فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29            



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)

معجزاتى از فاطمه زهرا(سلام الله عليها)

1-اقرار به رسالت پدر در شكم مادر

وقتى كه كفار از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) انشقاق قمر را خواستند، زمانى بود كه خديجه (سلام الله عليها) به فاطمه (سلام الله عليها) حامله بود و خديجه از اين سؤ ال كفار ناراحت شده و گفت : زهى تاءسف براى كسانى كه محمد را تكذيب مى كنند! در حالى كه او فرستاده پروردگار من است .
پس فاطمه (سلام الله عليها) از شكم مادرش صدا كرد: اى مادر! نترس و محزون نباش ، زيرا خدا با پدر من مى باشد.
پس وقتى كه مدت حمل خديجه (سلام الله عليها) تمام شد و موقع حمل رسيد، خديجه فاطمه (سلام الله عليها) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت (388))).

2- سخن گفتن در رحم مادر

فاطمه (سلام الله عليها) در رحم مادرش خديجه (سلام الله عليها) سخن مى گفت و آرام بخش و تسكين خاطر او بود، خديجه (سلام الله عليها) در پاسخ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه پرسيد با كه سخن مى گويى ؟ گفت : الجنين الذى فى بطنى يحدثنى و يونسنى ؛ فرزندى كه در رحم دارم ، با من سخن مى گويد و مونس من است )). كسى كه جبرئيل به دختر بودنش خبر مى دهد: يخبرنى آنها انثى (389).

3- بركت غذا

على (عليه السلام) مى فرمايد: روزى به بازار رفتم ، يك درهم گوشت و يك درهم ذرت خريدم و به خانه آوردم . فاطمه (سلام الله عليها) مشغول پختن آن شد. وقتى كه آماده نمود، فرمود: اى كاش ! مى رفتى پدرم را دعوت مى كردى .
من رفتم و ديدم حضرت رسول ، خوابيده و مى گويد: از گرسنگى در حال خواب ، به خدا پناه مى برم .
گفتم : يا رسول الله ! نزد ما غذايى هست .
پس دستش را به من داد و آمديم و چون به خانه رسيديم ، به فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: غذا را بياور. فاطمه نيز غذا را در ديگى گذاشته خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آورد.
حضرت پارچه اى را روى غذا كشيد و فرمود: خدايا! غذاى ما را بركت ده .
سپس فرمود: يك پيمانه به عايشه بده . فاطمه يك پيمانه براى او فرستاد.
بعد فرمود: يك پيمانه به ام سلمه بده . براى او نيز فرستاد. تا اين كه به هر يك از نه همسرش يك سهم فرستاد.
4- درخشيدن نور از ملحفه فاطمه

روايت شده است : كه على (عليه السلام) از يك نفر يهودى مقدارى جو قرض كرد و در مقابل آن ، ملحفه حضرت فاطمه (سلام الله عليها) را كه از پشم بود، گرو گذاشت . يهودى آن را برد و در خانه اش گذاشت . هنگام شب زن يهودى براى كارى به آن اطاقى كه ملحفه در آن بود رفت . ناگهان نورى را در حال درخشش ديد كه اطاق را روشن كرده بود. به سوى شوهرش برگشت و به او گفت : در آن اطاق ، روشنايى بزرگى را ديدم .
شوهرش نيز تعجب كرد و فراموش كرده بود كه ملحفه فاطمه (سلام الله عليها) را در آن جا گذاشته است . سريع برخاست و وارد آن اطاق شده ، ديد شعاع نور ملحفه ، پخش شده و مانند نور ماهى است كه از نزديك طلوع كرده باشد. از اين مسئله در شگفت شد. به جايى كه ملحفه را گذاشته بود، دقت كرد و فهميد كه اين نور از همان ملحفه است . يهودى رفت و قوم و خويشانش را فرا خواند و همسرش نيز قوم و خويشان خود را حاضر ساخت . بيش از هشتاد هزار نفر از يهوديان جمع شدند. همه آنان وقتى اين امر را ديدند، مسلمان شدند

4- چرخيدن آسياى دستى به خودى خود

جناب ابوذر مى گويد: پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) مرا به دنبال على (عليه السلام) فرستاد. به خانه اش رفتم و او را خواندم ، ولى پاسخ مرا نداد. و آسياب دستى را ديدم كه بدون اينكه كسى باشد به خودى خود، مى گردد. دوباره او را خواندم ، بيرون آمد و با هم نزد رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) رفتيم و پيامبر متوجه على (عليه السلام) شد و چيزى به او گفت كه من نفهميدم .
گفتم : شگفتا! از دستاسى كه بدون كه بدون گرداننده مى گردد.
آن گاه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: خداوند قلب دخترم فاطمه و اعظا و جوارحش را پر از ايمان و يقين كرده و چون خداوند ضعف او را دانست ، پس در روزگار سختى به او كمك كرد و كفايتش ‍ نمود. مگر نمى دانى كه خداوند، فرشتگانى را قرار داده تا خاندان محمد را يارى دهند

5- شركت در مباهله

عده اى از نصاراى نجران نزد رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) آمدند و پيشاپيش آنها سه تن از بزرگانشان به نامهاى ((عاقب )) و ((محسن )) و ((اسقف )) بودند، در حالى كه دو تن از مشهورين يهود هم همراه آنها بودند تا از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) سؤ الاتى كنند.
اسقف پرسيد: اى ابوالقاسم ! چه كسى پدر موسى بود؟
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: عمران .
سؤ ال كرد: پدر يوسف چه كسى بود؟
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: يعقوب .
پرسيد: پدر و مادرم فدايت ، پدر تو كيست ؟
فرمود: عبدالله پسر عبدالمطلب .
اسقف سؤ ال كرد: پدر عيسى كه بود؟
پيامبر ساكت ماند؛ جبرئيل نازل شد و گفت : او روح خدا و كلمه او بود.
اسقف گفت : آيا روح بدون پدر مى شود؟
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) ساكت گرديد. در اين هنگام وحى نازل شد:
ان مثل عيسى عندالله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال كن فيكون
همانا مثل خلقت عيسى از جانب خدا مثل خلقت آدم ابوالبشر است كه خداوند او را از خاك بساخت ، سپس بدان خاك گفت : بشرى به حد كمال باش ، چنان شد.
وقتى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين آيه را خواند، اسقف از جاى خود پريد، زيرا كه براى او قابل قبول نبود كه بشنود عيسى (عليه السلام) از خاك است . بعد گفت : اى محمد! ما اين مطلب را نه در تورات ديده ايم و نه در انجيل و زبور يافته ايم ، اين مطلبى است كه فقط تو مى گوئى .
پس پروردگار وحى فرمود: فقل تعالوا ندع ابنائنا
اسقف و همراهان او گفتند: اى ابوالقاسم ! انصاف دادى ، پس وقت مباهله را معين نما.
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ان شاء الله فردا صبح .
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) هنگام صبح بعد از نماز دست على (عليه السلام) را گرفت و بانوى دو جهان فاطمه (سلام الله عليها) را پشت سر و امام حسن (عليه السلام) را در سمت راست و امام حسين (عليه السلام) در سمت چپ خود قرار داد و به آنان فرمود: وقتى من دعا كردم شما آمين بگوئيد. پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) به حالت دعا زانوهاى مبارك را بر زمين نهاد.
طايفه نصارى كه اين حالت را پنج تن مقدس مشاهده كردند، پشيمان شدند و بين خودشان مشورت نموده و گفتند: سوگند به خدا، او پيامبر است و اگر با وى مباهله بكنيم ، حتما خداى تعالى دعاى او را مستجاب خواهد نمود و ما همه نابود خواهيم شد و هيچ چيزى نمى تواند ما را از نفرين وى نجات دهد و صلاح اين است كه با او مصالحه كنيم تا ما را از اين كار (مباهله ) معاف دارد

6- تهيه غذا

قطب راوندى به سند معتبر از جابر انصارى چنين روايت كرده است :
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) چند روزى گذشت كه طعامى تناول نفرمود، تا آن كه گرسنگى بر آن حضرت بسيار غالب شد. به حجره هاى زنان خود وارد گرديد و طعامى نيافت ، پس به حجره طاهره جناب فاطمه (سلام الله عليها) در آمد و فرمود: اى دخترك گرامى ! آيا نزد تو طعامى هست نتاول نمايم ؟ زيرا گرسنگى بر من زور آورده است .
فاطمه زهرا(سلام الله عليها) عرض كرد: نه ، به خدا سوگند كه طعامى نزد من نيست ، جانم فداى تو باد.
چون حضرت از خانه بيرون رفت ، يكى از كنيزكان فاطمه (سلام الله عليها) دو گرده نان و پارچه گوشتى از براى آن حضرت به هديه آورد. پس ‍ فاطمه (سلام الله عليها) آن را گرفت و زير كاسه پنهان كرد و جامه بر روى آن پوشانيد و گفت : به خدا سوگند كه حضرت رسالت را اختيار مى كنم برخود و بر فرزندان خود، همه گرسنه بودند و محتاج به طعام .
پس امام حسن و امام حسين (عليه السلام) را به خدمت پدر بزرگوار خود فرستاد و آن حضرت را طلبيد، چون تشريف آوردند گفت : اى پدر! بعد از رفتن شما حق تعالى طعامى از براى من رسانيد و از براى تو پنهان كرده ام از فرزندان خود فرمود: بياور اى دختر! چون سر برداشت ، به قدرت حق تعالى آن كاسه پر از نان و گوشت شده بود.
چون فاطمه زهرا(سلام الله عليها) آن حالت را مشاهده كرد، متحير شد. دانست كه از جانب حق تعالى است . پس حمد الهى را به جاى آورد و صلوات بر حضرت رسالت (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرستاد، آن طعام را به نزد آن حضرت آورد.
چون رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) آن كاسه پر از طعام را ديد، شكر حق تعالى به تقديم رسانيد، پرسيد: اين طعام را از كجا آورده اى ؟
فاطمه (سلام الله عليها) گفت : از نزد حق تعالى آمده است ، به درستى كه حق تعالى هر كه را مى خواهد بى حساب روزى مى دهد.
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) اميرمؤمنان على (عليه السلام) را طلبيد. پس حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين (عليه السلام) و جميع زنان آن حضرت از آن طعام تناول كردند تا سير شدند.
فاطمه زهرا(سلام الله عليها) فرمود: آن كاسه به حال خود ماند و هيچ كم نشد تا آن كه جميع همسايگان خود را از آن سير كردم ، و حق تعالى در آن خير و بركت بسيار كرامت فرمود

7- زنده شدن عروس

روزى رسول خدا، خاتم انبياء، محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مسجد الحرام در كنار (كعبه ) خانه خدا نشسته و مشغول راز و نياز با خداى بى نياز بود كه جمعى از بزرگان و شرفاء شهر (مكه ) به حضورش آمده و سلام كردند، پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) با خوشرويى و خوشخويى جواب سلام آنها را داد، گفتند:
اى رسول گرامى اسلام و اى افتخار عالميان ! ما به خدمت شما رسيديم تا عرضه داريم كه دختر فلان را پسر فلانى ، كه هر دو از مشاهير و اشراف عرب هستند، عقد بسته و مجلس عروسى برپا كرده ايم ، آمده ايم دختر گرامى شما فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را به آن جشن دعوت كنيم . اجازه بفرماييد آنان به جشن عروسى آمده و با قدوم مباركشان مجلس ما را مزين فرموده و كلبه ما را منور كنند.
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: صبر كنيد، من به خانه دخترم فاطمه (سلام الله عليها) روم و او را از اين دعوت خبردار كنم ، اگر مايل شدند بيايند به شما اطلاع مى دهم .
آن حضرت به سوى خانه دختر گرامى اش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) راه افتاد، وقتى به حرم و حريم فاطمه ، يعنى به خانه او رسيد، سلامش ‍ كرده و جريان دعوت اكابر عرب را به عروسى شان به فاطمه زهرا(سلام الله عليها) فرمود و از او نظر خواهى كرد كه آيا حاضر است به جشن عروسى آنها برود يا نه ؟!
صديقه طاهره فاطمه زهرا(سلام الله عليها) لحظاتى به فكر فرو رفت ، سپس عرض كرد: جانم فدايت باد اى حبيب حضرت عزت و اى شفاعت گر جمله امت ! من فكر مى كنم دعوت آنان از من به عروسى شان براى سخريه و استهزاء من است ، چون زنان و دختران اشراف عرب در آن جشن همه لباسهاى فاخر گران قيمت از طلا و حرير و جواهر به تن كرده و خود را به هر آرايشى زينت داده ، با حشمت و جلال در كنار عروس جمع شده اند، ولى من لباسى غير از اين پيراهن كهنه و چادر وصله دار و موزه (كفش ) وصله دار چيزى ندارم بپوشم و به آن جا بروم ، اگر با همين وضعيت بروم آنها مرا استهزاء و مسخره و شماتت خواهند كرد.
وقتى كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) سخنان دخترش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را شنيد، غمگين شده و آهى از دل كشيد و چشمان مباركش پر از اشك شد.
در همان حال جبرئيل امين از سوى رب العالمين به حضورش رسيد عرض : يا رسول الله ! خداى جل و علا بر شما و فاطمه سلام مى رساند و مى فرمايد: به فاطمه بگو همان لباسهايى كه دارد بپوشد و عازم رفتن عروسى باشد كه ما را در اين كار (حكمتى ) است .
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيغام خداى تبارك و تعالى را به دخترش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) رسانيد، صديقه طاهره فاطمه زهرا(سلام الله عليها) عرض كرد: هر چه خداى عزوجل فرمايد، همان را مى كنم و حكم و فرمان او را از جان و دل مى پذيرم .
سجده شكرى كرد و برخاست جامه هاى كهنه وصله دار خود را پوشيده و از پدر بزرگوارش اجازه رفتن به عروسى گرفت و همت به رفتن نمود؛ در همان حال فرشتگان هفت آسمان ناله سر داده و سر نياز به درگاه خداى تعالى نهاده و گفتند: بار خدايا، خداوندا، دختر پيغمبر آخر الزمان كه محبوبه توست و او را بر ديگر عالم برگزيده اى در ميان زنان خجالت زده و دل شكسته نكن كه ما تحمل ديدن افسردگى او را نداريم .
همان لحظه از طرف خداى تبارك و تعالى به جبرئيل امر شد هر چه زودتر با هزاران حورى مه لقا از لباسهاى بهشتى برداريد و بر زمين نازل شويد و آنها را بر فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بپوشانيد و او را با عزت و احترام به مجلس عروسى ببريد.
جبرئيل (عليه السلام) به فرمان خدا از لباسهاى سندس و استبراق بهشتى با هزار حوريه به خدمت صديقه طاهره فاطمه زهرا(سلام الله عليها) آمده و سلام خداى تعالى را رساند و آن بانوى محترمه لباسهاى بهشتى را پوشيد، با جلال و عزت به سوى جشن عروسى حركت كرد. حوريان خاك قدمهاى آن عليا مخدره را به عنوان تبرك بر چشمهايشان مى ماليدند و از اين كه در كنار خيرة النساء العالمين حركت مى كردند، خوشحال بودند و هر يك به نوعى محبت و علاقه اى به آن معصومه پاك نشان مى دادند و عطرهاى بهشتى بر وجود اقدس حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) مى زدند و بر اين كار فخر و مباهات مى كردند.
فاطمه زهرا(سلام الله عليها) از ديدن اين همه عزت و جلال و لباسها و عطرهاى بهشتى خوشحال شده ، شكر خداوند تعالى را به جاى آورده و زبانش بر ثناى حضرت ذوالجلال گويا بود.
وقتى نزديكى خانه عروسى رسيدند و نور مقدسشان بر جمع زنان كه آن جا بودند تابيد، همگى با حالت شگفت و تعجب به چهره نورانى و لباسهاى حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) نظر كرده و متحير شدند و بى اختيار به استقبال آن بانوى دو عالم شتافتند، تا آن جا كه هيچ زنى در كنار عروس نماند. بعضى از آنها دست و پاى صديقه طاهره فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را بوسيده و آن بانوى بانوان را با احترام و عزت وارد مجلس جشن و عروسى كردند.
زنان اشراف با اين كه لباسهاى فاخر و گران قيمت پوشيده بودند، ولى لباسهاى آن عليا مكرمه را ديده و بر آن حضرت غبطه و حسد مى بردند، تا جايى كه عروس خانم تحمل ننموده و از صندلى كه بر روى آن نشسته بود، به زمين افتاد و مدهوش شد. وقتى به كنارش آمدند، ديدند جان به جان آفرين تسليم كرده و مرده است . صداى فرياد و شيون از زنان بلند شد كه همه زنها به سوى او توجه كنند و عروس از غصه دق مرگ شود و بميرد (عروسى مبدل به عزا شد).
حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا(سلام الله عليها) از مشاهده آن واقعه خيلى متاءثر و از مردن عروس مكدر شد. بلادرنگ برخاسته و تجديد وضو كرد، در جلو چشمان زنان عرب دو ركعت نماز (حاجت ) خواند و سر بر سجده نهاده و گفت :
بار الها! بنده نوازا! به عزت و جلال لايزال تو، و به حرمت شرف پدرم رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) و شوهرم اميرالمؤمنين على مرتضى (عليه السلام) و به فضيلت طاعات و عبادات بندگان خاصت ((عروس )) را زنده بگردان و مرا از طعن و شرمسارى نجات بخش !
هنوز سر فاطمه زهرا(سلام الله عليها) در سجده بود و لبانش در مناجات حق ، ديدند كه عروس حركتى كرده و عطسه اى زد و به اذن خدا از جا برخاست و به دست و پاى عزت ده زنان ، بانوى بانوان ، محبوبه خداى لامكان ، دختر پيامبر ختم رسولان همسر امير مؤمنان ، مادر امامان ، فاطمه زهرا(سلام الله عليها) افتاد و گفت :
السلام عليك يا بنت رسول الله ، السلام عليك يا زوجة ولى الله اميرالمؤمنين على عليه السلام ؛ شهادت مى دهم كه خدا يكى است همتا و شريكى ندارد، و پدر تو حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسول و فرستاده او است ، تو و شوهر تو و فرزندان تو همه برحقند و كسانى كه راه كفر و شرك و بت پرستى را پيش گرفته ، همه باطل اند و من با دست مبارك شما مسلمان مى شوم .
نقل كرده اند: آن روز هفتصد نفر مرد و زن از خويشان و فاميلهاى (عروس ‍ و داماد) دين مقدس اسلام را پذيرفته و از شرك و كفر بيرون آمدند و اين قضيه و معجزه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) در شهرهاى ديگر شهرت پيدا كرد و بسيارى مسلمان شدند.
وقتى مجلس عروسى به پايان رسيد، صديقه طاهره فاطمه زهرا(سلام الله عليها) به منزل برگشته و تمامى حالات مجلس را به پدر بزرگوارش نقل كرد.
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) پس از شنيدن ماجرا، از زبان صديقه كبرى فاطمه (سلام الله عليها) سر به سجده شكر نهاده و خداى عزوجل را سپاس و ثنا گفت و دخترش را به سينه چسباند و فرمود: اى نور ديده ! از آنچه گفتى هزاران بار بيشتر و بهترش را از درگاه خداوند تبارك و تعالى بر تو اميدوارم

8- طعام غيبى

هنگامى چنان اتفاق افتاد كه حسنين (عليه السلام) سه روز هيچ چيزى از خوراكى نخورده بودند، از گرسنگى بى تاب شده ، از مادر چيزى طلب كردند. چون در خانه از جنس خوردنى چيزى نبود، هر دم ايشان را به بهانه اى تسلى داده كه جد بزرگوارتان مى آيد و چيزى برايتان مى آورد. باز آنان زارى مى كردند، به حدى كه جناب فاطمه (سلام الله عليها) دلگير شد و اشكش جارى گرديد برخاسته قدرى سنگ ريزه جمع نمود، در ديگى كرد و بالاى آن آب ريخت ، سر ديگ را پوشانيده ، آتش در زير آن روشن كرد تا جوش آمد و به فرزندان دلبندش فرمود: اى جانان مادر! اينك صبر كنيد، طعام بار كرده ام ، هنوز پخته نشده است .
ايشان بيرون مى رفتند و بعد از زمانى مى آمدند و به مادر مى گفتند: اگر آن پخته است جهت ما بياور. آن بانو مى فرمود: هنوز خام است ، ساعتى صبر كنيد تا پخته شود.
امام حسن (عليه السلام) بر سر ديگ رفته و سرپوش را برداشت و گفت : اى مادر! اگر پخته يا خام ، قدرى براى ما بردار تا بخوريم .
فاطمه (سلام الله عليها) كاسه برداشت و فرمود: عجب كه پخته باد. چون بر سر ديگ آمد طعامى در كمال خوبى و خوشبويى است . پس بيرون آورد و نزد آنان نهاد. آنان مشغول خوردن شدند. فاطمه زهرا(سلام الله عليها) وضو تازه نمود شكر به جاى آورد و بعد از آن در وقت ضرورت چنان مى كرد.
چون اين خبر به پيامبر رسيد، فرمود: الحمدلله ، تو اى فاطمه چنان هستى كه در ذريه انبياء و اولياء سابق بوده

9- چرخيدن دستاس

ابوصالح مؤ ذن در فضايل و مناقب حضرت زهرا(سلام الله عليها) نقل كرده است : ميمونه ، همسر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) مقدارى گندم به من داد و مرا نزد حضرت فاطمه (سلام الله عليها) فرستاد تا آن را آرد كند و بعد براى باز گرفتن ، مرا سوى حضرتش فرستاد. ديدم حضرت ايستاده دستاس به خودى خود مى چرخد، قضيه را به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفتم .
حضرت فرمود: چون خداوند ضعف و ناتوانى فاطمه (سلام الله عليها) را مى دانست ، به دستاس دستور داد كه بچرخد و او به دستور خداوند مى چرخيد.

10- حركت گهواره توسط فرشتگان

روايت است : آن حضرت گه گاهى در حال نماز كه بود، كودكش گريه مى كرد و مى ديدند گهواره حركت مى كند و فرشتگان آن را حركت مى دادند.

11- حرام بودن آتش بر فاطمه

روزى عايشه بر فاطمه (سلام الله عليها) وارد شد، در حالى كه آن حضرت براى حسن و حسين (عليه السلام) با آرد و شير و روغن در ديگى غذاى حريره درست مى كرد. ديگ بر روى اجاق و آتش مى جوشيد و بالا مى آمد و فاطمه (سلام الله عليها) آن را با دست خود هم مى زد.
عايشه با اضطراب و نگرانى از نزد او بيرون آمده ، نزد پدرش ابوبكر رفت و گفت : اى پدر! من از فاطمه چيز شگفت آورى ديدم ، و آن اين كه دست به درون ديگى كه بر روى آتش مى جوشيد برده ، آن را به هم مى زد.
گفت : دختركم ! اين را پنهان كن كه كار مهمى است .
اين خبر به گوش پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد، بر بالاى منبر رفت و حمد و سپاس الهى را به جاى آورد، سپس فرمود:
همانا مردم ديدن ديگ و آتش را بزرگ شمرده و تعجب مى كنند. سوگند به آن كسى كه مرا به پيامبرى برگزيد، و به رسالت انتخاب فرمود، همانا خداى عزوجل آتش را بر گوشت و خون و موى رگ و پيوند فاطمه حرام كرده است ، فرزندان و شيعيان او را از آتش دور نمود، برخى از فرزندان فاطمه داراى رتبه مقامى هستند كه آتش و خورشيد و ماه از آنها فرمان بردارى كرده در پيش رويش جنيان شمشير زده ، پيامبران به پيمان و عهد خود درباره او وفا مى كنند زمين گنجينه هاى خودش را تسليم او نموده ، آسمان بركاتش را بر او نازل مى كند.
واى ، واى ، به حال كسى كه در فضيلت و برترى فاطمه شك و ترديد به خود راه دهد، و لعنت و نفرين خدا بر كسى كه شوهر او، على بن ابى طالب را دشمن داشته به امامت فرزندان او راضى نباشد. همانا فاطمه ، خود داراى جايگاهى است و شيعيانش نيز بهترين جايگاهها را خواهند داشت . همانا فاطمه پيش از من دعا مى كند و شفاعت مى نمايد و شفاعتش مى نمايد و شفاعتش على رغم ميل كسانى كه با او مخالفت مى كنند، پذيرفته مى شود

12- مائده آسمانى

زمخشرى در تفسير خود، ذيل آيه كلما دخل عليها زكريا از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل مى كند:
در يكى از روزهاى قحطى مدينه كه گرسنگى طاقتم را برده بود، زهرا برايم طبقى از غذا فرستاد، غذا را گرفته و به خانه زهرا درآمدم ، او را صدا زدم ، آمد و پارچه از روى طبق كنار زد. ديدم پر از گوشت و نان است . تعجب كردم و دانستم كه اين مائده هاى آسمانى است . به زهرا گفتم : اين از كجاست ؟ جواب داد: از جانب خداى سبحان ، او هر كه را بخواهد بى حساب روزى دهد.
اشك شوق بر ديدگان رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) دويد؛ آن گاه فرمود: حمد خدايى را كه تو شبيه مريم قرار داد. و سپس على و حسن و حسين - عليهم السلام - و تمامى همسرانش را فرا خواند و همه از آن خوردند و سير شدند، در حالى هنوز غذاها باقى بود.
فاطمه (سلام الله عليها) براى تمامى همسايگانش هم از آن فرستاد. آن روز گرسنگان مدينه همه به بركت كرامت زهرا(سلام الله عليها) سير شدند.

13- هديه خداوند به فاطمه

ابن عباس مى گويد: روزى در حضور پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نشسته بودم ؛ على ، فاطمه ، حسن و حسين (عليه السلام) نيز در پيش روى حضرت قرار داشتند.
در اين هنگام جبرئيل نازل شده ، سيبى براى حضرت آورده و بدان وسيله به رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) تحيت گفت . حضرت آن سيب را به على بن ابى طالب (عليه السلام) هديه كرد. على (عليه السلام ) آن را بوسيده ، ضمن تشكر از پيامبر آن را به حضرت برگردانيد. حضرت آن را حسن (عليه السلام) هديه كرد. حسن (عليه السلام) نيز ضمن ابراز تشكر آن را بوسيده ، بار ديگر به حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) برگردانيد.
بار ديگر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) آن را به على بن ابى طالب (عليه السلام) داد. حضرت تحيت گفته ، همين كه خواست به حضرت برگرداند، سيب از بين انگشتانش به زمين افتاد و دو نيم شد و نورى از آن درخشيد كه تا آسمان اول بالا رفت . در اين هنگام ديدم كه بر آن سيب نوشته بود:
((بسم الله الرحمن الرحيم
اين هديه است از خداوند متعال به محمد مصطفى ، و على مرتضى ، و فاطمه زهرا، و حسن و حسين ، نوادگان رسول خدا، و نيز امانى است از براى دوستداران آنها در روز قيامت از آتش

-14درود حوريان بهشت بر فاطمه

سلمان فارسى مى گويد: به خانه فاطمه (سلام الله عليها) رفتم ، فرمود: بعد از وفات رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) به من ستم روا داشتند. سپس به من فرمود: بنشين . پس نشستم . به من گفت : ديروز نشسته بودم و درب خانه نيز بسته بود، و من در مورد قطع شدن وحى از ما و منصرف شدن ملايكه از منزل ما بعد از وفات پيامبر، فكر مى كردم كه ناگهان درب خانه بدون اين كه كسى از ما آن را باز كند، مفتوح شد و سه تن از حوريان بهشت وارد خانه شدند و گفتند: ما از حوريان ((دارالسلام )) هستيم ، پروردگار عالميان ما را به سوى تو فرستاده و ما مشتاق تو بوديم اى دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ).
به يكى از آنان ، كه گمان مى كنم از همه آنان كهنسال تر بود، نامت چيست ؟
گفت : من ((مقدوره )) هستم و براى ((مقداد بن اسود)) آفريده شده ام .
به دومى گفتم : نامت چيست ؟
گفت : من ((ذره )) هستم و براى ((ابوذر)) آفريده شده ام .
و نام سومى را پرسيدم ؟
گفت : ((سلمى )) هستم و براى ((سلمان )) خلق شده ام .
فاطمه (سلام الله عليها) ادامه داد: آنها طبقهايى را بيرون آوردند كه در آن خرماهايى ، مانند نان شكرى بود و رنگش از برف سفيدتر و بويش از مشك ، خوش بوتر بود. من سهم تو را نگه داشتم (چون تو از ما اهل بيت هستى ) با آن افطار كن و فردا هسته اش را برايم بياور.
سلمان گويد: خرما را گرفتم و رفتم . از مقابل هر جماعتى كه مى گذشتم مى گفتند: تو مشك دارى ؟ پس با آن افطار كردم و هسته اى در ميان آنها نيافتم . فرداى آن روز نزد فاطمه (سلام الله عليها) رفتم و گفتم : اى دختر رسول خدا! در ميان آنها هيچ هسته اى نيافتم .
فرمود: اى سلمان ! آن خرما از نخلى است كه خداوند در بهشت به خاطر كلامى كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) به من ياد داده ، براى من غرس نموده است

14- نفرين فاطمه بر دشمن امام حسين

روايت كننده گويد: مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش كور بود، با حالتى رقت آور فرياد مى زد: رب نجنى من النار؛ خدايا، مرا از آتش ، نجات بده
شخصى به او گفت : از براى تو مجازاتى باقى نمانده ، در عين حال مى گويى خدايا، مرا از آتش نجات بده ؟!
گفت : من در كربلا بودم ، وقتى كه حسين (عليه السلام) كشته شد، شلوار و بند شلوار گران قيمتى را در تن آن حضرت ديدم ، با توجه به اين كه همه لباسهايش را غارت كرده بودند فقط همين شلوار مانده بود. دنياپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قيمتى شلوار را در آورم . به طرف پيكر حسين (عليه السلام) نزديك شدم ، تا خواستم آن بند را بيرون بكشم . ديدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد، نتوانستم آن بند را بيرون آورم ، ديدم آن حضرت دست چپش را بلند كرد و روى آن بند نهاد. هر چه كردم ، نتوانستم دستش را از روى بند بردارم . دست چپش را نيز بريدم ، باز تصميم گرفتم كه آن بند را بيرون آورم .
صداى ترس آور زلزله اى را شنيدم . ترسيدم و كنار رفتم و در همان جا (شب ) كنار بدنهاى پاره پاره شهدا خوابيدم .
ناگاه در عالم خواب ديدم كه گويا حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) همراه على بن ابى طالب (عليه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله عليها) آمدند و سر امام حسين (عليه السلام) را در دست گرفته اند. فاطمه زهرا(سلام الله عليها) آن را بوسيد، سپس فرمود: پسرم ! تو را كشتند، خدا آنها را كه با تو چنين كردند، بكشد.
شنيدم كه امام حسين (عليه السلام) در پاسخ فرمود: شمر مرا كشت ، و اين شخص كه در اين جا خوابيده ، دستهايم را قطع كرد)).
فاطمه (سلام الله عليها) به من رو كرد و گفت : خداوند دستها و پاهايت را قطع كند و چشمهايت را كور نمايد و تو را داخل آتش نمايد.
از خواب بيدار شدم ، دريافتم كه كور شده ام و دستها و پاهايم قطع شده ، سه دعاى فاطمه (سلام الله عليها) به استجابت رسيده و هنوز چهارمى آن (يعنى ورود در آتش ) باقى مانده ، اين است . مى گويم : خدايا مرا از آتش نجات بده

موضوعات: داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)  لینک ثابت
[جمعه 1394-12-07] [ 06:27:00 ب.ظ ]




چهار توصیه مهم پیامبر به حضرت فاطمه (س)
حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: یک شب آماده خواب بودم که پدرم رسول خدا بر من وارد شد و فرمود:‌ای فاطمه جان! نخواب، مگر اینکه چهار عمل را به جا آوری!

۱- قرآن را ختم کنی ۲- پیامبران را شفیع خود گردانی ۳- مؤمنین و مؤمنات را از خود راضی و خشنود سازی ۴- حج واجب و عمره را به جا آوری.

حضرت این جملات را بیان فرمود و مشغول به خواندن نماز شد. صبر کردم تا نمازش پایان یافت، بی‌درنگ گفتم:‌ای رسول خدا (ص) مرا به چهار عمل بزرگ سفارش فرمودی که در این وقت محدود توان و فرصت انجام آن‌ها را ندارم؟

پدرم تبسم کرد و فرمود:‌ای فاطمه جان! هرگاه قبل از خواب سه مرتبه سوره اخلاص «قل هو الله احد» را بخوانی، گویا قرآن را ختم کرده‌ای، و هرگاه بر من و پیامبران پیشین من درود و سلام و صلوات فرستی همه ما شفیعان تو خواهیم بود، مانند ذکر این صلوات: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین»

و هرگاه برای برادران و خواهران دینی و با ایمان خود طلب آمرزش و مغفرت نمایی، همگی آن‌ها را از خود راضی و خشنود ساخته‌ای، مانند ذکر این استغفار: «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات» و هرگاه بگویی: «سبحان الله و الحمدلله، ولا اله الا الله و الله اکبر» گویا حج تمتع و حج عمر ه گزارده‌ای. منبع :کتاب درآستانه فاطمه2

موضوعات: چهار توصیه مهم پیامبر به حضرت فاطمه (س)  لینک ثابت
 [ 06:18:00 ب.ظ ]




دعای رفع بی خوابی
روایت امیرالمؤمنین امام علی(ع)، پیامبراکرم(ص) در پی شکوه حضرت زهرا سلام الله علیها به ایشان از «بی خوابی» فرمود:
فرزند عزیزم، بگو

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

یَا مُشْبِعَ الْبُطُونِ الْجَائِعَةِ وَ

یَا کَاسِیَ الْجُنُوبِ الْعَارِیَةِ

وَ یَا مُسَکِّنَ الْعُرُوقِ الضَّارِبَةِ وَ

یَا مُنَوِّمَ الْعُیُونِ السَّاهِرَةِ سَکِّنْ عُرُوقِیَ الضَّارِبَةَ

وَ أْذَنْ لِعَیْنِی نَوْماً عَاجِلًا

منبع :مستدرک‏الوسائل

موضوعات: دعای رفع بی خوابی  لینک ثابت
 [ 06:15:00 ب.ظ ]




اکسیر دعا
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا فاطمه! آیا تو را دعایی بیاموزم که هر کس با آن خدا را بخواند دعایش مستجاب می شود، و به خواننده آن سمّ و سحر اثر نمی کند و شیطانی متعرض او نمی شود، و دعای او رد نمی شود، و همه دعاهایی که در آن میل و رغبت به خدا باشد چه فوری و چه مدت دار برآورده می شود.
گفتم: بلی پدر جان، به خدا قسم این دعا نزد من محبوب تر است از دنیا و آنچه در آن است. دعا این است:
یا الله، یا اعز مذکور و اقدمه قدما فی العزة و الجبروت. یا الله، یا رحیم کل مسترحم، و مفزع کل ملهوف. یا الله، یا راحم کل حزین یشکو بثه و حزنه الیه. یا الله، یا خیر من طلب المعروف منه و اسر فی العطاء. یا الله، یا من تخاف الملائکه المتوقده بالنوره منه. اسئلک بالاسماء التی تدعو بها حمله عرشک و من حول عرشک یسبحون بها شفقه من خوف عذابک و بالاسماء التی یدعوک بها جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، الا اجبتنی و کشفت یا الهی کربتی و سترت ذنوبی.
یا من یامر بالصیحه فی خلقه فاذا هم بالساهره، اسئلک بذلک الاسم الذی تحیی به العظام و هی رمیم، ان تحیی قلبی و تشرح صدری، و تصلح شانی.
یا من خص نفسه بالبقاء، و خلق لبریته الموت والحیاة. یا من فعله قول و قوله امر و امره ماض علی ما یشاء، اسئلک بالاسم الذی دعاک به خلیلک حین القی فی النار فاستجبت له و قلت: یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم، و بالاسم الذی دعاک به موسی من جانب الطور الایمن فاستجبت له دعائه، و بالاسم الذی کشفت به عن ایوب الضر و تبت به علی داود و سخرت به سلیمان الریح تجری بامره والشیاطین و علمته منطق الطیر، و بالاسم الذی وهبت به لزکریا یحیی و خلقت عیسی من روح القدس من غیر اب، و بالاسم الذی خلقت به العرش والکرسی، و بالاسم الذی خلقت به الروحانیین و بالاسم الذی خلقت به الجن والانس، و بالاسم الذی خلقت به جمیع الخلق و جمیع ما اردت من شی ء، و بالاسم الذی قدرت به علی کل شی، اسئلک بهذه الاسماء لما اعطیتنی سؤلی و قضیت بها حوائجی.
یا فاطمه، وقتی خدا را به این کلمات خواندی به تو گفته می شود: لبیک لبیک!

منبع :کتاب درآستانه فاطمه 2

موضوعات: اکسیر دعا  لینک ثابت
 [ 06:14:00 ب.ظ ]




اسرار حديث كساء

يكى از رمزهاى بزرگ حديث كساء، معرفى جايگاه والاى حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است. در بخشى از حـديـث، زمـانى كه جبرئيل امين از خداوند متعال مى‌پرسد اين پنج نفرى كه اين همه فضائل دارند و آسمان‌ها و زمين و همه‌ى موجودات به بركت وجود آن بزرگواران خلق شده، چه كسانى هستند؟ خداوند پاسخ مى‌دهد: «هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعلُها وَبَنُوها»: «آنان: فاطمه، پدر، شوهر و فرزندانش هستند». اين عبارت نشان دهنده‌ى جايگاه والا و شناخته شده‌ى حضرت زهرا (سلام الله عليها) در آسمان‌ها و در ميان فرشتگان الهى است.

توضيح آن‌كه در كتاب‌هاى علمى آمده است كه براى مـعـرفـى يك چيز يا يك شخص، بايد از چيزها يا اشخاصى استفاده كرد كه براى مخاطب آشناتر باشند. در اين بخش از حديث، با وجود چهار شخصيت بزرگ، يعنى وجود مبارك پيامبر اكرم( صلي الله عليه و آله )، حضرت علــى(عليه السلام)، امـام حـسـن(عليه السلام) و امـام حــســيــن(عليه السلام)، وجـود مبـارك حضـرت زهـرا (سلام الله عليها) محور اصحاب كساء معرفى شده‌اند كه آسمان‌ها و زمين و آن‌چه در آن‌هاست به طفيل وجود مبارك آن‌ها خلق شده است. اين معنا در ديگر احاديث معصومان(عليهم السلام) نيز وجود دارد. در حديثى قدسى، خداوند تبارك و تعالى، خطاب به پيامبر اكرم( صلي الله عليه و آله ) مى‌فرمايد: «لولاك لما خلقت الاْءفلاك و لولا على لما خلقتك و لولا فاطمة لما خلقتكما»: «اگر براى تو نبود، افلاك را خلق نمى‌كردم و اگر براى على(عليه السلام) نبود، تو را خلق نمى‌كردم و اگر براى فاطمه (سلام الله عليها) نبود، شـما را خلق نمى‌كردم». اين حديث، نشان از نقش مـحورى حضرت فاطمه (سلام الله عليها) در عالم هستى دارد.

در روايتى از اهل سنت، ابوهريره از رسول اكرم( صلي الله عليه و آله وسلم ) نقل مى‌كند: «پس از آن‌كه حضرت آدم(عليه السلام) به عرش توجه كرد، پنج نور در آن ديد و زمانى كه خداوند در مورد اين پنج نور پرسيد، پاسخ شنيد كه اين پنج نور فرزندان تو هستند و به محبت آن‌هاست كه تو را خلق كردم و اگر اين‌ها نبودند بهشت و دوزخ، عرش و كرسى، آسمان و زمين، فرشتگان و جنيان و آدميان را خلق نمى‌كردم. اى آدم! به عزتم سوگند! اگر كسى به اندازه يك دانه‌ى خردل بغض و كينه‌ى آن‌ها را در دل داشته باشد، وارد آتشش مى‌كنم. اى آدم! اينان برگزيده‌هاى مـن هـسـتند، من به واسطه‌ى آن‌ها مردم را نجات مى‌دهم و هلاك مى‌گردانم. اى آدم! اگر حاجتى داشتى به وسيله‌ى آن‌ها به من توسل بجوى».

نـكته ديگر ثواب و پاداشى است كه براى برپايى مجلس حديث كساء در نظر گرفته شده است. در حديث كساء مى‌خوانيم: «ما ذكر خبرنا هذا فى محفل من محافل اهل الاْءرض و فيه جمع من شيعتنا و محبينا و فيهم مهموم الا و فرج الله همه، ولا مغموم الا وكشف الله غمّه، ولاطالب حاجة الا وقضى الله حاجته …». اين ثواب جداى از جنبه‌ى توسل به وجود مطهر حضرت زهرا (سلام الله عليها)، ناظر به ثوابى است كه براى مجالس ذكر اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) قرار داده شده است. در احاديث آمده است كه اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) دوست دارند در مجالسى كه شيعيان بـه ذكـر احـاديـث و مـعـارف اهـل بـيـت(عليهم السلام) مى‌پردازند، حضور يابند و براى كسانى كه امر ولايت آن‌‌ها را زنده نگه مى‌دارند، دعا كن
بر اين اساس، بندهايى از اين حديث كه بازگو كننده‌ى آن است كه«رحمت خدا بر اهل اين مجالس نازل مى‌شود»، «تا آن‌كه جمع متفرق نشده‌اند، فرشتگان براى آن‌ها طلب آمرزش مى‌كنند»، «اگر در جمع آن‌ها غم‌زده و اندوهگينى باشد، خداوند غم و اندوه او را برطرف مى‌سازد»، «اگر در آن جمع حاجت مندى باشد، خداوند حاجت او را برآورده مى‌سازد» و …، با توجه به احاديث ديگر مورد تأييد قرار مى‌گيرد.

حديث كساء در توصيف مجالسى كه در آن جمعى از شيعيان حضور داشته باشند و در آن به ذكر اخبار اهل بيـت(عليهم السلام) بپردازند، آورده است كه: فرشتگان چنين مجلسى را در ميان گرفته و براى آن‌ها طلب مغفرت مى‌كنندعنايت فرشتگان به مجالس شيعيان و محبـان اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) در روايات ديگر نيز مورد تأكيد قرار گرفته است. براى مثال، عايشه دختر عبدالله بن عاص از رسول خدا( صلي الله عليه و آله ) نقل مى‌كند: «هر جمعى كه گرد هم آيند و فضايل آل محمد(عليهم السلام) را نقل كنند، فرشتگان از آسمان‌ها فرود مى‌آيند و به جمع آن‌ها مى‌پيوندند و وقتى آن گروه متفرق مى‌شوند و فرشتگان به آسمان‌ها بالا روند، ديگر ملائكه از آن‌ها مى‌پرسند: بوى خوشى از شما استشمام مى‌كنيم كه نظير آن را تا كنون احساس نكرده‌ايم. آن‌ها هم در پاسخ مى‌گويند: ما در مجلسى بوديم كه اخبار آل محمد( صلي الله عليه و آله ) در آن نقل مى‌شد. آن ملائكه مى‌گويند: ما را هم به آن‌جا ببريد تا از باقى مانده‌ى عطر آن مجلس بهره ببريم»

موضوعات: اسرار حديث كساء  لینک ثابت
 [ 06:08:00 ب.ظ ]




آثار و فوائد حدیث شریف کسا’

 

جابربن عبدالله انصاری از فاطمه علیهاسلام روایت می‌کند که فرمود:
یک روز پدرم رسول خدا نزد من آمد. سپس فرزندانم حسن و حسین و بعد امیرالمؤمنین علی وارد شدند. همه در زیر یک عبا جمع شدیم.
پدرم دو طرف عبا را گرفت و با دست راست به آسمان اشاره کرد و عرضه داشت:« پروردگارا! اینها اهل بیت و نزدیکان من هستند؛ گوشت آنها گوشت من و خون آنها خون من است. هر که آنها را بیازارد، مرا آزرده است. با آن کس که با اینها جنگ کند، در جنگم و با آن کس که با اینها مدارا کند، مدارا می‏کنم. دشمنانشان را دشمن دارم و دوستانشان را دوست دارم. اینها از منند و من از اینهایم. پروردگارا! صلوات و برکات و رحمت و آمرزش و رضایت خود را بر من و بر اینها فرو فرست و آنها را از هر گونه رجس و پلیدی پاک و مطهر گردان.»

موضوعات: آثار و فوائد حدیث شریف کسا'  لینک ثابت
 [ 06:06:00 ب.ظ ]




فواید خواندن حدیث کساء

حضرت آیت الله میرسیدعلی موحد ابطحی اصفهانی

روشـن است كه براى ارتباط با خداوند عالم، هـیچ‌گونه محدودیت مكانى وجود ندارد. در هر مكانى مى‌توان با پروردگار عالم ارتباط برقرار كرد و حاجات خود را از او طلبید؛ ولى مسلم است كه مكان‌هاى پاك و مقدس، از یك سو، در ایجاد زمینه‌ى روحى بهتر، براى توجه قلبى به عالم اعلا و از سوى دیگر، به دلیل عنایات خاص پروردگار به آن مكان‌ها، داراى آثار ویژه‌اى هستند. آن‌چه در جمع بندى روایات در ارتباط با مكان دعا قابل بیان است، آن‌كـه اگـر دعـا و نـیـایـش در مكان‌هایى چون مسجدالحرام، كنار خانه‌ى كعبه، حرم مطهر امام حسین(علیه السلام) به ویژه زیر قبّه آن بزرگوار[1] و اگر هیچ یك از این‌ها میسر نشد، در مسجد مقدسى صورت گیرد، زودتر به نتیجه مى‌رسد. به منظور روشن شدن نقش مكان در استجابت دعا به ذكر یك روایت بسنده مى‌كنیم.

خداوند دوست دارد در مكان‌هایى او را یاد كنند
ابوهاشم جعفرى، یكى از یاران برجسته‌ى امام هادى(علیه السلام) مى‌گوید: روزى امام(علیه السلام) بیمار شدند و از من و محمد بن حمزهـ از دیگر یاران حضرتـ خواستند كه نزد ایشان برویم. محمد بن حمزه پیش از من نزد امام(علیه السلام) رفته بود و پس از بازگشت از منزل امام(علیه السلام)، به من گفت: حضرت مى‌خواهند كسى را به كربلا بفرستیم تا در حرم امام حسین(علیه السلام) براى شفاى ایشان دعا كند. به محمد بن حمزه گفتم: چرا به امام(علیه السلام) جواب مثبت ندادى؟ من خود به كربلا مى‌روم و براى شفاى حضرت دعا مى‌كنم. پس از آن وقتى به خانه‌ى امام هادى(علیه السلام) رفتم و خدمت ایشان رسیـدم، در پـاسـخ به خواسته‌ى حضرت گفتم: فدایتان شوم! خودم به كربلا مى‌روم و در آن‌جا براى شمـا دعـا مـى‌كنـم. پـس از آن از محضـر امـام هـادى(علیه السلام) مرخص شدم. در راه، على بن بـلالـ یكى از یاران امام(علیه السلام)
ـ را دیدم و دستور امام را به اطلاع او رساندم. على بن بلال با تعجب پرسید: امام هادى(علیه السلام) به كربلا چه كار دارند؟ ایشان خود امام هستند و عظمت دارند و عظمت ایشان كمتر از كربلا نیست و …
دیگر بار نزد امام(علیه السلام) رفتم و سخن على بن بلال را خدمت ایشان عرض كردم. امام در پـاسـخ سـخـن او فـرمودند: به على بن بلال مى‌گفتى كه رسول خدا( صلی الله علیه و آله ) با آن‌كه عظمتشان از كعبه و حجرالاسود برتر بود، به دور كـعـبــه طـواف مـى‌كـردنـد و حـجـرالاسـود را مى‌بوسیدند. با آن‌كه حرمت مؤمن از كعبه برتر است، ‌خداوند دستور داده است كه مؤمنان دور كعبه طواف كنند. پس مكان‌هایى وجود دارد كه خداوند دوست دارد در آن‌ها او را یاد كنند و از او چیزى بخواهند. من هم دوست دارم كه در این گونه مكان‌ها ]‌كه نمونه‌اى از آن كربلاست‌[ برایم دعا شود.
سپس امام(علیه السلام) خطاب به من فرمودند: «اى ابوهاشم! چرا این مطالب را به على بن بلال نگفتى؟» من در پاسخ عرض كردم: «فدایتان شوم! اگر من نیز به این خوبى این نكات را مى‌دانستم، به طور حتم آن‌ها را به او مى‌گفتم و در مورد دستور شما چون و چرا نمى‌كردم».[2]

تسلیم بودن در برابر ولایت اهل بیت(علیهم السلام)، شرط پذیرش دعا از سوى خداوند است
اگر چه هرگونه توجهى به پروردگار عالم تأثیرى انكار ناپذیر دارد، ولى این نكته را نیز باید در نظر گرفت كه براى وارد شدن به هرجا و كسب توفیق كامل در هر كار، باید از راه آن وارد شد. قرآن مجید در این زمینه مى‌فرماید: «وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ اتَّقَى وَاْءْتُـوا الْبُیُـوتَ مِـنْ اْءَبْـوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ».[3]
بهترین راه در زمینه‌ى دعا و توسل، ‌راه‌هایى است كه اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) خود به ما نشان داده‌اند و آن، پذیرفتن ولایت آن‌ها و تلاش و كوشش خالصانه در این راه است. محمـدبن مسلم، از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیه السلام)، در حدیثى نقل مى‌كند: ‌ ‌
از امام(علیه السلام) پرسیدم: كسى را مى‌شناسیم كه در عبادت، خضوع و خشوع بسیار دارد، ولى امامت شما را نپذیرفته است؛ آیا عبادت‌ها و كـوشش‌هاى دینى او به حالش سودى دارد؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمودند: اى ابامحمد! مثال ما اهل بیت، مثال آن خاندانى است كه در بنى اسرائیل بودند كه هرگاه چهل شب به درگاه خـدا راز و نیاز مى‌كردند، دعایشان به اجابت مى‌رسید، ولى یكى از آن‌ها چهل شب عبادت و راز و نیاز كرد و دعایش مستجاب نشد. آن شخص نزد حضرت عیسى(علیه السلام) رفت و گلایه كرد و از آن بزرگوار خواست كه براى او دعا كنند. حضرت عیسى(علیه السلام) وضو گرفتند و نمازى خواندند و براى آن شخص دعا كردند. پس از آن، خداوند به پیامبرش وحى فرمود: بنده‌ى من از غیر آن درى كه باید نزدم آید، آمد و دلش به نبوت شما ثبات و قرار نداشت و به همین دلیل دعایش مستجاب نگردید.
این حدیث شریف نشان مى‌دهد كه اعتقاد كامل و یقین استوار به پروردگار عالم، ‌پیامبر گرامى و ائمه اطهار(علیهم السلام)، شرط لازم براى استجابت دعاست و بدون باور داشتن ولایت اهـل بـیـت(علیهم السلام)، استجابت دعا با مانع روبه‌رو خواهد شد. ذكر حكایاتى چند در زمینه‌ى نقش اعتقاد به ولایت اهل بیت(علیهم السلام) و تلاش در راه آن‌ها در استجابت دعاها، مى‌تواند در توجه و آماده ساختن هرچه بیشتر خوانندگان عزیز سودمند افتد

موضوعات: فواید خواندن حدیث کساء  لینک ثابت
 [ 06:05:00 ب.ظ ]




فضیلت و اثر حدیث شریف كساء

به نقل از رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم )
در بـخـش نهایى حدیث شریف كساء كه راوى آن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هستند؛ آمده است كه حضرت على(علیه السلام)، از رسول خدا( صلی الله علیه و آله ) پرسیدند: چه اثر و فضیلتى براى این واقعه از جانب خداوند قرار داده شده است؟ رسول خدا( صلی الله علیه و آله ) در پاسخ فرمودند: «قسم به آن‌كه به حق، مرا به پیامبرى مبعوث كرد، این حدیث در مجلسى از مجالس اهل زمین كه جمعى از دوستان و شیعیان ما در آن باشند، نقل نمى‌شود، مگر این‌كه از جانب پروردگار عالم بر آن‌ها رحمت نازل مى‌شود و ملائكه بر آن جمع احاطه نموده و براى آن‌ها طلب مغفرت مى‌كنند و اگر در بین آن‌ها انـدوهـناك و غمگینى باشد، اندوه و غمش برطرف مى‌شود». امیر مؤمنان على(علیه السلام) پس از شنیدن این آثار و فضایل فرمودند: »به خدا سوگند! ما و شیعیانمان در دنیا و آخرت رستگار شدیم و سعادت یافتیم».

[1] ـ در زیارت ناحیه مقدسه آمده است كه دعا در زیر قبه‌ى حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) مستجاب است: «السلام على من الاجابة تحت قبته»: «سلام بر آن‌كه اجابت دعا در زیر قبه‌ى اوست»؛ همچنین در روایتى دیگر آمده است: «الشفاء فى تربته و اجابة الدعاء عند قبره»: «شفا در تربت او و اجابت دعا در كنار قبر اوست». )حر عاملى، وسائل الشیعه، ج14، باب37 و 76.
[2] ـ ابن قولویه، كامل الزیارات، ص273؛ مجلسى، بحارالانوار، ج50، ص224.
[3] ـ بقره/

موضوعات: فضیلت و اثر حدیث شریف كساء  لینک ثابت
 [ 06:03:00 ب.ظ ]




متن حدیث شریف کساء
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ

از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلى اللّه علیه

وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى

و آله ، جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در

بَعْضِ الاَْیّامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ فَقُلْتُ عَلَیْکَ السَّلامُ قالَ

بعضى از روزها و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم : بر تو باد سلام فرمود:

اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُکَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

من در بدنم سستى و ضعفى درک مى کنم ، گفتم : پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف

فَقَالَ یا فاطِمَهُ ایتینى بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ فَاَتَیْتُهُ بِالْکِساَّءِ

فرمود: اى فاطمه بیاور برایم کساء یمانى را و مرا بدان بپوشان من کساء یمانى را برایش آوردم

الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلاَْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ

و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو مى نگریستم و در آن حال چهره اش مى درخشید همانند ماه

فى لَیْلَهِ تَمامِهِ وَکَمالِهِ فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ

شب چهارده پس ساعتى نگذشت که دیدم فرزندم حسن وارد شد و

اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّهَ عَیْنى

گفت سلام بر تو اى مادر گفتم : بر تو باد سلام اى نور دیده ام

وَثَمَرَهَ فُؤ ادى فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ

و میوه دلم گفت : مادرجان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى کنم گویا بوى

جَدّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ

جدم رسول خدا است گفتم : آرى همانا جد تو در زیر کساء است پس حسن بطرف

نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ

کساء رفت و گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا آیا به من اذن مى دهى

اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا

که وارد شوم با تو در زیر کساء؟ فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى

صاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَما کانَتْ

صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزیر کساء رفت

اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ

ساعتى نگذشت که فرزندم حسین وارد شد و گفت : سلام بر تو اى مادر

فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى فَقالَ

گفتم : بر تو باد سلام اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم فرمود:

لى یا اُمّاهُ اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ

مادر جان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى کنم گویا بوى جدم رسول

اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ وَاَخاکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ

خدا (ص)است گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زیر کساء هستند

فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ

حسین نزدیک کساء رفته گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام

عَلَیْکَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ الْکِساَّءِ

بر تو اى کسى که خدا او را برگزید آیا به من اذن مى دهى که داخل شوم با شما در زیر کساء

فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ

فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت کننده امتم به تو اذن دادم پس او نیز با

مَعَهُما تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ

آن دو در زیر کساء وارد شد در این هنگام ابوالحسن على بن ابیطالب وارد شد

وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَا

و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا گفتم : و بر تو باد سلام اى ابا

الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ فَقالَ یا فاطِمَهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَهً

الحسن و اى امیر مؤ منان فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى کنم

طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ

گویا بوى برادرم و پسر عمویم رسول خدا است ؟ گفتم : آرى این او است که

وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ

با دو فرزندت در زیر کساء هستند پس على نیز بطرف کساء رفت و گفت سلام بر تو

یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَیْکَ

اى رسول خدا آیا اذن مى دهى که من نیز با شما در زیر کساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو

السَّلامُ یا اَخى یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ

باد سلام اى برادر من و اى وصى و خلیفه و پرچمدار من به تو اذن دادم

فَدَخَلَ عَلِىُّ تَحْتَ الْکِساَّءِ ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ

پس على نیز وارد در زیر کساء شد، در این هنگام من نیز بطرف کساء رفتم و عرض کردم سلام

عَلَیْکَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَن اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ

بر تو اى پدرجان اى رسول خدا آیا به من هم اذن مى دهى که با شما در زیر کساء باشم ؟

قالَ وَعَلَیْکِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَکِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ

فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم ، پس من نیز به زیر

الْکِساَّءِ فَلَمَّا اکْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکِساَّءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ

کساء رفتم ، و چون همگى در زیر کساء جمع شدیم پدرم رسول خدا

بِطَرَفَىِ الْکِساَّءِ وَاَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماَّءِ وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ

دو طرف کساء را گرفت و با دست راست بسوى آسمان اشاره کرد و فرمود: خدایا

هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیْتى وَخاَّصَّتى وَحاَّمَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى

اینانند خاندان من و خواص ونزدیکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است

یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ

مى آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد وبه اندوه مى اندازد مراهرچه ایشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد

وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ

و در صلحم با هر که با ایشان درصلح است ودشمنم باهرکس که با ایشان دشمنى کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد

مِنّى وَ اَنَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَرَحْمَتَکَ وَغُفْرانَکَ

اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهاى خود و برکتهایت و مهرت و آمرزشت

وَرِضْوانَکَ عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً

و خوشنودیت را بر من و بر ایشان و دور کن از ایشان پلیدى را و پاکیزه شان کن بخوبى

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکَتى وَیا سُکّانَ سَمو اتى اِنّى ما خَلَقْتُ

پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساکنان آسمانهایم براستى که من نیافریدم

سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیَّئَهً وَلا

آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه

فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّهِ هؤُلاَّءِ

فلک چرخان و نه دریاى روان و نه کشتى در جریان را مگر بخاطر دوستى این

الْخَمْسَهِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ الاَْمینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ

پنج تن اینان که در زیر کسایند پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند

تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَهِ

در زیر کساء؟ خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند:

هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها فَقالَ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ

آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش جبرئیل عرض کرد: پروردگارا آیا به من هم اذن مى دهى

اَهْبِطَ اِلَى الاَْرْضِ لاَِکُونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ

که به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم

فَهَبَطَ الاَْمینُ جِبْراَّئیلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ

پس جبرئیل امین به زمین آمد و گفت : سلام بر تو اى رسول خدا، (پروردگار) علىّ

الاَْعْلى یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَیَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّهِ وَالاِْکْرامِ وَیَقُولُ لَکَ

اعلى سلامت مى رساند و تو را به تحیت و اکرام مخصوص داشته و مى فرماید:

وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلا

به عزت و جلالم سوگند که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه

قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَهً وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا

ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریاى روان و نه کشتى در

فُلْکاً یَسْرى اِلاّ لاَِجْلِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکُمْ

جریان را مگر براى خاطر شما و محبت و دوستى شما و به من نیز اذن داده است که با شما

فَهَلْ تَاْذَنُ لى یا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا

در زیر کساء باشم پس آیا تو هم اى رسول خدا اذنم مى دهى ؟ رسول خدا(ص ) فرمود و بر تو باد سلام اى

اَمینَ وَحْىِ اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ جِبْراَّئیلُ مَعَنا تَحْتَ

امین وحى خدا آرى به تو هم اذن دادم پس جبرئیل با ما وارد در زیر

الْکِساَّءِ فَقالَ لاَِبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْکُمْ یَقُولُ اِنَّما یُریدُ اللَّهُ

کساء شد و به پدرم گفت : همانا خداوند بسوى شما وحى کرده و مى فرماید: ((حقیقت این است که خدا مى خواهد

لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً فَقالَ عَلِىُّ لاَِبى

پلیدى (و ناپاکى ) را از شما خاندان ببرد و پاکیزه کند شما را پاکیزگى کامل )) على علیه السلام به پدرم گفت :

یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکِساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ

اى رسول خدا به من بگو این جلوس (و نشستن ) ما در زیر کساء چه فضیلتى (و چه شرافتى ) نزد

اللَّهِ فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً

خدا دارد؟ پیغمبر(ص ) فرمود: سوگند بدان خدائى که مرا به حق به پیامبرى برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق )

ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ

برگزید که ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین که در آن گروهى از

شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَهُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکَهُ

شیعیان و دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ایشان رحمت (حق ) و فرا گیرند ایشان را فرشتگان

وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شیعَتُنا

و براى آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند، على (که این فضیلت را شنید) فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما

وَرَبِّ الْکَعْبَهِ فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً

رستگار شدیم و سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند، دوباره پیغمبر فرمود: اى على سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت

وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ

برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق ) برگزید ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما درانجمن ومحفلى از محافل

اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ

مردم زمین که در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکى باشد جز

وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَهٍ اِلاّ

آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکى جز آنکه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهى باشد جز آنکه

وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ

خدا حاجتش را برآورد، على گفت : بدین ترتیب به خدا سوگند ما کامیاب و سعادتمند شدیم و هم چنین

شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ وَرَبِّ الْکَعْبَه

سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند.

موضوعات: متن حدیث شریف کساء  لینک ثابت
 [ 06:02:00 ب.ظ ]




آداب زیارت «جامعه کبیره»

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره آداب زیارت «جامعه کبیره» این چنین می‌گوید:

در مورد آداب زیارت جامعه کبیره چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد که به ترتیب عبارتند از:

1- گفتن شهادتین، یعنی بگوید: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله».

2- غسل کند و با حال غسل باشد.

3-بعد از دخول در حرم، قبر معصوم(ع) را ببوسد.

4- سپس 30 مرتبه «الله اکبر» بگوید.

5- پس اندکی راه برود و با دلی آرام و تنی آرام، گام‌ها را نزدیک یکدیگر قرار دهد و با ادب ویژه به حالت آماده باش بایستد.

6- دوباره 30 مرتبه «الله اکبر» بگوید.

7- سپس نزدیک قبر مطهر رود و بار سوم 40 مرتبه «الله اکبر» بگوید.

8- سپس اصل زیارت نامه را قرائت کند.

9- و در پایان زیارت هم دعا وداع خوانده شود.

* سند زیارت جامعه کبیره

شیخ صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه» و عیون از موسی بن عبدال روایت کرده و گفته است: خدمت امام علی النقی(ع) عرض کردم: یابن رسول الله زیارتی با بلاغت و کامل مرا تعلیم فرما که هرگاه خواستم یکی از شما را زیارت کنم، آن را بخوانم. لذا امام آداب زیارت و متن زیارت جامعه را به وی تعلیم فرمود.

شیخ طوسی هم در کتاب «تهذیب» از محمد بن اسماعیل برمکی و او از موسی بن عبدالله النخعی، آداب و متن این زیارت را از امام علی نقی(ع) نقل کرده‌اند، پرسیدند این متن موثق است و در کتب اربعه و دیگر کتب معتبر آمده است.

*گستره و توسعه معنایی زیارت جامعه کبیره و برد زمانی و مکانی آن

هدف از دعا و زیارت‌، توسل جستن و به ریسمان نجات عصمت(ع) دست یافتن است، گر چه توسل جستن، در بعضی زمان‌ها و مکان‌ها شرافت خاصی پیدا می‌کند و از بار معنایی بالایی برخوردار است ولی از باب «فاینما تولوا فثم وجه الله»؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا رو سوی خداست، توسل جستن از هیچ محدودیتی برخوردار نیست، در هر زمان و در هر مکان و با هر زبان، می توان به مقام ختمی(ص) و مقام ولایت و عصمت(ع) توسل جست.

زیارت جامعه کبیره از این قاعده مستثنا نیست، بار معنایی آن بسیار توسعه دارد، می‌تواند در مشهد و محضر هر عصمتی و هر معصومی، توسط این زیارت توسل جست، هم بهره‌ای بزرگ برد و هم ثواب آن را نثار همه معصومین(ع) و یا یکی از آن‌ها کرد، در واقع این زیارت نامه شناسنامه اهل بیت(ع) و ولایت است، خطبه‌ها و جمله‌های آن جمع است و تعمیم دارد، در واقع همسان قرآن شریف و یا نمازهای مستحبی است که می‌توان آن را قرائت کرد و ثواب آن را هدیه و نثار معصومین(ع) و یا نثار یکی از معصومین(ع) کرد.

از اسم این زیارت نیز پیداست که تعمیم دارد، زیارت «جامعه کبیره» به معنای تعمیم است، الفاظ آن همه از صفات جامعه است، از این جهت، اختصاص به فرد یا افراد خاصی ندارد، از جامعه بودن زیارت جامعه جمع به دست می‌آید و خواندن آن در همه مشاهد شریفه، حتی در مشاهد انبیاء و اوصیاء لازم و بسیار نیکو است.

نکته جالب توجه در زیارت جامعه کبیره ‌آن است که حاضر و غائب و گذشته و آینده را در بر می‌گیرد، با آوردن عبارت «وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ أَوَّلِکُمْ وَ آخِرِکُم» هم پای امام زمان(عج) را به میان آورده و هم پای نبوت و ولایت را.

به طور کلی یکی از شرایط دعا، توسل و زیارت آن است که داعی آن را با صلوات بر محمد و آل محمد(ص) آغاز بکند، خود ائمه(ع) حتی پیامبران نیز چنین می‌کردند و هرگاه تقاضا و درخواست مهمی از مقام ربوبیت داشتند، برای جلب رضایت حق تعالی، یا با صلوات بر محمد و آل محمد، بیانات خود را آغاز می‌کردند و یا حق تعالی را به آن مقام ختمی و به آن ذوات مقدسه سوگند می‌دادند.

در متن زیارت جامعه ‌کبیره نیز صحت رسالت تمام پیامبران هم گواهی شده است: «وَصَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى» این نکته در واقع اشاره به این آیه از قرآن شریف است که می‌فرماید: «نُفَرِّقُ بین احدٍ من رسله»؛ یعنی در میان پیامبران هیچ فرقی نمی‌گذاریم.

بنابراین می‌توان گفت، پیمبر(ص) و فاطمه‌ زهرا(س) مرکز پرگار عشق هستند و هسته مرکزی همه‌ دعاهای مأثور، توسلات و زیارت نامه‌ها را تشکیل می‌دهند، این نکته با کمی دقت در متن دعاها و زیارت نامه‌های ماثور به دست می‌آید، از این روی قرائت زیارت جامعه‌ کبیره در جوار مرقد مقام ختمی(ص) و یا توسل به کوثر دو جهان با این زیارت، بسیار زیبا و پسندیده است، همانند خود صلوات است که به نام محمد و آل محمد است ولی بسیار توسعه دارد.

موضوعات: آداب زیارت «جامعه کبیره»  لینک ثابت
 [ 03:23:00 ب.ظ ]





۱۴ نکته درباره زیارت جامعه کبیره

۱۴ نکته درباره زیارت جامعه کبیره که از امام علی النقی (ع) به ما رسیده است.

زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ از امام علی النقی علیه السلام به ما رسیده است. زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه علیهم السلام است یادگاری عظیمی است که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم‌السلام آن زیارت را می‌خوانیم.

از آنجاکه این زیارت ، بر نقل نصوص مختلف ، معتبرترین زیارات بوده و توصیه به خواندن آن در مشاهد مشرفه ، اکیدا به چشم می خورد ؛ توجه به مضامین مهم آن نیز باید مورد توجه قرار بگیرد .

1 – السلام علیکم یا اهل بیت النبوه :

خاندان پیامبری :

دقت فرمایید . می گوید خاندان پیامبری و نمی گوید خاندان پیامبر

2 – ساسة العباد :

دین از سیاست جدا نیست:

ائمه ی شیعه ، تنها رهبران دینی مردم نبوده و سیاستمدار ترین افراد روزگار خود نیز بوده و شعار جدایی دین از سیاست توطئه ای پرورش یافته توسط دشمنان دین است .

3 – وَحُجَجِ اللَّهِ عَلى اَهْلِ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَالاْولى

سه برهه ی زمانی بسیار مهم و اهل بیت :

امامان شیعه در سه برهه ی زمانی بسیار مهم ، حجت های بر مردم بوده اند :

الف : دنیا

ب : آخرت

ج : اولی ( آیا تا به حال به این برهه زمانی فکر کرده اید که اولی کجا بوده است ؟!)

4 - اَلسَّلامُ عَلى مَحاَّلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ

امن ترین راه رسیدن به خدا :

آنچه که مسلم است و در لسلن روایات به آن اشاره شده است اینست که راه های رسیدن به خداوند ،بسیار زیاد است اما آنچه باید بر اساس نص جامعه ی کبیره مورد توجه قرار بگیرد اینست که :

امن ترین راه ، طریق اهل بیت است.

5 - اَیَّدَکُمْ بِرُوحِهِ

تاییدات با روح :

بزرگترین فرشته ی الهی به نام روح ( که برخی از مفسرین ، ذیل آیات سوره ی قدر و آیه تنزل الملائکه و الروح فیها ، اشاره به این مطلب داشته اند )که اعظم ملائکه ی الهی می باشد؛ همواره همراه اهل بیت عصمت و طهارت بوده است و ایضا می باشد !

6 - وَالْبابُ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ مَنْ اَتیکُمْ نَجى وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک

اهل بیت محک ایمان:

آنچه بر اساس روایت مختلف بدان اشاره شده است، خاندان عصمت و طهارت،محک ایمان برای انسان ها هستند . هرکس ایشان را به عنوان نمایندگان الهی پذیرفت ، نجات یافته و هرکس رو گردان شود ، هلاک می گردد .

7 – وَجَعَلَ صَلَواتَنا عَلَیْکُمْ وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طیباً لِخَلْقِنا وَطَهارَةً لاِنْفُسِنا وَتَزْکِیَةً لَنا وَکَفّارَةً لِذُنُوبِنا

اهل بیت جلوه ای از رحمة للعالمینی پیامبر اسلام :

اگر خداوند ، گناهان خلائق بپوشاند و لباس رحمت بر آنان ، بواسطه ی اهل بیت است . که در برخی روایات داریم در روز قیامت،خیل کثیری از بندگان الهی را دستگیری می نمایند و ایضا در این دنیا به برکت حضور نورانیت ایشان ، گناهان بخشیده می شود همانطور که در زیارت نامه ی آنها نیز اشاره شده است که زائر ایشان در حال معرفت ، تمامی گناهانش بخشیده شده و مإوایش بهشت خواهد بود.

8 – وَبَرِئْتُ اِلَى اللَّه عَزَّوَجَلَّ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ وَمِنَ الْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَالشَّیاطینِ وَحِزْبِهِمُ الظّالِمینَ لَکُمْ وَالْجاحِدین لِحَقِّکُمْ وَالْمارِقینَ مِنْ وِلایَتِکُمْ وَالْغاصِبینَ لاِرْثِکُمْ وَالشّاَّکّینَ فیکُمْ وَالْمُنْحَرِفینَ عَنْکُمْ وَمِنْ کُلِّ وَلیجَةٍ دُونَکُمْ

دشمن شناسی و کشف کُـدهای کلامی اهل بیت :

مقوله ی بسیار مهم دشمن شناسی در مکتب اهل بیت در هر زمان مورد توجه ایشان بوده و به مناسبت های مختلف ، کدهایی از جانب این انوار مقدسه صادر می شده تا دشمنان را به مردم ، معرفی نمایند از جمله کدهایی همانند جبت و طاغوت که باید مورد توجه قرار گرفته شود .

9 – مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِکُمْ

تاکید موکد و مجدد به خداشناسی از درگاه اهل بیت :

هرکس خدا را بخواهد باید با اهل بیت شروع کند چرا که محل امن شناخت الهی ، از درگاه خزائن علم خواهد بود .

10 - بکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِکُمْ یَخْتِمُ وَبِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَبِکُمْ یُمْسِکُ السَّماَّءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الاْرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ وَبِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَیَکْشِفُ الضُّرَّ وَعِنْدَکُمْ ما نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَهَبَطَتْ بِهِ مَلاَّئِکَتُهُ

اهل بیت دلیل رحمت واسعه ی الهی ، بر خلائق :

به عبارت دیگر همانطور که در حدیث معراج از زبان پیامبر اسلام نیز بدان اشاره شده است و نیز در احادیث قدسی متعدد هم مذکور است ؛ اهل بیت دلیل خلقت و واسطه ی رحمت الهی بر بندگان هستند .

11 _ وَبِکُمْ اَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَفَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ وَاَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ

تمسک به اهل بیت باعث نجات از گمراهی ها :

خواستنی ها ، فقط و فقط از این خاندان جائز است و چراغ هدایت در ظلمات گمراهی ها ، خود خودشان هستند .به عبارت دیگر اشاره به احادیث متعدد در این زمینه دارد و ایضا زیارت خاص امیر المومنین علی علیه السلام که در هلکات و پرتگاه های بسیار خطرناک ، از دوستداران ، دستگیری کرده و سنگینی های ایشان را به دوش می کشند .( به زیارت مخصوصه ی امیر المومنین علی علیه افضل صلوة المصلین در 27 رجب دقت فرمایید و ایضا در آن تامل )

12 – بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا

اهل بیت باعث رشد فکری و جبران خسارات دنیایی :

آشنایی با آل بیت پیامبری ، آشنایی با معارف دینی و الهی است و در نتیجه جبران کننده خسارات دنیایی و آخروی .

13 -اِنَّ بَیْنى وَبیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا یَاْتى عَلَیْها الا رضاکم :

بخشش فقط با نظرخاص اهل بیت :

خداوند گذشت از بندگان و بخشوده شدن آنان را در گرو رضایت اهل بیت پیامبر خویش قرار داده است بدین معنا که اگر این خاندان از کسی رضایت داشته باشند خداوند هم از او راضی خواهد بود .

14- اَللّهُمَّ اِنّى لَوْ وَجَدْتُ شُفَعاَّءَ اَقْرَبَ اِلَیْکَ مِنْ مُحَمِّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ الاْخْیارِ الاْئِمَّةِ الاْبْرارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعاَّئى

برترین خلائق :

در هستی و خلقت کسانی جز آل بیت پیامبری ، برترین خلائق نزد خداوند نیستند . حتی انبیاء و اولیاء .(اشاره به حدیث معراج فرمایش پیامبر اسلام )

موضوعات: ۱۴ نکته درباره زیارت جامعه کبیره  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ب.ظ ]




زیارت جامعه کبیره
متن عربی متن ترجمه
زيارت دوم: شيخ صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه و عيون اخبار الرضا از موسى بن عبد اللّه نخعى روايت كرده كه گفت‏ خدمت حضرت هادى عليه السّلام عرض كردم: يابن رسول اللّه، مرا زيارتى با بلاغت تعليم فرما كه كامل باشد، تا اينكه هرگاه خواستم يكى از شما را زيارت كنم، آن را بخوانم.
فرمود: چون به درگاه حرم رسيدى، بيايست و شهادتين را بگو يعنى:
اَشهَدُاَن لا اِلهَ اِلَّا اللّه وَحدَهُ لا شَریکَ لهُ ، وَ اَشهَدُاَنَّ مُحَمَّدًا عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ
گواهى میدهم كه معبودى جز خدا نيست، يگانه و شريكى ندارد، و گواهى كه محمد بنده و فرستاده اوست.
در اين هنگام‏ بايد با حالت غسل باشى، چون داخل حرم شوى، و قبر را ببينى بايست و سى مرتبه اللّه اكبر بگو، سپس اندكى با آرامش و وقار راه برو، و در اين راه رفتن، گامها را نزديك يك‏ديگر گذار، آنگاه بايست و سى مرتبه اللّه اكبر بگو، پس نزديك قبر مطهّر برو و چهل مرتبه اللّه اكبر بگو، تا صد تكبير كامل شود.
و شايد چنان‏كه مجلسى اول فرموده: وجه اين صد تكبير اين باشد، كه اكثر طبايع مردم مايل به غلّو در حق محبوبان خود هستند، مبادا از عبارات امثال اين زيارت گرفتار غلو و افراط در اعتقاد و سخن شوند، يا از بزرگى حق تعالى غافل گردند يا غير اين امور.
پس بگو:
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْيَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلادِ وَ أَبْوَابَ الْإِيمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلامِ التُّقَى وَ ذَوِي النُّهَى
سلام بر شما اى اهل بيت نبوّت، و جايگاه رسالت، و عرصه رفت‏ و آمد فرشتگان، و مركز فرود آمدن وحی و معدن رحمت، و خزانه ‏داران بهشت، و نهايت بردبارى، و ريشه ‏هاى كرم، و رهبران امّت ها، و سرپرستان‏ نعمت ها، و بنيادهاى نيكان، و استوانه ‏هاى خوبان، و رهبران سياسى بندگان، و پايه‏ هاى كشورها، و درهای ايمان، و امينان خداى رحمان، و چكيده پيامبران، و برگزيده رسولان، و عترت بهترين گزيده پروردگار جهانيان‏ و رحمت و بركات خدا بر آنان باد، سلام بر پيشوايان هدايت، و چراغ هاى تاريكى، و پرچم هاى پرهيزگارى، و صاحبان‏ خرد،
وَ أُولِي الْحِجَى وَ كَهْفِ الْوَرَى وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَى وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَى وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَاءِ نَبِيِّ اللَّهِ وَ ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
و دارندگان [خردو] زيركى، و پناهگاه مردمان، و وارثان پيامبران، و نمونه برتر، و دعوت نيكوتر و حجّت هاى خدا بر اهل دنيا و آخرت و اين جهان، و رحمت و بركات خدا بر آنان باد، سلام بر جايگاههای شناخت خدا، و مسكن هاى بركت خدا، و معدن هاى حكمت خدا، و نگهبانان راز خدا، و حاملان كتاب‏ خدا، و جانشينان پيامبر خدا، و فرزندان رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش) ، و رحمت و بركات خدا بر آنان باد
السَّلامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ وَ الْأَدِلاءِ عَلَى مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَقِرِّينَ [وَ الْمُسْتَوْفِرِينَ‏] فِي أَمْرِ اللَّهِ وَ التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِينَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عِبَادِهِ الْمُكْرَمِينَ الَّذِينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاةِ وَ أَهْلِ الذِّكْرِ وَ أُولِي الْأَمْرِ وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ وَ خِيَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ
سلام بر دعوت‏ كنندگان به سوى خدا، و راهنمايان بر خشنودى خدا، و استقراريافتگان در امر خدا، و كاملان‏ در محبّت خدا، و مخلصان در توحيد خدا، و آشكاركنندگان امر و نهى خدا، و بندگان گرامى خدا آنان‏كه به گفتار بر خدا پيشى نمی گيرند، و به دستورش عمل مى ‏كنند، و رحمت و بركات خدا بر آنان باد، سلام بر پيشوايان‏ دعوت كننده، و پيشروان هدايت كننده، و سروران سرپرست، و مدافعان حمايت كننده، و اهل ذكر و صاحبان فرمان‏ و باقيمانه خدا و برگزيدگان او، و گروه و صندوق دانش حق،
وَ حُجَّتِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ نُورِهِ [وَ بُرْهَانِهِ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلائِكَتُهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضَى أَرْسَلَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِيعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ،
و حجّت و راه و نور و برهان خدا، و رحمت و بركات خدا بر آنان باد، گواهى مى ‏دهم كه معبودى جز خدا نيست، يگانه است، و براى او شريكى نيست، چنان‏كه خدا براى خويش گواهى داده، فرشتگانش و دانشمندان از بندگانش براى او گواهى دادند، معبودى جز او نيست، عزيز و حكيم است، و گواهى مى ‏دهم كه محمد بنده‏ برگزيده، و فرستاده پسنديده اوست، او را به هدايت و دين حق فرستاد، تا بر همه آيين ها پيروزش گرداند هرچند مشركان‏ ناخوش دارند، و گواهى مى ‏دهم كه شماييد پيشوايان راهنما، راه‏يافته، معصوم، مكرّم، مقرّب‏ پرهيزگار، راستگو، برگزيده، فرمانبردار خدا، قيام كننده به فرمانش، عمل كننده به خواسته‏ اش‏
الْفَائِزُونَ بِكَرَامَتِهِ اصْطَفَاكُمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِهِ وَ اخْتَارَكُمْ لِسِرِّهِ وَ اجْتَبَاكُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ أَعَزَّكُمْ بِهُدَاهُ وَ خَصَّكُمْ بِبُرْهَانِهِ وَ انْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ [بِنُورِهِ‏] وَ أَيَّدَكُمْ بِرُوحِهِ وَ رَضِيَكُمْ خُلَفَاءَ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجا عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ أَنْصَارا لِدِينِهِ وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعا لِحِكْمَتِهِ وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ وَ أَرْكَانا لِتَوْحِيدِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَعْلاما لِعِبَادِهِ وَ مَنَارا فِي بِلادِهِ وَ أَدِلاءَ عَلَى صِرَاطِهِ عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ
دست‏ يافته به كرامتش، شما را با دانشش برگزيد، و براى غيبش پسنديد، و براى رازش انتخاب كرد، و به قدرتش اختيار كرد، و به هدايتش عزيز نمود، و برهانش اختصاص داد، و براى نورش برگزيد، و به روحش تأييد فرمود و شما را پسنديد براى جانشينى در زمينش، و دلايل محكمى بر مخلوقاتش، و ياورانى براى دينش، و نگهبانانى براى رازش، و خزانه‏ دارانی براى دانشش، و محل نگهدارى براى حكمتش، و مفسّران وحيش، و پايه ‏هاى يگانه‏ پرستى ‏اش، و گواهانى بر خلقش‏ و پرچشم هايى براى بندگانش، و مراكز نورى در كشورهايش، و راهنمايانى بر راهش، خدا شما را از لغزشها حفظ كرد، و از فتنه‏ ها ايمن داشت، و از آلودگى پاك كرد،
وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيرا فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ وَ أَكْبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَ مَجَّدْتُمْ كَرَمَهُ وَ أَدَمْتُمْ [أَدْمَنْتُمْ‏] ذِكْرَهُ وَ وَكَّدْتُمْ [ذَكَّرْتُمْ‏] مِيثَاقَهُ وَ أَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلانِيَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِي مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَكُمْ فِي جَنْبِهِ [حُبِّهِ‏] وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ [وَ فَسَّرْتُمْ‏] شَرَائِعَ أَحْكَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِي ذَلِكَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ
و پليدى را از شما ببرد، و پاكتان نمود، پاك‏ كردنى شايسته‏ پس شما هم عظيم شمرديد، شوكتش را، و بزرگ دانستيد مقامش را، و ستوديد كرمش را، و ادامه داديد ذكرش را، و استوار نموديد پيمانش را، و محكم كرديد گره طاعتش را، و در نهان و آشكار براى او خيرخواهى نموديد، و مردم را با حكمت و پند نيكو به راه او دعوت كرديد، و جان خود را در خشنودى او نثار نموديد، و بر آنچه در كنار او به شما در رسيد صبر كرديد و نماز را بپا داشتيد، و زكات پرداختيد، و به معروف امر نموديد، و از منكر نهى كرديد، و جهاد فى اللّه‏ نموديد، آن‏گونه كه شايسته بود، تا دعوتش را آشكار كرديد، و واجباتش را بيان فرموديد، و حدودش را بر پا داشتيد، و قوانين احكامش‏ را پخش نموديد، و روش او را انجام داديد، و در اين امور از جانب خدا به مقام رضا دررسيديد، و تسليم قضاى او گشتيد،
وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللازِمُ لَكُمْ لاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَكُمْ وَ آيَاتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِيكُمْ وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ وَ أَمْرُهُ إِلَيْكُمْ مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ [وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ‏] وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ،
و رسولان گذشته او را تصديق نموديد، پس روگردان از شما خارج از دين، و ملازمتان ملحق شونده به شما، و كوتاهى كننده در حقّتان قرين نابودى است، و حق همراه شما و در شما و از شما و به سوى شماست، و شما اهل حق و سرچشمه آن هستيد و ميراث نبوّت نزد شماست، و بازگشت خلق به سوى شما، و حسابشان با شماست، و سخن جدا كننده حق از باطل‏ نزد شماست، آيات خدا پيش شما، و تصميمات قطعى ‏اش در شما، و نور و برهانش نزد شماست، و امر او متوجه شماست، آن‏ كه شما را دوست داشت، خدا را دوست داشته، و هر كه شما را دشمن داشت خدا را دشمن داشته، و هر كه به شما محبّت ورزيد به خدا محبت ورزيده‏ و هركه با شما كينه ‏توزى نمود، با خدا كينه‏ورزى نموده است، و هركه به شما چنگ زد، به خدا چنگ زده است،
أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ [السَّبِيلُ الْأَعْظَمُ‏] وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ سَعِدَ مَنْ وَالاكُمْ وَ هَلَكَ مَنْ عَادَاكُمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَكُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ وَ هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ ،
شماييد راه راست ‏تر و گواهان خانه فنا، و شفيعان خانه بقا، و رحمت پيوسته، و نشانه انباشته‏ و امانت نگاه داشته، و درگاه حقّى كه مردم به آن آزموده مى ‏شوند، آنكه به سوى شما آمد نجات يافت، و هركه نيامد هلاك شد، شما مردم را به سوى خدا مى ‏خوانيد، و به وجود او راهنمايى مى ‏كنيد، و همواره در حال ايمان به او هستيد، و تسليم او مى ‏باشيد، و به فرمانش عمل مى ‏كنيد، و به راهش ارشاد مى ‏نماييد و به گفته‏ اش حكم مى ‏كنيد، هركه شما را دوست داشت، خوشبخت شد، و هركه شما را دشمن داشت به هلاكت رسيد، و هر كه شما را انكار كرد زيانكار شد و هركه از شما جدايی نمود گمراه گشت، هركه به شما تمسّك جست به رستگارى رسيد، و هركه به شما پناه آورد ايمنى يافت، كسى ‏كه شما را تصديق نمود سالم ماند، و هركه متمسّك به شما شد هدايت يافت، كسی كه از شما پيروز كرد، بهشت جاى اوست، و هركه با شما مخالفت ورزيد، آتش جايگاه اوست، هركه منكر شما شد كافر است، و هر كه با شما جنگيد مشرك است،
وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَكُمْ فِيمَا مَضَى وَ جَارٍ لَكُمْ فِيمَا بَقِيَ وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنَا [صَلَوَاتِنَا] عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طِيبا لِخَلْقِنَا [لِخُلُقِنَا] وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً [بَرَكَةً] لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا فَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِينَ بِفَضْلِكُمْ وَ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ
و هر كه شما را ردّ كرد، در پست‏ ترين جايگاه از دوزخ است، گواهى می دهم كه اين شأن و مقام درگذشته براى شما پيشى داشت‏ و برايتان در آينده زمان جارى است، و همانا ارواح و نور و سرشت شما يكى است، پاكيزه و پاك شد، برخى از آن از برخی ديگر است، خدا شما را نورهايى آفريد، و گرداگرد، عرش خود قرار داد، تا با آوردنشان به دنيا بر ما منّت نهاد، و قرارتان داد در خانه‏ هايی كه اجازه داد رفعت يابند و نام او در آنها ذكر شود، و درودهاى ما بر شما قرار داد، و آنچه ما را از ولايت شما به آن‏ مخصوص داشت، مايه پاكى براى خلقت ما، و طهارت براى جان ما، و تزكيه براى وجود ما، و كفاره گناهان ماست، پس ما در نزد خدا از تسليم شدگان به فضل شما، و شناخته‏ شدگان به تصديق جايگاه شما بوديم، خدا شما را به شريفترين جايگاه گراميان‏
وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لا يَلْحَقُهُ لاحِقٌ وَ لا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لا صِدِّيقٌ وَ لا شَهِيدٌ وَ لا عَالِمٌ وَ لا جَاهِلٌ وَ لا دَنِيٌّ وَ لا فَاضِلٌ وَ لا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ إِلا عَرَّفَهُمْ جَلالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ وَ كِبَرَ شَأْنِكُمْ وَ تَمَامَ نُورِكُمْ وَ صِدْقَ مَقَاعِدِكُمْ وَ ثَبَاتَ مَقَامِكُمْ،
و برترين منازل مقرّبان، و رفيع ‏ترين درجات فرستادگان برساند، چنان‏كه از پیرسنده ‏اى به آن نرسد، و بالا رونده‏اى به آن راه نيابد، و سبقت‏ گيرنده ‏اى از آن پيشى نجويد، و طمع كننده‏ اى در يافتن آن طمع نورزد، از آنچا كه باقى نمى ‏ماند ملك مقرّبى، و نه پيامبر مرسلى، و نه صدّيقى و نه شهيدى و نه دانايى و نه نادانى و نه پستى و نه والايى، و نه مؤمن‏ شايسته‏ اى، و نه فاجر بدكارى، و نه گردنكش لجوجى، و نه شيطان نافرمانى، و نه خلق ديگرى كه در اين ميان گواه باشد مگر اينكه خدا بر آنان بشناساند، جلالت امر شما، و عظمت مقام، و بزرگى شأن، و كامل بودن نور، و درستى مسندها و ثابت بودن مقام،
وَ شَرَفَ مَحَلِّكُمْ وَ مَنْزِلَتِكُمْ عِنْدَهُ وَ كَرَامَتَكُمْ عَلَيْهِ وَ خَاصَّتَكُمْ لَدَيْهِ وَ قُرْبَ مَنْزِلَتِكُمْ مِنْهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكُمْ أَنِّي مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَ بِمَا آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرٌ بِعَدُوِّكُمْ وَ بِمَا كَفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ وَ بِضَلالَةِ مَنْ خَالَفَكُمْ مُوَالٍ لَكُمْ وَ لِأَوْلِيَائِكُمْ مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِكُمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ مُطِيعٌ لَكُمْ عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ ،
و شرافت موقعيت، و منزلت شما را نزد خويش، و كرامتتان را بر او، و خصوصيتى كه نزد او داريد و نزديكى مقامى كه نسبت به او براى شماست، پدر و مادرم و اهل و مال و طايفه‏ ام فداى شما، خدا و شما را گواه مى ‏گيرم، كه من به شما و به آنچه شما ايمان آورديد باور دارم، نسبت به دشمنتان و آنچه را شما به آن كفر ورزيديد كافرم، بينايم به مقام شما، و به گمراهى آنكه‏ با شما مخالفت كرد، دوستدار شما و دوستان شمايم، خشمناك نسبت به دشمنان شما و دشمن آنانم، در صلحم با هركه با شما در صلح است‏ و در جنگم با هر كه با شما جنگيد، حق مى ‏دانم آنچه را شما حق دانستيد، و باطل مى ‏دانم آنچه را شما باطل دانستيد، به فرمان شمايم، عارف به حقّتان هستم،
مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ مُعْتَرِفٌ بِكُمْ مُؤْمِنٌ بِإِيَابِكُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِكُمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ آخِذٌ بِقَوْلِكُمْ عَامِلٌ بِأَمْرِكُمْ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ زَائِرٌ لَكُمْ لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِكُمْ إِلَيْهِ وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلانِيَتِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَيْكُمْ وَ مُسَلِّمٌ فِيهِ مَعَكُمْ،
برترى شما اقرار دارم، تحملّ كننده دانش شمايم، پرده‏ نشين پيمان و حرمت شما مى باشم، به شما معترفم، به بازگشتتان مؤمنم، رجعت تان را تصديق دارم‏ چشم به راه فرمان شمايم، در انتظار حكومت شما به سر مى ‏برم، گيرنده گفته شما هستم، عمل كننده به فرمان شما می باشم، پناهنده به شمايم، زائر شما هستم، ملتجى و پناهنده به قبر شمايم، خواهنده شفاعت به درگاه خداى عزّ و جلّ به وسيله شما مى ‏باشم، و به سوى او به سبب شما تقرّب مى ‏جويم، و مقدّم كننده شما پيش روی خواسته ‏ام و حاجاتم و ارادتم در همه احوال و امورم، به نهان و آشكارتان، و حاضر وغائبتان، و اوّل و آخرتان ايمان دارم، و در همه اينها واگذارنده كار به شمايم، و در اينها به همراه شما تسليم،
وَ قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يُحْيِيَ اللَّهُ تَعَالَى دِينَهُ بِكُمْ وَ يَرُدَّكُمْ فِي أَيَّامِهِ وَ يُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ وَ يُمَكِّنَكُمْ فِي أَرْضِهِ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ غَيْرِكُمْ [عَدُوِّكُمْ‏] آمَنْتُ بِكُمْ وَ تَوَلَّيْتُ آخِرَكُمْ بِمَا تَوَلَّيْتُ بِهِ أَوَّلَكُمْ وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّيَاطِينِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِينَ لَكُمْ [وَ] الْجَاحِدِينَ لِحَقِّكُمْ وَ الْمَارِقِينَ مِنْ وِلايَتِكُمْ وَ الْغَاصِبِينَ لِإِرْثِكُمْ [وَ] الشَّاكِّينَ فِيكُمْ [وَ] الْمُنْحَرِفِينَ عَنْكُمْ وَ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ وَ كُلِّ مُطَاعٍ سِوَاكُمْ وَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ فَثَبَّتَنِيَ اللَّهُ أَبَدا مَا حَيِيتُ عَلَى مُوَالاتِكُمْ وَ مَحَبَّتِكُمْ وَ دِينِكُمْ وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُمْ وَ رَزَقَنِي شَفَاعَتَكُمْ ،
دلم‏ تسليم شماست، رأيم تابع شماست، و يارى ‏ام براى شما مهيّاست، تا زمانى كه خدا دينش را به وسيله شما زنده كند، و شما را در ايّامش بازگرداند، و براى عدالتش آشكارتان نمايد، و در زمينش پابر جايتان فرمايد، پس با شمايم با شما، نه با غير شما به شما ايمان آوردم، آخرى شما را دوست دارم، همانطور كه اوّلين شما را دوست داشتم، به سوى خدا از دشمنانتان بيزارى مى ‏جويم و و نيز بيزارى نمودم از جبت و طاغوت و شياطين و گروهشان، آن ستم‏ كنندگان به شما، و منكران حقّتان، و خارج‏ شدگان از ولايتتان، و غصب‏ كنندگان ميراثتان، و شك‏ كنندگان در حقانيت تان، و منحرف ‏شوندگان از حضرتتان، و از هر آنچه‏ به غير شما وارد در دين شده و از دين نيست، و از هر اطاعت شده ‏اى جز شما، و از رهبرانى كه مردم را به آتش دوزخ مى ‏خوانند، پس خدا هميشه پابرجايم‏ بدارد، تا كه زنده ‏ام بر مولات و محبّت و دين شما، و به اطاعت از شما موفّقم فرمايد، و شفاعت شما را نصيبم كند
وَ جَعَلَنِي مِنْ خِيَارِ مَوَالِيكُمْ التَّابِعِينَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَيْهِ وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثَارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ وَ يَهْتَدِي بِهُدَاكُمْ وَ يُحْشَرُ فِي زُمْرَتِكُمْ وَ يَكِرُّ فِي رَجْعَتِكُمْ وَ يُمَلَّكُ فِي دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فِي عَافِيَتِكُمْ وَ يُمَكَّنُ فِي أَيَّامِكُمْ وَ تَقَرُّ عَيْنُهُ غَدا بِرُؤْيَتِكُمْ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ مَوَالِيَّ لا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ وَ لا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ [اللَّهُ‏] وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ ،
و مرا از برگزيدگان دوستان قرار دهد، و از پيروى ‏كنندگان نسبت به آنچه شما به آن دعوت كرديد، و مرا از آنانى قرار دهد كه از آثار شما متابعت مى ‏كنند و به راه شما مى ‏روند، و به هدايت شما هدايت مى ‏جويند، و در گروه شما محشور مى ‏شوند، و در زمان رجعت تان دوباره به دنيا بازمى ‏گردد، و در دولت شما به‏ فرمانروايى می رسند، و در دوران سلامت كامل شما مفتخر مى ‏گردند، و در روزگار شما اقتدار مى ‏يابند، و فردا چشمشان به ديدار شما روشن مى ‏شود، پدر و مادر و جان و خانواده و مالم فداى شما، هركه آهنگ خدا كند، به وسيله شما آغاز میكند، و هركه او را به يكتايى پرستد، طريق توحيدش را از شما مى ‏پذيرد، و هركه قصد حق كند.
به شما توجه می نمايد، اى سرورانم، نمى توانم ثناى شما را شماره كنم، و در امر مداح گفتن قدرت رسيدن به حقيقت شما را ندارم، و در مقام وصف نمودن، توانايى بيان منزلت شما در من نيست، و حال آنكه شما نور خوبان و هاديان نيكان و حجّت هاى خداى جبّاريد، خدا با شما آغاز كرد، و با شما ختم می كند، و به خاطر شما باران فرو می ريزد،
وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ وَ عِنْدَكُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلائِكَتُهُ وَ إِلَى جَدِّكُمْ
و تنها براى شما آسمان را از اينكه بر زمين فرو افتد نگاه می دارد، مگر با اجازه خودش، و به وسيله شما اندوه را مى ‏زدايد، و سختى را برطرف می نمايد، و نزد شماست آنچه را بر رسولانش نازل فرموده، و فرشتگانش به زمين فرود آورده ‏اند، و به جانب جد شما.
%% (و اگر زيارت امير مؤمنان عليه السّلام‏ باشد، به جاى «والى جدّكم» بگو: وَ إِلَى أَخِيكَ ) بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُّ مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُمْ وَ خَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لَكُمْ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوِلايَتِكُمْ بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وِلايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ، بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ وَ أَوْفَى عَهْدَكُمْ [وَ أَصْدَقَ وَعْدَكُمْ‏] ، كَلامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ ،
و به سوى برادرت روح الامین برانگيخته شد، خدا آنچه به شما عنايت كرده‏ به احدى از جهانيان مرحمت نفرموده، هر شرافتمندى در برابر شما سر به زير انداخته، و هر متكبّرى در مقابل طاعت شما گردن نهاده، و هر جبّارى نسبت‏ به برترى شما فروتن گشته است، و هر چيزى براى شما خوار شده است، و زمين به نورتان روشن گشت، و رسيدگان به ولايت شما رستگار شدند با شما راه به سوى بهشت را میتوان پيمود، خشم حضرت رحمان است بر كسیكه منكر ولايت شما شد، پدر و مادر و جان و اهل‏ و مالم فداى شما باد، ياد شما در قلوب يادكنندگان، و نامتان در نامها، و تن هايتان در تن‏ ها، و ارواحتان در ارواح، و جان هايتان در جانها، و آثارتان در آثار، و قبرهاي تان در قبرهاست، چه‏ شيرين است نامهاي تان، و گرامى است جان هايتان، و بزرگ است مقامتان، و عظيم است مرتبه بلندتان، و با وفاست پيمانتان، و راست است‏ وعده ‏تان، سخن شما نور، و دستورتان راهنما، و سفارشتان تقوا، و كارتان، خير، و روشتان‏ احسان،
وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي كَيْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِكُمْ وَ أُحْصِي جَمِيلَ بَلائِكُمْ وَ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَكَاتِ وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ،
و اخلاق و خويتان بزرگوارى، و كار و رفتارتان حق و راستى و مدارا، و گفتارتان حكم و حتم، و رأيتان‏ دانش و بردبارى و دورانديشى است، اگر از خوبى ياد شود، آغاز و ريشه و شاخه و سرچشمه و جايگاه و نهايتش شماييد، پدر و مادر و جانم فداى شما، چگونه ثناى نيكوى شما را وصف كنم، و آزمايش هاى زيباى شما را بشمارم، خدا ما را به وسيله شما از خواری درآورد، و غم هاى غرق كننده را از ما زدود، و ما را از پرتگاه هلاكت ها و آتش دوزخ رهانيد، پدر و مادر و جانم فداى شما، خدا در پرتو دوستى شما، دستورات دينمان را به ما آموخت، و از دنيايمان آنچه كه فاسد شده بود، اصلاح نموده، و به موالات شما دين كامل شد، و نعمت عظمت يافت،
وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَكَانُ [وَ الْمَقَامُ‏] الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ،
و جدايى به گردهمايى رسيد، و به مولات شما طاعت واجب شده‏ پذيرفته می گردد، و براى شماست موّدت واجب، و درجات بلند، و مقام پسنديده، و جايگاه معلوم‏ نزد خداى عزّ و جلّ، و شرف عظيم، و رتبه كبير، و شفاعت پذيرفته، اى پروردگار ما به آن‏چه نازل فرمودى ايمان آورديم، و از پيامبر پيروى كرديم، پس ما را در شمار گواهان بنويس، اى پروردگار ما، دلهاى ما را پس از اينكه هدايت نمودی منحرف مكن، و به ما از نزد خود رحمت ببخش، همانا تو بسيار بخشنده ‏اى، منزّه است پروردگار ما، كه وعده پروردگار ما امرى انجام يافته است‏
يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلا رِضَاكُمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ اللَّهُمَّ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ [تَسْلِيما] كَثِيراً وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ
اى ولىّ خدا به درستى كه بين من و خداى عزّ و جلّ گناهانى است كه آنها را جز رضايت شما پاك نمى ‏كند، پس به حقّ خدايی كه شما را امين بر راز خود قرار داد، و زير نظر گرفتن، زندگى بندگانش را از شما خواست، و طاعت خود را به طاعت شما مقرون نمود، هرآينه بخشش گناهانم را از خدا بخواهيد و شفيعان من شويد، كه من فرمانبردار شمايم، كسى ‏كه شما را اطاعت كرد، خدا را اطاعت نموده، و هر كه از شما نافرمانى نمود، خدا را نافرمانی كرده است، و هركه شما را دوست داشت، خدا را دوست داشته، و هر كه شما را دشمن داشت خدا را دشمن داشته است.
خدايا اگر من شفيعانى را به درگاه تو نزديك‏تر از محمّد و اهل بيتش، آن خوبان و پيشوايان و نيكان مى ‏يافتم، آنها را شفيعان خود قرار مى ‏دادم پس به حقشّان كه براى آنان بر خود واجب كرده ‏اى، مرا در گروه عارفان به آنها و آشناى به‏ حقّشان، و در شمار رحم‏ شدگان به شفاعت آن بزرگواران وارد كن، به درستى كه تو مهربان‏ترين مهربانانى، و درود خدا بر محمّد و خاندان پاكش‏ و سلام خدا، سلامى بسيار، بر آنان باد، و خدا ما را بس است، و نيكو كارگشايى است

موضوعات: زیارت جامعه کبیره  لینک ثابت
 [ 03:14:00 ب.ظ ]




زیارت امام زمان (ع) در روز جمعه
متن عربی متن ترجمه
جمعه روز حضرت صاحب الزّمان (عج) و بنام آن حضرت است و همان روزى است كه ايشان در آن روز ظهور خواهد فرمود.
.
.
بگو:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ،
سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش، سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش، سلام‏ بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره میيابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده میشود، سلام بر تو اى پاك‏نهاد و اى هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو اى همراه خيرخواه، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى چشمه حيات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعده‏اى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد، سلام بر تو اى مولاى من، من دل‏بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام، و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب میجويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میكشم،
وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.
و از خدا درخواست مى ‏كنم بر محمّد و خاندان‏ محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پيروان و ياوران تو در برابر دشمنانت و از شهداى در آستانت در شمار شيفتگانت قرار دهد، اى سرور من، اى صاحب‏ زمان، درودهاى خدا بر تو و بر خاندانت، امروز روز جمعه و روز توست‏ روزى كه ظهورت و گشايش كار اهل ايمان به دستت در آن روز و كشتن كافران به سلاحت‏ اميد می رود و من اى آقاى من در اين روز ميهمان و پناهنده به توام و تو اى مولاى من بزرگوارى از فرزندان‏ بزرگواران و از سوى خدا به پذيرايى و پناه ‏دهى مأمورى، پس مرا پذيرا باش و پناه ده، درودهاى خدا بر تو و خاندان پاكيزه ‏ات.
سيّد بن طاووس فرموده: من پس از اين زيارت به اين شعر تمثل می جويم و به آن حضرت اشاره نموده، می گويم:
نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي وَ ضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ
در هر كجا و بر سر هر خوان، من ميهمان توام اى صاحب الزّمان

موضوعات: زیارت امام زمان (ع) در روز جمعه  لینک ثابت
 [ 03:13:00 ب.ظ ]