فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



نسيم خوش ماه شعبان وزيدن گرفته است تا اشتياق ورود به ماه رمضان

را در اين گرماي داغ تابستان لذت‏بخش كند، ماهي كه واسطه ورود به زيباترين ماه سال است

موضوعات: نسيم خوش ماه شعبان  لینک ثابت
[شنبه 1395-02-18] [ 08:43:00 ب.ظ ]




سلام ماه پیامبر خدا! فقط یک ماه تا مهمانی خدا مانده.

 

خداوندا شوق این مهمانی را در دلهایمان سرشار گردان

موضوعات: سلام ماه پیامبر خدا!  لینک ثابت
 [ 08:38:00 ب.ظ ]





رسول خدا فرمود: رجب ماه خدا و شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است .


حلول ماه مبارک شعبان بر همگان مبارک باد.

موضوعات: رسول خدا فرمود:  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ب.ظ ]




حلول ماه شعبان و فرخنده ایام اعیاد شعبانیه

بر عاشقان خجسته و میمون باد التماس دعا.

موضوعات: حلول ماه شعبان  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ب.ظ ]




مناجات شعبانیه

 بخواند این مناجات مرویه از ابن خالویه را که نقل کرده و گفته این مناجات حضرت امیرالمؤ منین و امامان از فرزندان او است که در ماه شعبان مى خواندند:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُک وَاْسمَعْ
خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و بشنو دعایم را هنگامى که تو را خوانم و بشنو

نِدائى اِذا نادَیتُک وَاَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَیتُک فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیک وَوَقَفْتُ
صدایم را هر گاه تو را صدا زنم و رو به من کن هرگاه با تو راز گویم زیرا من به سوى تو گریختم و پیش رویت

بَینَ یدَیک مُسْتَکیناً لَک مُتَضرِّعاً اِلَیک راجِیاً لِما لَدَیک ثَوابى
ایستادم در حال بیچارگى و فروتنى به درگاهت و امیدوارم ثوابم را که در پیش تو است

وَتَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَتَخْبُرُ حاجَتى وَتَعْرِفُ ضَمیرى وَلا یخْفى
و تو آنچه را من در دل دارم مى دانى و حاجتم را آگاهى و از نهادم باخبرى

عَلَیک اَمْرُ مُنْقَلَبى وَمَثْواىَ وَما اُریدُ اَنْ اُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقى واَتَفَوَّهُ
و سرانجام کار و سرمنزل من بر تو روشن است و نیز آنچه را مى خواهم از گفتارم بدان لب گشایم و آن طلبى

بِهِ مِنْ طَلِبَتى وَاَرْجُوهُ لِعاقِبَتى وَقَدْ جَرَتْ مَقادیرُک عَلَىَّ یا سَیدى
را که مى خواهم به زبان آرم و امید آن را براى سرانجام کارم دارم ، اى آقاى من مقدّرات

فیما مِنّى اِلى آخِرِ عُمْرى مِنْ سَریرَتى وَعَلانِیتى وَبِیدِک لا
تو بر من جارى گشته در آنچه از من تا آخر عمر سر زند چه از کارهاى پنهانم و چه آشکارم و بدست تو است نه

بِیدِ غَیرِک زِیادَتى وَنَقْصى وَنَفْعى وَضَرّى اِلهى اِنْحَرَمْتَنى فَمَنْ
به دست دیگرى کم و زیاد شدن و سود و زیان من خدایا اگر توام محروم کنى پس کیست

ذَاالَّذى یرْزُقُنى وَاِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى ینْصُرُنى اِلهى اَعُوذُ
که روزیم دهد و اگر تو خوارم کنى پس کیست که یاریم دهد خدایا پناه برم

بِک مِنَ غَضَبِک وَحُلُولِ سَخَطِک اِلهى اِنْ کنْتُ غَیرَ مُسْتَاْهِلٍ
به تو از خشمت و فرو ریختن عذابت خدایا اگر من شایستگى رحمت تو را ندارم

لِرَحْمَتِک فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلىَّ بِفَضْلِ سِعَتِک اِلهى کاَنّى
ولى تو شایسته آنى که از زیاده بخششت به من احسان کنى خدایا خود را چنان

بِنَفْسى واقِفَةٌ بَینَ یدَیک وَقَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَکلى عَلَیک فَقُلْتَ ما
مى نگرم که گویا در برابرت ایستاده و آن توکل نیکویى که بر تو دارم بر سر من سایه افکنده و تو نیز آنچه را

اَنْتَ اَهْلُهُ وَتَغَمَّدْتَنى بِعَفْوِک اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْک
شایسته آنى درباره من فرموده و مرا در سراپرده عفو خویش پوشانده اى خدایا اگر بگذرى پس کیست

بِذلِک وَاِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَلَمْ یدْنِنى مِنْک عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ
که از تو بدین کار سزاوارتر باشد و اگر مرگم نزدیک شده و عملم مرا به تو نزدیک نکرده من به ناچار قرار مى دهم

الاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیک وَسیلَتى اِلهى قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسى فِى
اقرار به گناه را وسیله خویش به درگاهت خدایا من بر خویشتن ستم کردم در

النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَیلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها اِلهى لَمْ یزَلْ بِرُّک عَلَىَّ اَیامَ
آن توجهى که بدان کردم پس واى بر او اگر نیامرزیش خدایا پیوسته در دوران زندگى نیکى تو

حَیوتى فَلا تَقْطَعْ بِرَّک عَنّى فى مَماتى اِلهى کیفَ آیسُ مِنْ حُسْنِ
بر من مى رسد پس نیکیت را در هنگام مرگ نیز از من مگیر خدایا من چگونه ماءیوس شوم از اینکه پس از مرگ مورد حسن

نَظَرِک لى بَعْدَ مَماتى وَاَنْتَ لَمْ تُوَلِّنى اِلاّ الْجَمیلَ فى حَیوتى اِلهى
نظر تو واقع گردم در صورتى که در دوران زندگیم جز به نیکى سرپرستیم نکردى خدایا

تَوَلَّ مِنْ اَمْرى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِک عَلى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ
سرپرستى کن کار مرا چنانچه تو شایسته آنى و توجه کن بر من به فضل خویش که همچون گنهکارى هستم

جَهْلُهُ اِلهى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْیا وَاَنَا اَحْوَجُ اِلى سَتْرِها
که نادانیش سراپا او را فراگرفته خدایا براستى تو گناهانى را در دنیا بر من پوشاندى که من به پوشاندن آنها

عَلَىَّ مِنْک فى الاُْخْرى اِذْ لَمْ تُظْهِرْها لاَِحَدٍ مِنْ عِبادِک الصّالِحینَ
در آخرت محتاج ترم (در دنیا پوشاندى ) با اینکه آشکارش نکردى براى هیچیک از بندگان شایسته ات

فَلاتَفْضَحْنى یوْمَ الْقِیمَةِ عَلى رُؤُسِ الاْشْهادِ اِلهى جُودُک بَسَطَ
اى خدا پس در روز قیامت در برابر دیدگان مردم مرا رسوا مکن خدایا جود و بخششت

اَمَلى وَعَفْوُک اَفْضَلُ مِنْ عَمَلى اِلهى فَسُرَّنى بِلِقاَّئِک یوْمَ تَقْضى
آرزویم را گستاخ کرده و گذشت تو برتر است از عمل من خدایا مرا در آن روزى
ف

یهِ بَینَ عِبادِک اِلهى اعْتِذارى اِلَیک اِعْتِذارُ مَنْ لَمْ یسْتَغْنِ عَنْ
که میان بندگانت داورى کنى به دیدارت مسرور ساز خدایا عذرخواهى من به درگاهت عذرخواهى کسى است که بى نیاز

قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرى یا اَکرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَیهِ الْمُسیئُونَ اِلهى
نشده از پذیرفتن عذرش پس عذر مرا بپذیر اى بزرگوارترین کسى که گنهکاران به درگاهش معذرت خواهى کنند خدایا

لا تَرُدَّ حاجَتى وَلا تُخَیبْ طَمَعى وَلا تَقْطَعْ مِنْک رَجاَّئى وَاَمَلى
حاجتم را بازمگردان و طمعم را به نومیدى مکشان و امید و آرزویم را از درگاهت قطع مفرما

اِلهى لَوْ اَرَدْتَ هَوانى لَمْ تَهْدِنى وَلَوْ اَرَدْتَ فَضیحَتى لَمْ تُعافِنى
خدایا اگر خوارى مرا خواسته بودى راهنمائیم نمى کردى و اگر رسوائیم را مى خواستى تندرستیم نمى دادى

اِلهى ما اَظُنُّک تَرُدُّنى فى حاجَةٍ قَدْ اَفْنَیتُ عُمْرى فى طَلَبِها مِنْک
خدایا گمان ندارم که مرا بازگردانى در مورد حاجتى که عمر خویش را در خواستن آن از تو سپرى کردم
اِ

لهى فَلَک الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً داَّئِماً سَرْمَداً یزیدُ وَلا یبیدُ کما تُحِبُّ
خدایا ستایش خاص تو است ستایش ابدى جاویدان همیشگى که فزون شود ولى کم نگردد بدان نحو که دوست دارى

وَتَرْضى اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُک بِعَفْوِک وَاِنْ اَخَذْتَنى
و خوشنود شوى خدایا اگر مرا به جنایتم ماءخوذ دارى من هم تو را به عفوت بگیرم و اگر به گناهم

بِذُنُوبى اَخَذْتُک بِمَغْفِرَتِک وَاِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى
بگیرى من هم تو را به آمرزشت بگیرم و اگر به دوزخم ببرى بدوزخیان اعلام مى کنم که من

اُحِبُّک اِلهى اِنْ کانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِک عَمَلى فَقَدْ کبُرَ فى
تو را دوست دارم خدایا اگر عمل من در جنب اطاعت تو کوچک است ولى آرزویم در

جَنْبِ رَجاَّئِک اَمَلى اِلهى کیفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِک بِالْخَیبَةِ مَحْروماً
کنار امید تو بزرگ است خدایا چگونه من از پیش تو محروم برگردم

وَقَدْ کانَ حُسْنُ ظَنّى بِجُودِک اَنْ تَقْلِبَنى بِالنَّجاةِ مَرْحُوماً اِلهى
با اینکه چنان حسن ظنى من به جود و بخششت داشتم که مرا مورد رحمت خویش قرار داده با نجات بازم خواهى گرداند خدایا

وَقَدْ اَفْنَیتُ عُمْرى فى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْک وَاَبْلَیتُ شَبابى فى سَکرَةِ
من عمرم را در حرص غفلت از تو سپرى کردم و جوانیم را در مستى دورى از تو

التَّباعُدِ مِنْک اِلهى فَلَمْ اَسْتَیقِظْ اَیامَ اغْتِرارى بِک وَرُ اِلى
از بین بردم و از اینرو خدایا بیدار نشدم در آن روزگارى که به کرم تو مغرور بودم و به راه خشم

سَبیلِ سَخَطِک اِلهى وَاَنَا عَبْدُک وَابْنُ عَبْدِک قائِمٌ بَینَ یدَیک
تو متمایل گشته بودم خدایا من بنده تو و فرزند بنده توام که در برابرت ایستاده و

مُتَوَسِّلٌ بِکرَمِک اِلَیک اِلهى اَنَا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیک مِمَّا کنْتُ
به وسیله کرم تو به درگاهت توسل جویم خدایا من بنده اى هستم که مى خواهم از آلودگى آنچه بدان با

اُواجِهُک بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائى مِنْ نَظَرِک وَاَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْک اِذِ
تو روبرو شدم از بى حیایى خودم در پیش روى تو خود را پاک سازم و از تو گذشت مى خواهم زیرا
ا

لْعَفْوُ نَعْتٌ لِکرَمِک اِلهى لَمْ یکنْ لى حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیتِک
گذشت وصف شناساى کرم تو است خدایا من آن نیرویى که بتوانم بوسیله آن خود را از نافرمانیت منتقل سازم ندارم

اِلاّ فى وَقْتٍ اَیقَظْتَنى لِمَحَبَّتِک وَکما اَرَدْتَ اَنْ  کنْتُ فَشَکرْتُک
مگر در آن وقت که تو براى دوستیت بیدارم کنى و آن طور که خواهى باشم پس تو را سپاس گویم که مرا

بِاِدْخالى فى کرَمِک وَلِتَطْهیرِ قَلْبى مِنْ اَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْک اِلهى
در کرم خویش داخل کردى و دلم را از چرکیهاى بى خبرى و غفلت از خویش پاکیزه ساختى خدایا

اُنْظُرْ اِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَیتَهُ فَاَجابَک وَاْستَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِک فَاَطاعَک یا
به من بنگر نگریستن کسى که او را خوانده اى و او پاسخت داده و به یارى خویش به کارش واداشته اى و فرمانبریت کرده
قَریبَاً لا یبْعُدُ عَنِ المُغْتَرِّ بِهِ وَیا جَواداً لایبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ
اى نزدیکى که دور نگردى از آن کس که بدو مغرور گشته و اى بخشنده اى که بخل نورزد از آنکس که امید نیکیش دارد

اِلهى هَبْ لى قَلْباً یدْنیهِ مِنْک شَوْقُهُ وَلِساناً یرْفَعُ اِلَیک صِدْقُهُ
خدایا دلى به من بده که اشتیاقش به تو موجب نزدیکیش به تو گردد و زبانى که صدق گفتارش

وَنَظَراً یقَرِّبُهُ مِنْک حَقُّهُ اِلهى إ نَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِک غَیرُ مَجْهُولٍ وَمَنْ
بسوى تو بالا آید و نظر حقیقت بینى که همان حقیقتش او را به تو نزدیک گرداند خدایا کسى که بوسیله تو شناخته شد گمنام نیست

لاذَ بِک غَیرُ مَخْذُولٍ وَمَنْ اَقْبَلْتَ عَلَیهِ غَیرُ مَمْلُوک اِلهى اِنَّ مَنِ
و کسى که به تو پناهنده شد خوار نیست و کسى که تو بسویش رو کنى بنده دیگرى نخواهد بود خدایا براستى

انْتَهَجَ بِک لَمُسْتَنیرٌ وَاِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِک لَمُسْتَجیرٌ وَقَدْ لُذْتُ بِک یا
هرکس به تو راه جوید راهش روشن است و هر که به تو پناه جوید پناه دارد و من اى خدا به تو پناه آورده ام

اِلهى فَلا تُخَیبْ ظَنّى مِنْ رَحْمَتِک وَلا تَحْجُبْنى عَنْ رَاْفَتِک اِلهى
پس گمانى را که به رحمتت دارم نومید مکن و از مهر خویش منعم مکن خدایا

اَقِمْنى فى اَهْلِ وِلایتِک مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَةَ مِنْ مَحَبَّتِک اِلهى
جاى مرا در میان دوستدارانت جاى آن دسته از ایشان قرار ده که امید افزایش دوستیت را دارند خدایا

وَاَلْهِمْنى وَلَهاً بِذِکرِک اِلى ذِکرِک وَهِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْماَّئِک
در دلم انداز شیدایى و شیفتگى ذکر خود را پیاپى و همتم را در نشاط فیروز شدن اسمائت

وَمَحَلِّ قُدْسِک اِلهى بِک عَلَیک اِلاّ اَلْحَقْتَنى بِمَحَلِّ اَهْلِ طاعَتِک
و محل قدست قرار ده خدایا به حق خودت بر خودت سوگند که مرا به محل فرمانبرداریت و جایگاه

وَالْمَثْوَى الصّالِحِ مِنْ مَرْضاتِک فَاِنّى لا اَقْدِرُ لِنَفْسى دَفْعاً وَلا
شایسته اى از مقام خوشنودیت برسانى زیرا که من قادر بر دفع چیزى از خود نیستم و

اَمْلِک لَها نَفْعاً اِلهى اَنَا عَبْدُک الضَّعیفُ الْمُذْنِبُ وَمَمْلُوکک الْمُنیبُ
مالک سودى هم برایش نیستم خدایا من بنده ناتوان گنهکار تو و مملوک زارى و توبه کننده به درگاهت هستم

لا تَجْعَلْنى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَک وَحَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِک
پس مرا در زمره کسانى که روى از آنها گرداندى و غفلتشان مانع از گذشت تو گشته قرارم مده
اِ

لهى هَبْ لى کمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیک وَاَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاَّءِ نَظَرِها
خدایا بریدن کاملى از خلق بسوى خود به من عنایت کن و دیده هاى دلمان را به نور توجهشان

اِلَیک حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ
به سوى خود روشن گردان تا دیده هاى دل پرده هاى نور را پاره کند و به مخزن اصلى
ا

لْعَظَمَةِ وَتَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک اِلهى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ
بزرگى و عظمت برسد و ارواح ما آویخته به عزت مقدست گردد خدایا قرارم ده از کسانى که او را خواندى

نادَیتَهُ فَاَجابَک وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِک فَناجَیتَهُ سِرّاً وَعَمِلَ لَک
و پاسخت داد و در معرض توجه قرارش دادى و او در برابر جلال تو مدهوش گشت و از این رو در پنهانى با او به راز گویى پرداختى ولى

جَهْراً اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الاْیاسِ وَلاَ انْقَطَعَ
او آشکارا برایت کار کرد خدایا به خوش بینى من ناامیدى را مسلط مکن و امیدم را که به

رَجاَّئى مِنْ جَمیلِ کرَمِک اِلهى اِنْ کانَتِ الْخَطایا قَدْ اَسْقَطَتْنى
کرم نیکویت دارم قطع مکن خدایا اگر خطاهایم مرا از نظرت انداخته

لَدَیک فَاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَکلى عَلَیک اِلهى اِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ
پس بدان اعتماد خوبى که به تو دارم از من درگذر خدایا اگر گناهانم

مِنْ مَکارِمِ لُطْفِک فَقَدْ نَبَّهَنِى الْیقینُ اِلى کرَمِ عَطْفِک اِلهى اِنْ اَنامَتْنِى
بواسطه بزرگواریهاى لطفت مرا بى مقدار ساخته ولى در عوض یقین به بزرگ توجه تو مرا هشیار کرده خدایا اگر

الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتْعِدادِ لِلِقاَّئِک فَقَدْ نَبَّهَنِى الْمَعْرِفَةُ بِکرَمِ آلاَّئِک
بى خبرى از آماده شدن براى دیدارت مرا به خواب فرو برده ولى در عوض معرفت به بزرگ نعمتهایت مرا بیدار کرده

اِلهى اِنْ دَعانى اِلَى النّارِ عَظیمُ عِقابِک فَقَدْ دَعانى اِلَى الْجَنَّةِ
خدایا اگر بزرگ کیفرت مرا به دوزخ مى خواند ولى در مقابل پاداش فراوانت مرا به بهشت

جَزیلُ ثَوابِک اِلهى فَلَک اَسْئَلُ وَاِلَیک اَبْتَهِلُ وَاَرْغَبُ وَاَسْئَلُک اَنْ
دعوت مى کند خدایا پس از تو خواهم و بسوى تو زارى کنم و بگرایم و از تو خواهم که

تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ یدیمُ ذِکرَک وَلا
درود فرستى بر محمد و آل محمد و مرا از کسانى قرارم دهى که پیوسته به یاد تواند و

وینْقُضُ عَهْدَک وَلایغْفُلُ عَنْ شُکرِک وَلا یسْتَخِفُّ بِاَمْرِک اِلهى
پیمانت را نمى شکنند و از شکر تو غافل نشوند و دستور تو را سبک نشمارند خدایا

وَاَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّک الاْبْهَجِ فَاَ لَک عارِفاً وَعَنْ سِواک مُنْحَرِفاً
برسان مرا به نور درخشان عزتت تا عارف به ذاتت باشم و از غیر تو روگردان باشم

وَمِنْک خاَّئِفاً مُراقِباً یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکرامِ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ
و از تو ترسان و نگران باشم اى صاحب جلالت و بزرگوارى و درود خدا بر محمد

رَسُولِهِ وَ الِهِ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً کثیراً
پیامبرش و بر آل پاکش باد و سلام بسیار بر ایشان باد
و این از مناجاتهاى جَلیلُ الْقَدْر اَئمه عَلیهمُ السلام است و بر مضامین عالیه مشتمل است و در هر وقت که حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب است .

موضوعات:  مناجات شعبانیه  لینک ثابت
 [ 08:16:00 ب.ظ ]




اعمال مُختصّه ماه شعبان

شب اوّل

دوازده ركعت كه در هر ركعت حمد يك مرتبه و يازده مرتبه توحيد خوانده شود.

روز اوّل

1- روزه‌ اين روز فضيلت بسيار دارد و از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه هر كه روز اوّل شعبان را روزه بگيرد براى او بهشت واجب مي‌شود.

2- سيد بن طاوس از حضرت رسول صَلَّى اللهِ عليه و آله براى كسى كه سه روز اوّل اين ماه را روزه بگيرد ثواب بسيارى نقل كرده است.

3- در شب‌هاى سه روز اول دو ركعت نماز وارد شده كه در هر ركعت حمد يك مرتبه و توحيد يازده مرتبه خوانده شود.

روز سوّم
روز سوم، روز مباركى است كه امام حسين بن على عليهماالسلام در اين روز متولد گشت. از قاسم بن عَلاء همدانى وكيل امام حسن عسكرى عليه السلام نامه‌اي رسيده كه مولاى ما امام حسين عليه‌السلام در روز پنجشنبه سوم شعبان متولد گشت پس اين روز را روزه گرفته شود و دعاي ذيل در آن روز خوانده شود.

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فى هذَا الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ بَكَتْهُ السَّماَّء ُوَ مَنْ فيها وَالاْرْضُ وَ مَنْ عَلَيْها وَ لَمّا يَُطَاْ لابَتَيْها قَتيلِ الْعَبْرَةِ وَ سَيِّدِ الاُْسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ يَوْمَ الْكَرَّةِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَالشِّفاَّءَ فى تُرْبَتِهِ والْفَوْزَ مَعَهُ فى اَوْبَتِهِ والاْوصِياَّءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قاَّئِمِهِمْ وَ غَيْبَتِهِ حَتّى يُدْرِكُوا الاْوْتارَ وَ يَثْاَروُا الثّارَ وَ يُرْضُوا الْجَبّارَ وَ يَكُونُوا خَيْرَ اَنْصارٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِمْ مَعَ اْختِلافِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ. اَللّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ اِلَيْكَ اَتَوَسَّلُ وَ اَسْئَلُ سُؤالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسيَّئٍ اِلى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فى يَوْمِهِ وَ اَمْسِهِ يَسْئَلُكَ الْعِصْمَةَ اِلى مَحَلِّ رَمْسِهِ.

اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَاحْشُرْنا فى زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنا مَعَهُ دارَ الْكَرامَةِ وَ مَحَلَّ الاِقامَةِ. اَللّهُمَّ وَ كَما اَكْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ فَاَكْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ وَ سابِقَتَهُ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ يُسَلِّمُ لاِمْرِهِ وَ يُكْثِرُ الصَّلوةَ عَلَيْهِ عِنْدَ ذِكْرِهِ وَ عَلى جَميعِ اَوْصِياَّئِهِ وَ اَهْلِ اَصْفِياَّئِهِ الْمَمْدُودين مِنْكَ بِالْعَدَدِ الاِْثْنَىْ عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهَرِ وَالْحُجَجِ عَلى جَميعِ الْبَشَرِ. اَللّهُمَّ وَهَبْ لَنا فى هذَا الْيَوْمِ خَيْرَ مَوْهِبَةٍ وَ اَنْجِحْ لَنا فيهِ كُلَّ طَلِبَةٍ كَما وَ هَبْتَ الْحُسَيْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ .

از امام صادق عليه السلام براي اين روز دعايي روايت شده كه امام حسين عليه السلام در روز عاشورا خوانده‌اند:

اَللّهُمَّ اَنْتَ مُتَعالِى الْمَكانِ عَظيمُ الْجَبَرُوتِ شَديدُ الِمحالِ غَنِى َُّعنِ الْخَلايِقِ عَريضُ الْكِبْرِياَّءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاَّءُ قَريبُ الرَّحْمَةِ صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاَّءِ قَريبٌ إذا دُعيتَ مُحيطٌ بِما خَلَقْتَ قابِلُ التَّوبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَيْكَ قادِرٌ عَلى ما اَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ ما طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ اِذا شُكِرْتَ وَ ذَكُورٌ اِذا ذُكِرْتَ اَدْعُوكَ مُحْتاجاً وَ اَرْغَبُ اِلَيْكَ فَقيراً وَ اَفْزَعُ اِلَيْكَ خاَّئِفاً وَ اَبْكى اِلَيْكَ مَكْرُوباً وَ اَسْتَعينُ بِكَ ضَعيفاً وَ اَتوَكَّلُ عَلَيْكَ كافِياً اُحْكُمْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا (بِالْحَقِّ) فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوابِنا وَ قَتَلُونا و نَحْنُعِتْرَةُ نَبِيِّكَ وَ وَُلَْدُ حَبيبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ الَّذِى اصطَفَيْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْيِكَ فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ .

موضوعات: اعمال مُختصّه ماه شعبان  لینک ثابت
 [ 08:09:00 ب.ظ ]




اعمال مشتركه ماه شعبان

1- هر روز هفتاد مرتبه ذكر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود.

2- هر روز هفتاد مرتبه ذكر « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ الْحَىُّ الْقَيّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ» گفته شود. و در بعضى روايات “الْحَىُّ الْقَيُّومُ” پيش از “الرَّحْمنُ الرَّحيمُ” است و عمل به هر دو خوبست و از روايات استفاده مى‌شود كه بهترين دعاها و ذكرها در اين ماه استغفار است و هر كس هر روز در اين ماه هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه هفتاد هزار مرتبه در ماه‌هاى ديگر استغفار كند.

3- صدقه دادن در اين ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمايى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام مي‌كند. از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است كه آن حضرت در باب فضيلت روزه رجب فرمود چرا غافليد از روزه شعبان؟ راوى عرض كرد يابن رسول الله چه ثوابي دارد كسى كه يك روز از شعبان را روزه بگيرد؟

حضرت فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست.

عرض كرد يابن رسول الله بهترين اعمال در اين ماه چيست؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار . هر كس در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد همچنان كه يكى از شما شتر تازه متولد شده‌اي را تربيت مى‌كند تا آن كه در روز قيامت به صدقه دهنده برسد در حالتى كه به اندازه كوه اُحُد شده باشد.

4- در كل اين ماه هزار بار ذكر « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِيّاهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » را كه ثواب بسيار دارد؛ گفته شود. از جمله آن كه عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.

5- در هر پنجشنبه اين ماه دو ركعت نماز اقامه شود؛ كه در هر ركعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحيد و بعد از سلام صد بار صلوات فرستاده شود تا حق تعالى هر حاجتى كه دارد را برآورد. چه در امور دنيوي و يا در امور معنوي. و نيز روزه اين ماه فضيلت بسيار دارد و روايت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمان‌ها را زينت مى‌كنند. پس ملائكه عرض مى‌كنند خداوندا بيامرز روزه‌داران اين روز را و دعاى ايشان را مستجاب گردان و در روايت نبوى آمده است كه هر كه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگيرد حقّ‌تعالى بيست حاجت از حوائج دنيا و بيست حاجت از حاجت‌هاى آخرت او را برآورد.

6- در اين ماه صلوات بسيار فرستاده شود .

7- در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نيمه آن صلوات هر روز شعبان كه از امام سجاد عليه‌السلام روايت شده، خوانده شود كه به شرح ذيل است :

اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَيْتِ الْوَحْىِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجارِيَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ يَامَنُ مَنْ رَكِبَها وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصينِ وَ غِياثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكينِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمينَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلوةً كَثيرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَ قَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ يا رَبَّ الْعالَمينَ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبينَ الاْبْرارِ الاْخْيارِ الَّذينَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلايَتَهُمْ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِكَ وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِيَتِكَ وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ اَحْيَيْتَنى تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هذا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذى كانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ يَدْاَبُ فى صِيامِهِ وَ قِيامِهِ فى لَياليهِ وَ اَيّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فى اِكْرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ حِمامِهِ.

اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فيهِ وَ نَيْلِ الشَّفاعَةِ لَدَيْهِ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفيعاً مُشَفَّعاً وَ طَريقاً اِلَيْكَ مَهيَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاكَ يَوْمَ الْقِيمَةِ عَنّى راضِياً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِياً قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَ اَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الاْخْيارِ .

8- در اين ماه مناجات شعبانيه خوانده شود. اين مناجات از ابن خالويه نقل شده و گفته اين مناجات حضرت اميرالمؤمنين و امامان است.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُكَ وَاْسمَعْ نِدائى اِذا نادَيْتُكَ وَاَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيكَ مُسْتَكيناً لَكَ مُتَضرِّعاً اِلَيْكَ راجِياً لِما لَدَيْكَ ثَوابى وَ تَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَ تَخْبُرُ حاجَتى وَ تَعْرِفُ ضَميرى وَلا يَخْفى عَلَيْكَ اَمْرُ مُنْقَلَبى وَ مَثْواىَ وَ ما اُريدُ اَنْ اُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقى واَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتى وَ اَرْجُوهُ لِعاقِبَتى وَ قَدْ جَرَتْ مَقاديرُكَ عَلَىَّ يا سَيِّدى فيما يَكُونُ مِنّى اِلى آخِرِ عُمْرى مِنْ سَريرَتى وَ عَلانِيَتى وَ بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيادَتى وَ نَقْصى وَ نَفْعى وَ ضَرّى اِلهى اِنْحَرَمْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى يَرْزُقُنى وَ اِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى يَنْصُرُنى.

اِلهى اَعُوذُبِكَ مِنَ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ اِلهى اِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَاْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلىَّ بِفَضْلِ سِعَتِكَ اِلهى كَاَنّى بِنَفْسى واقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَكُّلى عَلَيْكَ فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنى بِعَفْوِكَ اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْكَ بِذلِكَ وَ اِنْ كانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَ لَمْ يُدْنِنى مِنْكَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَيْكَ وَسيلَتى.

اِلهى قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسى فِى النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَيْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها اِلهى لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَىَّ اَيّامَ حَيوتى فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنّى فى مَماتى اِلهى كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لى بَعْدَ مَماتى وَ اَنْتَ لَمْ تُوَلِّنى اِلاّ الْجَميلَ فى حَيوتى اِلهى تَوَلَّ مِنْ اَمْرى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِكَ عَلى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ اِلهى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْيا وَ اَنَا اَحْوَجُ اِلى سَتْرِها عَلَىَّ مِنْكَ فى الاُْخْرى اِذْ لَمْ تُظْهِرْها لاَِحَدٍ مِنْ عِبادِكَ الصّالِحينَ فَلا تَفْضَحْنى يَوْمَ الْقِيمَةِ عَلى رُؤُسِ الاْشْهادِ اِلهى جُودُكَ بَسَطَ اَمَلى وَ عَفْوُكَ اَفْضَلُ مِنْ عَمَلى اِلهى فَسُرَّنى بِلِقاَّئِكَ يَوْمَ تَقْضى فيهِ بَيْنَ عِبادِكَ اِلهى اعْتِذارى اِلَيْكَ اِعْتِذارُ مَنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرى يا اَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَيْهِ الْمُسيئُونَ.

اِلهى لا تَرُدَّ حاجَتى وَلا تُخَيِّبْ طَمَعى وَلا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجاَّئى وَ اَمَلى اِلهى لَوْ اَرَدْتَ هَوانى لَمْ تَهْدِنى وَ لَوْ اَرَدْتَ فَضيحَتى لَمْ تُعافِنى. اِلهى ما اَظُنُّكَ تَرُدُّنى فى حاجَةٍ قَدْ اَفْنَيْتُ عُمْرى فى طَلَبِها مِنْكَ اِلهى فَلَكَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً داَّئِماً سَرْمَداً يَزيدُ وَلا يَبيدُ كَما تُحِبُّ وَ تَرْضى اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى بِذُنُوبى اَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّكَ اِلهى اِنْ كانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلى فَقَدْ كَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِكَ اَمَلى اِلهى كَيْفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْروماً وَ قَدْ كانَ حُسْنُ ظَنّى بِجُودِكَ اَنْ تَقْلِبَنى بِالنَّجاةِ مَرْحُوما.ً

اِلهى وَ قَدْ اَفْنَيْتُ عُمْرى فى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ اَبْلَيْتُ شَبابى فى سَكْرَةِ التَّباعُدِ مِنْكَ اِلهى فَلَمْ اَسْتَيْقِظْ اَيّامَ اغْتِرارى بِكَ وَ رُكُونى اِلى سَبيلِ سَخَطِكَ. اِلهى وَ اَنَا عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ قائِمٌ بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ اِلَيْكَ اِلهى اَنَا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَيْكَ مِمَّا كُنْتُ اُواجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْيائى مِنْ نَظَرِكَ وَ اَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ اِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِكَرَمِكَ اِلهى لَمْ يَكُنْ لى حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلاّ فى وَقْتٍ اَيْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِكَ وَ كَما اَرَدْتَ اَنْ اَكُونَ كُنْتُ فَشَكَرْتُكَ بِاِدْخالى فى كَرَمِكَ وَ لِتَطْهيرِ قَلْبى مِنْ اَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ اِلهى اُنْظُرْ اِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَيْتَهُ فَاَجابَكَ وَاْستَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَاَطاعَكَ يا قَريبَاً لا يَبْعُدُ عَنِ المُغْتَرِّ بِهِ وَ يا جَواداً لايَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ. اِلهى هَبْ لى قَلْباً يُدْنيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِساناً يُرْفَعُ اِلَيْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ اِلهى إنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِكَ غَيْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ اَقْبَلْتَ عَلَيْهِ غَيْرُ مَمْلُوكٍ. اِلهى اِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنيرٌ وَ اِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجيرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِكَ يا اِلهى فَلا تُخَيِّبْ ظَنّى مِنْ رَحْمَتِكَ وَلا تَحْجُبْنى عَنْ رَاْفَتِكَ اِلهى اَقِمْنى فى اَهْلِ وِلايَتِكَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّيادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ اِلهى وَ اَلْهِمْنى وَ لَهاً بِذِكْرِكَ اِلى ذِكْرِكَ وَ هِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْماَّئِكَ وَ مَحَلِّ قُدْسِكَ.

اِلهى بِكَ عَلَيْكَ اِلاّ اَلْحَقْتَنى بِمَحَلِّ اَهْلِ طاعَتِكَ وَالْمَثْوَى الصّالِحِ مِنْ مَرْضاتِكَ فَاِنّى لا اَقْدِرُ لِنَفْسى دَفْعاً وَلا اَمْلِكُ لَها نَفْعاً اِلهى اَنَا عَبْدُكَ الضَّعيفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنيبُ فَلا تَجْعَلْنى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ اِلهى هَبْ لى كَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَيْكَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياَّءِ نَظَرِها اِلَيْكَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصيرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ اِلهى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَاَجابَكَ وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَناجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً.

اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الاْياسِ وَلاَ انْقَطَعَ رَجاَّئى مِنْ جَميلِ كَرَمِكَ اِلهى اِنْ كانَتِ الْخَطايا قَدْ اَسْقَطَتْنى لَدَيْكَ فَاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَكُّلى عَلَيْكَ اِلهى اِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ مِنْ مَكارِمِ لُطْفِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْيَقينُ اِلى كَرَمِ عَطْفِكَ اِلهى اِنْ اَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتْعِدادِ لِلِقاَّئِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلاَّئِكَ اِلهى اِنْ دَعانى اِلَى النّارِ عَظيْمُ عِقابِكَ فَقَدْ دَعانى اِلَى الْجَنَّةِ جَزيلُ ثَوابِكَ.

اِلهى فَلَكَ اَسْئَلُ وَ اِلَيْكَ اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ وَ اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ يُديمُ ذِكَرَكَ وَلا و يَنْقُضُ عَهْدَكَ وَلا يَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ وَلا يَسْتَخِفُّ بِاَمْرِكَ اِلهى وَ اَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّكَ الاْبْهَجِ فَاَكُونَ لَكَ عارِفاً وَ عَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خاَّئِفاً مُراقِباً يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ وَ صَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ الِهِ الطّاهِرينَ وَ سَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً.

اين از مناجات‌هاى جَليلُ الْقَدْر اَئمه عَليهمُ السلام است.

موضوعات: اعمال مشتركه ماه شعبان  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ب.ظ ]




اعمال ماه شعبان

فضيلت ماه شعبان
شعبان ماه بسيار شريفى است و به حضرت سيد انبياء صَلَّى اللهِ عَلِيهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت اين ماه را روزه مى‌گرفت و به ماه رمضان وصل مى‌كرد و مى‌فرمود شعبان، ماه من است هر كه يك روز از ماه مرا روزه بگيرد بهشت براي او واجب مي‌شود و از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه چون ماه شعبان فرا مي‌رسيد امام زين العابدين عليه السلام اصحاب خود را جمع مى‌نمود و مى‌فرمود اى اصحاب من مى‌دانيد اين چه ماهى است؟ اين ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله عليه و آله مى‌فرمود شعبان ماه من است پس در اين ماه براى جلب محبت پيغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بداريد. به حقّ آن خدايى كه جان علىّ بن الحسين به دست قدرت اوست سوگند ياد مى‌كنم كه از پدرم حسين بن على عليهماالسلام شنيدم كه فرمود شنيدم از اميرالمؤمنين عليه السلام كه هر كه روزه بگيرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پيغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست مي‌دارد و در روز قيامت كرامت خود را نصيب او مي‌گرداند و بهشت را براى او واجب مي‌كند.

شيخ از صفوان جمال روايت كرده كه گفت : حضرت صادق عليه السلام به من فرمود كسانى را كه در اطراف تو هستند را بر روزه گرفتن در ماه شعبان ترغيب كن. گفتم فدايت شوم مگر در فضيلت آن چيزى هست؟ فرمود بله همانا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هر گاه هلال ماه شعبان را مى‌ديد به مُناديى امر مى‌فرمود كه در مدينه ندا مى‌كرد: اى اهل مدينه من رسولم از جانب رسول خدا صلى الله عليه و آله به سوى شما. ايشان مى‌فرمايد آگاه باشيد همانا شعبان ماه من است پس خدا رحمت كند كسى را كه يارى كند مرا بر ماه من يعنى روزه در آن ماه روزه بگيرد.

سپس از حضرت صادق عليه السلام و ايشان از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل كرد كه مى‌فرمود: از زمانى كه شنيدم منادى رسول خدا صلى الله عليه و آله ندا كرد در ماه شعبان، ترك نشد از من روزه شعبان و ترك نخواهد شد از من تا مدتى كه حيات دارم ان شاء الله تعالى.

سپس مى‌فرمود كه روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خدا است.

اعمال اين ماه شريف بر دو قِسم است: اعمال مشتركه و اعمال مختصه .

 

موضوعات: اعمال ماه شعبان  لینک ثابت
 [ 07:55:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (قاچاق)

 

مناسبات اقتصادى و اجتماعى غلط يعنى رواج قاچاق، رباخوارى،

مصرف‏گرايىِ افراطى و گرايش به تفاخر در استفاده از مصنوعات خارجى.

اين‏كه ما تأكيد كرديم كه بايد با مفاسد اقتصادى و قاچاق مبارزه شود،

به‏ خاطر اين است كه اين پديده‏ ها، اساس پيشرفت كشور را دچار آسيب هاى جدى مى‏كنند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (قاچاق)  لینک ثابت
 [ 07:50:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (مفاسد اقتصادی)

براى مقابله‏ى با شيوع فساد اقتصادى و مالى، بايد لباس مبارزه به تن كرد.

اگر با فساد اقتصادى مبارزه نشود، هر سرمايه‏دارى وسوسه و تشويق مى‏شود كه به جاى وارد شدن

به كار پُردردسر توليد و مقدمات آن و راههاى طولانى ديگر، برود مشغول بند و بست و كارهاى فسادانگيز بشود.

اگر دستهاى سودجو بتوانند فساد اقتصادى را در ميان مسئولان رايج كنند، ضربه‏يى به آن كشور مى‏خورد كه با هيچ چيز جبران نمى‏شود.

مبارزه‏ى با فساد، يك جهاد واقعى و البته كار بسيار دشوارى است.

من خواهش مى‏كنم دوستان در دولت، مسئله‏ى مبارزه‏ى با فساد اقتصادى را آن‏چنان جدى بگيرند كه نوبت به قوه‏ى قضاييه نرسد.

اگر خود دولت وارد ميدان مبارزه با فساد اقتصادى نشود و خود مسئولان با فساد مبارزه نكنند .

.. قوه‏ى قضاييه نمى‏تواند به تنهايى مبارزه كند؛ يك مقدار جلوگيرى مى‏كند، اما خيلى به نتيجه نمى‏رسد.

فساد اقتصادى انگيزه‏ى سرمايه‏گذارى سالم و مشروع را از بين مى‏برد.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (مفاسد اقتصادی)  لینک ثابت
 [ 07:49:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (كشاورزى‏)


كشاورزى بايد رشد كند.

كشاورزى و دامدارى براى ما، در درجه‏ى اول اهميت قرار دارد.

مسئولين مملكت بايد به معناى حقيقى كلمه، كشاورزى را در اولويت قرار دهند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (كشاورزى‏)  لینک ثابت
 [ 07:47:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (صنعت، تخصص‏)


صنعتى شدن كشور يك مقوله‏ى ملى و همگانى است و همه بايد در اين باره احساس مسئوليت كنند.

علم و تخصص را هرجا هست، قدر بدانيد. ما دوست داريم كه تخصص و علم بى‏قدر نشود.

عوامل را توأم كنيد تا اين‏كه بتوانيد به صورت جهشى پيش برويد. با اين‏كه ما از لحاظ علم و صنعت، از دنيا عقب هستيم،

در عين حال من واقعاً اميدوارم؛ به خاطر اين‏كه كمك الهى مى‏تواند پشت سر ما قرار بگيرد؛ البته اگر ما بخواهيم و آن را

جستجو و طلب كنيم. ان‏شاءاللَّه خداوند به شماها كمك كند.

ما اگر صنعت فرامعمولىِ برترِ قابل صدور نداريم، اگر سلاحهاى آن چنانى یا دانش فنى آن چنانى براى صدور به دنيا

در اختيار نداريم، اما متاع معنوى ارزشمندى كه امروز در همه جاى دنيا مى‏تواند مستمع براى خودش داشته باشد، داريم.

ما با افتخار، دنبال مغزهاى مؤمن و متخصص داخلى هستيم.

همه‏ى آنچه كه در اختيار شماست؛ اراده، ثروت، قدرت، علم، صنعت و همه و همه مى‏تواند در خدمت هدف عالم وجود قرار بگيرد.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (صنعت، تخصص‏)  لینک ثابت
 [ 07:46:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (سازندگى، مشاركت‏)


جوانان بايد عمر خود را صرف كارهاى سازنده و بابركت كنند.

دانشجويان بايد در سازندگى و ترسيم حركت عمومى جامعه نقش داشته باشند.

مرد و زن، همه بايد براى آباد كردن كشور تلاش كنند؛ اما جوانان سهم بيشترى دارند.

همه بايد احساس بكنند كه بار سازندگى كشور بر دوش آنهاست. ما خودمان بايد كشور را بسازيم؛

كسى كشور را براى ما آن‏چنان كه مورد نياز ماست، نخواهد ساخت.

ما خودمان هستيم كه خانه‏ى خودمان را برطبق نيازهاى خودمان مى‏سازيم.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (سازندگى، مشاركت‏)  لینک ثابت
 [ 07:45:00 ب.ظ ]




کلمات  قصار امام خامنه ای (بانك‏ وبيت ‏المال‏)

بانك‏

بانكدارى اسلامى … مسئله‏ى بسيار مهمى است. اگر بتوانيم اين حقيقت را به معناى جامع كلمه در جامعه به وجود بياوريم، فتح عظيمى در دنيا خواهد بود. فتح، فقط فتح قلعه‏ها و سنگرها نيست. اگر كارگزاران دستگاه بانكى بتوانند اين را به معناى جامع و كامل مسئله اجرا و پياده كنند، بزرگترين سنگر اقتصادى امروز دنياست. خصوصيت بانكدارى اسلامى و از لوازم آن، دادوستد پول بر اساس غير ربا، تنظيم مبادلات پولى بر اساس قوانين اسلامى و معاملات اسلامىِ صحيح است، كه در آنها ظلم و استثمار و كنز و تبعيض و اختلاف طبقاتى و امثال اينها به وجود نمى‏آيد.

برادرانى كه در دستگاه بانكى كشور مشغول كار و خدمت هستند، تكليفشان را بر اساس تفكر اسلامى و دينى دنبال كنند و انجام بدهند.

بيت‏ المال‏

اسراف مسئولان دولتى، از اسراف مردم عادى مضرتر است؛ زيرا كه اين اسراف در بيت‏المال است.

اين را من مى‏خواهم از شما به طور جد بخواهم كه مراقب باشيد، اين امانت و اين روحيّه‏ى امانتدارى نسبت به آنچه كه از مردم در اختيار ماست - بيت‏المال و آنچه كه مربوط به ثروتهاى عمومى كشور است - اختلال پيدا نكند.

پول ما، امكان ما، بيت‏المال ما، قدرت امضاى ما، قدرت اشاره‏ى ما، تصميم ما، اينها كه مال خودمان نيست، مال مردم است. معناى نظارت بر دستگاهها، استفاده‏ى بهينه از اين پولى است كه در اختيارشان گذاشته‏ايم.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (بانك‏ وبيت ‏المال‏)  لینک ثابت
 [ 07:43:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (آمارگير و انرژی)

اين آمارگيرى كه شما مى‏خواهيد انجام بدهيد، كار بزرگ و بسيار لازم است.

مسئله‏ى آمارگيرى، مسئله‏ى بسيار مهمى است.

انرژى‏

انگليسيها نفت ايران را ملك شخصى خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفاده‏ى غاصبانه مى‏كردند و مال ملت ايران را تقريباً مفتِ مفت مى‏بردند و دربار سلطنت هم براى اين‏كه چهار روز بيشتر به حكومت ننگين خود ادامه دهد، با انگليسيها همكارى مى‏كرد؛ اما اين بساط را نهضت ملى شدن صنعت نفت به هم زد.

امروز قدرتهاى بزرگ جهان، چه به خاطر انرژى -نفت و گاز - چه به خاطر بازارها، چه به خاطر فروش محصولاتشان، و چه به خاطر پشتوانه‏ى سياسى و اقتدار نظامى‏شان، ناچارند دامنه‏ى سيطره و نفوذ خود را در دنيا توسعه دهند.

تا آن‏جا كه بتوانيم بايد كشور را از مسئله‏ى نفت جدا كنيم كه البته اين هم محسوس است. … كارى كنيد كه ما بتوانيم از تنوّع در توليد اقتصادى و صادرات و استفاده‏ى داخلى كشور برخوردار باشيم.

امروز قيمت نفت ارزان است؛ اين پولى كه توليد كنندگان نفت براى نفت مى‏گيرند، حقيقتاً شايد بشود گفت كه يك دهم آن پولى است كه بايد بگيرند. همين حالا پولى كه دولتهاى وارد كننده‏ى نفت به عنوان ماليات دريافت مى‏كنند، بيشتر از سودى است كه كشورهاى صادر كننده‏ى نفت از پولِ فروش نفت به دست مى‏آورند.

تا آن‏جايى كه مى‏توانيد، بايد وابستگى اقتصادى كشور به نفت را كم كنيد.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (آمارگير و انرژی)  لینک ثابت
 [ 07:41:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (اقتصاد)

آنهايى كه محاصره‏ى اقتصادى مى‏كنند، مى‏خواهند جمهورى اسلامى نتواند از طريق رشد صنعتى و فنى و علمى، روى ملتها تأثيرگذارى كند.

اگر امنيت نباشد، اقتصاد هم نيست، تلاش براى سازندگى و براى افتخارآفرينى هم نيست.

الان در زمينه‏ى سازندگى، در زمينه‏ى معمارى، در زمينه‏ى كارهاى زيربنايى … در داخل كشور به دست عناصر خودى كارهايى انجام مى‏گيرد كه در گذشته فكرش هم نمى‏شد كرد.

تا آن‏جا كه بتوانيم بايد كشور را از مسئله‏ى نفت جدا كنيم كه البته اين هم محسوس است. … كارى كنيد كه ما بتوانيم از تنوّع در توليد اقتصادى و صادرات و استفاده‏ى داخلى كشور برخوردار باشيم.

كارى كنيد كه ما بتوانيم از تنوع در توليد اقتصادى و صادرات و استفاده‏ى داخلى كشور برخوردار باشيم و ان‏شاءاللَّه از همه‏ى ظرفيتهاى كشور استفاده كنيم.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (اقتصاد)  لینک ثابت
 [ 07:38:00 ب.ظ ]




 

به نام خداوند جان آفرین

 

الهی! رجب گذشت و ما از خود نگذشتیم. الهی تو از ما بگذر.

 

پیشاپیش حلول ماه شعبان مبارک


موضوعات: الهی! رجب گذشت و ما از خود نگذشتیم. الهی تو از ما بگذر.  لینک ثابت
[جمعه 1395-02-17] [ 11:18:00 ب.ظ ]




پیشاپیش حلول ماه شعبان مبارک

 

 

موضوعات: پیشاپیش حلول ماه شعبان مبارک  لینک ثابت
 [ 11:12:00 ب.ظ ]




موضوعات: هوای بهاری شهر بیجار  لینک ثابت
 [ 08:25:00 ب.ظ ]




 

 

عصر  جمعه دلگیر تر میشود وقتی باران باشد و تو نه 




موضوعات: عصر جمعه دلگیر تر میشود  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ب.ظ ]





متن عربی و ترجمهدعای سمات



اين دعا معروف به دعاى شُبوّر [دعاى عطا و بخشش [است، كه خواندن آن در ساعت آخر روز جمعه مستحب است و پوشيده نماند كه اين دعا از دعاهاى مشهور است و بيشتر علماى گذشته بر خواندن اين دعا مواظبت مى نمودند.
در (مصباح) شيخ طوسى و (جمال الاسبوع) سيّد ابن طاووس و كتب كفعمى به سندهاى معتبر از جناب محمّد بن عثمان عمروى رضوان الله عليه كه از نوّاب حضرت صاحب الامر بود از حضرت باقر عليه السّلام و امام صادق عليه السّلام روايت شده علاّمه مجلسى رحمه اللّه اين دعا را همراه با شرح در كتاب (بحار) ذكر نموده است.
اين دعا چنان كه در كتاب (مصباح) شيخ آمده چنين است:

اللهُمَّ اِني اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الاَعْظَمِ الاَعَزِّ الاَجَلِّ الاَكْرَمِ اَلَّذي اِذا دُعيتَ بِهِ عَلى مَغالِقِ أبْوابِ السَماءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ وَاِذا دُعيتَ بِهِ عَلى مَضَايقِ أبْوابِ الاَرضِ لِلِفَرَجِ انْفَرَجَتْ وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْأَمْوَاتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى كَشْفِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ انْكَشَفَتْ وَ بِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ،
خدايا! از تو خواستارم به نام بزرگت آن نام بزرگتر عزيزتر باشكوه تر گرامیتر، كه چون بر درهاى بسته آسمان با آن نام خوانده شوى كه به رحمت گشوده شوند باز میشوند و چون با آن بر درهای ناگشوده زمين خوانده شوى براى فرج گشوده شود، و جون با آن براى آسان شدن سختى خوانده شوى، آسان گردند و چون با آن بر مردگان براى زنده شدن خوانده شوى، زنده شوند و چون با آن براى رفع سختى و زيان خوانده شوى برطرف گردد و میخوانمت به شكوه جلوه گرامى ات،

 

أَكْرَمِ الْوُجُوهِ وَ أَعَزِّ الْوُجُوهِ الَّذِي عَنَتْ لَهُ الْوُجُوهُ وَ خَضَعَتْ لَهُ الرِّقَابُ وَ خَشَعَتْ لَهُ الْأَصْوَاتُ وَ وَجِلَتْ لَهُ الْقُلُوبُ مِنْ مَخَافَتِكَ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي بِهَا تُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلا بِإِذْنِكَ وَ تُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ بِمَشِيَّتِكَ الَّتِي دَانَ [كَانَ ] لَهَا الْعَالَمُونَ،
گرامى ترين جلوه ها و عزيزترين آنان كه چهره ها در برابرش خوار گشته و گردنها خاضع شده و صداها آهسته گشته و دلها در برابر آن هراس ناك شده اند از ترس تو و تو را می خوانم به نيرويت كه با آن آسمان ها را نگاه داشتى از اينكه بر زمين افتد مگر به اجازه تو، و با آن آسمانها و زمين را از اينكه ويران شوند نگاه داشتى و مى خوانمت به اراده ات كه جهانيان در برابرش مطيعند،

 

وَ بِكَلِمَتِكَ الَّتِي خَلَقْتَ بِهَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ بِحِكْمَتِكَ الَّتِي صَنَعْتَ بِهَا الْعَجَائِبَ وَ خَلَقْتَ بِهَا الظُّلْمَةَ وَ جَعَلْتَهَا لَيْلاً وَ جَعَلْتَ اللَّيْلَ سَكَناً [مَسْكَنا] وَ خَلَقْتَ بِهَا النُّورَ وَ جَعَلْتَهُ نَهَاراً وَ جَعَلْتَ النَّهَارَ نُشُوراً مُبْصِراً وَ خَلَقْتَ بِهَا الشَّمْسَ وَ جَعَلْتَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَ خَلَقْتَ بِهَا الْقَمَرَ وَ جَعَلْتَ الْقَمَرَ نُوراً،
به كلمه ات كه با آن آسمانها و زمين را آفريدى، و به حكمتت كه با آن شگفتي ها را ساختى، و تاريكى را با آن پديدآوردى و آن را شب قرار دادى، و شب را براى آرامش مقرّر داشتى و هم با آن حكمت نور را آفريدی و آن را روز قرار دادى، و روز را مايه جنبش و بينايى سنجش ساختى، و نيز با آن خورشيد را آفريدى، و خورشيد را مايه تابش نمودى، و با آن ماه را پديد آوردى و ماه را نورانى ساختى،

 

وَ خَلَقْتَ بِهَا الْكَوَاكِبَ وَ جَعَلْتَهَا نُجُوماً وَ بُرُوجاً وَ مَصَابِيحَ وَ زِينَةً وَ رُجُوماً وَ جَعَلْتَ لَهَا مَشَارِقَ وَ مَغَارِبَ وَ جَعَلْتَ لَهَا مَطَالِعَ وَ مَجَارِيَ وَ جَعَلْتَ لَهَا فَلَكا وَ مَسَابِحَ وَ قَدَّرْتَهَا فِي السَّمَاءِ مَنَازِلَ فَأَحْسَنْتَ تَقْدِيرَهَا وَ صَوَّرْتَهَا فَأَحْسَنْتَ تَصْوِيرَهَا وَ أَحْصَيْتَهَا بِأَسْمَائِكَ إِحْصَاءً وَ دَبَّرْتَهَا بِحِكْمَتِكَ تَدْبِيراً وَ أَحْسَنْتَ [فَأَحْسَنْتَ ] تَدْبِيرَهَا وَ سَخَّرْتَهَا بِسُلْطَانِ اللَّيْلِ وَ سُلْطَانِ النَّهَارِ وَ السَّاعَاتِ وَ عَدَدِ [وَ عَرَّفْتَ بِهَا عَدَدَ] السِّنِينَ وَ الْحِسَابِ وَ جَعَلْتَ رُؤْيَتَهَا لِجَمِيعِ النَّاسِ مَرْئً وَاحِداً،
و با آن ستارگان را خلق كردى و آنها را اخترانى تابناك و برجها و چراغها و زينت و عامل راندن شياطين قرار دادى براى ستارگان مشرق ها و مغرب ها و نيز طلوع گاهها و گردشگاهها مقرّر ساختى و براى آنها مدارهايى كه در آنها شناورند قرار دادى و براى آنها در آسمان منزلگاه هايى مقدر فرمودى، پس چه نيكو تقدير نمودی و صورتگرى كردى و چه نيكو صورتشان دادى، و با نام هايت آنها را بر شمردى درخور و به حكمتت تدبير نمودى تدبيرى شايسته و چه نيكو تدبير كردى و با تسلّط بخشيدن شب و روز و ساعات بر آنها شمارش سالها و ثبت حساب را شناساندى، و ديدن آنها را براى همه مردم يكسان نمودى،

 

وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِمَجْدِكَ الَّذِي كَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَ رَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِي الْمُقَدَّسِينَ فَوْقَ إِحْسَاسِ [أَحْسَاسِ ] الْكَرُوبِينَ [الْكَرُوبِيِّينَ ] فَوْقَ غَمَائِمِ النُّورِ فَوْقَ تَابُوتِ الشَّهَادَةِ فِي عَمُودِ النَّارِ وَ فِي طُورِ سَيْنَاءَ وَ فِي [إِلَی] جَبَلِ حُورِيثَ فِي الْوَادِ الْمُقَدَّسِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ فِي أَرْضِ مِصْرَ بِتِسْعِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَ يَوْمَ فَرَقْتَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ وَ فِي الْمُنْبَجِسَاتِ الَّتِي صَنَعْتَ بِهَا الْعَجَائِبَ فِي بَحْرِ سُوفٍ ،
و خدايا! از تو میخواهم به عظمتت كه با آن بنده و فرستاده ات موسى بن عمران (درود بر او) در ميان قدسيان، برتر از احسان كروبيّان، فراتر از سحاب هاى نور، بر فراز تابوت شهادت، در عمودى از آتش، و در طور سينا، و در كوه حوريث، در وادى مقدّس، در بقعه با بركت از جانب راست كوه طور، از دل درخت و در زمين مصر، با نه معجزه آشكار و روزى كه دريا را براى بنى اسرائيل شكافتى، و در چشمه هاى جوشنده كه با آن شگفتي هايى در درياى سوف برساختى

 

وَ عَقَدْتَ مَاءَ الْبَحْرِ فِي قَلْبِ الْغَمْرِ كَالْحِجَارَةِ وَ جَاوَزْتَ بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ وَ تَمَّتْ كَلِمَتُكَ الْحُسْنَى عَلَيْهِمْ بِمَا صَبَرُوا وَ أَوْرَثْتَهُمْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْتَ فِيهَا لِلْعَالَمِينَ وَ أَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ وَ جُنُودَهُ وَ مَرَاكِبَهُ فِي الْيَمِّ وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ [الْأَعْظَمِ ] الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ وَ بِمَجْدِكَ الَّذِي تَجَلَّيْتَ بِهِ لِمُوسَى كَلِيمِكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِي طُورِ سَيْنَاءَ وَ لِإِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ خَلِيلِكَ مِنْ قَبْلُ فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ،
و آب دريا را در دل گرداب همانند سنگ سخت بستى و بنى اسرائيل را از دريا به خشكی رساندى و وعده نيكويت بر آنان كامل گشت به خاطر آنكه شكيبائى ورزيدند و آنان را وارث مشارق و مغارب زمينى كه در آن جهانيان را بركت دادى نمودى و فرعون و سپاهيان و مركب هايش را در دريا غرق كردى و به نام بزرگت، آن نام بزرگ تر، با شكوه تر، گرامى تر، و به بزرگى ات كه با آن بر موسى كليمت (درود بر او) در طور سينا جلوه كردى و نيز براى ابراهيم (درود بر او) خليلت پيش از آن در مسجد خيف
وَ لِإِسْحَاقَ صَفِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِي بِئْرِ شِيَعٍ [سَبْعٍ ] وَ لِيَعْقُوبَ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِي بَيْتِ إِيلٍ وَ أَوْفَيْتَ لِإِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ بِمِيثَاقِكَ وَ لِإِسْحَاقَ بِحَلْفِكَ وَ لِيَعْقُوبَ بِشَهَادَتِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ بِوَعْدِكَ وَ لِلدَّاعِينَ بِأَسْمَائِكَ فَأَجَبْتَ وَ بِمَجْدِكَ الَّذِي ظَهَرَ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَلَى قُبَّةِ الرُّمَّانِ [الزَّمَانِ ] [الْهَرْمَانِ ] وَ بِآيَاتِكَ الَّتِي وَقَعَتْ عَلَى أَرْضِ مِصْرَ بِمَجْدِ الْعِزَّةِ وَ الْغَلَبَةِ بِآيَاتٍ عَزِيزَةٍ وَ بِسُلْطَانِ الْقُوَّةِ وَ بِعِزَّةِ الْقُدْرَةِ وَ بِشَأْنِ الْكَلِمَةِ التَّامَّةِ،
و براى اسحاق برگزيده ات (درود بر او) در چاه شيع و براى يعقوب (درود بر او) پيامبرت در بيت ايل و وفا كردى به پيمانت براى ابراهيم (درود بر او) و به سوگندت براى اسحاق و به شهادتت براى يعقوب و به وعده ات براى اهل ايمان و براى دعاخوانان به نامهايت كه اجابتشان كردى و به بزرگى ات كه براى موسى بن عمران (درود بر او) در قبّه رمّان نمايان شد، و به نشانه هايت كه در زمين مصر، به بزرگوارى عزّت و غلبه ات واقع شد، با نشانه هاى تحسين برانگيز و حاكميت نيرومند و در سايه قدرت پرشكوت، به مقام كلمه تامّه،

 

وَ بِكَلِمَاتِكَ الَّتِي تَفَضَّلْتَ بِهَا عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي مَنَنْتَ بِهَا عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ وَ بِاسْتِطَاعَتِكَ الَّتِي أَقَمْتَ بِهَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَ بِنُورِكَ الَّذِي قَدْ خَرَّ مِنْ فَزَعِهِ طُورُ سَيْنَاءَ وَ بِعِلْمِكَ وَ جَلالِكَ وَ كِبْرِيَائِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ جَبَرُوتِكَ الَّتِي لَمْ تَسْتَقِلَّهَا الْأَرْضُ وَ انْخَفَضَتْ لَهَا السَّمَاوَاتُ وَ انْزَجَرَ لَهَا الْعُمْقُ الْأَكْبَرُ وَ رَكَدَتْ لَهَا الْبِحَارُ وَ الْأَنْهَارُ وَ خَضَعَتْ لَهَا الْجِبَالُ وَ سَكَنَتْ لَهَا الْأَرْضُ بِمَنَاكِبِهَا ،
و كلماتى كه با آن بر اهل آسمانها و زمين و اهل دنيا و آخرت عطا و بخشش نمودى و به رحمتت كه با آن بر همه آفريدگانت بخشش كردى، و به توانايیات كه با آن جهانيان را برپا داشتى، و به نورت كه از هراسش طور سينا بر خاك افتاد و به دانش و شكوه و بزرگى و عزّت و جبروتت كه زمين تاب آن را نياورد، و آسمانها در برابرش زانو زدند و در برابرش عمق فروردين زمين فروتر گشت و درياها و نهرها در آستانش از حركت ايستاد، و كوهها فروتن شد و زمين با شانه هايش آرام گشت،

 

وَ اسْتَسْلَمَتْ لَهَا الْخَلائِقُ كُلُّهَا وَ خَفَقَتْ لَهَا الرِّيَاحُ فِي جَرَيَانِهَا وَ خَمَدَتْ لَهَا النِّيرَانُ فِي أَوْطَانِهَا وَ بِسُلْطَانِكَ الَّذِي عُرِفَتْ لَكَ بِهِ الْغَلَبَةُ دَهْرَ الدُّهُورِ وَ حُمِدْتَ بِهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ بِكَلِمَتِكَ كَلِمَةِ الصِّدْقِ الَّتِي سَبَقَتْ لِأَبِينَا آدَمَ عَلَيْهِ السَّلامُ وَ ذُرِّيَّتِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ أَسْأَلُكَ بِكَلِمَتِكَ الَّتِي غَلَبَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي تَجَلَّيْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَكّا وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقاً،
و تسليم شدند همه آفريدگان در برابر آن و بادها در وزيدن خود در برابرش پريشان گشتند، و آتش ها به درگاهش در جايگاه خويش خاموش شدند و به فرمانروايى ات كه با آن همواره به پيروزى شناخته شدى، و با آن در آسمانها و زمين ستوده گشتى، و به كلمات كلمه صدقى كه به رحمت و بخشش براى پدرمان آدم (درود بر او) و نسلش پيشى گرفت، و از تو خواستارم به كلمه ات كه بر هر چيز چيره گشت و به نور جلوه ات كه با آن بر كوه تجلّى نمودى و آن را فرو پاشيدى، و موسى مدهوش در افتاد

 

وَ بِمَجْدِكَ الَّذِي ظَهَرَ عَلَى طُورِ سَيْنَاءَ فَكَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَ رَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ وَ بِطَلْعَتِكَ فِي سَاعِيرَ وَ ظُهُورِكَ فِي جَبَلِ فَارَانَ بِرَبَوَاتِ الْمُقَدَّسِينَ وَ جُنُودِ الْمَلائِكَةِ الصَّافِّينَ وَ خُشُوعِ الْمَلائِكَةِ الْمُسَبِّحِينَ وَ بِبَرَكَاتِكَ الَّتِي بَارَكْتَ فِيهَا عَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ بَارَكْتَ لِإِسْحَاقَ صَفِيِّكَ فِي أُمَّةِ عِيسَى عَلَيْهِمَا السَّلامُ وَ بَارَكْتَ لِيَعْقُوبَ إِسْرَائِيلِكَ فِي أُمَّةِ مُوسَى عَلَيْهِمَا السَّلامُ،
و به بلنداى جاهت كه بر طور سينا نمايان شد، پس با آن، سخن گفتى با بنده و رسولت موسى بن عمران و به پرتو فروزانت در ساعير [كوهى در حجاز] و ظهور پر فروغت در فاران [كوهى نزديك مكه و محل مناجات پيامبر] در جايگاه بلند قدسيان و با سپاهيان صف كشيده از فرشتگان، و خشوع فرشتگان تسبيح كننده، و به بركاتت كه بدانها بر ابراهيم خليلت (درود بر او) در امّت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) و بر اسحاق برگزيده ات در امّت عيسى (درود بر آن دو) و بر يعقوب اسرائيلت در امت موسى (درود بر آن دو)

 

وَ بَارَكْتَ لِحَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي عِتْرَتِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ [فِي ] أُمَّتِهِ اللَّهُمَّ وَ كَمَا غِبْنَا عَنْ ذَلِكَ وَ لَمْ نَشْهَدْهُ وَ آمَنَّا بِهِ وَ لَمْ نَرَهُ صِدْقاً وَ عَدْلاً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُبَارِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَحَّمَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ فَعَّالٌ لِمَا تُرِيدُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ [شَهِيدٌ]
و بر محبوب خويش محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) در عترت و فرزندانش و امّتش بركت نهادى.
خدايا! و چنان كه از آن رخدادها بدور بوديم و آن وقايع را شهد نبوديم و به آنها درحالیكه نديديم ايمان آورديم، ايمان از روى راستى و درستى، از تو خواستارم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و بر محمّد و خاندان محمّد بركت دهى و بر محمّد و خاندان محمّد بسيار مهر ورزى همچون بهترين درود و بركت و رحمتى كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم فرستادى، تو ستوده و والايى، هرچه را بخواهى انجام میدهى و تو بر هر چيز توانايى
پس حاجت خود را ذكر میكنى و میگويى :

 

اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الدُّعَاءِ وَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ الَّتِي لا يَعْلَمُ تَفْسِيرَهَا وَ لا يَعْلَمُ بَاطِنَهَا غَيْرُكَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ لا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ وَ اغْفِرْ لِي مِنْ ذُنُوبِي مَا تَقَدَّمَ مِنْهَا وَ مَا تَأَخَّرَ وَ وَسِّعْ عَلَيَّ مِنْ حَلالِ رِزْقِكَ وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ إِنْسَانِ سَوْءٍ وَ جَارِ سَوْءٍ وَ قَرِينِ سَوْءٍ وَ سُلْطَانِ سَوْءٍ إِنَّكَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِيرٌ وَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ
پس حاجت خود را ذكر می كنى و مى گويى: خدايا! به حق اين دعا و به حق اين نام هايى كه تفسير و باطن آنها را جز تو كسى نمیداند، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و با من چنان كن كه شايسته توست، نه آنچه را من سزاوارم و از گناهانم آنچه را گذشته و آنچه را خواهد آيد بيامرز، و بر من وسعت بخش از روزى حلالت و مرا از رنج انسان بد و همسايه بد و همنشين بد و پادشاه بد كفايت كن، همانا تو بر هرچه بخواهى توانايى و به همه چيز دانايى، دعايم را اجابت كن اى پروردگار جهانيان
مؤلف گويد كه در بعضی نسخه ها پس از:
وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ
آمده : هر حاجت که دارى ذكر كن و بگو

 

يَا اللَّهُ يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ يَا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الدُّعَاءِ.
.
.
مؤلف گويد: در بعضى نسخه ها پس از: تو بر هر چيز توانايى آمده: هر حاجت كه داری ذكر كن و بگو: اى خدا، اى بسيار مهربان، اى بخشايشگر، اى پديد آورنده آسمانها و زمين، اى دارنده هيبت و شكوه اى مهربان ترين مهربانان، خدايا! به حق اين دعا.
.
.
تا آخر آنچه گذشت.
و علاّمه مجلسى از كتاب «مصباح» سيّد ابن باقى نقل كرده كه بعد از دعاى سمات اين دعا را بخواند:

 

اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الدُّعَاءِ وَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ الَّتِي لا يَعْلَمُ تَفْسِيرَهَا وَ لا تَأْوِيلَهَا وَ لا بَاطِنَهَا وَ لا ظَاهِرَهَا غَيْرُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَرْزُقَنِي خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ .
خدايا! به حق اين دعا و به حق اين نام هايى كه نه تفسير و تأويلش و نه باطن و ظاهرش را كسى جز تو نمیداند، از تو خواستارم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و خير دنيا و آخرت را روزى ام گردانى.
پس حاجات خود را بخواهد و بگويد

 

وَ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ لا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ وَ انْتَقِمْ لِي مِنْ فُلانِ بْنِ فُلانٍ
با من آنچه شايسته تو است انجام ده نه آنچه سزاوار من است و انتقام مرا از فلان فرزند فلان بگير
و نام دشمن را بگويد، سپس بگويد:

 

وَ اغْفِرْ لِي مِنْ ذُنُوبِي مَا تَقَدَّمَ مِنْهَا وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ وَسِّعْ عَلَيَّ مِنْ حَلالِ رِزْقِكَ وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ إِنْسَانِ سَوْءٍ وَ جَارِ سَوْءٍ وَ سُلْطَانِ سَوْءٍ وَ قَرِينِ سَوْءٍ وَ يَوْمِ سَوْءٍ وَ سَاعَةِ سَوْءٍ وَ انْتَقِمْ لِي مِمَّنْ يَكِيدُنِي وَ مِمَّنْ يَبْغِي عَلَيَّ وَ يُرِيدُ بِي وَ بِأَهْلِي وَ أَوْلادِي وَ إِخْوَانِي وَ جِيرَانِي وَ قَرَابَاتِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ظُلْما إِنَّكَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِيرٌ وَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ .
گناهانم را آنچه بوده و آنچه خواهد بود بيامرز و پدر و مادرم و همه مردان و زنان باايمان را مشول آمرزشت قرار داده و بر من از روزى حلالت وسعت عنايت كن و مرا از شر انسان بد و همسايه بد و پادشاه بد و همنشين بد و روز بد و ساعت بد كفايت فرما و از كسى كه بر من حيله میورزد و بر من ستم مى كنم انتقام بگير و هم انتقام بگير از آن كه بخواهد بر من و خانواده ام و فرزندانم و برادرانم و همسايگانم و نزديكانم از مردان و زنان باايمان ستم روا كند، همانا تو بر آنچه بخواهى توانايى و به هر چيز دانايى، دعايم را اجابت كن اى پروردگار جهانيان.
بعد بگوید:

 

اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الدُّعَاءِ تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغِنَى وَ الثَّرْوَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ وَ عَلَى أَحْيَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِاللُّطْفِ وَ الْكَرَامَةِ وَ عَلَى أَمْوَاتِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلَى مُسَافِرِي الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالرَّدِّ إِلَى أَوْطَانِهِمْ سَالِمِينَ غَانِمِينَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما كَثِيراً.
خدايا! به حق اين دعا بر تهيدستان از مردان و زنان با ايمان توانگری و ثروت عطا فرما و بر بيماران اهل ايمان از مردان و زنان بهبودى و تندرستى ببخش و بر مؤمنين و مؤمنات در قيد حيات با لطف و كرامت و بر مؤمنين و مومنات از دنيا رفته با آمرزش و رحمت، و بر مؤمنين و مؤمنات سفر كرده با برگشت به وطن هاى خويش در لباس سلامت و بهره مندی عنايت فرما، به رحمتت اى مهربان ترين مهربانان و درود خدا بر سرور ما محمّد پايان بخش پيامبران و بر خاندان پاكش و هم سلام بسيار خدا بر ايشان
ابن فهد حلّى فرموده است: پس از دعاى سمات مستحب است بگويى:

 

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحُرْمَةِ هَذَا الدُّعَاءِ وَ بِمَا فَاتَ مِنْهُ مِنَ الْأَسْمَاءِ وَ بِمَا يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ مِنَ التَّفْسِيرِ وَ التَّدْبِيرِ الَّذِي لا يُحِيطُ بِهِ إِلّا أَنْتَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا و بجاى كذا و كذا
خدايا! از تو درخواست میكنم به احترام اين دعا و به آنچه از نامهايت كه در آن نيامده و به آنچه در بردار از تفسير و تدبيرى كه جز تو كسى بر آن احاطه ندارد، كه با من چنين و چنان كنى.
و به جاى (كذا و كذا) حاجت خود را بخواهد

موضوعات: متن عربی و ترجمهدعای سمات  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ب.ظ ]




دعای سمات معروف به دعا شبور(دعای عطا وبخشش)

که مستحب است خواندن ان در ساعات اخر روز جمعه، ومخفی نماند که این از دعا های مشهور است اکثر علماء سلف بر این دعا مواظبت می نموده اند در مصباح شیخ طوسی وجمال الاسبوع سیدبن طاووس وکتب کفعمی به سندهای معتبر از جانب محمد بن عثمان عمر وی رضوان الله علیه که از نواب حضرت صاحب الار علیه الاسلام است واز خضرت امام باقر وامام جعفر صادق علیهما السلام روایتشده وعلامه مجلسی ره ان را با شرح در بحار ذکر کرده وان دعا موافق مصباح شیخ این است اللهم انی اسئلک باسمک العظیم

ام های دعا، ارزش و زمان خواندن آن

این دعای شریف معروف است به دعای سمات و دعای شبور هم می گویند.

سمات

دعای شریف سمات دارای دو اسم می باشد.،یکی سمات و دیگری شبور

اما «سمات» به کسر سین،که به وزن نجات است . جمع «سمه» است، مثل عدالت جمع عده. «سمه»، «وسم» بوده، مثل این که «عده»، «وعد» بوده؛ به معنای علامت و داغی است که به حیوان می نهند. واو «وسم» را برداشته اند، و چون ابتدا به ساکن محال بوده، الف مکسوره در اولش زیاد کرده اند، «اسم» شده و جمع آن «اسما» است. از این راه است که مثلا «زید» که علامت آن شخص است، می گویند اسم او است.

و یا این که بعد از حذف واو، ابتدا به سین، که ساکن است، نمی شد. لذا محتاج به حرکت آن شدیم و به قاعده: «اساکن اذا حرک، حرک بالکسر» سین را کسره دادند و عوض واو محذوف هم، «تاء» در آخر آن آوردند «سمه» شد و جمع آن را «سمات» گویند؛ مانند عده و عدات.

بالجمله به مناسبت اسامی عظیمه الهیه و سایر اسامی و علاماتی که در این دعای شریف است، آن را دعای سمات گفتند. و جهت تسمیه ان به این اسم یا به واسطه ان است که در این دعا علائم اجابت است . ویا به واسطه ان که در این دعا علائم وجود باری تعالی و وحدت او بسیار ذکر گردیده . و به عبارت دیگر نظر به مضمون صدق مشحون «سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق » سوره فصلت/۵۳ ذکر ایات افاقیه داله بر وجود و عظمت صانع در این دعای ارزشمند بیش از دعاهای دیگر است لذا موسوم به این اسم گردیده و موید این کلام است انچه در ان ذکر شده است از قول حضرت علیه السلام « وبایاتک التی وقعت علی ارض مصر بمجد العزه والغلبه بایات عزیزه و بسلطان القوه»

واسم دیگر ان شبور.

اما «شبور»به شین معجمه وبا مشدد بر وزن تنور ووجه تسمیه ان به این اسم یا به واسطه ان است که ماخذ اشتقاق ان شبر است به سکون باء یا به فتح باء است . وان به معنای عطا است ، پس گویا این دعا عطائی است از جانب خداوند ویا انکه شبور لغت عبرانی به معنای سبت است یعنی دعای روز شنبه ویا انکه در مجمع البحرین امده است که: شبور مانند تنور، به معنای بوق است. معرب است (جوهری این را گفته است). و دعای سمات مشهور نامیده می شود به دعای شبور و این لفظ عبرانی است و این مناسبت دارد با آن چه روایت شده که یوشع، محاربه با عمالقه کرد. امر کرد که خواص از بنی اسرائیل کوزه های گلی خالی بر کتف های خود به عدد اسم های عمالقه گرفته و هریک شاخ گوسفند سوراخ داری برداشته و این دعا را پوشیده بخوانند تا که بعضی شیاطین جن و انس نربایند و رفتار کنند. پس در آن شب این کار کردند. آخر شب که شد، کوزه ها را در لشکرگاه عمالقه شکستند. صبح که شد تمام مرده بودند، با شکم های باد کرده؛ گوییا ساقه های خرمای از پا درآمده بودند.

ارزش این دعا

حضرت صادق(ع) فرمود: «پس بگیرید این دعا را بر دشمنان خود از سایر مردم و این از عمیق مکنون علم و مخزون علم است. پس بخوانید آن را برای حاجت که به خدا دارید.

حضرت امام محمدباقر(ع) فرمود که: «اگر مردمان می دانستند آن چه ما می دانیم از سوال ها که در این دعاست و بزرگی کار آن نزد خدای تعالی و زودی اجابت خدای تعالی، خواننده آن را با آن چه ذخیره نهاده است خدا از ثواب نیکو، وی را به سبب این دعا با یک دیگر با شمشیر جنگ کردندی و اگر سوگند خورم که اسم اعظم خدای تعالی در آن است، راست خورده باشم و این از علم نهانی است.»

زمان خواندن دعا

از اخبار معلوم می شود که این دعا را قریب به غروب آفتاب جمعه باید خواند، که هنگام استجابت است؛ چنان چه فاطمه زهرا(س) شخصی را به بام می فرستاد در آخر روز جمعه، آن هنگامی که خورشید شروع به غروب می کرد، تا آن مخدره را اطلاع بدهد برای دعا.

بالجمله روایات بسیار از ائمه اطهار (علیه السلام) در فضیلت و ثواب و برآمدن حاجات برای این دعا وارد است.

در کتاب نفایس الفنون در باره یکی از علما نقل می کند که گفت مرا در جوانی بیماری بسیاری بود ومن هر روز جمعه به وقت غروب افتاب این دعا را می خواندم وچون تمام می شد افتاب فرو می نشست ومراد من جز این نبود که خداوند بدن مرا سالم وصحیح بدارد که مرا طاقت تحمل زحمت مرض نیست، پس از ان روز تا به امروز که قریب به شصت سال دیگر هرگز مریض و رنجور نشده ام. وبهتر ان است که این دعا را برای اصلاح امور باقی اخروی بخوانند.

واگر شخصی از دست همسایه بد در ازار می باشد پس مداومت کند به خواندن دعای سمات تا از شرش راحت گردد

موضوعات: دعای سمات معروف به دعا شبور(دعای عطا وبخشش)  لینک ثابت
 [ 07:39:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره نساء / تفسیر نور / آیات 111 تا 176 نساء

///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////



آيه 111

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَن يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَكَانَ اللّهُ عَلِيماً حَكِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏هر كه گناهي بكند ، تنها آن را به زيان خود مي‌كند ( و ضرر آن متوجّه شخص گناهكار مي‌شود ) و خدا آگاه ( از اعمال همگان و ) حكيم است ( و هرگونه كه حكمتش اقتضاء كند ، بندگان را عذاب مي‌دهد يا قلم عفو بر گناهانشان مي‌كشد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« عَلَيا نَفْسِهِ » : بر ضدّ خود . به زيان خود . به حساب خود .‏

آيه 112

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَن يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِيناً ‏

‏ترجمه : ‏

‏هركس دچار لغزشي شود يا گناهي بكند ، سپس آن را به بيگناهي نسبت دهد ، به راستي بهتان و گناه آشكاري مرتكب شده است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« خَطِيئَةً » : لغزش . گناه صغيره . « إِثْماً » : گناه كبيره . « يَرْمِ بِهِ » : بدان متّهم كند . به كاربردن ضمير مفرد ( هُ ) به جاي ضمير مثنّي ( هُما ) به خاطر حرف ( أَوْ ) است كه براي يكي از دو چيز به كار مي‌رود . تقدير چنين است : مَن يَكْسِبْ أَحَدَ هَذَيْنِ الشَّيْئَيْنِ . « بَرِيئاً » : بيگناه . « إِحْتَمَلَ » : بار گناهان را برداشته است . به گردن گرفته است . « بُهْتَاناً » : گناه زشتي كه انجام آن خردمندان را مبهوت و متحيّر مي‌كند . مراد سخن دروغي است كه با آن عمل ناروائي را به ديگران نسبت دهند .‏

آيه 113

‏متن آيه : ‏

‏ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّآئِفَةٌ مُّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏( اي پيغمبر ! ) اگر فضل و رحمت خدا نبود ( و پيام آسماني و رحمت صمداني تو را در بر نمي‌گرفت ) ، دسته‌اي از آنان مي‌خواستند كه تو را گمراه سازند ، ولي جز خويشتن را نمي‌توانند گمراه سازند ( چون خدا تو را از كيد و مكر آنان باخبر مي‌گرداند و بينش تو حق را تشخيص مي‌دهد ) . آنان نمي‌توانند كمترين زياني به تو برسانند ، چرا كه خداوند كتاب ( قرآن را كه ترازوي جداسازي حق از باطل است ) بر تو نازل كرده است و حكمت را ( به دل تو القاء نموده است ) و چيزي ( از شرائع و احكام ) را به تو آموخته است كه نمي‌توانستي ( جز در پرتوِ وحي ) آن را بياموزي و بداني . فضل خدا در حق تو و رحمت او بر تو بزرگ و فراوان بوده است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« لَهَمَّتْ » : قصد كرد . اراده نمود .‏

آيه 114

‏متن آيه : ‏

‏ لاَّ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتَغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏در بسياري از نجواها و پچ‌پچ‌هايشان خير و خوبي نيست ، مگر در نجواها و پچ‌پچ‌هاي آن كسي كه به صدقه و احساني يا به كار نيكو و پسنديده‌اي يا اصلاح بين مردم دستور دهد . هر كه چنين كاري را به خاطر رضاي خدا انجام دهد ، خداوند پاداش بزرگي را بدو عطاء مي‌كند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« نَجْوَيا » : پچ‌پچ ، آهسته و در گوشي با هم صحبت كردن . « إِلاّ مَنْ » : مگر نجواي كسي كه . واژه ( مَنْ ) مجرور است و بدل از ( كَثِيرٍ ) است . « مَرْضَاتِ » : خوشنودي . برابر رسم‌الخطّ قرآن با ( ت ) نوشته شده است والا كتابت آن ( مَرْضاة ) و مصدر ميمي است .‏

آيه 115

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏كسي كه با پيغمبر دشمنانگي كند ، بعد از آن كه ( راه ) هدايت ( از راه ضلالت براي او ) روشن شده است ، و ( راهي ) جز راه مؤمنان در پيش گيرد ، او را به همان جهتي كه ( به دوزخ منتهي مي‌شود و ) دوستش داشته است رهنمود مي‌گردانيم ( و با همان كافراني همدم مي‌نمائيم كه ايشان را به دوستي گرفته است ) و به دوزخش داخل مي‌گردانيم و با آن مي‌سوزانيم ، و دوزخ چه بد جايگاهي است !‏

‏توضيحات : ‏

‏« يُشَاقِقْ » : دشمني ورزد . مخالفت كند . « نُوَلِّهِ » : او را بدان مي‌رسانيم . او را در آن سو راه مي‌بريم . « تَوَلَّيا » : دوست داشت . گرايش يافت . « نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّيا » : او را بدان چيزي وا مي‌گذاريم كه دوستش مي‌دارد . « نُصْلِهِ » : او را داخل مي‌گردانيم و مي‌سوزانيم . از مصدر إِصْلاء و ماده ( صلي ) . « مَصِيراً » : جايگاه .‏

آيه 116

‏متن آيه : ‏

‏ إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً ‏

‏ترجمه : ‏

‏بيگمان خداوند شرك ورزيدن به خود را ( از كسي ) نمي‌آمرزد و بلكه پائين‌تر از آن را از هركس كه بخواهد ( و صلاح بداند ) مي‌بخشد . هر كه براي خدا انباز بگيرد ، به راستي بسي گمراه گشته است ( و خيلي از حق پرت شده است ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« دُونَ » : پائين‌تر . كمتر . « بَعِيداً » : زياد . فراوان .‏

آيه 117

‏متن آيه : ‏

‏ إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثاً وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَاناً مَّرِيداً ‏

‏ترجمه : ‏

‏غير از خدا هركه و هرچه او را بپرستند و به فرياد خوانند جز بتهاي ناتوان و اشياء ضعيفي نيست كه بر آنها نام ماده گذارده‌اند ، وجز اهريمني نيست كه بسي متمرّد و نافرمان است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« يَدْعُونَ » : به فرياد مي‌خوانند . عبادت مي‌كنند ( نگا : انعام / 52 و 108 ، يونس / 66 ، هود / 101 و . . . ) . « مِن دُونِهِ » : غير از او . « إِنَاث‌ » : جمع أُنثَيا ، ماده‌ها . مراد اين كه معبودهاي آنان همچون زنان ضعيفند و عربها هر چيز ضعيفي را أُنْثيا مي‌ناميدند . يا اين كه هر قبيله‌اي از عربها بتهاي خود را ( أُنثَيا ) مي‌ناميدند . و مي‌گفتند : أُنثَيا بَنِي فُلانٍ . أُنثَيا به چيز بي‌جان هم گفته شده و بدين سبب ( إنَاث ) معني مردگان نيز دارد . « مَرِيداً » : بسيار متمرّد . صيغه مبالغه مارِد . سركش از ماده ( مرد ) .‏

آيه 118

‏متن آيه : ‏

‏ لَّعَنَهُ اللّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيباً مَّفْرُوضاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏خدا نفرينش كند ! ( او قسم خورده است و با خود عهد بسته است ) و گفته است كه : من از ميان بندگان تو حتماً بهره معيّن و جداگانه خود را برمي‌گيرم .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مَفْرُوضاً » : معيّن ، جداگانه .‏

آيه 119

‏متن آيه : ‏

‏ وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيّاً مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُّبِيناً ‏

‏ترجمه : ‏

‏حتماً آنان را گمراه مي‌كنم و به دنبال آرزوها و خيالات روانشان مي‌گردانم ، و ( آن گاه كه بدين وسيله ايشان را فرمانبر خود كردم ، هرچه را خواستم ) بديشان دستور مي‌دهم ، و آنان ( اعمال خرافي انجام مي‌دهند و از جمله : ) گوشهاي چهارپايان را قطع مي‌كنند ، و بديشان دستور مي‌دهم ، و آنان آفرينش خدا را دگرگون مي‌كنند ( و حتي دين خدا را تغيير مي‌دهند ، و فطرت توحيد را به شرك مي‌آلايند ! ) و هر كه اهريمن را به جاي خدا سرپرست و ياور خود كند ، به راستي زيان آشكاري كرده است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« فَلَيُبَتِّكُنَّ » : قطع مي‌كردند از مصدر ( تَبْتيك ) به معني قطع‌كردن . عربها گوش چهارپايان را قطع مي‌كردند و با قطع آن ، حيوان متعلّق به بتها مي‌شد و ديگر ذبح نمي‌گرديد و از كار معاف مي‌شد و از چراگاهي بازداشته نمي‌شد ( نگا : مائده / 103 ) . « خَلْق‌ » : آفرينش . دين ( نگا : روم / 30 ) .‏

آيه 120

‏متن آيه : ‏

‏ يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اهريمن بدانان وعده‌ها مي‌دهد و به آرزوها سرگرم مي‌كند ، و اهريمن جز وعده‌هاي فريبكارانه بديشان نمي‌دهد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« غُرُوراً » : فريب . نيرنگ .‏

آيه 121

‏متن آيه : ‏

‏ أُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلاَ يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏آنان ( كه از اهريمن فرمان مي‌برند ) جايگاهشان دوزخ است ، و راه گريزي از آن ندارند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مَحِيصاً » : مهرب و مفرّ . خلاص و نجات . اسم مكان يا مصدر ميمي از ماده ( حيص ) است .‏

آيه 122

‏متن آيه : ‏

‏ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً وَعْدَ اللّهِ حَقّاً وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏كساني را كه ايمان آورده‌اند و كار شايسته انجام داده‌اند ، به باغهائي ( از بهشت ) داخل خواهيم كرد كه در زير ( درختان ) آنها رودبارها روان است ، و آنان جاودانه تا ابد در آنجاها ماندگار مي‌مانند . اين را خدا وعده داده است و وعده خدا حق است ، و چه كسي در سخن از خدا راستگوتر است‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏

‏« وَعْدَ اللهِ حَقّاً » : وعده خدا است كه حق است و شكّي در آن نيست . ( وَعْداً ) و ( حَقّاً ) تأكيد فعل محذوفي هستند ، و تقدير چنين است : وَعَدَهُمْ وَعْداً وَ أَحَقَّهُ حَقّاً . « قِيلاً » : گفتار . مصدر است و براي مبالغه تمييز واقع شده است .‏

آيه 123

‏متن آيه : ‏

‏ لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَن يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ وَلاَ يَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِيّاً وَلاَ نَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏( جزا و پاداش ، و فضيلت و برتري ) نه به آرزوهاي شما و نه به آرزوهاي اهل كتاب است . هركس كه كار بدي بكند در برابر آن كيفر داده مي‌شود ، و كسي را جز خدا يار و ياور خود نخواهد يافت ( تا او را كمك كند و از عذاب خدا محفوظ گرداند ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَمَانِيِّ » : جمع أُمْنِيَّة ، آرزوها . از ماده ( مني ) . ( نگا : بقره / 111 ) .‏

آيه 124

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ يُظْلَمُونَ نَقِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏كسي كه اعمال شايسته انجام دهد و مؤمن باشد - خواه مرد و خواه زن‌ - چنان كساني داخل بهشت شوند ، و كمترين ستمي بدانان نشود .‏

‏توضيحات : ‏

‏« وَ هُوَ مُؤْمِنٌ » : و حال آن كه مؤمن باشد . اين قيد بيانگر اين واقعيّت است كه طاعت و عبادت بدون ايمان سودي نمي‌بخشد . « نَقِيراً » : گودي موجود در پشت هسته خرما كه در كمي و ناچيزي بدان مثال زنند .‏

آيه 125

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ واتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏آئين چه كسي بهتر از آئين كسي است كه خالصانه خود را تسليم خدا كند ، در حالي كه نيكوكار باشد و از آئين راستين ابراهيم پيروي كند كه مخلص و حقّ‌جو بود ( و وحدت ديني مسلمانان و يهوديان و مسيحيان در او به هم مي‌رسد ) و خداوند ابراهيم را به دوستي گرفته است ( و با خليل ناميدن او افتخارش بخشيده است ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَسْلَمَ » : تسليم كرد . خالص گردانيد . « وَجْهَ » : قصد ( نگا : بقره / 112 ) . چهره ، مراد سرتاپاي وجود است كه در اين صورت تسميه كلّ به اسم جزء است . « أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ » : توجّه و قصد خود را و عبادت خويشتن را تنها متوجّه خدا كرد . خويشتن را خالصانه تسليم خدا كرد . « مِلَّة » : دين . آئين . « حَنِيفاً » : مخلصي كه تسليم فرمان خدا باشد و از دين خدا كوچكترين انحرافي نداشته باشد . حقّگراي بيزار از اديان باطله . اين واژه مي‌تواند حال ابراهيم يا حال فاعل فعل ( إِتَّبَعَ ) يا ( مِلَّة ) باشد . « خَلِيلاً » : دوست . مراد اين است كه خداوند ابراهيم را برگزيد و به تكريمي افتخارش بخشيد كه به تكريم دوست از دوست مي‌ماند .‏

آيه 126

‏متن آيه : ‏

‏ وَللّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَانَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏از آنِ خدا است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و ( بايد خالصانه رو بدو كرد و نياز از او جست . و از آنجا كه تنها او خالق و صاحب همه چيز است ) كاملاً آگاه از هر چيز است و آن را دقيقاً مي‌پايد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مُحِيطاً » : مراقب به تمام معني . كاملاً آگاه .‏

آيه 127
‏متن آيه : ‏

‏ وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاء قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاء الَّلاتِي لاَ تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَن تَقُومُواْ لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِهِ عَلِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏از تو درباره زنان سوال مي‌كنند و نظر مي‌خواهند . بگو : خداوند درباره آنان به شما پاسـخ مي‌گويد ، و براي شما روشن مي‌سازد آنچه را كه در قرآن ( در زمينه ميراث ايشان ) تلاوت مي‌گردد ؛ و نيز درباره زنان يتيمي سخن مي‌راند كه ( به خاطر مال يا جمال ) مي‌خواهيد با ايشان ازدواج كنيد ؛ ولي چيزي را كه خداوند براي ايشان واجب نموده است ( و مهريّه نام دارد ) بديشان نمي‌پردازيد ، و همچنين راجع به كودكان كوچك و ناتوان سخن خواهد گفت ( و از شما مي‌خواهد كه حقوق آنان را بپردازيد ، و ) اين كه نسبت به يتيمان ( به ويژه در ميراث و مهريّه ) دادگري كنيد ، و ( بدانيد كه دادگري و نيكوكاري شما در حق زنان و يتيمان ، بي‌مزد نمي‌ماند و ) هر كار خوبي را كه بكنيد خداوند از آن كاملاً آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« يَسْتَفْتُونَكَ » : از تو فتوا مي‌طلبند . از تو نظرخواهي مي‌كنند . « يُفْتِيكُمْ » : احكام متعلّق بدانان را برايتان بيان مي‌دارد . برخي از آن در اين سوره از آيه سوم به بعد گذشت و برخي ديگر در آيات 128 و 129 و 130 بيان مي‌شود . « أَللهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَ مَا يُتْلَيا عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ » : خداوند و آيات قرآني او احكام زنان را برايتان بيان مي‌دارند . واژه « مَا » مي‌تواند عطف بر ( اللهُ ) يا عطف بر ضمير ( هنّ ) در ( فِيهِنَّ ) باشد . « الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ » : كودكان يتيم ( نگا : نساء / 9 ) « الْقِسْطِ » : دادگري .‏

آيه 128

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاْحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏هرگاه همسري ديد كه شوهرش ( خويشتن را بالاتر از او مي‌گيرد و از انجام امور خانوادگي ) سر باز مي‌زند و ( يا با او نمي‌سازد و از او ) رويگردان است ، بر هيچ يك از آن دو گناهي نيست اين كه ( بكوشند به وسيله صرف نظر كردن زن از برخي از مخارج و همبستري ) ميان خويشتن صلح و صفا راه بيندازند ، و صلح ( هميشه از جنگ و جدائي ) بهتر است . ( سرچشمه بسياري از نزاعها بخل است ) و انسانها با بخل سرشته شده‌اند ( و مال دوستي خصلت ذاتي و دائمي بشر است و بايد پيوسته با آن مبارزه و پيكار كرد ) و اگر نيكوكاري و نيك‌رفتاري كنيد و ( با زنان بسازيد و به بهترين وجه با آنان معامله كرده و با ترك ستمكاري و بدرفتاري با ايشان ) پرهيزگاري كنيد ، بيگمان خداوند از آنچه مي‌كنيد بس آگاه است ( و پاداش شما را چنان كه بايد مي‌دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« بَعْل‌ » : شوهر . « نُشُوزاً » : سركشي . سر باز زدن . مراد بدرفتاري مرد با زن است ، بدين گونه كه خود را بالاتر از او بداند يا اين كه در نفقه تقصير و كوتاهي كند . « إِعْرَاضاً » : رويگرداني . مراد خودداري از همبستري با او و ترك سخن و بي‌اعتنائي نسبت بدو است . « الشُّحَّ » : بخل شديد . آزمندي .‏

آيه 129

‏متن آيه : ‏

‏ وَلَن تَسْتَطِيعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِيلُواْ كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏شما نمي‌توانيد ( از نظر محبّت قلبي ) ميان زنان دادگري ( كامل ) برقرار كنيد ، هر چند هم ( در اين راه به خود زحمت دهيد و ) همه كوشش و توان خود را به كار بريد . ولي ( از زني كه ميانه چنداني با او نداريد ) به طور كلّي دوري نكنيد ، بدان گونه كه او را به صورت زن معلّقه‌اي درآوريد ( كه بلاتكليف بوده و نه شوهردار و نه بي‌شوهر بشمار مي‌آيد ) . و اگر صفا و صميميّت ( ميان خود ) راه بيندازيد و ( جور و جفا و كدورت پيشين را ترك گوئيد و با اصلاح حال و دادگري پيش گرفتن ) پرهيزگاري كنيد ، ( خداوند از تقصير و لغزش شما مي‌گذرد ) چرا كه خداوند بس آمرزنده مهربان است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« لَوْ حَرَصْتُمْ » : هر چند كه رغبت و علاقه زياد داشته باشيد و آزمندانه بدان بپردازيد . « فَتَذَرُوهَا » : او را رها سازيد . از ماده ( وذر ) به معني ترك كردن و بي‌اعتنائي كردن . از اين ماده تنها فعل مضارع و امر استعمال دارد . « الْمُعَلَّقَة » : زني را گويند كه شوهر با او نمي‌سازد و ميان او و ديگر زنان عدالت مراعات نمي‌دارد . لذا او پا در هوا بوده و به چيزي مي‌ماند كه ميان آسمان و زمين آويزان است و نه اينجا قراري و نه آنجا مداري داشته باشد .‏

آيه 130

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِن يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللّهُ كُلاًّ مِّن سَعَتِهِ وَكَانَ اللّهُ وَاسِعاً حَكِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و اگر ( راهي براي صلح و سازش نيافتند و جز نفرت نيفزودند و كار بدانجا رسيد كه ) از هم جدا شوند ، خداوند هر يك از آنان را با فضل فراوان و لطف گسترده خود بي‌نياز مي‌كند ( و بدين شوهري بهتر از شوهر نخستين ، و بدان همسري بهتر از همسر پيشين عطا مي‌كند ) و خداوند داراي فضل و رحمت فراوان ( در حق بندگان است و كارهاي ايشان را از روي حكمت مي‌گرداند ؛ چرا كه ) حكيم است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« سَعَة‌ » : دارائي فراوان . فضل و لطف گسترده و فراخ . « وَاسِعاً » : دارنده نعمت و رحمت بي‌مرز و بي‌حد .‏

آيه 131

‏متن آيه : ‏

‏ وَللّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُواْ اللّهَ وَإِن تَكْفُرُواْ فَإِنَّ لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَانَ اللّهُ غَنِيّاً حَمِيداً ‏

‏ترجمه : ‏

‏آنچه در آسمانها و زمين است از آن خدا است . و ما ( كه خالق همه جهان و صاحب قدرت مطلق در آنيم ) به كساني كه پيش از شما بديشان كتاب ( آسماني ) داده‌ايم توصيه نموده‌ايم و به شما ( نيز اي مؤمنان ) سفارش مي‌كنيم كه از ( خشم ) خدا بپرهيزيد ، و اگر ( نافرماني كرديد و ) كفر ورزيديد ( زياني به خدا نمي‌رسانيد . چرا ) كه آنچه در آسمانها و زمين است از آن او است و بي‌نياز ( از عبادت بندگان و ) شايسته ستايش است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إِيَّاكُمْ » : شما را . عطف بر ( الَّذِينَ ) است . « حَمِيداً » : ستودني . فعيل به معني مفعول يعني محمود است .‏

آيه 132

‏متن آيه : ‏

‏ وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللّهِ وَكِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن خدا است ، و خدا براي نگهباني و نگهداري ( آنها ) كافي است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« وَكِيلاً » : متولّي . نگاهبان . يار و ياور .‏

آيه 133

‏متن آيه : ‏

‏ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَيَأْتِ بِآخَرِينَ وَكَانَ اللّهُ عَلَى ذَلِكَ قَدِيراً ‏

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره نساء / تفسیر نور / آیات 111 تا 176 نساء  لینک ثابت
 [ 07:36:00 ب.ظ ]




موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره نساء / تفسیر نور / آیات 51 تا 110 نساء

////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

فهرست قرآن متن فضیلت
آيه 51

‏متن آيه : ‏

‏ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏آيا در شگفت نيستي از كساني كه بهره‌اي از ( دانش ) كتاب ( آسماني ) بديشان رسيده است ( چگونه خويشتن را از هدايت كتابهاي يزدان و راهنمائي خرد و فطرت و نداي وجدان به دور داشته‌اند و ) به بتان و شيطان ايمان مي‌آورند ( و به دنبال اوهام و خرافات راه مي‌افتند و به پرستش معبودهاي باطل مي‌پردازند ) و درباره كافران ( قريش ) مي‌گويند كه اينان از مسلماناني برحقّ‌تر و راه‌يافته‌ترند ( كه اسلام را قبول و محمّد را به پيشوائي پذيرفته‌اند ! ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« جِبْت‌ » : هر چيزي كه جز خدا پرستيده شود ، اعم از شيطان يا جادوگر يا غيبگو و . . . « طَاغُوت‌ » : هر معبودي جز خدا . هر كس و هر چيزي كه اطاعت از آن ، مايه طغيان و دوري از راه حق شود ، چه آفريده‌اي كه پرستيده شود ، و چه فرماندهي كه در شرّ و بدي از او فرمانبرداري گردد ، و چه اهريمني باشد كه انسان را از راه بدر برد . مفرد و جمع و مذكّر و مؤنّث در آن يكسان است . « يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا . . . » : درباره مشركان مي‌گفتند . حرف لام به معني ( فِي ) است ( نگا : احقاف / 7 و11 ) .‏

آيه 52

‏متن آيه : ‏

‏ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَمَن يَلْعَنِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏آنان كسانيند كه خداوند ايشان را نفرين نموده است ( و از رحمت خود محروم كرده است و رسوايشان داشته است ) و هر كه را خداوند نفرين كند ( و از درگاه مرحمت و محبّت خود براند ) كسي را نخواهي يافت كه ياور او گردد ( و وي را از خشم خدا پناه دهد و برهاند ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« نَصِيراً » : ياور . مددكار . صيغه مبالغه ( ناصر ) است .‏

آيه 53

‏متن آيه : ‏

‏ أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏آيا آنان را بهره‌اي از ملك است‌ ؟ ( اگر ملك و قدرت در دست ايشان بود ) در اين صورت ( پشيزي و سرسوزني و حتّي به ) اندازه سوراخ هسته خرما ( كه از آن خرما جوانه مي‌زند و ناچيزترين شي‌ء بشمار است ) به مردم نمي‌دادند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَمْ » : آيا . بلكه آيا . « مُلْك‌ » : حكومت و سلطنت . سلطه و قدرت . « نَقِيراً » : نقطه‌اي در پشت هسته خرما . گودي سوراخ‌گونه‌اي در پشت هسته خرما . چيز كم و بي‌ارزش را بدان مثل مي‌زنند ، همان گونه كه در فارسي به پشيز و سرسوزن مثل مي‌زنند .‏

آيه 54

‏متن آيه : ‏

‏ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكاً عَظِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏آيا آنان بر چيزي حسد مي‌برند كه خداوند از روي فضل و رحمت خود ( با برانگيختن محمّد ) به مردم ( عرب ) داده است‌ ؟ ما كه به آل ابراهيم ( كه ابراهيم نياي شما و ايشان است ) كتاب ( آسماني ) و پيغمبري و پادشاهي عظيمي داديم . ( مانند : سلطنت يوسف در مصر ، و شاهي داود و سليمان در شام ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« النَّاس‌ » : توده مردم . در اينجا مراد پيغمبر ، يا او و مؤمنان ، و يا ملّت عرب است . « الْحِكْمَة » : شناخت اسرار شريعت و رموز اشياء . فهم اسرار موجود در كتاب آسماني . نبوّت . « مُلْكاً عَظِيماً » : مراد حكومت بر دلها يا سلطنت بر ممالك از سوي برخي از پيغمبران ابراهيمي است .‏

آيه 55

‏متن آيه : ‏

‏ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَّن صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏ولي جمعي از آنان كه ( ابراهيم و آل ابراهيم در ميانشان مبعوث شده بودند ) به كتاب ( آسماني مُنزَل بر خود ) ايمان آوردند ، و در ميانشان كساني بوده‌اند كه ديگران را از كتاب آسماني بازداشته‌اند و خود نيز از آن رويگردان شده‌اند ، آتش فروزان و زبانه‌كشان دوزخ ( براي چنين افراد روگردان و بازدارنده ) بسنده است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« بِهِ » : مرجع ضمير ( ه ) كتاب ، پيغمبر اسلام ، ابراهيم ، و آل ابراهيم مي‌تواند باشد . « صَدَّ عَنْهُ » : از آن جلوگيري كرد . از آن انصراف پيدا كرد و بدان پشت نمود . « سَعِيراً » : سوزان و فروزان .‏

آيه 56

‏متن آيه : ‏

‏ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَاراً كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزاً حَكِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏بيگمان كساني كه آيات و دلائل ما را انكار كرده و انبياء ما را تكذيب نموده‌اند ، بالاخره ايشان را به آتش شگفتي وارد مي‌گردانيم و بدان مي‌سوزانيم . هر زمان كه پوستهاي ( بدن ) آنان بريان و سوخته شود ، پوستهاي ديگري به جاي آنها قرار مي‌دهيم تا ( چشش درد ، مستمر باشد و ) مزه عذاب را بچشند . خداوند ، توانا ( بر عذاب منكران و كافران و ) حكيم است ( و از روي حكمت كيفر مي‌دهد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« نَضِجَتْ » : بريان شد . سوخت .‏

آيه 57

‏متن آيه : ‏

‏ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً لَّهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و امّا كساني را كه ( بدانچه به سويشان آمده است ) ايمان آورده‌اند و كارهاي شايسته كرده‌اند به باغهائي ( از بهشت برين ) وارد خواهيم ساخت كه رودبارها در زير ( درختان ) آنها جاري است . در آنجاها ( زندگانيشان هرگز پايان نمي‌گيرد و ) جاودانه تا به ابد مي‌مانند . در آنجاها همسران پاكيزه‌اي ( و به دور از آلودگيها و عيبها ) دارند . و آنان را ( زندگي پرناز و نعمتي مي‌دهيم و ) به سايه ( عزّت و رفاهيّت ) گسترده‌اي داخل مي‌گردانيم .‏

‏توضيحات : ‏

‏« ظِلاًّ » : سايه . مراد نعمت و رفاهيّت هميشگي است . « ظَلِيلا » : سايه‌دار . دائم . « ظِلاًّ ظَلِيلاً » : مراد ناز و نعمت فراوان و رفاهيّت جاويدان است . عربها وقتي كه بخواهند در چيزي مبالغه كنند ، از لفظ واژه مورد نظر صفتي براي كلمه مي‌سازند . مثلاً مي‌گويند : لَيْلٌ أَلْيَلُ ، يَوْمٌ أَيْوَمُ ، شِعْرٌ شاعِرٌ ، ظِلٌّ ظَليلٌ .‏

آيه 58

‏متن آيه : ‏

‏ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعاً بَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏بيگمان خداوند به شما ( مؤمنان ) دستور مي‌دهد كه امانتها را ( اعم از آنچه خدا شما را در آن امين شمرده ، و چه چيزهائي كه مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آنها امين دانسته‌اند ) به صاحبان امانت برسانيد ، و هنگامي كه در ميان مردم به داوري نشستيد اين كه دادگرانه داوري كنيد . ( اين اندرز خدا است و آن را آويزه گوش خود سازيد و بدانيد كه ) خداوند شما را به بهترين اندرز پند مي‌دهد ( و شما را به انجام نيكيها مي‌خواند ) . بيگمان خداوند دائماً شنواي ( سخنان و ) بينا ( ي كردارتان ) بوده و مي‌باشد ( و مي‌داند چه كسي در امانت خيانت روا مي‌دارد يا نمي‌دارد ، و چه كسي دادگري مي‌كند يا نمي‌كند ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« الأمَانَاتِ » : امانتها . هر چيز كه حق ديگران بدان تعلّق گيرد و نگهداري و پس‌دادن آن به صاحب آن واجب باشد . دانش امانت است . مال امانت است . تكاليف خدا و ودائع مردم امانت است . « حَكَمْتُمْ » : داوري كرديد . « نِعِمَّا » : بهترين چيز . اصل آن : نِعْمَ ما است .‏

آيه 59

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! از خدا ( با پيروي از قرآن ) و از پيغمبر ( خدا محمّد مصطفي با تمسّك به سنّت او ) اطاعت كنيد ، و از كارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداري نمائيد ( مادام كه دادگر و حقّگرا بوده و مجري احكام شريعت اسلام باشند ) و اگر در چيزي اختلاف داشتيد ( و در امري از امور كشمكش پيدا كرديد ) آن را به خدا ( با عرضه به قرآن ) و پيغمبر او ( با رجوع به سنّت نبوي ) برگردانيد ( تا در پرتو قرآن و سنّت ، حكم آن را بدانيد . چرا كه خدا قرآن را نازل ، و پيغمبر آن را بيان و روشن داشته است . بايد چنين عمل كنيد ) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد . اين كار ( يعني رجوع به قرآن و سنّت ) براي شما بهتر و خوش فرجام‌تر است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أُوْلِي‌الأمْرِ » : كارداران . كارگزاران . امراء و فرمانروايان . « مِنكُمْ » : از خودتان . يعني كارداران و حكّام بايد مسلمان باشند و در راه شريعت ، و نه معصيت گام بردارند . « تَأْوِيلاً » : از حيث عاقبت و سرانجام .‏

آيه 60

‏متن آيه : ‏

‏ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيداً ‏

‏ترجمه : ‏

‏( اي پيغمبر ! ) آيا تعجّب نمي‌كني از كساني كه مي‌گويند كه آنان بدانچه بر تو نازل شده و بدانچه پيش از تو نازل شده ايمان دارند ( ولي با وجود تصديق كتابهاي آسماني ، به هنگام اختلاف ) مي‌خواهند داوري را به پيش طاغوت ببرند ( و حكم او را به جاي حكم خدا بپذيرند ؟ ! ) . و حال آن كه بديشان فرمان داده شده است كه ( به خدا ايمان داشته و ) به طاغوت ايمان نداشته باشند . و اهريمن مي‌خواهد كه ايشان را بسي گمراه ( و از راه حق و حقيقت بدر ) كند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« يَزْعُمُونَ » : گمان مي‌برند . بر اين انديشه‌اند . مي‌گويند . « أَن يَتَحاكَمُوا » : اين كه داوري طلب كنند . « الطَّاغُوت‌ » : آنچه اطاعت از او مايه افزايش طغيان و دوري از حق و حقيقت گردد ( نگا : بقره / 256 ) . « بَعِيداً » : فراوان .‏

آيه 61

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُوداً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و زماني كه بديشان گفته شود : به سوي چيزي بيائيد كه خداوند آن را ( بر محمّد ) نازل كرده است ، و به سوي پيغمبر روي آوريد ( تا قرآن را براي شما بخواند و رهنمودتان دارد ) ، منافقان را خواهي ديد كه سخت به تو پشت مي‌كنند ( و از تو مي‌گريزند و ديگران را نيز از تو باز مي‌دارند ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« تَعَالَوْا » : بيائيد . « صُدُوداً » : پشت‌كردن . بازداشتن .‏

آيه 62

‏متن آيه : ‏

‏ فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَآؤُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ إِحْسَاناً وَتَوْفِيقاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏امّا چگونه است كه چون به سبب ( خبث نفوس و سوء ) اعمالشان بلائي بدانان رسد ( و پناهي جز تو نداشته باشند ) به پيش تو مي‌آيند و به خدا سوگند مي‌خورند كه ما ( از اقوال و اعمال خود منظوري و ) مقصودي جز خيرخواهي ( مردم ) و اتّحاد ( ملّت ) نداشته‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إِنْ أَرَدْنَا » : اراده نكرده‌ايم . نخواسته‌ايم . ( إِنْ ) حرف نفي و به معني ( ما ) است . « إِحْسَاناً » : خيرخواهي . نيكوكاري . « تَوْفِيقاً » : صلح و صفا راه‌انداختن . اتّحاد و اتّفاق بخشيدن .‏

آيه 63

‏متن آيه : ‏

‏ أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِيغاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏آنان كسانيند كه خداوند مي‌داند در دلهايشان چيست ( و پندارشان بر چه روال و گفتارشان در چه مسيري است ) . پس از ايشان كناره‌گيري كن ( و به سخنانشان توجّه مكن و به سوي حق دعوتشان نما ) و اندرزشان بده و با گفتار رسائي كه به ( اعماق ) درونشان رسوخ كند با آنان سخن بگوي ( و نتائج اعمالشان را بديشان گوشزد نما ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَعْرِضْ عَنْهُمْ » : از ايشان روي بگردان . مراد عدم توجّه به منافقان و خودداري از معاقبه آنان به خاطر مصلحت در آن زمان و اوان است . « بَلِيغاً » : رسا . مؤثّر .‏

آيه 64

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّاباً رَّحِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و هيچ پيغمبري را نفرستاده‌ايم مگر بدين منظور كه به فرمان خدا از او اطاعت شود ( پس اطاعت از او ، اطاعت از خدا ، و سركشي از دستور او ، سركشي از دستور خدا بوده است ) . و اگر آنان بدان هنگام كه ( با نفاق و دروغگوئي و زير پاگذاشتن فرمان خدا ) به خود ستم مي‌كردند ، به نزد تو مي‌آمدند و از خدا طلب آمرزش مي‌نمودند و پيغمبر هم براي آنان درخواست بخشش مي‌كرد ، بيگمان خدا را بس توبه‌پذير و مهربان مي‌يافتند .‏

‏توضيحات : ‏

‏. . .‏

آيه 65

‏متن آيه : ‏

‏ فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏امّا ، نه ! به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن بشمار نمي‌آيند تا تو را در اختلافات و درگيريهاي خود به داوري نطلبند و سپس ملالي در دل خود از داوري تو نداشته و كاملاً تسليم ( قضاوت تو ) باشند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« شَجَرَ » : درگرفت . كشمكش و اختلاف شد . « حَرَجاً » : دلتنگي ، ناراحتي . « قَضَيْتَ » : داوري كردي .‏

آيه 66

‏متن آيه : ‏

‏ وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُواْ مِن دِيَارِكُم مَّا فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلِيلٌ مِّنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْراً لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و اگر ما ( با تعيين تكليفات طاقت‌فرسائي همچون جهاد مستمر ) بر آنان واجب مي‌كرديم كه ( در راه خدا ، خود را در معرض تلف قرار داده و ) خويشتن را بكشيد ، و يا اين كه ( براي جهاد ترك يار و ديارتان كنيد و ) از سرزمين خود بيرون رويد ، اين كار را جز گروه اندكي از آنان انجام نمي‌دادند ( و اطاعت فرمان نمي‌كردند ) . و اگر اندرزهائي را كه به آنان داده مي‌شد انجام مي‌دادند ( و دستور را به كار مي‌بستند ، در دنيا و آخرت ) براي آنان بهتر بود و ( ايمان ) ايشان را پابرجاتر مي‌كرد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أُقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ » : خويشتن را بكشيد . مراد اين كه در راه خدا جهاد كنيد و خود را به كشتن دهيد و دشمنان همنوع خود را بكشيد . « تَثْبِيتاً » : پابرجا و استوار كردن .‏

آيه 67

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِذاً لَّآتَيْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْراً عَظِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و در اين صورت ، از سوي خود پاداش بزرگي بديشان مي‌داديم .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مِن لَّدُنَّا » : از جانب خود .‏

آيه 68

‏متن آيه : ‏

‏ وَلَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطاً مُّسْتَقِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و هر آينه آنان را به راه راستي ( كه افراط و تفريطي در آن نمي‌باشد و به بهشت منتهي مي‌شود ) رهنمود مي‌كرديم .‏

‏توضيحات : ‏

‏. . .‏

آيه 69

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و كسي كه از خدا و پيغمبر ( با تسليم در برابر فرمان آنان و رضا به حكم ايشان ) اطاعت كند ، او ( در روز رستاخيز به بهشت رود و همراه و ) همنشين كساني خواهد بود كه ( مقرّبان درگاهند و ) خداوند بديشان نعمت ( هدايت ) داده است ( و مشمول الطاف خود نموده است و بزرگواري خويش را بر آنان تمام كرده است . آن مقرّباني كه او همدمشان خواهد بود ، عبارتند ) از پيغمبران و راستروان ( و راستگوياني كه پيغمبران را تصديق كردند و بر راه آنان رفتند ) و شهيدان ( يعني آنان كه خود را در راه خدا فدا كردند ) و شايستگان ( يعني ساير بندگاني كه درون و بيرونشان به زيور طاعت و عبادت آراسته شد ) ، و آنان چه اندازه دوستان خوبي هستند !‏

‏توضيحات : ‏

‏« وَ حَسُنَ أُوْلئِكَ رَفِيقاً » : آنان چه دوستان نيكو و خوبيند . واژه ( رَفِيقاً ) تمييز يا حال است ، و تقدير چنين است كه : مِن جِهَةِ كَوْنِهِمْ رُفَقَآءَ لِلْمُطِيعِينَ ؛ يا اين كه : حالَ كَوْنِهِمْ رُفَقَآءَ لِلْمُطِيعِينَ . علّت مفرد آمدن رفيق اين است كه در وزن ( فَعيل ) مفرد و غيرمفرد يكسان است . يا در باب تمييز به مفرد اكتفاء شده است ، و . . .‏

آيه 70

‏متن آيه : ‏

‏ ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَكَفَى بِاللّهِ عَلِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اين ( منزلت بزرگي كه به مطيعان فرمان خدا و پيغمبر داده مي‌شود ) موهبتي از سوي خدا ( براي ايشان ) است و ( خداوند باخبر از اعمال بندگان است و پاداش ايشان را به بهترين وجه مي‌دهد ، و براي بندگاني كه راه طاعت او مي‌پويند و رضاي وي مي‌جويند ) كافي است كه خدا آگاه باشد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللهِ » : ذلِكَ مبتدا ، و فَضْل عطف بيان ، و مِنَ اللهِ خبر است . يا اين كه فَضْل خبر اوّل و مِنَ اللهِ خبر دوم است .‏

آيه 71

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ خُذُواْ حِذْرَكُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِيعاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! احتياط نمائيد و آمادگي خود را ( براي مقابله با دشمنان ) حفظ كنيد ، و ( برابر تاكتيك زمان و مكان ) دسته دسته يا همگي با هم ( به سوي جنگ ) بيرون رويد .‏

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره نساء / تفسیر نور / آیات 51 تا 110 نساء  لینک ثابت
 [ 07:35:00 ب.ظ ]




 

موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره نساء / تفسیر نور / آیات 1 تا 50 نساء

****************************************************************************************


آيه 1

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي مردمان ! از ( خشم ) پروردگارتان بپرهيزيد . پروردگاري كه شما را از يك انسان بيافريد و ( سپس ) همسرش را از نوع او آفريد ، و از آن دو نفر مردان و زنان فراواني ( بر روي زمين ) منتشر ساخت . و از ( خشم ) خدائي بپرهيزيد كه همديگر را بدو سوگند مي‌دهيد ؛ و بپرهيزيد از اين كه پيوند خويشاوندي را گسيخته داريد ( و صله رحم را ناديده گيريد ) ، زيرا كه بيگمان خداوند مراقب شما است ( و كردار و رفتار شما از ديده او پنهان نمي‌ماند ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« نَاس‌ » : توده مردم . « نَفْسٍ واحِدَةٍ » : مراد آدم است . « خَلَقَ مِنْها زَوْجَهَا » : همسر او را از نوع او آفريد . مراد اين كه خداوند نخست آدم را از خاك بيافريد و بعد از او حوّاء را نيز از خاك خلق فرمود و از آن دو ديگر مردمان را ( نگا : اعراف / 189 و 190 ، روم / 21 ) . « بَثَّ » : پراكنده كرد . « تَسآءَلُونَ بِهِ » : همديگر را بدو سوگند مي‌دهيد . « أَرْحَام‌ » : جمع رَحِم ، قرابت و خويشاوندي . عطف بر واژه ( اللهَ ) است . « رَقِيباً » : مراقب و مواظب ( نگا : احزاب / 52 ) .‏

آيه 2

‏متن آيه : ‏

‏ وَآتُواْ الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و به يتيمان اموالشان را ( بدان گاه كه پا به رشد گذاشتند و به حدّ بلوغ رسيدند ) بازپس بدهيد ، و اموال ناپاك ( و بد خود ) را با اموال پاك ( و خوب يتيمان ) جابجا نكنيد ، و اموال آنان را با اموال خودتان ( به وسيله آميختن و يا تعويض‌كردن ) نخوريد . بيگمان چنين كاري ، گناه بزرگي است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« ءَاتُوا » : بدهيد . « يَتَامَيا » : جمع يتيم ، يتيمان . « خَبِيثَ » : ناپاك . مراد بد و حرام است . « طَيِّبِ » : پاك . مراد خوب و حلال است . « لا تَأْكُلُوا » : مخوريد . مراد اين است كه از آن بهره‌مند نشويد ، به صورت نوشيدن ، خوردن ، پوشيدن ، فروختن ، و هر شكل ديگري كه باشد . « إِلَيا » : به همراه . با . « حُوباً » : گناه .‏

آيه 3

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و اگر ترسيديد كه درباره يتيمان نتوانيد دادگري كنيد ( و دچار گناه بزرگ شويد ، از اين هم بترسيد كه نتوانيد ميان زنان متعدّد خود دادگري كنيد و از اين بابت هم دچار گناه بزرگ شويد . ولي وقتي كه به خود اطمينان داشتيد كه مي‌توانيد ميان زنان دادگري كنيد و شرائط و ظروف خاصّ تعدّد ازواج مهيّا بود ) با زنان ديگري كه براي شما حلالند و دوست داريد ، با دو يا سه يا چهار تا ازدواج كنيد . اگر هم مي‌ترسيد كه نتوانيد ميان زنان دادگري را مراعات داريد ، به يك زن اكتفاء كنيد يا با كنيزان خود ( كه هزينه كمتري و تكلّفات سبكتري دارند ) ازدواج نمائيد . اين ( كار ، يعني اكتفاء به يك زن ، يا ازدواج با كنيزان ) سبب مي‌شود كه كمتر دچار كجروي و ستم شويد و فرزندان كمتري داشته باشيد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَيا » : و اگر ترسيديد كه در ازدواج با يتيمان تحت سرپرستي خود نتوانيد دادگري كنيد ، پس با زنان ديگري كه . . . با توجّه بدين معني ، پيش از ( الْيَتَامَيا ) مضاف محذوف است كه تقدير چنين است : فِي نِكَاحِ الْيَتَامَيا . « أَلاّ تُقْسِطُوا » : اين كه دادگري نكنيد . « مَا طَابَ » : زناني كه حلال باشند . زناني را كه بپسنديد . « مَثْنَيا وَ ثُلاثَ وَ رُبَاعَ » : دو دو ، و سه سه ، و چهار چهار . حال است و مراد دو يا سه يا چهار است ( نگا : فاطر / 1 ) . « أَلاّ تَعْدِلُوا » : اين كه عدالت را مراعات نكنيد . البتّه دادگري در نفقه و زناشوئي و توجّه و نگاه و ديگر كارهاي بيروني كه انسان بر آن توانائي دارد ؛ نه امور قلبي و دروني از قبيل عشق و محبّت كه از قدرت شخص خارج است ( نگا : نساء / 129 ) . « وَاحِدَة » : مفعول فعل محذوفي همچون ( إِنكَحُوا ) است . « مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ » : هر اندازه از كنيزان كه برايتان ميسّر شود . « أَلاّ تَعُولُوا » : اين كه ستم نكنيد و كژي نورزيد . اين كه عيالمند نشويد و بدين سبب فقير گرديد .‏

آيه 4

‏متن آيه : ‏

‏ وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَّرِيئاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و مهريّه‌هاي زنان را به عنوان هديّه‌اي خالصانه و فريضه‌اي خدايانه بپردازيد . پس اگر با رضايت خاطر چيزي از مهريّه خود را به شما بخشيدند ، آن را ( دريافت داريد و ) حلال و گوارا مصرف كنيد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« صَدُقَات‌ » : جمع صَدُقة ، مهريّه‌ها . « نِحْلَةً » : فريضه . عطيّه بلاعوض . حال ( صَدُقات ) است . اين واژه به معني تديّن و دينداري نيز آمده است . در اين صورت مفعولٌ‌له است . « نَفْساً » : تمييز است . « هَنِيئاً » : گوارا و خوشايند . « مَرِيئاً » : خوشمزه و خوش هضم . ( هَنِيئاً مَرِيئاً ) : هر دو حال ضمير ( هُ ) در فعل ( كُلُوهُ ) بوده و مرجع ( هُ ) « صَدُقَات » است . به صورت مذكّرآمدن ضمير به سبب برگشت به « شيءمذكور » يا « ذلك » است كه جايگزين صدقات است ( نگا : قاسمي ، التحرير و التنوير ) .‏

آيه 5

‏متن آيه : ‏

‏ وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اموال كم‌خردان را كه در اصل اموال شما است به خود آنان تحويل ندهيد . چرا كه خداوند اموال را برايتان قوام زندگي گردانده است . از ( ثمرات ) آن خوراك و پوشاك ايشان را تهيّه كنيد و با سخنان شايسته با آنان گفتگو كنيد ( و ايشان را نيازاريد و با ايشان بدرفتاري نكنيد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَمْوَالَكُمْ » : دارائيتان . مراد دارائي ايشان يعني كم‌خردان و كودكاني است كه نمي‌توانند در دارائي خود به نحو شايسته تصرّف كنند . در اينجا ضمانت اجتماعي مورد نظر است و محافظت اموال سفيهان ، محافظت اموال همه ملّت است . « قِيَاماً » : وسيله پايداري و مايه پابرجائي .‏

آيه 6

‏متن آيه : ‏

‏ وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافاً وَبِدَاراً أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيّاً فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللّهِ حَسِيباً ‏

‏ترجمه : ‏

‏يتيمان را ( پيش از بلوغ با در اختيار قراردادن مقداري از مال و نظارت بر نحوه معامله و كارآئي ايشان در ميدان زندگي ، پيوسته ) بيازمائيد تا آن گاه كه به سن ازدواج مي‌رسند . اگر از آنان صلاحيّت و حسن تصرّف ديديد ، اموالشان را بديشان برگردانيد ، و اموال يتيمان را با اسراف و تبذير و با عجله و شتاب نخوريد ( و به خود بگوئيد كه ) پيش از آن كه بزرگ شوند ( و اموال را از دست ما بازپس بگيرند آن را هرگونه كه بخواهيم خرج مي‌كنيم ! و از سرپرستان آنان ) هركس كه ثروثمند است ( از دريافت اجرت سرپرستي و دست‌زدن به مال ايشان ) خودداري كند ، و هركس كه نيازمند باشد به طرز شايسته ( و به اندازه حقّ‌الزحمه خود و نياز عرفي ، از آن ) بخورد . و هنگامي كه اموالشان را به خودشان ( بعد از بلوغ ) بازپس داديد ، بر آنان شاهد بگيريد ، و ( اگرچه علاوه از گواهان ، خدا گواه است و ) كافي است خدا حسابرس و مراقب باشد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إِبْتَلُوا » : بيازمائيد . « ءَانَسْتُمْ » : درك كرديد و فهميديد . « رُشْداً » : شعور ضبط اموال و حسن تصرّف . لياقت و كارآئي . « بِدَاراً » : شتابگرانه . ( إِسْرَافاً وَ بِدَاراً ) : مفعولٌ‌له بوده و يا حال بشمارند ، يعني : لا تَأْكُلُوهَا مُسْرِفِينَ وَ مُبَادِرِينَ كِبَرَهُمْ . « فَلْيَسْتَعْفِف » : پاكدامني كند و به مقدار اندك قناعت كند . خودداري كند . « بِالْمَعْرُوفِ » : به گونه شايسته . برابر عرف محلّ . « أَشْهِدُوا » : گواه بگيريد . « كَفَيا بِاللهِ حَسِيباً » : حرف باء زائد است و الله فاعل و حَسيباً حال يا تمييز است . « حَسِيباً » : حسابرس . مراقب .‏

آيه 7

‏متن آيه : ‏

‏ لِّلرِّجَالِ نَصيِبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيباً مَّفْرُوضاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏براي مردان و براي زنان از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود به جاي مي‌گذارند سهمي است ، خواه آن تركه كم باشد و يا زياد . سهم هر يك را خداوند مشخّص و واجب گردانده است ( و تغييرناپذير است ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَقْرَبُونَ » : نزديكان و خويشان . « نَصِيباً » : سهم . بهره . مفعول فعل مقدّري است ، يعني : جَعَلَ اللهُ لَهُمْ نصِيباً مَّفْرُوضاً . « مَفْرُوضاً » : واجب و مشخّص .‏

آيه 8

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و هرگاه خويشاوندان ( فقير شخص مرده ) و يتيمان و مستمندان ( غير خويشاوند ) بر تقسيم ( ارث ) حضور پيدا كردند ، چيزي از آن اموال را بدانان بدهيد و به گونه زيبا و شايسته با ايشان سخن بگوئيد ( و از آنان دلجوئي و معذرت‌خواهي كنيد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ » : مراد اين است كه اگر ورثه همه كِبارند ، پيش از تقسيم ، و اگر كِبار و صِغارند ، پس از تقسيم ، از قسمت كِبار چيزي بديشان بدهيد . « مَعْرُوفاً » : پسنديده . زيبا .‏

آيه 9

‏متن آيه : ‏

‏ وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافاً خَافُواْ عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللّهَ وَلْيَقُولُواْ قَوْلاً سَدِيداً ‏

‏ترجمه : ‏

‏بر مردم لازم است ( كه بر يتيمان ستم نكنند و ) بترسند از اين كه انگار خودشان دارند مي‌ميرند و فرزندان درمانده و ناتواني از پس خود برجاي مي‌گذارند و نگران حال ايشان مي‌باشند ( كه آيا ديگران درباره آنان چه روا مي‌دارند ؟ پس هم اينك آنچه از مردم انتظار دارند كه در حق فرزندانشان انجام دهند ، خودشان در حق يتيمان مردم روا دارند و بالِ مهر و محبّت بر سر نوباوگان بي‌پناه بكشند ) . پس از خدا بترسند و با يتيمان با متانت و محبّت سخن بگويند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مِنْ خَلْفِهِمْ » : از پس خود . « ضِعَافاً » : جمع ضعيف ، كوچك و درمانده .‏

آيه 10

‏متن آيه : ‏

‏ إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏بيگمان كساني كه اموال يتيمان را به ناحق و ستمگرانه مي‌خورند ، انگار آتش در شكمهاي خود ( مي‌ريزند و ) مي‌خورند . ( چرا كه آنچه مي‌خورند سبب دخول ايشان به دوزخ مي‌شود ) و ( در روز قيامت ) با آتش سوزاني‌ خواهند سوخت .‏

‏توضيحات : ‏

‏« ظُلْماً » : حال ، تمييز ، مفعولٌ‌له ، و مفعول مطلق مي‌تواند باشد . « سَيَصْلَوْنَ » : خواهند سوخت . داخل خواهند شد . اين فعل با حرف باء و بدون آن متعدّي است . « سَعِيراً » : آتش برافروخته . فَعيل به معني مَفْعول است .‏

آيه 11

‏متن آيه : ‏

‏ يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ يَكُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَآؤُكُمْ وَأَبناؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيما حَكِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند درباره ( ارث بردن ) فرزندانتان ( و پدران و مادرانتان ) به شما فرمان مي‌دهد و بر شما واجب مي‌گرداند كه ( چون مُرديد و دختراني و پسراني از خود به جاي گذاشتيد ) بهره يك مرد به اندازه بهره دو زن است . اگر فرزندانتان همه دختر بودند و تعدادشان ( دو و يا ) بيشتر از دو بود ، دو سوم تركه بهره ايشان است ، و اگر ورثه تنها يك دختر باشد ، نصف تركه از آن او است ، ( و چه ورثه يك دختر و چه بيشتر باشند ، باقيمانده تركه متعلّق به ساير ورثه بر حسب استحقاق است ) . اگر مرده داراي فرزند و پدر و مادر باشد ، به هر يك از پدر و مادر يك ششم تركه مي‌رسد ( و باقيمانده بين فرزندان او به ترتيب سابق تقسيم مي‌گردد ) . و اگر مرده داراي فرزند ( يا نوه ) نباشد و تنها پدر و مادر از او ارث ببرند ، يك سوم تركه به مادر مي‌رسد ( و باقيمانده از آن پدر خواهد بود ) . اگر مرده ( علاوه از پدر و مادر ) برادراني ( يا خواهراني ، از پدر و مادر يا از يكي از آن دو ) داشته باشد ، به مادرش يك ششم مي‌رسد . ( همه اين سهام مذكور ) پس از انجام وصيّتي است كه مرده مي‌كند و بعد از پرداخت وامي است كه بر عهده دارد ( و پرداخت وام مقدّم بر انجام وصيّت است ) . شما نمي‌دانيد پدران و مادران و فرزندانتان كدام يك براي شما سودمندترند . ( خير و صلاح در آن چيزي است كه خدا بدان دستور داده است ) . اين فريضه الهي است و خداوند دانا ( به مصالح شما ) و حكيم است ( در آنچه بر شما واجب نموده است ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« حَظّ » : بهره . سهم . « لا تَدْرُونَ » : نمي‌دانيد . نمي‌فهميد . « إِخْوَة‌ » : جمع اخ ، برادران . واژه ( إِخْوَة ) در اينجا و در ( نساء / 176 ، يوسف / 5 ، 7 ، 58 ، 100 ، و حجرات / 10 ) از راه تغليب بر ( أَخَوات ) يعني خواهران نيز اطلاق شده است . « نَفْعاً » : تمييز است . « فَرِيضَةً » : مفعول مطلق است و تقدير چنين است : فَرَضَ اللهُ ذلِكَ فَريضَةً . يا حال است و مصدر به معني اسم مفعول يعني ( مَفْرُوضَة ) آمده است .‏

آيه 12

‏متن آيه : ‏

‏ وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّكُمْ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُم مِّن بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِن كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلاَلَةً أَو امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ فَإِن كَانُوَاْ أَكْثَرَ مِن ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاء فِي الثُّلُثِ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَآرٍّ وَصِيَّةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و براي شما نصف دارائي به جاي مانده همسرانتان است ، اگر فرزندي ( از شما يا از ديگران و يا نوه يا نوادگاني ) نداشته باشند ( و باقي تركه ، برابر آيه قبلي ، به فرزندانشان و پدران و مادرانشان تعلّق مي‌گيرد ) و اگر فرزندي داشته باشند ، سهم شما يك چهارم تركه است ( و باقيمانده تركه به ذوي‌الفروض و عصبه ، يا ذوي‌الارحام يا بيت‌المال مي‌رسد . به هرحال چه فرزندي نداشته باشند و چه فرزندي داشته باشند ، سهم شما ) پس از انجام وصيّتي است كه كرده‌اند و پرداخت وامي است كه بر عهده دارند ( و پرداخت وام بر انجام وصيّت مقدّم است ) . و براي زنان شما يك چهارم تركه شما است اگر فرزندي ( يا نوه و نوادگاني از آنان يا از ديگران ) نداشته باشيد . ( اگر همسر يك نفر باشد ، يك چهارم را تنها دريافت مي‌دارد ، و اگر دو همسر و بيشتر باشند ، يك چهارم به طور مساوي ميانشان تقسيم مي‌گردد . باقيمانده تركه به خويشاوندان و وابستگان به ترتيب استحقاق مي‌رسد ) . و اگر شما فرزندي ( يا نوه و نوادگاني ) داشتيد ، سهميّه همسرانتان يك هشتم تركه بوده ( و بقيّه تركه به فرزندانتان و پدران و مادرانتان - همان گونه كه ذكر شد - مي‌رسد . البتّه ) پس از انجام وصيّتي است كه مي‌كنيد و بعد از وامي است كه بر عهده داريد . و اگر مردي يا زني به گونه كَلالَه ارث از آنان برده شد ( و فرزند و پدري نداشتند ) و برادر ( مادري ) يا خواهر ( مادري ) داشتند ، سهم هر يك از آن دو ، يك ششم تركه است ( و فرقي ميان آن دو نيست ) و اگر بيش از آن ( تعداد ، يعني يك برادر مادري و يك خواهر مادري ) بودند ، آنان در يك سوم با هم شريكند ( و به طور يكسان يك سوم را ميان خود تقسيم مي‌كنند . البتّه اين هم ) پس از انجام وصيّتي است كه بدان توصيه شده است و يا پرداخت وامي است كه بر عهده مرده است . وصيّت و وامي كه ( به بازماندگان ) زيان نرساند ( يعني وصيّت از بيش از يك سوم نباشد و مرده از روي غرض اقرار به وامي نكند كه بر عهده او نيست ، و يا صرف نظر از وامي نكند كه بر ديگران دارد . و . . . ) . اين سفارش خدا است و خدا دانا ( به آن چيزي است كه به نفع شما است و آگاه از نيّات وصيّت‌كنندگان مي‌باشد ) و شكيبا است ( و شتابي در عقاب شما ندارد ؛ چرا كه چه بسا پشيمان شويد و به سويش برگرديد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« يُورَثُ » : از او ارث برده مي‌شود . ثلاثي مجرّد است و متعدّي به ( مِنْ ) محذوف است و تقدير آن چنين است : يُورَثُ مِنْهُ . « كَلالَةً » : كسي كه بميرد و پدر و فرزندي نداشته باشد . وارثي كه پدر يا فرزند مرده نباشد . حال براي ضمير فعل ( يُورَثُ ) است . « إِمْرَأَة » : زن . عطف بر ( رَجُلٌ ) است . « لَهُ » : ضمير ( هُ ) به صورت مفرد ذكر شده است چون معطوف بعد از حرف ( أَوْ ) قرار گرفته است و ( أَوْ ) براي يكي از دو طرف است . همچنين در مواردي كه معطوف و معطوفٌ‌عليه در ميان است مي‌توان ضمير را با توجّه به هر يك از آن دو برگزيد و در اينجا از راه تغليب و با توجّه به معطوفٌ‌عليه ضمير مفرد مذكّر غائب به كار رفته است . « غَيْرَ مُضَآرٍّ » : غير زيان‌رسان . واژه ( غير ) حال نائب فاعل مستتر در فعل ( يُوصي ) است . « أَخٌ أَوْ أُخْتٌ » : مراد برادر مادري يا خواهر مادري است . « وَصِيَّةً » : مفعول مطلق است و تقدير چنين است : يُوصِيكُمُ اللهُ بِذلِكَ وَصِيَّةً . « حَلِيمٌ » : شكيبا . از زمره اسماء الله است و يعني : خداوند در عقوبت شتاب روا نمي‌دارد .‏

آيه 13

‏متن آيه : ‏

‏ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اين ( احكام راجع به يتيمان و وصيّت و سهام مواريث ) حدود خدا ( در ميان حق و باطل ) است و ( آنها را محترم شماريد و از آنها درنگذريد و بدانيد كه ) هركس از خدا و پيغمبرش ( در آنچه بدان دستور داده‌اند ) اطاعت كند ، خدا او را به باغهاي ( بهشت ) وارد مي‌كند كه در آنها رودبارها روان است و ( چنين كساني ) جاودانه در آن مي‌مانند و اين پيروزي بزرگي است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« خَالِدِينَ فِيهَا » : جاودانگانند در بهشت . حال است براي ضمير ( هُ ) در فعل ( يُدْخِلْهُ ) كه مرجع آن ( مَنْ ) است و ( خَالِدِينَ ) با توجّه به معني ( مَنْ ) جمع آمده است .‏

آيه 14

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَاراً خَالِداً فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و آن كس كه از خدا و پيغمبرش نافرماني كند و از مرزهاي ( قوانين ) خدا درگذرد ، خداوند او را به آتش ( عظيم دوزخ ) وارد مي‌گرداند كه جاودانه در آن مي‌ماند و ( علاوه از آن ) او را عذاب خواركننده‌اي است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« خَالِداً » : جاودانه . حال است براي ضمير ( هُ ) در ( يُدْخِلْهُ ) كه با توجّه به لفظ ( مَنْ ) مفرد بيان شده است . « مُهِينٌ » : خواركننده .‏

آيه 15

‏متن آيه : ‏

‏ وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و كساني كه از زنان شما مرتكب زنا مي‌شوند ، چهار نفر از ( مردان عادل ) خودتان را به عنوان شاهد بر آنان به گواهي طلبيد ، پس اگر گواهي دادند ، آنان را در خانه‌هاي ( خود براي حفظ ايشان و دفع هرگونه شرّ و فسادي ) نگاه داريد تا مرگشان فرا مي‌رسد يا اين كه خداوند راهي را براي ( زندگي پاك و درست ، يا عقوبت ) آنان ( با ازدواج يا توبه ، يا وضع حكم ديگري ) باز مي‌كند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« فَاحِشَةً » : زنا . برخي فاحشه را در اينجا به معني سِحاق دانسته‌اند و آن عبارت است از اين كه دو زن فرج خود را به هم بمالند ( نگا : المصحف الميسّر : عبدالجليل عيسي ، صفحه 101 ) . « يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ » : مرگ آنان را در مي‌يابد . « أَوْ يَجْعَلَ . . . سَبِيلاً » : اين راه را سوره نور آيه دو ، مشخّص كرده است .‏

آيه 16

‏متن آيه : ‏

‏ وَاللَّذَانَ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ تَوَّاباً رَّحِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و مرد و زني كه از شما زنا مي‌كنند ( و متزوّج نمي‌باشند ) آنان را بيازاريد ( و بعد از شهادت چهار نفر مرد عادل ، توبيخشان نمائيد ) . ولي اگر توبه كردند ( و از كرده خود پشيمان شدند ) و به اصلاح ( حال و تغيير احوال خود ) پرداختند ، دست از آنان بداريد ( و نه با گفتار و نه با كردار ، ايشان را به دنبال عقوبت و شكنجه لازم نيازاريد و گذشته را به يادشان نياريد ؛ چرا كه ) بيگمان خداوند بسيار توبه‌پذير و مهربان است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَللَّذَانِ » : مرد و زني كه . در اينجا از راه تغليب موصول مذكّر به كار رفته است . برخي آن را : ( دو مردي كه باهم عمل لواط انجام داده‌اند ) معني كرده‌اند . « ءَاذُوهُمَا » : آن دو را شكنجه كنيد . در آغاز اسلام ، كميّت و كيفيّت تعزير به امّت اسلامي واگذار شده بود ، ولي بعدها حدود و ثغور آن با آيه دوم سوره نور و با حديث نبوي مشخّص گرديد ، و عقاب زن و مرد سنگسار ، و عقاب پسر و دختر صد تازيانه و يك سال تبعيد تعيين شد ( نگا : تفسيرالمراغي ، جلد دوم ، صفحه 206 ) . « أَعْرِضُوا عَنْهُمَا » : از آنان دست برداريد . يادآوري : گروهي از محقّقان ، آيه‌هاي 15 و 16 را منسوخ مي‌دانند ، و گروه ديگري آنها را منسوخ نمي‌دانند و آيه 15 را مربوط به حكم سِحاق و آيه 16 را مربوط به حكم لواط و آيه 2 سوره نور را مربوط به حكم زنا مي‌دانند ( نگا : التفسيرالقرآني للقرآن : عبدالكريم خطيب ، جلد دوم ، صفحات 718 - 725 ) .‏

آيه 17

‏متن آيه : ‏

‏ إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُوْلَئِكَ يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللّهُ عَلِيماً حَكِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏بيگمان خداوند تنها توبه كساني را مي‌پذيرد كه از روي ناداني ( و سفاهت و حماقت ناشي از شدّت خشم و غلبه شهوت بر نفس ) به كار زشت دست مي‌يازند ، سپس هرچه زودتر ( پيش از مرگ ، به سوي خدا ) برمي‌گردند ( و از كرده خود پشيمان مي‌گردند ) ، خداوند توبه و برگشت آنان را مي‌پذيرد . و خداوند آگاه ( از مصالح بندگان و صدق نيّت توبه‌كنندگان است و ) حكيم است ( و از روي حكمت درگاه توبه را بر روي توبه‌كنندگان باز گذاشته است ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللهِ » : پذيرش توبه بر خدا است . واژه ( عَلي ) را به معني ( مِنْ ) و ( عِندَ ) نيز گرفته‌اند . « بِجَهالَةٍ » : به سبب حماقت و سفاهت . « مِن قَريبٍ » : به زودي ، و آن پيش از فرارسيدن مرگ ، يا دستگيري بزهكار است .‏

آيه 18

‏متن آيه : ‏

‏ وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏توبه كساني پذيرفته نيست كه مرتكب گناهان مي‌گردند ( و به دنبال انجام آنها مبادرت به توبه نمي‌نمايند و بر كرده خويش پشيمان نمي‌گردند ) تا آن گاه كه مرگ يكي از آنان فرا مي‌رسد و مي‌گويد : هم اينك توبه مي‌كنم ( و پشيماني خويش را اعلام مي‌دارم ) . همچنين توبه كساني پذيرفته نيست كه بر كفر مي‌ميرند ( و جهان را كافرانه ترك مي‌گويند ) . هم براي اينان و هم آنان عذاب دردناكي را تهيّه ديده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَعْتَدْنَا » : آماده كرده‌ايم . فراهم آورده‌ايم .‏

آيه 19

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء كَرْهاً وَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! براي شما درست نيست كه زنان را ( همچون كالائي ) به ارث بريد ( و ايشان را بدون مهريّه و رضايت ، به ازدواج خود در آوريد ، و ) حال آن كه آنان چنين كاري را نمي‌پسندند و وادار بدان مي‌گردند . و آنان را تحت فشار قرار ندهيد تا بدين وسيله ( ايشان را وادار به چشم‌پوشي از قسمتي از مهريّه كنيد و ) برخي از آنچه را كه بديشان داده‌ايد فراچنگ آريد . مگر اين كه آنان ( با نشوز و سوءخلق و فسق و فجور ) دچار گناه آشكاري شوند ( كه در اين صورت مي‌توانيد بر آنان سختگيري كنيد ، يا به هنگام طلاق قسمتي از مهريّه را بازپس گيريد ) . و با زنان خود به طور شايسته ( در گفتار و در كردار ) معاشرت كنيد ، و اگر هم از آنان ( به جهاتي ) كراهت داشتيد ( شتاب نكنيد و زود تصميم به جدائي نگيريد ) زيرا كه چه بسا از چيزي بدتان بيايد و خداوند در آن خير و خوبي فراواني قرار بدهد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَن تَرِثُوا النِّسَآءَ » : اين كه زنان را به ارث ببريد ( همان گونه كه در جاهليّت رواج داشت ) . از زنان ارث ببريد ( بدين گونه كه آنان را به خاطر ثروت و اموالشان همچون زندانياني در پيش خود نگاه داريد تا دارائيشان را به ارث ببريد ) . « كَرْهاً » : ناپسندانه . حال نساء است و به معني كارِهات يا مُكْرَهات است . اين قيد براي تقبيح اعمال مردان است‌ ؛ نه اين كه اگر رضايت در ميان باشد ، چنين عملي حرام بشمار نيايد . « لا تَعْضُلُوهُنَّ » : زنان را از ازدواج باز نداريد . آنان را تحت فشار قرار ندهيد و زنداني خويشتن نكنيد . اين فعل مي‌تواند منصوب بوده و عطف بر « تَرِثُوا » باشد ، و يا مجزوم به حساب آيد . « فَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ » ، گناه آشكار همچون زنا و نشوز .‏

آيه 20

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً فَلاَ تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَيْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِيناً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و اگر خواستيد همسري را به جاي همسري برگزينيد ، هر چند مال فراواني هم مهر يكي از آنان كرده باشيد ، براي شما درست نيست كه چيزي از آن مال دريافت داريد . آيا با بهتان و گناه آشكار ، آن را دريافت مي‌داريد ؟ ! ( مگر مؤمنان را چنين كاري سزد ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إِسْتِبْدَال‌ » : عوض‌كردن . جابجا كردن . « قِنطَاراً » : مال فراوان . مراد مهريّه زياد است . « بُهْتَاناً » : از راه ظلم . به بطالت . با توسّل به بهتان . واژه ( بُهْتَاناً وَ إِثْماً ) مصدرند و به عنوان وصف به كار رفته‌اند و حال ضمير ( و ) در ( تَأْخُذُونَهُ ) مي‌باشند و تقدير چنين است : أَتَأْخُذُونَهُ بَاهِتِينَ وَ ءَاثِمِينَ . « مُبِيناً » : روشن و آشكار .‏

آيه 21

‏متن آيه : ‏

‏ وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنكُم مِّيثَاقاً غَلِيظاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و چگونه ( سزاوار شما است كه ) آن را بازپس بگيريد ؟ و حال آن كه با يكديگر آميزش داشته‌ايد و هر يك بر عورت ديگري اطّلاع پيدا كرده‌ايد و ( گذشته از اين ) زنان پيمان محكمي ( هنگام ازدواج ) از شما گرفته‌اند ( و خداوند برابر آن ، امر زناشوئي را حلال نموده است ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَفْضَيا بَعْضُكُمْ إِلي بَعْضٍ » : با يكديگر آميزش نموده‌ايد . از هم كام گرفته‌ايد . « مِيثَاقاً غَلِيظاً » : پيمان استوار ، كه نگاهداري زنان به صورت شايسته يا رهاكردن ايشان به گونه بايسته است ( نگا : بقره / 229 ) .‏

آيه 22

‏متن آيه : ‏

‏ وَلاَ تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاء سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و با زناني ازدواج نكنيد كه پدران شما با آنان ازدواج كرده‌اند . چرا كه اين كار ، عمل بسيار زشتي است و ( در پيش خدا و مردم ) مبغوض بوده و روش بسيار نادرستي است‌ ؛ مگر آنچه گذشته است ( و در زمان جاهليّت بوده است كه مورد عفو خدا قرار مي‌گيرد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« سَلَفَ » : گذشت . « فَاحِشَةٌ » : كار بسيار زشت و ناپسند . « مَقْتاً » : خشم شديد . در اينجا مصدر به جاي وصف به كار رفته است ، همان گونه كه مي‌گويند : زَيْدٌ عَدْلٌ . « سَبِيلاً » : تمييز است .‏

آيه 23

‏متن آيه : ‏

‏ حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالاَتُكُمْ وَبَنَاتُ الأَخِ وَبَنَاتُ الأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَآئِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ اللاَّتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلاَئِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُواْ بَيْنَ الأُخْتَيْنِ إَلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادرانتان ، دخترانتان ، خواهرانتان ، عمّه‌هايتان ، خاله‌هايتان ، برادرزادگانتان ، خواهرزادگانتان ، مادراني كه به شما شير داده‌اند ، خواهران رضاعيتان ، مادران همسرانتان ، دختران همسرانتان از مردان ديگر كه تحت كفالت و رعايت شما پرورش يافته و با مادرانشان همبستر شده‌ايد ، ولي اگر با مادرانشان همبستر نشده باشيد ، گناهي ( در ازدواج با چنين دختراني ) بر شما نيست ، همسران پسران صلبي خود ، و ( بالاخره اين كه ) دو خواهر را با هم جمع آوريد ، مگر آنچه گذشته است ( كه با ترك يكي از آن دو خواهر ، قلم عفو بر اين كار كه در زمان جاهليّت واقع شده است ، كشيده خواهد شد ) . بيگمان خداوند بسي آمرزنده است ( و گذشته را ناديده مي‌گيرد ، و ) مهربان است ( و در آنچه برايتان وضع مي‌كند حال شما را مراعات مي‌دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« رَبَآئِبُكُمْ » : جمع ربيبة ، تربيت‌يافتگان . مراد دختران همسرانتان از شوهران ديگر است . « أَللاّتِي فِي حُجُورِكُمْ » : آنان كه غالباً با مادرانشان تحت رعايت و كفالت شما قرار مي‌گيرند ، والاّ چنين دختراني مطلقاً حرام مي‌باشند ، چه تحت كفالت و رعايت انسان باشند و چه زير نظر و تحت مراقبت ديگران پرورده شوند . « حُجُور » : جمع حجر ، آغوش . مراد رعايت و پرورش است . « حَلآئِل‌ » : جمع حَليلَة ، همسران . « أَلَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ » : پسران صلبي شما ؛ نه پسر خواندگانتان .‏

آيه 24

‏متن آيه : ‏

‏ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و زنان شوهردار ( بر شما حرام شده‌اند ) مگر زناني كه ( آنان را در جنگ ديني مسلمانان با كافران ) اسير كرده باشيد ، كه ( در اين صورت نكاح شوهران كافرشان با اسارت لغو مي‌گردد و بعد از زدوده شدن رحم ايشان ، ) براي شما حلال مي‌باشند . اين را خدا بر شما واجب گردانده است ( پس آنچه را كه او بر شما حرام نموده است حرام بدانيد و آن را مراعات داريد ) . براي شما ازدواج با زنان ديگري جز اينان ( يعني جز زنان مؤمن حرام ) حلال گشته است و مي‌توانيد با اموال خود ( از راه شرعي ) زناني را جويا شويد و با ايشان ازدواج كنيد ( بدان شرط كه منظورتان زنا و دوست‌بازي نباشد و ) پاكدامن و از زنا خويشتندار باشيد . پس اگر با زني از زنان ازدواج كرديد و از او كام گرفتيد ، بايد كه مهريّه او را ( چنان كه مقرّر است بدون كم و كاست و در موعد خود ) بپردازيد ، و اين واجبي ( از واجبات الهي ) است . و بعد از تعيين مهريّه ، گناهي بر شما نيست در آنچه ميان خود بر آن توافق مي‌نمائيد ( مثلاً اين كه همسر با رضا و رغبت از مقداري از مهريّه خود چشم‌پوشي كند و يا شوهر مشتاقانه مقداري بر اندازه مهريّه بيفزايد ) . بيگمان خداوند ( پيوسته بر مصالح بندگان خود ) آگاه ( و در احكامي كه براي آنان وضع مي‌نمايد ) حكيم بوده ( و مي‌باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مُحْصَنَات‌ » : زنان شوهردار . « مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ » : زنان كافراني كه در جنگ ديني بدون شوهرانشان اسير مي‌شوند و حامله نمي‌باشند . امّا اگر با شوهرانشان اسير شوند ، در حباله نكاح ايشان مي‌مانند . « كِتَابَ اللهِ » : مفعول مطلق فعل محذوفي است و تقدير چنين است : كَتَبَ اللهُ عَلَيْكُمْ تَحْريمَ هذِهِ الْمُحَرَّمَاتِ الْمَذْكُورَاتِ كِتاباً ، وَ فَرَضَهُ فَرِيضَةً . اضافه مصدر به فاعل خود است . برخي ( كِتابَ ) را مفعولٌ‌به فعل محذوفي مانند ( إِلْزَمُوا ) مي‌دانند ؛ يعني : إِلْزَمُوا كِتَابَ اللهِ . « أَن تَبْتَغُوا » : تا جويا شويد . مفعولٌ‌له است . « مُحْصِنِينَ » : طالبان پاكدامني و عفّت خود و همسرانشان . حال ضمير ( و ) در فعل ( تَبْتَغُوا ) است . « غَيْرَ مُسَافِحِينَ » : دوري جويندگان از زنا . حال دوم ضمير ( و ) است . « مَا اسْتَمْتَعْتُمْ » : زناني كه از آنان كام گرفتيد . « أُجُور » : جمع اجر ، مراد مهريّه است . « فَرِيضَةً » : واجب . حال است . « جُنَاح‌ » : گناه .‏

آيه 25

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و اگر كسي از شما نتوانست با زنان آزاده مؤمن ازدواج كند ، مي‌تواند با كنيزان مؤمني ازدواج نمايد . خداوند آگاه از ايمان شما است . ( از ازدواج با كنيزان مؤمن سرپيچي نكنيد ، چرا كه ) برخي از برخي هستيد ( و شما و ايشان در برابر دين يكسان مي‌باشيد ) ، لذا با اجازه صاحبان آنان با ايشان ازدواج كرده و مهريّه ايشان را زيبا و پسنديده و برابر عرف و عادت ( به تمام و كمال ) بپردازيد . كنيزاني را برگزينيد كه با عفّت و پاكدامن باشند و براي خود دوستاني ( نامشروع ) برنگزينند . اگر پس از ازدواج ، از ايشان زنا سر زد ، عقوبت ايشان نصف عقوبت زنان آزاده ( يعني : پنجاه تازيانه ) است . ازدواج با كنيزان به هنگام عدم قدرت براي كسي از شما آزاد است كه ترس از فساد داشته باشد ( و بترسد به مشقّتي دچار شود كه به زنا منتهي گردد ) . و اگر شكيبائي ورزيد ( و از ازدواج با كنيزان خودداري كنيد و بتوانيد عفّت خود را مراعات داريد ) براي شما بهتر است . و خداوند داراي مغفرت و مرحمت فراوان است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« طَوْلاً » : دارائي و بضاعت . قدرت مادي و معنوي . « فَتَيَات‌ » : جمع فَتاة ، دختران نوجوان . مراد كنيزان است . « بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ » : برخي از برخي هستيد و همگان برادران و خواهران ايماني مي‌باشيد ( نگا : حجرات / 10 ، توبه / 71 ) . « مُحْصَنَات‌ » : زنان عفيف و پاكدامن . حال است . « غَيْرَ مُسَافِحَات‌ » : زنان عفيف و پاكدامن . حال دوم بشمار است . « أَخْدَان‌ » : جمع خِدْن ، رفيق و رفيقه . دوستان زن يا مردي كه به گونه آشكار يا نهان با آنان معاشرت نامشروع انجام گيرد . « أُحْصِنَّ » : به ازدواج درآورده شدند . « عَنَت‌ » : فساد و تباهي . فسق و فجور .‏

آيه 26

‏متن آيه : ‏

‏ يُرِيدُ اللّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند مي‌خواهد ( قوانين دين و مصالح امور را ) برايتان روشن كند و شما را به راه كساني ( از پيغمبران و صالحان ) رهنمود كند كه پيش از شما بوده‌اند ، و توبه ( لغزشها و بزهكاريهاي پيشين ) شما را بپذيرد ، و خداوند آگاه ( از احوال بندگان است و قوانيني را برايتان وضع مي‌نمايد كه مصلحت و منفعت شما را در بر دارد ) و حكيم است ( و برابر حكمت ، احكام شريعت را صادر مي‌نمايد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« سُنَن‌ » : جمع سنّت ، روش . طريقه .‏

آيه 27

‏متن آيه : ‏

‏ وَاللّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِيلُواْ مَيْلاً عَظِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند مي‌خواهد توبه شما را بپذيرد ( و به سوي طاعت و عبادت برگرديد و از لوث گناهان پاك و پاكيزه گرديد ) و كساني كه به دنبال شهوات راه مي‌افتند ، مي‌خواهند كه ( از حق دور شويد و به سوي باطل بگرائيد و از راه راست ) خيلي منحرف گرديد ( تا همچون ايشان شويد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَن تَمِيلُوا » : اين كه منحرف شويد . اين كه دور گرديد .‏

آيه 28

‏متن آيه : ‏

‏ يُرِيدُ اللّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمْ وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند مي‌خواهد ( با وضع احكام سهل و ساده ) كار را بر شما آسان كند ( چرا كه او مي‌داند كه انسان در برابر غرائز و اميال خود ناتوان است ) و انسان ضعيف آفريده شده است ( و در امر گرايش به زنان تاب مقاومت ندارد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« ضَعِيفاً » : حال است .‏

آيه 29

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! اموال همديگر را به ناحق ( يعني از راههاي نامشروعي همچون : دزدي ، خيانت ، غصب ، ربا ، قمار ، و . . . ) نخوريد مگر اين كه ( تصرّف شما در اموال ديگران از طريق ) داد و ستدي باشد كه از رضايت ( باطني دو طرف ) سرچشمه بگيرد ، و خودكشي مكنيد و خون همديگر را نريزيد . بيگمان خداوند ( پيوسته ) نسبت به شما مهربان بوده ( و خواهد بود ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« بِالْبَاطِلِ » : به ناحق . از راه نامشروع . « إِلاّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ » : مگر اين كه اموال از راه تجارتي باشد كه با رضايت انجام پذيرد . در اينجا مستثني منقطع است . حرف إِلاّ به معني ليكن و مگر است . اسم ( تَكُونَ ) ( هِيَ ) و به ( اموال ) برمي‌گردد . اسم ( تَكُونَ ) مي‌تواند ( التِّجَارَة ) محذوف باشد . تقدير چنين مي‌شود : إِلاّ أَن تَكُونَ ا لأمْوَالُ أَمْوَالَ تِجَارَةٍ . يا : إِلاّ أَن تَكُونَ التِّجَارَةُ تِجَارَةً . « لا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ » : خودكشي نكنيد . با مخالفت اوامر خدا خويشتن را به هلاكت ميندازيد .‏

آيه 30

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَاناً وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَاراً وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللّهِ يَسِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و كسي كه چنين كاري ( يعني خودكشي يا خوردن به ناحق اموال ديگران ) را تجاوزگرانه و ستمگرانه مرتكب شود ، او را با آتش دوزخ مي‌سوزانيم ، و اين ( عمل هم ) براي خدا آسان است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« عُدْواناً » : تجاوزگرانه . « ظُلْماً » : ستمگرانه . ( عُدْوَاناً وَ ظُلْماً ) مصدرند و حال واقع شده‌اند و تقدير چنين است : مُتَعَدِّياً وَ ظالِماً . « يَسِيراً » : آسان .‏

آيه 31

‏متن آيه : ‏

‏ إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلاً كَرِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اگر از گناهان كبيره‌اي بپرهيزيد كه از آن نهي شده‌ايد ، گناهان صغيره شما را ( با فضل و رحمت خود ) از شما مي‌زدائيم و ( به شرط استغفار از كبائر و عدم اصرار بر صغائر ) شما را به جايگاه ارزشمندي ( كه بهشت برين است ) وارد مي‌گردانيم .‏

‏توضيحات : ‏

‏« كَبَآئِرَ » : گناهان بزرگ . گناهاني كه در برابر آنها تهديد شديدي آمده يا حدّي معيّن شده است . از قبيل : انباز قراردادن براي خدا ، قتل ، سحر و جادو ، خوردن مال يتيم ، رباخواري ، زنا ، تهمت زنا ، عقوق والدين ، شهادت دروغ و ناروا ، فرار از جهاد . « مُدْخَلاً » : منزل و مأوي . اسم مكان باب افعال است .‏

آيه 32

‏متن آيه : ‏

‏ وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏آرزوي چيزي نكنيد كه خداوند برخي از شما را با ( اعطاي ) آن بر برخي ديگر برتري داده است ( و مردان را در بعضي از چيزها بر زنان ، و زنان را در بعضي از چيزها بر مردان فضيلت داده و مرحمت روا ديده است ) . مردان نصيبي دارند از آنچه فراچنگ مي‌آورند و زنان ( هم ) نصيبي دارند از آنچه به دست مي‌آورند ( و هر يك از زنان و مردان داراي سرشتي و حقوقي فراخور حال خود مي‌باشند . پس با تلاش و كوشش شبانه‌روزي رحمت و بركت خداي را بجوئيد ) و طلب فضل او كنيد . بيگمان خداوند ( كاملاً ) آگاه از هر چيزي بوده ( و به هر نوعي ، چيزي بخشيده است كه شايسته‌اش بوده است ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏. . .‏

آيه 33

‏متن آيه : ‏

‏ وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيداً ‏

‏ترجمه : ‏

‏براي هر يك ( از مردان و زنان ) وارثاني تعيين كرديم تا از ميراث پدر و مادر و نزديكان برخوردار شوند ( و بر تركه ايشان استيلاء يابند ) و به كساني كه با آنان پيمان ( زناشوئي ) بسته‌ايد ( و ايشان را به شوهري يا همسري پذيرفته‌ايد ) بهره خودشان را ( به تمام و كمال ) بدهيد ( و بدانيد كه ) بيگمان خدا بر هر چيزي حاضر و ناظر ( و مراقب رفتار و كردار شما ) بوده است ( و مي‌باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مَوَالِي‌ » : جمع مَوْلي ، سرپرستان . پيروان . در اينجا مراد وُرّاث است كه حق ولايت يعني استحقاق دريافت تركه و استيلاء بر آن را دارند . « مِمَّا » : از آنچه . بر آنچه . « ألَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ » : مراد شوهران يا همسران و يا هم‌سوگندان و هم‌پيمانان مي‌باشد . « اَيْمَان‌ » : جمع يمين ، قَسَم . دست راست . زيرا كه به هنگام معاهده دست راست خود را به هم مي‌دادند و بر انجام كاري هم‌سوگند و هم‌پيمان مي‌شدند . « شَهِيداً » : مطّلع و آگاه . حاضر و ناظر .‏

آيه 34

‏متن آيه : ‏

‏ الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏مردان بر زنان سرپرستند ( و در جامعه كوچك خانواده ، حق رهبري دارند و صيانت و رعايت زنان بر عهده ايشان است ) بدان خاطر كه خداوند ( براي نظام اجتماع ، مردان را بر زنان در برخي از صفات برتريهائي بخشيده است و ) بعضي را بر بعضي فضيلت داده است ، و نيز بدان خاطر كه ( معمولاً مردان رنج مي‌كشند و پول به دست مي‌آورند و ) از اموال خود ( براي خانواده ) خرج مي‌كنند . پس زنان صالحه آناني هستند كه فرمانبردار ( اوامر خدا و مطيع دستور شوهران خود ) بوده ( و خويشتن را از زنا به دور و اموال شوهران را از تبذير محفوظ ) و اَسرار ( زناشوئي ) را نگاه مي‌دارند ؛ چرا كه خداوند به حفظ ( آنها ) دستور داده است . ( زنان صالح چنين بودند وليكن زنان ناصالح آناني هستند كه سركش مي‌باشند ) و زناني را كه از سركشي و سرپيچي ايشان بيم داريد ، پند و اندرزشان دهيد و ( اگر مؤثّر واقع نشد ) از همبستري با آنان خودداري كنيد و بستر خويش را جدا كنيد ( و با ايشان سخن نگوئيد . و اگر باز هم مؤثّر واقع نشد و راهي جز شدّت عمل نبود ) آنان را ( تنبيه كنيد و كتك مناسبي ) بزنيد . پس اگر از شما اطاعت كردند ( ترتيب تنبيه سه‌گانه را مراعات داريد و از اخفّ به اشدّ نرويد و جز اين ) راهي براي ( تنبيه ) ايشان نجوئيد ( و نپوئيد و بدانيد كه ) بيگمان خداوند بلندمرتبه و بزرگ است ( و اگر ايشان را بيش از حدّ اذيّت و آزار كنيد ، انتقام آنان را از شما مي‌گيرد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« قَوَّامُونَ » : جمع قَوّام ، صيغه مبالغه قائِم است و كسي را مي‌گويند كه شبانه‌روز به كار و بار خانواده قيام كند و پيوسته در راه مصالح ايشان در تلاش باشد . سرپرست خدمتگزار . « قَانِتَاتٌ » : خاشعان . مطيعان . « حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ » : راز نگهداران . مراد از غيب هر آن چيزي است كه از ديده شوهر به دور مي‌ماند ، از قبيل : ناموس و اولاد و اموال . آنچه در خلوت ميان زن و شوهر مي‌گذرد . « بِمَا حَفِظَ اللهُ » : به سبب فرمان خدا بدين حفظ . چنان كه خداوند اَسرار را حفظ فرموده است . بدان خاطر كه خدا فرمان داده است كه درباره زنان ظلم و جور نشود و حقوق ايشان در جامعه مراعات شود . « نُشُوز » : سركشي و سرپيچي . « مَضَاجِع‌ » : جمع مَضْجَع ، بِستر ، فِراش . « فَلا تَبْغُوا » : نخواهيد . خواستار نشويد .‏

آيه 35

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاَحاً يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً خَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و اگر ( ميان زن و شوهر اختلافي افتاد و ) ترسيديد ( كه اين كار باعث ) جدائي ميان آنان شود ، داوري از خانواده شوهر ، و داوري از خانواده همسر ( انتخاب كنيد و براي رفع و رجوع اختلاف ) بفرستيد . اگر اين دو داور جوياي اصلاح باشند ، خداوند آن دو را ( كمك نموده و در يكي از دو كار : سازش نيك و خداپسندانه ، يا جدائي زيبا و معقولانه ) موفّق مي‌گرداند . بيگمان خداوند مطّلع ( بر ظاهر و باطن مردمان و ) آگاه ( از نيّات همگان ) است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« شِقَاق » : اختلاف . جدائي . « حَكَماً » : داور . « يُوَفِّقِ اللهُ » : مراد از توفيق خدا در كار سازش و الفت و محبّت مجدّد است ، و يا اين كه در جدائي مفيد به حال زن و شوهر . « إِبْعَثُوا » : بفرستيد .‏

آيه 36

‏متن آيه : ‏

‏ وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏( تنها ) خدا را عبادت كنيد و ( بس . و هيچ كس و ) هيچ چيزي را شريك او مكنيد . و نيكي كنيد به پدر و مادر ، خويشان ، يتيمان ، درماندگان و بيچارگان ، همسايگانِ خويشاوند ، همسايگانِ بيگانه ، همدمان ( در سفر و در حضر ، و همراهان و همكاران ) ، مسافران ( نيازمندي كه در شهر و مكان معيّني اقامت ندارند ) ، و بندگان و كنيزان . بيگمان خداوند كسي را دوست نمي‌دارد كه خودخواه و خودستا باشد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إِحْسَاناً » : نيكي‌كردن . مفعول مطلق براي فعل محذوف ( أَحْسِنُوا ) است و براي تأكيد به كار رفته است . « الْجَارِ ذِي الْقُرْبَيا » : همسايه نزديك . « الْجَارِ الْجُنُبِ » : همسايه بيگانه . همسايه دور . « الْجُنُب‌ » : بيگانه . دور . « الصَّاحِبِ بِالْجَنبِ » : همدم . همنشين . همكار ، همراه . همسفر . « مُخْتَالاً » : خودخواه . متكبّر . اسم فاعل باب افتعال از واژه ( خُيَلاء ) است . « فَخُوراً » : فخرفروش . خودستا .‏

آيه 37

‏متن آيه : ‏

‏ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَاباً مُّهِيناً ‏

‏ترجمه : ‏

‏( آنان ) كسانيند كه خود بخل مي‌ورزند و مردمان را نيز به بخل مي‌خوانند ، و نعمتي را كه خداوند بديشان داده است پنهان مي‌دارند و ( نه خودشان از آن استفاده مي‌كنند و نه ديگران را از آن بهره‌مند مي‌سازند ، و پيوسته سعي در كفران نعمت مادي و معنوي دارند ، اينان بدانند كه ) ما براي كساني كه ( همچون ايشان ) كفران نعمت مي‌كنند ، عذاب خواركننده‌اي آماده كرده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَعْتَدْنَا » : آماده كرده‌ايم . تهيّه ديده‌ايم . « كَافِرِينَ » : پنهان‌كنندگان و ناديده‌انگاران نعمت . كفرپيشگان .‏

آيه 38

‏متن آيه : ‏

‏ وَالَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِيناً فَسَاء قِرِيناً ‏

‏ترجمه : ‏

‏و ( آنان ) كسانيند كه اموال خود را رياكارانه صرف مي‌كنند و خودنمايانه مي‌بخشند ( تا مردم ايشان را ببينند و تعريف و تمجيدشان كنند ) و نه به خدا ايمان و نه به آخرت باور دارند ، ( چرا كه از شيطان پيروي كرده و شيطان ايشان را از راه بدر برده است ) و هر كه شيطان همدم او باشد ( چه بد همدمي برگزيده است و ) شيطان بدترين همدم است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« رِئَآءَ » : ريا . خودنمائي . مصدر باب مفاعله و مفعولٌ‌له است ، و يا حال ضمير ( و ) در ( يُنفِقُونَ ) بشمار است و تقدير چنين مي‌شود : مُرَآئِينَ النَّاسَ . « قَرِيناً » : همدم . همنشين . همصحبت .‏

آيه 39

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُواْ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقَهُمُ اللّهُ وَكَانَ اللّهُ بِهِم عَلِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏چه مي‌شد اگر آنان به خدا و روز رستاخيز ايمان مي‌آوردند و ( به انگيزه اين ايمان ، خالصانه در راه خدا ) از آنچه خدا بديشان داده است بذل و بخشش مي‌كردند ( و اجر خود را از او دريافت مي‌داشتند ؟ ) و خداوند آگاه از آنان است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مَاذَا عَلَيْهِمْ » : چه مي‌شد اگر . چه زياني مي‌كردند اگر .‏

آيه 40

‏متن آيه : ‏

‏ إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِن تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْراً عَظِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند ( به كسي ) ذرّه‌اي ظلم روا نمي‌دارد و ( از اجر كسي نمي‌كاهد ، ولي ) اگر كار نيكي ( از كسي ) سر زند ، آن را چندين برابر مي‌گرداند ، و از سوي خود ( به شخص نيكوكار ، جداي از چندين برابر اجر عملش ) پاداش بزرگي عطاء مي‌كند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مِثْقَالَ‌ » : وزن . اندازه . « ذَرَّةٍ » : دانه‌اي از آن گرد و غبار گونه‌اي كه به هنگام تابش خورشيد از سوراخي به درون منزل در ميان پرتو نور ديده مي‌شود . « مِثْقَالَ ذَرَّةٍ » : هم‌وزن ذرّه‌اي . به اندازه ذرّه‌اي . مراد كمترين و سبكترين چيز است .‏

آيه 41

‏متن آيه : ‏

‏ فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيداً ‏

‏ترجمه : ‏

‏( اي محمّد ! حال اينان ) چگونه خواهد بود بدان گاه كه از هر ملّتي گواهي ( از پيغمبران براي شهادت بر قوم خود ) بياوريم و تو را ( نيز به عنوان ) شاهدي بر ( قوم خود ، از جمله ) اينان ( يعني تنگچشمان و نافرمايان ) بياوريم‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏

‏« كَيْفَ » : چگونه خواهد بود ؟ چه حالي پيدا خواهند كرد ؟ « شَهِيداً » : گواه ( نگا : بقره / 143 ) .‏

آيه 42

‏متن آيه : ‏

‏ يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَعَصَوُاْ الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الأَرْضُ وَلاَ يَكْتُمُونَ اللّهَ حَدِيثاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏در آن روز ( كه چنين كارهائي به وقوع پيوندد ) كساني كه كفر را برگزيده و از فرمان پيغمبر سر بر تافته‌اند ، دوست مي‌دارند كه كاش ( همان گونه كه مردگان را در خاك دفن مي‌كنند و خاك بر پيكرشان مي‌ريزند ، ايشان را نيز در دل خاك دفن مي‌كردند و ) زمين ( مزار ايشان ) را بر روي آنان صاف مي‌كردند ( و همچون مردگان در خاك پنهان مي‌شدند و چنين شرمندگي و درد و رنجي را نمي‌ديدند . در آن روز آنان ) نمي‌توانند ( كردار يا ) گفتاري را از خدا پنهان سازند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« لَوْ تُسَوَّيا بِهِمُ الأَرْضُ » : كاش زمين بر روي آنان صاف مي‌شد ! كاش مي‌شد زمين از هم بشكافد و آنان را ببلعد و دوباره به هم برآيد ! كاش همچون زمين خاك بودند و از عقاب و عذاب مي‌رستند !‏

آيه 43

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُباً إِلاَّ عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنكُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوّاً غَفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! در حالي كه مست هستيد به نماز نايستيد تا آن گاه كه مي‌دانيد چه مي‌گوئيد ، و به نماز نايستيد در حالي كه جنب هستيد تا آن گاه كه غسل مي‌كنيد ، مگر اين كه مسافر باشيد . و اگر مريض يا مسافر بوديد و يا اين كه از پيشاب برگشتيد ، و يا اين كه با زنان نزديكي كرديد و ( در همه اين احوال ) آبي نيافتيد ، با خاك پاك تيمّم كنيد و ( براي اين منظور ، با خاك ) چهره و دستهايتان را مسح كنيد . بيگمان خداوند عفوكننده و آمرزنده است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنتُمْ سُكَارَيا » : در حال مستي نماز نخوانيد . اين فرمان ، مقدّمه تحريم ميخوارگي بود و سپس برابر سوره بقره آيه 219 و سوره مائده آيه‌هاي 90 و 91 به طور قطعي حكم تحريم شرف نزول يافت . معني ديگر « لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ » ، اين است كه لا تَقْرَبُوا مَواضِعَ الصَّلاةِ . يعني : به مساجد نرويد . « سُكَارَيا‌ » : جمع سَكْران ، مستان . « وَ لا جُنُباً إِلاّ عَابِرِي سَبِيلٍ » : در حالي كه جنب هستيد به مساجد نرويد مگر اين كه از آنجا عبور كنيد . در حالي كه جنب هستيد نماز نخوانيد مگر مسافر باشيد . « مَرْضَيا » : جمع مريض ، بيماران . « الْغَآئِطِ » : زمين گود . مراد پيشاب و قضاي حاجت است . « لامَسْتُمْ » : آميزش جنسي كرديد . لمس نموديد . « صَعِيداً » : سطح زمين . زمين . خاك . مفعولٌ‌به ( تيمّموا ) است يا منصوب به نزع خافض است . يعني فَتيمّموا بِصَِعيدٍ . « عَفُوّاً » : بسيار عفوكننده . بسيار زداينده گناهان .‏

آيه 44

‏متن آيه : ‏

‏ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتَابِ يَشْتَرُونَ الضَّلاَلَةَ وَيُرِيدُونَ أَن تَضِلُّواْ السَّبِيلَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏مگر نمي‌بيني كساني كه بهره‌اي از كتاب ( هاي آسماني سابق ) بديشان داده شده است ، ( با بهاي هدايت ، ) ضلالت را مي‌خرند و مي‌خواهند كه شما ( نيز همچون ايشان ) گمراه شويد ؟‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَلَمْ تَرَ إِلَيا » : مگر نمي‌بيني‌ ؟ مگر بي‌خبري‌ ؟‏

آيه 45

‏متن آيه : ‏

‏ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِكُمْ وَكَفَى بِاللّهِ وَلِيّاً وَكَفَى بِاللّهِ نَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند ( از شما ) بهتر دشمنانتان را مي‌شناسد ، و كافي است كه خدا سرپرست ( و نگهدارتان ) باشد ، و كافي است كه خدا ياور ( و مددكارتان ) باشد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« كَفَيا » : كافي است . بسنده است .‏

آيه 46

‏متن آيه : ‏

‏ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيّاً بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْناً فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْراً لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏برخي از يهوديان سخنان را از جاهاي خود منحرف مي‌گردانند ( و كلام را از معاني اصلي به دور مي‌دارند و وارونه و چندگونه و چند پهلو صحبت مي‌كنند ) و مي‌گويند : شنيديم ( سخن تو را و به كار نگرفتيم ! ) و فرمان نبرديم ( و جز عصيان نيفزوديم ! ) بشنو ( سخنان ناروا و كاش نشنوي جز ) ناشنيدني را . و ( مي‌گفتند : ) ما را بپاي ( ولي ) زبان را پيچ مي‌دادند ( و به جاي : راعِنا ، راعينا ، يعني چوپان ما ، يا راعِناً ، يعني : نازيبا ، مي‌گفتند . . . ) و ( هدفشان ) ريشخند دين بود ( و نفرين رسول ! ) ولي اگر آنان ( به جاي اين همه سخنان ناروا و كارهاي نازيبا ) مي‌گفتند : شنيديم و اطاعت كرديم و ( سخنان ما را ) بشنو و به ما مهلت بده ( تا حقائق را درك كنيم ) به نفع و صلاح ايشان بود و ( با واقعيّت سازگارتر و ) درست‌تر ، وليكن خداوند آنان را به سبب كفرشان نفرين نموده است ( و از رحمت خود مطرود و محروم فرموده است ) و لذا جز شمار اندكي ايمان نمي‌آورند ( و داعي حق را لبّيك نمي‌گويند ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« الْكَلِمَ » : كلام . سخن . « غَيْرَ مُسْمَعٍ » : ناشنيدني . حرف بد نشنوي . گوش شنوا نداشته باشي . جز بد نشنوي . جز نيك نشنوي . واژه ( غَيْرَ ) حال است . « لَيّاً » : پيچ‌دادن . از ماده ( لوي ) . مصدر است و به معني ( لاوينَ ) به كار رفته است و حال مي‌باشد . ( نگا : آل عمران / 78 ) . « طَعْناً » : تمسخركردن . مورد استهزاء قراردادن . ( طَعْناً ) عطف بر ( لَيّاً ) است و به معني ( طَاعِنِينَ ) است ( نگا : مائده / 57 - 59 ) . « أَقْوَم‌ » : دادگرانه‌تر و به صواب نزديكتر . شايسته‌تر .‏

آيه 47

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه كتاب ( آسماني ) به شما داده شده است ! ايمان بياوريد بدانچه ( از قرآن بر محمّد ) نازل كرده‌ايم و تصديق‌كننده چيزي است كه ( از كتاب آسماني ) با خود داريد ، پيش از آن كه ( عذابي نصيب شما كنيم و بدان وسيله آثار ) چهره‌هائي را محو كنيم ( و در آنها چشم و گوش و ابرو و بيني و لبي بر جاي نگذاريم ) و آنها را برگردانيم ( و همچون قسمت پشت خود صاف و زشت گردند ) ، يا پيش از آن كه ايشان را از رحمت خود بي‌بهره سازيم همان گونه كه ياران شنبه را ( يعني آناني كه در روز شنبه ماهي مي‌گرفتند ) نفرين كرده و نابود نموديم . و فرمان خدا انجام‌شدني است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« نَطْمِسَ » : محو كنيم . بزدائيم . وارونه و دگرگون كنيم . « وُجُوهاً » : چهره‌ها . اشخاص . « نَلْعَنَهُمْ » : نفرينشان كنيم . هلاكشان سازيم . « أَصْحَابَ السَّبْتِ » : پيروان شنبه . يهودياني كه نافرماني خدا كردند و در روز شنبه ماهيگيري نمودند و مورد خشم او قرار گرفتند ( نگا : اعراف / 163 - 166 ) .‏

آيه 48

‏متن آيه : ‏

‏ إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْماً عَظِيماً ‏

‏ترجمه : ‏

‏بيگمان خداوند ( هرگز ) شرك به خود را نمي‌بخشد ، ولي گناهان جز آن را از هركس كه خود بخواهد مي‌بخشد . و هر كه براي خدا شريكي قائل گردد ، گناه بزرگي را مرتكب شده است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مَا دُونَ » : كمتر از . جداي از . « إِفْتَرَيا » : به هم بافته است . بهتان‌كنان و دروغ‌زنان ، مرتكب گرديده است .‏

آيه 49

‏متن آيه : ‏

‏ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ يُزَكِّي مَن يَشَاءُ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏

‏مگر آگاه نيستي از كساني كه خويشتن را پاك مي‌شمارند ( و با لاف و گزاف خود را متّقي قلمداد مي‌نمايند ؟ ) . بلكه ( اين تنها ) خدا است كه ( چنان كه بايد پاكان و ناپاكان را از هم مي‌شناسد و ) كساني را كه خود بخواهد پاك مي‌دارد ( و مي‌شمارد و به راه راست هدايت مي‌نمايد و به كسي كمترين ستمي روا نمي‌دارد ) و بديشان به اندازه نخ هسته خرما هم ظلم و جور نمي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏

‏« يُزَكُّونَ » : پاك مي‌شمارند . خود را بيهوده مي‌ستايند و در تمجيد و تعريف خود مي‌كوشند ( نگا : بقره / 111 و مائده / 18 ) . « فَتِيلاً » : نخ‌گونه و رشته باريكي كه در شكاف هسته خرما وجود دارد كه در كمي و ناچيزي بدان ضرب‌المثل مي‌زنند . اين واژه مي‌تواند مفعول دوم يا تمييز باشد .‏

آيه 50

‏متن آيه : ‏

‏ انظُرْ كَيفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الكَذِبَ وَكَفَى بِهِ إِثْماً مُّبِيناً ‏

‏ترجمه : ‏

‏بنگر كه چگونه به خدا دروغ مي‌بندند ( و خويشتن را فرزندان خدا و عزيزان او مي‌دانند و مي‌گويند كه جز يهوديان و مسيحيان كسي به بهشت نمي‌رود . ) ( نگا : بقره / 111 و مائده / 18 ) و همين دروغ كافي است كه گناه آشكاري باشد ( و بيانگر نيّت كثيف و عمل زشت ايشان گردد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« كَفَيا بِهِ » : اين دروغ و بهتان كافي است . « إِثْماً » : گناه . تمييز است . « مُبِيناً » : آشكار . از مصدر ( إِبانَه ) كه گاهي لازم است و گاهي متعدّي . در اينجا به صورت لازم به كار رفته است .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره نساء / تفسیر نور / آیات 1 تا 50 نساء  لینک ثابت
 [ 07:29:00 ب.ظ ]





لبیک یا مهدی (عج)


 



لبیک یا امام خامنه ای

موضوعات: لبیک یا مهدی (عج) لبیک یا امام خامنه ای  لینک ثابت
 [ 05:22:00 ب.ظ ]




 

 

 

جمعه یعنی یک غروب وعده دار / وعده ترمیم قلب یاس زار


جمعه یعنی مادر چشم انتظار / درهوای دیدن روی نگار


جمعه یعنی یه سماء دلواپسی / می شود مولا به داد ما رسی . . . ؟

موضوعات: جمعه یعنی یک غروب وعده دار  لینک ثابت
 [ 05:12:00 ب.ظ ]




 

 

 

موضوعات: بر چهره ی دل ربای مهدی صلوات  لینک ثابت
 [ 05:03:00 ب.ظ ]




موضوعات: ای آقای من.....  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ب.ظ ]




 

 

جمعه هم آمد ولی آن جمعه ی دلخواه نیست


بت پرستانیم و مثل ما کسی گمراه نیست


عشق اینجا بین آدم ها غریب افتاده است


در بساط خالی ما آه حتی آه نیست …

موضوعات: جمعه هم آمد  لینک ثابت
 [ 04:48:00 ب.ظ ]




یا ابا صالح ادرکنی


این دیده نیست، لایق دیدارِ رویِ تو


چشمی دگر بده ، که تماشا کنم تو را …

موضوعات: یا ابا صالح ادرکنی  لینک ثابت
 [ 04:44:00 ب.ظ ]




 

 

باز هم یک جمعه ی بدون تو ،

باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛

و باز هم قلبی مالامال دلتنگی …

در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود …

اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: باز هم یک جمعه ی بدون تو ،  لینک ثابت
 [ 04:39:00 ب.ظ ]




 


 آن سفر کرده

 

ممکنه منتظر مهمان عزیزی بود ولی مهیای پذیرش او نبود ؟!

البته که غیر ممکنه !

افسوس که ما ” غیر ممکن ” رو ممکن ساختیم و ” ممکن ” رو غیر ممکن …

در وبلاگی چه زیبا نوشته شده بود که :

” امام زمان آمدنی نیست ، بلکه آوردنی است. “

و این جمعه هم گذشت …

 

موضوعات: آن سفر کرده  لینک ثابت
 [ 04:31:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(سپاه)

بسيج و سپاه پاسداران همچون دو بازوى جمهورى اسلامى باقى و نيرومند خواهند ماند.

روز سوم شعبان را - كه بحق «روز پاسدار» نام گرفته است

- به همه‏ى پاسداران در سرتاسر ميهن بزرگ اسلامى تبريك عرض مى‏كنم.

سپاه پاسداران، ركن ركين و پايه‏ى محكم دفاع از انقلاب در كشور است.

سپاه داراى شأن معنوى و انقلابى است؛ وليد و فرزند انقلاب است؛

تربيت‏شده‏ى دامان انقلاب است و به گردن انقلاب هم حق دارد.

سپاه، نهاد بسيار ارزشمندى است.

سپاه پاسداران به فضل الهى همچنان يك هديه‏ى الهى به ملت ايران است

و اميدواريم همچنان كه تا امروز ثابت شده، مكرر ثابت شود كه اين تشكيلات مبارك،

هديه‏يى به تاريخ ايران است و بُرد آن فراتر از يك نسل و دو نسل اين كشور خواهد بود

و بركات آن براى اين كشور، ماندگار و هميشگى خواهد بود.

آنچه همواره به‏عنوان نقطه‏ى روشن در مجموعه‏ى عملكرد سپاه از آغاز تشكيل تا امروز در

مقابل چشم بينندگان قرار دارد، عبارت است از همت و تصميم آگاهانه، تحليل درست و حركت و اقدام و آمادگى كامل.

انقلاب، زنده و پوياست. پاسدار انقلاب، پاسدار چنين موجود زنده و پويا و متحرك و پيشرونده‏يى است.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای(سپاه)  لینک ثابت
 [ 04:24:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (آزادگان)

آزادگان عزيز ما دليل ديگرى بر توانايى ملت ايران در مقابله با توطئه‏هاى دشمنان بودند.

آزادگان عزيز و ملت ايران حجت را بر مسئولين تمام كردند.

جمهورى اسلامى با داشتن ذخائر ارزشمندى چون آزادگانِ مقاوم،

هرگز در برابر دشمن احساس ضعف نخواهد كرد.

خانواده‏هاى عزيز اسرا و مفقودين با صبر و تحمل بزرگوارانه‏ى خود،

تلخى اسارت و فقدان عزيزان ملت را قابل تحمل كردند.

آزادگان ما هم كه لحظات دشوار اسارت در دست دشمن را با همه‏ى وجود خود لمس كرده‏اند،

هريك در رتبه‏ى يك شهيد قرار دارند و كار و وظيفه‏ى بزرگى را به انجام رسانده‏اند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (آزادگان)  لینک ثابت
 [ 04:22:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(جانبازان و ايثارگران)‏

//////////////////////////////////////////////////////////////////////////

ارزش فداكارى جانبازها هم، ارزش بسيار والايى است. آنها هم پيش خدا خيلى ارزش دارند. البته بايد جانبازهاى عزيز توجه داشته باشند كه آن لطف و فيض الهى را براى خودشان، نگه دارند. شهدا اين امتياز را دارند كه از پل گذشتند و مسئله‏ى آنها تمام شد. اما جانبازها در اين دنيا هستند و با مسايل اين دنيا سروكار دارند؛ بايد خودشان را خيلى مراقبت كنند. بايد خودشان را خيلى حفظ كنند. در اين صورت ان‏شاءاللَّه جانبازان جزو برجستگانِ پيش خداى متعال هستند.

اگر اين ايثارگريها نبود، معلوم نبود كه كشور، تماميت ارضى داشته باشد يا نه. امنيت داشته باشد يا نه. دشمن داخل كشور ما باشد يا نه. و آيا چنين امكانى وجود داشته باشد كه كسى بتواند براى كشور، كار و تلاش كند و سازندگى به وجود آورد.

اين‏كه بعضى شهيد مى‏شوند، بعضى جانباز يا اسير و بعضى هم به سلامت برمى‏گردند، يك اجر دارد. اينهايى هم كه به سلامت برگشتند، اين اجرِ در معرض فداكارى قرار گرفتن را دارند. اين يك فداكارى و يك اجر است. يك فداكارى ديگر هم، فداكارى خانواده‏ها، يعنى مادر و پدر يا همسر است كه عزيزشان را به ميدان جنگ مى‏فرستند.

جانبازان جزو بندگان محبوب خدا هستند.

جانبازان عزيز در مجاهدتهاى خود بخشى از جسم و سلامتى‏شان را در راه خدا انفاق كردند.

جانبازان و مجروحان عزيزمان كه واقعاً تجسم فداكاريند، شهيدان زنده‏اند.

خانواده‏هاى عزيز اسرا و مفقودين با صبر و تحمل بزرگوارانه‏ى خود، تلخى اسارت و فقدان عزيزان ملت را قابل تحمل كردند.

خانواده‏هاى معظم شهيدان و جانبازان عزيز ارزنده‏ترين يادگاريهاى دوران حماسه‏ى دفاع مقدس هستند.

خداوند متعال به شما جانبازان اجر خواهد داد، زيرا شما خودتان را به او تقديم كرديد.

در حقيقت، شما مسئولان كشور و همه‏ى ما، مديون آحاد مردم و بخصوص ايثارگران از مردم هستيم كه با جان و توان و زحمات خودشان، اين امكان را براى ما فراهم كردند.

در خانواده‏هاى شما، دو فداكارى مطرح است؛ يكى فداكارى آن رزمنده است؛ آن كسى كه مى‏رود و جانش را در ميدان جنگ، كف دست مى‏گيرد. حالا اين كسى كه جانش را كف دست گرفته است، گاهى شهيد مى‏شود، گاهى جانباز مى‏شود. جانبازها هم از لحاظ ارزش معنوى، در آن حدى كه خود آنها كارى را انجام داده‏اند، مثل شهدا هستند. هر دو به جبهه رفته‏اند. هر دو جانشان را كف دست گرفته‏اند. هر دو آماده شده‏اند براى اين‏كه در راه خدا فداكارى كنند. اتفاقاً آن يكى به فيض شهادت نايل و اين يكى به فيض جانبازى نايل شد. بنابراين از اين جهت، هر دو يكسانند.

سد واقعى، اسلام واقعى و اسلام قرآن است. اسلامِ «لن يجعل‏اللَّه للكافرين على المؤمنين سبيلاً» و «ان الحكم الاللَّه» است. اگر يك خرده دايره را اضيق بكنيد و به وسط دايره - به مركز - نزديكتر بشويد، اسلامِ «ان‏اللَّه اشترى من‏المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة» است. اسلامِ شماها است كه بدنهايتان پر از تركش است. بر سرتا پاى شماها نشانه‏ى عمليات و جنگ و جهاد فى‏سبيل‏اللَّه و امثال آن است؛ چه جانبازهاى عزيز، چه خانواده‏هاى شهدا، چه آنهايى كه رفتند و بحمداللَّه زنده و سرحال - به كورى چشم دشمن - برگشتند. مانع اصلى اين است.

شما جانبازان به معناى واقعى كلمه «شهيد» هستيد.

صبر و استقامت جانبازان موجب سربلندى و افتخار اسلام است.

من مى‏خواهم ورزش جانبازان را هم، به طور مؤكّد متذكر شوم. البته، الحمدللَّه ورزش جانبازان خوب بود. الحمدللَّه در ميدانها خوب بوده. همين‏طور كه شما گفتيد، در المپيك مدالها و افتخارات بيشتر و چهره‏هاى بهترى كسب كردند؛ اما بخصوص، روى اينها كار بكنيد. علت آن هم اين است كه جانبازان، سابقه‏ى جبهه دارند. اينها يك قهرمانى را انجام دادند، يعنى وضع جسمانى آنها، نشان‏دهنده‏ى قهرمانى است. كارى است كه كردند و يك پرونده، با اينها همراه است. بنابراين، اينها آن‏جا امتحان دادند؛ باز هم مى‏توانند در ميدانهاى ورزشى، ان‏شاءاللَّه امتحان بدهند.

هم خانواده‏هاى شهداى عزيزمان و هم خانواده‏هاى اسراى عزيزمان و هم جانبازان عزيزمان و خانواده‏هاى گراميشان، قدر خودشان را بدانند و مطمئن باشند كه عمل آنها امروز خيلى ارزش داشته و دارد و تأثير زيادى براى عظمت اسلام داشته و خواهد داشت.

شهيد، نعمت شهادت و جرعه‏ى جام شيرين شهادت را نوشيد؛ولى جانباز آن فرصت را نيافت؛ اما رنج زندگى را همواره به جان خريد. جانبازان هم شهيدند؛ آنها شهيد زنده‏اند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای(جانبازان و ايثارگران)‏  لینک ثابت
 [ 04:21:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(شهيد و شهادت‏)

در عالم ملكوت، علما و بزرگان و زهاد و عبّاد با حسرت به جايگاه شهدا نگاه مى‏كنند.

ارزش شهادت بالاترين ارزشهاست و زمان، همه چيز به جز خون شهيد را كهنه مى‏كند.

بازماندگان و عزيزان شهدا بايد همواره شكرگزار خداوند باشند.

پيام شهداى هفدهم شهريور حفظ اسلام، قرآن و حديث است.

خاطره‏ى شهدا را بايد در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت.

رسم شهادت و سنت الهى قتل فى‏سبيل‏اللَّه، با نظام اسلامى زنده شد.

زنده نگه داشتن ياد شهداى انقلاب باعث تداوم حركت انقلاب است.

شهادت، بالاترين پاداش و مزد جهاد فى‏سبيل‏اللَّه است.

شهادت، مرگ انسانهاى زيرك و هوشيار است.

شهادت، نشانه‏ى استوارى است.

شهادت، يعنى وارد شدن در حريم خلوت الهى.

شهداى ما مظهر عقلانيت دينى و مدافع حقانيت و عدالت بودند.

عزت امروز اسلام و مسلمين ثمره خون شهدا است.

عظمت ما به خاطر شهادت جوانان و فرزندان اين ملت است.

ياد شهدا بايد هميشه در فضاى جامعه زنده باشد.

شهادت، مرگ تاجرانه است.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای(شهيد و شهادت‏)  لینک ثابت
 [ 04:20:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (اطلاعات‏)

يكى از عوامل موفقيت دستگاههاى اطلاعاتى ما، احساس مسئوليت عمومى مردم نسبت

به تحركات دشمن و آمادگى آنها براى دفاع از مرزهاى انقلاب است.

مردم بايد هوشيارى اطلاعاتى خود را حفظ كنند و در مقابل تحرك دشمن حساسيت داشته باشند.

صحنه‏يى كه شما درگير آن هستيد، صحنه‏ى بسيار عجيبى است. شايد در ميان سنگرهايى كه

جمهورى اسلامى مبارزه مى‏كند، هيچ سنگرى بافضيلت‏تر از سنگر شما نباشد؛ چون هميشه و

در همه جا، خطر از ناحيه‏ى نفوذ اطلاعاتى دشمن بيشتر است.

سنگر عظيمى در اختيار شماست [وزارت اطلاعات‏]؛ مواظب باشيد اخلاصتان را از دست ندهيد.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (اطلاعات‏)  لینک ثابت
 [ 04:18:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (امنيت‏)

**************************************************************************

اگر امنيت نباشد، اقتصاد هم نيست، تلاش براى سازندگى و افتخارآفرينى هم نيست.

اگر امنيت و يا وحدت نباشد، اختلافات و جنجال باشد، دايماً تشنج سياسى باشد

، اول كسى كه ضربه مى‏خورد دولت است؛ چون نمى‏تواند وظايف خود رإ انجام بدهد.

امنيت، نعمت بزرگى است.

ايمانى كه در نظام اسلامى وجود دارد، حصار امنى براى امنيت ملى است.

دشمن، امنيت ملى ما را هدف گرفته است. امنيت ملى براى يك ملت، از همه چيز واجبتر است.

ناامنى، بزرگترين خطرى است كه يك ملت را تهديد مى‏كند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (امنيت‏)  لینک ثابت
 [ 04:17:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خمینی (بسيج‏)

از خدا مى‏خواهم كه با بسيجيان محشور شوم.

افتخار مى‏كنم كه يك بسيجى باشم.

اگر بخواهيم انقلاب و كشور بيمه باشد و جمهورى اسلامى آسيب‏ناپذير باشد؛ بايد روزبه‏روز اين شور و شوق،

اين حركت عمومى مردم و اين بسيج عظيم نيروهاى ملت را تقويت كنيم.

بسيجى بايد از همه جهت نمونه باشد.

بسيجى بايستى در وسط ميدان باشد تا فضيلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند.

بسيج يك افتخار و ارزش است.

بسيج، يكى از بركات پروردگار عالم بر كشور و بر انقلاب و بر امام بزرگوار ما بود.

بسيجى گل سرسبد خيل عظيم انقلاب و اسلام است.

بسيجى، يعنى دل با ايمان، مغز متفكر، داراى آمادگى براى همه‏ى ميدانهايى كه وظيفه‏يى انسان را به آن ميدانها فرا مى‏خواند.

بسيجى، يك عنوان ارزشمند و والا است.

بهترين جايى كه اين گروههاى مقاومت بسيج دارند، همين مساجد است.

به عنوان يك بسيجى، هرجا كه انقلاب به وجود من نياز داشته باشد، حاضرم خدمت كنم.

جبهه‏هاى جنگ و دفاع مقدس، در طول سالهاى متمادى، از خون عزيزان بسيجى رنگين شد و ناصيه‏ى انقلاب را درخشان كرد.

سعى كنيد روحيه‏ى بسيجى را براى كشور، انقلاب و اسلام حفظ كنيد.

محور دفاع از انقلاب، همين آحاد عظيم ميليونى بسيج هستند. بسيج در زندگى معمولى،

جزيى از توده‏هاى ميليونى مردم است؛ اما بايد سازماندهى و آموزش و بازآموزى داشته باشد

. نبايد به‏آموزشى كه طى چند ماه داده مى‏شود، اكتفا كرد؛ بلكه بايستى آن را تكرار نمود.

اگر يك فرد بسيجى، در مدرسه و دانشگاه و حوزه‏ى علميه و كارخانه و مزرعه و اداره مشغول است،

بداند كه جزو ارتش عظيم مردمى و انقلابى است و بايد به آن افتخار كند.

انتظارى كه امام از بسيج داشت، آمادگى و حضور دايمى بود؛ زيرا بسيج، پشتوانه‏ى اصلى انقلاب است.

موضوعات: کلمات قصار امام خمینی (بسيج‏)  لینک ثابت
 [ 04:15:00 ب.ظ ]




                                        

 


ظهور گل نرگس صلوات


دارد زمان آمدنت دير مي شود …


دارد جوان سينه زنت پير مي شود …


تقصير گريه هاي غريبانه شماست …


دنيا غروب جمعه چه دلگير مي شود…

موضوعات: ظهور گل نرگس صلوات  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-02-16] [ 11:27:00 ب.ظ ]




 

کاش می شد که خدا اجازه ظهورت می داد

کاش می شد که در این دیار غربت و میان موج غمها به سکوت سرد وسنگین رخصت خاتمه می داد

کاش می شد جمعه ما شاهد ابروی زیبای تو می شد

کاش می شد دیده نا قابل ما فرش کیسوی تو می شد

کاش می شد انتظار منتظر بپایان رسد و هوا میزبان یاس ها ونسترن ها خاک پای مهدی زهرا شود

کاش می شد تو هم از انتظار خسته شوی و برای فرج دعا کنی

کاش می شد…

موضوعات: کاش می شد...  لینک ثابت
 [ 11:14:00 ب.ظ ]




یا بقیه الله!

بقیه الله!
خورشید جمعه ای دیگر دارد به غروب ماتم می نشیند و انگار ، داغ هجران تو همچنان بر دل ما می ماند.

یا بقیه الله!
چشمان اشکبارم را ببین که به راه آمدنت سفید شد و تو باز هم نیامدی.

یا بقیه الله!
شاید خدایت نیامدنت را فرصتی دیگر برای من قرار داده است تا وقتی که تو می آیی خروش، پاک پاک باشد.

یا بقیه الله!
تو که خود فرموده ای که به احوال شیعیانت آگاهی. پس لابد خوب می دانی که میان ما و اذان ظهر و آسمان ، چه رابطه ای است!!!

یا بقیه الله!
تو که خود خوب می دانی برخروش چه دارد می گذرد! پس جان مادرت فاطمه، هق هق غروب جمعه ما را در دفتر عشقبازی های عشاقت ثبت کن.

یا بقیه الله!
خروش را کمک تا از نگاه پنهانش ، غریبی سیراب شود.

یا بقیه الله!
در این غروب جمعه ای دیگر، ضجه غریبانه خروش و نگاه خیسش را که به پیشگاه با شکوهت تقدیم می کند بپذیر.

یا بقیه الله!
وقتی که تو می آیی ، خروش در چه حال است … خروش در چه حال است…

یا بقیه الله…یا بقیه الله… یا بقیه الله… یا بقیه الله

ندانم كه كي خواهي آمد
باورت دارم كه خواهي آمد
يوسفي دارد اين دنيا كه خواهد ماند
يوسف زهراست (س) كه مي نازد و خواهد ماند
تابيايد نفسي تازه دهد مردگان را
روشنايي دهد چشم دنيا و همگان را
جمله مارا تو نگاهي كن بهر كرم
تو كريمي زخدا كه دهي همه را بهركرم

موضوعات: یا بقیه الله!  لینک ثابت
 [ 11:08:00 ب.ظ ]




موضوعات: یا صاحب زمان (عج)  لینک ثابت
 [ 10:59:00 ب.ظ ]




 


غروب جمعه

دارد زمان آمدنت دير مي شود …


دارد جوان سينه زنت پير مي شود …


تقصير گريه هاي غريبانه شماست …


دنيا غروب جمعه چه دلگير مي شود…

موضوعات: غروب جمعه  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ب.ظ ]






مولا جان 


فروغی بی بدل مهتـــاب دارد


و انگشتر عقیقی نـــــاب دارد


بیــــــا زاهد به گلـــــزار ولایت


که شیعه یک گل شاداب دارد


شنیدم هاتف غیبی چنین گفت:


عجب تاجی به سر ارباب دارد

موضوعات: مولا جان  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ب.ظ ]




موضوعات: یا مهدی ادرکنی  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ب.ظ ]







مولای من!

ای ناگهان تراز همه ی اتفاق ها

پایان خوبِ قصه ی تلخِ فراق ها

ای وارثِ شکوه اساطیر،جلوه کن

تاگم شود ابهت این ادعاها…
‏ “

اللهم عجل لولیک الفرج ، وجعلنا من خیر أعوانه و أنصاره “
‏ “

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم “????

موضوعات: مولای من  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ب.ظ ]





نهج الفصاحه: مجموعه کلمات قصار حضرت رسول (ص)
نویسنده: محمد بن عبدالله
مترجم: ابوالقاسم پاینده
نهج الفصاحه مجموعه سخنان پیامبر اکرم (ص) است که به ترجمه شادروان ابوالقاسم پاینده به پارسی برگردانده شده است.
به جرات می توان گفت یکی از موثرترین و بزرگترین شخصیت های تاریخ ، پیامبر اسلام،محمد بن عبدالله است،که موافق و مخالف بر تاثیر شگرف او در مسیر تاریخ صحه می گذارند و از همین روی شناختن اصیل مکتب و سخنان و اخلاق او بر انسان فرهیخته و محقق لازم و واجب است،چه او را به عنوان یک شخصیت قدسی بشناسند،و چه یک شخصیت نیرومند تاریخی.

جاحظ که بحق یکى از معروف‌ترین و تواناترین و مطلعترین نویسندگان عرب است و شهادت وى در این قبیل مسائل سندى تردید ناپذیر است در بارۀ سخنان محمّد (ص) چنین میگوید:
«سخنى است که شمارۀ حروفش اندک و شمارۀ معانیش بسیار، از تصنّع برى و از تکلّف بر کنار است. آنجا که تفصیل باید مفصل و آنجا که اختصار شاید مختصر است. از کلمات نامأنوس و فرارى و از سخنان مبتذل و بازارى مبرّاست.
کلماتش با حکمت همدوش و با عصمت هم آغوش و با تأیید قرین و با توفیق همنشین بود. این گفتار را خداوند، با محبت و قبول توأم ساخته بود. مهابت و حلاوت و افهام و اختصار را با هم داشت. از تکرار سخن بى‌نیاز بود و شنونده را بدین کار نیاز نمى‌افتاد. با وجود این هیچ وقت کلمه‌اى از سخنش نمى‌افتاد و خطائى بر او رخ نمیداد و دلیلش سستى نمیگرفت، هیچ کس بر او فائق نمیشد و سخندانى او را مجاب نمیکرد. سخنان مفصل را با کلمۀ مختصر رد میکرد. براى اسکات حریف، در حدود معلومات او سخن مى‌گفت. جز سخن راست دلیلى نمى‌آورد و غلبه را جز بوسیلۀ حقیقت نمیخواست. سخنان فریبنده و خدعه آمیز نمیگفت.
عیبجوئى نمیکرد. گوشه نمیزد. در سخن نه کند بود و نه تند. گفتارش نه طولانى بود و نه مبهم. مردم سخنى سودمندتر و شیواتر و رساتر و مؤثرتر و روانتر و فصیحتر و واضحتر از سخن وى نشنیدند.» جاحظ پس از ذکر این سخن از بیم آنکه مبادا گفتار وى در نظر کوته‌نظران و بى‌خبران گزاف جلوه کند چنین گوید:
«شاید آنها که از دانش بهرۀ کافى ندارند و از رموز سخن و سخندانى بى‌خبرند گمان برند که ما در ستایش سخن محمّدى راه تکلف پیمودیم و در بارۀ اهمیت آن گزاف گفتیم، چنین نیست. قسم به آنکه گزاف گوئى را بر دانشمندان حرام کرده و تکلّف را در نظر اهل نظر قبیح ساخته و دروغگویان را در پیش خردمندان بى‌قدر نموده، این گمان را کسانى مى‌کنند که از راه حقیقت منحرف شده‌اند.»

ﺧﻮﺑﺴﺖ وﺻﻒ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ را از ﯾﮏ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎن ﯾﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻻﻣﺬﻫﺐ ﺑﯿﺎن ﮐﻨﯿﻢ، ﮐﻪ اﺻﻼ ﺑﻪ دﯾﻦ و ﺗﻘﺪس آن اﻋﺘﻘﺎدی ﻧﺪارد ،وﻟﯽ ﭼﻮن دارای اﻧﺼﺎف اﺳﺖ،ﺑﻬﻨﮕﺎم ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﻧﯿﺰ ﻏﺮض ورزی ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ و آﻧﭽﻪ را ﮐﻪ ﺧﻮاﻧﺪه ﺑﺪون ﻏﺮض و ﺑﺎ اﻧﺼﺎف ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﻮﯾﺶ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ دﻫﺪ! ویل دورانت در تاریخ تمدن خویش ، عصر ایمان چنین می نویسد:
«ﺑﺎ آﻧﮑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺷﺨﺼﺎً ﺑﻪ ﻫﻤﮥ اﻣﻮر ﻣﯽ رﺳﯿﺪ، از ﻓﺮط ﺗﻮاﺿﻊ ﻣﺤﺒﻮب ﻫﻤﮕﺎن ﺑﻮد و ﺑﺎرﻫﺎ اﻋﺘﺮاف ﯽ ﮐﺮد ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ را ﻧﻤﯽ داﻧﺪ و ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ او را ﻓﺮاﺗﺮ از اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻋﺎدی ﻣﯽ ﭘﻨﺪاﺷﺘﻨﺪ و از ﻣﺮگ و ﺳﻬﻮ ﺑﺮ ﮐﻨﺎر ﻣﯽ داﻧﺴﺘﻨﺪ اﻋﺘﺮاض ﻣﯽ ﮐﺮد. ﻫﯿﭻ وﻗﺖ ادﻋﺎ ﻧﮑﺮد ﮐﻪ از ﻋﺎﻟﻢ ﻏﯿﺐ آﮔﺎه اﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﻌﺠﺰه ﻣﯽ آورد.
زﻧﺪﮔﯽ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﺟﺰ در ﻣﻮرد زﻧﺎن و ﻗﺪرت، ﺑﺴﯿﺎرﺳﺎده ﺑﻮد. ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺘﻮاﻟﯽ در آﻧﻬﺎ اﻗﺎﻣﺖ ﮔﺮﻓﺖ ﻫﻤﮕﯽ از ﺧﺸﺖ ﺑﻮدﻧﺪ و ﺑﯿﺶ از دو ﻣﺘﺮ و ﻧﯿﻢ ﺑﻠﻨﺪی ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ. ﺳﻘﻒ آﻧﻬﺎ از ﺷﺎﺧﮥ ﺧﺮﻣﺎ ﺑﻮد و درب آﻧﻬﺎ ﭘﺮده ﻫﺎﯾﯽ از ﻣﻮی ﺑﺰ ﯾﺎ ﮐﺮک ﺷﺘﺮ. ﺑﺴﺘﺮ وی ﺗﺸﮑﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﺮ زﻣﯿﻦ ﮔﺴﺘﺮده ﯽ ﺷﺪ. ﺑﺎرﻫﺎ او را ﻣﯽ دﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﭘﻮش ﺧﻮد را ﻣﯽ دوﺧﺖ، ﯾﺎ ﻟﺒﺎس ﺧﻮد را وﺻﻠﻪ ﻣﯽ زد، ﯾﺎ آﺗﺶ روﺷﻦ ﻣﯽ ﮐﺮد، ﯾﺎ ﺧﺎﻧﻪ را ﺟﺎرو ﻣﯽ ﮐﺮد، ﯾﺎ ﺑﺰ ﺧﺎﻧﮕﯽ را در ﺣﯿﺎط ﻣﯽ دوﺷﯿﺪ !
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ اﺑﻬﺖ ﻗﺪرت ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﺮد، دوﺳﺖ ﻧﺪاﺷﺖ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺪو ﺑﺎ ﺗﮑﺮﯾﻢ ﺧﺎص رﻓﺘﺎر ﮐﻨﻨﺪ. دﻋﻮت ﺑﺮده را ﺑﺮای ﻏﺬا ﻣﯽ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ. ﮐﺎری ﮐﻪ ﻗﻮت و ﻓﺮﺻﺖ اﻧﺠﺎم آن را داﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﺮده واﮔﺬار ﻧﻤﯽ ﮐﺮد. ﺑﺎ آﻧﮑﻪ از ﻏﻨﯿﻤﺖ و ﻣﻨﺎﺑﻊ دﯾﮕﺮ ﻣﺎل ﻓﺮاوان ﺑﻪ دﺳﺖ او ﻣﯽ رﺳﯿﺪ ، ﺑﺮای ﺧﺎﻧﻮادة ﺧﻮد ﺑﺴﯿﺎر ﮐﻢ ﺧﺮج ﻣﯽ ﮐﺮد؛ آﻧﭽﻪ ﺑﺮای ﺧﻮدش ﺗﺨﺼﯿﺺ ﻣﯽ داد از ﮐﻢ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮ ﺑﻮد؛ ﻗﺴﻤﺖ اﻋﻈ ﺎﻟﯽ را ﮐﻪ ﺑﻪ دﺳﺖ او ﻣﯽ رﺳﯿﺪ ﺻﺮف ﺻﺪﻗﺎت ﻣﯽ ﮐﺮد. ﻣﺜﻞ ﻫﻤﮥ ﻣﺮدم، ﺑﻪ وﺿﻊ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮد توجهی خاص داشت ( برخلاف مرتاضان)
ﺻﺪای وی زﻧﮕﺪار و ﺷﯿﺮﯾﻦ و دﻟﭙﺬﯾﺮ ﺑﻮد. ﺑﺴﯿﺎر ﺣﺴﺎس ﺑﻮد، ﺗﺤﻤﻞ ﺑﻮﻫﺎی ﻧﺎﺧﻮش ﯾﺎ ﺻﺪای زﻧﮓ ﯾﺎ در رﻓﺘﺎرت ﻣﯿﺎﻧﻪ روی اﺧﺘﯿﺎر ﮐﻦ و ﺳﺨﻦ آرام ﮔﻮ، ﻧﻪ ﺑﺎ ﻓﺮﯾﺎد ﺑﻠﻨﺪ.
ﺟﻨﮕﺠﻮﯾﯽ ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺑﻮد و ﺑﺎ دﺷﻤﻦ ﺳﻬﻞ اﻧﮕﺎری ﻧﻤﯽ ﮐﺮد. ﻗﺎﺿﯽ ﻋﺎدﻟﯽ ﺑﻮد و ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺧﺸﻦ و ﺧﺪﻋﻪ ﮔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، اﻣﺎ ﮐﺎرﻫﺎی رﺣﯿﻤﺎﻧﮥ وی ﻓﺮاوان ﺑﻮد. ﺑﺴﯿﺎری از ﺧﺮاﻓﺎت وﺣﺸﯿﺎﻧﻪ را از ﯿﺎن ﺑﺮد: از ﻗﺒﯿﻞ ﮐﻮر ﮐﺮدن ﭼﺸﻢ ﺑﻌﻀﯽ ﺣﯿﻮاﻧﺎت ﺑﺮای ﺟﻠﻮﮔﯿﺮی از ﭼﺸﻢ ﺑﺪ، ﯾﺎ ﺑﺴﺘﻦ ﺷﺘﺮ مﺘﻮﻓﺎ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻗﺒﺮش. دوﺳﺘﺎﻧﺶ او را ﺑﻪ ﺣﺪ ﭘﺮﺳﺘﺶ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺪ.

شادروان ابوالقاسم پوینده می گوید:
بزرگى و توانائى روح را از آثار آن مى‌توان شناخت. کسانى که در جهان کارهاى بزرگ و شگفت انگیز انجام داده‌اند اعمالشان بر بزرگى و توانائى روحشان شاهدى صادق است. از این میانه آن‌ها که اعمال بزرگ و حیرت‌انگیزشان مایۀ بهبود و کمال و صلاح انسانیت شده در مرحلۀ عظمت و نبوغ، در صف اوّل جاى دارند و از سایر بزرگان جهان ممتازند. اینان در میان فرزندان انسان مانند خورشید در میان ستارگانند که با حرارت و نور و نیروى خود زندگى و نظم معنوى جهان را از زوال و آشفتگى حفظ مى‌کنند و رفتار و گفتارشان براى راهنمائى کسان، به کمال مطلوب انسانیت و رها ساختن بیخبران از بند هوى و پاى بند شهوت بهترین وسیله است.
در ظلمتکدۀ جهان که حقیقت با اوهام و ظنون آمیخته و راه از چاه هویدا نیست و از تصادم امیال و وظایف و قیود در هر قدم هزاران پیچ و خم و پرتگاه در پیش است، براى فرار از حیرت و گمراهى، بناچار دلیل راهى باید جست و به پرتو او این راه سخت و پر خطر را آسان و بى‌خطر پیمود.
این کار از همه کس ساخته نیست. اگر رهسپرى، مشکل و پر خطر باشد محققا رهبرى، هزار بار مشکلتر است. طینتى پاک باید و گوهرى اصیل و روحى چون کوه استوار و همّتى چون آسمان بلند و حوصله‌اى چون دریا وسیع و از همۀ اینها مهمتر، دلى باید از شوق لبریز و سرى از عشق پر شور و روحى از پرتو غیب، روشن تا به نیروى شوق و رهنمائى عشق و پرتو غیب، راه از

نقل قول:

چاه باز شناسد و از تاریکى نجات یابد و آنگاه گمشدگان مسالک را از مهالک برهاند و به سر منزل مقصود برساند.
سخن خوب و مؤثر آنست که در دل نفوذ کند و روح را از تاریکى و زشتى و پلیدى برهاند و از پستى و فرو افتادگى اوج دهد و در افقى وسیع و با صفا که به نور ایمان روشن است سر دهد. روحى که ایمان ندارد سخنى چنین مؤثر و نافذ از او بوجود نمى‌آید زیرا در پیش اهل نظر مسلم است که عطاکنندۀ شىء فاقد آن نیست و طبعا فاقد شىء عطاکنندۀ آن نتواند بود، یعنى آنکه یقین ندارد دیگران را به یقین نمى‌رساند و آنکه کور است از عصا کشى دیگران ناتوانست.
بنا بر این تأثیر سخن با ایمان گوینده تناسب مستقیم دارد و هر چه ایمان صاحب سخن استوارتر باشد، نفوذ سخنش بیشتر است.
این مجموعه دو قسمت متمایز است: قسمتى که سخنان محمّد است از حدود عیبجوئى و خرده‌گیرى بر کنار است. قسمت دیگر کار من است که مفاد سخنان محمّد (ص) را ضمن آن بفارسى آورده‌ام.
آنان که بر این قسمت بچشم عنایت نگرند و بخطائى برخورند اگر سر عیبجوئى دارند باید در نظر آرند که کامل مطلق خداست و انسان همعنان سهو و قرین نسیان است و اگر منظورشان اصلاح خطا و اظهار حقیقت است امیدوارم با ابراز نظریات خود رهین امتنانم کنند.
رَبَّنٰا لاٰ تُؤٰاخِذْنٰا إِنْ نَسِینٰا أَوْ أَخْطَأْنٰا، رَبَّنٰا وَ لاٰ تَحْمِلْ عَلَیْنٰا إِصْراً إِنَّکَ سَمِیعُ اَلدُّعٰاءِ.
مرداد  ١٣٢۴  ابو القاسم پاینده

موضوعات: نهج الفصاحه: مجموعه کلمات قصار حضرت رسول (ص)  لینک ثابت
 [ 09:07:00 ب.ظ ]




 

سخنان گهربار حضرت پیامبر اکرم



آسايش آدمي، در زنداني كردن زبان است. 

 

اگر بر امتم دشوار نبود فرمان میدادم با هر نماز مسواک کنند .


دعا مغز و روح عبادتها است هیچ دعایی بی اثر نمی ماند

و لا اقل کفاره بعضی از گناهان واقع می شود.


هترین وقت دعا سحرگاهان است


خرما را ناشتا بخورید که کرم های بدن را می کشد


وقتی نماز میخوانی نماز وداع بخوان هرگز سخنی را

مگو که بعدها از آن معذرت خواهی کنی از آنچه در دست مردم است نومید مباش


ای علی پاداش سه کار در دنیا و آخرت داده می شود

حج فقر را بر طرف می کند صدقه بلا را میگرداند صله رحم عمر را می افزاید


محبوبترین اعمال نزد خدا شادمانی ای که به مومنی برسانی

گرسنگی اورا برطرف کنی گرفتاری او را برطرف سازی


چه نیکو بخشش و هدیه ای است پند و اندرز


ایمان عبارتست از شناخت قلبی اقرار کردن به زبان عمل کردن به اعضاء


هرکه به زن بیگانه بچسبد با شیطان به یک زنجیر بسته شود و هر دو به آتش افکنده شوند


سه تن را آتش دوزخ نسوزاند : زنی که به فرمان شوهر باشد

زنی که به هنگام سختی گرفتاری شوهر صبر کند کسی که به پرد و مادرش نیکی کند


شخص مومن طعنه زن و لعن کننده و ناسزاگو و بد زبان نیست

رکس با زن نامحرمی دست دهد به خشم خداوند گرفتار شود .


غیبت حسنات را می خورد چنان که آتش هیزم را می خورد .




موضوعات: سخنان گهربار حضرت پیامبر اکرم  لینک ثابت
 [ 09:05:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(سوادآموزى‏)

اگر نتوانيم معضل بى‏سوادى را حل كنيم، اصل انقلاب و ايده‏هاى آن لطمه خواهد خورد.

براى گسترش سواد و زدودن بى‏سوادى، همه‏ى دستگاهها و كل نظام بايد حركت و احساس مسئوليت كنند.

بى‏سوادى لكه ننگ براى يك ملت است.

نهضت سوادآموزى، يك نهضت دينى و يك وظيفه‏ى اسلامى است و

كسانى كه در اين راه تلاش مى‏كنند، بايد با اين نيت گام بردارند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای(سوادآموزى‏)  لینک ثابت
 [ 08:52:00 ب.ظ ]





کلمات قصار امام خا منه ای (كامپيوتر، ارتباطات)

امروز دنيا دنياى امواج است. با امواج و كامپيوتر همه‏ى مفاهيم از اين طرف به آن طرف دنيا منتقل مى‏شود.

زمانه‏ى ما زمانه‏ى ارتباطات نزديك است، اما اين ارتباطات نزديك هميشه به سود شيطان و

شيطنتها نيست؛ به سود معنويتها و اصالتها هم هست.

فن‏آورى پيشرفته و دانش پيچيده‏ى بشرى همان قدر كه سهولت و سرعت را در اختيار مردم عادى گذاشته،

به همان اندازه و بيشتر، امكانات و سهولت و سرعت را در اختيار انگيزه‏هاى ناپاك قرار داده است.

كامپيوتر براى دوره‏ى آينده مثل خط است؛ بايد بتوانيد از آن استفاده كنيد. اين ابزارى است كه همه‏ى دنيا را در خودش مُندَمِج مى‏كند.

كامپيوتر براى دوره‏ى آينده مثل خط است؛ همچنان كه امروز اگر كسى بلد نباشد بخواند و بنويسد، در مقابل او هيچ چيز نيست.

موضوعات: کلمات قصار امام خا منه ای (كامپيوتر، ارتباطات)  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (تبليغ‏)

بايد با عمل و زبان تبليغ كرد.

برادرها، اگر پول و امكانات هنرى نداريم، اگر فعلاً ترجمه‏ى قرآن، به زبان سعدى زمانه نداريم

؛ مى‏توانيم كه اخلاق داشته باشيم؛ «المؤمن بُشره فى وجهه و حزنِه فى قلبه». آن چيزى را كه بايد ابراز كنيد،

با اخلاق سراغ دلهاى جوانان برويد؛ ما يك راه ميانبُر داريم و آن، زبان خوش است.

روحهاى جوانها، وراى قالبهاى آنهاست؛ آن وقت، تبليغ انجام خواهد شد.

گاهى اوقات يك مبلّغ، كارى مى‏كند كه صد فقيه نمى‏توانند آن كار را بكنند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای (تبليغ‏)  لینک ثابت
 [ 08:49:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(حوزه‏)

روحانيت‏

[روحانيت‏] بودند كه با ستمگران به مبارزه برخاستند و پناه مظلومان و مستضعفان شدند.

از خصوصيات روحانيت شيعه اين بوده كه هميشه با مردم بوده است.

اگر زحمات حوزه‏هاى علميه از آغاز تا امروز نبود، يقيناً چيزى از دين و حقايق دينى باقى نمى‏ماند.

به‏عقيده‏ى من يكى از واجبات هر طلبه‏يى اين است كه كتابهاى آقاى مطهرى را يك دور از اول تا آخر با دقت بخواند و مباحثه كند.

حوزه‏هاى علميه، مزرع علماى دين و پرورشگاه نهالهاى بالنده‏ى فقاهت در آينده است.

روحانيون بايد دانشجويان را همانند فرزندان خود مورد محبت و عطوفت قرار دهند.

روحانيون مظهر اسلام هستند.

طلبه و روحانى، بايستى ساده باشند و مظهر سادگى روحانيت هم، سادگى طلبگى است.

عالم دين بايد فكر سياسى روشن و زنده و متناسب با زمان داشته باشد.

محبوبيت روحانيت در تجمل و اشرافيگرى او نيست، در سادگى و بى‏پيرايگى اوست.

نسبت شهدايى كه بعد از انقلاب، در كسوت روحانيت به شهادت رسيدند؛ بيش از دو برابر نسبت شهدايى است كه از بقيه‏ى قشرهاى مردم، به شهادت رسيدند.

وحدت دين و سياست اين است كه حوزه‏هاى علميه هرگز از سياست دور نشوند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای(حوزه‏)  لینک ثابت
 [ 08:48:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(علم و پژوهش)

من شنيده‏ام كه در برخى از محافل سياسى حساس دنيا گفته شده كه ما نخواهيم گذاشت يك ژاپن اسلامى در اين منطقه به‏وجود بيايد. آن ژاپن اسلامى، شما هستيد. اين حرف بيخود هم گفته نشده است؛ براى خاطر اين‏كه كشور ما بر حسب آمار از لحاظ - به قول رايج معروف - نرخ سرعت رشد علمى و تحقيقى در بُرهه‏يى از زمان و در همين چند ساله، بالاترين نرخ رشد را در دنيا داشته است.

در بعضى از مراكز سياسى يا سياسى - علمىِ امريكا گفته‏اند ما نمى‏خواهيم يك ژاپن اسلامى به‏وجود بيايد! ژاپن اسلامى يعنى شما. گفته‏اند نمى‏خواهيم بگذاريم ملت ايران از خود پيشرفت علمى نشان دهد. اينها حركت ملت ايران را مى‏بينند؛ اين خودباورى را مى‏بينند.

آنچه موجب نگرانى است، اين است كه مبادا نيروهاى مؤمن ما، ارزش كار علمى را در اين مملكت دست كم بگيرند.

اسلام دين «علم» و «پايبندى به ارزشهاى معنوى» است.

بايد علم و پژوهش را به عنوان يك باور عمومى در بياوريم تا يك همت همگانى بر اين كار گماشته شود؛ يعنى حقيقتاً مسئله‏ى كل نظام بشود.

بنده چند سال است مرتب به دانشگاهها سفارش مى‏كنم كه بياييد توليد علم كنيد؛ كار هم دارند مى‏كنند، اما اين كار اگر با روحيه‏ى علم‏باورى و بارور شدن ذهن انسان براى توليد علم همراه نباشد، ابتر خواهد بود.

در دانشگاههاى ما به طور جدى بايد روى آن چيزهايى كه مربوط به بخش پژوهش است، تكيه شود. مى‏توان دانش فنى را وارد كرد - كمااين‏كه الان داريم اين كار را مى‏كنيم؛ دانش فنىِ يك پديده‏ى صنعتى را وارد مى‏كنيم - ليكن اين مثل آن است كه ما در چاهى آب دستى بريزيم تا بتوانيم بعد همان آب را استخراج كنيم؛ براى بلند مدت، اين كار فايده‏يى ندارد؛ بايد علم از درون بجوشد؛ آن هم بر طبق آنچه كه مورد احتياج كشور است. بنابراين بايد بر جريان علم در كشور، درون‏زايى حاكم باشد؛ اين كار بايد در دانشگاهها جدى گرفته شود؛ افزايش سهم بودجه‏ى پژوهش، يكى از اين كارهاست.

علم و پژوهش، براى كشاورزى و صنعت و معدن و بسيارى از بخشهاى ديگر كشور مقدمه است.

مسئله‏ى علم و توليد علم و شكوفا كردن استعدادها در داخل، يك امر جدى و حياتى است.

ملت ايران به دنيا كم، چيز ياد نداده است. ملت ما چند قرن، دانش، صنعت، پيشرفت، علم، فرهنگ و فلسفه‏ى خود را به دنيا ياد داده است.

موضوع علم و پژوهش در كشور، يك موضوع جدى است؛ … از جمله‏ى چيزهايى است كه زيرساخت همه‏ى پيشرفتهاى كشور در امور توسعه‏ى مادى و صنعتى و به تبع آن مالى و سياسى و بين‏المللى است.

ما بايد از محاصره‏ى موجود كه كشورهاى جهان سوم در آن قرار گرفته‏اند، خودمان را خارج كنيم. اين فقط وظيفه‏ى ما نيست، بلكه وظيفه‏ى همه‏ى ملت‏هاى دنياست كه در دوره‏يى از كاروان علم عقب ماندند. من اعتقاد راسخم - كه اين اعتقاد با نظر خبرگان و كارشناسان فن تأييد شده است - اين است كه ما مى‏توانيم اين كار را بكنيم. اين مُهر «نمى‏توانيم» و «نمى‏توانيد» را كه يكى از بخش‏هاى عمده‏ى سياست فرهنگى دشمنان بوده، بايستى از ذهن خودمان پاك كنيم.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای(علم و پژوهش)  لینک ثابت
 [ 08:46:00 ب.ظ ]





کلمات قصار امام خامنه ای(دانشجو.استاد)

به نظر من، دانشجوى موفق كسى است كه خوب درس بخواند، خوب تهذيب اخلاق بكند و خوب ورزش بكند.

دانشجويان به عنوان نيروهاى متخصص در آينده كشور نقش مهمى خواهند داشت.

استاد

اگر آن استاد، يا آن مسئولى كه با اين معيارها تطبيق مى‏كند، مى‏گذاريد، اين را بايد ديگر همه احترامش كنند و واقعاً روى چشم بگذارند. دانشجو هم بايد او را احترام كند.

اگر دانشگاه ما دانشگاه اسلامى است، يكى از بزرگترين مظاهرش بايستى احترام بيش از حد معمول دنيا به اساتيد باشد؛ مخصوصاً از طرف شاگردان. شاگرد بايد به استاد، بى‏قيد و شرط احترام كند. اگر آن استاد بد هم است، بايد او را احترام كنند. فرض كنيد استاد كافرى را آوردند و در يك كلاس پُرحزب‏اللهى گذاشتند. آيا اين حزب‏اللهى‏ها بايد به اين كافر احترام كنند، يا بايد اهانت نمايند؟ نخير، بايد احترامش كنند، از او تجليل نمايند، او را بر خودشان مقدّم بدارند؛ چون استاد آنهاست، هيچ دليل ديگر نمى‏خواهد. اين درحالى است كه گفتيم اين شخص اصلاً معتقد به اعتقاد اينها نيست؛ چه رسد كه استادى مؤمن و مسلمان باشد. به‏هرحال، احترام استاد در محيط دانشجويى و دانشگاهى بايستى خيلى محفوظ باشد.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای(دانشجو.استاد)  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(دانشگاه‏)

دانشگاه جهت‏دار و ديندار، به شدت متمايل به ارزشهاى انقلابى و اسلامى است.

دانشگاه كه قوام اصلى آن به استاد و دانشجوست، حقيقتاً پايه‏يى براى آينده‏ى كشور محسوب مى‏شود.

محيط دانشگاه، بايد محيط دينى باشد. بايد اين را تأمين كنيم. و اين نمى‏شود، مگر اين‏كه شما كه رؤسا

و مسئولان دستگاههاى دانشگاهى كشور هستيد … صددرصد با تعصب دينى و انقلابى و پايبندى شديد

و اصرار بر اين‏كه بايد دين حاكميت پيدا كند و چترى بر زندگى محيط دانشگاه بزند، اين هدف را تعقيب كنيد

. از كلمه‏ى تعصب نترسيد. تعصب جاهلى بد است. عصبيتى كه از روى جهالت نباشد، خيلى هم خوب است.

عصبيت، معنايش جهالت نيست.

دانشگاه نظام جمهورى اسلامى، بايد كسانى را تربيت بكند كه تكيه‏ى اين نظام، به آنها باشد. يعنى اين نظام،

از لحاظ علمى و عملى و مديريت و گشودن گرههاى ريز و درشت بر سر راه زندگى اين ملت، به آنها تكيه كند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای(دانشگاه‏)  لینک ثابت
 [ 08:44:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامکنه ای(تعليم و تربيت)

بايد به فكر آن روز [آينده‏] بود و آن روز دست شماست؛ دست آموزش و پرورش، دست معلّمين و مربيان است. شما هستيد كه بايد امروز، آن روز را ترسيم كنيد. با چى؟ با تربيت جوان. شما اين عامل و اين گلوله را پرتاب مى‏كنيد؛ خودش به هدف مى‏خورد. شما بايد ماشه را بچكانيد و اين، همين كار تربيتى است كه شما بايد امروز انجام بدهيد.

دانش‏آموزانِ نونهالى كه در اختيار دستگاه فرهنگى كشور قرار دارند، عزيزترين و سرشارترين سرمايه و ذخيره‏ى آينده‏ى اين ملتند.

در بلندمدت، هيچ چيز به اندازه‏ى تعليم و تربيت اهميت ندارد.

در محيط آموزش و پرورش بايد كارى بشود كه حتى يك استعداد، از ميان اين ميليونها نوجوان و جوان ايرانى هدر نرود.

شما مسئولان آموزش و پرورش، به حيث اين‏كه معلمان و برنامه‏ها و بقيه‏ى ابزار و ادوات كار در اختيار شماست، اولين سنگِ بناهاى شخصيت فكرى هر موجود بشرى را كه در اين كشور پهناور و بزرگ رو به رشد است، داريد مى‏گذاريد.

قدر تعليم و تربيت و معلمى كه يك سنگر فرهنگى است را بدانيد.

مردم هم، قدر معلمان و كارگزاران تعليم و تربيت را بدانند.

من به شما فرهنگيان عزيز مى‏گويم كه مسئله‏ى فرهنگ و تعليم و تربيت، مسئله‏ى اول در نظام ماست.

امروز دشمنان نمى‏خواهند دانشگاه و درس و مدرسه و معلم باشد.

موضوعات: کلمات قصار امام خامکنه ای(تعليم و تربيت)  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(ولايت فقيه)

امروز حكومتهاى دنيا، غالباً آلوده است. ما خدا را شكر مى‏كنيم كه نسخه‏ حكومت اسلامى را در اين‏جا پيدا كرديم. به نظر ما حكومت با قانون اساسى ما، راقيترين نوع حكومتهاست؛ يعنى حكومتى كه با نظام ولايت فقيه معرفى مى‏شود. بعضى از اين مسئله تحاشى مى‏كنند!

در حكومت اسلامى - يعنى حكومت فقيه عادل و فقيه متقى - هم حضور مردم هست، هم حضور معنويت و ارزشهاى اسلامى و حضور تقوا هست؛ اين، بالاتر از همه است.

مسئله‏ى ولايت فقيه، اساس نظام و ستون فقرات نظام است.

ولايت فقيه عادل، يعنى حكومت كسى كه دين و اسلام را مى‏شناسد و مى‏داند چگونه بايد بر مردم حكومت كرد؛ و نيروى تقوا هم به او كمك مى‏كند كه از اين خط منحرف نشود.

ولايت فقيه، مترقيترين چيزى است كه مى‏توان به يك جامعه‏ى بشرى پيشنهاد كرد.

ولايت فقيه، يك فرهنگ و يك جريان است.

ولايت فقيه، جايگاه مهندسى نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگيرى از انحراف به چپ و راست است؛ اين اساسى‏ترين و محورى‏ترين مفهوم و معناى ولايت‏فقيه است.

نقش ولايت‏فقيه اين است كه در اين مجموعه‏ى پيچيده و در هم تنيده‏ى تلاشهاى گوناگون نبايد حركت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نبايد به چپ و راست انحراف پيدا شود.

پاسدارى و ديده‏بانىِ حركت كلى نظام به سمت هدفهاى آرمانى و عالى‏اش، مهمترين و اساسى‏ترين نقش ولايت‏فقيه است.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای(ولايت فقيه)  لینک ثابت
 [ 08:42:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خانه ای (مبعث‏)

************************************************

بعثت نبى اكرم (صلّى‏ اللَّه‏ عليه ‏واله ‏وسلّم) حركت عظيمى در تاريخ بشر بود كه نجات انسانها،

تهذيب نفس و اخلاق بشر و مقابله با مشكلات و مصائب بشرى در همه‏ى دورانها را دنبال مى‏كرد.

بزرگداشت مبعث، بيش از آنچه صرفاً تجليل از يك خاطره‏ى گرامى باشد، مطرح كردن درسهاى بزرگ

بعثت پيغمبر است، كه امروز همه‏ى بشريت - بخصوص جامعه‏ى مسلمانان - به آنها نياز دارد.

موضوعات: کلمات قصار امام خانه ای (مبعث‏)  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ب.ظ ]





اهداف و مأموریت‌های بعثت پیامبر اسلام(ص) چه بود؟
یک عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز گفت: امر به معروف و نهی از منکر یکی از اهداف بزرگ پیامبر اکرم (ص) است که امروز به شدت به عنوان یکی از فروع دین اسلام به آن نیاز است.

خبرگزاری ایسنا: علی مطوری در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خوزستان، اظهار کرد: خداوند تعالی در آیات بسیاری به موضوع مبعث نبی اکرم (ص) اشاره فرموده است. قرآن کریم اهداف بسیاری را برای پیامبر اکرم ترسیم کرده که از جمله آنان، تفسیر و تبیین آیات قرآن کریم است.

وی افزود: اولین مفسر قرآن کریم، خداوند است و پس از آن این شأن و جایگاه در اختیار پیامبر اکرم (ص) است. بنابراین یکی از مسئولیت‌ها و ماموریت‌ها که در حوزه نبوت قرار می‌گیرد، بحث تفسیر و تشریح قرآن کریم و بیان مبهمات و محکمات و متشابهات و امثال آن‌ها است.

این عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز عنوان کرد: از دیگر اهداف مبعث پیامبر اکرم (ص) که در قرآن کریم مشاهده می‌شود، بحث اسوه و الگو بودن پیامبر برای تمام مردم است. در قرآن آمده است که‌ ای بشریت پیامبر اکرم (ص) برای شما بهترین اسوه و الگو در اخلاق و مسائل تربیتی است.

وی با بیان اینکه پیامبر اسلام (ص) بسیار متواضع بوده‌اند، ادامه داد: در احادیث بیان شده که سه چیز پایه و اساس اسلام را شکل داده که شامل اخلاق پیامبر (ص)، شمشیر علی (ع) و اموال خدیجه (س) همسر باوفای پیغمبر اکرم (ص) بوده است.

مطوری با اشاره به اخلاق پیامبر (ص) گفت: در قرآن خطاب به حضرت محمد (ص) آمده است که‌ ای پیامبر اگر قلبی سخت و نفوذ ناپذیر داشتی، نمی‌توانستی در مدت زمانی کوتاه این همه انسان را به سوی خود جذب کنی. بنابراین نخستین عامل پیشرفت اسلام و گرایش مردم به مسلمانی با آن وضعیت بت پرستی و اعمال نادرست و گناه در آن زمان، پیامبر اکرم (ص) بوده است که آنان را از حالت شرک و بت پرستی استخراج کرده و در مدت بعثت، از آنان انسان‌هایی می‌سازد که حاضر شدند در راه خدا از جان و همه چیز خود بگذرند.

این عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز گفت: همچنین از جمله اساسی‌ترین اهداف پیامبر اکرم (ص) اتمام دین است. پیامبران پیش از پیامبر اسلام (ص)، هر چند که جهانی بوده‌اند ولی هیچ یک رسالت ابدی و ازلی نداشتند. قرآن کریم نیز به خاتمیت دین اسلام اشاره می‌کند و می‌گوید پس از پیامبر اسلام (ص) پیامبر دیگری نخواهد آمد و با قرآنی که همراه خود آورده است، جوابگوی تمام سوال‌ها، شبهات و نیازهای اساسی زندگی طیبه است.

مطوری ادامه داد: در قرآن کریم هیچ چیزی ناقص دیده نمی‌شود. در قرآن آمده است که ما در قرآن کریم از بیان هیچ چیزی فروگذار نکردیم.

وی افزود: برخی به استناد آیات قرآنی می‌گویند که هر چه در علوم موجود است در قرآن کریم نیز وجود دارد. همچنین عده‌ای معتقدند که قرآن کریم کتاب انسان سازی است که جهت هدایت نیز آمده است.

این عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز گفت: بین ۷۰۰ تا ۹۰۰ آیه قرآنی به مسائل علمی پرداخته است و در برخی آیات قرآن به بحث جریانات کهکشان‌ها، زمین، دریا‌ها و حیوانات اشاره شده است. در مجموع می‌توان گفت کتابی که پیامبر اسلام (ص) به همراه خود آورده، کتابی است که به جنبه‌های مختلف حیات بشری توجه کرده است.

وی با بیان اینکه یکی از شاخص‌ترین مشخصه‌های پیامبر اسلام (ص) آوردن قرآن کریم است، عنوان کرد: قرآن کریم، پاسخگو و سازنده حیات طیبه است و پر از صلح، آرامش و زندگی مسالمت آمیز است. همچنین قرآن کریم به اندازه کافی دعوت به امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به صلح، آرامش و ایثار کرده است.

این عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز ادامه داد: در قرآن آمده است که‌ ای مسلمانان بهترین الگوی زندگی، پیامبر اکرم (ص) است که در چهل سالگی مبعوث به نبوت شد و تا ۲۳ سال بار سنگین نبوت را با تمام رنج‌ها بر دوش کشید. در وجود مبارک پیامبر اکرم (ص) به هیچ عنوان یاس و ناامیدی قابل مشاهده نیست.

مطوری بیان کرد: یکی از درس‌های مهم بعثت این است که نباید هیچ وقت مأیوس بود. پیامبر اسلام (ص) نیز تمام دشمنی‌ها از خویشان و نزدیکان و غریبه‌ها و بسیاری دیگر تحمل کرد ولی طی ۲۳ سال توانست عده بسیاری را جذب کند.

وی افزود: باید گفت دوران رسالت حضرت محمد (ص) و در ۱۰ سالی که در مدینه بودند، تمام احکام مبانی اخلاقی، اعتقادی و فکری با ترنم آیات قرآنی بر پیامبر اکرم نازل شد و او قرآن را همچون قطرات حیات بخش باران بر قلوب مسلمانان می‌خواند.

این عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز گفت: امر به معروف و نهی از منکر یکی از اهداف بزرگ پیامبر اکرم (ص) است که امروز به شدت به عنوان یکی از فروع دین اسلام به آن نیاز است. در جامعه منکرات زیادی از جمله رباخواری، بدحجابی، سرقت و ناامنی و بسیاری از ناهنجاری‌ها را شاهد هستیم و باید به امر به معروف و نهی از منکر که از پیامبر اکرم (ص) به ما رسیده است، عمل شود.

مطوری با اشاره به جایگاه بعثت در فرهنگ مسلمانان، بیان کرد: جایگاه بعثت در میان مسلمانان بسیار خاص است و در تمام کشورهای اسلامی به ویژه در ایران روز مبعث جشن گرفته می‌شود. همچنین در این روز در کشور ما علاوه بر تعطیلی رسمی، در سراسر کشور در مساجد، حسینیه‌ها، مراکز فرهنگی علمی و در خانه‌ها نیز مردم جشن برپا می‌کنند و جهت تبریک این روز مبارک به دید و بازدید می‌روند.

وی عنوان کرد: امید است که روز مبعث برای امت و جهان اسلام مقدمه صلح و آرامش باشد و نصرت اسلام و مسلمین را در پی داشته باشد و به برکت این مناسبت مبارک مشکلات مسلمانان حل و جنگ و خونریزی در کشورهای اسلامی تمام شود و جای خود را به صلح و دوستی دهد.

موضوعات: اهداف و مأموریت‌های بعثت پیامبر اسلام(ص) چه بود؟  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ب.ظ ]




 

28 رجب؛ سالروز حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه

امام حسین(ع) با توجه به نامناسب بودن شرایط مدینه برای اظهار مخالفت علنی و قیام و نیز در خطر بودن جان خود در این شهر بدون امکان حرکتی مؤثر، تصمیم به ترک آن گرفت.

از آیه‏‌ای که امام در هنگام خروج از مدینه قرائت کردند، این نکته - که ترک این شهر به علّت عدم احساس امنیت بوده است - آشکار می‏‌شود.

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، فلسفه قیام ابا عبدالله الحسین (ع) را در سخنان آن حضرت در آغاز حرکت از مدینه و موضع گیری‌های ایشان در برابر حوادثی که در منزلگاه‌های میان راه روی داده است، می‌توان یافت.

خروج از مدینه

امام(ع) عزم خروج از مدینه را کرد ایشان شب هنگام نزد قبر مادر و برادر رفت و نماز خوانده و وداع کرد و صبح به خانه برگشت. در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کردند.

حرکت به سمت مکه

امام(ع) شبانگاه بیست و هشتم رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال 60 هجری به همراه 82 نفر از اهل بیت و یارانش از مدینه خارج شد. در این سفر به جز محمد بن حنفیه بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزاده‌های آن حضرت(ع)، ایشان را در این سفر همراهی می‌کردند. علاوه بر بنی هاشم، 21 نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند.

امام حسین(ع) به همراه همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت.

در میان راه مکه، امام(ع) و همراهانش با عبداللّه بن مطیع، دیدار کردند. امام حسین(ع) پس از پنج روز، در روز سوم شعبان سال 60 به مکه رسید و مورد استقبال گرم مردم مکه و حجاج بیت الله الحرام قرار گرفت.

مسیر حرکت امام(ع) از مدینه به مکه

مدینه (15 رجب سال 60 هجری هلاکت معاویه و 28 رجب سال 60 هجری خروج امام(ع) از مدینه)، ذوحلیفه ملل، سیاله، عرق ظنیه، زوحاء، انایه، عرج، لحر جمل، سقیا، ابواء، گردنه هرشا، رابغ، جحفه، قدید، خلیص، عسفان، مرظهران، مکه مکرمه(3 شعبان سال 60 هجری ورود امام(ع) به مکه) مسیر حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه است.

ورود امام به مکه

کاروان امام حسین(ع) پنج روز پس از خروج از مدینه در سوم شعبان سال 60 هجری، وارد شهر مکه شد. ساکنان مکّه و زائران بیت الله الحرام با شنیدن خبر ورود امام(ع) به مکه بسیار شادمان شدند. مردم، صبح و شام، نزد حضرت(ع) در رفت و آمد بودند و این بر عبداللّه بن زبیر، سخت گران می‌آمد؛ چرا که امید داشت مردم مکّه با وی بیعت کنند و می‌دانست که تا امام حسین(ع) در مکّه هست، کسی با او بیعت نمی‌کند؛ زیرا جایگاه امام حسین(ع) در نزد مردمان مکّه، بسیار بالاتر از جایگاه پسر زبیر بود.

اینکه چرا امام حسین (ع) در آغاز حرکت از مدینه به مکه رفت به دلیل آن بود که پس از آن که معاویه بن ابی سفیان (نخستین خلیفه اموی) در نیمه رجب سال 60 قمری مُرد و فرزندش یزید، به خلافت مسلمانان دست یافت، وی و درباریان اموی تلاش زیادی به عمل آورده تا از همه مردم بیعت گیرند.

آنان، مشکل خاصی در گرفتن بیعت از اهالی شام، مصر، عراق و یمن نداشته و تنها دغدغه خاطرشان از حجاز، به ویژه از شهر مقدس مدینه بود. زیرا در این شهر بزرگانی چون عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر، محمد بن حنیفه، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر زندگی می‌کردند، که از جهات گوناگون بر یزید برتری و در رسیدن به مقام حکومت، بر او ترجیح داشتند.

اما در میان مخالفان یزید در مدینه، وجود شخصیت ممتازی چون امام حسین(ع)، همانند خورشید تابان، تمام ستارگان و سیارگان را بی فروغ می‌نمود و به عنوان تنها یادگار جدش حضرت محمد(ص) و جانشین پدر و برادر مظلومش حسن بن مجتبی(ع)، در رسیدن به مقام خلافت و رهبری مسلمانان، شایسته‌تر از همه بود و نگاه همگان به سوی او معطوف بود. بدین لحاظ، یزید بیش از همه، از وی واهمه داشت و درصدد تسلیم کردنش برآمد. بنابراین، امام حسین(ع) با توجه به نامناسب بودن شرایط مدینه برای اظهار مخالفت علنی و قیام و نیز در خطر بودن جان خود در این شهر بدون امکان حرکتی مؤثر، تصمیم به ترک آن گرفت و از آیه‏‌ای که در هنگام خروج از مدینه قرائت کرد، این نکته - که ترک این شهر به علّت عدم احساس امنیت بوده است - آشکار می‏‌شود.

منبع:

ابن اعثم، پیشین، صص19- 20 و الخوارزمی، پیشین، ص.187

البلاذری، پیشین، ص160؛ الطبری، پیشین، ص341 و شیخ مفید، پیشین، ص34.

ابن اعثم، پیشین، صص21-22 و الخوارزمی، پیشین، ص189.

ابن اعثم، پیشین، ص69.

ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص228؛ الطبری، پیشین، ص341 و ابن اثیر، پیشین، ص16.

الدینوری، پیشین، ص228 و شیخ صدوق، پیشین، صص152-153.

شیخ صدوق، پیشین، ص152.

وقعة الطف ص 85 و 86

موضوعات: 28 رجب؛ سالروز حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه  لینک ثابت
 [ 08:00:00 ب.ظ ]





گویی که ز صخره ها صدا میاید

آوای خوش خدا خدا میاید

ای خسته دلانِ منتظر گوش کنید

آوای محمد (ص) ز حرا میاید

عید مبعث مبارک

 

موضوعات: گویی که ز صخره ها صدا میاید  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-02-15] [ 10:56:00 ب.ظ ]




از بعثت او جهان جوان شد

گیتى چو بهشت جاودان شد ؛

این عید به اهل دین مبارک

بر جمله مسلمین مبارک …

******************************

السلام علیک یا رسول الله

السلام علیک یا نبی الله

السلام علیک یا خاتم النبیین و سید المرسلین

السلام علیک یا خیر خلق الله

السلام علیک یا اب الزهرا

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

عید مبعث پیامبر اکرم (ص) بر شما مبارک و تهنیت باد …

موضوعات: از بعثت او جهان جوان شد  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ب.ظ ]




هنر حاج ‌آقا داشتن کرامت نبود، تربیت عملی بود/حالات آیت‌الله تهرانی در آخرین فاطمیه

آقای میثم مطیعی با بیان خاطراتی از نحوه آشنایی خود با آیت‌الله تهرانی می‌گوید، برخوردی که مسیر زندگیش را عوض کرده است. می‌گوید: هنر آیت‌الله تهرانی کرامت داشتن نبود، بلکه تربیت عملی بود. .

 

میثم مطیعی از مداحان و ذاکرین اهل بیت(ع) است که سال‌ها در جلسات حضرت آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی مداحی کرده است. او از مؤسسین دفتر حفظ و نشر آثار حاج آقا مجتبی است و اولین مدیر عامل این مؤسسه نیز بوده است . مطیعی هم اکنون دانشجوی دکتری دانشگاه امام صادق و از اساتید همین دانشگاه است.
مطیعی می‌گوید که رسانه‌ای نیست و تاکنون مصاحبه‌ نکرده است. می‌گوید: در این مصاحبه لازم دانسته‌ام تا درباره آیت‌الله تهرانی سخنانی را بگویم، آن هم به دلیل اینکه احساس کردم شاید بشود گوشه مختصری از زوایای زندگی این مرد الهی باز شود. بخش نخست این گفت‌وگو را از نظر می‌گذرانیم:

در مورد نحوه آشنایی‌تان با مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی بفرمایید.
مقدمتاً باید عرض کنم که من شاگرد حاج‌آقا نیستم و به هیچ وجه این عنوان را برای خودم درست نمی‌دانم. من مانند هزاران جوان دیگر از جلسات ایشان بهره‌مند می‌شدم و ارتباط نزدیک بنده با ایشان دو علت دارد: یکی به جهت مؤسسه حفظ و نشر آثار ایشان است و دیگری بحث مداحی در محضر ایشان.
سال 88 بود که نزد یکی از شاگردان حاج آقا رفتم و ایده تشکیل مؤسسه تنظیم و نشر آثار آیت‌الله تهرانی را مطرح کردم و دیدم که دیگران نیز این دغدغه را از قبل داشته‌اند و خود حاج‌آقا هم استقبال کردند. این مؤسسه تشکیل شد و من کوچک‌ترین عضو هیئت مؤسس و اولین مدیر عامل مؤسسه حفظ و نشر آثار حاج‌آقا شدم. با توجه به تمام حساسیت و احتیاط‌های موجود در این کار و نیز با توجه به این‌که این کار قبلاً سابقه نداشت و سخت بود، اما حاج‌آقا اعتماد و محبت زیادی کردند و به ما فرصت آزمون و خطا می‌دادند. حتی در سال 88 یکبار به مؤسسه تشریف آوردند و مواردی را که در مورد آثار مد نظرشان بود، فرمودند و روحیه زیادی به بچه‌ها دادند.
نکته‌ای که راجع به آن روز در یادم مانده این است که چون مطالب ایشان از حساسیت برخوردار بود، قبل از تشریف‌فرمایی ایشان به مؤسسه دوستان صوت جلسات را با دقت فراوان گوش می‌دادند و سپس ویراستاری انجام می‌شد. در واقع ما سعی می‌کردیم با کمترین تغییر در گفتار آن را انتشار دهیم و ساختار جملات ایشان و گرمای لحن ایشان را حفظ کنیم و بعد از مستندسازی آن را انتشار دهیم. حاج‌آقا در این مورد فرمودند اگر نیازی به تغییر است، انجام دهید چون حالت گفتار با نوشتار متفاوت است و آن روز برای ما خاطره خوشی شد. البته مطالب و نکات زیادی از آن جلسه در ذهن دارم.

برخوردی که مسیر زندگیم را عوض کرد…
آشنایی بنده با حاج‌آقا به زمان دانش‌آموزی من برمی‌گردد؛ زمانی که می‌خواستم درباره ادامه فعالیت علمی خودم تصمیمی بگیرم که در آن مقطع خیلی احساسی بود و ممکن بود آینده علمی من را به مخاطره بیندازد. در مسجد جامع بعد از نماز جماعت ظهر و عصر نزد ایشان رفتم و گفتم من استخاره می‌خواهم. ایشان دلیل آن را پرسیدند و من یادم است که حاج‌آقا بعد از فهمیدن علت استخاره با من خیلی تند برخورد کردند و استخاره هم نکردند و به من فرمودند کدام راه را انتخاب کنم. من دانش‌آموز بودم و سنی نداشتم. بعد از رفتن ایشان خیلی بغض کردم و به قول معروف حالم خیلی گرفته شد. در عالم بچگی خودم این نیت را داشتم که بروم و به حاج‌آقا بگویم شما که استاد اخلاق هستی، این چه طرز برخورد است؟
اما این برخورد مسیر زندگی من را عوض کرد و اعتقاد دارم ایشان می‌دانستند در هر مقطعی با هرکسی چگونه برخورد کنند و من هر زمان یاد برخورد ایشان می‌افتم، تکان می‌خورم و این برخورد به مرور باعث محبت من به ایشان شد. من توفیق داشتم که در جلسات ایشان شرکت می‎کردم و برای دیدن ایشان به مسجد جامع می‌رفتم. این دیدارها برای من نکته‌های زیادی را دربرداشت. ایشان را نگاه می‌کردم و به صورت پنهانی پشت سر ایشان راه می‌رفتم، چون ایشان اجازه چنین کاری را نمی‌دادند.

از ویژگی‌های بارزی که در آیت‌الله تهرانی سراغ دارید بفرمایید. از توصیه‌های خاصی که به شما کرده بودند.
یکی از ویژگی‌های بارز ایشان آن بود که خیلی دلسوز بودند و اگر اطرافیان ایشان مشکلی برایشان پیش می‌آمد، با دلسوزی برخورد کرده و راهکاری می‌دادند و طوری برخورد می‌کردند که خود این برخورد اجازه صحبت برای مراحل بعدی را نیز می‌داد و این توصیه‌های ایشان دو ویژگی داشت: اول آنکه این توصیه‌ها کاربردی بود و دیگر آنکه در محدود شرع بود. ایشان از محور معارف ثقلین بیرون نمی رفتند و همیشه از آیات و روایات استفاده می‌کردند و از خودشان چیزی را نمی‌گفتند.

توصیه‌ای جامع از آیت‌الله تهرانی برای فرزنددار شدن
روزی برای گرفتن دستورالعملی برای فرزنددار شدن نزد ایشان رفتم، ایشان با اشاره به روایات وارده از اهل بیت علیهم السلام که اگر بنده‌ای حاجت خود را بین دو صلوات بخواهد مستجاب است فرمودند: بعد از هر نماز فریضه یومیه، ابتدا صلوات بفرستید بعد یکبار استغفار کنید و بعد دوباره صلوات بفرستید بعد از آن به فارسی این دعا را بکنید. بگویید: «خداوندا اولاد من را سالم، صالح، خوش‌روزی، خوش‌قدم و عاقبت به خیر قرار بده» و بعد دوباره صلوات بفرستید. حاج‌آقا می‌گفتند: من برای همه فرزندانم این کار را انجام داده‌ام. در واقع چیزی را به دیگران توصیه می‌فرمودند که خود مقید بودند.
حاج‌آقا یک‌بار فرمودند این دعا که «خداوندا اولاد من را سالم، صالح، خوش‌روزی، خوش‌قدم و عاقبت به خیر قرار بده» جمع تمام روایات است. من بعداً بررسی کرده و دیدم که واقعاً همین است. ایشان فرمودند اگر این پنج دعا را انجام دهید دنیا و آخرت را باهم جمع کرده‌اید، من خودم این کار را برای فرزندانم انجام داده‌ام و به شما هم می‌گویم.ایشان در این زمینه همچنین به تغذیه خیلی دقت داشتند و می‌گفتند که مادر برای تغذیه خود باید خیلی دقت کند که در هرجایی هر چیزی را نخورد.

نمی‌گذارم پولی در این جلسه وارد شود که گوش و چشم مردم را ببندد
آن چایی‌ای که ما در جلسات اخلاق حاج‌‌آقا مجتبی تهرانی می‌خوردیم، واقعاً گواراترین و حلال‌ترین چایی بود که در عمرمان می‌خوردیم. جلسات معدودی در ایام سال را شام می‌دادند و آن شام لذت‌بخش‌ترین غذاها بود. دیگران خیلی دوست داشتند برای ظاهر و شکل مجالس خرج کنند، اما ایشان می‌فرمودند نمی‌گذارم پولی در این جلسه وارد شود که گوش و چشم مردم را ببندد و با خوردن آن مردم از شنیدن معارف الهی محروم شوند.
بار دیگری برای همین بحث فرزند دارشدن محضر ایشان رفتم. در واقع چند ماهی مانده بود تا فرزندم به دنیا بیاید. در آنجا باز سفارشاتی راجع به تغذیه کردند و گفتند مواظب باشید همسرتان جایی نرود که غذا شبهه‌ناک باشد، چون غذا خیلی تأثیرگذار است و فرمودند بچه‌ها باید در دامان پاک پرورش پیدا کنند و این طهارتی که ما می‌گوییم از زمان انعقاد نطفه در همه ابعاد از نظر معصیت نکردن و عبادات و… است. می‌فرمودند در فقه هم طهارت از حدث و هم طهارت از خبث داریم.
ایشان فرمودند من اعتقاد دارم پدر و مادرهایی که حتی رعایت نجاست و پاکی ظاهری را می‌کنند، بچه‌های خوبی را تربیت می‌کنند، حالا طهارت روحی بماند. این توصیه را نیز داشتند که مادر باید بداند که عبادت در این ایام بسیار مؤثر است و سپس قرائت یک سری از سوره‌های قرآن را نیز توصیه فرمودند. برای مثال فرمودند مادر برای خوش‌اخلاق شدن فرزند و چموش نشدن او بهتر است هر روز سوره محمد(ص) را بخواند و به آن مقید باشد و توصیه دیگر مداومت بر ذکر صلوات بود.
فردای آن روز نیز من با حاج‌آقا دیدار داشتم و ایشان باز این مطلب را به من یادآور شدند و این دلسوزی ایشان را می‌رساند. ایشان در مسئله توسل خیلی تأکید داشتند که پدر و مادر آن پنج دعا را برای فرزندان خود بخواهند و از همه مهم‌تر برای عاقبت به خیری فرزندان خود دعا کنند و زمانی که فرزند به دنیا آمد نیز این دعا را ادامه دهند.
فرزند من به دنیا آمد و از بیمارستان مستقیم به درب منزل حاج‌آقا رفتم و ایشان اذان و اقامه را در گوش فرزند من خواندند و دوباره توصیه کردند که مادر در دوران شیردهی باید به غذاهای خود توجه کند. به عنوان مجتهد فرمودند من به ایشان اجازه خواهم داد که اگر خواست جایی چیزی بخورد چایی یا یک حبه قند بخورد، از طرف من ایشان مجاز به مصرف است اما باید خمس آن را بپردازد و ردّ مظالم کند تا روابط اجتماعی بهم نخورد. همچنین فرمودند که دعاها بعد از نماز فراموش نشود.

با کسی تعارف نداشت و در کار غیر شرع ملاحظه هیچ‌کس را نمی‌کرد
نکته جالب این‌که فرمودند فرزند بزرگ من نزدیک 50 سال سن دارد، ولی من هنوز 5 دعا را بعد از نمازهای واجب می‌خوانم و باقیات الصالحات همین است و انسان تا زنده است باید از خداوند بخواهد و این یکی از توصیه‌های کاربردی ایشان بود که شدیداً با دلسوزی ایشان مرتبط بود. حاج‌آقا اگر چیزی برای خودش داشت، به دیگران نیز توصیه می‌کردند. با کسی تعارف نداشت و اگر می‌دید کسی کار غیر شرعی می‌کند، ملاحظه هیچ‌کس را نمی‌کرد و همه می‌دانستند که ایشان آدم دین‌مداری هستند و شعار نمی‌دادند. جفاست که اگر بگوییم ایشان مهربان نبودند، بلکه ایشان روحیه بسیار لطیفی داشتند.
خاطره‌ای ناظر به مهربانی ایشان به ذهنم آمد. به یاد دارم که در تاریخ هفتم اردیبهشت‌ماه 89 نزد ایشان رفتم. ماجرا این بود که ما مطلبی در سایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار ایشان گذاشته و دقت کرده بودیم تا حساسیت‌ها را رعایت کنیم، این مطلب مستمع زیادی نیز داشت حتی از کشورهای دیگر اما ایشان یک ملاحظاتی داشتند که فرمودند آن مطلب از روی سایت برداشته شود. من خدمتشان رفتم که ایشان را راضی کنم تا مطلب روی سایت بماند و حتی در دانشگاه یک ترم این مطلب را منبع امتحان قرار دادم و دانشجوها خیلی تشکر کرده بودند. به حاج آقا عرض کردم که از طرف مخاطبان تحت فشار هستیم، اما قبول نکردند و گفتند باید این مطلب را بردارید و بخشی از ملاحظات خود را برای من توضیح دادند. من حقیقتاً گرفته شدم و توی ذوقم خورد، هیچ نگفتم، اما قانع هم نشدم.

هنر ایشان کرامت داشتن نبود، تربیت عملی بود
وقتی توضیح دادند و فهمیدند که من قبول نکرده‌ام، فرمودند: حرف من را منطقی می‎دانی یا نه؟ عرض کردم من فرمایش شما را منطقی می‌دانم، در حالی که از صمیم قلب آن را باور نکرده بودم. فرمودند تعقلی قبول کن نه تعبدی و این بار هم با یک تواضع خاصی توضیح دادند و من واقعا قانع شدم. به درب منزل که رسیدیم، ایشان متوجه شدند که من گرفته هستم، به همین جهت در ماشین نشسته و شروع به گپ زدن کردند و من واقعاً با انرژی به مؤسسه برگشتم و فهمیدم حاج‌آقا واقعاً نمی‌خواستند که من با آن حال از آنجا بروم و فهمیدم ایشان مراعات حال من را کرده‌اند.
این جریان گذشت تا این‌که در ملاقات بعدی برای کارهای مؤسسه خدمت ایشان رسیدم. خدا شاهد است که اصلاً حواسم به گفت‌وگوی قبلی نبود و ما آن مطلب را از روی سایت برداشته بودیم و ماجرا فراموش شده بود. حاج‌آقا مجتبی خودشان در ابتدا فرمودند من راجع به آن مطلب بنا را بر این گذاشتم که استخاره کنم و استخاره هم خوب آمده بود و می‌دانم که شما زیر فشار هستید؛ من احساس کردم حاج‌آقا برای مراعات حال ما این کار را انجام داده‌اند.
یکی از خصوصیات عجیب آیت‌الله مجتبی تهرانی دقت و تیزبینی ایشان بود. به تعبیری هنر ایشان کرامت داشتن نبود و این‌که دنبال ذکر و ورد خاصی از ایشان باشیم، بلکه هنر ایشان تربیت عملی بود که با یک نگاه مخاطبان را متوجه می‌کردند.

حالات آیت‌الله تهرانی در آخرین فاطمیه
جلسات فاطمیه ایشان بر این منوال بود که در فاطمیه اول جلسه اخلاق بود و سپس روضه‌خوانی برگزار می‌کردند و در فاطمیه دوم در همین مکان (دفتر مرحوم آیت الله تهرانی) که قبلاً منزل ایشان بوده، روضه زنانه برگزار می‌شد و این تنها روضه زنانه‌ای بود که من شرکت می‌کردم و مداحی می‌کردم. می‌خواهم درباره عنایت‌های خدا به ایشان بگویم: فاطمیه گذشته در روز هشتم اردیبهشت‌ماه در روز آخر آن مجلس نورانی که آخرین روز عمر حاج‌آقا در فاطمیه هم محسوب می‌شد (چون فاطمیه بعدی را بین ما نیستند) و خیلی روز عجیبی بود.
در آن روز حاج‌آقا مطالبی را می‌گفتند که من اولین بار بود از ایشان می‌شنیدم و حالت منقلب ایشان را تا آن روز اینگونه ندیده بودم. البته ممکن است افراد زیادی که 30 یا 40 سال با ایشان معاشرت داشته‌اند این حالات ایشان را دیده باشند، اما من شاگرد ایشان نبودم و بنا بر شرایط کاری موسسه و یا مداحی تنها بعضی روزها توفیق حضور در محضر ایشان را داشتم. خلاصه در آن روز من به آن مجلس آمدم و وقتی جلسه تمام شد، خواستم بروم به من گفتند بروید اتاق اندرونی، حاج‌آقا کارتان دارند.
همیشه فشار رسانه‌ای زیادی بر مداح‌ها وارد می‌شود و من به تبع آموزه‌های حاج آقا رعایت سعی می‌کردم رعایت کنم و نمی‌گذاشتم سی‌دی مداحی من پخش شود، هر وقت مرا به تلویزیون دعوت می‌‌کردند نمی‌رفتم و نمی‌گذارم از جلسات ما تصویربرداری شود. هیچ وقت مصاحبه نمی‌کردم تا الان هم راجع به مداحی مصاحبه نکردم. و در واقع این مصاحبه شما از اولین مصاحبه های من است. برای حاج‌آقا مجتبی لازم دانسته‌ام تا درباره ایشان حرف‌هایی را بگویم آن هم به دلیل اینکه احساس کردم شاید بشود گوشه مختصری از زوایای زندگی این مرد الهی باز شود.

من عمل کرده‌ام و بعد به تو سفارش می‌کنم
آن زمان در اثر آن فشارهای رسانه ای من واقعاً خسته شده بودم و قصد داشتم تا این کار را رها کنم و بخشی از آن را اجازه بدهم. به هیچ کس هم نگفته بودم و شاید دو نفر می‌دانستند که ارتباطی با حاج آقا نداشتند و حاج‌آقا هم اطلاعی نداشتند. در آنجا نشستم و حاج‌آقا فرمودند این کار را نکن! و دقیقا به مورد آن اشاره کردند. این فرموده حاج‌آقا برای من بسیار عجیب بود. من ماجرا را برای حاج آقا توضیح دادم و ایشان فرمودند که اجازه نده تا بحث رسانه‌ای توسعه پیدا کند. فرمودند کسی ممکن است حرف بزند، اما عمل نکند، اما من عمل کرده‌ام و بعد به تو سفارش می‌کنم.
در یک جلسه‌ای فرمودند من این حرف‌ها را که به شما می‌زنم از قبل آنها را در خانه‌ام پیاده کرده‌ام و به همین خاطر هم بود که ما به راحتی حرف‌های ایشان را می‌پذیرفتیم. برای مثال کسی قصد رفتن به خارج از کشور را داشت و همه کارهای خود را برای رفتن انجام داده بود و زمانی که پیش حاج‌آقا رفت با یک کلام «به صلاح شما نیست» منصرف شد. ایشان اگر امر و نهی و یا توصیه‌ای می‌کردند، خود ایشان عامل بودند و یکی از بهترین تعبیرات درباره ایشان همان فرمایش مقام معظم رهبری است که ایشان را «عالم عامل ربانی» خواندند.
به آخرین روز فاطمیه گذشته برگردیم؛ فکر کنم دو روز پس روز شهادت بود. آن روز برای من خیلی روز عجیب و خاصی بود. فرمودند چون روز آخر روضه است چیزی را برای تو می‌گویم. گفتند می‌دانی برای چه به اینجا آمده‌ام؟ برای خودم باعث تعجب بود که ایشان در مجلس زنانه شرکت کند، چون مجلس زنانه بود و بانی جلسه نیز همسر حاج‌آقا بودند. ایشان در اتاق پشتی آمده بودند و تنها نشسته بودند. فرمودند می‌دانی برای چه امروز آمده ام اینجا؟ یکی از اهل علم چند روز قبل از روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به منزل ما زنگ زده و گفته‌ که خوابی دیدم که به من گفتند حضرت زهرا(س) روز شهادت تشریف می‌آورند منزل حاج آقا مجتبی و همسر ایشان گفته‌اند که اتفاقاً اینجا جلسه روضه زنانه است. حاج آقا فرمودند من روز شهادت آمدم اینجا امروز هم آمدم و گفتم بیایم تا چیزی بگیرم. اینجا بغض کردند و کمی گریستند.

به حاج‌آقا مجتبی بگویید ما از ایشان قبول کردیم…
ایشان گفتند می‌خواهم چیزی را برای تو بگویم: هفت یا هشت سال قبل اینجا روضه بود، مداح آن مجلس، مداحی‌اش را کرد و روضه‌اش را خواند و وقتی روضه‌خوان می‌خواست برود حال من منقلب شد. حاج‌آقا‌مجتبی گفت خدا شاهد است من آدم بدی هستم، اما آن لحظه اخلاص داشتم و به روضه‌خوان گفتم دعا کن حضرت زهرا(س) از من قبول کند. فردای آن روز یکی از علمای تهران که برای تبلیغ به یزد رفته بود، با من تماس گرفت و گفت: دیشب هنگام سحر حضرت زهرا(س) را به خواب دیدم که فرمودند به حاج‌آقا مجتبی بگویید ما از ایشان قبول کردیم… . حاج‌آقا حالشان منقلب شده بود و گفتند قیامت راست است، کار حساب و کتاب دارد و اگر کسی برای اهل بیت(ع) کاری را انجام دهد ثبت و ضبط می‌شود.
خاطره ای را هم از مرحوم میرزاعلی سعیدیان نقل کردند. و فرمودند او خودش برای من نقل کرد که دهه عاشورا بود و مجلس داشتیم و شب آخر روضه طبق معمول هرسال اطعام کردیم و من در خواب دیدم آن افرادی که نسبت به امام حسین(ع) عرض ارادت کرده‌اند در صف ایستاده‌اند و به نوبت می‌آیند. هرکسی نوبتش می‌شود، یک نفر آنجا نشسته و به فرد دیگر می‌گوید بنویس! این مقدار قند، نان، شکر، برنج و تمام مخارجی را که آن فرد برای امام حسین(ع) انجام داده، صورت برمی‌دارند. نوبت آن شخص شد و گفتند بنویس این مقدار برنج و… و 8 مثقال زعفران و میرزاعلی‌آقا گفت 10 مثقال و ایشان گفتند 8 مثقال و علی‌آقا گفت من خودم 10 مثقال خریدم! گفتند: خیر بنویس 8 مثقال زعفران. فردا که از خواب بلند شدم از همسرم پرسیدم که از زعفرانی که به شما داده بودم، همه را استفاده کردی؟ گفت نه 2 مثقال از آن را برای خودمان جدا کردم. حاج آقا مجتبی بعد از نقل این قصه به حقیر فرمودند بدان که کار حساب کتاب دارد.

آیا حاج‌آقا توصیه‌های خاصی برای زیارت مکه، عتبات یا دیگر اماکن مقدسه داشتند؟
یکی از بحث‌های کاربردی آیت‌الله مجتبی تهرانی توصیه‌های ایشان برای زیارت بود و هرکس که عزم زیارت داشت و به نزد ایشان می‌رفت توصیه‌ای می‌کردند. یک سال شهادت امام صادق(ع) که در دفتر مرجعیت ایشان روضه بود. من پس از آنکه مداحی کردم خدمت ایشان رفتم و گفتم من می‌خواهم به عتبات بروم، نکته‌ای بفرمایید. فرمودند کاری را که خودم انجام می‌دهم به تو می‌گویم: هرکجا سوار ماشین یا هواپیما شدی یا سفر مجددی داشتی مثلا از نجف به کاظمین بروی 100 صلوات، 100 الله‌اکبر،100 مرتبه یا اباالحسن الرضا(ع)، 6 مرتبه سوره توحید و یک مرتبه آیةالکرسی بخوان.

زیر قبه امام حسین(ع) دعا مستجاب است
فرمودند قبل از اینکه وارد حرم امام معصوم(ع) شوی بسیار استغفار کن تا پاک به دیدار امام بروی و از درب صحن که وارد شدی صلوات برای آن امام زیاد بفرست. همچنین گفتند که زیر قبه امام حسین(ع) دعا مستجاب است. در حرم امیرالمؤمنین(ع) نیز حاجت مخصوص بخواه و به ایشان بگو آقا من شما را دوست دارم و این حب را نزد شما به امانت می‌گذارم تا شب اول قبر به من برگردانی؛ و بعد فرمودند بر کسانی که در حق تو بد کرده‌اند بیشتر دعا کن؛ این کار رنگی از اولوهیت دارد. این توصیه را راجع به عتبات از ایشان گرفتم.

یا رسول‌الله! دینم را به شما امانت می‌دهم
امسال در شام میلاد امام رضا(ع) زمانی که به حج تمتع مشرف می‌شدم، چند ساعت به پرواز مدینه مانده بود و من نزد ایشان آمدم و. قرار بود خدمتشان برسم که خداحافظی کنم و توصیه ای بگیرم که ره توشه سفرم کنم، این آخرین باری بود که ایشان را سرپا دیدم و بعدش دیگر ایشان را روس تخت بیمارستان دیدم. آن روز بعد از تعقیبات نماز، سلام‌های مفصل خود را به ائمه(ع) دادند. گفتم حاج‌آقا من دارم به سفر تمتع می‌روم و ایشان محبت کرده و در دو گوش من دعای سفر خواندند و توصیه‌های خیلی نابی کردند. آن شب به قدری حال ایشان منقلب بود که همه آنهایی که به ایستاده بودند و به صحبت ما گوش میدادند همه گریه می‌کردیم.
فرمودند مدینه که رسیدی خیلی استغفار کن که تا قبل از رسیدن زمان احرام پاک شوی و رویت بشود برای خدا لبیک بگویی؛ و بعد فرمودند در مدینه قرائت قرآن را شروع کن و سعی کن یک قرآن در مدینه ختم کنی و یک قرآن در مکه، چون در این زمینه روایت داریم. اما اگر مقدور نشد در مدینه شروع کن و در مکه تمام کن و ثوابش را به 14 معصوم هدیه کن. همیشه وقتی توصیه‌ای می‌کردند تأکید می‌کردند که «روایت داریم در این زمینه»؛ همیشه فرمایشاتشان مستند بود.
فرمود در مدینه به پیامبر اکرم(ص) بگو شما در زمان جاهلیت امین بودید، همیشه شما را به امانتداری می‌شناختند، من دینم را به شما امانت می‌دهم تا در آن روزی که به آن محتاجم، به من برگردانید. سپس می‌فرمودند احرام که بستی، صلوات زیاد بفرست و ثوابش را هدیه کن به روح 14 معصوم و نه برای خودت؛ دست خالی می‌روی می‌خواهی دست پر برگردی.

از اعماق دل و با سوز جگرت بگو: از همه گذشتم!
یکی از گفته‌های ایشان خیلی عجیب بود که با حالت خاصی هم می‌گفتند. می‌فرمودند وقتی که وارد مسجدالحرام شدی با حالت احرام قبل از این که طواف را شروع کنی، دو رکعت نماز بخوان و بعد برو زیر ناودان طلا سر به کعبه بگذار و همین‌گونه که من می‌گویم با صفا با خدا حرف بزن. یک صلوات بفرست و استغفار کن، دوباره یک صلوات بفرست و بعد بگو: خدایا به گردن هرکسی که حق اخلاقی دارم (عین عبارت حاج آقا مجتبی را عرض میکنم) فحش داده به من، غیبتم را کرده، تهمت زده و… خدایا من از همه گذشتم و بعد در ادامه با سوز خاصی می‌گفتند که: از اعماق دلت و جگرت بگذر و بگو خدایا من که بنده کوچک تو ام از همه آنها گذشتم، تو هم از من بگذر. من خیلی به تو بدی کرده‌ام. بعد از آن، برو طواف کن و ببین چقدر احساس سبکی می‌کنی. در آخر گفتند: رفتی آن جا شفای من را هم بگیر. این جمله خیلی مرا تکان داد. به غلط تصور کردم که ایشان برای شفای بدنی خود دعا می‌خواهند… ولی اشتباه فهمیده بودم برای اینکه شفای ایشان این بود که می‌خواستند بروند، نه اینکه در این دنیا بمانند.

از خاطرات خود با ایشان از زمان بستری شدنشان در بیمارستان بفرمایید؛ اولین باری که ایشان را بر روی تخت بیمارستان دیدی، کی بود؟
بعد از برگشت از سفر مقارن ایام عید غدیر بود و بعد آن به محرم و مراسم جلسات دانشگاه امام صادق(ع) خورد و نتواستم به عیادتشان بروم و بعد از محرم ایشان را در تخت دیدم که خیلی رنجور بودند.

همه بیمارستان عاشق ایشان شده بودند
یکی از پزشکان می‌گفت وقتی می‌خواسته تا به نجف برود، حاج‌آقا به او گفته بود که اگر رفتی آنجا ضریح امیرالمؤمنین را بچسب و بگو من را بپذیرند، چون دیگر نمی‌خواست در این دنیا بماند. در بیمارستان خدمه، پرستاران، و پزشکان همه عاشق ایشان بودند و آنجا هیچکس نمی‌دانست که این فردی که در بیمارستان بستری است، آیت‌الله‌العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی، از مراجع تقلید واستاد فرزانه اخلاق است؛ اما همه بیمارستان عاشق ایشان شده بودند. بیمارستان را تکان داده بود.
اولین بار وارد بیمارستان که شدیم زنی که سر و وضع چندان مناسبی هم نداشت و از عوامل بیمارستان بود، می‌گفت من می‌خواهم بروم این حاج‌آقا را ببینم، این حاج‌آقا کیست که همه تعریفش را می‌کنند؟! ورود این فرد به اتاق حاج‌آقا با ورود ما تلاقی کرد. آن روز هم حاج‌آقا خیلی حالشان بد بود که ما ایشان را دیدیم و کلی گریه کردیم. هیچ‌وقت حاج‌‌آقا اینگونه نبود، همیشه با صلابت و پراقتدار بود و ما هم خیلی از ایشان حساب می‌بردیم. سخت بود که ایشان را در این وضعیت بیماری و ضعف جسمانی می‌دیدم.
آن زن گفت حاج‌آقا من از بخش حسابداری بیمارستان هستم، آمده‌ام تا برایم دعا کنید که البته حاج‌آقا هم با این که حالشان خوب نبود، اما با روی باز و با نرمی با ایشان برخورد کردند و دستانشان را بلند کردند و دعایش کردند.
وجود، بیماری و رحلت حاج‌آقا همه برکت بود
در ایام بیماری حاج‌آفا مجتبی خیلی‌ها برای شفای ایشان مراسم می‌گرفتند و من خودم نیز در بعضی از این مراسم‌ها می‌رفتم. برای شفای حاج‌آقا جلسات حدیث کساء، دعای توسل و ختم قرآن‌های بسیاری گرفتند. واقعاً وجود حاج‌آقا برکت بود، مریضی ایشان برکت بود و همین بودنشان باعث می‌شد که خیلی‌ها به یاد خدا بیفتند. رحلت حاج‌آقا هم برکت بود و با اینکه از بین ما رفتند، ولی شهر را تکان دادند. مراسم به این با عظمت در روز اربعین برای حضرت سیدالشهدا به واسطه رحلت ایشان برگزار شد.

رؤیایی عجیب از دفن آیت‌الله تهرانی در کنار آیت‌الله حق‌شناس
من خودم شخصاً به مطالب علمی اهمیت می‌دهم و دنبال خواب و… نیستم، اما نکته‌ای برایم خیلی جالب بود و آن این که در بیمارستان یکی از دوستان قبل از این که ما وارد اتاق شویم، گفت: من خوابی دیده‌ام. گفتم چه خوابی؟ گفت خواب دیده‌ام که مرحوم آیت‌الله حق‌شناس خوابیده است و حاج‌آقا مجتبی آمدند و بعد از بوسیدن حاج‌آقا حق‌شناس در کنار آن مرحوم خوابیدند؛ ما آن روز معنی خواب را نفهمیدیم تا این‌که در روز تشییع و تدفین برایمان روشن شد. آیت‌الله جاودان برای سلامتی ایشان ختم صلوات گرفته بود که من شرکت کردم و خواب را برای ایشان تعریف کردم؛ ایشان گفتند: «الله‌اکبر!» و برایشان خیلی عجیب بود؛ تا این‌که حاج‌آقا مجتبی در آستانه اربعین ابی‌عبدالله(ع) از دنیا رفتند و کنار حاج‎آقا حق‎شناس دفن شدند و ما آنجا بود که فهمیدیم، تعبیر آن خواب چه بوده است.
حاج‌آقا از رفتن خود مطلع بودند و این مطلب را خانواده و فرزندان و شاگردان نزدیکشان بهتر می‌توانند بگویند. بعد از دهه اول محرم یکبار دیگر رفتم بیمارستان. به من فرمودند: مردم را اذیت نکنید. من فکر کردم منظور ایشان این است که با مردم خوش‌اخلاق باش. بعد دوباره فرمودند مردم را اذیت نکنید. من گوشم را به نزدیک دهانشان بردم و ایشان با تمام قوایی که داشتند (مکالمه برایشان دشوار بود) گفتند مردم را در تشییع جنازه ادیت نکنید، ازدحام درست نشود و مردم به زحمت نیفتند. ایشان می‌دانستند که از دنیا می‌روند من در این قضیه شک ندارم.
شب جمعه‌ای بود و من می‌خواستم به هیئت بروم و روضه بخوانم، آخرین شب جمعه عمر ایشان بود. رفتم بیمارستان و گفتم حاج‌آقا من امشب مخواهم هیئت بروم و روضه بخوانم؛ آمده‌ام از شما انرژی بگیرم، فرمودند خیلی کار خوبی کردی آمدی، خیلی خوشحالم کردی. در آن حالت با وجود آن‌که درد داشتند، خیلی بامحبت حرف می‌زدند. فشار جسمیشان زیاد بود، ولی در عین درد بسیار آرام بودند.

رفتن حاج‌آقا هزاران برابر سخت‌تر و دردناک تر از درگذشت پدرم بود
عرض کردم حاج‌آقا غیر از این‌که همه برای شفای شما دعا می‌کنند، خیلی‌ها چشم امید به دعای شما دارند و از شما التماس دعا دارند. چند نفر به من سفارش کرده‌ بودند که وقتی رفتی پیش حاج‌آقا بگو برای ما دعا کنند، فرمودند خدایا به حق محمد و آل محمد(ص) از همه رفع گرفتاری کند و خیلی دعا کردند. و دستانشان را به سمت آسمان بلند کردند و برای من خیلی جالب بود که با وجود اینکه خودشان خیلی مریض بودند ولی به گرفتاری شیعیان و محبین اهل بیت تا این اندازه اهمیت می‌دادند.کمی گذشت و ما از لحاظ پزشکی داشتیم به بهبود ایشان امیدوار می‌شدیم؛ از لحاظ پزشکی پیگیری نمی‌کردم، اما انگار حال ایشان بهتر بود، ما زندگیمان را به حاج‌آقا مجتبی بسته بودیم و حاج‌آقا موقعی رفتند که ما اصلا فکرش را نمی‌کردیم و واقعا ضربه خوردیم. نه تنها من خیلی از جوانان دلبسته ایشان همینجور بودند و هستند. من وقتی پدرم را از دست دادم 20 ساله بودم، اما به جرأت می‌توانم بگویم رفتن حاج‌آقا برای من هزاران برابر سخت‌تر و دردناک تر از آن بود.
ما سه شب آخر قبل از اربعین در دانشگاه امام صادق(ع) مراسم داشتیم یعنی دوشنبه شب بود که بعد از نماز مغرب و عشا با یکی از دوستان و ارداتمندان حاج آقا رفتم بیمارستان. چند ساعت به وفاتشان بود.به سختی نفس می‌کشیدند. هیچ فکر نمی کردم که فردا شب ایشان دیگر در بین ما نباشد و چند ساعت دیگر روح مبارکشان به اعلی علیین پرواز خواهد کرد. 

 

موضوعات: هنر حاج ‌آقا داشتن کرامت نبود، تربیت عملی بود/حالات آیت‌الله تهرانی در آخرین فاطمیه  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ب.ظ ]




آشنایی اجمالی با زندگی آیت الله تهرانی

از سویی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که پیش از انقلاب نیز برپا بود و از سال ۱۳۵۶ منظّم و هفتگی دایر می‌‌‌شد، مأمن بی‌نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح‌الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات‌یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم‌شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر شده و بی‌صبرانه و مشتاقانه به‌ دنبال معارف عمیق اسلام بودند.

آیت‌‌الله‌‌ حاج‌‌آقا مجتبی تهرانی، که از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(ره) بودند در 75 سالگی و با بیش از سی سال کرسی دروس اسلامی در حوزه‌ علمیه‌‌ تهران دار فانی را وداع گفت.

آیت‌الله مجتبی تهرانی در سال ۱۳۱۶ ه. ش در خانواده‏ای از اهل علم، معرفت و شهادت در تهران به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیت‏الله میرزا عبدالعلی تهرانی، از شاگردان مرحوم حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی، فقیهی مجاهد و عارفی سترگ بود که در زمان تاریک حکومت پهلوی اوّل، با همراهی و رفاقت مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی بزرگ، به اقامه جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود و در امر تربیت نفوس مستعدّ و راهنمایی سالکان الی ‏الله‏ تعالی اهتمام ویژه داشت.

وی بنا به رسم همه خاندان‌های علم و معرفت، تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز کرد و در امر تحصیل علوم، جدّیت فوق‌العاده‌ای داشت. ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدّت چهار سال به مشهد مقدّس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علی‌بن‏موسی الرّضا (ع) مشغول به گذراندن سطح شد و از محضر اساتید برجسته‌ای چون ادیب نیشابوری بهره برد. سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که همه اهل علمِ جهان تشیّع را به‌ سوی خود جذب می‌کرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به پایان برساند.

این عالم وارسته با جدّیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به ‏سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت‌الله‏العظمی بروجردی، آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت. در جدّیت و پشتکار معظّم‌له همین نکته کافی است که به فرموده خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائل‌الشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند.

ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجه رفیع اجتهاد رسیده و به‌ زودی توانستند از نزدیکان و خصّیصین حضرت امام قرار گیرند. مقبولیّت علمی ایشان نزد استاد خویش، به ‌اندازه‌ای بود که حضرت امام به طلبه خوش‌فکر و جوان خود اجازه داد تا تقریرات و نوشته‌جات درس بیعشان را جمع‌آوری کرده و به صورت یک اثر مستقل منتشر نماید. ایشان در همین روزها، کتاب مکاسب محرّمه حضرت امام، همچنین دو جلد رسائل اصولی ایشان را تنظیم و منتشر کردند.

با آنکه هنوز مدّت زیادی از استفاضه این طلبه فاضل و جوان از محضر زعیم عالم تشیّع، حضرت آیت‌الله ‏العظمی بروجردی نگذشته بود، این مرجع کم‌نظیر رحلت کرد و بار هدایت امّت را به ‌دوش خلف صالح خویش چون حضرت امام خمینی (ره) نهاد. حال که امر خطیر مرجعیّت متوجّه حضرت امام شده بود، ایشان شاگرد فاضل خود، یعنی حاج‌آقا مجتبی تهرانی را مأمور به جمع‌آوری فتاوا و تنظیم نخستین نسخه از رساله عملیه و مناسک حجّ خویش گردانید که در‌‌ همان ایّام به چاپ رسید و در دسترس مقّلدان قرار گرفت. حضرت استاد برای انجام این امر مهم، ضمن بهره ‏گیری از دست ‌نوشته‌های متعدّد استاد خویش، با ایشان هم‌بحث شد و رساله‌ای دقیق و علمی آماده کرد که بعد‌ها جزو دقیق‌ترین رساله‌های منسوب به امام خمینی مطرح شد. همه این امور در زمانی رخ داد که هنوز کمتر از بیست و پنج سال از عمر شریف حضرت استاد می‌گذشت.

ایستاده از راست: آیت الله مجتبی، شهید باهنر
نشسته از راست: مرحوم حاج مصطفی خمینی، ناشناس

ایشان افزون بر یادگیری فقه و اصول در محضر استاد بی‌بدیل خود، چندین سال نیز از مشرب اخلاقی و عرفانی آن عارف کامل و عالم ربّانی سیراب و با دیدگاه‏های اجتماعی و سیاسی امام امّت به‌ خوبی آشنا شد. این استضائه از خورشید حیات‌بخش امام و دیگر اولیای الهی ادامه داشت تا آن که جرقّه‌های بیداری اسلامیِ ملّت ایران زده و امام خمینی از کشور تبعید شد. پس از این واقعه دردناک، حضرت آیت‌الله تهرانی نیز سه سال بعد، به نجف رفت تا هم سیر معنوی خود را در سایه فیوضات امیر‌المؤمنین (ع) و دیگر ائمه هدی تکمیل نماید و هم از تربیت استاد خویش بی‌بهره نماند. امّا این معیّت زیاد طول نکشید و حضرت امام به ایشان امر کردند که به ایران برگشته و در تهران حضور داشته باشند. لذا ایشان در سال ۱۳۴۹ به زادگاه خود بازگشت و به کارهای مهم و بر زمین مانده مشغول شد.

حضرت استاد از زمان بازگشت به تهران، تا پیروزی انقلاب شکوهمند امامت و ولایت در ایران، ضمن اقامه جماعت در مسجد جامع بازار، تدریس سطوح عالی خود را در مدارس علمیه تهران آغاز کردند و تربیت و هدایت جوانان انقلابی را به ‌دست گرفتند. از جلسات بسیار محرمانه با برخی انقلابیون فعّال گرفته تا جلسات عمومی اخلاق که در برخی مقاطع زمانی به‌ دلیل ممانعت حکومت جور، تعطیل می‌شد، همچنین حضور در بازار تهران و هدایت و رهبری مردم کوچه و بازار، از اهمّ فعّالیت‌های معظّم‌له پیش از انقلاب بود.

حضور عادّی آیت الله تهرانی در تهران و فعالیّت ‌های مخفی ایشان در راهنمایی و رهبری مجاهدان انقلابی، آن ‌قدر مفید و کارآمد بود، هنوز هم برکات آن در میان اهالی تهران، باقی و جاری است، که بعد از مدّت‏‌ها سرّ تأکیدهای حضرت امام مبنی بر مراجعت ایشان به تهران را روشن ساخت. عنایت ویژه حضرت امام به تهران موجب شد که حضرت استاد، تا امروز در عاصمه‌جهان تشیّع بماند و نعمتی بی‌بدیل برای اهل این دیار باشد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز ولایت و زعامت حضرت روح‏الله، همچنین با توجّه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امّت، انتظار می‌رفت که ایشان یکی از مسئولین نظام اسلامی شده و گوشه‌ای از بار این انقلاب را به دوش بکشند. امّا بنا به فرموده خودشان، ایشان با دعا به درگاه خدای متعال و توسّل به حضرات معصومین، خود را از قبول مسئولیت‌های آشکار کنار کشیدند و با حضور در صحنه نیروسازی برای انقلاب، همچنان صورت گمنام و مؤثّر به تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.

لذا جلسات درس خارج ایشان مملوّ از طلّاب سطوح عالی بود که برای انجام وظیفه به تهران آمده بودند و از فضای علمی قم فاصله داشتند. این جلسات آن ‌قدر مفید و کم‌نظیر بود که بسیاری از فضلا را به خود جذب کرد و حسرت دوری از فضای علمی قم را به رضایت و شکرگزاری شرکت در این جلسات علمی تبدیل نمود.

از سویی دیگر، جلسات عمومی اخلاق و معارف اسلامی که پیش از انقلاب نیز برپا بود و از سال ۱۳۵۶ منظّم و هفتگی دایر می‌‌‌شد، مأمن بی‌نظیری برای بسیجیان مخلص حضرت روح‌الله و سکّوی پرشی برای دلدادگان و حیات‌یافتگان انقلاب اسلامی بود که تازه از زیر یوق جهالت ستم‌شاهی رهایی یافته و به نور حکومت الهی منوّر شده و بی‌صبرانه و مشتاقانه به‌ دنبال معارف عمیق اسلام بودند.

موضوعات: آشنایی اجمالی با زندگی آیت الله تهرانی  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ب.ظ ]





چگونه با شيطان مبارزه کنیم

بعضي مي گويند ما مي خواهيم خوب باشيم ولي شيطان نمي گذارد.با شيطان چكار كنيم و چه كنيم كه شيطان ما را گمراه نكند.

ابتدا كمي درباره شيطان بدانيم ، شيطان از مخلوقات قبل از آفرينش آدم (س) است كه از جنيان مي باشد و بخاطر عبادت فراواني كه كرده بود در جمع فرشتگان الهي بود.

( شيطان از اهل عشق نبود تا با امري خلاف عقل خويش مواجه شد ، گردن از طاعت معبود پيچيد و حكم عقل گرايي خويش را گردن نهاد)

هواي نفس شيطان او را فريفت و بخاطر غرور، از درگاه الهي رانده شد .(هنگامي كه خدا آدم را آفريد و از روح خود در آن دميد ، به فرشتگان (و شيطان كه در بين آنها بود) دستور داد كه به او سجده كنند(براي احترام نه از باب عبادت ، چرا كه عبادت مختص خداست)

همه سجده كردند بجر شيطان كه تكبر ورزيد(فَإِذَا سوَّيْتُهُ وَ نَفَخْت فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِينَ)(ص72) ، ( وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلا إِبْلِيس أَبى وَ استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَفِرِينَ)(بقره34) و گفت من سجده نمي كنم من از آتش آفريده شده ام و او از خاك، من از او برترم پس سجده نمي كنم.( قَالَ أَنَا خَيرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنى مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ)(ص76)

خدا فرمود سجده نمي كني؟ شيطان گفت نه ! خدا فرمود به جهنم!!! (يعني برو به جهنم)

(قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَا فَإِنَّك رَجِيمٌ*وَ إِنَّ عَلَيْك لَعْنَتى إِلى يَوْمِ الدِّينِ)(ص 77 و 78)

شيطان گفت كارهاي خوبي كه كرده ام چه مي شود ! مزد عبادت هايي كه كرده ام را بده! خدا فرمود چه مي خواهي ، گفت : مي خواهم تا روز قيامت من هم زنده باشم و به او تا وقت معيني مهلت داده شد ( بعضي آن وقت معين را هنگام ظهور امام زمان (عج) مي دانند).( قَالَ رَب فَأَنظِرْنى إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ*قَالَ فَإِنَّك مِنَ الْمُنظرِينَ*إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم)(ص79-81)

شيطان رو به خدا كرد و گفت : به عزتت قسم تمام بندگان تو را بجز مخلصين آنها گمراه مي كنم .( «مخلصين «عبارتند از كسانى كه خداى تعالى آنان را براى خود خالص كرده و ديگر هيچ كس در آنان نصيبى ندارد، در نتيجه ابليس هم در آنان نصيبى ندارد )( قَالَ فَبِعِزَّتِك لاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ*إِلا عِبَادَك مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ*قَالَ فَالحَْقُّ وَ الحَْقَّ أَقُولُ*لاَمْلاَنَّ جَهَنَّمَ مِنك وَ مِمَّن تَبِعَك مِنهُمْ أَجْمَعِينَ )(ص 82-85 )، خدا هم وعده جهنم را به شيطان و پيروان او داد.( قَالَ اذْهَب فَمَن تَبِعَك مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكمْ جَزَاءً مَّوْفُوراً)(اسراء63)

چند نكته مهم:

1. اولين دشمن قسم خورده انسان شيطان است كه قسم خورده تمام بندگان خدا (بجز مخلصين ) را گمراه كند و شوخي هم ندارد تا انسان را به آتش جهنم نكشاند دست بردار نيست.از كم شروع مي كند ولي به كم قانع نيست!

2. شيطان گفت: (همه بندگان تو را گمراه مي كنم بجز بندگان مخلص تو) بنده مخلص كسي است كه تمام كارهايش و عباداتش را براي خدا انجام دهد. يعني اگر شيطان مي تواند ما را گول بزند براي اينست كه اعمال ما براي خدا نيست و در آن ريا و … وجود دارد. پس قدم اصلي براي اينكه از شر شيطان رها شويم اينست كه اعمالمان را براي خدا خالص كنيم.(خالص كردن اعمال براي خدا بركات زياد ديگري نيز براي ما خواهد داشت . پيامبر اكرم مي فرمايند: هر كس كه چهل روز اعمالش را براي خدا خالص گرداند خدا درهاي حكمت را از دلش بر زبانش جاري مي كند.) و …

3. شيطان بخاطر عبادت هاي بيشمارش به آن مقام رفيع رسيده بود اما يك نافرماني باعث سقوط او شد.(هيچ گناهي را كوچك نشمار شايد گناهي باشد كه خدا آنرا نمي بخشد.) و از ماجراي شيطان درس بگيريم و هوشيار شويم كه هميشه بايد مراقب باشيم و از خدا بخواهيم حتي براي لحظه اي ما را به حال خود واگذار نكند.( يك لحظه غفلت برسيساي عابد او را به جهنم برد، (( برسيساي عابد فردي بود كه بخاطر عبادتهاي بسيارش مستجاب الدعوه شده بود (يعني هر دعايي مي كرد مستجاب مي شد.) و مردم بيمارانشان را براي شفا پيشش مي آوردند و او دعا مي كرد و شفا مي گرفتند.

روزي پسران حاكم خواهرشان را كه فلج بود براي شفا گرفتن پيش او آوردند،

از او خواستند كه برايش دعا كند ، او ابتدا امتناع كرد ولي با اصرار زياد برادران ، قبول كرد و گفت : او را بگذاريد و برويد من سَحر برايش دعا مي كنم صبح بياييد دنبالش و ببريدش.

سَحر براي آن دختر هم دعا كرد و خدا او را شفا داد ، شيطان آن دختر را در نظر برسيسا جلوه داد و برسيسا با آن دختر زنا كرد ، شيطان پيش برسيسا آمد و به او گفت : اين دختر را بكش تا كسي از گناه تو چيزي متوجه نشود ، برسيسا هم آن دختر را كشت و او را در زير فرشي كه بر آن مي نشست دفن كرد .

پسران حاكم براي بردن خواهرشان آمدند ، برسيسا گفت : من برايش دعا كردم و او شفا گرفت و رفت و من از او خبري ندارم ، شيطان پيش پسران حاكم آمد و قضيه زنا و قتل را براي آنها گفت و بعد محل دفن او را به آنها نشان داد و گفت آنجا را بِكَنيد تا ادعاي من برايتان ثابت شود .

پسران حاكم جنازه را يافتند و برسيسا را براي اعدام بردند ، وقتي طناب دار را به گردنش انداختند ، دوباره شيطان پيش برسيسا آمد و گفت هم اكنون هيچ كس بجز من نمي تواند تو را نجات دهد ، اگر مي خواهي من نجاتت دهم با اشاره بگو كه خدا را قبول نداري ، و او نيز اينكار را كرد و شيطان كه توانسته بود عابدي مستجاب الدعوه را به كفر بكشاند خنديد و رفت و برسيسا اعدام شد .))

4. شيطان مانند واكسن مي ماند (واكسن ، ميكروب و يا زهر ضعيف شده اي است كه به بدن تزريق مي كنند و بدن براي نابودي آن تلاش مي كند و پادزهري مي سازد و وجود همين پادزهر مي تواند باعث ايمني بدن در مقابل بيماريها شود.) شيطان نيز زهر ضعيف شده است (إِنَّ كَيْدَ الشيْطنِ كانَ ضعِيفاً) (نساء76)، شيطان كسي را به انجام كاري مجبور نمي كند(إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيْهِمْ سلْطنٌ وَ كَفَى بِرَبِّك وَكيلاً)(اسرا 65 ) ، فقط پيشنهاد و وسوسه مي كند. ما نبايد به وسوسه هاي شيطان عمل كنيم.

5. خدا براي نجات آدم به او كلماتي را آموخت كه حضرت آدم با گفتن آنها توبه اش در درگاه الهي پذيرفته شد( فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كلِمَتٍ فَتَاب عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّاب الرَّحِيمُ) (بقره37). اين كلمات اسامي ائمه اطهار (عليه السلام) مي باشند كه نشان از عظمت اين اسما دارد ( يا حَميدَ بِحَقِّ مُحَمَد(صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) ، يا عاليَ بِحَقِّ عَلي(عَلَيهِ السَّلام) ، يا فاطِرَ السَّماواتِ بِحَقِّ فاطِمَهَ(سَلامُ اللهِ عَلَيها) ، يا مُحسِنَ بِحَقِّ الحَسَن(عَلَيهِ السَّلام) وَ يا قَديمِ الاِحسانِ بِحَقِّ الحُسَين(عَلَيهِ السَلام))

6. شيطان روانشناسي بسيار قابل است و براي منحرف كردن هر كس از راهي وارد مي شود و آنقدر ظريف و دقيق عمل مي كند كه حتي كساني كه درجات بالايي از عرفان دارند را نيز گول مي زند ( در ماجراي حضرت آدم آنقدر ريز و دقيق و روانشناسانه عمل كرد كه آدم و حوا گول خوردند.

((شيطان به آدم و حوا گفت من از شما تجربه ام در اينجا بيشتر است ، و وانمود كرد كه هر كس از اين ميوه بخورد فرشته مي شود،

و خدا مي خواسته كه آدم خلق كند (إِنى جَاعِلٌ فى الاَرْضِ خَلِيفَةً)(بقره30) كه تو را از خوردن آن منع كرد و اگر تو از آن ميوه بخوري و فرشته شوي خدا كسي ديگري را براي آدم بودن خلق خواهد كرد! و مگر فرشته شدن عيبي دارد و حال آنكه تو بسيار مقربي و فرشته اي چون جبرئيل ، ميكائيل و اسرافيل و … خواهي شد و آدم (سلام الله) هم كه فرشته ها را ديده بود كه سراسر نور و عقلند ، پس ترفند روانشناسانه شيطان اثر كرد و از آن ميوه خوردند و عيبهاي آنان معلوم شد و عورتهايشان نمايان گشت و لذا از بهشت به زمين نزول كردند ، پس مراقب ترفندهاي زيركانه شيطان باشيم.

(ضمناً دستور خدا ارشادي بوده نه مولوي و بهشت نيز دار تكليف نيست و آدم گناهي مرتكب نشده و رفتارشان فقط ترك اولي محسوب مي شود.)

7. شيطان سگ در خانه خداست ، سگ خانه به كساني حمله مي كند و به كساني پارس مي كند كه با آن خانه نا آشنا باشند ، پس اگر با عبادت آشناي خانه خدا شويم از دست شيطان هم كاري بر نمي آيد ، كه خدا حافظ ما خواهد بود

موضوعات: چگونه با شيطان مبارزه کنیم  لینک ثابت
 [ 10:34:00 ب.ظ ]




خدا رابطه اش با بنده گناهکار چگونه است؟

*********************************************************************

سوال – خدا رابطه اش با بنده ی گناهکار و کسانی که بعضی مواقع غافل می شوند و حرفهایش را گوش نمی کنند و یا کسانی که دائم گناه میکنند ، چگونه است ؟
پاسخ - ما بخاطرظرفیت کم خودمان و نظرات تنگی که در روابط ما حاکم است ، بعضا آنچه که من از شما می خواهم اگر شما انجام ندهید از دست شما گلایه میکنم ، روابط این طوری است . ولی در ارتباط با خدای متعال ما با رحمت بی نهایت روبرو هستیم . یعنی این طور نیست که اگر ما خلافی مرتکب شدیم و بعد برگشتیم و عذر خواهی کردیم و همین که از کارمان پشیمان شدیم و حتی در برخی روایت داریم که اگر گناهی را بنده مرتکب شد ، من بلافاصله آنرا ثبت نمیکنم تا راه بازگشت باشد تا هفت ساعت فرصت می دهد ، اگر توبه کرد و بازگشت که آنرا ثبت نمیکند و اگر توبه نکرد آنرا ثبت می کند ولی اگر باز توبه کرد آنرا پاک میکند . رابطه خودمان با خدا را مقایسه نکنیم . ما ظرفیت محدود داریم ، ما تنگ نظر هستیم ، ما سعه ی صدر نداریم ، حتی پیامبران و اولیاءالله هم با کسانی که گناه می کردند خوب برخورد می کردند و رفتارشان با ما فرق میکرده است . فردی خدمت امام حسن (ع) آمد و هر چه از دهانش آمد گفت ولی امام گفت : تو غریب هستی ، بیا برویم منزل ، خسته ای و غذا نداری ، بارت را به من بده یعنی دراین برخوردها مهر و محبت نشان می دادند . خدا خودش می گوید : بدی را با نیکی پاسخ بده و بعد خودش این کار را نمی کند ؟ این کار برای انسانهای بزرگ است کسانی که سعه ی صدر دارند . بنابر این این طور نیست که اگر ما غفلتی کردیم و خلافی مرتکب شدیم و توبه کردیم ، خدا نبخشد . در ضمن اگر ما موفق به توبه می شویم ، نشانه ی این است که اول خدا به ما توفیق توبه را داده و بعد ما توبه کرده ایم . پس در توبه اول عنایت او شامل حال ما شده و بعد ما احساس کردیم که این کار اشتباه بوده و توبه می کنیم . یعنی توبه هم یک توفیقی از جانب خداست . و به هرکس این توفیق را نمی دهد و باز لطف اوست که شامل حال ما شده است . ما نباید بگوییم که خدایا من توبه کردم ، تو قبول کن بلکه باید بگوییم که خدا از تو تشکر میکنیم که توفیق توبه را به ما دادی و به من اجازه دادی که برگردم . وقتی که ما پشیمان هستیم و توبه کرده ایم و دیگر نمی خواهیم گناه را تکرار کنیم پس نگرانی ما از چیست ؟ خیلی ها سوال می کنند که ما توبه کرده ایم و خدا هم قبول می کند ولی سنگینی بار گناه که بر دوش ما است را چکار کنیم ؟ این احساسی که در من پیدا شده را چکار کنیم ؟ این دو حالت دارد. یک حالت توبه است ، این را مطمئن باشید که وقتی خدا وعده داده ، خلاف وعده عمل نمیکند . توبه را پذیرفته بشرطی که پشیمان شده باشیم و دیگر نخواهیم که آن گناه را تکرار کنیم . اتفاقا این احساس شرمندگی لطف خداست. اگر انسان خلافی مرتکب شده و این احساس شرمندگی را داشته باشد دیگر دنبال آن خلاف نمی رود ولی اگر آن احساس شرمندگی از بین برود ممکن است که با بطرف آن خلاف برود . پس همین احساس شرمندگی مانع از آن میشود که به دنبال خلاف برود . این احساس قشنگی است که انسان در مقابل مولای خودش خجالت بکشد و ادب را نشان بدهد . در از ناحیه خداوند همیشه باز است و هیچگاه نمی گوید که من در را می بندم . خدا می گوید تو بر نمی گردی ، خوب برگرد . پس باز در حال گناه نظر لطف خداوند به او هست ولی او توجه نمیکند . در حدیث قدسی داریم که آنهایی که به من پشت کرده اند اگر می دانستند که من چقدراین ها را دوست دارم و مشتاق آنها هستم ، از شوق می مُردند . هیچ وقت خدا دست رد به سینه ی بنده ای نمی زند و هیچ وقت با کسی قهر نمی کند . این ما هستیم که با او قهر می کنیم . وقتی ما با او قهر کردیم ، گرفتار قهر اومی شویم . یعنی قهر او عکس العمل قهر ماست . چون ما به او پشت کرده ایم از رحمت های ویژه او برخوردار نمی شویم . شما وقتی پشت به نور کرده اید و رو به سایه آورده اید ، از نور بهره ای نمی برید . و این است که نور رویش را از شما گرفته است . بازدارندگی و باز داشت از ناحیه خداوند نیست . نکته ای که هست این است که ما باید حواسمان جمع باشد که از لطف بیکران حق سوء استفاده نکنیم . قرآن می فرماید : خدا که این همه به تو لطف می کند ، چرا تو مغرورانه برخورد می کنی ؟ آیا نتیجه ی این همه لطف و صفا و مهربانی این بود که تو از اینها سوء استفاده کنی . در روابط اجتماعی ما اگر کسی در ظاهر مهر و محبت نشان می دهد و دیگری مرتب سوءاستفاده می کند ، ارزیابی مردم نسبت به این شخص چگونه است ؟ این را انسان موفقی میدانند ؟ هیچ عاقلی این حرکت را قبول میکند یا او را سرزنش میکنند . پس در مقابل خدا هم ما این ارزیابی را داشته باشیم . خدایی که این همه مهربانی می کند و به ما فرصت می دهد و ما باز سوء استفاده می کنیم . اگر می خواست ما را عذاب کند آیا نمی توانست ؟ خدا به ما فرصت می دهد و ما باز هم سوء استفاده می کنیم . ممکن است ما این فرصت ها را چنان در خودمان نابود کنیم که دیگر جای برگشت نباشد . این نقطه ی خطرناکی است و انسان بدون توبه از دنیا می رود . فرصت توبه از او گرفته میشود . این قدر غرور در ما بوجود می آید که می گوییم : بعداً توبه میکنیم . مگر من چکار کردم ؟ دیگرانی که هزار تا انسان کشته اند ، من و او یکی هستیم ؟ حالا من یک حرف زدم ، یک دروغ گفتم ، یک نگاه کردم ، یک غیبت کردم ، و این ها را کوچک می شماریم . و گناهانی مثل قتل نفس ، دزدی و بمباران کردن یک منطقه را بزرگ می کنیم و می گوییم من که اینها را انجام نداده ام یک غیبت و یک تهمت زده ام و یک نگاه بد کرده ام ، مگر چه شده است ؟ بدترین حالت این است که انسان خلاف را کوچک بشمارد . اگر ما خلاف ها را کوچک شمردیم ، منتظر باشیم که به خلاف های بزرگتر راه پیدا بکنیم . در برخی از روایت داریم که اگر ما از راه گناه به مقصدی می روییم گمان نکنیم که به آرزوی مان می رسیم . رسول اکرم (ص) می فرماید : کسی که با معصیت و نافرمانی خدا دنبال کاری باشد از مطلوب خود دورتر و از آنچه که می ترسیده ، نزدیک میشود . در ارتباط با سنگینی گناه در مکارم الاخلاق این روایت است که هرگاه خدا خوبی بنده ای را بخواهد ، گناهان او را در برابرش مجسم می کند و بار گناه را بر دوش او سنگین می سازد یعنی احساس گناه را از او نمی گیرد . توبه کرده و توبه اش را قبول می کند ولی این احساس گناه و شرمندگی را از او نمی گیرد زیرا او را دوست دارد و می خواهد این حجابی باشد بین او و گناه و این خوب است . و هرگاه بدی بنده ای را بخواهد از باشد می برد . یعنی بنده گناه کرده و نسبت به گناهانش بی خیال است . مثل بیماری است که مریض است ولی با مُسکن های زیاد اصلا به بیماری اش توجهی ندارد . ولی اگر به مرضش توجه کند این باعث میشود که بیماری اش زیاد نشود و درمان میشود .

موضوعات: خدا رابطه اش با بنده گناهکار چگونه است؟  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ب.ظ ]




موضوع: ویژگی بندگان خوب خدا

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

امشب مي‌خواهيم يك تابلويي که در قرآن است كه مي‌گويد: بندگان خوب من چه كساني هستند. اين آيات خوانده مي‌شود، من هم يك نگاه تفسيري به اينها دارم. خودمان را متر كنيم. هرچه به اين آيات نزديك هستيم، «الْحَمْدُ لِلَّه‏»! هرچه فاصله داريم، فاصله‌مان را تشخيص بدهيم، از خدا بخواهيم كه اين فاصله را كم كند.

1- تواضع و فروتنی در زندگی

بنده‌ي خوب خدا كيست؟ سوره‌ي فرقان، آيات آخر مي‌فرمايد: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا» (فرقان/63) بندگان خوب خدا كساني هستند كه با تواضع راه مي‌روند. سر موتورش را بلند نمي‌كند. زلف‌هايش را سيخ نمي‌كند. اگر آخوند است ريش و عمامه‌اش طبيعي است. در رساله‌ي مراجع تقليد نوشته است. لباس شهرت، حرام است. البته اين لباس را مي‌گويند، پشم كه گناهي نكرده است، ريش شهرت هم همينطور است، بعضي از جوان‌ها يك وجب و نيم ريش مي‌گذارند. زلف غير طبيعي، عطسه مي‌كند، با همه عطسه‌ها فرق مي‌كند. تا همه چاي مي‌خورند، مي‌گويد: براي من آب جوش بياوريد. تا همه آب جوش مي‌خورند، مي‌گويد: براي من چاي بياوريد. مريض است. هر كاري همه مي‌كنند، با باقي‌ها فرق مي‌كند. طوري آمين مي‌گويد كه همه نگاهش كنند. چادر، كفش، حديث داريم اگر كسي خواسته باشد با بند كفشش پز بدهد، اين هم آدم درست و حسابي نيست. طوري باشيد كه هيچ تشخيصي بين شما و باقي‌ها نباشد. گريه‌تان، خنده‌تان، عروسي‌تان، عزايتان، طبيعي طبيعي باشد. حديث داريم گاهي افرادي كه به جلسه پيامبر مي‌آمدند مي‌گفتند: «أَيُّكُمْ رَسُولُ اللَّه‏» (بحارالانوار/ج73/ص355) كدام يك از شما پيغمبر هستيد؟ يعني پيغمبر ما از قيافه‌اش نمي‌شد تشخيص داد كه چه كسي پيغمبر است. بر خلاف ما آدم‌ها، الآن هرچه اتاق درازتر است، معلوم است كه اين رئيس‌تر است. اگر آدم كارمند معمولي است، اتاقش دوازده متر است. مدير كل شد، 24 متر مي‌شود. معاون وزير شد، 48 متر مي‌شود. وزير شد نود متر مي‌شود. يعني هرچه مهم‌تر هستيم يا لامپش لوستر مي‌شود، يا اتاقش درازتر مي‌شود. بنده‌ي خوب خدا اينها نيستند. بندگان خوب خدا اينهايي هستند كه هيچ نمودي در قيافه‌ي آنها پيدا نشود. طبيعي طبيعي طبيعي!

«وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ»، «يمشون» راه رفتن. اسلام براي راه رفتن هم حرف دارد. براي حرف زدن ما چقدر آيه داريم. آيات حرف زدن، «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّنا» (طه/44) نرم حرف بزن. «قَوْلاً مَعْرُوفا» (بقره/235) عرفي حرف بزن. «قَوْلاً كَريما» (اسراء/23) حرف‌هايت مؤدب باشد. «قَوْلاً بَليغاً» (نساء/63) حرف‌هايت رسا باشد. «قَوْلاً سَديداً» (نساء/9) حرف‌هايت استدلالي باشد. براي هر عضوي آيه داريم تا براي پا، براي راه رفتن. يا مراد آيه مَشي در زندگي است، زندگي‌تان طبيعي باشد.

در مهماني‌ها مي‌خواهد يك غذايي درست كند كه همه بگويند: يك چنين غذايي در عمرمان نخورديم. مي‌آيد در حرم مشغول زيارت است، براي سلامتي… بابا حواس مردم را پرت مي‌كني. تو اين صلوات را نفرست. الآن اگر من دارم صحبت مي‌كنم يك كسي بگويد: سلام عليكم! بسيار كار غلطي كرد. حواس مردم را پرت كردي. هر سلامي ثواب ندارد. اين چه صلواتي است شما در حرم مي‌فرستي و حواس مردم را پرت مي‌كني؟ بنده خوب خدا اين است كه آرام باشد. مشي او، زندگي‌اش، عروسي‌اش، دامادي‌اش، همه چيزش طبيعي باشد.

يكبار ديگر بخوانيد. «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا»

2- کرامت و بزرگواری در برخورد با دیگران

2- «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا» (فرقان/63) جاهل كه با او برخورد مي‌كند، «قَالُواْ سَلَامًا» با مسالمت از كنارش رد مي‌شود. يعني جر و بحث نمي‌كند. يقه نمي‌گيرد. شاخ و شانه نمي‌كشد. «قَالُواْ سَلَامًا» مثل اينكه حضرت ابراهيم ديد عمويش نااهل است، گفت: سلام عليكم! اين سلام وداع، خداحافظي مي‌كند. يعني از كنار حرف‌ها، «مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72)، «قَالُواْ سَلَامًا» با كرامت مي‌گذرد. درگير نمي‌شود.

حالا ايشان خبر نداشت شما خسته هستي، خانم يك جسارتي به شما كرد. يا آقا! «مَرُّوا كِراماً» ديگر حالا اين خبر نداشت. گاهي خبر ندارد، چون خبر ندارد مي‌گويد: مگر صبح تا حالا چه كردي؟ من در خانه ظرف شستم، لباس شستم، غذا پختم، به درس بچه‌ها رسيدم و خياطي كردم. تو چه كردي؟

يك كسي به يك منبري گفت: شما كاري نمي‌كنيد، روي منبر مي‌رويد لبتان را تكان مي‌دهيد. گفت: فردا منبرم را به تو مي‌دهم. گفت: من سواد ندارم. گفت: فقط بگو: نان و پنير و انگور خوردم. اين را روي منبر بگو و بيا پايين. اين هم روي منبر رفت و نگاه به مردم كرد و گفت: من نان و انير و پنگور خوردم… گفت: ببين تو يك كلمه نمي‌تواني حرف بزني. حرف زدن مشكل است. يك حرفي بزني كه عوام بفهمند، خواص بپسندد. خدا راضي باشد، مورد نياز باشد. مي‌گويد: تو كاري نكردي، روي منبر رفتي و لبت را تكان دادي.

يا وارد خانه مي‌شوي، ما خبر از زحمات خانم نداريم. مي‌گوييم: تو از صبح تا حالا خوابيدي؟ من بيرون جان كندم. خيلي وقت‌ها به هم نق مي‌زنيم چون از همديگر خبر نداريم.

يك كسي مي‌گفت: امامان ما چرا اينقدر گريه مي كردند. اين همه مناجات، آخر اينها كه معصوم بودند. معصوم كه گناهي نكرده. چرا اينقدر گريه مي‌كند؟ گفتم: ببين اگر شما با چراغ قوه وارد انبار شوي فقط بشكه را مي‌بيني. اما اگر نور قوي انداختي ته سيگار را هم مي‌بيني. يعني هرچه نور قوي‌تر باشد ته سيگارها و چوب كبريت‌ها پيداست. امامان ما چون نور ايمانشان زياد است، ذرات زندگي‌شان را مي‌بينند، ما چون نور دينمان كم است مي‌گوييم: كاري نكرديم. از ديوار خانه‌ي كسي بالا رفتم؟ سر كسي را بريدم. تا مي‌گوييم: توبه كن، مي‌گويد: مگر من چه كردم؟ حتي بعضي از خانم‌هاي ما مي‌گويند: حالا اين دو تا فكل كه چيزي نيست. اصلاً شما نمي‌دانيد دنيا بيش از اين حرف‌هاست. يا كم فروشي مي‌كنند، مي‌گويند: نمي‌داني بانك و تاجرها چقدر بردند؟ حالا بگذار ما هم صد تومان بخوريم. يعني اصلاً گناه خودش را گناه نمي‌داند.

حديث داريم اگر كسي گناه خودش را كوچك بشمارد، خدا اين را نمي‌بخشد. ببين اگر من يك، يك قراني، يك پنج ريالي، يك پول كوچك را در سر شما بزنم و بگويم: چيزي نيست، تا آخر عمر از من ناراضي هستي. مي‌گويي: هم به من پولي پرت كرد و هم گفت: چيزي نيست. اما اگر يك سنگ يك كيلويي از دست من روي پاي شما بخورد، با اينكه خيلي هم پايت درد بيايد، بگويم: ببخشيد، مي‌بخشي! يعني خود شما گاهي يك كيلو را مي‌بخشي، چون گفتم: ببخشيد. اما يك پنج ريالي را پرت مي‌كنم و مي‌گويم اين كه چيزي نيست، نمي‌بخشي. گاهي خدا گناهان بزرگ را مي‌بخشد، گناهان كوچك را نمي‌بخشد. مي‌گويد: اينكه چيزي نيست. «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا»

3- شب زنده داری و نماز و دعا

«وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِيَامًا» (فرقان/64) بندگان خوب خدا اهل بيتوته هستند. بيتوته يعني شب زنده‌داري. حالا يا سر شب تا نصف شب يا نصف شب تا صبح. بخشي از شب را نمي‌خوابند. خوب نمي‌خوابند، چه، فيلم مي‌بينند. يا بازي مي‌بينند؟ من خيلي غصه مي‌خورم كه عمر جوان‌ها صرف تماشاي بازي مي‌شود. خود بازي طوري نيست. تماشاي بازي تلف كردن عمر است. چون شما مي‌نشيني، او بازي مي‌كند. مثل اينكه شما يك چهارپايه جلوي بانك بگذاري، پول‌ها را كه مي‌شمرد، به تو كه نمي‌دهند. صبح تا شب بنشين نگاه كن، من پول‌هايم را مي‌شمارم، خوب به شما كه نمي‌دهم. تماشاي بازي، بازي نيست. خسته شدي، خودت بلند شو بازي كن. تو مي‌نشيني كه او بازي مي‌كند. خوب چه چيزي گير شما مي‌آيد؟ صرفه‌جويي كنيم در وقتمان.

خدا آيت الله مشكيني را رحمت كند. براي ما درس اخلاق مي‌گفت. مي‌گفت: شيخ انصاري، شيخ انصاري از فقهايي است كه يك قرن است، هركس مجتهد شده، كتاب او را خوانده و مجتهد شده است. اهل دزفول، شوشتر و آنجا، ايشان سر سفره آمد، ديد تا غذا بيايد دو سه دقيقه طول مي‌كشد. كنار سفره گفت: «اللَّهُ أَكْبَر»! خانمش گفت: نماز نخواندي؟ گفت: چرا نماز خواندم، ترسيدم خدا روز قيامت به من بگويد: دو دقيقه از عمرت تلف شد. خيلي مهم است، دقيقه‌هاي عمر…

آيت الله مرواريد از علماي مشهد بود. يكي دو سال پيش مرحوم شد. ايشان فرمود: با شيخ عباس قمي صاحب مفاتيح الجنان، مهمان يك تاجر مشهدي شديم، در يكي از روستاهاي خوش آب و هواي مشهد. تا نشستيم ايشان شروع به نوشتن كرد. صاحبخانه گفت: بابا، امروز من شما را تفريح آوردم. گفت: سؤال داشتي قلم را كنار مي‌گذارم. ولي وقتي جلسه آرام است، يك سطر من مي‌نويسم. مي‌گفت: از دقيقه‌هاي عمرش استفاده مي‌كرد. يا مطالعه كنيد، يا ورزش كنيد، يا صله رحم كنيد، يك كار مفيدي بكنيد. نه، من نگاه مي‌كنم، او بازي مي‌كند. يعني عمرم تلف شد! بيتوته، چند جمله‌اي آدم با خدا حرف بزند. لازم هم نيست دعاي عربي بخواني، فارسي با خدا حرف بزن. ما روزي يك ربع بايد آن طور كه خدا گفته عبادت كنيم، باقي‌اش هرطور كه دلت مي‌خواهد.

يك كسي پرسيد: چرا نماز عربي است؟ گفتم: نماز ما چند ركعت است؟ هفده ركعت است. هفده ركعت نيم ساعتش را گفتند: اين رقمي بخوان. شبانه‌روز 24 ساعت است. 24 ساعت، 48 تا نيم ساعت است. خدا يك چهل و هشتم سهم ندارد، بگويد: آقا يك نيم ساعتش را آنطور كه من مي‌گويم نماز بخوان. 47 قسمتش را با هر زباني مي‌خواهي حرف بزن. تو يك چهل و هفتم هم به خدا نمي‌دهي، يك چهل و هشتم. مي‌گفت: چرا نماز را عربي بخوانم؟ براي اينكه بايد منظم باشد، اگر به هركس بگويند: با هر زباني مي‌خواهي نماز بخوان، معلوم نيست نماز چقدر طول مي‌كشد؟ يكي نمازش چهل دقيقه مي‌كشد. يكي نمازش يك دقيقه مي‌كشد، الآن نماز فرم دارد، استاندارد است. اولش «اللَّهُ أَكْبَر» است، آخرش هم السلام عليكم. آدم مي‌داند چند ركوع دارد، چند سجود دارد، چقدر خم شويم؟ چه كلمه‌اي بگوييم؟ به چه سمتي بايستيم؟ نماز باعث نظم و انضباط و كنترل ما است. اگر بگوييم هركس هرطور مي‌خواهد حرف بزند. چه چيزي از آب درمي‌آيد؟ آشپز كه دو تا شد، آش خراب مي‌شود. حالا اگر آشپز شش ميليارد شدند… هركسي يك طور حرف زد. يكي از ابزار تربيت كنترل و روي فرم آوردن است.

اين پرنده‌ها و ماهي‌ها هستند كه آموزش مي‌بينند، اسمش چيه؟ دلفين، اگر هر ماهي خودش شنا برود كه براي شما جاذبه ندارد. جاذبه اين است كه اينها را تربيت كردند، كه يك دايره‌ي آهني مي‌گذارند، يك دور از اين رد مي‌شود. دو تا مي‌گذارند جفتي مي‌پرند. سه تا مي‌گذارند سه تايي مي‌پرند. اين تربيت‌اش، نظم اين مهم است. بيتوته، با دعا به هر زباني كه مي‌خواهي، شب زنده‌داري، مطالعه، حديث داريم از چند اشك خدا خوشش مي‌آيد، يكي اشك جوان به خاطر گناهانش اشك مي‌ريزد. بيتوته، «سُجَّدًا وَ قِيَامًا»

4- یاد قیامت در همه حال

«وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا» (فرقان/65)، «غراما» با غين، مصيبتي است كه راه در رو ندارد. آدم را به بن بست مي‌كشاند. مي‌گويد: بندگان خدا كساني هستند كه به فكر جهنم هستند. اين ياد قيامت خيلي مهم است. خدا به كم فروشان مي‌گويد: چرا كم فروشي مي‌كنيد؟ «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» (مطففين/4 و5) چرا كم فروشي مي‌كنيد؟ مگر نمي‌دانيد در قيامت بايد جواب بدهيد؟ ما در قرآن دو آيه داريم، يك آيه داريم كه افرادي ايمان به قيامت ندارند، يك آيه داريم آيه كه ايمان دارد، قيامت را فراموش مي‌كند. آيه‌اي كه مي‌گويد: «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» (غافر/27) يعني ايمان به قيامت ندارد. «الْحَمْدُ لِلَّه‏» ما ايمان داريم، اما «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26)، «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» يك آيه است، «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» هم يك آيه‌ي ديگر است. بعضي‌ها قيامت را قبول ندارند، بعضي‌ها قيامت را قبول دارند، فراموش مي‌كنند. خيلي از ما كه خلاف مي‌كنيم قيامت را فراموش مي‌كنيم. مي‌گويد: عباد الرحمن كساني هستند كه ياد قيامت هستند و مي‌گويند: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم‏» خدايا عذاب جهنم را از ما دور كن. «خلصنا من النار يا ربّ»، «خلصنا من النار» يعني چه؟ يعني «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم‏». «اجرنا من النار يا مُجير» يعني چه؟ يعني «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم‏»، «إِنَّ عَذابَها كانَ غَراما» عذاب جهنم خيلي سخت است.

5- انواع حساب در قیامت

در قيامت چهار رقم حساب داريم، حساب آسان «حِساباً يَسيراً» (انشقاق/8)، حساب سخت، «حِساباً شَديدا» (طلاق/8) بي‌حساب به جهنم مي‌رود، «فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَة وَزْناً» (كهف/105) بي‌حساب به بهشت مي‌رود. «يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ» (غافر/40)

حديث داريم امام فرمود: اگر با مردم روان باشيد، خدا هم روز قيامت حساب شما را روان مي‌كند. اگر با مردم مته به خشخاش بگذاري، با مردم سخت‌گيري كني، خدا در قيامت حساب شما را سخت مي‌گيرد. آسان بگيري، آسان مي‌گيرند. سخت بگيري، سخت مي‌گيرند.

از انبياء هم مي‌پرسند. انبياء هم روز قيامت بايد جواب بدهند. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلينَ» (اعراف/6) هم از مردم مي‌پرسيم با انبياء چه كرديد؟ هم به انبياء مي‌گوييم: حكم خدا را به مردم رسانديد يا كوتاهي كرديد؟ همه مورد سؤال هستند. هم از ظاهر مي‌پرسند، هم از باطن. از همه‌ي اعمال مي‌پرسند. «عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل/93) از همه‌ي عملكردها مي‌پرسند. ولذا قرآن گفته: از گناه دوري كنيد، چه ظاهر، چه باطن. «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَه‏» (انعام/120) گناه ظاهري، آخر گاهي وقت‌ها مي‌گوييم: نفهميد، خوب شد نفهميد. ما فكر مي‌كنيم گناهي كه بفهمند گناه است. گناه، گناه است. چه بفهمند، چه نفهمند. عبادالرحمن، بندگان خوب خدا كساني هستند كه فكر دوزخ هم هستند. از قهر خدا مي‌ترسند. اهل بيت پيغمبر افطاري‌شان را به مسكين دادند و گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً» (انسان/10) ما از قيامت مي‌ترسيم. بخشي از دعاها اين است كه صحنه‌ي قيامت را مطرح مي‌كند.

برادرها و خواهرها، شب‌هاي آخر ماه رمضان است. حديث داريم اگر ماه رمضان تمام شود و بخشيده نشويد، نشانه‌ي بدبختي است. در باز شد، دارند در را مي‌بندند. خدا ديگر با ما چه كند؟ گفت: بخوابي عبادت است. يك آيه خواندن در ماه رمضان ثواب يك ختم قرآن را دارد. نفس كشيدن ثواب «سُبْحَانَ اللَّه‏» دارد. عبادتت قبول است. دعايت مستجاب است. چطور ديگر خدا با ما برخورد كند؟ «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه‏» (بحارالانوار/ج91/ص142) خدايا! بندگان خوب خدا مي‌گويند: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم‏» بالاخره اين جمعيت چند هزار نفري، بندگان خوب هم زياد در آنها هست. لااقل نسل نو دلهاي پاك هست. يك دعا مي‌كنم آمين بگوييد. خدايا به آبروي محمد و علي و به آبروي زهرا و امام حسن و امام حسين و فرزندان معصوم امام حسن و امام حسين قسمت مي‌دهم، تمام قهر خودت و عذاب دوزخ را از همه‌ي ما دور بفرما.

6- سختی عذاب در دوزخ

عبادالرحمان كساني هستند كه «وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً» «غَرام» را در لغت معنا كرده است، يعني راه برگشت ندارد. آخر گاهي وقت‌ها يك ظرف زهر را مي‌آورند مي‌گويند: بخور، خوب نمي‌خوريم. آنجا مي‌گويد: «إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ، طَعَامُ الْأَثِيمِ» (دخان/43 و44) غذاي گنه‌كار زقوم است. مي‌گوييم: خوب نمي‌خورد. مي‌گويد: نمي‌شوي نخوري. بايد بخوري! «فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ» (واقعه/53) مي‌گويد: حالا كم بخورم. مي‌گويد: كم نه! بايد سير بخوري. «فَمالِؤُنَ»، مَلَ يعني پر، مملو يعني پر. يعني 1- هم زقوم است. 2- هم بايد بخوري، 3- هم بايد سير بخوري 4- هم بايد با عشق بخوري. آخر اين عشقش هم آدم را مي‌كشد. يكوقت يك آدم زخمي را مي‌گويند: يك بوس يك ربعي از اين بكن. ديگر آخر اين آدم زخمي، مي‌گويد: نه، «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ» (واقعه/55) يعني بايد مثل شتر تشنه‌اي كه آب مي‌خورد، بايد اين زقوم را اين رقمي بخوري. مي‌گوييم: خيلي خوب گاهي وقت‌ها آدم يك سير مي‌خورد، بعدش سبزي مي‌جود يا مثلاً يك غذايي مي‌خورد، مثل بعضي ترياكي‌ها مي‌گويند: يك خرده آبليمو رويش بخوري، چيز مي‌شود. حالا مي‌شود رويش يك چيزي بخوريم حل شود. مي‌گويد: حل نمي‌شود. بعد از اينكه «فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ»، «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ» بعد مي‌گويد: يك قطره آب هم روي سرش مي‌ريزيم. آيه‌اش را بخوانيد. «ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَميمِ» (دخان/48) يعني غير از اينكه شكمت را از آن زقوم بايد پر كني، با عشق هم بايد بخوري، حسابي هم بايد بخوري، رويش آب ليمو خبري نيست. «صُبُّوا» روي سرت مي‌ريزند، روي سرمان مي‌ريزند، آب داغ! اينطور نيست كه… گاهي وقت‌ها در بيمارستان مي‌گويند: روغن كرچك بخور، آدم نمي‌تواند بخورد، ولي بالاخره با يك مقدار آب پرتغال مي‌خورد. مي‌گويد: نه، چه خبر است… غذاب قيامت مهم است.

قرآن مي‌گويد: «وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‏» (حج/2) قيامت مي‌بينيم مردم مست هستند. بعد مي‌گويد: مست نيستند، «وَ ما هُمْ بِسُكارى‏» (حج/2) اينها مست نيستند. پس چرا گيج هستند، پيلي پيلي مي‌خورند؟ مي‌گويد: عذاب خدا، «وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ» (حج/2) در همين زلزله‌ي اخير گفتند: مادر رفت بچه‌اش را بردارد، آوار رويش آمد. ولي قيامت مي‌گويد: بچه در بغل را دور مي‌اندازند. يعني به قدري عذاب سخت است كه اگر كسي بچه‌اش را دارد شير مي دهد، بچه‌ي شير خوره‌اش را پرت مي‌كند. «يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ» (حج/2) يعني اگر مادري دارد بچه‌اش را شير مي‌دهد، عذاب قيامت طوري است كه بچه‌اش را دور مي‌اندازد. «وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها» اگر حامله‌اي آن زمان باشد، البته آنجا زن حامله نيست. آنجا زن شيرده نيست. خدا براي اينكه مجسم كند گفته: عذاب به قدري سخت است، كه اگر زني در حال شير دادن است، بچه‌اش را دور مي‌اندازد، و اگر زني حامله باشد، هركس باشد سقط مي‌كند. اين عذاب سخت است، ما راحت سر به سر مردم مي‌گذاريم. راحت پول مردم را مي‌خوريم. راحت متلك مي‌گوييم، راحت آبروي كسي را مي‌ريزيم. يكي دو ماه ديگر، وقت حج است. اگر كسي به شما گفت: آقا من شما را مكه مي‌برم، به يك شرط، الآن هم كه مي‌دانيد چقدر مكه گران شده است. به شرطي كه وارد مكه شديد، به اندازه‌ي يك قاشق چايخوري، چند مثقال لجن به كعبه بمال، مي‌گويد: نه من نمي‌كنم. مي‌گوييد: آقا ده ميليون، بيست ميليون، سي ميليون، مي‌گوييد: هرچقدر مي‌خواهي باش، من مكه بيايم يك چنين كاري كنم؟ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»! نمي‌كنم.

امام صادق فرمود: كعبه عزيزي! بعد فرمود: آبروي مؤمن از تو عزيزتر است. ما راحت آبروي مردم را مي‌ريزيم. حتي پدر حق ندارد آبروي بچه‌اش را ببرد. برو گمشو! بابا تو مي‌خواهي به من بگويي: برو گمشو، چرا روبروي مهمان مي‌گويي؟ صدا بزن و در گوشم بگو. اما روبروي مهمان حق نداري به بچه‌ات بگويي: برو گمشو. اين بچه‌ات را پيش مهمان‌ها خراب كردي. مادر مي‌گويد: من او را زاييدم. ببينم مگر هركس زاييد مي‌تواند فحش بدهد؟ چه كسي گفته هركس زاييد مي‌تواند… دخترم است! خوب دخترت باشد. حق ادب داري، اما حق تحقير نداري. زنا كار را حق داري شلاقش بزني، حق نداري بگويي: خاك بر سرت كند! چرا گفتي خاك بر سرت!؟ اينكه زينب كبري فرمود: شام از كربلا سخت تر بود. در كربلا خون بود، در شام تحقير بود. تحقير بيشتر آدم را مي‌سوزاند. دو نفر با هم حسابي كتك‌كاري مي‌كنند، وسط كتك‌كاري مي‌گويد: برو دزد! بعد هم مردم جمع مي‌شوند اينها را آشتي مي‌دهند، مي‌گويد: آقا كتك‌‌ها هيچي، تو به من گفتي: دزد، چه دزديده بودم؟ مي‌بيني كتك‌كاري‌ها را فراموش مي‌كند، اين كلمه‌ي برو دزد، در دلش مي‌ماند. نمي‌شود هرچه مي‌خواهيم بگوييم.

«إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً» (فرقان/66) جايگاهي است، عبوري نيست، مستقر است، يعني ماندني است. يكي گفت: ما سي سال، چهل سال گناه مي‌كنيم، چرا تا ابد بسوزيم؟ به او گفتم: شما يك لحظه چاقو در چشمت بزن، تا ابد كور هستي. يك لحظه چاقو را در چشمت مي‌زني، نود سال كور هستي. گاهي آدم گناه را يك دقيقه مي‌كند، تا ابد…

من خودم يك حرف زشتي به شما بزنم، ديگر تا ابد بحث تلويزيون مرا گوش نمي‌كني. اصلاً تا مرا ببيني خاموش مي‌كني. مي‌گويي: اين يك روز به من يك حرف بدي زد. بابا من يك دقيقه حرف زدم، ولي ده‌ها سال در ذهن شما مي‌ماند. گناه زمانش كم است. كيفر زياد!

7- میانه روی در انفاق به محرومان

آيه‌ي بعد «وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا»ْ (فرقان/67) بندگان خوب خدا چه كساني هستند؟ داريم صفاتشان را مي‌شماريم. 1- روان هستند. 2- پز نمي‌دهند. قيافه و رانندگي و موتور و دوچرخه و راه رفتن و عروسي و جشن و عزا و آمين و عطسه و سرفه و زنگ موبايل و اصلاً هيچي‌اش با بقيه فرق نمي‌كند، طبيعي طبيعي است. 2- با آدم‌هاي جاهل جر و بحث نمي‌كنند. 3- بخشي از شب را با خدا گفتگو دارند، 4- از ترس خدا به خدا پناه مي‌برند. 5- در پول خرج كردن «وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْترُُواْ وَ كَانَ بَينْ‏َ ذَالِكَ قَوَامًا» (فرقان/67) بنده خوب خدا كسي است كه در پول خرج كردن، ميانه است.

بچه‌اي نزد پيغمبر آمد گفت: مادرم گفته: پيراهن پيغمبر را برايش تبرك ببرم. پيغمبر هم يك پيراهن داشت، درآورد به بچه داد، گفت: به مادرت تبرك بده. اذان گفتند: «حي علي الصلاة»، «حي علي الفلاح» پيغمبر پيراهن نداشت. آيه نازل شد چه كسي گفته: پيراهنت را بدهي؟ كسي كه يك پيراهن دارد، حق ندارد به كسي بدهد. «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِك‏» (اسراء/29) نه آن رقمي كه دستت به گردنت قفل شود كه، يعني دستت در جيبت نرود، «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» نه آن رقمي كه هرچه داري بدهي، بايد برنامه‌ريزي باشد براي پول خرج كردن. وقتي انفاق مي‌كنيد، چه به فقرا، چه خرجي خودتان «لَمْ يُسْرِفُوا» اسراف نكنيد.

يك روز حضرت مي‌خواست اين آيه را نمايشي كند. يك مشتي شن برداشت، محكم گرفت، يعني مشتش بسته است و يك دانه از اين شن‌ها از دستش خارج نمي‌شود. گفت: اين درست نيست. بعد يك مشت ديگر برداشت، دستش را كج كرد و همه شن‌ها ريخت. گفت: اين هم درست نيست. دفعه‌ي سوم يك مقدار شن برداشت، يك خرده را نگه داشت و يك خرده را ريخت. گفت: اين درست است. مهماني مي‌دهيد، فقط تجار را دعوت كنيد، غلط است. فقط فقرا را دعوت كنيد، اين هم غلط است. چون وقتي به فقرا غذا مي‌دهيد، مي‌گويند: معلوم است حاج آقا روزه خورده، كفاره مي‌دهد. گفتند: شصت فقير را سير كن، اين مال فقرا است. فقط تاجرها باشند زندگي اشرافي ممنوع! فقط فقرا باشند، باز فقرا تحقير مي‌شوند، يك تاجر و يك فقير با هم باشند.

الآن در مهماني‌ها متأسفانه شخصيت‌ها را يك سمت مي‌كنند مي‌گويند: شما شاسي بلند هستيد، برويد اينجا. گداها را مي‌گويند: آن طرف تر برويد. اين كيف نمي‌كند. كيف آن است كه راننده و شخصيت كنار هم غذا بخورند. اينطور باشد احترام است. ولذا اگر كسي به فقرا غذا بدهد اما اينها را در يك اتاق ديگر بكند، باز هم كرامت نيست. كرامت اين است كه با هم باشيم.

امام رضا فرمود: من مي‌خواهم با برده‌ها با هم غذا بخوريم. فقرا كنار كوچه بودند، امام سجاد رد شد، گفتند: «بِسْمِ اللَّهِ‏»، گفت: مي‌آيم. آمد كنار فقرا روي خاك نشست. حضرت سليمان سان مي‌ديد ولي وقت غذا خوردن با فقرا مي‌نشست. ما مي‌گوييم: در شأن ما نيست. ما نفهميديم اين شأن از كجا پيدا شد؟ روز فتح مكه پيغمبر سوار يك الاغ بي‌پالان شد. گفتند: آقا پايين بيا. امروز روز تاريخي است، روز فتح مكه است. فرمود: الاغش خيلي جان دارد، تو هم بيا دو پشته سوار شويم. پيغمبر شأن را نمي‌فهميد، يا ما نمي‌فهميم؟ خيلي از چيزهايي كه درست مي‌كنيم، شأن‌ها… در پول خرج كردن ميانه‌روي.

تمام كمالات يكجا خوب است و يكجا بد است. تنها چيزي كه هميشه خوب است عدالت است. مثلاً سخاوت يكجا خوب است و يكجا بد است. ترس يكجا خوب است و يكجا بد. علم يكجا خوب است و يكجا بد. خيلي وقت‌ها علم بد است. يعني من بدانم كه كي مي‌ميرم. خيلي بد است، من اگر بدانم 17 روز ديگر مي‌ميرم، همين حالا از ترسش مي‌ميرم. خيلي چيزها يكجا خوب است و يكجا بد. اما چيزي كه هميشه خوب است، براي همه خوب است، براي دوست و دشمن و بچه و بزرگ و دور و نزديك، عدالت است. عدالت با دشمن خوب است، با دوست هم خوب است. در خانه هم خوب است.

يك مادري سه تا خرما داشت و دو تا بچه. يك خرما را به اين بچه داد، يك خرما به آن بچه داد. خرماي سوم را با دقت تقسيم مي‌كرد. اميرالمؤمنين فرمود: مادر تو به خاطر اين دقتي كه داري، كه بين بچه‌هايت فرق مي‌گذاري اهل بهشت هستي. چون دقت مي‌كني كه بين بچه‌ها فرق نگذاري. حديث داريم پدر و مادرها بين بچه‌هايشان فرق نگذارند. حتي در «من لا يحضر» حديثي داريم كه اگر كسي در وصيت فرق بگذارد، گناه كبيره كرده است. بگويد: من دارم مي‌ميرم، به او دو تومان بدهيد و به اين يك تومان. نبايد بين بچه‌ها فرق گذاشت. البته بچه‌هاي هم سطح، نه اينكه اگر پدر ما بك بچه‌ي كوچولو دارد، او را بوسيد، يك نردبان بگذارد، من را هم روي پشت بام ببوسد. نه يعني بچه‌هايي كه هم سطح هستند. بچه‌هايي كه هم سطح هستند، بينشان فرق نگذاريد. ميانه‌روي، «لَمْ يُسْرِفُوا» اسراف نه «وَ لَمْ يَقْتُرُوا» تنگدستي هم نه، «وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» بس است.

يا امام رضا ما مهمان تو هستيم. در خانه‌ي تو هستيم. يك جمله‌اي است كه مي‌گويد: «أكرم الضيف و لو كان كافرا» (بحارالانوار/ج67/ص370) بالاخره اگر از ما راضي نيستي، اول كه مهمان تو هستيم. لابد يك عنايتي به ما شده كه مهمان تو شديم. مشهد و زيارت و عمره و كربلا مربوط به پول نيست. خيلي‌ها از شما پولدارتر هستند، نتوانستند بيايند.

با مرحوم ابوي در حرم آمده بودم. خدايا همه مرده‌ها را بيامرز. حسابي گريه كرد. گفتم: آقا خيلي حال بهت دست داد. خيلي گريه كردي. گفت: دلم سوخت براي پدرم، پدر من تقريباً هشتاد سال كاشان بود. پدرم مي‌گفت: پدرم، يعني جدّ من، هشتاد سال خواست مشهد بيايد، نمي‌توانست بيايد. تو با هواپيما يك ساعت پيش تهران بودي، حالا مشهد آمدي. نگاه مي‌كنم به پدرم چقدر سوخت و تو چقدر در رفاه هستي. چقدر شيعه الآن در دنيا داريم كه آه مي‌كشد در خانه‌ي امام رضا باشد. همين فيلم را اگر نشان برزخي‌ها بدهند. ميلياردها آدم زير خاك هستند، به شما مي‌گويند: خوشا به حالتان!

گاهي كنار برويد بنشينيد، يكي يكي هركس به ذهنت مي‌آيد يك سلام بدهيد. يك سلام خالي هم يك زيارت كامل است. «السلام عليك يا علي بن موسي الرضا» همين يك زيارت است. يك سلام يك زيارت است. به قصد آنها زيارت كنيم. اگر كسي يادمان آمد، در حق آنها دعا كنيم. حتي كسي به ما ظلم كرده، دعا كنيم.

به مالك اشتر جسارت شد. در مسجد رفت و گفت: خدايا اين آقايي كه به من جسارت كرد را ببخش. به آنهايي هم كه به شما فحش دادند دعا كن. به آنهايي كه به شما ظلم كردند، «مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ» (صحيفه سجاديه/ص92) امام زين العابدين مي‌گويد: طوري مرا اخلاقي بار بياور، كه اگر كسي غيبت مرا كرد، من خوبي‌اش را بگويم. انتقام نكشم. «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة» (رعد/22) بدي‌ها را با خوبي رفع كنم. « ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن» (مؤمنون/96) توفيقي است، سال ديگر هستيم، نيستيم، به امام صادق گفتند: بعضي مرده‌ها چشمشان باز است، بعضي چشمشان بسته است؟ چرا؟ فرمود: آن كسي كه باز است، فرصت نكرده ببندد، آن كسي كه بسته است، فرصت نكرده باز كند. چهارده مرتبه در قرآن كلمه‌ي «بَغْتَة» (انعام/31) آمده است. آدم نمي‌داند هست، نيست، باشد توفيق دارد بيايد، توفيق ندارد بيايد. اگر از مردم ايران مي‌پرسيدند: امسال مردني كيه؟ احدي نمي‌گفت: حاج احمد آقا پسر امام. جوان بود! آدم نمي‌داند. آدم در قبرستان كه مي‌رود عكس جوان‌ها بيش از پيرهاست. بعضي‌ها مي‌گويند: ما پير شويم توبه مي‌كنيم. شما ورقه بنويس به من بده كه شما تا هشتاد سالگي هستي، من هم زير آن بنويسم، چون يقين داري كه تا هشتاد سالگي هستي، 79 سال دنبال كيفت برو و سال آخر بيا و توبه كن. ممكن است هفته‌ي ديگر نباشيم. به ما گفتند: هروقت نماز مي‌خواني، فرض كن نماز آخرت است.

ماه رمضان، شب‌هاي آخر، خانه‌ي امام رضا فرصت طلايي است. «نسئلك و ندعوك بسمك العظيم الاعظم، الاعز الاجل الاكرم، بحق محمد و علي و فاطمه و الحسن و الحسين، و تسعه المعصومين، من ذرية الحسين»

خدايا ما امشب سر سفره‌ي قرآن گفتيم: و عباد الرحمان، چه كساني هستند. بندگان خوب خدا چه كساني هستند. خدايا خودت ما را از بندگان خوب خودت قرار بده. به آبروي بندگان خوبت، هرچه شب قدر به بندگان خوبت دادي، به آبروي همان بندگان خوب همه‌ي آنها را براي همه‌ي ما مقدر بفرما. شب قدر چه مقدر كردي؟ باشيم يا نباشيم. چه باشيم، چه نباشيم، خدايا ما را در راه مستقيم قرار بده. پدران و مادران ما زحمت كشيدند ما را مسلمان تربيت كردند. جزاي خير به آنها مرحمت بفرما. نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين مؤمنين و مؤمنان قرار بده. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضي بفرما. ما كه توفيق پيدا كرديم خدمت ولي خدا رسيديم، خدايا تمام آرزومندان زيارت كعبه، مدينه، ائمه بقيع، كربلا، كاظمين، سامرا، نجف، مشهد، خدايا همه‌ي آرزومندان را با آساني و نيت خالص، زيارت با معرفت كه ذخيره‌ي قيامتشان باشد، نصيب تك تك آنها بفرما. حرم كه مي‌رويد يك زيارت براي محرومين بخوانيد. مي‌دانيد روزي چند بار حرم مي‌رويد، بگوييد: من اين سفر رفتم فقط براي محرومين. محرومين چه كساني هستند؟ فراموش شده‌هاي تاريخ! نسل يازدهم ما كيه؟ نمي‌دانم كيه. نسل هفتم، نمي‌دانم چه كساني‌ هستند. نسل هشتم، نمي دانم چه كساني هستند. فراموش شده‌هاي تاريخ، بيمارها، آنهايي كه دور هستند، يك زيارت بكنيم براي آنهايي كه… عكس شهيد را مي‌بيني، نمي‌داني چه كسي است… «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» يك صلوات بفرست و بگو: ثواب اين صلوات براي ا

موضوعات: موضوع: ویژگی بندگان خوب خدا  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ب.ظ ]




با گوش دادن موسیقی این خصایل در شیرازه ی وجودی انسان ایجاد می شود :

1- عامل بی تقوایی 2- رفتن برکت از خانه ای که در آن موسیقی وجود داشته باشد 3- موجب پست فطرتی انسان میشود 4- سبب نفاق میشود 5- قساوت قلب می آورد 6- موجب بی تفاوتی به ناموس میشود(دیّوثی) 7- موجب فسق وغضب الهی می شود 8- موجب کفر نعمت میشود 9- موجب دوری از رحمت های الهی میشود 10- موجب از بین بردن عقل و ادراک آدمی میشود 11- موجب زنا میشود 12- با شراب و مشروبات الکلی تفاوتی ندارد و در بعضی موارد مضر تر از آنها عمل میکند 13- باعث فقر آدمی میشود 14- انسان را منافق میکند 15- زنان را بی حیا میکند و …

حال مضراتی که توسط دانشمندان علوم پزشکی و روانی به اثبات رسیده رو براتون شرح میدم :

1- ایجاد عدم تعادل و توازن بین اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک

که اختلال در این دو اعصاب بدن باعث مشکلات زیر میشود که اون ها توسط استاد علامه حعفری علیه الرحمه جمع آوری شده است.

1- اضطرابات گوناگون 2- عصبانیت 3- سستی 4- بی ارادگی 5- سر گیجه 6- صراع 7- مالیخولیا 8- نفخ معده 9- تحریکات قلبی 10- اختلال در تپش قلب 11- آنژین صوری 13- انقباضات عروقی 14- اختلالات غدد مترحشه داخلی مخصوصا تیروئید و تخمدان 15- اسپاسم لوله ی گوارشی 16- آسم (تنگی نفس) 17- و موجب اختلالات در کیفیت جذب ، هضم و دفع غذا ، ترشحات و فشار خون میشود.

آهنگ های افراطی نشاط انگیز به گونه ای عصب های سمپاتیک و پاراسمپاتیک را تحریک میکند که شخص دچار ناراحتی های روانی میشود.بیداری های شبانه ، فعالیت های بی موقع ، خوشی های نا گهانی ، خنده های بی جا ، پر گویی ، ادای سخنان مسخره و هذیان آمیز ، سر درد و عصبانیت از دست آورد های دیگر موسیقی است که ادامه ی این وضعیت ممکن است به مرض “مانی” بیانجامد که نوعی جنون و بیماری روانی است.

2- مرض مانی

مرضی شبیه به جنون است مریض در خود ناراحتی حس نموده و پیوسته نا آرام میشود نمی تواند در یک جا آرام بنشیند

3- مرض پارانویا :

که شخصه مبتلا به این بیماری ادعاهای بی مورد نموده و خودش را از همه برتر میداند.

4- مرض سیکلوتمی :

مرضی است که انسان گاهی بدون سبب می خندد و گاهی میگرید.

5- کوتاهی عمر :

به تجربه ی ثابت شده که هیچ یک از موسیقی دانان به سن 60 سالگی نرسیده اند و در بسیاری از روایات و آیات قرآن استفاده می شود که اعمال خیر بر وسعت رزق و طول عمر می انجامد ولی گناه و لهو و لعب برکت را از بین میبرد و از عمر انسان می کاهد.

6- ضعف اعصاب :

که در ایجاد و پدید آوردن امراض خطر ناک و مهلک نقش بسزائی دارد. دکتر ولف آدلر میگوید : موسیقی سلسله اعصاب ما را در اثر جلب دقت خارج از طبیعی آن ، سخت خسته میکند.

7- اختلالات دماغی :

وقتی که موسیقی بر اعصاب انسان مسلط شد اراده را از انسان سلب میکند در نتیجه انسان بی اختیار می رقصد ، با میز و صندلی ضرب میگیرد (با دست خود و میز آهنگ میزند) شانه تکان می دهد به تدریج نیروی ادراک ضعیف شده و اختلالات دماغی پیش می آید و بلاخره روزی می رسد که نیروی خرد و اندیشه را از دست داده و آثار جنون و دیوانگی در او ظاهر میشود.

8- نا منظم شدن ضربان قلب :

دکتر روبرت انگلیسی ثابت نمود که طفل در رحم مادر بعد از شش ماهگی تحت تاثیر موسیقی قرار میگیرد و اگر زن حامله به موسیقی گوش دهد ضربان قلب طفل در رحم بالا میرود.

9- انتحار و خودکشی :

در بررسی هایی که گذشت ثابت شد که بعضی از موسیقی دانان در اثر زیادی اشتغال به موسیقی دست به خود کشی می زدند و حتی در کشور های غربی ، جوانان در اثر گوش دادن به موسیقی دست به خودکشی میزنند.

10- هیجان :

که موجب مرض های : کمبود ویتامین ها و زخم معده و روماتیسم و بیماری های روانی و اعصاب و … می شود.

11- فشار خون 12- زیاد شدن فحشاء و منکر در اجتماع 13- تضعیف و تضییع حس بینایی 14- سلب اراده و شکست شخصیت 15- سلب غیرت 16- زیاد شدن جنایات در اجتماع 17- اتلاف وقت : مهمترین اثر شوم موسیقی آن است که وقت انسان را طلف میکند و انسان را از کار های دینی و دنیایی باز میدارد 18- جنون ودیوانگی .

در یک مقاله طبی آمده که : روان شناسان پی برده اند که اثر صدا از الکل و توتون به مراتب شدید تر است و بدن را بیشتر مسموم میکند و بهترین درمان خستگی دماغی و جسمی سکوت مطلق است و هیچ داروئی نمی تواند جانشین آن شود.

حال می پردازیم به چند حدیث درباره موسیقی :

رسول خدا (ص) می فرمایند :

هدف بعثت و رسالت من شکستن بت و از بین بردن آلات لهو و لعب و موسیقی است.

امام رضا (ع) می فرمایند :

گوش دادن به موسیقی از گناهان کبیره است.

امام باقر(ع) فرموده اند :

موسیقی و آواز خوانی از جمله گناهانی است که خداوند عزوجل برای آن وعده ی آتش داده است.

پیامبر اسلام (ص) می فرمایند :

موسیقی و آواز خوانی مقدمه و سبب واقع شدن در زناء است.

سخنانی از بزرگان در ارتباط با موسیقی :

موسیقی مانند کسی است که دست یک تشنه ی جان به لب رسیده را گرفته و او را با شدید ترین تحریکات و احساسات به سوی سراب می برد. و یا به لب چشمه ساری می برد و با کمال قدرت او را از خم شدن به روی آب و آشامیدن آن جلو گیری میکند. آیا این اشتیاق شدید به محتوا که دائما با شکست رو به رو میشود مغز و روان انسان ها را در برابر واقعیات نمی سایاند؟؟؟

حضرت امام خمینی(ره) :

موسیقی با تریاک فرق ندارد ، تریاک یک جور خلسه می آورد این یک جور خلسه می آورد.

استاد علامه جعفری(ره) :

اگر موسیقی آنچنان که عاشقان دلباخته اش میگویند حقیقتا روح انسان را تصفیه میکند ، چرا با شیوع موسیقی در شرق و غرب بیماری های روانی و فساد های اخلاقی به حدی است که گفتگو درباره ی آن باعث شرمساری است.

استاد شهید مطهری (ره) :

واقعا موسیقی قدرت عظیم و فوق العاده ای مخصوصا از جهت پاره کردن پرده عفت و تقوا دارد

و اما . . نکته ی اخلاقی

بندگی خداوند

شخصی نزد امام حسن عسگری علیه السلام وارد شد و به ایشان گفت من هر کاری میکنم نمی توانم گناه نکنم چه کار کنم؟

امام علیه السلام به او فرمودند که تو این پنج کار را انجام بده بعد از آن هر گناه و هر کاری که دوست داشتی انجام بده .

1- از ملک خداوند بیرون برو تا در ملک او گناه نکنی .

2- از رزق خداوند استفاده نکن تا نمک نخوری و نمکدان بشکنی .

3- به جایی برو که پروردگارت تو را هنگام گناه نبیند .

4- در هنگام مرگ فرشته ی مرگ را از خود دور کن تا جانت را نگیرد .

5- و در قیامت فرشتگانی را که میخواهند تو را به دوزخ بیاندازند را از خود بران و با آن ها همراه نشو.

اگر توانایی این پنج کار را داری هر گناهی که خواستی انجام ده ولی اگر قادر به انجام دادنشان نیستی بندگی خدا را انجام ده

بسم الله الرحمن الرحیم

چند سالی است که جریان موسیقی برگردان یا به عبارتی بهتر وارون نگاری صوتی در موسیقی پس از حدود ۶۰ سال از آغاز این مسئله در امریکا در کشور ما مطرح شده است و حقیر نیز در این باره توضیحاتی داده ام.

اما از آنجا که خیلی از عزیزان در این باره شبهاتی دارند و اخیرا افرادی به ایجاد انحراف فکری از این طریق دامن زده اند و دیگر اینکه نظرات متفاوت و مختلف و بعضا متناضی در این باره گفته می شود ، لذا در این مقاله به برسی موسیقی برگردان می پردازیم:

پیش از تحلیل این صنعت توسط بنده از شما عزیزان در خواست می گردد حتما مقاله ای با همین عنوان را از دانشنامه ویکی پدیا مطالعه فرمایید و در پایان نیز نقد و جمع بندی حقیر را بخوانید فراموش نفرمایید نقد بنده مستلزم مطالعه مقاله زیر است فلذا نخست آنرا مطالعه فرمایید:

همانگونه که در این مقاله مبسوط مطالعه فرمودید مسئله موسیقی وارون چیز جدیدی نبوده و حد اقل متعلق به بیش از 6 دهه پیش است،لیکن در باره آن می توان موارد زیر را برداشت نمود:

1- مسئله موسیقی وارون شامل سه حالت است:

الف : تکه هایی از پیش خوانده می شوند ، سپس آنرا برگردان کرده و در بدنه اصلی موسیقی مخفی می شود ، وقتی متن موسیقی اصلی برگردان می گردد آن تکه اکنون به حالت عادی بازگشته و معنی می دهد. در تحلیل این ادعا می توان گفت : این مسئله منطقی به نظر می رسد و در تاریخ بارها آزموده شده است و صحت آن مجرب بوده و تایید می گردد. و نوع دیگر آن ، به گونه ای است است که خواننده به عمد از کلماتی خاص استفاده می کند تا برگردان و وارون آن واژه مد نظرشان باشد و بتوانند شبیه ترین کلمه را با آنچه مد نظر دارند بازسازی نمایند به عنوان نمونه خواننده از واژه “سرطان” در حالت عادی استفاده میکند ولی در حقیقت برگردان آن یعنی “نترس” (البته با اندکی تغییر) مورد نظر است که استفاده از این روش بسیار دشوار است.

ب : می توان با ابزار و نرم افزار های خاصی در حالت عادی آهنگی را خواند که اگر برگردان گردد معنی جدید می دهد ، در اینجا این سوال پیش می آید که به عنوان مثال چگونه واژه “دیوار” به “راه بد” تبدیل می گردد ، در حالی که وارون املاء آن “راوید” می شود . طرفداران این مطلب ادعا می کنند با آهنگ های ضمیمه و زمینه این تبدیل حرف صورت می گیرد. در این باب نیز می توان گفت این مسئله تاکنون اصلا اثبات نشده است و تحقیقاتی که بنده انجام دادم چیز دیگری را نشان می دهد که در بند ج آنرا بیان خواهم داشت.

ج : این یک اعجاز شیطانی است و خود خواننده و آهنگساز از آن بی خبرند !!!

در این باب باید گفت این ادعا مزخرف و باطل محض است و ذره ای صحت ندارد چراکه چنین مطلبی از بیخ و بن ایراد داشته و نه با منطق سازگاری داشته و نه با ادبیات دینی جور در می آید و بیشتر خرافات است تا دلیلی منطبق بر عقلانیت. که البته این مورد شدیدا توسط شیطان پرستان اشاعه داده می شود تا شیطان را قدرت مند نشان دهند.

عزیزان در یک تحقیق گسترده که از سوی جنبش مصاف صورت گرفت ما به این نتیجه رسیدیم که سوای مورد الف که قبلا نیز اثبات شده است موارد “ب” و “ج” صرفا ادعایی باطل است و جالب است بدانید بعضا نتایج کاملا عکس دارد.

در این آزمون آهنگ ریورس شده ای برای مخاطبین پخش می گشت و از ایشان خواسته می شد تا انچه را از آهنگ در می یابند بر روی کاغذی یادداشت نمایند ، جالب است بدانید هر یک از افراد در جامعه آماری مطلب خاصی را شنیده بود که در برخی موارد کاملا با هم متضاد بودند البته در برخی موارد نیز افرادی جمله مشابه را یاد داشت می نمودند که مورد اخیر به ندرت پیش می امد.

در عوض در آزمایشی دیگر به شنونده القا می شد که شما هم اکنون این جمله را خواهید شنید ، در این حالت قریب به اتفاق آزمون دهندگان مورد را تایید می کردند که این بدان معناست که القا در این صنعت (به شرطی که مورد ب و ج باشند نه الف) بسیار کاربردی است. جالب است بدانید در یک آزمون که بر روی دو فرد با آهنگی واحد انجام شده بود فردی آن آهنگ را الهی دانست چون کلمه الله را شنیده بود و فردی دیگر آن را شیطانی قلمداد نمود چون کلمه لعنت را شنیده بود.

این مورد را شما عزیزان بارها آزموده اید ! برای نمونه تکه ابری را در آسمان در نظر بگیرید که هرکس آنرا شبیه به چیزی خاص می بیند اما هنگامی که به افراد القا می شود فلان شکل است عموم افراد می پذیرند.

اما در مورد برگردان کردن به شیوه الف که در برخی آهنگ ها یا سریال های غربی و برخی اهنگ های فارسی موسوم به “آنور آبی” صورت می گیرد متاسفانه این شیطنت در حال انجام است و برگردان چنان واضح است که گویا کلامی عادی را می شنویم.(در واقع استفاده از این روش باعث وضع قوانینی در ایالت کانزاس گشت)

2- پیام ناخود اگاه حاصل از این پنهان کاری بر ضمیر انسان تاثیر می گذارد لیکن میزان تاثیر ان مشخص نبوده و در افراد مختلف متفاوت است ، برای نمونه در یک فروشگاه در امریکا پیام ناخود اگاهی در میان آهنگ لایتی که از بلندگوهای آنجا پخش می شد گنجانده شد که بارها عبارت های “دزدی نکنید” ،"دزدی بد است” و … را تکرار می کرد. پس از چندی آمار دزدی در فروشگاه کاهش یافت! نکته ای شبیه به این مسئله را والدینی که فرزندان دو قلوی دختر و پسر دارند آزموده اند ! از آنجا که دختران زودتر به تکلم می آیند والدین هنگامی که صحبت های فرزند پسر را متوجه نمی شوند ، فرزند دختر به عنوان مترجم وارد عمل شده و می تواند برخی صحبت های کاملا نا مفهوم برادر دو قلویش را معنا و ترجمه کند ، این مسئله نشان دهنده میزان متفاوت تاثیر گذاری کلمات نامفهوم بر افراد مختلف است.

3- اخیرا برخی افراد (از جمله آقای محمد علی طاهری)ادعا کرده اند:

که اگر صحبت های عادی مردم را برعکس کنیم اگر پیام شیطانی داشت آن فرد شیطانی است و اگر پیام های الهی داشت وی فردی خدایی است و نکته دیگر اینکه گوینده خودش نمی تواند برگردان صحبت هایش را کنترل کند و از این حیث به سادگی می توان افراد منافق را شناسایی نمود!!!

در این باب باید گفت از انجا که این نوع برگردان از نوع ب و ج است و در صحبت کردن عادی ابدا نمی توان مورد الف را استفاده نمود این فرضیه دروغ محض بوده و چه بسا مدعیان آن به دنبال برخی مسائل خاص برای از عرصه بیرون نمودن مخالفینشان هستند تا مثلا فردا روزی صحبت های یکی از منتقدین یا مخالفین را برعکس نموده و از آن پیامهای شیطانی بیرون بکشند. و یا در مقابل برخی افراد را الهی جلوه دهند . فراموش نکنید تکنیک مورد استفاده این افراد همان القاء است و لا غیر. ان شا الله به زودی آهنگ واحد با القاء دوگانه در همین وبلاگ برای شما عرضه خواهد شد تا ببینید این ادعا دروغی بیش نیست.

کما اینکه این نظریه قدیمی بوده و با عنوان نظریه برگردان گفتار مطرح است، که نظریه‌ای شبه علمی است و نخستین بار توسط “دیوید جان اوتس” ارائه شد. این نظریه پس از ارائه در برنامه “تاک شو"شبانه آرت بل در رادیو مورد توجه مردم قرار گرفت. در این نظریه باور او بر این است که انسان به‌هنگام خَلق گفتار، ناخودآگاه پیام‌های پنهانی را می‌آفریند که نمایانگر بینشی‌است از اندیشه‌های درونی او. اوتس مدعیست که نظریه اش در روان درمانی ، جرم شناسی و گفتگوهای تجاری کاربرد دارد. البته ادعاهای او ازسوی مردم، علم و انجمن‌های آکادمیک مردود اعلام شده است و ذره ای اعتبار ندارد تا جایی که امروز در غرب حتی یک نفر را نیز نمی توان یافت تا از این نظریه خیال پردازانه دفاع نماید.

4- در پایان باید گفت برخی از موسیقی ها چنان پیام های شیطانی آشکار و واضحی دارند که دیگر نیازی به برعکس نمودن آن نیست ، آیا لزومی دارد فردی همچون مرلین منسون خواننده شیطان پرست امرکایی که در حال عادی هزاران بد و بیراه به خدا و پیامبرانش و تمامی مقدسات می گوید در وارون موسیقی اش نکته ای را مخفی نماید؟

دوستانی که سخنرانی صنعت موسیقی حقیر را شنیده اند خوب می دانند که استفاده نابجا حتی از بهترین و سالمترین موسیقی ها نیز آسیب جدی جسمی و روحی برای انسان دارد و باید از این داروی الهی به موقع و برای درد خاص استفاده نمود و فراموش نکنیم استفاده بی جا از هر دارویی فرد را معتاد و وابسته به آن می کند.

موضوعات: با گوش دادن موسیقی این خصایل در شیرازه ی وجودی انسان ایجاد می شود :  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ب.ظ ]





موسیقی و معیار تشخیص خوبی یا بدی آن:

مسئله موسیقی بسیار فراگیره ، ما تقریبا کمتر آدمیو پیدا میکنیم که موسیقی گوش نکنه ، خیلی خیلی کم ، حالا این موسیقی یک بار برای یک نفر یک نوحه هست که یک نوع موسیقیه برای یک فرد قرآنه که یک نوع موسیقیه ، برای فرد دیگری موسیقیه داخلی ، برای فردی موسیقیه خارجیه، شاخص تعیین اینکه ما چه موسیقیی گوش بکنیم یا نکنیم چیه؟ بارها برای من و شما پیش اومده در تاکسی نشستیم خودمون یا فردی گفته: آقا این ضبطو خاموش کن ،این صدا رو کم کن، راننده برگشته گفته آقا رادیو هست، وقتی میگه رادیو هست، یعنی چی؟ یعنی این مورد تایید نظام جمهوری اسلامیه ، دهنتو ببند، دقیقا معنیش همین میشه ، اما واقعاً نه نظام جمهوری اسلامی و نه هیچ کس دیگه ای نمیتونه برای موسیقی شاخص تعیین بکنه ، اینجا کسی که شاخص تعیین میکنه تک تک شماها هستین، خود فرده ، در عین اینکه یک موسیقی برای شما حلاله در عین همون حال برای من میتونه حرام باشه ، این غلطه که میگن باید از بیخ و بن فاتحه موسیقی رو خوند باید ریششو کند انداخت دور، البته کسائی هم که این حرفو زدن به نوعی حق داشتن، حالا عرض خواهم کرد چرا. بینید دوستان، موسیقی ساحتش بسیار بسیار مقدس تر از اونیه که ما پا گذاشتیم توش ، هر کسی ته صدایی داشته و از مادرش قهر کرده و رفته توی زیر زمین شروع کرده خوندن ، خوب واقعا آیا به اساتید دیگه ای که هر شش پرده موسیقی رو میتونن ادا کنن هم باید گفت موسیقیدان و به این کسانی که مشکل خانوادگی داشتند هم باید گفت موسیقیدان ؟ ساحت موسیقی مقدس تر از اینه، هر موقع از شما پرسیدن موسیقی خوبه یا بده شما در پاسخ بگین استامینوفن خوبه یا بده؟ اکسپکتورانت خوبه یا بده؟ به جای استفاده از اون بستگی داره، اگر سرت درد بگیره استامینوفن خوبه ، ولی اگر بجایش نباشه بده،موسیقی هم دقیقا یک دارو هست، ما اشتباه کردیم، ما ایرانیها همه چیز رو زیاد مصرف میکنیم، در دنیا رکورد داریم، جمهوری اسلامی ایران یک تنه به اندازه کل قاره اروپا گاز مصرف میکنه، خیلی جالبه ، جمهوری اسلامیه ایران یک تنه به اندازه کشور چین با یک میلیارد و نیم جمعیت سوخت مصرف میکنه ، به نمک که میرسه از همه بیشتر ، نوشابه از همه بیشتر، کلا پکیج هایی که انتخاب می کنیم سنگینه ، موسیقی هم همینطوره، تو دارو هم همینطوره ، نمی دونم شاید این به لحاظ روانشناسی بر میگرده به تاریخمون و به خاطره اینه که سالها در دوره استعمار ما رو گشنه نگه داشتن ، هنوز این ولع در ژن ما مونده ، شکمها به قولی سیر شده ولی چشمها گشنه هست.

حکم شرعی درباره موسیقی:

چون حکم مراجع برای ما بسیار مهمه، اول حکم شرعی و نظر چند تن از مراجع رو براتون می خونم تا حساب کار دستمون بیاد و بعد موضوع رو به بصورت مصداقی بررسی خواهیم کرد.

رسول خدا(ص) می فرمایند :” گوش فرا دادن به صدای لهو گناه است و نشستن در مجلس آن فسق و لذت بردن از آن کفر می باشد” متوجهی دارم چی میگم؟ کفر! پیامبری که خودش دین آورده داره میگه کفر، امام باقر (ع) می فرمایند: “غنا گناهیست که خدا به سبب آن وعده آتش داده است ” ما می دونیم غیبت چی هست، دروغ چی هست، ولی مگر موسیقی چه چیزی داره که خدا اینقدر نسبت به این مسئله ناراحته ، جریان چیه ؟ فتوای مقام معظم رهبری در این باره : “موسیقی اگر انسان را به ابتذال و بی حالی و واخوردگی از واقعیت های زندگی بکشاند حرام است “

موسیقی اگر انسان را به گناه و شهوت رانی تشویق کنه این موسیقی حرام است، بنابراین مرز موسیقیه حرام و حلال ، ایرانی بودن سنتی بودن قدیمی بودن کلاسیک بودن غربی یا شرقی بودن نیست، تعیین جمهوری اسلامی ، نیست، مرز آن چیزیست که من گفتم، ابتذال!

شرطی سازی چیست ؟

برای اینکه این مسئله خوب جا بیوفته ، اول باید چند تا اصل روانشناسی رو براتون باز بکنم، مسئله ای در روانشناسی داریم تحت عنوانه شرطی سازی که بسیار مهمه، من وقتی روایات اسلامی و سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) را بررسی کردم ، دیدم که بسیار بسیار روی این مسئله تاکید داشتند، تا جایی که من فکر میکنم، کسی که شرطی سازی رو درست رعایت نکنه نتونسته درست دینشو بجا بیاره ، چطور؟ ببینید ، ما به عنوان انسان نسبت به بعضی از مسائل تمایلاتی داریم و از بعضی چیزها بدمون میاد ، اگر در کنار چیزی که از آن خوشمون میاد چیز دیگری هم وجود داشته باشه، ما از اون مورد هم خوشمون خواهد اومد ، به عنوان مثال علت اینکه چرا ایرانی ها کتاب خوان نیستند، اینه که ما نسبت به کتاب شرطی شدیم، معلمان ـ ساحت مقدس معلمان محفوظ ـ کتابی با دویست صفحه به ما دادند تا بخونیم در ورقه امتحانی بابت هر ” را ” که جا انداختی ۰٫۲۵ از دست دادی، یعنی چی؟ یعنی شما باید بشینی این کتاب رو عینا و مو به مو حفظ کنی، اگر به خود نویسنده بگی اینا رو از حفظ بخون ، نمیتونه، ولی تو بارها و بارها باید جمله ها رو تکرار می کردی با دیدن کتاب یاد شب بیداری ها، یاد خستگی هات میوفتی ، بعد از تمام شدن درستون ، اگر بهت کتاب نشون بدنت می لرزه ، برای شکستن این شرطی سازی هم می تونید از کتابایی که دوست دارید، شروع کنین، اگر بتونی پنج تا کتاب بخونی، ششمی رو دیگه با علاقه می خونی ،کار به جایی میرسه که، اگر روزی یک ساعت مطالعه نکنی انگار نمازت قضا شده .این مضوع مسئله ای هست که ما هر روز باهاش دم خوریم اما به آن بی توجهیم ، بارها شده که لواشک خوردیم و بارها لواشکو دیدیم ، لواشک روکه می بینی چه اتفاقی برات میوفته؟ انگار که می خوای بخوریش دهانت شروع میکنه به ترشح بزاق چرا؟ چون بدنت فهمیده که هر دفعه لواشک میخوری باید بزاغ ترشح کنه این شرطی سازیه مثبته، شرطی سازی منفی در مورد چیزهای هست که ما از اونها بدمون میاد به عنوان مثال ،یک بچه همیشه از رنگ سفید لباس بیزاره چون هر دفعه این رنگه سفید رو دیده یا یک پنی سیلین خورده یا مریض بوده و حالش بد ، و ذهن این لباس را به عنوان یک نشان ثابت شناخته ، اگر هر بار دکتر لباسشو عوض بکنه و بچه نتونه در لباس ، اون فاکتور اصلی رو پیدا بکنه، میگرده دنبال یه چیز دیگه ، مثلا شکل مطب، اگر ساختمون ها هم فرق بکنه باز هم دنبال یک فاکتور ثابت دیگر میگرده و اگر نتونه پیدا بکنه، دو اتفاق میوفته یا شرطی نمیشه یا شرطی سازیه نوع ششم صورت میگیره ، یعنی چی؟ عرض میکنم، شش تا شرطی سازی داریم محول میکنم به خودتون تا برید بخونید که واقعا مبحث جالب و شیرینیه، این موضوع در کتاب روانشناسی هیلگارد توضیح داده شده توصیه می کنم این کتاب روانشناسی رو بخونید ، میتونید با بنیان های روانشناسی آشنا بشین.

شرطی سازی نوع ششم :

شرطی سازی نوع ششم اتفاق بدی هست ، در صورتی که فاکتور ثابتی در مورد انجام شدن کار خاصی رو پیدا نکنید ،شرطی سازیه نوع ششم رخ میده ، مثالشم یه کبوتر بود، که دانشمند ها بهش یاد دادن که اگر دو تا نوک به این کلید بزنی دو دانه گندم به عنوان جایزه دریافت می کنی ، این که شرطی سازیه نوع اوله سپس یک فاکتور سومی رو هم اضافه کردند و به کبوتر یاد دادند هر دفعه رنگ نارنجی دید و نوک زد دو دانه گندم جایزه میگیره، رنگ نارنجی همون رنگ جلیقه نجات کسایی هست که دارن غرق میشن ، کبوتر زاویه دیدش از ما بیشتره ، اشتباه نکنم ۲۷۰ درجه هست زیر هلیکوپتر نجات قفس کبوتر رو قرار میدادند کبوتر تا جلیقه نجاتی می دید دوتا نوک میزد به دکمه و دو دانه گندم پایین می افتاد ،هنوز هم از این روش استفاده میشه ، مرغ عشقایی که فال میگیرن هم شرطی شدند ، خدمتتون عرض کنم که دانشمندان اومدن یه کبوتری رو غیر فرمولی شرطی کردن، یعنی یه بار نوک میزد دو تا گندم می دادن، یه بار نمی دادن، یه بار یک کیلو گندم می ریختن جلوش ،ده بار اصلا بهش گندم نمی دادن ، این کبوتر بیچاره به دنبال فاکتور ثابتی برای دریافت دانه میگشت ، رنگ لباس دکترها عوض شد! و این فاکتور ثابت رو نمی تونست پیدا کنه، میدونی چه بلایی سرش اومد؟ شرطی سازیه نوع ششم صورت گرفت، آن کبوتر تا آخر عمرش به دکمه نوک می زد تا لحظه ای که مرد، الله اکبر به این دین، به این مذهب ،واقعا شگفت آوره میدونید چرا قمار حرامه؟ چون شما رو دچار شرطی سازیه نوع ششم میکنه چون فرمول برنده شدنتو نمی تونی کشف کنی شانسیه، یه بار می بری سه بار میبازی، ده بار پشت سر هم میبری،یه ماه اصلا نمی بری ، نتیجش چی میشه؟ کسائی که تو قمار میرن ، دائم نوک میزنن، دیگه نمیتونن قمار رو ول کنن ،شما شنیدید افرادی در جریان قمار خونه زندگیشون رو گذاشتن درسته؟ همون لحظه هم میخواد ادامه بده و ببره ، شطرنج بازی کردن ها رو دیدین؟ طرف تا میبازه میگه بشین آقا نمیذارم بری، چون باخت تلخه اینقدر اینرو تکرار میکنه تا شیرینی برد برسه ، طرف خونه زندگیشو گذاشت ، ماشینشو موتورشو ، مواردی بوده شما شنیدید طرف زن خودشو، ناموس خودشو سر قمار گذاشته حالا ببین قرآن چی میگه؟ میگه در قمار و شراب برای شما هم منافعیه هم مضراتیه اما بدانید ضرر هاش بیشتره …درسته قمار سود هم داره قمار میکنی، هزار تومن میذاری ده هزار تومن میبری اما وقتی نگاه میکنی میبینی این بلا رو سر تو آورده که تو دیگه یک انسان آزاد نیستی مختار نیستی .

عوامل شرطی سازی:

خوب شرطی سازی ها رو یاد گرفتید چه چیزهایی مارو شرطی می کنند؟

۱) غذا خصوصا خوردنی ها و در بین خوردنی ها ، شیرینی قند، چون در بدن سریع الجذبه و بدن شیرینی رو دوست شما کافیه غذایی رو بخورید و بهتون حالت تهوع دست بده دفعه بعد دیگه از اون غذا بدتون میاد چون بدن شرطی شد ، خیلی از کسایی که از میوه های خاص از غذاهای خاص بدشون میاد کسایین که در کودکی مسموم شدن و حال سختی رو گذروندن .

۲) حالات خوش مثل لبخند، دیدن کسی که انسان شادی هست بهتون انرژیه مثبت میده ، نا خود آگاه از این انسان خوشتون میاد ، بعضی ها ضد حال هستن یه لبخند هم نمیزنن، پیامبر(ص) رو ببینید میفرمودن با لبخند احسان کنید ، میگن ما ندیدیم پیامبر لبخند از لبش بیوفته اینها اصول دین ماست عزیز من وقتی نگاه میکنی میبینی، چقدرجالبه و ریز به ریزِ این ها تاکید شده، ما مواردی رو داریم که به امام خمینی (ره) میگفتن، بیا بریم دعای کمیل میدونی چی میفرمودن؟ میگفتن “حوصله ندارم خسته ام نمیام” میدونی چرا اینکار رو نمی کرده؟ چون اگر در خستگی میرفت دعای کمیل رو میخوند فاتحه دعای کمیل کلا خونده میشد نسبت به اون شرطی میشد، بارها من به دوستان گفتم گفتم کسایی که میخوان برن دعای ندبه شب زود بخوابن که تو حالت بی خوابی مجبور نباشه جلوی خودشو بگیره، دست خودش نیست آروم آروم از دعای ندبه بدش میاد.

۳) کودکی ، شرطی سازی در کودکی خیلی سریعتر اثر می گذاره ، ما در کودکی از هر چی خوشمون اومده همین الانم خوشمون میاد از هر چی ترسیدیم همین الانم بدمون میاد من هر از چند گاهی که نشستم در بین دوستان ، این آهنگ کارتون های قدیمی رو با گوشیم پخش میکنم همه با هم دیگه بر میگردن. این شرطی شدنه، چون کارتون دوست داشته .

۴)موسیقی ، خوب مسئله بعدی تاثیر موسیقی در شرطی سازیه، دوستان عزیزم در کمتر از یک ثانیه این اتفاق میوفته فقط کافیه در ایام فراق که البته شما نداشتین ! یک موسیقی گوش کرده باشی ده سال بعد که بشنوی ، یاد فراق و جدایی ها و… میوفتی. بله شرطی شدی، جالب اینجاست که اگر یکبار به موسیقی گوش کنی هم کافیه و شرطی میشی. یه دوستی دارم ایشون جلسه خواستگاریشو داشت بصورت تلفونی انجام میداد . محرم بود یک روزی این دوستم اومده بود خونه ما ، من براش یه آهنگی” ذوالجناح ز چه روی سوی خیام آمده ای” رو گذاشته بودم ، میگفت من نمیدونم چرا عاشق این آهنگم ، من یادم افتاد اون روزی که داشت از تلفن خانه ما زنگ میزد ، همین پخش میشده ، یکبار فقط و فقط یکبار! اما کبوتر رو با یک بار دونه دادن نمیتونی شرطی کنی یا انسان رو با یک بار، نمیتونی شرطی کنی. شما هم میتونین شرطی سازیها رو انجام بدید ، آهنگ موبایلتونو عوض کنین ، آهنگ موبایلتو عوض میکنی در مترو یا BRT یا در دانشگاه ، گوشی کس دیگری زنگ می خوره که آهنگش زنگ قبلی موبایل شماست ، فورا گوشیتو نگاه می کنی، لذا حتی اگر این آهنگ، شش دوره قبل آهنگه گوشیه شما بوده باشه باز هم دستت به موبایل میره، شرطی شدی، به نظر بنده تاثیر موسیقی در شرطی سازی، از خوردنی بیشتره .

وجود موسیقی در متن زندگی

خدمتتون عرض کنم ، دوستان دیگه می خوایم وارد اصل بحث که بسیار مهمه بشیم ، موسیقی بذات در دل و جان انسان نفوذ داره یعنی اگر یه نفرو دیدی اومد کلا فاتحه موسیقی رو پیچید گذاشت کنار، بدونین آن انسان موسیقی رو نشناخته ، شما در هر کجا که باشید، موسیقی رو حس میکنید، استاد دانشگاه وقتی مطلب مینویسه ، جایی که کلمش تموم میشه گچ رو دوبار به تخته میکوبه، چون ریتم موسیقیایی برای نوشتنش گرفته ،یا به نانوایی علی الخصوص سنگکی تشریف میبرید و نانوا رو در حین انجام حرکات موزونی تحت عنوانه رقص بندری مشاهده می فرمایید ، بدون این حرکات نمیتونه نون درست کنه ، چون ریتمشه. اگر دقت کرده باشید ، بارها دیدین در خیابون، چند نفر که با هم راه میرن ،با هم قدم بر میدارن و با هم قدمهاشون رو زمین می گذارن اینها ازاول هماهنگ نبودند کمی که با هم راه رفتن ، بعد هم قدم میشن. صحبت کردن ما موسیقی داره ، فرود و فراز داره ،اگر یک نفر رو موسیقی صحبت نکنه اعصابتون خورد میشه، همه ما معمولا اینو به صورت غریزی رعایت میکنیم ، بعضیا هستن پای صحبتشون میشینی خوابت میبره ، سر درد میگیری ، این کسیه که در صحبت کردن ، موسیقی رو رعایت نمیکنه ، دوستان عزیزم بسیاری از اعراب عصر جاهلیت به خاطر موسیقی قرآن بود که به پیامبر ایمان آوردند، حداقل در مورد خلیفه دوم این مسئله در تاریخ آمده که با شنیدن صدای قرآن ایمان آورد ، قرآن موسیقیایی هست اذالشمس کورت و اذالنجوم کدرت و اذالجبال سیّرت و اذالبحار … ببین همش موسیقیایی هست و سجع داره ، حالا میتونی تو از همچین چیزی موسیقیو بگیری؟ اولین کاری که کردی باید جلوی قرآن وایستی. لذا اون دسته از افرادی که موسیقیو درک نکردن و متحجرانه میخوان، کلا درشو تخته کنن ، دارن اشتباه میکنن اینها اصلا قرآن رو نفهمیدن.

آثار موسیقی بر روی سلامت :

موارد موسیقی بسیار زیاده، من فقط از آثار پزشکی موسیقی حرف میزنم، از ایرانی جماعت هم حرف نمیارم، از مسلمون جماعت هم حرف نمیزنم ، فقط از این خارجی مارجیا که بر مبنای مدرنیته عاشقشونیم! اگر من بگم علامه جعفری در مورد اثر موسیقی ، نزدیک سی ، چهل! نوع مریضی ذکر کرده، شما گوش نمی کنین ، فقط کافیه بگم آقای چی چی ازکدوم کشور دراروپا یا آمریکا، همچین گوشات تیز میشه که نگو، اصلا نسبت به مدرنیته شرطی شدی ، برو یه جایی یه مسافر از یک کشور اسلامی اومده یکی از کشور اروپایی اومده ، ببین بیشتر دوست داری با کدوم یکی حرف بزنی ؟ یا فکر کن رییس جمهور ما بره در یه کشور اروپایی یا یه کشور اسلامی حرف بزنه ، در اون اروپاییه بیشتر خوش خوشَکانمون میشه

اثر موسیقی بر اعصاب :

اعصاب ما دو دسته است سمپاتیک و پارا سمپاتیک ارادی و غیر ارادی هرکدوم مسئول بخشی از بدن هستن. سمپاتیک تنگ کردن رگها ، اتساع عضلات ، افزایش فشار خون و گشاد کردن مردمک…کار دیگری دقیقا برعکس اینه، حالا میایم تاثیر موسیقیو روی اعصاب بررسی میکنیم، یک دانشمند غربی یک کار جالب انجام داد، دستگاه فشار رو به خودش وصل کرد هدفون رادیو رو هم روی گوشش گذاشت… یه رادیو مثل رادیو پیام که پشت سر هم میخونه انتخاب کرد، اولین آهنگ شاد بود ، در کمتر از چند ثانیه دید فشار خونش رفت بالا ، بعد آهنگی مثل آهنگ شجریان پخش شد ، فشارش اومد پایین … یک مسئله دیگر رو هم کشف کرد ، دید از هر آهنگی خوشش میاد فشارش میره بالا از هر آهنگی بدش میاد فشارش میاد پایین، تا جایی که ایشون در کتاب خودش نوشته : ” من از سلامت خودم ترسیدم و دستگاه رو از خودم جدا کردم ” چه اتفاقی افتاده ؟ زمانی که شما آهنگای ریتمیک میشنوید سریع آدرنالین ترشح میشه کورتیزول ترشح میشه رگها تنگ و فشار خون زیاد و مردمکها گشاد میشه این بدن آماده میشه برای فعالیت، وقتی سگ دنبالت کرده چه حسی بهت دست میده ؟ دقیقا همون اتفاق برای شما میوفته، مثل این که یک ماجرای عجیب، معجزه ائمه (ع) یا پیامبر (ص) تعریف کردن، مو به تن آدم سیخ میشه اون لحظه ایه که آدرنالینو با تمام وجود توی بدنتون داره ترشح میکنه حالا به لحاظ فیزیولوژیکی و بدنی شما آماده فعالیت هستین ، ولی نشسته تو ماشین فعالیتی نداره، میدونی چه بلایی داره سرش میاد؟ پدر بدنش داره در میاد ، دچار بیماری ضعف اعصاب میشه ،شنواییش کم میشه، قلبش آسیب میبینه، بیماریه پارانوا بوجود میاره، بیماری مانی که نوعی جنون هست ، میگیره والله به خدا اینارو دکترا دارن میگن ، بلافاصله رادیو پیام تصمیم میگیره یک آهنگ غمناک بگذاره ، حالا بدن چه دستوری میده ؟ دوباره بدن دستور میده نوآدرنالین ترشح بشه ، رگها رو گشاد کن مردمکو تنگ کن اینجاست که آنزیمهای کبدی شما بهم میریزه و دچار بیماریه فشار خون میشید ، اثرش بسیار بسیار زیاده ، حد اقلش اینه که اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک بهم میریزه ، اولین عارضش بیماریه ضعف اعصابه، دارم کل موسیقی رو میگم نه این ور آبی یا اونور آبی ، عنایت داشته باشین ” بتهوون ” و “ریچارد واگنر” دو موسیقی دان معروف و مشهور بخاطر بیماریه ضعف اعصاب از خدا طلب مرگ کردن!

اثر موسیقی بر شنوایی :

گوش سه قسمت داره بیرونی ،میانی ،درونی ، صدا در حفره گوش بیرونی، میچرخه ، بعد از سه استخوان سندانی رکابی چکشی می گذره، تا آخر به سلولهای عصبی میرسه ، زمانی که شما موسیقی های مختلف با زیر و بم های بسیار بالا گوش میکنین همون بلا ، سر گوش میاد ، در هر بار گوش کردن این نوع موسیقی ها تعداد بسیاری از میلیونها سلول شنوایی شما از بین میره، آروم آروم انسان شنوایی اش رو از دست میده، آروم آروم کر یا کم شنوا میشه ، خصوصا اینها کسایین که موسیقی رو با صدای بلند گوش کردن ، که شما میدونید ” روبرت شمان ” و ” بتهوون ” هر دو کر میشن و بعد میمیرن ، چرا این تیکه آخر عمر بتهوون رو به من و تو نمیگن؟ چرا ” نیچه ” که هم فیلسوف وهم موسیقی دان بود در آخر عمر جنون گرفت و دیوانه شد و میگفت من جن میبینم؟

اثر موسیقی بر قلب :

قلب شما در بیست و چهار ساعت نزدیک به صد هزار مرتبه میزنه ،به صورت متوسط در هردقیقه ۷۰-۷۵ بار، تند نمودن و کند نمودن ضربان قلب ، طبق دستور اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک انجام میشه، یکی دستور تند کردن و دیگری دستور کند کردن ضربان رو میده، حالا فکر کن واسه این قلب بد بخت ، هی شل کن سفت کن راه بندازه ، یا در جایی که نشسته و آمادگی نداره ، فشار خون بیخود بره بالا یا بر عکسش ، وقتی که انسان می خواد بره ورزش ” نبسته ام به کس دل …” گوش بکنه، این آهنگ باعث پایین اومدن فشار خون میشه در حالیکه سلولهای بدن به اکسیژن و غذا نیاز دارند، این باعث از بین رفتن سلولهای مغزی میشه… اینها آرام آرام بر سلامتی شما اثر میگذارن، یکی از دلایل اصلی کاهش عمر، همین موسیقیه، امروزه پزشکی پیشرفت کرده، جلو بیماریهایی مثل وبا گرفته شد پس چرا سکته اینقدر زیاد شده ؟ کتبی که متعلق به ۴۰۰،۵۰۰ ساله پیشه ، مواردی رو ذکر میکنه که شخصی ۲۰۰ یا ۳۰۰ سالش بوده ، ولی چرا ما دیگه عمرهای ۱۲۰ ساله نمی بینیم؟

اثر موسیقی بر خرد و تفکر:

اولین مسئله حاکمیت شدید احساسات و قلیان احساساته، یعنی وقتی موسیقی میشنوی شعور و فهم میره کجا ؟ تو انباری ، طرف نشسته یه آهنگ عاشقانه گوش میکنه و میره تو خیال “آخه دل من دل دیوونه من… ” به خودش میگه : ” عجب اشتباهی کردیم این دختره رو ولش کردیما، ولش کن حالا عیبی نداره با دو نفرم رفیق بوده، قول داده بعد ازدواج نباشه” به خدا سوگند اینها رو دیدم! تفکر میره کنار،هیجان بر تو غالب میشه و تصمیم هایی میگیری که بعدا بخاطرش پشیمون میشی، و فقط موسیقی اینکارو نمیکنه شعر هم همین تاثیرو میذاره شعر هم ریتمیکه درسته؟ چرا ما از شعر کلاسیک خوشمون میاد؟ برای اینکه ریتم و موسیقی داره حتی وقتی شعر نو میخونی ، دنبال این میگردی که یک جوری آهنگشو درست کنی. در همچین شرایطی وقتی اعصاب و سلولهای مغزی آسیب ببینن ، وقتی آنزیم ها بهم بریزن، آرام آرام نیروی خرد تضعیف شده و انسان دچار بیماری مانی میشه ، بیماری مانی ۳ مرحله داره که مرحله آخرش ، جنون افراطی هست ، ” بتهوون ” شوبرت ” شو مان ” نیچه ، این ۴ نفر، در اثر جنون و دیوانگی ، میمیرند ، بتهوون هم کر شد و هم جنون گرفت، خیلی عجیبه ! دقیقا آثار موسیقی بر بدنش ظاهر شده، ” شوبرت ” مندلس ” و ” باخ ” بر اثر اغتشاشات روانی تا سر حد جنون پیش میرن، کسانی که با موسیقی آشنا هستند می دونند که، اینها از بزرگترین اسطوره های موسیقی دنیا هستند.

اثر موسیقی بر تولید هیجان و التهابات :

هیجان اولین اثر موسیقیه وقتی یک آهنگ شاد گوش میکنی هیجان بر شما غالب میشه ، اگر آهنگ غمناک هم گوش بدی یک هیجان از نوع دیگری بر شما غالب میشه ببینید دکتر مونتاکو مولف کتاب اختلالات عصبی معده هست ، میگه: ” آنچه میخورید باعث زخم معده نمیشود بلکه آنچه شما را میخورد، یعنی هیجان و التهاب، باعث زخم معده می شود ” بارها شنیدید که میگن زخم معده بر اثر اعصاب ایجاد میشه ، درسته؟ موسیقی هم باعث ایجاد هیجان و التهابه ، بنابراین موسیقی باعث ایجاد زخم معده هم میشه . در باغ وحش شهر گلاسکو یه گروه ارکست اسکاتلندی برنامه ای برای حیوان ها اجرا میکنه ، در آخر این برنامه بر خلاف روال عادی باغ وحش (یعنی در حالت عادی ، هیچوقت این اتفاق ها نمی افته ) سه شیر فرار کردند یکی از آنها دستش شکست ، زرافه ها از شدت هیجان تا چندین روز غذا نمی خوردند ، طوطی های سخنگو! طوطی های سخنگو شروع کردن به فحش دادن به مردم، یعنی قبلا سلام هم میکرده ولی از اون به بعد دیگه فقط فحش میداده.

موسیقی عامل اصلی فشار خون :

اینو قبل هم عرض کردم، پزشکی در اروپا ضمن تجسس در علل فشار خون که در دنیای جدید بسیار فراوان شده است بازوبند فشار خون را به بازو بسته و دکمه رادیو را باز و با گوش دادن به برنامه های مختلف موسیقی به نتایج زیر رسیده است :

آ) هرقدر موسیقی نامطبوع و زننده باشد، درجه فشار خون زیاد میشود و این افزایش بقدری بود که پزشک مزبور را متوحش ساخت ، یعنی ترسید ، فکر کنید فشار خون ، بر ۱۱ باشه، دید که همینجوری داره میره بالا.

ب) برخی از موسیقی ها که به ظاهر اثر آرام کننده دارند، فشار خون را از حد معمول پایین تر می آورد ، آرام آرام کم میشد تا حدی که در آخر آن پزشک به خواب فرو میرود.

در آزمایشی دیگر که خیلی جالبه ، دکتر پاول مقداری از گلبولهای سفید و قرمز خون را درون یک لوله بلوری جای داد و در لوله را محکم بست و سپس آنرا در بین حوضچه ای پر از آب قرار داد و بوسیله برق امواجی در آب ایجاد کرد – امواج موسیقیایی ، که آهنگهای ترس آوری از آن بر میخواست- در فاصله ۱۰ دقیقه که این امواج با آوای مخوفش ادامه داشت، یک نیمه از گلبولها جان سپردند و یک نیمه دیگر در آستانه مرگ قرار داشتند در حالیکه، در حالت عادی ۱۰ برابر عمر گلبولها بیشتر بوده! موسیقی چه اثری روی بدن انسان داره میگذاره ،چه اثری داره این روی سلولهای مغزی شما می گذاره ، روی گلبولهای خون شما میذاره، واقعا اگر الان به شما چیزی بدم و بگم درونش یک میلیونیومِ درصد سیانور وجود داره ، به خدا کاریت نمیکنه، خیلی ضعیفه ، بیا بخور، میگی نمیخوام! چون خطرش برات آشکار شده، اما اگه من بهت بگم این موسیقی رو که داری پشت سر هم گوش میکنی پدرتو در میاره، گوش نمیدی.

در جای مناسب مصرف کردن دارویی به نام موسیقی :

میدونی شرطش چیه ؟ مگه نگفتم موسیقی داروهست ؟ اکسپرتورانته؟ مگه نگفتم موسیقی استامینوفنه؟ مثلا این غلطه که وقتی انگشت پات درد گرفته ، اسپکتورانت بخوری! اما اگر سینت درد میکنه، گلوت درد میکنه ، اسپکتورانت بخوری خوب کاری کردی، یعنی بلد باشی موسیقیو کجا استفاده کنی ، دارم میرم ورزش چی گوش میکنم؟ موسیقیه شاد ، به لحاظ پزشکی ایرادی نداره . شما فکر کردید برای چی وقتی یک نفر میمیره دورو بری هاش به طور طبیعی گریه میکنن؟ میدونی موسیقیه مورد علاقه این فرد چیه؟ همون گریه اطرافیان آرومش میکنه، تحقیقات اینو نشون داده، نویسنده کتاب میگه : “من زنی رو دیدم که دچار بیماری “سیکلوتمی” شده بود و دلیل بیماری او این بود: بچه این میمیره ، بعد از مرگ بچش میبینن که این زن دو سه روزه داره پشت سر هم گریه میکنه ، میان براش آهنگ شاد میذارن که از این حالت غم درش بیارن بعد از چند روز که این اتفاق تکرار میشه ، میدونی چه بلایی سر طرف اومده بوده؟ یک دقیقه گریه میکرده یک دقیقه میخندیده ، به همچین کسی ما میگیم دیوانه، دچار بیماری سیکلوتمی شده ، ولی چرا؟ چون بدنش به اون گریه نیاز داشته، گریه بهش تسکین میداده ،ولی آهنگ میگه فشار خونو ببر بالا ، آهنگ میگه شاد باش بخند ، این آهنگِ ریتمیک تورو باید به خنده وادار بکنه ، و در نتیجه بدن قاطی کرده ، یک دقیقه گریه میکرده یک دقیقه میخندیده ، افرادی رو دیدین که دارن باتو صحبت میکنن میخندن میخندن، یهویی عصبی میشن بعد گریشون میگیره، احساساتی میشن، باز میخندن، اینا سیکلوتمی ضعیف گرفتن! برو ببین چه موسیقی هایی گوش میکرده ؟ ببین رعایت میکرده؟ احتمالا همینجوری بوده که در ایام غم موسیقی شاد گوش کرده و در ایام شادی موسیقی غمناک گوش کرده .

سایر آثار موسیقی بر بدن :

من تا الان فقط هفده تا از چهل و خورده ای عوارض ناشی از موسیقی بر بدن رو براتون خوندم ، بقیش زیر شاخه های اینهاست که فقط نام می برم :

اضطرابات گوناگون ،عصبانیت، سستی، بی ارادگی ، سر گیجه، ، مالیخولیا ، نفخ معده، تحریکات قلبی، تپش قلب، بی نظمی آنژین، اختلالات غدد مترشحه داخلی مخصوصا تیروئید و تخمدان، اسپاسم لوله گوارش، آسم، مرض مانی ، پارانوآ و غیره ، اینهمه بیماری در اثر موسیقیه ، بهتره بگیم اینهمه بیماری در اثر اینه که ما دارو رو اشتباه خوریم.

فلسفه سینه زنی در اسلام :

عزیز من وقتی دارم میگم موسیقی، فکر نکن من از موسیقی خاصی حرف می زنم ، مثلا وقتی میری روضه ابا عبدالله ، اگر اون مدّاح برای تو آهنگ غمناک سنگین بخوانه و تورو به شور بیاره و تو سینه نزنی، فاتحت خونده هست، رک بهت بگم بیماری قلبی میاره ، اولین کسی که بیماری قلبی میگیره خود همین مداحان، هستند دقت فرمودین ؟ عموما در ابتدای جوانی ۳۰،۴۰ سالگی، بیماری قلبی میگیرن ، عزیز من این روضه ای که داری میخونی ، داری مقتل میخونی، انقدر درد آوره که ، من مو به تنم سیخ شده همینطور یباید بشینم؟ فلسفه سینه زدن در تشیع اینه! وقتی من میگم به این مذهب افتخار میکنم، به این دین افتخار میکنم ، دلیلش اینه عزیز من، یعنی وقتی تو ملتهب و مضطرب میشی، وقتی بهم میریزی و نیاز به تحرک داری، سینه زدن رو برات فراهم میکنه برات، آروم آروم تو رو پیش می بره اول سنگین میزنه ، بعد تندتر میکنه و نهایتا به شور می رسونه درسته؟ ما دیگه از حاج منصور ارضی بزرگتر داریم؟ شمس المدّاحینه ، ایشون یه حرف خیلی قشنگی داره میگه که: ” مداح طبیب مستمع است ” میگه: ” اگر روضه سنگین خواندی بعدش سینه نزدی خیانت کردی ” ، پس فرقی نمیکنه من دارم درباره کل موسیقی صحبت میکنم دسته بندی هم نمیکنم ، حتی قرآن ، پیامبر میفرمایند: ” قرآن با حزن و اندوه نازل شده آنرا با حزن و اندوه بخوانید ” ، یعنی داره میگه موسیقی قرآن اینه ، شما میدونید که در مسابقه های قرائت قرآن ، دستگاه موسیقی باید متناسب با معنی آیه باشه ، فوق العاده هست والله قسم این دین فوق العاده هست، اصلا تعجب میکنی، شما وقتی به آیه های جهنم میرسی ترس بر شنونده حاکم میشه، باید دستگاه های سنگین بخونی، یا یه جاهایی هست که باید سوا بخونی دستگاه غمناک باید استفاده بکنی ، قاریان قرآن زیادی هستند که ما نمی شناسیم ، برید تلاوت محمد الّیثی گوش بکنید محمدالّیثی اینارو قشنگ رعایت میکنه ، وقتی گوش میکنی ،بخدا غرقت میکنه با موسیقیش، کیف میکنی، همین قرآن رو حالا ما باید در مجالس عزا قرائت کنیم …. در کلیساها اگر مجلس تدفین میگیرن عروسیشونم همونجا برگزار می کنن، ما چی؟ دختر خاله من از مسجد بدش میاد از سوره ” اذا شمس و کورت ” عبد الباسط بدش میاد، برا چی؟ وقتی پدرش فوت شد، دائم این تو گوشش بوده ،الان هم که میشنوه حالش بد میشه، چون شرطی شده، آیا ما در عروسی هامون ،زمانی که شادیم، قرآن گذاشتیم؟ مگه چه ایرادی داره ؟ مگر سفارش نشده در مراسم عقد ، عروس و داماد سوره نور رو بخونن؟ اگر کسی رو ندارین که با یک صوت بسیار زیبا بخونه ، نوارش رو بذارید! بخدا تا آخر عمرشون اون صدای نیک رو فراموش نخواهند کرد ، ما داریم به قرآن خیانت میکنیم، همیشه در قبرستان ها! با صدایی بسیار بد و قرائت های غلط … از این موارد بسیار بسیار زیاده ، یه نکته ای درباره شرطی سازی، شما جوجه های رنگی رو دیدین؟ هر دفعه میخواین بهش غذا بدین بشکن بزنین، سه بار، چهار بار که تکرار کنید شرطی میشه از اونور سالن بشکن بزنین ، میدوه میاد سمتتون، یکبار که اومد ۳ بار ۴ بار بزن سرش، دیگه نمیاد! شرطی سازی منتفی شد ، یا وقتی میاد یه بار بزن تو کلش یه بار بهش غذا بده، یه بار بزن تو کلش، این دیگه اصلا شرطی نمیشه ،متوجهید؟ در مورد قرآن هم همینطوره، یعنی اگر در مجلس ختم استفاده میکنی یک بار هم در عروسی استفاده بکن، دیگه شرطی نمیشی، اما نکته جالبش اینه که، در انسان اثر شادی بیشتره و انسان بیشتر شادی یادش میمونه . خوب دکتر رابرت متخصص روانشناسی کودک اثبات کرد که اطفال در رحم مادر تحت تاثیر بسیار زیاده موسیقی قرار میگیرن ، اگر برای کودکی که بعد از تولد مادرش کنارش نیست و خوابش نمیبره ، صدای ضبط شده قلب مادرش رو بذارید، سریع خوابش میبره ، چون این صدا مدت های مدید در گوشش بوده و با این صدا آرامش داره ، گفتن موسیقی اثر بسیار زیادی در تعداد ضربان قلب کودک در رحم مادر داره، و اون رو زیاد میکنه ، در حالیکه کودک به این ضربان بسیار زیاده قلب نیازی نداره ، این بچه مستعد بیماری های قلبی عروقی خواهد بود ،این یکی ازعوامل ازدیاد بیماری های قلبی عروقی در این زمانه است. موسیقی و این ریتم فقط آوا نیست، موسیقی رفتار داریم موسیقی بنّایی داریم موسیقیه معماری داریم ، زمانی که شما میرین توی جنگل چی میبینین؟ کلبه ی؟ جنسش چیه؟ چوبی ، چرا؟ چون با محیط همخوانی داره، وقتی نگاه میکنی ، لذت میبری، ولی اگر در جنگل یک کلبه سنگی ببینی ،بدت میاد، یا درکوه خونه ها سنگیه، وقتی نگاه میکنی خوشت میاد، چقدر جالب! میری توی یزد ،آماده ای که بناهای خشتی ببینی حالا در تهران ، به خدا من میگم توی شهرها و خیابونهای ما راه رفتن ، عمرو کم میکنه، یدونه آجر سه سانت میبینی، میری جلوتر سنگ سفید کرده، اون یکی سیمان سفید کرده ، اون یکی گرانیت کرده، اون یکی اصلا نما کار نکرده ، داغون میشی . میری میدان نقش جهان ،وقتی به این دو مسجد ،مسجد امام و مسجد دیگر، نگاه میکنی ، بخدا قسم روحت جلا میگیره ،چرا؟ چون اینقدر قشنگ رنگ آبی با آبیه آسمان پشت سرش همخوانی داره که کیف میکنی، بماند که معمارش گفته بود ((دونه دونه آجرهایی که می گذاشتیم ، می گفتیم ” سبحان الله ” )) توی اون مسجد نماز خوندن لذت داره ، چون مسجد داره با تو میگه ” سبحان الله ” ، مسجد های جدید رو نگاه بکن، الان اصلا معماری حالیشون نمیشه ، مساجد ما بلا استثنا هشت ضلعی بودند ، گنبد داشتن، میدونی از نظر انرژی چکارت میکنه؟

نقدی بر رادیو :

اولا من موسیقیو رد نکردم میگم خوبه ولی درست استفاده کن! می خوای بری جنگ ؟ طبل بکوبن در قدیم عربها طبل و سنج می کوبیدن، هیجانی میشد دوبرابر بهتر جنگ میکرد درسته؟ حالا فکر کن تو خونه نشستی، یکدفعه عصار پخش میشه ، وطن یعنی همه…. این موها سیخ میشه، تنت میلرزه، آقا من آماده ام برا حماسه ، غوغا میکنه ،ولی همینجوری نشسته سر جاش! مثل این معلول ها آدم میوفته رو زمین، آقا من بعضا با خودم میگم ، میگم اگر می خوای یه نفر فاتحه خودش رو بخونه قصد خودکشی داره ولی غیر عمدی باشه ، این رادیو جوان یا رادیو پیام رو پشت سرهم گوش بکنه، تمومه عزیزم فاتحش خوندس ، فقط پشت سر هم گوش کنه ، چون رعایت نمیکنن ، چون کسایی که دارن اونجا کار میکنن موسیقی نمی فهمن، نمی فهمن به خدا ، یه آهنگ شاد میذاره یدونه غمناک ، یه کردی میذاره یه لری میره، یه ترکی میاد پشت سرش ، اصلا این اعصابه ما به هم ریخته ، این مغز قاطی کرده دیگه ، داره دستور ترشح فلان هورمون رو میده ، یکدفعه از اینور آهنگ دیگه ای میاد .

نمونه هایی از تاثیر موسیقی در تاریخ :

نمونه هایی از تاثیر موسیقی که در تاریخ اومده رو براتون می خونم: گویند روزی فارابی عودی با خود داشت به لباس ترکها به مجلس صیف الدوله رفت وی عود خود را آماده ساخت تارهایش را چید ، تنظیم نمود و آهنگی نواخت و همه را به خنده وادار کرد ، سپس به شکل دیگری تارها را تنظیم کرد و بازهم آهنگی دیگر نواخت همه اهل مجلس را گریانید ، و باز هم تارها را تنظیم کرد وآهنگ سوم را نواخت و همه را به خواب برد و خود مجلس را ترک کرد، موسیقی این توانایی رو داشته که بلافاصله پشت سر هم این تاثیرها رو بذاره ، فارابی یک دانشمند بزرگه شما میدونید ، کسی هست که برای اولین بار تونسته شعاع کره زمین رو حساب بکنه و بسیار کارای عجیب غریبی میکرده فارابی، ساز قانون هم کار خودشه نزدیک هم تونسته حساب کنه. اصلا چون ریاضی رو خوب میدوسته ، موسیقی رو خوب می فهمیده کسی که روی زمین نشسته ، به ستاره ها نگاه کرده شعاع کره زمین رو حساب کرده ، با روابط سینوسی ، خیلی کارش درست بود، بعد میان میگن ، گالیله اولین کسی بود فهمید کره زمین گرد است و … جمع کن بابا ،دانشمندان مسلمان خجالت میکشیدن بگن کره زمین به قولی کروی هست ، گرده ، اون که اظهر من الشمسه ، مشخصه چی بیایم بگیم؟ انگار من بیام بگم پارچ رو میبینی ؟ درش قرمزه ها ! میخندید به من ، شما بیاید صحبت های دانشمندان ما رو نگاه بکنید، براشون اصلا واضح بوده، اما چون غرب باید تورو بدبخت بار بیاره ، تو همیشه چشم به غرب داشته باشی میگه: تمامی علوم مال ما بوده، شیمی اصلا امامت رو بذاریم کنار، اصلا ما فکر کنیم نعوذ بالله امامان معصوم نیستن، شما بیا به من بگو ببینم اولین کسی که در تاریخ ، به ما گفت که خورشید دور زمین نمی چرخه و زمین دور خورشید می چرخه کیه؟ امام صادق(ع) اصلا امامت رو کار نداریم، اولین کسی که در تاریخ ، ۱۲۰۰ و خورده ای سال پیش این حرف رو زده! لذا ما رو غرب زده بار آوردن ، باید از اونور خوشمون بیاد دست خودمون نیست. لاو وازیه ! بابا جابر بن حیان! این اول این چیزها رو گفت! جنون خلیفه بر اثر گوش دادن به موسیقی ، این خیلی جالبه ، مسعودی در تاریخ خودش میاره : در زمان عبد الملک یا یکی دیگه از خلفای بنی امیّه که لهو و موسیقی خیلی رایج شده بود به خلیفه خبر دادند که فلان کس خواننده است و کنیز زیبایی دارد که او هم خواننده است و تمام جوانان مدینه را فاسد کرده و اگر جلوی او را نگیرید ، این زن تمام مدینه را فاسد می کند خلیفه دستور داد غل به گردن آن مرد انداختند و- بردنشون پیش خلیفه تا مثلا باباشون رو همونجا بسوزونه – وقتی به حضور خلیفه نشستند ، آن مرد (نوازنده) گفت معلوم نیست آنچه او (زن) می خواند موسیقی باشد ، از خلیفه خواست که خودش امتحان کند ، خلیفه پذیرفت ، فلذا دستور داد که کنیز بخواند ، او شروع به خواندن کرد و مرد هم شروع کرد به نواختن ، کمی که خواند ، دیدند سر خلیفه تکان می خورد – آروم آروم ریتم گرفت ، هد میزده – کم کم کار به جایی رسید که خود خلیفه شروع کرد به چهار دست و پا راه رفتن و میگفت ، بیا جانم بر این مرکب خود سوار شو ، به اون کنیز می گفته، اون زرنگ بوده ها ، گفته اول گوش بکن ببین این مصداق موسیقی هست یا نه؟ من مطمئن نیستم. در بعضی زندان های روسیه شکنجه ای مرسومه به نام قوم اوپاتیک ، که اینطوره که توی این زندان مثل زندان اولدستا ، بر می دارن برای اون کسانی که ملیت روس رو قبول ندارند موسیقی های وطنی پخش می کنند ، یک محکوم سیاسی را ، برای اینکه میهن پرستی مورد نظر خود کامگان را بیاموزد به مدت ۶ ماه ، در معرض شنیدن موسیقی و نواهایی قرار دادند که سرود ملی روس را می نواخت، ۶ ماه! اما آن بیچاره پس از ۵ ماه دچار جنون افراطی شد ،کاملا دیوانه میشه ، کاملا ! در ملبورن ۵۰ هزار نفر بعد از شنیدن یک کنسرت موسیقی چنان به هیجان آمدند چنان به هیجان آمدند، که ناگهان به هم ریختند و همدیگر را زخمی و مصدوم کردند ، تا پلیس خود را رساند چند نفر به ضرب چاقو از پای در آمدند به چندین دختر تجاوز شد و تعداد زیادی مجروح شدند. بدون هیچ دلیلی، یعنی نه تشنج سیاسی بوده ،نه هیچی ، همینطوری. در یک کنسرت موسیقی به دسته ای از جوانان برای اولین بار ، هیستریک که یک نوع بیماری اجتماعی هست، دست داد آنها پس از برنامه به خیابان ها ریختند اتومبیل ها را آتش زدند شیشه های مغازه را شکستند و مغازه ها را غارت کردند تعداد ۳۱۵ نفر از آنها ، از فرط هیجان غش کرده به بیمارستان فرستاده شدند ، ببین او پدر سوخته چی خونده بوده، چه موسیقیی براشون اجرا کرده بوده. در جریان کنسرت موسیقی پر شر و شرور گروه موزیک ” بلینک استونز ” مردی از شدت هیجان برهنه شد و با حالت جنون آمیزی بر سر و کول انواع خلایق به راه افتاد که توسط پلیس دستگیر شد ، یهویی لباساشو در میاره، تعداد جمعیت زیاده ، رو سرو کله مردم میدوه خودشو برسونه به جلوی سن چندی پیش “براون” خواننده انگلیسی ، ضمن اجرای برنامه ای در فستیوال پاپ ، تمام لباس هایش را از تن بیرون آورد و در برابر جمعیت بیش از پانزده هزار نفر به صورتی کاملا برهنه برنامه اجرا کرد ، ابتدا پیراهنش را در آورد و چون تماشاگران به هیجان آمدند ، وی هنگام خواندن آواز به کلی لخت و عریان شد و به خواندن و رقصیدن پرداخت در این موقع افراد پلیس خود را به صحنه رساندند و خواننده عریان را دستگیر کردند ، اینکه دارم از روی نوشته عینا براتون نقل می کنم ، به خاطر استناد این مطالب هستش .

در ایالت ریتل جمعی حدود صد و پنجاه هزار نفر در یکی از میدان های پاریس برای شنیدن موسیقی گرد هم آمده بودند پس از اجرای یک کنسرت ، آنان چنان به هیجان آمدند که ویترین ها را شکستند و مغازه ها را ویران کردند و عده بسیاری زخمی و مجروح شدند ، اینا چیزایی هستن که خود کشور های غربی در مورد آثار موسیقی ثبت کردند ، اینکارها تا جایی پیش میره که طرح ملغی شدن تمامی کنسرت ها در ایالات متحده، به کنگره میره، میفهمی چی دارم میگم؟ تو ایالات متحده طرحی رو ببرن به مجلسشون که کلا موسیقی رو جمع کنن، تو آمریکا ها!

سخن چند تن از بزرگان درباره موسیقی :

الان سخن چند تا از بزرگان درباره موسیقی رو براتون میخونم ، ویکتور هوگو خوبه؟ نویسنده مشهور فرانسوی میگوید،علت اینکه ما از موسیقی خوشمان می آید این است که در عالم خیالها و رویاها و وهمیات فرو میرویم ،میری تو خلسه، میری تو یه عالم بی سرو ته و چرت و پرتی که نه به درد دنیات میخوره نه به درد آخرتت ، زندگیت رو از دست میدی ، تصمیم هایی رو در اون لحظه میگیری که اصلا و ابدا به نفع زندگیت نیست، بعدها شش دنگ پشیمان میشی ، شش دنگ پشیمان میشی!

لئون تولستوی ، نویسنده مشهور روسی : موسیقی مسئول تحریک احساسات و هدف احوال نفسانی و عواطف انسانیست ، هیچ جایی از تفکر و تأمل در موسیقی وجود نداره .

آرام کتلند: موسیقی انسان را از عالم اصوات بیرون میبرد و به یک دنیای خیالی و رویایی می راند

هگل، فیلسوف مشهور آلمانی ، تورو خدا گوش کن ببین چی میگه، یارو غربیه داره در مورد تو میگه آقای مدرنیته زده شده! : ذکر و عبادت مسلمانان در مساجد بی آلایش خود ، فکر می آورد ، فکر! می آورد ، تو مسجدی نشستی که هیچی نداره ، خودش باعث چی میشه؟ باعث تفکر میشه، چقدر عالی هست این دین ، یارو مسیحی داره به شما میگه : ذکر و عبادت مسلمانان در مساجد بی آلایش خود فکر می آورد و دعای مسیحیان در کلیسا با عربده ناقوس و صدای پیانو و نقش و نگار در و دیوار، تشویش خاطر و انصراف ناظر می آورد.

کانت، فیلسوف مشهور آلمانی : موسیقی اگر از همه هنر ها مطبوع تر باشد، ولی چون به بشر چیزی نمی آموزد از تمام هنر ها پست تر است. هیچی بهت یاد نمیده ، آهنگو گوش میکنیچی بدست میاری؟ هیچی ، الا اینکه آسیب جسمی می بینی ، آسیب روحی می بینی ، آسیب فکری می بینی ، عقلانیت رو کنار گذاشتی، چرا شراب حرامه عزیز من ؟ یکی از دلایلش اینه که عقلانیت رو کنار می زنه ، آیا از این دید دید نمیشه به موسیقی نگاه کرد؟ عاقلی ، خدا بهت عقل داد، بهت نبی داخلی داد ، با استفاده از عقل در مورد خیلی چیزها ، خودمون میتونیم تصمیم بگیریم ، آقا فوت کردن به چای ، مکروهه ، چرا ؟ دانشمندی تحقیق کرد و متوجه شد، با فوت کردن ، دی اکسید کربن رو چای میشینه ، دی اکسید کربن باعث عدم جذب بسیاری از مواد غذایی مورد نیاز بدن میشه ، اون دی اکسید کربن در حد یه فوت مکروهه ،ولی در حد چند سی سی! میزنه تو نوشابه و بهت میخورونه ، اگر در حد فوت مکروه باشه، این چی میشه؟ خدا بهت عقل داده، من بعضا به بعضی از دوستانم میگم ، دیوانه هایی نظیر شما ندیدم که پول بدن سم بخرن و بخورن ، اسم اینو باید بذارید جهل نوین .

ویلیام جیمز: ممکن است خداوند از گناهان و گناه موسیقیه ما بگذرد، ولی ضعف اعصاب دست از سر ما بر نمیدارد ، خیلی حرفه قشنگیه ، میگه موسیقی گناه داره، شاید یک روزی خدا گناه تورو ببخشه، ارحم الراحمینه ، اما خودت باید با این بیماری که بجونت افتاده سر کنی. یکی از دلایل بیماری پارکینسون موسیقیه، تاآخر عمرت باید اتوران بندری برقصی ، تقصیر خودته عزیزم ، تقصیر کسی نیست، تقصیر خدا نیست . اینهمه من موسیقی گوش کرده بودم موسیقی لهو و لعب، مبتذل گوش کرده بودم، خدا من رومی بخشه ؟ توبه کنی قطعا می بخشه ، خدا ارحم الراحمینه، اما اثر وضعی این ، برجای خودش هست ، آخه بعضی از دکتر ها هستن برای بعضی از بیماری ها ، شراب تجویز میکنن ، به لحاظ مذهبی و دینی گناه؟ نداره، اما اثر وضعی خودشو برجا میذاره، همون مستی و آسیب به سلولهای خاکستری مغزو غیره، میگن برای کلیه خوبه ، اما فاتحت رو جای دیگه دارن می خونن .

خواننده مشهور ایتالیایی “فرانکو واتیاتو” ، ایشون به عارف موسیقیه ایتالیا معروف شده و تنها خواننده غربیه که تونسته در حضور پاپ آهنگ بخونه، طی اظهار نظری درباره موسیقی راک گفت: انسان کافیست پیام های برخی گروه های راک را گوش دهد تا شیطان پرست شود، یعنی میگه ، اصلا نتیجه بلا منازع گوش دادن به این موسیقا ، پرستش شیطانه مصداق این حرف وجود داره که بهتون نشون میدم، وی افزود : بسیاری از گروه های راک دچار نوعی تشنج رفتاری شده و پیام های شیطانی را در موسیقی خود وارد می کنند ، در جهان امروز واقعیت ها، به حماقت و بی کفایتی اعلام میشود و لذا جوانان را باید مطلع کرد. این خواننده الان،موسیقی راک رو رها کرده ، خود موسیقی دان ، گذاشته کنار!

” آرتور شوپن هاور ” آلمانی : عیبی که موسیقی دارد این است که ما را به طور کامل از واقعیات بر کنار می کند.

“دکتر الکسیز کارلز” زیست شناس و فیزیولوژیست معروف فرانسه : کاهش عمومی هوش و نیروی عقل از تاثیر الکل و سرانجام از بی نظمی درعادات ناشی می گردد و بدون تردید سینما رادیو و موسیقی در این بحران فکری سهیم است . در حد شراب! ببینید عالم دینی نیست یک دانشمنده ، میگه در حد شراب این اثر داره رو بدنتون هیچ فرقی نداره.

تالستریگ گلیارد ، خواننده مشهور در زیر عمل جراحی خواهش کرد، اثر غم انگیزه خود موسوم به بازگشت را از روی نوار پخش کنند این اثربه واسطه حالت غم انگیزی که داشت خود او و همه پرستاران را به گریه واداشت و عمل جراحی بدون وسائل و داروی بی هوش کننده انجام پذیرفت ، وقتی بهت میگم موسیقی دارو هست، همینه ، دقیقا با داروی بی هوشی برابر عمل کرده ، این اون اثر مدهوش کننده موسیقیه که من خدمتتون عرض کردم.

پروفسور دانشگاه کلمبیا ،” دکتر ولف آدلر” ثابت کرده است که بهترین و دلکش ترین نواهای موسیقی ، شوم ترین آثار را روی سلسله اعصاب می بخشند مخصوصا اگر هوا گرم باشد. اومده بررسی کرده دیده تو هوای گرم این اثر بدتره ، حتی این پزشک به اسم کشور عربستان اشاره می کنه.

دکتر” آدلر” در رساله مفصلی در بیان زیانهای موسیقی که منتشر کرده و در آمریکا! هزاران تن پیرو او شدند ، موسیقی را بر خود حرام نمود و لایحه مفصلی تهیه کرده و به سنای آمریکا تقدیم داشتند که برای نجات جامعه و جلوگیری از ضعف اعصاب و سایر بیماری ها که یکی از بدبختی های دنیای متمدن و مدرن امروز است، لازم است هرگونه کنسرت عمومی قدغن گردد، آمریکا عزیزم ، جمهوری اسلامی نیستا! اوباما! مسئول اونجا هست.

تاثیر موسیقی بر طول عمر :

من چند تا از موسیقیدانان بزرگ رو میگم سن مرگشونم میگم قضاوت با شما دوستان :

•مالبیران ، استاد معروف موسیقی در ۲۷ سالگی در حین اجرای موسیقی سکته قلبی کرده می میرد.

•پرو گولوزی، نوازنده ایتالیا در۲۶ سالگی مرده.

•بیلینی ایتالیایی در ۳۴ سالگی مرده.

•موریس جبر ، فرانسوی در ۴۰ سالگی مرده.

•شوسون ، فرانسوی در ۳۰ سالگی مرده.

•نیکولا گوبرینی ، فرانسوی در۲۷ سالگی مرده.

•ژرارلد بیژه یا ژان بیژه ، نوازنده فرانسوی در ۳۷ سالگی مرده.

•مندلس ، نوازنده آلمانی در ۳۸ سالگی مرده .

•هوگو ولف ، نوازنده آلمانی در ۴۳ سالگی مرده.

•مارکس ورگر ، نوازنده آلمانی در ۴۳ سالگی مرده.

•موتزارت! ، که خیلی معروف تشریف دارن ایشون، نوازنده اتریشی در ۳۵ سالگی مرده

•شوبرت ، در ۳۳ سالگی مرده ، ایشون هم اتریشی هست.

•لانر ، در۴۲ سالگی مرده.

•بتهوون ، در ۳۰ سالگی به کلی کر و از ضعف اعصاب سر انجام دیوانه می شود.

•باخ ، موسیقی دان اتریشی اختلال حواس و سرانجام کوری گرفتار شد.

• موتزارت و شوفن ، دو تن از موسیقی دان های نامی دچار ضعف قوا و سل شدند.

•شوبرت ، وادلر ، مدنس و دوکونیسیو ، هر ۴ نفر به اختلالات عصبی و پریشانی فکر و کشمکش های روحی گرفتار شدند.

•شومان و دو وراک ، ضعف اعصاب شدید گرفتند و سرانجام دیوانه شدند

•فرنک وکهندل ، موسیقی دان آلمانی ، ماریا آلنا ، خواننده ایتالیا ، موریس جابل ، نوازنده فرانسوی هر سه تن مبتلا به نابینایی شدند .

•خود نیچه ، با دیوانگی می میره.

در آخر هم یه داستان جالب عرض میکنم ، داستان عجیبیه که خود اروپایی ها نقل کردن راست و دروغش با خودشون ، تاریخ درباره یکی از نوابغ موسیقی به نام ” نیکولو پاگانینی ” که او را ویولنیست شیطان! می نامیدند و زنها از صدای ویولنش بی اختیار هق هق افتاده و غش می کردند حکایت آموزنده ای دارد ، در شهر نیس اجازه نمی دادند جسد ” پاگانی ” در گورستان به خاک سپرده شود. جسد ویولنیستی که عمری را با هرزگی و انحراف جنسی گذرانده مدت ۵۶ سال تمام این گور به آن گور می شود، و زمین هیچ قبرستانی آنرا در بر نمی گیرد، مردم اطراف قبرستان شکایت می کردند، چرا؟ زیرا هر جا به خاک سپرده می شود بزودی مردم آن حدود ، ادعا می کنند که شبها از داخل قبر صدای نواختن آهنگ ویولن مخلوط با صدای جهنمی بلند می شود و تقاضا می کنند جسد را از آنجا به جایی دیگر منتقل کنند و برای پسر بیچاره اش چاره ای جز این نمی ماند که جسد پدر نفرین شده اش را ۵۶ سال تمام ، این قبرستان به آن قبرستان ببرد خوب برید خودتون ی جست و جویی بفرمایید در مورد احکام اسلامی و روایات ائمه در مورد لهو و لعب و تاثیری که بر زندگی میذارن “ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون! ” ما هدف دیگه ای از آفرینش داریم ، نری فلان آهنگ رو گوش کنی بهمان آهنگ گوش کنی. سوالاتی براتون پیش اومده ، حالا موسیقی سنتی گوش کنیم ؟ شهرام ناظری خوبه؟ شجریان خوبه؟ سوالات عین اینه که، استامینوفن بخوریم؟ دیفن هیدرامین بخوریم؟ پنیسیلین بزنیم یا نه؟ من به تو میگم نه موسیقی غربی نه هیچی، بحث من با خود موسیقیست ، اگر بلدی درست استفاده کنی، استفاده کن، علت ۷۰% تصادفات ، موسیقی شناخته شده، طرف میشینه پشت فرمان ، ریتم میگیره ، پاشو رو گاز فشار میده . یا ببینید گوش کردن سخنرانی از روی نوار یا رادیو ، خواب آوره ، مخصوصا اونایی که یکنواخت صحبت می کنن، دارو از این بهتر ؟ درست استفاده کن ، البته بخش مذهبیش بماند که من اعتقاد دارم به صدای زن نامحرم نباید گوش بکنم و مسائل دیگه، من فقط تو این جلسه اومدم از نظر پزشکی بررسی کردم.

پیام های ناخود آگاه :

دوستان یادتون هست نظری از یک نوازنده ایتالیایی خوندم که می گفت شیطان اینها موسیقی راکه ؟ این الان اثبات شده هست ، پدر سوخته ها تونستن از طریق مسئله ای به نام “پیام های ناخودآگاه” بدون اینکه بفهمین، مخوف ترین مفاهیم شیطانی رو به خوردتون بدن. خوب دقت کنین ، دانشمندا متوجه یک مسئله مهم شدند، این مسئله ظاهرا برای اولین بار، از روی آهنگ ” هتل کالیفرنیا” کشف شده که گروه “ایگلز” اون رو در سال ۱۹۶۹ ــ که به طرز کاملا اتفاقی سال چاپ انجیل شیطان توسط آنتوان لاوی در آمریکا بود ــ اجرا کردند ، در این آهنگ حرفای بی معنی زده شده بود ، در هتل باد از لای موهایت می نوازد و … یه حرف عاشقانه ای بود اما چیزخاصی اتفاق نمی افتاد، تا اینکه این آهنگ رو با نرم افزار هایی برعکس کرده و سر و ته گوش دادند، اسم این علم “reverse sing ” یا برعکس کردن موسیقی هست ، موسیقی رو برعکس گوش دادن، و متوجه یه اتفاق بسیار بسیار عجیب شدن، چه؟ و اون اینکه در دل این موسیقی ها در حالت برعکس یک پیامهایی پنهان بود ، اگر موسیقی ساده رو برعکس کنی صداهای نا مفهومی میشنوی، ولی اینجا به یکدفعه دیدند که جمله های مفهوم در این موسیقی ها ظاهر شد ، این پیام ناخود آگاهه، خود آگاه چیه؟ الان تو این سالن هرچند دل شما بخواد یک کاری بکنی ، اما شان اجتماعی جلوشو میگیره ،همونطور که من از کت شلوار خوشم نمیاد اما شان اجتماعی سخنرانی، ایجاب میکنه که کت شلوار تنم کنم، خودآگاه من فیلتر داره ، سبک سنگین می کنم عقلانیتم میگه باید اینکارو بکنم ، یا مثلا ماه رمضونی به من بگن بیا آب بخور، میگم نمیخورم، دوست دارم بخورم از تشنگی دارم میمیرم ، ولی نمی خورم ، خود آگاهم جلو مو میگیره، اما متاسفانه نا خودآگاه ما فیلتر نداره، و هرچیزی رو که خود آگاه شما متوجه نشه به خوردت میدن ، خود آگاه کدوماست؟ همین پنج تا حسه، که متوجه بشه و بفهمه .

یه سوال ازتون میپرسم شمایی که هر روز دکمه پیراهن هاتون رو میبندین و باز می کنین ، پیراهنتون چند تا دکمه داره؟ نمیتونین بگید، اما وقتی که این پیرهنو میبندی به دکمه آخری که میرسی دیگه دستتو ادامه نمیدی، این کجای بدنه تو ثبت شده؟ یا وقتی وارد اتاقی میشی بلافاصله برقو روشن میکنه، جای کلید رو میدونی، حفظ شدی، ولی اگر اتاق عوض بشه ، دستتو میکوبی به دیوار، چرا؟ این در یک جایی از بدن من ضبط شده، آروم آروم چیزایی که دقت نکردیم ، وارد ناخودآگاهه ما شده ، بسیاری از این چیزا رو به خوردتون میدن، فقط کافیه وارد بدنتون بشه، مثلا یه موسیقی گذاشتن در بین این موسیقی یه نفر آروم داره حرف دیگه ای میزنه ، به طور عادی این حرف رو نمیشنوی، اما اگه دقت بهت بدن و متوجه بشی، اون موقع تبدیل به خودآگاه شده ، اما قبلش این داشته وارد بدنت میشده ، به این میگن پیامهای نخودآگاه و دنیای رسانه به شدت دارن از این بهره میگیرند ، من چند تا از آهنگ ها رو براتون برعکس می کنم:

دانلود آهنگ سیندرلا با فرمت mp4 – اندازه ۲٫۱۷ مگابایت
دانلود آهنگ سیندرلا با فرمت ۳gp – اندازه ۱٫۲۳ مگابایت

سایر آهنگ ها:

دانلود قطعه ی اول با حجم ۹۸۲ کیلوبایت
دانلود قطعه ی دوم با حجم ۱٫۰۷ مگابایت
دانلود قطعه ی سوم با حجم ۱٫۶۴ مگابایت
دانلود قطعه ی چهارم با حجم ۶٫۲۳ مگابایت
دانلود قطعه ی پنجم با حجم ۱٫۴۸ مگابایت
دانلود قطعه ی ششم با حجم ۳٫۷۷ مگابایت
دانلود قطعه ی هفتم با حجم ۸٫۳۴ مگابایت
دانلود قطعه ی هشتم با حجم ۲٫۷۴ مگابایت
دانلود قطعه ی نهم با حجم ۲٫۶۱ مگابایت
دانلود قطعه ی دهم با حجم ۱٫۳۷ مگابایت
دانلود قطعه ی یازدهم با حجم ۸۶۰ کیلوبایت
دانلود قطعه ی دوازدهم با حجم ۱٫۶۱ مگابایت
دانلود قطعه ی سیزدهم با حجم ۹۹۸ کیلوبایت
دانلود قطعه ی چهاردهم با حجم ۴٫۲۴ مگابایت
دانلود قطعه ی پانزدهم با حجم ۶٫۵۱ مگابایت
دانلود قطعه ی شانزدهم با حجم ۷۰۹ کیلوبایت
دانلود قطعه ی هفدهم با حجم ۴٫۴۹ مگابایت
دانلود قطعه ی هجدهم با حجم ۴٫۸۶ مگابایت
دانلود قطعه ی نوزدهم با حجم ۳٫۰۷ مگابایت
دانلود قطعه ی بیستم با حجم ۱٫۵ مگابایت
دانلود قطعه ی بیست و یکم با حجم ۴٫۰۶ مگابایت
دانلود قطعه ی بیست و دوم با حجم ۹۵۲ کیلوبایت

این حقیقت موسیقیه راک و رپ و پاپ امروز دنیاست، شما دستگاه داری هرلحظه بتونی بررسی کنی موسیقی رو؟ نه، تواناییشو داری؟ نه، لذا من نظر خودمو میگم، بنده به شخصه، با توجه به اینکه به بعضی از مسائل موسیقی هم تسلط دارم و قبلا کار موسیقیایی هم انجام دادم ، الان دیگه هیچ موسیقیی گوش نمی کنم ، نظر شخصیه خودمه، حلال و حروم هم نداره، اصلا و ابدا، وقتم رو با موسیقی تلف نمی کنم ، وقت من ارزش داره ، وقتم تو ماشین نشستم اگه گفتگو و بحث خوبی داشته باشه ، رادیو گوش می کنم ، رادیو گفتگو ، رادیو فرهنگ ، رادیو معارف ، یا نه اینهمه سخنرانی، یکیشو گوش کن، اصلا من گفتم اسلامی یا غیراسلامی؟ با اصل موضوع مشکل دارم، بخدا داری وقت جوونیتو تلف می کنی حروم داری میکنی، اما اگه میدونی، بلدی از این دارو خوب استفاده کنی ، استفاده کن، بعضی جاهاشو ما هم بلدیم، ورزش میکنی؟ موسیقی شاد گوش بده، یه نفر یه کسیش مرده، برای چی صدای گریه پخش میشه؟ اون گریه موسیقیه اونه، وقتی یه نفر مرده نوحه بذار ، آقا بذار گریه کنه خیلی عالیه، مگه بده؟ اما بدون، حتی اگر بخوای از موسیقی درست استفاده کنی ، این موارد پیام های نا خوداگاه رو هم ممکنه داشته باشه ، باز صد رحمت به قدیمیاشون، شعر حافظ می خوندن. آیا قرآن هم پیام های نا خود آگاه دارد؟ ببینید خوب گوش کنید، آیا ما قبول بکنیم که این آهنگ ها، پیام نا خود آگاه شیطانی دارد ولی کلام الله مجید پیام ناخود آگاه الهی ندارد؟ قرآن با اون معجزش ! من مطمئنم که تک تک این آیات علاوه بر شکل و معنای ظاهری ، اثر خاصی بر بدن تو می گذاره ، یعنی صرف خوندن این سوره، یک سری انرژی های مثبت به تو میده ، این واقعاً هست، گفته شده اگر می خواهید مهر و محبت خانوادگیتون زیاد بشه، سوره مریم بخوانید ، چرا؟ این اون اثر موسیقیایی قرآن و اثر الهی قرآن و اون انرژی مثبتیه که به شما میده.

*************************************************

 

منبع: استاد رائفی پور

موضوعات:  موسیقی و معیار تشخیص خوبی یا بدی آن:  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ب.ظ ]





بعثت پیامبراکرم (ص) و اهداف آن ‏

«بعثت‏» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منت‏ گذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربيت است. بحث درباره آن گسترده و عميق و از زواياى مختلف قابل بررسى است.

اين نوشتار تلاش دارد تا اين مطالب را به صورت بسيار فشرده، مورد پژوهش قرار دهد:
الف - آغاز بعثت.
ب - نخستين آيات نازل شده.
ج - منت‏ گذارى خداوند به خاطر نعمت‏ بزرگ بعثت.
د - فلسفه و اهداف بعثت.
الف - آغاز بعثت
سرآغاز تاريخ اسلام از روزى شروع مى‏شود كه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله درخلوت محبوب، در دل غارى كه در دامن كوهى در شمال مكه بود، صدايى شنيد:
«يامحمد اقرا» ; اى محمد! بخوان! (او شگفت زده) گفت: چه بخوانم؟ گفت: اى محمد!
«اقرا باسم ربك الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربك الاكرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم.» (1) ; بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد. همان كه انسان را از خون بسته ‏اى خلق كرد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمى ‏دانست، ياد داد. (2)
جبرئيل به حضرت محمد صلى الله عليه و آله فرمود:
«ارسلنى الله اليك ليتخذك رسولا» (3)
خداوند مرا به سوى تو فرستاده است، تا تو را پيامبر اين امت قرار دهم.
حضرت محمد صلى الله عليه و آله هرساله مدتى به كوه «حرا» (4) مى‏رفت و به عبادت و راز و نياز و تفكر مى‏پرداخت تا اين كه روزى فرشته ‏اى به او گفت: اى محمد! بخوان! محمد صلى الله عليه و آله گفت: چه بخوانم؟ فرشته آيات آغازين سوره علق را بر وى قرائت كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز آن‏ها را خواند. (5)
تاريخ نگاران با آن كه تلاش فراوان در ثبت رويدادهاى تاريخ اسلام، به ويژه تاريخ زندگى پيامبراسلام صلى الله عليه و آله داشته ‏اند، تا آن جا كه به جزئيات رفتارها، روش ‏ها و منش‏هاى آن حضرت اشاره نموده‏ اند، اما بسيار جاى تاسف است كه برخى از رويدادهاى مهم و اساسى، مانند: تاريخ ولادت، مبعث و معراج، مكان معراج، تاريخ رحلت، تاريخ تغيير قبله و موارد ديگر با دقت ثبت نشده و اختلاف‏ هايى را ميان مورخان برانگيخته است كه شايد منشا اختلاف را بتوان در اغراض سياسى يا بى‏توجهى به مسائل موجود، اجتهادهاى شخصى و از همه مهمتر، روگردانى از ابواب علم پيامبر صلى الله عليه و آله و نياموختن مفاهيم از سرچشمه زلال اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و موارد ديگر جستجو نمود.
آغاز بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله چه زمانى است؟ ديدگاه معروف و مورد اتفاق شيعه اماميه 27 رجب است. اما در ميان دانشمندان اهل ‏سنت، در زمان دقيق آن اختلاف زيادى است. برخى از اهل‏ سنت مبعث را در رمضان و برخى ديگر در ربيع الاول دانسته‏ اند. در مورد روز مبعث نظرهاى متفاوتى ارائه شده است:
1- 17 رمضان: طبرى در تاريخ الرسل و الملوك و ابن سعد در طبقات الكبرى (6) به اين قول اشاره نموده ‏اند.
2- 18 رمضان: ابن اثير در الكامل فى التاريخ (7) اين ديدگاه را به ابوقلابه عبدالله بن زيد جرمى - از محدثان اهل سنت - نسبت داده و طبرى (8) نيز بدان اشاره نموده است.
3- 19 رمضان: ابن اثير به اين ديدگاه نيز اشاره نموده است. (9)
4- 20 رمضان: يعقوبى در تاريخ خود روايت كرده است كه ده روز مانده به آخر رمضان، در روز جمعه پيامبر صلى الله عليه و آله مبعوث شد. (10)
5- 24 رمضان: طبرى در اين باره چنين مى‏نويسد: «وقال آخرون: بل انزل لاربع وعشرين ليلة خلت منه‏» (11) ; برخى گفته ‏اند: قرآن در شب 24 رمضان نازل شده است.
6- 25 رمضان: علامه طباطبايى (12) اين ديدگاه را به برخى از محققان و مفسران اهل سنت نسبت مى ‏دهد.
منشا اشتباه اين چند ديدگاه كه آغاز نزول نخستين آيات قرآن را ماه رمضان مى ‏دانند، اين است كه قائلين، ميان زمان بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و زمان نزول دفعى قرآن به عنوان كتابى كامل و مستقل خلط كرده ‏اند; چون آن‏ها براى تاريخ بعثت‏به آياتى استدلال كرده‏اند كه ناظر به نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان مى ‏باشد. (13) زيرا خداوند مى‏ فرمايد:
«انا انزلناه فى ليلة القدر» (14) «ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم‏» و نيز مى‏ فرمايد: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن‏» (15) «ماه رمضانى كه قرآن در آن نازل شده است.»
بنابراين قرآن در شب قدرى كه در ماه رمضان است، نازل شده است.
اين استدلال صحيح نيست; زيرا اين آيات ناظر به نازل شدن تمام قرآن به عنوان يك كتاب مستقل و كامل است كه از آن، به «نزول دفعى‏» تعبير مى‏كنند; درحالى كه در آغاز بعثت تنها چند آيه به رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است، (پنج آيه آغازين سوره علق) كه خود آغاز «نزول تدريجى‏» است. درنتيجه، زمان نزول قرآن با زمان نازل شدن تمام قرآن به عنوان كتابى كامل و مستقل فرق دارد.
7- 3 ربيع الاول: حلبى اين نظر را روايت كرده است. (16)
8- 8 ربيع الاول: ابن اثير از ابن‏ عبدالبر نقل كرده است: بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز دوشنبه 8 ربيع الاول درسال 41 از عام الفيل بوده است. (17)
9- 10 ربيع الاول: مسعودى مى‏نويسد: چون رسول خدا صلى الله عليه و آله به 40 سالگى رسيد، در روز دوشنبه 10 ربيع الاول خداى عزوجل او را برهمه مردم مبعوث كرد. (18)
11- 12 ربيع الاول: اين، نظر كسانى است (19) كه بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را در روزى كه پيامبر به چهل سالگى رسيد، دانسته ‏اند و چون تولد آن حضرت بنا به ديدگاه اكثر اهل سنت، 12 ربيع الاول است، بعثت آن حضرت نيز در همين روز است.
12- 27 رجب: اين، ديدگاه معروف شيعه است كه عده‏اى (20) از دانشمندان ادعاى اجماع و اتفاق علماى مذهب شيعه برآن را نيز نموده‏اند و به دلايلى، صحيح ‏ترين ديدگاه مى‏باشد. از جمله اين كه رواياتى از امامان معصوم عليهم السلام در اين زمينه وارد شده است كه ضمن تعيين تاريخ بعثت، به اعمال مستحبى مانند روزه در اين روز نيز سفارش شده كه نمايشى از عظمت و گرامى‏داشت اين روز است.
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
«و لا تدع صيام يوم سبعة و عشرين من رجب فانه هو اليوم الذى انزلت فيه النبوة على محمد و ثوابه مثل ستين شهرا» (21)
روزه 27 رجب را ترك نكنيد; زيرا روزى است كه نبوت برمحمد صلى الله عليه و آله نازل شده است و ثواب روزه آن روز مانند 60 ماه روزه گرفتن است.
امام رضا عليه السلام مى‏ فرمايد:
«خداوند محمد صلى الله عليه و آله را جهت رحمت جهانيان به نبوت برگزيد. كسى كه در اين روز روزه بگيرد، خداوند روزه 60 ماه را براى او ثبت مى‏كند.» (22)
در وسائل الشيعه 7 روايت در اين زمينه ذكر شده است. (23)
رواياتى از اهل سنت نيز همين تاريخ را تاييد مى ‏كنند، از جمله در سيره حلبى از ابوهريره نقل شده است كه گفت: كسى كه روز 27 رجب را روزه بگيرد، خداوند 60 ماه روزه، براى او ثبت مى ‏كند. «و هو اليوم الذى نزل فيه جبراييل على‏ النبى صلى الله عليه و آله بالرسالة و اول يوم هبط فيه جبرائيل‏» (24) ; و اين، همان روزى است كه جبرئيل برپيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر رسالت نازل شد و نخستين روزى بود كه او فرود آمد.
ب - نخستين آيات
هماهنگى آغاز بعثت‏ با نازل شدن نخستين آيات قرآن كريم، باعث‏ شده است تا مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حديث‏به بررسى و تعيين نخستين آيات نازل شده برپيامبر صلى الله عليه و آله بپردازند. ديدگاه ‏هايى در اين باره وجود دارد كه مهم‏ترين آن‏ها عبارتند از:
1- پنج آيه نخست‏ سوره علق.
2- سوره فاتحة الكتاب. (25)
3- سوره مدثر. (26)
ديدگاه نخست پرطرفدارترين ديدگاه در ميان مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حديث مى باشد. از ميان مورخان; مسعودى (27) ، ابن‏هشام (28) ، ابن‏اثير (29) ، طبرى (30) ، و يعقوبى در كتاب‏ هاى خود و از ميان مفسران شيعه، صاحبان تفاسير: تبيان، مجمع البيان، الميزان، نمونه و از ميان مفسران اهل‏ سنت; صاحبان تفاسير: طبرى (كه حدود يازده روايت در اين باره ذكر مى‏كند.) ، درالمنثور، انوارالتنزيل و اسرارالتاويل (معروف به تفسير بيضاوى) و تفسيرالقرآن العظيم جزو طرفداران اين نظريه هستند.
از ميان كتاب‏هاى علوم قرآنى مى ‏توان به «الاتقان (31) » ، «التمهيد فى‏علوم القرآن (32) » ، «البرهان (33) » ، و… اشاره نمود.
افزون بر آن كه، مضمون آيات نخست ‏سوره علق نيز اين ديدگاه را تاييد مى‏ كند; چون رسالت و نبوت كه از بزرگ‏ترين نعمت‏هاى الهى است، در اين سوره با اسم رب شروع مى‏شود و از آفرينش، دانش و قلم كه مهم‏ترين مفاهيم و معارفند، در اين سوره سخن به ميان مى ‏آيد.
مهم‏ترين دليل اين است كه روايات رسيده از امامان معصوم عليهم السلام آيات آغازين سوره علق را نخستين آيات نازل شده در غار حرا مى‏ دانند. امام صادق عليه السلام مى ‏فرمايد: «اول ما نزل على رسول الله صلى الله عليه و آله بسم الله الرحمن الرحيم، اقرا باسم ربك…» (34) ; نخستين چيزى كه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد، «…اقرا باسم ربك…» بود.
امام هادى عليه السلام نيز فرمود: جبرئيل به محمد صلى الله عليه و آله گفت:
«اقرا قال: و ما اقرا قال: اقرا باسم ربك الذى خلق.» (35)
طبرى (36) از علماى اهل سنت در تفسير خود، 11 روايت و سيوطى (37) 15 روايت نقل مى‏كند، مبنى براين كه در آغاز بعثت نخستين آيات سوره علق بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است.
طرفداران ديدگاه دوم اندك است. صريح‏ترين كسى كه در اين زمينه سخن گفته، «زمخشرى‏» در تفسير «كشاف‏» (38) است: «اكثرالمفسرين على ان الفاتحة اول ما نزل‏» ; بيشتر مفسران برآنند كه سوره فاتحه نخستين چيزى است كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد.
با آن كه بيش‏تر مفسران ديدگاه اول را پذيرفته ‏اند، نسبت دادن اين قول به بيش‏تر مفسران، ناصحيح به نظر مى‏ رسد.
ديدگاه سوم روايتى است كه از جابر (39) نقل شده است. اگرچه هركدام از اين دو ديدگاه ممكن است طرفداران اندكى نيز داشته باشند، اما در برابر سيل نظريات مورخان و مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و نيز روايات فراوانى كه به برخى از آن‏ها اشاره شد و نيز ادعاى اجماع امت (40) مسلمان - چنان چه برخى ادعا كردهاند، نسبت‏به ديدگاه اول - به سادگى نمى‏ توان آن را رها كرد و از كنار آن گذشت.
ممكن است‏با تحليلى دقيق‏تر گفته شود كه اين سه ديدگاه باهم تفاوتى ندارند وبدين صورت قابل جمع هستند كه آيات نخست ‏سوره علق اولين آياتى است كه برپيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و سوره فاتحه نخستين سوره كاملى است كه پس از آن، نازل شد و سوره مدثر نخستين سوره ‏اى است كه پس از فترت وحى نازل شد.
ج - بعثت و منت
در نفس انسان نيازها و غرايز گوناگونى قرار داده شده است كه همگى طالب ارضا و هدايت صحيح هستند. خداوند متعال براى هدايت انسان، بهترين ابزار را دراختيار او قرار داده و امكانات متعددى به او عطا كرده است، تا هم بتواند نيروى خود را صرف ارضاى نفسانيات كند و هم با امكانات و نيروى داده شده، جلو خواهش ‏هاى نفسانى را بگيرد و كشش ‏هاى درونى را تحت نظم و ضابطه در آورد. دو راهنما نيز در اختيار او قرار داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمايز كند; يكى در درون انسان كه عقل است - اگر چه ابزارهاى ظاهرى مانند محسوسات و اندام ‏هاى حسى نيز درهدايتگرى اين راهنما دخالت دارند. - و ديگرى پيامبران الهى كه اين راهنما از طريق وحى براى انسان فرستاده مى‏ شود تا تمام رفتارها را به انسان بياموزد و حدود و مقررات آن را نيز روشن نمايد، چون عقل داراى خطا و نقصان است. برترين هادى، آن است كه داراى مقام عصمت و مرتبط با وحى باشد; تنها راه آن، بعثت است. پس بعثت ‏بزرگ‏ترين نعمت‏ خداوند بربشراست و جادارد كه خداوند براين نعمت منت گذارد و اين احسان و نيكويى را به رخ آنان بكشد، چنان كه مى‏فرمايد:
«لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين‏» (41)
خداوند برمؤمنان منت نهاد (نعمت‏ بزرگى بخشيد)، هنگامى كه درميان آن‏ها پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را برآن‏ها بخواند و آن‏ها را پاك كند و كتاب و حكمت ‏بياموزد و البته پيش از آن در گمراهى آشكار بودند.
خداوند در آيه فوق به خاطر بعثت پيامبراسلام صلى الله عليه و آله برمؤمنان منت مى‏نهد و اين نعمت‏ بزرگ و معنوى را به رخ آنان مى ‏كشد.
ممكن است كسى تصور كند كه منت گذارى، كار صحيحى نيست، چرا خداوند در اين جا منت مى‏ گذارد؟ مگر بعثت چه ويژگى هايى دارد و هدف از آن چيست؟
واژه منت از «من‏» به معناى چيزى است كه با آن وزن مى‏ كنند (سنگ كيلو) . و نيز به معناى نعمت ‏سنگين و باعظمت نيز به كار مى‏رود. بنابراين هر نعمت ‏سنگين و گرانبهايى را منت گويند. كاربرد اين واژه دو گونه است: قولى و فعلى (42) . اگر كسى عملا نعمت‏ بزرگى به ديگرى بدهد، اين همان منت عملى است كه بيشتر در مسائل تربيتى و هدايتى و معنوى كاربرد دارد و پسنديده و ارزنده است. كه برخى گفته ‏اند: اين منت مختص به خداى متعال است. اگر كسى كار كوچك خود را با سخن گفتن بخواهد به رخ ديگرى بكشد و آن را بزرگ جلوه دهد، كارى است‏ بسيار زشت، كه اين از منت‏ هاى بشرى است. در نتيجه، منت‏ گذارى بربخشيدن نعمت‏هاى بزرگ كه از جمله آن‏ها نعمت رسالت است، منتى زيباست و «من الله‏» يعنى انعم الله; خداوند نعمت‏بزرگى بخشيد و در اختيار مؤمنان قرار داد. چنان كه در جاى ديگر خداوند به خاطر هدايت كردن انسان‏ها به ايمان، بر آن‏ها منت مى ‏گذارد. «بل الله يمن عليكم ان هداكم للايمان‏» (43) . اگر مسلمانان به خاطر پذيرفتن اسلام، مشكلات و خسارت‏هاى زيادى متحمل شده‏ اند نبايد فراموش كنند كه خداوند بزرگ‏ترين نعمت را در اختيار آن‏ها گذاشته و پيامبرى مبعوث كرد تا انسان‏ها را تربيت كند و از گمراهى‏ها باز دارد. بنابراين هر اندازه براى حفظ اين نعمت‏ بزرگ تلاش و كوشش شود و هر بهايى پرداخته شود، بازهم ناچيز است. (44)
بنابراين مى‏ توان گفت: منت‏بر دو قسم است: پسنديده و نا پسند. منت پسنديده مانند منت در آيه مورد بحث و نيز منت ‏خداوند بر هدايت كردن مؤمنان به سوى ايمان (سوره حجرات، آيه 17) و نيز مانند منت‏ خداوند بر موسى و هارون (سوره صافات، آيه 114) به خاطر نبوت، رسالت و نجات آن‏ها و منت‏ گذارى خداوند بر حضرت يوسف به خاطر به حكومت رسيدن او (سوره يوسف، آيه 90) و منت ناپسند و نكوهيده مانند منت‏ گذارى و به رخ كشيدن انفاق، كه باطل كننده انفاق نيز مى ‏باشد. (سوره بقره، آيه 262) و به رخ كشيدن اسلام و ايمان به خداوند يا پيامبر (يا ديگران) (سوره حجرات، آيه 17) . از آن جا كه كارهاى انسان در برابر عظمت‏ خداوند و كارهاى او بسيار ناچيزاست، هرگونه منت گذارى انسان‏ها بر يكديگر و بر خداوند ناپسند است. «اللهم اجرللناس على يدى الخير و لا تمحقه بالمن‏» (45)
چرا خداوند فرمود: «على المؤمنين‏» و نام مؤمنان را به تنهايى آورده است، با اين كه بعثت پيامبر براى هدايت عموم بشر است؟ شايد بدين جهت ‏باشد كه هدايت پيامبران از جهت تاثير و نتيجه تنها متوجه مؤمنان است كه از اين نعمت ‏بزرگ بهره‏مند مى‏شوند و آن را به خود اختصاص مى ‏دهند. (46)
د- فلسفه و اهداف بعثت
پس از قرن‏ها تحقيق و بررسى درباره مسائل دينى، هنوز پرده از اسرار بسيارى از آن‏ها برداشته نشده است، كه از جمله آن‏ها اسرار نهفته نبوت و بعثت است; اگرچه از ظواهر آيات قرآن مى‏ توان استفاده كرد كه بعثت پيامبران الهى، به ويژه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله داراى اهدافى مى ‏باشد كه بيان خواهد شد و تنها در آيه مورد بحث كه خداوند بر مؤمنان منت گذارده است، به سه برنامه از مهم‏ترين آن‏ها اشاره شده است:
«يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة‏»
1- تلاوت آيات الهى
«يتلو» از واژه «تلاوت‏» به معناى پى‏درپى آوردن، پيروى كردن و خواندن با نظم است، (47) كه شامل پيروى كردن در حكم وخواندن منظم آيات الهى همراه باتدبر نيز مى‏شود، گويا تلاوت كننده از آيات پيروى كرده يا حروف و كلمات را در پى يكديگر قرار داده است. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با خواندن آيات پروردگار و آشنا ساختن گوش دل و افكار مردم با اين آيات، آن‏ها را آماده تربيت مى‏ نمايد، كه مقدمه تعليم و تربيت است.
2- تربيت
يكى از مهم‏ترين برنامه‏ هاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تربيت انسان‏هاست. تربيت‏به معناى فراهم كردن زمينه‏ها و عوامل براى به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاى انسان در جهت مطلوب است. (48) او بايد زمينه‏ها را براى شكوفا نمودن استعدادها آماده كند، استعدادهاى خليفة الله شدن كه داراى ابعاد مختلف است. او بايد انسان‏ها را آماده كند تا از نظر عملى بهترين رابطه را با خداى خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ايقاعات)، با قوانين و مقررات اجتماعى (حكومت و سياسات)، باخانواده خود (حقوق خانوادگى) و با نفس خود (اخلاق و تهذيب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گيرند. پيامبر صلى الله عليه و آله منجى بشريت است. يكى از دانشمندان فرانسوى مى‏گويد: «بزرگ‏ترين قانون اصلاح و تعليم و تربيت همان حقايقى است كه به نام وحى، قسمت‏ به قسمت ‏بر محمد صلى الله عليه و آله نازل شده و امروز به نام قرآن در بين بشراست.» (49)
پيامبراسلام صلى الله عليه و آله در مدتى كوتاه، انسان هايى بزرگ، مانند على عليه السلام، زهرا عليه السلام سلمان فارسى، ابوذر، مقداد و… را تربيت كرد. حضرت محمد صلى الله عليه و آله كاشف معدن‏هاى نهفته انسانيت ‏بود. زيرا «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه‏» ; مردم مانند معدن هاى طلا و نقره هستند.
انسان داراى استعدادهاى نهفته است كه براى بهره‏ ورى صحيح از آن، نياز به كشف آن مى‏باشد تا به ارزش حقيقى خود دست‏يابد.
كلمه «يزكيهم‏» از ماده «زكوة‏» و زكآء» به معناى رشد و زيادى است (50) ، كه در اين‏جا به معناى تربيت و پاكسازى است و شامل پاك شدن از آلودگى‏ هاى اعتقادى، اخلاقى و رفتارى مى ‏باشد. اگرچه واژه تربيت ازماده «ربو» نيز به معناى افزايش و نمو است، اما در قرآن كريم مفهوم تهذيب نفس با واژه تزكيه آمده است:
«قد افلح من زكيها» (51)
«قد افلح من تزكى‏» (52)
«رستگار شد كسى كه خود را تزكيه كرد.»
كه در جنبه‏ هاى روحى و معنوى است. واژه تربيت در قرآن در جنبه ‏هاى جسمانى و مادى به كار رفته است، نظير:
«الم نربك فينا وليدا» (53)
«آيا در دوران كودكى تو را در ميان جمع خود تربيت نكرديم؟»
كه سخن فرعون است كه خود را مربى موسى معرفى مى‏كند، يعنى از نظر جسمانى و امكانات مادى تو را بزرگ كردم. اهميت اخلاق و تزكيه نفس بركسى پوشيده نيست. جوامع مختلف به آن نيازمندند، زيرا تنها راه نجات از گمراهى ‏ها، فسادها، جهل، جنگ و خونريزى‏ ها و… در پرتو اخلاق صحيح و آراسته شدن به ارزش‏ها و مكارم اخلاقى است. پيامبراسلام صلى الله عليه و آله‏ هدف از بعثت‏خود را كامل كردن مكارم اخلاق بيان كرده است:
«بعثت لاتمم مكارم الاخلاق‏» (54)
من براى كامل‏ كردن فضايل اخلاقى مبعوث شده‏ام.
يكى از دانشمندان فرانسوى مى‏گويد: «اى محمد! اى آورنده قرآن! كجايى؟ بيا و دست ما را بگير و به باغ و صحرا و چمن و به هر جايى كه خواهى ببر. تو اگر ما را به ميان دريا ببرى، خواهيم رفت، زيرا تو عالم به حيات و زندگى ما هستى!» (55)

منبع:حسين علوى‏ مهر
_________________________________________________
1- سوره علق، آيه 5- 1.
2- بحارالانوار، ج 18، ص 206.
3- همان، ص 184.
4- «حرا» نام كوهى است كه در شمال مكه قرار دارد. در نقطه شمالى آن غارى است كه ارتفاع آن به قدر يك قامت انسان است. قسمتى از داخل غار با نور خورشيد روشن مى‏ شود و قسمت‏ هاى ديگر آن در تاريكى است. (ر.ك: فرازهايى از تاريخ پيامبراسلام (ص)، ص 92) .
5- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 62.
6- طبقات الكبرى، ج 1، ص 192; تاريخ طبرى، ج 2، ص 44 و الكامل فى ‏التاريخ، ج 2، ص 30.
7- الكامل فى ‏التاريخ، ج 2، ص 30.
8- تاريخ طبرى، ج 2، ص 44.
9- الكامل فى‏التاريخ، ج 2، ص 30.
10- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 30.
11- تاريخ طبرى، ج 2، ص 22.
12- تفسيرالميزان، ج 2، ص 19.
13- همان; سيره نبويه، ج 1، ص 239 و تلخيص التمهيد، ج 1، ص 68.
14- سوره قدر، آيه 1.
15- سوره بقره، آيه 185.
16- سيره حلبى، ج 1، ص 384.
17- تاريخ پيامبراسلام (ص)، آيتى، ص 84.
18- همان، ص 84، به نقل از: «التنبيه و الاشراف‏» ، ص 198.
19- التمهيد، ج 1، ص 68، به نقل از سيره حلبى، ج 1، ص 238.
20- از جمله: علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 18، ص 190 واز معاصرين: آية‏الله سبحانى، فروغ ابديت، ج 1، ص 232 و آية‏الله معرفت در تلخيص التمهيد، ج 1، ص 66.
21- وسائل الشيعه، ج 7، ص 329، ابواب صوم مندوب، باب 15.
22- فروع كافى، ج 4، ص 149.
23- وسائل الشيعه، ج 7، ص 329، براى اطلاع بيش‏تر به كتاب «موسوعة‏التاريخ الاسلامى‏» ، شيخ محمدهادى يوسفى غروى، ج 1، ص 380 مراجعه شود.
24- سيره حلبى، ج 1، ص 384.
25- مجمع البيان، ج 10، ص 780.
26- همان.
27- مروج الذهب، ج 2، ص 282.
28- سيره نبوى، ج 1، ص 239.
29- الكامل فى‏ التاريخ، ج 2، ص 32.
30- تاريخ طبرى، ج 2، ص 45.
31- الاتقان، سيوطى، ج 1، ص 95.
32- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 84.
33- برهان، بدرالدين زركشى، ج 1، ص 206.
34- اصول كافى، ج 2، ص 628.
35- بحارالانوار، ج 2، ص 206.
36- جامع البيان فى‏تاويل القرآن (تفسير طبرى)، ابوجعفر محمدبن طبرى، ج 1، ص 646.
37- درالمنثور، سيوطى، ج 5، ص 562.
38- كشاف، زمخشرى، ج 4، ص 775.
39- صحيح مسلم، شرح النووى، ج 2، ص 205.
40- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 78.
41- سوره آل عمران، آيه 164.
42- مفردات راغب، واژه «من‏» .
43- سوره حجرات، آيه 17.
44- مجمع البيان، ج 2، ص 875.
45- 46- 47- تفسير نمونه، ج 3، ص 158; مفاتيح الجنان، دعاى مكارم الاخلاق; مجمع البيان، ج 1، ص‏429; مجمع البيان، ج 2، ص‏875;
48- تعليم و تربيت اسلامى، (مبانى و روش‏ها)، ص 4.
49- در منگهم Dermnghem ، دانشمند فرانسوى، به نقل از بانك تكبير (بعثت‏بنوى)، ص 283.
50- مفردات راغب، واژه «زكا» .
51- سوره شمس، آيه 8.
52- سوره اعلى، آيه 14.
53- سوره شعراء، آيه 18.
54- بحارالانوار، ج 70، ص 372.
55- ژان ژاك روسو، j.j. Rosseey ، دانشمند معروف فرانسوى، به نقل از بانك تكبير (بعثت نبوى) .

موضوعات: بعثت پیامبراکرم (ص) و اهداف آن ‏  لینک ثابت
 [ 08:10:00 ب.ظ ]




پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در کلام امام و رهبری

مقدمه

خداوند متعال اطاعت و پیروی از پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ و اهل بیت آن حضرت را بر همه مسلمانان واجب کرده است؛ از آنجا که اطاعت، از اعتقاد و اعتقاد، از محبت و محبت، از شناخت سر چشمه می گیرد، شناخت معصومان ـ علیهم السلام ـ، نقش مهمی را در ایجاد اعتقاد و محبت و در پی آن، اطاعت هر چه بیشتر نسبت به این انوار مقدس ایفا می کند. این شناخت از راه های گوناگونی قابل تحصیل است؛ مطالعه اندیشه ها و سخنان بزرگان دینی ـ که عمر خویش را صرف شناخت دین و پیشوایان دین کرده اند ـ درباره ابعاد شخصیتی معصومان ـ علیهم السلام ـ یکی از راه های تحصیل این شناخت است.

در این مقاله با توجه به نامگذاری امسال به نام مبارک «پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ»، در جهت شناخت جلوه هایی از کمالات و ابعاد شخصیتی پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، پای سخن بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ و رهبر معظم انقلاب، حضرت آیة الله خامنه ای ـ حفظه الله ـ می نشینیم. آنچه در پی می آید، گزیده ای در خور تأمل از اندیشه ها و سخنان این دو سلاله پاک رسول الله ـ صلی اللّه علیه وآله ـ است که در دو بخش می آید:

الف. پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در اندیشه و کلام امام خمینی ـ قدس سره ـ؛

ب. پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در اندیشه و کلام مقام معظم رهبری ـ حفظه الله ـ .

 

بخش اول: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در اندیشه و کلام امام خمینی قدس سره

در این بخش سخنان و اندیشه های تابناک امام خمینی ـ قدس سره ـ را درباره پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ از ابعاد گوناگون، ذکر می کنیم:

1. حضرت ختمی مرتبت به قدری ریاضت کشید و قیام در مقابل حق کرد که قدمهای مبارکش ورم کرد و از طرف ذات مقدس حق ـ جل جلاله ـ آیه نازل شد: «طه، ما انزلنا علیک القرآن لتشقی»

2. «در حدیث است که رسول خدا، صلی الله علیه و آله، از هیچ مجلسی بیرون تشریف نمی برد مگر آن که بیست و پنج مرتبه استغفار می کرد.»

3. در حدیث وارد است که جبرئیل کلید خزائن ارض برای خاتم النبیین، ـ صلی الله علیه و آله ـ آورد، از جانب حق تعالی، و آن حضرت تواضع فرمود و قبول نکرد و فقر را فخر خود دانست.»

4. «از بعضی از زن های رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ با ما صحبت می کرد و ما با او صحبت می کردیم، چون وقت نماز حاضر می شد. گویی او ما را نمی شناخت و ما او را نمی شناختیم، برای اشتغالی که به خدا پیدا می کرد از هر چیز.»

5. «رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می شد، پایین می نشست، روی زمین طعام میل می کرد و روی زمین می نشست. در سیره آن سرور است که با اهل خانه خود شرکت در کار خانه می فرمود و به دست مبارک، گوسفندان را می دوشید و جامه و کفش خود را می دوخت و با خادم خود آسیا [ب] می کرد و خمیر می نمود… .»

6. «وضع زندگی پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ بسیار ساده بود، از مقام و منصب خود به نفع زندگی مادی استفاده نکردند، تا چیزی از خود به جای گذارند.»

7. «پیغمبر اکرم خدمتگزار مردم بود. با آن که مقامش آن بود ولی خدمتگزار بود، خدمت می کرد.»

8. «سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمه ما، زندگی شان ساده و عادی بود بلکه پایین تر از عادی.»

9. «پیغمبر بزرگ اسلام ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با آن زحمات و رنج های طاقت فرسا در راه هدف از جهاد ستمکاران تا آخر عمر دست نکشید.»

10. «پیغمبر بزرگ اسلام ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با آن زحمات و رنج های طاقت فرسا در راه هدف ازجهاد ستمکاران تا آخر عمر دست نکشید.»

11. «رسول الله پایه سیاست را در دیانت گذاشته است، تشکیل حکومت داده است. تشکیل مراکز سیاست داده است.»

12. «به اندازه ای که برای پیغمبر اکرم گرفتاری پیش آمد، برای هیچ کس پیش نیامد ولی ایشان تا آخر ایستادند و به تکلیفشان عمل کردند.»

13. «اسلام آن قدر عزیز است، آن قدر بزرگ است که پیغمبر اسلام و اهل بیت آن بزرگوار، هستی خودشان را، همه چیز خودشان را در راه اسلام فدا کردند.»

14. «پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ از همین جمعیت پایین بود، از همین بین جمعیت پاشد و قیام کرد، اصحاب او از همین مردم پایین بودند، از این طبقه سوم بودند؛ آن طبقه بالا، مخالفین پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله ـ بودند.»

15. پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ در عین حال که یک موجود الهی بود، به او نسبت می دهند که فرمود:

«لیغان علی قلبی و انی لأستغفر الله فی کل یوم سبعین مرة.»

«گاه دلم را کدورتی می پوشاند و من به راستی هر روز هفتاد بار از خداوند در خواست آمرزش می کنم.»

همین معاشرت کردن با اشخاصی که ناباب بودند، موجب کدورت می شود.

16. «پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ این طور بوده است که حتی کفار را هم وقتی که ملاحظه می فرمود که این ها مسلم(مسلمان)نمی شوند، غصه می خورد بر آنها که چرا اینها باید مسلم نشوند و بعد به آن شقاوت ها و به آن عذاب ها برسند.»

17. «صورت ظاهر نبی اکرم صلی الله علیه وآله، و سایر مردم فرقی نداشتند و لهذا بعضی از اعراب غریب که به حضور مبارکش می رسیدند و آن حضرت با جمعی نشسته بودند، می پرسیدند: کدام یک پیغمبر هستید؟ آنچه پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـرا از غیر ممتاز می کند، روح بزرگ، قوی و لطیف آن سرور است نه جسم مبارک و بدن شریفش.»

18. «در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد و این که [گفت:] مشکل شد کار بر ما.»

19. «روز بعثت رسول اکرم در سرتاسر دهر «من الأزل الی الأبد» روزی شریف تر از آن نیست، برای این که حادثه ای بزرگتر از این حادثه اتفاق نیفتاده. حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده است، بعثت انبیای بزرگ، انبیای اولوالعزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ، لکن حادثه ای بزرگتر از بعثت رسول اکرم (واقع) نشده است و تصور هم ندارد که بشود.»

20. «آن چیزی که ما در روز بعثت باید به آن توجه کنیم این است که بعثت رسول خدا ـ صلی اللّه علیه وآله ـ برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اینکه مردم بتوانند با قدرت های بزرگ مقابله کنند را به مردم بفهماند، بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمتها نجات بدهد. ظلمات را به کلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند.»

21. «پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ، ختم همه پیامبران است و کاملترین دین را عرضه کرده است بر بشر، قرآن را که به وسیله وحی بر او نازل شده است، عرضه کرده است.»

22. «آن معارفی که به برکت بعثت رسول اکرم در عالم پخش شدـ کسانی که مطلع اند که این معارف چی است و تا اندازه ای که ماها می توانیم ادراک بکنیم ـ می بینیم که از حد بشریت خارج است، اعجازی است فوق ادراک بشر.»

23. «پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ وقتی که به رسالت مبعوث شد، و شروع به تبلیغ کرد، یک کودک هشت ساله (حضرت علی ـ علیه السلام ـ) و حضرت خدیجه ـ علیهاالسلام ـ به او ایمان آوردند، جز این دو نفر کسی را نداشت و همه می دانند که چقدر آن حضرت را اذیت کردند و کارشکنی ها و مخالفت ها نمودند، لیکن مأیوس نشد و نفرمود کسی ندارم، ایستادگی کرد؛ و با قدرت روحی و عزمی قوی از، «هیچ» رسالت را به اینجا رسانید که امروز (سال 1348 هجری شمسی) هفتصد میلیون جمعیت تحت لوای او هستند.»

24.پیغمبر بزرگ اسلام، با یک دست قرآن را داشت و با دست دیگر شمشیر، شمشیر برای سرکوبی خیانتکاران و قرآن برای هدایت.»

25. «اصل آمدن پیامبر برای “آموزش” و “پرورش” بوده است؛ آیات را تلاوت کند برایشان و تزکیه کند آنها را، آنها را تطهیر کند، نفوس را تطهیر کند، پرورش قبل از آموزش است، اگر هم قبل نباشد، همراه باید باشد و رتبه او مقدم است.»

26. «شما می دانید که هر چه پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ رنج کشید، که از همه هم بیشتر رنج کشید، برای تربیت مردم و برای نجات مظلومین از دست ظالمها بود.»

27. «در زمان پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ چه تهمتها و ناسزاها به ایشان می گفتند، ولی ایشان از تبلیغ دین اسلام دست بر نمی داشت.»

28. «رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ که تاریخش را خوب می دانید، تنهایی مبعوث شد، سیزده سال نقشه کشید و ده سال جنگ کرد. نگفت که ما را چه به سیاست، اداره کرد مملکتی را، نگفت ما چه کار داریم.»

29.«رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ که در رأس همه است، هیچ وقت یک مطلبی، یک حکمی، یک قانونی نداشته است(که)در مقابل قانون خدا(باشد)، مجری قانون خدا بوده است.»

30. «قیام برای خداست که خاتم النبیین ـ صلی اللّه علیه وآله ـ را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت ها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن، توحید و تقوا را گذاشت.»

31. «ذات مقدس حق تعالی که غیب است و در عین حال ظاهر است، مستجمع همه کمالات به طور غیر متناهی است، در رسول اکرم متجلی است به تمام اسماء و صفات.»

32. «هیکل مقدس و صورت جسمانی رسول اکرم، خاتم و نبی مکرم معظم ـ صلی الله علیه و آله ـ یکی از موجودات کوچک این عالم بود و روح مقدسش محیط به ملک و ملکوت و واسطه ایجاد سماوات و أرضین بود.»

33. «آن حالی که برای رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ دست می داده، برای أحدی از موجودات نبود، چنانچه در حدیث مشهور است: «لی مع الله حال لایسعه ملک مقرب و لانبی مرسل» (مرا با خدا حالتی است که هیچ ملک مقرب و پیامبر مرسلی را توان آن نیست).»

34. «عبودیت مطلقه از اعلی مراتب کمال و أرفع مقامات انسانیت است که جز اکمل خلق الله، محمد ـ صلی اللّه علیه وآله ـ بالأصاله و دیگر اولیای کمل، بالتبعیة، کسی دیگر را از آن نصیبی نیست و دیگران را پای عبودیت لنگ است.»

35. «آن چیزی که انسان را به ضیافتگاه خدا راه می دهد این است که غیر خدا را کنار بگذارد و این، برای هر کسی میسور نیست، برای افراد انگشت شماری که در رأس آنها رسول الله است، میسور بوده است.»

36. «پیغمبر اکرم از باب این که دستش دستی بود که تخلف در تمام عمرش از کارهایی که خدا فرموده بود، نکرده بود، این دست، دست خدا می شود؛ بیعت، بیعت با خداست.»

37. «خدای تعالی، رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ را در آخر سوره “توبه” به این نحو معرفی فرموده: «لقد جائکم رسول من أنفُسکُم عزیز علیه ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلیکُم بالمؤمنین رؤوفٌ رَحیم» [همانا رسولی از خودتان برایتان آمد که آنچه شما را به سختی می اندازد، بر او سخت دشوار است، بسیار هواخواه شما و بر مؤمنان دلسوز و مهربان است].»

38. «شاید لیلة القدر برای آن، صاحب قدر شده است که شب وصال نبی ختمی و لیله وصول عاشق حقیقی به محبوب خود است.»

39. «تمام دایره وجود، یک شب قدر محمدی است، اگر قدر بدانی؛ و یک یوم القیامة احمدی است، اگر قیام به خدمت کنی.»

40. «برکت وجود رسول اکرم برکتی است که در سرتاسر عالم، از اول خلق تا آخر، یک همچو موجود با برکت نیامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات و اکمل انسانها و بزرگترین مربی بشر این وجود مبارک است.»

41. «رسول ختمی ـ صلی الله علیه و آله ـ اشرف موجودات و مظهر تام اسم اعظم است و نبوت او نیز اتم نبوات ممکنه و صورت دولت اسم اعظم است که ازلی و ابدی است و کتاب نازل به او نیز از مرتبه غیب به تجلی اسم اعظم نازل شده است.»

42. «حضرت ابراهیم ـ سلام الله علیه ـ ولیِّ وقت بود و ولیِّ است برای همه نسل ها، و رسول اکرم، ولیّ اعظم است و ولیّ است برای همه عالم و از راه این هاباید رسید به آنجا که باید رسید.»

43. «پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ برای این که اتقای ناس( با تقواترین مردم) بود، اکرم ناس (گرامی ترین مردم) بود.»

44. «در لیله معراج، رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ به مشاهده هر جلوه از جلوات عظمت غش می کرد و پس از آن، از جلوه های انس و رحمت به هوشش می آوردند.»

45. «نماز که حقیقت معراج مؤمنین و سرچشمه معارف اصحاب عرفان و ارباب ایقان است، نتیجه کشف تام محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ است.»

46. «معنی جسمانی بودن معراج این است که روح مجرد تام حضرت خاتم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ خواست تمام عالم را سیر کند و حضرت حق، تشریفات گردش او را فراهم کرد، جسم حضرت، مجذوب روح شریف او بود و به تبعیت آن و به جذبه آن، معراج جسمانی اتفاق افتاد.»

47. «کیفیت وحی از اموری است که غیر از خود رسول خدا و کسانی که در خلوت با رسول خدا بودند یا این که از او الهام گرفته اند، کسی نمی تواند بفهمد.»

48. «قرآن سری است بین حق و ولی اعظم ـ که رسول خداست ـ به تبع او نازل می شود تا می رسد به اینجا که به صورت حروف و کتاب در می آید.»
بخش دوم: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در اندیشه و کلام مقام معظم رهبری (حفظه الله)

در این بخش، پای سخن ولی امر مسلمانان، حضرت آیة الله العظمی خامنه ای ـ مد ظله ـ در موضوع پیامبر اعظم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ می نشینیم:

1. «اسلامی که رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ و اولیای الهی برای آن جان دادند…اسلامی که به پایین دست های جامعه، قدرت و عزت و آقایی می دهد… اسلامی که زورگویان و قلدران و قدرتمندان ظالم را از سریر قدرت به زیر می کشد… آن اسلام مورد نظر ماست.»

2. «هر کسی که به خط انقلاب و اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ نزدیکتر است، به ضربات و حملات و تهمتها و هوچی گری ها و سوء قصدها و بدجنسی ها و موذی گری های جناح استکبار هم نزدیکتر است.»

3. «نام مقدس پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ یکی از پرجاذبه ترین پدیده های اسلامی برای کلیه مسلمانان عالم است؛ چون مسأله، مسأله عاطفه و ایمان با هم است. لذاقوت عملکرد این یاد و این نام برای صحنه های مربوط به مسلمین، از بسیاری از پدیده های دیگر اسلامی که فقط بر ایمان متکی است و عواطف در آن نقش ندارد، بیشتر است.»

4. «این حرف درستی است که ما ادعا کنیم بعثت خاتم الانبیاء ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ عید بشریت است ؛ چون در این مقطع، با تعالیم اسلام، همه دردهای اصلی بشریت، با بهترین علاجها و تداویها، قابل تداوی شده است.»

5. «خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است ک از پیامبر تبعیت کنیم. این تبعیت، در همه چیز زندگی است، آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معامله اش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست.»

6. «صحنه اول از زندگی پیامبر، صحنه دعوت و جهاد بود. کار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت، و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمان خود، پیامبر اکرم دچار تشویش نشد، چه آن روزی که در مکه تنها بود، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابل سران متکبر عرب، صنادید قریش و گردنکشان، با اخلاق های خشن و با دستهای قدرتمند قرار گرفته بودند، و یا عامه مردمی که از معرفت، نصیبی نبرده بودند، وحشت نکرد؛ سخن حق خود را گفت، تکرار کرد، تبیین کرد، روشن کرد، اهانتها را تحمل کرد، سختی ها و رنج ها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند، و چه آن وقتی که حکومت اسلامی تشکیل داد و خود در موضع رئیس این حکومت، قدرت را به دست گرفت.»

7. «پیامبر در صحنه دعوت و جهاد، یک لحظه دچار سستی نشد، و با قدرت، جامعه اسلامی را پیش برد تا به اوج عزت و قدرت رساند و همان نظام و جامعه بود که به برکت ایستادگی پیامبر در میدان های نبرد و دعوت، در سال های بعد توانست به قدرت اول دنیا تبدیل شود.»

8. «صحنه دوم از زندگی پیامبر، رفتار آن حضرت با مردم بود. هرگز خلق و خوی مردمی و محبت و رفق به مردم و سعی در استقرار عدالت در میان مردم را فراموش نکرد؛ مانند خود مردم [در] متن مردم زندگی کرد؛ با آنها نشست و برخاست کرد؛ با غلامان و طبقات پایین جامعه، دوستی و رفاقت کرد، با آنها غذا می خورد، با آنها می نشست؛ با آنها محبت و مدارا می کرد، قدرت او را عوض نکرد؛ ثروت ملی او را تغییر نداد؛ رفتار او در دوران سختی و در دورانی که سختی بر طرف شده بود، فرقی نکرد ؛ در همه حال با مردم و از مردم بود؛ رفق به مردم می کرد و برای مردم عدالت می خواست. در جنگ خندق، پیامبر اکرم خودش در خندق کندن در برابر دشمن، با مردم مشارکت می کرد و مانند مردم گرسنگی می کشید.»

9. «پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با غلامان نشست و برخاست می کرد و با آنها غذا می خورد او بر روی زمین نشسته بود و با عده ای از مردمان فقیر غذا می خورد. زن بیابان نشینی عبور کرد و با تعجب پرسید: یا رسول الله! تو مثل بندگان غذا می خوری؟ پیامبر تبسمی کردند و فرمودند: «ویحکِ ایُّ عَبدٍ اُعبُد منّی» از من بنده تر کیست؟ او لباس ساده می پوشید. هر غذایی که در مقابل او بود و فراهم می شد، می خورد؛ غذای خاصی نمی خواست؛ غذایی را به عنوان نامطلوب رد نمی کرد، در همه تاریخ بشریت، این خلقیات بی نظیر است.»

10. «در عین معاشرت، او (پیامبر) در کمال نظافت و طهارت ظاهری و معنوی بود، که عبدالله بن عمر گفت: از او بخشنده تر و یاری کننده تر و شجاع تر و درخشان تر کسی را ندیدم. این، رفتار پیامبر با مردم بود. معاشرت انسانی، معاشرت حسن، معاشرت مانند خود مردم، بدون تکبر، بدون جبروت.»

11. «با این که پیامبر هیبت الهی و طبیعی داشت و در حضور او مردم دست و پای خودشان را گم می کردند، اما او با مردم ملاطفت و خوش اخلاقی می کرد. وقتی در جمعی نشسته بود، شناخته نمی شد که پیامبر و فرمانده و بزرگ این جمعیت است. مدیریت اجتماعی و نظامی او در حد اعلی بود و به همه کار سر می کشید.»

12. «صحنه سوم زندگی پیامبر ذکر و عبادت الهی آن حضرت بود. پیامبر با آن مقام و با آن شأن و عظمت، از عبادت خود غافل نمی شد؛ نیمه شب می گریست و دعا و استغفار می کرد.»

13. «ام سلمه یک شب دید پیامبر نیست؛ رفت دید مشغول دعا کردن است و اشک می ریزد و استغفار می کند و عرض می کند: “اللهم و لاتکلنی الی نفسی طرفة عین” ام سلمه گریه اش گرفت. پیامبر از گریه او برگشت و گفت: این جا چه می کنی؟ عرض کرد: یا رسول الله! تو که خدای متعال این قدر عزیزت می دارد و گناهانت را آمرزیده است ـ «لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر» ـ چرا گریه می کنی و می گویی خدایا ما را به خودمان وا نگذار؟

فرمود: “و ما یؤمننی” ؛ اگر از خدا غافل بشوم، چه چیزی من را نگه خواهد داشت؟ این برای ما درس است.»

14. «در روز عزت، در روز ذلت، در روز سختی، در روز راحتی، در روزی که دشمن، انسان را محاصره کرده است، در روزی که دشمن با همه عظمت، خودش را بر چشم و وجود انسان تحمیل می کند، و در همه حالات، خدا را به یاد داشتن، خدا را فراموش نکردن، به خدا تکیه کردن، از خدا خواستن؛ این، آن درس بزرگ پیامبر به ماست.»

15. «خدای متعال در همه صحنه ها به یاد پیامبر بود، و رسول اکرم در همه صحنه ها از خدا استمداد کرد، از خدا خواست و از غیر خدا نترسید و نهراسید؛ راز اصلی عبودیت پیامبر در مقابل خدا این است؛ هیچ قدرتی را در مقابل خدا به حساب نیاوردن، از او واهمه نکردن، راه خدا را به خاطر دیگران قطع نکردن.»

16. «بعثت نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ یک حرکت عظیم در تاریخ بشر و در راه نجات انسان ها و تهذیب نفوس و ارواح و اخلاق بشر و مقابله با مشکلات و مصایبی بود که بشر در همه دوران با آن رو به رو بوده و هنوز هم هست.»

17. «معنای این که غایت و هدف بعثت، نجات انسان است این است که آنچه پیامبر و اسلام به مردم دادند، یک نسخه شفابخش برای همه ادوار است؛ نسخه ای است در مقابل جهل انسان ها؛ در مقابل استقرار ظلم، در مقابل تبعیض؛ در مقابل پایمال شدن ضعفا به دست اقویا؛ در مقابل همه دردهایی که از آغاز خلقت، بشر از آن دردها نالیده است. مثل همه نسخه های دیگر، اگر عمل شد، نتیجه خواهد داد؛ اگر متروک شد، یا بد فهمیده شد، یا جرأت و گستاخی اقدام به آن وجود نداشت، کأن لم یکن خواهد بود. بهترین أطبا اگرصحیح ترین نسخه ها را به شما بدهند، اما شما نتوانید آن را بخوانید یا بد بخوانید، یا تحمل نکنید و در نتیجه متروک بماند، چه تأثیری به حال بیماری خواهد داشت، و چه عیبی بر آن طبیب حاذق است؟»

18. «رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ نشانه حقیقی مؤمن را حفظ امانت ها و صدق لهجه و راستگویی معین فرمود.»

19. «پیامبر اسلام برای آن که ارزش ها و اخلاق اسلامی کاملا در جامعه جا نیفتد و با روح و عقاید و زندگی مردم مخلوط و ممزوج بشود. فضای زندگی را با ارزشهای اسلامی آغشته می کرد.»

20. «پیش پیامبر می آمدند و از یکدیگر بدگویی می کردند و چیزهایی را درباره یکدیگر می گفتند؛ گاهی راست و گاهی هم خلاف واقع ؛ پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه وآله ـ به مردم فرمودند: «هیچ کس درباره اصحابم به من چیزی نگوید دایما نزد من نیایید و از همدیگر بدگویی کنید. من مایلم وقتی که میان مردم ظاهر می شوم و به میان اصحاب خود می روم، “سلیم الصدر” باشم؛ یعنی با سینه صاف و پاک و بدون هیچ گونه سابقه و بدبینی به میان مسلمانها بروم.»

21. «یکی از کارهای رسول الله ـ صلی اللّه علیه وآله ـ این بود که فضای جامعه را یک فضای مهربان و سرشار از مهر و محبت بسازد تا همه مردم در آن، نسبت به یکدیگر محبت بورزند و به چشم حسن ظن و خوشبینی به یکدیگر نگاه کنند؛ امروز هم تکلیف ما همین است.»

22. «آن بزرگوار (پیامبر) تا آنجا که حضور داشت و در سعه وجودش بود، نمی گذاشت که در جامعه اسلامی، مسلمانها ـ حتی در یک مورد ـ نسبت به کسی بغض و کینه و عداوت داشته باشند یعنی پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با حکمت و حلم خود، حقیقتا یک محیط شیرین و سالم و فضای آغشته به محبت را به وجود می آورد.»

موضوعات:  پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در کلام امام و رهبری  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ب.ظ ]




طي ميكنيم سمت ملاقات جاده را

شايد كسي سوار كند اين پياده را

وقتش رسيده است كه با گريه ريختن

جبران كنيد توبه ي از دست داده را

تكريم ديگري است همين امتناع ها

پس شكر ميكنيم عطاي نداده را

ما در ركوع نافله با آبروتريم

اصلاً نخواستيم تن ايستاده را

خُدّام آستانْ هميشه جلوترند

يا رب نگير خدمت اين خانواده را

مكه شرافتش به حضور محمد است

پس قصد ميكنيم فقط مكه زاده را

گر بي علي بناست كه اين راه طي شود

مگذار پس مقابل ما راه جاده را

ما درب خانه اي به جز اين در نميرويم

ما بي علي كنار پيمبر نميرويم

خوان كريم خالي و بي نان نميشود

فقر گدا حريف كريمان نميشود

گويي نمي برد ز عنايت سعادتي

آنكه اسير زلف پريشان نميشود

اين چه حكايتي است كه اصلاً براي ما

مبعث بدون شاه خراسان نميشود

از بركت دعاي رسول است هيچ جا

در دوستي فاطمه ايران نميشود

يكبار يا نبي و دگر بار يا علي

يا مصطفي بدون علي جان نميشود

چون شرح زندگاني مولاست خواندنيست

ورنه كسي كه پيرو قرآن نميشود

جبريل علي ، وحي علي و زبان عليست

قرآن بخوان رسول،كه قرآن همان عليست

مبهوت مانده است تماشاي خويش را

روح بلند و جلوه ي والاي خويش را

سوگند ميخوريم همه تَرك ميكنيم

بردارد از بهشت اگر پاي خويش را

اصلاً همان زمان چهل سال پيش هم

اثبات كرده بود بلنداي خويش را

آنكس امام ماست كه در ليلة المبيت

وقتي كه رفت داد به او جاي خويش را

او ماندني نبود اگر پُر نكرده بود

با مرتضي و فاطمه دنياي خويش را

از ديدن تجلي خود دست ميكشيد

ميديد تا تجلي زهراي خويش را

يا فاطمه وَ يا كه علي جلوه ميكند

وقتي نشان دهد قد و بالاي خويش را

نور است و در تن سه نفر جلوه كرده است

اين نور قبل خلق بشر جلوه كرده است

اي خاك پاي توست تمام وجودها

هفت آسمان و خلقت گنبد كبودها

اي كيسه ي هميشه كرامت ميان شهر

آقاي مهرباني و آقاي جودها

آري نماز بي تو به قرآن قبول نيست

اي اولين سلام همه در قعودها

جبريل ما چگونه تو را پا به پا شود

درماندگي كجا و مسير صعودها

قربان چشم هاي تو دار و ندارها

قربان خاك پاي تو بود و نبودها

شكرخدا قبيله ي توكامل است و بس

كوري چشم عايشه ها،اين حسود ها

ما باتوأيم و با همه ي خانواده ات

عالم فداي زندگي صاف و ساده ات

از ما مگير تاب و تب شور و شين را

حُبِ علي همان شرف نشأتين را

از ما مگير شوق سفرهاي تا نجف

مكه ،مدينه ،سامره و كاظمين را

با حب خانواده ي تو سالهاي سال

بخشيده اند آبروي عالمين را

ما نذر كرده ايم كه بيرون بياوريم

از زير دِين،اين جگر زير دين را

ما قصد كرده ايم به ياري فاطمه

نائل شويم كرب و بلاي حسين را

بوسه مزن كنار تمناي دخترت

زير گلوي كوچك اين نور عين را

واي از دمي كه زينب كبري رسيده بود

وقتي رسيده بود كه حنجر بريده بود

*****************************************************

علي اكبر لطيفيان

موضوعات: طي ميكنيم سمت ملاقات جاده را  لینک ثابت
 [ 08:03:00 ب.ظ ]




دبرقـع گشود و سورۀ نـور آفریـده شد

یک خنده کرد؛ صبح ظهور آفریده شد

بر تخته سنگ غار حـرا عـاری از قلم

خطی کشید و شعر و شعور آفریده شد

صـوت خدا ز حنجره گل کرد بر لبش

داوود پا گـرفت و زبــور آفریــده شـد

یک جمله از مقاومتش بر زبان گذشت

کوهی به نـام سنگ صبـور آفریده شد

موجی به بحر معرفتش زد که بی‌درنگ

دریایـی از شـراب طهـور آفریـده شد

عالم محیط معرفت و شوق و شور شد

ملـک وجـود، محفل فیض حضور شد

شام سیاه جهل بـه پایـان رسیـده بود

باور کنیـد صبـح بصیـرت دمیـده بود

باور کنیـد دولـت قـرآن گــرفت پــا

باور کنیـد رنـگ شیـاطین پریـده بـود

میلاد عـدل و داد و مسـاوات و زندگی

یا کودکی که زنـده به گـور آرمیده بود

یـا جشـن مـادری کـه ز بی‌رحمی پدر

داغ شکفته دسته‌گل خویش دیـده بود

یا جشـن عیـد بـَردۀ شـلاق خورده‌ای

کز عمر، دست شسته دل از جان بریده بود

با آن کـه سینه‌اش همـه کانـون خشم بود

جاری سرشک شادی‌اش از هر دو چشم بود
شـرم و حیا ز شرم و حیـا سربه‌زیر بود

بی‌دادگـر شـریف و شـرافت حقیـر بود

زن در میان جامعـه در معـرض فروش

ماننـد بـَرده‌ای کـه همیشـه اسیـر بود

هرکس ضعیف بود چو موری که پایمال

هرکس که زور داشت به مردم امیر بود

هرکس که سیر بود چو گرگ گرسنه‌ای

هرکس گرسنه روز و شب از عمر سیر بود

در آن محیـط جـور و جفـای ستمگری

دنیـای خستـه منتظـر یـک بشیـر بود

توحیـد را دوباره طلوعی مجدد است

پیداست آن بشیر، وجود محمّد است

بت‌هـا تمـام ذکـر خدا بـر زبان‌شان

افتاده بتگران همه آتش به جان‌شان

پامال گشته‌انـد ستم‌بـارگان چو مور

انگار آمـده است بـه پایان زمان‌شان

آتش شده است آب به کام ستمگران

آجر شده است اهل زر و زور، نان‌شان

درهم شکسته فرق ابوجهل‌های زور

از دست حمزه آمده بر سر کمان‌شان

هیزم‌کشـان آتش فتنه چـو بـولهب

تبت یدا ابـولهب آمـد بـه شان‌شان

آن رشته‌ای که «حبلِ مَسَد» بود از غضب

پیچیـده شـد بـه گـردن حمـاله الحطب

دیـدم فرشتـه آمـد و بازوی دیو بست

دیدم چگونه سلسله‌های ستم گسست

دیـدم بـه روی دوش خلیـلِ خلیل‌هـا

دست علی تبر شد و بت‌ها همه شکست

دیدم بـه دست بت‌شکن مسجدالحرام

نه بت به روی پا، نه به جا ماند بت‌پرست

دیدیم در محیط ستم، ظلم، سرکشی

مظلـوم ایستـاد و ستمگـر ز پا نشست

بـاور کنیـد پرچــم عــدل محمّـدی

بـر قلـۀ عقیــدۀ مــا سربلنـد هست

پیش از نزول وحی به عالم صلا زدیم

مـا پیــرو محمّـد و آل محمّــدیم

ما در مقام و مرتبه فـوق ملل شدیم

در مکتب پیمبرمـان بی‌مثـل شدیم

یک جلوه از حرا به دل ما رسید و ما

از تیرگی به نور فدایی بـدل شـدیم

بـا یـک نهیب زندۀ حـی ‌علی‌الفـلاح

تبدیـل بـر حقیقت خیرالعمـل شدیم

تابیـده شد فروغ بصیرت به قلب‌مان

یار علـی به فتنۀ جنگ جمـل شدیم

بـاور کنیـد پیشتـر از بـود خویشتن

عبد خدا و منکر لات و هبل شدیم

دنیـا بدانـد اینکـه تمدن از آن ماست

گیتی همیشه محو صدای اذان ماست

گوییـد منکـران همـه برهـان بیاورند

بـر دردهـای جامعـه درمــان بیـاورند

دانشـوران کـل جهــان را صــدا زنید

یک آیـه مثـل آیــۀ قــرآن بیــاورند

گویید در تمامی ادیـان اگر کـه هست

مقداد و حجر و بـوذر و سلمـان بیاورند

مقداد و حجر و بوذر و سلمان‌شان کجاست؟

کوشش کننــد چنـد مسلمـان بیـاورند

خواهنـد اگـر سعـادت دنیــا و آخـرت

بایـد بـه ایــن پیامبـر ایمــان بیاورند

چونان که بعد ختم رسالت رسول نیست

دینی به غیـر دیـن محمّد قبـول نیست

مـا از غدیـر، راه حــرا را گرفته‌ایم

در این مسیر هر دو سرا را گرفته‌ایم

از لحظه‌ای که آیۀ اقرأ نزول یافت

سـرخط سبز شیر خـدا را گرفته‌ایم

ما را ز خـاک کرب‌و‌بـلا آفریـده‌اند

مـا راه سیـدالشهــدا را گرفتــه‌ایم

پرواز ما ز اوج ملک هم گذشته است

ما زیر بال، ارض و سما را گرفته‌ایم

ای خاندان پاک محمّد خدا گواست

مـا دامــن ولای شمـا را گرفته‌ایم

“میثم"همیشه خاک ره میثم شماست

تا هست زنـده در نفس او دم شماست
*********************************************
غلامرضا سازگار

موضوعات: برقـع گشود و سورۀ نـور آفریـده شد  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ب.ظ ]




روز مبعث روز فخر انبياست

مصطفىٰ نورٌ عَلىٰ نور خداست

عيد مبعث وعده گاه كبرياست

رستگارى، مژدگانىِّ خداست —

عيد مبعث وعده ى قالو بَلىٰ ست

سرّ مكنونات هستى بر مَلاست

بر دل كعبه طنين اين نواست

يا رسول الله لفظ كيمياست -

– روز مبعث مبدأ عشق و صفاست

جلوه گاه مظهر نور هُداست

يا رسول الله ذكر ما سواست

وعده گاه عشق بازى با خداست

— مصطفىٰ آئينه ى مهر و وفاست

قلب او با روح قرآن آشناست

نور او افزون ز نور انبياست

سروريّش بر همه عالم رواست

بر لب پيك خدا شور و نواست

لفظ حاتم در ثناى او خطاست

كشتى او مأمن شاه و گداست

ساحلش مطلوب اصحاب رضاست

هر چه باشد او رسول كيمياست

او شفيع روز فرداى شماست

ذكر روز مبعثم يا مصطفاست

يا رسولالله مدد ذكر خداست
———————————————————–

اصغر چرمی

موضوعات: روز مبعث روز فخر انبياست  لینک ثابت
 [ 07:55:00 ب.ظ ]





مبعث پیغمبر است بس شادی است

محضر عاشق حرف بس عالی است

جشن پیغمبر رسول خاتم است

عشق بر دلها حصول عالم است

عید مبعث مبارک

موضوعات: مبعث پیغمبر است بس شادی است  لینک ثابت
 [ 07:52:00 ب.ظ ]




 


جهان بهشت وصال محمد است امشب

چراغ ماه، بلال محمد است امشب
زمین مکه گل انداخته ز بوسه نور
خدیجه محو جمال محمد است امشب

مبعث پیامبر اکرم مبارک

موضوعات: جهان بهشت وصال محمد است امشب  لینک ثابت
 [ 07:47:00 ب.ظ ]




بعثت پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلّم)

بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز می‌گردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران می‌باشد.

همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمی‌آید، مسأله بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانه‌ها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پاره‌ای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشته‌اند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.

بنابراین (و همانگونه که قرآن نیز ذکر می‌نماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود می‌شناخته اند. با مراجعه به تاریخ می‌توان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده‌اند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، می‌توان به “بحیرای راهب” اشاره نمود.

بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثه‌ای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر سبب می‌شد که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد. به دنبال همین تربیت الهی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سالهای قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده معنوی و مشاهدات روحانی داشته و نتیجتاً ایشان تمام این دوران را با پاکی و طهارت و معنویت سپری کرده‌اند. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: “خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت. این فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری می‌کرد.”

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر همین حالات معنوی و طهارت روحی، ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز و بویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج می‌بردند. همچنین به منظور تفکر و عبادت در مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره می‌گرفتند و به کوه حرا (که در شمال شرقی مکه واقع است) می‌رفتند. این کناره‌گیری برای حُنَفا و برخی یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است. گویند عبدالمطلب، جد بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایه‌گذار این رسم بوده است. او به هنگام ماه رمضان برای خلوت و عبادت به کوه می‌رفت و مستمندانی را که از آنجا می‌گذشتند، اطعام می‌نمود.

در واقع می‌توان گفت که این خلوت‌گزینی، زمینه‌ای برای تقویت هرچه بیشتر حیات روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقدمه‌ای برای بعثت و نزول وحی به آن حضرت به شمار می‌رفته است.

در دوران این خلوت‌گزینی‌ها نیز همچون سایر مراحل گوناگون زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) (که پرورش یافته در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دامان ایشان است)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی می‌نمود و گاهی اوقات برای ایشان آذوقه و آب و غذا می‌برد.

پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را طواف می‌نمودند.

این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیع‌ترین و خاضع و خاشع‌ترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.

نزول اولین وحی

به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:

“بسم الله الرحمن الرحیم. اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم. به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علق بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است. خدایی که به‌وسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمی‌دانست، آموخت.”

همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله می‌توان به شنیده شدن صدای ناله‌ای اشاره نمود. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می‌گوید: “صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: “یا رسول الله این ناله چیست؟” فرمود: “این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است.” سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: “تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را که من می‌بینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمی‌شوی.”

همانطور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی (علیه السلام) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوت‌گزینی‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه حضرت بوده‌اند و این سخن امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان می‌دارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر حضور داشته‌اند. البته مطالعات تاریخی بیان می‌نماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر را همراهی نموده، امام علی (علیه السلام) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن لحظات را ننموده است. جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول اولین وحی

همانطور که در قسمتهای پیشین اشاره شد، قبل از بعثت، به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) الهاماتی می‌شد و ایشان حالات فوق العاده‌ای داشتند. اما کیفیت نزول اولین وحی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و موضوع آن، به‌طور کلی با الهامات قبل از بعثت ایشان متفاوت بود. و این امر سبب شد تا حالات روحی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در نتیجه حالات جسمانی ایشان تغییر نماید. برای این تغییر حالت دو دلیل را می‌توان برشمرد:

اولاً ایشان در هنگام نزول اولین آیات قرآن، عظمت و جلال خداوند را هرچه بیشتر احساس کردند.

ثانیاً در هنگام بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بار بزرگ رسالت به عهده ایشان نهاده شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شرایطی موظف به ابلاغ رسالت الهی خویش به مردم گشتند که جزیرة العرب را اوضاع نابسامان اجتماعی فراگرفته بود و در چنین شرایطی واضح بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از ابلاغ دعوت خویش نه تنها مورد تکذیب و تهمتهای ناروا و آزار و اذیت مشرکین قرار می‌گرفتند، بلکه آنان در مسیر رسیدن پیام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سایر مردم موانع بسیاری را ایجاد خواهند نمود. مجموعه این عوامل باعث دگرگونی حالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شد. اما خداوند نیز در این شرایط پیامبرش را تقویت نمود و ایشان را برای به انجام رساندن مسئولیت عظیم رسالتش، بیش از پیش آماده ساخت.

بازگشت از کوه حرا

پس از این پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کوه پایین آمدند و به سمت مکه و خانه خویش عازم شدند. هنگامیکه به خانه رسیدند ماجرای بعثت خویش را برای همسر گرامیشان حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بازگو نمودند. خدیجه (سلام الله علیها) نیز که در سالهای همسری با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آثار بزرگی و پیامبری در ایشان را دیده بود، گفت:

“به خدا دیرزمانی است که من در انتظار چنین روزی، بسر برده‌ام، و امیدوار بودم که روزی تو رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوی.”

نزول سوره مدثر

در همین روزهای آغازین بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در هنگام استراحت ایشان، جبرئیل برای بار دیگر بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و آیات نخستین سوره مدثر را بر ایشان خواند که:

“بسم الله الرحمن الرحیم، یا ایها المدثر، قم فأنذر، و ربک فکبر و ثیابک فطهر و الرجز فاهجر و لاتمنن تستکثر و لربک فاصبر

به نام خداوند بخشنده مهربان،ای کسی که جامه به خود پیچیده ای، برخیز و قوم خود را از عذاب خدا بیم ده و خدا را به بزرگی یاد کن و لباست را پاکیزه دار و از ناپاکی دوری گزین و بر هرکس احسان کنی ابداً منت نگذار و برای خدا صبر پیش گیر”

می‌توان گفت مفاد این سوره این است که از این پس، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید پیوسته به فکر بیم دادن مردم از نافرمانی خداوند بوده و لحظه‌ای از آن غافل نباشد و بدین گونه بود که اولین آیه‌های کتاب آسمانی دین اسلام به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و ایشان از جانب خداوند به مقام رسالت برگزیده شدند.

نخستین مسلمانان

همانطور که قبلاً به آن اشاره شد، حضرت علی (علیه السلام) به دلیل نزدیکی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا، همراه ایشان بوده‌اند که لحظه نزول اولین وحی هم یکی از آن مواقع بوده است. پس بسیار طبیعی به نظر می‌رسد که حضرت علی (علیه السلام) که از نزدیک این وقایع عظیم و مبعوث شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حرا، از جانب خداوند متعال را نظاره‌گر بوده‌اند، در آنجا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورده و به عنوان اولین مسلمانان، چه در میان زنان و چه در میان مردان یاد شوند.

خود ایشان نیز در چندین خطبه (در نهج البلاغه) که در حضور عموم مسلمانان و بیشتر اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد می‌شد، می‌فرمایند: “من بر فطرت یکتاپرستی متولد شدم و از دیگران به ایمان و هجرت سبقت گرفتم.”

همچنین می‌فرمایند: “هیچکس قبل از من به دعوت حق روی نیاورده است.”

در مورد اولین زن مسلمان نیز باید گفت که به اتفاق عموم مورخان اسلام، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) اولین زن مسلمان بوده‌اند، چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از مبعوث شدن با اولین کسی که برخورد داشته‌اند، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بوده، ضمناً، همانطور که در قسمتهای قبل نیز بدان اشاره شد، ایشان در گفتار خویش تلویحاً پیامبری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تصدیق نموده اند.

بعد از این دو بزرگوار می‌توان به ابوذر غفاری که جزو اولین مسلمانان بوده نیز اشاره کرد.

بعد از بعثت

پس از بعثت رسول خدا، جبرئیل از آسمان فرود آمد، آبی از آسمان آورد و طریقه وضو گرفتن و رکوع و سجود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آموخت. همچنین سایر احکام و مسائل شرعی نیز توسط جبرئیل بتدریج بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل می‌شد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز این احکام را به نخستین مسلمانان آموزش داده و آنها هم این اعمال را انجام می‌دادند. به عنوان مثال در مورد نماز باید گفت که حضرت علی (علیه السلام) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) که اولین نمازگزاران بودند پشت سر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جماعت ایستاده و نماز را اقامه می‌کردند. گفته می‌شود آنها نماز ظهر را در کنار کعبه می‌خواندند ولی در مواقع دیگر در جاهای دیگر این فریضه را بجای می‌آوردند تا قریشیان متوجه آنها نشوند.

در این مدت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بتدریج کار دعوت پنهانی خویش را آغاز کردند که مشروح آن در قسمتهای آینده خواهد آمد.

موضوعات: بعثت پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلّم)مبارک باد  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ب.ظ ]




 

مبعث پيامبرصلي الله عليه وآله

 

قران کریم:
يا أيُّهَا النَّبِي إنّا أرسَلناكَ شاهِداً و مُبَشِّراً و نَذيراً و داعِياً إلَي اللَّهِ بِإذنِهِ و سِراجاً مُنيراً
اي پيامبر! ما تو را گواه و نويد دهنده و هشدار دهنده فرستاديم كه به فرمان خدا به سوي او دعوت كني و چراغي روشني بخش باشي
احزاب ، آيه ۴۶ - ۴۵ .

 

پيامبر صلي الله عليه وآله :
إنَّما بُعِثتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ
من مبعوث شدم تا بزرگواري‏هاي اخلاقي را كامل كنم
بحار الأنوار ، ج ۱۶ ، ص ۲۱۰ .

 

پيامبر صلي الله عليه وآله :
بُعِثتُ بِمَكارِمِ الأخلاقِ و مَحاسِنِها
من براي [احياي] مكارم و نيكي‏هاي اخلاقي مبعوث شدم
بحار الأنوار ، ج ۱۶ ، ص ۲۸۷ .

 

امام علي‏ عليه السلام :
أرسَلَهُ عَلي حِينِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ و طُولِ هَجعَةٍ مِنَ الاُمَمِ و اعتِزامٍ مِنَ الفِتَنِ وَانتِشارٍ مِنَ الاُمُورِ و تَلَظٍّ مِنَ الحُرُوبِ و الدُّنيا كاسِفَةُ النُّورِ ، ظاهِرَةُ الغُرورِ عَلي حِينِ اصفِرارٍ مِن وَرَقِها و إياسٍ مِن ثَمَرِها
خداوند او را در زماني فرستاد كه روزگاري بود پيامبري برانگيخته نشده بود ، و مردم در خوابي طولاني به سر مي‏بردند ، و فتنه ‏ها بالا گرفته و كارها پريشان شده بود ، و آتش جنگ‏ها شعله مي‏كشيد ، و دنيا بي فروغ و پر از مكر و فريب گشته ، برگ‏هاي درخت زندگي به زردي گراييده و از به بار نشستن آن قطع اميد شده بود

نهج البلاغه ، خطبه ۸۹ .

امام علي ‏عليه السلام :
أرسَلَهُ بِالضِّياءِ و قَدَّمَهُ فِي الاِصطِفاءِ فَرَتَقَ بِهِ المَفاتِقَ و ساوَرَ بِهِ المُغالِبَ و ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ و سَهَّلَ بِهِ الحُزُونَةَ حَتّي سَرَّحَ الظَّلالَ عَن يَمينٍ و شِمالٍ
او را با نور فرستاد و در گزينش مقدّم داشت . به واسطه او گسستگي‏ها را به هم آورد و چيره جو را شكست داد و مشكلات را آسان و ناهمواري‏ها را هموار كرد تا جايي كه گمراهي را از راست و چپ دور كرد
ميزان الحكمه ، ح ۱۹۸۴۱ .

امام علي‏ عليه السلام :
. . . إلي أن بَعَثَ اللَّهُ سُبحانَهُ مُحَمَّداً رَسولَ اللَّهِ لإِنجازِ عِدَتِهِ و إتمامِ نُبُوَّتِهِ
. . . تا اين‏كه خداوند سبحان محمّد پيامبر خود را فرستاد تا وعده خويش را به انجام رساند و سلسله نبوتش را كامل كند
نهج البلاغه ، خطبه ۱ .

 

امام مهدي‏ عليه السلام :
إنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً رَحمَةً لِلعالَمينَ و تَمَّمَ بِهِ نِعمَتَهُ
خداوند محمّد را برانگيخت تا رحمتي براي جهانيان باشد و نعمت خود را تمام كند
بحار الأنوار ، ج ۵۳ ، ص ۱۹۴ .

موضوعات: مبعث پيامبرصلي الله عليه وآله  لینک ثابت
 [ 07:40:00 ب.ظ ]




(کلمات  قصار امام خامنه ایحزب‏اللَّه‏.نماز.اداى تكليف‏)

اين مملكت، مملكت حزب اللهى‏هاست؛ آينده متعلق به حزب‏اللهى‏هاست؛ نه اين‏كه مال آنهاست،

نه، متعلق به ملت ايران است؛ اما مؤمنين، انقلابيون و حزب‏اللهى‏ها هستند كه هرجا مشكل اصلى‏يى پيدا شود

، بايد آن را حل كنند و به فضل پروردگار بن‏بستها را خواهند شكافت.

نماز

انسان هميشه به نماز محتاج است و در عرصه‏هاى خطر، محتاجتر.

حقيقتاً اين نمازهايى كه ما مى‏خوانيم، در واقع اداى بندگان خدا را درمى‏آوريم. بنده به خودم كه مراجعه مى‏كنم،

اين‏طورى مى‏بينم، چون بندگان برجسته‏ى خدا طور ديگرى نماز مى‏خوانند؛ تسبيح كه مى‏كنند

، تسبيح از دل و جانشان برمى‏خيزد؛ سجده كه مى‏كنند، در واقع دلشان سجده مى‏كند.

مديران دستگاههاى ادارى و دولتى، خود متصدى اقامه‏ى نماز در آن دستگاهها شوند.

نماز برترين چيزى است كه مى‏تواند همه‏ى افراد جامعه‏ى مسلمان را به تهذيب اخلاقى و تعالى روحى و معنوى برساند.

نماز تسلّابخش و آرامشگر دلهاى مضطرب و خسته و به ستوه آمده، و مايه‏ى صفاى باطن و روشنى روان است.

نماز جمعه يكى از پايه‏هاى اساسى حفظ نظام اجتماعى و مهمترين عامل حفظ روحيه و ايمان مردم است.

همگان نماز را كه داروى شفابخش روح و مايه‏ى صفا و آرامش و نورانيت است، بر همه‏ى كارهاى ديگر مقدم دارند

و در هيچ شرايطى خود را از آن محروم نسازند و هرگز به بهانه‏ى مشغله و گرفتارى، اين حضور رهايى‏بخش در

محضر آفريدگار رحيم و كريم و عزيز را از دست ندهند.

اداى تكليف‏

بارها امام مى‏فرمود كه ما كار را براى رسيدن به «نتيجه» نمى‏كنيم؛ بلكه مأمور به انجام «تكليف» هستيم. … آن كس

كه براى انجام تكليف كار مى‏كند، پيروزيش به اين نيست كه به مقصود خود دست پيداكند؛ بلكه زمانى احساس پيروزى مىیكند

كه موفق شود به تكليفش عمل كند. ما براى اداى تكليف حركت مى‏كنيم، حتّى براى پيروزى هم تلاش نمى‏كنيم. البته،

پيروزى را دوست مى‏داريم، هيچ كس نيست كه از پيروزى بدش بيايد، هيچ‏كس نيست كه براى پيروزى كار نكند؛

اما هدف نهايى چيزى است كه حتّى از پيروزى هم بالاتر مى‏باشد و آن جلب رضاى خدا و اداى تكليف است

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:27:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (حج‏)

حجِ امروزِ ما با حجى كه آرزوى ماست، انصافاً هنوز خيلى فاصله دارد.

كسانى كه به حج مى‏روند و مى‏آيند واقعاً بايد مثل كسانى باشند كه «يوم ولدته امّه»؛ پاكيزه‏ى پاكيزه شده باشند.

حج يك آبشار جارى و يك شط عظيم شستشوى معنوى و روحى است.

حج برترين جايگاه برائت از مشركين شناخته شده است.

حج مظهر توحيد، و كعبه خانه‏ى توحيد است.

حج مى‏تواند دلبستگيهاى اسارت‏آفرين را از دلها بشويد.

حج مى‏تواند روح توحيد را در دلها زنده كند.

حج و اجتماع عظيم بر گرد خانه‏ى توحيد، بايد مظاهر شرك را نفى كند.

فرياد برائت مسلمانان در حج، فرياد برائت از استكبار جهانى است.

حج يك واجب استثنايى و يك مراسم عجيب و پُر رمز و راز است.

حج، يك حركت عبادى خالصِ عميق - خضوع، خشوع، ذكر، عبادت، تضرع و توسل - و با حالت اجتماع است.

در كنار هم قرار دادن اين دو چيز، مسئله را خيلى پُرمعنا مى‏كند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:24:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(امر به معروف و نهى از منكر)

امر به معروف و نهى از منكر را اقامه كنيد.

امر به معروف و نهى از منكر كه يكى از اركان اساسى اسلام و ضامن برپاداشتن

همه‏ى فرايض اسلامى است، بايد در جامعه‏ى ما احيا شود.

امر به معروف و نهى از منكر هم جزو مهمترين مسائلى است كه جوانها بايد به آن اهتمام كنند.

جوانان در محيط خودشان، امر به معروف و نهى از منكر كنند.

در امر به معروف، مرحله‏ى قبل از عمل، قلب انسان است. اگر انسان بخواهد صادقانه به معروف امر كند،

بايد خود به آن معروف دلبسته باشد؛ والّا صادقانه نخواهد بود.

همه‏ى آحاد مردم بايد وظيفه‏ى امر كردن به كارهاى خوب و نهى كردن از كار بد را براى خود قايل باشند.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:23:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای (مسجد، اذان، ائمه‏ى جمعه و جماعات)

اذانِ با توجه، به دلها اميد مى‏دهد.

اسلام امريكايى، چيزى به نام اسلام است كه در خدمت منافع قدرتهاى استكبارى و توجيه‏كننده‏ى اعمال آنهاست؛ بهانه‏يى براى انزواى اهل دين و نپرداختن آنان به امور مسلمين و سرنوشت ملتهاى مسلمان است؛ وسيله‏يى براى جدا كردن بخش عظيمى از احكام اجتماعى و سياسى اسلام از مجموعه‏ى دين و منحصر كردن دين به مسجد است (و مسجد نه به عنوان پايگاهى براى رتق و فتق امور مسلمين - چنان‏كه در صدر اسلام بوده است - بلكه به عنوان گوشه‏يى براى جداشدن از زندگى و جدا كردن دنيا و آخرت).

از بزرگترين كارهاى امام عزيز ما ايجاد و تأسيس نماز جمعه بود.

تا وقتى ائمه محترم جمعه و مردم قدر نماز جمعه را مى‏دانند، … بلاشك در جامعه‏ى اسلامى خوف تزلزل نيست.

تريبون نماز جمعه در حفظ قوام معنوى و حصار ايمنى جامعه داراى نقشى فوق‏العاده است.

امامت جمعه به معناى نمايندگى كل روحانيت و نظام اسلامى است.

انقلاب از خانه‏ى مذهب - يعنى مسجد و مدرسه‏ى دينى - آغاز شد و جهتگيرى مذهبى در انقلاب روزبه‏روز افزايش پيدا كرد و نقش مذهب و ارزشهاى معنوى، آن‏قدر قوى شد كه كسانى را به‏ميدان انقلاب كشاند كه معمولاً در هيچ انقلابى، اين‏گونه آدمها به ميدان نمى‏آيند.

اين‏جانب همه‏ى مردم - بخصوص جوانان - را به پُر كردن مساجد و حضور در نمازهاى جمعه و جماعت و گرم نگهداشتن مراسم عزادارى سالار شهيدان حسين‏بن‏على توصيه مى‏كنم.

بانگ اذان، دلهاى افسرده را روشن مى‏كند.

بهترين جايى كه اين گروههاى مقاومت بسيج دارند، همين مساجد است.

چندى پيش، من راجع به اذان سفارش كردم و البته گفتم كه صبحها با بلندگو در همه‏جا اذان نگويند، تا مردم از خواب بيدار نشوند. مثل اين‏كه بعضى از مؤمنين، اين قسمت دومش را بيشتر از قسمت اول گوش كردند! آنچه كه مقصود ما بود، اين بود كه در سحرها، هر جايى يك بلندگو صدا نكند؛ ولى معنايش اين نبود كه به هنگام سحر، صداى اذان در شهرى مثل تهران به گوش نرسد! نه، در جايى مثل تهران، اقلاً در چند مسجد از مساجد مهم، خوب است كه با بلندگو اذان پخش بشود؛ حتّى اذان صبح. در شهرهاى كوچك هم به فراخور وسعت آن شهر، مى‏بايست اذان صبح در چندجا پخش بشود. اما در ظهر و شب اذان بگويند؛ هم اذان بلندگو، هم جلوى مساجد، هم داخل مساجد و هم در خيابانها، تا مردم به اذان گفتن عادت كنند.

حضرات ائمه‏ى محترم جمعه و جماعات و گويندگان مذهبى نيز تا سرحد امكان بايد براى پُربار كردن و محتوا بخشيدن به اين مراسم تلاش كنند و اين كانونهاى معنويت و صفا را گرم نگهدارند.

در اين كشورهاى اسلامى كه امروز ائمه‏ى جمعه و جماعاتشان، تشكيلات به وجود مى‏آورند و مسجدها رونق پيدا مى‏كنند و كانون تحرك مى‏شوند، تا ديروز مسجدها متعلق به يك مشت پيرمرد از كار افتاده بود. امروز آن مسجدها، جاى جوانان و كانون جنبشهاست. اين را شما كرديد. اين را حركت شما و قائد عظيم‏الشأنتان - آن مرد الهى - بود كه انجام داد.

در نقاط مختلف جهان، دشمنان اسلام به مساجد - كه پايگاه حريت انسان و جايگاه رابطه‏ى او با خدا و مركزى براى كسب آگاهى از شيطنتهاى شياطين زر و زور است - با بغض و كينه‏يى عميق مى‏نگرند و تا آن‏جا كه بتوانند، با وجود و حضور و فعاليت آنها ستيزه مى‏كنند. هم‏اكنون مسجدالاقصى، قبله‏ى دوم مسلمين - كه بحمداللَّه پايگاه بيدارى و مبارزه نيز شده است - مورد جسارت صهيونيستهاى پليد قرار گرفته، و در فرانسه و هند نيز مسجد در معرض اهانت و تخريب واقع شده است.

سفارش ديگرى كه من مى‏خواهم بكنم، اين است كه همه‏ى خانواده‏ها و همه‏ى مردم - مخصوصاً جوانان - به نماز و مسجد و عبادت و جلسات قرآن اهميت بدهند. هرچه امروز اين كشور از عظمت و عزت و قدرت به دست آورده است، در سايه‏ى قرآن و اسلام و نماز و عبادت و ذكر خداست. هم بايد به درس و كار توجه شود، وهم به تدين؛ كه تدين پشتوانه‏ى همه‏ى اينهاست. با نماز و مسجد و عبادت و جلسات دينى و جلسات قرآن بايد انس پيدا كنيد.

شعاير اسلامى و مساجد و نمازهاى جمعه و عزاداريها، از جمله عواملى است كه در پيروزى انقلاب و تداوم آن، نقش تعيين‏كننده‏يى داشته است. ملتهاى مسلمان اكنون در همه جاى عالم، با بهره‏گيرى از تجربه‏ى ملت ايران، به مساجد و شعاير دينى اهتمام خاصى نشان مى‏دهند. نهضت فلسطين و بسى نهضتهاى ديگر، امروزه از مساجد و نمازهاى جمعه و جماعت، نيرو و توان مى‏گيرد. سزاوار است كه ملت عزيز ايران، نقش اين شعاير را همواره به ياد داشته باشد.

طبق بينش ما، يادگارهاى اسلامى عزيزند. مى‏شد اسلام به مردم بگويد برويد در زمين صافى بايستيد و نماز بخوانيد و عبادت كنيد؛ در صورتى كه به عمارت مسجد دستور داده است؛ «انّما يعمر مساجد اللَّه». آباد كردن مسجد ملاك است و تجسم و تجسد خارجى اين كار مورد نظر اسلام مى‏باشد؛ چون تأثير بسزايى دارد. در مورد شخصيتها هم همين‏طور است.

مساجد به شكل شايسته غبارروبى شود و خدمت به مسجد، كارى مردمى و همگانى شمرده شود.

مسجدها در وقت نماز، سرشار و مالامالِ از انسانهاى ذاكر و ساجد و راكع باشد

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:21:00 ب.ظ ]




کلمات قصار اما م خامنه ای(نهج ‏البلاغه‏.صحيفه‏ سجاديه‏)

اميرالمؤمنين اين خطبه‏ها را با بهترين بيانها و با بهترين و زيباترين تعابير و پر از هنرهاى بديعى بيان كرده‏اند.

نهج‏البلاغه گنجينه‏ى عظيمى است كه به اين زوديها حتى نمى‏توان به موجودى آن پى برد و بعد از شناخت است كه نوبت بهره‏بردارى از آن فرا مى‏رسد.

هر كدام از اين خطبه‏هاى نهج‏البلاغه كه انسان مقدارى در آنها ژرف‏نگرى مى‏كند و قدرى ذهن و استعداد و ذوق خود را در وقت مناسب و در هنگام اقبال دل و اقبال ذوق به كار مى‏اندازد، عوالم عجيبى را از معارف مى‏يابد.

صحيفه‏ سجاديه‏

از دعاهاى معتبر - بخصوص صحيفه‏ى سجاديه - با توجه به معانى و مفاهيمش حتماً استفاده كنيد، ولو كم؛ اينها انسان را در همه‏ى ميدانها قوى مى‏كند و در دل و روح و باطن خود احساس قدرت و قوّت مى‏كند.

اگر «اللّهم»ها و جمله‏هاى خطابى و انشايى صحيفه‏ى سجاديه را به جمله‏هاى خبرى تبديل كنند، يكى از پُرمطلب‏ترين كتابهاى حديث شيعه در زمينه‏ى بيان معارف الهى مى‏شود؛ چه در زمينه‏ى اعتقادى، چه در زمينه‏ى عبادى، چه حتّى در زمينه‏ى سياسى و اجتماعى.

شما بايد در اين صحيفه‏ى سجاديه غور كنيد. من گمان مى‏كنم كه صحيفه‏ى سجاديه از لحاظ احتواء بر معارف عاليه‏ى اسلامى در همه‏ى بخشها، كمتر از نهج‏البلاغه نيست.

صحيفه‏ى سجاديه يك دوره معارف ناگفته‏ى اسلامى است. واقعاً گاهى معارفى كه در دعاهاى ما وجود دارد، در هيچ روايتى نيست؛ اگر هم باشد، به اين وضوح و با اين تأثير نيست.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:20:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(قرآن)

آينده اين ملت، انقلاب و جهان به قرآن وابسته است.

استمرار انقلاب اسلامى به دليل رسوخ و نفوذ عميقى است كه قرآن در ميان جامعه‏ى ما دارد.

اگر بخواهيد قرآن در خانه‏ها، بين بچه‏ها، بين بزرگها، بين زن و مردها رواج پيدا كند، بايستى قهرمانان قرآنى را احترام كنيد. اين است كه ما به اينها احترام مى‏كنيم. اينها حامل قرآنند، اينها عزيزند. زبان اينها عزيز است، لبها و دلهاى اينها عزيز است؛ چون با قرآن مأنوس است. جان ما به قربان قرآن!

امروز شعار دنياى اسلام بايد بازگشت به قرآن و عمل به آن باشد.

انديشه كردن در قرآن كليد نجات انسان و تقرب به خداست.

بچه‏هايتان را قرآنى كنيد؛ همچنان كه هستند. شما جوانان عزيز كه دلهاى پاك و نورانيتان با قرآن، آشناست، اين را قدر بدانيد. آن كسانى كه اين توفيق را پيدا كرده‏اند كه قرآن را حفظ كنند، آن محفوظ خودشان را قدر بدانند؛ خيلى قيمت دارد، خيلى عزيز است. آن وقت با قدر دانستن، آن حركت ادامه پيدا خواهد كرد و راه به سمت نور سرچشمه‏ى قرآن، ديگر تمام نخواهد شد. آن وقت امت اسلامى به بركت قرآن، خواهد توانست در جاى خودش قرار بگيرد.

پيروزى انقلاب اسلامى، قرآن را به ما باز گرداند و راه قرآن را به روى ما باز كرد.

ترجمه‏ى شعرى قرآن اصلاً كار موفقى نيست.

ترجمه‏ى قرآن بايد رواج پيدا كند.

جامعه‏ى اسلامى با نزديك شدن به فهم قرآن رشد مى‏كند و استحكام مى‏يابد.

جامعه‏ى اسلامى با نزديك شدن به قرآن استقلال پيدا مى‏كند.

چيزى كه به ما ايمان لايزال مى‏دهد و دل و پاى ما را محكم مى‏سازد قرآن است.

حفظ قرآن را ترويج كنيد.

حفظ قرآن، فهميدن مفاهيم و ترجمه‏ى كلمه كلمه‏ى قرآن، براى كسانى كه به زبان عربى آشنايى ندارند، لازم است. وقتى كه كلمات قرآن را فهميديد، آن وقت تدبر لازم است. حتى آن كسى كه الفاظ عربى را هم خوب بلد است، اگر تدبر نكند، بهره‏ى كمى از قرآن خواهد برد.

در قرآن، تدبّر لازم است - تدبر، يعنى انديشيدن در مفاهيم قرآنى - اين سخن عميقى است، اين سخن بزرگى است؛ بايد در آن تدبر كرد.

شما براى اين درس قرآن، اهميت ويژه قايل بشويد، تا اين نوجوان به قرآن گرايش پيدا كند؛ بخصوص در سن كودكى بايد قرآن را حفظ كنند، بايد قرآن در سينه‏ها باشد، تا در دلها نفوذ كند، تا در محيط جامعه تحقق پيدا كند.

عزت و قدرت در سايه‏ى تقوا و تمسك به قرآن و نترسيدن از غير خدا ممكن است.

عزيزان من قرآن، ضامن سعادت ماست؛ قرآن، ضامن بقاى جمهورى اسلامى و همه چيز ماست. خوشا به حال ملت ما اگر قرآن و عترت را با هم داشته باشند؛ كوشش كنيد با هم داشته باشيد. ملتهاى ديگر هم خدا كند گرايش پيدا كنند، تا قرآن و عترت با هم باشند كه اين دو از هم جدا شدنى نيستند.

قرآن اساس اسلام و اساس هر حركت و نهضت و بناى جديد انسانى است.

قرآن درياى متلاطم فيض و رحمت و هدايت الهى است. اگر با قرآن مأنوس بشويم، خيلى از بابهاى هدايت به روى ما باز خواهد شد.

قرآن كتاب معرفت و بركت است.

كتاب انقلاب ما قرآن است.

گوينده‏ى آن، ذات اقدس الهى است. كلمات آن هم مال ذات اقدس الهى است - يعنى الفاظش، نه فقط مفاهيمش - لذا بايستى در آن دقت كرد، بايد آن را فهميد، بايد در آن غور كرد. اينها حاصل نمى‏شود، مگر با انس با متن قرآن.

معرفت، نجات، سلامت، رشد و تعالى و تقرب انسان به سوى خداى متعال از دستاوردهاى قرآن كريم است.

مقدمه‏ى عمل به قرآن فهم آن و مقدمه‏ى فهم قرآن، فهم معانى و تدبر در آن است.

من عقيده‏ام اين است كه حفظ قرآن، بايد از بچگى شروع بشود.

وقتى قرآن وارد جامعه مى‏شود، حضور قرآن، حلاوت خود را به كامها مى‏چشاند. امروز قرآن در كشور ما سيطره دارد. قدم اول، ياد گرفتن متن قرآن است؛ و اين بايد روز به روز زياد بشود. اگر بخواهيم همه، قرآن را ياد بگيرند، عده‏يى بايد در اوج قرار بگيرند - مثل همه چيز ديگر - همين طور كه اگر بخواهيد ورزش، همگانى بشود، بايستى عده‏يى قهرمان را جلوى چشم مردم نگه داريد.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:18:00 ب.ظ ]




کلمات قصار امام خامنه ای(دعا، مناجات‏)

آن چيزى كه اين حركت را در ايران اسلامى، اين‏طور مستقيم به سمت هدف تا امروز هدايت كرده است، همين ايمان و ارتباط شما با خداست ، اين روحيه‏ى دعا و تضرعى است كه در نيروهاى بسيج هم هست.

انسان با دعا كسب قدرت مى‏كند؛ نيروى قلبى و روحى خودش را كه پشتوانه‏ى نيروى جسمى است، افزايش مى‏دهد.

اين بزرگوار در آن حدّ اعلاى نورانيّت و رقّت و توجه و حضور، [در دعاى كميل‏] از بهترين و زيباترين كلمات براى رساندن عاليترين مفاهيم دعا و تضرع استفاده كرده.

اين صحيفه‏ى سجاديه را اگر چنانچه مطالعه بكنيد، اگر جنبه‏ى دعايى اين كلمات را شما نديده بگيريد، هر دعايى مثل يك درس عالى از معارف اسلامى و قرآنى است.

با دعا است كه اراده‏ى نيرومند و پولادين ، كارآيى پيدا خواهد كرد.

با دعا و توكل و تدبير و شناختن دشمن، ان‏شاءاللَّه كيد دشمن را بايستى از بين برد.

براى يك انسان مؤمن بزرگترين افتخار است كه در مقابل عظمت خداى خود اشك بريزد ، به حال خود گريه كند، بر گناهان خود و بر عمرى كه در گناه گذشته است، تأسف بخورد.

تضرّع و دعا و توجه و از خداى متعال در نيمه‏ى شب درخواستن، در كسب موفقيت خيلى مؤثر است.

تلاشها و تدبيرها و برنامه‏ريزيها، همه‏اش خوب است، امّا پشتوانه‏ى اينها، تضرّع و دعاست كه وقتى كه مشكلات مى‏آيد، انسان بايستى دعا كند.

در اين دعاهايى كه از ائمه (عليهم‏السّلام) به ما رسيده است، درسهاى بزرگى از معارف اسلام هست.

دعا و تضرع در برابر عظمت خداوند متعال، بزرگترين افتخار براى انسان مؤمنى است كه از هيچ كس و هيچ قدرتى در دنيا نمى‏هراسد.

يكى از سلاحهاى ما دعا است. «لايملك الا الدعاء» ما سلاح دعا و تضرع و بكاء را داريم.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:16:00 ب.ظ ]




رابطه‏ انسان با خدا

کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)

اخلاص و تقوا و رابطه‏ى با خدا را سرلوحه‏ى كار خود قرار دهيد.

اگر دو عامل «صبر و استقامت» و «استعانت و كمك گرفتن از خدا» نباشد، راه طى نخواهد شد.

انسان همواره در معرض ابتلاء و امتحان قرار دارد و تنها با رعايت و حفظ تقوا مى‏تواند به خود مصونيت بخشد.

جهاد، مقاومت و صبر؛ بدون برخوردارى از نفس تزكيه شده امكان‏پذير نيست.

ما بايد اصلاح، تقوا و دل‏نبستن به دنيا را سرلوحه‏ى اعمال و رفتار خود قرار دهيم.

موضوعات: کلمات قصار امام خامنه ای( تقوا، تزكيه، تهذيب‏)  لینک ثابت
 [ 07:14:00 ب.ظ ]






دیدار معلمان و فرهنگیان با رهبر انقلاب

۱۳۹۵/۰۲/۱۳

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در دیدار هزاران نفر از معلمان و نومعلمان سراسر کشور ضمن تجلیل از تلاش‌ها و زحمات جامعه‌ی معلمی، «تربیت نسل آینده‌ای با هویت مستقل، عزتمند، دینی و دارای شاخص‌های ممتاز و جریان‌ساز» را وظیفه‌ی اصلی و بسیار خطیر آموزش‌وپرورش و معلمان دانستند و تأکید کردند: اگر جامعه‌ای با چنین ویژگی‌هایی شکل بگیرد، قطعاً اقتصاد مقاومتی و بدون نفت، برخورداری از فرهنگ مستقل، اصلاح الگوی مصرف و روحیه‌ی ایستادگی و مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌ها معنا پیدا خواهد کرد.

رهبر انقلاب، کار معلمی را کاری دشوار توصیف کردند و گفتند: کار مخلصانه و برای خدا، ماندگار و موجب نجات است و زمینه‌ی کار مخلصانه در شغل معلمی، کاملاً وجود دارد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، حرکت و آثار شهید آیت‌الله مطهری را نمونه‌ی درخشانی از کار مخلصانه و با برکت برشمردند و افزودند: نتیجه‌ی اخلاص آن عالم زمان‌شناس و نیازشناس، ماندگاریِ آثار برجسته‌ی اوست؛ به‌گونه‌ای که ده‌ها سال پس از شهادتش، همچنان اهل فکر از آثار آن بزرگوار، بهترین بهره‌ها را می‌جویند.
رهبر انقلاب تأکید کردند: البته اخلاص و قناعت جامعه‌ی معلمان نباید موجب غفلت مسئولان از مسائل مادی و معیشتی این جامعه‌ی سخت‌کوش شود و همچنان که بارها گفته‌ایم و باز هم می‌گوییم، هر هزینه و بودجه‌ای که در آموزش‌وپرورش صرف می‌شود، در واقع سرمایه‌گذاری است.
رهبر انقلاب اسلامی سپس به طرح بحث اصلی خود پرداختند و گفتند: موضوع اساسی این است که آموزش‌وپرورش نسل آینده را با چه ویژگی‌هایی می‌خواهد تربیت کند و کشور برای ادامه‌ی مسیر خود به چگونه نسلی نیاز دارد؟
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای قبل از بیان ویژگی‌های مورد نیاز برای تربیت نسل آینده به یک نکته اشاره کردند و افزودند: ما برای تربیت نسل آینده در یک فضا و میدان خالی از رقیب قرار نداریم، بلکه با حریفی به نام «نظام سلطه‌ی بین‌المللی» مواجه هستیم.
ایشان خاطرنشان کردند: ممکن است برخی تعجب کنند که چه ارتباطی میان آموزش‌وپرورش و «نظام سلطه‌ی بین‌المللی» وجود دارد، درحالی‌که واقعیت این است که نظام سلطه برای نسل جوانِ ملت‌ها به‌ویژه ملتِ ایران برنامه دارد.
رهبر انقلاب اسلامی، آمریکا، سرمایه‌داران صهیونیسم و برخی دولت‌های مستکبر را مظهر «نظام سلطه‌ی بین‌المللی» دانستند و تأکید کردند: نظام سلطه می‌خواهد نسل آینده‌ی کشورها، نسلی باشند که فکر، فرهنگ، نگاه و سلیقه‌ی مورد نظر او را در مسائل جهانی داشته باشند و در نهایت نخبگان، سیاستمداران و افراد تأثیرگذار همان‌گونه فکر و عمل کنند که او تمایل دارد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به قدمت این برنامه‌ی فرهنگی استعمار، گفتند: متفکران غربی بارها گفته‌اند که به‌جای کشورگشایی‌های استعماریِ قرن نوزدهم، بهترین و کم‌هزینه‌ترین روش، تزریق فکر و فرهنگ خود به نسل جوان کشورها و تربیت زبدگان و نخبگانی است که همچون سربازان نظام سلطه عمل خواهند کرد.
ایشان برخی دولت‌های منطقه را نمونه‌ی بارز این برنامه‌ریزی استکباری دانستند و افزودند: این دولت‌ها اکنون همان کاری را انجام می‌دهند که آمریکا می‌خواهد و حتی همه‌ی هزینه‌های آن را هم متقبل می‌شوند و هیچ امتیازی نیز نمی‌گیرند و فقط در مقابلِ آن، آمریکایی‌ها، این دولت‌ها را حفظ می‌کنند و مانع از سقوط آنان می‌شوند.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه حریف ما چنین برنامه‌ای برای نسل آینده‌ی کشورمان دارد، لزوم ترویج فکر و فرهنگ و زبان بومی را خاطرنشان کردند و گفتند: متأسفانه در برخی مواقع به‌جای ترویج زبان فارسی، زبان انگلیسی ترویج می‌شود و اکنون کار به جایی رسیده است که آموزش زبان انگلیسی به مهد کودک‌ها کشیده شده است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرشان کردند: این موضوع به‌معنای مخالفت با یادگیری زبان خارجی نیست بلکه بحث اصلی، ترویج فرهنگ بیگانه در کشور و در میان کودکان، نوجوانان و جوانان است.
ایشان با تأکید بر اینکه کشورهای دیگر برای مقابله با ترویج زبان و فرهنگ بیگانه برنامه دارند، گفتند: متأسفانه در کشور ما برای مقابله با این موضوع برنامه‌ی خاصی وجود ندارد و میدان را برای گسترش فرهنگ بیگانه باز گذاشته‌ایم.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ایجاد انواع موانع و سختی‌ها برای ترویج زبان فارسی در برخی از کشورهای غربی، افزودند: در شرایطی که آنها اجازه‌ی ترویج زبان فارسی را نمی‌دهند، ما زبان و فرهنگ آنها را ترویج می‌کنیم، آیا این کار واقعاً عقلانی است؟
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: این سخنان به‌معنای تعطیل کردن آموزش زبان انگلیسی در مدارس نیست، بلکه بحث اصلی این است که بدانیم با چه حریفی مواجه هستیم و طرف مقابل چه برنامه‌ریزی‌های دقیقی برای تأثیرگذاری بر نسل آینده‌ی کشور دارد.
ایشان سپس به بیان شاخص‌ها و ویژگی‌های مورد نیاز برای تربیت نسل آینده‌ی کشور پرداختند و گفتند: مهمترین شاخصه‌ای که باید در تربیت دانش‌آموزان مد نظر قرار گیرد، شکل‌گیری «هویت مستقل، عزتمند و دینی» در نسل آینده است.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: باید نوجوانان و جوانان کشور را به‌گونه‌ای تربیت کنیم که به‌دنبال سیاست، اقتصاد و فرهنگ مستقل باشند و هرگونه وابستگی در این مسائل مذموم به‌شمار بیاید.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای کشور را از لحاظ این موضوع، دچار آسیب دانستند و افزودند: علاقه‌ی بیش از حد به استفاده از تعابیر فرنگی یک نمونه از این آسیب‌دیدگی است که از دوران طاغوت برای ما به ارث رسیده است.
ایشان یکی از لوازم اصلی تحقق اقتصاد مقاومتی را شکل‌گیری هویت مستقل در نوجوانان و جوانان دانستند و خاطرنشان کردند: تا زمانی که روحیه‌ی استقلال و مقاومت و ایستادگی وجود نداشته باشد، اگر مسئولان صدها جلسه هم برای اقتصاد مقاومتی بگذارند، در نهایت کار به نتیجه‌ی کامل و صحیح نخواهد رسید.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اقتصاد مقاومتی، اقتصاد بدون نفت و فرهنگ مستقل، هنگامی معنا پیدا می‌کند که هویت مستقل در جامعه شکل بگیرد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای احیای «شاخص‌های ممتاز و مفاهیم جریان‌ساز» در دانش‌آموزان را یکی دیگر از وظایف سنگین معلمان و آموزش‌وپرورش دانستند و گفتند: ایمان، اندیشه‌ورزی، مشارکت و همکاری اجتماعی، و اصلاح الگوی مصرف از جمله‌ی این شاخص‌های برجسته است که باید در نسل آینده رشد پیدا کند.
ایشان با اشاره به مشکلات موجود در کشور درخصوص الگوی مصرف، چند نمونه را بیان کردند و افزودند: مصرف کالاهای خارجی و قاچاق ده‌ها و صدها میلیاردی کالاهای لوکس، نمونه‌هایی از الگوی مصرف غلط در کشور است که باید اصلاح شوند و یکی از زیرساخت‌های اصلی برای اصلاح آنها، فرهنگ‌سازی در نسل جوان است.
رهبر انقلاب اسلامی، «تحمل مخالف» را یکی دیگر از شاخص‌های برجسته برای نسل آینده برشمردند و گفتند: تحمل مخالف در جامعه نهادینه نشده است زیرا تا فردی مختصر طعنه‌ای می‌زند، با مشت به سینه‌ی او کوبیده می‌شود؛ این، یعنی عدم تحمل مخالف.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای «ادب و مؤدب بودن» و «تدین و اشرافی بار نیامدن» را از دیگر شاخص‌های مورد نیاز برای تربیت دانش‌آموزان دانستند و تأکید کردند: نهادینه کردن این شاخص‌ها در نسل آینده و فرهنگ‌سازی درباره‌ی آنها از وظایف بزرگ معلمان و آموزش‌وپرورش است.
ایشان با تأکید بر اینکه آموزش‌وپرورش به‌تنهایی نمی‌تواند این «وظیفه‌ی مقدس» را انجام دهد، به نقش بخش‌ها و دستگاه‌های مختلف اشاره کردند و افزودند: معاونت پرورشی آموزش‌وپرورش از جمله بخش‌هایی است که در این زمینه نقش تأثیرگذار و وظیفه‌ی سنگینی دارد و باید با اقدامات پرتلاش، هدفمند، هوشمند و سالم از لحاظ اعتقادی، سیاسی و اخلاقی در این مسیر گام بردارد و هرگونه کوتاهی در این زمینه ضربه به آموزش‌وپرورش و نسل آینده خواهد بود.
رهبر انقلاب اسلامی صداوسیما را یکی از دستگاه‌های دارای مسئولیت درخصوص نهادینه کردن شاخص‌های ممتاز در نسل آینده و فرهنگ‌سازی در این زمینه دانستند و با انتقاد از عملکرد رسانه‌ی ملی گفتند: سال گذشته هم درباره‌ی لزوم برنامه‌ریزی دقیق و صحیح صداوسیما برای نسل جوان مطالبی بیان شد اما متأسفانه عمل نشده است.
ایشان افزودند: صداوسیما باید با استفاده از افراد صاحب اندیشه و متخصص، یک سرفصل کاری ویژه برای آموزش‌وپرورش داشته باشد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به نامه‌ی یکی از دانش‌آموزانی که هفته‌ی پیش با ایشان دیدار داشتند و گلایه‌ی وی از نبود برنامه‌های مناسب و تأثیرگذار برای جوانان دبیرستانی در صداوسیما گفتند: باید در رسانه‌ی ملی با شیوه‌های هنرمندانه و کارشناسانه، برنامه‌هایی برای اقناع فکری، روحی، دینی و علمی جوانان تهیه شود و برنامه‌های کنونی در برخی شبکه‌ها به‌هیچ‌وجه با نیازها در این زمینه همخوانی ندارد.
ایشان وزارت ارتباطات را نیز یکی دیگر از دستگاه‌های مسئول در زمینه‌ی تربیت نسل آینده برشمردند و با اشاره به گستردگی فضای مجازی و سرعت روزافزون تحولات در این عرصه و ارتباط مستمر جوانان با فضای مجازی خاطرنشان کردند: کسی مخالف استفاده از فضای مجازی نیست بلکه موضوع اصلی این است که در چنین عرصه‌ای که لغزشگاه است باید زمینه‌ی استفاده‌ی صحیح فراهم شود نه آنکه فضای مجازی به‌صورت رها و غیر قابل کنترل باشد.
رهبر انقلاب اسلامی با گلایه از وزارت ارتباطات و شورای عالی فضای مجازی گفتند: کسی به‌دنبال بستن فضای مجازی نیست؛ زیرا این کار عاقلانه نیست اما چرا هنگامی که کشورهای دیگر برای حفاظت از فرهنگ خود، در استفاده از فضای مجازی چارچوب‌هایی قرار می‌دهند، ما فضای مجازی را رها کرده‌ایم؟
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یکی دیگر از کارهای لازم در آموزش‌وپرورش را تزریق روحیه‌ی شادابی و جوانی در معلمان خواندند و از همین زاویه بر نوسازی نظام آموزشی کشور تأکید کردند.
رهبر انقلاب با اشاره به فرسوده و کهنه بودن نظام آموزشی، گفتند: نظام آموزشی کنونی برگرفته از نظام آموزشی اروپا است و همچون «اثری موزه‌ای» دست‌نخورده باقی مانده و کهنه شده است، درحالی‌که لازم است نوسازی شود.
ایشان، نوسازی نظام آموزشی به شیوه‌ی تقلیدی و رونویسی از دست غربی‌ها را کاری غلط برشمردند و افزودند: البته استفاده از تجربیات خوب است اما صاحبان فکر و اندیشه باید در قالب طرح تحول آموزش‌وپرورش، نظام نوین آموزشی را طراحی و اجرا کنند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، توجه به اهمیت مراکز فنی‌وحرفه‌ای در «مهارت‌افزایی و کارآمدی نسل جوان» را یکی از دیگر اولویت‌های آموزش‌وپرورش برشمردند و افزودند: طبق گزارش‌ها، ۱۲ هزار نوع شغل در جامعه وجود دارد، اما آیا باید همه‌ی دانش‌آموزان با استعدادهای گوناگون، مسیر واحد و یکسانی را در تحصیلات خود طی کنند؟
رهبر انقلاب تأکید کردند: باید استعدادهای دانش‌آموزان شناسایی و پرورش داده شوند تا استعدادهای پرورش‌یافته بتوانند منشأ ابتکار در مشاغل و حرفه‌های گوناگون شوند.
انتقاد از «استفاده‌ی برخی نام‌ها و نشان‌های مربوط به دوران طاغوت همچون پیشاهنگان» یکی دیگر از محورهای سخنان رهبر انقلاب خطاب به مسئولان آموزش‌وپرورش بود.
ایشان افزودند: در آموزش‌وپرورش با وجود عناوین و تشکل‌هایی همچون بسیج دانش‌آموزی و اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان، نباید از تعابیر و الفاظ گذشته که معانی خاصی را به‌دنبال خود منتقل می‌کنند، استفاده شود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه به موضوع مدارس دولتی و غیر انتفاعی اشاره کردند و گفتند: آموزش‌وپروش در قانون اساسی، مسئله‌ای «حاکمیتی» است؛ البته این به‌معنای قرار گرفتن همه‌ی بار و وظایف بر دوش دولت نیست اما دولت باید در آموزش‌وپرورش نقش‌آفرینی کند و بر همین اساس، تبدیل کردن روزافزون مدارس دولتی به مدارس غیر انتفاعی که بعضی از آنها نیز شهریه‌های سنگینی می‌گیرند، لزوماً کار درست و سنجیده‌ای نیست.
رهبر انقلاب تأکید کردند: باید سطح و کیفیت مدارس دولتی آن‌چنان ارتقا یابد که رغبت خانواده‌ها به این مدارس افزایش پیدا کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به سلامت فکری و عملی وزیر محترم آموزش و پرورش بر لزوم استفاده از این فرصت برای انجام وظایف سنگین در این دستگاه تأکید کردند و گفتند: دانشگاه فرهنگیان یکی از مراکز بسیار مهم است که باید برای توسعه‌ی کمی و کیفی آن هر آنچه که می‌توان، سرمایه‌گذاری کرد.
ایشان در جمع‌بندی سخنان خود با تأکید بر اهمیتِ ساختن و قدرتمند کردن کشور و نقش برجسته‌ی معلمان در این مسیر، مهمترین عنصر قدرت‌ساز را «علم» خواندند و خاطرنشان کردند: قدرت، فقط به داشتن سلاح نیست بلکه «علم، ایمان، شخصیت ملی، ایستادگی و هویت انقلابی»، عناصر تولید قدرت هستند.
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: دشمن وقتی قدرت شما را ببیند، ناچار به عقب‌نشینی خواهد شد اما وقتی در نشان دادن مبانی و عناصر قدرت خود در مقابل دشمن، ملاحظه و اجتناب کنیم و یا بترسیم، دشمن «گستاخ» می‌شود.
ایشان با اشاره به طرحی که در کنگره‌ی آمریکا علیه رزمایش‌های دریایی ایران در جریان است، افزودند: امروز دشمنان حرف‌هایی می‌زنند که بزرگ‌تر از دهانشان است و مثلاً طراحی می‌کنند که «ایران در خلیج فارس نباید رزمایش نظامی داشته باشد»؛ درحالی‌که این سخنان، غلط اضافی است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همه‌ی این زیاده‌خواهی‌ها را از سوی ملت بزرگ و بیدار ایران قابل پاسخگویی دانستند و خاطرنشان کردند: خلیج فارس، خانه و محل حضور ملت ایران، و ساحل خلیج فارس و سواحل زیادی از دریای عمان متعلق به این ملت قدرتمند است؛ بنابراین ما باید در این منطقه حضور، رزمایش و اظهار قدرت داشته باشیم؛ و این آمریکایی‌ها هستند که باید بگویند چرا از آن سوی دنیا به اینجا آمده و رزمایش به‌راه می‌اندازند؟
رهبر انقلاب تأکید کردند: این‌گونه باید با قدرت‌های زیاده‌خواه مواجه شد و برخورد کرد.
ایشان، ماندگاری و قدرتمندتر شدن روزافزون جمهوری اسلامی را نشانه‌ی شکست دشمنان خواندند و خاطرنشان کردند: قرآن به ما آموخته است باید به‌گونه‌ای خود را آماده کنیم که دشمن، همواره ترس و واهمه داشته باشد.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، وزیر آموزش و پرورش با گرامیداشت یاد شهیدان مطهری، رجایی و باهنر و با تبریک هفته‌ی معلم، تاکید کرد: وزارت آموزش و پرورش تلاش می‌کند از طریق فرهنگ‌سازی، بستری مناسب برای تحقق عملی اقتصاد مقاومتی فراهم کند.
آقای فانی با بیان اینکه برنامه‌های راهبردی آموزش‌وپرورش در طول برنامه‌ی ششم مبتنی بر اجرای سند تحول بنیادین خواهد بود، گفت: تدوین نقشه‌ی راه سند تحول آموزش‌وپرورش، طراحی رشته‌های جدید، ارتقای منزلت معلمان، تدوین برنامه راهبردی دانشگاه‌های فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی، تقویت مشارکت‌های مردمی و توسعه‌ی پژوهش‌سراهای دانش‌آموزی از مهمترین فعالیت‌های آموزش‌وپرورش در سال گذشته بوده است.

موضوعات: دیدار معلمان و فرهنگیان با رهبر انقلاب  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-02-14] [ 08:54:00 ب.ظ ]




علت نام‌گذاری ابن‌ بابویه به شیخ صدوق چیست؟/فقیهی که با دعای امام زمان(عج) زاده شد

شیخ صدوق را صدوق نامیده‌اند، چرا که وی در نقل حدیث از ائمه(ع) به ویژه امام صادق(ع) و امام باقر(ع) از راه صواب خارج نشد و در فهم آن‌ها به خطا نرفت.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، محمد ابن بابویه ملقب به شیخ صدوق از پیشگامان علم حدیث و بزرگان جهان اسلام محسوب می‌شود، پدر ایشان از فقهای بزرگ جهان است که در دوران امام حسن عسکری(ع) و امام زمان(عج) زندگی می‌کرد، به مناسبت سالروز بزرگداشت شیخ صدوق (5 رجب ـ 15 اردیبهشت) بخشی از سلوک او را مرور می‌کنیم:

عمر پر برکت علی بن حسین بن بابویه از پنجاه سال می‌گذشت و هنوز فرزندی نداشت و بسیار دوست داشت که خداوند به او فرزند صالحی عنایت کند، از این رو توسط حسین بن روح که یکی از نمایندگان خاص امام زمان(عج) بود، نامه‌ای برای آن حضرت فرستاد و تقاضای دعا کرد تا خداوند، فرزند صالحی برای او بخواهد، البته پیشتر از امام حسن عسکری(ع) نیز چنین دعایی خواسته بود.

حسین‌ بن‌ روح‌ همین‌ کار را انجام‌ داد و پاسخ‌ امام‌ زمان‌(عج‌) را که‌ خطاب‌ به‌ علی‌ بن‌بابویه‌ صدوق‌ اول‌ چنین‌ نوشته‌ بود آورد: «ما از خداوند بزرگ‌ برای‌ مطلبی‌ که‌ خواستید دعا کردیم‌ و به‌ زودی‌ دو پسر به‌ تو روزی‌ خواهد داد» و بعد دو پسر به‌ نام‌های‌ محمد(ابوجعفر) و ابوعبدالله خداوند به‌ پدر شیخ صدوق‌ داد که‌ ابوجعفر محمد بن‌ حسین‌ بن‌ بابویه‌ قمی‌ از بزرگان‌ فقه‌ و حدیث‌ شیعه‌ شد و همواره‌ به‌ این‌ موضوع‌ افتخار می‌کرد که‌ من‌ به‌ دعای‌ امام‌ زمان‌(عج‌) متولد شدم‌.

البته در این باب شیخ طوسی می‌گوید: «ابن بابویه دارای سه فرزند شد، یکی اهل فقه نبود و در گوشه‌ای به عبادت و زهدورزی مشغول بود، ولی دو پسر دیگرش، محمد و حسین، فقیه و محدث شدند و از حافظه‌ای فوق‌العاده قوی بهره‌مند بودند، محمد بن علی، شیخ صدوق خود نیز سبب ولادت خویش را در کتاب «کمال‌الدین و تمام‌النعمة» آورده است. شیخ بارها می‌فرمود: «من با دعای صاحب‌الامر(عج) به دنیا آمده‌ام» و به آن افتخار می‌کرد. منابع و مصادر فراوانی در باب شیخ صدوق سخن به میان آورده‌اند و همگی این حادثه را ذکر کرده‌اند، اما تاریخ ولادت ایشان را ذکر نکرده‌‌اند. البته ولادت ایشان قبل از سال 305 هجری قمری نبوده، چرا که نامه صدوق پدر در این سال به ولی‌امر(عج) نگاشته شده است.

شیخ دوران طفولیت و نوجوانی خویش را در قم و در محضر پدر گذراند. صدوق پدر در سال 329 هـجری یعنی سالی که به «تناثر نجوم» (فرو ریختن ستارگان) معروف شد درگذشت، در این سال محدث بزرگ، محمدبن یعقوب کلینی رازی و نیز علی بن محمد سمری، چهارمین و آخرین نائب خاص امام زمان(عج) در غیبت صغری وفات یافتند. با آنکه پدر شیخ از راه تجارت و خرید و فروش در بازار قم روزگار می‌گذرانید، اما شیخ به راه پدر نرفت و تدریس و تعلیم را پیشه خویش کرد، شیخ در ماه رجب سال 399 به طلب و جستجوی حدیث از قم خارج شد و به سفرهای متعدد پرداخت.

شیخ صدوق به لحاظ دوره شناسی فقهی به دوره دوم که عصر محدثان نام گرفته است تعلق دارد، این دوره از حدود غیبت کبری در سال 329 هجری تا نیمه اول قرن پنجم را در بر می‌گیرد. فقهای این دوره در این روزگار و در دو شهر قم و ری می زیسته‌اند. در این دوره مهمترین منابع حدیثی شیعه تألیف شده است. مانند: «کافی»، «من لایحضره الفقیه»، «استبصار» و «تهذیب».

بر اساس این گزارش، شیخ صدوق تألیفات با ارزشی از خود به جای گذاشت. او 300 عنوان کتاب تألیف کرد. کتاب‌های او که در زمینه‌های مختلف نوشته شده در نهایت نیکویی و استحکام است و این خود نشانگر قدرت علمی و آشنایی گسترده او با علوم اسلامی است.

در نهایت شیخ صدوق برای جمع‌آوری احادیث امامان معصوم(ع) به شهرهای بخارا، نیشابور، طوس، اصفهان و بغداد سفر کرد. وی به دعوت وزیر دولت آل بویه به شهر ری رفت، تشکیل حوزه و کلاس درس داد و به تدریس فقه و احادیث اهل بیت(ع) مشغول شد. عاقبت این عالم بزرگوار پس از گذشت هفتاد و شش سال از عمر شریف و پر برکتش در سال 381 هجری در شهر ری دیده از جهان فرو بست. پیکر پاکش در نزدیکی مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم(ع) مدفون شد. امروزه آرامگاهش به نام ابن بابویه در شهر ری مشهور و زیارتگاه مردم است.

موضوعات: علت نام‌گذاری ابن‌ بابویه به شیخ صدوق چیست؟/فقیهی که با دعای امام زمان(عج) زاده شد  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ب.ظ ]




 

کتابهای شیخ صدوق (ابن بابويه، محمد بن علي )

 

الاعتقادات
مصادقة الإخوان‏
ثواب الأعمال‏
التوحيد
الهداية (في الأصول و الفروع)
عيون أخبار الرضا عليه ‏السلام‏
الامالي او المجالس
الامالي للشيخ الصدوق
علل الشرائع للشيخ الصدوق
عيون أخبار الرضا
صفات الشيعة
فضائل الأشهر الثلاثة
مصادقة الإخوان
من لا يحضره الفقيه‏
مجموعة فتاوي ابن بابويه‏
المقنع‌
الإمامة و التبصرة من الحيرة
كتاب الخصال
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال
معاني الأخبار
المقنع
علل الشرائع‏
مجموعة فتاوي ابن بابويه‌
كمال الدين وتمام النعمة
فراقنامه
ترجمه كمال الدين و تمام النعمم
الهداية في الأصول و الفروع‏
فضائل الشيعة

موضوعات: کتابهای شیخ صدوق (ابن بابويه، محمد بن علي )  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ب.ظ ]




روز بزرگداشت شیخ صدوق

****************************************************

محمد بن علی بن بابویه قمی معروف به ” ابن بابویه” ، ” محمد بن بابویه” و ” شیخ صدوق” نامی ترین دانشمند گرانمایه و بزرگوار و فقیه و محدث عالیقدر شیعه در نیمه دوم سده چهارم هجری است.
شیخ صدوق و برادرش حسن با دعای حضرت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف متولد شدند.
بعد از سال 305 ه که نایب دوم امام زمان(ع) از نواب اربعه یعنی ثقه ی جلیل القدر عثمان بن سعید عمری ، پس از حدود پنجاه سال نیابت ، حضرت بدرود حیات گفت، و حسین بن روح نوبختی به عنوان نائب سوم امام زمان(عج) عهده دار وساطت بین شیعیان و حضرت گردید. علی بن بابویه قمی که پیشوای علمای قم بود، وارد بغداد شد. چون تا آن زمان صاحب فرزندی نشده بود و از این نظر رنج می برد، لذا فرصت را غنیمت شمرد و طی نامه ای که به حسین بن روح تسلیم نمود از او خواست تا هنگام تشرف به حضور امام زمان (عج ) به آن وجود مقدس تقدیم دارد.
وی در آن نامه اشتیاق خود را به داشتن پسری ابراز داشته و از حضرت خواسته بود برای او دعا کند تا خداوند پسری به او روزی نماید. جواب امام زمان علیه السلام هم به او رسید که برای تو دعا کردم و به زودی خداوند پسری، و به روایتی، پسرانی فقیه و پاک سرشت به تو روزی خواهد کرد…
دورنمائی از شخصیت او
پدر شیخ صدوق، علی بن بابویه قمی سرآمد علماء ، فقهاء و محدثین قم بود، و به نقل ابن ندیم دویست جلد کتاب تالیف کرده است. خاندان بابویه قمی از خاندانهای علمی قم، و از قداست و عفاف و منش والائی برخوردار بوده اند.
محمد بن بابویه در چنین خانواده ای و از چنان پدری در شهر مذهبی قم متولد گشت. قم در آن روزگار مرکز علماء ، فقهاء و محدثین شیعه بوده و هنوز مقام و موقعیت علمی و مذهبی خود را در دنیای شیعه حفظ کرده است.
محمد بن بابویه به روزگار جوانی پس از فراگرفتن علوم مقدماتی، علم حدیث و فقه بر اساس حدیث را از مفاخر فقهاء و محدثین قم همچون پدرش علی بن بابویه، محمد بن حسن بن ولید پیشوای فقهای قم و دیگران آموخت، آنگاه چون در روزگار سلاطین شیعی آل بویه به سر می برده ، و آنها بر قسمت اعظم دنیای اسلام تسلط داشتند، به منظور دیدار مشایخ دیگر در سایر نقاط شیعه نشین، و سیر وسیاحت در ممالک اسلامی، از ری تا بلخ و بخارا و از آنجا تا بغداد ، کوفه ، مکه ، مدینه ، مناطق میان راه و مراکز دیگر علمی شیعه وسنی و استفاده از علما و دانشمندان مذاهب اسلامی از شیعه ی امامی ، زیدی و سنی و …، و عرضه احادیث اهل بیت عصمت و طهارت و مکتب فقه و حدیث شیعه که شناخت واقعی اسلام راستین بود، به مسافرت طولانی همت گماشت.
وی در سال 347 ه در ری از ابوالحسن محمد بن احمد بن علی اسدی معروف به ابن جراده بردعی حدیث شنیده، و در سال 352 به نیشابوررفته و از جمعی ازعلمای آنجا استفاده نمود.
در همان سال به مشهد مقدس رفته و به زیارت حضرت امام رضا علیه السلام نائل آمد. از مشهد به مرو رفته و در آنجا از جمعی ازعلما به اخذ حدیث توفیق یافت.
سپس در همان سال یعنی 352 وارد بغداد شده و از جمعی از مشایخ آنجا استماع حدیث نمود.این عالم کوشا در سال 354 به کوفه وپس از آن به مکه رفت واز محضر علمای آن دیارکسب فیض نمود.
شیخ صدوق ازدیدگاه دانشمندان شیعه
- شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی متوفی سال 460 ه . که با یک واسطه شاگرد شیخ صدوق بوده است از وی بدین گونه یاد می کند:” ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، دانشمندی جلیل القدر، بزرگوار، حافظ احادیث ، صاحب نظر در رجال و ناقد اخبار بوده، در میان علما و دانشمندان قم در حفظ و کثرت علم مانند او دیده نشده است، نزدیک به سیصد کتاب داشته و فهرست کتابهای او معروف است.
- دانشمند عالیقدر رجالی ابوالعباس نجاشی متوفی سال 450 که رجال خود را بعد از فهرست شیخ طوسی نوشته است، می نویسد: ” ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، ساکن ری، شیخ و فقیه ما، و چهره درخشان طائفه در خراسان بود،در سال 355 ه وارد بغداد شد و در زمانی که جوان بود مشایخِ طائفه از وی استماع حدیث می کردند ، او صاحب کتاب های بسیاری است.
- نابغه بزرگ و فقیه سنت شکن مشهور محمد بن ادریس حلی، متوفی سال 598 در کتاب گرانقدرش ” سرائر” می نویسد:” دانشمند موثق بزرگوار، متخصص اخبار، ناقد آثار، عالم به رجال، حافظ بزرگ حدیث بود، او استاد پیشوای ماشیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان است.”
- ابن شهر آشوب او را ” مبارز قمی ها نامیده” و علامه حلی از وی مانند نجاشی از او نام برده است. و ابن داود او را “شیخ الطائفه و فقیه و چهره درخشان شیعه در خراسان دانسته و تلفیقی از سخن شیخ و نجاشی را آورده است.”
از میان فقهای بزرگ متاخر فقط به ذکر گفتار علامه بحر العلوم اکتفا می کنیم که می نویسد:” ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، پیشوائی از پیشوایان شیعه، وستونی از استوانه های شریعت است، او رئیس محدثین، و در آنچه از ائمه صادقین علیهم السلام روایت کرده صدوق و راستگوست. وی با دعای امام زمان علیه السلام متولد شد، و از این راه به فضیلت و افتخاری بزرگ نائل گشت. در توقیع مقدس آمده بود که او فقیه، نیک سرشت، پربرکت و از جانب خداوند سودبخش خواهد بود. از این رو برکت وجود او شامل حال تمام خلائق شد و خاص و عام از وی منتفع گشتند، و آثار و تألیفاتش درگذشتِ روزگار باقی ماند، و عموم فقهای شیعه از فقه و حدیثش نفع بردند.”
اقامت وی در ری
شیخ صدوق ساکن ” ری” شهر بزرگ آن روز ایران و پایتخت رکن الدوله دیلمی بوده است . شیخ صدوق در سال 347 و به هنگامی که در اوج شهرت قرار داشته و از لحاظ نبوغ و مقامات علمی و عملی شخصیت برازنده شیعه بوده است، گویا به دعوت رکن الدوله که شیعه بوده از قم یا خراسان به ” ری” رفته و در آنجا ساکن می گردد.
شیخ بزرگوار در قم ، ری ، نیشابور ، مشهد مقدس و سایر نقاطی که اقامت داشته روزهای جمعه و سه شنبه احادیث جالبی در مباحث گوناگون بر شاگردان فاضل و دانشمند خود املاء می نموده و آنها یادداشت می کردند، و پیرامون آن بحث و گفتگو می کرده است. از جمله اینها نود و هفت مجلس است که به نام ” امالی” یا” مجالس” چاپ شده و آغاز آن روز جمعه 22 ماه رجب سال367 ه، و آخر آن 19 شعبان سال 368 در مشهد امام رضا علیه السلام بوده است.
موقعیتهای حساس زمان شیخ صدوق
یکی از موقعیتهای قابل توجه شیخ صدوق این بود که در زمان سلطه امرای آل بویه می زیست. آل بویه که آنها را دیالمه نیز می گویند دارای نژادی ایرانی و از مردم رودبار گیلان و از لحاظ مذهب شیعه اثنی عشری بوده اند. امرای آل بویه از سال 320 تا 448 هجری قمری در ایران مرکزی ، فارس ، خوزستان ، عراق و سواحل خلیج فارس دولت نیرومندی تشکیل داده و باعث تقویت و رواج مذهب شیعه شده بودند.
موقعیت دیگر شیخ صدوق این بود که شخصیت بلند آوازه شیعه و وزیر دانشمند و با تدبیر رکن الدوله “صاحب بن عباد” متوفی سال 385 در ری اداره امور مملکت را به عهده داشت، و این خود فرصتی مناسب برای طرح کلی شیخ صدوق محدث و فقیه عالیقدر شیعه برای بزرگداشت و ارائه مکتب فقه و حدیث شیعه امامیه بود. شاید شیخ صدوق در میان کلیه دانشمندان ما پس از تقة الاسلام کلینی تنها دانشمندی باشد که بیش از همه دارای استاد بوده و از آنها اخذ فقه و حدیث و علوم دیگر نموده یا به دریافت اجازه نائل گشته است.
شاگردان وی
شیخ صدوق مرد بلند آوازه شیعه به هر جا می رفته، گذشته از استفاده از رجال شیعه و سنی، به افاده و بیان و املاء احادیث اندوخته، به طالبان علم و شاگردان خود، و آماده ساختن آنها برای حفظ و نگاهداری مکتب و آثار اهل بیت عصمت و طهارت اهتمام داشته است. به همین جهت گروهی از مفاخر علما شیعه و سنی جزو شاگردان او به شمار آمده اند، که یا رسماً شاگرد او بوده اند، یا از وی روایت نموده یا اجازه گرفته اند. مرحوم ربانی شیرازی جمعاً 27 نفر از شاگردان و راویان او را نام برده است. ما مشاهیر آنها را که وارث و ناقل آثار و مکتب او بوده اند، نام می بریم:
شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان، هارون بن موسی تلعکبری، حسین بن عبدالله غضائری، برادرش حسین بن علی بن بابویه قمی، حسن بن عباس نجاشی( پدر نجاشی مولف رجال) ،علم الهدی سید مرتضی، سید ابوالبرکات علی بن حسین جوزی حسینی حلی.
تألیفات شیخ صدوق
شیخ طوسی نوشته است وی نزدیک به 300 کتاب تألیف کرده است. شیخ ، خود در فهرست 40 کتاب او را نام می برد و شیخ اجل نجاشی که رجال خود را پس از فهرست شیخ نوشته وسعی داشته کمبودهای فهرست شیخ را تکمیل کند، 189 کتاب را نام برده است. این کتابها که عموما سودمند و گرانقدر است در جمیع شئون زندگی انسانی و مبانی اسلامی، و با استادی و مهارت در خور تحسینی تالیف و تصنیف شده و نشانه دانش وسیع و بزرگواری و قداست نفس و صفای باطن رئیس محدثین شیعه است، و هم نماینده وجود ثمربخش و موفقیت های اوست که به گفته علامه بحر العلوم خود نشانه بارز دعای حضرت امام زمان علیه السلام در حق او است.
شیخ بزرگوار در تألیفات خود با نقل احادیث و توضیح مضامین و فتوی بر طبق آنها، روح تعالیم عالیه اسلام و اصول و فروع مذهب شیعه را روشن ساخته است. در میان انبوه کتب مذهبی کمتر کتابی پیدا می کنید که از” شیخ صدوق” یا ” محمد بن بابویه قمی” و کتابها و احادیث او ذکری به میان نیامده باشد.
لازم به ذکراست که جمیع کتب شیخ صدوق مانند سایر فقهاء و محدثین آن زمانها به زبان عربی بوده و اسامی آنها نیز عربی است که ما به برخی از آنها اشاره می نماییم:
کتاب توحید، نبوت، اثبات وصیت علی علیه السلام، سه کتاب در غیبت امام زمان، معانی الاخبار، خصال، مختصر تفسیر قرآن، من لایحضره الفقیه، عیون اخبار لرضا، ثواب الاعمال.
وفات او
شیح بزگوار ابوجعفر محمد بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق پس ازهفتاد و چند سال زندگانی درخشان و پر افتخار و مسافرت های طولانی در اقصی نقاط بلاد اسلامی و تالیف و تصنیف حدود 300 جلد کتاب پر ارزش در ابعاد مختلف زندگی، سرانجام درسال381 ه در"ری” چشم از جهان فرو بست و به عالم باقی شتافت. آرامگاهش امروز در شهر ری به نام” ابن بابویه” مشهور وزیارتگاه مردم مسلمان است. “قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُ وَ نَوَّرَضَرِیَحهُ".
منبع:
مفاخر اسلام،علی دوانی،ج3.

موضوعات: روز بزرگداشت شیخ صدوق  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ب.ظ ]




تفسیر سوره ال عمران( آیات 101 تا 200 )

 

آيه 101
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَن يَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و چگونه بايد شما كافر شويد و حال آن كه آيات خدا بر شما فرو خوانده مي‌شود و پيغمبر او در ميان شما است ( و نور قرآن راه را تابان و رهنمودهاي فرستاده خدا حقيقت را عيان مي‌دارد ! ) و هركس به خدا تمسّك جويد ، بيگمان به راه راست و درست ( رستگاري ) رهنمود شده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَعْتَصِمْ » : چنگ بزند . متوسّل گردد .‏

آيه 102
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد آن چنان كه بايد از خدا ترسيد از خدا بترسيد ( و با انجام واجبات و دوري از منهيّات گوهر تقوا را به دامان گيريد ) و شما ( سعي كنيد غافل نباشيد تا چون مرگتان به ناگاه در رسد ) نميريد مگر آن كه مسلمان باشيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَمُوتُنَّ إِلا وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ » : مراد اين است كه انسان بايد پيوسته متمسّك به اسلام و مراقب اعمال خود باشد تا به ناگاه چون پيك اجل در رسيد ، با ايمان استوار دار فاني را وداع گويد .‏

آيه 103
‏متن آيه : ‏
‏ وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و همگي به رشته ( ناگسستني قرآن ) خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد كه بدان گاه كه ( براي همديگر ) دشمناني بوديد و خدا ميان دلهايتان ( انس و الفت برقرار و آنها را به هم ) پيوند داد ، پس ( در پرتو نعمت او براي هم ) برادراني شديد ، و ( همچنين شما با بت‌پرستي و شركي كه داشتيد ) بر لبه گودالي از آتش ( دوزخ ) بوديد ( و هر آن با فرا رسيدن مرگتان بيم فرو افتادنتان در آن مي‌رفت ) ولي شما را از آن رهانيد ( و به ساحل ايمان رسانيد ) ، خداوند اين چنين برايتان آيات خود را آشكار مي‌سازد ، شايد كه هدايت شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَبْل‌ » : ريسمان . رشته . « حَبْلِ الله » : مراد قرآن است . « إِخْوَان‌ » : جمع اَخ ، برادران . « شَفَا » : لبه . « أَنقَذَكُمْ » : شما را نجات داد .‏

آيه 104
‏متن آيه : ‏
‏ وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بايد از ميان شما گروهي باشند كه ( تربيت لازم را ببينند و قرآن و سنّت و احكام شريعت را بياموزند و مردمان را ) دعوت به نيكي كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند ، و آنان خود رستگارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ » : بايد در ميان شما جماعتي باشد كه . بايد ملّتي باشيد كه . « أُمَّةٌ » : جماعت . ملّت .‏

آيه 105
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و مانند كساني نشويد كه ( با ترك امر به معروف و نهي از منكر ) پراكنده شدند و اختلاف ورزيدند ( آن هم ) پس از آن كه نشانه‌هاي روشن ( پروردگارشان ) به آنان رسيد ، و ايشان را عذاب بزرگي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَيِّنَاتُ‌ » : دلائل روشن .‏

آيه 106
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكْفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به ياد آوريد روزي را كه در چنين ) روزي ، روهائي سفيد و روهائي سياه مي‌گردند . و امّا آنان كه ( به سبب انجام كارهاي بد در پيشگاه پروردگارشان شرمنده و سرافكنده و بر اثر غم و اندوه ) روهايشان سياه است ( بديشان گفته مي‌شود : ) آيا بعد از ايمان ( فطري و اذعان به حق ) خود كافر شده‌ايد ؟ ! پس به سبب كفري كه مي‌ورزيده‌ايد عذاب را بچشيد !‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَوْمَ » : مفعولٌ‌به فعل محذوفي چون ( أُذْكُرْ ) يا مفعولٌ‌فيه ( وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ) است . « تَبْيَضُّ » : سفيد مي‌گردد . مراد بشّاشت و شادي مؤمنان است . « تَسْوَدُّ » : سياه مي‌گردد . مراد اندوه و ناراحتي كافران است . « ذُوقُوا » : بچشيد . « بَعْدَ إِيمَانِكُمْ » : مراد ايمان فطري يا ايمان ناشي از تبليغ پيغمبران است .‏

آيه 107
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و امّا آنان كه ( به سبب انجام كارهاي شايسته در پيشگاه آفريدگارشان سرافرازند و سر از پاي نمي‌شناسند و بر اثر شادي و سرور ) روهايشان سفيد است ، در رحمت خداي غوطه‌ورند و جاودانه در آن ماندگارند !‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِبْيَضَّتْ » : سفيد گرديد .‏

آيه 108
‏متن آيه : ‏
‏ تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِّلْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اينها آيات خدا هستند كه ( درباره پاداش نيكوكاران و پادافره بدكاران نازل شده‌اند و ) مشتمل بر حق و حقيقتند ، و خداوند ( هيچ گاه ) ستمي براي جهانيان نمي‌خواهد .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 109
‏متن آيه : ‏
‏ وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( چگونه ممكن است خدا ستم كند در حالي كه آفرينش و فرمانروائي و تصرّف امور ) آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن خدا است و كارها ( ي مردمان سرانجام ) به سوي خدا برگردانده مي‌شود ( و پاداش و پادافره هر يك را خواهد داد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 110
‏متن آيه : ‏
‏ كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْراً لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما ( اي پيروان محمّد ) بهترين امّتي هستيد كه به سود انسانها آفريده شده‌ايد ( مادام كه ) امر به معروف و نهي از منكر مي‌نمائيد و به خدا ايمان داريد . و اگر اهل كتاب ( مثل شما به چنين برنامه و آئين درخشاني ) ايمان بياورند ، براي ايشان بهتر است ( از باور و آئيني كه برآنند . ولي تنها عدّه كمي ) از آنان با ايمانند و بيشتر ايشان فاسق ( و خارج از حدود ايمان و وظائف آن ) هستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ . . . » : شما بهترين ملّت هستيد اگر امر به معروف و نهي از منكر داشته باشيد و با جان و مال در اين راه بكوشيد .‏

آيه 111
‏متن آيه : ‏
‏ لَن يَضُرُّوكُمْ إِلاَّ أَذًى وَإِن يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الأَدُبَارَ ثُمَّ لاَ يُنصَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان هرگز نمي‌توانند به شما زياني ( ژرف و پردامنه ) برسانند مگر آزار مختصري ( كه اثر چنداني بر جاي نمي‌گذارد ) و اگر با شما بجنگند پشت كرده و پاي به فرار مي‌نهند ، سپس ياري نمي‌شوند ( و نصرت و پيروزي را فراچنگ نمي‌آورند ، مادام كه شما امر به معروف و نهي از منكر داشته باشيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُوَلُّوكُمُ الأدْبَارَ » : به شما پشت مي‌كنند و مي‌گريزند .‏

آيه 112
‏متن آيه : ‏
‏ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَآؤُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ الأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان هركجا يافته شوند ، ( مُهر ) خواري بر ايشان خورده است‌ ؛ مگر ( اين كه از روش ناپسند خود دست بردارند و در اعمال خويش تجديدنظر كنند و ) با پيمان خدا ( يعني رعايت قوانين شريعت ) و پيمان مردم ( يعني رعايت مقرّرات همزيستي مسالمت‌آميز ، خويشتن را از اذيّت و آزار در امان دارند و از مساوات حقوقي و قضائي برخوردار گردند ) و آنان شايسته خشم خدا شده‌اند و ( مُهر ) بيچارگي بر ايشان خورده است . چرا كه آنان به آيات خدا كفر مي‌ورزيده‌اند و پيغمبران را به ناحق مي‌كشته‌اند ( و هركس هم در هر عصر و زماني به چنين كارهائي دست يازد و اعمال ننگين گذشتگان را بپسندد ، جزاي او همين خواهد بود ) . اين ( جرأت بر گناهان بزرگ ، ناشي از استمرار گناهان كوچك بود و ) به سبب سركشي ( از فرمان خدا ) و تجاوز ( از حدود شريعت يزدان ) مي‌باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ » : خيمه ذلّت بالايِ سر آنان برافراشته شده است . مُهر خواري بر ايشان خورده است . « أَيْنَمَا » : هرجا . « ثُقِفُوا » : يافته شوند و فراچنگ آورده شوند . « حَبْلِ اللهِ » : آنچه خدا بر مسلمانان واجب كرده است كه در حق اهل كتاب روا دارند بدان گاه كه تحت ذمّه ايشان قرار مي‌گيرند . « حَبْلِ النَّاسِ » : همكاري و همياري مسلمانان با افراد ذمّي . « بَآؤُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللهِ » : برگشتند و خشم خدا را با خود آوردند . مستحقّ خشم خدا گشتند . « مَسْكَنَةُ » : خواري و مذلّت . « عَصَوْا » : سركشي كردند . « كَانُوا يَعْتَدُونَ » : تجاوز مي‌كردند .‏

آيه 113
‏متن آيه : ‏
‏ لَيْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان همه يكسان نيستند ، گروهي از اهل كتاب ( به دادگري خاسته‌اند و برحق ) پابرجايند و در بخشهائي از شب - در حالي كه به نماز ايستاده‌اند - آيات خدا را مي‌خوانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَوَآءً » : برابر و يكسان . « أُمَّةٌ » : دسته . جماعت . « قَآئِمَةٌ » : بر دين خدا ماندگار و استوار . « ءَانَآءَ » : جمع ( إِنْو ) يا ( إِنْي ) ، ساعاتي از شب . پاسي از شب .‏

آيه 114
‏متن آيه : ‏
‏ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُوْلَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند و ( مردمان را ) به كار نيك مي‌خوانند و از كار زشت باز مي‌دارند و در انجام اعمال شايسته و بايسته بر يكديگر سبقت مي‌گيرند ، و آنان از زمره صالحانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُسَارِعُونَ » : بر همديگر پيشي مي‌جويند .‏

آيه 115
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا يَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوْهُ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آنچه از اعمال نيك انجام دهند ( هدر نمي‌رود و بي‌پاداش نمي‌ماند و ) از ثواب آن محروم نمي‌گردند ، و خداوند آگاه از ( حال و احوال ) پرهيزگاران است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَن يُكْفَرُوهُ » : در پيشگاه خدا به هيچ وجه از اجر آن محروم نمي‌شوند و كارشان بي‌مزد نمي‌ماند .‏

آيه 116
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِّنَ اللّهِ شَيْئاً وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بيگمان اموال و اولاد كساني كه كفر ورزيده‌اند ، ايشان را به هيچ وجه از ( كيفر و عذاب ) خدا نمي‌رهاند ( و كوچكترين سودي به حالشان ندارد ) و آنان دوزخيانند و در آنجا جاودانه مي‌مانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَن تُغْنِيَ » : هرگز نمي‌رهاند . هرگز دفع نمي‌گرداند .‏

آيه 117
‏متن آيه : ‏
‏ مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فِي هِذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلَكِنْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مَثَل آنچه كافران در اين جهان ( در راه خوشگذراني و جاه‌طلبي و كسب قدرت و شهرت ، و حتّي آنچه كه در راه خيرات و حسنات ) بذل و بخشش مي‌كنند ، همانند سرماي سختي است كه به كشتزار قومي اصابت كند كه ( با كفر و معاصي ) بر خود ستم كرده‌اند ، و آن را نابود سازد . و خداوند ( با هدر دادن اعمالشان ) بر آنان ستم ننموده است و بلكه خودشان ( با ارتكاب پلشتيها و زشتيها ) به خويشتن ستم روا مي‌دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رِيحٍ » : باد . « صِرٌّ » : سرماي سخت . « رِيحٍ فِيهَا صِرُّ » : مراد باد صرصر است ( نگا : حاقّه / 6 ، و فصّلت 16 ) . « حَرْثَ » : كشتزار . « أَنفُسَهُمْ » : مفعول مقدّم ( يَظْلِمُونَ ) است .‏

آيه 118
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! از غير خود محرم اسرار برنگزينيد ، آنان از هرگونه شر و فسادي در حق شما كوتاهي نمي‌كنند . آنان آرزوي رنج و زحمت شما را ( در دل ) دارند ( و پيوسته در انتظار آنند . نشانه‌هاي ) دشمنانگياز دهان آنان آشكار است ، و آنچه در دل دارند بزرگتر است ( از بدسگاليهائي كه ظاهر مي‌سازند ) . ما نشانه‌هائي را ( كه بتوان با آنها دشمن را از دوست باز شناخت ) براي شما بيان كرديم اگر اهل عقل و درايت هستيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِطَانَةً » : مَحرم اَسرار . « مِن دُونِكُمْ » : از غير خود . « لا يَأْ لُونَكُمْ » : تقصير و كوتاهي نمي‌كنند . از ماده ( أَلا ، يَأْ لُو ) . « لا يَأْ لُونَكُمْ خَبَالاً » : براي تباهي كارتان كوتاهي نمي‌كنند و بلكه به تلاش مي‌ايستند . « لا يَأْ لُونَ » : قصور نمي‌كنند . ترك نمي‌كنند . « خَبَالاً » : فساد . تباهي . منصوب به نزع خافض يا تمييز است بنا به معني اوّل ( لا يَأْ لُونَ ) ، و مفعولٌ‌به است بنا به معني دوم آن . « مَا عَنِتُّمْ » : رنج و مشقّت شما را . ( مَا ) مصدريّه است و ( عَنِتُّمْ ) از ماده ( عَنَت ) به معني مشقّت است . « أَكْبَرُ » : بزرگتر و بيشتر .‏

آيه 119
‏متن آيه : ‏
‏ هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هان ! ( اي مؤمنان ! ) اين شمائيد كه آنان را ( به خاطر قرابت يا صداقت يا مودّت ) دوست مي‌داريد ، و ايشان شما را ( به خاطر تعصّب ديني خود ) دوست نمي‌دارند ، و شما به همه كتابهاي ( آسماني ) ايمان داريد ( امّا آنان به كتاب آسماني شما ايمان ندارند ) . و وقتي كه با شما برخورد مي‌كنند ( براي گول‌زدنتان ، به دروغ ) مي‌گويند : ايمان آورده‌ايم . امّا هنگامي كه تنها مي‌شويد ، از شدّت خشم بر شما ، سرانگشتان خود را به دندان مي‌گزند ، بگو : با ( درد همين ) خشمي كه داريد ، بميريد ، بيگمان خداوند از آنچه در درون سينه‌ها مي‌گذرد آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَلَوْا » : تنها ماندند و مجلسشان از اغيار خالي شد . رفتند . « عَضُّوا » : گاز گرفتند . « أَنَامِل‌ » : جمع أُنْمُلَة ، سرانگشتان .‏

آيه 120
‏متن آيه : ‏
‏ إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر نيكي به شما دست دهد ( و نعمتي همچون پيروزي و غنيمت بهره شما گردد ) ناراحت مي‌شوند ، و اگر به شما بدي برسد ، شادمان مي‌شوند . و اگر ( در برابر اذيّت و آزارشان ) بردباري كنيد و ( از دوستي با ايشان ) بپرهيزيد ، حيله‌گري ( و دشمنانگي خائنانه ) آنان به شما هيچ زياني نمي‌رساند ، ( چه ) شكّي نيست خداوند بدانچه انجام مي‌دهند احاطه دارد ( و قادر به دفع نقشه‌هاي خائنانه و نيرنگهاي اهريمنانه ايشان از شما است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن تَمْسَسْكُمْ » : اگر به شما برسد . « لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً » : اصلاً مكر ايشان به شما زياني نمي‌رساند . ( شَيْئاً ) مفعول مطلق است . انگار كه چنين فرموده است : لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ ضُرًّا ( نگا : آل‌عمران / 144 ، و نساء / 36 ) .‏

آيه 121
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! به ياد مؤمنان آور ) زماني را كه سحرگاهان از ميان خانواده خود بيرون رفتي و پايگاههاي جنگ را براي مسلمانان آماده كردي ( و جاي تيراندازان و جاي سواران و جاي سائر مؤمنان را مشخّص نمودي ) و خداوند شنوا و دانا است ( و گفتگوهايتان را مي‌شنيد و انديشه‌هايتان را مي‌دانست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« غَدَوْتَ » : سحرگاهان بيرون رفتي ، از واژه ( غُدْوَة ) به معني : آغاز روز . « تُبَوِّئ‌ُ » : جايگزين مي‌كني . ترتيب مي‌دهي . « مَقَاعِدَ » : جايگاهها . مفعول دوم است .‏

آيه 122
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ وَاللّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن گاه كه دو طائفه از شما ( يعني بَنُوسَلَمه از خَزْرَج ، و بَنُوحارِثه از أَوْس ) آهنگ آن كردند كه سستي ورزند ( و از وسط راه بازگردند و به جهاد نپردازند ) ، ولي خداوند يار آنان بود ( و به ايشان كمك كرد تا از اين انديشه برگشتند ) ، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند و بس .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هَمَّتْ » : خواست . قصد كرد . « أَن تَفْشَلا » : كه سستي كنند . تنبلي كنند .‏

آيه 123
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند شما را در بدر پيروز گردانيد و حال آن كه ( نسبت به كافران ) ناچيز ( و از ساز و برگ اندكي برخوردار ) بوديد ، پس از خدا بترسيد تا شكر ( نعمت او را بتوانيد ) به جاي آوريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَذِلَّة » : جمع ذليل ، خواران . در اينجا مراد اين است كه از لحاظ شماره اندك و از نظر توشه ضعيف بوديد .‏

آيه 124
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُنزَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بدان گاه كه تو به مؤمنان مي‌گفتي : آيا شما را بسنده نيست كه پروردگارتان با سه هزار از فرشتگانِ فرستاده ( از سوي خويش براي آرامش خاطرتان ) ياريتان كرد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُنزَلِينَ » : روانه‌شدگان . صفت ( ثَلاثَةِ ءَالافٍ ) يا حال ( الْمَلآئِكَةِ ) است .‏

آيه 125
‏متن آيه : ‏
‏ بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آري ! ( شما را بسنده است . و علاوه از آن ) اگر بردباري ( در كارزار ) داشته باشيد و پرهيزگاري كنيد ( از معصيت خدا و مخالفت با پيغمبر ) ، و آنان ( يعني دشمنان مشرك ) هم اينك بر شما تاخت آرند ، پروردگارتان ( بر تعداد فرشتگان بيفزايد و ) با پنج هزار فرشته يورشگر و نشانگذار ، شما را ياري كند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن فَوْرِهِمْ هذا » : همين الآن با سرعت . « مُسَوِّمِينَ » : يورشگران . نشانگذاران بر بدن خود يا بر مركب خويش . مسلّط‌كنندگان مؤمنان بر كافران .‏

آيه 126
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و خداوند آن ( ياري با فرشتگان ) را جز مژده‌اي براي ( پيروزي ) شما نساخت ، و براي آن كرد كه دلهاي شما بدان آرام گيرد ، و پيروزي جز از جانب خداوند تواناي دانا نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بُشْرَيا » : مژده .‏

آيه 127
‏متن آيه : ‏
‏ لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنقَلِبُواْ خَآئِبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هدف از ياريتان توسّط فرشتگان آن است كه ) تا گروهي از بزرگان كافران را نابود كند و يا آنان را سركوب و خوار نمايد و با شكست و ننگ خشمگينشان سازد و نااميد برگردند ( و ديگر بار آرزوي پيروزي در سر نپرورانند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِيَقْطَعَ » : تا هلاك كند . « طَرَفاً » : جماعتي از رؤساء و اشراف . « يَكْبِتَهُمْ » : خوار و سركوبشان كند . « خَآئِبِينَ » : نااميدان .‏

آيه 128
‏متن آيه : ‏
‏ لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چيزي از كار ( بندگان جز اجرا فرمان يزدان ) در دست تو نيست ( بلكه همه امور در دست خدا است . اين او است كه ) يا توبه آنان را مي‌پذيرد ( و دلهايشان را با آب ايمان مي‌شويد ) يا ايشان را ( با كشتن و خوار داشتن در دنيا ، و عذاب آخرت ) شكنجه مي‌دهد ، چرا كه آنان ستمگرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَيْسَ لَكَ مِنَ الأمْرِ شَيْءٌ » : جمله معترضه‌اي است ميان سابق و لاحق خود ، و درباره لعن و نفرين رسول ( بر كافران اُحُد ، يا قاتلان قاريان بِئْرِمَعُونه نازل شده است . « يَتُوبَ عَلَيْهِمْ » : عطف بر ( يَكْبِتَهُمْ ) است .‏

آيه 129
‏متن آيه : ‏
‏ وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از آن خدا است آنچه در آسمانها و زمين است . هر كه را بخواهد مي‌آمرزد ، و هر كه را بخواهد عذاب مي‌دهد ، و خدا بخشنده و مهربان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 130
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافاً مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! ربا را دو و چند برابر مخوريد ، و از خدا بترسيد ، باشد كه رستگار شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَضْعَافاً مُّضَاعَفَةً » : دو و چند برابر . اين گفته ، قيدي براي تحريم نيست ، بلكه بيان واقعيّتي است كه در جاهليّت بوده است و الاّ رِبا به هر كيفيّتي كه باشد - مضاعف يا غيرمضاعف ، كم يا زياد - با نصّ صريح قرآن حرام و مبغوض است ( نگا : بقره / 275 و 276 ) . ( أَضْعافاً ) حال رِبا است .‏

آيه 131
‏متن آيه : ‏
‏ وَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از آتشي بپرهيزيد كه براي كافران ( نه مؤمنان ) آماده شده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُعِدَّتْ » : آماده گشته است .‏

آيه 132
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از خدا و پيغمبر اطاعت كنيد تا كه ( در دنيا و آخرت ) مورد رحمت و مرحمت قرار گيريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 133
‏متن آيه : ‏
‏ وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( با انجام اعمال شايسته و بايسته ) به سوي آمرزش پروردگارتان ، و بهشتي بشتابيد و بر همديگر پيشي گيريد كه بهاي آن ( براي مثال ، همچون بهاي ) آسمانها و زمين است‌ ؛ ( و چنين چيز با ارزشي ) براي پرهيزگاران تهيّه ديده شده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَارِعُوا إِلَيا مَغْفِرَةٍ » : بشتابيد به سوي اسباب مغفرت . از قبيل توبه و عبادت . « عَرْض‌ » : بها و ارزش . پهنا . اگر عرْض به معني عوض و بدل يعني بها و ارزش معنوي بهشت گرفته نشود و بلكه عرض مخالف طول باشد ، بايد مراد آسمانها و زمينِ منظومه شمسي يا بخشي از جهان ناشناخته باشد ؛ نه همه افلاك و كرات ( نگا : يونس / 101 ، حديد / 21 ) .‏

آيه 134
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن كساني كه در حال خوشي و ناخوشي و ثروتمندي و تنگدستي ، به احسان و بذل و بخشش دست مي‌يازند ، و خشم خود را فرو مي‌خورند ، و از مردم گذشت مي‌كنند ، و ( بدين وسيله در صف نيكوكاران جايگزين مي‌شوند و ) خداوند ( هم ) نيكوكاران را دوست مي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَرَّآءِ » : توانگري و فراخ دستي . « ضَرَّآءِ » : ناداري و تنگدستي . « كَاظِمِينَ » : فروخورندگان خشم و غضب . عطف بر ( ألَّذِينَ ) است . « عَافِينَ » : عفوكنندگان . درگذرندگان .‏

آيه 135
‏متن آيه : ‏
‏ وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كساني كه چون دچار گناه ( كبيره‌اي ) شدند ، يا ( با انجام گناه صغيره‌اي ) بر خويشتن ستم كردند ، به ياد خدا مي‌افتند ( و وعده و وعيد و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پيش چشم مي‌دارند و پشيمان مي‌گردند ) و آمرزش گناهانشان را خواستار مي‌شوند - و بجز خدا كيست كه گناهان را بيامرزد ؟ - و با علم و آگاهي بر ( زشتي كار و نهي و وعيد خدا از آن ) چيزي كه انجام داده‌اند پافشاري نمي‌كنند ( و به تكرار گناه دست نمي‌يازند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَاحِشَةً » : گناه كبيره ، مانند زنا و قتل . « وَهُمْ يَعْلَمُونَ » : آنان قبح كارشان را مي‌دانند . آنان مي‌دانند كه خداوند توبه توبه‌كاران را مي‌پذيرد و بندگان خود را مي‌بخشد .‏

آيه 136
‏متن آيه : ‏
‏ أُوْلَئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن چنان پرهيزگاراني پاداششان آمرزش خدايشان و باغهاي ( بهشتي ) است كه در زير ( درختان ) آنها جويبارها روان است و جاودانه در آنجاها ماندگارند ، و اين چه پاداش نيكي است كه بهره كساني مي‌گردد كه اهل عملند ( و برابر فرمان خدا كار مي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَالِدِينَ » : جاودانگان . حال ( أوْلئِكَ ) است . « نِعْمَ اَجْرُ الْعَامِلِينَ » : بهترين پاداش براي كساني كه برابر فرمان خدا كار مي‌كنند ، بهشت است . مخصوص به مدح ، يعني ( الْجَنَّةُ ) محذوف است .‏

آيه 137
‏متن آيه : ‏
‏ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانْظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذَّبِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پيش از شما ( اي مؤمنان ، درباره گذشتگان ) قواعد و ضوابطي بوده است ( كه ثابت و تغييرناپذير به مرحله اجرا درآمده است و امور اجتماعي بشر برابر آن چرخيده و گرديده است و هميشه هم‌چنين خواهد بود ) پس در زمين به گردش بپردازيد و بنگريد كه فرجام تكذيب‌كنندگان ( حق كه پيوسته با باطل در جنگ است ) چگونه گشته است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَلَتْ » : رفته است . گذشته است . « سُنَن‌ » : جمع سُنَّة ، راهها و روشها . وقائع و رخدادها . ملّتها و امّتها . مراد سُنَّةالله ، يعني نظامي است كه خداوند آن را پديد آورده است و بر طبق آن آفرينش در گردش و چرخش است . « أُنظُرُوا » : بنگريد . بينديشيد . « كَيْفَ كانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ » : ( كَيْفَ ) خبر مقدّم ( كانَ ) و ( عاقِبَة ) اسم آن است .‏

آيه 138
‏متن آيه : ‏
‏ هَذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( كه درباره صفات مؤمنان و قواعد و ضوابط ثابت خدا درباره گذشتگان گذشت ) روشنگري است براي مردمان ، و مايه رهنمود و پندپذيري براي پرهيزگاران است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَيَانٌ » : روشنگري .‏

آيه 139
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( از جهاد در راه خدا به سبب آنچه بر سرتان مي‌آيد ) سست و زبون نشويد و ( براي كشتگانتان ) غمگين و افسرده نگرديد ، و شما ( با تأييدات خداوندي و قوّه ايمان راستين و نيروي حقي كه از آن دفاع مي‌كنيد ) برتر ( از ديگران ) هستيد ( و پيروزي و بهروزي از آن شما است ) اگر كه به راستي مؤمن باشيد ( و بر ايمان دوام داشته باشيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَهِنُوا » : سست و زبون نشويد . از ماده ( وَهْن ) . « أَعْلَوْنَ » : برتران . چيرگان .‏

آيه 140
‏متن آيه : ‏
‏ إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر به شما ( در جنگ احد ) جراحتي رسيده است ( و به جانتان گزندي و به دارائيتان زياني وارد آمده است ، نگران و پريشان نشويد ) به آن جمعيّت نيز ( در جنگ بدر ) جراحتي همانند آن رسيده است ، و ما اين روزها ( ي پيروزي و شكست ) را در ميان مردم دست به دست مي‌گردانيم ( و گاهي بهره اينان و گاهي نصيب آنان مي‌نمائيم ) تا ثابت‌قدمان بر ايمان را ( از سائرين ) جدا سازد و مؤمنان شناخته شوند و خداوند از ميان شما قربانياني برگيرد و افتخار شهادت نصيبشان گرداند . و خداوند ستمكاران را دوست نمي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَرْحٌ » : زخم . جراحت . مراد از ( قَرْحِ ) اوّل در اين آيه و آيه 172 همين سوره ، اذيّت و آزار و شكست و زيانهائي است كه در جنگ احد گريبانگير مسلمانان گرديد . و مراد از ( قَرْحِ ) دوم ، كشت و كشتار و درد و آزار و بلاها و زيانهائي است كه در جنگ بدر به كافران رسيد ( نگا : آل‌عمران / 165 ) . « نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ » : ميان مردم دست به دست مي‌گردانيم ، و گاهي بدينان و گاهي بدانان مي‌سپاريم . « أيَّام‌ » : روزها . مراد ازمنه و اوقات است‌ ؛ نه روزهاي معمولي . « لِيَعْلَمَ اللهُ » : تا خدا معلوم گرداند . بايد توجّه داشت كه خدا هميشه آگاه بوده و هست . لذا منظور از ( يَعْلَمَ اللهُ ) و عباراتي از اين قبيل ، اين است كه علم غيبي به علم عيني تبديل شود و خفيّ جليّ گردد . « يَتَّخِذْ مِنكُمُ الشُّهَدَآءَ » : تا برخي از شما را مفتخر به درجه شهادت در راه خود كند . تا به برخي از شما افتخار گواهي‌دادن بر مردم در روز رستاخيز بخشد ( نگا : بقره / 143 ) .‏

آيه 141
‏متن آيه : ‏
‏ وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و تا اين كه خداوند مؤمنان را سره و خالص گرداند و كافران را نابود و تباه سازد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِيُمَحِّصَ » : تا سره و خالصشان گرداند . تا از هر عيبي پاكشان دارد . « يَمْحَقَ » : هلاك و تباه كند .‏

آيه 142
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا پنداشته‌ايد كه شما ( تنها با ادّعاي ايمان ) به بهشت درخواهيد آمد ، بدون آن كه خداوند كساني از شما را مشخّص سازد كه به تلاش و پيكار برخاسته‌اند ، و بدون آن كه خداوند بردباراني را متمايز گرداند ( كه رنجها و سختيها ، آنان را پاكيزه و آبديده كرده باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْ » : آيا . « حَسِبْتُمْ » : گمان برده‌ايد . « لَمَّا يَعْلَمِ اللهُ » : خداوند هنوز نشناخته باشد و جدا نساخته باشد ( نگا : بقره / 143 و آل‌عمران / 140 ) . « يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ » : فعل ( يَعْلَمَ ) منصوب است به ( أَنْ ) مقدّر . چكيده معني آيه اين است كه : به بهشت دست نخواهيد يافت مگر آن گاه كه آزمايش خود را بدهيد و خداوند جهاد در راه خود و استقامت با دشمنان دين را از شما مشاهده كند ( نگا : عنكبوت / 2 ) .‏

آيه 143
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما كه تمنّاي مرگ ( و شهادت در راه خدا ) را داشتيد پيش از آن كه با آن روبرو شويد ، ( هم‌اينك در ميدان نبرد اُحُد آماده‌ايد و با شهادت ياران ) مرگ را مي‌بينيد و شما بدان مي‌نگريد ، ( پس چرا به دهشت افتاده‌ايد و با ديدن آنچه آرزو مي‌كرديد زبون و غمگين گشته‌ايد ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ » : آرزو مي‌كرديد و مي‌خواستيد .‏

آيه 144
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏محمّد جز پيغمبري نيست و پيش از او پيغمبراني بوده و رفته‌اند ؛ آيا اگر او ( در جنگ اُحُد كشته مي‌شد ، يا مثل هر انسان ديگري وقتي ) بميرد يا كشته شود ، آيا چرخ مي‌زنيد و به عقب برمي‌گرديد ( و با مرگ او اسلام را رها مي‌سازيد و به كفر و بت‌پرستي بازگشت مي‌كنيد ) ؟ ! و هركس به عقب بازگردد ( و ايمان را رها كرده و كفر را برگزيند ) هرگز كوچكترين زياني به خدا نمي‌رساند ، ( بلكه به خود ضرر مي‌زند ) و خدا به سپاسگزاران پاداش خواهد داد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَلَتْ » : رفته است . « إِنقَلَبْتُمْ عَلَيا أَعْقَابِكُمْ » : بر پاشنه‌هاي خود عقب‌گرد مي‌كنيد و چرخ مي‌زنيد . مراد اين كه : به كفر برمي‌گرديد . « أَعْقَاب‌ » : جمع عَقِبْ ، پاشنه‌هاي پا .‏

آيه 145
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله كِتَاباً مُّؤَجَّلاً وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هيچ كسي را نسزد كه بميرد مگر به فرمان خدا ، و خداوند وقت آن را دقيقاً در مدّت مشخّص و محدودي ثبت و ضبط كرده است ( و در كتابي كه مشتمل بر مرگ و ميرها است نوشته است ) . و هركس پاداش ( و كالاي ) دنيا را خواستار شود از آن بدو مي‌دهيم ، و هر كه پاداش ( و متاع ) آخرت را خواهان باشد از آن بدو مي‌دهيم ، و ما پاداش سپاسگزاران را خواهيم داد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَن تَمُوتَ » : اسم ( كانَ ) است و ( إِلاّ بِإِذْنِ اللهِ ) خبر آن . « كِتَاباً مُّؤَجَّلاً » : در كتابي نوشته است كه مشتمل بر مرگ و ميرها است . ( نگا : تفسيرالمنتخب / 93 و انعام / 59 ) . وقت آن را دقيقاً در وقت مشخّص و محدودي تعيين كرده است ( نگا : فاطر / 11 ، انعام / 2 ، هود / 104 ) . ( كِتَاباً ) : منصوب به نزع خافض يا مفعول مطلق است . تقدير چنين مي‌شود : كَتَبَ اللهُ ذلِكَ فِي كِتَابٍ مُّشْتَمِلٍ عَلَي اْلآجَالِ ، يا : كَتَبَ اللهُ ذلِكَ كِتَاباً مُّوَقَّتاً بِوَقْتٍ مَّعْلُومٍ . « مُؤَجَّلاً » : مشتمل بر مرگ و ميرها . داراي وقت معيّن و محدود .‏

آيه 146
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و چه بسيار پيغمبراني كه مردان خداي فراواني به همراه آنان كارزار مي‌كرده‌اند و به سبب چيزي كه در راه خدا بدانان مي‌رسيده است ( از قبيل : كشته‌شدن برخي از ياران و مجروح‌شدن خود و دوستان ) سست و ضعيف نمي‌شده‌اند و زبوني نشان نمي‌داده‌اند ( و بلكه شكيبائي مي‌كرده‌اند ) و خداوند شكيبايان را دوست مي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كَأَيِّنْ » : چه بسيار . « رِبِّيُّونَ » : جمع ( رِبّي ) ، عالِمان راسخ در علوم ديني . مردان خدا . مؤمنان مخلص . « قَاتَلَ مَعَهُ » : در ركاب يكايك آنان جنگيده‌اند . « مَا اسْتَكَانُوا » : خواري ننمودند و براي ديگران كرنش نبردند . از ماده ( كَيْن ) يا از ( كَوْن ) .‏

آيه 147
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( اين عمل ايشان به هنگام سختي بود ، و در اين وقت ) گفتارشان جز اين نبود كه مي‌گفتند : پروردگارا ! گناهانمان را ببخشاي و از زياده‌رويها و تندرويهايمان صرف نظر فرماي و گامهايمان را ثابت و استوار بدار و ما را بر گروه كافران پيروز بگردان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا » : مراد تجاوز از حدود و ثغور قوانين و مقرّرات الهي است .‏

آيه 148
‏متن آيه : ‏
‏ فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس خداوند پاداش اين جهان را ( با پيروز كردنشان بر دشمنان ، و فراچنگ آوردن غنيمت و كرامت و عزّت ) بديشان داد ، و پاداش نيكوي آخرت را ( براي آنان تضمين كرد ) و خداوند نيكوكاران را دوست مي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ » : پاداش نيكوي آخرت . صفت به موصوف اضافه شده است .‏

آيه 149
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوَاْ إِن تُطِيعُواْ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! اگر از كافران ، فرمانبرداري كنيد ، شما را به كفر برمي‌گردانند و زيان ديده ( از سوي دين و ايمان به سوي كفر و حرمان ) برمي‌گرديد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَاسِرِينَ » : زيانباران . حال ضمير ( و ) است .‏

آيه 150
‏متن آيه : ‏
‏ بَلِ اللّهُ مَوْلاَكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( كافران ياور شما نيستند ) بلكه خدا ياور شما است و او بهترينِ ياوران ( و بزرگترينِ مددكاران ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَوْلي‌ » : سرورِ مُتصرّف .‏

آيه 151
‏متن آيه : ‏
‏ سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در دلهاي كافران رُعْب و هراس خواهيم انداخت ، از آن‌رو كه چيزهائي را انباز خدا ساخته‌اند كه خداوند دليل و برهاني ( بر حقّانيّت آنها ) فرو نفرستاده است ، و جايگاه آنان آتش ( دوزخ ) است ، و جايگاه ستمكاران چه بد جايگاهي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سُلْطَان‌ » : حجّت و برهان ( نگا : نساء / 91 ، 144 ، 153 ، انعام‌ / 81 ، اعراف / 33 ، حجّ / 71 ، روم / 35 ) . « مَثْوي‌ » : اقامتگاه .‏

آيه 152
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ وَعَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَّا تُحِبُّونَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در آن هنگام كه آنان را ( در آغاز جنگ اُحُد ) با كمك و ياري او از پاي در مي‌آورديد ، خداوند به وعده خود ( كه پيروزي بود و بر زبان پيغمبر رفته بود ) با شما وفا كرد ، تا آن گاه كه سستي كرديد و در امر ( ماندن در سنگرها و رهاكردن آنجاها ) به كشمكش پرداختيد و اختلاف ورزيديد ، و پس از آن كه آنچه را دوست مي‌داشتيد به شما نشان داد ( كه غلبه بر دشمن بود ) نافرماني كرديد ( و دو دسته شديد : ) دسته‌اي از شما خواهان كالاي دنيا ( يعني غنائم جنگ شد ) و دسته‌اي خواستار آخرت ( يعني : رضايت‌الله و پاداش اخروي ) گرديد . پس ( بر اثر فرار ، دست ) شما را از آنان بازداشت و از ايشان منصرفتان گردانيد ( و بدين وسيله پيروزي شما به شكست انجاميد ) تا شما را بيازمايد و ( مؤمنان مخلص ، از ديگران ممتاز و جدا شوند . و هنگامي كه پشيمان شديد ) شما را بخشيد ، و خداوند را بر مؤمنان نعمت و منّت است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَحُسُّونَهُمْ » : ايشان را از پاي در مي‌آوريد و مستأصلشان مي‌نمائيد . « إِذْن‌ » : مشيّت و فرمان . « فَشِلْتُمْ » : ضعيف و پست همت شُديد . « عَصَيْتُمْ » : نافرماني و سركشي كرديد . « أَرَاكُمْ » : نشانتان داد . « صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ » : شما را از ايشان بازداشت . مراد اين كه خداوند شما را از جنگ ايشان منصرف و معونت خود را بازگرفت و شكست را بهره شما كرد .‏

آيه 153
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَى أحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غُمَّاً بِغَمٍّ لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي مؤمنان به ياد آوريد ) آن گاه را كه در زمين پراكنده مي‌شديد و مي‌گريختيد و دور مي‌گشتيد و ( از شدّت بيم و هراس ) در فكر كسي ( جز نجات خود ) نبوديد ، و پيغمبر از پشت سر شما را صدا مي‌زد ( و مي‌گفت : اي بندگان خدا ! به سوي من بيائيد ، من پيغمبر خدايم ، و هركس بر دشمن بتازد ، بهشت از آن او است . . . ) . پس در برابر غم ( و اندوهي كه به سبب نافرماني ، به پيغمبر چشانديد ) غم ( و اندوهي ) به شما رساند ( و غم و اندوهها يكي پس از ديگري به سوي شما روي مي‌آورد ) اين بدان خاطر بود كه ديگر براي آنچه ( از غنيمت ) از دست داده‌ايد و بر آنچه ( از هزيمت ) به شما رسيده است غمگين نشويد ، و خداوند از آنچه انجام مي‌دهيد آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تُصْعِدُونَ » : در زمين پراكنده مي‌شويد و مي‌گريزيد و دور مي‌گرديد . از مصدر ( إِصْعاد ) . فرق ( إِصْعاد ) با ( صُعود ) در اين است كه اصعاد در زمين صاف انجام مي‌پذيرد ، ولي صعود در تپه‌ها و كوهها . « لا تَلْوُونَ » : روي برنمي‌گردانيد و نمي‌نگريد . « فِي أُخْرَاكُمْ » : در پشت سرتان . « فَأَثَابَكُمْ غَمّاً بِغَمٍّ » : خدا سزاي غمي را كه با مخالفت خود به پيغمبر رسانيديد ، با غمي‌داد كه بر اثر شكست به شما رساند . يا : خداوند غم هزيمت را بر غم جراحت شما افزود .‏

آيه 154
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاساً يَغْشَى طَآئِفَةً مِّنكُمْ وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس به دنبال اين غم و اندوه ، آرامشي به گونه خواب سبكي بر شما چيره كرد كه گروهي از ( مؤمنان راستين ) شما را فرا گرفت ، و گروه ديگري تنها در بند خود بودند و درباره خدا پندارهاي نادرستي چون پندارهاي زمان جاهليّت داشتند ( و بر سبيل انكار ) مي‌گفتند : آيا چيزي از كار ( پيروزي و نصرتي كه پيغمبر به ما وعده داده بود ) نصيب ما مي‌شود ؟ بگو : همه كارها ( اعم از پيروزي و شكست ) در دست خدا است . ( آنان در حين گفتن اين سخن ) در دل خود چيزهائي را پنهان مي‌دارند كه براي تو آشكار نمي‌سازند . ( به خود ) مي‌گويند : اگر كار به دست ما بود ( و يا : اگر برابر وعده محمّد ، سهمي از پيروزي داشتيم ، ) در اينجا كشته نمي‌شديم . بگو : اگر ( براي جنگ بيرون نمي‌آمديد و ) در خانه‌هاي خود هم بوديد ، آنان كه كشته‌شدن در سرنوشتشان بود ، به قتلگاه خود مي‌آمدند و ( در مسلخ مرگ كشته مي‌شدند . آنچه خدا خواست - بنا به مصلحتي كه خود مي‌دانست‌ - در جنگ احد شد ) تا خداوند آنچه را كه در سينه‌ها داريد بيازمايد و تا آنچه را كه در دلها داريد خالص و سره گرداند ، و خداوند بدانچه در سينه‌ها ( از اسرار و رازها ) است آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمَنَةً » : امن . آرامش . مفعولٌ‌به يا مفعوٌل‌له است . « نُعَاساً » : چرت . بدل است . « أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ » : خودشان براي خودشان اهمّيّت دارند و خويشتن را مي‌پايند و بس . « ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ » : همچون گمان جاهليّت . يا : همچون گمان اهل جاهليّت . ( ظَنَّ ) بدل است . « هَل لَّنَا مِنَ الأمْرِ شَيْءٌ » : مگر فتح و پيروزي نصيب ما مي‌شود ؟ هرگز ! مگر در كار و بار خود اختياري نداريم‌ ؟ اگر داشتيم چنين و چنان مي‌كرديم و . . . « يُخْفُونَ » : پنهان مي‌دارند . « لا يُبْدُونَ » : آشكار نمي‌كنند . « بَرَزَ » : بيرون آمد ( نگا : بقره / 250 ) . « مَضَاجِع‌ » : جمع مَضْجَع ، آنجا كه انسان در آن دراز مي‌كشد و بر پهلو مي‌افتد . مراد خوابگاه مرگ و قتلگاه است . « لِيَبْتَلِيَ » : تا بيازمايد . « لِيُمَحِّصَ » : تا سره و خالص سازد ( نگا : بقره / 143 و آل‌عمران / 141 ) .‏

آيه 155
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كه در روز روياروئي دو گروه ( مسلمانان و كافران در جنگ احد ) فرار كردند ، بيگمان اهريمن به سبب پاره‌اي از آنچه كرده بودند ( كه سركشي از فرمان خدا بود ) آنان را به لغزش انداخت و خداوند ايشان را بخشيد ، چرا كه خداوند آمرزنده و شكيبا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَوَلَّوْا » : پشت كردند . روي گرداندند . « الْجَمْعَانِ » : دو گروه مؤمنان و مشركان . « إِسْتَزَلَّهُمْ » : آنان را به لغزش انداخت . آنان را به خطا و گناه دچار كرد .‏

آيه 156
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَقَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُواْ فِي الأَرْضِ أَوْ كَانُواْ غُزًّى لَّوْ كَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ لِيَجْعَلَ اللّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! شما همانند كافران نباشيد كه چون برادرانشان به مسافرتي ( براي تجارت و كسب و كار ) مي‌رفتند ( و مي‌مردند ) يا ( در كشورهاي خود يا جاي ديگري ) به جنگ مي‌پرداختند ( و كشته مي‌شدند ) مي‌گفتند : اگر نزد ما مي‌ماندند ، نمي‌مردند و كشته نمي‌شدند . ( شما اي مؤمنان ! چنين سخناني را نگوئيد ) تا خداوند اين ( گفتار و گمان ) را حسرتي بر دل آنان كند . و خدا است كه زنده مي‌كند و مي‌ميراند ( و زندگي و مرگ در دست او است ) و خدا آنچه را كه مي‌كنيد ( چه خوب باشد و چه بد ) مي‌بيند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ضَرَبُوا فِي الأرْضِ » : در زمين مسافرت كردند . « غُزّيً » : جمع غازي ، جنگجويان . جهادگران . « لِيَجْعَلَ اللهُ ذلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ » : تا خداوند آن عقيده و باور نادرست ايشان را حسرتي در دل آنان گرداند . تا خداوند جهاد مؤمنان و دستيابي به غنيمت و فوز شهادت ايشان را مايه حسرت كافران گرداند . لام ( لِيَجْعَلَ ) لام عاقبت است ( نگا : قصص / 8 ) .‏

آيه 157
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد ، مغفرت و مرحمتي ( كه شما را در برمي‌گيرد ) بهتر از چيزهائي است كه ( آنان در طول عمر ) جمع‌آوري مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَئِنْ » : اگر . « قُتِلْتُمْ . . . » : فعل شرط است ، و جواب شرط محذوف است كه ( لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللهِ . . . ) جانشين و در معني آن است .‏

آيه 158
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى الله تُحْشَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر بميريد يا كشته شويد ( مگر نه اين است كه فاني نمي‌شويد و در هر دو صورت ) به سوي خدا بازگردانده مي‌شويد ( و پاداش اعمال خوب يا بدتان داده مي‌شود ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تُحْشَرُونَ » : جمع‌آوري مي‌شويد .‏

آيه 159
‏متن آيه : ‏
‏ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از پرتو رحمت الهي است كه تو با آنان ( كه سر از خطّ فرمان كشيده بودند ) نرمش نمودي . و اگر درشتخوي و سنگ‌دل بودي از پيرامون تو پراكنده مي‌شدند . پس از آنان درگذر و برايشان طلب آمرزش نما و در كارها با آنان مشورت و رايزني كن . و هنگامي كه ( پس از شور و تبادل آراء ) تصميم به انجام كاري گرفتي ( قاطعانه دست به كار شو و ) بر خدا توكّل كن‌ ؛ چرا كه خدا توكّل‌كنندگان را دوست مي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللهِ » : به سبب رحمتي كه خدا آن را در دل تو به وديعت نهاده است . ( مَا ) حرف زائدي است كه براي تأكيد ربط سبب يعني ( رحمت ) ، به مسبّب يعني ( لِنتَ ) به كار رفته است . « لِنتَ » : نرم شدي . نرمش نمودي . « فَظّاً » : تندخو . « غَلِيظَ الْقَلْبِ » : سنگدل . نامهربان . « إنفَضُّوا » : پراكنده مي‌شدند .‏

آيه 160
‏متن آيه : ‏
‏ إِن يَنصُرْكُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكِّلِ الْمُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر خداوند شما را ياري كند ( همان گونه كه در جنگ بدر ياري كرد ) هيچ كس بر شما چيره نخواهد شد ، و اگر خوارتان گرداند ( و دست از ياريتان بردارد ، همان گونه كه در جنگ احد چنين شد ) كيست كه پس از او شما را ياري دهد ؟ و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند و بس .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 161
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( شما گمان كرديد ممكن است پيغمبر به شما خيانت كند ! در حالي كه ) هيچ پيغمبري را نسزد كه خيانت كند ، و هر كس خيانت ورزد ، در روز رستاخيز آنچه را كه در آن خيانت كرده است با خود ( به صحنه محشر ) مي‌آورد ، سپس به هركسي پاداش و پادافره آنچه كرده است به تمام و كمال داده مي‌شود ، و بدانان ستم نخواهد شد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَغُلَّ » : خيانت در غنيمت كند . « غَلَّ » : خيانت در غنيمت كرد . « تُوَفَّيا » : به تمام و كمال داده مي‌شود .‏

آيه 162
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ كَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا كسي كه ( با طاعت و عبادت ) در پي خوشنودي خدا است ، مانند كسي است كه ( با معصيت و نافرماني ) خشم خدا را نصيب خود مي‌كند ، و جايگاه او دوزخ خواهد بود ؟ ! و دوزخ بدترين بازگشتگاه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِتَّبَعَ » : پيروي كرد . دنبال كرد . « رِضْوَان‌ » : خوشنودي . « بَآءَ » : برگشت . « سَخَط‌ » : خشم . « بَآءَ بِسَخَطٍ مِّنَ اللهِ » : با كوله‌باري از خشم خدا برگشت . مراد اين كه مورد خشم خدا قرار گرفت . « مَصِير » : بازگشتگاه .‏

آيه 163
‏متن آيه : ‏
‏ هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ واللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هر يك از ) آنان ( چه دينداران و چه بي‌دينان ) براي خود جاه و مقام ، و جا و مكاني در پيشگاه خدا دارند ( و برابر و يكسان نيستند ) و خداوند مي‌بيند آنچه را كه انجام مي‌دهند ( لذا درجات و دركات هر يك را برابر كردار و رفتارشان تعيين مي‌نمايد و به هركس آن دهد كه سزد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هُمْ دَرَجَاتٌ » : آنان داراي منازل و مراتبي هستند . در اينجا مضاف محذوف است و مضافٌ‌اليه به جاي آن قرار گرفته است . تقدير چنين است : هُمْ ذَوُو دَرَجَاتٍ عِندَ اللهِ .‏

آيه 164
‏متن آيه : ‏
‏ لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏يقيناً خداوند بر مؤمنان ( صدر اسلام ) منّت نهاد و تفضّل كرد بدان گاه كه در ميانشان پيغمبري از جنس خودشان برانگيخت . ( پيغمبري كه ) بر آنان آيات ( كتاب خواندني قرآن و كتاب ديدني جهان ) او را مي‌خواند ، و ايشان را ( از عقائد نادرست و اخلاق زشت ) پاكيزه مي‌داشت و بديشان كتاب ( قرآن و به تبع آن خواندن و نوشتن ) و فرزانگي ( يعني اسرار سنّت و احكام شريعت ) مي‌آموخت ، و آنان پيش از آن در گمراهي آشكاري ( غوطه‌ور ) بودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَعَثَ » : برانگيخت . فرستاد . « يَتْلُو » : مي‌خواند . در رسم‌الخطّ قرآني الف زائدي به دنبال دارد . « يُزَكِّيهِمْ » : از عقائد تباه و رفتارهاي نابهنجار پاكشان مي‌دارد . « الْكِتَاب‌ » : قرآن مجيد . « الْحِكْمَة‌ » : سنّت مطهّره .‏

آيه 165
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا ( به ناله و افغان افتاده‌ايد و بي‌حال و زبون شده‌ايد ) هنگامي كه مصيبتي ( در جنگ احد ) به شما دست داده است ( و مي‌گوئيد : ) اين ( كشتار و فرار ) از كجا است‌ ؟ ! و حال آن كه ( در جنگ بدر ) دو برابر آن ، ( پيروزي ) كسب كرده‌ايد ( و از طرف كشته و اسير گرفته‌ايد ؟ ! ) بگو : اين ( شكست خوردن و كشته‌شدن ) از ناحيه خودتان ( و نتيجه مخالفت با رهنمودهاي رسول خدا و پيروي او حرص و آزتان ) است . بيگمان خداوند بر هر چيزي توانا است ( و پيروزي و شكست در حيطه اختيار او است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَوَلَمَّا » : آيا هنگامي . ( أَ ) حرف استفهام ، ( وَ ) حرف عطف ، و ( لَمَّا ) ظرف زمان است . « أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ » : بلائي كه به شما رسيد كه عبارت است از كشته‌شدن هفتاد نفر از مسلمانان در جنگ احد . « أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا » : دو برابرش به ديگران رسانده‌ايد كه عبارت است از كشتن هفتاد نفر و اسير نمودن هفتاد نفر از كافران در جنگ بدر . « أَنَّيا هذَا » : اين از كجا است‌ ؟‏

آيه 166
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آنچه ( در جنگ احد ، ) در روزي كه دو دسته ( مؤمنان و كافران ) با هم نبرد كردند به شما رسيد ، به فرمان خدا ( و برابر اراده و قضا و قدر پروردگار ) بود ، و براي اين بود كه خداوند ( ايمان ) مؤمنان را ( به مردم ) بنماياند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلْتَقَيا » : بهم رسيدند و جنگيدند ( نگا : آل‌عمران / 155 ) . « لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنينَ » : تا مؤمنان راستين را از مؤمنان دروغين جدا سازد .‏

آيه 167
‏متن آيه : ‏
‏ وَلْيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُواْ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَّتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و نيز براي اين بود كه ( نفاق ) منافقان را ظاهر گرداند . منافقاني كه چون بديشان گفته شد : بيائيد در راه خدا بجنگيد يا ( دست‌كم ) براي دفاع ( از خود ) برزميد ، گفتند : اگر مي‌دانستيم كه جنگي واقع خواهد شد ، بيگمان از شما پيروي مي‌كرديم ( و شما را تنها نمي‌گذاشتيم ! ) آنان در آن روز ( كه چنين مي‌گفتند ) به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان . ايشان با دهان چيزي مي‌گويند كه در دلشان نيست ( و گفتار و كردارشان با هم نمي‌خواند ) و خداوند ( از هر كسِ ديگري ) داناتر بدان چيزي است كه پنهانش مي‌دارند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَافَقُوا » : اظهار ايمان كردند و كفر را به دل گرفتند . « إِدْفَعُوا » : دفاع كنيد و شرّ دشمن را از سر خانواده و ميهن خود كوتاه كنيد .‏

آيه 168
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كساني هستند كه نشستند و ( از جنگ كناره‌گيري كردند و نسبت ) به برادران خود گفتند : اگر از ما اطاعت مي‌كردند ( و حرف ما را مي‌شنيدند ) كشته نمي‌شدند . بگو : پس مرگ را از خود به دور داريد اگر راست مي‌گوئيد ( كه مي‌توان با پرهيز و حذر از دست قضا و قدر گريخت ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَعَدُوا » : نشستند . « إِدْرَءُوا » : به دور داريد . دفع كنيد .‏

آيه 169
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كساني را كه در راه خدا كشته مي‌شوند ، مرده مشمار ، بلكه آنان زنده‌اند و بديشان نزد پروردگارشان روزي داده مي‌شود ( و چگونگي زندگي و نوع خوراك ايشان را خدا مي‌داند و بس ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَحْسَبَنَّ » : گمان مبر . به حساب مياور . « أَمْوَاتاً » : مردگان . مفعول دوم فعل ( لا تَحْسَبَنَّ ) است . « أَحْيَآءٌ » : زندگان . خبر مبتداي محذوف است .‏

آيه 170
‏متن آيه : ‏
‏ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان شادمانند از آنچه خداوند به فضل و كرم خود بديشان داده است ، و خوشحالند به خاطر كساني كه بعد از آنان مانده‌اند ( و هنوز در راه خدا مي‌رزمند و به فوز شهادت نائل نشده‌اند و ) بديشان نپيوسته‌اند . ( شادي و سرور آنان از اين بابت است كه پيروزي يا شهادت در انتظار هم‌كيشان ايشان است و مقامات برجسته آنان را در آن جهان مي‌بينند ، و مي‌دانند ) اين كه ترس و هراسي بر ايشان نيست و آنان اندوهگين نخواهند شد . ( چه نه مكروهي بر سر راه آنان در سراي باقي است ، و نه بر كاري كه در سراي فاني كرده‌اند و دارائي و عزيزاني را كه ترك گفته‌اند ، پشيمانند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَرِحِينَ » : شادمانان . حال ضمير ( و ) در ( يُرْزَقُونَ ) است . « يَسْتَبْشِرُونَ » : شادمان و خوشحالند . مژده و نويد مي‌دهند ( نگا : فرهنگ لسان‌العرب ، و محيط‌المحيط ) .‏

آيه 171
‏متن آيه : ‏
‏ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شاد و خوشحالند به خاطر نعمتي كه خدا بدانان داده است و فضل و كرمي كه او بديشان روا ديده است ، و خوشوقت و مسرورند از اين كه ( مي‌بينند ) خداوند اجر و پاداش مؤمنان را ضائع نكرده و هدر نمي‌دهد .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

آيه 172
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه پس از ( آن همه ) زخمهائي كه خوردند و جراحتهائي كه برداشتند ، فرمان خدا و پيغمبر را اجابت كردند ( و هنوز زخمهاي جنگ احد التيام نيافته به تعقيب مشركان پرداختند و به سوي حمْراءُ اْلاُسُد شتافتند و بدين وسيله كار بسيار نيكوئي كردند ، ) براي كساني از آنان كه ( چنين كار ) نيكي كردند و ( از نافرماني خدا و رسول ترسيدند و ) پرهيز نمودند ، اجر و پاداش بس بزرگي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إسْتَجَابُوا » : اجابت و اطاعت كردند . « قَرْح‌ » : زخم .‏

آيه 173
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن كساني كه مردمان بديشان گفتند : مردمان ( قريش براي تاختن بر شما دست به دست هم داده‌اند و ) بر ضدّ شما گرد يكديگر فراهم آمده‌اند ، پس از ايشان بترسيد ؛ ولي ( چنين تهديد و بيمي به هراسشان نيانداخت ؛ بلكه برعكس ) بر ايمان ايشان افزود و گفتند : خدا ما را بس و او بهترين حامي و سرپرست است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَسْبُنَا » : ما را بس است . براي ما كافي است . « وَكِيلُ » : حامي و سرپرست . فَعيل به معني مَفْعول است ، يعني وكيل به معني موكول مي‌باشد .‏

آيه 174
‏متن آيه : ‏
‏ فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللّهِ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس آنان ( براي جهاد بيرون رفتند ، وليكن دشمنانشان را خوف و هراس برداشت و از روياروئي با چنين مؤمناني خودداري ورزيدند ، و مسلمانان ) با نعمت بزرگ ( شهامت و عافيت و استقامت و بردن ثواب جهاد ) و فضل و مرحمت سترگ خداوند ( كه با رعب و وحشت انداختن به دل دشمنان ، نصيب مسلمانان كرد و ايشان را از دست كشتار و آزار كافران رستگار كرد ، به مدينه ) برگشتند ، و حال آن كه هيچ گونه آسيبي بديشان نرسيد ، و رضايت خدا را خواستند ( و در پي خرسندي پروردگار بودند و شايستگي بزرگواري او را پيدا كردند ) و خداوند داراي فضل و كرم سترگي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنقَلَبُوا » برگشتند . « بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللهِ » : به همراه نعمتي از خدا كه قوّت ايمان است . « فَضْلٍ » : فضل و مرحمت بزرگي كه اجر عظيم است . « لَمْ يَمْسَسْهُمْ » : بديشان نرسيد .‏

آيه 175
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين تنها اهريمن است كه شما را از دوستان خود ( با پخش شايعات و سخنان بي‌اساس ) مي‌ترساند ، پس ( از آنجا كه شما به خدا ايمان داريد ، بيباك و دلير باشيد و ) از آنان مترسيد و از من بترسيد اگر مؤمنان ( راستين ) هستيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الشَّيْطَانُ » : اهريمن . مراد از آن ، انسان منافق شيطان‌صفتي است كه اين حرف را زد . « يُخَوِّفُ أَوْلِيَآءَهُ » : شما را از دوستان خود مي‌ترساند . شما را با دوستان خود مي‌ترساند . مفعول اوّل ( يُخَوِّفُ ) محذوف است و تقدير چنين است : يُخَوِّفُكُمْ أوْلِيَآءَهُ . يا : يُخَوِّفُكُم بِأوْلِيَآئِهِ .‏

آيه 176
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِي الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه در ( راه ) كفر بر همديگر پيشي مي‌گيرند ( و هميشه بر كفرشان مي‌افزايند و از بد به بدتر مي‌گرايند ) تو را غمگين نسازند ؛ چرا كه آنان هيچ زياني به خدا نمي‌رسانند . خداوند مي‌خواهد ( ايشان را به حال خود واگذارد و ) در آخرت بهره‌اي ( از ثواب ) براي آنان برجاي نگذارد ، و ( علاوه از محروميّت از ثواب ) ايشان را عذاب بزرگي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُسَارِعُونَ » : بر همديگر شتاب مي‌گيرند و سبقت مي‌جويند . « شَيْئاً » : به هيچ وجه . اصلاً . مفعول مطلق يا منصوب به نزع خافض است و تقدير چنين است : لَن يَضُرُّوا اللهَ ضَرَراً ما . يا : لَن يَضُرُّوا اللهَ بِشَيْءٍ مَّا أَصْلاً . « حَظّاً » : بهره . نصيب .‏

آيه 177
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئاً وَلهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بيگمان كساني كه ( بهاي ) ايمان را مي‌دهند و ( كالاي ) كفر را مي‌خرند ، هيچ زياني به خدا نمي‌رسانند ، و ايشان را عذاب دردناكي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ » : مراد اين است كه كفر را به جاي ايمان برمي‌گزينند .‏

آيه 178
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْماً وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كافران ( و بي‌ديناني كه ايمان را داده و كفر را خريداري كرده‌اند ) گمان نبرند كه اگر بديشان مهلت مي‌دهيم ( و وسائل رفاه دنيوي برايشان مهيّا مي‌داريم و بر عمرشان مي‌افزائيم ) به صلاح آنان است ، بلكه ما بديشان فرصت مي‌دهيم تا بر گناهان خود بيفزايند و ( در آخرت به عذاب شديدي دچار آيند . بيگمان ) براي آنان عذاب خواركننده‌اي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُمْلِي‌ » : فرصت و مجال مي‌دهيم ( نگا : مؤمنون / 55 و 56 ) . « مُهِينٌ » : خواركننده .‏

آيه 179
‏متن آيه : ‏
‏ مَّا كَانَ اللّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاءُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي مؤمنان ! سنّت ) خدا بر اين نبوده است كه مؤمنان را به همان صورتي كه شما هستيد ( و مؤمن با منافق آميزه يكديگر شده است و مسلمان از نامسلمان جدا نگشته است ) به حال خود واگذارد . بلكه خداوند ( با محكّ سختيها و دشواريها و فرازها و نشيبهاي زندگي ، از جمله جهاد ، منافق ) ناپاك را از ( مؤمن ) پاك جدا مي‌سازد . و ( همچنين سنّت ) بر اين نبوده است كه ( كسي را از آفريدگان خود ، و از جمله ) شما را بر غيب مطّلع سازد ( تا مؤمنان و منافقان را از طريق علم غيب بشناسيد . زيرا اين برخلاف سنّت الهي است ) . ولي خداوند از ميان پيغمبران خود ، هر كه را بخواهد برمي‌گزيند ( و بر قسمتي از غيب مطّلع مي‌سازد ، البتّه بدان اندازه كه براي مقام رهبري او لازم و ضروري باشد ) پس به خدا و پيغمبرانش ايمان بياوريد ، و اگر ايمان بياوريد و پرهيزگار شويد ، پاداش بزرگي خواهيد داشت .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِيَذَرَ » : ترك كند . رها سازد . از ماده ( وذر ) . « يَجْتَبي‌ » : برمي‌گزيند .‏

آيه 180
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَّهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كه نسبت بدانچه خداوند از فضل و نعمت خود بديشان عطاء كرده است بخل مي‌ورزند ( و زكات مال بدرنمي‌كنند و در راه مصالح جامعه به بذل و بخشش دست نمي‌يازند ) گمان نكنند كه اين كار براي آنان خوب است و به سود ايشان است ، بلكه اين كار براي آنان بد است و به زيان ايشان تمام مي‌شود . در روز قيامت همان چيزي كه بدان بخل ورزيده‌اند ( و سخت بدان دل بسته‌اند و برابر قانون خدا در راه خدمت به اجتماع به كار نبرده‌اند ، وبال آنان مي‌گردد و عذاب آن ) طوق ( سنگين اسارت بر گردن ) ايشان مي‌گردد . ( و اين اموال چه در راه خدا و بندگان او انفاق شود يا نشود ، بالاخره از صاحبان آن جدا خواهد شد ) و همه آنچه در آسمانها و زمين است از آن خدا است و سرانجام هم همه را به ارث خواهد برد ، ( چه : در حقيقت مالك اصلي خدا است ، و اين امانت چند روزي پيش ما است ) و خداوند از آنچه مي‌كنيد آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هُوَ خَيْراً » : ( هُوَ ) ضمير فصل است . ( خَيْراً ) مفعول دوم ( لا يَحْسَبَنَّ ) و مفعول اوّل آن ( الْبُخْلَ ) و محذوف است و تقدير چنين است : وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ الْبُخْلَ خَيْراً لَّهُمْ . « سَيُطَوَّقوُنَ » : طوق گردن ايشان مي‌گردد .‏

آيه 181
‏متن آيه : ‏
‏ لَّقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاء سَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( با وجود اين كه ملك آسمانها و زمين از آن او است و همه چيز را همو به ارث مي‌برد ، برخي از يهوديان از روي ريشخند گفتند : اي محمّد ! خداي تو فقير است و از ما درخواست قرض مي‌كند ! بگو : ) بيگمان خداوند سخن كساني را شنيد كه گفتند : خدا فقير است و ما بي‌نيازيم ! آنچه را گفتند ( بر ايشان ) خواهيم نوشت ، و به قتل رساندن پيامبران را به ناحق ( توسّط گذشتگان ) ايشان ( هم ثبت و ضبط خواهد شد ) و بدانان خواهيم گفت : بچشيد عذاب ( آتش ) سوزان را .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّ اللهَ فَقِيرٌ » : سخن يهودياني است كه قرآن را به استهزاء مي‌گرفتند و با توجّه به آيه 245 بقره ( مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً . . . ) چنين بي‌ادبانه دم مي‌زدند . « قَتْلَهُم‌ » : عطف به ( مَا ) است . « الأنبِيَآءَ » : مفعولٌ‌به مصدر ( قَتْلَ ) است . « الْحَرِيقِ » : سوزاندن . سوزاننده . اسم مصدري است به معني إحراق يا فعيل به معني فاعل يعني مُحْرِق است . در هر صورت مراد دوزخ است .‏

آيه 182
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( عذاب آتش سوزان ) به خاطر چيزي است كه دستهاي خودتان ( مرتكب آن گشته است و برايتان با انجام اعمال ناشايست ) پيشاپيش فرستاده است ، و خداوند به بندگان ( هرگز كمترين ) ستمي روا نمي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذلِكَ » : آن عذاب . در اينجا معني ( اين ) دارد و مبتدا است و خبر آن جمله ( بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ ) است . « بِمَا » : به سبب آنچه . « قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ » : دستهايتان تقديم داشته است . تعبير كلّ با جزء است و مراد : خودتان كرده‌ايد و پيشاپيش فرستاده‌ايد . « لَيْسَ بِظَلاّمٍ » : كمترين ستمي روا نمي‌دارد ( نگا : نساء / 40 ) . ستم‌پيشه نيست . واژه ( ظَلاّم ) صيغه مبالغه در كميّت است‌ ؛ نه كيفيّت ، يا صيغه نسبت است و به معني ( ظالم ) ، همچون نجّار منسوب به نجّارة ، و حَدّاد منسوب به حِدادَة ، و عَطّار منسوب به عِطْر .‏

آيه 183
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىَ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان كساني هستند كه گفتند : خداوند از ما پيمان گرفته است ‌ ( و به ما سفارش كرده است ) كه به هيچ پيغمبري ايمان نياوريم ، مگر هنگامي كه براي ما قرباني بياورد و آتش ( آذرخش آسماني پيدا شود و در برابر ديدگانمان ) آن را بخورد ! بگو : پيغمبراني پيش از من دلائل روشن و چيزي را كه گفتيد با خود آورده‌اند ( و به شما نموده‌اند ) پس چرا آنان را كشته‌ايد ، اگر راستگوئيد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« قُرْبَان » : هر نوع نيكي و خوبي‌اي كه با انجام آن به خدا تقرّب جويند . مصدري است مانند غُفران و رُجحان و به معني اسم مفعول به كار مي‌رود ، يعني : الْمُتقرّب بِهِ إِلَي اللهِ ( نگا : مائده / 27 ) . « بَيِّنَات‌ » : معجزات .‏

آيه 184
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِن كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ جَآؤُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس اگر ( اين بهانه‌جويان ) تو را تكذيب كردند ( چيز تازه‌اي نيست و غمگين مباش ) چه پيغمبران زيادي پيش از تو تكذيب شده‌اند كه معجزات و دلائل روشن و كتابهاي متقن و مشتمل بر مواعظ و اندرز و كتاب روشنگر ( راه نجات ) با خود آورده‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زُبُر » : جمع زَبُور ، كتاب مشتمل بر مواعظ . كتاب آسماني داود ( نگا : نساء / 163 و انبياء / 105 ) . « كِتَاب‌ » : مراد جنس كتاب است و شامل تورات و انجيل و صُحُف ابراهيم مي‌گردد . عطف آن بر ما قبل خود ، عطف عامّ بر خاصّ است . « مُنِير » : روشنگر راه حق .‏

آيه 185
‏متن آيه : ‏
‏ كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَما الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر كسي مزه مرگ را مي‌چشد ، و بيگمان به شما پاداش و پادافره خودتان به تمام و كمال در روز رستاخيز داده مي‌شود . و هركه از آتش دوزخ به دور گردد و به بهشت برده شود ، واقعاً سعادت را فراچنگ آورده و نجات پيدا كرده است . و زندگي دنيا چيزي جز كالاي فريب نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَفْسٍ » : كس . شخص . « ذَآئِقَة‌ » : چشنده . « تُوَفَّوْنَ » : به تمام و كمال به شما داده مي‌شود . « زُحْزِحَ » : دور كرده شد . « فَازَ » : كامياب شد . به مراد رسيد . « مَتَاع‌ » : كالا . « غُرُور » : خدعه و فريب .‏

آيه 186
‏متن آيه : ‏
‏ لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَذًى كَثِيراً وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به طور مسلّم از لحاظ مال و جان خود مورد آزمايش قرار مي‌گيريد و حتماً از كساني كه پيش از شما بديشان كتاب داده شده است ، و از كساني كه كفر ورزيده‌اند ، اذيّت و آزار فراواني مي‌بينيد ( و اعمال ناشايستي و سخنان نابايستي مي‌شنويد ) و اگر ( در برابر آزمايش مالي و جاني ) بردباري كنيد و ( از آنچه بايد پرهيز كرد ) بپرهيزيد ، ( كارهاي شايسته همين است و ) اين اموري است كه بايد بر انجام آنها عزم را جزم كرد و در اجراي آنها كوشيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَتُبْلَوُنَّ » : مسلّماً آزموده مي‌شويد ( نگا : بقره / 155 و انبياء / 35 ) . « لَتَسْمَعُنَّ » : مسلّماً خواهيد شنيد . مراد از شنيدن در اينجا ديدن و دريافتن است . « مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ » : مراد يهوديان و مسيحيان است . « مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا » : مراد سائر كفّار است . « عَزْم‌ » : مصدر است و در معني اسم مفعول يعني مَعْزُوم ، به معني آنچه بايد در راه رسيدن بدان به تلاش ايستاد و جدّي بود ، به كار رفته است .‏

آيه 187
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( به ياد بياور اي پيغمبر ! ) آن گاه را كه خداوند پيمان مؤكّد ( بر زبان انبياء ) از اهل كتاب گرفت كه بايد كتاب ( خود ) را براي مردمان آشكار سازيد و توضيح دهيد و آن را كتمان و پنهان نسازيد . امّا آنان آن را پشت سر افكندند و به بهاي اندكي آن را فروختند ! چه بد چيزي را خريدند ! ( آنان باقي را با فاني معاوضه كردند ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِيثَاق » : عهد و پيمان . « لَتُبَيِّنُنَّهُ » : قطعاً آن را بايد بيان داريد و توضيح دهيد و تفهيم كنيد . « نَبَذُوهُ » : آن را دور انداختند و نسبت بدان اهمال و سهل‌انگاري كردند و تعاليم آن را به كار نبستند . « وَرَآء » : فراسوي . « ظُهُور » : جمع ظَهْر ، پشتها .‏

آيه 188
‏متن آيه : ‏
‏ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَواْ وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ يَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گمان مبر آنان كه از كارهاي ( ناشايستي ) كه انجام مي‌دهند خوشحال مي‌شوند ، و دوست مي‌دارند كه در برابر كارهاي ( نيكي ) كه انجام نداده‌اند ستايش شوند ، از عذاب ( الهي ) نجات يابند و رستگار شوند . بلكه براي ايشان عذاب دردناكي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَفَازَةٍ » : مصدر ميمي است و بمعني نجات و رستگاري . يا اسم مكان است و به معني مكان نجات و رستگاري . بركنار .‏

آيه 189
‏متن آيه : ‏
‏ وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ملك آسمانها و زمين از آن خدا است ، و خدا بر هر چيزي توانا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُلْك‌ » : سلطنت و شاهي . كشور .‏

آيه 190
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مسلّماً در آفرينش ( عجيب و غريب و منظّم و مرتّب ) آسمانها و زمين ، و آمد و رفت ( پياپي ، و تاريكي و روشني ، و كوتاهي و درازي ) شب و روز ، نشانه‌ها و دلائلي ( آشكار براي شناخت آفريدگار و كمال و دانش و قدرت او ) براي خردمندان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَلْق‌ » : آفرينش . آفريده . « إِخْتِلاف‌ » : آمد و شد . دگرگوني . « ءَايَات‌ » : ادلّه و نشانه‌هاي دالّ بر قدرت خدا . « أُوْلِي‌الألْبَاب‌ » : صاحبان عقل و خرد .‏

آيه 191
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كساني كه خدا را ايستاده و نشسته و بر پهلوهايشان افتاده ( و در همه اوضاع و احوال خود ) ياد مي‌كنند و درباره آفرينش ( شگفت‌انگيز و دلهره‌انگيز و اسرارآميز ) آسمانها و زمين مي‌انديشند ( و نقشه دلربا و ساختار حيرتزاي آن ، شور و غوغائي در آنان برمي‌انگيزد ، و به زبان حال و قال مي‌گويند : ) پروردگارا ! اين ( دستگاه شگفت كائنات ) را بيهوده و عبث نيافريده‌اي‌ ؛ تو منزّه و پاكي ( از دست يازيدن به كار باطل ! ) ، پس ما را ( با توفيق بر انجام كارهاي شايسته و بايسته ) از عذاب آتش ( دوزخ ) محفوظ دار .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قِيَاماً » : جمع قائم ، ايستادگان . « قُعُوداً » : جمع قاعد ، نشستگان . « قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ . . . الأرْضِ » : حال ضمير ( و ) يَذْكُرُونَ بوده و بر همديگر عطف شده‌اند . « جُنُوب‌ » : جمع جنْب ، پهلوها . « بَاطِلاً » : بيهوده و عبث . صفت مصدر محذوفي است و تقدير چنين است : خَلْقاً باطِلاً . يا حال ( هذا ) است . « سُبْحَانَكَ » : پاك و منزّهي تو . مفعول مطلق فعل محذوف ( سَبَّحَ ) . « قِنَا » : ما را محفوظ و مصون دار . از ماده ( وقي ) .‏

آيه 192
‏متن آيه : ‏
‏ رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارا ! بيگمان تو هر كه را ( به خاطر اعمال زشتش ) به آتش درآري ، به راستي خوار و زبونش كرده‌اي . و ( اينان بر خود و ديگران ستم كرده‌اند و ) ستمكاران را ياوري نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَخْزَيْتَهُ » : خوار و زبونش كرده‌اي .‏

آيه 193
‏متن آيه : ‏
‏ رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارا ! ما از منادي ( بزرگوار توحيد ، يعني محمّد پسر عبدالّله ) شنيديم كه ( مردم را ) به ايمان به پروردگارشان مي‌خواند و ما ايمان آورديم ( و نداي او را لبّيك گفتيم . اكنون كه چنين است ) پروردگارا ! گناهانمان را بيامرز و بديهايمان را بپوشان و ما را با نيكان و ( در مسير ايشان ) بميران .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُنَادِياً » : ندادهنده . مراد پيغمبر اسلام يا قرآني است كه به ارمغان آورده است . « ذُنُوب‌ » : گناهان كبيره . « سَيِّئَات » : گناهان صغيره . « أَبْرَار » : جمع بَرّ و بارّ ، نيكان . « تَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَار » : ما را با نيكان بميران . مراد اين است كه هر چند ما نيك نيستيم ولي با اين وجود ما را در سلك نيكان قرار و از زمره ايشان قلمداد فرما .‏

آيه 194
‏متن آيه : ‏
‏ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارا ! آنچه را كه بر ( زبان ) پيغمبران خود ( و به پاداش تصديق ايشان و پيروي از آنان ) به ما وعده داده‌اي ، ( از قبيل : پيروزي دنيا و نعمت آخرت ) به ما عطاء كن ، و در روز رستاخيز ما را ( با درآوردن به دوزخ ) خوار و زبون مگردان . بيگمان تو خلف وعده نخواهي كرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَيا رُسُلِكَ » : بر زبان پيغمبرانت . مضاف محذوف است و تقدير چنين است : عَلَيا أَلْسِنَةِ رُسُلِكَ . « لا تُخْزِنَا » : خوارمان مدار و زبونمان مگردان . « مِيعَاد » : مصدر ميمي است و به معني وعده . يا به معني زمان وعده است و مراد رستاخيز است .‏

آيه 195
‏متن آيه : ‏
‏ فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَاباً مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس پروردگارشان دعاي ايشان را پذيرفت و پاسخشان داد كه من عمل هيچ كسي از شما را كه به كار پرداخته باشد - خواه زن باشد يا مرد - ضائع نخواهم كرد . پاره‌اي از شما از پاره ديگر هستيد ( و همگي همنوع و همجنس مي‌باشيد ) . آنان كه هجرت كردند ، و از خانه‌هاي خود رانده شدند ، و در راه من اذيّت و آزارشان رساندند ، و جنگيدند و كشته شدند ، هر آينه گناهانشان را مي‌بخشم و به بهشتشان درمي‌آورم . بهشتي كه رودخانه‌ها در زير ( درختان ) آن روان است . اين پاداشي از سوي خدا ، ( ايشان را ) است ، و پاداش نيكو تنها نزد خدا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِسْتَجَابَ » : پذيرفت . پاسخ داد . « أَنِّي » : كه من . فتحه همزه با توجّه به حرف جرّ محذوفي است كه تقدير چنين است : فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ بِأَنِّي لآ أُضِيعُ . « بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ » : برخي از برخي ديگريد . مراد اين كه مرد و زن از يك جنس بوده و برتري آنان با عمل صالح است . « لاُكَفِّرَنَّ » : بيگمان محو مي‌گردانم و مي‌زدايم . « ثَوَاباً » : مفعول مطلق فعل محذوف ( لأُثِيبَنَّهُمْ ) است يا تمييز و يا حال ( جَنَّات ) و . . . « حُسْنُ الثَّوَابِ » : پاداش نيكو . اضافه صفت به موصوف است .‏

آيه 196
‏متن آيه : ‏
‏ لاَ يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِي الْبِلاَدِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏رفت و آمد ( پيروزمندانه ، و اشتغال به كسب و كار و تجارت و بسر بردن در ناز و نعمت ) كافران در شهرها ، تو را نفريبد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يَغُرَّنَّكَ » : تو را گول نزند . « تَقَلُّبُ » : گشت و گذار . آمد و شد ( نگا : نحل / 46 ) . غلْط خوردن در ثروت و نعمت . « بِلاد » : جمع بلد ، شهرها . جاها و سرزمينها .‏

آيه 197
‏متن آيه : ‏
‏ مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين ) متاع ناچيزي است ، سپس ( به دنبال اين نعمت و قدرت ناچيز ظاهري ) جايگاهشان دوزخ است ، و چه بد جايگاهي است !‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَتَاعٌ » : كالا و نعمت . تمتّع و بهره‌مندي . خبر مبتداي محذوفي چون ( هُوَ ) است كه مرجع آن ( تَقَلُّب ) است . « مَأْوَيا » : مكاني كه سرانجام بدان پناه مي‌برند ( نگا : آل‌عمران / 151 ) . « مِهَاد » : آرامگاه . بِستر .‏

آيه 198
‏متن آيه : ‏
‏ لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلاً مِّنْ عِندِ اللّهِ وَمَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ولي آنان كه از ( خشم ) پروردگارشان ( با انجام طاعات و ترك منهيّات ) مي‌پرهيزند ، بهشت از آن ايشان است كه در زير ( درختان ) آن رودخانه‌ها روان است ، و جاودانه در آن مي‌مانند . ( تازه ، اين لذائذ جسماني ) به عنوان مهماني و پذيرائي ( نخستين ) از جانب خدا است ، و آنچه ( از لذائذ روحاني و الطاف بيكران صمداني ) در پيشگاه يزدان است براي نيكان ( بسي والاتر از آن ، و ) بهتر ( از متاع فاني جهان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُزُلاً » : نوشيدني و خوراكي كه از مهمان در آغاز نزول ، بدان پذيرائي مي‌كنند . زاد و توشه . حال ( جَنَّات ) است .‏

آيه 199
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلّهِ لاَ يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُوْلَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏برخي از اهل كتاب هستند كه به خدا و بدانچه بر شما نازل شده و بدانچه بر خود آنان نازل گرديده است ، ايمان دارند . در برابر خدا فروتن بوده و آيات خدا را به بهاي ناچيز ( دنيا ) نمي‌فروشند . پاداش ايشان در نزد پروردگارشان ( محفوظ ) است . بيگمان خداوند سريع‌الحساب است ( و به سرعت تمام در مدّتي اندك به حساب اعمال همگان رسيدگي كرده و پاداش و پادافره نيكان و بدان را بدون كم و كاست خواهد داد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَاشِعِينَ » : فروتنان . حال است .‏

آيه 200
‏متن آيه : ‏
‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! ( در برابر شدائد و ناملايمات ) شكيبايي ورزيد و ( در مقابل دشمنان ) استقامت و پايداري كنيد و ( از مرزهاي مملكت خويش ) مراقبت به عمل آوريد و از ( خشم ) خدا بپرهيزيد ، تا اين كه رستگار شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« صَابِرُوا » : بر ديگران در صبركردن پيروز شويد و از آنان شكيباتر باشيد . « رَابِطُوا » : مرزداري كنيد و از سرزمين اسلامي خود مراقبت به عمل آوريد .

 

موضوعات: تفسیر سوره ال عمران( آیات 101 تا 200 )  لینک ثابت
 [ 07:46:00 ب.ظ ]




آیت‌الله خوشوقت در مسائل اخلاقی بیشتر اهل عمل بود

مدیر حوزه علمیه امام القائم(عج) با اشاره به این‌که جوانان از مباحث آیت‌الله خوشوقت استفاده‌های بسیاری می‌کردند، گفت: آیت‌الله خوشوقت با حالت بشاش به مراجعه کنندگان پاسخ می داد و همچنین در مسائل اخلاقی بیشتر به عمل کردن اهمیت می‌داد.

حجت‌الاسلام سید مجتبی بدری، مدیر حوزه علمیه امام القائم(عج) در گفت‌گو با خبرنگار خبرگزاری رسا، با بیان این‌که آیت‌الله خوشوقت خدمت کار نداشت و زندگی وی ساده‌ بود، گفت: مدتی پیش با یکی از مسؤ‍ولان طرح صالحین به محضر این عالم بزرگوار رسیدیم و از فیوضات ایشان بهره‌مند شدیم به طوری‌که دیدن ایشان برای من بسیار مؤثر بود.وی با اشاره به این‌که جوانان از مباحث آیت‌الله خوشوقت استفاده‌های بسیار می‌کردند، ابراز داشت: فقدان آیت‌الله خوشوقت برای جهان اسلام و تشیع و مردم تهران یک فاجعه و ضایعه‌ است. مدیر حوزه علمیه امام القائم(عج) بیان داشت: آیت‌الله خوشوقت با حالت بشاش به مراجعه کنندگان پاسخ می داد و همچنین در مسائل اخلاقی بیشتر به عمل کردن اهمیت می‌داد.

موضوعات: آیت‌الله خوشوقت در مسائل اخلاقی بیشتر اهل عمل بود  لینک ثابت
 [ 06:36:00 ب.ظ ]




رابطه میان قدرت و دینداری از زبان آیت‌الله خوشوقت

مرحوم آیت‌الله خوشوقت، بین دینداری و قدرت و ضعف جامعه اسلامی رابطه مستقیم قائل بود و می‌گفت: پیاده کردن دین یعنی پیاده کردن قدرت و ضعف دین یعنی ضعف قدرت.
این استاد حوزه علمیه تهران معتقد بود: با دینداری همه چیز درست می‌شود، قدرت فراهم می‌شود، عزت پیش می‌آید، باعث می‌شود غرب در کشور نفوذ نکند، همه مشکلات درست می‌شود؛ اما اگر ما خودمان در اجرای دین ضعیف شدیم به اندازه ضعف ما آنها جلو می‌آیند.

* امام ارتش نداشت اما به دین تکیه کرد و همه چیز داشت

شاگرد علامه طباطبایی(ره) می‌گفت: قدرت دین در همه جوانب (قدرت سیاسی، فرهنگی، علمی، نظامی، مالی، دینی) انواع و اقسام قدرت‌ها با پیاده کردن اسلام فراهم می‌شود. امام ارتش نداشت اما دیندار بود و به دین تکیه کرد که همه چیز داشت، همین باعث شد که از بُعد فرهنگی-علمی قدرت پیدا کردیم، از لحاظ تسلیحاتی قدرت پیدا کردیم. این‌ها همه از دین هستند وگرنه تسلیحات و … زمان شاه هم بودند اما استقلال و قدرت نداشتیم.

* ما برای دینداری قیام کردیم نه دموکراسی

آیت‌الله خوشوقت برای اثبات این سخن به نهضت امام و قدرت مسلمانان در تسلط به اروپا اشاره می‌کند و می‌گوید: دیدیم که در نهضت امام راحل - رضوان الله علیه - قوه دینداری بود که همه چیز را عوض کرد اگر ما می‌گفتیم برای نفت قیام کردیم اینجوری می‌شد؟ برای دموکراسی قیام کردیم اینجوری می‌شد؟ چه کسی جز قدرت دین می‌توانست هشت سال جنگ را با این شرایط تحمل کند؟ بنابراین، یکی از فراورده‌های بزرگ دین قوت و قدرت است. اگر به تاریخ هم نگاه کنیم با پیاده کردن اسلام، قدرت مسلمانها گسترش پیدا کرد و توانستند تا دروازه فرانسه بروند.

* می‌خواهند دین ما را تضعیف کنند تا قدرت ما را از بین ببرند

وی بیان می‌کند که قدرت‌نمایی دین در این عرصه باعث شده است که دشمنان در صدد تضعیف و یا تحریف دین برآیند: دشمنان می‌خواهند بُعد دینی ما را ضعیف کنند؛ چون می‌خواهند قدرت ما را از بین ببرند؛ فهمیده‌اند که قدرت ما به توپ و تانک نیست، به دین است. آنکه می‌رود شهید می‌شود از قدرت دین است، روی مین می‌رود از قدرت دین است؛ به همین خاطر تلاش می‌کنند دین را ضعیف کنند و برای این کار افرادی را تربییت کرده‌اند که علیه دین کتاب می‌نویسند و حرف می‌زنند، تلاش می‌کنند رابطه جوان را با دین سست کنند تا قدرت از بین برود.

* هنوز هم عده‌ای صاحب‌منصب، فراماسون هستند

استاد حوزه علمیه تهران ادامه می‌دهد: آنها سعی می‌کنند افرادی را که برای تحصیل به خارج می‌روند فراماسونرشان کنند و بعد کمک می‌کنند که در این کشور صاحب پست و منصب شوند تا همانطور که آنها می‌خواهند کار کنند؛ لذا تا قبل از پیروزی انقلاب فراماسونرها همه کاره بودند. نخست وزیرها و نماینده‌ها همه فراماسونر بودند. اسامی فراماسونرهای قبل از انقلاب را نوشتند و عده‌ای رسوا شدند اما الان نمی‌دانیم چه کسان دیگری در پست فراماسونری متعهد هستند. اینها هم بعداً رسوا می‌شوند. تمام تلاش آنها این است که نیروهایی را تربیت کنند تا در داخل کشور منویات آنها را پیاده کنند. مجلس شورای ما هم طبق آیین‌نامه و مقررات فراماسونری تنظیم شده بود؛ لذا قدرت اسلام را از بین می‌بردند؛ حالا به عکس شده، اسلام قدرت پیدا کرده و آنها سعی می‌کنند دوباره نفوذ کنند و افراد خودشان را به پست‌ها برسانند تا دوباره قدرت پیدا بکنند.

* هر کس علیه اسلام حرف زد قلمش را بشکن!

آیت‌الله خوشوقت راه حل را فقط در تقویت دین و دینداری در جامعه می‌داند: راه حل مبارزه با اینها فقط تقویت دین است. اگر طبق دستور دین عمل کنیم همه‌اش درست می‌شود.

این آقایی که به نفع امریکا و به ضرر اسلام کار می‌کند باید کنار گذاشته شود. اینکه می‌خواهد بگوید آزادی بیان و آزادی قلم، مقدمه‌ای است که منویات آنها را پیاده کند. آزادی بیان و قلمِ سکولار، مالِ آنهاست، از اسلام نیست. اسلام گفت هر کس علیه اسلام حرف زد قلمش را بشکن. امام هم همین حرف‌ها را می‌زد، می‌گفت: ما توبه کردیم که چوبه دار نزدیم و بعضی از این آقایان را که چپ و راست می‌گفتند اعدام نکردیم. امام استغفار می‌کرد. این یک کلمه علیه اسلام، دیگری یک کلمه، و … .

* اینکه نمی‌خواهند ما قدرت هسته‌ای بشویم به خاطر نگرانی از دین است

وی معتقد است تا زمانی که دین در جامعه حاکم است ما نباید نگران هیچ قدرت خارجی باشیم: تا دین حاکم است نمی‌توانند اینجا را از نظر اقتصاد، بازار خودشان قرار بدهند. دین که باشد خودش رشد می‌کند و جلوش را می‌گیرد، اینکه نمی‌خواهند ما قدرت هسته‌ای بشویم به خاطر نگرانی از دین است.

اگر احکام اسلام را پیاده کنیم همه چیز درست می‌شود، دین اسلام جامعیت دارد و جوابگوی همه چیز است.

منبع: خبر گزاری فرهنگ نیوز به نقل از خبرگزاری فارس

موضوعات: رابطه میان قدرت و دینداری از زبان آیت‌الله خوشوقت  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]




توصیه های مهم آیت الله خوشوقت به دینداران

روی سحر تاکید فراوان داشتند. بین الطلوعین را هم همین طور. یک وقت کسی پرسید بین این دو کدام را انتخاب کنیم؟ یعنی سحر بیدار باشیم یا بین الطلوعین؟ گفتند بینشان دعوایی نیست. هر دو را بیدار باشید! ولی اگر کسی نمی‌توانست اولویت را با سحر می‌دانستند. یکبار کسی گفت حاج آقا من سحرها خوابم می‌گیرد؟ گفتند اگر خوابت گرفت بخواب چون معلوم است اسمت را در لیست ننوشته اند!

یک هفته ای می‌گذرد از درگذشت عالمی عامل و عارفی از تبار بزرگان اخلاق و عرفان؛ آیت الله عزیز خوشوقت استاد اخلاق و عرفان و مجتهد وارسته تهران درگذشت و نه تنها تهرانی‌ها را بلکه جامعه شیعه را در اندوه فقدان درّ نایاب دیگری از سلسله زهّاد و متقین حقیقی فرو برد. به قول یکی از روحانیون نکته سنج، بعد از رفتن آقا مجتبی تهرانی چشم امیدمان به این بود که محضر پر فیض دیگری در این تهران آلوده هست که به آن پناه ببریم، دلمان را خوش کرده بودیم که امسال ماه مبارک، شب قدر را با انفاس قدسی حاج آقا خوشوقت سر کنیم اما صد افسوس که دو نعمت گرانبها در فاصله ای کوتاه از دستمان رفت و ما ماندیم و کوهی از مشکلات و دو راهی‌های معنوی و مادی. دیگر حاج آقا خوشوقتی نیست که نماز ظهر مسجدش بروی و بعد از رفتن همه مردم در محراب کنارش بنشینی تا غم دنیا را از یادت ببرد. دیگر نیست تا سوال نکرده پاسخت را بدهد و مشکلت را قبل از بازگو کردن حل کند.
برای آشنایی بیشتر با این عالم بزرگ ولی ناشناس در بین مردم، فرصتی دست داد تا نزد دو تن از ملازمان و همراهان استاد در سالیان اخیر برویم و دقایقی کوتاه به ذکر خاطراتی از آن بزرگوار بپردازیم. این عزیزان اصرار داشتند نام شاگرد به آنها اطلاق نشود چرا که استاد گفته: “شاگرد آن کسی است که حرف گوش کند.”
- حجت الاسلام مرتضی جعفری درباره نحوه آشنایی اش با استاد اینگونه می‌گوید:
در بین طلاب و روحانیون و علاقمندان به دروس اخلاق این قضیه معروف است که عده ای از تهران نزد بزرگان اخلاق قم رفتند و از ایشان سوال شد از کجا آمده اید؟ وقتی پاسخ دادند از تهران می‌آییم علمای اخلاق قم گفتند چرا آقای خوشوقت را رها کرده اید و رنج مسیر را متحمل می‌شوید؟
- یعنی همین قضیه باعث شد که شما هم در جلسات حاج اقای خوشوقت حاضر شوید؟
حجت الاسلام جعفری: هم این بود و هم در حدود سال 80 که سالهای ابتدایی حوزه را می‌گذراندم یکی از دوستانم نزد آقای شیخ محمدتقی بهلول آن روحانی باصفا و مبارز رفت و گفت که دنبال استاد اخلاق مبرز می‌گردد. ایشان هم آیت الله خوشوقت را معرفی نمودند. این شد که بنده هم نزد ایشان رفتم و با آن قدرت جاذبه عجیب استاد که همه جوان‌ها را شیفته خویش می‌کرد مجذوب او شدم.

- در این چند روز صحبت‌های درباره آیت الله خوشوقت منتشر شده است که نشان می‌دهد واقعاً شخصیت عجیب و بزرگی بوده اند. پس چطور این قدر ناشناس باقی ماندند؟
حجت الاسلام جعفری: ببینید ایشان علی رغم مقام علمی و معنوی والا، شخصیت فوق العاده کتومی بودند. البته خیلی از افراد نسبت به مقام علمی و معنوی و اخلاقی استاد واقف بودند از جمله مقام معظم رهبری که در پیام معظم له و سخنانی که در منزل ایشان انجام دادند این امر مشهود بودند. ولی خب سیره استاد بر این بود که شناخته نشوند. حتی یک دفتر هم در تهران ندارند! اگر کسی وارد مسجد امام حسن مجتبی(ع) در خیابان طالقانی می‌شد و آشنایی قبلی هم نداشت ممکن نبود ایشان را بشناسد. کاملاً مانند یک فرد عادی در مسجد رفت و آمد می‌کرد و مردم هم بدون تکلف بعد از نماز می‌توانستند خدمتشان برسند و مشکلاتشان را در هر زمینه ای مطرح کنند و پاسخ بگیرند. من در این چند روز دیدم که سایر علما از جمله حاج آقای ممدوحی هم درباره کتوم بودن این عارف فرزانه سخن گفتند. حتی حجت الاسلام و المسلمین صفایی بوشهری می‌گفتند بیش از نود درصد کرامات و شخصیت حاج آقای خوشوقت بر دیگران مخفی بود.
- اکثر صحبت‌های مطرح شده در رسانه ها به بُعد اخلاقی و عرفانی ایشان باز می‌گردد. کمی هم در زمینه مسائل علمی و فقاهتی ایشان بگویید.
حجت الاسلام جعفری: از لحاظ علمی ایشان مجتهد بودند منتها گمنام. تا جایی که علامه طباطبایی در زمان حیاتشان برخی امور را به ایشان ارجاع می‌دادند و مورد سفارش علامه بودند. استاد مجتهد مسلم در فلسفه، فقه، اصول و تفسیر بود اما به قدری کتوم و متواضع و افتاده بودند که اگر می‌پرسیدیم نظر شما درباره فلان موضوع فقهی چیست استغفار می‌کردند و از پاسخ دادن طفره می‌رفتند. باید می‌پرسیدیم حکم فلان مساله چیست تا پاسخ دهند ولی اگر بحث نظر شخصی پیش می آمد جواب نمی‌دادند.
حجت الاسلام ابوذر حسینی نیز در ارتباط با اشراف علمی استاد می‌گوید: جلسات سخنرانی عمومی حاج آقا یک ربع زمان اصلی اش بود ولی گاهی تا دو ساعت بعد از آن مردم پرسش های خود را مطرح می‌کردند و پاسخ‌های استاد را می‌شنیدند. این پرسش‌ها در زمینه های گوناگون بود اعم از فقهی، اصولی، تفسیری و…. جالب این بود که همه هم پاسخ خود را می‌گرفتند. ایشان حتی در زمینه های تاریخی نیز اظهار نظرهای دقیق و جالبی داشتند.
- نگاه و سیره آیت الله خوشوقت در مسائل روز سیاسی چگونه بود؟
حجت الاسلام جعفری: اگر در مسائل شرعی سوالی از ایشان می‌پرسیدیم در هر زمینه ای بود پاسخ می‌دادند ولی دربحث‌های سیاسی و حتی موضوعاتی که کوچکترین ارتباطی با نظام و انقلاب داشت می‌فرمود گوش به فرمان آقا باشید، ببینید نظر رهبری در این رابطه چیست.

.
حجت الاسلام حسینی: همیشه در مباحث سیاسی تاکید داشتند که نگاه کنید رهبری در این زمینه چه فرموده اند. کوچکترین اجتهادی در این مسائل نمی‌کرد علی الخصوص در برابر نظرات مقام معظم رهبری یکبار هم ندیدم اجتهاد کنند یا نظری فوق نظر آقا بدهند. این ولایت پذیری ایشان الگوی همه بود. یک وقتی به مزاح از ایشان سؤال شد حاج آقا حالا اگر کسی در برابر نظر رهبری حرفی زد چه کنیم؟ و ایشان با لبخند می‌فرمود موقع نماز یک قدم جلوتر از او بایستید!
- خاطره یا کرامتی از حاج آقا به یاد دارید؟
حجت الاسلام جعفری: یک نکته ای برای همه مشهود بود و بنده هم به وضوح شاهد آن بودم این بود که در سوالات و مشاوره هایی که با حاج آقا مطرح می‌شد خیلی دقت داشتند و با یک بصیرت و نگرش درونی و دید خاصی همراه بود. شاید بشود تعبیر به شهود یا درک باطنی کرد. برای مثال چند نفر می‌آمدند و یک سوال ثابت را از حاج آقا می‌پرسیدند ولی پاسخ هر کدام فرق می‌کرد. جالب هم اینکه همه آنها راضی بودند و می‌گفتند همانی شد که حاج آقا فرمود. یعنی با یک دید و نگرش خاصی پاسخ‌ها را می‌دادند. کسی برایم تعریف می‌کرد که یک سوال را به اسامی مختلف حتی با نام خانم‌ها از حاج آقا پرسیده بود؛ حالا یا برای اینکه خیالش راحت شود یا می‌خواست حاج آقا را امتحان کند. یکبار که به صورت حضوری همان سوال را از استاد پرسید پاسخ دادند که جواب را چند بار بگویم مگر پاسخت را نداده ام!؟ این در حالی بود که حاج آقا او را نمی‌شناخت.
حجت الاسلام حسینی: موارد زیاد است ولی خود ایشان نمی‌خواستند آشکار شود. اما یک مورد که برای خود بنده اتفاق افتاد این بود که در مجموعه ای علمی حضور داشتم و با برخی مسئولین آنجا از نظر موضوعی عقیدتی تنش‌هایی داشتیم. من هم تصمیم گرفتم در برابر آنها تا آخر بایستم. جلسه ختم صلوات حاج آقا که تشکیل شد وقتی وارد شدم و نزد ایشان رفتم بلافاصله فرمودند شما دیگر سکوت کنید و چیزی نگویید. همین طور مات و مبهوت مانده بودم؛ با خودم فکر کردم شاید در جلسه حرفی زدم یا … حاج آقا دوباره گفت: شما اگر کمی در آن جایی که هستید صحبت کنید اخراج می‌شوید.
من هم به احترام سخن حاج آقا سکوت کردم. یک ماه نشد که چند نفر را اخراج کردند!
- علما غالباً روی یک مساله ای تاکید خاص دارند. تاکید آیت الله خوشوقت روی چه امری بود؟
حجت الاسلام جعفری: یک وقتی کتابی درباره عرفا و سلکا و راههای رسیدن به خدا تهیه کردم. بعضاً دستورالعمل‌های طولانی ای داده بودند. هرچه می‌گشتی یک وجه الجمع و نقطه اشتراک کلی نمی‌شد بین آنها پیدا کرد. می‌خواستم بفهمم بالاخره هدف چیست؟ برنامه چیست؟ خدا از ما چه خواسته؟ دنبال یک موضوع مهمی بودم که بقیه امور زیر سایه آن باشد. یعنی می‌خواستم آن خط اصلی را پیدا کنم. محضر آیت الله خوشوقت را که درک کردیم فهمیدیم راه فقط تقواست. بقیه امور و مسائل تحت این موضوعند نه فوق آن. یعنی راه بندگی را ایشان در تقوا می‌دید و بس.
حجت الاسلام حسینی: بعضی طلاب به حاج آقا ایراد می‌کردند که در محضر حاج آقای خوشوقت که باشی چیزی (منظور ذکر یا برنامه عملی) دستت را نمی‌گیرد. ما این را به ایشان منتقل کردیم. گفتند خب اگر این ایراد را به من می‌گیرند نعوذ بالله باید به خداوند هم ایراد بگیرند چون خدا هم در همه جای قرآن توصیه اش به تقواست. خیلی روی تقوا تاکید داشتند. می‌فرمودند تقوا نباشد مستحبات هم تو را بالا نمی‌برد.

- توصیه های خاصی هم از ایشان به یاد دارید که عمل به آنها برای همگان مفید باشد.
حجت الاسلام جعفری: روی سحر تاکید فراوان داشتند. بین الطلوعین را هم همین طور. یک وقت کسی پرسید بین این دو کدام را انتخاب کنیم؟ یعنی سحر بیدار باشیم یا بین الطلوعین؟ گفتند بینشان دعوایی نیست. هر دو را بیدار باشید! ولی اگر کسی نمی‌توانست اولویت را با سحر می‌دانستند. یکبار کسی گفت حاج آقا من سحرها خوابم می‌گیرد؟ گفتند اگر خوابت گرفت بخواب چون معلوم است اسمت را در لیست ننوشته اند!
روی قربانی کردن هم سفارش می فرمودند. خصوصاً می‌گفتند گوشت‌های کبابی اش را بر نداری برای خودت! خدا دوست دارد فقرا هم کباب بخورند. به صدقه اهمیت زیادی می‌دادند. خودشان هم نیازمندانی تحت تکفل داشتند.
ذکر یونسیه را خیلی تاکید می‌کردند. بعد از نماز صبح همه اذکار را مفید می دانستند ولی ذکر یونسیه را حداقل پانصد بار منشا اثر بر می‌شمردند.
روی ذکر کثیر تاکید می‌نمودند. می‌گفتند اگر کمیت زیاد شد به کیفیت هم تبدیل می‌شود. اذکار لاإله إلا الله و صلوات هم جزو سفارشات ایشان بود.
جلسات ختم صلوات ایشان هم معروف است. در ختم صلوات هم 14 هزار صلوات را موثر می‌دانستند. به قدری جلسات ختم صلواتشان گیرا و مجرّب بود که برای ادای نذورات گاهی مردم نوبت چند ماه بعد را می‌گرفتند.
نماز شب و تلاوت قرآن جزو تاکیدات همیشگی استاد بود.
خواندن رساله و بعد از آن منتهی الآمال را سفارش می‌کردند.
خودشان نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را شرح می‌دادند.
- اگر نکته ای هست که از قلم افتاده و شنیدنش برای ما آموزنده است بفرمایید.
حجت الاسلام حسینی:‌ حاج آقا نسبت به مقام شهداء تعریف خاصی داشتند. حتی برای خود بنده شبهه شده بود که مثلاً اگر کسی هفتاد سال عبادت خدا را کرده به مقامی می‌رسد که شهید با همان تیر اول که به او اصابت می‌کند به آن مقام نائل می‌گردد. این اعتقاد استاد بود. می‌فرمودند اینها هر دو (عالم و شهید) به مشهد می‌رسند. (البته نه آن مشهد اصطلاحی) می‌گفتیم این چطور ممکن است؟ می‌فرمود: آن کسی که اینقدر اراده دارد که جانش را با خدا معامله می‌کند مسلماً در مراحل تهذیب نفس هم این اراده را خواهد داشت. خداوند هم به او اینچنین عنایت می‌کند.
گفتیم پس حاج آقا ما که عرضه نداریم لااقل شما دعا بفرمایید شهید شویم! می‌گفتند: همان هم خیلی آمادگی می‌خواهد تا به توفیق شهادت برسی. حتی با وجود اینکه مخالف آسیب رساندن به بدن بودند ولی توصیه می‌کردند که در دوره های آمادگی برای حضور در جبهه ها شرکت کنید. گفتیم آنجا خطراتی دارد دستی می‌شکند، پایی می‌شکند. خیلی قاطع می‌گفتند احتمال خطر هست ولی تا این احتمال نباشد که آمادگی هم حاصل نمی‌شود.
حجت الاسلام جعفری: نکته پایانی اینکه نبود ایشان لطمه بزرگی برای آنهاست که او را می‌شناختند. یک آقایی در ایام بیماری حاج آقا من را دید و گفت زمانی که ایشان حضور داشتند وقتی نزدشان می‌رفتیم و حتی حرفی هم نمی‌زدیم زندگی‌مان روی روال و دور می‌افتاد. ولی الان که این عارف روشن ضمیر را نمی‌بینیم زندگی هایمان به هم خورده است. امیدوارم همانطور که رهبر عزیزمان فرمودند برکات آیت الله خوشوقت نسبت به ما منقطع نشود.

 

موضوعات: توصیه های مهم آیت الله خوشوقت به دینداران  لینک ثابت
 [ 06:34:00 ب.ظ ]




خاطره سرشار از آیت الله خوشوقت

همان جوان برایم خبر آورد که آیت الله خوشوقت، در پاسخ کسانی که از ایشان در مورد اینکه به چه کسانی رأی بدهند مشورت می کنند، یکی از افرادی را که توصیه می کنند، بنده هستم.

محمدرضا سرشار در وبلاگ شخصی خود خاطره ای را از مرحوم آیت الله خوشوقت منتشر کرده است. متن این خاطره به شرح ذیل است:

وقتی چهره ها و تشکلهای سیاسی جناح اصولگرایان از پیروزی کامل و بلامنازع جناح خود در انتخابات مجلس هفتم اطمینان یافتند، سهم خواهی برخی از آنان به قدری بالا گرفت که نزدیک بود کار به تشتت و انشقاق برسد. برای جلوگیری از این امر و راضی نگه داشتن همه - در حد امکان - ، عقلای قوم، در عمل ناچار شدند یک شرکت سهامی سیاسی درست کنند و برای هر شخص، حزب، گروه یا … ذی نفوذ در این جناح، سهم مشخصی در نظر بگیرند. در نتیجه، ترافیک و صف درازی از منتظرالوکاله های داوطلب ورود به مجلس تشکیل شد و از سوی برخی از این داوطلبان و حامیان آنان تلاشهای گسترده پشت پرده ای ، برای قرار گرفتن نام ایشان در فهرست این جناح آغاز شد.

در این دوره، من با علم به اینکه در تهران - جز در یک دوره زمانی کوتاه در دهه 1360 و آن هم فقط دو نفر(مرجوم فخرالدین حجازی و آقای علی غفوری فرد) - تا آن زمان هیچ نامزد مستقل منفردی - خاصه بدون تبلیغات گسترده - که طبعا نیاز به هزینه ای بسیار سنگین دارد - نتوانسته از تهران به مجلس راه یابد، به صورت منفرد - و تقریبا بدون تبلیغات قابل ذکر - از تهران نامزد مجلس شدم.

یکی از جوانان آشنایی که خود با یکی از ستادهای تبلیغاتی جناح اصولگرا همکاری مجدانه رایگان و بی چشمداشتی داشت، بنا به علاقه شخصی اش به من، تعداد معدودی تراکت ساده و کوچک تبلیغاتی مرا به همان ستادی که در آن فعالیت داشت - در خیابان نجات اللهی شمالی - برده بود تا - با پرداخت هزینه - از شبکه توزیع آنان برای توزیع این تراکتها استفاده کند.

اما یکی از همان منتظز الوکاله ها، که اسمش هم در فهرست نامزدهای تهران قرار گرفته بود و در ستاد مذکور مسئولیتی داشت، با ناراحتی مانع این کار شده بود و به علاوه، به آن جوان پاکدل گفته بود که به من پیغام بدهد که برای حفظ وحدت و تقسیم نشدن آراء اصولگرایان(!)، لازم است اصلا من از نامزدی مجلس کناره بگیرم!

برای من نیز که از این گونه معادلات سیاسی به دور بودم، این برخورد، بسیار سنگین و دور از انتظار آمد. اما چیزی نگذشت که شنیدن خبری متفاوت در این زمینه، همه آن کدورتها را دود کرد و به هوا برد:

همان جوان برایم خبر آورد که آیت الله خوشوقت، در پاسخ کسانی که از ایشان در مورد اینکه به چه کسانی رأی بدهند مشورت می کنند، یکی از افرادی را که توصیه می کنند، بنده هستم.

با آنکه می دانستم که حتی توصیه بزرگمرد محبوبی چون ایشان نیز نمی تواند بر گرایش سنت شده رأی دادن به صورت لیستی - مربوط به یکی از دو جناح - اکثریت قریب به اتفاق مردم تهران به نامزدهای مجلس غلبه کند، ولی از شنیدن این خبر بسیار مشعوف شدم؛ و در سایتم، جزء تأیید و حمایت کنندگان از نامزدی ام، با افتخار نام ایشان را ذکر کردم. در عین حال، نزد خود و خدایم بسیار شرمنده شدم؛ و در دل گفتم:الهی و ربی! کَم مِن ثناء جمیل لست اهل له نشرته!

این در حالی بود که تا آن زمان هرگز آن مرد خدا را از نزدیک ندیده بودم؛ و متاسفانه، تا پایان نیز هرگز توفیق زیارت ایشان را از نزدیک نیافتم.

روحش شاد؛ و درجاتش متعالی باد، ان شاءالله!

موضوعات: خاطره سرشار از آیت الله خوشوقت  لینک ثابت
 [ 06:34:00 ب.ظ ]




خودم با حضرت حرف می زنم

ضمن مراقبت آقای حجت الاسلام عزیز خوشوقت، در ساعت ۹ صبح هتل را ترك نموده…

روزی در مشهد مقدس نزد آیت‌الله خوشوقت تنها بودم و از ایشان سؤال کردم وقتی که به حرم امام رضا(علیه السلام) مشرف می‌شوید، کدام زیات‌نامه را می‌خوانید و فکر می‌کردم که پاسخ ایشان زیارت جامعه و زیارت امین‌الله را مطرح می‌کند ولی ایشان گفتند، هیچکدام و من تعجب کردم.
آیت‌الله خوشوقت گفتند هیچ زیارتی نمی‌خوانم و من پرسیدم پس در حرم چه می‌خوانید و ایشان در پاسخ گفتند، خودم با حضرت حرف می‌زنم، می‌گویم و می‌شنوم.
من این خاطره را الان که ایشان فوت کرده‌اند می‌گویم و بنا نداشتم تا زمانی که زنده هستند، آن را بگویم و خودشان هم راضی نبودند . سپس آیت‌الله خوشوقت گفت ، روزی در مدینه طیبه در مسجد‌النبی بودم و جمعیت زیادی اطراف حرم را گرفته بودند و من در فاصله زیادی از حرم بودم و هرچه فکر کردم چگونه می‌توانم نزدیک شوم، امکان نداشت. همانجا خطاب کردم به حضرت که من نمی‌توانم بیایم به نزدیک شما. پاهایم هم درد می‌کند. شما عنایتی کنید و ایشان عنایت کردند.

خاطره از حجت الاسلام محمدی گلپایگانی (رئیس دفتر امام خامنه ای)

موضوعات: خودم با حضرت حرف می زنم  لینک ثابت
 [ 06:23:00 ب.ظ ]




زندگی نامه آیت الله خوشوقت

آيت الله صديقي : بحمدالله، آيت الله خوشوقت از حسنات و گنجينه هاي زمانه ما هستند،

از ولادت تا هجرت به قم

حضرت آيت الله عزيز خوشوقت در سال 1305 هجري شمسي متولد و پس از تحصيلات روز به فراگيري علوم حوزوي پرداختند. شور و شوق آموختن معارف ديني و استفاده از عنايات خاصه كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (س) ايشان را پس از پنج سال تحصيل در تهران به آشيان اهل بيت عصمت و طهارت فراخواند.

تحصيل در شهر علم و اجتهاد در قم

از بركات سفره كريمه بي بي دو عالم هفت سال تلمذ و شاگردي حضرت امام (قدس سره) در مباحث خارج فقه و اصول و استفاده از درس خارج فقه مرجع عاليقدر آيت الله العظمي بروجردي و هم نشيني با شهيد محراب آيت الله صدوقي بود.
ايشان حكمت و فلسفه را نيز در محضر مفسر كبير قرآن، عالم رباني علامه طباطبايي آموخت، از آنجا كه زينت علم با عمل صالح است و اخلاق و تهذيب نفس زيور مردان پاك آن روزگار، ايشان نيز با مدد از توفيق الهي پاي همت در مسير خود سازي و سير و سلوك نهاد. انفاس ملكوتي مرد فرزانه، معلم اخلاق مرحوم آيت الله علامه طباطبايي ايشان را بيش از ديگران همچون شهيد علامه مرتضي مطهري با دقايق و رموز اخلاق و درجات عرفان آشنا ساخته و همين امر، ايشان را مورد توجه و محبت ويژه علامه قرار داد.

عزيمت به تهران

ايشان پس از فراگيري علوم معقول و منقول و آشنايي با لطايف حكمت و اخلاق و عرفان و پس از نايل شدن به مقام معنوي اجتهاد به تهران بازگشت. اقامت در تهران، برپايي نماز جماعت در مسجد امام حسن مجتبي (ع)، تربيت طلاب و فضلاي حوزه حوزه علميه، درس اخلاق و توجه به خواسته ها و حاجات مردم، انس با جوانان، بسيجيان و رزمندگان، خانواده هاي شهدا در طول بيش از چهل سال از ايشان چهره اي دوست داشتني و مردمي ساخت.
آنها كه ايشان را از نزديك مي شناسند و يا وصف حال ايشان را شنيده اند صبر و حوصله و سعه صدر كم نظيرشان را در برخورد با مردم مي ستايند.
اصرار فراوان شهيد بزرگوار آيت الله قدوسي جهت بازگرداندن ايشان به قم و برپايي كرسي درس اخلاق و تربيت طلاب فاضل حاكي از مراتب معنوي ايشان بود.

دوران شكوهمند انقلاب اسلامي

پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي طي حكمي از طرف حضرت امام خميني (قدس سره) به عنوان نماينده ويژه ايشان در ستاد انقلاب فرهنگي منصوب شدند و از آن پس نيز بيشتر در زمينه هاي فرهنگي و ارشاد و هدايت جوانان و تربيت فضلاي حوزه علميه و دانشجويان مستعد ايفاي وظيفه نمودند و تا حال مسجد ايشان كانون آمد و شد جان هاي ارادتمند و جوانان انقلابي و پر شوري است كه از زلال صحيفه سجاديه، خطبه هاي نهج البلاغه، روايات و آيات و توضيح و تفسير آيات نوراني قرآن سيراب مي شوند.
تاكيد نسبت به آراء و انديشه هاي امام راحل (ره)، حمايت و پشتيباني از مواضع و ديدگاههاي مقام معظم رهبري، از وي چهره اي محكم و انقلابي ساخته است. بصيرت ايشان نسبت به جريانات سياسي و ترفندهاي دشمنان موجب گرديد تا معظم له مورد مشورت بسياري از شخصيت هاي سياسي و نخبگان حوزه و دانشگاه گرديده است. دوري از ظواهر مادي و دنيايي و تاكيد بر ساده زيستي و مردمداري و ارتباطات بي تكلف مردم با ايشان از جمله ويژگيهايي است كه موجب توجه قلوب ارادتمندان و جوانان به اين شخصيت اخلاقي است.

معرفي اجمالي شخصيت ارزشمند آيه الله خوشقت از زبان حجه الاسلام كاظم صديقي امام جمعه موقت تهران

يكي از چهره هاي نوراني كه علماً و عملاً جزء وجاهتهاي جامعه ما و حسنات زمان به حساب مي آيند، آيت الله حاج شيخ عزيزالله خوشوقت مي باشند. اين بزرگوار در بعد نقلي، عقلي، معرفتي، عملي و خودساختگي، برجستگي دارد. در بعد علمي، بحمدالله از درجه ي بالا و والاي فقها و اجتهاد برخوردارند و در بعد عرفان، اخلاق و سير و سلوك، جزء اولين كساني هستند كه مرحوم آيت الله علامه بزرگوار، آيت الله سيدمحمد حسين طباطبايي، صاحب تفسير الميزان را يافتند. اين بزرگوار و مرحوم آيت الله شيخ علي آقاي پهلواني، قبل از تمام شاگرداني كه در مراحل بعد با مراتب سير باطني و عرفاني مرحوم علامه طباطبايي -ره- آشنا شدند و رسيدن به خدا را در گرو شناخت و معرفت نفس دانستند، ايشان را يافتند. آيت الله خوشوقت، جزء نفرات اول شاگردان علامه هم از حيث زماني و هم از نظر رتبي و كيفيت بودند. ايشان انصافآً نفر اول بودند. مدتهاي مديدي قبل از انقلاب، آيت الله خوشوقت در ميان خواص، به عنوان يك عنصر خودساخته و رهيافته به قله كشف و شهود شناخته شده بود. اما اينجور اشخاص خيلي عمومي نبودند و مردم، آنان را به اين خصوصيتها نمي شناختند. اما بعد از انقلاب كه خون زلال شهيدان، چشمه عرفان را به جوشش و جريان درآورد و حضرت امام راحل (ره) هم گوشه اي از پرده ها را كنار زدند و اين مسائل خصوصي را در ميان عموم هم مطرح كردند، عطش در ميان برخي مردم، خصوصاً گروهي از جوانان پاكدلي كه صفاي باطن داشتند، رو به فزوني گذارد و دنبال چهره ها مي گشتند. يكي از اين چهر ه هاي ناب آيت الله خوشوقت بود.زماني كه هنوز انقلاب واقع نشده بود، مرحوم آيت الله قدوسي كه يك مدير با كفايت و يك مربي نوراني بودند و با علامه طباطبايي از نزديك ارتباط داشتند، از بين شخصيتهاي موجود در آن زمان نسبت به دو نفر طمع داشتند. در مورد اين دو شخصيت آرزومند بودند و قدمهايي هم برداشتند. يكي آرزو داشتند كه مرحوم آيت الله علامه شهيد مطهري(ره) را از تهران به قم برگردانند تا اين شخصيت علمي و فلسفي در حوزه قم مستقر شوند و كرسي تدريس داشته باشند و به ساختن چهره هاي علمي و شكوفايي استعدادهاي درخشان افراد مستعد بپردازند. در آن جهت في الجمله، توفيقي پيش آمد و مرحوم شهيد مطهري(ره) بين تهران و قم در تردد بودند و هفته اي يك تا دو روز را براي تفسير اسفار به قم مي آمدند. ديگر از آرزوهاي مرحوم شهيد قدوسي اين بود كه آيت الله خوشوقت را براي تربيت نفوس مستعد و ساختن انسانها در بعد كمال انساني به حوزه ي قم برگردانند كه در اين آروز، عليرغم تلاششان موفق نشدند. آيت الله خوشوقت، عليرغم آنكه اهل سكوت بوده و به انس عمومي چندان تمايل نداشتند، اما با خراباتيهاي زمان خويش؛ با تمام آنهايي كه مردم به صفاي باطن آنها را شناختند و خواص آنها را به نورانيت مي شناسند، با تمام آنها از نزديك انس داشته است و از نزديك «در يك خرابات، مي ها به سر كشيدند» با داشتن اين موقعيت باطني و سير در معرفة النفس و همچنين سير عملي علاوه بر سير علمي؛ آيت الله خوشوقت، در همان زمانها حساسيت خاصي نسبت به دستگاه طاغوت و هم نسبت به كساني كه به هر كيفيتي با دستگاه طاغوت ارتباط داشتند، داشت. هركس در آن زمان با آيت الله خوشوقت ارتباط في الجمله اي داشت، در برابر جريانهاي انحرافي و طاغوتي، شامه حساسي پيدا مي كرد و ظلمت زدايي، انحراف زدايي و دوري از ظلم و ظالم، قطعاً شيوه او قرار مي گرفت. كسي كه در ظاهر فكر مي شد كه اهل سياست نيست؛ معذلك دست پرورده هاي ايشان، همه انقلابي، علاقمند و مجري فرامين امام راحل (ره) بودند. آيت الله خوشوقت در خفا و گوشه و كنار، تربيت برخي دانشجويان كه در دروس جديد اشكال داشتند و به ايشان برمي خوردند را هم بر عهده مي گرفتند و از كتابهاي حوزوي براي آنها تدريس مي كردند. گروهي از فضلاي قم كه از افراد مفيد و بابركت حوزه علميه هم بودند، به حق عرض مي كنم كه نسبت به آيت الله خوشوقت سرسپرده بودند تا آنجا كه حتي در ابعاد مختلف و جزئيات زندگي خود، با ايشان به عنوان كارشناسي امين، خبره و آگاه مشورت مي كردند. از عجايب ويژگي آيت الله خوشوقت، اطلاعات وسيع از جريانات مختلف عرفاست. از نوشته هاي آنها و نسبت به اشخاص، سوابق، تفكرات سياسي ونقطه ضعفهاي گذشته آنها اطلاعات بسيار زيادي دارند كه من هيچكس را سراغ ندارم كه اينگونه باشد و در بعد شناخت شخصيتهاي آسمان عرفان، معرفت، اخلاق، علم و فقها، اينقدر اطلاعات داشته باشد. گاهي كه ما در محضرشان بر روي منبر، ذكري از شخصيتها كرديم، قطعه هايي تاريخي نقل كرديم يا از شنيده هاي خودمان از بزرگان، نكته اي را درباره شخصيتي نقل كرديم، پايين كه آمديم، ديديم ايشان مطلب جديدتري دارند، مطالبي مي دانند كه ما آن را نمي دانيم.
همينطور نسبت به كساني كه در زمان طاغوت بوده اند و به خارج فرار كردند و يا با سوابق منفي بعدها خودشان را در مناصب مختلف نظام نفوذ دادند. نسبت به برخي روحانيون و سوابق فكري آنها كه حالا بعضي از آنها، چهره انقلابي هم پيدا كرده اند و مطرح هم شده اند هم ايشان از قبل با تفكر آنها آشنا بود. ايشان قبل از انقلاب هم رابطه اش را با آنها كه بعد از انقلاب هم به آن وفادار نماندند قطع كرده بود. اين واقعيت، صحت برداشت ايشان از اشخاص در قبل از انقلاب را تأييد مي كرد.اين صحت برداشت ايشان هم ناشي از اين امر است كه ايشان اُذُن خير بودند و از هر گروهي افرادي را به حضور پذيرفته و به سخنان آنان به دقت گوش فرا مي دادند و هم اينكه جزء اشخاصي هستند كه خداي متعال، يك نيرويي به ايشان داده كه با اوضاع و اصول آشنا هستند، چه بسا اين برداشتها از الهامات الهي است و يا دريافتهاي ذهن نوراني و باطن نوراني ايشان است. ايشان در شناخت افراد، پيچ و خمهاي عقيدتي، سياسي و اخلاقي آنها فوق العادگي زيادي دارند. بعد ديگر ايشان، همچنين نظر بديعي است كه نسبت به آيات قرآن دارند. نسبت به ايشان يك عنايت غيبي شده است و بعد از آن تحول قرآني عميقي در وجود ايشان پيدا شده كه يك فهم بديع نسبت به آيات قرآن در وجود ايشان پديدار كرده است. ايشان توجهشان به اين است كه قرآن در متن زندگي بشر، كارساز و ناظر به جريانات كلي زندگي انسانهاست. از هر آيه اي درسي براي زندگي، قابل فهم براي همه و به صورت خيلي ساده مطرح مي كنند، بي آنكه جنبه هاي انحرافي داشته باشند.
چون بالاخره برخي از اين روشنفكران هم پيدا مي شوند كه چيزهاي جديدي از قرآن مي گويند، ليكن ظلمت در آن هست، ماديت در آن هست، دور كردن از خدا در آن هست. اما آيت الله خوشوقت همان تعبد و ارتباط با خدا را در متن زندگي افراد پياده مي كند. همين طور نسبت به دعاها؛ برداشتهايي بسيار عميق، نوراني و دلنشين نسبت به آنها؛ مانند مناجات شعبانيه، صحيفه نوراني سجاديه و ساير متون دارند. گاهي ما در محضر ايشان كه بوده ايم برداشت هاي ايشان نسبت به حديث معراج پيامبر (ص) را بسيار سازنده، مفيد و نوراني ديده ايم. در كنار همه اين امتيازات، ايشان يك امتياز ديگري دارند و آن اين است كه قبل از انقلاب با پرچمدار انقلاب ما، حضرت آيت الله خامنه اي كه گرايش هاي خاص معنوي با اخلاقيون جامعه و با آنان مراوده و ارتباط داشتند، از قديم الايام (از زمان مدرسه حجتيه) ارتباط داشتند. اين انس و اينكه آقا ايشان را از نزديك ديده بودند، موجب ميشد تا مقام معظم رهبري اعتقادي نسبت به معنويت آيت الله خوشوقت داشته باشند و گهگاهي ديده شده كه ايشان اشخاص را در امور خودسازي و اخلاقي به آيت الله خوشوقت ارجاع داده اند. بحمدالله، ايشان از حسنات زمانه ما هستند، از گنجينه هاي زمانه ما هستند، مفيدند، مباركند

موضوعات: زندگی نامه آیت الله خوشوقت  لینک ثابت
 [ 06:20:00 ب.ظ ]




سبک زندگی را از ملا احمد بیاموزیم 

نراقى دريايى مواج و بحرى عجاج بود، در فنون معموله استادى ماهر و در علوم متبوعه استوانه كامل؛ اديبى سراينده و فقيهى برازنده… نراقى نويسنده‏اى ماهر و مؤلفى ناصح بود كه معراج السعاده او جهت خوشبختى مردمان و كشكول او به اسم خزائن مشهور است.

او در دوران زندگی خود کتب بسیاری را تالیف و شاگردان بسیاری را تربیت کرده است و در شرایط مختلف فتاوای مهم وموثری داده است.

علامه مولى احمد بن محمد مهدى نراقى، معروف به فاضل نراقى (م ۱۲۴۵ ق) است. وى در چهاردهم جمادى الثانى، در عهد سلطنت كريم خان زند در سال ۱۱۸۵ ق در خاندان علم و فضيلت در نراق ديده به جهان گشود.

وى دوران نوجوانى و جوانى را در شهر كاشان و در محضر پدر بزرگوارش حدود سالهاى ۱۱۹۰ تا ۱۲۰۵ در پانزده سال اواخر عمر پدر بزرگوارش ـ به تحصیل دوره‏هاى مقدمات، سطح و خارج گذراند و عمده تحصيل وى در اين ايام مى‏باشد. وى درباره پدرش غالبا عبارت (من اليه فى جميع العلوم استنادى) را بكار برده است.

معظم‏له از اجل علماى قرن سيزدهم هجرى است و چنانچه علامه خوانسارى در روضات گويد: «نراقى دريايى مواج و بحرى عجاج بود، در فنون معموله استادى ماهر و در علوم متبوعه استوانه كامل؛ اديبى سراينده و فقيهى برازنده… نراقى نويسنده‏اى ماهر و مؤلفى ناصح بود كه معراج السعاده او جهت خوشبختى مردمان و كشكول او به اسم خزائن مشهور است»

وى داراى تأليفاتى چون: مستند الشيعه فى احكام الشريعه، عوائد الايام، طاقديس، عين الاصول، شرحى بر تجريد الاصول، معراج السعاده، اسرار الحج، اجتماع امر و نهى، اساس الاحكام، سيف الامه، مناهج الاصول، مفتاح الاحكام، خزائن و يك ديوان شعر فارسى است، از اشعار اوست:

تاراج كنى تا كى اى مغبچه ايمانها

كافر تو چه مى‏خواهى از جان مسلمانها

اى خضر مبارك پى بنماى به من راهى‏

سرگشته چنين تا كى مانم به بيابانها

دامن بكش از دستم اى بت كه به اميدت‏

يكباره كشيدستم دست از همه دامنها

پروانه صفت گردم گرد سر هر شمعى‏

از روى تو چون روشن شد شمع شبستانها

از همان ابتدا وى با استعداد قوى و همت عالى و ذهن توانايى كه داشت به سرعت مدارج علمى را طى نموده و خود شروع به تدريس معالم و مطول نمود.

وى در حاليكه در سال ۱۲۰۵ به درجه اجتهاد نائل شده بود همراه پدر بزرگوارش به عتبات عاليات مشرف و مراتب عالى تحصيلات حوزوى را در آنجا مى‏گذراند.

در آنجا از محضر بزرگانى همچون سيد محمد مهدى بحرالعلوم (م ۱۲۱۲ق) سيد على طباطبائى، صاحب الرياض (م ۱۲۳۱ق)، سيد مهدى شهرستانى (م ۱۲۱۶ق)، شيخ محمد جعفر نجفى (م ۱۲۲۸ ق)، استفاده‏هاى وافرى برده و به تدريس، تحقيق و تأليف مى‏پردازد (۱) هنوز بيش از چهار سال از اقامت وى در نجف اشرف نمى‏گذشت كه به خاطر وفات پدر بزرگوارش در سال ۱۲۰۹ ق بناچار به كاشان باز مى‏گردد و به جاى پدرش مسؤليت اداره حوزه علميه، تدريس و خدمت به مردم آن سامان را به عهده مى‏گيرد.

حوادث سياسى و اجتماعى زمان وى

دو جنگ بزرگ بين روسيه و ايران در سالهاى ۱۲۲۲ و ۱۲۴۱ ق كه منجر به دو عهدنامه گلستان و تركمان‏چاى شد از حوادث زندگانى وى مى‏باشد.

از ديگر حوادث زندگى وى قتل محمد خان قاجار در سال ۱۲۱۲ق است فتحعلى شاه كه پس از او به حكومت رسيد با توجه به ايمان دينى مردم و از باب مصلحت و براى مشروعيت دادن به حكومتش به دنبال جلب نظر علما بود وى در هنگام جلوس بر تخت سلطنت از شيخ جعفر نجفى معروف به كاشف الغطاء كه از بزرگان فقها در زمان او بود اجازه گرفت و سپس از مولى احمد كه بزرگترين شخصيت علمى و مرجع شيعيان ايران بود درخواست نمود كه رساله عمليه‏اى را تأليف نمايد تا به دستورات آن عمل شود مولى احمد به دليل تمايل شاه رساله وسيلة النجاة را در دو مجلد نوشته به او هديه نمود.

فرزندان

در مقدمه معراج السعادة چاپ امير كبير، فرزندان مولى احمد را دو پسر ذكر نموده‏اند به نامهاى حاج ملا محمد معروف به حجت الاسلام و ملقب به خاتم المجتهدين كه داماد ميرزاى قمى صاحب قوانين بوده است.

و پسر ديگر وى نصيرالدين نام داشته كه فردى فاضل و دانشمند و اديب بوده و داراى تأليفات زيادى است. اما در كتاب مشاهير كاشان و تاريخ اجتماعى كاشان، تعداد فرزندان ملا احمد ۸ نفر ذكر شده كه همگى پسر و از فضلا بوده‏اند و نامهاى آنان را حاج ملا احمد، ميرزا محمد نصير، ملا محمد تقى، ميرزا ابراهيم، حاج ملا محمد جواد، ملاهاشم، ملا محمد على، ميرزا نصرالله و مهمترين آنها را حاج ملا محمد و حاج ملا محمد جواد ذكر نموده‏است.

اما آنچه در كتب تراجم دانشمندان و فقهاى شيعه ذكر شده ۴ پسر فاضل و دانشمند وى بدين شرح است: ملا محمد (۱۲۱۵ـ ۱۲۹۷ ق) معروف به عبدالصاحب، محمد نصير (۱۲۱۹ـ ۱۲۷۳ق) ابوتراب (۱۲۲۱ـ ۱۲۶۲)، محمد جواد (۱۲۲۲ـ ۱۲۷۸ق) كه تفصيل آثار و تأليفات آنان خواهد آمد.

اوصاف

در اغلب زندگی نامه‌ها و متونی که راجع به ملا احمد نوشته می‌شود، او به خاطر این موارد ستوده می‌شود:

• تحصیل علم و تالیفات

. تالیفات مرحوم نراقی، هم در زمان خودش و هم پس از او مورد عنایت و مراجعه علمابوده. مثلاً فقیه بزرگ شیعه سید کاظم یزدی نویسندهٔ «عروه‏» همیشه سه کتاب مهم فقهی در نزدش عزیز و مورد مراجعه‏ بوده که یکی از آنها مستند مرحوم نراقی است.

• تقوا و تحصیل اخلاق وارسته

• هدایت و ارشاد

• نگهداری از طلاب و اداره زندگی آنها

تخصّص

نراقی در زمینه‌های بسیار گوناگونی مهارت دارد. او یک مجتهد شیعه، نویسنده و شاعر بود که در علوم اسلامی متخصّص بود. خصوصاً: فقه، اصول، حدیث، رجال، معقول و منقول، و اخلاق. امّا با این حال در علوم مختلف دیگری هم تبحّر داشت. از قبیل: ریاضی، نجوم، هندسه، فلسفه، ادیان شناسی، ادبیات و شعر و بسیاری از علوم دیگر.

نظر ملا احمد نراقی درباره ولایت فقیه

این عالم بزرگ در کتاب عوائدالایام چنین می نویسد:

فقیه عادل بر دو امر ولایت دارد:

۱- بر آن چه پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) که سلاطین مردم و دژهای استوار اسلام هستند ولایت دارند، فقیه عادل نیز آن ولایت رادارد، جز مواردی که به وسیله دلیل از اجماع و روایات و…

خارج شده است.

۲- هر کاری که با دین و دنیا رابطه دارد، و ناچار باید انجام شود یا عقلا و یا عادتا از جهت این که امور معاد و معاش فردی وگروهی به آن بستگی دارد، و نظم دین و دنیا وابسته به آن است،یا شرعا از این جهت که به آن امر شده، یا فقها به آن اجماع نموده اند و به اقتضای حدیث نفی ضرر و نفی عسر و حرج یا نفی فساد بر مسلمانی یا به دلیل دیگر واجب شده، و یا شارع به انجام یا ترک آن اجازه داده، و بر عهده شخص معین یا غیر معین نهاده نشده، و می دانیم که شارع اجازه داده که باید انجام گیرد، یا اجازه انجام آن داده شده، ولی اجرای آن به شخص معینی واگذار نشده در همه این موارد باید فقیه عهده دار آن گردد. سپس مرحوم نراقی برای هر کدام از این دو امر به ذکر دلیل پرداخته است.» (۲)

حکایت درویش و فاضل

حکایتی از مرحوم فاضل نراقی در کتب تاریخی آمده است که: درویشی، نام ملا احمد نراقی و تعریف کتاب معراج السعاده او را شنیده و به شدت مرید و شیفته وی شده بود. به همین سبب روزی درویش به قصد زیارت ملا احمد نراقی وارد شهر کاشان می‏شود و چون دستگاه ریاست، رفت و آمد و مراجعه مردم را به وی می‏بیند، اندکی از ارادتش نسبت به او کاسته می‏شود. از سوی دیگر ملا احمد نراقی هم در دیدارهایی که با درویش انجام می دهد متوجه این موضوع می گردد.

بعد از چند روزی درویش می‏گوید که تصمیم دارد به کربلا برود. ملا احمد در جواب می‏گوید: چه بهتر که من هم چنین قصدی داشتم. پس صبر کن تا با هم حرکت کنیم. در این جا درویش می‏پرسد، چند روز باید صبر کنم تا شما آماده شوید؟ جواب می‏شنود: همین الان مهیا هستم. سپس با هم این سفر را آغاز می کنند.

وقتی به چند فرسخی قم می رسند به خاطر رفع خستگی در کنار چشمه‏ای اتراق می کنند در اینجا درویش می‏گوید: کشکول خود را در خانه شما جا گذاشته‏ام. نراقی می‏فرماید: این که چیزی نیست وقتی از سفر بازگشتیم، آن را تحویل می‏گیری. او قبول نمی‏کند و می‏گوید: من به این کشکول خیلی علاقه‏مندم. ملا احمد سوال می‏کنم: آیا نمی توانی مدتی بدون کشکول باشی؟ او جواب می دهد: من تبرزین خودم را می خواهم و آماده بازگشت به کاشان می‏شود.

در این هنگام آن فقیه زاهد و پارسا می فرماید: “ای درویش! من به آن ریاست و مقام و منزلتی که در کاشان دارم، اینقدر وابسته نیستم که تو به این کشکول خود وابسته‏ای؟!”

تا کنون ۳۴ اثر منتسب به او وجود دارد که فهرست برخی آنها در این قسمت آمده:

۱ـ الاطعمة و الاشربة

۲ـ اسرار الحج

۳ـ الرسالة العملية

۴ـ الرسائل و المسائل

۵ـ حاشيه الروضة البهية

۶ـ رسالة الرضاع

۷ـ رسالة فى منجزات المريض

از شاگردان این عالم برجسته می توان به شيخ مرتضى انصارى و برادر دانشمندش محمد مهدى بن محمد مهدى نراقى معروف به آقا بزرگ و… اشاره نمود.

دانلود کتاب معراج السعاده

به منظور دانلود کتاب معراج السعاده، بر روی تصویر فوق کلیک نمایید (۷۹۶ صفحه)

جايگاه علمى

مولى احمد نراقى در بين علماى قرون اخير از جايگاه خاصى برخوردار است وى در علوم مختلف اصول فقه، فقه، حديث، رجال، دراية، رياضيات، نجوم، حكمت، كلام، اخلاق، ادبيات و شعر سرآمد علماى زمان خود بوده است.

هوش سرشار، سهولت فراگيرى علوم متعدد، عمق تحقيق و وسعت تتبع و عنايات خاص الهى، او را در طول تاريخ دانشمندان شيعه به عنوان فقيهى كم نظير مطرح ساخته است.

وى از همان دوران جوانى مسئوليت مرجعيت و رياست و زعامت دين و دنياى مردم كاشان و قسمتهاى وسيعى از ايران را برعهده داشت و كلمات معاصرين و علماى پس از وى شاهد بر اين مطلب مى‏باشد .

ابتكارات و ابداعات

اگرچه در زمان وى فقهاى بزرگ و مشهورى وجود داشته‏اند اما شخصيت اجتماعى وى دركنار ابعاد ديگر، او را از ديگران ممتاز نموده است.

اشتغال به امور اجتماعى و سياسى و سعى وى در طرح مباحث جديد فقهى به گونه‏اى كه با مسائل مستحدثه هماهنگ باشد او را به فقيهى زمان شناس، مبتكر و مجدد كه حقايق زمان خود را بخوبى درك مى‏كرد تبديل كرده بود نمونه‏هايى از درك عميق از حقايق و تحقيق فراگير وى را در كتاب عوائد الايام مى‏توان ديد طرح مبحث ولايت فقيه از نمونه‏هاى بارز اين ابتكارات مى‏باشد وى بر خلاف اكثر فقهاى قبل از خود به اين بحث به صورت يك مسئله فرعى جزئى نگاه مى‏كردند و آن را در امور حسبيه و صرف موارد زكاة و خمس منحصر مى‏ديدند، بين حكومت اسلامى و مبحث ولايت فقيه جمع نموده و آن را به صورت مفصل و منسجم مطرح نموده است.

وفات فاضل نرافى

اين ستاره فروزان آسمان فقه و فقاهت در ۲۳ ربيع الثانى سال ۱۲۴۵ ق در اثر بيمارى وبا كه نراق و كاشان و اطراف آن را فراگرفته بود چشم از جهان فروبست بدن مطهر او به نجف اشرف منتقل و در جانب صحن مرتضوى و پشت سر مبارك مولى الموحدين على بن ابى طالب (ع) و در كنار قبر پدر بزرگوارش به خاك سپرده شد.

.۱ الذريعه ۱/۱۴۵، روضات الجنات ۷/ ۲۰۰

۲ .همان

موضوعات: سبک زندگی را از ملا احمد بیاموزیم  لینک ثابت
 [ 06:19:00 ب.ظ ]