فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



بهمن سلام

بهمن من تاریخم تو بگو از رازهای ناگفته ام
از شهیدان مظلوم به خون خفته ام
که صدایشان را فقط خدا شنید
اجرشان نوری بر چهره ها دمید
گوهر فریادشان نابودی استبداد
او که می گفتن بعد خدا نام خود را
خدا…شاه…میهن!!!
و دستان به خون آلوده
مظلومان شنکجه داده شده
در تاریک ترین لحظه های زندگی
فریادشان در زمان جاری
گوشها شنواتر
لحظه های آشناتر
اتحاد زیبا تر
مشت شدند انگشتان
تمام گروهای مبارز در آن عیان
ریشه ی استبداد ستس تر
داهای مردم قوی تر
برفت ظلم از خاک وطن
«هوا دلپذیر شد
گل از خا بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه ی امید»
و نگاه منتظران به آسمان وافق
فرشته بر زمین نشست
و نوای آزادی شور انگیزتر شد
حال سی سال گذر تاریخ بر آن زمان
جنگ…صبر…تلاش…شکوفایی آن
هر چند گاهی به عدالتی شده چون خزان
بیایید چون گذشته شویم
اسیر قدرت و ظلمی نشویم
خاک به خون همه رنگین شد
انقلاب با من و ما پیروز شد
من
تو
بیا ما شویم
و بر کنیم ریشه ی ظلم من بودن را…

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-11-13] [ 08:05:00 ب.ظ ]




این دهه فجر است گویی نوبهار
وین همه مهراست از او یادگار

غصه ها رفتند و افسانه شدند
ناله ها فریاد مستانه شدند

دردهه فجرامتش پیروزشد
ماه بهمن ماه جان افروزشد

فجرگویی نوبهارزندگی
چون چراغی در ره سازندگی

ماهمه دلداده ی رهبرشدیم
تا ابد او یار و ما یاورشدیم

گفته بودم قصه دارم با شما
قصه ای از ماه بهمن بچه ها

آنچه بشنیدید برآیندگان
بازگویید تا بماند همچنان

از نهضت قاطعانه ی روح الله
شد دست ستمگران ز ایران کوتاه

با دست تهی و این همه پیروزی
لا حول و لا قوت الا بالله

… دهه فجر مبارک باد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:46:00 ب.ظ ]




نگاهی به «مدح خورشید»؛ 81 خاطره خواندنی رهبر معظّم انقلاب درباره‌ی امام خمینی(ره)

کتاب «مدح خورشید» شامل 81 خاطره‌ی خواندنی از رهبر معظّم انقلاب اسلامی درباره ابعاد مختلف حیات طیّبه‌ی حضرت امام خمینی(ره) و حاوي نکات آموزنده‌ای از سيره‌ي مکتبي و انقلابي و اخلاقي آن رهبر کبیر است که از متن بيانات رهبر معظّم انقلاب استخراج و در قالب مجموعه‏‌اي از خاطرات موضوعي تدوين شده است.

شناخت صحیح انقلاب اسلامی در گرو شناخت شخصیّت یگانه و بی‌نظیر دوران و بنیانگذار این انقلاب، امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) است. رهبر معظّم انقلاب اسلامی (مدّظلّه العالی) در مواضع متعدّد و با مضامین مختلف، دوران جدید عالم را عصر امام خمینی(ره) نامیده و از زوایای مختلف به تبيين و تحليل ویژگی‎های آن پرداخته‌اند؛ عصری که ويژگي‌اش «پيدايش و جرأت و اعتماد به نفس ملّت‌ها در برابر زورگويي ابرقدرتها و شكستن بت‌هاي قدرت ظالمانه و بالندگي نهال قدرت واقعي انسان‌ها و سر برآوردن ارزش‌هاي معنوي و الهي» است (13 خرداد 1369).
ایشان در مناسبتهای مختلف، برخی از وجوه برجسته شخصیّت امام خمینی(ره) و سرّ توفیقات پیوسته‌ی این شخصیّت جامع و استثنایی را در معرّفی حقیقت اسلام ناب، علمداری انقلاب اسلامی و بیداری ملّت‌های مستضعف تشریح کرده‌اند؛ بزرگمرد اسطوره‌گونه‌ای که «محو در در اراده‌ی الهی و تکلیف شرعی» شده بود (16خرداد 1368) و «قوّت ایمان را با عمل صالح، اراده‌ی پولادین را با همّت بلند، شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت، صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کیاست، تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیّت، ابهت و صلابت رهبری را با رقّت و عطوفت، و خلاصه بسی خصال نفیس و کمیابی را که مجموعه‌ی آن در قرن‌ها و قرن‌ها بندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت» (18خرداد 1368).
شخصیّتی آن چنان بزرگ و ذوابعاد را در میان مصلحان جهان اسلام و بلکه بزرگان و رهبران تاریخ، به‌جز انبیاء و اولیای معصومین(علیهم السّلام) به دشواری می‌توان یافت. به فرموده‌ی رهبر انقلاب، امام(ره) «حقاً و انصافاً پس از پیامبران خدا و اولیای معصومین(علیهم السّلام) با هیچ شخصیّت دیگری قابل مقایسه نبود. او ودیعه‌ی خدا در دست ما، حجّت خدا بر ما، و نشانه‌ی عظمت الهی بود. وقتی انسان او را می‌دید، عظمت بزرگان دین را باور می‌کرد»(۱۷خرداد ۱۳۶۸).
امام خمینی(ره) منجی بزرگ دوران ما و پرچمدار نهضتی است که به پیروی از شیوه‌ی پیامبر اعظم(ص) در قالب یک انقلاب تمام‌عیار ظاهر شد و مدبّرانه آن را با نهضت عظیم حسینی پیوند داد. امام(ره) در زمانی که بسیاری از علمای بلاد اسلامی، از رسالت تاريخي خود غافل بودند و عطش ملّت‌ها را برای معنویت و احکام نورانی اسلام درک نمی‌کردند، پای به میدان نهاد و با رهبری انقلاب عظیم اسلامی، تحوّلات عميق و گسترده‌ای درعرصه‌ی جهاني پديد آورد؛ انقلابی که از همان آغاز تا همیشه‌ها، بی‌نام او در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.
به تعبیر رهبر انقلاب «این مرد بزرگ، مثل خورشید در تاریخ ایران درخشید»(18خرداد 68) و انقلاب اسلامی ایران، انفجار نوری بود که از مصدر افکار متعالی امام خمینی(ره) ساطع شد.
کتاب «مدح خورشید» مشتمل بر گزيده‏اي از خاطرات مقام معظّم رهبري درباره‌ی امام خمینی(ره) است که خاطرات مقاطع مختلف حيات طيّبه‌ي امام(ره)، از دوران مبارزات تا سال‌هاي پيروزي و استقرار نظام جمهوري اسلامي و سال‌هاي دشوار دفاع ملّت ايران در برابر هجوم نظام استکبار در جنگ تحميلي را دربرمي‌گيرد.
«مدح خورشید» به همّت انتشارات انقلاب اسلامی (وابسته به مؤسّسه‌ی پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی) نخستین بار در بهار 91 منتشر شد و در دو نوبت دیگر، در سال‌های 92 و 93 تجدید چاپ گردید. این اثر که شامل 81 خاطره و در 136 صفحه گردآوری و تدوین شده، حاوي نکات آموزنده‌ای از سيره‌ي مکتبي، انقلابي و اخلاقي رهبر کبیر انقلاب اسلامی است و بازخواني و توجّه به آن، از شرايط لازم براي شناخت امام خمینی(ره) و تداوم راه ایشان است.
در این کتاب گزیده‌ای از نظرات و خاطرات رهبر معظّم انقلاب اسلامی درباره‌ی وجوه و ابعاد مختلف حیات طیّبه‌ی حضرت امام(ره) از وجوه فردی و عبادی و اخلاقی گرفته تا زوایای انقلابی و سیاسی-اجتماعی، از متن بيانات رهبر انقلاب استخراج و در قالب مجموعه‏‌اي از خاطرات موضوعي تدوين شده است.
بخش مهمّی از این خاطرات به موضوع مکارم اخلاقی و فضایل فردی امام(ره) مربوط می‌شود که البتّه به نحو وثیقی با شخصیّت مکتبی و اجتماعی-سیاسی ایشان پیوند خورده است؛ مکارمی چون تهدیب نفس، تعبّد از دوران جوانی، ذکر و نماز تا آخرین لحظه، صبر و متانت و سعه‌ی صدر، اوج توکّل و حسن ظنّ به خدا، اتّکای به خدا، انس با دعا، آراستگی و وضع ظاهر، زهد، اطمینان، حکمت و نگاه حکیمانه به حوادث روزگار، مناعت طبع و پرهیز از مقام، صبر عظیم، تواضع و حیاء، اخلاق خوش و… .
همچنین حجم اعظمی از خاطرات خواندنی این کتاب، مربوط به وجوه مکتبی و سیاسی-اجتماعی شخصیّت امام(ره) است، در عناوینی چون: اعتقاد به پیروزی خون بر شمشیر، یک قاعده‌ی انقلابی، نسبت ملّت با امام(ره)، قاطع و صریح، حاضر در صحنه، قیام برای وظیفه، پیروزی در انجام تکلیف، هیجان امام(ره) از فداکاری‌های مردم، تصمیمات مطابق با واقعیت، علّت فشار استکبار از نظر امام(ره)، سختی اداره مملکت، سندی برای قیام لله، ملاک حق و باطل، معنای وحدت، حمایت امام(ره) از منتخبان مردم، صراحت در عین بلندنظری، تفسیر امیدبخشانه از حوادث، حمایت همیشگی امام(ره) از ارکان نظام، سنگینی مسئولیت، خستگی‌ناپذیری امام(ره)، تأکید امام(ره) بر عدم تفکیک دین از سیاست، سلیقه‌ی امام(ره) در اداره کشور، عدم انزوای عرفان از سیاست، توصیه‌ی همیشگی امام(ره) به مسئولین، وجود خوب و بد در همه‌ی اقشار، مدارا و نصیحت و برخورد و… .
برخی از عناوین مطالبِ کتاب به خاطراتی درباره‌ی شخصیّت علمی و فقهی امام(ره) اختصاص یافته است (مانند: اعلم فقها و علمای زمان ما، اهمیّت فقاهت و اخلاق از نظر امام(ره)، احترام امام(ره) به فقهای پیشین، عدم صدور حکم جهاد و…)، و برخی دیگر به جایگاه ایشان در نگاه شخصیّت‌های خارجی (مانند: احساس رهبران نهضت‌های اسلامی در فقدان امام(ره)، ابهت امام(ره) در نظر سیاستمداران جهان و…). در این مجموعه حتّی خاطرات جالبی درباره‌ی موضوعاتی چون تقیّد امام(ره) به ورزش، انضباط امام(ره) در کارهای شخصی و… نیز به چشم می‌خورد.
خواندن و بازخواندن خاطرات این مجموعه، با توجّه به حضور و نقش فعّال رهبر انقلاب اسلامی در تاريخ انقلاب و در مسير تحوّلات و تاريخ معاصر کشور، به‌ویژه برای نسل جوان يک ضرورت است. در این مجموعه، زوایایی از شخصیّت و آرمان‌ها و میراث معنوی بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران، از زبان شخصیّتی بیان می‌شود که خود از تربیت‌شدگان مکتب و مرام آن پیر الهی است و آرمان‌ها و ارزش‌های امام(ره)، پس از ایشان تا به امروز به دست این رهبر فرزانه ترسيم و تبیین می‌شود.
معظّمٌ‌له خود تصریح کرده‌اند که «اينجانب كه خود را شاگردي متواضع و فرزندي مطيع و مريدي دلباخته آن روح الله مي‌دانم، اين توفيق را داشته‌ام كه در تمام 10 سال و چند ماه پس از ورود رهبر كبير به ايران تا لحظه‌ی عروج آن روح ملكوتي، از آن سرچشمه‌ی فيّاض سيراب شده و لحظه‌لحظه‌ی جريان مبارك آن هدايت الهي را با همه‌ی وجود خود لمس كنم… . درس او تنها آن نبود كه در حوزه‌ی علميّه از او فرا گرفتيم و يا در دوران 16 ساله‌ی مبارزه، از دور و نزديك به جان نوشيديم؛ بزرگترين و ماندگارترين درس او آنها بود كه در اين 10 سال همچون آيات حكمت به جان و دل خريديم و در لوح ضمير ثيت كرديم»(18خرداد 1368).
شناخت آرمان‌ها و ارزش‌های امام خمینی(ره)، بخصوص زمانی اهمیت مضاعف می‌یابد که متوجه باشیم دیری است دست‌های خبیث پیدا و پنهان دشمن، در صدد تخریب و تحریف شخصیّت امام(ره) و سخنان ایشان و استحاله‌ی تدریجی آرمان‌های آن یگانه‌ی دوران در جامعه اسلامی و به انحراف کشاندن مسلک ایشان هستند.

*برگ‌هایی از دفترِ «مدح خورشید»*

خلاصه‌ی وصيّت‏ امام: اتّکاء به خدا

در آن لحظه‌اى كه امام(ره) ناراحتی قلبى پيدا كرده بودند، ما به‌شدّت نگران بوديم. وقتى كه من رسيدم، ايشان انتظار و آمادگى براى بروز احتمالى حادثه را داشتند. بنابراين، مهم‌ترين حرفى كه در ذهن ايشان بود، قاعدتاً مى‌بايد در آن لحظه‌ى حسّاس به ما مى‌گفتند. ايشان گفتند: قوى باشيد، احساس ضعف نكنيد، به خدا متّكى باشيد، «اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم» باشيد، و اگر با هم بوديد، هيچ‌كس نمى‌تواند به شما آسيبى برساند. به نظر من، وصيّت سى صفحه‌يى امام(ره) مى‌تواند در همين چند جمله خلاصه شود. او واقعاً حكيم بود… انسان احساس مى‌كرد كه تمام حقايق عالم در وجود او منعكس بود»(ص 58).

عرفان و عدم انزاو از سیاست

… آقایان روحانیّون نباید خود را از سیاست دور نگهدارند. …از همه عارف‌تر، امام(ره) بود. چه کسی در کشور به حد عرفان امام(ره) می‌رسید؟ دیدید چگونه وارد میدان شد؟ مثل شیر. امام(ره) درباره استاد بزرگوار خود –مرحوم آقای شاه‌آبادی- گفته بودند که ایشان اهل مسائل سیاسی بودند. همچنین من در جایی از امام(ره) شنیدم که مرحوم آقای شاه‌آبادی روی منبر گفته بودند که اگر کسی دور و بر من بود، قیام می‌کردم. بنابراین عرفان موجب نمی‌شود که انسان برود یک گوشه‌ای بنشیند…(ص 113).

اشک‌هایی جوانانه و از سر فرزانگی

باید به اين جوانان، تضرّع و توسّل و توجّه هوشمندانه و خردمندانه ، مثل تضرّع فرزانگان – و نه غافلان - ياد بدهيد. …خدا حاج‌احمدآقا را بيامرزد که مى‌گفت : «اين اواخر وقتى شب‌ها امام(ره) گريه مى كردند، دستمال براى پاك كردن اشك چشمشان كافى نبود! برای ایشان حوله مى‌آورديم تا اشك چشم را با آن خشك كنند». اشك پيرمرد نود ساله هم سخت‌تر از جوان بيست‌وپنج ساله یا سى‌ساله سرازیر می‌شود. همچنان که همه کارهای آن پيرمرد، عجيب بود و جوانانه؛ اشک ریختنشان هم جوانانه بود(ص 97).

نگاه حکیمانه به حوادث روزگار

…حاج احمدآقا رحمةاللَّه علیه، نقل می‌کردند که در یکی از قضایا و حوادث مهمّ کشور در زمان امام رضوان‌اللَّه‌علیه، من وقتی ماجرا را به امام(ره) خبر دادم، منتظر بودم که ایشان مثلاً تکانی بخورند. امّا ایشان تأمّلی کردند و گفتند: «تقارب آجال شده». خوب؛ این حرف خیلی درست و حکیمانه‌ای است. بالاخره اجل برای همه پیش می‌آید. مگر کسی هست که بتواند از این دروازه عبور نکند؟! همه -اعم از خوب‌ها، بدها، جوان و پیر- عبور می‌کنند. عبور کسی از این دروازه، جای تعجّب ندارد(ص 94).

همین یک جمله؛ بروید و باهم بسازید

بنای کار ازدواج، بر سازش دختر و پسر است؛ باید با هم بسازند. این «با هم بسازند»، معنای خیلی عمیقی دارد. من یک‌وقت خدمت امام(ره) رفتم، ایشان می‌خواستند خطبه‌ی عقدی را بخوانند؛ تا من را دیدند، گفتند شما بیا طرف عقد بشو. ایشان برخلاف ما - که طول و تفصیل می‌دهیم و حرف می‌زنیم - عقد را اوّل می‌خواندند، بعد دو سه جمله‌ی کوتاه صحبت می‌کردند. من دیدم ایشان پس از این‌که عقد را خواندند، رویشان را به دختر و پسر کردند و گفتند: بروید با هم بسازید(ص 74).

مناعت طبع و پرهیز از مقام

…بعد از رحلت مرحوم آیت‌اللّه العظمی بروجردی(ره) همین امام بزرگواری که شما دیدید، دنیایی را متوجّه به خود کرد و مشت او آن‌چنان گنجایش داشت که می‌توانست بشریّت را در مشت بگیرد، همین آدم رساله نداد و رفت و در خانه نشست و هر چه اصرار کردند، رساله نداد. بنده خودم جزو کسانی بودم که آن وقت این را به ایشان عرض کردم. ایشان اصلاً جواب نمی‌داد. می‌گفت: آقایان هستند، تا این‌که بالاخره یک عده‌ای رفتند و ایشان را وادار کردند. البته فتاوی ایشان معلوم بود؛ آنها رساله‌ی ایشان را تنظیم کردند و بیرون دادند (ص 93).

ُنس با دعا

…یک بار از ایشان سؤال کردم که در میان دعاهای معروف، به کدام‌یک از آنها بیشتر اُنس یا اعتقاد دارید؟ ایشان بعد از تأملی فرمودند: «دعای کمیل و مناجات شعبانیه». وقتی که شما به این دو دعا مراجعه می‌کنید، با این‌که دعاهای دیگر هم - مثل ابوحمزه‌ی ثمالی و یا دعای امام حسین(ع) در روز عرفه و دعاهای فراوان دیگر - برقراری رابطه با خداست؛ اما در این دو دعا و مناجات، حالت استغفار و انابه و استغاثه و تضرّع به پروردگار را به شکل عاشقانه‌ی آن مشاهده می‌کنید (ص 66).

بهترین پاداش برای امام(ره)

…فردای آن شبی که امام عزیز(ره) به جوار رحمت الهی پیوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألی به قرآن زدم؛ این آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی کهف آمد: «و امّا من امن و عمل صالحا فله جزآءُ الحسنى و سنقول له مِن امرنا یسرا». دیدم واقعاً مصداق کامل این آیه، همین بزرگوار است. ایمان و عمل صالح و جزاى حسنا، بهترین پاداش براى اوست(ص 43).

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:46:00 ب.ظ ]




خاطرات انقلاب از زبان آیت‌الله طاهری
امام (ره) هم دیدند مردم زمینه قبول رهبری ایشان را دارند و لذا در مقام هدایت مردم برآمدند.

آیت‌الله طاهری، بی مهری با مردم ، دخالت ندادن آنان در شئون مختلف حکومت و دخالت بیگانگان در تصمیم گیری های کشور را عامل اصلی سرنگونی شاه دانست.

آیت الله سید جلال الدین طاهری اصفهانی، امام جمعه اسبق اصفهان در گفتگو با مهر در اصفهان ضمن تبریک ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی و بیان خاطراتی از انقلاب و حضرت امام خمینی (ره) افزود: مردم به دلیل جنایت ها و کشتارهای حکومت شاه به دنبال پیدا کردن یک رهبر همه پسند و فردی که از هر لحاظ پاک باشد، بودند و به همین علت، حضرت امام (ره) را انتخاب کردند. ایشان نیز عمیقا به انجام اصلاحات اسلامی در امور کشور اعتقاد داشتند.

این عضو مجلس خبرگان رهبری افزود: روز به روز مخالفت مردم با رژیم شاه و اشتیاق آنها برای رهبری امام خمینی (ره) بیشتر شد و همه به دنبال رهبری جامع و فراگیر بودند. امام (ره) هم دیدند مردم زمینه قبول رهبری ایشان را دارند و لذا در مقام هدایت مردم برآمدند.

وی ادامه داد: رهبری هوشمندانه حضرت امام ادامه پیدا کرد و شعارها و مخالفت های مردم روز به روز ضعف شاه را علنی تر می کرد تا در دهه فجر به اوج خود رسید و مردم دیگر ادامه حکومت شاه را برای کشور مخل و مضر دانستند.

آیت الله طاهری در مورد علت انتخاب “جمهوری اسلامی” توسط مردم در آن شرایط گفت: مردم مسلمان بودند و مایه های اسلامی داشتند که توسط شاه در مضیقه قرار گرفته بود . شاه هم به هیچ وجه موافق نبود حکومتی که ریشه اش اسلام باشد در کشور حاکم گردد. از این جهت درگیری شروع شد و کار به جایی رسید که مردم جز به تغییر حکومت شاهنشاهی راضی نبودند ، شعار “مرگ بر شاه” تمام کشور را پر کرد و مردم حکومتی که اسلامی باشد را می خواستند.

وی خاطرات مربوط به زندانها و تبعیدهای خود را از جمله شیرین ترین خاطرات دوران پس از انقلاب خود عنوان کرد.

آیت الله طاهری هم چنین اظهار داشت : سال 57 که تازه از تبعید آزاد شده بودم به دلیل سخنرانی در نماز جمعه و مطرح کردن حکومت اسلامی ، شب هنگام در نیمه شب تابستان به منزلمان ریختند و مرا با شمدی که دور خود پیچیده بودم به زندان بردند وحتی اجازه ندادند که عینک و دندان مصنوعی ام را با خود ببرم.

امام جمعه اسبق اصفهان در مورد بحث حکومت اسلامی مطرح شده توسط وی در تابستان 57 گفت : بعد از آزادی از تبعید وانجام استقبال بسیار پرشور مردم از من ، دو نماز جمعه در اصفهان خواندم یکی در مسجد اعظم و یکی در مسجد مصلی که در مسجد مصلی جمعیت به حدی بود که در صف های نماز جایی برای سجده نبود . در آنجا بحث حکومت اسلامی را مطرح کردم و گفتم انفال باید در اختیار مردم باشد ، قانون اساسی مدونی شکل بگیرد ، اقتصاد باید مبنایش اسلامی باشد و توزیع ثروت به شکلی باشد که قشر محروم هم از آن بهره مند شوند .

نماینده‌ مردم اصفهان در مجلس خبرگان، در مورد ارتباط خود با حضرت امام خمینی (ره) نیز گفت : با حضرت امام خمینی (ره) حضورا و از طریق مکاتبات فروانی که داشتیم مرتبط بودیم. قبل از انقلاب 7 سفر به نجف انجام دادم و خدمت امام رسیدم و برای ایشان وجوهات و امکانات می بردم و از ایشان هم نامه و اطلاعیه برای ایران می آوردم . در تمام این مدت خلق و خوی حضرت امام خمینی (ره) کوچکترین تغییری نکرد و زندگی ایشان قبل و بعد از انقلاب یکی بود و همان گونه هم باقی ماند. وقتی هم یک ماه بعد از پیروزی انقلاب خدمت ایشان رسیدیم گفتم اجازه بدهید من به قم بروم گفتند آقای طاهری اجازه بدهید یک مرجع در قم کمتر باشد و شما در اصفهان بمانید چرا که در اصفهان به وجود شما نیاز هست.

آیت الله طاهری در پایان تاکید کرد: حضرت امام خمینی (ره) شدیدا وابسته و معتقد به “اصلاحات اسلامی” بودند، اسلامی که با مقتضیات زمان همراه و همگام باشد و معتقد بودند با اتکا به چنین روشی می توان به آرمانهای انقلاب اسلامی دست پیدا کرد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:43:00 ب.ظ ]




4 خاطره از انقلاب
در دوران مبارزات انقلابی ملت ایران افراد و گروه‌های بسیاری حضور داشتند و یکی از آنها دکتر شهید محمدعلی فیاض‌بخش بود.

شاگرد استاد شهید مطهری و دانشجوی ممتاز رشته پزشکی که به زبان‌های آلمانی و عربی مسلط بود.

دکتر نفیسه فیاض‌بخش خواهر شهید دکتر محمدعلی فیاض‌بخش در معرفی مبارزات برادرش می‌گوید، شهید فیاض‌بخش هر سال به‌دلیل آشنایی به احکام و تسلط به زبان عربی به حج مشرف می‌شد، در یکی از سفرهای خانه خدا یک حاجی ایرانی را می‌بینند که نمازش را صحیح نمی‌خواند و به اعمال حج آشنا نیست.

با برقراری ارتباط دوستانه او را آموزش می‌دهد با گذشت 2 ماه از بازگشت از سفر حج شهید فیاض‌بخش ضمن تماس با منزل دوستش مطلع می‌شود که وی مرحوم شده است.

پس از مراجعه به منزل او علت مرگ همسفر خود را از همسرش می‌پرسد و او در پاسخ می‌گوید، شوهرش یکی از مسئولان ویژه ساواک بوده که پس از بازگشت از حج توبه می‌کند و استعفایش را می‌دهد، اما با آن موافقت نمی‌کنند و بعد از مدت کوتاهی از او می‌خواهند برای مأموریتی که فقط او می‌تواند انجامش بدهد به محل کارش مراجعه کند.

او از خداوند می‌خواهد شرایطی را فراهم کند که توبه را نشکند، در همان شب درخواستش مورد لطف الهی قرار گرفته و او فوت می‌کند.

دکتر نفیسه فیاض‌بخش، بنیانگذاری آموزش کمک‌های اولیه را در دوران مبارزات مردم، دیگر شیوه مبارزاتی برادرش می‌داند و می‌گوید در زمانی که وسایل کمک‌های اولیه در شهر کمیاب شده بود او با لوازم خیاطی موجود آموزش می‌داد و مجروحینی را در حیاط منازل درمان می‌کرد.

شهید فیاض‌بخش در دوره محرومیت جامعه دینی از شناخت و مطالعه مذهبی، براساس نهج‌البلاغه و جلسات آشنایی با اسلام برای اهل فامیل و دوستان تشکیل می‌داد به تفسیر مفاهیم این کتاب می‌پرداخت.

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی وزیر مشاور و رئیس سازمان بهزیستی دولت شهید رجایی بود و در 48 سالگی در هفتم تیر ماه سال 60 در دفتر حزب جمهوری اسلامی به درجه رفیع شهادت نایل شد.

محمدکاظم موسوی بجنوردی
حزب ملل اسلامی با هدف افزایش شناخت مردم از ظلم رژیم وابسته شاه و شکسته شدن رعب و وحشتی که ساواک در جامعه حاکم کرده بود، سال 1340 توسط جوان 19 ساله‌ای با اعتقادات و اندیشه‌های اسلامی تأسیس شد.

بجنوردی می‌گوید تا قبل از شناسایی فعالیت‌های حزب توسط ساواک و انحلال آن در سال 44 (در سن 22 سالگی) در دفتر صدبرگی اسم، آدرس، مسیر رفت و آمد و فعالیت بلندپایگان رژیم از محمدرضا پهلوی، اشرف تا وزرا، نمایندگان مجلس، کارمندان ویژه ساواک و امرای ارتش را جمع‌آوری کرده بودیم تا با پایان عضوگیری، آموزش، استعدادیابی و آمادگی حزب برای اجرای عملیات نظامی، همزمان همه مسئولان حکومتی را در سحرگاه انقلاب کشته و از طریق اعلامیه اعلام موجودیت کنیم.

دستگیری ما در دنیا انعکاس خوبی داشت، روزنامه لوموند، اخبار مربوط به وجود و انحلال حزب ملل اسلامی را به‌طور مفصلی پوشش داد و این موفقیتی بزرگ برای من و همرزمانم محسوب می‌شد.

محمدکاظم موسوی بجنوردی در حال حاضر مسئول دایره‌المعارف بزرگ اسلامی است.

محمدحسین خوشنویسان
او از اعضای کمیته استقبال، حضرت امام(ره) و مسئول انتظامات ورودی غربی تا میدان آزادی در 12 بهمن سال 1357 بوده است، می‌گوید یکی از ویژگی‌های ارزشمند شخصیت حضرت امام(ره) تأکید ایشان به حفظ وحدت بود.

امام(ره) هنگامی که به ایران آمدند اول رفتند مدرسه رفاه و بعد از مدتی با این‌که اطرافیان به ایشان اصرار می‌کردند که در مدرسه رفاه بمانند برای حفظ وحدت به مدرسه علوی رفتند.

در اعتصابات 20روزه دی ماه سال 57 یکی از کسبه‌های ارمنی که وضعیت اقتصادی ضعیفی داشت در همسایگی آقای خوشنویسان بود.

وقتی او می‌گوید برای احوال‌پرسی و کمک مالی به منزل همسایه‌ام مراجعه کردم، پول را نپذیرفت، اشک در صورتش نقش بست و گفت می‌خواهی بگویی خمینی مال شماست، خمینی ما من هم هست.

حمید سبزواری
سراینده اشعار انقلابی، مذهبی و ملی می‌گوید از نمودهای اصالت اسلامی انقلاب ما این است که رهبر کبیر انقلاب وقتی به ایران آمد به همه امکانات کاخ‌ها و آثار برجامانده از حکومت طاغوت پشت کرده و به منزل قدیمی‌شان در جماران رفتند.

سبزواری شرح خاطرات خود از انقلاب را چنین ادامه می‌دهد: برای ضبط اشعار انقلابی که برای ورود حضرت امام سروده شده بود به دنبال به‌دست آوردن یک فضای امن و یک ضبط صوت بودیم یکی از دوستان موفق شد یک ضبط صوت کامل که تازه وارد ایران شده بود را در اختیار ما قرار دهد.

شب‌ها به‌دلیل مسائل امنیتی، در منزل یکی دیگر از دوستان که در شمیران بود با قرار دادن کاغذ و استتار فضای بیرون پنجره و کشیدن پرده از داخل امکان ضبط آهنگ‌ها را فراهم کردیم، صبح آخرین شبی که آهنگ‌ها را ضبط کرده بودیم یکی از دوستان که برای تهیه نان خارج شده بود در بازگشت به ما گفت صدای شما تا نانوایی می‌آمده و این درحالی بود که منزل دوستم در همسایگی کاخ سعدآباد قرار داشت.

وی در ادامه می‌گوید روز ورود حضرت امام همراه دوستان که در ضبط آهنگ‌های انقلابی همراهم بودند تا نزدیکی‌های فرودگاه رفتیم که با شنیدن شعر خمینی ای امام در موج پرشوق مردم متوقف شدیم.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:42:00 ب.ظ ]




خاطرات انقلاب اسلامی از زبان حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدعلی معلی

حجت الاسلام علی معلیاشاره: پیشتر از مصاحبه ما ، رسانه ها ، سازمانها و مراکز فرهنگی بسیاری با آقای معلی درباره موضوعات روز فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و سرگذشت مبارزاتی ایشان گفتگوهای متنوع و خواندنی ترتیب داده بودند. جناب آقای معلی معتقد بودند که در آن گفتگوها حرفهای گفتنی خود را گفته اند. تقریباً زمان زیادی سپری شد تا توانستیم ایشان را مجاب کنیم که هنوز هم حرفهای بسیاری در یاد و خاطرشان برای در میان گذاشتن با مردم ، به خصوص مردم شهر و دیارشان دارند که هنوز مجال ابراز پیدا نکرده است. پیشنهاد ما این بود: صحبت و گفتگو را منحصراً به آغازین روزهای خیزش انقلابی مردم شهرستان دامغان ، نحوه ایجاد اولین هسته های مبارزاتی و شکل گیری گروه منسجم و انقلابی «کانون جوانان مسلمان دامغان» و همچنین نقش تاثیرگذار جوان پرشور و انقلابی معروف به «علی معلی» (که سمبل مبارزه در بین جوانان شهرش بود) اختصاص دهیم. ایشان کریمانه پذیرفتند و خاطرات ارزشمند و مستند تاریخ انقلاب شهر دامغان را در همین فرصت اندک دو ساعته بیان کردند. سعی کردیم در حین این گفتگو رشته کلام را با طرح سوالاتی پی در پی نگسلیم، حتی در بازبینی این مصاحبه ، فرمایشات ایشان را حتی المقدور مورد تغییر و دستبرد قرار ندادیم.به نظرمان رسید که حلاوت گفتار و احاطه شان بر امور و ریزه کاری های فعالیتهای فرهنگی و ژورنالیستی کار را بی نیاز از دخل و تصرف ساخته است. اگرچه زمان حدود دو ساعت در خدمت ایشان بودیم و شنونده صحبتهایشان ، لیکن در فضای الهی آن دوران ، سالیان سال مجاهدت و پایمردی جوانان غیور شهرمان را سیر کردیم. حال نظر شما را به این گفتگو جلب می نماییم.

جناب آقای معلی ، ضمن تشکر از اینکه دعوت ما را پذیرفتید و وقت گرانقدرتان را در اختیار ما گذاشتید از شما خواهشمندیم ابتدا راجع به عوامل و افراد موثر در شکل گیری نهضت مذهبی - انقلابی ضد رژیم شاه در شهرستان دامغان توضیحاتی بفرمایید.

حجت الاسلام و المسلمین معلی: بسم الله الرحمن الرحیم . ابتدا می خواهم از یک مرد جسور انقلابی یاد کنم که تاثیر زیادی در شکل گیری تشکیلاتی کار مبارزاتی ما در شهرستان دامغان داشت و آن فرد شهید محمد منتظر قائمشهید محمد منتظر قائم بود. سپس به جلسات مذهبی و خانگی موثر در تجمع انقلابیون اشاره خواهم داشت…

محمد منتظر قائم در سال 48 به عنوان سرباز وظیفه ژاندارمری به دامغان آمد. از آنجا که سرباز باسواد در آن زمان کم بود ایشان را مسئول بایگانی رمز کرده بودند. او بسیار انقلابی و جسور بود به طوری که بسیاری از حرفها را بی پرده و عریان بیان می کرد. یادم می آید روزی در خیابان با هم راه می رفتیم ، اسم حضرت امام را خیلی بلند به زبان آورد. - این عادت همیشگی او بود - به او گفتم ما که کنار هم هستیم ، چرا اینقدر بلند حرف می زنی ؟ پاسخ داد ؛ می خواهم همه بدانند چند نفری در این شهر هستند که اسم امام خمینی را می برند.» چنین جسارتی در آن زمان در شهر دامغان نظیر نداشت و همین جسارت به خیلی از جوانان دامغانی منتقل شد. اجازه دهید به این مطلب اشاره کنم که خانواده شاهچراغی از همان وقت ها نسبت به حکومت شاه موضع داشتند.

یکی از دوستان نقل می کرد که می خواستم روزی او را آزمایش کنم ، پشت سرش آرام راه رفتم تا ببینم او چه کار می کند ، دیدم در حالی که گریه می کند به عشق امام خمینی شعری را هم زمزمه می کند. شعری معروف بود که در کتاب نهضت امام خمینی آمده و شاعر آن هم یک طلبه است، این حضور شهید منتظر قائم را به عنوان یک دوستدار و عاشق امام داشته باشید. تا به جلسات دینی خانگی بپردازیم. در سالهای 47 و 48 یکی دو جلسه مهم در دامغان برگزار می شد. یکی از آن جلسات ، در خانه مرحوم حاج نصرالله شهابی برقرار می شد. جلسه مزبور وابسته به «انجمن حجتیه» بود که خاستگاه آن در مشهد مقدس بود. باید این نکته را عرض کنم که در آن سالها ، دستگاه حکومتی ، در جلسات دینی که علیه شاه در آن اقداماتی می شد ایجاد انحراف می کرد. طبعاً وقتی چنین جمعیتی دور هم جمع می شدند جلسات یک رنگ ضد حکومتی به خود می گرفت.در آن زمان در مشهد هم اینگونه شد، دستگاه حکومت به آنها خط مبارزاتی بر علیه مسأله بهائیت داده بود ، شما خوب می دانید که بهائیت دچار انحرافاتی نسبت به امام زمان(عج) شده بود. آنها پیرو کسانی بودند که به نام باب و بها، ادعای امام زمانی ، مهدویت و حتی ادعای پیامبری و خدایی هم کرده بودند. این یک ترفند تبلیغاتی بود که دستگاه و حکومت از آن استفاده می کرد تا روش دینداری و مبارزاتی را عوض کند. گفتند؛ بیایید به دفاع از امام زمان(عج) ، مبارزه با بهائیت را شروع بکنید و آنها هم در این انجمن که بعدها موسوم به حجتیه شد، گرد هم آمدند. از مشخصات آنها این بود که در مجالس خود ، نام و صحبت امام زمان را بسیار پررنگ می آوردند، عید نیمه شعبان را مفصل جشن می گرفتند و به جای مبارزه با شاه ، مبارزه با بهائیت را سرلوحه کار خویش قرار داده بودند.

در حقیقت مبارزه را از شاه و رژیم او به مسایل دیگر منحرف کرده بودند.

حجت الاسلام و المسلمین معلی : بله ، یک انحرافی در جلسات مبارزه با شاه صورت گرفت که در سطح کشور هم رواج یافت. حکومت این جلسات را نسبتاً آزاد می گذاشت حتی در مواردی هم دیده می شد که حمایت می کرد. بنابراین کسانی که می خواستند با احتیاط و البته مذهبی باشند در جلسات حجتیه شرکت و فعالیت می کردند. البته گاهی انقلابیون هم در این جلسات شرکت می کردند، حضور آنها در همین جلسات دو خاصیت عمده داشت. یکی اینکه حضورشان فضای چنین جلساتی را هم تحت تاثیر قرار می داد، دوم اینکه از این جلسات به عنوان پوشش استفاده می کردند.

آیا همه شعبات این انجمن در کل کشور در آن زمان عملکردی یکدست داشتند؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : دستورکار این بود که اعضا در جلسات ضد شاه شرکت نکنند ولی با این حال ، فضای فعالیتی هر شهری به فراخور افرادی که در آن شرکت می کردند با هم متفاوت بود. مثلاً در یزد افرادی از طرفداران امام خمینی در این جلسات نفوذ کرده بودند از جمله همین شهید منتظر قائم که از یزد به دامغان آمد. این توضیح در اینجا ضروری به نظر می رسد که اگر کسی در آن زمان در جلسات انجمن حجتیه شرکت کرده و طرفدار امام خمینی بوه و در انقلاب هم شرکت داشته ایرادی بر وی وارد نیست چه این نقطه ضعف انجمن حجتیه در او وجود ندارد. ما مشکلی با این گونه افراد نداشتیم مشکل کسانی بودند که اسلام یکطرفه ای ارایه می دادند که وابسته به حکومت طاغوت بود. از موضوع دور نشویم. جلسه دامغان ترکیبی بود از این دو طیف البته این مسأله را گوشزد کنم که همه مردم ته دلشان با حکومت طاغوت مخالف بودند. بعضی از انجام فعالیت بر ضد حکومت اجتناب می کردند و برخی دیگر پر رنگ فعالیت می کردند.

در آن زمان مبارزترین فرد - به عنوان یک غیر دامغانی - شهید محمد منتظر قائم بود که در این جلسات شرکت می کرد و حرفهای پر جاذبه اش را می زد، من هم شرکت می کردم و آقا سید حسن شاهچراغی هم گاهی که از قم می آمدند در این جلسات شرکت می کردند. این جلسات هفته ای یکبار در منزل مرحوم حاج آقا نصرالله شهابی برگزار می شد که در آنها آیت الله نصیری هم شرکت داشتند و درس اعتقادات می گفتند.

تعداد افراد شرکت کننده در این جلسات چند نفر بود؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : از ده ، بیست نفر بیشتر نبود.

جلسه دیگر که از زمره همین جلسات تاثیرگذار مذهبی به شمار می رفت جلسه هفتگی دعای کمیل و دعای سمات بود و در فضای این جلسات مشحون از معنویت ، لیکن حالات شرکت کنندگان انقلابی تر بود. این جلسات دوره ای و در خانه های مختلفی تشکیل می شد. اغلب در منزل آقای مهدی امیدوار و آقای علی اکبر فرحزاد. این جلسه میانگین نسبی پایینی داشت و همان افراد شرکت کننده در جلسه انجمن حجتیه ای که گفتیم در این محفل نیز شرکت می کردند. در این جلسه دعای کمیل خوانده می شد ولی قبل و بعد از دعا صحبتهای مختلفی می شد. به قول طلبه ها گعده تشکیل می شد، گاهی هم کتب انقلابی به دستمان می رسید می خواندیم و راجع به آن بحث می کردیم.

این را متذکر بشوم در آن زمان کتاب دینی خیلی کم بود ، زمانی که آقای فلسفی کتب خود را هنوز ننوشته بودند ـ ایشان بعدها کتاب جوان ، کودک و پیر را نوشتند ـ هنوز کتب آیت الله مطهری و دکتر شریعتی نوشته نشده بود. یک کتابی هم به دست ما رسید به نام کتاب «شیعه و زمامداران خودسر» که آقای مصطفی زمانی آن را ترجمه کرده بودند که نویسنده آن استاد مغنیه بودند کتابها را ما در حاشیه جلسات دعا دست جمعی می خواندیم و در هر جایی هم که می توانستیم دور هم جمع می شدیم.

جناب آقای معلی مشتاق هستیم علت و نحوه پیوستن شما به حوزه علمیه را بدانیم.

حجت الاسلام و المسلمین معلی : من برحسب همان دوستی و علاقه ای شهيد سيد حسن شاهچراغيکه نسبت به شهید شاهچراغی داشتم به طلبگی هم علاقه پیدا کردم و به قم رفتم. زیرا به این نتیجه رسیده بودم که دین فراتر از این است که در جامعه با منبر و وعظ و خطابه عرضه شود. عقیده داشتم که آدم باید برود و از سرچشمه آن را دریافت کند. از طرفی عربی بخواند و دسترسی به منابع اسلامی پیدا کند و ببیند خودش چه دریافتی دارد. همانطور که گفتم علاقه ام به شهید شاهچراغی بسیار زیاد بود و این دلبستگی باعث می شد آن نمودی که من در شهید می دیدم با دیگران فرق بکند. شاهچراغی در نظر من طلبه ای کامل و بدون ضعف بود. من به همان مدرسه ای که ایشان رفته بود رفتم. امتحان ورودی آنجا بسیار سخت بود، امتحان دادم و خوشبختانه قبول شدم.

جناب آقای معلی چطور با شهید منتظر قائم و شهید شاهچراغی آشنا شدید؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : با هر دوی این عزیزان در مسجد آشنا شدم. (برکات زندگی من در مسجد صورت گرفت) ابتدا در مسجد با شهید منتظر قائم آشنا شدم که از یزد آمده بود و ژاندارم وظیفه بود او همانطور که می دانید شهید معروف حادثه طبس است. من به او آنقدر علاقمند بودم که پس از زندان ، رفتم یزد که نزد این شهید باشم و تا موقعی که ایشان شهید شد من یزد بودم. با آشنایی با ایشان با فضای دینی و انقلابی آشنا شدم. در همان مسجد با شهید شاهچراغی برخوردیم. سه تایی در همان جلسه اول رفتیم منزل مادربزرگم همسر مرحوم شریف آل داوود. یادم می آید شهید شاهچراغی در آنجا انشایی خواند و من در تعجب بسر بردم که عجب ! طلبه ها هم مگر نویسندگی می کنند؟ با شهید شاهچراغی خیلی زود مأنوس شدم و هیچ کدام طاقت جدایی از یکدیگر را نداشتیم. این علاقه شدید موجب شد به قم بروم.

اشاره داشتید به اینکه در قم به مدرسه ای وارد شدید که همراه با شهید شاهچراغی به خواندن درس طلبگی ادامه دادید. راجع به آنجا و اساتیدی که تدریس می کردند و تاثیرگذار بودند مختصر توضیحی بدهید.

حجت الاسلام و المسلمین معلی : مدیر مدرسه ای که ما در آن درس طلبگی می خواندیم شهید قدوسی بود که نه تنها مدیر ، بلکه مراد و مرشد طلبه ها و به واقع یک عارف بزرگ بود. نهج البلاغه و درس اخلاق را طوری می گفت که انسان متحول می شد. ایشان حتی دروس ابتدایی ما را هم خودشان متقبل می شدند. مثلاً ایشان به ما گلستان درس می دادند که در جای دیگری تدریس نمی شد، آن هم بطور عمیق ، احکام شرعی را از روی رساله حضرت امام (در آن زمان) درس می دادند، آشنایی با ایشان یکی از سعادت های زندگی من بود. اساتید دیگر آیت الله جنتی بودند در درس ادبیات ، آقای آیت الله مومن ، آقای مقتدایی ، و البته با آیت الله مصباح هم رابطه داشتیم.

کانون (کانون جوانان مسلمان دامغان) را در چه سالی و چگونه راه اندازی کردید؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : کانون اسلامی جوانان دامغان روند خاصی داشت. این کانون در حدود سال 50 فعال بود ، با دستگیری ما نیمه فعال و سپس تعطیل شد و البته در زمان خودش بسیار تاثیر گذار و بدون اعوجاج بود و جوانان بسیاری را تربیت کرد که همگی به انقلاب پیوستند. برنامه هایی که در آن مرحوم كربلايي سيد طاهر شاهچراغيسالها اجرا می کردیم ، حتی اگر الان هم زمان به عقب برگردد ، مطمئناً به همان شکل اجرا می کنیم. وقتی برمی گردم به آن روزها نگاه می کنم کمتر در برنامه ها نقص بود ، ما تندوری مرسوم را نداشتیم با اینکه انقلابی بودیم هیچگاه بی فکری نمی کردیم و بدون فکر عملی انجام نمی دادیم. سعی می کردیم کارها را با روش و قدرتی خاص به سرانجام برسانیم. برای نمونه ، من از همان اول معتقد بودم اگر ما جوانها تنهایی هم دور هم جمع شویم خیلی زود کانون را جمع می کنند ، از این رو که می خواستیم حرکتمان گسترده و فراگیر باشد و بدون شک شهربانی تحمل نمی کرد. بنابراین خدمت آقا سید مسیح شاهچراغی رسیدیم و از ایشان خواستیم که سرپرستی کانون را به عهده بگیرند. ایشان پذیرفتند و همین باعث شد که یک شخصیت استوار شهر پشتیبان ما شود. نتیجه بعدی این حرکت این شد که حمایت آیت ا… دامغانی که در مشهد مقدس بودند را هم داشته باشیم چه ایشان با این دو برادر ، آقا سید مسیح و آقا سید طاهر شاهچراغی بسیار علاقمند بود.

حاج آقا ، روحانیون دیگر با این تشکیلات چگونه برخوردی داشتند؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : برخی از روحانیون آن زمان به نفی کانون پرداختند ، که بعضی از آنها اتفاقاً جایگاه رفیعی هم داشتند نظر ما این بود که به واسطه برنامه کامل و استواری که داریم آقایان به خاطر حفظ موقعیت خودشان به ما خواهند پیوست که البته چنین هم شد. البته عده دیگری از این عزیزان بودند که با ما همکاری موثری داشتند. که پرستیژ و نام آنها برای تشکیلات ما مفید بود.

اجازه می خواهم قبل از اینکه وارد بحث برنامه های گسترده در کانون شوم راجع به وضعیت دینداری جوانان و رغبتشان به دین و شرعیات بپرسم به اضافه اینکه درباره علت تمایل زود هنگام حضرتعالی به دین و مذهب و مبارزه توضیحاتی بفرمایید.

حجت الاسلام و المسلمین معلی : برای این که شما و خوانندگان عزیز تصویر روشنی از وضعیت دینی جوانان آن زمان پیدا کنید ، لازم است چند خاطره از مشاهدات خود را از وضعیت سالهای 50 ذکر کنم ، گاهی که من به مسجد می رفتم جوان زیر بیست سال من یک نفر بودم ، اغلب چهل سال به بالا بودند ، روزی در وضوخانه مسجد جامع دامغان مشغول وضو ساختن بودم یک آقایی آمد و گفت : آقای معلی ، شما دیگر چرا ؟ گفتم : چطور مگر؟ گفت : چرا آمده ای مسجد ، پاسخش دادم که از شما بزرگترها یاد گرفتم ، پاسخ عجیبی به من داد ، گفت : از سن ما دیگر گذشته ، موقعیت ما جور دیگری است اما امثال شما الان باید بروید دنبال جوانی تان … این یک نمونه از امر به معروف که نه ، در واقع نهی از معروف بعضی مسجدی های آن زمان بود!

باز یادم هست در مسجد کنار پیرمردی نماز می خواندم ، شنیدم بعد از نماز پیرمرد سر به سجده گذاشت و شاه را دعا کرد خاطرم هست آقا سید طاهر شاهچراغی روی منبر بود ، خطاب به مستمعان با عصبانیت گفت : «شما پامنبری های من به چه درد می خورید ؟! هیچ بخاری از شما بلند نمی شود ، نه تبلیغی ، نه حرکتی ، نه جوششی ! حرفهای من هدر می رود فقط یک نفر جوان در بین شما هست …» از آنجا که کربلایی سید طاهر مبلغی بسیار اهل مطالعه بود ، کتب روز را مطالعه می کرد منتها کسی نبود که همه مطالب را برایش بازگو کند.

این توضیحات را دادم برای اینکه بدانید مساجد آن زمان خالی از جوانان بود. یک روز عصر هم با چند نفر در مدرسه حاج فتحعلی بیگ بودیم. منتظر قائم بود و سید علی اصغر شاهچراغی و… سید علی اصغر برای ادای نماز ظهر و عصر به مسجد جامع رفت ، وقتی به مدرسه برگشت با تعجب خطاب به ما گفت ؛ «من یک جوان در مسجد دیدم » ما آن روز کلی خوشحال شدیم ، رفتیم کنار حوض و روبروی آن جوان قرار گرفتیم و منتظر شدیم تا بعد از نماز با او صحبت کنیم. بعد از اقامه نماز متوجه شدیم سربازی تهرانی است و از مریدان آقای کافی ، که به مهدیه می رفت …

گاهی آقا سید طاهر شاهچراغی به شوخی مرا خامس آل عبا می نامیدند ، خودشان چهار نفر بودند ، «آقا سید مسیح ، آقا سید طاهر ، شهید سید حسن شاهچراغی و جناب آقا سید علی شاهچراغی امام جمعه محترم دبی» و به من می گفتند : خامس آل عبا ، تو هم بیا تا پنج نفر شویم… بله ، مساجد تا این حد خالی از حضور جوانان بود در صورتی که الان مساجد و تکایا مملو از جوان است. الان جلسات چند هزار نفری تشکیل می شود. با اینکه تعداد سخنرانان هم زیاد شده گاهی گویندگان ، وقت برای سخنرانی نمی دهند و می گویند نمی رسیم. جدیداً من رفتم مسجد جامع دامغان برای نماز مغرب و عشاء جمعیت انبوه جوانان را دیدم واقعاً فکر کردم مراسم خاصی است وقتی سوال کردم گفتند؛ هر روز و شب همین طور است. این نشان دهنده آینده خوبی است که پیش رو داریم.

برنامه های هفتگی تبلیغی کانون و شرایطی که جوانان آن زمان داشتند را تشریح کردید ، خود حضرتعالی پیشنهاد می دادید یا به صورت گروهی پیشنهاد می شد؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : برنامه های کانون را ما از قم می آوردیم. من و آقا سید حسن شاهچراغی در جلساتی که در قم برقرار می شد شرکت موثر می کردیم به قصد اینکه یاد بگیریم و برنامه های آنجا را برای دامغان الگوبرداری کنیم. در آن سالها هیچ برنامه تفریحی و جالبی برای اوقات فراغت جوانان در شهر ما وجود نداشت. بنابراین مطمئن بودیم اگر برنامه پرجاذبه ای را آن هم در محیط های مذهبی ارایه دهیم با استقبال بی نظیر قشر جوان روبرو خواهد شد. هدف ما جلب و جذب افراد جدیدی بود که تا به حال به مذهب گرایشی نشان نداده بودند. به عنوان نمونه به چند برنامه پر جاذبه که برای آن زمان جدید بود اشاره می کنم.

در سابق رسم نبود که جوانها خودشان سخنرانی کنند ولی ما در کانون می گفتیم افراد خودشان مقاله تهیه کنند و بخوانند. جوان می آمد برنامه اجرا می کرد ، دوستانش هم می آمدند برنامه او را می دیدند و جوان صاحب شخصیت می شد. مقالات را یک روز جلوتر می بردیم نزد حاج سید مسیح و می خواندیم تا مطابق و پیرامون تبلیغ اسلام باشد. بعدها پی بردیم برخی از مقالات را می شود به شکل نمایشی هم اجرا کرد. حتی جاذبه های مقاله ها را با گذاشتن نشانه هایی از همان مطلب چند برابر می کردیم برای زمان ارائه مقاله ها ده دقیقه ای گذاشته بودیم. که شنوندگان خسته نشوند. به اضافه اینکه فردی را از خارج شهر دعوت می کردیم برای مردم سخنرانی کند تا تازگی داشته باشد.

معمولاً سخنرانان را از چه شهرهایی دعوت می کردید ، اسامی آنها یادتان هست؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : بله افرادی از شهرهای قم ، شاهرود و از اطراف می آمدند و برخی طلبه های دامغانی هم که در تابستان به شهر خودشان باز می گشتند برای آنها برنامه می گذاشتیم اسامی که در خاطرم هست ، آقا سید رضا تقوی و نیز سید قاسم موسوی و از شاهرود آقای شفیعی می آمد و صحبت می کردند. همچنین در این جلسات آقای دکتر سید محمد ترابی که الان مشهور هستند می آمدند و در جلسات اولیه کانون صحبت می کردند. اولین بار ما تریبون گذاشتیم ، کمد کوچکی را برداشتیم رویش پارچه کشیدیم ، یک رادیوی قدیمی بزرگی را به عنوان بلند گو گذاشتیم خوب ، پایه میکروفن هم می خواستیم لاله های شمعدانی را به عنوان پایه میکروفن وصل کرده بودیم و به این شکل صدا بسیار خوب پخش می شد. گاهی در برنامه ها چند نفر با هم پشت تریبون می رفتند و کار تبلیغات را انجام می دادند، این برای مردم جاذبه داشت. در این جلسات توده های مردم شرکت داشتند و برنامه های جنبی بسیار خوبی برای مردم برگزار می شد که این مسأله ، دستگاه حکومتی و اطلاعاتی را دچار مشکل می کرد. تصمیم گرفتند ما و کانون را جمع و جور کنند به خاطر همین حمایت مردمی.

آموزش قرآن هم در برنامه های کانون بود؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : بله ، یکی دیگر از فعالیت های ما در کانون بسیار مورد توجه قرار گرفت آموزش روخوانی قرآن بود. در آن زمان آموزش روخوانی طی یکسال و بنا بر تمرین مستمر بدون فراگیری هیچگونه قانون و قواعدی انجام می گرفت. ما آمدیم و برای کسانی که سطح سواد دبیرستانی داشتند در 15 جلسه ، روان خوانی و روخوانی قرآن گذاشتیم که الان این روش در کل کشور شناخته شده است. آن موقع این روش نبود وقتی به فردی می گفتیم 15 روزه قرآن را به شما یاد می دهیم برایش شگفت انگیز بود. در این کلاس که هم بزرگ و هم کوچک شرکت کننده اش بودند نیم ساعت را به قرآن و احادیث و باقی اش را به صحبت های مدون در باب معارف اسلامی البته با نگاه مبارزاتی می پرداختیم. و نهایتاً در آخر این کلاسها یک دوره معارف اسلامی مبتنی بر اصول و نگاه مبارزاتی گفته شده بود. البته طوری این کار را انجام می دادیم که برای ساواک قابل پیگیری نباشد. یعنی با تقیه و دو پهلو. همچنین با استعدادترین جوانان را از بین تعداد بی شمار داوطلب گزینش می کردیم و شاگردان اول و دوم و سوم را انتخاب می نمودیم. در پی افراد با استعداد بودیم و آنها را توسط کانالهای مختلف جذب می کردیم. خیلی از اوقات وقتی بچه ها تغییر می کردند مسبب تغییراتی در خانواده هایشان هم می شدند. این جزو یکی از برنامه های ما بود؛ اینکه از طریق بچه ها خانواده ها را تحت تاثیر قرار دهیم.

عکس العمل خانواده ها نسبت به این کار چگونه بود؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : خوب بود، ما به بچه ها راجع به احترام به پدر و مادر و مسائلی از این دست بسیار صحبت و سفارش می کردیم. خوب والدین وقتی می دیدند همان بچه ای که می بایست یک ساعت او را صدا بزنند تا از خواب بیدار شود حالا زودتر از او بیدار شده ، نمازش را خوانده ، درسش را پی گرفته ، علاوه بر همه اینها می گوید دیگر کاری ندارید انجام بدهم؟ تحت تاثیر فعالیتهای فرهنگی ـ مذهبی قرار می گرفتند.

جناب معلی ، راجع به تامین مالی این فعالیتها ، محل جلسات و مسئولان اصلی تدارکات گروه هم توضیحاتی بفرمایید.

حجت الاسلام و المسلمین معلی : تدارکات گروه ما با آقای مهدی امیدوار بود. بعد از مدتی تدارکات شکل ثابتی گرفت و افراد ، مبلغی ماهانه پرداخت می کردند، ابتدا محل برگزاری جلسات در خانه های اعضا دور می گشت اما پس از گذشت زمانی برای کانون ، محلی را اجاره کردیم ، آن هم در یکی از بهترین و اصلی ترین نقاط شهر. در میدان امام خمینی فعلی ، طبقه بالای مغازه آقای فرحزاد را در اختیار گرفتیم که البته درب ورودی آن در خیابان منتهی به مخابرات فعلی ـ در کوچه ای ـ قرار داشت. برای این بالاخانه صندلی تهیه کردیم و روز به روز بر کارهای جانبی کانون افزودیم.

در مراسم و جشن های دینی به چه صورت کار می کردید؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : اجازه بدهید یک مورد کار جالب گروه تدارکاتی را ذکر کنم ، در جشن های مختلف مثل حالا رسم نبود از مدعوین پذیرایی به عمل آید ما در جشن هایی که برگزار می کردیم به صورت خیلی منظم و حساب شده برنامه پذیرایی داشتیم. سعی می کردیم پیامهای اصلی خودمان را در همین برنامه های پر رفت و آمد به گوش شنونده های مورد نظرمان برسانیم شهربانی در مقابل چنین برنامه هایی نمی توانست به ما معترض شود. مردم می آمدند ما هم برنامه های خودمان را بسیار منظم و حساب شده اجرا می کردیم و آنها نمی توانستند هیچ کاری را انجام دهند. شرکت انبوه مردم در این جلسه ها و نحوه جذب سریع آنها به فعالیت های دینی دستگاه حکومتی و اطلاعاتی آن زمان را دچار مشکل می کرد تا جایی که تصمیم به تعطیلی این مرکز گرفتند.

به طور کلی دیدگاهتان در آن زمان نسبت به جوانان چگونه بود؟

حجت الاسلام و المسلمین معلی : در کانون به عقاید و نظرات جوانان و بچه های شرکت کننده توجه بسیار می شد. ما سعی می کردیم به بچه ها خط بدهیم ، آنها خود ادامه کار را پیگیری می کردند ما کار را به نام خود آن افراد به ثبت می رساندیم مثلاً برای اینکه کتابخانه ای تاسیس کنیم ابتدا پیشنهاد آن را می دادیم به محض اینکه یکی از افراد در مورد آن صحبت می کرد. پیشنهاد کتابخانه را به نام او مطرح می کردیم و در پایان خود او را به عنوان مسئول کتابخانه تعیین می کردیم و او با ذوق و انگیزه بیشتری کار را انجام می داد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:40:00 ب.ظ ]




خاطرات دوران انقلاب
دکتر سید علی میرباقری
خاطرات دوران مبارزات انقلاب اسلامی برای من بسیار شیرین است، به تعدادی از آنها اشاره می کنم تا فرزندان ما بدانند، برای پیروزی انقلاب اسلامی، خیلی زحمت کشیده ایم، بنابراین در حفظ و نگهداری دست آورهایش صادقانه بکوشند.

ضبط صوت های زیاد در اتاق
درسال 1356، نوارهای سخنرانی و پیام های امام خمینی، از نجف به ایران می رسید، اما به دلیل اینکه انتقال آنها مشکل بود، گاهی فقط یک نوار کاست به یک شهرمی رسید و می بایست از روی آن، در همان شهر، تکثیر و بین مردم توزیع می شد. منزل ما، محل تکثیر نوارها شده بود، شیوه کارمان آن بود که تعداد زیادی ضبط صوت از دوستان و آشنایان عاریه کرده بودیم و باسیم رابط، آنها را بهم متصل می­کردیم، نوار امام (ره) را در یکی از آنها می گذاشتیم و در ضبط صوت­های دیگر نوارهای خالی را قرار می دادیم و ضبط می کردیم، چون ضبط ها با رابط به هم متصل بود، نیازی نبود صدای آن بلند پخش شود لذا در منزل کسی متوجه کار ما نمی­شد، یک روز پدرم، سر زده به اتاق ما آمد که خبر کند برویم ناهار بخوریم، هنگامیکه چشمش به وضع اتاق و تعداد زیاد ضبط صوت ها افتاد، برای چند لحظه، ساکت و متحیر به آنها نگاه کرد، شاید متوجه کارما شد، اما حرفی نزد، فقط خبر کرد برویم ناهار بخوریم، بعداً سرسفره برادر بزرگترم موضوع را برایش توضیح داد و او خیلی خندید.

من همین را می خواستم
در تابستان 1357 خطیب معروف مرحوم شیخ احمد کافی، در تصادف رانندگی در راه مشهد فوت نمود، مرحوم آیت الله العظمی خوانساری، در خوانسار بودند، ما با آن حضرت مأنوس بودیم، به ایشان پیشنهاد کردیم، مجلس فاتحه خوانی برای آن مرحوم تشکیل شود، به کمک ایشان، مجلس مهمی با حضور علمای منطقه در مسجد آقا اسد الله خوانسار تشکیل شد، با راهنمایی آیت الله العظمی خوانساری، قرار شد یکی از شاگردان ایشان، برای سخنرانی مجلس، از قم دعوت شود، یکی از برادران را به قم اعزام کردیم تا سخنران را به خوانسار بیاورد. مجلس ساعت 2 بعد ظهر آغاز شد.
قرار گذاشته بودیم، سخنران ما که منبر رفت، در سخنرانی خود، از امام خمینی(ره) نام ببرد و ما با فرستادن صلوات و درود بر خمینی از مجلس خارج شده و مرگ بر شاه بگوییم. تعداد زیادی از دوستان انقلابی ما، نیز برای برگزاری این راهپیمایی از شهرهای اطراف خوانسار (گلپایگان، خمین و فریدن) در مجلس حاضر شده بودند. حتماً ساواک هم متوجه موضوع شده بود چون اطراف مسجد و خیابانها، پر از مأموران مسلح شده بود. برخی از بزرگان شهر، با ملاحظه اوضاع و بخصوص مشاهده تعداد زیادی از جوانان ناشناس که در مجلس حاضر بودند، از سر ترس یا مصالح دیگر، سخنرانی روحانی اعزامی از قم (با نام مستعار آقای خدا پرست) را از برنامه حذف کردند. مرحوم آیت الله العظمی خوانساری نیز، به قصد اعتراض در همان آغاز جلسه، مجلس را ترک کردند و به منزلشان رفتند. لذا سخنران ما اجازه منبر نیافت و روحانی دیگری را به منبر فرستادند و ما از این اقدام آنان بسیار ناراحت بودیم. قبل از رفتن آن روحانی به منبر به او گوشزد کردیم در سخنرانیش حتماً نام امام خمینی(ره) را بالای منبر ببرد. اما سخنران در اواخر منبرش گفت: «به من سفارش کرده اند، نام برخی مراجع تقلید را ذکر کنم، اما چون می­ترسم تقدم و تأخری پیش آید و به ساحت آنان بی احترامی صورت گیرد، من از نام بردن مراجع خودداری می کنم …»
این اقدام ما را بسیار عصبانی کرد، به همین خاطر، یکی از دوستان که صدای بسیار رسایی داشت، فریاد زد «برای سلامتی مرجع بزرگ جهان تشیع حضرت آیت العظمی خمینی صلوات» که یکباره مثل صاعقه، مجلس را منفجر کرد و شعار صلوات و درود بر خمینی، فضای مسجد را پر کرد، مجلس بهم ریخت و جوانان از مسجد بیرون ریختند، بسیاری از مردم عادی که به قصد مجلس ترحیم به مسجد آمده بودند سراسیمه و با وحشت از مسجد و صحنه فرار کردند، اما جمعیت تظاهر کننده به خیابان ریختند و شعار درود بر خمینی، مرگ بر شاه برای اولین بار در خیابانهای خوانسار طنین انداز شد. مأموران رژیم که آمادگی قبلی داشتند، مرتب تیر اندازی هوایی می کردند و صدای گلوله تمام شهر را فرا گرفت. شیشه های بانک ملی و دادگستری شکسته شده و عده زیادی نیز (حدود 70 نفر) دستگیر شدند. نزدیک غروب آفتاب به دیدن حضرت آیت الله العظمی خوانساری رفتیم، ایشان که با ناراحتی مجلس را ترک کرده بود، وقتی خدمتشان رسیدیم، بسیار خوشحال بودند و برای ما دعا کردند و فرمودند« وقتی صدای تظاهرات و تیر اندازی را شنیدم خیلی خوشحال شدم، ما همین را می خواستیم».

پسر آیت اله خوانساری لباس کارگری به تن کرده بود
در پاییز سال 1357 در میدان امام خوانسار (پهلوی سابق) ایستاده بودم، دیدم که آقاحسین خوانساری فرزند مرحوم آیت الله العظمی خوانساری (که اکنون از روحانیون معظم ساکن در مشهد هستند) با لباس مندرس و به سبک کارگر ساختمانی که آثار گچ و گل هم روی آن بود، از اتوبوس قم پیاده شد و یک گونی هم دوش اوست تا مرا دید صدا زد و گفت بیا این گونی را بگیر ببر پنهان کن، من آن گونی را گرفتم و به کمک برادر بزرگترم که موتور سیکلت داشت، آن را به باغ خودمان بردیم و پنهان کردیم و فردا در آن را باز کردیم، پر از اعلامیه­های امام خمینی(ره) بود، آنها را به تدریج بین مردم توزیع نمودیم.

نارنجک­های دستی خیلی قوی ساختیم
در 23 آذرماه 1357، حمله وسیعی بوسیله چماقداران شاهنشاهی و مأموران مسلح رژیم به شهر خوانسار صورت گرفت، صبح به ما خبر دادند که در برخی محله­های خوانسار، عده­ای چماقدار آماده می­شوند تا حمله کرده و شهر را غارت نمایند. ما نیز دوستان را خبر کردیم که با آنها مقابله کنیم، اسلحه ما فقط سنگ بود، سنگها را پشت بام مغازه­ها در دو طرف خیابان آماده کردیم، چند ساعت بعد، چماقداران که گروه زیادی ارتشی، آنان را همراهی می­کردند، با شعار جاوید شاه، وارد شهر شده و ارتشیان درب مغازه­ها را می­شکستند و چماقداران نیز با چماق به مغازه­ها هجوم برده و شیشه­ها را می­شکستند و اجناس مغازه­ها را غارت می­کردند، همه مردم از داخل خیابان، به کوچه­ها فرار کردند، ما از پشت بام­ها با سنگ به مقابله با آنها پرداختیم، امّا مأموران مسلح فوراً خود را به پشت بام­ها رسانده و مستقیماً به سوی ما تیراندازی کردند، آن روز 4 نفر از جوانان خوانسار به فیض شهادت نائل شدند و تعداد زیادی نیز زخمی گردیدند. ما از اینکه نتوانستیم در مقابل مأموران با سنگ مقاومت کنیم، عقدة بزرگی در دلمان ایجاد شد و از آن روز مصمم شدیم به سلاح گرم مجهّز گردیم، امّا این کار در شرایط آن روز بسیار مشکل بود، لذا ابتکار جالبی بکار بردیم، مقدار زیادی باروت و سه راهی­های فلزی انتقال آب تهیه کردیم، دو طرف سه راهی را با درپوش می­بستیم، سوراخی در آن ایجاد کردیم، نخ مخصوصی آعشته به باروت از آن عبور می­دادیم، داخل سه راهی را پر از باروت می­کردیم و درپوش سوم را می­بستیم، به این ترتیب نارنجک­های دست خیلی خوبی ساختیم و از آن به بعد با قوت و قدرت زیادی تظاهرات می­کردیم، و قصد کرده بودیم که اگر با مأموران درگیر شویم با آن نارنجک­ها با آنان به مقابله برخیزیم، تعداد این نارنجک­ها، آنقدر زیاد بود که در فواصل دهم تا بیست و یکم بهمن 1357، با هماهنگی دوستان تهرانی، حدود یک نیسان نارنجک به تهران فرستادیم تا در درگیری­های تهران، با مأموران شاه بجنگیم.

قطع برق مسجد، حربة کارساز
در اواخر تابستان سال 1357 حضرت حجت الاسلام والمسلمین شیخ ابراهیم رازینی با هماهنگی مرحوم آیت الله العظمی خوانساری جهت انجام ده شب سخنرانی در شب­های ماه رمضان در مسجد صاحب الزمان(عج) خوانسار (پایگاه اصلی انقلابیون خوانسار) دعوت شدند، ایشان هر شب به مناسبتی روی موضوعی مستقل بحث می­کردند، مسجد شبها پر از جمعیت بود، آوازة شهرت این سخنرانی­ها بخصوص که حضرت آیت الله العظمی خوانساری نیز شخصاً در جلسه حضور داشتند، سبب شده بود، عدة زیادی از گلپایگان و خمین نیز در مجلس حاضر شوند، شب ششم سخنرانی ایشان مصادف بود با سفر زیارتی شاه به مشهد، آقای رازینی هم، آن شب موضوع منبر را زیارت قرار دادند و مستقیماً از شاه اسم بردند و به زیارت رفتن او را دروغین و فریب مردم، نامیدند. لذا صبح فردا ساواک ایشان را دستگیر نمود و از متولی مسجد هم تعهد گرفته بودند، مسجد را تعطیل نکند و خودشان پنهانی یک سخنران معرفی کردند، که به جای آقای رازینی منبر برود.
شب­ هفتم عدة زیادتری بخصوص از گلپایگان و خمین و فریدن آمده بودند و جمعیت، خیلی بیشتر از شبهای قبل بود و مردم متوجه شدند که آقای رازینی دستگیر شده است. روحانی سخنرانِ مأمور ساواک، منبر رفت و با زیرکی و لفاظی­های متبحرانه و حساب شده، مردم را توجیه می­کرد که در ماه رمضان که ماه عبادت و دعا است، نباید در مساجد سخنان تحریک­آمیز و سیاسی گفته شود و . . . همه ناراحت بودیم ولی هیچکاری از ما ساخته نبود، چون مجلس پر از مأموران ساواک بود، یکباره به ذهنمان رسید، برق مسجد را قطع کنیم، مخفیانه، به پشت بام مسجد رفتیم و با قدرت هر چه تمامتر، سیم کابل انتقال برق به مسجد را آنقدر کشیدیم که از ستون برق جدا شد، برق مسجد قطع شد و مسجد در تاریکی به هم ریخت و مردم سراسیمه از مسجد بیرون ریختند، ما از پشت بام مسجد به باغهای اطراف فرار کرده و پنهان شدیم و خوشحال بودیم که اجازه ندادیم روحانی سخنران از طرف ساواک، سخنرانی کند. ولی صبح فردا عدة زیاد دیگری از جوانان از جمله برادر بزرگتر من دستگیر و به ساواک داران اعزام شدند، امّا با اولتیاتومی که حضرات آیات عظام خوانساری و علوی (رحمت الله علیهما) به ژاندارمری خوانسار دادند، چند روز بعد همة آنان را آزاد کردند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:37:00 ب.ظ ]


...


نماز

چرا باید نماز بخوانیم؟چرا بايد خدا را عبادت كنيم؟ و چرا اين عبادت حتما بايد بصورت نماز باشد؟ مگر نماز چه ويژگي‌هايي دارد؟

نماز و اسرار تربيتي آن

• نماز موجب ياد خداست:

ياد خدا بهترين وسيله براي خويشتن داري و كنترل غرايز سركش و جلوگيري از روح طغيان است. «نمازگزار» همواره به ياد خدا مي‏باشد، خدايي كه از تمام كارهاي كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايي كه از آنچه در زواياي روان ما وجود دارد و يا از انديشه ما مي‏گذارد، مطلع و باخبر است و كمترين اثر ياد خدا اين است كه به خودكامگي انسان و هوسهاي وي اعتدال مي‏بخشد، چنان كه غفلت از ياد خدا و بي خبري از پاداشها و كيفرهاي او، موجب تيرگي عقل و خرد و كم فروغي آن مي‏شود.

انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و كردار خود نمي‏انديشد و براي ارضاي تمايلات و غرايز سركش خود حد و مرزي را نمي‏شناسد و اين نماز است كه او را در شبانه روز پنج بار به ياد خدا مي‏اندازد و تيرگي غفلت را از روح و روانش پاك مي‏سازد.

به راستي، انسان كه پايه حكومت غرايز در كانون وجود او مستحكم است، بهترين راه براي كنترل غرايز و خواستهاي مرزنشناس او همان ياد خدا، ياد كيفرهاي خطاكاران و حسابهاي دقيق و اشتباه‏ناپذير آن مي‏باشد. از اين نظر قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا معرفي مي‏كند: «اقم الصلوة لذكري؛ نماز را براي ياد من بپادار!» (1)

• دوري از گناه:

نمازگزار ناچار است كه براي صحت و قبولي نماز خود از بسياري از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، يكي از شرايط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلي است كه درآن به كار مي‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏اي كه با آن نماز مي‏گزارد و مكان نمازگزار، اين موضوع سبب مي‏شود كه گرد حرام نرود و در كار و كسب خود از هر نوع حرام اجتناب نمايد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقيد شود و در موارد ديگر بي پروا باشد.

گويا آيه زير به همين نكته اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشأ و المنكر؛ كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مي‏دارد.» (2)

بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد كه شرط قبولي نماز در پيشگاه خداوند اين است كه نمازگزار زكات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غيبت نكند؛ از تكبر و حسد بپرهيزد؛ از مشروبات الكلي اجتناب نمايد و با حضور قلب و توجه و نيت پاك به درگاه خدا رو آورد و به اين ترتيب نمازگزار حقيقي ناگزير است تمام اين امور را رعايت كند. روي همين جهات، پيامبر گرامي ما(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) مي‏فرمايد: نماز چون نهر آب صافي است كه انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و كثيف نمي‏شود. همچنين كسي كه در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در اين چشمه صاف معنوي شست و شو دهد، هرگز آلودگي گناه بر دل و جان او نمي‏نشيند.

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه مي‏تواند نشانه كوچكي از اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

• نظافت و بهداشت:

از آنجا كه نمازگزار در برخي از مواقع همه بدن را بايد به عنوان «غسل» بشويد و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگيرد و پيش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع كثافت و آلودگي پاك سازد؛ ناچار يك فرد تميز و نظيف خواهد بود. از اين نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت كه يك امر حياتي است كمك مي‏كند.

• انضباط و وقت‏ شناسي:

نمازهاي اسلامي هر كدام براي خود وقت مخصوص و معيني دارد و فرد نمازگزار بايد نمازهاي خود را در آن اوقات بخواند، لذا اين عبادت اسلامي به انضباط و وقت‏شناسي كمك مؤثري مي‏كند.

بالاخص كه نمازگزار بايد براي اداي فريضه صبح پيش از طلوع آفتاب از خواب برخيزد، طبعا يك چنين فردي گذشته از اين كه از هواي پاك و نسيم صبحگاهان استفاده مي‏نمايد، به موقع فعاليتهاي مثبت زندگي را آغاز مي‏كند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:19:00 ب.ظ ]




نماز است نماز
سبب عزت موجود نماز است نماز
زینت درگه معبود نماز است نماز
بی‌نماز از نظر لطف خدا محروم است
شرع را مقصد و مقصود نماز است نماز
كوركورانه مكن زهد و ورع، جود و سخا
بودِ طاعت همه از بودِ نماز است نماز
روز و شب گر به حسین بن علی گریه كنی
شرط اول كه دهد سود نماز است نماز
پیش سلطان همه كس هدیه‌ی لایق ببرد
تحفه بر حضرت معبود نماز است نماز
شاه عطشان كه جهان عاشق و دیوانه‌ی اوست
گفت عز و شرف و جود نماز است نماز
نَفَس باز پسین بست چو قامت به نماز
گفت تكبیر به معبود نماز است نماز
به پیمبر چو خدا امر به معراج نمود
گفت تكبیر به معبود نماز است نماز
به نماز عذر نباشد چو به تن جان داری
آنچه حق از همه بستود نماز است نماز
نزد میزان عمل موقع دیوان حساب
قاضی شاهد و مشهود نماز است نماز
گفتم ای عقل زطاعت همگی افضل چیست
عقل یكباره بفرمود نماز است نماز
به كریمی خدا غره مشو ای عاقل
به بشر آنچه دهد سود نماز است نماز

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:16:00 ب.ظ ]




آموزش کامل نماز

وضو

پیش از وضو، دستها را تا مچ می شوییم، ولی این شستن، جزو اعمال وضو نمی باشد.پیش از هر چیز نیت می کنیم، یعنی با قصد انجام وضو و برای اطاعت از دستور خداوند عالم، وضو را آغازمی کنیم

۱- به نیت وضو صورت را از بالا به پایین – از جایی که موی سر روییده تا چانه – می شوییم.
۲- پس از شستن صورت، دست راست را از آرنج تا نوک انگشتان، از بالا به پایین، می شوییم.
۳- بعد از شستن دست راست، دست چپ را مانند دست راست می شوییم.
۴- بعد از شستن صورت و دست ها با رطوبتی که بر دست مانده، جلوی سر را مسح می کنیم؛
یعنی دست را بر سرگذاشته و کمی به طرف پیشانی می کشیم
۵- پس از مسح سر، پای راست را از نوک انگشت تا آخر روی پا (مفصل) مسح می کنیم.
۶- و در پایان پای چپ را مانند پای راست مسح می کنیم و با این عمل وضو تمام می شود

اذان و اقامه

براي مرد و زن مستحب است پيش از نمازهاي يوميه اذان و اقامه بگويد

اذان هجده جمله است : اَللهُ اَكْبَرُ (4مرتبه) ، اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا الله ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله ، حَيِّ عَلَي الصَّلوة ، حَيِّ عَلَي الْفَلاح ، حَيِّ عَلي خَيْرِ العَمَل ، اَللهُ اَكْبَرُ،لا اِلهَ اِلَّا الله هر يك (2مرتبه)

اقامه هفده جمله است : يعني دو مرتبه اَللهُ اَكْبَرُ از ابتداي اذان و يك مرتبه لا اِلهَ اِلَّا الله از آخر آن كم مي شود و بعد از گفتن حَيِّ عَلي خَيْرِ العَمَل بايد دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلوة اضافه شود.

. عبارت «اَشْهَدُ اَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» جزء اذان و اقامه نيست ولي خوب است بعد از جمله اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله به قصد قربت گفته شود.

تکبیرة الاحرام

“نماز” با گفتن “الله اکبر” آغاز می شود، گفتن “الله اکبر” در آغاز نماز به معنای جدایی از غیر خدا و پیوستن به اوست.
اعلام بزرگی پروردگار و دوری جستن از تمام قدرتهای دروغین است.
با این تکبیر به حریم نماز وارد می شویم و برخی کارها بر ما حرام می شود.
هنگامی که نماز را شروع می کنیم باید متوجه باشیم که چه نمازی را می خوانیم؛ مثلا نماز ظهر است یا عصر و آن را تنها برای اطاعت فرمان خداوند بجا آوریم که این همان “نیت” است و از اجزای اصلی نماز به شمار می آید.
از آغاز تا پایان نماز باید از این کارها که نماز را باطل می کند بپرهیزیم:

۱- خوردن و آشامیدن.
۲- روی از قبله برگرداندن.
۳- سخن گفتن.
۴- خندیدن.
۵- گریستن.
۶- بهم زدن صورت نماز. مثل راه رفتن.
۷- کم یا زیاد کردن اجزای اصلی نماز؛ مانند رکوع.
هنگام گفتن “الله اکبر” مستحب است، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببریم.

قرائت
پس از گفتن “الله اکبر” سوره حمد را می خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
(الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ)

پس از سوره حمد، یک سوره دیگر از قرآن را می خوانیم به عنوان نمونه، می توان سوره توحید را خواند:
سوره توحید
بسم الله الرحمن الرحیم
(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ )
پسرها و مردان باید نماز صبح و مغرب و عشا، حمد و سوره را (در رکعت اول و دوم) بلند بخوانند ولی دخترها وبانوان، اگر نا محرم صدای آنان را نشنوند می توانند بلند بخوانند و در نماز ظهر عصر همه باید حمد وسوره را آهسته بخوانند.
انسان باید نماز را یاد بگیرد که غلط نخواند و کسی که اصلا نمی تواند صحیح آن را یاد بگیرد، باید هر طور که می تواند بخواند و بهتر آن است که نماز را به جماعت بجا آورد.

رکوع
پس از تمام شدن حمد وسوره سر به رکوع خم می کنیم و دستها را به زانوها می گذاریم و می گوییم:
“سبحان ربی العظیم وبحمده”
و یا می گوییم: “سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله”

سجده
سپس سر از رکوع برداشته (می ایستیم) و آنگاه به سجده می رویم و هفت عضو بدن؛ یعنی پیشانی، کف دو دست، سر زانوها و نوک انگشتان بزرگ پا را بر زمین گذاشته و می گوییم:
“سبحان ربی الاعلی وبحمده”
یا “سبحان الله” را سه مرتبه تکرار می کنیم.
در سجده نماز، باید پیشانی را روی خاک یا سنگ یا چیزهای دیگری از زمین بگذاریم.
سجده بر چیزهایی که از زمین می روید و برای خوراک و پوشاک انسان مصرف نمی شود نیز صحیح است.
مهر نماز که بیشتر در بین ما معمول است، در حقیقت قطعه خاک پاکیزه ای است که نمازگزار همراه خود دارد تا برای سجده، پیشانی را روی آن بگذارد.
سجده دوم
پس از سجده اول ، می نشینیم و بار دیگر به سجده رفته و سجده دوم را مانند سجده اول بجا می آوریم.
با تمام شدن سجده دوم، یک رکعت نماز به پایان می رسد؛ یعنی تا بدینجا، رکعت اول نماز را خوانده ایم، بنابراین بطور خلاصه، رکعت اول نماز عبارت است از:
۱- تکبیره الاحرام (گفتن “الله اکبر” در آغاز نماز).
۲- قرائت (خواندن حمد و سوره).
۳- رکوع و ذکر آن.
۴- دو سجده و ذکر آنها.

رکعت دوم
پس از تمام شدن رکعت اول نماز، بدون آن که صورت نماز به هم بخورد و یا فاصله ای ایجاد شود، از جا برخاسته، بار دیگر می ایستیم و حمد و سوره را به همان ترتیبی که در رکعت اول نماز گفته شد، می خوانیم.
قنوت
در رکعت دوم نمازهای روزانه، بعد از تمام شدن حمد و سوره و قبل از رکوع، مستحب است، دستها را روبروی صورت گرفته ودعایی بخوانیم؛ این عمل را “قنوت” گویند.
در قنوت می توان این دعا را خواند:
“ربنا آتنا فی الدنیا حسنة وفی الاخرة حسن وقنا عذاب النار”
پیامبر خدا (ص) فرمود: “کسی که قنوت نمازش طولانی تر باشد، حسابرسی او در روز قیامت راحت تر است". پس از قنوت، رکوع وسجده ها را مانند رکعت اول بجا می آوریم.

تشهد
در رکعت دوم هر نماز، پس از تمام شدن سجده دوم باید در حالی که رو به قبله نشسته ایم “تشهد” بخوانیم؛
یعنی بگوییم:
“اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده ورسوله
اللهم صل علی محمد وال محمد”

سلام
تا اینجا رکعت دوم نماز هم تمام می شود و اگر نماز دو رکعتی باشد؛ مانند نماز صبح، بعد از تشهد، با گفتن سلام، نماز را تمام می کنیم؛ یعنی می گوییم:
السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته
السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
اکنون نماز صبح را فرا گرفتیم و چنانچه نمازی که می خوانیم سه رکعتی یا چهار رکعتی باشد، باید در رکعت دوم، بعد از خواندن تشهد، بدون آن که سلام نماز را بگوییم، بایستیم و رکعت سوم نماز را بخوانیم.

رکعت سوم
رکعت سوم نماز هم مانند رکعت دوم است، با این تفاوت که در رکعت دوم باید با حمد و سوره بخوانیم، ولی در رکعت سوم، سوره و قنوت ندارد و فقط “حمد” را می خوانیم و یا به جای حمد، سه مرتبه می گوییم:
“سُبحانَ اللهِ والحَمدُ للهِ وَلا اِلهَ الاّ اللهُ واللهُ اکبرُ”
پس اگز نماز مغرب می خوانیم، باید بعد از سجده دوم (در رکعت سوم) تشهد بخوانیم وبا سلام، نماز را پایان دهیم

رکعت چهارم
اگر نمازی که می خوانیم چهار رکعتی باشد؛ یعنی: نماز ظهر یا عصر یا عشا؛ پس از سجده ها (در رکعت سوم) بدون آن که تشهد یا سلام را بخوانیم، می ایستیم و رکعت چهارم را مانند رکعت سوم انجام می دهیم و در پایان نماز؛ یعنی پس از سجده دوم می نشینیم و تشهد و سلام را می خوانیم و نماز را تمام می کنیم.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:11:00 ب.ظ ]




اركان نماز

ارکان نماز عبارتند از: نیت، تکبیرة الاحرام، قیام، رکوع و سجده که شرح هر یک بدین کیفیت می باشد.

نیت
نیت آن است که انسان، نماز را به قصد قربت - یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم - به جا آورد و لازم نیست نیت را از قلب خود بگذراند یا مثلا به زبان بگوید: «چهار رکعت نماز ظهر می خوانم قربة الی الله».
تکبیرة الاحرام
پس از گفتن اذان و اقامه،‌ با داشتن نیت و گفتن «الله اکبر» نماز شروع می شود و چون به واسطه گفتن این تکبیر، چیزهایی مانند خوردن و آشامیدن و خنده کردن و پشت به قبله نمودن حرام می شود، این تکبیر را «تکبیرة‌الاحرام» می گویند. و مستحب است در موقع گفتن تکبیر، دست ها را بالا ببریم و با این عمل، بزرگی خدا را در نظر آورده و غیر او را کوچک شمرده و پشت سر بیندازیم.
قیام
قیام در حال تکبیرة الاحرام و قیام متصل به رکوع، رکن است ولی قیام در موقع خواندن حمد و سوره و قیام بعد از رکوع،‌ رکن نیست. بنابراین اگر کسی رکوع را فراموش کند و پیش از رسیدن به سجده یادش بیاید باید بایستد، بعد به رکوع رود و چنانچه به طور خمیدگی به حال رکوع برگردد، چون قیام متصل به رکوع را انجام نداده، نمازش باطل است.
رکوع
بعد از خواندن قرائت، باید به قدری خم شود که دست ها به زانو برسد و این عمل را رکوع می گویند. در رکوع یک مرتبه «سبحان ربی العظیم و بحمده» یا سه مرتبه « سبحان الله» باید گفت. پس از رکوع باید کاملا بایستد، بعد به سجده رود.
سجده
سجده یعنی پیشانی و دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد و یک مرتبه «سبحان ربی الاعلی و بحمده» یا سه مرتبه «سبحان الله» بگوید. بعد می نشیند و دو مرتبه به سجده رفته،‌ ذکر سابق را تکرار می نماید. محلی که پیشانی را بر آن می گذارد باید زمین یا چیزی باشد که از زمین می روید و بر چیزهای خوراکی و پوشاکی و معدنی سجده جایز نیست.
تشهد و سلام
اگر نماز، دو رکعتی است پس از انجام دو سجده برخاسته و حمد و سوره را می خواند و قنوت را انجام داده و پس از رکوع و دو سجده، تشهد را می خواند و نماز را سلام می دهد. و اگر نماز سه رکعتی است پس از تشهد برمی خیزد و حمد تنها را خوانده یا سه مرتبه می گوید: «سبحان اله والحمدالله ولااله الاالله والله اکبر» و بعد رکوع و دو سجده و تشهد و سلام را انجام می دهد. و چنانچه نماز، چهار رکعتی است رکعت چهارم را مثل رکعت سوم انجام داده و بعد از تشهد، نماز را سلام می دهد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:11:00 ب.ظ ]





احکام نماز

نماز مهمترين اعمال دينى است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود،عبادتهاى ديگر هم قبول مى‏شود. و اگر پذيرفته نشود، اعمال ديگر هم قبول نمى‏شود. و همانطور که اگر انسان شبانه روزى پنج نوبت در نهر آبى شستشو کند، چرک در بدنش نمى‏ماند، نمازهاى پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک مى‏کند. و سزاوار است‏که انسان نماز را در اول وقت بخواند. و کسى که نماز را پست و سبک شمارد،مانند کسى است که نماز نمى‏خواند. پيغمبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:"کسى که به نماز اهميت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است".روزى حضرت در مسجد تشريف داشتند، مردى وارد و مشغول نماز شد، و رکوع و سجودش را کاملا به جا نياورد. حضرت فرمودند: “اگر اين مرد در حالى که نمازش اين طور است از دنيا برود، به دين من از دنيا نرفته است". پس انسان بايد مواظب باشد که به عجله و شتابزدگى نماز نخواند، و در حال نماز به ياد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد که با چه کسى سخن مى‏گويد، و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند عالم بسيار پست و ناچيز ببيند. و اگر انسان در موقع نماز کاملا به‏اين مطلب توجه کند، از خود بى‏خبر مى‏شود. چنانچه در حال نماز تير را از پاى مبارک امير المؤمنين عليه‏السلام بيرون کشيدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نيز بايد نمازگزار توبه و استغفار نمايد و گناهانى که مانع قبول شدن نماز است مانند حسد،کبر، غيبت، خوردن حرام، آشاميدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هر معصيتى را ترک کند. و همچنين سزاوار است کارهايى که ثواب نماز را کم مى‏کند بجانياورد، مثلا در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول به نماز نايستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند. و نيز کارهايى که ثواب نماز را زياد مى‏کند بجا آورد، مثلا انگشترى عقيق به دست کند، و لباس پاکيزه بپوشد، و شانه و مسواک کند، و خود را خوشبو نمايد.
نمازهاى واجب

نمازهاى واجب شش است: اول: نماز يوميه. دوم: نماز آيات. سوم: نماز ميت. چهارم: نماز طواف واجب خانه کعبه. پنجم: نماز قضاى پدر که بر پسر بزرگتر واجب است. ششم: نمازى که به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب مى‏شود.
نمازهاى واجب يوميه

نمازهاى واجب يوميه پنج است: ظهر و عصر هر کدام چهار رکعت، مغرب سه رکعت، عشا چهار رکعت، صبح دو رکعت.

٧٢٨ در سفر بايد نمازهاى چهار رکعتى را با شرايط‏ى که گفته مى‏شود، دو رکعت‏خواند.
وقت نماز ظهر و عصر

٧٢٩ اگر چوب يا چيزى مانند آن را راست در زمين هموار فرو برند، صبح که خورشيد بيرون مى‏آيد، سايه آن به طرف مغرب مى‏افتد. و هر چه آفتاب بالا مى‏آيد،اين سايه کم مى‏شود. و در شهرهاى ما در اول ظهر شرعى به آخرين درجه کمى مى‏رسد،و ظهر که گذشت، سايه آن به طرف مشرق برمى‏گردد. و هر چه خورشيد رو به مغرب مى‏رود، سايه زيادتر مى‏شود. بنابر اين وقتى سايه به آخرين درجه کمى رسيد و دو مرتبه رو به زياد شدن گذاشت، معلوم مى‏شود ظهر شرعى شده است. ولى در بعضى شهرها مثل مکه که گاهى موقع ظهر سايه به کلى از بين مى‏رود، بعد از آنکه سايه دوباره پيدا شد، معلوم مى‏شود ظهر شده است.

٧٣٠ چوب يا چيز ديگرى را که براى معين کردن ظهر به زمين فرو مى‏برند، شاخص گويند.

٧٣١ نماز ظهر و عصر هر کدام وقت مخصوص و مشترکى دارند: وقت مخصوص نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتى که از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد. و وقت مخصوص نماز عصر موقعى است که به اندازه خواندن نماز عصر وقت به مغرب مانده باشد، که اگر کسى تا اين موقع نماز ظهر را نخواند، نماز ظهر او قضا شده و بايد نماز عصر را بخواند. و ما بين وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر وقت مشترک نماز ظهر و نماز عصر است. و اگر کسى اشتباها نماز ظهر يا عصر را در وقت مخصوص ديگرى بخواند، نمازش صحيح است.

٧٣٢ اگر پيش از خواندن نماز ظهر سهوا مشغول نماز عصر شود و در بين نماز بفهمد اشتباه کرده است، چنانچه در وقت مشترک باشد، بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند. يعنى نيت کند که آنچه تا حال خوانده‏ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد مى‏خوانم، همه نماز ظهر باشد. و بعد از آنکه نماز را تمام کرد، نماز عصر را بخواند. و اگر در وقت مخصوص به ظهر باشد، بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام کند و بعد نماز عصر را بخواند و احتياط آن است که دوباره نماز عصر را هم بعد از آن بخواند، و اين احتياط خيلى خوب است.

٧٣٣ در روز جمعه انسان مى‏تواند به جاى نماز ظهر، دو رکعت نماز جمعه بخواند. ولى احتياط مستحب آن است که اگر نماز جمعه خواند، نماز ظهر را هم بخواند، و اين احتياط خيلى مطلوب است.

٧٣٤ احتياط واجب آن است که نماز جمعه را از موقعى که عرفا اول ظهر مى‏گويند، تاخير نيندازد. و اگر از اوايل ظهر تاخير افتاد، به جاى نماز جمعه نماز ظهر بخواند.
وقت نماز مغرب و عشا

٧٣٥ مغرب موقعى است که سرخى طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پيدا مى‏شود، از بين برود.

٧٣٦ نماز مغرب و عشا هر کدام وقت مخصوص و مشترکى دارند: وقت مخصوص نماز مغرب از اول مغرب است تا وقتى که از مغرب به اندازه خواندن سه رکعت نماز بگذرد که اگر کسى مثلا مسافر باشد و تمام نماز عشا را سهوا در اين وقت بخواند، احتياط مستحب آن است که بعداز نماز مغرب، نماز عشا را دوباره بخواند. و وقت مخصوص نماز عشا موقعى است که به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد که اگر کسى تا اين موقع نماز مغرب را عمدا نخواند، بايد اول نماز عشا و بعد از آن نماز مغرب را بخواند. و بين وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا، وقت مشترک نماز مغرب و عشا است، که اگر کسى در اين وقت اشتباها نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند و بعداز نماز ملتفت‏شود،نمازش صحيح است و بايد نماز مغرب را بعد از آن بجا آورد.

٧٣٧ وقت مخصوص و مشترک که معنى آن در مساله پيش گفته شد، براى اشخاص فرق مى‏کند. مثلا اگر به اندازه خواندن دو رکعت نماز از اول ظهر بگذرد، وقت مخصوص نماز ظهر کسى که مسافر است، تمام شده و داخل وقت مشترک مى‏شود. و براى کسى که مسافر نيست، بايد به اندازه خواندن چهار رکعت نماز بگذرد.

٧٣٨ اگر پيش از خواندن نماز مغرب، سهوا مشغول نماز عشا شود و در بين نماز بفهمد که اشتباه کرده، چنانچه به رکوع رکعت چهارم نرفته است، بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و بعد نماز عشا را بخواند. و اگر به رکوع رکعت چهارم رفته بايد نماز را تمام کند، بعد نماز مغرب را بخواند. اما اگر تمام آنچه را خوانده، در وقت مخصوص نماز مغرب خوانده باشد و پيش از رکوع رکعت چهارم يادش بيايد، بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و بعد از آن عشا را بخواند. ولى احتياط مستحب آن است که بعد از نماز عشا، دوباره نماز مغرب و عشا را بخواند و اين احتياط خيلى خوب است.

٧٣٩ آخر وقت نماز عشا نصف شب است. و احتياط واجب آن است که براى نماز مغرب و عشا و مانند اينها، شب را از اول غروب تا اذان صبح حساب کرد، و براى نماز شب و مانند آن تا اول آفتاب حساب نمايند.

٧٤٠ اگر از روى معصيت‏يا به واسطه عذرى نماز مغرب يا نماز عشا را تا نصف شب نخواند، بنابر احتياط واجب بايد تا قبل از اذان صبح بدون اينکه نيت ادا و قضا کند، بجا آورد.
وقت نماز صبح

٧٤١ نزديک اذان صبح از طرف مشرق سفيده‏اى رو به بالا حرکت مى‏کند، که آن را فجر اول گويند. موقعى که آن سفيده پهن شد، فجر دوم و اول وقت نماز صبح است. و آخر وقت نماز صبح، موقعى است که آفتاب بيرون مى‏آيد.
احکام وقت نماز

٧٤٢ موقعى انسان مى‏تواند مشغول نماز شود، که يقين کند وقت داخل شده است، يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت‏خبر دهند.

٧٤٣ نابينا و کسى که در زندان است و مانند اينها بنابر احتياط واجب بايد تا يقين به داخل شدن وقت نکنند، مشغول نماز نشوند. ولى اگر انسان به واسطه ابر يا غبار و مانند اينها که براى همه مانع از يقين کردن است، نتواند در اول وقت نماز به داخل شدن وقت‏يقين کند، چنانچه گمان داشته باشد که وقت داخل شده،مى‏تواند مشغول نماز شود.

٧٤٤ اگر دو مرد عادل به داخل شدن وقت‏خبر دهند يا انسان يقين کند که وقت نماز شده و مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد که هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است. و همچنين است اگر بعد از نماز بفهمد که تمام نماز را پيش از وقت‏خوانده. ولى اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شده، يا بعد از نماز بفهمد که در بين نماز وقت داخل شده، نماز او صحيح است.

٧٤٥ اگر انسان ملتفت نباشد که بايد با يقين به داخل شدن وقت مشغول نماز شود، چنانچه بعد از نماز بفهمد که تمام نماز را در وقت‏خوانده، نماز او صحيح است. و اگر بفهمد تمام نماز را پيش از وقت‏خوانده يا بفهمد که در بين نماز وقت داخل شده است، نمازش باطل است.

٧٤٦ اگر يقين کند وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بين نماز شک کند که وقت داخل شده يا نه، نماز او باطل است. ولى اگر در بين نماز يقين داشته باشد که وقت‏شده و شک کند که آنچه از نماز خوانده در وقت بوده يا نه، نمازش صحيح است.

٧٤٧ اگر وقت نماز به قدرى تنگ است که به واسطه به جا آوردن بعضى از کارهاى مستحب نماز، مقدارى از آن بعد از وقت‏خوانده مى‏شود، بايد آن مستحب را به جا نياورد. مثلا اگر به واسطه خواندن قنوت مقدارى از نماز بعد از وقت‏خوانده مى‏شود،بايد قنوت نخواند.

٧٤٨ کسى که به اندازه خواندن يک رکعت نماز وقت دارد، بايد نماز را به نيت ادا بخواند. ولى نبايد عمدا نماز را تا اين وقت ت‏اخير بيندازد.

٧٤٩ کسى که مسافر نيست، اگر تا مغرب به اندازه خواندن پنج رکعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر هر دو را بخواند. و اگر کمتر وقت دارد، بايد فقط نماز عصر را بخواند و بعدا نماز ظهر را قضا کند. و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج رکعت نماز وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشا را بخواند. و اگر کمتر وقت دارد، بايد فقط عشا را بخواند و بعدا بايد نماز مغرب را بخواند وبه احتياط واجب نيت ادا و قضا ننمايد.

٧٥٠ کسى که مسافر است، اگر تا مغرب به اندازه خواندن سه رکعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر را بخواند. و اگر کمتر وقت دارد، بايد فقط عصر را بخواند و بعدا نماز ظهر را قضا کند. و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار رکعت نماز وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشا را بخواند. و اگر کمتر وقت دارد، بايد فقط عشا را بخواند و بعدا مغرب را بدون نيت ادا و قضا بجا آورد.و چنانچه بعد از خواندن عشا معلوم شود که به مقدار يک رکعت‏يا بيشتر وقت به نصف شب مانده است، بايد فورا نماز مغرب را به نيت ادا بجا آورد.

٧٥١ مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند، و راجع به آن خيلى سفارش شده است. و هر چه به اول وقت نزديکتر باشد، بهتر است. مگر آنکه ت‏اخير آن از جهتى بهتر باشد، مثلا صبر کند که نماز را به جماعت بخواند.

٧٥٢ هرگاه انسان عذرى دارد که اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند، ناچار است با تيمم نماز بخواند، چنانچه بداند يا احتمال دهد که عذر او تا آخر وقت باقى است، مى‏تواند در اول وقت نماز بخواند. ولى اگر مثلا لباسش نجس باشديا عذر ديگرى داشته باشد و احتمال دهد که عذر او از بين مى‏رود، بنابر احتياط واجب بايد صبر کند تا عذرش برطرف شود. و چنانچه عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز بخواند. و لازم نيست به قدرى صبر کند که فقط بتواند کارهاى واجب نماز را انجام دهد، بلکه اگر براى مستحبات نماز مانند اذان و اقامه و قنوت هم وقت دارد، مى‏تواند تيمم کند و نماز را با آن مستحبات بجا آورد.

٧٥٣ کسى که مسايل نماز و شکيات و سهويات را نميداند و احتمال ميدهد که يکى از اينها در نماز پيش آيد، بايد براى ياد گرفتن اينها نماز را از اول وقت تاخير بيندازد. ولى اگر اطمينان دارد که نماز را به طور صحيح تمام مى‏کند، مى‏تواند در اول وقت مشغول نماز شود. پس اگر در نماز مساله‏اى که حکم آن را نمى‏داند پيش نيايد، نماز او صحيح است. و اگر مساله‏اى که حکم آن را نمى‏داند پيش آيد، مى‏تواند به يکى از دو طرفى که احتمال مى‏دهد عمل نمايد و نماز را تمام کند. ولى بعد از نماز بايد مساله را بپرسد که اگر نمازش باطل بوده، دوباره بخواند.

٧٥٤ اگر وقت نماز وسعت دارد و طلبکار هم طلب خود را مطالبه مى‏کند، در صورتى که ممکن است، بايد اول قرض خود را بدهد، بعد نماز بخواند. و همچنين است اگر کار واجب ديگرى که بايد که بايد اول مسجد را تطهير کند، بعد نماز بخواند. و چنانچه اول نماز بخواند معصيت کرده، ولى نماز او صحيح است.
نمازهايى که بايد به ترتيب خوانده شود

٧٥٥ انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر، و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند. و اگر عمدا نماز عصر را پيش از نماز ظهر و نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند، باطل است.

٧٥٦ اگر به نيت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بين نماز يادش بيايد که نماز ظهر را خوانده است، نمى‏تواند نيت را به نماز عصر برگرداند، بلکه بايد نماز را بشکند و نماز عصر را بخواند. و همينطور است در نماز مغرب و عشا.

٧٥٧ اگر در بين نماز عصر يقين کند که نماز ظهر را نخوانده است و نيت را به نماز ظهر برگرداند و داخل رکن شود و بعد يادش بيايد که نماز ظهر را خوانده بوده، نمازش باطل است و بايد نماز عصر را بخواند. ولى اگر پيش از داخل شدن در رکن يادش بيايد، بايد نيت را به نماز عصر برگرداند و آنچه به نيت ظهر خوانده، دوباره به نيت عصر بخواند، و نمازش صحيح است.

٧٥٨ اگر در بين نماز عصر شک کند که نماز ظهر را خوانده يا نه، بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند. ولى اگر وقت به قدرى کم است که بعد از تمام شدن نماز مغرب مى‏شود، بايد به نيت نماز عصر، نماز را تمام کند و نماز ظهرش قضا ندارد.

٧٥٩ اگر در نماز عشا پيش از رکوع رکعت چهارم شک کند که نماز مغرب را خوانده يا نه، چنانچه وقت به قدرى کم است که بعد از تمام شدن نماز، نصف شب مى‏شود، بايد به نيت عشا نماز را تمام کند. و اگر بيشتر وقت دارد، بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه رکعتى تمام کند، بعد نماز عشا را بخواند.

٧٦٠ اگر در نماز عشا بعد از رسيدن به رکوع رکعت چهارم، شک کند که نماز مغرب را خوانده يا نه، بايد نماز را تمام کند، بعد نماز مغرب را بخواند. ولى اگراين شک در وقت مخصوص به نماز عشا باشد، خواندن نماز مغرب لازم نيست.

٧٦١ اگر انسان نمازى را که خوانده احتياطا دوباره بخواند و در بين نماز يادش بيايد، نمازى را که بايد پيش از آن بخواند نخوانده است، نمى‏تواند نيت را به آن نماز برگرداند. مثلا موقعى که نماز عصر را احتياطا مى‏خواند، اگر يادش بيايد نماز ظهر را نخوانده است، نمى‏تواند نيت را به نماز ظهر برگرداند.

٧٦٢ برگرداندن نيت از نماز قضا به نماز ادا، و از نماز مستحب به نماز واجب جايز نيست.

٧٦٣ اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد، انسان مى‏تواند در بين نماز نيت را به نماز قضا برگرداند، ولى بايد برگرداندن نيت به نماز قضا ممکن باشد. مثلا اگر مشغول نماز ظهر است، در صورتى مى‏تواند نيت را به قضاى صبح برگرداند که داخل رکعت‏ سوم نشده باشد.
نمازهاى مستحب

٧٦٤ نمازهاى مستحبى زياد است و آنها را نافله گويند. و بين نمازهاى مستحبى، به خواندن نافله‏هاى شبانه روز بيشتر سفارش شده، و آنها در غير روز جمعه سى و چهار رکعتند، که هشت رکعت آن نافله ظهر و هشت رکعت نافله عصر و چهار رکعت نافله مغرب و دو رکعت نافله عشا و يازده رکعت نافله شب و دو رکعت نافله صبح مى‏باشد. و چون دو رکعت نافله عشا را بنابر احتياط واجب بايد نشسته خواند،يک رکعت‏حساب مى‏شود. ولى در روز جمعه بر شانزده رکعت نافله ظهر و عصر، چهار رکعت اضافه مى‏شود.

٧٦٥ از يازده رکعت نافله شب، هشت رکعت آن بايد به نيت نافله شب، و دو رکعت آن به نيت نماز شفع، و يک رکعت آن به نيت نماز وتر خوانده شود. و دستور کامل نافله شب در کتابهاى دعا گفته شده است.

٧٦٦ نمازهاى نافله را مى‏شود نشسته خواند ولى بهتر است دو رکعت نماز نافله نشسته را يک رکعت‏حساب کند. مثلا کسى که مى‏خواهد نافله ظهر را که هشت رکعت است نشسته بخواند، بهتر است‏شانزده رکعت بخواند. و اگر مى‏خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز يک رکعتى نشسته بخواند.

٧٦٧ نافله ظهر و عصر را در سفر نبايد خواند. ولى نافله عشا را به نيت اينکه شايد مطلوب باشد، مى‏تواند بجا آورد.
وقت نافله‏هاى يوميه

٧٦٨ نافله نماز ظهر پيش از نماز ظهر خوانده مى‏شود. و وقت آن از اول ظهر است تا موقعى که آن مقدار از سايه شاخص که بعداز ظهر پيدا مى‏شود، به‏اندازه دو هفتم آن شود. مثلا اگر درازى شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سايه‏اى که بعد از ظهر پيدا مى‏شود به دو وجب رسيد، آخر وقت نافله ظهر است.

٧٦٩ نافله عصر پيش از نماز عصر خوانده مى‏شود. و وقت آن تا موقعى است‏که آن مقدار از سايه شاخص که بعد از ظهر پيدا مى‏شود، به چهار هفتم آن برسد. و چنانچه بخواهد نافله ظهر يا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند، بهتر است نافله ظهر را بعد از نماز ظهر، و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند. و بنابر احتياط واجب، نيت ادا و قضا نکند.

٧٧٠ وقت نافله مغرب، بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتى که سرخى طرف مغرب که بعد از غروب کردن آفتاب در آسمان پيدا مى‏شود، از بين برود.

٧٧١ وقت نافله عشا، بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است. و بهتر است بعد از نماز عشا بلافاصله خوانده شود.

٧٧٢ نافله صبح پيش از نماز صبح خوانده مى‏شود. و وقت آن بعد از گذشتن از نصف شب، به مقدار خواندن يازده رکعت نماز شب است. ولى احتياط آن است که قبل از فجر اول نخوانند، مگر آن که بعد از نافله شب بلافاصله بخوانند، که‏در اين صورت مانعى ندارد.

٧٧٣ وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح، و بهتر است نزديک اذان صبح خوانده شود.

٧٧٤ مسافر و کسى که براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، مى‏تواند آن را در اول شب بجا آورد.
نماز غفيله

٧٧٥ يکى از نمازهاى مستحبى نماز غفيله است، که بين نماز مغرب و عشا خوانده مى‏شود. و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتى که سرخى طرف مغرب از بين برود. و در رکعت اول آن بعد از حمد، بايد به جاى سوره، اين آيه را بخوانند: “و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر عليه فنادى فى الظلمات ان لا اله الا نت‏سبحانک انى کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم و کذلک ننجى المؤمنين". و در رکعت دوم بعد از حمد به جاى سوره، اين آيه را بخوانند: “و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو و يعلم ما فى البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا يعلمها و لا حبة فى ظلمات الارض و لا رطب و لا يابس الا فى کتاب مبين". و در قنوت آن بگويند: “اللهم انى اسالک بمفاتح الغيب التى لا يعلمها الا انت ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تفعل بى کذا و کذا". و به جاى کلمه کذا و کذا حاجتهاى خود را بگويند. و بعد بگويند: “اللهم انت ولى نعمتى و القادر على طلبتى تعلم حاجتى فاسالک بحق محمد و آل محمد عليه و عليهم السلام لما قضيتها لى".
احکام قبله

٧٧٦ خانه کعبه که در مکه معظمه مى‏باشد قبله است، و بايد روبروى آن، نماز خواند. ولى کسى که دور است، اگر طورى بايستد که بگويند رو به قبله نماز مى‏خواند، کافى است. و همچنين است کارهاى ديگرى که مانند سر بريدن حيوانات بايدرو به قبله انجام گيرد.

٧٧٧ کسى که نماز واجب را ايستاده مى‏خواند، بايد طورى بايستد که بگويند رو به قبله ايستاده، و لازم نيست زانوهاى او و نوک پاى او هم رو به قبله باشد.

٧٧٨ کسى که بايد نشسته نماز بخواند، اگر نمى‏تواند به طور معمول بنشيند ودر موقع نشستن، کف پاها را به زمين مى‏گذارد، بايد در موقع نماز صورت و سينه و شکم او رو به قبله باشد، و لازم نيست‏ساق پاى او رو به قبله باشد.

٧٧٩ کسى که نمى‏تواند نشسته نماز بخواند، بايد در حال نماز به پهلوى راست طورى بخوابد که جلوى بدن او رو به قبله باشد. و اگر ممکن نيست، بايد به پهلوى چپ طورى بخوابد که جلوى بدن او رو به قبله باشد. و اگر اين را هم نتواند،بايد به پشت بخوابد، به طورى که کف پاى او رو به قبله باشد.

٧٨٠ نماز احتياط و سجده و تشهد فراموش شده را بايد رو به قبله بجا آورد. و در سجده سهو هم احتياط مستحب همين است.

٧٨١ نماز مستحبى را مى‏شود در حال راه رفتن و سوارى خواند. و اگر انسان در اين دو حال نماز مستحبى بخواند، لازم نيست رو به قبله باشد.

٧٨٢ کسى که مى‏خواهد نماز بخواند، بايد براى پيدا کردن قبله کوشش نمايد تا يقين کند که قبله کدام طرف است. و مى‏تواند به گفته دو شاهد عادل که از روى نشانه‏هاى حسى شهادت مى‏دهند، يا به قول کسى که از روى قاعده علمى قبله را مى‏شناسد و محل اطمينان است، عمل کند. و اگر اينها ممکن نشد، بايد به گمانى که از محراب مسجد مسلمانان يا قبرهاى آنان يا از راههاى ديگر پيدا مى‏شود، عمل نمايد. حتى اگر از گفته فاسق يا کافرى که به واسطه قواعد علمى قبله را مى‏شناسد گمان به قبله پيدا کند، کافى است.

٧٨٣ کسى که گمان به قبله دارد، اگر بتواند گمان قويترى پيدا کند، نمى‏تواند به گمان خود عمل نمايد. مثلا اگر ميهمان از گفته صاحبخانه گمان به قبله پيدا کند، ولى بتواند از راه ديگر گمان قويترى پيدا کند، نبايد به حرف او عمل نمايد.

٧٨٤ اگر براى پيدا کردن قبله وسيله‏اى ندارد، يا با اينکه کوشش کرده گمانش به طرفى نمى‏رود، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، بايد چهار نماز به چهار طرف بخواند. و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد، بايد به اندازه‏اى که وقت دارد نماز بخواند. مثلا اگر فقط به اندازه يک نماز وقت دارد، بايد يک نماز به‏هر طرفى که مى‏خواهد بخواند. و بايد نمازها را طورى بخواند که يقين کند يکى ازآنها رو به قبله بوده، يا اگر از قبله کج بوده، به طرف دست راست و دست چپ قبله نرسيده است.

٧٨٥ اگر يقين يا گمان کند که قبله در يکى از دو طرف است، بايد به هر دو طرف نماز بخواند. ولى احتياط مستحب آن است که در صورت گمان، به چهار طرف نماز بخواند.

٧٨٦ کسى که بايد به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا را بخواند، بهتر آن است که نماز اول را به هر چند طرف که واجب است بخواند، بعد نماز دوم را شروع کند.

٧٨٧ کسى که يقين به قبله ندارد، اگر بخواهد غير از نماز کارى کند که بايدرو به قبله انجام داد، مثلا بخواهد سر حيوانى را ببرد، بايد به گمان عمل نمايد. واگر گمان ممکن نيست، به هر طرف که انجام دهد، صحيح است.
پوشانيدن بدن در نماز

٧٨٨ مرد بايد در حال نماز اگر چه کسى او را نمى‏بيند، عورتين خود را بپوشاند.و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.

٧٨٩ زن بايد در موقع نماز تمام بدن، حتى سر و موى خود را بپوشاند. ولى پوشاندن صورت به مقدارى که در وضو شسته مى‏شود، و دستها تا مچ، و پاها تا مچ پا لازم نيست. اما براى آنکه يقين کند که مقدار واجب را پوشانده است، بايد مقدارى از اطراف صورت و قدرى پايين تر از مچ را هم بپوشاند.

٧٩٠ موقعى که انسان قضاى سجده فراموش شده يا تشهد فراموش شده را بجامى‏آورد، بلکه بنابر احتياط واجب در موقع سجده سهو هم، بايد خود را مثل موقع نماز بپوشاند.

٧٩١ اگر انسان عمدا در نماز عورتش را نپوشاند، نمازش باطل است. بلکه‏اگر از روى ندانستن مساله هم باشد، بنابر احتياط واجب بايد نمازش را دوباره بخواند.

٧٩٢ اگر در بين نماز بفهمد که عورتش پيدا است، بايد آن را بپوشاند. و چنانچه پوشاندن عورت زياد طول بکشد، احتياط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند. ولى اگر بعداز نماز بفهمد که در نماز عورت او پيدا بوده، نمازش صحيح است.

٧٩٣ اگر در حال ايستاده، لباسش عورت او را مى‏پوشاند، ولى ممکن است در حال ديگر مثلا در حال رکوع و سجود نپوشاند، چنانچه موقعى که عورت او پيدا مى‏شود به‏وسيله‏اى آن را بپوشاند، نماز او صحيح است. ولى احتياط مستحب آن است که باآن لباس نماز نخواند.

٧٩٤ انسان مى‏تواند در نماز خود را به علف و برگ درختان بپوشاند، ولى احتياط مستحب آن است که موقعى خود را با اينها بپوشاند که چيز ديگرى نداشته باشد.

٧٩٥ اگر غير از گل هيچ چيز ندارد که در نماز خود را بپوشاند، گل ساتر نيست و مى‏تواند برهنه نماز بخواند.

٧٩٦ اگر چيزى ندارد که در نماز خود را با آن بپوشاند، چنانچه احتمال دهد که پيدا مى‏کند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را ت‏اخير بيندازد و اگر چيزى پيدا نکرد، در آخر وقت مطابق وظيفه‏اش نماز بخواند.

٧٩٧ کسى که مى‏خواهد نماز بخواند، اگر براى پوشاندن خود حتى برگ درخت و علف نداشته باشد، و احتمال ندهد که تا آخر وقت چيزى پيدا کند که خود را باآن بپوشاند، در صورتى که نامحرم او را مى‏بيند، بايد نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند. و اگر کسى او را نمى‏بيند، ايستاده نماز بخواند و جلوى خود را با دست بپوشاند. و در هر صورت رکوع و سجود را با اشاره انجام مى‏دهد و براى سجود سر را قدرى پايين‏تر مى‏آورد.
لباس نمازگزار

٧٩٨ لباس نمازگزار شش شرط دارد: اول: آنکه پاک باشد. دوم: آنکه مباح باشد. سوم: آنکه از اجزاى مردار نباشد. چهارم: آنکه از حيوان حرام گوشت نباشد.پنجم و ششم: آنکه اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابريشم خالص و طلاباف نباشد.و تفصيل اينها در مسايل آينده گفته مى‏شود.
شرط اول

٧٩٩ لباس نمازگزار بايد پاک باشد. و اگر کسى عمدا با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.

٨٠٠ کسى که نمى‏داند با بدن و لباس نجس نماز باطل است و مقصر در ندانستن حکم مساله باشد، اگر با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل مى‏باشد.

٨٠١ اگر به واسطه تقصير در ندانستن مساله، چيز نجسى را نداند نجس است، مثلا نداند عرق شتر نجاستخوار نجس است و با آن نماز بخواند، نمازش باطل است.

٨٠٢ اگر نداند که بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده، نماز او صحيح است. ولى احتياط مستحب آن است که اگر وقت دارد دوباره آن نماز را بخواند.

٨٠٣ اگر فراموش کند که بدن يا لباسش نجس است و در بين نماز يا بعد از آن يادش بيايد، بايد نماز را دوباره بخواند، و اگر وقت گذشته قضا نمايد.

٨٠٤ کسى که در وسعت وقت مشغول نماز است، اگر در بين نماز بدن يا لباس او نجس شود و پيش از آن که چيزى از نماز را با نجاست بخواند، ملتفت‏شود که نجس شده يا بفهمد بدن يا لباس او نجس است و شک کند که همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتى که آب کشيدن بدن يا لباس يا عوض کردن لباس يا بيرون آوردن آن، نماز را به هم نمى‏زند، بايد در بين نماز بدن يا لباس را آب بکشد يا لباس را عوض نمايد يا اگر چيز ديگرى عورت او را پوشانده لباس را بيرون آورد. ولى چنانچه طورى باشد که اگر بدن يا لباس را آب بکشد يا لباس را عوض کند يا بيرون آورد نماز به هم مى‏خورد و اگر لباس را بيرون آورد برهنه مى‏ماند، بايد نماز را بشکند و با بدن و لباس پاک نماز بخواند.

٨٠٥ کسى که در تنگى وقت مشغول نماز است، اگر در بين نماز لباس او نجس شود و پيش از آنکه چيزى از نماز را با نجاست بخواند بفهمد که نجس شده يا بفهمد که لباس او نجس است و شک کند که همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتى که آب کشيدن يا عوض کردن يا بيرون آوردن لباس، نماز را به هم نمى‏زند و مى‏تواند لباس را بيرون آورد، بايد لباس را آب بکشد يا عوض کند يا اگر چيز ديگرى عورت او را پوشانده، لباس را بيرون آورد و نماز را تمام کند. اما اگر چيز ديگرى عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمى‏تواند آب بکشد يا عوض کند، بايد لباس را بيرون آورد و به دستورى که براى برهنگان گفته شد، نماز را تمام کند. ولى چنانچه طورى است که اگر لباس را آب بکشد يا عوض کند، نماز به هم مى‏خورد و به واسطه سرما و مانند آن نمى‏تواند لباس را بيرون آورد، بايد با همان حال نماز را تمام کند و نمازش صحيح است.

٨٠٦ کسى که در تنگى وقت مشغول نماز است، اگر در بين نماز بدن او نجس شود و پيش از آن که چيزى از نماز را با نجاست بخواند، ملتفت‏شود که نجس شده يا بفهمد بدن او نجس است، و شک کند که همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتى که آب کشيدن بدن نماز را به هم نمى‏زند، بايد آب بکشد. واگر نماز را به هم مى‏زند، بايد با همان حال نماز را تمام کند و نماز او صحيح است.

٨٠٧ کسى که در پاک بودن بدن يا لباس خود شک دارد، چنانچه نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که بدن يا لباسش نجس بوده، نماز او صحيح است.

٨٠٨ اگر لباس را آب بکشد و يقين کند که پاک شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاک نشده، نمازش صحيح است.

٨٠٩ اگر خونى در بدن يا لباس خود ببيند و يقين کند که از خونهاى نجس نيست،مثلا يقين کند که خون پشه است، چنانچه بعداز نماز بفهمد از خونهايى بوده که نمى‏شود با آن نماز خواند، نماز او صحيح است.

٨١٠ هرگاه يقين کند خونى که در بدن يا لباس اوست، خون نجسى است که نماز باآن صحيح است، مثلا يقين کند خون زخم و دمل است، اگر چنانچه بعد از نماز بفهمد خونى بوده که نماز با آن باطل است، نمازش صحيح است.

٨١١ اگر نجس بودن چيزى را فراموش کند و بدن يا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشى نماز بخواند و بعد از نماز يادش بيايد، نماز او صحيح است. ولى اگر بدنش با رطوبت به چيزى که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و بدون اينکه خود را آب بکشد غسل کند و نماز بخواند، غسل و نمازش باطل است. و نيز اگر جايى از اعضاى وضو با رطوبت به چيزى که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و پيش از آنکه آن جا را آب بکشد وضو بگيرد و نماز بخواند، وضو و نمازش باطل مى‏باشد.

٨١٢ کسى که يک لباس دارد، اگر بدن و لباسش نجس شود و به اندازه آب کشيدن يکى از آنها آب داشته باشد، چنانچه بتواند لباسش را بيرون آورد، بايد بدن را آب بکشد و نماز را به دستورى که براى برهنگان گفته شد به جا آورد. و اگر به واسطه سرما يا عذر ديگر نتواند لباس را بيرون آورد، در صورتى که نجاست هر دو مساوى باشد، مثلا هر دو بول يا خون باشد، يا نجاست بدن شديدتر باشد، مثلا نجاستش بول باشد که بايد دو مرتبه آن را آب کشيد، احتياط واجب آن است که بدن را آب بکشد. و اگر نجاست لباس بيشتر يا شديدتر باشد، هر کدام از بدن يا لباس را بخواهد، مى‏تواند آب بکشد.

٨١٣ کسى که غير از لباس نجس لباس ديگرى ندارد و وقت تنگ است‏يا احتمال نمى‏دهد که لباس پاک پيدا کند، اگر به واسطه سرما يا عذر ديگر نمى‏تواند لباس را بيرون بياورد، بايد در همان لباس نماز بخواند و نمازش صحيح است. ولى چنانچه بتواند لباس را بيرون بياورد، بايد نماز را به دستورى که براى برهنگان گفته شد بجا آورد.

٨١٤ کسى که دو لباس دارد، اگر بداند يکى از آنها نجس است و دارد بايد با هر دو لباس نماز بخواند. مثلا اگر مى‏خواهد نماز ظهر و عصر بخواند، بايد با هر کدام يک نماز ظهر و يک نماز عصر بخواند. ولى اگر وقت تنگ است، بايد نماز را به دستورى که براى برهنگان گفته شد، بجا آورد. و به احتياط واجب آن نماز را بالباس پاک قضا نمايد.
شرط دوم

٨١٥ لباس نمازگزار بايد مباح باشد. و کسى که مى‏داند پوشيدن لباس غصبى حرام است، اگر عمدا در لباس غصبى يا در لباسى که نخ يا دگمه يا چيز ديگر آن غصبى است نماز بخواند، بايد آن نماز را با لباس غير غصبى اعاده نمايد.

٨١٦ کسى که مى‏داند پوشيدن لباس غصبى حرام است ولى نمى‏داند نماز را باطل مى‏کند، اگر عمدا با لباس غصبى نماز بخواند، بايد آن نماز را با لباس غير غصبى بخواند.

٨١٧ اگر نداند يا فراموش کند که لباس او غصبى است و با آن، نماز بخواند، نمازش صحيح است. ولى اگر خودش آن لباس را غصب کرده باشد و بعدا فراموش کرده و با آن نماز خوانده، به احتياط واجب بايد آن نماز را اعاده کند.

٨١٨ اگر نداند يا فراموش کند که لباس او غصبى است و در بين نماز بفهمد،چنانچه چيز ديگرى عورت او را پوشانده است و مى‏تواند فورا يا بدون اينکه موالات يعنى پى در پى بودن نماز بهم بخورد لباس غصبى را بيرون آورد، بايد آن را بيرون آورد و نمازش صحيح است. و اگر چيز ديگرى عورت او را نپوشانده يا نمى‏تواند لباس غصبى را فورا بيرون آورد يا اگر بيرون آورد پى در پى بودن نماز به‏هم مى‏خورد، در صورتى که به تعداد يک رکعت هم وقت داشته باشد، بايد نماز را بشکند و با لباس غير غصبى نماز بخواند. و اگر به اين مقدار وقت ندارد، بايد در حال نماز لباس را بيرون آورد و به دستور نماز برهنگان، نماز را تمام نمايد.

٨١٩ اگر کسى براى حفظ جانش با لباس غصبى نماز بخواند، يا مثلا براى‏اينکه دزد لباس غصبى را نبرد با آن نماز بخواند، نمازش صحيح است.

٨٢٠ اگر با عين پولى که خمس يا زکات آن را نداده لباس بخرد، نماز خواندن در آن لباس باطل است. و همچنين است اگر به ذمه بخرد و در موقع معامله قصدش اين باشد که از پولى که خمس يا زکاتش را نداده بدهد.
شرط سوم

٨٢١ لباس نمازگزار بايد از اجزاى حيوان مرده‏اى که خون جهنده دارد، يعنى حيوانى که اگر رگش را ببرند، خون از آن جستن مى‏کند، نباشد. بلکه اگر از حيوان مرده‏اى که مانند ماهى، خون جهنده ندارد لباس تهيه کند، احتياط واجب آن است که با آن نماز نخواند.

٨٢٢ بايد چيزى از مردار مانند گوشت و پوست آن که روح داشته، بنابر احتياط واجب همراه نمازگزار نباشد، گرچه لباس او هم نباشد.

٨٢٣ اگر چيزى از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم که روح ندارد همراه نمازگزار باشد يا با لباسى که از آنها تهيه کرده‏اند نماز بخواند، نمازش صحيح است.
شرط چهارم

٨٢٤ لباس نمازگزار بايد از حيوان حرام گوشت نباشد. و اگر مويى ازآن هم همراه نمازگزار باشد نماز او باطل است.

٨٢٥ اگر آب دهان يا بينى يا رطوبت ديگرى از حيوان حرام گوشت مانند گربه بربدن يا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد، نماز باطل و اگر خشک شده و عين آن برطرف شده باشد، نماز صحيح است.

٨٢٦ اگر مو و عرق و آب دهان کسى بر بدن يا لباس نمازگزار باشد، اشکال ندارد. و همچنين است اگر مرواريد و موم و عسل همراه او باشد.

٨٢٧ اگر شک داشته باشد که لباسى از حيوان حلال گوشت است‏يا حرام گوشت،چه در داخله تهيه شده باشد چه در خارجه، نماز با آن خواندن مانعى ندارد.

٨٢٨ اگر انسان احتمال دهد تکمه صدفى و مانند آن از حيوان است، نماز خواندن با آن مانعى ندارد. و اگر بداند صدف است و احتمال بدهد صدف گوشت نداشته باشد، نماز خواندن با آن مانع ندارد.

٨٢٩ با پوست‏سنجاب و خز نماز خواندن اشکال ندارد.

٨٣٠ اگر با لباسى که نمى‏داند که از حيوان حرام گوشت است نماز بخواند،نمازش صحيح است. ولى اگر فراموش کرده باشد، بنابر احتياط واجب بايد آن نماز را دوباره بخواند.
شرط پنجم

٨٣١ پوشيدن لباس طلاباف براى مرد حرام و نماز با آن باطل است. ولى براى زن در نماز و غير نماز اشکال ندارد.

٨٣٢ زينت کردن به طلا مثل آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلا به دست کردن و بستن ساعت مچى طلا به دست براى مرد حرام و نماز خواندن با آنها باطل است و احتياط واجب آن است که از استعمال عينک طلا هم خوددارى کند. ولى زينت کردن به طلا براى زن در نماز و غير نماز اشکال ندارد.

٨٣٣ اگر مردى نداند يا فراموش کند که انگشترى يا لباسش از طلا است و با آن نماز بخواند، نمازش صحيح است.

٨٣٤ لباس مرد نمازگزار بايد ابريشم خالص نباشد و در غير نماز هم پوشيدن آن براى مرد حرام است. و در چيزى که نماز در آن تمام نمى‏شود، مانند بند شلوار و عرقچين نيز به احتياط واجب نبايد از حرير خالص باشد.

٨٣٥ اگر آستر تمام لباس يا آستر مقدارى از آن ابريشم خالص باشد، پوشيدن آن براى مرد حرام و نماز در آن باطل است.

٨٣٦ لباسى را که نمى‏داند از ابريشم خالص است‏يا چيز ديگر، پوشيدن آن اشکال ندارد، و نماز با آن صحيح است.

٨٣٧ دستمال ابريشمى و مانند آن اگر در جيب مرد باشد، اشکال ندارد، و نماز را باطل نمى‏کند.

٨٣٨ پوشيدن لباس ابريشمى براى زن در نماز و غير نماز اشکال ندارد.

٨٣٩ پوشيدن لباس غصبى و ابريشمى خالص و طلاباف و لباسى که از مردار تهيه شده، در حال ناچارى مانعى ندارد. و نيز کسى که ناچار است لباس بپوشد و لباس ديگرى غير از اينها ندارد و تا آخر وقت هم، ناچارى او از بين نمى‏رود،مى‏تواند با اين لباسها نماز بخواند.

٨٤٠ اگر غير از لباس غصبى و لباسى که از مردار تهيه شده لباس ديگرى ندارد و ناچار نيست لباس بپوشد، بايد به دستورى که براى برهنگان گفته شد نماز بخواند.

٨٤١ اگر غير از لباسى که از حيوان حرام گوشت تهيه شده لباس ديگرى ندارد چنانچه در پوشيدن لباس ناچار باشد مى‏تواند با همان لباس نماز بخواند و اگر ناچار نباشد بايد به دستورى که براى برهنگان گفته شد نماز را بجا آورد، و بنابر احتياط واجب يک نماز ديگر هم با همان لباس بخواند.

٨٤٢ اگر مرد غير از لباس ابريشمى خالص يا طلاباف لباس ديگرى نداشته باشد چنانچه در پوشيدن لباس ناچار نباشد بايد به دستورى که براى برهنگان گفته شد نماز بخواند.

٨٤٣ اگر چيزى ندارد که در نماز عورت خود را با آن بپوشاند، واجب است اگرچه به کرايه يا خريدارى باشد تهيه نمايد. ولى اگر تهيه آن به قدرى پول لازم دارد که نسبت به دارايى او زياد است، يا طورى است که اگر پول را به مصرف لباس برساند به حال او ضرر دارد، بايد به دستورى که براى برهنگان گفته شد،نماز بخواند.

٨٤٤ کسى که لباس ندارد، اگر ديگرى لباس به او ببخشد يا عاريه دهد، چنانچه قبول کردن آن براى او مشقت نداشته باشد، بايد قبول کند. بلکه اگر عاريه کردن يا طلب بخشش براى او سخت نيست، بايد از کسى که لباس دارد طلب بخشش يا عاريه نمايد.

٨٤٥ بنابر احتياط واجب بايد انسان از پوشيدن لباس شهرت که پارچه يا رنگ يا دوخت آن براى کسى که مى‏خواهد آن را بپوشاند معمول نيست، خوددارى کند. ولى اگر با آن لباس نماز بخواند، اشکال ندارد.

٨٤٦ احتياط واجب آن است که مرد لباس زنانه، و زن لباس مردانه نپوشد. ولى اگر با آن نماز بخواند، اشکال ندارد.

٨٤٧ کسى که بايد خوابيده نماز بخواند، اگر برهنه باشد و لحاف يا تشک او نجس يا ابريشم خالص يا از اجزاى حيوان حرام گوشت باشد، احتياط واجب آن است که در نماز، خود را با آنها نپوشاند.
مواردى که لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد

٨٤٨ در سه صورت که تفصيل آنها بعدا گفته مى‏شود، اگر بدن يا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحيح است: اول: آنکه به واسطه زخم يا جراحت‏يا دملى که در بدن او است، لباس يا بدنش به خون آلوده شده باشد. دوم: آنکه بدن يا لباس او به مقدار کمتر از درهم که تقريبا به اندازه يک اشرفى مى‏شود، به خون آلوده باشد. سوم: آنکه ناچار باشد با بدن يا لباس نجس نماز بخواند. و در دو صورت اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحيح است: اول: آنکه لباسهاى کوچک او مانند جوراب و عرقچين نجس باشد. دوم: آنکه لباس زنى که پرستار بچه است، نجس شده باشد. و احکام اين پنج صورت مفصلا در مسائل بعد گفته مى‏شود.

٨٤٩ اگر در بدن يا لباس نمازگزار خون زخم يا جراحت‏يا دمل باشد، چنانچه طورى است که آب کشيدن بدن يا لباس يا عوض کردن لباس براى بيشتر مردم يا براى خصوص او سخت است، تا وقتى که زخم يا جراحت‏يا دمل خوب نشده است،مى‏تواند با آن خون نماز بخواند. و همچنين است اگر چرکى که با خون بيرون آمده يا دوايى که روى زخم گذاشته‏اند و نجس شده، در بدن يا لباس او باشد.

٨٥٠ اگر خون بريدگى و زخمى که به زودى خوب مى‏شود و شستن آن آسان است، در بدن يا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است.

٨٥١ اگر جايى از بدن يا لباس که با زخم فاصله دارد به رطوبت زخم نجس شود،جايز نيست با آن نماز بخواند. ولى اگر مقدارى از بدن يا لباس که معمولا به رطوبت زخم آلوده مى‏شود، به رطوبت آن نجس شود، نماز خواندن با آن مانعى ندارد.

٨٥٢ اگر از توى دهان و بينى و مانند اينهاست‏خونى به بدن يا لباس برسد احتياط واجب آن است که با آن نماز نخواند ولى با خون بواسير ميشود نماز خواند اگر چه دانه‏هايش در داخل باشد.

٨٥٣ کسى که بدنش زخم است اگر در بدن يا لباس خود خونى ببيند و نداند از زخم است‏يا خون ديگر با آن نماز خواندن مانعى ندارد.

٨٥٤ اگر چند زخم در بدن باشد و به طورى نزديک هم باشند که يک زخم حساب شود، تا وقتى همه خوب نشده‏اند، نماز خواندن با خون آنها اشکال ندارد. ولى اگر به‏قدرى از هم دور باشند که هر کدام يک زخم حساب شود، هر کدام که خوب شد، بايد براى نماز بدن و لباس را از خون آن، آب بکشد.

٨٥٥ اگر سر سوزنى خون حيض يا نفاس در بدن يا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است، و بنابر احتياط واجب بايد خون استحاضه در بدن يا لباس نمازگزار نباشد. ولى خونهاى ديگر مثل خون بدن انسان يا خون حيوان حلال گوشت، و خون سگ و خوک و کافر و مردار و حيوان حرام گوشت، اگر چه در چند جاى بدن و لباس باشد، در صورتى که روى هم کمتر از درهم باشد که تقريبا به اندازه يک اشرفى مى‏شود نماز خواندن با آن اشکال ندارد. ولى احتياط مستحب آن است که از خون سگ و کافر و مردار و حيوان حرام گوشت، اجتناب کند.

٨٥٦ خونى که به لباس بى‏آستر بريزد و به پشت آن برسد، يک خون حساب مى‏شود. ولى اگر پشت آن، جدا خونى شود، بنابر احتياط واجب بايد هر کدام را جدا حساب نمود. پس اگر خونى که در پشت و روى لباس است، روى هم کمتر از درهم باشد نماز با آن صحيح، و اگر بيشتر باشد، نماز با آن نماز باطل است.

٨٥٧ اگر خون روى لباسى که آستر دارد بريزد و به آستر آن برسد، و يا به آستر بريزد و روى لباس خونى شود، بايد هر کدام را جدا حساب نمود. پس اگر خون روى لباس و آستر کمتر از درهم باشد، نماز با آن صحيح، و اگر بيشتر باشد،نماز با آن باطل است.

٨٥٨ اگر خون بدن يا لباس کمتر از درهم باشد و رطوبتى به آن برسد، در صورتى که خون و رطوبتى که به آن رسيده، به اندازه درهم يا بيشتر شود و اطراف را آلوده کند، نماز با آن باطل است. بلکه اگر رطوبت و خون به اندازه درهم نشود و اطراف را هم آلوده نکند، نماز خواندن با آن اشکال دارد. ولى اگر رطوبت مخلوط به خون شود و از بين برود، نماز صحيح است.

٨٥٩ اگر بدن يا لباس خونى نشود ولى به واسطه رسيدن به خون نجس شود، اگرچه مقدارى که نجس شده کمتر از درهم باشد، نمى‏شود با آن، نماز خواند.

٨٦٠ اگر خونى که در بدن يا لباس است، کمتر از درهم باشد و نجاست ديگرى به‏آن برسد، مثلا يک قطره بول روى آن بريزد، نماز خواندن با آن جايز نيست.

٨٦١ اگر لباسهاى کوچک نمازگزار مثل عرقچين و جوراب که نمى‏شود با آنها عورت را پوشانده نجس باشد، چنانچه از مردار و حيوان حرام گوشت درست نشده باشد، نماز با آنها صحيح است. و نيز اگر با انگشترى نجس نماز بخواند، اشکال ندارد.

٨٦٢ احتياط آن است که چيز نجسى که با آن مى‏شود عورت را پوشاند، همراه نمازگزار نباشد. ولى کسى که اين مساله را نمى‏دانسته و مثلا مدتى با اين طور نماز خوانده، لازم نيست آن نمازها را قضا کند.

٨٦٣ زنى که پرستار بچه است و بيشتر از يک لباس ندارد هرگاه شبانه روزى يک مرتبه لباس خود را آب بکشد اگرچه تا روز ديگر لباسش به بول بچه نجس شود مى‏تواند با آن لباس نماز بخواند ولى احتياط واجب آن است که لباس خود را در شبانه روز يک مرتبه براى اولين نمازى که لباسش پيش از آن نجس شده آب بکشد و نيز اگر بيشتر از يک لباس دارد ولى ناچار است که همه آنها را بپوشد چنانچه شبانه روزى يک مرتبه به دستورى که گفته شده همه آنها را آب بکشد کافى است.
چيزهايى که در لباس نمازگزار مستحب است

٨٦٤ چند چيز در لباس نمازگزار مستحب است که از آن جمله است: عمامه با تحت الحنک، پوشيدن عبا و لباس سفيد و پاکيزه‏ترين لباسها، و استعمال بوى خوش، و دست کردن انگشترى عقيق.
چيزهايى که در لباس نمازگزار مکروه است

٨٦٥ چند چيز در لباس نمازگزار مکروه است، و از آن جمله است: پوشيدن لباس سياه و چرک و تنگ، و لباس شرابخوار، و لباس کسى که از نجاست پرهيز نمى‏کند، و لباسى که نقش صورت دارد. و نيز باز بودن تکمه‏هاى لباس و دست کردن انگشترى که نقش صورت دارد، مکروه مى‏باشد.
مکان نمازگزار

مکان نمازگزار چند شرط دارد: شرط اول: آنکه مباح باشد.

٨٦٦ کسى که در ملک غصبى نماز مى‏خواند، اگر چه روى فرش و تخت و مانند اينها باشد، نمازش باطل است. ولى نماز خواندن در زير سقف غصبى و خيمه غصبى، مانعى ندارد.

٨٦٧ نماز خواندن در ملکى که منفعت آن مال ديگرى است بدون اجازه کسى که منفعت ملک مال او مى‏باشد باطل است مثلا در خانه اجاره‏اى اگر صاحب خانه يا ديگرى بدون اجازه کسى که آن خانه را اجاره کرده نماز بخواند نمازش باطل است و همچنين است اگر در ملکى که ديگرى در آن حق دارد نماز بخواند مثلا اگر ميت وصيت کرده باشد که ثلث مال او را به مصرفى برسانند تا وقتى ثلث را جدا نکنند نمى‏شود در ملک او نماز خواند.

٨٦٨ کسى که در مسجد نشسته، اگر ديگرى جاى او را غصب کند و در آنجا نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد دوباره نمازش را در محل ديگرى بخواند.

٨٦٩ اگر در جايى که نمى‏داند غصبى است، نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، يا در جايى که غصبى بودن آن را فراموش کرده، نماز بخواند، و بعد از نماز يادش بيايد، نماز او صحيح است. مگر آنکه خودش غصب کرده باشد، که در اين صورت به احتياط واجب، نمازش باطل است.

٨٧٠ اگر بداند جايى غصبى است ولى نداند که در جاى غصبى نماز باطل است، و در آنجا نماز بخواند، نماز او باطل است.

٨٧١ کسى که ناچار است نماز واجب را سواره بخواند، چنانچه حيوان سوارى يا زين آن غصبى باشد، نماز او باطل است و همچنين است اگر بخواهد سواره نماز مستحبى بخواند.

٨٧٢ کسى که در ملکى با ديگرى شريک است اگر سهم او جدا نباشد، بدون اجازه شريکش نمى‏تواند در آن ملک تصرف کند، و نماز بخواند.

٨٧٣ اگر با عين پولى که خمس و زکات آن را نداده ملکى بخرد تصرف او در آن ملک حرام و نمازش هم در آن باطل است. و همچنين است اگر به ذمه بخرد و در موقع خريدن قصدش اين باشد که از مالى که خمس يا زکاتش را نداده بدهد.

٨٧٤ اگر صاحب ملک به زبان اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلبا راضى نيست نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان يقين کند که قلبا راضى است نماز صحيح است.

٨٧٥ تصرف در ملک ميتى که خمس يا زکات بدهکار است‏حرام و نماز در آن باطل است مگر آنکه بدهکارى او را بدهند يا بنا داشته باشند بدون مسامحه بپردازند.

٨٧٦ تصرف در ملک ميتى که به مردم بدهکار است‏حرام، و نماز در آن باطل است. ولى تصرفات جزئى که براى برداشتن ميت معمول است، اشکال ندارد. و نيز اگر بدهکارى او کمتر از مالش باشد و ورثه هم تصميم داشته باشند که بدهى را بدهند، تصرفى که غير فروختن و از بين بردن مال باشد، اشکال ندارد.

٨٧٧ اگر ميت قرض نداشته باشد، ولى بعضى از ورثه او صغير يا ديوانه يا غايب باشند، تصرف در ملک او حرام، و نماز در آن باطل است. ولى تصرفات جزئى که براى برداشتن ميت معمول است، اشکال ندارد.

٨٧٨ نماز خواندن در مسافر خانه و حمام و مانند اينها که براى واردين آماده است اشکال ندارد و اگر وثوق پيدا نشود که صاحبش راضى است مشکل است ولى در غير اين قبيل جاها، در صورتى مى‏شود نماز خواند که مالک آن اجازه بدهد، يا حرفى بزند که معلوم شود، براى نماز خواندن اذن داده است مثل اينکه به‏کسى اجازه دهد در ملک او بنشيند و بخوابد که از اينها فهميده مى‏شود براى نماز خواندن هم اذن داده است.

٨٧٩ در زمين بسيار وسيعى که از ده دور و چراگاه حيوانات است، اگر چه صاحبانش راضى نباشند، نماز خواندن و نشستن و خوابيدن در آن اشکال ندارد. و در زمينهاى زراعتى هم که نزديک ده است و ديوار ندارد، اگر چه در مالکين آنها صغير و ديوانه باشد، نماز و عبور و تصرفات جزئى اشکال ندارد.ولى اگر يکى از صاحبانش ناراضى باشند، تصرف در آن حرام و نماز باطل است.

٨٨٠ شرط دوم: مکان نمازگزار بايد بى‏حرکت باشد، و اگر به واسطه تنگى وقت‏يا جهت ديگر ناچار باشد در جايى که حرکت دارد مانند اتومبيل و کشتى و ترن نماز بخواند، به قدرى که ممکن است بايد در حال حرکت چيزى نخواند، و اگرآنها از قبله به طرف ديگر حرکت کنند به طرف قبله برگردد.

٨٨١ نماز خواندن در اتومبيل و کشتى و ترن و مانند اينها، وقتى ايستاده‏اند،مانعى ندارد.

٨٨٢ روى خرمن گندم و جو و مانند اينها، که نمى‏شود بى‏حرکت ماند، نماز باطل است.

٨٨٣ در جايى که به واسطه احتمال باد و باران و زيادى جمعيت و مانند اينها اطمينان ندارد که بتواند نماز را تمام کند، اگر به اميد تمام کردن شروع کند، اشکال ندارد. و اگر به مانعى برنخورد، نمازش صحيح است. و در جايى که ماندن در آن نماز نخواند، ولى اگر خواند نماز باطل نيست. و همچنين روى چيزى که ايستادن و نشستن روى آن حرام است، مثل فرشى که اسم خدا بر آن نوشته شده، بايد نماز نخواند، ولى اگر خواند، صحيح است.

شرط سوم: آنکه در جايى که سقف آن کوتاه است و نمى‏تواند در آنجا راست بايستد، يا به اندازه‏اى کوچک است که جاى رکوع و سجود ندارد، نماز نخواند. و اگر ناچار شود که در چنين جايى نماز بخواند، بايد به قدرى که ممکن است قيام و رکوع و سجود را بجا آورد.

٨٨٤ انسان بايد رعايت ادب را بکند، و جلوتر از قبر پيغمبر و امام عليه‏السلام نماز نخواند. چنانچه نماز خواندن بى‏احترامى باشد، حرام است‏ولى نماز باطل نيست.

٨٨٥ اگر در نمازى چيزى مانند ديوار بين او و قبر مطهر باشد که بى‏احترامى نشود اشکال ندارد، ولى فاصله شدن صندوق شريف و ضريح و پارچه‏اى که روى آن افتاده،کافى نيست.

شرط چهارم: آنکه مکان نمازگزار اگر نجس است به طورى تر نباشد که رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد، ولى جايى که پيشانى را بر آن مى‏گذارد اگر نجس باشد در صورتى که خشک هم باشد، نماز باطل است، و احتياط مستحب آن است که مکان نمازگزار اصلا نجس نباشد.

٨٨٦ بنابر احتياط مستحب، بايد زن عقب‏تر از مرد بايستد و جاى سجده او ازجاى ايستادن کمى عقب‏تر باشد.

٨٨٧ اگر زن برابر مرد يا جلوتر بايستد، و با هم وارد نماز شوند، بهتر آن است که نماز را دوباره بخوانند.

٨٨٨ اگر بين مرد و زن، ديوار يا پرده يا چيز ديگرى باشد، نمازشان صحيح است، و احتياط مستحب هم در دوباره خواندن نيست.

شرط پنجم: آنکه جاى پيشانى نمازگزار از جاى زانوهاى او، بيش ازچهار انگشت بسته پست‏تر يا بلندتر نباشد، و احتياط واجب آن است که از سرانگشتان پا هم بيشتر از اين پست و بلند تر نباشد.

٨٨٩ بودن مرد و زن نامحرم در جاى خلوت، جايز نيست و احتياط در نماز نخواندن در آنجا است. ليکن اگر خواند، نمازش باطل نيست.

٨٩٠ نماز خواندن در جايى که تار و مانند آن استعمال مى‏کنند باطل نيست ولى گوش دادن به آنها حرام است.

٨٩١ در خانه کعبه و بر بام آن نماز واجب خواندن مکروه است ولى در حال ناچارى مانع ندارد.

٨٩٢ خواندن نماز مستحب در خانه کعبه و بر بام آن اشکال ندارد. بلکه مستحب است در داخل خانه مقابل هر رکنى دو رکعت نماز بخوانند.
جاهايى که نماز خواندن در آنها مستحب است

٨٩٣ در شرع مقدس اسلام بسيار سفارش شده است که نماز را در مسجد بخوانند. و بهتر از همه مسجدها مسجدالحرام است، و بعد از آن مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم، و بعد مسجد کوفه، و بعد از آن مسجد بيت‏المقدس، و بعد از مسجد بيت‏المقدس مسجد جامع هر شهر، و بعد از آن مسجد محله، و بعد از مسجد محله مسجد بازار است.

٨٩٤ براى زنها نماز خواندن در خانه، بلکه در صندوقخانه و اطاق عقب بهتر است، ولى اگر بتوانند کاملا خود را از نامحرم حفظ کنند بهتر است در مسجد نماز بخوانند.

٨٩٥ نماز در حرم امامان عليهم‏السلام مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام برابر دويست هزار نماز است.

٨٩٦ زياد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدى که نمازگزار ندارد، مستحب است.و همسايه مسجد اگر عذرى نداشته باشد، مکروه است در غير مسجد نماز بخواند.

٨٩٧ مستحب است انسان با کسى که در مسجد حاضر نمى‏شود، غذا نخورد و در کارها با او مشورت نکند، و همسايه او نشود، و از او زن نگيرد و به او زن ندهد.
جاهايى که نماز خواندن در آنها مکروه است

٨٩٨ نماز خواندن در چند جا مکروه است و از آن جمله است: حمام، زمين نمکزار، مقابل انسان، مقابل درى که باز است، در جاده و خيابان و کوچه اگر براى کسانى که عبور مى‏کنند زحمت نباشد. و چنانچه زحمت باشد حرام ولى نماز باطل نيست، مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه و هر کجا که کوره آتش باشد،مقابل چاه و چاله‏اى که محل بول باشد، روبروى عکس و مجسمه چيزى که روح دارد،مگر آنکه روى آن پرده بکشند، در اطاقى که جنب در آن باشد، در جايى که عکس باشد اگر چه روبروى نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روى قبر، بين دو قبر، در قبرستان.

٨٩٩ کسى که در محل عبور مردم نماز مى‏خواند، يا کسى روبروى اوست، مستحب است جلوى خود چيزى بگذارد، و اگر چوب يا ريسمانى هم باشد کافى است.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:10:00 ب.ظ ]




 

چهل و پنج حدیث درباره نماز

حدیث (1) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
لا تَزالُ اُمَّتى بِخَيرٍ ما تَحابّوا وَاَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَكاةَ وَقَروا الضَّيفَ… ؛

امّتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند، زكات بدهند و ميهمان را گرامى بدارند…

امالى طوسى، ص 647، ح 1340

حدیث (2) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلصَّلاةُ مِفتاحُ كُلِّ خَيرٍ؛

نماز كليد همه خوبی هاست.

الفردوس، ج 2، ص 404، ح 3796

حدیث (3) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّه وَوَسَطُ الوَقتِ رَحمَةُ اللّه وَآخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّه ؛

نماز در اول وقت خشنودى خداوند، ميان وقت رحمت خداوند و پايان وقت عفو خداوند است.

سنن الدار قطنى، ج 1، ص 201، ح 974

حدیث (4) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ المُصَلّى اِذا صَلّى فَاِنَّهُ يُناجى رَبَّهُ تَبارَك وَتَعالى فَليَعلَم بِما يُناجيهِ؛

اى مردم همانا نمازگزار هنگام نماز با پروردگار بزرگ و بلند مرتبه اش مناجات مى كند، پس بايد بداند چه مى گويد.

مسند ابن حنبل، ج 2، ص 129

حدیث (5) امام على عليه السلام :
لَو يَعلَمُ المُصَلّى ما يَغشاهُ مِنَ الرَّحمَةِ لَما رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السُّجودِ؛

اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت.

غررالحكم، ج 5، ص 116، ح 7592

حدیث (6) امام على عليه السلام :
اُنظُر فيما تُصَلّى وَعَلى ما تُصَلّى اِن لَم يَكُن مِن وَجهِهِ وَحِلِّهِ فَلا قَبولَ؛

بنگر در چه (لباسى) و بر چه (چيزى) نماز مى گزارى، اگر از راه صحيح و حلالش نباشد، قبول نخواهد بود.

تحف العقول، ص 174

حدیث (7) امام صادق عليه السلام :
مَن قَبِلَ اللّه مِنهُ صَلاةً واحِدَةً لَم يُعَذِّبهُ وَمَن قَبِلَ مِنهُ حَسَنَهً لَم يُعَذِّبهُ؛

خداوند از هر كس يك نماز و يا يك كار نيك را قبول كند، عذابش نمى نمايد.

كافى، ج 3، ص 166، ح 11

حدیث (8) امام صادق عليه السلام :
تَسبيحُ فاطِمَةَ عليهاالسلام فى كُلِّ يَومٍ فى دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ اَحَبُّ اِلَىَّ مِن صَلاةِ اَلفِ رَكعَةٍ فى كُلِّ يَومٍ؛

تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام در هر روز پس از هر نماز نزد من محبوب تر از هزار ركعت نماز در هر روز است.

كافى، ج 3، ص 343، ح 15

حدیث (9) امام صادق عليه السلام :
سَجدةُ الشُكرِ واجِبَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ تُتِمُّ بِها صَلاتَكَ وَتُرضى بِها رَبَّكَ وَتُعجِبُ المَلائِكَةَ مِنكَ… ؛

سجده شكر برهرمسلمانى واجب است،با آن نمازت را كامل و پروردگارت را خشنود مى سازى و فرشتگان را به شگفتى مى آورى.

التهذيب، ج 2، ص 110، ح 183

حدیث (10) امام صادق عليه السلام :
يُعرَفُ مَن يَصِفُ الحَقَّ بِثَلاثِ خِصالٍ: يُنظَرُ اِلى اَصحابِهِ مَن هُم؟ وَاِلى صَلاتِهِ كَيفَ هىَ؟ وَفى اَىِّ وَقتٍ يُصَلّيها؟؛

كسى كه از حق دَم مى زند با سه ويژگى شناخته مى شود: ببينيد دوستانش چه كسانى هستند؟ نمازش چگونه است؟ و در چه وقت آن را مى خواند؟

محاسن، ج 1، ص 396، ح 885

حدیث (11) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّينِ وَ فيها مَرضاةُ الرَّبِّ عَزَّوَجَلَّ وَ هِىَ مِنهاجُ النبياءِ وَ لِلمُصَلّى حُبُّ المَلائِكَةِ وَ هُدىً و ايمانٌ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ بَرَكَةٌ فِى الرِّزقِ؛
نماز، از آيين هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. براى نمازگزار، محبت فرشتگان، هدايت، ايمان، نور معرفت و بركت در روزى است.

خصال، ص 522، ح 11

حدیث (12) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
ثَلاثٌ لَو يَعلَمُ النّاسُ ما فيهِنَّ ما اُخِذنَ اِلاّ بِسَهمَةٍ حِرصا عَلى ما فيهِنَّ مِن الخَيرِ وَ البَرَكَةِ: اَلتَّذينُ بِالصَّلاةِ وَ التَّهجيُر بِالجَماعاتِ وَ الصَّلاةُ فى اَوَّلِ الصُّفوفِ؛
سه چيز است كه اگر مردم آثار آن را مى دانستند، به جهت حريص بودن به خير و بركتى كه در آنها هست، به قرعه متوسل مى شدند: اذان نماز، شتاب به نماز جماعت و نماز در صف اول.

كنزالعمّال، ح 43235

حدیث (13) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اِعلَموا اَنَّ اللّه تعالى قَد فَرَضَ عَلَيكُم الجُمُعَةَ فَمَن تَرَكَها فى حَياتى وَ بَعدَ مَماتى وَ لَهُم اِمامٌ عادِلٌ اِستِخفافا بِها وَ جُحودا لَها فَلا جَمَعَ اللّه شَملَهُ وَ لا بارَكَ لَهُ فى اَمرِهِ اَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ اَلا وَ لا زَكاةَ لَهُ اَلا وَ لا حَجَّ لَهُ اَلا وَ لا صَومَ لَهُ اَلا وَ لا بَرَكَةَ لَهُ حَتّى يَتوبَ؛
بدانيد كه خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است پس آنان كه در زندگى و پس از مرگ من، از روى سبك شمردن و يا انكار، آن را ترك كنند، با وجود اين كه پيشواى عادلى دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در كارشان بركت ندهد، آگاه باشيد نه زكات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذيرفته است. بدانيد كه زندگى آنان بركتى نخواهد داشت، مگر توبه كنند.

عوالى اللالى، ج 2، ص 54، ح 146

حدیث (14) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
عن زيد بن خالدٍ الجُهَنّى: ما كانَ رَسُولُ اللّه صلى الله عليه و آله يَخرُج مِن شَى ءٍ لِشَى ءٍ مِنَ الصَّلَواتِ حَتّى يَستاكَ ؛
زيد بن خالد جُهَنى: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از هيچ نمازى به نماز ديگر مشغول نمى شدند، مگر اين كه در اين فاصله مسواك مى زدند.

المعجم الكبير، ج 5، ص 254، ح 5261

حدیث (15) امام على عليه السلام :
اَلنَّظيفُ مِنَ الثِّيابِ يُذهِبُ الهَمَّ وَالحُزنَ وَهُوَ طَهورٌ لِلصَّلاةِ؛

لباس پاكيزه غم و اندوه را برطرف مى كند و باعث پاكيزگى نماز است.

كافى، ج 6، ص 444، ح 14

حدیث (16) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلا اُخبِرُكُم بِاَفضَلَ مِن دَرَجَةِ الصّيامِ وَ الصَّلاةِ وَ الصَّدَقَةِ؟ صَلاحُ ذاتِ البَينِ، فَاِنَّ فَسادَ ذاتِ البَينِ هِىَ الحالِقَةُ؛

آيا به چيزى با فضيلت تر از نماز و روزه و صدقه (زكات) آگاهتان نكنم؟ و آن اصلاح ميان مردم است، زيرا تيره شدن رابطه بين مردم ريشه كن كننده دين است.

نهج الفصاحه، ح 458

حدیث (17) امام صادق عليه السلام :
كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيرِ اَ لسِنَتِكُم، لِيَرَوا مِنكُم الوَرَعَ وَ الجتِهادَ وَ الصَّلاةَ وَ الخَيرَ، فَاِنَّ ذلِكَ داعيَةٌ؛

مردم را به غير از زبان خود، دعوت كنيد، تا پرهيزكارى و كوشش در عبادت و نماز و خوبى را از شما ببينند، زيرا اينها خود دعوت كننده است.

كافى، ج 2، ص 78، ح 14

حدیث (18) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
لاتَنظُروا إِلى كَثرَةِ صَلاتِهِم وَصَومِهِم وَ كَثرَةِ الحَجِّ وَالمَعروفِ وَطَنطَنَتِهِم بِاللَّيلِ، وَلكِنِ انظُروا إِلى صِدقِ الحَديثِ وَأَداءِ المانَةِ؛
به زيادى نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و امانتدارى آنها توجه كنيد.

بحارالأنوار، ج 75، ص 114، ح 5

حدیث (19) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
ثَلاثٌ لَو يَعلَمُ النّاسُ ما فيهِنَّ ما اُخِذنَ اِلاّ بِسَهمَةٍ حِرصا عَلى ما فيهِنَّ مِن الخَيرِ وَ البَرَكَةِ: اَلتَّذينُ بِالصَّلاةِ وَ التَّهجيُر بِالجَماعاتِ وَ الصَّلاةُ فى اَوَّلِ الصُّفوفِ؛
سه چيز است كه اگر مردم آثار آن را مى دانستند، به جهت حريص بودن به خير و بركتى كه در آنها هست، به قرعه متوسل مى شدند: اذان نماز، شتاب به نماز جماعت و نماز در صف اول.

كنزالعمّال، ح 43235

حدیث (20) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم يَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَلاصيامَهُ أَربَعينَ يَوما وَلَيلَةً إِلاّ أَن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛
هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد.

بحارالأنوار، ج 75، ص 258، ح 53

حدیث (21) امام باقر عليه السلام :
لَمّا قالَ لَهُ رَجُلٌ إِنّى ضَعيفُ العَمَلِ قَليلُ الصَّلاةِ قَليلُ الصَّومِ وَلكِن أَرجو أَن لا آكُلَ إِلاّ حَلالاً وَلا أَنكَحَ إِلاّ حَلالاً: وَأَىُّ جِهادٍ أَفضَلُ مِن عِفَّةِ بَطنٍ وَفَرجٍ؟!؛
در پاسخ به كسى كه عرض كرد: من در عمل ناتوانم و نماز و روزه كم به جا مى آورم اما سعى مى كنم جز حلال نخورم و جز با حلال نزديكى نكنم فرمودند: چه جهادى برتر از پاك نگهداشتن شكم و شرمگاه؟!

محاسن، ج 1، ص 292، ح 448

حدیث (22) امام صادق عليه السلام :
لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصيامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَكَهُ استَوحَشَ، وَلكِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَديثِ وأداءُ الأمانَةِ؛
فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آنها را ترك گويد، احساس ترس مى كند، بلكه آنها را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.

كافى، ج 2، ص 104، ح 2

حدیث (23) امام حسن عسکری علیه السلام:
لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ؛

عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.

تحف العقول، ص448

حدیث (24) امام صادق علیه السلام:
أَقرَبُ ما یَکُونُ العَبدُ إلَی اللهِ وَ هُوَ ساجِدٌ؛
نزدیکترین حالات بنده به پروردگارت حالت سجده است.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال

حدیث (25) امام صادق علیه السلام:
اثافى الاسلام ثلاثة: الصلوة و الزکوة و الولایة،لا تصح واحدة منهن الا بصاحبتیها؛
سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست نمى شود.

کافى جلد2، ص 18

حدیث (26) امام صادق علیه السلام:
اِنَّ مِن تَمامِ الصَّومِ اِعطاءُ الزَّکاةِ یَعنى الفِطرَة کَما اَنَّ الصَّلوةَ عَلَى النَّبِى (ص) مِن تَمامِ الصَّلوةِ؛
تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (ص) کمال نماز است.

وسائل الشیعه، ج 6 ص 221

حدیث (27) امام کاظم علیه السلام:
اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به، الصَلوةُ؛

بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.

تحف العقول،ص455

حدیث (28) امام علی علیه السلام:
لِکُلِّ شَیءٍ وَجهٌ وَ وَجهُ دینِکم الصَّلاةُ؛

هر چیز دارای سیماست، سیمای دین شما نماز است.

بحار الانوار، ج82، ص227

حدیث (29) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
لا یَنالُ شَفاعَتی مَن اَخَّرَ الصَّلوةَ بَعدَ وَقتِها؛

کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید.

بحارالانوار، ج83، ص20

حدیث (30) امام محمدباقر علیه السلام:
مَن تَرَکَ الجَماعَةَ رَغبَةً عَنها وَ عَن جَماعَةِ المُسلِمینَ مِن غَیرِ عِلَّةٍِ فَلا صَلاةَ لَه ؛

کسی که از روی بی میلی،بدون عذر و علت نمازجماعت را که اجتماع مسلمانان است ترک کند، نمازی برای او نیست.

امالی شیخ صدوق،ص290

حدیث (31) امام علی علیه السلام:
مَن صَلّی رَکعَتَینِ یَعلَمُ مایَقولُ فِیهما اِنصَرَفَ وَ لَیسَ بَینَه وَ بَینَ اللهِ - عَزَّ وَ جَلَّ - ذَنبٌ؛

هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود، درحالی که میان او و میان خدای عز و جل گناهی نیست.

اصول وافی، ج2، ص100

حدیث (32) پيامبر صلى الله عليه و آله :
إِنَّ المُؤمِنَ هِمَّتُهُ فِي الصَّلاةِ وَالصِّيامِ وَالعِبادَةِ وَالمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِي الطَّعامِ وَالشَّرابِ كَالبَهيمَةِ؛

همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات.

تنبيه الخواطر،ج1، ص 94

حدیث (33) امام صادق عليه السلام :
لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصيامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَكَهُ استَوحَشَ ، وَلكِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَديثِ وَأداءُ الأمانَةِ؛

فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آنها را ترك گويد، احساس ترس مى كند، بلكه آنها را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.

كافى، ج2، ص 104، ح2

حدیث (34) امام على عليه السلام :
اَلنَّظيفُ مِنَ الثِّيابِ يُذهِبُ الهَمَّ وَالحُزنَ وَهُوَ طَهورٌ لِلصَّلاةِ؛

لباس پاكيزه غم و اندوه را مى برد و موجب پاكيزگى نماز است.

كافى، ج6 ، ص 444، ح 14

حدیث (35) امام صادق عليه السلام :
ما يَمنَعُ اَحَدَكُم اِذا دَخَل عَلَيهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنيا اَن يَتَوَضَّاَ ثُمَّ يَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ يَركَعَ رَكعَتَينِ فَيَدعُوَ اللّه فيهِما؟ اَما سَمِعتَ اللّه يَقُولُ: «وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؟

چه چيز مانع مى شود كه هر گاه بر يكى از شما غم و اندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به سجده گاه خود رود و دو ركعت نماز گزارد و در آن دعا كند؟ مگر نشنيده اى كه خداوند مى فرمايد: «از صبر و نماز مدد بگيريد»؟

تفسير عياشى، ج 1، ص 59، ح 39

حدیث (36) امام صادق عليه السلام :
ما خَسِرَ وَ اللّه مَن اَتى بِحَقيقَةِ السُّجودِ … وَلا بَعُدَ عَنِ اللّه اَبَدا مَن اَحسَنَ تَقَرُّبَهُ فِى السُّجودِ وَ لا قَرُبَ اِلَيهِ اَبَدا مَن اَساءَ اَدَبَهُ وَضَيَّعَ حُرمَتَهُ وَيَتَعَلَّقُ قَلبُهُ بِسِواهُ؛

سوگند به خدا ، هر كس كه حقيقت سجده را به جاى آورد ، زيان نكرد و كسى كه در سجده، به خوبى به خداوند نزديك شد، هرگز از خداوند دور نيست. و آن كه به {ساحت مقدس} او بى ادبى كرد و حرمتش را زير پا گذاشت ، و به غير او دل بست، هرگز به او نزديك نشد.

بحار الأنوار ، ج 75، ص 71، ح 34

حدیث (37) امام على عليه السلام :
كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله لا يُؤثِرُ عَلَى الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَيرَهُ وَ كانَ اِذا دَخَلَ وَقتُها كَاَنـَّهُ لا يَعرِفُ اَهلاً وَ لا حَميما؛

رسول اكرم صلى الله عليه و آله چيزى مثل شام و غير آن را بر نماز مقدم نمى داشتند و هنگامى كه وقت نماز مى رسيد، گويى كه هيچ يك از اهل خانه و دوستان را نمى شناختند.

مجموعه ورام، ج 2، ص 78

حدیث (38) الغزالى فى احياء العلوم :
كانَ صلى الله عليه و آله لا يَجلِسُ اِلَيهِ اَحَدٌ و هُوَ يُصَلّى اِلاّ خَفَّفَ صَلاتَهُ و اَقبَلَ عَلَيهِ فَقالَ: اَ لَكَ حاجَةٌ؟ فَاِذا فَرَغَ مِن حاجاتِهِ عادَ اِلى صَلاتِهِ؛

هرگاه رسول اكرم صلى الله عليه و آله نماز مى خواندند و كسى نزد ايشان مى نشست، ايشان نماز خود را كوتاه مى كردند و به او رو مى نمودند و مى فرمودند: آيا خواسته اى دارى؟ و بعد از آن كه حاجت او را برآورده مى كردند، به نماز بر مى گشتند.

سنن النبى، ص 294

حدیث (39) پيامبر صلی لله عليه و آله :
يا عَلىُّ اِذا حَضَرَ وَقتُ صَلاتِكَ فَتَهَيَّ لَها وَ اِلاّ شَغَلَكَ الشَّيطانُ وَ اِذا نَوَيتَ خَيرا فَعَجِّل وَ اِلاّ مَنَعَكَ الشَّيطانُ عَن ذلِكَ ؛

اى على! هرگاه وقت نمازت رسيد، آماده آن شو وگرنه شيطان تو را سرگرم مى كند و هرگاه قصد [كار] خيرى كردى شتاب كن وگرنه شيطان تو را از آن باز مى دارد.

بحارالأنوار، ج 7، ص 29

حدیث (40) امام صادق عليه السلام :
فَضلُ الوَقتِ الاوّلِ عَلَی الأخیر کَفَضل الاخرةِ عَلَی الدُّنیا.
فضیلت خواندن نماز در اول وقت نسبت به تأ خیر انداختن آن، مثل فضیلت آخرت بر دنیاست.

بحارالأنوار، ج 82، ص 359

حدیث (41) امام صادق علیه السلام فرمودند:
لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛
هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.

فروع کافی، ج3، ص270

حدیث (42) رسول خدا صلی الله علیه و آله:
اَوَّلُ ما یَسالونَ عَنهُ الصَّلواتُ الخَمسُ؛

اولین چیزی که از انسانها سؤال می شود، نمازهای پنج گانه است .

کنز العمال،ج 7،حدیث 18859

حدیث (43) امام علی علیه السلام فرمودند:
الصَّلاةُ حِصنٌ مِن سَطَواتِ الشَّیطانِ؛

نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.

غررالحکم، ص 56

حدیث(44) حضرت زهرا (س):
فَجَعلَ اللهُ الایمانَ تَطهیراً لَکم مِنَ الشِّرکِ ، وَ الصَّلاةَ تَنزیهاً لَکم عَن الکِبرِ؛

خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از شرک قرار داد ، و نماز را برای دوری از تکبر و خودخواهی.

احتجاج طبرسی، ج1، ص258

حدیث (45) پیامبراکرم صلی الله علیه و آله:
اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا.

کنز العمال، ج7، ص285، ح 18897

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 03:04:00 ب.ظ ]




امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: الانصاف زین الامره . یعنی انصاف ورزیدن، زینت و زیور فرمانروایی و حکومت است.(۱)

انصاف به معنای عدالت، گرفتن تمام حق(۲)، حق، به حق بودن(۳)، حمایت و اظهار نمودن حق و ایستادگی برای حقیقت می باشد.(۴) در مقابل، اگر حق را کتمان کرده و از آن حمایت نکنیم، از جاده انصاف خارج گشته و نام چنین حالتی را عصبیت (تعصب ناپسند) می گذارند.(۵) حضرت علی(ع) در تفسیر آیه۰۹ سوره نحل ان الله یأمر بالعدل و الاحسان می فرمایند: عدل به معنای انصاف و احسان به معنای بخشش و تفضل است.(۶) امام خمینی(ره) می فرمایند: علامت شخص منصف آن است که حق با هر طرف هست از آن طرف حمایت کند، گرچه از دشمنان او باشد.(۷)

در روایت آمده که از نشانه های انسان منصف این است که حق را بگوید چه به نفع او باشد و چه به زیان او.(۸)

اگر همان چیزی که ترا خوشحال می کند، برای مردم نیز همان را بخواهی، بدان که فردی منصف هستی.(۹)

در کتاب اصول کافی درباره معنای انصاف چنین آمده است: یک نفر عرب خدمت پیامبراکرم(ص) آمد درحالی که حضرت عازم جنگ بود. عرب رکاب شتر پیامبر(ص) را گرفت و گفت یا رسول الله به من کاری را یاد بدهید که مرا به بهشت برساند. حضرت فرمودند: هرگونه دوست داری مردم با تو رفتار کنند، تو نیز با آنها همان گونه رفتار کن، و هرچه را دوست نداری مردم با تو عمل کنند، تو نیز آن را انجام مده.(۰۱)

در همان کتاب، انصاف را از سخت ترین واجبات شمرده است.(۱۱)

باتوجه به مطالب گفته شده باید گفت: اولاً انصاف همردیف عدل و حق است، و شخص منصف به کسی گفته می شود که هم عادل باشد و هم حق گرا. در مقابل، شخص غیرمنصف آن کسی است که به نحوی مرتکب ظلم و باطل می شود. ثانیاً انسان غیرمنصف وقتی از جاده حق و عدالت خارج می شود در واقع مرتکب گناه و فعل حرام شده است. علی(ع) می فرمایند: ظالمترین روش آن است که از مردم انتظار انصاف داشته باشی اما خود با مردم با انصاف عمل نکنی.(۲۱)

نتیجه: برخلاف اوصافی مانند فضل، ایثار، بخشش، سخاوتمندی، کمک به دیگران، علم، که از نظر دینی از امور مستحبی محسوب می شود و برای بدست آوردن آنها و همچنین رعایت آنها برای مؤمنان الزامی در کار نیست، انصاف از اوصاف ضروری است و ازنظر دینی مانند امور واجب می باشد که رعایت آن برای مؤمنان الزامی است.

تأثیرات روان شناختی و جامعه شناختی انصاف
وقتی سخنان پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) را درباره انصاف مطالعه می کنیم به دست آوردها و ثمرات ارزشمندی در حوزه فردی و اجتماعی (روانشناختی و جامعه شناختی) دست می یابیم. در اینجا به صورت خلاصه برخی از آنها را از نظر می گذرانیم.

فرد منصف مورد تمجید و تعریف و تأیید ائمه(ع) قرار می گیرد. انصاف را برترین خصلت و بهترین اعمال شمرده اند. انصاف مایه عزت و عزتمندی است و بهشت را به ارمغان می آورد. شخص منصف مورد اطمینان و اعتماد مردم واقع می شود. مردم در انتخابات بدنبال شخصیت های منصف هستند. اگر می خواهی مردم تو را دوست داشته باشند انصاف را پیشه خود کن. اگر می خواهی بدانی که فردی ایمانش حقیقی است ببین آیا انصاف دارد یا نه؟

انصاف عامل مهم پیروزی بر دشمن است.(۳۱)

انصاف وحدت و الفت را در دلها ایجاد می کند. دوستی ها را افزایش می دهد. انصاف، زکات قدرت، محسوب شده و نشانه عدالت و خردمندی، حق گرایی و حق طلبی است.(۴۱)

انصاف سبب آرامش مردم، علامت بزرگی و بزرگواری و زیرکی می باشد. همچنین انصاف، محبت و شرافت را در میان مردم پایدار کرده و دشمنی ها را کاهش و دوستی ها را افزایش می دهد، از همه مهمتر انصاف ورزی موجب نزدیکی و قرب به خدای مهربان است.(۵۱)

انصاف گوهر کمیاب
وقتی انصاف با عدالت محوری و حق گرایی معادل است و فاصله گرفتن از آن گناه محسوب می گردد، چرا در جامعه ما آنچنان که شایسته است انصاف رعایت نمی شود مگر نه این است که رعایت آن همانند نمازخواندن الزامی است.

چرا من حزب، گروه، سازمان، دوستان، فامیل، قوم و خویش، طایفه و صنف خود را در برابر حق و عدالت، مقدم می دارم؟ اگر حق و عدالت به نفع من و وابستگان من باشد، آن را ارج می نهم و از آن حمایت و طرفداری می کنم و اگر به ضرر من باشد با آن مخالفت می ورزم. چرا چنین است؟

آیا به نظر شما ریشه بی عدالتی و ظلم و منشأ باطل گرایی و مخالفت با حق، فقر عقلی و کم ظرفیتی و ضعف وجودی انسان نیست؟ آیا واقعیت غیر از این است که برای پوشش ناتوانی و کوچکی و کم خردی خود، ناچار می شویم که از حزب و گروه و وابستگان مایه بگذاریم، تا بدین وسیله کمبودها را جبران کنیم.

چرا یکدیگر را تحمل نمی کنیم؟ چرا از موفقیت های رقیبان خوشحال نمی شویم؟ چرا نقاط قوت طرف مقابل را نادیده می گیریم؟ چرا نقاط ضعف و اشتباهات دیگری را برجسته کرده و بزرگ جلوه می دهیم؟ چرا در انتظار شکست رقیب هستیم؟ چرا برای زمین زدن همدیگر با دشمنان همنوا می شویم؟

تحمل کند هر که را عقل هست

نه عقلی که خشمش کند زیردست

چو لشگر برون تاخت خشم از کمین

نه انصاف ماند نه تقوی نه دین(۶۱)

آیا ملاک و معیار ولایت مداری و ابراز دوستی با مقام ولایت، تبعیت پذیری از ایشان نیست؟ چرا رهبری انقلاب در یک سخنرانی شاید بیش از ده بار از متولیان و مسئولین امر می خواهند که در برخورد با مسائل، انصاف را رعایت نمایند.

امامان معصوم(ع) گرچه در دوران بنی امیه و بنی عباس حاکمیت ظاهری نداشتند، و حقشان در این زمینه غصب شده بود، اما در عین حال در برابر بیگانگان و برای حفظ وحدت جامعه اسلامی، بسیاری از مواقع با دولت های وقت همکاری کرده و به آنها کمک می کردند.(۷۱) بارها خلیفه دوم می گفت اگر کمک های علی(ع) نبود من نابود می شدم (لولا علی لهلک عمر)(۸۱).

عثمان در سال ۵۳ هجری محاصره می شود. او در همان زمان، ابن عباس را مأمور می کند تا امیرالمؤمنین(ع) را از مدینه خارج کرده و به اطراف شهر ببرد. تا بدین وسیله از شعارها و حمایت های مردم به نفع علی(ع) جلوگیری کند. عثمان پس از مدتی به کمک امیرالمؤمنین(ع) سخت نیازمند شد و دوباره او را به مدینه بازگرداند. سپس برای چندمین بار به وسیله ابن عباس، علی(ع) را از مدینه خارج کرد، امام فرمود: ای پسر عباس، عثمان جز این نمی خواهد که مرا سرگردان نگه دارد. گاهی بروم و زمانی برگردم. یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم. دوباره خبر داد که بازگردم. هم اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم. به خدا سوگند، آن قدر از او (یعنی عثمان) دفاع کردم که ترسیدم گناه کار باشم.(۹۱)

وقتی علی(ع) با غصب کننده حکومت این چنین رفتاری دارند، ما چرا با برادران خود نه تنها همراهی نمی کنیم بلکه گاه دشمنی نیز می ورزیم. اما این رسم انصاف است؟

علی(ع) می فرمایند: مؤمن حتی با کسی که نسبت به او انصاف به خرج نمی دهد، با انصاف عمل می کند (۰۲) امام صادق(ع) می فرمایند: با کسی که با تو خصومت و دشمنی ورزیده، به انصاف رفتار کن. و بالاخره به ما هشدار داده اند، اگر از جاده زیبای انصاف خارج شوید، خداوند متعال قدرت را ازشما خواهدگرفت.(۱۲)

از آن بهره ورتر در آفاق کیست

که در ملک رانی بانصاف زیست

چو نوبت رسد زین جهان غربتش

ترحم فرستند بر تربتش

بد و نیک مردم چو می بگذرند

همان به که نامت به نیکی برند

خدا ترس را بر رعیت گمار

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:56:00 ب.ظ ]




احادیثی درباره انصاف

المُنصِفُ کَثیرُ الأَولِیاءِ وَالأَوِدّاءِ
امام على علیه ‏السلام : شخص با انصاف ، یاران و دوستان بسیارى دارد.

غرر الحکم : ۲۱۱۶ .

:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=

عَلَى الإِنصافِ تَرسَخُ المَوَدَّةُ .

امام على علیه‏السلام : برپایه انصاف ، دوستى استوار مى‏شود .

غرر الحکم : ۶۱۹۰

:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=

مَعَ الإِنصافِ تَدومُ الاُخُوَّةُ

امام على علیه‏السلام : با انصاف ، برادرى ادامه مى‏ یابد .

غرر الحکم : ۹۷۳۶

:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=

ثَلاثُ خِصالٍ تُجتَلبُ بِهِنَّ المَحَبَّةُ : الإِنصافُ فِی المُعاشَرَةِ، وَالمُؤاساةُ فِی الشِّدَّةِ وَالاِنطِواعِ ، وَالرُّجوعُ إلى قَلبٍ سَلیمٍ .

امام جواد علیه‏السلام : با سه خصلت ، دوستى را به دست مى‏آورند : انصاف در معاشرت ، همدردى [با دیگران ]در خوشى و ناخوشى ، و داشتن قلبى پاک [از گناهان].

کشف الغمّة : ۳ / ۱۳۹ ، بحار الأنوار : ۷۸ / ۸۲ /۷۷

:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=

ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بى؟ قَالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه‏. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِِخوانِهِ فى دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَى الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛

آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق‏تر، نرم‏خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى‏اش دوست‏دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده‏تر و با گذشت‏تر و در خرسندى و خشم با انصاف ‏تر باشد.

کافى، ج ۲، ص ۲۴۰، ح ۳۵

:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=

مَن واسَى الفَقیرَ وَأَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ فَذلِکَ المُؤمِنُ حَقّا؛
هر کس به نیازمند کمک مالى کند و با مردم منصفانه رفتار نماید چنین کسى مؤمن حقیقى است.
خصال، ص۴۷

:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=:=

مَن أَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ رُضِىَ بِهِ حَکَما لِغَیرِهِ؛
هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، دیگران داورى او را مى‏پذیرند.
تحف العقول، ص‏357

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:49:00 ب.ظ ]




شعردرمورد انصاف

در طریقت زحمت بسیارها باید کشید

تا تقرب منت جام بلا باید کشید

یار ما بد نیست ازما یک ملاقاتی کند

گه کریمان را به بالین گدا باید کشید

در مسیر دلبر ما چشم پاکی واجب است

گر نظرخورد انتقامش رازماباید کشید

نیست توجیه قبولی دیدگان خشک را

ازمیان چاه،گاهی آب را باید کشید

وقت روضه زودترازهرچه باید گریه کرد

سفره که آماده شد،فورا غذا باید کشید

الدوا عند الحسین والشفا عند الحسین

بهر درمان یافتن دست ازدوا باید کشید

رفته رفته وقت ما دارد به پایان می رسد

تا که عمری هست ناز یار را بایدکشید

رو به قبله کردن ما بین قبر انصاف نیست

صورت ما را به سمت کربلا باید کشید

عاشقان بی کفن ها ،با کفن بیگانه اند

بعد مردن روی ما یک بوریا باید کشید

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:49:00 ب.ظ ]




عدالت و انصاف را از منظر دین تعریف کنید؟

پاسخ

عدالت ، یکی از باارزش ترین و پیچیده ترین مفاهیم در اندیشة بشری است که در محدودة خواسته های فردی و اجتماعی انسان قرار دارد. این موضوع ، محور اصلی رویکردها و نظریه های مکاتب مختلف دینی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی است . اسلام به عنوان دینی که مدّعی کامل ترین برنامه برای زندگی انسان است ، بیش از سایر ادیان ، این مفهوم را مورد توجه خود قرار داده است و تأکید زیادی بر آن به عنوان یک ارزش در مناسبات فردی و اجتماعی نموده است . در اسلام ، عبادت ، با هدف قرب و نزدیکی به خداوند صورت می گیرد و این قرب و نزدیکی ، مستلزم شناخت هر چه بیشتر صفات الهی است . عدل نیز یکی از صفات الهی است که به دلیل جایگاه ویژه و اهمیت خاصی که دارد، از آن با عنوان مجموع مُحسَّنات یاد می شود. لزوم برپایی عدل در جامعة اسلامی و این که چرا در اسلام ، تأکید زیادی بر برقراری عدالت شده است ، به راحتی و از طریق نظریات مختلف ، قابل دفاع است که نخستین آنها نظریة «فطرت » است . بر طبق این نظریه ، فطرت آدمی از درون ، او را به عدالت ورزی و عدالت خواهی سوق می دهد و انسان ، همواره از بی عدالتی در رنج است . بنا بر این ، فضیلت عدالت خواهی ، در همة انسان ها وجود دارد و بر این اساس ، پایة تعالیم اسلام نیز بر مبنای اصلی ثابت و جاودان قرار دارد. به طوری که اصل عدالت ، یکی از مقیاس های اساسی سنجش اعمال در اسلام است و راه رسیدن افراد به کمال لایق خودشان عبور از مجرای عدالت است . عدالت ، تنها میزان و معیاری برای ارزشیابی زندگی فرد و خانوادگی و اجتماعی انسان نیست ، بلکه تمام هستی و نظام آفرینش نیز بر اساس معیار عدل و تعادل ، استوار و پا بر جاست . حضرت علی (ع ) در این رابطه می فرمایند: «عدالت ، ملاک هر چیز است ».[1]

در دینی که به همة وجوه انسانی توجه شده و راه کارهای مناسب را برای سعادت و کمالات انسانی قرار داده است ، توصیه به عدالت نیز مصداقی از الطاف خداوند به بندگانش است . از این روست که در آیات متعدد قرآن کریم ، شاهد تأکید فراوان خالق هستی بر رعایتِ قسط ، عدل ، انصاف و برابری هستیم . قرآن می فرماید: «محققاً خدا به عدل و احسان و بذل و عطا به خویشاوندان دستور می دهد و از فحشا و منکر و ظلم ، منع می کند».[2] «عدالت بورزید؛ زیرا به تقوا نزدیک تر است ».[3]در باب شأن و منزلت عدالت در دین و تعالیم اسلامی ، همان بس که انبیا و اولیای الهی ، بویژه امام علی (ع ) بارها و به مناسبت های مختلف به آن سفارش کرده اند و در قرآن کریم هم آیات متعدّدی در این زمینه وجود دارند که می فرمایند: «پیامبران را با مشعل های هدایت فرستادیم و به آنها کتاب و میزان دادیم تا مردمان ، عدالت را بر پا سازند».[4]به طور کلی ، عدالت در دو بعد خُرد و کلان و یا فردی و اجتماعی مطرح می شود. در اسلام ، «عدالت فردی » عبارت است از این که شخص ، خود را به فرمان های خداوند و اخلاق، پایبند بدارد و به ارزش های اخلاقی ، آراسته سازد و «عدالت اجتماعی » آن است که نسبت به دیگران به انصاف عمل کند و ستم روا ندارد.بدیهی است که عدالت اجتماعی ، پیش زمینه هایی می خواهد که نخستینِ آنها، اِعمال عدالت فردی و پالایش نفسانی است تا از طریق این ممارست و تحوّل و ارتقای تدریجی شهروندان ، عدالت در اجتماع تحقّق یابد.

چندین تعبیر متعدد از مفهوم عدالت در دست است که این ، به معنای تفکیک و یا تفاوت در آنها نیست ، به گونه ای که تمام این تعابیر می توانند بر مصداق واحدی صدق کنند. برخی از این تعابیر، عبارت اند از: 1. عدالت ، «قرار دادن هر چیز در جای خودش » است . حضرت امیر (ع ) در نهج البلاغه می فرماید: «عدالت ، کارها را بدان جا می نهد که باید.[5]

2. عدالت به معنای «استقامت در شریعت » هم تعبیر شده است .[6]

3. عدالت در پاره ای آیات و روایات ، به منزلة «اعتدالگرایی و میانه روی » بیان شده است [7]

4. عدالت به معنای «قرارداد اجتماعی افراد برای تقسیم کار در زندگی مدنی » نیز آمده است . [8]

5. عدالت به معنای «انصاف » است . اماعدالت به معنای انصاف :عدالت با مفاهیمی همچون انصاف و اعتدال ، رابطة مستقیم دارد. بعضی ها در تعاریف عدالت گفته اند: «حالت نفسانی ای است که انسان را در همة امور و احوال ، به تعادل و میانه روی رهبری کند».[9] این امر، نیازمند آن است که افراد با روحیة معتدل و اعتماد به نفس کافی ، بتوانند در شرایط و موقعیت های متعدد، مناسب ترین واکنش را نشان دهند. این تعادل و خویشتنداری در امور، پیش فرض ها و اقتضائات خاصی دارد که از جملة آنها می توان به تلاش فردی در پالایش روح داشتن و شناخت و آگاهی کامل از وظایف (بر اساس عقل و تعالیم دینی و علم ) [10]و همین طور شناخت اجتماع و دنیای پیرامون اشاره کرد تا بر اساس آن ، فرد بتواند راه اعتدال و انصاف را از افراط و تفریط ، باز شناسد. بنا بر این ، انصاف ، پیش از آن که یک مقولة فردی باشد، یک مقولة اجتماعی است و در اجتماع و مناسبات و روابط اجتماعی ، معنا و مصداق می یابد.دینی که مسلمانان را برادران یکدیگر نام می نهد، دستور به حکمی می دهد که بر پایة آن ، جامعة مسلمین استوار گردد. حضرت امیر (ع ) می فرمایند: «انصاف ، دل ها را به یکدیگر پیوند می دهد».[11] این روایت ، دیدگاه جامع نگرانة حضرت را در ارتباط با انسجام اجتماعی مسلمانان بیان می کند و این که انصاف به نوبة خود، کارکردی مقدّس در جلوه گر ساختن صفات الهی و پرورش خصال نیکو در افراد و جوامع دارد که هر دوی این ابعاد برای رساندن بشر به قلّة کمالات انسانی ، مورد تأکید و اهمیت فراوان است .انصاف با دوست و دشمن

آسایش دو گیتی ، تفسیر این دو حرف است - با دوستان ، مروّت ! با دشمنان ، مدارا!

بارها این بیت از حافظ را شنیده ایم ، امّا مصداق بارز توصیه به انصاف با دوست و دشمن ، تأکید صریح قرآن است که می فرماید: «با دوست و دشمن خود به عمل و انصاف عمل کنید که این روش ، به تقوا نزدیک تر است و همواره از خشم خدا بیمناک باشید که خداوند به آنچه می کنید آگاه است ».[12]انصاف ، یعنی به شایستگی و در خور استحقاق هر کس یا چیزی ، با آن رفتار کردن و این که در مناسبات و روابط اجتماعی و حتّی در ارتباط با طبیعت ، میل فردی کنار گذاشته شود و با ضابطة اخلاق، اهمیت این موضوع به قدری است که حتی در برخورد با دشمنان و افرادی که معتقدیم در حقّمان بدی کرده اند نیز توصیه به انصاف شده است .[13]

انسان ها در اجتماع ، با یکدیگر کُنش متقابل دارند و اسلام هم دینی است که روبط اجتماعی را مورد ستایش و توجه بسیار زیادی قرار داده است تا آن جا که دشواری در عمل کردن به آن را هم مانع از انجام دادن آن نمی داند. این مطلب که آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند، توجه به رعایت انصاف در مورد دشمنان را هم می رساند. این که در اسلام حتی در برخورد با دشمنان با انصاف توصیه شده ، به این خاطر است که چه بسا این انصاف ، دشمن را از کینه ورزی باز دارد و خود، منشأ همبستگی اجتماعی گردد. خداوند می فرماید: «ای اهل ایمان ، در امر عدالت و انصاف ایستادگی کنید، برای خدا گواهی دهید، هر چند آن گواهی به زیان خود یا پدر و مادر یا نزدیک ترین خویشتان باشد».[14]

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:47:00 ب.ظ ]




انصاف كه از زيباترين خصلت‌هاى اخلاقى است به معناى عدالت‌ورزى و اجراى قسط و اقرار به حقوق مردم و اداى آنهاست و اين كه هر خيرى را براى خود مى‌‌خواهم براى ديگران هم بخواهم و هر زيان و ضررى كه براى خود نمى‌پسندم براى ديگران هم نپسندم.[1]

انصاف از دیدگاه قرآن:
برخى از مردم در مقام سخن يا اداى شهادت چنانچه منافع خود يا نزديكان خود را در معرض خطر ببينند به سادگى حاضر نيستند حقيقت را بگويند. از اين رو خداوند در قرآن مجيد مى‏فرمايد :
«هنگامى كه سخن مى‏گوييد عدالت را رعايت كنيد حتى اگر در مورد نزديكانتان بوده باشد و به عهد خدا وفا كنيد. اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مى‏كند تا متذكر شويد»[2]
و در جاى ديگر مى‏فرمايد :
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! به طور جدّى در پاسدارى از عدالت برخيزيد و براى خدا گواهى دهيد اگرچه [اين گواهى] به زيان خود شما يا پدر و مادر يا نزديكان شما بوده باشد. براى هر كس كه شهادت مى‏دهد چه غنى باشد يا فقير، خدا سزاوارتر است كه از آنها حمايت كند. بنابراين از هوى و هوس پيروى نكنيد كه از حق منحرف خواهيد شد و اگر حق را تحريف كنيد و يا از اظهار آن اعراض نماييد خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.» [3]

انصاف از ديدگاه روايات:
در روايات نيز سفارش زيادى درباره رعايت انصاف شده است كه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود .
1- مكارم اخلاق
مردى خدمت رسول خدا(ص) رسيد و گفت: مرا از مكارم اخلاق آگاه كن. پيامبر اكرم(ص) فرمود :
«مكارم اخلاق عبارت است از :عفو كردن كسى كه به تو ستم كرده است. پيوند با كسى كه از تو بريده است. بخشش به كسى كه تو را محروم كرده است.
حقگويى گرچه به ضرر خودت باشد.»[4]

2- علامت ايمان
پيامبر اكرم(ص) يكى از نشانه‏هاى مؤمن واقعى را انصاف دانسته و می­فرماید: «كسى كه با فقير، همدردى كند و در باره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعى است.»[5]

3- وسيله كسب عزّت
امير مؤمنان علی(ع) می­فرماید:
«هر كس با مردم به انصاف رفتار كند خداوند بر عزتش بيفزايد».[6]

4- بهترين اعمال
امام صادق(ع) مى‏فرماید :
« بالاترين اعمال سه چيز است :رعايت انصاف نسبت به مردم تا آنجا كه هر چه براى خود دوست دارى براى آنان نيز دوست بدارى .مواسات نمودن با برادرت در مال، ياد خدا در هر حال..»[7].

5- وسيله قرب به خدا
امام صادق(ع) می­فرماید :
«سه دسته‏اند كه در روز قيامت از ديگران به رحمت خدا نزديكترند تا از حساب خلق فارغ شود :كسى كه در هنگام خشم، قدرتش او را به ستم كردن به زيردستانش دعوت نكند. كسى كه هنگام قضاوت بين دو نفر به اندازه يك جو به هيچ طرف گرايش پيدا نكند .كسى كه حق را بگويد؛ خواه به ضرر او باشد يا به سود او.»[8]

فرمان امير مؤمنان(ع) به مالك اشتر
حضرت على(ع) در فرمان خود به مالك اشتر می­فرماید :
«نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافيان و خانواده و زير دستانت انصاف داشته باش كه اگر انصاف، پيشه خود نسازى ستم كرده‏اى و كسى كه به بندگان خدا ستم كند خدا دشمن اوست و كسى كه خدا دشمن او باشد دليلش را باطل مى‏سازد [عذرش را نمى‏پذيرد] و چنين شخصى با خدا در جنگ است مگر آنكه دست از ستم بردارد و توبه كند.»[9]

سخت‏ترين تكاليف الهى
رعايت انصاف كارى دشوار است و انسان بايد به آن اهميّت بدهد. امام صادق(ع) در حديثى فرمود :
«آيا شما را به سخت‏ترين چيزى كه خدا بر خلقش واجب كرده آگاه نسازم؟ و آنگاه سه موضوع را بيان كرد كه نخستين آنها از انصاف دادن به مردم است.»[10]

یکی از دوستان و ياران امام صادق(ع) نامه‏اى كه در آن برخى از مسائل مورد نياز خود را سؤال كرده بود به همراه شخصى به نام عبد الاعلى كه عازم مدينه بود خدمت آن بزرگوار فرستاد و در ضمن از آن شخص (عبد الاعلی) خواسته بود كه به طور شفاهى حقوقى را كه يك نفر مسلمان بر ساير مسلمانان دارد بپرسد .
عبد الاعلى مى‏گويد: خدمت امام صادق(ع) شرفياب شدم و نامه را تسليم حضرت كردم و سؤالى كه در باره حقوق برادران دينى داشتم مطرح ساختم اما بر خلاف انتظار، امام صادق(ع) به همه سؤالها جواب داد جز درباره حقوق برادر مسلمان بر برادر مسلمانش .
هنگامى كه خواستم از مدينه خارج شوم براى خداحافظى به محضر امام صادق(ع) شرفياب شدم و عرض كردم: به سؤال من پاسخ نداديد؟ فرمود :مى‏ترسم حقيقت را بگويم و شما عمل نكنيد و از دين خدا خارج شويد .آنگاه فرمود:
«از جمله سخت‏ترين تكاليف الهى در باره بندگان خدا سه چيز است: اول، رعايت عدل و انصاف ميان خود و ديگران، بطوريكه با برادر مسلمان خود آنچنان رفتار كند كه دوست دارد او با وى چنان رفتارى داشته باشد.
دوم، آنكه مال خود را از برادران مسلمان مضايقه نكند و با آنها به مواسات رفتار نمايد .
سوم، در هر حال به یاد خدا باشد و مقصود از ياد كردن خدا اين نيست كه پيوسته سبحان اللّه و الحمد للّه بگويد بلكه مقصود اين است كه اگر با كار حرامى مواجه شد خدا را در نظر بياورد و آن كار را انجام ندهد.»[11]

انواع :انصاف

انصاف دارای انواع و اقسام متعددی است که در اینجا به چند مورد به عنوان نمونه اشاره می­شود:
1- انصاف در سخن
انسان باید به سخنان ديگران آن گونه بنگرد كه به سخنان خويش مى‌‌نگرد و از آن همان‌گونه دفاع كند كه از سخن خويش دفاع مى‌‌كند و به تعبير ديگر طالب حق باشد و آن را در نزد هر كس و هر جا بيابد پذيرا شود؛ هر چند گوينده حق، يك فرد عادى و او عالمى بزرگ و پرآوازه باشد.
انصاف كه در روايات اسلامى از آن ستايش فراوان شده به معنى يكسان نگريستن به منافع خويش و ديگران است و يكى از شاخه‌هاى آن انصاف در سخن مى‌‌باشد. در حديث معروفى مى‌‌خوانيم كه امام صادق(ع) فرمود: «برترين اعمال سه چيز است: رعايت انصاف در حق مردم نسبت به خويشتن تا آنجا كه چيزى را براى خود نخواهى مگر اينكه همانندش را براى آنها بخواهى و مواسات با برادر دينى در مال و ذكر خدا در هر حال.» [12]
2- انصاف در عمل
امیرالمومنین علی(ع) در نامه‌ای به مالک اشتر در این مورد می‌فرماید: «با خدا و با مردم، با خويشاوندان نزديك و با افرادى از رعيّت خود كه آنان را دوست دارى انصاف را رعايت كن…»[13]

3- انصاف در قضاوت
رعايت انصاف در زندگى انسان مراحلى دارد كه هر شخصى در هر موقعيتى كه قرار گرفته باشد بايد به تناسب آن موقعيت، انصاف را رعايت كند. چه بسا كه رعايت نكردن انصاف، دنيا و آخرت انسان را تباه سازد و مهمترين مورد رعايت انصاف در مقام قضاوت است. كسى كه بر كرسى قضاوت و حكومت مى‏نشيند بايد جز حق و حقيقت چيز ديگرى را منظور ندارد. اگر تحت تأثير ديگران قرار گيرد و يا به خاطر خويشاوندى و دوستى به يكى از طرفين دعوى متمايل شود مسلّما از مسير عدالت و انصاف منحرف شده و بر خلاف «ما انزل اللّه» حكم خواهد كرد و كسى كه بر خلاف حكم خداوند داورى كند از ستمكاران و فاسقان و كافران است. خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد :
«آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند كافرند.»[14]
«هر كس به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نكند ستمگر است.»[15]
«كسانى كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند فاسق‏اند.»[16]

اگرچه هرگاه سخن از قضاوت و شرايط قاضى و اهميت آن در اسلام به ميان مى‏آيد ذهن انسان متوجه قضاتى كه در مراحل عالى قضاوت قرار گرفته‏اند مى‏شود ولى قضاوت منحصر به قاضى رسمى و منصوب از طرف امام يا نايب امام نيست؛ زيرا حكم كردن شامل مواردى كه به نظر ما جزئى و كم اهميت مى‏آيد نيز مى‏شود.[17]

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:42:00 ب.ظ ]




سخنرانی امام خمینی با روحانیون

13 بهمن 1357؛ امام، انسان، حکومت

الف) سخنرانی در جمع روحانیون

اگر روز شمار وقایع انقلاب اسلامی در بهمن ماه 57 را تنها نسبت وقایع و بیان رخدادها ندانیم و بلکه آن را بن مایه ها و شالودهای حرکت و اهداف انقلاب در نخستین روزهای تولدش برشمریم به یک ضرورت مهم و مورد توجه دقیق امام خواهیم رسید ـ ضرورت حفظ حرمت، کرامت، عزت و حریت انسان ـ تحت عنوان ضرورت حفظ سرمایه بزرگ «نیروی انسانی!» امروزه و در کشورهای توسعه یافته، از نگاه صاحب نظران و دانشمندان جامعه شناسی، یکی از مهمترین عوامل رشد این کشورها و دست یابی به فن آوری های پیشرفته را می بایست در توجه ویژه حاکمان به نیروهای انسانی و حفظ کرامت های آنان دانست.
امام با اندیشه ای متأثر از معارف قرآنی و اصیل اسلامی ـ که همواره آدمی را اشرف مخلوقات می پندارد و او را دارای حرمت و کرامت، عزت و حریت می خواند ـ توجه به نیروی انسانی فعال و حفظ شأن و مقام آن را بعنوان بزرگترین هدف و متعالی ترین اصل می داند و هر گونه اقدام در راستای از بین بردن نیروی انسانی را جنایتی بزرگ و خسارتی غیر قابل جبران قلمداد می کند.

1. امام و نیروی انسانی

سخنرانی امام در سیزدهم بهمن ما 57 در مدرسه علوی در جمع روحانیون حکایتی روشن از افکار بلند امام نسبت به ارزش انسانها و لزوم توجه قدرت ها به نیروهای انسانی دارد.
امام مفاسد سلطنت غیر قانونی شاه و لزوم ادامه مبارزه تا ریشه کنی کامل رژیم شاهنشاهی را محور سخنرانی آن روز قرار می دهد و روحانیون که هسته­ی مرکزی و مدیریتی حرکت ظلم ستیزی ملت ایران را دارند بسیار کریمانه مورد خطاب قرار می دهد و بدواً، در جملاتی بسیار صمیمی و خودمانی جنایات بزرگ شاه را برای حضار، یادآوری می نماید؛ «بنده در این مدت که از ایران خارج بودم دعاگوی همیشه آقایان بودم، و حالا هم که برگشتم به خدمت آقایان برای خدمتگزاری، خدمت به روحانیت، خدمت به آقایان علما و فضلا، خدمت به جامعه ایرانی، حالا می بینم که رفقایی که ما داشتیم با ریش سیاه اینجا گذاشتیم با ریش سفید تحویل می گیریم»
امام در این دیدار نیروهای انسانی را از بالاترین و ارزشمندترین عناصر فعال و سازنده ی جامعه معرفی می کند و با زبانی آکنده از غم و اندوه از فراق یاران و همراهان می فرمایند: « ما اشخاصی در زندان داشتیم که وقتی که از پیش ما رفتند در زندان، سالم بودند، قوی بودند، وقتی که از زندان بیرون آمده اند ضعیف شده اند، این نیروهایی که از دست ما رفته است، این از همه چیزها بالاتر بود، جنایاتی که سلسله پهلوی در جامعه ما کرد، شاید هیچ جنایتی بالاتر از این جنایت نبود که نیروهای فعال انسانی ما را، یا از بین بردند یا فعالیت آنها را خنثی کردند برای مدت های زیاد، آنها یی که باید به این امت خدمت کنند، مثل علمای اعلام و اشخاص روشنفکر، اینها را در زندان بردند، ده سال، پانزده سال، پنج سال،.. صرف نظر از آن زجرهایی که به اینها کردند … این نیروها را هدر دادند، یعنی نیرویی که باید در جامعه فعال باشد… تمام اینها را به هدر دادند.»

2. امام و حق الناس

دامنه حقوق در جامعه انسانی را علمای اخلاق محدود به سه حق ـ حق الله، حق الناس، حق النفس ـ نموده اند ودر پاره ای موارد ارتکاب عملی ناپسند و تسری و تعدی آن از یک حق به حقوق دیگر را معیار سنجش سبکی یا سنگینی «گناه» قرار داده اند و چنانچه عملی ناپسند «معصیت» از دایره فردی «حق النفس» خارج و حقوق دیگر را نیز در بربگیرد چنین عملی را «گناه کبیره» می دانند.
مطالعه سیره عملی امام و بررسی آثار علمی و اندیشه های حضرت امام حکایت از دغدغه ها و حساسیت های فراوان ایشان نسبت به حقوق مذکور دارد.
در خاطرات ایشان آورده اند: «هرگز دیده نشد به هنگام خروج از مدرس در عین ازدحام جمعیت پا روی کفش کسی بگذارد و یا در دل شب بهنگام قیام برای نماز شب کسی از صدای پای او آزار ببیند چراکه در رفت و آمد بین حجره تا درب وضوخانه کفش ها را به دست می گرفته و آهسته با پای برهنه قدم بر می داشته تا مبادا عمل مستحبی او فعل حرامی رابه دنبال داشته باشد» امام با این پیشینه اخلاقی و رفتاری و حساسیت خاصی که نسبت به حقوق مردم دارد جرم دوم دیگری از شاه در سخنرانی سیزدهم بهمن ماه به مردم یادآوری می کند و راه توجیه کنندگان و دلسوزان احتمالی حاکمیت مخلوع ـ که قصد سوء استفاده از روحیه مذهبی مردم را دارند ـ سد می کند؛ «گاهی گفته می شود، گفته می شود، اینکه خوب شاه می آید توبه می کند و توبه هم کرد، خوب دیگر چه می گویید؟ خدا که توبه را قبول می کند … این را من کراراً عرض کردم که اولا توبه شرایطی دارد که تا آن شرایط تحقق پیدا نکند، خدای تبارک و تعالی قبول نمی کند آنچه بی شرط خدای تبارک و تعالی قبول می کند آن چیزهایی است که مربوط به حقوق الله است … و اما حقوق الناس را توبه اش را تا این حق رد نشود قبول نمی کند.»
در حقیقت امام ضمن اشاره صریح به جنایات جبران ناپذیر شاه در اموال چپاول شده توسط شاه وعمالش و نیز حقوقی که از مردم طی سال های طولانی به وسیله حبس، کشت و کشتار، شکنجه و آزار، و داغدار نمودن قلب مردم هدر داده است زمینه ی بازگشت و توبه ی او را غیر ممکن می داند واین بازگشت را هم در کانون ملت و هم در پیشگاه الهی مردود می خواند؛ «ما چطور از یک آدمی توبه قبول کنیم، ما فقط می بینیم که یک نفر از علما را پایش را اره کرده اند بعضی اشخاص را توی تاوه گذاشتن و بو دادند، این ده سال حبس، پنج سال حبس این علما، این دانشمندان، این رجال سیاسی که اینها را به هدر داده است؟ یعنی در یک محفظه ای نگه داشته اینها را تا قوایشان هدر رفته، فعالیتشان هدر رفته، اینها دیگر جبران نخواهد شد! یک نفر آدم یک شخص را اگر کشت، این قصاصش به این است که این یک نفر را در مقابل او بکشند، اگر یک نفر آدم هزاران آدم را کشت، حالا ما چطور آن را جبران بکنیم؟»

3. امام و رژیم سلطنتی

پیش تر گفته شد که این گفتار در چنین ایامی ترسیمی از شالوده ی حکومت اسلامی است که توسط معمار کبیر آن در قالب نقد حاکمیت طاغوت بیان می گردد یعنی امام در عین بر شمردن ریشه های فاسد حکومت شاهنشاهی، نفی این روش ها را در حکومت اسلامی گوشزد می کند و چنین پدیده هایی را شوم و نامشروع می پندارد.
نکته ی قابل تأمل دیگری که در این سخنرانی پر محتوا در جمع روحانیون و رهبران انقلاب مطرح می کند، حس سلطنت طلبی و قدرت طلبی در حاکمیت طاغوت بود که او نه برای حکومت و مدیریت جامعه که برای سلطنت و آقایی و انجام هر کار دلخواه خود آمده بود.
امام هر نوع خدعه و نیرنگ منجر به عوام فریبی را یک توطئه ی حساب شده بر می شمرد و مدام خیانت ها و جسارت هایی را که سلطنت بر مردم و اسلام بروز داشته است یاد آوری می کند، و معتقد است هیچکدام از افراد حاکمیت، قانونی و در مسیر ملت نبوده اند: «یکی از این وکلا بیایند ادعا کنند که من وکیل ملت هستم …، اینها وکیل محمد رضا خان هستند و محمد رضا خان هم سفارت به او گفته اینها را تعیین کن، یک همچو مجلسی که شاهش، او که رسمیت ندارد، مجلسش این که رسمیت ندارد، دولتش دیگر چه می شود؟!»
امام رژیم سلطنتی را خلاف عقل و قانون و خلاف حقوق بشر معرفی می کند و بر این باور است که هر ملتی می بایست خود سرنوشت خویش را معین کند؛ «ما الان خودمان باید سرنوشت خودمان را تعیین کنیم، ما حق نداریم سرنوشت اعقابمان را تعیین کنیم، اعقاب ما بعد می آیند، خودشان سرنوشتی دارند به دست خودشان باید باشد، نه به دست من و شما …. رژیم سلطنتی خلاف قانون اساسی است ، خلاف چیر مخلوط درهمی است که معلوم نیست اسمش چیست، دیکتاتوری است، رژیم نیست دیکتاتوری است»

4. امام و اقامه عدل توسط مردم

قرآن کریم مهمترین رسالت انبیا را اقامه عدل و بسط آن در جامعه ی بشری می داند، حضرت امام (س) که مشی و منشی قرآنی در همه زندگی او جلوه گر است، مهمترین وظیفه را اقامه عدل با استفاده از همه ی ظرفیت های موجود جامعه می شناسند و حتی هشدار می دهد که همه مناصب و مقامات و فعالیت ها می بایست در جهت تحقق این آرمان بزرگ الهی باشد؛ «امروز مطلب مهم است. از مهماتی است که جان باید پایش داد. همان مهمی است که سیدالشهداء جانش را داد برایش، همان مهمی است که پیغمبر اسلام بیست و سه سال زحمت برایش کشید، همان مهمی است که حضرت امیر - سلام الله علیه - هجده ماه با معاویه جنگ کرد در صورتی که معاویه دعوی اسلام می‌کرد … برای اینکه یک سلطان جائر بود، برای اینکه یک دستگاه جائر بود، باید به زمینش بزند. ما باید اقامه عدل بکنیم. عذر نیست که ما قوه نداریم، این ملت قوه ماست. این ملتی بود که با مشت جلوی تانک و توپ را گرفت؛ کشته هم داد. البته افتخار می‌کنیم به آنها؛ رحمت می‌فرستیم.»
این اعتماد عمیق امام نسبت به ملت که همه دستاورد ها را مرهون فداکاری های آن می داند از ظرائف لطیف و دقیقی است که همواره تا پایان عمر با برکت ایشان با مدیریت او مقرون و همراه بوده است مضاف بر این، توجه لطیف امام حتی در اقامه عدل، توسط مردم از بزرگترین امتیازات ایشان است که او را مردم مداری بی بدیل و با حکومتی به تمام معنا مردم سالار معرفی می نماید.

5. امام و پرهیز از وابستگی ها

پیام برجسته­ ی دیگری در این سخنرانی خودنمایی می کند؛ روحیه استعمار ستیزی در قالب های عملی از طریق نفی اقتصاد وابسته است.
مطلب مهم تر: تبین ریشه ی این وابستگی در سخن امام است که شاید برای اولین بار به این شکل مکشوف و پرده برداری می گردد؛ آقا نیروی انسانی ما را به باد دادند اینها، این فرهنگ (که اقتصاد ما را وابسته کردند، و موونه ما را با نفت غارت شده به باد دادند و در کشور صنعت و زراعتی وجود ندارد …) این فرهنگ استعماری است که نگذارد این نیروی انسانی رشد بکند، اینها را به یک حد محدودی نگه می دارد، نمی گذارند ما کار یاد بگیریم، حتی مراتع و مزارعه ما را به بهانه ملی کردن همه را دادند به این آن به ملکه انگلستان و به بعضی از کسانی که ـ شرکتی که با او هست ـ دادند یعنی دست مردم را از آن کوتاه کردند و به غیر دادند!» در حقیقت امام از بین بردن نیروهای انسانی را تنها در حبس و حصر و کشت و کشتار تعریف نمی کند بلکه نوع دیگری از این رویداد را در استعمار فرهنگی و محروم نمودن مردم از دست یابی به علوم و فنون و سرگرم نمودن آنان به امور واهی و بی ثمر بیان می دارد!

6. امام و تداوم مبارزه

در فرازهای پایانی این سخنرانی پر محتوا و سرمشق تاریخی، امام تداوم مبارزه را واجب عقلی و شرعی اعلام می کند و این تداوم را در گرو آزادی های قانونی و مشروعی «بیان و قلم» و روشنگری های اجتماعی می داند؛ «اگر انشاء الله یک حکومت عدلی روی کار آمد، یک حساب و کتابی در کار بود، یک قلم آزاد حتی برای نوشتن آن چیزهایی که اینها دزدی می کردند، آن وقت خواهید دید که این روزنامه ها چه مطالبی پیششان هست که پیش ما نیست، و این مردمی که الآن در انزوا زندگی می کنند چه مسائلی را اطلاع دارند که من و شما اطلاع نداریم. اینها مملکت را به نیستی بردند و ما برایمان واجب عقلی و شرعی است که در این موقع دنبال بکنیم و این نهضت که ایران بپا کرده است را به آخر برسانیم»

ب) هشدار به دولت بختیار درباره حفظ جان همافران

دومین رویداد مهم و تاریخی سیزدهم بهمن ماه 57 در مدرسه ی علوی پس از شیوع دامنه شایعات اختلاف برانگیز میان برخی سران ارتش و همافران انقلابی بود که پس از حمایت گسترده مردم از همافران انقلابی امام در حضور پرسنل نیروی هوایی مطالب مهمی را ایراد فرمودند:
«اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود، ما همه آنها را به کیفر اعمالشان می رسانیم جرم همافران و سایر ارتشیانی که فرار کرده اند، این است که به ملت پیوسته اند، چرا از این راه غلط و شیطانی، عمال دستگاه رویگردان نیستند؟ چرا اراده ملت را ترک کرده، راه صهیونیست ها را پیش گرفته اند، ما کسانی از ارتشیان را که توبه کنند و برگردند، توبه همه آنها را با دل و جان قبول می کنیم.»

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:56:00 ب.ظ ]




 

رویدادهای 13 بهمن1357

1- امام خمینی در جمع روحانیون بیانات مبسوطی را ایراد کردند. ایشان در قسمتی از این بیانات فرمودند: رژیم سلطنتی از اول خلاف عقل بود … هر ملتی باید خودش سرنوشت خودش را تعیین کند.

2- رادیو مسکو: دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا علیه مداخله آمریکائی‌ها در امور داخلی ایران، در برابر کاخ سفید تظاهرات کردند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:37:00 ب.ظ ]