غزوات پیامبر اکرم (ص)

 

به جنگهايي كه پيامبر در آن شركت كرده غزوه گويند كه 27 غزوه به ترتيب ذيل بوده است:

ابواء – بواط – عشيره – بدراولي – بدركبري – بني قينقاع – سويق – بني سليم ( نجران ) – غطفان – احد – حمراءالسد – بني نضير – بدر صغري – بني المصطلق – خندق – بني قريظه – دومه الجندل – ذات الرقاع – بني لحيان – ذي قرد – حديبيه – خيبر – ذات السلاسل – فتح مكه – حنين – فتح طائف – تبوك

دراين جنگها كه بعضي مقدمه جنگ و مانور جنگي بود و در آن جنگ واقع نشد پيامبر شخصا در 9 غزوه با دشمن نبرد و جنگ كرد كه عبارتند از:

بدر كبري – احد – خندق – بني قريظه – بني المصطلق – خيبر – فتح مكه – حنين – طائف

جنگها و مانورهايي را كه پيامبر در آن شركت نكرده، سريه گويند. سريه هاي آن حضرت را بعضي 35، بعضي 48 و بعضي 66 نام برده اند مانند : سريه حمزه ، سريه ابوعبيده ، سريه عبدالله بن جحش ، سريه قرده ، …

دراين جا به طور خلا صه مهم ترين جنگ هاي پيامبر اكرم (ص) درطول 23 رسالت خود با كفار ومشركين را كه داشته اند به همراه نتايج آن و…را اشاره خواهم كرد: - غزوه ي ابواء يا ودان: اين غزوه نخستين غزوه ي پيامبر است كه در ماه صفرسال دوم هجرت اتفاق افتاد كه دراين لشكر كشي درگيري پيش نيامد وكفار قبل ازرويايي با سپاه پيامبرپا به فرار گذشتند. 2 - غزوه ي بوابط : اين غزوه در ربيع الاول سال دوم هجرت اتفاق افتاد كه همچون غزوه ي ابواء هيچگونه درگيري پيش نيامد ومشركين قبل از رويايي با سپاه اسلام پا به فرار گذاشتند. 3- غزوه ي ذات العشير: اين رجمادي الل سال دوم هجرت اتفاق افتاد كه قريش به سركردگي ابوسفيان ازمكه عازم شام شدند كه سپاه اسلام براي مقابله با آن ها برسر راهشان رفت.ولي كاروان قريش قبل از رسيدن سپاه اسلام گريختند،لذادرگيري بوجودنيامد 4- سريه خرار: دراين سريه يكي ازصحابه به پيامبربه نام سعدبن ابي وقاص به فرماندهي سپاه اسلام برگزيده وبه تعقيب كفار برآمد وتا موضعي به نام خرار پيش رفت ولي قبل از درگيري كفارفرار كردند. 5- غزوه ي سفوان: يكي از كفارقريش با مردان خود به گله ي مدينه دستبرد وغارت كرد كه پيامبربا سپاهيان اسلام از مدينه تا منطقه سفوان كه نزديك بدراست،پيش رفتند ولي قبل ازرسيدن سپاه اسلام آنان رفته بودند لذا درگيري به وجود نيامد. اين غزوه ها وسريه ها از اين رو بي نتيجه بود كه جاسوساني در داخل مدينه ازتصميم پيامبرآگاه و پيش از حركت سپاه اسلام خود را به كاروان مورد نظر مي رساند وآنان را ازخطري كه درپيش داشتند،آگاه مي كردند،سپس آنان يامسير خود را تغييرمي دادند ويا درحركت خود شتاب مي كردند. 6- سريه نخله: درماه رجب سال دوم بعثت،پيامبرعبدالله بن حجش اسدي را با8 تن ازمهاجرين روانه كرد ونامه اي به آنان داد كه پس از طي مسافت دو روز آن را باز كنند كه عبدالله چنين كرد.درآن نامه نوشته شده بود: بروتا به نخله اي كه بين مكه وطائف است،برسي.درآنجا منتظركاروان قريش باش وما رااز نتيجه آگاه كن.عبدالله ويارانش دراين محله بودند كه كاروان قريش به سركردگي عمربن الحضربدانجا رسيد. عبدالله به دليل اينكه ماه حرام بود دو دل شده بود ونمي دانست كه حمله كند يا خير؟( لازم به توضيح است كه درنزداعراب4ماه محرم،رجب، ذي الحجه، ذي القعده كه ازماه هاي حرام است جنگ وخون ريزي ممنوع است.) بالاخره سپاه اسلام تصميم به يورش با دشمن گرفتندوكالا واموال آنان با دواسير را به نزد پيامبرآوردند،كه عده اي ازمسلمانان بر آنان خرده گرفته وسرزنش نمودند كه چرا درماه حرام به جنگ پرداخته اند كه با نزول آيه ي 217سوره ي بقره وتوجيه كار آنان مسلمانان دست از سرزنش عبدالله ويارانش برداشتند. 7- غزوه ي بدر: پيغمبرراخبردادند ابوسفيان با كارواني بزرگ ومال بسيار ازشام به مكه برمي گردد وكاروان اوشامل هزارشترودرحدود پنجاه هزارديناراست. پيامبرسپاهي 313 نفره فراهم آورد كه يك چهارم آنان مهاجرين وسه چهارم انصار بودند.اين دسته برسرچاه بدر(كه برسر راه مدينه ومكه است) دركمين كاروان نشستند.ابوسفيان چون دانست كه مسلمانان دركمين كاروان اوهستند،ازيك سو مردم مكه را آگاه ساخت و ازآنان كمك خواست وازسوي ديگرمسيرخود راتغييرداد وكاروان رابه سلامت به مكه رساند.خبرتهديد كاروان به مكه رسيد،ابوجهل درخشم شدوگروهي حدود900 نفربه راه انداخت وبا آن كه شنيد كاروان از خطر گذشته است،بازنگشت وگفت بايد مردم يثرب را درسي بدهد كه ديگر چنين گستاخي ها نكنند.بارسيدن مسلمانان ومردم مكه به بدر،چنان روي درروي شدندكه هردو دسته خود راناچارازدرگيري ديدند مسلمانان خود را به چاه هاي بدررساندند وآن راتصرف كردند.سپاه ابوجهل كه درپس تپه ها مخفي شده بود،چون بي آب ماند مجبورشدازمخفيگاه خود بيرون بيايد.جنگ تن درتن درگرفت وبا آن كه مردم مكه 3برابر مردم يثرب بود،شكست خوردند. ابوجهل وعده اي ديگر (كه حدودا‏ً 70 تن بودند) ازمهتران ومهترزادگان قريش كشته شدوهمين اندازه اسير گرديدند.ازمسلمانان تنها چهارده تن شهيد گشت. دراين جنگ حضرت علي(ع) گذشته ازفداكاري ها وياوري ها كه به پيغمبر(ص) كرد،پشت سپاه اسلام بودوچند تن ازدلاوران مكه كه به شجاعت بودند به دست اوكشته گشتند وشجاعت حضرت علي بودكه پيروزي لشكر رامسلم ساخت.دراخبارآمده است كه بيش ازنصف كشته شدگان كفاربه دست آن حضرت صورت گرفت. اين نخستين پيروزي بزرگ مسلمانان بود.غنيمت جنگي نيزچشمگيربود. اين جنگ در17 رمضان سال دوم هجرت اتفاق افتاد.بدون ترديدعلت اصلي پيروزي مسلمانان دراين جنگ نيروي ايمان وخلوص مسلمانان و مشيت الهي وامدادهاي غيبي بود.جنگ بدرگذشته ازپيروزي نظامي ،از جهت ديني درروحيه ي مردم يثرب واطراف آن اثرفراوان نهاد ودانستند كه تنها با ايمان به خود به اسلام وتكيه برياري خدا بردشمني چنان قوي پيروزشدند.اثراين جنگ ازنظرپيروزي معنوي چنان بود كه سال ها پس از رحلت رسول خدا(ص) خانواده هايي كه پدرانشان دراين جنگ بودند به خود مي باليدند. وقتي قبيله هاي اطراف يثرب ديدند كه سپاه پيامبر علي رغم آنكه يك سوم سپاه دشمن بودآنان راشكست دادگفتند اين حقانيت دين محمد(ص) است وكم كم به اسلام گرايش پيداكردند،از آن سوقريش نيز دانستند كه كارمحمد ويارانش را نبايد آسان گرفت.كساني كه درجنگ بدر از قريش كشته شده بودندمردمي كارآزموده در كاربازرگاني بودند كه رشته ي حيات اقتصادي شهر دردست آنان بود.قريشيان هيچگاه فكر نمي كردند يتيم ابوطالب با همكاري دسته اي كشاورز چنين شكستي به آنان بدهد،ودانستند كه كار محمد(ص)بدان سادگي كه فكر مي كردند نيست،ناچار به تدارك جنگي پرداختند تا شايد بتوانند اورا ازپاي درآورند ياازيثرب برانند وآبروي رفته ي خود را بجاي آورند. 8-درگيري با يهوديان بني قينقاع: چند ماهي از توقف پيامبر در يثرب نگذاشته بود كه يهوديان بهانه گيري ومخالفت خودراآغاز كردندوكار بدانجا كشيد كه قرآن به آنها اعلام كرد كه:اساس دين اسلام دين ابراهيم است وابراهيم نه يهود بوده ونه ترسا،بلكه مسلماني حنيف و اسلام نيزدين حنيف است. باتغيير قبله از بيت المقدس به مكه پيوند مسلمانان بايهود بريده شدوآنان ازاين جهت خشمگين ونگران شدند وآماده ي آزردن مسلمانان شدند. نخستين درگيري با يهوديان،چندهفته پس ازجنگ بدر وپيروزي بزرگ مسلمانان رخ داد. يهوديان بني قينقاع بيرون شهرمدينه درقلعه اي منزل داشتند وبه كار زرگري وآهنگري مي پرداختند.
نوشته اند روزي زني ازعرب به بازار رفت وكالاي خود را در بازار بني قينقاع فروخت وبردردكان زرگري نشست. يكي از يهوديان دامن جامه ي او را به پشت وي گره زد، چون زن از جابرخاست جامه اش به يك سورفت و يهوديان به او خنديدند.زن فرياد برآورد ومسلمانان رابه ياري طلبيد سروصدا بر خاست يكي از مسلمانان به ياري آن زن شتافت ومرد يهودي را كشت.يهوديان برآشفتند وآن مسلمان را كشتندوفتنه بالا گرفت.پيامبر يهوديان را از پايان كار قريش ترساند وبه آنها گفت اگر بخواهنداينجا بمانند بايد تسليم شوند.بني قينقاع گفتند شكست مردم مكه تورا فريفته نگرداند،آنان مردجنك نبودندولي ماباتوجنگ ونشان خواهيم دادكه چه هستيم. آيه ي 12و13سوره ي آل عمران در اين هنگام نازل وبشارت پيروزي بر آنان را براي آن حضرت آورد.پيغمبر آنان را محاصره كرد ومحاصره ي آنان پانزده شبانه روز طول كشيد وچون تسليم شدند،يكي از ياران آن حضرت بنام عبداله ابي اصرار ورزيد وپيامبر از كشتن آنان درگذشت وآنان را به شام تبعيد كرد،محاصره ي اين دسته از يهوديان در ماه شوال سال دوم هجرت اتفاق افتاد. غزوه ي سويق : ابوسفيان پس از باز گشت از جنگ بدر نذر كرده بود كه تامحمد(ص) جنگ واو را شكست ندهد تن از جنابت نكشد،براي وفا به اين سوگند با دويست هزار سوار روانه ي مدينه شد در اين لشكر كشي تنها توانست دو تن را بكشد وچند نخلستان را بسوزاند،پيامبر با گروهي بدنبال اورفت،ابوسفيان بسرعت گريخت وچون دراين گريز مشركان براي سبك شدن بار وسرگرم كردن تعقيب كنندگان كيسه هاي آرد خود رامي افكندند اين غزوه سويق نام گرفت . 10-غزوه ي قرقرةالكدر: اين غزوه درپايان سال دوم هجرت اتفاق افتاد كه در آن مسلمانان كاروان قريش را تعقيب ولي درگيري بوجود نيامد. 11-غزوه ي ذي امر: اين غزوه نيزدرپايان سال دوم هجرت اتفاق افتادكه سپاه اسلام قبل ازرسيدن به كاروان قريش آن ها به حركت خود سرعت داده ومنجر به برخورد يا در گيري نشد. 12- سريه ي قردة : اين سريه كه اوايل سال سوم هجرت رخ داد سپاه اسلام كاروان تجاري مشركان را محاصره كه بدون خون ريزي،مشركان كالاها ي خود را بجا گذاشته وپا به فرار گذاشتند به طوري كه به هريك از مسلمانان هشتصد درهم غنيمت جنگي نصيب گرديد. 13- غزوه ي احد : به دلیل شکست در نبرد بدر قريش به سركردگي ابو سفيان در جنگ بدر موقعيت او در بين مردم مكه كاهش يافته وبازرگانان مكه مسير ارسال كالاهاي خود به سوريه را از دست دادند لذا ابوسفيان تلاش زيادي كد تا قبيله ها رابا هم متحد ولشكري كه شمار آن را تا سه هزار مرد ودويست اسب هزار شتر نوشته اند فراهم آورد ورو به مدينه نهاد.خبر حركت اين لشكر به پيامبر رسيدروز جمعه در مسجد شوراي جنگي تشكيل شد،دراين شورا عبداله ابي نيز شركت داشت،پيامبر از مسلمانان پرسيد چه بايد كرد؟گروهي كه عموماًاز سالمندان كارآزموده بودند گفتند بايد حالت دفاعي بگيريم وجنگ را به حومه ويا به داخل شهر بكشيم ولي دسته ي ديگر-جوانان- كه گرمي بيش تري داشتند مي خواستند بيرون شهربروند و به دشمنان حمله برند- عبدالله جز‏ء دسته ي نخست بود- سرانجام راُي دسته ي دوم كه اكثريت داشتند غالب شد. پيغمبر سلاح پوشيد وبراي بيرون رفتن از يثرب آماده شداماجوانان پشيمان شدند كه چرا پيغمبررابه قبول خودمجبورساختندوگفتندماازراُي خود برگشتيم.پيغمبر(ص) كه مي ديد قطعيت درتصميم از شرايط رهبري وفرماندهي است وهرلحظه نمي توان نظري تازه را پذيرفت گفت:‍ْ‎‏«براي پيغمبر سزاوار نيست وقتي لباس جنگ مي پوشد آن را ازتن درآورد،مگر آن گاه كه جنگ كند» سپاهيان مكه خودرا به ذوالحليفه(جايي در شش مايلي مدينه) رساندند وازآن جا به سوي شمال يثرب رفتند و دركنار كوهي به نام احد توقف كردند.دراين لشكر سپاهيان پيغمبر هزارتن بود.پيش ازشروع جنگ عبدالله ابن ابي به عنوان اعتراض باسيصد تن ازمردم خود برگشت وگفت محمد ازبچه ها پيروي كرد ونظرمرا ناديده گرفت دراين زمان آيه ي 167سوره ي آل عمران در وصف عبدالله نازل شد.با جداشدن عبدالله وپيروان او ازسپاهيان پيامبرتنها هفتصد تن باقي ماندكه اسب وشترنداشتند.هنگام صف آرايي ،پيغمبرعبدالله بن جبيرسردسته ي گروه تيراندازان ،راگفت: مواظب باش دشمن ازپشت سربه ماحمله نكند.جنگ به سودمايابه زيان ماباشدتونبايدازجاي خودبجنبي.درحمله ي نخست پپيروزي بامسلمانان بودودشمنان راعقب راندند،امادسته ي تيراندازان كه ماموريت جلوگيري سوارنظام دشمن راداشتند،به محض عقب نشيني آنان به طمع گردآوري غنيمت موضع خودراترك گفتند.سوارنظام دشمن به سركردگي خالد بن وليدناگهان حمله كردندومسلمانان راشكست دادند.دراين جنگ حمزه عموي پيغمبربه دست غلام وحشي جبيربن مطعم كشته شدوپيغمبرنيززخم برداشت ابوسفيان فريادمي كرد:«اعل هبل»پيغمبركه درهمان حالت درجاي خودايستاده بود گفت بدوپاسخ دهيد«الله اعلي واجل». پيغمبربراثرضربتي كه به دندان وپيشاني اورسيده بوددرگودالي افتادكه مشركان مكه سرراه مسلمانان كنده بودند.مشركان درآن گيرودارآوازدادندمحمدكشته شدومسلمانان منهزم شدند.يكي ازكسان كه بالاي كوه ايستاده بودگفت:اكنون كه محمدكشته شد،كاش فرستاده اي نزدعبدالله بن ابي بفرستيم تاازابوسفيان براي ماامان خواهدمردم قبل ازآنكه كشته شويدبه خانه هاي خودبرگرديد.لكن انس بن نضرفريادكرد:مردم اگرمحمدكشته شده خداي محمدكه زنده است.خدايا!من ازآنچه اينان مي گويندعذرمي خواهم.سپس به دشمنان حمله برد.سرانجام درآن گيرودارعلي بن ابي طالب (ع) دست پيغمبر(ص) راگرفت واورابلندكردتامسلمانان ببينندپيغمبرزنده است.علي(ع)درپيش روي پيامبرايستادواگركسي نزديك مي شداو را مي راند يامي كشت.سرانجام گروهي ازمسلمانان برگشتندوگرد رسول الله راگرفتندولشكرازنوساماني يافت.ابوسفيان باآنكه دراين نبرد پيروزشده بودومي توانست به مدينه حمله برد،بازگشت ووعده دادكه سال آينده دربدرمسلمانان راخواهد ديد.چراابوسفيان ازگرفتن مدينه چشم پوشيد،سبب آن راجزامدادغيبي نمي توان دانست .خدابيمي دردل اوافكندتاازمحاصره مدينه وگرفتن آن شهرچشم پوشد.بعضي ازاسلام شناسان غربي مي گويندابوسفيان بدان جهت ازمحاصره ي مدينه منصرف شدكه مي ترسيدبه اندازه كافي وسيله گرفتن شهررادراختيارنداشته باشد،كه البته اين تحليلي بسيارضعيف مي نمايد،بهترهمان است كه ازقرآن كريم پيروي كنيم وبگوييم خدادردل آنان بيم افكند. جنگ احد درشوال سال سوم هجرت روي داد.يك روزپس از جنگ،پيامبرمردم راماُموركردكه به دنبال دشمن بروند.دراين تعقيب زخمداران وبيماران نيزشركت كردند.مقصودپيامبراين بودكه دشمن گمان نكندسپاه اوبه كلي ازپادرآمده است.به هرحال نتيجه اي راكه مكه ازاين جنگ مي خواست به دست نياورد،چون كه تلفات مسلمانان نسبت به مشركان بادرنظرگرفتن شماركشتگان آنان درجنگ بدرمساوي بود.هردودسته دردوجنگ به اندازه ي هم كشته داده بودندوبرابرسنت قبيله اي ازاين جهت مكه برمدينه برتري نداشت،به علاوه مشركان نتوانستند زياني به شهريثرب برسانندوچنان كه وعده داده بودندبه مردم يثرب درسي بدهندكه ديگرگستاخي نكنند.گويابازگشت دوباره ي فراريان وآماده شدن آنان براي جنگ،ابوسفيان رانگران كردوهزيمت نخستين رانوعي حيله ي جنگي دانست كه ميان عرب معمول بودوپنداشت كه آن عقب نشيني براي غافل گيري دشمن بوده است.به هر حال به ظاهر هيچ گونه انگيزه اي براي بازگشت ابوسفيان در اين جنگ آن هم پس از چنان پيروزي ديده نمي شود،تنها مي توان گفت كه خدا بردل او بيم ويانگراني انداخت وبراي همين بود كه بدون تعرض به مدينه ،به مكه بازگشت. جنگ احد هر چند به ظاهر براي مسلمانان شكست آورد،اما نتيجه ي معنوي بزرگي همراه داشت،نگاهي به آياتي از سوره ي آل عمران كه در اين باره نازل شده است اين نتيجه را روشن مي سازد: شمادر جنگ بدر خوار بوديد ولي خدا شمارا ياري كرد.اما شما صبر كنيد و پرهيزگاري پيش گيريد خدا شمارا مدد خواهد كرد،اگر به شما زياني رسيده دشمن شما نيز زيان ديده است،مگر نه اين است كه شما آرزوي كشته شدن را داشتيد اكنون به آرزوي خود رسيديد. اين سخنان آسماني كه لحني اندرز آميز داشت مسلمانان را مطمئن ساخت كه پيروزي آنان در جنگ بدر به سبب آن بود كه براي خدا جنگيدند وخدا آنان را ياري كرد.اما دراين جنگ چون نافرماني رسول خدارا كردند وبه دنبال غنيمت ومال دنيا رفتند شكست خوردند. جنگ احد گذشته از تلفات جاني مشكلات اجتماعي نيز به دنبال داشت گروهي زنان بي شوهر واطفال بي سرپرست باقي ماندند.درآغاز سوره ي نساء مي بينيم كه به مسلمانان اجازه داده مي شود تا چهار زن عقدي داشته باشند وبه آنان توصيه مي شود از يتيمان بي سرپرست نگاهداري كنند وبه مال آنان دست اندازي نكنند.هر چند نزول آيات قرآن در باره ي شهيدان احد دل خانواده هاي داغدار را تسكين مي بخشيد وايمان مسلمانان به پيامبر به حدي بود كه كشتگان راه خدا ودين را مايه ي مباهات وفخر خانواده ي خود مي دانستند،اما هنوز در مدينه گروهي منافق زندگي مي كردند كه انتظار پايان كاررا مي كشيدندچون مسلمانان با چنين شكستي روبروشدند اين دسته فرصت يافتند تا فتنه انگيزي خود را آشكار كنند.قبيله هايي كه پس از پيروزي بدر با مسلمانان هم پيمانان شده بودند،دو دل ماندند.آن دسته از دشمنان اسلام نيز كه پيرامون يثرب بسر مي بردند به فكر افتادند كه از اين شكست استفاده كنند. 14- سريه ي ابوسلمه : پيامبر(ص) به يكي از فرماندهان خود به نام ابوسلمه گفت كه بني اسد قصد حمله به مدينه را دارد وبيش از آن كه دست به كار بزنند بايد بر آنها بتازيد،سپس اورا با يكصد وپنجاه تن روانه ساخت وبه پرهيز گاري او را سفارش كرد،اين دسته ماُمور بودند شب ها راه بروند و روز ها خود را مخفي نگاه دارند تا بدين طريق دشمن را غافل گير كنند.ابوسلمه طبق دستوري كه داشت رفتار كرد وچون به قطن (كوهي درناحيه ي نجد است) رسيد معلوم شد دشمن از پيش گريخته است.ابوسلمه با غنيمت به يثرب بازگشت اين پيروزي پس از شكست جنگ احد موقعيت مسلمانان را در ديده ي منافقان ويهوديان تغيير داد ودانستند كه پيامبر وياران او آن طوري كه آن ها فكر مي كردهاند ضعيف واز پا در نيامده اند. 15- جنگ با طايفه ي غطفان : در جمادي الاول سال چهارم هجرت پيغمبر ابوذر غفاري را در مدينه گذاشت وخود با سپاهي به سر وقت طايفه ي بني محارب وبني ثعلبه رفت اين دو تيره از طايفه ي غطفان بودند كه در نجد به سر مي بردند مسلمانان با دشمن روبرو ولي بين آنان جنگي رخ نداد ولي چون ازدشمن بيم داشتند نمازخوف خواندند. />16- غزوه هاي دومة الجندل وبني المصطلق: اين دو غزوه درسال پنجم هجرت رخ داد هرچند درگيري ومنجر به جنگ نگرديد ولي اهميت بسياري براي مسلمانان داشت،در غزوه ي دومة الجندل آرايش نظامي بزرگي پس از نا كامي در جنگ احد در سپاه مسلمانان بوجود آمد،اين نقطه واحه اي در حاشيه ي سوريه وفاصله ي آن تا دمشق پنج روز مسافت است،پيمودن آن مسافت آن هم در هواي گرم اثري نه چندان داشت كه از ديده ي قبايل پنهان ماند وبه خوبي پي به قدرت مسلمانان بردندومي دانستند كه قريش توان شكست مسلمانان را ندارد لذا تبعيت وترس قبايل از قريش كم وكم كم رو به اسلام آوردند. 17-جنگ خندق يا احزاب: همان طوري كه اشاره شدابوسفيان در سال چهارم هجرت گروهي را به بدر آورد اما در وسط راه پشيمان وبرگشت اين بازگشت موقعيت اورا در نزد بزرگان قريش ضعيف وناچار شد به تهيه ي سپاه بزرگ ومنظمي بپردازد. در سال پنجم هجرت سپاهي بين هفت تا ده هزار تن فراهم كه ششصد تن سواره داشت،رو به مدينه نهادند وچون از قبيله هاي مختلف عرب تشكيل شده بود اين جنگ را جنگ احزاب ناميده اند.گروهي از يهوديان خيبر كه پيرامون مدينه بودند علي رغم آن كه متعهد بودند قريش را ياري نكنند عهد شكني وبه سپاه قريش پيوستند ،در مقابل اين سپاه بزرگ پيامبر فقط سه هزار سپاهي داشت كه به جز چند تن بقيه پياده بودند، مسلمانان به صلاحديد سلمان فارسي دور شهر راخندق كندندوحالت دفاعي گرفتند،پيش از آن كه سپاه مكه به مدينه برسد كار خندق به پايان رسيد دشمن چون به آنجا رسيد در شگفت ماند چرا كه تا آن روز به چنين مانعي بر نخورده بودند سواران نمي توانستند از خندق بجهند وچون به پيش مي آمدند تير اندازان به آنان مجال نمي دادند.عمروبن عبدود وعكرمة بن ابي جهل كه از شجاعان ونامداران عرب بودند از خندق عبور كردند،ولي بدست حضرت علي (ع) كشته شدند.سپاه دشمن بي شمار وممكن بود كه مسلمانان شكست بخورند لذا پيامبر تصميم گرفت قبيله ي غطفان را از لشكريان جدا كند به آنها پيام داديك سوم محصول مدينه از آن شما به شرطي كه باقريش همكاري نكنيد دو تن ازمسلمانان ازيك سو با بني قريظه واز سوي ديگر با غطفان مذاكره وآن دو را نسبت به هم بد بين كردند وانها دست از ياري قريش برداشتند واز طرفي باد وسرما نيز در گرفت وكار بر سپاه دشمن سخت شد،ابوسفيان دستور به بازگشت داد ومدينه پس از پانزده روز محاصره از خطر رهايي جست.پايان جنگ احزاب براي مسلمانان اميد بخش وبراي قريش مصيبت بار بودبازرگانان مكه بازار يثرب را براي هميشه از دست دادندوقدرت مسلمانان راه بازرگاني مكه به سوريه را به خطر انداخت، موقعيت ابوسفيان متزلزلتر شد وبعضي اعراب بدوي را به اسلام متمايل كرد. 18- جنگ بايهوديان بني قريظه : در جنگ احزاب ديديم كه يهوديان بني قريظه از فرصت استفاده وقصد خيانت به مسلمانان را داشتند لذا پس پايان جنگ خندق پيامبر به سر وقت آنان رفت آن ها در قلعه اي بودند وبيست وپنج شبانه روز مقاومت ودر محاصره ي سپاه اسلام بودند كه بالاخره تسليم شدند وبا موافقت خودشان مقرر شد عبداله بن ابي در مورد آنان داوري كند،كساني كه ايمان نياوردند مردانشان كشته وزنان وفرزندان آنان اسير شدند،هرچند اين تصميم بعيد به نظر مي رسد وشايد تحريف شده باشد ولي آنچه مسلم گرديد خطر آنان كاملاً ازبين رفت. 19- جنگ خيبر: موقعيت يهوديان خيبر از نظر مسلمانان مشكوك بود ومي بايستي خاطرشان از ناحيه ي آخرين دسته ي يهوديان نيز آسوده گردد،چرا كه پس از پايان كار بني قريظه قصد توطئه وحمله به مدينه را داشتند،از اين رو پيامبر در سال هفتم هجرت آنان را محاصره كرد،كه پس از چند روز سرانجام قلعه هاي آنان يكي پس از ديگري سقوط وتسليم شدند ولي پيامبر با آنان پيمان بست كه بر سر زراعت خود باشند ودر سال نصف محصول خود را به مدينه بفرستند. 20- جنگ موته: در سال هشتم هجرت پيامبر كعب بن عمير غفاري را به ذات اطلاح فرستاد فرستادگان با گروهي برخورد وآنان را به اسلام دعوت كردند آن ها نپذيرفته ومسلمانان را تير باران كردند تنها يك تن جان سالم بدر برد ونزد پيامبر آمد.در جمادي الاول سال هشتم هجرت پيغمبر لشگري را به موته فرستاد موته در سرزميني كه از قلمرو روم بود قرار داشت فرماندهي سپاه اسلام زيد ابن حارثه وبعد از او جعفربن ابيطالب وبعدازاو عبداله بن رواحه بودند كه هر سه در اين جنگ شهيد شدند.لشكريان سپس خالد بن وليد را به امرت بر گزيدند واو به هر صورتي بود آنان را به مدينه رسانيد. 20- فتح مكه: پيامبر در ماه رمضان سال هشتم هجرت با ده هزار نفر روانه ي مكه شد قبل از ورود سپاه اسلام به مكه ابوسفيان شبانه به نزد پيامبر آمد ومسلمان شدسپاه مسلمانان با نظم وابهت زيادي وارد مكه شد كه هيچ فردي به ذهنش ياراي مقابله با آنان را تصور نمي كرد مكه بدون هيچ گونه در گيري فتح شد و پيامبر(ص) خانه ي خدا را از وجود بتان پاك وپرچم اسلام را برآن به اهتزاز در آورد نبرد حنين: پس ازتسليم شدن مكه كه بزرگان قريش به رضايت يا از ناچاري مسلمان شدند دوقبيله ي هوازن وبني ثقيف به سرمي بردند باهم متحدو به سپاه اسلام يورش بردند،درآغازجنگ مسلمانان فرارولي پيامبروعده اي ازانصارو مهاجران پايداري ورزيدند وفراريان دوباره بازگشتند وسرانجام قبيله ي هوازن گريخت وچون زن وبچه هاي آن ها درپشت جبهه بودندهمگي اسير ولي پيامبر آنان را آزاد كرد،دراين جنگ عدهاي از تازه مسلمانان براي تصاحب غنائم تلاش زيادي مي كردند كه پيامبر فرمود :اگر به اندازه ي درختان تهامه شتر داشتم همه را به شما مي دادم مقداري از غنائم را نيز به بزرگان قريش دادند تا بلكه مسلمان شوند كه در اصطلاح فقه به آن مؤلفةالقلوب ناميده شدند. 22- جنگ تبوك : از وقايع سال نهم هجرت غزوه ي تبوك است كه درتابستان آن سال به پيامبر خبر دادند كه روميان با سپاه انبوهي در بلقاء مي خواهند به مسلمانان حمله كنند،پيامبر معمولاًدر جنگ ها هدف آن را از پيش اعلام نمي كرد ولي جنگ تبوك را بدليل دشواري هايش اعلام كرد،گروهي مي گفتند در گرما به جنگ نرويد كه در آيه ي 81 سوره ي توبه سرزنش شدند.در اين غزوه سپاهيان سي هزار تن بودند اين بالا ترين رقم گرد آوري سپاه در عربستان تا آن روز بود.پيامبر در اين سفر حضرت علي (ع) را بدليل كارخانه به همراه خود نبرد ودليل كار خود را به آن حضرت چنين فرمود: من تورا خليفه ي خود كردم كه تو براي من مانند هارون براي موسي هستي جز آنكه پس از من پيغمبري نيست،وقتي لشكر با تشنگي زياد به تبوك رسيدند فهميدند كه لشكر كشي روميان درست نبودهاست،اين آخرين در گيري ولشكركشي مسلمانان با نامسلمانان درزندگي پيامبر بود. اگر چه در طول رسالت پيامبر اسلام (ص) در گيري هاي ديگري هم رخ داده است ويا اين كه توطئه هايي از سوي كفار يامنافقين برنامه ريزي شده است با دقت وهوشياري رسول اكرم (ص) ومسلمانان وگاهي حضور به موقع ووحدت مسلمانان خنثي شده است ،آنچه گذشت مهم ترين نبرد ها يي بود كه در طول دوره ي رسالت نبي مكرم اسلام (ص) صورت گرفته است.

موضوعات: غزوات پیامبر اکرم (ص)  لینک ثابت