فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 




14 ویژگی زیارت آل یاسین
زیارت آل یاسین از جمله مشهورترین زیاراتی است که در توقیع حضرت صاحب الزمان (عج) به محمد حمیری گفته شده است. حضرت درباره این زیارت به محمد حمیری فرمودند: هرگاه خواستید به واسطه ما به خداوند تعالی و نیز به سوی ما توجه کرده و روی آورید پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: (سلام علی آل یاسین …) این زیارت با 22 سلام شروع می‌شود و با گواه گرفتن حضرت مهدی با عترت پیامبر(ص) تجدید عهد می‌کند.

خصوصیات آن عبارتند از :

1- این زیارت نامه از ناحیه خود امام زمان(عج)است .

2- این زیارت نامه توقیعی است که از ناحیه امام زمان(عج)صادر گشته . حضرت می فرمایند : هرگاه خواستید به ما توجه پیدا کنید ، همان گونه که خداوند فرمود بگویید : «سلام علی آل یاسین»(1)

3- واژه «سلام» 24 مرتبه در این زیارتنامه ذکر شده است .

4- دوازده بار واژه «حق» و نیز دوازده مرتبه واژه «حجت» مشاهده می شود .

5- این زیارتنامه ، حاوی ترکیبات زیبا و خلاقانه و تعبیرات دلنشین همراه با القاب متین است که سزاوار مقام ولی اللهی است و نشانگر مقامات و حالات معنوی و روحانی این امام معصوم(ع)است .

6-در این زیارتنامه خود امام معصوم دلسوزانه به پیروانش می آموزد که چگونه و با چه ترتیبی و با چه ادبی ، با چه القابی و با چه تعبیری او را صدا بزنند و بدین ترتیب زائرانش در حالات معنوی ایشان مهمان می شوند و با مقامات یک ولی خدا آشنا می گردند .

7- این زیارتنامه مانند دیگر زیارتنامه های شیعیان غنی و پر محتوا و با مضامین بلند و عالی است ضمنا بسیار معتبر است و می توان گفت خلاصه ای از عقیده هر شیعه در زمان غیبت است و آنچه یک فرد شیعه باید در زمان غیبت بداند در آن آمده است .

8- در این زیارتنامه ، ابتدا سلام های متعددی با مضامین والا خطاب به امام عصر(عج)توسط خودش آمده و سپس حضرت را برای عقاید قلبی خود از اقرار به همه امامان معصوم(ع)و دیگر عقاید شیعه شاهد می گیرد .

9- نوع زیارت های رسیده از حضرات معصومین(ع)نسبت به معصوم دیگر صادر شده و حجتی کیفیت زیارت حجت دیگری را بازگو نموده است . اما اینکه حجتی بویژه بگوید :«با من با این جملات سخن بگویید.» این امر از لطایف نوری و ویژگی های زیارت شریفه آل یاسین است .

10- در این زیارت نامه زائر سالک باید بعد از ادای ادب و سلام به وحدانیت خداوند و حقانیت پیامبر اعظم(ص)شهادت بدهد و نیز بر حقانیت دوازده تن معصوم(ع)تاکید بورزد .

11- زائر سالک باید به حقانیت مرگ اقرار و اعتراف نماید و مسائل بعدی آن مانند فرشته پرسش و پاسخ دورن قبر ، قیامت ، پل صراط ، و دیگر وعده های الهی را بپذیرد و معترف باشد و همچنین اعلام تولی و تبری نماید .

12- معیار واقعی برای بدبخت و یا خوشبخت بودن مشخص شده است .

13- در دعای بعد از زیارت آل یاسین هم پس از صلوات بر پیامبر اعظم(ص)دعاهایی در مورد دعا کننده وجود دارد و نیز صلوات بر حضرت حجت(عج)با القاب مخصوص و بعد دعاهایی در مورد حفظ و فرج و ظهور حضرت و درباره شیعیان آمده است .

14- در خاتمه این زیارتنامه می گوییم : نفس ما به خداوند و پیامبر اعظم(ص)و امامعلی(ع)و دیگر امامان معصوم(ع)مومن است و به امامان بزرگوار بخصوص به حضور امام عصر ،بقیه الله(عج)عرض می کنیم :« نفسمان و جانمان برای یاری کردن شما حاضر و آماده است و دوستی ما با شماست ؛ و برای شماست آن هم خالصانه و بی پیرایه و سرانجام در آخرین حرف و آخرین کلام صلوات می فرستیم

موضوعات: 14 ویژگی زیارت آل یاسین  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-11-25] [ 10:47:00 ب.ظ ]




زیارت آل یاسین و توضیح کلمات کلیدی آن
کلمات کلیدی ماشینی : زیارت، یاسین، زیارت آل‌یاسین و توضیح کلمه، قرآن مجید، قرآن، حجت، آل‌یاسین، معنی،

زیارت دیدار است با آن که بزرگش می شمریم و دوست داریم. زیارت دیدنی است از راه دل و ارتباطی روحی با پیشوایان دینی که آموزگار حقایق اسلامند و خود، اسلام مجسّم. زیارت توجه و توسل است به پیامبر اکرم، حضرت محمد(ص) و عترت طاهره اش، که فضایل و مناقبشان به تعبیرهای گوناگون و در موارد متعدد از زبان آن حضرت بیان شده است.

زیارت با حضور زائر در پیشگاه زیارت شونده صورت می گیرد، اما شوق دیدار1 پیامبر رحمت و اهل بیت طاهرینش، زائررا به گفت وگو با آنان و اظهار اشتیاق وا می دارد. در این حال ادب اقتضا می کند زیارت کننده سخن را با سلام شروع کند و سپس به وصف فضایل و مناقب آنان بپردازد، مهر و ولایشان را به یاد آورد، پیروی از تعلیمات آن حجت های الهی را اظهار کند و پیمان ولایتش را تجدید نماید. این جاست که خواندن زیارت نامه لازم می شود. تا با بیانی بهتر و گویاتر، آن چه را در دل دارد ابراز کند.

زیارت نامه ـ که مجازاً زیارت هم گفته می شود ـ گفتاری است که ائمة معصومین(ع) و بزرگان دین تقریر کرده اند، و معانیی است که شایسته است زائر در حضور مزار بر زبان آورد، و آن چه عقیده و باورش می باشد بیان کند. زیارت نامه های مروّی از امامان دفتری است معرفت آموز در شناخت امام و مقامات معنوی اش که همه فضل و عطای پروردگار به آن هاست، و حاکی از توحید ناب و یکتاپرستی.

زیارت نامه ها معمولاً با سلام آغاز می شود. سلام به امامی که زنده و شنوندة سخن زائر است، چون شهید راه حق است و شهیدان به صریح قرآن زنده اند و بهره مند از فیوضات ربانی.2 پس سلام به امام زنده و حجت حق داده می شود و بعد اوصافش ذکر می گردد و این نوعی آموزش امام شناسی و یادآوری عقاید شیعه است دربارة امامان خود.

از زیارت نامه های مأثور و معتبر بعضی اهمیت بیشتر دارد و در توصیف مقامات روحانی و مناقب معصومین و توحید رب العالمین بلیغ تر و شیواتر است، مانند زیارت «جامعة کبیره»، «زیارت امین الله»، «زیارت آل یاسین» که اینک در پی توضیح و شرح آنیم.

نخست باید یادآور شوم زیارت آل یاسین مانند زیارت های دیگر، مناقب و فضایلی را که برای ائمة معصومین می شمرد همه مستند به قرآن مجید است، یعنی با تأویل بعضی آیات، مصداق پنهان آیه را که در بطن آن است، ظاهر می کند. می دانیم شیوة بیان در قرآن، ذکر وصف و عمل خیر یا شرّ افراد است، نه نام خاصشان. مانند آیة 5 سورة مائده:

إنّما ولیکّم الله و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکوة و هم راکعون.

که ولی و سرپرست مسلمانان را خدا و رسولش و کسانی که ایمان آورده و نماز می خوانند و در حال رکوع زکات می دهند معرفی می کند. این آیه به نقل مفسران شیعی و بسیاری از اهل سنت در مورد حضرت علی بن ابی طالب(ع) فرود آمد، هنگامی که در مسجد نماز مستحب می خواندند و در حال رکوع انگشتری خود را به سائلی که مستمند بود دادند. بنابراین، تأویل روشنگر مراد خدای تعالی از آیات می باشد، و چون مستند به قول امام معصوم و منصوص است تردیدی در درستی اش نیست.

نکتة دیگر این که در متون اسلامی ـ از قرآن و حدیث ـ کلماتی به کار رفته که مرادف و معادل آن را در فارسی کم تر می یابیم. چون گاه لفظ چند بعدی است و بار معنایی زیادی دارد، و بسا که لازم شود پس از شرح ریشة کلمه و معنی اصطلاحی اش خود آن را در ترجمه بیاوریم.

اکنون ده تعبیر را که در این زیارت آمده به ترتیب الفبایی توضیح می دهیم:
1. آل یس (آل یاسین):

قرائتی است از «إلْ یاسین» که در آیة 130 سورة صافّات آمده: «سلامٌ علی ال یاسین .»

ابوالفتوح رازی ـ مفسّر بزرگ سدة ششم ـ ذیل آیة نامبرده می نویسد: «سلام بر ال یاسین باد». ابن عامر و نافع و یعقوب خواندند: «آل یاسین» به مدّ، و باقی قرّاء «إلیاسین» خواندند. آنان که «آل یاسین» خواندند گفتند که معنی اش آن است که «سلام بر آل محمد» و یاسین نامی است از نام های رسول ما، و گفتند «اهل قرآن». و آنان که «إلیاسین» خواندند، گفتند این لغتی است در الیاس، چنان که اسماعیل و اسمعین و میکایل و میکایین و میکال.3 شیخ طوسی در تفسیر تبیان نزدیک به همین معانی را ذکر کرده است، چنان که طبرسی نیز در مجمع البیان همانند این اقوال را آورده است.

علامة طباطبایی در بحث روایی ذیل آیه از معانی الأخبار به اسنادش از امام جعفر صادق(ع) و نیز از عیون اخبارالرضا نقل می کند که فرمودند:

«یس» محمد(ص) و ما «آل یس»، هستیم.

که البته مبتنی بر قرائت «آل یس» است.4

در تفسیر نمونه پس از نقل اقوال مختلف در قرائت «إل یاسین» و معانی که بنابر هر قرائت پیدا می کند آمده است:

بنابر این «آل یاسین» به معنی خاندان پیغمبر گرامی اسلام(ص) یا خاندان «یاسین» پدر الیاس می باشند.5

«قرائن روشنی در خود قرآن است که همان معنی اول را تأیید می کند که منظور از «إلیاسین» همان «الیاس» است، زیرا بعد از آیه « سلام علی الیاسین» به فاصلة یک آیه می گوید « انّه من عبادنا المؤمنین؛ «او از بندگان مؤمن ما بود» بازگشت ضمیر مفرد به الیاسین دلیل بر این است که او یک نفر بیشتر نبوده یعنی همان الیاس.

ضمن تأیید استدلال روشنی که نقل شد یادآور می شود که در قرآن مجید و آثار ادبی فاخر، گاه کلمه ای به دو صورت خوانده می شود که در هر دو صورت دارای معنی مناسب پذیرفتنی است، و این گونه تعبیرها نوعی هنر ادبی و حاکی از قدرت بیان گوینده است. وجود این گونه تعبیرها سبب می شود که یک آیه متضمن دو یا سه معنی و همه در درجات گوناگون مراد گوینده باشد، که جای شرح آن نیست.

عترت پیامبر اکرم(ص) که عالم به ظاهر و بطن و بطنِ آیات هستند، گاه در استدلال به مقامات معنوی خودشان که همه موهبت الهی و افزون بخشی پروردگار است. از این گونه تعبیرهای قرآنی بهره می جستند که نمونة آن جملة اول همین زیارت است.
2. بقیة الله

نیز تعبیرقرآنی است که در آیة 86 سورة هود آمده:

بقیةّ الله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین.

اگر مؤمن باشید باقی مانده (حلال) خدا برای شما بهتر است.

چون به آیات پیش از آیة مذکور مراجعه کنیم می بینیم دربارة قوم شعیب و مردم مدیَن است که نه تنها بت، بلکه درهم و دینار، معبودشان شده بود و کم فروشی می کردند. به این سبب قرآن می فرماید: پیمانه و وزن را به قسط و عدل دهید، و چیزی از آن ها نکاهید و به این گونه، فساد اقتصادی در جامعه ایجاد نکنید. در پایان می فرماید: «باقی مانده حلال که برای شما بماند ـ اگر ایمان داشته، بپذیرید ـ برایتان بهتر از مال حرام اندوختن است.» پس در این آیه بقیّةالله سود حلال اندک است. اما این تعبیرپذیرای معانی دیگر هم می باشد، چنان که در آیة 116 سورة هود آمده: « اولوا بقیةّ ٍ ینهون عن الفساد فی الأرض»، به معنی «اولواالفضل، صاحبان فضیلت و شخصیت، نیکان و پاکان» آمده، به این مناسبت که اشیا و اجناس بهتر و نفیس را ذخیره می کنند و نگاه می دارند. همچنین در اجتماع و صحنة مبارزه، ضعیفان زودتر از بین می روند یا از میدان فرار می کنند و به این گونه، باقی ماندگان قویترند. با توجه به این معنی است که در زبان عربی این مثل گفته می شود: « فی الزّوایا خبایا و فی الرجال بقایا؛ در زاویه ها هنوز مسائل مخفی وجود دارد و در میان رجال شخصیت هایی باقی مانده»، علاوه بر این، لفظ «بقیه» که سه بار در قرآن مجید آمده همین معنی را در بر دارد.6 چنان که در المصحفُ المُیّسر که لغات قرآن را با دقت در حاشیه صفحات معنی کرده، البقیه را فضل و خیر دانسته است.7

کوتاه سخن این که « بقیةّ باقی مانده» از چیزی است، اما این باقی مانده چیزی است نفیس و ارزشمند و در مورد انسان یعنی صاحب فضل و فضیلت و مایة خیر که چون به الله اضافه شود، از مضافٌ الیه کسب شرافت می کند، مانند بیت الله و قدر و مرتبة آن افزون تر می شود، و مصداق تامّ و کاملش حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) هستند که آخرین حجت و ذخیرة پر خیر آفریدگار متعال می باشند.
3. حجّة الله

«حجت» هم ریشه با «حج» است، پس معنی نخست آن «قصد» است، ولی غالباً به معنی آن چه بر صحّت ادعا دلالت می کند استعمال می شود، و «محاجّة» حجت آوردن برای اثبات مدعا یا ابطال دلیل طرف است.8 راغب، حجت را راهنمایی به «محجّة» یعنی وسط راه یا طریق مستقیم، نه کناره های انحرافی، معنی کرده. مفهوم فرهنگی و بعدی حجّت: آنچه حکم می کند به درستی یکی از دو نقیض ـ یعنی دلیل و برهان ـ می باشد، و به این معنی است در آیه: 149 سورة انعام « قل فللّه الحجّة البالغة؛9 بگو: برهان رسا ویژة خداست». این کلمه با اضافه شدن به الله از مضاف الیه کسب شرافت می کند، و حجّة الله، به طور مطلق یکی از لقب های امام زمان(ع) می باشد و در این زیارت هم آمده.

در خبر است که خدای تعالی بر مردم دو حجت دارد: حجت باطنی که عقل و شعور است، و حجت ظاهری که رسولانش و جانشینان منصوص و معین آن ها می باشند.10در کتاب اصول کافی، در باب الحجّة در عین حال که به معنی امام و راهنما به صراط مستقیم است به معنی دلیل و حجت رسای الهی بر مردم است، زیرا آنان عالم به معارف و حقایق دین و احکام شریعت می باشند و راه سلوک الی الله را که بدون انحراف می باشد ارائه می دهند. از دیگر سو اینان واسطة فیض از مبدأ متعال هستند و وجودشان در زمین ضروری است11 و تفصیلش در معنای «خلیفةالله» خواهد آمد.
4. خلیفةالله

خلیفه در اصل به معنی آن که به جای کسی در کاری باشد،12 از پس کسی آینده و در کاری قائم مقام کسی شود13 و به بیان ساده تر «جانشین». این تعبیر از قرآن مجید، سورة بقره، آیة 30 گرفته شده که خداوند به فرشتگان می فرماید:

إنیّ جاعلٌ فی الأرض خلیفةً.

من در زمین جانشینی خواهم گماشت.

شیخ صدوق رییس محدثان و پیشرو فقیهان شیعه در ابتدای کتاب کمال الدین و تمام النعمه بحثی خردمندانه ذیل عنوان « الخلیفة قبل الخلیقة؛ جانشین پیش از آفرینش کرده، با طرح آیة مذکور به استدلال می پردازد که: حکمت در وجود خلیفه، بر حکمت در آفرینش، مقدم است، و بدین جهت در خلقت به آن آغاز کرده است، زیرا او حکیم است و حکیم کسی است که مهم تر را بر مهم مقدم دارد، و این کار حکیمانه تصدیق گفتار امام صادق(ع) است که می فرماید: «حجت خدا، پیش از خلق و همراه خلق و پس از خلق است.»14 با آن چه در معنی حجت گفتیم مقصود از حدیث امام هم روشن می شود.

صدوق به دنبال آنچه از وی نقل کردیم می نویسد: «همیشه وضع خلیفه به حال خلیفه گذار دلالت دارد و همة مردم از خواص و عوام بر این شیوه اند. در عرف مردم اگر پادشاهی ظالمی را خلیفة خود قرار دهد آن پادشاه را نیز ظالم می دانند، و اگر عادلی را جانشین خود سازد آن پادشاه را نیز عادل می شمرند. پس ثابت شد که خلافت خداوند عصمت را ایجاب می کند و خلیفه جز معصوم نتواند بود».15

از آن چه گفتیم، مقام معنوی رفیع و پایگاه والای حجت و خلیفه خدا که در زیارت با سلام به وی اظهار ارادت می کنیم آشکار می شود.
5. دلیل ارادته

معنی ظاهری این تعبیر آشکار است: «راهنما به اراده و خواست او (خدا)» . بنابراین ائمه معصومین(ع) ارادة خدای تعالی و خواست او را به ما معرفی می کنند، و این ناشی از علم آن هاست که علم لدنّی و عطای ربّانی است.

آن چه به اختصار باید در این باره شرح داده شود، «ارادت» و کیفیت انتساب آن به آفریدگار متعال است. در چنین موضوعاتی به حکم عقل باید به برگزیدگان الهی که برای راهنمایی ما به معرفت صحیح آفریدگار برانگیخته شده اند مراجعه کرد، و به اظهار نظرهای فیلسوفان و یافته های شخصی اعتماد نکرد.

بنا به احادیثی که از عترت معصوم پیامبر ما رسیده، اراده، از «صفات فعل» خالق متعال است نه از «صفات ذات» مانند علم و قدرت.16 در این روایات تصریح شده که اراده (مشیت، خواست) آفریدگار مانند اراده و خواست ما نیست که پس از تأمل و تفکر و پیدا شدن شوق و عزم و دیگر حالات روانی باشد، بلکه ارادة خدای تعالی احداث و ایجاد چیزی است نه غیر آن.17 چنان که در قرآن مجید هم آمده:

إنّما قولنا لشی ءٍ إذا أردنٰه أن نقول له کن فیکون.17

ما وقتی چیزی را اراده کنیم همین قدر به آن می گوییم: «باش»، بی درنگ موجود می شود.

نیز در سورة یس آیة 82 آمده:

إنّما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون.18

چون به چیزی اراده فرماید کارش این بس که می گوید: باش، پس (بی درنگ) موجود می شود.

از آن چه گذشت، می فهمیم دلالت ائمه معصومین و از جمله حضرت حجّت بن الحسن(ع) به ارادة خداوند، که یکی از شئون انبیا و اوصیای آنان است، مقامی است که دسترسی به آن جز برای کسانی که مصداق «و ما تشاؤون الاّ أن یشاء الله؛ نمی خواهند مگر آن که خداوند می خواهد» 19 هستند دیگری را نیست. آری این معصومین و اصفیای الهی هستند که ظرف خواست خدا می باشند.

و همان را می خواهند که معبود محبوبشان می خواهد. بهترین تعبیر در این مورد در زیارت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) آمده:

خواست پروردگار در اندازه گیری و تقدیر کارهایش به سوی شما فرود می آید و از خانه هایتان صادر می شود.20

و این سخن را شرحی است که «گفته آید در مقام دیگری».
پی نوشت ها:

1. برای آگاهی از آداب ظاهری و باطنی زیارت و فواید فرهنگی ـ اجتماعی بقاع متبرکة ائمة معصومین، و توصیه ای که در احادیث به زیارت آنان شده و پاسخ شبهات منکران زیارت و شرح درون مایة زیارت ها رجوع کنید به : شوق دیدار (مباحثی پیرامون زیارت)، محمد مهدی رکنی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، 1381.

2. رک: سورة آل عمران(3)، آیات 169 ـ 170.

3. راضی، ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تصحیح دکتر محمد جعفر یاحقی ـ دکتر محمد مهدی ناصح، ج 16، ص 234

4. طباطبائی’، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن ج 17، ص 159.

5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، قم، تاریخ مقدمه خرداد 1364، 19 / 145.

6. این سه مورد عبارت است از: سوره بقره (2)، آیة 248 : فیه سکینه من ربّکم و بقیه مما ترک ال موسی و آل هرون: در آن [تابوت] آرامش خاطری از جانب پروردگارتان، و بازمانده ای [بقیة] از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون [در آن] بر جای نهاده اند، (قرآن مجید، ترجمه استاد محمد مهدی فولادوند). «بقیه» در آیة نامبرده یادگار نفیس بر جا مانده از خاندان موسی و هارون است. (رک: تفسیر نمونه، ج 9 ص 276). مورد دوم «بقیه» در سوره هود آیه 86 آمده که مورد بحث است. دیگر سورة هود آیه 116 و تعبیر «اولوابقیة» است که در متن مقاله توضیح داده شد.

7 . رک: عبدالجلیل عیسی (شیخ کلیّنی اصول الدین و اللغة العربیة بالازهر) ، المصحف المیّسر، دارالکتاب المصری ـ دارالکتاب اللبنانی، الطبعة السابعة، 1407، ص 301. برای ملاحظة نظر دیگر مفسران از شیخ طوسی و طبرسی و فیض کاشانی دربارة «بقیت الله / بقیةالله». رک: بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، با ترجمه و توضیحات، انتشارات نیلوفر ـ جامی، تهران، 1374، ذیل آیه 86 سورة هود.

8. علی تاجدینی، فرهنگ جاودان المیزان، نشر مهاجر، تهران، 1382.

9. ابوالقاسم حسین بن محمد المعروف بالراغب الاصفهان، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق و ضبط محمد سید گیلانی، المکتبة المرتضویة.

10. محمدبن یعقوب الکینی، الاصول من الکافی، دارالکتب الاسلامیه، مطبعة الحیدی، طهران، 1/16، ضمن حدیثی طولانی که حضرت موسی بن جعفر(ع) اهمیت و شرف«عقل» را با استشهاد به آیات قرآن بیان می فرمایند، به هشام بن حکم که مخاطب راوی خبر است می فرمایند: یا هشام! انّ الله علی النّاس حجّتین: حجّة ظاهرةً و حجّة باطنه. فأمّا الظاهرة فالرّسول و الانبیاء و الائمه و امّا الباطنة فالعقول.

11. همان، باب « انّ الحجة لا تقوم لله علی الا خلقه بالامام»، ص 177؛ و « باب انّ الارض لا تخلو من حجة». سومین حدیث این باب تصریح می کند که همواره بر زمین باید حجت خدا باشد تا حلال و حرام را معرفی کند و مردم را به راه خدای تعالی بخواند.

12. صفی پور، عبدالرحیم، منتهی الارب فی لغةالعرب، کتابفروشی اسلامیه ـ ابن سینا، 1377 ق.

13. غیاث الدین محمد رامپوری، غیاث اللغات به کوشش محمد دبیر سیاقی، کانون معرفت، تهران.

14. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه منصور پهلوان، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1380، ج 1، ص 7.

15. همان، ج 1، ص 9.

16. الاصول من الکاف، باب الارادة من صفات الفعل و سائر صفات الفعل، ج 1، ص 109، حدیث 3.

17. برای ملاحظة آرای مختلف دربارة چگونگی انتساب ااراده و سمع و بصر به حق تعالی و شرح حدیثی در این باره از اصول کافی رک: امام خمینی (ره)، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) چاپ دوازدهم، 1376، ص 612 ـ 614.

18. ترجمة آیات از: محمد مهدی فولادوند، قرآن مجید، تحقیق و نشر دارالقرآن الکریم، چاپ سوم، دی ماه 1376.

19. سورةالانسان (76)، آیة 30 : «و ما تشاءون الاّ أن یشاءالله انّ الله کان علیماً حکیما»

20. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، مقصد سوم، زیارت حضرت سیدالشهدا(ع)، زیارت اول، انتشارات اسلام، ص 690.

موضوعات: زیارت آل یاسین و توضیح کلمات کلیدی آن  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ب.ظ ]




 


زیارت ال یاسین
زیارت آل یاسین، یکی از زیارتهای مشهور حضرت صاحب الامر، علیه السلام، است. راوی و ناقل این زیارت جناب ابو جعفر محمد بن عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالک جامع الحمیری القمی است که همه علمای رجال و بزرگان راوی شناس از او به بزرگی و قداست یاد کرده اند. او صاحب کتابهای متعددی بود که ظاهرا چیزی از آنها در دست نیست و چون در اواخر دوران غیبت صغری می زیسته مکاتبات بسیاری با ناحیه مقدسه حضرت صاحب الامر، علیه السلام، داشته و به افتخار جواب نائل آمده است. توقیعات متعددی به وسیله او نقل شده است که جمله آنها توقیعی است که متضمن زیارت شریف آل یاسین است.

سَلامٌ عَلى آلِ يس، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا داعِيَ اللهِ وَرَبّانِيَ آياتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ اللهِ وَدَيّانَ دينِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللهِ وَناصِرَ حَقِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ وَدَليلَ اِرادَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا تالِيَ كِتابِ اللهِ وَتَرْجُمانَهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ في آناءِ لَيْلِكَ وَاَطْرافِ نَهارِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ميثاقَ اللهِ الَّذي اَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذي ضَمِنَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ، وَعْداً غَيْرَ مَكْذوُب، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقوُمُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْعُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصَلّي وَتَقْنُتُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصْبِحُ وَتُمْسي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ الْمَأمُونِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأمُولُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ بِجَوامِعِ السَّلام اُشْهِدُكَ يا مَوْلاىَ اَنّى اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ لا حَبيبَ اِلا هُوَ وَاَهْلُهُ، وَاُشْهِدُكَ يا مَوْلايَ اَنَّ عَلِيّاً اَميرَ الْمُؤْمِنينَ حُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍّ حُجَّتُهُ، وَموُسَى بْنَ جَعْفَر حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ موُسى حُجَّتُهُ، وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّد حُجَّتُهُ، وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، اَنْتُمُ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فيها يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ في ايمانِها خَيْراً، وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَاَنَّ ناكِراً وَنَكيراً حَقٌّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ، وَالْبَعَثَ حَقٌّ، وَاَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ، وَالْمِرْصادَ حَقٌّ، وَالْميزانَ حَقٌّ، وَالْحَشْرَ حَقٌّ، وَالْحِسابَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةَ وَالنّارَ حَقٌّ، وَالْوَعْدَ وَالْوَعيدَ بِهِما حَّق، يا مَوْلايَ شَقِيَ مَنْ خالَفَكُمْ وَسَعِدَ مَنْ اَطاعَكُمْ، فَاَشْهَدْ عَلى ما اَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ، وَاَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريٌ مِنْ عَدُوِّكَ، فَالْحَقُّ ما رَضيتُمُوهُ، وَالْباطِلُ ما اَسْخَطْتُمُوهُ، وَالْمَعْرُوفُ ما اَمَرْتُمْ بِهِ، وَالْمُنْكَرُ ما نَهَيْتُمْ عَنْهُ، فَنَفْسي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِاَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَبِكُمْ يا مَوْلايَ اَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، وَنُصْرَتي مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتى خالِصَةٌ لَكُمْ آمينَ آمينَ .

سلام بر آل ياسين سلام بر تو، اي دعوت کننده‌ي به سوي خدا، و داناي بزرگ آيات او سلام بر تو، اي دروازه‌ي‌ (سراي رحمتِ) خدا و (اي) داور دين او سلام بر تو، اي جانشين خدا و ياري کننده‌ي حق او سلام بر تو، اي حجّت خدا و (نشانگر و) راهنماي اراده‌ي او سلام بر تو، اي تلاوت کننده‌ي کتاب خدا و روشنگر آن سلام بر تو، در تمام لحظه‌هاي شبانه‌ات و ساعت‌هاي روزت سلام بر تو، اي باقي‌نهاده‌ي‌ خدا در زمين سلام بر تو، اي ميثاق خداوند که بر آن پيمان گرفته و استوارش ساخته است سلام بر تو، اي وعده‌ي خدا که خود آن را تعهّد کرده‌است سلام بر تو، اي پرچمِ بلندِ افراشته و اي دانشِ ريزان و اي فريادرسِ (درماندگان) و اي رحمتِ گسترده (که) وعده‌اي دروغ ناشدني (است) سلام بر تو؛ آن گاه که مي‌ايستي سلام بر تو؛ آن گاه که مي‌نشيني سلام بر تو؛ آن گاه که (قرآن) مي‌خواني و بيان مي‌کني سلام بر تو؛ آن گاه که نماز مي‌گزاري و قنوت مي‌خواني سلام بر تو؛ آن گاه که رکوع و سجود مي‌آوري سلام بر تو؛ آن گاه که «لا اله الا الله» و «الله اکبر» مي‌گويي سلام بر تو؛ آن گاه که (خدا را) مي‌ستايي و آمرزش مي‌خواهي، سلام بر تو؛ آن هنگام که روز را آغاز مي‌کني و آن گاه که روز را پشت سر مي‌‌گذاري سلام بر تو در شب؛ آن گاه که (تاريکي‌اش گيتي را) فرو پوشد و در روز؛ آن گاه که روشنايي‌اش آشکار گردد سلام بر تو؛ اي امامِ امان‌يافته سلام بر تو؛ اي پيشاپيش‌داشته‌ي آرزو شده سلام بر تو، همه‌ي سلام‌هاي جامع و فراگير اي مولاي من، تو را به گواهي مي‌گيرم که من شهادت مي‌دهم: خدايي جز الله نيست و او يکتاي بي‌همتاست و اين که حضرت محمّد بنده و فرستاده‌ي اوست و محبوبي جز او و خاندانش نيست مولايم، نيز گواهت مي‌گيرم که علي امير مؤمنان حجّت اوست و حسن حجّت اوست و حسين حجّت اوست و عليّ ‌بن الحسين حجّت اوست و محمّد بن علي حجّت اوست و جعفربن محمّد حجّت اوست و موسي بن جعفر حجّت اوست و عليّ بن موسي حجّت اوست و محمّد بن علي حجّت اوست وشهادت مي‌دهم که تو حجّت خدايي آغاز و انجام شماييد و (نيز گواهم بر) اين که بازگشت شما (به اين جهان)،‌ راست است و شکي در آن نيست؛ در آن روز که ايمانِ کسي که از پيش ايمان نياورده‌باشد، يا از ايمان بهره‌ي نيکويي نداشته‌باشد، او را سود نمي‌بخشد هم چنين (گواهي مي‌دهم) که مرگ راست است و آمدن دو فرشته‌ي پرسشگر (در گور) راست است نيز شهادت مي‌دهم که از نو زنده شدن راست است و برانگيخته‌شدن راست است و (پل) صراط راست است و (در) کمين‌گاه (بودن خدا) راست است و ترازوي (سنجش اعمال) راست است و رستاخيز راست است و حساب‌رسي کردارها راست است و بهشت و دوزخ راست است و نويد و هشدار به آن دو راست است اي مولاي من، آن که با شما به مخالفت برخاست نگون‌بخت و آن که شما را اطاعت کرد سعادتمند است پس بر آن چه تو را بر آن شاهد گرفتم گواه باش که من دوست‌دار توام و از دشمن تو بيزار حق همان است که شما را پسند آيد و باطل همان که شما از آن ناخشنود باشيد تنها آن چه شما فرمان داده‌ايد، آشنا (و پذيرفته‌ي فطرت) است و آن چه نهي فرموده‌ايد ناشناخته (و ناپسند) است پس دل من به خداوند ايمان دارد خداي يکتاي بي همتا و به رسول او و به امير‌المومنين (ايمان دارد) و به شما -اي مولايم- از نخستين تا واپسينان (ايمان دارد) و همواره آماده‌ي ياري شمايم و دوستي من فقط براي شماست بپذيريد، بپذيريد.

موضوعات: زیارت ال یاسین  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ب.ظ ]




در مورد زیارت ناحیه مقدسه

زیارت ناحیه مقدسه، یکى از زیارات مشهور امام حسین(ع) است.

این زیارت در روز عاشورا و غیر آن خوانده مى‏شود و به اصطلاح، از زیارات مطلقه است.

این زیارات، آموزه‏هایى از عشق، معرفت، سوز، حماسه و توسل زائر به شمار مى‏رود که در عین مرثیه بودنش مسؤلیت آفرین و حرکت‏ساز است.

این زیارت، از امام‏زمان(عجل الله تعالی فرجه) صادر شده است و صحنه کربلا و حادثه بزرگ عاشورا را به زیباترین وجه در مقابل چشمان اشکبار و قلب داغدار شخص زائر مجسم مى‏نماید و او را در متن واقعه عاشورا قرار مى‏دهد؛ و آن گاه که سراسر وجود انسان را سرشار از عشق و معرفت کرد، جانش را با تولّى و تبرى مأنوس مى‏سازد و سلام بر حسین و یارانش، و بیزارى از یزید و یزیدیان تاریخ را ورد قلب و زبانش مى‏نماید…

این زیارت با سلام بر پیامبران الهى و اولیاى دین، ائمه اطهار(ع) آغاز مى‏شود سپس، با سلام بر امام‏حسین(ع) و یاران با وفایش ادامه مى‏یابد. پس از آن، به شرح کامل اوصاف و کردار امام حسین(ع) پیش از قیام، زمینه‏هاى قیام حضرت، شرح شهادت و مصایب آن حضرت، و عزادار شدن تمام عالم و موجودات زمینى و آسمانى مى‏پردازد. در پایان، با توسل به ساحت قدس ائمه اطهار و دعا در پیشگاه خداوند متعال، پایان مى‏پذیرد.

مصادر زیارت ناحیه مقدسه:این زیارت مسلما از سوى امام معصوم(ع) صادر گردیده، و در کتب متقدمان و علماى شیعه از زمانهاى دور تاکنون، ثبت و ضبط شده است. نخستین کسى که از این زیارت در کتاب خویش نام برده، شیخ مفید (م.۴۱۳ق.) است که آن را در کتاب مزار خویش جزء اعمال روز عاشورا ثبت کرده است. اکنون، این کتاب در دست نیست؛ ولى علامه مجلسى مى‏نویسد:قال الشیخ المفید ـ قدس الله روحه ـ فى کتاب المزار ماهذا الفظه: زیارة أخرى فى یوم عاشورا بروایة اخرى، إذا أردت زیارته بها فى هذا الیوم فقف علیه (ع) و قل: السلام على صفوة‏اللّه‏…1 پس از مفید، شاگردش سیدمرتضى علم‏الهدى (م.۴۳۶ ق.)، از آن در کتاب مصباح الزائر خویش ـ یا المصباح۲ یاد کرد. این کتاب هم، اکنون موجود نیست و تنها نشانه‏اى که از آن در دست داریم، عبارات سیدبن طاووس در مصباح الزائر است، که مى‏نویسد:زیارة ثانیة بألفاظ شافیة یزاربها الحسین ـ صلوات‏اللّه‏علیه ـ زاربها المرتضى علم الهدى ـ رضوان الله علیه ـ قال: فإذا أردت الخروج فقل: أللّهمّ إلیک توجهت…. ثم تدخل القبة الشریفة و تقف على القبر الشریف و قل: السلام على آدم صفوة الله…۳ علامه مجلسى هم در نقل این زیارت، به کتاب سید مرتضى(ره) اشاره کرده است.۴سومین کس، ابن‏المشهدى (م. ۵۹۵ ق.)، شاگرد شاذان بن جبریل‏قمى، عبدالله بن جعفر دوریستى و ورام بن ابى‏فراس، و استاد ابن‏نماحلّى و فخاربن معد حائرى است. ابن المشهدى درباره زیارت ناحیه در کتاب المزار الکبیر، مى‏نویسد:زیارة أخرى فى یوم عاشورا لأبى عبدالله الحسین ممّا خرج من الناحیة إلى أحد الأبواب. قال: تقف علیه و تقول: السلام على آدم صفوة‏الله…۵/چهارمین عالم شیعه که به نقل آن پرداخته، سیدبن طاووس، رضى الدین على‏بن موسى‏بن طاووس حسنى بغدادى (م.۶۶۴ ق.)، است که این زیارت را در مصباح‏الزائر نقل کرد۶ و پس از این دو کتاب بود که زیارت ناحیه در کتابهاى حدیثى و مزار متأخران نقل گردید، و ترجمه‏ها و شرحهاى متعدد بر آن نگاشته شد. دراین باره، مى‏توان به کتابهاى ذیل اشاره کرد:۱/ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۱۷ و تحفة الزائر، ص۳۳۳، زیارت چهارم امام حسین(ع)؛۲/ محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۳۳۵؛۳/ شیخ ابراهیم بن محسن کاشانى، الصحیفة المهدیه، ص۲۰۳؛۴/ محدث قمى، نفس المهموم، ص۲۳۳ و ترجمه کمره‏اى، ص۱۰۴؛۵/ میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج۶، ص۱۱۵؛۶/ گروه نویسندگان (زیر نظر آیت الله بروجردى)، جامع أحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۴۰۵؛۷/ سید محمود، دهسرخى، رمزالمصیبة، ج۳، ص۱۰/پس، این زیارت، سابقه‏اى هزار ساله دارد، و در کتابها و گفتارهاى عالمان شیعه مشهور بوده است.

صدور زیارت ناحیه: اصل صدور زیارت ناحیه از سوى امام معصوم(ع)، در کتب قدما پذیرفته شده بود. علماى بزرگ شیعه آن را به عنوان یک زیارت مأثور و حدیث مشهور، در کتابهاى خویش ذکر کرده‏اند. شیخ مفید (م.۴۱۳ق.) در مزار خود، مى‏نویسد:زیارة أخرى فى یوم عاشورا بروایة اخرى.از این جمله معلوم مى‏شود که این روایت، مروى بوده و از جمله احادیث صادره از معصوم به شمار مى‏رفته است۷/سید مرتضى (م.۴۳۶ ق.) به هنگام زیارت امام حسین(ع)، نخست این زیارت را مى‏خواند و سپس زیارت دیگر را قرائت مى‏کرد. سیدبن طاووس در مصباح الزائر مى‏نویسد:زاربها المرتضى علم الهدى ـ رضوان الله علیه.۸و هم، در نسخه خطى کتاب المزار ـ از نویسنده‏اى کهن و نامعلوم، که نسخه آن به شماره ۴۲۶ در کتابخانه آیت الله مرعشى قم موجود است ـ نوشته شده است:زیارة أخرى تختص بالحسین ـ صلوات الله علیه ـ و هى مرویة بأسانید مختلفة و هى أوّل زیارة زاربها المرتضى علم الهدى ـ رضوان الله علیه.۹و معلوم است که تا زیارتى مروى از امام معصوم (ع) نبوده باشد، فقیهى بزرگ و عالمى سترگ مانند سید مرتضى، آن را بر زیارات دیگر ـ مانند زیارت عاشورا ـ مقدم نمى‏داشته و نمى‏خوانده است.۱۰ابن المشهدى (م.۵۹۵ق.) هم صریحا مى‏نویسد:زیارة أخرى فى یوم عاشورا لأبى‏عبدالله الحسین ممّا خرج من الناحیة إلى أحد الابواب۱۱/از این جمله، به صراحت روشن مى‏شود که زیارت ناحیه، از سوى امام زمان(ع) صادر گردیده و به یکى از نواب خاصه و ابواب اربعه داده شده است. پس از آن، از طریق راویان بعدى به دست شیخ مفید رسیده و از ایشان به سید مرتضى و راویان پس از وى، منتقل شده است. از همین رو، اسناد این زیارت به امام زمان(ع) در کتب متأخران، بدون هیچ شک و شبهه‏اى بوده است.شیخ ابراهیم بن محسن کاشانى هم در الصحیفة المهدیة مى‏نویسد:زیارة صدرت من الناحیة المقدسة إلى أحد النواب الأربعة.۱۲محدث قمى در نفس المهموم مى‏نویسد:فکان کما وصفه ابنه الإمام المهدى.۱۳آیت الله سیدمحمد هادى میلانى هم مى‏نویسد:ونجد فى زیارة الإم المهدى ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ وصفا دقیقا لما جرى على جده الحسین (ع).۱۴در کتاب حماسه حسینى استاد شهید مرتضى مطهرى هم بخشهایى از این زیارت نقل شده است.۱۵

اسناد زیارت ناحیهاین زیارت سند دارد؛ به طورى که با اسناد محکم، به شیخ مفید، سیدمرتضى و ابن المشهدى مى‏رسد. احتمالاً با سند در کتاب مزار شیخ مفید و مصباح سیدمرتضى روایت شده، اما با فقدان این دو کتاب، و حذف اسناد زیارات در مزار ابن المشهدى ـ به دلیل اختصار ـ سند این زیارت هم مفقود شده است. خود ابن‏مشهدى در آغاز کتابش، تصریح مى‏کند که این زیارات با سند متصل به من رسیده است. او مى‏نویسد:فإنّى قد جمعت فى کتابى هذا من فنون الزیارات…. ممّا اتصلت به من ثقات الرواة إلى السادات.۱۶اما ابن‏المشهدى براى اختصار کتابش و اطمینانى که به صدور زیارات از معصوم داشت، آنها را حذف کرد. علامه مجلسى پس از نقل عبارت ابن مشهدى، مى‏نویسد:فظهر أنّ هذه الزیارة منقولة مرویة.۱۷در نسخه کتاب المزار ـ که به شماره ۴۶۲ در کتابخانه آیت‏الله مرعشى موجود است (ورق ۱۴۶) ـ درباره این زیارت چنین آمده است:«و هى مرویة بأسانید مختلفة».در مستدرک‏الوسائل نیز این عبارت بدون واژه «مختلفه» آمده است۱۸/ شیخ مفید هم در کتاب مزار و در وصف این زیارت، چنین نگاشت:زیارة أخرى فى یوم عاشوراء بدرایة أخرى.۱۹مسلّم است تا این زیارت داراى سند عالى و استوار نباشد، شیخ مفید و سیدمرتضى آن را در کتابشان نمى‏آوردند، و سید مرتضى آن را بر زیارات دیگر ـ مانند زیارت عاشورا، که داراى سندى محکم و متعدد است ـ مقدم نمى‏داشت و نمى‏خواند.پس، زیارت ناحیه داراى سند صحیح و معتبر است، که از امام زمان(ع) صادر شده و از طریق یکى از نایبان خاص آن حضرت، به راویان اخبار، از آنان به شیخ مفید، سپس به ابن المشهدى و از او به سیدبن طاووس، علامه مجلسى و دیگران رسیده است.

زیارت ناحیه ثانیه (رجبیه):یکى دیگر از زیارات ناحیه، زیارتى است که سیدبن طاووس در اقبال، ضمن اعمال روز عاشورا به سند خویش روایت کرد. این زیارت مشتمل بر نام شهیدان کربلاست، و با جمله: «السلام على اول قتیل من نسل خیر سلیل» آغاز مى‏شود۲۰ نیز، پیش از سیدبن طاووس این زیارت در مزار شیخ مفید۲۱ و مزار کبیر ابن‏المشهدى۲۲ آمده است. این زیارت با اضافاتى، شامل زیارت امام حسین(ع). على‏اکبر(ع) و دیگر شهدا ـ بدون ذکر نام یکایک آنان ـ، بنابر نقل شیخ مفید و سیدبن طاووس، در اعمال اول ماه رجب و شب نیمه شعبان هم تکرار شده و معروف به «زیارت رجبیه» است۲۳/ سیدبن طاووس در پایان نقل این زیارت مى‏فرماید:قد تقدم عدد الشهداء فى زیارت عاشورا بروایة تخالف ماسطرناه فى هذا المکان، و یختلف فى أسمائهم ایضا و فى الزیادة و النقصان، و ینبغى أن تعرف ـ أیدک الله بتقواه ـ إننّا تبعنا فى ذلک ما رأیناه او رویناه، و نقلنا فى کل موضع کما وجدناه».سند زیارت ناحیه ثانیهسید ـ و هم ابن المشهدى در مزار خود ـ به سند متصل خویش از جدّش، شیخ طوسى، از ابو عبدالله محمدبن احمدبن عیاش، از ابومنصور بن عدالمنعم‏بن نعمان بغدادى نقل مى‏کند که در سال ۲۵۲ق، از ناحیه مقدسه به دست شیخ محمد بن غالب اصفهانى، این زیارت خارج شد. متن عبارت، چنین است:خرج من الناحیة سنة اثنتین و خمسین و مأتین على ید الشیخ محمد بن غالب الإصفهانى.با این‏که‏سند این زیارت در کمال اتقان و اعتبار است، اما پرسشهاى چندى مطرح مى‏شود:۱/ کلمه ناحیه، اشاره به کدام امام دارد؟۲/ آیا این سال، صحیح است؟محققان از علما درباره این جمله، چند احتمال داده‏اند:۱/ علامه مجلسى مى‏فرماید:و اعلم أنّ فى تاریخ الخبر إشکالا لتقدمها على ولادة القائم (ع) بأربع سنین. لعلّها کانت اثنتین و ستین و مأتین و یحتمل أن یکون خروجه عن ابى محمد العسکرى(ع).۲۴۲/ ملا عبدالله بن نورالله بحرانى مى‏نویسد:هکذا فى جمیع النسخ إلاّ أنّ هذا التاریخ لا یناسب ولادة و غیبة الإمام المهدى(ع) بفصل عدة سنوات فیحتمل تصحیف الرقم، أو أنّها وردت عن الإمام العسکرى(ع).۲۵۳/ حاج میرزا ابوالفضل تهرانى مى‏نویسد:و ظاهرا، مراد به ناحیه، حضرت امام حسن عسکرى است؛ چنانچه در کثیرى از اخبار، این اطلاق شایع است، چه این تاریخ سابق بر ولادت امام زمان است.۲۶۴/ حاج فرهاد میرزا معتمدالدوله مى‏نویسد:گویند: تاریخ خبر خالى از اشکال نیست، چون ولادت با سعادت امام زمان در سال ۲۵۶ است و خروج این زیارت، چهار سال قبل از میلاد است، و احتمال دارد که از امام عسکرى باشد و نساخ اشتباه کرده باشند.۲۷۵/ محمد ابراهیم آیتى مى‏گوید:در زیارت ناحیه مقدسه که در اقبال سیدبن طاووس نقل شده، نام هفتاد و دو نفر از شهدا ذکر شده است. و این زیارت، که تاریخ صدور آن از ناحیه مقدسه سامراء، سال ۲۵۲ق. مى‏باشد، باید از ناحیه‏مقدسه امام حسن عسکرى(ع) شرف صدور یافته باشد، نه از ناحیه مقدسه امام زمان(ع). چه در این تاریخ؛ یعنى سال ۲۵۲ق، هنوز امام زمان تولد نیافته بود، و هشت سال دیگر؛ یعنى تا سال ۲۶۰ق. پدرش امام یازدهم(ع) زنده بود.۲۸بنابراین، اگر سال ۲۵۲ را صحیح بدانیم و احتمال تصحیف ـ که در متون خطى قدیم بسیار است و اشباه و نظایر فراوان دارد ـ ندهیم، مراد از ناحیه، امام عسکرى(ع) است. اما اگر این سال را نادرست بدانیم و مانند علامه مجلسى و ملا عبدالله بحرانى، احتمال تصحیف بدهیم و صحیح آن را «ستین» بدانیم، مراد از ناحیه، ناحیه مقدسه امام زمان (ع) خواهد بود.اما در زیارت رجبیه ـ که در بخشى از آن با زیارت ناحیه، شباهت به چشم مى‏خورد ـ، احتمال فراوان است که زیارت جداگانه و مروى از یکى از امامان (ع) بوده باشدکه با توجه به فقدان اصل مزار شیخ مفید و عدم سند، نمى‏توانیم به گوینده آن پى ببریم.

………………………………………………………………..

پى‏نوشت ها:برگرفته از: مجله مسجد، ش۶۶/۱ .محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج ۹۸، ۳۱۷/۲ .ر.ک:سیدمحمد امین، اعیان الشیعه، ج ۸، ۲۱۹/۳ .ابن‏طاووس، مصباح الزائر، ۲۲۱/۴ .بحارالانوار، ج۹۸، ۳۲۸/۵ .ابن المشهدى، المزار الکبیر، ۴۹۶ ـ ۵۱۹/۶ .ابن طاووس، مصباح الزائر، ۱۹۲/۷ .بحارالانوار، ج ۹۸، ۳۱۷، ح ۸؛ میرزاحسین نورى، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ۳۳۵، ح ۱۶؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۵، ۴۰۵، ح ۱۶ و ۱۷/۸ .ابن طاووس، مصباح الزائر، ۲۲۱/۹ .نامعلوم، المزار، ورق ۱۴۶/۱۰/ر.ک: مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ۳۳۵، ح ۱۷/۱۱/ابن المشهدى، المزار الکبیر، ۴۹۶/۱۲/ر.ک: کاشانى، الصحیفة المهدیة، ۲۰۳/۱۳/شیخ‏عباس قمى، نفس المهموم، ۲۳۳/۱۴/میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۶، ۱۱۵/۱۵/مرتضى مطهرى، حماسه حسین، ح۱، ۱۹۱/۱۶/المزار الکبیر، ۲۷/۱۷/بحارالانوار، ج ۹۸، ۳۲۸/۱۸/مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ۳۳۵، ح۱۷/۱۹/بحارالانوار، ج۹۸، ص۳۱۷، ح۸/۲۰/بحارالانوار، ج ۹۸، ۲۶۹ـ۲۷۴/۲۱/همان، ج۹۸، ۲۷۴/۲۲/المزار الکبیر، ۱۶۲ ـ ۱۶۴/۲۳/بحارالانوار، ج۹۸، ۳۳۶ـ۳۴۱/۲۴/همان.۲۵/بحرانى، عوالم العلوم، ج ۶۳ (مخطوط)، ص۷۸۷، تحت عنوان: الأخبار، الائمة، القائم اوابیه.۲۶/تهرانى، شفاءالصدور، ج ۱، ۲۴۳/۲۷/معتمدالدوله، قمقام زخار، ۶۷۷/ ۲۸/آیتى، بررسى تاریخ عاشورا، ۱۲۳/

متن کامل زیارت ناحیه مقدسه
أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَةِ اللهِ مِنْ خَلیقَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَیْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِدْریسَ الْقــآئِمِ للهِِ بِحُـجَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى نُوح الْمُجابِ فی دَعْوَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هُود الْمَمْدُودِ مِنَ اللهِ بِمَعُونَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى صالِـح الَّذی تَـوَّجَهُ اللهُ بِکَرامَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِبْراهیمَ الَّذی حَباهُ اللهُ بِخُلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْمعیلَ الَّذی فَداهُ اللهُ بِذِبْــح عَظیم مِنْ جَنَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْحقَ الَّذی جَعَلَ اللهُ النُّبُوَّةَ فی ذُرِّیَّتِهِ ، أَلسَّـلامُ عَلى یَعْقُوبَ الَّذی رَدَّ اللهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ بِرَحْمَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یُوسُفَ الَّذی نَجّاهُ اللهُ مِنَ الْجُبِّ بِعَظَمَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مُوسَى الَّذی فَلَقَ اللهُ الْبَحْرَ لَهُ بِقُدْرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هارُونَ الَّذی خَصَّهُ اللهُ بِنُبُـوَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شُعَیْب الَّذی نَصَرَهُ اللهُ عَلى اُمَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى داوُدَ الَّذی تابَ اللهُ عَلَیْهِ مِنْ خَطیـئَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى سُلَیْمانَ الَّذی ذَلَّتْ لَهُ الْجِنُّ بِعِزَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى أَیُّوبَ الَّذی شَفاهُ اللهُ مِنْ عِلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یُونُسَ الَّذی أَنْـجَـزَ اللهُ لَهُ مَضْـمُونَ عِدَتِهِ، أَلسَّلامُ عَـلى عُزَیْر الَّذی أَحْیاهُ اللهُ بَعْدَ میتَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى زَکَرِیـَّا الصّـابِرِ فی مِحْنَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یَحْیَى الَّذی أَزْلَفَهُ اللهُ بِشَهادَتِهِ ،

سلام بر آدم یارِ مخلص خدا از بینِ آفریدگانش ، درود بر شیث ولىّ خدا و بهترینِ بندگانش ، سلام بر ادریس که براى خدا حجّتِ او را بپا داشت ، درود بـر نـوح که دعـایش قرینِ اجابـت بود ، سـلام بر هـود که کمـک و یارىِ خـدا مَـدَدِ او بود ، درود بر صـالح که خـداوند تاج کـرامت بر سـرش نهاد ، سـلام بر ابراهـیم که خـدا مقـامِ خُلّـت و رفاقـت رابه او عـطا نمود ، درود بـر اسمـاعیل کـه خـداوند ذبـحى عظـیم از بهشت را فـداىِ او نمود ، سـلام بر اسحـاق که خـداوند پیامبرى را در نسـل او قـرار داد ، درود بر یعـقوب که خـداوند به رحـمت خود بینـائىِ چشـمش را به او بازگـرداند ، سلام بر یوسـف که خـداوند به عظـمتِ خود او را از قعـر چاه رهائى بخشید ، درود بر موسـى که خـداوند به قدرتِ خود دریا را برایـش شـکافت ، سلام بر هـارون که خـداوند پیامبـرى خود را به وى اختـصاص داد ، درود بر شعـیب که خدا او را بر اُمّـتش پیـروز نمود ، سلام بر داوود که خداوند از لغزش او درگذشت ، درود بر سلیمان که بخاطر شوکتش جنّ به فرمان او درآمد ، سلام بر ایّوب که خداوند او را از بیماریش شفا بخشید ، درود بر یونس که خداوند به وعده خود برایش وفا نمود ، سلام بر عُزَیر که خداوند او را پس از مرگش به حیات بازگردانید ، درود بر زکریّا که در رنج و بَلا شکیبا بود ، سلام بر یحیى که خداوند به سبب شهادت مقام و منزلتِ او را بالا برد ،

أَلسَّلامُ عَلى عیسى رُوحِ اللهِ وَ کَلِمَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد حَبیبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى أَمیرِالْمُؤْمِنینَ عَلِىِّ بْنِ أَبی طالِب الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ابْنَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى أَبی مُحَمَّد الْحَسَنِ وَصِىِّ أَبیهِ وَ خَلیفَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّیَّـتِـهِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِیآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاَْوْصِیآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَدیجَةَ الْکُبْرى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوکِ الْخِبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ، أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْکِیآءُ ، أَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّینِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ، أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ،

درود بر عیسى روح خدا و کلمه او ، سلام بر محمّد محبوبِ خدا و یار مخلص او ، درود بر فرمانرواى مؤمنان على بن ابیطالب ، که برادرىِ رسول خدا به وى اختصاص یافت ، سلام بر فاطمه زهراء دختر رسول الله ، درود بر حسن بن على وصىّ و جانشین پدرش ، سلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود ، سلام بر آن کسى که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود ، سلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاکِ قبرِ او قرار داد ، سلام بر آن کسى که (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست ، سلام بر آن کسى که امامان از نسل اویند ، سلام بر فرزندِ خاتم پیامبران ، سلام بر فرزند سرور جانشینان ، سلام بر فرزند فاطمه زهراء ، سلام بر فرزند خدیجه کبرى ، سلام بر فرزند سدرة المنتهى ، سلام بر فرزند جنّة المأوى ، سلام بر فرزند زمزم و صفا ، سلام بر آن آغشته به خون ، سلام بر آنکه (حُرمَتِ) خیمه گاهش دریده شد ، سلام بر پنجمینِ اصحابِ کساء ، سلام بر غریبِ غریبان، سلام بر شهیدِ شهیدان ، سلام بر مقتولِ دشمنان ، سلام بر ساکنِ کربلاء ، سلام بر آن کسى که فرشتگانِ آسمان بر او گریستند ، سلام بر آن کسى که خاندانش پاک و مطهّرند ، سلام بر پیشواى دین ، سلام بر آن جایگاههاى براهین و حُجَجِ الهى ، درود بر آن پیشوایانِ سَروَر، سلام بر آن گریبان هاى چـاک شده، سلام بر آن لب هاى خشکیده، سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ، سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده ، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه ، سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ، سلام بر آن خون هاى جارى ، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)، سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)، سلام بر حجّتِ پروردگارِجهانیان،

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَةِ الْمُضاجِعینَ، أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ، أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ ، أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ، أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَةِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَریبَةِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَةِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِک َ ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ،

سلام برتو ( اى حسین بن على ) و بر پدرانِ پاک و طاهِـرَت ، سلام برتو و بر فرزندانِ شهیدت، سلام بر تو و بر خاندانِ یارى دهنده ات (به دین الهى) ، سلام بر تو و بر فرشتگانِ مُلازمِ آرامگاهت، سلام بر آن کشته مظلوم ، سلام بر برادرِ مسمومش ، سلام بر على اکبر ، سلام بر آن شیر خوارِ کوچـک ، سلام بر آن بدن هاى برهـنه شده ، سلام بر آن خانواده اى که نزدیک ( و همراه سَروَرشان ) بودند ، سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها ، سلام بر آن دور افتادگان از وطن ها ، سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن ، سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن ، سلام بر آن حسابگر (اعمالِ خویش براى خدا) و شکیب ا، سلام بر آن مظلومِ بى یاور ، سلام بر آن جاى گرفته در خاکِ پاک ، سلام بر صاحـبِ آن بارگـاهِ عالى رتبه ، سلام بر آن کسى که ربّ جلیل او را پاک و مطهّر گردانید ، سلام بر آن کسى که جبرئیل به او مباهات مى نمود ، سلام بر آن کسى که میکائیل در گهواره با او تکلّم مى نمود ، سلام بر آن کسى که عهد و پیمانش شکسته شد ، سلام بر آن کسى که پرده حُرمَتش دریده شد ، سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریخته شد ، سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد ، سلام بر آنکه از جام هاى نیزه ها جرعه نوشید ، سلام بر آن مظلومى که خونش مباح گردید ، سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد ، سلام بر آنکه اهل قریه ها دفنش نمودند ، سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد ، سلام بر آن مدافعِ بى یاور ، سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده ، سلام بر آن گونه خاک آلوده ، سلام بر آن بدنِ برهنه ، سلام بر آن دندانِ چوب خورده ، سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته ، سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان ها(ىِ کربلاء) گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند ، و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند ، سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى که بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى کِشند ، و اطرافِ تُربتـت اجتماع کرده اند ،

الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِک َ ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ فَإِنّی قَصَدْتُ إِلَیْک َ ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَیْک َ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِک َ ، الْمُخْلِصِ فی وَِلایَـتِک َ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِک َ ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـک َ ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِک َ مَقْرُوحٌ ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِک َ مَسْفُوحٌ ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزینِ ، الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ ، سَلامَ مَنْ لَوْ کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ ، لَوَقاک َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ ، وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلْحُتُوفِ ، وَ جاهَدَ بَیْنَ یَدَیْک َ ، وَ نَصَرَک َ عَلى مَنْ بَغى عَلَیْک َ ، وَ فَداک َ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ ، وَ رُوحُهُ لِرُوحِک َ فِدآءٌ ، وَ أَهْلُهُ لاَِهْلِک َ وِقآءٌ ، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَةَ مُناصِباً ، فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ، حَسْرَةً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ ، أَشْهَدُ أَ نَّک َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوةَ ، وَ اتَیْتَ الزَّکوةَ ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْعُدْوانِ، وَ أَطَعْتَ اللهَ وَ ما عَصَیْتَهُ، وَ تَمَسَّکْتَ بِهِ وَ بِحَبْلِهِ فَأَرْضَیْتَهُ، وَ خَشیتَهُ وَ راقَبْتَهُ وَ اسْتَجَبْتَهُ ، وَ سَنَنْتَ السُّنَنَ ، وَ أَطْفَأْتَ الْفِتَنَ ، وَ دَعَوْتَ إِلَى الرَّشادِ ، وَ أَوْضَحْتَ سُبُلَ السَّدادِ ، وَ جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ الْجِهادِ ، وَ کُنْتَ للهِِ طآئِعاً ، وَ لِجَدِّک َ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ تابِعاً ، وَ لِقَوْلِ أَبـیک َ سامِعاً ، وَ إِلى وَصِیَّةِ أَخیک َ مُسارِعاً ، وَ لِعِمادِ الدّینِ رافِعاً ، وَ لِلطُّغْیانِ قامِعاً ، وَ لِلطُّغاةِ مُقـارِعاً ، وَ لِلاُْ مَّةِ ناصِحاً ، وَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ سابِحاً ، وَ لِلْفُسّاقِ مُکافِحاً ، وَ بِحُجَجِ اللهِ قآئِماً ، وَ لِـلاِْسْلامِ وَ الْمُسْلِمینَ راحِماً ،

و در آستانِ تو طواف مى کنند ، و براى زیارت تو وارد مى شوند ، سلام برتو من به سوى تو رو آورده ام ، و به رستگارى درپیشگاه تو امید بسته ام ، سلام بر تو سلامِ آن کسى که به حُرمتِ تو آشناست ، و در ولایت و دوستىِ تو مُخلص و بى ریا است ، و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته ، و از دشمنانت بیزار است ، سلام کسیکه قلبش از مصیبت تو جریحه دار ، و اشکش به هنگام یاد تو جارى است ، سلام کسیکه دردناک و غمگین و شیفته و فروتن است ، سلام کسیکه اگر با تو در کربلاء مى بود ، با جانش ( دربرابرِ ) تیزىِ شمشیرها از تو محافظت مى نمود ، و نیمه جانش را به خاطر تو بدست مرگ مى سپرد ، و در رکاب تو جهاد میکرد ، و تو را بر علیه ستمکاران یارى داده ،جان و تن و مال و فرزندش را فداى تو مى نمود ، و جانش فداى جان تو ، وخانواده اش سپر بلاىِ اهل بیت تو مى بود ، اگر چه زمانه مرا به تأخیر انداخت ، و مُقدَّرات الهى مرا از یارىِ تو بازداشت ، و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم ، و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم ، (درعوض) صبح و شام بر تو مویِه میکنم ، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم، از روى حسرت و تأسّف وافسوس بر مصیبت هائى که بر تو وارد شد ، تاجائى که از فرط اندوهِ مصیبت ، و غم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم ، گواهى میدهم که تو نماز را بپا داشتى ، و زکات دادى، و امر به معروف کردى ، و از منکر و عداوت نَهى نمودى ، و اطاعتِ خدا کردى و نافرمانى وى ننمودى ، وبه خدا و ریسمان او چنگ زدى تا وى را راضى نمودى ، و از وى در خوف و خشیَت بوده نظاره گر ِاو بودى ، و او را اجابت نمودى ، وسنّتهاى نیکو بوجود آوردى ، و آتشهاى فتنه را خاموش نمودى ، و دعوت به هدایت و استقامت کردى ، و راههاى صواب و حقّ را روشن و واضح گرداندى ، و در راه خدا بحقّ جهاد نمودى ، و فرمانبردار ِخداوند ، و پیرو جدّت محمّد بن عبدالله بودى ، و شنواى کلام پدرت على بودى ، و پیشى گیرنده به ( انجامِ ) سفارش برادرت امام حسن بودى ، و رفعت دهنده پایه شرافتِ دین ، و خوار وسرکوب کننده طغیان ، و کوبنده سرکشان ، وخیرخواه و نصیحت گرِاُمّت بودى ، در هنگامى که در شدائدِ مرگ دست و پا میزدى ، و مبارزه کننده با فاسقان بودى، و قیام کننده باحُجَج و براهین الهى ، و ترحُّم کننده بر اسلام و مسلمین بودى ،

وَ لِلْحَقِّ ناصِراً ، وَ عِنْدَ الْبَلآءِ صابِراً ، وَ لِلدّینِ کالِئاً ، وَ عَنْ حَوْزَتِهِ مُرامِیاً ، تَحُوطُ الْهُدى وَ تَنْصُرُهُ ، وَ تَبْسُطُ الْعَدْلَ وَ تَنْشُرُهُ ، وَ تَنْصُرُ الدّینَ وَ تُظْهِرُهُ ، وَ تَکُفُّ الْعابِثَ وَ تَزْجُرُهُ ، وَ تَأْخُذُ لِلدَّنِىِّ مِنَ الشَّریفِ ، وَ تُساوی فِى الْحُکْمِ بَیْنَ الْقَوِىِّ وَ الضَّعیفِ ، کُنْتَ رَبیعَ الاَْیْتامِ ، وَ عِصْمَةَ الاَْ نامِ ، وَ عِزَّ الاِْسْلامِ ، وَ مَعْدِنَ الاَْحْکامِ ، وَ حَلیفَ الاِْنْعامِ ، سالِکاً طَرآئِقَ جَدِّک َ وَ أَبیک َ، مُشْبِهاً فِى الْوَصِیَّةِ لاَِخیـک َ ، وَفِىَّ الذِّمَـمِ ، رَضِىَّ الشِّیَمِ ، ظاهِرَ الْکَرَمِ ، مُتَهَجِّداً فِى الظُّلَمِ ، قَویمَ الطَّرآئِقِ ، کَریمَ الْخَلائِقِ ، عَظیمَ السَّوابِقِ ، شَریفَ النَّسَبِ ، مُنیفَ الْحَسَبِ ، رَفیعَ الرُّتَبِ ، کَثیرَ الْمَناقِبِ ، مَحْمُودَ الضَّرآئِبِ ، جَزیلَ الْمَواهِبِ ، حَلیمٌ رَشیدٌ مُنیبٌ ، جَوادٌ عَلیمٌ شَدیدٌ ، إِمامٌ شَهیدٌ، أَوّاهٌ مُنیبٌ ، حَبیبٌ مَهیبٌ ، کُنْتَ لِلرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَلَداً ، وَ لِلْقُرْءانِ سَنَداً ]مُنْقِذاً :خل[ وَ لِلاُْ مَّةِ عَضُداً ، وَ فِى الطّاعَةِ مُجْتَهِداً ، حافِظاً لِلْعَهْدِ وَالْمیثاقِ ، ناکِباً عَنْ سُبُلِ الْفُسّاقِ ]وَ :خل[ باذِلاً لِلْمَجْهُودِ ، طَویلَ الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ ، زاهِداً فِى الدُّنْیا زُهْدَ الرّاحِلِ عَنْها ، ناظِراً إِلَیْها بِعَیْنِ الْمُسْتَوْحِشینَ مِنْها ، امالُک َ عَنْها مَکْفُوفَةٌ ، وَ هِمَّتُک َ عَنْ زینَتِها مَصْرُوفَةٌ ، وَ أَلْحاظُک َ عَنْ بَهْجَتِها مَطْرُوفَةٌ ، وَ رَغْبَتُک َ فِى الاْخِرَةِ مَعْرُوفَةٌ ، حَتّـى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ باعَهُ ، وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِناعَهُ ، وَ دَعَا الْغَىُّ أَتْباعَهُ ، وَ أَنْتَ فی حَرَمِ جَدِّک َ قاطِنٌ ، وَ لِلظّـالِمینَ مُبایِنٌ ، جَلیسُ الْبَیْتِ وَ الْمِحْـرابِ ، مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّـذّاتِ وَ الشَّـهَواتِ ، تُنْکِـرُ الْمُنْکَـرَ بِقَلْبِـک َ وَ لِسانِک َ ، عَلى حَسَبِ طاقَتِـک َ وَ إِمْکانِـک َ ، ثُمَّ اقْتَضاک َ الْعِلْمُ لِـلاِْنْکارِ، وَ لَزِمَک َ ]أَلْزَمَک َ :ظ [أَنْ تُـجـاهِدَ الْـفُجّـارَ ، فَـسِـرْتَ فـی أَوْلادِکَ وَ أَهـالیـک َ ،

یارى گرِ حق بودى ، در هنگام بلاء شکیبا و صابر ، حافظ و مراقب دین، و مدافع حریم آئین بودى ، ( طریقِ ) هدایت را حفظ نموده یارى می نمودى ، عدل و داد را گسترش داده و وسعت مى بخشیدى ، دین و آئینِ الهى را یارى نموده آشکار مى نمودى ، یاوه گویان را ( ازادامه راه ) بازداشته جلوگیرى میکردى ، حقّ ضعیف را از قوى باز میستاندى ، در قضاوت و داورى بین ضعیف و قوى برابر حُکم مینمودى ، تو بهار ِسر سبز ِیتیمان بودى ، نگاهبان و حافظ مردم بودى ، مایه عـزّت و سرافراز اسلام ، معدنِ احکام الهى ، هم پیمان نیکى و احسان بودى ، پوینده طریقه جدّ و پدرت و در سفارشات و وصایا همسانِ برادرت بودى ، وفادار به پیمانها ، داراى سجایاىِ پسندیده ، و باجود و کَرَمِ آشکار بودى ، شب زنده دار ( به عبادت ) در دلِ شبهاىِ تاریک ، معتدل و میانه رو در روشها ، با سجایا و اخلاقِ کریمانه ، داراى سوابقِ باعظمت و ارزشمند ، داراى نَسَبِ شریف ، و حَسَبِ والا ، با درجات و رتبه هاىِ رفیع و عالى ، مناقب و فضائلِ بسیار ، سِرِشتها و طبیعتهاى مورد ستایش ، و با عطایا و مواهبِ بزرگ بودى ، حلیم و صبور ، هدایت شده ، بازگشت کننده بسوى خدا ، باجود و سخاوت ـ دانا ـ توانا و قاطع ، پیشواى شهید ، بسیار نالان و گریان در پیشگاه خداوند ، محبوب و باهیبت بودى ، تو براى پیامبر که درودخدا بر او و آل او باد فرزند ، و براى قرآن پشتوانه ]نجات دهنده[ ، و براى امّتِ اسلام بازوى توانا ، و در طاعتِ حقّ کوشا بودى ، توحافظِ عهد و پیمانِ الهى ، دورى کننده از طُرُقِ فاسقان بودى ، ]و[ توآنچه در توان داشتى ( براى اِعلاءِکلمه حقّ ) بذل نمودى ، داراى رکوع و سجود طولانى بودى ، تو مانند کسیکه از دنیا رخت برخواهد بست ازآن رو گردان بودى ، و مانند کسانیکه از دنیا در وحشت و هراس بسر میبرند به آن نگاه میکردى ، آرزوهایت از ( تعلّق به ) دنیا بازداشته شده ، و همّت و کوششت از زیور دنیا رو گردانده بود ، دیدگانت از بهجت و سرور دنیا بر بسته ، واشتیاق و مِیلَت به آخرت شهره آفاق است ، تا آنکه جور و ستم دستِ تعدّى دراز نمود ، و ظلم و سرکشى نقاب از چهره برکشید ، و ضـلالت و گمـراهى پیروان خویش را فرا خواند ، با آنـکه تو در حَرَمِ جدّت متوطّن بودى ، و از ستمکاران فاصله گرفته بودى ، و مُلازمِ منزل و محرابِ عبادت بوده ، و از لذّتها و شهوات دنیوى کناره گیر بودى ، و بر حسب طاقت و تَوانَت مُنکَر را با قلب و زبانت انکار مى نمودى ، پس از آن علم و دانشت اقتضاى انکارِ آشکار نمود ، و بر تو لازم گشت ]لازم نمود[ با بدکاران رویاروى جهادکنى ، بنابراین درمیان فرزندان و خانواده ات،

وَ شیعَـتِک َ وَ مَوالیک َ وَ صَدَعْتَ بِالْحَـقِّ وَ الْبَـیّـِنَـةِ ، وَ دَعَوْتَ إِلَى اللهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَ أَمَرْتَ بِإِقامَةِ الْحُدُودِ ، وَ الطّاعَةِ لِلْمَعْبُودِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْخَبآئِثِ وَ الطُّـغْیانِ، وَ واجَهُـوک َ بِالظُّـلْمِ وَ الْعُـدْوانِ، فَجاهَدْتَهُمْ بَعْدَ الاْیعازِ لَهُمْ ]الاْیعادِ إِلَیْهِمْ : خل [ ، وَ تَأْکیدِ الْحُجَّةِ عَلَیْهِمْ ، فَنَکَثُوا ذِمامَک َ وَ بَیْعَتَک َ ، وَ أَسْخَطُوا رَبَّک َ وَ جَدَّ ک َ ، وَ بَدَؤُوک َ بِالْحَرْبِ ، فَثَبَتَّ لِلطَّعْنِ وَالضَّرْبِ ، وَ طَحَنْتَ جُنُودَ الْفُـجّارِ ، وَاقْتَحَمْتَ قَسْطَلَ الْغُبارِ ، مُجالِداً بِذِى الْفَقارِ ، کَأَنَّک َ عَلِىٌّ الْمُخْتارُ ، فَلَمّا رَأَوْک َ ثابِتَ الْجاشِ، غَیْرَ خآئِف وَ لا خاش ، نَصَبُوا لَک َ غَوآئِلَ مَکْرِهِمْ ، وَ قاتَلُوکَ بِکَیْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ، وَ أَمَرَ اللَّعینُ جُنُودَهُ ، فَمَنَعُوک َ الْمآءَ وَ وُرُودَهُ ، وَ ناجَزُوک َ الْقِتالَ ، وَ عاجَلُوک َ النِّزالَ ، وَ رَشَقُوک َ بِالسِّهامِ وَ النِّبالِ ، وَ بَسَطُوا إِلَیْک َ أَکُفَّ الاِصْطِلامِ، وَ لَمْ یَرْعَوْا لَک َ ذِماماً، وَ لاراقَبُوا فیک َ أَثاماً، فی قَتْلِهِمْ أَوْلِیآءَک َ ، وَ نَهْبِهِمْ رِحالَک َ ، وَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِى الْهَبَواتِ ، وَ مُحْتَمِلٌ لِلاَْذِیّاتِ ، قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک َ مَلآئِکَةُ السَّماواتِ، فَأَحْدَقُوا بِک َ مِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ ، وَ أَثْخَنُوک َ بِالْجِراحِ ، وَ حالُوا بَیْنَک َ وَ بَیْنَ الرَّواحِ ، وَ لَمْ یَبْقَ لَک َ ناصِرٌ ، وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِک َ وَ أَوْلادِک َ ، حَتّى نَکَسُوکَ عَنْ جَوادِک َ، فَهَوَیْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَریحاً ، تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها، وَ تَعْلُوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ ، وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُک َ وَ یَمینُک َ ، تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک َ ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِک َ عَنْ وُلْدِک َ وَ أَهالیک َ ، وَ أَسْرَعَ فَرَسُک َ شارِداً ، إِلى خِیامِک َ قاصِداً ، مُحَمْحِماً باکِیاً ، فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ،

و پیروان و دوستانت روانه شدى ، وحق ّو برهان را آشکار نمودى ، و باحکمت و پند و اندرزِ نیکو (مردم را) بسوىِ خدا فرا خواندى ، و به برپادارىِ حدودِ الهى ، و طاعتِ معبود امر نمودى ، و از پلیدى ها و سرکشى نهى فرمودى ، ولى آنها به ستم و دشمنى رویاروىِ تو قرار گرفتند ، پس تو نیز با آنان به جهاد برخاستى پس از آنکه ( حقّ را ) به آنان گوشزد نمودى ]آنها را به عـذابِ الهى تهدید نمودى[، و حجّت را بر آنها مؤکّد فرمودى ، ولى عهد و پیمان و بیعت تو را شکستند ، و پروردگار تو جدّت را بخشم آوردند و با تو ستیز آغازیدند ، پس توبه جهت زد و خورد و پیکار استوار شدى ، و لشکریان فاجر را خورد و آسیا نمودى ، و درگَرد و غُبار ِنبرد فرو رفتى ، و چنان با ذوالفقار جنگیدى ، که گویا علىّ مرتضى هستى ، پس چون تو را با قلبى مطمئن ، بدون ترس و هراس یافتند ، شرورِ مکر و حیله شان را بر تو بر افراشتند و از در ِنیـرنگ و فساد با تو قتال نمودند ، و آن ملعون لشکریانش را فرمان داد ، تا تو را از آب و استفاده آن منع نمودند ، و با تو قتال نمودند ، و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند ، و تیرها و خدنگها بسوى تو پرتاب نمودند ، و براى استیصال و ناچار نمودن تو دست دراز کردند ، و حُرمتى براى تو مراعات نکردند ، و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند ، چه در کشتن آنها دوستانت را ، و چه در غارت اثاثیه خیمه هایت ، (بارى) تو در گَرد و غُبارهاى جنگ پیش تاختى ، و آزار و اذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى ، آنچنانکه فرشتگانِ آسمانها از صبر و شکیبائى توبه شگفت آمدند ، پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند ، و تو را به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند ، و راه خلاص و رفتن برتو بستند ، تا آنکه هیچ یاورى برایت نماند ، ولى تو حسابگر (عمل خویش براى خدا) و صبور بودى ، از زنان و فرزندانت دفاع و حمایت می نمودى ، تا آنکه تو را از اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند ، پس با بدن مجروح بر زمین سقوط کردى ، درحالیکه اسبها تو را با سُم هاى خویش کوبیدند ، و سرکشان با شمشیرهاى تیزِشان بر فرازت شدند ، پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد ، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود ، پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى ، در حالیکه از زنان و فرزندانت ( روگردانده ) به خویش مشـغول بودى ، اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت ، شیـهه کشان و گریـان ، بجانبِ خیمه ها رو نمود ، پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند ،

وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ، قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ ، ذابِـحٌ لَک َ بِمُهَنَّدِهِ ، قَدْ سَکَنَتْ حَوآسُّک َ، وَ خَفِیَتْ أَنْفاسُک َ ، وَ رُفِـعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُک َ ، وَ سُبِىَ أَهْلُک َ کَالْعَبیدِ ، وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ ، فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیّاتِ ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ، یُساقُونَ فِى الْبَراری وَالْفَلَواتِ ، أَیْدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَْعْناقِ ، یُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ ، فَالْوَیْلُ لِلْعُصاةِ الْفُسّاقِ ، لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِک َ الاِْسْلامَ ، وَ عَطَّلُوا الصَّلوةَ وَ الصِّیامَ ، وَ نَقَضُوا السُّنَنَ وَ الاَْحْکامَ، وَ هَدَمُوا قَواعِدَ الاْیمانِ، وَ حَرَّفُوا ایاتِ الْقُرْءانِ ، وَ هَمْلَجُوا فِى الْبَغْىِ وَالْعُدْوانِ ، لَقَدْ أَصْبَحَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِوَ الِهِ مَوْتُوراً ، وَ عادَ کِتابُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَهْجُوراً ، وَ غُودِرَ الْحَقُّ إِذْ قُهِرْتَ مَقْهُوراً ، وَ فُقِدَ بِفَقْدِکَ التَّکْبیرُ وَالتَّهْلیلُ ، وَالتَّحْریمُ وَالتَّحْلیلُ ، وَالتَّنْزیلُ وَالتَّأْویلُ ، وَ ظَهَرَ بَعْدَکَ التَّغْییرُ وَالتَّبْدیلُ ، وَ الاِْلْحادُ وَالتَّعْطیلُ ، وَ الاَْهْوآءُ وَ الاَْضالیلُ ، وَ الْفِتَنُ وَ الاَْباطیلُ، فَقامَ ناعیک َ عِنْدَ قَبْرِ جَدِّک َ الرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ، فَنَعاک َ إِلَیْهِ بِالدَّمْعِ الْهَطُولِ ، قآئِلا یا رَسُولَ اللهِ قُتِلَ سِبْطُک َ وَ فَتاک َ ، وَ اسْتُبیحَ أَهْلُک َ وَ حِماک َ ، وَ سُبِیَتْ بَعْدَک َ ذَراریک َ ، وَ وَقَعَ الْمَحْذُورُ بِعِتْرَتِک َ وَ ذَویک َ ، فَانْزَعَجَ الرَّسُولُ ، وَ بَکى قَلْبُهُ الْمَهُولُ ، وَ عَزّاهُ بِک َ الْمَلآئِکَةُ وَ الاَْنْبِیآءُ، وَ فُجِعَتْ بِک َ اُمُّک َ الزَّهْرآءُ، وَ اخْتَلَفَتْ جُنُودُ الْمَلآئِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، تُعَزّی أَباک َ أَمیرَالْـمُـؤْمِنینَ ، وَ اُقیمَتْ لَک َ الْمَـاتِمُ فی أَعْلا عِلِّیّینَ ،

و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند ، از پسِ پرده ها (ىِ خیمه) خارج شدند ، درحالیکه گیسوان بر گونه ها پراکنده نمودند ، بر صورت ها طپانچه مى زدند و نقاب از چهره ها افکنده بودند ، و بصداى بلندشیون میزدند،وازاوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،وبه سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند، درهمان حال شِمرِملعون برسینه مبارکت نشسته،وشمشیرخویش رابرگلـویت سیراب مینمود، بادستى مَحاسنِ شریفت را درمُشت میفِشرد،(وبادست دیگر)باتیغِ آخته اش سراز بدنت جدامى کرد، تمامِ اعضاوحواسّت ازحرکت ایستاد، نَفَسهاىِ مبارکت درسینه پنهان شد ،وسرِمقدّست برنیزه بالارفت، اهلوعیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند، ودرغُل وزنجیرآهنین برفرازجهازِشتران دربندشدند، گرماى (آفتابِ) نیمروز چهره هاشان مى سوزاند ، درصحراها وبیابانها کشیده میشدند، دستانشان به گَردَنهازنجیرشده،درمیان بازارها گردانده میشدند،اىواى براین سرکشان گناهکار!،چه اینکه باکُشتنِ تواسلام را کُشتند، ونمازوروزه(خدا)رابدون یاوررهانمودند،وسُنّتهاواحکام(دین) راازبین برده شکستند، و پایه هاىِ ایمان را منهدم نمودند، و آیاتِ قرآن را تحریف کرده، در (وادىِ)جنایت وعداوت پیش تاختند، براستى رسولِ خدا «که درودخدابراو وآل اوباد» (با شهادتِ تو) تنهاماند!(یامظلومواقع شد)، وکتاب خداوندِعزّوجلّ مَتروک گردید، وآنگاه که تومقهورومغلوب گشتى، حقّ وحقیقت موردِخیانت واقع شد، وبه فقدانِ توتکبیرِخداوکلمه توحید، حراموحلالِ دین، وتنزیل وتأویلِ قرآن جملگى ازبین رفت، و پس ازتو تغییروتبدیلِ (احکام)، کفرو اِلحاد وبى سرپرستىِ دین، هوىوهوس هاوگمراهیها، فتنه هاوباطلهاجملگى (برصفحه روزگار) ظاهرشد، پس پیکِ مرگ نزدِ قبرِجدّت رسول خدا «که رحمتِ بى پایانِ خداوندى براووآلِ اوباد» ایستاد، وبااشکِ ریزان خبرِمرگِ تورابهوى داد، واینگونه گفت که: اى رسولِ خدا! دخترزاده جوانمردت شهید شد، خاندان وحَریمَت مُباح گردید، پس ازتو فرزندانت به اسیرى رفتند، و وقایع ناگوارى به عترت وخانواده اتواردشد، پس(از شنیدنِ این خبر) رسول خدا مضطرب وپریشان گردید، و قلبِ هراسناکَش بگریست، وفرشتگان وانبیاء (بخاطـر مصیبتِ تو) او راتسلـیت وتعـزیت گفـتند، و مادرت زهـراء (ازانـدوهِ مصیبـتِ تو) دردنـاک شد ، و دستـه هاىِ ملائکه مقـرّبین در آمد و شد بودند، پـدرت امیرمؤمنـان راتعزیت میگفتند، مجالسِ ماتم وسوگوارى براىِ تو در اعلاعلیّین برپا شد،

وَ لَطَمَتْ عَلَیْک َ الْحُورُ الْعینُ، وَ بَکَتِ السَّمآءُ وَ سُکّانُها، وَ الْجِنانُ وَ خُزّانُها ، وَ الْهِضابُ وَ أَقْطارُها، وَ الْبِحارُ وَ حیتانُها، ]وَ مَکَّةُ وَ بُنْیانُها، :خل [وَ الْجِنانُ وَ وِلْدانُها ، وَ الْبَیْتُ وَ الْمَقامُ، وَ الْمَشْعَرُ الْحَرامُ، وَ الْحِـلُّ وَ الاِْحْرامُ ، أَللّـهُمَّ فَبِحُرْمَةِ هذَا الْمَکانِ الْمُنیفِ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد، وَاحْشُرْنی فی زُمْرَتِهِمْ، وَ أَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِمْ، أَللّهُمَّ إِنّی أَتَوَسَّلُ إِلَیْک َ یا أَسْرَعَ الْحاسِبینَ ، وَ یاأَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ ، وَ یاأَحْکَمَ الْحاکِمینَ، بِمُحَمَّدخاتَِمِ النَّبِیّینَ ، رَسُولِک َ إِلَى الْعالَمینَ أَجْمَعینَ ، وَ بِأَخیهِ وَابْنِ عَمِّهِ الاَْنْزَعِ الْبَطینِ ، الْعالِمِ الْمَکینِ ، عَلِىّ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَ بِفاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعـالَمینَ ، وَ بِالْحَسَنِ الزَّکِىِّ عِصْمَةِ الْمُتَّقینَ ، وَ بِأَبی عَبْدِاللهِ الْحُسَیْنِ أَکْرَمِ الْمُسْتَشْهَدینَ ، وَ بِأَوْلادِهِ الْمَقْتُولینَ ، وَ بِعِتْرَتِهِ الْمَظْلُومینَ ، وَ بِعَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ زَیْنِ الْعابِدینَ ، وَ بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىّ قِبْلَةِ الاَْوّابینَ ، وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد أَصْدَقِ الصّادِقینَ ، وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر مُظْهِرِ الْبَراهینِ ، وَ عَلِىِّ بْنِ مُوسى ناصِرِالدّینِ، وَ مُحَمَّدِبْنِ عَلِىّ قُدْوَةِ الْمُهْتَدینَ، وَ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّد أَزْهَدِ الزّاهِدینَ ، وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىّ وارِثِ الْمُسْتَخْلَفینَ، وَالْحُجَّةِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعینَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدوَالِ مُحَمَّدالصّادِقینَ الاَْبَرّینَ ، الِ طه وَ یس ، وَ أَنْ تَجْعَلَنی فِى الْقِیامَةِ مِنَ الاْمِنینَ الْمُطْمَئِنّینَ، الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، أَللّهُمَّ اکْتُبْنی فِى الْمُسْلِمینَ، وَ أَلْحِقْنی بِالصّالِحینَ ، وَاجْعَلْ لی لِسانَ صِدْق فِى الاْخِرینَ ، وَانْصُرْنی عَلَى الْباغینَ،وَاکْفِنی کَیْدَ الْحاسِدینَ ، وَاصْرِفْ عَنّی مَکْرَ الْماکِرینَ ، وَاقْبِضْ عَنّی أَیْدِىَ الظّالِمینَ ، وَاجْمَعْ بَیْنی وَ بَیْنَ السّادَةِ الْمَیامینِ فی أَعْلا عِلِّیّینَ،

و حورالعین به جهت تو به سر و صورت زدند، (در عزاىِ تو) آسمان و ساکنانش، بهشت ها و نگـهبانانش، کوه ها و کوهپایه ها، دریا ها و ماهیانش، ]شهرمکّه و پایه هایش[، فردوس ها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام ، و حلّ و حَرَم جملـگى گریستند، بار خدایا! به حُرمتِ این مکـانِ رفـیع ، بر محمّد و آلِ او رحـمت فرست ، و مرا در زمره آنان محـشور فرما، و به شفـاعت و وساطتِ آنها مرا داخلِ بهشت گردان ، بار خدایا! من به تو توسّل مى جویم اى سریعـترینِ حسابگران ، و اِى بخشـنده ترینِ کَـریمان ، و اِى فرمانـرواى حـاکمان، به (حقِّ) محمّد آخرینِ پیامبران، و فرستاده تو بسوىِ تمامِ جهان ها، و به (حقِّ) برادرش و پسرعمویش آن بلند پیشانىِ میان پُر ، آن دانشمندِ عالى مرتبه ، یعنى علىّ فرمانـرواىِ مؤمنان ، و به (حقِّ) فاطمه سـروَرِ بانوانِ جهانیان ، و به (حقِّ) حسـنِ مجتـبى که پاک و مبرّا و پناهگـاه مُتّقین اسـت ، و به (حقِّ) أبی عبدالله الحسین گـرامیترینِ شهداء ، و به (حقِّ) فرزنـدانِ مقتولش ، و خانـواده مظـلومش، و به (حقّ) على بن الحسـین زیورِ عابدان ، و به محمّد بن علـى قبـله توبه کنندگان ، و جعفر بن محمّد راستگـوترینِ صادقان ، و موسى بن جعفر آشکار کننده دلائل و براهین ، و على بن موسى یاورِ دین ، و محمّد بن على اُسوه و الگوىِ هدایت شونـدگان ، و على بن محمّد زاهـدترینِ پارسایان ، و حسـن بن على وارثِ جانشینان ، و حُجّتِ خدا بر تمامِ آفریدگان ، اینکه درود فرستى بر محـمّد و آلِ او، آن راستـگویانِ نیـکوکار ، هـمان آلِ طه و یس ، و اینکه مرا در قیامت از کسانى قرار دهى که (از عذابِ تو) ایمن و با آرامشِ خاطر و رستگار و مسرور و بشارت یافـته اند ، بارخدایا! (نامِ) مـرا در زُمـره مسلـمین نگاشته ، و مرا به صالـحین ملـحق فرما ، و نامِ مرا بر زبان اُمّتهاى آتیه نیکو قرار ده ، و مـرا بر علـیه ظالمین یارى ده ، و از مکرِ حسـودان حفـظ فرما ، و (نیـز) حیله حیـله گران را از من برگـردان ، و دست ستمـکاران را از مـن (دور) نگهدار، و بینِ من و آن سـرورانِ با میمنت در اعلاعلیّین جمع بفرما،

مَعَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیّینَ وَالصِّدّیقینَ وَالشُّهَدآءِ وَالصّالِحینَ، بِرَحْمَتِک َ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ، أَللّهُمَّ إِنّی اُقْسِمُ عَلَیْک َ بِنَبِیِّک َ الْمَعْصُومِ، وَ بِحُکْمِک َ الْمَحْتُومِ، وَنَهْیِک َ الْمَکْتُومِ ، وَ بِهذَا الْقَبْرِ الْمَلْمُومِ ، الْمُوَسَّدِ فی کَنَفِهِ الاِْمامُ الْمَعْصُومُ، الْمَقْتُولُ الْـمَظْلُومُ، أَنْ تَکْشِفَ ما بی مِنَ الْغُمُومِ ، وَ تَصْرِفَ عَنّی شَرَّ الْقَدَرِ الْمَحْتُومِ، وَ تُجیرَنی مِنَ النّارِ ذاتِ السَّمُومِ، أَللّــهُمَّ جَلِّلْنی بِنِعْمَتِک َ، وَ رَضِّنی بِقَسْمِک َ ، وَ تَغَمَّدْنی بِجُودِک َ وَ کَرَمِک َ ، وَ باعِدْنی مِنْ مَکْرِک َ وَ نِقْمَتِک َ ، أَللّهُمَّ اعْصِمْنی مِنَ الزَّلَلِ ، وَ سدِّدْنی فِى الْقَوْلِ وَالْعَمَلِ ، وَافْسَحْ لی فی مُدَّةِ الاَْجَلِ ، وَ أَعْفِنی مِنَ الاَْوْجاعِ وَالْعِلَلِ، وَ بَلِّغْنی بِمَوالِىَّ وَ بِفَضْلِک َ أَفْضَلَ الاَْمَلِ ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَاقْبَلْ تَوْبَتی ، وَارْحَمْ عَبْرَتی ، وَ أَقِلْنی عَثْرَتی ، وَ نَفِّسْ کُرْبَتی ، وَاغْفِرْلی خَطیئَتی، وَ أَصْلِـحْ لی فی ذُرِّیَّتی، أَللّـهُمَّ لاتَدَعْ لی فی هذَاالْمَشْهَدِ الْمُعَظَّمِ ، وَالْمَحَلِّ الْمُـکَرَّمِ ذَنْباً إِلاّ غَفَرْتَهُ، وَ لاعَیْباً إِلاّ سَتَرْتَهُ، وَ لاغَمّاً إِلاّ کَشَفْتَهُ، وَ لارِزْقاً إِلاّ بَسَطْتَهُ، وَ لاجاهاً إلاّ عَمَرْتَهُ، وَ لافَساداً إِلاّ أَصْلَحْتَهُ ، وَ لاأَمَلا إِلاّ بَلَّغْتَهُ ، وَ لادُعآءً إِلاّ أَجَبْتَهُ ، وَ لامَضیقاً إِلاّ فَرَّجْتَهُ ، وَ لاشَمْلا إِلاّ جَمَعْتَهُ ، وَ لاأَمْراً إِلاّ أَتْمَمْتَهُ ، وَ لامالا إِلاّ کَثَّرْتَهُ ، وَ لاخُلْقاً إِلاّ حَسَّنْتَهُ ، وَ لاإِنْفاقاً إِلاّ أَخْلَفْتَهُ ، وَ لاحالا إِلاّ عَمَرْتَهُ ، وَ لاحَسُوداً إِلاّ قَمَعْتَهُ ، وَ لاعَدُوّاً إِلاّ أَرْدَیْتَهُ ، وَ لاشَرّاً إِلاّ کَفَیْتَهُ ، وَ لامَرَضاً إِلاّ شَفَیْتَهُ ، وَ لابَعیداً إِلاّ أَدْنَیْتَهُ ، وَ لاشَعَثاً إِلاّ لَمَمْتَهُ ، وَ لا سُؤالا ]سُؤْلا :ظ [إِلاّ أَعْطَیْتَهُ ، أَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُک َ خَیْرَ الْعاجِلَةِ ، وَ ثَوابَ الاْجِلَةِ ، أَللّهُمَّ أَغْنِنی بِحَلالِک َ عَنِ الْحَرامِ، وَ بِفَضْلِک َ عَنْ جَمیعِ الاَْنامِ ، أَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُک َ عِلْماً نافِعاً ،

همراه باکسانیکه برآنها اِنعام فرمودى یعنى پیامبران، وراستگویانِ درعملوگفتاروشهداء و نیکویان، به رحمتت اى مهربانترینِ مهربانان، بارخدایا! تورا سوگند میدهم به حقّ پیامبرِ معصومت، و به حقّ حُکمِ حتمى و قطعى ات، و به حقّ نهىِ پنهانى ات ، و بحقّ این آرامگاهى که (مردم از هرطرف به جهت زیارت) بر او گِرد مى آیند، واین امامِ معصومِ مقتولِ مظلوم در جانبِ آن تکیه زده، اینکه غم و غصّه ها را از من برطرف فرمائى، و شُرورِ قضا و قَدَرِ حتمى را از من برگردانى، و مرا از آتش(عذابت) که داراى بادهاى سوزان است پناه دهى (و نگاهدارى)، بارخدایا! مرا با نعمت خود بپوشان (یا بزرگ گردان)، و به عطایاى خود راضى وخوشحال فرما، وبه جود و کَرَمَت مرا بپوشان، و از مکر و انتقام خود دورَم ساز، بارخدایا مرا از لغزش و خطا حفظ فرما، و در گفتاروکردار به راه صحیح هدایتم فرما، و در مدّت زندگى ام وسعت ده، و مرا از دردها و بیماریها عافیت بخش، ومرابه موالىوسرورانم برسانوبه فضل(وکَرَمِ) خویش مرابه بالاترینِ آرزوها نائل فرما، بارخدایا برمحمّد و آلِ او رحمت فرست و توبه مرا قبول فرما، و بر اشکِ چشمم ترحّم نما، و لغزش مرا چشم پوشى فرما، و حُزن واندوه مرا زائل کن، و گناهم را برمن ببخشاى، و خاندان و نسلِ مرا برایم اصلاح فرما، بارخدایا در این مشهدِوالامقام و در این محلّ گرامى، برایم وامَگُذار گناهى را مگرآنکه ببخشى، و نه عیبى را مگر آنکه مستورنمائى، و نه غم وغصّه اى را مگربرطرف فرمائى، و نه رزقى را مگر گسترش دهى ، ونه قدر و منزلتى را مگر باقى بدارى، ونه فسادى را مگر اصـلاح فـرمائى، ونه آرزوئى را مگرنائل کنى، ونه دعائى را مگر اجابت فرمائى، ونه تنگنائى را مگر بگشائى، ونه امور مُتشتّتى را مگر جمع و برقرار نمائى، ونه امرى را مگر تمام فرمائى، ونه مالى را مگر فراوانى بخشى، ونه خُلق وصفتى را مگرنیکوگردانى، ونه انفاقى را مگرجایگزین فرمائى، ونه حالى را مگر آباد فرمائى، ونه حسودى را مگر ذلیل نمائى، ونه دشمنى را مگر هلاک گردانى، ونه شرّى را مگر منع فرمائى، ونه بیماریى رامگرشفابخشى، ونه(امرِ)دورى را مگر نزدیک فرمائى(ودردسترسم قراردهى)، ونه تفرّقواختلالى رامگرجمع (و اصلاح)نمائى، ونه خواهشى ]خواسته اى[ را مگر عطا فرمائى، بارخدایا! من از تودرخواست میکنم خیرِ دنیا و ثوابِ آخرت را، بارخدایا! مرا به سبب حلالت از حرام مستغنى کن، وبه فضل و احسانـت از جمیع خلق بى نیاز فرما، بارخدایا! از تو درخواست میکنم دانشى مفید،

وَ قَلْباً خاشِعاً ، وَ یَقیناً شافِیاً ، وَ عَمَلا زاکِیاً ، وَ صَبْراً جَمیلا، وَ أَجْراً جَزیلا ، أَللّهُمَّ ارْزُقْنی شُکْرَ نِعْمَتِک َ عَلَىَّ ، وَ زِدْ فی إِحْسانِک َ وَ کَرَمِک َ إِلَىَّ ، وَاجْعَلْ قَوْلی فِى النّاسِ مَسْمُوعاً ، وَ عَمَلی عِنْدَک َ مَرْفُوعاً ، وَ أَثَری فِى الْخَیْراتِ مَتْبُوعاً ، وَ عَدُوّی مَقْمُوعاً ، أَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّدالاَْخْیارِ ، فی اناءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرافِ النَّهارِ ، وَاکْفِنی شَرَّ الاَْشْرارِ ، وَ طَهِّرْنی مِنَ الــذُّنُوبِ وَ الاَْوْزارِ ، وَ أَجِرْنی مِنَ النّـارِ ، وَ أَحِلَّنی دارَالْقَرارِ ، وَ اغْفِرْلی وَ لِجَمیعِ إِخْوانی فیک َ وَ أَخَواتِىَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ، بِرَحْمَتِک َ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

پس از تمام شدن زیارت ، رو به قبله کن و دو رکعت نماز بجاى آور به این ترتیب که در رکعت اول بعد از حمد سوره انبیاء ، و در رکعت دوم بعد از حمد سوره حشر را بخوان و آنگاه در قنوت نماز بگو:

لاإِلهَ إِلاَّ اللهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ ، لاإِلهَ إِلاَّاللهُ الْعَلِىُّ الْعَظیمُ ، لاإِلهَ إِلاَّاللهُ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ الاَْرَضینَ السَّبْعِ، وَ ما فیهِنَّ وَ ما بَیْنَهُنَّ ، خِلافاً لاَِعْدآئِهِ، وَ تَکْذیباً لِمَنْ عَدَلَ بِهِ ، وَ إِقْراراً لِرُبُوبِیَّتِهِ ، وَ خُضُوعاً لِعِزَّتِهِ ، الاَْوَّلُ بِغَیْرِ أَوَّل ، وَالاْخِرُ إِلى غَیْرِ اخِر، الظّـاهِرُ عَلى کُلِّ شَىْء بِقُدْرَتِهِ ، الْباطِنُ دُونَ کُلِّ شَىْء بِعِلْمِهِ وَ لُطْفِهِ ، لا تَقِفُ الْعُقُولُ عَلى کُنْهِ عَظَمَتِهِ، وَ لاتُدْرِکُ الاَْوْهامُ حَقیقَةَ ماهِیَّتِهِ ، وَ لاتَتَصَوَّرُ الاَْنْفُسُ مَعانِىَ کَیْفِیَّتِهِ، مُطَّلِعاً عَلَى الضَّمآئِرِ ، عارِفاً بِالسَّرآئِرِ ، یَعْلَمُ خآئِنَةَ الاَْعْیُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُورُ ، أَللّهُمَّ إِنّی اُشْهِدُک َ عَلى تَصْدیقی رَسُولَک َ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ إیمانی بِهِ،

قلبى خاشع، یقینى سلامت بخش ، عملى صالح و پاک ، صبرى زیبا ، و اجرى عظیم را ، بارالها! شکر نعمتت برمن را روزیَم کن ، و احسان و کَرَمَت برمن زیاد فرما ، و گفته مرا درمیان مردم شنوده نما ، و عمل مرا به نزد خویش بالا بَر،و سنّت باقیمانده مرا در امورِ خیر مورد پیروى قرارده ، و دشمنم را خوار و ذلیل گردان، بارخدایا! بر محمّدوآلِ او که نیکانند، درتمامى لحظات شبانه روز رحمت فرست، و مرا از شرّ بَدان محفوظ بدار، و از (کثافاتِ) گناهان و سنگینىِ وِزر و وَبال پاک و مبرّا گردان، واز آتش (عذابت) پناهم ده، و در سراى جاوید واردفرما، و(گناهانِ) مرا و تمامى خواهران و برادران مؤمنِ مرا ببخشاى، به رحمتت اى مهربانترین مهربانان.
]ترجمه دعائى که در قنوت نماز خوانده مى شود:[
هیچ معبودى جز خداوندِ شکیبا و کریم نیست، هیچ خدائى جز خداوندِ بزرگوار و عظیم نیست، هیچ معبودى نیست جز خداوندى که پروردگارِ آسمانها و زمینهاى هفتگانه و موجوداتى که در آنها و میان آنهاست مى باشد، (به این توحید معتقدم) برخلاف دشمنانِ حقّ، و به جهت تکذیب کسانى که به خداوند شرک ورزیدند، و(به این توحیدمعتقدم) بخاطر اعتراف نمودن به ربوبیّت او، و خضوع و خشوع درمقابل عزّت و شرافت وى، (اوست خدائى که) اوّل است بدون اوّل، و آخر است تا بى نهایت، به قدرتش برتمام اشیاء غلبه نموده، و به دانش و لطف و مرحمتش در هرچیز نفوذ کرده، عقول بشرى برحقیقتِ بزرگى او مطّلع نخواهدشد، و اوهام و خیالات کنهِ ذات اورا درک نمى کند، ومعانىِ کیفیّتِ اورا هیچ ذهنى تصوّر نمى تواندکرد، (اوست) مطّلع وآگاه بر باطنِ اشخاص، و آشنا به تمام امورِ پنهان، خیانت چشمها و پنهانى دلها را خبردارد، بارخدایا! تورا گواه میگیرم که رسولت «صلَّى الله علیه و آله» را تصدیق مى کنم و به او ایمان دارم،

وَ عِلْمی بِمَنْزِلَتِهِ ، وَ إِنّی أَشْهَدُ أَنَّهُ النَّبِىُّ الَّذی نَطَقَتِ الْحِکْمَةُ بِفَضْلِهِ ، وَ بَشَّرَتِ الاَْ نْبِیآءُ بِهِ، وَ دَعَتْ إِلَى الاِْقْرارِ بِما جآءَ بِهِ، وَ حَثَّتْ عَلى تَصْدیقِهِ، بِقَوْلِهِ تَعالى: «اَلَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْریةِ وَ الاِْنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهیهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِـلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الاَْغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ» ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد رَسُولِک َ إِلَى الثَّقَلَیْنِ ، وَ سَیِّدِ الاَْنْبِیآءِ الْمُصْطَفَیْنَ ، وَ عَلى أَخیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ ، اللَّذَیْنِ لَمْ یُشْرِکا بِک َ طَرْفَةَ عَیْن أَبَداً ، وَ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ سَیِّدةِ نِسآءِ الْعالَمینَ ، وَ عَلى سَیِّدَىْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ، صَلاةً خالِدَةَ الدَّوامِ ، عَدَدَ قَطْرِ الرِّهامِ ، وَ زِنَةَ الْجِبالِ وَ الاْکامِ ، ما أَوْرَقَ السَّلامُ، وَ اخْتَلَفَ الضِّیآءُ وَ الظَّلامُ، وَ عَلى الِهِ الطّاهِرینَ، الاَْئِمَّةِ الْمُهْتَدینَ، الذّآئِدینَ عَنِ الدّینِ ، عَلِىّ وَ مُحَمَّد وَ جَعْفَر وَ مُوسى وَ عَلِىّ وَ مُحَمَّد وَ عَلِىّ وَالْحَسَنِ وَ الْحُجَّةِ الْقَوّامِ بِالْقِسْطِ ، وَ سُلالَةِ السِّبْطِ ، أَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُک َ بِحَقِّ هذَا الاِْمامِ فَرَجاً قَریباً ، وَ صَبْراً جَمیلا ، وَ نَصْراً عَزیزاً ، وَ غِنىً عَنِ الْخَلْقِ ، وَ ثَباتاً فِى الْهُدى ، وَ التَّوْفیقَ لِما تُحِبُّ وَ تَرْضى ، وَ رِزْقاً واسِعاً حَلالا طَیِّباً ، مَریئاً دارّاً سآئِغاً ، فاضِلا مُفَضَِّلا صَبّاً صَبّاً ، مِنْ غَیْرِ کَدّ وَ لا نَکَد ، وَ لا مِنَّة مِنْ أَحَد ، وَ عافِیَةً مِنْ کُلِّ بَلآء وَ سُقْم وَ مَـرَض ، وَ الشُّکْرَ عَلَى الْعافِیَةِ وَ النَّعْمآءِ ، وَ إِذا جآءَ الْمَوْتُ فَاقْبِضْنا عَلى أَحْسَنِ ما یَکُونُ لَک َ طاعَةً ، عَلى ما أَمَرْتَنا مُحافِظـینَ حَتّى تُؤَدِّیَنا إِلى جَنّـاتِ النَّعیمِ ، بِرَحْمَتِک َ یا أَرْحَمَ الرّاحِـمینَ ، أَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَـــمَّد ، وَ أَوْحِـشْنـی مِنَ الـدُّنْیا وَ انِسْـــنی بِالاْخِـــرَةِ ،

و آگاه به قدر و منزلتِ اویم، و براستى شهادت میدهم که اوست پیامبرى که حکمت به فضیلت و برترىِ او سخن راند، و تمامى پیامبران(گذشته) بشارتِ(آمدنِ) اورا دادند، و (مردم را) به گرویدنِ به دین او دعوت نمودند، و برتصدیقِ او برانگیختند، چنانچه خودت در قرآن میفرمائى: «(او پیامبرى است) که نام وى را در تورات و انجیلِ خودشان نگاشته مى یابند، او آنها را به نیکوئى امر مى کند و از زشتى نهى مى فرماید، نعمتهاى پاک و طیّب را برایشان حلال و خبائث و پلیدیها را بر آنها حرام و ممنوع میگرداند، و سنگینى و مشقّت هائى که در ادیان سابق چون زنجیر برگردن آنها بود همه را برمیدارد»، پس درود فرست بر محمّد فرستاده ات به سوى جنّ و انس، و سَروَرِ پیامبرانِ برگزیده، و بر برادرش و پسرعمویش، آنانى که هیچگاه به قدرِ چشم برهم زدنى به تو شرک نورزیدند، و برفاطمه زهراء سَروَرِ تمامى زنان جهانیان، و بر دو آقاى جوانان اهل بهشت یعنى حسن و حسین، درودى جاویدان و همیشگى، بعدد قطرات بارانها، و همگونِ کوهها و تپه ها، تا آن زمان که درخت «سلام» برگ میدهد، و روشنى و تاریکىِ شبانه روز در رفت و آمدند، و برخاندانِ طاهرِ حسین، آن پیشوایان هدایت یافته، آنها که از حریم دین و آئین دفاع نمودند، یعنى على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و حضرت حجّت، آنکه عدل و داد را برپا میدارد و فرزندِ دخترزاده پیامبر است، بارخدایا! از تو درخواست میکنم بحقِّ این امامِ بزرگوار، گشایشى نزدیک را، و صبرى نیکو را، و پیروزى اى توأم با عزّت را، و بى نیازى از خلایق را، و دوام و استمرار در طریـقِ هدایت را، و توفیق را بر آنچه تو دوست دارى و رضایت تو در آنست ، و روزى اى را که وسیع و حلال و پاک، و گوارا و ریزان و خوشگوار، فراوان و برتر و پى درپى باشد، بدون هیچ زحمت و مشقّتى، و خالى از هرگونه منّتى از اَحَدى، و (نیز درخواست میکنم) تندرستى از هر بلاء و ناخوشى و بیمارى را، و شکرگزارى بر هرعافیت و نعمتى را، و هنگامى که مرگ ما فرارسید بر نیکوترین حالِ طاعت ما را قبض روح فرمائى، و در حالتى که نگاهبانِ دستورات تو باشیم، تا آنکه ما را به بهشت هاى پُرنعمت برسانى، به رحمتت اى مهربانترینِ مهربانان ، بارخدایا! بر محمّد و آل او رحمت فرست، و مرا از دنیا در وحشت و هراس قرار ده و به آخرت انیس فرما،

فَإِنَّهُ لایُوحِشُ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ خَوْفُک َ ، وَ لایُؤْنِسُ بِالاْخِرَةِ إِلاّ رَجآ ؤُک َ ، أَللّهُمَّ لَک َ الْحُجَّةُ لاعَلَیْک َ ، وَ إِلَیْک َ الْمُشْتَکى لامِنْک َ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِهِ وَ أَعِنّی عَلى نَفْسِىَ الظّالِمَةِ الْعاصِیَةِ، وَ شَهْوَتِىَ الْغالِبَةِ، وَاخْتِمْ لی بِالْعافِیَةِ، أَللّـهُمَّ إِنَّ اسْتِغْفاری إِیّاک َ وَ أَنَا مُصِرٌّ عَلى مانَهَیْتَ قِلَّةُ حَیآء، وَ تَرْکِىَ الاِسْتِغْفارَ مَعَ عِلْمی بِسَِعَةِ حِلْمِک َتَضْییـعٌ لِحَقِّ الرَّجآءِ، أَللّـهُمَّ إِنَّ ذُنُوبی تُؤْیِسُنی أَنْ أَرْجُوَک َ، وَ إِنَّ عِلْمی بِسَِعَةِ رَحْمَتِک َ یَمْنَعُنی أَنْ أَخْشاک َ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد ، وَ صَدِّقْ رَجآئی لَک َ ، وَ کَذِّبْ خَوْفی مِنْک َ، وَ کُنْ لی عِنْدَ أَحْسَنِ ظَنّی بِک َ یا أَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَ أَیِّدْنی بِالْعِصْمَةِ ، وَ أَنْطِقْ لِسانی بِالْحِکْمَةِ ، وَ اجْعَلْنی مِمَّنْ یَنْدَمُ عَلى ما ضَیَّعَهُ فی أَمْسِهِ ، وَ لایَغْـبَنُ حَظَّهُ فی یَوْمِهِ ، وَ لا یَهُمُّ لِرِزْقِ غَدِهِ ، أَللّهُمَّ إِنَّ الْغَنِىَّ مَنِ اسْتَغْنى بِک َ وَ افْتَقَرَ إِلَیْک َ ، وَ الْفَقیرَ مَنِ اسْتَغْنى بِخَلْقِک َ عَنْک َ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد ، وَ أَغْنِنی عَنْ خَلْقِک َ بِک َ ، وَ اجْعَلْنی مِمَّنْ لا یَبْسُطُ کَفّاً إِلاّ إِلَیْک َ ، أَللّـهُمَّ إِنَّ الشَّقِىَّ مَنْ قَنَطَ وَ أَمامَهُ التَّوْبَـةُ وَ وَرآءَهُ الرَّحْمَـةُ ، وَ إِنْ کُنْتُ ضَعیفَ الْعَمَلِ فَإِ نّی فی رَحْمَتِک َ قَوِىُّ الاَْمَلِ ، فَهَبْ لی ضَعْفَ عَمَلی لِقُوَّةِ أَمَلی ، أَللّـهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنْ ما فی عِبادِک َ مَنْ هُوَ أَقْسى قَلْباً مِنّی وَ أَعْظَمُ مِنّی ذَنْباً ، فَإِ نّی أَعْلَمُ أَنَّهُ لامَوْلى أَعْظَمُ مِنْک َ طَوْلا ، وَ أَوْسَعُ رَحْمَةً وَ عَفْواً، فَیامَنْ هُوَ أَوْحَدُ فی رَحْمَتِهِ، إِغْفِرْ لِمَنْ لَیْسَ بِأَوْحَدَ فی خَطیئَتِهِ، أَللّـهُمَّ إِنَّک َ أَمَرْتَنا فَعَصَیْنا، وَ نَهَیْتَ فَمَا انْتَهَیْنا، وَ ذَکَّرْتَ فَتَناسَیْنا ، وَ بَصَّرْتَ فَتَعامَیْنا، وَ حَذَّرْتَ فَتَعَدَّیْنا ، وَ ما کانَ ذلِک َ جَزآءَ إِحْسانِک َ إِلَیْنا ،

چراکه فقط خوف تو از دنیا وحشت زا است، و فقط امید و دلبندى بتو به آخرت انس بخش است، بارالها! حجّت و دلیل باتوست نه بر علیه تو، و شکایت و گلایه باید به سوى تو باشد نه از تو، پس بر محمّد و آل او درود فرست و مرا برعلیه نفس ستمکار و سرکش خویش، و برشهوت غالبِ خودم یارى فرما، و پایان کارم رابا عافیت قرارده، بارخدایا! این کم حیائىِ من است که (ازطرفى) درِخانه تو استغفار میکنم و (از طرف دیگر) بر مناهىِ تو پافشارى میورزم، چنانچه اگر استغفار نکنم با اینکه وسعت حلمِ تو را آگاهم، این تباه نمودنِ حقِّ امیدوارى است، بارالها! (کثرت) گناهانم مرا از امیدوارى به تو مأیوس میکند، و آگاهیم به وسعتِ رحمتِ تو مرا از ترس و هراسِ از تو بازمیدارد، پس بر محمّد و آلش رحمت فرما، و امید و دلبندىِ مرا بخودت پابرجا نما، و ترس و وحشتِ مرا از خودت تکذیب فرما، و براى من آنچنان باش که به تو حُسنِ ظنّ دارم، اى بخشنده ترینِ کریمان، بارخدایا! برمحمّد و آل او درود فرست و مرا به حفظ (ازگناه) مؤیَّد فرما، و زبانم را به حکمت گویا فرما، و مرا از کسانى قرارده که بر تباهى هاى گذشته خویش نادِم و پشیمانند، و بهره خویش را اکنون ناقص و ضایع نکنند، و اهتمام بر روزى فرداىِ خود ننمایند، بارالها! غنىّ آن کسى است که به سبب تو بى نیازى جوید و به سوى تو محتاج باشد، و فقیر و درمانده کسى است که از تو (روگردان شده) به جانب مخلوقت بى نیازى طلبد، پس رحمت نما بر محمّد و آل او، و مرا از خَلقِ خودت به سبب خودت بى نیاز فرما، و مرا چنان قرارده که هیچگاه دستى جز بسوى تو دراز نکنم، بارالها! بدبخت کسى است که با اینکه توبه و بازگشت فراراهِ او و رحمت تو پشتیبانِ اوست ناامید شود، اگرچه عملِ من ضعیف و سُست است لکن امیدِ رحمتِ تو در من قوىّ است، پس ضعف عملِ مرا در قبال قوّت امیدم، برمن ببخشاى، بارخدایا! اگرتو چنان دانى که درمیان بندگانت از من سنگدل تر و پرگناه تر نیست، (درعوض) من هم به یقین میدانم که هیچ مولا و سرپرستى فضل و عطایش از تو بیشتر نیست، و رحمت و عفوش از تو وسیع تر نیست، پس اى کسى که در رحمت و مهربانى یگانه اى، ببخشاى کسى را که در جُرم و گناهش تنها و یگانه نیست، بارخدایا! تو مارا امرفرمودى و ما سرپیچى نمودیم، و ما را بازداشتى ولى ما دست برنداشتیم، ما را یادآورى فرمودى ولى ما خود را به فراموشى زدیم ، مارا بینا فرمودى و ما خودرا به کورى زدیم، تو مارا تهدید نمودى ولى ما از حدّ گذراندیم، (آرى!) این در مقابل احسان تو برما پاداش نیکوئى نبود،

وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِما أَعْلَنّا وَ أَخْفَیْنا ، وَ أَخْبَرُ بِما نَأْتی وَ ما أَتَیْنا ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَ لاتُؤاخِذْنا بِما أَخْطَأْنا وَ نَسینا ، وَ هَبْ لَنا حُقُوقَک َ لَدَیْنا ، وَ أَتِمَّ إِحْسانَک َ إِلَیْنا، وَ أَسْبِلْ رَحْمَتَک َ عَلَیْنا، أَللّهُمَّ إِنّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِهذَا الصِّدّیقِ الاِْمامِ، وَ نَسْئَلُکَ بِالْحَقِّ الَّذی جَعَلْتَةُ لَهُ وَ لِجَدِّهِ رَسُولِک َ وَ لاَِبَوَیْهِ عَلِىّ وَ فاطِمَـةَ ، أَهْلِ بَیْتِ الرَّحْمَةِ ، إِدْرارَ الرِّزْقِ الَّذی بِهِ قِوامُ حَیاتِنا، وَ صَلاحُ أَحْوالِ عِیالِنا، فَأَنْتَ الْکَریمُ الَّذی تُعْطی مِنْ سَِعَة، وَ تَمْنَعُ مِنْ قُدْرَة، وَ نَحْنُ نَسْئَلُک َ مِنَ الرِّزْقِ مایَکُونُ صَلاحاً لِلـدُّنْیا، وَ بَلاغاً لِلاْخِرَةِ ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد، وَ اغْفِرْلَنا وَ لِوالِدَیْنا، وَ لِجَمیعِ الْمُـؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، وَ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ ، الاَْحْیاءِ مِنْهُمْ وَالاَْمْواتِ، وَ اتِنا فِى الدُّنْیاحَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ.

پس از تمام شدن قنوت ، رکوع و سجود و تشهّد و سلام نماز را انجام ده ، پس چون تسبیح حضرت فاطمه زهراء(س) را خواندى ، دو طرف صورت را بر خاک بگذار و چهل مرتبه این تسبیحات را بگو:

سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِِ وَ لاإِلهَ إِلاَّ اللهُ وَاللهُ أَکْبَرُ.

پس از تمام شدن تسبیحات ، دعا کن و از خدا بخواه که تو را از گناهان نگهدارد و از عذاب خود نجات دهد و ببخشد و توفیق عمل نیک کرامت فرماید و اعمال تو را قبول نماید. سپس خود را به ضریح بچسبان و ببوس و بگو:

زادَ اللهُ فی شَرَفِکُمْ ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.

سپس براى خود و والدین خود و هرکس که خواهى دعا کن.
لیک تو به آنچه ما آشکار و پنهان نمودیم داناترى، و به اعمالى که بجا آورده و مى آوریم آگاه ترى، پس رحمت فرما بر محمّد و آلش و مارا برخطاها و فراموشى هامان مؤاخذه نفرما، و حقوق تو را (که ضایع نمودیم) برما ببخشا، و احسان و کَرَم خویش برما تمام فرما، و پرده رحمتت برما افکن، بارخدایا! ما به تو توسّل میجوئیم به سبب این امام راستگو، و از تو درخواست میکنیم به آن حقّ و حُرمَتى که براى او و جدِّ او رسول خودت و براى پدر و مادر او على و فاطمه که اهل بیتِ رحمتند قراردادى، اینکه روزى خودت را که قوام زندگى ما به آن وابسته است، و نظام احوال عیال ما در گرو آنست ، برما پیاپى فرو ریزى، چرا که توئى آن کریمى که از خزانه وسیعت عطا میکنى، و با قدرت و توانِ خویش (آنکه را بخواهى) محروم میکنى، و ما از تو رزقى را خواهانیم که براى دنیاى ما موجب صلاح، و براى آخرت ما رسا و مایه کفاف باشد، بارخدایا! برمحمّد و آلش رحمت فرست، و ببخشاى ما و والدین مارا، و جمیع مؤمنین و مؤمنات را، و تمام مسلمین و مسلمات را، چه آنان که در قید حیات اند و چه آنها که درگذشته اند، و در دنیا و آخرت به ما حسنه عطا فرما و ما را از عذاب آتش (دوزخ) حفظ فرما.
ترجمه تسبیحات:
خداوند را تسبیح و تمجید مینمایم ، و تمامى ستایشها براى خدا است ، و هیچ معبودى جزالله نیست،وخداوند ازهمه موجودات بزرگ تراست (از آنکه توصیف شود).
]ترجمه جمله اى که بعد از نماز گفته مى شود:[
خداوند در عزّت و شرفِ شما (اهل بیت) بیفزاید ، و درود و رحمت و برکاتِ خداوند بر شما باد

موضوعات: در مورد زیارت ناحیه مقدسه  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ب.ظ ]





حکایت معراج پیامبر
کلمات کلیدی ماشینی : معراج، پیامبر، معراج پیامبر، مکه، جبرئیل، آسمان، قریش، روایت،

پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت المقدس نماز خواندم…

یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم(ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، «معراج» است که در اولین آیه سورة اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سورة نجم می توان اشاراتی را دربارة آن مشاهده کرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنین آمده است:

پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پربرکت ساختیم، تا نشانه های خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بیناست.

البته آن گونه که از روایات برمی آید معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همان گونه که در آیه فوق مشاهده کردیم ایشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی سیر می دهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جایی صعود می کنند که احدی جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام این ماجرا در بیداری بوده و بنابر نظر اکثر علمای شیعه با همین بدن جسمانی اتفاق افتاده و نه در خواب یا با روح زیرا معراج صرفاً روحانی فضیلت چندانی را برای ایشان اثبات نمی کند و چنان عظمتی را که مورد تأکید و روایات است بر نمی تابد.

مرحله دوم معراج در سورة نجم چنین توصیف شده است:

سپس [پیامبر(ص) در شب معراج] نزدیک و نزدیک تر شد، تا آنکه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود. در اینجا، خداوند آنچه را وحی کردنی بود، به بنده اش وحی کرد. آنچه را دید، انکار نکرد. آیا با او دربارة آنچه دید، مجادله و ستیز می کنید؟ و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرةالمنتهی که بهشت جاویدان در آنجاست، دیده است. در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیره کننده ای) سدرةالمنتهی را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشدو طغیان نکرد. (آنچه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.

هر چند روایات دربارة معراج آنقدر متعدد است که به حد تواتر رسیده و مورد قبول همگان می باشد لیکن راجع به زمان، مکان و تعداد دفعات وقوع آن میان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:

ـ زمان اولین معراج را بهتر است نه ماه یا دوسال پیش از ولادت حضرت زهرا(س) بدانیم زیرا حضرت محمد(ص) روزی در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به فرزندشان گله کرده بود، تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خوانده اند.3

ـ مکان آن نیز خانه حضرت خدیجه(س) خانة ام هانی خواهر حضرت علی(ع)، شعب ابی طالب، و مسجدالحرام در کنار کعبه گفته شده است.

ـ آن گونه که از ظاهر روایات برمی آید، احتمالاً معراج بیش از دو مرتبه و طی دفعات متعدد اتفاق افتاده که یکی از آنها بسیار شاخص و معروف شده که گفته شده این معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4
معراج در یک نگاه

روشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند. پیامبر اسلام نیز می خواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد. ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: «ای محمد! برخیز! با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم».

جبرئیل امین، مرکب فضاپیمایی به نام «براق» را پیش آورد. محمد(ص) این سفر با شکوه و بی سابقه را از خانه ام هانی یا مسجدالحرام آغاز کرد، ولی با همان مرکب به سوی بیت المقدس روانه شد و در مدت بسیار کوتاهی در آن محل فرود آمد. در مسجدالاقصی (بیت المقدس) با حضور ارواح پیامبران بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز گزارد. امام جماعت نیز پیامبر اکرم(ص) بود. سپس از مسجدالاقصی، «بیت اللحم» ـ زادگاه حضرت مسیح(ع) ـ و خانه های پیامبران دیدن کرد. پیامبر در برخی جایگاه ها به شکرانه چنین سفری و تحیت محل های متبرکه، دو رکعت نماز شکر به جای آورد.

آن گاه مرحله دوم سفر خود را که حرکت به سوی آسمان های هفت گانه بود، آغاز کرد. پیامبر همه آسمان ها را یکی پس از دیگری پیمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید. ولی در هر آسمان به صحنه های تازه ای برمی خورد و با ارواح پیامبران و فرشتگان سخن می گفت. او در بعضی آسمان ها با دوزخ و دوزخیان و در بعضی آسمان های دیگر با بهشت و بهشتیان برخورد کرد و از مراکز رحمت و عذاب پروردگار بازدید به عمل آورد. ایشان، درجه های بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهده کرد.

سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».5

آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام «قاب قوسین أو أدنی» رسید. خداوند در این سفر، دستورها و سفارش های بسیار مهمی به پیامبر فرمود. بدین صورت، معراج که از بیت الحرام ـ و به گفته بعضی، از خانه ام هانی، دختر عموی آن حضرت و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرةالمنتهی پایان پذیرفت. سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، باز گردد.

پیامبر هنگام بازگشت، در بیت المقدس فرود آمد و از آنجا راه مکه را در پیش گرفت. ایشان در میانه راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن می گشتند. پیامبر از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و باقی مانده آن را به زمین ریخت و بنابر روایتی، روی آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(ص) پیش از طلوع فجر در خانه «ام هانی» از مرکب فضاپیمای خود فرود آمد.6
مشاهدات زمینی رسول خدا(ص)

با توجه به آنکه معراج در نوبت های متعددی انجام شده و در هر کدام از این سفرها پیامبر(ص) مشاهدات متفاوتی داشته اند، لذا در هر فرصتی که پیش می آمده به فراخور شرایط صحنه ای از آن ماجراها را برای اصحاب و اطرافیان خویش ترسیم و تصویر می کرده اند.

حضرت محمد(ص) در خانه ام هانی، برای نخستین بار، راز سفر خود را با دختر عمویش، ام هانی در میان گذاشت. سپس هنگامی که روز آغاز گشت، قریش و مردم مکه را از این جریان باخبر ساخت. داستان معراج و فضانوردی شگفت انگیز پیامبر در آن مدت کوتاه که به نظر قریش، امری ناممکن بود، همه جا پخش شد. سران قریش بیش از پیش بر محمد(ص) خشم گرفتند و بنابر عادت همیشگی خود، به تکذیب او برخاستند. از ایشان خواستند که وضع ظاهری ساختمان بیت المقدس را بیان کند. آنان گفتند: کسانی در مکه هستند که بیت المقدس را دیده اند. اگر راست می گویی، آنجا را تشریح کن تا ما تو را در این خبر شگفت انگیز، تصدیق کنیم.

پیامبر بزرگوار اسلام، وضع ظاهری ساختمان بیت المقدس را برای آنان بازگو کرد. افزون بر آن، حوادثی را که در میانه راه مکه و بیت المقدس و هنگام بازگشت از معراج رخ داده بود، بیان کرد. ایشان گفت: «در میان راه، به کاروان فلان قبیله برخوردم که شتری از آنها گم شده بود. در میان اثاثیه آنان، ظرف آبی بود که من از آن نوشیدم. سپس آن را پوشاندم. در جای دیگر به گروهی برخوردم که شتری از آنها رمیده و دست آن شکسته بود.» قریش گفتند: از کاروان قریش خبر ده. پیامبر فرمود: «آنان را در «تنعیم» (در ابتدای حرم) دیدم که شتری خاکستری رنگ در پیشاپیش آنان حرکت می کرد. آنان کجاوه ای روی شتر گذارده بودند و اکنون به شهر مکه وارد می شوند».

قریش از این خبرهای قطعی، سخت ناراحت شدند و گفتند: اکنون صدق و کذب گفتار او برای ما آشکار می شود. همه انتظار می کشیدند که کاروان چه زمانی وارد شهر می شود. ناگهان پیشگامان کاروان وارد شهر شدند. اهل کاروان، شرح قضیه را همانگونه که رسول اکرم(ص) بازگفته بود، تصدیق کردند.7
معراج از زبان پیامبر اعظم(ص)

پیامبر(ص) فرمود:

من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت المقدس نماز خواندم.8

در روایت دیگر آمده است که پیامبر اعظم(ص) فرمود:

ابراهیم خلیل(ع) به همراه گروهی از پیامبران پیش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسی و عیسی(ع) آمدند. پس از آن، جبرییل دستم را گرفت و مرا بالای صخره (سنگی در بیت المقدس) برد و بر روی آن نشاند. ناگاه ماجرای معراج را پیش خود دیدم که مانند آن را در شکوه و جلال، هرگز ندیده بودم. از آنجا به آسمان دنیا (آسمان اول) صعود کردم. آنان به من سلام می کردند.

سپس جبرئیل مرا به آسمان ششم برد. در آنجا، انبوه آفریدگان و کروبیان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را دیدم. سپس همراه جبرئیل به آسمان هفتم صعود کردم. در آنجا با آفریدگان خدا و فرشتگان بسیار دیدار کردم.9
حدیث معراج

از جمله روایات مشهوری که به ماجرای معراج می پردازد روایت اخلاقی مفصلی است که سخنان خداوند متعال را خطاب به حبیب خود محمد مصطفی(ص) در بر می گیرد. در واقع پیام های خداوند و سوغات رسول او(ص) از این سفر برای مسلمانان و پیروان ایشان در همه اعصار و دوران ها بوده و با توجه به اهمیتی که داشته شرح های متعددی بر آن نوشته شده است.10

در این روایت مفصل از برترین کردار، شایستگان محبت خداوند، پارساترین مردمان، ویژگی دنیازدگان، ویژگی اهل آخرت، پاداش زاهدان، پرهیزکاری زینت مؤمن، ارزش سکوت، اهمیت رزق حلال، جایگاه و اثر روزه و ویژگی عابدان و مسائلی از این دست سخن به میان آمده است.
مشاهدات پیامبر اعظم(ص) در آسمان

ضمن روایت فوق و دیگر روایاتی که به نقل ماجرای معراج می پردازند، گزارش هایی از مشاهدات حضرت محمد(ص) از آسمان ها، اهل بهشت و اهل جهنم و ملائکه آمده که به نحوی هر کدام سعی در تکمیل روایات بالا با ارائه شواهد و نمونه هایی از آثار اعمال دارند.11
همراهان رسول اکرم(ص) در معراج

در بعضی از احادیثی که از ائمه معصومین(ع) دربارة معراج آمده، از رسول خدا(ص) نقل کرده اند که فرمود:

من وقتی همة مراحل را طی کرده و از آسمان ها گذشتم و به بیت المعمور و نزدیک سدرةالمنتهی رسیدم، بعضی از اصحابم مرا همراهی می کردند. آنها که لباس نو در بر داشتند وارد شدند و آنها که نداشتند ماندند. عده ای را به همراه خود بردم و عده ای به همراهم آمدند.12

که ظاهراً اشاره به معصومین(ع) و آن دسته از مؤمنانی است که به دنبال ایشان آن مقام را طی کردند و در آینده در ضمن نماز که ره آورد این معراج است، خواهند کرد.11
موعود(ع) در معراج

اصلی ترین مشاهده پیامبر اعظم(ص) در شب معراج را باید شهود انوار مقدسه ائمه(ع) بدانیم که اصحاب متعددی روایت ذیل یا مشابه آن را از آن حضرت نقل کرده اند و همان طور که خواهیم دید در میان دوازده امام(ع)، حضرت مهدی(ع) جایگاهی ویژه و ممتاز دارند. ضمن این روایات نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود:

همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردشی شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟ ـ در حالی که خدا خود بدان آگاه تر بود ـ عرض کردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: ای محمد، علی ابن ابی طالب را؟ عرض کردم: بلی ای خدای من، فرمود: ای محمد من ابتدا از مقام ربوبیت نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم. هیچ گاه یادی از من نمی شود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابی طالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم، پس تو سرور پیامبران و علی از نام های من است و «علی» (مشتق آن) نام اوست. ای محمد، من، علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم؛ سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت از مقربین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست. ای محمد، اگر بنده ای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من روبه رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند سپس فرمود: ای محمد، آیا مایلی آنان را ببینی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: قدمی پیش گذار. من قدمی جلو نهادم. ناگاه دیدم علی بن ابی طالب و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی آنجا بودند و حجت قائم همانند ستاره ای درخشان در میان آنان بود، پس عرض کردم: پروردگار من اینان چه کسانی اند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال کننده حلال من و حرام دارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمد، او را دوست بدار که من او را دوست می دارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست می دارم.14
پی نوشت ها:

1. سورة اسرا (17)، آیة 1.

2. سورة نجم (53)، آیات 18ـ8.

3. برای مطالعه تفصیل این روایت و ارقام مختلفی که برای سال بعثت برشمرده اند ر.ک: مرتضی عاملی، سید جعفر، سیرت جاودانه، ترجمة دکتر محمد سپهری، ج1، صص291ـ293.

4. ر.ک: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج1، ص384.

5. مجلسی، بحارالانوار، ج18، ص382، به نقل از: سیمای معراج پیامبر، ص22.

6. آیت الله زاده نایینی، مهدی، معراج به روایت فیض کاشانی، صص 10 و 50

7.سبحانی، همان، ج1، صص379ـ381.

8. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج13، ص5 و 19.

9. طبرسی، مجمع البیان، ج6، ص395؛ به نقل از: سیمای معراج پیامبر، صص32 و 33.

10. از جمله این آثار می توان به کتاب هایی نظیر: راهیان کوی دوست نوشته آیت الله مصباح یزدی و حدیث معراج، نوشته آقای سید محمدرضا غیاثی کرمانی اشاره کرد.

11. برخی از این گزارش ها را در کتاب محمد(ص) میهمان قدسیان نوشته آقای حسنعلی محمودی می توانید مطالعه کنید که عناوین آنها از این قرار است: بهشت برین و عرش، شکایت شخصی از جد چهلم خود، حرام خواری، فرشته دعاکنننده برای مؤمنان، دو فرشته دیگر، غیبت کنندگان، خورندگان مال یتیم و رباخواران و زنان گناه کار.

12. مجلسی، همان، ج18، ص327.

13. توضیح این مطلب دیگر ابعاد عرفانی مربوط به معراج را می توانید در جلد نهم تفسیر موضوعی قرآن کریم با عنوان سیره رسول اکرم(ص) در قرآن مرور نمایید.

14. برای نمونه ر.ک: نعمانی، الغیبة، ص133.

موضوعات: حکایت معراج پیامبر  لینک ثابت
 [ 10:33:00 ب.ظ ]






نماز معراج مومن است
نافله های شبانه روز
۱.نافله ی نماز صبح:

دو رکعت می باشد و مستحب است در رکعت اول سوره ی حمد و سوره ی کافرون و در رکعت دوم سوره ی حمد و سوره ی اخلاص خوانده شود.

۲.نافله ی نماز ظهر:

هشت رکعت می باشد که به صورت چهار نماز دو رکعتی خوانده می شود. مستحب است که در تمامی رکعت های اول نماز های نافله ی ظهر سوره های حمد و اخلاص و در رکعت های دوم سوره های حمد و کافرون خوانده شود.

۳.نافله ی نماز عصر:

مانند نافله ی نماز ظهر هشت رکعت می باشد که در رکعت اول بعد از سوره ی حمد سوره ی نصر یا تکاثر ، و در رکعت دوم سوره ی حمد و سوره ی اخلاص خوانده می شود.

۴.نافله ی نماز مغرب:

نافله ی نماز مغرب چهار رکعت است با دو سلام و صحبت کردن ما بین نماز مغرب و نافله ی آن مکروه است. در دو رکعت اول سوره ی حمد و سوره ی کافرون هر کدام یک مرتبه و در رکعت دوم سوره ی حمد و سوره ی اخلاص و در رکعت سوم سوره ی حمد یک مرتبه و سوره ی حدید از ابتدای سوره تا ” علیهم بذات الصدور ” و در رکعت چهارم سوره ی حمد یک مرتبه و سوره ی حشر از آیه ی ” لو انزلنا هذا القرآن ” تا انتهای سوره خوانده می شود.

۵.نافله ی نماز عشا:

دو رکعت نشسته می باشد و مستحب است که در رکعت اول سوره ی حمد و سوره ی واقعه و در رکعت دوم سوره ی حمد و سوره ی اخلاص را بخوانی.

۶.نماز غفیله:

نماز غفیله دو رکعت است ، ما بین نماز مغرب و عشا خوانده می شودبا فضیلتی بسیار و تاثیری مخصوص در برآورده شدن حوایج دنیوی و اخروی.

امام صادق (ع) فرمود:

” در میان نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز بخوانید ، در رکعت اول بعد از سوره ی حمد این آیه را بخوانید:

«وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِـباً فَـظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّـلُماتِ أَنْ لا إِلـهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِـینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَـجَّیْناهُ مِنَ الغَمِّ وَکَذ لِکَ نُـنْجِی المُـؤْمِنِـینَ.»

و در رکعت دوم بعد از سوره ی حمد آیات زیر را بخوانید:

«وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَیَعْلَمُ ما فِی البَرِّ وَالبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الأَرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا یابِسٍ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِـینٍ.»

بعد دست ها را به قنوت بر داشته و این دعا را می خوانی:

«اَللّهُمَّ إِنّی اَسْئَلُکَ بِمَفاتِحِ الْغَیْبِ الَّتی لا یَعْلَمُها اِلاّ اَنْتَ اَنْ تَصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بی کَذا وَ کَذا

و به جای کذا و کذا حاجات خود را از خدا بخواهد و پس از آن بگوید:

«اَللّهُمَّ اَنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتی وَالْقادِرُ عَلی طَلَبَتی تَعْلَمُ حاجَتی فَأَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَیْتَها لی.»

باز هم می توانی حاجات خود را از خدا بخواهی ، امید است به آنچه می خواهی برسی.”

۷.نماز شب:

یکی دیگر از نماز های مستحب که از برجستگی ویژه ای برخوردار است ، نماز شب است. این نماز مجموعاً یازده رکعت و شامل پنج نماز دو رکعتی و یک نماز یک رکعتی است.از مجموع پنج نماز دو رکعتی چهار تای آنها را نافله ی شب گویند و یکی دیگر را شفع خوانند. آن نماز یک رکعتی را وتر می نامند. وقت نماز شب ، از نصف شب است تا طلوع فجر دوم. البته بهتر است این نماز در هنگام سحر ، یعنی در ثلث آخر شب انجام پذیرد.

در کیفیت این یازده رکعت و به ویژه آن یک رکعت “وتر” در کتب مبسوط ، راهنمایی هایی ذکر شده. اما این نکته را یادآور می شویم که اولاً این رکعات به سادگی یک نماز صبح می تواند انجام شود و طول و تفصیل از واجبات و لوازم ضروری آن نیست ، ثانیاً برای کسی که دارای عذر است یا مسافر است و یا توان بیدار شدن در نیمه شب ندارد ، جایز است این نماز را پیش از فرا رسیدن نیمه شب بخواند ، ثالثاً کسی که توفیق انجام این نماز را پیدا نکرده است ، می تواند آن را قضا کند ، رابعاً کسی که وقت او تنگ است می تواند فقط نماز شفع و وتر را بخواند.

امام صادق (ع) فرمود:

” نماز شب صورت را زیبا ، خلق را نیکو و انسان را خوسبو می گرداند ، رزق را زیاد و قرض را ادا می کند ، اندوه را بر طرف می سازد و چشم را جلا می دهد.”

و نیز فرمودند که حضرت رسول (ص) فرموده اند:

” در بهشت چند غرفه است که ظاهر آنها از بیرون نمایان است و از امت من کسی در آنها ساکن می شود که سخن نیک بگوید و طعام به مردم بخوراند و به هرکه رسید سلام کند و در شب نماز بخواند هنگامی که مردم در خواب باشند.”

همچنین در فضیلت نماز شب از پیامبر اکرم (ص) احادیثی دیگر رسیده است از آن جمله که از اَنس روایت است که گفت: ” شنیدم پیامبر اکرم (ص) فرمود: دو رکعت نماز در دل شب ، بهتر است به سوی من از دنیا و آنچه در دنیا است ، و روایت شده است که از امام زین العابدین (ع) سوال کردند: چه شد که کسانی که در شب تهجد می کنند ، رویشان از همه کس نیکوتر است؟

فرمود:برای اینکه ایشان خلوت می کنند با خدا و حق تعالی می پوشاند به ایشان از نور خویش.

نماز شب هشت رکعت است (به صورت چهار نماز دو رکعتی) که مانند نماز صبح خوانده می شود و به نیت نماز شب میباشد.

نماز شفع:

دو رکعت است به نیت نماز شفع ، بهتر است در رکعت اول آن بعد از سوره ی حمد ، سوره ی ناس و در رکعت دوم بعد از سوره ی حمد ، سوره ی فلق خوانده شود.

نماز وتر:

یک رکعت است به نیت نماز وتر ، بعد از سوره ی حمد سه مرتبه سوره ی اخلاص ، یک مرتبه سوره ی فلق و یک مرتبه سوره ی ناس خوانده شود.

از شیخ طوسی روایت است: ” مستحب آن است که در قنوت نماز وتر از خوف خدا و از ترس عقاب خدا گریه کند و دعا کند برای برادران مومن و مستحب است که چهل نفر ذکر شود. پس کسی که برای چهل مومن دعا کند دعایش مستجاب می شود.”

از حضرت رسول اکرم (ص) روایت شده است که در قنوت نماز وتر بخوانید:

” اَللّهُمَّ اهْدِنى فيمَنْ هَدَيْتَ وَ عافِنى فيمَنْ عافَيْتَ و تَوَلَّنى فيمَنْ تَوَلَّيْتَ وَ بارِكْ لى فيما اَعْطَيْتَ وَ قِنى شَرَّ ما قَضَيْتَ فَاِنَّكَ تَقْضى وَ لايُقْضى عَلَيْكَ، سُبْحانَكَ رَبَّ الْبَيْتِ، اَسْتَغْفِرُكَ وَ اَتُوبُ اِلَيْكَ وَ اُوْمِنُ بِكَ وَ اَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِكَ يا رَحيمُ.”

سزاوار است آنكه هفتاد مرتبه بگويد: ” اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّى وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ.”
سزاوار است كه دست چپ را به دعا بلند كرده باشد و استغفار را به دست راست بشمارد روايت شده كه حضرت رسول خدا (ص) استغفار مى‌كرد در نماز وَتر هفتاد مرتبه و هفت مرتبه مى‌گفت:” هذا مَقامُ الْعاَّئِذِ بِكَ مِنَ النّارِ”

روايت شده كه حضرت امام زين العابدين (ع) در سحر، در نماز وتر سيصد مرتبه مى‌گفت: ” اَلْعَفْوَ الْعَفْوَ “. و بگويد بعد از اين:
” رَبِّ اغْفِرْلى وَارْحَمْنى وَ تُبْ عَلَىَّ اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ الْغَفُورُ الرَّحيمُ “
و سزاوار است آنكه طول دهد قنوت را و چون فارغ شد از قنوت به ركوع رود و چون سر از ركوع برداشت بخواند اين دعا را كه شيخ در تهذيب از حضرت موسى بن جعفر (ع) نقل كرده:
” هذا مَقامُ مَنْ حَسَناتُهُ نِعْمَةٌ مِنْكَ وَ شُكْرُهُ ضَعيفٌ وَ ذَنْبُهُ عَظيمٌ وَ لَيْسَ لِذلِكَ اِلاّ رِفْقُكَ وَ رَحْمَتُكَ فَاِنَّكَ قُلْتَ فى كِتابِكَ الْمُنْزَلِ عَلى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلَ ما يَهْجَعُونَ وَ بِالاَْسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُوْنَ طالَ هُجُوعى وَ قَلَّ قِيامى وَ هذَا السَّحَرُ وَ اَنَا اَسْتَغْفِرُكَ لِذُنُوبى اِسْتِغْفارَ مَنْ لا يَجِدُ لِنَفْسِه ضَرّا وَ لا نَفْعاً وَ لا مَوْتاً وَ لاحَيوةً وَ لا نُشُوْراً.”

پس به سجده رود و نماز را تمام كند و بعد از سلام تسبيح حضرت زهرا عليها السلام بخواند، پس بگويد:
” اَلْحَمْدُ لِرَبِّ الصَّباحِ اَلْحَمْدُ لِفالِقِ الاِْصْباحِ.”

موضوعات: نافله های شبانه روز  لینک ثابت
 [ 10:33:00 ب.ظ ]




امام صادق عليه السلام :

خداى عزّوجلّ به موسى عليه‏السلام وحى كرد: اى موسى! به
زيادى ثروت شاد مشو و در هيچ حالى مرا فراموش مكن، زيرا با
زيادى ثروت گناهان فراموش مى‏شود و از ياد بردن من قساوت قلب
مى‏آورد.کافی(ط-الاسلامیه) ج2،ص

موضوعات: امام صادق عليه السلام :  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ب.ظ ]





پيامبر صلى‏ لله‏ عليه ‏و ‏آله :

بهترين قلب‏ها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى خوبى دارد و
بدترين قلب‏ها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى بدى دارد، پس
عالى‏ترين قلب، قلبى است كه خوبى را در خود دارد و لبريز از خوبى
است. اگر سخن بگويد، سخنش در خور پاداش است و اگر سكوت
كند، سكوتش درخور پاداش است.جعفريات ص 168

موضوعات: پيامبر صلى‏ لله‏ عليه ‏و ‏آله :  لینک ثابت
 [ 10:30:00 ب.ظ ]




احادیث درمورد شب زنده داری

1- امام هادى عليه السلام :

السَّهَرُ أَلَذُّ لِلْمَنَامِ، وَ الْجُوعُ يَزِيدُ فِي طِيبِ الطَّعَامِ.

شب زنده دارى، خواب را شيرين تر و گرسنگى، غذا را لذت بخش تر مى كند.

نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ص 141 ، ح 18
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

الشتاء ربيع المومن يطول فيه ليله فيستعين به على قيامه و يقصر فيه نهاره فيستعين به على صيامه؛

زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانى ‏اش براى شب زنده ‏دارى و از روزهاى كوتاهش براى روزه دارى بهره مى ‏گيرد.

امالی(صدوق) ص 237 - وسائل الشيعه ج 10 ، ص 414 ، ح 13734

موضوعات: احادیث درمورد شب زنده داری  لینک ثابت
 [ 10:29:00 ب.ظ ]





احادیث درمورد حسد
1- تاثیر حسد بر بدن

امام على عليه السلام:

اَلحَسَدُ يُضنِى الجَسَدَ ؛

حسد، بدن را فرسوده و عليل مى كند.

(غررالحكم، ح 943)
2- حسد ریشه چاپلوسی

امام على عليه السلام:

اَلثَّناءُ بِاَكثَرَ مِنَ الستِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقصيرُ عَنِ الستِحقاقِ عِىٌّ اَو حَسَدٌ؛

تعريف بيش از استحقاق، چاپلوسى و كمتر از استحقاق، از ناتوانى در سخن و يا حسد است.

(نهج البلاغه، حكمت 347)
3- تفاوت غبطه و حسادت

امام صادق عليه السلام:

إِنَّ المُؤمِنَ يَغبِطُ وَ لايَحسُدُ وَ المُنافِقُ يَحسُدُ وَ لايَغبِطُ؛

مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.

(غبطه آن است كه آرزو كنى آنچه ديگرى دارد، داشته باشى بدون اينكه آرزوى نابودى نعمت ديگرى را داشته باشى و حسد آن است كه بخواهى نعمتى را كه ديگرى دارد، نداشته باشد).

(كافى، ج2، ص307، ح7)
4- حسد نورزی به تو غبطه می خورند

پيامبر صلى الله عليه و آله:

رَأى موسى عليه السلام رَجُلاً عِندَ العَرشِ فَغَبَطَهُ بِمَكانِهِ فَسَأَلَ عَنهُ فَقالَ: كانَ لايَحسُدُ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّه مِن فَضلِهِ؛

حضرت موسى عليه السلام مردى را نزد عرش ديد و به جايگاه او غبطه خورد و در مورد او سؤال كرد. به او گفته شد كه او به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است حسد نمى برد.

(روضة الواعظين، ص 424)
5- حسد انگیزه ای برای گناه

امام على عليه السلام:

اَلحِرصُ وَالكِبرُ وَالحَسَدُ دَواعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِى الذُّنوبِ؛

حرص و تكبّر و حسادت، انگيزه هاى فرورفتن در گناهانند.

(نهج البلاغه، حكمت 371)
6- به چه حسد نمی برند؟

امام حسن عسکری علیه السلام:

التَّواضُعُ نِعمَةٌ لایُحسَدُ عَلیها؛

تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند.

(تحف العقول، ص489)
7- محبت اثر دوری از حسادت

امام صادق عليه السلام:

اِنَّ صاحِبَ الدّينِ فَكَّرَ فَـعَـلَـتهُ السَّكينَةُ وَ استَـكانَ فَـتَواضَعَ وَ قَنِعَ فَاستَغنى وَ رَضىَ بِما اُعطىَ وَ انفَرَدَ فَكُفىَ الخوانَ وَ رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّا وَ خَلَعَ الدُّنيا فَتَحامَى الشُّرورَ وَ اطَّرَحَ الحَسَدَ فَظَهَرتِ المَحَبَّةُ وَ لَم يُخِفِ النّاسَ فَـلَـم يَخَفهُم وَ لَم يُذنِب اِلَيهِم فَسَلِمَ مِنهُم وَ سَخَت نَفسُهُ عَن كُلِّ شَى‏ءٍ ففازَ وَ استَكمَلَ الفَضلَ وَ اَبصَرَ العافيَةَ فَاَمِنَ النَّدامَةَ؛

آدم دين‏دار چون مى‏انديشد، آرامش بر جان او حاكم است. چون خضوع مى‏كند متواضع است. چون قناعت مى‏كند، بى‏نياز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهايى را برگزيده از دوستان بى‏نياز است. چون هوا و هوس را رها كرده آزاد است. چون دنيا را فرو گذارده از بدى‏ها و گزندهاى آن در امان است. چون حسادت را دور افكنده محبتش آشكار است.مردم را نمى‏ترساند پس از آنان نمى‏هراسد و به آنان تجاوز نمى‏كند پس از گزندشان در امان است. به هيچ چيز دل نمى‏بندد پس به رستگارى و كمال فضيلت دست مى‏يابد و عافيت را به ديده بصيرت مى‏نگرد پس كارش به پشيمانى نمى‏كِشد.

(امالى مفيد، ص 52، ح 14)
8- حسود بسیار دور از پیامبر

پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلا اُخبِرُكُم بِاَبعَدِكُم مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى يا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَلفاحِشُ المُتَفَحِّشُ البَذى‏ءُ، اَلبَخِيلُ، اَلمُختَالُ، اَلحَقودُ، اَلحَسُودُ، اَلقاسِى القَلبِ، اَلبَعِيدُ مِن كُلِّ خَيرٍ يُرجى، غَيرُ المَمونِ مِن كُلِّ شَرٍّ يُتَّقى؛

آيا شما را از كم شباهت‏ترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست.

(كافى، ج 2، ص 291، ح 9)
9- حسد ریشه چیست؟

امام صادق عليه السلام:

اِیّـاکُـم اَن یَحسُـدَ بَعضُکـُم بَعضـاً فَـاِنَّ الکُفـرَ اَصلُه الحَسَـد؛

از حسـد ورزى به یکـدیگـر بپـرهیزیـد، زیـرا ریشه کفـر، حسـد است.

(تحف العقول ، ص 315)
10- حسد ریشه کفر

امام صادق عليه السلام:

اصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ؛
ریشه های کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.

(جهاد النفس، ح 550)
11- حسد آفت دین

امام صادق عليه السلام:

آفَةُ الدِّینِ الحَسَدُ وَ العُجبُ وَ الفَخرُ؛

آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است.

موضوعات: احادیث درمورد حسد  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ب.ظ ]




احادیث درمورد بخل
1- امام رضا عليه السلام:

السَّخِيُّ يَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِيَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِ وَ الْبَخِيلُ لَا يَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا يَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِه‏

سخاوتمند، از غذاى مردم مى‏خورد، تا مردم از غذاى او بخورند، اما بخيل از غذاى مردم نمى‏خورد تا آنها نيز از غذاى او نخورند.

عیون اخبار رضا ج 2 ، ص 12 ، ح 26 - تحف العقول ص 446 - وسایل الشیعه ج 24 ، ص 270
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

طَعامُ السَّخىِّ دَواءٌ وَ طَعامُ الشَّحيحِ داءٌ؛

غذاى سخاوتمند، داروست و غذاى بخيل، درد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 357، ح 22 - نهج الفصاحه ص 556 ، ح 1900
3- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إِيّاكُم وَ الشُّحَّ فَإِنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم بِالشُّحِّ اَمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا وَ أَمَرَ هُم بِالقَطيعَةِ فَقَطَعوا وَ أَمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا؛

از حرص بپرهيزيد كه پيشينيان شما در نتيجه حرص هلاك شدند، حرص آنها را به بخل وادار كرد و بخيل شدند. به قطع رحم وادار كرد و قطع رابطه كردند با خويشاوندان. به بدى وادارشان كرد و بدكار شدند.

نهج الفصاحه ص 353 ، ح 992
4- امام على عليه السلام:

إِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجَوْرَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه‏

به درستى كه بخل و ظلم و حرص، غريزه ها و تمايلات متعدد و پراكنده اى هستند كه سوءظن به خداوند آنها را جمع مى كند.

تحف العقول ص 129
5- پيامبر صلى الله عليه و آله:

يَا عَلِيُّ لَا تُشَاوِرْ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَجَ وَ لَا تُشَاوِرِ الْبَخِيلَ فَإِنَّهُ يَقْصُرُ بِكَ عَنْ غَايَتِكَ وَ لَا تُشَاوِرْ حَرِيصاً فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَهاً

اى على با ترسو مشورت مكن، زيرا او راه بيرون آمدن از مشكل را بر تو تنگ مى كند و با بخيل مشورت مكن، زيرا او تو را از هدفت باز مى دارد و با حريص مشورت مكن، زيرا او حريص بودن را در نظرت زيبا جلوه مى دهد.

علل الشرايع ص 559 ، ح 1 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 70 ، ص 304 ، ح 21
6- پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَنَا أَدِيبُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ أَدِيبِي أَمَرَنِي رَبِّي بِالسَّخَاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهَانِي عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ وَ مَا شَيْ‏ءٌ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ إِنَّهُ لَيُفْسِدُ الْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ.

من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است . پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت . در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نيست. بد اخلاقى ، عمل را ضايع مى‏كند ، آن‏سان كه سركه عسل را.

مكارم الاخلاق ص 17
7- امام على عليه السلام:

تِسْعَةُ أَشْيَاءَ قَبِيحَةٌ وَ هِيَ مِنْ تِسْعَةِ أَنْفُسٍ أَقْبَحُ مِنْهَا مِنْ غَيْرِهِمْ ضِيقُ الذَّرْعِ مِنَ الْمُلُوكِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الْأَغْنِيَاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الصِّبَا مِنَ الْكُهُولِ وَ الْقَطِيعَةُ مِنَ الرُّءُوسِ وَ الْكَذِبُ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الزَّمَانَةُ مِنَ الْأَطِبَّاءِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ النِّسَاءِ وَ الطَّيْشُ مِنْ ذَوِي السُّلْطَان‏

نُه چيز زشت است، اما از نه گروه زشت‏تر: درماندگى و ناتوانى از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمى از دانشمندان؛ حركات بچگانه از ميانسالان؛ جدايى حاكمان از مردم؛ دروغ از قاضيان؛ بيمارى كهنه از پزشكان؛ بدزبانى از زنان و سختگيرى و ستمگرى از سلاطين.

دعائم الإسلام ج 1، ص 83
8- پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَبْعَدِكُمْ مِنِّي شَبَهاً قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْفَاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذِي‏ءُ الْبَخِيلُ الْمُخْتَالُ الْحَقُودُ الْحَسُودُ الْقَاسِي الْقَلْبِ الْبَعِيدُ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ يُرْجَى غَيْرُ الْمَأْمُونِ مِنْ كُلِّ شَرٍّ يُتَّقَى.

آيا شما را از كم شباهت‏ترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 291، ح 9 - وسایل الشیعه ج 15 ، ص 341 ، ح 20691
9- امام باقر عليه السلام:

و ما مِنْ عَبْدٍ يَبْخَلُ بِنَفَقَةٍ يُنْفِقُها فيما يُرْضِى اللّه‏َ اِلاَّ ابْتُلىَ بِاَنْ يُنْفِقَ اَضْعافَها فيما اَسْخَطَ اللّه‏َ؛

هر كس از خرج كردن مالى در راه خداپسندانه بخل ورزد، چند برابر آن را در راه غير خداپسندانه هزينه خواهد كرد.

تحف العقول ص 293
10-امام حسن سلام الله علیه :

اَلبُخلُ أن يَرَى الرَّجُلُ ما أنفَقَهُ تَلَفاً و ما أمسَكَهُ شَرَفاً.

بخل آن است كه آدمى آنچه را بخشيده است، تلف و آنچه را نگه داشته شرف بپندارد.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 417 ، ح 38 - الدرة الباهره ص 21

موضوعات: احادیث درمورد بخل  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ب.ظ ]





احادیث درمورد جهنم

1- امام على عليه السلام:

اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَكُمْ فَإِنَّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ الدُّنْيَا أَ فَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِكُمْ مِنَ الشَّوْكَةِ تُصِيبُهُ وَ الْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَكَيْفَ إِذَا كَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِيعَ حَجَرٍ وَ قَرِينَ شَيْطَان‏

بدانيد كه اين پوست نازك تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان رحم كنيد، شما در مصيبت‏هاى دنيا آزمايش كرده ‏ايد كه وقتى خارى به بدن يكى از شما مى‏ رود و يا به زمين مى ‏خورد و خونى مى‏ شود و يا شن هاى داغ پايش را مى‏ سوزاند چگونه بيتابى مى‏ كند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و هم بسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟!

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 267 ، خطبه 183
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

لَو أَنَّ دَلوا صُبَّ مِن غِسلينٍ فى مَطلَعِ الشَّمسِ لَغَلَت مِنهُ جَماجِمُ مَن فى مَغرِبِها؛

اگر يك سطل از چرك و خون دوزخيان در شرق عالم ريخته شود بر اثر آن جمجمه كسانى كه در غرب عالمند به جوش مى ‏آيد.

امالى (طوسى) ص 533، ح 1162

3- پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَدنى اَهلِ النّارِ عَذابا يَنتَعِلُ بِنَعلَينِ مِن نارٍ يَغلى دِماغُهُ مِن حَرارَةِ نَعلَيهِ؛

كم عذاب‏ترين اهل جهنم دو كفش از آتش به پا دارد كه از حرارت آنها مغزش به جوش مى‏آيد.

(كنزالعمال، ج14، ص527، ح39507)
4- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إنّ أكثر ما يدخل النّاس النّار الأجوفان: الفم و الفرج.

دو چيز ميان تهى بيش از همه مردم را به جهنم مى ‏برد: دهان و شرمگاه.

نهج الفصاحه ص 275 ، ح 607
5- پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ أَمِيرٌ مُتَسَلِّطٌ لَمْ يَعْدِلْ وَ ذُو ثَرْوَةٍ مِنَ الْمَالِ لَمْ يُعْطِ الْمَالَ حَقَّهُ وَ فَقِيرٌ فَخُورٌ.

اولين كسى كه به جهنم مى‏ رود فرمانرواى قدرتمندى است كه به عدالت رفتار نمى‏ كند و ثروتمندى كه حقوق مالى خود را نمى‏ پردازد و نيازمند متكبر.

امالی(مفید) ص 99 - عيون الاخبارالرضا ج 2 ، ص 28 ، ح 20 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 66 ، ص 393 ، ح 75
6- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إِنَّ لِجَهَنَّمَ بَاباً لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا مَنْ شَفَى غَيْظَهُ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ تَعَالَى.

جهنّم را درى است كه جز كسى كه با معصيت خداى تعالى خشم خود را فرونشاند، از آن وارد نمى ‏شود.

تنبيه الخواطر ج1، ص 121
7- قال الله تعالی:

یا عیسی … هی(جهنم) دَارُ الْجَبَّارِينَ وَ الْعُتَاةِ الظَّالِمِينَ وَ كُلِّ فَظٍّ غَلِيظٍ وَ كُلِّ مُخْتَالٍ فَخُور

به عيسى علیه السلام وحى شد كه : جهنم سراى جباران و سركشان ظالم است و جايگاه هر تندخوى خشن و هر متكبر مغرورى.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 136، ح 103
8- پيامبر صلى الله عليه و آله:

وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَا يُعَذِّبُ اللَّهُ بِالنَّارِ مُوَحِّداً أَبَداً

سوگند به آن كس كه مرا نويد دهنده برانگيخت، خداوند هرگز يكتا پرست را در آتش عذاب ندهد.

امالی(صدوق) ص 296 - توحيد(صدوق) ص 29، ح 31
10- امام صادق عليه السلام:

إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى- قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِهِ.

جهنميان از اين رو در آتش جاويدانند كه در دنيا نيّتشان اين بود كه چنانچه تا ابد زنده بمانند تا ابد خدا را نافرمانى كنند و بهشتيان نيز از اين‏ رو در بهشت جاويدانند كه در دنيا بر اين نيت بودند كه اگر براى هميشه ماندگار باشند براى هميشه خدا را فرمان برند. پس، جاودانگى هر دو گروه به سبب نيتهايشان است. آن‏گاه حضرت اين آيه را تلاوت كردند: «بگو هر كس طبق نيت خود عمل مى ‏كند».

محاسن ص 331 ، ح 94 - كافى(ط-بیروت) ج 2، ص 85 ، ح 5
12- امام على عليه السلام:

اَلا وَ مَن اَكَلَهُ الحَقُّ فَاِلَى الجَنَّةِ وَ مَن اَكَلَهُ الباطِلُ فَاِلَى النّارِ؛

بدانيد كه هر كس در راه حق از دنيا برود، به بهشت و هر كس در راه باطل از دنيا برود، به جهنم مى ‏رود.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 374 ، نامه 17
13- امام كاظم عليه السلام:

الْحَيَاءُ مِنَ الْإِيمَانِ، وَ الْإِيمَانُ فِي الْجَنَّةِ، وَ الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ، وَ الْجَفَاءُ فِي النَّارِ.

حيا از ايمان و ايمان در بهشت است و بد زبانى از بى‏ مهرى و بدرفتارى است و بدرفتارى در جهنم است.

تحف العقول ص 394 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 309 ، ح 1
14- امام حسین علیه السلام:

الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ نَجَاةٌ مِنَ النَّارِ.

گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است

جامع الاخبار(شعیری) ص 97
15-پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنْ قالَ: اِنّى خَيْرُ النّاسِ فَهُوَ مِنْ شَرِّ النّاسِ وَ مَنْ قالَ: اِنّى فِى الْجَنَّةِ فَهُوَ فِى النّارِ؛

هر كس بگويد: من از همه مردم بهترم، او بدترين مردم است و هر كس بگويد: من بهشتى هستم، او جهنمى است.

نوادر(راوندى) ص 11
16- امام صادق عليه السلام:

الْخَيْرُ كُلُّهُ أَمَامَكَ وَ إِنَّ الشَّرَّ كُلَّهُ أَمَامَكَ وَ لَنْ تَرَى الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ إِلَّا بَعْدَ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْخَيْرَ كُلَّهُ فِي الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ كُلَّهُ فِي النَّارِ

همه خوبى‏ها و بدى‏ها در مقابل توست و هرگز خوبى و بدى واقعى را جز در آخرت نمى‏بينى، زيرا خداوند همه خوبى‏ها را در بهشت و همه بدى‏ها را در جهنم قرار داده است.

تحف العقول ص 306
17- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنِ اشْتاقَ اِلَى الْجَنَّةِ سارَعَ اِلَى الْخَيْراتِ وَ مَنْ اَشْفَقَ مِنَ النّارِ لَهى عَنِ الشَّهَواتِ؛

هر كس مشتاق بهشت است، به سوى نيكى‏ ها مى ‏شتابد و هر كس از جهنم بترسد، از هوا و هوس روى مى ‏گرداند.

نهج الفصاحه ص 726 ، ح 2768

موضوعات: احادیث درمورد جهنم  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ب.ظ ]





احادیث درمورد بهشت

1-پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلجَنَّةُ بَناؤُها لَبِنَةٌ مِن فِضَّةٍ و َلَبِنَةٌ مِن ذَهَبٍ و َمِلاطُهَا المِسكُ الأَذفَرُ وَ حَصباؤُهَا اللُّؤلُؤُ وَ الياقوتُ و َتُربَتُهَا الزَّعفرانُ… ؛

ساختمان بهشت خشتى از نقره و خشتى از طلاست، گِل آن مُشك بسيار خوشبو و سنگريزه آن لؤلؤ و ياقوت و خاك آن زغفران است… .

نهج الفصاحه ص 434 ، ح 1327
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

فِى الجَنَّةِ ما لا عَينٌ رَأَت وَ لا اُذُنٌ سَمِعَت وَ لا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ؛

در بهشت چيزهايى هست كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به خاطر كسى گذشته.

نهج الفصاحه ص 590 ، ح 2060

3- امام صادق عليه السلام:

إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلًا لَوْ نَزَلَ بِهِ الثَّقَلَانِ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ لَوَسِعَهُمْ طَعَاماً وَ شَرَاباً وَ لَا يَنْقُصُ مِمَّا عِنْدَهُ شَيْ‏ء

كمترين فرد بهشت چنان است كه اگر جن و انس ميهمان او شوند همه را با خوردنى و آشاميدنى پذيرايى كند و از آنچه دارد چيزى كم نشود.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 8، ص 120، ح 11
4- امام على عليه السلام:

لَذَّاتُهَا لَا تُمِلُّ وَ مُجْتَمَعُهَا لَا يَتَفَرَّقُ سُكَّانُهَا قَدْ جَاوَرُوا الرَّحْمَنَ وَ قَامَ بَيْنَ أَيْدِيهِمُ الْغِلْمَانُ بِصِحَافٍ مِنَ الذَّهَبِ فِيهَا الْفَاكِهَةُ وَ الرَّيْحَان‏

لذتها و خوشيهاى بهشت دل را نمى زند، انجمن آن از هم نمى پاشد، ساكنانش در پناه خداى رحمانند و در برابر آنان غلامانى با طبق هاى زرين پر از ميوه و گل هاى خوشبو ايستاده اند.

امالی(مفید) ص 266 - امالى(طوسى) ص 29 ، ح 31
5- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنِ اشتاقَ اِلَى الجَنَّةِ سارَعَ فِى الخَيراتِ؛

هر كس مشتاق بهشت است براى انجام خوبى ها سبقت مى گيرد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 94
6- امام على عليه السلام:

اِنَّهُ لَيسَ لاَنفُسِكُم ثَمَنٌ اِلاّ الجَنَّةُ فَلا تَبيعوها اِلاّ بِها؛

براى جان هاى شما بهايى جز بهشت نيست، پس آنها را جز به بهشت مفروشيد.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 556 ، ح 456 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 13 ، ح 71
7- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اضْمَنُوا لِي سِتّاً مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَضْمَنْ لَكُمُ الْجَنَّةَ اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ وَ أَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ وَ أَدُّوا إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ وَ احْفَظُوا فُرُوجَكُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ.

شش چيز را براى من ضمانت كنيد تا من بهشت را براى شما ضمانت كنم، راستى در گفتار، وفاى به عهد، بر گرداندن امانت، پاكدامنى، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غير حلال).

کنز الفؤاد ج 2 ، ص 11 - نهج الفصاحه ص 216 ، ح 321
8- پيامبر صلى الله عليه و آله:

وَ الَّذى نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لا تَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا اَفَلا اُنَبِّئُكُم بِشَىْ ءٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَينَكُم؛

به خدايى كه جان محمد در دست (قدرت) اوست به بهشت نمى رويد تا مؤمن شويد و مؤمن نمى شويد تا يكديگر را دوست بداريد، آيا مى خواهيد شما را به چيزى خبر دهم كه با انجام آن، يكديگر را دوست بداريد؟ سلام كردن بين يكديگر را رواج دهيد.

نهج الفصاحه ص 479 ، ح 1555
9- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اِنَّ فِى الجَنَّةِ دارا يُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لا يَدخُلُها اِلاّ مَن فَرَّحَ يَتامَى المُؤمِنينَ؛

در بهشت خانه اى هست كه آن را شادى سرا گويند و جز آنان كه يتيمان مؤمنان را شاد كرده اند وارد آن نمى شوند.

نهج الفصاحه ص 329 ، ح 864
10- امام على عليه السلام:

لا يَفوزُ بِالجَنَّةِ اِلاّ مَن حَسُنَت سَريرَتُهُ وَ خَلُصَت نيَّتُهُ؛

به پاداش بهشت نمى رسد مگر آن كس كه باطنش نيكو و نيّتش خالص باشد.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 535 ، ح 9806
11- پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَنَا زَعِيمٌ بِبَيْتٍ فِي رَبَضِ الْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فِي وَسَطِ الْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فِي أَعْلَى الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً وَ لِمَنْ تَرَكَ الْكَذِبَ وَ إِنْ كَانَ هَازِلًا وَ لِمَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ.

من براى كسى كه بگومگو را رها كند، هر چند حق با او باشد و براى كسى كه دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترك گويد و براى كسى كه اخلاقش را نيكو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مركز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى كنم.

خصال ص 144، ح 170
12- امام رضا علیه السلام:

مَن سألَ اللهَ الجَنَّهَ وَ لَم یَصبِر عَلَی الشَّدائِدِ فَقَدِ استَهَزا بِنَفسِه.

هر که از خدا بهشت خواهد و در برابر سختی ها پایداری نورزد بی گمان خود را ریشخند کرده است.

معدن الجواهر ص 59 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 356
13- امام صادق عليه السلام:

لا یَدخُلُ الجَنَّهَ مَن فِی قَلبهِ مِثقالَ ذَرَّهٍ مِن کِبر؛

کسی که در قلبش به اندازه ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد به بهشت وارد نمی شود.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 310 ، ح 6
14- پيامبر صلى الله عليه و آله:

يَا عَلِيُّ الْعَقْلُ مَا اكْتُسِبَتْ بِهِ الْجَنَّةُ وَ طُلِبَ بِهِ رِضَا الرَّحْمَن‏

يا على عقل چيزى است كه با آن بهشت و خشنودى خداوند رحمان به دست مى آيد.

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 369
15- پيامبر صلى الله عليه و آله:

تنظّفوا بكلّ ما استطعتم فإنّ اللَّه تعالى بنى الإسلام على النّظافة و لن يدخل الجنّة إلّا كلّ نظيف.

خودتان را با هر وسيله اى كه مى توانيد پاكيزه كنيد، زيرا كه خداى متعال اسلام را برپايه پاكيزگى بنا كرده است و هرگز به بهشت نمى رود، مگر كسى كه پاكيزه باشد.

نهج الفصاحه ص 391 ، ح 1182
16- پيامبر صلى الله عليه و آله:

لَنْ يَشْبَعَ الْمُؤْمِنُ مِنْ خَيْرٍ يَسْمَعُهُ حَتّى يَكونَ مُنْتَهاهُ الْجَنَّةَ ؛

هرگز مؤمن از شنيدن خير و خوبى سير نمى ‏شود، تا آن‏كه سرانجامش بهشت گردد.

نهج الفصاحه ص 639 ، ح 2292
17- امام على عليه السلام:

اَلا وَ مَن اَكَلَهُ الحَقُّ فَاِلَى الجَنَّةِ وَ مَن اَكَلَهُ الباطِلُ فَاِلَى النّارِ؛

بدانيد كه هر كس در راه حق از دنيا برود، به بهشت و هر كس در راه باطل از دنيا برود، به جهنم مى رود.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 374 ، نامه 17
18- پيامبر صلى الله عليه و آله:

لا يَدخُلُ الجَنَّةَ عَبدٌ لا يَأَمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ؛

كسى كه همسايه از شرش در امان نباشد به بهشت نمى رود.

نهج الفصاحه ص 681 ، ح 2532
19-امام كاظم علیه السلام:

الْحَيَاءُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانُ فِي الْجَنَّةِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الْجَفَاءُ فِي النَّار

حيا از ايمان و ايمان در بهشت است و بدزبانى از بى مهرى و بدرفتارى است و بدرفتارى در جهنم است.

تحف العقول ص 394 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 309 ، ح 1
20- امام على عليه السلام:

إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أوليائِهِ، و هو لِباسُ التَّقوى و دِرْعُ اللَّهِ الحَصِينَةُ و جُنَّتُهُ الوَثِيقَةُ،

براستى كه جهاد يكى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را براى اولياى خاص خود گشوده است. جهاد جامه تقوا و زره استوار خداوند و سپر محكم اوست.

مکاتیب الائمه ج 2 ، ص 108
21- امام صادق عليه السلام:

لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ يُورِثُ أَهْلَ بَيْتِهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّى يُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ جَمِيعا

مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و تربيت شايسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت كند.

مستدرك الوسايل ج 12 ، ص 201 ، ح 13881
22- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلنِّيَّةُ الحَسَنَةُ تُدخِلُ صاحِبَهَا الجَنَّةَ؛

نيت خوب صاحب خويش را به بهشت مى برد.

نهج الفصاحه ص 791 ، ح 3163
23- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اِنَّ لِلجَنَّةِ بابا يُدعى اَلرَّيّانَ لايَدخُلُ مِنهُ اِلاّ الصّائِمونَ؛

بهشت را درى است كه ريّان ناميده مى شود از آن در، جز روزه داران وارد نشوند.

معانى الأخبار ص 409 ، ح 90
24- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنِ اشْتاقَ اِلَى الْجَنَّةِ سارَعَ اِلَى الْخَيْراتِ وَ مَنْ اَشْفَقَ مِنَ النّارِ لَهى عَنِ الشَّهَواتِ؛

هر كس مشتاق بهشت است، به سوى نيكى‏ها مى‏شتابد و هر كس از جهنم بترسد، از هوا و هوس روى مى‏گرداند.

نهج الفصاحه ص 726 ، ح 2768
25-امام حسین علیه السلام:

أَيُّمَا اثْنَيْنِ جَرَى بَيْنَهُمَا كَلَامٌ فَطَلَبَ أَحَدُهُمَا رِضَى الْآخَرِ كَانَ سَابِقَهُ إِلَى الْجَنَّة

هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.

کشف الغمه(ط-القدیمه) ج 2 ، ص 33
26-پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ؛

هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب می شود.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 145 - جعفریات(اشعثیات) ص 198
27-پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِبا

هر كس داد مظلوم را از ظالم بگيرد، در بهشت با من يار و هم‏نشين باشد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 359، ح 74
28- امام على عليه السلام:

مَنْ باعَ نَفْسَهُ بِغَيْرِ نَعيمِ الْجَنَّةِ فَقَدْ ظَلَمَها؛

هر كس خودش را جز به نعمت بهشت بفروشد، براستى كه به خويشتن ظلم كرده است.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 232 ، ح 4628
29- امام صادق عليه السلام:

قِيلَ لَهُ أَيْنَ طَرِيقُ الرَّاحَةِ فَقَالَ ع فِي خِلَافِ الْهَوَى قِيلَ فَمَتَى يَجِدُ عَبْدٌ الرَّاحَةَ فَقَالَ ع عِنْدَ أَوَّلِ يَوْمٍ يَصِيرُ فِي الْجَنَّةِ.

در پاسخ به اين سؤال كه راه رسيدن به آسايش چيست؟ فرمودند: مخالفت با هوا و هوس. عرض شد: پس، چه وقت انسان به آسايش مى‏رسد؟ فرمودند: در نخستين روز ورودش به بهشت.

تحف العقول ص 370
30- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنْ قَالَ إِنِّي خَيْرُ النَّاسِ فَهُوَ مِنْ شَرِّ النَّاسِ وَ مَنْ قَالَ إِنِّي فِي الْجَنَّةِ فَهُوَ فِي النَّار

هر كس بگويد: من از همه مردم بهترم، او بدترين مردم است و هر كس بگويد: من بهشتى هستم، او جهنمى است.

نوادر(راوندى) ص 11
31- امام على عليه السلام:

مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُور وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَة

خيرى كه به دنبال آن آتش باشد، خير نيست و شرى كه به دنبال آن بهشت باشد، شر نيست. هر نعمتى جز بهشت ناچيز است و هر بلايى جز آتش، سلامتى.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 544 ، حكمت 387
32- امام صادق عليه السلام:

الْخَيْرُ كُلُّهُ أَمَامَكَ وَ إِنَّ الشَّرَّ كُلَّهُ أَمَامَكَ وَ لَنْ تَرَى الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ إِلَّا بَعْدَ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْخَيْرَ كُلَّهُ فِي الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ كُلَّهُ فِي النَّار

همه خوبى ‏ها و بدى‏ ها در مقابل توست و هرگز خوبى و بدى واقعى را جز در آخرت نمى‏ بينى، زيرا خداوند همه خوبى‏ ها را در بهشت و همه بدى ‏ها را در جهنم قرار داده است.

تحف العقول ص 306
33- امام صادق عليه السلام:

إِنَّ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعَ عَلَامَاتٍ وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسَانٌ لَطِيفٌ وَ قَلْبٌ رَحِيمٌ وَ يَدٌ مُعْطِيَة

بهشتى ‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.

امالی(طوسی) ص 683 ، ح 1454 - مجموعه ورام ج 2، ص 91 {شبیه این حدیث در اختصاص ص 335 }
34- امام صادق عليه السلام:

ثَلَاثٌ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ الْإِنْفَاقُ مِنْ إِقْتَارٍ وَ الْبِشْرُ لِجَمِيعِ الْعَالَمِ وَ الْإِنْصَافُ مِنْ نَفْسِهِ.

هر كس يكى از اين كارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را براى او واجب مى‏ گرداند: انفاق در تنگدستى، گشاده ‏رويى با همگان و رفتار منصفانه.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 103 ، ح 2

موضوعات: احادیث درمورد بهشت  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ب.ظ ]




احادیث درمورد عذاب
1- امام صادق عليه السلام:

مَن اَحصى عَلى اَخيهِ المُؤمِنِ عَيبا لِيَعيبَهُ بِهِ يَوما ما كانَ مِن اَهلِ هذِهِ الآيَةِ قالَ اللّه‏ُ عَزَّ وَ جَلَّ: اِنَّ الَّذينَ يُحِبّونَ اَن تَشيعَ الفِاحِشَةُ فِى الَّذينَ آمَنوا لَهُم عَذابٌ اَليمٌ فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ وَ اللّه‏ُ يَعلَمُ وَ اَ نتُم لا تَعلَمونَ؛

هر كس درصدد عيب‏جويى برادر مؤمنش برآيد، تا با آن روزى او را سرزنش كند، مشمول اين آيه است: كسانى كه دوست دارند، زشتى‏ها در ميان مردم با ايمان شيوع پيدا كند، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت خواهد بود و خداوند مى‏داند و شما نمى‏دانيد.

مستدرك الوسايل ج 9، ص 110، ح 10379
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إنّ النّاس إذا رأوا الظّالم فلم يأخذوا على يديه أوشك أن يعمّهم اللَّه بعقاب منه‏

مردم آنگاه كه ظالم را ببينند و او را باز ندارند، انتظار مى‏رود كه خداوند همه را به عذاب خود گرفتار سازد.

نهج الفصاحه ص 323 ، ح 833
3- امام باقر علیه السلام:

إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِي الْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ ضَنْكٌ فِي الْمَعِيشَةِ وَ وَهْنٌ فِي الْعِبَادَةِ وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ.

خداوند برای دلها و بدنها کیفرهایی دارد:تنگی در معیشت، ستی در عبادت و به هیچ وجه بنده ای کیفری بزرگتر از قساوت قلب چشانده نشده است.

تحف العقول ص 296 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج75، ص176
4- امام صادق عليه السلام:

ما عَذَّبَ اللهُ اُمَّهً اِلا عِندَ استِهانَتِهِم بِحُقُوقِ فُقَراءِ اِخوانِهِم؛

خداوند امتى را عذاب نخواهد کرد، مگر در وقتى که نسبت به حقوق برادران نیازمند خود سستى نمایند.

تحف العقول ص 303
5- امام باقر علیه السلام:

مَن کَفَّ غَضَبَهُ عن النّاس کَفَّ اللهُ عنهُ عَذابَ یومَ القِیامة؛

کسی که خشمش را از مردمان باز دارد خداوند نیز در روز قیامت عذابش را از او باز می دارد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 305 ، ح 15
6- امام على عليه السلام:

أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِالْفَقِيهِ حَقِّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُرَخِّصِ النَّاسَ فِي مَعَاصِي اللَّهِ وَ لَمْ يُقَنِّطْهُمْ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ وَ لَمْ يَدَعِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلَى مَا سِوَاهُ

آيا شما را از فقيهِ حقيقى آگاه نكنم؟ كسى كه در معاصى خدا به مردم جواز ندهد و از رحمت خدا نوميدشان نكند و از مكر و عذاب خدا آسوده خاطرشان نسازد و از قرآن ، به چيز ديگر رو نكند .

تحف العقول ص 204
7- پيامبر صلى الله عليه و آله:

عَلَيْكَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ كَفَّارَةٌ لِلذُّنُوبِ وَ سِتْرٌ فِي النَّارِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْعَذَاب‏

بـر تـو بـاد خواندن قرآن؛ زيرا خواندن آن كفّاره گناهان است و پرده‏اى در برابر آتش و موجب ايمنى از عذاب.

بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 89 ،ص 17، ح 18
8- امام رضا عليه السلام:

الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِيرٌ وَ رَحْمَةٌ وَ لِلْكَافِرِ تَعْذِيبٌ وَ لَعْنَةٌ وَ إِنَّ الْمَرَضَ لَا يَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى لَا يَكُونَ عَلَيْهِ ذَنْبٌ.

بيمارى براى مؤمن ، تطهير و رحمت ، و براى كافر ، عذاب و لعنت است . بيمارى ، همدم مؤمن مى‏ماند ، تا هنگامى كه هيچ گناهى بر وى نباشد .

جامع الاخبار(شعیری) ص 163 - مکارم الاخلاق ص 358 - ثواب الاعمال ص 193
9-امام صادق عليه السلام:

إِنَّ امْرَأَةً عُذِّبَتْ فِي هِرَّةٍ رَبَطَتْهَا حَتَّى مَاتَتْ عَطَشاً.

زنى به سبب آن كه گربه‏اى را بسته بود ، تا از تشنگى مُرد ، به عذاب گرفتار آمد .

ثواب الاعمال ص 278 - مکارم الاخلاق ص 129
10- امام على عليه السلام:

ثَمَرَةُ الْكَذِبِ الْمَهَانَةُ فِي الدُّنْيَا وَ الْعَذَابُ فِي الْآخِرَة

نـتيجه دروغ ، خـوارى در دنـيا و عـذاب در آخرت است .

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 220 ، ح 4400

موضوعات: احادیث درمورد عذاب  لینک ثابت
 [ 10:18:00 ب.ظ ]





احادیث درمورد خشم
1- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلا اِنَّ خَيرَ الرِّجالِ مَن كانَ بَطىءَ الغَضَبِ سَريعَ الرِّضا؛

بدانيد كه بهترين انسان ها كسانى هستند كه دير به خشم آيند و زود راضى شوند.

نهج الفصاحه ص 243 ، ح 469
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

ما تَجَرَّعَ عَبدٌ جُرعَةً اَفضَل عِندَ اللّه مِن جُرعَةِ غَيظٍ كَظَمَها اِبتِغاءَ وَجهِ اللّه ؛

انسان هيچ جرعه اى ننوشيد كه نزد خدا از جرعه خشمى كه براى رضاى خدا فرو خورد بهتر باشد.

نهج الفصاحه ص 697 ، ح 2628
3- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إنّ الغضب من الشّيطان و إنّ الشّيطان خلق من النّار و إنّما تطفا النّار بالماء فإذا غضب أحدكم فليتوضّأ.

خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه يكى از شما به خشم آمد، وضو بگيرد.

نهج الفصاحه ص 286 ، ح 660
4- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلصَّرعَةُ كُلُّ الصَّرعَةِ الَّذى يَغضبُ فَيَشتَدُّ غَضَبُهُ وَ يَحمَرُّ وَجهُهُ وَ يَقشَعِرُّ شَعرُهُ فَيَصرَعُ غَضَبَهُ؛

كمال دليرى آن است كه كسى خشمگين شود و خشمش شدّت گيرد و چهره اش سرخ شود و موهايش بلرزد، امّا بر خشم خود چيره گردد.

نهج الفصاحه ص 549 ، ح 1872
5- امام على عليه السلام:

بِئْسَ الْقَرِينُ الْغَضَبُ يُبْدِي الْمَعَايِبَ وَ يُدْنِي الشَّرَّ وَ يُبَاعِدُ الْخَيْر

خشم هم نشين بسيار بدى است: عيب ها را آشكار، بدى ها را نزديك و خوبى ها را دور مى كند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 302 ، ح 6893
6- امام على عليه السلام:

اَقدَرُ النّاسِ عَلَى الصَّوابِ مَن لَم يَغضَب؛

تواناترين مردم در تشخيص درست كسى است كه خشمگين نشود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 246 ، ح 5062
7- امام صادق عليه السلام:

لَيسَ مِنّا مَن لَم يَملِكُ نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ؛

كسى كه هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نيست.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 637، ح 2
8- امام صادق عليه السلام:

مَنْ غَضِبَ عَلَيْكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ يَقُلْ فِيكَ سُوءً فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِكَ خَلِيلًا.

هر كس سه بار بر تو خشم گرفت ولى به تو بد نگفت، او را براى خود به دوستى انتخاب كن.

معدن الجواهر ص 34
9- امام صادق عليه السلام:

الْمُؤْمِنُ إِذَا غَضِبَ لَمْ يُخْرِجْهُ غَضَبُهُ مِنْ حَقٍّ وَ إِذَا رَضِيَ لَمْ يُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِي بَاطِلٍ وَ الَّذِي إِذَا قَدَرَ لَمْ يَأْخُذْ أَكْثَرَ مِمَّا لَهُ.

مؤمن چون خشمگين شود، خشمش او را از حق بيرون نبرد و چون خشنود شود، خشنوديش او را به باطل نكشاند و چون قدرت يابد بيش از حقّ خود نگيرد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 209، ح 85
10-امام هادى عليه السلام:

اَلغَضَبُ عَلى مَن تَملِكُ لُؤمٌ؛

بر زيردستان خشمگين شدن نشانه پَستى است.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 370
11- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلا وَ اِنَّ الغَضَبَ جَمرَةٌ فى قَلبِ ابنِ آدَمَ، اَما رَأيتُم اِلى حَمرَةِ عَينَيهِ وَ انتِفاخِ اَو داجِهِ؟! فَمَن اَحَسَّ بِشَى ءٍ مِن ذلِكَ فَليَلصَق بِالارضِ؛

بدانيد كه خشم پاره آتشى در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگ هاى گردنش را [هنگام خشم] نديده اند. هر كس چنين احساسى پيدا كرد، روى زمين بنشيند.

مفردات الفاظ قرآن ص 608
12- امام على عليه السلام:

لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ؛

با خشم، تربيت {ممكن} نيست .

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 303 ، ح 6912
13-امام سجاد عليه السلام:

مَرَّ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله بِقَومٍ يَرفَعونَ حَجَرا فَقالَ : ما هذا ؟ قالوا : نَعرِفُ بِذاكَ اَشَدَّنا وَ اَقوانا . فَقالَ صلى الله عليه و آله : اَلا اُخبِرُ كُم بِاَشَدِّكُم وَ اَقواكُم؟ قالوا: بَلى، يا رَسولَ اللّه. قالَ: اَشَدُّكُم وَ اَقواكُمُ الَّذى اِذا رَضىَ لَم يُدخِلهُ رِضاهُ فى اِثمٍ وَ لا باطِلٍ وَ اِذا سَخِط لَم يُخرِجهُ سَخَطُهُ مِن قَولِ الحَقِّ وَ اِذا قَدَرَ لَم يَتَعاطَ مالَيسَ لَه بِحَقٍّ ؛

پيامبر صلى الله عليه و آله بر گروهى گذشتند كه سنگى را بلند مى كردند . فرمودند : اين چه كارى است؟ گفتند : با اين كار ، نيرومندترين و محكم ترينِ خود را مى شناسيم . فرمودند : آيا به شما خبر دهم كه محكم ترين و قوى ترينِ شما كيست؟ گفتند : بلى اى پيامبر خدا ! فرمودند : محكم ترين و قوى ترين شما ، كسى است كه هر گاه خشنود شود ، خشنودى اش او را به گناه و باطل نكشاند ، و هر گاه خشمگين شود ، خشمش او را از سخن حق ، بيرون نبرد ، و هر گاه به قدرت رسيد ، آنچه برايش حق نيست، دست نزند.

معانى الأخبار ص 366
14- امام على عليه السلام:

شيعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلايَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحياءِ اَمرِنا اَلَّذينَ اِن غَضِبوا لَم يَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم يُسرِفوا، بَرَكَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛

شيعيان ما كسانى اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى كنند، در راه دوستى ما به يكديگر محبت مى نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مى روند. چون خشميگين شوند، ظلم نمى كنند و چون راضى شوند، زياده روى نمى كنند، براى همسايگانشان مايه بركت اند و نسبت به هم نشينان خود در صلح و آرامش اند.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 236، ح 24
15- امام على عليه السلام:

الْحِلْمُ يُطْفِئُ نَارَ الْغَضَبِ وَ الْحِدَّةُ تُؤَجِّجُ إِحْرَاقَه‏

بردبارى آتش خشم را فرو مى نشاند و تندى آن را شعله ورتر مى كند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 287 ، ح 6450
16- امام على عليه السلام:

مَنْ غَاظَكَ بِقُبْحِ السَّفَهِ عَلَيْكَ فَغِظْهُ بِحُسْنِ الْحِلْمِ عَنْه‏

هر كس با زشتىِ سبكسرى تو را خشمگين كرد تو با زيبايى بردبارى او را به خشم آور.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6400
17- امام صادق عليه السلام:

مَا مِنْ عَبْدٍ كَظَمَ غَيْظاً إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة

هيچ بنده اى خشم خود را فرو نخورد، مگر اين كه خداوند عزّوجلّ بر عزّت او در دنيا و آخرت افزود.

كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص 110، ح5
18- امام على عليه السلام:

اَلحَسودُ سَريعُ الوَثبَةِ، بَطى ءُ العَطفَةِ؛

حسود زود خشمگين مى شود و دير كينه از دلش مى رود.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 70، ص256، ح29
19- امام على عليه السلام:

جَاهِدْ شَهْوَتَكَ وَ غَالِبْ غَضَبَكَ وَ خَالِفْ سُوءَ عَادَتِكَ تَزْكُ نَفْسُكَ وَ يَكْمُلْ عَقْلُكَ وَ تَسْتَكْمِلْ ثَوَابَ رَبِّكَ.

با هوا و هوس خود جهاد كن، بر خشمت مسلّط شو و با عادتهاى بد خود مخالفت كن تا نفست پاكيزه شود، عقلت به كمال برسد و از پاداش پروردگارت بهره كامل ببرى.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 242 ، ح 4919
20- امام صادق عليه السلام:

ثَلَاثَةٌ لَا تُعْرَفُ إِلَّا فِي ثَلَاثِ مَوَاطِنَ- لَا يُعْرَفُ الْحَلِيمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لَا الشُّجَاعُ إِلَّا عِنْدَ الْحَرْبِ وَ لَا أَخٌ إِلَّا عِنْدَ الْحَاجَةِ

سه كس اند كه جز در سه جا شناخته نمى شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نيازمندى.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 229، ح 9
21- امام رضا علیه السلام:

تزاوَرُوا تَحـابـّوا و تَصـافَحُـوا و لا تَحـاشَمُـوا؛

به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 347
22- امام على عليه السلام:

إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَه‏

به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 559 ، ح 480
23-امام على عليه السلام:

خَيرُ النّاسِ مَن اِن اُغضِبَ حَلُمَ وَ اِن ظُلِمَ غَفَرَ وَ اِن اُسى‏ءَ اِلَيهِ اَحسَنَ؛

بهترين مردم كسى است كه اگر او را به خشم آورند، بردبارى نمايد و چنانچه به او ظلم شود، ببخشايد و چون به او بدى شود، خوبى كند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6394
24- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَن دَفَعَ غَضَبَهُ دَفَعَ اللّه‏ُ عَنهُ عَذابَهُ وَ مَن حَفِظَ لِسانَهُ سَتَرَ اللّه‏ُ عَورَتَهُ؛

هر كس خشمش را برطرف سازد، خداوند كيفرش را از او بردارد و هر كس زبانش را نگه دارد، خداوند عيبش را بپوشاند.

نهج الفصاحه ص 767 ، ح 3004
25- امام صادق عليه السلام:

ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَانَ سَيِّداً كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِي‏ءِ وَ الصِّلَةُ بِالنَّفْسِ وَ الْمَال‏

سه چیز است که در هـر که بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن ،گذشت از بدکـردار، کمک و صله رحـم بـا جـان و مـال.

تحف العقول ص 317
26- امام باقر علیه السلام:

مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ عَذَابَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

کسی که خشمش را از مردمان باز دارد خداوند نیز در روز قیامت عذابش را از او باز می دارد.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 305 ، ح 15
27- امام على عليه السلام:

لا تَسرَعَنَّ إلَی الغَضَبِ فَیَتَسَلَّطَ عَلَیکَ بِالعِبادَةِ؛

هرگز در خشم گرفتن شتاب مکن چرا که به صورت عادت بر تو مسلّط می شود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 302 ، ح 6879
28- امام صادق عليه السلام:

مَن کَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللهُ عَورَتَهُ؛

کسی که جلوی خشمش را بگیرد خداوند نقصها و کاستی های او را می پوشاند.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 303 ، ح 6
29- امام صادق عليه السلام:

قالَ رَجُلٌ لِلنَّبی صلی الله علیه و آله: یا رَسُولَ اللهِ عَلِّمنی. فَقالَ : إذهَب فَلا تَغضَب؛

مردی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: ای رسول خدا چیزی به من بیاموز، حضرت فرمود: برو و خشمگین مشو.

وسایل الشیعه ج 15 ، ص 359 ، ح 20735

موضوعات: احادیث درمورد خشم  لینک ثابت
 [ 10:17:00 ب.ظ ]





احادیث درمورد نفس

1- امام صادق عليه ‏السلام :

احْمِلْ نَفْسَكَ لِنَفْسِكَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ لَمْ يَحْمِلْكَ غَيْرُكَ.

نفست را به خاطر خودت به زحمت و مشقت بیانداز زیرا اگر چنین نکنی دیگری خودش را به برای تو به زحمت نمی افکند.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 454 ، ح 5
2- امام على عليه السلام:

مَن لَم یعطِ نَفسَهُ شَهوَتَها أَصابَ رُشدُهُ؛

کسی که به نفس خود، خواسته نفس را عطا نکند به رشد خود رسیده است.

وسایل الشیعه ج 15 ، ص 250
3- امام على عليه السلام:

نِعمَ العَونُ عَلى أشَرِ النَّفسِ وكَسرِ عادَتِهَا التَّجَوُّعُ؛

گرسنگى كشيدن، چه نيكو يارى دهنده اى بر سركشىِ نفْس و شكستن عادت آن است.

شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج 6 ، ص 166 ، ح 9942
4- امام على عليه السلام:

كَثْرَةُ الْأَكْلِ وَ النَّوْمِ تُفْسِدَانِ النَّفْسَ وَ تَجْلِبَانِ الْمَضَرَّةَ.

فراوانىِ خواب و خوراك، نفْس را تباه مى كند و زيان مى آورد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 360 ، ح 8164
5- امام صادق عليه ‏السلام :

ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَاتِ فِي النَّفْسِ وَ يَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ وَ يُقَوِّي الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ يُرِقُّ الطَّبْعَ وَ يَكْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَى وَ يُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ يُحَقِّرُ الدُّنْيَا

ياد مرگ، خواهش هاى نفس را مى ميراند و رويشگاه هاى غفلت را ريشه كن مى كند و دل را با وعده هاى خدا نيرو مى بخشد و طبع را نازك مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شكند و آتش حرص را خاموش مى سازد و دنيا را در نظر كوچك مى كند.

بحار الأنوار(ط-بیروت) ج6، ص133، ح32 - مصباح الشریعه ص 171
6- امام على عليه السلام:

مَن عَرَفَ نَفسَهُ جاهَدَها، مَن جَهِلَ نَفسَهُ أهمَلَها؛

هركه نفس خود را شناخت، به جهاد با آن برخاست و هر كه آن را نشناخت، به حال خود رهايش ساخت.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 453 ، ح 8123 و 8124
7- امام على عليه السلام:

مَن حاسَبَ نَفسَهُ سَعِدَ؛

هركه نفس خود را محاسبه كند، خوشبخت شود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 236 ، ح 4744
8- امام على عليه السلام:

مَن أجهَدَ نَفسَهُ في إصلاحِها سَعِدَ، مَن أهمَلَ نفسَهُ في لَذّاتِها شَقِيَ و بَعُدَ؛

هركه نفس خود را در راه اصلاح آن به رنج افكند، خوشبخت شود و هركه آن را با لذّتهايش واگذارد، بدبخت گردد و (از درگاه حقّ) دور شود.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص445 ، ح 7821 ، 7822
9- امام على عليه السلام:

إنَّ أسعَدَ الناسِ في الدنيا مَن عَدَلَ عَمّا يَعرِفُ ضُرَّهُ ، و إنَّ أشقاهُم مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ؛

خوشبخت ترين مردم در دنيا، كسى است كه از آنچه مى داند برايش زيان آور است دورى كند و بدبخت ترين آنان كسى است، كه از هواى نفس خود پيروى كند.

بحارالانوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 355
10- امام على عليه السلام:

الْعَفَافُ يَصُونُ النَّفْسَ وَ يُنَزِّهُهَا عَنِ الدَّنَايَا

عفّت، نفس را مصون مى دارد و آن را از پستيها دور نگه مى دارد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 256 ، ح 5420

موضوعات: احادیث درمورد نفس  لینک ثابت
 [ 10:14:00 ب.ظ ]




سرود میلاد حضرت زینب کبری سلام ا… علیها

عمه ی سادات یا زینب…

*آمدی و بیت وحی از مقدمت پر نور و زیباتر شده

پُر فضا بار ِ دگر از رشحه های سوره ی کوثر شده

شور و شادی کار پیغمبر شده

مرحبا،قنداقه ات چون مصحفی جلوه بر آغوش ِ خوش ِ مادر شده

آمدی و فاتح خیبر یل بدر و حنین و حجت داور،علی بن ابیطالب،

امیر ِ مؤمنان

صاحب ِ دختر شده

ای به آسمان ِ عشق چون کوکب

عمه ی سادات یا زینب…

*ای تمام ِ هستی من نذر نور نام تو

مرغ دل پر میزند بر بام ِ تو

معجزات عیسَوی هم هست فیض عام ِ تو

طائران ِ عرش ِ دلها در حریم ِ عشق،دربند و اسیر دام ِ تو

وَحش ِ صحرا رام ِ تو

ساقی رحمت به دستش جام ِ تو

ای نام ِ خوشت تجلّی ِ یا رب

عمه ی سادات یا زینب…

*ای همیشه مکتب و راه و طریقت،مکتب و راه ِ خدایی

کعبه ای،رُکنی،مقامی،زمزمی،بیتی،صفایی

نور چشم مصطفایی،آبروی مرتضایی

ثانی خیر النسایی،تو عزیز مجتبایی

هستی و دار و ندار ِ آفتاب ِ نینوایی

تو پس از عباس یا زینب علمدار ِ قیام ِ بی نظیر ِ کربلایی

ما تمام ِ فخرمان از محضرت باشد گدایی

ای نگار هل اتایی

حسین خورشید و تو چون کوکب

عمه ی سادات یا زینب…

موضوعات: سرود میلاد حضرت زینب کبری سلام ا... علیها  لینک ثابت
 [ 10:12:00 ب.ظ ]




سرود لادت حضرت زینب سلام الله علیها

سر زده از سما،نور شمس ولا

آمده هستی و،جانِ زهرا

عصمت کبریا،یاور و دلربا

بر شَهِ کربلا،جانِ زهرا

آمد آمد عصمت صغری

بنتُ الحیدر زینب کبری

بنتُ الحیدر زینب کبری…

ای گل فاطمه،مرغ جانم شد

در هوای تو چون،یاکریمت

آرزویم بُوَد،که بگیرم شبی

جشن میلا تو،در حریمت

مهر پاکت در سرشت ما

که این باشد سرنوشت ما

بنتُ الحیدر زینب کبری…

وَ مِنَ المؤمنین،جلوه شد در تو اِی

بانوی رحمت و،صبر و تقوی

ای حجاب تو بر،جمله ی بانُوان

اُلگویی بی نظیر،تا به عُقبی

آیه های نصر عاشورا

ای خورشید عصر عاشورا

بنتُ الحیدر زینب کبری…

موضوعات: سرود لادت حضرت زینب سلام الله علیها  لینک ثابت
 [ 10:10:00 ب.ظ ]




عوامل سلب توفیق از نماز صبح و همچنین نماز شب به دو گروه عمده دسته بندی می شود :

الف : عوامل مادی

که برخی از این عوامل شامل موارد ذیل می باشد

1- فقدان برنامه ریزی و نظم در زندگی

از مهمترین عوامل مادی که مانع از توفیق درک نماز صبح می گردد فقدان برنامه ریزی و نظم در زندگی می باشد مانند فقدان برنامه ای منظم برای خواب و یا ایجاد مشغله های پراکنده و فراتر از توانایی های خود که نتیجه ای جز ایجاد خستگی مفرط ندارد .

2- پرخوری در شب

علتی دیگر خواب طولانی و سنگین پرخوری در شب می باشد. حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام ) خطاب به بنی اسرائیل فرمود: « ای بنی اسرائیل ! خوردن خود را زیاد نکنید، زیرا هر کس بر خوردن خود بیفزاید، بر خوابیدن خود هم می افزاید و هر کس که بر خواب خود بیفزاید، از نماز کم می گذارد (و در نتیجه) در زمره غافلان نوشته می شود». 1

3- کسلی و تنبلی افراد

4- غرق شدن در مسائل مادی و دنیویی

حضرت عیسی (علی نبینا و آله علیه السلام ) نقش دنیا زدگی را در بی حوصلگی افراد نسبت به عبادات اینچنین ترسیم می نماید که : همچنان که بیمار بر غذاى لذیذ نگاه می کند و بدلیل شدت درد لذّت آن را نمى‏چشد، همچنان فرد دنیادار نیز همراه با عشق به مال نه لذّتى از عبادت مى‏برد و نه شیرینى و حلاوتش را مى‏چشد. 2

5- خوردن غذاهای نامناسب در شب

برخی از غذاها بگونه ای می باشند که اعصاب و بدن را سست می نمایند . لذا اگر شب ها از ماست ، دوغ ، کشک و مانند آن استفاده شود خواب بر انسان چیره شود ؛ و یا خوردن غذاهای چرب و سنگین موجب سنگینی خواب می گردد و این امور باعث می شود انسان برای بیدار شدن از خواب دچار مشکل گردد .

ب : عوامل معنوی

1- ضعف در خداشناسی

یکی از مهمترین عوامل معنوی که موجب می شود تا انسان نسبت به نماز صبح به سختی از خواب بیدار گردد ، عدم معرفت و شناخت نسبت به خداوند متعال و الطاف وی می باشد .

فرض کنید اگر با یکی از مسئولین که حل مشکل تان در دست اوست قراری گذاشته اید . و یقین دارید که وی در همان ساعت مقرر منتظر شما است . آیا واقعا شب به راحتی می خوابید و دیر بر سر قرار حاضر شده و یا با کسلی با وی مواجه می شوید؟

وضو گرفتن ، خواندن سوره های توحید و معوذتین ، ذکر صلوات و تسبیحات اربعه و تسبیح حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ، آیة الکرسی ، بخصوص خواندن آیه ی آخر سوره ی کهف و نیز توسل به امام زمان برای محروم نماندن از فیض نماز اول وقت و … از جمله اموری است که خواب مؤمن را همراه با هدف و انگیزه می کند و این توجه و هدفمندی در بیداری صبح تأثیرگذار خواهد بود .

اگر انسان واقعا نسبت به الطاف الهی کمترین معرفتی داشته باشد و بداند که کسی که قرار است به هنگام نماز با وی صحبت کند همانی است که ما را از نیستی به دنیا آورده و تمامی نعمت های خود را نیز بر ما ارزانی داشته تا به نهایت کمال و درجات بالای بهشتی دست پیدا کند . او همانیست که اختیار کمی و زیادی روزی ما را دارد ؛ همانی است که مرگ و زندگی ما در ید قدرت اوست و … با این حال آیا نسبت به نماز با بی حالی برخورد خواهیم کرد و یا آنکه سر از پا نشناخته و با تمام وجود به اقامه نماز عاشقانه خواهیم پرداخت .

2- گناه

اعمال و رفتاری که انسان در طی روز انجام می دهد نقش بسیار مهمی در توفیق انسان نسبت به عبادات دارد یعنی هر چه در طی روز کارهای شایسته از انسان سر بزند توفیقات انسان نیز برای اعمال خوب دیگر بیشتر فراهم می شود و هر چه به گناه آلوده شود توفیق اعمال خوب از وی سلب می گردد ؛ لذا باید نسبت به این مسأله بسیار حساس بود تا بواسطه گناه درک لذت سحرخیزی را از دست نداد

بعضی از گناهان که معمولا دامنگیر جوانان می باشد از قرار ذیل است .

- دیدن صحنه های و تصاویر غیر اخلاقی از طریق اینترنت ، ماهواره ، تلفن همراه و …

- چشم چرانی - برقراری روابط نامشروع با جنس مخالف - استفاده از غذاهایی که حلال نیستند.

- استفاده از غذاهایی که پاک نیستند.- دروغ گفتن - استهزاء و تحقیر دیگران - ایجاد مزاحمت و آزار همکلاسی ها و یا هم خوابگاهی ها

3- ضعف اراده

سحرخیزی اراده و عزم می خواهد. دوست داشتن تنها کافی نیست ، باید با تصمیم جدی خوابید. ضعف اراده از مهم ترین عوامل محروم ماندن از سحرخیزی می باشد. باید با این ضعف و سستی اراده مبارزه کرد. امام علی (ع )می فرمایند: « ضادوا التوانی بالعزم»3؛ « به وسیله عزم ، با سستی مبارزه کنید».

با توجه به آنچه گفته شد راهکارهایی حل این مشکل در هفت محور قابل ارائه می باشد:

اول : فعالیت های روزانه

1- تنظیم برنامه ای منسجم و منظم جهت جلوگیری از خستگی مفرط

2- انتقال فعالیت های شبانه به بعد از نماز صبح چراکه که معمولا اینگونه فعالیت ها تا پاسی از شب به طول می انجامد و باعث خواب ماندن از نماز صبح می شود اما با انتقال این فعالیت ها به بعد از نماز صبح علاوه بر از دست ندادن نماز ، بازدهی بیشتری نیز نسبت به فعالیت های خود کسب می نمائیم

3- از سیستم مراقبه ، مشارطه ، محاسبه استفاده کنید، یعنی با خود شرط نمائید که گناهی انجام ندهید سپس در طول روز مراقب اعمال خویش باشید (چه در زمان حضور در کلاس و کتابخانه و خوابگاه و … ) و شب هنگام محاسبه کنید تا ببینید تقوی را رعایت نموده اید و در طول روز آیا گناهی مرتکب شده اید و در صورتی که تقوی را رعایت ننموده اید توبه نموده و با خود شرطی را بگذارید تا دیگر مرتکب آن گناه نشوید .

4- تماشاى صحنه و فیلم هاى مبتذل و آلوده به گناه و همین طور رفتن به محیط هاى نامناسب را ترک نمائید .

5- از گفتگو با جنس مخالف، نگاه کردن به آنها، خندیدن در منظر نامحرم جدا خودداری کنید.

6- از آنجا که ممکن است ارتکاب برخی از گناهان به دلیل عدم اطلاع از آنها باشد ، لذا جهت فراگیری واجبات و محرمات دینی مطالعه بیشتری نموده و به کتابهای ذیل مراجعه فرمائید :

- مطالعه رساله عملیه مرجع تقلید خود

- پرسش و پاسخ دانشجویی شماره 18 (احکام نگاه و پوشش )

- کتاب واجبات و محرمات در شرع اسلام / آیت الله مشکینی / دفتر نشر الهادی / 1378 ش

- گناهان کبیره شهید دستغیب (ره)

دوم : خوراک شبانه

در خصوص خوراک شبانه نکات زیر را رعایت فرمائید :

1- شام را در ابتدای شب بخورید زیرا هر چه وقت خوردن شام به اول شب نزدیک تر بوده و با وقت خواب فاصله داشته باشد هم خواب راحت تری خواهید داشت و هم برای نماز صبح با مشکل کمتری مواجه خواهید شد .

2- بلافاصله قبل از خواب چیزی نخورید:

اگر در فاصله ی زمانی کمتر از دو ساعت به خوابیدن، چیزی بخورید وبعد به رختخواب بروید بدن شما درگیر هضم غذا خواهد بود و این امر می تواند در خواب شما اختلال ایجاد کند و یا اصلا زمان به خواب رفتنتان را طولانی کند.

3- سعی کنید زود بخوابید ، زیرا تحقیقات نشان داده است که خواب یک سوم ابتدای شب کاملتر و با آرامش تر می باشد و لذا خستگی را از تن انسان، بهتر خارج می کند.

4- پر خوری نکنید : باید از افراط و تفریط در خوردن پرهیز شود. کم خوری غیر از نخوردن یا بد خوردن است . میزان کم خوری را رسول اکرم (ص ) چنین می فرمایند: کُلْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِی وَ أَمْسِکْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِی در حالی که اشتها داری ، بخور و در حالی که (هنوز) اشتها داری ، از خوردن دست بکش.4

5- غذای مناسبی میل نمائید : کیفیت غذا جوری باشد که اعصاب و بدن سست نشود. شب ها از ماست ، دوغ ، کشک و مانند آن استفاده نشود یا در کنار آن ها چند دانه خرما یا کشمش یا مویز و مانند آن تناول شود. هر کس باید با توجه به مزاج خود، برنامه غذایی مناسبی برای خود داشته باشد. دقت کنید چه غذاهایی قوت می بخشد، چه غذاهایی سستی و نسبت به چه غذاهایی حساسیت دارید. مثلا خرما برای بعضی مزاج ها سازگار نیست ، زیرا موجب جوش صورت و دمل می شود.

6- از خوردن مال حرام پرهیز نمائید .

یکی از مهمترین عوامل معنوی که موجب می شود تا انسان نسبت به نماز صبح به سختی از خواب بیدار گردد ، عدم معرفت و شناخت نسبت به خداوند متعال و الطاف وی می باشد .

سوم: چگونگی خواب و استراحت برای بیدار شدن در سحر

1- زود بخوابید : بگونه ای برنامه ریزی نمائید که حداکثر تا ساعت ده شب در رختخواب خود باشید .

2- خواب قیلوله و قبل از ظهر - که استحباب شرعی هم دارد - ترک نشود. این خواب مختصر، ولی بسیار مفید است . اگر قبل از ظهر میسر نیست با فاصله ای بعد از ناهار انجام گیرد. اگر اصلا خواب روز میسر نیست ، حداقل باید دقایقی دراز کشید.

پیامبر گرامی اسلام فرمود: از خوردن غذاى سحر براى روزه‏ى روز کمک بگیرید و از خواب قیلوله براى بیدارى یارى بخواهید. 5

3- محل استراحت خود را طورى طراحى و انتخاب کنید که مُشرف به پنجره و فضاى باز باشد تا تغییرات جوّى (رنگ آسمان و تغییرات نور هوا) براى شما ملموس باشد.

4- اگر اطرافیان شما دیر مى‏خوابند، شما سعى کنید محل خواب خود را در جائى که سر و صداى کمترى دارد و مزاحمتى براى شما نیست انتخاب کنید و هر چقدر زودتر بخوابید و هرچه خواب شما با آسودگى و در محیطى آرام صورت گیرد، بالطّبع برخاستن شما براى کارهاى صبح، بهتر و و مقدورتر خواهد شد. یکى از عللى که سبب خواب ماندن در صبح‏ها مى‏شود این است که روح و جسم انسان از لحاظ کمى و کیفى استراحت کافى برخوردار نیست. حداقل 6 ساعت خواب براى یک انسان مورد نیاز است در این مدت زمان بدن باید طورى به خواب برود که استراحت عمیق احساس شود. اگر انسان بعد از این نوع استراحت، خودانگیز از خواب بیدار شد این نشانگر خواب و استراحت به میزان مطلوب است.

5- محیط خوابتان را برای بیدار شدن مساعد کنید:

جایی که در آن می خوابید و صبح قرار است در آن بیدار شوید خودش می تواند یک عامل برای سحر خیزی باشد. هر چند این عامل در افراد مختلف متغیر است اما مثلا داشتن یک اتاق خواب منظم و مرتب و تمیز می تواند بسیار در سحرخیز بودن شما موثر باشد و نظم این اتاق سبب شود که شما احساس کنید، سر زمانی که با خود قرار گذاشته اید باید از خواب بیدار شوید.

6- به اندازه کافی بخوابید: این یکی از عوامل اصلی است که سبب می شود افراد با زود از خواب بیدار شدن مشکل داشته باشند، در اصل داشتن خواب کافی ، زود بیدار شدن از خواب را چندین بار آسان تر میکند.

7- بر تمرین دادن بدن اصرار داشته باشید: سعی کنید همیشه رأس یک ساعت خاص از خواب بیدار شوید بیدار شدن از خواب در یک ساعت خاص می تواند سبب ایجاد عادت برای بیداری در آن ساعت در بدن شود و فراموش نکنید سحرخیزی تنها یک عادت است.

8- به بدن خود گوش دهید: بدن شما خیلی خوب می تواند احتیاجاتش را به شما اطلاع دهد، اگر هنگامی که صبح از خواب بیدار می شوید هنوز احساس خستگی میکنید سعی کنید شبها زودتر به رختخواب بروید بدن شما کم کم یک الگوی معین برای خوابیدن و بیدار شدن پیدا میکند و کاملا بر آن منطبق خواهد بود.

9- آداب خواب را رعایت کنید ، از جمله : وضو گرفتن ، خواندن سوره های توحید و معوذتین ، ذکر صلوات و تسبیحات اربعه و تسبیح حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ، آیة الکرسی ، بخصوص خواندن آیه ی آخر سوره ی کهف و نیز توسل به امام زمان برای محروم نماندن از فیض نماز اول وقت و … از جمله اموری است که خواب مؤمن را همراه با هدف و انگیزه می کند و این توجه و هدفمندی در بیداری صبح تأثیرگذار خواهد بود . البته اگر بجا آوردن همه ی آداب خواب برایتان سخت است ، به هر میزان که مقدورتان می باشد انجام دهید .

موضوعات: عوامل سلب توفیق از نماز صبح و همچنین نماز شب به دو گروه عمده دسته بندی می شود :  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ب.ظ ]




چگونه برای نماز صبح بیدار شویم؟
سؤال: چه کار کنیم که قبل از نماز صبح و یا صبح زود بیدار شویم و خواب نمانیم؟
جواب: برای سحرخیزی راههای مختلفی ذکر شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود:
1) وضو گرفتن در موقع خواب اگرچه بهتر است انسان همیشه با وضو باشد همانطوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:«کسی که در حال وضو بمیرد پاداش شهید را دارد.»
«وسایل: ج 1, ص 269 و به روایات بحث وضوء مراجعه شود.»
2) در شب سعی کند با شکم پر نخوابد و لازمه این کار این است که کمتر بخورد و به محض خوردن نخوابد زیرا شکم پر مورد بغض و نفرت حق تعالی است. و انسان را از او دور و به شیطان نزدیک می کند. چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:
«ما من شیی ء ابغض الی الله عزوجل من بطن مملوء»
هیچ چیزی مبغوض تر از شکم پر نزد خداوند سبحان نیست.«کافی: ج 6, ص 270»
3) در وقت خواب ذکر خداوند بزرگ را بگوید. مثل تلاوت سوره توحید, حمد, آیة الکرسی, چهارقل, آیه آخر سوره کهف و تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها و ذکرهای دیگر که در کتاب شریف مفاتیح الجنان و … می باشد.
4) سعی کند شب, مخصوصا مثل شبهای تابستان که کوتاه است زودتر بخوابد و یا در روز کمی استراحت نماید تا در شب بتواند راحت تر برای نماز برخیزد.
5) بهتر است رو به قبله بخوابد و به صورت روی زمین نخوابد چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:
«من رایتموه نائما علی وجه فانبهوه»کسی را که دیدی به صورت روی زمین خوابیده بیدارش کنید. «من لایحضره الفقیه: ج1, ص 318»
6) سعی کند گناه و معصیت نکند زیرا گناه کردن و با افراد گناهکار نشست و برخاست نمودن انسان را از امر خیر از جمله نماز شب محروم می سازد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
«ان الله من نام عامة لیله کان ذلک دلیلا علی انه عمل فی نهاره ذنبا عظیما فعاقبه الله فطرده عن بابه و عن مرافقه العابدین الذین هم احبائه.»
کسی که تمام شب را بخوابد و برای (نماز شب برنخیزد) علتش آن است که در روز گناه بزرگی مرتکب شده و خداوند بزرگ به خاطر آن گناه او را عقاب می کند و عقابش به این است که او را (بوسیله محروم کردن از فیض نماز شب) از درگاهش دور میکند. و همچنین از دوست شدن با انسانهای عابد که از دوستان حق تعالی می باشند محروم می سازد. «ارشاد القلوب: باب 22, ص 117»
مردی حضور حضرت علی علیه السلام مشرف شد و گفت:
«یا امیرالمومنین انی قد حرمت الصلاة باللیل؟»
«فقال امیرالمومنین علیه السلام: انت رجل قد قیدتک ذنوبک.»
ای امیرالمومنین چرا من از فیض نماز شب محروم می شوم؟ آن حضرت علیه السام فرمود: تو مردی هستی که گناهانت تو را در بند و (زنجیر) کشیده اند.«علل الشرایع: ج 2, ص 61, باب 83»
امام صادق علیه السلام فرمود:
« ان الرجل یذنب الذنب فیحرم صلاة اللیل و ان العمل السیی اسرع فی صاحبه من السکین فی اللحم.»
کسی که گناه را مرتکب شود از نماز شب محروم می شود و بدرستیکه عمل بد و گناه اثرش سریع تر در گناه از چاقوی در گوشت می باشد. «میزان الحکمة : ج 5, ص 422»
7)بهتر است روی معانی و آثار و فوائد نماز مطالعه و تفکر کند و به قلبش بفهماند که اصل, نماز و امور معنوی است و امور دنیوی اگرچه از نعمتهای خداوند کریم است ولی او این نعم را به بشر مخصوصا مومنان داده تا با استفاده معمولی به سوی او تقرب جویند.
8) ضمن اینکه موارد ذکر شده موثر است ولی از همه اینها بالاتر آن است که انسان واقعا عاشق نماز باشد و آن را از ته دل دوست بدارد بطوریکه قبل از اذان منتظر ارتباط با معشوق حقیقی باشد و به محض شنیدن اذان دیگر طاقت و حوصله هیچ کاری را نداشته باشد. چنین شخصی وقتی می خوابد با مراعات نکات قبل قطعا هر ساعت و هر دقیقه ای از شب اراده کند فرشتگان الهی او را بیدار می کنند.
همانگونه که بعضی افراد به شوق رفتن مسافرت چندید بار در شب بیدار می شوند تا ساعت حرکت فرارسد و بعضی از افراد بارها دیده شده که برای گرفتن جنسی قبل از اذان صبح در صف هستند. آیا بیدار شدن این افراد جزء علاقه و محبت به سفر و امور دنیوی چیز دیگری هست؟
کسی که محبت خداوند یگانه را در دل داشته باشد و بداند نماز چه اثر و فایده ای دارد و از مناجات با او لذت ببرد مگر می شود بیدار نشود و در نماز سستی کند!
امام صادق علیه السلام فرمود:
هیچ بنده ای نیست که آیه آخر سوره مبارکه کهف را در وقت خواب (با دقت و تدبر) بخواند, مگر اینکه هر لحظه ای که اراده کرد فرشتگان الهی او را بیدار می کنند.
«من لایحضره الفقیه: ج1 , ص 298- اصول کافی: ج4, ص 422, کتاب فضل القرآن»

موضوعات: چگونه برای نماز صبح بیدار شویم؟  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ب.ظ ]




اهمیت نماز صبح

1- نماز صبح مشهود ملائكه است.

قرآن مجید:نماز فجر(نماز صبح) مشهود ملائكه است(بنی اسرائیل/آیه۷۷)گر چه تمام نمازها مشهود ملائكه است ولی نماز صبح در این وادی از ویژگی خاصی بهره مند است. در روایات اسلامی آمده كه : ((نماز صبح از میان نمازها این امتیاز دارد كه ملائكه شب و ملائكه روز آن را مشاهده می كنند.زیرا نماز صبح اگر در اول وقت خود انجام شود دقیقاً در لحظه ای انجام شده است كه ملائكه شب جای خود را به ملائكه روز می دهند. و هر دو گروه از فرشتگان شاهد اقامه آن خواهند بود.بنابراین نماز صبح كه در اول وقت خوانده شود در دو پرونده ثبت می شود.))

(وسایل شیعه/ج۳/ص۱۵۶/بحار/ج۸/ص۷۳)

۲-نماز صبح را با لباس زیر نخوانید

((استادشهید مطهری اهمیت ویژه و فوق العاده ای برای نماز قائل بودند.ایشان هرگز با لباس خانه نماز نمی خواند، مخصوصاً نماز صبح را.))

ما كه از رختخواب بیرون می آییم با همان لباس زیر نماز صبح را می خواهیم اما ایشان به هنگام نماز، لباس می پوشیدند عمامه به سر می گذاشتند و خودشان را برای نماز آراسته می كردند.شاید این كار بدین سبب بود كه، می خواستند از همان آغاز صبح كه لباس می پوشیدند آمادگی روحی پیدا كنند یعنی ((من می خواهم كاری انجام دهم كه سرسری نیست.این حالت آمادگی قبل از نماز مسلماً تاثیر روحی بسزایی دارد.))

۳-مواظب نماز صبح باشید

رسول خدا: كسی كه نماز صبح نخواند قرآن از او بیزار است.

هركه نماز ظهر بجا نیاورد پیامبران الهی از او بیزارند.

هركه نماز عصر را ترك كند فرشتگان از او بیزار است.

هركه نماز مغرب نخواند دین از او بیزار است.

هركه نماز عشارا ترك كند خدای جهان از او بیزار است.

(اسرار الصلوه/ص۳۴)

۴-نماز صبح را منافقین دوست ندارند

رسول خدا: نماز صبح و نماز عشا سنگین ترین نمازها در نظر منافقین است.

(مستدرك وسایل/ج۱/ص/۱۸۳)

۵-حاجات مهم را بعد از نماز صبح از خدا بخواهید

روایت شده است كه ((حاجات مهم خود را در نماز صبح از خداوند مسالت نمایید.))

امام حسن مجتبی(ع) می فرماید:از رسول خدا شنیدم كه فرمود: هركس نماز صبح بگذارد آن نماز بین او و آتش دوزخ دیواری ایجاد می كند.

۶-از رحمت خدا دور نشوید

حضرت مهدی(عج) به یك از مشتاقان دیدارش كه به زیارت آن حضرت موفق شده بود دوباره فرمود: از رحمت خدا دور است كسی كه نماز صبح را چندان تاخیر بیندازد تا ستاره ها ناپدید شوند و نماز مغرب را به حدی تاخیر بیندازد تا ستاره ها ظاهر شوند.

(حق الیقین/ص۳۰۲)

۷-نماز صبح به جماعت

رسول خدا چون شنید تعدادی از مسلمین در نماز جماعت صبح حضور ندارند فرمود: اگر آنها از ثواب زیاد نماز جماعت صبح و عشا خبر داشتند مانند راه رفتن كودكان شیرخوار، خود را به نماز جماعت می رساندند(بهترین پناهگاه/ص۹۴)

اسحاق ابن عمار از امام صادق(ع) سوال كرد كه : خبر ده ما را از برترین وقت برای نماز صبح.امام فرمود:هنگام طلوع فجر

چون خداوند می فرماید: اِنّ قران الفجر كانَ مشهوداً(اسرا ۷۸)

یعنی نماز صبح را ، فرشته روز و فرشته شب هر دو مشاهده می كنند. پس هرگاه بنده نماز صبح را با طلوع فجر بخواند،دو مرتبه پاداش نوشته می شود،هم فرشته صبح می نویسد و هم فرشته شب.(ثواب الاعمال/ص۸۵)

۸-ای بی خبرها برخیزید

و در روایتی آمده كه حضرت امام حسین(ع) در كودكی تعابیر زیباییدر مورد پرندگان داشتند و در مورد خروس می فرمودند: خروس در موقع اذان فریاد می زند: قوموا ایها الغافلون ، قوموا ایها الغافلون

یعنی ای بی خبرها برخیزید، ای بی خبرها برخیزید.

هنگام سپیده دم خروس سحری دانی كه چرا همی كند نوحه گری

یعنی كه نمودنددر آینه ی صبح كز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

حكایت

۱-امام حسن عسكری(ع):ابتدا نماز صبح بخوانم

هنگامی امام حسن عسكری(ع) در بستر بیماری بود و آخرین لحظات عمر شریفش را سپری می كرد مقداری دارو جوشانده خدمت حضرت آوردند تا میل كند.فرمود: ((وقت نماز صبح است. اول مقداری آب بیاورید تا وضو بگیرم و نماز بخوانم.))آب آوردند و امام وضو گرفت و نماز صبح را بجا آورد و لحظاتی بعد روح مقدسش به عالم بقا پرواز كرد.

(منتهی الامال /ج۲/ص۴۱۲)

رسول خدا(ص):هنگامی كه آفتاب طلوع می كند كافران و آفتاب پرستان در برابر آن به سجده می افتند و خداوند نماز صبح را بر امت من واجب فرموده تا پیش از آنكه كافران،آفتاب و شیطان را سجده كنند امتم در برابر خداوند متعال سجده كنند.

(تفسیر ابوالفتوح رازی /ج۱/ص۱۶۱)

۲-استخاره بد آمد

مردی تصمیم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق(ع) كه رسید درخواست استخاره ای كرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد امام از آن استخاره در تعجب بود پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض كرد:

یابن رسول الله ! یادتان هست چندی قبل از خدمت شمارسیدم برایم استخاره كردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراوانی كردم به من خوش گذشت.

امام صادق(ع) تبسمی كرد و به او فرمود: ( در سفری كه رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدارشدی كه آفتاب طلوع كرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟

عرض كرد آری .حضرت فرمود: اگر خداوند دنیا و آنچه را كه در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شد.

(جهاد با نفس/ج۱/ص۶۶)

۳-امام خمینی و نماز صبح

شبی بعد از دستگیری در مسیر راه به سمت تهران به سربازان گفتم:نماز صبح نخوانده ام و یك جایی نگه دارید كه من وضو بگیرم.

گفتند ما اجازه نداریم. گفتم شما كه مسلح هستید من اسلحه ای ندارم ضمنا چند نفر هستید من تنها هستم كاری نمی توانم بكنم.گفتند ما اجازه نداریم.

فهمیدم مه فایده ای ندارد.

گفتم خوب اقلاً نگه دارید تا من تیمم كنم گوش كردند و ماشین را نگه داشتند و اجازه پیاده شدن به من ندادند.

من همین طور كه توی ماشین مامورین نشسته بودم از توی ماشین خم شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم كردم نمازی كه خواندم پشت به قبله بود چرا كه از قم به تهران می رفتیم و قبله در جنوب بود نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حركت این طور نماز خودم را خواندم شاید همین دو ركعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود.

(امام در سنگر نماز/ص۱۳)

۴-حضرت علی(ع) و محراب كوفه

حضرت مولی الموحدین امیر مومنان علی(ع) اولین شهید محراب در تاریخ اسلام هستند.

آن حضرت سحرگاه روز ۱۹ ماه رمضان سال ۴۰ هجری در محراب مسجد كوفه هنگام نماز صبح با ضربت شمشیر زهرآلود ابن ملجم مرادی مجروح و در ۲۱ رمضان مظلومانه به شهادت رسیدند.

امام حسن مجتبی(ع) فرمودند: آنگاه كه پدرم امام علی(ع) در آستانه شهادت قرار گرفت رو به من كرد و فرمود:

فرزندم ! تو را وصیت می كنم به نماز اول وقت.

(میزان الحكم/ج۴/ص۳۵۳۹)

روایت است كه حضرت علی(ع)در آستانه شهادت ۳ مرتبه درباره نماز سفارش كرد و فرمود : نماز ، نماز ، نماز

(مستدرك الوسایل/ج۳/ص۳۰)

وقتی كه حضرت را پس از ضربت خوردن از مسجد به خانه بردند، نگاه به طلیعه ی فجر افكند و فرمود: ای صبح تو شاهده باش كه علی را فقط اكنون( به اجبار) دراز كشیده می بینی!

موضوعات: اهمیت نماز صبح  لینک ثابت
 [ 09:58:00 ب.ظ ]




سوالات متداول نماز نافله

سؤال: كيفيت خواندن نافله هاى نشسته را بيان فرماييد؟ (نحوه نشستن، خم شدن در ركوع و…)
جواب: كيفيت نشستن درنافله ها همان هيئت نشستن در تشهد نماز است، و مقدار خم شدن در ركوع به مقدار معمول و ميسور براي شخص نشسته است، و كمتر از آن هم ولو با اشاره چه بسا مانعي نداشته باشد.

سؤال: آيا كيفيت نمازهاى نافله با نمازهاى واجب فرقى دارد؟ (در مورد افتتاحيات، قرائت، كيفيت ركوع و سجود، نشستن و اختتاميات)
جواب: نحوه انجام اجزاء نماز در فريضه و نافله يكسان است، و آداب و اذكار وارده در باب فرائض؛ رعايت آن در نوافل مستحبى مانعى ندارد، هر چند بناي شرع در نوافل ترخيص و تخفيف است، و اين به جهت حفظ نشاط بندگان در عبادت و عدم ملالت نفس ايشان از طاعت مي باشد.

سؤال: اگر انسان در محيط كار بود يا جائي كه دائماً سر و كار با افراد دارد، و وقت نماز شد خصوصاً نماز ظهر و به جهت فضيلت مخفي اقامه شدن نوافل از يك طرف، و همچنين اينكه ديگران توجه پيدا مى كنند و در چشم ديگران مى افتد: الف) چگونه عمل نمايد كه از نوافل محروم نشود و در چشم ديگران هم نيفتد؟ (حتى اگر تلاش بشود به جهت مخفي بودن آن ولى به هر حال براي ديگران آشكار مى شود). ب) آيا در چنين شرايطى مى توان نوافل را قبل از اذان ظهر خواند؟
جواب: مى تواند نوافل ظهر را در اوّل اذان در فرصت تجمع مأمومين براي نماز، و هنگام اداء نماز ظهر (ديگران به جماعت) بطور فرادى ولى همراه جمع خوانده، و نماز ظهر فريضه خود را همراه با نماز عصر ايشان كه متوالياً مى خوانند بجاي آورد. و ملاحظه خلق، در عدم تزاحم با رعايت حق خالق جايز است، و الا در تزاحم؛ مراعات و ملاحظه مخلوق شرك است. البته در صورت اضطرار نوافل را قبل از ظهر مى تواند بخواند، ولى نه بطور مستمر، كه مرجوح است.

سؤال: اگر فرايضي بر عهده انسان باشد مثل نماز پدر بر گردن پسر و يا واجبات فوت شده، و انسان بخواهد آنها را ادا كند آيا بهتر است نوافل را بجا آورد و يا اينكه ابتدا بايد تمام نمازهاي واجب را بجا آورد؟
جواب: وجود نماز واجب به ذمّه شخص؛ مانع از انجام نوافل نيست، ولى اگر اتيان نوافل مانع از توفيق به قضاي واجبات مى گردد؛ قضاي واجب را مقدم دارد، ولى اين شامل اقلّ صلاة الليل يعنى نماز شفع و وتر نمى گردد، پس اين را ترك ننمايد ولو به قصد قضاي واجب.

سؤال: در مسافرتهائي كه با اتوبوس انجام مى گيرد و انسان براي نماز صبح در بين راه مى باشد با توجه به اينكه رانندگان عموماً مدتى بعد از اذان صبح يا نزديك طلوع آفتاب براي نماز صبح توقف مى نمايند تكليف براي انجام اقلّ صلاة الليل (نماز شفع و وتر) چيست؟
جواب: در صورت خوف ذهاب وقت، مي تواند در حال سوار بودن (بقدر ممكن) نوافل ليل و شفع و وتر را انجام دهد.

سؤال: شخصي كه مقيد به خواندن نوافل است در هنگامي كه مثلاً نافله ظهر مى خواند بين خواندن نافله، وقت نماز ظهر داخل مى شود آيا مى تواند ادامه نافله را بعد از اداء نماز ظهر بخواند؟ البته بغير از نافله عشاء كه بعد از اداء نماز مى باشد حكم بقيه نمازها (صبح و عصر و مغرب) را بيان بفرماييد.
جواب: نافله را ادامه دهد تا تمام شود، و سپس فريضه را بجاي آورد، مگر بجهت درك جماعت مؤمن عارف كه بقيه نافله را پس از فريضه به جماعت، تمام مى كند.

سؤال: در نماز مستحبّى ، ثواب ايستاده با نشسته فرقي دارد يا خير؟
جواب: ايستاده افضل است.

سؤال: آيا نماز غفيله را مى توان بجاى دو ركعت از نافله هاى مغرب خواند؟
جواب:مى توان دو ركعت از نافله مغرب را به صورت نماز غفيله بجا آورد.

سؤال: در نمازهاى نوافل وزيارت و نماز واجب يوميّه آيا ميتوان به گفتن صرف تكبيرات افتتاحيه بدون خواندن دعاهاى پس از آن جهت درك فضيلت آن اقدام كرد؟
جواب:مانعى ندارد.

سؤال: در نماز شفع و وتر آيا بايد كيفيّت خاصّى لحاظ شود يا اينكه به همان صورت نمازهاى يوميّه كفايت مى كند؟
جواب:مانند نمازهاي يوميه بوده الا اينكه نافله شفع دو ركعت و جداي از نافله يك ركعتي وتر مي باشد، وتفصيل آداب آن در كتب ادعيه و اعمال از حديث شريف مفصّلاً نقل شده است. ا

سؤال: در بعض نمازهاى وارده در أيّام و ليالى خاصّ سور خاصّى براى قرائت بعد از حمد مشخّص شده وگاهى بايد مكرّر خوانده شوند آيا مى توان اين نمازها را نيز بصورت نمازهاى معمولى خواند؟
جواب:چه بسا مانعى ندارد ولى آثار مخصوصه آن مرهون كيفيّت مخصوصه آن همراه با قبول مولا مى باشد.

سؤال: نافله جمعه: چهار ركعت ديگر اضافه دارد در وقت ظهر، اما دقيقاً كي و چه وقتي خوانده مي شود؟ چون وقت نماز ظهر روز جمعه تنگـ است؟
جواب: نوافل روز جمعه كه بجاي نافله ظهر و عصر روزهاي ديگر است؛ مجموعا بيست ركعت بوده كه: شش ركعت آن در اول روز پس از طلوع آفتاب، و شش ركعت آن در هنگام ضحى كه ميانه طلوع و زوال آفتاب است، و در هشت ركعت بقيه اختيار دارد كه: دو ركعت پس از زوال و قبل از فريضه ظهر يا جمعه، و شش ركعت پس از آن بجاى آورد؛ يا اينكه شش ركعت پيش از زوال و دو ركعت پس از زوال و قبل از فريضه بجاى آورد؛ البته روش أوّل أولى است.

سؤال: آيا نماز مستحبّى كه داراى كيفيّت خاصّى است (مانند نماز غفيله) را مى توان بجاى نافله هاى يوميه خواند؟
جواب: هركدام جاى خود را دارند، ولى مي توان نافله را به صورت نماز غفيله و مانند آن بجاى آورد.

سؤال: آيا ميتوان يك نماز مستحبى را براى چند نيّت مختلف خواند؟
جواب: خواندن يك نماز به نيابت استحبابي از چند نفر مانعى ندارد، ولى خواندن يك نماز به جاى چند عنوان نماز درست نيست، اما اگر نماز نافله يوميه را در وقتي كه نماز مستحبي مخصوصي وارد شده به اين صورت بخواند اشكالي نداشته و ضمن توفيق اداي نافله به ثواب آن نماز مخصوص نيز نائل شده است، مانند اينكه نافله مغرب را بعد از نماز فريضه مغرب به نيت اداي نافله به صورت نماز غفيله بخواند.

سؤال:آيا در نوافل بايد افتتاحيه و سلام نماز به صورت كامل خوانده شود؟
جواب:وقتي در مورد فرايض يوميه؛ موارد مزبور به نحو استحباب و تأكيد وارد شده باشد، ديگر در نوافل به نحو فرض نمي باشد.

س _ تعداد نمازهاي مستحب چه قدر است و به آنها چه مي گويند؟

ج_ نمازهاي مستحب بسيار است و آنها را «نافله» مي گويند.

س_ برخواندن كلام «نافله» را سفارش شده است؟

ج_ بر خواندن نافله هاي شبانه روز بيشتر سفارش شده است.

س_ نافله هاي شبانه روز چند ركعت است؟

ج_ در غير روز جمعه سي و چهار ركعت مي باشند.

س _ ظهر و عصر چند ركعت نافله دارند؟

ج_ هشت ركعت نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر.

س _ نافله هاي مغرب و عشاء چند ركعت است؟

ج_ چهار ركعت نافله مغرب، دو ركعت نافله عشاء.

س_ نافله شب و صبح چند ركعت است؟

ج_ يازده ركعت نافله شب و دو ركعت نافله صبح.

س_ دو ركعت نافله عشا كه نشسته خوانده مي شود، چند ركعت محسوب مي شود؟

ج_ يك ركعت حساب مي شود.

س _ در روز جمعه چند ركعت نافله وجود دارد؟

ج_ در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر، چهار ركعت اضافه مي گردد.
س_ نافله ها چگونه خوانده مي شود؟

ج_ تمام نافله ها دو ركعت دو ركعت، خوانده مي شود، مانند نماز صبح.

س _ يازده ركعت نافله شب را چگونه و با چه نيتي بايد خواند؟

ج_ هشت ركعت آن بايد به نيت نافله شب، دو ركعت آن به نيت «نماز شفع» و يك ركعت آن به نيت «نماز وتر» خوانده شود.

س_ آيا مي توان نمازهاي نافله را نشسته خواند؟

ج_ نمازهاي نافله را نشسته مي توان خواند.

س_ در صورتي كه نماز نافله را نشسته بخوانند، تعداد ركعات را چگونه حساب نمايند؟

ج_ بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را يك ركعت حساب كند.مثلاًًًً كسي كه مي خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند، بهتر است شانزده ركعت بخواند و اگر مي خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز يك ركعتي به صورت نشسته بخواند.

س_ چه نافله هايي در سفر ساقط مي شوند؟

ج_ نافله ظهر و عصر در سفر، ساقط مي شود. اما نافله عشاء اگر به رجاي مطلوبيت بخواند، مانعي ندارد.

موضوعات: سوالات متداول نماز نافله  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ب.ظ ]




تعداد نماز های نافله روزانه

نافله صبح: دو ركعت قبل از نماز صبح.
نافله ظهر : 4 تا دو ركعتى قبل از نماز ظهر.
نافله عصر: 4 تا دو ركعتى قبل از نماز عصر.
نافله مغرب: 2 تا دو ركعتى بعد از نماز مغرب.
نافله عشا: يك دو ركعتى به صورت نشسته.

موضوعات: تعداد نماز های نافله  لینک ثابت
 [ 09:49:00 ب.ظ ]




فضیلت و نکات نمازهای نافله(مستحبی)

يكي از نقطه هاي آغاز در رسيدن به كمال ، التزام به نوافل و مستحبات است. نوافل و سنن صالحه چندان مهم است كه بعضي از فقها ترك جميع سنن را از آن جهت كه دليل بر بي اعتنايي به آداب شرع مقدس است حرام دانسته اند.[1]

ـ چند نكته مفيد:
الف. التزام و استمرار بر نوافل و مستحبات سه اثر مهم دارد:

1. گناهان انسان را محو مي سازد، چنانكه خداوند متعال مي فرمايد:
«وَ أَقِمِ الصََّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»[2]

نماز بگذار در آغاز و انجام روز و ساعاتي از شب. زيرا نيكيها بديها را از ميان مي برد… .

و در حديث آمده است كه نماز مؤمن در شب گناهان روز او را از بين مي برد.[3]

و در بعضي نقلها آمده است كه نماز وِتْر گناهان را از بين مي برد.[4]

2. نواقص و كمبودهايي را كه بر اثر غفلت يا قصور در فرايض و واجبات رخ داده است، جبران مي‎كند. مثلاً نوافل يوميه ـ خصوصاً نوافل شب ـ نواقص نمازهاي يوميه را مرتفع مي سازد، روزه هاي مستحبّي نواقص روزه هاي ماه رمضان را برطرف مي كند، صدقات مستحبّه كمبودهاي واجبات مالي از قبيل زكات و خمس را رفع مي نمايد و … احتمال دارد كه اعمال مستحبه مطلقاً در رفع نواقص كليه فرايض و واجبات مؤثر باشد. در اين مورد به چند حديث اشاره مي شود.

از امام باقر ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه فرمود:
« إنَّما جُعِلْتَ النّافلةُ لِيَتُمَّ بها ما يَفْسُد منَ الْفريضةِ.»[5]
نماز نافله براي آن قرار داده شده است كه فساد و نقص فرايض را جبران كند.

در حديث ديگر آمده است:

«إنَّ تباركَ و تعالي أتمَّ صلوةَ الْفريضةَ بصلوةِ النّافِلةِ.»[6]
خداوند تبارك و تعالي نماز واجب را با نماز نافله كامل كرده است.

ابوحمزه ثمالي مي گويد كه امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: هيچ نمازي بدون حضور قلب قبول نيست. من عرض كردم: فدايت شوم، همه ما هلاك شديم؟ فرمود: نه، زيرا خداوند متعال اين گونه عبادات را به وسيله نافله ها كامل مي‎گرداند.[7]

3. موجب تقرّب به خداوند سبحان مي شود، چنانكه مي فرمايد:
«تَتَجافي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[8]
مؤمنان حقيقي شبها پهلو از بستر برمي دارند و خداي را با بيم واميد مي خوانند و از آنچه روزيشان كرده ايم انفاق مي كنند. پس هيچ كس نمي داند به پاداش اعمالشان چه نعمتها به عنوان چشم روشني براي آنها در عالم غيب آماده شده است.

و نيز مي فرمايد:
«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[9]
پاسي از شب را براي اداي نافله بيدار باش، باشد كه خدايت تو را به جايگاه پسنديده اي برگزيند.

و در حديث قدسي آمده است:
«… و ما تقرَّب إليَّ عبدٌ بشيْ ءٍ احبُّ إليَّ ممّا افْترضْتُ عليهِ و انَّهُ ليتقرَّبُ إليَّ بِالنّافلةِ حتي اُحبَّهُ فَإذا احْبيْتُهُ كُنْت سَمْعَهُ الّذي يسْمع بِهِ، و بصرهُ الَّذي يُبْصرُ بِهِ و لِسانَهُ الّذي ينْطقُ بِهِ وَيَدَهُ التَّي يَبْطِشُ بها، إنْ دعاني أجبتُهُ، و إنْ سَئلني أعْطَيْتُهُ…»[10]
هيچ بنده اي به عبادتي بهتر از فرايض و واجبات به من تقرّب نجسته است و او به وسيله نوافل به من تقرب مي‎جويد تا جايي كه من او را دوست بدارم؛ آنگاه كه دوستش داشتم من گوش شنواي او و ديده بيناي او و زبان گويا و دست تواناي او خواهم بود، اگر مرا بخواند پاسخش مي دهم و چنانچه چيزي از من بخواهد ارزاني اش مي دارم.

در حديث ديگر آمده است:
«صلوةُ النَّوافِلِ قُربانُ كلِّ مؤمنِ… .»[11]
نماز نافله وسيله نزديك شدن مؤمنان به خداوند است… .

از رسولخدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ نقل شده است:
«أشرف اُمَّتي حملةُ الْقرانِ و اصْحاب اللَّيلِ.»[12]
بزرگان و اشراف امّت من دو گروه اند: حاملان (: حافظان) قرآن، و شب زنده داران.

ب. نكته دوم آنكه اعمال مستحبه و نوافل در صورتي مفيد و مؤثر است كه استمرار و تداوم داشته باشد، چنانكه دراحاديث آمده است: هر عمل نيكي را كه شروع مي‎كنيد حداقل آن را تا يك سال ادامه دهيد[13] كه تأثير عمل در تداوم آن است.

و در حديث ديگر آمده است: مداومت بر كار خير آثار خوبي از آن ناشي مي شود از جمله: ترك كارهاي زشت، پرهيز از لغزش و گناه، حصول يقين، حبّ نجات، طاعت خداي رحمان، تعظيم منطق و برهان، دوري از وسوسه شيطان و پذيرفتن عدل و گفتار حق. اينها چيزهايي است كه شخص خردمند از تداوم بر كار خوب به دست مي آورد.[14]

و در حديث ديگر در اهميت مداومت بر كار خير از امام باقر ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه آن حضرت همواره مي فرمود: هنگامي كه بر كار خوبي خود را عادت مي دهم دوست دارم كه بر آن مداومت داشته باشم. چنانچه نتوانم آن را در شب انجام دهم قضاي آن را در روز بجا مي آورم و اگر در روز از من فوت شود در شب آن را قضا مي كنم. به راستي محبوب ترين عمل نزد خدا عملي است كه دوام داشته باشد.[15]

ج. مقصود از التزام به نوافل و مستحبات آن نيست كه انسان تمام مستحبات را بجا آورد كه چنين چيزي نه ممكن است و نه جايز، زيرا نه امكانات اجازه مي دهد و نه ساير تكاليف و مسئوليتها براي انسان اين همه وقت باقي مي گذارد بلكه مقصود آن است كه انسان در حدود شرايط و امكانات فردي و اجتماعي اعمالي را انتخاب كند و ملتزم به انجام آن باشد.

د. در شرع انور نسبت به پاره اي از عبادات و مستحبات و خدمات و صدقات و سنن صالحه بيشتر تأكيد شده و سيره و روش اولياي دين و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ بر التزام به اين گونه سنن بوده است مانند:
قرائت قرآن، تهجّد و شب زنده داري و مناجات و راز و نياز در دل شب (آنگاه كه چشمها همه در خواب اند)، التزام به اوّل وقت در نمازهاي واجب، بجا آوردن پنجاه و يك ركعت نماز در شبانه روز كه هفده ركعت آن واجب و بقيه مستحب است به ويژه نماز شب و دو ركعت نافله صبح و دو ركعت نافله عشاء (و تيره)[16] و همواره با وضو بودن، رعايت آداب و سنن و حضور قلب در عبادات، تعقيبات نماز، شركت مداوم در نماز جمعه و جماعات، طولاني كردن قنوت و سجده هاي نماز، و سه روز روزه در هر ماه، زيارت قبور اولياء و شهدا خصوصاً پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ گريه و بكاء در عزاي سيّد الشّهداء ـ عليه السّلام ـ و توسّل به آن حضرت و ساير معصومين ـ عليهم السّلام ـ صله رحم و دستگيري از ارحام و مستمندان، اطعام طعام و افشاي سلام به ويژه در مورد دوستداران اهل بيت عصمت ـ عليهم السّلام ـ تداوم نسبت به برخي از اوراد و اذكار مأثوره مانند ذكر «لا اله الّا الله» و «استغفرالله ربي واتوب اليه» و صلوات بر محمد و آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و تسبيحات حضرت فاطمه سلام الله عليها[17] بعد از هر نماز و در هنگام خواب. بعضي از بزرگان فرموده اند صد بار ذكر «لا اله الّا الله» و هفتاد بار استغفار پس از نماز صبح به شرط توجه و حضور قلب بسيار مجرب است، حتي المقدور آن را ترك نكنيد. و همچنين ده بار گفتن «لا اله الّا الله الملك الحقّ المبين» و هفت بار «لا حول و لا قوَّة الّا بالله العلي العظيم» پس از نماز صبح و نماز مغرب.

در احاديث آمده است كه قرائت چهار آيه از آخر سوره حشر كه از آيه شريفه «لَوْ أنزلنا هذَا الْقُران» شروع شده و تا آخر سوره به پايان مي رسد هر روز صبح بسيار خوب است و بهتر آن است كه در سجده شكر خوانده شود. اين بود قسمتي از مستحبّات كه تداوم بر آن بسيار مجرّب و مفيد است.

موضوعات: فضیلت نمازهای نافله  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ب.ظ ]