فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



پاکدامني
قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد:
خداوند مثل مي زند براي مؤمنان … مريم دختر عمران را که دامن خود را از هر آلودگي، حفظ کرد .
سپس ما از روح خود در او دميديم (و نطفه حضرت عيسي را با معجزه الهي در رحم او قرار داديم) و مريم، کلمات پروردگار خود و همه کتاب هايي را که بر پيامبران نازل شده است، تصديق کرد و از پيروي کنندگان هميشگي حق تعالي گشت .
امام صادق (ع) فرمود:
«حضرت مريم، خود را از حرام حفظ کرد که مدت آن زياد بود . اين، گواه به پاکي اوست از هرگونه پليدي » .
راست گويي بسيار
يکي ديگر از ويژگي هاي برجسته حضرت مريم (س)، بسيار راستگو بودن ايشان است .
قرآن مجيد نيز در اين باره شهادت مي دهد و مي فرمايد:
مادر حضرت عيسي (مريم) بسيار راستگو بود .
اين ويژگي هاي برجسته و برخي ويژگي هاي ديگر، او را شايسته مادري يک پيامبر اولوالعزم قرار داده است .

موضوعات: پاکدامني  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-11-28] [ 07:54:00 ب.ظ ]




.
خوردن روزي بهشتي
خداوند، مريم را به شايستگي پذيرفت و به نيکويي، گل وجود او را پرورش داد .
مريم در لواي سرپرستي زکريا بزرگ شد .
وي آنچنان در بندگي خدا غرق بود، که در 9 سالگي، روزها روزه بود و شب ها به عبادت مي پرداخت .
آنچنان در تقوا و شناخت پروردگار پيش رفت که بر احبار و دانشمندان پارساي آن زمان پيشي گرفت .
خداوند در قرآن مي فرمايد:
هرگاه زکريا در کنار محراب او قرار مي گرفت و براي ديدار او مي آمد، غذاهاي مخصوصي کنار محراب مي ديد (که از آن در شگفت مي شد) و از او مي پرسيد:
اين غذا را از کجا آورده اي؟ مريم در پاسخ مي گفت: اين از سوي خداست و اوست که هر کس را بخواهد بي حساب، روزي مي دهد .
از روايت ها برمي آيد که غذا، گونه اي ميوه بهشتي بوده که در زماني غير از فصل به بار نشستن آن، در آنجا حاضر مي شده است . البته اين شگفت نيست که خدا از بنده پرهيزکارش، اينگونه پذيرايي کند .
علامه طباطبايي (ره) در ذيل اين آيه شريفه و در توضيح اين که چرا خداوند «رزق » را بدون الف و لازم آورده است، مي فرمايد:
اين نکته اشاره به اين است که رزق نامبرده، طعام معهود در بين مردم نبوده، همچنان که بعضي هم گفته اند که زکريا در آنجا ميوه زمستاني را در تابستان و ميوه تابستاني را در زمستان مي ديد .
مؤيد اين حکايت، اين است که اگر رزق نام برده از طعام هاي معمول آن روز و طعام موسمي بود، در اين صورت، زکريا از پاسخ مريم که اين رزق از ناحيه خداست، قانع نمي شد;
زيرا از ناحيه خدا بودن رزق، اختصاص به رزق مريم ندارد .
رزق همه مردم از ناحيه خداست و جا داشت که زکريا دوباره بپرسد:
اين رزقي که خدا روزي کرده، به وسيله چه کسي به تو رسيده است؟ چون ممکن است افرادي از مردم که به معبد آمد و شد دارند، برايش آورده باشند .
حال چه هدف خدايي در نظر داشته باشند و چه هدف شيطاني .
پس همين که مي بينيم زکريا از پاسخ مريم قانع شده، معلوم مي شود رزق نامبرده، رزق معمولي نبوده … و با وجود خود بر کرامت خدايي نسبت به مريم دلالت مي کرده … در اينجا بود که او نيز کرامت الهي را طمع کرده از حضرتش درخواست فرزندي طيب کرد .

موضوعات: خوردن روزي بهشتي  لینک ثابت
 [ 07:49:00 ب.ظ ]




امام باقر (ع) درباره اين آيه مي فرمايد:
«برگزيدن حضرت مريم از دو جهت است »:
1 - پذيرفتن و برگزيدن او براي بندگي، فرستادن رزق بهشتي براي او، بي نيازي از کسب، پاک گردانيدن از هر ناپاکي و در نهايت، معصوم قرار دادن او .
يعني او را از نسل پيامبران برگزيد که در گناهکاري پدران و مادرانش، هيچ احتمالي نيست .
2 - فرستادن فرشتگان به سوي او، هدايت وي، اعطاي کرامت هاي گونه گون به او و بالاتر و مهم تر از همه اينکه، حضرت عيسي (ع) را بدون پدر به دنيا آورد و اين، سبب تقدم او بر همه جهانيان است .
امام صادق (ع) فرمود: «خدا مريم را براي ذريه پيامبران برگزيد (پيامبران پس از خود) و هر چيز زشتي را از او پاک گردانيد و او را بر همه زنان زمان خود برتري داد .
پس از برگزيدن وي، فرشتگان به او گفتند:
اکنون در برابر پروردگارت، خضوع و سجده و رکوع به جاي آور و اين در حقيقت، شکرانه اي در برابر آن نعمت بزرگ بود

موضوعات: بررسی نقش مادر در حجاب فرزندان از دیدگاه امام خمینی (ره), امام باقر (ع) درباره اين آيه مي فرمايد:  لینک ثابت
 [ 07:48:00 ب.ظ ]




سخن گفتن با فرشتگان
چون مريم بانويي پاک و برگزيده از سوي خداوند بود، فرشتگان بر او نازل مي شدند و مي گفتند:
اي مريم! خدا تو را برگزيده و پاک ساخته و بر همه زنان جهان، برتري داده است .
اين سخن، از بلندي مقام مريم، حکايت مي کند . خداوند در جاي ديگر مي فرمايد:
فرشتگان گفتند: اي مريم! همانا خداوند، تو را به کلمه اي از خود بشارت مي دهد که نامش، مسيح عيسي بن مريم است و در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان است .
سخن گفتن با فرشتگان را در اصطلاح «محدثه بودن » مي گويند . پس حضرت مريم نيز «محدثه » بوده است .
برگزيده شدن از سوي خداوند
و (به ياد آريد) هنگامي که فرشتگان گفتند: اي مريم! خدا تو را برگزيده است و پاک ساخته و بر همه زنان جهان برتري داده است .

موضوعات: بررسی نقش مادر در حجاب فرزندان از دیدگاه امام خمینی (ره), سخن گفتن با فرشتگان  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ب.ظ ]




مريم در کتاب مقدس
شجره‌نامۀ عيسي در انجيل‌هاي متي و لوقا ذکر شده است.
اين شجره‌نامه‌ها تا حدي با هم متفاوت هستند.[راهنماي مطالعه کتاب مقدس، ص ۴٣٠]
اما نکتۀ مشترکي که در اين دو شجره‌نامه ديده مي‌شود، اين است که هر دو آنها به شجرنامۀ يوسف نجار اشاره مي‌کنند، در حالي که برخي از مسيحيان بر اين باور هستند که لوقا اجداد مريم را در نظر داشته است؛
زيرا که عيسي “به‌حسب جسم از نسل داوود زاده شده” (روميان ٣:١) و از خون مريم است.
راهنماي مطالعه کتاب مقدس مي‌نويسد:
“شجره نامۀ مريم بر حسب رسوم يهودي، در اسم شوهرش يوسف مستقر بود. “
يوسف پسر هالي بود” (لوقا ٢٣:٣) و اين بدين معني است که هالي پدر زن يوسف بود و در واقع اين يعقوب بود که پدر واقعي يوسف بود (متي ١٦:١)"[راهنماي مطالعه کتاب مقدس، ص ۴٣١]
به‌هر حال، بررسي درستي يا نادرستي اين نظر در اينجا نمي‌گنجد؛ اما آنچه مسلم است، اين است که در هيچ جاي کتاب مقدس به پدر و مادر يا شجره‌نامۀ مريم به صراحت اشاره‌اي نشده است.
همچنان زمان زايش و دوران کودکي او مشخص نيست.
داستان مريم در انجيل لوقا با مژدۀ تولد عيسي آغاز مي‌شود.
در اين انجيل آمده:
“در ششمين ماه بارداري اليزابت، فرشتۀ خدا جبرائيل را به ناصره، يکي از شهرهاي استان جليل فرستاد تا وحي او را به دختري به‌نام مريم برساند. مريم نامزدي داشت به‌نام يوسف از نسل داوود پادشاه.”
متي، پس از توصيف داستان تولد مسيح و سفر عيسي ١٢ ساله به اورشليم، اشارۀ مختصري به مريم مي‌نمايد.
بر حسب متي (۵۵:١٣-۵٦) او مادر ٦ فرزند ديگر به غير از عيسي بوده است.
اولين معجزۀ عيسي در قاناي جليل شامل تبديل آب به شراب، به پيشنهاد مريم صورت گرفت (يوحنا ١:٢-١١).
بعدها ديده مي‌شود که او سعي مي‌کند که در ازدحام و شلوغي جمعيت عيسي را پيدا کند (متي ۴٦:١٢، مرقس ٣١:٣ و لوقا ١٩:٨)
و اين همان زماني است که عيسي براي مريم مشخص مي‌کند که ارتباط خانوادگي او با عيسي هيچ امتياز روحاني خاصي به او نخواهد بخشيد.
او زماني که عيسي را مصلوب مي‌کردند، در آنجا حاضر بود و در همان زمان، عيسي او را به يوحنا مي‌سپارد (يوحنا ٢۵:١٩-٢٧).
شواهدي حاکي از اين که عيسي پس از قيام، خود را بر وي ظاهر نمود يا نه در دست نيست… آخرين باري که از مريم صحبت شده، در اعمال ١۴:١ است که در حال دعا با شاگردان بود.
اينها همۀ اطلاعاتي است که کتاب مقدس دربارۀ مريم ارائه مي‌دهد.[راهنماي مطالعه کتاب مقدس، ص ۴٣٣]

موضوعات: بررسی نقش مادر در حجاب فرزندان از دیدگاه امام خمینی (ره), مريم در کتاب مقدس  لینک ثابت
 [ 07:43:00 ب.ظ ]




تاريخ‌نگاران اسلامي مي‌نويسند:
“مريم در فراق فرزند همواره نالان بود و از خدا مي‌خواست که از اين جهان بدر شود و به فرزند عزيزش ملحق گردد.
مدت زندگاني وي ٦٣ سال بود و سپس درگذشت.[ناسخ‌التواريخ، جلد حضرت عيسي، ص ۱۱٣]
عقيده عيسويان آن است که چون مريم وفات کرد او را به خاک سپردند و بعد از ٣ روز زنده شد و از مدفن خود برخاسته به‌سوي آسمان عروج کرد.
او مانند عيسي هميشه زنده خواهد ماند".
اما شيخ باقر مجلسي روايت مي‌کند که:
“حضرت مريم را حضرت عيسي (ع) غسل داد، چون صديقه را بايد صديق غسل بدهد."[بحارالانوار، ج ۴٣، ص ٢٠٦، ح ٣٢، باب ٧]
اين روايت به‌طور آشکار اشتباه است؛
زيرا، نه‌تنها به‌گفتۀ يوحنا “او زماني که عيسي را مصلوب مي‌کردند، در آنجا حاضر بود"، بلکه به‌گفتۀ صاحب ناسخ‌التواريخ “٦٣ سال زندگي كرد".
مورد اخير حاکي از آن است که پس از مصلوب شدن عيسي، در حدود ۱۵ سال زنده بود.

موضوعات: بررسی نقش مادر در حجاب فرزندان از دیدگاه امام خمینی (ره), تاريخ‌نگاران اسلامي مي‌نويسند:  لینک ثابت
 [ 07:42:00 ب.ظ ]




زندگي‌نامه مريم مقدس

مريم، به‌روايت مسلمانان دختر عمران، خواهر (يا از نسل) هارون و از طايفهٔ لاوي بود ولي به‌روايت مسيحيان از از طايفه يهودا بود و نسب‌اش به داوود پادشاه مي‌رسيد.
مادرش، حنّا نام داشت و دختر ابيا بود که خواهرش اليصابات، همسر زکريا مي‌شد.
مريم در ناصره شهري در جليل به‌دنيا آمد و در زمان تولّد مريم، پدرش عمران کشته شده بود.
“ولادت مريم ۵۵٧٠ سال بعد از هبوط حضرت آدم بوده و تولد حضرت مسيح با توجه به تواريخ دول و ملل روي زمين در آن زمان ۵۵٨۵ سال بعد از هبوط حضرت آدم بوده است".
و بنابه نقل صاحب ناسخ‌التواريخ، فاصله تولد حضرت مريم و حضرت عيسي ۱۵ سال بوده است و حضرت مريم از سن ۱٣ سالگي به عيسي باردار شده است.
بنابر اين، تاريخ تولد مريم، را مي‌توان شانزده سال پيش از ميلاد تخمين زد.
اگرچه بين سخن دهخدا که بارداري مريم را در سن ۱٨ سالگي ذکر مي‌کند با سخن صاحب ناسخ‌التواريخ اختلاف است، اما قول دوم که بارداري او در سن ۱٣ سالگي باشد، قوي‌تر به‌نظر مي‌رسد.
با وجود اين، با آن که زمان تولد مريم، در کتاب‌هاي اسلامي بر پايه‌ي حدس و گمان استوار هست، ولي بعيد از واقعيت نمي‌نمايد.
چنان که گفته شد، در مورد تولد مريم و سرگذشت او پيش از تولد عيسي مسيح در اناجيل مطلبي نيامده است.
در قاموس کتاب مقدس چنين سخن رفته: “باکره که مادر مسيح و از سبط يهودا و از نسل داود و خويش اليصابات، مادر يحيي تعميددهنده که از سبط لاوي و نسل هارون بود و بعد از حوادث طفوليت مسيح يعني زيارت شبانان و مجوسيان و ختنه مسيح و حاضر نمودنش در هيکل و به مصر رفتن به‌هيچ‌وجه مريم باکره بيش از پنج مرتبه در کتاب مقدس (عهد جديد) مذکور نيست.”
به‌روايت قرآن، همسر عمران، در هنگام بارداري، آن‌چه در رحم داشت، براي خدمت در بيت‌المقدّس نذر کرد.
با اين که فرزند عمران، دختر بود، او را در خدمتگزاري معبد آزاد گذاشتند.
حنّه دخترش را مريم به‌معني عبادت کننده نام نهاد.
زکريا، شوهر خاله مريم، توانست کاهنان را متقاعد کند تا مريم براي خدمتگزاري معبد سليمان در اورشليم ساکن شود.
بر اساس روايت “انجيل"، “مريم” يک دختر عادي بود که تنها در روزهاي اعياد يهوديان به اورشليم و “هيکل” مي‌رفت.
در زندگي او پيش از سخن گفتن خداوند با وي، هيچ نشانه‌اي که حکايت از برتري و برگزيدگي او باشد، وجود نداشت.
در “انجيل” همچنين هيچ اشاره‌اي بر خدمت کردن “مريم” در معبد در کودکي و يا بزرگسالي وجود ندارد.
بر اساس اعتقاد مسيحيان، آنچه موجب انتخاب “مريم” به‌عنوان مادر و به دنيا آورنده “عيساي مسيح” بود، صرفا يک انتخاب بود که از جانب خداوند و با حکمت او انجام گرفت.
در انجيل متي ۱٨:١ آمده است: “تولد عيسي چنين بود: مريم مادر او به عقد يوسف درآمده بود قبل از آنکه به خانۀ شوهر برود بوسيلۀ روح‌القدس آبستن شد.”
و حتي مضحک‌تر از اين عقيدۀ مورمونها دربارۀ مريم باکره است که مي‌گويند: “مريم و خدا باهم ازدواج کرده بودند!”
اورسن پرات چنين مي‌نويسد: “عيسي براي داشتن چنان بدن جسماني نياز به داشتن نه فقط مادر بلکه پدر نيز داشت.
به اين دليل پدر و مادر عيسي از نظر جسماني مي‌بايست به‌صورت زن و شوهر با متحد شده باشند.
مريم باکره در اين مدت مي‌بايستي همسر شرعي خداي پدر بوده باشد.”
عيسي مسيح ٣٣ ساله بود که به توطئۀ يهوديان توسط سربازان رومي به‌صليب کشيده شد.

موضوعات: بررسی نقش مادر در حجاب فرزندان از دیدگاه امام خمینی (ره)  لینک ثابت
 [ 07:40:00 ب.ظ ]


...



مادر
که گفته است دلم باز در هوای تو نیست ؟
مگر تمام وجودم فقط برای تو نیست ؟
چراهمیشه صدا می زنی مرا ؟ مادر !
مگر تپیدن قلبم همان صدای تو نیست ؟
ترانه ها همه زیباست مادرم اما
ترانه ای به قشنگی لای لای تو نیست
سعادت من فرزند از کرامت تست
مگر سعادت فرزند از دعای تو نیست ؟
ببخش کودک خود تا خدا ببخشاید
مگر رضای خداوند در رضای تو نیست
به از بهشت مگر خلقتی خدا دارد
مگر بهشت خداوند زیر پای تو نیست ؟
تویی خدای من ای هستی ام از تو
مگر که خالق تو مادرم خدای تو نیست ؟
نمرده ای تو چرا ؟ چون خدا نمی میرد
بقای عشق و محبت مگر بقای تو نیست ؟
به کاینات به کیوان تو آبرو داری
حدیث عاطفه حرفی بجز وفای تو نیست

موضوعات: بررسی نقش مادر در حجاب فرزندان از دیدگاه امام خمینی (ره)  لینک ثابت
 [ 02:37:00 ب.ظ ]





بررسی نقش مادر در حجاب فرزندان از دیدگاه امام خمینی (ره)
تعلیم و تربیت، عبارت است از فراهم آوردن زمینه ها و عوامل به فعلیت رساندن یا شكوفا ساختن شخص در جهت رشد و تكامل اختیاری او به سوی هدف های مطلوب و بر اساس برنامه ای سنجیده شده .(1)

از جمله ی ذکر شده در بالا می توان به اهمیت تعلیم و تربیت پی برد، با تعلیم و تربیت درست و الهی می توان به درجات رفیع الهی رسید و از سوی دیگر با تعلیم نادرست در سراشیبی سقوط خواهد افتاد.

تربیت و آموزش فرزندان از بدو تولد و در ماه ها و سال های ابتدایی زندگی آن ها شروع می شود و نباید این موضوع را به تاخیر انداخت مسئله ای که بسیاری از پدر و مادر ها به آن توجه ندارند.

در نقش تربیتی خانواده همانطور که امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی در بیان نقش برتر مادر در تربیت فرمودند:
[بچه] در دامن مادر بهتر تربیت می شود، تا در جوار پدر (2). عاطفه مادری سبب می شود وی بیش از دیگران به کودک خود توجه نماید؛ و نیز موقعیت زیستی روانی و همراهی دائمی مادر با کودک، نقش بالاتری نسبت به پدر که زمان کمتری با کودک می گذراند، دارد و کودک، او را به عنوان اولین و مطمئن ترین رهبر می پذیرد.

در بحث حجاب و عفاف هم همین موضوع صادق است، فرزندان در سنین کودکی می آموزند و در این آموختن والدین خود و بخصوص مادر را الگو قرار می دهند، مهمترین نقش و اصل تربیتی در فرزندان تربیت عملی و عینی است، کودک رفتار هایی را که می بیند سرمشق خود قرار می دهد، اگر مادری که به عنوان الگو در ذهن کودک در نظر گرفته شده است به حجاب و پوشش خود اهمیت دهد کودک نیز از همان سال های ابتدای زندگی حجاب را می پذیرد و آن را به عنوان یک باید در ذهن خود می یابد.

خانم طباطبایی، عروس بزرگوار امام(ره) نقل می کنند:
امام (ره) نقش مادر را در خانه بسیار تعین کننده می دانستند و به تربیت بچه اهمیت زیادی می دادند. گاهی ما به شوخی می گفتیم: پس زن باید همیشه در خانه بماند؟ ایشان در جواب می گفتند: شما خانه را کم نگیرید، تربیت بچه ها کم نیست. اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند، خدمت بزرگی به جامعه کرده است. ایشان معتقد بودند که تربیت فرزند از عهده مرد بر نمی آید و این کار دقیقاً به زن بستگی دارد؛ چون عاطفه زن بیشتر است و قوام خانواده هم باید براساس محبت و عاطفه باشد.(3)

از بیانات امام خمینی (ره) به نقش خانواده و بخصوص مادر در شکل دهی آینده جامعه پی می بریم، بنابراین باید به این نهاد کلیدی و انسان ساز توجه ویژه ای داشت و خانواده را یکی از شاه کلید های رفع مشکل حجاب در آینده در نظر گرفت.

موضوعات: بررسی نقش مادر در حجاب فرزندان از دیدگاه امام خمینی (ره)  لینک ثابت
 [ 02:36:00 ب.ظ ]





بنده باش !

آب باید برود توی برگ وگرنه روی برگ که فایده ای

ندارد وبدتر آن را می پوساند .

می گویی نه !

امتحان کن از درخت توت یک برگ بچین بگذار،

توی یک ظرف آب ، چندروز دیگربیا وتماشا کن

قرآن مثل آب است، آب حیات و ما مثل همان برگ

پس اگر قرآن را فقط در شبهای قدر روی

سربگذاریم

که سبز نمی شویم حیات پیدا نمیکنیم.

قرآن باید بیاید توی سر ،

وتوی ذهن وزندگی ما ودر یک کلمه

ماباید هر چه قران می گوید بگویم چشم !

اسم این کار را بندگی می گذارند و

قرآن از ما همین را میخواهد

موضوعات: تقوی  لینک ثابت
 [ 02:34:00 ب.ظ ]


...



تقوی

از بس که زدم به شیشهٔ تقوی سنگ

وز بس که به معصیت فرو بردم چنگ

اهل اسلام از مسلمانی من

صد ننگ کشیدند ز کفار فرنگ

شیخ بهایی

موضوعات: تقوی  لینک ثابت
 [ 02:33:00 ب.ظ ]





چه امد وچه رفت
دروغ آمد : ……………………………. اعتبار رفت
شعارآمد : …………………………….. عمل رفت
شراب آمد : ………………………. شخصیت رفت
تلویزیون آمد : ……. ………………….. خواب رفت
زنا آمد : …………………………….. ازدواج رفت
سود آمد : ……………………………. برکت رفت
مد آمد : ……………………………….. آبرو رفت
پرخوری آمد : …………………….. سلامت رفت
رشوه آمد : ……………………………. حق رفت
دیر خوابی آمد : ………………… نماز صبح رفت
اسراف آمد : ………………………… قناعت رفت
نژاد پرستی آمد : ……………………. برادری رفت
ماهواره آمد : ……………………… حجاب رفت
فارسی وان آمد : ………………………….. حیارفت
گاوصندوق آمد : …………………………. زکات رفت
تالار آمد : ……………………………….. غیرت رفت
تلفن آمد : …………………………… صله رحم رفت
اندیشه کنیم !!!!!!!!!!!
چه ها آمد ، چه ها رفت ؟؟؟

موضوعات: چه امد وچه رفت  لینک ثابت
 [ 02:32:00 ب.ظ ]





حسن غریب حسن غریب حسن غریب تراز غریب

حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند

رد دو دست ابالفضل روی آب بماند

حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم

میان کوچه و گودال بی جواب بماند

حسین نیز غریب است اگر شبیه برادر

ولی بناست بقیع حسن خراب بماند

کمی ز غصه تو رخنه کرده است به بیرون

تفاوت زن چون جعده و رباب بماند

به احترام حسین سه روز مانده به گودال

بناست زائر تو زیر آفتاب بماند

رنگهای روشن رنگین کمانم تار شد

راحتی های دل شیدایی ام دشوار شد

کودکی بودم که غم در چشمهایم خیمه زد

نوجوان بودم که احوال دل من زار شد

دست من در دست مادر بود بین کوچه ها

ناگهان دنیا به چشم بی قرارم تار شد

با دودستش راه رابست وچنان فریاد زد

کآسمان هم گریه کردودیده اش خونبار شد

ضربه ای زد بر گل نیلوفر و از سیلی اش

صورت گل آشنا با ضربه دیوار شد

آنچنان زد هر دوگوش مادر مظلومه ام

از دو دست ضرب دارش تا ابد ناکار شد

خاک چادر را تکاندم بر سر مویم نشست

صورت پیرم پرازغم های معنا دار شد

موضوعات: حسن غریب حسن غریب حسن غریب تراز غریب  لینک ثابت
 [ 12:46:00 ب.ظ ]





خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و در دلم انداز

که هر وظیفه را که در برابر ایشان به عهده ی من است بشناسم

و آگاهی از آن وظیفه را، به کمال، در من فراهم آر

و چنان کن که آنچه را به من الهام کرده ای،به کار بندم

و توفیق ده تا آنچه بینش آن را به من داده ای به جای آورم

و چیزی از آنچه به من آموخته ای فرو نگذارم

و اعضای بدنم از پرداختن به آنچه مرا الهام کرده ای در نماند.

صحیفه سجادیه-دعای بیست و چهارم

موضوعات: خدایا  لینک ثابت
 [ 12:44:00 ب.ظ ]




خدایا

من خالیِ خالی ام

یعنی پُرِ پُر هستم از غیر تو…!
خدایا ببخش مرا که

سر درگمی من ازسرگرمی به غیر تو بود
خدایا دیگران رابا تو آرام می کنم!

ولی خودم رابا چه آرام کنم!؟

موضوعات: خدایا  لینک ثابت
 [ 12:43:00 ب.ظ ]






خودت را گم کن !

بگذار هیچ نقشی از تو بر زمین نماند.

بال هایت را باز کن به سوی معبود حقیقی پرواز کن،

از او بخواه گاهی مواقع اختیار را از دست تو گرفته و به جایت

تصمیم بگیرد،

وقتی صدای ناله هایت به عرش کبریا رفت و قلبت تپید،

قطرات اشک در چشمان زیبایت حلقه زد ،آن هنگام که در

گفتن ایاک نعبد و ایاک نستعین،دلت شکست و صدایت لرزید،

بدان که گوشی را برداشته است و بشارت می دهد

بنده به من بگو چه می خواهی تا دعایت را اجابت نمایم.

بدان که اگر به صلاح تو باشد همه چیز به تو عنایت می کند.

موضوعات: خودت را گم کن !  لینک ثابت
 [ 12:42:00 ب.ظ ]





سادات کیانند
سادات کیانند و سیادت چیست؟ 2-جایگاه معنوی سادات در فرهنگ اسلامی کجاست؟ 3- چه آثاری برای سیادت در جامعه وجود دارد؟

پاسخ:
سیادت عنوانى است براى مردان و زنانى که در نسب خویش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ رسول اللَّه) مى‏رسند. هر کس نسب او به هاشم بن عبد مناف یا فرزندان او برسد، سید محسوب مى‏شود. (1) به فرزندان هاشم، بنى هاشم مى‏گویند. برخى از اینان به عموهاى پیامبر مثل ابوطالب و ابولهب، عباس و حمزه مى‏رسند. بنابراین فرزندان عباس عموى پیامبر که به آنان بنى عباس مى‏گویند، سید محسوب مى‏شوند. فرزندان ابوطالب به نام‏هاى طالب و عقیل و جعفر طیار و على(ع) و نسل آنان (تا کنون هر چه هستند) سیدند. پیامبر اسلام از جهت پسرانش (طیب و طاهر و قاسم و ابراهیم) چون در کودکى از دنیا رفتند، نسلى ندارد. فقط از طریق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پیدا کرد. تمامى ائمه معصومین و فرزندان¬شان از طریق على(ع) به هاشم مى‏رسند و سید هستند. انتساب برخی از سادات به پیامبر، شرافت چند برابری برای آنان است که از طریق دختر ایشان حضرت فاطمه (س) حاصل شده است. اینکه سادات فعلی ذریّه پیامبر نامیده شدند، از این جهت می باشد. اگر چه غالباً فرزندان و نسل از طریق پسر به جدّ(پدر بزرگ) منتسب می شوند، اما به جهت روایات متعدد که از پیامبر نقل شده، ايشان فرزندان فاطمه را فرزندان خود دانسته، انتساب آنان را به خود تأکید كرده. این موضوع در برخی تفاسیر آیات سوره کوثر آمده است. در همه جوامع انتساب به رهبران و شخصیت‏ها نوعى امتیاز محسوب مى شود؛ از این رو مردم به بستگان شخصیت‏هاى علمى و سیاسى احترام مى گذارند. این از نظر اجتماعى است، نه از نظر الهى. از آن جا که سادات ذریه پیامبر از فاطمه زهرا(س) و نسل بنى هاشم هستند، اجتماع براى آنان حساب ویژه‏اى باز مى کند و به آنان با دید احترام می نگرد. اگر در روایات آمده که به سادات احترام بگذاريد، به جهت پیامبر است. امام رضا(ع) فرمود: «ما خاندان نبوت حقى که بر مردم داریم، به خاطر پیامبر مى باشد». (2) امتياز اجتماعي مسئوليت سادات را بيشتر مي كند. بنابراین از آن رو که سادات به پیامبر منتسب هستند، باید مواظب رفتار خود باشند؛ زیرا انجام برخى اعمال از انسان‏هاى معمولى مشکل ایجاد نمى‏کند، ولى انجام آن توسط انسان‏هاى با شخصیت و یا اشخاصی که به رهبران دینى منتسب هستند، مشکل ایجاد مى کند. بزنطى(راوي) مى گوید: در خدمت حضرت رضا(ع) نشسته بودم. سخن از سادات به میان آمد، عرض کردم: آیا منحرف از خاندان شما و غیر شما یکسانند؟ فرمود: «نیکوکار ما اجرش دو چندان و بدکار ما گناهش دو چندان است». (3) وظیفه ما آن است که نسبت به سادات احترام بگذاريم. همان طور که نسبت به سایر افراد احترام می گذاریم. البته می توانیم در قالب شرایط تعریف شده توسط اسلام - آنان را امر به معروف و نهی از منکر نمایم. همین طور سعی کنیم با رفتار و گفتار خود به آن ها بفهمانیم که سزاوار است جایگاه و مقام سیادت را حفظ کنند. صرف سید بودن موجب نمی گردد که سادات از این عنوان سوء استفاده کنند. امام رضا (ع) وقتى که برادرش (زیدالنار) را دید که از خود تعریف مى کند و به سیادت خود مغرور شده و دائماً«ما چنین، ما چنان » مى گويد، فرمود: «این سخنان چیست که مى گویى ؟! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا وضع استثنایى داشته باشند و خداوند بدکاران آنان را عذاب نکند و عمل نکرده، به آنان پاداش بدهد، پس تو از پدرت موسى بن جعفر نزد خدا گرامى ترى، زیرا وى خدا را بندگى کرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو مى پندارى بى آن که بندگى خدا کنى، مى توانى در درجه موسى بن جعفر قرارگیرى ». سپس آیه «انهّ عملٌ غیر صالح » را قرائت کرد و فرمود: فرزند پیامبر و انتساب به پیغمبر و امام کافى نیست؛ عمل صالح لازم دارد. (4) پى نوشت ها : پى نوشت‏: 1. عروه الوثقى، ج 2، کتاب الخمس، فصل 2، مسئله 3. 2. بحارالانوار، ج 31، ص 145 - 146. 3. بحارالانوار، ج 43، ص 230. 4. مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص 371.

موضوعات: سادات کیانند  لینک ثابت
 [ 12:40:00 ب.ظ ]




 


شاه کلید

جوانے نزد شیخ حسنعلے نخودکی آمد و گفت :

سـه قفل در زندگی ام وجود دارد و سـه کلید از شما مےخواهم.
قفل اول اینست کــه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکــه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکـه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ فرمود :

براے قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سـه قفل با یک کلید ؟!
شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !

 

موضوعات: شاه کلید  لینک ثابت
 [ 12:38:00 ب.ظ ]





قرآن ! من شرمنده ام

قرآن !

من شرمنده ام

اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌

یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌

یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌

یکی به خود می بالد که ترادر کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و

آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

موضوعات: قرآن ! من شرمنده ام  لینک ثابت
 [ 12:37:00 ب.ظ ]


...


کرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست.

نمازهایت را عاشقانه بخوان،حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری،

قبلش فکر کن چرا داری نماز میخونی؟؟؟

آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که تمام عمرداری تکرارشون میکنی.

تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست.

هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن

مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،

بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بـه دنـیـاست

تـا سجـده کـنـنـد … ولـو یـک سـجـده !

موضوعات: نماز  لینک ثابت
 [ 12:36:00 ب.ظ ]




گل باش !

به گل آب بدهی گلاب میدهد

یعنی همه چیز ، بهترش رابه شما

برمی گرداند .

خدا دوست دارد مثل گل باشیم

یعنی هرکس با ما محبتی کرد با محبت

بیشتر پاسخ دهیم .

هنگامی که شما را احترام کردند .

شما زیباتر احترام کنید

موضوعات: گل باش !  لینک ثابت
 [ 12:33:00 ب.ظ ]





مراقب باش !

اگر در یک سبد سیب تنها یک سیب کرم خورده و خراب
باشد دیگر سیب های آن سبد هم خراب می شود

دیگر به درد نمیخورند وجایشان سطل زباله

است . چرا ؟

چون همنشین سیب خراب بوده اند .

پس همنشینی اثر دارد .

ما هم با هرکس بنشینیم و نشست و برخاست داشته

باشیم رنگ وبوی او را میگیریم . خیلی ها که جهنی

میشویم از همین راه است .

ندیدی در قرآن یکی از ناله های اهل جهنم همنشینی با

رفیق های ناباب است

موضوعات: مراقب باش !  لینک ثابت
 [ 12:32:00 ب.ظ ]





مناجات با خدا وصحیفه سجادیه

بی شک می نگری ای خدای من،

از خوفت جریان اشکم را

و از ترست پریشانی دلم را

و از هیبتت ارزش اعضایم را

این همه شرمساری من به خاطر سوء رفتار من است،

و به همین خاطر از شدت زاری به درگاهت صدایم فروخفته

و زبانم از راز و نیاز با تو بازمانده…

صحیفه سجادیه، قسمتی از دعای 16-در آمرزش خواهی از گناهان

موضوعات: یا مطلق الاسری  لینک ثابت
 [ 12:30:00 ب.ظ ]





مناجات با خدا

خدایا!

تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم،

تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم،

تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم،

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم،

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟

موضوعات: یا مطلق الاسری  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-11-27] [ 09:40:00 ب.ظ ]





نَفـَس میـکِشَم در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت

الهـی العـفو !

بـوی ِ نـاب ِ بهشـت می دهـد همـۀ نام های ِ قشـنگ ِتـو

می گذارمشان روی ِ زخــم های ِ د ِ لَ م ..

گفته بودی اَلجَبّـار

یعنی کسی که جُبران می کند همـۀ

شکستگی هایِ د ِ لَ ت را

گفته بودی اَلمُصَـوِّر

یعنی کسی که از نُـو می سازد

همـۀ آنچه را ویـران شده است درون ِ د ِ لَ ت

گفته بودی الشّافـی

یعنی کسی که شفا می دهد تمـام ِ

زخم هایِ عمیق و نا علاج را

هوای ِ دلـم سبک می شود با زمزمـۀ نام هایِ زیبایت

نَفـَس میـکِشَم در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت …

موضوعات: یا مطلق الاسری  لینک ثابت
 [ 09:39:00 ب.ظ ]





یا مطلق الاسری

اسیرم کرده اند.

پیشترها جنگی بود .

دشمن رویارویی بود ، تیر وتفنگی بود ،

اسیر می شدند آدم ها ،

اسارت آن شکلی همه چیزش معلوم است .

هستند جنایتکارانی که بی اینکه جنگی باشد ،

آدم را اسیر بگیرند .اسمش اسیر گرفتن نیست .

آدم ربایی است .اسارتهای دیگر هم هست ،

که نه تاریخ آغازش پیداست ،نه نام آنکه اسیرت گرفته است

در خانه ام نشسته ام ، اما نه آزاد ،که اسیر که گروگان ،

اسیر وامی یا مالی یا کسی از نزدیکان

یا آرزوهای بی بنیاد ، یا آدمهای کج ، یا عشقهای موقتی

اسیری اسیری است .

چه فرقی می کند کی اسیرت کرده باشد وچرا ؟

تو همانی که میتوانی ، میتوانی صدا بزنی ،

بعد بگویی حالا دیگر اسیر نیستی ، برو

و من بعد از شنیدنش مثل اسب زین کرده

و افسار در دشت های باز و زیر رگبار بهار ،

حس کنم اسیر نبودنم را

موضوعات: یا مطلق الاسری  لینک ثابت
 [ 09:37:00 ب.ظ ]




وصیت نامه شهید محمد جهان آرا

از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».

بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی. من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم. خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در …

و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟

ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.

ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود. ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.

موضوعات: وصیت نامه شهید محمد جهان آرا  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-11-26] [ 11:38:00 ب.ظ ]




شهید محمد جهان‌آرا

به سال 1333 در خانواده‌ای مستضعف، مسلمان، متعهد و دردكشیده در خرمشهر متولد شد. پایبندی خانواده او (بویژه پدرش) به اسلام عزیز باعث گردید كه از همان كودكی عشق به خدا و خاندان عصمت و طهارت(ع) در جان و قلب محمد ریشه دواند. از همین ایام وی تحت نظر پدر بزرگوارش به فراگیری قرآن مجید پرداخت.

فعالیتهای سیاسی – مذهبی فعالیتهای سیاسی – مذهبی شهید جهان‌آرا از شركت در جلسات مسجد امام صادق(ع) خرمشهر شروع شد. واز همان زمان مبارزه جدی او علیه طاغوت آغاز شد. در سال 1348 – در سن 15 سالگی – تحت تاثیر جنبش اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همراه عده‌ای از دوستان فعال مسجدی‌اش وارد مبارزات سیاسی شد. ابتدا به برپایی جلسات تدریس و تفسیر قرآن در مساجد پرداخت؛ ضمن آنكه در مبارزات انجمنهای اسلامی دانش‌آموزان نیز شركتی فعال داشت. در اواخر سال 1349 همراه برادرش به عضویت گروه مخفی حزب‌الله خرمشهر درآمد. افراد این گروه با هم میثاقی را نوشته و امضاء كردند و در آن متعهد شدند كه تحت رهبری حضرت امام خمینی(ره) تا براندازی رژیم منفور پهلوی از هیچ كوششی دریغ نكرده و از جان و مال خویش برای تحقق این امر مضایقه نكنند.
شهید محمد علی آرا,شهید جهان آرا,خرمشهر,فرمانده,جنگ تحمیلی,شهید سید محمد علی جهان آرا,تصویر سازی,نقاشی چهره,عباس گودرزی

بعد از آن، برای عمل به مفاد عهدنامه و به منظور خودسازی، روزه می‌گرفتند و به انجام عباداتشان متعهد بودند. این گروه برای انجام نبردهای چریكی، یكسری از ورزشها و آمادگیهای جسمانی را در برنامه‌های روزانه خود قرار داده بودند تا در ابعاد جسمانی و روحانی افرادی خود ساخته شوند. در سال 1351 این تشكل به وسیله عوامل نفوذی از سوی رژیم منحوس پهلوی شناسایی شد و شهید جهان‌آرا، به همراه سایر اعضای آن دستگیر گردیدند. پس از مدتی شكنجه و بازجویی در ساواك خرمشهر، سید محمد به علت سن كم به یكسال زندان محكوم و به زندان اهواز منتقل گردید. مدتی كه در زندان بود در مقابل شدیدترین شكنجه‌ها مقاومت می‌كرد، به همین جهت دوستانش همیشه از طرف او خاطر جمع بودند كه هرگز اسرار و اطلاعات را فاش نخواهد كرد. ایشان با اخلاق و رفتار پسندیده و حسن برخوردش، عده‌ای از زندانیان غیرسیاسی را نیز به مسیر مبارزه و سیاست كشانده بود. پس از آزادی از زندان، پرتلاشتر از گذشته به فعالیت خود ادامه داد و ساواك او را احضار و تهدید كرد تا از فعالیتهای سیاسی و اسلامی كناره‌گیری كند. تهدیدی بی‌نتیجه، كه منتهی به نیمه مخفی شدن فعالیتهای او و دوستانش گردید.

پس از اخذ دیپلم (در سال 1354) برای ادامه تحصیل راهی مدرسه عالی بازرگانی تبریز شد و برای شكل‌گیری انجمن اسلامی این مركز دانشگاهی تلاش نمود. در این زمان در تكثیر و پخش اعلامیه‌های امام امت(ره) و نیز انتشار جزوه‌ها و بیانیه‌های افشاگرانه علیه سیاستهای سركوبگرانه رژیم فعالیت می‌كرد. در سال 1355 به دلیل ضرورتی كه در تداوم جهاد مسلحانه احساس می‌كرد به گروه منصورون پیوست. از همین دوران بود كه به دلیل ضرورتهای كار مسلحانه مكتبی، ناچار به زندگی كاملاً مخفی روی آورد. سال 1356 مامور جابجایی مقادیری سلاح از تهران به اهواز شد. در حالی كه گروه توسط عوامل نفوذی ساواك شناسایی شده و گلوگاههای جاده تهران – قم توسط مامورین كمیته مشترك ضدخرابكاری كنترل می‌شد، وی ماهرانه خودرو حامل سلاحها را از تور ساواك عبور داد و به اهواز رساند با همین سلاحها محمد و دوستانش دست به اجرای تعدادی عملیات مسلحانه (هماهنگ با اعتصاب كارگران شركت نفت در اهواز) زدند. در كنار فعالیتهای مسلحانه، امور سیاسی – تبلیغی را نیز از یاد نمی‌برد و دامنه فعالیتهایش را به شهرهای تهران، قم، یزد، اصفهان و كاشان گسترش داد. در تاریخ 2/2/1357 سیدعلی جهان‌آرا، برادر سیدمحمد نیز توسط ساواك به شهادت می‌رسد. فعالیتهای دوران انقلاب در بهار و تابستان سال 1357 محمد تصمیم می‌گیرد تا به منظور گذراندن آموزش و كسب تجارب نظامی بیشتر همراه با عده‌ای از دوستان خود به سوریه و اردوگاههای مقاومت فلسطین برود. شهید حجت‌الاسلام سیدعلی اندرزگو مسئولیت اعزام سید محمد و دوستانش را عهده‌دار می‌شود.

پس از اعزام گروهی از یاران محمد و همزمان با راهی شدن خود او، كشتار مردم تهران در میدان ژاله سابق توسط رژیم صورت می‌گیرد كه محمد را از رفتن به خارج منصرف می‌نماید. او تصمیم می‌گیرد در ایران بماند و به مبارزه در شرایط حاد آن دوران ادامه دهد. در پاییز سال 1357 در پی اعزام تانكهای ارتش رژیم شاه به خیابانهای اهواز و كشتار مردم، سید محمد و دوستانش تصمیم به دفاع مسلحانه از مردم تظاهر كننده می‌گیرند. در یك درگیری سنگین با نیروهای زرهی رژیم، حدود 30 نفر از مزدوران و چماقداران شاهنشاهی را مجروح می‌كنند و سالم به مخفی‌گاه خویش باز می‌گردند. با پیروزی انقلاب اسلامی در بیست و دوم بهمن 1357 سید محمد پس از دو سال و نیم زندگی مخفی به خرمشهر باز می‌گردد. تشكیل كانون فرهنگی نظامی خرمشهر به منظور حراست از دست‌آوردهای فرهنگی، سیاسی انقلاب اسلامی و تلاش در جهت تعمیق و گسترش آنها و جلوگیری از تحقق توطئه‌های عوامل بیگانه، كه با طرح مساله قومیت و ملیت سعی در ایجاد انحراف در ادامه مبارزه و مسیر انقلاب داشتند، شهید جهان‌آرا همراه عده‌ای از یاران خویش كانون فرهنگی نظامی انقلابیون خرمشهر را تشكیل داد تا با بسیج مردم و نیروهای جوان و تشكل حركت سیاسی‌شان، آنان را در دفاع از انقلاب و مقابله با توطئه‌های دشمنان آماده نماید. شهید جهان‌آرا خود مسئولیت شاخه نظامی كانون را عهده‌دار گردید و با توجه به تجربیات و آگاهیهای نظامی، به آموزش برادران و سازماندهی آنان پرداخت و با عنایت به اطلاعاتی كه از جنگ چریكی و شهری داشت، شهر را به چندین منطقه تقسیم كرد و مسئولیت حفاظت از هر منطقه را به عهده تیمهای مشخص نظامی گذارد كه شاخه نظامی كانون به عنوان واحد اجرایی دادگاه انقلاب عمل می‌كرد. كانون توانست به یاری دادگاه انقلاب، عده‌ای از عمال حكومت نظامی و برخی از سرمایه‌داران بزرگ را، كه عوامل مزدور بیگانه توسط آنان كمك مالی می‌شدند، دستگیر و به مجازات برساند. تشكیل سپاه خرمشهر و مقابله با توطئه‌ها شهید جهان‌آرا در شكل‌گیری سپاه خرمشهر نقش فعال و اساسی داشت و ابتدا مدتی مسئولیت واحد عملیات را به عهده گرفت. در آن زمان با توجه به ضعف عملكرد دولت موقت در تامین خواسته‌های طبیعی و اولیه مردم محروم منطقه،‌ گروهكهای چپ و راست تلاش داشتند تا با طرح ضعفهای ناشی از حكومت ستمشاهی، نظام و كل حاكمیت آنرا زیر سئوال برده و مردم را نسبت به انقلاب و رهبری آن بدبین و به مقابله با آن بكشانند.

جریان منحرف و وابسته «خلق عرب» نیز به عنوان یكی از ابزارهای استكبار جهانی، در منطقه قد علم كرده بود تا برای اشاعه اهداف استكبار، با پشتیبانی حزب بعث عراق، اعلام موجودیت نماید و عملاً با طرح اختلاف شیعه و سنی،‌ برای تجزیه خوزستان و رویارویی همه جانبه با نظام جمهوری اسلامی ایران برخیزد. شهید جهان‌آرا در این شرایط به فرماندهی سپاه خرمشهر منصوب شد. شهید جهان‌آرا با بكارگیری پاسدارن انقلاب و همكاری مردم، این آشوب را سركوب و با عناصر فرصت‌طلب قاطعانه برخورد كرد و به لطف خدای تبارك و تعالی بساط این گروهك ضدانقلابی برچیده شد. از اقدامات مهم و حیاتی شهید در این زمان، تشكیل یك واحد عمرانی در سپاه بود؛ زیرا جهادسازندگی در این شهر هنوز راه‌اندازی نشده بود. ایشان برادران سپاه را برای حفاظت از دست‌آوردهای انقلاب و ایستادگی در مقابل عوامل بیگانه تشویق و ترغیب می‌كرد تا به خدمت و امداد برادران روستایی و عرب ساكن در نقاط مرزی كه در معرض تهاجم فرهنگی عوامل بیگانه قرار داشتند، بشتابد و با كار عمرانی و فرهنگی زمینه‌های عدم پذیرش در مقابل نفوذ دشمن را در مردم تقویت كنند. در واقع وی دو عامل فقر و جهل را زمینه اساسی فعالیت ضدانقلاب در منطقه می‌دانست و با درك این مساله ضمن تكیه بر مبارزه پیگیر علیه عوامل بیگانه، به ضرورت كار فرهنگی و تامین نیازهای مردم منطقه اصرار فراوان داشت. نقش شهید در خنثی‌سازی كودتای نوژه شهید جهان‌آرا در جریان كودتاه نوژه به منظور جلوگیری از هرگونه حركت و اقدام ضدانقلاب در پایگاه سوم دریایی خرمشهر، از سوی شورای تامین استان خوزستان به سمت فرماندهی این پایگاه منصوب گردید و به كمك نیروهای مومن و معتقد، تا تثبیت اوضاع و كشف بخشی از شبكه كودتا در میان عناصر نیروی دریایی، این مسئولیت را عهده‌دار بود. ایشان ضمن اینكه با زیركی و درایت در خنثی كردن این توطئه عمل می‌كرد، در بین پرسنل نیروی دریایی نیز از مقبولیت خاصی برخوردار بود و همه مجذوب اخلاق، رفتار و برخوردهای اصولی وانقلابی او شده بودند. حماسه خونین‌شهر در غروب روز 31 شهریور 1359 شهر خرمشهر را زیر آتش گرفتند و مطمئن بودند كه با دو گردان نیرو ظرف مدت 24 ساعت خواهند توانست آن را به تصرف خود درآورند و بعد از آن، از طریق پل ذوالفقاریه، به آبادان دسترسی پیدا كنند و در فاصله كوتاهی به اهواز رسیده و خوزستان عزیز را از كشور جمهوری اسلامی جدا نمایند. اما پیش بینی متجاوزین بعثی به هم ریخت و آنها در مقابل مقاوت دلیرانه مردم خرمشهر، مجبور شدند بخش زیادی از توان نظامی خود را (بیش از دو لشكر) در این نقطه، زمین گیر كرده و 45 روز معطل شوند و در نهایت پس از عبور از دو پل كارون و بهمنشیر، آبادان را به محاصره در آورند. شهید جهان آرا در مورد یكی از صحنه های این حماسه عاشورایی می گوید: «امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را می دیدیم. بچه ها توسط بی سیم شهادتنامه خود را می گفتند و یك نفر پش بی سیم یادداشت می كرد. صحنه خیلی دردناكی بود. بچه ها می خواستند شلیك كنند، گفتم: ما كه رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چند تا از آنها را بزنیم، بعد بمیریم. تانكها همه طرف را می زدند و پیش می آمدند.

با رسیدن آنها به فاصله صد و پنجاه متری دستور آتش دادم. چهار آرپی جی داشتیم، با بلند شدن از گودال، اولین تانك را بچه ها زدند. دومی در حال عقب نشینی بود كه به دیوار یكی از منازل بندر برخورد كرد. جیپ فرماندهی پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت، با مشاهده عقب نشینی تانك، بلند شدم و داد زدم: الله اكبر، الله اكبر، … حمله كنید؛ كه دشمن پا به فرار گذاشته بود…» جانباز عزیز جنگ، برادر محمد نورانی در این باره می گوید: «وارد حیات مدرسه شدم. بوی باروت شدید می آمد. در داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشورا است. همین طور بچه ها در خون خودشان می غلطند. اسلحه ام را برداشتم آمدم بیرون، شهید جهان آرا تازه رسیده بود. گفتم: دیدی همه بچه ها را از دست دادیم! در حالی كه شدیداً متأثر شده بود، مثل كوه، استوار و مصمم گفت: اگر بچه ها را دادیم اما امام را داریم، ان شاء الله امام خمینی(ره) زنده باشد.» آنها بادست خالی در حالی كه اسلحه و مهمات نداشتند و سیاست بازانی چون بنی صدر ملعون و مشاورین جنگی او معتقد بودند كه خرمشهر و آبادان ارزش سیاسی – نظامی ندارد، باید زمین داد تا از دشمن، زمان گرفت و … با چنگ و دندان شجاعانه قدم به قدم و كوچه به كوچه با مزدوران بعثی جنگیدند و به فرمان رهبر و مقتدای خود، مردانه ایستادگی كردند و با توجه به اینكه پاسداران سپاه خرمشهر كم بودند با عده ای از مردم مسلمان و مؤمن، مانع اشغال شهر شدند. تا اینكه رزمندگان، خودشان را در گروه های كوچك (در حد دسته و گردان) به آنها رسانده و تحت فرماندهی این سردار دلاور اسلام علیه دشمن وارد عمل شدند. در این مرحله شهید جهان آرا با سازماندهی مناسب نیروهای سپاه و مردمی و به كارگیری به موقع رزمندگان اسلام، عرصه را بر نیروهای عراقی تنگ كرده بود. اما فشار دشمن هر روز بیشتر می شد و ادوات و تجهیزات جنگ زیادی را وارد عمل می كرد. برادری تعریف می كند: «روزهای آخر این مقاومت بود كه بچه‌ها با بی سیم به شهید جهان‌آرا اطلاع دادند كه شهر دارد سقوط می‌كند. او با صلابت به آنها پیام داد كه باید مواظب باشیم ایمانمان سقوط نكند.» شهید جهان‌آرا می‌گفت: «آرزو می‌كنم در راه آزاد كردن خونین‌شهر و پاك كردن این لكه از دامان جوانان شهید شوم.» او و همرزمانش با توكل به خدا، خالصانه جانفشانی كردند. در برابر دشمن ایستادند و با فرهنگ شهادت‌طلبی در برابر دشمن تا دندان مسلح، مقاومت كردند و زیر بار ذلت نرفتند و یكبار دیگر حماسه حسینی را در كربلای ایران اسلامی تكرار نمودند. سردار غلامعلی رشید در ارتباط با این حماسه به لحاظ نامی می‌گوید: «مقاومت در خرمشهر نه تنها در وضعیت مناطق مجاورش مثل آبادان اثر مستقیم داشت، بلكه در سرنوشت كلی جنگ نیز تاثیر گذاشت و باعث تاخیر حمله عراقیها به اهواز گردید و آنها نتوانستند در ادامه جنگ، به اهداف خود برسند. برادر عزیز شهید جهان‌آرا با الهام از سرور آزادگان جهان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش به ما آموخت كه چگونه باید در برابر دشمن مردانه جنگید.» ویژگیهای اخلاقی شهید جهان‌آرا در كنار فعالیتهای گسترده نظامی، به مسئله خودسازی و جهاد با نفس و كوششهای عرفانی در جهت تقرب هرچه بیشتر به خداوند با تلاوت پیوسته قرآن، دعا و تلاش برای افزایش میزان آگاهیهای سیاسی و اجتماعی توجه ویژه‌ای داشت. از قدرت تجزیه و تحلیل بالایی برخوردار بود و نفوذ كلام عجیبی داشت. خوش خلقی، قاطعیت، خلوص، تقوی، توكل، فداكاری، اعتماد عمیق به ولایت فقیه و حضرت امام(ره) و خستگی‌ناپذیری از خصوصیات بارز وی بود. به برادران می‌گفت: «انقلاب بیش از هرچیز برای ما یك امتحان الهی و یك آزمایش تاریخی و اجتماعی است و در جریان آن امتحان باید رنج، محرومیت، مصایب و ناملایمات را با آغوش باز بپذیریم و در برابر آشوبها و فتنه‌ها با خلوص و شهامت، محكم بایستیم و از طولانی شدن دوران امتحان و افزایش سختیها و ناملایمات نهراسیم، زیرا علاوه بر اینكه خود را از قید افكار شرك‌آلود و وابستگیها، پاك و خالص می‌كنیم، ریشه و نهال انقلابمان عمیق و استوارتر می‌شود و از انحراف و شكست مصون می‌ماند.» در مبارزات، هیچ‌گاه به مسیر انحرافی گام ننهاد و همیشه از محضر علما و روحانیون كسب فیض می‌كرد.

عشق و علاقه زیادی به حضرت امام خمینی(ره) داشت و تكه كلامش این بود: من مخلص و چاكر امام هستم. از جمله سخنانش این بود كه: مادامی كه به خدا اتكا داریم و رهبریت بزرگی چون امام داریم، هیچ غمی نداریم. سید محمد دارای روحیه‌ای عرفانی بود و بسیاری از اوقات دیده می‌شد كه در حال راز و نیاز با خدای خود است. زمانی كه در زندان به سر می‌برد، از نماز شب غفلت نمی‌كرد. تواضع و فروتنی در سید موج می‌زد. با وجود اینكه فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده داشت خود را یك بسیجی می‌دانست و در حالی كه فرماندهی قاطع بود اما رابطه عاطفی و برادرانه خود را با نیروهای تحت امر حفظ كرده بود. او به تربیت كادرهای كارآمد توجه خاصی داشت و در رشد دادن نیروهای مردمی، تلاش چشمگیری نمود. صبر و استقامت، فداكاری و شهادت‌طلبی از خصایص بارزی بود كه وجود سید را بسان شمعی در انقلاب ذوب نمود و جان شیرینش را فدای جانان كرد. نحوه شهادت در ساعت 30/19 دقیقه سه شنبه هفتم مهرماه 1360 (بعد از عملیات ثامن‌الائمه) یك فروند هواپیمای سی-130 از اهواز به مقصد تهران در حركت بود تا بدن پاك و مطهر شهدا را به خانواده‌هایشان و مجروحین عزیز جنگ را به بیمارستانها برساند، كه در منطقه كهریزك تهران دچار سانحه شد و سقوط كرد. از جمله شهدای این سانحه تیمسار سرلشكر شهید ولی الله فلاحی (جانشین رئیس ستاد مشترك آجا)، سرتیپ شهید موسی نامجو (وزیر دفاع)، سرتیپ خلبان شهید جواد فكوری (مشاور جانشین رئیس ستاد مشترك آجا)، سردار سرلشكر پاسدار شهید یوسف كلاهدوز (قائم مقام فرماندهی كل سپاه) و سردار سرلشكر پاسدار شهید سید محمد علی جهان‌آرا (فرمانده سپاه خرمشهر) بودند. شهید سید محمد علی جهان‌آرا پس از سالها مبارزه، تلاش و فداكاری خالصانه در سخت‌ترین شرایط، به آرزوی دیرین خود رسید و به شرف شهادت نایل آمد.

تجلیل مقام معظم رهبری از شهید محمد جهان آرا من مایلم اینجا یادی بكنم از محمد جهان آرا، شهید عزیز خرمشهر و شهدایی كه در خرمشهر مظلوم آن طور مقاومت كردند. آن روزها بنده در اهواز از نزدیك شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروی مسلح نداشت. نه كه صد و بیست هزار (مانند بغداد) نداشت بلكه ده هزار، پنج هزار هم نداشت. چند تانك تعمیری از كار افتاده را مرحوم شهید اقارب پرست – كه افسر ارتشی بسیار متعهدی بود – از خسروآباد به خرمشهر آورده بود، تعمیر كرد. (البته این مال بعد است، در خود آن قسمت اصلی خرمشهر نیرویی نبود) محمد جهان آرا و دیگر جوانهای ما در مقابل نیروهای مهاجم عراقی – یك لشكر مجهز زرهی عراقی با یك تیپ نیروی مخصوص و با نود قبضه توپ كه شب و روز روی خرمشهر می بارید – سی و پنج روز مقاومت كردند. همانطور كه روی بغداد موشك می زدند، خمپاره ها و توپهای سنگین در خرمشهر روی خانه های مردم مرتب می بارید، اما جوانان ما سی و پنج روز مقاومت كردند. بغداد سه روزه تسلیم شد ملت ایران، به این جوانان و رزمندگانتان افتخار كنید. بعد هم كه می خواستند خرمشهر را تحویل بگیرند، دوباره سپاه و ارتش و بسیج با نیرویی به مراتب كمتر از نیروی عراقی رفتند خرمشهر را محاصره كردند و حدود پانزده هزار اسیر در یكی دو روز از عراقیها گرفتند. جنگ تحمیلی هشت ساله ما، داستان عبرت آموز عجیبی است. من نمی دانم چرا بعضی ها در ارائه مسائل افتخار آمیز دوران جنگ تحمیلی كوتاهی می كنند. مقام معظم فرماندهی كل قوا 22/1/1382 نماز جمعه تهران گوشه ای از وصیتنامه انقلاب بیش از هرچیز برای ما یك ابتلای الهی و یك آزمایش تاریخی و اجتماعی است و در جریان این ابتلا باید رنج، محرومیت، مصایب و ناملایمات را با آغوش باز بپذیریم و در برابر آشوبها و فتنه‌ها با خلوص و شهامت بایستیم و از طولانی شدن این ابتلا و افزایش سختیها و ناملایمات نهراسیم، زیرا علاوه بر اینكه خود را از قید آلودگیهای شركین و وابستگیها، پاك و خالص می‌كنیم، انقلابمان و حركت امت شهیدپرور، عمیقتر و استوارتر می‌شود و از انحراف و شكست مصون می‌ماند.


موضوعات: شهید محمد جهان‌آرا  لینک ثابت
 [ 11:04:00 ب.ظ ]





جهاد و مقاومت »
یادی از زنان رزمنده و شهیده
آشنایی با چند شیرزن دفاع مقدس
زنان در دوره‌های مختلف از تاریخ پرحماسه ایران اسلامی نقش با شکوه و بی‌بدیلی در جامعه ایفا کرد‌ه‌اند.از جمله مقاطع تاریخی که زنان دوشادوش مردان در جامعه ما حضور داشتند انقلاب اسلامی و پس از آن هشت سال دفاع مقدس بود که با هم‌صدایی و همراهی مردان حماسه جاودان را آفریدند.
به گزارش مشرق، زنان جمهوری اسلامی ایران تا کنون پا به همه عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، حماسی و تربیتی نهاده‌اند تا با رهنمودهای امام(ره) و مقام معظم رهبری، «مام» ایران باشند.ایرانی که برای ماندگار و مانا شدن 7000 شهیده زن از تبار «فاطمه(س)» و «زینب (س)»، را داشت و هر کدام در نقش مادر،همسر،خواهر، رزمنده و امدادگر یک پشتوانه به شمار می‌آیند.

 

زهرا حسینی راوی کتاب دا
با آغاز جنگ، زهرا حسینی که در آن هنگام دختری 17 ساله بود،‌ خود را در وسط ماجرا یافت. همین که اعلام کردند پیکرهای شهدا در گورستان روی زمین مانده است، به یاری غسالان شتافت و با شهامت و مقاومت روحی کم‌نظیری در کار غسل و کفن و دفن شرکت کرد. به کارکنان گورستان غذا رساند، مردم را برای این کار بسیج کرد، امدادگری آموخت و در هر کاری که پیش می‌آمد، از امدادگری، زخم‌بندی، حمل مجروحان، تعمیر و آماده‌سازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات فعالیت داشت. تنها هدفش این بود که مفید باشد و به مردم خدمتی بکند. پدر و برادرش در جنگ خرمشهر شهید شدند و او با دست خود آنان را در گور نهاد. خواهر کوچک‌ترش را در کارها شرکت داد. در جریان دفاع از خرمشهر مجروح شد و ترکشی در نخاع او جای گرفت که پس از آن همیشه با اوست و ناگزیر از تحمل عوارض آن است. با این حال، او از پای ننشست و پیوسته کوشید تا در خدمت جبهه و جنگ یا مردم جنگ‌زده باشد.

گزارش حسینی از جنگ بی‌نظیر است، و به هیچ یک از کتاب‌های متعددی که ایرانیان و خارجیان درباره جنگ نوشته‌اند، شباهتی ندارد. خواننده ممکن است با اعتقادات حسینی مخالف باشد و حتی او را دختری عامی بداند که طوطی‌وار چیزهایی را باور کرده است و تکرار می‌کند. ولی باید ابله یا مغرض باشد که درباره گزارش او از وقایع تردید کند. این گزارش حقیقی و دست اول از سبعیت از یک طرف و مظلومیت و بی‌پناهی از طرف دیگر است. در آن، چنان صحنه‌هایی از ایثار و شور ایمان به چشم می‌خورد که قلب را می‌لرزاند.

سیده طاهره هاشمی
«سیده طاهره هاشمی» یکی از همین بانوان است که در 14 سالگی به شهادت رسیده است.او روز یکم خردادماه سال 1346 در شهرستان آمل و در روستای شهید محله ( شهربانو محله) متولد شد. این سیده با سن کمی که داشت اما با از نبوغ و ذوق سرشار هنری در آفرینش آثار نوشتاری و تجسمی داشته است.

به گفته دوستان شهیده هاشمی، او دختری صبور و از خودگذشته بوده است ولی در عین حال همواره نظر انتقادی خود را با صراحت با معلمانش در میان می‌گذاشت و ترسی از بیان حقایق نداشته است.

درجریان پیروزی انقلاب، طاهره با اینکه بیش از 10 سال نداشت همواره با خانواده خود چون سایر اقشار مردم در بیشتر تظاهرات شرکت می‌کرد. پس ازپیروزی انقلاب با پیوستن به انجمن اسلامی مدرسه و انجمن اسلامی شهید محله در تداوم انقلاب اسلامی ‌کوشید.سعی داشت دوستان و آشنایان خود را با اسلام آشنا سازد و خود نیز آنچه را می‌گفت عمل می‌کرد. روزهای دوشنبه و پنجشنبه هرهفته روزه می‌گرفت.

هاشمی ششم بهمن ماه 1360 درحالی که برای رزمندگان اسلام که برای ضدانقلاب در شهر مستقر بودند مشغول جمع‌آوری دارو و غذا بود مورد اصابت گلوله عناصر ضدانقلاب قرار گرفت و شهید شد.

شهید نسرین افضل
از دیگر زنان شهیده که در راه اعتلای کشورمان به شهادت رسیده است می‌توان به شهیده «نسرین افضل» اشاره کرد. او در سال 1338 در شیراز متولد شد و روزها و سال‌های شیرین کودکی را به عطر رأفت و عطوفت مادری نیک‌روش و به همت و اهتمام پدری مخلص و متدین ‌گذراند. سپس در مدارس شیراز، تحصیلات دوره‌های ابتدایی و راهنمایی را به پایان ‌رساند و به برکت و بهره معارف و تعالیم عالیه اسلامی، زندگی عزتمندانه و شرافتمندانه خود را ادامه داد و حجب و نجابت،زیور و زینت جانش ‌شد و با ادای فریضه‌هایی چون نماز و روزه،روح و روانش را نشاط ‌بخشید.

نسرین با ورود به دبیرستان، بر بسیاری از نابسامانی‌ها در رژیم شاه، خردمندانه اعتراض ‌کرد و بر نامشروع بودن حکومت وقت خروش برداشت تا آنجا که یک بار نیروهای امنیتی او را تحت تعقیب قرار دادند.

با معدل 18موفق به اخذ دیپلم شد. وی با روحی سرشار از پیوستگی به درگاه احدیت، کمر به خدمت خلق خدا بست و قدرت خویش را صرف خدمت در کمیته امداد، کمیته انقلاب اسلامی،سپاه و جهاد سازندگی کرد. مطلوب خود را در جهادسازندگی یافت و با خدمت به محروم‌ترین قشر جامعه، به دنبال کسب قرب به پروردگار بود.

در نخستین تلاش‌هایش،به عنوان جهادگر در یکی از روستاهای مجاور شیراز(روستای دودج) برای زنان و دختران جوان آن دیار به برگزاری کلاس‌های فرهنگی همت ‌گماشت و آنان را با اصول و معارف انسا‌ن‌ساز اسلام مأنوس و مألوف کرد. سپس فعالیتش را در روستای «دشمن زیاری» ادامه داد و در منطقه «فراشبند» از توابع استان فارس به برگزاری نمایشگاه عکس و کتاب مبادرت ورزید.

در آغاز سال 1360 ، نسرین از فقر فرهنگی شدید کردستان آگاه شد و با برادرش احمد افضل (مفقودالاثر) در مورد رفتن به آنجا مشورت کرد و در همان زمان بود که جهاد اعلام کرد که در جهت رشد هرچه بیشتر فرهنگی به بانوان در کردستان احتیاج است.

نسرین افضل پس از مشورت با علمای شهر راهی کردستان شد. چیزی نگذشت که گوهر وجود وقف الهی شده نسرین افضل بر همه نمایان شد و همه ارگان‌ها سعی کردند از فضایلش بهره‌ ببرند و افضل تا آنجا که توان داشت ارگان‌های ضعیف و مردم محروم آنجا را توان الهی ‌بخشید. حتی وقت استراحت شبانه خویش را در فرمانداری و برای تقسیم کردن کوپن‌های مردم مهاباد صرف ‌کرد. بعضی اوقات تا نیمه‌های شب با وجود خطرهای فراوان آن شهر که چون شهر به تاراج رفته در اختیار ضدانقلاب بود برای آموزگاران متعهد آن دیار جلسه می‌گذاشت.

در شهریورماه سال 1360 خبر شهادتش برادرش را شنید و راهی شیراز شد و مطلع شد برادرش نه تنها به درجه رفیع شهادت نائل آمده که وجودگهربار او به شهیدان مفقودالاثر انقلاب پیوسته است.

با مسئولیت سنگینِ ابلاغ اندیشه شهدا، دیگر بار به مهاباد بازگشت و در سپاه،جهادسازندگی،بنیاد امور جنگ‌زدگان، فرمانداری،آموزش و پرورش و سپاه پاسداران مجاهدت کرد. حالا تنها کسی است که برای تصدی‌گری تبلیغات و انتشارات سپاه در مهاباد لایق.

مدتی این مسئولیت را می‌پذیرد و در عین حال به دیگر ارگان‌ها نیز رسیدگی می‌کند و سپس به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش با سمت معلم تربیتی شروع به کار می‌کند و با این مسئولیت معلمین را نیز آموزش می‌دهد و یک دوره از معلمین نهضت سوادآموزی نیز از جمله افرادی بودند که از فضل او بهره‌مند می‌شوند.

در نخستین روزهای بهار سال 1361 با یکی از جوانان مجاهد شاغل در سپاه، ازدواج کرد و تابستان همان سال در شامگاه هنگامی که از مراسمی به منزل باز می‌گشت سوار خودرویی شد اما در مسیر به کمین عوامل ضدانقلاب ‌افتاد و در آن جمع، تنها، شهیده نسرین افضل مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

نرگس حیدرپور
نرگس حیدرپور هم از دیگر شیرزنان کشورمان است. وی درباره اتفاقی که در مهرماه سال59 رخ داده است می‌گوید: پس از اشغال قصرشیرین توسط نیروهای عراقی در اوایل مهر‌ماه59 مزدوران عراقی به سمت گیلانغرب که در 50کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد هجوم آوردند. با اشغال روستای گور سفید، من به همراه پدرم و دیگر اهالی روستا بدون اینکه کفشی به پا داشته باشیم یا غذایی با خود برداشته باشیم به طرف ارتفاعات روستای «آوزین» پناه بردیم. نیروهای بعثی با اشغال روستای گورسفید نزدیک به هشت نفر از اقوام مان (از جمله برادر، دایی، عمو، پسردایی، دختردایی، دخترعمو و…) مرا به شهادت ‌رساندند.

مراسم خاکسپاری ساعت ها طول کشید. فردای روز اشغال، نرگس حیدرپور به همراه پدرش برای تهیه غذا به داخل روستا بازمی‌گردند. هنگام ورود، متوجه حضور عراقی‌ها می‌شوند اما به‌دنبال غذا داخل روستا می‌روند. پس از تهیه غذا، او محض احتیاط «تبری» با خود برمی‌دارد. در مسیر برگشت، شیرزن گیلانغربی و پدرش با دو نیروی عراقی در محدوده رودخانه آوزین و ارتفاعات مجاور مواجه می‌شوند.

حیدرپور این لحظه را اینگونه روایت می‌کند: در موقع این حادثه 18بهار از عمرم گذشته بود. در همان آغازین روزهای جنگ شاهد ‌شهادت اقوام‌ام بودم. از آنجا که دچار نگرانی‌ها و ناراحتی شدید ناشی از اشغال کشورم و به ‌شهادت ‌رسیدن عده‌ای از بستگانم شده بودم، زمانی که با این دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حمله‌ور شدم. یکی از آنها را به هلاکت رساندم و دیگری را هم که به‌شدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم.۱۸‌ماه آواره بودیم تا اینکه عراقی‌ها عقب‌نشینی کردند.

شهیده شهناز حاجی شاه
«شهناز حاجی‌شاه» نخستین زن شهیده خرمشهر است.او در سال 1336 در خرمشهر به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا دیپلم ادامه داد. با آغاز جنگ و اشغال خرمشهر، در کنار برادرانش، ناصر و محمد حسین، به دفاع از شهر پرداخت. او به قدری نسبت به تمام اعضای خانواده و پدر مادرمان احساس مسئولیت می‌کرد که فرزند بزرگ خانواده به نظر می رسید.جنگ که آغاز می‌شود خانواده او به اهواز می‌روند اما او به همراه برادرانش در شهر می‌مانند تا از خرمشهر دفاع کنند.

هشتم مهرماه سال 1359 از شیراز کامیونی می‌رسد که بار آورده بود و می‌خواست آنها را در مکتب خالی کند. دخترها منتظر آمدن مردها نمی‌شوند و خودشان دست به کار می‌شوند. مشغول کار بودند که دیدند سر فلکه گلفروشی، عراقی‌ها خانه سمت چپ خیابان را با خمپاره زدند.شهناز و دوستش شهناز محمدی همراه بقیه به طرف خانه می‌دوند تا اگر زنی در آنجا هست،او را بیرون بیاورند که خمپاره‌ای بین آن دو به زمین می‌خورد و منفجر می‌شود. ترکش مستقیما به قلب شهناز اصابت و او را همان جا شهید کرد.

شهید ناهید فاتحی کرجو
به گزارش ایسنا، شهیده ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیرماه سال 1344 در شهر سنندج به دنیا آمد. پدرش «محمد» از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش «سیده‌زینب»،.

مهربان، مسئولیت‌پذیر و شجاع بود و در دامن پرمعرفت و عفت مادر، با بزرگ شدن جسم، روح معنوی خود را هم پرورش می‌داد. عشق به عبادت در سنین کم از ویژگی‌های منحصر به فرد ناهید بود. آن قدر در محراب عبادت با خدا راز و نیاز می‌کرد و لذت می‌برد که به پدرش گفت: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم و گریه کنم، چشمانم سرخ می‌شود و سرم درد می‌گیرد اما وقتی با خدا راز و نیاز و گریه می‌کنم،نه خسته‌ام و نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس می‌کنم، بلکه تازه سبک‌تر و آرام‌تر می‌شوم.»

با شروع حرکت‌های انقلابی مردم ایران،ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی‌های ضدطاغوت، در جرگه دختران مبارز کردستان قرار گرفت. روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاه به خیابان‌های اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که ماموران شاه به مردم حمله کردند. آن‌ها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال دژخیمان فرار کرد. برادرش می‌گوید: «آن شب ناهید از درد نمی‌توانست درست روی پایش بایستد، پشتش بر اثر ضربات ناشی از اصابت باتوم کبود شده بود. »

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع شرارت‌های ضدانقلاب در مناطق مختلف کردستان، ناهید که تازه پا به دوران نوجوانی گذاشته بود، همکاری‌اش را با ارتش و سپاه آغاز کرد. شروع این همکاری،خشم ضدانقلاب به خصوص گروهک «کومله» را که زخم خورده فعالیت‌های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود،برانگیخت.

اوایل زمستان سال 1360 بود که ناهید به شدت بیمار شد و برای مداوا به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. چند ساعتی از رفتن ناهید گذشته بود اما از بازگشتش خبری نبود. مادر در خانه نگران و چشم‌انتظار چشم به «در» دوخته بود تا دختر نوجوانش برگردد.

آن روزها در سنندج امنیت برقرار نبود و این واقعیت، دل مادر را بیشتر می‌لرزاند. جستجوی خانوادگی با رفتن دختر بزرگ خانواده به سمت درمانگاه شروع شد اما او هم با تمام دل‌نگرانی‌ها بعد از ساعت‌ها جستجو، خواهر نوجوانش را پیدا نکرد.

خبری از ناهید نبود. انگار که اصلا به درمانگاه نرفته بود. آن وقت‌ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر برای آزادی این شهر از چنگال بعثی‌ها می‌جنگید و مادر شیرزنی که مسئولیت سرپرستی و مدیریت عاطفی خانواده را بر عهده داشت به تنهایی همه جا دنبال دخترش می‌گشت تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می‌شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که چهار نفر، ناهید را دوره کرده و به زور سوار مینی‌بوس کرده و برده‌اند. کجا؟ هیچ کسی نمی‌دانست. چرا کسی معترض ربایندگان نشده بود؟ آیا ناهید کار اشتباهی کرده بود که باید دستگیر می‌شد؟ آن هم توسط گروهی ناشناس؟.

شواهد نشان می‌داد که این دختر نوجوان با دسیسه گروهی ضدانقلاب به جرم همکاری با سپاه و حمایت از آرمان‌های انقلاب اسلامی و ولایت‌پذیری امام خمینی (ره) ربوده شده است. بعد از ربوده شدن ناهید،خانواده‌اش را تهدید می‌کردند. افراد ناشناس به خانه آن‌ها نامه می‌فرستادند که «اگر باز هم با سپاه و پیش‌مرگان و انقلاب همکاری کنید بقیه بچه‌هایتان را هم می‌کشیم.

چند ماه بعد خبری در شهر پیچید که دختری را در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» می‌چرخانند. این خبر در مدت کوتاهی همه جا پخش شد و نگرانی‌های مادر را به یقین تبدیل کرد. او خود ناهید بود. این ویژگی که برای کومله و ضدانقلاب اتهام بود برای ناهید افتخار محسوب می‌شد.

یک روستایی دیده‌های خود را از آن اتفاق اینگونه تعریف می‌کند: «آن‌ها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می‌گرداندند. کومله‌ها به آن دختر نوجوان می‌گفتند: آزادت نمی‌کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!»

اما بصیرت،ایمان،‌شجاعت و انگیزه‌های معنوی توأم با شناخت اهداف انقلاب اسلامی این دختر نوجوان دلیر و شیربچه کردستان را بر آن داشت که جان فدای آرمان کرده و هرگز علیه امام و رهبر خود زبان باز نکند. او سنگینی و درد ناشی از برخورد سنگ با پیکرش را بیشتر تحمل می‌کرد تا سنگینی حرفی نادرست و قبول کژگویی‌های قومی نادان و سفاک صفت درباره امام و آرمانش را.

ناهید تلخی شکسته شدن حریم‌های احترام به زنان را به کام جان خرید و هرگز دست از آرمان‌ها و اعتقاداتش برنداشت تا سایرین بتوانند شیرینی زندگی در زیر سایه‌سار پرچم قدرتمند اسلام را تجربه کنند.

در آن روزگار، مردمان مستضعف روستایی که جرأت حرف زدن علیه ضدانقلاب را نداشتند، بارها و بارها به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر نوجوان اعتراض کردند، اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بود که ناهید را از چنگال ستم آن‌ها رهایی بخشد.

11 ماه از ربوده شدن ناهید می‌گذشت که پیکر مجروح و کبودش را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ‌های اطراف روستای «هشمیز» پیدا کردند. وقتی پیکر مجروح و بی‌جان او را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی‌تابی می‌کرد. او هر چند زنی قوی بود اما چندین بار از هوش رفت.

پیکر صدمه دیده و آغشته به خون ناهید اگرچه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضدانقلاب بود. او همواره حلقومی برای هزاران فریاد مظلومیت و ایستادگی است. زنان آن روز، با دیدن آثار شکنجه‌های وحشیانه بر بدن ناهید، سر شکسته و تراشیده‌اش به ماهیت اصلی ضدانقلاب بیش از پیش پی برده و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان همت گماشتند.

خانواده شهید فاتحی کرجو، صلاح ندیدند وی را در سنندج دفن کنند و پیکرش را به تهران منتقل و در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرا(س) تهران دفن کردند.

شهید فوزیه شیر دل
از دیگر شهدای زن می توان به اسم «فوزیه شیردل» اشاره کرد. دوم اردیبهشت‌ماه سال 13338متولد شد. پس از اخذ مدرک سوم راهنمایی وارد بهداری شد و پس از گذشت سه سال از خدمت در بهداری شهر کرمانشاه به پاوه منتقل شد و در بیمارستان این شهر به عنوان بهیار ایفای نقش کرد.

سرانجام روز 25 مرداد 1358 در جریان حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محاصره بهداری، در حالی که شهیده فوزیه شیردل مشغول کمک کردن به یاران شهید دکتر مصطفی چمران برای راهنمایی بالگرد بود، مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و پس از گذشت 16 ساعت خونریزی به شهادت می‌رسد. پیکر این شهیده در گلزار شهدای باغ فردوس استان کرمانشاه خاکسپاری شده است.

شهیده فوزیه شیر دل از سوی سازمان بسیج مستضعفین، شهید شاخص جامعه زنان سال 93 معرفی شده است.

موضوعات: یادی از زنان رزمنده و شهیده  لینک ثابت
 [ 10:59:00 ب.ظ ]





جهاد و مقاومت »
یادی از زنان رزمنده و شهیده
آشنایی با چند شیرزن دفاع مقدس
زنان در دوره‌های مختلف از تاریخ پرحماسه ایران اسلامی نقش با شکوه و بی‌بدیلی در جامعه ایفا کرد‌ه‌اند.از جمله مقاطع تاریخی که زنان دوشادوش مردان در جامعه ما حضور داشتند انقلاب اسلامی و پس از آن هشت سال دفاع مقدس بود که با هم‌صدایی و همراهی مردان حماسه جاودان را آفریدند.
به گزارش مشرق، زنان جمهوری اسلامی ایران تا کنون پا به همه عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، حماسی و تربیتی نهاده‌اند تا با رهنمودهای امام(ره) و مقام معظم رهبری، «مام» ایران باشند.ایرانی که برای ماندگار و مانا شدن 7000 شهیده زن از تبار «فاطمه(س)» و «زینب (س)»، را داشت و هر کدام در نقش مادر،همسر،خواهر، رزمنده و امدادگر یک پشتوانه به شمار می‌آیند.

 

زهرا حسینی راوی کتاب دا
با آغاز جنگ، زهرا حسینی که در آن هنگام دختری 17 ساله بود،‌ خود را در وسط ماجرا یافت. همین که اعلام کردند پیکرهای شهدا در گورستان روی زمین مانده است، به یاری غسالان شتافت و با شهامت و مقاومت روحی کم‌نظیری در کار غسل و کفن و دفن شرکت کرد. به کارکنان گورستان غذا رساند، مردم را برای این کار بسیج کرد، امدادگری آموخت و در هر کاری که پیش می‌آمد، از امدادگری، زخم‌بندی، حمل مجروحان، تعمیر و آماده‌سازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات فعالیت داشت. تنها هدفش این بود که مفید باشد و به مردم خدمتی بکند. پدر و برادرش در جنگ خرمشهر شهید شدند و او با دست خود آنان را در گور نهاد. خواهر کوچک‌ترش را در کارها شرکت داد. در جریان دفاع از خرمشهر مجروح شد و ترکشی در نخاع او جای گرفت که پس از آن همیشه با اوست و ناگزیر از تحمل عوارض آن است. با این حال، او از پای ننشست و پیوسته کوشید تا در خدمت جبهه و جنگ یا مردم جنگ‌زده باشد.

گزارش حسینی از جنگ بی‌نظیر است، و به هیچ یک از کتاب‌های متعددی که ایرانیان و خارجیان درباره جنگ نوشته‌اند، شباهتی ندارد. خواننده ممکن است با اعتقادات حسینی مخالف باشد و حتی او را دختری عامی بداند که طوطی‌وار چیزهایی را باور کرده است و تکرار می‌کند. ولی باید ابله یا مغرض باشد که درباره گزارش او از وقایع تردید کند. این گزارش حقیقی و دست اول از سبعیت از یک طرف و مظلومیت و بی‌پناهی از طرف دیگر است. در آن، چنان صحنه‌هایی از ایثار و شور ایمان به چشم می‌خورد که قلب را می‌لرزاند.

سیده طاهره هاشمی
«سیده طاهره هاشمی» یکی از همین بانوان است که در 14 سالگی به شهادت رسیده است.او روز یکم خردادماه سال 1346 در شهرستان آمل و در روستای شهید محله ( شهربانو محله) متولد شد. این سیده با سن کمی که داشت اما با از نبوغ و ذوق سرشار هنری در آفرینش آثار نوشتاری و تجسمی داشته است.

به گفته دوستان شهیده هاشمی، او دختری صبور و از خودگذشته بوده است ولی در عین حال همواره نظر انتقادی خود را با صراحت با معلمانش در میان می‌گذاشت و ترسی از بیان حقایق نداشته است.

درجریان پیروزی انقلاب، طاهره با اینکه بیش از 10 سال نداشت همواره با خانواده خود چون سایر اقشار مردم در بیشتر تظاهرات شرکت می‌کرد. پس ازپیروزی انقلاب با پیوستن به انجمن اسلامی مدرسه و انجمن اسلامی شهید محله در تداوم انقلاب اسلامی ‌کوشید.سعی داشت دوستان و آشنایان خود را با اسلام آشنا سازد و خود نیز آنچه را می‌گفت عمل می‌کرد. روزهای دوشنبه و پنجشنبه هرهفته روزه می‌گرفت.

هاشمی ششم بهمن ماه 1360 درحالی که برای رزمندگان اسلام که برای ضدانقلاب در شهر مستقر بودند مشغول جمع‌آوری دارو و غذا بود مورد اصابت گلوله عناصر ضدانقلاب قرار گرفت و شهید شد.

شهید نسرین افضل
از دیگر زنان شهیده که در راه اعتلای کشورمان به شهادت رسیده است می‌توان به شهیده «نسرین افضل» اشاره کرد. او در سال 1338 در شیراز متولد شد و روزها و سال‌های شیرین کودکی را به عطر رأفت و عطوفت مادری نیک‌روش و به همت و اهتمام پدری مخلص و متدین ‌گذراند. سپس در مدارس شیراز، تحصیلات دوره‌های ابتدایی و راهنمایی را به پایان ‌رساند و به برکت و بهره معارف و تعالیم عالیه اسلامی، زندگی عزتمندانه و شرافتمندانه خود را ادامه داد و حجب و نجابت،زیور و زینت جانش ‌شد و با ادای فریضه‌هایی چون نماز و روزه،روح و روانش را نشاط ‌بخشید.

نسرین با ورود به دبیرستان، بر بسیاری از نابسامانی‌ها در رژیم شاه، خردمندانه اعتراض ‌کرد و بر نامشروع بودن حکومت وقت خروش برداشت تا آنجا که یک بار نیروهای امنیتی او را تحت تعقیب قرار دادند.

با معدل 18موفق به اخذ دیپلم شد. وی با روحی سرشار از پیوستگی به درگاه احدیت، کمر به خدمت خلق خدا بست و قدرت خویش را صرف خدمت در کمیته امداد، کمیته انقلاب اسلامی،سپاه و جهاد سازندگی کرد. مطلوب خود را در جهادسازندگی یافت و با خدمت به محروم‌ترین قشر جامعه، به دنبال کسب قرب به پروردگار بود.

در نخستین تلاش‌هایش،به عنوان جهادگر در یکی از روستاهای مجاور شیراز(روستای دودج) برای زنان و دختران جوان آن دیار به برگزاری کلاس‌های فرهنگی همت ‌گماشت و آنان را با اصول و معارف انسا‌ن‌ساز اسلام مأنوس و مألوف کرد. سپس فعالیتش را در روستای «دشمن زیاری» ادامه داد و در منطقه «فراشبند» از توابع استان فارس به برگزاری نمایشگاه عکس و کتاب مبادرت ورزید.

در آغاز سال 1360 ، نسرین از فقر فرهنگی شدید کردستان آگاه شد و با برادرش احمد افضل (مفقودالاثر) در مورد رفتن به آنجا مشورت کرد و در همان زمان بود که جهاد اعلام کرد که در جهت رشد هرچه بیشتر فرهنگی به بانوان در کردستان احتیاج است.

نسرین افضل پس از مشورت با علمای شهر راهی کردستان شد. چیزی نگذشت که گوهر وجود وقف الهی شده نسرین افضل بر همه نمایان شد و همه ارگان‌ها سعی کردند از فضایلش بهره‌ ببرند و افضل تا آنجا که توان داشت ارگان‌های ضعیف و مردم محروم آنجا را توان الهی ‌بخشید. حتی وقت استراحت شبانه خویش را در فرمانداری و برای تقسیم کردن کوپن‌های مردم مهاباد صرف ‌کرد. بعضی اوقات تا نیمه‌های شب با وجود خطرهای فراوان آن شهر که چون شهر به تاراج رفته در اختیار ضدانقلاب بود برای آموزگاران متعهد آن دیار جلسه می‌گذاشت.

در شهریورماه سال 1360 خبر شهادتش برادرش را شنید و راهی شیراز شد و مطلع شد برادرش نه تنها به درجه رفیع شهادت نائل آمده که وجودگهربار او به شهیدان مفقودالاثر انقلاب پیوسته است.

با مسئولیت سنگینِ ابلاغ اندیشه شهدا، دیگر بار به مهاباد بازگشت و در سپاه،جهادسازندگی،بنیاد امور جنگ‌زدگان، فرمانداری،آموزش و پرورش و سپاه پاسداران مجاهدت کرد. حالا تنها کسی است که برای تصدی‌گری تبلیغات و انتشارات سپاه در مهاباد لایق.

مدتی این مسئولیت را می‌پذیرد و در عین حال به دیگر ارگان‌ها نیز رسیدگی می‌کند و سپس به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش با سمت معلم تربیتی شروع به کار می‌کند و با این مسئولیت معلمین را نیز آموزش می‌دهد و یک دوره از معلمین نهضت سوادآموزی نیز از جمله افرادی بودند که از فضل او بهره‌مند می‌شوند.

در نخستین روزهای بهار سال 1361 با یکی از جوانان مجاهد شاغل در سپاه، ازدواج کرد و تابستان همان سال در شامگاه هنگامی که از مراسمی به منزل باز می‌گشت سوار خودرویی شد اما در مسیر به کمین عوامل ضدانقلاب ‌افتاد و در آن جمع، تنها، شهیده نسرین افضل مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

نرگس حیدرپور
نرگس حیدرپور هم از دیگر شیرزنان کشورمان است. وی درباره اتفاقی که در مهرماه سال59 رخ داده است می‌گوید: پس از اشغال قصرشیرین توسط نیروهای عراقی در اوایل مهر‌ماه59 مزدوران عراقی به سمت گیلانغرب که در 50کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد هجوم آوردند. با اشغال روستای گور سفید، من به همراه پدرم و دیگر اهالی روستا بدون اینکه کفشی به پا داشته باشیم یا غذایی با خود برداشته باشیم به طرف ارتفاعات روستای «آوزین» پناه بردیم. نیروهای بعثی با اشغال روستای گورسفید نزدیک به هشت نفر از اقوام مان (از جمله برادر، دایی، عمو، پسردایی، دختردایی، دخترعمو و…) مرا به شهادت ‌رساندند.

مراسم خاکسپاری ساعت ها طول کشید. فردای روز اشغال، نرگس حیدرپور به همراه پدرش برای تهیه غذا به داخل روستا بازمی‌گردند. هنگام ورود، متوجه حضور عراقی‌ها می‌شوند اما به‌دنبال غذا داخل روستا می‌روند. پس از تهیه غذا، او محض احتیاط «تبری» با خود برمی‌دارد. در مسیر برگشت، شیرزن گیلانغربی و پدرش با دو نیروی عراقی در محدوده رودخانه آوزین و ارتفاعات مجاور مواجه می‌شوند.

حیدرپور این لحظه را اینگونه روایت می‌کند: در موقع این حادثه 18بهار از عمرم گذشته بود. در همان آغازین روزهای جنگ شاهد ‌شهادت اقوام‌ام بودم. از آنجا که دچار نگرانی‌ها و ناراحتی شدید ناشی از اشغال کشورم و به ‌شهادت ‌رسیدن عده‌ای از بستگانم شده بودم، زمانی که با این دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حمله‌ور شدم. یکی از آنها را به هلاکت رساندم و دیگری را هم که به‌شدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم.۱۸‌ماه آواره بودیم تا اینکه عراقی‌ها عقب‌نشینی کردند.

شهیده شهناز حاجی شاه
«شهناز حاجی‌شاه» نخستین زن شهیده خرمشهر است.او در سال 1336 در خرمشهر به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا دیپلم ادامه داد. با آغاز جنگ و اشغال خرمشهر، در کنار برادرانش، ناصر و محمد حسین، به دفاع از شهر پرداخت. او به قدری نسبت به تمام اعضای خانواده و پدر مادرمان احساس مسئولیت می‌کرد که فرزند بزرگ خانواده به نظر می رسید.جنگ که آغاز می‌شود خانواده او به اهواز می‌روند اما او به همراه برادرانش در شهر می‌مانند تا از خرمشهر دفاع کنند.

هشتم مهرماه سال 1359 از شیراز کامیونی می‌رسد که بار آورده بود و می‌خواست آنها را در مکتب خالی کند. دخترها منتظر آمدن مردها نمی‌شوند و خودشان دست به کار می‌شوند. مشغول کار بودند که دیدند سر فلکه گلفروشی، عراقی‌ها خانه سمت چپ خیابان را با خمپاره زدند.شهناز و دوستش شهناز محمدی همراه بقیه به طرف خانه می‌دوند تا اگر زنی در آنجا هست،او را بیرون بیاورند که خمپاره‌ای بین آن دو به زمین می‌خورد و منفجر می‌شود. ترکش مستقیما به قلب شهناز اصابت و او را همان جا شهید کرد.

شهید ناهید فاتحی کرجو
به گزارش ایسنا، شهیده ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیرماه سال 1344 در شهر سنندج به دنیا آمد. پدرش «محمد» از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش «سیده‌زینب»،.

مهربان، مسئولیت‌پذیر و شجاع بود و در دامن پرمعرفت و عفت مادر، با بزرگ شدن جسم، روح معنوی خود را هم پرورش می‌داد. عشق به عبادت در سنین کم از ویژگی‌های منحصر به فرد ناهید بود. آن قدر در محراب عبادت با خدا راز و نیاز می‌کرد و لذت می‌برد که به پدرش گفت: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم و گریه کنم، چشمانم سرخ می‌شود و سرم درد می‌گیرد اما وقتی با خدا راز و نیاز و گریه می‌کنم،نه خسته‌ام و نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس می‌کنم، بلکه تازه سبک‌تر و آرام‌تر می‌شوم.»

با شروع حرکت‌های انقلابی مردم ایران،ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی‌های ضدطاغوت، در جرگه دختران مبارز کردستان قرار گرفت. روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاه به خیابان‌های اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که ماموران شاه به مردم حمله کردند. آن‌ها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال دژخیمان فرار کرد. برادرش می‌گوید: «آن شب ناهید از درد نمی‌توانست درست روی پایش بایستد، پشتش بر اثر ضربات ناشی از اصابت باتوم کبود شده بود. »

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع شرارت‌های ضدانقلاب در مناطق مختلف کردستان، ناهید که تازه پا به دوران نوجوانی گذاشته بود، همکاری‌اش را با ارتش و سپاه آغاز کرد. شروع این همکاری،خشم ضدانقلاب به خصوص گروهک «کومله» را که زخم خورده فعالیت‌های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود،برانگیخت.

اوایل زمستان سال 1360 بود که ناهید به شدت بیمار شد و برای مداوا به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. چند ساعتی از رفتن ناهید گذشته بود اما از بازگشتش خبری نبود. مادر در خانه نگران و چشم‌انتظار چشم به «در» دوخته بود تا دختر نوجوانش برگردد.

آن روزها در سنندج امنیت برقرار نبود و این واقعیت، دل مادر را بیشتر می‌لرزاند. جستجوی خانوادگی با رفتن دختر بزرگ خانواده به سمت درمانگاه شروع شد اما او هم با تمام دل‌نگرانی‌ها بعد از ساعت‌ها جستجو، خواهر نوجوانش را پیدا نکرد.

خبری از ناهید نبود. انگار که اصلا به درمانگاه نرفته بود. آن وقت‌ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر برای آزادی این شهر از چنگال بعثی‌ها می‌جنگید و مادر شیرزنی که مسئولیت سرپرستی و مدیریت عاطفی خانواده را بر عهده داشت به تنهایی همه جا دنبال دخترش می‌گشت تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می‌شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که چهار نفر، ناهید را دوره کرده و به زور سوار مینی‌بوس کرده و برده‌اند. کجا؟ هیچ کسی نمی‌دانست. چرا کسی معترض ربایندگان نشده بود؟ آیا ناهید کار اشتباهی کرده بود که باید دستگیر می‌شد؟ آن هم توسط گروهی ناشناس؟.

شواهد نشان می‌داد که این دختر نوجوان با دسیسه گروهی ضدانقلاب به جرم همکاری با سپاه و حمایت از آرمان‌های انقلاب اسلامی و ولایت‌پذیری امام خمینی (ره) ربوده شده است. بعد از ربوده شدن ناهید،خانواده‌اش را تهدید می‌کردند. افراد ناشناس به خانه آن‌ها نامه می‌فرستادند که «اگر باز هم با سپاه و پیش‌مرگان و انقلاب همکاری کنید بقیه بچه‌هایتان را هم می‌کشیم.

چند ماه بعد خبری در شهر پیچید که دختری را در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» می‌چرخانند. این خبر در مدت کوتاهی همه جا پخش شد و نگرانی‌های مادر را به یقین تبدیل کرد. او خود ناهید بود. این ویژگی که برای کومله و ضدانقلاب اتهام بود برای ناهید افتخار محسوب می‌شد.

یک روستایی دیده‌های خود را از آن اتفاق اینگونه تعریف می‌کند: «آن‌ها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می‌گرداندند. کومله‌ها به آن دختر نوجوان می‌گفتند: آزادت نمی‌کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!»

اما بصیرت،ایمان،‌شجاعت و انگیزه‌های معنوی توأم با شناخت اهداف انقلاب اسلامی این دختر نوجوان دلیر و شیربچه کردستان را بر آن داشت که جان فدای آرمان کرده و هرگز علیه امام و رهبر خود زبان باز نکند. او سنگینی و درد ناشی از برخورد سنگ با پیکرش را بیشتر تحمل می‌کرد تا سنگینی حرفی نادرست و قبول کژگویی‌های قومی نادان و سفاک صفت درباره امام و آرمانش را.

ناهید تلخی شکسته شدن حریم‌های احترام به زنان را به کام جان خرید و هرگز دست از آرمان‌ها و اعتقاداتش برنداشت تا سایرین بتوانند شیرینی زندگی در زیر سایه‌سار پرچم قدرتمند اسلام را تجربه کنند.

در آن روزگار، مردمان مستضعف روستایی که جرأت حرف زدن علیه ضدانقلاب را نداشتند، بارها و بارها به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر نوجوان اعتراض کردند، اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بود که ناهید را از چنگال ستم آن‌ها رهایی بخشد.

11 ماه از ربوده شدن ناهید می‌گذشت که پیکر مجروح و کبودش را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ‌های اطراف روستای «هشمیز» پیدا کردند. وقتی پیکر مجروح و بی‌جان او را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی‌تابی می‌کرد. او هر چند زنی قوی بود اما چندین بار از هوش رفت.

پیکر صدمه دیده و آغشته به خون ناهید اگرچه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضدانقلاب بود. او همواره حلقومی برای هزاران فریاد مظلومیت و ایستادگی است. زنان آن روز، با دیدن آثار شکنجه‌های وحشیانه بر بدن ناهید، سر شکسته و تراشیده‌اش به ماهیت اصلی ضدانقلاب بیش از پیش پی برده و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان همت گماشتند.

خانواده شهید فاتحی کرجو، صلاح ندیدند وی را در سنندج دفن کنند و پیکرش را به تهران منتقل و در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرا(س) تهران دفن کردند.

شهید فوزیه شیر دل
از دیگر شهدای زن می توان به اسم «فوزیه شیردل» اشاره کرد. دوم اردیبهشت‌ماه سال 13338متولد شد. پس از اخذ مدرک سوم راهنمایی وارد بهداری شد و پس از گذشت سه سال از خدمت در بهداری شهر کرمانشاه به پاوه منتقل شد و در بیمارستان این شهر به عنوان بهیار ایفای نقش کرد.

سرانجام روز 25 مرداد 1358 در جریان حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محاصره بهداری، در حالی که شهیده فوزیه شیردل مشغول کمک کردن به یاران شهید دکتر مصطفی چمران برای راهنمایی بالگرد بود، مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و پس از گذشت 16 ساعت خونریزی به شهادت می‌رسد. پیکر این شهیده در گلزار شهدای باغ فردوس استان کرمانشاه خاکسپاری شده است.

شهیده فوزیه شیر دل از سوی سازمان بسیج مستضعفین، شهید شاخص جامعه زنان سال 93 معرفی شده است.

موضوعات: یادی از زنان رزمنده و شهیده  لینک ثابت
 [ 10:50:00 ب.ظ ]





جهاد و مقاومت »
یادی از زنان رزمنده و شهیده
آشنایی با چند شیرزن دفاع مقدس
زنان در دوره‌های مختلف از تاریخ پرحماسه ایران اسلامی نقش با شکوه و بی‌بدیلی در جامعه ایفا کرد‌ه‌اند.از جمله مقاطع تاریخی که زنان دوشادوش مردان در جامعه ما حضور داشتند انقلاب اسلامی و پس از آن هشت سال دفاع مقدس بود که با هم‌صدایی و همراهی مردان حماسه جاودان را آفریدند.
به گزارش مشرق، زنان جمهوری اسلامی ایران تا کنون پا به همه عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، حماسی و تربیتی نهاده‌اند تا با رهنمودهای امام(ره) و مقام معظم رهبری، «مام» ایران باشند.ایرانی که برای ماندگار و مانا شدن 7000 شهیده زن از تبار «فاطمه(س)» و «زینب (س)»، را داشت و هر کدام در نقش مادر،همسر،خواهر، رزمنده و امدادگر یک پشتوانه به شمار می‌آیند.

 

زهرا حسینی راوی کتاب دا
با آغاز جنگ، زهرا حسینی که در آن هنگام دختری 17 ساله بود،‌ خود را در وسط ماجرا یافت. همین که اعلام کردند پیکرهای شهدا در گورستان روی زمین مانده است، به یاری غسالان شتافت و با شهامت و مقاومت روحی کم‌نظیری در کار غسل و کفن و دفن شرکت کرد. به کارکنان گورستان غذا رساند، مردم را برای این کار بسیج کرد، امدادگری آموخت و در هر کاری که پیش می‌آمد، از امدادگری، زخم‌بندی، حمل مجروحان، تعمیر و آماده‌سازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات فعالیت داشت. تنها هدفش این بود که مفید باشد و به مردم خدمتی بکند. پدر و برادرش در جنگ خرمشهر شهید شدند و او با دست خود آنان را در گور نهاد. خواهر کوچک‌ترش را در کارها شرکت داد. در جریان دفاع از خرمشهر مجروح شد و ترکشی در نخاع او جای گرفت که پس از آن همیشه با اوست و ناگزیر از تحمل عوارض آن است. با این حال، او از پای ننشست و پیوسته کوشید تا در خدمت جبهه و جنگ یا مردم جنگ‌زده باشد.

گزارش حسینی از جنگ بی‌نظیر است، و به هیچ یک از کتاب‌های متعددی که ایرانیان و خارجیان درباره جنگ نوشته‌اند، شباهتی ندارد. خواننده ممکن است با اعتقادات حسینی مخالف باشد و حتی او را دختری عامی بداند که طوطی‌وار چیزهایی را باور کرده است و تکرار می‌کند. ولی باید ابله یا مغرض باشد که درباره گزارش او از وقایع تردید کند. این گزارش حقیقی و دست اول از سبعیت از یک طرف و مظلومیت و بی‌پناهی از طرف دیگر است. در آن، چنان صحنه‌هایی از ایثار و شور ایمان به چشم می‌خورد که قلب را می‌لرزاند.

سیده طاهره هاشمی
«سیده طاهره هاشمی» یکی از همین بانوان است که در 14 سالگی به شهادت رسیده است.او روز یکم خردادماه سال 1346 در شهرستان آمل و در روستای شهید محله ( شهربانو محله) متولد شد. این سیده با سن کمی که داشت اما با از نبوغ و ذوق سرشار هنری در آفرینش آثار نوشتاری و تجسمی داشته است.

به گفته دوستان شهیده هاشمی، او دختری صبور و از خودگذشته بوده است ولی در عین حال همواره نظر انتقادی خود را با صراحت با معلمانش در میان می‌گذاشت و ترسی از بیان حقایق نداشته است.

درجریان پیروزی انقلاب، طاهره با اینکه بیش از 10 سال نداشت همواره با خانواده خود چون سایر اقشار مردم در بیشتر تظاهرات شرکت می‌کرد. پس ازپیروزی انقلاب با پیوستن به انجمن اسلامی مدرسه و انجمن اسلامی شهید محله در تداوم انقلاب اسلامی ‌کوشید.سعی داشت دوستان و آشنایان خود را با اسلام آشنا سازد و خود نیز آنچه را می‌گفت عمل می‌کرد. روزهای دوشنبه و پنجشنبه هرهفته روزه می‌گرفت.

هاشمی ششم بهمن ماه 1360 درحالی که برای رزمندگان اسلام که برای ضدانقلاب در شهر مستقر بودند مشغول جمع‌آوری دارو و غذا بود مورد اصابت گلوله عناصر ضدانقلاب قرار گرفت و شهید شد.

شهید نسرین افضل
از دیگر زنان شهیده که در راه اعتلای کشورمان به شهادت رسیده است می‌توان به شهیده «نسرین افضل» اشاره کرد. او در سال 1338 در شیراز متولد شد و روزها و سال‌های شیرین کودکی را به عطر رأفت و عطوفت مادری نیک‌روش و به همت و اهتمام پدری مخلص و متدین ‌گذراند. سپس در مدارس شیراز، تحصیلات دوره‌های ابتدایی و راهنمایی را به پایان ‌رساند و به برکت و بهره معارف و تعالیم عالیه اسلامی، زندگی عزتمندانه و شرافتمندانه خود را ادامه داد و حجب و نجابت،زیور و زینت جانش ‌شد و با ادای فریضه‌هایی چون نماز و روزه،روح و روانش را نشاط ‌بخشید.

نسرین با ورود به دبیرستان، بر بسیاری از نابسامانی‌ها در رژیم شاه، خردمندانه اعتراض ‌کرد و بر نامشروع بودن حکومت وقت خروش برداشت تا آنجا که یک بار نیروهای امنیتی او را تحت تعقیب قرار دادند.

با معدل 18موفق به اخذ دیپلم شد. وی با روحی سرشار از پیوستگی به درگاه احدیت، کمر به خدمت خلق خدا بست و قدرت خویش را صرف خدمت در کمیته امداد، کمیته انقلاب اسلامی،سپاه و جهاد سازندگی کرد. مطلوب خود را در جهادسازندگی یافت و با خدمت به محروم‌ترین قشر جامعه، به دنبال کسب قرب به پروردگار بود.

در نخستین تلاش‌هایش،به عنوان جهادگر در یکی از روستاهای مجاور شیراز(روستای دودج) برای زنان و دختران جوان آن دیار به برگزاری کلاس‌های فرهنگی همت ‌گماشت و آنان را با اصول و معارف انسا‌ن‌ساز اسلام مأنوس و مألوف کرد. سپس فعالیتش را در روستای «دشمن زیاری» ادامه داد و در منطقه «فراشبند» از توابع استان فارس به برگزاری نمایشگاه عکس و کتاب مبادرت ورزید.

در آغاز سال 1360 ، نسرین از فقر فرهنگی شدید کردستان آگاه شد و با برادرش احمد افضل (مفقودالاثر) در مورد رفتن به آنجا مشورت کرد و در همان زمان بود که جهاد اعلام کرد که در جهت رشد هرچه بیشتر فرهنگی به بانوان در کردستان احتیاج است.

نسرین افضل پس از مشورت با علمای شهر راهی کردستان شد. چیزی نگذشت که گوهر وجود وقف الهی شده نسرین افضل بر همه نمایان شد و همه ارگان‌ها سعی کردند از فضایلش بهره‌ ببرند و افضل تا آنجا که توان داشت ارگان‌های ضعیف و مردم محروم آنجا را توان الهی ‌بخشید. حتی وقت استراحت شبانه خویش را در فرمانداری و برای تقسیم کردن کوپن‌های مردم مهاباد صرف ‌کرد. بعضی اوقات تا نیمه‌های شب با وجود خطرهای فراوان آن شهر که چون شهر به تاراج رفته در اختیار ضدانقلاب بود برای آموزگاران متعهد آن دیار جلسه می‌گذاشت.

در شهریورماه سال 1360 خبر شهادتش برادرش را شنید و راهی شیراز شد و مطلع شد برادرش نه تنها به درجه رفیع شهادت نائل آمده که وجودگهربار او به شهیدان مفقودالاثر انقلاب پیوسته است.

با مسئولیت سنگینِ ابلاغ اندیشه شهدا، دیگر بار به مهاباد بازگشت و در سپاه،جهادسازندگی،بنیاد امور جنگ‌زدگان، فرمانداری،آموزش و پرورش و سپاه پاسداران مجاهدت کرد. حالا تنها کسی است که برای تصدی‌گری تبلیغات و انتشارات سپاه در مهاباد لایق.

مدتی این مسئولیت را می‌پذیرد و در عین حال به دیگر ارگان‌ها نیز رسیدگی می‌کند و سپس به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش با سمت معلم تربیتی شروع به کار می‌کند و با این مسئولیت معلمین را نیز آموزش می‌دهد و یک دوره از معلمین نهضت سوادآموزی نیز از جمله افرادی بودند که از فضل او بهره‌مند می‌شوند.

در نخستین روزهای بهار سال 1361 با یکی از جوانان مجاهد شاغل در سپاه، ازدواج کرد و تابستان همان سال در شامگاه هنگامی که از مراسمی به منزل باز می‌گشت سوار خودرویی شد اما در مسیر به کمین عوامل ضدانقلاب ‌افتاد و در آن جمع، تنها، شهیده نسرین افضل مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

نرگس حیدرپور
نرگس حیدرپور هم از دیگر شیرزنان کشورمان است. وی درباره اتفاقی که در مهرماه سال59 رخ داده است می‌گوید: پس از اشغال قصرشیرین توسط نیروهای عراقی در اوایل مهر‌ماه59 مزدوران عراقی به سمت گیلانغرب که در 50کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد هجوم آوردند. با اشغال روستای گور سفید، من به همراه پدرم و دیگر اهالی روستا بدون اینکه کفشی به پا داشته باشیم یا غذایی با خود برداشته باشیم به طرف ارتفاعات روستای «آوزین» پناه بردیم. نیروهای بعثی با اشغال روستای گورسفید نزدیک به هشت نفر از اقوام مان (از جمله برادر، دایی، عمو، پسردایی، دختردایی، دخترعمو و…) مرا به شهادت ‌رساندند.

مراسم خاکسپاری ساعت ها طول کشید. فردای روز اشغال، نرگس حیدرپور به همراه پدرش برای تهیه غذا به داخل روستا بازمی‌گردند. هنگام ورود، متوجه حضور عراقی‌ها می‌شوند اما به‌دنبال غذا داخل روستا می‌روند. پس از تهیه غذا، او محض احتیاط «تبری» با خود برمی‌دارد. در مسیر برگشت، شیرزن گیلانغربی و پدرش با دو نیروی عراقی در محدوده رودخانه آوزین و ارتفاعات مجاور مواجه می‌شوند.

حیدرپور این لحظه را اینگونه روایت می‌کند: در موقع این حادثه 18بهار از عمرم گذشته بود. در همان آغازین روزهای جنگ شاهد ‌شهادت اقوام‌ام بودم. از آنجا که دچار نگرانی‌ها و ناراحتی شدید ناشی از اشغال کشورم و به ‌شهادت ‌رسیدن عده‌ای از بستگانم شده بودم، زمانی که با این دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حمله‌ور شدم. یکی از آنها را به هلاکت رساندم و دیگری را هم که به‌شدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم.۱۸‌ماه آواره بودیم تا اینکه عراقی‌ها عقب‌نشینی کردند.

شهیده شهناز حاجی شاه
«شهناز حاجی‌شاه» نخستین زن شهیده خرمشهر است.او در سال 1336 در خرمشهر به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا دیپلم ادامه داد. با آغاز جنگ و اشغال خرمشهر، در کنار برادرانش، ناصر و محمد حسین، به دفاع از شهر پرداخت. او به قدری نسبت به تمام اعضای خانواده و پدر مادرمان احساس مسئولیت می‌کرد که فرزند بزرگ خانواده به نظر می رسید.جنگ که آغاز می‌شود خانواده او به اهواز می‌روند اما او به همراه برادرانش در شهر می‌مانند تا از خرمشهر دفاع کنند.

هشتم مهرماه سال 1359 از شیراز کامیونی می‌رسد که بار آورده بود و می‌خواست آنها را در مکتب خالی کند. دخترها منتظر آمدن مردها نمی‌شوند و خودشان دست به کار می‌شوند. مشغول کار بودند که دیدند سر فلکه گلفروشی، عراقی‌ها خانه سمت چپ خیابان را با خمپاره زدند.شهناز و دوستش شهناز محمدی همراه بقیه به طرف خانه می‌دوند تا اگر زنی در آنجا هست،او را بیرون بیاورند که خمپاره‌ای بین آن دو به زمین می‌خورد و منفجر می‌شود. ترکش مستقیما به قلب شهناز اصابت و او را همان جا شهید کرد.

شهید ناهید فاتحی کرجو
به گزارش ایسنا، شهیده ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیرماه سال 1344 در شهر سنندج به دنیا آمد. پدرش «محمد» از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش «سیده‌زینب»،.

مهربان، مسئولیت‌پذیر و شجاع بود و در دامن پرمعرفت و عفت مادر، با بزرگ شدن جسم، روح معنوی خود را هم پرورش می‌داد. عشق به عبادت در سنین کم از ویژگی‌های منحصر به فرد ناهید بود. آن قدر در محراب عبادت با خدا راز و نیاز می‌کرد و لذت می‌برد که به پدرش گفت: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم و گریه کنم، چشمانم سرخ می‌شود و سرم درد می‌گیرد اما وقتی با خدا راز و نیاز و گریه می‌کنم،نه خسته‌ام و نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس می‌کنم، بلکه تازه سبک‌تر و آرام‌تر می‌شوم.»

با شروع حرکت‌های انقلابی مردم ایران،ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی‌های ضدطاغوت، در جرگه دختران مبارز کردستان قرار گرفت. روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاه به خیابان‌های اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که ماموران شاه به مردم حمله کردند. آن‌ها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال دژخیمان فرار کرد. برادرش می‌گوید: «آن شب ناهید از درد نمی‌توانست درست روی پایش بایستد، پشتش بر اثر ضربات ناشی از اصابت باتوم کبود شده بود. »

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع شرارت‌های ضدانقلاب در مناطق مختلف کردستان، ناهید که تازه پا به دوران نوجوانی گذاشته بود، همکاری‌اش را با ارتش و سپاه آغاز کرد. شروع این همکاری،خشم ضدانقلاب به خصوص گروهک «کومله» را که زخم خورده فعالیت‌های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود،برانگیخت.

اوایل زمستان سال 1360 بود که ناهید به شدت بیمار شد و برای مداوا به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. چند ساعتی از رفتن ناهید گذشته بود اما از بازگشتش خبری نبود. مادر در خانه نگران و چشم‌انتظار چشم به «در» دوخته بود تا دختر نوجوانش برگردد.

آن روزها در سنندج امنیت برقرار نبود و این واقعیت، دل مادر را بیشتر می‌لرزاند. جستجوی خانوادگی با رفتن دختر بزرگ خانواده به سمت درمانگاه شروع شد اما او هم با تمام دل‌نگرانی‌ها بعد از ساعت‌ها جستجو، خواهر نوجوانش را پیدا نکرد.

خبری از ناهید نبود. انگار که اصلا به درمانگاه نرفته بود. آن وقت‌ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر برای آزادی این شهر از چنگال بعثی‌ها می‌جنگید و مادر شیرزنی که مسئولیت سرپرستی و مدیریت عاطفی خانواده را بر عهده داشت به تنهایی همه جا دنبال دخترش می‌گشت تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می‌شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که چهار نفر، ناهید را دوره کرده و به زور سوار مینی‌بوس کرده و برده‌اند. کجا؟ هیچ کسی نمی‌دانست. چرا کسی معترض ربایندگان نشده بود؟ آیا ناهید کار اشتباهی کرده بود که باید دستگیر می‌شد؟ آن هم توسط گروهی ناشناس؟.

شواهد نشان می‌داد که این دختر نوجوان با دسیسه گروهی ضدانقلاب به جرم همکاری با سپاه و حمایت از آرمان‌های انقلاب اسلامی و ولایت‌پذیری امام خمینی (ره) ربوده شده است. بعد از ربوده شدن ناهید،خانواده‌اش را تهدید می‌کردند. افراد ناشناس به خانه آن‌ها نامه می‌فرستادند که «اگر باز هم با سپاه و پیش‌مرگان و انقلاب همکاری کنید بقیه بچه‌هایتان را هم می‌کشیم.

چند ماه بعد خبری در شهر پیچید که دختری را در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» می‌چرخانند. این خبر در مدت کوتاهی همه جا پخش شد و نگرانی‌های مادر را به یقین تبدیل کرد. او خود ناهید بود. این ویژگی که برای کومله و ضدانقلاب اتهام بود برای ناهید افتخار محسوب می‌شد.

یک روستایی دیده‌های خود را از آن اتفاق اینگونه تعریف می‌کند: «آن‌ها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می‌گرداندند. کومله‌ها به آن دختر نوجوان می‌گفتند: آزادت نمی‌کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!»

اما بصیرت،ایمان،‌شجاعت و انگیزه‌های معنوی توأم با شناخت اهداف انقلاب اسلامی این دختر نوجوان دلیر و شیربچه کردستان را بر آن داشت که جان فدای آرمان کرده و هرگز علیه امام و رهبر خود زبان باز نکند. او سنگینی و درد ناشی از برخورد سنگ با پیکرش را بیشتر تحمل می‌کرد تا سنگینی حرفی نادرست و قبول کژگویی‌های قومی نادان و سفاک صفت درباره امام و آرمانش را.

ناهید تلخی شکسته شدن حریم‌های احترام به زنان را به کام جان خرید و هرگز دست از آرمان‌ها و اعتقاداتش برنداشت تا سایرین بتوانند شیرینی زندگی در زیر سایه‌سار پرچم قدرتمند اسلام را تجربه کنند.

در آن روزگار، مردمان مستضعف روستایی که جرأت حرف زدن علیه ضدانقلاب را نداشتند، بارها و بارها به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر نوجوان اعتراض کردند، اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بود که ناهید را از چنگال ستم آن‌ها رهایی بخشد.

11 ماه از ربوده شدن ناهید می‌گذشت که پیکر مجروح و کبودش را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ‌های اطراف روستای «هشمیز» پیدا کردند. وقتی پیکر مجروح و بی‌جان او را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی‌تابی می‌کرد. او هر چند زنی قوی بود اما چندین بار از هوش رفت.

پیکر صدمه دیده و آغشته به خون ناهید اگرچه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضدانقلاب بود. او همواره حلقومی برای هزاران فریاد مظلومیت و ایستادگی است. زنان آن روز، با دیدن آثار شکنجه‌های وحشیانه بر بدن ناهید، سر شکسته و تراشیده‌اش به ماهیت اصلی ضدانقلاب بیش از پیش پی برده و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان همت گماشتند.

خانواده شهید فاتحی کرجو، صلاح ندیدند وی را در سنندج دفن کنند و پیکرش را به تهران منتقل و در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرا(س) تهران دفن کردند.

شهید فوزیه شیر دل
از دیگر شهدای زن می توان به اسم «فوزیه شیردل» اشاره کرد. دوم اردیبهشت‌ماه سال 13338متولد شد. پس از اخذ مدرک سوم راهنمایی وارد بهداری شد و پس از گذشت سه سال از خدمت در بهداری شهر کرمانشاه به پاوه منتقل شد و در بیمارستان این شهر به عنوان بهیار ایفای نقش کرد.

سرانجام روز 25 مرداد 1358 در جریان حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محاصره بهداری، در حالی که شهیده فوزیه شیردل مشغول کمک کردن به یاران شهید دکتر مصطفی چمران برای راهنمایی بالگرد بود، مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و پس از گذشت 16 ساعت خونریزی به شهادت می‌رسد. پیکر این شهیده در گلزار شهدای باغ فردوس استان کرمانشاه خاکسپاری شده است.

شهیده فوزیه شیر دل از سوی سازمان بسیج مستضعفین، شهید شاخص جامعه زنان سال 93 معرفی شده است.

موضوعات: یادی از زنان رزمنده و شهیده  لینک ثابت
 [ 10:50:00 ب.ظ ]




زندگی نامه حضرت خدیجه علیها السلام

ولادت خدیجه سلام الله علیها

خديجه (س) 68 سال قبل از هجرت بدنيا آمد . خانواده‏اى كه‏خديجه را پرورش داد ، از نظر شرافت‏خانوادگى و نسبت‏هاى‏خويشاوندى ، در شمار بزرگترين قبيله‏هاى عرب جاى داشت . اين‏خاندان در همه حجاز نفوذ داشت . آثار بزرگى و نجابت و شرافت ازكردار و گفتار خديجه پديدار بود .
خديجه از قبيله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قريش‏بودند . پدرش خويلدبن اسد قريشى نام داشت . مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود .

اخلاق خدیجه سلام الله علیها

خديجه در بين اقوام خود يگانه و ممتاز و ميان اقران كم نظيربود . او به فضيلت اخلاقى و پذيرايى‏هاى شايان بسيار معروف بود وبدين جهت زنان مكه به وى حسد مى‏ورزيدند .
دخترت خويلد در سجايا و كمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و به‏حق ايشان كفو خوبى براى پيامبر (ص) بود . بى‏ترديد مى‏توان گفت‏كه اين سجايا و فضايل اخلاقى سبب شد تا خديجه براى همسرى پيامبراكرم (ص) شايسته شمرده شود . طبق روايات ، او براى پيامبراكرم (ص) ياورى صادق بود .

وي با اين كه در عصر جاهليت، در مكه معظمه ديده به جهان گشود و در آن شهر قبيله گرا و طايفه مدار رشد و كمال يافت، در عفت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صميميت، صداقت، مهر و وفا با همسر، كم نظير بود و وي را در آن عصر، طاهره و سيده نساء قريش مي خواندند و در اسلام يكي از چهار بانويي كه بر تمام بانوان بهشت فضيلت و برتري دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا(س)، هيچ بانويي اين مقام و فضيلت را نيافت.

ازدواج خديجه سلام الله علیها

زفاف خديجه با حضرت محمد (ص) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت‏از سفر تجارت شام تحقق يافت . در آن زمان ، حضرت‏محمد (ص) 25سال داشت و خديجه چهل ساله بود . ابن عباس سن ايشان را 28 سال‏نقل مى‏كند . هرچند بعضى از مورخان اهل‏سنت‏سعى مى‏كنند اين سخن‏را رد كنند ; چون راوى آن محمد بن صائب كلبى از شيعيان است وآنها او را ضعيف مى‏دانند .
خديجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوى او بارسول خدا ازدواج كرد و تمام دارايى و مقام و جايگاه فاميلى خودرا فداى پيشرفت مقاصد همسرش ساخت .
در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خديجه ، عبدالله بن غنم به‏آنها چنين تبريك گفت :
هنيئا مريئا يا خديجه قد جرت لك الطيرفيما كان منك باسعد
تزوجت‏خير البريه كلها و من ذا الذى فى الناس مثل محمد ؟
و بشر به البران عيسى بن مريم و موسى ابن عمران فياقرب موعد
اقرت به الكتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد
گوارا باد بر تو اى خديجه كه طالع تو سعادتمند بوده و بابهترين خلايق ازدواج كردى . چه كسى در ميان مردم همانند محمد (ص) است . محمد (ص) كسى است كه حضرت عيسى و موسى به آمدنش‏بشارت داده‏اند و كتب آسمانى به پيامبرى او اقرار داشتند .
رسولى كه سر از بطحاء (مكه) در مى‏آورد و او هدايت كننده وهدايت‏شونده است .
احترام پيغمبر خدا (ص) به خديجه
احترام حضرت محمد (ص) به خديجه ، به خاطر عقيده و ايمان اوبه توحيد بود .

خصال خديجه سلام الله علیه

خديجه از بزرگترين بانوان اسلام به شمار مى‏رود . او اولين زنى‏بود كه به اسلام گرويد ; چنان كه على‏بن ابى‏طالب (ع) اولين‏مردى بود كه اسلام آورد . اولين زنى كه نماز خواند ، خديجه بود. او انسانى روشن بين و دور انديش بود . با گذشت ، علاقه‏مند به‏معنويات ، وزين و با وقار ، معتقد به حق و حقيقت و متمايل به‏اخبار آسمانى بود . همين شرافت‏براى او بس كه همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به كمك مال و ثروت او تحقق يافت .
خديجه از كتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر كثرت اموال و املاك، او را «ملكه بطحاء» مى‏گفتند . از نظر عقل و زيركى نيزبرترى فوق العاده‏اى داشت و مهمتر اينكه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره‏» و «مباركه‏» و «سيده زنان‏» مى‏خواندند .
جالب اين است او از كسانى بود كه انتظار ظهور پيامبر اكرم (ص) مى‏كشيد و هميشه از ورقه‏بن نوفل و ديگر علما جوياى نشانه‏هاى‏نبوت مى‏شد . اشعار فصيح و پر معناى وى در شان پيامبر اكرم (ص) از علم و ادب و كمال و محبت او به آن بزرگوار حكايت مى‏كند .
نمونه‏اى از اشعار خديجه در باره پيامبراكرم (ص) چنين است :
فلواننى امسيت فى كل نعمه و دامت لى الدنيا و تملك الاكاسره
فما سويت عندى جناح بعوضه اذا لم يكن عينى لعينك ناظره
اگر تمام نعمتهاى دنيا از آن من باشد و ملك و مملكت كسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هيچ ارزش ندارد زمانى كه چشم‏به چشم تو نيافتند .
ديگر خصوصيت‏خديجه اين است كه او داراى شم اقتصادى و روح‏بازرگانى بود و آوازه شهرتش در اين امر به شام هم رسيده بود .
البته سجاياى اخلاقى حضرت خديجه چنان زياد است كه قلم از بيان‏آن ناتوان است . پيامبر اكرم (ص) مى‏فرمايد : «افضل نساء اهل الجنه خديجه بنت‏خويلد و فاطمه بنت محمد ومريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم .»
چه مى‏توان گفت در شان كسى كه مايه آرامش و تسلاى خاطر رسول‏خدا (ص) بود ؟ ! در تاريخ مى‏خوانيم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تكذيب قريش و اذيت‏هاى ايشان‏محزون و آزرده مى‏شدند ، هيچ چيز آن حضرت را مسرور نمى‏كرد مگرياد خديجه ; و هرگاه خديجه را مى‏ديد مسرور مى‏شد»
ذهبى مى‏گويد : مناقب و فضايل خديجه بسيار است ; او از جمله‏زنان كامل ، عاقل ، والا ، پاى‏بند به ديانت و عفيف و كريم و ازاهل بهشت‏بود . پيامبر اكرم (ص) كرارا او را مدح و ثنا مى‏گفت‏و بر ساير امهات مومنين ترجيح مى‏داد و از او بسيار تجليل مى‏كرد. به حدى كه عايشه مى‏گفت : بر هيچ يك از زنان پيامبر (ص) به‏اندازه خديجه رشك نورزيدم و اين بدان سبب بود كه پيامبر (ص)بسيار او را ياد كرد .

درود خدا بر خديجه سلام الله علیها

خديجه كبربى چنان مقام والايى داشت كه خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد . طبق روايتى از حضرت امام محمد باقر (ص) : پيامبر اكرم (ص) هنگام باز گشت از معراج ، به جبرئيل‏فرمود : «آيا حاجتى دارى ؟»
جبرئيل عرض كرد : خواسته‏ام اين است كه از طرف خدا و من به‏خديجه سلام برسانى‏»
در روايتى ديگر مى‏خوانيم : روزى خديجه به طلب رسول خدا (ص) بيرون آمد . جبرئيل به‏صورت مردى با وى رو به رو شد و از خديجه احوال رسول‏خدا (ص)را پرسيد . خديجه نمى‏توانست‏بگويد رسول خدا (ص) در كجا به سرمى‏برد . او مى‏ترسيد اين مرد از كسانى باشد كه قصد كشتن پيغمبر(ص) را دارد . وقتى كه خدمت آن حضرت رسيد و قصه باز گفت ،حضرت محمد (ص) فرمود : «آن جبرئيل بود و امر كرد كه از خداتو را سلام برسانم .»

نقش خديجه در پيشبرد اسلام

وقتى حضرت خديجه دريافت كه سعادتمند شده ، هرچه داشت در راه‏پيشرفت و موقعيت پيغمبر اسلام (ص) انفاق كرد . او تمام اموال‏خويش را به پيامبر (ص) بخشيد و در راه نشر اسلام به مصرف‏رساند . تا جايى كه هنگام ارتحال ، پارچه‏اى براى كفن نداشت .
ابن اسحاق جمله‏اى در شان خديجه دارد كه گوياى همكارى وصداقت او در پيشبرد اسلام است . او مى‏گويد : «خديجه ياور صادق‏و با وفايى براى پيامبر (ص) بود و مصيبت‏ها در پى رحلت‏خديجه‏و ابوطالب بر پيامبر (ص) سرازير شد .»
گويا اين دو ، در برابر هجوم ناملايمات بر پيامبر اكرم (ص)، سدى بلند و مستحكم بودند .
اين جمله ، معروف كه اسلام رهين اخلاق پيامبر (ص) ، شمشيرعلى (ع) ، و اموال خديجه است از نهايت همكارى و صداقت‏خديجه‏پرده بر مى‏دارد .

فرزندان خديجه سلام الله علیها

در تعداد فرزندان حضرت خديجه ، ميان مورخان اختلاف است . به‏گفته مشهور : ثمره ازدواج رسول خدا و خديجه ، شش فرزند بود .
1- هاشم . 2- عبدالله . به اين دو «طاهر» و «طيب‏»مى‏گفتند . . 3- رقيه . 4- زينب 5- ام كلثوم . 6- فاطمه .
رقيه بزرگترين دخترانش بودو زينب ، ام كلثوم و فاطمه به‏ترتيب پس از رقيه قرار داشتند . پسران خديجه پيش از بعثت‏پيامبر (ص) ، بدرود زندگى گفتند . ولى دخترانش ، نبوت پيامبر(ص) را درك كردند .
گروهى از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثت‏به دنيا آمدند و چندروز پس از پيامبر خدا (ص) به‏مدينه هجرت كردند .

 

وصيت  خديجه سلام الله علیها

حضرت خديجه (س) سه سال قبل از هجرت بيمار شد . پيغمبر (ص) به عيادت وى رفت و فرمود : اى خديجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنى معك فى الجنه‏» ; آيا مى‏دانى كه خداوند تو را دربهشت نيز همسرم ساخته است ؟ !
آنگاه از خديجه دل جويى و تفقد كرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شكرانه خدمات او توصيف فرمود .
چون بيمارى خديجه شدت يافت ، عرض كرد : يا رسول الله ! چندوصيت دارم : من در حق تو كوتاهى كردم ، مرا عفو كن .
پيامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصيرى نديدم و نهايت تلاش‏خود را به كار بردى . در خانه‏ام بسيار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف كردى .
عرض كرد : يا رسول الله ! وصيت دوم من اين است كه مواظب اين‏دختر باشيد . و به فاطمه زهرا (س) اشاره كرد . چون او بعد ازمن يتيم و غريب خواهد شد . پس مبادا كسى از زنان قريش به اوآزار برساند . مبادا كسى به صورتش سيلى بزند . مبادا كسى بر اوفرياد بكشد . مبادا كسى با او برخورد غير ملايم و زننده‏اى داشته‏باشد .
اما وصيت‏سوم را شرم مى‏كنم برايت‏بگويم . آن را به‏فاطمه عرض مى‏كنم تا او برايت‏بازگو كند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى‏گويد : من از قبر در هراسم ; از تو مى‏خواهم مرا درلباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى ، كفن كنى .»
پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بيرون آمد و مطلب را به پيامبر(ص) عرض كرد . پيامبر اكرم (ص) آن پيراهن را براى خديجه‏فرستاد و او بسيار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خديجه ، پيامبراكرم (ص) غسل و كفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئيل درحالى كه كفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض كرد : يا رسول‏الله ، خداوند به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد : «ايشان اموالش‏را در راه ما صرف كرد و ما سزاوارتريم كه كفنش را به عهده‏بگيريم .»

وفات خديجه سلام الله علیها

خديجه در سن 65 سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرين تسليم كرد . پيغمبر خدا (ص)شخصا خديجه را غسل داد ، حنوط كرد و با همان پارچه‏اى كه جبرئيل‏از طرف خداوند عزوجل براى خديجه آورده بود ، كفن كرد . رسول‏خدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خديجه را در خاك نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جاى خويش استوار ساخت . او بر خديجه اشك‏مى‏ريخت ، دعا مى‏كرد و برايش آمرزش مى‏طلبيد . آرامگاه خديجه درگورستان مكه در «حجون‏» واقع است .
رحلت‏خديجه براى پيغمبر (ص) مصيبتى بزرگ بود ; زيرا خديجه‏ياور پيغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسيارى به حضرت محمد(ص) احترام مى‏گذاشتند و از آزار وى خوددارى مى‏كردند .

 

ياد خديجه سلام الله علیها

رسول خدا (ص) با اين كه بعد از رحلت‏حضرت خديجه (س) بازنانى چند ازدواج كرد ; ولى هرگز خديجه را از ياد نبرد . عايشه‏مى‏گويد : هر وقت پيغمبرخدا (ص) ياد خديجه مى‏افتاد ، ملول وگرفته مى‏شد و براى او آمرزش مى‏طلبيد . روزى من رشك ورزيدم وگفتم : يا رسول الله ، خداوند به جاى آن پيرزن ، زنى جوان وزيبا به تو داد .
پيغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگينانه دست‏بر دست من زد وفرمود : خدا شاهد است‏خديجه زنى بود كه چون همه از من رومى‏گردانيدند ، او به من روى مى‏كرد ; و چون همه از من مى‏گريختند، به من محبت و مهربانى مى‏كرد ; و چون همه دعوت مرا تكذيب‏مى‏كردند ، به من ايمان مى‏آورد و مرا تصديق مى‏كرد . در مشكلات‏زندگى مرا يارى مى‏داد و با مال خود كمك مى‏كرد و غم از دلم‏مى‏زدود .
حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتى خديجه از دنيا رفت ،فاطمه كودكى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «يا رسول الله‏امى‏» ; مادرم كجاست ؟
پيامبر (ص) سكوت كرد . جبرئيل نازل شد و گفت : خدايت‏سلام‏مى‏رساند و مى‏فرمايد : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در كاخ‏طلايى كه ستونش از ياقوت سرخ است و اطرافش آسيه و مريم هستند ،جاى دارد

پس از ارتحال حضرت خديجه، زهراي مرضيه (س) همچون پروانه دور شمع وجود پيامبر مي گرديدند و مي پرسيدند: پدرجان! مادرم کجاست؟ پیامبر اکرم با یادآوری جایگاه رفیع خدیجه در بهشت برین دختر گرانمایه اش را تسلی می داد.
امیر بیان، پیشوای پرواپیشگان، مولای متقیان در سوک حضرت خدیجه چکامه ای سروده و در آن فضایل و مناقب آن بانوی گرانمایه را بر شمرده اند

پیامبر اکرم (ص) تشریفات ورود حضرت خدیجه کبری را به صحرای محشر چنین توصیف می نماید: هفتاد هزار فرشته در حالی که پرچم هایی منقش و مزین با جمله «الله اکبر» را در دست دارند به استقبال او می شتابند.

 

مرقد مطهر حضرت خدیجه پیش از تخریب

پیکر پاک و مقدس حضرت خديجه پس از مراسم كفن به دامنه كوه «حجون» برده شد و در كنار مرقد مطهر حضرت ابوطالب uبه خاك سپرده شد. پيامبر رحمت (ص) طبق وصيت خديجه وارد قبر شدند و جسد مقدس حضرت خديجه را با دست مباركشان در دل خاك قراردادند.
قبر منور و مطهر خديجه طاهره (س) بيش از چهارده قرن است كه همه ساله پذيراي ميلونها زائر است كه در ايام حج و عمره به زيارت قبر مطهرش مي شتابند و بسياري از مراجع عاليقدر شيعه به استحباب زيارت قبر شريفش فتوا داده اند. در طول قرون و اعصار گنبد و بارگاه باشكوهي برفراز قبر شريفش بود كه در سال 1344هـ توسط ددمنشان وهابي با خاك يكسان گرديد.

موضوعات: زندگی نامه حضرت خدیجه علیها السلام  لینک ثابت
 [ 10:45:00 ب.ظ ]




شعردرمورد امام حسین

جان زهرا(س) اینقدر آسان نبر نام حسین(ع)

قلب مادر را نماید شعله ور نام حسین(ع)

عاشقان بی اشک دیده نام او کی میبرند؟!

فاطمه(س) هم میبرد با چشم تر نام حسین(ع)

هرچه میخوای بگیری از خداوند کریم

در دعای خود بگو وقت سحر نام حسین(ع)

میزند بر هر دل سوزان شرر نام حسین(ع)

نیست راهی بر نجات تو مگر نام حسین(ع)

موضوعات: شعردرمورد امام حسین  لینک ثابت
 [ 10:33:00 ب.ظ ]




اسامی 72 تن کربلا

1- ابا عبدالله ( ابو شهدا - حسین بن علی (ع کنیه ابا عبدالله را رسول خدا (ص) از هنگام ولادت بر حضرت امام حسین نهادند . امام حسین (ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد . رسول خدا (ص) نام این فرزند زهرا (ع) را حسین نهاد . وی مورد علاقه شدید پیامبر (ص) بود و آن حضرت درباره او می فرماید : حسین منی و انا من حسین … وی در آغوش پیامبر بزرگ شد . هنگام رحلت رسول خدا ، شش ساله بود . در دوران پدرش علی بن ابی طالب (ع) نیز از موقعیت بالایی برخوردار بود ، علم ، بخشش ، بزرگواری ، فصاحت ، تواضع ، دستگیری از بینوایان ، عفو ، حلم و … از صفات برجسته این حجت الهی بود . پس از شهادت پدرش امامت به امام حسن بن علی (ع) رسید همچون سربازی مطیع رهبر و مولای خویش و همراه برادر بود . پس از انعقاد پیمان صلح میان امام مجتبی (ع) و معاویه ، با برادرش و بقیه اهل بیت (ع) به مدینه آمدند . با شهادت امام حسن مجتبی (ع) در سال 49 یا 50 هجری بار امامت به دوش سید الشهدا قرار گرفت . با مرگ معاویه در سال 60 هجری یزید به والی مدینه نوشت که از امام حسین (ع) بیعت بگیرد . اما سید الشهدا که فساد یزید و بی لیاقتی او را می دانست ، از بیعت امتناع کرد و برای نجات اسلام از سلطه یزید که به زوال و محو دین می انجامید ، راه مبارزه را پیش گرفت . از مدینه به مکه هجرت کرد و در پی نامه نگاری های کوفیان و شیعیان عراق با آن حضرت و دعوت برای آمدن به کوفه ، آن امام ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و نامه هایی برای شیعیان کوفه و بصره نوشت و بادرسافت پاسخ کوفیان در بیعت شان با مسلم بن عقیل ، در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجری از مکه به سوی عراق ، حرکت کرد . پیمان شکنی کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل اوضاع عراق نامطلوب ساخت و سید الشهدا که همراه خانواده ، فرزندان و یاران به سوی کوفه می رفت ، پیش از رسیدن به کوفه در سرزمین کربلا در محاصره سپاه کوفه قرار گرفت . تسلیم نیرو های یزیدی نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمین مظلومانه و تشنه کام ، همراه فرزندان و اصحابش به شهادت رسید . از آن پس ، کربلا کانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگی شد و کشته شدن وی ، سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدان های خفته گردید

2- ابراهیم بن حصین ازدی : از شهدای کربلا و اصحاب دلاور امام حسین (ع) بود ؛ از جمله کسانی که سید الشهدا (ع) در لحظات تنهایی ، نام برخی از یاران را می برده و صدا می زده است : ” و یا ابراهیم بن الحسین … ” . وی بعد از ظهر عاشورا در کنار امام حسین (ع) به شهادت رسید .

3- ابوبکر حسن بن علی : از شهدای کربلا ، فرزند امام حسن مجتبی (ع) . مادر او ام ولد بود . از مدینه همراه عمویش امام حسین (ع) به کربلا آمد و روز عاشورا پس از شهادت قاسم بن حسن ، خدمت سید الشهدا آمد و اجازه میدان طلبید و به میدان رفت و پس از نبردی دلاورانه به شهادت رسید

. 4- ابو ثمامه صائدی : از یاران سید الشهدا و شهید نماز ، که روز عاشورا به فیض شهادت رسید . وی از چهره های سرشناس شیعه در کوفه و مردی آگاه و شجاع و اسلحه شناس بود . مسلم بن عقیل در ایام بیعت گرفتن از مردم برای نهضت حسینی ، او را مسؤول دریافت اموال و خرید اسلحه قرار داده بود . نامش عمربن عبدالله بود . پیش از شروع درگیری های کربلا خود را از کوفه به کربلا رساند و به امام پیوست . روز عاشورا ، که یاران امام به تدریج شهید می شدند و از تعدادشان کاسته میشد و این کاهش محسوس بود ابو ثمامه هنگام ظهر خدمت امام آمد و گفت جانم به فدای تو ! چنین می بینم که دشمنان به تو نزدیک شده اند . به خدا قسم تو کشته نخواهی شد مگر اینکه من پیش از تو کشته شوم دوست دارم این خدای خود را در حالی ملاقات کنم که این نماز که وقتش نزدیک است بخوانم . امام نگاهی به بالا افکند و فرمود : نماز را به یاد آوردی ، خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد . آری ، اینک اول وقت نماز است . مهلتی از سپاه دشمن خواستند . آنگاه ابو ثمامه و جمعی دیگر ، با امام حسین (ع) نماز جماعت خواندند . وی جزء آخرین سه نفری بود که از یاران امام تا عصر عاشورا زنده مانده بودند . برخی گفته اند که در اثر جراحت های بسیار بر زمین افتاد ، خویشانش او را به دوش کشیده و از میدان به در بردند و مدتها بعد از دنیا رفت

5- ابو عمرو نهشلی ( یا : خثعمی ) : از شهدای کربلاست که به قولی در حمله اول و به قولی در نبرد تن به تن شهید شد . از شخصیت های کوفه و مردی متهجد و شب زنده دار بود

6- اسلم ترکی : یکی از شهدا کربلا . وی غلام سیدالشهدا و ترک زبان بود ، تیر انداز و کماندار و قاری قرآن و آشنا به عربی بود . وی دلاورانه جنگید و بر زمین افتاد . امام به بالین او آمد و گریست و چهره بر چهره او نهاد . اسم چشم گشود و امام حسین (ع) را بر بالین خود دید ، تبسمی کرد و جان داد

. 7- امیة بن سعد طائی : از شهدای کربلا به شمار آمده که خود را در کربلا به امام حسین (ع) رساند و روز عاشورا ، به نقلی در حمله اول شهید شد

. 8- انس بن حارث کاهلی : از شهدای کربلاست . وی از اصحاب رسول خدا (ص) ، از طائفه بنی کاهل از بنی اسد بود . پیرمردی سالخورده ، از شیعیان کوفه بود که موقعیتی والا داشت . شبانه خود را به کربلا رساند و روز عاشورا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسید .

9- بریربن خضیر همدانی : از شهدای کربلاست . از اصحاب وفادار امام حسین (ع) و از انسان های شایسته و پرهیزگار که زاهد ، قاری قرآن و معلم قرآن و از شجاعان بزرگوار کوفه ، از قبیله همدان بود . وی در سال 60 هجری از کوفه به مکه رفت و به امام حسین (ع) پیوست و همراه او به کوفه آمد . شب عاشورا نیز از کسانی بود که برخاست و در حمایت و جانبازی یزای امام ، سخنانی ایراد کرد . روز عشورا به میدان رفت و خطاب به سپاه عمر سعد خطابه ای ایراد کرد و به نکوهش آنان پرداخت . بریر ، پس از حر به میدان رفت و جنگید تا شهید شد

. 10- جابر بن حارث سلمانی : از شهدای کربلاست . وی از شخصیت های شیعه در کوفه بود . در نهضت مسلم بن عقیل هم شرکت داشت و پس از شکست آن ، همراه گروهی به سوی حسین حرکت کردند و پیش از رسیدن آن حضرت به کربلا ، به او پیوستند .

11- جابر بن حجاج تیمی : از شهدای عاشورا در حمله نخست است . وی از سوارکاران شجاع کوفه بود که در کربلا از سپاه عمر سعد به سپاه حسین (ع) پیوست . در نهضت مسلم بن عقیل نیز از بیعت کنندگان با وی بود .

12- جبلة بن علی شیبانی : از شجاعان کوفه که در کربلا در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید . وی در صفین ، در رکاب امیرالمومنین (ع) حضور داشت و در قیام مسلم بن عقیل در کوفه همراه او بود . پس از شهادت مسلم نزد قبیله خود رفت و پنهان شد و انگاه که امام حسین (ع) به کربلا آمد خود را به آن حضرت رساند و در رکابش جنگید و شهید شد .

13- جعفر بن عقیل بن ابی طالب : فرزند عقیل و عمو زاده سیدالشهدا بود . روز عاشورا در رکاب امام حسین (ع) شهید شد

. 14- جعفر بن علی بن ابی طالب : فرزند امیر المومنین وبدار ابوالفضل العباس بود که در کربلا شهید شد . هنگام شهادت 19 سال داشت

. 15- جنادة بن کعب انصاری : از شهدای کربلاست . از مکه همراه امام حسین (ع) به کوفه آمد و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید . پسرش ( عمر بن جناده ) هم در کربلا شهید شد .

16- جندب بن حجیر خولانی : از شهدای کربلا در روز عاشور است . وی از چهره های بارز شیعه در کوفه و از یاران علی (ع) بود و قبل از رسیدن سپاه حر به کاروان امام حسین (ع) ، از کوفه بیرون آمد و به کاروان حسینی پیوسته بود . شهادتش را در حمله اول نوشته اند .

17- جون : غلام سیاه ابوذر غفاری که در کربلا به شهادت رسید . جون بن حوی پس از شهادت مولایش ابوذر به مدینه برگشت و در خدمت اهل بیت در آمد . در سفر کربلا ، از مدینه همراه امام تا مکه و از آنجا به کربلا آمد . چون به اسلحه سازی و اسلحه شناسی آشنا بود ، شب عاشورا هم در کربلا به کار اصلاح سلاحها اشتغال داشت . با آنکه سن او زیاد بود ، ولی روز عاشورا از سید الشهدا (ع) اذن میدان طلبید . امام او را رخصت داد و آزادش کرد . ولی او با اصرار می خواست در روز های شادی و غم و راحتی و رنج از خاندان پیامبر جدا نشود . پس از نبرد وقتی بر زمین افتاد امام خود را بر بالین او رساند و چنین دعا کرد : خدایا ! رویش را سفید و بویش را معطر کن و او را با نیکان محشور گردان .

18- حبیب بن مظاهر : از شهدای والا قدر کربلا بود . در هر سه جنگ صفین ، نهروان و جمل ، در رکاب علی (ع) شرکت داشت و در نهضت مسلم بن عقیل در کوفه ، از کسانی بود که در راه بیعت گرفتن برای مسلم بن عقیل ، کوشش فراوان می کرد . نیز از سران شیعه در کوفه محسوب می شد که به حسین بن علی (ع) دعوت نامه نوشت . نزد امام حسین موقعیت والایی داشت . در کربلا نیز او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خویش تعیین کرد . حبیب بن مظاهر ، روز عاشورا از اینکه با شهادتش به بهشت خواهد رفت ، خوشحال بود و با بریر بن خضیر مزاح می کرد . شهادت او بر حسین (ع) بسیار سخت بود هنگام شهادتش 75 سال داشت . سر او نیز همراه سرهای شهدا در کوفه گردانده شد

. 19 - حجاج بن مسروق جعفی : از شهدای گرانقدر سید الشهدا (ع) . وی اهل کوفه و از یاران امیر المومنین (ع) بود . وقتی خبر هجرت امام حسین (ع) را از مدینه به مکه شنید خود را به آن حضرت رساند و همراه امام از آنجا به کربلا آمد . همواره ملازم سید الشهدا بود و در پنج وقت ، اذان می گفت . روز عاشورا به میدان رفت و جنگید و غرق خون خود نزد امام برگشت . پس از گفتگویی با سیدالشهدا بار دیگر به میدان رفت و شهید شد .

20- حر بن یزید ریاحی : شهید والاقدر عاشورا ، حر از خاندان های معروف عراق و از روسای کوفیان بود . به درخواست ابن زیاد ، برای مبارزه با حسین (ع) فراخوانده شد و به سر کردگی هزار شوار برگزیده گشت . در منزل قصر بنی مقاتل یا شراف ، راه را بر امام بست و مانع از حرکت آن حضرت به سوی کوفه شد . کاروان حسینی را همراهی کرد تا به کربلا رسیدند و امام در آنجا فرود آمد . حر وقتی فهمید کار جنگیدن با حسین بن علی (ع) جدی است ، صبح روز عاشورا به بهانه آب دادن به اسب خویش ، از اردوگاه عمر سعد جدا شد به کاروان حسینی پیوست . توبه کنان کنار خیمه های امام آمد و اظهار پشیمانی کرد ، سپس اذن میدان طلبید و پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسید . حسین بن علی (ع) بر بالین حر حضور یافت و خطاب به آن شهید فرمود : تو همون گونه که مادرت نامت را حر گذاشته است ، حر و آزاده ای ، آزاد در دنیا و سعادتمند در آخرت

21- حلاس بن عمر راسبی : از شهدای کربلاست که در حمله اول در روز عاشورا به شراف شهادت نائل شد .

22- حنظلة بن اسعد شبامی : از شهدای کربلاست . حنظله از چهره های شیعی در کوفه و زبان آور شجاع و معلم قرآن بود . چون سید الشهدا به کربلا رسید ، وی به آن حضرت پیوست وی جزء شهدایی است که تا اواخر زنده بود و از جان حسین بن علی (ع) در مقابل تیر ها و نیزه های دشمن محافظت می کرد و گاهی هم با سخنانش به سپاه کوفه هشدار میداد و موعظه می کرد .

23- زاهر ، مولی عمرو بن حمق : از شهدای عاشوراست . وی را از شخصیت های کوفه و مردی سالخورده از قبیله کنده دانسته اند . غلام عمرو بن حمق خزاعی ( از یاران ویژه امیر المومنین ) بود و در حرکت های انقلابی عمرو بن حمق ( که به دست معاویه شهید شد ) همدوش و همراه او و تحت تعقیب معاویه بود . در سال 60 هجری به مکه آمد و به حسین (ع) پیوست و در حمله نخست روز عاشورا به شهادت رسید .

24- زهیر بن قین بجلی : از شخصیت های برجسته کوفه بود که در روز عاشورا ، افتخار یافت در رکاب حسین بن علی (ع) به شهادت برسد . وی در میدان های جنگ ، دلاوری های بسیاری نشان داده بود . در سال 60 هجری ( که سید الشهدا هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود ) از سفر حج بر می گشت و دوست نداشت که با سید الشهدا برخورد کند و هم منزل شود . اما در یکی از منزلگاها به ناچار با فرود آمدن کاروان حسینی همزمان شد . امام کسی را نزد او فرستاد . زهیر نزد امام رفت . همسرش نیز همراه او آمد و به کاروان حسین (ع) پیوستند . شب عاشورا نیز ، از جمله کسانی بود که با نطقی پر شور ، مراتب اخلاص و حمایت جانبازی خویش را نسبت به امام ابراز کرد و گفت : اگر هزار بار هم کشته شوم ، و زنده گردم هرگز دست از یاری پسر پیغمبر برنخواهم داشت . روز عاشورا ، سید الشهدا فرماندهی جناح راست خویش را در میدان به زهیر سپرد . ظهر عاشورا هم او و سعید بن عبدالله جلوی امام ایستادند و سپر تیرها شدند تا امام نماز بخواند . پس از اتمام نماز به میدان رفت و شجاعانه نبرد کرد و با شمشیر از حسین (ع) دفاع کرد و جنگید و کشته شد . امام به بالین او آمد و او را دعا کرد و کشندگانش را نفرین کرد

. 25- سالم بن عمرو : از شهدای کربلاست . وی غلامی از طایفه بنی مدینه بود و در کوفه می زیست و از شیعیان اهل بیت به شمار می آمد سوارکاری نامدار بود . در نهضت حضرت مسلم شرکت داشت . پس از تنها ماندن مسلم بن عقیل او و جمعی دیگر از شیعیان دستگیر شدند ، اما سالم از جنگ دشمن گریخت و پنهان شد . چون شنید امام حسین (ع) به کربلا رسیده است ، خود را به آن حضرت رساند و روز عاشورا در حمله اول شهید شد .

26- سعید بن عبدالله حنفی : از شهدای والاقدر کربلاست ، که ایمانی راسخ و شجاعتی فراوان داشت و هواداران سر سخت اهل بیت (ع) بود . شب عاشورا وقتی سیدالشهدا (ع) از افراد خواست که از تاریکی شب استفاده کرده و متفرق شوند ، یاران برخواستند و هر یک سخنانی گفتند . از جمله سعید بن عبدالله ایستاد و گفت : نه به خدا قسم ، تو را وا نمی گذاریم . اگر بدانم که کشته می شوم و سپس زنده می شوم ، آنگاه سوزانده می شوم ، و هفتاد بار با من چنین می کنند ، باز هم از تو جدا نمی شوم تا در راه تو فدا شوم . وی از انقلابیون پر شور کوفه به حساب می آمد . در نهضت مسلم بن عقیل هم فعال بود و نامه مسلم را به مکه رساند و از مکه همراه امام به کوفه آمد تا روز عاشورا در مقابل امام حسین (ع) ایستاد تا آن حضرت نمازش را بخواند . او آنقدر تیر خورد که بر زمین افتاد و جان باخت

. 27- سلمان بن مضارب بجلی : از شهدای کربلاست . گفته شده وی پسر عموی زهیر بن قین بوده و همراه او ، پیش از رسیدن به کربلا ، به سپاه حسین بن علی (ع) پیوست و عصر عاشورا شهید شد .

28- سوار بن منعم : از شهدای حادثه کربلاست . وی پس از رسیدن امام حسین (ع) به کربلا از کوفه آمد و به آن حضرت پیوست .

29- سوید بن عمرو خثعمی : آخرین کشته کربلاست . وی پس از شهادت امام حسین (ع) شهید شد . یکی از دو مردی بود که همراه امام حسین بودند . او مجروحی افتاده در میدان ، میان زخمیان بود و رمقی در بدن داشت و در آن حال ، چون شنیو کوفیان شادی کنان می گویند حسین کشته شد ، به هوش آمد و با چاقو و شمشیری که داشت با همان حالت به جنگ پرداخت و شهید شد .

30- سیف بن حارث بن سریع جابری : از شهدای جوان کربلاست . وی و پسر عمویش مالک بن عبدالله از کوفه آمده ، در کربلا به امام حسین (ع) پیوستند . روز عاشورا پس از شهادت حنظة بن قیس ، هنگامی که دشمن به خیمه گاه امام حسین نزدیک شده بود ، گریان خدمت امام آمدند و اذن میدان طلبیدند . سپس هردو با هم به میدان رفته ، جنگیدن تا شهید شدند .

31- سیف بن مالک عبدی : از شهدای کربلاست . از بصره به کوفه آمد و از آنجا به کاروان امام حسین (ع) پیوست ، سپس همراه او به کربلا آمد . عصر عاشورا در نبرد تن به تن به شهادت رسید .

32- شوذب ، مولی شکر : از شهدای کربلاست . وی غلام شاکر بن عبدالله همدانی بود و از شیعیان برجسته و از بزرگترین انقلابیون حماسی و مخلص به شمار می آمد که در کربلا ، در کهنسالی به شهادت رسید . از مکه همراه امام شد و به کربلا آمد . شهادت او بعد از ظهر عاشورا بود .

33- ضرغامة بن مالک : از شهدای کربلاست . وی در کوفه میزیست و از شیعیان امام و بیعت کنندگان با مسلم بن عقیل بود . چون مسلم شهید شد ، همراه سپاه کوفه به کربلا آمد ، اما در آنجا به یاران سید الشهدا (ع) پیوست و عصر عاشورا به شهادت رسید

. 34- عابس بن ابی شبیب شاکری : از شهدای کربلاست . عابس از رجال برجسته شیعه و مردی دلیر ، سخنور ، کوشا و تلاشگر ، شب زنده دار ، از طایفه بنی شاکر بود . از کسانی بود که وقتی مسلم بن عقیل نامه امام حسین (ع) را برای اهل کوفه خواند ، به پا خواست و اعلام هواداری و حمایت کرد و پس از بعت کوفیان با مسلم بن عقیل بعنوان پیک ، نامه ای از سوی آنان به امام حسین (ع) در مکه رساند . دلاوری های او در کربلا مشهور است . رشادت های وی چنان بود که سپاه کوفه از نبرد تن به تن با وی ناتوان بودند . به دستور عمر سعد ، از اطراف او را سنگباران کردند . او هم زره از تن بیرون آورد و کلاه خود از سر برداشت و لخت شد و با تیغ بر دشمن حمله کرد و یک تنه آنقدر جنگید تا در قلب میدان و محاصره دشمن به شهادت رسید .

35- عامر بن حسان بن شریح طائی : از اصحاب امام حسین (ع) بود که از مکه همراه آن حضرت آمد و در کربلا در حمله اول به شهادت رسید . وی از شجاعان معروف و شیعیان خالص بود . پدرش نیز در جنگ جمل و صفین ، در رکاب حضرت علی (ع) جنگیده بود

. 36- عامر بن مسلم عبدی : از شهدای کربلا بود . عامر اهل بصره بود ، همراه غلامش سالم از بصره به مکه آمد و به سید الشهدا (ع) پیوست و از آنجا همراه امام تا کربلا آمد و روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید

. 37- عباس بن علی (ع) : فرزند امیر المومنین ، برادر سید الشهدا ، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا . مادرش فاطمه کلابیه بود که بعدها به ام البنین شهرت یافت . علی (ع) پس از شهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد . عباس و 3 پسر دیگر ثمره این ازدواج بود . ولادتش را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود . و این چهار فرزند رسید همه در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. آن حضرت ، قامتی رسید ، چهره ایی زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را قمر بنی هاشم می گفتند . در حادثه کربلا ، سمت پرچمدار سپاه حسین (ع) و سقایی خیمه ها اطفال و اهل بیت امام حسین را داشت و در رکاب برادر غیر از تهیه آب ، نگهبانی خیمه ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیز بر عهده او بود و تا زنده بود دودمان امامت ، آسایش و امنیت داشتند . روز عاشورا سه برادر دیگر عباس پیش از او به شهادت رسیدند . مقتی علمدار کربلا از امام حسین (ع) اذن میدان طلبید حضرت از او خواست تا برای کودکان تشنه و خیمه های بی آب آب تهیه کند . ابوالفضل به فرات رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمه ها که فرات را در محاصره داشتند در گیر شد و دست هایش قطع گردید و به شهادت رسید . عباس مظهر ایثار و وفاداری و گذشت بود . وقتی به فرات وارد شد با اینکه تشنه بود ، اما به خاطر تشنگی برادرش آب نخورد . شهادت عباس برای امام حسین بسیار نا گوار و شکنند بود . پیکرش در کنار نهر علقمه ماند و سید الشهدا به سوی خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد . هنگام دفن شهدای کربلا نیز ، در همان محل دفن شد . از این رو امروز حرم ابوالفضل (ع) با حرم سید الشهدا فاصله دارد

. 38- عبدالرحمن بن عبدالله ارحبی : از شهدای کربلاست از همراهان مسلم بن عقیل در کوفه بود . مردی بود شجاع ، موجه و محترم و تابعی . در مکه همراه امام شد و به کربلا آمد . گفته اند در حمله نخست به شهادت رسید .

39- عبدالرحمن بن عبد ربه انصاری خزرجی : از شهدای کربلاست . وی از اصحاب رسول خدا (ص) بود و پس از رحلت آن حضرت نیز از کسانی بود که به امیر المومنین اخلاص داشت و از آن حضرت قرآن آموخته بود . روز تاسوعا با بریر شوخی می کرد . وقتی گفتند الان چه وقت شوخی است ؟ گفت چرا خوشحال نباشم ؟ میان ما و بهشت جز درگیری با این کافران و شهادت فاصله ای نیست

. 40 و 41- عبدالرحمن بن عروه غفاری و عبدالله بن عروه غفاری : عبدالرحمن و برادرش عبدالله که هر دو در کربلا شهید شدند ، از اشراف و شجاعان کوفه بودند و به خاندان پیامبر عشق می ورزیدند . این دو برادر با هم از کوفه به کربلا آمده بودند . هر دو با هم روز عاشورا از سیدالشهدا اذن پیکار گرفتند و با هم به میدان رفتند . در رفتن به میدان نبرد از هم سبقت می جستند . این دو برادر با هم نیز به شهادت رسیدند

. 42- عبدالرحمن بن عقیل بن ابی طالب : از شهدای کربلا و اولاد عقیل است .

43- عبدالله بن حسن بن علی (ع) : نوجوان 11 ساله ، فرزند امام حسن مجتبی (ع) که در روز عاشورا ، وقتی دید سید الشهدا بر زمین افتاده ، برای دفاع از عموی به سوی میدان شتافت و در دفاع از عموی مظلومش جنگید و عده ای را کشت و به شهادت رسید . برخی هم نقل کرده اند حرمله ، با شمشیر ، دست او را که در آغوش عمویش حسین قرار گرفته بود قطع نموده همانجا شهیدش کرد

. 44 و 45 - عبدالله بن عقیل بن ابی طالب : از شهدای بنی هاشم در روز عاشورا . عقیل دو پسر داشت که نام هر دو عبدالله بود ، یکی به نام اکبر یاد میشد و دیگری به نام اصغر . هر دو در کربلا با امام حسین (ع) شهید شدند .

46 - عبدالله بن علی بن ابی طالب (ع) : از شهدای کربلاست وی فرزند امیر المومنین و برادر عباس و مادرش ام البنین بود . هنگام شهادت 25 سال داشت

. 47- عبدالله بن عمیر کلبی : جزء اولین شهدا ست که از جبهه امام حسین به میدان رفت . جوانی دلاور از شیعیان کوفه بود . به کوفه آمده و در نزدیکی بئرالعبد خانه ای گرفت و با همسرش به آنجا منتقل شد . وقتی دید عمر سعد ، نیرو آماده و سازماندهی میکند تا از نخیله به جنگ حسین بن علی (ع) در کربلا برند ، به خدا قسم شیفته جهاد با مشرکان بودم . امیدوارم جنگ با اینان که به نبرد فرزند پیامبر می روند ، نزد خداوند کم ثواب تر از جهاد با مشرکان نباشد . پیش همسر خود رفت و نیست خود را با او در میان گذاشت ، شبانه هر دو از کوفه بیرون رفتند و شب هشتم محرم به یاران امام حسین در کربلا پیوستند . همسر او نیز از شهدای کربلا بود . پس از شهادت عبدالله همسرش خود را به بالین او رسانید و خاک از چهره او می زدود که به دست شمر ، یکی از غلامانش به نام رستم با گرزی بر سر اورد و کنار شوهرش به شهادت رسید

. 48- عبدالله بن مسلم بن عقیل : از شهدای بنی هاشم در کربلا ، مادرش رقیه دختر علی علیه السلام بود . گفته اند در حالی که دست بر پیشانی نهاده بود تیری آمد و دست و پیشانی را به هم دوخت . برخی او را هنگام شهادت 14 ساله دانسته اند

. 49- عثمان بن علی بن ابی طالب (ع) : یکی از شهدای کربلا . وی برادر عباس است که مادرش ام البنین و پدرش امیرالمومنین است . در روز عاشورا مجروح شد و بر زمین افتاد و یکی از سپاه ابن سعد او را کشت . هنگام شهادت 21 سال داشت .

50- علی اصغر (ع) : یکی از فرزندان امام حسین (ع) که شیر خوار بود از تشنگی روز عاشورا بی تاب شده بود . امام خطاب به دشمن فرمود : از یاران و فرزندانم کسی جز این کودک نمانده است . نمیبینید که چگونه از تشنگی بی تاب شده است ؟ در حال گفتگو بود که تیری از کمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم علی اصغر را درید امام حسین (ع) خون گلوی او را گرفت و به آسمان پاشید . از این کودک با عنوانها شیرخواره ، شش ماهه ، باب الحوائج ، طفل رضیع و … یاد می شود و قنداقه و گهواره از مفاهیمی است که در ارتباط با او آورده می شود .

51- علی اکبر (ع) : فرزند بزرگ سید الشهدا و شبیه پیامبر که روز عاشورا فدای دین شد . مادر علی اکبر لیلا دختر ابی مره بود . در کربلا حدود 25 سال داشت . سن او را 18 سال و 20 هم گفته اند . او اولین شهید روز عاشورا از بنی هاشم بود . علی شباهت بسیاری به پیامبر داشت ، هم در خلقت ، هم در اخلاق و هم در گفتار . علی چندین بار به میدان رفت و رزم های شجاعانه ای با انبوه سپاه دشمن نمود . پیکار سخت او را تشنه تر ساخت . به خیمه آمد . بی آنکه آبی بتواند بنوشد ، با همان تشنگی و جراحت دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید . علی اکبر ، نزدیکترین شهیدی است که با حسین (ع) دفن شده است . مدفن او پایین پای ابا عبدالله الحسین (ع) قرار دارد و به این خاطر ضریح امام ، شش گوشه دارد

. 52- عمار بن حسان طائی : از شهدای کربلاست . وی از شیعیان خالص و از شجاعان معروف بود . از مکه همراه امام به کربلا آمد و در پیش روی آن حضرت به شهادت رسید . 53- عمرو بن جناده انصاری : از شهدای نوجوان کربلا که پدرش نیز در رکاب سیدالشهدا (ع) شهید شد . این نوجوان چون خواست به میدان رود امام فرمود : پدر این نوجوان کشته شد ؛ شاید مادرش راضی نباشد که به میدان رود . گفت مادرم دستور داده که به میدان روم و لباس جنگ بر من پوشانده است . او که 9 ساله یا 11 ساله بود ، به میدان رفت و رجز خواند و جنگید تا کشته شد

. 54- عمرو بن قرظه انصاری : از شهدای کربلاست عمرو از کوفه آمد و در کربلا ، روز ششم محرم به سید الشهدا پیوست . روز عاشورا جلوی امام حسین ایستاد و تیر های دشمن را با سینه و پیشانی خود به جان می خرید و این گونه از جان امام محافظت می کرد زخم های زیادی بر پیکرش نشست . به امام خطاب کرد که ای پسر پیامبر ! آیا وفا کردم ؟ حضرت فرمود آری تو پیش از من به بهشت میروی . از من به پیامبر سلام برسان و بگو که من در پی تو می آیم و … افتاد و شهید شد .

55- عون بن جعفر : از شهدای کربلاست . پسر جعفر بن ابی طالب ( جعفر طیار ) . عون در زمان امام مجتبی و سپس امام حسین از یاوران آن دو امام بود . همراه همسرش در کربلا حضور داشت . روز عاشورا از سیدالشهدا (ع) اجازه گرفت و به میدان رفت . نبردی دلاورانه کرد و به شهادت رسید هنگام شهادت 56 ساله بود .

56- عون بن عبدالله بن جعفر : پسر حضرت زینب (س) بود که همراه برادر دیگرش محمد در روز عاشورا در نبرد تن به تن با سپاه کوفه به شهادت رسید . عون و برادرش پس از حرکت امام حسین از مدینه ، در پی کاروان راه افتادند و در منزگاه ذات عرق خدمت امام رسیدند .

57- عون بن علی بن ابی طالب (ع) : از شهدای کربلاست اولین کسی بود که پس از شهادت جمع زیادی یاران امام ، از جمع برادرانش داوطلب رفتن به میدان شد . وقتی برای اذن گرفتن آمد ، برادرش امام حسین (ع) فرمود : آیا آماده مرگ شدی ؟ گفت چگونه آماده نشوم ، در حالی که تو را تنها و بی یاور می بینم ! امام دعایش کرد که برو ، خداوند پاداش نیکت دهد . به میدان رفت ، جنگید و مجروح شد . از هر طرف بر سر او ریختند و او را شهید کردند .

58- قاسط بن زهیر تغلبی : از شهدای حمله نخست در روز عاشورا . پیرمردی از طایفه بنی تغلب بن وائل بود . او و برادرانش چون خبر آمدن حسین به کوفه را شنیدند ، شب عاشورا خود را مخفیانه به کوفه رساندند . هر سه برادر روز عاشورا به شهادت رسیدند

. 59- قاسم بن حسن (ع) : نوجوان شهید عاشورا در رکاب سید الشهدا (ع) فرزند گرامی امام حسن مجتبی (ع) . روز عاشورا سن او به حد بلوغ نرسیده بود . برای میدان رفتن از امام خویش اجازه خواست . ابا عبدالله چون نگاه به او افکند ، وی را در آغوش کشید و گریست ، آنگاه اجازه داد . قاسم خوش سیما بود . سوار بر اسب شد و عازم میدان گشت . در جنگی دلاورانه به شهادت رسید . هنگامی که بر زمین می افتاد عمویش ابا عبدالله (ع) خود را بر بالین او رساند ولی او در حال جان دادن بود . پیکر او را آورد و کنار شهدای اهل بیت قرار داد .

60- مالک بن عبدالله جابری : از شهدای کربلاست ، وی و برادرش سیف بن حارث بن سریع ، در کربلا به حسین بن علی (ع) پیوستند و عصر عاشورا ، در لحظاتی که سپاه کوفه به خیمه گاه امام حسین (ع) نزدیک شده بودند ، اجازه میدان گرفته ، جنگیدند و شهید شدند .

61- مجمع بن عبدالله عائذی : وی از شهدای کربلا در حمله اول است . در مسیر کوفه در منزلگاه زباله به سید الشهدا (ع) پیوست و در رکاب امام به کربلا آمد . 62- محمد بن عبدالله بن جعفر : پسر حضرت زینت و عبدالله بن جعفر ، که در روز عاشورا در رکاب سید الشهدا (ع) به شهادت رسید . او برادرش عون پس از خروج امام حسین (ع) از مکه میان راه به او پیوستند و در کربلا در نبرد تن به تن با دشمن در محاصره قرار گرفتند و شهید شدند .

63- مسعود بن حجاج : از شهدای کربلا . وی و پسرش ( عبدالرحمان بن حجاج ) در حمله اول به شهادت رسیدند .

64- مسلم بن عوسجه اسدی : اولین شهید عاشورا که در حمله نخست به شهادت رسید . پیر مردی بزرگوار از طائفه بنی اسد و از چهره های درخشان کوفه و هواداران اهل بیت (ع) بود . در نهضت مسلم نقش دریافت پول از هواداران و تهیه سلاح برای نهضت را بر عهده داشت . در کربلا از یاران شجاع و فداکار امام بود . سپاه دشمن چون در نبرد تن به تن یارای جنگیدن با او را نداشتند ، او را سنگباران کردند . چون مسلم به زمین افتاد ، رمقی در تن داشت که حسین بن علی (ع) و حبیب بن مظاهر خود را به او رساندند .

65- مسلم بن کثیر ازدی : از شهدای کربلا در حادثه عاشورا ، از کسانی بود که به قصد حسین بن علی (ع) از کوفه بیرون آمد و نزدیکی های کربلا به آن حضرت پیوست و روز عاشورا در حمله نخست به شهادت رسید .

66- منجح ، مولی الحسین (ع) : از شهدای کربلاست ، نامش منجح بن سهم و در زمان امام حسن مجتبی (ع) غلام آن حضرت بود . پس از وی غلام سید الشهدا بود . منجح در روز عاشورا پس از نبردی دلیرانه در رکاب مولایش به شهادت رسید و از شهدای اولیه بود

. 67- نافع بن هلال : از شهدای کربلاست . نافع ، بزرگواری دلاور ، قاری قرآن ، کاتب و از حاملان حدیث و از اصحاب امیرالمومنین (ع) بود و در سه جنگ جمل ، صفین و نهروان در رکاب آن حضرت بود . وی از شخصیت های بارز کوفه به شمار می رفت و پیش از شهادت مسلم بن عقیل مخفیانه از کوفه بیرون آمده به استقبال امام شتافته بود ، سپس همراه امام حسین(ع) به کربلا آمد . در کربلا همراه عباس (ع) در آوردن آب به خیمه ها مشارکت داشت . از جمله کسانی بود که در سخنرانی پر شوری وفاداری خویش را نسبت به سید الشهدا ابراز داشت . نافع نام خود را روی تیر های زهر آگین خود می نوشت و همواره با آنها تیر اندازی می کرد . روز عاشورا وقتی تیرهایش تمام شد ، شمشیر کشید و بر سپاه کوفه تاخت ، کوفیان با سنگ و تیر او را مورد ضربه های خود قرار دادند تا اینکه بازویش شکست او را محاصره کرده و زنده دستگیر کردند شمر او را گرفته نزد عمر سعد برد . سپس به دست شمر به شهادت رسید .

68- نعیم بن عجلان انصاری : از شهدای کربلاست . نعیم از طایفه خزرج بود و دو برادرش از یاران حضرت علی (ع) و از مدافعان آن حضرت در جنگ صفین بودند . او از کوفه حرکت کرد و در کربلا خود را به امام حسین (ع) رساند و در روز عاشورا در حمله نخست شهید شد .

69 - وهب بن عبدالله کلبی : از شهدای کربلاست ، مادر و همسرش نیز در کربلا بودند و به شهادت رسیدند . وهب که اهل کوفه بود ، در کربلا در رکاب امام حسین (ع) حضور داشت . روز عاشورا پس از حر و بریر به میدان رفت . مادرش مشوق او در رفتن به میدان بود . وقتی پس از مقداری جنگ ، نزد مادر برگشت که : آیا راضی شدی ؟ گفت وقتی راضی میشوم که در رکاب امام حسین (ع) به شهادت برسی . دوباره رفت و جنگید ، همسرش هم رفت و چوبی بر گرفت و به میدان رفت . وهب آنقدر جنگید تا شهید شد .

70- هفهاف بن منهد راسبی : از شهدای کربلاست . مردی دلیر و تکسوار از شیعیان بصره و از یاران علی (ع) که وقتی خبر حرکت امام را به سوی کوفه شنید از بصره به سوی کربلا حرکت کرد . وقتی رسید که حادثه پایان یافته و با تیغ بر افراد سپاه عمر سعد حمله کرد . عده ای را کشت و خود به شهادت رسید

. 71- یزیدبن ثبیط ( ثبیت ) عبدی : از شهدای کربلاست . وی ده پسر داشت . پس از دریافت نامه سید الشهدا (ع) که خطاب به اهل بصره نوشته بود همراه دو پسرش عبدالله و عبیدالله از بصره خارج آمدند و به علت بسته بودن راه ها با پیمودن بیراهه ها در مکه خود را به امام حسین (ع) رسانده ، به کاروان او پیوستند . روز عاشورا پسرانش در حمله اول و خودش در مبارزه تن به تن به شهادت رسیدند .

72- یزید بن مغفل جعفی : از شجاعان هنرمند و شاعر شیعه که در کربلا به شهادت رسید . وی در مکه به کاروان حسینی پیوست و با آن حضرت به کربلا آمد و روز عاشورا در پیکار تن به تن با کوفیان ، پس از کشتن عده ای زیادی به شهادت رسید

موضوعات: اسامی 72 تن کربلا  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ب.ظ ]




۷ راه برای مبارزه با افسردگی
افسردگی در همه سنین به چشم می خورد. این اختلال در دوران سالمندی نیز بسیار شایع است. تقریباً یک چهارم افراد ۶۵سال و بالاتر از افسردگی رنج می برند. بیش از نیمی از پزشکان مربوط به بیماری سالمندان درگیر شکایات…

افسردگی در همه سنین به چشم می خورد. این اختلال در دوران سالمندی نیز بسیار شایع است. تقریباً یک چهارم افراد ۶۵سال و بالاتر از افسردگی رنج می برند. بیش از نیمی از پزشکان مربوط به بیماری سالمندان درگیر شکایات آنان درباره خلق افسرده شان هستند و از این رو افسردگی یکی از مهمترین دلایل کاهش کیفیت زندگی سالمندان است.

بدین ترتیب متخصصان امور روانشناسی به دنبال راهکارهایی برای بالابردن سطح کیفیت زندگی سالمندان و کاهش افسردگی آنان هستند. آنان ۷ راهکار را برای مقابله با افسردگی سالمندان برشمرده اند:

● تشخیص افسردگی در سالمندان

شناسایی و رفتار با افسردگی در سالمندان بسیار پیچیده تر از آن است که افراد در جوانی به خاطر سایر بیماری ها درگیر می شوند. سالمندان معمولاً به خاطر شرایط فیزیکی و موقعیت های اجتماعی گرفتار بحران افسردگی می شوند، بنابراین باید دلیل اصلی افسردگی آنان را شناخت که آیا او به خاطر تشدید برخی بیماری ها مثل پارکینسون یا آلزایمر افسرده شده است یا افسردگی او براساس شرایط زیستی و اجتماعی است.

● شناسایی تغذیه و داروهای مورد استفاده

در بسیاری از مواقع افراد افسرده در اثر تجویز دارو یا تغذیه غلط گرفتار این عارضه می شوند، بنابراین بررسی تغذیه و داروهای مورد استفاده او کمک بسیار بزرگی به تشخیص بیماری و درمان آن می کند. بنابراین برای این کار از یک متخصص تغذیه یا روانپزشکی کمک بگیرید.

● تشویق سالمند به یوگا

کاهش توانایی جسمی و کیفیت زندگی، دو عامل افسردگی در سالمندان است، یکی از بزرگترین نگرانی های سالمندان پس از بازنشستگی، ترس از کارافتادگی یا سقوط است. هرچه میزان پوسیدگی استخوان، آرتروز و ضعف سیستم های قلبی در آنها بالاتر می رود احتمال گرفتار شدن آنها بیشتر می شود.

بنابراین یک برنامه ورزشی مانند یوگا برای سالمندان بسیار مفید است، زیرا این ورزش در عین حال که تعادل، استحکام استخوان ها و سلامت جسمی سالمند را تضمین می کند، اعتماد به نفس سالمندان را بالاتر برده و ازکارافتادگی آنها جلوگیری می کند. البته پزشکان ورزش های زورآزمایی و مقاومتی را نیز توصیه می کنند.

● درمان بی خوابی سالمند

به عقیده متخصصان هرچه سن افزایش پیدا می کند فرد سالمند زمان کمتری را در خواب عمیق به سر برده و مدت زمان بیشتری را در مرحله سبکتر خواب می گذراند. در نتیجه سالمندان از خواب های منقطع و بیدار شدن مکرر در طول شب و صبح زود رنج می برند.

تحقیقات نشان داده است ۸۰ درصد افراد افسرده بی خوابی را تجربه کرده اند و افراد بسیار افسرده، بی خوابی زیادی دارند. یکی از راه حل های اساسی برای درمان افسردگی سالمندان یافتن مشکلات خواب آنها و تمرین بهبود در خواب است.

برخی عادت های خواب مانند خوابیدن شبانه در زمان ثابت، بیدار شدن در زمان ثابت صبحگاهی و کنترل کافئین مصرفی از جمله راه حل های مشکلات افسردگی سالمندان است.

● تفکیک سوگ از افسردگی

۱۰ تا ۱۵ درصد از زنان سالمند پس از مرگ همسرشان دچار افسردگی می شوند. اما آیا همه احساس غمگینی ها دلیل بر افسرده بودن آنان است.

غم ناشی از سوگ معمولاً موجی شکل است. این غم شدت های مختلفی داشته و همراه با گریه، احساس گناه، عصبانیت، کج خلقی یا احساس تنهایی است. فردی که سوگ را تجربه می کند می تواند از بعضی از فعالیت های زندگی لذت ببرد و معمولاً سوگ زمان محدودی دارد.

سوگ غالباً توسط خود شخص برطرف می شود. درحالی که افسردگی بسیار مداوم تر بوده و به نوعی غم بی امان است. به عبارت دیگر، شخص افسرده نمی تواند از سایر فعالیتهای زندگی اش لذت ببرد و در زندگی تلاش کمتری می کند. او همچنین ممکن است به زیاده روی در خوردن و اختلالات خواب گرفتار شود.

● همراه داشتن عکس

روانشناسان به افراد سالمند راه ساده ای را پیشنهاد می کنند تا از افسردگی در امان بمانند. آنها توصیه می کنند سالمندان عکس هایی از خود و یا کسانی که دوستشان دارند در کیف پولشان بگذارند.

پژوهشی جدید نشان می دهد نگاه ساده به عکس های اشیا و تصویرهای عجیب در کاهش افسردگی آنان مؤثر است یکی از پژوهشگران، می گوید فقط به یاد بودن همسر از طریق نگاه کردن به یک عکس ساده سبب کاهش درد در سالمندان می شود.

● روابط با دوستان و همسالان

نباید فراموش کرد دیدار با افراد از عکس آنان تأثیر گذارتر است. مطالعات زیادی نشان داده است افراد با شبکه ارتباط اجتماعی قوی بخصوص در سنین سالمندی در برابر افسردگی و عصبانیت بیشتر در امان هستند.

پیدا کردن دوستان جدید برای افراد مسن هنگام از دست دادن همسر، اقوام و دوستان بسیار مهم است.

عضویت در کتابخانه، کار داوطلبانه، کلاس های گروهی، تماس با جامعه فارغ التحصیلان رشته خود و دوستان قدیمی، ملحق شدن به گروه های ورزشی، فعالیت در گروه های مذهبی و فعالیت های شغلی و کاری دیگر از جمله فعالیت هایی است که سالمندان را از خطر افسردگی نجات می دهد.

موضوعات: ۷ راه برای مبارزه با افسردگی  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ب.ظ ]




10 راهکار طبیعی برای مقابله با افسردگی

اختصاصی آبی روز: افسردگی منجر می شود تا شما احساس ناامیدی و درماندگی کنید . در کنار روان درمانی و در بعضی موارد دارو درمانی راهکارهای کوچک بسیاری وجود دارد که خود شما می توانید با انجام آنها به مقابله با افسردگی بپردازید. تغییر عادات رفتاریتان مانند میزان فعالیت های فیزیکی تان، شیوه زندگی تان و حتی نوع فکر کردنتان همه از جمله راه های طبیعی مقابله با افسردگی هستند.

در زیر تعدادی از این راهکارها را به طور خلاصه برایتان آورده ایم:

1. به زندگی خود یک روتین دهید: اگر افسرده هستید حتما نیاز به یک روتین دارید. افسردگی منجر می شود تا ساختار عادی زندگی بهم بریزد . یک روز در روز بعدی ذوب می شود و گذران بی حساب کتاب زندگی جزء ای از زندگی شما می شود. از این رو گذاشتن یک برنامه ساده روزانه می تواند به شما کمک کند تا زندگی شما به روال بازگردد.

2. برای خود هدف انتخاب کنید: وقتی افسرده هستید این احساس می کنید قادر به انجام هیچ کاری نیستید. افسردگی باعث می شود بدترین احساس ها را نسبت به خود داشته باشید. برای بهتر کردن اوضاع برای خود اهداف روزانه قرار دهید. برای این کار از اهداف بسیار کوچک شروع کنید. هدف خود را در چیزهای کوچکی قرار دهید که برایتان آسان است مثلا شستن روزانه ظرف ها. هنگامی که احساس کردید در حال بهتر شدن هستید می توانید اهداف روزانه خود را چالش برانگیزتر کنید.

3. تمرینات ورزشی: ورزش سطح اندورفین در بدن را افزایش می دهد. اندورفین از مسکن های طبیعی در بدن است که باعث ایجاد احساسی خوب در فرد می شوند. همچنین اندورفین درازمدت می تواند در بهبود افراد افسرده موثر باشد.

4. تغذیه سالم: هیچ رژیم غذایی جادویی وجود ندارد که افسردگی را درمان کند اما کنترل غذا خوردنتان می تواند ایده خوبی باشد. اگر افسردگی سبب شده است تا به خوردن بیش از اندازه روی بیاورید، کنترل خورد و خوراکتان کمک می کند تا احساس بهتری پیدا کنید. اگرچه نمی توان به طور قطع گفت اما شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه خوردن غذاهای حاوی اسید چرب امگا 3 همانند (ماهی سالمون و تن) و اسید فولیک (همانند اسفناج و آواکادو) در بهبود افسردگی موثر است.

5. خواب کافی: افسردگی سبب می شود که در خواب فرد اختلال ایجاد شود و فرد افسرده از خواب کافی برخوردار نباشد و همین کمبود خواب خود باعث بدتر شدن افسردگی می شود. چاره مشکل چیست؟ بهتر است با تغییردر سبک زندگی تان آغاز کنید. هر شب در ساعت مشخصی برای خوابیدن به تختخواب بروید و همچنین در ساعت معینی از خواب بیدار شوید. سعی کنید در طول روز چرت نزنید. همه عوامل و ابزار حواس پرت کن را از اتاق خواب خود خارج کنید، نه تلویزیون و نه کامپیوتر هیچ چیزی در اتاق خواب تان نباشد. پس از مدتی خواهید دید خوابتان بهتر خواهد شد.

6. قبول مسئولیت: وقتی افسرده هستید ممکن است از زندگی روزمره کنار بکشید و ازتمام مسئولیت های خود در خانه و محل کار کناره گیری کنید. به شما توصیه می کنیم این کار را نکنید. زیرا درگیر کردن خود در جریانات زندگی و داشتن مسئولیت های روزانه همانند یک راهکار طبیعی برای درمان افسردگی عمل می کند. به عهده داشتن مسئولیت به شما یک احساس کمال می دهد و به زندگی پایبندتان می کند. اگر حاضر نیستید به طور تمام وقت به مدرسه یا محل کار بروید ایرادی ندارد. می توانید فعالیت پاره وقت داشته باشید. اگر مسئولیت پاره وقت هم به نظرتان زیاد می رسد، کار داوطلبانه را مدنظر قرار دهید.

7. افکار منفی را به چالش بکشید:
در مبارزه با افسردگی بسیاری از کارها ذهنی است یعنی باید الگوی فکر کردن خود را تغییر دهید. وقتی شما افسرده اید در هر موضوعی به بدترین نتیجه ی ممکن فکر می کنید. دفعه بعد که احساس خوبی نسبت به خودتان نداشتید از منطق به عنوان یک راهکار درمان افسردگی کمک بگیرید. شاید شما این احساس را داشته باشید که کسی شما را دوست ندارد اما آیا شواهد واقعی برای این احساس دارید؟ یا شاید احساس کنید که بی ارزش ترین فرد روی زمین هیتید اما آیا این افکار واقعیت دارد؟ این شیوه استفاده از منطق نیازمند تمرین است. اما پس از مدتی می توانید این افکار منفی را قبل از آن که از کنترل خارج شوند، کنار بزنید.

8. پیش از استفاده از مکمل ها با دکتر خود مشورت کنید:
شواهد قانع کننده ای درباره اثرات مثبت مکمل های معینی مانند روغن ماهی، اسید فولیک و اس آدنوزیل متیونین (SAMe) بر کاهش علایم افسردگی وجود دارد. با این وجود اثبات این موضوع نیاز به تحقیقات بیشتری دارد. در هر صورت قبل از مصرف هر گونه مکملی ابتدا با دکتر خود مشورت کنید بخصوص اگر داروی خاصی نیز مصرف می کنید.

9. یک کار تازه انجام دهید: وقتی افسرده اید شما اسیر یک روزمرگی عذاب آور می شوید بنابراین خودتان را وادار کنید تا کاری متفاوت انجام دهید. به یک موزه بروید. یک کتاب قدیمی بردارید و بر روی نیمکت های پارک بنشینید و بخوانید. در یک خیریه داوطلب شوید. به یک کلاس زبان بروید. وقتی ما خود را برای انجام کاری متفاوت به چالش می کشیم تغییرات شیمیایی در مغز اتفاق می افتد. در واقع تجربه های تازه سطح دوپامین مغز را تغییر می دهد که این آنزیم با احساساتی چون رضایت، لذت و یادگیری مرتبط است.

10. تلاش کنید تا دچار لذت شوید:
اگر افسرده اید برای انجام کارهایی که از آن لذت می برید وقت بگذارید. اما آیا دیگر از هیچ کاری لذت نمی برید؟! این فقط نشانه ای از افسردگی است. شما باید در هر حال تلاش خود را بکنید. اگرچه شاید به نظر سخت و عجیب برسد اما شما باید برای تفریح کردن و دچار لذت شدن، تلاش خود را بکنید. برای کارهایی که سابقا از آن لذت می بردید اما اکنون به نظرتان طاقت فرسا می رسند برنامه ریزی کنید. به سینما بروید با دوستانتان برای شام خوردن در بیرون قرار بگذارید. وقتی که افسرده هستید مهارت لذت بردن از زندگی را از دست می دهید بنابراین باید تلاش کنید تا دوباره این مهارت را یاد بگیرید. پس از مدتی می بینید انجام کارهای جدید و تفریح کردن باردیگر برای تان لذت بخش شده است.

موضوعات: 10 راهکار طبیعی برای مقابله با افسردگی  لینک ثابت
 [ 09:52:00 ب.ظ ]




علائم هشدار دهنده افسردگی

بسیاری از مردم که اطلاعات کمی در مورد افسردگی دارند احتمالاً از این که بفهمند این بیماری می‌تواند باعث چه چیزهایی بشود متعجب خواهند شد. مردم اغلب فکر می‌کنند افسردگی یعنی «حس بد داشتن» یا «احساس غمگینی». آن‌ها نمی‌دانند که افسردگی می‌تواند باعث شود که فرد از یک تصمیم‌گیری ساده عاجز شود، 20 ساعت در شبانه‌روز بخوابد، یا بدون دلیل مشخصی شروع به گریه کند و نتواند جلوی خودش را بگیرد. بنابراین آشنایی با علائم افسردگی برای همگان اهمیت دارد.
علائم متداولی که به عنوان علائم هشدار دهنده افسردگی در نظر گرفته می‌شوند به قرار زیرند:

1- تغییرات در سطح انرژی یا فعالیت

کاهش انرژی: این نخستین علامت است و تشخیص آن بسیار ساده می‌باشد. به طور خلاصه یعنی این که حس کنید به قدر هفته گذشته یا ماه گذشته انرژی ندارید. نه این که تمام روز خسته باشید بلکه فقط انرژی کمتری نسبت به سابق داشته باشید. برای مثال، ترجیح بدهید بعد از خاتمه کار روزانه، استراحت و مطالعه کنید تا این که به ورزش بپردازید.
خستگی: دومین مرحله بعد از کاهش انرژی. افسردگی می‌تواند باعث خستگی جسمی شود. خوابیدن و استراحت، شما را سرحال نمی‌آورد و حتی صبح‌ها پس از بیدار شدن از خواب هم احساس خستگی می‌کنید. این احساس خستگی در طول روز هم ادامه می‌یابد. ممکن است در محل کار که هستید فعالیت‌های کاری شما را به خود مشغول کند ولی بعد از آن که به خانه برمی‌گردید آنچنان احساس کوفتگی کنید که انگار قطار از رویتان رد شده است! خمیازه کشیدن، بدن را به این طرف و آن طرف کش دادن و چرت زدن از نشانه‌های خستگی است.
سستی و رخوت: این عارضه جدّی‌تری است. کسی که دچار افسردگی باشد ممکن است به طور غیرعادی بی‌حال و خواب‌آلوده باشد. و یا در حالت متداولتر، ممکن است ساعت‌ها بدون انجام هیچ کاری روی صندلی بنشیند. نه این که به چیزی واکنش نشان ندهد بلکه به انجام هیچ کاری علاقه‌مند نباشد و از نظر جسمی و روحی احساس سنگینی کند.
کاهش فعالیت: این ممکن است در نتیجه کاهش انرژی، خستگی و سستی و رخوت باشد و یا آن که مستقل از این عوارض باشد. به هر حال، اگر سطح فعالیت‌های معمولی فرد شروع به کاهش کند این ممکن است از علائم افسردگی باشد.
بی‌خوابی یا پرخوابی: یکی از شایعترین علائم افسردگی بی‌خوابی است: دراز کشیدن ولی بیدار و نگران ماندن، ناتوانی در استراحت کردن، احساس تنش درونی داشتن و یا فکرهای مختلف کردن. پرخوابی عکس بی‌خوابی است. یعنی زیادتر از حد معمول خوابیدن. بی‌خوابی ممکن است فعالیت‌های روزانه شما را تحت تاثیر قرار دهد یا ندهد و یا ممکن است در ارتباط با سایر علائم، نشانه وجود افسردگی در فرد باشد زیرا عوامل بسیاری می‌توانند موجب بی‌خوابی گردند. امّا پرخوابی، خود به خود نشانه افسردگی است و فرد باید فوراً به روان‌پزشک مراجعه کند.
از دست دادن علاقه به فعالیت‌های لذت‌بخش و شادی‌آور: نام این علامت، خود به قدر کافی گویاست. مثلاً شما به طور معمول از والیبال بازی کردن با دوستانتان بسیار لذت می‌بردید و حال، دعوت‌ آن‌ها را رد می‌کنید. همیشه عاشق کارهای باغبانی و نگهداری از گل و گیاه بودید ولی امسال حوصله‌اش را ندارید.
کناره‌گیری اجتماعی: تشریح این عارضه، آسان ولی تشخیص آن دشوار است و بستگی به این دارد که فردی که شخصیت دوقطبی دارد در کدام حالت باشد. به عنوان مثال، چنین فردی گاهی علاقه زیادی به میهمانی رفتن دارد و گاهی برعکس، ترجیح می‌دهد تنها در خانه بماند و کتاب بخواند. از سوی دیگر، شخصی که به طور طبیعی آدم گوشه‌گیری است، در صورت افسردگی گوشه‌گیرتر و انزواطلب‌تر می‌شود ولی چون به این خصلت شناخته شده بوده، تشخیص این علامت افسردگی در او دشوارتر خواهد بود.

2- تغییرات فیزیکی
هر کس که فکر می‌کند افسردگی فقط با مغز افراد سروکار دارد یا تاکنون به افسردگی دچار نشده و یا از آن چیز زیادی نمی‌داند. افسردگی نه تنها بر روی ذهن انسان‌ها اثر می‌گذارد بلکه علائم فیزیکی مهمی نیز به جا می‌گذارد. برخی از آن‌ها را در بخش 1 ذکر کردیم (کاهش انرژی یا کاهش فعالیت) و در اینجا به برخی دیگر اشاره می‌کنیم.

دردهای تعریف نشده: یکی از نظریه‌هایی که در مورد علّت بدن درد در افراد افسرده وجود دارد این است که این افراد معمولاً به دلیل اختلال در خواب، استراحت کامل نمی‌کنند و از نظر جسمی دچار استرس هستند. خواب بدون استراحت (چه کم‌خوابی و چه پرخوابی) از مؤلفه‌های اصلی سندروم خستگی مزمن و فیبرومایلجیا (دردهای عضلانی و استخوانی گسترده که علّت آن هنوز ناشناخته است) می‌باشد. به علاوه، افراد افسرده معمولاً بیشتر از حدّ طبیعی دارای هورمون کورتیزول هستند که این به نوبه خود با دردهای عمومی در بدن ارتباط دارد.
کاهش یا افزایش وزن
کم اشتهایی یا پراشتهایی: کم اشتهایی در شرایط افسردگی کاملاً شایع است. گاهی اوقات نیز افراد افسرده به عنوان مسکّن به غذا روی می‌آورند. بنابراین هم کاهش وزن و هم افزایش وزن می‌تواند از نشانه‌های افسردگی باشد. یکی از دلایلی که افراد به هنگام افسردگی به غذا و مخصوصاً غذاهای پرچربی روی می‌آورند این است که کربوهیدرات‌ها سطح سروتونین مغز را بالا می‌برند (سروتونین یکی از انتقال‌دهنده‌های عصبی است که زیاد پائین آمدن سطح آن به افسردگی ارتباط دارد). همچنین، افزایش کورتیزول نیز به عنوان یکی از عوامل ذخیره نامناسب چربی در بدن انگاشته می‌شود.
بی‌قراری یا کندی روانی-حرکتی: بی‌قراری روانی- حرکتی عبارت است از افزایش فعالیت، بیشتر به دلایل ذهنی تا جسمی. نشانه‌های متداول آن شامل قدم زدن، پیچاندن یا فشار دادن دست‌ها، با انگشت روی میز زدن یا کف پا را به زمین زدن و سایر رفتارهای بدون وقفه مشابه است. کندی روانی-حرکتی برعکس، به آهستگی فعالیت‌های فکری و جسمی اشاره دارد. در این حالت، کارهای معمولی مانند مسواک زدن یا غذاخوردن ممکن است به صورتی غیرعادی کند و با طمأنینه انجام شوند.

3- درد هیجانی (Emotional Pain )

غمگینی طولانی
گریه غیرقابل کنترل و غیرقابل توضیح
احساس گناه
احساس پوچی
از دست دادن اعتماد به نفس
احساس ناامیدی
احساس بی‌پناهی

این علائم، به ویژه اگر تک تک در نظر گرفته شوند، منحصر به افسردگی نیستند. برای مثال، احساس بی‌پناهی ممکن است واکنش منطقی به قرار گرفتن در یک شرایط دشوار باشد. امّا در حالت افسردگی، احساس بی‌پناهی به صورت‌های زیر است:

آمیخته با انواع دیگر دردهای هیجانی
آمیخته با انواع دیگر علائم افسردگی
تداوم یافتن بیش از یک زمان معقول
شدیدتر بودن بیش از یک حدّ معقول

هر یک از عوارض بالا ممکن است به عنوان واکنش طبیعی به یک رویداد غم‌انگیز مثل مرگ نزدیکان یا از دست دادن کار پدیدآید امّا طولانی شدن بیش از حدّ آن باید به عنوان علائم احتمالی افسردگی مورد بررسی قرار گیرد. در نظر گرفتن این پدیده، به ویژه در افرادی که دارای سابقه افسردگی هستند حائز اهمیت است.

4- حالت‌های روحی دشوار

تحریک‌پذیری: تقریباً همه این حالت را تجربه کرده‌اند. تحریک‌پذیری علت‌های بی‌شماری می‌تواند داشته باشد. یک سردرد، خواب بد، یک صورتحساب پیش‌بینی نشده، فرا رسیدن وقت دندانپزشک، و هر عامل استرس‌زای دیگری می‌تواند باعث آن شود. امّا هنگامی که دلیل واضحی برای این که چرا یک چیز کم اهمیت و کوچک باعث ناراحتی می‌شود وجود نداشته باشد و این حالت روزها و هفته‌ها در فرد باقی بماند، به احتمال زیاد افسردگی عامل آن است.
خشم: خشم نهایت تحریک‌پذیری است. یک فرد افسرده ممکن است بابت یک چیز کم اهمیت و یا حتی هیچ چیز به حالت انفجار برسد. اگر خشم دوام یافت یا ترساننده شد در اسرع وقت به فکر چاره باشید.
اضطراب و نگرانی. این به چند طریق ممکن است وجود داشته باشد. برای مثال، فردی ممکن است درباره بعضی موضوعات عادی روزمره، نگرانی وسواسی داشته باشد: قرص‌هایم تمام نشده؟ برای شام چه غذایی درست کنم؟ آیا به ماشینم بنزین زدم؟ مشکل دیگری از این حالت موقعی است که فرد در مورد تمام موضوعات اضطراب داشته باشد: باید به لوله‌کش تلفن کنم. اگر امروز نیاید چی؟ بهتر است صبح خیلی زود از خانه بروم، چون ممکن است ترافیک سنگین باشد یا وسط راه ماشینم پنچر شود. اضطراب ممکن است شکل عمومی‌تری نیز داشته باشد و همراه با افکار عجولانه باشد. معمولاً فرد مضطرب در حالت بی‌تصمیمی به سر می‌برد.
بدبینی: داشتن نگاهی منفی نسبت به همه چیز: هیچکس مرا دوست ندارد. امروز هم روز بد دیگری در پیش خواهد بود. شانسی برای استخدام شدن ندارم. در حالتی که بدبینی ناشی از افسردگی وجود داشته باشد، منفی‌بافی به صورت مبالغه‌آمیزی در می‌آید: دلیلی وجود ندارد که روز بدی در پیش باشد، بعضی‌ها شما را دوست دارند، و اگر افسرده نبودی شانس خوبی برای گرفتن کار داشتی.
بی‌تفاوتی: لباس‌های کثیف انباشته شده، صورتحساب‌ها پرداخت نشده و شما بی‌خیال هستید. دوستی به شما تلفن می‌کند و مشکلش را با شما در میان می‌گذارد. امّا شما فقط ساکت نشسته‌اید و گوش می‌کنید و حرف‌های او هیچ احساسی را در شما برنمی‌انگیزد.
خود انتقادی: هر کس اشتباه می‌کند. امّا فرد افسرده اشتباهاتش را بزرگ جلوه می‌دهد. «من امروز خسته به نظر می‌رسم.» تبدیل به «من زشت هستم» می‌شود. «من در محاسبه موجودی حسابم اشتباه کرده‌ام.» به «من در ریاضیات کودن هستم.» تبدیل می‌شود. منفی بافی بیش از حد درباره خود از علائم افسردگی است.

5- تغییر در الگوهای فکری
گرچه علائم زیر همگی تحت عنوان «تغییر در الگوهای فکری» دسته‌بندی شده‌اند امّا هر یک از آن‌ها می‌توانند آثار قابل ملاحظه‌ای بر روی رفتار انسان داشته باشند. این علائم چون بیشتر بر روی نحوه کار کردن تاثیر می‌گذارند توسط همکاران زودتر قابل تشخیص می‌باشد:

عدم تمرکز: این به دو شکل امکان‌پذیر است. یکی این که صرفنظر از این که چقدر سعی می‌کنید نتوانید روی کاری که در دست دارید یا کتابی که در حال مطالعه‌اش هستید یا صحبت‌های سخنرانی که در جلسه‌اش حضور دارید و یا روی رژیم غذایی که در پیش‌ گرفته‌اند تمرکز کنید. از سوی دیگر، ممکن است توجه شما از موضوعی منحرف شود بدون آن که خودتان آگاهی داشته باشید تا وقتی که ناگهان به خود آئید. مثلاً ناگهان متوجه شوید که 20 دقیقه است که روی همین صفحه کتاب مانده‌اید. اوّلی رنج‌آور و ناراحت‌کننده است و دومی می‌تواند مشکلات زیادی برای فرد به وجود آورد. به هر حال، عدم تمرکز، وضعیت مهمی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
بی‌تصمیمی: امروز برای رفتن به سرکار چه لباسی بپوشم؟ کدام یک از این سه پروژه اولویت بیشتری دارد؟ بهترین روز برای وقت گرفتن از دکتر کی است؟ در حالت افسردگی، تصمیم‌گیری ساده هم ممکن است مشکل‌ساز گردد. و تصمیم‌گیری‌های پیچیده می‌تواند غیرممکن شود. هنگامی که بی‌تصمیمی با اضطراب همراه باشد، مواجه شدن با شرائطی که تصمیم‌گیری اجتناب ناپذیر است می‌تواند به هیستری بیانجامد.

مردم معمولاً فکر می‌کنند که فرد افسرده، آدم آرام و گوشه‌گیری است امّا چنین فردی وقتی در گوشه و تحت فشار قرار گیرد، می‌تواند واکنش‌هایی نظیر انفجارهای هیجانی نشان دهد.

مشکلات حافظه‌ای: این مشکلات می‌تواند در اثر تمرکز ضعیف بروز کند. یعنی شما به دلیل عدم تمرکز چیزی را که بهتان گفته شده است نشنیده‌اید و در نتیجه نمی‌توانید آن را به یاد آورید. امّا افسردگی می تواند مستقیماً نیز بر روی حافظه تاثیر گذارد به نحوی که چیزی که به فرد گفته شده، شنیده و یا خوانده است و یک زمان به یاد داشته بعداً فراموشش شود.
بی‌نظمی: این علامت، منحصر به افسردگی نیست. افرادی که به شیدایی خفیف (hypomania ) دچارند نیز معمولاً آدم‌های بی‌نظمی هستند. امّا در این حالت ممکن است فرد از این بابت احساس ناراحتی نکند. مثلاً شما علیرغم به هم ریختگی اتاقتان، دقیقاً می‌دانید که هر چیز کجا قرار دارد. امّا در شرایط افسردگی، بی‌نظمی فرد را ناراحت می کند و باعث می‌شود که او حتی احساس بدتری هم پیدا کند زیرا اگر افسردگی وجود نداشت اقلاً فرد می‌توانست برای حل این مشکل اقدام کند.

6- دل مشغولی به مرگ
هر چند سه موردی که در زیر آمده ممکن است به نظر سه عبارت مختلف برای یک چیز بیایند امّا در واقع، آن‌ها اشکال مختلفی از دل مشغولی به مساله مرگ هستند.

فکر مرگ: فکر کردن درباره مرگ ممکن است به شکل تصوّر و تخیل مرگ خود فرد باشد. برای مثال، فرد ممکن است خود را خوابیده در داخل قبر تصوّر کند. یا به اتفاقاتی که در مراسم خاکسپاریش می‌افتد فکر کند و یا درباره این موضوع فکر کند که مردم پس از مرگش چه می‌گویند. یکی از عبارت‌هایی که مردم، بدون منظور خاصی، زیاد به کار می‌برند این است که «ای کاش مرده بودم.» امّا بیان این عبارت از سوی یک آدم افسرده باید جدّی گرفته شود، پیش از آن که افکار به واقعیت بپیوندد.
فکر خودکشی: در این حالت، بیان «ای کاش مرده بودم.» کم کم به فکر کردن درباره تحقق آن پیش می‌رود. فرد افسرده ممکن است در رویارویی با یک اتفاق پراسترس به فکر خودکشی بیافتد و به طور واقعی برای این عمل برنامه‌ریزی کند. چه فرد برنامه مشخص برای خودکشی در ذهن داشته باشد و چه نداشته باشد، فکر کردن درباره خودکشی باید بسیار جدّی گرفته شود. از جمله پرخطرترین عوامل برای انجام خودکشی می‌توان به تلاش قبلی برای خودکشی، حضور عوامل مهم استرس‌زا در زندگی و دسترسی به اسلحه اشاره کرد.
احساس مرگ: کسی که احساس مرگ یا بریدن از زندگی می‌کند، گروهی از علائمی که در 5 بخش قبل ذکر شد را به همراه دارد. این علائم عبارتند از:
ناامیدی
بی‌تفاوتی
از دست دادن علاقه به فعالیت‌های لذت‌بخش
سستی و رخوت
کناره‌گیری اجتماعی

به علاوه، فرد ممکن است خود را صرفاً در جایگاه یک «ناظر» نسبت به اتفاقاتی که پیرامونش می‌افتد حس کند. احساس «پشت سر کسی ایستادن» و نگاه کردن به اتفاقاتی که می‌افتد.

نتیجه‌گیری
علائمی که ذکر شد، به ندرت به صورت منفرد حضور دارند و معمولاً ترکیبی از آن‌ها در فرد افسرده وجود دارد. برای مثال، ممکن است این علائم در یک نفر وجود داشته باشد:

گروه 1- تغییر در سطح فعالیت
خستگی
بیخوابی
سستی و رخوت

گروه 2- تغییرات فیزیکی
دردهای تعریف نشده
بیقراری روانی- حرکت

گروه 3- درد هیجانی
از دست دادن اعتماد به نفس
احساس بی‌پناهی

گروه 4- حالت‌های روحی دشوار
تحریک‌پذیری
اضطراب و نگرانی

گروه 5- تغییر در الگوهای فکری
بی‌تصمیمی
بی‌نظمی

و هیچ علامتی از گروه 6، یعنی دلمشغولی به مرگ وجود نداشته باشد. فرد افسرده دیگری ممکن است ترکیب کاملاً متفاوتی از این علائم را داشته باشد. نکته مهم این است که باید نسبت به علائم هشدار دهنده افسردگی شناخت داشته باشیم تا بتوانیم آن‌ها را، در صورت وجود، در خودمان یا اطرافیانمان هر چه زودتر شناسایی کنیم و به موقع نسبت به درمان اقدام نمائیم.

موضوعات: علائم هشدار دهنده افسردگی  لینک ثابت
 [ 09:49:00 ب.ظ ]





14 ویژگی زیارت آل یاسین
زیارت آل یاسین از جمله مشهورترین زیاراتی است که در توقیع حضرت صاحب الزمان (عج) به محمد حمیری گفته شده است. حضرت درباره این زیارت به محمد حمیری فرمودند: هرگاه خواستید به واسطه ما به خداوند تعالی و نیز به سوی ما توجه کرده و روی آورید پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: (سلام علی آل یاسین …) این زیارت با 22 سلام شروع می‌شود و با گواه گرفتن حضرت مهدی با عترت پیامبر(ص) تجدید عهد می‌کند.

خصوصیات آن عبارتند از :

1- این زیارت نامه از ناحیه خود امام زمان(عج)است .

2- این زیارت نامه توقیعی است که از ناحیه امام زمان(عج)صادر گشته . حضرت می فرمایند : هرگاه خواستید به ما توجه پیدا کنید ، همان گونه که خداوند فرمود بگویید : «سلام علی آل یاسین»(1)

3- واژه «سلام» 24 مرتبه در این زیارتنامه ذکر شده است .

4- دوازده بار واژه «حق» و نیز دوازده مرتبه واژه «حجت» مشاهده می شود .

5- این زیارتنامه ، حاوی ترکیبات زیبا و خلاقانه و تعبیرات دلنشین همراه با القاب متین است که سزاوار مقام ولی اللهی است و نشانگر مقامات و حالات معنوی و روحانی این امام معصوم(ع)است .

6-در این زیارتنامه خود امام معصوم دلسوزانه به پیروانش می آموزد که چگونه و با چه ترتیبی و با چه ادبی ، با چه القابی و با چه تعبیری او را صدا بزنند و بدین ترتیب زائرانش در حالات معنوی ایشان مهمان می شوند و با مقامات یک ولی خدا آشنا می گردند .

7- این زیارتنامه مانند دیگر زیارتنامه های شیعیان غنی و پر محتوا و با مضامین بلند و عالی است ضمنا بسیار معتبر است و می توان گفت خلاصه ای از عقیده هر شیعه در زمان غیبت است و آنچه یک فرد شیعه باید در زمان غیبت بداند در آن آمده است .

8- در این زیارتنامه ، ابتدا سلام های متعددی با مضامین والا خطاب به امام عصر(عج)توسط خودش آمده و سپس حضرت را برای عقاید قلبی خود از اقرار به همه امامان معصوم(ع)و دیگر عقاید شیعه شاهد می گیرد .

9- نوع زیارت های رسیده از حضرات معصومین(ع)نسبت به معصوم دیگر صادر شده و حجتی کیفیت زیارت حجت دیگری را بازگو نموده است . اما اینکه حجتی بویژه بگوید :«با من با این جملات سخن بگویید.» این امر از لطایف نوری و ویژگی های زیارت شریفه آل یاسین است .

10- در این زیارت نامه زائر سالک باید بعد از ادای ادب و سلام به وحدانیت خداوند و حقانیت پیامبر اعظم(ص)شهادت بدهد و نیز بر حقانیت دوازده تن معصوم(ع)تاکید بورزد .

11- زائر سالک باید به حقانیت مرگ اقرار و اعتراف نماید و مسائل بعدی آن مانند فرشته پرسش و پاسخ دورن قبر ، قیامت ، پل صراط ، و دیگر وعده های الهی را بپذیرد و معترف باشد و همچنین اعلام تولی و تبری نماید .

12- معیار واقعی برای بدبخت و یا خوشبخت بودن مشخص شده است .

13- در دعای بعد از زیارت آل یاسین هم پس از صلوات بر پیامبر اعظم(ص)دعاهایی در مورد دعا کننده وجود دارد و نیز صلوات بر حضرت حجت(عج)با القاب مخصوص و بعد دعاهایی در مورد حفظ و فرج و ظهور حضرت و درباره شیعیان آمده است .

14- در خاتمه این زیارتنامه می گوییم : نفس ما به خداوند و پیامبر اعظم(ص)و امامعلی(ع)و دیگر امامان معصوم(ع)مومن است و به امامان بزرگوار بخصوص به حضور امام عصر ،بقیه الله(عج)عرض می کنیم :« نفسمان و جانمان برای یاری کردن شما حاضر و آماده است و دوستی ما با شماست ؛ و برای شماست آن هم خالصانه و بی پیرایه و سرانجام در آخرین حرف و آخرین کلام صلوات می فرستیم

موضوعات: 14 ویژگی زیارت آل یاسین  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-11-25] [ 10:47:00 ب.ظ ]




زیارت آل یاسین و توضیح کلمات کلیدی آن
کلمات کلیدی ماشینی : زیارت، یاسین، زیارت آل‌یاسین و توضیح کلمه، قرآن مجید، قرآن، حجت، آل‌یاسین، معنی،

زیارت دیدار است با آن که بزرگش می شمریم و دوست داریم. زیارت دیدنی است از راه دل و ارتباطی روحی با پیشوایان دینی که آموزگار حقایق اسلامند و خود، اسلام مجسّم. زیارت توجه و توسل است به پیامبر اکرم، حضرت محمد(ص) و عترت طاهره اش، که فضایل و مناقبشان به تعبیرهای گوناگون و در موارد متعدد از زبان آن حضرت بیان شده است.

زیارت با حضور زائر در پیشگاه زیارت شونده صورت می گیرد، اما شوق دیدار1 پیامبر رحمت و اهل بیت طاهرینش، زائررا به گفت وگو با آنان و اظهار اشتیاق وا می دارد. در این حال ادب اقتضا می کند زیارت کننده سخن را با سلام شروع کند و سپس به وصف فضایل و مناقب آنان بپردازد، مهر و ولایشان را به یاد آورد، پیروی از تعلیمات آن حجت های الهی را اظهار کند و پیمان ولایتش را تجدید نماید. این جاست که خواندن زیارت نامه لازم می شود. تا با بیانی بهتر و گویاتر، آن چه را در دل دارد ابراز کند.

زیارت نامه ـ که مجازاً زیارت هم گفته می شود ـ گفتاری است که ائمة معصومین(ع) و بزرگان دین تقریر کرده اند، و معانیی است که شایسته است زائر در حضور مزار بر زبان آورد، و آن چه عقیده و باورش می باشد بیان کند. زیارت نامه های مروّی از امامان دفتری است معرفت آموز در شناخت امام و مقامات معنوی اش که همه فضل و عطای پروردگار به آن هاست، و حاکی از توحید ناب و یکتاپرستی.

زیارت نامه ها معمولاً با سلام آغاز می شود. سلام به امامی که زنده و شنوندة سخن زائر است، چون شهید راه حق است و شهیدان به صریح قرآن زنده اند و بهره مند از فیوضات ربانی.2 پس سلام به امام زنده و حجت حق داده می شود و بعد اوصافش ذکر می گردد و این نوعی آموزش امام شناسی و یادآوری عقاید شیعه است دربارة امامان خود.

از زیارت نامه های مأثور و معتبر بعضی اهمیت بیشتر دارد و در توصیف مقامات روحانی و مناقب معصومین و توحید رب العالمین بلیغ تر و شیواتر است، مانند زیارت «جامعة کبیره»، «زیارت امین الله»، «زیارت آل یاسین» که اینک در پی توضیح و شرح آنیم.

نخست باید یادآور شوم زیارت آل یاسین مانند زیارت های دیگر، مناقب و فضایلی را که برای ائمة معصومین می شمرد همه مستند به قرآن مجید است، یعنی با تأویل بعضی آیات، مصداق پنهان آیه را که در بطن آن است، ظاهر می کند. می دانیم شیوة بیان در قرآن، ذکر وصف و عمل خیر یا شرّ افراد است، نه نام خاصشان. مانند آیة 5 سورة مائده:

إنّما ولیکّم الله و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکوة و هم راکعون.

که ولی و سرپرست مسلمانان را خدا و رسولش و کسانی که ایمان آورده و نماز می خوانند و در حال رکوع زکات می دهند معرفی می کند. این آیه به نقل مفسران شیعی و بسیاری از اهل سنت در مورد حضرت علی بن ابی طالب(ع) فرود آمد، هنگامی که در مسجد نماز مستحب می خواندند و در حال رکوع انگشتری خود را به سائلی که مستمند بود دادند. بنابراین، تأویل روشنگر مراد خدای تعالی از آیات می باشد، و چون مستند به قول امام معصوم و منصوص است تردیدی در درستی اش نیست.

نکتة دیگر این که در متون اسلامی ـ از قرآن و حدیث ـ کلماتی به کار رفته که مرادف و معادل آن را در فارسی کم تر می یابیم. چون گاه لفظ چند بعدی است و بار معنایی زیادی دارد، و بسا که لازم شود پس از شرح ریشة کلمه و معنی اصطلاحی اش خود آن را در ترجمه بیاوریم.

اکنون ده تعبیر را که در این زیارت آمده به ترتیب الفبایی توضیح می دهیم:
1. آل یس (آل یاسین):

قرائتی است از «إلْ یاسین» که در آیة 130 سورة صافّات آمده: «سلامٌ علی ال یاسین .»

ابوالفتوح رازی ـ مفسّر بزرگ سدة ششم ـ ذیل آیة نامبرده می نویسد: «سلام بر ال یاسین باد». ابن عامر و نافع و یعقوب خواندند: «آل یاسین» به مدّ، و باقی قرّاء «إلیاسین» خواندند. آنان که «آل یاسین» خواندند گفتند که معنی اش آن است که «سلام بر آل محمد» و یاسین نامی است از نام های رسول ما، و گفتند «اهل قرآن». و آنان که «إلیاسین» خواندند، گفتند این لغتی است در الیاس، چنان که اسماعیل و اسمعین و میکایل و میکایین و میکال.3 شیخ طوسی در تفسیر تبیان نزدیک به همین معانی را ذکر کرده است، چنان که طبرسی نیز در مجمع البیان همانند این اقوال را آورده است.

علامة طباطبایی در بحث روایی ذیل آیه از معانی الأخبار به اسنادش از امام جعفر صادق(ع) و نیز از عیون اخبارالرضا نقل می کند که فرمودند:

«یس» محمد(ص) و ما «آل یس»، هستیم.

که البته مبتنی بر قرائت «آل یس» است.4

در تفسیر نمونه پس از نقل اقوال مختلف در قرائت «إل یاسین» و معانی که بنابر هر قرائت پیدا می کند آمده است:

بنابر این «آل یاسین» به معنی خاندان پیغمبر گرامی اسلام(ص) یا خاندان «یاسین» پدر الیاس می باشند.5

«قرائن روشنی در خود قرآن است که همان معنی اول را تأیید می کند که منظور از «إلیاسین» همان «الیاس» است، زیرا بعد از آیه « سلام علی الیاسین» به فاصلة یک آیه می گوید « انّه من عبادنا المؤمنین؛ «او از بندگان مؤمن ما بود» بازگشت ضمیر مفرد به الیاسین دلیل بر این است که او یک نفر بیشتر نبوده یعنی همان الیاس.

ضمن تأیید استدلال روشنی که نقل شد یادآور می شود که در قرآن مجید و آثار ادبی فاخر، گاه کلمه ای به دو صورت خوانده می شود که در هر دو صورت دارای معنی مناسب پذیرفتنی است، و این گونه تعبیرها نوعی هنر ادبی و حاکی از قدرت بیان گوینده است. وجود این گونه تعبیرها سبب می شود که یک آیه متضمن دو یا سه معنی و همه در درجات گوناگون مراد گوینده باشد، که جای شرح آن نیست.

عترت پیامبر اکرم(ص) که عالم به ظاهر و بطن و بطنِ آیات هستند، گاه در استدلال به مقامات معنوی خودشان که همه موهبت الهی و افزون بخشی پروردگار است. از این گونه تعبیرهای قرآنی بهره می جستند که نمونة آن جملة اول همین زیارت است.
2. بقیة الله

نیز تعبیرقرآنی است که در آیة 86 سورة هود آمده:

بقیةّ الله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین.

اگر مؤمن باشید باقی مانده (حلال) خدا برای شما بهتر است.

چون به آیات پیش از آیة مذکور مراجعه کنیم می بینیم دربارة قوم شعیب و مردم مدیَن است که نه تنها بت، بلکه درهم و دینار، معبودشان شده بود و کم فروشی می کردند. به این سبب قرآن می فرماید: پیمانه و وزن را به قسط و عدل دهید، و چیزی از آن ها نکاهید و به این گونه، فساد اقتصادی در جامعه ایجاد نکنید. در پایان می فرماید: «باقی مانده حلال که برای شما بماند ـ اگر ایمان داشته، بپذیرید ـ برایتان بهتر از مال حرام اندوختن است.» پس در این آیه بقیّةالله سود حلال اندک است. اما این تعبیرپذیرای معانی دیگر هم می باشد، چنان که در آیة 116 سورة هود آمده: « اولوا بقیةّ ٍ ینهون عن الفساد فی الأرض»، به معنی «اولواالفضل، صاحبان فضیلت و شخصیت، نیکان و پاکان» آمده، به این مناسبت که اشیا و اجناس بهتر و نفیس را ذخیره می کنند و نگاه می دارند. همچنین در اجتماع و صحنة مبارزه، ضعیفان زودتر از بین می روند یا از میدان فرار می کنند و به این گونه، باقی ماندگان قویترند. با توجه به این معنی است که در زبان عربی این مثل گفته می شود: « فی الزّوایا خبایا و فی الرجال بقایا؛ در زاویه ها هنوز مسائل مخفی وجود دارد و در میان رجال شخصیت هایی باقی مانده»، علاوه بر این، لفظ «بقیه» که سه بار در قرآن مجید آمده همین معنی را در بر دارد.6 چنان که در المصحفُ المُیّسر که لغات قرآن را با دقت در حاشیه صفحات معنی کرده، البقیه را فضل و خیر دانسته است.7

کوتاه سخن این که « بقیةّ باقی مانده» از چیزی است، اما این باقی مانده چیزی است نفیس و ارزشمند و در مورد انسان یعنی صاحب فضل و فضیلت و مایة خیر که چون به الله اضافه شود، از مضافٌ الیه کسب شرافت می کند، مانند بیت الله و قدر و مرتبة آن افزون تر می شود، و مصداق تامّ و کاملش حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) هستند که آخرین حجت و ذخیرة پر خیر آفریدگار متعال می باشند.
3. حجّة الله

«حجت» هم ریشه با «حج» است، پس معنی نخست آن «قصد» است، ولی غالباً به معنی آن چه بر صحّت ادعا دلالت می کند استعمال می شود، و «محاجّة» حجت آوردن برای اثبات مدعا یا ابطال دلیل طرف است.8 راغب، حجت را راهنمایی به «محجّة» یعنی وسط راه یا طریق مستقیم، نه کناره های انحرافی، معنی کرده. مفهوم فرهنگی و بعدی حجّت: آنچه حکم می کند به درستی یکی از دو نقیض ـ یعنی دلیل و برهان ـ می باشد، و به این معنی است در آیه: 149 سورة انعام « قل فللّه الحجّة البالغة؛9 بگو: برهان رسا ویژة خداست». این کلمه با اضافه شدن به الله از مضاف الیه کسب شرافت می کند، و حجّة الله، به طور مطلق یکی از لقب های امام زمان(ع) می باشد و در این زیارت هم آمده.

در خبر است که خدای تعالی بر مردم دو حجت دارد: حجت باطنی که عقل و شعور است، و حجت ظاهری که رسولانش و جانشینان منصوص و معین آن ها می باشند.10در کتاب اصول کافی، در باب الحجّة در عین حال که به معنی امام و راهنما به صراط مستقیم است به معنی دلیل و حجت رسای الهی بر مردم است، زیرا آنان عالم به معارف و حقایق دین و احکام شریعت می باشند و راه سلوک الی الله را که بدون انحراف می باشد ارائه می دهند. از دیگر سو اینان واسطة فیض از مبدأ متعال هستند و وجودشان در زمین ضروری است11 و تفصیلش در معنای «خلیفةالله» خواهد آمد.
4. خلیفةالله

خلیفه در اصل به معنی آن که به جای کسی در کاری باشد،12 از پس کسی آینده و در کاری قائم مقام کسی شود13 و به بیان ساده تر «جانشین». این تعبیر از قرآن مجید، سورة بقره، آیة 30 گرفته شده که خداوند به فرشتگان می فرماید:

إنیّ جاعلٌ فی الأرض خلیفةً.

من در زمین جانشینی خواهم گماشت.

شیخ صدوق رییس محدثان و پیشرو فقیهان شیعه در ابتدای کتاب کمال الدین و تمام النعمه بحثی خردمندانه ذیل عنوان « الخلیفة قبل الخلیقة؛ جانشین پیش از آفرینش کرده، با طرح آیة مذکور به استدلال می پردازد که: حکمت در وجود خلیفه، بر حکمت در آفرینش، مقدم است، و بدین جهت در خلقت به آن آغاز کرده است، زیرا او حکیم است و حکیم کسی است که مهم تر را بر مهم مقدم دارد، و این کار حکیمانه تصدیق گفتار امام صادق(ع) است که می فرماید: «حجت خدا، پیش از خلق و همراه خلق و پس از خلق است.»14 با آن چه در معنی حجت گفتیم مقصود از حدیث امام هم روشن می شود.

صدوق به دنبال آنچه از وی نقل کردیم می نویسد: «همیشه وضع خلیفه به حال خلیفه گذار دلالت دارد و همة مردم از خواص و عوام بر این شیوه اند. در عرف مردم اگر پادشاهی ظالمی را خلیفة خود قرار دهد آن پادشاه را نیز ظالم می دانند، و اگر عادلی را جانشین خود سازد آن پادشاه را نیز عادل می شمرند. پس ثابت شد که خلافت خداوند عصمت را ایجاب می کند و خلیفه جز معصوم نتواند بود».15

از آن چه گفتیم، مقام معنوی رفیع و پایگاه والای حجت و خلیفه خدا که در زیارت با سلام به وی اظهار ارادت می کنیم آشکار می شود.
5. دلیل ارادته

معنی ظاهری این تعبیر آشکار است: «راهنما به اراده و خواست او (خدا)» . بنابراین ائمه معصومین(ع) ارادة خدای تعالی و خواست او را به ما معرفی می کنند، و این ناشی از علم آن هاست که علم لدنّی و عطای ربّانی است.

آن چه به اختصار باید در این باره شرح داده شود، «ارادت» و کیفیت انتساب آن به آفریدگار متعال است. در چنین موضوعاتی به حکم عقل باید به برگزیدگان الهی که برای راهنمایی ما به معرفت صحیح آفریدگار برانگیخته شده اند مراجعه کرد، و به اظهار نظرهای فیلسوفان و یافته های شخصی اعتماد نکرد.

بنا به احادیثی که از عترت معصوم پیامبر ما رسیده، اراده، از «صفات فعل» خالق متعال است نه از «صفات ذات» مانند علم و قدرت.16 در این روایات تصریح شده که اراده (مشیت، خواست) آفریدگار مانند اراده و خواست ما نیست که پس از تأمل و تفکر و پیدا شدن شوق و عزم و دیگر حالات روانی باشد، بلکه ارادة خدای تعالی احداث و ایجاد چیزی است نه غیر آن.17 چنان که در قرآن مجید هم آمده:

إنّما قولنا لشی ءٍ إذا أردنٰه أن نقول له کن فیکون.17

ما وقتی چیزی را اراده کنیم همین قدر به آن می گوییم: «باش»، بی درنگ موجود می شود.

نیز در سورة یس آیة 82 آمده:

إنّما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون.18

چون به چیزی اراده فرماید کارش این بس که می گوید: باش، پس (بی درنگ) موجود می شود.

از آن چه گذشت، می فهمیم دلالت ائمه معصومین و از جمله حضرت حجّت بن الحسن(ع) به ارادة خداوند، که یکی از شئون انبیا و اوصیای آنان است، مقامی است که دسترسی به آن جز برای کسانی که مصداق «و ما تشاؤون الاّ أن یشاء الله؛ نمی خواهند مگر آن که خداوند می خواهد» 19 هستند دیگری را نیست. آری این معصومین و اصفیای الهی هستند که ظرف خواست خدا می باشند.

و همان را می خواهند که معبود محبوبشان می خواهد. بهترین تعبیر در این مورد در زیارت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) آمده:

خواست پروردگار در اندازه گیری و تقدیر کارهایش به سوی شما فرود می آید و از خانه هایتان صادر می شود.20

و این سخن را شرحی است که «گفته آید در مقام دیگری».
پی نوشت ها:

1. برای آگاهی از آداب ظاهری و باطنی زیارت و فواید فرهنگی ـ اجتماعی بقاع متبرکة ائمة معصومین، و توصیه ای که در احادیث به زیارت آنان شده و پاسخ شبهات منکران زیارت و شرح درون مایة زیارت ها رجوع کنید به : شوق دیدار (مباحثی پیرامون زیارت)، محمد مهدی رکنی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، 1381.

2. رک: سورة آل عمران(3)، آیات 169 ـ 170.

3. راضی، ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تصحیح دکتر محمد جعفر یاحقی ـ دکتر محمد مهدی ناصح، ج 16، ص 234

4. طباطبائی’، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن ج 17، ص 159.

5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، قم، تاریخ مقدمه خرداد 1364، 19 / 145.

6. این سه مورد عبارت است از: سوره بقره (2)، آیة 248 : فیه سکینه من ربّکم و بقیه مما ترک ال موسی و آل هرون: در آن [تابوت] آرامش خاطری از جانب پروردگارتان، و بازمانده ای [بقیة] از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون [در آن] بر جای نهاده اند، (قرآن مجید، ترجمه استاد محمد مهدی فولادوند). «بقیه» در آیة نامبرده یادگار نفیس بر جا مانده از خاندان موسی و هارون است. (رک: تفسیر نمونه، ج 9 ص 276). مورد دوم «بقیه» در سوره هود آیه 86 آمده که مورد بحث است. دیگر سورة هود آیه 116 و تعبیر «اولوابقیة» است که در متن مقاله توضیح داده شد.

7 . رک: عبدالجلیل عیسی (شیخ کلیّنی اصول الدین و اللغة العربیة بالازهر) ، المصحف المیّسر، دارالکتاب المصری ـ دارالکتاب اللبنانی، الطبعة السابعة، 1407، ص 301. برای ملاحظة نظر دیگر مفسران از شیخ طوسی و طبرسی و فیض کاشانی دربارة «بقیت الله / بقیةالله». رک: بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، با ترجمه و توضیحات، انتشارات نیلوفر ـ جامی، تهران، 1374، ذیل آیه 86 سورة هود.

8. علی تاجدینی، فرهنگ جاودان المیزان، نشر مهاجر، تهران، 1382.

9. ابوالقاسم حسین بن محمد المعروف بالراغب الاصفهان، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق و ضبط محمد سید گیلانی، المکتبة المرتضویة.

10. محمدبن یعقوب الکینی، الاصول من الکافی، دارالکتب الاسلامیه، مطبعة الحیدی، طهران، 1/16، ضمن حدیثی طولانی که حضرت موسی بن جعفر(ع) اهمیت و شرف«عقل» را با استشهاد به آیات قرآن بیان می فرمایند، به هشام بن حکم که مخاطب راوی خبر است می فرمایند: یا هشام! انّ الله علی النّاس حجّتین: حجّة ظاهرةً و حجّة باطنه. فأمّا الظاهرة فالرّسول و الانبیاء و الائمه و امّا الباطنة فالعقول.

11. همان، باب « انّ الحجة لا تقوم لله علی الا خلقه بالامام»، ص 177؛ و « باب انّ الارض لا تخلو من حجة». سومین حدیث این باب تصریح می کند که همواره بر زمین باید حجت خدا باشد تا حلال و حرام را معرفی کند و مردم را به راه خدای تعالی بخواند.

12. صفی پور، عبدالرحیم، منتهی الارب فی لغةالعرب، کتابفروشی اسلامیه ـ ابن سینا، 1377 ق.

13. غیاث الدین محمد رامپوری، غیاث اللغات به کوشش محمد دبیر سیاقی، کانون معرفت، تهران.

14. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه منصور پهلوان، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1380، ج 1، ص 7.

15. همان، ج 1، ص 9.

16. الاصول من الکاف، باب الارادة من صفات الفعل و سائر صفات الفعل، ج 1، ص 109، حدیث 3.

17. برای ملاحظة آرای مختلف دربارة چگونگی انتساب ااراده و سمع و بصر به حق تعالی و شرح حدیثی در این باره از اصول کافی رک: امام خمینی (ره)، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) چاپ دوازدهم، 1376، ص 612 ـ 614.

18. ترجمة آیات از: محمد مهدی فولادوند، قرآن مجید، تحقیق و نشر دارالقرآن الکریم، چاپ سوم، دی ماه 1376.

19. سورةالانسان (76)، آیة 30 : «و ما تشاءون الاّ أن یشاءالله انّ الله کان علیماً حکیما»

20. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، مقصد سوم، زیارت حضرت سیدالشهدا(ع)، زیارت اول، انتشارات اسلام، ص 690.

موضوعات: زیارت آل یاسین و توضیح کلمات کلیدی آن  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ب.ظ ]




 


زیارت ال یاسین
زیارت آل یاسین، یکی از زیارتهای مشهور حضرت صاحب الامر، علیه السلام، است. راوی و ناقل این زیارت جناب ابو جعفر محمد بن عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالک جامع الحمیری القمی است که همه علمای رجال و بزرگان راوی شناس از او به بزرگی و قداست یاد کرده اند. او صاحب کتابهای متعددی بود که ظاهرا چیزی از آنها در دست نیست و چون در اواخر دوران غیبت صغری می زیسته مکاتبات بسیاری با ناحیه مقدسه حضرت صاحب الامر، علیه السلام، داشته و به افتخار جواب نائل آمده است. توقیعات متعددی به وسیله او نقل شده است که جمله آنها توقیعی است که متضمن زیارت شریف آل یاسین است.

سَلامٌ عَلى آلِ يس، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا داعِيَ اللهِ وَرَبّانِيَ آياتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ اللهِ وَدَيّانَ دينِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللهِ وَناصِرَ حَقِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ وَدَليلَ اِرادَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا تالِيَ كِتابِ اللهِ وَتَرْجُمانَهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ في آناءِ لَيْلِكَ وَاَطْرافِ نَهارِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ميثاقَ اللهِ الَّذي اَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذي ضَمِنَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ، وَعْداً غَيْرَ مَكْذوُب، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقوُمُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْعُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصَلّي وَتَقْنُتُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصْبِحُ وَتُمْسي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ الْمَأمُونِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأمُولُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ بِجَوامِعِ السَّلام اُشْهِدُكَ يا مَوْلاىَ اَنّى اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ لا حَبيبَ اِلا هُوَ وَاَهْلُهُ، وَاُشْهِدُكَ يا مَوْلايَ اَنَّ عَلِيّاً اَميرَ الْمُؤْمِنينَ حُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍّ حُجَّتُهُ، وَموُسَى بْنَ جَعْفَر حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ موُسى حُجَّتُهُ، وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّد حُجَّتُهُ، وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، اَنْتُمُ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فيها يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ في ايمانِها خَيْراً، وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَاَنَّ ناكِراً وَنَكيراً حَقٌّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ، وَالْبَعَثَ حَقٌّ، وَاَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ، وَالْمِرْصادَ حَقٌّ، وَالْميزانَ حَقٌّ، وَالْحَشْرَ حَقٌّ، وَالْحِسابَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةَ وَالنّارَ حَقٌّ، وَالْوَعْدَ وَالْوَعيدَ بِهِما حَّق، يا مَوْلايَ شَقِيَ مَنْ خالَفَكُمْ وَسَعِدَ مَنْ اَطاعَكُمْ، فَاَشْهَدْ عَلى ما اَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ، وَاَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريٌ مِنْ عَدُوِّكَ، فَالْحَقُّ ما رَضيتُمُوهُ، وَالْباطِلُ ما اَسْخَطْتُمُوهُ، وَالْمَعْرُوفُ ما اَمَرْتُمْ بِهِ، وَالْمُنْكَرُ ما نَهَيْتُمْ عَنْهُ، فَنَفْسي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِاَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَبِكُمْ يا مَوْلايَ اَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، وَنُصْرَتي مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتى خالِصَةٌ لَكُمْ آمينَ آمينَ .

سلام بر آل ياسين سلام بر تو، اي دعوت کننده‌ي به سوي خدا، و داناي بزرگ آيات او سلام بر تو، اي دروازه‌ي‌ (سراي رحمتِ) خدا و (اي) داور دين او سلام بر تو، اي جانشين خدا و ياري کننده‌ي حق او سلام بر تو، اي حجّت خدا و (نشانگر و) راهنماي اراده‌ي او سلام بر تو، اي تلاوت کننده‌ي کتاب خدا و روشنگر آن سلام بر تو، در تمام لحظه‌هاي شبانه‌ات و ساعت‌هاي روزت سلام بر تو، اي باقي‌نهاده‌ي‌ خدا در زمين سلام بر تو، اي ميثاق خداوند که بر آن پيمان گرفته و استوارش ساخته است سلام بر تو، اي وعده‌ي خدا که خود آن را تعهّد کرده‌است سلام بر تو، اي پرچمِ بلندِ افراشته و اي دانشِ ريزان و اي فريادرسِ (درماندگان) و اي رحمتِ گسترده (که) وعده‌اي دروغ ناشدني (است) سلام بر تو؛ آن گاه که مي‌ايستي سلام بر تو؛ آن گاه که مي‌نشيني سلام بر تو؛ آن گاه که (قرآن) مي‌خواني و بيان مي‌کني سلام بر تو؛ آن گاه که نماز مي‌گزاري و قنوت مي‌خواني سلام بر تو؛ آن گاه که رکوع و سجود مي‌آوري سلام بر تو؛ آن گاه که «لا اله الا الله» و «الله اکبر» مي‌گويي سلام بر تو؛ آن گاه که (خدا را) مي‌ستايي و آمرزش مي‌خواهي، سلام بر تو؛ آن هنگام که روز را آغاز مي‌کني و آن گاه که روز را پشت سر مي‌‌گذاري سلام بر تو در شب؛ آن گاه که (تاريکي‌اش گيتي را) فرو پوشد و در روز؛ آن گاه که روشنايي‌اش آشکار گردد سلام بر تو؛ اي امامِ امان‌يافته سلام بر تو؛ اي پيشاپيش‌داشته‌ي آرزو شده سلام بر تو، همه‌ي سلام‌هاي جامع و فراگير اي مولاي من، تو را به گواهي مي‌گيرم که من شهادت مي‌دهم: خدايي جز الله نيست و او يکتاي بي‌همتاست و اين که حضرت محمّد بنده و فرستاده‌ي اوست و محبوبي جز او و خاندانش نيست مولايم، نيز گواهت مي‌گيرم که علي امير مؤمنان حجّت اوست و حسن حجّت اوست و حسين حجّت اوست و عليّ ‌بن الحسين حجّت اوست و محمّد بن علي حجّت اوست و جعفربن محمّد حجّت اوست و موسي بن جعفر حجّت اوست و عليّ بن موسي حجّت اوست و محمّد بن علي حجّت اوست وشهادت مي‌دهم که تو حجّت خدايي آغاز و انجام شماييد و (نيز گواهم بر) اين که بازگشت شما (به اين جهان)،‌ راست است و شکي در آن نيست؛ در آن روز که ايمانِ کسي که از پيش ايمان نياورده‌باشد، يا از ايمان بهره‌ي نيکويي نداشته‌باشد، او را سود نمي‌بخشد هم چنين (گواهي مي‌دهم) که مرگ راست است و آمدن دو فرشته‌ي پرسشگر (در گور) راست است نيز شهادت مي‌دهم که از نو زنده شدن راست است و برانگيخته‌شدن راست است و (پل) صراط راست است و (در) کمين‌گاه (بودن خدا) راست است و ترازوي (سنجش اعمال) راست است و رستاخيز راست است و حساب‌رسي کردارها راست است و بهشت و دوزخ راست است و نويد و هشدار به آن دو راست است اي مولاي من، آن که با شما به مخالفت برخاست نگون‌بخت و آن که شما را اطاعت کرد سعادتمند است پس بر آن چه تو را بر آن شاهد گرفتم گواه باش که من دوست‌دار توام و از دشمن تو بيزار حق همان است که شما را پسند آيد و باطل همان که شما از آن ناخشنود باشيد تنها آن چه شما فرمان داده‌ايد، آشنا (و پذيرفته‌ي فطرت) است و آن چه نهي فرموده‌ايد ناشناخته (و ناپسند) است پس دل من به خداوند ايمان دارد خداي يکتاي بي همتا و به رسول او و به امير‌المومنين (ايمان دارد) و به شما -اي مولايم- از نخستين تا واپسينان (ايمان دارد) و همواره آماده‌ي ياري شمايم و دوستي من فقط براي شماست بپذيريد، بپذيريد.

موضوعات: زیارت ال یاسین  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ب.ظ ]




در مورد زیارت ناحیه مقدسه

زیارت ناحیه مقدسه، یکى از زیارات مشهور امام حسین(ع) است.

این زیارت در روز عاشورا و غیر آن خوانده مى‏شود و به اصطلاح، از زیارات مطلقه است.

این زیارات، آموزه‏هایى از عشق، معرفت، سوز، حماسه و توسل زائر به شمار مى‏رود که در عین مرثیه بودنش مسؤلیت آفرین و حرکت‏ساز است.

این زیارت، از امام‏زمان(عجل الله تعالی فرجه) صادر شده است و صحنه کربلا و حادثه بزرگ عاشورا را به زیباترین وجه در مقابل چشمان اشکبار و قلب داغدار شخص زائر مجسم مى‏نماید و او را در متن واقعه عاشورا قرار مى‏دهد؛ و آن گاه که سراسر وجود انسان را سرشار از عشق و معرفت کرد، جانش را با تولّى و تبرى مأنوس مى‏سازد و سلام بر حسین و یارانش، و بیزارى از یزید و یزیدیان تاریخ را ورد قلب و زبانش مى‏نماید…

این زیارت با سلام بر پیامبران الهى و اولیاى دین، ائمه اطهار(ع) آغاز مى‏شود سپس، با سلام بر امام‏حسین(ع) و یاران با وفایش ادامه مى‏یابد. پس از آن، به شرح کامل اوصاف و کردار امام حسین(ع) پیش از قیام، زمینه‏هاى قیام حضرت، شرح شهادت و مصایب آن حضرت، و عزادار شدن تمام عالم و موجودات زمینى و آسمانى مى‏پردازد. در پایان، با توسل به ساحت قدس ائمه اطهار و دعا در پیشگاه خداوند متعال، پایان مى‏پذیرد.

مصادر زیارت ناحیه مقدسه:این زیارت مسلما از سوى امام معصوم(ع) صادر گردیده، و در کتب متقدمان و علماى شیعه از زمانهاى دور تاکنون، ثبت و ضبط شده است. نخستین کسى که از این زیارت در کتاب خویش نام برده، شیخ مفید (م.۴۱۳ق.) است که آن را در کتاب مزار خویش جزء اعمال روز عاشورا ثبت کرده است. اکنون، این کتاب در دست نیست؛ ولى علامه مجلسى مى‏نویسد:قال الشیخ المفید ـ قدس الله روحه ـ فى کتاب المزار ماهذا الفظه: زیارة أخرى فى یوم عاشورا بروایة اخرى، إذا أردت زیارته بها فى هذا الیوم فقف علیه (ع) و قل: السلام على صفوة‏اللّه‏…1 پس از مفید، شاگردش سیدمرتضى علم‏الهدى (م.۴۳۶ ق.)، از آن در کتاب مصباح الزائر خویش ـ یا المصباح۲ یاد کرد. این کتاب هم، اکنون موجود نیست و تنها نشانه‏اى که از آن در دست داریم، عبارات سیدبن طاووس در مصباح الزائر است، که مى‏نویسد:زیارة ثانیة بألفاظ شافیة یزاربها الحسین ـ صلوات‏اللّه‏علیه ـ زاربها المرتضى علم الهدى ـ رضوان الله علیه ـ قال: فإذا أردت الخروج فقل: أللّهمّ إلیک توجهت…. ثم تدخل القبة الشریفة و تقف على القبر الشریف و قل: السلام على آدم صفوة الله…۳ علامه مجلسى هم در نقل این زیارت، به کتاب سید مرتضى(ره) اشاره کرده است.۴سومین کس، ابن‏المشهدى (م. ۵۹۵ ق.)، شاگرد شاذان بن جبریل‏قمى، عبدالله بن جعفر دوریستى و ورام بن ابى‏فراس، و استاد ابن‏نماحلّى و فخاربن معد حائرى است. ابن المشهدى درباره زیارت ناحیه در کتاب المزار الکبیر، مى‏نویسد:زیارة أخرى فى یوم عاشورا لأبى عبدالله الحسین ممّا خرج من الناحیة إلى أحد الأبواب. قال: تقف علیه و تقول: السلام على آدم صفوة‏الله…۵/چهارمین عالم شیعه که به نقل آن پرداخته، سیدبن طاووس، رضى الدین على‏بن موسى‏بن طاووس حسنى بغدادى (م.۶۶۴ ق.)، است که این زیارت را در مصباح‏الزائر نقل کرد۶ و پس از این دو کتاب بود که زیارت ناحیه در کتابهاى حدیثى و مزار متأخران نقل گردید، و ترجمه‏ها و شرحهاى متعدد بر آن نگاشته شد. دراین باره، مى‏توان به کتابهاى ذیل اشاره کرد:۱/ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۱۷ و تحفة الزائر، ص۳۳۳، زیارت چهارم امام حسین(ع)؛۲/ محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۳۳۵؛۳/ شیخ ابراهیم بن محسن کاشانى، الصحیفة المهدیه، ص۲۰۳؛۴/ محدث قمى، نفس المهموم، ص۲۳۳ و ترجمه کمره‏اى، ص۱۰۴؛۵/ میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج۶، ص۱۱۵؛۶/ گروه نویسندگان (زیر نظر آیت الله بروجردى)، جامع أحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۴۰۵؛۷/ سید محمود، دهسرخى، رمزالمصیبة، ج۳، ص۱۰/پس، این زیارت، سابقه‏اى هزار ساله دارد، و در کتابها و گفتارهاى عالمان شیعه مشهور بوده است.

صدور زیارت ناحیه: اصل صدور زیارت ناحیه از سوى امام معصوم(ع)، در کتب قدما پذیرفته شده بود. علماى بزرگ شیعه آن را به عنوان یک زیارت مأثور و حدیث مشهور، در کتابهاى خویش ذکر کرده‏اند. شیخ مفید (م.۴۱۳ق.) در مزار خود، مى‏نویسد:زیارة أخرى فى یوم عاشورا بروایة اخرى.از این جمله معلوم مى‏شود که این روایت، مروى بوده و از جمله احادیث صادره از معصوم به شمار مى‏رفته است۷/سید مرتضى (م.۴۳۶ ق.) به هنگام زیارت امام حسین(ع)، نخست این زیارت را مى‏خواند و سپس زیارت دیگر را قرائت مى‏کرد. سیدبن طاووس در مصباح الزائر مى‏نویسد:زاربها المرتضى علم الهدى ـ رضوان الله علیه.۸و هم، در نسخه خطى کتاب المزار ـ از نویسنده‏اى کهن و نامعلوم، که نسخه آن به شماره ۴۲۶ در کتابخانه آیت الله مرعشى قم موجود است ـ نوشته شده است:زیارة أخرى تختص بالحسین ـ صلوات الله علیه ـ و هى مرویة بأسانید مختلفة و هى أوّل زیارة زاربها المرتضى علم الهدى ـ رضوان الله علیه.۹و معلوم است که تا زیارتى مروى از امام معصوم (ع) نبوده باشد، فقیهى بزرگ و عالمى سترگ مانند سید مرتضى، آن را بر زیارات دیگر ـ مانند زیارت عاشورا ـ مقدم نمى‏داشته و نمى‏خوانده است.۱۰ابن المشهدى (م.۵۹۵ق.) هم صریحا مى‏نویسد:زیارة أخرى فى یوم عاشورا لأبى‏عبدالله الحسین ممّا خرج من الناحیة إلى أحد الابواب۱۱/از این جمله، به صراحت روشن مى‏شود که زیارت ناحیه، از سوى امام زمان(ع) صادر گردیده و به یکى از نواب خاصه و ابواب اربعه داده شده است. پس از آن، از طریق راویان بعدى به دست شیخ مفید رسیده و از ایشان به سید مرتضى و راویان پس از وى، منتقل شده است. از همین رو، اسناد این زیارت به امام زمان(ع) در کتب متأخران، بدون هیچ شک و شبهه‏اى بوده است.شیخ ابراهیم بن محسن کاشانى هم در الصحیفة المهدیة مى‏نویسد:زیارة صدرت من الناحیة المقدسة إلى أحد النواب الأربعة.۱۲محدث قمى در نفس المهموم مى‏نویسد:فکان کما وصفه ابنه الإمام المهدى.۱۳آیت الله سیدمحمد هادى میلانى هم مى‏نویسد:ونجد فى زیارة الإم المهدى ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ وصفا دقیقا لما جرى على جده الحسین (ع).۱۴در کتاب حماسه حسینى استاد شهید مرتضى مطهرى هم بخشهایى از این زیارت نقل شده است.۱۵

اسناد زیارت ناحیهاین زیارت سند دارد؛ به طورى که با اسناد محکم، به شیخ مفید، سیدمرتضى و ابن المشهدى مى‏رسد. احتمالاً با سند در کتاب مزار شیخ مفید و مصباح سیدمرتضى روایت شده، اما با فقدان این دو کتاب، و حذف اسناد زیارات در مزار ابن المشهدى ـ به دلیل اختصار ـ سند این زیارت هم مفقود شده است. خود ابن‏مشهدى در آغاز کتابش، تصریح مى‏کند که این زیارات با سند متصل به من رسیده است. او مى‏نویسد:فإنّى قد جمعت فى کتابى هذا من فنون الزیارات…. ممّا اتصلت به من ثقات الرواة إلى السادات.۱۶اما ابن‏المشهدى براى اختصار کتابش و اطمینانى که به صدور زیارات از معصوم داشت، آنها را حذف کرد. علامه مجلسى پس از نقل عبارت ابن مشهدى، مى‏نویسد:فظهر أنّ هذه الزیارة منقولة مرویة.۱۷در نسخه کتاب المزار ـ که به شماره ۴۶۲ در کتابخانه آیت‏الله مرعشى موجود است (ورق ۱۴۶) ـ درباره این زیارت چنین آمده است:«و هى مرویة بأسانید مختلفة».در مستدرک‏الوسائل نیز این عبارت بدون واژه «مختلفه» آمده است۱۸/ شیخ مفید هم در کتاب مزار و در وصف این زیارت، چنین نگاشت:زیارة أخرى فى یوم عاشوراء بدرایة أخرى.۱۹مسلّم است تا این زیارت داراى سند عالى و استوار نباشد، شیخ مفید و سیدمرتضى آن را در کتابشان نمى‏آوردند، و سید مرتضى آن را بر زیارات دیگر ـ مانند زیارت عاشورا، که داراى سندى محکم و متعدد است ـ مقدم نمى‏داشت و نمى‏خواند.پس، زیارت ناحیه داراى سند صحیح و معتبر است، که از امام زمان(ع) صادر شده و از طریق یکى از نایبان خاص آن حضرت، به راویان اخبار، از آنان به شیخ مفید، سپس به ابن المشهدى و از او به سیدبن طاووس، علامه مجلسى و دیگران رسیده است.

زیارت ناحیه ثانیه (رجبیه):یکى دیگر از زیارات ناحیه، زیارتى است که سیدبن طاووس در اقبال، ضمن اعمال روز عاشورا به سند خویش روایت کرد. این زیارت مشتمل بر نام شهیدان کربلاست، و با جمله: «السلام على اول قتیل من نسل خیر سلیل» آغاز مى‏شود۲۰ نیز، پیش از سیدبن طاووس این زیارت در مزار شیخ مفید۲۱ و مزار کبیر ابن‏المشهدى۲۲ آمده است. این زیارت با اضافاتى، شامل زیارت امام حسین(ع). على‏اکبر(ع) و دیگر شهدا ـ بدون ذکر نام یکایک آنان ـ، بنابر نقل شیخ مفید و سیدبن طاووس، در اعمال اول ماه رجب و شب نیمه شعبان هم تکرار شده و معروف به «زیارت رجبیه» است۲۳/ سیدبن طاووس در پایان نقل این زیارت مى‏فرماید:قد تقدم عدد الشهداء فى زیارت عاشورا بروایة تخالف ماسطرناه فى هذا المکان، و یختلف فى أسمائهم ایضا و فى الزیادة و النقصان، و ینبغى أن تعرف ـ أیدک الله بتقواه ـ إننّا تبعنا فى ذلک ما رأیناه او رویناه، و نقلنا فى کل موضع کما وجدناه».سند زیارت ناحیه ثانیهسید ـ و هم ابن المشهدى در مزار خود ـ به سند متصل خویش از جدّش، شیخ طوسى، از ابو عبدالله محمدبن احمدبن عیاش، از ابومنصور بن عدالمنعم‏بن نعمان بغدادى نقل مى‏کند که در سال ۲۵۲ق، از ناحیه مقدسه به دست شیخ محمد بن غالب اصفهانى، این زیارت خارج شد. متن عبارت، چنین است:خرج من الناحیة سنة اثنتین و خمسین و مأتین على ید الشیخ محمد بن غالب الإصفهانى.با این‏که‏سند این زیارت در کمال اتقان و اعتبار است، اما پرسشهاى چندى مطرح مى‏شود:۱/ کلمه ناحیه، اشاره به کدام امام دارد؟۲/ آیا این سال، صحیح است؟محققان از علما درباره این جمله، چند احتمال داده‏اند:۱/ علامه مجلسى مى‏فرماید:و اعلم أنّ فى تاریخ الخبر إشکالا لتقدمها على ولادة القائم (ع) بأربع سنین. لعلّها کانت اثنتین و ستین و مأتین و یحتمل أن یکون خروجه عن ابى محمد العسکرى(ع).۲۴۲/ ملا عبدالله بن نورالله بحرانى مى‏نویسد:هکذا فى جمیع النسخ إلاّ أنّ هذا التاریخ لا یناسب ولادة و غیبة الإمام المهدى(ع) بفصل عدة سنوات فیحتمل تصحیف الرقم، أو أنّها وردت عن الإمام العسکرى(ع).۲۵۳/ حاج میرزا ابوالفضل تهرانى مى‏نویسد:و ظاهرا، مراد به ناحیه، حضرت امام حسن عسکرى است؛ چنانچه در کثیرى از اخبار، این اطلاق شایع است، چه این تاریخ سابق بر ولادت امام زمان است.۲۶۴/ حاج فرهاد میرزا معتمدالدوله مى‏نویسد:گویند: تاریخ خبر خالى از اشکال نیست، چون ولادت با سعادت امام زمان در سال ۲۵۶ است و خروج این زیارت، چهار سال قبل از میلاد است، و احتمال دارد که از امام عسکرى باشد و نساخ اشتباه کرده باشند.۲۷۵/ محمد ابراهیم آیتى مى‏گوید:در زیارت ناحیه مقدسه که در اقبال سیدبن طاووس نقل شده، نام هفتاد و دو نفر از شهدا ذکر شده است. و این زیارت، که تاریخ صدور آن از ناحیه مقدسه سامراء، سال ۲۵۲ق. مى‏باشد، باید از ناحیه‏مقدسه امام حسن عسکرى(ع) شرف صدور یافته باشد، نه از ناحیه مقدسه امام زمان(ع). چه در این تاریخ؛ یعنى سال ۲۵۲ق، هنوز امام زمان تولد نیافته بود، و هشت سال دیگر؛ یعنى تا سال ۲۶۰ق. پدرش امام یازدهم(ع) زنده بود.۲۸بنابراین، اگر سال ۲۵۲ را صحیح بدانیم و احتمال تصحیف ـ که در متون خطى قدیم بسیار است و اشباه و نظایر فراوان دارد ـ ندهیم، مراد از ناحیه، امام عسکرى(ع) است. اما اگر این سال را نادرست بدانیم و مانند علامه مجلسى و ملا عبدالله بحرانى، احتمال تصحیف بدهیم و صحیح آن را «ستین» بدانیم، مراد از ناحیه، ناحیه مقدسه امام زمان (ع) خواهد بود.اما در زیارت رجبیه ـ که در بخشى از آن با زیارت ناحیه، شباهت به چشم مى‏خورد ـ، احتمال فراوان است که زیارت جداگانه و مروى از یکى از امامان (ع) بوده باشدکه با توجه به فقدان اصل مزار شیخ مفید و عدم سند، نمى‏توانیم به گوینده آن پى ببریم.

………………………………………………………………..

پى‏نوشت ها:برگرفته از: مجله مسجد، ش۶۶/۱ .محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج ۹۸، ۳۱۷/۲ .ر.ک:سیدمحمد امین، اعیان الشیعه، ج ۸، ۲۱۹/۳ .ابن‏طاووس، مصباح الزائر، ۲۲۱/۴ .بحارالانوار، ج۹۸، ۳۲۸/۵ .ابن المشهدى، المزار الکبیر، ۴۹۶ ـ ۵۱۹/۶ .ابن طاووس، مصباح الزائر، ۱۹۲/۷ .بحارالانوار، ج ۹۸، ۳۱۷، ح ۸؛ میرزاحسین نورى، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ۳۳۵، ح ۱۶؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۵، ۴۰۵، ح ۱۶ و ۱۷/۸ .ابن طاووس، مصباح الزائر، ۲۲۱/۹ .نامعلوم، المزار، ورق ۱۴۶/۱۰/ر.ک: مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ۳۳۵، ح ۱۷/۱۱/ابن المشهدى، المزار الکبیر، ۴۹۶/۱۲/ر.ک: کاشانى، الصحیفة المهدیة، ۲۰۳/۱۳/شیخ‏عباس قمى، نفس المهموم، ۲۳۳/۱۴/میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۶، ۱۱۵/۱۵/مرتضى مطهرى، حماسه حسین، ح۱، ۱۹۱/۱۶/المزار الکبیر، ۲۷/۱۷/بحارالانوار، ج ۹۸، ۳۲۸/۱۸/مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ۳۳۵، ح۱۷/۱۹/بحارالانوار، ج۹۸، ص۳۱۷، ح۸/۲۰/بحارالانوار، ج ۹۸، ۲۶۹ـ۲۷۴/۲۱/همان، ج۹۸، ۲۷۴/۲۲/المزار الکبیر، ۱۶۲ ـ ۱۶۴/۲۳/بحارالانوار، ج۹۸، ۳۳۶ـ۳۴۱/۲۴/همان.۲۵/بحرانى، عوالم العلوم، ج ۶۳ (مخطوط)، ص۷۸۷، تحت عنوان: الأخبار، الائمة، القائم اوابیه.۲۶/تهرانى، شفاءالصدور، ج ۱، ۲۴۳/۲۷/معتمدالدوله، قمقام زخار، ۶۷۷/ ۲۸/آیتى، بررسى تاریخ عاشورا، ۱۲۳/

متن کامل زیارت ناحیه مقدسه
أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَةِ اللهِ مِنْ خَلیقَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَیْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِدْریسَ الْقــآئِمِ للهِِ بِحُـجَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى نُوح الْمُجابِ فی دَعْوَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هُود الْمَمْدُودِ مِنَ اللهِ بِمَعُونَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى صالِـح الَّذی تَـوَّجَهُ اللهُ بِکَرامَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِبْراهیمَ الَّذی حَباهُ اللهُ بِخُلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْمعیلَ الَّذی فَداهُ اللهُ بِذِبْــح عَظیم مِنْ جَنَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْحقَ الَّذی جَعَلَ اللهُ النُّبُوَّةَ فی ذُرِّیَّتِهِ ، أَلسَّـلامُ عَلى یَعْقُوبَ الَّذی رَدَّ اللهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ بِرَحْمَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یُوسُفَ الَّذی نَجّاهُ اللهُ مِنَ الْجُبِّ بِعَظَمَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مُوسَى الَّذی فَلَقَ اللهُ الْبَحْرَ لَهُ بِقُدْرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هارُونَ الَّذی خَصَّهُ اللهُ بِنُبُـوَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شُعَیْب الَّذی نَصَرَهُ اللهُ عَلى اُمَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى داوُدَ الَّذی تابَ اللهُ عَلَیْهِ مِنْ خَطیـئَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى سُلَیْمانَ الَّذی ذَلَّتْ لَهُ الْجِنُّ بِعِزَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى أَیُّوبَ الَّذی شَفاهُ اللهُ مِنْ عِلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یُونُسَ الَّذی أَنْـجَـزَ اللهُ لَهُ مَضْـمُونَ عِدَتِهِ، أَلسَّلامُ عَـلى عُزَیْر الَّذی أَحْیاهُ اللهُ بَعْدَ میتَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى زَکَرِیـَّا الصّـابِرِ فی مِحْنَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یَحْیَى الَّذی أَزْلَفَهُ اللهُ بِشَهادَتِهِ ،

سلام بر آدم یارِ مخلص خدا از بینِ آفریدگانش ، درود بر شیث ولىّ خدا و بهترینِ بندگانش ، سلام بر ادریس که براى خدا حجّتِ او را بپا داشت ، درود بـر نـوح که دعـایش قرینِ اجابـت بود ، سـلام بر هـود که کمـک و یارىِ خـدا مَـدَدِ او بود ، درود بر صـالح که خـداوند تاج کـرامت بر سـرش نهاد ، سـلام بر ابراهـیم که خـدا مقـامِ خُلّـت و رفاقـت رابه او عـطا نمود ، درود بـر اسمـاعیل کـه خـداوند ذبـحى عظـیم از بهشت را فـداىِ او نمود ، سـلام بر اسحـاق که خـداوند پیامبرى را در نسـل او قـرار داد ، درود بر یعـقوب که خـداوند به رحـمت خود بینـائىِ چشـمش را به او بازگـرداند ، سلام بر یوسـف که خـداوند به عظـمتِ خود او را از قعـر چاه رهائى بخشید ، درود بر موسـى که خـداوند به قدرتِ خود دریا را برایـش شـکافت ، سلام بر هـارون که خـداوند پیامبـرى خود را به وى اختـصاص داد ، درود بر شعـیب که خدا او را بر اُمّـتش پیـروز نمود ، سلام بر داوود که خداوند از لغزش او درگذشت ، درود بر سلیمان که بخاطر شوکتش جنّ به فرمان او درآمد ، سلام بر ایّوب که خداوند او را از بیماریش شفا بخشید ، درود بر یونس که خداوند به وعده خود برایش وفا نمود ، سلام بر عُزَیر که خداوند او را پس از مرگش به حیات بازگردانید ، درود بر زکریّا که در رنج و بَلا شکیبا بود ، سلام بر یحیى که خداوند به سبب شهادت مقام و منزلتِ او را بالا برد ،

أَلسَّلامُ عَلى عیسى رُوحِ اللهِ وَ کَلِمَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد حَبیبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى أَمیرِالْمُؤْمِنینَ عَلِىِّ بْنِ أَبی طالِب الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ابْنَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى أَبی مُحَمَّد الْحَسَنِ وَصِىِّ أَبیهِ وَ خَلیفَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّیَّـتِـهِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِیآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاَْوْصِیآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَدیجَةَ الْکُبْرى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوکِ الْخِبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ، أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْکِیآءُ ، أَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّینِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ، أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ،

درود بر عیسى روح خدا و کلمه او ، سلام بر محمّد محبوبِ خدا و یار مخلص او ، درود بر فرمانرواى مؤمنان على بن ابیطالب ، که برادرىِ رسول خدا به وى اختصاص یافت ، سلام بر فاطمه زهراء دختر رسول الله ، درود بر حسن بن على وصىّ و جانشین پدرش ، سلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود ، سلام بر آن کسى که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود ، سلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاکِ قبرِ او قرار داد ، سلام بر آن کسى که (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست ، سلام بر آن کسى که امامان از نسل اویند ، سلام بر فرزندِ خاتم پیامبران ، سلام بر فرزند سرور جانشینان ، سلام بر فرزند فاطمه زهراء ، سلام بر فرزند خدیجه کبرى ، سلام بر فرزند سدرة المنتهى ، سلام بر فرزند جنّة المأوى ، سلام بر فرزند زمزم و صفا ، سلام بر آن آغشته به خون ، سلام بر آنکه (حُرمَتِ) خیمه گاهش دریده شد ، سلام بر پنجمینِ اصحابِ کساء ، سلام بر غریبِ غریبان، سلام بر شهیدِ شهیدان ، سلام بر مقتولِ دشمنان ، سلام بر ساکنِ کربلاء ، سلام بر آن کسى که فرشتگانِ آسمان بر او گریستند ، سلام بر آن کسى که خاندانش پاک و مطهّرند ، سلام بر پیشواى دین ، سلام بر آن جایگاههاى براهین و حُجَجِ الهى ، درود بر آن پیشوایانِ سَروَر، سلام بر آن گریبان هاى چـاک شده، سلام بر آن لب هاى خشکیده، سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ، سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده ، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه ، سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ، سلام بر آن خون هاى جارى ، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)، سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)، سلام بر حجّتِ پروردگارِجهانیان،

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَةِ الْمُضاجِعینَ، أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ، أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ ، أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ، أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَةِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَریبَةِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَةِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِک َ ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ،

سلام برتو ( اى حسین بن على ) و بر پدرانِ پاک و طاهِـرَت ، سلام برتو و بر فرزندانِ شهیدت، سلام بر تو و بر خاندانِ یارى دهنده ات (به دین الهى) ، سلام بر تو و بر فرشتگانِ مُلازمِ آرامگاهت، سلام بر آن کشته مظلوم ، سلام بر برادرِ مسمومش ، سلام بر على اکبر ، سلام بر آن شیر خوارِ کوچـک ، سلام بر آن بدن هاى برهـنه شده ، سلام بر آن خانواده اى که نزدیک ( و همراه سَروَرشان ) بودند ، سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها ، سلام بر آن دور افتادگان از وطن ها ، سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن ، سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن ، سلام بر آن حسابگر (اعمالِ خویش براى خدا) و شکیب ا، سلام بر آن مظلومِ بى یاور ، سلام بر آن جاى گرفته در خاکِ پاک ، سلام بر صاحـبِ آن بارگـاهِ عالى رتبه ، سلام بر آن کسى که ربّ جلیل او را پاک و مطهّر گردانید ، سلام بر آن کسى که جبرئیل به او مباهات مى نمود ، سلام بر آن کسى که میکائیل در گهواره با او تکلّم مى نمود ، سلام بر آن کسى که عهد و پیمانش شکسته شد ، سلام بر آن کسى که پرده حُرمَتش دریده شد ، سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریخته شد ، سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد ، سلام بر آنکه از جام هاى نیزه ها جرعه نوشید ، سلام بر آن مظلومى که خونش مباح گردید ، سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد ، سلام بر آنکه اهل قریه ها دفنش نمودند ، سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد ، سلام بر آن مدافعِ بى یاور ، سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده ، سلام بر آن گونه خاک آلوده ، سلام بر آن بدنِ برهنه ، سلام بر آن دندانِ چوب خورده ، سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته ، سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان ها(ىِ کربلاء) گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند ، و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند ، سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى که بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى کِشند ، و اطرافِ تُربتـت اجتماع کرده اند ،

الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِک َ ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ فَإِنّی قَصَدْتُ إِلَیْک َ ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَیْک َ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِک َ ، الْمُخْلِصِ فی وَِلایَـتِک َ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِک َ ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـک َ ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِک َ مَقْرُوحٌ ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِک َ مَسْفُوحٌ ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزینِ ، الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ ، سَلامَ مَنْ لَوْ کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ ، لَوَقاک َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ ، وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلْحُتُوفِ ، وَ جاهَدَ بَیْنَ یَدَیْک َ ، وَ نَصَرَک َ عَلى مَنْ بَغى عَلَیْک َ ، وَ فَداک َ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ ، وَ رُوحُهُ لِرُوحِک َ فِدآءٌ ، وَ أَهْلُهُ لاَِهْلِک َ وِقآءٌ ، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَةَ مُناصِباً ، فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ، حَسْرَةً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ ، أَشْهَدُ أَ نَّک َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوةَ ، وَ اتَیْتَ الزَّکوةَ ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْعُدْوانِ، وَ أَطَعْتَ اللهَ وَ ما عَصَیْتَهُ، وَ تَمَسَّکْتَ بِهِ وَ بِحَبْلِهِ فَأَرْضَیْتَهُ، وَ خَشیتَهُ وَ راقَبْتَهُ وَ اسْتَجَبْتَهُ ، وَ سَنَنْتَ السُّنَنَ ، وَ أَطْفَأْتَ الْفِتَنَ ، وَ دَعَوْتَ إِلَى الرَّشادِ ، وَ أَوْضَحْتَ سُبُلَ السَّدادِ ، وَ جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ الْجِهادِ ، وَ کُنْتَ للهِِ طآئِعاً ، وَ لِجَدِّک َ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ تابِعاً ، وَ لِقَوْلِ أَبـیک َ سامِعاً ، وَ إِلى وَصِیَّةِ أَخیک َ مُسارِعاً ، وَ لِعِمادِ الدّینِ رافِعاً ، وَ لِلطُّغْیانِ قامِعاً ، وَ لِلطُّغاةِ مُقـارِعاً ، وَ لِلاُْ مَّةِ ناصِحاً ، وَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ سابِحاً ، وَ لِلْفُسّاقِ مُکافِحاً ، وَ بِحُجَجِ اللهِ قآئِماً ، وَ لِـلاِْسْلامِ وَ الْمُسْلِمینَ راحِماً ،

و در آستانِ تو طواف مى کنند ، و براى زیارت تو وارد مى شوند ، سلام برتو من به سوى تو رو آورده ام ، و به رستگارى درپیشگاه تو امید بسته ام ، سلام بر تو سلامِ آن کسى که به حُرمتِ تو آشناست ، و در ولایت و دوستىِ تو مُخلص و بى ریا است ، و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته ، و از دشمنانت بیزار است ، سلام کسیکه قلبش از مصیبت تو جریحه دار ، و اشکش به هنگام یاد تو جارى است ، سلام کسیکه دردناک و غمگین و شیفته و فروتن است ، سلام کسیکه اگر با تو در کربلاء مى بود ، با جانش ( دربرابرِ ) تیزىِ شمشیرها از تو محافظت مى نمود ، و نیمه جانش را به خاطر تو بدست مرگ مى سپرد ، و در رکاب تو جهاد میکرد ، و تو را بر علیه ستمکاران یارى داده ،جان و تن و مال و فرزندش را فداى تو مى نمود ، و جانش فداى جان تو ، وخانواده اش سپر بلاىِ اهل بیت تو مى بود ، اگر چه زمانه مرا به تأخیر انداخت ، و مُقدَّرات الهى مرا از یارىِ تو بازداشت ، و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم ، و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم ، (درعوض) صبح و شام بر تو مویِه میکنم ، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم، از روى حسرت و تأسّف وافسوس بر مصیبت هائى که بر تو وارد شد ، تاجائى که از فرط اندوهِ مصیبت ، و غم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم ، گواهى میدهم که تو نماز را بپا داشتى ، و زکات دادى، و امر به معروف کردى ، و از منکر و عداوت نَهى نمودى ، و اطاعتِ خدا کردى و نافرمانى وى ننمودى ، وبه خدا و ریسمان او چنگ زدى تا وى را راضى نمودى ، و از وى در خوف و خشیَت بوده نظاره گر ِاو بودى ، و او را اجابت نمودى ، وسنّتهاى نیکو بوجود آوردى ، و آتشهاى فتنه را خاموش نمودى ، و دعوت به هدایت و استقامت کردى ، و راههاى صواب و حقّ را روشن و واضح گرداندى ، و در راه خدا بحقّ جهاد نمودى ، و فرمانبردار ِخداوند ، و پیرو جدّت محمّد بن عبدالله بودى ، و شنواى کلام پدرت على بودى ، و پیشى گیرنده به ( انجامِ ) سفارش برادرت امام حسن بودى ، و رفعت دهنده پایه شرافتِ دین ، و خوار وسرکوب کننده طغیان ، و کوبنده سرکشان ، وخیرخواه و نصیحت گرِاُمّت بودى ، در هنگامى که در شدائدِ مرگ دست و پا میزدى ، و مبارزه کننده با فاسقان بودى، و قیام کننده باحُجَج و براهین الهى ، و ترحُّم کننده بر اسلام و مسلمین بودى ،

وَ لِلْحَقِّ ناصِراً ، وَ عِنْدَ الْبَلآءِ صابِراً ، وَ لِلدّینِ کالِئاً ، وَ عَنْ حَوْزَتِهِ مُرامِیاً ، تَحُوطُ الْهُدى وَ تَنْصُرُهُ ، وَ تَبْسُطُ الْعَدْلَ وَ تَنْشُرُهُ ، وَ تَنْصُرُ الدّینَ وَ تُظْهِرُهُ ، وَ تَکُفُّ الْعابِثَ وَ تَزْجُرُهُ ، وَ تَأْخُذُ لِلدَّنِىِّ مِنَ الشَّریفِ ، وَ تُساوی فِى الْحُکْمِ بَیْنَ الْقَوِىِّ وَ الضَّعیفِ ، کُنْتَ رَبیعَ الاَْیْتامِ ، وَ عِصْمَةَ الاَْ نامِ ، وَ عِزَّ الاِْسْلامِ ، وَ مَعْدِنَ الاَْحْکامِ ، وَ حَلیفَ الاِْنْعامِ ، سالِکاً طَرآئِقَ جَدِّک َ وَ أَبیک َ، مُشْبِهاً فِى الْوَصِیَّةِ لاَِخیـک َ ، وَفِىَّ الذِّمَـمِ ، رَضِىَّ الشِّیَمِ ، ظاهِرَ الْکَرَمِ ، مُتَهَجِّداً فِى الظُّلَمِ ، قَویمَ الطَّرآئِقِ ، کَریمَ الْخَلائِقِ ، عَظیمَ السَّوابِقِ ، شَریفَ النَّسَبِ ، مُنیفَ الْحَسَبِ ، رَفیعَ الرُّتَبِ ، کَثیرَ الْمَناقِبِ ، مَحْمُودَ الضَّرآئِبِ ، جَزیلَ الْمَواهِبِ ، حَلیمٌ رَشیدٌ مُنیبٌ ، جَوادٌ عَلیمٌ شَدیدٌ ، إِمامٌ شَهیدٌ، أَوّاهٌ مُنیبٌ ، حَبیبٌ مَهیبٌ ، کُنْتَ لِلرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَلَداً ، وَ لِلْقُرْءانِ سَنَداً ]مُنْقِذاً :خل[ وَ لِلاُْ مَّةِ عَضُداً ، وَ فِى الطّاعَةِ مُجْتَهِداً ، حافِظاً لِلْعَهْدِ وَالْمیثاقِ ، ناکِباً عَنْ سُبُلِ الْفُسّاقِ ]وَ :خل[ باذِلاً لِلْمَجْهُودِ ، طَویلَ الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ ، زاهِداً فِى الدُّنْیا زُهْدَ الرّاحِلِ عَنْها ، ناظِراً إِلَیْها بِعَیْنِ الْمُسْتَوْحِشینَ مِنْها ، امالُک َ عَنْها مَکْفُوفَةٌ ، وَ هِمَّتُک َ عَنْ زینَتِها مَصْرُوفَةٌ ، وَ أَلْحاظُک َ عَنْ بَهْجَتِها مَطْرُوفَةٌ ، وَ رَغْبَتُک َ فِى الاْخِرَةِ مَعْرُوفَةٌ ، حَتّـى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ باعَهُ ، وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِناعَهُ ، وَ دَعَا الْغَىُّ أَتْباعَهُ ، وَ أَنْتَ فی حَرَمِ جَدِّک َ قاطِنٌ ، وَ لِلظّـالِمینَ مُبایِنٌ ، جَلیسُ الْبَیْتِ وَ الْمِحْـرابِ ، مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّـذّاتِ وَ الشَّـهَواتِ ، تُنْکِـرُ الْمُنْکَـرَ بِقَلْبِـک َ وَ لِسانِک َ ، عَلى حَسَبِ طاقَتِـک َ وَ إِمْکانِـک َ ، ثُمَّ اقْتَضاک َ الْعِلْمُ لِـلاِْنْکارِ، وَ لَزِمَک َ ]أَلْزَمَک َ :ظ [أَنْ تُـجـاهِدَ الْـفُجّـارَ ، فَـسِـرْتَ فـی أَوْلادِکَ وَ أَهـالیـک َ ،

یارى گرِ حق بودى ، در هنگام بلاء شکیبا و صابر ، حافظ و مراقب دین، و مدافع حریم آئین بودى ، ( طریقِ ) هدایت را حفظ نموده یارى می نمودى ، عدل و داد را گسترش داده و وسعت مى بخشیدى ، دین و آئینِ الهى را یارى نموده آشکار مى نمودى ، یاوه گویان را ( ازادامه راه ) بازداشته جلوگیرى میکردى ، حقّ ضعیف را از قوى باز میستاندى ، در قضاوت و داورى بین ضعیف و قوى برابر حُکم مینمودى ، تو بهار ِسر سبز ِیتیمان بودى ، نگاهبان و حافظ مردم بودى ، مایه عـزّت و سرافراز اسلام ، معدنِ احکام الهى ، هم پیمان نیکى و احسان بودى ، پوینده طریقه جدّ و پدرت و در سفارشات و وصایا همسانِ برادرت بودى ، وفادار به پیمانها ، داراى سجایاىِ پسندیده ، و باجود و کَرَمِ آشکار بودى ، شب زنده دار ( به عبادت ) در دلِ شبهاىِ تاریک ، معتدل و میانه رو در روشها ، با سجایا و اخلاقِ کریمانه ، داراى سوابقِ باعظمت و ارزشمند ، داراى نَسَبِ شریف ، و حَسَبِ والا ، با درجات و رتبه هاىِ رفیع و عالى ، مناقب و فضائلِ بسیار ، سِرِشتها و طبیعتهاى مورد ستایش ، و با عطایا و مواهبِ بزرگ بودى ، حلیم و صبور ، هدایت شده ، بازگشت کننده بسوى خدا ، باجود و سخاوت ـ دانا ـ توانا و قاطع ، پیشواى شهید ، بسیار نالان و گریان در پیشگاه خداوند ، محبوب و باهیبت بودى ، تو براى پیامبر که درودخدا بر او و آل او باد فرزند ، و براى قرآن پشتوانه ]نجات دهنده[ ، و براى امّتِ اسلام بازوى توانا ، و در طاعتِ حقّ کوشا بودى ، توحافظِ عهد و پیمانِ الهى ، دورى کننده از طُرُقِ فاسقان بودى ، ]و[ توآنچه در توان داشتى ( براى اِعلاءِکلمه حقّ ) بذل نمودى ، داراى رکوع و سجود طولانى بودى ، تو مانند کسیکه از دنیا رخت برخواهد بست ازآن رو گردان بودى ، و مانند کسانیکه از دنیا در وحشت و هراس بسر میبرند به آن نگاه میکردى ، آرزوهایت از ( تعلّق به ) دنیا بازداشته شده ، و همّت و کوششت از زیور دنیا رو گردانده بود ، دیدگانت از بهجت و سرور دنیا بر بسته ، واشتیاق و مِیلَت به آخرت شهره آفاق است ، تا آنکه جور و ستم دستِ تعدّى دراز نمود ، و ظلم و سرکشى نقاب از چهره برکشید ، و ضـلالت و گمـراهى پیروان خویش را فرا خواند ، با آنـکه تو در حَرَمِ جدّت متوطّن بودى ، و از ستمکاران فاصله گرفته بودى ، و مُلازمِ منزل و محرابِ عبادت بوده ، و از لذّتها و شهوات دنیوى کناره گیر بودى ، و بر حسب طاقت و تَوانَت مُنکَر را با قلب و زبانت انکار مى نمودى ، پس از آن علم و دانشت اقتضاى انکارِ آشکار نمود ، و بر تو لازم گشت ]لازم نمود[ با بدکاران رویاروى جهادکنى ، بنابراین درمیان فرزندان و خانواده ات،

وَ شیعَـتِک َ وَ مَوالیک َ وَ صَدَعْتَ بِالْحَـقِّ وَ الْبَـیّـِنَـةِ ، وَ دَعَوْتَ إِلَى اللهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَ أَمَرْتَ بِإِقامَةِ الْحُدُودِ ، وَ الطّاعَةِ لِلْمَعْبُودِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْخَبآئِثِ وَ الطُّـغْیانِ، وَ واجَهُـوک َ بِالظُّـلْمِ وَ الْعُـدْوانِ، فَجاهَدْتَهُمْ بَعْدَ الاْیعازِ لَهُمْ ]الاْیعادِ إِلَیْهِمْ : خل [ ، وَ تَأْکیدِ الْحُجَّةِ عَلَیْهِمْ ، فَنَکَثُوا ذِمامَک َ وَ بَیْعَتَک َ ، وَ أَسْخَطُوا رَبَّک َ وَ جَدَّ ک َ ، وَ بَدَؤُوک َ بِالْحَرْبِ ، فَثَبَتَّ لِلطَّعْنِ وَالضَّرْبِ ، وَ طَحَنْتَ جُنُودَ الْفُـجّارِ ، وَاقْتَحَمْتَ قَسْطَلَ الْغُبارِ ، مُجالِداً بِذِى الْفَقارِ ، کَأَنَّک َ عَلِىٌّ الْمُخْتارُ ، فَلَمّا رَأَوْک َ ثابِتَ الْجاشِ، غَیْرَ خآئِف وَ لا خاش ، نَصَبُوا لَک َ غَوآئِلَ مَکْرِهِمْ ، وَ قاتَلُوکَ بِکَیْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ، وَ أَمَرَ اللَّعینُ جُنُودَهُ ، فَمَنَعُوک َ الْمآءَ وَ وُرُودَهُ ، وَ ناجَزُوک َ الْقِتالَ ، وَ عاجَلُوک َ النِّزالَ ، وَ رَشَقُوک َ بِالسِّهامِ وَ النِّبالِ ، وَ بَسَطُوا إِلَیْک َ أَکُفَّ الاِصْطِلامِ، وَ لَمْ یَرْعَوْا لَک َ ذِماماً، وَ لاراقَبُوا فیک َ أَثاماً، فی قَتْلِهِمْ أَوْلِیآءَک َ ، وَ نَهْبِهِمْ رِحالَک َ ، وَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِى الْهَبَواتِ ، وَ مُحْتَمِلٌ لِلاَْذِیّاتِ ، قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک َ مَلآئِکَةُ السَّماواتِ، فَأَحْدَقُوا بِک َ مِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ ، وَ أَثْخَنُوک َ بِالْجِراحِ ، وَ حالُوا بَیْنَک َ وَ بَیْنَ الرَّواحِ ، وَ لَمْ یَبْقَ لَک َ ناصِرٌ ، وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِک َ وَ أَوْلادِک َ ، حَتّى نَکَسُوکَ عَنْ جَوادِک َ، فَهَوَیْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَریحاً ، تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها، وَ تَعْلُوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ ، وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُک َ وَ یَمینُک َ ، تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک َ ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِک َ عَنْ وُلْدِک َ وَ أَهالیک َ ، وَ أَسْرَعَ فَرَسُک َ شارِداً ، إِلى خِیامِک َ قاصِداً ، مُحَمْحِماً باکِیاً ، فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ،

و پیروان و دوستانت روانه شدى ، وحق ّو برهان را آشکار نمودى ، و باحکمت و پند و اندرزِ نیکو (مردم را) بسوىِ خدا فرا خواندى ، و به برپادارىِ حدودِ الهى ، و طاعتِ معبود امر نمودى ، و از پلیدى ها و سرکشى نهى فرمودى ، ولى آنها به ستم و دشمنى رویاروىِ تو قرار گرفتند ، پس تو نیز با آنان به جهاد برخاستى پس از آنکه ( حقّ را ) به آنان گوشزد نمودى ]آنها را به عـذابِ الهى تهدید نمودى[، و حجّت را بر آنها مؤکّد فرمودى ، ولى عهد و پیمان و بیعت تو را شکستند ، و پروردگار تو جدّت را بخشم آوردند و با تو ستیز آغازیدند ، پس توبه جهت زد و خورد و پیکار استوار شدى ، و لشکریان فاجر را خورد و آسیا نمودى ، و درگَرد و غُبار ِنبرد فرو رفتى ، و چنان با ذوالفقار جنگیدى ، که گویا علىّ مرتضى هستى ، پس چون تو را با قلبى مطمئن ، بدون ترس و هراس یافتند ، شرورِ مکر و حیله شان را بر تو بر افراشتند و از در ِنیـرنگ و فساد با تو قتال نمودند ، و آن ملعون لشکریانش را فرمان داد ، تا تو را از آب و استفاده آن منع نمودند ، و با تو قتال نمودند ، و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند ، و تیرها و خدنگها بسوى تو پرتاب نمودند ، و براى استیصال و ناچار نمودن تو دست دراز کردند ، و حُرمتى براى تو مراعات نکردند ، و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند ، چه در کشتن آنها دوستانت را ، و چه در غارت اثاثیه خیمه هایت ، (بارى) تو در گَرد و غُبارهاى جنگ پیش تاختى ، و آزار و اذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى ، آنچنانکه فرشتگانِ آسمانها از صبر و شکیبائى توبه شگفت آمدند ، پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند ، و تو را به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند ، و راه خلاص و رفتن برتو بستند ، تا آنکه هیچ یاورى برایت نماند ، ولى تو حسابگر (عمل خویش براى خدا) و صبور بودى ، از زنان و فرزندانت دفاع و حمایت می نمودى ، تا آنکه تو را از اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند ، پس با بدن مجروح بر زمین سقوط کردى ، درحالیکه اسبها تو را با سُم هاى خویش کوبیدند ، و سرکشان با شمشیرهاى تیزِشان بر فرازت شدند ، پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد ، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود ، پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى ، در حالیکه از زنان و فرزندانت ( روگردانده ) به خویش مشـغول بودى ، اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت ، شیـهه کشان و گریـان ، بجانبِ خیمه ها رو نمود ، پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند ،

وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ، قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ ، ذابِـحٌ لَک َ بِمُهَنَّدِهِ ، قَدْ سَکَنَتْ حَوآسُّک َ، وَ خَفِیَتْ أَنْفاسُک َ ، وَ رُفِـعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُک َ ، وَ سُبِىَ أَهْلُک َ کَالْعَبیدِ ، وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ ، فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیّاتِ ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ، یُساقُونَ فِى الْبَراری وَالْفَلَواتِ ، أَیْدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَْعْناقِ ، یُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ ، فَالْوَیْلُ لِلْعُصاةِ الْفُسّاقِ ، لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِک َ الاِْسْلامَ ، وَ عَطَّلُوا الصَّلوةَ وَ الصِّیامَ ، وَ نَقَضُوا السُّنَنَ وَ الاَْحْکامَ، وَ هَدَمُوا قَواعِدَ الاْیمانِ، وَ حَرَّفُوا ایاتِ الْقُرْءانِ ، وَ هَمْلَجُوا فِى الْبَغْىِ وَالْعُدْوانِ ، لَقَدْ أَصْبَحَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِوَ الِهِ مَوْتُوراً ، وَ عادَ کِتابُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَهْجُوراً ، وَ غُودِرَ الْحَقُّ إِذْ قُهِرْتَ مَقْهُوراً ، وَ فُقِدَ بِفَقْدِکَ التَّکْبیرُ وَالتَّهْلیلُ ، وَالتَّحْریمُ وَالتَّحْلیلُ ، وَالتَّنْزیلُ وَالتَّأْویلُ ، وَ ظَهَرَ بَعْدَکَ التَّغْییرُ وَالتَّبْدیلُ ، وَ الاِْلْحادُ وَالتَّعْطیلُ ، وَ الاَْهْوآءُ وَ الاَْضالیلُ ، وَ الْفِتَنُ وَ الاَْباطیلُ، فَقامَ ناعیک َ عِنْدَ قَبْرِ جَدِّک َ الرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ، فَنَعاک َ إِلَیْهِ بِالدَّمْعِ الْهَطُولِ ، قآئِلا یا رَسُولَ اللهِ قُتِلَ سِبْطُک َ وَ فَتاک َ ، وَ اسْتُبیحَ أَهْلُک َ وَ حِماک َ ، وَ سُبِیَتْ بَعْدَک َ ذَراریک َ ، وَ وَقَعَ الْمَحْذُورُ بِعِتْرَتِک َ وَ ذَویک َ ، فَانْزَعَجَ الرَّسُولُ ، وَ بَکى قَلْبُهُ الْمَهُولُ ، وَ عَزّاهُ بِک َ الْمَلآئِکَةُ وَ الاَْنْبِیآءُ، وَ فُجِعَتْ بِک َ اُمُّک َ الزَّهْرآءُ، وَ اخْتَلَفَتْ جُنُودُ الْمَلآئِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، تُعَزّی أَباک َ أَمیرَالْـمُـؤْمِنینَ ، وَ اُقیمَتْ لَک َ الْمَـاتِمُ فی أَعْلا عِلِّیّینَ ،

و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند ، از پسِ پرده ها (ىِ خیمه) خارج شدند ، درحالیکه گیسوان بر گونه ها پراکنده نمودند ، بر صورت ها طپانچه مى زدند و نقاب از چهره ها افکنده بودند ، و بصداى بلندشیون میزدند،وازاوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،وبه سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند، درهمان حال شِمرِملعون برسینه مبارکت نشسته،وشمشیرخویش رابرگلـویت سیراب مینمود، بادستى مَحاسنِ شریفت را درمُشت میفِشرد،(وبادست دیگر)باتیغِ آخته اش سراز بدنت جدامى کرد، تمامِ اعضاوحواسّت ازحرکت ایستاد، نَفَسهاىِ مبارکت درسینه پنهان شد ،وسرِمقدّست برنیزه بالارفت، اهلوعیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند، ودرغُل وزنجیرآهنین برفرازجهازِشتران دربندشدند، گرماى (آفتابِ) نیمروز چهره هاشان مى سوزاند ، درصحراها وبیابانها کشیده میشدند، دستانشان به گَردَنهازنجیرشده،درمیان بازارها گردانده میشدند،اىواى براین سرکشان گناهکار!،چه اینکه باکُشتنِ تواسلام را کُشتند، ونمازوروزه(خدا)رابدون یاوررهانمودند،وسُنّتهاواحکام(دین) راازبین برده شکستند، و پایه هاىِ ایمان را منهدم نمودند، و آیاتِ قرآن را تحریف کرده، در (وادىِ)جنایت وعداوت پیش تاختند، براستى رسولِ خدا «که درودخدابراو وآل اوباد» (با شهادتِ تو) تنهاماند!(یامظلومواقع شد)، وکتاب خداوندِعزّوجلّ مَتروک گردید، وآنگاه که تومقهورومغلوب گشتى، حقّ وحقیقت موردِخیانت واقع شد، وبه فقدانِ توتکبیرِخداوکلمه توحید، حراموحلالِ دین، وتنزیل وتأویلِ قرآن جملگى ازبین رفت، و پس ازتو تغییروتبدیلِ (احکام)، کفرو اِلحاد وبى سرپرستىِ دین، هوىوهوس هاوگمراهیها، فتنه هاوباطلهاجملگى (برصفحه روزگار) ظاهرشد، پس پیکِ مرگ نزدِ قبرِجدّت رسول خدا «که رحمتِ بى پایانِ خداوندى براووآلِ اوباد» ایستاد، وبااشکِ ریزان خبرِمرگِ تورابهوى داد، واینگونه گفت که: اى رسولِ خدا! دخترزاده جوانمردت شهید شد، خاندان وحَریمَت مُباح گردید، پس ازتو فرزندانت به اسیرى رفتند، و وقایع ناگوارى به عترت وخانواده اتواردشد، پس(از شنیدنِ این خبر) رسول خدا مضطرب وپریشان گردید، و قلبِ هراسناکَش بگریست، وفرشتگان وانبیاء (بخاطـر مصیبتِ تو) او راتسلـیت وتعـزیت گفـتند، و مادرت زهـراء (ازانـدوهِ مصیبـتِ تو) دردنـاک شد ، و دستـه هاىِ ملائکه مقـرّبین در آمد و شد بودند، پـدرت امیرمؤمنـان راتعزیت میگفتند، مجالسِ ماتم وسوگوارى براىِ تو در اعلاعلیّین برپا شد،

وَ لَطَمَتْ عَلَیْک َ الْحُورُ الْعینُ، وَ بَکَتِ السَّمآءُ وَ سُکّانُها، وَ الْجِنانُ وَ خُزّانُها ، وَ الْهِضابُ وَ أَقْطارُها، وَ الْبِحارُ وَ حیتانُها، ]وَ مَکَّةُ وَ بُنْیانُها، :خل [وَ الْجِنانُ وَ وِلْدانُها ، وَ الْبَیْتُ وَ الْمَقامُ، وَ الْمَشْعَرُ الْحَرامُ، وَ الْحِـلُّ وَ الاِْحْرامُ ، أَللّـهُمَّ فَبِحُرْمَةِ هذَا الْمَکانِ الْمُنیفِ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد، وَاحْشُرْنی فی زُمْرَتِهِمْ، وَ أَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِمْ، أَللّهُمَّ إِنّی أَتَوَسَّلُ إِلَیْک َ یا أَسْرَعَ الْحاسِبینَ ، وَ یاأَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ ، وَ یاأَحْکَمَ الْحاکِمینَ، بِمُحَمَّدخاتَِمِ النَّبِیّینَ ، رَسُولِک َ إِلَى الْعالَمینَ أَجْمَعینَ ، وَ بِأَخیهِ وَابْنِ عَمِّهِ الاَْنْزَعِ الْبَطینِ ، الْعالِمِ الْمَکینِ ، عَلِىّ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَ بِفاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعـالَمینَ ، وَ بِالْحَسَنِ الزَّکِىِّ عِصْمَةِ الْمُتَّقینَ ، وَ بِأَبی عَبْدِاللهِ الْحُسَیْنِ أَکْرَمِ الْمُسْتَشْهَدینَ ، وَ بِأَوْلادِهِ الْمَقْتُولینَ ، وَ بِعِتْرَتِهِ الْمَظْلُومینَ ، وَ بِعَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ زَیْنِ الْعابِدینَ ، وَ بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىّ قِبْلَةِ الاَْوّابینَ ، وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد أَصْدَقِ الصّادِقینَ ، وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر مُظْهِرِ الْبَراهینِ ، وَ عَلِىِّ بْنِ مُوسى ناصِرِالدّینِ، وَ مُحَمَّدِبْنِ عَلِىّ قُدْوَةِ الْمُهْتَدینَ، وَ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّد أَزْهَدِ الزّاهِدینَ ، وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىّ وارِثِ الْمُسْتَخْلَفینَ، وَالْحُجَّةِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعینَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدوَالِ مُحَمَّدالصّادِقینَ الاَْبَرّینَ ، الِ طه وَ یس ، وَ أَنْ تَجْعَلَنی فِى الْقِیامَةِ مِنَ الاْمِنینَ الْمُطْمَئِنّینَ، الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، أَللّهُمَّ اکْتُبْنی فِى الْمُسْلِمینَ، وَ أَلْحِقْنی بِالصّالِحینَ ، وَاجْعَلْ لی لِسانَ صِدْق فِى الاْخِرینَ ، وَانْصُرْنی عَلَى الْباغینَ،وَاکْفِنی کَیْدَ الْحاسِدینَ ، وَاصْرِفْ عَنّی مَکْرَ الْماکِرینَ ، وَاقْبِضْ عَنّی أَیْدِىَ الظّالِمینَ ، وَاجْمَعْ بَیْنی وَ بَیْنَ السّادَةِ الْمَیامینِ فی أَعْلا عِلِّیّینَ،

و حورالعین به جهت تو به سر و صورت زدند، (در عزاىِ تو) آسمان و ساکنانش، بهشت ها و نگـهبانانش، کوه ها و کوهپایه ها، دریا ها و ماهیانش، ]شهرمکّه و پایه هایش[، فردوس ها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام ، و حلّ و حَرَم جملـگى گریستند، بار خدایا! به حُرمتِ این مکـانِ رفـیع ، بر محمّد و آلِ او رحـمت فرست ، و مرا در زمره آنان محـشور فرما، و به شفـاعت و وساطتِ آنها مرا داخلِ بهشت گردان ، بار خدایا! من به تو توسّل مى جویم اى سریعـترینِ حسابگران ، و اِى بخشـنده ترینِ کَـریمان ، و اِى فرمانـرواى حـاکمان، به (حقِّ) محمّد آخرینِ پیامبران، و فرستاده تو بسوىِ تمامِ جهان ها، و به (حقِّ) برادرش و پسرعمویش آن بلند پیشانىِ میان پُر ، آن دانشمندِ عالى مرتبه ، یعنى علىّ فرمانـرواىِ مؤمنان ، و به (حقِّ) فاطمه سـروَرِ بانوانِ جهانیان ، و به (حقِّ) حسـنِ مجتـبى که پاک و مبرّا و پناهگـاه مُتّقین اسـت ، و به (حقِّ) أبی عبدالله الحسین گـرامیترینِ شهداء ، و به (حقِّ) فرزنـدانِ مقتولش ، و خانـواده مظـلومش، و به (حقّ) على بن الحسـین زیورِ عابدان ، و به محمّد بن علـى قبـله توبه کنندگان ، و جعفر بن محمّد راستگـوترینِ صادقان ، و موسى بن جعفر آشکار کننده دلائل و براهین ، و على بن موسى یاورِ دین ، و محمّد بن على اُسوه و الگوىِ هدایت شونـدگان ، و على بن محمّد زاهـدترینِ پارسایان ، و حسـن بن على وارثِ جانشینان ، و حُجّتِ خدا بر تمامِ آفریدگان ، اینکه درود فرستى بر محـمّد و آلِ او، آن راستـگویانِ نیـکوکار ، هـمان آلِ طه و یس ، و اینکه مرا در قیامت از کسانى قرار دهى که (از عذابِ تو) ایمن و با آرامشِ خاطر و رستگار و مسرور و بشارت یافـته اند ، بارخدایا! (نامِ) مـرا در زُمـره مسلـمین نگاشته ، و مرا به صالـحین ملـحق فرما ، و نامِ مرا بر زبان اُمّتهاى آتیه نیکو قرار ده ، و مـرا بر علـیه ظالمین یارى ده ، و از مکرِ حسـودان حفـظ فرما ، و (نیـز) حیله حیـله گران را از من برگـردان ، و دست ستمـکاران را از مـن (دور) نگهدار، و بینِ من و آن سـرورانِ با میمنت در اعلاعلیّین جمع بفرما،

مَعَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیّینَ وَالصِّدّیقینَ وَالشُّهَدآءِ وَالصّالِحینَ، بِرَحْمَتِک َ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ، أَللّهُمَّ إِنّی اُقْسِمُ عَلَیْک َ بِنَبِیِّک َ الْمَعْصُومِ، وَ بِحُکْمِک َ الْمَحْتُومِ، وَنَهْیِک َ الْمَکْتُومِ ، وَ بِهذَا الْقَبْرِ الْمَلْمُومِ ، الْمُوَسَّدِ فی کَنَفِهِ الاِْمامُ الْمَعْصُومُ، الْمَقْتُولُ الْـمَظْلُومُ، أَنْ تَکْشِفَ ما بی مِنَ الْغُمُومِ ، وَ تَصْرِفَ عَنّی شَرَّ الْقَدَرِ الْمَحْتُومِ، وَ تُجیرَنی مِنَ النّارِ ذاتِ السَّمُومِ، أَللّــهُمَّ جَلِّلْنی بِنِعْمَتِک َ، وَ رَضِّنی بِقَسْمِک َ ، وَ تَغَمَّدْنی بِجُودِک َ وَ کَرَمِک َ ، وَ باعِدْنی مِنْ مَکْرِک َ وَ نِقْمَتِک َ ، أَللّهُمَّ اعْصِمْنی مِنَ الزَّلَلِ ، وَ سدِّدْنی فِى الْقَوْلِ وَالْعَمَلِ ، وَافْسَحْ لی فی مُدَّةِ الاَْجَلِ ، وَ أَعْفِنی مِنَ الاَْوْجاعِ وَالْعِلَلِ، وَ بَلِّغْنی بِمَوالِىَّ وَ بِفَضْلِک َ أَفْضَلَ الاَْمَلِ ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَاقْبَلْ تَوْبَتی ، وَارْحَمْ عَبْرَتی ، وَ أَقِلْنی عَثْرَتی ، وَ نَفِّسْ کُرْبَتی ، وَاغْفِرْلی خَطیئَتی، وَ أَصْلِـحْ لی فی ذُرِّیَّتی، أَللّـهُمَّ لاتَدَعْ لی فی هذَاالْمَشْهَدِ الْمُعَظَّمِ ، وَالْمَحَلِّ الْمُـکَرَّمِ ذَنْباً إِلاّ غَفَرْتَهُ، وَ لاعَیْباً إِلاّ سَتَرْتَهُ، وَ لاغَمّاً إِلاّ کَشَفْتَهُ، وَ لارِزْقاً إِلاّ بَسَطْتَهُ، وَ لاجاهاً إلاّ عَمَرْتَهُ، وَ لافَساداً إِلاّ أَصْلَحْتَهُ ، وَ لاأَمَلا إِلاّ بَلَّغْتَهُ ، وَ لادُعآءً إِلاّ أَجَبْتَهُ ، وَ لامَضیقاً إِلاّ فَرَّجْتَهُ ، وَ لاشَمْلا إِلاّ جَمَعْتَهُ ، وَ لاأَمْراً إِلاّ أَتْمَمْتَهُ ، وَ لامالا إِلاّ کَثَّرْتَهُ ، وَ لاخُلْقاً إِلاّ حَسَّنْتَهُ ، وَ لاإِنْفاقاً إِلاّ أَخْلَفْتَهُ ، وَ لاحالا إِلاّ عَمَرْتَهُ ، وَ لاحَسُوداً إِلاّ قَمَعْتَهُ ، وَ لاعَدُوّاً إِلاّ أَرْدَیْتَهُ ، وَ لاشَرّاً إِلاّ کَفَیْتَهُ ، وَ لامَرَضاً إِلاّ شَفَیْتَهُ ، وَ لابَعیداً إِلاّ أَدْنَیْتَهُ ، وَ لاشَعَثاً إِلاّ لَمَمْتَهُ ، وَ لا سُؤالا ]سُؤْلا :ظ [إِلاّ أَعْطَیْتَهُ ، أَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُک َ خَیْرَ الْعاجِلَةِ ، وَ ثَوابَ الاْجِلَةِ ، أَللّهُمَّ أَغْنِنی بِحَلالِک َ عَنِ الْحَرامِ، وَ بِفَضْلِک َ عَنْ جَمیعِ الاَْنامِ ، أَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُک َ عِلْماً نافِعاً ،

همراه باکسانیکه برآنها اِنعام فرمودى یعنى پیامبران، وراستگویانِ درعملوگفتاروشهداء و نیکویان، به رحمتت اى مهربانترینِ مهربانان، بارخدایا! تورا سوگند میدهم به حقّ پیامبرِ معصومت، و به حقّ حُکمِ حتمى و قطعى ات، و به حقّ نهىِ پنهانى ات ، و بحقّ این آرامگاهى که (مردم از هرطرف به جهت زیارت) بر او گِرد مى آیند، واین امامِ معصومِ مقتولِ مظلوم در جانبِ آن تکیه زده، اینکه غم و غصّه ها را از من برطرف فرمائى، و شُرورِ قضا و قَدَرِ حتمى را از من برگردانى، و مرا از آتش(عذابت) که داراى بادهاى سوزان است پناه دهى (و نگاهدارى)، بارخدایا! مرا با نعمت خود بپوشان (یا بزرگ گردان)، و به عطایاى خود راضى وخوشحال فرما، وبه جود و کَرَمَت مرا بپوشان، و از مکر و انتقام خود دورَم ساز، بارخدایا مرا از لغزش و خطا حفظ فرما، و در گفتاروکردار به راه صحیح هدایتم فرما، و در مدّت زندگى ام وسعت ده، و مرا از دردها و بیماریها عافیت بخش، ومرابه موالىوسرورانم برسانوبه فضل(وکَرَمِ) خویش مرابه بالاترینِ آرزوها نائل فرما، بارخدایا برمحمّد و آلِ او رحمت فرست و توبه مرا قبول فرما، و بر اشکِ چشمم ترحّم نما، و لغزش مرا چشم پوشى فرما، و حُزن واندوه مرا زائل کن، و گناهم را برمن ببخشاى، و خاندان و نسلِ مرا برایم اصلاح فرما، بارخدایا در این مشهدِوالامقام و در این محلّ گرامى، برایم وامَگُذار گناهى را مگرآنکه ببخشى، و نه عیبى را مگر آنکه مستورنمائى، و نه غم وغصّه اى را مگربرطرف فرمائى، و نه رزقى را مگر گسترش دهى ، ونه قدر و منزلتى را مگر باقى بدارى، ونه فسادى را مگر اصـلاح فـرمائى، ونه آرزوئى را مگرنائل کنى، ونه دعائى را مگر اجابت فرمائى، ونه تنگنائى را مگر بگشائى، ونه امور مُتشتّتى را مگر جمع و برقرار نمائى، ونه امرى را مگر تمام فرمائى، ونه مالى را مگر فراوانى بخشى، ونه خُلق وصفتى را مگرنیکوگردانى، ونه انفاقى را مگرجایگزین فرمائى، ونه حالى را مگر آباد فرمائى، ونه حسودى را مگر ذلیل نمائى، ونه دشمنى را مگر هلاک گردانى، ونه شرّى را مگر منع فرمائى، ونه بیماریى رامگرشفابخشى، ونه(امرِ)دورى را مگر نزدیک فرمائى(ودردسترسم قراردهى)، ونه تفرّقواختلالى رامگرجمع (و اصلاح)نمائى، ونه خواهشى ]خواسته اى[ را مگر عطا فرمائى، بارخدایا! من از تودرخواست میکنم خیرِ دنیا و ثوابِ آخرت را، بارخدایا! مرا به سبب حلالت از حرام مستغنى کن، وبه فضل و احسانـت از جمیع خلق بى نیاز فرما، بارخدایا! از تو درخواست میکنم دانشى مفید،

وَ قَلْباً خاشِعاً ، وَ یَقیناً شافِیاً ، وَ عَمَلا زاکِیاً ، وَ صَبْراً جَمیلا، وَ أَجْراً جَزیلا ، أَللّهُمَّ ارْزُقْنی شُکْرَ نِعْمَتِک َ عَلَىَّ ، وَ زِدْ فی إِحْسانِک َ وَ کَرَمِک َ إِلَىَّ ، وَاجْعَلْ قَوْلی فِى النّاسِ مَسْمُوعاً ، وَ عَمَلی عِنْدَک َ مَرْفُوعاً ، وَ أَثَری فِى الْخَیْراتِ مَتْبُوعاً ، وَ عَدُوّی مَقْمُوعاً ، أَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّدالاَْخْیارِ ، فی اناءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرافِ النَّهارِ ، وَاکْفِنی شَرَّ الاَْشْرارِ ، وَ طَهِّرْنی مِنَ الــذُّنُوبِ وَ الاَْوْزارِ ، وَ أَجِرْنی مِنَ النّـارِ ، وَ أَحِلَّنی دارَالْقَرارِ ، وَ اغْفِرْلی وَ لِجَمیعِ إِخْوانی فیک َ وَ أَخَواتِىَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ، بِرَحْمَتِک َ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

پس از تمام شدن زیارت ، رو به قبله کن و دو رکعت نماز بجاى آور به این ترتیب که در رکعت اول بعد از حمد سوره انبیاء ، و در رکعت دوم بعد از حمد سوره حشر را بخوان و آنگاه در قنوت نماز بگو:

لاإِلهَ إِلاَّ اللهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ ، لاإِلهَ إِلاَّاللهُ الْعَلِىُّ الْعَظیمُ ، لاإِلهَ إِلاَّاللهُ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ الاَْرَضینَ السَّبْعِ، وَ ما فیهِنَّ وَ ما بَیْنَهُنَّ ، خِلافاً لاَِعْدآئِهِ، وَ تَکْذیباً لِمَنْ عَدَلَ بِهِ ، وَ إِقْراراً لِرُبُوبِیَّتِهِ ، وَ خُضُوعاً لِعِزَّتِهِ ، الاَْوَّلُ بِغَیْرِ أَوَّل ، وَالاْخِرُ إِلى غَیْرِ اخِر، الظّـاهِرُ عَلى کُلِّ شَىْء بِقُدْرَتِهِ ، الْباطِنُ دُونَ کُلِّ شَىْء بِعِلْمِهِ وَ لُطْفِهِ ، لا تَقِفُ الْعُقُولُ عَلى کُنْهِ عَظَمَتِهِ، وَ لاتُدْرِکُ الاَْوْهامُ حَقیقَةَ ماهِیَّتِهِ ، وَ لاتَتَصَوَّرُ الاَْنْفُسُ مَعانِىَ کَیْفِیَّتِهِ، مُطَّلِعاً عَلَى الضَّمآئِرِ ، عارِفاً بِالسَّرآئِرِ ، یَعْلَمُ خآئِنَةَ الاَْعْیُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُورُ ، أَللّهُمَّ إِنّی اُشْهِدُک َ عَلى تَصْدیقی رَسُولَک َ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ إیمانی بِهِ،

قلبى خاشع، یقینى سلامت بخش ، عملى صالح و پاک ، صبرى زیبا ، و اجرى عظیم را ، بارالها! شکر نعمتت برمن را روزیَم کن ، و احسان و کَرَمَت برمن زیاد فرما ، و گفته مرا درمیان مردم شنوده نما ، و عمل مرا به نزد خویش بالا بَر،و سنّت باقیمانده مرا در امورِ خیر مورد پیروى قرارده ، و دشمنم را خوار و ذلیل گردان، بارخدایا! بر محمّدوآلِ او که نیکانند، درتمامى لحظات شبانه روز رحمت فرست، و مرا از شرّ بَدان محفوظ بدار، و از (کثافاتِ) گناهان و سنگینىِ وِزر و وَبال پاک و مبرّا گردان، واز آتش (عذابت) پناهم ده، و در سراى جاوید واردفرما، و(گناهانِ) مرا و تمامى خواهران و برادران مؤمنِ مرا ببخشاى، به رحمتت اى مهربانترین مهربانان.
]ترجمه دعائى که در قنوت نماز خوانده مى شود:[
هیچ معبودى جز خداوندِ شکیبا و کریم نیست، هیچ خدائى جز خداوندِ بزرگوار و عظیم نیست، هیچ معبودى نیست جز خداوندى که پروردگارِ آسمانها و زمینهاى هفتگانه و موجوداتى که در آنها و میان آنهاست مى باشد، (به این توحید معتقدم) برخلاف دشمنانِ حقّ، و به جهت تکذیب کسانى که به خداوند شرک ورزیدند، و(به این توحیدمعتقدم) بخاطر اعتراف نمودن به ربوبیّت او، و خضوع و خشوع درمقابل عزّت و شرافت وى، (اوست خدائى که) اوّل است بدون اوّل، و آخر است تا بى نهایت، به قدرتش برتمام اشیاء غلبه نموده، و به دانش و لطف و مرحمتش در هرچیز نفوذ کرده، عقول بشرى برحقیقتِ بزرگى او مطّلع نخواهدشد، و اوهام و خیالات کنهِ ذات اورا درک نمى کند، ومعانىِ کیفیّتِ اورا هیچ ذهنى تصوّر نمى تواندکرد، (اوست) مطّلع وآگاه بر باطنِ اشخاص، و آشنا به تمام امورِ پنهان، خیانت چشمها و پنهانى دلها را خبردارد، بارخدایا! تورا گواه میگیرم که رسولت «صلَّى الله علیه و آله» را تصدیق مى کنم و به او ایمان دارم،

وَ عِلْمی بِمَنْزِلَتِهِ ، وَ إِنّی أَشْهَدُ أَنَّهُ النَّبِىُّ الَّذی نَطَقَتِ الْحِکْمَةُ بِفَضْلِهِ ، وَ بَشَّرَتِ الاَْ نْبِیآءُ بِهِ، وَ دَعَتْ إِلَى الاِْقْرارِ بِما جآءَ بِهِ، وَ حَثَّتْ عَلى تَصْدیقِهِ، بِقَوْلِهِ تَعالى: «اَلَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْریةِ وَ الاِْنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهیهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِـلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الاَْغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ» ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد رَسُولِک َ إِلَى الثَّقَلَیْنِ ، وَ سَیِّدِ الاَْنْبِیآءِ الْمُصْطَفَیْنَ ، وَ عَلى أَخیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ ، اللَّذَیْنِ لَمْ یُشْرِکا بِک َ طَرْفَةَ عَیْن أَبَداً ، وَ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ سَیِّدةِ نِسآءِ الْعالَمینَ ، وَ عَلى سَیِّدَىْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ، صَلاةً خالِدَةَ الدَّوامِ ، عَدَدَ قَطْرِ الرِّهامِ ، وَ زِنَةَ الْجِبالِ وَ الاْکامِ ، ما أَوْرَقَ السَّلامُ، وَ اخْتَلَفَ الضِّیآءُ وَ الظَّلامُ، وَ عَلى الِهِ الطّاهِرینَ، الاَْئِمَّةِ الْمُهْتَدینَ، الذّآئِدینَ عَنِ الدّینِ ، عَلِىّ وَ مُحَمَّد وَ جَعْفَر وَ مُوسى وَ عَلِىّ وَ مُحَمَّد وَ عَلِىّ وَالْحَسَنِ وَ الْحُجَّةِ الْقَوّامِ بِالْقِسْطِ ، وَ سُلالَةِ السِّبْطِ ، أَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُک َ بِحَقِّ هذَا الاِْمامِ فَرَجاً قَریباً ، وَ صَبْراً جَمیلا ، وَ نَصْراً عَزیزاً ، وَ غِنىً عَنِ الْخَلْقِ ، وَ ثَباتاً فِى الْهُدى ، وَ التَّوْفیقَ لِما تُحِبُّ وَ تَرْضى ، وَ رِزْقاً واسِعاً حَلالا طَیِّباً ، مَریئاً دارّاً سآئِغاً ، فاضِلا مُفَضَِّلا صَبّاً صَبّاً ، مِنْ غَیْرِ کَدّ وَ لا نَکَد ، وَ لا مِنَّة مِنْ أَحَد ، وَ عافِیَةً مِنْ کُلِّ بَلآء وَ سُقْم وَ مَـرَض ، وَ الشُّکْرَ عَلَى الْعافِیَةِ وَ النَّعْمآءِ ، وَ إِذا جآءَ الْمَوْتُ فَاقْبِضْنا عَلى أَحْسَنِ ما یَکُونُ لَک َ طاعَةً ، عَلى ما أَمَرْتَنا مُحافِظـینَ حَتّى تُؤَدِّیَنا إِلى جَنّـاتِ النَّعیمِ ، بِرَحْمَتِک َ یا أَرْحَمَ الرّاحِـمینَ ، أَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَـــمَّد ، وَ أَوْحِـشْنـی مِنَ الـدُّنْیا وَ انِسْـــنی بِالاْخِـــرَةِ ،

و آگاه به قدر و منزلتِ اویم، و براستى شهادت میدهم که اوست پیامبرى که حکمت به فضیلت و برترىِ او سخن راند، و تمامى پیامبران(گذشته) بشارتِ(آمدنِ) اورا دادند، و (مردم را) به گرویدنِ به دین او دعوت نمودند، و برتصدیقِ او برانگیختند، چنانچه خودت در قرآن میفرمائى: «(او پیامبرى است) که نام وى را در تورات و انجیلِ خودشان نگاشته مى یابند، او آنها را به نیکوئى امر مى کند و از زشتى نهى مى فرماید، نعمتهاى پاک و طیّب را برایشان حلال و خبائث و پلیدیها را بر آنها حرام و ممنوع میگرداند، و سنگینى و مشقّت هائى که در ادیان سابق چون زنجیر برگردن آنها بود همه را برمیدارد»، پس درود فرست بر محمّد فرستاده ات به سوى جنّ و انس، و سَروَرِ پیامبرانِ برگزیده، و بر برادرش و پسرعمویش، آنانى که هیچگاه به قدرِ چشم برهم زدنى به تو شرک نورزیدند، و برفاطمه زهراء سَروَرِ تمامى زنان جهانیان، و بر دو آقاى جوانان اهل بهشت یعنى حسن و حسین، درودى جاویدان و همیشگى، بعدد قطرات بارانها، و همگونِ کوهها و تپه ها، تا آن زمان که درخت «سلام» برگ میدهد، و روشنى و تاریکىِ شبانه روز در رفت و آمدند، و برخاندانِ طاهرِ حسین، آن پیشوایان هدایت یافته، آنها که از حریم دین و آئین دفاع نمودند، یعنى على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و حضرت حجّت، آنکه عدل و داد را برپا میدارد و فرزندِ دخترزاده پیامبر است، بارخدایا! از تو درخواست میکنم بحقِّ این امامِ بزرگوار، گشایشى نزدیک را، و صبرى نیکو را، و پیروزى اى توأم با عزّت را، و بى نیازى از خلایق را، و دوام و استمرار در طریـقِ هدایت را، و توفیق را بر آنچه تو دوست دارى و رضایت تو در آنست ، و روزى اى را که وسیع و حلال و پاک، و گوارا و ریزان و خوشگوار، فراوان و برتر و پى درپى باشد، بدون هیچ زحمت و مشقّتى، و خالى از هرگونه منّتى از اَحَدى، و (نیز درخواست میکنم) تندرستى از هر بلاء و ناخوشى و بیمارى را، و شکرگزارى بر هرعافیت و نعمتى را، و هنگامى که مرگ ما فرارسید بر نیکوترین حالِ طاعت ما را قبض روح فرمائى، و در حالتى که نگاهبانِ دستورات تو باشیم، تا آنکه ما را به بهشت هاى پُرنعمت برسانى، به رحمتت اى مهربانترینِ مهربانان ، بارخدایا! بر محمّد و آل او رحمت فرست، و مرا از دنیا در وحشت و هراس قرار ده و به آخرت انیس فرما،

فَإِنَّهُ لایُوحِشُ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ خَوْفُک َ ، وَ لایُؤْنِسُ بِالاْخِرَةِ إِلاّ رَجآ ؤُک َ ، أَللّهُمَّ لَک َ الْحُجَّةُ لاعَلَیْک َ ، وَ إِلَیْک َ الْمُشْتَکى لامِنْک َ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِهِ وَ أَعِنّی عَلى نَفْسِىَ الظّالِمَةِ الْعاصِیَةِ، وَ شَهْوَتِىَ الْغالِبَةِ، وَاخْتِمْ لی بِالْعافِیَةِ، أَللّـهُمَّ إِنَّ اسْتِغْفاری إِیّاک َ وَ أَنَا مُصِرٌّ عَلى مانَهَیْتَ قِلَّةُ حَیآء، وَ تَرْکِىَ الاِسْتِغْفارَ مَعَ عِلْمی بِسَِعَةِ حِلْمِک َتَضْییـعٌ لِحَقِّ الرَّجآءِ، أَللّـهُمَّ إِنَّ ذُنُوبی تُؤْیِسُنی أَنْ أَرْجُوَک َ، وَ إِنَّ عِلْمی بِسَِعَةِ رَحْمَتِک َ یَمْنَعُنی أَنْ أَخْشاک َ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد ، وَ صَدِّقْ رَجآئی لَک َ ، وَ کَذِّبْ خَوْفی مِنْک َ، وَ کُنْ لی عِنْدَ أَحْسَنِ ظَنّی بِک َ یا أَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَ أَیِّدْنی بِالْعِصْمَةِ ، وَ أَنْطِقْ لِسانی بِالْحِکْمَةِ ، وَ اجْعَلْنی مِمَّنْ یَنْدَمُ عَلى ما ضَیَّعَهُ فی أَمْسِهِ ، وَ لایَغْـبَنُ حَظَّهُ فی یَوْمِهِ ، وَ لا یَهُمُّ لِرِزْقِ غَدِهِ ، أَللّهُمَّ إِنَّ الْغَنِىَّ مَنِ اسْتَغْنى بِک َ وَ افْتَقَرَ إِلَیْک َ ، وَ الْفَقیرَ مَنِ اسْتَغْنى بِخَلْقِک َ عَنْک َ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد ، وَ أَغْنِنی عَنْ خَلْقِک َ بِک َ ، وَ اجْعَلْنی مِمَّنْ لا یَبْسُطُ کَفّاً إِلاّ إِلَیْک َ ، أَللّـهُمَّ إِنَّ الشَّقِىَّ مَنْ قَنَطَ وَ أَمامَهُ التَّوْبَـةُ وَ وَرآءَهُ الرَّحْمَـةُ ، وَ إِنْ کُنْتُ ضَعیفَ الْعَمَلِ فَإِ نّی فی رَحْمَتِک َ قَوِىُّ الاَْمَلِ ، فَهَبْ لی ضَعْفَ عَمَلی لِقُوَّةِ أَمَلی ، أَللّـهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنْ ما فی عِبادِک َ مَنْ هُوَ أَقْسى قَلْباً مِنّی وَ أَعْظَمُ مِنّی ذَنْباً ، فَإِ نّی أَعْلَمُ أَنَّهُ لامَوْلى أَعْظَمُ مِنْک َ طَوْلا ، وَ أَوْسَعُ رَحْمَةً وَ عَفْواً، فَیامَنْ هُوَ أَوْحَدُ فی رَحْمَتِهِ، إِغْفِرْ لِمَنْ لَیْسَ بِأَوْحَدَ فی خَطیئَتِهِ، أَللّـهُمَّ إِنَّک َ أَمَرْتَنا فَعَصَیْنا، وَ نَهَیْتَ فَمَا انْتَهَیْنا، وَ ذَکَّرْتَ فَتَناسَیْنا ، وَ بَصَّرْتَ فَتَعامَیْنا، وَ حَذَّرْتَ فَتَعَدَّیْنا ، وَ ما کانَ ذلِک َ جَزآءَ إِحْسانِک َ إِلَیْنا ،

چراکه فقط خوف تو از دنیا وحشت زا است، و فقط امید و دلبندى بتو به آخرت انس بخش است، بارالها! حجّت و دلیل باتوست نه بر علیه تو، و شکایت و گلایه باید به سوى تو باشد نه از تو، پس بر محمّد و آل او درود فرست و مرا برعلیه نفس ستمکار و سرکش خویش، و برشهوت غالبِ خودم یارى فرما، و پایان کارم رابا عافیت قرارده، بارخدایا! این کم حیائىِ من است که (ازطرفى) درِخانه تو استغفار میکنم و (از طرف دیگر) بر مناهىِ تو پافشارى میورزم، چنانچه اگر استغفار نکنم با اینکه وسعت حلمِ تو را آگاهم، این تباه نمودنِ حقِّ امیدوارى است، بارالها! (کثرت) گناهانم مرا از امیدوارى به تو مأیوس میکند، و آگاهیم به وسعتِ رحمتِ تو مرا از ترس و هراسِ از تو بازمیدارد، پس بر محمّد و آلش رحمت فرما، و امید و دلبندىِ مرا بخودت پابرجا نما، و ترس و وحشتِ مرا از خودت تکذیب فرما، و براى من آنچنان باش که به تو حُسنِ ظنّ دارم، اى بخشنده ترینِ کریمان، بارخدایا! برمحمّد و آل او درود فرست و مرا به حفظ (ازگناه) مؤیَّد فرما، و زبانم را به حکمت گویا فرما، و مرا از کسانى قرارده که بر تباهى هاى گذشته خویش نادِم و پشیمانند، و بهره خویش را اکنون ناقص و ضایع نکنند، و اهتمام بر روزى فرداىِ خود ننمایند، بارالها! غنىّ آن کسى است که به سبب تو بى نیازى جوید و به سوى تو محتاج باشد، و فقیر و درمانده کسى است که از تو (روگردان شده) به جانب مخلوقت بى نیازى طلبد، پس رحمت نما بر محمّد و آل او، و مرا از خَلقِ خودت به سبب خودت بى نیاز فرما، و مرا چنان قرارده که هیچگاه دستى جز بسوى تو دراز نکنم، بارالها! بدبخت کسى است که با اینکه توبه و بازگشت فراراهِ او و رحمت تو پشتیبانِ اوست ناامید شود، اگرچه عملِ من ضعیف و سُست است لکن امیدِ رحمتِ تو در من قوىّ است، پس ضعف عملِ مرا در قبال قوّت امیدم، برمن ببخشاى، بارخدایا! اگرتو چنان دانى که درمیان بندگانت از من سنگدل تر و پرگناه تر نیست، (درعوض) من هم به یقین میدانم که هیچ مولا و سرپرستى فضل و عطایش از تو بیشتر نیست، و رحمت و عفوش از تو وسیع تر نیست، پس اى کسى که در رحمت و مهربانى یگانه اى، ببخشاى کسى را که در جُرم و گناهش تنها و یگانه نیست، بارخدایا! تو مارا امرفرمودى و ما سرپیچى نمودیم، و ما را بازداشتى ولى ما دست برنداشتیم، ما را یادآورى فرمودى ولى ما خود را به فراموشى زدیم ، مارا بینا فرمودى و ما خودرا به کورى زدیم، تو مارا تهدید نمودى ولى ما از حدّ گذراندیم، (آرى!) این در مقابل احسان تو برما پاداش نیکوئى نبود،

وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِما أَعْلَنّا وَ أَخْفَیْنا ، وَ أَخْبَرُ بِما نَأْتی وَ ما أَتَیْنا ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَ لاتُؤاخِذْنا بِما أَخْطَأْنا وَ نَسینا ، وَ هَبْ لَنا حُقُوقَک َ لَدَیْنا ، وَ أَتِمَّ إِحْسانَک َ إِلَیْنا، وَ أَسْبِلْ رَحْمَتَک َ عَلَیْنا، أَللّهُمَّ إِنّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِهذَا الصِّدّیقِ الاِْمامِ، وَ نَسْئَلُکَ بِالْحَقِّ الَّذی جَعَلْتَةُ لَهُ وَ لِجَدِّهِ رَسُولِک َ وَ لاَِبَوَیْهِ عَلِىّ وَ فاطِمَـةَ ، أَهْلِ بَیْتِ الرَّحْمَةِ ، إِدْرارَ الرِّزْقِ الَّذی بِهِ قِوامُ حَیاتِنا، وَ صَلاحُ أَحْوالِ عِیالِنا، فَأَنْتَ الْکَریمُ الَّذی تُعْطی مِنْ سَِعَة، وَ تَمْنَعُ مِنْ قُدْرَة، وَ نَحْنُ نَسْئَلُک َ مِنَ الرِّزْقِ مایَکُونُ صَلاحاً لِلـدُّنْیا، وَ بَلاغاً لِلاْخِرَةِ ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد، وَ اغْفِرْلَنا وَ لِوالِدَیْنا، وَ لِجَمیعِ الْمُـؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، وَ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ ، الاَْحْیاءِ مِنْهُمْ وَالاَْمْواتِ، وَ اتِنا فِى الدُّنْیاحَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ.

پس از تمام شدن قنوت ، رکوع و سجود و تشهّد و سلام نماز را انجام ده ، پس چون تسبیح حضرت فاطمه زهراء(س) را خواندى ، دو طرف صورت را بر خاک بگذار و چهل مرتبه این تسبیحات را بگو:

سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِِ وَ لاإِلهَ إِلاَّ اللهُ وَاللهُ أَکْبَرُ.

پس از تمام شدن تسبیحات ، دعا کن و از خدا بخواه که تو را از گناهان نگهدارد و از عذاب خود نجات دهد و ببخشد و توفیق عمل نیک کرامت فرماید و اعمال تو را قبول نماید. سپس خود را به ضریح بچسبان و ببوس و بگو:

زادَ اللهُ فی شَرَفِکُمْ ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.

سپس براى خود و والدین خود و هرکس که خواهى دعا کن.
لیک تو به آنچه ما آشکار و پنهان نمودیم داناترى، و به اعمالى که بجا آورده و مى آوریم آگاه ترى، پس رحمت فرما بر محمّد و آلش و مارا برخطاها و فراموشى هامان مؤاخذه نفرما، و حقوق تو را (که ضایع نمودیم) برما ببخشا، و احسان و کَرَم خویش برما تمام فرما، و پرده رحمتت برما افکن، بارخدایا! ما به تو توسّل میجوئیم به سبب این امام راستگو، و از تو درخواست میکنیم به آن حقّ و حُرمَتى که براى او و جدِّ او رسول خودت و براى پدر و مادر او على و فاطمه که اهل بیتِ رحمتند قراردادى، اینکه روزى خودت را که قوام زندگى ما به آن وابسته است، و نظام احوال عیال ما در گرو آنست ، برما پیاپى فرو ریزى، چرا که توئى آن کریمى که از خزانه وسیعت عطا میکنى، و با قدرت و توانِ خویش (آنکه را بخواهى) محروم میکنى، و ما از تو رزقى را خواهانیم که براى دنیاى ما موجب صلاح، و براى آخرت ما رسا و مایه کفاف باشد، بارخدایا! برمحمّد و آلش رحمت فرست، و ببخشاى ما و والدین مارا، و جمیع مؤمنین و مؤمنات را، و تمام مسلمین و مسلمات را، چه آنان که در قید حیات اند و چه آنها که درگذشته اند، و در دنیا و آخرت به ما حسنه عطا فرما و ما را از عذاب آتش (دوزخ) حفظ فرما.
ترجمه تسبیحات:
خداوند را تسبیح و تمجید مینمایم ، و تمامى ستایشها براى خدا است ، و هیچ معبودى جزالله نیست،وخداوند ازهمه موجودات بزرگ تراست (از آنکه توصیف شود).
]ترجمه جمله اى که بعد از نماز گفته مى شود:[
خداوند در عزّت و شرفِ شما (اهل بیت) بیفزاید ، و درود و رحمت و برکاتِ خداوند بر شما باد

موضوعات: در مورد زیارت ناحیه مقدسه  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ب.ظ ]





حکایت معراج پیامبر
کلمات کلیدی ماشینی : معراج، پیامبر، معراج پیامبر، مکه، جبرئیل، آسمان، قریش، روایت،

پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت المقدس نماز خواندم…

یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم(ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، «معراج» است که در اولین آیه سورة اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سورة نجم می توان اشاراتی را دربارة آن مشاهده کرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنین آمده است:

پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پربرکت ساختیم، تا نشانه های خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بیناست.

البته آن گونه که از روایات برمی آید معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همان گونه که در آیه فوق مشاهده کردیم ایشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی سیر می دهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جایی صعود می کنند که احدی جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام این ماجرا در بیداری بوده و بنابر نظر اکثر علمای شیعه با همین بدن جسمانی اتفاق افتاده و نه در خواب یا با روح زیرا معراج صرفاً روحانی فضیلت چندانی را برای ایشان اثبات نمی کند و چنان عظمتی را که مورد تأکید و روایات است بر نمی تابد.

مرحله دوم معراج در سورة نجم چنین توصیف شده است:

سپس [پیامبر(ص) در شب معراج] نزدیک و نزدیک تر شد، تا آنکه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود. در اینجا، خداوند آنچه را وحی کردنی بود، به بنده اش وحی کرد. آنچه را دید، انکار نکرد. آیا با او دربارة آنچه دید، مجادله و ستیز می کنید؟ و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرةالمنتهی که بهشت جاویدان در آنجاست، دیده است. در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیره کننده ای) سدرةالمنتهی را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشدو طغیان نکرد. (آنچه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.

هر چند روایات دربارة معراج آنقدر متعدد است که به حد تواتر رسیده و مورد قبول همگان می باشد لیکن راجع به زمان، مکان و تعداد دفعات وقوع آن میان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:

ـ زمان اولین معراج را بهتر است نه ماه یا دوسال پیش از ولادت حضرت زهرا(س) بدانیم زیرا حضرت محمد(ص) روزی در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به فرزندشان گله کرده بود، تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خوانده اند.3

ـ مکان آن نیز خانه حضرت خدیجه(س) خانة ام هانی خواهر حضرت علی(ع)، شعب ابی طالب، و مسجدالحرام در کنار کعبه گفته شده است.

ـ آن گونه که از ظاهر روایات برمی آید، احتمالاً معراج بیش از دو مرتبه و طی دفعات متعدد اتفاق افتاده که یکی از آنها بسیار شاخص و معروف شده که گفته شده این معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4
معراج در یک نگاه

روشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند. پیامبر اسلام نیز می خواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد. ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: «ای محمد! برخیز! با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم».

جبرئیل امین، مرکب فضاپیمایی به نام «براق» را پیش آورد. محمد(ص) این سفر با شکوه و بی سابقه را از خانه ام هانی یا مسجدالحرام آغاز کرد، ولی با همان مرکب به سوی بیت المقدس روانه شد و در مدت بسیار کوتاهی در آن محل فرود آمد. در مسجدالاقصی (بیت المقدس) با حضور ارواح پیامبران بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز گزارد. امام جماعت نیز پیامبر اکرم(ص) بود. سپس از مسجدالاقصی، «بیت اللحم» ـ زادگاه حضرت مسیح(ع) ـ و خانه های پیامبران دیدن کرد. پیامبر در برخی جایگاه ها به شکرانه چنین سفری و تحیت محل های متبرکه، دو رکعت نماز شکر به جای آورد.

آن گاه مرحله دوم سفر خود را که حرکت به سوی آسمان های هفت گانه بود، آغاز کرد. پیامبر همه آسمان ها را یکی پس از دیگری پیمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید. ولی در هر آسمان به صحنه های تازه ای برمی خورد و با ارواح پیامبران و فرشتگان سخن می گفت. او در بعضی آسمان ها با دوزخ و دوزخیان و در بعضی آسمان های دیگر با بهشت و بهشتیان برخورد کرد و از مراکز رحمت و عذاب پروردگار بازدید به عمل آورد. ایشان، درجه های بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهده کرد.

سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».5

آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام «قاب قوسین أو أدنی» رسید. خداوند در این سفر، دستورها و سفارش های بسیار مهمی به پیامبر فرمود. بدین صورت، معراج که از بیت الحرام ـ و به گفته بعضی، از خانه ام هانی، دختر عموی آن حضرت و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرةالمنتهی پایان پذیرفت. سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، باز گردد.

پیامبر هنگام بازگشت، در بیت المقدس فرود آمد و از آنجا راه مکه را در پیش گرفت. ایشان در میانه راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن می گشتند. پیامبر از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و باقی مانده آن را به زمین ریخت و بنابر روایتی، روی آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(ص) پیش از طلوع فجر در خانه «ام هانی» از مرکب فضاپیمای خود فرود آمد.6
مشاهدات زمینی رسول خدا(ص)

با توجه به آنکه معراج در نوبت های متعددی انجام شده و در هر کدام از این سفرها پیامبر(ص) مشاهدات متفاوتی داشته اند، لذا در هر فرصتی که پیش می آمده به فراخور شرایط صحنه ای از آن ماجراها را برای اصحاب و اطرافیان خویش ترسیم و تصویر می کرده اند.

حضرت محمد(ص) در خانه ام هانی، برای نخستین بار، راز سفر خود را با دختر عمویش، ام هانی در میان گذاشت. سپس هنگامی که روز آغاز گشت، قریش و مردم مکه را از این جریان باخبر ساخت. داستان معراج و فضانوردی شگفت انگیز پیامبر در آن مدت کوتاه که به نظر قریش، امری ناممکن بود، همه جا پخش شد. سران قریش بیش از پیش بر محمد(ص) خشم گرفتند و بنابر عادت همیشگی خود، به تکذیب او برخاستند. از ایشان خواستند که وضع ظاهری ساختمان بیت المقدس را بیان کند. آنان گفتند: کسانی در مکه هستند که بیت المقدس را دیده اند. اگر راست می گویی، آنجا را تشریح کن تا ما تو را در این خبر شگفت انگیز، تصدیق کنیم.

پیامبر بزرگوار اسلام، وضع ظاهری ساختمان بیت المقدس را برای آنان بازگو کرد. افزون بر آن، حوادثی را که در میانه راه مکه و بیت المقدس و هنگام بازگشت از معراج رخ داده بود، بیان کرد. ایشان گفت: «در میان راه، به کاروان فلان قبیله برخوردم که شتری از آنها گم شده بود. در میان اثاثیه آنان، ظرف آبی بود که من از آن نوشیدم. سپس آن را پوشاندم. در جای دیگر به گروهی برخوردم که شتری از آنها رمیده و دست آن شکسته بود.» قریش گفتند: از کاروان قریش خبر ده. پیامبر فرمود: «آنان را در «تنعیم» (در ابتدای حرم) دیدم که شتری خاکستری رنگ در پیشاپیش آنان حرکت می کرد. آنان کجاوه ای روی شتر گذارده بودند و اکنون به شهر مکه وارد می شوند».

قریش از این خبرهای قطعی، سخت ناراحت شدند و گفتند: اکنون صدق و کذب گفتار او برای ما آشکار می شود. همه انتظار می کشیدند که کاروان چه زمانی وارد شهر می شود. ناگهان پیشگامان کاروان وارد شهر شدند. اهل کاروان، شرح قضیه را همانگونه که رسول اکرم(ص) بازگفته بود، تصدیق کردند.7
معراج از زبان پیامبر اعظم(ص)

پیامبر(ص) فرمود:

من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت المقدس نماز خواندم.8

در روایت دیگر آمده است که پیامبر اعظم(ص) فرمود:

ابراهیم خلیل(ع) به همراه گروهی از پیامبران پیش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسی و عیسی(ع) آمدند. پس از آن، جبرییل دستم را گرفت و مرا بالای صخره (سنگی در بیت المقدس) برد و بر روی آن نشاند. ناگاه ماجرای معراج را پیش خود دیدم که مانند آن را در شکوه و جلال، هرگز ندیده بودم. از آنجا به آسمان دنیا (آسمان اول) صعود کردم. آنان به من سلام می کردند.

سپس جبرئیل مرا به آسمان ششم برد. در آنجا، انبوه آفریدگان و کروبیان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را دیدم. سپس همراه جبرئیل به آسمان هفتم صعود کردم. در آنجا با آفریدگان خدا و فرشتگان بسیار دیدار کردم.9
حدیث معراج

از جمله روایات مشهوری که به ماجرای معراج می پردازد روایت اخلاقی مفصلی است که سخنان خداوند متعال را خطاب به حبیب خود محمد مصطفی(ص) در بر می گیرد. در واقع پیام های خداوند و سوغات رسول او(ص) از این سفر برای مسلمانان و پیروان ایشان در همه اعصار و دوران ها بوده و با توجه به اهمیتی که داشته شرح های متعددی بر آن نوشته شده است.10

در این روایت مفصل از برترین کردار، شایستگان محبت خداوند، پارساترین مردمان، ویژگی دنیازدگان، ویژگی اهل آخرت، پاداش زاهدان، پرهیزکاری زینت مؤمن، ارزش سکوت، اهمیت رزق حلال، جایگاه و اثر روزه و ویژگی عابدان و مسائلی از این دست سخن به میان آمده است.
مشاهدات پیامبر اعظم(ص) در آسمان

ضمن روایت فوق و دیگر روایاتی که به نقل ماجرای معراج می پردازند، گزارش هایی از مشاهدات حضرت محمد(ص) از آسمان ها، اهل بهشت و اهل جهنم و ملائکه آمده که به نحوی هر کدام سعی در تکمیل روایات بالا با ارائه شواهد و نمونه هایی از آثار اعمال دارند.11
همراهان رسول اکرم(ص) در معراج

در بعضی از احادیثی که از ائمه معصومین(ع) دربارة معراج آمده، از رسول خدا(ص) نقل کرده اند که فرمود:

من وقتی همة مراحل را طی کرده و از آسمان ها گذشتم و به بیت المعمور و نزدیک سدرةالمنتهی رسیدم، بعضی از اصحابم مرا همراهی می کردند. آنها که لباس نو در بر داشتند وارد شدند و آنها که نداشتند ماندند. عده ای را به همراه خود بردم و عده ای به همراهم آمدند.12

که ظاهراً اشاره به معصومین(ع) و آن دسته از مؤمنانی است که به دنبال ایشان آن مقام را طی کردند و در آینده در ضمن نماز که ره آورد این معراج است، خواهند کرد.11
موعود(ع) در معراج

اصلی ترین مشاهده پیامبر اعظم(ص) در شب معراج را باید شهود انوار مقدسه ائمه(ع) بدانیم که اصحاب متعددی روایت ذیل یا مشابه آن را از آن حضرت نقل کرده اند و همان طور که خواهیم دید در میان دوازده امام(ع)، حضرت مهدی(ع) جایگاهی ویژه و ممتاز دارند. ضمن این روایات نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود:

همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردشی شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟ ـ در حالی که خدا خود بدان آگاه تر بود ـ عرض کردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: ای محمد، علی ابن ابی طالب را؟ عرض کردم: بلی ای خدای من، فرمود: ای محمد من ابتدا از مقام ربوبیت نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم. هیچ گاه یادی از من نمی شود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابی طالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم، پس تو سرور پیامبران و علی از نام های من است و «علی» (مشتق آن) نام اوست. ای محمد، من، علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم؛ سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت از مقربین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست. ای محمد، اگر بنده ای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من روبه رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند سپس فرمود: ای محمد، آیا مایلی آنان را ببینی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: قدمی پیش گذار. من قدمی جلو نهادم. ناگاه دیدم علی بن ابی طالب و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی آنجا بودند و حجت قائم همانند ستاره ای درخشان در میان آنان بود، پس عرض کردم: پروردگار من اینان چه کسانی اند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال کننده حلال من و حرام دارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمد، او را دوست بدار که من او را دوست می دارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست می دارم.14
پی نوشت ها:

1. سورة اسرا (17)، آیة 1.

2. سورة نجم (53)، آیات 18ـ8.

3. برای مطالعه تفصیل این روایت و ارقام مختلفی که برای سال بعثت برشمرده اند ر.ک: مرتضی عاملی، سید جعفر، سیرت جاودانه، ترجمة دکتر محمد سپهری، ج1، صص291ـ293.

4. ر.ک: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج1، ص384.

5. مجلسی، بحارالانوار، ج18، ص382، به نقل از: سیمای معراج پیامبر، ص22.

6. آیت الله زاده نایینی، مهدی، معراج به روایت فیض کاشانی، صص 10 و 50

7.سبحانی، همان، ج1، صص379ـ381.

8. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج13، ص5 و 19.

9. طبرسی، مجمع البیان، ج6، ص395؛ به نقل از: سیمای معراج پیامبر، صص32 و 33.

10. از جمله این آثار می توان به کتاب هایی نظیر: راهیان کوی دوست نوشته آیت الله مصباح یزدی و حدیث معراج، نوشته آقای سید محمدرضا غیاثی کرمانی اشاره کرد.

11. برخی از این گزارش ها را در کتاب محمد(ص) میهمان قدسیان نوشته آقای حسنعلی محمودی می توانید مطالعه کنید که عناوین آنها از این قرار است: بهشت برین و عرش، شکایت شخصی از جد چهلم خود، حرام خواری، فرشته دعاکنننده برای مؤمنان، دو فرشته دیگر، غیبت کنندگان، خورندگان مال یتیم و رباخواران و زنان گناه کار.

12. مجلسی، همان، ج18، ص327.

13. توضیح این مطلب دیگر ابعاد عرفانی مربوط به معراج را می توانید در جلد نهم تفسیر موضوعی قرآن کریم با عنوان سیره رسول اکرم(ص) در قرآن مرور نمایید.

14. برای نمونه ر.ک: نعمانی، الغیبة، ص133.

موضوعات: حکایت معراج پیامبر  لینک ثابت
 [ 10:33:00 ب.ظ ]






نماز معراج مومن است
نافله های شبانه روز
۱.نافله ی نماز صبح:

دو رکعت می باشد و مستحب است در رکعت اول سوره ی حمد و سوره ی کافرون و در رکعت دوم سوره ی حمد و سوره ی اخلاص خوانده شود.

۲.نافله ی نماز ظهر:

هشت رکعت می باشد که به صورت چهار نماز دو رکعتی خوانده می شود. مستحب است که در تمامی رکعت های اول نماز های نافله ی ظهر سوره های حمد و اخلاص و در رکعت های دوم سوره های حمد و کافرون خوانده شود.

۳.نافله ی نماز عصر:

مانند نافله ی نماز ظهر هشت رکعت می باشد که در رکعت اول بعد از سوره ی حمد سوره ی نصر یا تکاثر ، و در رکعت دوم سوره ی حمد و سوره ی اخلاص خوانده می شود.

۴.نافله ی نماز مغرب:

نافله ی نماز مغرب چهار رکعت است با دو سلام و صحبت کردن ما بین نماز مغرب و نافله ی آن مکروه است. در دو رکعت اول سوره ی حمد و سوره ی کافرون هر کدام یک مرتبه و در رکعت دوم سوره ی حمد و سوره ی اخلاص و در رکعت سوم سوره ی حمد یک مرتبه و سوره ی حدید از ابتدای سوره تا ” علیهم بذات الصدور ” و در رکعت چهارم سوره ی حمد یک مرتبه و سوره ی حشر از آیه ی ” لو انزلنا هذا القرآن ” تا انتهای سوره خوانده می شود.

۵.نافله ی نماز عشا:

دو رکعت نشسته می باشد و مستحب است که در رکعت اول سوره ی حمد و سوره ی واقعه و در رکعت دوم سوره ی حمد و سوره ی اخلاص را بخوانی.

۶.نماز غفیله:

نماز غفیله دو رکعت است ، ما بین نماز مغرب و عشا خوانده می شودبا فضیلتی بسیار و تاثیری مخصوص در برآورده شدن حوایج دنیوی و اخروی.

امام صادق (ع) فرمود:

” در میان نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز بخوانید ، در رکعت اول بعد از سوره ی حمد این آیه را بخوانید:

«وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِـباً فَـظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّـلُماتِ أَنْ لا إِلـهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِـینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَـجَّیْناهُ مِنَ الغَمِّ وَکَذ لِکَ نُـنْجِی المُـؤْمِنِـینَ.»

و در رکعت دوم بعد از سوره ی حمد آیات زیر را بخوانید:

«وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَیَعْلَمُ ما فِی البَرِّ وَالبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الأَرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا یابِسٍ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِـینٍ.»

بعد دست ها را به قنوت بر داشته و این دعا را می خوانی:

«اَللّهُمَّ إِنّی اَسْئَلُکَ بِمَفاتِحِ الْغَیْبِ الَّتی لا یَعْلَمُها اِلاّ اَنْتَ اَنْ تَصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بی کَذا وَ کَذا

و به جای کذا و کذا حاجات خود را از خدا بخواهد و پس از آن بگوید:

«اَللّهُمَّ اَنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتی وَالْقادِرُ عَلی طَلَبَتی تَعْلَمُ حاجَتی فَأَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَیْتَها لی.»

باز هم می توانی حاجات خود را از خدا بخواهی ، امید است به آنچه می خواهی برسی.”

۷.نماز شب:

یکی دیگر از نماز های مستحب که از برجستگی ویژه ای برخوردار است ، نماز شب است. این نماز مجموعاً یازده رکعت و شامل پنج نماز دو رکعتی و یک نماز یک رکعتی است.از مجموع پنج نماز دو رکعتی چهار تای آنها را نافله ی شب گویند و یکی دیگر را شفع خوانند. آن نماز یک رکعتی را وتر می نامند. وقت نماز شب ، از نصف شب است تا طلوع فجر دوم. البته بهتر است این نماز در هنگام سحر ، یعنی در ثلث آخر شب انجام پذیرد.

در کیفیت این یازده رکعت و به ویژه آن یک رکعت “وتر” در کتب مبسوط ، راهنمایی هایی ذکر شده. اما این نکته را یادآور می شویم که اولاً این رکعات به سادگی یک نماز صبح می تواند انجام شود و طول و تفصیل از واجبات و لوازم ضروری آن نیست ، ثانیاً برای کسی که دارای عذر است یا مسافر است و یا توان بیدار شدن در نیمه شب ندارد ، جایز است این نماز را پیش از فرا رسیدن نیمه شب بخواند ، ثالثاً کسی که توفیق انجام این نماز را پیدا نکرده است ، می تواند آن را قضا کند ، رابعاً کسی که وقت او تنگ است می تواند فقط نماز شفع و وتر را بخواند.

امام صادق (ع) فرمود:

” نماز شب صورت را زیبا ، خلق را نیکو و انسان را خوسبو می گرداند ، رزق را زیاد و قرض را ادا می کند ، اندوه را بر طرف می سازد و چشم را جلا می دهد.”

و نیز فرمودند که حضرت رسول (ص) فرموده اند:

” در بهشت چند غرفه است که ظاهر آنها از بیرون نمایان است و از امت من کسی در آنها ساکن می شود که سخن نیک بگوید و طعام به مردم بخوراند و به هرکه رسید سلام کند و در شب نماز بخواند هنگامی که مردم در خواب باشند.”

همچنین در فضیلت نماز شب از پیامبر اکرم (ص) احادیثی دیگر رسیده است از آن جمله که از اَنس روایت است که گفت: ” شنیدم پیامبر اکرم (ص) فرمود: دو رکعت نماز در دل شب ، بهتر است به سوی من از دنیا و آنچه در دنیا است ، و روایت شده است که از امام زین العابدین (ع) سوال کردند: چه شد که کسانی که در شب تهجد می کنند ، رویشان از همه کس نیکوتر است؟

فرمود:برای اینکه ایشان خلوت می کنند با خدا و حق تعالی می پوشاند به ایشان از نور خویش.

نماز شب هشت رکعت است (به صورت چهار نماز دو رکعتی) که مانند نماز صبح خوانده می شود و به نیت نماز شب میباشد.

نماز شفع:

دو رکعت است به نیت نماز شفع ، بهتر است در رکعت اول آن بعد از سوره ی حمد ، سوره ی ناس و در رکعت دوم بعد از سوره ی حمد ، سوره ی فلق خوانده شود.

نماز وتر:

یک رکعت است به نیت نماز وتر ، بعد از سوره ی حمد سه مرتبه سوره ی اخلاص ، یک مرتبه سوره ی فلق و یک مرتبه سوره ی ناس خوانده شود.

از شیخ طوسی روایت است: ” مستحب آن است که در قنوت نماز وتر از خوف خدا و از ترس عقاب خدا گریه کند و دعا کند برای برادران مومن و مستحب است که چهل نفر ذکر شود. پس کسی که برای چهل مومن دعا کند دعایش مستجاب می شود.”

از حضرت رسول اکرم (ص) روایت شده است که در قنوت نماز وتر بخوانید:

” اَللّهُمَّ اهْدِنى فيمَنْ هَدَيْتَ وَ عافِنى فيمَنْ عافَيْتَ و تَوَلَّنى فيمَنْ تَوَلَّيْتَ وَ بارِكْ لى فيما اَعْطَيْتَ وَ قِنى شَرَّ ما قَضَيْتَ فَاِنَّكَ تَقْضى وَ لايُقْضى عَلَيْكَ، سُبْحانَكَ رَبَّ الْبَيْتِ، اَسْتَغْفِرُكَ وَ اَتُوبُ اِلَيْكَ وَ اُوْمِنُ بِكَ وَ اَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِكَ يا رَحيمُ.”

سزاوار است آنكه هفتاد مرتبه بگويد: ” اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّى وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ.”
سزاوار است كه دست چپ را به دعا بلند كرده باشد و استغفار را به دست راست بشمارد روايت شده كه حضرت رسول خدا (ص) استغفار مى‌كرد در نماز وَتر هفتاد مرتبه و هفت مرتبه مى‌گفت:” هذا مَقامُ الْعاَّئِذِ بِكَ مِنَ النّارِ”

روايت شده كه حضرت امام زين العابدين (ع) در سحر، در نماز وتر سيصد مرتبه مى‌گفت: ” اَلْعَفْوَ الْعَفْوَ “. و بگويد بعد از اين:
” رَبِّ اغْفِرْلى وَارْحَمْنى وَ تُبْ عَلَىَّ اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ الْغَفُورُ الرَّحيمُ “
و سزاوار است آنكه طول دهد قنوت را و چون فارغ شد از قنوت به ركوع رود و چون سر از ركوع برداشت بخواند اين دعا را كه شيخ در تهذيب از حضرت موسى بن جعفر (ع) نقل كرده:
” هذا مَقامُ مَنْ حَسَناتُهُ نِعْمَةٌ مِنْكَ وَ شُكْرُهُ ضَعيفٌ وَ ذَنْبُهُ عَظيمٌ وَ لَيْسَ لِذلِكَ اِلاّ رِفْقُكَ وَ رَحْمَتُكَ فَاِنَّكَ قُلْتَ فى كِتابِكَ الْمُنْزَلِ عَلى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلَ ما يَهْجَعُونَ وَ بِالاَْسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُوْنَ طالَ هُجُوعى وَ قَلَّ قِيامى وَ هذَا السَّحَرُ وَ اَنَا اَسْتَغْفِرُكَ لِذُنُوبى اِسْتِغْفارَ مَنْ لا يَجِدُ لِنَفْسِه ضَرّا وَ لا نَفْعاً وَ لا مَوْتاً وَ لاحَيوةً وَ لا نُشُوْراً.”

پس به سجده رود و نماز را تمام كند و بعد از سلام تسبيح حضرت زهرا عليها السلام بخواند، پس بگويد:
” اَلْحَمْدُ لِرَبِّ الصَّباحِ اَلْحَمْدُ لِفالِقِ الاِْصْباحِ.”

موضوعات: نافله های شبانه روز  لینک ثابت
 [ 10:33:00 ب.ظ ]




امام صادق عليه السلام :

خداى عزّوجلّ به موسى عليه‏السلام وحى كرد: اى موسى! به
زيادى ثروت شاد مشو و در هيچ حالى مرا فراموش مكن، زيرا با
زيادى ثروت گناهان فراموش مى‏شود و از ياد بردن من قساوت قلب
مى‏آورد.کافی(ط-الاسلامیه) ج2،ص

موضوعات: امام صادق عليه السلام :  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ب.ظ ]





پيامبر صلى‏ لله‏ عليه ‏و ‏آله :

بهترين قلب‏ها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى خوبى دارد و
بدترين قلب‏ها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى بدى دارد، پس
عالى‏ترين قلب، قلبى است كه خوبى را در خود دارد و لبريز از خوبى
است. اگر سخن بگويد، سخنش در خور پاداش است و اگر سكوت
كند، سكوتش درخور پاداش است.جعفريات ص 168

موضوعات: پيامبر صلى‏ لله‏ عليه ‏و ‏آله :  لینک ثابت
 [ 10:30:00 ب.ظ ]




احادیث درمورد شب زنده داری

1- امام هادى عليه السلام :

السَّهَرُ أَلَذُّ لِلْمَنَامِ، وَ الْجُوعُ يَزِيدُ فِي طِيبِ الطَّعَامِ.

شب زنده دارى، خواب را شيرين تر و گرسنگى، غذا را لذت بخش تر مى كند.

نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ص 141 ، ح 18
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

الشتاء ربيع المومن يطول فيه ليله فيستعين به على قيامه و يقصر فيه نهاره فيستعين به على صيامه؛

زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانى ‏اش براى شب زنده ‏دارى و از روزهاى كوتاهش براى روزه دارى بهره مى ‏گيرد.

امالی(صدوق) ص 237 - وسائل الشيعه ج 10 ، ص 414 ، ح 13734

موضوعات: احادیث درمورد شب زنده داری  لینک ثابت
 [ 10:29:00 ب.ظ ]





احادیث درمورد حسد
1- تاثیر حسد بر بدن

امام على عليه السلام:

اَلحَسَدُ يُضنِى الجَسَدَ ؛

حسد، بدن را فرسوده و عليل مى كند.

(غررالحكم، ح 943)
2- حسد ریشه چاپلوسی

امام على عليه السلام:

اَلثَّناءُ بِاَكثَرَ مِنَ الستِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقصيرُ عَنِ الستِحقاقِ عِىٌّ اَو حَسَدٌ؛

تعريف بيش از استحقاق، چاپلوسى و كمتر از استحقاق، از ناتوانى در سخن و يا حسد است.

(نهج البلاغه، حكمت 347)
3- تفاوت غبطه و حسادت

امام صادق عليه السلام:

إِنَّ المُؤمِنَ يَغبِطُ وَ لايَحسُدُ وَ المُنافِقُ يَحسُدُ وَ لايَغبِطُ؛

مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.

(غبطه آن است كه آرزو كنى آنچه ديگرى دارد، داشته باشى بدون اينكه آرزوى نابودى نعمت ديگرى را داشته باشى و حسد آن است كه بخواهى نعمتى را كه ديگرى دارد، نداشته باشد).

(كافى، ج2، ص307، ح7)
4- حسد نورزی به تو غبطه می خورند

پيامبر صلى الله عليه و آله:

رَأى موسى عليه السلام رَجُلاً عِندَ العَرشِ فَغَبَطَهُ بِمَكانِهِ فَسَأَلَ عَنهُ فَقالَ: كانَ لايَحسُدُ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّه مِن فَضلِهِ؛

حضرت موسى عليه السلام مردى را نزد عرش ديد و به جايگاه او غبطه خورد و در مورد او سؤال كرد. به او گفته شد كه او به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است حسد نمى برد.

(روضة الواعظين، ص 424)
5- حسد انگیزه ای برای گناه

امام على عليه السلام:

اَلحِرصُ وَالكِبرُ وَالحَسَدُ دَواعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِى الذُّنوبِ؛

حرص و تكبّر و حسادت، انگيزه هاى فرورفتن در گناهانند.

(نهج البلاغه، حكمت 371)
6- به چه حسد نمی برند؟

امام حسن عسکری علیه السلام:

التَّواضُعُ نِعمَةٌ لایُحسَدُ عَلیها؛

تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند.

(تحف العقول، ص489)
7- محبت اثر دوری از حسادت

امام صادق عليه السلام:

اِنَّ صاحِبَ الدّينِ فَكَّرَ فَـعَـلَـتهُ السَّكينَةُ وَ استَـكانَ فَـتَواضَعَ وَ قَنِعَ فَاستَغنى وَ رَضىَ بِما اُعطىَ وَ انفَرَدَ فَكُفىَ الخوانَ وَ رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّا وَ خَلَعَ الدُّنيا فَتَحامَى الشُّرورَ وَ اطَّرَحَ الحَسَدَ فَظَهَرتِ المَحَبَّةُ وَ لَم يُخِفِ النّاسَ فَـلَـم يَخَفهُم وَ لَم يُذنِب اِلَيهِم فَسَلِمَ مِنهُم وَ سَخَت نَفسُهُ عَن كُلِّ شَى‏ءٍ ففازَ وَ استَكمَلَ الفَضلَ وَ اَبصَرَ العافيَةَ فَاَمِنَ النَّدامَةَ؛

آدم دين‏دار چون مى‏انديشد، آرامش بر جان او حاكم است. چون خضوع مى‏كند متواضع است. چون قناعت مى‏كند، بى‏نياز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهايى را برگزيده از دوستان بى‏نياز است. چون هوا و هوس را رها كرده آزاد است. چون دنيا را فرو گذارده از بدى‏ها و گزندهاى آن در امان است. چون حسادت را دور افكنده محبتش آشكار است.مردم را نمى‏ترساند پس از آنان نمى‏هراسد و به آنان تجاوز نمى‏كند پس از گزندشان در امان است. به هيچ چيز دل نمى‏بندد پس به رستگارى و كمال فضيلت دست مى‏يابد و عافيت را به ديده بصيرت مى‏نگرد پس كارش به پشيمانى نمى‏كِشد.

(امالى مفيد، ص 52، ح 14)
8- حسود بسیار دور از پیامبر

پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلا اُخبِرُكُم بِاَبعَدِكُم مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى يا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَلفاحِشُ المُتَفَحِّشُ البَذى‏ءُ، اَلبَخِيلُ، اَلمُختَالُ، اَلحَقودُ، اَلحَسُودُ، اَلقاسِى القَلبِ، اَلبَعِيدُ مِن كُلِّ خَيرٍ يُرجى، غَيرُ المَمونِ مِن كُلِّ شَرٍّ يُتَّقى؛

آيا شما را از كم شباهت‏ترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست.

(كافى، ج 2، ص 291، ح 9)
9- حسد ریشه چیست؟

امام صادق عليه السلام:

اِیّـاکُـم اَن یَحسُـدَ بَعضُکـُم بَعضـاً فَـاِنَّ الکُفـرَ اَصلُه الحَسَـد؛

از حسـد ورزى به یکـدیگـر بپـرهیزیـد، زیـرا ریشه کفـر، حسـد است.

(تحف العقول ، ص 315)
10- حسد ریشه کفر

امام صادق عليه السلام:

اصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ؛
ریشه های کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.

(جهاد النفس، ح 550)
11- حسد آفت دین

امام صادق عليه السلام:

آفَةُ الدِّینِ الحَسَدُ وَ العُجبُ وَ الفَخرُ؛

آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است.

موضوعات: احادیث درمورد حسد  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ب.ظ ]




احادیث درمورد بخل
1- امام رضا عليه السلام:

السَّخِيُّ يَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِيَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِ وَ الْبَخِيلُ لَا يَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا يَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِه‏

سخاوتمند، از غذاى مردم مى‏خورد، تا مردم از غذاى او بخورند، اما بخيل از غذاى مردم نمى‏خورد تا آنها نيز از غذاى او نخورند.

عیون اخبار رضا ج 2 ، ص 12 ، ح 26 - تحف العقول ص 446 - وسایل الشیعه ج 24 ، ص 270
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

طَعامُ السَّخىِّ دَواءٌ وَ طَعامُ الشَّحيحِ داءٌ؛

غذاى سخاوتمند، داروست و غذاى بخيل، درد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص 357، ح 22 - نهج الفصاحه ص 556 ، ح 1900
3- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إِيّاكُم وَ الشُّحَّ فَإِنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم بِالشُّحِّ اَمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا وَ أَمَرَ هُم بِالقَطيعَةِ فَقَطَعوا وَ أَمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا؛

از حرص بپرهيزيد كه پيشينيان شما در نتيجه حرص هلاك شدند، حرص آنها را به بخل وادار كرد و بخيل شدند. به قطع رحم وادار كرد و قطع رابطه كردند با خويشاوندان. به بدى وادارشان كرد و بدكار شدند.

نهج الفصاحه ص 353 ، ح 992
4- امام على عليه السلام:

إِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجَوْرَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه‏

به درستى كه بخل و ظلم و حرص، غريزه ها و تمايلات متعدد و پراكنده اى هستند كه سوءظن به خداوند آنها را جمع مى كند.

تحف العقول ص 129
5- پيامبر صلى الله عليه و آله:

يَا عَلِيُّ لَا تُشَاوِرْ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَجَ وَ لَا تُشَاوِرِ الْبَخِيلَ فَإِنَّهُ يَقْصُرُ بِكَ عَنْ غَايَتِكَ وَ لَا تُشَاوِرْ حَرِيصاً فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَهاً

اى على با ترسو مشورت مكن، زيرا او راه بيرون آمدن از مشكل را بر تو تنگ مى كند و با بخيل مشورت مكن، زيرا او تو را از هدفت باز مى دارد و با حريص مشورت مكن، زيرا او حريص بودن را در نظرت زيبا جلوه مى دهد.

علل الشرايع ص 559 ، ح 1 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 70 ، ص 304 ، ح 21
6- پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَنَا أَدِيبُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ أَدِيبِي أَمَرَنِي رَبِّي بِالسَّخَاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهَانِي عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ وَ مَا شَيْ‏ءٌ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ إِنَّهُ لَيُفْسِدُ الْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ.

من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است . پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت . در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نيست. بد اخلاقى ، عمل را ضايع مى‏كند ، آن‏سان كه سركه عسل را.

مكارم الاخلاق ص 17
7- امام على عليه السلام:

تِسْعَةُ أَشْيَاءَ قَبِيحَةٌ وَ هِيَ مِنْ تِسْعَةِ أَنْفُسٍ أَقْبَحُ مِنْهَا مِنْ غَيْرِهِمْ ضِيقُ الذَّرْعِ مِنَ الْمُلُوكِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الْأَغْنِيَاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الصِّبَا مِنَ الْكُهُولِ وَ الْقَطِيعَةُ مِنَ الرُّءُوسِ وَ الْكَذِبُ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الزَّمَانَةُ مِنَ الْأَطِبَّاءِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ النِّسَاءِ وَ الطَّيْشُ مِنْ ذَوِي السُّلْطَان‏

نُه چيز زشت است، اما از نه گروه زشت‏تر: درماندگى و ناتوانى از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمى از دانشمندان؛ حركات بچگانه از ميانسالان؛ جدايى حاكمان از مردم؛ دروغ از قاضيان؛ بيمارى كهنه از پزشكان؛ بدزبانى از زنان و سختگيرى و ستمگرى از سلاطين.

دعائم الإسلام ج 1، ص 83
8- پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَبْعَدِكُمْ مِنِّي شَبَهاً قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْفَاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذِي‏ءُ الْبَخِيلُ الْمُخْتَالُ الْحَقُودُ الْحَسُودُ الْقَاسِي الْقَلْبِ الْبَعِيدُ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ يُرْجَى غَيْرُ الْمَأْمُونِ مِنْ كُلِّ شَرٍّ يُتَّقَى.

آيا شما را از كم شباهت‏ترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 291، ح 9 - وسایل الشیعه ج 15 ، ص 341 ، ح 20691
9- امام باقر عليه السلام:

و ما مِنْ عَبْدٍ يَبْخَلُ بِنَفَقَةٍ يُنْفِقُها فيما يُرْضِى اللّه‏َ اِلاَّ ابْتُلىَ بِاَنْ يُنْفِقَ اَضْعافَها فيما اَسْخَطَ اللّه‏َ؛

هر كس از خرج كردن مالى در راه خداپسندانه بخل ورزد، چند برابر آن را در راه غير خداپسندانه هزينه خواهد كرد.

تحف العقول ص 293
10-امام حسن سلام الله علیه :

اَلبُخلُ أن يَرَى الرَّجُلُ ما أنفَقَهُ تَلَفاً و ما أمسَكَهُ شَرَفاً.

بخل آن است كه آدمى آنچه را بخشيده است، تلف و آنچه را نگه داشته شرف بپندارد.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج 71 ، ص 417 ، ح 38 - الدرة الباهره ص 21

موضوعات: احادیث درمورد بخل  لینک ثابت
 [ 10:25:00 ب.ظ ]





احادیث درمورد جهنم

1- امام على عليه السلام:

اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَكُمْ فَإِنَّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ الدُّنْيَا أَ فَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِكُمْ مِنَ الشَّوْكَةِ تُصِيبُهُ وَ الْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَكَيْفَ إِذَا كَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِيعَ حَجَرٍ وَ قَرِينَ شَيْطَان‏

بدانيد كه اين پوست نازك تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان رحم كنيد، شما در مصيبت‏هاى دنيا آزمايش كرده ‏ايد كه وقتى خارى به بدن يكى از شما مى‏ رود و يا به زمين مى ‏خورد و خونى مى‏ شود و يا شن هاى داغ پايش را مى‏ سوزاند چگونه بيتابى مى‏ كند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و هم بسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟!

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 267 ، خطبه 183
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

لَو أَنَّ دَلوا صُبَّ مِن غِسلينٍ فى مَطلَعِ الشَّمسِ لَغَلَت مِنهُ جَماجِمُ مَن فى مَغرِبِها؛

اگر يك سطل از چرك و خون دوزخيان در شرق عالم ريخته شود بر اثر آن جمجمه كسانى كه در غرب عالمند به جوش مى ‏آيد.

امالى (طوسى) ص 533، ح 1162

3- پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَدنى اَهلِ النّارِ عَذابا يَنتَعِلُ بِنَعلَينِ مِن نارٍ يَغلى دِماغُهُ مِن حَرارَةِ نَعلَيهِ؛

كم عذاب‏ترين اهل جهنم دو كفش از آتش به پا دارد كه از حرارت آنها مغزش به جوش مى‏آيد.

(كنزالعمال، ج14، ص527، ح39507)
4- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إنّ أكثر ما يدخل النّاس النّار الأجوفان: الفم و الفرج.

دو چيز ميان تهى بيش از همه مردم را به جهنم مى ‏برد: دهان و شرمگاه.

نهج الفصاحه ص 275 ، ح 607
5- پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ أَمِيرٌ مُتَسَلِّطٌ لَمْ يَعْدِلْ وَ ذُو ثَرْوَةٍ مِنَ الْمَالِ لَمْ يُعْطِ الْمَالَ حَقَّهُ وَ فَقِيرٌ فَخُورٌ.

اولين كسى كه به جهنم مى‏ رود فرمانرواى قدرتمندى است كه به عدالت رفتار نمى‏ كند و ثروتمندى كه حقوق مالى خود را نمى‏ پردازد و نيازمند متكبر.

امالی(مفید) ص 99 - عيون الاخبارالرضا ج 2 ، ص 28 ، ح 20 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 66 ، ص 393 ، ح 75
6- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إِنَّ لِجَهَنَّمَ بَاباً لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا مَنْ شَفَى غَيْظَهُ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ تَعَالَى.

جهنّم را درى است كه جز كسى كه با معصيت خداى تعالى خشم خود را فرونشاند، از آن وارد نمى ‏شود.

تنبيه الخواطر ج1، ص 121
7- قال الله تعالی:

یا عیسی … هی(جهنم) دَارُ الْجَبَّارِينَ وَ الْعُتَاةِ الظَّالِمِينَ وَ كُلِّ فَظٍّ غَلِيظٍ وَ كُلِّ مُخْتَالٍ فَخُور

به عيسى علیه السلام وحى شد كه : جهنم سراى جباران و سركشان ظالم است و جايگاه هر تندخوى خشن و هر متكبر مغرورى.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 136، ح 103
8- پيامبر صلى الله عليه و آله:

وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَا يُعَذِّبُ اللَّهُ بِالنَّارِ مُوَحِّداً أَبَداً

سوگند به آن كس كه مرا نويد دهنده برانگيخت، خداوند هرگز يكتا پرست را در آتش عذاب ندهد.

امالی(صدوق) ص 296 - توحيد(صدوق) ص 29، ح 31
10- امام صادق عليه السلام:

إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى- قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِهِ.

جهنميان از اين رو در آتش جاويدانند كه در دنيا نيّتشان اين بود كه چنانچه تا ابد زنده بمانند تا ابد خدا را نافرمانى كنند و بهشتيان نيز از اين‏ رو در بهشت جاويدانند كه در دنيا بر اين نيت بودند كه اگر براى هميشه ماندگار باشند براى هميشه خدا را فرمان برند. پس، جاودانگى هر دو گروه به سبب نيتهايشان است. آن‏گاه حضرت اين آيه را تلاوت كردند: «بگو هر كس طبق نيت خود عمل مى ‏كند».

محاسن ص 331 ، ح 94 - كافى(ط-بیروت) ج 2، ص 85 ، ح 5
12- امام على عليه السلام:

اَلا وَ مَن اَكَلَهُ الحَقُّ فَاِلَى الجَنَّةِ وَ مَن اَكَلَهُ الباطِلُ فَاِلَى النّارِ؛

بدانيد كه هر كس در راه حق از دنيا برود، به بهشت و هر كس در راه باطل از دنيا برود، به جهنم مى ‏رود.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 374 ، نامه 17
13- امام كاظم عليه السلام:

الْحَيَاءُ مِنَ الْإِيمَانِ، وَ الْإِيمَانُ فِي الْجَنَّةِ، وَ الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ، وَ الْجَفَاءُ فِي النَّارِ.

حيا از ايمان و ايمان در بهشت است و بد زبانى از بى‏ مهرى و بدرفتارى است و بدرفتارى در جهنم است.

تحف العقول ص 394 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 309 ، ح 1
14- امام حسین علیه السلام:

الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ نَجَاةٌ مِنَ النَّارِ.

گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است

جامع الاخبار(شعیری) ص 97
15-پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنْ قالَ: اِنّى خَيْرُ النّاسِ فَهُوَ مِنْ شَرِّ النّاسِ وَ مَنْ قالَ: اِنّى فِى الْجَنَّةِ فَهُوَ فِى النّارِ؛

هر كس بگويد: من از همه مردم بهترم، او بدترين مردم است و هر كس بگويد: من بهشتى هستم، او جهنمى است.

نوادر(راوندى) ص 11
16- امام صادق عليه السلام:

الْخَيْرُ كُلُّهُ أَمَامَكَ وَ إِنَّ الشَّرَّ كُلَّهُ أَمَامَكَ وَ لَنْ تَرَى الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ إِلَّا بَعْدَ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْخَيْرَ كُلَّهُ فِي الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ كُلَّهُ فِي النَّارِ

همه خوبى‏ها و بدى‏ها در مقابل توست و هرگز خوبى و بدى واقعى را جز در آخرت نمى‏بينى، زيرا خداوند همه خوبى‏ها را در بهشت و همه بدى‏ها را در جهنم قرار داده است.

تحف العقول ص 306
17- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنِ اشْتاقَ اِلَى الْجَنَّةِ سارَعَ اِلَى الْخَيْراتِ وَ مَنْ اَشْفَقَ مِنَ النّارِ لَهى عَنِ الشَّهَواتِ؛

هر كس مشتاق بهشت است، به سوى نيكى‏ ها مى ‏شتابد و هر كس از جهنم بترسد، از هوا و هوس روى مى ‏گرداند.

نهج الفصاحه ص 726 ، ح 2768

موضوعات: احادیث درمورد جهنم  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ب.ظ ]





احادیث درمورد بهشت

1-پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلجَنَّةُ بَناؤُها لَبِنَةٌ مِن فِضَّةٍ و َلَبِنَةٌ مِن ذَهَبٍ و َمِلاطُهَا المِسكُ الأَذفَرُ وَ حَصباؤُهَا اللُّؤلُؤُ وَ الياقوتُ و َتُربَتُهَا الزَّعفرانُ… ؛

ساختمان بهشت خشتى از نقره و خشتى از طلاست، گِل آن مُشك بسيار خوشبو و سنگريزه آن لؤلؤ و ياقوت و خاك آن زغفران است… .

نهج الفصاحه ص 434 ، ح 1327
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

فِى الجَنَّةِ ما لا عَينٌ رَأَت وَ لا اُذُنٌ سَمِعَت وَ لا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ؛

در بهشت چيزهايى هست كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به خاطر كسى گذشته.

نهج الفصاحه ص 590 ، ح 2060

3- امام صادق عليه السلام:

إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلًا لَوْ نَزَلَ بِهِ الثَّقَلَانِ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ لَوَسِعَهُمْ طَعَاماً وَ شَرَاباً وَ لَا يَنْقُصُ مِمَّا عِنْدَهُ شَيْ‏ء

كمترين فرد بهشت چنان است كه اگر جن و انس ميهمان او شوند همه را با خوردنى و آشاميدنى پذيرايى كند و از آنچه دارد چيزى كم نشود.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 8، ص 120، ح 11
4- امام على عليه السلام:

لَذَّاتُهَا لَا تُمِلُّ وَ مُجْتَمَعُهَا لَا يَتَفَرَّقُ سُكَّانُهَا قَدْ جَاوَرُوا الرَّحْمَنَ وَ قَامَ بَيْنَ أَيْدِيهِمُ الْغِلْمَانُ بِصِحَافٍ مِنَ الذَّهَبِ فِيهَا الْفَاكِهَةُ وَ الرَّيْحَان‏

لذتها و خوشيهاى بهشت دل را نمى زند، انجمن آن از هم نمى پاشد، ساكنانش در پناه خداى رحمانند و در برابر آنان غلامانى با طبق هاى زرين پر از ميوه و گل هاى خوشبو ايستاده اند.

امالی(مفید) ص 266 - امالى(طوسى) ص 29 ، ح 31
5- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنِ اشتاقَ اِلَى الجَنَّةِ سارَعَ فِى الخَيراتِ؛

هر كس مشتاق بهشت است براى انجام خوبى ها سبقت مى گيرد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 94
6- امام على عليه السلام:

اِنَّهُ لَيسَ لاَنفُسِكُم ثَمَنٌ اِلاّ الجَنَّةُ فَلا تَبيعوها اِلاّ بِها؛

براى جان هاى شما بهايى جز بهشت نيست، پس آنها را جز به بهشت مفروشيد.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 556 ، ح 456 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 13 ، ح 71
7- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اضْمَنُوا لِي سِتّاً مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَضْمَنْ لَكُمُ الْجَنَّةَ اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ وَ أَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ وَ أَدُّوا إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ وَ احْفَظُوا فُرُوجَكُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ.

شش چيز را براى من ضمانت كنيد تا من بهشت را براى شما ضمانت كنم، راستى در گفتار، وفاى به عهد، بر گرداندن امانت، پاكدامنى، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غير حلال).

کنز الفؤاد ج 2 ، ص 11 - نهج الفصاحه ص 216 ، ح 321
8- پيامبر صلى الله عليه و آله:

وَ الَّذى نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لا تَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا اَفَلا اُنَبِّئُكُم بِشَىْ ءٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَينَكُم؛

به خدايى كه جان محمد در دست (قدرت) اوست به بهشت نمى رويد تا مؤمن شويد و مؤمن نمى شويد تا يكديگر را دوست بداريد، آيا مى خواهيد شما را به چيزى خبر دهم كه با انجام آن، يكديگر را دوست بداريد؟ سلام كردن بين يكديگر را رواج دهيد.

نهج الفصاحه ص 479 ، ح 1555
9- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اِنَّ فِى الجَنَّةِ دارا يُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لا يَدخُلُها اِلاّ مَن فَرَّحَ يَتامَى المُؤمِنينَ؛

در بهشت خانه اى هست كه آن را شادى سرا گويند و جز آنان كه يتيمان مؤمنان را شاد كرده اند وارد آن نمى شوند.

نهج الفصاحه ص 329 ، ح 864
10- امام على عليه السلام:

لا يَفوزُ بِالجَنَّةِ اِلاّ مَن حَسُنَت سَريرَتُهُ وَ خَلُصَت نيَّتُهُ؛

به پاداش بهشت نمى رسد مگر آن كس كه باطنش نيكو و نيّتش خالص باشد.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 535 ، ح 9806
11- پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَنَا زَعِيمٌ بِبَيْتٍ فِي رَبَضِ الْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فِي وَسَطِ الْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فِي أَعْلَى الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً وَ لِمَنْ تَرَكَ الْكَذِبَ وَ إِنْ كَانَ هَازِلًا وَ لِمَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ.

من براى كسى كه بگومگو را رها كند، هر چند حق با او باشد و براى كسى كه دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترك گويد و براى كسى كه اخلاقش را نيكو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مركز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى كنم.

خصال ص 144، ح 170
12- امام رضا علیه السلام:

مَن سألَ اللهَ الجَنَّهَ وَ لَم یَصبِر عَلَی الشَّدائِدِ فَقَدِ استَهَزا بِنَفسِه.

هر که از خدا بهشت خواهد و در برابر سختی ها پایداری نورزد بی گمان خود را ریشخند کرده است.

معدن الجواهر ص 59 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 356
13- امام صادق عليه السلام:

لا یَدخُلُ الجَنَّهَ مَن فِی قَلبهِ مِثقالَ ذَرَّهٍ مِن کِبر؛

کسی که در قلبش به اندازه ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد به بهشت وارد نمی شود.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 310 ، ح 6
14- پيامبر صلى الله عليه و آله:

يَا عَلِيُّ الْعَقْلُ مَا اكْتُسِبَتْ بِهِ الْجَنَّةُ وَ طُلِبَ بِهِ رِضَا الرَّحْمَن‏

يا على عقل چيزى است كه با آن بهشت و خشنودى خداوند رحمان به دست مى آيد.

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 369
15- پيامبر صلى الله عليه و آله:

تنظّفوا بكلّ ما استطعتم فإنّ اللَّه تعالى بنى الإسلام على النّظافة و لن يدخل الجنّة إلّا كلّ نظيف.

خودتان را با هر وسيله اى كه مى توانيد پاكيزه كنيد، زيرا كه خداى متعال اسلام را برپايه پاكيزگى بنا كرده است و هرگز به بهشت نمى رود، مگر كسى كه پاكيزه باشد.

نهج الفصاحه ص 391 ، ح 1182
16- پيامبر صلى الله عليه و آله:

لَنْ يَشْبَعَ الْمُؤْمِنُ مِنْ خَيْرٍ يَسْمَعُهُ حَتّى يَكونَ مُنْتَهاهُ الْجَنَّةَ ؛

هرگز مؤمن از شنيدن خير و خوبى سير نمى ‏شود، تا آن‏كه سرانجامش بهشت گردد.

نهج الفصاحه ص 639 ، ح 2292
17- امام على عليه السلام:

اَلا وَ مَن اَكَلَهُ الحَقُّ فَاِلَى الجَنَّةِ وَ مَن اَكَلَهُ الباطِلُ فَاِلَى النّارِ؛

بدانيد كه هر كس در راه حق از دنيا برود، به بهشت و هر كس در راه باطل از دنيا برود، به جهنم مى رود.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 374 ، نامه 17
18- پيامبر صلى الله عليه و آله:

لا يَدخُلُ الجَنَّةَ عَبدٌ لا يَأَمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ؛

كسى كه همسايه از شرش در امان نباشد به بهشت نمى رود.

نهج الفصاحه ص 681 ، ح 2532
19-امام كاظم علیه السلام:

الْحَيَاءُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانُ فِي الْجَنَّةِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الْجَفَاءُ فِي النَّار

حيا از ايمان و ايمان در بهشت است و بدزبانى از بى مهرى و بدرفتارى است و بدرفتارى در جهنم است.

تحف العقول ص 394 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 309 ، ح 1
20- امام على عليه السلام:

إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أوليائِهِ، و هو لِباسُ التَّقوى و دِرْعُ اللَّهِ الحَصِينَةُ و جُنَّتُهُ الوَثِيقَةُ،

براستى كه جهاد يكى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را براى اولياى خاص خود گشوده است. جهاد جامه تقوا و زره استوار خداوند و سپر محكم اوست.

مکاتیب الائمه ج 2 ، ص 108
21- امام صادق عليه السلام:

لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ يُورِثُ أَهْلَ بَيْتِهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّى يُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ جَمِيعا

مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و تربيت شايسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت كند.

مستدرك الوسايل ج 12 ، ص 201 ، ح 13881
22- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلنِّيَّةُ الحَسَنَةُ تُدخِلُ صاحِبَهَا الجَنَّةَ؛

نيت خوب صاحب خويش را به بهشت مى برد.

نهج الفصاحه ص 791 ، ح 3163
23- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اِنَّ لِلجَنَّةِ بابا يُدعى اَلرَّيّانَ لايَدخُلُ مِنهُ اِلاّ الصّائِمونَ؛

بهشت را درى است كه ريّان ناميده مى شود از آن در، جز روزه داران وارد نشوند.

معانى الأخبار ص 409 ، ح 90
24- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنِ اشْتاقَ اِلَى الْجَنَّةِ سارَعَ اِلَى الْخَيْراتِ وَ مَنْ اَشْفَقَ مِنَ النّارِ لَهى عَنِ الشَّهَواتِ؛

هر كس مشتاق بهشت است، به سوى نيكى‏ها مى‏شتابد و هر كس از جهنم بترسد، از هوا و هوس روى مى‏گرداند.

نهج الفصاحه ص 726 ، ح 2768
25-امام حسین علیه السلام:

أَيُّمَا اثْنَيْنِ جَرَى بَيْنَهُمَا كَلَامٌ فَطَلَبَ أَحَدُهُمَا رِضَى الْآخَرِ كَانَ سَابِقَهُ إِلَى الْجَنَّة

هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.

کشف الغمه(ط-القدیمه) ج 2 ، ص 33
26-پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ؛

هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب می شود.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 145 - جعفریات(اشعثیات) ص 198
27-پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِبا

هر كس داد مظلوم را از ظالم بگيرد، در بهشت با من يار و هم‏نشين باشد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 72، ص 359، ح 74
28- امام على عليه السلام:

مَنْ باعَ نَفْسَهُ بِغَيْرِ نَعيمِ الْجَنَّةِ فَقَدْ ظَلَمَها؛

هر كس خودش را جز به نعمت بهشت بفروشد، براستى كه به خويشتن ظلم كرده است.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 232 ، ح 4628
29- امام صادق عليه السلام:

قِيلَ لَهُ أَيْنَ طَرِيقُ الرَّاحَةِ فَقَالَ ع فِي خِلَافِ الْهَوَى قِيلَ فَمَتَى يَجِدُ عَبْدٌ الرَّاحَةَ فَقَالَ ع عِنْدَ أَوَّلِ يَوْمٍ يَصِيرُ فِي الْجَنَّةِ.

در پاسخ به اين سؤال كه راه رسيدن به آسايش چيست؟ فرمودند: مخالفت با هوا و هوس. عرض شد: پس، چه وقت انسان به آسايش مى‏رسد؟ فرمودند: در نخستين روز ورودش به بهشت.

تحف العقول ص 370
30- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنْ قَالَ إِنِّي خَيْرُ النَّاسِ فَهُوَ مِنْ شَرِّ النَّاسِ وَ مَنْ قَالَ إِنِّي فِي الْجَنَّةِ فَهُوَ فِي النَّار

هر كس بگويد: من از همه مردم بهترم، او بدترين مردم است و هر كس بگويد: من بهشتى هستم، او جهنمى است.

نوادر(راوندى) ص 11
31- امام على عليه السلام:

مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُور وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَة

خيرى كه به دنبال آن آتش باشد، خير نيست و شرى كه به دنبال آن بهشت باشد، شر نيست. هر نعمتى جز بهشت ناچيز است و هر بلايى جز آتش، سلامتى.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 544 ، حكمت 387
32- امام صادق عليه السلام:

الْخَيْرُ كُلُّهُ أَمَامَكَ وَ إِنَّ الشَّرَّ كُلَّهُ أَمَامَكَ وَ لَنْ تَرَى الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ إِلَّا بَعْدَ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْخَيْرَ كُلَّهُ فِي الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ كُلَّهُ فِي النَّار

همه خوبى ‏ها و بدى‏ ها در مقابل توست و هرگز خوبى و بدى واقعى را جز در آخرت نمى‏ بينى، زيرا خداوند همه خوبى‏ ها را در بهشت و همه بدى ‏ها را در جهنم قرار داده است.

تحف العقول ص 306
33- امام صادق عليه السلام:

إِنَّ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعَ عَلَامَاتٍ وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسَانٌ لَطِيفٌ وَ قَلْبٌ رَحِيمٌ وَ يَدٌ مُعْطِيَة

بهشتى ‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.

امالی(طوسی) ص 683 ، ح 1454 - مجموعه ورام ج 2، ص 91 {شبیه این حدیث در اختصاص ص 335 }
34- امام صادق عليه السلام:

ثَلَاثٌ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ الْإِنْفَاقُ مِنْ إِقْتَارٍ وَ الْبِشْرُ لِجَمِيعِ الْعَالَمِ وَ الْإِنْصَافُ مِنْ نَفْسِهِ.

هر كس يكى از اين كارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را براى او واجب مى‏ گرداند: انفاق در تنگدستى، گشاده ‏رويى با همگان و رفتار منصفانه.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 103 ، ح 2

موضوعات: احادیث درمورد بهشت  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ب.ظ ]




احادیث درمورد عذاب
1- امام صادق عليه السلام:

مَن اَحصى عَلى اَخيهِ المُؤمِنِ عَيبا لِيَعيبَهُ بِهِ يَوما ما كانَ مِن اَهلِ هذِهِ الآيَةِ قالَ اللّه‏ُ عَزَّ وَ جَلَّ: اِنَّ الَّذينَ يُحِبّونَ اَن تَشيعَ الفِاحِشَةُ فِى الَّذينَ آمَنوا لَهُم عَذابٌ اَليمٌ فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ وَ اللّه‏ُ يَعلَمُ وَ اَ نتُم لا تَعلَمونَ؛

هر كس درصدد عيب‏جويى برادر مؤمنش برآيد، تا با آن روزى او را سرزنش كند، مشمول اين آيه است: كسانى كه دوست دارند، زشتى‏ها در ميان مردم با ايمان شيوع پيدا كند، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت خواهد بود و خداوند مى‏داند و شما نمى‏دانيد.

مستدرك الوسايل ج 9، ص 110، ح 10379
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إنّ النّاس إذا رأوا الظّالم فلم يأخذوا على يديه أوشك أن يعمّهم اللَّه بعقاب منه‏

مردم آنگاه كه ظالم را ببينند و او را باز ندارند، انتظار مى‏رود كه خداوند همه را به عذاب خود گرفتار سازد.

نهج الفصاحه ص 323 ، ح 833
3- امام باقر علیه السلام:

إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِي الْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ ضَنْكٌ فِي الْمَعِيشَةِ وَ وَهْنٌ فِي الْعِبَادَةِ وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ.

خداوند برای دلها و بدنها کیفرهایی دارد:تنگی در معیشت، ستی در عبادت و به هیچ وجه بنده ای کیفری بزرگتر از قساوت قلب چشانده نشده است.

تحف العقول ص 296 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج75، ص176
4- امام صادق عليه السلام:

ما عَذَّبَ اللهُ اُمَّهً اِلا عِندَ استِهانَتِهِم بِحُقُوقِ فُقَراءِ اِخوانِهِم؛

خداوند امتى را عذاب نخواهد کرد، مگر در وقتى که نسبت به حقوق برادران نیازمند خود سستى نمایند.

تحف العقول ص 303
5- امام باقر علیه السلام:

مَن کَفَّ غَضَبَهُ عن النّاس کَفَّ اللهُ عنهُ عَذابَ یومَ القِیامة؛

کسی که خشمش را از مردمان باز دارد خداوند نیز در روز قیامت عذابش را از او باز می دارد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 305 ، ح 15
6- امام على عليه السلام:

أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِالْفَقِيهِ حَقِّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُرَخِّصِ النَّاسَ فِي مَعَاصِي اللَّهِ وَ لَمْ يُقَنِّطْهُمْ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ وَ لَمْ يَدَعِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلَى مَا سِوَاهُ

آيا شما را از فقيهِ حقيقى آگاه نكنم؟ كسى كه در معاصى خدا به مردم جواز ندهد و از رحمت خدا نوميدشان نكند و از مكر و عذاب خدا آسوده خاطرشان نسازد و از قرآن ، به چيز ديگر رو نكند .

تحف العقول ص 204
7- پيامبر صلى الله عليه و آله:

عَلَيْكَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ كَفَّارَةٌ لِلذُّنُوبِ وَ سِتْرٌ فِي النَّارِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْعَذَاب‏

بـر تـو بـاد خواندن قرآن؛ زيرا خواندن آن كفّاره گناهان است و پرده‏اى در برابر آتش و موجب ايمنى از عذاب.

بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 89 ،ص 17، ح 18
8- امام رضا عليه السلام:

الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِيرٌ وَ رَحْمَةٌ وَ لِلْكَافِرِ تَعْذِيبٌ وَ لَعْنَةٌ وَ إِنَّ الْمَرَضَ لَا يَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى لَا يَكُونَ عَلَيْهِ ذَنْبٌ.

بيمارى براى مؤمن ، تطهير و رحمت ، و براى كافر ، عذاب و لعنت است . بيمارى ، همدم مؤمن مى‏ماند ، تا هنگامى كه هيچ گناهى بر وى نباشد .

جامع الاخبار(شعیری) ص 163 - مکارم الاخلاق ص 358 - ثواب الاعمال ص 193
9-امام صادق عليه السلام:

إِنَّ امْرَأَةً عُذِّبَتْ فِي هِرَّةٍ رَبَطَتْهَا حَتَّى مَاتَتْ عَطَشاً.

زنى به سبب آن كه گربه‏اى را بسته بود ، تا از تشنگى مُرد ، به عذاب گرفتار آمد .

ثواب الاعمال ص 278 - مکارم الاخلاق ص 129
10- امام على عليه السلام:

ثَمَرَةُ الْكَذِبِ الْمَهَانَةُ فِي الدُّنْيَا وَ الْعَذَابُ فِي الْآخِرَة

نـتيجه دروغ ، خـوارى در دنـيا و عـذاب در آخرت است .

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 220 ، ح 4400

موضوعات: احادیث درمورد عذاب  لینک ثابت
 [ 10:18:00 ب.ظ ]





احادیث درمورد خشم
1- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلا اِنَّ خَيرَ الرِّجالِ مَن كانَ بَطىءَ الغَضَبِ سَريعَ الرِّضا؛

بدانيد كه بهترين انسان ها كسانى هستند كه دير به خشم آيند و زود راضى شوند.

نهج الفصاحه ص 243 ، ح 469
2- پيامبر صلى الله عليه و آله:

ما تَجَرَّعَ عَبدٌ جُرعَةً اَفضَل عِندَ اللّه مِن جُرعَةِ غَيظٍ كَظَمَها اِبتِغاءَ وَجهِ اللّه ؛

انسان هيچ جرعه اى ننوشيد كه نزد خدا از جرعه خشمى كه براى رضاى خدا فرو خورد بهتر باشد.

نهج الفصاحه ص 697 ، ح 2628
3- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إنّ الغضب من الشّيطان و إنّ الشّيطان خلق من النّار و إنّما تطفا النّار بالماء فإذا غضب أحدكم فليتوضّأ.

خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه يكى از شما به خشم آمد، وضو بگيرد.

نهج الفصاحه ص 286 ، ح 660
4- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلصَّرعَةُ كُلُّ الصَّرعَةِ الَّذى يَغضبُ فَيَشتَدُّ غَضَبُهُ وَ يَحمَرُّ وَجهُهُ وَ يَقشَعِرُّ شَعرُهُ فَيَصرَعُ غَضَبَهُ؛

كمال دليرى آن است كه كسى خشمگين شود و خشمش شدّت گيرد و چهره اش سرخ شود و موهايش بلرزد، امّا بر خشم خود چيره گردد.

نهج الفصاحه ص 549 ، ح 1872
5- امام على عليه السلام:

بِئْسَ الْقَرِينُ الْغَضَبُ يُبْدِي الْمَعَايِبَ وَ يُدْنِي الشَّرَّ وَ يُبَاعِدُ الْخَيْر

خشم هم نشين بسيار بدى است: عيب ها را آشكار، بدى ها را نزديك و خوبى ها را دور مى كند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 302 ، ح 6893
6- امام على عليه السلام:

اَقدَرُ النّاسِ عَلَى الصَّوابِ مَن لَم يَغضَب؛

تواناترين مردم در تشخيص درست كسى است كه خشمگين نشود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 246 ، ح 5062
7- امام صادق عليه السلام:

لَيسَ مِنّا مَن لَم يَملِكُ نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ؛

كسى كه هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نيست.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 637، ح 2
8- امام صادق عليه السلام:

مَنْ غَضِبَ عَلَيْكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ يَقُلْ فِيكَ سُوءً فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِكَ خَلِيلًا.

هر كس سه بار بر تو خشم گرفت ولى به تو بد نگفت، او را براى خود به دوستى انتخاب كن.

معدن الجواهر ص 34
9- امام صادق عليه السلام:

الْمُؤْمِنُ إِذَا غَضِبَ لَمْ يُخْرِجْهُ غَضَبُهُ مِنْ حَقٍّ وَ إِذَا رَضِيَ لَمْ يُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِي بَاطِلٍ وَ الَّذِي إِذَا قَدَرَ لَمْ يَأْخُذْ أَكْثَرَ مِمَّا لَهُ.

مؤمن چون خشمگين شود، خشمش او را از حق بيرون نبرد و چون خشنود شود، خشنوديش او را به باطل نكشاند و چون قدرت يابد بيش از حقّ خود نگيرد.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 209، ح 85
10-امام هادى عليه السلام:

اَلغَضَبُ عَلى مَن تَملِكُ لُؤمٌ؛

بر زيردستان خشمگين شدن نشانه پَستى است.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 370
11- پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلا وَ اِنَّ الغَضَبَ جَمرَةٌ فى قَلبِ ابنِ آدَمَ، اَما رَأيتُم اِلى حَمرَةِ عَينَيهِ وَ انتِفاخِ اَو داجِهِ؟! فَمَن اَحَسَّ بِشَى ءٍ مِن ذلِكَ فَليَلصَق بِالارضِ؛

بدانيد كه خشم پاره آتشى در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگ هاى گردنش را [هنگام خشم] نديده اند. هر كس چنين احساسى پيدا كرد، روى زمين بنشيند.

مفردات الفاظ قرآن ص 608
12- امام على عليه السلام:

لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ؛

با خشم، تربيت {ممكن} نيست .

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 303 ، ح 6912
13-امام سجاد عليه السلام:

مَرَّ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله بِقَومٍ يَرفَعونَ حَجَرا فَقالَ : ما هذا ؟ قالوا : نَعرِفُ بِذاكَ اَشَدَّنا وَ اَقوانا . فَقالَ صلى الله عليه و آله : اَلا اُخبِرُ كُم بِاَشَدِّكُم وَ اَقواكُم؟ قالوا: بَلى، يا رَسولَ اللّه. قالَ: اَشَدُّكُم وَ اَقواكُمُ الَّذى اِذا رَضىَ لَم يُدخِلهُ رِضاهُ فى اِثمٍ وَ لا باطِلٍ وَ اِذا سَخِط لَم يُخرِجهُ سَخَطُهُ مِن قَولِ الحَقِّ وَ اِذا قَدَرَ لَم يَتَعاطَ مالَيسَ لَه بِحَقٍّ ؛

پيامبر صلى الله عليه و آله بر گروهى گذشتند كه سنگى را بلند مى كردند . فرمودند : اين چه كارى است؟ گفتند : با اين كار ، نيرومندترين و محكم ترينِ خود را مى شناسيم . فرمودند : آيا به شما خبر دهم كه محكم ترين و قوى ترينِ شما كيست؟ گفتند : بلى اى پيامبر خدا ! فرمودند : محكم ترين و قوى ترين شما ، كسى است كه هر گاه خشنود شود ، خشنودى اش او را به گناه و باطل نكشاند ، و هر گاه خشمگين شود ، خشمش او را از سخن حق ، بيرون نبرد ، و هر گاه به قدرت رسيد ، آنچه برايش حق نيست، دست نزند.

معانى الأخبار ص 366
14- امام على عليه السلام:

شيعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلايَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحياءِ اَمرِنا اَلَّذينَ اِن غَضِبوا لَم يَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم يُسرِفوا، بَرَكَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛

شيعيان ما كسانى اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى كنند، در راه دوستى ما به يكديگر محبت مى نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مى روند. چون خشميگين شوند، ظلم نمى كنند و چون راضى شوند، زياده روى نمى كنند، براى همسايگانشان مايه بركت اند و نسبت به هم نشينان خود در صلح و آرامش اند.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 236، ح 24
15- امام على عليه السلام:

الْحِلْمُ يُطْفِئُ نَارَ الْغَضَبِ وَ الْحِدَّةُ تُؤَجِّجُ إِحْرَاقَه‏

بردبارى آتش خشم را فرو مى نشاند و تندى آن را شعله ورتر مى كند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 287 ، ح 6450
16- امام على عليه السلام:

مَنْ غَاظَكَ بِقُبْحِ السَّفَهِ عَلَيْكَ فَغِظْهُ بِحُسْنِ الْحِلْمِ عَنْه‏

هر كس با زشتىِ سبكسرى تو را خشمگين كرد تو با زيبايى بردبارى او را به خشم آور.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6400
17- امام صادق عليه السلام:

مَا مِنْ عَبْدٍ كَظَمَ غَيْظاً إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة

هيچ بنده اى خشم خود را فرو نخورد، مگر اين كه خداوند عزّوجلّ بر عزّت او در دنيا و آخرت افزود.

كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص 110، ح5
18- امام على عليه السلام:

اَلحَسودُ سَريعُ الوَثبَةِ، بَطى ءُ العَطفَةِ؛

حسود زود خشمگين مى شود و دير كينه از دلش مى رود.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 70، ص256، ح29
19- امام على عليه السلام:

جَاهِدْ شَهْوَتَكَ وَ غَالِبْ غَضَبَكَ وَ خَالِفْ سُوءَ عَادَتِكَ تَزْكُ نَفْسُكَ وَ يَكْمُلْ عَقْلُكَ وَ تَسْتَكْمِلْ ثَوَابَ رَبِّكَ.

با هوا و هوس خود جهاد كن، بر خشمت مسلّط شو و با عادتهاى بد خود مخالفت كن تا نفست پاكيزه شود، عقلت به كمال برسد و از پاداش پروردگارت بهره كامل ببرى.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 242 ، ح 4919
20- امام صادق عليه السلام:

ثَلَاثَةٌ لَا تُعْرَفُ إِلَّا فِي ثَلَاثِ مَوَاطِنَ- لَا يُعْرَفُ الْحَلِيمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لَا الشُّجَاعُ إِلَّا عِنْدَ الْحَرْبِ وَ لَا أَخٌ إِلَّا عِنْدَ الْحَاجَةِ

سه كس اند كه جز در سه جا شناخته نمى شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نيازمندى.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 229، ح 9
21- امام رضا علیه السلام:

تزاوَرُوا تَحـابـّوا و تَصـافَحُـوا و لا تَحـاشَمُـوا؛

به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 347
22- امام على عليه السلام:

إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَه‏

به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 559 ، ح 480
23-امام على عليه السلام:

خَيرُ النّاسِ مَن اِن اُغضِبَ حَلُمَ وَ اِن ظُلِمَ غَفَرَ وَ اِن اُسى‏ءَ اِلَيهِ اَحسَنَ؛

بهترين مردم كسى است كه اگر او را به خشم آورند، بردبارى نمايد و چنانچه به او ظلم شود، ببخشايد و چون به او بدى شود، خوبى كند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 285 ، ح 6394
24- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَن دَفَعَ غَضَبَهُ دَفَعَ اللّه‏ُ عَنهُ عَذابَهُ وَ مَن حَفِظَ لِسانَهُ سَتَرَ اللّه‏ُ عَورَتَهُ؛

هر كس خشمش را برطرف سازد، خداوند كيفرش را از او بردارد و هر كس زبانش را نگه دارد، خداوند عيبش را بپوشاند.

نهج الفصاحه ص 767 ، ح 3004
25- امام صادق عليه السلام:

ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَانَ سَيِّداً كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِي‏ءِ وَ الصِّلَةُ بِالنَّفْسِ وَ الْمَال‏

سه چیز است که در هـر که بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن ،گذشت از بدکـردار، کمک و صله رحـم بـا جـان و مـال.

تحف العقول ص 317
26- امام باقر علیه السلام:

مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ عَذَابَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

کسی که خشمش را از مردمان باز دارد خداوند نیز در روز قیامت عذابش را از او باز می دارد.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 305 ، ح 15
27- امام على عليه السلام:

لا تَسرَعَنَّ إلَی الغَضَبِ فَیَتَسَلَّطَ عَلَیکَ بِالعِبادَةِ؛

هرگز در خشم گرفتن شتاب مکن چرا که به صورت عادت بر تو مسلّط می شود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 302 ، ح 6879
28- امام صادق عليه السلام:

مَن کَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللهُ عَورَتَهُ؛

کسی که جلوی خشمش را بگیرد خداوند نقصها و کاستی های او را می پوشاند.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 303 ، ح 6
29- امام صادق عليه السلام:

قالَ رَجُلٌ لِلنَّبی صلی الله علیه و آله: یا رَسُولَ اللهِ عَلِّمنی. فَقالَ : إذهَب فَلا تَغضَب؛

مردی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: ای رسول خدا چیزی به من بیاموز، حضرت فرمود: برو و خشمگین مشو.

وسایل الشیعه ج 15 ، ص 359 ، ح 20735

موضوعات: احادیث درمورد خشم  لینک ثابت
 [ 10:17:00 ب.ظ ]





احادیث درمورد نفس

1- امام صادق عليه ‏السلام :

احْمِلْ نَفْسَكَ لِنَفْسِكَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ لَمْ يَحْمِلْكَ غَيْرُكَ.

نفست را به خاطر خودت به زحمت و مشقت بیانداز زیرا اگر چنین نکنی دیگری خودش را به برای تو به زحمت نمی افکند.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 454 ، ح 5
2- امام على عليه السلام:

مَن لَم یعطِ نَفسَهُ شَهوَتَها أَصابَ رُشدُهُ؛

کسی که به نفس خود، خواسته نفس را عطا نکند به رشد خود رسیده است.

وسایل الشیعه ج 15 ، ص 250
3- امام على عليه السلام:

نِعمَ العَونُ عَلى أشَرِ النَّفسِ وكَسرِ عادَتِهَا التَّجَوُّعُ؛

گرسنگى كشيدن، چه نيكو يارى دهنده اى بر سركشىِ نفْس و شكستن عادت آن است.

شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج 6 ، ص 166 ، ح 9942
4- امام على عليه السلام:

كَثْرَةُ الْأَكْلِ وَ النَّوْمِ تُفْسِدَانِ النَّفْسَ وَ تَجْلِبَانِ الْمَضَرَّةَ.

فراوانىِ خواب و خوراك، نفْس را تباه مى كند و زيان مى آورد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 360 ، ح 8164
5- امام صادق عليه ‏السلام :

ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَاتِ فِي النَّفْسِ وَ يَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ وَ يُقَوِّي الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ يُرِقُّ الطَّبْعَ وَ يَكْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَى وَ يُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ يُحَقِّرُ الدُّنْيَا

ياد مرگ، خواهش هاى نفس را مى ميراند و رويشگاه هاى غفلت را ريشه كن مى كند و دل را با وعده هاى خدا نيرو مى بخشد و طبع را نازك مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شكند و آتش حرص را خاموش مى سازد و دنيا را در نظر كوچك مى كند.

بحار الأنوار(ط-بیروت) ج6، ص133، ح32 - مصباح الشریعه ص 171
6- امام على عليه السلام:

مَن عَرَفَ نَفسَهُ جاهَدَها، مَن جَهِلَ نَفسَهُ أهمَلَها؛

هركه نفس خود را شناخت، به جهاد با آن برخاست و هر كه آن را نشناخت، به حال خود رهايش ساخت.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 453 ، ح 8123 و 8124
7- امام على عليه السلام:

مَن حاسَبَ نَفسَهُ سَعِدَ؛

هركه نفس خود را محاسبه كند، خوشبخت شود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 236 ، ح 4744
8- امام على عليه السلام:

مَن أجهَدَ نَفسَهُ في إصلاحِها سَعِدَ، مَن أهمَلَ نفسَهُ في لَذّاتِها شَقِيَ و بَعُدَ؛

هركه نفس خود را در راه اصلاح آن به رنج افكند، خوشبخت شود و هركه آن را با لذّتهايش واگذارد، بدبخت گردد و (از درگاه حقّ) دور شود.

عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص445 ، ح 7821 ، 7822
9- امام على عليه السلام:

إنَّ أسعَدَ الناسِ في الدنيا مَن عَدَلَ عَمّا يَعرِفُ ضُرَّهُ ، و إنَّ أشقاهُم مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ؛

خوشبخت ترين مردم در دنيا، كسى است كه از آنچه مى داند برايش زيان آور است دورى كند و بدبخت ترين آنان كسى است، كه از هواى نفس خود پيروى كند.

بحارالانوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 355
10- امام على عليه السلام:

الْعَفَافُ يَصُونُ النَّفْسَ وَ يُنَزِّهُهَا عَنِ الدَّنَايَا

عفّت، نفس را مصون مى دارد و آن را از پستيها دور نگه مى دارد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 256 ، ح 5420

موضوعات: احادیث درمورد نفس  لینک ثابت
 [ 10:14:00 ب.ظ ]




سرود میلاد حضرت زینب کبری سلام ا… علیها

عمه ی سادات یا زینب…

*آمدی و بیت وحی از مقدمت پر نور و زیباتر شده

پُر فضا بار ِ دگر از رشحه های سوره ی کوثر شده

شور و شادی کار پیغمبر شده

مرحبا،قنداقه ات چون مصحفی جلوه بر آغوش ِ خوش ِ مادر شده

آمدی و فاتح خیبر یل بدر و حنین و حجت داور،علی بن ابیطالب،

امیر ِ مؤمنان

صاحب ِ دختر شده

ای به آسمان ِ عشق چون کوکب

عمه ی سادات یا زینب…

*ای تمام ِ هستی من نذر نور نام تو

مرغ دل پر میزند بر بام ِ تو

معجزات عیسَوی هم هست فیض عام ِ تو

طائران ِ عرش ِ دلها در حریم ِ عشق،دربند و اسیر دام ِ تو

وَحش ِ صحرا رام ِ تو

ساقی رحمت به دستش جام ِ تو

ای نام ِ خوشت تجلّی ِ یا رب

عمه ی سادات یا زینب…

*ای همیشه مکتب و راه و طریقت،مکتب و راه ِ خدایی

کعبه ای،رُکنی،مقامی،زمزمی،بیتی،صفایی

نور چشم مصطفایی،آبروی مرتضایی

ثانی خیر النسایی،تو عزیز مجتبایی

هستی و دار و ندار ِ آفتاب ِ نینوایی

تو پس از عباس یا زینب علمدار ِ قیام ِ بی نظیر ِ کربلایی

ما تمام ِ فخرمان از محضرت باشد گدایی

ای نگار هل اتایی

حسین خورشید و تو چون کوکب

عمه ی سادات یا زینب…

موضوعات: سرود میلاد حضرت زینب کبری سلام ا... علیها  لینک ثابت
 [ 10:12:00 ب.ظ ]




سرود لادت حضرت زینب سلام الله علیها

سر زده از سما،نور شمس ولا

آمده هستی و،جانِ زهرا

عصمت کبریا،یاور و دلربا

بر شَهِ کربلا،جانِ زهرا

آمد آمد عصمت صغری

بنتُ الحیدر زینب کبری

بنتُ الحیدر زینب کبری…

ای گل فاطمه،مرغ جانم شد

در هوای تو چون،یاکریمت

آرزویم بُوَد،که بگیرم شبی

جشن میلا تو،در حریمت

مهر پاکت در سرشت ما

که این باشد سرنوشت ما

بنتُ الحیدر زینب کبری…

وَ مِنَ المؤمنین،جلوه شد در تو اِی

بانوی رحمت و،صبر و تقوی

ای حجاب تو بر،جمله ی بانُوان

اُلگویی بی نظیر،تا به عُقبی

آیه های نصر عاشورا

ای خورشید عصر عاشورا

بنتُ الحیدر زینب کبری…

موضوعات: سرود لادت حضرت زینب سلام الله علیها  لینک ثابت
 [ 10:10:00 ب.ظ ]




عوامل سلب توفیق از نماز صبح و همچنین نماز شب به دو گروه عمده دسته بندی می شود :

الف : عوامل مادی

که برخی از این عوامل شامل موارد ذیل می باشد

1- فقدان برنامه ریزی و نظم در زندگی

از مهمترین عوامل مادی که مانع از توفیق درک نماز صبح می گردد فقدان برنامه ریزی و نظم در زندگی می باشد مانند فقدان برنامه ای منظم برای خواب و یا ایجاد مشغله های پراکنده و فراتر از توانایی های خود که نتیجه ای جز ایجاد خستگی مفرط ندارد .

2- پرخوری در شب

علتی دیگر خواب طولانی و سنگین پرخوری در شب می باشد. حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام ) خطاب به بنی اسرائیل فرمود: « ای بنی اسرائیل ! خوردن خود را زیاد نکنید، زیرا هر کس بر خوردن خود بیفزاید، بر خوابیدن خود هم می افزاید و هر کس که بر خواب خود بیفزاید، از نماز کم می گذارد (و در نتیجه) در زمره غافلان نوشته می شود». 1

3- کسلی و تنبلی افراد

4- غرق شدن در مسائل مادی و دنیویی

حضرت عیسی (علی نبینا و آله علیه السلام ) نقش دنیا زدگی را در بی حوصلگی افراد نسبت به عبادات اینچنین ترسیم می نماید که : همچنان که بیمار بر غذاى لذیذ نگاه می کند و بدلیل شدت درد لذّت آن را نمى‏چشد، همچنان فرد دنیادار نیز همراه با عشق به مال نه لذّتى از عبادت مى‏برد و نه شیرینى و حلاوتش را مى‏چشد. 2

5- خوردن غذاهای نامناسب در شب

برخی از غذاها بگونه ای می باشند که اعصاب و بدن را سست می نمایند . لذا اگر شب ها از ماست ، دوغ ، کشک و مانند آن استفاده شود خواب بر انسان چیره شود ؛ و یا خوردن غذاهای چرب و سنگین موجب سنگینی خواب می گردد و این امور باعث می شود انسان برای بیدار شدن از خواب دچار مشکل گردد .

ب : عوامل معنوی

1- ضعف در خداشناسی

یکی از مهمترین عوامل معنوی که موجب می شود تا انسان نسبت به نماز صبح به سختی از خواب بیدار گردد ، عدم معرفت و شناخت نسبت به خداوند متعال و الطاف وی می باشد .

فرض کنید اگر با یکی از مسئولین که حل مشکل تان در دست اوست قراری گذاشته اید . و یقین دارید که وی در همان ساعت مقرر منتظر شما است . آیا واقعا شب به راحتی می خوابید و دیر بر سر قرار حاضر شده و یا با کسلی با وی مواجه می شوید؟

وضو گرفتن ، خواندن سوره های توحید و معوذتین ، ذکر صلوات و تسبیحات اربعه و تسبیح حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ، آیة الکرسی ، بخصوص خواندن آیه ی آخر سوره ی کهف و نیز توسل به امام زمان برای محروم نماندن از فیض نماز اول وقت و … از جمله اموری است که خواب مؤمن را همراه با هدف و انگیزه می کند و این توجه و هدفمندی در بیداری صبح تأثیرگذار خواهد بود .

اگر انسان واقعا نسبت به الطاف الهی کمترین معرفتی داشته باشد و بداند که کسی که قرار است به هنگام نماز با وی صحبت کند همانی است که ما را از نیستی به دنیا آورده و تمامی نعمت های خود را نیز بر ما ارزانی داشته تا به نهایت کمال و درجات بالای بهشتی دست پیدا کند . او همانیست که اختیار کمی و زیادی روزی ما را دارد ؛ همانی است که مرگ و زندگی ما در ید قدرت اوست و … با این حال آیا نسبت به نماز با بی حالی برخورد خواهیم کرد و یا آنکه سر از پا نشناخته و با تمام وجود به اقامه نماز عاشقانه خواهیم پرداخت .

2- گناه

اعمال و رفتاری که انسان در طی روز انجام می دهد نقش بسیار مهمی در توفیق انسان نسبت به عبادات دارد یعنی هر چه در طی روز کارهای شایسته از انسان سر بزند توفیقات انسان نیز برای اعمال خوب دیگر بیشتر فراهم می شود و هر چه به گناه آلوده شود توفیق اعمال خوب از وی سلب می گردد ؛ لذا باید نسبت به این مسأله بسیار حساس بود تا بواسطه گناه درک لذت سحرخیزی را از دست نداد

بعضی از گناهان که معمولا دامنگیر جوانان می باشد از قرار ذیل است .

- دیدن صحنه های و تصاویر غیر اخلاقی از طریق اینترنت ، ماهواره ، تلفن همراه و …

- چشم چرانی - برقراری روابط نامشروع با جنس مخالف - استفاده از غذاهایی که حلال نیستند.

- استفاده از غذاهایی که پاک نیستند.- دروغ گفتن - استهزاء و تحقیر دیگران - ایجاد مزاحمت و آزار همکلاسی ها و یا هم خوابگاهی ها

3- ضعف اراده

سحرخیزی اراده و عزم می خواهد. دوست داشتن تنها کافی نیست ، باید با تصمیم جدی خوابید. ضعف اراده از مهم ترین عوامل محروم ماندن از سحرخیزی می باشد. باید با این ضعف و سستی اراده مبارزه کرد. امام علی (ع )می فرمایند: « ضادوا التوانی بالعزم»3؛ « به وسیله عزم ، با سستی مبارزه کنید».

با توجه به آنچه گفته شد راهکارهایی حل این مشکل در هفت محور قابل ارائه می باشد:

اول : فعالیت های روزانه

1- تنظیم برنامه ای منسجم و منظم جهت جلوگیری از خستگی مفرط

2- انتقال فعالیت های شبانه به بعد از نماز صبح چراکه که معمولا اینگونه فعالیت ها تا پاسی از شب به طول می انجامد و باعث خواب ماندن از نماز صبح می شود اما با انتقال این فعالیت ها به بعد از نماز صبح علاوه بر از دست ندادن نماز ، بازدهی بیشتری نیز نسبت به فعالیت های خود کسب می نمائیم

3- از سیستم مراقبه ، مشارطه ، محاسبه استفاده کنید، یعنی با خود شرط نمائید که گناهی انجام ندهید سپس در طول روز مراقب اعمال خویش باشید (چه در زمان حضور در کلاس و کتابخانه و خوابگاه و … ) و شب هنگام محاسبه کنید تا ببینید تقوی را رعایت نموده اید و در طول روز آیا گناهی مرتکب شده اید و در صورتی که تقوی را رعایت ننموده اید توبه نموده و با خود شرطی را بگذارید تا دیگر مرتکب آن گناه نشوید .

4- تماشاى صحنه و فیلم هاى مبتذل و آلوده به گناه و همین طور رفتن به محیط هاى نامناسب را ترک نمائید .

5- از گفتگو با جنس مخالف، نگاه کردن به آنها، خندیدن در منظر نامحرم جدا خودداری کنید.

6- از آنجا که ممکن است ارتکاب برخی از گناهان به دلیل عدم اطلاع از آنها باشد ، لذا جهت فراگیری واجبات و محرمات دینی مطالعه بیشتری نموده و به کتابهای ذیل مراجعه فرمائید :

- مطالعه رساله عملیه مرجع تقلید خود

- پرسش و پاسخ دانشجویی شماره 18 (احکام نگاه و پوشش )

- کتاب واجبات و محرمات در شرع اسلام / آیت الله مشکینی / دفتر نشر الهادی / 1378 ش

- گناهان کبیره شهید دستغیب (ره)

دوم : خوراک شبانه

در خصوص خوراک شبانه نکات زیر را رعایت فرمائید :

1- شام را در ابتدای شب بخورید زیرا هر چه وقت خوردن شام به اول شب نزدیک تر بوده و با وقت خواب فاصله داشته باشد هم خواب راحت تری خواهید داشت و هم برای نماز صبح با مشکل کمتری مواجه خواهید شد .

2- بلافاصله قبل از خواب چیزی نخورید:

اگر در فاصله ی زمانی کمتر از دو ساعت به خوابیدن، چیزی بخورید وبعد به رختخواب بروید بدن شما درگیر هضم غذا خواهد بود و این امر می تواند در خواب شما اختلال ایجاد کند و یا اصلا زمان به خواب رفتنتان را طولانی کند.

3- سعی کنید زود بخوابید ، زیرا تحقیقات نشان داده است که خواب یک سوم ابتدای شب کاملتر و با آرامش تر می باشد و لذا خستگی را از تن انسان، بهتر خارج می کند.

4- پر خوری نکنید : باید از افراط و تفریط در خوردن پرهیز شود. کم خوری غیر از نخوردن یا بد خوردن است . میزان کم خوری را رسول اکرم (ص ) چنین می فرمایند: کُلْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِی وَ أَمْسِکْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِی در حالی که اشتها داری ، بخور و در حالی که (هنوز) اشتها داری ، از خوردن دست بکش.4

5- غذای مناسبی میل نمائید : کیفیت غذا جوری باشد که اعصاب و بدن سست نشود. شب ها از ماست ، دوغ ، کشک و مانند آن استفاده نشود یا در کنار آن ها چند دانه خرما یا کشمش یا مویز و مانند آن تناول شود. هر کس باید با توجه به مزاج خود، برنامه غذایی مناسبی برای خود داشته باشد. دقت کنید چه غذاهایی قوت می بخشد، چه غذاهایی سستی و نسبت به چه غذاهایی حساسیت دارید. مثلا خرما برای بعضی مزاج ها سازگار نیست ، زیرا موجب جوش صورت و دمل می شود.

6- از خوردن مال حرام پرهیز نمائید .

یکی از مهمترین عوامل معنوی که موجب می شود تا انسان نسبت به نماز صبح به سختی از خواب بیدار گردد ، عدم معرفت و شناخت نسبت به خداوند متعال و الطاف وی می باشد .

سوم: چگونگی خواب و استراحت برای بیدار شدن در سحر

1- زود بخوابید : بگونه ای برنامه ریزی نمائید که حداکثر تا ساعت ده شب در رختخواب خود باشید .

2- خواب قیلوله و قبل از ظهر - که استحباب شرعی هم دارد - ترک نشود. این خواب مختصر، ولی بسیار مفید است . اگر قبل از ظهر میسر نیست با فاصله ای بعد از ناهار انجام گیرد. اگر اصلا خواب روز میسر نیست ، حداقل باید دقایقی دراز کشید.

پیامبر گرامی اسلام فرمود: از خوردن غذاى سحر براى روزه‏ى روز کمک بگیرید و از خواب قیلوله براى بیدارى یارى بخواهید. 5

3- محل استراحت خود را طورى طراحى و انتخاب کنید که مُشرف به پنجره و فضاى باز باشد تا تغییرات جوّى (رنگ آسمان و تغییرات نور هوا) براى شما ملموس باشد.

4- اگر اطرافیان شما دیر مى‏خوابند، شما سعى کنید محل خواب خود را در جائى که سر و صداى کمترى دارد و مزاحمتى براى شما نیست انتخاب کنید و هر چقدر زودتر بخوابید و هرچه خواب شما با آسودگى و در محیطى آرام صورت گیرد، بالطّبع برخاستن شما براى کارهاى صبح، بهتر و و مقدورتر خواهد شد. یکى از عللى که سبب خواب ماندن در صبح‏ها مى‏شود این است که روح و جسم انسان از لحاظ کمى و کیفى استراحت کافى برخوردار نیست. حداقل 6 ساعت خواب براى یک انسان مورد نیاز است در این مدت زمان بدن باید طورى به خواب برود که استراحت عمیق احساس شود. اگر انسان بعد از این نوع استراحت، خودانگیز از خواب بیدار شد این نشانگر خواب و استراحت به میزان مطلوب است.

5- محیط خوابتان را برای بیدار شدن مساعد کنید:

جایی که در آن می خوابید و صبح قرار است در آن بیدار شوید خودش می تواند یک عامل برای سحر خیزی باشد. هر چند این عامل در افراد مختلف متغیر است اما مثلا داشتن یک اتاق خواب منظم و مرتب و تمیز می تواند بسیار در سحرخیز بودن شما موثر باشد و نظم این اتاق سبب شود که شما احساس کنید، سر زمانی که با خود قرار گذاشته اید باید از خواب بیدار شوید.

6- به اندازه کافی بخوابید: این یکی از عوامل اصلی است که سبب می شود افراد با زود از خواب بیدار شدن مشکل داشته باشند، در اصل داشتن خواب کافی ، زود بیدار شدن از خواب را چندین بار آسان تر میکند.

7- بر تمرین دادن بدن اصرار داشته باشید: سعی کنید همیشه رأس یک ساعت خاص از خواب بیدار شوید بیدار شدن از خواب در یک ساعت خاص می تواند سبب ایجاد عادت برای بیداری در آن ساعت در بدن شود و فراموش نکنید سحرخیزی تنها یک عادت است.

8- به بدن خود گوش دهید: بدن شما خیلی خوب می تواند احتیاجاتش را به شما اطلاع دهد، اگر هنگامی که صبح از خواب بیدار می شوید هنوز احساس خستگی میکنید سعی کنید شبها زودتر به رختخواب بروید بدن شما کم کم یک الگوی معین برای خوابیدن و بیدار شدن پیدا میکند و کاملا بر آن منطبق خواهد بود.

9- آداب خواب را رعایت کنید ، از جمله : وضو گرفتن ، خواندن سوره های توحید و معوذتین ، ذکر صلوات و تسبیحات اربعه و تسبیح حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ، آیة الکرسی ، بخصوص خواندن آیه ی آخر سوره ی کهف و نیز توسل به امام زمان برای محروم نماندن از فیض نماز اول وقت و … از جمله اموری است که خواب مؤمن را همراه با هدف و انگیزه می کند و این توجه و هدفمندی در بیداری صبح تأثیرگذار خواهد بود . البته اگر بجا آوردن همه ی آداب خواب برایتان سخت است ، به هر میزان که مقدورتان می باشد انجام دهید .

موضوعات: عوامل سلب توفیق از نماز صبح و همچنین نماز شب به دو گروه عمده دسته بندی می شود :  لینک ثابت
 [ 10:06:00 ب.ظ ]




چگونه برای نماز صبح بیدار شویم؟
سؤال: چه کار کنیم که قبل از نماز صبح و یا صبح زود بیدار شویم و خواب نمانیم؟
جواب: برای سحرخیزی راههای مختلفی ذکر شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود:
1) وضو گرفتن در موقع خواب اگرچه بهتر است انسان همیشه با وضو باشد همانطوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:«کسی که در حال وضو بمیرد پاداش شهید را دارد.»
«وسایل: ج 1, ص 269 و به روایات بحث وضوء مراجعه شود.»
2) در شب سعی کند با شکم پر نخوابد و لازمه این کار این است که کمتر بخورد و به محض خوردن نخوابد زیرا شکم پر مورد بغض و نفرت حق تعالی است. و انسان را از او دور و به شیطان نزدیک می کند. چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:
«ما من شیی ء ابغض الی الله عزوجل من بطن مملوء»
هیچ چیزی مبغوض تر از شکم پر نزد خداوند سبحان نیست.«کافی: ج 6, ص 270»
3) در وقت خواب ذکر خداوند بزرگ را بگوید. مثل تلاوت سوره توحید, حمد, آیة الکرسی, چهارقل, آیه آخر سوره کهف و تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها و ذکرهای دیگر که در کتاب شریف مفاتیح الجنان و … می باشد.
4) سعی کند شب, مخصوصا مثل شبهای تابستان که کوتاه است زودتر بخوابد و یا در روز کمی استراحت نماید تا در شب بتواند راحت تر برای نماز برخیزد.
5) بهتر است رو به قبله بخوابد و به صورت روی زمین نخوابد چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:
«من رایتموه نائما علی وجه فانبهوه»کسی را که دیدی به صورت روی زمین خوابیده بیدارش کنید. «من لایحضره الفقیه: ج1, ص 318»
6) سعی کند گناه و معصیت نکند زیرا گناه کردن و با افراد گناهکار نشست و برخاست نمودن انسان را از امر خیر از جمله نماز شب محروم می سازد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
«ان الله من نام عامة لیله کان ذلک دلیلا علی انه عمل فی نهاره ذنبا عظیما فعاقبه الله فطرده عن بابه و عن مرافقه العابدین الذین هم احبائه.»
کسی که تمام شب را بخوابد و برای (نماز شب برنخیزد) علتش آن است که در روز گناه بزرگی مرتکب شده و خداوند بزرگ به خاطر آن گناه او را عقاب می کند و عقابش به این است که او را (بوسیله محروم کردن از فیض نماز شب) از درگاهش دور میکند. و همچنین از دوست شدن با انسانهای عابد که از دوستان حق تعالی می باشند محروم می سازد. «ارشاد القلوب: باب 22, ص 117»
مردی حضور حضرت علی علیه السلام مشرف شد و گفت:
«یا امیرالمومنین انی قد حرمت الصلاة باللیل؟»
«فقال امیرالمومنین علیه السلام: انت رجل قد قیدتک ذنوبک.»
ای امیرالمومنین چرا من از فیض نماز شب محروم می شوم؟ آن حضرت علیه السام فرمود: تو مردی هستی که گناهانت تو را در بند و (زنجیر) کشیده اند.«علل الشرایع: ج 2, ص 61, باب 83»
امام صادق علیه السلام فرمود:
« ان الرجل یذنب الذنب فیحرم صلاة اللیل و ان العمل السیی اسرع فی صاحبه من السکین فی اللحم.»
کسی که گناه را مرتکب شود از نماز شب محروم می شود و بدرستیکه عمل بد و گناه اثرش سریع تر در گناه از چاقوی در گوشت می باشد. «میزان الحکمة : ج 5, ص 422»
7)بهتر است روی معانی و آثار و فوائد نماز مطالعه و تفکر کند و به قلبش بفهماند که اصل, نماز و امور معنوی است و امور دنیوی اگرچه از نعمتهای خداوند کریم است ولی او این نعم را به بشر مخصوصا مومنان داده تا با استفاده معمولی به سوی او تقرب جویند.
8) ضمن اینکه موارد ذکر شده موثر است ولی از همه اینها بالاتر آن است که انسان واقعا عاشق نماز باشد و آن را از ته دل دوست بدارد بطوریکه قبل از اذان منتظر ارتباط با معشوق حقیقی باشد و به محض شنیدن اذان دیگر طاقت و حوصله هیچ کاری را نداشته باشد. چنین شخصی وقتی می خوابد با مراعات نکات قبل قطعا هر ساعت و هر دقیقه ای از شب اراده کند فرشتگان الهی او را بیدار می کنند.
همانگونه که بعضی افراد به شوق رفتن مسافرت چندید بار در شب بیدار می شوند تا ساعت حرکت فرارسد و بعضی از افراد بارها دیده شده که برای گرفتن جنسی قبل از اذان صبح در صف هستند. آیا بیدار شدن این افراد جزء علاقه و محبت به سفر و امور دنیوی چیز دیگری هست؟
کسی که محبت خداوند یگانه را در دل داشته باشد و بداند نماز چه اثر و فایده ای دارد و از مناجات با او لذت ببرد مگر می شود بیدار نشود و در نماز سستی کند!
امام صادق علیه السلام فرمود:
هیچ بنده ای نیست که آیه آخر سوره مبارکه کهف را در وقت خواب (با دقت و تدبر) بخواند, مگر اینکه هر لحظه ای که اراده کرد فرشتگان الهی او را بیدار می کنند.
«من لایحضره الفقیه: ج1 , ص 298- اصول کافی: ج4, ص 422, کتاب فضل القرآن»

موضوعات: چگونه برای نماز صبح بیدار شویم؟  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ب.ظ ]




اهمیت نماز صبح

1- نماز صبح مشهود ملائكه است.

قرآن مجید:نماز فجر(نماز صبح) مشهود ملائكه است(بنی اسرائیل/آیه۷۷)گر چه تمام نمازها مشهود ملائكه است ولی نماز صبح در این وادی از ویژگی خاصی بهره مند است. در روایات اسلامی آمده كه : ((نماز صبح از میان نمازها این امتیاز دارد كه ملائكه شب و ملائكه روز آن را مشاهده می كنند.زیرا نماز صبح اگر در اول وقت خود انجام شود دقیقاً در لحظه ای انجام شده است كه ملائكه شب جای خود را به ملائكه روز می دهند. و هر دو گروه از فرشتگان شاهد اقامه آن خواهند بود.بنابراین نماز صبح كه در اول وقت خوانده شود در دو پرونده ثبت می شود.))

(وسایل شیعه/ج۳/ص۱۵۶/بحار/ج۸/ص۷۳)

۲-نماز صبح را با لباس زیر نخوانید

((استادشهید مطهری اهمیت ویژه و فوق العاده ای برای نماز قائل بودند.ایشان هرگز با لباس خانه نماز نمی خواند، مخصوصاً نماز صبح را.))

ما كه از رختخواب بیرون می آییم با همان لباس زیر نماز صبح را می خواهیم اما ایشان به هنگام نماز، لباس می پوشیدند عمامه به سر می گذاشتند و خودشان را برای نماز آراسته می كردند.شاید این كار بدین سبب بود كه، می خواستند از همان آغاز صبح كه لباس می پوشیدند آمادگی روحی پیدا كنند یعنی ((من می خواهم كاری انجام دهم كه سرسری نیست.این حالت آمادگی قبل از نماز مسلماً تاثیر روحی بسزایی دارد.))

۳-مواظب نماز صبح باشید

رسول خدا: كسی كه نماز صبح نخواند قرآن از او بیزار است.

هركه نماز ظهر بجا نیاورد پیامبران الهی از او بیزارند.

هركه نماز عصر را ترك كند فرشتگان از او بیزار است.

هركه نماز مغرب نخواند دین از او بیزار است.

هركه نماز عشارا ترك كند خدای جهان از او بیزار است.

(اسرار الصلوه/ص۳۴)

۴-نماز صبح را منافقین دوست ندارند

رسول خدا: نماز صبح و نماز عشا سنگین ترین نمازها در نظر منافقین است.

(مستدرك وسایل/ج۱/ص/۱۸۳)

۵-حاجات مهم را بعد از نماز صبح از خدا بخواهید

روایت شده است كه ((حاجات مهم خود را در نماز صبح از خداوند مسالت نمایید.))

امام حسن مجتبی(ع) می فرماید:از رسول خدا شنیدم كه فرمود: هركس نماز صبح بگذارد آن نماز بین او و آتش دوزخ دیواری ایجاد می كند.

۶-از رحمت خدا دور نشوید

حضرت مهدی(عج) به یك از مشتاقان دیدارش كه به زیارت آن حضرت موفق شده بود دوباره فرمود: از رحمت خدا دور است كسی كه نماز صبح را چندان تاخیر بیندازد تا ستاره ها ناپدید شوند و نماز مغرب را به حدی تاخیر بیندازد تا ستاره ها ظاهر شوند.

(حق الیقین/ص۳۰۲)

۷-نماز صبح به جماعت

رسول خدا چون شنید تعدادی از مسلمین در نماز جماعت صبح حضور ندارند فرمود: اگر آنها از ثواب زیاد نماز جماعت صبح و عشا خبر داشتند مانند راه رفتن كودكان شیرخوار، خود را به نماز جماعت می رساندند(بهترین پناهگاه/ص۹۴)

اسحاق ابن عمار از امام صادق(ع) سوال كرد كه : خبر ده ما را از برترین وقت برای نماز صبح.امام فرمود:هنگام طلوع فجر

چون خداوند می فرماید: اِنّ قران الفجر كانَ مشهوداً(اسرا ۷۸)

یعنی نماز صبح را ، فرشته روز و فرشته شب هر دو مشاهده می كنند. پس هرگاه بنده نماز صبح را با طلوع فجر بخواند،دو مرتبه پاداش نوشته می شود،هم فرشته صبح می نویسد و هم فرشته شب.(ثواب الاعمال/ص۸۵)

۸-ای بی خبرها برخیزید

و در روایتی آمده كه حضرت امام حسین(ع) در كودكی تعابیر زیباییدر مورد پرندگان داشتند و در مورد خروس می فرمودند: خروس در موقع اذان فریاد می زند: قوموا ایها الغافلون ، قوموا ایها الغافلون

یعنی ای بی خبرها برخیزید، ای بی خبرها برخیزید.

هنگام سپیده دم خروس سحری دانی كه چرا همی كند نوحه گری

یعنی كه نمودنددر آینه ی صبح كز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

حكایت

۱-امام حسن عسكری(ع):ابتدا نماز صبح بخوانم

هنگامی امام حسن عسكری(ع) در بستر بیماری بود و آخرین لحظات عمر شریفش را سپری می كرد مقداری دارو جوشانده خدمت حضرت آوردند تا میل كند.فرمود: ((وقت نماز صبح است. اول مقداری آب بیاورید تا وضو بگیرم و نماز بخوانم.))آب آوردند و امام وضو گرفت و نماز صبح را بجا آورد و لحظاتی بعد روح مقدسش به عالم بقا پرواز كرد.

(منتهی الامال /ج۲/ص۴۱۲)

رسول خدا(ص):هنگامی كه آفتاب طلوع می كند كافران و آفتاب پرستان در برابر آن به سجده می افتند و خداوند نماز صبح را بر امت من واجب فرموده تا پیش از آنكه كافران،آفتاب و شیطان را سجده كنند امتم در برابر خداوند متعال سجده كنند.

(تفسیر ابوالفتوح رازی /ج۱/ص۱۶۱)

۲-استخاره بد آمد

مردی تصمیم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق(ع) كه رسید درخواست استخاره ای كرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد امام از آن استخاره در تعجب بود پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض كرد:

یابن رسول الله ! یادتان هست چندی قبل از خدمت شمارسیدم برایم استخاره كردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراوانی كردم به من خوش گذشت.

امام صادق(ع) تبسمی كرد و به او فرمود: ( در سفری كه رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدارشدی كه آفتاب طلوع كرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟

عرض كرد آری .حضرت فرمود: اگر خداوند دنیا و آنچه را كه در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شد.

(جهاد با نفس/ج۱/ص۶۶)

۳-امام خمینی و نماز صبح

شبی بعد از دستگیری در مسیر راه به سمت تهران به سربازان گفتم:نماز صبح نخوانده ام و یك جایی نگه دارید كه من وضو بگیرم.

گفتند ما اجازه نداریم. گفتم شما كه مسلح هستید من اسلحه ای ندارم ضمنا چند نفر هستید من تنها هستم كاری نمی توانم بكنم.گفتند ما اجازه نداریم.

فهمیدم مه فایده ای ندارد.

گفتم خوب اقلاً نگه دارید تا من تیمم كنم گوش كردند و ماشین را نگه داشتند و اجازه پیاده شدن به من ندادند.

من همین طور كه توی ماشین مامورین نشسته بودم از توی ماشین خم شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم كردم نمازی كه خواندم پشت به قبله بود چرا كه از قم به تهران می رفتیم و قبله در جنوب بود نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حركت این طور نماز خودم را خواندم شاید همین دو ركعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود.

(امام در سنگر نماز/ص۱۳)

۴-حضرت علی(ع) و محراب كوفه

حضرت مولی الموحدین امیر مومنان علی(ع) اولین شهید محراب در تاریخ اسلام هستند.

آن حضرت سحرگاه روز ۱۹ ماه رمضان سال ۴۰ هجری در محراب مسجد كوفه هنگام نماز صبح با ضربت شمشیر زهرآلود ابن ملجم مرادی مجروح و در ۲۱ رمضان مظلومانه به شهادت رسیدند.

امام حسن مجتبی(ع) فرمودند: آنگاه كه پدرم امام علی(ع) در آستانه شهادت قرار گرفت رو به من كرد و فرمود:

فرزندم ! تو را وصیت می كنم به نماز اول وقت.

(میزان الحكم/ج۴/ص۳۵۳۹)

روایت است كه حضرت علی(ع)در آستانه شهادت ۳ مرتبه درباره نماز سفارش كرد و فرمود : نماز ، نماز ، نماز

(مستدرك الوسایل/ج۳/ص۳۰)

وقتی كه حضرت را پس از ضربت خوردن از مسجد به خانه بردند، نگاه به طلیعه ی فجر افكند و فرمود: ای صبح تو شاهده باش كه علی را فقط اكنون( به اجبار) دراز كشیده می بینی!

موضوعات: اهمیت نماز صبح  لینک ثابت
 [ 09:58:00 ب.ظ ]




سوالات متداول نماز نافله

سؤال: كيفيت خواندن نافله هاى نشسته را بيان فرماييد؟ (نحوه نشستن، خم شدن در ركوع و…)
جواب: كيفيت نشستن درنافله ها همان هيئت نشستن در تشهد نماز است، و مقدار خم شدن در ركوع به مقدار معمول و ميسور براي شخص نشسته است، و كمتر از آن هم ولو با اشاره چه بسا مانعي نداشته باشد.

سؤال: آيا كيفيت نمازهاى نافله با نمازهاى واجب فرقى دارد؟ (در مورد افتتاحيات، قرائت، كيفيت ركوع و سجود، نشستن و اختتاميات)
جواب: نحوه انجام اجزاء نماز در فريضه و نافله يكسان است، و آداب و اذكار وارده در باب فرائض؛ رعايت آن در نوافل مستحبى مانعى ندارد، هر چند بناي شرع در نوافل ترخيص و تخفيف است، و اين به جهت حفظ نشاط بندگان در عبادت و عدم ملالت نفس ايشان از طاعت مي باشد.

سؤال: اگر انسان در محيط كار بود يا جائي كه دائماً سر و كار با افراد دارد، و وقت نماز شد خصوصاً نماز ظهر و به جهت فضيلت مخفي اقامه شدن نوافل از يك طرف، و همچنين اينكه ديگران توجه پيدا مى كنند و در چشم ديگران مى افتد: الف) چگونه عمل نمايد كه از نوافل محروم نشود و در چشم ديگران هم نيفتد؟ (حتى اگر تلاش بشود به جهت مخفي بودن آن ولى به هر حال براي ديگران آشكار مى شود). ب) آيا در چنين شرايطى مى توان نوافل را قبل از اذان ظهر خواند؟
جواب: مى تواند نوافل ظهر را در اوّل اذان در فرصت تجمع مأمومين براي نماز، و هنگام اداء نماز ظهر (ديگران به جماعت) بطور فرادى ولى همراه جمع خوانده، و نماز ظهر فريضه خود را همراه با نماز عصر ايشان كه متوالياً مى خوانند بجاي آورد. و ملاحظه خلق، در عدم تزاحم با رعايت حق خالق جايز است، و الا در تزاحم؛ مراعات و ملاحظه مخلوق شرك است. البته در صورت اضطرار نوافل را قبل از ظهر مى تواند بخواند، ولى نه بطور مستمر، كه مرجوح است.

سؤال: اگر فرايضي بر عهده انسان باشد مثل نماز پدر بر گردن پسر و يا واجبات فوت شده، و انسان بخواهد آنها را ادا كند آيا بهتر است نوافل را بجا آورد و يا اينكه ابتدا بايد تمام نمازهاي واجب را بجا آورد؟
جواب: وجود نماز واجب به ذمّه شخص؛ مانع از انجام نوافل نيست، ولى اگر اتيان نوافل مانع از توفيق به قضاي واجبات مى گردد؛ قضاي واجب را مقدم دارد، ولى اين شامل اقلّ صلاة الليل يعنى نماز شفع و وتر نمى گردد، پس اين را ترك ننمايد ولو به قصد قضاي واجب.

سؤال: در مسافرتهائي كه با اتوبوس انجام مى گيرد و انسان براي نماز صبح در بين راه مى باشد با توجه به اينكه رانندگان عموماً مدتى بعد از اذان صبح يا نزديك طلوع آفتاب براي نماز صبح توقف مى نمايند تكليف براي انجام اقلّ صلاة الليل (نماز شفع و وتر) چيست؟
جواب: در صورت خوف ذهاب وقت، مي تواند در حال سوار بودن (بقدر ممكن) نوافل ليل و شفع و وتر را انجام دهد.

سؤال: شخصي كه مقيد به خواندن نوافل است در هنگامي كه مثلاً نافله ظهر مى خواند بين خواندن نافله، وقت نماز ظهر داخل مى شود آيا مى تواند ادامه نافله را بعد از اداء نماز ظهر بخواند؟ البته بغير از نافله عشاء كه بعد از اداء نماز مى باشد حكم بقيه نمازها (صبح و عصر و مغرب) را بيان بفرماييد.
جواب: نافله را ادامه دهد تا تمام شود، و سپس فريضه را بجاي آورد، مگر بجهت درك جماعت مؤمن عارف كه بقيه نافله را پس از فريضه به جماعت، تمام مى كند.

سؤال: در نماز مستحبّى ، ثواب ايستاده با نشسته فرقي دارد يا خير؟
جواب: ايستاده افضل است.

سؤال: آيا نماز غفيله را مى توان بجاى دو ركعت از نافله هاى مغرب خواند؟
جواب:مى توان دو ركعت از نافله مغرب را به صورت نماز غفيله بجا آورد.

سؤال: در نمازهاى نوافل وزيارت و نماز واجب يوميّه آيا ميتوان به گفتن صرف تكبيرات افتتاحيه بدون خواندن دعاهاى پس از آن جهت درك فضيلت آن اقدام كرد؟
جواب:مانعى ندارد.

سؤال: در نماز شفع و وتر آيا بايد كيفيّت خاصّى لحاظ شود يا اينكه به همان صورت نمازهاى يوميّه كفايت مى كند؟
جواب:مانند نمازهاي يوميه بوده الا اينكه نافله شفع دو ركعت و جداي از نافله يك ركعتي وتر مي باشد، وتفصيل آداب آن در كتب ادعيه و اعمال از حديث شريف مفصّلاً نقل شده است. ا

سؤال: در بعض نمازهاى وارده در أيّام و ليالى خاصّ سور خاصّى براى قرائت بعد از حمد مشخّص شده وگاهى بايد مكرّر خوانده شوند آيا مى توان اين نمازها را نيز بصورت نمازهاى معمولى خواند؟
جواب:چه بسا مانعى ندارد ولى آثار مخصوصه آن مرهون كيفيّت مخصوصه آن همراه با قبول مولا مى باشد.

سؤال: نافله جمعه: چهار ركعت ديگر اضافه دارد در وقت ظهر، اما دقيقاً كي و چه وقتي خوانده مي شود؟ چون وقت نماز ظهر روز جمعه تنگـ است؟
جواب: نوافل روز جمعه كه بجاي نافله ظهر و عصر روزهاي ديگر است؛ مجموعا بيست ركعت بوده كه: شش ركعت آن در اول روز پس از طلوع آفتاب، و شش ركعت آن در هنگام ضحى كه ميانه طلوع و زوال آفتاب است، و در هشت ركعت بقيه اختيار دارد كه: دو ركعت پس از زوال و قبل از فريضه ظهر يا جمعه، و شش ركعت پس از آن بجاى آورد؛ يا اينكه شش ركعت پيش از زوال و دو ركعت پس از زوال و قبل از فريضه بجاى آورد؛ البته روش أوّل أولى است.

سؤال: آيا نماز مستحبّى كه داراى كيفيّت خاصّى است (مانند نماز غفيله) را مى توان بجاى نافله هاى يوميه خواند؟
جواب: هركدام جاى خود را دارند، ولى مي توان نافله را به صورت نماز غفيله و مانند آن بجاى آورد.

سؤال: آيا ميتوان يك نماز مستحبى را براى چند نيّت مختلف خواند؟
جواب: خواندن يك نماز به نيابت استحبابي از چند نفر مانعى ندارد، ولى خواندن يك نماز به جاى چند عنوان نماز درست نيست، اما اگر نماز نافله يوميه را در وقتي كه نماز مستحبي مخصوصي وارد شده به اين صورت بخواند اشكالي نداشته و ضمن توفيق اداي نافله به ثواب آن نماز مخصوص نيز نائل شده است، مانند اينكه نافله مغرب را بعد از نماز فريضه مغرب به نيت اداي نافله به صورت نماز غفيله بخواند.

سؤال:آيا در نوافل بايد افتتاحيه و سلام نماز به صورت كامل خوانده شود؟
جواب:وقتي در مورد فرايض يوميه؛ موارد مزبور به نحو استحباب و تأكيد وارد شده باشد، ديگر در نوافل به نحو فرض نمي باشد.

س _ تعداد نمازهاي مستحب چه قدر است و به آنها چه مي گويند؟

ج_ نمازهاي مستحب بسيار است و آنها را «نافله» مي گويند.

س_ برخواندن كلام «نافله» را سفارش شده است؟

ج_ بر خواندن نافله هاي شبانه روز بيشتر سفارش شده است.

س_ نافله هاي شبانه روز چند ركعت است؟

ج_ در غير روز جمعه سي و چهار ركعت مي باشند.

س _ ظهر و عصر چند ركعت نافله دارند؟

ج_ هشت ركعت نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر.

س _ نافله هاي مغرب و عشاء چند ركعت است؟

ج_ چهار ركعت نافله مغرب، دو ركعت نافله عشاء.

س_ نافله شب و صبح چند ركعت است؟

ج_ يازده ركعت نافله شب و دو ركعت نافله صبح.

س_ دو ركعت نافله عشا كه نشسته خوانده مي شود، چند ركعت محسوب مي شود؟

ج_ يك ركعت حساب مي شود.

س _ در روز جمعه چند ركعت نافله وجود دارد؟

ج_ در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر، چهار ركعت اضافه مي گردد.
س_ نافله ها چگونه خوانده مي شود؟

ج_ تمام نافله ها دو ركعت دو ركعت، خوانده مي شود، مانند نماز صبح.

س _ يازده ركعت نافله شب را چگونه و با چه نيتي بايد خواند؟

ج_ هشت ركعت آن بايد به نيت نافله شب، دو ركعت آن به نيت «نماز شفع» و يك ركعت آن به نيت «نماز وتر» خوانده شود.

س_ آيا مي توان نمازهاي نافله را نشسته خواند؟

ج_ نمازهاي نافله را نشسته مي توان خواند.

س_ در صورتي كه نماز نافله را نشسته بخوانند، تعداد ركعات را چگونه حساب نمايند؟

ج_ بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را يك ركعت حساب كند.مثلاًًًً كسي كه مي خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند، بهتر است شانزده ركعت بخواند و اگر مي خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز يك ركعتي به صورت نشسته بخواند.

س_ چه نافله هايي در سفر ساقط مي شوند؟

ج_ نافله ظهر و عصر در سفر، ساقط مي شود. اما نافله عشاء اگر به رجاي مطلوبيت بخواند، مانعي ندارد.

موضوعات: سوالات متداول نماز نافله  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ب.ظ ]




تعداد نماز های نافله روزانه

نافله صبح: دو ركعت قبل از نماز صبح.
نافله ظهر : 4 تا دو ركعتى قبل از نماز ظهر.
نافله عصر: 4 تا دو ركعتى قبل از نماز عصر.
نافله مغرب: 2 تا دو ركعتى بعد از نماز مغرب.
نافله عشا: يك دو ركعتى به صورت نشسته.

موضوعات: تعداد نماز های نافله  لینک ثابت
 [ 09:49:00 ب.ظ ]




فضیلت و نکات نمازهای نافله(مستحبی)

يكي از نقطه هاي آغاز در رسيدن به كمال ، التزام به نوافل و مستحبات است. نوافل و سنن صالحه چندان مهم است كه بعضي از فقها ترك جميع سنن را از آن جهت كه دليل بر بي اعتنايي به آداب شرع مقدس است حرام دانسته اند.[1]

ـ چند نكته مفيد:
الف. التزام و استمرار بر نوافل و مستحبات سه اثر مهم دارد:

1. گناهان انسان را محو مي سازد، چنانكه خداوند متعال مي فرمايد:
«وَ أَقِمِ الصََّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»[2]

نماز بگذار در آغاز و انجام روز و ساعاتي از شب. زيرا نيكيها بديها را از ميان مي برد… .

و در حديث آمده است كه نماز مؤمن در شب گناهان روز او را از بين مي برد.[3]

و در بعضي نقلها آمده است كه نماز وِتْر گناهان را از بين مي برد.[4]

2. نواقص و كمبودهايي را كه بر اثر غفلت يا قصور در فرايض و واجبات رخ داده است، جبران مي‎كند. مثلاً نوافل يوميه ـ خصوصاً نوافل شب ـ نواقص نمازهاي يوميه را مرتفع مي سازد، روزه هاي مستحبّي نواقص روزه هاي ماه رمضان را برطرف مي كند، صدقات مستحبّه كمبودهاي واجبات مالي از قبيل زكات و خمس را رفع مي نمايد و … احتمال دارد كه اعمال مستحبه مطلقاً در رفع نواقص كليه فرايض و واجبات مؤثر باشد. در اين مورد به چند حديث اشاره مي شود.

از امام باقر ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه فرمود:
« إنَّما جُعِلْتَ النّافلةُ لِيَتُمَّ بها ما يَفْسُد منَ الْفريضةِ.»[5]
نماز نافله براي آن قرار داده شده است كه فساد و نقص فرايض را جبران كند.

در حديث ديگر آمده است:

«إنَّ تباركَ و تعالي أتمَّ صلوةَ الْفريضةَ بصلوةِ النّافِلةِ.»[6]
خداوند تبارك و تعالي نماز واجب را با نماز نافله كامل كرده است.

ابوحمزه ثمالي مي گويد كه امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: هيچ نمازي بدون حضور قلب قبول نيست. من عرض كردم: فدايت شوم، همه ما هلاك شديم؟ فرمود: نه، زيرا خداوند متعال اين گونه عبادات را به وسيله نافله ها كامل مي‎گرداند.[7]

3. موجب تقرّب به خداوند سبحان مي شود، چنانكه مي فرمايد:
«تَتَجافي جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[8]
مؤمنان حقيقي شبها پهلو از بستر برمي دارند و خداي را با بيم واميد مي خوانند و از آنچه روزيشان كرده ايم انفاق مي كنند. پس هيچ كس نمي داند به پاداش اعمالشان چه نعمتها به عنوان چشم روشني براي آنها در عالم غيب آماده شده است.

و نيز مي فرمايد:
«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[9]
پاسي از شب را براي اداي نافله بيدار باش، باشد كه خدايت تو را به جايگاه پسنديده اي برگزيند.

و در حديث قدسي آمده است:
«… و ما تقرَّب إليَّ عبدٌ بشيْ ءٍ احبُّ إليَّ ممّا افْترضْتُ عليهِ و انَّهُ ليتقرَّبُ إليَّ بِالنّافلةِ حتي اُحبَّهُ فَإذا احْبيْتُهُ كُنْت سَمْعَهُ الّذي يسْمع بِهِ، و بصرهُ الَّذي يُبْصرُ بِهِ و لِسانَهُ الّذي ينْطقُ بِهِ وَيَدَهُ التَّي يَبْطِشُ بها، إنْ دعاني أجبتُهُ، و إنْ سَئلني أعْطَيْتُهُ…»[10]
هيچ بنده اي به عبادتي بهتر از فرايض و واجبات به من تقرّب نجسته است و او به وسيله نوافل به من تقرب مي‎جويد تا جايي كه من او را دوست بدارم؛ آنگاه كه دوستش داشتم من گوش شنواي او و ديده بيناي او و زبان گويا و دست تواناي او خواهم بود، اگر مرا بخواند پاسخش مي دهم و چنانچه چيزي از من بخواهد ارزاني اش مي دارم.

در حديث ديگر آمده است:
«صلوةُ النَّوافِلِ قُربانُ كلِّ مؤمنِ… .»[11]
نماز نافله وسيله نزديك شدن مؤمنان به خداوند است… .

از رسولخدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ نقل شده است:
«أشرف اُمَّتي حملةُ الْقرانِ و اصْحاب اللَّيلِ.»[12]
بزرگان و اشراف امّت من دو گروه اند: حاملان (: حافظان) قرآن، و شب زنده داران.

ب. نكته دوم آنكه اعمال مستحبه و نوافل در صورتي مفيد و مؤثر است كه استمرار و تداوم داشته باشد، چنانكه دراحاديث آمده است: هر عمل نيكي را كه شروع مي‎كنيد حداقل آن را تا يك سال ادامه دهيد[13] كه تأثير عمل در تداوم آن است.

و در حديث ديگر آمده است: مداومت بر كار خير آثار خوبي از آن ناشي مي شود از جمله: ترك كارهاي زشت، پرهيز از لغزش و گناه، حصول يقين، حبّ نجات، طاعت خداي رحمان، تعظيم منطق و برهان، دوري از وسوسه شيطان و پذيرفتن عدل و گفتار حق. اينها چيزهايي است كه شخص خردمند از تداوم بر كار خوب به دست مي آورد.[14]

و در حديث ديگر در اهميت مداومت بر كار خير از امام باقر ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه آن حضرت همواره مي فرمود: هنگامي كه بر كار خوبي خود را عادت مي دهم دوست دارم كه بر آن مداومت داشته باشم. چنانچه نتوانم آن را در شب انجام دهم قضاي آن را در روز بجا مي آورم و اگر در روز از من فوت شود در شب آن را قضا مي كنم. به راستي محبوب ترين عمل نزد خدا عملي است كه دوام داشته باشد.[15]

ج. مقصود از التزام به نوافل و مستحبات آن نيست كه انسان تمام مستحبات را بجا آورد كه چنين چيزي نه ممكن است و نه جايز، زيرا نه امكانات اجازه مي دهد و نه ساير تكاليف و مسئوليتها براي انسان اين همه وقت باقي مي گذارد بلكه مقصود آن است كه انسان در حدود شرايط و امكانات فردي و اجتماعي اعمالي را انتخاب كند و ملتزم به انجام آن باشد.

د. در شرع انور نسبت به پاره اي از عبادات و مستحبات و خدمات و صدقات و سنن صالحه بيشتر تأكيد شده و سيره و روش اولياي دين و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ بر التزام به اين گونه سنن بوده است مانند:
قرائت قرآن، تهجّد و شب زنده داري و مناجات و راز و نياز در دل شب (آنگاه كه چشمها همه در خواب اند)، التزام به اوّل وقت در نمازهاي واجب، بجا آوردن پنجاه و يك ركعت نماز در شبانه روز كه هفده ركعت آن واجب و بقيه مستحب است به ويژه نماز شب و دو ركعت نافله صبح و دو ركعت نافله عشاء (و تيره)[16] و همواره با وضو بودن، رعايت آداب و سنن و حضور قلب در عبادات، تعقيبات نماز، شركت مداوم در نماز جمعه و جماعات، طولاني كردن قنوت و سجده هاي نماز، و سه روز روزه در هر ماه، زيارت قبور اولياء و شهدا خصوصاً پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ گريه و بكاء در عزاي سيّد الشّهداء ـ عليه السّلام ـ و توسّل به آن حضرت و ساير معصومين ـ عليهم السّلام ـ صله رحم و دستگيري از ارحام و مستمندان، اطعام طعام و افشاي سلام به ويژه در مورد دوستداران اهل بيت عصمت ـ عليهم السّلام ـ تداوم نسبت به برخي از اوراد و اذكار مأثوره مانند ذكر «لا اله الّا الله» و «استغفرالله ربي واتوب اليه» و صلوات بر محمد و آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و تسبيحات حضرت فاطمه سلام الله عليها[17] بعد از هر نماز و در هنگام خواب. بعضي از بزرگان فرموده اند صد بار ذكر «لا اله الّا الله» و هفتاد بار استغفار پس از نماز صبح به شرط توجه و حضور قلب بسيار مجرب است، حتي المقدور آن را ترك نكنيد. و همچنين ده بار گفتن «لا اله الّا الله الملك الحقّ المبين» و هفت بار «لا حول و لا قوَّة الّا بالله العلي العظيم» پس از نماز صبح و نماز مغرب.

در احاديث آمده است كه قرائت چهار آيه از آخر سوره حشر كه از آيه شريفه «لَوْ أنزلنا هذَا الْقُران» شروع شده و تا آخر سوره به پايان مي رسد هر روز صبح بسيار خوب است و بهتر آن است كه در سجده شكر خوانده شود. اين بود قسمتي از مستحبّات كه تداوم بر آن بسيار مجرّب و مفيد است.

موضوعات: فضیلت نمازهای نافله  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ب.ظ ]




تعریف اعتماد به نفس و انواع آن

اغلب مردم معنای واقعی کلمه ی “اعتماد به نفس"را به خوبی درک نمی کنند … به همین دلیل ان نوع از اعتماد به نفس و خود باوری را که مطلوب و مورد نظرشان است در زند گی تجربه نمی کنند چون فکر می کنند اعتماد به نفس یعنی این که ایمان و اعتماد به موفقیتها یی که در کارها به دست می اورند. در صورتی که اعتماد به نفس واقعی و حقیقی ان است که قبل از این که در کاری موفق شویم نوعی اعتماد به توانایی خود برای انجام ان کار داشته باشیم .

اعتماد به نفس چیست ؟

“عزت نفس” یک منبع انرژی است . یک چتر وسیعی است که” اعتماد به نفس ” زیر سایه آن است . اعتماد به نفس یعنی دیدن خود به عنوان فردی توانا با کفایت دوست داشتنی و منحصر به فرد .

کفایت یعنی توانایی که درحد کافی و تسلط بر امور باشد .
منحصر به فرد یعنی با توجه و در نظر گرفتن تفاوتها ی فردی .
به تعبیر دیگر اعتماد به نفس یعنی ان احساس و شناختی که از توانایی ها و محدودیت های بیرونی و درونی خود دارید .

بنا براین وقتی که اعتماد به نفس و خود باوری خود را بر اساس آن که و آن چه به راستی هستید و نه بر اساس موفقیت ها و دست یا بی ها یا شکست ها و ناکامی های خود بنا می کنید چیزی را در خود خلق می نمایید که هیچ کس و هیچ چیز یارای گرفتنش را از شما نخواهد داشت . حال با توجه به مفاهیم بالا می توان گفت که اعتماد به نفس واقعی همواره در درون خود شما تولید می شود نه از بیرون . اعتماد به نفس واقعی زاییده ی تعهد شما به خودتان است . این تعهد که هر ان چه لازم باشد انجام خواهید داد تا به خواسته ها و نیازهایتان برسید .
اعتماد به نفس باور شخصی شماست نسبت به روح خودتان به عنوان یک انسان .
اعتماد به نفس حقیقت این نیست که نترسیم . بلکه ان است که بدانید و مطمئن باشید با این که می ترسید اما بی گمان دست به عمل خواهید زد .

انواع اعتماد به نفس !!!

* اعتماد به نفس رفتاری
* اعتماد به نفس احساسی ، عاطفی
* اعتماد به نفس روحی و معنوی

به منظور ان که اقتدار شخصی لازم را به دست آورده و رضایت و غنایی که استحقاقش را دارید تجربه کنید ، به هر سه نوع اعتماد به نفس نیاز دارید .

- اعتماد به نفس رفتاری ، به معنای قابلیت و توانایی در عمل کردن و انجام دادن کارهاست . از کارهای ساده گرفته تا کارهای سخت همانند جامه عمل پوشاندن به رویاهایتان . این همان نوع از اعتماد به نفس است که مورد نظر اغلب ماست .

– اعتماد به نفس احساسی و عاطفی به معنای توانایی در تسلط و به کنترل در آوردن دنیای احساس و عواطف شماست .این که بدانید چه احساساتی دارید ، معنای ان ها را بفهمید و بتوانید انتخابهای احساسی درست بکنید و ازخود در مقابل درد و رنج روحی و لطمه ها و صد مه های عاطفی محافظت کنید و بدانید چگونه روابطی صمیمی ، سالم و مانگار خلق نمایید .

– سومین نوع از اعتماد به نفس که مهم ترین انها می باشد ، اعتماد به نفس روحی و معنوی است . این نوع از اعتماد به نفس همانا اعتماد و ایمان شما به جهان هستی و کل آفرینش و موجودات است . این ایمان روحی که زندگی ، هدف و نهایتی مثبت را در پی خواهد داشت و شما به خاطر هدفی این جا هستید و زندگی 70 - 80 - 90 ساله تان بر روی این کره خاکی هدف و مقصودی را دنبال می کند .

اعتماد به نفس آن است که باور داشته باشید می توانید و توانایی ان را دارید که تمام توانتان را به کار بگیرید و شرایط و اوضاع زندگی را آن گونه که مطلوب و دلخواه شماست تغییر دهید

موضوعات: تعریف اعتماد به نفس وانواع آن  لینک ثابت
[جمعه 1394-11-23] [ 06:28:00 ب.ظ ]




تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس از ديدگاه اسلام چيست؟

براي روشن شدن بحث، ابتدا بايد هر يك از مفاهيم «عزت نفس» و «اعتماد به نفس» تعريف شود. و مقصودي كه از آنها داريم كاملاً روشن شود.

تعريف اعتماد به نفس
اعتماد به نفس Self - confidence : اعتماد به نفس یعنی اتكا به نيروها و توانايي‌هاي خود و بهره‌گيري از اين نيروهاي خدادادي، در مسير پر پيچ و خم زندگي تا در مشكلات و سختي ها بار خود را خويش به دوش كشيم، نه آن كه دست نياز به سوي ديگران بگشاييم و چشم به آنها بدوزيم. اسلام نيز به اين خوداتكايي و اعتماد به نفس با توكل به خدا، تاكيد دارد.[1] اعتماد به نفس عزم انسان را راسخ مي كند و انسان را به قله هاي سعود و پيشرفت مي رساند.

تعريف عزت نفس
در نظام اعتقادي و تربيتي اسلام، مفهومي تحت عنوان «عزت نفس» مطرح شده است؛ كه امروزه، به غلط تلقي رايج اين است كه عزت نفس، برگردان واژة self-esteem و دقيقاً به همان معنا است. در حالي كه مفهوم «حرمت خود» (مجموعه ارزشیابی و قضاوت هايي كه فرد در مورد خود دارد) مناسب ترين عبارت براي واژة فوق است؛ و تعريف و كاربردي غير از آنچه كه منابع اسلامي از عزت نفس دارند، دارد. البته نه اين‌كه كاملاً از هم بيگانه باشند؛ بلكه با هم ارتباط دارند.[2]
عزّت در لغت به معناي «قوت» ، «غلبه»، «شكست ناپذيري» و… است. «العزه : هي القوه و الغلبه» و في الحديث «المومن اعز من الحيل اي اصلب»[3] راغب اصفهاني نيز مي نويسد: «عزت، حالتي است كه مانع از مغلوب شدن انسان مي شود اصالت شكست ناپذيري) و در اصل «عزاز» به معناي زمين ضلب و محكم و نفوذ ناپذير گرفته شده است.»[4]
بنابراين، از نظر اسلام عزت نفس عبارتست از حالت شكست ناپذير و توان مقاومت در برابر سختي ها و مشكلات و عدم پذيرش ذلت در موقعيت هاي دشوار زندگي كه در اثر نوعي عملكرد در انسان پديد مي آيد، و داشتن اين حالت باعث برتري فرد از نظر خود و ديگران مي شود، بدين لحاظ افرادي كه در برابر سختي، و مشكلات مقاوم و سر سخت هستند، مي توانند در موقعيت هاي گوناگون، خود را حفظ كرده ، به پيروزي و سربلندي نايل شوند شخصي كه عزت نفس دارد از چنان شخصيت معنوي قوي و قدرت روحي بالايي برخوردار است كه نمي توان او را تحت تاثير قرار داد و بر او غلبه كرد.
با توجه به احاديث و روايات مشابه فراواني كه دربارة نفس و حالات آن وارد شده است، در اسلام از حرمت خود با عزت نفس و عنوان احترام به خود با بيان جملاتي كه نشانة‌ كرامت انسان است ياد شده است. عزت نفس از درون انسان سرچشمه مي گيرد و تنها پس از شناسايي، پذيرش و احترام نهادن به هستة اصيل خويش است كه فرد مي تواند به آن دست يابد.[5] قابل توجه اينكه در برخي آيات قرآن و از جمله در آية 10 سورة فاطر عزت منحصراً از آن خدا شمرده شده و در آيات مورد بحث مي افزايد: و از آن رسول او و مومنان است چرا كه اولياء و دوستان خدا نيز (نمونة كوچكي) از عزت او را دارند و به او متكي هستند، به همين دليل در روايات اسلامي روي اين مساله تاكيد شده است كه مومن نبايد وسائل ذلت خود را فراهم سازد، خدا خواسته او عزيز باشد او هم براي حفظ اين عزت بايد بكوشد. در حديثي از امام صادق ـ عليه السلام ـ در تفسير آيه ولله العزة و لرسوله و للمومنين مي خوانيم: «فالمومن يكون عزيزاً و لا يكون ذليلا… المومن اعز من الجبل ان الجبل يستفل منه بالمعاول، و المومن لا يستفل من دينه شيء: مومن عزيز است و ذليل نخواهد بود، مومن از كوه محكمتر و پر صلابت تر است؛ چرا كه كوه را با كلنگ ها ممكن است تخريب كرد ولي چيزي از دين مومن هرگز جدا نمي شود.» در حديث ديگري از همان امام مي خوانيم: «لا ينبغي للمومن ان يذل نفسه قيل له و كيف يذل نفسه قال يتعرض لما لا يطيق!، سزاوار نيست مومن خود را ذليل كند، سوال شد چگونه خود را ذليل مي كند؟ فرمود: به سراغ كاري مي رود كه از او ساخته نيست!»

مولفه هاي عزت نفس در آیات
با استفاده از آيات و روايات و بررسي حالات افراد، مولفه‌هاي ذيل را براي عزت نفس مي‌توان برشمرد:
1. شكست ناپذيري و توان مقاومت در برابر سختي‌ها؛
2. بي‌نيازي از ديگران؛
3. اطاعت و تسليم در برابر خدا.
4. احساس ارزشمندي
5. دوري از ذلت و خواري؛
6. جنبة الهي بودن؛ چون عزت در اصل از آن خدا است.

تفاوت‌ها
با توجه به تعريف‌ها و توضيحاتي كه براي هر يك از مفاهيم «عزت نفس» و «اعتماد به نفس» داشتيم. مرزها و تفاوت‌هاي آنها تا حدودي روشن شده “اعتماد به نفس” آگاهي داشتن به استعدادها، توانمندي‌ها، ارزش انساني خود و جايگاهي كه هر كس در اين دنيا دارد، و اتكا به آن نيروها و استعدادهاي دروني و سعي و تلاش بر طبق آن است؛ اما “عزت نفس” حالت شكست ناپذيري، قوت و توان مقاومت و دوري از ذلت و احساس ارزشمندي است، كه به انسان كمك مي كند تا در برابر سختي ها و ناملايمات زندگي ايستادگي كرده و به پيروزي و سر بلندي دست يابد، و به آساني تحت تاثير افكار و عملكرد منفي ديگران واقع نشود. در واقع افراد با عزت نفس بالا شجاع و نترسند و از غير خدا نمي هراسند.
عزت نفس با خدا محوري محقق مي شود و وصل به امور مادي و غير مادي است و اعم است؛ ولي اعتماد به نفس در فرهنگ غربی، انسان محور و اخص است. انسان در صورتي مي‌تواند حالت عزت نفس را در خويش ايجاد كند كه ارتباط قلبي و معنوي با خدا برقرار، و به دستورهاي الهي عمل كند. اما اعتماد به نفس شناخت و تقويت نيروي هاي دروني و بهره گيري از كمك هاي الهي (توكل بر خدا) محقق مي‌شود.
اما بايد توجه داشت كه اعتماد به نفس ريشه در خودشناسي و عزت نفس دارد. يعني انسان با تأمل در خود با نقاط قوت ضعف خود آشنا مي‌شود. و اگر واقع بين باشد ، هر چند نقاط ضعف هم داشته باشد، می‌‌‌تواند با تكيه بر آن دسته از توانايي‌هاي خود و توكل به خدا به قله‌هاي پيشرفت دست يابد.

پي نوشت ها:
[1]. ر.ك: شجاعي، محمد صادق، توكل به خدا راهي به سوي حرمت خود و سلامت روان، قم، مركز انتشارات موسسه امام خميني، 1383، ص50.
[2]. ر.ك: همان، ص173.
[3]. الطريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، مرتضوي، 1375، ج4، ص27و26.
[4]. الراغب الاصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالقلم، 1416، ص563.
[5]. تفسير نمونه، ج24، ص170و169.

موضوعات: تفاوت عزت نفس واعتماد به نفس از دیدگاه اسلام  لینک ثابت
 [ 06:25:00 ب.ظ ]





20راه برای افزایش اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان

1- تشویق و تعریف شما ازاطفال –تا 6سالگی –و پرهیز از محدود کردن آن ها سنگ بنای داشتن فرزندانی با اعتماد به نفس بالاست .
2- استعدادها , توانایی ها وپیشرفت های دیگران را به رخ فرزندان خود نکشید .
3- از بی توجهی به فرزندان خود بپرهیزید , طوری رفتار کنید که او احساس کند وجودش باعث گرمی خانواده است .
4- درفتارنسبت به فرزندان خود عدالت را رعایت کنید .
اگر یکی از فرزندان شما به خاطر اعمال خود مستحق محبت یا رسیدگی بیشتر است به گونه ای رفتار کنید که دیگرفرزندان علت این توجه و رسیدگی را بدانند.
5- نمی توان با دروغ گفتن فرزند را راست گو تربیت کرد.
با اعمال خود رفتار نیک را به او یاد دهید .
از کلمات و الفاظ رکیک و زشت هرگز استفاده نکنید.
6- هرگز سوالات فرزندانتان را بی پاسخ نگذارید .
پرسش های فراوان کودکان نشانه کنجکاوی و تیز هوشی آن هاست .
7- از تحقیر فرزندان خود دربین دوستانش یا اعضای فامیل واقعا بپرهیزید .
تذکرات لازم را بعدا در فضایی محبت آمیز , آرام و بدون سرزنش به او بگویید .
8- عقاید فرزندان را نمی توان با تحقیر , اجبار و…تغییر داد .
سعی کنید اختلاف سلیقه فرزندانتان با خود را درک کنید و آن ها را تحمل نمایید و عقاید انحرافی آن ها را با آگاهی دادن اصلاح کنید .
9- از اعمال نیک و پسندیده فرزندان خود , بسیار یاد کنید
بگذارید فرزندانتان با شنیدن تعریف های شما احساس خوش آیند حضور در جمع بزرگان را تجربه کنند .
10- کودکان خود را با عبارتهایی صدا بزنید که موجب خوشحالی و احساس شخصیت در آن ها و اطرافیان آنها بشود ,مانند علی آقا زینب خانم و…..
11- مسئولیت هایی را به فرزندان خود واگذار کنید که متناسب با سن و توانایی های آن ها باشد .
مثلا , کودک 6ساله به تنهایی نمی تواند در صف نانوایی ایستاده و نان بگیرد ولی می تواند یک قالب پنیر بخرد .
12- درانجام کارهای سخت , علاوه برکمک کردن , فرزندان را دائما تشویق کرده و آنها را به پیروزی امیدوار کنید .
13- برای تقویت یک صفت پسندیده در فرزندان زیر 15سال برای آن ها داستانهایی تعریف کنید که نقش اصلی داستان , کودکی هم سن و سال فرزند شما و دارای آن صفت پسندیده است .
14- برای تنبیه فرزندان هرگز آنها را کتک نزنید بلکه سعی کنید چیزهای مورد علاقه او رابرای مدتی متناسب با اشتباهش از او بگیرید .
مثلا به خاطر نمره ی کم در امتحان میان ترم ,یک هفته از تماشای تلویزیون محروم است .
15- کمک کردن به دیگران و تقویت روحیه بخشندگی و انسان دوستی را عملا به کودکان خود بیاموزیم .
مثلا : آن ها را تشویق کنیم بخشی از پول توجیبی خودرا صدقه بدهند.
16- از فرزندان خود بخواهیم در صورت امکان علت حالت های متفاوت روانی خود مانند شادابی , اضطراب , افسردگی و….را صادقانه و با شجاعت برای ما بیان کنند .
17- فرزندان ما باید باور کنند که والدین شان درهمه حال به آن ها توجه دارند .
مثلا هنگام خروج از خانه برای آنها یک یاداشت کوچک ویا …بگذارید .
18- اوقاتی که درکنار خانواده هستید واقعا به آن ها اختصاص دهید . نه اینکه به تماشا کردن فیلم یا مطالعه روزنامه و….مشغول شوید .
مثلا :با خاموش کردن تلویزیون به تعریف کردن لطیفه و خاطرات خود که متناسب با سن فرزندان است وقت آن ها را پرکنید .
19- تشویق فرزندان باید در مقابل تلاش آن ها باشد نه در مقابل استعدادهای آن ها
مثلا :تشویق برای صوت خوش قرآن خیلی موضوعیت ندارد مگر اینکه همراه با صوت خوش , صحت قرائت , تجوید و…باشد .
20- کتابهای داستانی متناسب با میزان اطلاعات و افکار اودر اختیارش قراردهید .
جلیل کاظمی پور

موضوعات: 20راه برای افزایش اعتماد به نفس در کودکان ونوجوانان  لینک ثابت
 [ 06:22:00 ب.ظ ]




24نکته برای بالا بردن اعتماد به‌ نفس

روابط یکی از مهمترین قسمت‌های زندگی ماست و تقویت مهارت‌های اجتماعی یکی از مهمترین چیزهایی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در این زمینه می‌گیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارت‌های اجتماعیتان اعتمادبه‌نفستان را به طور کلی بالا خواهد برد.

خیلی از این راهکارها فقط به طور موقتی اعتمادبه‌نفس شما را بالا می‌برند اما باز هم باعث می‌شوند کارهایی انجام دهید که قبلاً حتی فکرش را هم نمی‌کردید و با انجام آنها اعتمادی عمیق‌تر نسبت به خودتان در وجودتان ایجاد می‌کنید.

چه چیزی درمورد خودتان هست که دوست دارید بهتر شود؟

بااینکه ممکن است علاقه نداشته باشیم در ملاء عام این مسئله را بپذیریم اما خیلی از ما دوست داریم اعتماد به ‌نفسمان پیشرفت کند.

خوشبختانه نکات و راهکارهای عملی زیادی برای آن وجود دارد که اینجا به 24 مورد آن اشاره می‌کنیم.

سعی نکنید همه این 24 نکته را به طور همزمان به کار ببندید. هر بار چند مورد را انجام دهید تا ببینید کدام‌یک برای شما موثرتر است.

بعضی از آنها نیاز به تمرین بیشتر دارند. و به خاطر داشته باشید که همیشه انتخاب با خودتان است. این خودتان هستید که تصمیم می‌گیرید اعتمادبه‌نفستان رشد کند یا پایین بیاید.

خیلی از این راهکارها فقط به طور موقتی اعتمادبه‌نفس شما را بالا می‌برند اما باز هم باعث می‌شوند کارهایی انجام دهید که قبلاً حتی فکرش را هم نمی‌کردید و با انجام آنها اعتمادی عمیق‌تر نسبت به خودتان در وجودتان ایجاد می‌کنید.

1. از خودتان بپرسید: بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟

ترسیدن از اتفاقاتی که ممکن است بیفتد خیلی راحت است. وقتی واقعاً از خودتان بپرسید بدترین چیزی که ممکن است رخ دهد چیست، تصویری روشن از موقعیت پیدا می‌کنید، کمی از ترستان از بین می‌رود و می‌فهمید که نتایج احتمالی آن به آن اندازه که اول تصور می‌کردید ترسناک نیستند. با اینکار عواقب احتمالی را برای خودتان تعریف می‌کنید و همچنین متوجه می‌شوید که هر اتفاقی که بیفتد می‌توانید آن را مدیریت کرده و از آن سربلند بیرون بیایید.

2. موسیقی نشاط ‌بخش گوش دهید.

قبل از اینکه شب در مهمانی شرکت کنید، یا قبل از یک امتحان یا جلسه مهم، قبل از هر چیزی که ممکن است اعتمادبه‌نفستان را کمی سست کند، می‌توانید از موسیقی بعنوان انگیزه برای تقویت روحیه استفاده کنید.

3. یک چیز جدید امتحان کنید.

وقتی پا را از منطقه آرامشتان بیرون می‌گذارید و چیزی را امتحان می‌کنید که قبلاً نکرده بودید، نه تنها خودتان را وارد یک چالش می‌کنید بلکه محدوده‌های خود و اعتمادتان به توانایی‌های خود را گسترش می‌دهید. با امتحان کردن یک چیز تازه می‌توانید از ترس‌هایتان کم کنید و زندگی با موانع و محدودیت‌های کمتر داشته باشید.

4. برای انجام یک کار جدید نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید.

این یکی از مهمترین و موثرترین راه‌های ایجاد اعتمادبه‌نفس دائم است. وقتی تصمیم می‌گیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمی‌کشید و آن را پیش می‌برید، خودتان به خودتان ثابت می‌کنید و اینجاست که اعتمادبه‌نفستان بالا می‌رود.

5. از مدیتیشن استفاده کنید.

مدیتیشن راهی عالی برای از بین بردن افکار منفی و دست یافتن به افکار مثبت است.

6. ورزش کنید.

این مورد اثری عمیق بر اعتمادبه‌نفس دارد. ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا می‌برد و موادشیمیایی مختلفی تولید می‌کند-مثل تستوسترون و اندورفین-که حالت مثبت‌تری به شما می‌دهد. به نظر می‌رسد ورزش به طور اتوماتیک‌وار اعتمادبه‌نفس افراد را بالا می‌برد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر می‌دهد. علاوه بر آن فرم و شکل بهتری به اندام شما می‌دهد که راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه‌نفس است.

7. با یک ترس روبه‌رو شوید.

این مورد اصلاً آسان نیست. اما پاداش خیلی خوبی به همراه دارد. اگر با یک ترس روبه‌رو شوید، اعتمادبه‌نفستان 10 قدم بالاتر می‌رود. و هربار که با یک ترس روبه‌رو می‌شوید آرام ‌آرام متوجه می‌شوید که ضرب ‌المثل قدیمی “از هیچ چیز به اندازه ترس نباید ترسید” فقط یک کلیشه توخالی است.

8. چیزی نو خلق کنید.

همه انسان‌ها خلاق هستند. اما پس کودکی و نوجوانی این مسئله گاهی فراموش می‌شود. کشف دوباره خلاقیت‌هایتان راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه‌نفستان است. خلق یک چیز جدید راهی عالی است اما همیشه هم آسان نیست. اما وقتی کارتان تمام شد نه تنها احساسی عالی نسبت به خودتان پیدا می‌کنید، بلکه بعضی ‌اوقات قسمت‌های جدیدی از خودتان که قبلاً می‌شناختید را دوباره کشف می‌کنید. خلاق بودن راهی عالی برای شناختن خودتان و توانایی‌های پنهانتان است.

9. تا زمانیکه اعتمادبه‌نفس پیدا نکرده‌اید وانمود کنید که دارید.

یک راه برای بیرون آمدن از محدودیت‌هایی که برای خودتان درست کردید این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ می‌گویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد نمی‌کنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و توانایی‌هایتان کاملاً مطمئنید و بنابر آن رفتار کنید. خیلی زود می‌بینید که احساس اعتمادبه‌نفس می‌کنید، اعتمادبه‌نفس واقعی.

10. از محیطتان استفاده کنید.

یک راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید تغییر دهید. اگر می‌خواهید اعتمادبه‌نفس بیشتری داشته باشید، زندگینامه‌های افراد بااعتمادبه‌نفس را مطالعه کنید، موسیقی که گوش می‌دهید را از موسیقی‌های افسرده‌کننده به انرژی‌بخش تغییر دهید و سعی کنید با کسانی رفت‌وآمد کنید که اعتمادبه‌نفس بالایی دارند.

11. از قوه تخیلتان استفاده کنید.

ذهن شما ابزاری بسیار قدرتمند است. وقتی یاد بگیرید چطور از تخیلتان به طریقی مثبت استفاده کنید، می‌توانید با کمک آن اعتمادبه‌نفستان را بالا ببرید. یک راه برای آن تجسم‌سازی است.

تصور کنید که جلسه‌ای مهم پیش رو دارید. پیش خود تجسم کنید که چقدر همه چیز خوب پیش می‌رود-همه چیز را بشنوید و ببینید-و چقدر حس خوبی در آن جلسه دارید. خودتان را در حال لبخند زدن تجسم کنید که اوقات خوشی را می‌گذرانید. نتیجه مثبت و عالی جلسه را در ذهنتان مجسم کنید. بعد تجسم کنید که جلسه با نتیجه دلخواه شما به پایان رسیده است. این روش واقعاً موثر است و قبل از پا نهادن به جلسه روحیه‌ای عالی به شما می‌دهد.

اگر برای اینکه خودتان را بااعتمادبه‌نفس تجسم کنید مشکل دارید، می‌توانید کس دیگری را تقلید کنید. یک فرد بااعتمادبه‌نفس کنار خودتان پیدا کنید-مثلاً یک ورزشکار، هنرپیشه یا حتی یک از آشنایان-و از او تقلید کنید. ببینید چطور راه می‌رود، حرف می‌زند و حرکت می‌کند. بعد رفتارهای او را در تجسم‌سازیتان تقلید کنید.

12. از بدنتان استفاده کنید.

اگر پایتان را مدام عصبی تکان دهید، کم‌کم احساس اضطراب و نگرانی خواهید کرد. اگر ارام‌تر راه بروید، کم‌کم ریلکس‌تر خواهید شد. برای اینکه اعتمادبه‌نفس بیشتری احساس کنید، از بدنتان استفاده کنید. به طریقی مطمئن‌تر راه بروید، بنشینید و بلند شوید. اگر نمی‌دانید چه باید بکنید از نکته بالا کمک بگیرید. از افراد دوروبرتان که اعتمادبه‌نفس خوبی دارند تقلید کنید.

13. ذهنتان را از خاطرات مثبت پُر کنید.

این یک عادت شایع است که قبل از اینکه بخواهید کار مهمی انجام دهید، شکست‌های قبلی و تجربیات بد سابق همه ذهنتان را پر می‌کنند. این عادت را از بین ببرید و سعی کنید برای یک تا دو دقیقه هم که شده همیشه ذهنتان را از خاطرات مثبت، دستاوردهای مهم و تجربیات خوبتان پر کنید. ما معمولاً این کارهای مثبت را فراموش می‌کنیم و روی خاطرات بد و منفی تمرکز می‌کنیم. اما همه چیز به خودتان بستگی دارد. و محصول انتخابتان عاملی است که سطح اعتمادبه‌نفستان را تعیین می‌کند.

14. به آینده فکر کنید.

یک راه عالی برای پیش رو قرار دادن همه چیز و تعیین اینکه اتفاقات روز چطور بر اعتمادبه‌نفس شما تاثیر بگذارد این است که نگاهی به آینده بیندازید. از خودتان بپرسید: آیا این مسئله در 5 سال آینده مسئله مهمی خواهد بود و یاد من خواهد ماند؟ این باعث می‌شود فقط درگیر اتفاقی که افتاده است نشوید. و معمولاً هم پاسخ به این سوال منفی است. با استفاده از این سوال، کنار آمدن با مشکلات روزمره آسان‌تر خواهد شد و می‌فهمید که بیشتر اتفاقات اتفاقاتی آنقدر کوچک هستند که نجای نگرانی ندارند.

15. درک کنید که گذشته مساوی حال نیست.

هر اتفاقی که سال پیش، ماه پیش یا حتی دیروز افتاده به معنی فردا، ماه آینده یا سال آینده نیست. شما آینده‌تان را در زمان حال می‌سازید و می‌توانید با خودتان تصمیم بگیرید که چقدر اجازه دهید اتفاقات گذشته بر آینده شما تاثیر بگذارند.

حتی اگر طی 10 سال گذشته اعتمادبه‌نفس خیلی پایینی داشته‌اید، به این معنی نیست که قرار است همانطور بمانید. می‌توانید تصمیم بگیرید که زندگی و آینده‌تن را تغییر دهید. می‌توانید افکار و خاطرات مربوط به گذشته را دور بریزید و به چیزهای جدیدی فکر کنید.

16. با خودتان مهربان باشید.

ممکن است با خودتان بدرفتاری کنید. درک کنید که هیچ نیازی به این کار نیست. حتی اگر تا امروز هم اینطور رفتار می‌کرده‌اید دیگر وقتش رسیده است که دست از آن بردارید. درعوض با خودتان مهربان باشید. هیچ اشکالی ندارد. بدرفتاری با خودتان هیچ دلیلی ندارد مگراینکه بخواهید خودتان را ناراحت کنید و دشمنانتان را شاد.

یک بخش مهم است مهربان بودن با خودتان این است که نقاط قوتتان را می‌فهمید و آنها را رشد می‌دهید. این کار نه تنها به بهتر شدن مهارت‌هایتان کمک می‌کند بلکه اعتمادبه‌نفستان را هم بالا می‌برد. یک بخش کوچک‌تر اما مهم دیگر این است که تحسین‌های دیگران را بپذیرید. تشکر کردن برای تحسین و تمجید دیگران هیچ اشکالی ندارد. و بعد از هر تحسین حس خوبی به خودتان پیدا کنید.

17. یاد بگیرید که ذهنتان چطور کار می‌کند.

آدمها با هم فرق دارند اما مسئله مهم‌تر این است که نحوه کارکرد ذهن آنها شباهت‌های زیادی با هم دارد. چیزی که برای بقیه خوب عمل کرده ممکن است برای شما هم موثر باشد. وقتی با عملکرد ذهنتان بیشتر آشنا شوید می‌فهمید که در موقعیت‌های مختلف چه واکنشی خواهد داشت. وقتی خودتان را بهتر بشناسید اعتمادبه‌نفستان بالاتر خواهد رفت.

18. مهارت‌های اجتماعیتان را تقویت کنید.

روابط یکی از مهمترین قسمت‌های زندگی ماست و تقویت مهارت‌های اجتماعی یکی از مهمترین چیزهایی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در این زمینه می‌گیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارت‌های اجتماعیتان اعتمادبه‌نفستان را به طور کلی بالا خواهد برد.

19. به جای اینکه به درون توجه کنید، به بیرون توجه کنید.

وقتی با دیگران رابطه برقرار می‌کنید و گاهی‌اوقات وقتی تنها هستید، بد نیست که توجه ذهنتان را به بیرون دهید تا به درون. مشکل توجه به درون این است که در بسیاری از موقعیت‌ها باعث می‌شود به ظاهرتان، اینکه چه گفته‌اید و دیگران چه گفته‌اند فکر کنید. تمرکز به بیرون درکنار اینکه به بالا بردن اعتمادبه‌نفستان کمک می‌کند، راهی عالی برای تقویت مهارت‌های مردمی و اجتماعیتان هم هست.

20. اطرافیانتان را از افراد مثبت‌اندیش انتخاب کنید.

افرادیکه با آنها نشست و برخاست می‌کنید می‌توانند موجب شادی یا ناراحتی شما شوند. ازآنجا که ما زمان زیادی را با مردم سپری می‌کنیم، خیلی مهم است که کنار افراد مثبت-یا حداقل به طرزی منطقی خنثی– باشیم. بودن یک یا دو نفر منفی‌باف می‌تواند تاثیر شگرفی بر شما بگذارد و روز به روز روحیه‌تان را خراب‌تر کند.

21. اطلاعات، تاثیرات و احساسات مثبت جذب کنید.

بیشتر اخبار و حوادث جامعه تصویری منفی از دنیا و خودتان به شما می‌دهد. اطلاعاتی که دوروبرتان است هم درست مثل افراد دوروبرتان می‌توانند تاثیر شگرفی بر شما داشته باشند. خودتان انتخاب کنید که دوست داری چه ببینید، بشنوید و بخوانید. فقط چیزهایی را انتخاب کنید که برایتان فایده‌بخش باشند.

22. مثبت بیندیشید.

اینکه سعی کنید دنیا و زندگیتان را از دریچه‌ای مثبت نگاه کنید کمی سخت است و زمان می‌برد. مخصوصاً اگر سالهای زیادی را با تفکر منفی زندگی کرده باشید.

23. خودتان را با خودتان مقایسه کنید، نه با دیگران.

این درد نالازم زیادی را از زندگیتان بیرون می‌کند. مسئله اینحاست که اگر از یک نفر بگذرید، کس دیگری را می‌بینید که از شما موفق‌تر باشد. و حس برنده بودن موقتیتان دوباره به احساس ترس و اضطراب تبدیل خواهد شد. پس سعی کنید فقط روی خودتان تمرکز کنید، نه آدم‌های دور و برتان و مهم نباشد که دیگران تا چه اندازه موفق هستند. خودتان را با خودتان مقایسه کنید. پیشرفت کنید و رشد خودتان را بررسی کنید و خواهید دید که شادتر، موفق‌تر و بااعتمادبه‌نفس‌تر زندگی خواهید کرد.

24. شکست را دوباره تعریف کنید.

اینکه چطور به شکست نگاه کنید تعیین می‌کند که قبل یا بعد از هر شکست چه اندازه اعتمادبه‌نفستان پایین بیاید. تعریفی از شکست که با آن بزرگ شده‌ایم ممکن است بهترین معنای آن نباشد. اگر به موفق‌ترین آدم‌ها نگاهی بیندازید خیلی زود متوجه می‌شوید که واکنش متفاوتی به شکست دارند که با واکنش آدم‌های عادی فرق می‌کند.

آنها شکست یا طردشدگی را آنقدرها جدی نمی‌گیرند. آنها می‌دانند که اگر شکست بخورند آخر زندگی نیست. برعکس سعی می‌کنند وقتی به هر شکست نگاه می‌کنند قسمت‌های خوب آن را ببینند: اینکه طور می‌توانند از آن درس بگیرند تا برای دفعه بعدی بهتر شوند.

آنها می‌دانند که اگر اولین تلاش کاریشان با شکست مواجه شود برای مدتی احساس خیلی بدی دارد اما در طولانی‌مدت هیچ اشکالی متوجه آنها نیست. آنها از آن درس می‌گیرند و دوباره امتحان می‌کنند. اگر کسی آنها را طرد کند آیا دست برمی‌دارند؟ مطمئناً نه. آنها می‌دانند که هفته بعد یا هفته بعد از آن ممکن است کس دیگری را پیدا کنند که باز برای آنها جذاب باشد.

آنها می‌دانند که آدم‌های خوب زیادی هستند. فرصت‌های شغلی خوب زیادی وجود دارد. اما این را هم یاد گرفته‌اند که برای موفق شدن در هر چیزی باید حداقل 5، 10 یا 20 مرتبه شکست بخورید.

شما روی مهارت‌هایتان کار کرده‌اید تا آنها را تقویت کنید. به شکست یا طردشدن بعنوان چیزی منفی که اگر اتفاق بیفتد زندگیتان تمام خواهد شد نگاه نکنید. شکست را دوباره در ذهنتان تعریف کنید و تاثیر احساسی منفی آن را کمتر کنید. به شکست بعنوان بازخورد روی نقطه‌ای از شما که نیاز به تقویت شدن دارد نگاه کنید. به توصیه‌ای که شکست برایتان دارد گوش دهید و مطمئن باشید که پیشرفت می‌کنید. و با تعریف کرن دوباره شکست برای خودتان دیگر سطح اعتمادبه‌نفستان هربار که شکست می‌خورید افت نمی‌کند.

موضوعات: 24نکته برای بلا بردن اعتماد  لینک ثابت
 [ 06:18:00 ب.ظ ]




نماز حاجت مخصوص روز پنج‌شنبه

در روز پنج‌شنبه از صبح تا غروب هر وقت بتواند چهار رکعت نماز بخواند (دو نماز دو رکعتی ).

در رکعت‌اول بعد از حمد یازده مرتبه سوره قل هواللّه‌احد و در رکعت‌دوم بعد از حمد بیست‌ویک‌مرتبه سوره قل هواللّه‌احد را و پس از سلام نماز دو رکعت دوم را شروع کند.

در رکعت اول بعد از حمد سی و یک مرتبه قل هو الله احد را بخواند و در در رکعت‌دوم چهل و یک مرتبه قل و هواللّه را بخواند.

و پس از سلام نماز پنجاه و یک مرتبه قل هو الله احد و پنجاه و یک‌مرتبه صلوات بر حضرت رسول. بعد به سجده رفته، صد‌مرتبه یا اللّه بگوید و حاجتش را از خدا بخواهد که ان‌شاءاللّه مستجاب است و بعد از خاتمه چهار رکعت نماز تسبیح حضرت‌زهرا(ع) را فراموش ننماید.

موضوعات: نماز حاجت روز پجشنبه  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-11-22] [ 05:56:00 ب.ظ ]




1. دعاي روز پنج‏شنبه‏
بِسْمِ اللَّهِ‏الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذي‏ اَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ وَ جآءَ بِالنَّهارُ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ وَكَساني‏ضِيآئَهُ وَ اَ نَا في‏ نِعْمَتِهِ اَللّهُمَّ فَكَما اَبْقَيْتَني‏ لَهُ فَاَبْقِني‏ لِأَمْثالِهِ وَ صَلِّ عَلَي النَّبِيِ‏مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لا تَفْجَعْني‏ فيهِ وَ في‏ غَيْرِهِ مِنَ اللَّيالي‏ وَ الْأَيَّامِ بِارْتِكابِ الْمَحارِمِ‏وَ اكْتِسابِ الْمَأثِمِ‏وَ ارْزُقْني‏ خَيْرَهُ وَ خَيْرَ ما فيهِ وَخَيْرَ ما بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنّي‏ شَرَّهُ‏وَ شَرَّ ما فيهِ وَ شَرَّما بَعْدَهُ اَللّهُمَّ اِنّي‏ بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ اَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ‏اَعْتَمِدُ عَلَيْكَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفي‏ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَسْتَشْفِعُ لَدَيْكَ فَاعْرِفِ‏اللّهُمَّ ذِمَّتِيَ الَّتي‏ رَجَوْتُ بِها قَضآءَ حاجَتي‏ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ اَللّهُمَّ اقْضِ لي‏فِي‏الْخَميسِ خَمْساً لا يَتَّسِعُ لَها اِلاَّ كَرَمُكَ وَ لا يُطيقُها اِلاَّ نِعَمُكَ سَلامَةً اَقْوي‏ بِها عَلي‏ طاعَتِكَ وَعِبادَةً اَسْتَحِقُّ بِها جَزيلَ مَثُوبَتِكَ وَ سَعَةً فِي‏الْحالِ مِنَ الرِّزْقِ‏الْحَلالِ وَ اَنْ تُؤْمِنَني‏ في‏ مَواقِفِ الْخَوْفِ بِاَمْنِكَ وَ تَجْعَلَني‏ مِنْ طَوارِقِ الْهُمُومِ‏وَالْغُمُومِ في‏ حِصْنِكَ وَصَلِّ عَلي‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْ تَوَسُّلي‏ بِهِ شافِعاً يَوْمَ‏الْقِيمَةِ نافِعاً اِنَّكَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمينَ!
سپاس از آنِ خدايي است كه شب تار را به قدرت خود بُرد و روزروشن را به رحمت خود آورد، بار خدايا! چنان كه مرا براي اين روززنده گذاشتي، براي مثل اين روز زنده گذار، و رحمت فرست برپيامبر، محمّد و خاندانش، و داغدارم مكن در اين روز و ديگر شب‏هاو روزها به ارتكاب حرام‏ها و اكتساب گناهان، و روزي‏ام كن خيرش را و خير آنچه در آن است و خير پس از آن را و بگردان از من شرّ آن، وشرّ آنچه در آن است، و شرّ بعد از آن را. خدايا! به عهد و رشته اسلام تو توسّل مي‏جويم، و به حرمت قرآن، برتو اعتماد مي‏كنم، و به محمّد مصطفي - كه درود خدا بر او وخاندانش‏باد - نزد تو شفاعت مي‏خواهم. به حساب آور خدايا، تعهّدي را كه‏بدان اميدوار برآوردن حاجتم هستم اي مهربان‏ترينِ مهربانان! خدايا!برآور برايم در اين روز پنج‏شنبه، پنج حاجت كه جز كرمت وسعت آن‏را ندارد، و جز نعمتت بر آن توانا نيست: سلامتي كه مرا نيروي طاعت‏دهد، و عبادتي كه شايسته مزد فراوانم كند، و گشايشي در زندگي‏ام باروزي حلال، و مرا امنيّت دهي به هنگامِ ترس به امنيّت خود، و ازحوادث پُر غم واندوه در دژ خويشم درآوري؛ ورحمت فرست برمحمد و خاندانش و توسّلم را به او، شفيعم ساز در روز قيامت‏سودبخش؛ زيرا تويي كه مهربان‏ترينِ مهرباناني.

2. زيارت امام حسن عسكري (ع)
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ وَخالِصَتَهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يااِمامَ الْمُؤْمِنينَ وَوارِثَ الْمُرْسَلينَ وَحُجَّةَ رَبِّ الْعالَمينَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْكَ وَعَلي‏آلِ بَيْتِكَ‏الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ يا مَوْلايَ يا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ اَنَا مَوْليً لَكَ‏وَلِالِ بَيْتِكَ وَهذا يَوْمُكَ وَهُوَ يَوْمُ الْخَميسِ وَاَنَا ضَيْفُكَ فيهِ وَمُسْتَجيرٌ بِكَ فيهِ‏فَاَحْسِنْ ضِيافَتي‏ وَاِجارَتي‏ بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ.
درود بر تو اي وليّ خدا! درود بر تو اي حجّت خدا و حجّت او! درودبر تو اي امام مؤمنان و وارث رسولان و حجت پروردگارجهانيان!رحمت فرستد خدا بر تو و بر خاندان پاك و پاكيزه‏ات! اي‏سرورم، اي ابا محمّد حسن بن علي! من وابسته تو و خاندان توام، واين روز توست كه روز پنج شنبه است، و من مهمان توام، و اين روز توست كه روز پنج‏شنبه است، و من مهمان توام در آن و پناهنده به‏توام. خوب پذيري‏ام كن، و پناهم دِه به حقّ خاندان پاك و پاكيزه‏ات!

3.روزه گرفتن
4. صد مرتبه صلوات
5. زيارت مزار شهيدان و مؤمنان
6. خواندن دعاي زير در پايان اين روز
اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي‏ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَاَتُوبُ اِلَيْهِ اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ‏وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ تَوْبَةَ عَبْدٍ خاضِعٍ مِسْكينٍ مُسْتَكينٍ لا يَسْتَطيعُ لِنَفْسِهِ صَرْفاً وَ لاعَدْلاً وَ لا نَفْعاً وَلا ضَرّاً وَ لا حَيوةً وَ لا مَوْتاً وَ لا نُشُوراً وَ صَلَّي اللَّهُ عَلي‏ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ الْأَخْيارِ الأَبْرارِ وَ سَلَّمَ تَسْليماً.
آمرزش خواهم از خدايي كه نيست پرستيده شايسته‏اي جز او. زنده وپاينده است و به او باز گردم، بازگشتنِ بنده فروتن گدا و بيچاره كه‏نتواند براي خود، كاري و دفاعي و سودي و زياني و زندگي و مرگي ورستاخيزي؛ و رحمت فرستد خدا بر محمّد و نژاد پاك و پاكيزه و نيك‏و خوش رفتارش و درود فراوان بر آنها باد!

7. تسبيح مخصوص روز پنج‏شنبه:
بِسْمِ اللَّهِ‏الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ الَّذِي‏اَلْواسِعُ الَّذي لَايَضِيقُ الْبَصِيرُ الَّذِي لَايَضِلُّ النُّورُ الَّذِي لَايَخْمُدُ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ الَّذِي لَايَمُوتُ، الْقَيُّومُ الَّذِي لَايَهْنُ، الصَّمَدُ الَّذِي لَايَطْعَمُ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَعْظَمَ شَأْنَكَ وَأَعَزَّ وَأَعْلَي‏ مَكَانَكَ، وَأَشْمَخَ مُلْكَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَبَرَّكَ وَأَرْحَمَكَ الَّذِيَ‏لَّذِي وَأَعَْمَكَ وَأَعَْلَمَكَ وَأَسْمَحَكَ وَأَجَلَّكَ وَأَكَْمَكَ وَأعَزَّكَ وَأَعْلَاكَ وَأَقْوَاكَ وَأَسْمَعَكَ وَأَبْصَرَكَ. سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَكْرَمَ عَفْوَكَ وَأَعْظَمَ تَجَاوُزَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَوْسَعَ رَحْمَتَكَ وَأَكْثَرَ فَضْلَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَنْعَمَ الآءَكَ وَأَسْبَغَ نَعْمآءَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَفْضَلَ ثَوَابَكَ وَأَجْزَلَ عَطَآءَكَ، سُبْحانَكَ لَا الهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَوْسَعَ حُجَّتَكَ وَأَوْضَحَ بُرْهَانَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَشَدَّ أَخْذَكَ وَأَوْجَعَ عِقَابِكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَشَدَّ مَكْرَكَ وَأَمْنَنَ كَيْدَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تُسَبِّحُ لَكَ السَّمواتُ الْسَّبْعُ وَالأَرَضُونَ الْسَّبْعُ. سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ الْقَرِيبُ فِي عُلُوِّكَ الْمُتَعَالِي فِي دُنُوِّكَ الْمُتَدَانِي دُونَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مِنْ خَلاقِكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ الْقَرِيبُ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَالدَّآئِمِ مَعَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَالْباقِي بَعْدَ فَنَآءِ كُلِّ شَيْ‏ءٍ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تَصَاغَرَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِجَبَرُوتِكَ وَذَلِّ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِعِزَّتِكَ وَخَضَعَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِمُلْكِكَ وَاسْتَسْلَمَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِقُدْرَتِكَ وَانْقَادَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِسُلْطانِكَ. سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَلَكْتَ الْمُلُوكِ بِعَظَمَتِكَ وَقَهَرْتَ الْجَبَابِرَةَ بِقُدْرَتِكَ وَذَلَّلْتَ الْعُظَمَآءَ بِعِزِتَّكَ، وَسُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تَسْبِيحاً يَفْضُلُ عَلي‏ تَسْبِيحِ الْمُسَبِّحِينَ كُلِّهِمْ مِنْ أَوَّلا الدَّهْرِ ِالي‏ اخِرَةِ، وَمِلْ‏ءَ السَّمَواتِ وَالْأَرَضِينَ وَمِلْ مَا خَلَقْتَ وَمِلْ‏ءَ مَا قَدَّرْتَ سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تُسَبِّحُ لَكَ السَّمَواتُ بِأَقْطَارِهَا وَالشَّمْسُ فِي مَجَارِيَها وَالْقَمَرُ مَنَازِلِهِ وَالنَّجُومُ فِي سَيَرانِهَا وَالْفَلَكُ فِي مَعَارِجِهِ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ الَّا أَنْتَ يُسَّبِحُ لَكَ النَّهارُ بِضَوْئِهِ، وَاللَّيْلُ بِدُجَاهُ وَالنُّورُ بِشُعَاعِهِ وَالظُّلْمَةُ بِغُمُوضِهَا، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تُسَبِّحُ لَكَ الرِّيَاحُ فِي مَهَبِّهَا وَالسِّحَآبُ بِأَمْطَارِهَا وَالْبَرْقُ بِأَخْطَافِهِ وَالرَّعْدُ بِإِرْزَامِهِ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تُسَبِّحُ لَكَ الأَرْضُ بِأَقْوَآتِهَا، وَالْجِبَالُ بِأَطْوَادِهَا وَالْأَشْجَارُ بِأَوْرَاقِهَا وَالْمَرَاعِي فِي مَنَابِتِهَا، سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ لَإِالهَ ِالَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ، عَدَدَمَا سَبَّكَ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَكَمَا تُحِبُّ يَا رَبِّ أَنْ‏تُحْمَدَ وَكَمَا يَنْبَغِي لِعَضَمَتِكَ وَكِبْرِيَآئِكَ وَعِزَّكَ وَقُوِتَّكَ وَقُدْرَتِكَ، وَصَلَّي اللَّهُ عَلي‏ رَسُولِه مُحَمَّدٍ خَاتِمِ النَّبِيِّنَ وَالِهِ أَجْمَعِينَ.

موضوعات: اعمال روز پجشنبه  لینک ثابت
 [ 05:51:00 ب.ظ ]




22 بهمن سال 1357:

با تلاش برخی از دوستان بختیار و نیز نزدیکان مهندس بازرگان، بنا شد جلسه‌ای با حضور بازرگان، بختیار و قره‌باغی تشکیل گردد. عباس امیرانتظام درباره این جلسه می‌گوید: قبل از جلسه، بختیار به من تلفن زد و گفت استعفای خود را در جلسه تسلیم خواهد کرد. لیکن بختیار در جلسه حاضر نشد و تنها استعفا نامه خود را برای جلسه فرستاد.
واحدهای نظامی چند شهر، از جمله لشگر زرهی قزوین، به سوی تهران روانه شدند. مردم، جاده تهران ـ کرج را به منظور جلوگیری از ورود واحدهای نظامی، مسدود کردند.
نبرد شدید مردم با نیروی گارد در خیابان‌های تهران شدت بیشتری پیدا کرد.
در پی درگیری‌های اخیر، پزشکی قانونی مملو از شهدایی است که در چند روز اخیر کشته و شناسایی نشده‌اند.
تسلیحات ارتش، زندان اوین، ساواک سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورا،‌ رادیو و تلویزیون، نخست وزیری، ژاندارمری و شهربانی، به دست مردم تصرف شد.
نصیری، رییس ساواک، سالار جاف، قاتل مردم کردستان و سپهبد رحیمی، توسط مردم بازداشت شدند. همچنین سپهبد بدره‌ای، فرمانده نیروی زمینی، محمد امین و بیگلری، جانشین فرماندگان گارد، به هلاکت رسیدند.
فرماندهان نیروهای سه گانه ارتش با حضور در خدمت امام خمینی، استعفای خود را تقدم کردند.
با مراجعه به منزل حضرت امام، گروه‌های مسلح پشتیبانی خود را از امام اعلام کردند.
حضرت امام به دنبال سقوط نهادهای اصلی رژیم و عقب‌نشینی ارتش از مردم خواستند که آرامش و نظم را مجددا برقرار کنند.
رییس ستاد کل ارتش از جمله مواردی که موجب شد ارتش اعلام بی‌طرفی کند، اینها بود: رییس ستاد شهربانی به کلانتری‌ها گفته بود مقاومت نکنند؛ در حالیکه این خلاف دستور بود. اعزام نیروهای زبده کمکی برای افسران محاصره شده در مسلسل‌سازی به جهت تمرد آنها بی‌نتیجه ماند. سربازان به طور دسته جمعی فرار می‌کردند و بدون اجازه به پادگان‌ها بر‌می گشتند. نیروهای زرهی به علت سد شدن راه آنها توسط مردم و تیر خوردن سرلشکر ریاحی، موفق به کار نشدند. نیروی هوایی به علت پیوستن افسران و همافران به مردم، قدرت انجام پرواز نداشت. بی‌نظمی عمومی، نافرمانی و اعلام همبستگی افسران عالی رتبه با کمیته امام خمینی همه گیر شده بود.
انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی، نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را سرنگون کرد.
امام خمینی طی پیام دیگری خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و دسایس بهره‌مند است و توطئه‌ها در کمین است. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمان‌های رهبری و دولت موقت اسلامی است که توطئه‌ها را نقش بر آب می‌سازد … با دولت موقت اسلامی همکاری نمایید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.
مهندس بازرگان طی یک نطق تلویزیونی، ضمن تشکر از آحاد مختلف مردم و خصوصا از اعلام بیطرفی ارتش در مسائل سیاسی گفت: تیمسار قره‌باغی در ملاقات حضوری، همکاری خود را با دولت موقت اینجانب اظهار نموده است.
از سوی حضرات آیات مرعشی نجفی و شیرازی، اعلامیه‌های جداگانه‌ای خطاب به ملت ایران منتشر گردید و پیروزی انقلاب اسلامی تبریک گفته شد.

مهم‌ترین اتفاقات 21 و 22 بهمن 1357پس از سقوط رژیم سلطنتی، همافران نیروی هوایی که در حرکت نظام یمردم نقش مهمی داشتند‌، از همکاری و مدد رسانی به موقع مردم تشکر کردند.

به مناسبت سقوط رژیم شاه، از سوی یاسر عرفات پیام تبریکی خطاب به حضرت امام فرستاده شد.
خسرو قشقایی ضمن ملاقات با حضرت امام، از دولت بازرگان پشتیبانی کرد.
آیت‌الله خویی با ارسال تلگرافی برای حضرت امام، ورود ایشان را به ایران تبریک گفت.
حمایت گسترده از دولت بازرگان در شهرهای مختلف کشور ادامه دارد و در همه شهرها و بخش‌های کشور، مردم با رهبری روحانیان مبارز محلی، مراکز اداری و دولتی مانند شهربانی، ساواک، استانداری‌، فرمانداری و غیره را به تصرف خود در می‌آورند و کمیته‌های مسلح انقلابی تشکیل می‌دهند.
وقایع انقلاب آن قدر سریع بود که حتی مقامات آمریکایی در آخرین روزها نمی‌دانستند انقلاب پیروز شده است. اتاق عملیات کاخ سفید از طرف برژینسکی، تلفنی از سالیوان می‌پرسید: آیا هنوز اماکن کودتا وجود دارد؟

پیروزی انقلاب در 22 بهمن:

در روز 22 بهمن 1357، تاریخ نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) به نقطه عطف خود رسید. در این روز سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهی 2500 ساله و ظلم و استبداد بیش از 50 ساله رژیم پهلوی در ایران، ریشه کن شد و به خواست الهی حکومت جمهوری اسلامی تأسیس شد.

نهضت اسلامی ایران در سال 1341 با اعتراض شدید حضرت امام خمینی و روحانیت پیشرو به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و آنچه که محمدرضا شاه آن را انقلاب سفید شاه و ملت می‌خواند شروع شد.

در این لایحه، قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف و به جای سوگند به قرآن، سوگند به کتاب آسمانی آورده شد و به زنان نیز حق رأی داده شد. پس از آن محمدرضا پهلوی، لوایح ششگانه‌ای را طرح و در یک رفراندوم نمایشی به تصویب رساند. امام خمینی و مراجع قم نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کردند.

در دوم فروردین 1342 مجلسی که به مناسبت شهادت امام جعفر صادق (ع) تشکیل شده بود با حمله مزدوران ساواک رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه قم به خاک و خون کشیده شد و عده‌ای از طلاب شهید و مجروح شدند.

حادثه مدرسه فیضیه قم، روحانیت و مردم را مصمم‌تر نمود و حضرت امام در سخنرانی تاریخی خود در عاشورای همان سال به شاه و آمریکا و اسرائیل حمله شدیدی کردند. به دنبال این سخنرانی مهم و تاریخی، عوامل رژیم، حضرت امام را در شب 15 خرداد 1342 دستگیر و به تهران منتقل کردند.

با اعلام این خبر در شهرهای مختلف، تظاهرات عظیمی بر پا شد و رژیم پهلوی دستور سرکوب این قیام را داد. در قیام تاریخی پانزده خرداد 1342 که نقطه عطفی در ابتدای نهضت اسلامی بود، هزاران نفر از مردم شهرهای مختلف به شهادت رسیده و یا مجروح شدند. حضرت امام در 18 فروردین 1343 آزاد شدند و از همان ابتدای آزادی به سخنرانی و مبارزه علیه رژیم ادامه دادند.

ایشان که از ابتدای جوانی شعار قرآن ” قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی ” را سرلوحه کار خویش قرار داده و تنها راه اصلاح در جهان را قیام لله می‌دانستند، در تاریخ 4 آبان 1343 در واکنش به تصویب لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی در ایران (کاپیتولاسیون) طی یک سخنرانی سرنوشت ساز در مسجد اعظم قم به افشاگری شدید اللحنی علیه رژیم پرداخته و کاپیتولاسیون را عامل بردگی ایرانیان و ناقص استقلال کشور و مایه ننگ رژیم پهلوی دانستند.

رژیم سفاک پهلوی که از روشنگری های رهبری نهضت به تنگ آمده بود چاره را در تبعید ایشان دانست و بدینگونه حضرت امام را در 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید کردند. در 13 مهر 1344 امام، به همراه فرزندشان آیت‌الله سیدمصطفی خمینی به نجف منتقل شدند. حضرت امام از بهمن ماه 1348، درس ولایت فقیه خود را که در حقیقت پایه‌های تئوریک حکومت اسلامی بود، آغاز کردند. سلسله مباحث ولایت فقیه به شکل کتابی مدون در ایران و کشورهای عربی انتشار یافت. مهم‌ترین اتفاقات 21 و 22 بهمن 1357

همچنین حضرت امام به مناسبت های مختلف از جمله در جریان جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی، به روشنگری خود علیه رژیم پهلوی ادامه می‌دادند. در سال‌های اولیه دهه 1350، درآمد حاصل از نفت بیکباره افزایش یافت و شاه که در غرور و نخوت، غرق شده بود، برنامه خود با عنوان رسیدن به تمدن بزرگ را اعلام کرد. همچنین او در تاریخ 11 اسفند 1353 حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب فراگیر اعلام کرد و خودکامگی و استبداد خویش را بیش از پیش نمایان ساخت.

از آغاز سال 1355 شمسی تاریخ رسمی کشور از حزب دموکرات به ریاست جمهوری آمریکا رسید و با اعلام سیاست حقوق بشر خود، محمدرضاشاه، ناگزیر برای جلب رضایت بیش از پیش او فضای باز سیاسی را اعلام کرد. انقلاب اسلامی با شهادت مشکوک آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در نجف اشرف توسط عوامل رژیم، وارد مرحله تازه‌ای شد و امواج خروشانی در بین مردم به پا کرد. امام خمینی این حادثه را از الطاف خفیه الهی دانستند.

روز 17 دی 1356، در روزنامه اطلاعات مقاله اهانت آمیزی تحت عنوان “ایران و استعمار سرخ و سیاه” با امضای مستعار “احمد رشیدی مطلق” و در حقیقت با دستور شاه و دربار علیه امام خمینی به چاپ رسید. مراجع، مردم و طلاب قم در اعتراض به این مقاله اهانت آمیز، قیامی تاریخی را در 19 دی 1356 به ثبت رساندند که این قیام توسط عوامل رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد.

مراجع تقلید خواستار برگزاری مراسم چهلم شهدای قم، در سراسر کشور شدند و در اکثر نقاط ایران مراسمی برگزار شد؛ اما اینبار نوبت مردم رشید تبریز بود تا در 29 بهمن 1356 قیام آنها به خاک و خون کشیده و حماسه ای دیگر در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شود.

نوروز سال 1357 عزای عمومی اعلام شد و مردم، مراسم چهلم شهدای تبریز را در شهرهای مختلف برگزار کردند که قیام مردم یزد با سرکوب شدید رژیم پهلوی، برگ ننگین دیگری در تاریخ رژیم پهلوی ثبت نمود. در 28 مرداد 1357 سینما رکس آبادان توسط عوامل ساواک به آتش کشیده شد و مردم بیگناه جان سپردند.

جمشید آموزگار که در سال 1356 به جای امیرعباس هویدا بر مصدر نخست وزیر تکیه زده بود با گسترش امواج انقلاب اسلامی مجبور به استعفا شد و جعفر شریف امامی، که با شعار دولت آشتی ملی سعی در فریب افکار عمومی داشت به نخست وزیری رسید. او تاریخ شاهنشاهی را لغو و قمارخانه‌ها را تعطیل و مطبوعات را آزاد و حزب رستاخیز را منحل کرد؛ اما هشیاری رهبری انقلاب و مردم مسلمان نقشه رژیم را نقش بر آب کرد.

روز 13 شهریور 1357 نماز عید فطر در قیطریه تهران به امامت آیت الله مفتح به نحو بی نظیری برگزار شد و با تظاهرات مردم در روز 16 شهریور، اعلام حکومت نظامی شد. روز جمعه 17 شهریور، مردم، بیخبر از حکومت نظامی به خیابان‌ها ریخته و ارتش شاه در میدان ژاله (شهدا) به روی مردم بی دفاع آتش گشود و خیابان‌های اطراف را غرق در خون مردم بیگناه نمود. هفده شهریور 1357 بدین شکل در تاریخ انقلاب به جمعه سیاه معروف گردید. با آغاز سال تحصیلی، دانشجویان و دانش‌آموزان حضور مؤثرتری یافتند.

امام در 13 مهر 1357 عازم فرانسه شدند و از آنجا سکان کشتی مردم را در امواج خروشان انقلاب اسلامی هدایت نمودند. دهکده نوفل لوشاتو در حوالی پاریس مبدل به کانون خبرساز جهان گردید و مردم و خبرنگاران از همه نقاط دنیا برای مصاحبه با حضرت امام به آنجا سرازیر شدند. در آبان ماه اعتصابات کارکنان شرکت نفت، مخابرات، بانک ملی، سازمان آب، رادیو و تلویزیون و … بر دامنه مبارزات افزود. در 13 آبان 1357 تظاهرات دانش‌آموزان و دانشجویان مقابل دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شد. 14 آبان ارتشبد غلامرضا ازهاری مأمور تشکیل کابینه شد.

تظاهرات تاسوعا و عاشورا، عملا به صورت همه پرسی بر ضد رژیم شاهنشاهی درآمد و مردم در شعارهایشان خواستار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی شدند. رژیم شاه آخرین نقسها را می‌کشید و آخرین تیر ترکش شاه و اربابان غربیش نخست وزیری شاپور بختیار از اعضای قدیمی جبهه ملی بود که با شعار سوسیال دموکراسی آمده و خود را مرغ توفان می‌دانست.مهم‌ترین اتفاقات 21 و 22 بهمن 1357

تمهید دیگر شاه برای حفظ تخت و تاج خود تشکیل شورای سلطنت بود و در 26 دی 1357، محمدرضا شاه پهلوی ناچار به خروج از ایران شد. امام که دولت بختیار را غیر قانونی اعلام کردند و شورای انقلاب را تشکیل داده بودند با فرار محمدرضا شاه از ایران، آماده عزیمت به میهن اسلامی شدند. بختیار فرودگاه ها را بست و پرواز امام یک هفته به تأخیر افتاد اما سرانجام روز 12 بهمن 1357 حضرت امام پس از 15 سال تبعید به ایران بازگشتند.

ورود امام به میهن را میلیون ها نفر از تهران و سایر نقاط کشور استقبال کردند. امام خمینی پس از ورود به تهران، ضمن حضور بر مزار هزاران شهید انقلاب اسلامی، در سخنرانی خود در بهشت زهرا، دولت بختیار را غیرقانونی اعلام نموده و فرمودند که بزودی به پشتوانه رأی ملت و حق شرعی خود، دولت تعیین می‌کنند.

امام سپس در مدرسه علوی و رفاه مستقر شدند و در 16 بهمن، مهندس بازرگان را به نخست وزیر دولت موقت منصوب نمودند. در رور 19 بهمن پرسنل نیروی هوایی ارتش به محضر امام رسیدند و با ایشان بیعت نمودند. شب 21 بهمن، در نیروی هوایی تهران، درگیری مسلحانه بین عده‌ای از افراد این نیرو و گارد شاهنشاهی پیش آمد که با دخالت مردم، درب پادگان ها به روز مردم باز شد و سلاح هایی به دست مردم افتاد.

سران ارتش دست اندر کار کودتا شدند و در روز 21 بهمن از ساعت چهار بعدازظهر اعلام حکومت نظامی شد. امام اعلام کردند که مردم به حکومت نظامی اعتنا نکنند. مردم در روز22 بهمن به مراکز دولتی، نظامی، انتظامی و رادیو و تلویزیون یورش برده و آنها را فتح کردند.

با فرار بختیار از ایران و اعلام بیطرفی ارتش در روز 22 بهمن 1357، انقلاب اسلامی ایران پس از سالها مجاهدت، ایثار، فداکاری و مقاومت در راه رضای الهی با رهبری بی نظیر حضرت امام خمینی و به همت مردم سرافراز ایران به پیروزی نهایی رسید.

موضوعات: رویداد 22بهمن 57  لینک ثابت
 [ 12:02:00 ق.ظ ]




سلام                                                                     (بسم الله الرحمن الرحیم )                                                                                                                                                                                                                                                                   فردا از شما خواهران گرامی میخواهم حتما در راهپیمایی شرکت کنیدو خالصانه حضور یابید وبه امریکا نشان دهیم که ما با امام خامنه ای هستیم و هیچوقت آقارا تنها نمی گذاریم  . امام خامنه ای دوستت داریم                

موضوعات: راهپیمایی 22بهمن  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-11-21] [ 11:59:00 ب.ظ ]




اعمال روز اول جمادي الأوّل
روز اول : شيخ كاظم بغدادى معروف به اُزرى مداح اهل بيت اديبى كامل و شاعرى فاضل و صاحب قصيده هائيه كه قريب به هزار بيت است كه صاحب جواهر اجر و ثواب اخروى آنرا بر اجر جواهر ترجيح مى داد و آرزو مى كرد كاش ثواب قصيده در نامه عمل او و ثواب جواهر در نامه عمل ازرى ثبت شود.
در سال 1211 قمرى در حدود 80 سالگى در كاظمين وفات كرد و در سرابى كه معروف به قبر مرحوم سيد مرتضى است دفن گرديد.

موضوعات: اعمال روز اول  لینک ثابت
 [ 11:46:00 ب.ظ ]




ماه جمادی الاول را به همه خواهران عزیزم تبریک می گویم ان شالله این ماه برای همه شما همرا ه با معنویت باشد ولادت حضرت زینب در پیش داریم وایام فاطمیه امیدوارم به نحو احسنت استفاده کنید من همه شما را در این ایام دعا مکنم و ازشما مخواهم برای من دعا کنید .التماس دعا

موضوعات: تبریک ماه جمادی الاول  لینک ثابت
 [ 11:42:00 ب.ظ ]




رویدادهای 21 بهمن1357

1- با آغاز درگیری مسلحانه، پرسنل انقلابی نیروی هوایی برای تسلیح مردم در ازاء کارت پایان خدمت سربازی، یک قبضه سلاح و هفت فشنگ در اختیار آنان قرار می‌دادند.

2- درساعت 5/4 بعدازظهر کلانتری تهران نو ـ پس از پنج ساعت زد و خورد شدید بین مأمورین گارد و مردم ـ سقوط کرد و مردم و گاردی‌ها در این زدو خورد چندین کشته و مجروح داشتند . از این پس، کلانتری‌ها یکی پس از دیگری به دست مردم ساقط شدند.

3- فرماندار نظامی تهران در اعلامیه شماره چهل خود، ساعات حکومت نظامی را از ساعت چهار و نیم بعدازظهر تا ساعت پنج صبح افزایش داد. پس از شدت گرفتن حملات مردم به کلانتری‌ها و پادگان‌ها، فرماندار نظامی تهران در همین روز ساعت منع عبور و مرور را تا ساعت دوازده ظهر افزایش داد. یعنی مردم تنها از ساعت دوازده شهر تا چهار و نیم بعدازظهر اجازه خروج از منازل خود را دارند.

4- حضرت امام خمینی در رابطه با حکومت نظامی اعلام شده از طرف فرماندار نظامی تهران، آن را ملغی اعلام کردند و گفتند: اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند … اخطار می‌کنم که اگر دست از این برادر کشی بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگردد … تصمیم آخر خود را به امید خدا می‌گیریم. همچنین دولت موقت، اعلامیه حکومت نظامی را یک توطئه توصیف کرد.

5- مینی‌بوس‌ها و ماشین‌های وابسته به ستاد کمیته امام خمینی، با بلندگو، لغو اعلامیه فرماندار نظامی را در سطح تهران اعلام کردند. گفتنی است که بنا به گفته‌ رحیمی، یکی از سران ارتش، حکومت نظامی تصمیم داشت که با افزایش ساعات حکومت نظامی، به انجام کودتا و سرکوب مردم و خصوصا ترور و دستگیری رهبران نهضت، بپردازد. این تصمیم حضرت امام، توطئه بزرگی را در آستانه پیروزی نهضت در نطفه خفه کرد.

6- امام خمینی در جواب به استعفای افراد نیروی مسلح نوشتند: قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است و کسانی که قسم خورده‌اند باید بر خلاف آن عمل کنند.

7- مردم مسلح به یاری افراد نیروی هوایی رفتند. جنگ خیابانی در تهران اوج بیشتری پیدا کرد.

8- ده‌ها هزار تن از مردم در خیابان فرح‌آباد، پشت کیسه‌های شن و خاک سنگر گرفتند.

9- کلانتری‌های تهران نو، (چهارده و شانزده و بیست و یک و نه) و نارمک ده و یازده و شهر ری، سقوط کردند و همچنین یک هلی‌کوپتر گارد در تهران در هوا ساقط شد.

10- حجت‌الاسلام دکتر مفتح از جانب حضرت امام، عکس مندرج در روزنامه کیهان مبنی بر رژه افسران نیروی هوایی در مقابل ایشان را کاملا صحیح و واقعی دانست.

11- از سوی دفتر تبلیغات امام خمینی، هر گونه تماس با بختیار و سران ارتش تکذیب شد.

12- امام خمینی اعلام کردند که من خودم اهل قلم و بیان هستم و هیچ سخنگویی ندارم.

13- ستاد امداد و سازمان ملی پزشکان، تعداد شهدا را تا ساعت یازده امشب، صد و بیست و شش تن ، و مجروین را ششصد و سی و چهار نفر ذکر کرد.

14- شمار کشته شدگان که به بیمارستان جرجانی منتقل شده‌اند، به چهل و شش نفر رسید و تعداد زخمی‌ها به علت کثرت آنها قابل شمارش نیست.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر, رویداد 21بهمن 57  لینک ثابت
 [ 11:01:00 ب.ظ ]





صلوات بر امام حسین(ع)
چهاردهم: از جمله اعمال در حرم امام حسين عليه السّلام صلوات فرستادن بر آن حضرت است.
روايت شده: پشت سر نزد كتف شريف آن حضرت میايستى و بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امام حسين عليه السّلام صلوات میفرستى.
سيّد ابن طاووس در كتاب‏ «مصباح الزائر» در ضمن يكى از زيارات اين صلوات را بر آن حضرت نقل كرده است:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ وَ أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ صَلاةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُبَارَكَةً يَصْعَدُ أَوَّلُهَا وَ لا يَنْفَدُ آخِرُهَا أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلادِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْإِمَامِ الشَّهِيدِ الْمَقْتُولِ الْمَظْلُومِ الْمَخْذُولِ وَ السَّيِّدِ الْقَائِدِ وَ الْعَابِدِ الزَّاهِدِ الْوَصِيِّ الْخَلِيفَةِ الْإِمَامِ الصِّدِّيقِ الطُّهْرِ الطَّاهِرِ الطَّيِّبِ الْمُبَارَكِ وَ الرَّضِيِّ الْمَرْضِيِّ وَ التَّقِيِّ الْهَادِي الْمَهْدِيِّ الزَّاهِدِ الذَّائِدِ الْمُجَاهِدِ الْعَالِمِ إِمَامِ الْهُدَى سِبْطِ الرَّسُولِ وَ قُرَّةِ عَيْنِ الْبَتُولِ صلى الله عليه و آله و سلم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى سَيِّدِي وَ مَوْلايَ كَمَا عَمِلَ بِطَاعَتِكَ وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِكَ وَ بَالَغَ فِي رِضْوَانِكَ وَ أَقْبَلَ عَلَى إِيمَانِكَ غَيْرَ قَابِلٍ فِيكَ عُذْرا سِرّا وَ عَلانِيَةً يَدْعُو الْعِبَادَ إِلَيْكَ وَ يَدُلُّهُمْ عَلَيْكَ وَ قَامَ بَيْنَ يَدَيْكَ،
خدايا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و درود فرست بر حسين ستم كشيده و شهيد و كشته اشكها و دچار گرفتياريها، درودى فزاينده، پاكيزه، با بركت، درحالیكه آغازش بالا رود و انجامش سپرى نشود، برتری درودى كه بر يكى از فرزندان پيامبران و رسولان فرستادى، اى پروردگار جهانيان.
خدايا درود فرست بر امام، شهيد، كشته، ستم كشيده، بیيار، آقا، پيشوا، عابد، زاهد، جانشين، خليفه، امام راستیپيشه، پاك، پاكيزه، طيّب، با بركت، خدا از او خشنود، پسنديده‏ حق، پرهيزگار، هدايت‏گر، راه‏يافته، زاهد، مدافع دين، جهادگر، عالم، پيشواى هدايت، فرزندزاده‏ رسول، نور چشم بتول، درود و سلام خدا بر او و خاندانش.
خدايا بر آقا و مولاى من درود فرست چنانچه به اطاعتت عمل كرد، و از معصيتت نهى فرمود، و در راه خشنودیات كوشيد، و بر ايمانت روی آورد، بیآنكه درباره تو پذيرنده بهانه‏اى باشد، چه در پنهان و چه در آشكار، بندگان را به جانب تو میخواند، و به سوى تو دلالت مینمايد و پيش روى تو قيام كرد،
يَهْدِمُ الْجَوْرَ بِالصَّوَابِ وَ يُحْيِي السُّنَّةَ بِالْكِتَابِ فَعَاشَ فِي رِضْوَانِكَ مَكْدُودا وَ مَضَى عَلَى طَاعَتِكَ وَ فِي أَوْلِيَائِكَ مَكْدُوحا وَ قَضَى إِلَيْكَ مَفْقُودا لَمْ يَعْصِكَ فِي لَيْلٍ وَ لا نَهَارٍ بَلْ جَاهَدَ فِيكَ الْمُنَافِقِينَ وَ الْكُفَّارَ اللَّهُمَّ فَاجْزِهِ خَيْرَ جَزَاءِ الصَّادِقِينَ الْأَبْرَارِ وَ ضَاعِفْ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ وَ لِقَاتِلِيهِ الْعِقَابَ فَقَدْ قَاتَلَ كَرِيما وَ قُتِلَ مَظْلُوما وَ مَضَى مَرْحُوما يَقُولُ أَنَا ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدٍ وَ ابْنُ مَنْ زَكَّى وَ عَبَدَ فَقَتَلُوهُ بِالْعَمْدِ الْمُعْتَمَدِ قَتَلُوهُ عَلَى الْإِيمَانِ وَ أَطَاعُوا فِي قَتْلِهِ الشَّيْطَانَ وَ لَمْ يُرَاقِبُوا فِيهِ الرَّحْمَنَ.
ستم را ويران میكند با درستى، و روش پيامبر را زنده میكند با قرآن، پس با مشقّت و سختى در خشنودیات زندگى كرد، و بر طاعتت و در زمره اوليايت، در حال رنج و ناراحتى از دنيا گذشت، و چون عزيزى گم‏گشته به تو جان داد تو را معصيت نكرد نه در شبى و نه در روزى، بلكه در راه تو با منافقان و كافران جنگيد.
خدايا جزايش ده، بهترين جزاى صادقان نيكوكار، و عذاب را بر منافقان و كافران و كشنده‏گان او دوچندان كن.
به راستى جوانمردانه‏ پيكار كرد، و مظلومانه كشته شد، و غرق در رحمت خدا درگذشت، درحالیكه میگفت: منم فرزند رسول خدا محمّد، و فرزند كسیكه پاك پروريد و بندگى كرد، پس او را دانسته و از به عمد كشتند، آرى بر حال ايمان او را كشتند، و در كشتنش از شيطان اطاعت كردند و درباره او خداى رحمن را ملاحظه ننمودند.
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى سَيِّدِي وَ مَوْلايَ صَلاةً تَرْفَعُ بِهَا ذِكْرَهُ وَ تُظْهِرُ بِهَا أَمْرَهُ وَ تُعَجِّلُ بِهَا نَصْرَهُ وَ اخْصُصْهُ بِأَفْضَلِ قِسَمِ الْفَضَائِلِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ زِدْهُ شَرَفا فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ بَلِّغْهُ أَعْلَى شَرَفِ الْمُكَرَّمِينَ وَ ارْفَعْهُ مِنْ شَرَفِ رَحْمَتِكَ فِي شَرَفِ الْمُقَرَّبِينَ فِي الرَّفِيعِ الْأَعْلَى وَ بَلِّغْهُ الْوَسِيلَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ الْجَلِيلَةَ وَ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الْكَرَامَةَ الْجَزِيلَةَ اللَّهُمَّ فَاجْزِهِ عَنَّا أَفْضَلَ مَا جَازَيْتَ إِمَاما عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ صَلِّ عَلَى سَيِّدِي وَ مَوْلايَ كُلَّمَا ذُكِرَ وَ كُلَّمَا لَمْ يُذْكَرْ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلايَ أَدْخِلْنِي فِي حِزْبِكَ وَ زُمْرَتِكَ وَ اسْتَوْهِبْنِي مِنْ رَبِّكَ وَ رَبِّي فَإِنَّ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ جَاها وَ قَدْرا وَ مَنْزِلَةً رَفِيعَةً ،
خدايا پس بر آقا و مولايم درود فرست، درودى كه يادش را با آن بلند گردانی و امرش را با آن آشكار نمايى، و پيروزیاش را با آن شتاب ورزى، و او را در روز قيامت به برترين اقسام فضايل خاصش گردان‏ و در بلندترين درجات شرفش را بيفزا، و او را به عالیترين مقام ارجمندان برسان، و بالا بر او را از شرف رحمتت‏ در شرف مقرّبان در مقام رفيع برتر، و او را به وسيله، و منزلت بزرگ و برتری و فضيلت، و كرامت برجسته برسان.
خدايا او را از جانب ما جزا ده، به برترين پاداشى كه به پيشوايى از طرف رعيتش داده‏اى و بر آقا و مولاى من درود فرست، هرگاه كه ياد شود، و هر زمان كه ياد نشود، اى آقاى و مولاى من، مرا در حزب و گروهت وارد كن، و بخششم را از پروردگارت و پروردگام بخواه، زيرا تو را در پيشگاه خدا آبرو و قدر و منزلت بلند است،
إِنْ سَأَلْتَ أُعْطِيتَ وَ إِنْ شَفَعْتَ شُفِّعْتَ اللَّهَ اللَّهَ فِي عَبْدِكَ وَ مَوْلاكَ لا تُخَلِّنِي عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَ الْأَهْوَالِ لِسُوءِ عَمَلِي وَ قَبِيحِ فِعْلِي وَ عَظِيمِ جُرْمِي فَإِنَّكَ أَمَلِي وَ رَجَائِي وَ ثِقَتِي وَ مُعْتَمَدِي وَ وَسِيلَتِي إِلَى اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكَ لَمْ يَتَوَسَّلِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ بِوَسِيلَةٍ هِيَ أَعْظَمُ حَقّا وَ لا أَوْجَبُ حُرْمَةً وَ لا أَجَلُّ قَدْرا عِنْدَهُ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ لا خَلَّفَنِيَ اللَّهُ عَنْكُمْ بِذُنُوبِي وَ جَمَعَنِي وَ إِيَّاكُمْ فِي جَنَّةِ عَدْنٍ الَّتِي أَعَدَّهَا لَكُمْ وَ لِأَوْلِيَائِكُمْ إِنَّهُ خَيْرُ الْغَافِرِينَ وَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ أَبْلِغْ سَيِّدِي وَ مَوْلايَ تَحِيَّةً كَثِيرَةً وَ سَلاما وَ ارْدُدْ عَلَيْنَا مِنْهُ السَّلامَ إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ وَ صَلِّ عَلَيْهِ كُلَّمَا ذُكِرَ السَّلامُ وَ كُلَّمَا لَمْ يُذْكَرْ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ.
اگر بخواهى عطا شوى، و اگر شفاعت كنى شفاعتت پذيرفته شود، خدا را خدا را درباره بنده و دوستدارت، هنگام سختيها و هراسها رهايم مكن آن هم به خاطر بدى كارم و زشتى كردارم، و بزرگى جرمم‏ كه تو آرزو و اميد و تكيه‏گاه و محل اعتماد منى، و وسيله من به درگاه خدا پروردگارم و پروردگار تو تويى، توسّل‏كنندگان‏ به درگاه خدا متوسّل نشدند نزد او، به وسيله‏اى از نظر حق بزرگتر، و از جهت حرمت لازم‏تر، و از حيث مقام برجسته‏تر از شما اهل بيت، خدا به خاطر گناهانم مرا از شما محروم نكند، و ميان من و شما را در بهشت عدن كه براى شما و دوستانتان آماده نموده جمع كند، او بهترين آمرزندگان، و مهربان‏ترين مهربانان است.
خدايا به آقا و مولايم تحيّت و سلام بسيار برسان، و از جانب او سلام بسيار به ما بازگردان، كه تو بخشنده و كريمى، و بر او درود فرست، هر زمان كه سلام ياد شود، و هر زمان كه ياد نشود، اى پروردگار جهانيان.
مؤلّف گويد: ما آن زيارات را در اعمال روز عاشورا نقل كرده‏ايم و در اواخر اين باب صلواتى بر حجج طاهره عليهم السّلام نقل خواهيم كرد كه صلوات‏ مختصرى بر امام حسين عليه السّلام نيز در آن مندرج است خواندن آن را نيز ترك نكن.

موضوعات: صلوات خاصه امام حسین(ع)  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-11-19] [ 10:44:00 ب.ظ ]




روز نيروي هوايي ارتش

از شکننده‌ترين ضربات بر پيکر رژيم شاهنشاهي، حرکت شجاعانه پرسنل نيروي هوايي ارتش در 19 بهمن 1357 بود که بحق مي‌توان آن را از ايام الله ناميد. در اين روز، نظاميان متعهد نيروي هوايي، با حضور در اقامتگاه رهبر بزرگ انقلاب اسلامي در مدرسه رفاه و بيعت با حضرت امام، سندي از افتخار، حماسه، رشادت و ايمان را در برگ‌هاي زرين انقلاب اسلامي به ثبت رسانيدند. اين حماسه حضور و بيعت قاطعانه ارتش، طليعه خجسته پيوند ارتش با ملت مسلمان و انقلابي بود. اينگونه بود که ارتشي که مهمترين پشتوانه رژيم استبدادي پهلوي مي‌نمود و با اتکاي به اين ارتش، سردمداران غربي و استکبار جهاني، ايران را جزيره ثبات مي‌دانستند، بعلت تحولي که انقلاب در روح انسان ها پديد آورده بود، در خدمت آرمان انقلاب اسلامي درآمد و در طول انقلاب نيز خصوصا در 8 سال دفاع مقدس حماسه‌هاي پر شوري در دفاع از کيان اسلام و انقلاب آفريد. امام خميني در روز 19 بهمن 57 در جمع پرسنل نيروهاي هوايي فرمودند: «در درود بر شما سربازان امام عصر سلام الله عليه، همانطور که فرياد زديد، تاکنون در خدمت طاغوت بوديد، طاغوتي که همه هستي ما را ساقط کرد، طاغوتي که ما را برده خارجي‌ها کرد و از امروز در خدمت امام عصر سلام الله عليه و در خدمت قرآن کريم هستيد.» تصوير بيعت پرسنل نيروي هوايي ارتش به هنگام بيعت و سلام نظامي در مقابل امام خميني که در روزنامه‌هاي فرداي آن روز چاپ شد، دژخيمان رژيم را بيش از پيش نا اميد و امواج خروشان انقلابي مردم را فزونتر کرد. اکنون تنها سه روز تا پيروزي انقلاب اسلامي باقي است.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ب.ظ ]




بهمن 57: بیعت همافران با امام خمینی(ره)
در هر انقلابی حوادثی برجسته دیده می‌شود که جرقه‌های نهایی پیروزی را به آتشی افروخته تبدیل می‌کند

و جشن شادی ملت را پرشور می‌سازد.

نوزدهم بهمن 1357، انتشار خبر بیعت همافران نیروی هواپیمایی ایران با امام(ره)، یکی از اخباری بود که انقلاب را به تثبیت در ایران، نزدیک و بختیار را از ادامه فعالیت برای ابقای رژیم سلطنتی ناامید کرد.

به گزارش خبرنگار گروه تاریخ و اندیشه ایسنا، تیتر اول روزنامه کیهان ظهر روز 19 بهمن 1357 توجه مردم و بختیار را به خود جلب کرد؛ “پرسنل نیروی هوایی با امام خمینی بیعت کردند"؛ خبر این دیدار به همراه تصویری از این بیعت در مطبوعات به چاپ رسید؛ در تصویر، جمعی از همافران با لباس رسمی در اقامتگاه امام از پشت سر دیده می‌شدند.

پس از انتشار خبر، دولت بختیار آن را تکذیب و عکس را مونتاژ اعلام کرد و حکم دستگیری عکاس صادر شد.

اما مساله حضور همافران در نزد امام (ره) از سوی ایشان تایید شد.

پس از ورود امام (ره) به تهران، نیروی هوایی اولین گام مثبت در همراهی با مردم در انقلاب را با وجود همراهی دولت برداشت؛ اما درگیری‌های خیابانی و تمرد ارتشیان از دستور تیر به سوی مردم، همافران را بر آن داشت تا گامی برای نزدیکی در انقلاب بردارند.

نورشاهی،‌ یکی از همافرانی که در جریان بیعت با امام(ره)، حاضر بوده است، در تشریح خاطرات آن روز گفته است: “جلسه‌اى در روزهاى نزدیک به پیروزى انقلاب با مرحوم حضرت آیت‌الله طالقانى داشتیم و ایشان به ما گفتند که اگر قصد دارید کارى انجام دهید باید اقدامى باشد که یک سر و گردن از پیرزنى که عصازنان به خیابان آمده است بالاتر باشد. این سخنان در حقیقت یک نوع حرکت روانى و کار تهییج‌کننده محسوب مى‌شد و پس از آن بود که تصمیم گرفته شد تا در روز 19 بهمن، رژه رسمى برگزار شود.”

همافران، پس از دیدار با آیت‌الله طالقانی، تصمیم گرفتند تا صبح روز 19 بهمن در مدرسه علوی تهران لباس‌های خود را عوض کنند و در حضور امام (ره) به صف شوند تا به امام(ره) ادای احترام و اعلام بیعت کنند. از آن جایی که در مدرسه رفاه فضای کافی وجود نداشت عده‌ای، نماینده شدند و در محضر امام(ره) حضور یافتند.

امام(ره) در حضور آن‌ها اظهار کرد: “درود بر شما که قدر نعمت خدا را دانستید و به دامن قرآن پیوستید. درود بر شما که ترک کردید حکومت طاغوت را و به حکومت الله پیوستید… باید این نهضت را حفظ کنید تا ان‌شاءالله آخر نقطه و نهایت که قیام یک حکومت عدل انسانی اسلامی به جای یک حکومت طاغوتی است.”

پس از سخنان امام(ره) با فرمان رژه همافر نورشاهی، از برابر امام رژه رفتند و قطعنامه‌ای را قرائت و با امام(ره) اعلام بیعت کردند.

همافران نیز بعد از ادای احترام به امام(ره)، با طى کردن خیابان ایران از سر کوچه منزل حضرت آیت‌الله طالقانى عبور کردند و به سیل تظاهرکنندگان و مردم در خیابان انقلاب پیوستند و با استقبال مردم از آن‌ها، هلیکوپتر ارتش براى ایجاد فضاى ارعاب در سطح خیابان انقلاب حاضر شد.

سپس همافران به مدرسه رفاه برگشتند تا لباس خود را عوض کنند و شناخته نشوند؛ امام(ره) تعدادی از همافران را به حضور پذیرفت و به آن‌ها گفت: “به همکاران، دوستان و فرزندان من بگویید که این مملکت مال خودشان است مراقبت کنند، آینده از آن آنهاست و از چیزى نترسند. ملت با تمام وجود پشتیبان شماست.”

پس از آن، دولت برای شناسایی همافران اقدام کرد و مردم را وادار کرد تا کارت شناسایی خود را در خیابان انقلاب نشان دهند تا همافران را بیابند اما موفق نشدند.

بختیار با انتشار خبر و عکس بیعت همافران با امام(ره)، دیدار را تکذیب و عکس را مونتاژ خواند، با این حال امام (ره) برای حمایت از همافران دیدار خود با آن‌ها را تایید کرد.

حسین پرتوی، عکاس روزنامه کیهان که دیدار همافران با امام (ره) را در تاریخ ثبت کرد، درباره خاطره آن روز گفته است: “یک روز قرار بود به نفع دولت مهندس بازرگان راهپیمایی شود و هر کدام از همکاران به طرفی رفتند. من مامور شدم به مدرسه علوی و تا رسیدم، دیدم آنجا خلوت است و یک نفر از دفتر امور مطبوعات دستور خروج همه عکاسان را اعلام کرد و گفت که همه عکاس‌ها را از اینجا بیرون کنید. متوجه شدم که باید خبری باشد و دیدم درب کناری مدرسه باز شد و تعدادی افسر نیروی هوایی با لباس فرم وارد حیاط شدند. به من تاکید کردند که اجازه نداری عکس بگیری! گفتم که بگذارید بدون اینکه چهره‌ای از کسی معلوم باشد عکس بگیرم و گرنه اگر این سند نباشد چگونه می‌خواهید ثابت کنید که این‌جا چه گذشته است. بالاخره قبول کردند و مرا تحویل دو نظامی دادند تا اگر کسی رو به دوربین کرد این دو نگذارند که من عکس بگیرم و… چون هنوز دولت بختیار سر کار بود، نگران بودند که شناسایی شوند و دولت مجازاتشان کند. عکس را گرفتم و تا خود روزنامه دویدم و عکس در صفحه اول روزنامه چاپ شد.”

بعد از ظهر همان روز، تعدادی دیگر از همافران از اصفهان به محضر امام رفتند و غروب همان روز برای پیشگیری از خطر، در انتهای خیابان نواب راهپیمایی شبانه برگزار کردند و مردم شعار «مسلمان به پا خیز همافرت کشته شد» را سر دادند.

دولت بختیار برای حفظ قدرت و ترس از گسترش حاکمیت انقلاب توسط دولت بازرگان، همان شب، به پادگان نیروی هوایی حمله کرد. دانشجویان همافرى در پادگان مشغول دیدن فیلم بودند و با حمله نیروهای ساواک و افسران گارد شاهنشاهی به پادگان از دیوار بالا رفتند و فرار کردند. مردم از این حادثه مطلع شدند و برای حمایت از همافران به سمت پادگان نیروی هوایی در خیابان پیروزی تظاهرات کردند. وقتی درگیری بین نیروهای گارد شاهنشاهی با پرسنل نیروی هوایی بالا گرفت، مردم با این خبر که به داد همافران برسید، به محل استقرار نیروی هوایی هجوم آوردند و به دفع و عقب راندن نیروهای گارد مبادرت ورزیدند.

فردای آن روز روزنامه‌ها نوشتند: “جنگ خونین لشکر گارد با نیروی هوایی".

عباس قره‌باغی، فرمانده ارتش وقت در خاطرات خود درباره حادثه آن روز نوشته است: “غروب روز 19 بهمن، آقای بختیار به من تلفن زده، سوال نمود: روزنامه کیهان را دیده‌اید؟ گفتم نه هنوز. اظهار کرد عکس عده‌ای از پرسنل نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای [امام] خمینی چاپ کرده است و اضافه نمود که معلوم است که یکی ازعکس‌های مراسم سابق را مونتاژ کرده‌اند. سوال کردم که چگونه فهمیدید مونتاژ کرده‌اند؟ جواب داد کاملا روشن است. ضمنا از سپهبد ربیعی سوال کردم، ایشان هم اظهار نمود ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامه‌ها تکذیب کنند. گفتم‌، الان دستور می‌دهم. ضمن خواستن روزنامه کیهان چگونگی را از فرمانده نیروی هوایی سوال کردم. مطالبی را که به نخست وزیر گفته بود، برای من هم تکرار نمود و اضافه کرد که این تبلیغات، دروغی است و تقاضا نمود ستاد بزرگ ارتش‌داران نیز مراتب را تکذیب نماید. با اعتماد به اظهارات فرمانده نیروی هوایی و نخست وزیر، روابط عمومی ستاد بزرگ ارتش‌داران، رویداد را تکذیب نمود. آقای بختیار نیز روز 21 بهمن در مجلس سنا آن را کاذب اعلام کرد.”

پیوستگی همافران به مردم و بیعت با امام(ره)، یکی از آن حوادث تسریع‌کننده پیروزی انقلاب بوده است که با عکس حسین پرتوی، شور پیروزی را در مردم بیدار کرد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر, بیعت همافران با حضرت امام خمینی(ره)  لینک ثابت
 [ 08:18:00 ب.ظ ]




رویدادهای 19 بهمن1357

1- جمعی از پرسنل نیروی هوایی با انجام رژه و خواندن سرود در مقابل حضرت امام، با حرکت اسلامی مردم ایران و رهبری نهضت اعلام همبستگی کردند. ایشان همچنین از راهپیمایی مردم در حمایت از دولت مهندس بازرگان تشکر کردند.

2- ستاد ارتش، عکس روزنامه کیهان مبنی بر رژه افسران نیروی هوایی در مقابل حضرت امام را تکذیب کرد.

3- طی روزهای گذشته و امروز، شهر تهران شاهد تظاهرات مردم و فریاد و خشم کلیه اقشار در مقابل رژیم بود. بانک‌ها و دیگر مؤسسات دولتی مورد هجوم مردم به ستوه آمده از جنایت‌های شاه قرار گرفتند و شعله‌های آتش از همه سو زبانه می‌کشید.

4- امام خمینی طی نطق کوتاهی که از شکبه تلویزیونی کارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون بطور مستقیم پخش می‌شد ضمن آرزوی موفقیت برای کارکنان رسانه‌های گروهی گفتند: دستگاه‌هایی در این قسمت بوده و هست که بایستی در خدمت مردم می‌بودند. ولی رژیم غاصب از آنها در راه هدف‌های نامشروع استفاده کرده است.

5- در درگیری‌های گرگان، پنج نفر کشته و یازده نفر مجروح شدند.

6- مهندس شریف امامی که از طرف دادستانی ممنوع‌الخروج شده بود، از کشور گریخت.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:56:00 ب.ظ ]





حدیث هایی در مورد تفکر کردن

 

1- آنان که خدا را ایستاده و نشسته و خوابیده یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند که پروردگار! این ( جهان) را بیهوده نیافریده ای، پاکی برای توست، پس ما را از عذاب آتش نگاه دار.

منبع:سوره ی آل عمران-191

2- حضرت امام حسن عسگری (علیه السّلام) فرموده اند: معیار بندگی و عبادت، بسیاری روزه و نماز یعنی صوم و صلاة نیست بلکه عبادت، بسیاری تفکر در آفریده ی خداوند و تعقل در آیات حکیمانه ی پروردگار جهان است.

منبع: بحار17،ص216

3- حضرت امام علی (علیه السّلام) به فرزندش حضرت مجتبی(علیه السّلام) فرموده اند: هیچ عبادتی همانند تفکر و مطالعه در مصنوعات الهی نیست.

منبع: سفینه،(( فکر))،ص382

4- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: بالاتر از هر عبادتی به کار انداختن نیروی تفکر و تعقل است.

منبع: فهرست غرر،ص314

5- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: فکر و تدبر، آینه ی پاکی است که حقیقت را به آدمی نشان می دهد، عبرت گرفتن از دیگران، ترساننده ای(هشدار دهنده) است که به انسان پند و اندرز می گوید و برای ادب و تربیت همین بس که بپرهیزی از آنچه که میل نداری دیگران مرتکب شوند.

منبع: نهج البلاغه،ص1246

6- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: امساک قلب، از تفکر در گناه بهتر است از اینکه مرد از غذا امساک نماید.

منبع: غررالحکم،ص458

7- حضرت امام صادق (علیه السّلام) از حضرت مسیح روایت کرده اند که مسیح می فرمودند: موسی بن عمران به شما امر کرد که زنا نکنید و من به شما امر می کنم که فکر زنا را در خاطر نیاورید چه رسد به عمل زنا زیرا آنکه فکر زنا کند مانند کسی است که در عمارت زیبا و مزینی آتش روشن کند دودهای تیره ی آتش زیبایی های عمارت را خراب می کند اگر چه عمارت آتش نیگرد یعنی فکر گناه خواه ناخواه در قلب مردم تیرگی ایجاد می کند و به صفا و پاکی دل آنها ضربه می زند ولو عملا مرتکب آن گناه نشوند.

منبع: وسائل5ص37

8- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: کسی که در اندیشه ی گناه باشد و پیرامون آن بسیار فکر کند سرانجام همان افکار بد و اندیشه های پلید، او را به ارتکاب گناه می خواند و آلوده اش می سازد.

منبع: غررالحکم،ص664

9- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: اگر کسی یک حدیث از معارف اسلامی را به خوبی بفهمد و عمق علمی آن را به درستی درک کند، بهتر از آن است که هزار حدیث را در حافظه ی خود بسپارد و آنها را نقل نماید، و پیروان مکتب اهل بیت به مقام فقاهت نائل نمی شوند مگر آنکه نظرات ائمه علیهم السّلام را درک کنند و به جهات مختلفه احادیث متوجه باشند.

منبع: بحار1،ص118

10- حضرت امام علی (علیه السّلام) درباره ی خاندان گرامی نبیّ اکرم که شاگردان واقعی و شایسته ی مکتب اسلام بودند فرموده اند: اینان حقایق علمی اسلام را با نیروی فکر و تدبر فهمیدند و برای عمل کردن و به کار بستن فرا گرفتند، نه آنکه فقط به شنیدن علوم اسلامی قناعت کنند و سپس مسموعات و محفوظات خویش را برای دیگران نقل نمایند، گویندگان مطالب علمی بسیارند ولی کسانیکه حقایق علمی را به درستی درک کرده باشند و عملا به کار بندند کم و معدودند.

منبع: نهج البلاغه فیض،ص817

11- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: فضیلت درک و فهم مطالب علمی به مراتب نافع تراز فضیلت تکرار و خواندن و فراگرفتن آن است.

منبع: غررالحکم، ص517

12- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: کسی که در آموخته های خود بسیار بیندیشد دانش خود را استوار ساخته و به فهم مطالبی که نمی فهمد نائل می گردد.

منبع: فهرست غرر،ص316

13- حضرت امام علی (علیه السّلام) به فرزندش حضرت امام حسن (علیه السّلام) سفارش کرد: ارزش هیچ عبادتی به قدر تفکر در آثار صنع خداوند نیست.

منبع : سفینه (فکر) ص382

14- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: قبل از تصمیم مشورت نما و پیش از اقدام در کار فکر کن.

منبع: فهرست غرر،ص183

15- حضرت امام علی(علیه السّلام) به فرزندش حضرت مجتبی (علیه السّلام) فرموده اند: برای امور واقع نشده به آنچه واقع شده است استدلال نما و با مطالعه قضایای تحقق یافته، حوادث یافت نشده را پیش بینی کن، زیرا امور جهان، همانند یکدیگرند، از آن اشخاص نباش که موعظه سودش ندهد، مگر توأم با آزار و رنج باشد زیرا انسان عاقل باید از راه آموزش و فکر، پند پذیرد، این بهائم هستند که جز با کتک ، فرمان نمی برند.

منبع: نهج البلاغه فیض،ص926

16- خداوند به رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) امر می کند که وقایع گذشتگان و تاریخ پیشینیان را برای مردم عصر خود نقل کن به این امید که شاید نیروی تفکرشان به کار افتد و نیک و بدهای زندگی خویش را از خلال آن وقایع تاریخی تشخیص دهند.

منبع:سوره ی اعراف-176

17- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: ارزش رأی هر انسانی وابسته به مقدار تجاربی است که در خزانه ی فکر خود اندوخته است.

منبع: غررالحکم،ص424

18- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: اگر خواستی در یک مجلس و با اولین برخورد، عقل کسی را امتحان کنی مطلبی را که ناشدنی و غیر قابل وقوع است در ضمن سخنان خود با وی به میان بگذار، اگر سریعا به نادرستی مطلب متوجه شد و آن را تکذیب کرد مرد عاقلی است و اگر آن را صحیح تلقی نمود و تایید کرد مرد احمق وکوتاه فکری است.

منبع: بحار1،ص43

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-11-18] [ 11:35:00 ب.ظ ]





اهميت تفکر در اسلام
چرا در اسلام 1 ساعت تفكر بهتر از 70 سال عبادت است ؟ براي چه در اسلام عالم مقام بالايي دارد

مقام عالم
عالم مقام بالايي دارد چون نه تنها حامل علم، بلكه خود نيز داراي علم است ؛علم ارزش ذاتي دارد، ارزش ذاتي يعني اين كه كسي به علم ارزش نداده، بلكه همانطوري كه طلا ونقره وبعضي از فلزات ذاتا داراي ارزشند ، علم نيز چنين است ؛ لذا عالم نيز ارزشمند است ومقام بالايي دارد .
اما چرا تفكر يك ساعت ارزش 70 سال عبادت را دارد ؟
در دين اسلام هر مسلماني در طول روز بايد دقايقي را صرف عبادت خداوند متعال نمايد.پنج وقت نمازهاي واجب يوميه ، خواندن دعا و انجام ديگر مستحبات جزوي از عبادت روزانه ي يك فرد مسلمان است .
اما آيا عبادت فقط در اين اعمال خلاصه مي شود ؟ يا اينكه اعمال ديگر هم مي توانند جزو عبادات مسلمان واقع شوند ؟
بايد دانست كه دين اسلام ديني است بر پايه ي عقل وتفكر كه گرچه به عبادات بدني مانند نماز و روزه و غيره دستور مي دهد اما بخش اعظم ايمان را در تعقل وتفكر جستجو مي كند .چنانكه وجود آيات متعدد قرآن كريم در باب تفكرو تأمل و تدبر گواه اين مدعاست

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:29:00 ب.ظ ]




چند اصل مهم در تفکر نقادانه و تفکر خلاق

1- نقد کردن یعنی بررسی و تجزیه و تحلیل کردن ، یعنی زوایای خوب برای موضوع را سنجیدن .

2- برای نقد کردن یک موضوع باید ابتدا پیرامون آن اطلاعاتی را جمع آوری کنیم و بعد با توجه به مستندات ثابت شده علمی و تجربیات مورد اطمینان خود یا دیگران آنها را بررسی و ارزیابی کنیم و نتیجه درست و مطلوب را از آن بگیریم .

3- تمام افراد با فراگیری مجموعه ای از دانشها و مهارتها خواهند توانست خلاق باشند نه فقط بعضی از نخبگان و هوشمندان

4- اگر بخواهید خلاق باشید خواستن ، توانستن است به شرط دانستن باید راهکارها را یاد بگیرید و عمل کنید تا به خواستن خود برسید .

5- فهمیدن بهتر از آموختن است .

6- در تفکر نقادانه بدبینی و عدم اعتماد به دیگران وجود ندارد بلکه فرد به دنبال کشف واقعیات است .

7- در تفکر نقادانه بخش موقعیت ها و به خصوص موفقیتهایی که امکان خطر در آنها هست به دقت سنجش و ارزیابی می شود و سپس تصمیم گیری و طراحی ذهنی می گردد .

8- وقتی به تفکر نقادانه می پردازید باید سؤال کنید .اطلاعات به دست آورید . به ارزیابی و

تفکر و مطالعه پیرامون موضوع داشته باشید .

9- زمانی که عده ای به نظر شما مخالف باشند بهترین اقدام پرهیز از پرخاشگری ، نبودن بحث نزاع ، داشتن لحن مؤدبانه و مناسب با طرف مقابل ، بیان نظرات به طور وضوح ، اجازه به طرف مقابل در بیان دلایل و دیدگاهها ، ارائه راه حلهای مختلف ،‌داشتن مهارت حل مسئله

10- مهارت تفکر نقادانه به شما کمک می کند که از میان اطلاعات و پیشنهادهای فراوانی که به شما می شود پیشنهادهای سالم را از پیشنهادهای ناسالم تشخیص بدهید .

11- با استفاده از تفکر نقادانه فرصت می یابید تا اطلاعات لازم برای تصمیم گیری درست را جمع آوری ، دسته بندی و تجزیه و تحلیل کنید .

12- تفکر نقادانه فرد را قادر می سازد تا واقعیت ها را دریابد و خود را اسیر حدس و گمان نکند .

13- { چه کنیم تا تفکر نقادانه داشته باشیم }

به موضوع مورد نظر دقیق شوید ، اگر چیزی برایتان مبهم است بپرسید ، همیشه فکر کنیدممکن است راه دیگری هم وجود داشته باشد مسائل را برای خودتان تجزیه و تحلیل کنید . برای تجزیه و تحلیل درست و اصولی نیازمند اطلاعات هستند . هوشمندانه رفتار کنید نه متعصبانه ،‌همیشه در نظر بگیرید اگر این کار را بکنید چه می شود و اگر نکنید چه می شود ، دست به عمل بزنید .

14- تمام شأن و عظمت انسان در فکر اوست .

15 - تفکر خلاق قابل فراگیری است .

16- نوع نگرش ما نسبت به وقایع مهمتر از خود آن وقایع است . کسانی که در رویارویی با واقعیت ها واکنش منفی نشان می دهند قالب ضعیفی دارند . هر چه ذهنیت شما مثبت باشد خلق ایده در شما بیشتر رخ می دهد .

17- هیچوقت فکر نکنید اگر ایده نوی خود را با کسی مطرح کنید آن را خواهند دزدید ، بلکه با مطرح کردن آن شما خود را وادار به تفکر بیشتر راجع به آن و پروراندن آن خواهید کرد .

18- مهمترین پیش نیاز تفکر خلاق ذهنیت مثبت داشتن است .

19- هر وقت خود را در شرایطی که تفکر خلاق داشته باشید حس نمی کنید ، تصویرسازی کنید تا چارچوب ذهنی شما به حالت سازنده ای درآید .

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:19:00 ب.ظ ]




مفهوم اسرار آمیز خلاقیت

به پرواز زنبور دقت کن !

در میان موجودات ، آنچه انسان را از دیگران متمایز ساخته و او را اشرف مخلوقات کرده ، داشتن قوه تفکر و درک کلیات است .

زندگی انسان در طول تاریخ هرگز از تفکر و اندیشه خالی نبوده است ؛ اما چیزی که مهم است و ابعاد موثر این تفکر را وسعت می بخشد ، پویایی اندیشه است . انسانی که پیوسته تفکر می کند و ذهن را از محبوس شدن در چارچوب ثابت و قواعد معین رها می کند و هر بار امور را به نحوی نو به هم مرتبط می سازد ، می تواند ایده یی جدید ارایه کند و در اینجا است که خلاقیت ظهور و بروز پیدا می کند .

خلاقیت ، همواره مفهومی اسرار آمیز ، وسیع و بسیار پیچیده بوده است ، بالاترین توانمندی تفکر و محصول نهایی ذهن و اندیشه انسان دانست اما صرف نظر از این باور قدیمی که خلاقیت را ناشی از نیروی اسطوره یی و ماورایی می پنداشتند در قلمرو علم روانشناسی و رفتارشناسی جدید نیز به دلیل ابهام و پیچیدگی ماهیت خلاقیت ، میان روانشناسی و پژوهشگران ذهن و روان در تعریف و تبیین آن اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد .

عناصر خلاقیت

خلاقیت ، دارای عناصر تشکیل دهنده یی است ، اولین عنصر ، قلمرو مهارت ها است کهر مربوط به استعداد آموزش و تجربه در یک زمینه خاص است و به عنوان مواد اولیه کار محسوب می شود زیرا ، برای اینکه در یک حوزه خاص ، خلاق شوند ، باید دارای مهارت لازم در آن زمینه باشند . عنصر دوم مهارت های خود را در راه جدیدی به کار اندازند . این ویژگی ها یا مهارت ها را میتوان با آموزش و تجربه گسترش داد .

عنصر سوم ، انگیزه است ، انگیزه میل به کار بخاطر همان کار است . اصولا انگیزه زمانی ایجاد می شود که شخص ، کار را جالب ، جذاب و رضایت آمیز ببیند و به انجام آن علاقه مند شود .

روش های ایجاد تفکر خلاق

معلم می تواند با به کارگیری شیوه های مناسب زمینه رشد خلاقیت را در دانش آموزان فراهم کند ذیل از آن جمله اند :

1- استفاده از مغایرت ها : ارایه مطالبی که خلاف باورها مرسوم و عمومی علمی باشد ، مثلاً معلم در درس علوم از دانش آموزان بخواهد که نظریات قدیمی را رد کنند و بدین ترتیب دانش آموزان را بر انگیزاند تا چیزها را ارزیابی کنند و راه های جالبی برای آزمون و اثبات کردن مسائل بیابند .

2- استفاده از تمثیل : معلم به دانش آموزان کمک کند تا با استفاده از چیزهایی که قبلاً می دانستند در موقعیتی مشابه به اطلاعات ، حقایق و اصول تازه یی دستیابند . به آنها نشان داده شود چگونه محصولات علمی بر اساس موقعیت های مشابه شکل گرفته اند .

3- توجه دادن به کمبودها و خلأ موجود در دانش : از دانش آموزان خواسته شود بجای آنکه به دانستنی های انسان بپردازند آنچه را که برای انسان مجهول مانده است بررسی کنند . مهارتهای دانش آموزان را برای جستجوی شکافهای ، ناشناخته ها و مجهولات توسعه دهند . معلم باید از دانش آموزان بخواهد تا تمام تعاریف ممکن یک مساله و همچنین موارد نقض آن را جست و جو کنند .

4- تقویت تفکر درباره امکانات و احتمالات : فرصتهایی ایجاد شود تا به سوالهایی مانند چطور ، اگر ، یا از چه راههایی پاسخ داده شود و حتی خود وادار به پاسخ دادن به آنها بشود . دانش آموزان باید بفهمند چگونه یک چیز به چیزدیگر منجر می شود . هنگام گفتن مساله به دانش آموزان فرصت اندیشیدن به راههای مختلف حل مساله داده شود .

5- استفاده از سوالهای محرک : معلم باید بیشتر به گزاره های پرسشی که نیاز به درک عمیق دارد ، توجه کند و سوالهایی که نیاز به ترجمه ، تفسیر ، تعریف ، اکتشاف و تجزیه و تحلیل دارد استفاده کند .

6- ایجاد فرصتهایی برای دانش آموزان تا رازهایی هر چیز را جستجو کنند .

7- تشویق به مطالب زندگی افراد خلاق .

8- تقویت تعامل دانش آموزان با اطلاعات قبلی : ایجاد فرصتهایی برای دانش آموزان تا با اطلاعاتی که دارند بازی کنند و به آنها کمک کنند و فرصت دهند تا بتوانند با استفاده از حقایق و اطلاعات که قبلا آموخته اند کارهایی را تجربه کنند .

9- تقویت مهارتهای مطالعه خلاق : از دانش آموزان خواسته شود به جای آنکه بگویند چه خوانده اند ، عقایدی را که در نتیجه خوانده اند به دست آورده اند بیان کنند .

10- ایجاد ابهام و تقویت آن : همه می دانند دانش آموزان زمانی یاد می گیرند که با موفقیتهای حل مساله مواجه باشند . بنابراین معلم باید موقعیت یادگیری را بیان نکته یی آغاز کند و سپس دست نگهدارد و اجازه دهد دانش آموزان خود با اطلاعات بازی کنند و درگیر شوند ، این روش خوبی است که منجر به یادگیری خود هدایتی می شود .

11- استفاده از روش اکتشافی : در روش اکتشافی ، دانش آموز خود به جستجوی راه حل می رود و معلم نقش راهنما را ایفا می کند . در این روش بیش از جواب مساله چگونگی یافتن جواب مهم است . دانش آموز خود را به اطلاعاتی که پیرامون مساله توجه کرده و حتی ممکن است تغییراتی در آن ایجاد کند . بدین ترتیب امکان تجربه شخصی توسط دانش آموزان ، موقعیت یادگیری را برای آنها جذاب و مطبوع می نمایید و انگیزه های درونی آنها را تقویت میکند . همه این جنبه ها در کشف و شکوفایی استعداد خلاق دانش آموزان تأثیر مستقیم دارد .

ویژگی های شخصیت خلاق

هر چند خلاقیت یک توانایی همگانی است و همه انسانها کم و بیش از آن برخوردارند اما افرادی که خلاقیت بالایی دارند و به عنوان افرادی خلاق شناخته می شوند دارای خصوصیات شخصیتی و رفتار ویژه یی هستند که به وسیله این خصوصیات می تواند آن را از سایر افرادی که از خلاقیت کمتری برخوردار هستند تشخیص داد .

1- استقلال : فرد خلاق در افکار و کارهای خویش از استقلال بالایی برخوردار است .

2- کنجکاوی : کنجکاوی یک خصوصیت بارز فرد خلاق است . او تمایل زیادی به کشف مسائل و پی بردن به اصل پدیده ها دارد .

3- علاقه به کارهای پیچیده : فرد خلاق پیچیدگی را دوست دارد به همین دلیل او در کارهای مشکل و پیچیده بیش از هر چیز دیگر انرژی صرف می کند .

4- تحمل ابهام : برای فرد خلاق مواجه شدن با ابهامات ، یک مبارزه محسوب می شود و برای او نوعی لذت به دنبال دارد .

5- انعطاف پذیری : فرد خلاق از ذهن و شخصیتی بسیار انعطاف پذیر برخوردار است .

6- شوخ طبعی : شوخی ، خود نوعی خلاقیت است و شوخ طبعی از جمله ویژگی های عینی و قابل مشاهده در افراد خلاق است .

7- اعتماد به نفس بالا : فرد خلاق نسبت به خود و توانمندی هایش آگاهی دارد به همین سبب است از اعمتاد به نفس زیاد برخوردار است .

8- ابتکار : ابتکار داشتن یعنی دور شدن از کلیشه ها ، قالبها و عادت های رایج و تکراری . فرد خلاق به راه حلهای کلیشه ای و به طور کلی تفکر مبتنی بر عادت علاقه ای ندارد .

9- پشتکار : فرد خلاق تلاشگر و سخت کوش است و شکستها او را خسته نمی کند .

10- تخیل قوی : تخیل زیربنای خلاقیت است . این واقعیت را تاریخ علم و اندیشه های شخصیتهای خلاق به اثبات رسانیده است .

11- حساسیت و توجه : بسیار از اشیا و پدیده هایی که برای اغلب مردم عادی و پیش پا افتاده جلوه می کند ، می تواند توجه و حساسیت فرد خلاق را برانگیزد .

12- زیبایی دوستی : فرد خلاق به اسانی مجذوب زیبایی می وشدو نسبت به آن توجه و دقت زیادی دارد .

13- تردید : فرد خلاق معمولا هر عقیده یا ایده تازه یی را به راحتی نمی پذیرد .

شناخت ویژگی های خلاق

1- ایده ها و نظرات خود را بدون ترس مطرح می کند .

2- معمولاً برای مسائل ، راه حلها و پاسخهایی متفاوت از سایر همسالان خود ارایه می کند .

3- به فعالیتها هنری علاقه زیادی دارد و در این زمینه دارای تجربه و مهارت است .

4- قالباً ایده ها و راه حلهای بیشتری نسبت به سایر همسالان خود پیشنهاد می کند .

5- معمولا قادر است با طنز پردازی ها و شوخی های جالب دیگران را بخنداند .

6- از والدین خود اغلب سؤالاتی غیر عادی و گاه عجیب و غریب می پرسد .

7- علاقه زیادی به نقاشی و ترسیم افکار و ایده های خود دارد .

8- انتقادگر است وهر نظر یا عقیده یی را به راحتی نمی پذیرد .

9- گاهی به خاطر بیان نظرات ایده های عجیب و غریبش در نظر همسالان خود فردی غیر عادی جلوه می کند .

10- از قوه تخیل خوبی برخوردار است .

11- معمولا با آب و تاب صحبت می کند وسعی می کند ایده هایش را با جزییات کامل شرح دهد .

منابع خلاقیت

1- عدم آشنایی والدین و مربیان با مفهوم واقعی خلاقیت

2- قرار دادن قوانین خشک و دست و پاگیر در منزل و جامعه

3- عدم تکیه بر تفاوتهای فردی

4- عدم اعمال مدیریت مناسب برای ایجاد جو مناسب برای خلاقیت

5- عدم مشاهده و آزمایش

6- تأکید بر روش تقلیدی و قالبی در علم و یادگیری

7- تأکید بر تفکر همگرا به جای تفکر واگرا

8- رواج روح سکوت در مقابل افراد

9- درگیر نشدن در مسائل زندگی

10- عدم نشاط و پویایی در جامعه

نگاه خلاقانه آبراهام لینکلن رئیس جمهور پیشین آمریکا را در باره معلم پسرش می آوریم . آبراهام لینکلن در نامه یی به آموزاگار پسرش نوشت :

او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق نیستند . اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد ، انسانهای صدیق هم وجود دارد ، به او بگویید در ازای هر سیاستمدار خودخواه رهبر با همتی هم وجود دارد ، به او بیاموزید که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست .

می دانیم که وقت می گیرد ، اما به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد . او را از غبطه بر حضر دارید . به او نقش مهم کسب در زندگی را آموزش دهید به او بگویید تعمق کند . به پرندگان در در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود . به گلهای درون باغچه ، به زنبورها که در هوا پرواز می کند دقیق شود .

به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد به پسرم یاد بدهید با ملایم ها ملایم و با گردن کشها گردن کش باشد . به عقاید ایمان داشته باشد حتی اگر همه در جهت خلاف حرف می زنند .

به پسرم یاد بدهید که همه حرفها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند . ارزشتهای زندگی را پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند ، به او بیاموزید که در اشک ریختن خجالتی و جود ندارد ، به او بیاموزید که برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند ، اما قیمت گذاری برای دل بی معنا است . به او بگوید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد . در کار تدریس به پسرم ملایمت به خرج دهید ، اما از او یک نازپرورده نسازید .

بگذارید که او شجاع باشد . به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد . توقع زیادی است ، اما ببینید که چه می توانید بکنید . پسرم کودک کم سال خوبی است .

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:12:00 ب.ظ ]




برخی اعمـال و آداب بیـن الطّـلوعین
چنان‌که گفته شد یکى از اوقات بسیار شریف و گرانبها، بین الطّلوعین (مابین طلوع صبح و طلوع آفتاب) است و اخبار زیادى از اهل بیت عصمت(ع) در فضیلت این وقت و در ارتباط با عبادت و ذکر و تسبیح خداوند در این مدّت از شبانه روز وارد شده است.
1ـ از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: هر کس هنگام صبح، هفت بار این دعا را بخواند، در آن روز از بلا‌ها محفوظ باشد: فَاللّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ، اِنَّ وَلِیِّىَ اللهُ الَّذى نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصّالِحینَ، فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُـلْ حَسْبِىَ اللهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ؛ خدا بهترین نگهبان است و او مهربانترین مهربانان است براستى سرپرست من خدایى است که قرآن را فرستاد و او شایستگان را دوست دارد پس اگر روگرداندند بگو خدا مرا بس است که معبودى جز او نیست بر او توکل کنم که او پروردگار عرش بزرگ است.( بحارالانوار، ج 83، ص 298، حدیث 59)
2ـ مرحوم کلینى از امام باقر(ع) فضیلت فراوانى براى این دعا نقل کرده است که پیش از طلوع آفتاب خوانده شود: اَللّهُ اَکْبَرُ، اَللّهُ اَکْبَرُ کَبیراً، وَسُبْحانَ اللّهِ بُکْرَةً وَ اَصیلاً، وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ کَثیراً، لا شریکَ لَهُ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّد وَ آلِهِ ؛ خدا بزرگتر است خدا بزرگتر است به کمال بزرگى و منزه است خدا در بامداد و پسین و ستایش بسیار، خاص خدا ،پروردگار جهانیان است که شریکى ندارد و درود خدا بر محمّد و آلش.( کافى، جلد 2، صفحه 526، حدیث 14)
3ـ «قطب راوندى» از امیر مؤمنان(ع) روایت کرده که رسول خدا(ص) فرمود: هر کس که صبح کند و چهار نعمت خدا را یاد نکند، مى‌ترسم که این نعمت هاى خدا از او زایل گردد؛ آن چهار نعمت و سپاس بر آن، چنین است: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى عَرَّفنى نَفْسَهُ،وَ لَمْ یَتْرُکْنى عَمْیانَ الْقَلْبِ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى جَعَلَنى مِنْ اُمَّةِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى جَعَلَ رِزْقى فى یَدَیْهِ وَ لَمْ یَجْعَلْ رِزْقى فى اَیْدى النّاسِ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى سَتَرَ ذُنُوبى وَ عُیُوبى، وَلَمْ یَفْضَحْنى بَیْنَ النّاسِ؛ ستایش خدایى را سزاست که خود را به من شناساند و مرا کوردل وامگذارد، ستایش خدایى را سزاست که مرا از امّت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد قرارم داد و ستایش خدایى را سزاست که روزى مرا در اختیار خود قرار داد و روزیم را در اختیار مردم قرار نداد، ستایش خدایى را سزاست که گناهان و عیبهایم را پوشاند و در میان مردم رسوایم نکرد.( دعوات راوندى، صفحه 81، حدیث 204 و ب83، صفحه 282، حدیث 45 با اندکى تفاوت)حارالانوار، جلد 

4ـ مرحوم «صدوق» با سند معتبرى از امیر مؤمنان على(ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: هر کس سوره هاى توحید و قدر و همچنین آیة الکرسى را یازده بار پیش از طلوع آفتاب بخواند، از خسارتهاى مالى محفوظ مى‌ماند و همچنین فرمود: هر کس دو سوره «قل‌هو اللّه» و «انّا انزلناه» را پیش از طلوع آفتاب بخواند در آن روز گناهى از او سر نخواهد زد هرچند شیطان در این راه تلاش فراوان کند.(خصال، ج 2، ص 622 ؛ بحارالانوار، ج 83، ص 249، حدیث 11)
5ـ بسیار مناسب است که در این وقت مقدارى قرآن همراه با تدبّر و اندیشه بخواند و با آیات آن روح و جان خود را تازه کند و نیز مناسب است دعاى صباح امیرمؤمنان على(ع) را در این وقت بخواند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:30:00 ب.ظ ]




آثار منفی خوابیدن در ساعات بین الطلوعین:
1- فقر: از جمله آثار منفی خوابیدن در بین الطلوعین می‌توان به فقر و بدبختی و نداری اشاره کرد. در روایت است: مَا عَجَّتِ الْأَرْضُ إِلَى رَبِّهَا عَزَّ وَ جَلَّ کَعَجِیجِهَا مِنْ ثَلَاثٍ مِنْ دَمٍ حَرَامٍ یُسْفَکُ عَلَیْهَا أَوِ اغْتِسَالٍ مِنْ زِنًى أَوِ النَّوْمِ عَلَیْهَا قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ؛ زمین به سوی پروردگارش، فریادی مانند این سه فریاد (از بعد شدت) بر نمی‌آورد: فریاد از خونی که به ناحق بر روی او می‌ریزد، آب غسلی که با عمل زنا ریخته می‌شود، خوابی که پیش از طلوع خورشید باشد. (من‏ لایحضره ‏الفقیه؛ ج4، ص20) امیرمومنان علی(ع) نیز می‌فرماید: أَنَّ النَّوْمَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ شَتَاتَ الْأَمْرِ؛ خواب پیش از طلوع خورشید و نیز خواب قبل از نماز عشاء، باعث فقر و پریشانی امور می‌شود.(مستدرك‏الوسائل، ج 5، ص 110)
2- بلا: بر اساس آنچه بیان شد به خوبی معلوم می‌شود که خوابیدن در هنگام بین الطلوعین موجب جلب بلا و مصیبت است؛ زیرا اگر بیداری موجب رهایی و دفع و رفع بلاست، خواب عامل جذب آن خواهد بود.
3- کوردلی: بر اساس روایتی که از امیرمومنان (ع) وارد شده کسی که در این ساعات می‌خوابد گرفتار کوردلی می‌شود و معرفت الهی از دل او می‌رود. (دعوات راوندى، صفحه 81، حدیث 204 و بحارالانوار، جلد 83، صفحه 282، حدیث 45 با اندکى تفاوت)
4- کفر و بی ایمانی: بر اساس همین روایت پیش گفته کفر و بی ایمانی محصول خوابیدن در این ساعات از شبانه روز است.(همان ،پیشین)
5- نیاز به دیگری برای رزق: اگر انسان در این ساعت بخوابد رزق او به جای آنکه در دستش قرار گیرد در دست دیگری قرار می‌گیرد و می‌بایست برای یک لقمه نان و کسب یک دانش و علم به دیگری رو اندازد تا روزی خودش را بازپس‌گیرد. (همان ،پیشین)
6- بدنامی و رسوایی: از دیگر آثار منفی خوابیدن در این ساعات آن است که اگر گناه و خطایی کرده باشد، خداوند در مقام ستاریت با او تعامل نمی‌کند و نعمت ستاریت از او سلب می‌شود. این گونه است که در جامعه براثر خطا و اشتباه و گناهی، رسوا می‌شود. (همان ،پیشین)
7- زیان‌های مالی: اگر کسی در این ساعات بخوابد نمی‌تواند از خود دفع شر کند و خسارتی که به اصل سرمایه او می‌رسد را برطرف کند. ( خصال، جلد 2، صفحه 622 و بحارالانوار، جلد 83، صفحه 249، حدیث 11)
8- نادانی: از پیامبر(ص) روایت است: النوم من أول النهار خرق و نوم القائلة نعمة و النوم بعدالعصر حمق و بین العشاءین یحرم الرزق؛ خواب اول روز، نادانی و خواب نیمروزی نعمت و خواب عصرگاهی کم خردی است و خواب اول شب(بین دو نماز مغرب و عشاء) باعث محروم شدن از روزی می‌شود.(مكارم‏الاخلاق، ص288)
9- زردی چهره: در روايات متعددى خواب بين الطلوعين مذمت شده است.اين خواب موجب فقر و پريشانى دانسته شده است. امام صادق(ع) فرمود: خواب صبحگاهان شوم است. رزق را دور و رنگ چهره را زرد و زشت مى‏كند و اين خواب شومى است. (بحارالانوار، ج 86، ص 129) در روایتی از امام باقر(ع) درمورد پرهیز از خواب صبحگاهی و ترغیب به بیداری در این ساعت آمده است: خواب صبح ،شوم و نامیمون است، روزی را دور می‌سازد، رنگ صورت را زرد و متغیر می‌کند، خداوند متعال، رزق را بین الطلوعین تقسیم می‌کند، از خواب در این زمان بپرهیزید و بدانید که من و سلوی (دو غذای لذیذی که برای بنی اسرائیل نازل می‌شد) در این ساعت برایشان فرود می‌آمد. (تهنیب، ج 2، ص 139)
10- غفلت: به این خواب ،اطلاق خواب غفلت شده است؛ شايد از اين جهت كه شخص از بركات زيادي كه در بيداري اين ساعات است، غافل بوده و خود را محروم مي كند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:23:00 ب.ظ ]




آ
الف: آثار و برکات مثبت بیداری در بین‌الطلوعین: در آیات و روایات آثار و برکاتی برای این ساعات بیان شده است. از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- تقسیم روزی: بر اساس آموزه‌های قرآنی، روزی هر موجودی قسمت و مقدر شده است. مقدرات الهی بر اساس حکمت و مصلحت است. در آیات قرآنی بیان شده که امور در هر سال در شب قدر ماه رمضان تقدیر می‌شود(سوره قدر؛ آیات 1 تا 5؛ دخان، آیات 1 تا 4) امام زین‌العابدین (ع) می‌فرماید: قَالَ لَا تَنَامَنَّ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنِّی أَكْرَهُهَا لَكَ إِنَّ اللَّهَ یُقَسِّمُ فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ أَرْزَاقَ الْعِبَادِ عَلَى أَیْدِینَا یُجْرِیهَا؛ هرگز قبل از طلوع خورشید نخواب که من آن را برایت خوب نمی‌دانم، زیرا خدواند در آن وقت، روزی بندگانش را به دست ما تقسیم می‌کند. (وسائل‏الشیعة، ج 6، ص 498) امام رضا(ع) نیز می‌فرماید: الملائکه تقسم ارزاق بنی آدم ما بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس فمن نام فیما بین‌ها نام عن رزقه؛ مابین طلوع سپیده صبح تا طلوع خورشید ملائکه الهی ارزاق انسان‌ها را سهمیه‌بندی می‌کنند. هر کس در آن زمان بخوابد، غاقل و محروم خواهد شد. (وسائل الشیعه ج 6 ص 49)
2- رهایی از بلا: از پیامبر(ص) یک ذکری بیان شده که خواندن آن در این ساعات موجب می‌شود تا از بلایا در آن روز رهایی یابد.(بحارالانوار، جلد 83، صفحه 298، حدیث 59) این ذکر در بخش اعمال و آداب این ساعات می‌آید.
3- حفظ نعمت‌های چهارگانه: بیداری در این ساعات از صبح با ذکر نعمت‌های الهی موجب می‌شود تا آنچه از معرفت خدا، ایمان و اسلام، رزق و ستاریت را خداوند به او داده، حفظ شود.(دعوات راوندى، صفحه 81، حدیث 204 و بحارالانوار، جلد 83، صفحه 282، حدیث 45 با اندکى تفاوت)
4- خسارت‌های مالی: انسان اگر در این ساعات بیدار بماند و ذکر خاصی را که در اعمال این ساعات آمده بخواند، از زیان‌های مالی و از دست دادن اصل سرمایه درامان خواهد بود. (خصال، جلد 2، صفحه 622 و بحارالانوار، جلد 83، صفحه 249، حدیث 11)

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:15:00 ب.ظ ]





آثار و برکات بیداری بین الطلوعین
بین الطلوعین فاصله زمانی از طلوع فجر و اذان صبح تا طلوع آفتاب است که حدود یک ساعت و نیم طول می‌کشد. در روایات از این زمان به ساعتی از ساعات بهشت یاد شده و آثار و برکاتی برای آن بیان شده که انسان به این نتیجه می‌رسد که اگر می‌خواهد خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت را داشته باشد و از بدبختی‌ها رهایی یابد می‌بایست در این ساعات بهشتی بیدار بماند؛ چرا که فرشتگان در حال تقسیم روزی هستند و اگر خواب بمانی از همه چیز باز ماندی. نویسنده در مطلب حاضربا مراجعه به آیات و روایات نقش کلیدی این ساعت از شبانه روز را تبیین کرده است.

ساعتی از ساعات بهشت
از نظر فلسفی میان لحظات زمانی هیچ تفاوتی نیست؛ چون زمان یک بعد از ابعاد ماده است که از آن به بعد چهارم پس از طول و عرض و عمق یاد می‌شود. زمان به سبب اینکه اعتباری‌تر از این سه بعد است، به نظر می‌رسد که کم تاثیرتر از دیگر ابعاد مادی باشد؛ به ویژه آنکه زمان در زمین با زمان در مریخ و مشتری و عطارد و دیگر سیارات بسیار متفاوت است. این بیست و چهار ساعت در زمین در سیاره دیگر چیز دیگری است. از طرفی زمان فاصله حرکت یک چیز از مبدا به منتهاست و این فاصله به طور طبیعی تفاوتی ندارد مگر همان تفاوت شتاب جرم و امور دیگری که به حوزه فیزیک و طبیعت و یا فلسفه مربوط است.
اما بر اساس آموزه‌های قرآنی انسان چون در عالم ماده است، اسیر و محاط به احکام و سنت‌ها و قوانین حاکم بر آن است. از این رو ماده به شکلی بر انسان احاطه دارد و باید این احکام و قوانین را بشناسد و به درستی از آن به نفع خود بهره ببرد.
آموزه‌های قرآنی بر این نکته تاکید دارد که روز‌ها و ساعت ‌ها و زمان‌های شبانه روز با یکدیگر تفاوت دارند و این تفاوت چنان روشن و برجسته است که سرنوشت انسان را تغییر می‌دهد و خوشبختی و بدبختی را موجب می‌شود. سحرگاهان از جمله زمان‌هایی است که مورد تاکید قرآن قرار گرفته و نماز شب در آن و استغفار، راهی است که انسان را به مقام احسان می‌رساند.(ذاریات، ایات 16 تا 18)
یکی دیگر از ساعات بسیار مهم در طول شبانه روز، بین الطلوعین است. بِینَ الطُّلوعَین، فاصله زمانی میان دمیدن صبح صادق (طلوع فجر) و طلوع آفتاب است. بین الطلوعین در حقیقت همان زمانی است که هوا تقریبا گرگ و میش شده است.
در قرآن از ساعاتی پیش از طلوع خورشید برای دعا و ذکر خدا، یاد شده و دعا‌ها و اذکاری از معصومین برای این ساعات ذکر شده است. خداوند می‌فرماید: فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى؛ پس بر آنچه مى‏گويند شكيبا باش، و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از غروب آن، با ستايش پروردگارت او را تسبيح گوى، و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز، باشد كه خشنود گردى.(طه، آیه 130)
همچنین در آیه 39 سوره ق می‌فرماید: فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ؛ و بر آنچه مى‏گويند صبر كن، و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب، به ستايش پروردگارت تسبيح گوى.
خداوند در آیات قرآنی از فرشتگانی یاد می‌کند که مسئولیت‌های خاصی دارند. برخی از فرشتگان برای بارور کردن ابر‌ها و آدم‌ها و گیاهان هستند، برخی مسئول جا‌به‌جایی ابرها، برخی مسئول پخش روزی(ذاریات، آیه 1)، حاملان دانه‌های باران(همان، آیه 2 )، تقسیم کنندگان امور و کارها(همان، آیه 4) و مانند آنها هستند.
بر اساس برخی از روایات تقسیم روزی که فرشتگان انجام می‌دهند و کار‌ها و امورات مردم را مشخص می‌کنند، در این ساعات از روز انجام می‌گیرد. در روایات تفسیری در ذیل آیه 57 سوره بقره «و أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى؛ و ما بر شما من و سلوی فروفرستادیم» آمده است که زمان نزول آن‌ها در بین الطلوعین بوده است.
در ذیل آیه 4 سوره ذاریات که خداوند فرموده است: فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً، در روایات تفسیری آمده است: إن الملائکة تقسم أرزاق بنی آدم ما بین طلوع الفجر إلى طلوع الشمس فمن نام ما بینهما نام عن رزقه؛ فرشتگان در هنگام بین طلوع فجر و طلوع خورشید، رزق و روزی بنی آدم را تقسیم می‌کنند و کسی که در آن زمان در خواب باشد رزقش را از دست می‌دهد.
همچنین خداوند می‌فرماید: وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّح بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالعَشیّ وَ الإِبکار؛ پس صبر كن كه وعده خدا حقّ است و براى گناهت آمرزش بخواه و ستایشگر پروردگارت در شامگاهان و بامدادان باش.(غافر، آیه 55) در تفسیر آمده که مقصود از «الإبکار» بین الطلوعین است.
زمان بین الطلوعین به ویژه برای نماز و خواندن قرآن توصیه و سفارش الهی است؛ زیرا زمانی است که همه چیز در آن لحظات مشهود است. خداوند می‌فرماید: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً؛ نماز را از زوال آفتاب تا نهايت تاريكى شب برپادار، و نيز نماز صبح را، زيرا نماز صبح همواره مقرون با حضور فرشتگان‏ است. (اسراء، آیات 78)
علامه طباطبایی در این باره می‌فرماید: «دلوک الشمس» به معنای زوال آفتاب و ظهر است، «غسق اللیل» به معنای نیمه شب است و «قرآن الفجر» اشاره به نماز صبح است. لذا، این آیه شریفه از اول ظهر تا نصف شب را شامل مى‏شود، و نمازهاى واجب یومیه که در این قسمت از شبانه روز باید خوانده شود چهار نماز است، ظهر و عصر و مغرب و عشاء؛ و با انضمام نماز صبح که جمله: «و قُرْآنَ الْفَجْرِ» دلالت بر آن دارد نمازهاى پنجگانه یومیه کامل مى‏شود.(ترجمه المیزان، ج ‏13، ص 241)
از این آیات به خوبی به دست می‌آید که این ساعات بسیار مهم و ارزشی است و در زندگی انسان بسیار تاثیرگذار است.امام باقر (ع) این ساعات را ساعتی از ساعات بهشت دانسته و در بخشی از مناظره خود با اسقف اعظم مسیحی در خصوص زمان بین الطلوعین این گونه فرمود: آن ساعت از ساعات بهشت است، لذا در آن ساعت بیماران به هوش می‎آیند و درد‌ها ساکن می‎شوند و کسی که شب را نخوابیده در این ساعت به خواب می‎رود و خداوند این ساعت را در دنیا موجب علاقه کسانی که به آخرت رغبت دارند گردانیده و از برای عمل کنندگان آخرت دلیلی واضح ساخته و برای منکرین آخرت حجتی گردانیده است.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:09:00 ب.ظ ]





فواید خواب بعد از ظهر

خواب بعد از ظهر بسیار مفید می باشد اما چگونه؟

خواب بعد از ظهر اگر به اندازه باشد علاوه بر برطرف کردن خستگی بخشهایی از بدن را نیز تقویت می کند ولی اگر بیش از حد نرمال باشد به کسالت مزمن منجر می شود.

سلامت قلب

چرت یا همان خواب بعد از ظهر منظم خطر ابتلا به حملات و بیماری های قلبی را تا حدود 30% کاهش می دهد. این تاثیر از آنجاست که چرت بعد از ظهر، استرس را به عنوان یکی از عوامل مهم بیماری های قلبی کاهش می دهد.

محرک های مثبت
در پایان چرت بعد از ظهر، بدن دو هورمون آدرنالین و نورادرنالین را ترشح می کند. این هورمون ها در بیدار شدن مؤثر هستند زیرا با تحریک ریتم قلب، موجب خون رسانی بهتری به مغز می شوند.
پایان چرت بعد از ظهر تاثیر محرکی دارد. پس از این استراحت، انرژی لازم برای فعالیت های بقیه روز را داریم. این حالت بعد از خواب شبانه نیز به وجود می آید. به همین علت است که معمولا 10 دقیقه بعد از بیدار شدن احساس بسیار عالی داریم.

افزایش خلاقیت
مفید ترین و خلاقانه ترین ایده ها پس از چرت بعد از ظهر به ذهن می رسد. در این مدت فعالیت مغزی کاهش می یابد اما متوقف نمی شود. ضمیر ناخودآگاه در حال فعالیت است و ذهن نسبت به تجریبات و تصاویر دیده شده طی بیداری راحت است.

راهنمایی خوب
بعد از یک استراحت کوتاه، راه حل هایی مناسب تری برای اطلاعاتی که ناخودآگاه در ذهن ثبت شده اند، کسب می شود. همچنین در مورد اتفاقاتی که چند دقیقه بعد از بیدار شدن روی می دهند نیز می توان ارزیابی خوبی داشت. این حالت عموما پس از خواب شبانه ممکن نیست زیرا ذهن مدتی رویا پردازی کرده است.

جبران اثرات منفی کم خوابی
امروزه به خاطر مشغله های کاری و همچنین عادت به بیدار ماندن دیروقت شبانه اکثر ما به اندازه کافی نمی خوابیم و از عوارض کم خوابی رنج می بریم. خستگی، استرس، کاهش توجه و تمرکز، افت سطح یادگیری کودکان و نوجوانان، کاهش بازدهی، افزایش خطر ابتلا به دیابت و افزایش وزن از جمله عوارض خواب ناکافی است که چرت بعد از ظهر می تواند این مشکل را جبران کند.

بهبود دهنده خواب شبانه
چرت بعد از ظهر زمان خیلی طولانی نیست و نباید بیشتر از 10 تا 30 دقیقه باشد. حتی می توان کمتر از این مدت و تنها چند دقیقه خوابید که برای شاغلین در محل کار و حتی وسایل حمل و نقل عمومی قابل اجراست.
چرت بعد از ظهر مانع از داشتن یک خواب شبانه مناسب نمی شود، البته در صورتی که به عصر موکول نشود. حتی به خاطر کاهش استرس وافزایش خلاقیت می تواند خواب شبانه را نیز بهبود دهد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:06:00 ب.ظ ]





40 حدیث مهم و اخلاقی از امام رضا (ع)

1- سه ویژگى برجسته مؤمن

لا یَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَكُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.

مؤمن، مؤمن واقعى نیست، مگر آن كه سه خصلت در او باشد:سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر كردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.

2- پاداش نیكى پنهانى و سزاى افشا كننده بدى

« أَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ یَعْدِلُ سَبْعینَ حَسَنَةً، وَ الْمُذیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ، وَالْمُسْتَتِرُ بِالسَّیِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ ».

پنهان كننده كار نیك [پاداشش] برابر هفتاد حسنه است، و آشكاركننده كار بد سرافكنده است، و پنهان كننده كار بد آمرزیده است.

3- نظافت

« مِنْ أَخْلاقِ الأَنْبِیاءِ التَّنَظُّفُ ».

از اخلاق پیامبران، نظافت و پاكیزگى است.

4- امین و امیننما

« لَمْ یَخُنْكَ الاَْمینُ وَ لكِنِ ائْتَمَنْتَ الْخائِنَ ».

امین به تو خیانت نكرده [و نمىكند] و لیكن [تو] خائن را امین تصوّر نموده اى.

5- مقام برادر بزرگتر

« أَلاَْخُ الاَْكْبَرُ بِمَنْزِلَةِ الاَْبِ ».

برادر بزرگتر به منزله پدر است.

6- دوست و دشمن هر كس

« صَدیقُ كُلِّ امْرِء عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ ».

دوست هر كس عقل او، و دشمنش جهل اوست.

7- نام بردن با احترام

« إِذا ذَكَرْتَ الرَّجُلَ وَهُوَ حاضِرٌ فَكَنِّهِ، وَ إِذا كَانَ غائِباً فَسَمِّه ».

چون شخص حاضرى را نام برى [براى احترام] كنیه او را بگو و اگر غائب باشد نامش را بگو.

8- بدى قیل و قال

« إِنَّ اللّهَ یُبْغِضُ الْقیلَ وَ الْقالَ وَ إضاعَةَ الْمالِ وَ كَثْرَةَ السُّؤالِ ».

به درستى كه خداوند، داد و فریاد و تلف كردن مال و پُرخواهشى را دشمن مىدارد.

9- ویژگیهاى دهگانه عاقل

« لا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فیهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. یَسْتَكْثِرُ قَلیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ، وَ یَسْتَقِلُّ كَثیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَیْهِ، وَ لا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. ثُمَّ قالَ(علیه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قیلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ(علیه السلام): لا یَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَیْرٌ مِنّى وَ أَتْقى ».

عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این كه ده خصلت را دارا باشد:1ـ از او امید خیر باشد. 2ـ از بدى او در امان باشند. 3ـ خیر اندك دیگرى را بسیار شمارد. 4ـ خیر بسیار خود را اندك شمارد. 5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود. 6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود. 7ـ فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد. 8ـ خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد. 9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد. 10ـ سپس فرمود: دهمى چیست و چیست دهمى؟ به او گفته شد: چیست؟ فرمود: احدى را ننگرد جز این كه بگوید او از من بهتر و پرهیزكارتر است.

10- نشانه سِفله

« سُئِلَ الرِّضا(علیه السلام) عَنِ السِّفْلَةِ فَقالَ(علیه السلام):مَنْ كانَ لَهُ شَىْءٌ یُلْهیهِ عَنِ اللّهِ ».

از امام رضا(علیه السلام) سؤال شد: سفله كیست؟فرمود: آن كه چیزى دارد كه از [یاد] خدا بازش دارد.

11- ایمان، تقوا و یقین

« إِنَّ الاِْیمانَ أَفْضَلُ مِنَ الاٌِسْلامِ بِدَرَجَه، وَ التَّقْوى أَفْضَلُ مِنَ الاِْیمانِ بِدَرَجَة وَ لَمْ یُعطَ بَنُو آدَمَ أَفْضَلَ مِنَ الْیَقینِ ».

ایمان یك درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا یك درجه بالاتر از ایمان است و به فرزند آدم چیزى بالاتر از یقین داده نشده است.

12- میهمانى ازدواج

« مِنَ السُّنَّةِ إِطْعامُ الطَّعامِ عِنْدَ التَّزْویجِ ».

اطعام و میهمانى كردن براى ازدواج از سنّت است.

13- صله رحم با كمترین چیز

« صِلْ رَحِمَكَ وَ لَوْ بِشَرْبَة مِنْ ماء، وَ أَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ كَفُّ الأَذى عَنْه ».

پیوند خویشاوندى را برقرار كنید گرچه با جرعه آبى باشد، و بهترین پیوند خویشاوندى، خوددارى از آزار خویشاوندان است.

14- سلاح پیامبران

« عَنِ الرِّضا(علیه السلام) أَنَّهُ كانَ یَقُولُ لاَِصْحابِهِ: عَلَیْكُمْ بِسِلاحِ الاَْنْبِیاءِ، فَقیلَ: وَ ما سِلاحُ الاَْنْبِیاءِ؟ قالَ: أَلدُّعاءُ ».

حضرت رضا(علیه السلام) همیشه به اصحاب خود مىفرمود: بر شما باد به اسلحه پیامبران، گفته شد: اسلحه پیامبران چیست؟ فرمود: دعا.

15- نشانه هاى فهم

« إِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْفِقْهِ: أَلْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ، وَ الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ یَكْسِبُ الَْمحَبَّةَ، إِنَّهُ دَلیلٌ عَلى كُلِّ خَیْر ».

از نشانه هاى دین فهمى، حلم و علم است، و خاموشى درى از درهاى حكمت است. خاموشى و سكوت، دوستىآور و راهنماى هر كار خیرى است.

16- گوشه گیرى و سكوت

« یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَكُونُ الْعافِیَةُ فیهِ عَشَرَةَ أَجْزاء: تِسْعَةٌ مِنْها فى إِعْتِزالِ النّاسِ وَ واحِدٌ فِى الصَّمْتِ ».

زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن عافیت ده جزء است كه نُه جزء آن در كناره گیرى از مردم و یك جزء آن در خاموشى است.

17- حقیقت توكّل

« سُئِلَ الرِّضا(علیه السلام): عَنْ حَدِّ التَّوَكُّلِّ؟ فَقالَ(علیه السلام): أَنْ لا تَخافَ أحَدًا إِلاَّاللّهَ ».

از امام رضا(علیه السلام) از حقیقت توكّل سؤال شد.

فرمود: این كه جز خدا از كسى نترسى.

18- بدترین مردم

« إِنَّ شَرَّ النّاسِ مَنْ مَنَعَ رِفْدَهُ وَ أَكَلَ وَحْدَهُ وَ جَلَدَ عَبْدَهُ ».

به راستى كه بدترین مردم كسى است كه یارىاش را [از مردم] باز دارد و تنها بخورد و زیردستش را بزند.

19- زمامداران را وفایى نیست

« لَیْسَ لِبَخیل راحَةٌ، وَ لا لِحَسُود لَذَّةٌ، وَ لا لِمُـلـُوك وَفاءٌ وَ لا لِكَذُوب مُرُوَّةٌ ».

بخیل را آسایشى نیست و حسود را خوشى و لذّتى نیست و زمامدار را وفایى نیست و دروغگو را مروّت و مردانگى نیست.

20- دست بوسى نه!

« لا یُقَبِّلُ الرَّجُلُ یَدَ الرَّجُلِ، فَإِنَّ قُبْلَةَ یَدِهِ كَالصَّلاةِ لَهُ ».

كسى دست كسى را نمىبوسد، زیرا بوسیدن دست او مانند نماز خواندن براى اوست.

21- حُسن ظنّ به خدا

« أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّهِ، فَإِنَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ كانَ عِنْدَ ظَنِّهِ وَ مَنْ رَضِىَ بِالْقَلیلِ مِنَ الرِّزْقِ قُبِلَ مِنْهُ الْیَسیرُ مِنَ الْعَمَلِ. وَ مَنْ رَضِىَ بِالْیَسیرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّتْ مَؤُونَتُهُ وَ نُعِّمَ أَهْلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللّهُ دارَ الدُّنْیا وَ دَواءَها وَ أَخْرَجَهُ مِنْها سالِمًا إِلى دارِالسَّلامِ ».

به خداوند خوشبین باش، زیرا هر كه به خدا خوشبین باشد، خدا با گمانِ خوشِ او همراه است، و هر كه به رزق و روزى اندك خشنودباشد، خداوند به كردار اندك او خشنود باشد، و هر كه به اندك از روزى حلال خشنود باشد، بارش سبك و خانواده اش در نعمت باشد و خداوند او را به درد دنیا و دوایش بینا سازد و او را از دنیا به سلامت به دارالسّلامِ بهشت رساند.

22- اركان ایمان

« أَلاْیمانُ أَرْبَعَةُ أَرْكان: أَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ وَ التَّسْلیمُ لاَِمْرِاللّهِ، وَ التَّفْویضُ إِلَى اللّهِ ».

ایمان چهار ركن دارد: 1ـ توكّل بر خدا 2ـ رضا به قضاى خدا 3ـ تسلیم به امر خدا4ـ واگذاشتن كار به خدا.

23- بهترین بندگان خدا

« سُئِلَ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْ خِیارِ الْعبادِ؟ فَقالَ(علیه السلام):أَلَّذینَ إِذا أَحْسَنُوا إِسْتَبْشَرُوا، وَ إِذا أَساؤُوا إِسْتَغْفَرُوا وَ إِذا أُعْطُوا شَكَرُوا، وَ إِذا أُبْتِلُوا صَبَرُوا، وَ إِذا غَضِبُوا عَفَوْ ».

از امام رضا(علیه السلام) درباره بهترین بندگان سؤال شد.

فرمود: آنان كه هر گاه نیكى كنند خوشحال شوند، و هرگاه بدى كنند آمرزش خواهند، و هر گاه عطا شوند شكر گزارند و هر گاه بلا بینند صبر كنند، و هر گاه خشم كنند درگذرند.

24- تحقیر فقیر

« مَنْ لَقِىَ فَقیرًا مُسْلِمًا فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الاَْغْنِیاءِ لَقَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبانُ ».

كسى كه فقیر مسلمانى را ملاقات نماید و بر خلاف سلام كردنش بر اغنیا بر او سلام كند، در روز قیامت در حالى خدا را ملاقات نماید كه بر او خشمگین باشد.

25- عیش دنیا

« سُئِلَ الاِْمامُ الرِّضا(علیه السلام): عَنْ عَیْشِ الدُّنْیا؟ فَقالَ: سِعَةُ الْمَنْزِلِ وَ كَثْرَةُ الُْمحِبّینَ ».

از حضرت امام رضا(علیه السلام) درباره خوشى دنیا سؤال شد. فرمود: وسعت منزل و زیادى دوستان.

26- آثار زیانبار حاكمان ظالم

« إِذا كَذَبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ، وَ إِذا جارَ السُّلْطانُ هانَتِ الدَّوْلَةُ، وَ إِذا حُبِسَتِ الزَّكوةُ ماتَتِ الْمَواشى ».

زمانى كه حاكمان دروغ بگویند باران نبارد، و چون زمامدار ستم ورزد، دولت، خوار گردد. و اگر زكات اموال داده نشود چهارپایان از بین روند.

27- رفع اندوه از مؤمن

« مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِن فَرَّجَ اللّهُ عَنْ قَلْبِهِ یَوْمَ القِیمَةِ ».

هر كس اندوه و مشكلى را از مؤمنى برطرف نماید، خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد.

28- بهترین اعمال بعد از واجبات

« لَیْسَ شَىْءٌ مِنَ الاَْعْمالِ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بَعْدَ الْفَرائِضِ أَفْضَلَ مِنْ إِدْخالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ ».

بعد از انجام واجبات، كارى بهتر از ایجاد خوشحالى براى مؤمن، نزد خداوند بزرگ نیست.

29- سه چیز وابسته به سه چیز

« ثَلاثَةٌ مُوَكِّلٌ بِها ثَلاثَةٌ: تَحامُلُ الاَْیّامِ عَلى ذَوِى الاَْدَواتِ الْكامِلَةِ وَإِسْتیلاءُ الْحِرْمانِ عَلَى الْمُتَقَدَّمِ فى صَنْعَتِهِ، وَ مُعاداةُ الْعَوامِ عَلى أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ ».

سه چیز وابسته به سه چیز است: 1ـ سختى روزگار بر كسى كه ابزار كافى دارد، 2ـ محرومیت زیاد براى كسى كه در صنعت عقب مانده باشد، 3ـ و دشمنىِ مردم عوام با اهل معرفت.

30- میانه روى و احسان

« عَلَیْكُمْ بِالْقَصْدِ فِى الْغِنى وَ الْفَقْرِ، وَ الْبِرِّ مِنَ الْقَلیلِ وَ الْكَثیرِ فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى یَعْظُمُ شِقَّةَ الـتَّمْرَةِ حَتّى یَأْتِىَ یَوْمَ الْقِیمَةِ كَجَبَلِ أُحُد ».

بر شما باد به میانهروى در فقر و ثروت، و نیكى كردن چه كم و چه زیاد، زیرا خداوند متعال در روز قیامت یك نصفه خرما را چنان بزرگ نماید كه مانند كوه اُحد باشد.

31- دیدار و اظهار دوستى با هم

« تَزاوَرُوا تَحابُّوا وَ تَصافَحُوا وَ لا تَحاشَمُو ».

به دیدن یكدیگر روید تا یكدیگر را دوست داشته باشید و دست یكدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

32- راز پوشى در كارها

« عَلَیْكُمْ فى أُمُورِكُمْ بِالْكِتْمانِ فى أُمُورِ الدّینِ وَ الدُّنیا فَإِنَّهُ رُوِىَ « أَنَّ الاِْذاعَةَ كُفْرٌ» وَ رُوِىَ « الْمُذیعُ وَ الْقاتِلُ شَریكانِ» وَ رُوِىَ « ما تَكْتُمُهُ مِنْ عَدُوِّكَ فَلا یَقِفُ عَلَیْهِ وَلیُّكَ».:

بر شما باد به رازپوشى در كارهاتان در امور دین و دنیا. روایت شده كه « افشاگرى كفر است» و روایت شده « كسى كه افشاى اَسرار مىكند با قاتل شریك است» و روایت شده كه « هر چه از دشمن پنهان مىدارى، دوست توهم بر آن آگاهى نیابد».

33- پیمان شكنى و حیلهگرى

« لا یَعْدُمُ المَرْءُ دائِرَةَ السَّوْءِ مَعَ نَكْثِ الصَّفَقَةِ، وَ لا یَعْدُمُ تَعْجیلُ الْعُقُوبَةِ مَعَ إِدِّراءِ الْبَغْىِ ».

آدمى نمىتواند از گردابهاى گرفتارى با پیمان شكنى رهایى یابد، و از چنگال عقوبت رهایى ندارد كسى كه با حیله به ستمگرى مىپردازد.

34- برخورد مناسب با چهار گروه

« إِصْحَبِ السُّلْطانَ بِالْحَذَرِ، وَ الصَّدیقَ بِالتَّواضُعِ، وَ الْعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ وَ الْعامَّةَ بِالْبُشْرِ ».

با سلطان و زمامدار با ترس و احتیاط همراهى كن، و با دوست با تواضع و با دشمن با احتیاط، و با مردم با روى خوش.

35- رضایت به رزق اندك

« مَنْ رَضِىَ عَنِ اللّهِ تَعالى بِالْقَلیلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِىَ اللّهُ مِنْهُ بِالْقَلیلِ مِنَ الْعَمَلِ ».

هر كس به رزق و روزى كم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل كم او راضى باشد.

36- عقل و ادب

« أَلْعَقْلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ، وَ الاَْدَبُ كُلْفَةٌ فَمَنْ تَكَلَّفَ الأَدَبَ قَدَرَ عَلَیْهِ، وَ مَنْ تَكَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ یَزْدِدْ بِذلِكَ إِلاّ جَهْل ».

عقل، عطیّه و بخششى است از جانب خدا، و ادب داشتن، تحمّل یك مشقّت است، و هر كس با زحمت ادب را نگهدارد، قادر بر آن مىشود، امّا هر كه به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده نمىشود.

37- پاداشِ تلاشگر

« إِنَّ الَّذى یَطْلُبُ مِنْ فَضْل یَكُفُّ بِهِ عِیالَهُ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنَ الُْمجاهِدِ فى سَبیلِ اللّهِ ».

به راستى كسى كه در پى افزایش رزق و روزى است تا با آن خانواده خود را اداره كند، پاداشش از مجاهد در راه خدا بیشتر است.

38- به پنج كس امید نداشته باش

« خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فیهِ فَلا تَرْجُوهُ لِشَىْء مِنَ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ:مَنْ لَمْ تَعْرِفَ الْوَثاقَةَ فى أُرُومَتِهِ، وَ الكَرَمَ فى طِباعِهِ، وَ الرَّصانَةَ فى خَلْقِهِ، وَ النُّبْلَ فى نَفْسِهِ، وَ الَْمخافَةَ لِرَبِّهِ ».

پنج چیز است كه در هر كس نباشد امید چیزى از دنیا و آخرت به او نداشته باش:1ـ كسى كه در نهادش اعتماد نبینى،2ـ و كسى كه در سرشتش كَرم نیابى،3ـ و كسى كه در آفرینشش استوارى نبینى،4ـ و كسى كه در نفسش نجابت نیابى،5ـ و كسى كه از خدایش ترسناك نباشد.

39- پیروزىِ عفو و گذشت

« مَا التَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ إِلاّ نُصِرَ أَعْظَمُهُما عَفْوً ».

هرگز دو گروه با هم روبه رو نمىشوند، مگر این كه نصرت و پیروزى با گروهى است كه عفو و بخشش بیشترى داشته باشد.

40- عمل صالح و دوستى آل محمّد

« لا تَدْعُوا الْعَمَلَ الصّالِحَ وَ الاِْجْتِهادَ فِى الْعِبادَةِ إِتِّكالاً عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد(علیهم السلام) وَ لا تَدْعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّد(علیهم السلام)لاَِمْرِهِمْ إِتِّكالاً عَلَى الْعِبادَةِ فَإِنَّهُ لا یُقْبَلُ أَحَدُهُما دُونَ الاْخَرِ ».

مبادا اعمال نیك را به اتّكاى دوستى آل محمّد(علیهم السلام) رها كنید، و مبادا دوستى آل محمّد(علیهم السلام) را به اتّكاى اعمال صالح از دست بدهید، زیرا هیچ كدام از این دو، به تنهایى پذیرفته نمىشود.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:03:00 ب.ظ ]




شيعه و نشانه هاى او؟!

امام حسن عسكرى عليه السلام حكايت نمود:
چون موضوع ولايتعهدى حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام پايان و تثبيت يافت .
روزى دربان امام رضا عليه السلام وارد منزل آن حضرت شد و گفت : عدّه اى آمده اند، اجازه ورود مى خواهند و مى گويند: ما از شيعيان علىّ عليه السلام هستيم .
امام رضا عليه السلام اظهار داشت : در حال حاضر فرصت ندارم ، به آن ها بگو كه در وقتى ديگر بيايند.
چون آن جماعت رفتند و در فرصتى ديگر آمدند، نيز امام عليه السلام اجازه ورود نداد، تا آن كه حدود دو ماه بدين منوال گذشت ؛ و آنان توفيق زيارت و ملاقات با مولايشان را نيافتند و نااميد شدند؛ ولى با اين حال براى آخرين مرحله نيز جلوى منزل حضرت آمدند و با حالت خاصّى اظهار داشتند:
ما از شيعيان پدرت ، امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام هستيم و با اين برخورد شما، دشمنان ما را شماتت و سرزنش مى كنند.
و حتّى در بين دوستان ، ديگر آبروئى برايمان نمانده است ؛ و نيز از رفتن به شهر و ديار خود خجل و شرمنده ايم .
در اين هنگام ، امام رضا عليه السلام به غلام خود فرمود: اجازه دهيد آن ها وارد شوند.
همين كه آنان وارد مجلس شدند، حضرت به ايشان اجازه نشستن نداد، لذا سرگردان و متحيّر، سرپا ايستادند و گفتند:
يابن رسول اللّه ! اين چه ظلم بزرگى است كه بر ما روا داشته اى كه پس از آن همه سرگردانى ، نيز اين چنين مورد بى اعتنائى و بى توجّهى قرار گرفته ايم ، مگر گناه ما چيست ؟
با اين حالت ، مرگ براى ما بهتر خواهد بود.
در اين لحظه ، امام رضا عليه السلام فرمود: آنچه كه بر شما وارد شده و مى شود، همه آن ها نتيجه اعمال و كردار خود شما مى باشد؛ و نسبت به آن بى اهميّت هستيد!
آن جماعت ، همگى گفتند: ياابن رسول اللّه ! توضيحى بفرما تا براى ما روشن شود كه خلاف ما چيست ؟
و ما چه كرده ايم ، و چه گناهى از ما سر زده است ؟
حضرت فرمود: چون شما ادّعاى بسيار بزرگى كرديد؛ و اظهار داشتيد كه شيعه حضرت اميرالمؤ منين ، امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام هستيد.
واى بر حال شما، آيا معناى ادّعاى خود را فهميده ايد؟
و سپس افزود: شيعه حضرت علىّ عليه السلام همانند امام حسن و امام حسين عليهما السلام ، سلمان فارسى ، ابوذر غفّارى ، مقداد، عمّار ياسر و محمّد بن ابى بكر هستند، كه در انجام اوامر و دستورات امام علىّ عليه السلام از هيچ نوع تلاش و فداكارى دريغ نورزند.
ولى شما بسيارى از اعمال و كردارتان مخالف آن حضرت مى باشد و در انجام بسيارى از واجبات الهى كوتاهى مى كنيد و نسبت به حقوق دوستان خود بى اعتنا و بى توجّه هستيد و در مواردى كه نبايد تقيّه كنيد، انجام مى دهيد.
و با اين عملكرد نيز مدّعى هستيد كه شيعه اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام مى باشيد!!
شما اگر مى گفتيد كه از دوستان و علاقه مندان آن حضرت و از مخالفين دشمنانش هستيم ، شما را مى پذيرفتم و اين همه دردسر و مشكلات را متحمّل نمى شديد.
شما منزلت و مرتبه اى بسيار عظيم و شريف را مدّعى شديد، كه چنانچه در گفتار و كردارتان صادق نباشيد، به هلاكت خواهيد افتاد، مگر آن كه مورد عنايت و رحمت پروردگار متعال قرار گيريد و لطف خداوند شامل حالتان بشود.
اظهار داشتند: ياابن رسول اللّه ! ما از آنچه ادّعا كرده و گفته ايم ، پوزش مى خواهيم و مغفرت مى طلبيم .
و آنچه را كه شما فرموديد، ما نيز بر آن عقيده هستيم ؛ و هم اكنون اعلام مى داريم كه ما از دوستان و علاقه مندان شما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام مى باشيم و مخالف دشمنان شما بوده و خواهيم بود.
در اين هنگام ، امام رضا عليه السلام فرمود: اكنون خوش آمديد، شما برادران من هستيد.
و سپس آن جماعت را بسيار مورد لطف و عنايت خويش قرار داد و از دربان پرسيد: اين جماعت چند مرتبه آمدند و خواستند كه وارد منزل شوند؛ و مانع ورود ايشان شدى ؟
دربان گفت : شصت مرتبه .
امام عليه السلام فرمود: بايد جبران گردد، شصت مرتبه بر آن ها وارد مى شوى و سلام مرا به آن ها مى رسانى ؛ چون كه توبه آن ها قبول شد و مستحقّ تعظيم و احترام گشتند و اكنون وظيفه ما است كه در رفع مشكلات آن ها و خانوادهايشان همّت گماريم .
و بعد از آن ، حضرت دستور فرمود تا مقدار قابل توجّهى مبرّات و خيرات به آن ها كمك شود.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:57:00 ب.ظ ]




نامه حضرت امام رضا (علیه السلام) به شیعیان

جناب شیخ مفید در کتاب خویش پیام جامع , آموزنده وجالبی را از هشتمین امام معصوم حضرت رضا (علیه السلام) آورده است که آن بزرگوار آن پیام را به وسیله حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) به شیعیان ودوستداران اهل بیت (علیهم السلام) فرستاده اند.

متن پیام آن بزرگوار این است :

ای عبدالعظیم ! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پر معنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فرا خوان و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن , چرا که این کار باعث تقرب به خداوند و من و دیگر اولیاء اوست . دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند و من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خداوند بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود. به دوستان ما توجه ده که خداوند نیکو کاران آنان را مورد بخشاش خویش قرار داده و بد کاران آنان را جز آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستداران ما را برنجاند و یا در دل نسبت به انان کینه بپرورند , همه را مورد عفو قرار خواهد داد , اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد جز اینکه از نیت خود باز گردند و اگر همچنان باقی باشند خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت نیز بی بهره خواهند بود و من از این لغزشها به خداوند پناه میبرم.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:55:00 ب.ظ ]




پرداخت بدهى دوست و كمك هزينه

مرحوم علاّمه مجلسى ، شيخ صدوق و ديگر بزرگان رضوان اللّه عليهم حكايت كرده اند:
يكى از شيعيان و دوستان امام رضا عليه السلام به نام اءبومحمّد غفّارى گويد: در يك زمانى ، بدهكارى من به افراد زياد شده بود و توان پرداخت آن ها را نداشتم .
با خود گفتم : بهتر است نزد حضرت علىّ بن موسى الرّضاعليهما السلام شرفياب شوم ، چون هيچ ملجاء و پناهى جز مولا و سرورم نمى شناسم ؛ و تنها آن حضرت است كه مرا نااميد نمى كند و كمك مى نمايد تا قرض هاى خود را پرداخت كنم و زندگيم را سر و سامانى دهم .
پس به همين منظور، عازم منزل امام عليه السلام شدم و چون به منزل حضرت رسيدم ، اجازه ورود گرفتم ؛ و هنگامى كه داخل شدم به حضرت سلام كرده و در حضور مباركش نشستم .
امام عليه السلام فرمود: اى ابومحمّد! ما خواسته و حاجت تو را مى دانيم ، كه چه تقاضائى دارى و براى چه اين جا آمده اى ، عجله نكن و ناراحت مباش ، ما خواسته ات را برآورده مى كنيم .
پس چون شب فرا رسيد، در منزل حضرت استراحت نمود، وقتى صبح شد مقدارى طعام مناسب آوردند و صبحانه را با آن حضرت تناول كردم .
سپس امام عليه السلام فرمود: آيا حاضر هستى نزد ما بمانى ، يا آن كه قصد مراجعت و بازگشت به خانواده خود را دارى ؟
عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! چنانچه لطف نموده ، خواسته و نيازم را برآورده فرمائى ، از محضر مبارك شما مرخّص مى شوم ؛ چون خانواده ام منتظر هستند.
پس از آن ، امام رضا عليه السلام دست مبارك خويش را زير تُشكى كه روى آن نشسته بود بُرد؛ و سپس مُشتى پول از زير آن درآورد و به من عطا نمود.
وقتى آن پول ها را گرفتم ، ضمن تشكّر خداحافظى نموده و از منزل بيرون آمدم ؛ چون آن ها را نگاه كردم ، ديدم چندين دينار سرخ و زرد مى باشد و نوشته اى ضميمه آن ها است :
اى ابومحمّد! اين پنجاه دينار را به تو هديه داديم كه بيست و شش دينار از آن را بابت بدهى خود پرداخت كنى و بيست و چهار دينار باقى مانده اش را هزينه و مصرف زندگى خود گردانى و نيز خانواده ات را از سختى و ناراحتى نجات بدهى

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:54:00 ب.ظ ]




تو کیستی شریک غم اهل عالمی

در خاک طوس کعبه اولاد آدمی

آن رازها که از همه پوشیده داشتم

تنها به تو گفتم…

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:52:00 ب.ظ ]




توو دل یه مزرعه
یه کلاغ روو سیاه
هوایی شده بره
پابوس امام رضا(ع)
اما هی فکر میکنه
اونجا جای کفتراست
اخه من کجا برم
یه کلاغ که روسیاست
منکه توی سیاهی ها از همه روو سیاه ترم
میون اون کبوترا با چه رویی بپرم
توو همین فکرا بودش
کلاغه عاشقونه
یه دلش میگفت برو
یه دلش میگفت بمون
یه دفعه صدایی گفت
تو نترس و راهی شو
به سیاهی فکر نکن تو یه زائری برو….

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:50:00 ب.ظ ]




دلم هوای تو کرده شه خراسانی ..

چه می شود که بیایم حرم به مهمانی…؟

دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان…

عنایتی که بیایم، تویی که درمانی….

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:48:00 ب.ظ ]





گفتم اینجا تا مشهد چقدر راه است؟!

گفت : آنقدر که بگویی…

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)



 

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:37:00 ب.ظ ]




همیشه از حرمت ، بـوی سـیـب مـی آیـد

صـدای بـال مـلـائـک ، عـجـیـب مـی آیـد !
سـلـام ! ضـامـن آهـو ، دل شـکـسـتـه ی مـن ،

بـه پـای بـوس نـگـاهـت ، غـریـب مـی آیـد
طـلـای گـنـبـد تـو ، وعـده گـاه کـفـتـرهـاسـت

کـبـوتـر دل مـن ، بـی شـکـیـب مـی آیـد
بـرات گـشـتـه بـه قـلـبـم مُـراد خـواهـی داد

چـرا کـه نـالـه ی «امّـن یُـجـیـب» مـی آیـد …

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:33:00 ب.ظ ]




یا امام رضا(علیه السلام)
دوست دارم صدات کنم، تو هم منو نگاه کنی
من تورونگات کنم، تو هم منو صدا کنی
قربون صفات برم، از راه دوری اومدم
جای دوری نمیره، اگه منو نگاه کنی
دل من زندونیه، تویی که تنها میتونی
این قفس رو وا کنی، پرنده رو رها کنی
میشه کنج حرمت، گوشه قلب من باشه
میشه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی
تو غریبی ومنم غریبم
اما چی میشه دل این غریبه رو با خودت آشنا کنی
دوست دارم تو ایوون آیینت از صبح تا غروب
من باهات صفا کنم، تو هم منو دوا کنی
دلمو گره زدم به پنجرت دارم میرم
دوست دارم تا برمی گردم گره ها رو وا کنی
دوست دارم از حالا تا صبح محشر
همه شب من رضا رضا بگم، تو هم منو رضا کنی

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:31:00 ب.ظ ]




صلوات خاصه امام رضا (علیه السلام)

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏

بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه

وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ

و حجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد

صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏

درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى.ث

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:09:00 ب.ظ ]




حافظ و شب زنده داری
می صبوح و شكر خواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی كوش و گریه سحری
مرا در این ظلمات آن كه رهنمایی كرد
دعای نیم شبی بود و گریه سحری
مرو به خواب كه حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نیم شب و آه صبحگاه رسید
مرغ شبخوان را بشارت باد كاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است
سرمكش حافظ ز آه نیم شب
تا چو صبحت آینه رخشان كند
دعای صبح و آه شب كلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می رو كه با دلدار پیوندی
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
بو كه سیری نكند آن مه ناكاسته ام [1].

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:48:00 ب.ظ ]





احادیثی درباره نماز شب

1. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : إِنَّ العَبدَ إِذا تَخَلّي بسيّدِهِ في جُوفِ الّليلِ المُظلِمِ و ناجاهُ أَثْبَتَ اللهُ النُّورَ في قلبِهِ … .

«أَمالي صدوق، ص 230»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: هرگاه بنده در دل شب تار با سَرور (خداي) خود خلوت كند و با او به راز و نياز بپردازد، خداوند نوري در دلش قرار مي دهد … سپس به فرشتگانش مي گويد: اي فرشتگانم! به بنده ام بنگريد كه در دل شب تار كه هرزه گران به لهو سرگرمند و غافلان خفته اند، با من خلوت كرده است، گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.

2. قال الامام الصّادق - عليه السلام - : شرف المؤمِنِ صلاتُهُ بالّليل.

«الكافي، ج3، ص 488»

امام صادق - عليه السلام - فرمود: شرافت مؤمن در نماز شب اوست.

3. قال الامام الرضا - عليه السلام - : صلاةُ الّليلِ تزيدُ في الرّزقِ.

«وسائل الشيعه، ج 5، ص 272»

امام رضا - عليه السلام - فرمود: نماز شب بر روزي انسان مي افزايد.

4. قال الامام الصّادق - عليه السلام - : كذب من زَعَمَ أَنَّهُ يُصلّي صلاةَ الّليلِ و هو يَجُوعُ، إِنّ صلاةَ الليلِ تُضْمِنُ رزقَ النَّهارِ.

«وسائل الشيعه، ج3، ص271»

امام صادق - عليه السلام - فرمود: دروغ گفته است كسي كه گمان كند نماز شب مي خواند و گرسنگي مي كشد، زيرا نماز شب روزي در روز را ضمانت مي كند

5. قال الامام الصّادق - عليه السلام - : صلاةُ اللّيلِ تَقضي الدّينَ.

«ثواب الأعمال، ص 42»

امام صادق - عليه السلام - فرمود: نماز شب سبب اداء شدن قرض و دين مي شود.

6. قال الامام الصّادق - عليه السلام - : إن اللهَ عزّوجّل يقول: المال و البنون زينة الحيوة الدّنيا إِنّ الثماني رَكَعاتُ يُصَلّيها العبدُ آخِرَاللّيل زينةُ الآخرةِ.

«بحار الانوار، ج83، ص126»

امام صادق - عليه السلام - فرمود: خداوند متعال مي فرمايد: دارائي و فرزندان، زيور زندگي اين جهانند، هشت ركعتي كه بنده در آخر شب مي خواند، زيور آخرت است.

7. قال الامام الصّادق - عليه السلام - : ما من عَمَلٍ حَسَنٍ يَعْمَلُهُ العَبْدُ إِلّا ولَهُ ثوابٌ في القرآنِ إلا صلاةَ اللّيل؛ فَإِنَّ الله لم يُبَيّن ثوابها لِعظَمِ خَطَرِها عِنْدَهُ … .

«بحار الانوار، ج8، ص126»

امام صادق - عليه السلام - فرمود: هر كار نيكي كه بنده انجام مي دهد، در قرآن برايش ثوابي ذكر شده است مگر نماز شب كه از بس نزد خدا پراهميّت است ثواب آن را معلوم نكرده است … .

8. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : ما من عبدٍ يُحدِّث نَفْسَهُ بقيام ساعةٍ من اللّيل فينامُ عنْها إلا كانَ نُومُهُ صَدَقَةً تَصَدَّقَ اللهُ بُها عليه …،

«ميزان الحكمه، ج2، ص1655»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: هيچ بنده اي نيست كه قصد كند پاسي از شب را براي نماز برخيزد اما خوابش برد، جز اين كه خوابش صدقه اي باشد كه خداوند آن را از طرف او دهد و ثواب نيتي كه كرده است، برايش منظور گردد.

9. قال الامام الباقر - عليه السلام - : إِنَّ اللهَ يُحبُّ … المساهِرَ بالصّلاة.

«بحار الانوار، ج76، ص60»

امام باقر - عليه السلام - فرمود: خداوند دوست مي‎دارد كسي را كه با نماز خواندن، شب زنده داري كند.

10. قال الامام الصّادق - عليه السلام - : إِني لأمقُتُ الرّجُلَ قَدْ قَرَأَ القرآن ثُمَّ يسيقِظُ من اللّيل فلا يقوم … .

«نورالثقلين، ج4، ص279»

امام صادق - عليه السلام - فرمود: من دشمن مي دارم مردي را كه قرآن را خوانده است و نيمه هاي شب از خواب بيدار مي شود، اما براي اقامه نماز شب بر نمي خيزد تا آن كه صبح مي شود و براي نماز صبحش مي شتابد.

11. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : إِنَّ البيوتَ اللّتي يُصَلّي فيها بالليل بتلاوة القرآن لَتُضيءُ لِأَهلِ السَّماء كما تُضِيءُ نُجُومُ اهل السَّماء لِأَهلِ الأَرض.

«أعلام الدّين، ص 262»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: خانه هائي كه شبها در ميان آنها نماز شب گزارده مي شود و نيز قرآن تلاوت مي شود براي ساكنان آسمان مي درخشند چنانچه ستارگان آسمان براي ساكنان زمين مي درخشند.

12. قال الامام الصّادق - عليه السلام - : إِنّ الًّرجُل يذْنِبُ الذًّنبَ فيُحرَمُ صلاة الّليل و إِنَّ العَمَلَ السِّييِّءَ أسْرَعُ في صاحبِهِ من السِّكين في الّحم.

«الكافي، ج2، ص 272»

امام صادق - عليه السلام - فرمود: آدمي گناهي مي كند و بدان سبب از نماز شب محروم مي‎شود؛ همانا تأثير كار بد در صاحب آن سريع تر از تأثير كارد در گوشت است

13. قال النّبي - صلي الله عليه و آله - : عليكم بقيامِ الَّليل … يُعَزُّ بِهِ الذَّليلُ.

«كتاب التَّهَجُّد، ص 185»

پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: به نماز شب إهتمام كنيد كه فرد ذليل به كمك آن عزيز مي گردد.

14. قال الامام الرضا - عليه السلام - : صلاةُ الّليل … بهاءُ الوَجْه.

«بحار الانوار، ج87، ص162»

امام رضا - عليه السلام - فرمود: نماز شب چهره را شاداب مي كند.

15. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : قيام الّليل قُوَّةٌ في الجوارح.

«كتاب التَّهجد، ص 184»

پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز شب اعضاي بدن را نيرومند مي سازد

16. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : عليكم بصلاةِ الّليل فَإِنَّها سنه نبيکم و دأب الصالحينَ قبلِکم و مُطْرَدةُ الدّاءِ عن أجَسَادکمِ.

«بحارالانوار، ج87، ص149»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز شب بخوانيد که همانا آن سنت پيامبرتان و شيوه صالحين از قبل شما و موجب دفع بيماري از بدن هايتان مي باشد.

17. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : ثلاث فرحاتٍ للِمؤمِنِ في الدُّنيا … و التَّهَجُّدُ منْ آخِرِ اللّيلِِ،

«بحار الانوار، ج93، ص248»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: در دنيا سه امر سبب شادابي و نشاط مؤمن است … يكي از آنها خواندن نماز شب در پايان شب است.

18. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : قيامُ الّليلِ … نورٌ في القلبِ.

«كتاب التهجُّد، ص184»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز شب باعث نورانيّت دل است.

19. قال النّبي - صلي الله عليه و آله - : ما أعلم شيئاً يَتَقَّرَبُ بِهِ المُتَقَّربونَ إِلي اللهِ عَزَّوجَّل أَفْضَلُ مِنْ قيامِ العبد في جوفِ اللّيلِ.

«كتاب التَّهجد، ص298»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: در تقرّب عبد به خداوند متعال هيچ امري را با فضيلت تر از (نماز شب) و راز و نياز در دل شب نمي شناسم.

20. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : صلاة الّليل … قبولٌ لِلأعمال.

«بحار الانوار، ج87، ص161»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز شب باعث قبولي عبادات و اعمال است.

21. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : عليكُمْ بقيام الّليل فَإِنَّهُ … تكفيرُ السَّيئاتِ.

«بحارالانوار، ج87، ص123»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: بر شما باد به قيام در شب، چرا كه موجب پوشاندن و بخشش گناهان است.

«وسائل الشيعه، ج3، ص273»22. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : ثلاثٌ كَفّاراتٌ منها التَّهَجُّد بالّليلِ و النّاسُ نيامٌ.

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: سه امر سبب كفاره گناهان است، يكي از آنها تهجّد و عبادت در شب است در حالي است كه ساير مردم درخوابند.

23. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : إِنّ قيامَ اللّيل … منْهاةٌ عَنِ الإِثْمِ.

«بحارالانوار، ج87، ص123»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز شب عامل بازدارنده از گناه است

24. عن النبيّ - صلي الله عليه و آله - : صلاةُ الّليلِ مَرضاةُ الرَّب.

«بحار الانوار، ج87، ص160»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز شب سبب كسب رضايت پروردگار است.

25. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : صلاة الّليلِ سلاحٌ علي ا لأعداءِ.

«بحار الانوار، ج87، ص161»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز شب سلاحي در برابر دشمنان است.

26. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : صلاة الّليل … كراهيَّةُ الشَّيْطانِ.

«بحارالانوار، ج 87، ص161»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز شب موجب خشم شيطان است.

27. قال الامام الرضا - عليه السلام - : عليكم بصلاةِ الّليلِ فما من عبدٍ يقومُ آخِر الّليل … إلاّ إُجيرَ من عذاب القبر و مُدَّ لَهُ في عمرِهِ … .

«روضة الواعظين، ص 320»

امام رضا - عليه السلام - فرمود: بر شما باد به اقامة نماز شب، هيچ بنده اي قيام آخر شب ندارد مگر اينكه از عذاب قبر رهائي پيدا مي كند و عمرش طولاني شده و در زندگي او گشايش بوجود مي آيد.

28. قال الامام الرضا - عليه السلام - : ثلاثةٌ هُنَّ فخر المؤمن في الدّنيا و الآخره … و الصَّلاة في آخِرِ الّليل.

«بحارالانوار، ج87، ص140»

امام رضا - عليه السلام - فرمود: سه امر ماية فخر مؤمن در دنيا و آخرت است، … يكي از آنها نماز در آخر شب است.

29. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : ما اتَّخَذَ اللهُ ابراهيمَ خليلاً إلا لِإطعامِ الطّعامِ و صلاتِهِ بالّليل و النّاس نيامٌ.

«بحار الانوار، ج74، ص282»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: خداوند حضرت ابراهيم - عليه السلام - را به مقام خليلي و دوستي خويش برنگزيد، مگر به خاطر دو چيز، اوّل اينكه مردم را اطعام مي كرد، و ديگر اينكه شب هنگامي كه مردم در خواب بودند نماز مي‎خواند.

30. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - في وصيتِهِ لِعليّ - عليه السلام - : ثلاث فرحاتٍ للمؤمن: لِقَي لإخوان، و الِأفطار من الصّيام، و التهَّجُّد مِنْ آخِرِ الّليل.

«بحار الانوار، ج74، ص352»

پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله - در سفارش به حضرت علي - عليه السلام - فرمود: مؤمن از سه چيز شاد مي شود: ديدار برادران، افطاركردن از روزه و عبادت آخر شب.

31. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : يقومُ أَحَدُكُمْ مِنَ الّليل يعالِجُ نَفْسَهُ لِلطَّهور و عليه عُقَدٌ … .

«ميزان الحكمه، ج2، ح1656»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: فردي از شما براي شب بر مي خيزد و خود را براي طهارت آماده مي كند و گره هائي در كارش دارد. پس شروع به وضو مي‎كند. چون دستش را شست يك گره گشوده مي شود و چون صورتش را شست گره ديگري گشوده مي شود … پس خداوند به پرده نشينان ساكنان عالم غيب مي فرمايد: به اين بندة من بنگريد كه خود را آماده مي سازد و از من درخواستي مي كند، هر چه بنده ام از من بخواهد به او مي دهم.

32. قال الامام علي - عليه السلام - : إِنّا أَهْلُ بيتٍ أُمِرنا أن نُطْعِمَ الطَّعامَ، و نُؤَذّي في النائبهِ، و نُصَلّيَ إِذا نامَ النّاسُ.

«محاسن، ج2، ص142»

حضرت علي - عليه السلام - فرمود: ما خانداني هستيم كه دستور داريم اطعام كنيم و در گرفتاريها به مردم كمك كنيم و وقتي مردم خفته اند نماز گزاريم.

33. سُئل عَلِيُّ بن الحسين - عليه السلام - ما بال المتهجّدين بالّليل مِنْ أَحْسَنِ النّاسِ وجهاً؟ قال - عليه السلام - : لِأَنَّهُمْ خَلَوا بِاللهِ فكساهُمُ اللهُ مِنْ نورِهِ.

«علل الشرائع، ص366»

از امام سجاد علي بن الحسين - عليه السلام - پرسيدند: چرا شب زنده داران از زيباروي ترين مردم اند، امام - عليه السلام - فرمود: چون آنان با خداي خلوت گزيده اند، پس خداي تعالي از نور وجود مقدسش جامه اي از نور بر آنان پوشانيده است.

34. جاء رَجُلٌ الي اميرالمؤمنين - عليه السلام - فقال: إِنّي قد حُرِمتُ الصّلاةَ بالّليل، فقال - عليه السلام - قد قَيَّدَتْكَ ذُنُوبُكَ.

«علل الشرايع، ص362»

مردي به محضر اميرالمؤمنين - عليه السلام - رسيد و عرض كرد: من از نماز شب خواندن محرومم، پس امام - عليه السلام - فرمود: گناهان تو را مقيّد كرده است. (به بند كشيده اند تو را).

35. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : رحم الله رجلاً قام من الّليل فَصَلَّ أَيْقَظَ أهْلَهُ فَصَلُّوا، رَحِم اللهُ … .

«كنزالعمال، ح21437»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: خداي رحمت كند مردي را كه در دل شب برخواسته و نماز شب برپاي دارد و آنگاه خانوادة خويش را براي نماز شب بيدار كرده و آنان نيز نماز شب بپاي دارند و خداي رحمت كند زني را كه دل شب برخيزد و نماز شب بخواند و آنگاه همسرش را براي نماز شب بيدار كرده و او نيز نماز شب بپاي دارد.

36. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : مازال جبرئيل يُوصيني بقيام اللّيل حتّي ظَنَنْتُ أنَّ خيارَ أُمَّتي لَنْ يناموا من اللّيلِ إِلاّ قليلاً.

«كنزالعمال، ح21425»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: جبرئيل پيوسته مرا به شب زنده داري سفارش مي كرد، چندان كه گمان كردم نيكان امت من جز اندكي از شب را هرگز نخواهند خفت.

37. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - : فَإِنَّ صلاة الّليل تُطْفِيءُ غَضَبَ الرَّبِّ تَبارَكَ و تعالي.

«كنزالعمال، ح21431»

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: نماز شب خشم خداي متعال را نسبت به انسان (به دليل گناهانش)، خاموش مي كند.



موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:39:00 ب.ظ ]




نماز شب امام خمینی (ره)

شبی كه امام از پاریس به سوی تهران می‌آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب می‌خواندند.

سیره عملی امام خمینی(ره) در نماز

امام را به راستی می‌توان انسان کاملی دانست؛ چرا که به ابعاد وجودی انسان توجه داشته و در هر عرصه‌ای که وارد می‌شدند؛ برای دیگران به الگویی قابل اعتماد تبدیل می‌شدند. عبادات در منظر امام از مقام ویژه‌ای برخوردار بود. امام به نماز بسیار اهمیت می‌دادند؛ لذا در این مطلب سیره امام عزیز را نسبت به توجه ایشان به نماز را جمع نموده‌ایم تا چراغی جهت روشنایی راهمان قرار گیرد.

صدیقه مصطفوی (دختر حضرت امام) می گوید:

برخی خویشاوندان که از پانزده سالگی با امام بوده اند، گفته اند: از دوران نوجوانی که با امام در خمین بودیم، آقا یک چراغ موشی کوچک می گرفتند و می رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب می خواندند.

همسر امام می گویند: تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم، چون مطلقا چراغ روشن نمی کردند. حتی چراغ دستشویی را روشن نمی کردند تا کسی بیدار نشود.

هنگام وضوی نماز شب، یک ابر زیر شیر آب می نهادند که صدای چکه و ریزش آب موجب بیدار شدن کسی نگردد.

نماز شب دائم امام خمینی(ره)

نماز شبِ امام خمینی پنجاه سال ترك نشد. امام در بیماری، در صحت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی در روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می‌خواند.

امام در قم بیمار شدند و به دستور اطباء می‌بایست به تهران منتقل شوند. هوا بسیار سرد بود و برف می‌بارید، یخبندان عجیبی در جاده‌ها وجود داشت امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز نماز شب خواندند.

شبی كه امام از پاریس به سوی تهران می‌آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب می‌خواندند و شما اگر از نزدیك دیده باشید، آثار اشك بر گونه‌های مبارك امام حكایت از شب زنده‌داری و گریه‌های نیمه شب وی دارد.

جالب این است كه امام همیشه موقع نماز عطر و بوی خوش مصرف می‌كردند و شاید بدون بوی خوش سر نماز نایستاده باشند، حتی در نجف هم كه نماز شب را پشت بام می‌خواندند در همان پشت بام نیز یك شیشه عطر داشتند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:31:00 ب.ظ ]




تهجّد و شب زنده داری

هیچ وقت غذا خوردن و مسائل عادی زندگی را فراموش نمی کنیم و هر روز با لذت انجام میدهیم ، چون به آنها احساس نیاز می کنیم و واقعا هم احتیاج داریم .
ولی نماز شب ، تهجّد و شب زنده داری را به هر بهانه ای که شده ، از روی تنبلی یا بی تفاوتی و . . . فراموش کرده و یا ترک می کنیم ، زیرا احساس نیاز نمی کنیم ، نه این که نیاز نداشته باشیم ، کاملا هم به آن محتاج هستیم ولی درک نمی کنیم .
چه وقت به نماز شب احساس نیاز می کنیم ؟ زمانی که مشکلی برای ما پیش آمده باشد ، آن وقت به مناجات با خدا در دل شب پرداخته و ایستاده و نشسته و کلا در هر حالتی با خدا راز و نیاز می کنیم ، ولی همین که مشکلاتمان حل شد دوباره دچار غفلت و بی توجهی می شویم .
محرومیت از تهجد مساله ی ساده ای نیست و کسی که بخواهد به خدا برسد و در سیر و سلوک و تزکیه نفس موفق باشد ، باید بر شب زنده داری مداومت نماید !
بدون شب زنده داری انسان به جایی نمی رسد

[ ای طالب مقامات معنوی ! ] شیخ و پیشوای من در علوم حقّه ، برایم حکایت نمود که از طالبان آخرت ، احدی به مقامی از مقامات دینی نرسید ، مگر آنان که اهل تهجّد و شب زنده داری بوده اند .
سبک شماردن نماز شب

[ ای سالک مجاهد ! ] در « بَلَد الاَمین » از امام صادق (ع) روایت شده که « هر کس نماز شب نخواند ، از شیعیان ما نیست » و در روایت دیگری رسیده است که « مبغوضترین خلق در نزد خدا کسی است که شب ، چون مرداری بیفتد و روز را به بطالت و تنبلی بگذراند »
محرومان از نماز شب

[ بدان ای عزیز که ] از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود : « هر کس تمام شب را بخوابد ، شیطان در گوش او بول می کند و در روز قیامت مفلس و بی چیز به صحنه ی محشر قدم می نهد و احدی نیست مگر اینکه برای او مَلَکی است که هر شب دو بار او را بیدار می کند و به او می گوید : ای بنده ی خدا ! برخیز و به یاد پروردگارت باش ؛ دفعه ی سوم اگر توجهی نکرد ، شیطان در گوش او بول می کند » .
من می گویم : مبادا به این اخبار کافر شوی ؛ بلکه به آنها ایمان بیاور و من خدا را گواه می گیرم که بعضی از شب زنده داران را می شناسم که در اوایل کار ، صدای آن ملکی که او را با لفظ « آقا » از خواب بیدار می نمود ، می شنید . و اگر تو دلی داشته باشی ، چه بسا که اثراتی که برای نماز شب رسیده است را دریافته ای .
و اگر به این فضیلت هایی که برای نماز شب رسیده مؤمن باشی ، آن را ترک نخواهی کرد و ضایع نخواهی ساخت ، زیرا طبیعت انسان بر این سرشته شده که دوستدار خیر و خوبی است . آیا در آن حدیث قدسی نشنیدی که ذات اقدس حق فرمود : « بندگان من برای غروب خورشید ، همچون پرندگانی که شامگاه شوق رفتن به آشیانه دارند ، مشتاق هستند ؟! » و چگونه می توان پذیرفت که کسی به بعضی از این فضایل برای نماز شب معتقد باشد و مشتاق رسیدن وقت آن نباشد ؟! آیا همین انسان نیست که در تقرّب به سلاطین دنیایی و حکّام این جهان و خلوت با آن ها از مال و اهل خود می گذرد و چه بسا که روح و زندگی خود را در این راه فدا می کند ؟! و خدای متعال می فرماید : « وَ الّذین آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلهِ » ، ( و کسانی که اهل ایمانند ، محبت شان به خدا از هر دوستی و محبتی بیشتر و شدیدتر است و کمال محبّت را فقط به خدا مخصوص دارند ) .
عذر های غیر موجّه محرومین از نماز شب

[ ای طالب مقام قرب حضرت دوست جلّ جلاله ! به ] کسی که به بهانه ی غلبه ی خواب و بیدار نشدن برای انجام نماز شب ، خود را در ترک آن معذور می دارد توجّهی ننما ، چرا که این عذر از چند وجه مردود است ، از جمله این فرمایش حضرت علی (ع) در جواب کسی که گفت من دیشب به خواب ماندم و توفیق تهجّد و شب زنده داری نصیبم نشد ، فرمود : « تو مردی هستی که گناهانت قید و بندت شده است » .
و دیگر این که خواب ماندن از مثل امری به این بزرگی ، غالباً غیر ممکن است ، آیا طالبان این دنیا را نمی بینی که اگر یکی از آن ها را سلطان وقت ، به خلوت فرا خواند ، گرچه وقت ملاقات با او را دل شب قرار دهد ، او به خواب نخواهد ماند ، بلکه آن شب را از ترس این که مبادا به خواب بماند ، کلاً بیدار بوده و پیوسته به فکر مجلس سلطان و صحبتش با او خواهد بود .
و تو اگر در احوال خویش تأمل کنی ، به یقین خواهی دید که اگر احتمال دهی که کسی نیمه شب ، مبلغ قابل توجهی پول برایت خواهد آورد ، از شوق دست یابی به آن مال و ترس این که مبادا به واسطه ی خواب از دستت برود ، قدرت بر خوابیدن نخواهی داشت ! از همه ی این ها گذشته ، اگر واقعاً از این خوف داری که به خواب بمانی ، می توانی نزد کسی که تو را در وقت نماز بیدار کند بخوابی تا این که خود ، عادت کنی . و خلاصه ی کلام این که اگر خواب ، مانع دستیابی به این فضیلت بزرگ شود ، خواری و ذلّتی است که مثلش در این دنیا نیست.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:17:00 ب.ظ ]
1 3 4