فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 




گویی که ز صخره ها صدا میاید

آوای خوش خدا خدا میاید

ای خسته دلانِ منتظر گوش کنید

آوای محمد (ص) ز حرا میاید

عید مبعث مبارک

 

موضوعات: گویی که ز صخره ها صدا میاید  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-02-15] [ 10:56:00 ب.ظ ]




از بعثت او جهان جوان شد

گیتى چو بهشت جاودان شد ؛

این عید به اهل دین مبارک

بر جمله مسلمین مبارک …

******************************

السلام علیک یا رسول الله

السلام علیک یا نبی الله

السلام علیک یا خاتم النبیین و سید المرسلین

السلام علیک یا خیر خلق الله

السلام علیک یا اب الزهرا

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

عید مبعث پیامبر اکرم (ص) بر شما مبارک و تهنیت باد …

موضوعات: از بعثت او جهان جوان شد  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ب.ظ ]




هنر حاج ‌آقا داشتن کرامت نبود، تربیت عملی بود/حالات آیت‌الله تهرانی در آخرین فاطمیه

آقای میثم مطیعی با بیان خاطراتی از نحوه آشنایی خود با آیت‌الله تهرانی می‌گوید، برخوردی که مسیر زندگیش را عوض کرده است. می‌گوید: هنر آیت‌الله تهرانی کرامت داشتن نبود، بلکه تربیت عملی بود. .

 

میثم مطیعی از مداحان و ذاکرین اهل بیت(ع) است که سال‌ها در جلسات حضرت آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی مداحی کرده است. او از مؤسسین دفتر حفظ و نشر آثار حاج آقا مجتبی است و اولین مدیر عامل این مؤسسه نیز بوده است . مطیعی هم اکنون دانشجوی دکتری دانشگاه امام صادق و از اساتید همین دانشگاه است.
مطیعی می‌گوید که رسانه‌ای نیست و تاکنون مصاحبه‌ نکرده است. می‌گوید: در این مصاحبه لازم دانسته‌ام تا درباره آیت‌الله تهرانی سخنانی را بگویم، آن هم به دلیل اینکه احساس کردم شاید بشود گوشه مختصری از زوایای زندگی این مرد الهی باز شود. بخش نخست این گفت‌وگو را از نظر می‌گذرانیم:

در مورد نحوه آشنایی‌تان با مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی بفرمایید.
مقدمتاً باید عرض کنم که من شاگرد حاج‌آقا نیستم و به هیچ وجه این عنوان را برای خودم درست نمی‌دانم. من مانند هزاران جوان دیگر از جلسات ایشان بهره‌مند می‌شدم و ارتباط نزدیک بنده با ایشان دو علت دارد: یکی به جهت مؤسسه حفظ و نشر آثار ایشان است و دیگری بحث مداحی در محضر ایشان.
سال 88 بود که نزد یکی از شاگردان حاج آقا رفتم و ایده تشکیل مؤسسه تنظیم و نشر آثار آیت‌الله تهرانی را مطرح کردم و دیدم که دیگران نیز این دغدغه را از قبل داشته‌اند و خود حاج‌آقا هم استقبال کردند. این مؤسسه تشکیل شد و من کوچک‌ترین عضو هیئت مؤسس و اولین مدیر عامل مؤسسه حفظ و نشر آثار حاج‌آقا شدم. با توجه به تمام حساسیت و احتیاط‌های موجود در این کار و نیز با توجه به این‌که این کار قبلاً سابقه نداشت و سخت بود، اما حاج‌آقا اعتماد و محبت زیادی کردند و به ما فرصت آزمون و خطا می‌دادند. حتی در سال 88 یکبار به مؤسسه تشریف آوردند و مواردی را که در مورد آثار مد نظرشان بود، فرمودند و روحیه زیادی به بچه‌ها دادند.
نکته‌ای که راجع به آن روز در یادم مانده این است که چون مطالب ایشان از حساسیت برخوردار بود، قبل از تشریف‌فرمایی ایشان به مؤسسه دوستان صوت جلسات را با دقت فراوان گوش می‌دادند و سپس ویراستاری انجام می‌شد. در واقع ما سعی می‌کردیم با کمترین تغییر در گفتار آن را انتشار دهیم و ساختار جملات ایشان و گرمای لحن ایشان را حفظ کنیم و بعد از مستندسازی آن را انتشار دهیم. حاج‌آقا در این مورد فرمودند اگر نیازی به تغییر است، انجام دهید چون حالت گفتار با نوشتار متفاوت است و آن روز برای ما خاطره خوشی شد. البته مطالب و نکات زیادی از آن جلسه در ذهن دارم.

برخوردی که مسیر زندگیم را عوض کرد…
آشنایی بنده با حاج‌آقا به زمان دانش‌آموزی من برمی‌گردد؛ زمانی که می‌خواستم درباره ادامه فعالیت علمی خودم تصمیمی بگیرم که در آن مقطع خیلی احساسی بود و ممکن بود آینده علمی من را به مخاطره بیندازد. در مسجد جامع بعد از نماز جماعت ظهر و عصر نزد ایشان رفتم و گفتم من استخاره می‌خواهم. ایشان دلیل آن را پرسیدند و من یادم است که حاج‌آقا بعد از فهمیدن علت استخاره با من خیلی تند برخورد کردند و استخاره هم نکردند و به من فرمودند کدام راه را انتخاب کنم. من دانش‌آموز بودم و سنی نداشتم. بعد از رفتن ایشان خیلی بغض کردم و به قول معروف حالم خیلی گرفته شد. در عالم بچگی خودم این نیت را داشتم که بروم و به حاج‌آقا بگویم شما که استاد اخلاق هستی، این چه طرز برخورد است؟
اما این برخورد مسیر زندگی من را عوض کرد و اعتقاد دارم ایشان می‌دانستند در هر مقطعی با هرکسی چگونه برخورد کنند و من هر زمان یاد برخورد ایشان می‌افتم، تکان می‌خورم و این برخورد به مرور باعث محبت من به ایشان شد. من توفیق داشتم که در جلسات ایشان شرکت می‎کردم و برای دیدن ایشان به مسجد جامع می‌رفتم. این دیدارها برای من نکته‌های زیادی را دربرداشت. ایشان را نگاه می‌کردم و به صورت پنهانی پشت سر ایشان راه می‌رفتم، چون ایشان اجازه چنین کاری را نمی‌دادند.

از ویژگی‌های بارزی که در آیت‌الله تهرانی سراغ دارید بفرمایید. از توصیه‌های خاصی که به شما کرده بودند.
یکی از ویژگی‌های بارز ایشان آن بود که خیلی دلسوز بودند و اگر اطرافیان ایشان مشکلی برایشان پیش می‌آمد، با دلسوزی برخورد کرده و راهکاری می‌دادند و طوری برخورد می‌کردند که خود این برخورد اجازه صحبت برای مراحل بعدی را نیز می‌داد و این توصیه‌های ایشان دو ویژگی داشت: اول آنکه این توصیه‌ها کاربردی بود و دیگر آنکه در محدود شرع بود. ایشان از محور معارف ثقلین بیرون نمی رفتند و همیشه از آیات و روایات استفاده می‌کردند و از خودشان چیزی را نمی‌گفتند.

توصیه‌ای جامع از آیت‌الله تهرانی برای فرزنددار شدن
روزی برای گرفتن دستورالعملی برای فرزنددار شدن نزد ایشان رفتم، ایشان با اشاره به روایات وارده از اهل بیت علیهم السلام که اگر بنده‌ای حاجت خود را بین دو صلوات بخواهد مستجاب است فرمودند: بعد از هر نماز فریضه یومیه، ابتدا صلوات بفرستید بعد یکبار استغفار کنید و بعد دوباره صلوات بفرستید بعد از آن به فارسی این دعا را بکنید. بگویید: «خداوندا اولاد من را سالم، صالح، خوش‌روزی، خوش‌قدم و عاقبت به خیر قرار بده» و بعد دوباره صلوات بفرستید. حاج‌آقا می‌گفتند: من برای همه فرزندانم این کار را انجام داده‌ام. در واقع چیزی را به دیگران توصیه می‌فرمودند که خود مقید بودند.
حاج‌آقا یک‌بار فرمودند این دعا که «خداوندا اولاد من را سالم، صالح، خوش‌روزی، خوش‌قدم و عاقبت به خیر قرار بده» جمع تمام روایات است. من بعداً بررسی کرده و دیدم که واقعاً همین است. ایشان فرمودند اگر این پنج دعا را انجام دهید دنیا و آخرت را باهم جمع کرده‌اید، من خودم این کار را برای فرزندانم انجام داده‌ام و به شما هم می‌گویم.ایشان در این زمینه همچنین به تغذیه خیلی دقت داشتند و می‌گفتند که مادر برای تغذیه خود باید خیلی دقت کند که در هرجایی هر چیزی را نخورد.

نمی‌گذارم پولی در این جلسه وارد شود که گوش و چشم مردم را ببندد
آن چایی‌ای که ما در جلسات اخلاق حاج‌‌آقا مجتبی تهرانی می‌خوردیم، واقعاً گواراترین و حلال‌ترین چایی بود که در عمرمان می‌خوردیم. جلسات معدودی در ایام سال را شام می‌دادند و آن شام لذت‌بخش‌ترین غذاها بود. دیگران خیلی دوست داشتند برای ظاهر و شکل مجالس خرج کنند، اما ایشان می‌فرمودند نمی‌گذارم پولی در این جلسه وارد شود که گوش و چشم مردم را ببندد و با خوردن آن مردم از شنیدن معارف الهی محروم شوند.
بار دیگری برای همین بحث فرزند دارشدن محضر ایشان رفتم. در واقع چند ماهی مانده بود تا فرزندم به دنیا بیاید. در آنجا باز سفارشاتی راجع به تغذیه کردند و گفتند مواظب باشید همسرتان جایی نرود که غذا شبهه‌ناک باشد، چون غذا خیلی تأثیرگذار است و فرمودند بچه‌ها باید در دامان پاک پرورش پیدا کنند و این طهارتی که ما می‌گوییم از زمان انعقاد نطفه در همه ابعاد از نظر معصیت نکردن و عبادات و… است. می‌فرمودند در فقه هم طهارت از حدث و هم طهارت از خبث داریم.
ایشان فرمودند من اعتقاد دارم پدر و مادرهایی که حتی رعایت نجاست و پاکی ظاهری را می‌کنند، بچه‌های خوبی را تربیت می‌کنند، حالا طهارت روحی بماند. این توصیه را نیز داشتند که مادر باید بداند که عبادت در این ایام بسیار مؤثر است و سپس قرائت یک سری از سوره‌های قرآن را نیز توصیه فرمودند. برای مثال فرمودند مادر برای خوش‌اخلاق شدن فرزند و چموش نشدن او بهتر است هر روز سوره محمد(ص) را بخواند و به آن مقید باشد و توصیه دیگر مداومت بر ذکر صلوات بود.
فردای آن روز نیز من با حاج‌آقا دیدار داشتم و ایشان باز این مطلب را به من یادآور شدند و این دلسوزی ایشان را می‌رساند. ایشان در مسئله توسل خیلی تأکید داشتند که پدر و مادر آن پنج دعا را برای فرزندان خود بخواهند و از همه مهم‌تر برای عاقبت به خیری فرزندان خود دعا کنند و زمانی که فرزند به دنیا آمد نیز این دعا را ادامه دهند.
فرزند من به دنیا آمد و از بیمارستان مستقیم به درب منزل حاج‌آقا رفتم و ایشان اذان و اقامه را در گوش فرزند من خواندند و دوباره توصیه کردند که مادر در دوران شیردهی باید به غذاهای خود توجه کند. به عنوان مجتهد فرمودند من به ایشان اجازه خواهم داد که اگر خواست جایی چیزی بخورد چایی یا یک حبه قند بخورد، از طرف من ایشان مجاز به مصرف است اما باید خمس آن را بپردازد و ردّ مظالم کند تا روابط اجتماعی بهم نخورد. همچنین فرمودند که دعاها بعد از نماز فراموش نشود.

با کسی تعارف نداشت و در کار غیر شرع ملاحظه هیچ‌کس را نمی‌کرد
نکته جالب این‌که فرمودند فرزند بزرگ من نزدیک 50 سال سن دارد، ولی من هنوز 5 دعا را بعد از نمازهای واجب می‌خوانم و باقیات الصالحات همین است و انسان تا زنده است باید از خداوند بخواهد و این یکی از توصیه‌های کاربردی ایشان بود که شدیداً با دلسوزی ایشان مرتبط بود. حاج‌آقا اگر چیزی برای خودش داشت، به دیگران نیز توصیه می‌کردند. با کسی تعارف نداشت و اگر می‌دید کسی کار غیر شرعی می‌کند، ملاحظه هیچ‌کس را نمی‌کرد و همه می‌دانستند که ایشان آدم دین‌مداری هستند و شعار نمی‌دادند. جفاست که اگر بگوییم ایشان مهربان نبودند، بلکه ایشان روحیه بسیار لطیفی داشتند.
خاطره‌ای ناظر به مهربانی ایشان به ذهنم آمد. به یاد دارم که در تاریخ هفتم اردیبهشت‌ماه 89 نزد ایشان رفتم. ماجرا این بود که ما مطلبی در سایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار ایشان گذاشته و دقت کرده بودیم تا حساسیت‌ها را رعایت کنیم، این مطلب مستمع زیادی نیز داشت حتی از کشورهای دیگر اما ایشان یک ملاحظاتی داشتند که فرمودند آن مطلب از روی سایت برداشته شود. من خدمتشان رفتم که ایشان را راضی کنم تا مطلب روی سایت بماند و حتی در دانشگاه یک ترم این مطلب را منبع امتحان قرار دادم و دانشجوها خیلی تشکر کرده بودند. به حاج آقا عرض کردم که از طرف مخاطبان تحت فشار هستیم، اما قبول نکردند و گفتند باید این مطلب را بردارید و بخشی از ملاحظات خود را برای من توضیح دادند. من حقیقتاً گرفته شدم و توی ذوقم خورد، هیچ نگفتم، اما قانع هم نشدم.

هنر ایشان کرامت داشتن نبود، تربیت عملی بود
وقتی توضیح دادند و فهمیدند که من قبول نکرده‌ام، فرمودند: حرف من را منطقی می‎دانی یا نه؟ عرض کردم من فرمایش شما را منطقی می‌دانم، در حالی که از صمیم قلب آن را باور نکرده بودم. فرمودند تعقلی قبول کن نه تعبدی و این بار هم با یک تواضع خاصی توضیح دادند و من واقعا قانع شدم. به درب منزل که رسیدیم، ایشان متوجه شدند که من گرفته هستم، به همین جهت در ماشین نشسته و شروع به گپ زدن کردند و من واقعاً با انرژی به مؤسسه برگشتم و فهمیدم حاج‌آقا واقعاً نمی‌خواستند که من با آن حال از آنجا بروم و فهمیدم ایشان مراعات حال من را کرده‌اند.
این جریان گذشت تا این‌که در ملاقات بعدی برای کارهای مؤسسه خدمت ایشان رسیدم. خدا شاهد است که اصلاً حواسم به گفت‌وگوی قبلی نبود و ما آن مطلب را از روی سایت برداشته بودیم و ماجرا فراموش شده بود. حاج‌آقا مجتبی خودشان در ابتدا فرمودند من راجع به آن مطلب بنا را بر این گذاشتم که استخاره کنم و استخاره هم خوب آمده بود و می‌دانم که شما زیر فشار هستید؛ من احساس کردم حاج‌آقا برای مراعات حال ما این کار را انجام داده‌اند.
یکی از خصوصیات عجیب آیت‌الله مجتبی تهرانی دقت و تیزبینی ایشان بود. به تعبیری هنر ایشان کرامت داشتن نبود و این‌که دنبال ذکر و ورد خاصی از ایشان باشیم، بلکه هنر ایشان تربیت عملی بود که با یک نگاه مخاطبان را متوجه می‌کردند.

حالات آیت‌الله تهرانی در آخرین فاطمیه
جلسات فاطمیه ایشان بر این منوال بود که در فاطمیه اول جلسه اخلاق بود و سپس روضه‌خوانی برگزار می‌کردند و در فاطمیه دوم در همین مکان (دفتر مرحوم آیت الله تهرانی) که قبلاً منزل ایشان بوده، روضه زنانه برگزار می‌شد و این تنها روضه زنانه‌ای بود که من شرکت می‌کردم و مداحی می‌کردم. می‌خواهم درباره عنایت‌های خدا به ایشان بگویم: فاطمیه گذشته در روز هشتم اردیبهشت‌ماه در روز آخر آن مجلس نورانی که آخرین روز عمر حاج‌آقا در فاطمیه هم محسوب می‌شد (چون فاطمیه بعدی را بین ما نیستند) و خیلی روز عجیبی بود.
در آن روز حاج‌آقا مطالبی را می‌گفتند که من اولین بار بود از ایشان می‌شنیدم و حالت منقلب ایشان را تا آن روز اینگونه ندیده بودم. البته ممکن است افراد زیادی که 30 یا 40 سال با ایشان معاشرت داشته‌اند این حالات ایشان را دیده باشند، اما من شاگرد ایشان نبودم و بنا بر شرایط کاری موسسه و یا مداحی تنها بعضی روزها توفیق حضور در محضر ایشان را داشتم. خلاصه در آن روز من به آن مجلس آمدم و وقتی جلسه تمام شد، خواستم بروم به من گفتند بروید اتاق اندرونی، حاج‌آقا کارتان دارند.
همیشه فشار رسانه‌ای زیادی بر مداح‌ها وارد می‌شود و من به تبع آموزه‌های حاج آقا رعایت سعی می‌کردم رعایت کنم و نمی‌گذاشتم سی‌دی مداحی من پخش شود، هر وقت مرا به تلویزیون دعوت می‌‌کردند نمی‌رفتم و نمی‌گذارم از جلسات ما تصویربرداری شود. هیچ وقت مصاحبه نمی‌کردم تا الان هم راجع به مداحی مصاحبه نکردم. و در واقع این مصاحبه شما از اولین مصاحبه های من است. برای حاج‌آقا مجتبی لازم دانسته‌ام تا درباره ایشان حرف‌هایی را بگویم آن هم به دلیل اینکه احساس کردم شاید بشود گوشه مختصری از زوایای زندگی این مرد الهی باز شود.

من عمل کرده‌ام و بعد به تو سفارش می‌کنم
آن زمان در اثر آن فشارهای رسانه ای من واقعاً خسته شده بودم و قصد داشتم تا این کار را رها کنم و بخشی از آن را اجازه بدهم. به هیچ کس هم نگفته بودم و شاید دو نفر می‌دانستند که ارتباطی با حاج آقا نداشتند و حاج‌آقا هم اطلاعی نداشتند. در آنجا نشستم و حاج‌آقا فرمودند این کار را نکن! و دقیقا به مورد آن اشاره کردند. این فرموده حاج‌آقا برای من بسیار عجیب بود. من ماجرا را برای حاج آقا توضیح دادم و ایشان فرمودند که اجازه نده تا بحث رسانه‌ای توسعه پیدا کند. فرمودند کسی ممکن است حرف بزند، اما عمل نکند، اما من عمل کرده‌ام و بعد به تو سفارش می‌کنم.
در یک جلسه‌ای فرمودند من این حرف‌ها را که به شما می‌زنم از قبل آنها را در خانه‌ام پیاده کرده‌ام و به همین خاطر هم بود که ما به راحتی حرف‌های ایشان را می‌پذیرفتیم. برای مثال کسی قصد رفتن به خارج از کشور را داشت و همه کارهای خود را برای رفتن انجام داده بود و زمانی که پیش حاج‌آقا رفت با یک کلام «به صلاح شما نیست» منصرف شد. ایشان اگر امر و نهی و یا توصیه‌ای می‌کردند، خود ایشان عامل بودند و یکی از بهترین تعبیرات درباره ایشان همان فرمایش مقام معظم رهبری است که ایشان را «عالم عامل ربانی» خواندند.
به آخرین روز فاطمیه گذشته برگردیم؛ فکر کنم دو روز پس روز شهادت بود. آن روز برای من خیلی روز عجیب و خاصی بود. فرمودند چون روز آخر روضه است چیزی را برای تو می‌گویم. گفتند می‌دانی برای چه به اینجا آمده‌ام؟ برای خودم باعث تعجب بود که ایشان در مجلس زنانه شرکت کند، چون مجلس زنانه بود و بانی جلسه نیز همسر حاج‌آقا بودند. ایشان در اتاق پشتی آمده بودند و تنها نشسته بودند. فرمودند می‌دانی برای چه امروز آمده ام اینجا؟ یکی از اهل علم چند روز قبل از روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به منزل ما زنگ زده و گفته‌ که خوابی دیدم که به من گفتند حضرت زهرا(س) روز شهادت تشریف می‌آورند منزل حاج آقا مجتبی و همسر ایشان گفته‌اند که اتفاقاً اینجا جلسه روضه زنانه است. حاج آقا فرمودند من روز شهادت آمدم اینجا امروز هم آمدم و گفتم بیایم تا چیزی بگیرم. اینجا بغض کردند و کمی گریستند.

به حاج‌آقا مجتبی بگویید ما از ایشان قبول کردیم…
ایشان گفتند می‌خواهم چیزی را برای تو بگویم: هفت یا هشت سال قبل اینجا روضه بود، مداح آن مجلس، مداحی‌اش را کرد و روضه‌اش را خواند و وقتی روضه‌خوان می‌خواست برود حال من منقلب شد. حاج‌آقا‌مجتبی گفت خدا شاهد است من آدم بدی هستم، اما آن لحظه اخلاص داشتم و به روضه‌خوان گفتم دعا کن حضرت زهرا(س) از من قبول کند. فردای آن روز یکی از علمای تهران که برای تبلیغ به یزد رفته بود، با من تماس گرفت و گفت: دیشب هنگام سحر حضرت زهرا(س) را به خواب دیدم که فرمودند به حاج‌آقا مجتبی بگویید ما از ایشان قبول کردیم… . حاج‌آقا حالشان منقلب شده بود و گفتند قیامت راست است، کار حساب و کتاب دارد و اگر کسی برای اهل بیت(ع) کاری را انجام دهد ثبت و ضبط می‌شود.
خاطره ای را هم از مرحوم میرزاعلی سعیدیان نقل کردند. و فرمودند او خودش برای من نقل کرد که دهه عاشورا بود و مجلس داشتیم و شب آخر روضه طبق معمول هرسال اطعام کردیم و من در خواب دیدم آن افرادی که نسبت به امام حسین(ع) عرض ارادت کرده‌اند در صف ایستاده‌اند و به نوبت می‌آیند. هرکسی نوبتش می‌شود، یک نفر آنجا نشسته و به فرد دیگر می‌گوید بنویس! این مقدار قند، نان، شکر، برنج و تمام مخارجی را که آن فرد برای امام حسین(ع) انجام داده، صورت برمی‌دارند. نوبت آن شخص شد و گفتند بنویس این مقدار برنج و… و 8 مثقال زعفران و میرزاعلی‌آقا گفت 10 مثقال و ایشان گفتند 8 مثقال و علی‌آقا گفت من خودم 10 مثقال خریدم! گفتند: خیر بنویس 8 مثقال زعفران. فردا که از خواب بلند شدم از همسرم پرسیدم که از زعفرانی که به شما داده بودم، همه را استفاده کردی؟ گفت نه 2 مثقال از آن را برای خودمان جدا کردم. حاج آقا مجتبی بعد از نقل این قصه به حقیر فرمودند بدان که کار حساب کتاب دارد.

آیا حاج‌آقا توصیه‌های خاصی برای زیارت مکه، عتبات یا دیگر اماکن مقدسه داشتند؟
یکی از بحث‌های کاربردی آیت‌الله مجتبی تهرانی توصیه‌های ایشان برای زیارت بود و هرکس که عزم زیارت داشت و به نزد ایشان می‌رفت توصیه‌ای می‌کردند. یک سال شهادت امام صادق(ع) که در دفتر مرجعیت ایشان روضه بود. من پس از آنکه مداحی کردم خدمت ایشان رفتم و گفتم من می‌خواهم به عتبات بروم، نکته‌ای بفرمایید. فرمودند کاری را که خودم انجام می‌دهم به تو می‌گویم: هرکجا سوار ماشین یا هواپیما شدی یا سفر مجددی داشتی مثلا از نجف به کاظمین بروی 100 صلوات، 100 الله‌اکبر،100 مرتبه یا اباالحسن الرضا(ع)، 6 مرتبه سوره توحید و یک مرتبه آیةالکرسی بخوان.

زیر قبه امام حسین(ع) دعا مستجاب است
فرمودند قبل از اینکه وارد حرم امام معصوم(ع) شوی بسیار استغفار کن تا پاک به دیدار امام بروی و از درب صحن که وارد شدی صلوات برای آن امام زیاد بفرست. همچنین گفتند که زیر قبه امام حسین(ع) دعا مستجاب است. در حرم امیرالمؤمنین(ع) نیز حاجت مخصوص بخواه و به ایشان بگو آقا من شما را دوست دارم و این حب را نزد شما به امانت می‌گذارم تا شب اول قبر به من برگردانی؛ و بعد فرمودند بر کسانی که در حق تو بد کرده‌اند بیشتر دعا کن؛ این کار رنگی از اولوهیت دارد. این توصیه را راجع به عتبات از ایشان گرفتم.

یا رسول‌الله! دینم را به شما امانت می‌دهم
امسال در شام میلاد امام رضا(ع) زمانی که به حج تمتع مشرف می‌شدم، چند ساعت به پرواز مدینه مانده بود و من نزد ایشان آمدم و. قرار بود خدمتشان برسم که خداحافظی کنم و توصیه ای بگیرم که ره توشه سفرم کنم، این آخرین باری بود که ایشان را سرپا دیدم و بعدش دیگر ایشان را روس تخت بیمارستان دیدم. آن روز بعد از تعقیبات نماز، سلام‌های مفصل خود را به ائمه(ع) دادند. گفتم حاج‌آقا من دارم به سفر تمتع می‌روم و ایشان محبت کرده و در دو گوش من دعای سفر خواندند و توصیه‌های خیلی نابی کردند. آن شب به قدری حال ایشان منقلب بود که همه آنهایی که به ایستاده بودند و به صحبت ما گوش میدادند همه گریه می‌کردیم.
فرمودند مدینه که رسیدی خیلی استغفار کن که تا قبل از رسیدن زمان احرام پاک شوی و رویت بشود برای خدا لبیک بگویی؛ و بعد فرمودند در مدینه قرائت قرآن را شروع کن و سعی کن یک قرآن در مدینه ختم کنی و یک قرآن در مکه، چون در این زمینه روایت داریم. اما اگر مقدور نشد در مدینه شروع کن و در مکه تمام کن و ثوابش را به 14 معصوم هدیه کن. همیشه وقتی توصیه‌ای می‌کردند تأکید می‌کردند که «روایت داریم در این زمینه»؛ همیشه فرمایشاتشان مستند بود.
فرمود در مدینه به پیامبر اکرم(ص) بگو شما در زمان جاهلیت امین بودید، همیشه شما را به امانتداری می‌شناختند، من دینم را به شما امانت می‌دهم تا در آن روزی که به آن محتاجم، به من برگردانید. سپس می‌فرمودند احرام که بستی، صلوات زیاد بفرست و ثوابش را هدیه کن به روح 14 معصوم و نه برای خودت؛ دست خالی می‌روی می‌خواهی دست پر برگردی.

از اعماق دل و با سوز جگرت بگو: از همه گذشتم!
یکی از گفته‌های ایشان خیلی عجیب بود که با حالت خاصی هم می‌گفتند. می‌فرمودند وقتی که وارد مسجدالحرام شدی با حالت احرام قبل از این که طواف را شروع کنی، دو رکعت نماز بخوان و بعد برو زیر ناودان طلا سر به کعبه بگذار و همین‌گونه که من می‌گویم با صفا با خدا حرف بزن. یک صلوات بفرست و استغفار کن، دوباره یک صلوات بفرست و بعد بگو: خدایا به گردن هرکسی که حق اخلاقی دارم (عین عبارت حاج آقا مجتبی را عرض میکنم) فحش داده به من، غیبتم را کرده، تهمت زده و… خدایا من از همه گذشتم و بعد در ادامه با سوز خاصی می‌گفتند که: از اعماق دلت و جگرت بگذر و بگو خدایا من که بنده کوچک تو ام از همه آنها گذشتم، تو هم از من بگذر. من خیلی به تو بدی کرده‌ام. بعد از آن، برو طواف کن و ببین چقدر احساس سبکی می‌کنی. در آخر گفتند: رفتی آن جا شفای من را هم بگیر. این جمله خیلی مرا تکان داد. به غلط تصور کردم که ایشان برای شفای بدنی خود دعا می‌خواهند… ولی اشتباه فهمیده بودم برای اینکه شفای ایشان این بود که می‌خواستند بروند، نه اینکه در این دنیا بمانند.

از خاطرات خود با ایشان از زمان بستری شدنشان در بیمارستان بفرمایید؛ اولین باری که ایشان را بر روی تخت بیمارستان دیدی، کی بود؟
بعد از برگشت از سفر مقارن ایام عید غدیر بود و بعد آن به محرم و مراسم جلسات دانشگاه امام صادق(ع) خورد و نتواستم به عیادتشان بروم و بعد از محرم ایشان را در تخت دیدم که خیلی رنجور بودند.

همه بیمارستان عاشق ایشان شده بودند
یکی از پزشکان می‌گفت وقتی می‌خواسته تا به نجف برود، حاج‌آقا به او گفته بود که اگر رفتی آنجا ضریح امیرالمؤمنین را بچسب و بگو من را بپذیرند، چون دیگر نمی‌خواست در این دنیا بماند. در بیمارستان خدمه، پرستاران، و پزشکان همه عاشق ایشان بودند و آنجا هیچکس نمی‌دانست که این فردی که در بیمارستان بستری است، آیت‌الله‌العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی، از مراجع تقلید واستاد فرزانه اخلاق است؛ اما همه بیمارستان عاشق ایشان شده بودند. بیمارستان را تکان داده بود.
اولین بار وارد بیمارستان که شدیم زنی که سر و وضع چندان مناسبی هم نداشت و از عوامل بیمارستان بود، می‌گفت من می‌خواهم بروم این حاج‌آقا را ببینم، این حاج‌آقا کیست که همه تعریفش را می‌کنند؟! ورود این فرد به اتاق حاج‌آقا با ورود ما تلاقی کرد. آن روز هم حاج‌آقا خیلی حالشان بد بود که ما ایشان را دیدیم و کلی گریه کردیم. هیچ‌وقت حاج‌‌آقا اینگونه نبود، همیشه با صلابت و پراقتدار بود و ما هم خیلی از ایشان حساب می‌بردیم. سخت بود که ایشان را در این وضعیت بیماری و ضعف جسمانی می‌دیدم.
آن زن گفت حاج‌آقا من از بخش حسابداری بیمارستان هستم، آمده‌ام تا برایم دعا کنید که البته حاج‌آقا هم با این که حالشان خوب نبود، اما با روی باز و با نرمی با ایشان برخورد کردند و دستانشان را بلند کردند و دعایش کردند.
وجود، بیماری و رحلت حاج‌آقا همه برکت بود
در ایام بیماری حاج‌آفا مجتبی خیلی‌ها برای شفای ایشان مراسم می‌گرفتند و من خودم نیز در بعضی از این مراسم‌ها می‌رفتم. برای شفای حاج‌آقا جلسات حدیث کساء، دعای توسل و ختم قرآن‌های بسیاری گرفتند. واقعاً وجود حاج‌آقا برکت بود، مریضی ایشان برکت بود و همین بودنشان باعث می‌شد که خیلی‌ها به یاد خدا بیفتند. رحلت حاج‌آقا هم برکت بود و با اینکه از بین ما رفتند، ولی شهر را تکان دادند. مراسم به این با عظمت در روز اربعین برای حضرت سیدالشهدا به واسطه رحلت ایشان برگزار شد.

رؤیایی عجیب از دفن آیت‌الله تهرانی در کنار آیت‌الله حق‌شناس
من خودم شخصاً به مطالب علمی اهمیت می‌دهم و دنبال خواب و… نیستم، اما نکته‌ای برایم خیلی جالب بود و آن این که در بیمارستان یکی از دوستان قبل از این که ما وارد اتاق شویم، گفت: من خوابی دیده‌ام. گفتم چه خوابی؟ گفت خواب دیده‌ام که مرحوم آیت‌الله حق‌شناس خوابیده است و حاج‌آقا مجتبی آمدند و بعد از بوسیدن حاج‌آقا حق‌شناس در کنار آن مرحوم خوابیدند؛ ما آن روز معنی خواب را نفهمیدیم تا این‌که در روز تشییع و تدفین برایمان روشن شد. آیت‌الله جاودان برای سلامتی ایشان ختم صلوات گرفته بود که من شرکت کردم و خواب را برای ایشان تعریف کردم؛ ایشان گفتند: «الله‌اکبر!» و برایشان خیلی عجیب بود؛ تا این‌که حاج‌آقا مجتبی در آستانه اربعین ابی‌عبدالله(ع) از دنیا رفتند و کنار حاج‎آقا حق‎شناس دفن شدند و ما آنجا بود که فهمیدیم، تعبیر آن خواب چه بوده است.
حاج‌آقا از رفتن خود مطلع بودند و این مطلب را خانواده و فرزندان و شاگردان نزدیکشان بهتر می‌توانند بگویند. بعد از دهه اول محرم یکبار دیگر رفتم بیمارستان. به من فرمودند: مردم را اذیت نکنید. من فکر کردم منظور ایشان این است که با مردم خوش‌اخلاق باش. بعد دوباره فرمودند مردم را اذیت نکنید. من گوشم را به نزدیک دهانشان بردم و ایشان با تمام قوایی که داشتند (مکالمه برایشان دشوار بود) گفتند مردم را در تشییع جنازه ادیت نکنید، ازدحام درست نشود و مردم به زحمت نیفتند. ایشان می‌دانستند که از دنیا می‌روند من در این قضیه شک ندارم.
شب جمعه‌ای بود و من می‌خواستم به هیئت بروم و روضه بخوانم، آخرین شب جمعه عمر ایشان بود. رفتم بیمارستان و گفتم حاج‌آقا من امشب مخواهم هیئت بروم و روضه بخوانم؛ آمده‌ام از شما انرژی بگیرم، فرمودند خیلی کار خوبی کردی آمدی، خیلی خوشحالم کردی. در آن حالت با وجود آن‌که درد داشتند، خیلی بامحبت حرف می‌زدند. فشار جسمیشان زیاد بود، ولی در عین درد بسیار آرام بودند.

رفتن حاج‌آقا هزاران برابر سخت‌تر و دردناک تر از درگذشت پدرم بود
عرض کردم حاج‌آقا غیر از این‌که همه برای شفای شما دعا می‌کنند، خیلی‌ها چشم امید به دعای شما دارند و از شما التماس دعا دارند. چند نفر به من سفارش کرده‌ بودند که وقتی رفتی پیش حاج‌آقا بگو برای ما دعا کنند، فرمودند خدایا به حق محمد و آل محمد(ص) از همه رفع گرفتاری کند و خیلی دعا کردند. و دستانشان را به سمت آسمان بلند کردند و برای من خیلی جالب بود که با وجود اینکه خودشان خیلی مریض بودند ولی به گرفتاری شیعیان و محبین اهل بیت تا این اندازه اهمیت می‌دادند.کمی گذشت و ما از لحاظ پزشکی داشتیم به بهبود ایشان امیدوار می‌شدیم؛ از لحاظ پزشکی پیگیری نمی‌کردم، اما انگار حال ایشان بهتر بود، ما زندگیمان را به حاج‌آقا مجتبی بسته بودیم و حاج‌آقا موقعی رفتند که ما اصلا فکرش را نمی‌کردیم و واقعا ضربه خوردیم. نه تنها من خیلی از جوانان دلبسته ایشان همینجور بودند و هستند. من وقتی پدرم را از دست دادم 20 ساله بودم، اما به جرأت می‌توانم بگویم رفتن حاج‌آقا برای من هزاران برابر سخت‌تر و دردناک تر از آن بود.
ما سه شب آخر قبل از اربعین در دانشگاه امام صادق(ع) مراسم داشتیم یعنی دوشنبه شب بود که بعد از نماز مغرب و عشا با یکی از دوستان و ارداتمندان حاج آقا رفتم بیمارستان. چند ساعت به وفاتشان بود.به سختی نفس می‌کشیدند. هیچ فکر نمی کردم که فردا شب ایشان دیگر در بین ما نباشد و چند ساعت دیگر روح مبارکشان به اعلی علیین پرواز خواهد کرد. 

 

موضوعات: هنر حاج ‌آقا داشتن کرامت نبود، تربیت عملی بود/حالات آیت‌الله تهرانی در آخرین فاطمیه  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ب.ظ ]




آشنایی اجمالی با زندگی آیت الله تهرانی

از سویی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که پیش از انقلاب نیز برپا بود و از سال ۱۳۵۶ منظّم و هفتگی دایر می‌‌‌شد، مأمن بی‌نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح‌الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات‌یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم‌شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر شده و بی‌صبرانه و مشتاقانه به‌ دنبال معارف عمیق اسلام بودند.

آیت‌‌الله‌‌ حاج‌‌آقا مجتبی تهرانی، که از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(ره) بودند در 75 سالگی و با بیش از سی سال کرسی دروس اسلامی در حوزه‌ علمیه‌‌ تهران دار فانی را وداع گفت.

آیت‌الله مجتبی تهرانی در سال ۱۳۱۶ ه. ش در خانواده‏ای از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیت‏الله میرزا عبدالعلی تهرانی، از شاگردان مرحوم حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی بزرگ، به اقامه جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی ‏الله‏ تعالی اهتمام ویژه داشت.

وی بنا به رسم همه خاندان‌های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز کرد و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق‌العاده‌ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علی‌بن‏موسی الرّضا (ع) مشغول به گذراندن سطح شد و از محضر اساتید برجسته‌ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که همه اهل علمِ جهان تشیّع را به‌ سوی خود جذب می‌کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به پایان برساند.

این عالم وارسته با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به ‏سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت‌الله‏العظمی بروجردی، آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم‌له همین نکته کافی است که به فرموده خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل‌الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند.

ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجه رفیع اجتهاد رسیده و به‌ زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به ‌اندازه‌ای بود که حضرت امام به طلبه خوش‌فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته‌جات درس بیعشان را جمع‌آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین روزها، کتاب مکاسب محرّمه حضرت امام، همچنین دو جلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.

با آنکه هنوز مدّت زیادی از استفاضه این طلبه فاضل و جوان از محضر زعیم عالم تشیّع، حضرت آیت‌الله ‏العظمی بروجردی نگذشته بود، این مرجع کم‌نظیر رحلت کرد و بار هدایت امّت را به ‌دوش خلف صالح خویش چون حضرت امام خمینی (ره) نهاد. حال که امر خطیر مرجعیّت متوجّه حضرت امام شده بود، ایشان شاگرد فاضل خود، یعنی حاج‌آقا مجتبی تهرانی را مأمور به جمع‌آوری فتاوا و تنظیم نخستین نسخه از رساله عملیه و مناسک حجّ خویش گردانید که در‌‌ همان ایّام به چاپ رسید و در دسترس مقّلدان قرار گرفت. حضرت استاد برای انجام این امر مهم، ضمن بهره ‏گیری از دست ‌نوشته‌های متعدّد استاد خویش، با ایشان هم‌بحث شد و رساله‌ای دقیق و علمی آماده کرد که بعد‌ها جزو دقیق‌ترین رساله‌های منسوب به امام خمینی مطرح شد. همه این امور در زمانی رخ داد که هنوز کمتر از بیست و پنج سال از عمر شریف حضرت استاد می‌گذشت.

ایستاده از راست: آیت الله مجتبی، شهید باهنر
نشسته از راست: مرحوم حاج مصطفی خمینی، ناشناس

ایشان افزون بر یادگیری فقه و اصول در محضر استاد بی‌بدیل خود، چندین سال نیز از مشرب اخلاقی و عرفانی آن عارف کامل و عالم ربّانی سیراب و با دیدگاه‏های اجتماعی و سیاسی امام امّت به‌ خوبی آشنا شد. این استضائه از خورشید حیات‌بخش امام و دیگر اولیای الهی ادامه داشت تا آن که جرقّه‌های بیداری اسلامیِ ملّت ایران زده و امام خمینی از کشور تبعید شد. پس از این واقعه دردناک، حضرت آیت‌الله تهرانی نیز سه سال بعد، به نجف رفت تا هم سیر معنوی خود را در سایه فیوضات امیر‌المؤمنین (ع) و دیگر ائمه هدی تکمیل نماید و هم از تربیت استاد خویش بی‌بهره نماند. امّا این معیّت زیاد طول نکشید و حضرت امام به ایشان امر کردند که به ایران برگشته و در تهران حضور داشته باشند. لذا ایشان در سال ۱۳۴۹ به زادگاه خود بازگشت و به کارهای مهم و بر زمین مانده مشغول شد.

حضرت استاد از زمان بازگشت به تهران، تا پیروزی انقلاب شکوهمند امامت و ولایت در ایران، ضمن اقامه جماعت در مسجد جامع بازار، تدریس سطوح عالی خود را در مدارس علمیه تهران آغاز کردند و تربیت و هدایت جوانان انقلابی را به ‌دست گرفتند. از جلسات بسیار محرمانه با برخی انقلابیون فعّال گرفته تا جلسات عمومی اخلاق که در برخی مقاطع زمانی به‌ دلیل ممانعت حکومت جور، تعطیل می‌شد، همچنین حضور در بازار تهران و هدایت و رهبری مردم کوچه و بازار، از اهمّ فعّالیت‌های معظّم‌له پیش از انقلاب بود.

حضور عادّی آیت الله تهرانی در تهران و فعالیّت ‌های مخفی ایشان در راهنمایی و رهبری مجاهدان انقلابی، آن ‌قدر مفید و کارآمد بود، هنوز هم برکات آن در میان اهالی تهران، باقی و جاری است، که بعد از مدّت‏‌ها سرّ تأکیدهای حضرت امام مبنی بر مراجعت ایشان به تهران را روشن ساخت. عنایت ویژه حضرت امام به تهران موجب شد که حضرت استاد، تا امروز در عاصمه‌جهان تشیّع بماند و نعمتی بی‌بدیل برای اهل این دیار باشد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز ولایت و زعامت حضرت روح‏الله، همچنین با توجّه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امّت، انتظار می‌رفت که ایشان یکی از مسئولین نظام اسلامی شده و گوشه‌ای از بار این انقلاب را به دوش بکشند. امّا بنا به فرموده خودشان، ایشان با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین، خود را از قبول مسئولیت‌های آشکار کنار کشیدند و با حضور در صحنه نیروسازی برای انقلاب، همچنان صورت گمنام و مؤثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.

لذا جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند. این جلسات آن ‌قدر مفید و کم‌نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود.

از سویی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که پیش از انقلاب نیز برپا بود و از سال ۱۳۵۶ منظّم و هفتگی دایر می‌‌‌شد، مأمن بی‌نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح‌الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات‌یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم‌شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر شده و بی‌صبرانه و مشتاقانه به‌ دنبال معارف عمیق اسلام بودند.

موضوعات: آشنایی اجمالی با زندگی آیت الله تهرانی  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ب.ظ ]





چگونه با شيطان مبارزه کنیم

بعضي مي گويند ما مي خواهيم خوب باشيم ولي شيطان نمي گذارد.با شيطان چكار كنيم و چه كنيم كه شيطان ما را گمراه نكند.

ابتدا كمي درباره شيطان بدانيم ، شيطان از مخلوقات قبل از آفرينش آدم (س) است كه از جنيان مي باشد و بخاطر عبادت فراواني كه كرده بود در جمع فرشتگان الهي بود.

( شيطان از اهل عشق نبود تا با امري خلاف عقل خويش مواجه شد ، گردن از طاعت معبود پيچيد و حكم عقل گرايي خويش را گردن نهاد)

هواي نفس شيطان او را فريفت و بخاطر غرور، از درگاه الهي رانده شد .(هنگامي كه خدا آدم را آفريد و از روح خود در آن دميد ، به فرشتگان (و شيطان كه در بين آنها بود) دستور داد كه به او سجده كنند(براي احترام نه از باب عبادت ، چرا كه عبادت مختص خداست)

همه سجده كردند بجر شيطان كه تكبر ورزيد(فَإِذَا سوَّيْتُهُ وَ نَفَخْت فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِينَ)(ص72) ، ( وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلا إِبْلِيس أَبى وَ استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَفِرِينَ)(بقره34) و گفت من سجده نمي كنم من از آتش آفريده شده ام و او از خاك، من از او برترم پس سجده نمي كنم.( قَالَ أَنَا خَيرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنى مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ)(ص76)

خدا فرمود سجده نمي كني؟ شيطان گفت نه ! خدا فرمود به جهنم!!! (يعني برو به جهنم)

(قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَا فَإِنَّك رَجِيمٌ*وَ إِنَّ عَلَيْك لَعْنَتى إِلى يَوْمِ الدِّينِ)(ص 77 و 78)

شيطان گفت كارهاي خوبي كه كرده ام چه مي شود ! مزد عبادت هايي كه كرده ام را بده! خدا فرمود چه مي خواهي ، گفت : مي خواهم تا روز قيامت من هم زنده باشم و به او تا وقت معيني مهلت داده شد ( بعضي آن وقت معين را هنگام ظهور امام زمان (عج) مي دانند).( قَالَ رَب فَأَنظِرْنى إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ*قَالَ فَإِنَّك مِنَ الْمُنظرِينَ*إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم)(ص79-81)

شيطان رو به خدا كرد و گفت : به عزتت قسم تمام بندگان تو را بجز مخلصين آنها گمراه مي كنم .( «مخلصين «عبارتند از كسانى كه خداى تعالى آنان را براى خود خالص كرده و ديگر هيچ كس در آنان نصيبى ندارد، در نتيجه ابليس هم در آنان نصيبى ندارد )( قَالَ فَبِعِزَّتِك لاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ*إِلا عِبَادَك مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ*قَالَ فَالحَْقُّ وَ الحَْقَّ أَقُولُ*لاَمْلاَنَّ جَهَنَّمَ مِنك وَ مِمَّن تَبِعَك مِنهُمْ أَجْمَعِينَ )(ص 82-85 )، خدا هم وعده جهنم را به شيطان و پيروان او داد.( قَالَ اذْهَب فَمَن تَبِعَك مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكمْ جَزَاءً مَّوْفُوراً)(اسراء63)

چند نكته مهم:

1. اولين دشمن قسم خورده انسان شيطان است كه قسم خورده تمام بندگان خدا (بجز مخلصين ) را گمراه كند و شوخي هم ندارد تا انسان را به آتش جهنم نكشاند دست بردار نيست.از كم شروع مي كند ولي به كم قانع نيست!

2. شيطان گفت: (همه بندگان تو را گمراه مي كنم بجز بندگان مخلص تو) بنده مخلص كسي است كه تمام كارهايش و عباداتش را براي خدا انجام دهد. يعني اگر شيطان مي تواند ما را گول بزند براي اينست كه اعمال ما براي خدا نيست و در آن ريا و … وجود دارد. پس قدم اصلي براي اينكه از شر شيطان رها شويم اينست كه اعمالمان را براي خدا خالص كنيم.(خالص كردن اعمال براي خدا بركات زياد ديگري نيز براي ما خواهد داشت . پيامبر اكرم مي فرمايند: هر كس كه چهل روز اعمالش را براي خدا خالص گرداند خدا درهاي حكمت را از دلش بر زبانش جاري مي كند.) و …

3. شيطان بخاطر عبادت هاي بيشمارش به آن مقام رفيع رسيده بود اما يك نافرماني باعث سقوط او شد.(هيچ گناهي را كوچك نشمار شايد گناهي باشد كه خدا آنرا نمي بخشد.) و از ماجراي شيطان درس بگيريم و هوشيار شويم كه هميشه بايد مراقب باشيم و از خدا بخواهيم حتي براي لحظه اي ما را به حال خود واگذار نكند.( يك لحظه غفلت برسيساي عابد او را به جهنم برد، (( برسيساي عابد فردي بود كه بخاطر عبادتهاي بسيارش مستجاب الدعوه شده بود (يعني هر دعايي مي كرد مستجاب مي شد.) و مردم بيمارانشان را براي شفا پيشش مي آوردند و او دعا مي كرد و شفا مي گرفتند.

روزي پسران حاكم خواهرشان را كه فلج بود براي شفا گرفتن پيش او آوردند،

از او خواستند كه برايش دعا كند ، او ابتدا امتناع كرد ولي با اصرار زياد برادران ، قبول كرد و گفت : او را بگذاريد و برويد من سَحر برايش دعا مي كنم صبح بياييد دنبالش و ببريدش.

سَحر براي آن دختر هم دعا كرد و خدا او را شفا داد ، شيطان آن دختر را در نظر برسيسا جلوه داد و برسيسا با آن دختر زنا كرد ، شيطان پيش برسيسا آمد و به او گفت : اين دختر را بكش تا كسي از گناه تو چيزي متوجه نشود ، برسيسا هم آن دختر را كشت و او را در زير فرشي كه بر آن مي نشست دفن كرد .

پسران حاكم براي بردن خواهرشان آمدند ، برسيسا گفت : من برايش دعا كردم و او شفا گرفت و رفت و من از او خبري ندارم ، شيطان پيش پسران حاكم آمد و قضيه زنا و قتل را براي آنها گفت و بعد محل دفن او را به آنها نشان داد و گفت آنجا را بِكَنيد تا ادعاي من برايتان ثابت شود .

پسران حاكم جنازه را يافتند و برسيسا را براي اعدام بردند ، وقتي طناب دار را به گردنش انداختند ، دوباره شيطان پيش برسيسا آمد و گفت هم اكنون هيچ كس بجز من نمي تواند تو را نجات دهد ، اگر مي خواهي من نجاتت دهم با اشاره بگو كه خدا را قبول نداري ، و او نيز اينكار را كرد و شيطان كه توانسته بود عابدي مستجاب الدعوه را به كفر بكشاند خنديد و رفت و برسيسا اعدام شد .))

4. شيطان مانند واكسن مي ماند (واكسن ، ميكروب و يا زهر ضعيف شده اي است كه به بدن تزريق مي كنند و بدن براي نابودي آن تلاش مي كند و پادزهري مي سازد و وجود همين پادزهر مي تواند باعث ايمني بدن در مقابل بيماريها شود.) شيطان نيز زهر ضعيف شده است (إِنَّ كَيْدَ الشيْطنِ كانَ ضعِيفاً) (نساء76)، شيطان كسي را به انجام كاري مجبور نمي كند(إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيْهِمْ سلْطنٌ وَ كَفَى بِرَبِّك وَكيلاً)(اسرا 65 ) ، فقط پيشنهاد و وسوسه مي كند. ما نبايد به وسوسه هاي شيطان عمل كنيم.

5. خدا براي نجات آدم به او كلماتي را آموخت كه حضرت آدم با گفتن آنها توبه اش در درگاه الهي پذيرفته شد( فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كلِمَتٍ فَتَاب عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّاب الرَّحِيمُ) (بقره37). اين كلمات اسامي ائمه اطهار (عليه السلام) مي باشند كه نشان از عظمت اين اسما دارد ( يا حَميدَ بِحَقِّ مُحَمَد(صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) ، يا عاليَ بِحَقِّ عَلي(عَلَيهِ السَّلام) ، يا فاطِرَ السَّماواتِ بِحَقِّ فاطِمَهَ(سَلامُ اللهِ عَلَيها) ، يا مُحسِنَ بِحَقِّ الحَسَن(عَلَيهِ السَّلام) وَ يا قَديمِ الاِحسانِ بِحَقِّ الحُسَين(عَلَيهِ السَلام))

6. شيطان روانشناسي بسيار قابل است و براي منحرف كردن هر كس از راهي وارد مي شود و آنقدر ظريف و دقيق عمل مي كند كه حتي كساني كه درجات بالايي از عرفان دارند را نيز گول مي زند ( در ماجراي حضرت آدم آنقدر ريز و دقيق و روانشناسانه عمل كرد كه آدم و حوا گول خوردند.

((شيطان به آدم و حوا گفت من از شما تجربه ام در اينجا بيشتر است ، و وانمود كرد كه هر كس از اين ميوه بخورد فرشته مي شود،

و خدا مي خواسته كه آدم خلق كند (إِنى جَاعِلٌ فى الاَرْضِ خَلِيفَةً)(بقره30) كه تو را از خوردن آن منع كرد و اگر تو از آن ميوه بخوري و فرشته شوي خدا كسي ديگري را براي آدم بودن خلق خواهد كرد! و مگر فرشته شدن عيبي دارد و حال آنكه تو بسيار مقربي و فرشته اي چون جبرئيل ، ميكائيل و اسرافيل و … خواهي شد و آدم (سلام الله) هم كه فرشته ها را ديده بود كه سراسر نور و عقلند ، پس ترفند روانشناسانه شيطان اثر كرد و از آن ميوه خوردند و عيبهاي آنان معلوم شد و عورتهايشان نمايان گشت و لذا از بهشت به زمين نزول كردند ، پس مراقب ترفندهاي زيركانه شيطان باشيم.

(ضمناً دستور خدا ارشادي بوده نه مولوي و بهشت نيز دار تكليف نيست و آدم گناهي مرتكب نشده و رفتارشان فقط ترك اولي محسوب مي شود.)

7. شيطان سگ در خانه خداست ، سگ خانه به كساني حمله مي كند و به كساني پارس مي كند كه با آن خانه نا آشنا باشند ، پس اگر با عبادت آشناي خانه خدا شويم از دست شيطان هم كاري بر نمي آيد ، كه خدا حافظ ما خواهد بود

موضوعات: چگونه با شيطان مبارزه کنیم  لینک ثابت
 [ 10:34:00 ب.ظ ]




خدا رابطه اش با بنده گناهکار چگونه است؟

*********************************************************************

سوال – خدا رابطه اش با بنده ی گناهکار و کسانی که بعضی مواقع غافل می شوند و حرفهایش را گوش نمی کنند و یا کسانی که دائم گناه میکنند ، چگونه است ؟
پاسخ - ما بخاطرظرفیت کم خودمان و نظرات تنگی که در روابط ما حاکم است ، بعضا آنچه که من از شما می خواهم اگر شما انجام ندهید از دست شما گلایه میکنم ، روابط این طوری است . ولی در ارتباط با خدای متعال ما با رحمت بی نهایت روبرو هستیم . یعنی این طور نیست که اگر ما خلافی مرتکب شدیم و بعد برگشتیم و عذر خواهی کردیم و همین که از کارمان پشیمان شدیم و حتی در برخی روایت داریم که اگر گناهی را بنده مرتکب شد ، من بلافاصله آنرا ثبت نمیکنم تا راه بازگشت باشد تا هفت ساعت فرصت می دهد ، اگر توبه کرد و بازگشت که آنرا ثبت نمیکند و اگر توبه نکرد آنرا ثبت می کند ولی اگر باز توبه کرد آنرا پاک میکند . رابطه خودمان با خدا را مقایسه نکنیم . ما ظرفیت محدود داریم ، ما تنگ نظر هستیم ، ما سعه ی صدر نداریم ، حتی پیامبران و اولیاءالله هم با کسانی که گناه می کردند خوب برخورد می کردند و رفتارشان با ما فرق میکرده است . فردی خدمت امام حسن (ع) آمد و هر چه از دهانش آمد گفت ولی امام گفت : تو غریب هستی ، بیا برویم منزل ، خسته ای و غذا نداری ، بارت را به من بده یعنی دراین برخوردها مهر و محبت نشان می دادند . خدا خودش می گوید : بدی را با نیکی پاسخ بده و بعد خودش این کار را نمی کند ؟ این کار برای انسانهای بزرگ است کسانی که سعه ی صدر دارند . بنابر این این طور نیست که اگر ما غفلتی کردیم و خلافی مرتکب شدیم و توبه کردیم ، خدا نبخشد . در ضمن اگر ما موفق به توبه می شویم ، نشانه ی این است که اول خدا به ما توفیق توبه را داده و بعد ما توبه کرده ایم . پس در توبه اول عنایت او شامل حال ما شده و بعد ما احساس کردیم که این کار اشتباه بوده و توبه می کنیم . یعنی توبه هم یک توفیقی از جانب خداست . و به هرکس این توفیق را نمی دهد و باز لطف اوست که شامل حال ما شده است . ما نباید بگوییم که خدایا من توبه کردم ، تو قبول کن بلکه باید بگوییم که خدا از تو تشکر میکنیم که توفیق توبه را به ما دادی و به من اجازه دادی که برگردم . وقتی که ما پشیمان هستیم و توبه کرده ایم و دیگر نمی خواهیم گناه را تکرار کنیم پس نگرانی ما از چیست ؟ خیلی ها سوال می کنند که ما توبه کرده ایم و خدا هم قبول می کند ولی سنگینی بار گناه که بر دوش ما است را چکار کنیم ؟ این احساسی که در من پیدا شده را چکار کنیم ؟ این دو حالت دارد. یک حالت توبه است ، این را مطمئن باشید که وقتی خدا وعده داده ، خلاف وعده عمل نمیکند . توبه را پذیرفته بشرطی که پشیمان شده باشیم و دیگر نخواهیم که آن گناه را تکرار کنیم . اتفاقا این احساس شرمندگی لطف خداست. اگر انسان خلافی مرتکب شده و این احساس شرمندگی را داشته باشد دیگر دنبال آن خلاف نمی رود ولی اگر آن احساس شرمندگی از بین برود ممکن است که با بطرف آن خلاف برود . پس همین احساس شرمندگی مانع از آن میشود که به دنبال خلاف برود . این احساس قشنگی است که انسان در مقابل مولای خودش خجالت بکشد و ادب را نشان بدهد . در از ناحیه خداوند همیشه باز است و هیچگاه نمی گوید که من در را می بندم . خدا می گوید تو بر نمی گردی ، خوب برگرد . پس باز در حال گناه نظر لطف خداوند به او هست ولی او توجه نمیکند . در حدیث قدسی داریم که آنهایی که به من پشت کرده اند اگر می دانستند که من چقدراین ها را دوست دارم و مشتاق آنها هستم ، از شوق می مُردند . هیچ وقت خدا دست رد به سینه ی بنده ای نمی زند و هیچ وقت با کسی قهر نمی کند . این ما هستیم که با او قهر می کنیم . وقتی ما با او قهر کردیم ، گرفتار قهر اومی شویم . یعنی قهر او عکس العمل قهر ماست . چون ما به او پشت کرده ایم از رحمت های ویژه او برخوردار نمی شویم . شما وقتی پشت به نور کرده اید و رو به سایه آورده اید ، از نور بهره ای نمی برید . و این است که نور رویش را از شما گرفته است . بازدارندگی و باز داشت از ناحیه خداوند نیست . نکته ای که هست این است که ما باید حواسمان جمع باشد که از لطف بیکران حق سوء استفاده نکنیم . قرآن می فرماید : خدا که این همه به تو لطف می کند ، چرا تو مغرورانه برخورد می کنی ؟ آیا نتیجه ی این همه لطف و صفا و مهربانی این بود که تو از اینها سوء استفاده کنی . در روابط اجتماعی ما اگر کسی در ظاهر مهر و محبت نشان می دهد و دیگری مرتب سوءاستفاده می کند ، ارزیابی مردم نسبت به این شخص چگونه است ؟ این را انسان موفقی میدانند ؟ هیچ عاقلی این حرکت را قبول میکند یا او را سرزنش میکنند . پس در مقابل خدا هم ما این ارزیابی را داشته باشیم . خدایی که این همه مهربانی می کند و به ما فرصت می دهد و ما باز سوء استفاده می کنیم . اگر می خواست ما را عذاب کند آیا نمی توانست ؟ خدا به ما فرصت می دهد و ما باز هم سوء استفاده می کنیم . ممکن است ما این فرصت ها را چنان در خودمان نابود کنیم که دیگر جای برگشت نباشد . این نقطه ی خطرناکی است و انسان بدون توبه از دنیا می رود . فرصت توبه از او گرفته میشود . این قدر غرور در ما بوجود می آید که می گوییم : بعداً توبه میکنیم . مگر من چکار کردم ؟ دیگرانی که هزار تا انسان کشته اند ، من و او یکی هستیم ؟ حالا من یک حرف زدم ، یک دروغ گفتم ، یک نگاه کردم ، یک غیبت کردم ، و این ها را کوچک می شماریم . و گناهانی مثل قتل نفس ، دزدی و بمباران کردن یک منطقه را بزرگ می کنیم و می گوییم من که اینها را انجام نداده ام یک غیبت و یک تهمت زده ام و یک نگاه بد کرده ام ، مگر چه شده است ؟ بدترین حالت این است که انسان خلاف را کوچک بشمارد . اگر ما خلاف ها را کوچک شمردیم ، منتظر باشیم که به خلاف های بزرگتر راه پیدا بکنیم . در برخی از روایت داریم که اگر ما از راه گناه به مقصدی می روییم گمان نکنیم که به آرزوی مان می رسیم . رسول اکرم (ص) می فرماید : کسی که با معصیت و نافرمانی خدا دنبال کاری باشد از مطلوب خود دورتر و از آنچه که می ترسیده ، نزدیک میشود . در ارتباط با سنگینی گناه در مکارم الاخلاق این روایت است که هرگاه خدا خوبی بنده ای را بخواهد ، گناهان او را در برابرش مجسم می کند و بار گناه را بر دوش او سنگین می سازد یعنی احساس گناه را از او نمی گیرد . توبه کرده و توبه اش را قبول می کند ولی این احساس گناه و شرمندگی را از او نمی گیرد زیرا او را دوست دارد و می خواهد این حجابی باشد بین او و گناه و این خوب است . و هرگاه بدی بنده ای را بخواهد از باشد می برد . یعنی بنده گناه کرده و نسبت به گناهانش بی خیال است . مثل بیماری است که مریض است ولی با مُسکن های زیاد اصلا به بیماری اش توجهی ندارد . ولی اگر به مرضش توجه کند این باعث میشود که بیماری اش زیاد نشود و درمان میشود .

موضوعات: خدا رابطه اش با بنده گناهکار چگونه است؟  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ب.ظ ]




موضوع: ویژگی بندگان خوب خدا

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

امشب مي‌خواهيم يك تابلويي که در قرآن است كه مي‌گويد: بندگان خوب من چه كساني هستند. اين آيات خوانده مي‌شود، من هم يك نگاه تفسيري به اينها دارم. خودمان را متر كنيم. هرچه به اين آيات نزديك هستيم، «الْحَمْدُ لِلَّه‏»! هرچه فاصله داريم، فاصله‌مان را تشخيص بدهيم، از خدا بخواهيم كه اين فاصله را كم كند.

1- تواضع و فروتنی در زندگی

بنده‌ي خوب خدا كيست؟ سوره‌ي فرقان، آيات آخر مي‌فرمايد: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا» (فرقان/63) بندگان خوب خدا كساني هستند كه با تواضع راه مي‌روند. سر موتورش را بلند نمي‌كند. زلف‌هايش را سيخ نمي‌كند. اگر آخوند است ريش و عمامه‌اش طبيعي است. در رساله‌ي مراجع تقليد نوشته است. لباس شهرت، حرام است. البته اين لباس را مي‌گويند، پشم كه گناهي نكرده است، ريش شهرت هم همينطور است، بعضي از جوان‌ها يك وجب و نيم ريش مي‌گذارند. زلف غير طبيعي، عطسه مي‌كند، با همه عطسه‌ها فرق مي‌كند. تا همه چاي مي‌خورند، مي‌گويد: براي من آب جوش بياوريد. تا همه آب جوش مي‌خورند، مي‌گويد: براي من چاي بياوريد. مريض است. هر كاري همه مي‌كنند، با باقي‌ها فرق مي‌كند. طوري آمين مي‌گويد كه همه نگاهش كنند. چادر، كفش، حديث داريم اگر كسي خواسته باشد با بند كفشش پز بدهد، اين هم آدم درست و حسابي نيست. طوري باشيد كه هيچ تشخيصي بين شما و باقي‌ها نباشد. گريه‌تان، خنده‌تان، عروسي‌تان، عزايتان، طبيعي طبيعي باشد. حديث داريم گاهي افرادي كه به جلسه پيامبر مي‌آمدند مي‌گفتند: «أَيُّكُمْ رَسُولُ اللَّه‏» (بحارالانوار/ج73/ص355) كدام يك از شما پيغمبر هستيد؟ يعني پيغمبر ما از قيافه‌اش نمي‌شد تشخيص داد كه چه كسي پيغمبر است. بر خلاف ما آدم‌ها، الآن هرچه اتاق درازتر است، معلوم است كه اين رئيس‌تر است. اگر آدم كارمند معمولي است، اتاقش دوازده متر است. مدير كل شد، 24 متر مي‌شود. معاون وزير شد، 48 متر مي‌شود. وزير شد نود متر مي‌شود. يعني هرچه مهم‌تر هستيم يا لامپش لوستر مي‌شود، يا اتاقش درازتر مي‌شود. بنده‌ي خوب خدا اينها نيستند. بندگان خوب خدا اينهايي هستند كه هيچ نمودي در قيافه‌ي آنها پيدا نشود. طبيعي طبيعي طبيعي!

«وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ»، «يمشون» راه رفتن. اسلام براي راه رفتن هم حرف دارد. براي حرف زدن ما چقدر آيه داريم. آيات حرف زدن، «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّنا» (طه/44) نرم حرف بزن. «قَوْلاً مَعْرُوفا» (بقره/235) عرفي حرف بزن. «قَوْلاً كَريما» (اسراء/23) حرف‌هايت مؤدب باشد. «قَوْلاً بَليغاً» (نساء/63) حرف‌هايت رسا باشد. «قَوْلاً سَديداً» (نساء/9) حرف‌هايت استدلالي باشد. براي هر عضوي آيه داريم تا براي پا، براي راه رفتن. يا مراد آيه مَشي در زندگي است، زندگي‌تان طبيعي باشد.

در مهماني‌ها مي‌خواهد يك غذايي درست كند كه همه بگويند: يك چنين غذايي در عمرمان نخورديم. مي‌آيد در حرم مشغول زيارت است، براي سلامتي… بابا حواس مردم را پرت مي‌كني. تو اين صلوات را نفرست. الآن اگر من دارم صحبت مي‌كنم يك كسي بگويد: سلام عليكم! بسيار كار غلطي كرد. حواس مردم را پرت كردي. هر سلامي ثواب ندارد. اين چه صلواتي است شما در حرم مي‌فرستي و حواس مردم را پرت مي‌كني؟ بنده خوب خدا اين است كه آرام باشد. مشي او، زندگي‌اش، عروسي‌اش، دامادي‌اش، همه چيزش طبيعي باشد.

يكبار ديگر بخوانيد. «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا»

2- کرامت و بزرگواری در برخورد با دیگران

2- «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا» (فرقان/63) جاهل كه با او برخورد مي‌كند، «قَالُواْ سَلَامًا» با مسالمت از كنارش رد مي‌شود. يعني جر و بحث نمي‌كند. يقه نمي‌گيرد. شاخ و شانه نمي‌كشد. «قَالُواْ سَلَامًا» مثل اينكه حضرت ابراهيم ديد عمويش نااهل است، گفت: سلام عليكم! اين سلام وداع، خداحافظي مي‌كند. يعني از كنار حرف‌ها، «مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72)، «قَالُواْ سَلَامًا» با كرامت مي‌گذرد. درگير نمي‌شود.

حالا ايشان خبر نداشت شما خسته هستي، خانم يك جسارتي به شما كرد. يا آقا! «مَرُّوا كِراماً» ديگر حالا اين خبر نداشت. گاهي خبر ندارد، چون خبر ندارد مي‌گويد: مگر صبح تا حالا چه كردي؟ من در خانه ظرف شستم، لباس شستم، غذا پختم، به درس بچه‌ها رسيدم و خياطي كردم. تو چه كردي؟

يك كسي به يك منبري گفت: شما كاري نمي‌كنيد، روي منبر مي‌رويد لبتان را تكان مي‌دهيد. گفت: فردا منبرم را به تو مي‌دهم. گفت: من سواد ندارم. گفت: فقط بگو: نان و پنير و انگور خوردم. اين را روي منبر بگو و بيا پايين. اين هم روي منبر رفت و نگاه به مردم كرد و گفت: من نان و انير و پنگور خوردم… گفت: ببين تو يك كلمه نمي‌تواني حرف بزني. حرف زدن مشكل است. يك حرفي بزني كه عوام بفهمند، خواص بپسندد. خدا راضي باشد، مورد نياز باشد. مي‌گويد: تو كاري نكردي، روي منبر رفتي و لبت را تكان دادي.

يا وارد خانه مي‌شوي، ما خبر از زحمات خانم نداريم. مي‌گوييم: تو از صبح تا حالا خوابيدي؟ من بيرون جان كندم. خيلي وقت‌ها به هم نق مي‌زنيم چون از همديگر خبر نداريم.

يك كسي مي‌گفت: امامان ما چرا اينقدر گريه مي كردند. اين همه مناجات، آخر اينها كه معصوم بودند. معصوم كه گناهي نكرده. چرا اينقدر گريه مي‌كند؟ گفتم: ببين اگر شما با چراغ قوه وارد انبار شوي فقط بشكه را مي‌بيني. اما اگر نور قوي انداختي ته سيگار را هم مي‌بيني. يعني هرچه نور قوي‌تر باشد ته سيگارها و چوب كبريت‌ها پيداست. امامان ما چون نور ايمانشان زياد است، ذرات زندگي‌شان را مي‌بينند، ما چون نور دينمان كم است مي‌گوييم: كاري نكرديم. از ديوار خانه‌ي كسي بالا رفتم؟ سر كسي را بريدم. تا مي‌گوييم: توبه كن، مي‌گويد: مگر من چه كردم؟ حتي بعضي از خانم‌هاي ما مي‌گويند: حالا اين دو تا فكل كه چيزي نيست. اصلاً شما نمي‌دانيد دنيا بيش از اين حرف‌هاست. يا كم فروشي مي‌كنند، مي‌گويند: نمي‌داني بانك و تاجرها چقدر بردند؟ حالا بگذار ما هم صد تومان بخوريم. يعني اصلاً گناه خودش را گناه نمي‌داند.

حديث داريم اگر كسي گناه خودش را كوچك بشمارد، خدا اين را نمي‌بخشد. ببين اگر من يك، يك قراني، يك پنج ريالي، يك پول كوچك را در سر شما بزنم و بگويم: چيزي نيست، تا آخر عمر از من ناراضي هستي. مي‌گويي: هم به من پولي پرت كرد و هم گفت: چيزي نيست. اما اگر يك سنگ يك كيلويي از دست من روي پاي شما بخورد، با اينكه خيلي هم پايت درد بيايد، بگويم: ببخشيد، مي‌بخشي! يعني خود شما گاهي يك كيلو را مي‌بخشي، چون گفتم: ببخشيد. اما يك پنج ريالي را پرت مي‌كنم و مي‌گويم اين كه چيزي نيست، نمي‌بخشي. گاهي خدا گناهان بزرگ را مي‌بخشد، گناهان كوچك را نمي‌بخشد. مي‌گويد: اينكه چيزي نيست. «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا»

3- شب زنده داری و نماز و دعا

«وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِيَامًا» (فرقان/64) بندگان خوب خدا اهل بيتوته هستند. بيتوته يعني شب زنده‌داري. حالا يا سر شب تا نصف شب يا نصف شب تا صبح. بخشي از شب را نمي‌خوابند. خوب نمي‌خوابند، چه، فيلم مي‌بينند. يا بازي مي‌بينند؟ من خيلي غصه مي‌خورم كه عمر جوان‌ها صرف تماشاي بازي مي‌شود. خود بازي طوري نيست. تماشاي بازي تلف كردن عمر است. چون شما مي‌نشيني، او بازي مي‌كند. مثل اينكه شما يك چهارپايه جلوي بانك بگذاري، پول‌ها را كه مي‌شمرد، به تو كه نمي‌دهند. صبح تا شب بنشين نگاه كن، من پول‌هايم را مي‌شمارم، خوب به شما كه نمي‌دهم. تماشاي بازي، بازي نيست. خسته شدي، خودت بلند شو بازي كن. تو مي‌نشيني كه او بازي مي‌كند. خوب چه چيزي گير شما مي‌آيد؟ صرفه‌جويي كنيم در وقتمان.

خدا آيت الله مشكيني را رحمت كند. براي ما درس اخلاق مي‌گفت. مي‌گفت: شيخ انصاري، شيخ انصاري از فقهايي است كه يك قرن است، هركس مجتهد شده، كتاب او را خوانده و مجتهد شده است. اهل دزفول، شوشتر و آنجا، ايشان سر سفره آمد، ديد تا غذا بيايد دو سه دقيقه طول مي‌كشد. كنار سفره گفت: «اللَّهُ أَكْبَر»! خانمش گفت: نماز نخواندي؟ گفت: چرا نماز خواندم، ترسيدم خدا روز قيامت به من بگويد: دو دقيقه از عمرت تلف شد. خيلي مهم است، دقيقه‌هاي عمر…

آيت الله مرواريد از علماي مشهد بود. يكي دو سال پيش مرحوم شد. ايشان فرمود: با شيخ عباس قمي صاحب مفاتيح الجنان، مهمان يك تاجر مشهدي شديم، در يكي از روستاهاي خوش آب و هواي مشهد. تا نشستيم ايشان شروع به نوشتن كرد. صاحبخانه گفت: بابا، امروز من شما را تفريح آوردم. گفت: سؤال داشتي قلم را كنار مي‌گذارم. ولي وقتي جلسه آرام است، يك سطر من مي‌نويسم. مي‌گفت: از دقيقه‌هاي عمرش استفاده مي‌كرد. يا مطالعه كنيد، يا ورزش كنيد، يا صله رحم كنيد، يك كار مفيدي بكنيد. نه، من نگاه مي‌كنم، او بازي مي‌كند. يعني عمرم تلف شد! بيتوته، چند جمله‌اي آدم با خدا حرف بزند. لازم هم نيست دعاي عربي بخواني، فارسي با خدا حرف بزن. ما روزي يك ربع بايد آن طور كه خدا گفته عبادت كنيم، باقي‌اش هرطور كه دلت مي‌خواهد.

يك كسي پرسيد: چرا نماز عربي است؟ گفتم: نماز ما چند ركعت است؟ هفده ركعت است. هفده ركعت نيم ساعتش را گفتند: اين رقمي بخوان. شبانه‌روز 24 ساعت است. 24 ساعت، 48 تا نيم ساعت است. خدا يك چهل و هشتم سهم ندارد، بگويد: آقا يك نيم ساعتش را آنطور كه من مي‌گويم نماز بخوان. 47 قسمتش را با هر زباني مي‌خواهي حرف بزن. تو يك چهل و هفتم هم به خدا نمي‌دهي، يك چهل و هشتم. مي‌گفت: چرا نماز را عربي بخوانم؟ براي اينكه بايد منظم باشد، اگر به هركس بگويند: با هر زباني مي‌خواهي نماز بخوان، معلوم نيست نماز چقدر طول مي‌كشد؟ يكي نمازش چهل دقيقه مي‌كشد. يكي نمازش يك دقيقه مي‌كشد، الآن نماز فرم دارد، استاندارد است. اولش «اللَّهُ أَكْبَر» است، آخرش هم السلام عليكم. آدم مي‌داند چند ركوع دارد، چند سجود دارد، چقدر خم شويم؟ چه كلمه‌اي بگوييم؟ به چه سمتي بايستيم؟ نماز باعث نظم و انضباط و كنترل ما است. اگر بگوييم هركس هرطور مي‌خواهد حرف بزند. چه چيزي از آب درمي‌آيد؟ آشپز كه دو تا شد، آش خراب مي‌شود. حالا اگر آشپز شش ميليارد شدند… هركسي يك طور حرف زد. يكي از ابزار تربيت كنترل و روي فرم آوردن است.

اين پرنده‌ها و ماهي‌ها هستند كه آموزش مي‌بينند، اسمش چيه؟ دلفين، اگر هر ماهي خودش شنا برود كه براي شما جاذبه ندارد. جاذبه اين است كه اينها را تربيت كردند، كه يك دايره‌ي آهني مي‌گذارند، يك دور از اين رد مي‌شود. دو تا مي‌گذارند جفتي مي‌پرند. سه تا مي‌گذارند سه تايي مي‌پرند. اين تربيت‌اش، نظم اين مهم است. بيتوته، با دعا به هر زباني كه مي‌خواهي، شب زنده‌داري، مطالعه، حديث داريم از چند اشك خدا خوشش مي‌آيد، يكي اشك جوان به خاطر گناهانش اشك مي‌ريزد. بيتوته، «سُجَّدًا وَ قِيَامًا»

4- یاد قیامت در همه حال

«وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا» (فرقان/65)، «غراما» با غين، مصيبتي است كه راه در رو ندارد. آدم را به بن بست مي‌كشاند. مي‌گويد: بندگان خدا كساني هستند كه به فكر جهنم هستند. اين ياد قيامت خيلي مهم است. خدا به كم فروشان مي‌گويد: چرا كم فروشي مي‌كنيد؟ «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» (مطففين/4 و5) چرا كم فروشي مي‌كنيد؟ مگر نمي‌دانيد در قيامت بايد جواب بدهيد؟ ما در قرآن دو آيه داريم، يك آيه داريم كه افرادي ايمان به قيامت ندارند، يك آيه داريم آيه كه ايمان دارد، قيامت را فراموش مي‌كند. آيه‌اي كه مي‌گويد: «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» (غافر/27) يعني ايمان به قيامت ندارد. «الْحَمْدُ لِلَّه‏» ما ايمان داريم، اما «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26)، «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» يك آيه است، «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» هم يك آيه‌ي ديگر است. بعضي‌ها قيامت را قبول ندارند، بعضي‌ها قيامت را قبول دارند، فراموش مي‌كنند. خيلي از ما كه خلاف مي‌كنيم قيامت را فراموش مي‌كنيم. مي‌گويد: عباد الرحمن كساني هستند كه ياد قيامت هستند و مي‌گويند: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم‏» خدايا عذاب جهنم را از ما دور كن. «خلصنا من النار يا ربّ»، «خلصنا من النار» يعني چه؟ يعني «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم‏». «اجرنا من النار يا مُجير» يعني چه؟ يعني «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم‏»، «إِنَّ عَذابَها كانَ غَراما» عذاب جهنم خيلي سخت است.

5- انواع حساب در قیامت

در قيامت چهار رقم حساب داريم، حساب آسان «حِساباً يَسيراً» (انشقاق/8)، حساب سخت، «حِساباً شَديدا» (طلاق/8) بي‌حساب به جهنم مي‌رود، «فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَة وَزْناً» (كهف/105) بي‌حساب به بهشت مي‌رود. «يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ» (غافر/40)

حديث داريم امام فرمود: اگر با مردم روان باشيد، خدا هم روز قيامت حساب شما را روان مي‌كند. اگر با مردم مته به خشخاش بگذاري، با مردم سخت‌گيري كني، خدا در قيامت حساب شما را سخت مي‌گيرد. آسان بگيري، آسان مي‌گيرند. سخت بگيري، سخت مي‌گيرند.

از انبياء هم مي‌پرسند. انبياء هم روز قيامت بايد جواب بدهند. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلينَ» (اعراف/6) هم از مردم مي‌پرسيم با انبياء چه كرديد؟ هم به انبياء مي‌گوييم: حكم خدا را به مردم رسانديد يا كوتاهي كرديد؟ همه مورد سؤال هستند. هم از ظاهر مي‌پرسند، هم از باطن. از همه‌ي اعمال مي‌پرسند. «عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل/93) از همه‌ي عملكردها مي‌پرسند. ولذا قرآن گفته: از گناه دوري كنيد، چه ظاهر، چه باطن. «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَه‏» (انعام/120) گناه ظاهري، آخر گاهي وقت‌ها مي‌گوييم: نفهميد، خوب شد نفهميد. ما فكر مي‌كنيم گناهي كه بفهمند گناه است. گناه، گناه است. چه بفهمند، چه نفهمند. عبادالرحمن، بندگان خوب خدا كساني هستند كه فكر دوزخ هم هستند. از قهر خدا مي‌ترسند. اهل بيت پيغمبر افطاري‌شان را به مسكين دادند و گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً» (انسان/10) ما از قيامت مي‌ترسيم. بخشي از دعاها اين است كه صحنه‌ي قيامت را مطرح مي‌كند.

برادرها و خواهرها، شب‌هاي آخر ماه رمضان است. حديث داريم اگر ماه رمضان تمام شود و بخشيده نشويد، نشانه‌ي بدبختي است. در باز شد، دارند در را مي‌بندند. خدا ديگر با ما چه كند؟ گفت: بخوابي عبادت است. يك آيه خواندن در ماه رمضان ثواب يك ختم قرآن را دارد. نفس كشيدن ثواب «سُبْحَانَ اللَّه‏» دارد. عبادتت قبول است. دعايت مستجاب است. چطور ديگر خدا با ما برخورد كند؟ «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه‏» (بحارالانوار/ج91/ص142) خدايا! بندگان خوب خدا مي‌گويند: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم‏» بالاخره اين جمعيت چند هزار نفري، بندگان خوب هم زياد در آنها هست. لااقل نسل نو دلهاي پاك هست. يك دعا مي‌كنم آمين بگوييد. خدايا به آبروي محمد و علي و به آبروي زهرا و امام حسن و امام حسين و فرزندان معصوم امام حسن و امام حسين قسمت مي‌دهم، تمام قهر خودت و عذاب دوزخ را از همه‌ي ما دور بفرما.

6- سختی عذاب در دوزخ

عبادالرحمان كساني هستند كه «وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً» «غَرام» را در لغت معنا كرده است، يعني راه برگشت ندارد. آخر گاهي وقت‌ها يك ظرف زهر را مي‌آورند مي‌گويند: بخور، خوب نمي‌خوريم. آنجا مي‌گويد: «إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ، طَعَامُ الْأَثِيمِ» (دخان/43 و44) غذاي گنه‌كار زقوم است. مي‌گوييم: خوب نمي‌خورد. مي‌گويد: نمي‌شوي نخوري. بايد بخوري! «فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ» (واقعه/53) مي‌گويد: حالا كم بخورم. مي‌گويد: كم نه! بايد سير بخوري. «فَمالِؤُنَ»، مَلَ يعني پر، مملو يعني پر. يعني 1- هم زقوم است. 2- هم بايد بخوري، 3- هم بايد سير بخوري 4- هم بايد با عشق بخوري. آخر اين عشقش هم آدم را مي‌كشد. يكوقت يك آدم زخمي را مي‌گويند: يك بوس يك ربعي از اين بكن. ديگر آخر اين آدم زخمي، مي‌گويد: نه، «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ» (واقعه/55) يعني بايد مثل شتر تشنه‌اي كه آب مي‌خورد، بايد اين زقوم را اين رقمي بخوري. مي‌گوييم: خيلي خوب گاهي وقت‌ها آدم يك سير مي‌خورد، بعدش سبزي مي‌جود يا مثلاً يك غذايي مي‌خورد، مثل بعضي ترياكي‌ها مي‌گويند: يك خرده آبليمو رويش بخوري، چيز مي‌شود. حالا مي‌شود رويش يك چيزي بخوريم حل شود. مي‌گويد: حل نمي‌شود. بعد از اينكه «فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ»، «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ» بعد مي‌گويد: يك قطره آب هم روي سرش مي‌ريزيم. آيه‌اش را بخوانيد. «ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَميمِ» (دخان/48) يعني غير از اينكه شكمت را از آن زقوم بايد پر كني، با عشق هم بايد بخوري، حسابي هم بايد بخوري، رويش آب ليمو خبري نيست. «صُبُّوا» روي سرت مي‌ريزند، روي سرمان مي‌ريزند، آب داغ! اينطور نيست كه… گاهي وقت‌ها در بيمارستان مي‌گويند: روغن كرچك بخور، آدم نمي‌تواند بخورد، ولي بالاخره با يك مقدار آب پرتغال مي‌خورد. مي‌گويد: نه، چه خبر است… غذاب قيامت مهم است.

قرآن مي‌گويد: «وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‏» (حج/2) قيامت مي‌بينيم مردم مست هستند. بعد مي‌گويد: مست نيستند، «وَ ما هُمْ بِسُكارى‏» (حج/2) اينها مست نيستند. پس چرا گيج هستند، پيلي پيلي مي‌خورند؟ مي‌گويد: عذاب خدا، «وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ» (حج/2) در همين زلزله‌ي اخير گفتند: مادر رفت بچه‌اش را بردارد، آوار رويش آمد. ولي قيامت مي‌گويد: بچه در بغل را دور مي‌اندازند. يعني به قدري عذاب سخت است كه اگر كسي بچه‌اش را دارد شير مي دهد، بچه‌ي شير خوره‌اش را پرت مي‌كند. «يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ» (حج/2) يعني اگر مادري دارد بچه‌اش را شير مي‌دهد، عذاب قيامت طوري است كه بچه‌اش را دور مي‌اندازد. «وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها» اگر حامله‌اي آن زمان باشد، البته آنجا زن حامله نيست. آنجا زن شيرده نيست. خدا براي اينكه مجسم كند گفته: عذاب به قدري سخت است، كه اگر زني در حال شير دادن است، بچه‌اش را دور مي‌اندازد، و اگر زني حامله باشد، هركس باشد سقط مي‌كند. اين عذاب سخت است، ما راحت سر به سر مردم مي‌گذاريم. راحت پول مردم را مي‌خوريم. راحت متلك مي‌گوييم، راحت آبروي كسي را مي‌ريزيم. يكي دو ماه ديگر، وقت حج است. اگر كسي به شما گفت: آقا من شما را مكه مي‌برم، به يك شرط، الآن هم كه مي‌دانيد چقدر مكه گران شده است. به شرطي كه وارد مكه شديد، به اندازه‌ي يك قاشق چايخوري، چند مثقال لجن به كعبه بمال، مي‌گويد: نه من نمي‌كنم. مي‌گوييد: آقا ده ميليون، بيست ميليون، سي ميليون، مي‌گوييد: هرچقدر مي‌خواهي باش، من مكه بيايم يك چنين كاري كنم؟ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»! نمي‌كنم.

امام صادق فرمود: كعبه عزيزي! بعد فرمود: آبروي مؤمن از تو عزيزتر است. ما راحت آبروي مردم را مي‌ريزيم. حتي پدر حق ندارد آبروي بچه‌اش را ببرد. برو گمشو! بابا تو مي‌خواهي به من بگويي: برو گمشو، چرا روبروي مهمان مي‌گويي؟ صدا بزن و در گوشم بگو. اما روبروي مهمان حق نداري به بچه‌ات بگويي: برو گمشو. اين بچه‌ات را پيش مهمان‌ها خراب كردي. مادر مي‌گويد: من او را زاييدم. ببينم مگر هركس زاييد مي‌تواند فحش بدهد؟ چه كسي گفته هركس زاييد مي‌تواند… دخترم است! خوب دخترت باشد. حق ادب داري، اما حق تحقير نداري. زنا كار را حق داري شلاقش بزني، حق نداري بگويي: خاك بر سرت كند! چرا گفتي خاك بر سرت!؟ اينكه زينب كبري فرمود: شام از كربلا سخت تر بود. در كربلا خون بود، در شام تحقير بود. تحقير بيشتر آدم را مي‌سوزاند. دو نفر با هم حسابي كتك‌كاري مي‌كنند، وسط كتك‌كاري مي‌گويد: برو دزد! بعد هم مردم جمع مي‌شوند اينها را آشتي مي‌دهند، مي‌گويد: آقا كتك‌‌ها هيچي، تو به من گفتي: دزد، چه دزديده بودم؟ مي‌بيني كتك‌كاري‌ها را فراموش مي‌كند، اين كلمه‌ي برو دزد، در دلش مي‌ماند. نمي‌شود هرچه مي‌خواهيم بگوييم.

«إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً» (فرقان/66) جايگاهي است، عبوري نيست، مستقر است، يعني ماندني است. يكي گفت: ما سي سال، چهل سال گناه مي‌كنيم، چرا تا ابد بسوزيم؟ به او گفتم: شما يك لحظه چاقو در چشمت بزن، تا ابد كور هستي. يك لحظه چاقو را در چشمت مي‌زني، نود سال كور هستي. گاهي آدم گناه را يك دقيقه مي‌كند، تا ابد…

من خودم يك حرف زشتي به شما بزنم، ديگر تا ابد بحث تلويزيون مرا گوش نمي‌كني. اصلاً تا مرا ببيني خاموش مي‌كني. مي‌گويي: اين يك روز به من يك حرف بدي زد. بابا من يك دقيقه حرف زدم، ولي ده‌ها سال در ذهن شما مي‌ماند. گناه زمانش كم است. كيفر زياد!

7- میانه روی در انفاق به محرومان

آيه‌ي بعد «وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا»ْ (فرقان/67) بندگان خوب خدا چه كساني هستند؟ داريم صفاتشان را مي‌شماريم. 1- روان هستند. 2- پز نمي‌دهند. قيافه و رانندگي و موتور و دوچرخه و راه رفتن و عروسي و جشن و عزا و آمين و عطسه و سرفه و زنگ موبايل و اصلاً هيچي‌اش با بقيه فرق نمي‌كند، طبيعي طبيعي است. 2- با آدم‌هاي جاهل جر و بحث نمي‌كنند. 3- بخشي از شب را با خدا گفتگو دارند، 4- از ترس خدا به خدا پناه مي‌برند. 5- در پول خرج كردن «وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْترُُواْ وَ كَانَ بَينْ‏َ ذَالِكَ قَوَامًا» (فرقان/67) بنده خوب خدا كسي است كه در پول خرج كردن، ميانه است.

بچه‌اي نزد پيغمبر آمد گفت: مادرم گفته: پيراهن پيغمبر را برايش تبرك ببرم. پيغمبر هم يك پيراهن داشت، درآورد به بچه داد، گفت: به مادرت تبرك بده. اذان گفتند: «حي علي الصلاة»، «حي علي الفلاح» پيغمبر پيراهن نداشت. آيه نازل شد چه كسي گفته: پيراهنت را بدهي؟ كسي كه يك پيراهن دارد، حق ندارد به كسي بدهد. «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِك‏» (اسراء/29) نه آن رقمي كه دستت به گردنت قفل شود كه، يعني دستت در جيبت نرود، «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» نه آن رقمي كه هرچه داري بدهي، بايد برنامه‌ريزي باشد براي پول خرج كردن. وقتي انفاق مي‌كنيد، چه به فقرا، چه خرجي خودتان «لَمْ يُسْرِفُوا» اسراف نكنيد.

يك روز حضرت مي‌خواست اين آيه را نمايشي كند. يك مشتي شن برداشت، محكم گرفت، يعني مشتش بسته است و يك دانه از اين شن‌ها از دستش خارج نمي‌شود. گفت: اين درست نيست. بعد يك مشت ديگر برداشت، دستش را كج كرد و همه شن‌ها ريخت. گفت: اين هم درست نيست. دفعه‌ي سوم يك مقدار شن برداشت، يك خرده را نگه داشت و يك خرده را ريخت. گفت: اين درست است. مهماني مي‌دهيد، فقط تجار را دعوت كنيد، غلط است. فقط فقرا را دعوت كنيد، اين هم غلط است. چون وقتي به فقرا غذا مي‌دهيد، مي‌گويند: معلوم است حاج آقا روزه خورده، كفاره مي‌دهد. گفتند: شصت فقير را سير كن، اين مال فقرا است. فقط تاجرها باشند زندگي اشرافي ممنوع! فقط فقرا باشند، باز فقرا تحقير مي‌شوند، يك تاجر و يك فقير با هم باشند.

الآن در مهماني‌ها متأسفانه شخصيت‌ها را يك سمت مي‌كنند مي‌گويند: شما شاسي بلند هستيد، برويد اينجا. گداها را مي‌گويند: آن طرف تر برويد. اين كيف نمي‌كند. كيف آن است كه راننده و شخصيت كنار هم غذا بخورند. اينطور باشد احترام است. ولذا اگر كسي به فقرا غذا بدهد اما اينها را در يك اتاق ديگر بكند، باز هم كرامت نيست. كرامت اين است كه با هم باشيم.

امام رضا فرمود: من مي‌خواهم با برده‌ها با هم غذا بخوريم. فقرا كنار كوچه بودند، امام سجاد رد شد، گفتند: «بِسْمِ اللَّهِ‏»، گفت: مي‌آيم. آمد كنار فقرا روي خاك نشست. حضرت سليمان سان مي‌ديد ولي وقت غذا خوردن با فقرا مي‌نشست. ما مي‌گوييم: در شأن ما نيست. ما نفهميديم اين شأن از كجا پيدا شد؟ روز فتح مكه پيغمبر سوار يك الاغ بي‌پالان شد. گفتند: آقا پايين بيا. امروز روز تاريخي است، روز فتح مكه است. فرمود: الاغش خيلي جان دارد، تو هم بيا دو پشته سوار شويم. پيغمبر شأن را نمي‌فهميد، يا ما نمي‌فهميم؟ خيلي از چيزهايي كه درست مي‌كنيم، شأن‌ها… در پول خرج كردن ميانه‌روي.

تمام كمالات يكجا خوب است و يكجا بد است. تنها چيزي كه هميشه خوب است عدالت است. مثلاً سخاوت يكجا خوب است و يكجا بد است. ترس يكجا خوب است و يكجا بد. علم يكجا خوب است و يكجا بد. خيلي وقت‌ها علم بد است. يعني من بدانم كه كي مي‌ميرم. خيلي بد است، من اگر بدانم 17 روز ديگر مي‌ميرم، همين حالا از ترسش مي‌ميرم. خيلي چيزها يكجا خوب است و يكجا بد. اما چيزي كه هميشه خوب است، براي همه خوب است، براي دوست و دشمن و بچه و بزرگ و دور و نزديك، عدالت است. عدالت با دشمن خوب است، با دوست هم خوب است. در خانه هم خوب است.

يك مادري سه تا خرما داشت و دو تا بچه. يك خرما را به اين بچه داد، يك خرما به آن بچه داد. خرماي سوم را با دقت تقسيم مي‌كرد. اميرالمؤمنين فرمود: مادر تو به خاطر اين دقتي كه داري، كه بين بچه‌هايت فرق مي‌گذاري اهل بهشت هستي. چون دقت مي‌كني كه بين بچه‌ها فرق نگذاري. حديث داريم پدر و مادرها بين بچه‌هايشان فرق نگذارند. حتي در «من لا يحضر» حديثي داريم كه اگر كسي در وصيت فرق بگذارد، گناه كبيره كرده است. بگويد: من دارم مي‌ميرم، به او دو تومان بدهيد و به اين يك تومان. نبايد بين بچه‌ها فرق گذاشت. البته بچه‌هاي هم سطح، نه اينكه اگر پدر ما بك بچه‌ي كوچولو دارد، او را بوسيد، يك نردبان بگذارد، من را هم روي پشت بام ببوسد. نه يعني بچه‌هايي كه هم سطح هستند. بچه‌هايي كه هم سطح هستند، بينشان فرق نگذاريد. ميانه‌روي، «لَمْ يُسْرِفُوا» اسراف نه «وَ لَمْ يَقْتُرُوا» تنگدستي هم نه، «وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» بس است.

يا امام رضا ما مهمان تو هستيم. در خانه‌ي تو هستيم. يك جمله‌اي است كه مي‌گويد: «أكرم الضيف و لو كان كافرا» (بحارالانوار/ج67/ص370) بالاخره اگر از ما راضي نيستي، اول كه مهمان تو هستيم. لابد يك عنايتي به ما شده كه مهمان تو شديم. مشهد و زيارت و عمره و كربلا مربوط به پول نيست. خيلي‌ها از شما پولدارتر هستند، نتوانستند بيايند.

با مرحوم ابوي در حرم آمده بودم. خدايا همه مرده‌ها را بيامرز. حسابي گريه كرد. گفتم: آقا خيلي حال بهت دست داد. خيلي گريه كردي. گفت: دلم سوخت براي پدرم، پدر من تقريباً هشتاد سال كاشان بود. پدرم مي‌گفت: پدرم، يعني جدّ من، هشتاد سال خواست مشهد بيايد، نمي‌توانست بيايد. تو با هواپيما يك ساعت پيش تهران بودي، حالا مشهد آمدي. نگاه مي‌كنم به پدرم چقدر سوخت و تو چقدر در رفاه هستي. چقدر شيعه الآن در دنيا داريم كه آه مي‌كشد در خانه‌ي امام رضا باشد. همين فيلم را اگر نشان برزخي‌ها بدهند. ميلياردها آدم زير خاك هستند، به شما مي‌گويند: خوشا به حالتان!

گاهي كنار برويد بنشينيد، يكي يكي هركس به ذهنت مي‌آيد يك سلام بدهيد. يك سلام خالي هم يك زيارت كامل است. «السلام عليك يا علي بن موسي الرضا» همين يك زيارت است. يك سلام يك زيارت است. به قصد آنها زيارت كنيم. اگر كسي يادمان آمد، در حق آنها دعا كنيم. حتي كسي به ما ظلم كرده، دعا كنيم.

به مالك اشتر جسارت شد. در مسجد رفت و گفت: خدايا اين آقايي كه به من جسارت كرد را ببخش. به آنهايي هم كه به شما فحش دادند دعا كن. به آنهايي كه به شما ظلم كردند، «مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ» (صحيفه سجاديه/ص92) امام زين العابدين مي‌گويد: طوري مرا اخلاقي بار بياور، كه اگر كسي غيبت مرا كرد، من خوبي‌اش را بگويم. انتقام نكشم. «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة» (رعد/22) بدي‌ها را با خوبي رفع كنم. « ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن» (مؤمنون/96) توفيقي است، سال ديگر هستيم، نيستيم، به امام صادق گفتند: بعضي مرده‌ها چشمشان باز است، بعضي چشمشان بسته است؟ چرا؟ فرمود: آن كسي كه باز است، فرصت نكرده ببندد، آن كسي كه بسته است، فرصت نكرده باز كند. چهارده مرتبه در قرآن كلمه‌ي «بَغْتَة» (انعام/31) آمده است. آدم نمي‌داند هست، نيست، باشد توفيق دارد بيايد، توفيق ندارد بيايد. اگر از مردم ايران مي‌پرسيدند: امسال مردني كيه؟ احدي نمي‌گفت: حاج احمد آقا پسر امام. جوان بود! آدم نمي‌داند. آدم در قبرستان كه مي‌رود عكس جوان‌ها بيش از پيرهاست. بعضي‌ها مي‌گويند: ما پير شويم توبه مي‌كنيم. شما ورقه بنويس به من بده كه شما تا هشتاد سالگي هستي، من هم زير آن بنويسم، چون يقين داري كه تا هشتاد سالگي هستي، 79 سال دنبال كيفت برو و سال آخر بيا و توبه كن. ممكن است هفته‌ي ديگر نباشيم. به ما گفتند: هروقت نماز مي‌خواني، فرض كن نماز آخرت است.

ماه رمضان، شب‌هاي آخر، خانه‌ي امام رضا فرصت طلايي است. «نسئلك و ندعوك بسمك العظيم الاعظم، الاعز الاجل الاكرم، بحق محمد و علي و فاطمه و الحسن و الحسين، و تسعه المعصومين، من ذرية الحسين»

خدايا ما امشب سر سفره‌ي قرآن گفتيم: و عباد الرحمان، چه كساني هستند. بندگان خوب خدا چه كساني هستند. خدايا خودت ما را از بندگان خوب خودت قرار بده. به آبروي بندگان خوبت، هرچه شب قدر به بندگان خوبت دادي، به آبروي همان بندگان خوب همه‌ي آنها را براي همه‌ي ما مقدر بفرما. شب قدر چه مقدر كردي؟ باشيم يا نباشيم. چه باشيم، چه نباشيم، خدايا ما را در راه مستقيم قرار بده. پدران و مادران ما زحمت كشيدند ما را مسلمان تربيت كردند. جزاي خير به آنها مرحمت بفرما. نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين مؤمنين و مؤمنان قرار بده. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضي بفرما. ما كه توفيق پيدا كرديم خدمت ولي خدا رسيديم، خدايا تمام آرزومندان زيارت كعبه، مدينه، ائمه بقيع، كربلا، كاظمين، سامرا، نجف، مشهد، خدايا همه‌ي آرزومندان را با آساني و نيت خالص، زيارت با معرفت كه ذخيره‌ي قيامتشان باشد، نصيب تك تك آنها بفرما. حرم كه مي‌رويد يك زيارت براي محرومين بخوانيد. مي‌دانيد روزي چند بار حرم مي‌رويد، بگوييد: من اين سفر رفتم فقط براي محرومين. محرومين چه كساني هستند؟ فراموش شده‌هاي تاريخ! نسل يازدهم ما كيه؟ نمي‌دانم كيه. نسل هفتم، نمي‌دانم چه كساني‌ هستند. نسل هشتم، نمي دانم چه كساني هستند. فراموش شده‌هاي تاريخ، بيمارها، آنهايي كه دور هستند، يك زيارت بكنيم براي آنهايي كه… عكس شهيد را مي‌بيني، نمي‌داني چه كسي است… «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» يك صلوات بفرست و بگو: ثواب اين صلوات براي ا

موضوعات: موضوع: ویژگی بندگان خوب خدا  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ب.ظ ]




با گوش دادن موسیقی این خصایل در شیرازه ی وجودی انسان ایجاد می شود :

1- عامل بی تقوایی 2- رفتن برکت از خانه ای که در آن موسیقی وجود داشته باشد 3- موجب پست فطرتی انسان میشود 4- سبب نفاق میشود 5- قساوت قلب می آورد 6- موجب بی تفاوتی به ناموس میشود(دیّوثی) 7- موجب فسق وغضب الهی می شود 8- موجب کفر نعمت میشود 9- موجب دوری از رحمت های الهی میشود 10- موجب از بین بردن عقل و ادراک آدمی میشود 11- موجب زنا میشود 12- با شراب و مشروبات الکلی تفاوتی ندارد و در بعضی موارد مضر تر از آنها عمل میکند 13- باعث فقر آدمی میشود 14- انسان را منافق میکند 15- زنان را بی حیا میکند و …

حال مضراتی که توسط دانشمندان علوم پزشکی و روانی به اثبات رسیده رو براتون شرح میدم :

1- ایجاد عدم تعادل و توازن بین اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک

که اختلال در این دو اعصاب بدن باعث مشکلات زیر میشود که اون ها توسط استاد علامه حعفری علیه الرحمه جمع آوری شده است.

1- اضطرابات گوناگون 2- عصبانیت 3- سستی 4- بی ارادگی 5- سر گیجه 6- صراع 7- مالیخولیا 8- نفخ معده 9- تحریکات قلبی 10- اختلال در تپش قلب 11- آنژین صوری 13- انقباضات عروقی 14- اختلالات غدد مترحشه داخلی مخصوصا تیروئید و تخمدان 15- اسپاسم لوله ی گوارشی 16- آسم (تنگی نفس) 17- و موجب اختلالات در کیفیت جذب ، هضم و دفع غذا ، ترشحات و فشار خون میشود.

آهنگ های افراطی نشاط انگیز به گونه ای عصب های سمپاتیک و پاراسمپاتیک را تحریک میکند که شخص دچار ناراحتی های روانی میشود.بیداری های شبانه ، فعالیت های بی موقع ، خوشی های نا گهانی ، خنده های بی جا ، پر گویی ، ادای سخنان مسخره و هذیان آمیز ، سر درد و عصبانیت از دست آورد های دیگر موسیقی است که ادامه ی این وضعیت ممکن است به مرض “مانی” بیانجامد که نوعی جنون و بیماری روانی است.

2- مرض مانی

مرضی شبیه به جنون است مریض در خود ناراحتی حس نموده و پیوسته نا آرام میشود نمی تواند در یک جا آرام بنشیند

3- مرض پارانویا :

که شخصه مبتلا به این بیماری ادعاهای بی مورد نموده و خودش را از همه برتر میداند.

4- مرض سیکلوتمی :

مرضی است که انسان گاهی بدون سبب می خندد و گاهی میگرید.

5- کوتاهی عمر :

به تجربه ی ثابت شده که هیچ یک از موسیقی دانان به سن 60 سالگی نرسیده اند و در بسیاری از روایات و آیات قرآن استفاده می شود که اعمال خیر بر وسعت رزق و طول عمر می انجامد ولی گناه و لهو و لعب برکت را از بین میبرد و از عمر انسان می کاهد.

6- ضعف اعصاب :

که در ایجاد و پدید آوردن امراض خطر ناک و مهلک نقش بسزائی دارد. دکتر ولف آدلر میگوید : موسیقی سلسله اعصاب ما را در اثر جلب دقت خارج از طبیعی آن ، سخت خسته میکند.

7- اختلالات دماغی :

وقتی که موسیقی بر اعصاب انسان مسلط شد اراده را از انسان سلب میکند در نتیجه انسان بی اختیار می رقصد ، با میز و صندلی ضرب میگیرد (با دست خود و میز آهنگ میزند) شانه تکان می دهد به تدریج نیروی ادراک ضعیف شده و اختلالات دماغی پیش می آید و بلاخره روزی می رسد که نیروی خرد و اندیشه را از دست داده و آثار جنون و دیوانگی در او ظاهر میشود.

8- نا منظم شدن ضربان قلب :

دکتر روبرت انگلیسی ثابت نمود که طفل در رحم مادر بعد از شش ماهگی تحت تاثیر موسیقی قرار میگیرد و اگر زن حامله به موسیقی گوش دهد ضربان قلب طفل در رحم بالا میرود.

9- انتحار و خودکشی :

در بررسی هایی که گذشت ثابت شد که بعضی از موسیقی دانان در اثر زیادی اشتغال به موسیقی دست به خود کشی می زدند و حتی در کشور های غربی ، جوانان در اثر گوش دادن به موسیقی دست به خودکشی میزنند.

10- هیجان :

که موجب مرض های : کمبود ویتامین ها و زخم معده و روماتیسم و بیماری های روانی و اعصاب و … می شود.

11- فشار خون 12- زیاد شدن فحشاء و منکر در اجتماع 13- تضعیف و تضییع حس بینایی 14- سلب اراده و شکست شخصیت 15- سلب غیرت 16- زیاد شدن جنایات در اجتماع 17- اتلاف وقت : مهمترین اثر شوم موسیقی آن است که وقت انسان را طلف میکند و انسان را از کار های دینی و دنیایی باز میدارد 18- جنون ودیوانگی .

در یک مقاله طبی آمده که : روان شناسان پی برده اند که اثر صدا از الکل و توتون به مراتب شدید تر است و بدن را بیشتر مسموم میکند و بهترین درمان خستگی دماغی و جسمی سکوت مطلق است و هیچ داروئی نمی تواند جانشین آن شود.

حال می پردازیم به چند حدیث درباره موسیقی :

رسول خدا (ص) می فرمایند :

هدف بعثت و رسالت من شکستن بت و از بین بردن آلات لهو و لعب و موسیقی است.

امام رضا (ع) می فرمایند :

گوش دادن به موسیقی از گناهان کبیره است.

امام باقر(ع) فرموده اند :

موسیقی و آواز خوانی از جمله گناهانی است که خداوند عزوجل برای آن وعده ی آتش داده است.

پیامبر اسلام (ص) می فرمایند :

موسیقی و آواز خوانی مقدمه و سبب واقع شدن در زناء است.

سخنانی از بزرگان در ارتباط با موسیقی :

موسیقی مانند کسی است که دست یک تشنه ی جان به لب رسیده را گرفته و او را با شدید ترین تحریکات و احساسات به سوی سراب می برد. و یا به لب چشمه ساری می برد و با کمال قدرت او را از خم شدن به روی آب و آشامیدن آن جلو گیری میکند. آیا این اشتیاق شدید به محتوا که دائما با شکست رو به رو میشود مغز و روان انسان ها را در برابر واقعیات نمی سایاند؟؟؟

حضرت امام خمینی(ره) :

موسیقی با تریاک فرق ندارد ، تریاک یک جور خلسه می آورد این یک جور خلسه می آورد.

استاد علامه جعفری(ره) :

اگر موسیقی آنچنان که عاشقان دلباخته اش میگویند حقیقتا روح انسان را تصفیه میکند ، چرا با شیوع موسیقی در شرق و غرب بیماری های روانی و فساد های اخلاقی به حدی است که گفتگو درباره ی آن باعث شرمساری است.

استاد شهید مطهری (ره) :

واقعا موسیقی قدرت عظیم و فوق العاده ای مخصوصا از جهت پاره کردن پرده عفت و تقوا دارد

و اما . . نکته ی اخلاقی

بندگی خداوند

شخصی نزد امام حسن عسگری علیه السلام وارد شد و به ایشان گفت من هر کاری میکنم نمی توانم گناه نکنم چه کار کنم؟

امام علیه السلام به او فرمودند که تو این پنج کار را انجام بده بعد از آن هر گناه و هر کاری که دوست داشتی انجام بده .

1- از ملک خداوند بیرون برو تا در ملک او گناه نکنی .

2- از رزق خداوند استفاده نکن تا نمک نخوری و نمکدان بشکنی .

3- به جایی برو که پروردگارت تو را هنگام گناه نبیند .

4- در هنگام مرگ فرشته ی مرگ را از خود دور کن تا جانت را نگیرد .

5- و در قیامت فرشتگانی را که میخواهند تو را به دوزخ بیاندازند را از خود بران و با آن ها همراه نشو.

اگر توانایی این پنج کار را داری هر گناهی که خواستی انجام ده ولی اگر قادر به انجام دادنشان نیستی بندگی خدا را انجام ده

بسم الله الرحمن الرحیم

چند سالی است که جریان موسیقی برگردان یا به عبارتی بهتر وارون نگاری صوتی در موسیقی پس از حدود ۶۰ سال از آغاز این مسئله در امریکا در کشور ما مطرح شده است و حقیر نیز در این باره توضیحاتی داده ام.

اما از آنجا که خیلی از عزیزان در این باره شبهاتی دارند و اخیرا افرادی به ایجاد انحراف فکری از این طریق دامن زده اند و دیگر اینکه نظرات متفاوت و مختلف و بعضا متناضی در این باره گفته می شود ، لذا در این مقاله به برسی موسیقی برگردان می پردازیم:

پیش از تحلیل این صنعت توسط بنده از شما عزیزان در خواست می گردد حتما مقاله ای با همین عنوان را از دانشنامه ویکی پدیا مطالعه فرمایید و در پایان نیز نقد و جمع بندی حقیر را بخوانید فراموش نفرمایید نقد بنده مستلزم مطالعه مقاله زیر است فلذا نخست آنرا مطالعه فرمایید:

همانگونه که در این مقاله مبسوط مطالعه فرمودید مسئله موسیقی وارون چیز جدیدی نبوده و حد اقل متعلق به بیش از 6 دهه پیش است،لیکن در باره آن می توان موارد زیر را برداشت نمود:

1- مسئله موسیقی وارون شامل سه حالت است:

الف : تکه هایی از پیش خوانده می شوند ، سپس آنرا برگردان کرده و در بدنه اصلی موسیقی مخفی می شود ، وقتی متن موسیقی اصلی برگردان می گردد آن تکه اکنون به حالت عادی بازگشته و معنی می دهد. در تحلیل این ادعا می توان گفت : این مسئله منطقی به نظر می رسد و در تاریخ بارها آزموده شده است و صحت آن مجرب بوده و تایید می گردد. و نوع دیگر آن ، به گونه ای است است که خواننده به عمد از کلماتی خاص استفاده می کند تا برگردان و وارون آن واژه مد نظرشان باشد و بتوانند شبیه ترین کلمه را با آنچه مد نظر دارند بازسازی نمایند به عنوان نمونه خواننده از واژه “سرطان” در حالت عادی استفاده میکند ولی در حقیقت برگردان آن یعنی “نترس” (البته با اندکی تغییر) مورد نظر است که استفاده از این روش بسیار دشوار است.

ب : می توان با ابزار و نرم افزار های خاصی در حالت عادی آهنگی را خواند که اگر برگردان گردد معنی جدید می دهد ، در اینجا این سوال پیش می آید که به عنوان مثال چگونه واژه “دیوار” به “راه بد” تبدیل می گردد ، در حالی که وارون املاء آن “راوید” می شود . طرفداران این مطلب ادعا می کنند با آهنگ های ضمیمه و زمینه این تبدیل حرف صورت می گیرد. در این باب نیز می توان گفت این مسئله تاکنون اصلا اثبات نشده است و تحقیقاتی که بنده انجام دادم چیز دیگری را نشان می دهد که در بند ج آنرا بیان خواهم داشت.

ج : این یک اعجاز شیطانی است و خود خواننده و آهنگساز از آن بی خبرند !!!

در این باب باید گفت این ادعا مزخرف و باطل محض است و ذره ای صحت ندارد چراکه چنین مطلبی از بیخ و بن ایراد داشته و نه با منطق سازگاری داشته و نه با ادبیات دینی جور در می آید و بیشتر خرافات است تا دلیلی منطبق بر عقلانیت. که البته این مورد شدیدا توسط شیطان پرستان اشاعه داده می شود تا شیطان را قدرت مند نشان دهند.

عزیزان در یک تحقیق گسترده که از سوی جنبش مصاف صورت گرفت ما به این نتیجه رسیدیم که سوای مورد الف که قبلا نیز اثبات شده است موارد “ب” و “ج” صرفا ادعایی باطل است و جالب است بدانید بعضا نتایج کاملا عکس دارد.

در این آزمون آهنگ ریورس شده ای برای مخاطبین پخش می گشت و از ایشان خواسته می شد تا انچه را از آهنگ در می یابند بر روی کاغذی یادداشت نمایند ، جالب است بدانید هر یک از افراد در جامعه آماری مطلب خاصی را شنیده بود که در برخی موارد کاملا با هم متضاد بودند البته در برخی موارد نیز افرادی جمله مشابه را یاد داشت می نمودند که مورد اخیر به ندرت پیش می امد.

در عوض در آزمایشی دیگر به شنونده القا می شد که شما هم اکنون این جمله را خواهید شنید ، در این حالت قریب به اتفاق آزمون دهندگان مورد را تایید می کردند که این بدان معناست که القا در این صنعت (به شرطی که مورد ب و ج باشند نه الف) بسیار کاربردی است. جالب است بدانید در یک آزمون که بر روی دو فرد با آهنگی واحد انجام شده بود فردی آن آهنگ را الهی دانست چون کلمه الله را شنیده بود و فردی دیگر آن را شیطانی قلمداد نمود چون کلمه لعنت را شنیده بود.

این مورد را شما عزیزان بارها آزموده اید ! برای نمونه تکه ابری را در آسمان در نظر بگیرید که هرکس آنرا شبیه به چیزی خاص می بیند اما هنگامی که به افراد القا می شود فلان شکل است عموم افراد می پذیرند.

اما در مورد برگردان کردن به شیوه الف که در برخی آهنگ ها یا سریال های غربی و برخی اهنگ های فارسی موسوم به “آنور آبی” صورت می گیرد متاسفانه این شیطنت در حال انجام است و برگردان چنان واضح است که گویا کلامی عادی را می شنویم.(در واقع استفاده از این روش باعث وضع قوانینی در ایالت کانزاس گشت)

2- پیام ناخود اگاه حاصل از این پنهان کاری بر ضمیر انسان تاثیر می گذارد لیکن میزان تاثیر ان مشخص نبوده و در افراد مختلف متفاوت است ، برای نمونه در یک فروشگاه در امریکا پیام ناخود اگاهی در میان آهنگ لایتی که از بلندگوهای آنجا پخش می شد گنجانده شد که بارها عبارت های “دزدی نکنید” ،"دزدی بد است” و … را تکرار می کرد. پس از چندی آمار دزدی در فروشگاه کاهش یافت! نکته ای شبیه به این مسئله را والدینی که فرزندان دو قلوی دختر و پسر دارند آزموده اند ! از آنجا که دختران زودتر به تکلم می آیند والدین هنگامی که صحبت های فرزند پسر را متوجه نمی شوند ، فرزند دختر به عنوان مترجم وارد عمل شده و می تواند برخی صحبت های کاملا نا مفهوم برادر دو قلویش را معنا و ترجمه کند ، این مسئله نشان دهنده میزان متفاوت تاثیر گذاری کلمات نامفهوم بر افراد مختلف است.

3- اخیرا برخی افراد (از جمله آقای محمد علی طاهری)ادعا کرده اند:

که اگر صحبت های عادی مردم را برعکس کنیم اگر پیام شیطانی داشت آن فرد شیطانی است و اگر پیام های الهی داشت وی فردی خدایی است و نکته دیگر اینکه گوینده خودش نمی تواند برگردان صحبت هایش را کنترل کند و از این حیث به سادگی می توان افراد منافق را شناسایی نمود!!!

در این باب باید گفت از انجا که این نوع برگردان از نوع ب و ج است و در صحبت کردن عادی ابدا نمی توان مورد الف را استفاده نمود این فرضیه دروغ محض بوده و چه بسا مدعیان آن به دنبال برخی مسائل خاص برای از عرصه بیرون نمودن مخالفینشان هستند تا مثلا فردا روزی صحبت های یکی از منتقدین یا مخالفین را برعکس نموده و از آن پیامهای شیطانی بیرون بکشند. و یا در مقابل برخی افراد را الهی جلوه دهند . فراموش نکنید تکنیک مورد استفاده این افراد همان القاء است و لا غیر. ان شا الله به زودی آهنگ واحد با القاء دوگانه در همین وبلاگ برای شما عرضه خواهد شد تا ببینید این ادعا دروغی بیش نیست.

کما اینکه این نظریه قدیمی بوده و با عنوان نظریه برگردان گفتار مطرح است، که نظریه‌ای شبه علمی است و نخستین بار توسط “دیوید جان اوتس” ارائه شد. این نظریه پس از ارائه در برنامه “تاک شو"شبانه آرت بل در رادیو مورد توجه مردم قرار گرفت. در این نظریه باور او بر این است که انسان به‌هنگام خَلق گفتار، ناخودآگاه پیام‌های پنهانی را می‌آفریند که نمایانگر بینشی‌است از اندیشه‌های درونی او. اوتس مدعیست که نظریه اش در روان درمانی ، جرم شناسی و گفتگوهای تجاری کاربرد دارد. البته ادعاهای او ازسوی مردم، علم و انجمن‌های آکادمیک مردود اعلام شده است و ذره ای اعتبار ندارد تا جایی که امروز در غرب حتی یک نفر را نیز نمی توان یافت تا از این نظریه خیال پردازانه دفاع نماید.

4- در پایان باید گفت برخی از موسیقی ها چنان پیام های شیطانی آشکار و واضحی دارند که دیگر نیازی به برعکس نمودن آن نیست ، آیا لزومی دارد فردی همچون مرلین منسون خواننده شیطان پرست امرکایی که در حال عادی هزاران بد و بیراه به خدا و پیامبرانش و تمامی مقدسات می گوید در وارون موسیقی اش نکته ای را مخفی نماید؟

دوستانی که سخنرانی صنعت موسیقی حقیر را شنیده اند خوب می دانند که استفاده نابجا حتی از بهترین و سالمترین موسیقی ها نیز آسیب جدی جسمی و روحی برای انسان دارد و باید از این داروی الهی به موقع و برای درد خاص استفاده نمود و فراموش نکنیم استفاده بی جا از هر دارویی فرد را معتاد و وابسته به آن می کند.

موضوعات: با گوش دادن موسیقی این خصایل در شیرازه ی وجودی انسان ایجاد می شود :  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ب.ظ ]





موسیقی و معیار تشخیص خوبی یا بدی آن:

مسئله موسیقی بسیار فراگیره ، ما تقریبا کمتر آدمیو پیدا میکنیم که موسیقی گوش نکنه ، خیلی خیلی کم ، حالا این موسیقی یک بار برای یک نفر یک نوحه هست که یک نوع موسیقیه برای یک فرد قرآنه که یک نوع موسیقیه ، برای فرد دیگری موسیقیه داخلی ، برای فردی موسیقیه خارجیه، شاخص تعیین اینکه ما چه موسیقیی گوش بکنیم یا نکنیم چیه؟ بارها برای من و شما پیش اومده در تاکسی نشستیم خودمون یا فردی گفته: آقا این ضبطو خاموش کن ،این صدا رو کم کن، راننده برگشته گفته آقا رادیو هست، وقتی میگه رادیو هست، یعنی چی؟ یعنی این مورد تایید نظام جمهوری اسلامیه ، دهنتو ببند، دقیقا معنیش همین میشه ، اما واقعاً نه نظام جمهوری اسلامی و نه هیچ کس دیگه ای نمیتونه برای موسیقی شاخص تعیین بکنه ، اینجا کسی که شاخص تعیین میکنه تک تک شماها هستین، خود فرده ، در عین اینکه یک موسیقی برای شما حلاله در عین همون حال برای من میتونه حرام باشه ، این غلطه که میگن باید از بیخ و بن فاتحه موسیقی رو خوند باید ریششو کند انداخت دور، البته کسائی هم که این حرفو زدن به نوعی حق داشتن، حالا عرض خواهم کرد چرا. بینید دوستان، موسیقی ساحتش بسیار بسیار مقدس تر از اونیه که ما پا گذاشتیم توش ، هر کسی ته صدایی داشته و از مادرش قهر کرده و رفته توی زیر زمین شروع کرده خوندن ، خوب واقعا آیا به اساتید دیگه ای که هر شش پرده موسیقی رو میتونن ادا کنن هم باید گفت موسیقیدان و به این کسانی که مشکل خانوادگی داشتند هم باید گفت موسیقیدان ؟ ساحت موسیقی مقدس تر از اینه، هر موقع از شما پرسیدن موسیقی خوبه یا بده شما در پاسخ بگین استامینوفن خوبه یا بده؟ اکسپکتورانت خوبه یا بده؟ به جای استفاده از اون بستگی داره، اگر سرت درد بگیره استامینوفن خوبه ، ولی اگر بجایش نباشه بده،موسیقی هم دقیقا یک دارو هست، ما اشتباه کردیم، ما ایرانیها همه چیز رو زیاد مصرف میکنیم، در دنیا رکورد داریم، جمهوری اسلامی ایران یک تنه به اندازه کل قاره اروپا گاز مصرف میکنه، خیلی جالبه ، جمهوری اسلامیه ایران یک تنه به اندازه کشور چین با یک میلیارد و نیم جمعیت سوخت مصرف میکنه ، به نمک که میرسه از همه بیشتر ، نوشابه از همه بیشتر، کلا پکیج هایی که انتخاب می کنیم سنگینه ، موسیقی هم همینطوره، تو دارو هم همینطوره ، نمی دونم شاید این به لحاظ روانشناسی بر میگرده به تاریخمون و به خاطره اینه که سالها در دوره استعمار ما رو گشنه نگه داشتن ، هنوز این ولع در ژن ما مونده ، شکمها به قولی سیر شده ولی چشمها گشنه هست.

حکم شرعی درباره موسیقی:

چون حکم مراجع برای ما بسیار مهمه، اول حکم شرعی و نظر چند تن از مراجع رو براتون می خونم تا حساب کار دستمون بیاد و بعد موضوع رو به بصورت مصداقی بررسی خواهیم کرد.

رسول خدا(ص) می فرمایند :” گوش فرا دادن به صدای لهو گناه است و نشستن در مجلس آن فسق و لذت بردن از آن کفر می باشد” متوجهی دارم چی میگم؟ کفر! پیامبری که خودش دین آورده داره میگه کفر، امام باقر (ع) می فرمایند: “غنا گناهیست که خدا به سبب آن وعده آتش داده است ” ما می دونیم غیبت چی هست، دروغ چی هست، ولی مگر موسیقی چه چیزی داره که خدا اینقدر نسبت به این مسئله ناراحته ، جریان چیه ؟ فتوای مقام معظم رهبری در این باره : “موسیقی اگر انسان را به ابتذال و بی حالی و واخوردگی از واقعیت های زندگی بکشاند حرام است “

موسیقی اگر انسان را به گناه و شهوت رانی تشویق کنه این موسیقی حرام است، بنابراین مرز موسیقیه حرام و حلال ، ایرانی بودن سنتی بودن قدیمی بودن کلاسیک بودن غربی یا شرقی بودن نیست، تعیین جمهوری اسلامی ، نیست، مرز آن چیزیست که من گفتم، ابتذال!

شرطی سازی چیست ؟

برای اینکه این مسئله خوب جا بیوفته ، اول باید چند تا اصل روانشناسی رو براتون باز بکنم، مسئله ای در روانشناسی داریم تحت عنوانه شرطی سازی که بسیار مهمه، من وقتی روایات اسلامی و سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) را بررسی کردم ، دیدم که بسیار بسیار روی این مسئله تاکید داشتند، تا جایی که من فکر میکنم، کسی که شرطی سازی رو درست رعایت نکنه نتونسته درست دینشو بجا بیاره ، چطور؟ ببینید ، ما به عنوان انسان نسبت به بعضی از مسائل تمایلاتی داریم و از بعضی چیزها بدمون میاد ، اگر در کنار چیزی که از آن خوشمون میاد چیز دیگری هم وجود داشته باشه، ما از اون مورد هم خوشمون خواهد اومد ، به عنوان مثال علت اینکه چرا ایرانی ها کتاب خوان نیستند، اینه که ما نسبت به کتاب شرطی شدیم، معلمان ـ ساحت مقدس معلمان محفوظ ـ کتابی با دویست صفحه به ما دادند تا بخونیم در ورقه امتحانی بابت هر ” را ” که جا انداختی ۰٫۲۵ از دست دادی، یعنی چی؟ یعنی شما باید بشینی این کتاب رو عینا و مو به مو حفظ کنی، اگر به خود نویسنده بگی اینا رو از حفظ بخون ، نمیتونه، ولی تو بارها و بارها باید جمله ها رو تکرار می کردی با دیدن کتاب یاد شب بیداری ها، یاد خستگی هات میوفتی ، بعد از تمام شدن درستون ، اگر بهت کتاب نشون بدنت می لرزه ، برای شکستن این شرطی سازی هم می تونید از کتابایی که دوست دارید، شروع کنین، اگر بتونی پنج تا کتاب بخونی، ششمی رو دیگه با علاقه می خونی ،کار به جایی میرسه که، اگر روزی یک ساعت مطالعه نکنی انگار نمازت قضا شده .این مضوع مسئله ای هست که ما هر روز باهاش دم خوریم اما به آن بی توجهیم ، بارها شده که لواشک خوردیم و بارها لواشکو دیدیم ، لواشک روکه می بینی چه اتفاقی برات میوفته؟ انگار که می خوای بخوریش دهانت شروع میکنه به ترشح بزاق چرا؟ چون بدنت فهمیده که هر دفعه لواشک میخوری باید بزاغ ترشح کنه این شرطی سازیه مثبته، شرطی سازی منفی در مورد چیزهای هست که ما از اونها بدمون میاد به عنوان مثال ،یک بچه همیشه از رنگ سفید لباس بیزاره چون هر دفعه این رنگه سفید رو دیده یا یک پنی سیلین خورده یا مریض بوده و حالش بد ، و ذهن این لباس را به عنوان یک نشان ثابت شناخته ، اگر هر بار دکتر لباسشو عوض بکنه و بچه نتونه در لباس ، اون فاکتور اصلی رو پیدا بکنه، میگرده دنبال یه چیز دیگه ، مثلا شکل مطب، اگر ساختمون ها هم فرق بکنه باز هم دنبال یک فاکتور ثابت دیگر میگرده و اگر نتونه پیدا بکنه، دو اتفاق میوفته یا شرطی نمیشه یا شرطی سازیه نوع ششم صورت میگیره ، یعنی چی؟ عرض میکنم، شش تا شرطی سازی داریم محول میکنم به خودتون تا برید بخونید که واقعا مبحث جالب و شیرینیه، این موضوع در کتاب روانشناسی هیلگارد توضیح داده شده توصیه می کنم این کتاب روانشناسی رو بخونید ، میتونید با بنیان های روانشناسی آشنا بشین.

شرطی سازی نوع ششم :

شرطی سازی نوع ششم اتفاق بدی هست ، در صورتی که فاکتور ثابتی در مورد انجام شدن کار خاصی رو پیدا نکنید ،شرطی سازیه نوع ششم رخ میده ، مثالشم یه کبوتر بود، که دانشمند ها بهش یاد دادن که اگر دو تا نوک به این کلید بزنی دو دانه گندم به عنوان جایزه دریافت می کنی ، این که شرطی سازیه نوع اوله سپس یک فاکتور سومی رو هم اضافه کردند و به کبوتر یاد دادند هر دفعه رنگ نارنجی دید و نوک زد دو دانه گندم جایزه میگیره، رنگ نارنجی همون رنگ جلیقه نجات کسایی هست که دارن غرق میشن ، کبوتر زاویه دیدش از ما بیشتره ، اشتباه نکنم ۲۷۰ درجه هست زیر هلیکوپتر نجات قفس کبوتر رو قرار میدادند کبوتر تا جلیقه نجاتی می دید دوتا نوک میزد به دکمه و دو دانه گندم پایین می افتاد ،هنوز هم از این روش استفاده میشه ، مرغ عشقایی که فال میگیرن هم شرطی شدند ، خدمتتون عرض کنم که دانشمندان اومدن یه کبوتری رو غیر فرمولی شرطی کردن، یعنی یه بار نوک میزد دو تا گندم می دادن، یه بار نمی دادن، یه بار یک کیلو گندم می ریختن جلوش ،ده بار اصلا بهش گندم نمی دادن ، این کبوتر بیچاره به دنبال فاکتور ثابتی برای دریافت دانه میگشت ، رنگ لباس دکترها عوض شد! و این فاکتور ثابت رو نمی تونست پیدا کنه، میدونی چه بلایی سرش اومد؟ شرطی سازیه نوع ششم صورت گرفت، آن کبوتر تا آخر عمرش به دکمه نوک می زد تا لحظه ای که مرد، الله اکبر به این دین، به این مذهب ،واقعا شگفت آوره میدونید چرا قمار حرامه؟ چون شما رو دچار شرطی سازیه نوع ششم میکنه چون فرمول برنده شدنتو نمی تونی کشف کنی شانسیه، یه بار می بری سه بار میبازی، ده بار پشت سر هم میبری،یه ماه اصلا نمی بری ، نتیجش چی میشه؟ کسائی که تو قمار میرن ، دائم نوک میزنن، دیگه نمیتونن قمار رو ول کنن ،شما شنیدید افرادی در جریان قمار خونه زندگیشون رو گذاشتن درسته؟ همون لحظه هم میخواد ادامه بده و ببره ، شطرنج بازی کردن ها رو دیدین؟ طرف تا میبازه میگه بشین آقا نمیذارم بری، چون باخت تلخه اینقدر اینرو تکرار میکنه تا شیرینی برد برسه ، طرف خونه زندگیشو گذاشت ، ماشینشو موتورشو ، مواردی بوده شما شنیدید طرف زن خودشو، ناموس خودشو سر قمار گذاشته حالا ببین قرآن چی میگه؟ میگه در قمار و شراب برای شما هم منافعیه هم مضراتیه اما بدانید ضرر هاش بیشتره …درسته قمار سود هم داره قمار میکنی، هزار تومن میذاری ده هزار تومن میبری اما وقتی نگاه میکنی میبینی این بلا رو سر تو آورده که تو دیگه یک انسان آزاد نیستی مختار نیستی .

عوامل شرطی سازی:

خوب شرطی سازی ها رو یاد گرفتید چه چیزهایی مارو شرطی می کنند؟

۱) غذا خصوصا خوردنی ها و در بین خوردنی ها ، شیرینی قند، چون در بدن سریع الجذبه و بدن شیرینی رو دوست شما کافیه غذایی رو بخورید و بهتون حالت تهوع دست بده دفعه بعد دیگه از اون غذا بدتون میاد چون بدن شرطی شد ، خیلی از کسایی که از میوه های خاص از غذاهای خاص بدشون میاد کسایین که در کودکی مسموم شدن و حال سختی رو گذروندن .

۲) حالات خوش مثل لبخند، دیدن کسی که انسان شادی هست بهتون انرژیه مثبت میده ، نا خود آگاه از این انسان خوشتون میاد ، بعضی ها ضد حال هستن یه لبخند هم نمیزنن، پیامبر(ص) رو ببینید میفرمودن با لبخند احسان کنید ، میگن ما ندیدیم پیامبر لبخند از لبش بیوفته اینها اصول دین ماست عزیز من وقتی نگاه میکنی میبینی، چقدرجالبه و ریز به ریزِ این ها تاکید شده، ما مواردی رو داریم که به امام خمینی (ره) میگفتن، بیا بریم دعای کمیل میدونی چی میفرمودن؟ میگفتن “حوصله ندارم خسته ام نمیام” میدونی چرا اینکار رو نمی کرده؟ چون اگر در خستگی میرفت دعای کمیل رو میخوند فاتحه دعای کمیل کلا خونده میشد نسبت به اون شرطی میشد، بارها من به دوستان گفتم گفتم کسایی که میخوان برن دعای ندبه شب زود بخوابن که تو حالت بی خوابی مجبور نباشه جلوی خودشو بگیره، دست خودش نیست آروم آروم از دعای ندبه بدش میاد.

۳) کودکی ، شرطی سازی در کودکی خیلی سریعتر اثر می گذاره ، ما در کودکی از هر چی خوشمون اومده همین الانم خوشمون میاد از هر چی ترسیدیم همین الانم بدمون میاد من هر از چند گاهی که نشستم در بین دوستان ، این آهنگ کارتون های قدیمی رو با گوشیم پخش میکنم همه با هم دیگه بر میگردن. این شرطی شدنه، چون کارتون دوست داشته .

۴)موسیقی ، خوب مسئله بعدی تاثیر موسیقی در شرطی سازیه، دوستان عزیزم در کمتر از یک ثانیه این اتفاق میوفته فقط کافیه در ایام فراق که البته شما نداشتین ! یک موسیقی گوش کرده باشی ده سال بعد که بشنوی ، یاد فراق و جدایی ها و… میوفتی. بله شرطی شدی، جالب اینجاست که اگر یکبار به موسیقی گوش کنی هم کافیه و شرطی میشی. یه دوستی دارم ایشون جلسه خواستگاریشو داشت بصورت تلفونی انجام میداد . محرم بود یک روزی این دوستم اومده بود خونه ما ، من براش یه آهنگی” ذوالجناح ز چه روی سوی خیام آمده ای” رو گذاشته بودم ، میگفت من نمیدونم چرا عاشق این آهنگم ، من یادم افتاد اون روزی که داشت از تلفن خانه ما زنگ میزد ، همین پخش میشده ، یکبار فقط و فقط یکبار! اما کبوتر رو با یک بار دونه دادن نمیتونی شرطی کنی یا انسان رو با یک بار، نمیتونی شرطی کنی. شما هم میتونین شرطی سازیها رو انجام بدید ، آهنگ موبایلتونو عوض کنین ، آهنگ موبایلتو عوض میکنی در مترو یا BRT یا در دانشگاه ، گوشی کس دیگری زنگ می خوره که آهنگش زنگ قبلی موبایل شماست ، فورا گوشیتو نگاه می کنی، لذا حتی اگر این آهنگ، شش دوره قبل آهنگه گوشیه شما بوده باشه باز هم دستت به موبایل میره، شرطی شدی، به نظر بنده تاثیر موسیقی در شرطی سازی، از خوردنی بیشتره .

وجود موسیقی در متن زندگی

خدمتتون عرض کنم ، دوستان دیگه می خوایم وارد اصل بحث که بسیار مهمه بشیم ، موسیقی بذات در دل و جان انسان نفوذ داره یعنی اگر یه نفرو دیدی اومد کلا فاتحه موسیقی رو پیچید گذاشت کنار، بدونین آن انسان موسیقی رو نشناخته ، شما در هر کجا که باشید، موسیقی رو حس میکنید، استاد دانشگاه وقتی مطلب مینویسه ، جایی که کلمش تموم میشه گچ رو دوبار به تخته میکوبه، چون ریتم موسیقیایی برای نوشتنش گرفته ،یا به نانوایی علی الخصوص سنگکی تشریف میبرید و نانوا رو در حین انجام حرکات موزونی تحت عنوانه رقص بندری مشاهده می فرمایید ، بدون این حرکات نمیتونه نون درست کنه ، چون ریتمشه. اگر دقت کرده باشید ، بارها دیدین در خیابون، چند نفر که با هم راه میرن ،با هم قدم بر میدارن و با هم قدمهاشون رو زمین می گذارن اینها ازاول هماهنگ نبودند کمی که با هم راه رفتن ، بعد هم قدم میشن. صحبت کردن ما موسیقی داره ، فرود و فراز داره ،اگر یک نفر رو موسیقی صحبت نکنه اعصابتون خورد میشه، همه ما معمولا اینو به صورت غریزی رعایت میکنیم ، بعضیا هستن پای صحبتشون میشینی خوابت میبره ، سر درد میگیری ، این کسیه که در صحبت کردن ، موسیقی رو رعایت نمیکنه ، دوستان عزیزم بسیاری از اعراب عصر جاهلیت به خاطر موسیقی قرآن بود که به پیامبر ایمان آوردند، حداقل در مورد خلیفه دوم این مسئله در تاریخ آمده که با شنیدن صدای قرآن ایمان آورد ، قرآن موسیقیایی هست اذالشمس کورت و اذالنجوم کدرت و اذالجبال سیّرت و اذالبحار … ببین همش موسیقیایی هست و سجع داره ، حالا میتونی تو از همچین چیزی موسیقیو بگیری؟ اولین کاری که کردی باید جلوی قرآن وایستی. لذا اون دسته از افرادی که موسیقیو درک نکردن و متحجرانه میخوان، کلا درشو تخته کنن ، دارن اشتباه میکنن اینها اصلا قرآن رو نفهمیدن.

آثار موسیقی بر روی سلامت :

موارد موسیقی بسیار زیاده، من فقط از آثار پزشکی موسیقی حرف میزنم، از ایرانی جماعت هم حرف نمیارم، از مسلمون جماعت هم حرف نمیزنم ، فقط از این خارجی مارجیا که بر مبنای مدرنیته عاشقشونیم! اگر من بگم علامه جعفری در مورد اثر موسیقی ، نزدیک سی ، چهل! نوع مریضی ذکر کرده، شما گوش نمی کنین ، فقط کافیه بگم آقای چی چی ازکدوم کشور دراروپا یا آمریکا، همچین گوشات تیز میشه که نگو، اصلا نسبت به مدرنیته شرطی شدی ، برو یه جایی یه مسافر از یک کشور اسلامی اومده یکی از کشور اروپایی اومده ، ببین بیشتر دوست داری با کدوم یکی حرف بزنی ؟ یا فکر کن رییس جمهور ما بره در یه کشور اروپایی یا یه کشور اسلامی حرف بزنه ، در اون اروپاییه بیشتر خوش خوشَکانمون میشه

اثر موسیقی بر اعصاب :

اعصاب ما دو دسته است سمپاتیک و پارا سمپاتیک ارادی و غیر ارادی هرکدوم مسئول بخشی از بدن هستن. سمپاتیک تنگ کردن رگها ، اتساع عضلات ، افزایش فشار خون و گشاد کردن مردمک…کار دیگری دقیقا برعکس اینه، حالا میایم تاثیر موسیقیو روی اعصاب بررسی میکنیم، یک دانشمند غربی یک کار جالب انجام داد، دستگاه فشار رو به خودش وصل کرد هدفون رادیو رو هم روی گوشش گذاشت… یه رادیو مثل رادیو پیام که پشت سر هم میخونه انتخاب کرد، اولین آهنگ شاد بود ، در کمتر از چند ثانیه دید فشار خونش رفت بالا ، بعد آهنگی مثل آهنگ شجریان پخش شد ، فشارش اومد پایین … یک مسئله دیگر رو هم کشف کرد ، دید از هر آهنگی خوشش میاد فشارش میره بالا از هر آهنگی بدش میاد فشارش میاد پایین، تا جایی که ایشون در کتاب خودش نوشته : ” من از سلامت خودم ترسیدم و دستگاه رو از خودم جدا کردم ” چه اتفاقی افتاده ؟ زمانی که شما آهنگای ریتمیک میشنوید سریع آدرنالین ترشح میشه کورتیزول ترشح میشه رگها تنگ و فشار خون زیاد و مردمکها گشاد میشه این بدن آماده میشه برای فعالیت، وقتی سگ دنبالت کرده چه حسی بهت دست میده ؟ دقیقا همون اتفاق برای شما میوفته، مثل این که یک ماجرای عجیب، معجزه ائمه (ع) یا پیامبر (ص) تعریف کردن، مو به تن آدم سیخ میشه اون لحظه ایه که آدرنالینو با تمام وجود توی بدنتون داره ترشح میکنه حالا به لحاظ فیزیولوژیکی و بدنی شما آماده فعالیت هستین ، ولی نشسته تو ماشین فعالیتی نداره، میدونی چه بلایی داره سرش میاد؟ پدر بدنش داره در میاد ، دچار بیماری ضعف اعصاب میشه ،شنواییش کم میشه، قلبش آسیب میبینه، بیماریه پارانوا بوجود میاره، بیماری مانی که نوعی جنون هست ، میگیره والله به خدا اینارو دکترا دارن میگن ، بلافاصله رادیو پیام تصمیم میگیره یک آهنگ غمناک بگذاره ، حالا بدن چه دستوری میده ؟ دوباره بدن دستور میده نوآدرنالین ترشح بشه ، رگها رو گشاد کن مردمکو تنگ کن اینجاست که آنزیمهای کبدی شما بهم میریزه و دچار بیماریه فشار خون میشید ، اثرش بسیار بسیار زیاده ، حد اقلش اینه که اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک بهم میریزه ، اولین عارضش بیماریه ضعف اعصابه، دارم کل موسیقی رو میگم نه این ور آبی یا اونور آبی ، عنایت داشته باشین ” بتهوون ” و “ریچارد واگنر” دو موسیقی دان معروف و مشهور بخاطر بیماریه ضعف اعصاب از خدا طلب مرگ کردن!

اثر موسیقی بر شنوایی :

گوش سه قسمت داره بیرونی ،میانی ،درونی ، صدا در حفره گوش بیرونی، میچرخه ، بعد از سه استخوان سندانی رکابی چکشی می گذره، تا آخر به سلولهای عصبی میرسه ، زمانی که شما موسیقی های مختلف با زیر و بم های بسیار بالا گوش میکنین همون بلا ، سر گوش میاد ، در هر بار گوش کردن این نوع موسیقی ها تعداد بسیاری از میلیونها سلول شنوایی شما از بین میره، آروم آروم انسان شنوایی اش رو از دست میده، آروم آروم کر یا کم شنوا میشه ، خصوصا اینها کسایین که موسیقی رو با صدای بلند گوش کردن ، که شما میدونید ” روبرت شمان ” و ” بتهوون ” هر دو کر میشن و بعد میمیرن ، چرا این تیکه آخر عمر بتهوون رو به من و تو نمیگن؟ چرا ” نیچه ” که هم فیلسوف وهم موسیقی دان بود در آخر عمر جنون گرفت و دیوانه شد و میگفت من جن میبینم؟

اثر موسیقی بر قلب :

قلب شما در بیست و چهار ساعت نزدیک به صد هزار مرتبه میزنه ،به صورت متوسط در هردقیقه ۷۰-۷۵ بار، تند نمودن و کند نمودن ضربان قلب ، طبق دستور اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک انجام میشه، یکی دستور تند کردن و دیگری دستور کند کردن ضربان رو میده، حالا فکر کن واسه این قلب بد بخت ، هی شل کن سفت کن راه بندازه ، یا در جایی که نشسته و آمادگی نداره ، فشار خون بیخود بره بالا یا بر عکسش ، وقتی که انسان می خواد بره ورزش ” نبسته ام به کس دل …” گوش بکنه، این آهنگ باعث پایین اومدن فشار خون میشه در حالیکه سلولهای بدن به اکسیژن و غذا نیاز دارند، این باعث از بین رفتن سلولهای مغزی میشه… اینها آرام آرام بر سلامتی شما اثر میگذارن، یکی از دلایل اصلی کاهش عمر، همین موسیقیه، امروزه پزشکی پیشرفت کرده، جلو بیماریهایی مثل وبا گرفته شد پس چرا سکته اینقدر زیاد شده ؟ کتبی که متعلق به ۴۰۰،۵۰۰ ساله پیشه ، مواردی رو ذکر میکنه که شخصی ۲۰۰ یا ۳۰۰ سالش بوده ، ولی چرا ما دیگه عمرهای ۱۲۰ ساله نمی بینیم؟

اثر موسیقی بر خرد و تفکر:

اولین مسئله حاکمیت شدید احساسات و قلیان احساساته، یعنی وقتی موسیقی میشنوی شعور و فهم میره کجا ؟ تو انباری ، طرف نشسته یه آهنگ عاشقانه گوش میکنه و میره تو خیال “آخه دل من دل دیوونه من… ” به خودش میگه : ” عجب اشتباهی کردیم این دختره رو ولش کردیما، ولش کن حالا عیبی نداره با دو نفرم رفیق بوده، قول داده بعد ازدواج نباشه” به خدا سوگند اینها رو دیدم! تفکر میره کنار،هیجان بر تو غالب میشه و تصمیم هایی میگیری که بعدا بخاطرش پشیمون میشی، و فقط موسیقی اینکارو نمیکنه شعر هم همین تاثیرو میذاره شعر هم ریتمیکه درسته؟ چرا ما از شعر کلاسیک خوشمون میاد؟ برای اینکه ریتم و موسیقی داره حتی وقتی شعر نو میخونی ، دنبال این میگردی که یک جوری آهنگشو درست کنی. در همچین شرایطی وقتی اعصاب و سلولهای مغزی آسیب ببینن ، وقتی آنزیم ها بهم بریزن، آرام آرام نیروی خرد تضعیف شده و انسان دچار بیماری مانی میشه ، بیماری مانی ۳ مرحله داره که مرحله آخرش ، جنون افراطی هست ، ” بتهوون ” شوبرت ” شو مان ” نیچه ، این ۴ نفر، در اثر جنون و دیوانگی ، میمیرند ، بتهوون هم کر شد و هم جنون گرفت، خیلی عجیبه ! دقیقا آثار موسیقی بر بدنش ظاهر شده، ” شوبرت ” مندلس ” و ” باخ ” بر اثر اغتشاشات روانی تا سر حد جنون پیش میرن، کسانی که با موسیقی آشنا هستند می دونند که، اینها از بزرگترین اسطوره های موسیقی دنیا هستند.

اثر موسیقی بر تولید هیجان و التهابات :

هیجان اولین اثر موسیقیه وقتی یک آهنگ شاد گوش میکنی هیجان بر شما غالب میشه ، اگر آهنگ غمناک هم گوش بدی یک هیجان از نوع دیگری بر شما غالب میشه ببینید دکتر مونتاکو مولف کتاب اختلالات عصبی معده هست ، میگه: ” آنچه میخورید باعث زخم معده نمیشود بلکه آنچه شما را میخورد، یعنی هیجان و التهاب، باعث زخم معده می شود ” بارها شنیدید که میگن زخم معده بر اثر اعصاب ایجاد میشه ، درسته؟ موسیقی هم باعث ایجاد هیجان و التهابه ، بنابراین موسیقی باعث ایجاد زخم معده هم میشه . در باغ وحش شهر گلاسکو یه گروه ارکست اسکاتلندی برنامه ای برای حیوان ها اجرا میکنه ، در آخر این برنامه بر خلاف روال عادی باغ وحش (یعنی در حالت عادی ، هیچوقت این اتفاق ها نمی افته ) سه شیر فرار کردند یکی از آنها دستش شکست ، زرافه ها از شدت هیجان تا چندین روز غذا نمی خوردند ، طوطی های سخنگو! طوطی های سخنگو شروع کردن به فحش دادن به مردم، یعنی قبلا سلام هم میکرده ولی از اون به بعد دیگه فقط فحش میداده.

موسیقی عامل اصلی فشار خون :

اینو قبل هم عرض کردم، پزشکی در اروپا ضمن تجسس در علل فشار خون که در دنیای جدید بسیار فراوان شده است بازوبند فشار خون را به بازو بسته و دکمه رادیو را باز و با گوش دادن به برنامه های مختلف موسیقی به نتایج زیر رسیده است :

آ) هرقدر موسیقی نامطبوع و زننده باشد، درجه فشار خون زیاد میشود و این افزایش بقدری بود که پزشک مزبور را متوحش ساخت ، یعنی ترسید ، فکر کنید فشار خون ، بر ۱۱ باشه، دید که همینجوری داره میره بالا.

ب) برخی از موسیقی ها که به ظاهر اثر آرام کننده دارند، فشار خون را از حد معمول پایین تر می آورد ، آرام آرام کم میشد تا حدی که در آخر آن پزشک به خواب فرو میرود.

در آزمایشی دیگر که خیلی جالبه ، دکتر پاول مقداری از گلبولهای سفید و قرمز خون را درون یک لوله بلوری جای داد و در لوله را محکم بست و سپس آنرا در بین حوضچه ای پر از آب قرار داد و بوسیله برق امواجی در آب ایجاد کرد – امواج موسیقیایی ، که آهنگهای ترس آوری از آن بر میخواست- در فاصله ۱۰ دقیقه که این امواج با آوای مخوفش ادامه داشت، یک نیمه از گلبولها جان سپردند و یک نیمه دیگر در آستانه مرگ قرار داشتند در حالیکه، در حالت عادی ۱۰ برابر عمر گلبولها بیشتر بوده! موسیقی چه اثری روی بدن انسان داره میگذاره ،چه اثری داره این روی سلولهای مغزی شما می گذاره ، روی گلبولهای خون شما میذاره، واقعا اگر الان به شما چیزی بدم و بگم درونش یک میلیونیومِ درصد سیانور وجود داره ، به خدا کاریت نمیکنه، خیلی ضعیفه ، بیا بخور، میگی نمیخوام! چون خطرش برات آشکار شده، اما اگه من بهت بگم این موسیقی رو که داری پشت سر هم گوش میکنی پدرتو در میاره، گوش نمیدی.

در جای مناسب مصرف کردن دارویی به نام موسیقی :

میدونی شرطش چیه ؟ مگه نگفتم موسیقی داروهست ؟ اکسپرتورانته؟ مگه نگفتم موسیقی استامینوفنه؟ مثلا این غلطه که وقتی انگشت پات درد گرفته ، اسپکتورانت بخوری! اما اگر سینت درد میکنه، گلوت درد میکنه ، اسپکتورانت بخوری خوب کاری کردی، یعنی بلد باشی موسیقیو کجا استفاده کنی ، دارم میرم ورزش چی گوش میکنم؟ موسیقیه شاد ، به لحاظ پزشکی ایرادی نداره . شما فکر کردید برای چی وقتی یک نفر میمیره دورو بری هاش به طور طبیعی گریه میکنن؟ میدونی موسیقیه مورد علاقه این فرد چیه؟ همون گریه اطرافیان آرومش میکنه، تحقیقات اینو نشون داده، نویسنده کتاب میگه : “من زنی رو دیدم که دچار بیماری “سیکلوتمی” شده بود و دلیل بیماری او این بود: بچه این میمیره ، بعد از مرگ بچش میبینن که این زن دو سه روزه داره پشت سر هم گریه میکنه ، میان براش آهنگ شاد میذارن که از این حالت غم درش بیارن بعد از چند روز که این اتفاق تکرار میشه ، میدونی چه بلایی سر طرف اومده بوده؟ یک دقیقه گریه میکرده یک دقیقه میخندیده ، به همچین کسی ما میگیم دیوانه، دچار بیماری سیکلوتمی شده ، ولی چرا؟ چون بدنش به اون گریه نیاز داشته، گریه بهش تسکین میداده ،ولی آهنگ میگه فشار خونو ببر بالا ، آهنگ میگه شاد باش بخند ، این آهنگِ ریتمیک تورو باید به خنده وادار بکنه ، و در نتیجه بدن قاطی کرده ، یک دقیقه گریه میکرده یک دقیقه میخندیده ، افرادی رو دیدین که دارن باتو صحبت میکنن میخندن میخندن، یهویی عصبی میشن بعد گریشون میگیره، احساساتی میشن، باز میخندن، اینا سیکلوتمی ضعیف گرفتن! برو ببین چه موسیقی هایی گوش میکرده ؟ ببین رعایت میکرده؟ احتمالا همینجوری بوده که در ایام غم موسیقی شاد گوش کرده و در ایام شادی موسیقی غمناک گوش کرده .

سایر آثار موسیقی بر بدن :

من تا الان فقط هفده تا از چهل و خورده ای عوارض ناشی از موسیقی بر بدن رو براتون خوندم ، بقیش زیر شاخه های اینهاست که فقط نام می برم :

اضطرابات گوناگون ،عصبانیت، سستی، بی ارادگی ، سر گیجه، ، مالیخولیا ، نفخ معده، تحریکات قلبی، تپش قلب، بی نظمی آنژین، اختلالات غدد مترشحه داخلی مخصوصا تیروئید و تخمدان، اسپاسم لوله گوارش، آسم، مرض مانی ، پارانوآ و غیره ، اینهمه بیماری در اثر موسیقیه ، بهتره بگیم اینهمه بیماری در اثر اینه که ما دارو رو اشتباه خوریم.

فلسفه سینه زنی در اسلام :

عزیز من وقتی دارم میگم موسیقی، فکر نکن من از موسیقی خاصی حرف می زنم ، مثلا وقتی میری روضه ابا عبدالله ، اگر اون مدّاح برای تو آهنگ غمناک سنگین بخوانه و تورو به شور بیاره و تو سینه نزنی، فاتحت خونده هست، رک بهت بگم بیماری قلبی میاره ، اولین کسی که بیماری قلبی میگیره خود همین مداحان، هستند دقت فرمودین ؟ عموما در ابتدای جوانی ۳۰،۴۰ سالگی، بیماری قلبی میگیرن ، عزیز من این روضه ای که داری میخونی ، داری مقتل میخونی، انقدر درد آوره که ، من مو به تنم سیخ شده همینطور یباید بشینم؟ فلسفه سینه زدن در تشیع اینه! وقتی من میگم به این مذهب افتخار میکنم، به این دین افتخار میکنم ، دلیلش اینه عزیز من، یعنی وقتی تو ملتهب و مضطرب میشی، وقتی بهم میریزی و نیاز به تحرک داری، سینه زدن رو برات فراهم میکنه برات، آروم آروم تو رو پیش می بره اول سنگین میزنه ، بعد تندتر میکنه و نهایتا به شور می رسونه درسته؟ ما دیگه از حاج منصور ارضی بزرگتر داریم؟ شمس المدّاحینه ، ایشون یه حرف خیلی قشنگی داره میگه که: ” مداح طبیب مستمع است ” میگه: ” اگر روضه سنگین خواندی بعدش سینه نزدی خیانت کردی ” ، پس فرقی نمیکنه من دارم درباره کل موسیقی صحبت میکنم دسته بندی هم نمیکنم ، حتی قرآن ، پیامبر میفرمایند: ” قرآن با حزن و اندوه نازل شده آنرا با حزن و اندوه بخوانید ” ، یعنی داره میگه موسیقی قرآن اینه ، شما میدونید که در مسابقه های قرائت قرآن ، دستگاه موسیقی باید متناسب با معنی آیه باشه ، فوق العاده هست والله قسم این دین فوق العاده هست، اصلا تعجب میکنی، شما وقتی به آیه های جهنم میرسی ترس بر شنونده حاکم میشه، باید دستگاه های سنگین بخونی، یا یه جاهایی هست که باید سوا بخونی دستگاه غمناک باید استفاده بکنی ، قاریان قرآن زیادی هستند که ما نمی شناسیم ، برید تلاوت محمد الّیثی گوش بکنید محمدالّیثی اینارو قشنگ رعایت میکنه ، وقتی گوش میکنی ،بخدا غرقت میکنه با موسیقیش، کیف میکنی، همین قرآن رو حالا ما باید در مجالس عزا قرائت کنیم …. در کلیساها اگر مجلس تدفین میگیرن عروسیشونم همونجا برگزار می کنن، ما چی؟ دختر خاله من از مسجد بدش میاد از سوره ” اذا شمس و کورت ” عبد الباسط بدش میاد، برا چی؟ وقتی پدرش فوت شد، دائم این تو گوشش بوده ،الان هم که میشنوه حالش بد میشه، چون شرطی شده، آیا ما در عروسی هامون ،زمانی که شادیم، قرآن گذاشتیم؟ مگه چه ایرادی داره ؟ مگر سفارش نشده در مراسم عقد ، عروس و داماد سوره نور رو بخونن؟ اگر کسی رو ندارین که با یک صوت بسیار زیبا بخونه ، نوارش رو بذارید! بخدا تا آخر عمرشون اون صدای نیک رو فراموش نخواهند کرد ، ما داریم به قرآن خیانت میکنیم، همیشه در قبرستان ها! با صدایی بسیار بد و قرائت های غلط … از این موارد بسیار بسیار زیاده ، یه نکته ای درباره شرطی سازی، شما جوجه های رنگی رو دیدین؟ هر دفعه میخواین بهش غذا بدین بشکن بزنین، سه بار، چهار بار که تکرار کنید شرطی میشه از اونور سالن بشکن بزنین ، میدوه میاد سمتتون، یکبار که اومد ۳ بار ۴ بار بزن سرش، دیگه نمیاد! شرطی سازی منتفی شد ، یا وقتی میاد یه بار بزن تو کلش یه بار بهش غذا بده، یه بار بزن تو کلش، این دیگه اصلا شرطی نمیشه ،متوجهید؟ در مورد قرآن هم همینطوره، یعنی اگر در مجلس ختم استفاده میکنی یک بار هم در عروسی استفاده بکن، دیگه شرطی نمیشی، اما نکته جالبش اینه که، در انسان اثر شادی بیشتره و انسان بیشتر شادی یادش میمونه . خوب دکتر رابرت متخصص روانشناسی کودک اثبات کرد که اطفال در رحم مادر تحت تاثیر بسیار زیاده موسیقی قرار میگیرن ، اگر برای کودکی که بعد از تولد مادرش کنارش نیست و خوابش نمیبره ، صدای ضبط شده قلب مادرش رو بذارید، سریع خوابش میبره ، چون این صدا مدت های مدید در گوشش بوده و با این صدا آرامش داره ، گفتن موسیقی اثر بسیار زیادی در تعداد ضربان قلب کودک در رحم مادر داره، و اون رو زیاد میکنه ، در حالیکه کودک به این ضربان بسیار زیاده قلب نیازی نداره ، این بچه مستعد بیماری های قلبی عروقی خواهد بود ،این یکی ازعوامل ازدیاد بیماری های قلبی عروقی در این زمانه است. موسیقی و این ریتم فقط آوا نیست، موسیقی رفتار داریم موسیقی بنّایی داریم موسیقیه معماری داریم ، زمانی که شما میرین توی جنگل چی میبینین؟ کلبه ی؟ جنسش چیه؟ چوبی ، چرا؟ چون با محیط همخوانی داره، وقتی نگاه میکنی ، لذت میبری، ولی اگر در جنگل یک کلبه سنگی ببینی ،بدت میاد، یا درکوه خونه ها سنگیه، وقتی نگاه میکنی خوشت میاد، چقدر جالب! میری توی یزد ،آماده ای که بناهای خشتی ببینی حالا در تهران ، به خدا من میگم توی شهرها و خیابونهای ما راه رفتن ، عمرو کم میکنه، یدونه آجر سه سانت میبینی، میری جلوتر سنگ سفید کرده، اون یکی سیمان سفید کرده ، اون یکی گرانیت کرده، اون یکی اصلا نما کار نکرده ، داغون میشی . میری میدان نقش جهان ،وقتی به این دو مسجد ،مسجد امام و مسجد دیگر، نگاه میکنی ، بخدا قسم روحت جلا میگیره ،چرا؟ چون اینقدر قشنگ رنگ آبی با آبیه آسمان پشت سرش همخوانی داره که کیف میکنی، بماند که معمارش گفته بود ((دونه دونه آجرهایی که می گذاشتیم ، می گفتیم ” سبحان الله ” )) توی اون مسجد نماز خوندن لذت داره ، چون مسجد داره با تو میگه ” سبحان الله ” ، مسجد های جدید رو نگاه بکن، الان اصلا معماری حالیشون نمیشه ، مساجد ما بلا استثنا هشت ضلعی بودند ، گنبد داشتن، میدونی از نظر انرژی چکارت میکنه؟

نقدی بر رادیو :

اولا من موسیقیو رد نکردم میگم خوبه ولی درست استفاده کن! می خوای بری جنگ ؟ طبل بکوبن در قدیم عربها طبل و سنج می کوبیدن، هیجانی میشد دوبرابر بهتر جنگ میکرد درسته؟ حالا فکر کن تو خونه نشستی، یکدفعه عصار پخش میشه ، وطن یعنی همه…. این موها سیخ میشه، تنت میلرزه، آقا من آماده ام برا حماسه ، غوغا میکنه ،ولی همینجوری نشسته سر جاش! مثل این معلول ها آدم میوفته رو زمین، آقا من بعضا با خودم میگم ، میگم اگر می خوای یه نفر فاتحه خودش رو بخونه قصد خودکشی داره ولی غیر عمدی باشه ، این رادیو جوان یا رادیو پیام رو پشت سرهم گوش بکنه، تمومه عزیزم فاتحش خوندس ، فقط پشت سر هم گوش کنه ، چون رعایت نمیکنن ، چون کسایی که دارن اونجا کار میکنن موسیقی نمی فهمن، نمی فهمن به خدا ، یه آهنگ شاد میذاره یدونه غمناک ، یه کردی میذاره یه لری میره، یه ترکی میاد پشت سرش ، اصلا این اعصابه ما به هم ریخته ، این مغز قاطی کرده دیگه ، داره دستور ترشح فلان هورمون رو میده ، یکدفعه از اینور آهنگ دیگه ای میاد .

نمونه هایی از تاثیر موسیقی در تاریخ :

نمونه هایی از تاثیر موسیقی که در تاریخ اومده رو براتون می خونم: گویند روزی فارابی عودی با خود داشت به لباس ترکها به مجلس صیف الدوله رفت وی عود خود را آماده ساخت تارهایش را چید ، تنظیم نمود و آهنگی نواخت و همه را به خنده وادار کرد ، سپس به شکل دیگری تارها را تنظیم کرد و بازهم آهنگی دیگر نواخت همه اهل مجلس را گریانید ، و باز هم تارها را تنظیم کرد وآهنگ سوم را نواخت و همه را به خواب برد و خود مجلس را ترک کرد، موسیقی این توانایی رو داشته که بلافاصله پشت سر هم این تاثیرها رو بذاره ، فارابی یک دانشمند بزرگه شما میدونید ، کسی هست که برای اولین بار تونسته شعاع کره زمین رو حساب بکنه و بسیار کارای عجیب غریبی میکرده فارابی، ساز قانون هم کار خودشه نزدیک هم تونسته حساب کنه. اصلا چون ریاضی رو خوب میدوسته ، موسیقی رو خوب می فهمیده کسی که روی زمین نشسته ، به ستاره ها نگاه کرده شعاع کره زمین رو حساب کرده ، با روابط سینوسی ، خیلی کارش درست بود، بعد میان میگن ، گالیله اولین کسی بود فهمید کره زمین گرد است و … جمع کن بابا ،دانشمندان مسلمان خجالت میکشیدن بگن کره زمین به قولی کروی هست ، گرده ، اون که اظهر من الشمسه ، مشخصه چی بیایم بگیم؟ انگار من بیام بگم پارچ رو میبینی ؟ درش قرمزه ها ! میخندید به من ، شما بیاید صحبت های دانشمندان ما رو نگاه بکنید، براشون اصلا واضح بوده، اما چون غرب باید تورو بدبخت بار بیاره ، تو همیشه چشم به غرب داشته باشی میگه: تمامی علوم مال ما بوده، شیمی اصلا امامت رو بذاریم کنار، اصلا ما فکر کنیم نعوذ بالله امامان معصوم نیستن، شما بیا به من بگو ببینم اولین کسی که در تاریخ ، به ما گفت که خورشید دور زمین نمی چرخه و زمین دور خورشید می چرخه کیه؟ امام صادق(ع) اصلا امامت رو کار نداریم، اولین کسی که در تاریخ ، ۱۲۰۰ و خورده ای سال پیش این حرف رو زده! لذا ما رو غرب زده بار آوردن ، باید از اونور خوشمون بیاد دست خودمون نیست. لاو وازیه ! بابا جابر بن حیان! این اول این چیزها رو گفت! جنون خلیفه بر اثر گوش دادن به موسیقی ، این خیلی جالبه ، مسعودی در تاریخ خودش میاره : در زمان عبد الملک یا یکی دیگه از خلفای بنی امیّه که لهو و موسیقی خیلی رایج شده بود به خلیفه خبر دادند که فلان کس خواننده است و کنیز زیبایی دارد که او هم خواننده است و تمام جوانان مدینه را فاسد کرده و اگر جلوی او را نگیرید ، این زن تمام مدینه را فاسد می کند خلیفه دستور داد غل به گردن آن مرد انداختند و- بردنشون پیش خلیفه تا مثلا باباشون رو همونجا بسوزونه – وقتی به حضور خلیفه نشستند ، آن مرد (نوازنده) گفت معلوم نیست آنچه او (زن) می خواند موسیقی باشد ، از خلیفه خواست که خودش امتحان کند ، خلیفه پذیرفت ، فلذا دستور داد که کنیز بخواند ، او شروع به خواندن کرد و مرد هم شروع کرد به نواختن ، کمی که خواند ، دیدند سر خلیفه تکان می خورد – آروم آروم ریتم گرفت ، هد میزده – کم کم کار به جایی رسید که خود خلیفه شروع کرد به چهار دست و پا راه رفتن و میگفت ، بیا جانم بر این مرکب خود سوار شو ، به اون کنیز می گفته، اون زرنگ بوده ها ، گفته اول گوش بکن ببین این مصداق موسیقی هست یا نه؟ من مطمئن نیستم. در بعضی زندان های روسیه شکنجه ای مرسومه به نام قوم اوپاتیک ، که اینطوره که توی این زندان مثل زندان اولدستا ، بر می دارن برای اون کسانی که ملیت روس رو قبول ندارند موسیقی های وطنی پخش می کنند ، یک محکوم سیاسی را ، برای اینکه میهن پرستی مورد نظر خود کامگان را بیاموزد به مدت ۶ ماه ، در معرض شنیدن موسیقی و نواهایی قرار دادند که سرود ملی روس را می نواخت، ۶ ماه! اما آن بیچاره پس از ۵ ماه دچار جنون افراطی شد ،کاملا دیوانه میشه ، کاملا ! در ملبورن ۵۰ هزار نفر بعد از شنیدن یک کنسرت موسیقی چنان به هیجان آمدند چنان به هیجان آمدند، که ناگهان به هم ریختند و همدیگر را زخمی و مصدوم کردند ، تا پلیس خود را رساند چند نفر به ضرب چاقو از پای در آمدند به چندین دختر تجاوز شد و تعداد زیادی مجروح شدند. بدون هیچ دلیلی، یعنی نه تشنج سیاسی بوده ،نه هیچی ، همینطوری. در یک کنسرت موسیقی به دسته ای از جوانان برای اولین بار ، هیستریک که یک نوع بیماری اجتماعی هست، دست داد آنها پس از برنامه به خیابان ها ریختند اتومبیل ها را آتش زدند شیشه های مغازه را شکستند و مغازه ها را غارت کردند تعداد ۳۱۵ نفر از آنها ، از فرط هیجان غش کرده به بیمارستان فرستاده شدند ، ببین او پدر سوخته چی خونده بوده، چه موسیقیی براشون اجرا کرده بوده. در جریان کنسرت موسیقی پر شر و شرور گروه موزیک ” بلینک استونز ” مردی از شدت هیجان برهنه شد و با حالت جنون آمیزی بر سر و کول انواع خلایق به راه افتاد که توسط پلیس دستگیر شد ، یهویی لباساشو در میاره، تعداد جمعیت زیاده ، رو سرو کله مردم میدوه خودشو برسونه به جلوی سن چندی پیش “براون” خواننده انگلیسی ، ضمن اجرای برنامه ای در فستیوال پاپ ، تمام لباس هایش را از تن بیرون آورد و در برابر جمعیت بیش از پانزده هزار نفر به صورتی کاملا برهنه برنامه اجرا کرد ، ابتدا پیراهنش را در آورد و چون تماشاگران به هیجان آمدند ، وی هنگام خواندن آواز به کلی لخت و عریان شد و به خواندن و رقصیدن پرداخت در این موقع افراد پلیس خود را به صحنه رساندند و خواننده عریان را دستگیر کردند ، اینکه دارم از روی نوشته عینا براتون نقل می کنم ، به خاطر استناد این مطالب هستش .

در ایالت ریتل جمعی حدود صد و پنجاه هزار نفر در یکی از میدان های پاریس برای شنیدن موسیقی گرد هم آمده بودند پس از اجرای یک کنسرت ، آنان چنان به هیجان آمدند که ویترین ها را شکستند و مغازه ها را ویران کردند و عده بسیاری زخمی و مجروح شدند ، اینا چیزایی هستن که خود کشور های غربی در مورد آثار موسیقی ثبت کردند ، اینکارها تا جایی پیش میره که طرح ملغی شدن تمامی کنسرت ها در ایالات متحده، به کنگره میره، میفهمی چی دارم میگم؟ تو ایالات متحده طرحی رو ببرن به مجلسشون که کلا موسیقی رو جمع کنن، تو آمریکا ها!

سخن چند تن از بزرگان درباره موسیقی :

الان سخن چند تا از بزرگان درباره موسیقی رو براتون میخونم ، ویکتور هوگو خوبه؟ نویسنده مشهور فرانسوی میگوید،علت اینکه ما از موسیقی خوشمان می آید این است که در عالم خیالها و رویاها و وهمیات فرو میرویم ،میری تو خلسه، میری تو یه عالم بی سرو ته و چرت و پرتی که نه به درد دنیات میخوره نه به درد آخرتت ، زندگیت رو از دست میدی ، تصمیم هایی رو در اون لحظه میگیری که اصلا و ابدا به نفع زندگیت نیست، بعدها شش دنگ پشیمان میشی ، شش دنگ پشیمان میشی!

لئون تولستوی ، نویسنده مشهور روسی : موسیقی مسئول تحریک احساسات و هدف احوال نفسانی و عواطف انسانیست ، هیچ جایی از تفکر و تأمل در موسیقی وجود نداره .

آرام کتلند: موسیقی انسان را از عالم اصوات بیرون میبرد و به یک دنیای خیالی و رویایی می راند

هگل، فیلسوف مشهور آلمانی ، تورو خدا گوش کن ببین چی میگه، یارو غربیه داره در مورد تو میگه آقای مدرنیته زده شده! : ذکر و عبادت مسلمانان در مساجد بی آلایش خود ، فکر می آورد ، فکر! می آورد ، تو مسجدی نشستی که هیچی نداره ، خودش باعث چی میشه؟ باعث تفکر میشه، چقدر عالی هست این دین ، یارو مسیحی داره به شما میگه : ذکر و عبادت مسلمانان در مساجد بی آلایش خود فکر می آورد و دعای مسیحیان در کلیسا با عربده ناقوس و صدای پیانو و نقش و نگار در و دیوار، تشویش خاطر و انصراف ناظر می آورد.

کانت، فیلسوف مشهور آلمانی : موسیقی اگر از همه هنر ها مطبوع تر باشد، ولی چون به بشر چیزی نمی آموزد از تمام هنر ها پست تر است. هیچی بهت یاد نمیده ، آهنگو گوش میکنیچی بدست میاری؟ هیچی ، الا اینکه آسیب جسمی می بینی ، آسیب روحی می بینی ، آسیب فکری می بینی ، عقلانیت رو کنار گذاشتی، چرا شراب حرامه عزیز من ؟ یکی از دلایلش اینه که عقلانیت رو کنار می زنه ، آیا از این دید دید نمیشه به موسیقی نگاه کرد؟ عاقلی ، خدا بهت عقل داد، بهت نبی داخلی داد ، با استفاده از عقل در مورد خیلی چیزها ، خودمون میتونیم تصمیم بگیریم ، آقا فوت کردن به چای ، مکروهه ، چرا ؟ دانشمندی تحقیق کرد و متوجه شد، با فوت کردن ، دی اکسید کربن رو چای میشینه ، دی اکسید کربن باعث عدم جذب بسیاری از مواد غذایی مورد نیاز بدن میشه ، اون دی اکسید کربن در حد یه فوت مکروهه ،ولی در حد چند سی سی! میزنه تو نوشابه و بهت میخورونه ، اگر در حد فوت مکروه باشه، این چی میشه؟ خدا بهت عقل داده، من بعضا به بعضی از دوستانم میگم ، دیوانه هایی نظیر شما ندیدم که پول بدن سم بخرن و بخورن ، اسم اینو باید بذارید جهل نوین .

ویلیام جیمز: ممکن است خداوند از گناهان و گناه موسیقیه ما بگذرد، ولی ضعف اعصاب دست از سر ما بر نمیدارد ، خیلی حرفه قشنگیه ، میگه موسیقی گناه داره، شاید یک روزی خدا گناه تورو ببخشه، ارحم الراحمینه ، اما خودت باید با این بیماری که بجونت افتاده سر کنی. یکی از دلایل بیماری پارکینسون موسیقیه، تاآخر عمرت باید اتوران بندری برقصی ، تقصیر خودته عزیزم ، تقصیر کسی نیست، تقصیر خدا نیست . اینهمه من موسیقی گوش کرده بودم موسیقی لهو و لعب، مبتذل گوش کرده بودم، خدا من رومی بخشه ؟ توبه کنی قطعا می بخشه ، خدا ارحم الراحمینه، اما اثر وضعی این ، برجای خودش هست ، آخه بعضی از دکتر ها هستن برای بعضی از بیماری ها ، شراب تجویز میکنن ، به لحاظ مذهبی و دینی گناه؟ نداره، اما اثر وضعی خودشو برجا میذاره، همون مستی و آسیب به سلولهای خاکستری مغزو غیره، میگن برای کلیه خوبه ، اما فاتحت رو جای دیگه دارن می خونن .

خواننده مشهور ایتالیایی “فرانکو واتیاتو” ، ایشون به عارف موسیقیه ایتالیا معروف شده و تنها خواننده غربیه که تونسته در حضور پاپ آهنگ بخونه، طی اظهار نظری درباره موسیقی راک گفت: انسان کافیست پیام های برخی گروه های راک را گوش دهد تا شیطان پرست شود، یعنی میگه ، اصلا نتیجه بلا منازع گوش دادن به این موسیقا ، پرستش شیطانه مصداق این حرف وجود داره که بهتون نشون میدم، وی افزود : بسیاری از گروه های راک دچار نوعی تشنج رفتاری شده و پیام های شیطانی را در موسیقی خود وارد می کنند ، در جهان امروز واقعیت ها، به حماقت و بی کفایتی اعلام میشود و لذا جوانان را باید مطلع کرد. این خواننده الان،موسیقی راک رو رها کرده ، خود موسیقی دان ، گذاشته کنار!

” آرتور شوپن هاور ” آلمانی : عیبی که موسیقی دارد این است که ما را به طور کامل از واقعیات بر کنار می کند.

“دکتر الکسیز کارلز” زیست شناس و فیزیولوژیست معروف فرانسه : کاهش عمومی هوش و نیروی عقل از تاثیر الکل و سرانجام از بی نظمی درعادات ناشی می گردد و بدون تردید سینما رادیو و موسیقی در این بحران فکری سهیم است . در حد شراب! ببینید عالم دینی نیست یک دانشمنده ، میگه در حد شراب این اثر داره رو بدنتون هیچ فرقی نداره.

تالستریگ گلیارد ، خواننده مشهور در زیر عمل جراحی خواهش کرد، اثر غم انگیزه خود موسوم به بازگشت را از روی نوار پخش کنند این اثربه واسطه حالت غم انگیزی که داشت خود او و همه پرستاران را به گریه واداشت و عمل جراحی بدون وسائل و داروی بی هوش کننده انجام پذیرفت ، وقتی بهت میگم موسیقی دارو هست، همینه ، دقیقا با داروی بی هوشی برابر عمل کرده ، این اون اثر مدهوش کننده موسیقیه که من خدمتتون عرض کردم.

پروفسور دانشگاه کلمبیا ،” دکتر ولف آدلر” ثابت کرده است که بهترین و دلکش ترین نواهای موسیقی ، شوم ترین آثار را روی سلسله اعصاب می بخشند مخصوصا اگر هوا گرم باشد. اومده بررسی کرده دیده تو هوای گرم این اثر بدتره ، حتی این پزشک به اسم کشور عربستان اشاره می کنه.

دکتر” آدلر” در رساله مفصلی در بیان زیانهای موسیقی که منتشر کرده و در آمریکا! هزاران تن پیرو او شدند ، موسیقی را بر خود حرام نمود و لایحه مفصلی تهیه کرده و به سنای آمریکا تقدیم داشتند که برای نجات جامعه و جلوگیری از ضعف اعصاب و سایر بیماری ها که یکی از بدبختی های دنیای متمدن و مدرن امروز است، لازم است هرگونه کنسرت عمومی قدغن گردد، آمریکا عزیزم ، جمهوری اسلامی نیستا! اوباما! مسئول اونجا هست.

تاثیر موسیقی بر طول عمر :

من چند تا از موسیقیدانان بزرگ رو میگم سن مرگشونم میگم قضاوت با شما دوستان :

•مالبیران ، استاد معروف موسیقی در ۲۷ سالگی در حین اجرای موسیقی سکته قلبی کرده می میرد.

•پرو گولوزی، نوازنده ایتالیا در۲۶ سالگی مرده.

•بیلینی ایتالیایی در ۳۴ سالگی مرده.

•موریس جبر ، فرانسوی در ۴۰ سالگی مرده.

•شوسون ، فرانسوی در ۳۰ سالگی مرده.

•نیکولا گوبرینی ، فرانسوی در۲۷ سالگی مرده.

•ژرارلد بیژه یا ژان بیژه ، نوازنده فرانسوی در ۳۷ سالگی مرده.

•مندلس ، نوازنده آلمانی در ۳۸ سالگی مرده .

•هوگو ولف ، نوازنده آلمانی در ۴۳ سالگی مرده.

•مارکس ورگر ، نوازنده آلمانی در ۴۳ سالگی مرده.

•موتزارت! ، که خیلی معروف تشریف دارن ایشون، نوازنده اتریشی در ۳۵ سالگی مرده

•شوبرت ، در ۳۳ سالگی مرده ، ایشون هم اتریشی هست.

•لانر ، در۴۲ سالگی مرده.

•بتهوون ، در ۳۰ سالگی به کلی کر و از ضعف اعصاب سر انجام دیوانه می شود.

•باخ ، موسیقی دان اتریشی اختلال حواس و سرانجام کوری گرفتار شد.

• موتزارت و شوفن ، دو تن از موسیقی دان های نامی دچار ضعف قوا و سل شدند.

•شوبرت ، وادلر ، مدنس و دوکونیسیو ، هر ۴ نفر به اختلالات عصبی و پریشانی فکر و کشمکش های روحی گرفتار شدند.

•شومان و دو وراک ، ضعف اعصاب شدید گرفتند و سرانجام دیوانه شدند

•فرنک وکهندل ، موسیقی دان آلمانی ، ماریا آلنا ، خواننده ایتالیا ، موریس جابل ، نوازنده فرانسوی هر سه تن مبتلا به نابینایی شدند .

•خود نیچه ، با دیوانگی می میره.

در آخر هم یه داستان جالب عرض میکنم ، داستان عجیبیه که خود اروپایی ها نقل کردن راست و دروغش با خودشون ، تاریخ درباره یکی از نوابغ موسیقی به نام ” نیکولو پاگانینی ” که او را ویولنیست شیطان! می نامیدند و زنها از صدای ویولنش بی اختیار هق هق افتاده و غش می کردند حکایت آموزنده ای دارد ، در شهر نیس اجازه نمی دادند جسد ” پاگانی ” در گورستان به خاک سپرده شود. جسد ویولنیستی که عمری را با هرزگی و انحراف جنسی گذرانده مدت ۵۶ سال تمام این گور به آن گور می شود، و زمین هیچ قبرستانی آنرا در بر نمی گیرد، مردم اطراف قبرستان شکایت می کردند، چرا؟ زیرا هر جا به خاک سپرده می شود بزودی مردم آن حدود ، ادعا می کنند که شبها از داخل قبر صدای نواختن آهنگ ویولن مخلوط با صدای جهنمی بلند می شود و تقاضا می کنند جسد را از آنجا به جایی دیگر منتقل کنند و برای پسر بیچاره اش چاره ای جز این نمی ماند که جسد پدر نفرین شده اش را ۵۶ سال تمام ، این قبرستان به آن قبرستان ببرد خوب برید خودتون ی جست و جویی بفرمایید در مورد احکام اسلامی و روایات ائمه در مورد لهو و لعب و تاثیری که بر زندگی میذارن “ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون! ” ما هدف دیگه ای از آفرینش داریم ، نری فلان آهنگ رو گوش کنی بهمان آهنگ گوش کنی. سوالاتی براتون پیش اومده ، حالا موسیقی سنتی گوش کنیم ؟ شهرام ناظری خوبه؟ شجریان خوبه؟ سوالات عین اینه که، استامینوفن بخوریم؟ دیفن هیدرامین بخوریم؟ پنیسیلین بزنیم یا نه؟ من به تو میگم نه موسیقی غربی نه هیچی، بحث من با خود موسیقیست ، اگر بلدی درست استفاده کنی، استفاده کن، علت ۷۰% تصادفات ، موسیقی شناخته شده، طرف میشینه پشت فرمان ، ریتم میگیره ، پاشو رو گاز فشار میده . یا ببینید گوش کردن سخنرانی از روی نوار یا رادیو ، خواب آوره ، مخصوصا اونایی که یکنواخت صحبت می کنن، دارو از این بهتر ؟ درست استفاده کن ، البته بخش مذهبیش بماند که من اعتقاد دارم به صدای زن نامحرم نباید گوش بکنم و مسائل دیگه، من فقط تو این جلسه اومدم از نظر پزشکی بررسی کردم.

پیام های ناخود آگاه :

دوستان یادتون هست نظری از یک نوازنده ایتالیایی خوندم که می گفت شیطان اینها موسیقی راکه ؟ این الان اثبات شده هست ، پدر سوخته ها تونستن از طریق مسئله ای به نام “پیام های ناخودآگاه” بدون اینکه بفهمین، مخوف ترین مفاهیم شیطانی رو به خوردتون بدن. خوب دقت کنین ، دانشمندا متوجه یک مسئله مهم شدند، این مسئله ظاهرا برای اولین بار، از روی آهنگ ” هتل کالیفرنیا” کشف شده که گروه “ایگلز” اون رو در سال ۱۹۶۹ ــ که به طرز کاملا اتفاقی سال چاپ انجیل شیطان توسط آنتوان لاوی در آمریکا بود ــ اجرا کردند ، در این آهنگ حرفای بی معنی زده شده بود ، در هتل باد از لای موهایت می نوازد و … یه حرف عاشقانه ای بود اما چیزخاصی اتفاق نمی افتاد، تا اینکه این آهنگ رو با نرم افزار هایی برعکس کرده و سر و ته گوش دادند، اسم این علم “reverse sing ” یا برعکس کردن موسیقی هست ، موسیقی رو برعکس گوش دادن، و متوجه یه اتفاق بسیار بسیار عجیب شدن، چه؟ و اون اینکه در دل این موسیقی ها در حالت برعکس یک پیامهایی پنهان بود ، اگر موسیقی ساده رو برعکس کنی صداهای نا مفهومی میشنوی، ولی اینجا به یکدفعه دیدند که جمله های مفهوم در این موسیقی ها ظاهر شد ، این پیام ناخود آگاهه، خود آگاه چیه؟ الان تو این سالن هرچند دل شما بخواد یک کاری بکنی ، اما شان اجتماعی جلوشو میگیره ،همونطور که من از کت شلوار خوشم نمیاد اما شان اجتماعی سخنرانی، ایجاب میکنه که کت شلوار تنم کنم، خودآگاه من فیلتر داره ، سبک سنگین می کنم عقلانیتم میگه باید اینکارو بکنم ، یا مثلا ماه رمضونی به من بگن بیا آب بخور، میگم نمیخورم، دوست دارم بخورم از تشنگی دارم میمیرم ، ولی نمی خورم ، خود آگاهم جلو مو میگیره، اما متاسفانه نا خودآگاه ما فیلتر نداره، و هرچیزی رو که خود آگاه شما متوجه نشه به خوردت میدن ، خود آگاه کدوماست؟ همین پنج تا حسه، که متوجه بشه و بفهمه .

یه سوال ازتون میپرسم شمایی که هر روز دکمه پیراهن هاتون رو میبندین و باز می کنین ، پیراهنتون چند تا دکمه داره؟ نمیتونین بگید، اما وقتی که این پیرهنو میبندی به دکمه آخری که میرسی دیگه دستتو ادامه نمیدی، این کجای بدنه تو ثبت شده؟ یا وقتی وارد اتاقی میشی بلافاصله برقو روشن میکنه، جای کلید رو میدونی، حفظ شدی، ولی اگر اتاق عوض بشه ، دستتو میکوبی به دیوار، چرا؟ این در یک جایی از بدن من ضبط شده، آروم آروم چیزایی که دقت نکردیم ، وارد ناخودآگاهه ما شده ، بسیاری از این چیزا رو به خوردتون میدن، فقط کافیه وارد بدنتون بشه، مثلا یه موسیقی گذاشتن در بین این موسیقی یه نفر آروم داره حرف دیگه ای میزنه ، به طور عادی این حرف رو نمیشنوی، اما اگه دقت بهت بدن و متوجه بشی، اون موقع تبدیل به خودآگاه شده ، اما قبلش این داشته وارد بدنت میشده ، به این میگن پیامهای نخودآگاه و دنیای رسانه به شدت دارن از این بهره میگیرند ، من چند تا از آهنگ ها رو براتون برعکس می کنم:

دانلود آهنگ سیندرلا با فرمت mp4 – اندازه ۲٫۱۷ مگابایت
دانلود آهنگ سیندرلا با فرمت ۳gp – اندازه ۱٫۲۳ مگابایت

سایر آهنگ ها:

دانلود قطعه ی اول با حجم ۹۸۲ کیلوبایت
دانلود قطعه ی دوم با حجم ۱٫۰۷ مگابایت
دانلود قطعه ی سوم با حجم ۱٫۶۴ مگابایت
دانلود قطعه ی چهارم با حجم ۶٫۲۳ مگابایت
دانلود قطعه ی پنجم با حجم ۱٫۴۸ مگابایت
دانلود قطعه ی ششم با حجم ۳٫۷۷ مگابایت
دانلود قطعه ی هفتم با حجم ۸٫۳۴ مگابایت
دانلود قطعه ی هشتم با حجم ۲٫۷۴ مگابایت
دانلود قطعه ی نهم با حجم ۲٫۶۱ مگابایت
دانلود قطعه ی دهم با حجم ۱٫۳۷ مگابایت
دانلود قطعه ی یازدهم با حجم ۸۶۰ کیلوبایت
دانلود قطعه ی دوازدهم با حجم ۱٫۶۱ مگابایت
دانلود قطعه ی سیزدهم با حجم ۹۹۸ کیلوبایت
دانلود قطعه ی چهاردهم با حجم ۴٫۲۴ مگابایت
دانلود قطعه ی پانزدهم با حجم ۶٫۵۱ مگابایت
دانلود قطعه ی شانزدهم با حجم ۷۰۹ کیلوبایت
دانلود قطعه ی هفدهم با حجم ۴٫۴۹ مگابایت
دانلود قطعه ی هجدهم با حجم ۴٫۸۶ مگابایت
دانلود قطعه ی نوزدهم با حجم ۳٫۰۷ مگابایت
دانلود قطعه ی بیستم با حجم ۱٫۵ مگابایت
دانلود قطعه ی بیست و یکم با حجم ۴٫۰۶ مگابایت
دانلود قطعه ی بیست و دوم با حجم ۹۵۲ کیلوبایت

این حقیقت موسیقیه راک و رپ و پاپ امروز دنیاست، شما دستگاه داری هرلحظه بتونی بررسی کنی موسیقی رو؟ نه، تواناییشو داری؟ نه، لذا من نظر خودمو میگم، بنده به شخصه، با توجه به اینکه به بعضی از مسائل موسیقی هم تسلط دارم و قبلا کار موسیقیایی هم انجام دادم ، الان دیگه هیچ موسیقیی گوش نمی کنم ، نظر شخصیه خودمه، حلال و حروم هم نداره، اصلا و ابدا، وقتم رو با موسیقی تلف نمی کنم ، وقت من ارزش داره ، وقتم تو ماشین نشستم اگه گفتگو و بحث خوبی داشته باشه ، رادیو گوش می کنم ، رادیو گفتگو ، رادیو فرهنگ ، رادیو معارف ، یا نه اینهمه سخنرانی، یکیشو گوش کن، اصلا من گفتم اسلامی یا غیراسلامی؟ با اصل موضوع مشکل دارم، بخدا داری وقت جوونیتو تلف می کنی حروم داری میکنی، اما اگه میدونی، بلدی از این دارو خوب استفاده کنی ، استفاده کن، بعضی جاهاشو ما هم بلدیم، ورزش میکنی؟ موسیقی شاد گوش بده، یه نفر یه کسیش مرده، برای چی صدای گریه پخش میشه؟ اون گریه موسیقیه اونه، وقتی یه نفر مرده نوحه بذار ، آقا بذار گریه کنه خیلی عالیه، مگه بده؟ اما بدون، حتی اگر بخوای از موسیقی درست استفاده کنی ، این موارد پیام های نا خوداگاه رو هم ممکنه داشته باشه ، باز صد رحمت به قدیمیاشون، شعر حافظ می خوندن. آیا قرآن هم پیام های نا خود آگاه دارد؟ ببینید خوب گوش کنید، آیا ما قبول بکنیم که این آهنگ ها، پیام نا خود آگاه شیطانی دارد ولی کلام الله مجید پیام ناخود آگاه الهی ندارد؟ قرآن با اون معجزش ! من مطمئنم که تک تک این آیات علاوه بر شکل و معنای ظاهری ، اثر خاصی بر بدن تو می گذاره ، یعنی صرف خوندن این سوره، یک سری انرژی های مثبت به تو میده ، این واقعاً هست، گفته شده اگر می خواهید مهر و محبت خانوادگیتون زیاد بشه، سوره مریم بخوانید ، چرا؟ این اون اثر موسیقیایی قرآن و اثر الهی قرآن و اون انرژی مثبتیه که به شما میده.

*************************************************

 

منبع: استاد رائفی پور

موضوعات:  موسیقی و معیار تشخیص خوبی یا بدی آن:  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ب.ظ ]





بعثت پیامبراکرم (ص) و اهداف آن ‏

«بعثت‏» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منت‏ گذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربيت است. بحث درباره آن گسترده و عميق و از زواياى مختلف قابل بررسى است.

اين نوشتار تلاش دارد تا اين مطالب را به صورت بسيار فشرده، مورد پژوهش قرار دهد:
الف - آغاز بعثت.
ب - نخستين آيات نازل شده.
ج - منت‏ گذارى خداوند به خاطر نعمت‏ بزرگ بعثت.
د - فلسفه و اهداف بعثت.
الف - آغاز بعثت
سرآغاز تاريخ اسلام از روزى شروع مى‏شود كه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله درخلوت محبوب، در دل غارى كه در دامن كوهى در شمال مكه بود، صدايى شنيد:
«يامحمد اقرا» ; اى محمد! بخوان! (او شگفت زده) گفت: چه بخوانم؟ گفت: اى محمد!
«اقرا باسم ربك الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربك الاكرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم.» (1) ; بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد. همان كه انسان را از خون بسته ‏اى خلق كرد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمى ‏دانست، ياد داد. (2)
جبرئيل به حضرت محمد صلى الله عليه و آله فرمود:
«ارسلنى الله اليك ليتخذك رسولا» (3)
خداوند مرا به سوى تو فرستاده است، تا تو را پيامبر اين امت قرار دهم.
حضرت محمد صلى الله عليه و آله هرساله مدتى به كوه «حرا» (4) مى‏رفت و به عبادت و راز و نياز و تفكر مى‏پرداخت تا اين كه روزى فرشته ‏اى به او گفت: اى محمد! بخوان! محمد صلى الله عليه و آله گفت: چه بخوانم؟ فرشته آيات آغازين سوره علق را بر وى قرائت كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز آن‏ها را خواند. (5)
تاريخ نگاران با آن كه تلاش فراوان در ثبت رويدادهاى تاريخ اسلام، به ويژه تاريخ زندگى پيامبراسلام صلى الله عليه و آله داشته ‏اند، تا آن جا كه به جزئيات رفتارها، روش ‏ها و منش‏هاى آن حضرت اشاره نموده‏ اند، اما بسيار جاى تاسف است كه برخى از رويدادهاى مهم و اساسى، مانند: تاريخ ولادت، مبعث و معراج، مكان معراج، تاريخ رحلت، تاريخ تغيير قبله و موارد ديگر با دقت ثبت نشده و اختلاف‏ هايى را ميان مورخان برانگيخته است كه شايد منشا اختلاف را بتوان در اغراض سياسى يا بى‏توجهى به مسائل موجود، اجتهادهاى شخصى و از همه مهمتر، روگردانى از ابواب علم پيامبر صلى الله عليه و آله و نياموختن مفاهيم از سرچشمه زلال اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و موارد ديگر جستجو نمود.
آغاز بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله چه زمانى است؟ ديدگاه معروف و مورد اتفاق شيعه اماميه 27 رجب است. اما در ميان دانشمندان اهل ‏سنت، در زمان دقيق آن اختلاف زيادى است. برخى از اهل‏ سنت مبعث را در رمضان و برخى ديگر در ربيع الاول دانسته‏ اند. در مورد روز مبعث نظرهاى متفاوتى ارائه شده است:
1- 17 رمضان: طبرى در تاريخ الرسل و الملوك و ابن سعد در طبقات الكبرى (6) به اين قول اشاره نموده ‏اند.
2- 18 رمضان: ابن اثير در الكامل فى التاريخ (7) اين ديدگاه را به ابوقلابه عبدالله بن زيد جرمى - از محدثان اهل سنت - نسبت داده و طبرى (8) نيز بدان اشاره نموده است.
3- 19 رمضان: ابن اثير به اين ديدگاه نيز اشاره نموده است. (9)
4- 20 رمضان: يعقوبى در تاريخ خود روايت كرده است كه ده روز مانده به آخر رمضان، در روز جمعه پيامبر صلى الله عليه و آله مبعوث شد. (10)
5- 24 رمضان: طبرى در اين باره چنين مى‏نويسد: «وقال آخرون: بل انزل لاربع وعشرين ليلة خلت منه‏» (11) ; برخى گفته ‏اند: قرآن در شب 24 رمضان نازل شده است.
6- 25 رمضان: علامه طباطبايى (12) اين ديدگاه را به برخى از محققان و مفسران اهل سنت نسبت مى ‏دهد.
منشا اشتباه اين چند ديدگاه كه آغاز نزول نخستين آيات قرآن را ماه رمضان مى ‏دانند، اين است كه قائلين، ميان زمان بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و زمان نزول دفعى قرآن به عنوان كتابى كامل و مستقل خلط كرده ‏اند; چون آن‏ها براى تاريخ بعثت‏به آياتى استدلال كرده‏اند كه ناظر به نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان مى ‏باشد. (13) زيرا خداوند مى‏ فرمايد:
«انا انزلناه فى ليلة القدر» (14) «ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم‏» و نيز مى‏ فرمايد: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن‏» (15) «ماه رمضانى كه قرآن در آن نازل شده است.»
بنابراين قرآن در شب قدرى كه در ماه رمضان است، نازل شده است.
اين استدلال صحيح نيست; زيرا اين آيات ناظر به نازل شدن تمام قرآن به عنوان يك كتاب مستقل و كامل است كه از آن، به «نزول دفعى‏» تعبير مى‏كنند; درحالى كه در آغاز بعثت تنها چند آيه به رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است، (پنج آيه آغازين سوره علق) كه خود آغاز «نزول تدريجى‏» است. درنتيجه، زمان نزول قرآن با زمان نازل شدن تمام قرآن به عنوان كتابى كامل و مستقل فرق دارد.
7- 3 ربيع الاول: حلبى اين نظر را روايت كرده است. (16)
8- 8 ربيع الاول: ابن اثير از ابن‏ عبدالبر نقل كرده است: بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز دوشنبه 8 ربيع الاول درسال 41 از عام الفيل بوده است. (17)
9- 10 ربيع الاول: مسعودى مى‏نويسد: چون رسول خدا صلى الله عليه و آله به 40 سالگى رسيد، در روز دوشنبه 10 ربيع الاول خداى عزوجل او را برهمه مردم مبعوث كرد. (18)
11- 12 ربيع الاول: اين، نظر كسانى است (19) كه بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را در روزى كه پيامبر به چهل سالگى رسيد، دانسته ‏اند و چون تولد آن حضرت بنا به ديدگاه اكثر اهل سنت، 12 ربيع الاول است، بعثت آن حضرت نيز در همين روز است.
12- 27 رجب: اين، ديدگاه معروف شيعه است كه عده‏اى (20) از دانشمندان ادعاى اجماع و اتفاق علماى مذهب شيعه برآن را نيز نموده‏اند و به دلايلى، صحيح ‏ترين ديدگاه مى‏باشد. از جمله اين كه رواياتى از امامان معصوم عليهم السلام در اين زمينه وارد شده است كه ضمن تعيين تاريخ بعثت، به اعمال مستحبى مانند روزه در اين روز نيز سفارش شده كه نمايشى از عظمت و گرامى‏داشت اين روز است.
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
«و لا تدع صيام يوم سبعة و عشرين من رجب فانه هو اليوم الذى انزلت فيه النبوة على محمد و ثوابه مثل ستين شهرا» (21)
روزه 27 رجب را ترك نكنيد; زيرا روزى است كه نبوت برمحمد صلى الله عليه و آله نازل شده است و ثواب روزه آن روز مانند 60 ماه روزه گرفتن است.
امام رضا عليه السلام مى‏ فرمايد:
«خداوند محمد صلى الله عليه و آله را جهت رحمت جهانيان به نبوت برگزيد. كسى كه در اين روز روزه بگيرد، خداوند روزه 60 ماه را براى او ثبت مى‏كند.» (22)
در وسائل الشيعه 7 روايت در اين زمينه ذكر شده است. (23)
رواياتى از اهل سنت نيز همين تاريخ را تاييد مى ‏كنند، از جمله در سيره حلبى از ابوهريره نقل شده است كه گفت: كسى كه روز 27 رجب را روزه بگيرد، خداوند 60 ماه روزه، براى او ثبت مى ‏كند. «و هو اليوم الذى نزل فيه جبراييل على‏ النبى صلى الله عليه و آله بالرسالة و اول يوم هبط فيه جبرائيل‏» (24) ; و اين، همان روزى است كه جبرئيل برپيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر رسالت نازل شد و نخستين روزى بود كه او فرود آمد.
ب - نخستين آيات
هماهنگى آغاز بعثت‏ با نازل شدن نخستين آيات قرآن كريم، باعث‏ شده است تا مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حديث‏به بررسى و تعيين نخستين آيات نازل شده برپيامبر صلى الله عليه و آله بپردازند. ديدگاه ‏هايى در اين باره وجود دارد كه مهم‏ترين آن‏ها عبارتند از:
1- پنج آيه نخست‏ سوره علق.
2- سوره فاتحة الكتاب. (25)
3- سوره مدثر. (26)
ديدگاه نخست پرطرفدارترين ديدگاه در ميان مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حديث مى باشد. از ميان مورخان; مسعودى (27) ، ابن‏هشام (28) ، ابن‏اثير (29) ، طبرى (30) ، و يعقوبى در كتاب‏ هاى خود و از ميان مفسران شيعه، صاحبان تفاسير: تبيان، مجمع البيان، الميزان، نمونه و از ميان مفسران اهل‏ سنت; صاحبان تفاسير: طبرى (كه حدود يازده روايت در اين باره ذكر مى‏كند.) ، درالمنثور، انوارالتنزيل و اسرارالتاويل (معروف به تفسير بيضاوى) و تفسيرالقرآن العظيم جزو طرفداران اين نظريه هستند.
از ميان كتاب‏هاى علوم قرآنى مى ‏توان به «الاتقان (31) » ، «التمهيد فى‏علوم القرآن (32) » ، «البرهان (33) » ، و… اشاره نمود.
افزون بر آن كه، مضمون آيات نخست ‏سوره علق نيز اين ديدگاه را تاييد مى‏ كند; چون رسالت و نبوت كه از بزرگ‏ترين نعمت‏هاى الهى است، در اين سوره با اسم رب شروع مى‏شود و از آفرينش، دانش و قلم كه مهم‏ترين مفاهيم و معارفند، در اين سوره سخن به ميان مى ‏آيد.
مهم‏ترين دليل اين است كه روايات رسيده از امامان معصوم عليهم السلام آيات آغازين سوره علق را نخستين آيات نازل شده در غار حرا مى‏ دانند. امام صادق عليه السلام مى ‏فرمايد: «اول ما نزل على رسول الله صلى الله عليه و آله بسم الله الرحمن الرحيم، اقرا باسم ربك…» (34) ; نخستين چيزى كه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد، «…اقرا باسم ربك…» بود.
امام هادى عليه السلام نيز فرمود: جبرئيل به محمد صلى الله عليه و آله گفت:
«اقرا قال: و ما اقرا قال: اقرا باسم ربك الذى خلق.» (35)
طبرى (36) از علماى اهل سنت در تفسير خود، 11 روايت و سيوطى (37) 15 روايت نقل مى‏كند، مبنى براين كه در آغاز بعثت نخستين آيات سوره علق بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است.
طرفداران ديدگاه دوم اندك است. صريح‏ترين كسى كه در اين زمينه سخن گفته، «زمخشرى‏» در تفسير «كشاف‏» (38) است: «اكثرالمفسرين على ان الفاتحة اول ما نزل‏» ; بيشتر مفسران برآنند كه سوره فاتحه نخستين چيزى است كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد.
با آن كه بيش‏تر مفسران ديدگاه اول را پذيرفته ‏اند، نسبت دادن اين قول به بيش‏تر مفسران، ناصحيح به نظر مى‏ رسد.
ديدگاه سوم روايتى است كه از جابر (39) نقل شده است. اگرچه هركدام از اين دو ديدگاه ممكن است طرفداران اندكى نيز داشته باشند، اما در برابر سيل نظريات مورخان و مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و نيز روايات فراوانى كه به برخى از آن‏ها اشاره شد و نيز ادعاى اجماع امت (40) مسلمان - چنان چه برخى ادعا كردهاند، نسبت‏به ديدگاه اول - به سادگى نمى‏ توان آن را رها كرد و از كنار آن گذشت.
ممكن است‏با تحليلى دقيق‏تر گفته شود كه اين سه ديدگاه باهم تفاوتى ندارند وبدين صورت قابل جمع هستند كه آيات نخست ‏سوره علق اولين آياتى است كه برپيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و سوره فاتحه نخستين سوره كاملى است كه پس از آن، نازل شد و سوره مدثر نخستين سوره ‏اى است كه پس از فترت وحى نازل شد.
ج - بعثت و منت
در نفس انسان نيازها و غرايز گوناگونى قرار داده شده است كه همگى طالب ارضا و هدايت صحيح هستند. خداوند متعال براى هدايت انسان، بهترين ابزار را دراختيار او قرار داده و امكانات متعددى به او عطا كرده است، تا هم بتواند نيروى خود را صرف ارضاى نفسانيات كند و هم با امكانات و نيروى داده شده، جلو خواهش ‏هاى نفسانى را بگيرد و كشش ‏هاى درونى را تحت نظم و ضابطه در آورد. دو راهنما نيز در اختيار او قرار داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمايز كند; يكى در درون انسان كه عقل است - اگر چه ابزارهاى ظاهرى مانند محسوسات و اندام ‏هاى حسى نيز درهدايتگرى اين راهنما دخالت دارند. - و ديگرى پيامبران الهى كه اين راهنما از طريق وحى براى انسان فرستاده مى‏ شود تا تمام رفتارها را به انسان بياموزد و حدود و مقررات آن را نيز روشن نمايد، چون عقل داراى خطا و نقصان است. برترين هادى، آن است كه داراى مقام عصمت و مرتبط با وحى باشد; تنها راه آن، بعثت است. پس بعثت ‏بزرگ‏ترين نعمت‏ خداوند بربشراست و جادارد كه خداوند براين نعمت منت گذارد و اين احسان و نيكويى را به رخ آنان بكشد، چنان كه مى‏فرمايد:
«لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين‏» (41)
خداوند برمؤمنان منت نهاد (نعمت‏ بزرگى بخشيد)، هنگامى كه درميان آن‏ها پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را برآن‏ها بخواند و آن‏ها را پاك كند و كتاب و حكمت ‏بياموزد و البته پيش از آن در گمراهى آشكار بودند.
خداوند در آيه فوق به خاطر بعثت پيامبراسلام صلى الله عليه و آله برمؤمنان منت مى‏نهد و اين نعمت‏ بزرگ و معنوى را به رخ آنان مى ‏كشد.
ممكن است كسى تصور كند كه منت گذارى، كار صحيحى نيست، چرا خداوند در اين جا منت مى‏ گذارد؟ مگر بعثت چه ويژگى هايى دارد و هدف از آن چيست؟
واژه منت از «من‏» به معناى چيزى است كه با آن وزن مى‏ كنند (سنگ كيلو) . و نيز به معناى نعمت ‏سنگين و باعظمت نيز به كار مى‏رود. بنابراين هر نعمت ‏سنگين و گرانبهايى را منت گويند. كاربرد اين واژه دو گونه است: قولى و فعلى (42) . اگر كسى عملا نعمت‏ بزرگى به ديگرى بدهد، اين همان منت عملى است كه بيشتر در مسائل تربيتى و هدايتى و معنوى كاربرد دارد و پسنديده و ارزنده است. كه برخى گفته ‏اند: اين منت مختص به خداى متعال است. اگر كسى كار كوچك خود را با سخن گفتن بخواهد به رخ ديگرى بكشد و آن را بزرگ جلوه دهد، كارى است‏ بسيار زشت، كه اين از منت‏ هاى بشرى است. در نتيجه، منت‏ گذارى بربخشيدن نعمت‏هاى بزرگ كه از جمله آن‏ها نعمت رسالت است، منتى زيباست و «من الله‏» يعنى انعم الله; خداوند نعمت‏بزرگى بخشيد و در اختيار مؤمنان قرار داد. چنان كه در جاى ديگر خداوند به خاطر هدايت كردن انسان‏ها به ايمان، بر آن‏ها منت مى ‏گذارد. «بل الله يمن عليكم ان هداكم للايمان‏» (43) . اگر مسلمانان به خاطر پذيرفتن اسلام، مشكلات و خسارت‏هاى زيادى متحمل شده‏ اند نبايد فراموش كنند كه خداوند بزرگ‏ترين نعمت را در اختيار آن‏ها گذاشته و پيامبرى مبعوث كرد تا انسان‏ها را تربيت كند و از گمراهى‏ها باز دارد. بنابراين هر اندازه براى حفظ اين نعمت‏ بزرگ تلاش و كوشش شود و هر بهايى پرداخته شود، بازهم ناچيز است. (44)
بنابراين مى‏ توان گفت: منت‏بر دو قسم است: پسنديده و نا پسند. منت پسنديده مانند منت در آيه مورد بحث و نيز منت ‏خداوند بر هدايت كردن مؤمنان به سوى ايمان (سوره حجرات، آيه 17) و نيز مانند منت‏ خداوند بر موسى و هارون (سوره صافات، آيه 114) به خاطر نبوت، رسالت و نجات آن‏ها و منت‏ گذارى خداوند بر حضرت يوسف به خاطر به حكومت رسيدن او (سوره يوسف، آيه 90) و منت ناپسند و نكوهيده مانند منت‏ گذارى و به رخ كشيدن انفاق، كه باطل كننده انفاق نيز مى ‏باشد. (سوره بقره، آيه 262) و به رخ كشيدن اسلام و ايمان به خداوند يا پيامبر (يا ديگران) (سوره حجرات، آيه 17) . از آن جا كه كارهاى انسان در برابر عظمت‏ خداوند و كارهاى او بسيار ناچيزاست، هرگونه منت گذارى انسان‏ها بر يكديگر و بر خداوند ناپسند است. «اللهم اجرللناس على يدى الخير و لا تمحقه بالمن‏» (45)
چرا خداوند فرمود: «على المؤمنين‏» و نام مؤمنان را به تنهايى آورده است، با اين كه بعثت پيامبر براى هدايت عموم بشر است؟ شايد بدين جهت ‏باشد كه هدايت پيامبران از جهت تاثير و نتيجه تنها متوجه مؤمنان است كه از اين نعمت ‏بزرگ بهره‏مند مى‏شوند و آن را به خود اختصاص مى ‏دهند. (46)
د- فلسفه و اهداف بعثت
پس از قرن‏ها تحقيق و بررسى درباره مسائل دينى، هنوز پرده از اسرار بسيارى از آن‏ها برداشته نشده است، كه از جمله آن‏ها اسرار نهفته نبوت و بعثت است; اگرچه از ظواهر آيات قرآن مى‏ توان استفاده كرد كه بعثت پيامبران الهى، به ويژه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله داراى اهدافى مى ‏باشد كه بيان خواهد شد و تنها در آيه مورد بحث كه خداوند بر مؤمنان منت گذارده است، به سه برنامه از مهم‏ترين آن‏ها اشاره شده است:
«يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة‏»
1- تلاوت آيات الهى
«يتلو» از واژه «تلاوت‏» به معناى پى‏درپى آوردن، پيروى كردن و خواندن با نظم است، (47) كه شامل پيروى كردن در حكم وخواندن منظم آيات الهى همراه باتدبر نيز مى‏شود، گويا تلاوت كننده از آيات پيروى كرده يا حروف و كلمات را در پى يكديگر قرار داده است. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با خواندن آيات پروردگار و آشنا ساختن گوش دل و افكار مردم با اين آيات، آن‏ها را آماده تربيت مى‏ نمايد، كه مقدمه تعليم و تربيت است.
2- تربيت
يكى از مهم‏ترين برنامه‏ هاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تربيت انسان‏هاست. تربيت‏به معناى فراهم كردن زمينه‏ها و عوامل براى به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاى انسان در جهت مطلوب است. (48) او بايد زمينه‏ها را براى شكوفا نمودن استعدادها آماده كند، استعدادهاى خليفة الله شدن كه داراى ابعاد مختلف است. او بايد انسان‏ها را آماده كند تا از نظر عملى بهترين رابطه را با خداى خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ايقاعات)، با قوانين و مقررات اجتماعى (حكومت و سياسات)، باخانواده خود (حقوق خانوادگى) و با نفس خود (اخلاق و تهذيب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گيرند. پيامبر صلى الله عليه و آله منجى بشريت است. يكى از دانشمندان فرانسوى مى‏گويد: «بزرگ‏ترين قانون اصلاح و تعليم و تربيت همان حقايقى است كه به نام وحى، قسمت‏ به قسمت ‏بر محمد صلى الله عليه و آله نازل شده و امروز به نام قرآن در بين بشراست.» (49)
پيامبراسلام صلى الله عليه و آله در مدتى كوتاه، انسان هايى بزرگ، مانند على عليه السلام، زهرا عليه السلام سلمان فارسى، ابوذر، مقداد و… را تربيت كرد. حضرت محمد صلى الله عليه و آله كاشف معدن‏هاى نهفته انسانيت ‏بود. زيرا «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه‏» ; مردم مانند معدن هاى طلا و نقره هستند.
انسان داراى استعدادهاى نهفته است كه براى بهره‏ ورى صحيح از آن، نياز به كشف آن مى‏باشد تا به ارزش حقيقى خود دست‏يابد.
كلمه «يزكيهم‏» از ماده «زكوة‏» و زكآء» به معناى رشد و زيادى است (50) ، كه در اين‏جا به معناى تربيت و پاكسازى است و شامل پاك شدن از آلودگى‏ هاى اعتقادى، اخلاقى و رفتارى مى ‏باشد. اگرچه واژه تربيت ازماده «ربو» نيز به معناى افزايش و نمو است، اما در قرآن كريم مفهوم تهذيب نفس با واژه تزكيه آمده است:
«قد افلح من زكيها» (51)
«قد افلح من تزكى‏» (52)
«رستگار شد كسى كه خود را تزكيه كرد.»
كه در جنبه‏ هاى روحى و معنوى است. واژه تربيت در قرآن در جنبه ‏هاى جسمانى و مادى به كار رفته است، نظير:
«الم نربك فينا وليدا» (53)
«آيا در دوران كودكى تو را در ميان جمع خود تربيت نكرديم؟»
كه سخن فرعون است كه خود را مربى موسى معرفى مى‏كند، يعنى از نظر جسمانى و امكانات مادى تو را بزرگ كردم. اهميت اخلاق و تزكيه نفس بركسى پوشيده نيست. جوامع مختلف به آن نيازمندند، زيرا تنها راه نجات از گمراهى ‏ها، فسادها، جهل، جنگ و خونريزى‏ ها و… در پرتو اخلاق صحيح و آراسته شدن به ارزش‏ها و مكارم اخلاقى است. پيامبراسلام صلى الله عليه و آله‏ هدف از بعثت‏خود را كامل كردن مكارم اخلاق بيان كرده است:
«بعثت لاتمم مكارم الاخلاق‏» (54)
من براى كامل‏ كردن فضايل اخلاقى مبعوث شده‏ام.
يكى از دانشمندان فرانسوى مى‏گويد: «اى محمد! اى آورنده قرآن! كجايى؟ بيا و دست ما را بگير و به باغ و صحرا و چمن و به هر جايى كه خواهى ببر. تو اگر ما را به ميان دريا ببرى، خواهيم رفت، زيرا تو عالم به حيات و زندگى ما هستى!» (55)

منبع:حسين علوى‏ مهر
_________________________________________________
1- سوره علق، آيه 5- 1.
2- بحارالانوار، ج 18، ص 206.
3- همان، ص 184.
4- «حرا» نام كوهى است كه در شمال مكه قرار دارد. در نقطه شمالى آن غارى است كه ارتفاع آن به قدر يك قامت انسان است. قسمتى از داخل غار با نور خورشيد روشن مى‏ شود و قسمت‏ هاى ديگر آن در تاريكى است. (ر.ك: فرازهايى از تاريخ پيامبراسلام (ص)، ص 92) .
5- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 62.
6- طبقات الكبرى، ج 1، ص 192; تاريخ طبرى، ج 2، ص 44 و الكامل فى ‏التاريخ، ج 2، ص 30.
7- الكامل فى ‏التاريخ، ج 2، ص 30.
8- تاريخ طبرى، ج 2، ص 44.
9- الكامل فى‏التاريخ، ج 2، ص 30.
10- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 30.
11- تاريخ طبرى، ج 2، ص 22.
12- تفسيرالميزان، ج 2، ص 19.
13- همان; سيره نبويه، ج 1، ص 239 و تلخيص التمهيد، ج 1، ص 68.
14- سوره قدر، آيه 1.
15- سوره بقره، آيه 185.
16- سيره حلبى، ج 1، ص 384.
17- تاريخ پيامبراسلام (ص)، آيتى، ص 84.
18- همان، ص 84، به نقل از: «التنبيه و الاشراف‏» ، ص 198.
19- التمهيد، ج 1، ص 68، به نقل از سيره حلبى، ج 1، ص 238.
20- از جمله: علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 18، ص 190 واز معاصرين: آية‏الله سبحانى، فروغ ابديت، ج 1، ص 232 و آية‏الله معرفت در تلخيص التمهيد، ج 1، ص 66.
21- وسائل الشيعه، ج 7، ص 329، ابواب صوم مندوب، باب 15.
22- فروع كافى، ج 4، ص 149.
23- وسائل الشيعه، ج 7، ص 329، براى اطلاع بيش‏تر به كتاب «موسوعة‏التاريخ الاسلامى‏» ، شيخ محمدهادى يوسفى غروى، ج 1، ص 380 مراجعه شود.
24- سيره حلبى، ج 1، ص 384.
25- مجمع البيان، ج 10، ص 780.
26- همان.
27- مروج الذهب، ج 2، ص 282.
28- سيره نبوى، ج 1، ص 239.
29- الكامل فى‏ التاريخ، ج 2، ص 32.
30- تاريخ طبرى، ج 2، ص 45.
31- الاتقان، سيوطى، ج 1، ص 95.
32- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 84.
33- برهان، بدرالدين زركشى، ج 1، ص 206.
34- اصول كافى، ج 2، ص 628.
35- بحارالانوار، ج 2، ص 206.
36- جامع البيان فى‏تاويل القرآن (تفسير طبرى)، ابوجعفر محمدبن طبرى، ج 1، ص 646.
37- درالمنثور، سيوطى، ج 5، ص 562.
38- كشاف، زمخشرى، ج 4، ص 775.
39- صحيح مسلم، شرح النووى، ج 2، ص 205.
40- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 78.
41- سوره آل عمران، آيه 164.
42- مفردات راغب، واژه «من‏» .
43- سوره حجرات، آيه 17.
44- مجمع البيان، ج 2، ص 875.
45- 46- 47- تفسير نمونه، ج 3، ص 158; مفاتيح الجنان، دعاى مكارم الاخلاق; مجمع البيان، ج 1، ص‏429; مجمع البيان، ج 2، ص‏875;
48- تعليم و تربيت اسلامى، (مبانى و روش‏ها)، ص 4.
49- در منگهم Dermnghem ، دانشمند فرانسوى، به نقل از بانك تكبير (بعثت‏بنوى)، ص 283.
50- مفردات راغب، واژه «زكا» .
51- سوره شمس، آيه 8.
52- سوره اعلى، آيه 14.
53- سوره شعراء، آيه 18.
54- بحارالانوار، ج 70، ص 372.
55- ژان ژاك روسو، j.j. Rosseey ، دانشمند معروف فرانسوى، به نقل از بانك تكبير (بعثت نبوى) .

موضوعات: بعثت پیامبراکرم (ص) و اهداف آن ‏  لینک ثابت
 [ 08:10:00 ب.ظ ]




پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در کلام امام و رهبری

مقدمه

خداوند متعال اطاعت و پیروی از پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ و اهل بیت آن حضرت را بر همه مسلمانان واجب کرده است؛ از آنجا که اطاعت، از اعتقاد و اعتقاد، از محبت و محبت، از شناخت سر چشمه می گیرد، شناخت معصومان ـ علیهم السلام ـ، نقش مهمی را در ایجاد اعتقاد و محبت و در پی آن، اطاعت هر چه بیشتر نسبت به این انوار مقدس ایفا می کند. این شناخت از راه های گوناگونی قابل تحصیل است؛ مطالعه اندیشه ها و سخنان بزرگان دینی ـ که عمر خویش را صرف شناخت دین و پیشوایان دین کرده اند ـ درباره ابعاد شخصیتی معصومان ـ علیهم السلام ـ یکی از راه های تحصیل این شناخت است.

در این مقاله با توجه به نامگذاری امسال به نام مبارک «پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ»، در جهت شناخت جلوه هایی از کمالات و ابعاد شخصیتی پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، پای سخن بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ و رهبر معظم انقلاب، حضرت آیة الله خامنه ای ـ حفظه الله ـ می نشینیم. آنچه در پی می آید، گزیده ای در خور تأمل از اندیشه ها و سخنان این دو سلاله پاک رسول الله ـ صلی اللّه علیه وآله ـ است که در دو بخش می آید:

الف. پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در اندیشه و کلام امام خمینی ـ قدس سره ـ؛

ب. پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در اندیشه و کلام مقام معظم رهبری ـ حفظه الله ـ .

 

بخش اول: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در اندیشه و کلام امام خمینی قدس سره

در این بخش سخنان و اندیشه های تابناک امام خمینی ـ قدس سره ـ را درباره پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ از ابعاد گوناگون، ذکر می کنیم:

1. حضرت ختمی مرتبت به قدری ریاضت کشید و قیام در مقابل حق کرد که قدمهای مبارکش ورم کرد و از طرف ذات مقدس حق ـ جل جلاله ـ آیه نازل شد: «طه، ما انزلنا علیک القرآن لتشقی»

2. «در حدیث است که رسول خدا، صلی الله علیه و آله، از هیچ مجلسی بیرون تشریف نمی برد مگر آن که بیست و پنج مرتبه استغفار می کرد.»

3. در حدیث وارد است که جبرئیل کلید خزائن ارض برای خاتم النبیین، ـ صلی الله علیه و آله ـ آورد، از جانب حق تعالی، و آن حضرت تواضع فرمود و قبول نکرد و فقر را فخر خود دانست.»

4. «از بعضی از زن های رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ با ما صحبت می کرد و ما با او صحبت می کردیم، چون وقت نماز حاضر می شد. گویی او ما را نمی شناخت و ما او را نمی شناختیم، برای اشتغالی که به خدا پیدا می کرد از هر چیز.»

5. «رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می شد، پایین می نشست، روی زمین طعام میل می کرد و روی زمین می نشست. در سیره آن سرور است که با اهل خانه خود شرکت در کار خانه می فرمود و به دست مبارک، گوسفندان را می دوشید و جامه و کفش خود را می دوخت و با خادم خود آسیا [ب] می کرد و خمیر می نمود… .»

6. «وضع زندگی پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ بسیار ساده بود، از مقام و منصب خود به نفع زندگی مادی استفاده نکردند، تا چیزی از خود به جای گذارند.»

7. «پیغمبر اکرم خدمتگزار مردم بود. با آن که مقامش آن بود ولی خدمتگزار بود، خدمت می کرد.»

8. «سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمه ما، زندگی شان ساده و عادی بود بلکه پایین تر از عادی.»

9. «پیغمبر بزرگ اسلام ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با آن زحمات و رنج های طاقت فرسا در راه هدف از جهاد ستمکاران تا آخر عمر دست نکشید.»

10. «پیغمبر بزرگ اسلام ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با آن زحمات و رنج های طاقت فرسا در راه هدف ازجهاد ستمکاران تا آخر عمر دست نکشید.»

11. «رسول الله پایه سیاست را در دیانت گذاشته است، تشکیل حکومت داده است. تشکیل مراکز سیاست داده است.»

12. «به اندازه ای که برای پیغمبر اکرم گرفتاری پیش آمد، برای هیچ کس پیش نیامد ولی ایشان تا آخر ایستادند و به تکلیفشان عمل کردند.»

13. «اسلام آن قدر عزیز است، آن قدر بزرگ است که پیغمبر اسلام و اهل بیت آن بزرگوار، هستی خودشان را، همه چیز خودشان را در راه اسلام فدا کردند.»

14. «پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ از همین جمعیت پایین بود، از همین بین جمعیت پاشد و قیام کرد، اصحاب او از همین مردم پایین بودند، از این طبقه سوم بودند؛ آن طبقه بالا، مخالفین پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ بودند.»

15. پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در عین حال که یک موجود الهی بود، به او نسبت می دهند که فرمود:

«لیغان علی قلبی و انی لأستغفر الله فی کل یوم سبعین مرة.»

«گاه دلم را کدورتی می پوشاند و من به راستی هر روز هفتاد بار از خداوند در خواست آمرزش می کنم.»

همین معاشرت کردن با اشخاصی که ناباب بودند، موجب کدورت می شود.

16. «پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ این طور بوده است که حتی کفار را هم وقتی که ملاحظه می فرمود که این ها مسلم(مسلمان)نمی شوند، غصه می خورد بر آنها که چرا اینها باید مسلم نشوند و بعد به آن شقاوت ها و به آن عذاب ها برسند.»

17. «صورت ظاهر نبی اکرم صلی الله علیه وآله، و سایر مردم فرقی نداشتند و لهذا بعضی از اعراب غریب که به حضور مبارکش می رسیدند و آن حضرت با جمعی نشسته بودند، می پرسیدند: کدام یک پیغمبر هستید؟ آنچه پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـرا از غیر ممتاز می کند، روح بزرگ، قوی و لطیف آن سرور است نه جسم مبارک و بدن شریفش.»

18. «در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد و این که [گفت:] مشکل شد کار بر ما.»

19. «روز بعثت رسول اکرم در سرتاسر دهر «من الأزل الی الأبد» روزی شریف تر از آن نیست، برای این که حادثه ای بزرگتر از این حادثه اتفاق نیفتاده. حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده است، بعثت انبیای بزرگ، انبیای اولوالعزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ، لکن حادثه ای بزرگتر از بعثت رسول اکرم (واقع) نشده است و تصور هم ندارد که بشود.»

20. «آن چیزی که ما در روز بعثت باید به آن توجه کنیم این است که بعثت رسول خدا ـ صلی اللّه علیه وآله ـ برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اینکه مردم بتوانند با قدرت های بزرگ مقابله کنند را به مردم بفهماند، بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمتها نجات بدهد. ظلمات را به کلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند.»

21. «پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، ختم همه پیامبران است و کاملترین دین را عرضه کرده است بر بشر، قرآن را که به وسیله وحی بر او نازل شده است، عرضه کرده است.»

22. «آن معارفی که به برکت بعثت رسول اکرم در عالم پخش شدـ کسانی که مطلع اند که این معارف چی است و تا اندازه ای که ماها می توانیم ادراک بکنیم ـ می بینیم که از حد بشریت خارج است، اعجازی است فوق ادراک بشر.»

23. «پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ وقتی که به رسالت مبعوث شد، و شروع به تبلیغ کرد، یک کودک هشت ساله (حضرت علی ـ علیه السلام ـ) و حضرت خدیجه ـ علیهاالسلام ـ به او ایمان آوردند، جز این دو نفر کسی را نداشت و همه می دانند که چقدر آن حضرت را اذیت کردند و کارشکنی ها و مخالفت ها نمودند، لیکن مأیوس نشد و نفرمود کسی ندارم، ایستادگی کرد؛ و با قدرت روحی و عزمی قوی از، «هیچ» رسالت را به اینجا رسانید که امروز (سال 1348 هجری شمسی) هفتصد میلیون جمعیت تحت لوای او هستند.»

24.پیغمبر بزرگ اسلام، با یک دست قرآن را داشت و با دست دیگر شمشیر، شمشیر برای سرکوبی خیانتکاران و قرآن برای هدایت.»

25. «اصل آمدن پیامبر برای “آموزش” و “پرورش” بوده است؛ آیات را تلاوت کند برایشان و تزکیه کند آنها را، آنها را تطهیر کند، نفوس را تطهیر کند، پرورش قبل از آموزش است، اگر هم قبل نباشد، همراه باید باشد و رتبه او مقدم است.»

26. «شما می دانید که هر چه پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ رنج کشید، که از همه هم بیشتر رنج کشید، برای تربیت مردم و برای نجات مظلومین از دست ظالمها بود.»

27. «در زمان پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ چه تهمتها و ناسزاها به ایشان می گفتند، ولی ایشان از تبلیغ دین اسلام دست بر نمی داشت.»

28. «رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ که تاریخش را خوب می دانید، تنهایی مبعوث شد، سیزده سال نقشه کشید و ده سال جنگ کرد. نگفت که ما را چه به سیاست، اداره کرد مملکتی را، نگفت ما چه کار داریم.»

29.«رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ که در رأس همه است، هیچ وقت یک مطلبی، یک حکمی، یک قانونی نداشته است(که)در مقابل قانون خدا(باشد)، مجری قانون خدا بوده است.»

30. «قیام برای خداست که خاتم النبیین ـ صلی اللّه علیه وآله ـ را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت ها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن، توحید و تقوا را گذاشت.»

31. «ذات مقدس حق تعالی که غیب است و در عین حال ظاهر است، مستجمع همه کمالات به طور غیر متناهی است، در رسول اکرم متجلی است به تمام اسماء و صفات.»

32. «هیکل مقدس و صورت جسمانی رسول اکرم، خاتم و نبی مکرم معظم ـ صلی الله علیه و آله ـ یکی از موجودات کوچک این عالم بود و روح مقدسش محیط به ملک و ملکوت و واسطه ایجاد سماوات و أرضین بود.»

33. «آن حالی که برای رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ دست می داده، برای أحدی از موجودات نبود، چنانچه در حدیث مشهور است: «لی مع الله حال لایسعه ملک مقرب و لانبی مرسل» (مرا با خدا حالتی است که هیچ ملک مقرب و پیامبر مرسلی را توان آن نیست).»

34. «عبودیت مطلقه از اعلی مراتب کمال و أرفع مقامات انسانیت است که جز اکمل خلق الله، محمد ـ صلی اللّه علیه وآله ـ بالأصاله و دیگر اولیای کمل، بالتبعیة، کسی دیگر را از آن نصیبی نیست و دیگران را پای عبودیت لنگ است.»

35. «آن چیزی که انسان را به ضیافتگاه خدا راه می دهد این است که غیر خدا را کنار بگذارد و این، برای هر کسی میسور نیست، برای افراد انگشت شماری که در رأس آنها رسول الله است، میسور بوده است.»

36. «پیغمبر اکرم از باب این که دستش دستی بود که تخلف در تمام عمرش از کارهایی که خدا فرموده بود، نکرده بود، این دست، دست خدا می شود؛ بیعت، بیعت با خداست.»

37. «خدای تعالی، رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ را در آخر سوره “توبه” به این نحو معرفی فرموده: «لقد جائکم رسول من أنفُسکُم عزیز علیه ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلیکُم بالمؤمنین رؤوفٌ رَحیم» [همانا رسولی از خودتان برایتان آمد که آنچه شما را به سختی می اندازد، بر او سخت دشوار است، بسیار هواخواه شما و بر مؤمنان دلسوز و مهربان است].»

38. «شاید لیلة القدر برای آن، صاحب قدر شده است که شب وصال نبی ختمی و لیله وصول عاشق حقیقی به محبوب خود است.»

39. «تمام دایره وجود، یک شب قدر محمدی است، اگر قدر بدانی؛ و یک یوم القیامة احمدی است، اگر قیام به خدمت کنی.»

40. «برکت وجود رسول اکرم برکتی است که در سرتاسر عالم، از اول خلق تا آخر، یک همچو موجود با برکت نیامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات و اکمل انسانها و بزرگترین مربی بشر این وجود مبارک است.»

41. «رسول ختمی ـ صلی الله علیه و آله ـ اشرف موجودات و مظهر تام اسم اعظم است و نبوت او نیز اتم نبوات ممکنه و صورت دولت اسم اعظم است که ازلی و ابدی است و کتاب نازل به او نیز از مرتبه غیب به تجلی اسم اعظم نازل شده است.»

42. «حضرت ابراهیم ـ سلام الله علیه ـ ولیِّ وقت بود و ولیِّ است برای همه نسل ها، و رسول اکرم، ولیّ اعظم است و ولیّ است برای همه عالم و از راه این هاباید رسید به آنجا که باید رسید.»

43. «پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ برای این که اتقای ناس( با تقواترین مردم) بود، اکرم ناس (گرامی ترین مردم) بود.»

44. «در لیله معراج، رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ به مشاهده هر جلوه از جلوات عظمت غش می کرد و پس از آن، از جلوه های انس و رحمت به هوشش می آوردند.»

45. «نماز که حقیقت معراج مؤمنین و سرچشمه معارف اصحاب عرفان و ارباب ایقان است، نتیجه کشف تام محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ است.»

46. «معنی جسمانی بودن معراج این است که روح مجرد تام حضرت خاتم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ خواست تمام عالم را سیر کند و حضرت حق، تشریفات گردش او را فراهم کرد، جسم حضرت، مجذوب روح شریف او بود و به تبعیت آن و به جذبه آن، معراج جسمانی اتفاق افتاد.»

47. «کیفیت وحی از اموری است که غیر از خود رسول خدا و کسانی که در خلوت با رسول خدا بودند یا این که از او الهام گرفته اند، کسی نمی تواند بفهمد.»

48. «قرآن سری است بین حق و ولی اعظم ـ که رسول خداست ـ به تبع او نازل می شود تا می رسد به اینجا که به صورت حروف و کتاب در می آید.»
بخش دوم: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در اندیشه و کلام مقام معظم رهبری (حفظه الله)

در این بخش، پای سخن ولی امر مسلمانان، حضرت آیة الله العظمی خامنه ای ـ مد ظله ـ در موضوع پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ می نشینیم:

1. «اسلامی که رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ و اولیای الهی برای آن جان دادند…اسلامی که به پایین دست های جامعه، قدرت و عزت و آقایی می دهد… اسلامی که زورگویان و قلدران و قدرتمندان ظالم را از سریر قدرت به زیر می کشد… آن اسلام مورد نظر ماست.»

2. «هر کسی که به خط انقلاب و اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ نزدیکتر است، به ضربات و حملات و تهمتها و هوچی گری ها و سوء قصدها و بدجنسی ها و موذی گری های جناح استکبار هم نزدیکتر است.»

3. «نام مقدس پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ یکی از پرجاذبه ترین پدیده های اسلامی برای کلیه مسلمانان عالم است؛ چون مسأله، مسأله عاطفه و ایمان با هم است. لذاقوت عملکرد این یاد و این نام برای صحنه های مربوط به مسلمین، از بسیاری از پدیده های دیگر اسلامی که فقط بر ایمان متکی است و عواطف در آن نقش ندارد، بیشتر است.»

4. «این حرف درستی است که ما ادعا کنیم بعثت خاتم الانبیاء ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ عید بشریت است ؛ چون در این مقطع، با تعالیم اسلام، همه دردهای اصلی بشریت، با بهترین علاجها و تداویها، قابل تداوی شده است.»

5. «خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است ک از پیامبر تبعیت کنیم. این تبعیت، در همه چیز زندگی است، آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معامله اش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست.»

6. «صحنه اول از زندگی پیامبر، صحنه دعوت و جهاد بود. کار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت، و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمان خود، پیامبر اکرم دچار تشویش نشد، چه آن روزی که در مکه تنها بود، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابل سران متکبر عرب، صنادید قریش و گردنکشان، با اخلاق های خشن و با دستهای قدرتمند قرار گرفته بودند، و یا عامه مردمی که از معرفت، نصیبی نبرده بودند، وحشت نکرد؛ سخن حق خود را گفت، تکرار کرد، تبیین کرد، روشن کرد، اهانتها را تحمل کرد، سختی ها و رنج ها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند، و چه آن وقتی که حکومت اسلامی تشکیل داد و خود در موضع رئیس این حکومت، قدرت را به دست گرفت.»

7. «پیامبر در صحنه دعوت و جهاد، یک لحظه دچار سستی نشد، و با قدرت، جامعه اسلامی را پیش برد تا به اوج عزت و قدرت رساند و همان نظام و جامعه بود که به برکت ایستادگی پیامبر در میدان های نبرد و دعوت، در سال های بعد توانست به قدرت اول دنیا تبدیل شود.»

8. «صحنه دوم از زندگی پیامبر، رفتار آن حضرت با مردم بود. هرگز خلق و خوی مردمی و محبت و رفق به مردم و سعی در استقرار عدالت در میان مردم را فراموش نکرد؛ مانند خود مردم [در] متن مردم زندگی کرد؛ با آنها نشست و برخاست کرد؛ با غلامان و طبقات پایین جامعه، دوستی و رفاقت کرد، با آنها غذا می خورد، با آنها می نشست؛ با آنها محبت و مدارا می کرد، قدرت او را عوض نکرد؛ ثروت ملی او را تغییر نداد؛ رفتار او در دوران سختی و در دورانی که سختی بر طرف شده بود، فرقی نکرد ؛ در همه حال با مردم و از مردم بود؛ رفق به مردم می کرد و برای مردم عدالت می خواست. در جنگ خندق، پیامبر اکرم خودش در خندق کندن در برابر دشمن، با مردم مشارکت می کرد و مانند مردم گرسنگی می کشید.»

9. «پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با غلامان نشست و برخاست می کرد و با آنها غذا می خورد او بر روی زمین نشسته بود و با عده ای از مردمان فقیر غذا می خورد. زن بیابان نشینی عبور کرد و با تعجب پرسید: یا رسول الله! تو مثل بندگان غذا می خوری؟ پیامبر تبسمی کردند و فرمودند: «ویحکِ ایُّ عَبدٍ اُعبُد منّی» از من بنده تر کیست؟ او لباس ساده می پوشید. هر غذایی که در مقابل او بود و فراهم می شد، می خورد؛ غذای خاصی نمی خواست؛ غذایی را به عنوان نامطلوب رد نمی کرد، در همه تاریخ بشریت، این خلقیات بی نظیر است.»

10. «در عین معاشرت، او (پیامبر) در کمال نظافت و طهارت ظاهری و معنوی بود، که عبدالله بن عمر گفت: از او بخشنده تر و یاری کننده تر و شجاع تر و درخشان تر کسی را ندیدم. این، رفتار پیامبر با مردم بود. معاشرت انسانی، معاشرت حسن، معاشرت مانند خود مردم، بدون تکبر، بدون جبروت.»

11. «با این که پیامبر هیبت الهی و طبیعی داشت و در حضور او مردم دست و پای خودشان را گم می کردند، اما او با مردم ملاطفت و خوش اخلاقی می کرد. وقتی در جمعی نشسته بود، شناخته نمی شد که پیامبر و فرمانده و بزرگ این جمعیت است. مدیریت اجتماعی و نظامی او در حد اعلی بود و به همه کار سر می کشید.»

12. «صحنه سوم زندگی پیامبر ذکر و عبادت الهی آن حضرت بود. پیامبر با آن مقام و با آن شأن و عظمت، از عبادت خود غافل نمی شد؛ نیمه شب می گریست و دعا و استغفار می کرد.»

13. «ام سلمه یک شب دید پیامبر نیست؛ رفت دید مشغول دعا کردن است و اشک می ریزد و استغفار می کند و عرض می کند: “اللهم و لاتکلنی الی نفسی طرفة عین” ام سلمه گریه اش گرفت. پیامبر از گریه او برگشت و گفت: این جا چه می کنی؟ عرض کرد: یا رسول الله! تو که خدای متعال این قدر عزیزت می دارد و گناهانت را آمرزیده است ـ «لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر» ـ چرا گریه می کنی و می گویی خدایا ما را به خودمان وا نگذار؟

فرمود: “و ما یؤمننی” ؛ اگر از خدا غافل بشوم، چه چیزی من را نگه خواهد داشت؟ این برای ما درس است.»

14. «در روز عزت، در روز ذلت، در روز سختی، در روز راحتی، در روزی که دشمن، انسان را محاصره کرده است، در روزی که دشمن با همه عظمت، خودش را بر چشم و وجود انسان تحمیل می کند، و در همه حالات، خدا را به یاد داشتن، خدا را فراموش نکردن، به خدا تکیه کردن، از خدا خواستن؛ این، آن درس بزرگ پیامبر به ماست.»

15. «خدای متعال در همه صحنه ها به یاد پیامبر بود، و رسول اکرم در همه صحنه ها از خدا استمداد کرد، از خدا خواست و از غیر خدا نترسید و نهراسید؛ راز اصلی عبودیت پیامبر در مقابل خدا این است؛ هیچ قدرتی را در مقابل خدا به حساب نیاوردن، از او واهمه نکردن، راه خدا را به خاطر دیگران قطع نکردن.»

16. «بعثت نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ یک حرکت عظیم در تاریخ بشر و در راه نجات انسان ها و تهذیب نفوس و ارواح و اخلاق بشر و مقابله با مشکلات و مصایبی بود که بشر در همه دوران با آن رو به رو بوده و هنوز هم هست.»

17. «معنای این که غایت و هدف بعثت، نجات انسان است این است که آنچه پیامبر و اسلام به مردم دادند، یک نسخه شفابخش برای همه ادوار است؛ نسخه ای است در مقابل جهل انسان ها؛ در مقابل استقرار ظلم، در مقابل تبعیض؛ در مقابل پایمال شدن ضعفا به دست اقویا؛ در مقابل همه دردهایی که از آغاز خلقت، بشر از آن دردها نالیده است. مثل همه نسخه های دیگر، اگر عمل شد، نتیجه خواهد داد؛ اگر متروک شد، یا بد فهمیده شد، یا جرأت و گستاخی اقدام به آن وجود نداشت، کأن لم یکن خواهد بود. بهترین أطبا اگرصحیح ترین نسخه ها را به شما بدهند، اما شما نتوانید آن را بخوانید یا بد بخوانید، یا تحمل نکنید و در نتیجه متروک بماند، چه تأثیری به حال بیماری خواهد داشت، و چه عیبی بر آن طبیب حاذق است؟»

18. «رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ نشانه حقیقی مؤمن را حفظ امانت ها و صدق لهجه و راستگویی معین فرمود.»

19. «پیامبر اسلام برای آن که ارزش ها و اخلاق اسلامی کاملا در جامعه جا نیفتد و با روح و عقاید و زندگی مردم مخلوط و ممزوج بشود. فضای زندگی را با ارزشهای اسلامی آغشته می کرد.»

20. «پیش پیامبر می آمدند و از یکدیگر بدگویی می کردند و چیزهایی را درباره یکدیگر می گفتند؛ گاهی راست و گاهی هم خلاف واقع ؛ پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ به مردم فرمودند: «هیچ کس درباره اصحابم به من چیزی نگوید دایما نزد من نیایید و از همدیگر بدگویی کنید. من مایلم وقتی که میان مردم ظاهر می شوم و به میان اصحاب خود می روم، “سلیم الصدر” باشم؛ یعنی با سینه صاف و پاک و بدون هیچ گونه سابقه و بدبینی به میان مسلمانها بروم.»

21. «یکی از کارهای رسول الله ـ صلی اللّه علیه وآله ـ این بود که فضای جامعه را یک فضای مهربان و سرشار از مهر و محبت بسازد تا همه مردم در آن، نسبت به یکدیگر محبت بورزند و به چشم حسن ظن و خوشبینی به یکدیگر نگاه کنند؛ امروز هم تکلیف ما همین است.»

22. «آن بزرگوار (پیامبر) تا آنجا که حضور داشت و در سعه وجودش بود، نمی گذاشت که در جامعه اسلامی، مسلمانها ـ حتی در یک مورد ـ نسبت به کسی بغض و کینه و عداوت داشته باشند یعنی پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با حکمت و حلم خود، حقیقتا یک محیط شیرین و سالم و فضای آغشته به محبت را به وجود می آورد.»

موضوعات:  پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در کلام امام و رهبری  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ب.ظ ]




طي ميكنيم سمت ملاقات جاده را

شايد كسي سوار كند اين پياده را

وقتش رسيده است كه با گريه ريختن

جبران كنيد توبه ي از دست داده را

تكريم ديگري است همين امتناع ها

پس شكر ميكنيم عطاي نداده را

ما در ركوع نافله با آبروتريم

اصلاً نخواستيم تن ايستاده را

خُدّام آستانْ هميشه جلوترند

يا رب نگير خدمت اين خانواده را

مكه شرافتش به حضور محمد است

پس قصد ميكنيم فقط مكه زاده را

گر بي علي بناست كه اين راه طي شود

مگذار پس مقابل ما راه جاده را

ما درب خانه اي به جز اين در نميرويم

ما بي علي كنار پيمبر نميرويم

خوان كريم خالي و بي نان نميشود

فقر گدا حريف كريمان نميشود

گويي نمي برد ز عنايت سعادتي

آنكه اسير زلف پريشان نميشود

اين چه حكايتي است كه اصلاً براي ما

مبعث بدون شاه خراسان نميشود

از بركت دعاي رسول است هيچ جا

در دوستي فاطمه ايران نميشود

يكبار يا نبي و دگر بار يا علي

يا مصطفي بدون علي جان نميشود

چون شرح زندگاني مولاست خواندنيست

ورنه كسي كه پيرو قرآن نميشود

جبريل علي ، وحي علي و زبان عليست

قرآن بخوان رسول،كه قرآن همان عليست

مبهوت مانده است تماشاي خويش را

روح بلند و جلوه ي والاي خويش را

سوگند ميخوريم همه تَرك ميكنيم

بردارد از بهشت اگر پاي خويش را

اصلاً همان زمان چهل سال پيش هم

اثبات كرده بود بلنداي خويش را

آنكس امام ماست كه در ليلة المبيت

وقتي كه رفت داد به او جاي خويش را

او ماندني نبود اگر پُر نكرده بود

با مرتضي و فاطمه دنياي خويش را

از ديدن تجلي خود دست ميكشيد

ميديد تا تجلي زهراي خويش را

يا فاطمه وَ يا كه علي جلوه ميكند

وقتي نشان دهد قد و بالاي خويش را

نور است و در تن سه نفر جلوه كرده است

اين نور قبل خلق بشر جلوه كرده است

اي خاك پاي توست تمام وجودها

هفت آسمان و خلقت گنبد كبودها

اي كيسه ي هميشه كرامت ميان شهر

آقاي مهرباني و آقاي جودها

آري نماز بي تو به قرآن قبول نيست

اي اولين سلام همه در قعودها

جبريل ما چگونه تو را پا به پا شود

درماندگي كجا و مسير صعودها

قربان چشم هاي تو دار و ندارها

قربان خاك پاي تو بود و نبودها

شكرخدا قبيله ي توكامل است و بس

كوري چشم عايشه ها،اين حسود ها

ما باتوأيم و با همه ي خانواده ات

عالم فداي زندگي صاف و ساده ات

از ما مگير تاب و تب شور و شين را

حُبِ علي همان شرف نشأتين را

از ما مگير شوق سفرهاي تا نجف

مكه ،مدينه ،سامره و كاظمين را

با حب خانواده ي تو سالهاي سال

بخشيده اند آبروي عالمين را

ما نذر كرده ايم كه بيرون بياوريم

از زير دِين،اين جگر زير دين را

ما قصد كرده ايم به ياري فاطمه

نائل شويم كرب و بلاي حسين را

بوسه مزن كنار تمناي دخترت

زير گلوي كوچك اين نور عين را

واي از دمي كه زينب كبري رسيده بود

وقتي رسيده بود كه حنجر بريده بود

*****************************************************

علي اكبر لطيفيان

موضوعات: طي ميكنيم سمت ملاقات جاده را  لینک ثابت
 [ 08:03:00 ب.ظ ]




دبرقـع گشود و سورۀ نـور آفریـده شد

یک خنده کرد؛ صبح ظهور آفریده شد

بر تخته سنگ غار حـرا عـاری از قلم

خطی کشید و شعر و شعور آفریده شد

صـوت خدا ز حنجره گل کرد بر لبش

داوود پا گـرفت و زبــور آفریــده شـد

یک جمله از مقاومتش بر زبان گذشت

کوهی به نـام سنگ صبـور آفریده شد

موجی به بحر معرفتش زد که بی‌درنگ

دریایـی از شـراب طهـور آفریـده شد

عالم محیط معرفت و شوق و شور شد

ملـک وجـود، محفل فیض حضور شد

شام سیاه جهل بـه پایـان رسیـده بود

باور کنیـد صبـح بصیـرت دمیـده بود

باور کنیـد دولـت قـرآن گــرفت پــا

باور کنیـد رنـگ شیـاطین پریـده بـود

میلاد عـدل و داد و مسـاوات و زندگی

یا کودکی که زنـده به گـور آرمیده بود

یـا جشـن مـادری کـه ز بی‌رحمی پدر

داغ شکفته دسته‌گل خویش دیـده بود

یا جشـن عیـد بـَردۀ شـلاق خورده‌ای

کز عمر، دست شسته دل از جان بریده بود

با آن کـه سینه‌اش همـه کانـون خشم بود

جاری سرشک شادی‌اش از هر دو چشم بود
شـرم و حیا ز شرم و حیـا سربه‌زیر بود

بی‌دادگـر شـریف و شـرافت حقیـر بود

زن در میان جامعـه در معـرض فروش

ماننـد بـَرده‌ای کـه همیشـه اسیـر بود

هرکس ضعیف بود چو موری که پایمال

هرکس که زور داشت به مردم امیر بود

هرکس که سیر بود چو گرگ گرسنه‌ای

هرکس گرسنه روز و شب از عمر سیر بود

در آن محیـط جـور و جفـای ستمگری

دنیـای خستـه منتظـر یـک بشیـر بود

توحیـد را دوباره طلوعی مجدد است

پیداست آن بشیر، وجود محمّد است

بت‌هـا تمـام ذکـر خدا بـر زبان‌شان

افتاده بتگران همه آتش به جان‌شان

پامال گشته‌انـد ستم‌بـارگان چو مور

انگار آمـده است بـه پایان زمان‌شان

آتش شده است آب به کام ستمگران

آجر شده است اهل زر و زور، نان‌شان

درهم شکسته فرق ابوجهل‌های زور

از دست حمزه آمده بر سر کمان‌شان

هیزم‌کشـان آتش فتنه چـو بـولهب

تبت یدا ابـولهب آمـد بـه شان‌شان

آن رشته‌ای که «حبلِ مَسَد» بود از غضب

پیچیـده شـد بـه گـردن حمـاله الحطب

دیـدم فرشتـه آمـد و بازوی دیو بست

دیدم چگونه سلسله‌های ستم گسست

دیـدم بـه روی دوش خلیـلِ خلیل‌هـا

دست علی تبر شد و بت‌ها همه شکست

دیدم بـه دست بت‌شکن مسجدالحرام

نه بت به روی پا، نه به جا ماند بت‌پرست

دیدیم در محیط ستم، ظلم، سرکشی

مظلـوم ایستـاد و ستمگـر ز پا نشست

بـاور کنیـد پرچــم عــدل محمّـدی

بـر قلـۀ عقیــدۀ مــا سربلنـد هست

پیش از نزول وحی به عالم صلا زدیم

مـا پیــرو محمّـد و آل محمّــدیم

ما در مقام و مرتبه فـوق ملل شدیم

در مکتب پیمبرمـان بی‌مثـل شدیم

یک جلوه از حرا به دل ما رسید و ما

از تیرگی به نور فدایی بـدل شـدیم

بـا یـک نهیب زندۀ حـی ‌علی‌الفـلاح

تبدیـل بـر حقیقت خیرالعمـل شدیم

تابیـده شد فروغ بصیرت به قلب‌مان

یار علـی به فتنۀ جنگ جمـل شدیم

بـاور کنیـد پیشتـر از بـود خویشتن

عبد خدا و منکر لات و هبل شدیم

دنیـا بدانـد اینکـه تمدن از آن ماست

گیتی همیشه محو صدای اذان ماست

گوییـد منکـران همـه برهـان بیاورند

بـر دردهـای جامعـه درمــان بیـاورند

دانشـوران کـل جهــان را صــدا زنید

یک آیـه مثـل آیــۀ قــرآن بیــاورند

گویید در تمامی ادیـان اگر کـه هست

مقداد و حجر و بـوذر و سلمـان بیاورند

مقداد و حجر و بوذر و سلمان‌شان کجاست؟

کوشش کننــد چنـد مسلمـان بیـاورند

خواهنـد اگـر سعـادت دنیــا و آخـرت

بایـد بـه ایــن پیامبـر ایمــان بیاورند

چونان که بعد ختم رسالت رسول نیست

دینی به غیـر دیـن محمّد قبـول نیست

مـا از غدیـر، راه حــرا را گرفته‌ایم

در این مسیر هر دو سرا را گرفته‌ایم

از لحظه‌ای که آیۀ اقرأ نزول یافت

سـرخط سبز شیر خـدا را گرفته‌ایم

ما را ز خـاک کرب‌و‌بـلا آفریـده‌اند

مـا راه سیـدالشهــدا را گرفتــه‌ایم

پرواز ما ز اوج ملک هم گذشته است

ما زیر بال، ارض و سما را گرفته‌ایم

ای خاندان پاک محمّد خدا گواست

مـا دامــن ولای شمـا را گرفته‌ایم

“میثم"همیشه خاک ره میثم شماست

تا هست زنـده در نفس او دم شماست
*********************************************
غلامرضا سازگار

موضوعات: برقـع گشود و سورۀ نـور آفریـده شد  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ب.ظ ]




روز مبعث روز فخر انبياست

مصطفىٰ نورٌ عَلىٰ نور خداست

عيد مبعث وعده گاه كبرياست

رستگارى، مژدگانىِّ خداست —

عيد مبعث وعده ى قالو بَلىٰ ست

سرّ مكنونات هستى بر مَلاست

بر دل كعبه طنين اين نواست

يا رسول الله لفظ كيمياست -

– روز مبعث مبدأ عشق و صفاست

جلوه گاه مظهر نور هُداست

يا رسول الله ذكر ما سواست

وعده گاه عشق بازى با خداست

— مصطفىٰ آئينه ى مهر و وفاست

قلب او با روح قرآن آشناست

نور او افزون ز نور انبياست

سروريّش بر همه عالم رواست

بر لب پيك خدا شور و نواست

لفظ حاتم در ثناى او خطاست

كشتى او مأمن شاه و گداست

ساحلش مطلوب اصحاب رضاست

هر چه باشد او رسول كيمياست

او شفيع روز فرداى شماست

ذكر روز مبعثم يا مصطفاست

يا رسولالله مدد ذكر خداست
———————————————————–

اصغر چرمی

موضوعات: روز مبعث روز فخر انبياست  لینک ثابت
 [ 07:55:00 ب.ظ ]





مبعث پیغمبر است بس شادی است

محضر عاشق حرف بس عالی است

جشن پیغمبر رسول خاتم است

عشق بر دلها حصول عالم است

عید مبعث مبارک

موضوعات: مبعث پیغمبر است بس شادی است  لینک ثابت
 [ 07:52:00 ب.ظ ]




 


جهان بهشت وصال محمد است امشب

چراغ ماه، بلال محمد است امشب
زمین مکه گل انداخته ز بوسه نور
خدیجه محو جمال محمد است امشب

مبعث پیامبر اکرم مبارک

موضوعات: جهان بهشت وصال محمد است امشب  لینک ثابت
 [ 07:47:00 ب.ظ ]




بعثت پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلّم)

بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز می‌گردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران می‌باشد.

همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمی‌آید، مسأله بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانه‌ها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پاره‌ای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشته‌اند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.

بنابراین (و همانگونه که قرآن نیز ذکر می‌نماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود می‌شناخته اند. با مراجعه به تاریخ می‌توان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده‌اند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، می‌توان به “بحیرای راهب” اشاره نمود.

بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثه‌ای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر سبب می‌شد که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد. به دنبال همین تربیت الهی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سالهای قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده معنوی و مشاهدات روحانی داشته و نتیجتاً ایشان تمام این دوران را با پاکی و طهارت و معنویت سپری کرده‌اند. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: “خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت. این فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری می‌کرد.”

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر همین حالات معنوی و طهارت روحی، ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز و بویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج می‌بردند. همچنین به منظور تفکر و عبادت در مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره می‌گرفتند و به کوه حرا (که در شمال شرقی مکه واقع است) می‌رفتند. این کناره‌گیری برای حُنَفا و برخی یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است. گویند عبدالمطلب، جد بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایه‌گذار این رسم بوده است. او به هنگام ماه رمضان برای خلوت و عبادت به کوه می‌رفت و مستمندانی را که از آنجا می‌گذشتند، اطعام می‌نمود.

در واقع می‌توان گفت که این خلوت‌گزینی، زمینه‌ای برای تقویت هرچه بیشتر حیات روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقدمه‌ای برای بعثت و نزول وحی به آن حضرت به شمار می‌رفته است.

در دوران این خلوت‌گزینی‌ها نیز همچون سایر مراحل گوناگون زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) (که پرورش یافته در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دامان ایشان است)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی می‌نمود و گاهی اوقات برای ایشان آذوقه و آب و غذا می‌برد.

پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را طواف می‌نمودند.

این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیع‌ترین و خاضع و خاشع‌ترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.

نزول اولین وحی

به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:

“بسم الله الرحمن الرحیم. اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم. به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علق بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است. خدایی که به‌وسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمی‌دانست، آموخت.”

همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله می‌توان به شنیده شدن صدای ناله‌ای اشاره نمود. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می‌گوید: “صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: “یا رسول الله این ناله چیست؟” فرمود: “این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است.” سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: “تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را که من می‌بینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمی‌شوی.”

همانطور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی (علیه السلام) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوت‌گزینی‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه حضرت بوده‌اند و این سخن امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان می‌دارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر حضور داشته‌اند. البته مطالعات تاریخی بیان می‌نماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر را همراهی نموده، امام علی (علیه السلام) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن لحظات را ننموده است. جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول اولین وحی

همانطور که در قسمتهای پیشین اشاره شد، قبل از بعثت، به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) الهاماتی می‌شد و ایشان حالات فوق العاده‌ای داشتند. اما کیفیت نزول اولین وحی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و موضوع آن، به‌طور کلی با الهامات قبل از بعثت ایشان متفاوت بود. و این امر سبب شد تا حالات روحی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در نتیجه حالات جسمانی ایشان تغییر نماید. برای این تغییر حالت دو دلیل را می‌توان برشمرد:

اولاً ایشان در هنگام نزول اولین آیات قرآن، عظمت و جلال خداوند را هرچه بیشتر احساس کردند.

ثانیاً در هنگام بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بار بزرگ رسالت به عهده ایشان نهاده شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شرایطی موظف به ابلاغ رسالت الهی خویش به مردم گشتند که جزیرة العرب را اوضاع نابسامان اجتماعی فراگرفته بود و در چنین شرایطی واضح بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از ابلاغ دعوت خویش نه تنها مورد تکذیب و تهمتهای ناروا و آزار و اذیت مشرکین قرار می‌گرفتند، بلکه آنان در مسیر رسیدن پیام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سایر مردم موانع بسیاری را ایجاد خواهند نمود. مجموعه این عوامل باعث دگرگونی حالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شد. اما خداوند نیز در این شرایط پیامبرش را تقویت نمود و ایشان را برای به انجام رساندن مسئولیت عظیم رسالتش، بیش از پیش آماده ساخت.

بازگشت از کوه حرا

پس از این پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کوه پایین آمدند و به سمت مکه و خانه خویش عازم شدند. هنگامیکه به خانه رسیدند ماجرای بعثت خویش را برای همسر گرامیشان حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بازگو نمودند. خدیجه (سلام الله علیها) نیز که در سالهای همسری با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آثار بزرگی و پیامبری در ایشان را دیده بود، گفت:

“به خدا دیرزمانی است که من در انتظار چنین روزی، بسر برده‌ام، و امیدوار بودم که روزی تو رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوی.”

نزول سوره مدثر

در همین روزهای آغازین بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در هنگام استراحت ایشان، جبرئیل برای بار دیگر بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و آیات نخستین سوره مدثر را بر ایشان خواند که:

“بسم الله الرحمن الرحیم، یا ایها المدثر، قم فأنذر، و ربک فکبر و ثیابک فطهر و الرجز فاهجر و لاتمنن تستکثر و لربک فاصبر

به نام خداوند بخشنده مهربان،ای کسی که جامه به خود پیچیده ای، برخیز و قوم خود را از عذاب خدا بیم ده و خدا را به بزرگی یاد کن و لباست را پاکیزه دار و از ناپاکی دوری گزین و بر هرکس احسان کنی ابداً منت نگذار و برای خدا صبر پیش گیر”

می‌توان گفت مفاد این سوره این است که از این پس، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید پیوسته به فکر بیم دادن مردم از نافرمانی خداوند بوده و لحظه‌ای از آن غافل نباشد و بدین گونه بود که اولین آیه‌های کتاب آسمانی دین اسلام به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و ایشان از جانب خداوند به مقام رسالت برگزیده شدند.

نخستین مسلمانان

همانطور که قبلاً به آن اشاره شد، حضرت علی (علیه السلام) به دلیل نزدیکی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا، همراه ایشان بوده‌اند که لحظه نزول اولین وحی هم یکی از آن مواقع بوده است. پس بسیار طبیعی به نظر می‌رسد که حضرت علی (علیه السلام) که از نزدیک این وقایع عظیم و مبعوث شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا، از جانب خداوند متعال را نظاره‌گر بوده‌اند، در آنجا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورده و به عنوان اولین مسلمانان، چه در میان زنان و چه در میان مردان یاد شوند.

خود ایشان نیز در چندین خطبه (در نهج البلاغه) که در حضور عموم مسلمانان و بیشتر اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد می‌شد، می‌فرمایند: “من بر فطرت یکتاپرستی متولد شدم و از دیگران به ایمان و هجرت سبقت گرفتم.”

همچنین می‌فرمایند: “هیچکس قبل از من به دعوت حق روی نیاورده است.”

در مورد اولین زن مسلمان نیز باید گفت که به اتفاق عموم مورخان اسلام، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) اولین زن مسلمان بوده‌اند، چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از مبعوث شدن با اولین کسی که برخورد داشته‌اند، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بوده، ضمناً، همانطور که در قسمتهای قبل نیز بدان اشاره شد، ایشان در گفتار خویش تلویحاً پیامبری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تصدیق نموده اند.

بعد از این دو بزرگوار می‌توان به ابوذر غفاری که جزو اولین مسلمانان بوده نیز اشاره کرد.

بعد از بعثت

پس از بعثت رسول خدا، جبرئیل از آسمان فرود آمد، آبی از آسمان آورد و طریقه وضو گرفتن و رکوع و سجود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آموخت. همچنین سایر احکام و مسائل شرعی نیز توسط جبرئیل بتدریج بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل می‌شد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز این احکام را به نخستین مسلمانان آموزش داده و آنها هم این اعمال را انجام می‌دادند. به عنوان مثال در مورد نماز باید گفت که حضرت علی (علیه السلام) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) که اولین نمازگزاران بودند پشت سر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جماعت ایستاده و نماز را اقامه می‌کردند. گفته می‌شود آنها نماز ظهر را در کنار کعبه می‌خواندند ولی در مواقع دیگر در جاهای دیگر این فریضه را بجای می‌آوردند تا قریشیان متوجه آنها نشوند.

در این مدت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بتدریج کار دعوت پنهانی خویش را آغاز کردند که مشروح آن در قسمتهای آینده خواهد آمد.

موضوعات: بعثت پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلّم)مبارک باد  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ب.ظ ]




 

مبعث پيامبرصلي الله عليه وآله

 

قران کریم:
يا أيُّهَا النَّبِي إنّا أرسَلناكَ شاهِداً و مُبَشِّراً و نَذيراً و داعِياً إلَي اللَّهِ بِإذنِهِ و سِراجاً مُنيراً
اي پيامبر! ما تو را گواه و نويد دهنده و هشدار دهنده فرستاديم كه به فرمان خدا به سوي او دعوت كني و چراغي روشني بخش باشي
احزاب ، آيه ۴۶ - ۴۵ .

 

پيامبر صلي الله عليه وآله :
إنَّما بُعِثتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ
من مبعوث شدم تا بزرگواري‏هاي اخلاقي را كامل كنم
بحار الأنوار ، ج ۱۶ ، ص ۲۱۰ .

 

پيامبر صلي الله عليه وآله :
بُعِثتُ بِمَكارِمِ الأخلاقِ و مَحاسِنِها
من براي [احياي] مكارم و نيكي‏هاي اخلاقي مبعوث شدم
بحار الأنوار ، ج ۱۶ ، ص ۲۸۷ .

 

امام علي‏ عليه السلام :
أرسَلَهُ عَلي حِينِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ و طُولِ هَجعَةٍ مِنَ الاُمَمِ و اعتِزامٍ مِنَ الفِتَنِ وَانتِشارٍ مِنَ الاُمُورِ و تَلَظٍّ مِنَ الحُرُوبِ و الدُّنيا كاسِفَةُ النُّورِ ، ظاهِرَةُ الغُرورِ عَلي حِينِ اصفِرارٍ مِن وَرَقِها و إياسٍ مِن ثَمَرِها
خداوند او را در زماني فرستاد كه روزگاري بود پيامبري برانگيخته نشده بود ، و مردم در خوابي طولاني به سر مي‏بردند ، و فتنه ‏ها بالا گرفته و كارها پريشان شده بود ، و آتش جنگ‏ها شعله مي‏كشيد ، و دنيا بي فروغ و پر از مكر و فريب گشته ، برگ‏هاي درخت زندگي به زردي گراييده و از به بار نشستن آن قطع اميد شده بود

نهج البلاغه ، خطبه ۸۹ .

امام علي ‏عليه السلام :
أرسَلَهُ بِالضِّياءِ و قَدَّمَهُ فِي الاِصطِفاءِ فَرَتَقَ بِهِ المَفاتِقَ و ساوَرَ بِهِ المُغالِبَ و ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ و سَهَّلَ بِهِ الحُزُونَةَ حَتّي سَرَّحَ الظَّلالَ عَن يَمينٍ و شِمالٍ
او را با نور فرستاد و در گزينش مقدّم داشت . به واسطه او گسستگي‏ها را به هم آورد و چيره جو را شكست داد و مشكلات را آسان و ناهمواري‏ها را هموار كرد تا جايي كه گمراهي را از راست و چپ دور كرد
ميزان الحكمه ، ح ۱۹۸۴۱ .

امام علي‏ عليه السلام :
. . . إلي أن بَعَثَ اللَّهُ سُبحانَهُ مُحَمَّداً رَسولَ اللَّهِ لإِنجازِ عِدَتِهِ و إتمامِ نُبُوَّتِهِ
. . . تا اين‏كه خداوند سبحان محمّد پيامبر خود را فرستاد تا وعده خويش را به انجام رساند و سلسله نبوتش را كامل كند
نهج البلاغه ، خطبه ۱ .

 

امام مهدي‏ عليه السلام :
إنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً رَحمَةً لِلعالَمينَ و تَمَّمَ بِهِ نِعمَتَهُ
خداوند محمّد را برانگيخت تا رحمتي براي جهانيان باشد و نعمت خود را تمام كند
بحار الأنوار ، ج ۵۳ ، ص ۱۹۴ .

موضوعات: مبعث پيامبرصلي الله عليه وآله  لینک ثابت
 [ 07:40:00 ب.ظ ]




(کلمات  قصار امام خامنه ایحزب‏اللَّه‏.نماز.اداى تكليف‏)

اين مملكت، مملكت حزب اللهى‏هاست؛ آينده متعلق به حزب‏اللهى‏هاست؛ نه اين‏كه مال آنهاست،

نه، متعلق به ملت ايران است؛ اما مؤمنين، انقلابيون و حزب‏اللهى‏ها هستند كه هرجا مشكل اصلى‏يى پيدا شود

، بايد آن را حل كنند و به فضل پروردگار بن‏بستها را خواهند شكافت.

نماز

انسان هميشه به نماز محتاج است و در عرصه‏هاى خطر، محتاجتر.

حقيقتاً اين نمازهايى كه ما مى‏خوانيم، در واقع اداى بندگان خدا را درمى‏آوريم. بنده به خودم كه مراجعه مى‏كنم،

اين‏طورى مى‏بينم، چون بندگان برجسته‏ى خدا طور ديگرى نماز مى‏خوانند؛ تسبيح كه مى‏كنند

، تسبيح از دل و جانشان برمى‏خيزد؛ سجده كه مى‏كنند، در واقع دلشان سجده مى‏كند.

مديران دستگاههاى ادارى و دولتى، خود متصدى اقامه‏ى نماز در آن دستگاهها شوند.

نماز برترين چيزى است كه مى‏تواند همه‏ى افراد جامعه‏ى مسلمان را به تهذيب اخلاقى و تعالى روحى و معنوى برساند.

نماز تسلّابخش و آرامشگر دلهاى مضطرب و خسته و به ستوه آمده، و مايه‏ى صفاى باطن و روشنى روان است.

نماز جمعه يكى از پايه‏هاى اساسى حفظ نظام اجتماعى و مهمترين عامل حفظ روحيه و ايمان مردم است.

همگان نماز را كه داروى شفابخش روح و مايه‏ى صفا و آرامش و نورانيت است، بر همه‏ى كارهاى ديگر مقدم دارند

و در هيچ شرايطى خود را از آن محروم نسازند و هرگز به بهانه‏ى مشغله و گرفتارى، اين حضور رهايى‏بخش در

محضر آفريدگار رحيم و كريم و عزيز را از دست ندهند.

اداى تكليف‏

بارها امام مى‏فرمود كه ما كار را براى رسيدن به «نتيجه» نمى‏كنيم؛ بلكه مأمور به انجام «تكليف» هستيم. … آن كس

كه براى انجام تكليف كار مى‏كند، پيروزيش به اين نيست كه به مقصود خود دست پيداكند؛ بلكه زمانى احساس پيروزى مىیكند

كه موفق شود به تكليفش عمل كند. ما براى اداى تكليف حركت مى‏كنيم، حتّى براى پيروزى هم تلاش نمى‏كنيم. البته،

پيروزى را دوست مى‏داريم، هيچ كس نيست كه از پيروزى بدش بيايد، هيچ‏كس نيست كه براى پيروزى كار نكند؛

اما هدف نهايى چيزى است كه حتّى از پيروزى هم بالاتر مى‏باشد و آن جلب رضاى خدا و اداى تكليف است

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:27:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (حج‏)

حجِ امروزِ ما با حجى كه آرزوى ماست، انصافاً هنوز خيلى فاصله دارد.

كسانى كه به حج مى‏روند و مى‏آيند واقعاً بايد مثل كسانى باشند كه «يوم ولدته امّه»؛ پاكيزه‏ى پاكيزه شده باشند.

حج يك آبشار جارى و يك شط عظيم شستشوى معنوى و روحى است.

حج برترين جايگاه برائت از مشركين شناخته شده است.

حج مظهر توحيد، و كعبه خانه‏ى توحيد است.

حج مى‏تواند دلبستگيهاى اسارت‏آفرين را از دلها بشويد.

حج مى‏تواند روح توحيد را در دلها زنده كند.

حج و اجتماع عظيم بر گرد خانه‏ى توحيد، بايد مظاهر شرك را نفى كند.

فرياد برائت مسلمانان در حج، فرياد برائت از استكبار جهانى است.

حج يك واجب استثنايى و يك مراسم عجيب و پُر رمز و راز است.

حج، يك حركت عبادى خالصِ عميق - خضوع، خشوع، ذكر، عبادت، تضرع و توسل - و با حالت اجتماع است.

در كنار هم قرار دادن اين دو چيز، مسئله را خيلى پُرمعنا مى‏كند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:24:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(امر به معروف و نهى از منكر)

امر به معروف و نهى از منكر را اقامه كنيد.

امر به معروف و نهى از منكر كه يكى از اركان اساسى اسلام و ضامن برپاداشتن

همه‏ى فرايض اسلامى است، بايد در جامعه‏ى ما احيا شود.

امر به معروف و نهى از منكر هم جزو مهمترين مسائلى است كه جوانها بايد به آن اهتمام كنند.

جوانان در محيط خودشان، امر به معروف و نهى از منكر كنند.

در امر به معروف، مرحله‏ى قبل از عمل، قلب انسان است. اگر انسان بخواهد صادقانه به معروف امر كند،

بايد خود به آن معروف دلبسته باشد؛ والّا صادقانه نخواهد بود.

همه‏ى آحاد مردم بايد وظيفه‏ى امر كردن به كارهاى خوب و نهى كردن از كار بد را براى خود قايل باشند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:23:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (مسجد، اذان، ائمه‏ى جمعه و جماعات)

اذانِ با توجه، به دلها اميد مى‏دهد.

اسلام امريكايى، چيزى به نام اسلام است كه در خدمت منافع قدرتهاى استكبارى و توجيه‏كننده‏ى اعمال آنهاست؛ بهانه‏يى براى انزواى اهل دين و نپرداختن آنان به امور مسلمين و سرنوشت ملتهاى مسلمان است؛ وسيله‏يى براى جدا كردن بخش عظيمى از احكام اجتماعى و سياسى اسلام از مجموعه‏ى دين و منحصر كردن دين به مسجد است (و مسجد نه به عنوان پايگاهى براى رتق و فتق امور مسلمين - چنان‏كه در صدر اسلام بوده است - بلكه به عنوان گوشه‏يى براى جداشدن از زندگى و جدا كردن دنيا و آخرت).

از بزرگترين كارهاى امام عزيز ما ايجاد و تأسيس نماز جمعه بود.

تا وقتى ائمه محترم جمعه و مردم قدر نماز جمعه را مى‏دانند، … بلاشك در جامعه‏ى اسلامى خوف تزلزل نيست.

تريبون نماز جمعه در حفظ قوام معنوى و حصار ايمنى جامعه داراى نقشى فوق‏العاده است.

امامت جمعه به معناى نمايندگى كل روحانيت و نظام اسلامى است.

انقلاب از خانه‏ى مذهب - يعنى مسجد و مدرسه‏ى دينى - آغاز شد و جهتگيرى مذهبى در انقلاب روزبه‏روز افزايش پيدا كرد و نقش مذهب و ارزشهاى معنوى، آن‏قدر قوى شد كه كسانى را به‏ميدان انقلاب كشاند كه معمولاً در هيچ انقلابى، اين‏گونه آدمها به ميدان نمى‏آيند.

اين‏جانب همه‏ى مردم - بخصوص جوانان - را به پُر كردن مساجد و حضور در نمازهاى جمعه و جماعت و گرم نگهداشتن مراسم عزادارى سالار شهيدان حسين‏بن‏على توصيه مى‏كنم.

بانگ اذان، دلهاى افسرده را روشن مى‏كند.

بهترين جايى كه اين گروههاى مقاومت بسيج دارند، همين مساجد است.

چندى پيش، من راجع به اذان سفارش كردم و البته گفتم كه صبحها با بلندگو در همه‏جا اذان نگويند، تا مردم از خواب بيدار نشوند. مثل اين‏كه بعضى از مؤمنين، اين قسمت دومش را بيشتر از قسمت اول گوش كردند! آنچه كه مقصود ما بود، اين بود كه در سحرها، هر جايى يك بلندگو صدا نكند؛ ولى معنايش اين نبود كه به هنگام سحر، صداى اذان در شهرى مثل تهران به گوش نرسد! نه، در جايى مثل تهران، اقلاً در چند مسجد از مساجد مهم، خوب است كه با بلندگو اذان پخش بشود؛ حتّى اذان صبح. در شهرهاى كوچك هم به فراخور وسعت آن شهر، مى‏بايست اذان صبح در چندجا پخش بشود. اما در ظهر و شب اذان بگويند؛ هم اذان بلندگو، هم جلوى مساجد، هم داخل مساجد و هم در خيابانها، تا مردم به اذان گفتن عادت كنند.

حضرات ائمه‏ى محترم جمعه و جماعات و گويندگان مذهبى نيز تا سرحد امكان بايد براى پُربار كردن و محتوا بخشيدن به اين مراسم تلاش كنند و اين كانونهاى معنويت و صفا را گرم نگهدارند.

در اين كشورهاى اسلامى كه امروز ائمه‏ى جمعه و جماعاتشان، تشكيلات به وجود مى‏آورند و مسجدها رونق پيدا مى‏كنند و كانون تحرك مى‏شوند، تا ديروز مسجدها متعلق به يك مشت پيرمرد از كار افتاده بود. امروز آن مسجدها، جاى جوانان و كانون جنبشهاست. اين را شما كرديد. اين را حركت شما و قائد عظيم‏الشأنتان - آن مرد الهى - بود كه انجام داد.

در نقاط مختلف جهان، دشمنان اسلام به مساجد - كه پايگاه حريت انسان و جايگاه رابطه‏ى او با خدا و مركزى براى كسب آگاهى از شيطنتهاى شياطين زر و زور است - با بغض و كينه‏يى عميق مى‏نگرند و تا آن‏جا كه بتوانند، با وجود و حضور و فعاليت آنها ستيزه مى‏كنند. هم‏اكنون مسجدالاقصى، قبله‏ى دوم مسلمين - كه بحمداللَّه پايگاه بيدارى و مبارزه نيز شده است - مورد جسارت صهيونيستهاى پليد قرار گرفته، و در فرانسه و هند نيز مسجد در معرض اهانت و تخريب واقع شده است.

سفارش ديگرى كه من مى‏خواهم بكنم، اين است كه همه‏ى خانواده‏ها و همه‏ى مردم - مخصوصاً جوانان - به نماز و مسجد و عبادت و جلسات قرآن اهميت بدهند. هرچه امروز اين كشور از عظمت و عزت و قدرت به دست آورده است، در سايه‏ى قرآن و اسلام و نماز و عبادت و ذكر خداست. هم بايد به درس و كار توجه شود، وهم به تدين؛ كه تدين پشتوانه‏ى همه‏ى اينهاست. با نماز و مسجد و عبادت و جلسات دينى و جلسات قرآن بايد انس پيدا كنيد.

شعاير اسلامى و مساجد و نمازهاى جمعه و عزاداريها، از جمله عواملى است كه در پيروزى انقلاب و تداوم آن، نقش تعيين‏كننده‏يى داشته است. ملتهاى مسلمان اكنون در همه جاى عالم، با بهره‏گيرى از تجربه‏ى ملت ايران، به مساجد و شعاير دينى اهتمام خاصى نشان مى‏دهند. نهضت فلسطين و بسى نهضتهاى ديگر، امروزه از مساجد و نمازهاى جمعه و جماعت، نيرو و توان مى‏گيرد. سزاوار است كه ملت عزيز ايران، نقش اين شعاير را همواره به ياد داشته باشد.

طبق بينش ما، يادگارهاى اسلامى عزيزند. مى‏شد اسلام به مردم بگويد برويد در زمين صافى بايستيد و نماز بخوانيد و عبادت كنيد؛ در صورتى كه به عمارت مسجد دستور داده است؛ «انّما يعمر مساجد اللَّه». آباد كردن مسجد ملاك است و تجسم و تجسد خارجى اين كار مورد نظر اسلام مى‏باشد؛ چون تأثير بسزايى دارد. در مورد شخصيتها هم همين‏طور است.

مساجد به شكل شايسته غبارروبى شود و خدمت به مسجد، كارى مردمى و همگانى شمرده شود.

مسجدها در وقت نماز، سرشار و مالامالِ از انسانهاى ذاكر و ساجد و راكع باشد

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:21:00 ب.ظ ]




کلمات قصار اما م خامنه ای(نهج ‏البلاغه‏.صحيفه‏ سجاديه‏)

اميرالمؤمنين اين خطبه‏ها را با بهترين بيانها و با بهترين و زيباترين تعابير و پر از هنرهاى بديعى بيان كرده‏اند.

نهج‏البلاغه گنجينه‏ى عظيمى است كه به اين زوديها حتى نمى‏توان به موجودى آن پى برد و بعد از شناخت است كه نوبت بهره‏بردارى از آن فرا مى‏رسد.

هر كدام از اين خطبه‏هاى نهج‏البلاغه كه انسان مقدارى در آنها ژرف‏نگرى مى‏كند و قدرى ذهن و استعداد و ذوق خود را در وقت مناسب و در هنگام اقبال دل و اقبال ذوق به كار مى‏اندازد، عوالم عجيبى را از معارف مى‏يابد.

صحيفه‏ سجاديه‏

از دعاهاى معتبر - بخصوص صحيفه‏ى سجاديه - با توجه به معانى و مفاهيمش حتماً استفاده كنيد، ولو كم؛ اينها انسان را در همه‏ى ميدانها قوى مى‏كند و در دل و روح و باطن خود احساس قدرت و قوّت مى‏كند.

اگر «اللّهم»ها و جمله‏هاى خطابى و انشايى صحيفه‏ى سجاديه را به جمله‏هاى خبرى تبديل كنند، يكى از پُرمطلب‏ترين كتابهاى حديث شيعه در زمينه‏ى بيان معارف الهى مى‏شود؛ چه در زمينه‏ى اعتقادى، چه در زمينه‏ى عبادى، چه حتّى در زمينه‏ى سياسى و اجتماعى.

شما بايد در اين صحيفه‏ى سجاديه غور كنيد. من گمان مى‏كنم كه صحيفه‏ى سجاديه از لحاظ احتواء بر معارف عاليه‏ى اسلامى در همه‏ى بخشها، كمتر از نهج‏البلاغه نيست.

صحيفه‏ى سجاديه يك دوره معارف ناگفته‏ى اسلامى است. واقعاً گاهى معارفى كه در دعاهاى ما وجود دارد، در هيچ روايتى نيست؛ اگر هم باشد، به اين وضوح و با اين تأثير نيست.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:20:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(قرآن)

آينده اين ملت، انقلاب و جهان به قرآن وابسته است.

استمرار انقلاب اسلامى به دليل رسوخ و نفوذ عميقى است كه قرآن در ميان جامعه‏ى ما دارد.

اگر بخواهيد قرآن در خانه‏ها، بين بچه‏ها، بين بزرگها، بين زن و مردها رواج پيدا كند، بايستى قهرمانان قرآنى را احترام كنيد. اين است كه ما به اينها احترام مى‏كنيم. اينها حامل قرآنند، اينها عزيزند. زبان اينها عزيز است، لبها و دلهاى اينها عزيز است؛ چون با قرآن مأنوس است. جان ما به قربان قرآن!

امروز شعار دنياى اسلام بايد بازگشت به قرآن و عمل به آن باشد.

انديشه كردن در قرآن كليد نجات انسان و تقرب به خداست.

بچه‏هايتان را قرآنى كنيد؛ همچنان كه هستند. شما جوانان عزيز كه دلهاى پاك و نورانيتان با قرآن، آشناست، اين را قدر بدانيد. آن كسانى كه اين توفيق را پيدا كرده‏اند كه قرآن را حفظ كنند، آن محفوظ خودشان را قدر بدانند؛ خيلى قيمت دارد، خيلى عزيز است. آن وقت با قدر دانستن، آن حركت ادامه پيدا خواهد كرد و راه به سمت نور سرچشمه‏ى قرآن، ديگر تمام نخواهد شد. آن وقت امت اسلامى به بركت قرآن، خواهد توانست در جاى خودش قرار بگيرد.

پيروزى انقلاب اسلامى، قرآن را به ما باز گرداند و راه قرآن را به روى ما باز كرد.

ترجمه‏ى شعرى قرآن اصلاً كار موفقى نيست.

ترجمه‏ى قرآن بايد رواج پيدا كند.

جامعه‏ى اسلامى با نزديك شدن به فهم قرآن رشد مى‏كند و استحكام مى‏يابد.

جامعه‏ى اسلامى با نزديك شدن به قرآن استقلال پيدا مى‏كند.

چيزى كه به ما ايمان لايزال مى‏دهد و دل و پاى ما را محكم مى‏سازد قرآن است.

حفظ قرآن را ترويج كنيد.

حفظ قرآن، فهميدن مفاهيم و ترجمه‏ى كلمه كلمه‏ى قرآن، براى كسانى كه به زبان عربى آشنايى ندارند، لازم است. وقتى كه كلمات قرآن را فهميديد، آن وقت تدبر لازم است. حتى آن كسى كه الفاظ عربى را هم خوب بلد است، اگر تدبر نكند، بهره‏ى كمى از قرآن خواهد برد.

در قرآن، تدبّر لازم است - تدبر، يعنى انديشيدن در مفاهيم قرآنى - اين سخن عميقى است، اين سخن بزرگى است؛ بايد در آن تدبر كرد.

شما براى اين درس قرآن، اهميت ويژه قايل بشويد، تا اين نوجوان به قرآن گرايش پيدا كند؛ بخصوص در سن كودكى بايد قرآن را حفظ كنند، بايد قرآن در سينه‏ها باشد، تا در دلها نفوذ كند، تا در محيط جامعه تحقق پيدا كند.

عزت و قدرت در سايه‏ى تقوا و تمسك به قرآن و نترسيدن از غير خدا ممكن است.

عزيزان من قرآن، ضامن سعادت ماست؛ قرآن، ضامن بقاى جمهورى اسلامى و همه چيز ماست. خوشا به حال ملت ما اگر قرآن و عترت را با هم داشته باشند؛ كوشش كنيد با هم داشته باشيد. ملتهاى ديگر هم خدا كند گرايش پيدا كنند، تا قرآن و عترت با هم باشند كه اين دو از هم جدا شدنى نيستند.

قرآن اساس اسلام و اساس هر حركت و نهضت و بناى جديد انسانى است.

قرآن درياى متلاطم فيض و رحمت و هدايت الهى است. اگر با قرآن مأنوس بشويم، خيلى از بابهاى هدايت به روى ما باز خواهد شد.

قرآن كتاب معرفت و بركت است.

كتاب انقلاب ما قرآن است.

گوينده‏ى آن، ذات اقدس الهى است. كلمات آن هم مال ذات اقدس الهى است - يعنى الفاظش، نه فقط مفاهيمش - لذا بايستى در آن دقت كرد، بايد آن را فهميد، بايد در آن غور كرد. اينها حاصل نمى‏شود، مگر با انس با متن قرآن.

معرفت، نجات، سلامت، رشد و تعالى و تقرب انسان به سوى خداى متعال از دستاوردهاى قرآن كريم است.

مقدمه‏ى عمل به قرآن فهم آن و مقدمه‏ى فهم قرآن، فهم معانى و تدبر در آن است.

من عقيده‏ام اين است كه حفظ قرآن، بايد از بچگى شروع بشود.

وقتى قرآن وارد جامعه مى‏شود، حضور قرآن، حلاوت خود را به كامها مى‏چشاند. امروز قرآن در كشور ما سيطره دارد. قدم اول، ياد گرفتن متن قرآن است؛ و اين بايد روز به روز زياد بشود. اگر بخواهيم همه، قرآن را ياد بگيرند، عده‏يى بايد در اوج قرار بگيرند - مثل همه چيز ديگر - همين طور كه اگر بخواهيد ورزش، همگانى بشود، بايستى عده‏يى قهرمان را جلوى چشم مردم نگه داريد.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:18:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(دعا، مناجات‏)

آن چيزى كه اين حركت را در ايران اسلامى، اين‏طور مستقيم به سمت هدف تا امروز هدايت كرده است، همين ايمان و ارتباط شما با خداست ، اين روحيه‏ى دعا و تضرعى است كه در نيروهاى بسيج هم هست.

انسان با دعا كسب قدرت مى‏كند؛ نيروى قلبى و روحى خودش را كه پشتوانه‏ى نيروى جسمى است، افزايش مى‏دهد.

اين بزرگوار در آن حدّ اعلاى نورانيّت و رقّت و توجه و حضور، [در دعاى كميل‏] از بهترين و زيباترين كلمات براى رساندن عاليترين مفاهيم دعا و تضرع استفاده كرده.

اين صحيفه‏ى سجاديه را اگر چنانچه مطالعه بكنيد، اگر جنبه‏ى دعايى اين كلمات را شما نديده بگيريد، هر دعايى مثل يك درس عالى از معارف اسلامى و قرآنى است.

با دعا است كه اراده‏ى نيرومند و پولادين ، كارآيى پيدا خواهد كرد.

با دعا و توكل و تدبير و شناختن دشمن، ان‏شاءاللَّه كيد دشمن را بايستى از بين برد.

براى يك انسان مؤمن بزرگترين افتخار است كه در مقابل عظمت خداى خود اشك بريزد ، به حال خود گريه كند، بر گناهان خود و بر عمرى كه در گناه گذشته است، تأسف بخورد.

تضرّع و دعا و توجه و از خداى متعال در نيمه‏ى شب درخواستن، در كسب موفقيت خيلى مؤثر است.

تلاشها و تدبيرها و برنامه‏ريزيها، همه‏اش خوب است، امّا پشتوانه‏ى اينها، تضرّع و دعاست كه وقتى كه مشكلات مى‏آيد، انسان بايستى دعا كند.

در اين دعاهايى كه از ائمه (عليهم‏السّلام) به ما رسيده است، درسهاى بزرگى از معارف اسلام هست.

دعا و تضرع در برابر عظمت خداوند متعال، بزرگترين افتخار براى انسان مؤمنى است كه از هيچ كس و هيچ قدرتى در دنيا نمى‏هراسد.

يكى از سلاحهاى ما دعا است. «لايملك الا الدعاء» ما سلاح دعا و تضرع و بكاء را داريم.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:16:00 ب.ظ ]




رابطه‏ انسان با خدا

کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)

اخلاص و تقوا و رابطه‏ى با خدا را سرلوحه‏ى كار خود قرار دهيد.

اگر دو عامل «صبر و استقامت» و «استعانت و كمك گرفتن از خدا» نباشد، راه طى نخواهد شد.

انسان همواره در معرض ابتلاء و امتحان قرار دارد و تنها با رعايت و حفظ تقوا مى‏تواند به خود مصونيت بخشد.

جهاد، مقاومت و صبر؛ بدون برخوردارى از نفس تزكيه شده امكان‏پذير نيست.

ما بايد اصلاح، تقوا و دل‏نبستن به دنيا را سرلوحه‏ى اعمال و رفتار خود قرار دهيم.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:14:00 ب.ظ ]