فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



 

 


گل محمدی با خواص اعجاب آور

golm

گل محمدی در ایران معمولاً در مناطق مرتفع و خشک کشت می گردد (ارتفاعات بین 2 تا 3 هزار متر از سطح دریا) و استانهای اصفهان (کاشان)، کرمان، کرمانشاه، فارس و آذربایجان شرقی از تولیدکنندگان اصلی گل محمدی در کشور می باشند. تولید یک لیتر اسانس گل محمدی نیازمند استفاده از چهار تن گلبرگ است و به همین دلیل محصولی بسیار گرانبهاست.

خصوصیات:

درختچه کوچک با شاخه های زیاد و تیغهای ریز، برگهای آن روی سبز براق و پشت خزی دارند. گلهای صورتی کمرنگ و بسیار معطر. در بهار شکوفه می زنند. اکثراً در ایران بخصوص در کاشان، قمصر، راوند، میمند، آذربایجان و قزوین

مزاج:

– گیاه: مرکب القوی، در بعضی انواع آن سرد و خشک ذکر شده ولی در کل این گیاه دارای مزاجی معتدل می باشد. در اول دوم خشک است و بویژه اگر خشک شده باشد و در آخر دوم سرد است (1).

– روغن: مرکب القوی می باشد و در کل معتدل است.

– گلاب: مرکب القوی، مزاج آن سرد می باشد.

خواص (براساس طرق استفاده):

– گلبرگها و غنچه تازه: مفرح، مقوی، مسهل (اگر زیاد بخورند(1))، مسکن صفرا(1)، رقیق کننده بلغم

ضماد: نافع برای ورم مقعد (1)، رفع جوش، التیام زخمها (آبله)، خشک کردن زخمها، رفع خونریزی و رطوبات رحم، رفع زگیل، ناراحتی های پوستی، رویانییدن گوشت تازه بر زخمهای عمیق، تحلیل ورمهای گرم، شکستگی اعضاء

مالیدن: رفع سردرد گرم، چشم درد، گوش درد، تقویت دندان و لثه، ترمیم زخمهای دهان، رفع بد بویی عرق، قطع عرق (جزء داروهای گیرنده در درمان چشم درد و التهاب چشم)

غرغره: مقوی دل و دماغ

-بخور: درمان نزله گرم، عفونت بینی، بواسیر (پولیپ) بینی

-عصاره گل خشک شده: قابض (1)، رفع خونریزی سینه، قطع اخلاط خونی، رفع رطوبات معده، درمان یبوست، رفع خفقان گرم، رفع ضعف قلب، بند آوردن اسهال های گرم (جزء داروهای سرد مزاج برای علاج سوءمزاج قلب و خفقان گرم قلب)

– ضماد: خشک کردن رطوبتها (1)

– خوردن گل بن: قطع اخلاط خونی از سینه، قابض، بند آوردن اسهال

– خوردن زرود: بند آوردن خونریزی ازهرعضوی، قطع اسهال های سخت

خواص روغن: قابض، محلل، بازکننده مجاری، مسهل (1)

موضعی: رفع سردرد، تقویت دماغ، رفع بی خوابی، تسکین درد گوش، درد سر، درد دندان، رویانییدن گوشت بر زخمهای عمیق، خشک کردن رطوبات و چرکها، سوختگی آتش، رفع عرق

خوردن: مسهل مواد لزج، بند آوردن اسهالهای صفراوی، مسکن التهاب معده، زخم روده، دل درد، دل پیچه

تنقیه: درمان زخم روده ها(1)، دل درد و دل پیچه

طرز تهیه روغن:

1- گلبرگهای تازه + روغن کنجد یا روغن زیتون => در آفتاب => به محض سفید شدن گلبرگها => فشرده => تفاله را خارج => + گلبرگ تازه => خروج تفاله => تا هفت بار

2- برگ گل تازه + روغن کنجد یا زیتون => جوشیدن روی آتش ملایم (= دهن ورد مطبوخ، روغن گل پخته)

گلاب(ماء الورد):

مقوی قلب، مقوی دهانه معده

-خوردن: رفع عوارض حادث از زکام، قطع خونریزی از سینه، خشونت صدا، ضد سرفه، خفقان گرم، درد معده و روده، دل پیچه سرد و گرم، درد کبد و طحال، علاج نزله سرد

-بوییدن: سردرد های گرم، دردچشم، + قرنفل => سردردهای سرد، تقویت دماغ، حواس، ایجاد نشاط، تقویت دل، رفع خماری، بی هوشی، خفقان

جلاب (2):

نبات یا شکر سفید (یک من) + گلاب (3 من) =جوشیدن با آتش ملایم=به نصف رسید، کف آن را گرفته، صاف کنند + زعفران ساییده (1درهم) = سرد بنوشند (می توان همراه با دیگر عرقیات، تخم بالنگو، فرنجمشک، ریحان، بزرقطونا یا عنبر و مشک مصرف کرد)

مقوی قلب، رفع خفقان، توحش، مالیخولیا

گل قند (غنچه گل ساییده شده + گلاب+ قند سفید ساییده شده + گلیسیرین): قابض

عسل وردی (غنچه گل ساییده شده + عسل سفید+ الکل ): تنطور

غرغره گل سرخ (عسل وردی +آب): قابض ضعیف

سرکه گل سرخ: گل سرخ خشک نیم کوب + اسیداستیک + سرکه => 8 روز بخیسانند => با فشار از پارچه بگذرانند => صاف

شربت گل سرخ (غنچه گل + آب جوش + شکر سفید): مسهل، درمان قرحه روده ها(1)

عوارض:

– مضر برای نیروی جنسی

در افراد ضعیف ایجاد عطسه، زکام، ورم، آماس

تشنگی

سفید کردن مو

موضوعات: گل محمدی با خواص اعجاب آور  لینک ثابت
[جمعه 1395-02-24] [ 10:56:00 ب.ظ ]






سلام و صلوات بر ماه پیامبر رحمت

 

از دوران كودكی به یاد داریم كه اگر میان دو نفر اختلاف و بگو و مگویی رخ می داد؛ بزرگترها فقط به یك جمله بسنده می كردند و می گفتند «صلوات ختم كن» و طرفین دعوا به احترام نام پیامبر اكرم(ص) به غائله خاتمه می دادند؛ یعنی گاهی ذكر صلوات به اندازه یك دادگاه و حكم یك قاضی تاثیر داشت.
صلوات در فرهنگ اسلام و شیعه فقط یك ذكر یا شعار نیست بلكه دعا و رحمتی است كه در تار و پود اعتقاد و زندگی مومنان نفوذ كرده و به هم آمیخته است.
مداحان و ذاكران اهل بیت (ع) از كسانی هستند كه سنت صلوات گرفتن را به خوبی در جامعه اجرا می كنند و كافی است به اشعار و رباعی های آنها در هنگام شروع مراسم ها و هیات ها توجه كنیم تا به میزان تاثیر این فرهنگ در میان مردم پی ببریم.
هنوز فراموش نكرده ایم كه بزرگترها و اهل دل در هر فرصتی از مردم صلوات می گرفتند و این فرهنگ تاكنون باقی مانده است و هرچند در نسل امروزی كمی رنگ باخته است ولی اعتقاد بر آن همچنان پابرجاست.
صلوات فرستادن در داخل اتوبوس های شركت واحد، مراسم های عمومی، چاووشی ها، عزاداری ها، تشییع مومنان و حتی مراسم عروسی و شادی، فرهنگی است كه در جای جای كشورمان مرسوم است و در قالب های مختلف بیان می شود.
«دهانت را خوشبو كن و بر محمد و آل محمد صلوات بفرست»، «سرازیری قبر علی به فریادت برسد؛ صلوات ختم كن»، «خدا پدر و مادر صلوات فرست رو بیامرزه» و «خواهی نشود لال به هنگام ممات، هر زبانی كه فرستد به محمد(ص) صلوات» از مواردی است كه بهانه ای می شود تا یادی از پیامبر رحمت و خوبی ها كنیم و بر او و خاندانش درود فرستیم.
از این دست بهانه ها بسیار است. مثلا در مسجدی كه هنگام مراسم جای نشستن نیست؛ مجری یا سخنران از مردم تقاضا می كند تا با ذكر یك صلوات جلوتر آمده و برای دیگران جا باز كنند؛ سخنران در هنگام سخنرانی برای نوشیدن جرعه ای آب یا پیدا كردن مطلبی از كتاب و یا حتی یادآوری مطلب فراموش شده از مردم تقاضا می كند تا در این فاصله صلوات بفرستند و برخی نیز بدون هیچ بهانه ای و فقط برای روحانی تر شدن مراسم و به قول اهل ادب ˈتیمن و تبركˈ نام ˈمحمد(ص)ˈ را بهانه می كنند تا از مردم صلوات بگیرند.
مردم گاهی برای تشویق دیگران صلوات می فرستند و گاهی برای جلوگیری از اختلاف نام پیامبر را بر زبان های جاری می كنند ولی بعضی نیز معتقدند «در شروع هر كاری صلواتی بفرست؛ در وقت نماز و هر كاری، وقت و بی وقت صلواتی بفرست»
چای صلواتی، واكس صلواتی، سلمانی صلواتی، نانوایی صلواتی و بسیاری از خدمات دیگر كه در سنگرهای هشت سال دفاع مقدس و پشت جبهه ایجاد شد؛ فرهنگ صلوات را در میان مردم نهاینه تر كرد و هنوز هم می بینیم كه بسیاری از افراد نان صلواتی و شربت صلواتی نذر می كنند تا هم به نذر خود عمل كنند و هم از مردم صلوات بگیرند.
یكی از سنت های خوبی كه در سال های اخیر ایجاد شد؛ فرهنگ صلوات در صدا و سیماست كه ابتدای برنامه های خبری خود را با عبارت «با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد» زینت بخشید و بهانه ای جدید را وارد فرهنگ این مرز و بوم كرد تا جایی كه بسیاری از سازمان ها و ادارات در سربرگ نامه های خود، نام پیامبر اعظم(ص) را بهانه ای برای ذكر صلوات مخاطبان قرار دهند.
برخی از وبلاگ نویسان نیز در این زمینه بسیار خوش سلیقه بوده و هنگامی كه دیگران وارد این وبلاگ ها و درگاه ها می شوند با عبارتی روبرو می شوند كه زیرلب بر محمد و آل محمد(ص) صلوات می فرستند.
اینك ماه شعبان و ماه صلوات فرا می رسد و دیگر نیازی به بهانه و فرصت نیست؛ چرا كه امام سجاد(ع) در چنین ماهی یاران خود را جمع می‏نمود و می‏فرمود: می‏دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‏فرمود كه شعبان ماه من است. پس در این ماه برای محبت پیغمبر خود و برای تقرب به سوی پروردگار خود روزه بگیرید.
هرچند بررسی كردن فرهنگ صلوات در منابع دینی از حوصله این مطلب خارج است ولی با بیان چند روایت به ارزش این فضیلت اشاره می كنیم.
پس از هر فریضه و با شنیدن آیه «ان الله وملائكته یصلون علی النبی، یا ایها الذین امنوا صلوا علیه وسلموا تسلیما» (خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‏فرستند؛ ای كسانی كه ایمان آورده‏اید بر او درود فرستید و سلام گویید و كاملا تسلیم فرمان اوباشید. سوره احزاب، آیه 56) بر رسول اكرم(ص) و خاندان او درود می فرستیم.
از امام كاظم (ع) درباره معنای درود خدا و فرشتگان و مومنان در این آیه سوال شد و آن حضرت فرمود: درود فرستادن خدا، نوعی رحمت از جانب اوست و درود فرشتگان ستایشی از آنها نسبت به رسول خداست و درود مومنان، دعایی از آنها برای پیامبر است.
امام رضا(ع) نیز درباره كلمه نماز در آیه «و ذكر اسم ربه فصلی» (و آن كه نام پروردگارش را یاد كرد سپس نماز خواند. سوره اعلی آیه 15) فرمود: وقتی به یاد پروردگارش آید، صلوات بر محمد و آلش فرستد.
در آموزه های دینی تاكید شده كه در مكان ها و زمان های مختلف بر پیامبر اكرم(ص) درود فرستید. مثلا رسول خدا (ص) فرمود: وقتی چیزی را فراموش كردید؛ بر من صلوات بفرستید كه موجب یاد آمدن آن چیز خواهد شد؛ ان شاءالله تعالی.
هنگامی كه به دست امام صادق(ع) گلی را دادند؛ آن حضرت گل را بوییدند و سپس فرمود كه هرگاه گلی را بوییدید؛ صلوات بفرستید و رسول خدا (ص) فرمود: كسی كه گل سرخ (گل محمدی) ببوید و بر من و آل من صلوات نفرستد؛ بر من جفا كرده است.
امام باقر(ع) به صلوات در ركوع و سجده های نماز توصیه كردند و امام صادق(ع) بر فرستادن صلوات بین نماز ظهر و عصر تاكید كردند؛ چون پاداش چنین صلواتی با 70 ركعت نماز برابر خواهد بود.
زمان نیاز و حاجت یكی از بهترین زمان هایی است كه به صلوات سفارش شده و امام صادق(ع) فرمود: هر كس حاجتی دارد؛ باید با صلوات بر محمد و آلش آن را آغاز كند و سپس حاجت خود را بخواهد و باز هم در پایان، صلوات بر محمد و آلش بفرستد؛ زیرا خداوند عزوجل از آن كریم تر است كه دو طرف را بپذیرد و میانه را وانهد.
رسول خدا (ص) در معرفی بخیل فرمود «بخیل واقعی كسی است كه نام من در نزد او برده شود و بر من درود نفرستد» و درباره كیفیت صلوات نیز فرمود: صدای خود را هنگام فرستادن صلوات بر من بلند كنید؛ زیرا كه نفاق را از دل ها خواهد برد.
صلوات در شب و روز جمعه برتر از سایر زمان هاست؛ به گونه ای كه منزلت مومنان را در نزد پیامبر(ص) نزدیكتر می كند. رسول اكرم(ص) فرمود: در هر روز جمعه بسیار بر من صلوات و درود فرستید؛ زیرا صلوات امتم در هر جمعه بر من عرضه می شود و هر كه بر من بیشتر درود فرستد؛ منزلت و مقام او به من نزدیك تر است.
صلوات فرستادن هنگام صدای گوش نیز از پیامبر(ص) روایت شده كه آن حضرت فرمود «هنگامی كه گوش كسی به صدا در آید؛ بر من صلوات بفرستد و بگوید یاد خدا از یاد من بهتر است»؛ یعنی به صدا در آمدن گوش ‍ دلیل بر آن است كه كسی ذكری از صاحب گوش به میان آورده است.
علاوه بر موارد فوق سفارش شده كه هنگام وزیدن باد و عطسه كردن، صلوات را فراموش نكنید و در بعضی از مكان ها مانند مسجد به صلوات فرستادن توصیه شده است. امیرمومنان(ع) فرمود: هر گاه از مسجدی عبور كردید؛ بر پیغمبر صلوات بفرستید.
مراجع تقلید نیز یكی از مستحبات ركوع و سجده را صلوات فرستادن پیش از ذكر ركوع یا بعد از آن دانستند و حتی اگر در میان نماز یكی از اسامی مبارك رسول اعظم(ص) را شنیدیم؛ مستحب است صلوات بفرستیم.
حضرت امام خمینی(ره) در مساله 1124فرمود: هر وقت انسان اسم مبارك حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مانند محمد و احمد، یا لقب و كنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
اگرچه در سال های اخیر نوشتن ذكر صلوات به صورت اختصاری مرسوم شده و مطبوعات و رسانه ها به همان اختصار اكتفا می كنند ولی امام خمینی در مساله 1125رساله تاكید كردند: موقع نوشتن اسم مبارك حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می‏كند صلوات بفرستد.
امام خمینی (ره) در كتاب اسرار الصلوه با بیان روایتی درباره فضیلت صلوات بر پیامبر می نویسد: كسی كه بر پیامبر درود می‏فرستد و سلام می‏گوید؛ باید مراقب باشد كه عملش با این صلوات و سلام در تضاد نباشد زیرا كه روح صلوات، تحیت و اكرام است و روح سلام و صلوات مخالف با اذیت و آزار است.
آنگاه امام(ره) می نویسد: پس هر گاه كه بر پیامبر و آل او درود فرستادی و با زبان بر پیامبر سلام گفتی، پس مواظب باش كه با عملت او را آزار ندهی كه در این صورت قولت با عملت مخالف خواهد بود؛ زیرا اخبار بسیاری در مورد عرضه اعمال تو بر رسول خدا و ائمه علیهم السّلام وارد شده است.
حضرت امام (ره) از مخالف بودن قول و عمل به عنوان نفاق یاد كرده و می نویسد: پس تو چگونه می‏بینی آنها را اگر كه اعمال قبیح و معصیت از تو ببینند، و اگر كه در میان اعمالت ظلم و ستم بر شیعیان و عترت آنها مشاهده كنند، آیا این گونه اعمال موجب آزار و اذیت آنها نمی‏شود؟ و آیا چنین رفتاری در تضاد و مخالف با صلوات و سلام بر آنها نیست؟ از طرف دیگر اگر زبانت مخالف با عمل و قلبت باشد، این چیزی جز نفاق نیست كه باید از آن بخدا پناه برد.
اینك كه بهار صلوات آغاز می شود و دل های مومنان برای ورود به ضیافت الهی و ماه مبارك رمضان آماده می شود؛ جان های خود را با ذكر صلوات نورانی كرده و با قول و عمل بر پیامبر رحمت(ص) و خاندانش درود فرستیم و مراقب اعمال و رفتار خود باشیم تا با شفاعت رسول اكرم(ص) وارد بر ماه میهمانی خدا شده و فضیلت شب قدر را درك كنیم. (اللهم صل علی محمد و آل محمد)

موضوعات: سلام و صلوات بر ماه پیامبر رحمت  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ب.ظ ]





12 دستورالعمل برای استجابت دعا

عقیق: خداوند در سوره ی غافر، آیه: 60 می فرماید: «مرا در جمیع مطالب بخوانید، تا دعای شما را مستجاب کنم؛ زیرا آن جماعتی که تکبر می نمایند و از عبادت من سرکشی می کنند به زودی با ذلت و خواری وارد جهنم می شوند» و در احادیث بسیاری از ائمه این امر نقل شده است که در مجموع مراد از عبادت در این آیه، دعا می باشد!

در روایتی در اصول کافی از حضرت رسول نقل شده است که: «دعا، حربه ی مومن برای دفع دشمنان است، عمود دین است که با آن دین مومن برپاست و نور آسمان و زمین است» و همچنین امام رضا (ع) نیز فرموده اند: «دعا از نیزه ی تیز کارگرتر است و دعا قضا را رد می کند، هر چند از آسمان نازل شده باشد و محکم گردیده باشد و بسیار دعا کنید، زیرا دعا کلید جمیع رحمت هاست و موجب دست یافتن به همه ی حاجت ها می باشد و به کرامت های الهی نمی توان رسید، مگر به دعا!»
با توجه به روایات ذکر شده به این نتیجه می رسیم که بر انجام دعا به خصوص در هنگام گرفتاری ها و مشکلات بسیار تاکید شده است و جالب است بدانید که دعا کردن نیز شرایط و آدابی مخصوص به خود دارد تا پذیرفته شود.

1- همدلی دل و گفتار
علامه محمدباقر مجلسی درباره ی این شرایط نخست به توجه کامل فرد در هنگام دعا تاکید می کند و می گوید در هنگام مناجات با خداوند، فرد باید با تمام وجود به دعا به سوی خدا بپردازد و این کار را با جهد و تلاش انجام دهد. از این رو در اصول کافی جلد 2 نقل شده است که حضرت علی (ع) می فرمایند: «چنین دعا نکنید که دل شما از آن غافل باشد، بلکه باید با جدیت و تلاش دعا نمایید» و در حدیثی دیگر فرموده اند: «خداوند دعایی را که با دل غافل از دعا همراه باشد مستجاب نمی کند. پس هرگاه دعا می کنید دل خود را با خدا همراه کنید و مطمئن باشید که دعای شما مستجاب خواهد شد.»

2- دعا، حتی در مواقع شادی و وفور نعمت
باید به این نکته توجه نمود که دعا صرفاً در مواقع گرفتاری و مشکلات نیست و این امر باید در سرتاسر لحظات زندگی جاری باشد به نحوی که در اصول کافی جلد 2 از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که: «کسی که پیش از نزول بلا دعا کند، چون بلا نازل شود، دعایش مستجاب می گردد و ملایکه می گویند: این صدای آشنایی است و دعای او را از آسمان منع نمی کنند و کسی که پیش از نزول بلا برای دفع آن دعا نکند، بعد از بلا دعایش مستجاب نمی شود و ملایکه می گویند ما این صدا را نمی شناسیم» و در حدیثی دیگر فرمودند که ملایکه می گویند: «پیش از امروز کجا بوده ای؟» و در حدیثی دیگر فرموده اند که: «کسی که می خواهد دعای او در هنگام گرفتاری ها مستجاب گردد باید در هنگام رفاه و نعمت نیز بسیار دعا کند.»

3- دعا باید همراه با عمل صالح و وفا به خدا باشد!
شاید بسیار دیده باشید کسی که از مخلوقی حاجتی دارد کارهای بسیار شایسته ای برای وی انجام می دهد تا آن فرد از کارهای او خوشش بیاید و حال این امر در مورد خداوند نیز صادق است و باید به این امر توجه نمود که هر کس بیشتر به درگاه خداوند عبادت کرده است دعایش به اجابت نزدیکتر است؛ چنان چه از حضرت رسول (ص) روایت شده است که: «دعایِ بی عملِ صالح، مانند تیر انداختن از کمانِ بی زه است.» و در روایتی به نقل از بحارالانوار جلد 93 نقل شده است که: «شخصی به حضرت صادق (ع) عرض نمود: حق تعالی می فرماید دعا کنید تا دعای شما را مستجاب کنم. ما دعا می کنیم ولی مستجاب نمی شود! پس حضرت فرمود: دعای شما برای این مستجاب نمی شود که، به پیمان هایی که خداوند در عمل به واجبات و ترک محرمات از شما گرفته است وفا نمی کنید. چرا که خداوند می فرماید: به عهد و پیمان هایی که به من داده اید وفا کنید تا من نیز به عهد و پیمان های شما وفا کنم و دعاهایتان را مستجاب نمایم!»

4- هنگامی که خدا را شناختید دعا کنید تا مستجاب گردد
یکی دیگر از شرایط استجابت دعا، کمال معرفت و شناخت نسبت به خداوند است به نحوی که در بحارالانوار در جلد 93 نقل شده است که: «جماعتی از امام جعفر صادق (ع) سوال نمودند که چرا هر چه ما دعا می کنیم، دعای ما مستجاب نمی گردد؟ و حضرت پاسخ دادند: زیرا شما کسی را دعا می کنید که او را نمی شناسید و در حدیثی دیگر از حضرت صادق (ع) نقل شده است که: «چون دعا می کنید گمان کنید که حاجت شما در خانه ی شماست» و این احادیث بیانگر داشتن شناخت نسبت به خدا برای پذیرش دعا می باشد.

5- مبالغه و الحاح
یکی دیگر از شرایط استجابت دعا، مبالغه و الحاح (اصرار و پافشاری) در هنگام دعا می باشد و از این رو در اصول کافی جلد 2 از حضرت رسول نقل شده است که ایشان فرموده اند: «خداوند رحم می کند بر بنده ای که با حالت الحاح (اصرار و پافشاری) حاجتی را از خدا طلب می کند؛ خواه دعای او مستجاب بشود و خواه نشود.» و همچنین از امام صادق (ع) نقل شده است که: «پروردگار الحاح کردن مردم را بر یکدیگر در سوال(درخواست) مکروه می داند و خداوند دوست دارد که از ایشان مردم هر چه می خواهند را طلب نمایند.»

6- یک دعای مخفی بهتر از 70 دعای علنی
از دیگر موارد شرایط دعا کردن و پذیرش آن مخفی دعا کردن است، زیرا دعایی که در خفا و پنهانی صورت پذیرد به اخلاص نزدیک تر است و از ریا دورتر؛ چنان که از امام رضا (ع) نقل شده است که: «اگر یک دعای مخفی به جا آوری، بهتر است از هفتاد دعا که به طور علنی به جای آوری!»
علامه محمدباقر مجلسی همچنین ذکر می کند اگر چنانچه فردی دارای حاجت بسیار بزرگی است با توجه به این که دعای خود را ناچیز بداند و بدون ریا باشد، اگر در مجامع دعا کند بهتر است؛ چنان که در اصول کافی جلد 2 از حضرت صادق (ع) نقل شده است که: «اگر برای پدرم حاجتی روی می داد، زنان و اطفال را جمع می نمودند و ایشان دعا می کردند و آنها آمین می گفتند و در حدیثی دیگر فرمودند: «دعا کننده و آمین گوینده هر دو در ثواب شریک هستند!»

7- بهترین زمان پذیرش دعا
بی شک رعایت نمودن بعضی از اوقات و زمان ها که توصیه شده برای استجابت دعا تاثیر بسیاری در برآورده شدن دعا دارد به نحوی که در اصول کافی جلد 2، از حضرت صادق (ع) نقل شده است که: «در چهار وقت دعا کنید: وقت وزیدن بادها، وقت گردیدن سایه ها، وقت باریدن باران و در هنگام ریختن نخستین قطره ی خون از مومنی که شهید می شود، و بدانید که درهای آسمان را در این اوقات می گشایند» و در حدیثی دیگر فرمودند: «دعا در چهار محل مستجاب می شود: در نماز وِتر، بعد از نماز صبح، پس از نماز ظهر و بعد از نماز شام.»

حضرت علی (ع) نیز درباره ی بهترین اوقات دعا فرموده اند: «دعا را در چهار وقت غنیمت شمارید: هنگام خواندن قرآن، در وقت اذان، وقت باریدن باران و هنگام ملاقات کردن دو صف برای شهادت» و همچنین از امام صادق (ع) در بحارالانوار جلد 93 نقل شده است که: «سه وقت است که حاجت بنده از خدا پوشیده نمی شود: بعد از نماز واجب، هنگام باریدن باران، و زمان ظاهر شدنِ معجزه ای از حجت های خدا بر روی زمین.»
در معانی الاخبار شیخ صدوق نیز از امام زین العابدین نقل شده است که: «حضرت فاطمه فرمودند: از حضرت رسول (ص) شنیدم که می فرمود: در روز جمعه ساعتی است که هر مسلمان در آن ساعت از خدا چیزی طلب نماید، خداوند به او اعطا می فرماید. گفتم: یا رسول الله! آن کدام ساعت است؟ فرمود: وقتی که نصف قرص آفتاب فرو رود…» و همچنین در اصول کافی جلد 2، به سند معتبر از امام صادق (ع) نقل شده است که: «بر تو باد به دعا کردن در حال سجده، زیرا بنده در سجده از تمام احوال به خداوند نزدیک تر است.»

8- برای برآورد حاجت گریه کن، اگرچه به مقدار سر مگسی باشد!
از موارد دیگری که علامه مجلسی درباره ی پذیرش و استجابت دعا بیان می فرماید ابراز تضرع و زیادتِ مذلت و شکستگی در برابر خداوند است، چنان چه که از حضرت صادق (ع) نقل شده است که: «چون بدنت به لرزه افتاد و از چشمانت اشک جاری گردید، بسیار دعا کن، زیرا رحمت الهی متوجه تو گردیده و هنگام اجابت است.» و در حدیثی دیگر در اصول کافی جلد 2، از امام صادق (ع) نقل شده است که: «اگر از امری در ترس بودی یا در طلب حاجتی از خداوند بودی، پس اول خدا را به بزرگی و عظمت یاد کن، چنانچه شایسته خداوند است و صلوات بر محمد و آل محمد بفرست و حاجت خود را بطلب و خود را به حالت گریه درآور و سعی کن گریه کنی، اگرچه به مقدار سر مگسی باشد. پدرم می فرمود: نزدیک ترین حالت بنده به خدا، هنگامی است که بنده در سجده باشد و چشمانش نیز گریان.»

9- دادن صدقه قبل از بیان حاجت
به احتمال بسیار زیاد این امر را در جوامع فراوانی دیده اید که اگر چنانچه کسی حاجتی به درگاه فرد بزرگی داشته باشد، ابتدا نگهبانان و دربانان آن درگاه را خشنود می کند تا داخل شدن به نزد آن فرد بزرگ به آسانی برای وی میسر شود و نیازها و حاجتش زودتر برآورده گردد؛ و باید دانست، که به گفته ی علامه مجلسی دربانان درگاهِ خداوند، فقرا و مساکین هستند و باید پیش از طلب حاجت از خداوند، صدقه ای در راه این افراد داده شود. چنان چه که در اصول کافی جلد 2، از حضرت صادق (ع) نقل شده است که فرموده اند: «هرگاه یک نفر از شما بیمار شود، طبیب درخواست می کند و به او چیزی می دهد و اگر حاجتی به پادشاهی پیدا کند به دربانان او رشوه می دهد. پس اگر حاجتی به خدا دارید باید صدقه بدهید (تصدقی بکنید)، خواه کم و خواه بسیار باشد!»

10- دعا کردن در حق دیگران
یکی دیگر از مواردی که استجابت دعا را سرعت می بخشد دعای فردی دیگر برای دیگری است از این رو در اصول کافی جلد 2، به نقل از امام محمد باقر (ع) آمده است که ایشان فرموده اند: «سریع ترین دعایی که برآورده می شود، دعای مومنی است که غایبانه برای برادر مومن خود دعا کند. پس مَلَکی که موکل دعای اوست می گوید: آمین! و خدا به تو دو برابرِ آنچه برای برادر مؤمن خود دعا کردی عطا می فرماید.» و حضرت رسول (ص) نیز فرموده اند: «هر مومنی که برای مومنین دیگر دعا کند، خدا به عدد هر مومنی که فوت شده و به دنیا خواهد آمد، از اول تا آخر دنیا، مانند هر آنچه را که برای ایشان دعا کرده است، به او برمی گرداند، و خدا در قیامت امر می کند که بنده ای را به جهنم ببرند، پس ملایکه او را می کِشند و می برند و در آن حال مومنان می گویند: پروردگارا! این بنده در دنیا برای ما دعا می کرد. ما را شفیع وی بدان! پس خداوند ایشان را شفیع او می کند و به شفاعت ایشان نجات می یابد.»

11- حمد الهی پیش از دعا
از جمله آداب دیگر پذیرش دعا این است که خدا را پیش از طلبیدن حاجت، به بزرگواری و عظمتِ وجود و کَرَم ستایش نمایید و نعمت های ایشان را یاد کرده و او را بر آن نعمت ها شکر کنید و از این رو وارد شده است که بهترین دعا «الحمدالله» است. همچنین چون گناهان آدمی موجب محرومی از خیرات و سعادت است، باید پیش از دعا، از گناهان استغفار کرد، تا موجب رفع موانع شود، چنانچه مفضل به حضرت صادق (ع) عرض نمود: دعای جامعی به من تعلیم فرمایید و حضرت فرمودند: حمد الهی بکن؛ زیرا چون حمد الهی کردی، هر کس نماز بخواند، برای تو دعا می کند و می گوید: «سمع الله لمن حمده»؛ یعنی خدا دعای حمدکنندگان خود را مستجاب کند.»

12- صلوات، دعا را به آسمان می برد!
علامه محمدباقر مجلسی یکی دیگر از شرایط پذیرش و استجابت دعا را فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد می داند و صلوات را یکی از عوامل قبولی دعا می شمارد. همچنین است که از امام صادق (ع) نقل شده است که: «هر کس دعا کند و پیغمبر را یاد نکند، آن دعا بر بالای سرش می ایستد و تا هنگامی که صلوات نفرستد به سوی آسمان نمی رود.»
همچنین درباره ی اثر صلوات در «من لایحضره الفقیه» به سند معتبر نقل شده است که: «حضرت صادق (ع) به صباح بن سبابه فرمودند: می خواهی تو را چیزی تعلیم دهم که خدا به سبب آن، تو را از آتش جهنم حفظ کند؟ گفت: بلی!
حضرت فرمودند: بعد از صبح (نماز صبح) صد مرتبه «اللهم صلی علی محمد و آل محمد» بگو تا خداوند روی تو را از گرمیِ آتش جهنم نگه دارد.» و در بحارالانوار جلد 94 نیز از حضرت رسول (ص) نقل شده است که ایشان فرموده اند: «هر کس روز جمعه صد مرتبه بر من صلوات بفرستد، حق تعالی شصت حاجت او را برآورده می کند، سی حاجت دنیایی و سی حاجت اخروی!» و در فروع کافی جلد 3، نیز از امام محمدباقر (ع) نقل شده است که: «هیچ عملی در روز جمعه بهتر از فرستادن صلوات بر محمد و آل او نیست.»

موضوعات: 12 دستورالعمل برای استجابت دعا  لینک ثابت
 [ 10:42:00 ب.ظ ]




موضوعات: حدیث از امام علی (ع) در قالب عکس  لینک ثابت
 [ 09:01:00 ب.ظ ]




موضوعات: به والدین خود ..........  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ب.ظ ]




موضوعات: ای قادر بی همتا  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ب.ظ ]




موضوعات: مسکینی دیدم ............  لینک ثابت
 [ 08:48:00 ب.ظ ]




موضوعات: خداوندا  لینک ثابت
 [ 08:44:00 ب.ظ ]





شرح کامل زندگی نامه فردوسی


////////////////////////////////////////////////////////////////////

زندگی نامه فردوسی

حکیم‌ ابوالقاسم‌ فردوسی‌ (329 ـ 411 ه. ق) حکیم‌ ابوالقاسم‌ منصور بن‌ حسن‌ موسوم‌ به‌ ابوالقاسم‌ فردوسی‌ طوسی‌ بزرگ‌ترین‌ شاعر حماسه‌سرای‌ ایران‌ است‌ که‌ بقولی‌ همانند او را تاکنون‌ مادر فلک‌ نزاییده‌ است‌. مقام‌ فردوسی‌ در زنده‌ نمودن‌ تاریخ‌ ایران‌ و داستان‌های‌ ملی‌ وحماسی‌ ایران‌ زمین‌ و همچنین‌ دمیدن‌ نفسی‌ تازه‌ به‌ زبان‌ ادب‌ فارسی‌ بسیار شامخ‌ است‌ و از این‌ روی‌ او را شاعر ملی‌ ایران‌ خوانده‌اند. زندگی‌ این‌ دانشمند برجسته‌ همچون‌ سایر نام‌آوران‌ چیره‌ دست‌ فرهنگ‌ و ادب‌ ایران‌ در هاله‌ای‌ ازابهام‌ و افسانه‌ فرو رفته‌ است‌; براساس‌ روایت‌ چهار مقاله‌ که‌ کهن‌ترین‌ منبع‌ تاریخی‌ از لحاظ نزدیکی‌ به‌ دوران‌ حیات‌ حکیم‌ به‌ شمار می‌رود فردوسی‌ از خاندان‌ دهقانان‌ ایرانی‌ و از اهالی‌ و دهکده‌ باژ از ناحیه‌ طابران‌ طوس‌ بود. دهقانان‌در آن‌ روزگار زمینداران‌ کوچکی‌ به‌ شمار می‌رفتند که‌ به‌ فرهنگ‌ فارسی‌ عشق‌ می‌ورزیدند و نسل‌ به‌ نسل‌ آن‌ را انتقال‌ می‌دادند و فردوسی‌ نیز که‌ از نسل‌ این‌ ایرانیان‌ اصیل‌ به‌ شمار می‌رفت‌ همچون‌ پیشینیان‌ خود درصدد حفظ ارزشهای‌ ملی‌ ایران‌ بود. حکیم‌ در اوایل‌ زندگی‌ خود از تمکن‌ مالی‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ برخوردار بود و علاوه‌ بر اینکه‌ در باغ‌ بزرگی‌ در طابران‌ طوس‌ اقامت‌ داشته‌ و خدم‌ و حشم‌ نیز داشته‌ است‌ دارای‌ زمین‌ زراعی‌ بود که‌ درآمد زندگی‌ آسوده‌ و راحت‌ خود را از طریق‌ آن‌ ملک‌ تأمین‌ می‌نمود.

در آن‌ عهد سرزمین‌ کهنسال‌ ایران‌ بتدریج‌ زمینه‌های‌ استقلال‌ خود را فراهم‌ می‌آورد و حکومت‌های‌ محلی‌ که‌ در مناطق‌ مختلف‌ سرزمین‌ ما بویژه‌ شرق‌ ایران‌ بوجود آمده‌ بودند پرچمدار این‌ نهضت‌ بزرگ‌، که‌ یکی‌ از بخش‌های‌ آن‌ توسعه‌ و غنای‌ زبان‌ فارسی‌ بود، به‌ شمار می‌رفتند. در راستای‌ این‌ تلاش‌ گسترده‌ برای‌ تجدید حیات‌ ملی‌ و ادبی‌ ایران‌، در اوسط قرن‌ چهارم‌ هجری‌ قمری‌ تلاش‌هایی‌ جدی‌ برای‌ گردآوری‌داستان‌های‌ ملی‌ و باستانی‌ صورت‌ گرفت‌ و چند شاهنامه‌ ناتمام‌ نیز که‌ این‌ داستان‌ها را در قالبی‌ از اشعار تنظیم‌ کرده‌ بودند بوجود آمد. حکیم‌ ابوالقاسم‌ فردوسی‌ در جوانی‌ و در روزگار زندگی‌ آسوده‌ و فارغ‌ البال‌ خود در طابران‌ طوس‌ دل‌ در سودای‌ شعر و شاعری‌ داشت‌ و در ایام‌ فراغت‌ و صفا اشعاری‌ سرایش‌ می‌داد. وی‌ ظاهرا در 35 سالگی‌ و شاید هم‌ در 40 سالگی‌ به‌ حکم‌ عشق‌ و علاقه‌ای‌ که‌ به‌ زنده‌ ساختن‌ تاریخ‌ کهن‌ و پرافتخار ایران‌ داشت‌ کار سترگ‌ خود را آغاز کرد که‌ تا پایان‌ عمر پرافتخارش‌ نیز تداوم‌ یافت‌. از میزان‌ دانش‌ و نحوه‌ سوادآموزی‌ حکیم‌ اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌ ولی‌ به‌ حکم‌ آنکه‌ در شاهنامه‌ اطلاعات‌ فراوانی‌ در باب‌ ادبیات‌ عربی‌، شعر و ادب‌ پارسی‌، تاریخ‌، فلسفه‌، کلام‌،حدیث‌ و قرآن‌ ارائه‌ نموده‌ است‌ مشخص‌ می‌گردد که‌ حکیم‌ فردوسی‌ در اوان‌ زندگی‌ خویش‌ مطالعات‌ فراوان‌ کرده‌ است‌ و احوال‌ امم‌ و امثال‌ و حکم‌ را خوانده‌ و با معارف‌ اسلامی‌ بخصوص‌ با قرآن‌ آشنایی‌ کامل‌ داشته‌ است‌. حکیم‌ظاهرا به‌ زبان‌ پهلوی‌ ساسانی‌ و فنون‌ جنگ‌ و رزم‌ نیز آگاه‌ بوده‌ است‌. استاد طوس‌ در موقعیت‌ بسیار خطیر و حساسی‌ به‌ سرودن‌ شاهنامه‌ و نظم‌ داستانهای‌ پهلوانان‌ ایرانی‌ همت‌ گماشت‌، چرا که‌ هر چند سلطه‌ اعراب‌ بر ایران‌ بویژه‌ بخش‌ شرقی‌ آن‌ بسیار ضعیف‌ شده‌ بود و چند حکومت‌ محلی‌ نیز همچون‌ سامانیان‌ و آل‌ بویهدر شرق‌ و مرکز و شمال‌ ایران‌ بوجود آمده‌ بودند ولی‌ جنگ‌ و کمشکشهای‌ داخلی‌ بین‌ این‌ حکومت‌ها نشانه‌هایی‌ تلخ‌ بود بر زوال‌ و انحطاط این‌ سلسله‌های‌ ملی‌ ایرانی‌ و روی‌ کار آمدن‌ فاتحان‌ قدرتمند بیگانه‌. از این‌ روی‌ فردوسی‌ که‌ به‌ رسالت‌ عظیم‌ خود پی‌ برده‌ بود سعی‌ کرد مجموعه‌ عظیمی‌ فراهم‌ آورد که‌ برای‌ همیشه‌ در خاطره‌ ایرانیان‌ باقی‌ ماند و تاریخ‌ و زبان‌ و هویت‌ و ملیت‌ ایرانی‌ را دوباره‌ زنده‌ کند.(1) وی‌ در ابتدای‌ کار بر سرمایه‌ خود و حمایت‌ تنی‌ چند از دوستانش‌ همچون‌ حسین‌ قتیب‌ حاکم‌ طوس‌ و بزرگان‌ آن‌ ولایت‌ علی‌ دیلم‌ وبودلف‌ تکیه‌ کرد و حاکم‌ طوس‌ برای‌ تشویق‌ او، شاعر را از پرداخت‌ مالیات‌ معاف‌ نمود. تلاش‌ بی‌وقفه‌ حکیم‌ در مرحله‌ اول‌ آن‌ بیست‌ سال‌ تمام‌ به‌ درازا کشید و وی‌ زمانی‌ موفق‌ به‌ سرایش‌ اکثر داستان‌های‌ شاهنامه‌ گشت‌ که‌ چند سال‌ از سقوط سلسله‌ ایرانی‌ سامانیان‌ بدست‌ ترکان‌ قراخانی‌ آل‌ افراسیاب‌ و سلطان‌ محمود غزنوی‌ می‌گذشت‌. تاریخ‌ پایان‌ رسانیدن‌ شاهنامه‌ را سال‌ 400 ه.ق‌ دانسته‌اند و براساس‌ گفته‌های‌ حکیم‌ که‌ از لابه‌لای‌ اشعار او مشهود است‌ حکیم‌ در طول‌ این‌ مدت‌ دراز سختی‌های‌ فراوانی‌ را متحمل‌ گشت‌ و ضربات‌ فراوانی‌ را هم‌ از جنبه‌ مادی‌ و معیشتی‌ وهم‌ از لحاظ روحی‌ پذیرا گردید که‌ مهمترین‌ آن‌ درگذشت‌ پسر جوان‌ و برومندش‌ بود که‌ پیر طوس‌ را سخت‌ درهم‌ شکست‌ و غمگین‌ و افسرده‌ ساخت‌. شاعر که‌ در این‌ سالها با عسرت‌ و تنگدستی‌ همراه‌ و همراز بود پس‌ از اتمام‌ شاهکار بزرگ‌ خود به‌ ناچار و برای‌ گذراندن‌ زندگی‌ خود رو به‌ دربار سلطان‌ محمود غزنوی آورد و با عرضه‌ شاهنامه‌ خویش‌ نظر سلطان‌ رابه‌ سوی‌ آن‌ جلب‌ نمود. سلطان‌ محمود پادشاهی‌ ترک‌ زبان‌ و بی‌علاقه‌ به‌ تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ بود ولی‌ در ابتدای‌ کارحکیم‌ را بنواخت‌ و او را مورد نوازش‌ خود قرار داد و در شرایطی‌ که‌ در تلاش‌ بود ترکان‌ آل‌ افراسیاب‌، متحدان‌ پیشین‌ خود در برانداختن‌ سامانیان‌، را از قلمرو حکومت‌ خویش‌ بیرون‌ راند تلاش‌ کرد از کتاب‌ شاهنامه‌ برای‌ تهییج‌ احساسات‌ ملی‌ ایرانیان‌ علیه‌ ترکان‌ آل‌ افراسیاب‌ (که‌ مطابق‌ روایات‌ ملی‌ ایران‌ از نژاد تورانیان‌ به‌ شمار می‌رفتند) بهره‌ جوید. سلطان‌ محمود پس‌ از مدتی‌ موفق‌ به‌ شکست‌ آنها شد و لذا روی‌ خوشی‌ به‌ فردوسی‌ نشان‌ نداد و البته‌ بدگویی‌ مخالفان‌ و حاسدان‌ به‌ حکیم‌ نیز بی‌تأثیر نبود و آنان‌ پیر طوس‌ را رافضی‌ خواندند و از تعصب‌ شاه‌ سنی‌ متعصب‌ علیه‌ فردوسی‌ شیعی‌ به‌ نفع‌ خود بهره‌برداری‌ کردند. تلاش‌ خواجه‌ حسن‌ میمندی وزیر بافرهنگ‌ شاه‌ نیز به‌ ثمر ننشست‌. سلطان‌ محمود پس‌ از ملاحظه‌ هفت‌ مجلد بزرگ‌ شاهنامه‌ مشتمل‌ بر شصت‌ هزار بیت‌ نغز و دلکش‌ و حماسی‌ دستور داد معادل‌ همین‌ مقدار معین‌ در ازای‌ هر یک‌ بیت‌ یک‌ درهم‌(2) به‌ شاعر بدهند واین‌ توهینی‌ بزرگ‌ بود برای‌ سخن‌سرای‌ بزرگ‌ طوس‌ چرا که‌ او بخوبی‌ به‌ قدر و قیمت‌ شاهکار بزرگ‌ خود آگاه‌ بود.فردوسی‌ مأیوس‌ و سرشکسته‌ از دربار سلطان‌ محمود به‌ گرمابه‌ای‌ رفت‌ و پس‌ از آن‌ که‌ بیرون‌ آمد فقاعی‌ خورد وصله‌ سلطان‌ را در کمال‌ بی‌اعتنایی‌ به‌ حمامی‌ و مرد فقاع‌ فروش‌ بخشید و در کسوتی‌ ناشناس‌ از بیم‌ خشم‌ شاه‌ از غزنه‌ گریخت‌. جاسوسان‌ خبر بخشش‌ صله‌ سلطان‌ را به‌ دو فرو مایه‌ که‌ نشان‌ از بی‌اعتنایی‌ شاعر بزرگ‌ ایران‌ به‌ جاه‌ وجلال‌ و مقام‌ سلطان‌ غزنه‌ داشت‌ به‌ اطلاع‌ محمود رساندند و در پی‌ شاعر روانه‌ شدند. فردوسی‌ نیز که‌ از خشم‌ و غرورسلطان‌ محمود آگاه‌ بود چندی‌ در هرات‌ اقامت‌ گزید و سپس‌ از آنجا به‌ نزد شهریار بن‌ شروین‌ حاکم‌ طبرستان‌ که‌ ایرانی‌ پاک‌ نژادی‌ بود رفت‌ و هجویه‌ای‌ صد بیتی‌ نیز علیه‌ محمود سرود. شهریار حکیم‌ را سخت‌ گرامی‌ داشت‌ وهجویه‌ صد بیتی‌ او را نیز به‌ یکصد هزار درم‌ خرید و مانع‌ از انتشار آن‌ شد. استاد سخن‌ فارسی‌ سپس‌ رهسپار دیار خود گشت‌ و در گوشه‌ عزلت‌ و اندوه‌ در سال‌ 411 ه.ق‌ بدرود حیات‌ گفت‌. گویند سالها پس‌ از رانده‌ شدن‌ فردوسی‌ از دربار سلطان‌ محمود، شاه‌ در یکی‌ از لشکرکشی‌های‌ خود به‌ هندوستان‌ به‌ یاد حکیم‌ می‌افتد و پشیمان‌ از کرده‌ ناصواب‌خود دستور می‌دهد مبلغ‌ شصت‌ هزار دینار طلا را با احترام‌ فراوان‌ به‌ منزل‌ فردوسی‌ در طوس‌ روانه‌ سازند ولی‌ هدیه‌ سلطان‌ زمانی‌ به‌ دروازه‌ طوس‌ رسید که‌ جنازه‌ حکیم‌ را از یکی‌ دیگر از دروازه‌های‌ آن‌ شهر تشییع‌ می‌نمودند. صله‌ سلطانی‌ رابه‌ تنها یادگار فردوسی‌ دخترش‌ که‌ همچون‌ پدر انسانی‌ آزاده‌ و بلند طبع‌ بود سپردند ولی‌ او آن‌ را نپذیرفت‌ و شصت‌ هزار دینار وقف‌ ساختن‌ عمارت‌ رباط چاهه‌ که‌ بر سر راه‌ طوس‌ به‌ نیشابور و مرو بود گشت‌.(3) جنازه‌ حکیم‌ نیز مورد جفای‌ بدخواهانش‌ قرار گرفت‌ و شیخ‌ ابوالقاسم‌ گرگانی‌ از عالمان‌ قشری‌ و متعصب‌ به‌ حکم‌ اینکه‌ فردوسی‌ عمر خود را به‌ ستایش‌ پهلوانان‌ مجوس‌ گذرانیده‌ است‌، اجازه‌ دفن‌ او را در قبرستان‌ مسلمانان‌ نداد و از این‌ روی‌ جسد شاعرگران‌ مایه‌ در باغ‌ طبران‌ که‌ متعلق‌ به‌ خود فردوسی‌ بود دفن‌ گردید.(4) بزرگ‌ترین‌ شاهکار پیر فرهیخته‌ طوس‌ شاهنامه‌ او بودکه‌ با وجود گذشت‌ دهها قرن‌ همچون‌ سندی‌ از افتخاربرفراز گنبد رفیع‌ زبان‌ و ادب‌ فارسی‌ می‌درخشد و همانگونه‌ که‌ اشاره‌ شد فردوسی‌ با نگارش‌ این‌ کتاب‌ ارزنده‌ و عظیم‌هویت‌ ملی‌ ایرانیان‌ را به‌ آنها باز شناساند و زبان‌ شیرین‌ فارسی‌ را نه‌ تنها از انحطاط نجات‌ داد بلکه‌ به‌ آن‌ اعتبار ورونق‌ وافری‌ بخشید. اساس‌ شاهنامه‌ نویسی‌ یعنی‌ توصیف‌ زندگی‌ شاهان‌ و پهلوانان‌ ایران‌ به‌ روزگاران‌ باستان‌ ایران‌ باز می‌گردد و ظاهرا در دوره‌ هخامنشیان و ساسانیان کتابهایی‌ از این‌ دست‌ موجود بوده‌ است‌. سنت‌ شاهنامه‌ نویسی‌ پس‌ از اسلام‌ و در دوره‌ حکومت‌ سامانیان‌ مجددا رونق‌ گرفت‌ و شاهنامه‌هایی‌ همچون‌ شاهنامه‌ مسعودی‌ مروزی‌، شاهنامه‌ ابوالمؤید بلخی‌، شاهنامه‌ ابوعلی‌ بلخی‌ و شاهنامه‌ ابومنصوری‌ و شاهنامه‌ دقیقی‌ بوجود آمدند که‌ ماخذ این‌ شاهنامه‌ها همان‌ داستان‌های اوستایی و کتاب‌های‌ پهلوی‌ همچون‌ خوتای‌نامک‌ (خدای‌ نامه‌) بوده‌ است‌. فردوسی‌در سال‌ 365 ه.ق‌ با مطالعه‌ این‌ شاهنامه‌ها دل‌ به‌ نظم‌ شاهنامه‌ای‌ عظیم‌ که‌ تمامی‌ داستان‌های‌ ملی‌ ایران‌ رادربرگیرد سپرد و تلاش‌ سترگ‌ خود را که‌ می‌رفت‌ ملتی‌ را به‌ شعر و قلم‌ زنده‌ نگاه‌ دارد آغاز نمود. در شاهنامه‌، حکیم‌ طوس‌ پس‌ از نعت‌ خداوند توصیف‌ دانش‌ و خرد و مدح‌ پیامبر اسلام‌(ص‌) و یارانش‌ از کیومرث‌ آغاز کرده‌ و پس‌ از نام‌ بردن‌ شرح‌ زندگی‌ پنجاه‌ پادشاه‌ داستانی‌ و تاریخی‌ و حالات‌ و رزم‌ و بزم‌ پهلوانان‌ و وزیران‌ آنان‌ کتاب‌ خود را با شکست‌ یزدگرد سوم‌ ساسانی‌ و فتح‌ ایران توسط اعراب‌ به‌ پایان‌ می‌رساند. داستان‌ پادشاهی‌ منوچهر و بیان‌ آغاز تمدن‌ بشر، ضحاک‌، کاوه‌ آهنگر، فریدون‌، سام‌، زال‌، رستم‌، نوذر، افراسیاب‌، جنگ‌های‌ ایرانیان‌ و تورانیان‌،کیکاووس‌، هفت‌ خوان‌ رستم‌، سهراب‌، سیاوش‌، کیخسرو، بیژن‌ و منیژه‌، ظهور زرتشت‌، اسکندر و اشکانیان‌ و ساسانیان‌ هر یک‌ از داستان‌های‌ بسیار زیبا، شیرین‌ و جذاب‌ شاهنامه‌ می‌باشند که‌ خواننده‌ را به‌ عمق‌ تاریخ‌ ملی‌ وحماسی‌ ایران‌ برده‌ و غرور و افتخارات‌ بزرگ‌ ایرانیان‌ را به‌ آنان‌ باز می‌شناسانند. شاهنامه‌ اگرچه‌ در بادی‌ امر داستان‌رزمی‌ ایران‌ است‌ ولی‌ حکیم‌ فردوسی‌ در لابه‌لای‌ این‌ اشعار رزمی‌ معانی‌ باریک‌ و مطالب‌ عالی‌ فلسفی‌ و اجتماعی‌ واخلاقی‌ بسیاری‌ را بیان‌ کرده‌ است‌ که‌ جذابیت‌ این‌ کتاب‌ بزرگ‌ را دو چندان‌ ساخته‌ است‌. نتیجه‌های‌ اجتماعی‌ واخلاقی‌ که‌ سخن‌سرای‌ حکیم‌ از داستان‌های‌ شگفت‌ شاهنامه‌ گرفته‌ است‌ و سخنان‌ عبرت‌انگیز و پندهای‌ سحرآمیزی‌ که‌ می‌دهد هر یک‌ نشان‌ و گواهی‌ است‌ از اینکه‌ جهان‌ و شکوه‌ جهان‌ گذراست‌ و انسان‌ باید در این‌ عمردو روزه‌ دلاور و بخشنده‌ و فداکار و راستگو و دستگیر و نیکوکار باشد. حکیم‌ طوس‌ از طریق‌ پندهایی‌ که‌ از زبان‌ پهلوانان‌ و شاهان‌ و دانشمندان‌ مانند اندرز منوچهر و نوذر و کیخسرو به‌ ایرانیان‌ و وصیت‌ این‌ شاه‌ به‌ گودرز و زال‌ ورستم‌ و… و سخنان‌ پرمغز بزرگمهر آورده‌ است‌ حکمت‌ عملی‌ را به‌ خوانندگان‌ خود آموخته‌ و آن‌ را سرمشقی‌ برای‌ زندگانی‌ بشر در نظر گرفته‌ است‌. سخن‌ سرای‌ بزرگ‌ ایران‌ همچنین‌ در شرح‌ گاه‌نشینی‌ و تاجگذاری‌ شاهان‌ بزرگی‌ همچون‌ ‌گشتاسب و شاپور و بهرام‌ و قباد و نوشیروان‌ و هرمز از زبان‌ آنان‌ به‌ نیایش‌ خداوند و ستایش‌ راستی‌ و گسترش‌ داد و دانش‌ پرداخته‌ و دستور زندگانی‌ توأم‌ با صلح‌ و آرامش‌ و عدالت‌ را که‌ می‌توان‌ برای‌ تمامی‌ جهانیان‌ سرمشق‌ قرار گیرد در اختیار انسان‌ها گذارده‌ است‌. حکیم‌ با وجود اینکه‌ شرح‌ رزم‌ و پیکار و دشمنی‌های‌ اقوام‌ و ملل‌ را گفته‌ است‌ ولی‌ روح‌ بزرگ‌ او جهان‌ رابا نظر وحدت‌ دیده‌ است‌ و ستیزه‌جویی‌های‌ بشر را دلیل‌ نادانی‌ آنان‌ برشمرده‌ است‌. او حقیقت‌ ادیان‌ را مانند خود خداوند یکی‌ دانسته‌ است‌ و خصومت‌های‌ ملل‌ را بر سر دین‌ ابلهانه‌ توصیف‌ کرده‌ واز تفرقه‌های‌ بی‌مایه‌ مردم‌ با تأثر یاد نموده‌ است‌. با این‌ حال‌ و علیرغم‌ احترام‌ فردوسی‌ به‌ ادیان‌ ایران‌ باستان‌،فردوسی‌ ایمان‌ عمیق‌ خود به‌ اسلام‌ و تعلقش‌ به‌ مذهب‌ تشیع‌ و اهل‌ بیت‌(ع‌) را بارها آشکار ساخته‌ است‌. پیر طوس‌ در شاهکار بزرگ‌ خود احساسات‌ بشری‌ را با سخنان‌ زیبا و عبارتهای‌ دلربا و دل‌انگیزی‌ تصویر و تعبیر نموده‌ و نشان‌ داده‌ است‌ که‌ در خلق‌ صحنه‌های‌ عاشقانه‌ نیز به‌ همان‌ میزان‌ صحنه‌های‌ رزم‌ و نبرد تبحر و تسلط دارد. سخن‌ در باب‌ شاهنامه‌ و اهمیت‌ آن‌ بسیار است‌ و دریغا که‌ محدودیت‌ این‌ مقال‌ اجازه‌ بحث‌ بیشتر را در این‌ خصوص‌ نمی‌دهد. این‌ دیوان‌ ارجمند شعر و ادب‌ فارسی‌ سند ملت‌ ماست‌ و داستانهای‌ پهلوانان‌ ایرانی‌ شاهنامه‌ به‌ تک‌ تک‌ ایرانیان‌ درس‌ شجاعت‌ و عفت‌ و فداکاری‌ و میهن‌دوستی و وفا می‌آموزد. شاید به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ داستان‌های‌ این‌ کتاب‌ جاودانی‌ با وجود گذشت‌ قرن‌ها و قرن‌ها هنوز در گوشه‌ و کنار ایران‌ از پایتخت‌ تا دورافتاده‌ترین‌ شهرها و روستاها در منازل‌ و قهوه‌خانه‌ها و چادرهای‌ ایلات‌ و عشایر به‌ شیوه‌ نقالی‌ جاری‌ می‌شود و مردم‌ ایران‌ را ازهر نژاد و طایفه‌ و دین‌ و مذهب‌ شیفته‌ روح‌ بلند و دلاوری‌های‌ پهلوانان‌ ایران‌ و عواطف‌ انسانی‌ آنها می‌نماید. ابیاتی‌ وی در شاهنامه‌ خود گویای‌ بلندی‌ نظر و آزادگی‌ روح‌ فردوسی‌ و تسلط شگرف‌ او در آرایش‌ صحنه‌ها،گزینش‌ کلمات‌، ترکیب‌ استادانه‌ اجزای‌ جملات‌ و ارایه‌ تصاویر متناسب‌ با موضوع‌ و صور حسی‌ خیال‌ است‌.

1- براساس‌ داستانی‌ مشهور که‌ دولتشاه‌ سمرقندی‌ نیز در تذکره‌ خود از آن‌ یاد کرده‌ است‌ آغاز تألیف‌ شاهنامه‌ فردوسی‌ به‌ دوران‌ حکومت‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ و اقدام‌ او در زنده‌ نگهداشتن‌ داستان‌های‌ ملی‌ ایران‌ باز می‌گردد. براساس‌ این‌ افسانه‌ سه‌ شاعر بزرگ‌ دربار سلطان‌ محمود عنصری‌ و عسجدی‌ و فرخی‌، روزی‌ در غزنه‌ گردهم‌ نشسته‌ و سرگرم‌ گفتگو بودند. در این‌ حال‌ مردی‌ بیگانه‌ از نیشابور بدان‌ جا رسید و چنان‌ می‌نمود که‌ آهنگ‌ مجلس‌ آنان‌ دارد. عنصری‌ که‌ از ورود این‌ روستایی‌ بیگانه‌ دلخوش‌ نبود و او را مخل‌ مجلس‌ انس‌ می‌دید، گفت‌: (ای‌ برادر، ما شاعران‌ دربار شاهیم‌ و جز شاعران‌ هیچکس‌ را در این‌ مجلس‌ راه‌ نیست‌. اینک‌ هر یک‌ از ما مصراعی‌ بر قافیه‌ای‌ یکسان‌ می‌سرائیم‌. اگر تو نیز مصراع‌ چهارم‌ آن‌ رباعی‌ را ساختی‌ در جمع‌ ما توانی‌ بود.) فردوسی‌ (که‌ همان‌ روستایی‌ بیگانه‌ بود) این‌ امتحان‌ را پذیرفت‌، و عنصری‌ از روی‌ عمد قافیه‌ای‌ برگزید که‌ بگمان‌ وی‌ تنها سه‌ مصراع‌ بر آن‌ میشد ساخت‌ و آوردن‌ مصراع‌ چهارم‌ ممکن‌ نبود. مصراع‌ اول‌ که‌ عنصری‌ گفت‌ این‌ بود: چو عارض‌ تو ما ه‌ نباشد روشن‌ / عسجدی‌ مصراع‌ دوم‌ را چنین‌ ساخت‌: مانند رخت‌ گل‌ نبود در گلشن‌ / فرخی‌ گفت‌: مژگانت‌ همی‌ گذر کند از جوشن‌/ و فردوسی‌ با اشاره‌ به‌ یکی‌ از افسانه‌های‌ قدیم‌ که‌ چندان‌ معروف‌ نبود، مصراع‌ چهارم‌ را بدینسان‌ آورد: مانند ستان‌ گیو در جنگ‌ پشن‌ / هنگامی‌ که‌ حاضران‌ مجلس‌ در باره‌ تلمیحی‌ که‌ فردوسی‌ در این‌ شعر آورده‌ بود استفسار کردند، وی‌ چنان‌ وقوفی‌ درباب‌ داستانها و افسانه‌های‌ قدیم‌ ایران‌ از خود نشان‌ داد که‌ عنصری‌ بنزد سلطان‌ محمود رفت‌ و گفت‌ که‌ عاقبت‌ اکنون‌ کسی‌ پیدا شده‌ است‌ که‌ می‌تواند داستانهای‌ ملی‌ را که‌ بیست‌ یا سی‌ سال‌ پیش‌ دقیقی‌ برای‌ یکی‌ از شاهان‌ سامانی‌ آغاز نهاده‌ به‌ پایان‌ برد.در افسانه‌ بودن‌ این‌ داستان‌ جای‌ هیچگونه‌ شک‌ و تردیدی‌ نیست‌ چرا که‌ فردوسی‌ در اوایل‌ سلطنت‌ محمود بخش‌ اعظم‌ شاهنامه‌ را به‌ پایان‌ رسانیده‌ بود و سالها پیش‌ از به‌ دنیا آمدن‌ محمود سرایش‌ منظومه‌ عظیم‌ خود را آغاز کرده‌ بود.

2- بعضی‌ از منابع‌ این‌ مبلغ‌ را بیست‌ هزار سکه‌ نقره‌ دانسته‌اند ولی‌ ظاهرا شصت‌ هزار درهم‌ (سکه‌ نقره‌) صحیح‌تر است‌.

3- نظامی‌ عروضی‌ سمرقندی‌ در این‌ ارتباط چنین‌ گفته‌ است‌: (در سنه‌ اربع‌ عشره‌ خمسمائه‌ به‌ نیشابور شنیدم‌ از امیر معزی‌ که‌ او گفت‌ از امیر عبدالرزاق‌ شنیدم‌ به‌ طوس‌ که‌ گفت‌، وقتی‌ محمود به‌ هندوستان‌ بود از آنجا بازگشته‌ بود، و وی‌ به‌ غزنین‌ نهاده‌ مگر در راه‌ او متمردی‌ بود و حصاری‌ استوار داشت‌ و دیگر روز محمود را منزل‌ بردر حصار او بود. پیش‌ او رسولی‌ بفرستاد که‌ فردا باید که‌ پیش‌ آیی‌ و خدمتی‌ بیاری‌، و بارگاه‌ ما را خدمت‌ کنی‌، و تشریف‌ بپوشی‌ و بازگردی‌. دیگر روز محمود بر نشست‌ و خواجه‌ بزرگ‌ بر دست‌ راست‌ او همی‌ راند، که‌ فرستاده‌ بازگشته‌ بود و پیش‌ سلطان‌ همی‌ آمد. سلطان‌ با خواجه‌ گفت‌، چه‌ جواب‌ داده‌باشد، خواجه‌ این‌ بیت‌ فردوسی‌ را بخواند: اگر جز به‌ کام‌ من‌ آید جواب/ من‌ و گرز و میدان‌ وافراسیاب‌ / محمود گفت‌: این‌ بیت‌ کراست‌ که‌ مردی‌ از او همی‌ زاید. گفت‌ بیچاره‌ ابوالقاسم‌ فردوسی‌ راست‌ که‌ بیست‌ و پنج‌ سال‌ رنج‌ برد و چنان‌ کتابی‌ تمام‌ کرد و هیچ‌ ثمر ندید. محمود گفت‌ سره‌ کردی‌ که‌ مرا از آن‌ یادآوری‌. که‌ من‌ از آن‌ پشیمان‌ شده‌ام‌. آن‌ آزادمرد از من‌ محروم‌ ماند. به‌ غزنین‌ مرا یاد ده‌ تا او را چیزی‌ فرستم‌. خواجه‌ چون‌ به‌ غزنین‌ آمد بر محمود یاد کرد. سلطان‌ گفت‌ شصت‌ هزار دینار ابوالقاسم‌ فردوسی‌ را بفرمای‌ تا به‌ نیل‌ دهند و با شتر سلطانی‌ به‌ طوس‌ برند و از او عذر خواهند. خواجه‌ سالها بود تا در این‌ بند بود. آخر آن‌ کار را چون‌ زر بساخت‌ و اشتر گسیل‌ کرد و آن‌ نیل‌ به‌ سلامت‌ به‌ شهر طبران‌ رسید. از دروازه‌ رودبار اشتر در می‌شد و جنازه‌ فردوسی‌ به‌ دروازه‌ رزان‌ بیرون‌ همی‌ بردند. در آن‌ حال‌ مذکری‌ بود در طبران‌، تعصب‌ کرد و گفت‌: من‌ رها نکنم‌ تا جنازه‌ او در گورستان‌ مسلمانان‌ برند، که‌ او را فضی‌ بود. و هرچه‌ مردمان‌ بگفتند با آن‌ دانشمند در نگرفت‌. درون‌ دروازه‌ باغی‌ بود از آن‌ فردوسی‌. او را در آن‌ باغ‌ دفن‌ کردند. گویند از فردوسی‌ دختری‌ ماند سخت‌ بزرگوار. صلت‌ سلطان‌ خواستند بدو سپارند قبول‌ نکرد و گفت‌: بدان‌ محتاج‌ نیستم‌…)

4- گویند پس‌ از آنکه‌ شیخ‌ ابوالقاسم‌ گرگانی‌ از نماز خواندن‌ بر جنازه‌ حکیم‌ امتناع‌ ورزید در شب‌ فردوسی‌ را به‌ خواب‌ دید که‌در بهشت‌ مقامی‌ بلند یافته‌ است‌. از او پرسید که‌ چگونه‌ بدین‌ مقام‌ رسیدی‌؟ گفت‌ به‌ سبب‌ این‌ بیت‌ که‌ در آن‌ از یکتایی‌ خدای‌تعالی‌ سخن‌ گفته‌ام‌: جهان‌ را بلندی‌ و پستی‌ تویی/ ندانم‌ چه‌ای‌، هر چه‌ هستی‌ تویی‌ / اگر چه‌ در صحت‌ این‌ داستان‌ جای‌ شک‌ و تردید است‌ ولی‌ به‌ هر صورت‌ خود نمایانگر مقام‌ والای‌ علمی‌ و دینی‌ سخن‌سرای‌ بزرگ‌ ایران‌ زمین‌ است‌.

آثار: شاهنامه

منابع: 1ـ رضازاده‌ شفق‌، صادق‌: تاریخ‌ ادبیات‌ ایران‌، شیراز، دانشگاه‌ پهلوی‌، 1354. 2 ـ براون‌، ادوارد: تاریخ‌ ادبیات‌ ایران (از فردوسی‌ تا سعدی‌، نیمه‌ دوم‌)، ترجمه‌ غلامحسین‌ صدری‌ افشار،تهران‌، مروارید، 1368. 3 ـ فردوسی‌، ابوالقاسم‌: شاهنامه‌، تهران‌، نشر قطره‌، 1376. 4 ـ ر. ن‌. فرای‌(گردآورنده‌): تاریخ‌ ایران‌ کمبریج (جلد 4)، ترجمه‌ حسن‌ انوشه‌، تهران‌، امیرکبیر،

زندگی

در مورد زندگی فردوسی افسانه‌های فراوانی وجود دارد که چند علت اصلی دارد. یکی این که به علت محبوب نبودن فردوسی در دستگاه قدرت به دلیل شیعه بودنش، در قرن‌های اول پس از پایان عمرش کمتر در مورد او نوشته شده است، و دیگر این که به علت محبوب بودن اشعارش در بین مردم عادی، شاهنامه‌خوان‌ها مجبور شده‌اند برای زندگی او که مورد پرسش‌های کنجکاوانه ٔ مردم قرار داشته است، داستان‌هایی سرِهم کنند.

تولد

بنا به نظر پژوهشگران امروزی، فردوسی در حدود سال ۳۲۹ هجری قمری در روستای پاژ در نزدیکی طوس در خراسان متولد شد.

استدلالی که منجر به استنباط سال ۳۲۹ شده است شعر زیر است که محققان بیت آخر را اشاره به به قدرت رسیدن سلطان محمود غزنوی در سال ۳۸۷ قمری می‌دانند:

بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت

فریدون بیداردل زنده شد زمین و زمان پیش او بنده شد

و از این که فردوسی در سال ۳۸۷ پنجاه و هشت ساله بوده است نتیجه می‌گیرند او در حدود سال ۳۲۹ متولد شده است.

تولد فردوسی را نظامی عروضی، که اولین کسی است که درباره ٔ فردوسی نوشته است، در ده «باز» نوشته است که معرب «پاژ» است. منابع جدیدتر به روستاهای «شاداب» و «رزان» نیز اشاره کرده‌اند که محققان امروزی این ادعاها را قابل اعتنا نمی‌دانند. پاژ امروزه در استان خراسان ایران و در ۱۵ کیلومتری شمال مشهد قرار دارد.

نام او را منابع قدیمی‌تر از جمله عجایب المخلوقات و تاریخ گزیده (اثر حمدالله مستوفی) «حسن» نوشته‌اند و منابع جدیدتر از جمله مقدمه ٔ بایسنغری (که اکثر محققان آن را بی‌ارزش می‌دانند و محمدتقی بهار مطالبش را «لاطایلات بی‌بنیاد» خوانده است) و منابعی که از آن مقدمه نقل شده است، «منصور». نام پدرش نیز در تاریخ گزیده و یک منبع قدیمی دیگر «علی» ذکر شده است. محمدامین ریاحی، از فردوسی‌شناسان معاصر، نام «حسن بن علی» را به خاطر شیعه بودن فردوسی مناسب دانسته و تأیید کرده است. منابع کم‌ارزش‌تر نام‌های دیگری نیز برای پدر فردوسی ذکر کرده‌اند: «مولانا احمد بن مولانا فرخ» (مقدمه ٔ بایسنغری)، «فخرالدین احمد» (هفت اقلیم)، «فخرالدین احمد بن حکیم مولانا» (مجالس المؤمنین و مجمع الفصحا)، و «حسن اسحق شرفشاه» (تذکرة الشعراء). تئودور نولدکه در کتاب حماسه ٔ ملی ایران در رد نام «فخرالدین» نوشته است که اعطای لقب‌هایی که به «الدین» پایان می‌یافته‌اند در زمان بلوغ فردوسی مرسوم شده است و مخصوص به «امیران مقتدر» بوده است، و در نتیجه این که پدر فردوسی چنین لقبی داشته بوده باشد را ناممکن می‌داند.

کودکی و تحصیل

پدر فردوسی دهقان بود که در آن زمان به معنی ایرانی‌تبار و نیز به معنی صاحب ده بوده است (ریاحی ۱۳۸۰، ص ۷۲) که می‌توان از آن نتیجه گرفت زندگی نسبتاً مرفهی داشته است. در نتیجه خانواده ٔ فردوسی احتمالاً در کودکی مشکل مالی نداشته است و نیز تحصیلات مناسبی کرده است. بر اساس شواهد موجود از شاهنامه می‌توان نتیجه گرفت که او جدا از زبان فارسی دری به زبان‌های عربی و پهلوی نیز آشنا بوده است. به نظر می‌رسد که فردوسی با فلسفه ٔ یونانی نیز آشنایی داشته است (ریاحی ۱۳۸۰، ص ۷۴).

جوانی و شاعری

کودکی و جوانی فردوسی در دوران سامانیان بوده است. ایشان از حامیان مهم ادبیات فارسی بودند.

با وجود این که سرودن شاهنامه را بر اساس شاهنامه ٔ ابومنصوری از حدود چهل سالگی فردوسی می‌دانند، با توجه به توانایی فردوسی در شعر فارسی نتیجه گرفته‌اند که در دوران جوانی نیز شعر می‌گفته است و احتمالاً سرودن بخش‌هایی از شاهنامه را در همان زمان و بر اساس داستان‌های اساطیری کهنی که در ادبیات شفاهی مردم وجود داشته است، شروع کرده است. این حدس می‌تواند یکی از دلایل تفاوت‌های زیاد نسخه‌های خطی شاهنامه باشد، به این شکل که نسخه‌هایی قدیمی‌تری از این داستان‌های مستقل منبع کاتبان شده باشد. از جمله داستان‌هایی که حدس می‌زنند در دوران جوانی وی گفته شده باشد داستان‌های بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، و داستان سیاوش است.

فردوسی پس از اطلاع از مرگ دقیقی و ناتمام ماندن گشتاسب‌نامهاش (که به ظهور زرتشت می‌پردازد) به وجود شاهنامه ٔ ابومنصوری که به نثر بوده است و منبع دقیقی در سرودن گشتاسب‌نامه بوده است پی برد. و به دنبال آن به بخارا پایتخت سامانیان («تختِ شاهِ جهان») رفت تا کتاب را پیدا کرده و بقیه ٔ آن را به نظم در آورد. (سید حسن تقی‌زاده حدس زده است که فردوسی به غزنه که پایتخت غزنویان است رفته باشد که با توجه به تاریخ به قدرت رسیدن غزنویان، که بعد از شروع کار اصلی شاهنامه بوده است، رد شده است.) فردوسی در این سفر شاهنامه ٔ ابومنصوری را نیافت ولی در بازگشت به طوس، امیرک منصور (که از دوستان فردوسی بوده است و شاهنامه ٔ ابومنصوری به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق جمع‌آوری و نوشته شده بود) کتاب را در اختیار فردوسی قرار داد و قول داد در سرودن شاهنامه از او حمایت کند.

سرودن شاهنامه

مقاله اصلی: شاهنامه ٔ فردوسی

شاهنامه مهم ترین اثر فردوسی و یکی از بزرگ ترین آثار ادبیات کهن فارسی می باشد.

فردوسی برای سرودن این کتاب در حدود پانزده سال بر اساس شاهنامه ٔ ابومنصوری کار کرد و آن را در سال ۳۸۴ قمری پایان داد. فردوسی از آنجا که به قول خودش هیچ پادشاهی را سزاوار هدیه کردن کتابش ندید («ندیدم کسی کش سزاوار بود»)، مدتی آن را مخفی نگه داشت و در این مدت بخش‌های دیگری نیز به مرور به شاهنامه افزود.

پس از حدود ده سال (در حدود سال ۳۹۴ هجری قمری در سن شصت و پنج سالگی) فردوسی که فقیر شده بود و فرزندش را نیز از دست داده بود، تصمیم گرفت که کتابش را به سلطان محمود تقدیم کند از این رو تدوین جدیدی از شاهنامه را شروع کرد و اشاره‌هایی را که به حامیان و دوستان سابقش شده بود، با وصف و مدح سلطان محمود و اطرافیانش جای‌گزین کرد. تدوین دوم در سال ۴۰۰ هجری قمری پایان یافت (به حدس تقی‌زاده در سال ۴۰۱) که بین پنجاه هزار و شصت هزار بیت داشت. فردوسی آن را در شش یا هفت جلد برای سلطان محمود فرستاد.

به گفته ٔ خود فردوسی سلطان محمود به شاهنامه نگاه هم نکرد و پاداشی را که مورد انتظار فردوسی بود برایش نفرستاد. از این واقعه تا پایان عمر، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه اضافه کرد که بیشتر به اظهار ناامیدی و امید به بخشش بعضی از اطرافیان سلطان محمود از جمله «سالار شاه» اختصاص دارد. آخرین اشاره ٔ فردوسی به سن خود یکی به حدود هشتاد سال است («کنون عمر نزدیک هشتاد شد/امیدم به یک باره بر باد شد») و یکی به هفتاد و شش سال («کنون سالم آمد به هفتاد و شش/غنوده همه چشم میشار فش»).

مرگ و آرامگاه

اولین منبعی که به سال مرگ فردوسی اشاره کرده است مقدمه ٔ بایسنغری است که آن را در سال ۴۱۶ هجری قمری آورده است. این مقدمه که امروز نامعتبر شناخته می‌شود به منبع دیگری اشاره نکرده است. اکثر منابع همین تاریخ را از مقدمه ٔ بایسنغری نقل کرده‌اند، به جز تذکرة الشعراء (که آن هم بسیار نامعتبر است) که مرگ او را در ۴۱۱ قمری آورده است. محمدامین ریاحی، با توجه به اشاره‌هایی که فردوسی به سن و ناتوانی خود و آثار پیری کرده است، نتیجه گرفته است فردوسی حتماً قبل از سال ۴۱۱ مرده است.

پس از مرگ، جنازه ٔ فردوسی اجازه ٔ دفن در گورستان مسلمانان را نیافت و در باغ خود وی یا دخترش در طوس دفن شد. منابع مختلف علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را به دلیل مخالفت یکی از دانشمندان متعصب طوس (چهار مقاله ٔ نظامی عروضی) دانسته‌اند. عطار نیشابوری در اسرارنامه این داستان را به شکل نماز نخواندن «شیخ اکابر، ابوالقاسم» بر جنازه ٔ فردوسی آورده است و حمدالله مستوفی در مقدمه ٔ ظفرنامه این شخص را شیخ ابوالقاسم کُرّکانی دانسته است که مریدان زیادی داشته است. در بعضی منابع دیگر نام این فرد «ابوالقاسم گرگانی» یا «جرجانی» نیز آمده است که احتمالاً مسخ نام کُرّکانی است. ریاحی انتصاب این مسئله به کُرّکانی صوفی را تهمت دانسته است و از آنجا که او در هنگام مرگ فردوسی حدود سی سال داشته است از نظر تاریخی نیز این مسئله را ناممکن گرفته است.

صحنه‌ای از داستان‌های شاهنامه (در آرامگاه فردوسی، توس)از زمان دفن فردوسی آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۳۰۲ قمری به دستور میرزا عبدالوهاب خان شیرازی والی خراسان محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند. پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار رئیس و نایب‌رئیسش محمدعلی فروغی و سید حسن تقی‌زاده متولی تجدید بنای آرامگاه فردوسی شد و با جمع‌آوری هزینه ٔ این کار از مردم (بدون استفاده از بودجه ٔ دولتی) که از ۱۳۰۴ هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در ۱۳۱۳ افتتاح شد. این آرامگاه به علت نشست در ۱۳۴۳ مجدداً تخریب شد تا بازسازی شود که این کار در ۱۳۴۷ پایان یافت.

آرامگاه فردوسی

آرامگاه فردوسی بنایی است که در سال ۱۳۱۳ همزمان با جشن هزاره فردوسی در توس نزدیک مشهد به یاد ابوالقاسم فردوسی افتتاح شد.

مجموعه فرهنگی باغ آرامگاه فردوسی در فاصله بیست کیلومتری شهر مشهد به طرف قوچان راه دو طرفه می شود و یکی از این راه ها به وسیله بلواری به نام پردیس به طول 7 کیلومتر به باغ آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی می رسد. بنا به شواهد باستان شناسی این منطقه توس تاریخی است که در دوره اساطیری به دست توس پهلوان ایرانی بنا گذاشته شد.سراینده حماسه های بزرگ ایران نیز در همین نقطه به خاک سپرده شد. در سال 1303 همزمان با برپایی جشن هزاره فردوسی قرار شد تا آرامگاه فردوسی به همت انجمن آثار ملی ساخته شود.

انجمن با جمع اوری اعانه از مردم کارهای آماده سازی برای ساخت بنایی در خور حکیم توس را آماده کرد. برای آغاز ساختمان باید محل دقیق مدفن فردوسی مشخص می شد. نخستین منبعی که از مدفن حکیم توس نام برده در چهار مقاله نظامی عروضی بوده که آن را جایی نزدیک، دروازه رزان توس در محل باغ خانوادگی او ذکر کرده بود.

در اردیبهشت سال 1305 ارباب کیخسرو شاهرخ برای تعیین مکان دقیق مدفن فردوسی راهی توس شد. با تحقیقات به عمل آمده مشخص شد باغ حاج میرزا علی قائم مقام نایب التولیه است. با همکاری مقامات استان سراسر باغ کاووش شد و در باغ تختگاهی یافتند که طولش شش متر و عرضش پنج متر بود و مدفن حکیم توس بود.

نقشه بنا را به اصرار انجمن شبیه آرامگاه کوروش توسط « آندره گدار» و پروفسور هرتسفلد طراحی شد و مهندس کریم طاهر زاده بر ان نظارت کرد. معمار ساختمان نیز حسین لرزاده بود. مساحت ساختمان 945 متر بود و بهترین حجاران تصاویری از شاهنامه را بر دیوارهایش حک کردند. بنای آرامگاه در مهر 1313 به مناسبت جشن هزاره فردوسی افتتاح شد. این بنا در سال 1348 با طراحی که هوشنگ سیحون براساس آرامگاه کوروش انجام داده بود گسترش یافت و باغ اطراف آن به همراه موزه کنارش ساخته شد.

افسانه‌های درباره ٔ فردوسی

افسانه‌های فراوانی درباره ٔ فردوسی و شاهنامه وجود دارد که عمدتاً به علت اشتیاق مردم علاقه‌مند به فردوسی و خیال‌پردازی نقالان به وجود آمده‌اند. بیشتر این افسانه‌ها به‌آسانی با استفاده از شواهد تاریخی یا با استفاده از اشعار شاهنامه رد می‌شوند. از این جمله است قصه ٔ رفتن منبع پهلوی شاهنامه از تیسفون به حجاز و حبشه و هند بالاخره به ایران آمدنش به دست یعقوب لیث، قصه ٔ راه یافتن فردوسی به دربار سلطان محمود، مسابقه ٔ بدیهه‌سرایی فردوسی با سه شاعر دربار غزنویان (عنصری، فرخی، و عسجدی)، قصه‌های سفر فردوسی به غزنه یا اقامتش در غزنه، قصه ٔ فرار او به بغداد، هند، طبرستان، یا قهستان پس از نوشتن هجونامه، قصه ٔ اهدا کردن شاهنامه به سلطان محمود به خاطر نیاز مالی برای تهیه ٔ جهیزیه برای دختر فردوسی، قصه ٔ فرستادن صله‌ای که سلطان محمود به فردوسی قول داده بوده است به شکل پول نقره به جای طلا به پیشنهاد احمد بن حسن میمندی و بخشیدن آن صله به فقاع‌فروش و حمامی به دست فردوسی و پشیمانی سلطان محمود و هم‌زمانی رسیدن صله ٔ طلا با با مرگ فردوسی.

آثار فردوسی

تنها اثری که ثابت شده است متعلق به فردوسی است متن خود شاهنامه است (منهای بیت‌هایی که خود او به دقیقی نسبت داده است). آثار دیگری نیز به فردوسی نسبت داده شده است از جمله چند قطعه، رباعی، قصیده، و غزل که محققان امروزی در این که شاعر آنها فردوسی باشد بسیار شک دارند و از جمله قصیده‌ها را سروده ٔ دوران صفویان می‌دانند (ریاحی ۱۳۸۰، ص ۱۴۵).

آثار دیگری نیز به فردوسی نسبت داده شده است که اکثراً مردود دانسته شده‌اند. معروف‌ترین آنها مثنوی‌ای به نام یوسف و زلیخا است که در مقدمه ٔ بایسنغری به فردوسی نسبت داده شده است. اما این فرض توسط بسیاری از معاصران رد شده است و از جمله مجتبی مینوی در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی گوینده ٔ آن را «ناظم بیمایه‌ای به نام شمسی» یافته است. محمدامین ریاحی این نسبت را از شرف‌الدین یزدی (که ریاحی او را «دروغ‌پرداز» نامیده است) دانسته است و حدس زده است که مقدمه ٔ بایسنغری را هم همین شخص نوشته باشد (ریاحی ۱۳۸۰، ص ۱۵۱). یکی از آثار دیگر منسوب به فردوسی گرشاسب‌نامه است که مشخص شده است اثر اسدی طوسی است و چند دهه بعد از مرگ فردوسی سروده شده است.

نوشته ٔ دیگری که به فردوسی نسبت داده شده است «هجونامه»ای علیه سلطان محمود است که به روایت نظامی عروضی صد بیت بوده است و شش بیت از آن باقی مانده است. نسخه‌های مختلفی از این هجونامه وجود دارد که از ۳۲ بیت تا ۱۶۰ بیت دارند. وجود چنین هجونامه‌ای را بعضی از محققین رد و بعضی تأیید کرده‌اند. از جمله محمود شیرانی با توجه به این که بسیاری از بیت‌های این هجونامه از خود شاهنامه یا مثنوی‌های دیگر آمده‌اند و بیت‌های دیگرش نیز ضعیف‌اند نتیجه گرفته است که این هجونامه ساختگی است ولی محمدامین ریاحی با توجه به این که اشاره‌ای به این هجونامه در شهریارنامه ٔ عثمان مختاری (مدّاح مسعود سوم غزنوی)، که قبل از چهار مقاله ٔ نظامی عروضی نوشته شده است، آمده است، وجود آن را مسلم دانسته است.

جالب این است که معروف‌ترین بیت فردوسی که زیر آمده است و بعضی آن را از خود شاهنامه و بعضی از هجونامه دانسته‌اند نیز ممکن است از خود وی نباشد (خطیبی ۱۳۸۴، صص ۱۹ و ۲۰):

بسی رنج بردم در این سال سی عَجَم زنده کردم بدین پارسی

دوست‌داران و مخالفان فردوسی

در همان سال‌های آغازین پس از مرگ فردوسی مخالفت با شاهنامه آغاز شد و عمدتاً به خاطر سیاست‌های ضد ایرانی دربار بنی عباس و مدارس نظامیه ادامه یافت. از جمله سلطان محمود پس از فتح ری در سال ۴۲۰ قمری، مجدالدوله ٔ دیلمی را به خاطر خواندن شاهنامه سرزنش کرده است (ریاحی ۱۳۸۰، ص ۱۶۰). نویسندگانی نیز، از جمله عبدالجلیل رازی قزوینی که مانند فردوسی شیعه بوده است، شاهنامه را «مدح گبرکان» دانسته‌اند (همین طور عطار نیشابوری) و خواندن آن را «بدعت و ضلالت». شاعران دیگری نیز، از فرخی سیستانی («گفتا که شاهنامه دروغ است سربه‌سر») و معزی نیشابوری («من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ/از کجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر») گرفته تا انوری («در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر/هر کجا آید شفا شهنامه گو هرگز مباش»)، احتمالاً به دلیل علاقه ٔ ممدوحانشان به ردّ فردوسی، شاهنامه را دروغ، ناقص، یا بی‌ارزش دانسته‌اند.

با وجود بایکوتی که درباره ٔ فردوسی وجود داشته است و در نتیجه ٔ آن بسیاری از منابع نامی از فردوسی یا شاهنامه نیاورده‌اند، در مناطقی که حکومت عباسیان در آنها نفوذ کمتری داشته است، از شبه‌قاره ٔ هند گرفته تا سیستان، آذربایجان، اران، و آسیای صغیر، کسانی از فردوسی یاد کرده‌اند یا او را ستوده‌اند. از جمله مسعود سعد سلمان گزیده‌ای از شاهنامه تهیه کرد و نظامی عروضی در اواسط قرن ششم هجری اولین شرح حال موجود از فردوسی را در چهار مقاله نوشت. در حدود سال ۶۲۰ قمری نیز خلاصه‌ای از شاهنامه در شام به دست بنداری اصفهانی به عربی ترجمه شد.

پس از حمله ٔ مغول و انقراض عباسیان توجه به شاهنامه در محافل رسمی نیز افزایش یافت و از جمله حمدالله مستوفی در اوایل قرن هشتم هجری در دوران ایلخانان تصحیحی از شاهنامه بر اساس نسخه‌های مختلفی که یافته بود ارائه کرد. در دوران تیموریان نیز، در سال ۸۲۹ قمری در هرات، به دستور شاهزاده ٔ تیموری بایسنغر میرزا نسخه ٔ مصوری از شاهنامه تهیه شد و احتمالاً تعداد زیادی از روی آن نوشته شد.

صفویان با توجه به این که خودشان مانند فردوسی شیعه و ایرانی بودند، توجه خاصی به فردوسی کردند که تا امروز ادامه یافته است

موضوعات: شرح کامل زندگی نامه فردوسی  لینک ثابت
 [ 08:36:00 ب.ظ ]




شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی

زبان را نگهدار باید بدن

نباید روان را به زهر آژدن

که بر انجمن مرد بسیار گوی

بکاهد به گفتار خود آبروی

دل مرد مطمع بود پر ز درد

به گرد طمع تا توانی مگرد

مکن دوستی با دروغ آزمای

همان نیز با مرد ناپاک‌رای

دو گیتی بیابد دل مرد راد

نباشد دل سفله یک روز شاد

ستوده کسی کو میانه گزید

تن خویش را آفرین گسترید

شما را جهان‌آفرین یار باد

همیشه سر بخت بیدار باد

که بهر تو اینست زین تیره‌گوی

هنر جوی و راز جهان را مجوی

که گر بازیابی به پیچی بدرد

پژوهش مکن گرد رازش مگرد

چنین است کردار این چرخ تیر

چه با مرد برنا چه با مردپیر

موضوعات: شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ب.ظ ]




شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی

ازان پس که بسیار بردیم رنج

به رنج اندرون گرد کردیم گنج

شما را همان رنج پیشست و ناز

زمانی نشیب و زمانی فراز

چنین است کردار گردان سپهر

گهی درد پیش آرَدَت ، گاه مهر

گهی بخت گردد چو اسپی شموس

به نُعم اندرون زُفتی آردت و بؤس ( نعم: نرمی بؤس : درشتی)

بدان ای پسر کاین سرای فریب

ندارد ترا شادمان بی‌نهیب

نگهدار تن باش و آن خرد

چو خواهی که روزت به بد نگذرد

بدان کوش تا دور باشی ز خشم

به مردی به خواب از گنهکار چشم

چو خشم آوری هم پشیمان شوی

به پوزش نگهبان درمان شوی

به فردا ممان کار امروز را

بر تخت منشان بدآموز را

مجوی از دل عامیان راستی

که از جست‌وجو آیدت کاستی

وزیشان ترا گر بد آید خبر

تو مشنو ز بدگوی و انده مخور

نه خسروپرست و نه یزدان‌پرست

اگر پای گیری سر آید به دست

بترس از بد مردم بدنهان

که بر بدنهان تنگ گردد جهان

سخن هیچ مگشای با رازدار

که او را بود نیز انباز و یار

سخن بشنو و بهترین یادگیر

نگر تا کدام آیدت دلپذیر

سخن پیش فرهنگیان سخته گوی

گه می نوازنده و تازه‌روی

مکن خوار خواهنده درویش را

بر تخت منشان بداندیش را

هرانکس که پوزش کند بر گناه

تو بپذیر و کین گذشته مخواه

همه داده ده باش و پروردگار

خنک مرد بخشنده و بردبار

چو دشمن بترسد شود چاپلوس

تو لشکر بیارای و بربند 

به جنگ آنگهی شو که دشمن ز جنگ

بپرهیزد و سست گردد به ننگ

وگر آشتی جوید و راستی

نبینی به دلش اندرون کاستی

ازو باژ بستان و کینه مجوی

چنین دار نزدیک او آب‌روی

چو بخشنده باشی گرامی شوی

ز دانایی و داد نامی شوی

تو پند پدر همچنین یاددار

به نیکی گرای و بدی باد دار

همی خواهم از کردگار جهان

شناسندهٔ آشکار و نهان

که باشد ز هر بد نگهدارتان

همه نیک نامی بود یارتان

ز یزدان و از ما بر آن کس درود

که تارش خرد باشد و داد پود

نیارد شکست اندرین عهد من

نکوشد که حنظل کند شهد من

بیا تا همه دست نیکی بریم

جهان جهان را به بد نسپرسم

موضوعات: شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ب.ظ ]




 

 

 

زندگی نامه فردوسی شاعر بزرگ ایرانی

 

بر پایهٔ دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹

ا ۳۱۹ خورشیدی (۹۴۰ میلادی) در روستای پاژ در شهرستان توس در خراسان دیده به جهان گشود. نام او همه جا ابوالقاسم فردوسی شناخته شده‌است. نام کوچک او را در بن‌مایه‌های کهن‌تر «حسن» نیز نوشته‌اند. پدرش از دهقانان طوس بود که ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. وی از همان زمان که به کسب علم و دانش می پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه مند شد .

چنان كه مي دانيم “دهقانان” يك طبقه از مالكان بودندكه در دوره ي ساسانيان (و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامي) در ايران زندگي مي كردند و يكي از طبقات اجتماعي فاصل ميان طبقه كشاورزان و اشراف درجه اول را تشكيل مي دادند و صاحب نوعي “اشرافيت ارضي” بودند.

زندگانی آنان در كاخهايي كه در اراضي خود داشتند مي گذشت. آنها به وسيله ي “روستاييان” از آن اراضي بهره برداري می نمودند و در جمع آوري ماليات اراضي با دولت ساساني و سپس در عهد اسلام با دولت اسلام همكاري داشتند و حدودا تا زمان حمله مغول به تدريج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضييقات گوناگون از بين رفتند.

همانطور که در زندگی نامه فردوسی آمده است، آغاز زندگی وی هم‌ زمان با گونه‌ای جنبش نوزایش در میان ایرانیان بود که از سدهٔ سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سدهٔ چهارم رسید و گرانیگاه آن خراسان و سرزمین‌های فرارود بود.

در درازنای همین دو سده شمار چشمگیری از سرایندگان و نویسندگان پدید آمدند و با آفرینش ادبی خود زبان پارسی دری را که توانسته بود در برابر زبان عربی پایدار بماند، توانی روزافزون بخشیدند و به صورت زبان ادبی و فرهنگی درآوردند. فردوسی از همان روزگار کودکی بینندهٔ کوشش‌های مردم پیرامونش برای پاسداری ارزش‌های دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینه‌ای پا به پای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سخت‌گام همان راه شد.

زندگی نامه فردوسی- دوران کودکی و نوجوانی

 

درباره دوران کودکی و جوانی فردوسی نه خود شاعر سخنی گفته و نه در بن‌مایه‌های کهن جز افسانه و خیال‌بافی چیزی به چشم می‌خورد. با این حال از دقت در ساختار زبانی و بافت تاریخی - فرهنگی شاهنامه، می‌توان دریافت که او در دوران پرورش و بالندگی خویش از راه مطالعه و ژرف‌نگری در سروده‌ها و نوشتارهای پیشینیان خویش سرمایهٔ کلانی اندوخته که بعدها دست‌ مایهٔ او در سرایش شاهنامه شده‌ است. هم‌چنین از شاهنامه و زندگی نامه فردوسی این گونه برداشت کرده‌اند که فردوسی با زبان عربی و دیوان‌های شاعران عرب و نیز با زبان پهلوی آشنا بوده‌است.

 

سروده‌های فردوسی

کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامه را بر پایهٔ شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی می‌دانند اما با مطالعه زندگی نامه فردوسی می‌توان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی می‌پرداخته‌ است و چه بسا سرودن داستان های شاهنامه را در همان زمان و بر پایهٔ داستان‌های کهنی که در داستان‌های گفتاری مردم جای داشته‌اند، آغاز کرده‌است. از میان داستان های شاهنامه که گمان می‌رود در زمان جوانی وی گفته شده باشد می‌توان داستانهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را نام برد.

فردوسی پس از آگاهی یافتن از مرگ دقیقی توسی و نیمه‌کاره ماندن گشتاسب‌نامه سرودهٔ او (که به زمانهٔ زرتشت می‌پردازد)، به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوری که به نثر بوده و بن‌مایهٔ دقیقی توسی در سرودن گشتاسب‌نامه بوده‌است پی برد و به دنبال آن به بخارا، پایتخت سامانیان («تختِ شاهِ جهان») رفت تا آن را بیابد و بازمانده آن را به شعر در آورد. فردوسی در این سفر «شاهنامهٔ ابومنصوری» را نیافت اما در بازگشت به توس، امیرک منصور، که از دوستان فردوسی بوده‌است و «شاهنامه ابومنصوری» به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق یکپارچه و نوشته شده بود، نسخه‌ای از آن را در اختیار فردوسی نهاد.

-سُرایش شاهنامه

شاهنامه پرآوازه‌ترین سرودهٔ فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی است. فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایهٔ نوشتار ابومنصوری در حدود سال۳۷۰ هجری قمری آغاز کرد و سر انجام آن را در تاریخ ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیت‌ها به انجام رساند:

سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد به ماه سفندارمذ روز ارد

ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار به نام جهان داور کردگار

این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سال‌ها هم‌زمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن شصت و پنج سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند، و از این رو دست به کار تدوین ویرایش تازه‌ای از شاهنامه شد. فردوسی در ویرایش دوم، بخش‌های مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در هفتاد و یک سالگی فردوسی بوده‌است:

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک همی زیر بیت اندر آرم فلک
ز هجرت شده پنج هشتاد بار به نام جهان داور کردگار

فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ‌ کامی سراینده از اوضاع زمانه بوده‌است. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خوانده‌است.

 

آرامگاه فردوسی در شهر توس

درگذشت و آرامگاه فردوسی
محمد امین ریاحی، با درنگریستن در زندگی نامه فردوسی و گفته‌های وی از سن و ناتوانی خود، این گونه نتیجه‌ گیری کرده‌است که فردوسی می‌بایست پس از سال ۴۰۵ هجری قمری و پیش از سال ۴۱۱ هجری قمری از جهان رفته باشد.

پس از مرگ، واعظ طبرستان به دلیل شیعه بودن فردوسی از به خاکسپاری پیکر فردوسی در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و به ناچار در باغ خود وی در توس به خاک سپرده شد. آرامگاه فردوسی بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۳ به دستور رضا شاه بازسازی شد.

مذهب فردوسی
بر اساس ابیاتی در خود شاهنامه و همچنین با مطالعه زندگی نامه فردوسی و منابع اولیه‌ای چون آثار نظامی عروضی و نصیرالدین قزوینی، فردوسی یک مسلمان شیعه بود؛ ولی برخی از پژوهشگران اخیراً در مورد مذهب وی و شاخهٔ شیعی آن اظهار تردید کرده‌اند.

بزرگداشت و گرامیداشت فردوسی
در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده‌ است هر سال در این روز آیین‌های بزرگداشت فردوسی و شاهنامه در دانشگاهها و نهادهای پژوهشی برگزار میگردد.

 

موضوعات: زندگی نامه فردوسی شاعر بزرگ ایرانی  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره يوسف / تفسیر نور

 

آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏الف . لام . را . اين ، آيه‌هاي كتاب روشن و روشنگري است ( براي كساني كه از آن راهنمائي و هدايت طلبند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الر » : ( نگا : بقره / 1 ) . « تِلْكَ » : آن . در اينجا به معني ( اين ) و اشاره به آيات است كه انتظار نزول آنها مي‌رود و متأخّر به منزله متقدّم در نظر گرفته شده است . يا اين كه حضور آنها در ذهن به منزله وجود خارجي است . « الْكِتَابِ » : مراد يا قرآن مجيد است .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما آن را ( به صورت ) كتاب خواندني ( و به زبان ) عربي فرو فرستاديم تا اين كه شما ( آن را ) بفهميد ( و آنچه را در آن است به ديگران برسانيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قُرْءَاناً » : خواندني . مصدر است و به معني اسم مفعول ، يعني مقروء به كار رفته است و حال ضمير ( ه ) است . « عَرَبِيّاً » : حال دوم يا صفت ( قُرْءَاناً ) است .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما از طريق وحيِ اين قرآن ، نيكوترين سرگذشتها را براي تو بازگو مي‌كنيم و ( تو را بر آنها مطّلع مي‌گردانيم ) هرچند كه پيشتر از زمره بي‌خبران ( از احوال گذشتگان ) بوده‌اي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَحْسَنَ الْقَصَصِ » : نيكوترين سرگذشتها . زيباترين بيان و راست‌ترين و درست‌ترين وجه . « الْقَصَصِ » : سرگذشتها . بيان سرگذشت . مصدر يا اسم مصدر است ( نگا : آل‌عمران / 62 ، اعراف / 176 ) . « بِمَآ أَوْحَيْنَا » : به سبب وحي ما .‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! به ياد دار ) آن گاه را كه يوسف به پدرش گفت : اي پدر ! من در خواب ديدم كه يازده ستاره ، و همچنين خورشيد و ماه در برابرم سجده مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يآ أَبَتِ » : اي پدرم ! اصل آن ، يا أَبي است و عربها در نداء ياء متكلّم را به تاء تبديل مي‌كنند . « رَأَيْتُهُمْ » : استعمال ضمير ( هُمْ ) و واژه ( ساجِدينَ ) براي ستارگان و خورشيد و ماه ، بدان خاطر است كه سجده بردن مخصوص ذوي‌العقول است و چنين كراتي به منزله ذوي‌العقول فرض شده‌اند . « سَاجِدِينَ » : حال است .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پدرش ) گفت : فرزند عزيزم ! خواب خود را براي برادرانت بازگو مكن ، ( چرا كه مايه حسد آنان مي‌شود ، و اهريمن ايشان را بر آن مي‌دارد ) كه براي تو نيرنگ بازي و دسيسه‌سازي كنند . بيگمان اهريمن دشمن آشكار انسان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً » : درباره تو به مكر و كيد عظيم متوسّل مي‌شوند .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان گونه ( كه در خواب خويشتن را سرور و برتر ديدي ) پروردگارت تو را ( به پيغمبري ) برمي‌گزيند و تعبير خوابها را به تو مي‌آموزد ( و با خلعت نبوّت تو را مفتخر مي‌سازد ) و بر تو و خاندان يعقوب نعمت خود را كامل مي‌كند ، همان طور كه پيش از اين بر پدرانت ابراهيم و اسحاق كامل كرد . بيگمان پروردگارت بسيار دانا و پرحكمت است ( و مي‌داند چه كسي را برمي‌گزيند و خلعت نبوّت را به تن چه كسي مي‌كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَجْتَبِيكَ » : تو را برمي‌گزيند و براي نبوّت انتخاب مي‌كند . « تَأْويلِ » : تعبير . تفسير . « الأحَادِيثِ » : سخنان . مراد خوابها و رؤياها است . « أَبَوَيْكَ » : پدرانت . مراد جدّ او اسحاق و جدّ پدرش ابراهيم است .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ لَّقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِّلسَّائِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در ( سرگذشت ) يوسف و برادرانش دلائل و نشانه‌هائي ( بر قدرت خدا و مرحمت او به بندگان باايمانش ) است براي كساني كه پرسندگان ( و مشتاقان آگاهي ) از آن مي‌باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِي يُوسُفَ » : در سرگذشت يوسف . مضاف محذوف است .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( برادران پدري يوسف ) گفتند : يوسف و برادرش ( بنيامين كه از يك مادرند ) در پيش پدرمان از ما محبوبترند ، در حالي كه ما گروه نيرومندي هستيم ( و از آن دو براي پدر سودمندتر مي‌باشيم ) . مسلّماً پدرمان در اشتباه روشني است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عُصْبَةٌ » : گروه متّحد و نيرومند . « ضَلالٍ » : خطاي در انديشه و عدم رعايت مساوات در محبّت .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْماً صَالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يوسف را بكشيد ، يا او را به سرزميني ( دور دست ) بيفكنيد ، تا توجّه پدرتان فقط با شما باشد ( و تنها و تنها شما را دوست داشته باشد و به شما مهر ورزد ) و بعد از آن ( از گناه خود پشيمان مي‌شويد و توبه مي‌كنيد و ) افراد صالحي خواهيد گشت ( چرا كه خدا توبه‌پذير است و پدر هم عذرتان را قبول مي‌نمايد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إطْرَحُوهُ » : بيندازيد . « يَخْلُ لَكُمْ » : خالصانه از آن شما مي‌شود . تنها متوجّه شما مي‌گردد . « وَجْهُ » : چهره . ذات . كنايه از خوشروئي و توجّه به احوال و اوضاع ايشان است .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ قَآئِلٌ مَّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گوينده‌اي از آنان گفت : يوسف را مكشيد ( كه كشتن جرمي عظيم و گناهي نابخشودني است ) و بلكه او را به ژرفاي چاه بيندازيد تا قافله‌اي او را برگيرد ( و به سرزمين دورافتاده‌اي ببرد ) ، اگر ( براي دوركردن او و رسيدن به هدف خود ) مي‌خواهيد كاري بكنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« غَيَابَةِ » : نهآن گاه . مراد ژرفاي چاه است . « الْجُبِّ » : چاه . « السَّيَّارَةِ » : جمع سَيّار ، قافله‌ها . كاروانيان .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پس از اتّفاق آنان بر دور داشتن يوسف ، به پدرشان ) گفتند : پدر جان ! چرا نسبت به يوسف به ما اطمينان نمي‌كني‌ ؟ در حالي كه ما خيرخواه او مي‌باشيم ( و جز محبّت و خلوص از ما نديده است و راهنما و دلسوز وي بوده و هستيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَاصِحُونَ » : خيرخواهان . راهنمايان به كار نيك .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَداً يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فردا او را با ما بفرست ( تا در ميان چمنزارها و گلزارها ) بخورد و بازي كند و ما مراقب و نگهبان وي خواهيم بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَرْتَعْ » : بچرد . مراد خوردن و آشاميدن و بهره‌مندي از ميوه‌ها و چيزهاي خوشمزه است .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : اگر او را از پيش من دور كنيد و ببريد ، ناراحت و غمگين مي‌گردم . مي‌ترسم كه شما از او غافل شويد و گرگ وي را بخورد .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَّخَاسِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : اگر گرگ او را بخورد ، در حالي كه ما گروه نيرومندي هستيم ( و از او محافظت مي‌كنيم ) در اين صورت ما زيانمنداني بيش نخواهيم بود ( و جز ننگ و عار بهره‌اي نخواهيم داشت ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عُصْبَة‌ » : ( نگا : يوسف / 8 ، نور / 11 ، قصص‌ / 76 )‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَأَجْمَعُواْ أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه او را بردند و تصميم گرفتند كه او را به ژرفاي چاه بيندازند ( و عاقبت هم نقشه خود را اجرا كردند ) ، در همين حال بدو پيام داديم كه در آينده آنان را به اين كاري كه ( در حق تو ) كردند آگاه خواهي ساخت ، در حالي كه نخواهند فهميد ( كه تو برادر ايشان يوسف هستي . همان برادري كه بر نيرنگ او همداستان شدند و گمان بردند كه از دست او آسوده گشتند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَمَّا » : جواب ( لَمّا ) محذوف است و تقدير چنين است : فَلَمّا ذَهَبُوا بِهِ ، نَفَذُوهُ فَحَفِظْنَاهُ . « أَوْحَيْنَا » : وحي كرديم . مراد الهام قلبي است ( نگا : مريم‌ / 17 ، قصص‌ / 7 ) . « وَ أَوْحَيْنا » : حرف واو زائد است .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَاؤُواْ أَبَاهُمْ عِشَاء يَبْكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شبانگاه گريه‌كنان پيش پدرشان برگشتند ( و شيون سر دادند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَبْكُونَ » : مي‌گريستند . حال است .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لِّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : اي پدر ! ما رفتيم و سرگرم مسابقه ( دو و تيراندازي ) گشتيم و يوسف را نزد اثاثيّه خود گذارديم و گرگ ( آمد و ) او را خورد . تو هرگز ( سخنان ) ما را باور نمي‌داري ، هرچند هم راستگو باشيم ( چرا كه يوسف را بسيار دوست مي‌داري و ما را بدخواه او مي‌انگاري ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَسْتَبِقُ » : مسابقه مي‌داديم . « مُؤْمِنٍ » : باوركننده . تصديق‌كننده .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَآؤُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پيراهن او را آلوده به خون دروغين بياوردند ( و به پدرشان نشان دادند . پدر ) گفت : ( چنين نيست . يوسف را گرگ نخورده است و او زنده است ) بلكه نفس ( امّاره ) كار زشتي را در نظرتان آراسته است و ( شما را دچار آن كرده است . اين كار شما ، و امّا كار من ، ) صبر جميل است ، ( صبري كه جزع و فزع ، زيبائي آن را نيالايد ، و ناشكري و ناسپاسي اجر آن را نزدايد و به گناه تبديل ننمايد . ) و تنها خدا است كه بايد از او ياري خواست در برابر ياوه رسواگرانه‌اي كه مي‌گوئيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَمِيص‌ » : پيراهن . « عَلَيا قَميصِهِ » : حال مقدّم براي ( دَم ) است . « كَذِبٍ » : دروغين . مصدر است و براي مبالغه به معني اسم فاعل ، يعني كاذب به كار رفته است . « سَوَّلَتْ » : زينت داده است و خوشايند كرده است . آراسته و دوست‌داشتني نموده است ( نگا : محمّد / 25 ) . « أَمْراً » : كار عظيم . مراد كار زشت است . « فَصَبْرٌ جَمِيلٌ » : صبر جميل ، آن است كه سخناني كه نشان دهنده ناسپاسي و شِكْوه و بيتابي باشد بر زبان جاري نشود . واژه صَبْرٌ خبر مبتداي محذوف است . « الْمُسْتَعَانُ » : كسي كه از او كمك و ياري خواسته مي‌شود . « تَصِفُونَ » : بيان مي‌داريد . در اينجا مراد بيان دروغ و گفتن سخنان ياوه و ناروا است ( نگا : انعام‌ / 100 )‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَاءتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلاَمٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بعدها ) قافله‌اي ( بدانجا ) آمد و آب‌‌آور خود را فرستادند ( تا از چاه آب براي آنان بياورد . هنگامي كه ) سطل خود را به پائين انداخت ( و از چاه بالا كشيد ، ديد كه پسري بدان آويخته است ! فرياد برآورد و ) گفت : مژده باد ! اين پسري ( بس زيبا و دوست‌داشتني ) است ، و او را به عنوان كالائي ( براي فروش ، از ديگران ) پنهان داشتند ( و عازم مصر شدند ) . و خداوند آگاه از هر آن چيزي بود كه مي‌كردند ( و به دل مي‌گرفتند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وارِدَ » : آبدار . آب‌آور . مأمور تهيّه آب كاروان . « أَدْلَيا » : سرازير كرد . فرو انداخت . « دَلْو » : سطل . ظرفي از پوست . « يَا بُشْرَيا » : مژده باد ! تركيبي است كه به هنگام سُرور و شادماني گفته مي‌شود ، در مقابل ( يا حَسْرَتا ) كه به هنگام جزع و فزع بيان مي‌گردد . « غُلامٌ » : پسر بچّه ، از روز تولّد تا آغاز جواني . « أَسَرُّوهُ » : او را پنهان كردند . او را به دل جاي دادند . « بِضَاعَة » : كالا . دارائي . حال است از ضمير ( ه ) در فعل ( أَسَرُّوهُ ) . « أَسَرُّوهُ بِضَاعَة » : او را كالائي براي فروش انگاشتند و به دل راه دادند . او را به عنوان متاعي نهان داشتند .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و او را به پول ناچيزي ، تنها به چند درهم فروختند ، و ( نسبت بدو چندان سختگيري نكردند ، چرا كه از ترس خانواده يوسف ) از ( نگهداري ) او پرهيز داشتند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَرَوْهُ » : او را فروختند . « بَخْسٍ » : ناقص . مراد بهاي كمتر از بهاي افراد مثل او است . « دَرَاهِمَ » : درهمها . بدل از ( ثَمَنٍ ) است . « مَعْدُودَة » : اندك . كم . « الزَّاهِدِينَ » : افراد بي‌علاقه و بي‌مبالات . مراد اين است كه هرچه زودتر مي‌خواستند شر او را از سر خود كم كنند . به دو جهت : يكي اين كه او را مُفت به دست آورده بودند . ديگر اين كه مي‌ترسيدند خانواده‌اش سر برسند .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كسي كه او را در مصر خريداري كرد ، به همسر خود گفت : او را گرامي دار ( و كاري كن كه مكان مناسبي براي او تهيّه كني تا احساس كند يكي از افراد خانواده ما است ) . شايد براي ما سودمند افتد ، يا اصلاً او را به فرزندي بپذيريم . بدين منوال ما يوسف را در سرزمين ( مصر استقرار بخشيديم و ) مكانت و منزلت داديم ، تا ( در آنجا ) تعبير برخي از خوابها را بدو بياموزيم . خدا بر كار خود چيره و مسلّط است ، ولي بيشتر مردم ( خفاياي حكمت و لطف تدبيرش را ) نمي‌دانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَثْوَيا » : اقامتگاه . اقامت . اسم مكان يا مصدر ميمي است . « أَكْرِمِي مَثْوَاهُ » : آنچه به اقامتگاه او يا ماندگاري او مربوط مي‌شود فراهم آور و در احترام و بزرگداشت او كوتاهي مكن . « مَكَّنَّا » : مكانت و منزلت بخشيديم . استقرار داديم . « وَ لِنُعَلِّمَهُ » : واو زائد است ( نگا : بقره‌ / 143 ) . « الأحَادِيثِ » : جمع حديث ، خوابها .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامي كه يوسف به رشد و كمال خود رسيد ( و به نهايت قوّت جسماني و عقلاني دست يافت ، نيروي ) داوري و دانائي بدو داديم ، و ما اين چنين ( كه پاداش يوسف را داديم ) پاداش ( همه ) نيكوكاران را مي‌دهيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَشُدّ » : رشد جسماني و عقلاني . « حُكْماً » : حكمت . داوري . نبوّت . « عِلْماً » : دانش تعبير خواب . تفقّه در دين . آگاهي از مصالح امور .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زني كه يوسف در خانه‌اش بود ، آرام آرام نيرنگ آغازيد و به گول‌زدن او پرداخت ، و درها را بست و گفت : بيا جلو و دست به كار شو ، با تو هستم ! يوسف گفت : پناه بر خدا ! او كه خداي من است ، مرا گرامي داشته است ( چگونه ممكن است دامن عصمت به گناه بيالايم و به خود ستم نمايم‌ ؟ ! ) بي‌گمان ستمكاران رستگار نمي‌گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَاوَدَتْهُ . . . عَنْ . . . » : خواست او را نيرنگ كند و گولش بزند . مراد اين است كه با انواع حيله‌ها از او كام خواست و مكّارانه و متضرّعانه كامجوئي طلبيد . « هَيْتَ » : بيا جلو . بفرما . اسم‌الفعل است . « لَكَ » : با تو هستم . « إِنَّهُ رَبِّي‌ » : خدا پروردگار من است . عزيز مصر ولي نعمت من است . مرجع ضمير ( ه ) مي‌تواند خدا باشد ، يا اين كه عزيز مصر . استعمال ( رَبّي ) در معني دوم ، با توجّه به عرف ظاهر مردم است كه مي‌گويند : صَاحِبُ الدّارِ ( نگا : يوسف‌ / 42 و 50 ) . « إِنَّهُ لا يُفْلِحُ . . . » : واژه ( ه ) ضمير شأن است . يعني : به هر حال .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زن ( كه چنين ديد به پرخاشگري پرداخت و براي تنبيه عبد خود ) قصد ( زدن ) يوسف كرد ، و يوسف ( براي دفاع از خود ) قصد ( طرد ) او كرد ، امّا برهان خداي خود را ديد ( و از دفاع دست كشيد و فرار را بر قرار ترجيح داد ) . ما اين چنين كرديم ( و در حفظ وي در همه مراحل كوشيديم ) تا بلا و زنا را از او دور سازيم . چرا كه او از بندگان پاكيزه و گزيده ما بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هَمَّتْ بِهِ » : زليخا قصد زدن و تنبيه‌كردن يوسف كرد . « هَمَّ بِهَا » : يوسف قصد انتقام از او و دفاع از خود كرد . « بُرْهَان‌ » : مراد راه نجاتي است كه پروردگارش بدو الهام كرد . « السُّوءَ » : زشتيها و پلشتيها . بلاها و بديها . « الْفَحْشَآء » : زنا . « الْمُخْلَصِينَ » : گزيدگان . پاكان .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ وَاسُتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوَءاً إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( از پي هم ) به سوي در ( دويدند و ) بر يكديگر پيشي جستند ، ( يوسف مي‌خواست زودتر از در خارج شود و زليخا مي‌خواست از خروج او جلوگيري كند . در اين حال و احوال ، ) پيراهن يوسف را از پشت بدريد ، دم در به آقاي زن برخوردند ، ( زن خطاب به شوهر خود ) گفت : سزاي كسي كه به همسرت قصد انجام كار زشتي كند ، جز اين نيست كه يا زنداني گردد يا شكنجه دردناكي ببيند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إسْتَبَقَا » : با يكديگر مسابقه دادند و بر همديگر پيشي گرفتند . « قَدَّتْ » : پاره كرد . چاك زد . « أَلْفَيَا » : يافتند . برخوردند . « لَدَيا » : نزد . دم .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الكَاذِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يوسف گفت : او مرا با نيرنگ و زاري به خود مي‌خواند ( و مي‌خواست مرا گول بزند ! جدال و دفاع به اوج خود رسيد . در اين وقت ) حاضري از ( حاضران ) اهل ( خانه آن ) زن گفت : اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده باشد ، زن راست مي‌گويد و يوسف از زمره دروغگويان خواهد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَهِدَ شَاهِدٌ » : گواهي ، گواهي داد . داوري ، داوري كرد . حاضري از حضّار گفت . « قَمِيص‌ » : پيراهن . « قُبُلٍ » : جلو .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر پيراهن يوسف از پشت پاره شده باشد ، زن دروغ مي‌گويد و يوسف از زمره راستگويان خواهد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« دُبُرٍ » : پشت سر .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( عزيز مصر ) ديد پيراهن يوسف از پشت پاره شده است ، گفت : اين كار از نيرنگ شما زنان سرچشمه مي‌گيرد . واقعاً نيرنگ شما بزرگ است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَيْد » : مكر . نيرنگ .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي يوسف ! از اين ( موضوع ) چشم‌پوشي كن و ( آن را پنهان و پوشيده دار و تو اي زن ) از گناهت استغفار كن ( و آمرزش آن را از خدا بخواه ) ، بي‌گمان تو از بزهكاران بوده‌اي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَعْرِضْ » : صرف نظر كن . از آن سخن مگو و پنهانش كن .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبّاً إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خبر اين موضوع در شهر پيچيد و ) گروهي از زنان در شهر گفتند : همسر عزيز ( مصر ) خواسته است كه خادم خويش را بفريبد و به خود خواند . عشق جوان ، به اندرون دلش خزيده است . ما او را در گمراهي آشكاري مي‌بينيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعَزِيز » : والا مقام . مراد شاه مصر ، يا وزير اعظم است . « قَدْ شَغَفَهَا حُبّاً » : عشق يوسف به اندرون دل او خزيده است و وي را شيفته و شيداي خود كرده است . واژه ( حُبّاً ) تمييز است .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّيناً وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَراً إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( همسر عزيز ) نيرنگ ايشان را شنيد ، ( كساني را ) دنبال آنان فرستاد ( و ايشان را به خانه خود دعوت كرد ) و بالشهائي برايشان فراهم ساخت ( و مجلس را با پشتيهاي گرانبها و ديگر وسائل رفاه و آسايش بياراست ) ، و به دست هر كدام كاردي ( براي پوست كندن ميوه ) داد ، سپس ( به يوسف ) گفت : وارد مجلس ايشان شو . هنگامي كه چشمانشان بدو افتاد ، بزرگوارش ديدند و ( به دهشت افتادند و سراپا محو جمال او شدند و به جاي ميوه ) دستهايشان را بريدند و گفتند : ماشاءالله ! اين آدميزاد نيست ، بلكه اين فرشته بزرگواري است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَكْر » : نيرنگ . مراد سخنان ناجور و بدگوئيهاي زنان از زليخا است . « أَعْتَدَتْ » : آماده كرد . از ريشه ( عتد ) . « مُتَّكَئاً » : بالش . پشتي . « سِكِّيناً » : كارد . « حَاشَ لِلّهِ » : عبارتي است كه مراد از آن تنزيه خدا و شگفت از آفريدگان او است . برخي واژه ( حاشَ ) را اسم‌الفعل و برخي آن را فعل ماضي و مخفّف از ( حاشي ) دانسته‌اند .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُوناً مِّنَ الصَّاغِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( همسر عزيز ) گفت : اين همان كسي است كه مرا به خاطر ( عشق ) او سرزنش كرده‌ايد . ( آري ! ) من او را به خويشتن خوانده‌ام ولي او خويشتنداري و پاكدامني كرده است . اگر آنچه بدو دستور مي‌دهم انجام ندهد ، بي‌گمان زنداني و تحقير مي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِسْتَعْصَمَ » : سرپيچي و خودداري كرد . پاكدامني نمود . « الصَّاغِرِينَ » : افراد پست . توهين و تحقيرشدگان .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يوسف كه اين تهديد همسر عزيز و اندرز زنان مهمان براي فرمانبرداري از او را شنيد ) گفت : پروردگارا ! زندان براي من خوشايندتر از آن چيزي است كه مرا بدان فرا مي‌خوانند ، و اگر ( شرّ ) نيرنگ ايشان را از من باز نداري ، بدانان مي‌گرايم و ( دامن عصمت به معصيت مي‌آلايم و خويشتن را بدبخت مي‌نمايم و آن وقت ) از زمره نادان مي‌گردم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« السِّجْن » : زندان . « أَصْبُ » : عشق مي‌ورزم . مي‌گرايم . از ماده ( صبو ) .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارش دعاي او را اجابت كرد و ( شرّ ) كيد و مكرشان را از او بازداشت . تنها خدا است كه شنواي ( دعاهاي پناه‌برندگان به خود است و ) آگاه ( از احوال بندگان و مصالح ايشان ) مي‌باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« صَرَفَ عَنْهُ » : از او برگرداند . از او دور داشت . از او بگردانيد .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعد از آن كه نشانه‌ها ( و علائم پاكدامني يوسف ) را ديدند ، تصميم گرفتند او را تا مدّتي زنداني كنند . ( براي اين كه سر و صداها بخوابد و بلكه زن عزيز نيز بر سر عقل بيايد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَدَا لَهُمْ » : چنين به نظرشان رسيد . عزيز مصر و مردان او چنين صلاح ديدند . « الآيَاتِ » : نشانه‌هاي پاكدامني . دلائل عصمت و پاكي . « إِلَيا حِينٍ » : تا مدّت نامعلوم و نامحدودي .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏دو جوان ( از خدمتگزاران شاه ) همراه يوسف زنداني شدند . يكي از آن دو گفت : من در خواب ديدم ( كه انگور براي ) شراب مي‌فشارم . و ديگري گفت : من در خواب ديدم كه نان بر سر دارم و پرندگان از آن مي‌خورند . ( اي يوسف ! ) ما را از تعبير آن بياگاهان كه تو را از زمره نيكوكاران مي‌بينيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرَانِي‌ » : خود را مي‌ديدم . « أَعْصِرُ » : مي‌فشارم . شيره آن را مي‌گيرم . « خُبْزاً » : نان . « نَبِّئْنَا » : ما را مطلع ساز .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يوسف ) گفت : پيش از آن كه جيره غذائي شما به شما برسد ، شما را از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت . اين ( تعبير رؤيا و خبر از غيب ) كه به شما مي‌گويم از چيزهائي است كه پروردگارم به من آموخته است ( و به من وحي فرموده است ) ، چرا كه من از ( ورود به ) كيش گروهي دست كشيده‌ام كه به خدا نمي‌گروند و به روز بازپسين ايمان ندارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِلَّةَ » : كيش . آئين . « تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ . . . » : مراد اين است كه از دخول به كيش گروهي خودداري كرده‌ام و به دنبال آنان نرفته‌ام كه . . .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ مِن شَيْءٍ ذَلِكَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و من از آئين پدران ( و نياكان ) خود ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروي كرده‌ام ( و به دنبال ايشان رفته‌ام ) . ما ( انبياء ) را نسزد كه چيزي را انباز خدا كنيم . اين ( توحيد و يگانه‌پرستي ) ، لطف خدا است در حق ما ( انبياء كه افتخار تبليغ آن را پيدا كرده‌ايم ) و در حق همه مردمان ( كه با پذيرش آن راه بهشت را مي‌سپرند ) وليكن بيشتر مردمان سپاسگزاري ( چنين لطفي را ) نمي‌كنند ( و چيزهائي را انباز خدا مي‌نمايند كه كاري از آنها ساخته نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا كَانَ لَنَا » : ما را نرسد و نسزد . « مِن شَيْءٍ » : چيزي را ، اعم از فرشته و پري و انسان و بت و غيره . حرف ( مِنْ ) زائد و واژه ( شَيْءٍ ) مفعول‌به است . يا معني چنين است : چيزي از شرك ، كم باشد يا زياد . « ذلِكَ » : اين توحيدي كه از نفي شرك مستفاد است .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي دوستان زنداني من ! آيا خدايان پراكنده ( و گوناگوني كه انسان بايد پيرو هر يك از آنها شود ) بهترند يا خداي يگانه چيره ( بر همه چيز و كس‌ ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ » : اي دو دوست من در زندان ! اي دو ساكن زندان . همان گونه كه گويند : أَصْحَابُ الْجَنَّة ، و أَصْحابُ النّارِ . « مُتَفَرِّقُونَ » : خدايان پراكنده . مراد متعدّد و متنوّع در ذات و صفات است . « الْقَهَّار » : بسيار چيره و غالب . صيغه مبالغه ( قاهر ) است .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين معبودهائي كه غير از خدا مي‌پرستيد ، چيزي جز اسمهائي ( بي‌مسمّي ) نيست كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميده‌ايد . خداوند حجّت و برهاني براي ( خدا ناميدن ) آنها نازل نكرده است ( و وحي و پيامي براي معبود بودن آنها ارسال ننموده است ) . فرمانروائي از آن خدا است و بس . ( اين ، او است كه بر كائنات حكومت مي‌كند و از جمله عقائد و عبادات را وضع مي‌نمايد ) . خدا دستور داده است كه جز او را نپرستيد . اين است دين راست و ثابتي ( كه ادلّه و براهين عقلي و نقلي بر صدق آن رهبرند ) ولي بيشتر مردم نمي‌دانند ( كه حق اين است و جز اين پوچ و ناروا است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سُلْطَانٍ » : دليل و برهان . حجّت و مدرك . « الْحُكْمُ » : حكومت و فرمانروائي . حكم و فرمان . « الْقَيِّمُ » : راست و درست . ثابت و پابرجا .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْراً وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي دوستان زنداني من ! ( اينك تعبير خواب خود را بشنويد ) امّا يكي از شما ( كه در خواب ديده است كه انگور براي شراب مي‌فشارد ، آزاد مي‌گردد و دوباره ساقي مجلس مي‌شود و ) به سرور خود شراب مي‌دهد ، و امّا ديگري ( كه در خواب ديده است كه نان بر سر دارد و مرغان از آن مي‌خورند ، آزاد نمي‌گردد و ) به دار زده مي‌شود و پرندگان از ( گوشت ) سر او مي‌خورند . اين ، چيزي است كه از من درباره آن نظر خواستيد و قطعي و حتمي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَبَّهُ » : مراد از ( رَبّ ) سرور و آقا و مالك اصطلاحي است . « يُصْلَبُ » : بر دار مي‌شود . به دار زده مي‌شود . « قُضِيَ الأمْرُ » : كار قطعي و حتمي و شدني است . تعبير همين است و بس . « تَسْتَفْتِيَانِ » : درباره آن فتوا و نظر مي‌خواهيد .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يوسف خطاب ) به يكي از آن دو كه مي‌دانست آزاد مي‌گردد گفت : مرا در پيش سرور خود ( يعني شاه مصر ) يادآور شو ( و شرح حال مرا بدو بگو . باشد كه از زندان رهايم كند ) . امّا اهريمن آن را از يادش ببرد كه در پيش سرورش بازگو كند . لذا يوسف چند سالي در زندان بماند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ظَنَّ » : يقين داشت ( نگا : بقره‌ / 46 و 249 ، حاقّه‌ / 20 ) . « نَاجٍ » : رها . رستگار . « أَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ » : اهريمن يوسف را از ياد ساقي ببرد و او شرح حال يوسف را به شاه نگفت . ضمير ( ه ) در فعل ( أَنسَاهُ ) به ساقي برمي‌گردد . به عبارت ديگر ( ه ) مفعول به اوّل ، و ( ذِكْرَ ) مفعول‌به دوم است . ذكر اين نكته نيز ضروري است كه اهريمن جز وسوسه و اغفال ، كاري نمي‌تواند بكند . با وسوسه‌هاي دائم خود ، انسانها را به لذائذ و شهوات و كارهاي بيهوده مشغول مي‌دارد و چه بسا خدا و حقائق را از ياد آنان مي‌برد ( نگا : نحل‌ / 99 و 100 ، ابراهيم‌ / 22 ، حجر / 42 ) . « لَبِثَ » : ماند . « بِضْعَ » : چند . عدد مبهمي ميان سه تا نه است .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شاه ( مصر ) گفت : من در خواب هفت گاو چاق را ديدم كه هفت گاو لاغر آنها را مي‌خورند ، و هفت خوشه سبز و ( نارس ، و هفت ) خوشه خشك ( و رسيده ) را ديدم ( كه خشكها بر سبزها مي‌پيچند و آنها را نابود مي‌كنند ) . اي بزرگان ! ( علماء و حكماء ) اگر خوابها را تعبير مي‌كنيد ( و در اين فنّ سررشته داريد ) نظر خود را درباره خوابم برايم بيان داريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَقَرَاتٍ » : جمع بَقَرة ، گاوها . « سِمَانٍ » : جمع سَمين ، چاق . فربه . « عِجَافٍ » : جمع أَعْجَف و عَجْفاء ، لاغر . « سُنبُلات‌ » : جمع سُنْبُلَة ، خوشه گندم . « خُضْرٍ » : جمع أَخْضَر و خَضْراء ، سبز و نارس . « يَابِسَاتٍ » : جمع يابِس ، خشك . رسيده . « أَفْتُونِي‌ » : برايم فتوا و نظر دهيد . « تَعْبُرُونَ » : تعبير مي‌كنيد . سرانجام خوابها را بيان مي‌داريد . از معني خيالي مي‌گذريد و به معني حقيقي مي‌پردازيد .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : ( اين خواب از زمره ) خوابهاي پريشان و پراكنده است ( و جزو اوهام و خيالات آشفته‌اي است كه معني ندارند ) و ما از تعبير ( اين گونه ) خيالپردازيها آگاه نيستيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أضْغَاثُ‌ » : جمع ضِغْث ، بسته‌اي از چوب . دسته‌اي از گياهان مختلف خشكيده . در اينجا مراد آميزه‌اي از خاطره‌ها و خيالهاي بي سر و ته است . « أَحْلام‌ » : جمع حُلُم ، رؤيا . خواب . « أَضْغَاثُ أَحْلام‌ » : مجموعه‌اي از خوابهاي درهم و آشفته و بيجا و بي‌معني .‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كسي كه از ميان آن دو ( نفر زنداني ، از زندان ) نجات يافته بود و بعد از مدّتها ( سفارش يوسف را ) به ياد آورد ، گفت : من شما را از تعبير چنين خوابي مطّلع مي‌گردانم . مرا بفرستيد ( تا آن جوان يوسف نام را ببينم كه او در اين كار ماهر و استاد است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِدَّكَرَ » : متذكّر شد . به ياد آورد . « أُمَّةٍ » : مدّتي از زمان ( نگا : هود / 8 ) . « وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ . . . » : حرف واو ، حاليّه است .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي يوسف ! اي بسيار راستگو ! از تعبير خواب ، ما را آگاه كن كه ( شاه ديده است : ) هفت گاو لاغر ، هفت گاو چاق را خورده‌اند ، و هفت خوشه خشك ، و هفت خوشه سبز ( به هم پيچيده‌اند و رسيده‌ها نارسها را تباه كرده‌اند ) ، تا اين كه من به سوي مردم برگردم ( و تعبير تو را براي ايشان بيان دارم ) . اميد است كه آنان ( تعبير خواب را ) بدانند و ( با علم و فضل تو آشنا شوند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الصِّدِّيقُ » : بسيار راستگو و راستكار .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكُلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يوسف ) گفت : بايد هفت سال پياپي ( با تلاش هرچه بيشتر ، گندم و جو ) بكاريد ، و آنچه را كه درو مي‌كنيد - جز اندكي كه مي‌خوريد - در خوشه خود نگاه داريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« دَأْباً » : پياپي . حال و به معني ( دَآئِبينَ ) است ، يا به معني رنج و زحمت كشيدن است و مفعول مطلق فعل محذوف ( تَدْأَبُونَ ) است . « حَصَدْتُمْ » : درو كرديد . « ذَرُوهُ » : رهايش كنيد . باقي بگذاريد .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس از آن ( سالهاي خوش ) هفت سال سخت در مي‌رسد و ( قحطي مي‌شود و اين سالهاي سخت ) آنچه را كه به خاطرشان اندوخته‌ايد از ميان برمي‌دارند ، مگر مقدار كمي را ( كه براي بذر ) محفوظ مي‌نمائيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شِدَادٌ » : جمع شديد ، سخت . مراد خشكساليها و قحطيها است . « قَدَّمْتُمْ » : اندوخته‌ايد . پيشاپيش آماده كرده‌ايد . « يَأْكُلْنَ مَا . . . » : سالها اندوخته‌ها را مي‌خورند . نسبت فعل به ( سِنينَ ) براي مبالغه است والاّ اصل اين است كه مردم در آن سالها اندوخته‌ها را مي‌خورند . « تُحْصِنُونَ » : حفظ مي‌كنيد . محكم نگاه مي‌داريد . مراد حفظ بذر براي كِشت آينده است .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس ، بعد از آن ( سالهاي خشك و سخت ) ، سالي فرا مي‌رسد كه بارانهاي فراوان براي مردم بارانده و به فريادشان رسيده مي‌شود و در آن شيره ( انگور و زيتون و ديگر ميوه‌ها و دانه‌هاي روغني ) را مي‌گيرند ( و به نعمت و خوشي مي‌افتند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُغَاثُ » : بارانده مي‌شود . از واژه ( غَيْث ) به معني باران . ياري و مدد مي‌گردند . از مصدر ( غَوْث ) يا ( إِغاثَه ) به معني كمك كردن و به فرياد رسيدن . « يَعْصِرُونَ » : ميفشارند . شيره ميوه‌ها و دانه‌هاي روغني را مي‌گيرند ، كه نشانه وفور نعمت و رحمت ايزد تعالي است .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شاه گفت : يوسف را به پيش من آوريد . هنگامي كه فرستاده ( شاه ) نزد او رفت ، گفت : به سوي سرور خود باز گرد و از او بپرس : ماجراي زناني كه دستهاي خود را بريده‌اند چه بوده است‌ ؟ بي‌گمان پروردگار من بس آگاه از نيرنگ ايشان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَالُ » : حال و وضع . كار و بار . مراد حقيقت حال و سبب كاري است كه زنان با يوسف داشتند .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ يُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَاْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( شاه ، زنان را احضار كرد و بديشان ) گفت : جريان كار شما - بدان گاه كه يوسف را به خود خوانديد - چگونه مي‌باشد ؟ ( آيا به شما گرائيد و خواسْتِ شما را پاسخ گفت‌ ؟ ) . گفتند : خدا منزّه ( از آن ) است ( كه بنده نيك خود را رها كند كه دامن طهر او به لوث گناه آلوده گردد ! ) ما گناهي از او سراغ نداريم . زن عزيز ( مصر ) گفت : هم اينك حق آشكار مي‌شود . اين من بودم كه او را به خود خواندم ( ولي نيرنگ من در او نگرفت ) و از راستان ( در گفتار و كردار ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَطْب‌ » : پيشامد . كار بزرگي كه درباره آن گفتگو مي‌شود . « حَصْحَصَ » : روشن و نمايان شد . جلوه‌گر گرديد .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( اعتراف من ) بدان خاطر است كه ( يوسف ) بداند من در غياب ( او ، جز حق نمي‌گويم و نبودن او را براي خود مغتنم نمي‌شمرم و ) بدو خيانت نمي‌كنم ، و خداوند بي‌گمان نيرنگ نيرنگبازان را ( به سوي هدف ) رهنمود نمي‌كند ( و به هدف نمي‌رساند ، و بلكه باطل و بيهوده مي‌گرداند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِالْغَيْبِ » : در غياب يوسف از اين مجلس . « لا يَهْدِي كَيْدَ . . . » : مراد از هدايت كيد ، تنفيذ آن است .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من نفس خود را تبرئه نمي‌كنم ( و خويشتن را بيگناه نمي‌دانم ) چرا كه نفس ( سركش طبيعةً به شهوات مي‌گرايد و زشتيها را تزيين مي‌نمايد و مردمان را ) به بديها و نابكاريها مي‌خواند ، مگر نفس كسي كه پروردگارم بدو رحم نمايد ( و او را در كنف حمايت خود مصون و محفوظ فرمايد ) . بي‌گمان پروردگارم داراي مغفرت و مرحمت فراواني است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مآ أُبَرِّئُ » : تبرئه نمي‌كنم . بيگناه نمي‌دانم . « أمَّارَةٌ‌ » : بسيار فرمان‌دهنده . صيغه مبالغه امر است . « إِلاّ مَا » : مگر نفسي كه . مگر زماني كه . يادآوري : آيه‌هاي 52 و 53 ، يعني از ( ذلِكَ لِيَعْلَمَ . . . تا غَفُورٌ رَحِيمٌ ) را مي‌توان سخن يوسف بشمار آورد كه بعد از سخنان زنان ، قاصد به پيش او برگشته باشد و او به عنوان تعليقي بر كشف حقيقت ، آن را فرموده باشد . معني دو آيه مذكور چنين مي‌شود : اين ، بدان خاطر است كه ( شاه ) بداند من در غياب ( او ) بدو خيانت نكرده‌ام . بي‌گمان ترفند خيانتكاران راه به جائي نمي‌برد . من نفس خود را تبرئه نمي‌كنم كه نفس ، ( انسان را ) به بديها مي‌خواند مگر زماني كه پروردگارم رحم نمايد . بي‌گمان پروردگارم غفور و رحيم است .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مِكِينٌ أَمِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هنگامي كه پاكي يوسف در پيش شاه مسلّم گرديد ) شاه گفت : او را به نزد من بياوريد تا وي را ( از افراد مقرّب و ) خاصّ خود كنم . وقتي كه ( يوسف را آوردند و شاه ) با او صحبت نمود ( بر محبّتش افزود و بدو ) گفت : از امروز تو در پيش ما بزرگوار و مورد اطمينان و اعتمادي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اَسْتَخْلِصْهُ » : او را از مقرّبان و خاصّان كنم . « كَلَّمَهُ » : با يوسف سخن گفت . با شاه سخن گفت . فاعل ( كَلَّمَ ) مي‌تواند شاه يا يوسف باشد . « لَدَيْنَا » : نزد ما . در پيش ما . « مَكِينٌ‌ » : داراي مكانت و منزلت . محترم و ارجمند .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يوسف گفت : مرا سرپرست اموال و محصولات زمين كن ، چرا كه من بسيار حافظ و نگهدار ( خزائن و مستغلاّت ، و ) بس آگاه ( از مسائل اقتصادي و كشاورزي ) مي‌باشم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَزَآئِنِ الأرْضِ » : فرآورده‌هاي زمين . گنجينه‌هاي اموال و دارائي .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( شاه پيشنهاد يوسف را پذيرفت و او وزير اقتصاد و دارائي شد ) و بدين منوال يوسف را در سرزمين ( مصر بالا برديم و جاه و جلال و ) نعمت و قدرت داديم . در آنجا هركجا كه مي‌خواست منزل مي‌گزيد ( و هرگونه كه مي‌خواست دخل و تصرّف مي‌كرد . آري ! ) ما نعمت خود را به هركس كه بخواهيم ( و شايسته بدانيم ) مي‌بخشيم و پاداش نيكوكاران را ضائع نمي‌گردانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَكَّنَّا » : سلطه و قدرت و جاه و نعمت داديم . مسلّط و متصرّف در امور كرديم . « يَتَبَوَّأُ » : منزل و مأوي مي‌گزيد . « حَيْثُ » : هرجا . هرگونه .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و پاداش آخرت ، براي كساني كه ( در دنيا ) ايمان مي‌آورند و پرهيزگاري مي‌كنند ، بهتر ( و والاتر از پاداش دنيوي ايشان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَامَنُوا وَ كَانُوا يَتَّقُونَ » : ذكر اين عبارت در قالب ماضي و مضارع بيانگر ثبات و استمرار بر ايمان و تقوا است .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَاء إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قحطي و خشكسالي در اطراف مصر به غايت رسيد و مردم از هر سو بدانجا سرازير شدند ) و برادران يوسف ( نيز همچون ديگران از كنعان شام عازم مصر گشتند ) و به پيش يوسف آمدند ، و او ايشان را شناخت ، ولي آنان وي را نشناختند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِخْوَةُ‌ » : جمع اخ ، برادران . « وَ هُمْ لَهُ مُنكِرُونَ » : جمله حاليّه است . « مُنكِرُونَ » : ناشناسندگان . يعني او را نمي‌شناختند .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَّكُم مِّنْ أَبِيكُمْ أَلاَ تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَاْ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يوسف به گونه شايسته از آنان پذيرائي كرد و بار و بنه ايشان را چنان كه مي‌خواستند آماده نمود ) و هنگامي كه بار و بنه و توشه ايشان را آماده ساخت ، گفت : ( از سخنان شما فهميدم كه برادر ديگري از پدر داريد . دفعه آينده ) برادر پدري خود را نزد من آوريد ( و از چيزي نترسيد ) مگر نمي‌بينيد كه من پيمانه را به تمام و كمال مي‌دهم ( و حق آن را اداء مي‌كنم ) و بهترين ميزبانم‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ » : ساز و برگ و بار و بنه و نيازمنديهاي ايشان را آماده كرد . « جَهَاز » : ساز و برگ . بار و بنه . اسباب و لوازم . « أُوفِي‌ » : به تمام و كمال مي‌دهيم . وفا و اداء مي‌كنم . « الْمُنزِلِينَ » : ميزبانان . « اَنَاخَيْرُ الْمُنزِلِينَ » : مراد تشويق به آوردن بنيامين ، برادر پدريشان است‌ ؛ نه منّت نهادن بر آنان .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِن لَّمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلاَ كَيْلَ لَكُمْ عِندِي وَلاَ تَقْرَبُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر او را نزد من نياوريد ( بدانيد كه چيزي به شما داده نمي‌شود و ) هيچ گونه گندم و حبوباتي ( از غلّه و محصولات ) به شما نمي‌دهم ، و ديگر به پيش من نيائيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَيْل‌ » : پيموده . مصدر است و به معني اسم مفعول ، يعني ( مكيل ) است . در اين آيه و آيه‌هاي 63 و 65 همين سوره به معني گندم و حبوباتي است كه پيموده مي‌گردد .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ سَنُرَاوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَإِنَّا لَفَاعِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( برادران يوسف پاسخ دادند و ) گفتند : ما با پدرش راجع بدو با لطائف حيل گفتگو مي‌نمائيم ، و حتماً ( براي جلب موافقت پدر مي‌كوشيم و ) اين كار را خواهيم كرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَنُرَاوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ » : با پدرش درباره او به نيرنگ مي‌نشينيم و هوشيارانه سعي خود را مي‌كنيم .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُواْ بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سپس هنگامي كه آهنگ كوچيدن كردند ، يوسف ) به كارگزاران خود گفت : ( پول ) كالائي را كه پرداخته‌اند در ميان بارهايشان بگذاريد ، شايد پس از مراجعت به خانواده خويش ، بدان پي ببرند و بلكه ( بر وفاي به عهد ما اطمينان يابند و بر برادر خود بنيامين نترسند و همراه او به پيش ما ) برگردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِتْيَان‌ » : جمع فَتي ، غلامان . كارگزاران . « بِضَاعَتَهُمْ » : مراد كالاي مورد نظر است . برخي معتقدند كه يوسف چيزي بديشان نداد تا مجبور به بازگشت شوند . بلكه كالاهائي را كه آورده بودند بدون اين كه متوجّه شوند مجدّدا به جاي غلّات در بارهايشان جاي داد و به خودشان برگرداند ( نگا : في ظلال‌القرآن ) . « رِحال‌ » : جمع رَحْل ، كالا و متاع سوار . كيف و ساك و چيزي كه مسافر كالاي خود را در آن مي‌گذارد . « إنقَلَبُوا » : بازگشتند ( نگا : زخرف‌ / 14 ) .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا رَجِعُوا إِلَى أَبِيهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه به پيش پدرشان برگشتند ( داستان خود را با عزيز مصر بازگو كردند و از مراحم و الطاف او بسي سخن راندند و ) گفتند : ( اگر بنيامين را با خود نبريم اين دفعه چيزي به ما داده نخواهد شد و ) از گندم و حبوبات محروم مي‌شويم ، پس برادرمان را با ما بفرست تا كيل و پيمانه‌اي دريافت داريم و ( خوراك مورد نياز خانواده را با خود بياوريم . قول مي‌دهيم كه ) ما نگهبان و حافظ او باشيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَكْتَلْ » : از مصدر اكتيال ، به معني دريافت داشتن چيزي با كيل و پيمانه‌است ( نگا : مطفّفين‌ / 2 ) . « الْكَيْلُ » : ( نگا : يوسف‌ / 60 و 65 ) .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظاً وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يعقوب به ياد گذشته‌ها افتاد و ) گفت : آيا من درباره او به شما اطمينان كنم همان گونه كه درباره برادرش ( يوسف ) قبلاً به شما اطمينان كردم‌ ؟ ! ( نه من شما را امين نمي‌دانم و فرزند خود را به شما نمي‌سپارم . حافظ و نگهبان فقط خدا است و ) خدا بهترين حافظ و نگهدار است و از همه مهربانان مهربانتر است . ( او مرا و فرزند مرا كافي است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هَلْ ءَامَنُكُمْ ؟ » : آيا شما را امين بدانم و به شما اطمينان كنم‌ ؟ فعل ( ءَامَنُ ) مضارع متكلّم وحده است از باب چهارم . « فَاللهُ خَيْرٌ حَافِظاً » : واژه ( حافِظاً ) تمييز است مانند ( لِلّهِ دَرُّهُ فارِساً ) .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَاعَهُمْ وَجَدُواْ بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا وَنَمِيرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذَلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه بارهاي خود را باز كردند ، ديدند كه ( پول ) كالاي ايشان ( در داخل بارهايشان گذارده شده و ) بديشان برگشت داده شده است . گفتند : اي پدر ! ما ديگر ( بيش از اين از الطاف عزيز مصر ) چه مي‌خواهيم‌ ؟ ! اين ( بهاي ) كالاي ما است كه به ما پس داده شده است . ( پس بهتر است برادرمان را با ما بفرستي ) و ما براي خانواده خود موادّ غذائي ( بيشتري ) بياوريم و از برادر خود محافظت كنيم و بار شتري را ( بر مقدار قبلي ) بيفزائيم كه آن ( چيزي كه با خود آورده‌ايم با توجّه به جود و لطف عزيز مصر ) اندك است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَتَاعَهُمْ » : كالاي خود را . بار و بنه خويش را . « مَا نَبْغِي‌ » : مگر چه مي‌خواهيم‌ ؟ مگر چه انتظاري داريم‌ ؟ « نَمِيرُ » ، غذا و خوراك حمل مي‌كنيم . از واژه ( ميرَة ) به معني طعام و خوراكي كه از جاهاي ديگر وارد كنند . « كَيْل‌ » : ( نگا : يوسف‌ / 60 ) . « كَيْلٌ يَسِيرٌ » : گندم و غلّه اندكي است . گندم و غلّه‌اي است كه ساده و آسان به دست مي‌آيد .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِّنَ اللّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَن يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سرانجام يعقوب گول سخنان فرزندان را خورد . ولي براي اطمينان خاطر ) گفت : من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا اين كه عهد و پيمان مؤكّد و استوار با سوگند به خدا ، با من نبنديد كه او را ( سالم ) به من برمي‌گردانيد ، مگر كه ( بر اثر مرگ و يا غلبه دشمن و يا عامل ديگر ) قدرت از شما سلب گردد . ( فرزندانش پيمانش را پذيرفتند و خداي را به شهادت طلبيدند . ) هنگامي كه با پدر پيمان بستند ، گفت : خداوند آگاه و مطلع بر آن چيزي است كه ( به همديگر ) مي‌گوئيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَوْثِقاً » : عهد و پيمان مؤكّد . « مَوْثِقاً مِّنَ اللهِ » : عهد و پيماني كه با سوگند خوردن به خدا مؤكّد گردد . « أَن يُحَاطَ بِكُمْ » : از طرف دشمن احاطه شويد . مرگ بر شما چيره شود . « وَكِيلٌ » : حافظ . مراقب . مطلع .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يعقوب به عهد و پيمان مؤكّد فرزندان خود دل بست و شفقت پدري او را بر آن داشت كه آنان را راهنمائي و نصيحت كند ) و گفت : اي فرزندانم ! از يك در ( به مصر ) داخل نشويد ، بلكه از درهاي گوناگون وارد شويد ( تا از حسادت حسودان و چشم زخم پليدان در امان بمانيد . ولي بدانيد كه من با اين تدبير ) نمي‌توانم چيزي را كه خدا مقرّر كرده باشد از شما به دور سازم . ( يقيناً آنچه بايد بشود مي‌شود ، و راهي براي دفع بلا جز رعايت اسباب و عللِ پيدا و توسّل به خدا سراغ ندارم ) . تنها حكم و فرمان از آن يزدان است . ( دافع شر و جالب خير جهان فقط ايزد سبحان است ) . بر او توكّل مي‌كنم ( و از او استمداد مي‌جويم و كارم را بدو واگذار مي‌كنم ) و بايد كه توكّل‌كنندگان بر او توكّل كنند و بس ( و كار خويش را بدو حوالت دارند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَآ أُغْنَيا عَنكُمْ » : شما را بي‌نياز نمي‌گردانم و قدرت دفع شر و جلب خير برايتان ندارم . « إِنْ » : نيست .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنِي عَنْهُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِلاَّ حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سفارش پدر را پذيرفتند ) و هنگامي كه از همان طريق و به همان شيوه ( به مصر ) وارد شدند كه پدرشان بديشان دستور داده بود ، چنين ورودي آنان را از آنچه خدا خواسته بود به دور نداشت و ( حذَر با قدَر برنيامد و در مصر به دزدي متّهم شدند و برادرشان بنيامين به گروگان گرفته شد و غمها و اندوهها يكي پس از ديگري ايشان را در برگرفت ) وليكن حاجتي را برآورده كرد كه در اندرون يعقوب بود ( و آن پيدا شدن يوسف و شناسائي او توسّط بنيامين و سرانجام بهم رسيدن پدر و پسر بعد از مدّتها فراق و هجران بود ) . بي‌گمان يعقوب ( در پرتو وحي ) آگاه از چيزهائي بود كه ما بدو آموخته بوديم . ( از جمله مي‌دانست كه يوسف زنده است و عاقبت خواب او تحقّق پيدا مي‌كند ) امّا بسياري از مردم نمي‌دانند ( كه يعقوب چنين آگاهي و اطّلاعي در پرتو وحي داشته است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن شَيْءٍ » : چيزي را . حرف ( مِنْ ) زائد است و واژه ( شَيْءٍ ) در اصل منصوب و مفعول است . « إِلاّ » : ليكن . امّا . « حاجَةً » : نيازي . مستثني منقطع است . اين نياز ، ديدار دوباره يوسف است كه پيوسته در اندرون يعقوب غوغا مي‌كرد . زيرا برابر وحي آسماني مي‌دانست كه يوسف را گرگ نخورده است و روزي بايد خواب او تحقّق يابد . امّا سوز فراق و درد انتظار و دلهره ناگوار ، به آتش درون او دامن مي‌زد ( نگا : يوسف‌ / 18 ، 83 - 87 ، 94 ) . بسياري از تفاسير مي‌گويند : چنين نيازي عبارت بوده است از سفارش فرزندان به رعايت اسباب و مسبّبات جهان ، و توكّل كردن بر يزدان ، و مراقبت از خود در حدّ توان‌ ؛ و اين كه يعقوب خواسته است كه با اين سفارش به فرزندان پندي دهد و اضطراب قلب خود را نيز اندكي فرو نشاند . « قَضَاهَا » : نياز را برآورده كرد . فاعل فعل ( قَضا ) دُخُول حاصل از كلام قبلي ، يا يعقوب است . « إِنَّهُ » : مرجع ضمير ( هُ ) يعقوب است . « لِمَا عَلَّمْنَاهُ » : چيزي كه بدو آموخته بوديم . بر اثر تعليمي كه ما بدو داده بوديم . واژه ( ما ) مي‌تواند موصول و يا مصدريّه باشد .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَاْ أَخُوكَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و وقتي كه به ( سراي ) يوسف داخل شدند ، برادرش ( بنيامين ) را نزد خود جاي داد ( و پنهاني بدو ) گفت : من برادر تو ( يوسف ) هستم ، و از كارهائي كه آنان كرده‌اند ناراحت مباش .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَاوَيا » : جاي داد . « لا تَبْتَئِسْ » : محزون و غمگين مشو . بدحال و ناراحت مشو .‏

آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه بار و بنه آنان را آماده كرد ، پيمانه ( قيمتي شاه را ) در بارِ برادرش ( بنيامين ) نهاد . پس ( از رهسپار شدن و پيمودن مسافتي ) ندادهنده‌اي ( از اطرافيان يوسف ) فرياد برآورد : اي كاروانيان ! شما دزديد ، ( بايستيد و تكان مخوريد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« السِّقَايَةَ » : پيمانه‌اي كه بدان آب مي‌خورند . يا پيمانه‌اي كه بدان گندم و جو را مي‌پيمايند . « رَحْلِ » : جُل و رختي كه همچون زين بر پشت شتر مي‌بندند و بر آن سوار مي‌شوند . بر بار و كالاي شتر نيز اطلاق مي‌گردد . در اينجا معني دوم مراد است . « أَذَّنَ » : صدا زد . فرياد برآورد . « مُؤَذِّن‌ » : فرياد كننده . ندا دهنده . « الْعِيرُ » : شتران . اسم جمع است و از لفظ خود داراي مفرد نيست . در اينجا مراد اهل كاروان ، يعني كاروانيان است . « إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ » : بيان اين جمله مي‌تواند به خاطر دزديدن يوسف از پدر باشد ، يا ندادهنده آن را از پيش خود گفته باشد ، يا براي دفع ضرري به ضرري خفيفتر از آن باشد ، و يا اين كه راه چاره‌اي بوده كه خدا آن را براي يوسف مباح كرده باشد ( نگا : ص‌ / 44 ) .‏

آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَيْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( برادران يوسف از اين صدا به هم آمدند و ) رو بديشان كرده گفتند : چه چيز گم كرده‌ايد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ » : بديشان رو كردند . به سويشان رفتند . جمله حاليّه است ، و مرجع ضمير ( هم ) جويندگان يا مناديان مي‌باشد . « تَفْقِدُونَ » : گم كرده‌ايد . به كار بردن فعل مضارع براي استحضار صورت ذهني است .‏

آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَن جَاء بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : پيمانه شاه را گم كرده‌ايم و هركس آن را برگرداند ، بار شتري در برابر آن مي‌گيرد . ( رئيس آنان هم تأكيد كرد و گفت : ) و من شخصاً اين پاداش را تضمين مي‌كنم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« صُوَاعَ » : پيمانه . به صورت مذكّر و مؤنّث به كار مي‌رود . « حِمْلُ » : بار . « زَعيمٌ » : ضامن .‏

آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( برادران يوسف ) گفتند : به خدا سوگند ! شما ( از روي رفتار و كردارِ دو سفري كه بدينجا داشته‌ايم هر آينه ) مي‌دانيد ما نيامده‌ايم تا در سرزمين ( مصر ) فساد و تباهي كنيم و ما هيچ گاه دزد نبوده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَقَدْ عَلِمْتُمْ » : حتماً دانسته‌ايد . بايد دانسته باشيد .‏

آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ فَمَا جَزَآؤُهُ إِن كُنتُمْ كَاذِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اطرافيان يوسف ) گفتند : اگر شما دروغ بگوئيد ، سزاي آن ( كسي كه دزدي كرده باشد در عرف شما ) چيست‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَزَآؤُهُ » : سزاي آن كسي كه دزدي كرده باشد . جزاي دزديدن پيمانه .‏

آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ جَزَآؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( برادران يوسف ) گفتند : سزاي آن ( كسي كه دزدي كرده باشد ، اين است كه ) هركس آن پيمانه در بارش يافته شود ، خودش ( بنده و گروگان به ) سزاي آن گردد . ( آري ! ) ما اين چنين ، ستمكاران را كيفر مي‌دهيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَزَآؤُهُ » : سزاي دزديدن . واژه ( جزاء ) اوّل ، مبتدا و بقيّه آيه ، خبر آن است . « كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ » : اين جمله مي‌تواند دنباله سخن برادران يوسف بوده و براي تأكيد كلام قبلي باشد ، و يا اين كه سخن يوسف و يارانش باشد . يعني : بلي ما هم همين سزاي مقبول و مرسوم شما را مرعي مي‌داريم .‏

آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاءَ اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يوسف ) نخست بارهاي ديگران را پيش از بار برادرش ( بنيامين ) بازرسي كرد ، و سپس پيمانه را از بار برادرش بيرون آورد . ما اين گونه براي يوسف چاره‌سازي كرديم ( و نقشه و طرح انداختيم تا بتواند بنيامين را به گونه‌اي نزد خود نگاه دارد كه ديگر برادران متوجّه نشوند و تسليم فرمان او گردند ) . چرا كه يوسف طبق آئين شاه مصر نمي‌توانست برادرش را بگيرد ، مگر اين كه خدا مي‌خواست . ( ما هم كه خدائيم خواستيم و يوسف را به زيور دانشي فراخور حال آراستيم و او در پرتو آن توانست راه بازداشت برادر را پيدا كند . بلي ما با اعطاي دانش ) هركس را كه بخواهيم درجاتي بالا مي‌بريم ( همان گونه كه درجات يوسف را بالا برديم . البتّه ) بالاتر از هر فرزانه‌اي ، فرزانه‌تري است ( و خداهم از همه فرزانه‌تر است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَوْعِيَة‌ » : جمع وِعاء ، ظروف . در اينجا مراد گوني و جوال و ديگر چيزهائي است كه كالاي خود را در آن جا داده‌اند . « كِدْنَا » : چاره‌جوئي كرديم . چاره‌جوئي را مكر و كيد ناميدن ، بدان خاطر است كه تدبير نهان و چاره‌سازي پنهان از ديدِ مردمان ، در ميان ايشان ، حيله و نيرنگ ناميده مي‌شود . ماده ( كَيْد ) براي كار پسند و ناپسند به كار مي‌رود و در اينجا در معني پسنديده به كار رفته است ( نگا : اعراف‌ / 183 ، انبياء / 57 ، طارق / 15 و 16 ) . « دينِ الْمَلِكِ » : آئين و قانون شاه . گويا در قانون مصر آن زمان ، جزاي دزد ، زدن او و اخذ غرامت معادل دو برابر اشياء مسروقه از وي بوده است . « مَا كَانَ لِيَأْخُذَ . . . إِلاّ أن يَشَآءَ اللهُ » : اگر خواست خدا نبود ، يوسف نمي‌توانست برابر قانون شاه ، برادرش را بازداشت كند . يعني : اين خدا بود كه برادران يوسف را واداشت كه بگويند : سزاي دزد بنده كردن او است . « إِلاّ أَن يَشَآءَ اللهُ » : اين استثناء بيانگر اين است كه با وجود مقرّرات موجود ، اگر خدا مي‌خواست كار شدني بود ، و يا اين كه برابر مقرّرات موجود كار نشدني بود ، ولي خدا چاره‌سازي كرد و اراده او مشكل را برطرف نمود . « فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ » : بالاتر از هر دانائي ، داناتري است . بالاتر از هر فرزانه‌اي ، فرزانه‌تري وجود دارد كه خدا است .‏

آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَاناً وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( برادران يوسف ) گفتند : اگر ( بنيامين ) دزدي كند ( جاي شگفت نيست ، كه آن را از سوي مادر به ارث برده است ) و برادرش ( يوسف نيز كه هر دو از يك مادرند ) قبلاً دزدي كرده است . يوسف ( از اين سخن سخت ناراحت شد ، ولي ) ناراحتي را در درون خود پنهان كرد و نگذاشت از آن مطلع شوند . ( امّا در دل ) گفت : شما مقام و منزلت بدي ( در پيشگاه خدا ) داريد ( چرا كه برادر خود را از پدر دزديديد و او را به چاه انداختيد و از پدرتان نافرماني كرديد و بدو دروغ گفتيد و هنوز كه هنوز است كينه او را به دل داريد و اينك هم وي را دزد مي‌ناميد ) و خدا ( از هركسي ) آگاه‌تر از چيزي است كه بيان مي‌داريد ( و به من نسبت مي‌دهيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَسَرَّهَا » : آن را به دل گرفت و پنهانش كرد . مرجع ضمير ( ها ) واژه ( مَقالَة ، حَزازَة ، نِسْبَة السَّرِقَة . . . ) مفهوم از مقام و كلام پيشين است . يا اين كه ( إِجابَة ) باشد . در اين صورت معني چنين مي‌شود : پاسخ ايشان را نداد و آن را در دل نهان داشت ، و يا اين كه ضمير ( ها ) متوجّه جمله ( أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَاناً . . . ) است . « لَمْ يُبْدِهَا » : آن را آشكار نكرد . « مَكاناً » : مكانت و منزلت . جاه و مقام . تمييز است . « تَصِفُونَ » : وصف مي‌كنيد . بر مي‌شمريد .‏

آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : اي عزيز ( مصر ! ) ، او پدر پير بزرگواري دارد ، يكي از ما را به جاي او بگير ( و به بندگي بپذير ، و بدين وسيله نيكي خود را در حق ما به اتمام برسان ) كه ما تو را از نيكوكاران مي‌بينيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعَزِيز » : ( نگا : يوسف‌ / 30 ) . « شَيْخاً » : پير . « كَبِيراً » : بزرگوار . ارجمند . كهنسال .‏

آيه 79
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذاً لَّظَالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : پناه بر خدا كه ما ( اين كار را بكنيم و ) غير از آن كس را بگيريم كه كالاي خود را نزد او يافته‌ايم . ما ( اگر چنين كنيم ) در آن صورت ( بيگناه را به جاي گناهكار گرفته و ) از زمره ستمكاران خواهيم بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَعَاذَ اللهِ » : پناه بر خدا . واژه ( مَعاذ ) مصدر ميمي و مفعول مطلق فعل محذوفي است و به مفعول خود اضافه شده است . تقدير چنين مي‌شود : نعُوذُ بِاللهِ مَعاذاً .‏

آيه 80
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا اسْتَيْأَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِيّاً قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُواْ أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُم مَّوْثِقاً مِّنَ اللّهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الأَرْضَ حَتَّىَ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( از آزادي بنيامين ) كاملاً نااميد شدند ، به كناري رفتند و با يكديگر نهاني به گفتگو و رايزني پرداختند . بزرگ آنان گفت : مگر نمي‌دانيد كه پدرتان از شما پيمان مؤكّد با سوگند به خدا گرفته است ( كه برادرتان را سالم بدو برگردانيد ؟ ) و ( به ياد نداريد كه ) پيش از اين درباره يوسف كوتاهي كرده‌ايد ؟ پس ( به چه روئي اكنون به سوي او برگرديم‌ ؟ ! ) . من از سرزمين ( مصر ) حركت نمي‌كنم تا پدرم به من اجازه ( خروج از آن و برگشت به كنعان را ) ندهد ، يا خدا در حق من داوري نكند و فرمان نراند ( و با مرگ من يا آزادي بنيامين ، كار را يكسره نسازد ) و او بهترين داور و فرمانده است ( و جز به حق فرمان نراند و جز به عدل داوري نكند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِسْتَيْئَسُوا » : بسيار مأيوس و نااميد شدند . « خَلَصُوا » : از مردم دور شدند و با يكديگر خلوت كردند . « نَجِيّاً » : نجواكنندگان . پنهاني . گفتگو كنندگان . اين واژه براي مفرد و جمع يكسان به كار مي‌رود ( نگا : مريم‌ / 52 ) . در اينجا به صورت جمع به كار رفته و حال است . « وَ مِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِي يُوسُفَ » : قبلاً درباره يوسف كوتاهي كرده‌ايد . حرف ( و ) حاليّه است و واژه ( ما ) زائد مي‌باشد . « فَرَّطتُمْ » : قصور و كوتاهي كرده‌ايد . « فَلَنْ أَبْرَحَ الأرْضَ » : پس از اين سرزمين حركت نمي‌كنم . « يَحْكُمَ » : داوري مي‌كند و فرمان مي‌راند . « الْحَاكِمِينَ » : داوران . فرماندهان .‏

آيه 81
‏متن آيه : ‏
‏ ارْجِعُواْ إِلَى أَبِيكُمْ فَقُولُواْ يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما به پيش پدرتان برگرديد و بگوئيد : اي پدر ! پسرت دزدي كرده است ( و در برابر آن بنده گشته است و به اسارت رفته است ) و گواهي نمي‌دهيم مگر به آنچه ( از دزدي بنيامين با چشم خود ديده‌ايم و بر آن ) مطلع شده‌ايم ، و ما ( در آن هنگام كه با تو پيمان بسته‌ايم نمي‌دانستيم كه او دزدي مي‌كند . چرا كه ) از غيب خبر نداشته‌ايم ( و راز نهان در پشت پرده غيب جهان را جز يزدان نمي‌داند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا شَهِدْنا إِلاّ بِمَا عَلِمْنَا » : گواهي نداده‌ايم مگر بر آنچه خودمان در مصر ديده و بر آن اطّلاع پيدا كرده‌ايم . شايد هم منظور اين باشد كه اي پدر ! اگر نزد تو گواهي داده‌ايم و تعهّد نموده‌ايم كه برادرمان را مي‌بريم و باز مي‌گردانيم به خاطر اين بوده است كه ما از باطن او خبر نداشته و غيب نمي‌دانسته‌ايم تا بدانيم سرانجام كار او به كجا مي‌كشد و مثلاً وي دزدي مي‌كند . « مَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ » : ما آگاه از غيب نبوده‌ايم .‏

آيه 82
‏متن آيه : ‏
‏ وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيْرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از ( اهالي ) شهري كه ما در آن بوده‌ايم ( كه مصر است ) و از كارواني كه با آن ( به كنعان ) برگشته‌ايم بپرس ( تا بيگناهي ما براي تو ثابت شود ) و ما تأكيد مي‌كنيم كه راستگوئيم ( و جز حقيقت نمي‌گوئيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إسْأَلِ الْقَرْيَةَ » : از اهالي شهر بپرس . مضاف محذوف است كه ( اهل ) است . يعني : إِسْأَلْ أَهْلَ الْقَرْيَةَ . « الْقَرْيَةَ‌ » : شهر ( نگا : بقره‌ / 58 ، انعام‌ / 123 ، اعراف‌ / 94 ) . « الْعِيرَ » : كاروان . قافله .‏

آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بقيّه برادران به كنعان برگشتند و پدرشان را از ماجرا باخبر كردند و او ) گفت : بلكه نفس ( امّاره ) كار زشتي را در نظرتان آراسته است ( و شما را دچار آن كرده است . اين كار شما ، و امّا كار من ، ) صبر جميل است ، ( صبري كه جزع و فزع ، زيبائي آن را نيالايد ، و ناشكري و ناسپاسي ، اجر آن را نزدايد و به گناه تبديل ننمايد ) . اميد است كه خداوند همه آنان را به من باز گرداند . بي‌گمان او كاملاً آگاه ( از حال من و حال ايشان بوده و ) داراي حكمت بالغه است ( و كارهايش از روي حساب و فلسفه است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَوَّلَتْ » : زينت داده است و آراسته و پيراسته كرده است ( نگا : يوسف‌ / 18 ) .‏

آيه 84
‏متن آيه : ‏
‏ وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از فرزندانش روي برتافت و گفت : اي واي بر من ! بر ( دوري ) يوسف ( من ! ) و ( از بس كه گريست ، ) چشمانش از اندوه سفيد ( و نابينا ) گرديد ، و او اندوه خود را در دل نهان مي‌داشت و خشم خود ( بر فرزندان ) را قورت مي‌داد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَآ أسَفَا ! » : فسوسا و دريغا ! حرف الف آخر ( أَسَفا ) به جاي ( ي ) ضمير است . « إبْيَضَّتْ » : سفيد گرديد . نابينا شد . سياهي چشمان از اشكهاي فراوان سفيد گرديد و اشكها پرده‌اي بر چشمها كشيد . « كَظِيمٌ » : فعيل به معني مفعول ، يعني : پر از خشم بر فرزندان . يا فعيل به معني فاعل است ، يعني : فرو خورنده خشم .‏

آيه 85
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ تَالله تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : ( اي پدر ! ) به خدا سوگند ! آن قدر تو ياد يوسف مي‌كني كه مشرف به مرگ مي‌شوي يا ( مي‌ميري و ) از مردگان مي‌گردي . ( خويشتن را بپا و به خود و به ما ترحّم فرما و از غم و اندوه بكاه ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَفْتَؤُاْ تَذْكُرُ » : پيوسته به خاطر مي‌آوري و هميشه ياد مي‌كني . در اصل ( لا تَفْتَؤُاْ ) است و عربها حرف ( لا ) را گاهي از اوّل ( تَفْتَؤُاْ ) حذف مي‌نمايند و به معني ( لا تَزالُ ) به كار مي‌برند . « حَرَضاً » : مصدر است و به معني نزديك شدن به مرگ است و در اينجا براي مبالغه و مراد شخص مشرف به مرگ است . « الْهَالِكِينَ » : مردگان . تباه‌شدگان .‏

آيه 86
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : شكايت پريشان حالي و اندوه خود را تنها و تنها به ( درگاه ) خدا مي‌برم ، ( و فقط به آستان خدا مي‌نالم و حلّ مشكل خود را از او مي‌خواهم ) و من از سوي خدا چيزهائي مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّمَا » : تنها . فقط . « أَشْكُواْ » : شِكْوه مي‌كنم . شكايت مي‌نمايم . در رسم‌الخطّ قرآني الف زائدي در آخر دارد . « بَثّ » : پريشاني . پراكندگي خاطر . « حُزْن‌ » : غم و اندوه . « أَعْلَمُ مِنَ اللهِ . . . » : مراد آگاهي يعقوب از زنده بودن يوسف به سبب وحي آسماني است ( نگا : تفسير آلوسي ، الواضح ، شربيني ، كبير ) .‏

آيه 87
‏متن آيه : ‏
‏ يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي فرزندانم ! برويد و ( در مصر همراه برادر مهتر خود ) به دنبال يوسف و برادرش بگرديد و از رحمت خدا نااميد مشويد ، چرا كه از رحمت خدا جز كافران نااميد نمي‌گردند . ( من احساس مي‌كنم روزگار ديدار نزديك است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَحَسَّسُوا مِنْ » : جستجو كنيد . پرس و جو نمائيد . « لا تَيْأَسُوا » : نااميد مشويد . مأيوس نگرديد . « رَوْح‌ » : رحمت خدا . « الْقَوْمُ الْكافِرُونَ » : مردمان ناباور .‏

آيه 88
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيْهِ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرزندانش فرمان او را گردن نهادند و رهسپار مصر شدند ) و چون به پيش يوسف رفتند گفتند : اي عزيز ( مصر ! ) ما را و خاندان ما را اندوه فرا گرفته است و ( جسم و روح ما را زيان رسيده است و براي خريد مواد غذائي ) كالاي اندكي با خود آورده‌ايم ( كه گمان نمي‌رود از ما پذيرفته گردد و چيزي كه مورد نياز ما است با آن خريداري شود . بيا و ) بر ما ببخش و بار و كالاي ما را ( بدان اندازه كه نيازمنديم ) به تمام و كمال بده بي‌گمان خداوند بخشندگان را ( به بهترين وجه ) جزا مي‌دهد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَسَّنَا » : به ما رسيده است . به ما دست داده است . « أَهْلَنَا » : خاندان ما . عشيره و قبيله ما . « الضُّرُّ » : زيان . شدّت و سختي . كمي و كاستي و ضعف مالي يا جسمي و يا روحي ( نگا : انعام‌ / 17 ، يونس‌ / 12 و 107 ) . « مُزْجاة‌ » : مردود و ناپذيرفتني . كنايه از چيز ناچيز و اندك است . اين واژه از ماده ( زجو ) و اسم مفعول مصدر ( إِزْجاء ) مي‌باشد ( نگا : نور / 43 ) . « تَصَدَّقْ » : صدقه كن . ببخش ( نگا : بقره‌ / 280 ، نساء / 92 ، مائده‌ / 45 ) .‏

آيه 89
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مِهر برادري در دل يوسف بجنبيد و خواست خويشتن را به آنان بشناساند . سرزنش‌كنان بديشان ) گفت : آيا بدان گاه كه ( يوسف را به چاه انداختيد ، و پس از او اذيّت و آزارها به بنيامين رسانديد و او را در فراق برادر داغدار نموديد ) ، از روي ناداني ( جواني ) نسبت به يوسف و برادرش مي‌دانيد چه ( عمل زشت و ناپسندي ) كرديد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ » : بدان گاه كه نادان بوديد . مراد زمان غرور و كلّه شقي جواني است . ضمناً اشاره‌اي به عفو و بزرگواري يوسف و ارشاد برادران به توبه و استغفار را نيز دربر دارد .‏

آيه 90
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : آيا تو واقعاً يوسف هستي‌ ؟ گفت : من يوسفم و اين برادر من است . به راستي يزدان بر ما منّت گذارده است ( زيرا كه ما را از بلاها رهانيده و دوباره بهم رسانيده و سلامت و قدرت و عزّت بخشيده است ) . بي‌گمان هركس ( خدا را پيش چشم دارد و از او بترسد و ) تقوا پيشه كند و ( در برابر گرفتاريها و مصيبتها ) شكيبائي و استقامت ورزد ( خداوند پاداش او را خواهد داد ) چرا كه خدا اجر نيكوكاران را ضائع نمي‌گرداند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هَذَا أَخِي‌ » : اين برادر من است . ذكر اين جمله با وجود آشنائي برادران با بنيامين اشاره به اين دارد كه او نيز مثل من مورد ستم و آزار شما قرار گرفته است .‏

آيه 91
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : به خدا سوگند ! خداوند تو را ( به سبب پرهيزگاري و شكيبائي و نيكوكاري ) بر ما برگزيده و برتري داده است ، و ما بي‌گمان ( در كاري كه در حق تو و برادرت روا داشته‌ايم ) خطاكار بوده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَاثَرَكَ » : تو را ترجيح و تفضيل داده است . تو را اختيار نموده و برگزيده است ( نگا : طه‌ / 72 ، نازعات‌ / 38 ) . « إِنْ » : بي‌گمان . يقيناً . از حروف مشبّهةٌ بالفعل و مخفّف از ( إِنَّ ) مثقّله است . « وَ إِنْ » : حرف واو ، حاليّه است .‏

آيه 92
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يوسف پاسخ داد و ) گفت : امروز هيچ گونه سرزنش و توبيخي نسبت به شما در ميان نيست ( و بلكه از شما در مي‌گذرم و برايتان طلب آمرزش مي‌نمايم . ان شاءالله ) خداوند شما را مي‌بخشايد ، چرا كه او مهربانترين مهربانان است ( و مغفرت و مرحمت خود را شامل نادمان و توبه‌كاران مي‌نمايد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَثْرِيبَ » : برشمردن گناهان كسي . در اينجا مراد لومه و عتاب ، و توبيخ و تنبيه است .‏

آيه 93
‏متن آيه : ‏
‏ اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پس از آن ، يوسف از حال پدر پرسيد . وقتي كه از اوضاع و احوال او آگاه گرديد ، بديشان گفت : ) اين پيراهن مرا با خود ( به كنعان ) ببريد و آن را بر چهره او بيندازيد تا ( نشاني بر پيدا شدن من بوده و روشني بخش دل و ديده‌اش شود و دوباره ) بينا گردد ( و پرده تاريك غم و اندوه از جلو چشمانش بزدايد و خرّم و خندانش نمايد ) و همه خانواده خود را به نزد من بياوريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَمِيص » : پيراهن . « يَأْتِ بَصِيراً » : بينا مي‌گردد . ( يَأْتِ ) در اينجا به معني ( يَصيرُ ) است . در اين صورت ملحق به افعال ناقصه است و ( بَصيراً ) خبر آن است . يا اين كه معني چنين است : او بينا به پيش من مي‌آيد . در اين صورت ( بَصيراً ) حال است . ناگفته نماند كه يعقوب چه حقيقةً كور شده باشد و برابر وحي آسماني ، يوسف پيراهن خود را جهت بازيابي بينائي به كنعان فرستاده باشد ، و يا اين كه تنها سوز فراق چشمان او را كم سو نموده باشد و مژده يوسف گم گشته ، ديدگان را نور و جسم را زور بخشيده باشد ، مانعي در ميان نيست .‏

آيه 94
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه كاروان ( از مصر به سوي شام ) حركت كرد ، پدرشان ( به كساني كه پيش او بودند ) گفت : اگر مرا بي‌خرد و بي‌مغز نناميد ، ( به شما مي‌گويم ) من واقعاً بوي يوسف را مي‌بويم ! .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَصَلَتْ » : جدا شد . حركت كرد . « لاَجِدُ » : واقعاً احساس مي‌كنم . به حقيقت مي‌يابم . « ريحَ » : رائحه . بو . « تُفَنِّدُونِ » : مرا كوتاه فكر و كم‌خرد مي‌ناميد . از ماده ( فند ) به معني تباهي رأي و ضعف عقل . « لَوْ لآ أَن تُفَنِّدُونِ » : اگر مرا بي‌خرد و بي‌فكر ندانيد . جمله شرطيّه است و جواب آن مي‌تواند ( إِنّي لاَجِدُ ريحَ يُوسُفَ ) باشد ، كه معني آن گذشت ، و يا اين كه جواب آن محذوف بوده و مثلاً ( لاَنْبَأْتُكُمْ عَن يُوسُفَ بِأَكْثَرَ مِنَ الشُّعُورِ وَ الْوِجْدانِ ) باشد . يعني : بيش از احساس و دريافت درون درباره يوسف به شما مي‌گفتم و از او خبر مي‌دادم . يا اين كه جمله ( لَوْلا أَن تُفَنِّدُونِ ) به معني إِلاّ أَنَّكُمْ تُفَنِّدُونِ . يا : لَوْلاهُ لَصَدَّقْتُمُونِي مي‌باشد . يعني : امّا شما مرا ابله و گول مي‌دانيد . اگر چنين نبود تصديقم مي‌كرديد .‏

آيه 95
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ تَاللّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلاَلِكَ الْقَدِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اطرافيان بدو ) گفتند : به خدا قسم ! بي‌گمان تو در سرگشتگي قديم خود هستي ( و بر بال خيالات و خرافات در پروازي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ضَلالِكَ الْقَدِيمِ » : گمراهي پيشين ( نگا : يوسف‌ / 8 ) . مراد افراط در محبّت يوسف و اعتقاد به زنده‌بودن او و اميد به ديدار و بسر رسيدن هجران است .‏

آيه 96
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا أَن جَاء الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( پيك ) مژده‌رسان بيامد و پيراهن را بر چهره‌اش افگند ، ( چشمان يعقوب ) بينا گرديد ( و نور سرور ، به ديدگانش روشني بخشيد . يعقوب به حاضران ) گفت : مگر به شما نگفتم : كه از سوي يزدان ( و در پرتو وحي رحمان ) چيزهائي مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْبَشِيرُ » : مژده‌رسان . « اِرْتَدَّ » : برگشت . شد . اين فعل مي‌تواند ملحق به افعال ناقصه بوده و به معني ( صارَ ) به كار رود . يا اين كه فعل تامّه است و معنيِ ( به حالت اوّليّه خود برگشت ) مي‌دهد . در صورت اوّل ، واژه ( بَصيراً ) خبر ( إِرْتَدَّ ) و در صورت دوم ، حال است . « إِنّي أَعْلَمُ . . . » : ( نگا : يوسف‌ / 68 و 86 ) .‏

آيه 97
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرزندان يعقوب ) گفتند : اي پدر ! ( بر ما ببخشا و ) آمرزش گناهانمان را برايمان ( از خدا ) بخواه . واقعاً ما خطاكار بوده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِسْتَغْفِرْ » : طلب آمرزش كن .‏

آيه 98
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : از پروردگارم ، پيوسته برايتان طلب آمرزش ( گناهانتان را ) خواهم كرد . بي‌گمان او بخشايشگر مهرباني است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ » : پيوسته برايتان درخواست آمرزش خواهم كرد . واژه ( سَوْفَ ) بيانگر استمرار در مستقبل است .‏

آيه 99
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يعقوب و خاندان او رهسپار مصر شدند . يوسف تا مدخل مصر به استقبالشان شتافت ) . هنگامي كه به پيش يوسف رسيدند ، پدر و مادرش را در آغوش گرفت و ( به همه آنان ) گفت : به سرزمين مصر داخل شويد كه به خواست خدا در امن و امان خواهيد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَاوَيا إِلَيْهِ » : در بغل خود گرفت . به خود چسپاند . « ءَامِنِينَ » : كساني كه در امنيّت بسر مي‌برند . حال است .‏

آيه 100
‏متن آيه : ‏
‏ وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّداً وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقّاً وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( كاروان داخل مصر گرديد و به منزل يوسف وارد شد ) و يوسف پدر و مادرش را بر تخت نشاند ( و به رسم مردمان آن زمان ، در حق سران و اميران و فرمانروايان ، جملگي ) در برابرش كرنش بردند . يوسف گفت : پدر ! اين تعبير خواب پيشين ( روزگار كودكي ) من است ! پروردگارم آن را به واقعيّت مبدّل كرد . به راستي خدا در حق من نيكيها كرده است ، چرا كه از زندان رهايم نموده است ، و بعد از آن كه اهريمن ميان من و برادرانم تباهي و جدائي انداخت ، شما را از باديه ( شام به مصر ) آورده است . حقيقةً پروردگارم هرچه بخواهد سنجيده و دقيق انجام مي‌دهد . بي‌گمان او بسيار آگاه ( و كارهايش همه ) داراي حكمت است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعَرْش‌ » : تخت . « خَرُّوا » : فرو افتادند . « خَرُّوا لَهُ سُجَّداً » : در برابرش به سجده افتادند و كرنش بردند . مراد خم‌شدن و كرنش بردن جهت اداي تعظيم و توقير است ، نه به منظور عبادت و طاعت . سلام شاهان و بزرگان ، در آن روزگاران ، سرخم كردن به سوي زمين بوده است ، همان گونه كه امروز مثلاً مصافحه ، معانقه ، دست‌بوسي ، روبوسي ، برخاستن ، و غيره ، عادت انسانها در مكانهاي مختلف است . كرنش پدر و مادر و برادران براي تكريم يوسف ، بايد به الهام خدا بوده باشد ، همان طوري كه سجده فرشتگان براي آدم ، و ذبح اسماعيل به وسيله ابراهيم به فرمان وحي بوده است ( نگا : بقره‌ / 34 ، صافّات‌ / 102 ) . برخي معني ديگري براي اين جمله ذكر كرده و گفته‌اند : جملگي به خاطر او براي خدا سجده بردند و شكرش را گفتند . « هَذَا تَأْوِيلُ . . . » : ( نگا : يوسف‌ / 4 ) . « الْبَدْوِ » : باديه . خلاف شهر ( نگا : حجّ‌ / 25 ، احزاب‌ / 20 ) . در اينجا بايد مراد باديه و بيابان صِرف نباشد ، بلكه بايد به معني باديه شام يا باديه فلسطين باشد . چرا كه شهر ( كنعان ) و شهر ( بدا ) كه در برخي از روايات مذكور است و مسجد يعقوب نيز گويا در آن برجا است ، هر دو در آنجا قرار دارند ، و اين با معني آيه ( 109 ) هم سازگار است . « نَزَغَ » : فساد كرد و تباهي انداخت . مراد وسوسه‌كردن و تحريك نمودن براي انجام زشتيها و پلشتيها است ( نگا : اعراف‌ / 200 ) . « لَطِيفٌ » : دقيق در امور . چرخاننده كارها به گونه سنجيده ( نگا : انعام‌ / 103 ) .‏

آيه 101
‏متن آيه : ‏
‏ رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( يوسف رو به خدا كرد و گفت : ) پروردگارا ! ( سپاسگزارم كه بخش بزرگي ) از حكومت به من داده‌اي و مرا از تعبير خوابها آگاه ساخته‌اي . اي آفريدگار آسمانها و زمين ! تو سرپرست من در دنيا و آخرت هستي . ( همه امور خود را به تو وامي‌گذارم و خويشتن را در پناه تو مي‌دارم ) . مرا مسلمان بميران و به صالحان ملحق گردان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِنَ الْمُلْكِ » : از ملك و حكومت ، حرف ( مِنْ ) مي‌تواند تبعيضيّه باشد ، و مي‌تواند زائد بوده و ( الْمُلْكِ ) مفعول باشد . يعني ملك و حكومت را . « تَأْوِيلِ » : تعبير . « الأحَادِيثِ » : جمع حديث . خوابها ( نگا : يوسف‌ / 21 ) . « فَاطِرَ » : آفريننده . نوآفرين . « تَوَفَّنِي‌ » : مرا بميران . جانم را بگير . « مُسْلِماً » : مسلمان . حال است . « تَوَفَّنِي مُسْلِماً » : اين عبارت ، بيانگر عبوديّت كامل و نياز شديد به كمك خدا و طلب حسن ختام زندگي از او است ، و تعليمي است براي پيروان يوسف و همه مؤمنان ديگر .‏

آيه 102
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر اسلام ! ) اين ( داستاني را كه بر تو خوانديم ) از خبرهاي نهان ( در دل قرون و اعصار گذشته بسيار كهن جهان ) است كه آن را به تو وحي مي‌كنيم . تو پيش آنان ( يعني پسران يعقوب ) نبودي بدان گاه كه تصميم گرفتند و نيرنگ نمودند ( و بر ضدّ يوسف نقشه كشيدند و طرح در انداختند . لذا جز از طريق وحي امكان اطّلاع از آن را نداشتي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذلِكَ » : آن . در اينجا مراد ( اين ) است كه داستان مذكور در سوره است . « أَنْبَآءِ » : جمع نَبَأ ، خبرها . « الْغَيْب‌ » : پوشيده و نهان از ديد علمي و حسّي مردمان . « وَهُمْ يَمْكُرُونَ » : در حالي كه به چاره‌جوئي نشستند و توطئه كردند و نقشه كشيدند .‏

آيه 103
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بيشتر مردم ( به سبب تصميم بر كفر و پيروي از هوي و هوس ، به تو ) ايمان نمي‌آورند ، هرچند كه تلاش كني ( و در راهنمائي ايشان بسيار خويشتن را زحمت دهي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ لَوْ حَرَصْتَ » : هرچند كه بر آن شوق و علاقه و تلاش و كوشش داشته باشي ( نگا : نساء / 129 ) . « وَ مَآ أَكْثَرُ النَّاسِ . . . بِمُؤْمِنِينَ » : ( نگا : قصص / 56 ، سبأ / 13 ) .‏

آيه 104
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو در برابر اين ( اندرز و راهنمائي ) ، پاداشي از ايشان نمي‌خواهي ، ( پس اگر آنان نپذيرفتند غمگين مباش . چرا كه ديگران اندر شكم مادر و پشت پدرند و بدان مي‌گروند ، و تنها اين قرآن براي گروهي از مردمان اين زمان نيامده است . بلكه ) قرآن جز پند و اندرزي براي همه جهانيان نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ هُوَ » : آن نيست . حرف ( إِنْ ) نافيه ، و ( هُوَ ) يعني : قرآن . « ذِكْرٌ » : پند و اندرز . يادآوري ( نگا : آل‌عمران‌ / 58 ) .‏

آيه 105
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و چه بسيار دلائل و نشانه‌هاي ( دالّ بر وجود خدا ) در آسمانها و زمين وجود دارد كه آنان ( كوركورانه ) از كنارشان مي‌گذرند و از پذيرش آنها روي مي‌گردانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَأَيِّنْ » : چه بسيار . چه فراوان ( نگا : آل‌عمران‌ / 146 ) . رسم‌الخطّ آن ( كَأَيٍّ ) است . « ءَايَةٍ » : دلائل و نشانه‌هاي وجود خدا ، و وحدت و قدرت و كمال دانش الله . « يَمُرُّونَ عَلَيْهَا » : بر آنها مي‌گذرند . مراد ديدن و پي‌بردن بدانها است . « وَ هُمْ عَنْهَا مُعرِضُونَ » : در حالي كه درباره آنها نمي‌انديشند و از آنها درس عبرت نمي‌گيرند . از آنها روي مي‌گردانند و آنها را ناديده مي‌گيرند .‏

آيه 106
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اكثر آنان كه مدّعي ايمان به خدا هستند ، مشرك مي‌باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ مَا يُؤْمِنُ . . . » : بيشتر آنان از لحاظ گفتار مؤمن ، ولي با توجّه به كردار مشرك مي‌باشند . چرا كه با وجود ايمان به يگانگي خدا ، پسر و دختر به خدا نسبت مي‌دهند ، و صفات خاصّ يزدان را براي انبياء و اولياء و صلحاء قائل مي‌شوند . مثلاً آنان را آگاه بر گذشته و حال و آينده و آنچه بوده است و خواهد بود مي‌دانند و ايشان را فريادرس در اينجا و آنجا و همه‌جا مي‌شمارند . مزار برخيها را همچون كعبه طواف مي‌كنند و نذرها و قربانيها براي بعضي اشخاص و امكنه روا مي‌دارند ( نگا : توبه‌ / 30 و 31 ، نحل‌ / 57 ، زمر / 3 ) .‏

آيه 107
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَأَمِنُواْ أَن تَأْتِيَهُمْ غَاشِيَةٌ مِّنْ عَذَابِ اللّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا از اين ايمن هستند كه عذاب فراگيري از سوي خدا ايشان را در برگيرد ، يا اين كه قيامت به ناگاه فرا رسد و ايشان غافل و بي‌خبر باشند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« غَاشِيَةٌ » : بلاي همگاني و فراگير و نابوده‌كننده . « السَّاعَةُ » : رستاخيز . « بَغْتَةً » : ناگهاني . بدون نشانه و مقدّمه قبلي ( نگا : انعام‌ / 31 ) .‏

آيه 108
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اين راه من است كه من ( مردمان را ) با آگاهي و بينش به سوي خدا مي‌خوانم و پيروان من هم ( چنين مي‌باشند ) ، و خدا را منزّه ( از انباز و نقص و ديگر ناشايست ) مي‌دانم ، و من از زمره مشركان نمي‌باشم ( و كسي و چيزي را شريك خدا نمي‌انگارم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَدْعُو » : دعوت مي‌كنم . در رسم‌الخطّ قرآني الف زائدي در آخر دارد . « عَليا بَصِيرَةٍ » : با بينش و آگاهي . با بيان و حجّت واضح و آشكار ؛ نه كوركورانه و از روي تقليد . حال ضمير فعل ( أَدْعُو ) است . « وَ مَنِ اتَّبَعَنِي‌ » : و هركس كه از من پيروي كند اين چنين بايد باشد . واژه ( مَنْ ) مي‌تواند عطف بر ذوالحال باشد ، و يا اين كه مبتدا بوده و خبر آن محذوف و ( كَذلِكَ ) باشد .‏

آيه 109
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سنّت ما در گزينش پيغمبران و گسيل آنان به ميان مردمان تغيير نكرده است ، و از جمله در انتخاب تو به عنوان خاتم‌الانبياء نيز مرعي شده است ) و ما پيش از تو پيغمبراني نفرستاده‌ايم ، مگر اين كه مرداني از ميان شهريان بوده‌اند و بديشان وحي كرده‌ايم . ( دسته‌اي از انسانها بدانان گرويده و گروهي هم از ايشان بيزاري جسته‌اند . آيا قوم تو از اين بي‌خبرند كه پيغمبران نه فرشته و نه زن بوده‌اند و بلكه مرداني از شهرها بوده و در ميان مردمان همچون ايشان زندگي كرده‌اند و تنها فرق آنان با ديگران اين بوده كه حاملان وحي و پيام آوران آسماني بوده‌اند ، و بعضي راه چنين راهنماياني را انتخاب و به بهشت رسيده‌اند ، و برخي هم عناد ورزيده و كفر پيشه كرده‌اند و به دوزخ واصل شده‌اند ؟ ) . مگر در زمين به گشت‌‌وگذار نمي‌پردازند تا ببينند كه سرانجام كار گذشتگان پيش از ايشان چه بوده و به كجا كشيده شده است‌ ؟ بي‌گمان سراي آخرت ، بهتر ( از سراي اين جهان ) براي پرهيزگاران است . ( اي معاندان افسار گسيخته و آرزوپرستان سرگشته ! ) آيا خرد و انديشه خويش را به كار نمي‌اندازيد ( و نمي‌دانيد كه هستي خود را ناآگاهانه مي‌بازيد و توشه‌اي براي آخرت فراهم نمي‌سازيد ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلاّ رِجَالاً » : يعني پيغمبران همه مرد بوده‌اند ؛ نه فرشته يا جنّ يا زن . « مِنْ أَهْلِ الْقُرَيا » : از ميان اهالي شهرنشين . يعني پيغمبران شهرنشين بوده‌اند ؛ نه بيابانگرد و صحرانشين ، و لذا كاملاً از اوضاع و احوال و مشكلات مادي و معنوي زندگي باخبر و مطّلع بوده و از روي شناخت به رفع مشكلات و كار تبليغ پرداخته‌اند . « أَفَلَمْ يَسِيرُوا . . . » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 137 ، انعام‌ / 11 ) . « دَارُ الآخِرَةِ » : سراي آخرت . دنياي ديگر . اضافه موصوف به صفت است . يعني ( الدَّارُ الآخِرَةِ ) : ( نگا : انعام‌ / 32 ، اعراف‌ / 169 ) .‏

آيه 110
‏متن آيه : ‏
‏ حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ياري ما را دور از خويشتن مدان . ياري ما به شما نزديك و پيروزيتان حتمي است . پيش از اين پيغمبران متعدّدي آمده‌اند و به دعوت خود ادامه داده‌اند و دشمنان حق و حقيقت هم به مبارزه خاسته و مقاومت و مخالفت نموده‌اند ) تا آنجا كه پيغمبران ( از ايمان آوردن كافران و پيروزي خود ) نااميد گشته و گمان برده‌اند كه ( از سوي پيروان اندك خويش هم ) تكذيب شده‌اند ( و تنهاي تنها مانده‌اند ) . در اين هنگام ياري ما به سراغ ايشان آمده است ( و لطف و فضل ما آنان را در برگرفته است ) و هركس را كه خواسته‌ايم نجات داده‌ايم . ( بلي ! در هيچ زمان و هيچ مكاني ) عذاب ما از سر مردمان گناهكار دور و دفع نمي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَتّيا » : براي غايت محذوفي است كه سياق دالّ بر آن است : لا يُغْرِرْهُمْ تَمادي ايّامِهِمْ فَإِنَّ مَنْ قَبْلَهُمْ أُمْهِلُوا حَتّي . « إِسْتَيْأَسَ » : مأيوس و نااميد شدند ( نگا : يوسف‌ / 80 ) . « ظَنُّوا » : گمان بردند . انگاشتند . « كُذِبُوا » : تكذيب شده‌اند . با آنان دروغ گفته شده است . « ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا » : پيغمبران مي‌انگاشتند كه همه مردمان از جمله مؤمنان تازه ايمان ، ايشان را تكذيب مي‌كنند . مؤمنان گمان مي‌بردند كه پيغمبران به دروغ بديشان وعده نصرت و پيروزي داده‌اند . پيامبران در طوفانيترين حالات و در لحظاتي ناپايدار و به مقتضاي طبع بشري ، بي‌اختيار به مغز آنان ميگذشت كه نكند وعده پيروزي خلاف از آب درآيد ، و يا وعده پيروزي مشروط به شرائطي بوده كه حاصل نشده باشد ( نگا : بقره‌ / 214 ) . « نُجِّيَ » : فعل ماضي مجهول است . به معني : نجات داده شده است . « فَنُجِّيَ مَنْ . . . » : مراد نجات پيغمبران و مؤمنان است . « بَأْسُنَا » : عذاب ما ( نگا : انعام‌ / 43 ، 147 ، 148 ، اعراف‌ / 4 ، 5 ، 97 ، 98 ) .‏

آيه 111
‏متن آيه : ‏
‏ لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَى وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به حقيقت در سرگذشت آنان ، ( يعني يوسف و برادران و ديگر پيغمبران و اقوام ايماندار و بي‌ايمان ، درسهاي بزرگِ ) عبرت براي همه انديشمندان است . ( آنچه گفته شد ) يك افسانه ساختگي ( و داستان خيالي و دروغين ) نبوده ، و بلكه ( يك وحي بزرگ آسماني است كه ) كتابهاي ( اصيل انبياي ) پيشين را تصديق و پيغمبران ( راستين ) را تأييد مي‌كند ، و ( به علاوه ) بيانگر همه چيزهائي است كه ( انسانها در سعادت و تكامل خود بدانها نياز دارند ، و به همين دليل مايه ) هدايت و رحمت براي ( همه ) كساني است كه ايمان مي‌آورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَيا » : قرآن و از جمله اين داستان ، سخني نيست كه از سوي انسانها به هم بافته شده باشد و از انديشه و خيال آنها سرچشمه گرفته باشد ، بلكه يك واقعيّت عيني و جداي از يك خيال و پندار است و از هر نظر راهگشا است ( نگا : يونس‌ / 37 و 38 ، هود / 13 و 35 ) . « تَصْدِيقَ الَّذِي . . . » : مراد اين است كه قرآن تصديق‌كننده كتابهاي صحيح آسماني پيشين است . « تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ » : تفصيل دهنده و شرح كننده همه چيزهائي است كه مؤمن در عقيده و عمل خود بدان نيازمند است .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره يوسف / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 08:14:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره هود / تفسیر نور


آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ الَر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏الف . لام . را . ( اين قرآن ) كتاب بزرگواري است كه آيه‌هاي آن ( توسّط خدا ) منظّم و محكم گرديده است ( و لذا تناقض و خلل و نسخي بدان راه ندارد ) و نيز آيات آن از سوي خداوند ( جهان ) شرح و بيان شده است كه هم حكيم است و هم آگاه ( و كارهايش از روي كارداني و فرزانگي انجام مي‌پذيرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الر » : الف . لام . را ( نگا : بقره / 1 ) . « أُحْكِمَتْ » : محكم و استوار و متقن و منظّم گرديده است . « ثُمَّ » : علاوه از آن . سپس . با توجّه به معني اوّل بيانگر ترتيب اخباري ، و با توجّه به معني دوم ، بيانگر ترتيب زماني است . « فُصِّلَت » : شرح و بيان شده است . تدريجاً سوره سوره و آيه آيه برحسب وقائع و مصالح نازل شده است ( نگا : إسراء / 106 ، فرقان / 32 ) . همچون گردنبند ، درّ و گوهرهاي دلائل توحيد ، احكام ، مواعظ ، قصص ، صفات حق تعالي ، و وعد و وعيدها در آن به رشته كشيده شده است و با الفاظ زيبا و معاني والا آراسته و پيراسته گشته است . « مِن لَّدُنْ » : از جانب . از سوي .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! بديشان بگو : ) اين كه جز خدا را نپرستيد . بيگمان من از سوي خدا بيم دهنده ( كافران به عذاب دوزخ ) و مژده‌دهنده ( مؤمنان به نعمت بهشت ) هستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلاّ » : اين كه نه . تا اين كه نه . « أَلاّ تَعْبُدُوا » : مفعول به فعل مقدّر ( قُلْ ) در اوّل آن است . معني بالا با توجّه بدين نكته است . امّا اين جمله مي‌تواند علّت دو فعل ( اُحْكِمَتْ . . . فصّلت ) در آيه قبلي باشد كه معني چنين مي‌شود : تحكيم و تفصيل آيات ، به زبان حال . يعني به زبان برهان و استدلال ، شما را فرياد مي‌دارند كه جز خدا را نپرستيد .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعاً حَسَناً إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اين كه از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد و به سوي او برگرديد كه خداوند ( به سبب استغفار صادقانه و توبه مخلصانه ) شما را تا دم مرگ به طرز نيكوئي ( از مواهب زندگي اين جهان ) بهره‌مند مي‌سازد ، و ( در آخرت برابر عدل و داد خود ) به هر صاحب فضيلت و احساني ( پاداش ) فضيلت و احسانش را مي‌دهد . اگر هم پشت بكنيد ( و از ايمان به يزدان و طاعت و عبادت خداوند رحمن روي بگردانيد ، بر رسولان پيام باشد و بس ) من بر شما از عذاب روز بزرگي ( كه روز قيامت است ) بيمناكم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَتاعاً » : بهره‌مند ساختن . مفعول مطلق از غير لفظ فعل است ، از قبيل ( أَنبَتَكُم مِّنَ الأرْضِ نَبَاتاً ) يا به معني كالا و مفعولٌ‌به است ( نگا : نوح / 10 ، 11 ، 12 ) . « أَجَلٍ مُّسَمّيً » : پايان عمر با فرا رسيدن مرگ . پايان عمر جهان . « ذِي فَضْلٍ » : محسن . نيكوكار . « فَضْلَهُ » : پاداش احسان و نيكوكاريش . مرجع ضمير ( هُ ) مي‌تواند خدا باشد ، يعني خداوند از فضل خود بدو مي‌دهد . « تَوَلَّوْا » : پشت بكنيد و روي بگردانيد . اصل آن ( تَتَوَلَّوْا ) است .‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏برگشت شما به سوي خدا است ، و خدا بر هر چيزي توانا است . ( او است كه به شما زندگي مي‌بخشد و شما را مي‌ميراند و دوباره جان به پيكرتان ميدواند و براي حساب و كتاب در قيامت جمعتان مي‌گرداند و به دوزخ يا بهشتتان مي‌رساند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَرْجِع‌ » : مصدر ميمي و به معني رجوع است .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُواْ مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هان ! ( برخي از ) آنان ، كينه و دشمني ( پيغمبر و مؤمنان ) را به دل مي‌گيرند و سعي مي‌كنند تا آن را از خدا پنهان دارند ! هان ! آنان هنگامي كه با جامه‌ها خويشتن را مي‌پوشانند ( و رازها به همديگر مي‌گويند و نيرنگها مي‌جويند تا با آشكار شدن كارشان رسوا نشوند ) خداوند از آنچه نهان مي‌دارند و از آنچه آشكار مي‌سازند ( به طور يكسان ) باخبر و آگاه است . چرا كه او آگاه از رازهاي سينه‌ها است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَثْنُونَ » : خم مي‌كنند و پيچ مي‌دهند . در هم مي‌پيچند و پنهان مي‌دارند . از ماده ( ثني ) . « يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ » : سينه‌هايشان را مي‌پيچانند و خميده و دولايش مي‌گردانند . مراد پنهان داشتن كارها و مخفي كردن رازها است . « يَسْتَغْشُونَ » : حجاب و پرده مي‌گردانند . « يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ » : با جامه‌هايشان خويشتن را مي‌پوشانند ( نگا : نوح / 7 ) . « ذَاتِ الصُّدُورِ » : ( نگا : مائده / 7 ) .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هيچ جنبنده‌اي در زمين نيست مگر اين كه روزيِ آن ، بر عهده خدا است ( و خدا روزي مناسب هر يك را در بحر و برّ مي‌رساند ) و محلّ زيست ( دوران حيات ) و محلّ دفن ( پس از ممات ) او را مي‌داند . همه اينها در كتاب روشني ( به نام لوح محفوظ ، موجود و مضبوط ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« دَآبَّةٍ » : جانور . جنبنده . شامل‌انسان هم مي‌گردد ( نگا : بقره‌ / 164 ) . « مُسْتَقَرّ » : قرارگاه . محلّ زيست . « مُسْتَوْدَع‌ » : آرامگاه . محلّ دفن . « كِتَابٍ مُّبِينٍ » : نوشته آشكار . كتاب روشن . مراد لوح محفوظ است ( نگا : انعام / 59 ) .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا آن كسي است كه آسمانها و زمين را در شش دوره بيافريد و ( پيش از آن ، جهان هستي جز موادّ مذاب گازي شكل گسترده در گستره گيتي نبود ، و اين جهان هستي و پاي ) تخت قدرت خدا بر ( اين ماده عظيم به ظاهر ) آب ، قرار داشت . ( اين آفرينش سترگ و شگفت را بدين خاطر ساخت ) تا شما را بيازمايد ( و معلوم شود ) كه چه كساني از شما كارهاي نيكو مي‌كنند ( و چه افرادي از شما كارهاي بد مي‌كنند ) . اگر به آنان بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته مي‌شويد ( و زندگي دوباره پيدا مي‌كنيد ) كافران ( از روي شگفت ) مي‌گويند ( چيزي را مي‌گوئي باوركردني نيست و واقعيّت ندارد ؛ بلكه ) اين يك جادوگري آشكاري است ( كه خردها را به بازيچه مي‌گيرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سِتَّةِ أيَّامٍ » : شش دوره ( نگا : اعراف / 54 ، يونس / 3 ) . « عَرْش‌ » : قوام كار . تخت سلطنت كه مراد تصرّف و قدرت است . موجود ناشناخته‌اي كه فراتر از درك و علم انسانها است ( نگا : اعراف / 54 ، توبه / 129 ، يونس‌ / 3 ) . مجموعه جهان هستي ، چرا كه تخت قدرت يزدان محيط بر همه جهان است . « الْمَآءِ » : آب . شايد مراد موادّ مذاب و آبگونه‌اي باشد كه در آغاز جهان ، به صورت گازهاي فوق العاده فشرده در پهنه كائنات پراكنده بوده است ( نگا : انبياء / 30 ، فصّلت / 11 ) . « مَبْعُوثُونَ » : برانگيختگان . زنده‌شدگان . « سِحْر » : جادو . در اينجا مراد سخن عاري از حقيقت و گفتار بي‌اساس ، و به تعبير ديگر ، حُقّه و كلك است .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر عذاب را تا مدّت زمان محدودي ( كه پايان عمر جهان و آغاز قيامت است ) به تأخير اندازيم ، ( از روي استهزاء ) مي‌گويند : چه چيز مانع آن ( از رسيدن به ما الآن ) شده است‌ ؟ ( اگر وعده خدا راست است ، عذاب را همين الآن بر سر ما بياورد و ما را مهلت ندهد ) . هان ! روزي عذاب به سراغ آنان مي‌آيد و ديگر از ايشان دور نمي‌گردد ( و دست از سرشان برنمي‌دارد ) وچيزي را كه در ( دنيا ) مسخره مي‌كردند ، از هر سو دربرشان مي‌گيرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُمَّةٍ » : مدّتي از زمان ( نگا : يوسف / 45 ) . « مَعْدُودَةٍ » : اندك . كم ( نگا : يوسف / 20 ) . « يَحْبِسُهُ » : آن را باز مي‌دارد و به تأخير مي‌اندازد . « يَوْمَ » : روزي . مراد قيامت است . « مَصْرُوف‌ » : برگردانده . دفع شده . « حَاقَ بِهِمْ » : آنان را فرو گرفت . ايشان را احاطه كرد .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُوسٌ كَفُورٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر از سوي خود به انسان نعمتي بچشانيم ( و مثلاً روزي فراوان و صحّت و امنيّت برسانيم و بنا به حكمتي ) سپس آن را از او بگيريم و بستانيم ، بسيار نااميد ( از برگشت دوباره اين نعمت به خود ) و ناسپاس ( در برابر ساير نعمتهاي ديگر ) مي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَذَقْنَا » : چشانديم . « رَحْمَةً » : احسان . نعمت كه از رحمت سرچشمه مي‌گيرد . « نَزَعْنَا » : سلب كرديم . به در آورديم . بازپس گرفتيم . « يَؤُوسٌ » : بسيار نااميد و مأيوس . « كَفُورٌ » : بسيار ناشكر و ناسپاس .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر بعد از ناخوشي و زيان و ضرري كه به انسان رسيده است ، خوشي و نعمت و منفعتي بدو برسانيم ، مي‌گويد : بديها و سختيها از من به دور شده‌اند ( و مشكلات و ناراحتيها ديگر هرگز برنمي‌گردند . دوباره دچار سُرور و غرور بيجا مي‌گردد و ) بسي شادان ( از متاع دنيا ) و نازان ( بر ديگران ) مي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَعْمَآءَ » : نعمت . « ضَرَّآءَ » : شدّت . ناخوشي . « مَسَّتْهُ » : بدو رسيده است . دامنگيرش شده است . « السَّيِّئَات » : بديها . مصائب و بلايا . « فَرِحٌ » : شادمان . « فَخُورٌ » : بسيار فخرفروش ( نگا : نساء / 36 ) .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر كساني كه ( به هنگام شدائد ) شكيبائي كنند ، و ( در وقت خوشي و ناخوشي و ثروتمندي و مستمندي ) كارهاي شايسته و بايسته انجام دهند ، بيگمان آنان بخشايش ( يزدان شامل گناهانشان مي‌گردد ) و پاداش بزرگي ( در برابر اعمال صالحه ) دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إلاَّ الَّذِينَ . . . » : عيبهاي مذكور را تنها كساني ندارند كه . . .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! براي خوشنودي مشركان تلاش مكن . آنان نمي‌خواهند ايمان بياورند . اگر براي ارضاء آنان بكوشي ) چه بسا تو برخي از چيزهائي را كه به تو وحي مي‌شود ( از قبيل آياتي كه درباره نكوهش معبودهاي دروغين ايشان است ) فروگذاري و از ( تبليغ ) آن ( به مشركان ) دلتنگ و ناراحت شوي‌ ؟ زيرا كه نكند ( آن را تكذيب كنند و مانند هميشه ) بگويند : چرا گنجي رايگان بدو ارمغان نمي‌گردد ، يا اين كه او با فرشته‌اي نمي‌آيد ( تا صحّت نبوّت وي را به ما اعلام نمايد . اي پيغمبر ! ) تو تنها بيم‌دهنده ( كافران و مژده‌رسان مؤمنان ) هستي ( و وظيفه تو تبليغ كلام آسماني است وبس ) و خداوند مطّلع و مراقب هرچيزي است ( و از احوال تو و احوال ايشان آگاه است و اعمال همگان را مي‌پايد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَعَلَّ » : در اينجا براي استفهام انكاري است و معني نهي دارد ( نگا : كهف / 6 ، شعراء / 3 ) . « ضَآئِقٌ » : دلتنگ . غمگين . « أَن يَقُولُوا » : از ترس اين كه نگويند كه . تا نگويند كه . « كَنزٌ » : گنج . مراد مشركان ، گنج بادآورده و رايگاني است كه دالّ بر صدق نبوّت پيغمبر باشد ( نگا : فرقان / 8 ) . « نَذِيرٌ » : بيم‌دهنده ( نگا : رعد / 7 ، نازعات / 45 ) . « وَكِيلٌ » : مطّلع . مراقب . پيغمبر از آنجا كه انسان بوده است ، تبليغ مطالبي براي او مشكل و ناراحت‌كننده بوده است ، ولي كوچكترين تعلّلي در كار تبليغ نداشته است . البتّه اگر ياري و مددالهي نبود ، دچار چنين لغزشي مي‌شد ( نگا : اسراء / 74 ) .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بلكه ( مشركان پا از درخواست گنج رايگان و نزول فرشتگان بالاتر مي‌گذارند و ) مي‌گويند : ( محمّد خودش قرآن را تأليف كرده است و ) آن را به دروغ به خدا نسبت مي‌دهد ! بگو : ( اگر اين قرآن را انساني چون من نوشته است ) شما ( هم ) ده سوره دروغين همانند آن را ( بنويسيد و براي ما ) بياوريد و غير از خدا هركس را كه مي‌توانيد دعوت كنيد ( و به ياري خود بطلبيد ) اگر ( در ادّعاي خويش ) راستگوئيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اَمْ » : يا . بلكه . « مِثْلِهِ » : مانند آن . مِثْل صفت اوّل ( سُوَرٍ ) است و با موصوف خود مي‌تواند مطابقت بكند يا نكند ( نگا : مؤمنون / 47 ، اعراف / 194 ) . « مُفْتَرَيَاتٍ » : به هم بافته‌ها . ساخته‌هاي دروغين . صفت دوم ( سُوَرٍ ) است . « مِن دُونِ اللهِ » : سواي خدا . جار و مجرور متعلّق به فعل ( أُدْعُوا ) است .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ وَأَن لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس ( اي مشركان ! ) اگر ( كساني را كه براي ياري در اين كار دعوت مي‌كنيد ) پاسخ شما را ندادند ( و استدعاي شما را نپذيرفتند ، چرا كه از انجام آن ناتوانند ) بدانيد كه اين قرآن با آگاهي الله و وحي خدا نازل شده است ( و از علم الهي سرچشمه گرفته است ) و معبودي جز خدا نيست ( و نزول اين آياتِ معجز ، دليلي و نشاني بر اين حقيقت است ) . پس آيا اسلام را مي‌پذيريد و فرمانبردار خدا مي‌گرديد ؟ ( بايد كه تسليم شويد اگر طالب حقّ مي‌باشيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ . . . » : مرجع ضمير ( و ) در اين فعل به ( مَنْ ) در آيه قبلي ، يعني مدعوّين مشركان جهت ياري ايشان برمي‌گردد ، و ضمير ( كُمْ ) به خود مشركان مخاطب ، امّا اگر مرجع ( و ) ، مشركان مخاطب ، و مرجع ( كُمْ ) ، پيغمبر و مؤمنان باشد ، معني چنين مي‌شود : اگر مشركان دعوت شما مسلمانان را اجابت نكردند و حاضر نشدند لااقل ده سوره همانند اين سوره‌ها را بياورند ، شما مؤمنان بدانيد كه اين ضعف و ناتواني نشانه آن است كه اين آيات از علم الهي سرچشمه گرفته است ، و . . . ( نگا : قصص / 50 ) . « أُنزِلَ بِعِلْمِ اللهِ » : نازل شده است با دانش خدا نه با دانش محمّد يا ديگران ( نگا : نساء / 166 ، هود / 49 ) .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه ( تنها ) خواستار زندگي دنيا و زينت آن باشند ( و جز خوردن و نوشيدن و اموال و اولاد را طالب نبوده و چشم‌داشتي به آخرت نداشته باشند ، برابر سنّت موجود در پيكره هستي ، پاداش دسترنج و ) اعمالشان را در اين جهان بدون هيچ گونه كم و كاستي به تمام و كمال مي‌دهيم ( چرا كه مدار اين جهان بر اعمال استوار است‌ ؛ نه بر نيّات و مقاصد ، و بر اين خوان يغما چه دشمن چه دوست ) وحقي از آنان در آن ضايع نمي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَن كَانَ يُرِيدُ . . . » : ( نگا : اسراء / 18 ، شوري / 20 ) . « زينَتَها » : ( نگا : آل‌عمران / 14 ) . « لا يُبْخَسُونَ » : حقّي از آنان ضايع نمي‌گردد و نتيجه اعمالشان نقصان نمي‌بيند .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كسانيند كه در آخرت جز آتش دوزخ بهره و سهمي ندارند ، و آنچه در دنيا انجام مي‌دهند ، ضايع و هدر مي‌رود ( و بي‌اجر و پاداش مي‌شود ) و كارهايشان پوچ و بيسود مي‌گردد ( هرچند كه اعمالشان به ظاهر انساني و مردمي و عبادي باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَبِطَ » : هدر رفت . پوچ و بي‌ثمر شد ( نگا : بقره / 217 ، آل‌عمران / 22 ) .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَاماً وَرَحْمَةً أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا كسي كه دليل و برهان روشني ( به نام فطرت و عقل سليم ) از سوي پروردگار خود دارد ( و با نور آن به آفاق و انفس مي‌نگرد و به وجود آفريدگار جهان پي مي‌برد ) و گواهي از جانب خدا ( به نام قرآن ) به دنْبال آن مي‌آيد ( و بر صدق دريافت عقل او از جهان ، شهادت مي‌دهد و برداشت وي را تصديق مي‌نمايد ) و قبل از قرآن ( هم جملگي كتابهاي آسماني ، اين راه را تأييد كرده‌اند و در اين مسير رفته‌اند ، از آن جمله تورات ، يعني ) كتاب موسي كه رهبر و رحمت بوده است ، ( آيا چنين كساني با افرادي برابرند كه با چشم خرد به ملكوت جهان نمي‌نگرند ، و به كتابهاي آسماني و پيغمبران الهي گوش دل فرا نمي‌دهند ، و جز به فكر دنيا نبوده و گمراه بسر مي‌برند و گمراه مي‌ميرند ؟ ) . آنان ( كه درباره كائنات مي‌انديشند و با چراغ عقل پروردگار خود را مي‌يابند و تاريخ انبياء و گذشتگان را پيش چشم مي‌دارند ) بيگمان به قرآن ايمان مي‌آورند ( چرا كه آن را با ديد جهان‌بين و بينش حقّگراي خويش همگام و همنوا مي‌بينند ) . هركس از گروهها ( و طوائف گمراه كه دشمن حق و حقيقت و اديان و انبياء خدايند ) به قرآن ايمان نياورد ، ميعادگاه او آتش است ( و جملگي گمراهان گريزان از نور قرآن ، در آتش سوزان دوزخ گرد مي‌آيند و چه بد جايگاهي است ! اي پيغمبر ! ) درباره قرآن شكّ و گماني به خود راه مده . قرآن حق است و از سوي پروردگارت آمده است ، ولي بيشتر مردم ( حق را نمي‌پذيرند و به چيزي كه بايد ايمان داشت ) ايمان نمي‌آورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَيِّنَةٍ » : دليل و برهان روشن . بيانگر حق و باطل و جداسازنده آن دو از يكديگر . در اينجا مراد فطرت خداجو و عقل سليم است . « يَتْلُوهُ » : به دنبال آن مي‌آيد . « شَاهِدٌ » : گواه . مراد قرآن است . « مِنْهُ » : مرجع ضمير ( هُ ) واژه ( رَبّ ) است . « مِن قَبْلِهِ » : پيش از قرآن . مرجع ( هِ ) واژه ( شاهِدٌ ) است . « إِمَاماً » : مقتدي . راهنما . حال ( كِتابُ ) است . « اُوْلئِكَ » : آنان . مراد افراد برحق و با ايمان است . مفرد آمدن ( مَنْ ) در آغاز آيه ، و جمع آمدن ( أولئِكَ ) در وسط آن ، با توجّه به لفظ و معني موصول است . « بِهِ » : به قرآن . « الأحْزَابِ » : جمع حِزْب ، گروه‌ها و دسته‌ها . در اينجا مراد همه طوائف و قبائل و كساني است كه كفر و ضلال آنان را به هم مربوط مي‌سازد و در يك صف قرار مي‌دهد . « مَوْعِد » : وعده‌گاه . مراد جايگاه و قرارگاه است . « مِرْيَةٍ » : شكّ و ترديد .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً أُوْلَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الأَشْهَادُ هَؤُلاء الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه كسي ستمگرتر از كسي است كه به خدا دروغ بندد ؟ ! ( كساني كه به خدا دروغ مي‌بندند و چيزهائي را بدو نسبت مي‌دهند كه از او نيست ، در قيامت به گونه خاصّي ) آنان به پروردگارشان عرضه مي‌گردند ( و در دادگاه عدل الهي به‌سان مي‌شوند ) و گواهان ( حاضر در آنجا ، اعم از پيغمبران و فرشتگان و غيره بر آنان گواهي مي‌دهند و ) مي‌گويند : اينان بر پروردگار خود دروغ بسته‌اند ( و لذا زشت‌ترين گناه و رسواكننده‌ترين ستم را مرتكب شده‌اند ) . هان ! نفرين خدا بر ستمگران باد !‏

‏توضيحات : ‏
‏« الأشْهَادُ » : جمع شَهيد يا شاهِد ، مثل أشْراف و شَريف ، و أَصْحاب و صاحِب ، گواهان . مراد پيغمبران ( نگا : نساء / 41 ) و مؤمنان ( نگا : بقره / 143 ) و فرشتگان ( نبأ / 38 ) و اعضاء بدن ( نگا : نور / 24 ) است . « أَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَي الظَّالِمِينَ » : هان ! نفرين خدا بر ستمكاران باد . بدانيد كه نفرين خدا ستمكاران را دربر مي‌گيرد .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجاً وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن ستمكاراني كه ( مردمان را ) از راه خدا باز مي‌داشتند ، و ( بر راستاي خداشناسي سدها و مانعها ايجاد مي‌كردند ، و در دلهاي مردمان شكّها و گمانها مي‌انداختند تا آنان را منحرف سازند و بديشان ) راه خدا را كج و نادرست نشان دهند ، و آناني كه به آخرت كفر مي‌ورزيدند ( و به جهان ديگر ايمان نداشتند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الَّذِينَ » : صفت واژه ( الظَّالِمِينَ ) در آيه قبلي است . « يَبْغُونَهَا عِوَجاً » : آن را كج مي‌خواهند . يعني هميشه در صدد آن هستند كه جاده مستقيم الهي را كج نشان دهند و نادرست جلوه بنمايند .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ أُولَئِكَ لَمْ يَكُونُواْ مُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُواْ يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُواْ يُبْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين كافران ) چنان نيستند كه آنان بتوانند ( خدا را از عذاب رساندن به خود ) در دنيا ناتوان و درمانده سازند ( و از قلمرو قدرت او خارج شوند . اگر خدا بخواهد ايشان را گرفتار عذاب و بلائي كند ) آنان بجز خدا ياور و فريادرسي ندارند ( كه ايشان را از عذاب و بلاي آسماني برهاند . در آخرت هم به سبب عصيان و طغيانشان ) عذابشان چندين برابر مي‌گردد ( و پيوسته افزونتر و افزونتر مي‌شود . چرا كه در دنيا ) آنان نمي‌توانستند ( نشانه‌هاي خداشناسيِ پخش در آفاق و انفس را ) ببينند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الأرْض‌ » : زمين . مراد دنيا است . « أَوْلِيَآءَ » : ياران و مددكاران . آلهه و معبودان . « مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ . . . » : تاب شنيدن حق و چشم ديدن نشانه‌هاي دالّ بر وجود آفريدگار ، و توان پيروي از قرآن را نداشته‌اند ، و در حقيقت از گوش و چشم خود سود نبرده‌اند .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كسانيند كه خويشتن را زيانبار مي‌كنند و هستي خود را مي‌بازند ، و معبودهائي را كه به دروغ به هم‌ مي‌بافند و مي‌سازند ، گم و ناپديد مي‌گردند ( و دروغگوئيها و ياوه‌سرائيهايشان از بين مي‌رود و بيفائده و بيسود مي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ » : خود را زيانبار كرده و وجود خويش را باخته‌اند . به خويشتن زيان رسانده‌اند . « مَا » : مراد معبودهاي دروغين و اكاذيب و دعاوي باطل است كه در قيامت كاري از دست معبودها ساخته نيست ، و در جهانِ حقائق ، اباطيل بي‌ثمر است .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مسلّماً آنان زيانبارترين ( مردمان ) هستند ( چرا كه سعادت خود را باخته‌اند ، و باقي را به فاني ، و نعمت را به نقمت ، و جنّان را به نيران داده‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا جَرَمَ » : حَقّاً . مسلّماً .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بيگمان كساني كه ايمان آورده‌اند و كارهاي شايسته كرده‌اند و به خداي خويش آرميده‌اند ( و كرنشش برده‌اند و تسليم فرمانش شده‌اند ) آنان بهشتيانند و در آنجا جاودانه مي‌مانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَخْبَتُوا إِلَيا رَبِّهِمْ » : در برابر خداي خود فروتني و كرنش مي‌كنند . به عدالت و قضاوت خداي خود اطمينان دارند ( نگا : حجّ / 34 و 54 ) .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏حال اين دو گروه ( يعني مؤمنان و كافران ) همانند حال كور و كر ، يا بينا و شنوا است . آيا حال و مآل اين دو گروه يكي است‌ ؟ آيا يادآور و پندپذير نمي‌گرديد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْفَرِيقَيْنِ » : دو گروه . دو دسته . مراد اين است كه همان گونه كه شخص كور و كر با شخص بينا و شنوا در پيداكردن راه و تشخيص آن از چاه ، يكي نيست ، پويندگان راه يزدان ، و روندگان راه شيطان هم برابر و يكسان نيستند . « مَثَلاً » : حال و وضع . تمييز يا حال فاعل است و يا اين كه صفت مصدر محذوف ( إِسْتِواءً ) است .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( همان گونه كه تو را به پيش قومت فرستاديم و گروهي به دشمنانگي و سركشي پرداختند ) نوح را ( هم ) به پيش قومش فرستاديم ( و او بديشان گفت : ) من بيم‌دهنده ( شما از عذاب خدا و ) بيانگر ( راه نجات ) براي شما مي‌باشم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُبِينٌ » : آشكار . بيان‌كننده .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( همچنين بديشان گفت : ) جز الله ( ، يعني خداي واحد يكتا ) را نپرستيد . بيگمان من از عذاب روز پر رنج ( قيامت ) بر شما مي‌ترسم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلاّ تَعْبُدُوا . . . » : مقول قول نوح است . « أَلِيمٍ » : داراي درد و رنج .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَراً مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اشراف كافر قوم او ( بدو پاسخ دادند و ) گفتند : تو را جز انساني همچون خود نمي‌بينيم ( و لذا به پيغمبري تو باور نداريم ) . ما مي‌بينيم كه كسي جز افراد فرومايه و كوتاه‌فكر و ساده‌لوح ما ( به تو نگرويده و ) از تو پيروي نكرده است . ( شما اي پيروان نوح ! نه نوح و نه ) شما را برتر از خود نمي‌بينيم و بلكه دروغگويانتان مي‌دانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرَاذِل‌ » : جمع أَرْذَل ، اشخاص بسيار كوچك و فرومايه و « بَادِيَ الرَّأْيِ » : سطحي نگر و كوتاه‌فكر . ساده لوح و ظاهربين . با توجّه بدين معاني ، واژه ( بادِيَ ) از ماده ( بَدْو ) است . امّا به معني : در نگاه اوّل . سهل و ساده . بدون تفكّر و انديشه زياد . از ماده ( بَدْء ) است .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّيَ وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي قوم من ! به من بگوئيد ، اگر من دليل روشني از پروردگارم داشته باشم ( كه علم ضروري من برگرفته از دانش و بينش پيغمبري است ) و خداوند از سوي خود رحمتي به من عطاء فرموده باشد ( كه نبوّت است ) و اين رحمت الهي ( به سبب توجّه شما به ماديات و غفلت از معنويات ) بر شما پنهان مانده باشد ، آيا ما مي‌توانيم شما را به پذيرش آن واداريم ، درحالي كه شما دوستش نمي‌داريد و منكر آن مي‌باشيد ؟ ( دين را با اجبار كه نمي‌شود به ديگران تحميل و تزريق كرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرَأَيْتُمْ » : مرا خبر دهيد ( نگا : انعام / 40 ، يونس / 50 ) . « بيّنه » : نور بصيرت . حجّت و برهان ( نگا : هود 17 ) . « رَحْمَةً » : مراد نبوّت است . « عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ » : بر شما مخفي و پنهان شده باشد . « أَنُلْزِمُكُمُوهَا » : آيا به پذيرش آن ، شما را مجبور كنيم ، و با اكراه آن را به شما بقبولانيم‌ ؟ . ضمائر ( كُمْ ) و ( ها ) مفعول اوّل و دوم ( نُلْزِمُ ) است . حرف ( و ) ميان اين ضمائر ، برگشت به اصل و تكمله ( كُمْ ) است .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَمَا أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَلَكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي قوم من ! من در برابر آن ، ( يعني تبليغ رسالت پروردگارم ) از شما ( پول و مزد و ثروت و ) مالي نمي‌خواهم ، چرا كه مزد من جز بر عهده خدا نيست ( و پاداش خود را تنها از او مي‌خواهم و بس ) . و من كساني را كه ايمان آورده‌اند ( از مجلس و همدمي خود به خاطر شما ) نمي‌رانم . آنان ( در روز قيامت ) خداي خود را ملاقات مي‌كنند ( و اگر آنان را برانم در آن وقت از من شكايت مي‌كنند ) . و امّا من شما را گروه ناداني مي‌دانم ( چرا كه معيار ارزش انسانها را در مال و جاه مي‌دانيد ؛ نه در پيروي از حق و انجام كار نيك ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَليْهِ » : بر آن . در برابر آن . مرجع ضمير ( ه ) تبليغ مفهوم از آيات قبلي است ( نگا : هود / 51 ) . « طَارِد » : طردكننده . دوركننده .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي قوم من ! اگر من مؤمنان ( فقير و به گمان شما حقير ) را از پيش خود برانم ، چه كسي مرا ( از دست انتقام خدا مي‌رهاند و ) در برابر ( مجازات شديد ) الله ياري مي‌دهد ؟ ( هيچ كسي ) . آيا يادآور نمي‌شويد ( و نمي‌انديشيد كه آنان خدائي دارند و انتقام ايشان را مي‌گيرد ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللهِ ؟ » : چه كسي مرا از عقاب خدا مصون و محفوظ مي‌كند ؟‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْراً اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذاً لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من به شما نمي‌گويم كه گنجينه‌هاي ( رزق و روزي ) خدا در دست من است ( و هرگونه كه بخواهم در آن تصرّف مي‌كنم و كساني را كه از من پيروي كنند ، ثروتمند مي‌سازم ) و به شما نمي‌گويم كه من غيب مي‌دانم ( و آگاه از علم خدا مي‌باشم و از چيزهائي باخبرم كه ديگران از آنها بي‌خبرند ) و من نمي‌گويم كه من فرشته‌ام . و من ( هرگز براي خوشايند شما ) نمي‌گويم آنان كه در نظر شما خوار مي‌آيند ، خداوند هيچ گونه خوبي و نيكي بهره ايشان نمي‌سازد ( و اجر و پاداش فراوان و قابل توجّهي بدانان عطاء نمي‌كند . من جز ايمان و صداقت از آنان نمي‌بينم و من مأمور به ظاهرم ) و خدا از چيزهائي كه در اندرون دارند آگاه‌تر ( از هر كسي ) است . ( اگر آنچه شما دوست داريد بگويم و بكنم ، ) در اين صورت من از زمره ستمكاران ( به خود و به ديگران ) خواهم بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ لآ أَعْلَمُ الْغَيْبَ » : عطف بر ( عِندِي خَزآئِنُ اللهِ ) است و تكرار ( لا ) براي تأكيد نفي است . « تَزْدَرِي‌ » : حقير مي‌بينند . خوار و پست مي‌بينند . از باب افتعال و از ماده ( زري ) است . « خَيْراً » : خوبي . نيكي . مراد خوشبختي دنيا و آخرت است كه در برابر داشتن ايمان به مؤمنان وعده داده شده است ( نگا : يونس / 63 و 64 ، زمر / 10 ، نور / 55 ) .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتَنِا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : اي نوح ! با ما جرو بحث كردي ( تا به تو ايمان بياوريم ) و جرو بحث را به درازا كشاندي ( تا آنجا كه ما را خسته كردي . جانمان از اين همه گفتار به لب رسيده است و ديگر تاب تحمّل شنيدن سخنانت را نداريم ) . اگر راست مي‌گوئي ( كه تو پيغمبري و اگر به تو ايمان نياوريم ، عذاب خدا گريبانگيرمان مي‌گردد ) آنچه را كه ما را از آن‌ مي‌ترساني ، به ما برسان ( و هيچ درنگ مكن . حرف بس است ، عذاب كو ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَدْ جَادَلْتَنَا » : با ما بسي مجادله و جرّ و بحث كردي . با ما ستيزه و پرخاش نمودي .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللّهُ إِن شَاء وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : ( رساندن عذاب در دست خدا است‌ ؛ نه در دست من ) اين خدا است كه آن را به شما مي‌رساند اگر بخواهد ( و حكمتش اقتضاء كند ) ، و شما نمي‌توانيد ( خدا را ) درمانده كنيد ( و از نزول عذاب او جلوگيري نمائيد و يا از آن بگريزيد و خويشتن را برهانيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَأْتِيكُم بِهِ » : آن را به شما مي‌رساند .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگاه خدا بخواهد شما را ( به خاطر فساد درون و گناهان فراوان ) گمراه و هلاك كند ، هرچند كه بخواهم شما را اندرز دهم ، اندرز من سودي به شما نمي‌رساند ( و پندهايم در شما نمي‌گيرد ) . خدا پروردگار شما است و به سوي او برگردانده مي‌شويد ( و به مجازات خود مي‌رسيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُصْحِي‌ » : پند من . اندرز من . خلوص و خيرخواهي من . « يُغْوِيَكُمْ » : شما را گمراه كند . در اينجا مراد از گمراهي ، نتيجه و اثر گمراهي است كه عذاب و هلاك است .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا مشركان مي‌گويند كه ( محمّد ) اين ( قرآن ) را از پيش خود ساخته است و آن را به دروغ به خدا نسبت داده است‌ ؟ بگو : اگر آن را از پيش خود ساخته باشم و به دروغ به خدا نسبت داده باشم ، ( جرم بزرگي مرتكب شده‌ام و سزاي ) بزهكاري من بر گردن من است ( و مجازات آن را خواهم ديد . ولي اگر من راستگو باشم ، شما گناهكاريد ) و من از ( آثار ) بزهكاري شما ( بر كنار و ) سالم مي‌باشم ( و به گناه شما نمي‌سوزم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْ » : يا اين كه . آيا . « إِفْتَرَاهُ » : آن را از پيش خود ساخته است و به دروغ به خدا نسبت داده است . فاعل ( إِفْتَري ) مي‌تواند پيغمبر اسلام باشد ، و اين آيه به عنوان يك جمله معترضه ذكر شده باشد ، و مي‌تواند نوح باشد و قوم او گفته باشند كه وي اين قصص و اخبار را از پيش خود مي‌گويد . « إِجْرام‌ » : گناه‌كردن . مجرم به معني گناهكار ، از اين واژه است . « بَرِي‌ءٌ » : بركنار . به دور ( نگا : يونس / 41 ) . متنفّر و بيزار ( نگا : انعام / 19 )‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به نوح وحي شد كه جز آنان كه ( تا كنون ) ايمان آورده‌اند ، هيچ كس ديگري از قوم تو ايمان نخواهد آورد . بنابراين از كارهائي كه مي‌كنند غمگين مباش . ( ما هرچه زودتر سزاي اذيّت و آزار و تهمت و تكذيب ايشان را در كف دستشان خواهيم گذاشت ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَبْتَئِسْ » : محزون مشو . غمگين مباش .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( به نوح وحي شد كه ) كشتي را تحت نظارت ما و برابر تعليم وحي ما بساز ( و بدان كه تو و مؤمنان همراه تو از مراقبت و محافظت ما برخورداريد و محفوظ از ظالمان ، و مصون از اشتباه در كار ساختن كشتي مي‌باشيد . از اين پس به مشركان رحم مكن ) و با من درباره ( گذشت از ) ستمگران گفتگو منما ( كه آنان محكوم به عذابند و ) مسلّماً ايشان غرق خواهند شد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِأَعْيُنِنَا » : تحت رعايت و نظارت ما ( نگا : طه / 39 ، طور / 48 ) . « بِوَحْيِنَا » : با راهنمائيها و تعليمات وحي ما . « مُغْرَقُونَ » : غرق‌شدگان . در آب خفه‌شدگان .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏نوح دست‌اندر كار ساختن كشتي شد . هر زمان كه گروهي از اشراف قوم او از كنار وي مي‌گذشتند ، او را مسخره مي‌كردند ( و مي‌خنديدند و مي‌گفتند : ديوانه شده است . به سرش زده است . پيغمبري را ترك گفته است و نجّاري را پيشه كرده است ! نوح هم بديشان پاسخ مي‌داد و ) مي‌گفت : اگر شما ما را مسخره مي‌كنيد ، ما هم همان گونه شما را مسخره مي‌كنيم . ( امروز از بي‌خبري شما از پيام آسماني مي‌خنديم و فردا به سبب شكنجه و عذابي كه گريبانگيرتان مي‌گردد به تمسخرتان مي‌نشينيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلَّمَا » : هر زمان كه . هر وقت كه . « سَخِرُوا مِنْهُ » : مسخره‌اش مي‌كردند .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرچه زودتر خواهيد دانست كه عذاب خواركننده و رسواكننده ( در دنيا ) بهره چه كسي ، و شكنجه جاودان ( در آخرت ) گريبانگير كدام يك از مردمان مي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُخْزيهِ » : رسوايش مي‌سازد . خوارش مي‌كند . « مُقِيم‌ » : جاودان . هميشگي و ناگسستني .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( نوح به كار خود مشغول بود و كافران هم به تمسخر خود ادامه دادند ) تا آن گاه كه فرمان ما ( مبني بر هلاك كافران ) در رسيد و آب از زمين جوشيدن گرفت ( و خشم ما به غايت رسيد . به نوح ) گفتيم : سوار كشتي كن از هر صنفي نر و ماده‌اي را ، و خاندان خود را ، مگر كساني را كه فرمان هلاك آنان قبلاً صادر شده است ( كه همسر و يكي از پسران تو است ) ، و كساني را ( در آن بنشان ) كه ايمان آورده‌اند . و جز افراد اندكي بدو ايمان نياورده بودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَتَّيا » : غايت است براي ( يَصْنَعُ ) و كلام ميان اين دو واژه ، حال ضمير مستتر ( هُوَ ) در فعل مذكور است . « فَارَ » : فوران كرد . جوشيدن گرفت . « التَّنُّورُ » : سطح زمين ( نگا : قمر / 12 ) . چشمه‌ساران . تنور پخت و پز نان . كه جوشيدن آب از آن بيانگر دگرگوني و پيدايش حادثه‌اي نوظهور بود . « فَارَ التَّنُّورُ » : كنايه از آب زياد و همچنين شدّت خشم خدا است . همان گونه كه مي‌گويند : ( حَميَ الْوَطيسُ ) : تنور گرم شد ، كه مراد گرمي معركه و كارزار است . « اثْنَيْنِ » : دوتا . مراد نر و ماده است . مفعول ( إِحْمِلْ ) است . « سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ » : درباره او قبلاً سخن رفت كه ( إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ) است ( نگا : هود / 37 ) . اين فرمان شامل كافران به طور عام و شامل همسر نوح ( واعِلَة ) و پسرش ( كَنْعان ) به طور خاصّ است .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( نوح خطاب به خاندان و بستگان باايمان خود و سائر مؤمنان ) گفت : سوار كشتي شويد ( و نترسيد ) كه حركت و توقّف آن با ياري خدا و حفظ و عنايت الله است ( و به هنگام ورود به كشتي و حركت آن ، و در وقت لنگر انداختن و خروج از آن ، نام خدا را بر زبان رانيد و از حضرت باري ياري بطلبيد ، و از او آمرزش گناهان خود را بخواهيد و بدانيد كه ) بيگمان پروردگار من بسيار آمرزنده و بس مهربان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِسْمِ اللهِ » : به نام خدا . با ياري و نگهداري و قوّت و قدرت خدا . « مَجْري‌ » : حركت . زمان حركت . مسير حركت . مصدر ميمي و اسم زمان و مكان است . « مُرْسي‌ » : لنگر انداختن . زمان ايستادن . لنگرگاه . مصدر ميمي و اسم زمان و مكان است و از ماده ( رسو ) مي‌باشد . « بِسْمِ اللهِ مَجْريها وَ مُرْساها » : اين جمله مي‌تواند متّصل به ( إِرْكَبُوا ) و حال از ضمير ( و ) بوده و تقدير چنين باشد : مُسَمّينَ اللهَ . يا اين كه : قائِلينَ بِسْمِ الله وَقْتَ إِجْرائِها وَ وَقْتَ إرْسائِها . و همچنين مي‌تواند كلام جداگانه‌اي باشد و مژده‌اي از سوي پروردگار به حفظ و حراست كشتي در همه احوال بشمار آيد .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مؤمنان سوار كشتي شدند و ) كشتي با سرنشينانش ( سينه ) امواج كوه پيكر را مي‌شكافت و ( همچنان ) به پيش مي‌رفت . ( مهر پدري در ميان اين امواجي كه از سر و دوش هم بالا مي‌رفتند و روي هم مي‌غلطيدند ، موج گرفت ) و نوح پسرش را كه در كناري ( جدا از پدر ) قرار گرفته بود فرياد زد كه فرزند دلبندم با ما سوار شو و با كافران مباش ، ( اگر به سوي خدا برگردي نجات مي‌يابي ، والّا با جملگي بي‌دينان هلاك مي‌گردي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَجْرِي بِهِمْ » : كشتي سرنشينانش را در ميان امواجي چون كوه ، حركت مي‌داد . « فِي مَعْزِلٍ » . در كناري . در گوشه‌اي . « مَعْزِلٍ » . جاي جداگانه . مكاني دور افتاده . اسم مكان از عزلت است .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پسر لجوج و مغرور نوح ) گفت : به كوه بزرگي مي‌روم و مأوي مي‌گزينم كه مرا از سيلاب محفوظ مي‌دارد ( و از غرقاب مصون . ) نوح گفت : امروز هيچ قدرتي در برابر فرمان خدا ( مبني بر غرق و هلاك‌شدن كافران ) پناه نخواهد داد مگر كسي را كه مشمول رحمت خدا گردد و بس . ( در همين هنگام موجي برخاست و او را در كام خود فرو برد ) و موج ميان پدر و پسر جدائي انداخت و پسر در ميان غرق‌شدگان جاي گرفت ( و خيال خام ، او را از راه آب دنيا ، به آتش آخرت انداخت ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَئَاوَيا » : پناه خواهم برد . منزل و مأوي خواهم ساخت . « عاصِمَ » : بازدارنده و حفظ‌كننده . اين واژه مي‌تواند به معني ذي‌عصمت ، يعني محفوظ و مصون باشد ، و معني چنين شود : امروز هيچ كسي از مرگ نجات پيدا نمي‌كند مگر آن كسي كه مشمول رحمت خدا گردد . « حَالَ بَيْنَهُمَا » : ميان آن دو حائل شد و ميان آن دو جدائي انداخت ( نگا : انفال / 24 ، سبأ / 54 ) .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بعد از هلاك كافران ) گفته شد كه : اي زمين ! آب خود را فرو خور ، و اي آسمان ! از باريدن بايست ، و ( آن گاه به دستور خدا ) آبها از ميان برده شده و فرمان اجرا گرديد و كار به انجام رسيد ، و كشتي بر كوه جودي پهلو گرفت ( و در اين وقت بود كه ) گفته شد : نابود باد گروه ستمكاران !‏

‏توضيحات : ‏
‏« إبْلَعِي » : فرو خور . قورت بده . « أَقْلِعِي » : از بارش و ريزش بايست . بند بيا . أَقْلَعَ عَنْ كَذا : كَفَّ عَنْهُ وَ تَرَكَهُ . « غِيضَ » : از ميان برده شد . فعل ( غاضَ ) به صورت لازم و متعدّي استعمال مي‌شود . در اينجا متعدّي و مجهول است . « قُضِيَ الأمْرُ » : فرمان اجرا گرديد . كار پايان گرفت . « إِسْتَوَتْ » : استقرار يافت . « الْجُودِيِّ » : نام كوهي است كه آن را كوه كارد و يا اكراد نزديك موصل در شمال عراق ، كوه ماسيس از سلسله جبال آرارات در ارمنستان ، و كوهي در قلمرو قبيله طي در عربستان دانسته‌اند . « بُعْداً » : هلاك ( نگا : هود / 60 و 68 و 95 ) مفعول مطلق فعل محذوفي است و اصل آن چنين است : بَعُدُوا بُعْداً . دورشدن از رحمت خدا .‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏نوح پروردگار خود را به فرياد خواند و گفت : پروردگارا ! پسرم ( كنعان كه امواج او را فرو بلعيده است ) از خاندان من است و ( تو هنگامي كه به من دستور فرمودي ، خاندان خود را سوار كشتي كنم ، در اصل وعده حفظ خاندان مرا داده‌اي ) و وعده تو راست است ( و خلافي در آن نيست ) و تو داورترين داوران و دادگرترين دادگراني ( و درددل مرا مي‌داني . پروردگارا ! لطفي و مرحمتي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ نَادَيا نُوحٌ » : برخي حرف واو را براي ترتيب زماني نمي‌دانند و اين دعا و تضرّع را پيش از غرق‌شدن پسر نوح و به دنبال گفتگوي نوح با كنعان مي‌دانند . برخي بعد از غرق شدن پسر نوح مي‌دانند كه نوح به سبب مهر پدري مردن فرزند را از ياد برده است . يا اين كه چون به قدرت مطلقه خدا ايمان داشته فرزند خود را از آستان او خواسته است . « أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ » : آگاه‌ترين و دادگرترين و استوارترين كساني كه داوري و دادگري و فرمانروائي از ايشان انتظار مي‌رود ( نگا : مائده / 50 ، اعراف / 87 ) .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرمود : اي نوح ! پسرت از خاندان تو نيست ، چرا كه او ( به سبب رفتار زشت و كردار پلشتي كه پيش گرفته است با تو فرسنگها فاصله دارد ، و ذات او عين ) عمل ناشايست است . بنابراين آنچه را از آن آگاه نيستي ( كه درست است يا نادرست ) از من مخواه . من تو را نصيحت مي‌كنم كه از نادانان نباشي ( و نداني كه در مكتب آسماني ، پيوند بر اساس عقيده است‌ ؛ نه گوشت و خون ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ » : او ، كار ناشايست است . يعني او تا آنجا در كفر و الحاد و فسق و فجور فرو رفته است كه انگار وجودش مجسّمه شرّ و فساد است .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏نوح گفت : پروردگارا ! از اين كه چيزي را ( از اين به بعد ) از تو بخواهم كه بدان آگاه نباشم ، خويشتن را در پناه تو مي‌دارم ( و عاجزانه از آستانت مي‌خواهم كه مرا از چنين لغزشهائي به دور داري ) . اگر بر من نبخشائي و به من رحم ننمائي از زيانكاران خواهم بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَعُوذُ بِكَ » : به تو پناه مي‌آورم و خويشتن را در پناه تو مي‌دارم . « إِلاّ » : مركب از ( إِنْ ) و ( لا ) است .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پس از آن كه طوفان همه جا را ويران كرد ، به زبان وحي به نوح ) گفته شد : اي نوح ! از كشتي پياده شو ( و بدان كه تو و همراهانت ) از امنيّت ما برخورداريد و ( از قحطيها و بيماريها و ساير بلاها ) سالم و بركناريد و ( درهاي ) بركات خدا به روي تو و گروههاي همراهت ( گشوده ) است ( و نگران نباشيد كه محيط سالم و پربركتي خواهيد داشت و بعدها ) ملّتها و گروههاي ديگري ( از نسل شما پديد مي‌آيند كه آنان ) را از نعمتها و خوشيها برخوردار مي‌كنيم ( ولي ايشان در غرور و غفلت فرو مي‌روند و ) آن گاه عذاب دردناكي از سوي ما بدانان مي‌رسد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِهْبِطْ » : فرود آي . بيا پائين . « بِسَلامٍ » : به سلامت . در امن و امان از بلاهاي زمين و زمان . به دور از شُرورِ كافران و دشمنانگيهاي ايشان . با درود و سلام ما بر تو . « بَرَكاتٍ » : خيرات . فزوني روزي و فراواني نيازمنديهاي زندگي . « أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ » : مراد كساني است كه با نوح در كشتي بوده‌اند يا همه اشخاص و جانداراني است كه در كشتي بسر برده‌اند ( نگا : انعام / 38 ) . « أُمَمٌ » : مبتدا است و خبر آن محذوف است و تقدير چنين مي‌شود : مِنْهُمْ أُمَمٌ . مراد از ( أُمَمٍ ) قبلي كساني است كه حاضرند و يا از نسل آنان پديد مي‌آيند و مشمول سلام خداوندي مي‌گردند ، و مراد از ( أُمَمٌ ) بعدي ، كساني است كه در آينده از نسل آنان به وجود مي‌آيند و سلام خداوندي شامل ايشان نمي‌شود .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( قصّه و داستانهاي ملّتهاي پيشيني كه تو آنان را نديده‌اي ) جزو اخبار غيب است كه آن را به تو ( اي پيغمبر اسلام ! ) وحي مي‌كنيم . نه تو و نه قوم تو پيش از اين ، آن را نمي‌دانستيد . پس ( در برابر اذيّت و آزار قوم خود ) شكيبائي كن ( همان گونه كه پيغمبران پيشين در برابر اذيّت و آزار اقوام خود شكيبائي كردند ، و بدان ) كه سرانجام ( كار ، برد با شكيبايان و ) از آنِ پرهيزگاران است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنبَآءِ » : جمع نَبَأ ، اخبار .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ما به عنوان پيغمبر ) هود را به سوي قوم عاد فرستاديم كه از خودشان بود . ( هود بديشان ) گفت : اي قوم من ! خدا را بپرستيد كه جز او معبودي نداريد . شما ( كه به خدايان متعدّدي معتقديد ، در ادّعاي خود ) دروغگوياني بيش نيستيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلَيا عَادٍ » : جار و مجرور متعلّق به محذوفي است كه معطوف بر ( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا ) در آيه 25 است . « أَخَاهُمْ هُوداً » : برادرشان هود را . مراد اين است كه هود فردي از افراد خودشان بود . واژه ( أخ ) مفعول فعل محذوف ( أَرْسَلْنا ) و واژه ( هُوداً ) عطف بيان است . « مُفْتَرُونَ » : افتراءكنندگان . كساني كه به دروغ انبازهائي به خدا نسبت مي‌دهند .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي قوم من ! در برابر ( تبليغ رسالت و بيان ) آن ، من از شما پاداشي درخواست نمي‌كنم . پاداش من تنها بر آن كسي است كه مرا آفريده است . آيا نمي‌فهميد ؟ ( و نمي‌دانيد كه چه كسي خيرخواه و چه كسي بدخواه شما است ، و چه چيز براي شما سودمند و چه چيز زيانمند است‌ ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَيْهِ » : بر آن . در برابر آن . مرجعِ ضمير ( ه ) تبليغ مفهوم از آيه قبلي است ( نگا : هود / 29 ) . « فَطَرَنِي‌ » : مرا آفريده است . مرا بر فطرت سليم آفريده است ( نگا : روم / 30 ) .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَاراً وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي قوم من ! از پروردگارتان آمرزش ( گناهان و لغزشهايتان ) را بطلبيد و به سوي او برگرديد تا آسمان را بر شما ريزنده و بارنده كند ( و باران و بركات آن را بر شما پياپي و فراوان گرداند ) و نيروئي بر نيرويتان ( و عزّت و شكوهي بر عزّت و شكوهتان ) بيفزايد . ( اي قوم من ! از حق و حقيقتْ ) بزهكارانه روي برنتابيد ( و بر گناه مصمّم و مصرّ نشويد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« السَّمَآءَ » : هرچه بالاي سر انسان باشد . آسمان . در اينجا مراد باران است . « مِدْراراً » : ريزنده . بارنده . حال سَماء است و صيغه مبالغه از ماده ( دَرّ ) . « مُجْرِمينَ » : گناهكاران . مراد از جرم ، كفر و عناد است . اين واژه حال ضمير ( و ) در فعل ( لا تَتَوَلَّوْا ) است .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : اي هود ! تو دليلي براي ما نياورده‌اي ( كه بر صحّت چيزي دلالت كند كه ما را بدان مي‌خواني ) و ما به خاطر سخن تو خدايان خود را رها نمي‌كنيم ( و به ترك عبادت معبودهاي خويش نمي‌گوئيم ) و به تو ايمان نمي‌آوريم ( و به پيغمبريت باور نمي‌داريم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَيِّنَة‌ » : دليل روشن و برهان آشكار .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ إِن نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوَءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چيزي جز اين نمي‌گوئيم كه يكي از خدايان ما بلائي به تو رسانده است ( و ديوانه‌ات كرده است ، بدان گاه كه به بدگوئي آنها زبان گشوده‌اي و ما را از عبادتشان برحذر داشته‌اي . اين است كه هذيان مي‌گوئي و ياوه‌سرائي مي‌كني . هود در پاسخش ) گفت : من خدا را گواه مي‌گيرم و شما هم گواهي دهيد ( بر گفتارم ) كه من از چيزهائي كه ( بجز خدا ) مي‌پرستيد بيزار ( و از بيماري شرك شما سالم ) و بركنارم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِعْتَرَاكَ . . . بِسُوءٍ » : بلائي بر سر تو آورده است . ديوانه‌ات نموده است . « بَرِي‌ءٌ » : بيزار . سالم . « مِمَّا تُشْرِكُونَ » : از چيزهائي كه شريك خدايشان مي‌دانيد و برخي از پرستش را بدانها اختصاص مي‌دهيد . از شرك شما و انباز ورزيدنتان .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعاً ثُمَّ لاَ تُنظِرُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بجز خدا ( از هرچه مي‌پرستيد گريزان و بيزارم . حال كه چنين است هرچه از دستتان ساخته است كوتاهي مكنيد و ) همگي به نيرنگ و چاره جوئيم بپردازيد و مهلتم مدهيد . ( من نه از شما و نه از معبودهائي مي‌ترسم كه گمان مي‌بريد بلائي بر سرم آورده‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كِيدُونِي‌ » : چاره مرا بسازيد و هر بلا و زياني كه مي‌خواهيد به من برسانيد ، برسانيد . « لا تُنظِرُونِ » : مرا مهلت مدهيد .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من بر خدا تكيه كرده‌ام كه پروردگار من و پروردگار شما است . هيچ جنبنده‌اي ( اعم از انسان و غيرانسان ) نيست مگر اين كه خدا بر او تسلّط دارد ( و زمام اختيارش را در دست دارد . پس چرا بايد از شما ترسيد ؟ ! بدانيد كه قدرت خداي من در طريق حق و عدل جاري مي‌گردد ، زيرا ) بيگمان خداي من بر صراط مستقيم ( كه جاده عدل و داد است ) قرار دارد ( و كاري برخلاف حكمت و صواب انجام نمي‌دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَاخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا » : موي پيشاني او را در دست دارد . مراد اين است كه بر آن تسلّط كامل دارد و به هر سو كه بخواهد مي‌برد و از هرچه بخواهد باز مي‌دارد . « إِنَّ رَبِّي . . . » : مراد اين است كه كارهاي خدا بر طريق عدل ساري و در راه حق جاري مي‌شود .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْماً غَيْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّونَهُ شَيْئاً إِنَّ رَبِّي عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ( از دعوت من ) روي بگردانيد ( باكي نيست . زيرا بر رسولان پيام باشد و بس ) و من رسالتي را كه مأمور بدان بودم به شما رساندم . پروردگارم ( شما را مي‌ميراند و ) كسان ديگري را به جاي شما مي‌نشاند و شما كمترين زياني ( با روگرداني از پرستش و دوري از عبادتش ) بدو نمي‌رسانيد . بيگمان پروردگار من مراقب و مواظب هر چيزي است ( و كردار و رفتار شما از او پنهان نمي‌ماند و بي‌سزا و جزا نمي‌گردد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَوَلَّوْا » : پشت بكنيد . اعراض نمائيد . « يَسْتَخْلِف » : جاينشين و جايگزين مي‌سازد . « حَفِيظٌ » : مطّلع و آگاه . مراقب و مواظب ( نگا : انعام‌ / 104 ) .‏
آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُوداً وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه فرمان ما ( مبني بر نابودي قوم عاد ) در رسيد ، هود و مؤمنان همراه او را در پرتو مرحمت خود نجات داديم و ايشان را از عذاب سخت و شديد رهانيديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْرُنَا » : فرمان ما مبني بر عذاب . كار ما ، كه مراد عذاب است . « غَلِيظٍ » : بسيار سخت و شديد ( نگا : حاقّه / 6 - 8 ) .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُواْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْاْ رُسُلَهُ وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين هم قوم عاد بودند كه آيه‌هاي ( آفاق و انفُس ) و دلائل پروردگارشان را انكار و تكفير كردند و از فرمان ( پيغمبر خدا هود و در اصل از فرمان همه ) پيغمبران خدا سركشي نمودند و از دستور هر سركش عناد پيشه‌اي پيروي كردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تِلْكَ » : اشاره به قبيله است و مؤنّث ذكر شده است ، و اعاده ضمير مذكّر به عاد ، در افعال ( جَحَدُوا ، عَصَوْا ، إِتَّبَعُوا ) با توجّه به لفظ قوم است . يا اين كه ( تِلْكَ ) اشاره به آثار باقيمانده عاد است . يعني اين آثار بر جايِ قوم عاد است و بنگريد كه چه بر سرشان آمده است . « جَحَدُوا » : انكار كردند . تكفير نمودند . « عَصَوْا رُسُلَهُ » : از فرمان پيغمبران خدا سرپيچي و سركشي كردند . ذكر ( رُسُل ) به صورت جمع ، بيانگر اين واقعيّت است كه سركشي از فرمان پيغمبري از جمله هود ، در اصل سركشي از فرمان جملگي پيغمبران پيشين و پسين خدا است . زيرا كه همه انبياء مردمان را به توحيد خوانده‌اند و هماهنگ و همگام ، در مسيري حركت كرده‌اند . « جَبَّارٍ » : سركش و متمرّد . زورمند و قلدري كه ديگران را با زور به كاري كه نمي‌خواهند وادارد . « عَنِيدٍ » : طاغي و ياغي . دشمن حق و حقيقت .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ وَأُتْبِعُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا إِنَّ عَاداً كَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْداً لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در اين دنيا دچار نفرين ( مردمان ) و طرد ( از رحمت يزدان ) شدند ( و از پس ايشان بدنامي و رسوائي ماند ) و در روز قيامت نيز ( همين طور به لعنت و طرد از رحمت گرفتار مي‌شوند و منفور خدا و فرشتگان و مردمان مي‌گردند ) . هان ! ( اي جهانيان ! بدانيد كه قوم ) عاد به خداي خود ( ايمان نياوردند و نسبت بدو ) كافر شدند . هان ! ( اي مردمان ! بدانيد كه ) عاد ، قوم هود ( شايسته طرد از رحمت خدا و درخور هلاك شدند ، پس ) نيست و نابود باد !‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُتْبِعُوا » : بديشان رسيد . گريبانگيرشان گرديد . با لعن و نفرين دنبال گرديدند . « بُعْداً لِعَادٍ » : نابود باد عاد ( نگا : هود / 44 ) . « قَوْمِ هُودٍ » : ( نگا : نجم / 50 ) .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به سوي قوم ثمود يكي از خودشان را ( به عنوان پيغمبر ) فرستاديم كه صالح نام داشت . ( به آنان ) گفت : اي قوم من ! خدا را بپرستيد كه معبودي جز او براي شما وجود ندارد ( و كسي غير او مستحقّ پرستيدن نمي‌باشد ) . او است كه شما را از زمين آفريده است و آباداني آن را به شما واگذار نموده است ( و نيروي بهره‌وري و بهره‌برداري از آن را به شما عطاء و در شما پديد آورده است ) . پس ، از او طلب آمرزش ( گناهان خويش ) را بنمائيد و به سوي او برگرديد ( و با انجام عبادات و دوري از منكرات ، مغفرت و مرحمت او را بخواهيد و بدانيد كه اگر در اين كار صادق باشيد ، خداوند شما را در مي‌يابد و دعاي شما را مي‌پذيرد ) . بيگمان خداوند من ( به بندگانش ) نزديك ( است و استغفار و انگيزه استغفارشان را مي‌داند ) و پذيرنده ( دعاي كساني ) است ( كه او را مخلصانه به زاري مي‌خوانند و به ياريش مي‌طلبند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلَيا ثَمُودَ » : عطف بر ( إِلي عاد . . . ) در آيه 50 است . « أخاهُمْ » : ( نگا : اعراف / 65 ، هود / 50 ) . « أَنْشَأَكُم مِّنَ الأرْضِ » : شما را از زمين آفريده است . مراد اين است كه آدم و حوّاء را از خاك آفريده است كه پدر و مادر نخستين شما هستند و شما هم از نسل آنان مي‌باشيد ( نگا : طه / 55 ) . « إِسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا » : توان آباد نمودن زمين را به شما داده است . از شما آبادكردن زمين را خواسته است . در زمين عمري به شما داده است و مدّت روزگاري بر جايتان داشته است . « ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ » : سپس هر وقت دچار لغزش و گناه شديد ، توبه كنيد و با انجام اعمال نيك به سوي خدا برگرديد . « إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ » : پروردگار من قريب الرحمه است ( نگا : اعراف / 56 ) . پروردگار من نزديك است و از همه‌چيز آگاه است ( نگا : بقره / 186 ) . « مُجِيبٌ » : پاسخ‌دهنده . پذيرنده .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوّاً قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : اي صالح ! پيش از اين مايه اميد ما بودي . آيا ما را از پرستش چيزهائي كه پدرانمان مي‌پرستيدند نهي مي‌كني‌ ؟ ( و از عبادت بتاني باز مي‌داري كه نياكان و همچنين خودمان به عبادت آنها عادت كرده و الفت گرفته‌ايم‌ ؟ ! ) ما راجع بدانچه ما را بدان دعوت مي‌كني به شكّ و ترديد عجيبي گرفتار آمده‌ايم ! ( مگر مي‌شود كه خدا را به يگانگي پرستيد و بدون ميانجيگري بتان و شفيعان به خدا تقرّب جست‌ ؟ ! اين غيرممكن است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَرْجُوّاً » : محلّ اميد . مايه اميدواري . « مُرِيبٍ » : به شكّ اندازنده . دلهره‌انگيز .‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : اي قوم من ! به من بگوئيد ، اگر من ( در دعوت شما به پرستش خداي يگانه ) ، از سوي خدا دليل روشني داشته باشم و او از جانب خود به من رحمت ( نبوّت و رسالت ) داده باشد ، حال اگر از فرمان او سركشي كنم ، چه كسي مرا در برابر ( خشم ) خدا ياري مي‌دهد و از عذاب او رستگار مي‌سازد ؟ ! شما كه جز بر زيان و هلاك من نمي‌افزائيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرَأَيْتُمْ » : مرا خبر دهيد . « إِن كُنتُ عَلَيا بَيِّنَةٍ » : اگر مؤيّد به حجّت واضح و برهان روشن باشم . « رَحْمَةً » : مراد نبوّت و رسالت است . « يَنصُرُنِي مِنَ اللهِ » : ( نگا : هود / 30 ) . « تَخْسِيرٍ » : هلاك كردن . زيان رسانيدن . « فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ » : اگر از شما پيروي كنم جز مايه زيان من نمي‌گرديد . هرگاه شما را به هدايت خوانم ، بر تكذيب خود مي‌افزائيد و مايه افزايش خسارت و زيانتان مي‌گردد و بس . اگر از شما پيروي كنم جز مايه هلاك من نمي‌گرديد .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( صالح گفت : ) اي قوم من ! اين شتر خدا است و براي شما معجزه‌اي است ( بر صدق نبوّت من . چرا كه همچون شتران ديگر نيست و ويژگيهاي خارق‌العاده‌اي دارد ) . پس آن را رها كنيد تا در زمين ( از مراتع و علفزارها ) بخورد و اذيّت و آزاري بدان مرسانيد كه ( اگر چنين كنيد ) هرچه زودتر به عذاب سختي گرفتار مي‌آئيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَاقَةُ اللهِ » : شتر خدا . اضافه شتر به ( الله ) اضافه تشريفي است و بيانگر اكرام و احترام است . از قبيل : أَرْضُ اللهِ . بَيْتُ اللهِ . شَهْرُ اللهِ . « ءَايَةً » : معجزه . حجّت و برهان ( نگا : اعراف / 73 ، شعراء / 155 ، قمر / 23 - 31 ) .‏

آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏امّا آنان شتر را سر بريدند . صالح بديشان گفت : در خانه و كاشانه خود سه روز زندگي كنيد ( و بدانيد كه مهلت زندگاني شما به پايان رسيده است . پس از اين سه روزه حيات ، عذاب خدا به سراغ شما متكبّران و سركشان مي‌آيد و طومار عمرتان را در هم مي نوردد ) . اين وعده‌اي است كه دروغ نخواهد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَقَرُوهَا » : آن را نحر كردند . آن را سر بريدند ( نگا : اعراف‌ / 77 ) .‏

آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحاً وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه فرمان ما ( مبني بر عذاب قوم ثمود ) در رسيد ، صالح و مؤمنان همراه او را در پرتو لطف و مرحمت خود نجات داديم ( و از هلاك مصون و از عذاب محفوظ داشتيم ) و از خواري و رسوائي آن روز ( بد و هولناك ) رهانيديم . ( اي پيغمبر ! ) پروردگار تو نيرومند و چيره است ( و به قوّت و عزّت و نصرت او اطمينان داشته باش ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِرَحْمَةٍ مِّنَّا » : با لطف و مرحمت مخصوص خود . « خِزْيِ » : خواري . رسوائي .‏

آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏صداي شديد ( و وحشتناك صاعقه و امواج هراسناك زلزله ) ، افراد ستمكار ( قوم ثمود ) را در برگرفت و در خانه و كاشانه خود خشكيدند و بر روي افتادند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الصَّيْحَةُ » : صوت شديد . صداي مهيب ( يس / 49 و 53 ) . در جاهاي ديگر قرآن ، ( صاعِقَة ) و ( رَجْفَة ) به كار رفته است كه همه لازم و ملزوم يكديگرند ( نگا : اعراف / 78 ، فصّلت / 13 ) . « فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ » : ( نگا : اعراف / 78 و 91 ) .‏

آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ كَفرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْداً لِّثَمُودَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن چنان كه گوئي هرگز ساكن آن ديار نبوده‌اند ( و در آباداني آنجا نكوشيده‌اند . ويران و خالي و بي‌صاحب ! ) . هان ! قوم ثمود آفريدگار خود را انكار كردند . هان ! ( اي مردمان ! ) نابود باد قوم ثمود ( و از رحمت خدا مطرود . . ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا » : انگار در آنجا بسر نبرده‌اند و هرگز ساكن آن ديار نبوده‌اند ( نگا : اعراف / 92 ، يونس / 24 ) . « أَلا بُعْداً لِّثَمُودَ » : ( نگا : هود / 44 ) .‏

آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلاَماً قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِيذٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرستادگانِ ( فرشته ) ما همراه با مژدگاني ، به پيش ابراهيم آمدند و بدو سلام كردند . ابراهيم جواب سلام ايشان را داد . آن گاه هرچه زودتر گوساله برياني را براي ايشان آورد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْبُشْرَيا » : بشارت . مژده . مراد مژده تولّد فرزنداني است كه پرچم نبوّت را بر دوش مي‌كشند . « عِجْلٍ » : گوساله . « حَنيذٍ » : بريان .‏

آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ديد آنان دست به سوي آن دراز نمي‌كنند ( و لب به غذا نمي‌زنند ، پيش خود فكر كرد كه دوست نيستند و سر جنگ دارند ، اين است كه نمي‌خواهند غذا بخورند ) لذا از ايشان رميد و بدشان ديد و هراسي از آنان به دل راه داد . گفتند : مترس . ما ( فرشتگان خدائيم و ) به سوي قوم لوط روانه شده‌ايم ( تا آنان را هلاك كنيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَأيا أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ » : ديد كه دستشان بدان نمي‌رسد . مراد اين است كه دست به طعام نمي‌زنند و از آن نمي‌خورند . حال چون فرشته بودند غذا نمي‌خوردند . يا اين كه به رسم عرب ، قاصداني كه براي پيام بدي همچون اعلان جنگ آمده باشند ، در منزلِ طرف غذا نمي‌خورند ، اين بود كه غذا نمي‌خوردند . « أَوْجَسَ » : احساس كرد . به دل راه داد . « خِيفَةً » : خوف و هراس .‏

آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همسر ابراهيم ( ساره كه در آنجا ) ايستاده بود ( از اين خبر كه آنان فرشتگان خدايند و براي نجات برادرزاده شوهرش لوط و ساير مؤمنان از دست كفّار آمده‌اند شادمان شد و ) خنديد ، ما ( توسّط همان فرشتگان ) بدو مژده ( تولّد ) اسحاق ( از او ) ، و به دنبال وي ( تولّد ) يعقوب ( از فرزندش اسحاق ) را داديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ضَحِكَتْ » : خنديد و مسرور گرديد . شادماني او از شنيدن ( لا تَخَفْ إِنّا أُرْسِلْنا إِلي قَوْمِ لُوطٍ ) بود .‏

آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : اي واي ! آيا من كه پيرزني هستم و اين هم ( ابراهيم ) شوهرم كه پيرمردي مي‌باشد ، فرزندي مي‌زايم ! اين چيز شگفتي ( و محالي ) است ( مگر ممكن است از ما دو نفر انسان فرتوت و فرسوده ، بچّه‌اي پديد آيد ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَا وَيْلَتي‌ » : اي واي من ! « عَجُوزٌ » : پيرزن . « بَعْل‌ » : شوهر . « شَيْخاً » : پيرمرد . حال بَعْل است .‏

آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : آيا از كار خدا شگفت مي‌كني‌ ؟ اي اهل بيت ( نبوّت ) ! رحمت و بركات خدا شامل شما است ( پس جاي تعجّب نيست اگر به شما چيزي عطاء كند كه به ديگران عطاء نفرموده باشد ) . بيگمان خداوند ستوده ( در همه افعال و ) بزرگوار ( در همه احوال ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَهْلَ الْبَيْتِ » : أَهْلَ منصوب به اختصاص است . « حَمِيدٌ » : ستوده . شايسته حمد و ثنا . « مَجِيدٌ » : بزرگوار . داراي فضل و احسان فراوان .‏

آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه خوف و هراس از ابراهيم دور شد و مژده ( تولّد فرزند ) بدو رسيد ، ( دلش به حال قوم لوط سوخت و با فرشتگان ) ما ( شروع ) به مجادله ( و گفتگو ) درباره ( هلاك ) قوم لوط كرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الرَّوْعُ » : خوف و هراس . وحشت . « يُجَادِلُنا » : با فرستادگان ما به مجادله پرداخت .‏

آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏واقعاً ابراهيم بسي بردبار و آه‌كشنده و توبه‌كار بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَحَلِيمُ » : بردبار و شكيبا . « أَوَّاهٌ » : آه‌كشنده . آه او به خاطر مصائبي بود كه دامن مردم را گرفته بود . دلسوزانه به حال آنان تأسّف مي‌خورد . « مُنِيبٌ » : رجوع‌كننده . برگردنده به خدا . توبه‌كار .‏

آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرشتگان به او گفتند : ) اي ابراهيم از اين ( جدال و درخواست رحمت براي قوم لوط ) دست بكش . فرمان پروردگارت ( درباره هلاك ايشان ) شرف صدور يافته است و به طور قطع عذاب بديشان مي‌رسد و ( با جدال و التماس تو ) برگشت ندارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَعْرِضْ » : صرف نظر كن . دست بكش . « غَيْرُ مَرْدُودٍ » : بدون ردخور . بدون بازگشت .‏

آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه فرستادگان ما ( به صورت جواناني ) به پيش لوط درآمدند ، لوط بسيار از آمدن آنان ناراحت گرديد و دانست كه قدرت دفاع از ايشان ( در برابر قوم تباهكار خود ) را ندارد ، و گفت : امروز روز بسيار سخت و دردناكي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سِي‌ءَ بِهِمْ » : حضور ايشان لوط را بدحال و ناراحت كرد ، چرا كه ايشان را انسان گمان برد . « ضَاقَ بِهِم ذَرْعاً » : سخت به تنگنا افتاد و كاري براي ايشان از دستش بر نمي‌آمد . دلش به حال آنان سوخت و بسيار نگران ايشان گرديد . « ذَرْعاً » : تاب و توان . ضيقِ ذِراع يا ذَرْع ، كنايه از فقدان طاقت و عدم توانائي است ، و رَحْبِ ذِراع يا ذَرع ، كنايه از تاب و توان انجام كار است . ذرع را كنايه از صدر و قلب هم گرفته‌اند . ( ذِراعاً ) تمييز است و محوَّل از فاعل ، يعني : عَجَزَتْ قُوَّتُهُ عَنْ حِمَايَتِهِمْ مِنْ أَذي قَوْمِهِ . « عَصِيبٌ » : پيچيده و دشوار . سخت و شديد .‏

آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قوم لوط ( از ورود اين جوانان زيبا آگاه شدند و ) شتابان به سوي لوط آمدند . قومي كه ( آلوده به گناه بودند و ) پيش از آن ( هم ) اعمال زشت و پلشتي ( چون لِواط ) انجام مي‌دادند . لوط بديشان گفت : اي قوم من ! ( شرمتان باد ! بر مهمانان من ببخشائيد و ) اينها دختران منند و براي شما ( از آميزش با ذكور ) پاكيزه‌ترند ( من حاضرم آنان را به عقد شما درآورم ) پس از خدا بترسيد و در مورد مهمانانم مرا خوار و رسوا مكنيد ( و بديشان تعدّي و تجاوز منمائيد ) . آيا در ميان شما مرد راهياب و راهنمائي ، يافته نمي‌شود ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ » : به سوي او شتابان آمدند . عشق گناه ايشان را شتابان به سوي او راند . « هؤُلآءِ بَنَاتِي » : اينها دختران من هستند . مراد اين است كه دختران خود را با عقد ازدواج در اختيار سران شما مي‌گذارم . يا اين كه من چون پيغمبرم در حكم پدر امت خود مي‌باشم و زنان آنان انگار دختران من هستند ( نگا : شعراء / 166 ) . از خدا بترسيد و برويد با زنان ازدواج كنيد و بياميزيد . « فِي ضَيْفِي » : درباره مهمانانم . واژه ضيف ، در اصل مصدر است و براي مفرد و تثنيه و جمع به كار مي‌رود . « رَشِيدٌ » : عاقل . راهياب . راهنما .‏

آيه 79
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : تو كه مي‌داني ما را به دختران تو نيازي نيست ، و مي‌داني كه چه چيز مي‌خواهيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ » : ما به دختران صلبي تو يا زنان خودمان كه آنان را دختران خود مي‌داني چندان نيازي نداريم . يا اين كه : ما بر زنان خود حق داريم و مالك آنان هستيم ، امّا . . . « حَقٌّ » : مالكيّت . نياز . احتياج .‏

آيه 80
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏لوط گفت : كاش ! بر شما توانائي مي‌داشتم ( تا با قدرت و قوّت هرچه بيشتر با شما مي‌جنگيدم و از مهمانان خود دفاع مي‌نمودم ) يا اين كه تكيه‌گاه محكمي ( چون قوم و عشيره و پيروان فراوان و هم‌پيمانان نيرومند ) مي‌داشتم و بدان ( از دست شما ) پناه مي‌بردم ( و به دفع اذيّت و آزارتان از مهمانانم مي‌پرداختم و شما افراد خيره‌سر و بي‌شرم را سركوب مي‌كردم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَاوِي » : پناه مي‌برم . « رُكْنٍ » : تكيه‌گاه . مراد اين است كه كاش غريب نمي‌بود و او و عمويش ابراهيم قبيله و خويشاوندان زيادي مي‌داشتند ( نگا : انبياء / 71 ، عنكبوت / 26 ) .‏

آيه 81
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرشتگان بعد از اطّلاع از پريشاني لوط و اصرار بزهكاران ، به لوط ) گفتند : اي لوط ! ما فرستادگان پروردگارت هستيم ، ( اين زشتكاران ) دستشان به تو نمي‌رسد ( و نمي‌توانند كوچكترين بلا و كمترين زياني به تو برسانند ) . اهل و عيال خود را در پاسي از شب بكوچان ، و كسي از شما پشت سر خود را ننگرد ( تا هول و هراس عذاب را نبيند و دچار شر و مصيبتي نشود ) مگر همسر تو كه او مي‌ماند و به همان بلائي كه آنان بدان گرفتار مي‌گردند گرفتار مي‌شود . موعد ( هلاك ) ايشان صبح است . آيا صبح نزديك نيست‌ ؟ ( بلي موعد نزديكي است و مترس هرچه زودتر فرا مي‌رسد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَن يَصِلُوا إِلَيْكَ » : دستشان به تو نمي‌رسد . دسترسي به تو پيدا نمي‌كنند . يعني در حق ما يا شما نمي‌توانند كاري بكنند . « أَسْرِ بِأَهْلِكَ » : اهل و عيال خود را در شب بكوچان . از مصدر ( إِسْراء ) به معني : شب روي . « بِقِطْعٍ مِّنَ الَّيْلِ » : در بخشي از شب . ذكر ( لَيْل ) بعد از ( أَسْرِ ) براي تأكيد بيشتر است . « إِمْرَأَتَكَ » : مستثني از ( فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ ) است . « إِنَّهُ » : واژه ( ه ) ضمير شأن است .‏

آيه 82
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه فرمان ما ( مبني بر هلاك قوم لوط ) فرا رسيد ، آن ( شهر و ديار ) را زير و رو نموديم و آنجا را با گِلهاي متحجّر و پياپي سنگباران كرديم . ( بدين ترتيب شهر و ديار كساني كه همه‌چيز را وارونه كرده بودند ، واژگونه شد و در زير سنگها مدفون گرديد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَالِيَهَا » : فوقاني آن . سطح آن . « سَافِلَهَا » : تحتاني آن . پائين آن . « أَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً » : آنجا را سنگباران كرديم . بر آنجا سنگهاي فراواني فرود آورديم . « سِجِّيلٍ » : سنگ گِل . گِلي كه به سنگ تبديل شده باشد ( نگا : ذاريات / 33 ) . « مَنضُودٍ » : متتابع و منتظم . پياپي . مراد رگبار سنگها و پي‌درپي آمدن آنها است .‏

آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سنگهائي كه از سوي پروردگار تو نشاندار ( به نشان عذاب و بدون بازدارنده قرار داده شده ) بودند . اين چنين سنگهائي از ستمكاران ( ديگر هم ) به دور نيست ( و هر گروه منحرف و ملّت ستم‌پيشه‌اي چنين سرنوشتي در انتظارش مي‌باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُسَوَّمَةً » : نشاندار . نشاندار به نشان عذاب و نشانه‌گيري شده به سوي نقطه معلوم و فرد معيّن . مسخّر و مسلّط . غيرقابل جلوگيري و پيشگيري . « مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ » : سنگها به فرمان خدا مشخّص و معلوم شده بود كه به كجا و به چه كسي اصابت كنند . سنگها از سوي خدا بر آنجا و ساكنان آن مسخّر و مسلّط شده بود و چيزي و كسي نمي‌توانست از آنها جلوگيري كند و مانع اجراي فرمان خدا شود ( نگا : المنار ، جلد12 ، صفحه 137 ) . « مَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ » : چنين عذابي از ساير ستمكاران هم به دور نيست و مردمان ستم‌پيشه در هر عصر و زماني بايد انتظار اين گونه مجازات را داشته باشند . سرزمين قوم لوط از ستمكاران مكّه چندان دور نيست و سر راه آنان در كوچهاي زمستان و تابستان قرار دارد ( نگا : حجر / 76 ، صافّات / 137 و 138 ) .‏

آيه 84
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّيَ أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شعيب را ( نيز ) به سوي قوم مدين فرستاديم كه از خود آنان بود . ( شعيب بديشان ) گفت : اي قوم من ! خدا را بپرستيد ( و بدانيد كه ) جز او معبودي نداريد . و از پيمانه و ترازو مكاهيد . من شما را خوب و بي‌نياز ( از كاستن از مقادير و اوزان ) مي‌بينم ( و شايسته نيست با وجود ثروتمندي از چيزهاي مردم بدزديد و كم‌فروشي بكنيد . اگر ايمان نياوريد و شكر نعمت را نگزاريد ) من بر شما از عذاب روز فراگير مي‌ترسم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَدْيَنَ » : اسم قوم شعيب است ( نگا : اعراف / 85 ) . « الْمِكْيَالَ » : كيل و پيمانه . « الْمِيزَانَ » : ترازو . « إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْرٍ » : من شما را خوب و محلّ اميد مي‌بينم . من شما را ثروتمند و نيكوحال و بي‌نياز مي‌بينم . « مُحِيطٍ » : فراگير . مراد از فراگيري روز قيامت ، فراگير بودن عذاب آن است . « خَيْرٍ » : در اينجا مراد از اين واژه مال و دارائي است كه مايه كسب خير و صلاح و نفع و سود است ( نگا : بقره / 215 و 272 و 273 ) . يا اين كه مراد تشويق و ترغيب ايشان به نيكي و نيكوكاري است و ( خَيْر ) به معني خوب و نيك است .‏

آيه 85
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي قوم من ! پيمانه و ترازو از روي عدل و داد ، به تمام و كمال بسنجيد و بپردازيد و از چيزهاي مردم نكاهيد و در زمين تباهكارانه تباهي نكنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَوْفُوا » : به تمام و كمال بپردازيد و به تمام و كمال دريافت كنيد . « لا تَبْخَسُوا » : نكاهيد . كم ندهيد . « لا تَعْثَوْا » : فساد راه نيندازيد . تباهي مكنيد . « لا تَعْثَوْا فِي . . . » : ( نگا : بقره / 60 ، اعراف / 74 ) . « لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَآءَهُمْ » : تعميم بعد از تخصيص است و گذشته از مقادير و اوزان ، شامل كشيده ، شمرده ، مِتْر شده ، و غيره خواهد شد .‏

آيه 86
‏متن آيه : ‏
‏ بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي قوم من ! ) چيزي را كه خداوند ( از مال حلال ) برايتان باقي مي‌گذارد ( از چيزي كه از مال حرام گرد مي‌آوريد و روي هم مي‌اندوزيد ) بهتر است ، اگر مؤمن باشيد ( و حرف مرا و وعده خدا را باور مي‌داريد ) . من ( تنها مبلّغ اوامر خدايم و ) محافظ ( اقوال و افعال ) شما نمي‌باشم ( و توانائي جزا و سزاي رفتار و كردار و گفتارتان را ندارم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَقِيَّةِ اللهِ » : مراد سودي است كه پس از به تمام و كمال پرداختن پيمانه و ترازو براي مؤمن مي‌ماند . اعمال صالحه و ثواب معنوي ( نگا : كهف / 46 ، مريم / 76 ) . طاعت و عبادت خدا و انتظار پاداش آن . « حَفِيظٍ » : مراقب احوال و افعال . نگهدارنده از بزهكاريها و زشتكاريها .‏

آيه 87
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : اي شعيب ! آيا نمازهايت به تو دستور مي‌دهد كه ما چيزهائي را ترك كنيم كه پدرانمان ( از قديم و نديم ) آنها را پرستيده‌اند ؟ ! ( مگر مي‌شود عبادت بتهائي را رها سازيم كه از ديرباز نياكانمان را بر آن ديده‌ايم و خود نيز بر آن رفته‌ايم‌ ؟ ! يا نمازهايت به تو دستور مي‌دهد كه ما آزادي خود را از دست بدهيم ) و ما نتوانيم به دلخواه خود در اموال خويش تصرّف كنيم‌ ؟ ! تو كه مرد شكيبا و خردمندي هستي ( چرا بايد چنين سخنان ياوه و پريشاني بگوئي‌ ؟ ! )‏

‏توضيحات : ‏
‏« صَلَوَات‌ » : جمع صَلاة ، نمازها . به صورت مفرد هم ذكر شده است . نماز مهمترين و آشكارترين سمبل دين است . « أَصَلَواتُكَ تَأْمُرُكَ » : اين جمله به صورت استفهام انكاري و براي استهزاء است . « الْحَلِيمُ » : شكيبا . خردمند . « الرَّشِيدُ » : عاقل و بالغ . راهياب و راسترو ( نگا : جنّ / 21 ) . « إِنَّكَ لاَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ » : اين جمله نيز جنبه استهزاء و ريشخند را دارد .‏

آيه 88
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفت : اي قوم من ! اگر من ( بر اثر نبوّت ) دليل آشكاري از پروردگارم داشته باشم ( و به يقين كامل رسيده باشم ) و روزي خوبي ( علاوه از نبوّت ) به من عطاء فرموده باشد ، به من بگوئيد ( آيا مي‌توانم برخلاف فرمان خدا ، يعني خالق و هادي و رازق خود رفتار كنم ، و شما را از بت‌پرستي و بزهكاري نهي ننمايم‌ ؟ ) . من نمي‌خواهم شما را از چيزي باز دارم و خودم مرتكب آن شوم ( و بلكه شما را به انجام كاري مي‌خوانم كه خود نيز بدان عمل مي‌كنم ) . من تا آنجا كه مي‌توانم جز اصلاح ( خويشتن و شما را ) نمي‌خواهم ، و توفيق من هم ( در رسيدن به حق و نيكي و زدودن ناحق و بدي ) جز با ( ياري و پشتيباني ) خدا ( انجام پذيرفتني ) نيست . تنها بر او توكّل مي‌كنم و ( كار و بارم را بدو واگذار مي‌سازم و با توبه و انابت ) فقط به سوي او برمي‌گردم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن كُنتُ عَلَيا بَيِّنَةٍ . . . » : جواب شرط محذوف است كه عبارت است از : أَيَصِحُّ لِي أَن لاّ ءَامُركُمْ بِتَرْكِ عِبادَةِ الأوْثانِ ، وَالْكَفِّ عَنِ الْمَعاصي‌ ؟ « رِزْقاً حَسَناً » : روزي پاك . مراد ثروت و دارائي فراوان و حلال است كه شعيب از آن برخوردار بوده است . « أَنْهَاكُمْ عَنْهُ » : شما را از آن نهي مي‌كنم و بازمي‌دارم . ( أَنْهي ) فعل مضارع و متكلّم وحده است .‏

آيه 89
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَا قَوْمِ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي قوم من ! مخالفت ( موجود ميان شما و ) من ، شما را بر آن ندارد كه بر عناد با حق و اصرار بر كفر خود بيفزائيد و سبب شود كه همان بلائي به شما برسد كه به قوم نوح يا قوم هود و يا قوم صالح رسيد ، و ( مكان و زمان وقوع هلاك ) قوم لوط از شما چندان دور نيست ( و دست‌كم از ايشان عبرت بگيريد و خويشتن را بپائيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يَجْرِمَنَّكُمْ » : شما را وادار نكند . شما را بر آن ندارد ( نگا : مائده / 2 ) . فعل مضارع از ماده ( جرم ) و مؤكّد به نون تأكيد . « شِقاق » : مخالفت . دشمنانگي . « وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعيدٍ » : سرزمين قوم لوط از سرزمين شما و تاريخ نابودي ايشان از روزگار شما خيلي دور نيست .‏

آيه 90
‏متن آيه : ‏
‏ وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از پروردگارتان آمرزش ( گناهان خود را ) بخواهيد و بعد ( از هر گناه و لغزشي كه در زندگي مرتكب مي‌شويد پشيمان شويد و ) به سوي او برگرديد . بيگمان پروردگار من بسيار مهربان ( در حق بندگان پشيمان و ) دوستدار ( مؤمنان توبه‌كار ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَدُودٌ » : بسيار بامحبّت . بسيار دوستدار .‏

آيه 91
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيراً مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفاً وَلَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : اي شعيب ! بسياري از چيزهائي را كه مي‌گوئي نمي‌فهميم ( و گوشمان به سخنانت بدهكار نيست ) و ما شما را در ميان خود ضعيف مي‌بينيم ( و قادر به دفاع از خويشتن و اقناع ديگران نمي‌دانيم ) . اگر ( به خاطر احترام ) قبيله اندك تو نبود ( كه بر آئين ما مي‌باشند ) ما تو را سنگباران مي‌كرديم و تو در پيش ما قدر و ارزشي نداري ( تا تو را بزرگ و محترم داريم و از كشتن تو صرف نظر كنيم ، و در برابر ما قوّت و قدرت آن را نداري كه از خويشتن دفاع كني ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا نَفْقَهُ » : نمي‌فهميم . متوجّه نمي‌شويم . « رَهْطُ » : عشيره و قبيله . جماعتي از ده نفر كمتر . مراد فاميل و خويشاوندان اندك شعيب است . « مَآ أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيز » : تو در پيش ما داراي قدرت و عزّت نيستي . تو در برابر ما قوّت و قدرتي نداري .‏

آيه 92
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءكُمْ ظِهْرِيّاً إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شعيب گفت : اي قوم من ! آيا قبيله و عشيره من در نزد شما گرامي‌تر و مهمتر از خدا است ( و به خاطر آنان با من مدارا و سازش مي‌كنيد ) و خدا را فراموش مي‌سازيد و او را پشت سر مي‌اندازيد ( و به قدرت و عزّت وي اعتنائي نمي‌كنيد ؟ ! ) . بيگمان پروردگار من آگاه از هر آن چيزي است كه مي‌كنيد ( و اعمال و افعال شما از ديد او مخفي نمي‌ماند و پاداش آنها را در كف دستتان مي‌گذارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَعَزُّ » : گرامي‌تر . قدرتمندتر . « ظِهْرِيّاً » : پشت سر انداخته شده . فراموش شده و اسم منسوب به ( ظَهْر ) به معني پشت است و كسره ظاء به سبب تغييراتي است كه گاهي در اسم منسوب مي‌دهند ، همان گونه كه در نسبت به ( أَمْسِ ) و ( دَهْر ) مي‌گويند : إِمْسِيّ و دُهْرِيّ . مفعول دوم فعل ( إِتَّخَذْتُمُوهُ ) است .‏

آيه 93
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُواْ إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي قوم من ! هرچه در قدرت داريد انجام دهيد و كوتاهي نكنيد ( و بدانيد كه پشتيبان من خدا است و از شما باكي نيست ) . من به كار خود مشغولم ( و همان گونه كه شما به راه خود ادامه مي‌دهيد ، من هم به راه خود ادامه مي‌دهم ) . بالاخره خواهيد دانست كه چه كسي دچار عذابي مي‌شود كه او را خوار و رسوا مي‌كند ، و چه كسي دروغگو است ( و از من و شما كدام راسترو و خوشبخت ، و كدام كجرو و بدبخت مي‌باشيم ) . چشم به راه باشيد و من هم چشم به راهم ( كه عاقبت چه مي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِعْمَلُوا عَلَيا مَكَانَتِكُمْ » : با تمام نيرو و تلاش به كار خود بپردازيد . هرچه از دستتان برمي‌آيد ، دريغ نورزيد ( نگا : انعام / 135 ) . « إِرْتَقِبُوا » : چشم به راه باشيد . منتظر باشيد . « رَقِيبٌ » : چشم به راه . منتظر .‏

آيه 94
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْباً وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مَّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه فرمان ما ( مبني بر هلاك قوم مدين ) در رسيد ، شعيب و مؤمنانِ همراهِ او را در پرتو مهر خود ( از عذاب و هلاك ) نجات داديم و صداي ( وحشتناك صاعقه و زلزله ) ، ستمكاران را دريافت و ( بر اثر آن قالب تهي كردند و نقش زمين شدند و ) در خانه و كاشانه خود كالبدهاي بي‌جاني گشتند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَاثِمِينَ » : در جاي خود خشكيده و بر رخساره فرو افتاده ( نگا : اعراف / 78 و 91 ، هود / 67 ) .‏

آيه 95
‏متن آيه : ‏
‏ كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا أَلاَ بُعْداً لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بدان گونه كه انگار هرگز از ساكنان آن ديار نبوده‌اند ( و در آنجا نزيسته‌اند و روزگاري در آن بسر نبرده‌اند . نه خود ماندند و نه اثري از ايشان ماند ) . هان ! نابود ( و دور از رحمت خدا ) باد قوم مدين ! همان گونه كه قوم ثمود نابود ( و دور از رحمت خدا ) شدند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا » : ( نگا : اعراف / 92 ، هود / 68 ) . « بُعْداً » : ( نگا : هود / 44 و 60 و 68 ) .‏

آيه 96
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما موسي را همراه با معجزات ( دالّ بر صدق او ) و همراه با برهان آشكار ( و مؤثّر در نفوس ) فرستاديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَات‌ » : معجزات مذكور در ( اعراف / 107 و 108 و 133 ) . « سُلْطَانٍ مُّبِينٍ » : حجّت و برهان قوي و آشكار . مراد همان معجزات سابق است . عطف صفت بر موصوف مي‌باشد ( نگا : بقره / 53 ، انبياء / 48 ، ذاريات / 38 ) .‏

آيه 97
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏موسي را به سوي فرعون و اشراف و اعيان او فرستاديم ( و فرعون رسالت موسي را نپذيرفت و ) اطرافيان و زعماء فرعون از فرمان او پيروي كردند ( و دستور موسي را گردن نهادند ) ، در حالي كه فرمان فرعون مترقّيانه و مايه هدايت نبود ( و ارزش پيروي را نداشت ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَشِيدٍ » : راهبر . راهياب . مترقّيانه ( نگا : هود / 78 ) .‏

آيه 98
‏متن آيه : ‏
‏ يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرعون در روز قيامت در پيشاپيش قوم خود بوده ( و ايشان را به سوي آتش دوزخ رهبري خواهد كرد ، همان گونه كه در دنيا آنان را به سوي كفر و ضلال رهبري مي‌كرد ) و ايشان را به آتش دوزخ مي‌اندازد . چه بد جايگاهي كه بدان وارد مي‌شوند !‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَقْدُمُ » : پيش مي‌افتد . پيشاپيش حركت مي‌كند . « أَوْرَدَهُمْ » : آنان را وارد كرد . فعل ماضي در اينجا به معني فعل مضارع است . يعني : ايشان را داخل مي‌سازد . « الْوِرْدُ » : آبشخور . ورود . مكان ورود . مصدر به معني داخل‌شوندگان ( نگا : مريم / 86 ) . « الْمَوْرُودُ » : جائي كه بدان وارد مي‌شوند . آبي كه بدان وارد مي‌شوند . « بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ » : چه بد آبشخوري كه آنان را بدان وارد مي‌كنند . چه كسان بدبيار و بدبختي كه به آتش دوزخشان داخل مي‌كنند . واژه ( المورود ) را صفت واژه ( الوِرد ) دانسته و مخصوص به ذمّ ( النار ) محذوف است . يا اين كه ( المورود ) مخصوص به ذمّ است و حذفي در ميان نيست .‏

آيه 99
‏متن آيه : ‏
‏ وَأُتْبِعُواْ فِي هَذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در اين دنيا دچار نفرين ( مردمان ) و طرد ( از رحمت يزدان ) شدند ( و از پس ايشان بدنامي و رسوائي ماند ) و در روز قيامت نيز ( همين طور به لعنت و طرد از رحمت گرفتار مي‌شوند و منفور خدا و فرشتگان و مردمان مي‌گردند ) . چه بد عطائي كه ( به آنان ) داده مي‌شود !‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُتْبِعُوا » : ( نگا : هود / 60 ) « الرِّفْدُ » : عطاء و ارمغان . « الْمَرْفُودُ » : عطاء شده . بخشش . « الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ » : مراد لعنت و نفرين است كه از راه ريشخند عطاء و ارمغان ناميده شده است ( نگا : صافّات / 62 ) .‏

آيه 100
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَآئِمٌ وَحَصِيدٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين از خبرهاي شهرها و آباديهائي است كه ما براي تو ( اي پيغمبر ! ) بازگو مي‌كنيم ( تا قوم خود را بدانها پند دهي ، و به ياري خدا اطمينان حاصل كني ) . برخي از اين شهرها و آباديها هنوز برپا و برجايند ( و آثاري از آنها مانده و درس عبرت همگانند ، ) و برخي درويده ( و از ميان رفته‌اند همانند كشتزار درو شده ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقُرَيا‌ » : جمع قرية ، مراد شهرها و آباديهاي بزرگ است . « قَآئِمٌ » : برجا . ماندگار . « حَصِيدٌ » : درو شده . مراد تباه و ويران شده است .‏

آيه 101
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِن ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ مِن شَيْءٍ لِّمَّا جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما بدانان ستم نكرديم ( و بيهوده نابودشان ننموديم ) و بلكه خودشان ( با كفر و فساد و پرستش بتها و غيره ) بر خويشتن ستم روا داشتند ، و معبودهائي را كه بغير از خدا مي‌پرستيدند و به فرياد مي‌خواندند ، كمترين سودي بدانان نرساندند و هيچ گونه كمكي نتوانستند بديشان بنمايند ( و مثلاً آنان را از هلاك و نابودي برهانند ) بدان گاه كه فرمان ( هلاك ايشان از سوي ) پروردگارت صادر گرديد ، و جز بر هلاك و زيانشان نيفزودند ( و تنها مايه بدبختي و نابودي ايشان شدند و بس ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَآ أَغْنَتْ عَنْهُمْ » : عذاب خدا را از ايشان دور نكرد . بديشان سودي نبخشيد . « مِن شَيْءٍ » : هيچ چيزي . حرف ( مِنْ ) در اينجا براي عموميّت نفي بعد از خود مي‌باشد . « تَتْبِيب‌ » : هلاك ساختن . زيانمند كردن .‏

آيه 102
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏عقاب پروردگار تو اين چنين است ( كه درباره قوم نوح و عاد و ثمود و مدين و غيره گذشت ) هرگاه كه ( بر اثر كفر و فساد ، اهالي ) شهرها و آباديهائي را عقاب كند كه ستمكار باشند . به راستي عقاب خدا دردناك و سخت است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَخْذُ » : عقاب . عذاب . هلاك كردن . « الْقُرَيا » : واژه ( الْقُرَيا ) متنازع مصدر ( اَخْذُ ) و فعل ( أَخَذَ ) است .‏

آيه 103
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به حقيقت در اين ( مجازات و نابودي ملّتهاي ستمگر ، و در اين روايات و اخبار گذشتگان ) عبرت بزرگي است براي كسي كه از عذاب آخرت بهراسد . آن روزي كه مردمان را در آن ( براي حساب و كتاب ) گرد مي‌آورند ، و روزي است كه ( از سوي مردمان و فرشتگان و پريان ) مشاهده مي‌گردد ( و همگان آن را خواهند ديد و ناظر صحنه‌هايش خواهند شد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةً » : نشانه قدرت و مشيّت خدا . حجّت و برهان آشكار بر اجراء قوانين و سنن خدا درباره آفريدگانش . عبرت و پند . « يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ » : روز گردهمآئي ( نگا : تغابن / 9 ) . « يَوْمٌ مَّشْهُودٌ » : روز ديدني ( نگا : آل‌عمران / 30 ) .‏

آيه 104
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما چنين روزي را فقط تا زمان اندكي به تأخير مي‌اندازيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَجَلٍ » : مدّت . سر رسيد زماني . « مَعْدُودٍ » : كم . اندك . « أَجَلٍ مَّعْدُودٍ » : انتهاء مدّت قليل ، كه عمر دنيا است ( نگا : شوري / 17 ) .‏

آيه 105
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَ يَأْتِ لاَ تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزي كه اين روز فرا مي‌رسد كسي ياراي سخن گفتن و دم بر آوردن ندارد ، مگر با اجازه خدا . ( در چنين روزي ، مردمان دو گروه بيش نيستند : ) دسته‌اي از آنان ( به سبب كفر و ضلال ، به انواع عذاب گرفتارند و ) بدبختند ، و دسته‌اي ( به سبب طاعت و عبادت ، غرق در نعمتهاي گوناگونند و ) خوشبختند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَفْسٌ » : فردي . كسي . « شَقِيٌّ » : بدبخت . « سَعِيدٌ » : خوشبخت .‏

آيه 106
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و امّا آنان كه بدحال و بدبيارند در آتش دوزخ جاي دارند و در آنجا ( در دم و بازدم خود ) ناله و فرياد سر مي‌دهند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَقُوا » : بدبخت و بدبيار شده‌اند . « زَفِيرٌ » : صداي ناشي از بازدم و نفَس بازپس دادنِ شديد و طولاني . « شَهِيقٌ » : صداي دم و نفَس بازپس بردن شديد و طولاني .‏

آيه 107
‏متن آيه : ‏
‏ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان در دوزخ جاودانه مي‌مانند تا آن گاه كه آسمانها و زمين ( آنجا ) برپا است . ( يعني تا دوزخ ، دوزخ است در آن بسر مي‌برند ) مگر اين كه خداي تو بخواهد ( و اوضاع را دگرگون كند ، و عذابي را جايگزين عذاب ديگري گرداند ) . بيگمان پروردگار تو هر كاري را كه بخواهد انجام مي‌دهد ( و چيزي نمي‌تواند جلو او را بگيرد و از انجام آن كار باز دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الأرْضُ » : مادام كه آسمانها و زمين‌برپا است . يعني تا دوزخْ دوزخ است . چرا كه مراد از آسمانها و زمين ، آسمانها و زمين دوزخ است و آن هر آن چيزي است كه بالاي سر و زير پاي دوزخيان قرار دارد ( نگا : ابراهيم / 48 ) . يا اين كه مراد جاودانگي و نفي انقطاع است همان گونه كه عرب مي‌گويد : لا أَفْعَلُ كَذا ما لاحَ كَوْكَبٌ . . . مَا اخْتَلَفَ الَّيْلُ وَ النَّهارُ . « إِلاّ مَا شَآءَ رَبُّكَ » : مراد تقييد سرمدي و ابدي بودن است ، نه افاده عدم عموم ( نگا : انعام / 128 ، اعراف / 188 ، يونس / 49 ، اعلي / 7 ) . يا اين كه استثناء متوجّه اهل توحيد گناهكار است . يعني : افراد بدبخت در دوزخ جاودانه مي‌مانند مگر مؤمنان بزهكار .‏

آيه 108
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ عَطَاء غَيْرَ مَجْذُوذٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و امّا كساني كه ( به سبب انجام كارهاي نيكو ) خوشبخت شده‌اند ( وارد بهشت گشته و ) در بهشت جاودانه‌ مي‌مانند ، مادام كه آسمانها و زمين برپا است ، مگر اين كه خدا بخواهد ( و اهل توحيد بزهكار را وارد بهشت نسازد و به دوزخشان دراندازد و بعدها بيرونشان آورد و به بهشتشان برد . خداوند به افراد خوشبخت ) عطيّه عظيمي مي‌دهد كه گسيختني ( و كاستي پذيرفتني ) نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلاّ مَا شَآءَ رَبُّكَ » : مراد سرمديّت و ابديّت است . يا اين كه ( ما ) به معني ( مَنْ ) است و استثناء موحّدين بزهكار از ضمير ( سَعِدُوا ) است كه سالها بعد از چنين افراد خوشبختي از دوزخ خارج و به بهشت مي‌آيند . « عَطَآءً » : عطيّه . بخشش . مفعول مطلق است و تقدير چنين است : يُعْطِيهِمْ عَطَآءً . عَطاء مصدر يا اسم مصدر و به معني ( إعطاء ) است . حال مفعول مقدّر و تمييز از نسبت هم بشمار آورده‌اند . « غَيْرَ مَجْذُوذٍ » : غير مقطوع . ناگسستني . هميشگي و پياپي .‏

آيه 109
‏متن آيه : ‏
‏ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَؤُلاء مَا يَعْبُدُونَ إِلاَّ كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! درباره قوم بت‌پرست خود ) شكّ و ترديدي به خويشتن راه مده كه اينان همان چيزهائي را مي‌پرستند و همان عبادتي را مي‌كنند كه پدران ايشان در گذشته آنها را مي‌پرستيدند و بدان گونه پرستش‌ مي‌نمودند . ( سرنوشت دنيا و آخرت بت‌پرستان و منحرفان پيشين را هم برايت روايت كرديم و دانستي كه بر سرشان چه آمد و چه مي‌آيد ) و ما بهره ( استحقاقي جزا و سزاي ) اينان را نيز بي‌كم و كاست خواهيم داد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِرْيَة » : شكّ و ترديد . « مِمَّا » : از چيزهائي كه . درباره پرستشي كه . ( ما ) مي‌تواند مصدريّه بوده ، و يا موصوله باشد و مضاف حذف شده باشد ؛ يعني درباره پرستشگران بتان . « غَيْرَ مَنقُوصٍ » : بي كم و كاست . به تمام و كمال . ( غَيْرَ ) حال مؤكّده ( نصيب ) است .‏

آيه 110
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما كتاب ( آسماني تورات ) را به موسي داديم و سپس درباره آن ( از سوي پيروان در تفسير و معني آن بر حسب اهواء و شهوات ايشان ) اختلاف شد ( و بسياري از حق به دور گشتند و دسته دسته و پراكنده شدند ) و اگر سخن پروردگارت از پيش بر اين نرفته بود ( كه عذاب كافران و مجازات شديد مبطلان تا روز رستاخيز به تأخير انداخته شود ) درباره چيزي كه در آن اختلاف پيدا كرده بودند ( با تمييز حق از باطل ، و برجاي داشتن محِقّ و نابودكردن مبطِل ) داوري مي‌شد ( و مسأله كفر و نفاق خاتمه مي‌يافت ، چرا كه از ترس نابودي آني ، اختيار كه رمز تكامل و پيشرفت است از ميان برمي‌خاست و جبر مطلق بر جامعه حاكم مي‌شد . امّا چون مجازات آني مخالف سرشت انساني است ، خدا چنين نكرد ) . آنان ( كه تورات را از پدران خود به ارث برده‌اند ) درباره كتاب ( آسماني خود ) به شكّ و ترديد شگفتي گرفتار آمده‌اند ( و از حقيقت فرسنگها به دور افتاده‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ . . . » : ( نگا : يونس / 19 ) . « لَفِي شَكٍّ . . . » : ( نگا : هود / 62 ) .‏

آيه 111
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ كُلاًّ لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارت حتماً ( پاداش و پادافره ) اعمال همگان را بي‌كم و كاست مي‌دهد و او آگاه از هر آن چيزي است كه مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلاًّ » : همه مؤمنان و كافران . همه كفّارِ ملّت اسلام . « لَمَّا » : حرف جازمه است و فعل آن محذوف است و تقدير چنين مي‌شود : لَمَّا يَتْرُكُوا . لَمَّا يُهْمِلُوا . لَمَّا يَنالُوا . همان گونه كه مي‌گويند : خَرَجْتُ وَ لَمَّا . سافَرْتُ وَ لَمّا . قارَبْتُ الْمَدينَة وَ لَمّا . برخي هم ( لَمّا ) را زائد دانسته‌اند . بسياري هم آن را در اصل ( مِنْ ما ) دانسته و ( ما ) را به معني ( مَنْ ) محسوب كرده‌اند . در اين صورت جار و مجرور را خبر ( إِنَّ ) بشمار آورده‌اند . يعني : إِنَّ كلّاً لَمِنَ الَّذِينَ ؛ يا . لَمِنْ خَلْقٍ . « اعْمَالَهُمْ » : مضاف محذوف است ، يعني جزاي اعمال ايشان .‏

آيه 112
‏متن آيه : ‏
‏ فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بنابراين ، همان گونه كه فرمان يافته‌اي ( در راه تبليغ و ارشاد و مبارزه و پيكار و پياده‌كردن تعليمات قرآن ) استقامت كن همراه كساني كه ( از كفر و شرك دست كشيده‌اند و ) با تو ( به سوي خدا ) برگشته‌اند و ( ايمان آورده‌اند ، و از حدود قوانين خدا ) تجاوز نكنيد ( و از جاده اعتدال به كنار نرويد و راه افراط و تفريط مپوئيد ) چرا كه خدا مي‌بيند چيزي را كه مي‌كنيد ( پس مواظب پندار و گفتار و كردار خود باشيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِسْتَقِمْ » : راستاي راه حق و حقيقت و خير و صلاح را در پيش گير . استقامت و پايداري كن . « كَمَآ أُمِرْتَ » : همچنان كه دستور داده شده‌اي . به گونه‌اي كه فرمان يافته‌ايد . « لا تَطْغَوْا » : از حد اعتدال در مگذريد . در وظائف و تكاليف مقرّره افراط و تفريط مكنيد و زياده و نقصان روا مداريد .‏

آيه 113
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و به كافران و مشركان تكيه مكنيد ( كه اگر چنين كنيد ) آتش دوزخ شما را فرو مي‌گيرد ، و ( بدانيد كه ) جز خدا دوستان و سرپرستاني نداريد ( تا بتوانند شما را در پناه خود دارند و شر و بلا و زيان و ضرر را از شما به دور نمايند ) و پس از ( تكيه به كافران و مشركان ، ديگر از سوي خدا ) ياري نمي‌گرديد و ( بر دشمنان ) پيروز گردانده نمي‌شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَرْكَنُوا » : تكيه مكنيد . معتمد و مستند خود مسازيد و مدانيد . « الَّذِينَ ظَلَمُوا » : كافران و مشركان حربي . « ثُمَّ » : پس از تكيه به كافران و مشركان كه دشمنان خدا و مؤمنانند . « لا تُنصَرُونَ » : ياري نمي‌گرديد . پيروز گردانده نمي‌شويد .‏

آيه 114
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در دو طرف روز ( كه وقت نماز صبح و عصر است ) و در اوائل شب ( كه وقت نماز مغرب و عشاء است ) چنان كه بايد نماز را به جاي آوريد . بيگمان نيكيها ( و از جمله نمازهاي پنجگانه ) بديها را از ميان مي‌برد . بيگمان در اين ( سفارشها و قانونهاي آسماني ) اندرز و ارشاد كساني است كه پند مي‌پذيرند و خداي را ياد مي‌كنند و به ياد مي‌دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« طَرَفَيِ النَّهارِ » : دو طرف روز . مراد اوّل و آخر روز است كه هنگام گزاردن نماز صبح و عصر است . « زُلَفاً » : جمع زُلْفَة ، و در لفظ و معني مانند ( قُرَب ) جمع قُرْبَة است . يعني : نزديكيها و اوائل شب كه وقت نماز مغرب و عشاء است . « الْحَسَنَاتِ » : همه اعمال صالحه و از جمله ترك زشتيها و پلشتيها ( نگا : نساء / 31 ، انفال / 29 ) . « ذلِكَ » : اين سفارشها و توصيه‌ها ، از امر به استقامت تا اقامه نماز . « ذِكْرَيا » : يادآوري . تذكّر . يا اين كه به معني مذكّر است ، يعني يادآورنده و تذكّر دهنده . « الذَّاكِرِينَ » : يادآورندگان . پندپذيران . به ياد دارندگان . براي پي‌بردن به اوقات پنجگانه نماز مراجعه شود به ( طه / 130 و روم / 17 و اسراء / 78 ) .‏

آيه 115
‏متن آيه : ‏
‏ وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( در برابر سختيهاي چيزهائي كه به تو دستور داده شده است ) شكيبائي كن كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضائع نخواهد كرد ( و رنج آنان را در دنيا و آخرت هدر نخواهد داد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَإِنَّ اللهَ . . . » : اين جمله تعليل ( إِصْبِرْ ) است .‏

آيه 116
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجْرِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چرا نمي‌بايست كه در ميان ملّتهاي ( گذشته ) پيش از شما فرزانگاني باشند كه از فساد در زمين نهي كنند ( تا ديگران را از گرفتار آمدن به عذاب و نابود شدن رهائي بخشند ؟ ) مگر مردمان كمي كه ( به وظيفه امر به معروف و نهي از منكر عمل كردند و ) ما نجاتشان داديم ، و ( امّا در همان حال ) كافراني مي‌زيستند كه از خوشگذراني و تنعّم و تلذّذي پيروي مي‌كردند كه آنان را مغرور و فاسد كرده بود ، و دائماً گناه مي‌ورزيدند ( و هيچ وقت به دعوت پيغمبران و خيرخواهان گوش نمي‌دادند و از فساد و تباهي دست نمي‌كشيدند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقُرُونِ » : جمع قَرْن ، مردمان يك عصر و زمان . مراد ملّتهاي پيشين است . « أُولُوا بَقِيَّةٍ » : صاحبان فضل . خيرخواهان . خردمندان خويشتندار . « بَقِيَّة‌ » : عقل و فضل . خير و نيكي . « إِلاّ قَلِيلاً . . . » : ليكن گروه اندكي . مستثني منقطع است . « مَآ أُتْرِفُوا فِيهِ » : خوشگذراني و مال‌اندوزي و شهرت‌طلبي گذرائي كه درآن غوطه‌ور گشتند و مايه غرور و سركشي ايشان شد . مي‌گويند : أَتْرَفَتْهُ النِّعْمَةُ : يعني نعمت او را به سركشي و خوشگذراني كشاند . مُتْرِف به معني غرق در شهوات ، از اين ريشه است .‏

آيه 117
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سنّت و عادت ) پروردگارت چنين نبوده است كه شهرها و آباديها را ستمگرانه ويران كند ، در حالي كه ساكنان آنجاها ( متمسّك به حق و ملتزِم به فضائل بوده و ) درصدد اصلاح ( حال خود و ديگران ) برآمده باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقُرَيا » : شهرها و آباديها . مراد ساكنان آنجاها است . « بِظُلْمٍ » : ستمگرانه و ناعادلانه . حال فاعل است . يا اين كه ظلم به معني كفر است و معني چنين مي‌شود : خداوند كافران را بر اثر كفر از ميان نمي‌برد و بلكه به سبب بيدادگري و بي‌انصافي نابودشان مي‌سازد . در اين صورت ( بِظُلْمٍ ) حال مفعول است . « مُصْلِحُونَ » : خوبان و نيكوكاران . اصلاحگران .‏

آيه 118
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبري كه آزمند بر ايمان آوردن قوم خود و متأسّف بر روي گرداني ايشان از دعوت آسماني هستي ! بدان كه ) اگر پروردگارت مي‌خواست مردمان را ( همچون فرشتگان در يك مسير و بر يك برنامه قرار مي‌داد و ) ملّت واحدي مي‌كرد ( و پيرو آئين يگانه‌اي مي‌نمود ، و آنان در ماديات و در معنويات و در انتخاب راه حق يا راه باطل اختيار و اختلافي نمي‌داشتند . آن وقت جهان به گونه ديگري در مي‌آمد ) ولي ( خدا مردمان را مختار و با اراده آفريده و ) آنان هميشه ( در همه چيز ، حتّي در گزينش دين و اصول عقائد آن ) متفاوت خواهند ماند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُمَّةً وَاحِدَةً » : ملّت واحدي . مردمان يكسان و همگوني . « لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً . . . » : مردمان را ملّت واحدي و يكساني مي‌كرد كه مثلاً زندگي اجتماعي آنان همسان زندگي زنبوران عسل و مورچگان ، و زندگي روحاني ايشان همگون زندگي فرشتگان مي‌شد و كارشان مبني بر اجبار نه اختيار مي‌گشت و ثواب و عقابي به اعمالشان تعلّق نمي‌گرفت ( نگا : بقره / 213 ، يونس / 19 ) . « وَلا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ » : هميشه متفاوت و جداگانه مي‌مانند . دسته‌اي ايمان مي‌آورند و از حق جانبداري مي‌نمايند و گروهي ايمان نمي‌آورند و حق را نمي‌پذيرند .‏

آيه 119
‏متن آيه : ‏
‏ إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مردمان بنا به اختلاف استعداد ، در همه‌چيز حتي در ديني كه خدا براي آنان فرستاده است متفاوت مي‌مانند ) مگر كساني كه خدا بديشان رحم كرده باشد ( و در پرتو لطف او بر احكام قطعي الدلاله كتاب خدا متّفق بوده ، هرچند در فهم معني ظنّي الدلاله آن كه منوط به اجتهاد است ، اختلاف داشته باشند ) و خداوند براي همين ( اختلاف و تحقّق اراده و رحمت ) ايشان را آفريده است ، و سخن پروردگار تو بر اين رفته است كه : دوزخ را از جملگي جنّيها و انسانهاي ( پيرو نفْسِ امّاره و اهريمن مكّاره ) پُر مي‌كنم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِذالِك خَلَقَهُمْ » : خدا آنان را بر تفاوت و تنوّع آفريده است و حق انتخاب راه درست و راه نادرست را بديشان داده است و جوابگوي اين انتخابشان كرده است . براي اين رحمت ، آنان را آفريده است . براي تحقّق اين اراده ايشان را آفريده است . « تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ . . . » : فرمان پروردگارت بر اين رفته است و تحقّق يافته و تنفيذ گرديده است ( نگا : اعراف / 137 ) . « لَأَمْلَأَنَّ . . . » : ( نگا : اعراف / 18 ، سجده / 13 ) .‏

آيه 120
‏متن آيه : ‏
‏ وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين همه از اخبار پيغمبران بر تو فرو مي‌خوانيم ، كلّاً براي اين است كه بدان دلت را برجاي و استوار بداريم ( و در برابر مشكلات تبليغ رسالت ، آن را تقويت نمائيم ) . براي تو در ضمن اين ( سوره و اخبار مذكور در آن ، بيان ) حق آمده است ( همان حقي كه پيغمبران ديگران را بدان مي‌خواندند ) و براي مؤمنان پند و يادآوري مهمّي ذكر شده است ( كه مي‌توانند همچون ايمانداران پيشين از آن سود جويند و راه سعادت پويند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلاًّ » : همه . جملگي . مفعول‌به مقدّم براي فعل ( نَقُصُّ ) است . « ما » : چيزي كه . بدل از ( كُلاًّ ) است . « فِي هذِهِ » : در اخبار پيغمبران . در اين سوره . « ذِكْرَيا » : تذكار و يادآوري آنچه بر سرِ گذشتگان آمده است .‏

آيه 121
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُل لِّلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو به كساني كه ايمان نمي‌آورند : هرچه در قدرت داريد بكنيد ( و در راه خود برويد ) كه ما نيز آنچه مي‌توانيم مي‌كنيم ( و در راه خود مي‌رويم ، ولي بدانيد سرانجامِ شما شكست و بدبختي ، و عاقبتِ ما پيروزي و خوشبختي است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَيا مَكَانَتِكُمْ » : به اندازه قدرت و استطاعتي كه داريد ( نگا : انعام / 135 ) . به شيوه و برنامه خود .‏

آيه 122
‏متن آيه : ‏
‏ وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و چشم به راه باشيد ( كه به ما چه چيز مي‌رسد از آنچه فكر مي‌كنيد كه مي‌رسد ) و ما هم چشم به راه هستيم ( كه برابر وعده خدا ، دعوت آسماني پيروز و اسلام بر شما و بر همه دشمنان دين غلبه كند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنتَظِرُوا » : منتظر عواقب باشيد . تهديد ديگري است كه به دنبال تهديدات قبلي آمده است .‏

آيه 123
‏متن آيه : ‏
‏ وَلِلّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آگاهي از ) غيب آسمانها و زمين ويژه خدا است ، و كارها يكسره بدو برمي‌گردد ( و امور جهان به فرمان او مي‌چرخد ) ، پس او را بپرست و بر او تكيه كن و ( بدان كه ) پروردگارت از چيزهائي كه مي‌كنيد بي‌خبر نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ » : آگاهي از راز آسمانها و زمين . يعني اطّلاع از غيب كائنات خاصّ خدا است و بس . « إِلَيْهِ يُرْجَعُ الأمْرُ » : كار و بار بدو حوالت مي‌گردد . كار بندگان براي حساب و كتاب در آخرت بدو برگشت داده مي‌شود . متصرّف در شؤون و گرداننده امور جهان او است .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره هود / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 08:12:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره يونس / تفسیر نور


آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏الف . لام . را . اين آيه‌هاي كتاب استواري است ( كه هر چند از همين نوع حرفها فراهم آمده است ، نمي‌توانيد همانند آن را بسازيد . از استحكام و نظم و نظام برخوردار است و باطل و خرافه و هزل بدان راه ندارد ، و پر است از سخنان حكمت‌آميزي كه سود دنيا و آخرت مردم را دربر دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الر » : ( نگا : بقره / 1 ) . « تِلْكَ » : آن . در اينجا مراد ( اين ) است و براي بيان فخامت و عظمت قرآن ، اسم اشاره به دور ، يعني ( آن ) به كار رفته است ، همان گونه كه در حضور كسي هستيم و براي تعظيم مي‌گوئيم : آن جناب ، آن حضرت . « الْحَكِيمِ » : محكم و استوار در لفظ و در معني . داراي سخنان حكمت‌آميز .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا اين براي مردم شگفتي دارد كه ما مردي از خودشان را ( پيغمبر كرديم و بدو ) پيغام داديم كه مردمان را ( از عذاب خدا ) بترسان و مؤمنان را مژده بده كه آنان در نزد پروردگارشان داراي مقام و منزلت عالي هستند ( و از سابقه نيك برخوردار و بر ديگران برتري دارند . امّا با وجود صدق رسول و اعجاز قرآن ) كافران مي‌گويند كه : اين مرد ، ( محمّد نام ) واقعاً جادوگر آشكاري است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَجَباً » : تعجّب . شگفتي . خبر ( كانَ ) است كه بر اسم آن مقدّم شده است كه جمله ( أَنْ أَوْحَيْنا إِلي رَجُلٍ ) است . « قَدَمَ صِدْقٍ » : اصل قدم ، كف پا است ، ولي عربها آن را بر سبقت و پيشي‌گرفتن در چيزي بر ديگران استعمال كرده‌اند . صدق به معني راستي و راستگوئي ، و ضدّ كذب است . امّا عربها آن را در معني فضائل و افتخارات به كار برده‌اند . مراد از قَدَم صِدق ، مقام و منزلت و درجات رفيعه است ( نگا : اسراء / 80 ، قمر / 55 ) .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگار شما خداوندي است كه آسمانها و زمين را در شش دوره بيافريد ، سپس به اداره جهان هستي پرداخت . زمام اداره جهان هستي به دست او است ( و چرخش امور آن به فرمان او ) . كسي ميانجي نمي‌تواند بشود مگر پس از اجازه او . اين خدا است كه صاحب و پروردگار شما است ، پس او را پرستش كنيد ( نه ديگري را ) . آيا گوشزد نمي‌شويد ( و پند و عبرت نمي‌گيريد ) ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« سِتَّةَ اَيّامِ » : مراد شش دوره است ( نگا : اعراف / 54 ، حجّ / 47 ، معارج / 4 ) . « إسْتَوَيا عَلَي الْعَرْشِ » : ( نگا : اعراف / 54 ) . « يُدَبِّرُ الأمْرَ » : كار جهان را به مقتضي حكمت و مصلحت مي‌گرداند .‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللّهِ حَقّاً إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بازگشت همه شما به سوي او است . اين وعده راستين خداوند است ( و خداوند خلاف وعده نمي‌كند ) . خدا است كه از آغاز ، موجودات را مي‌آفريند ( و جامه هستي به تن همه كائنات ، از جمله انسانها مي‌كند ) و هم او است كه آنها را ( ديگر بار پس از تخريب جهان ، هستي مي‌بخشد و به سوي خود ) برمي‌گرداند . تا دادگرانه پاداش كساني را بدهد كه ايمان آورده‌اند و كارهاي نيكو كرده‌اند . و امّا كساني كه راه كفر پوئيده‌اند ، ( بي‌سزا نمي‌مانند ، و بلكه ) نوشيدني از آب داغ و سوزاني دارند و داراي عذاب بس دردناكي هستند ، به سبب كفري كه ورزيده‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَعْدَ اللهِ حَقّاً » : واژه‌هاي ( وَعْدَ ) و ( حَقّاً ) مفعول مطلق فعل محذوفي هستند . تقدير چنين است : وَعَدَكُم بِالْبَعْثِ وَ الرُّجُوعِ وَعْداً ، وَحَقَّ ذلِكَ الْوَعْدَ حَقّاً . « شَرَابٌ » : نوشيدني . « حَمِيمٍ » : آب بسيار گرم و داغ ( نگا : كهف / 29 ، محمّد / 15 ) .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُوراً وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا است كه خورشيد را درخشان و ماه را تابان گردانده است ، و براي ماه منازلي معيّن كرده است تا شماره سالها و حساب ( كارها ) را بدانيد . خداوند ( آن همه عجائب و غرائب آفرينش و چرخش و گردش مهر و ماه را سرسري و از بهر بازيگري پديد نياورده است و بلكه ) آن را جز به حكمت نيافريده است . خداوند آيات ( قرآن و نشانه‌هاي جهان ) را براي آنان كه مي‌فهمند و درك مي‌كنند شرح و بسط مي‌دهد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ضِيَآءً » : روشني . اين واژه مصدر و براي مبالغه به جاي اسم فاعل ، يعني ( مُضيئَة ) به معني روشن ، به كار رفته است . « نُوراً » : نور . اين واژه مصدر و براي مبالغه در معني اسم فاعل يعني ( مُنَوِّر ) به معني تابان به كار رفته است . فرق ( ضِياء و نُور ) در اين است كه ( ضِياء ) براي چيزي استعمال مي‌گردد كه نور آن از خودش باشد ، و ( نُور ) براي چيزي به كار مي‌رود كه روشنائي آن از خودش نباشد و بلكه منعكس‌كننده نور چيز ديگري باشد ( نگا : فرقان / 61 ، احزاب / 46 ، نوح / 16 ) . « مَنَازِلَ » : مراد بروج خورشيد و ماه ، يا تنها بروج ماه است .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بيگمان در آمدوشدِ شب و روز ( و تفاوت كيفي و كمي آنها ) و در چيزهائي كه خداوند در آسمانها و زمين آفريده است ، نشانه‌هائي ( بر وجود آفريدگار و دلائلي بر عظمت پروردگار ) براي كساني است كه پرهيزگارند ( و هراس از عقاب و عذاب خدا را در مدّنظر دارند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِخْتِلاف‌ » : آمد و شد . تفاوت در كميّت و كيفيّت ، يعني درازي و كوتاهي شبها و روزها و روشنائي و تاريكي آنها ، و غيره ( نگا : بقره / 164 ، آل‌عمران / 190 ) .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ إَنَّ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مسلّماً كساني كه ( به روز رستاخيز و زندگي دوباره ايمان ندارند و ) ديدار ما را انتظار نمي‌كشند ، و به زندگي دنيوي بسنده مي‌كنند ( و گمان مي‌برند كه جهان ديگري پس از اين جهان وجود ندارد ) و به اين جهان دل مي‌بندند ( و براي جهان ديگر ، تلاش نمي‌نمايند ) ، و از آيات ( قرآني و نشانه‌هاي جهاني ) ما غافل و بي‌توجّه مي‌مانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لايَرْجُونَ » : نمي‌خواهند . انتظار نمي‌كشند . « إطْمَأَنُّوا بِهَا » : بدان دل بسته‌اند . بدان آرام گرفته‌اند .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ أُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمُ النُّارُ بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چنين كساني جايگاهشان دوزخ است به سبب كارهائي كه مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اُوْلئِكَ » : جمله ( أُوْلئِكَ مَأْواهُمْ ) خبر ( إِنَّ ) در آيه قبلي است .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بيگمان كساني كه ايمان مي‌آورند و كارهاي شايسته مي‌كنند ، پروردگارشان آنان را به سبب ايمان ( راستين و كارهاي خداپسند ) رهنمودشان مي‌نمايد ( و در دنيا بر ايمان ، استوار و ثابت ‌قدمشان مي‌دارد ، و در آخرت به بهشت نائلشان مي‌فرمايد كه ) جويبارها در زير ( كاخهاي ) ايشان در بهشت خوش و پرناز و نعمت روان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِإِيمَانِهِمْ » : به سبب داشتن ايمان صحيح و درستي كه دارند . « جَنَّاتِ النَّعِيمِ » : بهشت پرناز و نعمت . جاي لذّت و شادخواري و خوشگذراني .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در بهشت دعاي مؤمنان : پروردگارا ! تو منزّهي ( از آنچه كافران در دنيا مي‌گفتند ) و سلام آنان در آن ( خطاب به همديگر ) درودتان باد ( اي فرمانبرداران يزدان سبحان ) ! و ختم دعا و گفتارشان : شكر و سپاس پروردگار جهانيان را سزا است ، ( كه ايمان را نصيب ما كرد و از ما خوشنود گرديد ) مي‌باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« دَعْوَاهُمْ » : دعاي ايشان در مناجات پروردگارشان . « ءَاخِرُ دَعْوَاهُمْ » : پايان دعايشان . « أَنْ » : از حروف مشبّهة بالفعل و مخفّفه از مثقّله است .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْ يُعَجِّلُ اللّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُم بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر خداوند در رساندن شرّها و بلاهائي شتاب ورزد كه مردمان ( در حالت خشم و غضب و يا حماقت و جهالت ) در طلب آنها شتاب مي‌نمايند ، همچنان كه ( برابر سرشت انساني خود ) در فراچنگ آوردن خيرها و نعمتها شتاب مي‌ورزند ، عمر ( همگي انسانها به پايان مي‌رسد و اثري از ) آنان باقي نمي‌ماند ( و اختيار كه پايه تكليف و وجه امتياز انسان از حيوان است ، از ميان مي‌رود ، و اطاعت جنبه اضطراري پيدا مي‌كند ) . امّا ما افرادي را كه معتقد به ملاقات ما ( در قيامت ) نيستند ، به حال خود رها مي‌سازيم ( و در مجازاتشان عجله نمي‌كنيم و بلكه در دنيا بديشان مهلت مي‌دهيم ) تا در سركشي و نافرماني خود ( بلولند و ) سرگردان شوند ( و حق را از باطل ، و راه را از چاه باز نشناسند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَوْ يُعَجِّلُ اللهُ لِلنَّاسِ . . . » : مفهوم آيه سه چيز مي‌تواند باشد : 1 - افراد بي‌ايمان تمسخركنان به پيغمبران يا به داعيان الي الله گفته و مي‌گويند : اگر راست مي‌گوئيد كه در برابر گناه ، عذاب و عقابي وجود دارد ، از خدا بخواهيد هم اينك آن را به ما برساند ! ! انسان شتابگر است و با شتاب خواستار بدي و خوبي است . و . . . ( نگا : اعراف / 70 ، انفال / 32 ، رعد / 6 ، عنكبوت / 53 و 54 ، اسراء / 11 ، انبياء / 37 ) . 2 - انسانها اعم از باايمان و بي‌ايمان ، با انجام گناهان كه موجب عذابند ، انگار در نزول عقاب از سوي خدا شتاب دارند ، و اگر خدا در مقابل گناهان فوراً بزهكاران را نابود مي‌كرد ، كسي برجاي نمي‌ماند . و . . . ( نگا : نحل / 61 ، فاطر / 45 ) . 3 - اگر خدا به سخن مردم گوش فرا دهد و دعاي ايشان را كه در حالت يأس و نااميدي ، عليه خود و خويشان خود مي‌كنند ، و يا در حالت خشم عليه ديگران و به ويژه دشمنان خويش مي‌نمايند ، هرچه زودتر بپذيرد و برآورده كند ، كسي برجاي نمي‌ماند . و . . . ( نگا : تفسيرالمنار ، جلد11 ، صفحه‌311 ) .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَآئِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه به انسان ناراحتي و بلائي مي‌رسد ( كه نه خود و نه ديگران نمي‌توانند آن را دفع و چاره كنند ) ، چه بر پهلو خوابيده ، و چه نشسته ، و چه ايستاده باشد ( براي رفع مشكل ) ما را به كمك مي‌خواند . امّا هنگامي كه ناراحتي و بلائي را ( كه در مقابل آن درمانده بود ) از او به دور داشتيم ، آن چنان راه ( سابق ) خود را در پيش مي‌گيرد ( و خداي را باز هم فراموش مي‌كند ) كه انگار ما را براي دفع محنتي كه بدو رسيده است به فرياد نخوانده است ( و اصلاً ضرر و زياني متوجّه او نبوده و بلائي بدو دست نداده است . آري ! هميشه ) اين چنين اعمال اسرافگران در نظرشان آراسته شده است ( و تكرار گناه از قباحت آن كاسته است ، و اهريمن نابه كار باطل را براي آنان حق جلوه داده است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَسَّ » : دست داد . اصابت كرد و رسيد . « الضُّرُّ » : بلا و محنت . زيان مالي يا جاني . « لِجَنبِهِ » : بر پهلوي خود . حرف ( ل ) به معني ( عَلي ) است ، و ( لِجَنبِهِ ) حال ضمير فاعلي مستتر در فعل ( دَعَانَا ) است . « قَاعِداً » : نشسته . حال است و عطف بر ( لِجَنبِهِ ) است .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما گروهها ( و نسلهاي زيادي ) را هلاك كرده‌ايم كه پيش از شما بوده‌اند ، بدان گاه كه ستم كرده‌اند ( و راه گناه سپرده‌اند ) و پيغمبرانشان براي آنان دلائل روشن و معجزات آشكاري آورده‌اند و ارائه نموده‌اند ، ولي آنان جزو كساني نبوده‌اند كه ايمان بياورند ( و سخنان پيغمبران را بشنوند و به دنبال ايشان روند . آري در گذشته و حال و آينده ) اين چنين گروه بزهكاران را سزا مي‌دهيم . ( پس خويشتن را بپائيد و نافرماني ننمائيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقُرُونَ » : جمع قرن ، مردمان يك عصر و زمان . نسلها . ( نگا : انعام / 6 ، مؤمنون / 42 ) . « وَ جَآئَتْهُمْ . . . » و « وَ مَا كَانُوا . . . » : اين دو جمله ، حال ضمير ( و ) در فعل ( ظَلَمُوا ) مي‌باشند .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلاَئِفَ فِي الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس به دنبال آنان شما را در زمين جانشينان ( ايشان و سرنشينان زمين ) كرده‌ايم تا بنگريم شما چگونه عمل مي‌كنيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَلآئِفَ » : جمع خَليفَة . يعني جانشينان كساني كه بر اثر تباهي و گناه نابود شده‌اند ( نگا : اعراف / 74 ، نور / 55 ) .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه آيه‌هاي روشن ما بر آنان خوانده مي‌شود ، كساني كه به ملاقات ما ( در روز رستاخيز ) ايمان ندارند مي‌گويند : قرآني جز اين را براي ما بياور ( و كتابي جز قرآن را ارائه بده ) يا اين كه آن را تغيير بده ( و آيه‌هاي مربوط به قيامت و آيه‌هاي راجع به بتان ما را حذف و دگرگون كن ) . بگو : مرا نرسد كه خودسرانه و به ميل خود آن را تغيير دهم . من جز به دنبال چيزي نمي‌روم و جز چيزي را نمي‌گويم كه بر من وحي گردد . اگر از فرمان پروردگارم تخطّي كنم ، از عذاب روز بزرگ مي‌ترسم ( كه دامنگيرم شود و تغيير و تبديل قرآن مايه عقاب و عذابم گردد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَيِّنَاتٍ » : جمع بيّنة ، واضح و روشن . حال است . « تِلْقَآءِ » : سوي . جانب . از ماده ( لقي ) است . « مِن تِلْقَآءِ نَفْسِي‌ » : از سوي خود . با اختيار و اراده خودم .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ قُل لَّوْ شَاء اللّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر خداي مي‌خواست ( قرآني بر من نازل نمي‌كرد و من ) آن را بر شما نمي‌خواندم ( و آن را به كسي از شما نمي‌رساندم ، و خدا توسّط من ) شما را از آن آگاه نمي‌كرد . ( به هر حال من تنها مبلّغ قرآنم نه مؤلّف آن ، و در اين باره اختياري از خود ندارم . سالهائي در ميان شما بسر برده‌ام و از اين نوع سخنان چيزي نگفته‌ام و ) عمري پيش از اين با شما بوده‌ام ( و صدق و امانت خود را نشان داده‌ام . از بررسي گذشته و حال مي‌توانيد بفهميد كه آنچه براي شما مي‌خوانم وحي آسماني است ) . آيا ( مطلبي به اين روشني را ) نمي‌فهميد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« لآ أَدْرَاكُم بِهِ » : شما را از آن آگاه نمي‌كرد . از آن باخبرتان نمي‌ساخت . « لَبِثْتُ » : مانده‌ام . بسر برده‌ام . « عُمُراً » : يك عمر . مراد مدّت مديد است . مفعولٌ‌فيه است .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه‌كسي ستمكارتر از كسي است كه دروغي را به خدا نسبت دهد ، يا آيه‌هاي او را تكذيب كند ؟ ( دروغ‌بستن به خدا و تكذيب آيات او ، كفر بشمار است و جرم بزرگي دربر دارد و ) هرگز مجرمان ( كفرپيشه ) رستگار نمي‌گردند ( و قطعاً از عذاب خدا رهائي نمي‌يابند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يُفْلِحُ » : رستگار نمي‌شود . نجات نمي‌يابد .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اينان غير از خدا ، چيزهائي را مي‌پرستند كه نه بديشان زيان مي‌رسانند و نه سودي عائدشان مي‌سازند ، و مي‌گويند : اينها ميانجيهاي ما در نزد خدايند ( و در آخرت رستگارمان مي‌نمايند ! ) بگو : آيا خدا را از وجود چيزهائي ( به نام بتان و انبازهاي يزدان ) باخبر مي‌سازيد كه خداوند در آسمانها و زمين سراغي از آنها ندارد ؟ ( مگر شما بتها را نماينده خدا نمي‌دانيد ؟ آيا ممكن است خدا اگر نماينده‌اي مي‌داشت از بودن آن بي‌خبر مي‌گشت ، ولي شما باخبر از آن مي‌شديد ؟ ! ) . خداوند منزّه ( از هرگونه انبازي ) و فراتر از آن چيزهائي است كه مشركان انبازشان مي‌دانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَتُنَبِّئُونَ اللهَ بِمَا » : آيا خدا را از وجود بتها و انبازهائي باخبر مي‌سازيد كه خدا از وجود آنها بي‌خبر است ؟ يعني اگر خدا شريكي مي داشت قبل از همه خودش از آن خبر مي‌داشت .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُواْ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مردمان ( در آغاز آفرينش ) ملّت واحدي بيش نبودند ( و سرشت انساني ايشان استعداد خير و شرّ در خود داشت . خداوند پيغمبراني از ميانشان برانگيخت تا آنان را در برابر وحي آسماني به راه خير بدارند و ارشاد كنند . بعدها ) مردمان دو گروه شدند و با هم اختلاف پيدا كردند . ( يعني دسته‌اي از كلام آسماني پيروي كردند و راه خير در پيش گرفتند ، و گروهي به وسوسه شيطاني گوش فرا دادند و به راه شرّ رفتند و ميكربِ پيكر جامعه انساني شدند ) . اگر سخن پروردگارت از پيش بر اين نرفته بود ( كه عذاب بزرگ كافران و مجازات شديد مبطلان تا روز رستاخيز به تأخير انداخته شود ) ، درباره چيزي كه در آن اختلاف دارند ( با تمييز حق از باطل ، و برجاي داشتن محِقّ و نابودكردن مبطِل ) داوري مي‌شد ( و مسأله كفر و نفاق خاتمه مي‌يافت ، چرا كه از ترس نابوديِ آني ، اختيار كه رمز تكامل و پيشرفت است از ميان برمي‌خاست و جبر مطلق بر جامعه حاكم مي‌شد . امّا چون مجازات آني مخالف سرشت انساني است ، خدا چنين نكرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُمَّةً وَاحِدَةً » : ( نگا : بقره / 213 ) . « لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ » : ( نگا : ابراهيم / 42 ، نحل / 61 ، فاطر / 45 ) . « لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ » : در ميانشان داوري مي‌شد و كار فيصله پيدا مي‌كرد . مراد اين است كه خدا در دنيا فوراً آنان را مجازات مي‌كرد و عذاب خدا سريعاً دامنگيرشان مي‌گرديد . « فِيمَا » : درباره چيزي كه . مراد از اين چيز ، دين است كه مردمان در امر آن اختلاف پيدا مي‌كنند . گروهي راه آن مي‌پويند و دسته‌اي راه ديگر مي‌جويند .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كافران مي‌گويند : كاش ! معجزه‌اي ( جز قرآن ، همچون معجزه ساير پيغمبران ) بر او ( كه محمّد است ) از سوي پروردگارش فرو فرستاده مي‌شد ( و ما را به صدق رسالتش قانع مي‌كرد ! بديشان ) بگو : ( نزول معجزات از عالم غيب است و ) تنها خدا است كه بر غيب آگاه است . ( اگر قرآن شما را قانع نمي‌سازد ) پس منتظر باشيد و من هم با شما منتظر مي‌مانم ( تا ببينيم عاقبت كار و فرمان پروردگار چه خواهد بود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَةٌ » : معجزه . مراد معجزه مادي و حسي ، از قبيل معجزات پيغمبران پيشين است ( نگا : انبياء / 5 ، قصص / 48 ) يا معجزات پيشنهادي ديگر ( نگا : إسراء / 90 - 93 ، عنكبوت / 50 و 51 ) . « إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ » : غيب ، تنها و تنها از آن خدا است ، و فقط و فقط او بر آن آگاه است .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاء مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَّكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللّهُ أَسْرَعُ مَكْراً إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه پس از شرّ و بلائي كه ( براي بيداري و آگاهي ) به مردم رسيده است ، مزه خير و نعمتي به انسانها مي‌چشانيم ( و ايشان را به قدرت و ثروت و شادي هم مي‌آزمائيم ) ، به ناگاه درباره آيه‌هاي ما به چاره‌سازي مي‌نشينند ( و به تكذيب آنها مي‌پردازند و با توجيهات نادرست در مقام انكار آيه‌ها برمي‌آيند ، و پيغمبر ما را شاعر و ساحر و ديوانه مي‌خوانند ، و مشكلات و سختيها را ناشي از اسباب و علل و تصادف و قهر طبيعت مي‌دانند ، و نعمتها و خوشيها را حمل بر زرنگي و شايستگي خود و شفقت روزگار مي‌نمايند ! ) . بگو : خداوند در چاره‌سازي ( حيله‌گريهاي شما ) از سرعت بيشتري برخوردار است ( و مي‌تواند شما را در اسرع وقت نابود نمايد و سريعاً تازيانه عذاب را به تنتان آشنا كند و فوراً در برابر اعمال زشتتان سزايتان دهد . امّا تا آن زمان كه خود مي‌داند ، مهلتتان مي‌دهد و به حال خودتان وا مي‌گذارد ) . بيگمان فرستادگان ( مأمور ثبت و ضبط كردار و گفتار و پندار شما يعني فرشتگان ) ما حيله‌گريها و چاره‌سازيهاي شما را مي‌نويسند ( و در قيامت كيفر آنها را به كف دستتان مي‌گذاريم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَذَقْنَا » : چشانديم . « رَحْمَة » : مراد نعمت است كه از رحمت خدا سرچشمه مي‌گيرد . « ضَرَّآءَ » : شدّت و محنت . گزند . مؤنّث است و مذكّر ندارد . « مَكْرٌ » : نيرنگ . چاره‌سازي نهاني و چاره‌جوئي پنهاني . مراد اين است كه كافران مي‌خواستند با تكذيب آيات و طعنه‌زدن بدانها و شكّ و گمان انداختن به دل ضعفاء تأثير كلام آسماني را خنثي نمايند . « رُسُلَنا » : فرستادگان ما . مراد فرشتگان مأمور نوشتن اعمال مردمان است ( نگا : انفطار / 10 و 11 و 12 ) .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنِّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او است كه شما را در خشكي و دريا راه مي‌برد ( و امكان سير و حركت در قاره‌ها و آبها را براي شما ميسّر مي‌كند ) . چه بسا هنگامي كه در كشتيها قرار مي‌گيريد و كشتيها با باد موافق سرنشينان را ( آرام آرام به سوي مقصد ) حركت مي‌دهند ، و سرنشينان بدان شادمان مي‌گردند ، به ناگاه باد سختي وزيدن مي‌گيرد و از هر سو موج به سويشان ميدود و مي‌پندارند كه ( توسّط مرگ از هر سو ) احاطه شده‌اند ( و راه گريزي نيست . در اين وقت ) خدا را به فرياد مي‌خوانند و طاعت و عبادت و فرمانبرداري و دين را تنها از آن او مي‌دانند ( چرا كه همه‌كس و همه‌چيز را بسي ضعيف‌تر و ناتوانتر از آن مي‌بينند كه كاري از دست آنان برآيد و از اين ورطه رستگارشان نمايد . بدين هنگام عهد مي‌كنند كه ) اگر ما را از اين حال برهاني ، از زمره سپاسگزاران خواهيم بود ( و ديگر به كسي و چيزي جز تو روي نمي‌آوريم و هرگز اين و آن را به فرياد نمي‌خوانيم و نمي‌پرستيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُسَيِّرُكُمْ » : به سير و حركتتان مي‌اندازد . شما را راه مي‌برد . « الْفُلْكِ » : كشتي . كشتيها . مفرد و مثنّي و جمع و مذكّر و مؤنّث در آن يكسان است . « جَرَيْنَ بِهِمْ » : كشتيها سرنشينان خود را حركت مي‌دهند و مي‌برند . « بِرِيحٍ طَيِّبَةِ » : با باد موافق . با باد شرطه . « عَاصِفٌ » : مخرّب و توفنده . صفت ( ريحٌ ) است . علّت ذكر آن به صورت مذكّر ، سه چيز مي‌تواند باشد : واژه ( ريح ) مذكّر هم بشمار آمده باشد . ( عاصف ) صفت اختصاصي ( ريح ) است و مانند حائض نيازي به فارق ندارد . ( عاصف ) مانند ( تامِر ) و ( لابِن ) از باب نسب ، و به معني ( ذاتُ عَصْفٍ ) باشد كه مذكّر و مؤنّث در آن يكسان است . « أُحِيطَ بِهِمْ » : احاطه شده‌اند . يعني مرگ و نابودي همه جوانب را بر آنان گرفته است . « الدِّينَ » : دين و آئين . طاعت و عبادت و انقياد . « مِنْ هذِهِ » : از اين حال . مرجع اسم اشاره ، حال محذوف است كه مؤنّث است .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنفُسِكُم مَّتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَينَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏امّا هنگامي كه خدا آنان را نجات مي‌دهد ، ناگهان به ناحق در زمين شروع به ظلم و فساد مي‌كنند ( و عهد و پيمان را فراموش مي‌نمايند ) . اي مردم ! ظلم و ستمي كه مرتكب مي‌شويد ، وبال و زيان آن متوجّه خود شما مي‌شود . چند روزي از متاع و لذّت دنيا بهره‌مند مي‌شويد ، پس از آن بازگشت شما به سوي خدا است و آن گاه ما شما را از آنچه انجام مي‌داده‌ايد آگاه مي‌سازيم ( و سزاي اعمالتان را مي‌دهيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنجَاهُمْ » : نجاتشان داد . « يَبْغُونَ » : ظلم و تعدّي مي‌كنند . « مَتاعَ » : كالا . بهره‌مندي و تمتّع . مفعولٌ‌به فعل محذوفي همچون ( تَتمتّعونَ ) است .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَاراً فَجَعَلْنَاهَا حَصِيداً كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏حال دنيا ( از حيث زوال و فنا و از ميان‌رفتن نعمت آن ) همانند آبي است كه از آسمان مي‌بارانيم و بر اثر آن گياهان زمين كه انسانها و حيوانها از آنها مي‌خورند ( و استفاده مي‌كنند ، مي‌رويند و ) به هم مي‌آميزند تا بدانجا كه زمين ( در پرتو آن ) كاملاً آرايش و زيبائي مي‌گيرد و آراسته و پيراسته مي‌گردد و اهل زمين يقين پيدا مي‌كنند كه بر زمين تسلّط دارند ( و حتماً مي‌توانند از ثمرات و غلّات و محصولات آن بهره‌مند شوند . در بحبوحه اين شادي و در گيراگير اين سرسبزي و آراستگي ) فرمان ما ( مبني بر درهم كوبيدن و ويران كردن آن ) در شب يا روز در مي‌رسد ( و با بلاهاي گوناگون ، از قبيل : سرماي سخت ، تگرگ شديد ، سيل ، طوفان ، و غيره ، آن را نابود مي‌سازيم ) و گياهانش را از ريشه برآورده و دروده و نابودش مي‌كنيم . انگار ديروز در اينجا نبوده است ( و هرگز وجود نداشته است ، و انسانهائي در آن سرزمين نزيسته‌اند ) . ما ( بدين وضوح ) آيه‌ها ( ي خويش ) را براي قومي تشريح و تبيين مي‌كنيم كه مي‌انديشند ( و مي‌فهمند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأرْضِ » : به وسيله آب باران ، گياهان گوناگون به هم مي‌آميزند و سر به‌هم مي‌زنند . گياهان گوناگون با آب باران مي‌آميزند و آن را مي‌مكند و رشد مي‌كنند . در تعبير دوم ، مراد از گياهان دانه‌هاي آنها است كه آب را جذب خود مي‌كنند . « زُخْرُف‌ » : بهجت و زيبائي . « إزَّيَّنَتْ » : زينت گرفت و آراست . اصل آن ( تَزَيَّنَتْ ) و از باب تفعّل است . « ظَنَّ » : يقين پيدا كرد . « حَصِيداً » : درو شده . فَعيل به معني مَفعول ، يعني ( مَحصود ) است . در اينجا مراد نابود شده و تباه گشته مي‌باشد ( نگا : انبياء / 15 ) . « لَمْ تَغْنَ » : نبوده است . وجود نداشته است . از ماده ( غني ) به معني : بودن ، شدن ، ماندن .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند ( انسان را به بهشت ، يعني ) به سراي امن و امان و آرامش و اطمينان دعوت مي‌كند ، و هركس را بخواهد به راه راست ( كه منتهي به اين مركز امن و امان و آرامش و اطمينان مي‌گردد ) هدايت مي‌نمايد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَدْعُو » : فرا مي‌خواند . رسم‌الخطّ قرآني الفي در آخر دارد . « دَارِ » : منزل . خانه . « السَّلامِ » : امن و امان . درود . « دَارِ السَّلامِ » : مراد بهشت است كه سراي سلامتِ اهل آن از هرگونه رنج و گزند و اندوه و بلا است ( نگا : اعراف / 49 ) يا سراي درود و تحيّت است ( نگا : واقعه / 26 ) .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه كارهاي نيكو مي‌كنند ، منزلت نيكو ( يعني بهشت ) از آن ايشان است و افزون ( بر آن هم كه مغفرت و رضوان است ) دارند ، و غبار غم و اندوه بر پيشاني ايشان نمي‌نشيند و خواري و رسوائي نمي‌بينند . آنان اهل بهشتند و جاودانه در آن مي‌مانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْحُسْنَيا » : نيكو . زيبا . صفت است و به جاي موصوف نشسته است و تقدير چنين است : ( الْمَنْزِلَةُ الْحُسْني . . . الْمَثُوبَةُ الْحُسْنَيا ) ، يعني مقام والا و جايگاه زيبا . پاداش نيكو . مراد بهشت است . يا اين كه مراد پاداش نيكوتر و اجر مضاعف است ( نگا : بقره / 261 ، انعام / 160 ) . « زِيَادَةٌ » : افزون بر آن . مراد تفضّل خدا ( نگا : نساء / 173 ) يا رضايت او است ( نگا : توبه / 72 ، مائده / 2 ) . « لا يَرْهَقُ » : فرا نمي‌گيرد . نمي‌پوشاند . « قَتَرٌ » : دود مانندي كه بر اثر غم و اندوه و هول و هراس چهره را مي‌پوشاند . غبارغم .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ كَسَبُواْ السَّيِّئَاتِ جَزَاء سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَّا لَهُم مِّنَ اللّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِّنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه كارهاي زشت مي‌كنند ، كيفر هر كار زشتي به اندازه آن خواهد بود ( نه بيشتر ) ، و خواري و حقارت آنان را فرا مي‌گيرد . هيچ كس و هيچ چيزي نمي‌تواند آنان را از ( دست عذاب ) خدا رهائي بخشد ( و در پناه خود دارد . آن اندازه روسياه و گرفتار غم و اندوهند ) انگار با پاره‌هاي تاريكي از شب چهره‌هايشان پوشانده شده است . آنان دوزخيانند و جاودانه در آن مي‌مانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« السَّيِّئَات » : معاصي و گناهان . « عَاصِمٍ » : نگاه‌دارنده . بازدارنده . رهابخش . « قِطَعاً » : جمع قطعه ، تكّه‌ها و پاره‌ها . « مُظْلِماً » : تاريك . حال ( الَّيْلِ ) است .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُواْ مَكَانَكُمْ أَنتُمْ وَشُرَكَآؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَقَالَ شُرَكَآؤُهُم مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزي ( براي رسيدگي به حساب و كتاب مردم ) جملگي ( كافران و مؤمنان ) را گرد مي‌آوريم و سپس به كافران مي‌گوئيم : شما و معبودهايتان در جاي خود بايستيد . بعد آنها را از هم جدا مي‌سازيم ( و ايشان را مقابل معبودهايشان نگاه مي‌داريم و در ميان طرفين به داوري مي‌پردازيم ) و معبودهايشان مي‌گويند : شما ما را نپرستيده‌ايد ( بلكه به وسوسه اهريمن و به سخن دل گوش فرا داده‌ايد و مجسّمه ما را به خاطر منافع خود پرستش نموده‌ايد . معبود حق ذات پاك پروردگار است و بس ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَحْشُرُهُمْ » : آنان را گرد مي‌آوريم . « مَكَانَكُمْ » : در جاي خود بايستيد . تكان مخوريد . مفعولٌ‌فيه است و تقدير آن چنين است : إِلْزَمُوا مَكَانَكُم . « شُرَكَآوُكُمْ » : مراد اهريمن و شياطين انس و جنّ است ( نگا : اعراف / 30 ، توبه / 31 ، فصّلت / 29 ) . « فَزَيَّلْنا » : جدائي انداختيم . مراد اين است كه خداوند پيوند موجود ميان مشركان و معبودهاي آنان را گسيخته مي‌دارد ، و اميدهائي را كه مشركان به معبودان خود داشتند بر باد مي‌دهد . ميان مشركان و معبودهايشان دشمنانگي و اختلاف مي‌اندازد ( نگا : بقره / 166 و 167 ، اعراف / 37 و 38 ) .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ فَكَفَى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همين بس كه خدا ميان ما و شما گواه است كه ما بدون شكّ از عبادت شما بي‌خبر بوده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ » : مخفّف از ( إِنَّ ) است و تقدير چنين است : إِنَّناكُنّا . . .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَّا أَسْلَفَتْ وَرُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آنجا ( كه ميدان حشر و پهنه گردهمآئي است ) هركسي كارهائي را كه قبلاً ( در دنيا ) كرده است مي‌آزمايد ، و جملگي مردم به سوي خدا ، يعني مولاي حقيقي خويش برگردانده مي‌شوند ، و چيزهائي را كه به دروغ ساخته و به هم بافته بودند از ميان برمي‌خيزند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هُنَالِكَ » : آنجا كه صحراي محشر است . « تَبْلُو » : مي‌آزمايد . مراد اين است كه هركسي نتيجه عمل خود را مي‌بيند . « أَسْلَفَتْ » : از پيش فرستاده است . تقديم داشته است ( نگا : حاقّه / 24 ) . « ضَلَّ » : نهان و پنهان شد . مخفي و غائب گرديد ( نگا : انعام / 24 ، اعراف / 53 ) .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : چه كسي از آسمان ( به وسيله اشعّه و باران ) و از زمين ( به وسيله فعل و انفعالات خاك و رويش گياهان و درختان و ميوه آنها ) به شما روزي مي‌رساند ؟ يا چه كسي بر گوش و چشمها توانا است ( و آنها را مي‌آفريند و بدانها نيروي شنوائي و بينائي مي‌دهد ) ؟ يا چه كسي زنده را از مرده ، و مرده را از زنده بيرون مي‌آورد ( و حيات و ممات در دست او است ) ؟ يا چه كسي امور ( جهان و جهانيان ) را مي‌گرداند ؟ ( پاسخ خواهند داد و ) خواهند گفت : آن خدا است ، ( چرا كه آفريدگار جهان و روزي‌رسان مردمان و مدبّر كار و بار هستي ، به اقرار وجدان بيدار ، خداوند دادار است ) . پس بگو : آيا نمي‌ترسيد و پرهيزگار نمي‌شويد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَن يُخْرِجُ الْحَيَّ . . . » : ( نگا : آل‌عمران / 27 ، انعام / 95 ) . « يُدَبِّرُ الْأَمْرَ » : ( نگا : يونس / 3 ) . « أَفَلا تَتَّقُونَ » : آيا از خشم و عذاب خدا نمي‌پرهيزيد .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ فَذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن ، خدا است كه پروردگار برحق شما است ( و او چنين كارهائي را مي‌كند و ربوبيّت و وحدانيّت او با براهين و دلائل قاطعانه ثابت مي‌باشد . به همين سبب پرستش او حق است و پرستش جز او باطل ) . آيا سواي حق جز گمراهي است‌ ؟ پس چگونه بايد از راه به در برده شويد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنَّيا‌ » : چگونه ؟ « تُصْرَفُونَ » : روگردان مي‌گرديد . از راه به در برده مي‌شويد . مراد اين است كه چگونه است كه شياطين شما را از حق منصرف و روگردان مي‌كنند .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُواْ أَنَّهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان گونه ( كه بعد از حق جز گمراهي نيست ، همان گونه هم ) فرمان پروردگار تو درباره كساني كه ( برخلاف حكم عقل و نداي وجدان ، از دستور يزدان سبحان ) سرپيچي مي‌كنند ( و بزهكاريها و سركشيها دلشان را تاريك و روحشان را آلوده مي‌كند و آگاهانه به بيراهه مي‌روند ) صادر شده است كه ايمان نياورند ( چرا كه با انجام نابايستها و ناشايستها محكوم به اين شده‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَقَّتْ » : واجب و ثابت شده است . « كلمه » : حكم و قضاوت .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : آيا از اين انبازان ( خيالي ) شما كسي هست كه آفرينش را آغاز كند ، و بار ديگر آن آفرينش را از سر گيرد ؟ بگو : تنها خدا آفرينش را آغاز مي‌كند و سپس بار ديگر آن را از سر مي‌گيرد . ( يعني : پديد آورنده جهان خدا و گرداننده هستي خدا و برگشت دهنده حيات و ممات در چرخه كائنات او است ، و سرانجام بازگشت انام ، به سوي خداي لاينام است ) . پس چگونه ( بعد از اين بيان ، از عبادت يزدان به عبادت ديگران مي‌گرائيد ، و از حق ) منحرف مي‌شويد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَبْدَأُ الْخَلْقَ . . . » : نيستي را هستي مي‌بخشد و هستي را به نيستي تبديل مي‌كند ، و جان به پيكر خاك مي‌دمد و جان را از آن باز پس مي‌گيرد . پيدايش جهان از او و برگشت همگان بدو است ( نگا : يونس / 4 ) . « فَأَنَّيا تَوْفَكُونَ » : چگونه از حق و ايمان ، به سوي باطل و بي‌ديني منحرف و منصرف مي‌شويد ( نگا : انعام / 95 ) .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : آيا از اين انبازان ( خيالي ) شما كسي هست كه به سوي حق راه نمايد ( و راه راستين را بنمايد ؟ ) بگو : خدا راه حق را مي‌نمايد . آيا آن كس كه راه راست را نشان مي‌دهد سزاوارتر است كه پيروي شود ( و انسان به فرمان او رود ) يا كسي كه راهي نمي‌نمايد و بلكه بايد خودش راهنمائي گردد ( و راه برده شود ) ؟ شما را چه مي‌شود ( كه چراغ عقل از كفتان به در مي‌رود ؟ به دنبال چه چيز مي‌رويد ؟ ) اين چه حكمي است كه مي‌كنيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أللهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ » : ( نگا : طه / 50 ) . « لا يَهِدِّي إِلاّ أَن يُهْدَيا » : راهنمائي نمي‌كند ، و بلكه نيازمند راهنمائي است و راهنمائي مي‌شود . از قبيل : بتها و ستارگان و ماه و خورشيد . راهنمائي نمي‌كند مگر اين كه از سوي خدا راهنمائي شود . از قبيل : عيسي و عُزَير و فرشتگان ( نگا : انبياء / 73 ) .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنّاً إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بيشتر مشركان ( در معتقدات خود ) جز از شكّ و گمان پيروي نمي‌كنند ( و جز به دنبال اوهام و خرافات نمي‌روند ) . شكّ و گمان هم اصلاً انسان را از حق و حقيقت بي‌نياز نمي‌سازد ( و ظنّ جاي يقين را پر نمي‌كند و سودمند نمي‌افتد ) . بيگمان خداوند آگاه از چيزهائي است كه انجام مي‌دهند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ مَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ » : مراد اين است كه بيشتر كافران ، نادان و خرافي هستند و تحت تأثير پندارهاي غلط بتها را مي‌پرستند ، ولي گروه كمي هم رهبران سياه دل و آگاهي هستند و بت‌پرستي را به خاطر منافع خود و فريب ديگران پيشه مي‌كنند . « ظنّاً » : گمان بسيار ضعيف .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين قرآن از سوي غير خدا ، ( چه محمّد و چه احبار و كُهّان و چه ديگر مردمان ) ساخته و پرداخته نشده است و بلكه ( وحي خدا است و ) تصديق‌كننده كتابهاي آسماني پيشين ( همچون تورات و انجيل ) است ، و بيانگر ( شرائع و عقائد و احكام ) كتابهاي گذشته مي‌باشد . شكّ و ترديدي در آن نيست ، و از سوي پروردگار جهانيان فرستاده شده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَن يُفْتَريا » : اين كه سرهم كرده شود و به دروغ به هم بافته شود . « مِن دُونِ » : از غير . از سواي . « تَصْدِيقَ » : به معني مُصدِّق ، يعني تصديق‌كننده است . خبر ( كانَ ) محذوف است و تقدير چنين است : وَ لكِن كَانَ هُوَ تَصْدِيقَ . مي‌تواند مفعول له فعل مقدّري هم باشد . يعني نازل شده است براي تصديق . « الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ » : مراد همه سخناني است كه بر زبان انبياء رفته است و همه كتابهائي است كه توسّط ايشان آمده است ( نگا : مائده / 48 ) . « الْكِتَابِ » : مراد جنس كتاب است و شامل همه كتابهاي آسماني مي‌گردد .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بلكه آنان مي‌گويند كه ( محمّد قرآن را خود ساخته و پرداخته است و ) او آن را به دروغ به خدا نسبت داده است . بگو : ( اگر چنين است و قرآن ساخته بشر است ) شما يك سوره همانند آن را بسازيد و ارائه دهيد و در اين كار هركسي را كه مي‌خواهيد بجز خدا فرا خوانيد و به كمك بطلبيد ، اگر راست مي‌گوئيد ( كه قرآن را من ساخته و پرداخته‌ام ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْ » : بلكه . « إفْتَرَاهُ » : آن را خود به هم بافته است و به دروغ به خدا نسبت داده است .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بلكه آنان چيزي را تكذيب مي‌كنند كه اصلاً آگاهي از آن ندارند و واقعيّت آن براي ايشان روشن نشده است . ( مگر اين صحيح است كه انسان چيزي را تكذيب كند كه درباره آن نينديشيده و آن را مورد مطالعه دقيق قرار نداده و موضوعات آن را نفهميده است ! ) . به همين منوال پيشينيان هم ( پيغمبران و كتابهاي آسماني را خودسرانه و ناآگاهانه ) تكذيب مي‌كردند . ( اي انسان ! ) بنگر كه سرانجام ستمكاران به كجا كشيد ( و چگونه نابود گشتند . اين درس عبرتي براي شما و آيندگان بعد از شما است و سرنوشت ستمكاران جز همين نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ » : آگاهي كامل از آن پيدا نكرده‌اند . « تَأْويلُهُ » : معني و تفسير قرآن . عاقبت و مآل سخن قرآن كه خواري مشركان در دنيا و جاودانه‌ماندن ايشان در آتش دوزخ است ( نگا : اعراف / 52 و 53 ) .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ وَمِنهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَمِنْهُم مَّن لاَّ يُؤْمِنُ بِهِ وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از ميان ايشان ، برخي ( پس از پي‌بردن به قرآن و درك عظمت معاني آن ) ، بدان ايمان مي‌آورد ، و دسته‌اي بدان ايمان نمي‌آورد ( و از گمراهي و عناد با قرآن برنمي‌گردد ) . خداوند تباهكاران را بهتر مي‌شناسد ( و از هر كسي آگاه‌تر از حال مفسدان است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ( با وجود دلائل روشن بر حقّانيّت پيغمبريت ) تو را تكذيب كردند ، بگو : عمل خودم از آن خودم و عمل خودتان از آن خودتان . شما پاك و بيگناهيد از آنچه مي‌كنم ، و من هم پاك و بيگناهم از آنچه مي‌كنيد . ( هركسي در گرو اعمال خويش است ، و هركسي آن درود عاقبت كار كه كشت ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِي عَمَلِي . . . » : سزا و جزاي كارم را مي‌بينم ، و شما سزا و جزاي كارتان را مي‌بينيد ( نگا : نمل / 90 ، يس / 54 ، صافّات / 39 ) . « أَنتُم بَرِيئُونَ . . . » : شما مقصّر نبوده و مورد مؤاخذه قرار نمي‌گيريد در مقابل كاري كه من مي‌كنم ، و من هم مقصّر نبوده و مورد مؤاخذه قرار نمي‌گيرم در مقابل كاري كه شما مي‌كنيد ( نگا : انعام / 104 و 164 ) . شما از آنچه مي‌كنم بيزار و گريزانيد ، من هم از آنچه مي‌كنيد بيزار و گريزانم ( نگا : هود / 35 ، شعراء / 216 ) .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُواْ لاَ يَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گروهي از آنان ، گوش به سوي تو فرا مي‌دهند ( هنگامي كه قرآن مي‌خواني يا آيه‌هاي تازه‌اي از سوي خدا بيان مي‌نمائي . امّا گوئي هيچ نمي‌شنوند و كرند ! ) آيا تو مي‌تواني سخن خود را به گوش كران برساني هرچند نفهمند !‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ » : به تو گوش مي‌دهند ؛ نه براي فهميدن و به كار بستن ( نگا : انعام / 25 ، انبياء / 2 ) . « تُسْمِعُ » : بشنواني . « الصُّمَّ » : جمع أَصَمّ ، اشخاص كر .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ وَمِنهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ كَانُواْ لاَ يُبْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و گروهي از آنان به تو مي‌نگرند ( و درباره تو مي‌انديشند و دلائل آشكار نبوّت تو را درك مي‌كنند و به حقّانيّت اسلام پي مي‌برند ، امّا انگار كه چيزي را نمي‌فهمند و نمي‌بينند ! ) آيا تو مي‌تواني نابينايان را رهنمود كني هرچند نبينند ( و فاقد بصيرت هم باشند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعُمْيَ » : جمع أَعْمي ، نابينايان . « لا يُبْصِرُونَ » : نمي‌بينند ( نگا : بقره / 17 ) . درك نمي‌كنند و پي نمي‌برند ( نگا : انعام / 104 ، اعراف / 179 ) .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند هيچ به مردم ستم نمي‌كند ، بلكه اين مردم هستند كه ( با اختيار كفر و ترك ايمان ) به خويشتن ستم مي‌نمايند .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏
آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَن لَّمْ يَلْبَثُواْ إِلاَّ سَاعَةً مِّنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَاء اللّهِ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ايشان را بترسان از ) روزي كه آنان را ( خدا براي حساب و كتاب ) گرد مي‌آورد ( و ايشان در آن روز به ياد زندگي دنيا مي‌افتند و از هراس رستاخيز فكر مي‌كنند كه ) انگار جز ساعتي از روز ( در دنيا نبوده‌اند و ) نمانده‌اند ( تنها بدان اندازه ) كه با همديگر آشنا شوند ( و آن گاه از يكديگر خداحافظي كنند و به سراي ديگر روند ! در روز قيامت ) به راستي كساني زيانبارند كه روياروئي با خدا را تكذيب كرده‌اند و راهياب نبوده‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَحْشُرُهُمْ » : آنان را گرد مي‌آورد . « لَمْ يَلْبَثُوا » : نمانده‌اند و بسر نبرده‌اند . « يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ » : يكديگر را ببينند و بشناسند . با هم آشنا شوند . اين جمله راجع به آشنائي آنان در يك ساعته دنيا است ( نگا : روم / 55 ، احقاف / 35 ، مؤمنون / 112 ) . برخي اين آشنائي را مربوط به روز رستاخيز مي‌دانند و مي‌گويند : كافران در قيامت همديگر را مي‌شناسند و بر سر كفر و ضلال خود يكديگر را لومه و سرزنش مي‌كنند .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) اگر ما پاره‌اي از آنچه بديشان وعده داده‌ايم ، ( از قبيل : پيروزي تو بر آنان ، و رساندن عذاب بديشان ، در حال حيات ) به تو نشان دهيم ، يا اين كه تو را بميرانيم ( پيش از آن كه انجام همه اين وعده‌ها را ببيني ، در هر حال براي حساب و كتاب در روز قيامت ) آنان به سوي ما برمي‌گردند ، و خدا از آنچه مي‌كنند مطّلع و آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَهِيدٌ » : مطّلع و آگاه ( نگا : آل‌عمران / 98 ، مائده / 117 ، انعام‌ / 19 ) .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر ملّتي داراي پيغمبري است ( كه در روز قيامت خويشتن را بدو نسبت مي‌دهند ) . هرگاه پيغمبرشان ( به صحراي محشر كه صحنه دادگاه الهي است ) آمد ( در حضور او ) دادگرانه ميانشان داوري مي‌گردد ( و او بر كردار و رفتار ملّت خود گواهي مي‌دهد ) و ستمي بديشان نمي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ » : مراد اين است كه در روز قيامت هر ملّتي پيغمبري دارد و او بر آنان گواهي مي‌دهد ( نگا : نساء / 41 ، اسراء / 71 ) . « فَإِذَا جَآءَ رَسُولُهُمْ » : هنگامي كه پيغمبرشان در دادگاه قيامت حاضر آمد .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مي‌گويند : اين وعده ( عذاب ) اگر راست مي‌گوئيد ( كه عذابي در ميان است ) كي عملي مي‌شود ( و موقع و موعد آن كي خواهد بود ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَتَيا هذَا الْوَعْدُ » : كي اين وعده عملي مي‌شود . مراد عذاب قيامت يا عذاب دنيا است .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَلاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : من ( تنها پيغمبر و رساننده اوامر و نواهي الهي هستم و اختيار ) هيچ سود و زياني براي خود ( يا براي مردمان در دست ) ندارم مگر آن چيزي را كه خدا بخواهد ( و مرا از طريق وحي از آن بياگاهاند و بر انجام يا دوري از آن توانايم گرداند . پس چگونه مي‌توانم عذاب خدا را زودتر از موقع خود به شما برسانم يا قيامت را هويدا گردانم ) . هر ملّتي داراي مدّت زمان محدودي است . هر وقت زمان آنان بسر رسيد ، نه لحظه‌اي تأخير مي‌كنند و نه لحظه‌اي پيشي مي‌گيرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَجَلٌ » : واژه نخست به معني زمان و دوره زندگي است ، واژه دوم به معني پايان زمان زندگي و سررسيد دوره حيات است . « لا يَسْتَأْخِرُونَ . . . » : ( نگا : اعراف / 34 ) .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُهُ بَيَاتاً أَوْ نَهَاراً مَّاذَا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : به من بگوئيد اگر عذاب خدا شب هنگام يا روزي به شما رسد ، ( چه فائده‌اي براي شما گناهكاران دارد ؟ ) به خاطر چه چيز گناهكاران براي فرا رسيدن آن شتاب دارند ؟ ( مگر نه اين است كه هر وقت در رسد ، مايه بدبختي آنان است ، پس شتاب چرا ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرَأَيْتُمْ » : چه مي‌بينيد ؟ نظر شما چيست‌ ؟ مراد اين است كه مرا خبر دهيد . « بَياتاً » : شب هنگام ( نگا : اعراف / 97 و 98 ، يونس / 24 ) . « يَسْتَعْجِلُونَ » : شتاب دارند ، عجله مي‌كنند . « مَاذَا يَسْتَعْجِلُونَ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ » : اين چه شتابي است كه گناهكاران مي‌كنند ؟‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُم بِهِ آلآنَ وَقَدْ كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا بعدها ، پس از آن كه واقع شد بدان ايمان مي‌آوريد ؟ ( آن وقت كه به شما مي‌گويند : ) اكنون‌ ؟ ! ( تازه چه فائده ! ايمان كنوني سودي ندارد ) در حالي كه ( قبلاً در دنيا آن را به بازي مي‌گرفتيد و دائماً ) براي فرا رسيدن آن شتاب مي‌ورزيديد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَثُمَّ » : آيا سپس . « إِذَا مَا » : زماني كه . ( ما ) براي تأكيد است . « ءَآلْآنَ » : آيا اكنون‌ ؟‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ ذُوقُواْ عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس به ستمكاران مي‌گويند : عذاب جاويد و هميشگي را بچشيد . آيا جز در برابر چيزهائي كه كرده‌ايد كيفر داده مي‌شويد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« الخُلْدِ » : سرمدي . ابدي . دائمي .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَسْتَنبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنتُمْ بِمُعْجِزِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( كافران بر سبيل استهزاء ) از تو مي پرسند : كه آيا آن ( رستاخيز و عذابي كه مي‌گوئي ) راست است‌ ؟ ! بگو : آري ، به خدايم سوگند قطعاً راست است ، و شما نمي‌توانيد ( از آن جلوگيري كنيد ، و با فرار و سرپيچي از آن ، خدا را ) درمانده و ناتوان سازيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَسْتَنْبِئُونَكَ » : از تو خبر را مي‌پرسند . حقيقت خبر را از تو جويا و سراغ مي‌گيرند . « هُوَ » : آن . مراد قيامت و عذاب دنيوي و اخروي است . « إِي‌ » : آري . بلي .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّواْ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر آنچه در زمين است ، متعلّق به كسي باشد كه ( با كفر و شرك ، به خود و ديگران ) ستم كرده است ، و آن را براي بازخريد ( و نجات خويشتن از عذاب دوزخ ) بپردازد ، ( از او پذيرفته نمي‌گردد . او و ديگر كافران ) هنگام روياروئي با عذاب ( دوزخ سخت به هراس مي‌افتند و بغض مي‌كنند و ) آهسته ( ناله سر مي‌دهند و ) اظهار پشيماني مي‌نمايند . در ميانشان دادگرانه داوري مي‌گردد و بديشان ستمي نمي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لاَفْتَدَتْ بِهِ‌ » : آن را فديه دهد و براي بازخريد خود از آتش بپردازد . خبر محذوف است كه ( لَن يُقْبَلَ ) است ( نگا : آل‌عمران / 91 ) . « اَسَرُّوا النَّدَامَةَ » : آهسته و پنهاني اظهار ندامت مي‌كنند . اظهار ندامت كافران به دليل آيات ديگر ثابت است ( نگا : نساء / 73 ، كهف / 42 ، فرقان / 27 ، فجر / 24 ) . يا اين كه كافران پس از مشاهده عذاب دوزخ حيرت‌زده مي‌گردند و قدرت نطق و بيان از دست مي‌دهند واين است كه پشيماني آنان در سينه‌هاحبس مي‌گردد و هرچند بخواهند قادر به اداي ندامت نخواهند بود ( نگا : سبأ / 33 )‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ أَلا إِنَّ لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَلاَ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آگاه باشيد كه هرچه در آسمانها و زمين است از آن خدا است . آگاه باشيد كه وعده خدا ( به عذاب و عقاب كافران ) راست است ، وليكن بيشتر مردمان ( به سبب بي‌خردي و يا غلبه غفلت بر آنان ، كار و بار آخرت را فراموش كرده‌اند و معني تهديد خدا را ) نمي‌دانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَعْدَ اللهِ » : وعده خدا بر زبان انبياء .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا است كه مي‌ميراند و زنده مي‌گرداند ، و ( پس از زنده‌گرداندن براي حساب و كتاب ) به سوي او برگردانده‌ مي‌شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تُرْجَعُونَ » : باب افعال و از مصدر ارجاع است .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي مردمان ! از سوي پروردگارتان براي شما اندرزي ( جهت رهنمود زندگي ) و درماني براي چيزهائي كه در سينه‌ها است ( همچون كفر و نفاق و كينه و ستم و دشمني با حق و حقيقت ) آمده است ( كه قرآن نام دارد ) و هدايت و رحمت براي مؤمنان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَوْعِظَةٌ » : پند و اندرز . « شِفَآءٌ » : بهبودي . درمان . « الصُّدُورِ » : سينه‌ها . مراد دلهائي است كه در سينه‌ها است ( نگا : حجّ / 46 ) . در جسم انسان دو كانون وجود دارد به نام : « قلب‌ » و « مغز » كه هر كدام مظهر بخشي از اعمال رواني است . مسائلي كه براي روح اتّفاق مي‌افتد ، تا اندازه‌اي در اين دو مركز نمودار و براي انسانها آشكار مي‌گردد . اين است كه آنچه به روح مربوط باشد بيشتر به قلب و مغز نسبت داده مي‌شود . « شِفَآءٌ لِّمَا فِي‌الصُّدُورِ » : مراد پاكسازي روح از رذائل اخلاقي است .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : به فضل و رحمت خدا - به همين ( نه چيز ديگري ) - بايد مردمان شادمان شوند . اين بهتر از چيزهائي است كه ( از حطام دنيا ) گرد مي‌آورند ( و روي همديگر مي‌گذارند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَبِذالِكَ » : براي تأكيد معني است و از لحاظ تركيبي بدل از ( بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ ) مي‌باشد . « هُوَ » : مرجع آن واژه ( ذلِكَ ) است . مراد از ( فضل و رحمت ) ايمان و قرآن است .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ أَرَأَيْتُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ لَكُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَاماً وَحَلاَلاً قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : به من بگوئيد : آيا چيزهائي را كه خدا براي شما آفريده و روزي شما كرده است و ( خودسرانه ) بخشي از آنها را حرام و بخشي از آنها را حلال نموده‌ايد ، بگو : آيا خدا به شما اجازه داده است ( كه از پيش خود چنين كنيد ) يا اين كه بر خدا دروغ مي‌بنديد ( و از زبان خدا چيزهائي مي‌گوئيد و مي‌كنيد كه خدا بدانها دستور نداده است‌ ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرَأَيْتُمْ » : به من بگوئيد . « ما » : چيزي را . مفعول ( أَنزَلَ ) است . « أنْزَلَ » : مراد از نازل كردن در اينجا آفريدن و ايجادكردن است ( نگا : اعراف / 26 ، حديد / 25 ) . « فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَلالاً وَّ حَرَاماً » : ( نگا : مائده / 103 ، انعام / 136 ، 143 ، 144 و 145 ) . « ءَآللهُ » : آيا خدا . مركّب از همزه استفهام و واژه مبارك ( أَللهُ ) است .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَشْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا گمان كساني كه بر خدا دروغ مي‌بندند ، درباره ( چيزهائي كه ) در روز قيامت رخ مي‌دهد چيست‌ ؟ ( آيا گمان مي‌برند كه بازخواستي در ميان نيست‌ ؟ يا اين كه كيفر داده نمي‌شوند ؟ و يا اين كه اندكي عذاب مي‌بينند ؟ ) . خداوند داراي لطف و مرحمت ( فراوان ) نسبت به مردمان است وليكن بيشتر آنان سپاسگزاري نمي‌كنند ( و بلكه ناسپاسي مي‌كنند و بر خدا دروغ مي‌بندند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَوْمَ الْقِيَامَةِ » : درباره روز قيامت . ظرف واژه ( ظنّ ) است .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) تو به هيچ كاري نمي‌پردازي و چيزي از قرآن نمي‌خواني ، و ( شما اي مؤمنان ! ) هيچ كاري نمي‌كنيد ، مگر اين كه ما ناظر بر شما هستيم ، در همان حال كه شما بدان دست مي‌يازيد و سرگرم انجام آن مي‌باشيد . و هيچ‌چيز در زمين و در آسمان از پروردگار تو پنهان نمي‌ماند ، چه ذرّه‌اي باشد و چه كوچكتر و چه بزرگتر از آن ، ( همه اينها ) در كتاب واضح و روشني ( در نزد پروردگارتان ، به نام لوح محفوظ ) ثبت و ضبط مي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَأْنٍ » : كار مهمّ و بزرگ . « مَا تَتْلُو » : نمي‌خواني . در رسم‌الخطّ قرآني الفي در آخر دارد . « مِنْهُ » : مرجع ضمير ( هُ ) واژه ( شَأْنٍ ) است ، و يا اين كه مرجع آن ( قرآن ) است و اضمار قبل از ذكر براي تفخيم است . « شُهُوداً » : جمع شاهد : مراقب . آگاه . « تُفِيضُونَ فِيهِ » : بدان مي‌آغازيد . بدان مي‌پردازيد ( نگا : بقره / 198 ) . « مَايَعْزُبُ » : پنهان نمي‌ماند . نهان نمي‌گردد . « مِثْقَالِ ذَرَّةٍ » : ( نگا : نساء / 40 ) . « كِتَابٍ مُّبِينٍ » : كتاب واضح و روشن . مراد لوح محفوظ است ( نگا : أنعام / 59 ) .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هان ! بيگمان دوستان خداوند ( سبحان ) ترسي بر آنان ( از خواري در دنيا و عذاب در آخرت ) نيست و ( بر از دست رفتن دنيا ) غمگين نمي‌گردند ( چرا كه در پيشگاه خدا چيزي براي آنان مهيّا است كه بسي والاتر و بهتر از كالاي دنيا است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَوْلِيَآء » : جمع ولي ، دوستان . « أَوْلِيَآء اللهِ » : افراد مؤمن و متّقي ( نگا : انفال / 34 ، يونس / 63 ) .‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( دوستان خداوند ) كسانيند كه ايمان آورده‌اند و تقوا پيشه كرده‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ كَانُوا يَتَّقُونَ » : اولياء خدا مؤمنان متّقي مي‌باشند . براي آگاهي‌از صفات و خصال آنان مراجعه شود به : ( بقره / 3 ، 4 ، 5 ، 177 ) .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏براي آنان در دنيا ( به هنگام مرگ ) و در آخرت ( در هنگامه رستاخيز ) بشارت ( به خوشبختي و نيكبختي ) است . سخنان خدا ، ( يعني وعده‌هائي كه خدا به پيغمبرانش مبني بر پيروزي و بهروزي و سعادت دو جهان داده است ) تخلّف‌ناپذير است . اين ( چيزي كه در دنيا و آخرت بدانان مژده داده مي‌شود ) رسيدن به آرزو و رستگاري بزرگي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْبُشْري‌ » : بشارت . مژده . « لَهُمُ الْبُشْرَيا » : مژده باد ايشان را ( نگا : فرقان / 22 ) . بشارت دادن براي ايشان است ، در دنيا هنگام مرگ ( نگا : فصّلت / 30 و 31 ) و در آخرت در هنگامه رستاخيز ( نگا : حديد / 12 ) . « كَلِمَاتِ اللهِ » : سخنان خدا . مراد وعده‌هائي است كه خداوند به پيغمبران و پيروان ايشان داده است ( نگا : انعام / 34 ) .‏

آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سخنان آنان تو را غمگين نسازد ( و مسخره و طعنه و تكذيب ايشان تو را ناراحت ننمايد ) . عزّت ( و قدرت ) كلاًّ در دست خدا است ( و خدا تو را با آن بر آنان پيروز مي‌نمايد ) و او شنواي ( سخنان و ) آگاه ( از اعمالِ ايشان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعِزَّةَ » : چيرگي و برتري . شكوه و عظمت . قوّت و قدرت .‏

آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ أَلا إِنَّ لِلّهِ مَن فِي السَّمَاوَات وَمَن فِي الأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَكَاء إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آگاه باشيد ، هركس ( و هر چيز ) كه در آسمانها و زمين است از آن خدا است ( و همه را او آفريده است و او سرپرستي و رهبري مي‌كند و كارهايشان را مي‌پايد و بر جملگي نظارت مي‌نمايد ) . كساني كه جز خدا انبازهائي را مي‌پرستند ، ( جز از گمان ) پيروي نمي‌كنند ( و در حقيقت انبازي وجود ندارد تا آنان آن را عبادت كنند و بپرستند ) . ايشان جز به دنبال گمان نمي‌روند و كارشان جز تخمين‌زدن و دروغ‌گفتن نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَايَتَّبِعُ » : پيروي نمي‌كنند . چه‌چيز را پيروي مي‌كنند ؟ واژه ( ما ) مي‌تواند حرف نفي يا اسم استفهام باشد . اگر حرف نفي بشمار آيد ، واژه ( شُرَكَآء ) مي‌تواند مفعول ( مَايَتَّبِعُ ) بوده و مفعول ( يَدْعُونَ ) محذوف باشد ، و برعكس . « يَدْعُونَ » : عبادت مي‌كنند ( نگا : نساء / 117 ) . « يَخْرُصُونَ » : تخمين مي‌زنند . از روي حدس و گمان كار مي‌كنند . دروغ مي‌گويند .‏

آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او ( كه آنچه در آسمانها و زمين است متعلّق بدو است ، همان ) كسي است كه شب را براي شما پديد آورده است تا در آن بياراميد و روز را روشن گردانيده است ( تا در آن به تلاش در پي معاش بپردازيد ) . بيگمان در اين كار نشانه‌هائي است براي كساني كه گوش شنوا داشته باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُبْصِراً » : روشن ( نگا : اسراء / 12 ، نمل / 13 ) . « ذلِكَ » : مشاراليه ساختن و پرداختن يا اختلاف شب و روز است . استعمال اسم اشاره بعيد ، براي بيان علوّ منزلت مشاراليه است . « ءَايَاتٍ‌ » : نشانه‌هاي هستي . دليلها و حجّتهاي دالّ بر يگانگي خدا . « يَسْمَعُونَ » : مي‌شنوند . مراد پذيرفتن و فهم‌كردن است .‏

آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَداً سُبْحَانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ إِنْ عِندَكُم مِّن سُلْطَانٍ بِهَذَا أَتقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مشركان ) مي‌گويند : خداوند فرزندي براي خود برگزيده است ( كه فرشتگانند . عجب بدبختي ! اين انسان است كه براي بقاي نام و نشان نياز به فرزند دارد . خدا كه جاودانه و سرمدي است كي نياز به فرزند دارد ) او منزّه ( از اين عيبها و نقصها ) است . او بي‌نياز است . چرا كه آنچه در آسمانها و زمين است از آن او است . شما ( اي مشركان ! ) هيچ گونه دليل و برهاني بر اين ( ادّعاي خود ) نداريد . آيا چيزي را به خدا نسبت مي‌دهيد كه از آن آگاهي نداريد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَلَداً » : فرزند . فرزندان . اين واژه براي مفرد و جمع به كار مي‌رود . مراد فرشتگان به گفته كافران ( نگا : نحل / 57 ) و عيسي و عُزَير به گفته مسيحيان و يهوديان است ( نگا : توبه / 30 ) . « سُبْحَانَهُ » : پاك و منزّه است . براي تعجّب به كار مي‌رود . « سُلْطَانٍ » : حجّت و برهان .‏

آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : قطعاً كساني كه به دروغ چيزي را به خدا نسبت مي‌دهند ، رستگار نمي‌شوند ( و از عذاب آخرت رهائي نمي‌يابند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( با اين حرفها چند روزي مردم را اغفال كردن و چند صباحي به مال و منال دنيا رسيدن ) بهره‌گرفتني از اين دنيا است . سپس به سوي ما برمي‌گردند و آن گاه ما عذاب شديد ( دوزخ ) را به سبب كفري كه ورزيده‌اند بدانان مي‌چشانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَتَاعٌ » : برخورداري ناچيز . كالاي اندك . تنوين آن بيانگر تقليل و تحقير است .‏

آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللّهِ فَعَلَى اللّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ وَلاَ تُنظِرُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! براي دلداري مؤمنان و بيداري مشركان ، سرگذشت برخي از پيغمبران و پيشينيان ، از جمله ) سرگذشت نوح را ( از قرآن ) براي آنان بخوان . وقتي ( از اوقات ) نوح به قوم خود گفت : اي قوم من ! اگر ماندنم ( در ميانتان ) و پند دادنم ( به شما ) با آيات خدا ( و دلائل الهي ) برايتان سخت و غيرقابل تحمّل است ، من ( بر اين كار پايدار و ماندگارم و ) بر خدا تكيه دارم ، پس همراه با معبودهايتان قاطعانه تصميم خود را بگيريد ( و هرچه از دستتان برمي‌آيد درباره من انجام دهيد و هيچ كوتاهي مكنيد . اين كار را از روي مشورت كامل و تصميم قاطع انجام دهيد تا ) بعداً منظورتان از خودتان نهان نماند و مايه اندوهتان نشود . پس از آن نسبت به من هرچه مي‌خواهيد بكنيد و مرا مهلت ندهيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَبُرَ » : سخت و ناگوار است . « إن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ » : جزاي شرط ( فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ ) است و جمله ( فَعَلَي اللهِ تَوَكَّلْتُ ) معترضه است . يا اين كه جزاي شرط محذوف است و تقدير چنين است : فَافْعَلُوا ما تُريدُونَ . « مَقَام‌ » : مصدر ميمي و به معني اقامت و ماندن است . « تَذْكِير » : پند دادن . يادآوري كردن . مراد تبليغ است . « تَذْكِيرِي بِئَايَاتِ اللهِ » : تبليغ آيات خدا توسّط من . اين كه شما را با آيات خدا و دلائل و براهين آسماني پند و اندرز مي‌دهم . « أَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ » : مشورت كنيد و تصميم خود را بگيريد ( نگا : يوسف / 15 ) . « وَ شُرَكَآءَكُمْ » : همراه با معبودهايتان . واو به معني ( مَعَ ) و ( شُرَكآءَ ) مفعول‌معه است . « غُمَّةً » : مبهم و مخفي . غم و اندوه . « لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً » : كارتان به غم و اندوه نكشد . كارتان مخفي و نامشخّص نگردد . « أُقْضُوا إِلَيَّ » : نسبت به من هرچه مي‌خواهيد بكنيد . كار مرا بسازيد و نابودم كنيد . « لا تُنظِرُونِي‌ » : مرا مهلت و فرصت ندهيد .‏

آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ( از دعوت من ) روي گردانيديد ( به من زياني نمي‌رسانيد ) چرا كه من كمترين مزد و پاداشي از شما نمي‌خواهم . مزد و پاداش من جز بر خدا نيست ، و به من دستور داده شده است كه ( همه كار و بار خود را بدو حوالت دارم و ) از زمره تسليم‌كنندگان ( امور زندگي به خدا و فرمانبرداران اوامر الله ) باشم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُسْلِمِينَ » : مطيعان و فرمانبرداران . تسليم‌كنندگان خود به خدا .‏

آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلاَئِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان او را تكذيب كردند ( و دروغگويش ناميدند ) و ما او و كساني را كه با او در كشتي نشستند نجات داديم ، و كساني را كه آيات ما را تكذيب كردند غرق نموديم ، و آن مؤمنان را جايگزين ( ايشان در زمين ) گردانديم . بنگر كه سرانجام بيم‌شدگان ( نافرمان و بي‌ايمان ) چگونه گرديد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْفُلْكِ » : كشتي . « خَلآئِفَ » : جمع خليفه . جانشينان . جايگزينان . « ءَايَاتِنَا » : آيات ما . نشانه‌ها و معجزات ما ، از جمله طوفان نوح . « الْمُنذَرِينَ » : بيم داده‌شدگان . ترسانده‌شدگان .‏

آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلاً إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَآؤُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلوبِ الْمُعْتَدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس بعد از نوح ، پيغمبران فراوان و بزرگواري را فرستاديم . آنان همراه با دلائل روشن ( و معجزات دالّ بر صدق خود ) به پيش قوم خويش رفتند . امّا ايشان هم حاضر نشدند به چيزي ايمان بياورند كه قبلاً ديگران آن را تكذيب كرده بودند . به همين شيوه دلهاي متجاوزان را مهر مي‌زنيم ( تا ديگر حق و حقيقت بدانها نفوذ نكند و راهياب نشوند . يعني كفر و نفاق و استمرار گناه تدريجاً بر دلهاي متجاوزان اثر مي‌گذارد تا بدانجا كه انگار دلها مهر باطل مي‌خورند و پرده‌اي بر آنها فرو مي‌افتد ، و ديگر نور حق بر آنها نمي‌تابد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رُسُلاً » : پيغمبران فراوان و بزرگواري . تنوين آن براي تكثير و تفخيم است . « كَذالِكَ » : بدين شيوه . از اين راه . يعني : تجاوزهاي پياپي به حريم احكام الهي و حق و حقيقت ، كم‌كم قوّه تشخيص را از متجاوزان مي‌گيرد و كارشان به جائي مي‌رسد كه سركشي و بزهكاري براي ايشان طبيعت ثانوي مي‌شود ، به گونه‌اي كه ديگر در مقابل هيچ حقيقتي تسليم نمي‌شوند . اين است كه سرانجام مهر باطل مي‌خورند .‏

آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْماً مُّجْرِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس بعد از آنان ، موسي و هارون را برانگيختيم و همراه با آيات و معجزات خود به پيش فرعون و درباريانش فرستاديم . ولي تكبّر كردند ( و خود را بالاتر از آن ديدند كه از موسي و هارون پيروي كنند و آئين خدا را بپذيرند ) و قوم گناهكاري شدند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَلَأ » : درباريان . اشراف . « إسْتَكْبَرُوا » : تكبّر ورزيدند . خويشتن را بالاتر و بزرگتر از آن ديدند كه به راه خدا روند و حقيقت را بشنوند .‏

آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه حق از سوي ما ( بر دست موسي ) براي آنان روشن و جلوه‌گر شد ، گفتند : واقعاً اين جادوي آشكاري است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْحَقُّ » : مراد معجزات حضرت موسي است ، از قبيل : عصا و يد بيضاء .‏

آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ مُوسَى أَتقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏موسي گفت : آيا به حق كه به سوي شما آمده است ، سحر مي‌گوئيد ؟ آيا اين ( معجزات ) جادو است‌ ؟ ( اگر جادو است ، من شما را به مبارزه مي‌طلبم و از شما مي‌خواهم كه جادوگران را گرد آوريد تا ثابت كنيد كه اين جادو است ) . به هر حال جادوگران پيروز نمي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَتَقُولُونَ » : مقول قول محذوف است و تقدير چنين است : أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَآءَكُمْ سِحْرٌ ، أَسِحْرٌ هذا . « وَلا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ » : حرف واو حاليّه است .‏

آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُواْ أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاء فِي الأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : ( اي موسي ! ) آيا به پيش ما آمده‌اي تا ما را از ( عقائد و تقاليد و ) چيزهائي منصرف گرداني كه پدران و نياكان خود را بر آن ديده و يافته‌ايم ، و مي‌خواهيد بزرگي ( و رياست ) در زمين براي شما دو نفر باشد ؟ ما به هيچ وجه به شما ايمان نمي‌آوريم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِتَلْفِتَنَا » : تا ما را منصرف كني . « الْكِبْرِيَآءُ » : عظمت . سَيطره . شاهي و سَروري .‏

آيه 79
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرعون گفت : همه جادوگران ماهر و زبردست را به پيش من بياوريد ( تا كار اين دو جادوگر را بسازيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلِيمٍ » : آگاه و زبردست .‏

آيه 80
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُواْ مَا أَنتُم مُّلْقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه جادوگران گرد آمدند ، موسي بديشان گفت : ( هرچه از فنون سحر مي‌دانيد به كار بنديد و ) آنچه‌ مي‌توانيد بيندازيد و بيفكنيد ( تا ببينيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« السَّحَرَة » : جادوگران . « مُلْقُونَ » : افكنندگان . اندازندگان .‏

آيه 81
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَمَّا أَلْقَواْ قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لاَ يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ( ريسمانها و عصاهاي خود را ) انداختند ، موسي گفت : آنچه ارائه داديد واقعاً جادو است . قطعاً خداوند آن را پوچ و نابود خواهد كرد و ( جاي شگفت نيست ، چرا كه ) خداوند كار تبهكاران را ( بقاء و دوام نمي‌بخشد و ) شايسته و سودمند نمي‌گرداند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلْقَوْا » : انداختند . مراد انداختن ريسمانها و عصاهاي جادوگري است ( نگا : شعراء / 44 ) . « لا يُصْلِحُ » : شايسته ماندن نمي‌سازد .‏

آيه 82
‏متن آيه : ‏
‏ وَيُحِقُّ اللّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند با سخنان خود ( كه بر انبياء نازل مي‌كند ) حق را پايدار و ماندگار مي‌گرداند ، هرچند كه گناهكاران و بزهكاران نپسندند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُحِقُّ » : نمايان و ثابت مي‌گرداند ( نگا : انفال / 7 و 8 ) . « بِكَلِمَاتِهِ » : به وسيله كلمات خود . مراد فرموده‌هاي نازل بر انبياء ، دستور پيدايش اشياء توسّط فرمان ( كُنْ ) ، نيروهاي عامل و كارآ و متصرّف در هستي كه به منزله كارگزاران خدايند ( نگا : نساء / 171 ، نحل / 40 تفسير عبدالكريم الخطيب ) .‏

آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هيچ كس به موسي ايمان نياورد مگر گروهي از مردمان قومش ، ( كه ايمان آوردند ) و از فرعون و درباريان و اشراف بني‌اسرائيل مي‌ترسيدند كه ( شكنجه و آزارشان رسانند و ) آنان را از دين برگردانند . بيگمان فرعون در زمين عَلَم طغيان برافراشته بود و گردنكشي كرده بود و از زمره متجاوزان ( در ظلم و فساد و جنايت و خونريزي ) بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَيا خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ » : با وجود ترس از فرعون . واژه ( عَلي ) به معني ( مَعَ ) است ( نگا : انسان / 8 ) . « أَن يَفْتِنَهُمْ » : آنان را از دين برگردانند . ايشان را اذيّت و آزار رسانند ( نگا : بقره / 191 ) . « لَعَالٍ في الْأَرْضِ » : برتري‌جوئي و گردنكشي در زمين مي‌كرد . « الْمُسْرِفِينَ » : اسرافكاران . در اينجا مراد كساني است كه شرّ و فساد زيادي مي‌كردند .‏

آيه 84
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏موسي ( براي دلداري و تشجيع مؤمنان ) گفت : اي قوم من ! اگر واقعاً به خدا ايمان داريد بر او توكّل كنيد ( و بايد بر او توكّل كنيد ) اگر خود را بدو تسليم كرده‌ايد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن كُنتُمْ . . . » : برخي دو چيز را به دو شرط تعليق كرده‌اند و معني آيه همان است كه گذشت . برخي هم تعليق يك چيز را به دو شرط جائز دانسته‌اند و معني چنين مي‌شود : اگر خود را تسليم خدا كرده‌ايد و اگر واقعاً به خدا ايمان داريد ، بر او توكّل كنيد . « مُسْلِمِينَ » : فرمانبرداران . تسليم‌كنندگان خود به خدا .‏

آيه 85
‏متن آيه : ‏
‏ فَقَالُواْ عَلَى اللّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس مؤمنان گفتند : بر خدا توكّل مي‌كنيم و بس . پروردگارا ! ما را ( وسيله ) آزمون مردمان ستمكار و ( اماج ) بلا و آزار كافران ( بدكردار ) مساز .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِتْنَةً » : امتحان و آزمايش . فتنه و بلا . مراد اين است كه پروردگارا كافران را با اذيّت و آزار رساندنشان به ما آزمايش مكن كه تاب و توان شكنجه ستمكاران را نداريم . يا اين كه : پروردگارا ما را نشانه تير بلاي ستمكاران و مقهور و مغلوب ايشان مگردان .‏

آيه 86
‏متن آيه : ‏
‏ وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما را با فضل و رحمت خود از دست مردمان كافر نجات بده .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 87
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتاً وَاجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و به موسي و برادرش ( هارون ) وحي كرديم كه براي قوم خود خانه‌هائي در سرزمين مصر برگزينيد و خانه‌هايتان را مقابل يكديگر بسازيد و ( در آنجاها ، به دور از چشم فرعون و فرعونيان ) نماز را برپاي داريد ، و به ايمانداران مژده بده ( كه سرانجام پيروز مي‌شوند و در دنيا نصرت و در آخرت جنّت از آن ايشان مي‌گردد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَبَوَّءَا » : انتخاب كنيد . مأوي بسازيد . « قِبْلَةً » : مقابل يكديگر و نزديك به هم . قبله نماز كه مراد مصلّي و محلّ برگزاري نماز است .‏

آيه 88
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِينَةً وَأَمْوَالاً فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُواْ حَتَّى يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هنگامي كه كينه‌توزي كافران و اذيّت و آزار ايشان با موسي به غايت رسيد ) موسي گفت : پروردگارا ! تو به فرعون و فرعونيان در دنيا زينت ( و بهجت جهان ، يعني فرزندان و قدرت فراوان و نعمت ) و دارائي ( سرشار ) داده‌اي ، و عاقبتِ آن اين شده است كه ( بندگانت را ) از راه تو به در مي‌برند و گمراهشان مي‌كنند . پروردگارا ! اموالشان را نابود گردان و بر دلهايشان ( بند قسوت را ) محكّم كن ، تا ايمان نياورند مگر آن گاه كه به عذاب دردناك ( دوزخ ) گرفتار آيند ( كه آن وقت توبه و پشيماني ديگر سودي ندارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زِينَةً » : بهجت . دارائي و فرزندان ( نگا : كهف / 46 ، قصص / 79 - 82 ) . « لِيُضِلُّوا » : تا عاقبت كارشان بدانجا بكشد كه ديگران را گمراه كنند . حرف ( لِ ) ، لام عاقبت است . « إِطْمِسْ » : از ميان ببر . بيسود و بي‌اثر كن . « أُشْدُدْ عَلَيا قُلُوبِهِمْ » : دريچه سراچه دلهايشان را محكم ببند . بند كيسه دلهايشان را سفت و سخت ببند تا نور و مدد الهي به داخل آنها نرود و قدرت تفكّر و انديشه از آنان سلب شود .‏

آيه 89
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلاَ تَتَّبِعَآنِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا فرمود : دعاي شما ( موسي و هارون ) پذيرفته شد ، پس بر راستاي راه پابرجا باشيد و استقامت به خرج دهيد ( و از انبوه مشكلات نهراسيد ) و از راه و برنامه كساني پيروي نكنيد كه ناآگاهند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُجِيبَتْ » : پذيرفته شد . اجابت گرديد . « إِسْتَقِيمَا » : در كار خود قاطع و ثابت قدم باشيد . پايداري كنيد و بر تبليغ رسالت استوار بمانيد .‏

آيه 90
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْياً وَعَدْواً حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بني‌اسرائيل را از دريا عبور داديم . فرعون و لشكريانش ، براي ظلم و تعدّي ، آنان را دنبال كردند و در پي ايشان راه افتادند ، تا بدانجا كه ( گذرگاه دريا به هم آمد و آب از هر سو ايشان را در برگرفت و ) غرقاب فرعون را در خود پيچيد . ( در اين هنگام بود كه ) گفت : ايمان دارم كه خدائي وجود ندارد مگر آن خدائي كه بني‌اسرائيل بدو ايمان آورده‌اند و من از زمره فرمانبرداران ( و مطيعان فرمان يزدان ) هستم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَآئِيلَ الْبَحْرَ » : بني‌اسرائيل را از دريا گذرانديم . ( بَنِي إِسْرآئِيلَ ) مفعول اوّل ، و ( الْبَحْرَ ) مفعول دوم است . « بَغْياً وَ عَدْواً » : براي ظلم و تعدّي . ستمگرانه و متجاوزانه . اين دو واژه ، مفعولٌ‌له هستند و يا حال بوده و به معني : ( باغينَ وَ عادينَ ) مي‌باشند . « الْغَرَقُُ » : غرقاب . غرقابه . غرق شدن . « أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ » : نزديك غرق شدن بود .‏

آيه 91
‏متن آيه : ‏
‏ آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا اكنون ( كه مرگت فرا رسيده است و توبه پذيرفتني نيست ، از كرده خود پشيماني و روي به خداي مي‌داري‌ ؟ ) و حال آن كه قبلاً سركشي مي‌كردي و از زمره تباهكاران بودي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَالآنَ » : مركب از همزه استفهام و واژه ( الْآنَ ) است .‏

آيه 92
‏متن آيه : ‏
‏ فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما امروز لاشه تو را ( از امواج دريا و يورش ماهيها ) مي‌رهانيم ( و آن را به ساحل مي رسانيم و به پيش كساني گسيل مي‌داريم كه تو را خدا مي‌دانستند ) تا براي كساني كه اينجا نيستند و براي آيندگان درس عبرتي باشي . بيگمان بسياري از مردمان از آيات ( خواندني قرآن و ديدني جهان ) ما غافل و بي‌خبرند ( و بدانها چنان كه شايد و بايد نمي‌نگرند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ » : لاشه تو را مي‌رهانيم . ( بِبَدَنِكَ ) در موضع حال از ضمير ( كَ ) است . يا اين كه حرف ( بِ ) زائد و ( بَدَن ) بدل از ( كَ ) است . « مَنْ خَلْفَك‌ » : كساني كه از تو به جاي مانده‌اند . كساني كه بعد از تو مي‌آيند . « ءَاية » : اندرز و عبرت .‏

آيه 93
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُواْ حَتَّى جَاءهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( از آن به بعد ) بني‌اسرائيل را در جايگاه خوب و اقامتگاه دلپذيري ( كه فلسطين است ) منزل و مأوي داديم و روزيهاي پاكيزه‌اي بديشان عطاء كرديم . آنان ( قدر اين نعمت را ندانستند و ) پس از آگاهي ( از معجزات موسي و دلائل صدق دعوت او و تشخيص حق از باطل ) با يكديگر ( درباره دين ) به ستيزه و كشمكش پرداختند ( و دين را كه مايه اتّحاد و يگانگي بود وسيله تفرقه و پراكندگي كردند ) . بيگمان پروردگار تو در روز قيامت درباره چيزي كه در آن اختلاف داشتند در ميانشان داوري مي‌نمايد ( و همه را برابر كاري كه كرده‌اند سزا و جزا مي‌دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَوَّأْنَا » : منزل و مأوي داديم . استقرار داديم . « مُبَوَّأَ » : منزل و مأوي . اقامتگاه . « مُبَوَّأَ صِدْقٍ » : مكان شايسته و مورد رضايت ( نگا : يونس / 2 و 87 ، و اسراء / 80 ) . « فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّيا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ » : اختلاف نورزيدند مگر زماني كه آگاهي پيدا كردند . مراد از ( عِلْم ) ، كتاب ( تورات ) است كه بني‌اسرائيل پس از آگاهي از احكام الهي ، با يكديگر به نزاع برخاستند و هر گروهي برابر تفسير و تعبير و برداشت خود از تورات ، به حق يا به ناحق راهي در پيش گرفت . يا اين كه مراد اين است كه پيش از بعثت حضرت محمّد ، بني‌اسرائيل بر نبوّت او متّفق‌القول بودند ، ولي پس از ظهور پيغمبر ، برخي از آنان ايمان آوردند و برخي ديگر ايمان نياوردند و در اين‌باره اختلاف پيدا كردند و بر سر مسأله نبوّت پيغمبر خاتم به نزاع برخاستند ( نگا : آل‌عمران / 19 ، بيّنه / 4 ) .‏

آيه 94
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر درباره چيزي كه ( از قصص موسي و فرعون و بني‌اسرائيل ) بر تو نازل شده است ، در شكّ و ترديد هستي ، از كساني سؤال كن كه قبل از تو ( اهل كتاب بوده‌اند و ) كتابهاي آسماني را مي‌خوانده‌اند . بيگمان ( بيان ) حق ( و خبر صادق قرآني ) از سوي پروردگارت براي تو آمده است و از زمره متردّدان مباش .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ . . . » : مخاطب رسول اكرم است و مراد غير او است ( نگا : يونس / 104 ) همان گونه كه عربها مي‌گويند : إِيّاكَ أَعْني وَ اسْمَعي يا جارَةُ . « أَلَّذِينَ يَقْرَأُونَ الْكِتَابَ » : مراد اهل كتاب است . « الْكِتَابَ » : مراد جنس كتاب است و شامل تورات و انجيل هم مي‌گردد . « الْحَقُّ » : آيات راستين قرآن . « الْمُمْتَرِينَ » : متردّدان . گمان‌برندگان .‏

آيه 95
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِ اللّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏حتماً از زمره كساني مباش كه آيات ( قرآني و نشانه‌هاي جهاني ) ما را تكذيب مي‌كنند كه ( اگر چنين كني ) از زيانكاران خواهي بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَكُونَنَّ » : حتماً مباش . مراد پيروان پيغمبر است .‏

آيه 96
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بيگمان كساني كه ( خودخواه و سياه‌دل هستند و به اوج طغيان رسيده‌اند و از جهالت به گرداب ضلالت افتاده‌اند و سعي در رستگاري خود از كفر و نفاق ندارند ) حكم پروردگارت نسبت بديشان اين است كه ( همچون فرعون ) ايمان نمي‌آورند ( مگر وقتي كه عذاب را با چشم خود ببينند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَقَّتْ » : واجب و ثابت شده است . « كلمه » : فرمان . حكم . قضاوت .‏

آيه 97
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْ جَاءتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرچند كه همه دلائل روشن ( و تمام آيات و معجزات الهي ) به سراغ آنان بيايد ، ( ايمان نمي‌آورند ) تا زماني كه عذاب دردناك را مشاهده كنند ( كه در اين هنگام ايمان آوردن سودي نمي‌بخشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَة » : دليل و برهان . معجزه .‏

آيه 98
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هيچ قوم و ملّتي ( كه در شهرها در گذشته زندگي مي‌كرده‌اند به طور دسته‌جمعي در برابر پيغمبران الهي‌ به موقع ) ايمان نياورده‌اند تا ايمانشان بر ايشان سودمند باشد ، مگر قوم يونس كه چون ايمان آوردند ، عذاب خواركننده را در دنيا از آنان به دور داشتيم و ايشان را تا مدّت زماني ( كه خواسته‌ايم بمانند ، از زندگي ) برخوردار كرديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَلَوْلا » : چرا نمي‌بايست كه . « قَرْيَةٌ » : شهر . مراد مردمان شهر است و انبياء همه در شهرها مبعوث شده‌اند . « الْخِزْيِ » : خواري و رسوائي . در اينجا معني خواركننده و رسواكننده دارد . يادآوري اين نكته لازم است كه اخطارها و هشدارهائي كه معمولاً قبل از عذاب نهائي مي‌آيد ، براي قوم يونس به قدر كافي بيداركننده بود و آنان اين اخطارها را جدّي گرفتند و از زشتيها و پلشتيها توبه كردند و توبه آنان پذيراي آستان خدا گرديد .‏

آيه 99
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر پروردگارت مي‌خواست ، تمام مردمان كره زمين جملگي ( به صورت اضطرار و اجبار ) ايمان مي‌آوردند ( امّا ايمان اضطراري و اجباري به درد نمي‌خورد ) . آيا تو ( اي پيغمبر ! ) مي‌خواهي مردمان را مجبور سازي كه ايمان بياورند ؟ ( اين كار نه صحيح و سودمند است و نه از دست تو ساخته است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تُكْرِهُ » : مجبور مي‌سازي . وادار مي‌كني .‏

آيه 100
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هيچ كسي نمي‌تواند ايمان بياورد ، مگر اين كه ( بدان گرايش پيدا نمايد و براي آن تلاش كند و ) خدا اجازه دهد ( و اسباب و وسائل ايمان را براي او ميسّر سازد . امّا كسي كه به ايمان رو نكند و حاضر به استفاده از سرمايه فكر و خرد خويش نباشد ، او مستحقّ خشم و عذاب خدا است ، ) و خدا عذاب را نصيب كساني مي‌سازد كه تعقّل و تفكّر نمي‌ورزند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الرِّجْسَ » : پليدي و كثافت . در اينجا مراد عذاب است .‏

آيه 101
‏متن آيه : ‏
‏ قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : بنگريد ( و چشم برون و درون را باز كنيد و ببينيد ) در آسمانها و زمين چه چيزهائي است‌ ؟ ! آيات ( خواندني كتابهاي آسماني ، از جمله قرآن ، و ديدني جهان هستي ) و بيم‌دهندگان ( پيغمبر نام ، و اندرزها و انذارها هيچ كدام ) به حال كساني سودمند نمي‌افتد كه نمي‌خواهند ايمان بياورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أنظُرُوا » : بنگريد . دقّت كنيد . « ماتُغْني‌ » : مفيد واقع نمي‌شود . سودمند نمي‌افتد ( نگا : آل‌عمران / 10 و 116 ، انفال / 19 ) . « الآيَاتُ » : دلائل و براهين . عجائب و غرائب جهان . نشانه‌هاي دالّ بر وجود خدا در گستره هستي . « النُّذُرُ » : جمع نَذير به معني مُنْذِر ، مانند بَديع به معني مُبْدِع ، يعني : پيغمبران ( نگا : اعراف / 184 و 188 ، احقاف / 21 ) يا به معني إِنذار باشد : يعني : ترساندنها و بيم‌دادنها ( نگا : قمر / 16 و 18 ) يا به معني مُنْذَرٌبِهِ بوده باشد . يا خود مصدر است و به معني إِنذار ، يعني اخطار و تَهديد است .‏

آيه 102
‏متن آيه : ‏
‏ فَهَلْ يَنتَظِرُونَ إِلاَّ مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا آنان چشم آن دارند كه روزگاري ( پر از بلاها و عذابهائي ) جز روزگار كساني داشته باشند كه پيش از ايشان بوده‌اند ؟ ( نه‌ ؛ انتظار جز اين را نداشته باشند ، كه خدا در دنيا و آخرت به مصيبتها و بدبختيها گرفتارشان سازد ) . بگو منتظر ( فرمان خدا ) باشيد و من هم با شما چشم به راه مي‌مانم . ( ولي مي‌دانم پيروزي دنيا و سعادت عقبي از آن ما مؤمنان ، و شكست دنيا و بدبختي عقبي از آن شما كافران مي‌گردد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَهَلْ يَنتَظِرُونَ . . . » : انگار چشم به راه مصائب و بلايائي ، همچون مصائب و بلاياي گذشتگان مي‌باشند . « أيَّام‌ » : روزگاران . مراد حوادث بزرگ و ناگواري است كه در طي روزگاران رخ مي‌دهد ( نگا : اعراف / 130 ، ابراهيم / 5 ، جاثيه / 14 ) همان گونه كه مي‌گوئيم ( مَغْرِب ) و منظورمان نماز مغرب است كه در آن برگزار مي‌شود .‏

آيه 103
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُواْ كَذَلِكَ حَقّاً عَلَيْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس از آن ( كه بلا و عذاب گريبانگير كافران گرديد ) پيغمبرانِ خود و مؤمنان را مي‌رهانيم ( اين هم اختصاص به اقوام گذشته و پيغمبران و مؤمنان پيشين ندارد ، بلكه ) همين طور ايمان آورندگان ( به تو ) را ( نيز ) نجات خواهيم داد و اين حقي است بر ما ( حقي مسلّم و تخلّف ناپذير ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ثُمَّ » : حرف عطف است و جمله ( نُنَجِّي رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا ) را بر جمله محذوفي از قبيل ( لَنُهْلِكُ الْأُمَمَ ) عطف مي‌كند . « كَذلِكَ » : همان گونه كه . مثل . « حَقّاً عَلَيْنَا » : اين كار حتماً شدني است . بر ما واجب است . مراد از وجوب در اينجا يعني مانند كار واجبي بر خدا است والّا چيزي بر او واجب نيست . ( حَقّاً عَلَيْنَا ) جمله معترضه است ميان ( كَذلِكَ ) و ( نُنجِ الْمَؤْمِنِينَ ) . « نُنجِ » : نجات مي‌دهيم . فعل مضارع مرفوع است و در اصل ( نُنجِي ) است كه در رسم‌الخطّ قرآني حرف ( ي ) ندارد ( نگا : انبياء / 88 ) .‏

آيه 104
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي شَكٍّ مِّن دِينِي فَلاَ أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اي مردمان ! اگر درباره آئين من در شكّ و ترديد هستيد ( بدانيد كه ) من كساني را كه بجز خدا مي‌پرستيد نمي‌پرستم ، وليكن خداوندي را مي‌پرستم كه شما را مي‌ميراند ( و بعد از مرگ شما را زنده مي‌گرداند و به سزاي خود مي‌رساند ) و به من دستور داده شده است كه از زمره مؤمنان باشم ( آنان كه خداوند ايشان را از عذاب دوزخ مي‌رهاند و به بهشت نائل مي‌گرداند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن دُونِ اللهِ » : بجز خدا . به جاي خدا . « يَتَوَفَّاكُمْ » : شما را مي‌ميراند .‏

آيه 105
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( به من دستور داده شده است ) اين كه به آئيني رو كن كه خالي از هرگونه شرك و انحرافي است ( و كاملاً موافق با فطرت است ) و از زمره مشركان مباش .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَجْهَكَ » : روي خود را . توجّه خود را . « حَنيِفاً » : شخص مخلصي كه كار و بار خود را به خدا واگذارد و از راستاي دين به هيچ وجه منحرف نشود . راست و درست . خالص و بي غلّ و غشّ . اين واژه مي‌تواند حال فاعل فعل ( أَقِمْ ) ، يا ( وَجْهَ ) به معني توجّه ، و يااين كه ( دين ) باشد . يعني توجّه مخلصانه ، توجّه صادقانه ، آئين مستقيم و بي‌شائبه .‏

آيه 106
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَنفَعُكَ وَلاَ يَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِّنَ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و به جاي خدا كسي و چيزي را پرستش مكن و به فرياد مخوان كه به تو نه سودي مي‌رساند و نه زياني . اگر چنين كني ( و دعا و عبادت خود را به جاي آفريدگار متوجّه آفريدگان سازي ) از ستمكاران و مشركان خواهي شد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَدْعُ » : عبادت مكن . به فرياد مخوان . « الظَّالِمِينَ » : ستمگران . مراد كافران و مشركان است ( نگا : انعام / 82 ، لقمان / 13 ، بقره / 254 ) .‏

آيه 107
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ يُصَيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر خداوند زياني به تو برساند ، هيچ كس جز او نمي‌تواند آن را برطرف گرداند ، و اگر بخواهد خيري به تو برساند ، هيچ كس نمي‌تواند فضل و لطف او را از تو برگرداند . خداوند فضل و لطف خود را شامل هركس از بندگانش كه بخواهد مي‌كند ( و كسي نمي‌تواند مانع آن گردد ) و او داراي مغفرت و مهر فراوان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَاشِفَ » : برطرف كننده . « رَآدَّ » : برگرداننده . مانع .‏

آيه 108
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اي مردمان ( سراسر جهان ، اعم از همعصران و آيندگان ) ، از سوي پروردگارتان ، حق ( كه كتاب راستين قرآن است ، توسّط پيغمبر صادق آخرالزمان ) به سويتان آمده است . هركس كه ( با ايمان آوردن به شريعت خدا ) راهياب گردد ، بيگمان به سود خود راهياب مي‌شود ( و نفع ايمان عائد خودش مي‌گردد ) و هركس كه ( با گردن نهادن به كفر و پيروي از وسوسه‌هاي شيطان ) گمراه و سرگشته شود ، به زيان خود گمراه و سرگشته مي‌شود ( و زيان كفر و بي‌ديني گريبانگير خودش مي‌گردد . كار من تنها تبليغ فرموده‌هاي خدا است ) و من مأمور ( مراقبت از اعمال ، و مسؤول نظارت ) بر ( افعال ) شما نيستم ( و قدرت آن را ندارم كه شما را از كفر باز دارم و به پذيرش ايمان وادارم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْحَقُّ » : قرآن . دين اسلام ( نگا : بقره / 119 ، يونس / 94 ) . « وَكِيلٍ » : حافظ . مراقب . مسؤول ( نگا : انعام / 66 ، 102 ، 107 ) .‏

آيه 109
‏متن آيه : ‏
‏ وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّىَ يَحْكُمَ اللّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از آنچه بر تو وحي مي‌شود ، پيروي كن و شكيبا باش ( و در برابر اذيّت و آزاري كه در راه تبليغ رسالت آسماني به تو مي‌رسد ، استقامت كن ) تا خداوند ( ميان تو و ديگران ) داوري مي‌كند ( و فرمان خود را صادر مي‌نمايد ) و او بهترين داوران است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِتَّبِعْ » : پيروي كن . « الْحَاكِمِينَ » : داوران . قضات ( نگا : اعراف / 87 ) .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره يونس / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 08:10:00 ب.ظ ]




 

 

عاشقان مهدی (عج)


دهانت را خوشبو کن با ذکر ❤ صلوات❤



موضوعات: عاشقان مهدی (عج)  لینک ثابت
 [ 08:08:00 ب.ظ ]




بی تو من یک غروب میگردم

بدتر از سنگ و چوب میگردم

دانم این را که من بدم اما

با دعای تو خوب میگردم

 

 

موضوعات: بی تو من یک غروب میگردم  لینک ثابت
 [ 07:53:00 ب.ظ ]




 

 

مهدی جان !

ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد

نه آنست که فرهاد فرو ریخت

ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت

صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت

موضوعات: مهدی جان !  لینک ثابت
 [ 07:48:00 ب.ظ ]






 

 السلام علیک یا صاحب الزمان

 

بنفسی أنت! به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصا لت.

********

یاس سفیدم! بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی” تأویل گردد. بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم.بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا…

********

کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟

********

موضوعات: السلام علیک یا صاحب الزمان  لینک ثابت
 [ 07:25:00 ب.ظ ]




 


سلام ای صاحب صبح رهایی

سلام ای مظهر عدل خدایی

سلام ای صاحب جمعه کجایی؟

السلام علیک یاصاحب الزمان

السلام علیک یا شریک القرآن

موضوعات:  سلام ای صاحب صبح رهایی  لینک ثابت
 [ 07:23:00 ب.ظ ]




موضوعات: * اللهم عجل لولیک الفرج *  لینک ثابت
 [ 07:11:00 ب.ظ ]




 

 

من ایمان دارم به پایان این روزهای سرد و مه آلود …

ماهِ من، می دانم که بزودی آفتابی خواهی شد

من این را از قاصدکهای خوش خبر شنیده ام …

موضوعات: یا مهدی ادرکنی  لینک ثابت
 [ 07:06:00 ب.ظ ]