان مصلح و مراكز پرستش خود را فراموش نمي‌كند ) و به طور مسلم خدا ياري مي‌دهد كساني را كه ( با دفاع از آئين و معابد ) او را ياري دهند . خداوند نيرومند و چيره است ( و با قدرت نامحدودي كه دارد ياران خود را پيروز مي‌گرداند ، و چيزي نمي‌تواند او را درمانده كند و از تحقّق وعده‌هايش جلوگيري نمايد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« دَفْعُ » : برگرداندن . جلوگيري نمودن ( نگا : بقره‌ / 251 ) . « صَوَامِعُ » : جمع صَوْمعه ، ديرها . محلّ رهبانيّت راهبان كه اسلام آن را منسوخ كرده است ( نگا : حديد / 27 ) . « بِيَعٌ » : جمع بيعَة ، كليساها . « صَلَوَاتٌ » : جمع صَلاة ، معرَّب واژه عبري ( صَلُوقا ) ، معابد يهوديان ، كنشتها . « يُذْكَرُ فِيهَا . . . » : مرجع ( ها ) مي‌تواند ( مساجد ) يا اين كه معابد به طور كلّي باشد .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن مؤمناني كه خدا بديشان وعده ياري و پيروزي داده است ) كساني هستند كه هرگاه در زمين ايشان را قدرت بخشيم ، نماز را برپا مي‌دارند و زكات را مي‌پردازند ، و امر به معروف ، و نهي از منكر مي‌نمايند ، و سرانجام همه كارها به خدا برمي‌گردد ( و بدانها رسيدگي و درباره آنها داوري خواهد كرد ، همان گونه كه آغاز همه كارها از ناحيه خدا است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي . . . » : اگر ايشان را تسلّط و تصرّف دهيم و قدرتشان بخشيم ( نگا : انعام‌ / 6 ، اعراف‌ / 10 ) . « لِلّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ » : سرنوشت كارها به دستور و فرمان خدا بستگي دارد و هر كه را بخواهد غالب ، و هركه را بخواهد مغلوب مي‌گرداند . كارها عاقبت به دادگاه الهي برگشته و مورد بررسي واقع مي‌گردد .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! در برابر اذيّت و آزار و ياوه‌گوئي مردمان غمگين و ناراحت مباش ) . اگر تو را تكذيب مي‌كنند ( كار تازه‌اي نيست ) پيش از اينان نيز قوم نوح ( نوح را ) و قوم عاد ( هود را ) و قوم ثمود ( صالح را اذيّت و آزار رسانده و ) تكذيب كرده‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَذَّبَتْ » : فاعل آن اسم جمع ( قوم ) و مفعول آن به سبب كمال ظهور محذوف است .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و همچنين قوم ابراهيم ( ابراهيم را ) و قوم لوط ( لوط را ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اهل مدين ( پيغمبر خود شعيب را تكذيب نموده‌اند ) و ( بالاخره ساير پيغمبران اذيّت و آزار ديده‌اند و تهديد و تكذيب شده‌اند و از جمله توسّط فرعون و فرعونيان ) موسي ( هم ) تكذيب شده است ( و درد و رنج و شكنجه و آزاري را ديده كه تو ديده و خواهي ديد ) . امّا ما كافران ( آزاررسان و اقوام بي‌ايمان ) را مدّتي مهلت داده‌ايم و ( فوراً به گناهانشان نگرفته‌ايم ، تا بلكه به خود آيند و فرمان حق را پذيرا گردند ، وليكن وقتي كه آنان به افتراء پرداخته و به آزار وتكذيب پيغمبران خود ادامه داده‌اند ) آن گاه ايشان را گرفتار ( انواع عذاب ) نموده‌ام . ( در آيات متعدّد قرآني بايد ديده باشي ) عاقبت چگونه كارشان را ناپسند شمرده‌ام ( و زشتي آن را با تازيانه‌هاي عقاب بديشان نموده‌ام‌ ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَصْحَابُ مَدْيَنَ » : اهل شهر مدين ، يعني قوم شعيب ( نگا : اعراف‌ / 85 ) . « أَمْلَيْتُ » : مهلت داده‌ام ( نگا : آل‌عمران‌ / 178 ) . « أَخَذْتُهُمْ » : ايشان را گرفتار عقاب كرده‌ام ( نگا : آل‌عمران‌ / 11 ، اعراف‌ / 96 ، عنكبوت‌ / 40 ) . « نَكِيرِ » : زشت دانستنم و ناپسنديدنم . نكير به معني انكار بوده و اشاره دارد به اين كه خداوند نعمت را به نقمت ، سلامت را به هلاكت ، آباداني را به ويراني ، و سعادت را به شقاوت تبديل فرموده است .‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه بسيار شهرها و آباديهائي كه آنجاها را نابود كرده‌ايم ، و به سبب ستمگري ( ساكنانشان ) فرو تپيده و برهم ريخته است ، و چاههائي كه بي‌استفاده رها گشته است ، و كاخهاي برافراشته و استواري كه بي‌صاحب و متروك مانده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَكَأَيِّنْ . . . » : چه بسيار . چه زياد . « قَرْيَةٍ » : اشاره به ساكنان ستمگر آباديها دارد ( نگا : نساء / 75 ، انبياء / 6 و 11 و 74 و 95 ) . « خَاوِيَةٌ عَلَيا عُرُوشِهَا » : ( نگا : بقره‌ / 259 ، كهف‌ / 42 ) . « مَشِيدٍ » : استوار . برافراشته . آراسته ( نگا : نساء / 78 ) .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا در زمين به سير و سفر نپرداخته‌اند تا ( از ديدن آثار گذشتگان و مشاهده ويرانه‌هاي كاخهاي ستمگران ) دلهائي به هم رسانند كه بدانها ( وظيفه خود را در قبال دعوت حق درك و ) فهم كنند ، و گوشهائي داشته باشند كه بدانها ( اخبار جبّاران ، و نداي وجدان ، و فرمان يزدان را ) بشنوند ؟ چرا كه اين چشمها نيستند كه كور مي‌گردند ، و بلكه اين دلهاي درون سينه‌ها هستند كه نابينا مي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَاذَانٌ » : جمع أُذُن ، گوشها . « تَعْمَيا » : كور مي‌گردد و نمي‌بيند . « الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ » : جار و مجرور ( فِي الصُّدُورِ ) جنبه تأكيد را دارد . چرا كه مكان قلبها سينه‌ها است . همان گونه كه خواهيم گفت : رَأَيْتُهُ بِعَيْنِي . سَمِعْتُهُ بِأُذُنِي ( نگا : انعام‌ / 25 و اسراء / 46 ) .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْماً عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! كافران ، مسخره‌كنان ) از تو مي‌خواهند كه هرچه زودتر عذابي را بر سر ايشان بياوري ( كه آنان را از آن مي‌ترساني . اين عذاب بدون شكّ گريبانگيرشان مي‌گردد ) و خداوند به هيچ وجه خلاف وعده نمي‌كند ( و عذاب را گريبانگيرشان مي‌سازد ، هرچند سالها طول بكشد ، اصلاً زمان نسبت به خدا مطرح نيست ، و مثلاً در همين جهان ) يك روز خدا ، بسان هزار سالي است كه شما مي‌شماريد و به حساب مي‌آريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَسْتَعْجِلُونَكَ » : عجولانه از تو مي‌خواهند ( نگا : انعام‌ / 57 و 58 ، رعد / 6 ) . « إِنَّ يَوْماً . . . » : اشاره به اين است كه زمان نسبي است ، و زمان با توجّه به خداي ازلي و ابدي معني ندارد ، و لذا او براي رساندن عذاب شتاب نمي‌گيرد و عجله نمي‌كند .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه آباديها و شهرهاي بسياري كه با وجود اين كه ( مردمانشان ) ستمگر بوده‌اند ، ما بديشان مهلت داده‌ايم ( و در عذابشان شتاب نكرده‌ايم ، تا بلكه بيدار شوند و به سوي ما برگردند . ولي چون به ستمكاري و زشتكاري ادامه داده‌اند ) بعدها ايشان را به عذاب گرفتار نموده‌ايم و ( زير ضربات مجازات گرفته‌ايم . پس اي كافران ! به سبب تأخير عذاب مغرور نشويد و بدانيد كه ) برگشت ( همگان در روز قيامت به سوي خداوند ، و تمام خطوط منتهي ) به من است ( كه خالق جهانم ، همان گونه كه آغاز از من بوده است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَصِير » : مرجع . بازگشت .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اي مردم ! من تنها و تنها بيم‌دهنده آشكاري براي شما هستم و بس . ( ديگر نه عقاب و عذاب شما در دست من است ، و نه حساب و كتاب شما مربوط به من ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَذِيرٌ مُّبِينٌ » : بيم‌دهنده آشكار . بيم‌دهنده‌اي كه بيانگر اوامر و نواهي آسماني و روشن‌كننده حقائق از اباطيل باشد .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته بكنند ، آمرزش ( يزدان شامل گناهان ايشان مي‌شود ) و رزق و روزي ارزشمند و پاك و فراواني ( در بهشت ) دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رِزْقٌ » : روزي . فضل و نعمت . « كَرِيمٌ » : پاك و فراوان . ارزشمند .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كساني كه در راه مسابقه و مبارزه با قرآن ، درباره ( نادرست و ناچيز جلوه دادن ) آيه‌هاي ما به تلاش مي‌ايستند ، آنان ساكنان دوزخند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَعَوْا فِي ءَايَاتِنَا » : تلاش و كوشش مي‌كنند در راه باطل قلمداد كردن آيه‌هاي قرآني ما . گاهي آن را سحر ( نگا : سبأ / 43 ) و زماني آن را شعر ( نگا : انبياء / 5 ) و چه بسا آن را افسانه‌هاي گذشتگان ( نگا : انعام‌ / 25 ) مي‌خوانند . « مُعَاجِزِينَ » : مبارزان . مسابقه‌دهندگان . درمانده‌كنندگان ( نگا : سبأ / 5 و 38 ) . حال ضمير ( و ) در فعل ( سَعَوْا ) مي‌باشد .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما پيش از تو رسولي و نبيي را نفرستاده‌ايم ، مگر اين كه هنگامي كه ( آن رسول يا نبي آيات و احكام خدا را براي مردم ) تلاوت كرده است اهريمن ( با ايجاد وساوس و اباطيل در دل شنوندگان سست ايمان ، و با پخش ياوه‌سرائي توسّط ذرّيّه و دارودسته خود ) در تلاوت او القاء ( شبهه ) نموده است ( و گاهي پيغمبران را شاعر ، و زماني ساحر ، و وقتي ناقل افسانه‌ها و خرافات پيشينيان جلوه‌گر ساخته است ) . امّا خداوند آنچه را كه شيطان القاء نموده است ( توسّط تبليغ و تبيين پيغمبران و دعوت و زحمت شبانه‌روزي پيروان ايشان در همه جا و همه آن ) از ميان برداشته است ( و شبهات و ترّهات اهريمنان انس و جان را از صفحه دل مردمان زدوده است ) و سپس آيات خود را ( در برابر سخنان ناروا و دلائل نابه‌جاي نيرنگ‌بازان بي‌مايه و دسيسه‌بازان بي‌پايه ) پايدار و استوار داشته است ، زيرا كه خدا بس آگاه ( از كردار و گفتار و پندار شيطان و شيطان صفتان بوده و همه كارهايش از روي فلسفه و ) داراي حكمت است ( و لذا اهريمن و پيروان او را هميشه مهلت داده است تا به دسايس و وساوس خود بپردازند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَسُولٍ » : پيغمبري كه شرع جديد و برنامه ويژه‌اي را با خود بياورد . « نَبِيٍّ » : پيغمبري كه شرع جديد و برنامه ويژه‌اي را با خود نياورد ، و بلكه تنها عهده‌دار تبليغ و تقرير شرع و برنامه پيغمبران پيشين باشد ، مانند انبياء بني‌اسرائيلي كه در فاصله بين موسي و عيسي زيسته‌اند . « تَمَنّي‌ » : قرائت و تلاوت كرده است . آرزو كرده است و دوست داشته است . « أُمْنِيَّةِ‌ » : قرائت و تلاوت . اميد و آرزو . اگر واژه ( تمنّي ) به معني ( خوانده است ) و ( أُمْنِيَّة ) به معني ( خواندن ) در نظر گرفته شود معني آيه چنان است كه گذشت . ولي اگر ( تمنّي ) به معني ( آرزو كرده است ) و ( أُمْنِيَّة ) به معني ( آرزو ) باشد ، معني آيه چنين مي‌شود : ما پيش از تو رسولي و نبي‌اي را نفرستاده‌ايم ، مگر اين كه هنگامي كه ( آن رسول يا نبي ) آرزو كرده است ( و تلاش نموده است كه دعوتش در بين مردم با سرعت موفّق و هرچه زودتر همه‌جا گستر شود ) شيطان ( انس و جنّ ، مشكلات و موانعي در سر راه دعوت او با شايعه‌پراكنيها و ياوه‌سرائيها ) پديد آورده است . امّا خداوند آنچه را كه شيطان پديد آورده است ( توسّط تبليغ و تبيين پيغمبران و دعوت و زحمت شبانه‌روزي پيروان ايشان . . . « يَنسَخُ اللهُ » : از ميان برمي‌دارد و باطل مي‌گرداند ( نگا : انبياء / 18 ) . « يُحْكِمُ » : محكم و استوار و ثابت و پايدار مي‌دارد ( نگا : رعد / 17 ) . « أَلْقي ، يُلْقي‌ » : مراد از القاء شيطان در آيه ، ايجاد موانع در راه دعوت پيغمبران و بازداشتن مردم از پذيرش آئين آسماني ايشان با دسائس و وساوس و شبهات است و بس ( نگا : انعام‌ / 112 ، فصّلت‌ / 26 ، شعراء / 221 و 222 ) . امّا اين كه شيطان الفاظ و جملاتي را بر زبان پيغمبران و به ويژه رسول اكرم جاري و داخل در كتابهاي آسماني و از جمله قرآن كند ، مخالف نصّ صريح آيات متعدّد قرآن است كه بيانگر عدم سلطه شيطان بر مؤمنان - چه رسد بر پيغمبران‌ - است ( نگا : ابراهيم‌ / 22 ، حجر / 42 ، نحل‌ / 99 و 100 ، اسراء / 65 ) . مگر نه اين است كه قرآن در حفظ و پناه يزدان است و جز وحي آسماني سخني در آن نيست‌ ؟ ( نگا : حجر / 9 ، فصّلت‌ / 42 ، نجم‌ / 3 و 4 ) .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين وسوسه‌هاي شيطاني ( و ايجاد مشكلات در راه دعوت آسماني توسّط مخالفان برنامه‌هاي يزداني ) بدان خاطر است كه خداوند مي‌خواهد آنها را آزمايش كساني سازد كه در دلهايشان بيماري ( نفاق ريشه دوانده ) است ، و آزمون كساني كند كه سنگين دل ( از كفر و ضلال ) هستند ، و مسلّماً ستمگران ( منافق و كافر نام ، با برنامه‌هاي الهي به ويژه اسلام ) عداوت عميق و مخالفت سختي داشته و دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِتْنَةً » : آزمايش و آزمون . بلا و محنت . « القَاسِيَةِ » : سخت . سنگين . « فِتْنَةً لِّلَّذِينَ . . . » : ( نگا : اسراء / 60 ، مدّثّر / 31 ) . « قُلُوبُهُمْ » : فاعل ( القَاسِيَة ) است . « شِقَاقٍ » : عداوت . « بَعيد » : شديد . سخت . ريشه‌دار و تمام عيار .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اين كه عالمان و آگاهان بدانند كه آنچه ( پيغمبران به مردم مي‌گويند ) حق بوده و از جانب پروردگار تو است ، پس بايد بدان ايمان بياورند تا دلهايشان بدان آرام گيرد و در برابرش تسليم و خاضع شود . قطعاً خداوند مؤمنان را به راه راست رهنمود مي‌نمايد ( و شبهه‌ها و وسوسه‌هاي شيطاني را در پرتو هدايت و وحي آسماني بديشان مي‌شناساند و حيران و سرگردانشان نمي‌گذارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنَّهُ » : مراد قرآن ، يا همه چيزهائي است كه به پيغمبران وحي شده است . اگر مرجع ضمير ( ه ) قرآن باشد ، چون اصل اصيل حقي است كه كفّار و منافقان با آن دشمني دارند ، قبلاً نامي از آن نرفته است . « تُخْبِتَ » : خضوع و خشوع كند ( نگا : هود / 23 ، حجّ‌ / 34 ) . « لَهَادِ الَّذِينَ . . . » : اصل آن ( لَهَادِي الَّذِينَ . . . ) است و در رسم‌الخطّ قرآني ياء حذف شده است .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كافران همواره درباره آن ، ( يعني آنچه پيغمبران با خود آورده‌اند ، به ويژه قرآن ) در شكّ و ترديد بسر خواهند برد تا اين كه وقت ( مرگ ) ايشان به ناگاه فرا مي‌رسد ، و يا عذاب روز سترون ، آنان را در بر مي‌گيرد ( كه قيامت است و خير و رحمتي ، و خوشي و نعمتي براي ايشان به همراه ندارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الَّذِينَ كَفَرُوا . . . » : مراد اغلب كفّار و افراد متعصّب و كينه‌توز ملحد است‌ ؛ نه همه كافران . چرا كه بسياري در ادامه راه بيدار شده‌اند و به صفوف پيغمبران و پيروان ايشان پيوسته‌اند . « مِرْيَةٍ » : شكّ و ترديد . « السَّاعَةُ » : دم مرگ كه نخستين مرحله و اوّلين منزل قيامت است ( نگا : انعام‌ / 31 ) . قيامت . « يَوْمٍ عَقِيمٍ » : روز نازا و سترون . يعني قيامت كه ديگر روزي به دنبال ندارد ، و بي‌خير و رحمت و راحت و خوشي براي كفّار است ( نگا : ذاريات‌ / 41 ) .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ملك و فرمانروائي در آن روز مال خدا است ( و كسي نه مالك چيزي و نه صاحب قدرت و فرماني است . در چنين روزي تنها ) او است كه ميان بندگان خود فرمان مي‌راند و داوري مي‌نمايد . كساني كه ( در جهان عاجل ) ايمان آورده باشند و كارهاي پسنديده كرده باشند ، ( در جهان آجل ) در باغهاي پرنعمت ( بهشت ) بسر خواهند برد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُلْكُ » : پادشاهي و فرمانروائي . دارائي . « جَنَّاتِ النَّعِيمِ » : ( نگا : مائده‌ / 65 ، توبه‌ / 21 ، يونس‌ / 9 ) .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كساني كه ( در جهان عاجل ) كافر بوده‌اند و آيات ( خواندني يا ديدني ) ما را تكذيب نموده و دروغ خوانده‌اند ، عذاب خواركننده‌اي خواهند داشت .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَات‌ » : آيه‌هاي كتابهاي آسماني به ويژه آيات قرآن . نشانه‌هاي كَون و مكان دالّ بر وجود يزدان .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كساني كه در راه خدا هجرت كرده‌اند و سپس ( در ميدان رزم ) كشته شده‌اند و يا اين كه ( به مرگ طبيعي ) مرده‌اند ، خدا جزا و نعمت زيبائي ( و جايگاه و مقام توصيف‌ناپذير و والائي ) بديشان عطاء خواهد كرد ، چرا كه خداوند بهترين نعمت‌رسان و دهنده خير و عطاء ( به ديگران ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الَّذِينَ هَاجَرُوا . . . » : مراد مهاجران صدر اسلام به طور خاصّ ، و مهاجران همه اديان در طول زمان به طور عام است . « رِزْقاً حَسَناً » : عطاء زيبا و والا . مراد پاداش ويژه است ، ولي جز خدا كسي ماهيّت و مقدار آن را نمي‌داند . « الرَّازِقِينَ » : در اصل ( رازق ) به معني روزي‌آفرين است ، ولي در اينجا مراد از ( رازق ) عطاء كننده خير و رساننده نعمت به ديگران است .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ لَيُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً يَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند چنين كساني را به جايگاهي وارد مي‌كند كه از آن راضي و خوشنود خواهند بود . بي‌گمان خدا كاملاً آگاه ( از اعمال اين بندگان جان فدا ، و ) شكيبا است ( و در پاداش دادن به مؤمنان ، و كيفر رساندن به كافران عجله و شتاب نمي‌كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُدْخَلاً » : مكان دخول . مراد بهشت است كه نيكان در آخرت بدان وارد مي‌شوند .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مسأله ) به همين منوال است . و هر فرد ( مؤمني كه در برابر ستم و جنايتي كه به او شده است ) دست به ستم و جنايت زند به همان اندازه كه بدو ستم و جنايت شده است و سپس دوباره به وي ستم و جنايت شود ( و جنايتكار ديگر بار دست تعدّي دراز كند ) حتماً خداوند او را ( عليه متعدّي ) ياري خواهد كرد ( و كسي را پيروز مي‌گرداند كه تمام نيروي خود را براي دفاع در برابر ظالم بسيج مي‌كند و باز هم از طرف ستمگر تحت ستم قرار مي‌گيرد ) ، و خداوند بسيار عفوكننده و بس بخشاينده است ( و كار به ظاهر ستم قصاص گيرنده را عفو ، و لغزشهاي او را مي‌بخشايد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذلِكَ » : ( نگا : حجّ‌ / 30 ) . به همين منوال . اين وعده‌اي است كه به مهاجران داده‌ايم . « عَاقَبَ » : ستم و جنايت كرد . مراد قصاص كردن و انتقام گرفتن است كه براي مشاكله لفظي ، قصاص ، عقاب ناميده شده است . « بُغِيَ عَلَيْهِ » : ستم و جنايت بدو شد ( نگا : بقره‌ / 173 ، انعام‌ / 146 ) .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مسأله ) به همين منوال است ( و اين وعده از سوي خداي قادر توانا است . بلي ) خدا كه شب را در روز ، و روز را در شب داخل مي‌گرداند ( و از يكي مي‌كاهد و بر يكي مي‌افزايد و طبق نظام معيّني چرخه زمان را به گردش مي‌اندازد ) و او شنواي ( گفتار ستمديدگان و ) بيناي ( كردار ستمگران ) است ( و داد مظلومان را از ظالمان مي‌گيرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذلِكَ » : ( نگا : حجّ‌ / 30 ) . به همين منوال . اين پيروزي . « يُولِجُ » : داخل مي‌كند ( نگا : آل‌عمران‌ / 27 ) .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مسأله ) به همين منوال است . و خداوند حق است و آنچه را كه بجز او به فرياد مي‌خوانند و پرستش مي‌نمايند باطل است ، و خداوند والامقام و بزرگوار است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذلِكَ » : به همين منوال . اين پيروزي و اين قدرت . « يَدْعُونَ » : پرستش مي‌كنند . به فرياد مي‌خوانند ( نگا : يونس‌ / 106 ، انعام‌ / 56 ) .‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي عاقل ! ) آيا نمي‌نگري كه خداوند از ( ابر ) آسمان آب ( باران ) را فرو مي‌آورد ، و زمين ( به وسيله آن ، گياهان گوناگوني از خود مي‌روياند و ) سبز و خرّم مي‌گردد ؟ واقعاً خدا ( با بندگان خويش ) بسيار بالطف ، و بس دقيق و آگاه است ( در همه‌چيز ، از جمله در توليد و تبخير آب شيرين و آفرينش و پرورش بذر گياهان ، و باليده و بارور كردن درختان ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« السَّمَآءِ » : مراد از آسمان ، ابر آسمان است ( نگا ، اعراف‌ / 57 ، نور / 43 ) . « مُخْضَرَّةً » : سبز و خرّم . پوشيده از گياهان و درختان سبز .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنچه در آسمانها ، و آنچه در زمين است ، از آن خدا است ، و تنها خدا غني ( بالذّات در عالم هستي و بي‌نياز از كمك ديگران است ، و ) شايسته هرگونه حمد و ستايش ( از جانب بندگان ) مي‌باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْغَنِيُّ » : بي‌نياز . خدا خالق و مالك همه‌چيز است و نيازي به بندگان و آفريدگان خود ندارد ، و بلكه همه‌كس و همه چيز نيازمند بدو و لطف و وجود او است .‏

آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر نمي‌بيني ( اي انسان ) كه يزدان ( سبحان به سبب رحم و لطفي كه نسبت به شما بندگان دارد ، تمام مواهب و امكانات ) چيزهائي را كه در زمين است در اختيار و دسترس شما قرار داده است و همچنين كشتيها را با مشيّت خود در حال حركت در دريا ، فرمانبردار شما كرده است ، و ( از اين گذشته ) خداوند نمي‌گذارد ( سنگهاي سرگردان و اشعّه‌هاي كيهاني ) آسمان بر زمين فرو افتد مگر ( بدان اندازه كه مورد نياز بوده و ) او اجازه دهد . واقعاً يزدان بسي مهربان و داراي مرحمت فراوان ( در حق بندگان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَخَّرَ لَكُمْ . . . » : ( نگا : بقره‌ / 164 ، اعراف‌ / 54 ، رعد / 2 ) . « الْفُلْكَ تَجْرِي . . . » : ( نگا : بقره‌ / 164 ) . « يُمْسِكُ السَّمَآءَ أَن تَقَعَ . . . » : مراد اين است كه خدا هريك از كرات آسماني را در مدار خود به حركت درآورده است و نيروي دافعه حاصل از گريز از مركز را درست معادل نيروي جاذبه بين آنها قرار داده است تا هر يك در مدار خود به حركت درآيند ، بي آن كه در فاصله‌هاي آنها دگرگوني حاصل بشود ، و تصادم و برخوردي در ميانشان روي بدهد . همچنين اتمسفر زمين را آن چنان آفريده است كه اشعّه‌هاي مرگبار كيهاني را برگرداند ، و سنگهاي سرگردان را بگدازد و متلاشي سازد .‏

آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الْإِنسَانَ لَكَفُورٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا كسي است كه شما را زندگي بخشيده است ( و جان به كالبدتان دميده است ) و بعد ( از طي دوره حيات ) شما را مي‌ميراند ( و به خاك گورتان داخل مي‌گرداند ) و سپس ( بار ديگر در رستاخيز ) شما را زنده مي‌كند ( و براي محاسبه حسنات و سيّئات ، حيات نوينتان مي‌بخشد ) . واقعاً ( جاي شگفت است كه با وجود مشاهده اين همه دلائل قدرت ، و ديدن آثار نعمت ، باز هم ) انسان سخت منكر ( بودن آفريدگار ) و بسي ناسپاس ( نعمتهاي بيشمار پروردگار ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَفُورٌ » : بسيار ناباور و بي‌ايمان . بس ناسپاس و ناشكر ( نگا : هود / 9 ، اسراء / 27 و 67 ) .‏

آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكاً هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُّسْتَقِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏براي هر ملّتي برنامه‌اي ( ويژه ، جهت معاملات و عبادات ، با توجّه به شرائط زمان و مكان ) قرار داده‌ايم كه برابر آن رفته‌اند و بدان عمل كرده‌اند . ( براي تو هم واپسين برنامه آسماني را فرستاده‌ايم كه ناسخ همه برنامه‌هاي پيشين است و تا قيامت مردمان را بسنده است ) . پس بايد درباره اين امر با تو ستيزه نكنند ( و مثلاً اهل كتاب گمان نبرند آنچه در تورات و انجيل است به عنوان برنامه شريعت ايشان را كافي و بسنده است . بلكه بايد بدانند كه حكم آنها به وسيله قرآن ، لغو و منسوخ گرديده است ) . تو به سوي پروردگارت دعوت كن كه ( راه راست همين است كه تو مي‌پوئي و ) تو قطعاً بر راستاي راه هدايتي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَنسَكاً » : مراسم شريعت . برنامه عبادت . مراد شيوه معاملات و كيفيّت عبادات است كه با توجّه به ظروف و احوال ، مختلف و متغير بوده است‌ ؛ نه اصول عقائد و اصول اخلاق كه در همه شريعتها و برنامه‌هاي انبياء يكي بوده است ( نگا : مائده‌ / 48 ، شوري‌ / 13 ) . لذا برنامه عبادات و معاملات از بعثت موسي تا بعثت عيسي تورات ، و از بعثت عيسي تا بعثت محمّد - صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمعين‌ - انجيل ، و از بعثت محمّد تا جهان باقي است قرآن مي‌باشد و بقيّه مردود و منسوخ هستند . « نَاسِكُوهُ » : عاملين بدان . انجام دهندگان آن . « الأمْرِ » : كار و بار . مراد شريعت پيغمبر خاتم است .‏

آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن جَادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر با تو به ستيز پرداختند ، پس ( با ايشان ستيزه مكن و بلكه ) بگو : خدا از كارهائي كه مي‌كنيد آگاه‌تر از هر كسي است ( و آشنا به اباطيلي است كه مي‌گوئيد و مطلع از تحريفي است كه نسبت به كتابهاي آسماني روا مي‌داريد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند در روز رستاخيز ميان شما درباره آنچه اختلاف مي‌ورزيد داوري مي‌كند ( و راهياب را ثواب و گمراه را عقاب مي‌دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي عاقل ! ) مگر نمي‌داني خداوند قطعاً مطلع است از همه چيزهائي كه در آسمان و زمين است ( و چيزي از اعمال و اقوال مردم بر او مخفي نمي‌ماند ) و همه چيزها در كتابي ( به نام لوح محفوظ ) ثبت و ضبط است ، و مسلّماً اين كار براي خدا ساده و آسان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كِتَابٍ » : مراد لوح محفوظ است كه همه چيز ، حتي قرآن در آن نوشته شده است ( نگا : انعام‌ / 59 ، حديد / 22 ، بروج‌ / 21 و 22 ) . « يَسِيرٌ » : آسان . كم و ناچيز ( نگا : يوسف‌ / 65 ) .‏

آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَمَا لَيْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَّصِيرٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مشركان بجز خدا چيزهائي را مي‌پرستند كه خدا ( در هيچ يك از كتابهاي آسماني ) دليلي براي پرستش آنها نازل نكرده است ، و از روي علم و آگاهي ( ناشي از عقل هم ) چنين نمي‌كنند ( و بلكه تنها از روي تقليد از آباء و اجداد آنها را پرستش مي‌نمايند و به خود ستم روا مي‌دارند ) و ستمگران را ياري و مددكاري نيست ( اعم از بت و غيربت كه ايشان را در روز قيامت از آتش دوزخ برهاند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سُلْطَاناً » : حجّت و برهان ( نگا : آل‌عمران‌ / 151 ، نساء / 91 و 144 و 153 ) .‏

آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنكَرَ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه آيات واضح و روشن ما بر آنان خوانده مي‌شود ، در چهره‌هاي كافران ، اخم و تخم ( و آثار كينه و خشم ) را خواهي ديد . بلكه ( از شدّت ناراحتي و كينه‌توزي ) نزديك است به كساني حمله‌ور شوند كه آيات ما را بر ايشان مي‌خوانند ( و صداي حق را به گوششان مي‌رسانند ) . بگو : به بدتر از اين ( تنور كينه و خشم تافته از نزول آيات الهي ) شما را خبر دهم و بياگاهانم‌ ؟ ( آن چيز كه بدتر از اين شما را بدحال مي‌كند و مي‌سوزاند ) آتش دوزخ است . آتشي كه خداوند آن را به كافران وعده داده است و بدترين جايگاه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَيِّنَاتٍ » : جمع بيّنة ، واضح و روشن . يعني آشكارا بر عقائد حقه و احكام صادقه و بر بطلان عبادت ايشان دلالت دارند . حال ( ءَايَاتُ ) مي‌باشد . « الْمُنكَرَ » : زشت . مراد اخم و تخم و ترشروئي و چهره درهم كشيدن است . مصدر ميمي است . « يَكادُونَ يَسْطُونَ » : نزديك است پا شوند و حمله‌ور گردند . « النَّارُ » : خبر مبتداي محذوف است و تقدير چنين است : هِيَ النَّارُ . يا اين كه مبتدا و خبر آن ( وَعَدَهَا اللهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ) است . « الْمَصِير » : جايگاه ( نگا : نساء / 97 و 115 ) .‏

آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئاً لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي مردم ! مثلي زده شده است ( با دقّت ) بدان گوش فرا دهيد . آن كساني را كه بغير از خدا به كمك مي‌خوانيد و پرستش مي‌نمائيد ، هرگز نمي‌توانند مگسي را بيافرينند ، اگر هم همگان ( براي آفرينش آن ) دست به دست يكديگر دهند . حتي اگر هم مگس چيزي را از آنان بستاند و برگيرد ، نمي‌توانند آن را از او بازپس گيرند و برهانند . هم طالب ( كه مگس ناچيز است ) و هم مطلوب ( كه بتان سنگي و يا معبودان دروغينند ) درمانده و ناتوانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَثَلٌ » : ضرب‌المثل ( نگا : بقره‌ / 26 ) . « تَدْعُونَ » : به كمك مي‌طلبيد و به فرياد مي‌خوانيد . پرستش مي‌كنيد . « الَّذِينَ » : كساني كه . در اينجا بيشتر مراد بتها است . « لا يَسْتَنقِذُوهُ » : آن را نمي‌توانند برگردانند و برهانند .‏

آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان خداي را آن گونه كه بايد بشناسند نشناخته‌اند ( چرا كه سنگها و ديگر آفريدگان عاجز و ضعيف را همتاي خدا مي‌سازند ) . به حقيقت خدا توانا ( برهر كاري و ) چيره ( بر هر چيزي ) است . ( چرا كه همه كائنات را آفريده‌است . او همچون بتان و معبودان دروغين نيست كه بر آفرينش مگسي توانائي ندارند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا قَدَرُوا » : نشناخته‌اند ( نگا : انعام‌ / 91 ) .‏

آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند از ميان فرشتگان پيام‌آوراني ( همچون جبرئيل ) را برمي‌گزيند ( و به سوي انبياء گسيل مي‌دارد ) و هم از ميان انسانها پيغمبراني ( همچون موسي و عيسي و محمّد ) را ( برمي‌گزيند و به سوي مردم مي‌فرستد ، و از كار همه آنان باخبر است ) چرا كه خداوند شنوا و بينا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَصْطَفَيا » : برمي‌گزيند . « مِنَ الْمَلآئِكَةِ رُسُلاً » : انتخاب فرشتگان براي ابلاغ وحي به پيغمبران و كارهاي ديگر جز آن است ( نگا : فاطر / 1 ، انعام‌ / 61 ) .‏

آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند مي‌داند آنچه را در پيش روي آنان است ( كه حال و آينده ايشان است ) و مي‌داند آنچه را كه در پشت سر آنان است ( و گذشته ايشان است ) و همه كارها به خدا بازگردانده مي‌شود ( و مرجع كلّيّه امور او است و همگان در برابرش مسؤول مي‌باشند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَعْلَمُ مَا بَيْنَ . . . » : ( نگا : بقره‌ / 255 ) . « تُرْجَعُ الأمُورُ » : ( نگا : بقره‌ / 210 ) .‏

آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! ( براي آفريدگار خويش ) ركوع ( و كرنش بريد ، ) و سجده كنيد ( و به خاك افتيد ، ) و پروردگار خود را پرستش نمائيد و كارهاي نيك انجام دهيد ، تا اين كه رستگار شويد .‏
‏توضيحات : ‏
‏« إرْكَعُوا وَ اسْجُدُوا » : اشاره به اقامه نماز است . « لَعَلَّكُمْ » : تا اين كه شما .‏
آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ‏
‏ترجمه : ‏
‏و در راه خدا جهاد و تلاش كنيد آن گونه كه شايسته جهاد و بايسته تلاش در راه او است ( تا در ميدان جهاد اصغر كه نبرد با دشمنان دين است ، و در پهنه جهاد اكبر كه مبارزه با نفس امّاره است ، پيروز گرديد ) . خدا شما را ( از ميان مردم براي ياري دين خود ) برگزيده است ( و به شما شخصيّت و عظمت بخشيده است ) و در دين كارهاي دشوار و سنگين را بر دوش شما نگذاشته است ( و بلكه تكاليف و وظائفي مقرّر نموده است كه با فطرت سالم هماهنگ و با توان انساني سازگار است . اين دين همان ) آئين پدرتان ابراهيم است . خدا شما را قبلاً ( در كتابهاي پيشين ) و در اين ( واپسين كتاب ) مسلمين ناميده است ( و افتخار تسليم در برابر فرمانهاي الهي را به شما داده است و شما را الگو و اسوه حسنه ملّتهاي ديگر كرده است ) تا پيغمبر ( با شهادت عملي خود ) گواه بر شما باشد ( و در روز قيامت رفتار و كردارش مقياس سنجش اعمال شما مسلمانان گردد ) و شما هم ( با شهادت عملي خود ) گواه بر مردمان باشيد ( و رفتار و كردارتان به عنوان امت نمونه ، محكّ سنجش اعمال سايرين ، و الگوي بارز خداپرستان راستين گردد ) . پس ( براي حصول اين منظور ) نماز را بخوانيد و زكات مال به در كنيد و به خدا چنگ زنيد كه سرپرست و ياور شما او است ، و چه سرور و ياور نيك و چه مددكار و كمك‌كننده خوبي است !‏

‏توضيحات : ‏
‏« إجْتَبَاكُمْ » : شما را براي نصرت دين و پيروزي آئين خود برگزيده است . « حَرَجٍ » : ضيق . مشقّت ( نگا : مائده‌ / 6 ، اعراف‌ / 2 ) . « مِلَّةَ » : دين . آئين . برابر قاعده اِغراء ، مفعول به فعل محذوفي است و تقدير چنين است : إلْزَمُوا مِلَّةَ . . . إِتَّبِعُوا مِلَّةَ . يا بدل از محلّ جار و مجرور ( فِي‌الدِّينِ ) است كه منصوب به ( مَاجَعَلَ ) است . « أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ » : خدا ابراهيم را پدر امت محمّد ( ناميده است با وجود اين كه همگان از نسل او نيستند . اين بدان خاطر است كه ابراهيم نياي رسول خدا بوده و او هم از لحاظ شفقت و رحمت همچون پدر امت خويش است ( نگا : بقره‌ / 128 ، توبه‌ / 128 ) . « هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ » : خدا شما را مسلمان ناميده است . مراد از ( هُوَ ) خدا است ، به دليل اين كه : في هذا ، يعني در اين كتاب كه قرآن است ، ابراهيم كاري و دخالتي ندارد . همچنين فاعل افعال ( إِجْتَبَاكُمْ ) و ( ماجَعَلَ ) خدا است . « مِن قَبْلُ » : مراد در كتابهاي آسماني پيشين و از جمله توسّط ابراهيم . « فِي هذا » : در اين كتاب كه قرآن است . « لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَدَآءَ عَلَي النَّاسِ » : مراد شهادت عملي است ( نگا : بقره‌ / 143 ) . يعني : پيغمبر اسوه و الگوي شما امت محمّدي است ، و شما امت محمّدي هم اسوه و الگوي مردم جهانيد . چرا كه محمّد پيغمبر نمونه و شما نيز با داشتن والاترين آئين مقياس و الگوئي براي سنجش شخصيّت و فضيلت در ميان همه امتها هستيد . لذا پيدا است كه چه مسؤوليّت بزرگ و وظيفه سترگي بر عهده ما پيروان محمّد است . پروردگارا به ما اين توفيق و سعادت مرحمت فرما كه سراپا تسليم فرمان تو ، و با چنگ زدن به قرآن ، مردمي نمونه باشيم .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره حج / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 02:22:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره انبياء / تفسیر نور

آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( زمان ) محاسبه مردمان ( كفرپيشه چون قريش بسيار ) بديشان نزديك است در حالي كه آنان غافل ( از هول و هراس آن ) و روي‌گردان ( از ايمان بدان ) مي‌باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حِسَابُهُمْ » : محاسبه ايشان . مراد زمان حساب و كتاب گرفتن از آنان است كه قيامت است . ( نگا : قمر / 1 )‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مَّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هيچ بخش تازه‌اي از قرآن ( و اندرز جديدي ) از سوي پروردگارشان بديشان نمي‌رسد مگر اين كه آن را به شوخي مي‌شنوند و به بازي مي‌گيرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذِكْرٍ » : قرآن ( نگا : حجر / 9 ) . پند و اندرز . « مُحْدَثٍ » : تازه . صفت ( ذِكْرٍ ) است .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آنان در حالي هستند كه ) دلهايشان غافل است ( از انديشيدن درباره آن ) . چنين ستم‌پيشگاني گفتگوهاي درِگوشي ( خود را كه براي توطئه عليه پيغمبر و قرآن انجام مي‌دادند ) پنهان مي‌داشتند ( و به همديگر ) مي‌گفتند : مگر اين ( شخص كه ادّعاي پيغمبري مي‌كند ) انساني همچون شما نيست‌ ؟ ( حال كه او بشر عادي و همسان با شما است و كلام جادوئي دارد ) آيا به سراغ جادو مي‌رويد ( و آن را مي‌پذيريد ) گرچه مي‌بينيد ( كه جادو است‌ ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لاهِيَةً » : غافل و بي‌خبر . « أَسَرُّوا » : پنهان داشتند و پوشيدند . « الَّذِينَ » : بدل ضمير ( و ) است يا فاعل است و از باب : « أَكَلُونِي الْبَرَاغِيثُ » : است . « أَسَرُّوا النَّجْوَيا » : جنبه مبالغه در پنهان داشتن دارد . « هَلْ هذا » : استفهام انكاري است . « أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ » : آيا به سراغ سحر مي‌رويد ؟ آيا سحر را مي‌پذيريد ؟‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خدا پيغمبر را از سخنان پنهاني و توطئه‌هاي نهاني ايشان بياگاهانيد ، و او بديشان ) گفت : پروردگارم مي‌داند سخني را كه در آسمان و سخني را كه در زمين گفته شود ؛ چرا كه او شنواي ( هر گفتاري و ) آگاه ( از هر كرداري ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَالَ » : پيغمبر گفت .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ستمكاران كفرپيشه به اين هم اكتفاء نمي‌كنند كه مي‌گويند : محمّد انسان عادي است و پيغمبر نبوده ، و قرآن هم جادوئي بيش نيست ) بلكه مي‌گويند : ( قرآن ) خوابهاي آشفته و پراكنده‌اي بيش نيست ، نخير او اصلاً آن را از پيش خود ساخته است ( و به خدا نسبت داده است ) ، نخير اصلاً او شاعري است ( و قرآن مجموعه‌اي از تخيّلات شاعرانه خودش مي‌باشد . اگر وي راست مي‌گويد كه فرستاده خدا است ) پس او معجزه‌اي را به ما ارائه دهد كه ( از جنس معجزاتي باشد كه ) پيغمبران پيشين ( از خود نموده و ) با آن فرستاده شده‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَلْ » : بلكه . اين واژه براي گسيختن از موضوعي و پرداختن به موضوع ديگري به كار مي‌رود . « أَضْغَاثُ أَحْلامٍ » : خوابهاي آشفته و پريشان ( نگا : يوسف‌ / 44 ) . « ءَايَةٍ » : معجزه حسي و مادي مراد است ( نگا : طه / 133 ) .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مردمان پيشيني كه قبل از ايشان بوده‌اند ( و تقاضاي معجزات گوناگون نموده‌اند ) هر كدام كه ايمان نياورده‌اند نابودشان كرده‌ايم . ( قبلاً هم مشيّت خدا بر اين تعلّق گرفته است كه مادام تو در ميان قريش باشي ، خدا ايشان را به عذابي گرفتار نكند كه مايه نابوديشان گردد ) . مگر آنان ايمان مي‌آورند ؟ ! ( ممكن نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَرْيَةٍ » : آبادي . مراد مردمان آبادي است . « مِن قَرْيَةٍ » : برخي حرف « مِنْ » را دالّ بر عموم نفي مابعد دانسته‌اند . يعني : هيچ كدام از ملّتهاي پيشيني كه درخواست معجزه كرده‌اند ايمان نياورده و در نتيجه نابود شده‌اند . ولي بهتر است ( مِنْ ) تبعيضيّه بشمار آيد . به هر حال خدا چنين معجزه‌اي بديشان نمي‌نماياند ، چرا كه حتماً ايمان نمي‌آورند و در نتيجه نابود مي‌شوند . خداوند هم پيشتر خواسته است كه عذاب استيصال دامنگير اين ملّت نشود ( نگا : أنفال‌ / 33 ) .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( تنها تو نيستي كه پيغمبري ، و در عين حال انسان . بلكه ) پيش از تو جز مرداني را برنينگيخته‌ايم كه بديشان ( دين آسماني را ) وحي كرده‌ايم . از ( اهل علم و ) آشنايان به كتابهاي‌آسماني بپرسيد اگر اين را نمي‌دانيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رِجَالاً » : مردان . مراد اين است كه پيغمبران همه انسان بوده و از ميان مردان برگزيده شده‌اند ؛ نه زنان . « الذِّكْرِ » : مراد كتابهاي آسماني پيشين است ( نگا : أنبياء / 105 ) . دانش و آگاهي . « أَهْلَ الذِّكْرِ » : آشنايان به كتابهاي آسماني پيشين . آگاهان و فرزانگان .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لَّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا خَالِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما پيغمبران را به صورت كالبدهائي كه غذا نخورند نيافريده‌ايم ( بلكه آنان انسان بوده و همچون انسانهاي ديگر خورده‌اند و نوشيده‌اند و زندگي كرده‌اند و مرده‌اند ) و عمر جاويدان هم نداشته‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَسَداً » : مراد كالبد و پيكري است كه مانند فرشتگان به غذا نيازمند نباشد .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاء وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ما به پيغمبران خود وعده داده بوديم كه آنان را از چنگال دشمنان رهائي بخشيم و نقشه‌هايشان را نقش برآب كنيم . آري ما سرانجام ) به وعده وفا كرده‌ايم و صدق آن را بديشان نموده‌ايم و آنان و همه كساني را كه خواسته‌ايم ، نجات بخشيده‌ايم ، و زياده‌روي كنندگان ( در تكذيب و تعذيب پيغمبران ) را نابود كرده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُسْرِفِينَ » : مراد اسراف‌كنندگان در زشتيها و پلشتيها ، و زياده‌روي كنندگان در تكذيب و تعذيب مؤمنان و انبياء است .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما برايتان كتابي ( به نام قرآن ) نازل كرده‌ايم كه وسيله بيداري و آوازه و بزرگواري شما است . آيا نمي‌فهميد ( كه سود و عظمتتان در چيست‌ ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِيهِ ذِكْرُكُمْ » : در اين كتاب شرف و عظمت شما نهفته است . آوازه و شهرت شما را پاس مي‌دارد . مايه بيداري و وسيله هوشياري شما است .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْماً آخَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بسيار بوده است كه ( اهالي ) آباديهاي ستمگري را ( به سبب كفرشان ) نابود كرده‌ايم و پس از ايشان ، گروههاي ديگري را روي كار آورده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَصَمْنَا » : در هم شكسته‌ايم . مراد هلاك كردن و نابود ساختن است .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان هنگامي كه عذاب ما را احساس كرده‌اند ، ناگهان پاي به فرار گذاشته‌اند ( و براي نجات خويش همچون چهارپايان به اين سو و آن سو گريخته‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَحَسُّوا » : احساس كرده‌اند . پي برده‌اند . اين قسمت ، تفصيل بخش اجمالي سابق است . چرا كه احساس ، پيش از هلاك است . « بَأْسَنا » : عذاب ما . « يَرْكُضُونَ » : از ماده ( ركض ) به معني تند دويدن ، اسب را تاختن ، و پا بر زمين كوبيدن است ( نگا : ص‌ / 42 ) .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( امّا به عنوان تمسخر و استهزاء بديشان گفته شده است : ) نگريزيد و باز گرديد به سوي زندگاني پرناز و نعمتي كه در آن بسر مي‌برديد و به سوي كاخها و قصرهاي پرزرق و برقتان ! شايد ( خدمتگزاران و اطرافيانتان به شما نياز داشته باشند و ) از شما ( كمكي و چيزي ) خواسته شود ( و به رأي و نظرتان محتاج باشند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُتْرِفْتُمْ فِيهِ » : در آن غرق خوشگذراني بوديد ( هود / 116 ) .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مي‌گويند : واي بر ما ! ما ستمگر بوده‌ايم ( و با كفر ورزيدن ، بر خود ستم كرده‌ايم ، و هم اينك به آتش مي‌سوزيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَا وَيْلَنَا » : اي واي بر ما ! تركيبي است كه به هنگام افسوس خوردن و پشيماني بردن گفته مي‌شود .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيداً خَامِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پيوسته اين ، فرياد ايشان خواهد بود ( و « واي بر ما » را تكرار مي‌كنند ) تا اين كه آنان را درويده و فرو افتاده مي‌نمائيم ( و ايشان را از پاي مي‌اندازيم و هلاكشان مي‌سازيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« دَعْوَاهُمْ » : فرياد و صداي ايشان . « حَصِيداً » : درو شده . مراد از پاي انداخته و پي كرده مي‌باشد . « خَامِدِينَ » : خاموش شدگان . مراد هلاك شوندگان و از نفس افتادگان است .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما كه آسمان و زمين و آنچه در ميان آنها است براي بازي و شوخي نيافريده‌ايم ( و بيهوده و بي‌هدف ساخته و پرداخته نساخته‌ايم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لاعِبِينَ » : بازي و شوخي‌كنان . حال ضمير ( نا ) در ( مَا خَلَقْنَا ) است .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْواً لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن كُنَّا فَاعِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به فرض محال ) اگر مي‌خواستيم سرگرمي انتخاب كنيم ، چيزي مناسب خود انتخاب مي‌كرديم ( و لهو و لعب خدايانه‌اي برمي‌گزيديم ) . ما چنين كاري را نمي‌كنيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن لَّدُنَّا » : متناسب با شأن خدايانه خود . « إِن كُنَّا فَاعِلِينَ » : اگر چنين كاري مي‌كرديم . ما چنين كاري نمي‌كنيم . با توجّه به معني دوم ، حرف « إِنْ » : نافيه است ( نگا : مريم‌ / 93 ) .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بلكه ( ما چنين نمي‌خواهيم و ) حق را به جان باطل مي‌اندازيم ، و حق مغز سر باطل را از هم مي‌پاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود مي‌شود . واي بر شما ( اي كافران ) به سبب توصيفي كه مي‌كنيد ( از بي‌هدفي جهان ، و از افترائي كه بر خدا و فرستاده يزدان مي‌بنديد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَقْذِفُ » : پرت مي‌كنيم . مي‌اندازيم . « يَدْمَغُهُ » : جمجمه و مغز سر آن را مي‌شكافد . محو و نابودش مي‌كند . « زَاهِقٌ » : از ميان رونده . مضمحلّ شونده . « أَلْوَيْلُ » : هلاك . عذاب . واي .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از آن او است هر كه و هر چه در آسمانها و زمين است ، ( و لذا تنها شايسته پرستش او است ) و كساني كه در پيشگاه وي هستند ( و مقرّبان درگاه پروردگارند ، يعني فرشتگان ) از پرستش او سر باز نمي‌زنند و خويشتن را بالاتر از عبادتش نمي‌دانند و ( از بندگي شبانه‌روزي خود هرگز ) خسته نمي‌گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَنْ عِندَهُ » : كساني كه در پيشگاه خدايند . مراد فرشتگان مقرّب است كه همچون صاحبان مكانت و منزلت در نزد شاهانند . مراد از پيشگاه خدا هم ، محضر قرب معنوي است . « لا يَسْتَحْسِرُونَ » : خسته و درمانده نمي‌شوند ( نگا : ملك‌ / 4 ) .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شب و روز ( دائماً به تعظيم و تمجيد خدا مشغولند و پيوسته ) سرگرم تسبيح و تقديسند و سستي به خود راه نمي‌دهند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يَفْتَرُونَ » : سست نمي‌شوند و خسته و دلگير نمي‌گردند .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرشتگان مقرّب اين چنين به عبادات مشغولند ، و امّا اينان ) آيا خداياني از ( سنگ و چوب و فلز و ديگر اشياء ) زمين را به خدائي گرفته‌اند كه ( انگار قادرند مردگان را ) زندگي دوباره بخشند ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْ » : آيا ؟ اين حرف براي انتقال از سخني و پرداختن به سخن ديگري است همراه با انكار ( نگا : بقره‌ / 214 ) . « مِنَ الأَرْضِ » : از عَناصِر و اشياء زمين . « يُنشِرُونَ » : زندگي مي‌بخشند . در آخرت مردگان را زنده مي‌كنند .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر در آسمانها و زمين ، غير از يزدان ، معبودها و خداياني مي‌بودند و ( امور جهان را مي‌چرخاندند ) قطعاً آسمانها و زمين تباه مي‌گرديد ( و نظام گيتي به هم مي‌خورد . چرا كه بودن دو شاه در كشوري و دو رئيس در اداره‌اي ، نظم و ترتيب را به هم مي‌زند ) . لذا يزدان صاحب سلطنت جهان ، بسي برتر از آن چيزهائي است كه ايشان ( بدو نسبت مي‌دهند و ) بر زبان مي‌رانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلاّ » : غير از ( نگا : هود / 36 ) . « الْعَرْشِ » : تخت سلطنت جهان . كنايه از عزّت و قدرت و فرماندهي است ( نگا : أعراف‌ / 54 ) . موجود ناشناخته‌اي كه انسان به حقيقت آن پي نمي‌برد ( نگا : حاقّه‌ / 17 ) .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند در برابر كارهائي كه مي‌كند ، مورد بازخواست قرار نمي‌گيرد ( و بازپرسي نمي‌شود ، و كسي حق خُرده‌گيري ندارد ) ولي ديگران مورد بازخواست و پرسش قرار مي‌گيرند ( و در افعال و اقوالشان جاي ايراد و سؤال بسيار است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يُسْأَلُ . . . » : پرسيده نمي‌شود . اعتراض گرفته نمي‌شود .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا آنان غير از يزدان ، معبودهائي را ( سزاوار پرستش ديده و ) به خدائي گرفته‌اند ؟ ! بگو : دليل خود را ( بر اين شرك ) بيان داريد . اين ( قرآن است كه ) راهنماي كساني است كه با من همراهند ( و پسينيان بشمارند ) و اين ( هم تورات و انجيل و ديگر كتابهاي آسماني كه ) راهنماي كساني بوده كه قبل از من مي‌زيسته‌اند ( و پيشينيان ناميده مي‌شوند . هيچ كدام شرك را جائز نمي‌دانند و بلكه مردمان را به توحيد و يكتاپرستي مي‌خوانند . لذا گمان شما در امر شرك ، نه بر عقل و نه بر نقل استوار است ) . اصلاً اغلب آنان ( اين كتابها را انديشمندانه بررسي نكرده‌اند و چيزي از ) حق نمي‌دانند ، و اين است كه ( از يكتاپرستي و ايمانِ ناآلوده به كثافت شرك ) روي گردانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن دُونِهِ » : علاوه از خدا . غير از خدا . « هذا » : اين . مراد وحي يا قرآن و سائر كتابهاي آسماني است . « ذِكْرُ » : تذكّر و رهنمود . يادآور و راهنماي مردم به خدا و دين ( نگا : أعراف‌ / 63 و 69 ، طه‌ / 99 ) .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما پيش از تو هيچ پيغمبري را نفرستاده‌ايم ، مگر اين كه به او وحي كرده‌ايم كه : معبودي جز من نيست ، پس فقط مرا پرستش كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( برخي از كفّار عرب ) مي‌گويند : خداوند رحمان فرزنداني ( براي خود ، به نام فرشتگان ) برگزيده است ( چرا كه ملائكه دختران خدايند ! ) . يزدان سبحان پاك و منزّه ( از اين گونه نقصها و عيبها ) است . ( فرشتگان فرزندان خدا نبوده و ) بلكه بندگان گرامي و محترمي هستند ( كه به هيچ وجه از طاعت و عبادت و اجرا فرمان يزدان سرپيچي نمي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَلَداً » : فرزندان . در اينجا مراد فرشتگان است ( نگا : نحل‌ / 57 ) . واژه « وَلَد » : براي مفرد و مثنّي و جمع و مذكّر و مؤنّث به كار مي‌رود ( نگا : بقره‌ / 116 ) .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان ( آن قدر مؤدب و فرمانبردار يزدانند كه هرگز ) در سخن گفتن بر او پيشي نمي‌گيرند ، و تنها به فرمان او كار مي‌كنند ( نه به فرمان كس ديگري ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ » : چيزي نخواهند گفت تا خدا نگويد و فرمان ندهد . به فرمان او عمل مي‌نمايند و چانه نمي‌زنند و ستيزه نمي‌كنند .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند اعمال گذشته و حال و آينده ايشان را مي‌داند ( و از دنيا و آخرت و از وجود و پيش از وجود و بعد از وجودشان آگاه است ) و آنان هرگز براي كسي شفاعت نمي‌كنند مگر براي آن كسي كه ( بدانند ) خدا از او خوشنود است و ( اجازه شفاعت او را داده است . به خاطر همين معرفت و آگاهي ) هميشه از خوف ( مقام كبريائي ) خدا ترسان و هراسانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَاخَلْفَهُمْ » : ( نگا : بقره‌ / 255 ) . « خَشْيَةِ‌ » : خوف همراه با تعظيم و تكريم و هيبت و رهبت ( نگا : فاطر / 28 ) . « مُشْفِقُونَ » : افراد ترسان . اشخاص برحذر .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هركس از ايشان ( كه فرشتگان و مأموران اجرا فرمان يزدانند ، به فرض ) بگويد غير از خدا من هم معبودي هستم ، سزاي وي را دوزخ مي‌گردانيم . سزاي ظالمان ( ديگري را هم كه با ادّعاء ربوبيّت و شرك به خويشتن ستم كنند ) همين خواهيم داد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن دُونِهِ » : غير از او . به جاي او .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا كافران نمي‌بينند كه آسمانها و زمين ( در آغاز خلقت به صورت توده عظيمي در گستره فضا ، يكپارچه ) به هم متّصل بوده و سپس ( بر اثر انفجار دروني هولناكي ) آنها را از هم جدا ساخته‌ايم ( و تدريجاً به صورت جهان كنوني درآورده‌ايم ) و هرچيز زنده‌اي را ( اعم از انسان و حيوان و گياه ) از آب آفريده‌ايم . آيا ( درباره آفرينش كائنات نمي‌انديشند و ) ايمان نمي‌آورند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَوَلَمْ يَرَ . . . » : آيا نمي‌بينند ؟ آيا نمي‌دانند و آگاهي ندارند ؟ « رَتْقاً » : چسپيده و متّصل . مصدر است و به معني اسم مفعول ، يعني ( مَرْتُوق ) است . « فَتَقْنَاهُمَا » : آن دو را از هم جدا و منفصل كرديم . استعمال فعل مثنّي ( كانَتا ) و ضمير مثنّي ( هُما ) با توجّه به اين است كه مجموعه سماوات يك طرف ، و خود ارض يا زمين يك طرف در مدّنظر بوده است . در اين بخش اشاره گذرائي به آغاز پيدايش جهان شده است . « مِنَ الْمآءِ » : از آب . اشاره به پيدايش حيات در سواحل اقيانوسها و درياها و رودخانه‌ها است . به سبب آب . اشاره به اين است كه قسمت اعظم بدن انسان و حيوان و گياه از آب تشكيل و بدون آب تحوّلات و انفعالات داخلي آنها ناممكن است ، و از سوي ديگر قوام زندگي جانداران بر آب است .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما در زمين كوههاي استوار و ريشه‌داري پديد آورده‌ايم تا زمين انسانها را مضطرب نسازد و توازن آنان را به هم نزند ( و كوهها از فشار گدازه‌ها و گازهاي دروني ، و حركات پوسته زمين ، و از وزش تند بادها ، تا حدّ زيادي جلوگيري كنند ) ، و در لابلاي كوهها راههاي گشادي به وجود آورده‌ايم ، تا اين كه ( پيوند انسانها به وسيله سلسله جبالها از هم نگسلد و به مقصدشان ) راهياب گردند ( و با ديدن اين آثار به ذات آفريدگار پي ببرند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَوَاسِيَ » : جمع رَاسِيَة ، كوههاي استوار و پابرجا . از آنجا كه اين گونه كوهها در زير باهم پيوند دارند ، چه بسا اين واژه اشاره به اين پيوستگي ريشه‌اي كوهها داشته كه اثر عميقي در جلوگيري از لرزشهاي زمين دارد . « أَن تَمِيدَ بِهِمْ » : تا ايشان را نلرزاند و توازنشان را به هم نزند ( نگا : نحل‌ / 15 ) . « فِجَاجاً » : جمع فَجّ ، راه گشاد ( نگا : حجّ‌ / 27 ) . اين واژه مفعول ( جَعَلْنا ) و واژه ( سُبُلاً ) بدل آن است . برخي هم ( فِجَاجاً ) را كه در معني صفت ( سُبُلاً ) است ، حال آن دانسته‌اند ( نگا : نوح‌ / 20 ) . « يَهْتَدُونَ » : راهياب شوند به يكتاپرستي و كمال قدرت و حكمت الهي . راهياب شوند به مصالح و مقاصد زندگي .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفاً مَّحْفُوظاً وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما آسمان را سقف محفوظي نموديم ، ولي آنان از نشانه‌هاي ( خداشناسي موجود در ) آن روي گردانند ( و درباره اين همه عظمتي كه بالاي سرشان جلوه‌گر است نمي‌انديشند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« السَّمَآء » : مراد كواكب و نجوم موجود در گستره فضاي نزديك به ما ، يا به عبارت ديگر ، آسمان دنيا است كه بر اثر تماسك و تجاذب از سقوط محفوظ و مصونند ( نگا : حجّ‌ / 65 ) . يا اين كه مراد از آسمان ، جوي است كه همچون سقفي گرداگرد زمين را فرا گرفته است و آن را در برابر شهابها و سنگهاي سرگردان و اشعّه كيهاني نگاه مي‌دارد و از انهدام حفظ مي‌كند .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا است كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريده‌است و همه در مداري مي‌گردند ( كه او براي آنهاتعيين كرده است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلٌّ » : همه اين چهار چيز . يعني شب و روز و خورشيد و ماه . زيرا شب كه همان سايه مخروطي زمين است ، در گرد زمين دائماً در حركت است ، و نور آفتاب كه به زمين مي‌تابد و روز را تشكيل مي‌دهد ، همانند استوانه‌اي است كه در گرد اين كره پيوسته نقل مكان مي‌كند . بنابراين شب و روز نيز براي خود مسير و مكاني دارند . « فَلَكٍ » : مراد مدار و راه حركت است ( نگا : يس‌ / 40 ) . « يَسْبَحُونَ » : شناورند . در حركتند .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما براي هيچ انساني پيش از تو زندگي جاويدان قرار نداديم ( تا براي تو جاودانگي قرار دهيم . بلكه هر كسي مرده و مي‌ميرد و تو هم مي‌ميري . وانگهي آنان كه انتظار مرگ تو را دارند و با مرگ تو اسلام را خاتمه يافته مي‌دانند ) ، مگر اگر تو بميري ايشان جاويدانه مي‌مانند ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْخُلْدَ » : ماندن هميشگي در دنيا . جاودانگي .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر كسي مزه مرگ را مي‌چشد ( و قطعاً مي‌ميرد ، اعم از پيغمبر و غير پيغمبر . چرا كه زنده جاويد تنها خدا است و بس ) . ما شما را با سود و زيان و بديها و خوبيها ( در زندگي دنيا ) كاملاً مي‌آزمائيم ، و سرانجام به سوي ما برگردانده مي‌شويد ( و جزا و سزاي اعمال خود را دريافت مي‌داريد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَبْلُوكُمْ » : شما را مي‌آزمائيم . يعني همچون آزماينده‌اي شما را مورد آزمايشهاي گوناگون خوشي و ناخوشي قرار مي‌دهيم . « فِتْنَةً » : آزمايش . آزمون . مفعول مطلق است از غير لفظ فعل و براي تأكيد است ( نگا : فرقان‌ / 20 ) .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَهَذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَهُم بِذِكْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ كَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه كافران تو را مي‌بينند ، كاري جز تمسخر و استهزاء تو را ندارند ، ( و خواهند گفت : ) آيا اين همان كسي است كه از خدايان شما عيبجوئي و بدگوئي مي‌كند ؟ ( مگر او را سزد كه چنين گويد و كند ؟ ! ) . و حال اين كه ايشان ( كه نمي‌پسندند از بتان سنگي و بي‌جانشان بدگوئي شود ) به قرآن خداوند مهربان ( و خالق انسان و جهان ) باور ندارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ » : حرف نفي است و به معني ( لا ) است . « هُزُواً » : مسخره . مصدر است و به معني اسم مفعول ، يعني مَهْزُوء مي‌باشد ( نگا : مائده‌ / 57 و 58 ) . « وَهُم بِذِكْرِ . . . » : جمله حاليّه است . در حالي كه خود كافران . « يَذْكُرُ » : عيبجوئي و بدگوئي مي‌كند ( نگا : اسراء / 60 ) . « ذِكْرِ الرَّحْمنِ » : قرآن خداوند مهربان ( نگا : آل‌عمران‌ / 58 ، حجر / 6 و 9 ) . كتابهاي آسماني ( نگا : انبياء / 105 ) . وحي آسماني . ايمان به خدا . « هُمْ » : براي تأكيد ضمير ماقبل است .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن چنان انسان شتابگر است كه انگار ) انسان از شتاب ساخته شده است ( و تار و پود وجودش از عجله فراهم آمده است . انسان هم براي ديدن خير و نعمت ، و هم براي مشاهده شر و نقمت عجول است ) . هرچه زودتر بلا و عذاب خويش را به شما مي‌نمايانم . به شتابم نيندازيد و عجله نكنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خُلِقَ الإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ » : مراد شتابزدگي انسان است ( نگا : اسراء / 11 ) . « ءَايَاتِي‌ » : بلا و عذاب خود . مراد دلائل صدق وعده الهي مبني بر دامنگيري عذاب و عقاب دنيوي و اخروي است . « لا تَسْتَعْجِلُونِ » : با شتاب و عجله از من مخواهيد . از من نخواهيد كه قبل از موعد ، عذاب را برسانم ، يا قيامت را برپا دارم .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مي‌گويند : فرا رسيدن اين وعده ( كه رستاخيز و قيامت نام دارد ) كي خواهد بود اگر ( اي مؤمنان ! در سخن خود ) راستگو هستيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« هذاَ الْوَعْدُ » : مراد وعده عذاب دنيوي و اخرويي است كه پيغمبر و مؤمنان فرا رسيدن آن را به گوش كافران‌ مي‌رساندند .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر كافران خبر مي‌داشتند از آن زماني كه ( قيامت فرا مي‌رسد و به دوزخ مي‌افتند و آتش جهنّم از هر سو ايشان را در بر مي‌گيرد و ) آنان نمي‌توانند آتش را از پس و پيش خود باز دارند و ( از طرف كسي هم ) ايشان ياري نمي‌گردند ، ( اينك چنين سخناني نمي‌گفتند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حِينَ » : مفعول‌به فعل ( يَعْلَمُ ) است . « لا يَكُفُّونَ » : بازنمي‌دارند . نمي‌توانند به دور كنند . « وُجُوهِهِمْ . . . ظُهُورِهِمْ » : مراد از روها و پشت‌ها ، پيش و پس است كه اشهر جوانب و اطراف انسان است ، والاّ آتش از بالا و پائين و راست و چپ و روبرو و پشت سر و بالاخره از درون و بيرون ، دوزخيان را در برمي‌گيرد ( نگا : عنكبوت‌ / 54 و 55 ، هُمَزه‌ / 6 و 7 ) .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ بَلْ تَأْتِيهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قيامت با اطّلاع قبلي فرا نمي‌رسد و ) بلكه ناگهاني به سراغ ايشان مي‌آيد و آنان را مات و مبهوت مي‌كند و توانائي دفع و برگرداندن آن را نخواهند داشت و ديگر مهلت و فرصت ( توبه و معذرت ) بديشان داده نمي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَغْتَةً » : ناگهاني و سرزده . فُجْأَة . مصدر است و حال و يا مفعول مطلق بشمار است . « فَتَبْهَتُهُمْ » : پس ايشان را به دهشت و حيرت مي‌اندازد . « لاهُمْ يُنظَرُونَ » : ايشان مهلت داده نمي‌شوند .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! اين تنها تو نيستي كه از طرف كفّار مورد استهزاء قرار مي‌گيري . بلكه ) پيغمبران بزرگواري پيش از تو مورد تمسخر قرار گرفته‌اند ، و سرانجام عذابي كه مسخره‌كنندگان بازيچه و شوخي مي‌دانسته‌اند ، ايشان را فرا گرفته و دامنگيرشان گشته است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رُسُلٍ » : پيغمبران عظيم‌الشأن تنوين براي تعظيم و توقير است . « حَاقَ » : دامنگير گشته است . فرا گرفته است ( نگا : أنعام‌ / 10 ) . « سَخِرُوا مِنْهُمْ » : آنان كه پيغمبران را مسخره و استهزاء كرده‌اند .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ مَن يَكْلَؤُكُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : چه كسي مي‌تواند شما را در شب و روز از ( دست عقاب و عذاب ) خداوند مهربان محفوظ و مصون بدارد ؟ ! ( هيچ كسي نمي‌تواند ) . اصلاً ايشان از قرآن ( كه آنان را به ياد خدا و انجام نيكيها و دوري از بديها مي‌اندازد ) روي‌گردان و گريزانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَكْلَؤُكُمْ » : شما را محفوظ و حمايت مي‌كند . از مصدر كلْأ و كِلاءَة ، به معني : رعايت و حمايت و حراست .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُم مِّن دُونِنَا لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنفُسِهِمْ وَلَا هُم مِّنَّا يُصْحَبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا اين كه آنان خداياني دارند كه مي‌توانند ايشان را از ( عذاب ) ما باز و به دور دارند ؟ ! ( اين خدايان ساختگي ) نه خود را مي‌توانند ياري كنند ( و از عذاب بلاي ما برهانند ) و نه ( براي نجات ) از ( عقاب و عذاب ) ما از سوي كسي ياري مي‌گردند و پناه داده مي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن دُونِنَا » : از روياروئي با ما و رهائي از دست ما . « لا يَسْتَطِيعُونَ نصْرَ أَنفُسِهِمْ ، وَ لا هُم مِّنَّا يُصْحَبُونَ » : نه خود را مي‌توانند كمك و ياري كنند ، و نه در برابر ما از سوي كسي بديشان كمك و ياري مي‌شود و از دست عذاب ما پناه داده مي‌شوند . نه خودشان قدرت دفاع از خود دارند ، و نه از سوي ما ياري و مدد مي‌شوند . « يُصْحَبُونَ » : پناه داده مي‌شوند . كمك مي‌گردند . از مصدر ( إصحاب ) به معني پناه دادن و در جوار خود گرفتن .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در برابر كفر كافران ، در رساندن عذاب شتاب نداريم ، و ) بلكه ما اينان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهره‌مند ساخته‌ايم ( و ايشان به جاي شكرگزاري ، به غرور و طغيان خود افزوده‌اند ) تا بدانجا كه عمر طولاني كرده‌اند ( ولي سرانجام آهسته و آرام گرفتار عقاب و عذاب ما شده و مي‌شوند ) . مگر آنان نمي‌بينند كه ( اين نعمت و ملك مي‌رود دست به دست ، و ما از نعمت و قدرت و صحّت و جاه و جلال گروهي مي‌كاهيم ، و بر ثروت و شوكت و عظمت و نعمت گروه ديگري مي‌افزائيم‌ ؟ بلي ! اين جهان و نعمتهايش پايدار نيست و ) ما از زمين ( اينان ) مي‌كاهيم ( و بر زمين آنان مي‌افزائيم ، و قدرت و دولت را ميان مردمان دست به دست مي‌گردانيم ) . آيا ( با اين حال ما غالبيم يا ) ايشان غالبند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَتَّعْنَا » : نعمت داده‌ايم . بهره‌مند و برخوردار كرده‌ايم . اين آيه اشاره به قاعده استدراج دارد ( نگا : اعراف‌ / 182 ) . « أَنَّا نَأْتِي الأرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا » : اشاره به چرخه زندگي است و مراد كاستن از دارائي و توانائي دسته‌اي ، و افزايش بر دارائي و توانائي گروهي است . در اينجا چون مقام تهديد است تنها به كاهش اشاره شده است و از افزايش سخن نرفته است .‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ إِنَّمَا أُنذِرُكُم بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاء إِذَا مَا يُنذَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : ( اي كافران ! من از پيش خود چيزي نمي‌گويم و با سخنان خود شما را بيم نمي‌دهم . بلكه ) شما را با وحي ( و كلام آسماني قرآن ) بيم مي‌دهم . ( اگر در دل سخت شما اثر نمي‌گذارد ، به خاطر آن است كه بر اثر روي‌گرداني از حق ، انگار پرده‌هاي گناه و غرور و غفلت بر گوشهايتان فرو افتاده است و كرتان ساخته است ) و اشخاص كر هنگامي كه بيم داده مي‌شوند ، صدا و ندا را نمي‌شنوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِالْوَحْيِ » : به وسيله وحي و پيام آسماني . « إِذَا مَا » : زماني كه .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَئِن مَّسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِّنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر گوشه ناچيزي از عذاب پروردگارت ( كه از آن بيم داده مي‌شوند ) بديشان برسد ( به فرياد مي‌آيند و ) خواهند گفت : واي بر ما ! ما ستمگر بوده‌ايم ( و با معاصي و كفر بر خود و ديگران ظلم نموده‌ايم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَسَّتْهُمْ » : بديشان رسيد . دامنگيرشان شد . « نَفْحَةٌ » : وزشي . بوئي . مراد كمي و اندكي است .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما ترازوي عدل و داد را در روز قيامت خواهيم نهاد ، و اصلاً به هيچ كسي كمترين ستمي نمي‌شود ، و اگر به اندازه دانه خردلي ( كار نيك يا بدي انجام گرفته ) باشد ، آن را حاضر و آماده مي‌سازيم ( و سزا و جزاي آن را مي‌دهيم ) و بسنده خواهد بود كه ما حسابرس و حسابگر ( اعمال و اقوال شما انسانها ) باشيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمَوَازِينَ » : جمع ميزان ، ترازو . نوع و كيفيّت آن بر ما مجهول است . « الْقِسْطَ » : عدل و داد . مصدر است و براي مبالغه صفت واقع شده و به معني « الْعَادِلَة‌ » : است . « لِيَوْمِ » : در روز . واژه ( لِ ) به معني ( في ) است . « شَيْئاً » : مفعول مطلق است . « مِثْقَالَ » : به اندازه سنگيني . خبر ( كانَ ) است و اسم آن ( الْعَمَلُ ) يا ( الظُّلْمُ ) محذوف است . « خَرْدَلٍ » : دانه خردل . عربها در كوچكي و ريزي به دانه خردل مَثَل مي‌زنند . « أتَيْنَا بِهَا » : آن را حاضر و آماده مي‌سازيم . « حَاسِبِينَ » : حسابرسان . حسابگران . تمييز است .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاء وَذِكْراً لِّلْمُتَّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به موسي و هارون ( كتاب جامعي به نام تورات ) داديم ( كه ) جداسازنده ( حق از باطل بود ) و نوري ( بود كه در ظلمات جهل و ضلالت در پرتو آن به سوي خير و هدايت حركت مي‌شد ) و پند و اندرز پرهيزگاران ( بشمار مي‌آمد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْفُرْقَانَ » : جداسازنده حق و باطل . « ضِيَآءً » : نور . « ذِكْراً » : پند و اندرز . پنددهنده و اندرزگو . عطف ( ضِيَآءً ) و ( نُوراً ) و ( ذِكْراً ) بر همديگر ، از قبيل عطف صفت بر موصوف خود است ( نگا : احزاب‌ / 12 ) .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان كساني كه از پروردگارشان در غيب و نهان مي‌ترسند و از ( شدائد و دادگاهي روز ) قيامت در هول و هراس بسر مي‌برند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِالْغَيْبِ » : در نهان از چشم مردمان ، و در وقت خلوت با خود .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ وَهَذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنَاهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنكِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( قرآن ) پنددهنده پرخير و بركتي است كه ( يادآور خوبيها و نيكيها و همه چيزهائي است كه برايتان مفيد و سودمند باشد و ) آن را ( برايتان ) نازل كرده‌ايم ( همان گونه كه تورات را بر موسي و هارون نازل كرده بوديم ) . آيا شما ( عربها كه اهل بلاغت و فصاحت بوده و افتخار و شهرتتان در گروِ قرآن است ) آن را منكر مي‌شويد و ناشناخته‌اش مي‌گيريد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذِكْرٌ » : قرآن ( نگا : حجر / 6 و 9 ) . پنددهنده ( نگا : انبياء / 36 ) .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما ( وسيله ) هدايت و راهيابي را پيشتر ( از موسي و هارون ) در اختيار ابراهيم گذارده بوديم و از ( احوال و فضائل ) او براي ( حمل رسالت ) آگاهي داشتيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رُشْد » : هدايت راهيابي به خير و صلاح دنيا و آخرت . « مِن قَبْلُ » : از قبل . پيش از موسي و هارون .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن گاه كه به پدرش و قوم خود گفت : اين مجسّمه‌هائي كه شما دائماً به عبادتشان مشغوليد چيستند ( و چه ارزشي دارند ؟ چرا بايد چيزهائي را بپرستيد كه خودتان آنها را ساخته و پرداخته كرده‌ايد ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« التَّمَاثِيلُ » : جمع تِمثال ، مجسّمه‌ها و تنديسها . « لَها » : بر آنها . حرف ( ل ) به معني ( عَلَيا ) است . « عَاكِفُونَ » : مداومان بر طاعت و عبادت و تعظيم و تكريم .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پاسخ دادند و ) گفتند : ما پدران ( و نياكان ) خويش را ديده‌ايم كه اينها را پرستش مي‌كرده‌اند ( و ما از روش و آئين گذشتگانمان دست برنمي‌داريم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَجَدْنَا » : ديده‌ايم و يافته‌ايم . « ءَابَآءَ » : پدران . مراد نياكان و گذشتگان است .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ابراهيم گفت : قطعاً شما و پدرانتان در گمراهي آشكاري بوده و هستيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُبِينٍ » : واضح . روشن و آشكار .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : آيا واقعاً ( معتقدي ) آنچه را به ما مي‌گوئي حقيقت دارد ، يا اين كه ( با ما شوخي مي‌كني و ) جزو افراد ملعبه‌باز و شوخي كننده هستي‌ ؟ ! ( مگر مي‌شود گذشتگان ما در اين كار گمراه بوده باشند ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اللاّعِبِينَ » : شوخي و مزاح‌كنندگان .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ابراهيم بديشان ) گفت : ( من اهل شوخي و مزاح نيستم و آنچه مي‌گويم جدي است . اينها خدايان شما نيستند و ) بلكه پروردگار شما ، پروردگار آسمانها و زمين است . همان پروردگاري كه آنها را آفريده است و من بر اين چيزي كه گفتم از زمره گواهاني هستم كه آگاهند و با دليل و برهان گفته خود را ثابت مي‌نمايند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَطَرَهُنَّ » : آنها را خلق كرده است . بدون مُدِل و نمونه قبلي آنها را آفريده است . « الشَّاهِدِينَ » : گواهان . در اينجا مراد كساني است كه مسأله‌اي براي آنان واضح و آشكار است و براي اثبات آن دليل و برهان كامل دارند . تنها چيزي را خواهند گفت كه مي‌بينند و مي‌دانند .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن گاه ابراهيم آهسته ) گفت : به خدا سوگند ! من نسبت به بتانتان قطعاً چاره‌انديشي مي‌كنم ( و نقشه‌اي براي نابوديشان خواهم كشيد ) وقتي كه پشت بكنيد و برويد ( و براي مراسم عيد بيرون شهر رويد و از آنها دور شويد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لاَكِيدَنَّ » : حتماً نقشه نابودي بتها را مي‌كشم و چاره‌سازي مي‌كنم . « تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ » : هرگاه برويد و پشت كنيد و دور شويد . ( مُدْبِرينَ ) حال مؤكّده است .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلَّا كَبِيراً لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( وقتي كه روز عيد فرا رسيد و مردمان براي انجام مراسم خاصّ آن بيرون شهر رفتند ، ابراهيم به سوي بتها رفت ) و همه آنها را قطعه‌قطعه كرد ، مگر بت بزرگشان را ، تا به پيش آن بيايند ( و از آن چگونگي حادثه و علّت چنين كاري را بپرسند ، و بديشان پاسخ ندهد و بطلان بت‌پرستي برايشان روشن شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جُذَاذاً » : تكّه‌تكّه . قطعه‌قطعه . مصدر است و به معني اسم مفعول . « إلاّ كَبِيراً لَّهُمْ » : مگر بت بزرگتر در مقام يا از لحاظ پيكره را . مگر بت بزرگ مردمان را . « إِلَيْهِ » : مرجع ( ه ) مي‌تواند بت بزرگ باشد ، تا عبرت بگيرند . و نيز مي‌تواند ( ابراهيم ) باشد تا تمام گفتنيها را بگويد .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هنگامي كه به بتخانه برگشتند و چنين وضعي را ديدند ، فرياد زدند و ) گفتند : چه كسي چنين كاري را بر سر خدايان ما آورده است‌ ؟ ( هر كسي اين كار را كرده باشد ) او از جمله ستمگران است ( و بايد كيفر خود را ببيند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ » : مراد اين است كسي كه چنين كرده است ، خويشتن را در معرض هلاك انداخته و به خود و ديگران ستم روا داشته است .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( برخي ) گفتند : جواني از ( مخالفت با ) بتها سخن مي‌گفت كه بدو ابراهيم مي‌گويند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَتيً » : جوان . مرد كامل ( نگا : يوسف‌ / 30 و 36 و 62 ، كهف‌ / 10 و 13 و 60 ) . « يَذْكُرُهُمْ » : به زشتي از آنها ياد مي‌كرد . مي‌گفت كه بلائي بر سر آنها خواهد آورد .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بزرگان قوم ) گفتند : او را در برابر مردم حاضر كنيد تا ( دادگاهي شود و آگاهان ) گواهي دهند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَيا أَعْيُنِ النَّاسِ » : در برابر ديد مردم .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : آيا تو اي ابراهيم ! اين كار را بر سر خدايان ما آورده‌اي‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ابراهيم گفت : چرا از من بازخواست مي‌كنيد ؟ آثار و ابزار جرم بر بت بزرگ هويدا و همراه است ) شايد اين بت بزرگ چنين كاري را كرده باشد ! ( مگر نه اين است كه تبر بر گُرده او است و تنها وي برجاي است و شما آن را مي‌پرستيد و حل مشكلات و رفع بلاها را از آن و از ديگر بتان مي‌خواهيد ؟ ) پس از آنها مسأله را بپرسيد اگر مي‌توانند صحبت كنند . ( چرا كه خدا بايد قادر بر هر چيزي باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَلْ » : بلكه . حرفي است براي ابطال ماقبل خود و اثبات مابعد . « كَبيرُهُمْ » : بزرگ بتهاي ديگر .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان به خود آمدند و به خويشتن گفتند : حقيقه شما ( بت‌پرستان ) ستمگريد ( كه چيزهاي ناتوان و ضعيفي را مي‌پرستيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَرَجَعُوا إِلَيا أَنفُسِهِمْ » : به خود بازگشتند و بيدار گشتند . « فَقَالُوا » : به خويشتن گفتند . برخي به برخي گفتند .‏

آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاء يَنطِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين بيداري روحاني بر اثر اين طوفان رواني ، دقائقي بيشتر طول نكشيد و ) سپس آنان چرخشي زدند و عقب‌گرد كردند ( و گفتند : ) تو كه مي دانستي اينها سخن نمي‌گويند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُكِسُوا عَلَيا رُؤُوسِهِمْ » : گرد سر خود چرخيدند . يعني از حالت اقرار به اشتباه و خطا ، به ستيزه و جدال باطل گرائيدند و هدايت را رها و به ضلالت دست يازيدند .‏

آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيْئاً وَلَا يَضُرُّكُمْ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ابراهيم ) گفت : آيا به جاي خداوند ( جهان و خالق انسان ) چيزهائي را مي‌پرستيد كه كمترين سود و زياني به شما نمي‌رسانند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن دُونِ اللهِ » : به جاي خدا .‏

آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏واي بر شما ! و واي برچيزهائي كه به جاي خدا مي‌پرستيد ! آيا نمي‌فهميد ( كه از اين مجسّمه‌ها و تنديسها كاري ساخته نيست و شايسته پرستش نيستند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اُفٍّ لَّكُمْ » : اف بر شما . بيزارم از شما به سبب كاري كه مي‌كنيد .‏

آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( برخي به برخي رو كردند و ) گفتند : اگر مي‌خواهيد كاري كنيد ( كه انتقام خدايان خود را گرفته باشيد ) ابراهيم را سخت بسوزانيد و خدايان خويش را مدد و ياري دهيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ » : اگر كاري از شما ساخته است . اگر مي‌خواهيد انتقام بگيريد .‏

آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَسَلَاماً عَلَى إِبْرَاهِيمَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آتشي را برافروختند و ابراهيم را در آن انداختند و ) ما به آتش دستور داديم كه اي آتش سرد و سالم شو بر ابراهيم ( و كمترين زياني بدو مرسان ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَرْداً » : سرد . « سَلاماً » : نجات و امان . « بَرْداً وَ سَلاماً » : در اصل به معني « ذاتَ بَرْدٍ وَ سَلامٍ » است .‏

آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان خواستند كه ابراهيم را با نيرنگ خطرناكي نابود كنند ، ولي ما ايشان را زيانبارترين مردم نموديم ( چرا كه نيرنگشان نگرفت و حتّي سبب ذلّت نمرود و نمروديان گرديد و انگيزه ايمان آوردن مردماني گشت ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَيْداً » : نقشه نابودي خطرناك . نيرنگ بزرگ .‏

آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و او و لوط را ( از مكر و كيد كافران ) رستگار و به سرزميني گسيل داشتيم كه ( از لحاظ مادي و معنوي ) پرخير و بركتش براي جهانيان كرده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لُوطاً » : لوط ، برادرزاده يا عموزاده ابراهيم بود . « الأرْض‌ » : مراد سرزمين شام است كه سرزمين حاصلخيز و محلّ زندگي بسياري از انبياء بوده است ( نگا : إسراء / 1 ) و ابراهيم بعد از بابلِ عراِ ، در آنجا زيسته است ( نگا : المصحف الميسّر ) .‏

آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلّاً جَعَلْنَا صَالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به ابراهيم اسحاق و يعقوب را به عنوان ارمغاني عطاء كرديم ، و همه ( افراد مذكور ، يعني ابراهيم و لوط و اسحاق و يعقوب ) را مرداني شايسته و بايسته نموديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَافِلَةً » : عطيّه . ارمغان . مصدري است همچون ( عاقبه ) و ( عافيه ) و مفعول مطلق از غير لفظ فعل خود ، مثل : قَعَدْتُ جُلُوساً . يا حال ( اسحاق و يعقوب ) است ، يا به معني افزون و زياد است و حال ( يعقوب ) مي‌باشد . در اين صورت معني آيه چنين است : ما به ابراهيم برابر دعاي خودش ( نگا : صافّات‌ / 100 ) اسحاق را عطاء كرديم ، و افزون بر آن نوه‌اش يعقوب را بدو بخشيديم ، و . . . يادآوري : اسماعيل نيز فرزند ابراهيم بوده است . در اينجا يادي از او نشده است ، زيرا تولّد او از زن جواني به نام ( هاجر ) مايه تعجّب نيست . ليكن تولّد اسحاق از زني پير و نازا به نام ( ساره ) مسأله شگفتي است ( نگا : هود / 71 و 72 ) .‏

آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما آنان را پيشواياني نموديم كه برابر دستور ما ( مردمان را به كارهاي نيك ، راهنمائي و ) رهبري مي‌كردند ، و انجام خوبيها و اقامه نماز و دادن زكات را بديشان وحي كرديم ، و آنان تنها ما را مي‌پرستيدند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَئِمَّةً‌ » : پيشوايان . مراد انبياء و پيغمبران است . « بِأَمْرِنَا » : به فرمان ما . برابر قوانين و مقرّرات ما . « فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلاةِ وَ إِيتَآءَ الزَّكَاةِ » : « گزاردن نماز » و « دادن زكات‌ » ، ذكر خاصّ بعد از عام است و اشاره به اهمّيّت اين دو كار است .‏

آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ وَلُوطاً آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَت تَّعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و به لوط شناخت ( اسرار اشياء ) و دانش ( سودمند ) عطاء كرديم ، و او را از شهر و دياري كه ( مردمان آن ) كارهاي زشت و پليد انجام مي‌دادند رهائي بخشيديم . آنان مردمان بدي بودند و ( از طاعت خدا و عمل طبع‌پسند ) سركشي مي‌كردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لُوطاً » : مفعول‌به فعل محذوف ( ءَاتَيْنَا ) است كه فعل ملفوظ ( ءَاتَيْنَاهُ ) مبيِّن آن بوده و از نوع اشتغال است . « حُكْماً » : حكمت اسرار اشياء . دستور نبوّت و رسالت . قضاوت و داوري . « عِلْماً » : هرگونه دانشي كه در سعادت و سرنوشت انسان مؤثّر باشد . « الْخَبَآئِثَ » : كثافتكاريها . مراد بيشتر عمل شنيع « لِواط‌ » است ( نگا : هود / 77 - 79 ، نمل‌ / 55 ، عنكبوت‌ / 29 ) . « قَوْمَ سُوءٍ » : مردمان بدكردار و گناهكار و غرق معاصي . « فَاسِقِينَ » : از مصدر فسوق به معني خروج و سركشي از فرمان يزدان سبحان .‏

آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و او را غرق رحمت خود كرديم ، چرا كه او از زمره افراد شايسته و بايسته بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِي رَحْمَتِنَا » : در رحمت خود . به ميان اهل رحمت خود .‏

آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ وَنُوحاً إِذْ نَادَى مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خوب است در اينجا ياد كني ) نوح را ، هنگامي كه پيشتر ( از اينان كه اشاره گذرائي بديشان شد ، ما را ) به فرياد خواند ( و گفت : پروردگارا ! مرا درياب كه من شكست خورده‌ام ، و روي زمين را از وجود كافران پاك گردان . ) و ما هم دعاي وي را پذيرفتيم و او ( و پيروان ) و خاندانش را از ( اندوه فراوان و ) غم بزرگ ( كافران موذي و طوفان وحشتناك ) رهانيديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَادَيا » : ندا داد . به فرياد خواند ( نگا : نوح‌ / 26 ، قمر / 10 ) . « أَهْلَهُ » : خاندانش . پيروانش . « الْكَرْبِ » : غم و اندوه .‏

آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما او را در برابر مردماني كه آيات ما را تكذيب مي‌كردند ، ياري و مدد داديم . آنان مردمان بدي بودند و لذا همه ايشان را ( در طوفان ) غرق كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِنْ » : به معني ( عَلي ) است . يا اين كه براي تعديه ( نَصَرْنَا ) به مفعول دوم بوده و به معني كمك كردن و ادامه آن براي انتقام گرفتن از دشمن است . « ءَايَاتِنَا » : مراد نشانه‌هاي دالّ بر نبوّت و رسالت نوح ، يا آيات آسماني است .‏

آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( و ياد كن ) داود و سليمان را ، هنگامي كه درباره كشتزاري كه گوسفندان مردماني ، شبانگاهان در آن چريده و تباهش كرده بودند ، داوري مي‌كردند ، و ما شاهد داوري آنان بوديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَحْكُمَانِ » : قضاوت و داوري مي‌كردند . « الْحَرْثِ » : زراعت . كشتزار . « نَفَشَتْ » : پخش و پراكنده شدند . در شب چريدند و مايه فساد و تباهي شدند . « شَاهِدِينَ » : گواهان و آگاهان . يادآوري : قصّه قضاوت بدين گونه بود كه گوسفندان شخصي شبانه داخل كشتزار كسي شدند و مايه زيان و ضرري گشتند . داود گفت : گوسفندان در برابر ضرر و زيان وارده به كشاورز داده مي‌شود ، و سليمان مخالف اين رأي بود و گفت : كشاورز از فرآورده گوسفندان استفاده مي‌كند بدان اندازه كه خسارت ديده است سپس گوسفندان به صاحب خود برگردانده مي‌شوند ( نگا : المصحف الميسّر ) .‏

آيه 79
‏متن آيه : ‏
‏ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلّاً آتَيْنَا حُكْماً وَعِلْماً وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هركدام از اين دو راه پيشنهادي ، دادگرانه بود ، ولي ما بهترين راه حل در مسأله ) قضاوت را به سليمان فهمانديم ، و به هريك از آن دو داوري و دانش آموختيم ، و كوهها و پرندگان را در ذكر و تسبيح با داود همراه ساختيم ، و ما ( اين كار را ) مي‌كرديم ( و انجام چنين كارهائي در برابر قدرت ما چيزي نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَهَّمْنَاهَا » : قضاوت و داوري تعليم و تفهيم كرديم . مرجع ( ها ) ( حُكُومَة ) به معني داوري مفهوم از سياق است . « سَخَّرْنا . . . » : ( نگا : رعد / 13 و 15 ، إسراء / 44 ، حجّ‌ / 18 ، سبأ / 10 ) . « وَ سَخَّرْنَا مَعَ . . . » : مراد هم‌آوائي و هم‌صدائي همه چيزهائي است كه دور و بر داود بودند در عبادت و پرستش ، به زبان حال يا قال .‏

آيه 80
‏متن آيه : ‏
‏ وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بدو ساختن زره را آموختيم تا ( اين لباس جنگي ) شما را در جنگها حفظ كند . آيا ( خدا را در برابر همه اين نعمتها ) سپاسگزاري مي‌كنيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« صَنْعَةَ » : ساختن . « لَبُوسٍ » : لباس . در اينجا مراد زره است ( نگا : سبأ / 10 و 11 ) و به تبع آن همه ادوات جنگي . « لِتُحْصِنَكُمْ » : تا شما را از آزار دشمنان در جنگ محفوظ و مصون دارد . اشاره بدين نكته نيز دارد كه اسلحه براي دفاع بايد باشد ؛ نه براي تاخت و تاز . « بَأْسِكُمْ » : جنگ شما با دشمنانتان .‏

آيه 81
‏متن آيه : ‏
‏ وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما باد تند و سريع را فرمانبردار سليمان كرده بوديم تا به فرمان او به سوي سرزميني حركت كند كه پرخير و بركتش ساخته بوديم . و ( اين ، جاي شگفت نيست ، چرا كه ) ما بر هر چيزي آگاه و دانا بوده ( و هستيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَاصِفَة » : تند باد . در اينجا مراد قوي و سريع‌السير است ، امّا خوش‌رَو و بي‌لرزش و آسايش‌بخش ( نگا : ص‌ / 36 ) . امروزه استفاده از جريان و فشار هوا به عنوان وسيله جابه‌جائي و حركت براي همگان روشن و آشنا است . واژه ( عاصِفَة ) حال است . « بِأَمْرِهِ » : به فرمان سليمان . طبق اراده او . « الأرْضِ الَّتِي . . . » : مراد سرزمين شام است كه مَقرّ فرماندهي سليمان بوده است . ولي تنها مسير بادهاي مسخر ، سرزمين مبارك شام نبوده ، و بلكه به هرجا كه سليمان مي‌خواسته است حركت مي‌كردند ( نگا : ص‌ / 36 ) .‏

آيه 82
‏متن آيه : ‏
‏ وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و گروهي از شياطين را ( نيز فرمانبردار سليمان كرده بوديم ) كه براي او ( در دريا جهت استخراج لؤلؤ و مرجان و جواهرات و مواد پرارزش ديگر ) غواصي مي‌كردند و كارهائي جز اين ( از قبيل ساختن كاخها و دژها ) انجام مي‌دادند ، و ما آنان را ( از تمرّد و سركشي در برابر فرمان سليمان و اذيّت و آزار رسانيدن به مردمان ، دور ) نگاه مي‌داشتيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَغُوصُونَ » : غواصي مي‌كردند . به دريا فرو مي‌رفتند . « دُونَ ذلِكَ » : جز اين . غير از آن ( نگا : ص‌ / 37 ) . « كُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ » : ما مراقب اعمال شياطين بوديم و آنان را از تمرّد و اذيّت كردن به دور مي‌كرديم .‏

آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ايّوب را ( ياد كن ) بدان گاه كه ( بيماري او را از پاي در آورده بود ، و در اين وقت ) پروردگار خود را به فرياد خواند ( و عاجزانه گفت : پروردگارا ! ) بيماري به من روي آورده است و تو مهربانترين مهرباناني ( پس بدين بنده ضعيف رحم فرما ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الضُّرُّ » : با ضم ، گرفتاريهائي كه متوجّه ذات انسان مي‌گردد . مانند : بيماري ، لاغري . با فتح ، ضرر و زيان در هر چيز .‏

آيه 84
‏متن آيه : ‏
‏ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏دعاي او را پذيرفتيم و بيماري وي را برطرف ساختيم ، و ( به جاي ) اولاد ( و اموالي كه از دست داده بود ) دو چندان بدو داديم ، محض مرحمتمان ( در حق ايّوب ) و تذكاري ( از صبر و شكيبائي ) براي پرستندگان ( يزدان سبحان ، تا همچون ايّوب شكيبا و اميدوار به لطف و فضل خدا باشند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ » : مراد اعطاي دو چندان فرزندان تازه‌اي است كه جاي خالي فرزندان از دست رفته را پر و جبران كنند . « رَحْمَةً » : لطف و فضل . مفعولٌ‌له است . « ذِكْرَيا » : يادآوري . تذكار .‏

آيه 85
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( همچنين ياد كن براي مردمان ) اسماعيل و ادريس و ذاالكفل را كه جملگي از زمره شكيبايان ( در برابر شدائد زندگي و تكاليف رسالت ) بودند ( و الگوي استقامت و پايمردي بشمار مي‌آمدند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذَا الْكِفْل‌ » : يكي از پيغمبران بني‌اسرائيل است .‏

آيه 86
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما آنان را غرق رحمت خود كرديم ، چرا كه ايشان از زمره شايستگان و بايستگان ( بندگان ما ) بودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا » : آنان را غرق رحمت خود كرديم . ايشان را به بهشت وارد كرديم .‏

آيه 87
‏متن آيه : ‏
‏ وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ياد كن داستان يونس ملقب به ) ذوالنون را در آن هنگام كه ( بر قوم نافرمان خود خشم گرفت و ايشان را به عذاب خدا تهديد كرد و بدون دريافت پيام آسماني ، از ميانشان ) خشمناك بيرون رفت و گمان برد كه ( با زنداني كردن و ديگر چيزها ) بر او سخت و تنگ نمي‌گيريم . ( سوار كشتي شد و كشتي به تلاطم افتاد و به قيد قرعه مسافران و كشتيبانان او را به دريا انداختند و نهنگي او را بلعيد . ) در ميان تاريكيها ( ي سه‌گانه شب و دريا و شكم نهنگ ) فرياد برآورد كه ( كريما و رحيما ! ) پروردگاري جز تو نيست و تو پاك و منزّهي ( از هرگونه كم و كاستي ، و فراتر از هر آن چيزي هستي كه نسبت به تو بر دلمان مي‌گذرد و تصوّر مي‌كنيم . خداوندا بر اثر مبادرت به كوچ بدون اجازه حضرت باري ) من از جمله ستمكاران شده‌ام ( مرا درياب ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذَا النُّونِ » : ماهيدار . صاحب ماهي . مراد يونس است . ( نون ) به معني ماهي بزرگ است و مراد نهنگ يا وال است . « مُغَاضِباً » : خشمگين . خشمناك . خشم يونس بر قوم خود بدين سبب بود كه تبليغ و پندهايش در ايشان تأثير نداشت . اين بود كه خشمگين گرديد و خودسرانه آنان را ترك و به عذاب خدا بيم داد . پس از رفتن او مردمان از كرده خود پشيمان شدند و توبه كردند و دنبالش گشتند و او را نيافتند . وي سوار كشتي شد و راه دريا را در پيش گرفت . در راه ، كشتي متلاطم گرديد . نظر سرنشينان اين بود كه براي سبك‌شدن كشتي ، يكي را به قيد قرعه به دريا اندازند . چند بار قرعه كشيدند و هر دفعه نام او بيرون مي‌آمد . سرانجام وي را به دريا انداختند و ماهي بزرگ به نام نهنگ يا وال او را بلعيد ، و بر اثر دعا خدا او را زنده نگاه داشت و نجاتش داد . بلي ! هركس صادقانه به درگاه يزدان تلگراف دعا زند ، هرچه زودتر پاسخ خود را دريافت مي‌كند . « لَن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ » : بر او سخت و تنگ نمي‌گيريم و وي را به خاطر ترك محلّ خدمت مورد مؤاخذه و تنبيه قرار نمي‌دهيم ، چرا كه ناشكيبائي را اشتباه و لغزش نمي‌دانست . « الظُّلُمَات‌ » : تاريكيهاي شب و دل دريا و اندرون شكم ماهي .‏

آيه 88
‏متن آيه : ‏
‏ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏دعاي او را پذيرفتيم و وي را از غم رها كرديم ، و ما همين گونه مؤمنان را نجات مي‌دهيم ( و در برابر دعاي خالصانه ، آنان را از گرفتاريها مي‌رهانيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَذلِكَ » : اين گونه . به همين شكل . « نُنْجِي‌ » : نجات مي‌دهيم و مي‌رهانيم .‏

آيه 89
‏متن آيه : ‏
‏ وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْداً وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و زكريّا را ( ياد كن ) بدان گاه كه پروردگار خود را به فرياد خواند ( و گفت : ) پروردگارا ! مرا تنها مگذار ( و فرزندي به من عطاء كن كه در زندگي يار و ياور من و پس از مرگ برنامه تبليغ را پيگيري كند . البتّه اگر هم فرزندي وارث من نشد باكي نيست ، چرا كه ) تو بهترين وارثاني ( و باقي پس از فناي مردماني ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَرْداً » : يكه و تنها ( نگا : مريم‌ / 80 و 95 ) . بدون فرزند و وارث ( نگا : مريم‌ / 2 - 15 ) .‏

آيه 90
‏متن آيه : ‏
‏ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما دعاي او را برآورده ساختيم و ( با وجود كبر سن ، فرزندي به نام ) يحيي را بدو بخشيديم ، و ( براي حصول اين مقصود ) همسر ( نازاي ) او را برايش بايسته ( و در خور زاد و ولد ) كرديم ، آنان در انجام كارهاي نيك بر يكديگر سرعت مي‌گرفتند ، و در حالي كه چيزي مي‌خواستند يا از چيزي مي‌ترسيدند ما را به فرياد مي‌خواندند ، ( و در وقت نيازمندي و بي‌نيازي ، و بيماري و سلامت ، و خوشي و ناخوشي ، رو به آستانه ما مي‌كردند و ميان خوف و رجا مي‌زيستند ) و همواره خاشع و خاضع ما مي‌بودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ » : همسرش را براي او بايسته زاد و ولد كرديم . همسرش را برايش زن خوب و پارسائي نموديم . « رَغَباً وَ رَهَباً » : اين دو واژه مصدرند و مي‌توانند حال ، يا مفعولٌ‌له ، و يا مفعولٌ‌فيه باشند . يعني : راغبانه و خائفانه . به خاطر عشق به طاعت و ترس از عقوبت . در زمان رغبت و هنگام رهبت . « كَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ » : همواره از ما مي‌ترسيدند ؛ نه از كس ديگري . پيوسته فرمانبردار و مطيع ما مي‌بودند و تنها براي ما كرنش مي‌بردند . مرجع ضمير ( هم ) و ( و ) مي‌تواند زكريّا و همسرش و يحيي بوده ، يا پيغمبران مذكور در آيات پيشين باشد .‏

آيه 91
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( همراه با قصّه اين پيغمبران و خوبان ، ياد كن سرگذشت مريم ، ) زني را كه ( ازدواج نكرد و ) دامان خويش را ( از آلودگي به بي‌عفّتي ) كاملاً پاك نگاه داشت ، و ما از روح متعلّق به خود در وي دميديم ، و او و فرزندش ( مسيح ) را نشانه بزرگي براي جهانيان قرار داديم . ( چرا كه زني را بدون شوهر حامله كرديم و پسري را بدون پدر ديده به جهان گشوديم ، و تغيير اسباب و مسبّبات را به عنوان دليلي بر قدرت خدايانه خود به مردمان نموديم و متوجّهشان كرديم كه آفريننده قوانين و سنن حاكم بر جهان ، هر وقت كه بخواهد مي‌تواند قوانين و سنن را دگرگون كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَحْصَنَتْ » : مصون و محفوظ داشت . « فَرْجَهَا » : عورت خود را . كنايه از پاكدامني و عفّت است . « أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا » : خود را از آميزش با مرد ، چه از راه حلال و چه از راه حرام ، به دور داشت ، خويشتن را از آلودگي به بي‌عفّتي مصون و محفوظ كرد و عفيف و پاكدامن زيست . « نَفَخْنَا » : مراد از نفخ و دميدن ، پديد آوردن رازي از رازهاي الهي در شكم مريم است كه در پرتو آن حيات جنيني فرزندش عيسي برقرار و بر دوام گردد ( نگا : حجر / 29 ) . « مِن رُّوحِنَا » : از روح متعلّق به خود . مراد از چنين اضافه‌اي بيان عظمت شي‌ء مورد نظر است . به اصطلاح اضافه تشريفيّه است ، همچون : بَيْتُ الله . شَهْرُ الله . صُنْعُ الله ( نگا : نمل‌ / 88 ) . « ءَايَةً‌ » : دليل و نشانه قدرت .‏

آيه 92
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( پيغمبران بزرگي كه بدانان اشاره شد ، همگي ) ملّت يگانه‌اي بوده ( و آئين واحد و برنامه يكتائي دارند ) و من پروردگار همه شما هستم ، پس تنها مرا پرستش كنيد ( چرا كه ملّت واحد ، با برنامه واحد ، بايد روبه خداي واحد كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هذِهِ » : خطاب به همه انسانها در تمام قرون و اعصار است ، و اشاره به مشاراليه ذهني دارد كه طريقت انبياء و ملّت توحيد ، يعني آئين يكتاي اسلام است . يا اشاره به جماعت انبياء دارد . « أُمَّةً » : ملّت و جماعت . دين و آئين . حال است . معني آيه مي‌تواند چنين هم باشد : اين دين ، آئين يكتاي همه پيغمبران و مردمان گذشته و حال و آينده جهان است ، و . . . مراد اتّحاد در اصول دين اسلام است .‏

آيه 93
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( امّا با وجود اين وحدت ملّت و وحدت آئين ، برخيها گوش به رهنمودهاي آسماني نداده و ) كار ( دين و آئين ) خويش را در ميان خود به تفرّقه انداخته و ( مي‌اندازند و گروه گروه شده و مي‌شوند و سرانجام ) همگي به سوي ما برمي‌گردند ( و ما به حساب اعمالشان مي‌رسيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَقَطَّعُوا » : از هم گسيختند ، و انگار هر يك قطعه و تكّه‌اي با خود بردند . « أَمْرَهُمْ » : مراد كار و بار دين انسانها است كه در اصول يكي بوده و توسّط انبياء خدا در طول زمان به مردمان رسانده شده است .‏

آيه 94
‏متن آيه : ‏
‏ فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هركس چيزي را از كارهاي شايسته و بايسته انجام دهد ، در حالي كه ايمان داشته باشد ( به خدا و پيغمبران و برنامه آسماني ) ، تلاش او ناديده گرفته نمي‌شود و ( ناسپاس نمي‌ماند ، و توسّط فرشتگان در نامه اعمالش ) ما قطعاً آن را خواهيم نوشت .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُفْرَانَ » : ناديده گرفتن . پنهان داشتن . مراد بي‌اجر و باطل قلمداد كردن است . « لَهُ » : آن سعي و تلاش را .‏

آيه 95
‏متن آيه : ‏
‏ وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏غيرممكن است كه به سوي ما ( براي حساب و كتاب ) برنگردند مردماني كه آنان را ( در جهان بر اثر كفر و ظلم ) نابود كرده باشيم ( و اين كه همان گونه كه خود گمان مي‌برند مرگ آخرين مرحله زندگي ايشان باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَرَامٌ » : ممتنع . غيرممكن . اين واژه خبر مقدم و ( أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ ) تأويل به اسم مرفوع بوده و مبتدا است . برخي هم ( حَرامٌ ) را به معني ( واجِبٌ ) دانسته‌اند و آيه را چنين معني كرده‌اند : عدم بازگشت به دنيا براي مردماني كه آنان را به جرم گناهانشان نابود كرده‌ايم ، واجب و قطعي است ( نگا : مؤمنون‌ / 99 و 100 ) .‏

آيه 96
‏متن آيه : ‏
‏ حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين نابودسازي بزهكاران و عدم بازگشت ايشان به دنيا ) تا زماني ادامه خواهد داشت كه يأجوج و مأجوج رها مي‌گردند ، و ايشان شتابان از هر بلندي و ارتفاعي مي‌گذرند ( و موجب پريشاني و هرج و مرج در زمين مي‌شوند ، و اين يكي از نشانه‌هاي فرا رسيدن قيامت است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَتّي‌ » : حرف ابتدائيّه بوده و كلام بعد از آن غايت و هدف است . « فُتِحَتْ » : گشوده مي‌شوند . مراد از ميان رفتن سدّ سر راه ايشان ، يا گشايش ابواب فتنه و فساد توسّط آنان است . « يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ » : ( نگا : كهف‌ / 94 ) . « هُمْ » : مراد قبائل بي‌بند و بار يأجوج و ماجوج است . يا اين كه ضمير ( هُمْ ) به مردم برمي‌گردد و معني چنين مي‌شود كه : از نشانه‌هاي فرا رسيدن قيامت يكي شكسته شدن سدّ ذوالقرنين و طغيان يأجوج و مأجوج است ، و دوم روان شدن مردمان از فراز و بلنديهاي زمين به سوي محشر است ( نگا : تفسير المراغي ) . « حَدَبٍ » : زمين بلند و مرتفع . « يَنسِلُونَ » : شتاب مي‌گيرند . تند رهسپار مي‌شوند .‏

آيه 97
‏متن آيه : ‏
‏ وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در اين هنگام ) وعده راستين ( خدا كه روز قيامت است ) نزديك مي‌شود ، و به ناگاه ( آن چنان وحشتي سراسر وجود ) كافران ( را فرا مي‌گيرد كه ) چشمهايشان از حركت باز مي‌ايستد ( و خيره خيره بدان صحنه نگاه مي‌كنند و فريادشان بلند مي‌شود كه ) اي واي برما ! ما از اين ( روز ) غافل بوديم ( و روياروئي با خدا و حساب و كتاب را باور نمي‌كرديم و ) بلكه به خود ستم كرديم ( چرا كه كفر و عناد ورزيديم و خويشتن را براي هميشه بدبخت نموديم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْوَعْدُ » : مصدر است و به معني موعود بوده و مراد رستاخيز و قيامت است . « شَاخِصَةٌ » : خيره شده . مات برده . « شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ . . . » : چشمها باز و خيره و مات ايستاده و پلكها از شدّت خوف به هم زده نشود . ( شاخِصَةٌ ) خبر مقدّم ( أَبْصَارُ ) است .‏

آيه 98
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي كافران ستمگر ! ) شما و چيزهائي كه جز خدا مي‌پرستيد آتشگيره و هيزم دوزخ خواهيد بود . شما حتماً وارد آن مي‌گرديد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَصَبُ » : آتشگيره . هيزم و آنچه براي شعله‌ور شدن و تافتن تنور به داخل آن مي‌اندازند .‏

آيه 99
‏متن آيه : ‏
‏ لَوْ كَانَ هَؤُلَاء آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر اينها معبودها و خداياني بودند ، هرگز وارد دوزخ نمي‌گشتند . ( نه تنها وارد دوزخ مي‌گردند ) حتي همه ( بتها و بت‌پرستها ) در آن جاودانه مي‌مانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلٌّ » : همه معبودها و پرستندگان آنها .‏

آيه 100
‏متن آيه : ‏
‏ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لَا يَسْمَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان در دوزخ ناله غم‌انگيز و گلوگيري دارند و در آنجا چيزي را ( كه مايه سرور و شادي باشد ) نمي‌شنوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زَفِيرٌ » : صدائي كه در گلو شكسته شود و به سبب غم و اندوه با زحمت اداء گردد . « لا يَسْمَعُونَ » : نمي‌شنوند . مراد شنيدن سخنان دل‌انگيز و مايه سرور است ( نگا : اعراف‌ / 44 ) .‏

آيه 101
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كه ( به خاطر ايمان درست و انجام كارهاي خوب و پسنديده ) قبلاً بديشان وعده نيك داده‌ايم ، چنين كساني از دوزخ ( و عذاب آن ) دور نگاه داشته مي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ . . . » : مراد جملگي مؤمنان و اشاره به همه وعده‌هائي است كه خداوند در اين جهان بديشان داده است ( نگا : يونس‌ / 26 ، رعد / 18 ، كهف‌ / 88 ) . « الْحُسْني‌ » : نعمت بزرگ و پاداش نيكو ( نگا : نساء / 95 ، الليل‌ / 6 و 9 ) .‏

آيه 102
‏متن آيه : ‏
‏ لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان حتّي صداي آتش دوزخ را هم نمي‌شنوند و بلكه در ميان آنچه خود مي‌خواهند و آرزو دارند جاودانه بسر مي‌برند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَسِيسَهَا » : صداي آتش . صداي شعله‌ها و تنوره كشيدن آتش .‏

آيه 103
‏متن آيه : ‏
‏ لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هراس بزرگ ( رستاخيز نه تنها ) ايشان را غمگين نمي‌سازد ، و بلكه فرشتگان ( به استقبال آنان مي‌شتابند و براي تبريك و شاد باش ) پذيرايشان مي‌گردند ( و بديشان مي‌گويند : ) اين همان روزي است كه به شما وعده داده مي‌شد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْفَزَعُ الأكْْبَرُ » : بزرگترين هراس و عظيم‌ترين و وحشتناكترين بيم . مراد خوف و هراس روز قيامت است كه به دنبال نفخه دوم پديدار و هويدا مي‌گردد ( نگا : نمل‌ / 87 و 89 ) . « تَتَلَقَّاهُمْ » : پذيره ايشان مي‌گردند و با آنان روياروي مي‌شوند .‏

آيه 104
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاء كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين امر ) روزي ( تحقّق مي‌پذيرد كه ) ما آسمان را درهم مي‌پيچيم به همان صورت كه طومار نامه‌ها در هم پيچيده مي‌شود . همان گونه كه ( نخستين بار سهل و ساده ) آفرينش را سر داديم ، آفرينش را از نو بازگشت مي‌دهيم ( و به شكل ديگري زندگي دوباره مي‌بخشيم و مردمان را براي حساب و كتاب حاضر مي‌آوريم ) . اين وعده‌اي است كه ما مي‌دهيم ، و ما قطعاً آن را به انجام مي‌رسانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَوْمَ » : در روزي . روزي كه . مفعول‌فيه ( لا يَحْزُنُهُمْ ) يا مفعول‌به فعل محذوف ( أُذْكُرْ ) است . « نَطْوِي‌ » : جمع‌ مي‌گردانيم . در هم مي‌پيچيم . « طَيِّ » : جمع گرداندن . در هم پيچيدن . « السِّجِلِّ » : اوراقي كه مطالب را روي آن مي‌نگارند . « لِلْكُتُبِ » : حرف ( لِ ) به معني ( عَلي ) و براي بيان علّت است . يا اين كه لام براي اضافه است . واژه ( كُتُب ) جمع كِتاب و آن به معني مَكتوب است . بنابراين معني ( لِلْكُتُبِ ) چنين مي‌شود : جمع كردن طومار براي نگارش نوشته‌هائي بر آن . جمع كردن طومار و نامه‌ها و نوشته‌ها . « نُعِيدُهُ » : آن را برگشت مي‌دهيم ( نگا : اعراف‌ / 29 ، روم‌ / 27 ) . « وَعْداً » : مفعول مطلق تأكيدي براي فعل محذوف ( وَعَدْنا ) است .‏

آيه 105
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما علاوه بر قرآن ، در تمام كتب ( انبياء پيشين ) نوشته‌ايم كه بي‌گمان ( سراسر روي ) زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد ( و آن را به دست خواهند گرفت ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الزَّبُورِ » : كتابهائي كه براي پيغمبران فرستاده شده است ( نگا : تفسيرالمراغي ، و نمونه ) . كتاب مزامير داود . « مِن بَعْدِ » : واژه ( بَعْدِ ) مي‌تواند براي ترتيب بياني باشد ؛ نه ترتيب زماني . يعني : علاوه بر . يا اين كه زماني باشد . يعني : پس از . « الذِّكْرِ » : قرآن ( نگا : آل‌عمران 58 ، حجر / 6 و 9 ) . كتب انبياء به ويژه تورات ( نگا : انبياء / 7 و 24 و 48 و 50 ) . « الصَّالِحُونَ » : شايستگان . شايسته از لحاظ علم و عمل ، قدرت و قوّت ، اداره مملكت و درك اجتماعي ، ايمان و تقوا ، و غيره ( نگا : اعراف‌ / 128 ، نور / 55 ) . معني آيه مي‌تواند چنين نيز باشد : ما ، در زبور بعد از تورات ، چنين نوشتيم كه اين زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد . يادآوري : بعضي واژه ( الأرْض ) را زمين بهشت ، و صلاح را تقوا و پرهيزگاري مي‌دانند ( نگا : مريم‌ / 63 ، زمر / 74 ) .‏

آيه 106
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغاً لِّقَوْمٍ عَابِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( سخن براي مفهوم قانون زندگي دنيوي ، و آگاهي از سرنوشت حيات اخروي ، ) مردمان عبادت‌پيشه را كافي و بسنده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هذا » : اين نكته كه چه كساني حكومت زمين را به دست مي‌گيرند ، يا آخرت را فراچنگ مي‌آورند . تمام وعد و وعيدها و سرگذشت و سرانجام ملّتهائي كه در اين سوره آمده است . « بَلاغاً » : كفايت و بسندگي . مايه درك موضوع و سبب رسيدن به هدف . نيل به مقصود .‏

آيه 107
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانيان نفرستاده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ » : رحمت براي جهانيان . وجود پيغمبر خاتم سبب سعادت دو جهان مردمان است . چرا كه عمل به آئين و برنامه‌اي كه او با خود آورده است ناكاميها و بدبختيها و بيدادگريها و تباهكاريها را پايان مي‌دهد ، و سرانجام منتهي به حكومت صالحان با ايمان بر معموره جهان خواهد شد ، و در پايان آنان را به نعمت جاويد و سرمدي آخرت نائل خواهد كرد .‏

آيه 108
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : ( اصل دعوت من اين است : ) به من وحي مي‌شود كه معبود شما يكي بيش نيست ( و بقيّه چيزهاي ديگري كه به من وحي مي‌گردد ، تابع همين اصل اساسي توحيد است ) . حال كه چنين است ، آيا شما تسليم ( خداوند يگانه ) مي‌گرديد ( و بتهاي سنگي و معبودهاي طاغوتي را كنار مي‌گذاريد ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّمَآ إِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ » : خدا و معبودتان تنها خداي يگانه و معبود يكتائي است و بس . جمله نائب فاعل ( يُوحي ) است . « مُسْلِمُونَ » : گردن‌نهندگان . تسليم‌شوندگان . مراد از پرستش ، تشويق و ترغيب به پذيرش توحيد است .‏

آيه 109
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنتُكُمْ عَلَى سَوَاء وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ( در برابر سخنان روشنگر و سعادت‌بخش تو ) پشت كردند و روي‌گردان شدند ، بگو : همه شما را يكسان ( از مأموريّت خود كه تبليغ رسالت بود ) آگاه كردم و ( چيزي را از كسي پنهان نداشتم . ديگر ) نمي‌دانم آنچه ( درباره پيروزي مؤمنان و شكست كافران ، و حساب و كتاب و بهشت و دوزخ ) به شما وعده داده مي‌شود ، ( فرا رسيدن آن ) نزديك است يا دور .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَاذَنتُكُمْ » : به شما اطّلاع دادم و باخبرتان كردم ( نگا : فصّلت‌ / 47 ) . « عَلَيا سَوَآءٍ » : به طور يكسان . بدون استثناء . « إنْ » : نه ! حرف نفي است .‏

آيه 110
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند مي‌داند سخناني را كه آشكارا مي‌گوئيد ( و طعنه‌ها و تشرهائي كه راجع به اسلام بر زبان مي‌رانيد ) و آنچه را كه ( از بدسگاليها و كينه‌توزيها در دل ) پنهان مي‌داريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْجَهْرَ » : آشكار .‏

آيه 111
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من چه مي‌دانم ، شايد اين ( مهلت و تأخير عذاب ) آزموني براي شما باشد و ( شايد خداوند مي‌خواهد شما را از لذائذ اين جهان براي افزايش گناهان بيشتر ) تا مدّتي بهره‌مند سازد ( و برابر قانون استدراج ، آهسته و آرام مغلوب و مقهورتان گرداند و به دوزختان كشاند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِتْنَةٌ » : آزمون و آزمايش . مراد استدراج است تا بر گناهان خود بيفزايند ( نگا : آل‌عمران‌ / 178 ) . « مَتَاعٌ » : بهره‌مند ساختن . تمتّع و بهره‌مندي ( نگا : بقره‌ / 36 ، آل‌عمران‌ / 14 ) . « إِلَيا حِينٍ » : تا مدّتي كه روزگار زندگي پايان مي‌پذيرد و مرگ فرا مي‌رسد .‏

آيه 112
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ احْكُم بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ‏
‏ترجمه : ‏
‏( پيغمبر پس از مشاهده اين همه دوري و روگرداني مشركان از پذيرش اسلام ، رو به خدا كرد و عاجزانه ) گفت : پروردگارا ! دادگرانه ( ميان من و اينان ) داوري كن ( تا سرانجام ، حال مؤمن و كافر يكسان نباشد . آن گاه روي سخن به مخالفان كرده و اظهار داشت : ) پروردگار همه ما خداوند مهربان است و ( سرتاپاي وجودمان را رحمت الهي فرا گرفته است . و در برابر ) نسبتهاي ناروائي كه ( درباره اسلام و در مورد ذات پاك خدا ) مي‌زنيد ، تنها از او كمك و ياري خواسته مي‌شود .‏
‏توضيحات : ‏‏« اُحْكُمْ » : داوري فرما و كار را يكسره كن . « الْمُسْتَعَانُ » : كسي كه از او استمداد خواسته مي‌شود و طلب ياري و كمك مي‌گردد . « تَصِفُونَ » : بيان مي‌داريد ( نگا : يوسف‌ / 18 و 77 ، انبياء / 18 ) .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره انبياء / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ب.ظ ]




 نکته های کوچک زندگی

 

گاهی فکر میکنی که چون سر کار میری پس داری کوه میکنی و هنر کردی

به مادر و خواهرت یا اگه متاهل باشی به همسرت

نگاه میکنی و میگی خوش بحالشون که خونه دار

هستند و گرفتاری های کاری ندارن …

روزی که جمعه هست خونه باش و به مادر و خواهرت

یا همسرت اجازه نده دست به سیاه و سفید بزنند و خودت تمام کارهای خونه رو انجام بده …

مطمئن باش نظرت درمورد آسون بودن کارهای خونه عوض میشه

ممکنه حتی همین یکروز کار خونه باعث بشه فیلسوف بشی، یا هر چیز دیگه ای

و شاید بتونی فی البداهه این جمله رو بگی :

کار خونه سخت نیست اگه یکی دیگه غیر خودت بخواد انجامش بده …

قاب کن بزن روی دیوار تا هر روز که میای خونه یادت بمونه

باید دستشون رو بخاطر زحماتشون هر روز بوسید …

موضوعات: نکته های کوچک زندگی  لینک ثابت
 [ 02:14:00 ب.ظ ]





باقیات الصالحات است.

شخصی گفت الله اکبر و بعد گفت لا اله الا الله محمد رسول الله و باز گفت سبحان الله و بحمده سبحان الله العظیم.

پس گفت سبحانک ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین این شخص اکنون

70000هفتادهزار نیکی را بدست آورده است و این شخص خود شما هستید.

موضوعات:  باقیات الصالحات است.  لینک ثابت
 [ 02:11:00 ب.ظ ]




قال رسول الله:قبر هر روز پنج مرتبه انسان را صدا میزند:

1- من خانه فقر هستم با خودتان گنج بیاورید.

2-من خانه ترس هستم با خودتان انیس بیاورید.

3-من خانه مارها وعقربهاهستم باخودتان پادزهر بیاورید.

4-من خانه تاریکی هستم با خودتان روشنایی بیاورید.

5-من خانه ریگ هاوخاک ها هستم با خودتان فرش (زیر انداز)بیاورید

1)گنج :لااله الا الله

2)انیس:تلاوت قران

3)پادزهر:صدقه،خیرات

4)چراغ:نماز شب

5)فرش:عمل صالح

موضوعات: قال رسول الله:قبر هر روز پنج مرتبه انسان را صدا میزند:  لینک ثابت
 [ 02:09:00 ب.ظ ]





درباره چهار فرشته مقرب خدا … جبرئيل ، ميكائيل ، عزرائيل ء اسرافيل

**********************************************************************

 

*جبرئیل

جـبرئیل، یکی از چهار فرشته مقرب و برترین آنها و در ادیان ابراهیمی، رابط میان خداوند و پیامبران بشمار می‌آید. این نام تلفظ‌های دیگری چون جبرائیل و جبریل نیز دارد. از جبرئیل به نام‌های فرشته وحی، امین وحی، عقل اول، ناموس اکبر، روح اعظم و … نیز یاد می‌شود. حافظ او را سروش نامیده است.

در تاریخ یهودیت، مسیحیت و اسلام از نقش جبرئیل بسیار نقل شده‌است.
به باور پیروان این دین‌ها، جبرئیل ابراهیم را از آتش نجات داد، موسی را در مبارزه با فرعون حمایت کرد، فرعونیان را در رود نیل مصر غرق کرد، به داوود ساختن زره آموخت، به دانیال نبی تعبیر رؤیا آموخت، زکریا را به زاده شدن یحیی و مریم را به زایش عیسی مژده داد، و قرآن را بر محمد نازل کرد.

بنا به گفته پیروان اسلام او گاهی به صورت واقعی خود و گاهی به شکل جوانی خوشرو به نام دحیه کلبی نزد محمد می‌آمد. او در شب معراج همسفر محمد بود و در منتهای معراج، در سدرةالمنتهی باز ماند و به محمد گفت دیگر اجازه ندارد که پیش رود، و محمد به تنهایی به معراج ادامه داد.

بنا بر بعضی روایات مسلمانان، جبرائیل پنجاه بار بر ابراهیم، چهارصد بار بر موسی، ده بار بر عیسی و بیست و چهار هزار بار بر محمد نازل شده‌است.

شیخ مفید در روایتی آورده‌است: “جبرئیل در میان فرشتگان به شکل مردی میان بالا، سپید پیشانی، سیه چشم، و دارای چهار بال سبز مرصع لؤلؤ است.”
و در حدیث دیگری او دارای ششصد بال مرصع به دُر است.

جبرئیل یکی از چهار فرشته ی مقرب است که وظیفه اش ابلاغ وحی به پیامبران بوده و به او روح الامین، روح القدوس و هاتف نیز گویند و از آن جا که از اندیشه های پنهان آدمی باخبر است ناموس هم نامیده می شود. وی از فرشتگان سبزپوش است. این فرشته به صورت روح به حضرت مریم ظاهر شد و با دمیدن در او باعث باروری وی و تولد حضرت عیسی (ع) گردید از این رو دم جبرئیل کنایه از دم الهی است.
در سفر شب معراج، دهانه ی اسب حضرت محمد (ص) را می کشید و گویی غایشه دار (خادمی که مآمور نگهداری زین پوش اسب مخدوم است. کنایه از خادم مطیع و فرمانبردار که در سفر همراه مخدوم خود باشد.) او بود. هجویری می نویسد: « جبرئیل که چندین هزار سال به انتظار مصلحتی عبادت کرد، خلقتش غایشه داری محمد بود تا شب معراج ستور وی را خدمت کرد.» (کشف المحجوب ، ص 309).

جبرئیل با پر خود چندین شهر را به فرمان خداوند نابود ساخت؛ از جمله شهر قوم لوط و ملک سبا. ( در قصص الانبیاء نیشابوری ص 358 آمده است که سبا شهری بود خوش آب و هوا و با نعمت های فراوان اما مردم آن ناسپاس بودند. خداوند دوازده پیامبر برای هدایتشان فرستاد اما آنان بر پیامبر طغیان کردند و سرانجام خداوند آنان را پراکنده ساخت).

وی صاحب اسبی به نام حیزوم است. حیزوم اسبی از اسب های فرشتگان است که جبرئیل بر آن سوار می شد و در هر جا که سم وی قرار می گرفت سبزه درمی آمد. در تفاسیر آمده است سامری، خاک زمینی را که اسب جبرئیل در روز غرق شدن فرعون بر آن پای نهاده بود، در دهان مجسمه ی زرین گوساله ریخت و گوساله صدا کرد، در آن وقت فرعون هلاک شد. آن زمان جبرئیل سوار بر مادیانی از بهشت آمده بود. در میان لشکر بنی اسرائیل، سامری زیرک بود. چون جمال جبرئیل را شبیه آدمیان دید دانست که جبرئیل است و از بنی اسرائیل و از آدمیان نیست. طاقت نداشت که نزدیک او شود و با وی سخن بگوید، لیکن از زیر سم اسبش مشتی خاک برداشت، چرا که می دانست ستوری که از بهشت باشد معجزه و کرامتی دارد که ستوران دنیا ندارند. پس آن خاک را نگاه داشت تا وقتی که موسی به کوه طور رفت و سامری فرصت یافت.
جبرئیل به صورت دحیه کلبی بر پیامبر ظاهر می شد.دحیه، صحابی مشهور پیامبر، در مدینه به اسلام مشرف شد و در جنگ بدر و احدحاضر بود. این صحابی همان است که نامه ی پیامبر را به سوی هراکلیوس ،قیصر روم برد و بر او عرضه کرد.طبق روایات مورخان اسلام، هراکلیوس آن را پذیرفت و تمایل خود را به دین شریف اسلام نشان داد.وقتی صحابه شکل جبرئیل را از پیامبر سئوال می کردند می فرمودند:« جبرئیل شبیه دحیه است».
ابن عباس و قتاده می گویند:جبرئیل (ع) سلامتی و حسن خلق دارد و بعضی گفته اند: دارای جسمی سالم و دور از آفات است.جبائی گوید: جبرئیل قادر است از هوا عبور کند، از روی هوا می رود و می آید و فرود آمده اوج می گیرد. می گویند: جبرئیل (ع) همیشه به صورت انسان هایی بر حضرت محمد (ص) نازل می شد. حضرت از او خواست به صورت اصلی خودش که آفریده شده بر او نازل شود؛ جبرئیل نیز دوبار خودش را به صورت واقعی اش نشان داد؛ یک بار در زمین و یک بار در آسمان. در زمین، هنگامی بود که حضرت در غار حراء بود که جبرئیل از طرف مشرق بر حضرت ظاهر شد و تمام سطح افق را تا مغرب پوشانید. پیامبر (ص) با دیدن او غش کرد و افتاد. آن گاه جبرئیل (ع) به صورت انسانی ظاهر شد و حضرت را در آغوش گرفت. عبداله بن مسعود گوید: رسول خدا (ص) جبرئیل (ع) را دید در حالی که 600 بال داشت. (ترجمه تفسیر مجمع البیان، مرحوم طبرسی، ج 23 ص 380 )

* میکال این کلمه غیر عربی و غیر منصرف است. این کلمه یک­بار در قرآن کریم (بقره، آیه99) آمده است و به صورت میکائیل و میکاییل نیز تلفظ می­شود. و فرشته روزی است.

حضرت میکائیل علیه السلام یکی از فرشتگان مقرب درگاه الهی است.هر یک از فرشتگان ماموریت خاصی دارند. با توجه به روایات مشخص می شود که حضرت میکائل علیه السلام یک وظیفه خاص دارد که عبارت است از ، ریاست ملائکه ای که مسئول رساندن رزق و روزی به مخلوقات هستند. (1)

در مورد ماموریت حضرت میکائیل علیه السلام در روایات آمده است که:

پیامبر می فرمایند : … أَمَّا مِيكَائِيلُ فَصَاحِبُ كُلِّ قَطْرَةٍ تَسْقُطُ وَ كُلِّ وَرَقَةٍ تَنْبُتُ وَ كُلِّ وَرَقَةٍ تَسْقُط…(2) صاحب هر قطره بارانی است که می بارد ، هر برگ درختی که رشد می کند و هر برگی که فرو می‌افتد ، میکائیل است.

لذا می توان گفت که وظیفه اصلی حضرت میکائیل علیه السلام ، نظارت بر باران و گیاهان و در واقع مسئول رزق و روزی موجودات است.

اما گاهی حضرت میکائیل علیه السلام با دیگران فرشتگان نیز همکاری دارد. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام فرموند: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ أَرْبَعَةَ أَمْلَاكٍ فِي إِهْلَاكِ قَوْمِ لُوطٍ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ كَرُوبِيل‏. (3) خداوند تبارک و تعالی ، به چهار فرشته ( جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، کروبیل) ماموریت داد که قوم لوط را هلاک کنند.

 

*عزرائیل

عزرائیل که به فرشته مرگ و ملک‌الموت هم معروف است. فرشته‌ای بلند مرتبه‌ است که در دین اسلام و یهود از او نام و سخن به میان آمده‌است.

قرآن واژه عزرائیل را به کار نمی برد و به جای آن ملک الموت به معنی فرشته مرگ به کار رفته است.

* اسرافیل

اسرافیل یا رافائل نام فرشته‌ای بلند مرتبه‌ است که در اسلام و دین یهود از او نام و سخن به میان آمده است.

در اسلام
اسرافیل نام فرشته‌ای از ملائکه مقرب خداوند است که بیشترین شهرت او به نفخ صور، به هنگام برپایی قیامت است.می‌گویند اسرافیل واژه‌ای با ریشه عبرانی است مرکب از” اسراف” یا “سراف” به معنی “بنده"و “ایل"به معنی “خداوند".

در قــرآن کـریـم به نام اسرافیل تصریح نشده است و تنها در روایات، سخن از این فرشته به میان آمده است.در قرآن کریم از نفخ صور، سخن به میان آمده ولی به نام دمنده در آن اشاره‌ای نشده است، اما روایات تفسیری، نام دمندهٔ صور را که در هنگام برپایی قیامت صورت می‌پذیرد اسرافیل ذکر کرده اند،به هر حال اسرافیل در کنار جبرائیل،میکائیل و عزرائیل یکی از چهار ملک مقرب خداوند به شمار می‌آید.

می گویند اسرافیل دارای دو نفخ صور است: با نفخ صور اولی تمام موجودات عالم می‌میرند و جهان به پایان می‌رسد، و با نفح صور دوم موجب زنده شدن و برخاستن مردگان در آخرت می‌شود.

*ماجرای هاروت و ماروت
درباره این دو فرشته که به سرزمین بابل آمدند، افسانه‌ها و اساطیر عجیبی به‌وسیله داستان پردازان ساخته شده و به این دو ملک بزرگ الهی بسته‌اند، تا آنجا که به آنها چهره خرافی داده‌اند، و حتی کار تحقیق و مطالعه پیرامون این حادثه تاریخی را بر دانشمندان مشکل ساخته‌اند. آنچه از میان همه اینها صحیح تر به نظر می‌رسد و با موازین عقلی و تاریخی و منابع حدیث سازگار است، چنین است:

در سرزمین بابل سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی و ایذاء مردم گردیده بود. خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند.
ولی این تعلیمات بالاخره قابل سوء استفاده بود، چرا که فرشتگان ناچار بودند برای ابطال سحر ساحران طرز آن را نیز تشریح کنند، تا مردم بتوانند از این راه به پیشگیری پردازند. این موضوع سبب شد که گروهی پس از آگاهی از طرز سحر، خود در ردیف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت‌هایی برای مردم شدند.
با اینکه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند که این یک نوع آزمایش الهی برای شما است و حتی گفتند: سوء استفاده از این تعلیمات یک نوع کفر است، اما آنها به کارهایی پرداختند که موجب ضرر و زیان مردم شد.

آنچه در بالا آوردیم چیزی است که از بسیاری از احادیث و منابع اسلامی استفاده می‌شود، و هماهنگی آن با عقل و منطق آشکار است؛ از جمله حدیثی که از عیون اخبار الرضا نقل شده، به روشنی این معنی را تأیید می‌کند.

اما متاسفانه بعضی از نویسندگان در این زمینه تحت تأثیر افسانه‌های مجعولی قرار گرفته‌اند، و داستانی را که در افواه بعضی از عوام مشهور است درباره این دو فرشته معصوم الهی ذکر کرده‌اند که: آنان دو فرشته بودند، خداوند آنها را برای این به زمین فرستاد تا بدانند اگر آنها نیز جای انسان‌ها بودند از گناه مصون نمی‌ماندند، و خدا را معصیت می‌کردند، آنها هم پس از فرود آمدن به زمین مرتکب چندین گناه بزرگ شدند؛ و به دنبال آن افسانه ای درباره ستاره زهره نیز ساختند. همه اینها بی اساس و جزء خرافات است، و قرآن از این امور پاک می‌باشد، و اگر تنها در متن آیه ۱۰۲ سوره بقره (در مورد هاروت و ماروت) بیاندیشیم خواهیم دید که بیان قرآن هیچ ارتباطی با این مسائل ندارد.

واژه‌های هاروت و ماروت
نام هاروت و ماروت به عقیده بعضی از نویسندگان ، ایرانی الاصل است. نویسنده‌ای می‌گوید، در کتابی ارمنی با نام هرروت به معنی “حاصلخیزی"و مروت به معنی “بی مرگی” برخورد کرده‌است. او معتقد است که هاروت و ماروت ماخوذ از این دو لفظ می‌باشد.ولی این استنباط دلیل روشنی ندارد.
در اوستا الفاظ هرودات که همان “خرداد"امشاسپند باشد، و همچنین امردات به معنی بی مرگ که همان “مرداد” امشاسپند است به چشم می‌خورد.
دهخدا در لغت نامه خود نیز مطلبی در این زمینه نقل کرده‌است که بی شباهت به معنی اخیر نیست .
و عجیب اینکه: بعضی هاروت و ماروت را دو مرد از ساکنان بابل دانسته‌اند و بعضی حتی آنها را به عنوان شیاطین معرفی کرده‌اند در حالی که آیهٔ مربوطه در قرآن به وضوح این مسایل را رد می‌کند.

موضوعات: درباره چهار فرشته مقرب خدا ... جبرئيل ، ميكائيل ، عزرائيل ء اسرافيل  لینک ثابت
 [ 02:04:00 ب.ظ ]