فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29            



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 

...


 
موضوعات: دندان درد و ۱۲ راه برای رهایی از آن, مادر, مادر  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-12-16] [ 02:42:00 ب.ظ ]




بهشت در قرآن،
اوصاف و مراتب بهشت در قرآن، از دارالسلام تا جنت فردوس

اشاره:
قرآن كريم در بسياري از آيات خود تصويري از ويژگي‏هاي بهشت و اوصاف زندگي بهشتيان ارائه مي‏دهد كه مطالعه در اين آيات ـ كه در جاي‏جاي آنها خداوند موءمنان پرهيزكار را به چنين پاداشي بشارت مي‏دهد ـ علاوه بر نمودار ساختن هدف باري‏تعالي از خلقت و دوستي بيكرانش نسبت به انسان، مي‏تواند موجب انگيزه در انتخاب راهي باشد كه انسان هماره و به‏طور فطري در پي آن بوده است. هم‏چنين درك درست اين آيات مي‏تواند راهنمايي باشد كه پيش از مرگ نيز انسان را از يك زندگي بهشتي بهره‏مند نمايد. در نوشته‏اي كه هم‏اينك پيش روي خوانندگان گرامي است نام‏هاي بهشت و مراتب مختلف آن در قرآن مورد بررسي قرار گرفته و نكته‏هايي درباره اين نام‏گذاري‏ها بيان شده است.
بهشت موعود داراي مراتب و درجاتي مانند جنت نعيم، مأوا، عدن و فردوس است ولي علاوه بر مراتب، اوصاف و القابي كلي دارد كه جا دارد قبل از ورود به اين مراتب با بعضي از آن اوصاف مثل دارالسلام، دارالارث، دارالرضا، دارالمقام و فوز عظيم آشنا شويم.

دارالسلام
در قرآن آيات بسياري بر وجود نعمت‏هاي مادي تصريح دارد كه نقطه شروع آن نعمت‏ها، صحراي محشر است كه از آنجا بهشتيان به دارالسلام كه يكي از القاب بهشت است خوانده مي‏شوند: و الله يدعوا الي دارالسلام و يهدي من يشاء الي صراط مستقيم (يونس، آيه 25). دارالسلام نمايانگر محيطي آرام و امن است كه سراسر صفا و صميميت بوده و صلح و آرامش در آن موج مي‏زند. اين رستگاران با هدايت نوري كه جلو روي آنها مي‏درخشد و مسير را براي آنها روشن مي‏كند به سوي بهشت مي‏شتابند و در همان حال بشارتِ بهشت‏هايي به آنها داده مي‏شود كه از زير درختانش نهرها جاري است يوم‏تري الموءمنين و الموءمنات يسعي نورهم بين أيديهم و بأيمانهم بشريكم اليوم جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ذلك هو الفوز العظيم: (حديد، آيه 12) و آثار بشارت كه حاكي از مسرت باطني آنهاست در چهره‏هاي آنها كاملاً نمايان است وجوه يومئذ ناعمه لسعيها راضيه (غاشيه، آيات 8و9). در مدخل بهشت، فرشتگان نگهبان با پيام ادخلوها بسلام آمنين (حجر، آيه 46) به آنها خوش‏آمد مي‏گويند و آرامشي كامل را كه نمايانگر خروج هرگونه كينه و كدورتي از سينه‏هاي آنهاست به آنها بشارت مي‏دهند و نزعنا ما في صدورهم من غل اخواناً (حجر، آيه 47). نكته لطيف اين كه كلمه نزع از معناي خاصي برخوردار است و آن اين است كه چنان از دل‏هاي آنان غل و غش و كينه و كدورت را بيرون مي‏كشيم كه گويي هرگز آلودگي و كدورتي نداشته‏اند.

دارالارث
«بهشت را به پرهيزگاران به ارث مي‏دهند»: تلك الجنه التي نورث من عبادنا من كان تقيّاً (مريم، آيه 63). ارث در دنيا مالي است كه بدون هيچ رنج و زحمتي به دست مي‏آيد و در مالكيت آن هيچ جاي شك و شبهه نيست ولي بهشت، ارثي است كه موءمنان در مقابل اعمال صالحي كه در دنيا انجام داده‏اند از آن بهره‏مند مي‏شوند.

دارالرضا
بهشت، عالم تجرد و اطلاق است و براي موءمنان به مجرد درخواست باطني و مشيت دروني هرچه بخواهند موجود مي‏شود لهم ما يشآءون عند ربهم (شوري، آيه 22). در حقيقت اراده انسان در بهشت مظهر اراده الهي شده و معدومات را لباس وجود مي‏پوشاند بنابراين همه‏چيز براي او مهياست و به رضايت كامل مي‏رسد. از طرفي راه‏يافتن به بهشت، نتيجه اطاعت و رسيدن بنده به مقام عبوديت است و از آنجا كه رسيدن به مقام عبوديت هدف خداوند از خلقت انسان است، رضاي الهي را به دنبال دارد، يعني بهشت دارالرضاست چون خداوند از بنده، راضي و بنده از خداوند راضي است: رضي‏الله عنهم و رضوا عنه (مائده، آيه 119).

دارالمقام
بهشت، دارالمقام يا دارالخلد است و اين وصف، بيانگر اين نكته است كه رستگاران بهشتي براي هميشه در آنجا مخلدند چون بهشت جايگاهي است كه كسي از آن بيرون نمي‏رود و به مكان ديگري كوچ نمي‏كند و هيچ‏گونه رنج و مشقتي به او نمي‏رسد و از همين‏روست كه بهشتيان زبان به حمد و ستايش حق مي‏گشايند و شكرگزار خداوندي مي‏شوند كه هرگونه حزني را از آنها برطرف كرده است: و قالوا الحمدالله الذي أذهب عنّا الحزن ان ربنا لغفور شكور، الذي احلّنا دارالمقامه من فضله لا يمسنا فيها نصب و لا يمسنا فيها لغوب (فاطر، آيات 35 و 34). مسئله خلود در بسياري از آيات مربوط به بهشت و جهنم آورده شده و اين سوءال را در ذهن مطرح مي‏كند كه با آن كه عمر انسان محدود است و ميزان اعمال و فعاليت انسان نيز محدود، پس انسان چگونه در بهشت مخلّد است؟ پاسخ اين است كه انسان موءمن اگر در دنيا هم مخلد بود هميشه با همين خصوصيات زندگي مي‏كرد. سوءال ديگر اين‏كه آيه تخليد حتي در نعمت، خسته‏كننده نيست؟ در پاسخ بايد گفت، عالم آخرت متنوع است و انسان بهشتي، پوياست نه ايستا زيرا دائماً در معرض تجليات گوناگون قرار دارد، از تجليات مادي به رضوان الهي صعود مي‏كند و در فضاي ربوبيت حق به تماشاي آفرينش مي‏نشيند بنابراين بهشت جايگاهِ ماندگارِ متنوع است.
نكته ديگر اين‏كه انسان بُعدي جاودانه دارد كه جز به جاودانگي قانع نمي‏شود چون انسان در ساحت جسم و نفس محدود و در ساحت روح، نامحدود است زيرا روح از عالم خلق نيست بلكه از عالم امر است. قل الروح من امر ربي (اسري، آيه 85) و عالم امر آغاز و انجام ندارد.

فوز عظيم
بهشت “فوز عظيم” است يعني جامع بين نعمت‏هاي مادي و معنوي است و مژده‏اي است به موءمنان به جهت معامله‏اي كه با خدا كرده‏اند و نشان‏دهنده اين است كه خداوند، تنها خريدار مال و جان موءمنان است: فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم (توبه، آيه 111).

مراتب بهشت
اولين مرتبه از مراتب بهشت جنت نعيم است كه همان بهشت افعال است. پوينده راه حق در اين بهشت با نعمت‏هايي چنان وسيع روبه‏رو مي‏شود كه در تصور نمي‏گنجد: فيها تشتهيه الانفس و تلذ الاعين (زخرف، آيه 71). توضيح اين‏كه واژه نعيم هفده بار در قرآن كريم آورده شده كه همه درباره نعمت‏هاي عظيم بهشت است، غير از آيه لتسئلن يومئذٍ عن النعيم (تكاثر، آيه 8) كه همه مفسران بر اين عقيده‏اند كه منظور از نعيم در آيه مذكور، نعمت ولايت است. چون مراد از نعيم، مطلق نعمت‏هاست كه خداوند به انسان ارزاني فرموده و مسلماً نعمت ولايت اهل بيت (ع) ارزنده‏ترين مصاديق نعمت است چون با راهنمايي آنهاست كه نعمت‏ها هركدام در جاي خود به كار گرفته شده و شكر آن گزارده مي‏شود. معصومين(ع) واسطه فيض خالق به مخلوق هستند بنابراين هر انساني در برابر اين نعمت عظيم مورد سوءال قرار خواهد گرفت.

جنت مأوا
جنت مأوا مرتبه ديگري از بهشت است كه با تمام نعمت‏ها و بر كاتش نخستين وسيله پذيرايي از ميهمانان الهي است: أما الذين ءامنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات المأوي نزلاً بما كانوا يعملون (سجده، آيه 19) زيرا كلمه نُزُل به معناي نخستين چيزي است كه با آن از مهمان پذيرايي مي‏كنند و تقدم كلمه لهم بر جنات المأوي نيز اشاره دارد به اين‏كه خداوند اين باغ‏هاي بهشت را مخصوص بهشتيان قرار داده و عاريتي نيست و احتمال زوال نعمت‏ها هرگز آرامش فكر آنها را برهم نمي‏زند.

جنت عدن
جنات عدن از عالي‏ترين مراتب بهشت است و با توجه به معناي لغوي كلمه عدن، اين مكان، در وسط و متن بهشت قرار دارد. فرشتگان از هر دري براي تهنيت وارد شده و به جهت صبر و استقامتي كه رستگاران بهشتي از خود نشان داده‏اند سرانجامِ زيبا و نيكويي را به آنها بشارت مي‏دهند و هريك از نزديكان آنها را كه شايسته باشند با آنها وارد بهشت مي‏كنند: جنات عدن يدخلونها و من صلح من ءابائهم و أزواجهم و ذرياتهم والملائكة يدخلون عليهم من كل باب، سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي‏الدار (رعد، آيات 23 و 24). آيه اشاره دارد به اين‏كه افراد صالح يك خانواده در بهشت نيز در كنار يكديگرند و از مصاحبت يكديگر لذّت مي‏برند. با توجه به اين‏كه ذكر عنوان بعضي از افراد خانواده مثل پدر، همسر و فرزند دلالت بر خصوصيتي ندارد و شامل همه افراد خانواده مي‏شود، عدم ذكر نام مادر به جهت آوردن كلمه ازواج است كه پدر و مادر هردو را شامل مي‏شود. هم‏چنان كه برادران و خواهران و عموها و دايي‏ها و اولاد آنها هم در واقع ذريه‏هاي پدران‏اند كه كلمه آبائهم شامل آنها مي‏شود.
يكي از امتيازات قرآن كريم بيان پرمحتواترين مطالب در كوتاه‏ترين كلمات است كه يكي از آن كلمات سلام است. سلام يكي از نام‏هاي خداوند و تهنيت خداوند بر پيامبران است: سلام علي نوح في‏العالمين (صافات، آيه 79) سلام علي موسي و هارون (صافات، آيه 120). سلام، تبريك الهي بر بهشتيان است، سلام، زمزمه فرشتگان است، سلام، كلام بين‏المللي تمام مسلمانان است، سلام، پيامي است كه سلامتي، احترام، دعا و امنيت را به ارمغان مي‏آورد.
نكته بسيار جالب آيه كه جمله بما صبرتم به آن اشاره دارد اين است كه در نظام الهي همه‏چيز حتي به كاربردن كلمات، بر مبناي ايمان و عمل صالح است. چنانچه سلام فرشتگان نيز به جهت صبري است كه اهل ايمان در مصيبت و معصيت و طاعت كرده‏اند.

جنت فردوس
فردوس بالاترين مراتب بهشت است. اين كلمه دوباره در قرآن كريم آورده شده و وسعت نعمت‏هاي بهشتي را نشان مي‏دهد و چنين به نظر مي‏رسد كه مقامي فوق بهشت و جهنم و ثواب و عقاب است زيرا با وجود اين‏كه تمام مراتب و درجات عالم ملكوت چه نعمت‏هاي مادي و چه نعمت‏هاي معنوي مطلق و غير مشوب به نواقص هستند ولي خداوند متعال براي بعضي از بندگان خاص خود نعمت‏هايي را مخفي نگه داشته كه از سعه افهام نفوس و ادراك اذهان خارج است چنان‏چه در روايت صحيح از رسول خدا(ص) وارد شده است كه: ” خداوند فرمود: من براي بندگان صالح خود چيزهايي را مهيّا كرده‏ام كه هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و بر هيچ دلي خطور نكرده است، از اين نعيم بهشتي كه من شما را آگاه كرده‏ام سخن نگوييد و دست از كنجكاوي برداريد و اگر مي‏خواهيد اجمالاً در اين ارتباط چيزي بدانيد، اين آيه را قرائت كنيد: فلا تعلم نفس ما أخفي لهم من قرّة أعين (سجده، آيه 17). (تفسير مجمع‏البيان، الشيخ ابي علي‏الفضل بن حسن‏الطبرسي طبع صيدا، ج4، ص33). اين روايت را بخاري و مسلم هر دو بيان كرده‏اند.
در سير مواهب و نعمت‏هاي بهشت به اينجا مي‏رسيم كه فردوس بهترين و برترين مراتب بهشت است و با اين‏كه طبع تحول‏طلب انسان دائماً تقاضاي دگرگوني و تنوع مي‏كند ساكنان فردوس هرگز تقاضاي نقل مكان و تحول نخواهند كرد: ان‏الذين ءامنوا و عملوا الصالحات كانت لهم جنات الفردوس نزلاً. خالدين فيها لا يبغون عنها حولاً (كهف، آيات 107 و 108).
يكي ديگر از مراتب والاي بهشت كه آيات مباركه به تصريح بيان مي‏كند غرفه‏هاي آن است. غرفه در لغت به اتاق فوقاني گويند كه بر روي اتاق‏هاي ديگر ساخته شده است و محل عالي و مرتفع از خانه و قصر است و در روايات نيز كنايه از درجه عالي در بهشت است كه به افراد خاصي عنايت مي‏شود: لكن‏الذين اتقوا ربهم لهم غرف من فوقها غرف مبنيه تجري من تحتها الانهار وعدالله لايخلف‏الله الميعاد (زمر، آيه 20). غرفه‏هاي بهشت هم از نظر جايگاه و هم از نظر پايگاه در اعلي مراتب بهشت است زيرا اهل تقوا از نظر جايگاه در عمارات بلندي كه به اطراف اشراف دارد، قرار دارند و از نظر پايگاه نيز در مقام والايي قرار دارند.

منبع :مرکزفرهنگ ومعارف قرآن

موضوعات: بهشت در قرآن، اوصاف و مراتب بهشت در قرآن، از دارالسلام تا جنت فردوس  لینک ثابت
 [ 02:31:00 ب.ظ ]




نوشته های روی درهای بهشت …
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و روی عبد اللّه بن مسعود قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: لمّا اسری بی إلى السماء أمر بعرض الجنّة و النار علیّ فرأیتهما جمیعا، و رأیت الجنّة و ألوان نعیمها، و رأیت النار و ألوان عذابها، فلمّا رجعت قال لی جبرئیل علیه السّلام: قرأت یا رسول اللّه ما كان مكتوبا على أبواب الجنّة و ما كان مكتوبا على أبواب النار؟
فقلت: لا یا جبرئیل، فقال: إنّ للجنّة ثمانیة أبواب، على كلّ باب منها أربع كلمات؛ كلّ كلمة منها خیر من الدّنیا و ما فیها لمن تعلّمها و عرفها، فقلت: یا جبرئیل، ارجع معی لأقرأها، فرجع معی جبرئیل،

پیامبر اسلام (ص) در سفر عظیم آسمانی معراج با همسفر گرامی خود جبرئیل از بهشت و جهنم دیدن کرده ٬ انواع نعمتهای درخشان بهشت را از نزدیک دیدند ٬ شعله های وحشت آور و عذابهای گوناگون دوزخ را نیز مشاهده کردند. دیدار به پایان رسید ٬ آنگاه عزم مراجعت نموده و آنجا را به قصد خروج ترک کردند. هنگام مراجعت ٬ جبرئیل از رسول خدا (ص) پرسید: آیا آنچه که بر روی درهای بهشت و جهنم نوشته شده بود ٬ خواندی یا نه ؟ حضرت فرمود: نه نخواندم. باید برگردیم و با هم آن نوشته ها را بخوانیم. به این ترتیب ابتدا از درهای بهشت دیدن کردیم و سپس به دیدار نوشته های درهای جهنم رفتیم

فبدأ بأبواب الجنّة، فإذا على الباب الأول مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه.
لكلّ شی‏ء حلیة و حلیة طیب العیش فی الدّنیا أربع خصال: القناعة، و نبذ الحقد، و ترك الحسد، و مجالسة أهل الخیر.
1- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست و برای هر چیزی دلیلی است و دلیل خوب زیستن در دنیا ، 4 چیز است : قناعت ، انفاق در راه خدا ، ترک عقده و معاشرت با اهل خیر .

و على الباب الثّانی مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. لكلّ شی‏ء حلیة، و حلیة السرور فی الآخرة أربع خصال: مسح رأس الیتیم، و التعطّف على الأرامل، و السعی فی قضاء حوائج المسلمین، و تفقّد الفقراء و المساكین.
- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست و برای هر چیزی دلیلی است و دلیل و برهان خوشی در آخرت 4 چیز است : دست کشیدن بر سر یتیم ، مهربانی و مهرورزی زنان بی شوهر ، سعی و تلاش در برآورده کردن حاجت های مومنان و جویا شدن حال فقرا و مساکین .

و على الباب الثّالث مكتوب: لا إله الا اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولیّ اللّه. لكلّ شی‏ء حلیة و حلیة الصحّة فی الدّنیا أربع خصال: قلّة الطّعام، و قلّة الكلام، و قلّة المنام، و قلّة الشّهوة.
3- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست و برای هر چیزی دلیلی است و دلیل سلامتی در دنیا 4 چیز است : کم خوردن، کم سخن گفتن ، کم خوابیدن و كمی شهوت.

و على الباب الرّابع مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. من كان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیبرّ والدیه، من كان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیقل خیرا أو یسكت.
- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . هر … به خدا و روز آخرت ایمان دارد ، به همسایه ی خود احترام بگذارد . هر … به خدا و روز آخرت ایمان دارد ، به پدر و مادر خود نیکی کند و به آنها احترام بگذارد هر … به خدا و روز آخرت ایمان دارد ، نیکو سخن بگوید یا اینکه ساکت شود .
و على الباب الخامس مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. من أراد أن لا یذلّ فلا یذلّ، و من أراد أن لا یشتم فلا یشتم، و من أراد أن لا یظلم فلا یظلم، و من أراد أن یستمسك بالعروة الوثقى فلیستمسك بقول لا إله إلّا اللّه محمد رسول اللّه.
5- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . هر كسی دوست ندارد به او ظلم شود ، به دیگران ظلم نکند .هر كسی دوست ندارد به او تهمت بزنند ، به دیگران تهمت نزند . هر كسی دوست ندارد خوار و ذلیل شود ، دیگران را خوار و ذلیل نکند .هر كسی می خواهد در دنیا و آخرت به « عروة الوثقی » چنگ بزند بگوید : لا اله الا الله ، محمد رسول الله و علی ولی الله .

و على الباب السّادس مكتوب: لا إله إلّا اللّه محمد رسول اللّه علیّ ولیّ اللّه. من أحبّ أن یكون قبره واسعا فسیحا فلیأت المساجد. من أحبّ أن لا تأكله الدیدان تحت الأرض فلیكنس المساجد. من أحبّ أن لا یظلم لحده فلینوّر المساجد. من أحبّ أن یبقى طریّا تحت الأرض فلیشتر بسط المساجد.
6- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست .هر كسی دوست دارد قبرش وسیع شود ، مساجد را بنا کند . هر كسی دوست ندارد حشرات زیر زمین جسدش را بخورند ، مساجد را جارو کند . هر كسی دوست دارد بدنش نپوسد و سالم بماند ، برای مساجد ، لوازم بخرد . هر كسی دوست دارد جایگاه خودش را در بهشت ببیند ، برای مسجد فرش بخرد .

و على الباب السّابع منها مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. بیاض القلب فی أربع خصال: فی عیادة المریض، و اتّباع الجنازة، و شراء أكفان الموتى، و أداء القرض.
7- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . جلا دهنده ی قلب 4 چیز است : عیادت کردن مریض ، راه رفتن پشت جنازه ها ، خریدن کفن و پرداخت دین و قرض .

و على الباب الثّامن منها مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ‏ ولیّ اللّه. من أراد الدخول من هذه الأبواب الثمانیة فلیستمسك بأربع خصال: بالصّدقة، و السخاء، و حسن الخلق، و كفّ الأذى عن عباد اللّه عزّ و جلّ.
8- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . هر … می خواهد از این در ها وارد شود باید به 4 چیز چنگ بزند : سخاوت ، خوش اخلاقی ، صدقه دادن ، دوری جستن از آزار و اذیت .

تحریر المواعظ العددیة478

بحار / ج۸ / ص ۱۴۵ / به نقل از روضه کافی .

موضوعات: نوشته های روی درهای بهشت ...  لینک ثابت
 [ 02:28:00 ب.ظ ]




زندگي در ميزان
ذکر خدا؛ ساحل آرامش روح ‏

در گذشته عوامل اضطراب و نگرانى، به گونه‏اى كوتاه و فشرده بيان گرديد. حال ببينيم كه چگونه ايمان به خدا تمام عوامل اضطراب و دلهره را ريشه‏كن مى‏سازد و در تخفيف آلام و ناراحتى‏هاى روحى چه نقشى را برعهده دارد.اكنون نقش‏هاى آن را برمى‏شمريم:
1. مذهب در پرتو اعتقاد به خدا، كه او را سرچشمه هستى و مبدأ خلقت مى‏داند، معماى هستى را، كه نخستين عامل اضطراب است، به طرز صحيحى حل نموده و به حيرت و سرگردانى فكرى بشر، در موضوع معماى آفرينش خاتمه بخشيده است و از راه نظام حيرت‏انگيز كه بر هر يك از ذرات جهان حكومت مى‏كند نتيجه گرفته اين جهان طراح و سازنده‏اى دارد و چنين نظم شگفت‏انگيزى نمى‏تواند اثر تصادف اتم‏هاى بى‏شمار و يا انفجار كره آتشينى باشد و از اين راه، نخستين عامل اضطراب را برطرف ساخته است.

2. مذهب با مقررات اخلاقى و تعاليم حيات‏بخش خود، غريزه حرص و آز و جاه‏طلبى و ثروت اندوزى انسان را، كه دومين عامل اضطراب روحى است، به صورت صحيحى تعديل مى‏كند و او را به عزت نفس و مناعت طبع و نيكو كارى و پرهيزكارى فرا مى‏خواند و در اين راه به سخنرانى‏هاى خشك و سمينارهاى بى‏روح اكتفا نمى‏ورزد، بلكه از راه تعيين پاداش‏هاى بزرگ و كيفرهاى سخت، از حرص و آز نامشروع و غير قانونى و آزارانگيز او مى‏كاهد و بدين وسيله از هر نوع تجمل‏پرستى و گرايش بى‏حد و حساب به دنيا كه آرامش و ثبات را از انسان مى‏ستاند جلوگيرى مى‏نمايد.

منبع: روزنامه رسالت

موضوعات: زندگي در ميزان  لینک ثابت
 [ 02:26:00 ب.ظ ]





رستوران‌های بهشت
صرف غذا در مهمانی ،میل نمودن چیزی در فضاهای تفریحی ،صرف غذا در رستوران، و پذیرایی شدن توسط خدمتکاران و گاهی تنها غذا خوردن شکل‌های مختلفی است که موجب تنوع و لذت بیشتر از خوردن و آشامیدن می‌شود .برای همه‌ی این موارد مثال‌هایی از عالی‌ترین شکل اجرایی آن در مورد غذاهای بهشتی آمده است .
وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَواریرَا (انسان،15) و در گرداگرد آن‌ها ظرف‌هایی سیمین و قدح‌هایی بلورین می‌گردانند(پر از بهترین غذاها و نوشیدنی‌ها)،
وَ اَمْدَدناهم ولحمٍ مما یَشتَهونَ (سوره طور /22)
همواره از انواع میوه‌ها و گوشت‌ها از هر نوع تمایل داشته باشند در اختیار آن‌ها می‌گذاریم.
گاهی در طبیعت بهشت در کنار نهری ،یا چشمه ساری،کوزه‌هایی بسیار زیبا و شگفت انگیز می بینند که در آن‌ها مُهر و موم شده است. برای میل آن باید مُهر ظرف را بشکنند . وقتی مهر شکسته می‌شود بوی عطری دلنشین از آن به فضا متصاعد می‌شود.
یُسْقَوْنَ‌ مِنْ‌ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون(25/مطففین): آنها از شراب زلال دست ‌نخورده و سربسته‌ای می‌نوشند! …
گاهی پرنده‌ای در هوای بهشت به پرواز درمی‌آید و بهشتیان اشتهای خوردن گوشت آن ‌را پیدا می‌کنند می گویند: (سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ) خداوندا تو پاک و منزه‌ای! بعداً آن پرنده فرود می‌آید، بریان می‌شود، و در جلو آنان قرار می‌گیرد. هنگامی که ایشان از آن بهره‌مند شوند میگویند: الحمد للّه ربّ- العالمین. سپس آن پرنده زنده می‌شود و پرواز می‌کند. بنابراین: اولین سخن اهل بهشت در مقابل این‌گونه نعمت‌های پروردگار تسبیح و تقدیس خدا و آخرین کلامشان سپاسگزاری پروردگار می‌باشد.(تفسیر آسان، ج‌7، ص 88 به نقل از مجمع‌البیان)
میوه‌های بهشت بدون هسته بوده و پوست ضخیم و ماده بدون استفاده ندارند همگی تازه و خوش طعم و رسیده‌اند و به محض جدا شدن از شاخه میوه دیگری جای آن روییده خواهد شد . میوه‌های بهشتی بر شاخه‌ها
متراکم و آویزان هستند و تمام اندام درخت‌ها را پوشانده‌اند

در حدیثی منقول که امام باقر(علیه‌السلام) آن را از پیامبر خدا(صلّی اللَّه علیه و آله) روایت کرده آمده است: «مؤمنی در بهشت نیست که او را بهشت‌ها و باغ‌هایی بسیار نباشد، با تخت و بی‌تخت و … پس چون دوستدار خدا غذای خود را بخواهد، آنچه نفس او هنگام خواستن غذا میل کرده بدون آن که نام آن را ببرد، برایش حاضر می‌شود (بنابراین نیازی به صبر کردن برای طبخ غذا و یا شرم از درخواست نیست.» (نورالثقلین،ج4، ص548)
همین چیزها در مورد میوه‌های بهشتی نیز نقل شده است یعنی زمانی که بهشتیان کنار هم بر تخت‌های خود تکیه زده‌اند با طبق‌های میوه پذیرایی می‌شوند و گاهی در حالیکه به تنهایی نظر بر میوه‌ای می‌کند در حالیکه در جایی آرمیده است شاخه به طرف او آمده و میوه را تقدیم می‌کند وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلًا (انسان ،14) یعنی میوه‌های بهشتی در دسترس و اختیار آن‌ها است. ” و گاهی در حالیکه میل به میوه دیگری پیدا می‌کند میوه مقابل او تبدیل به میوه دیگر می‌شود در حدیث پیامبر است که فرمود: در عالم رویا عمویم حمزه را دیدم که در حالیکه طبقی از انگور بهشتی نزد او بود و یک‌مرتبه تبدیل به خرما شد.»(قیامت در قرآن ،ص 36)
تنوع خوراکی‌های بهشت

میوه های بهشت
به نقل از رسول خدا: قصری از مروارید در بهشت است که در آن هفتاد خانه از یاقوت سرخ است …. و در هر اطاق هفتاد سفره غذا و در هر سفره هفتاد نوع رنگ، از طعام و خوراکی است.( ترجمه مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌24، ص: 41)
در مورد میوه‌های بهشتی فرمودند هر یک از میوه‌های بهشتی یک صد هزار طعم دارد .(قیامت در قرآن، ص 36) به همین دلیل وقتی میوه ای را برای بار دوم با طعم جدید می‌یابد از روی تعجب می‌گوید: ُکُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِها: هر گاه میوه‌ای به آن‌ها داده می‌شود می‌گویند این همانست که پیش از این به ما داده شد و مانند آن‌ها بسیار برایشان آورده می‌شود.
میوه‌های بهشت بدون هسته بوده و پوست ضخیم و ماده بدون استفاده ندارند همگی تازه و خوش طعم و رسیده‌اند و به محض جدا شدن از شاخه میوه دیگری جای آن روییده خواهد شد .(قیامت در قرآن ،ص36) میوه‌های بهشتی بر شاخه‌ها متراکم و آویزان هستند و تمام اندام درخت‌ها را پوشانده‌اند.
قرآن بعضی از میوه‌های بهشتی را مثال می‌زند و می‌فرماید:
فِیهِما وَ نَخْلٌ وَ رُمَّان(سوره الرحمن : ‌68): در آن دو بهشت نیز هر گونه میوه خوش و خرما و انار بسیار است.
و طَلْحٍ مَنْضُودٍ- (الواقعه : 29) و درختان موز با موزهای متراکم روی هم چیده شده.
وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضیدٌ (ق:10): درختان خرمای بلند با میوه‌های روی هم چیده .
وعده‌های غذای بهشتیان بنا بر ظاهر آیه ،صبحانه و شام است (و شاید بتوان گفت چاشت و عصرانه .) که از این مطلب می‌توان به اهمیت این دو وعده غذایی پی برد . و لهم رزقهم فیها بکرة و عشیاً شاید هم منظور این است که شب و روز غذا برای ایشان آماده است

بهترین غذاهای بهشتی نیز از گوشت مخصوصاً گوشت پرندگان است . گاهی سفره‌های ضیافتی برپاست که در آن صدها غذای متنوع و لذیذ بهشتی است که بنا بر روایات بهترینشان گوشت است. “اللحم سید الطعام فی الدنیا والآخرة". پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود گوشت، بهترین نان خورش در دنیا و آخرت است و بهترین گوشت نیز گوشت پرندگان است . وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ (واقعه : 21): و گوشت پرندگان از هر نوعی که مایل باشند (برایشان مهیاست)
اما اولین غذای بهشتیان بعد از ورودشان به بهشت از جگر ماهی است. نقل است که یک دانشمند یهودی از رسول خدا پرسید اولین چیزی که اهل بهشت بعد از داخل شدن به بهشت می‌خورند چیست ؟ فرمود جگر نهنگ. عرض کرد چه می‌نوشند؟ فرمود سلسبیل .

وعده ی غذای بهشتیان

وعده‌های غذای بهشتیان بنا بر ظاهر آیه،ش صبحانه و شام است (و شاید بتوان گفت چاشت و عصرانه .) که از این مطلب می‌توان به اهمیت این دو وعده غذایی پی برد. و لهم رزقهم فیها بکرة و عشیاً(مریم، 62) شاید هم منظور این است که شب و روز غذا برای ایشان آماده است .
خداوند به هر یک از اهل بهشت قدرت و قوه‌ی صد مرد برای خوردن و آشامیدن و جماع می‌دهد و چون از غذای بهشتی سیر شدند فوراً آن غذا مبدل به عرق خوشبو می‌شود و از بدن آن‌ها خارج می‌گردد .این تنها نوع دفع در بهشت است به این معنا که در بهشت دفع ادرار و مدفوع وجود ندارد همان‌طور که جنین داخل رحم ندارد .
امام صادق (علیه السلام): «مرد در بهشت به اندازه ایام دنیایش بر سر سفره می‌نشیند، و در یک بار خوراک خوردن به مقدار همه آنچه در دنیا خورده بود غذا می‌خورد». (نورالثقلین؛ج4،ص614)

موضوعات: رستوران‌های بهشت, رستوران‌های بهشت  لینک ثابت
 [ 12:20:00 ب.ظ ]




رستوران‌های بهشت
رستوران‌های بهشت
صرف غذا در مهمانی ،میل نمودن چیزی در فضاهای تفریحی ،صرف غذا در رستوران، و پذیرایی شدن توسط خدمتکاران و گاهی تنها غذا خوردن شکل‌های مختلفی است که موجب تنوع و لذت بیشتر از خوردن و آشامیدن می‌شود .برای همه‌ی این موارد مثال‌هایی از عالی‌ترین شکل اجرایی آن در مورد غذاهای بهشتی آمده است .
وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَواریرَا (انسان،15) و در گرداگرد آن‌ها ظرف‌هایی سیمین و قدح‌هایی بلورین می‌گردانند(پر از بهترین غذاها و نوشیدنی‌ها)،
وَ اَمْدَدناهم ولحمٍ مما یَشتَهونَ (سوره طور /22)
همواره از انواع میوه‌ها و گوشت‌ها از هر نوع تمایل داشته باشند در اختیار آن‌ها می‌گذاریم.
گاهی در طبیعت بهشت در کنار نهری ،یا چشمه ساری،کوزه‌هایی بسیار زیبا و شگفت انگیز می بینند که در آن‌ها مُهر و موم شده است. برای میل آن باید مُهر ظرف را بشکنند . وقتی مهر شکسته می‌شود بوی عطری دلنشین از آن به فضا متصاعد می‌شود.
یُسْقَوْنَ‌ مِنْ‌ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون(25/مطففین): آنها از شراب زلال دست ‌نخورده و سربسته‌ای می‌نوشند! …
گاهی پرنده‌ای در هوای بهشت به پرواز درمی‌آید و بهشتیان اشتهای خوردن گوشت آن ‌را پیدا می‌کنند می گویند: (سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ) خداوندا تو پاک و منزه‌ای! بعداً آن پرنده فرود می‌آید، بریان می‌شود، و در جلو آنان قرار می‌گیرد. هنگامی که ایشان از آن بهره‌مند شوند میگویند: الحمد للّه ربّ- العالمین. سپس آن پرنده زنده می‌شود و پرواز می‌کند. بنابراین: اولین سخن اهل بهشت در مقابل این‌گونه نعمت‌های پروردگار تسبیح و تقدیس خدا و آخرین کلامشان سپاسگزاری پروردگار می‌باشد.(تفسیر آسان، ج‌7، ص 88 به نقل از مجمع‌البیان)
میوه‌های بهشت بدون هسته بوده و پوست ضخیم و ماده بدون استفاده ندارند همگی تازه و خوش طعم و رسیده‌اند و به محض جدا شدن از شاخه میوه دیگری جای آن روییده خواهد شد . میوه‌های بهشتی بر شاخه‌ها
متراکم و آویزان هستند و تمام اندام درخت‌ها را پوشانده‌اند

در حدیثی منقول که امام باقر(علیه‌السلام) آن را از پیامبر خدا(صلّی اللَّه علیه و آله) روایت کرده آمده است: «مؤمنی در بهشت نیست که او را بهشت‌ها و باغ‌هایی بسیار نباشد، با تخت و بی‌تخت و … پس چون دوستدار خدا غذای خود را بخواهد، آنچه نفس او هنگام خواستن غذا میل کرده بدون آن که نام آن را ببرد، برایش حاضر می‌شود (بنابراین نیازی به صبر کردن برای طبخ غذا و یا شرم از درخواست نیست.» (نورالثقلین،ج4، ص548)
همین چیزها در مورد میوه‌های بهشتی نیز نقل شده است یعنی زمانی که بهشتیان کنار هم بر تخت‌های خود تکیه زده‌اند با طبق‌های میوه پذیرایی می‌شوند و گاهی در حالیکه به تنهایی نظر بر میوه‌ای می‌کند در حالیکه در جایی آرمیده است شاخه به طرف او آمده و میوه را تقدیم می‌کند وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلًا (انسان ،14) یعنی میوه‌های بهشتی در دسترس و اختیار آن‌ها است. ” و گاهی در حالیکه میل به میوه دیگری پیدا می‌کند میوه مقابل او تبدیل به میوه دیگر می‌شود در حدیث پیامبر است که فرمود: در عالم رویا عمویم حمزه را دیدم که در حالیکه طبقی از انگور بهشتی نزد او بود و یک‌مرتبه تبدیل به خرما شد.»(قیامت در قرآن ،ص 36)
تنوع خوراکی‌های بهشت

میوه های بهشت
به نقل از رسول خدا: قصری از مروارید در بهشت است که در آن هفتاد خانه از یاقوت سرخ است …. و در هر اطاق هفتاد سفره غذا و در هر سفره هفتاد نوع رنگ، از طعام و خوراکی است.( ترجمه مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌24، ص: 41)
در مورد میوه‌های بهشتی فرمودند هر یک از میوه‌های بهشتی یک صد هزار طعم دارد .(قیامت در قرآن، ص 36) به همین دلیل وقتی میوه ای را برای بار دوم با طعم جدید می‌یابد از روی تعجب می‌گوید: ُکُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِها: هر گاه میوه‌ای به آن‌ها داده می‌شود می‌گویند این همانست که پیش از این به ما داده شد و مانند آن‌ها بسیار برایشان آورده می‌شود.
میوه‌های بهشت بدون هسته بوده و پوست ضخیم و ماده بدون استفاده ندارند همگی تازه و خوش طعم و رسیده‌اند و به محض جدا شدن از شاخه میوه دیگری جای آن روییده خواهد شد .(قیامت در قرآن ،ص36) میوه‌های بهشتی بر شاخه‌ها متراکم و آویزان هستند و تمام اندام درخت‌ها را پوشانده‌اند.
قرآن بعضی از میوه‌های بهشتی را مثال می‌زند و می‌فرماید:
فِیهِما وَ نَخْلٌ وَ رُمَّان(سوره الرحمن : ‌68): در آن دو بهشت نیز هر گونه میوه خوش و خرما و انار بسیار است.
و طَلْحٍ مَنْضُودٍ- (الواقعه : 29) و درختان موز با موزهای متراکم روی هم چیده شده.
وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضیدٌ (ق:10): درختان خرمای بلند با میوه‌های روی هم چیده .
وعده‌های غذای بهشتیان بنا بر ظاهر آیه ،صبحانه و شام است (و شاید بتوان گفت چاشت و عصرانه .) که از این مطلب می‌توان به اهمیت این دو وعده غذایی پی برد . و لهم رزقهم فیها بکرة و عشیاً شاید هم منظور این است که شب و روز غذا برای ایشان آماده است

بهترین غذاهای بهشتی نیز از گوشت مخصوصاً گوشت پرندگان است . گاهی سفره‌های ضیافتی برپاست که در آن صدها غذای متنوع و لذیذ بهشتی است که بنا بر روایات بهترینشان گوشت است. “اللحم سید الطعام فی الدنیا والآخرة". پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود گوشت، بهترین نان خورش در دنیا و آخرت است و بهترین گوشت نیز گوشت پرندگان است . وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ (واقعه : 21): و گوشت پرندگان از هر نوعی که مایل باشند (برایشان مهیاست)
اما اولین غذای بهشتیان بعد از ورودشان به بهشت از جگر ماهی است. نقل است که یک دانشمند یهودی از رسول خدا پرسید اولین چیزی که اهل بهشت بعد از داخل شدن به بهشت می‌خورند چیست ؟ فرمود جگر نهنگ. عرض کرد چه می‌نوشند؟ فرمود سلسبیل .

وعده ی غذای بهشتیان

وعده‌های غذای بهشتیان بنا بر ظاهر آیه،ش صبحانه و شام است (و شاید بتوان گفت چاشت و عصرانه .) که از این مطلب می‌توان به اهمیت این دو وعده غذایی پی برد. و لهم رزقهم فیها بکرة و عشیاً(مریم، 62) شاید هم منظور این است که شب و روز غذا برای ایشان آماده است .
خداوند به هر یک از اهل بهشت قدرت و قوه‌ی صد مرد برای خوردن و آشامیدن و جماع می‌دهد و چون از غذای بهشتی سیر شدند فوراً آن غذا مبدل به عرق خوشبو می‌شود و از بدن آن‌ها خارج می‌گردد .این تنها نوع دفع در بهشت است به این معنا که در بهشت دفع ادرار و مدفوع وجود ندارد همان‌طور که جنین داخل رحم ندارد .
امام صادق (علیه السلام): «مرد در بهشت به اندازه ایام دنیایش بر سر سفره می‌نشیند، و در یک بار خوراک خوردن به مقدار همه آنچه در دنیا خورده بود غذا می‌خورد». (نورالثقلین؛ج4،ص614)

موضوعات: رستوران‌های بهشت  لینک ثابت
 [ 12:20:00 ب.ظ ]




بهترین ذخیره قبروقیامت - گریه بر اهلبیت علیهم السلام

بهترین ذخیره قبر و قیامت کدامست ؟

فقیه مقدس، میرزاى تبریزى(قدس سره) مقید بودند که دستمال سیاهى را که مخصوص گریه بر اهل بیت(علیهم السلام) بود، در روضه ها با خود حمل کنند و به ندرت این کار را فراموش مى کردند. گاهى اتفاق مى افتاد که مرحوم میرزا(قدس سره)بدون برنامه ریزى قبلى در مجلس روضه شرکت مى کردند و به همین سبب دستمال همراهشان نبود، ولیکن ایشان در مجالسى که خبر داشتند روضه برگزار خواهد شد، دو دستمال حمل مى کردند: یکى سیاه که مخصوص گریه بر مصائب اهل بیت(علیهم السلام) بود و اشک هاى خود را با آن پارچه مخصوص سیاه پاک مى کردند و دیگرى دستمال سفیدى بود که مخصوص پاک کردن بینى و دهان مبارکشان بود. ایشان مقید بودند که اشک خود را با آن دستمال سیاه پاک کنند و همیشه مى فرمودند: «من این دستمال ها را براى قبرم مى خواهم و وصیت کرده ام که دستمال ها را در قبر من جاى دهند تا امانى باشد براى قبر و قیامت». به حمد الله فرزندان مرحوم میرزا(قدس سره)موفق شدند که دو دستمال سیاه را یکى در دست مبارک و دیگرى را بر روى سینه ایشان جاى دهند و مرحوم میرزا(قدس سره) با این کار خود، به دیگران درس دادند که با تمسّک بر این روش، خود را از عذاب قبر در امان دارند و گریه هاى خود را در دستمالى خاص خشک کنند که فریاد رسى باشد در قبر و قیامت و راه گشایى باشد در محشر و این دستمال ها گواهى باشد بر ابراز ارادت میرزا(قدس سره) به اهل بیت(علیهم السلام)، هنیئاً له عاش سعیداً و مات سعیداً.

برگرفته از کتاب نصایح استاد الفقهاء و المجتهدین میرزا جواد تبریزی (قدس سره)

موضوعات: بهترین ذخیره قبروقیامت - گریه بر اهلبیت علیهم السلام  لینک ثابت
 [ 12:19:00 ب.ظ ]





50 هزار سال روزهای قیامت
‌یكی از اوصاف قرآن كریم عدم اختلاف و عدم تناقض در آیات است كه خود بدان تصریح كرده و فرموده است: اگر غیر خدا برای شما قرآن را تدوین می كرد، اختلاف زیادی در آن یافت می شد.[1]
همه‎ی آیات قرآن با هم مرتبط‎اند و بعضی از آن بعضی دیگر را تفسیر می كنند. هم‎چنین دارای عام و خاص، مطلق و مقید، حقیقت و مجاز است كه باید از هم جدا شوند و برای فهم آن از احادیث پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و معصومین ـ علیهم السّلام ـ ( كه مفسر قرآن هستند) استفاده شود؛ و برای درك معانی قرآن یا باید متخصص بود و یا به اهل فن قرآن مراجعه كرد. در این میان برخی با ذكر مطالبی در باب آیات قرآن خواسته‎اند القا كنند كه بین آیات قرآن تناقض وجود دارد و لذا گزاره‎های قرآنی مشتمل بر پارادوكس و تناقض است[2] نمونه‎ای از مطالب یاد شده را ذكر و مورد بررسی قرار می‎دهیم:
«در آیه‎ی5 سوره‎ی سجده روزهای خدا را هزار سال بیان می كند، اما در آیه‎ی 4، سوره‎ی معارج ، 50 هزار سال» اشكال فوق، از چند جهت قابل بررسی است كه ذیلاً‌ تقدیم می گردد.
با بررسی دقیق در تفاسیر و احادیث، هیچ گونه تناقضی بین دو آیه‎ی فوق دیده نمی شود.
خداوند در آیه‎ی 5 سوره‎ی سجده می فرماید: (یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ) ؛ «امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می كند. سپس در روزی كه مقدار آن هزار سال از سال هایی است كه شما می شمرید، به سوی او باز می گردد (و دنیا پایان می یابد).»
و در آیه‎ی 4 سوره‎ی معارج می فرماید: (تَعْرُجُ الْمَلائِكَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ)؛ «فرشتگان و روح (فرشته‎ی مخصوص) ‌به سوی او عروج می كنند؛ در آن روز كه مقدارش 50 هزار سال است».
با توجه به آیات قبل كه درباره‎ی قیامت و معاد سخن می گفت؛ و دو آیه‎ی فوق، مراد از یوم (روز)، روز قیامت است و عدد هزار یا 50 هزار سال، مقایسه با روزهای دنیاست؛ یعنی اگر روز قیامت را با روزهای دنیا بسنجیم؛ معادل 50 هزار سال می شود.
اما در این كه چرا در یك آیه هزار سال و در آیه‎ی دیگر 50 هزار سال آمده است، باید گفت: همان‎طور كه در مقدمه بیان شد، آیه‎ی قرآن را به تنهایی نمی توان تفسیر كرد و لازم است آیه را با آیات دیگر و احادیث معصومین ـ علیهم السّلام ـ تطبیق داد، تا فهم درست از آن استخراج شود.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در تفسیر آیه‎ی فوق می فرماید: «در روز قیامت 50 توقفگاه برای رسیدگی به اعمال و حساب انسان ها مهیا شده و هر توقفگاه به اندازه‎ی هزار سال كه در مجموع 50 هزار سال دنیایی است».[3]
از مجموع دو آیه و روایت و قواعد اصولی (عام و خاص) استفاده می شود كه هر روز قیامت، 50 هزار سال دنیایی است و دارای 50 توقفگاه است كه آیه‎ی 4 سوره‎ی معارج به صورت عموم به آن اشاره كرده است؛ اما آیه‎ی 5 سوره‎ی سجده به صورت خاص، به اولین توقفگاه اشاره نموده كه هزار سال است؛ بدین ترتیب ادعای تناقض در آیات ادعایی پوچ و عبث است.[4]
[1] . سوره نساء ، آیه 82.
[2] . سایت سكولاریسم در ایران، تاریخ 12/9/84.
[3] . علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، ج 7، ص 126 .
[4] . ر. ك: جعفر سبحانی، مفاهیم قرآن، مكتبه التوحید، قم، چاپ اول، 1420ق، ج 8، ص 245 مكارم شیرازی و همكاران، تفسیر نمونه،، سید محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ،‌ذیل آیات فوق.
حسن رضا رضايي
اندیشه قم

موضوعات: 50 هزار سال روزهای قیامت  لینک ثابت
 [ 12:18:00 ب.ظ ]




چگونه ابدي بودن بهشت و جهنم را باور كنيم؟
پاسخ :

سؤال اين بود كه چگونه به ابدي بودن بهشت و جهنم باور داشته باشيم در ابتدا به عرض مي‎رسانيم كه اين سؤال در طول تاريخ كلامي اسلام سابقة ديرينه دارد و درزمان امام باقر ـ عليه السّلام ـ در محافل علمي آن روزگار مطرح بوده و دانشمند اسلامي براي آن جوابهاي متعددي را داده‎اند. در واقع سؤال شما بازگشتش به اين است كه چگونه مي‎تواند بهشت يا جهنم ابدي باشد زيرا از متن سؤال حضرتعالي اين مطلب روشن است كه يقين به وجود بهشت و جهنم هست و تنها مسأله و شبهه حضرتعالي بر مي‎گردد به ابدي بودن آنها، ابتدا در مورد ابدي بودن بهشت و جهنم مي‌پردازيم. با مراجعه به آيات قرآن مي‎بينيم كه در آيات متعددي به ابدي بودن بهشت و جهنم اشاره شده است. از باب نمونه به چند آيه اشاره مي‌شود: «بگو آيا عقوبت است يا بهشت جاويدان كه پرهيزگاران به آن وعده داده شده‌اند كه پاداش و سرانجام آنان است».[1]
كه در اينجا جنة الخلد اشاره صريح بر ابدي بودن بهشت دارد و نيز از آيه شريفه «آنان را كه ايمان آورده و كردار شايسته انجام داده‌اند در بهشتي داخل مي‌كنند كه نهرها از زير باغ‌هاي آنها روان و به اذن پروردگارشان در آنجا جاويدان خواهند بود»[2]. و صدها آيه شريفه ديگر كه از آنها مي‌توان در ابدي بودن بهشت استفاده كرد. در اينجا توجه پرسشگر محترم را به حديثي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مورد ابدي بودن بهشت جلب مي‌كنم. ابن عباس مي‌گويد: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: اگر مي‌دانستيد خداوند متعال چه چيزهايي در ماه رمضان براي شما آماده كرده است شكر او بسيار مي‌گفتيد… شب چهارم… در بهشت خلد هفتاد هزار قصر…» تا مي‌رسد «روز بيست و هشتم در بهشت خلد و در بهشت جنة المأوي…»[3] تا آخر حديث آنچه از اين حديث مي‌توان استفاده كرد اين است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در دو جا اشاره به بهشت جاويدان فرمودند و اين مطلب به ابدي بودن بهشت اشاره دارد و با وجود ابدي بودن بهشت عده‌اي نيز در آن ابدي خواهند بود چرا كه از عدل خداوند به دور است عده‌اي كه عمري را در اطاعت خداوند بودند و اميد به رحمت الهي دارند و با وجود خداوندي حكيم در آن دار الآخره سرگردان يا وارد جهنم شوند.
در مورد ابدي بودن جهنم ابتدا به چند آيه شريفه از قآن مجيد كه مي‌فرمايند: «گويد: اكنون آتش منزلگاه شما است و هميشه در آن خواهيد بود»[4] كه در اينجا فاعل فعل گويد: ذات اقدس الهي است كه اين آيه صريح در ابدي بودن و هميشگي بودن آن را مي رساند و نيز در آيه‌اي ديگر چنين فرمودند: «پس به كساني كه ستم ورزيدند گفته مي‌شود: عذاب جاويد (ابدي) را بچشيد».[5]
و در اينجا نيز صدها آيه شريفه وجود دارد كه اشاره دارد بر اينكه عده‌اي در جهنم ابدي خواهند بود و اين از اقتضاء عدل الهي است زيرا كه جهان آخرت منزلي بين بهشت و جهنم نيست و عدل الهي اين مطلب را مي‌طلبد كه افرادي را كه عمري در عناد و لجبازي به سركردند و منكر تمام اين واقعيت‌ها بودند را جدا و محلي غير از محل افراد باتقوا و متقي قرار دهد. در اينجا شايد گفته شود كه بالاخره روزي اصل جهنم از بين مي‌رود، زيرا سوخت و ساز آن پايان مي‌پذيرد و افسرده مي‌شود كه در پاسخ آيه شريفه «هر وقت بخواهد افسرده و بي‌فروغ شود ما آن را مي‌افروزيم و نمي‌گذاريم خاموش گردد».[6] و وانگهي دوزخيان نيز خودشان جهنم كوچكي هستند، آن جا كه مي‌فرمايند: «آنان مادة آتش‌زاي دوزخ هستند».[7]
از اين قسمت وارد مي‌شويم به بحث خلد بهشتيان و جهنميان و ابتدا بهشت را كه ذات الهي براي افرادي كه عمري را در طاعت و عبادت او سپري مي‎كنند وعده داده است آنجا كه مي‎فرمايد: «در آن جا براي بهشتيان از همة ميوه‎ها به اضافه لطف و بخشش پروردگارشان هست»[8] و «آنچه كه انسان بخواهد و چشم‎ها را به شوق و لذّت اندازد مهياست و انسان در آن جاويدان باشد و «و انتم فيها خالدون»[9] و اين همه نعمت براي افرادي كه در طاعت الهي سعي كرده است مي‎باشد و نيز اين مطلب را عقل سليم قبول دارد كه كسي كه عمري را در تلاش و زحمت براي رسيدن به رضاي خداوند باشد اگر چه شايد در طي عمر خود خطاهايي نيز داشته امّا از كرده خود به سوي خداوند توبه كرده است و رضايت خداوند را جلب كرده و مستحق استفاده از اين رحمت الهي مي‎باشد و البته در مورد بهشت نمي‌توان در مورد ابدي بودن آن اشكالي وارد نمود كه از رحمت بي كران الهي دور نيست كه بندگان صالح و شايسته خود را مشمول اين رحمت واسعه قرار دهد اصل اشكال و شبهه در مورد خلود ابدي در جهنم مي‎باشد كه با عقل دنيوي ما سازگاري ندارد كه با اندك تأمل در آيات و مطالب بيان شده قابل حل خواهد بود ابتدا ما سراغ قرآن كريم كه كتاب آفرينندة هر دو جهان است مي‎رويم و از باب نمونه و تبرّك به چند آيه تمسك مي‎كنيم.
«و كساني كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند ماند»[10] در اين آيه شريفه به كلمه «خلود» يعني جاودانگي برخورد مي‎كنيم كه در بعضي ديگر از آيات كلمه «ابداً» نيز بعد از آن براي تأكيد آمده مثل (مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً) ؛ ترجمه: هر كس خدا و پيامبرش را نافرماني كند قطعاً آتش دوزخ براي اوست و جاودانه در آن خواهد بود. [11] آنچه كه از اين دو آيه مي‎توان استفاده كرد ـ با توجه به معناي كلمه خلود كه در كتب لغت به دو بخش تقسيم مي‎شود كه معناي نخست آن همان جاويدانگي و هميشگي و دائمي بودن است و بخش دوم كه به معناي طول عمر و طولاني بودن است[12]ـ اينست كه عذاب جهنم براي بعضي از افراد آن كه در آياتي به آنها اشاره مي‎كند ابدي و هميشگي است.
«اين چنين خداوند اعمالشان را به صورت حسرت باري به آنها نشان مي‎دهد و هرگز از آتش خارج نخواهد شد.»[13] آنچه از اين آيه مي‎توان استفاده كرد اينست كه چون نمي‎توانند از آن خارج شوند و مطلق آمده اين با كلمه هرگز (ماي نافيه) دلالت بر ابدي و دائمي بود آتش بر افراد و پيروان گمراهي خواهد بود و مرحوم علامه طباطبايي بعد از ذكر اين آيه در الميزان مي‎فرمايند اين دليلي است بر ضد كساني كه معتقد به انقطاع عذاب دوزخند[14] و امّا قسم دوم جواب كه ادله عقلي جاودانگي است عبارتند از:
1. اثر وضعي عمل: اساس اشكال و شبهه حاصل از اين پندار مي‎باشد كه ما كيفرهاي الهي در جهان ديگر را مثل كيفرهاي قراردادي اين دنيا قرار داده‎ايم يعني قانون گذار با مدنظر قرار دادن اندازه جرم كيفري را برابر آن مشخص و تعيين كرده و با اين ديد دنيوي اين سؤال در ذهن ايجاد مي‎شود كه چرا برابري بين عملهاي انجام شده با خلود در جهنم نيست در حالي كه انسان مثلاً 90سال در اين جهان مشغول معصيت و شرك مي‌شود جزايش برابر با خلود جهنم است، و عقل دنيوي اين نابرابري را در ظاهر نمي‎تواند تفهيم نمايد براي پاسخ نكاتي را اشاره مي‎كنيم:
الف: از جمله معروف «كيفر به اندازه جرم» حاكي از اين مطلب است كه هرگز نبايد كيفر تمام نافرماني‎ها و جنايت يكي باشد مثلاً كيفر كسي كه دشنام مي‎دهد با كيفر كسي كه مرتكب قتل مي‎شود نبايد يكسان باشد و نيز كيفر قاتلي كه بر اثر بي توجهي و بدون مقدمه و نقشه قبلي بر اثر عملي مثل رانندگي مرتكب قتلي مي‎شود نمي‎تواند كيفرش برابر كسي كه با قصد قبلي و نقشه شيطاني اقدام به ترور يك شخص مي‎كند برابر باشد و همچنين كيفر يك چنين شخصي نمي‎تواند با كيفر يك فرد خود كامه كه براي حفظ قدرت و حكومت طاغوتي خود صدها و بلكه هزاران نفر را مي‎كشد برابر باشد و همه اين مطالب بيان شده را كه اسلام آنها را وضع كرده مورد قبول هر عقل سليمي است.
ب: در اين جهان افراد قانون گذار براي اعمال نيك پاداشهايي و براي اعمال بد و جرمها كيفرهايي را تعيين كردند و بعد افراد و گروه بعدي آمده‎اند و آن قوانين نخست را يا تشديد يا تضعيف و گاهاً حذف كردند كه البته قوانين در هر منطقه‎اي و محيطي كه قانون آن منطقه اجرا مي‎شود عادلانه تلقي شده زيرا رابطه كيفر و پاداش با عمل يك رابطه قراردادي است كه به نحوه تشخيص و قرار داد قانون گذار آن منطقه و محيط بستگي دارد مثلاً ممكن است عملي در يك محلي جرم محسوب و جزاي اعدام داشته باشد در حالي كه در منطقه ديگري اصلاً جرمي محسوب نشود تمام اين دگرگونيها از يك اصل سرچشمه مي‎گيرد و آن قرار دادي و تشخيصي بودن كيفرها و پاداشهاي دنيوي مي‎باشد در صورتي كيفر و پاداش در جهان ديگر (آخرت) يك رابطه «تكويني» ‌است يعني سوختن در آتش اثر طبيعي عمل و خاصيت خود گناه و معصيت باشد اثري كه از گناه و عمل جدا نبوده و از آن جدا شدني نيست و به ديگر سخن هر گناهي در آن جهان دنباله‎اي دارد كه ناگزير از آن جداشدني نيست.
ج: رابطه كيفر با گناه چه در اين جهان و چه در جهان آخرت هرگز رابطه زماني نيست مثلاً يك لحظه هوسراني و فريب نفس خوردن و نزديكي با زني كه آلوده به بيماري مثلاً ايدز است يك عمر بدبختي و محروميت از زندگي را به دنبال دارد يا به هنگام رانندگي يك لحظه چرت بي هنگام برابر است با يك عمر نقص عضو يا فوت. در حالي كه نفس عمل چند لحظه طول نمي‎كشد ولي برابر است با يك عمر پشيماني و مثالي ديگر اينكه ما مثلاً موقع كشت دو نوع تخم در دست داشته باشيم كه يكي گل و ديگري خار باشد و ما در يك طرف باغچه تخم گل بپاشيم و در طرف ديگر تخم خار بپاشيم اشعه خورشيد و ريزش باران‎هاي طبيعي، آنها را پرورش مي‎دهد در طول فصل برداشت ما از يك طرف بايد گل بچينيم و از يك طرف خار. هرگز در اينجا به ذهن ما خطور نمي‎كند كه يك لحظه خار كاشتن چرا چنين پي‌آمد ممتد و طولاني را داشته.
حال با توجه به اين نكات پاسخ روشن است كه اگر عمل ما در اين جهان، بذري باشد كه كيفرها و پاداشها نتيجه طبيعي و اثر وضعي آن شمرده شود هيچ كس جز عامل، مسؤول كيفر خود نيست زيرا اوست كه با كمال توجه و آگاهي از پي‌آمد عمل خويش دست خود را به گناه آلوده كرده و بذر خار كاشته است در اين صورت بايد در جهان ديگر ميوه كردار خود را بچيند و مؤيد اين مطلب «الدنيا مزرعة الآخرة دنيا كشتزار آخرت است» مي‌باشد.
بنابراين هر نوع كيفري خواه كوچك و خواه بزرگ و خواه ممتد و خواه غير ممتد، هرگز جنبة قراردادي با عمل را ندارد كه فرد گناهكار آنرا يك قرار داد ظالمانه تلقي كند بلكه يك رابطه تكويني و طبيعي است و هر عملي بسان يك علت و يك سبب معلول خاصي را به دنبال دارد و فردي كه در تمام عمر خود مشغول معصيت و شرك به ذات الهي باشد و تمام عمر خود را با معاصي طي كرده همين معاصي خود آتش جهنم است كه فرد خود آنها را كسب كرده است.
2. در پايان اين مقوله عقلي ابدي بودن را از راه برهان خلف به طور مختصر بيان مي‎كنيم مقدمات اين بحث: همه ما به عقل خود قبول داريم كه هيچ وقت افراد خوب و مؤمن با افرادي كه عمري را به شرك و تباهي به سر مي‎كنند برابر نيستند و در يك جا جمع نمي‎شوند و اين مطلب را همه قبول داريم كه صدور قبيح و ظلم از خداوند متعال محال است با توجه به مطلب ذكر شده اگر ابدي بودن جهنم را قبول و باور نداشته باشيم لازمه آن اينست كه افراد مؤمن و باتقوا با افرادي كه عمري را در فساد گذران كرده‎اند در يك جا «بهشت» با هم جمع شوند و اين عمل قبيح است و آن نتيجه مي‎دهد كه نعوذ بالله از خداوند فعل قبيح سر بزند و ذات الهي از اين عمل منزه است در نتيجه جمع اين دو افراد با هم محال است و لازمه آن ابدي بودن جهنم مي‎باشد و باور كردن ابدي بودن آن است.
امّا نكته‎اي را لازم است در پايان متذكر شويم و آن اينكه همه افرادي كه وارد جهنم مي‎شوند تا ابد در جهنم نمي‎مانند بلكه عده‎اي بعد از طي مدتي كه «الله اعلم» براساس روايات و آيات از جهنم آزاد و وارد بهشت مي‎شوند و عده‎اي هم كه شمار آنها در منابع معرفي شده آمده در آن ابدي خواهند بود.
در پايان از درگاه خداوند منان آرزومنديم كه روز قيامت ما را شرمنده پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ قرار نداده و ما را از آتش جهنم نجات دهد.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. معاد، حجة الاسلام و المسلمين محسن قرائتي، چاپ مؤسسه در راه حق.
2. منشور جاويد، آيت الله جعفر سبحاني، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ .
3. معاد، انسان و جهان/ آيت الله جعفر سبحاني، انتشارات مكتب اسلام.
4. تفسير موضوعي قرآن، ج 4 و 5، آيت الله جوادي آملي، مركز نشر اسراء.

[1] . فرقان، 15.
[2] . ابراهيم، 23.
[3] . معاد در قرآن، آيت الله جوادي آملي، ج 5، ص 354.
[4] . انعام، 128.
[5] . يونس، 52.
[6] . اسراء، 97.
[7] . بقره.
[8] . سوره محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، ص 15.
[9] . سوره زخرف، ص 17.
[10] . سوره مائده، آيه 37.
[11] . سوره جن، آيه 23.
[12] . پيام قرآن، چ 6، ناصر مكارم شيرازي، دارالكتب الاسلامي.
[13] . سوره بقره، آيه 167.
[14] . الميزان، ص 408، چ جامعه مدرسين، 215.

موضوعات: چگونه ابدي بودن بهشت و جهنم را باور كنيم؟  لینک ثابت
 [ 12:17:00 ب.ظ ]




پاداش استغفار برای اموات و زندگان

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ علیه السلام:‏ مَنْ قَالَ کُلَّ یَوْمٍ خَمْساً وَ عِشْرِینَ مَرَّةً «اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ، وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ» ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِعَدَدِ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَضَى وَ بِعَدَدِ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَقِیَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ حَسَنَةً ، وَ مَحَا عَنْهُ سَیِّئَةً ، وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس هر روز 25 مرتبه بگوید: «اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ، وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ» ، خداوند به تعداد مؤمنینی که از دنیا رفته ، و به تعداد مؤمنینی که تا روز قیامت می آیند ، برای وی حسنه نوشته ، از پرونده اعمالش سیّئه ای را پاک می کند ، و مقامش را یک درجه بالاتر می برد.

عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله:‏ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُؤْمِنَةٍ مَضَى مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِلَّا وَ هُمْ شُفَعَاءُ لِمَنْ یَقُولُ فِی دُعَائِهِ: «اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ». وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَیُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُسْحَبُ فَیَقُولُ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ: یَا رَبَّنَا، هَذَا الَّذِی کَانَ یَدْعُو لَنَا ، فَشَفِّعْنَا فِیهِ ، فَیُشَفِّعُهُمُ اللَّهُ فِیهِ ، فَیَنْجُو.
حضرت صادق علیه السلام از پدران گرامی خویش علیهم السلام نقل می کند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هیچ مرد و زن مؤمن از اول روزگار تا روز قیامت نمی باشد جر آنکه شفیع آن کسى می باشد که در میان دعایش چنین بگوید: «اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ». روز قیامت دستور داده می شود که بنده ای را به آتش ببرند ، و لذا او را به سوى دوزخ می کشند. در این هنگام، همه مردها و زن های مؤمن می گویند: پروردگارا ، این فرد برای ما دعا می کرد ، شفاعت ما را در مورد او بپذیر. پس خداوند شفاعت آنها را می پذیرد ، و آن فرد نجات می یابد
عَنْ زَکَرِیَّا صَاحِبِ السَّابِرِیِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:‏ إِذَا قَالَ الرَّجُلُ: «اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ، وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ ، الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِیعِ الْأَمْوَاتِ» ، رَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ بِعَدَدِ مَنْ مَضَى وَ مَنْ بَقِیَ مِنْ کُلِّ إِنْسَانٍ دَعْوَة.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس چنین دعا کند: «اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ، وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ ، الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِیعِ الْأَمْوَاتِ» ، خداوند به تعداد همه انسان هاى گذشته و آینده، دعایی براى او می فرستد. منبع:امالی صدوق وفلاح السائل

موضوعات: پاداش استغفار برای اموات و زندگان  لینک ثابت
 [ 12:16:00 ب.ظ ]




خلقت بهشت و دوزخ
اباصلت هروي نقل كرده است: از امام رضا(ع) سؤال كردم:
يا ابن رسول الله! بفرماييد كه؛ آيا بهشت و دوزخ، در حال حاضر آفريده شده و موجودند؟ امام رضا(ع) قاطعانه فرمودند: «البته كه موجودند. هنگامي كه رسول خدا(ص) به معراج برده شدند، وارد بهشت شده و دوزخ را نيز ديدند!
آخر بعضي ها مي گويند، «بهشت و دوزخ» در حال حاضر، مقدر شده ولي هنوز آفريده نشده اند!». امام رضا(ع) كه گويا از اين عقيده برآشفته بود، فرمودند: نه اين گروه از مايند و نه ما از آنها هستيم! كسي كه آفرينش بهشت و دوزخ را انكار نمايد، رسول خدا(ص) و ما را دروغ گو خوانده و از ولايت ما بهره اي نداشته و در آتش دوزخ جاودانه خواهد بود. خداوند عزوجل فرمود: «هذه جهنم التي يكذب بهاالمجرمون، يطوفون بينها و بين حميم آن» اين همان دوزخي است كه مجرمان، آن را تكذيب مي كنند، در حالي كه (هم اكنون) بين آن و آب جوشان مي چرخند. (الرحمن- 43).(1)
1 - عيون اخبارالرضا، ج1، ص115

موضوعات: خلقت بهشت و دوزخ  لینک ثابت
 [ 12:15:00 ب.ظ ]





اوصاف قیامت

مناظره امام باقر(ع) با هشام بن عبدالملك

در سال 106 هجری كه هشام بن عبدالملك به عزم حج به مكه رفت، روزی پس از أداء مناسك حج در مسجد الحرام، حضرت امام باقر ـ علیه‌السّلام ـ را دید كه در مسجد جلوس فرموده و اطراف او را گروهی انبوه از مسلمین گرفته‌اند و پرسش‌ها و مسائل خود را از آن حضرت می‌پرسند و پاسخ می‌‌شنوند و مردم نسبت به او كمال ادب و خضوع و احترام را دارند.
هشام از «سالم» مشاور خود پرسید: «این مرد كیست كه تا این حدّ مورد احترام مردم است.»
گفت: «این مرد ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین ـ علیه‌السّلام ـ است و مردم فریفته و دوستدار او هستند.»
هشام كه آتش حسد در وجودش شعله‌ور شده بود به او گفت: «برو و از او بپرس: مردم در روز قیامت كه پنجاه هزار سال طول می‌كشد، چه می‌خورند و چه می‌آشامند تا زمانی كه نوبت حساب آنها برسد.»
سالم در جمع مردم نشست و سؤال را پرسید.
حضرت ابی جعفر ـ علیه‌السّلام ـ به او فرمود:
«یَحْشُرُ النّاسُ علی مثل قرصه البدْر النَّقی فیها أنهار متفجّره ، یأكلونَ و یشربونَ حتّی یفرغ من الحسابِ»
یعنی: «در آن روز مردم از نان « حواریون» كه آب گوارا در آن هست می‌خورند و می‌آشامند تا از حساب فراغت یابند.» سالم برگشت و سخن امام ـ علیه‌السّلام ـ را به هشام باز گفت.
هشام اندیشید كه شاید بتواند بر ابوجعفر ـ علیه‌السّلام ـ غالب شود ، لذا گفت: «برو و سؤال كن در آن غوغا و هول هیبت چگونه میل به خوراك پیدا می‌كنند؟»
«سالم» باز آمد و سؤال را مطرح كرد.
حضرت در پاسخ فرمود: «فِی النّارِ أشْغَل یشغلُو عَنْ أنْ قالوُ «أفیضوا عَلَیْنا مِن الماء أو ممّا رَزَقَكُمُ اللهُ»[1]
اشتغال اهل آتش، از آتش بیشتر است از اشتغال اهل محشر به هول و هیبت حساب؛ با این وجود كسانی كه در جهنم و در میان آتشند، به فكر خوردن و آشامیدن هستند و می‌گویند:
«به ما دهید از آب از آنچه به شما روزی شده.»
هشام با شنیدن این پاسخ سر به زیر انداخت و خاموش شد.

[1] . سوره اعراف آیه 50.

احتجاج طبرسي،ج1 ،ص 176 ـ بحار الانوارج 11ـ ناسخ التواريخ 1ص 50

موضوعات: اوصاف قیامت  لینک ثابت
 [ 12:14:00 ب.ظ ]




انتخاب همسر در بهشت

آیا می‌شود آن‌هایی که در این دنیا زن و شوهر بوده‌اند در آن دنیا هم زوج باشند آیا این یک قانون کلی است که مردان و زنان صالحه این دنیا، در آن دنیا هم زوج همدیگر باشند یا اینکه اختیار به دست زن می‌باشد و او می‌تواند دیگری را انتخاب کند؟

بهشت

پاسخ در چند محور ارائه می‌شود:

1. قبل از هر چیز باید اشاره شود که جزئیات نحوه زندگی انسان در آخرت از نظر بسیاری از مسایل به طور کامل و صد درصد با تمام امور جزئی برای کسی جزء حضرات معصومین ـ علیهم السّلام ـ روشن نیست و ما تنها بر اساس برخی آیات و روایات به مواردی بسیار اندک از نحوه زندگی در آخرت آگاه هستیم.

2. نکته دیگر آن است که جریان پیوند زناشویی که از طریق ازدواج بین یک مرد و زن پدید می‌آید تنها مربوط به عالم دنیا است و زنانی که در دنیا همسری داشته‌اند ملزم نیستند که در آخرت هم با همان شخصی زندگی کنند. چون عقد زناشویی که بین آن دو خوانده شده مربوط به زندگی دنیایی آن‌هاست و در آخرت هر کسی مهمان عمل خود است و اختیار خود را دارند. لکن در برخی روایات اشاره شده که در آخرت خداوند زنان مؤمنه را به صورت حورالعین در می‌آورد و با همسران صالح خود در بهشت نیز زندگی می‌کنند.[1] اما این گونه روایات به مفهوم آن نخواهد بود که زنان مجبور باشند که در آخرت نیز با همسران دنیایی خود زندگی کنند. اما اگر خود بخواهند می‌توانند.[2]

و هم چنین در تفسیر مجمع‌البیان آمده که مراد از زنانی که در بهشت نصیب انسان می‌شوند همین زنانی هستند که مؤمنین در دنیا دارند ولی در آخرت به صورت حورالعین در می‌آیند و با همسران خود در بهشت زندگی می‌کنند.[3] از این مطلب معلوم می‌شود که در بهشت نیز زنان می‌توانند با همسران دنیایی خود زندگی کنند.

در برخی روایات آمده که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:در بهشت بازاری است که در آن جا هیچ خرید و فروشی نیست مگر صورت‌هایی از مردان و زنان هر کس میل و اشتهای صورتی را داشته باشد در آن بازار داخل می‌شود و آن جا مجتمع حورالعین است. از این روایت نیز به خوبی بدست می‌آید که زنان مثل مردان می‌تواند مردی مورد علاقه خود را در بازار بهشتی بیابند و با آن زندگی کند
سرانجام زنانی که شوهرانشان اهل جهنم است

سرانجام زنان بی شوهر و یا زنانی که شوهرشان اهل جهنم است نظیر آسیه زن فرعون، در بهشت چه خواهد شد؟

باید گفت: چون در بهشت برای بهشتیان همه چیز فراهم است و هرگونه لذت در اختیار آنان قرار می‌گیرد،[4] طبق این اصل کلی برای آن دسته از زنان در بهشت همسران صالح بهشتی فراهم خواهد شد تا آن دسته از زنان مؤمنه در کنار آن همسران خود زندگی خوب و شیرین داشته باشد. (توضیح این مسئله در بند بعدی خواهد آمد)

مثلاً در قرآن کریم آمده: (و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین)[5] یعنی در بهشت آنچه دل می‌خواهد و چشم از آن لذت می‌برد موجود است و از آن جا که جمله (ما تشتهیه الا نفس) همه نوع لذت‌ها را شامل می‌شود.[6]

می‌توان گفت که زنان بهشتی از داشتن همسران صالح بهشتی بهره‌مند خواهد بود. و در آیه دیگر نیز به همین مسئله که هر چه مورد آرزوی بهشتیان باشد تأکید شده و فرمود: (و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدّعون)[7] یعنی برای شما هر چه بخواهید در بهشت فراهم است و هر چه طلب کنید به شما می‌دهند . و روشن‌تر از همه این آیه مبارکه است که می‌فرماید: (و لهم فیها ازواج مطهره)[8] یعنی برای بهشتیان در آن جا همسران پاک و پاکیزه است.

از مجموع این آیات به خوبی به دست می‌آید که زنان بهشتی همانند مردان بهشتی از هرگونه لذت دل خواه بهره مند خواهند بود و از جمله لذت زندگی با همسر دل خواه.[9] و هم چنین در برخی روایات آمده که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:در بهشت بازاری است که در آن جا هیچ خرید و فروشی نیست مگر صورت‌هایی از مردان و زنان هر کس میل و اشتهای صورتی را داشته باشد در آن بازار داخل می‌شود و آن جا مجتمع حورالعین است.[10] از این روایت نیز به خوبی بدست می‌آید که زنان مثل مردان می‌تواند مردی مورد علاقه خود را در بازار بهشتی بیابند و با آن زندگی کند.

پی نوشت ها :

[1] . مجلسی، بحارالانوار، ج 8، ص 213.

[2] . همان.

[3] . طبرسی، مجمع‌البیان، ج 1 ـ 2، ص 81، ذیل آیه 25، سوره بقره.

[4] . سوره واقعه، آیه 21.

[5] . سوره زخرف، آیه 7.

[6] . ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 6، ص 273.

[7] . سوره فصلت، آیه 31.

[8] . سوره بقره، آیه 25.

[9] . ناصر مکارم، پیام قرآن، ح 6، ص 260.

[10] . جامع الاخبار، فصل 137، ص202.

موضوعات: انتخاب همسر در بهشت  لینک ثابت
 [ 12:13:00 ب.ظ ]




منازل و مراحل قيامت را شرح دهيد؟
پاسخ :

مسأله “معاد روز قيامت” يكي از اصول دين مسلمانان است كه براي اثبات آن، (از ادله عقلي و نقلي) (كتاب و حديث) استفاده شده است. اما در مورد چگونگي و جزئيات آن و همچنين منازل و مراحل آن تنها مي‏توان از آيات و روايات بهره جست.
با استفاده از اين دو منبع ارزشمند به طور اختصار به برخي از منازل و مراحل اشاره مي‏كنيم.
اولين مرحله قيامت كه پس از گذراندن عالم برزخ حاصل مي‏شود هنگامي است كه آدمي از قبر بيرون مي‏آيد و به اصطلاح، محشور مي‏شود و اين ساعت يكي از آن سه ساعتي است كه سخت‏ترين ساعات و وحشتناكترين آنها بر فرزندان آدم است.(1)
ابن مسعود مي‏گويد: امام علي‏عليه السلام فرمود: “در قيامت پنجاه موقف (ايستگاه) وجود دارد كه هر كدام هزاران سال طول مي‏كشد. اولين موقف، بيرون آمدن از قبر است و در آن مرحله انسان‏ها با بدن برهنه با حال گرسنگي و تشنگي، نگه داشته مي‏شوند، اگر ايمان به خدا، پيامبرصلي الله عليه وآله و آنچه پيامبر آورده است داشته باشند به مرحله بعد راه خواهند يافت.(2)
البته درباره اين مرحله، آيات و روايات فراوان ديگري نيز وجود دارد.(3)
موقف و منزل دوّم قيامت، موقف ميزان و سنجيدن اعمال است. در آياتي از قرآن در اين باره مي‏خوانيم: “پس محشر حقاً روز سنجيدن اعمال است. پس آنان كه در آن ميزان حق، وزين و نيكو كار بودند البته رستگار خوهند بود و آنان كه در آن ميزان سبك وزن بودند (يعني بي‏ايمان و بد عملند) كساني هستند كه چون به آيات و رسل خدا ستم كرده‏اند در حقيقت بر خود زيان رسانيده‏اند.(4)
سوّم از مواقف قيامت منزلگاه حساب است. خداوند در اين باره مي‏فرمايد: “اقترب للناس حسابهم و هم في غفلة معرضون"(5) روز حساب مردم بسيار نزديك شد و مردم سخت غافلند (و از ياد قيامت و مهياي حساب شدن) اعراض مي‏كنند.
و اما اموري كه در اين مرحله از آن‏ها سؤال مي‏شود و به حساب آنها رسيدگي مي‏شود فراوان است كه در آيات و روايات به آنها اشاره شده است.
شيخ صدوق از ائمه‏عليهم السلام و ايشان از حضرت رسول اكرم‏صلي الله عليه وآله روايت كرده‏اند كه آن حضرت فرمود: “بنده روز قيامت قدم از قدم بر نمي‏دارد تا اينكه از چهار چيز سؤال شود: از عمر كه در چه راهي آن را تمام كرده است و از جواني كه در چه راهي صرف كرده و به پيري رسانده است و از مالش كه از چه راهي كسب كرده و در چه راهي خرج كرده است. و همچنين از محبّت اهل بيت‏عليهم السلام.(6)
يكي ديگر از منازل آخرت، منزلي است كه در آن نامه‏هاي اعمال توزيع مي‏شود، نامه عده‏اي به دست راستشان و نامه عده ديگر به دست چپشان داده مي‏شود و خداوند در تفاوت اين دو نوع نامه دادن چنين مي‏فرمايد: “فاما من اوتي كتابه بيمينه فسوف يُحاسب حساباً يسيراً” پس هر كس را در آن روز، نامه اعمال به دست راست دهند آن كس (خوشا بر احوالش كه) حسابش بسيار آسان كنند و او به سوي كسان و خويشان خود (در بهشت) مسرور و شادمان خواهد رفت و اما آن‏كه نامه اعمالش از پشت سر (به دست چپ) بدهند (بدا به حالش كه) او بر هلاك خود آه و فرياد بسيار كند و به آتش سوزان دوزخ در افتد.(7)
از امام صادق‏عليه السلام روايت شده كه فرمود: چون روز قيامت شود به هر كس نامه او را بدهند و گويند: بخوان، پس حق تعالي به ياد او مي‏آورد آنچه انجام داده است از نگاه كردن و سخن گفتن و قدم برداشتن و غير اينها به نحوي كه گويا الان انجام داده است، پس مي‏گويد واي بر من چه مي‏شود اين نامه را كه ترك نكرده است صغيره را و نه كبيره را، مگر آنكه همه آنها را حساب كرده است.(8)
يكي ديگر از منازل و حشتناك آخرت، صراط است. با استفاده از روايات، صراط پلي است كه بر روي جهنم قرار دارد و تا كسي از آن عبور نكند وارد بهشت نمي‏شود و البته اين عبور و گذشتن نسبت به شأن و مقام عبور كننده متفاوت است برخي بسيار آهسته و كند و برخي سريع و تند همچون برق خواهند گذشت.
و در نهايت پس از گذشتن از اين منزل‏ها مردم به دو دسته تقسيم مي‏شوند آنها كه داراي ايمان وعمل صالح هستند وارد آخرين منزل قيامت يعني بهشت مي‏شوند و آنها كه فاقد ايمان و عمل صاحل هستند به دوزخ افكنده مي‏شوند. خداوند همه ما را از شرور محافظت فرمايد.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- مرتضي مطهري، معاد.
2- شيخ عباس قمي، منازل الاخره.
3- جعفر سبحاني، منشور عقايد اماميه.
4- محمد حسين طهراني، معادشناسي.
پي نوشت ها:
1) علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 7، ص 14روايت 18 و 19.
2) همان مدرك، ص 117.
3) ر.ك: ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 17، ص 117.
4) قرآن كريم، سوره اعراف: 8 و 9.
5) انبياء: 1.
6) علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 7، ص 258، ح 1.
7) انشقاق: 7-11.
8) علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 7، ص 314، ح 9.

موضوعات: منازل و مراحل قيامت را شرح دهيد؟  لینک ثابت
 [ 12:12:00 ب.ظ ]




كيفيت حشر مومنان و مجرمان
در مورد كيفيت حشر مجرمان چند دسته آيات وجود دارد، كه هر كدام بخشى از وقايع تلخ و صحنه هاى وحشتناك آن را بازگو مى كنند.
دسته اوّل آياتى است كه در آنها كلمه حشر بكار رفته است ، و برخى از آن آيات عبارتند از:
((يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقينَ اِلىَ الرَّحْمنِ وَفْداًَ وَ نَسُوقُ الُْمجْرِمينَ اِلى جَهَنَّمَ وِرْداً))او) محشور مى كنيم ، و مـجـرمـان را (هـمـچـون شـتـران تشنه كه به سوى آبگاه رانده مى شوند) به سوى جهنم مى رانيم .
((وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمّاً مَاْويهُمْ جَهَنَّمُ))
و روز قـيامت ، آنها را بر صورتهايشان محشور مى كنيم ، در حالى كه نابينا و گنگ و كرند، و جايگاهشان دوزخ است .
((يَوْمَ يُنْفَخُ فِى الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الُْمجْرِمينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً))جمع ميكنيم .
دسـتـه ديـگـر آياتى است كه در آنها مساءله حشر مجرمان در صحراى قيامت بدون ذكر كلمه حشر آمـده اسـت ، كـه ايـن گـونه آيات خود به چند دسته تقسيم مى شوند و هر يك از زاويه اى خاص به حشر مجرمان و چگونگى آن پرداخته است .
برخى از اين آيات عبارتند از:
((يـَوْمَ يـَخـْرُجُونَ مِنَ الاَْجْداثِ سِراعاً كَاَنَّهُمْ اِلى نُصُبٍ يُوفِضُونََ خاشِعَةً اَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذى كانُوا يُوعَدُونَ))
هـمـان روز كـه از قـبرها بسرعت خارج مى شوند، گويى به سوى علامتهايى مى دوند در حالى كه چشمهايشان از شرم و وحشت به زير افتاده و پرده اى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است ! اين همان روزى است كه به آنها وعده داده مى شد!
((يُعْرَفُ الُْمجْرِمُونَ بِسيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصى وَ الاَْقْدامِ))
مـجـرمـان از چـهـره هـايـشان شناخته مى شوند؛ و آنگاه آنها را از موهاى پيش سر، و پاهايشان مى گيرند ( و به دوزخ مى افكنند)!
(( … وَ كـانَ يـَوْمـاً عـَلَى الْكـافـِريـنَ عـَسيراًَ وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً))
و آن روز، روز سـخـتـى بـراى كافران خواهد بود! و روزى ( را به خاطر آور كه ) ستمكار دست خـود را (از شـدت حـسـرت ) بـه دنـدان مـى گـزد و مـى گـويـد: ((اى كـاش بـا رسول (خدا) راهى برگزيده بودم !))
((وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ يُبْلِسُ الُْمجْرِمُونَ))آن روز كه قيامت برپا مى شود مجرمان در نوميدى و غم و اندوه فرو مى روند!
((وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ))
و روز قيامت كسانى را كه بر خدا دروغ بستند مى بينى كه صورتهايشان سياه است !
((فـَاِذا جـاءَتِ الصـّاخَّةَُ … لِكـُلِّ امـْرِى ءٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَاءْنٌ يُغْنيهَِ … وُوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌَ اُولئِكَ هُمُ الْكَفَرُةُ الْفَجَرَةُ))
هـنـگامى كه آن صداى مهيب [صيحه رستاخيز] بيايد(كافران در اندوه عميقى فرومى روند)!… در آن روز هـر كـدام از آنـهـا وضـعـى دارد كـه او را كـامـلاً بـه خـود مـشغول مى سازد! … و صورتهايى در آن روز غبارآلود است ، و دود و تاريكى آنها را پوشانده است ، آنان همان كافران فاجرند!
كيفيت حشر مجرمان در روايات
مـعـاذ از پـيـامـبـر اكـرم (ص ) در مـورد آيـه ((يـَوْمَ يـُنـْفـَخُ فـِى الصُّورِ فـَتـَاءْتـُونـَ اَفْواجاًيامبر(ص ) فرمود:
((… ده گـروه از امـت من در روز قيامت به صورت پراكنده محشور مى شوند. خداوند اين ده گروه را از جـمـله مـسـلمـانـان جـدا مـى كـنـد و صـورتـشـان را تـغـيـيـر مـى دهـد؛ گـروهـى بـه شكل ميمون برانگيخته مى شوند، گروهى به صورت خوك ،گروهى وارونه ، پاها به بالا و سـر بـه پـايـيـن و بـاايـن حـال كـشـيـده مـى شـونـد، عـده اى كـور و بـعـضـى لال و كـر كه تفكر نمى كنند، گروهى زبانهايشان را مى جوند پس چرك از دهانشان بيرون مى آيد، بعضى دست وپا بريده و گروهى بر شاخه هايى از آتش ، كشيده شده ، عده اى بدبوتر از مردار و گروهى لباسهاى آتشين پوشيده اند.
آنـان كـه بـه صـورت مـيـمـون هـسـتـنـد، سـخـن چـيـنـانـنـد. آنـان كـه بـه صـورت خـوك هـسـتـنـد اهـل مال حرامند. امّا وارونه ها، رباخوارانند و كوران ، حاكمان به جور و ستم . كر و لالها كسانى انـد كـه نـسـبـت بـه اعـمـال خـود عُجب داشته و خودپسند بودند. آنانى كه زبانشان را مى جوند، دانشمندان و حاكمانى هستند كه كردارشان با گفتارشان مخالف بوده است . دست و پا بريده ها، كـسانى اند كه همسايه را اذيت مى كردند. بر شاخه هاى آتش كشيده ها كسانى مى باشند كه از مـردم نـزد پـادشـاه ، جـاسوسى و سخن چينى مى كردند. آنانى كه بدبوتر از مردارند آنهايى هـسـتـنـد كـه از شـهـوات و لذتـهـا بـرخـوردار و حـق الهـى را كـه در مـال آنـها بوده ، نمى پرداختند. آنان كه لباسهاى آتشين پوشيده اند، متكبران و فخر فروشها هستند.))
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
((كـسـانى كه با مسلمانها دورو بودند ، در حضور بندگان خدا طورى سخن مى گفتند و در غياب آنان طور ديگر، در قيامت دو زبان از آتش دارند.))
در روايتى ديگر پيامبر (ص ) فرمود:
((كسى كه اهل گناه بزرگ ، زنا و لواط باشد، بدبوتر از مردار به دوزخ مى افتد، كسى كه مـيـان هـمـسـران خـود بـه عـدالت رفـتـار نـكـنـد در قـيـامـت بـه دسـت او غـل و زنـجـيـر مـى زنـنـد، كـسـانـى كـه در دنـيـا مـتـكـبرند، در قيامت با قيافه هايى بسيار خُرد، لگدمال مى شوند.))
كيفيت حشر پرهيزكاران در قرآن
انـسـانـهـاى مـؤ مـن كـه مـعـتـقـدات بـاطـنـى و ايـمـان قـلبـى خـويـش را بـا اعـمـال صـالح و نـيـكوكارى آميختند، و پايبندى عملى خويش را به باورهاى دينى نشان دادند؛ و بـر ايـن تـعـهـد واقـعـى ثابت و پايدار ماندند؛ حشر ممتاز و ويژه اى دارند كه در صحنه محشر مشهود همگان بوده ، و مايه تعجب و تحسين ديگران خواهد بود.
حشر پرهيزكاران در آيات بسيارى از قرآن كريم طرح و ترسيم شده است ، كه در اينجا برخى از آنها را مى آوريم . از جمله قرآن مى فرمايد:
((يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقينَ اِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً))
در آن روز كـه پـرهـيزكاران را دسته جمعى به سوى خداوند رحمان (و پاداشهاى او) محشور مى كنيم .
((مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ امِنُونَ))
كـسـانـى كـه كـار نـيـكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت ، و آنان از وحشت آن روز در امانند!
((وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونََ فَاَمَّا الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَهُمْ فى رَوْضَةٍ يُحْبَروُنَ))
آن روز كـه قـيـامـت بـرپـا مـى گـردد (مـردم ) از هـم جـدا مـى شـونـد؛ امـا آنـان كـه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، در باغى از بهشت شاد و مسرور خواهند بود.
مؤ منان پرهيزكار در آن روز با نور ايمان محشور مى شوند:
((يـَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ والْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ اَيْديهِمْ وَ بِاَيْمانِهِمْ بُشْريكُمُ الْيَوْمَ جَنّاتٌ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ)
(اين پاداش بزرگ ) در روزى (قيامت ) است كه مردان و زنان با ايمان را مى نگرى كه نورشان پـيـش رو و در سمت راستشان بسرعت حركت مى كند (و به آنها مى گويند:) بشارت باد بر شما امـروز به باغهايى از بهشت كه نهرها زير (درختان ) آن جارى است ، جاودانه در آن خواهيد ماند! و اين همان رستگارى بزرگ است !
در روز حـشـر پـرهـيـزكـاران تـرس و انـدوهـى نـداشـتـه و خوشحال و مسرورند:
((((يا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَ لا اَنْتُمْ تَحْزَنُونَ))
اى بندگان من ! امروز نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين مى شويد!
((وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌَ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ))
چهره هايى در آن روز گشاده و نورانى است ، خندان و مسرور است .
كيفيت حشر پرهيزكاران در روايات
امام جعفر صادق (ع ) در اين زمينه مى فرمايد:
((اَلْقِيامَةُ عُرْسُ الْمُتَّقينَ)
قيامت جشن عروسى پرهيزكاران است !
باز آن حضرت فرمود:
((عـلى (ع ) از رسـول خـدا (ص ) دربـاره تـفـسـيـر ايـن آيـه : ((يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقينَ اِلَى الرَّحْمنِ وَفـْداً)) پـرسـيـد، فـرمـود: اى عـلى ! به درستى كه (مراد از) ((وفد)) نيست مگر سواران ، آنان مردانى هستند كه پرهيزكار و خداترس بودند، پس خداوند آنان را دوست داشت . و (به مقام ويژه ) اخـتـصـاص داد، و از اعـمـالشان راضى بود، و آنها را ((پرهيزكاران )) ناميد، سپس فرمود: اى عـلى ! سـوگـنـد بـه كـسـى كـه دانـه را شـكافت ، و جان را آفريد آنان از قبرهايشان خارج مى شوند، و سفيدى صورتشان مانند سفيدى برف است ، بر تنشان لباسهايى است كه سفيدى آن همچون سفيدى شير است ، بر پاهايشان كفشهايى است كه بندهايش از لؤ لؤ است كه درخشش دارد … بـا هـر شـخـصـى از پـرهيزكاران هزار فرشته ، از پيش روى او و سمت راست و سمت چپش مى بـاشـد … (رسـول خـدا (ص )) فـرمـود: سـپـس خـداونـد جبار به فرشتگانى كه با او هستند مى گويد: دوستان مرا به بهشت محشور كنيد، آنها را با خلايق نگه نداريد، چون خشنودى من از آنان قـبـلاً مـحـقـق شـده و رحـمـت مـن بـر آنـان واجـب گـشـتـه … آنـگـاه عـلى (ع ) پـرسـيـد: اى رسول خدا (ص ): آنها كيانند؟ فرمود: آنان تو و شيعيان تواند.))
رسول خدا (ص ) خطاب به على (ع ) فرمود:
((… اى عـلى ! تـو و شـيـعـيـانـت بر حوض (كوثر) هستيد، هر كس را كه دوست داشته باشيد (از حـوض كـوثـر) مى آشامد، و هر كس را كه دوست نداشته باشيد نمى آشامد، و شما در روز وحشت بـزرگ (قـيامت ) در سايه عرش ‍ هستيد، مردم در وحشتند، ولى شما وحشت نمى كنيد، مردم اندوهگين هستند، اما شما اندوهگين نيستيد ….))
امام صادق (ع ) فرمود:
((هـنـگـامـى كـه خـداونـد بـنـده مـؤ مـن را از قـبـر خـارج مـى كـنـد، بـا او مـوجـودى بـه شـكـل انـسان (شايد تجسم ايمان و تقوى ) است كه پيشاپيش او حركت مى كند، هرگاه بنده مؤ من صـحـنـه هـراس آورى از صـحـنه هاى ترسناك قيامت را مشاهده مى كند، آن همراه به او مى گويد: وحـشت نكن ، و اندوهگين مباش ، و بشارت باد بر تو سرور و كرامت از سوى خداى عزيز و بلند مرتبه ؛ تا اينكه در پيشگاه خداوند عزيز و بلند مرتبه مى ايستد، پس حسابرسى آسانى مى شـود، و بـه او دسـتـور داده مى شود كه وارد بهشت شو و آن همراه جلوى او مى باشد، بنده مؤ من به او مى گويد: خدا ترا رحمت كند چه همراه خوبى (برايم ) بود … ))
در روايتى ديگر از پيامبر (ص ) چنين آمده است :
((آگـاه بـاشـيـد، هـر كـه عـلى را دوست بدارد، خداوند نامه عملش را به دست راستش دهد و با او هـمـانـند حساب انبياء ، محاسبه كند… . آگاه باشيد، هر كه على (ع ) را دوست داشته باشد، روز قـيـامت در حالى كه صورتش مانند بدر (ماه شب چهارده ) مى درخشد محشور شود… . آگاه باشيد، هـر كـه عـلى (ع ) را دوسـت داشـتـه بـاشـد، خـداونـد بـراى او آزادى از آتـش و گـذشـت از پل صراط و امنيّت از عذاب را مى نويسد….))

موضوعات: كيفيت حشر مومنان و مجرمان  لینک ثابت
 [ 12:11:00 ب.ظ ]




كيفيت معادجسمانی
كيفيت معاد
دلايـل عـقـلى و نـقلى بروشنى ثابت كرد كه مرگ انسان ، پايان زندگى او نيست ، بلكه مجدداً روزى زنـده خـواهـد شـد، كه از آن زندگى در اصطلاح دانشمندان علم كلام به ((معاد)) تعبير مى شـود. اكـنـون بايد ديد كه كيفيت زندگى مجدد چگونه است ؟ آيا جسمانى است يا روحانى ، و يا تركيبى از اين دو، و يا غير آن ، چنانكه برخى چنين پنداشته اند؟
اقوال مشهور در اين زمينه عبارت است از:
معاد جسمانى
گـروهـى از مـتكلمان و فقها و اصحاب حديث شيوه معاد را تنها جسمانى دانسته و به وجود روحى جـز جـسـم و مـكـانيسم بدن به چيز ديگرى معتقد نيستند، و در حقيقت روح در نظر آنان جسم لطيفى اسـت كـه در بـدن سـريـان دارد، و بـسـان آتـش در ذغـال ، آب در گل و روغن در زيتون است !
معاد روحانى
گـروهـى از فـلاسـفـه ، بـويژه پيروان مكتب مشّاء، تنها به معاد روحانى معتقد مى باشند؛ و مى گـويـنـد پس از مرگ و فنا شدن بدن خاكى ، علاقه روح نسبت به بدن قطع مى شود، ولى از آنجا كه روح ، موجود پيراسته از ماده و مستقل است فنا و نيستى در آن راه ندارد. از اين رو، پس از قطع علاقه و پيوستگى از بدن باقى و جاويد خواهد ماند.
معاد روحانى و جسمانى

بـسـيـارى از بـزرگـان عـلما و مشايخ فلاسفه و عرفا و جمع كثيرى از متكلمان اسلامى از علماى امـامـيـه و غـيـر آنان ، مانند شيخ مفيد، شيخ طوسى ، سيد مرتضى ، خواجه نصيرالدين طوسى ، عـلامـه حـلى ، غـزالى و خيلى از علماى ديگر فريقين ، به معاد جسم و روح با هم و مـركـب از هـر دو مـعـتـقدند، و مى گويند روح در سراى ديگر به بدن بازگشت مى كند. آنان با اسـتـدلال بر اين كه نفس و روح انسان مجرد است ، مى گويند بعد از مرگ و برپايى رستاخيز دوباره روح به بدن برمى گردد.
از پـيـروان ديـگـر مـكـاتـب و اديـان ، جـمـهـور نـصـارا و پـيـروان مـسـيـحـيـت نـيـز بـر هـمـيـن نظرند
از آنـجـا كـه اثـبـات كـيـفـيـت مـعـاد از مـسـايـلى اسـت كـه بـا دليـل عـقـلى قـابـل اثـبات نيست ، بايد از قرآن و سنت در اين زمينه استمداد جست ، و در اين راستا خواهيم ديد كه مدلول آنها وقوع معاد براى جسم دنيايى با روح مى باشد.
گواهى قرآن بر معاد جسمانى ـ روحانى
آيات زيادى در رابطه با اثبات معاد جسمانى مزبور آمده است برخى از آنها عبارتند از:
الف ـ داستان اُبَىّ بن خَلْف :
((وَ ضـَرَبَ لَنـا مـَثـَلاً وَ نَسِىَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِى الْعِظامَ وَ هِىَ رَميمٌَ قُلْ يُحْييهَا الَّذى اَنْشَاءَها اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ))
و بـراى مـا مـثـلى زد و آفـريـنـش (نـخـسـتـيـن ) خـود را فـرامـوش كرده ، مى گويد: چه كسى اين اسـتـخـوانـهـا را در حـالى كـه پـوسـيـده ، زنـده مـى كـنـد؟ (پـيـامـبـر) بـگـو: خـدايـى كـه بـار اول آن را ايجاد كرد (دوباره ) زنده اش مى كند و او به همه آفريده هايش داناست .
ايـن آيـه ، دلالت دارد كـه خود آن استخوان پوسيده در روز قيامت برانگيخته مى شود، نه اينكه فقط روح صاحب استخوان برانگيخته شود.
شـاءن نـزول آيـه : ابـىّ بـن خـلف از مـخـالفان رسول خدا (ص )، استخوان پوسيده اى را نزد پـيـامـبـر آورد آن را خـُرد نمود، گرد آن را با دهان فوت كرد و در فضا پراكنده ساخت . آن گاه گـفـت : چـه كـسـى اسـتـخـوانـهـاى پـوسـيـده و خـاك شـده را زنـده مـى كـنـد؟ خـداونـد بـه رسـول خـود فـرمـان داد بـگـو: هـمـان خـدايى كه در ابتدا استخوانها را از خاك آفريد و حيات و زنـدگـى در آنها دميد و به شكل خاصى درآورد، با همان قدرت و دانش گسترده و چيره خود، بار ديگر استخوانهاى پوسيده و پراكنده را زنده مى كند
ب ـ داستان عدى بن ربيعه :
((اءَيَحْسَبُ الاِْنْسانُ اَنْ لَنْ نَجْمَعَ عِظامَهَُ بَلى قادِرينَ عَلى اَنْ نُسَوِّىَ بَنانَهُ))
آيـا انـسـان گـمـان مى كند كه ما استخوانهاى او را هرگز جمع نمى كنيم ؟ (كنايه از زنده كردن اسـت ) بله ، ما توانا هستيم كه سر انگشتان او را هم درست كنيم (به همان صورتى كه آفرينش اوليه اش داشت ، دوباره زنده كنيم ).
ايـن آيـه نـيـز دلالت دارد كـه انـسان با همان صورت دنيوى كه داشته ، برانگيخته مى شود و روح در قالب جسم محشور مى گردد.
شـاءن نـزول آيـه : پـيـامـبر (ص ) با مردى به نام ((عَدىِّ بن رَبيعَه )) همسايه بود روزى خدمت حـضـرت رسـيـد و گـفـت . اى مـحـمـد! مـرا خـبـر ده از روز قـيـامـت كـه كـجـا و چـگـونه خواهد بود. رسـول خـدا بـراى او تـوضـيـح داد. عـدى گـفـت : اى محمد! اگر قيامت را به چشم هم ببينم باور نـخـواهـم كرد. چگونه ممكن است خداوند استخوانهاى پوسيده را زنده كند؟ خداوند در پاسخ ، اين آيه را فرستاد
ج ـ داستان حضرت عُزير (ع ):
((اَوْ كَالَّذى مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ … ))
يـا مـثل آن مردى كه بر دهكده اى گذر كرد كه با وجود بناهايى كه داشت ، از سكنه خالى بود. (از خـود پـرسـيـد) خـدا چـگـونـه مـردم ايـن دهـكـده را زنـده مـى كـنـد؟ پـس خـداونـد او را صـد سال بميراند، آن گاه زنده اش كرد و پرسيد، چه مدتى مكث كردى ؟ گفت : يك روز يا قسمتى از يـك روز. خـداونـد فـرمـود: بلكه صد سال مكث كردى به خوردنى و نوشيدنى خويش بنگر كه طـعـمـش (در ايـن صـد سـال ) دگـرگـون نشده و به درازگوش خويش بنگر كه چگونه آنان را بـرمـى انـگـيزيم و سپس آنها را با گوشت مى پوشانيم . همين كه براى او روشن شد (كه صد سال مرده بوده و دوباره زنده شده ) گفت : مى دانم كه خدا به همه چيز تواناست .
بـعـضـى از روايـات دلالت دارنـد كه اسم آن مرد صالحى كه موضوع اين قصّه در آيه شريفه است ، حضرت عُزَير است و در بعضى از روايات نام ((ارميا)) آمده است .
ايـن آيه ، نيز بروشنى بر معاد جسمانى دلالت دارد، خداوند بدن آن مرد صالح و جسم الاغش را زنده كرد تا بفهماند كه روز قيامت نيز بدنهاى دنيوى ، برانگيخته مى شوند.
د ـ داستان حضرت ابراهيم (ع ):
قـالَ اِبـْراهـيـمُ رَبِّ اَرِنـى كـَيـْفَ تـُحـْيـِى الْمَوْتى قالَ اَوَ لَمْ تُؤْمِنْ، قالَ بَلى وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبى قالَ فَخُذْ اَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ اِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَاءْتينَكَ سَعْياً وَاعْلَمْ اءَنَّ اللهَ عَزيزٌ حَكيمٌ))
ابـراهـيـم گفت : پروردگارا! به من بنما چگونه مردگان را زنده مى كنى ؟! خداوند فرمود: آيا ايـمـان نـدارى ؟! گـفـت : چـرا، ولى مـى خواهم دلم آرام بگيرد و مطمئن شود. خداوند فرمود: چهار پرنده بگير، آنها را سر ببُر و به پاره هايى تقسيم كن . سپس بر هر كوهى قطعه اى بگذار؛ آنگاه آنها را بخوان كه شتابان به سوى تو مى آيند و بدان خداوند عزيز و حكيم است .
از امام صادق (ع ) روايت شده كه فرمود:
((… پـس ابـراهـيم سر بريده پرندگان را به دست گرفت و آنها را فرا خواند. ناگهان ديد ذرات شتابان ، به سويش مى آيند و هر يك به سر خود مى پيوندد.))
ابـراهـيـم چون پرندگان را مشاهده كرد و با چشم خود زنده شدن آنها را به فرمان خداوند ديد، مـطـمـئن شـد و دريـافـت ، همچنان كه پراكندگى و مخلوط شدن اجزاى پرندگان مانع از دوباره زنـده شـدن آنـهـا نـگرديد، مردن آدمى و پراكنده شدن اجزاى بدن او و از ميان رفتن شكلها، مانع دوباره زنده شدن آنان در روز قيامت نخواهد شد.
آياتى ديگر:
(حـَتـّى اِذا مـا جـاءُوهـا شـَهـِدَ عـَلَيـْهـِمْ سـَمـْعـُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونََ وَ قالُوا لِجـُلُودِهـِمْ لِمَ شـَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالوُا اَنْطَقَنَا اللهُ الَّذى اَنْطَقَ كُلَّ شَيْى ءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ اِلَيْهِ تُرْجَعُونَ))
هـنـگامى كه به جهنم بيايند، گوش و چشم و پوستهاى بدنشان ، برضد آنان به جهت كردارى كـه انـجـام داده اند گواهى دهند. آنان گويند چرا برضد ما گواهى مى دهيد؟ گويند: خدايى كه همه چيز را به سخن درآورد و شما را در آغاز آفريد، ما را نيز به سخن آورد و به سوى او باز مى گرديد.
((اِنَّ الَّذيـنَ كـَفَرُوا بِاياتِنا سَوْفَ نُصْليهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ))
هـمـانـا كـسـانـى كـه بـه آيـات مـا كـافـر شـدنـد، بـزودى آنـان را در آتـشـى داخل كنيم كه هر گاه پوستهايشان بسوزد در عوض آن ، پوستهاى ديگر به آنهابپوشانيم تا خوب عذاب دردناك را بچشند.
بـا دقـت در مـعـنـا و مـفـهـوم ايـن آيات وقوع معاد جسمانى از آنها استفاده مى شود، زيرا اگر جسم مـحـشور نمى شد، شهادت گوش و چشم و پوست معنا نداشت ، و نيز سوختن پوست و تعويض آن مطرح نمى شد.
((يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الاَْجْداثِ سِراعاً كَاءَنَّهُمْ اِلى نُصُبٍ يُوفِضُونََ خاشِعَةً اَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذى كانُوا يُوعَدُونَ))
روزى كـه از قـبـرهـا، شـتـابان بيرون آيند، گويى كه به سوى هدفى مى روند در حالى كه ديدگانشان فرو افتاده است و ذلت آنها را فرا گرفته ؛ اين همان روزى است كه به آنها وعده داده شده بود.
آنـچـه از قـبـرهـا بـيـرون مـى آيـد، همان بدنهايى است كه دفن شده است . اين آيه نيز، بر معاد جسمانى دلالت دارد.

منبع:امامیه::مکتب سعادت بشر

موضوعات: كيفيت معادجسمانی  لینک ثابت
 [ 12:10:00 ب.ظ ]




دلايل اثبات معاد
1 ـ عدالت خداوند
در مـيان همه موجودات ، انسان داراى ويژگى اختيار است ، بسا ممكن است كه از آزادى و اختيار خود سـوء اسـتفاده كرده و از عمل كردن به فرامين الهى روى برگرداند و به حقوق ديگران بويژه يتيمان ، ضعيفان و بيچارگان دست درازى كند و حتى با انبيا و مؤ منين نيز به مبارزه بر خيزد.
در نـهـايت در اين دنيا روزى فرا مى رسد كه متجاوز و ستمديده ، مؤ من و كافر، هر دو مى ميرند، درحـالى كـه مـؤ مـن ، پـاداش اعمالش را نگرفته و كافر به كيفر كردارش نرسيده است ، و حق پـايـمـال شـده مـظـلوم نـيـز از سـتـمـگـر گـرفـتـه نـشـده اسـت . حـال اگـر بـعـد از اين جهان ، جهان ديگرى به نام ((معاد و آخرت )) در پيش نباشد كه هر يك از اين دو تن ، مؤ من و كافر، ستمكار و ستمديده ، نتيجه بدى و خوبى كردار خود را ببينند، آيا با عدالت خداوند سازگار خواهدبود؟!
پـس عـدالت خـداونـد ايجاب مى كند كه از پس امروز ، فردايى باشد ، تا هر كس نتايج تلخ و شيرين اعمال خود را مشاهده كرده پاداش و كيفر مناسب را ببيند.
خداى بزرگ در قرآن كريم مى فرمايد:
((اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجّارِ))
آيا پرهيزكاران را همچون فاجران قرار مى دهيم ؟
يـعـنـى چـنـيـن نـيـسـت كـه آنـان بـرابر باشند؛ برابر نبودن آنان هم در دنيا آشكار نمى شود، نـاگـزيـر بـايـد قـيـامـتـى بـاشـد كـه بـرخـورد مـتـفـاوت بـا آنـان در دادگـاه عدل الهى بروز كند.
2 ـ حكمت خداوند
پـس از اعـتـقـاد بـه وجـودخـدا و ايمان به حكيم بودن او ، حكمت خداى حكيم اقتضا مى كند كه مرگ پـايـان زندگى نباشد؛ زيرا در اين صورت ، كار خداوند كار كوزه گرى خواهد بود كه كوزه ها را از صبح تا شام مى سازد و پس از خشك شدن بر زمين مى كوبد و خرد مى كند.
خـدا انـسان را آفريد، از ناتوانى به توانايى ، از نادانى به دانايى و رشد عقلى رساند، و وقتى بشر به كمال دنيايى دست مى يابد او را هلاك مى سازد ، آن گاه همه چيز تمام مى شود! اگـر چـنـيـن بـاشـد غـير عقلايى و غير حكيمانه است ، حكيمانه اين است كه اگر انسان هنوز امكان تعالى و تكامل بيشترى دارد براى او فراهم گردد، و جهان با اين عظمت و انسان به اين شگفتى به كمال بالاتر دست يابند و با مرگ نيست و نابود نشده و همه چيز تمام نشود.
در قـرآن كـريـم در بـسيارى از موارد، اين موضوع بيان شده است كه نظام عالم بيهوده و بدون هدف آفريده نشده است بلكه نظام آن بر اساس حق استوار است .
((وَ ما خَلَقْنَاالسَّمواتِ وَالاَْرْضَ وَ مابَيْنَهُمالاعِبينََ ما خَلَقْنا هُما إِلاّ بِالْحَقِّ …))
ما آسمانها و زمين و آنچه را كه بين آن دو است به بازيچه نيافريديم . آن دو را، جز بحق ،
نيافريديم … .
در خصوص بيهوده نبودن خلقت انسان مى گويد:
((اَفَحَسِبْتُم اَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ اَنَّكُمْ اِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ))
آيا چنين پنداشتيد كه ما شما را بيهوده و بدون هدف آفريديم و به سوى ما بر نمى گرديد؟
در آيـه ديـگـرى به راه درك و فهم راز آفرينش انسان و جهان ، يعنى تفكرتصريح كرده و مى فرمايد:
((… وَ يـَتـَفـَكَّروُنَ فـى خـَلْقِ السَّمـواتِ وَ الاَْرْضِ رَبَّنـا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ))
(آنانى كه ) در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند، (و مى گويند) بارالها اين را بيهوده نيافريده اى ، منزهى تو، ما را از عذاب آتش نگهدار.
تـفـكـر و انديشه ، در اسرار آفرينش به انسان آگاهى خاصى ميدهد، و نخستين اثر آن ، توجه بـه بيهوده نبودن آفرينش است ؛ زيرا جايى كه انسان در هر موجود كوچكى از اين جهان بزرگ هدفى مى بيند، آيا مى تواند باور كند كه مجموعه جهان بى هدف باشد. در ساختمان مخصوص اعضاى پيكر يك گياه ، هدفهاى روشنى مى بينيم ؛ قلب انسان و حفره ها و دريچه هاى آن هر كدام بـرنـامـه و هـدفـى دارنـد، سـاختمان طبقات چشم هر كدام بخاطر منظورى است ، حتى مژه ها نقشى معينى برعهده دارند!
آيـا مـمـكـن اسـت ذرات يـك موجود هر كدام داراى هدف خاصى باشد اما مجموعه موجودات جهان هستى مـطـلقـاً هـدفـى نـداشـتـه بـاشد؟! از اين رو، خردمندان ژرف انديش با توجه به اين حقيقت ، اين زمزمه را سر مى دهند:
خـداونـدا! اين دستگاه با عظمت را بيهوده نيافريدى ، بار الها اين جهان بى نهايت بزرگ و اين نـظام شگفت انگير، همه روى حكمت و مصلحت و هدف صحيح آفريده شده اند؛ همگى نشانه وحدانيت تو است ، و تو از كردار عبث و بيهوده منزّهى .
صـاحـبـان خرد و انديشه پس از اعتراف به وجود هدف در آفرينش بلافاصله بياد آفرينش خود مـى افـتـنـد و مـى فـهـمـند انسان كه ميوه اين جهان هستى مى باشد، بيهوده آفريده نشده است ، و هدفى جز تربيت و پرورش و تكامل وى در كار نبوده و نيست ؛ او تنها براى زندگى زودگذر و كـم ارزش ايـن جـهـان آفـريده نشده است ، بلكه سراى ديگرى در پيش دارد كه در آنجا پاداش و كيفر اعمال در برابر او قرار مى گيرد، در اين موقع متوجه مسؤ ليتهاى خود مى شوند، و براى ايـن كـه از كـيـفـر زشتيهاى اعمال خويش در امان بمانند مرتكب زشتى نشده ، و از خداوند حكيم هم تقاضاى نجات از عذاب جهنم را مى كنند
3 ـ جاويدان طلبى انسان
حـسّ بـقـا و مـيـل بـه مـانـدن ، يـك درخواست فطرى در انسان است . همه انسانها زندگى را دوست دارنـد، و مـى خـواهند باشند، و زندگى آنان با مرگ پايان نپذيرد و دستخوش نيست و نابودى نشود. از اين رو انسانها از يكسو بنابر اقتضاى طبع انسانى از مرگ فرار مى كنند؛ و از سوى ديگر براى ماندن و جاويدانه شدن دست به يكسرى كارها و اقداماتى مى زنند.
به عنوان مثال مى كوشند خانه هاى محكم و بناهاى استوار و ماندنى بسازند، و در صورت امكان مال و ثروت فراوانى اندوخته كنند؛ و از آفات و بيماريهاى جسمى بدور باشند، و نظاير آن . همه اين كارها مى رساند كه جاويدان طلبى و حسّ بقا، جزو خواسته هاى درونى انسان بشمار مى رود، و از فطرت اصيل او سرچشمه مى گيرد.
بـررسـيـهـاى تـاريـخـى و كـاوشـهـاى بـاسـتـان شـنـاسـى نـيـز نـشـان مـى دهـد كـه اقـوام و مـلل بـاسـتـانـى ، حـتـى انـسـانـهـاى بـدوى در مـصـر قـديـم و مـكـزيـك ، آب و غـذا و وسـايـل دفـاعـى لازم را در قـبـر همراه مردگان قرار مى دادند تا در آنجا مورد استفاده آنان واقع شود!روشن است كه نه ادامه زندگى در اين دنيا و جاويدان ماندن در آن ميسر است ، و هـيـچ انـسـان عـاقـلى هم چنين پندارى نخواهد داشت ، چون همگان يقين دارند كه گريزى از مرگ نـيـسـت ، و نـه ايـن كـه كـارهـاى انـسـانـهـاى نـخـسـتـيـن و مـلل بـاسـتـانـى مـعقول و مقبول مى باشد، بلكه همه اينها پاسخ درست يا نادرست به فطرت جاويدان طلبى و حس ماندگار شدنى مى باشد.
روشـن اسـت كـه هـر امـر فـطـرى نمايانگر چيزى است كه به آن تعلق دارد، يعنى وجود يك چيز فـطـرى دليـل بـر وجـود مـتـعـلق آن در خارج است . با توجه به اين كه اين جهان و موجودات آن بـويـژه انـسان دستخوش مرگ ونيستى مى شوند، بنابراين ، وجود جهان ديگرى غيرازاين جهان كه قرآن از آن به سراى باقى و جاودانى ياد مى كند براى تحقق اين امر فطرى ضرورى است .

امامیه::مکتب سعادت بشر.

 

موضوعات: دلايل اثبات معاد  لینک ثابت
 [ 12:08:00 ب.ظ ]




عمل با اخلاص رمز و ورود به بهشت، نه حرف
سعادت و كرامت هر كسی وابسته به بندگی اوست نه نام و نشانش، بنابراین فقط مسلمان بودن و یا… سودی نخواهد داشت و صاحبش را به هیچ به كمالی نمی‎رساند، بلكه آنچه سود ده است عمل با اخلاص و تسلیم فرمان مولا شدن است و حتی این عنوان‎ها، بدون عمل و پیامبران نیز سوددهی ندارد تا چه رسد به پیروان ادعایی آنها و این است پیام روح‎افزای الهی در قرآن كریم كه «اگر پیامبران نیز عمل نكرده و شرك بورزند، همه اعمالشان پوچ شده و اثری نخواهد داشت.»[1]
برای فهم بیشتر قرآن و رسیدن به روح پیام‎های آن بایستی آیات قرآن را به هم پیوسته دید و شأن نزول، روایات اسلامی، شرایط دستور زبان عرب و… را در نظر گرفت تا همانند سایت افشا پنداشته نشود كه آیاتی از قرآن كریم با دیگر آیات آن در تضاد است و بر اثر سطحی‎نگری و توجه نكردن به شرایط درك پیام‎های آیات قرآنی است كه در این سایت اشكال شده و می‎نویسد كه قرآن از سویی می‎گوید: «كسانی كه به پیامبر اسلام ایمان آورند و یهود و مسیحی و صائبی، هر كس كه ایمان به خدا و روز رستاخیز داشته و كارهای پسندیده انجام دهد، نزد خدا پاداش داشته و هیچ گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست.»[2] ولی در تناقضی آشكار می‎گوید: مسیحیان گفتند: خداوند همان مسیح بن مریم است به یقین كافر شدند… خداوند بهشت را بر آنها حرام كرده است و جای‎گاهشان در دوزخ است و ستم‎كاران یار و یاوری ندارند.»[3] و یا می‎گوید: «و هر كس جز اسلام، آیینی برای خود انتخاب كند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیان‎كاران است.»[4].
اگر كسی بدون توجه به آیات قبل و بعد این آیات و نیز شأن نزول و روایات اسلامی، بخواهد این آیات را تفسیر كرده و پیامش را درك كند به این خطا دچار خواهد شد كه بین اینها تناقض وجود دارد،‌ولی با ژرف‎نگری این حقیقت شیرین بدست می‎آید كه در بین این آیات نه تنها تناقض نیست بلكه به هم پیوسته و دارای پیامی بس والا و ارزش‎مند می‎باشند، آیاتی كه مسیحیان و… را اهل پاداش الهی دانسته است، شرایطی را نیز در ضمن آیات و نیز از روایات اسلامی برای آن تعیین شده است از جمله:
1. در سوره بقره آیه 62، خود آیات، اهل پاداش بودن را منوط به ایمان به خدا و آخرت و عمل صالح كرده، اما در سوره مائده آیه 72 گفته:‌مسیحیان حضرت عیسی را خدا می‎دانند و اگر مسیحیت بخواهد در آخرت رستگار شود اول بایستی از این باور انحرافی دست بردارد وگرنه آیه 62 سوره بقره شامل آنها نخواهد شد،‌بلكه فقط مسیحیانی را می‎گوید كه آن شرایط را داشته باشند و در تأیید این مطلب در سوره آل عمران آیه 86 می‎گوید: «چگونه خداوند جمعیتی را هدایت كند كه بعد از ایمان و گواهی به حقانیت رسول و با آمدن نشانه‎های روشن برای آنها، كافر شدند»، این آیه در واقع تفسیر سوره آل عمران آیه 85 است كه می‎گوید: «هر كس غیر از اسلام آیینی داشته باشد از او پذیرفته نمی‎شود» پس شرط اساسی برای وارد شدن به بهشت بر مسیحیان در صورتی است كه حضرت عیسی را خدا ندانسته و پس از روشن شدن حقانیت پیامبر اسلام به او ایمان آورد و كافر نشوند.
2. آیات بیان‎گر اهل بهشت بودن مسیحیان در جایی است كه اسلام به آنها ابلاغ نشده‎ باشد اما پس از ابلاغ اسلام و ثابت نمودن درستی آن، هر كس نپذیرد، از زیان‎كاران است نه اهل بهشت و این است كه قرآن می‎گوید: ای پیامبر بگو این قرآن به من وحی شده تا شما و تمام كسانی كه این قرآن به آنها ابلاغ شده بیم دهم.[5] بنابراین اگر مسیحیت قبل از اینكه اسلام را به آنها كسی ابلاغ نكرده، در دین خودشان به سه اصل محوری ـ توحید،‌معاد و عمل صالح بر پایه تفسیر انبیا ـ پای‎بند باشند اهل نجات‎اند وگرنه دچار عذاب الهی خواهند شد.[6]
3. در شأن نزول این آیات آمده است كه مسلمانان این پرسش را مطرح می‎كردند حال كه نجات فقط در اسلام است پس تكلیف پدران ما چه می‎شود این آیات نازل شد كه اگر پدران شما به خدا و قیامت ایمان داشته و عمل خوب انجام می‎دادند، اجرشان در نزد خدا محفوظ است، چنان چه سلمان فارسی از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ پرسید تكلیف اهل دینی كه من از آنان بودم و قبل از بعثت شما از دنیا رفته‎اند و به خصوص آن راهبی كه در انتظار آمدنت بود، چگونه است، این آیه نازل شد كه آنها هیچ ترس و اندوهی ندارند اگر مؤمن به خدا و قیامت و دارای كارهای پسندیده باشند.[7]
4. اگر یهود و مسیحیان به محتوای كتاب خود به درستی عمل كنند به یقین بایستی اسلام را بپذیرند وگرنه به كتاب خود پشت پا زدند چرا كه در قرآن سوره بقره آیه 146 آمده است: «كسانی كه كتاب آسمانی به آنان داده‎ایم، پیامبر اسلام را همچون فرزندان خود می‎شناسند، ولی جمعی از آنان حق را، دانسته پنهان می‎كنند.» و در سوره مائده آیه 69 كه گفته مسیحیان با عمل و مؤمن پاداش می‎برند در آیه قبلش شرایطی آورده: «ای اهل كتاب شما هیچ آیین صحیحی ندارید، مگر این كه تورات و انجیل و آنچه در آنها نازل شده را برپا دارید و یكی از چیزهایی كه بر مسیحیت نازل شده است، قبول كردن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در هنگام بعثتش می‎باشد كه در سوره صف آیه 6 می‎خوانیم: «به یاد آورید هنگامی را كه عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل: من فرستاده خدایم و تصدیق كننده تورات و بشارت دهنده به پیامبری كه بعد از من می‎آید و نام او احمد (یكی از نام‎های معروف پیامبر اسلام) است، هنگامی كه او با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنها آمد، گفتند: این سحری آشكار است (در حالی كه بایستی به پیامبر اسلام ایمان می‎آوردند)» بنابراین اهل بهشت بودن مسیحیان قبل از اسلام قطعی است، ولی مسیحیان پس از اسلام به شرطی اهل بهشت خواهند شد كه طبق بشارت حضرت عیسی، پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ را باور داشته و به دستوراتش عمل كنند و دست از انحرافات برداشته و به توحید خالص روی آورند
[1] . انعام / 88.
[2] . ر. ك: بقره / 62،‌مائده / 69.
[3] . مائده / 72.
[4] . آل عمران / 85.
[5] . انعام / 19.
[6] . قریشی، ‌علی اكبر؛ احسن الحدیث، تهران،‌بنیاد بعثت، 1377 هـ ش، ج 1، ص 149.
[7] . طباطبایی،‌محمد حسین؛ المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی، قم، اسلامی،‌1374 هـ ش، ج 1، 294 و مكارم شیرازی، ناصر، نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374 هـ ش، ج 1، ص 284 و 287.
فرج الله عباسي
اندیشه قم

موضوعات: عمل با اخلاص رمز و ورود به بهشت، نه حرف  لینک ثابت
 [ 12:07:00 ب.ظ ]




بهشت و جهنم کجاست؟
مسیح الله محمدی

چطور می توان به کسی که تازه می خواهد مسلمان شود آدرس بهشت و جهنم را داد؟ جی بهشت و جهنم کجاست؟ پاسخ داد؟

انسانی که در جهان ماده زندگی می کند و بسیاری از داوری ها و انتظارات او هم صبغه عنصری و مادی دارد . او برای هر چیز، جا و مکان مادی تصور می کند و فرآیند همه امور را در راستای زمان و مکان طبیعی می نگرد . حال اگر از او پرسیده شود که جای مسئله 4=2+2 کجاست یا جای معادله 9 ایکس +4 کجاست، درپاسخ خواهد گفت: این مسئله ای ریاضی یا معادله ای جبری است و نمی تواند جایی داشته باشد . و امری است که جنبه متافیزیکی دارد و خارج از محدوده تاریخ و مکان است; بلکه اساسا علوم و دانش های بشری ذاتا مجرد ازماده است و زمان و مکان ندارد و از جان انسان بیرون نیست . از این رو با رفتن روح از بدن، علوم هم همراه او می شوند . بهشت و جهنم نیز از محدوده تاریخ دنیایی و زمان و مکان خارج است و قبل، بعد، کی و کجای دنیوی بر نمی دارند و چنانچه ما بخواهیم آنها را تصور کنیم، باید به تعبیرهای قرآن و احادیث معصومین (ع) رو آورده، بگوییم: بهشت نزد سدره المنتهی است .

در احادیث فراوانی که به برخی از آنها اشاره شد، «سدر المنتهی » ، «جنه الماوی » ، «عرش » ، «کرسی » ، «معراج » و «ملکوت » همه کنار هم قرار گرفته است; یعنی همه در آسمان ها قرار گرفته است .

بسیاری از احادیث اسلامی نیز این معنی را تایید و تاکید می کند که بهشت و دوزخ هم اکنون مخلوقند . یکی از اصحاب از امام علی بن موسی الرضا (ع) پرسید که آیا بهشت و دوزخ هم اکنون مخلوقند؟ امام (ع) فرمود: «و ان رسول الله قد دخل الجنه ورای النار لما عرج به الی السما; آری آفریده شده اند و پیامبر (ص) به هنگام معراج، وارد بهشت شد و دوزخ را نیز مشاهده کرد» .

سؤال شد که برخی می گویند آنها مخلوق نیستند . امام (ع) فرمود: «ما اولئک منا و لا نحن منهم، من انکر خلق الجنة و النار فقد کذب النبی و کذبنا; آنها از ما نیستند و مااز آنها نیستیم; کسی که آفرینش بهشت و دوزخ را انکار کند، پیامبر را تکذیب کرده و ما را نیز تکذیب نموده است » . ()

در بسیاری از روایات مربوط به معراج پیامبر (ص)، به مسئله بهشت و دوزخ و وجود فعلی آنها اشاره شده و اینها در حقیقت تاکیدی است بر آن چه درآیات فوق خواندیم و قرآن در سوره نجم در جریان معراج پیامبر (ص) نیز به این موضوع اشاره کرده است .

در تفسیر علی بن ابراهیم در شرح آیه «و لقد رآه نزله اخری عند سدره المنتهی » ، چنین آمده است: «واما الرد علی من انکر خلق الجنة و النار فقوله عندها جنة الماوی، ای عند سدرة المنتهی فسدرة المنتهی فی السماء السابعة و جنة الماوی عندها; پاسخ کسانی که آفرینش بهشت و دوزخ را انکار می کنند، آیه «عندها جنة الماوی » است; یعنی در نزد سدرة المنتهی که در آسمان هفتم است، بهشت جاویدان قرار دارد» . ()

روایات متعددی که در منابع شیعه و اهل سنت درباره تولد بانوی اسلام، فاطمه زهرا (س) آمده، نیز گواه بر این معنی است که می گوید: پیامبر اکرم (ص) در شب معراج وارد بهشت شد و از میوه درختان بهشتی تناول فرمود و از همان میوه، نطفه فاطمه زهرا (س) منعقد شد و لذا پیامبر (ص) او را می بوسید و می گفت: «از او بوی بهشت می شنوم » ()

در تفسیر آیه «کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا … ; () هر زمان زکریا وارد محراب مریم (س) می شد، غذای مخصوصی در آن جا می یافت » ، در بسیاری از منابع اسلامی اعم از شیعه واهل سنت آمده است که این غذا، میوه های بهشتی بود که در غیر فصل، خداوند در اختیار مریم می گذاشت .

در حدیث دیگری از پیغمبر اکرم (ص) تعبیر لطیف تری در این زمینه دیده می شود و آن این که می فرماید: هنگامی که به معراج رفتم، وارد بهشت شدم; در آنجا فرشتگانی را دیدم که قصرهایی می سازند و گاه توقف می کنند، از علت این امر سؤال کردم، گفتند: ما منتظر مصالح هستیم! گفتم مصالح شما چیست؟ گفتند: ذکر «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» که مؤمن می گوید; هنگامی که ذکر می کند، بنا می کنیم و هنگامی که خودداری می کند، دست نگه می داریم . ()

این بحث را با سخنی از مرحوم علامه مجلسی پایان می دهیم . او در بحارالانوار ذیل روایات مربوط به بهشت و دوزخ می گوید: «بدان ایمان به بهشت و دوزخ، آن گونه که در آیات و اخبار وارد شده، بدون تاویل کردن آن به معنای دیگر، از ضروریات دین است

اما این که آنها هم اکنون مخلوقند یا نه، غالب علمای اسلام مگر گروه اندکی از معتزله معتقدند که هم اکنون مخلوق هستند و آیات و اخبار متواتره سخن آن گروه اندک را نفی می کند و مذهب آنها را تضعیف می نماید و ظاهر این است که احدی از علمای امامیه قائل به این مذهب نادرست نیست; مگر سخنی که به سید رضی نسبت می دهند . ()

برای اطلاعات بیشتر به کتاب های تفسیر موضوعی قرآن و معاد درقرآن از آیت الله جوادی آملی و پیام قرآن از آیت الله مکارم شیرازی مراجعه کنید .

پی نوشت:

1 . مجلسی، بحار النوار، ج 8، ص 119 .

2 . تفسیر علی بن ابراهیم، ج 2، ص 335 .

3 . ذخایر العقبی، ص 36; مستدرک الصحیحین، ج 6، ص 156 .

4 . آل عمران (3): 37 .

5 . بحار النوار، ج 18، ص 375 .

6 . همان، ج 8، ص 205 .

موضوعات: بهشت و جهنم کجاست؟  لینک ثابت
 [ 12:06:00 ب.ظ ]




ماموریت فرشتگان الهی چیست؟
یکى از رؤساى چهارگانه ملائکه «میکائیل» است. میکائیل به معناى عبیداللّه مى باشد. میکائیل موکل ارزاق موجودات بوده و اعوان و یارانى نیز در جمع عالم دارد.

چکیده
این نوشتار به روش تحلیلى ـ توصیفى به چیستى ملائکه و تبیین آن از دیدگاه ملّاصدرا پرداخته است. این مقاله درصدد اثبات ملائکه، چیستى ماهیت ملائکه و تعدد آنان، بیان اوصاف و اصناف ملائکه از نگاه فلسفى مى باشد، و محوریت آن آراى ملّاصدرا است. ملائکه موجوداتى نورانى و مجرد هستند که شأنشان افاضه خیر است و انسان را به سوى سعادت فرامى خوانند. از نظر ملّاصدرا ملائکه داراى اصناف گوناگونى هستند و هر دسته از آنان موظف به انجام وظیفه اى مى باشند که از سوى خداوند به آنان محوّل گشته است.

در این میان، دسته اى از ملائکه، عهده دار ابلاغ پیام از عالم بالا به عالم مادى هستند. بحث از این دسته از ملائکه که واسطه میان عالم ملکوت و عالم مادى مى باشند، با نظریه صدور و نیز سلسله طولى عقول و نحوه بر آمدن کثرت از وحدت، گره خورده است. اما در نهایت، وصول به نظر مختار ملّاصدرا مبنى بر انطباق یا عدم انطباق عقول با ملائکه اللّه، سخت و یا به بیان بهتر غیرممکن مى نماید.

مقدّمه
به یقین، خلقت فرشتگان نیز مانند سایر مخلوقات خداوند داراى حکمت است. فرشتگان بیانگر عظمت و جلالت حق تعالى هستند. حقیقت این است که در این زمینه باید میدان را در اختیار مکاشفه و اشراق و وحى و الهام گذاشت. از نظر وحى اسلامى، قدر مسلم این است که موجوداتى به نام ملائکه وجود دارند که اقرب به ذات پروردگارند و بر عالم طبیعت سیطره دارند.

از این رو، شناخت بیشتر و ارتقاى دانش در باب این دسته از مخلوقات الهى ضرورى مى نماید. به همین منظور، محوریت بحث در مقاله پیش رو، شناخت ملائکه و تبیین چیستى و ماهیت آنان است. یعنى درصدد پاسخ گویى به این پرسش اساسى هستیم که آیا ملائکه وجود دارند؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ پرسش فوق، ماهیت این دسته از موجودات چگونه تبیین مى شود؟ ملائکه چه اوصافى دارند؟ به چند گروه تقسیم مى شوند؟

این دسته از موجودات در کدام بخش از عالم وجود در هندسه کلى خلقت در نگاه صدرایى موجودند؟ و آیا مى توان گفت ملائکه اللّه منطبق با «عقول» در نگاه فلسفى هستند یا خیر؟ از نظر معارف اسلامى، ایمان به وجود ملائکه واجب و لازم است. خداوند متعال در سوره مبارکه «نساء»، بر لزوم ایمان به ملائکه تأکید مى فرماید و متعلق ایمان را مرکب از پنج واقعیت مى داند: اللّه، قیامت، ملائکه، کتاب و انبیاء1 که عدم اعتقاد به آنها گمراهى آشکار را در پى دارد. همین مسئله ضرورت پرداخت به این موضوع را روشن مى سازد.

باید گفت در پژوهش هایى از این دست که تاکنون صورت پذیرفته است، اولاً، به تبیین ملائکه بماهو ملائکه پرداخته نشده است و بحث از فرشتگان معمولاً به عنوان تمهیدى براى موضوعات دیگر بوده است که در اکثر موارد به اثبات ملائکه، چیستى و ماهیت ملائکه، اصناف، تعداد و اوصاف آنان، مستقلاً و با نگاه فلسفى پرداخته نشده است و ثانیا، در بیشتر موارد بحث از ملائکه به دسته اى از ملائکه که عهده دار ابلاغ پیام پروردگار به انبیا هستند (فرشتگان وحى) محدود گشته است و صحبتى از مابقى اصناف ملائکه از نگاه فلسفى با محوریت ملّاصدرا صورت نگرفته است. ثالثا، در بیشتر مطالعات فلسفى در باب انطباق «عقول» در معناى فلسفى آن با «ملائکه»، تنها به دسته اى از گفتار ملّاصدرا توجه شده و از این رو، نتیجه گیرى صورت گرفته دقیق نمى باشد. در این مقال، برآنیم تا به تبیین چیستى ملائکه با محوریت دیدگاه ملّاصدرا بپردازیم. براى نیل به این مقصود، از بررسى لغوى و اصطلاحى واژه «مَلَک» ناگزیریم. پس از ارائه معناى واحدى از این واژه، به تبیین اصناف و اوصاف فرشتگان، با محوریت دیدگاه ملّاصدرا خواهیم پرداخت. در پایان نیز درصدد پاسخ به این پرسشیم که آیا مى توان فرشتگان را با سلسله طولى عقول که در نظام حکمت صدرایى مطرح است، منطبق دانست یا خیر؟

مَلَک در لغت

لغت شناسان و مفسّران در واژه «مَلَک» اختلاف کرده اند. زمخشرى مى نویسد: ملائکه ـ بنابر اصل ـ جمع «ملائک» است؛ مانند شمائل که جمع «شمأل» است و الحاق «تاء» در آخر ملائکه براى تأنیث جمع است.2 راغب بیان مى دارد که اصل واژه ملائکه، «مألک» است که مقلوب از مَلأَک ـ المألک و المألکه و الألوک ـ یعنى پیام و رسالت مى باشد.3

طریحى معتقد است: اصل ملک «مألک» است، آن گاه لام را مقدم و همزه را مؤخر نمودند و واژه ملأک شکل گرفت که از «ألوکه» به معنى رسالت است، سپس همزه به دلیل کثرت استعمال حذف و به واژه «ملک» تبدیل گشت. چون این کلمه جمع شود به اصلش برگشته و «ملائک» مى شود و «تاء» را براى مبالغه یا تأنیث جمع بر آخر آن اضافه کرده اند.4 در این میان، ملّاصدرا با امثال طریحى هم داستان است؛ چراکه «ملک» را مشتق از «الوکه» به معناى رسالت مى داند.5

خلاصه آنکه بنا بر نصّ صریح قرآن کریم، ملائکه جمع ملک است و شاهد مدعاى ما آیه 95 سوره «اسراء»، است که مى فرماید: «قُل لَّوْ کَانَ فِی الأَرْضِ مَلآئِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَکا رَّسُولاً»؛ بگو: اگر در زمین فرشتگانى مى بودند که با آرامش راه مى رفتند هرآینه بر آنان از آسمان فرشته اى را به پیامبرى فرو مى فرستادیم.

مَلَک در اصطلاح

«مَلَک» در شریعت عبارت است از مخلوقى که شأنش افاضه خیر و افاده علم و کشف حق و وعد به معروف است که خداوند متعال او را به همین منظور آفریده است.6 ملّاصدرا بر اساس نصّ صریح قرآن، ایمان به وجود ملائکه و علم به آنان را از جمله شروط مسلمانى مى داند و بر کسانى که در پى دست یافتن به این گونه علوم نیستند و یا آنانى که خود را با تعاریف واهى و سست از این گونه مفاهیم سرگرم داشته اند، نهیب مى زند؛ نظیر آنانى که شناختشان از ملائکه همچون مرغانى است که پرواز مى کنند و تصورشان از این حد فراتر نمى رود.7

ملّاصدرا همچنین معتقد است که معرفت به وحى و الهام و «نزول ملائکه بر قلوب اخیار به وسیله الهام علوم و اسرار» و نیز «علم به کیفیت نزول شیاطین بر دل هاى اشرار و وسوسه آنان» از جمله علوم گسترده اى هستند که به واسطه علم مکاشفه دست یافتنى مى شوند و نباید آنها را «سهل» و یا «عبث» دانست.8 به اعتقاد وى، علم به نزول ملائکه و شیاطین، معرفتى نیست که از طریق کنکاش هاى عقل نظرى به دست آید، بلکه از علوم و مکاشفاتى است که «جز به نور متابعت وحى نبوى و اهل بیت نبوت و ولایتش»، قابل دست یافتن نیست.9

اثبات ملائکه

امامیه، بلکه تمامى مسلمانان بجز گروه اندکى از فلاسفه، معتقد به وجود موجوداتى به نام ملائکه هستند.10 ملّاصدرا، از قول برخى فلاسفه، وجوهى عقلانى را براى اثبات فرشتگان نقل مى کند: دلیل اول آنکه اگر فرشته را «زنده ناطقى که میرا نیست» تعریف کنیم، خود این تعریف نشان دهنده وجود سه قسم از موجودات است؛ زیرا زنده، یا هم ناطق و هم میراست و آن انسان است، و یا اینکه میراست ولى ناطق نیست و آن حیوان است و یا ناطق است و میرا نیست و آن فرشته است.

بدون تردید، پست ترین مراتب آن، میراى غیرناطق است. و بین آن دو ناطق میراست و برترین آن ناطقى است که میرا نیست؛ چون حکمت الهى اقتضاى ایجاد برترین مراتب و اشرف آن را نیز مى نماید. دلیل دوم آنکه با توجه به تجربیات دینى صاحبان مشاهدات و مجاهدات و ریاضت ها، مکاشفات و نیز خواب هاى راستین و رؤیاهاى صادقه، صحه بر وجود ملائکه خواهند گذاشت.11

دلیل اول ـ که ملّاصدرا آن را از قول برخى فلاسفه ذکر کرده است ـ از استحکام کافى برخوردار نیست. (ضعیف بودن دلیل، شاید بدین خاطر است که تعریف دقیق و محکمى از فرشته ارائه نشده است و سپس استدلال بر روى این تعریف غیرمحکم بنا شده است.

از این رو، مى توان آن را صرفا به عنوان یک وجه عقلانى پذیرفت.) مضافا بر اینکه وجه ذکر این گونه دلایل از سوى ملّاصدرا به روشنى مشخص نیست؛ چراکه وى پیش از این متذکر گشته بود که دست یابى به این گونه مطالب که از حوزه عقل خارج است، و حیطه اى است که عقل لزوما باید فرمانبردار وحى و نیز مکاشفه گردد.

دلیل دوم نیز دلیل عقلى نبوده و مبتنى بر سمع است. به گفته ملّاصدرا، این گونه دلایل تنها براى راضى نگه داشتن افرادى است که اهل شنیدن بوده و اهل تحقیق و بررسى نیستند. ملّاصدرا به بیان همین چند وجه اکتفا میکند و خود درصدد اثبات عقلانى فرشتگان الهى برنمى آید، گویى که حتى ورود عقل به این حوزه را نیز جایز نمى داند.

آیات و روایات فراوانى بر وجود ملائکه و اقسام و اصناف آنان دلالت دارند که در ذیل به آنها خواهیم پرداخت. براى نمونه، در کلام امیرالمؤمنین على علیه السلام از ملائکه فراوان یاد شده است: «خداوند سبحان براى سکونت در آسمان ها و آبادانى بالاترین قسمت از ملکوت خویش، مخلوقاتى بدیع و نوظهور، یعنى فرشتگان را آفرید.»12 همچنین امام سجاد علیه السلام در دعاى سوم صحیفه سجادیه بر ملائکه درود و صلوات مى فرستند: «و درودى بر آنها فرست که بزرگوارى بر بزرگوارى شان و پاکى بر پاکى شان بیفزاید.»13

ماهیت ملائکه

ملّاصدرا، ملائکه و هر که را در ردیف آنان، از نیکوکاران، وجود دارند، مظهر لطف و رحمت الهى مى داند که این مظاهر لطف، مقرب پروردگار متعال بوده و جایگاهشان در بهشت برین است.14 قرآن کریم در ذیل آیه نخست سوره مبارکه «فاطر»، ماهیت ملائکه را به خوبى روشن مى نماید و مى فرماید:

«الْحَمْدُلِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِکَةِ رُسُلاً أُولِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاء إِنَ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»؛ سپاس و ستایش خداى راست، آفریننده آسمان ها و زمین همو که فرشتگان را فرستادگانى کرد داراى بال هایى دوگانه و سه گانه و چهارگانه، در آفرینش هر چه خواهد مى افزاید. همانا خدا بر هر چیزى تواناست.

بنابراین، با توجه به واژه «جاعل»، فرشتگان مخلوقاتى الهى هستند که واسطه هایى به سوى خلق اند و این موجزترین و در عین حال، کامل ترین معنا در تعریف ملائکه است. صاحب تفسیر المنیر ذیل تفسیر این آیه شریفه، مأموریت فرشتگان را در نزول وحى و وساطت میان انسان و خداوند خلاصه مى کند.15 منهج الصادقین «أُولى أَجْنِحَةٍ» را صفت ملائکه مى داند و معتقد است: فرشتگان رسولان الهى اند که تفاوت بال ها بیانگر مراتب آنهاست.16

بیضاوى مى گوید: به اعتقاد اکثر مسلمانان، ملائکه اجسام لطیفى هستند که قادرند به اشکال متفاوت ظاهر شوند و استدلالشان این است که انبیا توانایى دیدن ملائکه را دارند.17 به اعتقاد ملّاصدرا، در باب ماهیت ملائکه اختلاف نظر وجود دارد. ملائکه موجوداتى قائم به نفس مى باشند. در یک تقسیم بندى کلى، این ذوات یا متحیزند یا نه.

الف. اگر بپذیریم که آنها متحیز باشند، مى توانیم یکى از سه احتمال ذیل را درباره آنها مطرح کنیم:

1. آنها اجسام هوایى لطیفى هستند که مى توانند به اشکال مختلف درآیند و جایگاهشان در آسمان هاست. در شرح مقاصد آمده است: ملائکه اجسام نورانى خیرى هستند و جنیان اجسام لطیف هوایى که به خیر و شر تقسیم مى شوند و شیاطین اجسام نارى شر هستند.

2. بنابر گفته گروهى از بت پرستان، ملائکه همان ستارگان موصوف به سعادت و شقاوت هستند که فرشتگان سعد، فرشتگان رحمت اند و فرشتگان نحس همان فرشتگان عذاب اند.

3. بنابر گفته بزرگان مجوس و ثنویت، این عالم مرکب از دو اصل نور و ظلمت است. ثنویان معتقدند: عالم ترکیب یافته از دو اصل است که در ذات و صورت با یکدیگر تضاد و دوگانگى داشته و در فعل و تدبیر نیز با هم اختلاف دارند. اصل (جوهر) نور، برتر و بهتر و برخلاف جوهر ظلمت، سود رساننده است. جوهر نور، همواره دوستان و اولیاى الهى را مى زاید که آنها همان فرشتگانند و جوهر ظلمت پیوسته دشمنان خدا را که همان شیاطین هستند مى زاید.18

ب. حالت دوم آن است که بپذیریم فرشتگان داراى ذاتى نورانى اند که قائم به نفس بوده و جسمانى و مکان مند نیستند. دو دسته قایل به این سخن اند:

1. دسته اول، مسیحیان اند که معتقدند: فرشتگان نفوس ناطقه اى هستند که به ذات خود قائم بوده و به سبب صفا و نیکویى که در آنان وجود دارد از کالبدهاى خود جدا و دور هستند. به اعتقاد مسیحیان، نفوس مفارق اگر صاف و خالص باشند فرشته، و اگر پلید و تیره باشند شیاطین هستند.

2. دسته دوم، فلاسفه اند که معتقدند: فرشتگان جواهر قائم به ذاتى هستند که غیرمتحیزند. آنها از جهت ماهیت با نفوس ناطق بشرى متفاوتند و از حیث نیرو تواناتر و از حیث علم داناترند.19 ملّاصدرا معتقد است که آفرینش فرشتگان غیر از آفرینش انسان است؛ زیرا آنها داراى وجود بسیط و مجرد و بُعد عقلانى اند، بى آنکه ترکیب یافته از عقل و شهوت باشند و تزاحم و تضادى در کارها و صفات ذاتشان نیست.20 به اعتقاد ملّاصدرا، موجود مجرد موجودى است که از جسمیت و مادیت مبرا باشد.21 مجردات، خود بر دو نوعند: دسته اى مجرد تام هستند که از ماده و نیز لوازم مادى مبرا مى باشند و دسته اى مجرد مثالى اند که فاقد ماده و واجد برخى اوصاف ماده همچون رنگ و شکل و اندازه هستند.

22 ملّاصدرا صفاتى همچون زمان مند بودن، مکان مند بودن و قابل رؤیت بودن را از ملائکه سلب مى کند؛ یعنى به تجرد فرشتگان قایل است، اما به طور روشنى از تجرد تام و یا تجرد مثالى ملائکه سخن نمى گوید. آنچه در این مقال به دست مى آید آن است که ملّاصدرا دست کم به تجرد تام دسته اى از ملائکه که همان ملائکه مقرب نام دارند، قایل است و آنان را «جواهر مقدسه اى» مى نامد که در سلسله عقول مفارقه قرار دارند.23

اوصاف ملائکه

عبودیت

ملائکه موجودات مجردى مى باشند که تسلیم امر پروردگار خویش هستند و از عبادت حضرتش سر باز نمى زنند. برخى از آنها همواره حق تعالى را در حال سجده عبادت مى کنند، برخى همیشه در رکوع اند و برخى در قیام و گروهى هم خداوند را تسبیح مى گویند.24 امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه اشباح، فرشتگان را این گونه معرفى مى نمایند: «اشتغال به عبادت حق، آنها را از هر کار دیگرى باز داشته و حقیقت ایمان میان آنها و معرفت حق پیوند لازم ایجاد کرد. نعمت یقین آنها را شیداى حق گردانیده که به غیر خدا هیچ علاقه اى ندارند.»25

علّامه مجلسى معتقد است: فرشتگان اجسام لطیف و نورانى هستند که در علم و قدرت بر انجام کارهاى طاقت فرسا کامل هستند. کار آنها طاعت است و جایگاهشان در آسمان هاست. ایشان رسولان الهى به سوى انبیا هستند که شب و روز خداوند را تسبیح مى کنند و خسته نمى شوند. آنچه خدا به آنها امر مى کند نافرمانى نکرده و انجام مى دهند.26

ملّاصدرا در اثبات عبادت فراوان پروردگار از سوى ملائکه، متمسک به دلایل نقلى شده است. وى پس از شرح بسیارى ملائکه بیان مى دارد که در هر نقطه از عرش الهى فرشته اى در حال رکوع و یا سجود و یا قیام است و بانگ تسبیح و تقدیس آنان بلند است.

فرشتگان در فرمانبردارى امر الهى کوتاهى نمى کنند و همگى مشغول عبادت پروردگارند و از هنگامى که خداوند آنها را آفرید، زبان به ذکر عظمت او گشوده اند و از بندگى او سرپیچى نمى کنند.27 بندگى و طاعت ملائکه از جهاتى مختلف است: نخست آنکه آنان بر عبادت پروردگار مداومت دارند.

همان گونه که در قرآن کریم نیز اشاره شده است، مانند آنجا که مى فرماید: «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ…» (بقره: 30)؛ در حالى که ما تو را به پاکى مى ستاییم و تقدیس مى کنیم؟ و در جاى دیگر فرموده است: «وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ» (صافات: 166)؛ و همانا ماییم تسبیح گویان. دوم آنکه آنان بر امر و اطاعت پروردگارشان پیشى و سبقت مى گیرند:«فَسَجَدَالْمَلآئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»(حجر:30)؛ پس فرشتگان همگى سجده کردند. سوم آنکه آنان کارى را انجام نمى دهند، جز آنچه به فرمان او باشد: «لَایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»(انبیاء:27)؛ که به گفتار بر او پیشى نگیرندوآنان به فرمان اوکارمى کنند.28

پرواضح است که مقصود از این گونه تعابیر در باب فرشتگان و سخن گفتن درباره جایگاه آنان، براى افاده معناى مکان مند بودن ملائکه نیست؛ چراکه در قسمت هاى پیشین مقاله از تجرد ملائکه و مکانى نبودن آنها سخن به میان آمد. با جمع میان این دو قول باید گفت: وجود ملائکه در آسمان ها، به معناى مادى و جسمانى آن نیست، بلکه ظاهرا نشانگر علوّ مرتبه و درجه ملائکه اللّه در میان ماسوى اللّه است.

علّامه طباطبائى تصریح آیات و روایات در باب «در آسمان بودن ملائکه» را از دو حال خارج نمى دانند: یکى بر وجه آنکه فرشتگان در آسمانها جاى گرفته اند؛ مانند قرار گرفتن آتش برزخ در برهوت و قرار داشتن بهشت برزخ در وادى السلام و یا در میان قبر پیامبر و منبر آن حضرت که این صورت، همان تحقق امرى در باطن امرى دیگر است. و صورت دوم آنکه این آسمان ها امور برزخى باشند.29

عصمت

یکى دیگر از اوصاف فرشتگان، عصمت است. دلایل عقلى و نقلى، مثبت این مدعاست. ملّاصدرا عصمت را مخالفت قوه عالى با قوه پست، هنگام اختلاف اهداف و خواست ها در آنچه باید براى هدفى عالى انجام دهد مى داند. به اعتقاد وى، این در موجودى صورت مى بندد که ذات و وجود آن موجود و قیام و برپایى اش با قوا و طبیعت هاى گوناگون و مخالف آمیخته باشد و فرشتگان به ویژه علّیون، از آن منزه و برکنار هستند.30 پس در واقع، باید گفت: ملائکه به دلیل آنکه فاقد قوا و طبیعت هاى گوناگون هستند معصوم اند، اما این نوع از عصمت غیر از عصمت اصطلاحى است که در باب انبیاى الهى صدق مى کند.

آیات متعددى در قرآن کریم مبنى بر اثبات عصمت فرشتگان وجود دارد. از میان تمامى این آیات، ملّاصدرا سوره مبارکه «تحریم» را برگزیده است که به صورت کاملاً روشن، به پاک دامنى ملائکه اشاره دارد: «لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ» (تحریم: 6)؛ بر آن فرشتگانى درشت خو و سختگیر نگهبانند که خداى را در آنچه به آنان فرماید نافرمانى نکنند و هر چه فرمایندشان همان کنند.از آن رو که این آیه در باب فرشتگان موکل جهنم است، ملّاصدرا براى اثبات عصمت فرشتگان بر آیه 50 سوره مبارکه «نحل» تمسک مى جوید؛ چراکه این آیه شریفه، دلالت بر عصمت عامه ملائکه دارد: «یَخَافُونَ رَبَّهُم مِن فَوْقِهِمْ وَیَفْعَلُونَ مَایُؤْمَرُونَ»(نحل: 50)؛ از پروردگار خود که بر فراز آنهاست مى ترسند و آنچه فرمان داده مى شوند همان مى کنند.

قدرت فوق العاده
یکى دیگر از اوصاف ملائکه اللّه توانایى فوق العاده آنان است که ملّاصدرا نیز به آن اشاره دارد. قوت و قدرت ملائکه داراى ابعاد گوناگون مى باشد: الف. نخست آنکه دسته اى از فرشتگان، آسمان هاى هفت گانه و عرش و کرسى را حمل مى کنند و طبق تصریح خداوند که فرمود: «… وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ …»(بقره: 255)، پس مسلم است که این دسته از فرشتگان داراى قدرت فراوان و نیروى فوق العاده مى باشند.

ب. دوم آنکه فرشتگانى وجود دارند که بلندى عرش را ـ که فهم، قادر به درک آن نیست ـ طى مى کنند: «تَعْرُجُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ» (معارج: 4)؛ فرشتگان و روح ـ فرشته همراه وحى ـ در روزى که در ازاى آن پنجاه هزار سال است ـ از سال هاى دنیا ـ به سوى او بالا مى روند.

ج. سوم آنکه اسرافیل به یک نفخه در صور توانایى دارد تمامى کائنات را بمیراند و به نفخه دیگر دوباره زنده گرداند به اذن اللّه و نیز در قدرت جبرئیل آمده است که مأمور نابودى شهرهاى قوم لوط شده و آن چهار شهر بود، در هر شهر چهارصد هزار مرد جنگجو بجز فرزندان آنها وجود داشت، جبرئیل این شهر را از میان برداشت و به بالا برد تا جایى که فرشتگان آسمان صداى حیوانات آنها را شنیدند، سپس به زمین آورد و زیرورو کرد!31 ملّاصدرا پس از بیان ابعاد قدرت ملائکه، آنان را موجوداتى فوق العاده از نظر قدرت مى داند که ذهن آدمى یاراى فهم آن نیست.

منبع: فارس ازطریق شیعه نیوز

موضوعات: ماموریت فرشتگان الهی چیست؟  لینک ثابت
 [ 12:05:00 ب.ظ ]




حضرت آیت‌الله جوادی آملی:فراموش کردن معاد عامل بیراهه رفتن است

حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی گفت: گروهی از انسان‌ها معاد را فراموش می‌کنند و به بیراهه می‌روند زیرا معاد با سرنوشت ابدی آدمی سر و کار دارد و محدود به تعداد مشخصی از سال نیست.
به گزارش خبرنگار شفقنا در قم، استاد برجسته حوزه علمیه قم ظهر امروز در درس تفسیر قرآن خود در مسجد اعظم با اشاره به روایتی از حضرت محمد(ص) اظهار کرد: ایشان فرمودند هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن هم سوره «یس» است.
او افزود: در این زمینه اختلاف نظر هست؛ برخی می‌گویند منظور ملک و ملکوت هر چیز است که در نزد خداست؛ ملکوت در واقع جنبه ارتباط هر چیز با خدا به شمار می رود.
مفسر بزرگ قرآن کریم با بیان اینکه فخر رازی می‌گوید معاد عنصری‌ترین و محوری‌ترین مسائل دینی است و در سوره «یس» آمده است گفت: به نظر رازی این امر موجب شده که این سوره را قلب قرآن بنامند.
او ادامه داد: گروهی از انسان‌ها معاد را فراموش می‌کنند و به بیراهه می‌روند زیرا معاد با سرنوشت ابدی آدمی سر و کار دارد و محدود به تعداد مشخصی از سال‌ها نیست.
آیت‌الله جوادی آملی با اشاره به ضرورت داشتن فکر ابدی برای به دست آوردن آسایش ابدی خاطرنشان کرد: به همین دلیل پس از توحید مهمترین مسأله اندیشیدن به معاد است.
استاد برجسته حوزه علمیه قم بیان داشت: برخی اینگونه استدلال می‌کنند که چگونه خداوند اجزای بدن آدمی را در قیامت گرد هم می‌آورد و او را زنده می‌کند؛ قرآن می‌گوید حقیقت شما که جان شماست زمینی نیست و در دست فرشتگان است و خداوند قادر بر هر کاری است.
او اضافه کرد: انسان نباید دچار استبعاد شود و معاد را انکار کند و بپرسد چگونه خدا می‌تواند همه انسان‌ها را در روز قیامت زنده سازد و به پای حساب بیاورد.
آیت‌الله جوادی آملی با بیان اینکه علوم تجربی مهمترین موضوعات مورد نیاز انسان در حیطه تجربه را شامل می‌شوند عنوان داشت: در مورد سرنوشت زمین پس از قیامت نیز عقیده‌های فراوانی وجود دارد و برخی می‌گویند به زمینی تبدیل می‌شود که گناهی بر روی آن صورت نگرفته است.
مفسر قرآن کریم خاطرنشان کرد: انسان باید حیات خویش را در دنیا بررسی کند و هر چه عضو بدنش شد جزئی از اوست چه تدریجی باشد و چه دفعی مانند آنکه ذرات بدن آدمی تغییر کند یا اینکه عضوی را به شخص مصدوم اهدا کنند.
او با اشاره به سوال مشرکان مبنی بر اینکه آیا اگر استخوان پودر شده بشویم باز هم بر می‌گردیم گفت: خداوند به آنها جواب می‌دهد شما نبودید و آفریدیمتان بنابراین حال که پراکنده می‌شوید باز هم توانایی بر بازگردانتان داریم؛ حقیقت آن است که مرگ گودال عدم نیست بلکه نوعی هجرت به شمار می‌رود.
آیت‌الله جوادی آملی برزخ را میلاد دوباره انسان دانست و تصریح کرد: برزخی‌های مومن از انسان تازه‌ وارد می‌پرسند دوستان ما در چه حالت هستند و اگر گفته شود زنده هستند برای او دعا می‌کنند و اگر بگوید مرده‌اند می‌گویند به گودال جهنم افتاده و سقوط کرده زیرا اگر مومن بود به نزد ما می‌آمد؛ اینجاست که مشخص می‌شود مرگ پایان زندگی نیست.
استاد برجسته حوزه علمیه قم افزود: خداوند قدرت خود را در آیات فراوانی به انسان نشان می‌دهد؛ چوبی که در آن آب است اگر بسوزد آتش بیرون می‌آید و این امر و دیگر نشانه‌ها، برهانی بر عظمت و قدرت او هستند.
او علیم بودن خداوند را امری مطلق دانست و گفت: خلقت مجدد آسان‌تر از خلقت اولی است و این یک استدلال برای مشرکانی است که معاد را زیر سوال می‌برند.

 

موضوعات: برزخ از ديدگاه قرآن, حضرت آیت‌الله جوادی آملی:فراموش کردن معاد عامل بیراهه رفتن است  لینک ثابت
 [ 12:03:00 ب.ظ ]