فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29            



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 




عادات بد را در سال قبل، جا بگذارید

گام اول برای تغییر ویژگی های بد این است که غبار عادت را از روی آنها کنار بزنیم

هنگامی که می خواهد سال عوض شود، همه جا را خانه تکانی می کنیم جزء عادتهای بدی که در زندگی داریم. عادتهای مضر و بدمان را با خود به سال جدید می بریم ونمی خواهیم آنها را تغییر دهیم. گام اول برای تغییر ویژگی های بد این است که غبار عادت را از روی آنها کنار بزنیم تا یادمان بیاید کدام دسته از خصوصیات به خودمان و دیگران آسیب می زند.

راستی چطور عادات بد خودمان و اعضای خانواده مان را تغییر دهیم. برخی از این عادتها برای دیگران آزاردهنده است، برخی برایتان هزینه دارند و شما از آنها بی اطلاعید. چه بسا ویژگی هایی هم وجود دارد که حتی نمی دانیم بد هستند، بنابراین هرگز برای تغییرشان کاری نمی کنیم. 6 تا از این عادت ها به شما می گوییم تا در سال جدید راحت تر آنها را از کمد ذهن تان بیرون بیاندازید.

ناله و شکایت
کلمات شما دارای قدرت هستند، به خصوص روی خود شما. شکایت کردن از مشکلات تان باعث می شود که احساس بدی داشته باشید. اگر چیزی اشتباه است وقت خود را با شکایت کردن هدر ندهید؛ بلکه سعی کنید شرایط را بهتر سازید. مگر این که بخواهید برای همیشه شکایت کنید. پس وقت را هدر ندهید، مشکل را برطرف کنید. راجع به این صحبت کنید که چطور می خواهید موقعیت را بهتر سازید.

موعظه
انتقادکردن مترادفی دارد که موعظه کردن است؛ در واقع از ریشه مورد قضاوت قراردادن، این دو گرفته شده اند. هرچه بالاتر بروید دستاوردهای تان بیشتر می شود و تمایل شما برای اندیشیدن راجع به هر چیزی بیشتر می شود؛ در نتیجه تمایل پیدا می کنید که به دیگران بفهمانید که می دانید. وقتی که راجع به یافته های تان با دیگران صحبت می کنید افراد ممکن است حرف های شما را بشوند ولی شاید به دقت گوش ندهند.

ترس برادر مرگ
گاهی شما نسبت به آن چه که ممکن است یا ممکن نیست رخ بدهد یا نسبت به آن چه که نمی توانید انجام دهید یا این که چطور دیگران راجع به ما قضاوت خواهند کرد، دچار ترس شده اید. بنابراین راحت است که خود را آزاد بدهید تا این که منتظر موقعیتی مناسب بمانید و اینکه تصمیم بگیرید که کمی بیاندشید یا تحقیق بیشتری انجام دهید یا گزینه های دیگری را بیابید. در این بین می تواند روزها، هفته ها، ماه ها و سال ها سپری شوند تا رویاها به حقیقت بپوندند. نگذارید ترس شما باعث عقب ماندگی شما شود. هرچه که برنامه ریزی کردید، آرزو داشتید و تصور کردید، از همین امروز شروع می شود.

استرس در محیط کار ممنوع
استرس و فشار در محل کار عامل افسردگی، بیماری های قلبی و سکته است؛ بنابراین باید هر چه زودتر راه مناسب بیابید تا این استرس ها را کاهش دهید و یا اینکه آنها را مدیریت کنند؛ مثلاً با مدیر خود حرف بزنید، شغل خود را تغییر دهید و یا از یک مشاور متخصص کمک بگیرید.

غذا خوردن از روی احساسات
بهتر است وقتی که دچار ناراحتی های روحی می شوید، به سراغ انجام کاری بروید که به شما لذت می دهد و باعث افزایش اندروفین در بدن تان می شود تا سلامت تان به خطر نیفتد.

توجه بیش از حد به ظاهر
در حالی که هر دو جنس به ظاهر خود اهمیت می دهند، اما خانم ها بسیار بیشتر از آقایان درصدد داشتن ظاهری کامل و بی عیب هستند. براساس پژوهش ها، 90 درصد از خانم ها دوست دارند ظاهر خود را تغییر دهند و به ظاهر بهتری دست یابند. این عدم اطمینان از ظاهر روی سلامت روحی روانی تان تاثیر می گذارد و حتی گاهی اوقات به سلامت جسمی تان لطمه می زند.

محیطی که ما خلق می کنیم
بهتر است برای ترک عادت از خودمان شروع کنیم. نه تنها ما می توانیم برای عزیزان مان مانند یک الگوی خوب عمل کنیم، بلکه می توانیم برای آن ها محیطی به وجود آوریم که آن ها تشویق به برگزیدنِ عادات خوب نماید. ولی باید از همین ابتدا با یک حقیقت، کنار بیاییم: محیط کاملاً تحت تسلط ما نیست. راستش، حتی به طور نسبتاً کامل هم در اختیار ما نیست!

موضوعات: عادات بد را در سال قبل، جا بگذارید  لینک ثابت
[جمعه 1394-12-14] [ 04:49:00 ب.ظ ]





اخلاق خوش از دیدگاه قرآن
جامعه امروزی به علت وجود مشغله فروان و آلودگی های بسیار، چه فیزیکی(مانند آلودگی ها و آلودگهای صوتی) و چه روحی(انواع گرایشات به عوامل بازدارنده انسان در مسیر روشنایی) دچار مشکلات و نقصان های روحی فراوان شده که یکی از این آسیبها “بد خلقی” است.

یکم راحت تر صحبت کنیم… تا حالا پیش اومده که به جایی بری و شخصی رو ببینی بهش سلام کنی و جوابت رو از روی بدخلقی نده… یا با کسی برخورد کردی که احساس کنی اصلا از اینکه تو رو مقابل خودش میبینه براش سخته… این افراد منبع انرژی منفی هستن و وقتی که باشون برخورد میکنی حس میکنی که دنیا چقدر سخت میگذره… این افراد مثل یه جوراب بد بو می مونن (آره یه جوراب) که آدمهای دیگه رو از خودشون بخاطر نحوه برخورد و بدخلقی هاشون فراری میدن…

بدخلقی از نظر من چند دلیل میتونه داشته باشه… مشکلاتی که به دلیل برطرف نشدن دائما شخص رو تضعیف روحیه میکنه و شادابی رو ازش میگیره… یکی دیگه هم زندگی یکنواخت و بدون هیچ شوک خوشحال کننده هست. شما هم بقیه دلایلی که به ذهنتون میرسه نام ببرید… و یه آدم چطور میتونه از این حالات بسیار زننده فرار کنه و خودش رو نجات بده…

در ادامه می خونید که قرآن درباره اخلاق چی گفته:

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿آل عمران- ۱۵۹﴾

ترجمه مکارم شیرازی: به (بركت) رحمت الهي، در برابر آنها ( مردم) نرم (و مهربان شدي)! و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراكنده مي‏شدند. پس آنها را ببخش و براي آنها آمرزش ‍ بطلب! و در كارها، با آنها مشورت كن! اما هنگامي كه تصميم گرفتي، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.

چه زیبا گفته این تصور به ذهن میاد که همیشه آدمهای خوش خلق مثل یه ملکه زنبور می مونن که آدمهای دیگه رو مثل یه دسته زنبور به خودشون جذب میکنن.

البته رسیدن به این مقام و منزلت کار هرکسی نیست و به سادگی برای همه قابل دسترسی نیست، در آیات زیر به این نکته اشاره شده:

وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ ﴿فصلت - ۳۴﴾

مکارم: هرگز نيكي و بدي يكسان نيست، بدي را با نيكي دفع كن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صميمي شوند!

وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ﴿فصلت - ۳۵﴾

مکارم: اما به اين مرحله جز كساني كه داراي صبر و استقامتند نمي‏رسند، و جز كساني كه بهره عظيمي از ايمان و تقوا دارند به آن نائل نمي‏گردند.

واقعا که چقدر سخته که آدم به چنین مقامی دست پیدا کنه… ولی لذتی که توی این راه هست انسان رو سرمست میکنه و خیلی شیرنه. من خودم توی چند محیط متفاوت کار کردم که مستقیما با مردم مختلف در ارتباط بوده. بعضی ها وقتی با آدم برخورد میکنن انگار که قبلا با شما مشکلی داشتن و حالا به اجبار به دیدار شما اومدن. اما وقتی بتونی به طریقی با اینها ارتباط برقرار کنی که از اون حالت خارج بشن هم به شما احساس خوبی دست میده و هم به طرف مقابل… و این احساس باعث میشه که شخص مقابل ناخودآگاه از شما برداشت مثبتی داشته باشه.

 

موضوعات: اخلاق خوش از دیدگاه قرآن  لینک ثابت
 [ 04:47:00 ب.ظ ]




حدیث هایی در مورد خوش خلقی

1- حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: به راستی کامل ترین مومنان در ایمان خوش خلق ترین آنها است.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 303

2- حضرت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: در روز قیامت، در ترازوی کارهای مومن بهتر از حسن خلق نگذارند.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 303

3- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: چهار مورد است که هر که آنها را دارد ،ایمانش کامل است و اگر از فرق سر تا پایش پر از گناه باشد، او را نکاهد، فرمودند: آنها راستگویی و رد امانت و حیا و حسن خلق است.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 305

4- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: به راستی برای صاحب خلق خوش اجری چون اجر روزه دار شب زنده دار است.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 305

5- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: بیشتر وسیله ای که بدان امتم در بهشت درآیند تقوی وحسن خلق است.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 305

6- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: خلق خوش، گناه را آب کند چنانچه خورشید یخ را.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 305

7- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: نیکوکاری و خلق خوش، خانه ها را آباد کنند و عمرها را بیفزایند.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 307

8- اسحاق بن عمار گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: به راستی خلق خوب بخشش خدا است، خدا عزوجل آن را به خلق خود بخشش می کند، برخی از آن منش است و برخی به تصمیم و کسب است، من گفتم: کدام از این دو بهتر است، فرمودند: آنکه طبع و منش او است بر آن واداشته است نمی تواند جز آن کند و آنکه به قصد و کسب خوش خلقی کند باید به خوبی بر طاعت صبر کند و رنج کشد، پس او بهتر این دو است.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 307

9- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: به راستی خدا تبارک و تعالی همان ثواب را به بنده ی خوش خلق می دهد که به مجاهد در راه خدا می دهد در بامداد و پسین (یعنی مجاهدی که همیشه در جهاد است.)

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 309

10- حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: مومن اهل معاشرت است و خیری نیست در کسی که الفت نگیرد و با او الفت نگیرند.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 313

11- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: تلخ روئی و گرفتگی رخسار باعث جلب دشمنی مردم و دوری از پروردگار است.

منبع : بحار 17، ص 164

12- حضرت امام محمدباقر (علیه السّلام) فرموده اند: بشاشت و گشاده روئی در برخوردهای اجتماعی، مایه ی جلب محبت مردم و قرب به خداوند است.

منبع : بحار 17،ص624

13- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: کسی که در برخورد با مردم از در الفت و محبت وارد شود، مردم دوستدار وی خواهند شد.

منبع : غررالحکم ،ص622

14- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: خوشروئی و بشاشت ،ریسمان مهر و مودّت است.

منبع : مجموعه ی ورّام 1، ص31

15- از حضرت سجاد (علیه السّلام) حدیث شده که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آخر خطبه ی خود فرمودند: خیر و سعادت برای کسی است که اخلاقش پسندیده و خویش پاک باشد، باطنش نیکو و ظاهرش خوب باشد، مازاد اموال خود را انفاق کند و از ادا سخنان زائد امساک نماید و با همه ی مردم به عدل و انصاف رفتار کند.

منبع: کافی2،ص144

16- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: سه چیز است که هر که یکی از آنها را برای خدا آرد، خدا بهشت را بر او واجب کند، از خود کم گزارد و خرج راه خیر کند، با همه ی مردم جهان خوش رویی کند، و نسبت به خود انصاف دهد و به حق قضاوت کند.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 315

17- حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: مردی نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمد و گفت یا رسول الله، به من سفارشی کن، در ضمن سفارش خود به او فرمودند : با برادرت با روی باز برخورد کن.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 315

18- یکی از اصحاب گفت: به حضرت امام صادق (علیه السّلام) گفتم: اندازه ی خوش خلقی چیست؟ فرمودند: نرمش کنی و سخن شیرین بگویی و با برادرت با خوش رویی برخورد کنی.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 315

19- فضیل که فرمود ( یعنی از امام باقر(علیه السّلام) یا امام صادق (علیه السّلام) و گویا نام امام از قلم نسخه نویسان یا راویان افتاده – از مجلسی ره ) :کارهای خیر و خوش رویی به بهشت می برند و بخل و بدرویی و عبوس از خدا دور کنند و به دوزخ برند.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 315

20- حضرت امام کاظم (علیه السّلام) فرمودند: که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند : خوش رویی کینه را ببرد.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 315

21- حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند: ای فرزندان عبدالمطلب شما که نمی توانید با اموال خود به همه ی مردم گشایش دهید پس با چهره ی باز و رویی خوش با آن ها برخورد کنید.

منبع : اصول کافی، ج٢/ص١٠٣، حدیث١

22- حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: چه بسا عزیزی که خلق ناپسند به ذلت و خواریش افکنده و چه بسا ذلیلی که حسن خلق محبوب و عزیزش ساخته است.

منبع : بحار 15 ، ص211

نرمش و رفق

23- حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: راستی برای هر چیزی قفلی است، و قفل ایمان نرمش است.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 357

24- حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: هر که را نرمش بهره دادند، ایمانش بهره دادند.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 357

25- حضرت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: نرمش میمنت دارد و سختگیری شوم است.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص359

26- حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: به راستی خدا عزوجل نرمش کن است و نرمش را دوست دارد به نرمش عوض و اثری می دهد که به سختگیری ندهد.

منبع : 359 اصول کافی جلد 4،

27- حضرت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: به راستی در نرمش فزونی و برکت است، هر که از نرمش محروم است از خیر محروم است.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 361

28- حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: هر خاندانی که بهره شان را از نرمش به آنها داده اند، خدا به روزی آنها وسعت داده، و نرمش در اندازه گیری زندگانی از فراوانی مال بهتر است با نرمش در چیز درماندگی نیست و با تبذیر و ولخرجی چیزی به جا نماند، به راستی خدا عزوجل نرمش کن است و نرمش کن را دوست دارد.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 361

29- هشام بن احمر ، از حضرت ابی الحسن (علیه السّلام) گوید: (در حالی که میان من و مردی از قوم سخنی رفته بود) به من فرمودند: با آنها نرمش کن زیرا هر کدامشان به محض اینکه خشم گیرند به کفر گرایند و خیری نباشد در کسی که کفر او در خشم او است.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 361

30- حضرت امام کاظم (علیه السّلام) فرمودند : نرمی و لطف، نیمی از زندگی است.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 361

31- حضرت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: اگر رفق و نرمش به چشم دیده می شد، آفریده ای از آن زیباتر و نیکو تر نبود.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 363

32- حضرت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: دو کس با هم مصاحبت نکنند جز آنکه مزد بیشتر و محبوب تر نزد خدا عزوجل آن کس باشد که به یار خود نرمش و لطف بیشتر دارد.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 363

33- حضرت فضیل بن عثمان گوید، شنیدم امام صادق (علیه السّلام) می فرمودند: هر که در کار خود نرمش کند، بدانچه از مردم خواهد برسد.

منبع : اصول کافی جلد 4، ص 365

موضوعات: حدیث هایی در مورد خوش خلقی  لینک ثابت
 [ 04:46:00 ب.ظ ]





سيماي خوش خلقي

خلق خوش محمدي (صلي الله عليه و آله)
1ـ روزي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) در مسجد نشسته بودند كه خدمتكار يكي از انصار وارد شد و گوشه لباس حضرت را كشيد! پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) به خاطر او از جاي برخاست (تا اگر كاري دارد) بگويد اما اوچيزي نگفت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) نيــز چيزي نفرمود (و اعتراض ننمود) براي بار دمو و سوم نيز اين كار تكرار شد، در دفعه چهارم كه پيامبـــر به خاطر آن زن از جاي برخاست، آن زن از حاشيه لباس حضرت رشته اي جدا كرد و برگشت!
مردم كه از حركات او آشفته شده بودند به او گفتند: خدا به تو چنين وچنان كند، سه مرتبه پيامبر را معطل كردي و چيزي نگفتي و حضرت نيز به تو چيزي نگفت تو با پيامبر چه كار داري؟
زن گفت: در خانه ما بيماري است و خانواده‌ام مرا فرستادند تا از حاشيه لباس حضرت رشته اي براي شفا برگيرم ، هر بار كه خواستم اقدام كنم حضرت از جاي بر مي خواست و من خجالت مي كشيدم در مقابل ديد حضرت آن را جــدا كنم و از طرفي نيز مايل نبودم كه از حضرت درخواست كنم، اين بود كه خــودم (در دفعه چهارم) آن را برگرفتم. (اصول كافي، تأليف ثقة الاسلام كليني ، متوفي 329 هجري)
2ـ خواجه نصير الدين طوسي از بـــزرگان تاريخ علم و ادب و فرزانه روزگار است. او در فلسفه و كلام و رياضي و علـــم هيئت و ساير علوم رايج زمان سرآمد روزگار بود. روزي شخصي به اونامه اي نوشت و در ضمن نامه به وي جسارت كرده نوشته بود: اي سگ پسر سگ! ايــن عالم بزرگوار با كمال آرامش و اخلاق نيكو در پاسخ وي نوشت:
اما اينكه گفتي اي سگ پسر سگ، درست نيست، زيرا سگ چهار پاست و پارس ميكند و ناخنهاي بلند دارد ولي من قامت كشيده دارم، پوست بدنم پوشيده از (مو نيست) و ناخنهايم نيز پهن است نه بلند، قوه عقل و خنده دارم (كه سگ ندارد) اين مشخصات غير از آنهاست (كه در سگ است) و سپس ساير سخنان وي را نيز با همين منطق و اخلاق نيكو بدون اينكه سخن ناهنجاري بگويد پاسخ گفت!
3ـ يك نفر مسيحي به امام پنجم حضرت باقر (عليه السلام) جسارت كرد و گفت : تو بقر هستي! (بقر يعني گاو) حضرت فرمود نه من باقر(شكافنده علوم) هستم، او ادامه داد كه تو پسر زن آشپز هستي!
حضرت فرمود: طباخي كار اوست (و عاري نيست)
او گفت: تو پسر زن سياه پوست بد دهن هستي! حضرت فرمود اگر راست ميگويي خداوند او را ببخشد و اگر دروغ مي‌گويي خداوند تو را بيامرزد.
آري اين است اخلاق خوش اهل بيت (عليهم السلام) با اينكه مرد نصراني دروغ بلكه بهتان مي زد چرا كه مادر حضرت باقر (عليه السلام) دختر امام مجتبي (عليه السلام) است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود او صديقه اي بود كه در خانواده امام مجتبي (عليه السلام) مانند او نيامده است ، ولي حضرت چنان بـــرخورد زيبا و نيكو با او نشان داد كه نصراني با ديدن اين اخلاق نيكو مسلمان شد . (7)
4ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) از راهي عبور ميكرد كه ناگاه مرد خشني نزد حضرت آمد و لباس حضرت را گرفت و محكم كشيد يكي از همراهان حضرت ميگويد : به گردن پيامبر نگاه كردم ديدم كه آن لباس كه غليظ هم بود بر اثر شدت كشيدن بر روي گردن ايشان اثر گذارده است آن مرد صدا زد : اي محمد از مال خدا كه نزد توست چيزي به من بده ! حضرت در حالي كه تبسمي بر لب داشت به او توجه نمود و فرمود تا عطايي به او بدهند . (8)
و اينچنين بود كه اخلاق پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) همانند معجزه او مردم را به اسلام دعوت ميكرد و دين او بردلها حكومت نمود وجهان را تحت تأثيرقرارداد.

موضوعات: سيماي خوش خلقي  لینک ثابت
 [ 04:45:00 ب.ظ ]





خوش خلقي به چيست؟

از امام صادق (عليه السلام) سؤال شد اندازه چيست؟ حضرت فرمود: تلين جانبك و تطيب كلامك و تلقي اخاك ببشر حسن
ملايم و فروتن باشي و سخن خود را پاكيزه كني و با برادرت با روي زيبا و گشاده ملاقات كني. 
براي رسيدن به اين صفت الهي بايد به فضيلت اين صفت پسنديده همچنـان كه ذكر شد توجه كرد و سپس به ضررهاي بد اخلاقي از نظر روحي تـــوجه كرد كه چگونه انسان را در ميان مردم مورد تنفر قرار مي دهد و روح آدمي را ناآرام و متشنج كرده و آدمي را از نعمت محبت و انس با ديگران و لذت بردن از دوستان و از زندگي محروم مي كند و بدتر از همه در پيشگاه الهي خوار و اعمال او نيز كم ارزش مي شود.
سپس دائماً بايد مراقب سخنان و رفتار خود بوده تا مبادا به تندي گرايش يابد، و يكي از بهترين راههاي خوش خلقي، تبسم نمـودن همراه با اظهار محبت و سلام و احوالپرسي صميمي كردن است. اين كارها به هيچ وجه سخت و يا داراي هزينه مالي نيست ولي به شدت موجب محبت و صفا و شيريني زندگي و رضايت خداوند مي شود.
و كسي كه بتواند خشم خود را كنترل كند تا حد بسياري از نعمت خوش خلقي بهره مند خواهد شد.

موضوعات: خوش خلقي به چيست؟  لینک ثابت
 [ 04:43:00 ب.ظ ]





خوش خلقي

«خوش خلقي» به معناي معاشرت نيكو و برخورد نيك با ديگران مي‌باشد. اين صفت ارزنده يكي ازبهترين عوامل پيشرفت براي فرد و جامعه است كه سبب گرمي و صفا و محبت ميان انسانها شده وروح شخص و كساني كه با او معاشرت دارند را آرامش مي‌بخشد. خداوند در قرآن مجيد، سوره مباركه قلم آيه 4 مي‌فرمايد:
انك لعلي خلق عظيم (تو يا رسول الله داراي خلق بزرگي هستي.)
و به ما مسلمانان نيز در سوره مباركه احزاب، آيه 21 دستور مي دهد كه : و لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة(همانا پيامبر براي شما الگويي زيباست.)
از اين دو آيه نتيجه مي گيريم كه ما بايد داراي خلق و خوي بزرگ و زيبا باشيم. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) فرمود: جبرئيل از جانب پــــروردگار عالميان بر من نازل شد و گفت: اي محمد برتو باد به خوش خلقي كه خيـر دنيا وآخرت رابه پايان برده ، سپس حضرت رسول (صلي الله عليه و اله) فرمود: الا و ان اشبهكم بي احسنكم خلقاً (1)
بدانيد كه شبيه ترين مردم به من كسي است كه از همه خوش اخلاقتر باشد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان حسن الخلق يبلغ بصاحبه درجة الصائم القائم. ( اصول كافي )
خوش خلقي صاحب خود را به درجه كسي كه روزها و شبها به عبادت مشغول است مي‌رساند.
و فرمود: ان حسن الخلق يذيب الخطيئة كما تذيب الشمس الجليد.
(2) اخلاق خوب گناه را ذوب مي كند همچنانكه خورشيد يخ را آب مي كند.
پيامبر گرامي فرمود: الخلق الحسن نصف الدين (خوش خلقي نيمي ازدين است.) (3)
و حضرت علي ( عليه السلام ) فرمود : عنوان صحيفة المؤمن حسن خلقه(سرلوحه نامه عمل مؤمن خوش خلقي اوست.) (4)

موضوعات: خوش خلقي  لینک ثابت
 [ 04:42:00 ب.ظ ]




چند خاطره خواندنی از امام خمینی

یکی از تفاوت‌‏های رهبران بزرگ با مدیران معمولی نفوذ آنان بر قلب‌‏های پیروان خود است. رهبران بزرگ دستور نمی‌‏دهند اما پیروان کلام آنان را به منزله تکلیفی برای عمل قلمداد می‌‏کنند و ناخودآگاه در مسیر اجرای آن از کوچکترین تلاشی، حتی نثار جان خود دریغ نمی‌‏کنند. بی‌‏شک یکی از دلایل این نفوذ اعجاب‌‏آور، صداقت درگفتار و عمل رهبران بزرگ است و به قولی «آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند».

امام خمینی(ره) نیز از این قاعده مستثنی نبودند. یکی از نقدهای اساسی بنیانگذار انقلاب به رژیم شاهنشاهی پهلوی، اشرافیت‌‏گرایی و کاخ نشینی این خاندان درمقابل زندگی فقیرانه و کوخ نشینی عامه مردم بود. زندگی ساده و بی پیرایه امام خمینی (ره) ودوری ایشان از قدرت طلبی وخودنمایی های معمول ، پیش از پیروزی انقلاب شعارمبارزه با اشرافیت‌‏گرایی خاندان پهلوی را برای مردم باورپذیر کرد. این مشی امام(ره) پس از پیروزی انقلاب نیز ادامه پیدا کرد. ذکرخاطراتی از زندگی بی پیرایه امام (ره) برای نسل امروز از یک سو باعث آشنایی این نسل با یکی از تاثیرگذارترین افراد تاریخ جامعه ایران می‌‏شود واز سویی سنگ محکی برای سنجش عملکرد سیاستمداران و مسوولان امروز جامعه ایران است. خاطرات نقل شده برگرفته از کتاب برداشتهایی از سیره امام خمینی به قلم غلامعلی رجایی است.

«فشار نیاورید به مردم، و ما را كنار می‏زدند كه مردم آزاد باشند، و به مردم بی احترامی نشود»
راضی نیستم برای من صلوات بفرستید- خاطره ای از حجت‌‏الاسلام سروش محلاتی

امام در بعضی از سال‌‏ها، تابستان به محلات تشریف می‏آوردند. تابستان سال 1325 كه به محلات آمدند، علمای شهر كه به امام اخلاص داشتند از ایشان درخواست كردند كه مسجدی در اختیارشان بگذارند تا مردم از وجودشان بهره ببرند. فرمودند مرا به حال خود بگذارید و به كار خودتان مشغول باشید و نپذیرفتند. پس از چند روزی كه از ماه رمضان گذشت، عده‏ای گفتند حالا كه شما جماعت را نپذیرفتید حداقل یك جلسه‏ای باشد كه بعضی‌‏ها از محضرتان استفاده بكنند. بالاخره بعد از صحبت‌‏ها امام آن جلسه را پذیرفتند و این جلسه در روزهای ماه رمضان ساعت پنج بعدازظهر در مسجدی كه در مركز شهر بود برپا می‏شد و امام پای یك ستونی روی زمین می‏نشستند و جمعیت دور ایشان می‏نشست. در این جلسه دو نكته قابل توجه دیده‏ام كه از خاطرم محو نمی‏شود. یكی اینكه روز اول علما و روحانیون آمدند شركت كردند و امام بعد از جلسه به آنها فرمودند كه اگر چنانچه شما بخواهید شركت بكنید من این جلسه را تعطیل می‏كنم، شما باید مقامتان در اجتماع محفوظ باشد. نكته دوم این بود كه مرسوم بود اگر كسی از روحانیون داخل می‏شد به احترامش كسی می‏گفت صلوات بفرستید و در اینجا هم شخصی بود كه وقتی امام وارد مسجد می‏شدند جمعیت را به ذكر صلوات دعوت می‏كرد. روز اول كه این صلوات را فرستادند، پس از اتمام جلسه امام آن شخص را خواستند و فرمودند: «شما این صلواتی را كه می‏فرستید منظورتان ورود من است یا آنكه این صلوات برای رسول بزرگوار اسلام است؟ اگر برای رسول اكرم(ص) صلوات می‏فرستید، این صلوات را یك وقت دیگری بفرستید و اگر چنانچه برای من است كه وارد مسجد می‏شوم من راضی نیستم!» از آن جلسه یك نكته‏ای در نظرم هست كه امام با زبان بسیار ساده فرمودند: «برادران مسلمان و عزیز، شما كه یك كت و شلوار فاستونی پیدا كرده‏اید و می‏پوشید و با یك كت و شلوار حالتان تغییر می‏كند، یك غروری پیدا می‏كنید، فكر نكرده‏اید كه این فاستونی پشمی از كجا تهیه شده؟ آیا مواد این پشم همان پشم نیست كه كمر گوسفندی را پوشانده بود؟ قبل از این گوسفند همین پشم را داشت و غروری هم نداشت و حالا كه همان پشم رشته شد و رنگ شد، آمد كت و شلوار شد، یك مرتبه حال شما را تغییر داده است.این چه بدبختی است كه ما به چنین چیزهای بی اساس دل خود را خوش بكنیم؟»

امام اجازه نمی‏دادند کسی پشت‏سرشان راه بروند- خاطره‌‏ای از حجت‌‏الاسلام غیوری

در سال‌‏های 1327 و 1328 وقتی كه امام در مسجد «سلماسی‏» قم تدریس می‏كردند، مسیر حركت ایشان از خانه به طرف محل درس‏شان با بنده یكی بود. چون منزل ما هم در نزدیكی منزل امام بود لذا بیشتر روزها میان راه، با هم برخورد می‏كردیم. امام وقتی صدای پای ما را می‏شنیدند با ما احوالپرسی می‏كردند و به ما تكلیف می‏كردند كه پیشاپیش ایشان حركت كنیم و اجازه نمی‏دادند پشت سرشان حركت كنیم و همیشه هم به تنهایی از منزل به طرف مسجد سلماسی حركت می‏كردند.

«شما این صلواتی را كه می‏فرستید منظورتان ورود من است یا آنكه این صلوات برای رسول بزرگوار اسلام است؟ اگر برای رسول اكرم(ص) صلوات می‏فرستید، این صلوات را یك وقت دیگری بفرستید و اگر چنانچه برای من است كه وارد مسجد می‏شوم من راضی نیستم!»
به مردم فشار نیاورید- خاطره‌‏ای از حجت‌‏الاسلام محتشمی

در نجف یك وقت خبر رسید كه گروهی از ایران به دستور شاه آمده‏اند تا امام را ترور كنند -اواخر سال 46 و اوایل سال 47- ما احساس وظیفه شرعی كردیم كه باید امام محافظت بشوند و بر این اساس حدود هفت - هشت نفر از برادران تصمیم گرفتیم هر شب همراه امام به حرم برویم، همین طور موقعی كه می‏روند درس حاضر باشیم. شب اول امام كه آمدند به طرف حرم، ما هم به دنبال ایشان حركت كردیم، چند قدمی كه راه رفتیم، سر كوچه رسیدیم. امام برگشتند و فرمودند كه برگردید. البته آن شب ما یك مقدار خودمان را عقب كشیدیم، و امام رفتند، اما بعد پیغام دادیم به امام كه ما احساس وظیفه شرعی می‏كنیم، شما چه مایل باشید چه مایل نباشید ما چون واجب می‏دانیم بر خودمان، دنبال شما خواهیم آمد و این مساله را ادامه دادیم. در شب‌‏هایی كه حرم بسیار شلوغ می‏شد، ایرانی‌‏هایی كه می‏آمدند برای زیارت هجوم می‏آوردند دست امام را ببوسند و احیاناً امام در فشار جمعیت قرار می‏گرفتند، در آنجا ما می‏آمدیم كه یك مقداری راه را باز كنیم. بارها شد كه امام در همان میان جمعیت می‏فرمودند: «فشار نیاورید به مردم، و ما را كنار می‏زدند كه مردم آزاد باشند، و به مردم بی احترامی نشود».

موضوعات: چند خاطره خواندنی از امام خمینی  لینک ثابت
 [ 04:40:00 ب.ظ ]





20 داستان کوتاه از زندگی امام خمینی
تا گفتم خانم گفته چیزی نگفتند

خانم فریده مصطفوی (دختر امام):

یادم می آید بچه که بودم و با توپ توی اتاق بازی می کردم توپ را زدم وشیشه شکست , آقا با ناراحتی آمدند که ما را تادیب کنند که چرا این کار را کرده ایم ؟ من گفتم خانم به ما گفتند در اتاق بازی کنید ,عیبی ندارد . تا من این را گفتم , ایشان هیچ نگفتند و سرشان را پایین انداختند و از اتاق بیرون رفتند

(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 80 )

*********************

حق ندارم به خانم دستور بدهم

خانم زهرا مصطفوی (دختر امام):

«من ندیدم در طول زندگی، امام به خانمشان بگویند: در را ببندید. بارها و بارها می‌دیدم که خانم می‌آمدند و کنار آقا می‌نشستند ولی امام خودشان بلند می‌شدند و در را می‌بستند و حتی وقتی پا می‌شدند، به من هم نمی‌گفتند که در را ببندم. یک روز به آقا گفتم: «خانم که داخل اتاق می‌آیند، همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند.» گفتند: «من حق ندارم به ایشان امر کنم!» حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را نمی‌خواستند. » (برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 87 )

*********************

چرا شما نشسته اید؟

خانم صديقه مصطفوي (دختر امام):

يك روز من در خدمت امام ايستاده بودم و دخترهايم نشسته بودند. ايشان با ناراحتي به بچه ها گفتند: بلند شويد و برويد. اصلاً وقتي مادر جلوي شما ايستاده چرا شما نشسته ايد بلندشويد از جايتان

(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 34 )

*********************

كنجكاوي نمي كردند

همسر امام :

امام كم نصيحت مي كردند. از هفت سالگي در تربيت ديني دقت داشتند؛ يعني مي گفتند از هفت سالگي نماز بخوان. مي گفتند اينها (بچه ها) را وادار به نماز كن تا وقتي ۹ ساله شدند عادت كرده باشند. من به ايشان مي گفتم تربيت هاي ديگر با من، نمازشان با شما، شما بگو، من كه مي گويم گوش نمي كنند. خودشان مقيد بودند و مي پرسيدند، اما همين كه بچه ها مي گفتند نماز خوانده ام قبول مي كردند و كنجكاوي نمي كردند. (برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 42 )

*********************

در مجالس غيبت شرکت نکنيد

خانم فاطمه طباطبایی (عروس امام)

يک روز قبل از اينکه امام به بيمارستان بروند توصيه اي در مورد غيبت کردند.نمي گفتند غيبت نکنيد چون آن را نبايد بکنيم بلکه مي گفتند:((سعي کنيد حتي در مجالسي که غيبت مي شود شرکت نکنيد.))ايشان در پرهيز از غيبت و مسخره کردن خيلي تأکيد داشتند.

(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 59 )

*********************

براي پست انقلاب نکرديم

خانم فاطمه طباطبایی (عروس امام)

امام ما را تصدي پستهاي حساس منع مي کردند ؛مثلاً دوست نداشتند دخترشان نماينده مجلس بشود.چون مي گفتند:((دلم نمي خواهد اين احساس و توهّم پيدا شود که به خاطر منسوب بودن به من ، دخترم فلان پست را گرفته است.يا مي گفتند:((ما انقلاب نکرديم که پست بين خودمان تقسيم کنيم و اصلاً براي اينکه اين شايعه در ذهن مردم بوجود نيايد دنبال اين کارها نرويد. هزار جور کار ديگر هست که مي توانيد آنها را انجام دهيد. (برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 51 )

*********************

برو آخوند بشو

آقای سید رضا مصطفوی (نوه امام )

یک روز وارد اتاق امام شدم دیدم آقا مسیح نوه امام هم پیش ایشان هستند …امام رو به مسیح کردند و فرمودند : “اگر می خواهی در جهان سعادتمند باشی , برو آخوند شو . که بتوانی همیشه از حق دفاع کنی و جلوی ناحق باستی و از چیزی نترسی و به حق عمل کنی . حتی اگر برای خودت ناگوار باشد

(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 60 )

*********************

چگونگی رفتار زن و شوهر هنگام عصبانیت

خانم زهرا مصطفوی (دختر امام):

تنها يکي دو مورد بوده که ايشان به ما نصيحت هايي کرده اند. يکي در ازدواج دختر خودم بوده که موقعي که خطبه عقد ايشان را خواندند و ما خصوصي خدمت ايشان بوديم به دختر من نصيحت کردند که: «تو هر وقت شوهرت وارد مي شود و ديدي خيلي عصباني است و حتي در آن عصبانيت به تو تهمت زد و يک چيزهاي خلاف گفت، تو در آن موقع به ايشان هيچي نگو، بعد از آنکه از عصبانيت افتاد، بعدها بگو اين حرفت تهمت بوده» و بعد برگشتند رو به داماد کردند و گفتند: «شما هم همين طور، اگر يک وقتي وارد شديد و ديديد ايشان عصباني است، آن موقع تذکرات را ندهيد» (برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 54 )

*********************

همیشه کفش هایشان را دستمال می کشیدند

خانم زهرا اشراقی (نوه امام ):

امام در نجف هر وقت می خواستند به حرم مشرف بشوند، همان طوری که خانم می گویند، همیشه کفش هایشان را دستمال می کشیدند. یک آیینه هم توی حیاط داشتند که جلوی آن می رفتند و محاسن را شانه می زدند، عطر می زدند و از خانه بیرون می رفتند. ایشان حتی مستحبات را هم ترک نمی کردند. همیشه هم این را به ما می گفتند. (برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 2 صفحه 156 )

*********************

پیش بند برای غذا

خانم زهرا اشراقی (نوه امام ):

هرگاه امام می خواستند غذا بخورند دستمالی بلند شبیه پیش بند بود را جلوی گردن و سینه خود قرار می دادند تا احیاناً غذایی روی لباس ایشان نریزد و لباسشان لک نگیرد

(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 2 صفحه 160 )

*********************

از این گوشت نمی خورم

خانم مرضیه حدیدچی:

یکی از خصوصیات بارز امام این بود که حتی در مملکت کفر هم حقوق و قوانین اجتماعی آن را رعایت می‌کردند. از جمله وقتی در پاریس برادران پولی جمع کرده و گوسفندی خریدند و آن را در پشت حیاطی که امام برای نماز به آنجا می‌آمدند ذبح کردند و به مناسبت شب عاشورا مقداری از آن خوراک را تهیه کردند و مقداری از آن را هم به منزل امام فرستادند. چون در فرانسه قانونی وجود دارد که طبق آن ذبح هر حیوانی در خارج از کشتارگاه به خاطر رعایت مسائل بهداشتی ممنوع است تا امام از چنین قانونی اطلاع یافتند، فرمودند: چون تخلف از قانون حکومت اینجا شده است، من از آبگوشت نمی‌خورم.

(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 4 صفحه 291 )

*********************

از فقر مردم گریه می کردند

حجه الاسلام محمد علی انصاری کرمانی:

علاقه امام به مردم, يك علاقه عادي نيست, يك عشق است. . . واقعا امام براي مردم مي سوزند و مانند يك پدر مهربان هميشه براي فرزندان پاك خود سعادت آرزو مي كنند امام بارها در كنار تلويزيون كه صحنه هاي دلخراش فقر و محروميت نشان داده مي شود گريه كرده اند.

(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 218 )

*********************

تا اذان شد برخاستند

حجه الاسلام فرقانی

ظهر آن روزى كه مرحوم حاج آقا مصطفى رحلت كرده بودند و منزل امام پر بود از كسانى كه براى تسليت به محضر ايشان مى‏آمدند. وقتى همه رفتند، تا اذان ظهر شد امام بلند شده و تشريف بردند و وضو گرفتند و فرمودند: «من مى‏روم مسجد» گفتم اى واى، آقا امروز هم برنامه هميشگى نماز جماعت خود را ترك نمى‏كنند. لذا به يكى از خادمها گفتم زود برود به خادم مسجد خبر دهد. وقتى مردم فهميدند كه امام به مسجد مى‏آيند جمعيت از هر طرف به مسجد ريختند . (برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 3 صفحه 54 )

*********************

نماز جماعت را سریع می خواندند

یکی از محافظین بیت امام:

من بارها پشت سر آقا در صف نماز جماعت ایستاده ام . امام همیشه در نماز جماعت رعایت مامومین را نیز می نمودند و نماز را طولانی نمی کردند و طوری نماز را ساده برگزار می نمودند که اگر شخص دیگری جای آقا بود من فکر می کردم که نماز او اشکال دارد. نماز امام در جماعت بسیار ساده و پر محتوا بود

(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 3 صفحه 63 )

*********************

از پانزده سالگی نماز شب می خواندند

خانم نعیمه اشراقی (نوه امام):

خویشاوندان امام که از پانزده سالگی با ایشان بودند، می گفتند: «از پانزده سالگی ایشان که ما در خمین بودیم، آقا یک چراغ موشی کوچک می گرفتند و می رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب می خواندند.» خانم می گویند: «تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم.» چون چراغ را مطلقا روشن نمی کردند. نه چراغ اتاق را روشن می کردند، نه چراغ راهرو را و نه حتی چراغ دستشویی را. برای اینکه کسی بیدار نشود، هنگام وضوی نماز شب، یک ابر زیر شیر می گذاشتند که آب چکه نکند و صدای آن کسی را بیدار نکند. (برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 3 صفحه 113 )

*********************

دستمال کفاف اشکشان را نمی داد

خانم فاطمه طباطبایی (عروس امام):

رمضان سال قبل از رحلت امام را خوب به یاد دارم. بعضی وقتها هر بار که به دلیلی نزد ایشان می رفتم و سعادت پیدا می کردم با ایشان نماز بخوانم، وارد اتاقشان که می شدم می دیدم قیافه ایشان کاملا برافروخته است و چنان اشک می ریختند که دیگر دستمال کفاف اشکشان را نمی داد و کنار دستشان حوله می گذاشتند. امام شبها چنین حالتی داشتند و این واقعا معاشقه ایشان با خدا بود.

(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 3 صفحه 133 )

*********************

در هر فرصتی قرآن می خواندند

حجت الاسلام انصاری کرمانی:

امام بعد از نماز شب تا هنگام نماز صبح قرآن می خواندند. پس از نماز صبح نیز قرآن می خواندند.ایشان در هر فرصتی که بین کارها فراغت داشتند، قرآن قرائت می کردند و روزانه هشت مرتبه قرآن می خواندند. امام ماهی یک مرتبه قرآن را تمام می کردند.

(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 3 صفحه 4 )

*********************

به آقای خامنه ای نگاه خاصی می كردند

خانم فرشته اعرابی (نوه امام):

آقای خامنه ای خدمت ایشان بودند. یك نگاهی ایشان به آقای خامنه ای كردند، یك نگاهی ایشان داشتند ـ دیگر تقریبا نمی توانستند راحت صحبت كنند ـ كه من خدمتشان بودم، با یكی دیگر از بستگان گفتم به این نگاه، نگاه كن، اصلا این نگاه طبیعی نیست,یك دنیا محبت است. به اضافه اینكه آن موقع عقلمان نرسید كه با این نگاه دارند مسئولیت را منتقل می كنند. با این نگاه دارند بار را منتقل می كنند. آن موقع ما عقلمان نرسید،چون آنقدر امیدوار بودیم(برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 318 )

*********************

آخرین سفارش در آخرین وداع

خانم زهرا اشراقی (نوه امام):

آقا ساعت 12 ظهر همان روز (رحلت) گفتند خانمها را صدا بزنید، كارشان دارم. وقتی خانمها رفتند، گفتند: «این راه، راه سختی است» و بعد هی می گفتند: «گناه نكنید». بعد گفتند كه آقایان توسلی، آشتیانی و انصاری بیایند. صحبتهایی راجع به اختلاف نظر فقها كردند، كه نمی دانم چه بود؟

ساعت 10 و 20 دقیقه شب بود كه نوار صاف شد. پاسداران ریختند و شروع به گریه كردند، صورت امام گرم گرم بود. چقدر این صورت لاغر و مریض، درشت و روشن شده بود. چقدر نورانی بود. ده روز درد كشنده داشتند، ولی حرفی نمی زدند. هر بار می پرسیدیم: «آقا چطورید؟» می گفتند : «ان شاء الله تو سلامت باشی» (برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد 1 صفحه 325 )

 

موضوعات: 20 داستان کوتاه از زندگی امام خمینی  لینک ثابت
 [ 04:39:00 ب.ظ ]





داستان هایی از ساده زیستی امام خامنه ای
شامی در محضر آقا
روزی که در منزل مقام رهبری، در خدمت ایشان بودم، بحث قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از نماز، معظم لَه با مهربانی به من فرمودند: «آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید.»

بنده در عین حال که این را توفیقی می دانستم، خدمتشان عرض کردم: «اسباب زحمت می شود.»
مقام معظم رهبری فرمودند: «نه، بمانید؛ هرچه هست با هم می خوریم.» وقتیکه سفره را گشودند و شام را آوردند، دیدم شام چیزی جز املت ساده نیست!(سردار سرلشکر سید رحیم صفوی)

گوشت کوپنی

مصرف گوشت خانه ی آیت الله خامنه ای در زمان ریاست جمهوری تنها از طریق کوپن بود.ایشان درآن زمان به من فرمودند: «من تاکنون غیرازهمان گوشت کوپنی که به همه مردم داده می شود گوشت دیگری از بازار نخریده ام.» امروز هم زندگی ایشان مثل زندگی مردم محروم ومستضعف است.

(آیت الله مصباح یزدی)

میز و صندلی

زندگی شخصی آقا از سادگی و سلامت خاصی برخوردار است. این سادگی به زندگی نزدیکان ایشان نیز سرایت کرده است. آقا و فرزندانش اهل تجملات نیستند. همین اعتقاد آنان را از سوء استفاده از مقام و موقعیت بازداشته است. من این سادگی را در منزل ایشان به تماشا نشستم. روزی معظم لَه مرا به کتابخانه خود دعوت کردند، من درآن جا یک میز ساده و قدیمی دیدم. در کنار میز نیز یک صندلی کهنه بود. آن میز وصندلی مربوط به قبل از انقلاب بود. مقام معظم رهبری در کتابخانه ی ساده ی خود هنوز از همان میز و صندلی استفاده می کنند.

(آیت الله سیدمحمودهاشمی شاهرودی)

پناه بردن به موکت

بر خود واجب می دانم که شهادت دهم زندگی داخلی آیت الله خامنه ای نه ازباب این که رهبر عزیزانقلاب ما به این حرف ها نیاز داشته باشند، بلکه وظیفه خود می دانم تا این مهم را به مردم مسلمان وانقلابی ایران بگویم.
من از داخل منزل ایشان مطلع هستم. مقام معظم رهبری درخانه، بیش از یک نوع غذا بر سفره ندارند. خانواده ی معظم لَه روی موکت زندگی می کنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس آن جا بود. من از زبری آن فرش به موکت پناه بردم!

(حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی«ره

برنج کوپنی

من درآن زمان نماینده ی مجلس شورای اسلامی بودم. همسرم یکی از بچّه ها را نزد پزشک برد و درمطب دکتر همسر مقام معظم رهبری را ملاقات کرد. ایشان نیز یکی از فرزندان خود را برای مداوا به آنجا آورده بودند. کسی نمی دانست که ایشان کیست!
چون نوبت به همسر اقا رسید؛ به اتاق پزشک مراجه کردند. دکتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبری گفت: «برای مداوای فرزندتان روزی یک لیوان لعاب برنج به او بدهید.
همسر مقام معظم رهبری گفت: «ما چنین امکاناتی را نداریم.»
پزشک که ایشان را نمی شناخت عصبانی شد و گفت: «مگر امکان دارد درخانه ای برنج نباشد؟!»
همسر مقام معظم رهبری فرمود: «آقای ما اجازه نمی دهد که درخانه، غیرازبرنج کوپنی استفاده کنیم وآن هم کفاف خوراک ما را بیش ازیک باردرهفته نمی دهد.»

(آقای سید علی اکبر طاهایی)

وضعیت زندگی شخصی رهبر

زندگی مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای، بسیار ساده و در پایین ترین سطح و با کم ترین امکانات می باشد.
معظم لَه مانند معمولی ترین افراد جامعه زندگی می کنند. ما زمانی خدمت ایشان رفتیم وازآقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضیعت زندگیشان فیلم برداری کنیم، تامردم وضیعت زندگی رهبر خود را ببینند و بفهمند که ایشان چگونه زندگی می کنند.
آقا فرمودند: «اگر شمابخواهید زندگی مرا نشان بدهید می ترسم خیلی ها باورنکنند.»

(حجت الاسلام المسلمین سید علی اکبر حسینی ؛ برنامه اخلاق در خانواده)

ساده زیستی آقا

با اینکه مقام معظم رهبری می توانند از همه ی امکانات مادی بهره مند شوند، سطح زندگی خصوصی ایشان از سطح زندگی یک شهروند معمولی پایین تر است.
معظم لَه علاوه بر این که از یک زندگی معمولی سطح پایین بهره می برند، دائماً به مسئولان سفارش می کنند: «مواظب زندگی خود باشید. اصراف نکنید.»
آیت الله خامنه ای معتقدند که مردم را باید عملاً به ساده زیستی دعوت نمود. خودشان در صف مقدم این دعوت هستند. ایشان در مناسبت های خاصی که برنامه خواندن صیغه ی عقد دارند، قبل از اجرای عقد، حدود یک ربع، عروس و داماد و خانواده های آن ها را به رعایت صرفه جویی دعوت می نمایند و می فرمایند:
«خرج های گزاف نداشته باشید؛ تشریفات و ریخت و پاش نداشته باشید.»
خود آقا هم در زندگی خصوصی شان، دقیقاً همین طور عمل می کنند. معظم له نه حقوق از جایی دریافت می کنند و نه از وجوهاتی که از اطراف و اکناف خدمت ایشان می آید، برای زندگی شخصی خود استفاده می کنند. زندگی ایشان از طریق هدایا و نذوراتی است که علاقه مندان و ارادتمندان معظم لَه تقدیم می کنند.
فرزندان آقا هم همین طور زندگی می کنند و همین سادگی و ساده زیستی را دارند.

(حجت الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی)

شام مختصر

در اوایل ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای، یک شب دیداری با ایشان داشتم. صحبت به درازا کشید، معظم لَه فرمودند: «شام پیش ما بمان.»
من از این دعوت خوشحال شدم؛ زیرا می توانستم مدتی بیش تر در خدمت ایشان باشم.
آقا فرمودند: «من نمی دانم شام چی داریم یا اصلاً به اندازه ما دونفر شام هست یا نه؟ به هر حال، هرچه باشد با هم می خوریم.»
از همان دفتر کار به منزل تلفن زدند و با خانواده صحبت کردند و گفتند: «خانم، شام چی داریم؟ فلانی پیش ماست و من گفته ام که هر چه باشد با هم می خوریم.»
از جواب های آیت الله خامنه ای، احساس کردم که در منزل به اندازه یک نفر شام کنار گذاشته اند.
آقا فرمودند: «عیبی نداره! هر چه هست برای ما بفرستید، قدری هم پنیر و ماست همراهش کنید.»
پس از گذشت حدود یک ربع، یک بشقاب برنج ساده با یک کاسه کوچک خورشت معمولی خیلی متوسط و مختصر آوردند. قدری هم شاید نان و پنیر و ماست همراه آن بود. آن ها را نصف کردیم و با هم خوردیم.
من در دلم و بعدها به زبانم، هزار مرتبه خداوند را به سبب نعمت انقلاب اسلامی شکر کردم که چنین تحولی در کشور ایجاد کرد. در دستگاه طاغوت – در قبل از انقلاب – چه جاه و جلال و تجمل و اصراف و تبذیری وجود داشت و امروز رئیس جمهور چه ساده زندگی می کند!
زندگی آیت الله خامنه ای هنوز هم همین طور است. روش ایشان در زندگی عوض نشده است. اگر معظم لَه مردم را به صرفه جویی دعوت می کنند، خودشان قبل از مردم به صرفه جویی عمل می نمایند.

(دکتر غلامعلی حداد عادل)

 

موضوعات: داستان هایی از ساده زیستی امام خامنه ای  لینک ثابت
 [ 04:37:00 ب.ظ ]




دانشنامه مهدویت

——————————————————————————–
بيعت نامه حضرت مهدي
در روايتي از اميرالمؤمنين علي عليه السلام مفاد بيعت نامه مردم و حضرت مهدي عليه السلام اين گونه مورد اشاره قرار گرفته است: «… با او بيعت مي کنند که هرگز دزدي نکنند. مرتکب فحشا نشوند. مسلماني را دشنام ندهند. خون کسي را به ناحق نريزند. به آبروي کسي لطمه نزنند. به خانه کسي هجوم نبرند. کسي را به ناحق نزنند. طلا، نقره، گندم و جو ذخيره نکنند. مال يتيم نخورند. در مورد چيزي که يقين ندارند، گواهي ندهند. مسجدي را خراب نکنند. مشروب نخورند. حرير و خز نپوشند. در برابر سيم و زر سر فرود نياورند. راه را بر کسي نبندند. راه را ناامن نکنند. گرد هم جنس بازي نگردند. خوراکي را از گندم و جو انبار نکنند. به کم قناعت کنند. طرفدار پاکي باشند و از پليدي گريزان باشند. به نيکي فرمان دهند و از زشتي ها باز دارند. جامه هاي خشن بپوشند. خاک را متکاي خود سازند. در راه خدا حق جهاد را ادا کنند و…». او نيز در حق خود تعهد مي کند که: «از راه آنان برود، جامه اي مثل جامه آنها بپوشد. مرکبي همانند مرکب آنان سوار شود و آن چنان که آنها خواهند، باشد… با کم راضي و قانع شود. زمين را به ياري خدا پر از عدالت کند، آن چنان که پر از ستم شده است. خدا را آن چنان که شايسته است بپرستد. براي خود دربان و نگاهبان اختيار نکند».

موضوعات: دانشنامه مهدویت  لینک ثابت
 [ 04:36:00 ب.ظ ]




در مورد زهد و ساده زیستی رهبر

——————————————————————————–

آیت‌الله مؤمن گفت: من از نزدیك با رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش از انتصاب به رهبری و پس از آن آشنا هستم و معتقدم از زهد و تقوا و پارسایی ایشان به واسطه رهبری ذره‌ای كاسته نشده است.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: مقام معظم رهبری همواره به دنبال اجرای احكام اسلامی هستند و به خداوند متعال و معنویات توجه ویژه‌ای دارند و خداوند نیز به ایشان همواره نصرت عطا می‌فرمایند.

ما باید شكرگزار این نعمت بزرگ الهی باشیم و وظیفه داریم برای سلامتی رهبر معظم انقلاب اسلامی دعا كنیم تا ایشان نظام اسلامی را در مسیر اصلی خود حفظ و پاسداری كرده و پرچم نظام را به دست حضرت ولی‌عصر (عج) بسپارند.

علامه بهلول می‌گفت در بین مردم به زهد معروفم ولی زهد آیت الله خامنه ای بیشتر از من است چرا که من چیزی ندارم و زهد می ورزم ولی ایشان در مقامی هستند که می توانند داشته باشند و زهد می‌ورزند.

حجت‌الاسلام علي‌اكبر رشاد، سرپرست حوزه علميه امام رضا (ع) تهران و مدارس تابعه،

وي با تأكيد بر ساده‌زيستي طلاب و دنباله‌روي از سيره مقام معظم رهبري در اين زمينه گفت: متأسفانه برخي معاندان و جاهلان به تخريب چهره مظلوم مقام معظم رهبري مي‌پردازند و منكر ساده‌زيستي و سيره عملي زندگي ايشان هستند.

با بيان خاطره‌اي از ديدار با مقام معظم رهبري گفت: دلم مي‌خواهد از نعلين پاره پاره و ترك خورده مقام معظم رهبري عكس بگيرم تا مظلوميت و ساده‌زيستي «سيد علي» را به ديگران نشان دهم.

آیت الله عبدالله نظری، از علمای برجسته حوزه علمیه مازندران،
وی حضرت آیت الله خامنه ای را انسانی کامل، ‌عادل، مدیر و مدبر دانست و تصریح کرد: ایشان شخصیتی عاقل، با درایت و دلسوز هستند.

آیت الله نظری به زهد مالی رهبر معظم انقلاب اسلامی اشاره کرد و بیان داشت: ایشان به عنوان رهبر انقلاب، هنوز خانه‌ای از خود ندارند و همانند امام خمینی‌(ره) که در یک خانه اجاره ای زندگی می کردند، خانه‌ای از خود ندارند، و تنها یک خانه در مشهد داشتند که آن را هم به کتابخانه اهدا کردند

حیدر رحیم پور ازغدی از مبارزین قدیمی مشهد است که دوستی دیرینه ای با آیت الله خامنه ای دارد.

درباره وضع زندگیش یک وقتی به تهران به خانه ایشان رفتم برای غذا جلوی ما برنج خالی گذاشت. آن هم از این برنج های تایلندی و کوپنی. جلوی خودش هم هیچی نبود. یکبار دیگر برنج با کشمش جلوی ما گذاشت. یک بار دیگر با عدس خالی گذاشت. دفعه بعد ماکارونی جلوی ما گذاشت. گفتم آقاجان! تو به خانه ما می آمدی ما اینجور از تو پذیرایی می کردیم! (باخنده) گفت من درآمد زیادی ندارم. فقط کتاب هایی که می نویسم را بیست درصد قیمتش را می گیرم.

یکبار آقا مجتبی، پسر آقا را دیدم که کلی لاغر شده بود. گفتم بابا به شما غذا نمی ده؟ گفت چرا! اتفاقاً به تازگی از بس به ما فشار آمده رفته یک سری از کتاب هایش را به مبلغ یک میلیون فروخته و پولش را بین ما بچه ها تقسیم کرده و دویست تومان هم به من رسیده!

محمدي گلپايگاني : با اينکه مقام معظم رهبري مي توانند از همه ي امکانات مادي بهره مند شوند، سطح زندگي خصوصي ايشان از سطح زندگي يک شهروند معمولي پايين تر است.

حاج احمد آقا خميني : من از داخل منزل ايشان مطلع هستم، مقام معظم رهبري در خانه، بيش از يك نوع غذا بر سر سفره ندارند. خانواده معظم‌له روي موكت زندگي مي‌كنند.

شهيد دستغيب مي‌فرمايند : امام فرموده : به من خدمتگزار بگوييد بهتر است از اينكه رهبر بگوييد . آقاي علي خامنه‌اي هم اين‌جوري است، مقام نمي‌خواهد ، مقام روي او اثر نميگذارد .

آيت‌الله حسن‌زاده آملي مي‌فرمايند: رهبر عظيم‌الشأن‌تان را دوست بداريد، عالمي،‌ رهبري، موحدي، سياسي، دينداري، انساني، رباني، پاك منزه، كسي كه دنيا شكارش نكرده،

 

موضوعات: در مورد زهد و ساده زیستی رهبر  لینک ثابت
 [ 04:34:00 ب.ظ ]





آثار ساده زيستي

ساده زيستي، آثار فراواني دارد که مهم ترين آنها عبارت اند از :

1- آسودگي

همه ي اضطراب ها و نگراني ها از دنيا و مظاهر آن است، که با ساده زيستي مي توان آنها را برطرف کرد و به آسودگي دست يافت. امام علي (ع) مي فرمايد :«الرغبه مفتاح النصب و مطيه التعب ؛ (41) شيفتگي دنيا، کليد دشواري و مرکب گرفتاري است. »
امام صادق (ع) نيز مي فرمايد : شيفتگي در دنيا، مايه ي غم و اندوه است و زهد در دنيا، آسايش جسم و جان را در پي دارد. (42)
ممکن است تصور شود که ساده زيستي، ملتزم نوعي رياضت و به زحمت انداختن جسم است، در حالي که چنين نيست. راحتي و آسايش روحي در زندگي آسان و ساده به دست مي آيد. امام علي (ع)گنجي را بي نياز کننده تر از قناعت و مالي را با برکت تر از بسنده کردن به روزي روزانه نمي داند. (43)
زندگي پر هزينه و تجملي است که خاطر انسان را به خود مشغول مي کند، زيرا لازمه ي اين زندگي، درآمد بالاست که تحصل آن، سعي خستگي ناپذير مي خواهد و همين تلاش بي وقفه، استراحت و لذت بردن از زندگي را از انسان سلب مي کند.
از طرفي، خواسته هاي انسان، محدود و تمام ناشدني است. از اين رو در هيچ مرحله اي از زندگي، رضايت کامل حاصل نمي شود. عدم رضايت از زندگي و قيد و بندي که با تجمل و تشريفات پديد آمده، آسودگي را از انسان سلب مي کند. از اين جهت بعضي براي رهايي از تجملات به هيپي گري رو مي آورند.

2- مو فقيت در زندگي

يکي از آثار ساده زيستي، کام يابي و توفيق در زندگي است. اين سخن نياز به استدلال ندارد، تجربه نشان داده است که بيشتر مخترعان و مکتشفان و نخبگان جامعه که به بشر خدمت کرده اند ، از قشر محروم يا متوسط بوده اند. براي آشنايي بيشتر با چنين انسان هايي، يک نمونه را ذکر مي کنيم :
مرحوم علامه شيخ محمد حسن نجفي، معروف به صاحب جواهر از علماي مشهور و بنام نجف است که کتاب گران سنگ «جواهر الکلام» وي، عظيم ترين کتاب فقهي و دايره المعارف فقه شيعه و ثمره ي26 سال کار مداوم او به حساب مي آيد. امام خميني (ره) درباره ي ايشان مي فرمايد :«صاحب جواهر چنان کتابي نوشته است که اگر صد نفر بخواهند بنويسند شايد از عهده [اش] بر نيايند و اين يک کاخ نشين نبوده است. .. يک منزل محقر داشتند. از يک آدمي که علاقه به شکم، شهوات، مال و منال و جاه و امثال اينها دارد، اين کارها برنمي آيد. طبع قضيه اين است که نتواند. » (44)

3ـ سرمايه گذاري

ساده زيستي، يک نوع سرمايه گذاري است. با توجه به زندگي محدود و نيازهاي گوناگون بشر بايد انسان براي نيازهاي ماندگار خود، سرمايه گذاري کند. در سير الي الله که هدف نهايي، خلقت انسان است، بهترين زاد و توشه، سبک بالي است. چون هر چه آدمي خود را وابسته کند از طي طريق باز مي ماند. امام علي (ع) مي فرمايد :«تخففوا تلحقوا ؛ (45) سبک بار شويد تا زودتر برسيد. »
همان طوري که کوه نورد براي رسيدن به قله ي کوه و صعودي آسان و موفق، از حمل بار اضافي پرهيز مي کند و مي داند هر چه بر بار خود بيفزايد، احتمال رسيدن او به قله کاهش مي يابد، شخصي که خود را در اين جهان پهناور چون مسافري مي بيند که سفري طولاني در پيش دارد، سعي مي کند زندگي ساده و بي آلايشي داشته باشد تا از آن هدف باز نماند. او مي داند براي پيمودن راه درازي که در پيش دارد، بايد امکانات و سرمايه ي لازم را فراهم کند و عاقلانه تر آن است که چيزي را برگزيند که کم وزن تر و پرارج تر باشد و اين کاري است که هر انسان عاقل و دورانديشي انجام مي دهد.

4ـ قدرت

امام علي (ع)راز قدرت مندي و تصميم و اراده ي پيامبران را در ساده زيستي و بي پيرايگي آنان مي داند و مي فرمايد :«و لکن الله سبحانه جعل رسله اولي قوه في عزائمهم و ضعفه فيما تري الاعين من حالاتهم مع قناعه تملأ القلوب و العيون غني و خصاصه تملأ الابصار و الاسماع اذي ؛(46) لکن خداي سبحان، فرستادگان خود را در اراده و تصميم هايشان نيرومند و توانا گردانيد و در حالاتشان که به چشم ديگران مي آيد، ضعيف و ناتوان قرارشان داد. با قناعتي که دل ها و چشم ها را از بي نيازي پر مي کرد و با تنگ دستي و فقري که چشم ها و گوش ها را از رنج پر مي نمود. »
استاد مطهري مي گويد :يک کسي با «داشتن»، مي خواهد چشم ها را پر کند و يک کسي با «ندارم ولي بي نيازم و اعتنا ندارم» چشم ها را پر مي کند. پيامبران در نهايت سادگي بودند، ولي همان سادگي، آن جلال و جبروت ها و حشمت ها را خرد مي کرد. (47)
حضرت موسي (ع) در سايه ي همين ساده زيستي به اين قدرت روحي دست يافت که با آن لباس پشمي و عصاي چوبي در مقابل فرعوني مي ايستد که ادعاي خدايي دارد و با صلابت با او سخن مي گويد. امام علي (ع) مي فرمايد : مو سي با برادرش هارون بر فرعون وارد شدند در حالي که لباس هاي پشمين بر تن داشتند و در دست هر کدام عصايي بود. با او شرط کردند که اگر تسليم فرمان پروردگار شوي، حکومت تو باقي مي ماند و عزت و قدرتت دوام مي يابد. (48)
ساده زيستي به انسان چنان قدرتي مي دهد که در هر عرصه اي مي تواند دست به کارهاي سترگ بزند. امام خميني (ره) در اين باره مي گويد :«اگر بخواهيد بي خوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع کنيد و ابر قدرتان و سلاح هاي پيشرفته ي آنان و شياطين و توطئه هاي آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان به در نکند، خود را به ساده زيستي عادت دهيد. » (49) امام راحل (ره) با اشاره به زندگي عالمان بزرگي چون صاحب جواهر و شيخ انصاري، زهد را عامل اقتدار آنان معرفي مي کند. (50) و در باره ي مرحوم مدرس مي فرمايد :«يک سيد خشکيده ي لاغر با لباس کرباسي، در مقابل آن قلدري که هر کس آن وقت را ادراک کرده، مي داند که زمان رضاشاه غير [از] زمان محمدرضا شاه بود. در مقابل او همچو ايستاد. ..يک وقت رضاشاه به او گفته بود : سيد چه از جان من مي خواهي ؟گفته بود که مي خواهم تو نباشي. وقتي که رضاشاه ريخت به مجلس، فرياد مي زدند که زنده باد کذا. مدرس رفت ايستاد و گفت که مرده باد کذا، زنده باد خودم. شما نمي دانيد در مقابل او ايستادن يعني چه و او ايستاد. اين براي اين بود که از هواهاي نفساني آزاد بود، وارسته بود و وابسته نبود.» (51)

5ـ آزادگي

شهيد مطهري در مورد ساده زيستي رهبران الهي مي گويد : «افرادي را مي بينيد که در دنيا ساده زندگي مي کنند، بدون اين که لذت هاي خدا را بر خودشان حرام کرده باشند و بدون اين که از کارهاي زندگي دست بکشند. اينها در متن زندگي واقع هستند ولي دلشان مي خواهد ساده زندگي کنند. چرا ؟مي گويد براي اين که من نمي خواهم آزادي ام را به چيزي بفروشم، به هر اندازه خودم را به اشيا مقيد کنم، اسير آنها هستم و وقتي اسير اشيا باشم، مثل کسي هستم که هزار بند به او بسته است. چنين آدمي نمي تواند راه برود و سبک بار و سبک بال باشد و لهذا زندگي پيامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگي ساده اي بوده، زيرا اگر زندگي پر تجمل مي داشتند ديگر از رهبري مي بايست دست مي کشيدند. زندگي پرتجمل با رهبري که لازمه ي آن سبک باري و سبک بالي و جنبش زياد و آزادي و آزادگي است، نمي سازد.

موضوعات: آثار ساده زيستي  لینک ثابت
 [ 04:31:00 ب.ظ ]





حضرت زهرا (س) و ساده زيستي

حضرت زهرا (س) نيز شاگرد مدرسه ي پيامبر (ص) و الگوي ساده زيستي است. وقتي سلمان فارسي چادر کهنه ي ايشان را ديد که با ليف خرما دوازده جاي آن وصله شده بود، متعجب گرديد و با گريه چنين گفت :دختران قيصر و کسري در سندس و حريرند و دختر محمد (ص) روپوشي کهنه بر تن دارد که دوازده جاي آن وصله شده است. آن حضرت گفت :يا رسول الله (ص)! سلمان از لباسم تعجب کرده است، قسم به آن که تو را به حق مبعوث فرمود، پنج سال است که من و علي جز يک پوست گوسفند نداريم که روزها بر روي آن به شترمان علف مي دهيم و چون شب فرا مي رسد آن را فرش مي کنيم و بالش ما از پوستي است که درون آن از ليف خرما پر شده است

موضوعات: حضرت زهرا (س) و ساده زيستي  لینک ثابت
 [ 04:29:00 ب.ظ ]





امام علي (ع) و ساده زيستي

حضرت علي (ع)و فرزندانش، پاسداران سيره نبوي بودند و در ساده زيستي از آن بزرگوار پيروي مي کردند. آن حضرت مي فرمايد : به خدا سوگند، اين جامه ي پشمين خود را آن قدر وصله کرده ام که از وصله کننده ي آن شرم دارم.
امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش روايت کرده که فرمود :علي (ع)در کوفه به مردم نان و گوشت مي خوراند وخود طعامي جداگانه داشت. بعضي گفتند :کاش مي ديديم که خوراک اميرمؤمنان چيست ؟ پس عده اي به طور سرزده به حضور امام رسيدند، غذاي او چنين بود : تريدي (خرده اي) از نان خشکيده ي خيسيده به روغن که با خرماي فشرده آميخته شده بود و آن خرما را از مدينه براي وي مي آوردند.
ابواسحاق سبيعي مي گويد :يک روز جمعه بر دوش پدرم سوار بودم و امام علي (ع) خطبه مي خواند. ديدم آن حضرت دست خود را تکان مي دهد، گويا با آستين پيراهنش خود را باد مي زند. به پدرم گفتم :آيا اميرمؤمنان گرمش است ؟گفت :او گرما و سرما را چيزي به حساب نمي آورد، بلکه پيراهنش را شسته و چون پيراهني جز آن نداشته، آن را مرطوب به تن کرده است و چنين مي کند تا خشک شود
کدام زمام داري را مي توان مانند امام علي (ع)يافت که خوراک و پوشاکش چون ضعيف ترين مردم باشد و از اين سيره ي نيکو تا لحظه ي وداع از اين دنيا دست بر ندارد.

موضوعات: امام علي (ع) و ساده زيستي  لینک ثابت
 [ 04:28:00 ب.ظ ]




جاي گاه ساده زيستي در اسلام

از نظر اسلام، ساده زيستي، يک ارزش معنوي است. پيشوايان دين، ساده زيستي و قناعت را ارزشي والا مي دانستند و افراد ساده زيست را مي ستودند. اميرمؤمنان علي (ع) در مورد «صعصعه بن صوحان» مي فرمايد : «انک ما علمت حسن المعونه خفيف المؤونه ؛ (11) همانا تو تا آن جا که دانسته ام، ياوري نيکو و کم هزينه اي.»
هم چنين آن حضرت در توصيف «زيد بن صوحان» که در جنگ جمل به شهادت رسيد، فرمود : خداوند تو را رحمت کند اي زيد که به راستي کم هزينه و پر کار بودي. (12)
امام علي (ع) از ميان همه ي کمالات «صعصعه» و «زيد» به اين ويژگي مهم آنان (کم هزينه و پرکار بودن) اشاره مي کند تا جاي گاه ارزشي ساده زيستي براي همگان مشخص گردد.
در اهميت اين مقوله ي ارزش مند همين بس که همه ي پيامبران الهي از آدم تا خاتم، به آن متصف بوده اند.

موضوعات: جاي گاه ساده زيستي در اسلام  لینک ثابت
 [ 04:26:00 ب.ظ ]




ساده زيستي و آراستگي

شايد بعضي تصور کنند ساده زيستي با آراستگي ظاهري، منافات دارد، در حالي که بين اين دو هيچ گونه تضادي وجود ندارد. مي توان هم ساده بود و هم آراسته. اسلام بر لزوم آراستگي مسلمانان تأکيد کرده است. قرآن مجيد مي فرمايد :«يا بني آدم خذوا زينتکم عند کل مسجد ؛ (6) اي فرزندان آدم ! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته با شيد» .اين جمله مي تواند شامل پوشيدن لبا سهاي مرتب و پاکيزه، شانه زدن موها، به کار بردن عطر و مانند آن با شد. ضمن آن که شامل زينت هاي معنوي مانند : ملکات اخلاقي و پاکي نيت و اخلاص نيز مي گردد. (7) پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد : خداي تعالي دوست دارد وقتي بنده اش نزد برادران خود مي رود، با ظاهري آراسته رو به رو شود. (8) آن حضرت از مردي که موهاي ژوليده و لباسي کثيف داشت، انتقاد کرد و فرمود :بهره بردن از نعمت هاي الهي و نماياندن نعمت، جزءدين است. (9)
پيامبر اکرم (ص) در عين سادگي و دوري از تجملات دنيوي، پاک و پاکيزه و خوش بو و معطر بود ؛چنان که وقتي از مسيري مي گذشت، رهگذراني که پس از وي از آن جا مي گذشتند، از بوي خوش آن حضرت مي فهميدند که پيامبر از آن جا عبور کرده است. (10)امام خميني (ره)که الگوي ساده زيستي در عصر حاضر بود، به ظاهر خويش و تميزي و زيبايي لباس بها مي داد و همواره از عطر استفاده مي کرد.

موضوعات: ساده زيستي و آراستگي  لینک ثابت
 [ 04:25:00 ب.ظ ]





ساده زيستي مزورانه

ممکن است بعضي افراد از ساده زيستي سوء استفاده کنند و با نيرنگ و فريب، مردم را به گمراهي بکشانند و از اين طريق به مقاصد خويش برسند.
سعدي در اين باره داستاني نقل کرده است : زاهدي مهمان پادشاهي بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند، بيش از آن کرد که عادت او بود، تا ظن صلاح در حق او زيادت شود… چون به مقام خويش بازآمد، سفره خواست تا تناولي کند. پسري داشت صاحب فراست، گفت : اي پدر، باري به دعوت سلطان طعام نخوردي؟ گفت : در نظر ايشان چيزي نخوردم که به کار آيد. گفت نماز را هم قضا کن که چيزي نکردي که به کار آيد ؟

موضوعات: ساده زيستي مزورانه  لینک ثابت
 [ 04:24:00 ب.ظ ]




ساده زيستي صوفيانه

ساده زيستي مورد نظر اسلام، ساده زيستي عزت مند و راستين است که برداشت هاي ناصحيح صوفي گر ي با آن تطبيق نمي کند. متأسفانه در همه ي زمان ها، زاهد نماهاي صوفي مسلک بوده و هستند که به دليل عدم شناخت کامل از آموزه هاي ديني، نعمت ها را بر خود حرام کرده و لباس پشمينه پوشيده و براي خود ظاهري ژوليده، بي نزاکت و ژنده پوش وخشم آلود درست کرده اند.
امامان معصوم (عليهم السلام) همواره در برابر افکار انحرافي اين گروه ايستادگي مي کردند و با آنها در عمل و گفتار مخالفت مي نمودند و روش آنان را انحرافي و باطل مي دانستند. امام صادق (ع) در مورد اين افراد مي فرمايد :آنها دشمنان ما هستند. کسي که به آنها مايل گردد، جزءآنان است و با آنها محشور مي شود. (4)

موضوعات: ساده زيستي صوفيانه  لینک ثابت
 [ 04:23:00 ب.ظ ]





ساده زيستي و زهد

ساده زيستي با مفهوم زهد و بي رغبتي، ارتباط تنگاتنگي دارد. استاد مطهري مي گويد : «زهد، حالتي است روحي و زاهد ازآن نظر که دل بستگي هاي معنوي و اخروي دارد، به مظاهر مادي زندگي بي اعتناست. اين بي اعتنايي و بي توجهي تنها در فکر و انديشه و احساس قلبي نيست و در مرحله ي ضمير پايان نمي يابد. زاهد در زندگي عملي خويش، سادگي و قناعت را پيشه ي خود مي سازد و از تنعم تجمل و لذت گرايي پرهيز مي نمايد. زهاد جهان آنها هستند که به حداقل تمتع و بهره گيري از ماديات اکتفا کرده اند.» (1)
با اين توصيف، مفهوم زهد دو مرحله ي قلبي و عملي دارد : مرحله ي قلبي آن، عدم دل بستگي به دنيا، و مرحله ي عملي آن، اکتفا کردن به حداقل ابزارهاي زندگي و ساده زيستي است. پس مي توان گفت : ساده زيستي راستين راه را براي تحصيل زهد حقيقي همواره مي سازد ؛ چنان که در روايتي از امام علي (ع) آمده است : «التزهد يؤدي الي الزهد ؛(2) واداشتن خود به زهد و ساده زيستي، منتهي به حالت دروني زهد مي گردد» .در جاي ديگر مي فرمايد : «اول الزاهد التزهد ؛ (3)
)نخستين گام زهد، تزهد (ساده زيستي) است.»
در يک جمله مي توان گفت :زهد، مربوط به گرايش باطني و قلبي انسان به دنياست و ساده زيستي، ناظر به زندگي فردي و اجتماعي افراد است و نمي توان بدون روحيه ي ساده زيستي، به زهد رسيد. تجمل گرايي، حاکي از دل بستگي به دنياست که با زهد در تضاد است.

موضوعات: ساده زيستي و زهد  لینک ثابت
 [ 04:22:00 ب.ظ ]




ساده زيستي

يکي از موضوعاتي که در زندگي فردي و اجتماعي و مادي ومعنوي انسان تأثير بسزايي دارد، ساده زيستي و قناعت است که متأسفانه کمتر به آن توجه شده است، در حالي که از نظر فرهنگ ديني، يکي از ارزش هاي متعالي به حساب مي آيد.
ساده زيستي، پاسخ انسان هاي دانا به زندگي ناپايدار دنياست که در پرتو آن، آرامش درون و برون حاصل مي شود. بنا براين، ساده زيستي با نوع شناخت انسان و نگرش او به زندگي دنيا مرتبط است.
در عصر حاضر، دو نگاه افراطي و تفريطي به بهره مندي از مواهب الهي و ماديات ديده مي شود. عده اي در ماديات دنيا غوطه ور شده و اسير زرق و برق و تجملات آن گرديده اند و برخي مانند راهبان مسيحي و صوفيان مزور، تارک دنيا شده و از جهان ماده يا به کلي بي خبرند و يا مي خواهند با زندگي زاهدانه، افکار مردم را به خود جلب کنند.
رشد فزاينده ي عوامل قدرت وثروت و ترويج مصرف گرايي در عصر حاضر، خطر روي آوردن به زندگي تجملاتي و فرو رفتن در مرداب دنيا را افزايش داده است.
وضعيت فوق و آثار زيان بار زندگي تجملاتي مي طلبد که ويژگي ها ي ساده زيستي و آثار مثبت آن را بررسي کنيم تا از خطرات دل بستگي تام و تمام به مواهب دنيوي و تجمل گرايي در امان بمانيم.
ساده زيستي مورد نظر اسلام عبارت است از :عدم دل بستگي به مظاهر دنيا و رهايي از تجملات و تشريفات زايد زندگي و بي پيرايه بودن که مقابل آن، تجمل گرايي و رفاه زدگي است.

موضوعات: ساده زيستي  لینک ثابت
 [ 04:19:00 ب.ظ ]





ساده­زیستی پیامبر(ص) از زبان علی(ع)
علی(ع) پیامبر(ص) و زندگی او را این گونه توصیف می­کند: « پیامبر(ص) از دنیا چندان نخورد که دهان را پرکند و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته­تر و شکمش از همه خالی­تر بود، دنیا را به او نشان دادند؛ اما نپذیرفت… روی زمین می­نشست و غذا می­خورد و چون برده ساده می­نشست، با دست خود کفش خود را وصله می­زد و جامه خود را با دست خود می­دوخت… پرده­ای بر در خانه آویخته بود که نقش و نگار داشت، به یکی از همسران فرمود: این پرده را از چشمان من دور کن که هر گاه نگاهم به آن می­افتد، به یاد دنیا و زینتهای آن می­افتم، پیامبر(ص) با دل از دنیا روی گرداند و یادش را از جان خود ریشه کن کرد…»[34]

مراتب ساده­زیستی
مراتب ساده­زیستی از دو منظر مورد توجه است:
1.ساده­زیستی خود یکی از مراتب زهد است و برای رسیدن به زهد باید این مرحله را طی کرد. ساده­زیستی هر چند به معنای زهد و بی­رغبتی به دنیا نیست؛ ولی یکی از راه­های کسب آن است و ترویج فرهنگ ساده­زیستی در جامعه به تقویت فرهنگ زهدگرایی می­انجامد.[35]
2.ساده­زیستی دارای مراتبی است که با توجه به شخصیت و شأنیت افراد متفاوت است. به طوری که لزوم ساده­زیستی در رهبران و کارگزاران از شدت بیشتری برخوردار است و هر چه مسوولیت­ها سنگین­تر شود، ساده­زیستی یک امر واجب می­شود.[36]
امام علی می­فرماید: بر پیشوایان حق است تا می­توانند خود را به حال فقیرترین مردم درآورند، تا فقیر به فقرش راضی باشد.[37]

مقایسه فقر و ساده­زیستی
فقر به معنای ناداری است که در روایات امری نکوهیده است. پیامبر(ص): فقر از کشته شدن سخت­تر است. امام علی: گور بهتر از فقر و ناداری است؛[38] اما در مورد ساده­زیستی باید گفت که فرد در عین توانایی داشتن زندگی بهتر با توجه به درجه معنویت خود و تأسی از ائمه معصومین، خود به دنبال زندگی ساده و بی­پیرایه است. «از طرفی برای ساده­زیستی حدود و مرزهایی وجود دارد که این حدود لایتغیر است، از جمله نفی­ اسراف، تبذیر، اتراف و تجمل است و هم چنین رعایت کفاف، عفاف، قناعت و…است، با توجه به این نکات ساده­زیستی علی­رغم تغییر صورت آن در زمان­های مختلف دارای حدود و مرزهای ثابت است.»[39] در مقایسه­ای دیگر باید گفت ساده­زیستی امری پسندیده و مورد توجه معصومین است.

موضوعات: ساده­زیستی پیامبر(ص) از زبان علی(ع)  لینک ثابت
 [ 04:15:00 ب.ظ ]




عنوان : ساده زيستي پيامبر(ص)

مرکب پیامبر(ص)
تواضع و فروتنی پیامبر(ص) به حدی بود که در وسایل و زندگی شخصی ایشان نمود داشت، از جمله مرکب ایشان بود، ایشان علاوه بر اسب بر شتر و قاطر نیز سوار می­شدند.[16] و گاهی نیز کسی را هم ترک خود سوار می­کرد.[17] در مواردی هم بر خر بی­پالان سوار می­شد.[18] در بعضی مواقع نیز با پای پیاده بدون دستار و کلاه راه می­رفتند.[19]

خانه پیامبر(ص)
واقدی از عبدالله بن زید هذلی نقل کرده که می­گفته است: من خانه­های همسران رسول­خدا را در آن موقع که به فرمان عمر بن عبدالعزیز ویران کردند، دیدم دیوار حیاط­ها از خشت خام بود و هر حیاط دارای حجره­هایی از چوب و شاخ خرما بود که میان آنها را گل اندود کرده بودند، حتی در یک مورد که ام­سلمه در نبود، پیامبر(ص) حجره خود را با خشت خام بنا کرد؛ چون رسول­خدا برگشتند و متوجه شدند فرمودند: این چیست؟ ام­سلمه گفت: ای رسول­خداخواستم از دید مردم محفوظ باشم، فرمودند، ای ام­سلمه بدترین چیزی که اموال مسلمانان در آن راه خرج شود، ساختمان است.[20]
در زمان ولید بن عبدالملک و به دستور وی حجره­های همسران رسول­خدا ضمیمه مسجد شد، سعید بن مسیب گفت: به خدا سوگند دوست می­داشتم که آن حجره­ها را به همان حال نگه می­داشتند، تا آنکه مردم مدینه و هر کس به آنجا می­آید، ببیند رسول­خدا در زندگی خود به چه مقدار کفایت می­کرد و موجب شود که مردم از مال اندوزی و فخرفروشی دست بردارند و به زهد روآورند.[21]

پرهیز از خوی استکبار
یکی از نمودهای ساده­زیستی، پرهیز از خوی استکباری است. رسول­خدا فرمود: پنج کار را ترک نمی­کنم، تا پس از آن برای امتم سنت گردد؛ روی زمین با غلامان غذا خوردن، سوار الاغ بی­پالان شدن بز را با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن.[22] ایشان هنگامی که سواره بود، اجازه نمی­داد، کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند، یا او را با خود سوار می­کرد و یا اگر فرد نمی­پذیرفت، می­فرمود: جلوتر برود و در فلان مکان منتظر باشد.[23] با توانگر و تنگدست یکسان مصافحه می­کرد؛[24] اگر به خوردن چیزی دعوت می­شد، آن را کوچک نمی­شمرد، هر چند خرمایی پوسیده باشد.[25]
در خوراک و پوشاک بر غلامان و کنیزانش بتری نمی­جست.[26] دعوت هر کس را چه آزاد و چه غلام می­پذیرفت. در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت می­کرد.[27] در خانه به اهل خانه کمک می­کرد.[28] هنگام نشستن تکیه نمی­کرد.[29]
پیامبر(ص) فرمود: من همان طور غذا می­خورم که برده غذا می­خورد، همانطور می­نشینم که برده می­نشیند که من بنده­ای از بندگان خدایم.[30] پیامبر(ص) حتی در سلام کردن به کودکان نیز سبقت می­گرفت. از انس بن مالک نقل است که پیامبر(ص) مرا برای انجام کاری فرستاد، گروهی از کودکان را دیدم و با ایشان نشستم که پیامبر(ص) آمد و به کودکان سلام کرد. [31]
از ابوذر نقل است که رسول­خدا بدون امتیاز در میان اصحاب خود می­نشست­، هر گاه بیگانه­ای وارد مجلس می­شد، ایشان را نمی­شناخت، تا این که بپرسد.[32]
علاوه بر این که خود پیامبر(ص) خصلت ساده­زیستی داشت، حتی از جانب خدا مامور بود به همسران خود که درخواست زندگی بهتری داشتند، وحی خداوند را اعلام کند: «یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا و ان کنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخرة اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما».[33] ای پیامبر(ص) به زنان خود بگو؛ اگر شما زندگانی و زینت دنیا را می­خواهید، بیایید تا من مهر شما را پرداخته و همه را به خوبی طلاق دهم و اگر طالب خدا و رسول و مشتاق آخرت هستید، همانا خدا به نیکوکاران از شما اجر عظیم عطا خواهد کرد. 

موضوعات: عنوان : ساده زيستي پيامبر(ص)(3)  لینک ثابت
 [ 04:14:00 ب.ظ ]




عنوان : ساده زيستي پيامبر(ص)
پوشاک پیامبر(ص
پیامبر سادگی را در پوشاک هم رعایت می­کرد. ایشان بعضی اوقات جامه خود را وصله می­کرد.[8] گاهی لباس پشمینه می­پوشید.[9]
از انس بن مالک روایت شده، پادشاه روم ردایی از سندس به پیامبر(ص) هدیه کرد، رسول­خدا آن را پوشید، مردم گفتند: ای رسول­خدا آیا این جامه از آسمان بر شما نازل شده است؟ پیامبر(ص) فرمود: از این تعجب می­کنید و حال آنکه سوگند به کسی که جانم در دست اوست، دستمالی از دستمال­های سعد بن معاذ در بهشت، بهتر از این است. آن گاه آن را نزد جعفر بن ابیطالب فرستاد که به نجاشی برگرداند[10] و در نقل دیگر قبای حریری به رسول­خدا هدیه شد که نخست آن را پوشید و در آن نمازگزارد؛ سپس از پوشیدن آن منصرف شد و آن را بیرون آورد و فرمود: برای پرهیزکاران شایسته نیست.[11]
محل خواب حضرت نیز بسیار ساده بود. تشک پیامبر(ص) چرمی از لیف خرما بود.[12] از عایشه نقل است که روزی بانویی از انصار به خانه ما آمد و رختخواب پیامبر که یک عبای تاشده بود، دید و تشکی انباشته از پشم فرستاد، چون رسول­خدا پیش من آمد، فرمود: این چیست؟ گفتم: بانوی انصاری چون رختخواب شما را دید این را فرستاد. پیامبر فرمود: این را برگردان،ای عایشه اگر می­خواستم خداوند کوه­هایی از طلا و نقره در اختیارم قرار می­داد.[13] باز از عایشه نقل است که می­گفت: معمولا عبایی را دو لایه پهن می­کردم؛ شبی پیامبر(ص) آمد و من آن عبا را چهار لایه کرده بودم، چون پیامبر(ص) دراز کشید، فرمود: ای عایشه امشب رختخواب من چه تغییری کرده است که چون هر شب نیست، گفتم: آن را چهار لایه کردم فرمود: به حال اول برگردان.[14]
در روایت دیگری از عبدالله بن مسعود است که می­گفت، پیامبر(ص) بر روی حصیری خوابید که روی پوست ایشان اثر و نشانه انداخته بود؛ چون بیدار شد، من شروع به دست کشیدن به محل نشان حصیر کردم و گفتم چه می­شود؛ اگر به ما اجازه فرمایی که روی این حصیر چیزی بگسترانیم تا از تاثیر ان محفوظ بمانی؟ پیامبر(ص) فرمود: مرا با دنیا چه کار است، مثل من و دنیا چون سواری است که زیر درختی سایه می­گیرد و سپس به سرعت حرکت می­کند و درخت را رها می­کند.[15]

موضوعات: عنوان : ساده زيستي پيامبر(ص)(2)  لینک ثابت
 [ 04:12:00 ب.ظ ]




عنوان : ساده زيستي پيامبر(ص)
نویسنده : فاطمه عادلي

پیامبر(ص) نمونه تمام عیار خصلت­های نیک است؛ از جمله خصلت­های پسندیده ایشان زهد و بی­رغبتی به دنیاست و یکی از راه­های کسب زهد، ساده­زیستی است.
ساده­زیستی از جوانب مختلف همچون، خوراک، پوشاک، مسکن، مرکب، پرهیز از خوی استکبار و غیره، مورد بررسی است. پیامبر(ص) در تمام این موارد الگوی بشریت است.

خوراک پیامبر(ص)
عمر می­گفت: روزی به اتاق پیامبر(ص) رفتم، دیدم او بر بوریا خفته بود و بوریا بر پهلوی او رد انداخته بود و اندوخته خوراک پیامبر(ص) هم چیزی جز دو مشت جو و یک مشت تره نبود؛ گریه­ام گرفت. پیامبر(ص) فرمود: ای پسر خطاب چرا گریه می­کنی؟ گفتم: چرا گریه نکنم تو برگزیده خدایی و این اندوخته غذایی توست در حالی که خسرو و قیصر غرق در میوه و نعمت­های فراوانند، فرمود: ای عمر خشنود نیستی که دنیا از آن ایشان و آخرت از آن ما باشد؟ من هم پذیرفتم.[1]
روایت­های مختلفی در مورد خوراک ایشان نقل شده است؛ از جمله اینکه ایشان هیچ گاه سه شب متوالی سیر غذا نخورد، تا رحلت فرمود.[2] گاهی سه ماه متوالی بر خانواده پیامبر(ص) می­گذشت که آتشی برای پختن غذا روشن نمی­کردند؛ زیرا بیشتر خوراک ایشان آب و خرما بود، گاه همسایه­ها زیادی شیر گوسفندان خود را برای پیامبر(ص) می­فرستادند.[3] پیامبر(ص) حتی دو روز پیاپی از نان جو هم سیر نشد.[4]
از انس بن مالک نقل است، فاطمه(ع) قطعه نانی برای رسول­خدا آورد، پیامبر(ص) فرمود: ای فاطمه این چیست؟ گفت: قرص نانی پخته­ام، دلم آرام نگرفت تا این قطعه را برای شما آوردم. فرمود: دخترم این اولین غذایی است که از سه روز پیش تاکنون به دهان پدرت رسیده است.[5] باز از انس بن مالک است، هرگز در غذای روز یا شب پیامبر(ص) نان و گوشت با هم در سفره نبود؛ مگر در مهمانی­ها.[6] از ابوامامه نقل شده که گفته است: هیچ گاه از سفره خاندان پیامبر(ص) حتی قطعه نان جوینی هم باقی نمی­ماند.[7]

موضوعات: عنوان : ساده زيستي پيامبر(ص)(1)  لینک ثابت
 [ 04:11:00 ب.ظ ]





ساده زیستی در سیره امام علی(ع)

علی(ع) که الگوی زهد و قناعت و ساده زیستی است، هنگامی که باخبر شد کارگزارش عثمان بن حنیف انصاری در جشن عروسی جوانی بصری شرکت کرده که در آن مجلس بسیار ریخت و پاش شده، نامه ای به او نوشت و ضمن توبیخ او به خاطر شرکت در آن مهمانی، زندگی خود را چنین توصیف کرد:

… آگاه باش برای هر مسلمانی، پیشوایی است که باید از او پیروی کند و به نور او روشن شود. اینک بدان که پوشاک پیشوای تو در این دنیا، جامه ای پاره و پشمین و طعامش، خوراکی ناگوار و قرص نانی جوین است و پیوسته به اینها بسنده می کند. شما نمی توانید چنین زندگی کنید، ولی مرا به زهد و پاکدامنی و کوشش در راه حق و عدالت یاری کنید. به خدا سوگند! در این دنیا درهم و دینار و طلایی نیندوخته و از غنیمت های آن ثروتی پس انداز نکرده ام و به جز این ردای کهنه که بر تن دارم، جامه دیگری برای خویش تدارک ندیده ام… .

اگر بخواهم برایم آسان است که از شهدهای پاک و مغز نان گندم و جامه های زربافت و ابریشمی بهره گیرم، ولی دستم را از دامان این آرزوهای فریبنده کوتاه کرده ام و مرا رغبتی نیست که با حرص و ولع دهان به طعام های خوش گوار و شیرین آشنا کنم[19]

به قناعت، نفس ذلیل می شود

اَسْوَد و عَلْقَمِه گفتند: بر حضرت علی(ع) وارد شدیم، و برابر آن حضرت طبقی از لیف خرما قرار داشت که در آن دو گرده نان جوین بود و نخاله آرد جو بر روی نان ها آشکارا دیده می شد.

حضرت نان ها را برداشت آنها را بر زانوی خود زد تا شکسته شد، سپس با نمک میل فرمود، به فضه خادمه گفتیم: چه می شد اگر نخاله این آرد را برای حضرت می گرفتی؟

فضه گفت: نان گوارا را علی(ع) بخورد و گناهش بر گردن من باشد!

در این هنگام امیرالمؤمنین علی(ع) تبسمی کرد و فرمود: خودم دستور داده ام نخاله اش را نگیرد! گفتیم: برای چه یا علی؟ فرمود: زیرا با این کار نفسم بهتر ذلیل (و قانع) می شود، و مؤمنان از من پیروی خواهند کرد تا وقتی که به اصحاب بپیوندم.[20]

پی نوشت ها
[9]. نهج البلاغه، ترجمه: سید جعفر شهیدی، انتشارات علمی و فرهنگی، 1378، ج 14، ص 370، حکمت 57.
[10]. همان، ص 486، حکمت 104.
[11]. همان، ص 368، کلمه 44
[12]. عبد الواحد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، شرح: سید جمال الدین محدث، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، ج 3، ص 192.
[13]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ترجمه: حمیدرضا شیخی، دارالحدیث، چ 3، ج 10، ص 5053، ح 17128.
[14]. همان، ص 5055، ح 17134.
[15]. همان، ص 5059، ح 17170.
[16]. همان، ص 5059، ح 17176.
[17]. همان، ص 5059، ح 17177.
[18]. همان، ص 5053، ح 17131.
[19]. نهج البلاغه، نامه 45.
[20]. داستان های زندگی علی، ص 119؛ یک صد موضوع 500 داستان، ص 431

موضوعات: ساده زیستی در سیره امام علی(ع)  لینک ثابت
 [ 04:08:00 ب.ظ ]





ساده زیستی و قناعت در کلام حضرت علی(ع)

خوشا به حال پارسایان در دنیا که به آخرت دل بسته اند. ایشان گروهی هستند که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آب آن را شربت گوارا قرار داده اند

خوشا به حال کسی که معاد را به یاد آورد و برای روز حساب کار کرد و به گذران روز [به قدر کفاف] قناعت کرد و از خدا راضی بود.

اگر صلاح نفست را می خواهی، بر تو لازم است که با میانه روی و قناعت و سادگی رفتار کنی.

به خدا سوگند! نفس خود را چنان ریاضت و پرورش دهم که به گرده نانی اگر بتواند به دست آورد شاد شود و نمک را خورش نانش سازد

شکرگزارترین مردم، قانع ترین آنهاست و ناسپاس ترین مردم در برابر نعمت ها، آزمندترین آنها

برای سالم ماندن دینتان، به اندکی از [نعمت] دنیا قانع باشید که کفاف دنیا مؤمن را قانع می سازد.

کسی که به اندکِ دنیا قانع نباشد، ثروت بسیار آن را نیز هرچه گرد آورد، بی نیاز نشود.

ای فرزند آدم! اگر از دنیا به قدری که تو را کفایت کند می خواهی، بدان که کمترین بهره دنیا تو را کفایت می کند و اگر از دنیا بیش از اندازه کفایت بخواهی، بدان که همه دنیا برایت کافی نخواهد بود.

موضوعات: ساده زیستی و قناعت در کلام حضرت علی(ع)  لینک ثابت
 [ 04:06:00 ب.ظ ]




۴۷ روش برای ساده‌ تر کردن زندگی

1- با دیگران حرف بزنید، توقع نداشته باشید بتوانید آنچه در فکر دیگران می‌گذرد را حدس بزنید.

2- با اطرافیانتان دوستانه برخورد کنید. لبخند زدن روزتان را به کلی تغییر خواهد داد.

3- قدر دوستی‌هایتان را بدانید. لازم نیست با همه آدم‌ها دوست باشید.

4- با افراد مثبت نشست و برخاست کنید، کسانی که می‌توانند سطح انرژی‌تان را بالا ببرند.

5- اگر چیزی هست که از آن مطمئن نیستید، سوال کنید.

6- آنچه قلبتان می‌گوید را دنبال کنید.

7- نقص‌های آدم‌ها و شرایط را بپذیرید.

8- این واقعیت را قبول کنید که خودتان هم کامل نیستید.

9- همیشه نپرسید «چرا؟»، بپرسید، «چرا که نه؟»

10- فراموش کنید دیگران درمورد شما چه فکری می‌کنند یا از شما چه می‌خواهند.

11- اگر می‌خواهید گریه کنید، گریه کنید. گریه کردن به معنی ضعف شما نیست.

12- بالغ و پخته اما درعین‌حال بازیگوش و سرزنده باشید.

13- با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید دیگران با شما رفتار کنند.

14- از خودتان توقع نداشته باشید که همه اطرافیانتان را راضی نگه دارید.

15- نگذارید آب‌وهوا بر روحیه شما اثر بگذارد. کنترل آب‌وهوا دست شما نیست، اما کنترل خودتان هست.

16- وقتی خسته هستید، استراحت کنید. بدون دلیل بی‌خوابی نکشید.

17- برای لذت بردن از آرامش صبحگاهی، صبح‌ها زودتر از خواب بیدار شوید.

18- کنترل بدنتان دست خودتان است؛ تا زمانی که سالم هستید، به قضاوت دیگران درمورد جسمتان اهمیت ندهید.

19- سالم غذا بخورید. البته نیازی نیست به کلی دست از خوردن تنقلات و شیرینی‌جات بکشید. خوردن این چیزها به زندگیتان لذت می‌دهد.

20- به الکل، موادمخدر و سیگار معتاد نشوید.

21- فقط وقتی مشغول خوردن شوید که گرسنه هستید؛ از روی ناراحتی یا بی‌حوصلگی به خوردن روی نیاورید.

22- مرتب ورزش کنید.

23- به چیزهایی که الان دارید فکر کنید و از آنها احساس رضایت کنید.

24- چیزهایی را بخرید که به آن نیاز دارید، نه همه چیزهایی که دوست دارید داشته باشید. خواسته‌های انسان حد و مرز ندارد.

25- چون کسان دیگر چیزی را دارند شما هم نخواهید که آن را داشته باشید.

26- با خودتان صادق باشید و به دیگران دروغ نگویید.

27- از گفتن «دوستت دارم» به کسانی که برایتان مهم هستند نترسید.

28- اشکالی ندارد اگر گاهی از کوره در بروید. فقط به کسی صدمه نزنید.

29- با کسی نجنگید و مشاجره نکنید. منطقی بحث کنید.

30- وقتی کار اشتباهی انجام می‌دهید، عذرخواهی کنید.

31- به دیگران اجازه خطا کردن بدهید و دیگران را ببخشید.

32- به استقبال یاد گرفتن چیزهای جدید بروید.

33- خودتان را پنهان نکنید. باید با دنیا آشنا شوید.

34- برای یادداشت کردن چیزهای مهم، یک دفترچه یادداشت داشته باشید.

35- برای ساده‌تر کردن زندگی روزمره‌تان از تکنولوژی استفاده کنید.

36- برای کار کردن یا انجام کارهایی که دوست دارید به خودتان فضا بدهید.

37- آشپزی کردن یاد بگیرید تا کمتر بیرون غذا بخورید.

38- وقتی خرید می‌کنید، پول نقد بدهید و کمتر از کارت‌های اعتباری استفاده کنید.

39- کاری را پیدا کنید که دوست دارید و از انجام آن لذت می‌برید.

40- برای خودتان یک هدف تعیین کنید.

41- کارهایتان را اولویت‌بندی کنید.

42- کاری را انجام دهید که به شما احساس غرور می‌دهد.

43- از گذشته‌تان درس عبرت بگیرید. اشتباهات و گناهانتان را فراموش کنید و با زندگی پیش روید.

44- بفهمید همین الان چه چیزهایی برایتان مهم‌تر هستند و روی آنها تمرکز کنید.

45-امید بهترین‌ها را داشته باشید؛ برای بدترین‌ها برنامه‌ریزی کنید.

46- به خدا و خودتان ایمان داشته باشید.

47- اگر از انجام کاری نفرت دارید، از انجام آن دست بکشید.

موضوعات: ۴۷ روش برای ساده‌ تر کردن زندگی  لینک ثابت
 [ 04:03:00 ب.ظ ]