امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: الانصاف زین الامره . یعنی انصاف ورزیدن، زینت و زیور فرمانروایی و حکومت است.(۱)

انصاف به معنای عدالت، گرفتن تمام حق(۲)، حق، به حق بودن(۳)، حمایت و اظهار نمودن حق و ایستادگی برای حقیقت می باشد.(۴) در مقابل، اگر حق را کتمان کرده و از آن حمایت نکنیم، از جاده انصاف خارج گشته و نام چنین حالتی را عصبیت (تعصب ناپسند) می گذارند.(۵) حضرت علی(ع) در تفسیر آیه۰۹ سوره نحل ان الله یأمر بالعدل و الاحسان می فرمایند: عدل به معنای انصاف و احسان به معنای بخشش و تفضل است.(۶) امام خمینی(ره) می فرمایند: علامت شخص منصف آن است که حق با هر طرف هست از آن طرف حمایت کند، گرچه از دشمنان او باشد.(۷)

در روایت آمده که از نشانه های انسان منصف این است که حق را بگوید چه به نفع او باشد و چه به زیان او.(۸)

اگر همان چیزی که ترا خوشحال می کند، برای مردم نیز همان را بخواهی، بدان که فردی منصف هستی.(۹)

در کتاب اصول کافی درباره معنای انصاف چنین آمده است: یک نفر عرب خدمت پیامبراکرم(ص) آمد درحالی که حضرت عازم جنگ بود. عرب رکاب شتر پیامبر(ص) را گرفت و گفت یا رسول الله به من کاری را یاد بدهید که مرا به بهشت برساند. حضرت فرمودند: هرگونه دوست داری مردم با تو رفتار کنند، تو نیز با آنها همان گونه رفتار کن، و هرچه را دوست نداری مردم با تو عمل کنند، تو نیز آن را انجام مده.(۰۱)

در همان کتاب، انصاف را از سخت ترین واجبات شمرده است.(۱۱)

باتوجه به مطالب گفته شده باید گفت: اولاً انصاف همردیف عدل و حق است، و شخص منصف به کسی گفته می شود که هم عادل باشد و هم حق گرا. در مقابل، شخص غیرمنصف آن کسی است که به نحوی مرتکب ظلم و باطل می شود. ثانیاً انسان غیرمنصف وقتی از جاده حق و عدالت خارج می شود در واقع مرتکب گناه و فعل حرام شده است. علی(ع) می فرمایند: ظالمترین روش آن است که از مردم انتظار انصاف داشته باشی اما خود با مردم با انصاف عمل نکنی.(۲۱)

نتیجه: برخلاف اوصافی مانند فضل، ایثار، بخشش، سخاوتمندی، کمک به دیگران، علم، که از نظر دینی از امور مستحبی محسوب می شود و برای بدست آوردن آنها و همچنین رعایت آنها برای مؤمنان الزامی در کار نیست، انصاف از اوصاف ضروری است و ازنظر دینی مانند امور واجب می باشد که رعایت آن برای مؤمنان الزامی است.

تأثیرات روان شناختی و جامعه شناختی انصاف
وقتی سخنان پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) را درباره انصاف مطالعه می کنیم به دست آوردها و ثمرات ارزشمندی در حوزه فردی و اجتماعی (روانشناختی و جامعه شناختی) دست می یابیم. در اینجا به صورت خلاصه برخی از آنها را از نظر می گذرانیم.

فرد منصف مورد تمجید و تعریف و تأیید ائمه(ع) قرار می گیرد. انصاف را برترین خصلت و بهترین اعمال شمرده اند. انصاف مایه عزت و عزتمندی است و بهشت را به ارمغان می آورد. شخص منصف مورد اطمینان و اعتماد مردم واقع می شود. مردم در انتخابات بدنبال شخصیت های منصف هستند. اگر می خواهی مردم تو را دوست داشته باشند انصاف را پیشه خود کن. اگر می خواهی بدانی که فردی ایمانش حقیقی است ببین آیا انصاف دارد یا نه؟

انصاف عامل مهم پیروزی بر دشمن است.(۳۱)

انصاف وحدت و الفت را در دلها ایجاد می کند. دوستی ها را افزایش می دهد. انصاف، زکات قدرت، محسوب شده و نشانه عدالت و خردمندی، حق گرایی و حق طلبی است.(۴۱)

انصاف سبب آرامش مردم، علامت بزرگی و بزرگواری و زیرکی می باشد. همچنین انصاف، محبت و شرافت را در میان مردم پایدار کرده و دشمنی ها را کاهش و دوستی ها را افزایش می دهد، از همه مهمتر انصاف ورزی موجب نزدیکی و قرب به خدای مهربان است.(۵۱)

انصاف گوهر کمیاب
وقتی انصاف با عدالت محوری و حق گرایی معادل است و فاصله گرفتن از آن گناه محسوب می گردد، چرا در جامعه ما آنچنان که شایسته است انصاف رعایت نمی شود مگر نه این است که رعایت آن همانند نمازخواندن الزامی است.

چرا من حزب، گروه، سازمان، دوستان، فامیل، قوم و خویش، طایفه و صنف خود را در برابر حق و عدالت، مقدم می دارم؟ اگر حق و عدالت به نفع من و وابستگان من باشد، آن را ارج می نهم و از آن حمایت و طرفداری می کنم و اگر به ضرر من باشد با آن مخالفت می ورزم. چرا چنین است؟

آیا به نظر شما ریشه بی عدالتی و ظلم و منشأ باطل گرایی و مخالفت با حق، فقر عقلی و کم ظرفیتی و ضعف وجودی انسان نیست؟ آیا واقعیت غیر از این است که برای پوشش ناتوانی و کوچکی و کم خردی خود، ناچار می شویم که از حزب و گروه و وابستگان مایه بگذاریم، تا بدین وسیله کمبودها را جبران کنیم.

چرا یکدیگر را تحمل نمی کنیم؟ چرا از موفقیت های رقیبان خوشحال نمی شویم؟ چرا نقاط قوت طرف مقابل را نادیده می گیریم؟ چرا نقاط ضعف و اشتباهات دیگری را برجسته کرده و بزرگ جلوه می دهیم؟ چرا در انتظار شکست رقیب هستیم؟ چرا برای زمین زدن همدیگر با دشمنان همنوا می شویم؟

تحمل کند هر که را عقل هست

نه عقلی که خشمش کند زیردست

چو لشگر برون تاخت خشم از کمین

نه انصاف ماند نه تقوی نه دین(۶۱)

آیا ملاک و معیار ولایت مداری و ابراز دوستی با مقام ولایت، تبعیت پذیری از ایشان نیست؟ چرا رهبری انقلاب در یک سخنرانی شاید بیش از ده بار از متولیان و مسئولین امر می خواهند که در برخورد با مسائل، انصاف را رعایت نمایند.

امامان معصوم(ع) گرچه در دوران بنی امیه و بنی عباس حاکمیت ظاهری نداشتند، و حقشان در این زمینه غصب شده بود، اما در عین حال در برابر بیگانگان و برای حفظ وحدت جامعه اسلامی، بسیاری از مواقع با دولت های وقت همکاری کرده و به آنها کمک می کردند.(۷۱) بارها خلیفه دوم می گفت اگر کمک های علی(ع) نبود من نابود می شدم (لولا علی لهلک عمر)(۸۱).

عثمان در سال ۵۳ هجری محاصره می شود. او در همان زمان، ابن عباس را مأمور می کند تا امیرالمؤمنین(ع) را از مدینه خارج کرده و به اطراف شهر ببرد. تا بدین وسیله از شعارها و حمایت های مردم به نفع علی(ع) جلوگیری کند. عثمان پس از مدتی به کمک امیرالمؤمنین(ع) سخت نیازمند شد و دوباره او را به مدینه بازگرداند. سپس برای چندمین بار به وسیله ابن عباس، علی(ع) را از مدینه خارج کرد، امام فرمود: ای پسر عباس، عثمان جز این نمی خواهد که مرا سرگردان نگه دارد. گاهی بروم و زمانی برگردم. یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم. دوباره خبر داد که بازگردم. هم اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم. به خدا سوگند، آن قدر از او (یعنی عثمان) دفاع کردم که ترسیدم گناه کار باشم.(۹۱)

وقتی علی(ع) با غصب کننده حکومت این چنین رفتاری دارند، ما چرا با برادران خود نه تنها همراهی نمی کنیم بلکه گاه دشمنی نیز می ورزیم. اما این رسم انصاف است؟

علی(ع) می فرمایند: مؤمن حتی با کسی که نسبت به او انصاف به خرج نمی دهد، با انصاف عمل می کند (۰۲) امام صادق(ع) می فرمایند: با کسی که با تو خصومت و دشمنی ورزیده، به انصاف رفتار کن. و بالاخره به ما هشدار داده اند، اگر از جاده زیبای انصاف خارج شوید، خداوند متعال قدرت را ازشما خواهدگرفت.(۱۲)

از آن بهره ورتر در آفاق کیست

که در ملک رانی بانصاف زیست

چو نوبت رسد زین جهان غربتش

ترحم فرستند بر تربتش

بد و نیک مردم چو می بگذرند

همان به که نامت به نیکی برند

خدا ترس را بر رعیت گمار

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...