فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-10-30] [ 11:31:00 ب.ظ ]




شفاى مرد نصرانى

مرحوم محدث نورى نقل فرمودند: كه در بغداد مردى نصرانى به نام ((يعقوب)) مبتلا به مرض استسقاء بود كه از معالجه آن ناميد شده بودند و به طورى بدنش ضعيف شده بود كه توان راه رفتن نداشت. او مى گويد: مكرر از خدا مرگم را خواسته بودم تا آنكه در سال 1280 هـ.ق در عالم خواب سيد جليل القدر نورانى را ديدم كه كنار تختم ايستاده, و به من گفت: اگر شفا مى خواهى بايد به زيارت كاظمين بيايى. از خواب بيدار شدم و خوابم را به مادرم گفتم. مادرم كه مسيحى بود گفت: اين خواب شيطانى است. دو مرتبه خوابم برد. اين مرتبه زنى را در خاب ديدم باچادر و روپوش كه به من گفت: برخيز كه صبح شد آيا پدرم با شما شرطنكرد كه او را زيارت كنى و ترا شفا بخشد؟ گفتم پدر شما كيست؟ گفت: ((موسى بن جعفر)). گفتم شما كيستى؟ فرمود: من معصومه خواهر رضا هستم. از خواب بيدار شدم و متحير بودم كه به كجا بروم; به ذهنم آمد كه به خدمت ((سيد راضى بغدادى)) بروم. به بغدادى رفتم تا به در خانه او رسيدم, در زدم صدا آمد كيستى؟ گفتم: در را بازكن. همين كه سيدصدايم را شنيد به دخترش گفت: در را باز كن كه يك نفر نصرانى است آمده مسلمان شود.
وقتى بر او وارد شدم گفتم: از كجا دانستيد كه من چنين قصدى دارم؟ فرمود: جدم در خواب مرا از قضيه خبر داد. او مرا به كاظمين نزد شيخ عبد الحسين تهرانى برد; داستان خود را برايش گفتم, دستور دارد مرا به حرم مطهر حضرت كاظم عليه السلام بردند و مرا دور ضريح طواف دادند عنايتى نشد; از حرم بيرون آمدم احساس تشنگى كردم; آب آشاميدم, حالم منقلب شد و روى زمين افتادم, گويا كوهى بر پشتم بود و از سنگينى آن راحت شدم. ورم بدنم از بين رفت و زردى صورتم به سرخى مبدل شد و ديگر اثرى از آن مرض نديدم.خدمت شيخ بزرگوار رفتم وبه دست ايشان مسلمان شدم… (دارالسلام, ج 2, ص 169)
شفاى مفلوج

حجه الاسلام والمسلمين آقاى شيخ محمود على اراكى نقل كرد: كه من خودم مكرر ديدم شخصى را كه ((از پا عاجز و ناتوان بود كه پاهايش جمع نمى شد و قسمت پايين بدن را روى زمين مى كشيد و با تكيه به دو دست حركت مى كرد)) از حالش پرسيدم اهل يكى از شهرهاى قفقاز شوروى بود, گفت: رگهاى پايم خشكيده است و قادر به راه رفتن نيستم; رفتم مشهد از حضرت رضا شفا بگيرم نتيجه اى نگرفتم; آمده ام اينجا (قم) انشاء الله شفا بگيرم.
در يكى از شبهاى ماه رمضان بود, شنيديم نقارخانه حرم (قبق معمول) به صدا درآمد و گفتند: بى بى شخص فلجى را شفا داده است; ما كه بعدا” با درشكه با چند نفر از همراهان به اراك مى رفتيم در شش فرسخى اراك, همان شخص ناتوان را ديدم كه با پاهاى صحيح و سالم عازم كربلا است و معلوم شد كه آن روز او بوده كه شفاگرفته, او را به درشكه سواركرديم و تا اراك همراه ما بود.(زندگانى حضرت معصومه, ص 47, سيد مهدى صحفى.)
شفاى پادرد و تقدير از عزادارى اهل بيت عليهم السلام
حضرت آيت الله حاج شيخ مرتضى حائرى نقل فرمودند: كه شخصى بود به نام آقا جمال, معروف به ((هژبر)), دچار پادرد سختى شده بود به طورى كه براى شركت در مجالس, بايستى كسى او را به دوش مى گرفت و كمك مى كرد, عصر تاسوعا آقاى هژبر به روضه اى كه در مدرسه فيضيه از طرف آيت الله حائرى تشكيل شده بود, آمد. آقا سيد على سيف (خدمتگزار مرحوم آيت الله حائرى) كه نگاهش به او افتاد به او پرخاش كرد كه: سيد اين چه بساطى است كه ذرآورده اى, مزاحم مردم مى شوى, اگر واقعا"سيدى برو از بى بى شفا بگير. آقاى هژبر تحت تاثير قرار گرفت و در پايان مجلس به همراه خود گفت: مرا به حرم مطهر ببر, پس از زيارت و عرض ادب با دل شكسته حال توجه و توسلى پيدا كرد و سيد را خواب ربود. در خواب ديد كسى به او مى گويد:بلند شو. گفت نمى توانم. گفته شد: مى تواى بلند شو و عمارتى را به او نشان داده وگفت:
اين بنا از حاج سيد حسين آقاست كه براى ما روضه خوانى مى كند, اين نامه را هم به بده. آقاى هژبر ناگهان خود را ايستاده ديد كه نامه اى در دست دارد و نامه را به صاحبش رساند و مى گفت: ترسيدم اگر نامه را نرسانم دردپا برگردد و كسى از مضمون نامه مطلع نشد حتى آيت الله حائرى, ايشان فرمودند: كه از آن به بعد آقاى هژبر عوض شد گوئى از جهان ديگريست و غالبا” در حال سكوت و يا ذكر خدا بود.(مـــدرك سابق, ص 45)
نجات گمشده و عنايت به زائرين

خادم و كليد دار حرم و مكبر مرحوم آقاى روحانى (كه از علماى قم و امام جماعت مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام بوده اند) مى گويد: شبى از شبهاى سرد زمستان در خواب حضرت معصومه عليها السلام را ديدم كه فرمود: بلند شو و بر سر مناره ها چراغ روشن كن. من از خواب بيدار شدم ولى توجهى نكردم. مرتبه دوم همان خواب تكرار شد و من بى توجهى كردم در مرتبه سوخم حضرت فرمود: مگر نمى گويم بلند شو و بر سر مناره چراغ روشن كن! من هم از خواب بلند شده بدون آنكه علت آن را بدانم در نيمه شب بالى مناره رفته و چراغ را روشن كردم و بر گشته خوابيدم.
صبح بلند شدم و دربهاى حرم را باز كردم و بغد از طلوع آفتاب از حرم بيرون آمدك با رفقايم كنار ديوار و زير آفتاب زمستانى نشسته, صحبت مى كرديم كه متوجه صحبت چند نفر زائر شدم كه به يكديگر مى گويند: معجزه و كرامت اين خانم را يديد! اگر ديشب در اين هواى سرد و با اين برف زياد, چراغ مناره حرم اين خانم روشن نمى شد ما هرگز راه را نمى يافتيم و در بيابان هلاك مى شديم.
خادم مى گويد: من نزد خود متوجه كرامت و معجزه حضرت و نهايت محبت و لطف او به زائرينش شدم.(وديعه آل محمد, ص 14, محمد صادق انصارى)
مبتلاى به جنون

آقاى مير سيد على برقعى فرمودند: مردى اظهار مى داشت كه من در ايامى كه سفير ايران درعراق بودم, عيالم مبتلا به جنون شد به طورى كه كند به پاهايش زديم;روزى از سفارتخانه به منزل آمدم حال او را بسيار منقلب و آشفته ديدم, داخل اطاق مخصوص خود شدم و از همانجا متوسل شدم به مولا امير المومنين عليه السلام و عرض كردم يا على چند سال است كه در خدمت شما هستم و غريب و تنهايم شفاى همسرم را از شما مى خواهم. همين طور در حال تحير بودم كه خدايا چه بكنم كه يك مرتبه خادمه منزل دويد و گفت آقا بياييد, گفتم همسرم فوت كرد؟ گفت: خير بهتر شد. من باعجله نزد عيالم رفتم, ديدم با حال طبيعى نشسته, عيالم به من گفت: اين چه وضع است, چرا به پاهاى من كند زديد؟! براى او توضيح دادم بعد گفتم چه شد كه شمايك مرتبه بهتر شديد؟ گفت: در همين ساعات خانم مجلله اى داخل اطاق شد گفتم شما كيستيد؟
فرمود من معصومه دختر موسى بن جعفر عليه السلام هستم. جدم اميرالمومنين على عليه السلام امر فرمودند من شما را شفا بدهم و شما خوب شديد …(بشاره المومنين, ص 43, آشيخ قوام اسلامى جاسبى)
ضعف چشم

حاج آقا مهدى صاحب مقبره اعلم السلطنه (بين صحن جديد و عتيق) نقل كرده: كه من چندى قبل به ضعف چشم مبتلا شدم, بعد از مراجعه به اطباء, اظهار داشتند كه چشم شما آب آورده بايد برسد تا آن را عمل كنيم. او مى گويد: بعد از آن هر وقت كه به حرم مشرف مى شدم مختصرى از گرد و غبار ضريح را به چشمانم مى كشيدم و اين عمل باعث شد كه ضعف چشم من بر طرف شود به طورى كه الان بدون عينك, قرآن ومفاتيح مى خوانم. (همان مدرك)
دختر لال
حجه الاسلام آقاى حاج آقا حسن امامى چنين نوشته اند كه: روز پنجشنبه دهم رجب 1385 هـ.ق دخترى 13 ساله از اهالى ((آب روشن آستارا)) به اتفاق پدر و مادرش به قم آمدند در حالى كه دختر در اثر مرضى دچار عارضه لالى شده بود و قوه گويايى خود را از دست داده بود و با مراجعه به اطباء هم معالجه نشده بود, در حالى كه از دكت رها مايوس بودند به كنار قبر مطهر فاطمه معصومه عليها السلام پناهنده شدند.
به مدت دو شب در كنار ضريح مبارك نشسته گاهى در حال گريه و گاهى با زبان بى زبانى مشغول راز و نياز بود كه يك مرتبه همه چراغهاى حرم خاموش گرديد. در همان حال دختر مذكور مورد عنايت بى منتهاى حضرت قرار گرفت و صيحه عجيبى كشيد كه خدام و زائرين شنيدند. جمعيت هجوم آوردند تا مقدارى از لباس او را به عنوان تبرك بگيرند. خدام دختر را به كشيك خانه بردند تا جمعيت متفرق شدند. دختر گفت:
در همان وقت خاموشى چراغهاى حرم, چنان روشنايى و نورى ديدم كه در تمام عمرم مثل آن را نديده بودم و حضرت را ديدم كه فرمود: خوب شدى و ديگر مى توانى سخن بگويى و حر بزنى; من فرياد زدم, ديدم زبانم باز شده است….(همان مدرك, ص 49)

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ب.ظ ]




کرامت حضرت معصومه علیها السلام نسبت به جوان نخجوانی

حضرت آیت الله مکارم شیرازی می فرمود: «بعد از فروپاشی شوروی و آزاد شدن جمهوری های مسلمان نشین، مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند که عده ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند.

مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین سیصد نفر داوطلب، پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامع ترین آن ها بودند برای اعزام به حوزه علمیه انتخاب شدند. در این میان جوانی که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت، انتخاب نشده بود، با اصرار فراوان پدر ایشان، مسؤول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد. ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از کاروان علمی، مسؤول فیلم برداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجسته ای از آن را به نمایش می گذارد. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته می شود. وقتی کاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساکن شدند، این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت می شود و در همان حال خوابش می برد. در خواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری می بیند چشمش سالم و بی عیب است.

او بعد از شفا گرفتن به مدرسه بر می گردد. دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شده و ساعت ها مشغول دعا و توسل می شوند. وقتی این خبر به نخجوان می رسد، آن ها مصرانه خواهان این می شوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آن جا برگردد که باعث بیداری و هدایت دیگران و استحکام عقیده مسلمین گردد.»
آزاد شدن اسیر جنگی

حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای ابن الرّضا از حاج آقای کشفی از خدمتگزاران بلند پایه حرم حضرت معصومه علیها السلام نقل کردند که در ایام جنگ، شبی از شبها گروهی از اسرای عراقی را به حرم مطهّر کریمه اهل بیت آورده بودند، در طرف بالای سر حضرت میله هایی نهاده شده بود که اسرا در داخل میله ها و دیگر زائران در بیرون میله ها مشغول زیارت بودند. یکمرتبه دیدیم که زنی از میان تماشاگران جیغ کشید و بلافاصله یکی از اسرا نیز جیغی کشید.

معلوم شد که این اسیر از شیعیان عراقی بوده، به خدمت سربازی رفته، توسّط ارتش عراقی او را اجباراً به جبهه برده اند و آنجا به اسارت نیروهای ایرانی درآمده است.

مادرش نیز به جرم شیعه بودن از عراق اخراج شده، به ایران آمده، در قم اسکان داده شده، و به کلّی از سرنوشت پسرش بی خبر مانده است.

این مادر بیچاره، هر شب به حرم مطهّر حضرت معصومه علیها السلام مشرّف می شده، به خدمت بی بی عرض می کرده: بی بی جان من پسرم را از تو می خواهم.

آن شب نیز چون شبهای دیگر به حرم مشرّف شده، برای پسرش دعا کرده، به حضرت معصومه علیها السلام متوسّل شده است که یکمرتبه پسرش را در میان اسیران دیده، بی اختیار جیغ کشیده، پسرش نیز متوجّه مادر شده، متقابلاً جیغ کشیده و اینگونه از عنایات حضرت معصومه علیها السلام پس از سالها جدایی، چشم مادر با دیدن میوه دلش روشن گردیده است.

پس از این رخداد جالب، توسّط سازمان بین المللی ترتیبی داده شد که این پسر از اسارت آزاد شده به کانون گرم خانواده برگردد.
پاداش گرامیداشت خادم

مرحوم حاج میرزا محمد تنکابنی، متوفای ۱۳۰۲ هـ. تألیفات فراوانی دارد که اسامی ۲۱۲ جلد از آنها را در کتاب قصص العلماء آورده است. کتاب قصص العلماء به طوری که از عنوانش پیداست، در مورد شرح حال علمای اعلام تألیف شده است.

مرحوم تنکابنی در این کتاب به سبک قدما شرح حال خودش را نیز نوشته است.

او در ضمن شرح حال خویش به عنایاتی از حضرت معصومه سلام الله علیها اشاره کرده، که یک نمونه آن را در اینجا می آوریم: در سالی که برای زیارت حضرت فاطمه دختر موسی بن جعفر علیهما السلام ملقب به حضرت معصومه سلام الله علیها به قم مشرف شدم، کیسه ای داشتم که مخصوص پول طلا بود، همواره مقدار معینی طلای مسکوک در آن می گذاشتم و همراه خود می بردم.

در یک شب جمعه ای دو اشرفی طلا در آن کیسه نهادم و برای آستان بوسی دختر باب الحوائج به حرم مطهر مشرف شدم. در حرم مطهر به دلم گذشت که به یکی از خدام هدیه ای بدهم، چون هوا تاریک بود به جای دو روپیه، دو اشرفی طلا را به او داده بودم.

هنگامی که به منزل مراجعت کردم، کیسه پول را خالی یافتم و متوجه شدم که اشرفی ها را سهواً به جای روپیه داده ام. صبح هنگامی که می خواستم از منزل بیرون بروم آن کیسه را برداشتم که تعدادی اشرفی در آن بگذارم و برای خرجی همراه خود بردارم، با کمال تعجب مشاهده کردم که دو اشرفی طلا در آن هست.

من مطمئن هستم که شب آن کیسه خالی بود و مطمئن هستم که احدی در آن تصرف نکرده بود.

سپس ایشان اضافه می کند که این قضیه دو بار برایم اتّفاق افتاد
فداها ابوها

آیت الله سید نصر الله مستنبط از کتاب «کشف اللئالی» نقل فرموده که روزی عده ای از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسش هایی داشتند که می خواستند از محضر امام کاظم(ع) بپرسند. امام علیه السلام در سفر بودند، پرسش های خود را نوشته به دودمان امامت تقدیم نمودند، چون عزم سفر کردند برای پاسخ پرسش های خود به منزل امام(ع) شرفیاب شدند، امام کاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنها امکان توقف نداشتند، از این رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسش ها را نوشتند و به آنها تسلیم نمودند، آنها با مسرت فراوان از مدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام کاظم(ع) مصادف شدند و داستان خود را برای آن حضرت شرح دادند.

هنگامی که امام(ع) پرسش های آنان و پاسخ های حضرت معصومه(س) راملاحظه کردند، سه بار فرمودند:«فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.» باتوجه به این که حضرت معصومه(س) به هنگام دستگیری پدر بزرگوارش خردسال بود،این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت حکایت می کند.
جلال و جبروت حضرت فاطمه سلام اللّه علیها

مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی قدّس سره بارها برای طلاب می فرمودند:

علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود - چهل شب در حرم امیر المؤمنین علیه السلام، بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی علیه السلام را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟

عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.

عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟

حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه سلام اللّه علیها عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها برود.
راهگشای مشکلات فلسفی ام

مرحوم صدر المتألهین شیرازی، فیلسوف بزرگ جهان اسلام و صاحب کتاب گرانسنگ «اسفار اربعه» شاهکار فلسفه اسلامی، در سالهای اواخر عمر پر برکت خود، تبعید شده و در روستای«کهک» قم مقیم گشته و در آنجا به تحریر مباحث فلسفی مشغول شده بود. ایشان گفته است: هرگاه در زمینه ی فلسفه، مشکلی برایم پیش می آمد که از حلّ آن عاجز می ماندم، با پای پیاده از کهک به قم می رفتم و به کنار قبر حضرت فاطمه ی معصومه سلام اللّه علیها رفته، از آن حضرت استمداد می نمودم. با این کار، مسأله و مشکل من حل می شد و سپس به روستای کهک باز می گشتم.
مکاشفه بزرگ صدر المتالهین در حرم فاطمه معصومه

استاد آیة الله جوادی آملی: اگر انسان کتابی و یا مطلب علمی را در شهری که از نظرآب و هوا و موقعیت اقلیمی از قم بهتر است، مطالعه کند؛ بعدعین همان کتاب و یا مطلب را در جوار رحمت بارگاه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم مطالعه کند، می بیند که برکات دیگری نصیب انسان می شود، و حقایق بالاتری برای انسان کشف می گردد. این حقیقت برای جناب صدر المتالهین نیز پیش آمده است. زیرا ایشان، هنگامی که در کهک زندگی می کرد، برای عرض ادب و توسل به بارگاه کریمه اهل بیت فاطمه معصومه سلام الله علیها مشرف می شد. در یکی از این سفرها در جوار قبر فاطمه معصومه یک مساله مهم و پیچیده فلسفی یعنی اتحاد عاقل و معقول در یک مکاشفه عرفانی، برایش حل شد. او خود در این زمینه می گوید: مسأله اتحاد عاقل و معقول از مشکلترین مسایل فلسفی است ک تا کنون هیچ فیلسوف مسلمانی توفیق حل آن را پیدا نکرده است. من با توجه کامل به سوی خدای سبحان از او خواستم که مشکل برایم حل شود. دری از رحمت حق بر من گشوده شد و در این مورد معرفت جدیدی برایم حاصل شد. «کنت حین تسوید هذا المقام به کهک من قری قم، فجئت الی قم زائرا لبنت موسی ابن جعفر مستمدا منها و کان یوم الجمعه فانکشف لی هذا الامر؛» هنگام نوشتن این بحث من درقریه کهک قم بودم. از آنجا رهسپار قم شدم، به زیارت دختر موسی بن جعفر علیهما السلام مشرف گردیدم و از آن حضرت در حل این مسأله یاری جستم. به برکت او در روز جمعه این مطلب بر من کشف گردید.
افطار با بوسه بر ضریح

مرحوم علامه طباطبایی در زمان سکونت در قم، در ماه های رمضان، پیش از افطار به حرم ملکوتی کریمه ی اهل بیت، فاطمه ی معصومه سلام الله علیها مشرف می شدند و با بوسه زدن بر ضریح مطهر آن بانوی بزرگوار، روزه ی خود را افطار می کردند.

علامه شهید مطهّری، هرگاه نام مرحوم علامه طباطبایی را به زبان می آورد، می گفت: روحم به فدای او باد. یکی از دانشمندان از استاد مطهّری پرسید: دلیل این همه تجلیل و احترام شما از علاّمه طباطبایی چیست؟ استاد مطهّری در پاسخ گفت: من فیلسوف و عارف بسیار دیده ام و احترام من به علاّمه طباطبائی به خاطر فیلسوف بودن ایشان نیست، بلکه از این جهت است که او عاشق و دلباخته ی اهل بیت است. چرا که علاّمه طباطبایی در ماه رمضان روزه ی خود را با بوسه بر ضریح مقدّس حضرت معصومه سلام الله علیها افطار می کرد. ابتدا پیاده از منزل تا حرم مطهّر(با توجّه به آن سنین پیری و دوری راه) مشرف می شد. ضریح مقدّس را می بوسید، سپس به خانه می رفت و غذا می خورد.
عنایت حضرت در فهم قرآن

آیت الله العظمی فاضل لنکرانی می فرماید: روزی به حرم مطهر حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله مشرف شدم و پس از این که زیارت را خواندم، خدمت آن حضرت عرض کردم که من امروز آمده ام و هیچ حاجت دنیوی ندارم. فقط یک حاجت دارم و آن این است که درفهم آیه ی «تطهیر» مورد عنایت شما واقع شوم و این آیه را درست بفهمم و مشکلاتم در این زمینه حل گردد. پس به خانه آمدم و مشغول نوشتن مطالبی پیرامون این آیه ی شریفه شدم؛ پس مسائل و مطالبی به برکت حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها برای من روشن شد که شاید اگر پنجاه سال دیگر درس می خواندم آن مطالب برای ما روشن نمی شد!
شفاعت همه ی شیعیان

آیت اللّه حاج سید محمد وحیدی(ره) از یکی از سادات برقعی نقل فرمودند که گفته بود: شبی در عالم رؤیا محضر مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها رسیدم. مانع و حجابی در بین نبود. احساس کردم که من محرم ایشان هستم و ایشان عمه ی سادات برقعی می باشند. از محضر مقدسشان سؤال کردم: «آیا شما به اهل قم، شفاعت خواهید فرمود؟» حضرت در پاسخ فرمودند: «میرزای قمی(ره) برای شفاعت اهل قم کافی است. من برای همه ی شیعه شفاعت می کنم.

این رؤیای صادقه، یادآور حدیثی از امام صادق علیه السلام است که می فرماید: «تدخَل بشفاعَتِها شیعَتی الجنّة بأجمعهم؛ به شفاعت او - حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها - همه ی شیعیانم وارد بهشت خواهند شد.»

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:28:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:14:00 ب.ظ ]




حضرت معصومه سلام الله علیها

دختر زهرا،یا حضرت معصومه یا عصمت کبری

عنایت تو،به وادی جزا بُوَد دلخوشی ما

بُردن ِ نامت،همیشه هر کجا بُوَد صفای سینه

دارد زِ رحمت،حریم تو برای ما عطر مدینه

خدا را شاکرم که شد،دل من مبتلای تو

خواهر حضرت سلطان،همه هستم فدای تو

گل زهرا گل زهرا…

مصائب تو،می بره دلها رو سوی روضه مادر

یادم می افته حکایت غریبیِ سوره ی کوثر

میشه دل من به یاد فاطمیه پر غم و شرر بار

یادم می افته مصیبت محسن و داغ در و دیوار

فاطمیه شروع غم،برای آل پیغمبر

مدینه قدّ خم گشته،کربلا پیکر بی سر

گل زهرا گل زهرا…

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:13:00 ب.ظ ]




حضرت معصومه سلام الله علیها

دل شکسته شد مرثیه خوان،برای دخت موسی بن جعفر

تمام هست و دار و ندارم،فدای دخت موسی بن جعفر

به دیدن ِ برادرش آمد ولی نشد حاجتش روا

به خاک قم ز درد و غم در حسرتش شده جان ِ او فدا

آید از سوی طوس عطر پیراهنش

ذکر جانش شده وقت ِ جان دادنش

جانم رضا جانم رضا…

به خاک مقدمش بوسه زن شد،چو سَرو و نسترن،یاس و سُنبُل

به موقعِ ورودِ به قم شد تمام ِ محملش غرقه در گل

دلا بسوز دلا بسوز از داغ زینب و شام پر بلا

به یاد آن دمی که دید رأس برادرش را به نیزه ها

هجمه و ازدحام،طعنه ی خاص و عام

رأس ِ بر نیزه و،سنگ ِ بالای بام

مولا حسین مولا حسین…

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:11:00 ب.ظ ]




حضرت معصومه سلام الله علیها

دخت پیغمبر،آیه ی کوثر،نور دو چشم ِ موسی بن جعفر

مهر هدایت جانم فدایت…

دلخوشی ما لطف و احسانت،بابایت گفته جان به قربانت

عمه ی سادات بِنما دعایم،قبر تو در قم دار الشفایم

ای تولای تو بی قرینه،مرقدت دارد عطر مدینه

این اعتقاد نوکر ها باشد،یا معصومه چون یا زهرا باشد

درگاه لطفت که بس رفیع است،عاشقان را چون خاک بقیع است

آمدی بهر دیدن دلبر،ولی ندیدی روی برادر

محملت در قم گشته گلباران،اما این باشد ناله ی یاران

عمّه ات زینب با چشمان تر،دیده بر نیزه رأس برادر

آه و واویلا آه و واویلا…

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:08:00 ب.ظ ]




وفات حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
فاطمه معصومه (س) كيست ؟
نام شريف آن بزرگوار فاطمه و القاب ايشان ” معصومه” ، ” كريمه اهل بيت” ، ” ستّي” ، و ” فاطمه كبري” است.پدرش حضرت موسي بن جعفر (ع) و مادرش نجمه خاتون مادر حضرت رضا (ع) است.(1)

از ولادت تا هجرت حضرت معصومه :
آن حضرت اوّل ذي القعده سال 173هـ . ق در مدينه منوّره به دنيا آمد. و در سنّ28 سالگي در روز دهم(2)يا دوازدهم (3)ربيع الثاني سال 201هـ . ق در شهر قم از دنيا رفت.

سفر مقدّس به شهر مقدّس :
در سال 201 هـ . ق ، يك سال پس از سفر تبعيد گونه حضرت رضا (ع) به شهر ” مرو” حضرت فاطمه معصومه (س) همراه عدّه اي از برادران خود براي ديدار برادر و تجديد عهد با امام زمان خويش راهي ديار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسيدند، ولي در آنجا عده اي از مخالفين اهل بيت با مأموران حكومتي همراهي نموده و با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند كه عدّه اي از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز به شهادت رسيدند.(4)حضرت در حالي كه از غم و حزن بسيار مريضه بود با احساس نا امني در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببريد ، زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود:” شهر قم مركز شيعيان ما مي باشد” ؛ (5)سپس حضرت به طرف قم حركت نمود.

بزرگان قم وقتي از اين خبر مسرّت بخش مطّلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالي كه ” موسي بن الخزرج ” بزرگ خاندان ” اشعري” زمام شتر آن مكرّمه را به دوش مي كشيد ؛ ايشان در ميان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدّس شد و در منزل شخصي ” موسي بن خزرج ” اجلال نزول فرمود. آن بزرگوار هفده روز در شهر ولايت و امامت به سر برد و در اين مدّت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود و واپسين روزهاي عمر پر بركت خويش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهي به پايان رساند.

غروب مهتاب در شهر ستارگان :
سرانجام آن همه شوق و شور و شعف ، از اجلال نزول كوكب ولايت و توفيق زيارت بانويي از تبار فاطمه اطهر ، با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت ، مبدّل به دنيايي از حزن و اندوه شد ، و اين غروب غم انگيز عاشقان امامت و ولايت را در سوك و عزا نشاند. در رابطه با علّت مريضي نابهنگام حضرت و مرگ زود رس آن بزرگوار گفته شده است كه زني در شهر ساوه ايشان را مسموم نمود كه اين مطلب با توجه به درگيري دشمنان اهل بيت با همراهان حضرت و شهادت عده اي از آنها “‌در ساوه” و جوّ نامساعد آن شهر و حركت نابهنگام آن بزرگوار در حال مريضي به سوي شهر قم ، مطلبي قابل قبول مي تواند با شد.

آري آن حضرت كه مي رفت زينب وار با سفر پر بركتش سند گويايي بر حقانيت امامت رهبران راستين و افشاگر چهره نفاق و تزوير مأموني باشد، و همانند قهرمان كربلا پيام آور خون سرخ برادري باشد كه اين بار مزّورانه به قتلگاه (بني عباس ) برده مي شد ، ناگاه تقدير الهي بر اين شد كه مرقد آن بزرگ حامي خط ولايت و امامت براي هميشه تاريخ ، فريادگر مبارزه با ظلم و بي عدالتي ستم پيشگان دوران و الهام بخش پيروان راستين تشيّع علوي در طول قرون و اعصار باشد.

مراسم دفن :
بعد از وفات شفيعه روز جزا ، آن حضرت را غسل داده و كفن نمودند ، سپس به سوي قبرستان ” بابلان” تشييع كردند ولي به هنگام دفن آن بزرگوار ” به خاطر نبودن محرم ” آل سعد” دچار مشكل شدند و سرانجام تصميم گرفتند كه پيرمردي به نام” قادر” اين كار را انجام دهد. ولي قادر و حتّي بزرگان و صلحا ، شيعه قم هم ، لايق نبودند عهده دار اين امر مهم شوند ؛‌چرا كه معصومه اهل بيت را بايد امام معصوم به خاك سپارد. مردم منتظر آمدن ” آن پيرمرد صالح ” بودند ، كه ناگهان دو سواره را ديدند كه از جانب ريگزار به سوي آنان مي آيند و قتي نزديك جنازه رسيدند ، پياده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ريحانه رسول خدا را در داخل سردابي ” كه از قبل آماده شده بود ” دفن كردند و بدون اينكه با كسي تكلّمي نمايند ، سوار شده و رفتند ، و كسي هم آنها را نشناخت (6).

به قول يكي از بزرگان هيچ بعيد نيست كه اين دو بزرگوار ، امامان معصومي باشند كه براي اين امر مهم ّ به قم آمدند.(7) پس از پايان رسيدن مراسم دفن ، موسي بن الخزرج سايباني از حصير و بوريا بر قبر شريف آن بزرگوار برافراشت و اين سايبان برقرار بود تا زماني كه حضرت زينب دختر امام جواد (ع) وارد قم شد و قبّه اي آجري بر آن مرقد مطهّر بنا كرد.(8) و بدين سان تربت پاك آن بانوي بزرگ اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبيت (ع) و دارالشّفاي دلسوختگان عا شق ولايت و امامت شد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 10:57:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-10-29] [ 02:29:00 ب.ظ ]




نظام مقدس جمهوری اسلامی همواره شعار دفاع از مظلومین را سرلوحه امور قرار داده و مسئله فلسطین و دفاع از مسلمانان آن سرزمین از دغدغه‌های مردم ایران اسلامی بوده است.

غزه نمادی از مظلومیت جامعه اسلامی در قرون اخیر است

حجت الاسلام محمد صادق یوسفی مقدم در این زمینه به خبرنگار مهر گفت: در جریان فلسطین دو موضوع قابل تأکید داریم، یکی جریان مظلومیت غزه و دیگری جریان بیت المقدس است.

محمد صادق یوسفی مقدم

وی ادامه داد: بیت المقدس به عنوان مسجد و قبله اول مسلمانان از اهمیت خاصی برخوردار است و ما مسلمانان هیچ گونه تعارضی را به بیت المقدس برنمی‌تابیم‌.

مدیر مرکز فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: بیت المقدس در اندیشه دینی ما جنبه استراتژیک دارد و هیچ گاه اجازه تعرض به نواز غزه و بیت المقدس را نخواهیم داد.

حجت الاسلام یوسفی مقدم تصریح کرد: غزه نمادی از مظلومیت جامعه اسلامی در قرون اخیر است و نشان‌گر این مطلب است که مردم غزه به رغم همه فشارها و سختی‌ها در برابر دشمن مقاومت کردند.

مردم غزه با ایمان راسخ در برابر دشمنان ایستاده‌اند

وی گفت: دشمنان اصل موضوعیت غزه را نمی‌پذیرند، البته ناگفته نماند که رژیم صهیونیستی با اصل اسلام مشکل مشکل دارد و به همین خاطر این جنایات‌های وحشیانه را مرتکب می‌شود.

مدیر مرکز فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی عنوان کرد: مردم غزه با وجود فشارهای اقتصادی و جنگی که بر آنان تحمیل شده است با ایمان راسخ در برابر دشمنان ایستاده‌اند.

حجت الاسلام یوسفی مقدم با بیان اینکه غزه نماد مقاومت هست همچنان که نماد مظلومیت جوامع اسلامی است، بیان کرد: در جهانی زندگی می‌کنیم که سخن از حقوق بشر است اما بشر به راحتی زیر پا لگدمال می‌شود.

وی ادامه داد: عده‌ای در جهان از آزادی دم می‌زنند، اما خودشان مردم بی‌گناه را در حصر اقتصادی قرار می‌دهند.

غزه

این استاد حوزه و دانشگاه عنوان کرد: غزه بدلیل دیگری نماد مظلومیت جامعه فلسطین است و آن ستم و غفلتی است که حاکمان امت اسلامی نسبت به این مظلومان دارند.

حجت الاسلام یوسفی مقدم ادامه داد: حاکمان اسلامی کسانی هستند که در حق مردم غزه ظلم کردند و همیشه سر سفره دشمنان غزوه می‌نشینند و برای از بین بردن مردم غزه با دشمنان همکاری می‌کنند.

وظیفه همیشگی مسلمانان است که از بیت المقدس مراقبت و از مردم غزه دفاع کنند، زیرا بیت المقدس نمادی از قداست دینی است
وی بیان کرد: متأسفانه یکی از مشکلات جامعه اسلامی این است که هرجا مسلمانان برای آزادی به پا می‌خیزند حاکمان آنان در برابرشان می‌ایستند، و به جای حمایت مظلومان، با دشمنان خویش همراه می‌شوند.

مدیر مرکز فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی افزود: غزه نماد مظلومیت و مقاومت جمعی از امت اسلام است، در این میان جمهوری اسلامی ایران با اقتدار تمام از اینان دفاع می‌کند.

حجت الاسلام یوسفی مقدم در پایان گفت: اگر خداوند عنایت کرد و مردم غزه از زیر بار ظلم و ستم رها شدند، وظیفه همیشگی مسلمانان است که از بیت المقدس مراقبت و از مردم غزه دفاع کنند، زیرا بیت المقدس نمادی از قداست دینی است.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:29:00 ب.ظ ]




29 دی ماه روز غزه طنین مقاومت

بخاطر سرپوش گذاشتن رسانه های غربی بر جنایات رژیم صهیونیستی و از طرفی هم بخاطر حماسه آفرینی مردم مظلوم غزه در دفاع از سرزمینشان روز 29 دی ماه با نام روز ملی غزه نام گذاری شده است. روز غزه مانند روز جهانی قدس فرصتی است که فریاد مظلومیت و حق طلبی مردم مظلومش به گوش جهانیان برسد.

نظام مقدس جمهوری اسلامی همواره شعار دفاع از مظلومین را در مقابل زورگویان سرلوحه قرار داده است و مسئله فلسطین و دفاع از مسلمانان آن سرزمین از دغدغه های مردم ایران اسلامی بوده است. در طول سال های اشغالگری رژیم صهیونیستی، امام خمینی(ره) با درایت خود در نام گذاری روز جهانی روز قدس، حمایت از فلسطینیان را به عنوان یک مسئله راهبردی برای نظام جمهوری اسلامی ایران تعیین کرد که ما به آن پای بند بوده و هستیم.

غزه به دلیل اینکه خط مقدم مسلمانان و شیعیان در مقابله با اسرائیل است و همچنین نزدیکترین مکان برای ضربه زدن به پیکره رژیم اسرائیل است برای ما مسلمانان اهمیت استراتژیکی دارد.نوار غزه به دلیل نزدیکی به مصر که شاهراه انرژی و امنیت اسرائیل بوده و از طرفی هم آن ها با تصرف این منطقه می توانند کل فلسطین را اشغال کنند و دغدغه آسیب پذیری خود را از بین ببرند برای اسرائیل هم دارای اهمیت فراوانی است. این پیروزی های غزه در جنگ هشت روزه و 22 روزه به مردم دنیا نشان داد که قدرت ایمان در مقابل تجهیزات نظامی و ساز و برگ ارتش دوم دنیا پیروز شد و هیمنه پوشالی اسرائیل را از بین برد.این پیروزی ها از طرفی هم باعث برهم زدن معادلات غرب و اسرائیل در منطقه غرب آسیا و همچنین کاهش محبوبیت سردمداران رژیم اسرائیل بین مردم و افزایش اعتبار و عزت جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان بین مسلمانان جهان شد.سانسور خبری شدید رسانه های غربی از جنایات اسرائیل در این منطقه، حمایت آمریکا، اروپا از اسرائیل و وتو لایحه ها و قطعنامه های ضد اسرائیلی باعث سکوت جامعه جهانی در برابر جنایات رژیم اسرائیل در این منطقه شده است.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:26:00 ب.ظ ]




چهل حديث از امام حسن عسگري سلام الله عليهاللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم

1- قالَ الإمامُ أبُو مُحَمَّد الْحَسَنِ الْعَسْكَرى (عليه السلام) : إنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالى بَيَّنَ
حُجَّتَهُ مِنْ سائِرِ خَلْقِهِ بِكُلِّ شَىْء، وَ يُعْطِيهِ اللُّغاتِ، وَمَعْرِفَةَ الاْنْسابِ وَالاْجالِ وَالْحَوادِثِ،
وَلَوْلا ذلِكَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَ الْحُجَّةِ وَالْمَحْجُوحِ فَرْقٌ.([1])
حضرت امام حسن عسكري( عليه السلام) فرمود: همانا خداوند متعال، حجّت و خليفه خود را
براى بندگانش الگو و دليلى روشن قرار داد، همچنين خداوند حجّت خود را ممتاز گرداند و به تمام
لغت ها و اصطلاحات قبائل و اقوام آشنا ساخت و أنساب همه را مى شناسد و از نهايت عمر
انسان ها و موجودات و نيز جريات و حادثه ها آگاهى كامل دارد و چنانچه اين امتياز وجود نمى
داشت، بين حجّت خدا و بين ديگران فرقى نبود.

2- قالَ (عليه السلام) : عَلامَةُ الاْيمانِ خَمْسٌ: التَّخَتُّمُ بِالْيَمينِ، وَ صَلاةُ الإحْدى وَ خَمْسينَ،
وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم، وَ تَعْفيرُ الْجَبين، وَ زِيارَةُ الاْرْبَعينَ.([2])

فرمود: علامت و نشانه ايمان پنج چيز است: انگشتر به دست راست داشتن، خواندن پنجاه و يك
ركعت نماز (واجب و مستحبّ)، خواندن «بسم الله الرّحمن الرّحيم» را (در نماز ظهر و عصر) با
صداى بلند، پيشانى را ـ در حال سجده ـ روى خاك نهادن، زيارت اربعين امام حسين(عليه السلام)
انجام دادن.

3- قالَ (عليه السلام) : لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةُ الصّيامِ وَالصَّلاةِ، وَ إنَّمَا الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ في
أمْرِ اللهِ.([3])

فرمود: عبادت در زياد انجام دادن نماز و روزه نيست، بلكه عبادت با تفكّر و انديشه در قدرت بى
منتهاى خداوند در امور مختلف مى باشد.

4- قالَ (عليه السلام) : خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: الاْيمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ.([4])

فرمود: دو خصلت و حالتى كه والاتر از آن دو چيز نمى باشد عبارتند از: ايمان و اعتقاد به خداوند،
نفع رساندن به دوستان و آشنايان.

5- قالَ (عليه السلام) : قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً، مُؤْمِنُهُمْ وَ مُخالِفُهُمْ، أمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَيَبْسِطُ لَهُمْ
وَجْهَهُ، وَ أمَّا الْمُخالِفُونَ فَيُكَلِّمُهُمْ بِالْمُداراةِ لاِجْتِذابِهِمْ إلَى الاْيِمانِ.([5])

فرمود: با دوست و دشمن خوش گفتار و خوش برخورد باشيد، امّا با دوستان مؤمن به عنوان يك
وظيفه كه بايد هميشه نسبت به يكديگر با چهره اى شاداب برخورد نمايند، امّا نسبت به مخالفين
به جهت مدارا و جذب به اسلام و احكام آن.

6- قالَ (عليه السلام) : اللِّحاقُ بِمَنْ تَرْجُو خَيْرٌ مِنَ المُقامِ مَعَ مَنْ لا تَأْمَّنُ شَرَّهُ.([6])

فرمود: تداوم دوستى و معاشرت با كسى كه احتمال دارد سودى برايت داشته باشد، بهتر است از
كسى كه محتمل است شرّ ـ جانى، مالى، دينى و… ـ برايت داشته باشد.

7- قالَ (عليه السلام) : إيّاكَ وَ الاْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئاسَةِ، فَإنَّهُما يَدْعُوانِ إلَى الْهَلَكَةِ.([7])

فرمود: مواظب باش از اين كه بخواهى شايعه و سخن پراكنى نمائى و يا اين كه بخواهى دنبال
مقام و رياست باشى و تشنه آن گردى، چون هر دوى آن ها انسان را هلاك خواهد نمود.

8- قالَ (عليه السلام) : إنَّ مُداراةَ أَعْداءِاللهِ مِنْ أفْضَلِ صَدَقَةِ الْمَرْءِ عَلى نَفْسِهِ و إخْوانِهِ .
([8])

فرمود: مدارا و سازش با دشمنان خدا ـ و دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) در حال تقيّه ـ بهتر
است از هر نوع صدقه اى كه انسان براى خود بپردازد.

9- قالَ (عليه السلام) : حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالٌ ظاهِرٌ، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالٌ باطِنٌ.([9])

فرمود: نيكوئى شكل و قيافه، يك نوع زيبائى و جمال در ظاهر انسان پديدار است و نيكو بودن عقل
و درايت، يك نوع زيبائى و جمال درونى انسان مى باشد.

10- قالَ (عليه السلام) : مَنْ وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَدْ زانَهُ، وَمَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.
([10])

فرمود: هركس دوست و برادر خود را محرمانه موعظه كند، او را زينت بخشيده; و چنانچه علنى
باشد سبب ننگ و تضعيف او گشته است.

11- قالَ (عليه السلام) : مَنْ لَمْ يَتَّقِ وُجُوهَ النّاسِ لَمْ يَتَّقِ اللهَ.([11])

فرمود: كسى كه در مقابل مردم بى باك باشد و رعايت مسائل اخلاقى و حقوق مردم را نكند،
تقواى الهى را نيز رعايت نمى كند.

12- قالَ (عليه السلام) : ما أقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.([12])

فرمود: قبيح ترين و زشت ترين حالت و خصلت براى مؤمن آن حالتى است كه داراى آرزوئى باشد
كه سبب ذلّت و خوارى او گردد.

13- قالَ (عليه السلام) : خَيْرُ إخْوانِكَ مَنْ نَسَبَ ذَنْبَكَ إلَيْهِ.([13])

فرمود: بهترين دوست و برادر، آن فردى است كه خطاهاى تو را به عهده گيرد و خود را مقصّر بداند.

14- قالَ (عليه السلام) : ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إلاّ ذَلَّ، وَلا أخَذَ بِهِ ذَليلٌ إلاّ عَزَّ.([14])

فرمود: حقّ و حقيقت را هيچ صاحب مقام و عزيزى ترك و رها نكرد مگر آن كه ذليل و خوار گرديد،
همچنين هيچ شخصى حقّ را به اجراء در نياورد مگر آن كه عزيز و سربلند شده است.

15- قالَ (عليه السلام) : مِنَ الْفَواقِرِ الّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إنْ رأى حَسَنَةً أطْفَأها وَ إنْ
رَأى سَيِّئَةً أفْشاها.([15])

فرمود: يكى از مصائب و ناراحتى هاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر به او احسان و
خدمتى شود آن را پنهان و مخفى دارد و اگر ناراحتى و اذيّتى متوجّه اش گردد آن را علنى و آشكار
سازد.

16- قالَ (عليه السلام) لِشيعَتِهِ: أوُصيكُمْ بِتَقْوَى اللهِ وَالْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاْجْتِهادِ لِلّهِ، وَ
صِدْقِ الْحَديثِ، وَأداءِ الاْمانَةِ إلى مَنِ ائْتَمَنَكِمْ مِنْ بِرٍّ أوْ فاجِر، وِطُولِ السُّجُودِ، وَحُسْنِ
الْجَوارِ.([16])

به شيعيان و دوستان خود فرمود: تقواى الهى را پيشه كنيد و در امور دين ورع داشته باشيد، در
تقرّب به خداوند كوشا باشيد و در صحبت ها صداقت نشان دهيد، هركس امانتى را نزد شما نهاد
آن را سالم تحويلش دهيد، سجده هاى خود را در مقابل خداوند طولانى كنيد و به همسايگان
خوش رفتارى و نيكى نمائيد.

17- قالَ (عليه السلام) : مَنْ تَواضَعَ فِى الدُّنْيا لاِخْوانِهِ فَهُوَ عِنْدَ اللهِ مِنْ الصِدّيقينَ، وَمِنْ
شيعَةِ علىِّ بْنِ أبى طالِب (عليه السلام)حَقّاً.([17])

فرمود: هركس در دنيا در مقابل دوستان و هم نوعان خود متواضع و فروتنى نمايد، در پيشگاه
خداوند در زُمره صِدّيقين و از شيعيان امام علىّ (عليه السلام) خواهد بود.

18- قالَ (عليه السلام) : إنَّهُ يُكْتَبُ لِحُمَّى الرُّبْعِ عَلى وَرَقَة، وَ يُعَلِّقُها عَلَى الْمَحْمُومِ: «يا
نارُكُونى بَرْداً»، فَإنَّهُ يَبْرَءُ بِإذْنِ اللهِ.([18])

فرمود: كسى كه ناراحتى تب و لرز دارد، اين آيه شريفه قرآن در «سوره أنبياء، آيه 69» را روى
كاغذى بنويسيد و بر گردن او آويزان نمائيد تا با إذن خداوند متعال بهبود يابد.

19- قالَ (عليه السلام) : أكْثِرُوا ذِكْرَ اللهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ، وَ تَلاوَةَ الْقُرْآنِ، وَالصَّلاةَ عَلى النَّبىِّ
(صلى الله عليه وآله وسلم)، فَإنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللهِ عَشْرُ حَسَنات.([19])

فرمود: ذكر و ياد خداوند متعال، مرگ و حالات آن، تلاوت و تدبّر قرآن; و نيز صلوات و درود فرستاد بر
حضرت رسول ـ و اهل بيتش (عليهم السلام) ـ را زياد و به طور مكرّر انجام دهيد، همانا پاداش
صلوات بر آن ها، ده حسنه و ثواب مى باشد.

20- قالَ (عليه السلام) : إنَّكُمْ فى آجالِ مَنْقُوصَة وَأيّام مَعْدُودَة، وَالْمَوْتُ يَأتي بَغْتَةً، مَنْ
يَزْرَعُ شَرّاً يَحْصَدُ نِدامَةً.([20])

فرمود: همانا شما انسان ها در يك مدّت و مهلت كوتاهى به سر مى بريد كه مدّت زمان آن حساب
شده و معيّن مى باشد و مرگ، ناگهان و بدون اطلاع قبلى وارد مى شود و شخص را مى ربايد،
پس متوجّه باشيد كه هركس هر مقدار در عبادت و بندگى و انجام كارهاى نيك تلاش كند ـ فرداى
قيامت ـ غبطه مى خورد كه چرا بيشتر انجام نداده است و كسى كه كار خلاف و گناه انجام دهد
پشيمان و سرافكنده خواهد بود.

21- قالَ (عليه السلام) : إنّ الْوُصُولَ إلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.
([21])

فرمود: همانا رسيدن به خداوند متعال و مقامات عاليه يك نوع سفرى است كه حاصل نمى شود
مگر با شب زنده دارى ـ و تلاش در عبادت و جلب رضايت او در امور مختلف ـ .

22- قالَ (عليه السلام) : الْمَقاديرُ الْغالِبَةِ لا تُدْفَعُ بِالْمُغالَبَةِ، وَ الاْرْزاقُ الْمَكْتُوبَةِ لا تُنالُ
بِالشَّرَهِ، وَ لا تُدْفَعُ بِالاْمْساكِ عَنْها.([22])

فرمود: مقدّراتى كه در انتظار ظهور مى باشد با زرنگى و تلاش از بين نمى رود و آنچه مقدّر باشد
خواهد رسيد، همچنين رزق و روزى هركس، ثبت و تعيين شده است و با زياده روى در مصرف به
جائى نخواهد رسيد; و نيز با نگهدارى هم نمى توان آن را دفع كرد.

23- قالَ (عليه السلام) : قَلْبُ الاْحْمَقِ فى فَمِهِ، وَفَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.([23])

فرمود: انديشه أحمق در دهان اوست، وليكن دهان و سخن عاقل در درون او مى باشد. (يعنى;
افراد أحمق اوّل حرف مى زنند و سپس در جهت سود و زيان آن فكر مى كنند، بر خلاف عاقل كه
بدون فكر سخن نمى گويد).

24- قالَ (عليه السلام) : الْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.([24])

فرمود: وجود شخص مؤمن براى ديگر مؤمنين بركت و سبب رحمت مى باشد و نسبت به كفّار و
مخالفين حجّت و دليل است.

25- قالَ (عليه السلام) : لا يَشْغَلُكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.([25])

فرمود: مواظب باش كه طلب روزى ـ كه از طرف خداوند متعال تضمين شده ـ تو را از كار و اعمالِ
واجب باز ندارد (يعنى; مواظب باش كه به جهت تلاش و كار بيش از حدّ نسبت به واجبات سُست و
سهل انگار نباشى).

26- قالَ (عليه السلام) : جُرْأةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ في صِغَرِهِ تَدْعُو إلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.
([26])

فرمود: رو پيدا كردن و جرئ شدن فرزند هنگام طفوليّت در مقابل پدر، سبب مى شود كه در بزرگى
مورد نفرين و غضب پدر قرار گيرد.

27- قالَ (عليه السلام) : أجْمِعْ بَيْنَ الصَّلاتَيْنِ الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ، تَرى ما تُحِبُّ.([27])

فرمود: نماز ظهر و عصر را دنباله هم ـ در اوّل وقت ـ انجام بده، كه در نتيجه آن فقر و تنگ دستى از
بين مى رود و به مقصود خود خواهى رسيد.

28- قالَ (عليه السلام) : أوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهةِ، أعْبَدُ النّاسِ مَنْ أقامَ الْفَرائِضَ،
أزْهَدُ النّاس مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أشَدُّ النّاسِ اجْتِهاداً مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.([28])

فرمود: پارساترين مردم آن كسى است كه از موارد گوناگون شبهه و مشكوك اجتناب و دورى
نمايد; عابدترين مردم آن شخصى است كه قبل از هر چيز، واجبات الهى را انجام دهد; زاهدترين
انسان ها آن فردى است كه موارد حرام و خلاف را مرتكب نشود; قوى ترين اشخاص آن شخصى
است كه هر گناه و خطائى را ـ در هر حالتى كه باشد ـ ترك نمايد.

29- قالَ (عليه السلام) : لا يَعْرِفُ النِّعْمَةَ إلاَّ الشّاكِرُ، وَلا يَشْكُرُ النِّعْمَةَ إلاَّ الْعارِفُ.([29])

فرمود: كسى قدر نعمتى را نمى داند مگر آن كه شكرگزار باشد و كسى نمى تواند شكر نعمتى
را انجام دهد مگر آن كه اهل معرفت باشد.

30- قالَ (عليه السلام) : مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا يُغْفَرُ قَوْلُ الرَّجُلِ: لَيْتَنى لا أُؤاخِذُ إلاّ بِهذا.
([30])

فرمود: بعضى از گناهانى كه آمرزيده نمى شود: خلافى است كه شخصى انجام دهد و بگويد: اى
كاش فقط به همين خلاف عِقاب مى شدم، يعنى; گناه در نظرش ناچيز و ضعيف باشد.

31- قالَ (عليه السلام) : بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذا وَجْهَيْنِ وَ ذالِسانَيْنِ، يَطْرى أخاهُ شاهِداً وَ
يَأكُلُهُ غائِباً، إنْ أُعْطِىَ حَسَدَهُ، وَ إنْ ابْتُلِىَ خَذَلَهُ.([31])

فرمود: بد آدمى است آن كه داراى دو چهره و دو زبان مى باشد; دوست و برادرش را در حضور،
تعريف و تمجيد مى كند ولى در غياب و پشت سر، بدگوئى و مذمّت مى نمايد كه همانند خوردن
گوشت هاى بدن او محسوب مى شود، چنين شخص دو چهره اگر دوستش در آسايش و رفاه
باشد حسادت مىورزد و اگر در ناراحتى و سختى باشد زخم زبان مى زند.

32- قالَ (عليه السلام) : مِنَ التَّواضُعِ السَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ
الْمَجْلِسِ.([32])

فرمود: يكى از نشانه هاى تواضع و فروتنى آن است كه به هركس برخورد نمائى سلام كنى و در
هنگام ورود به مجلس هر كجا، جا بود بنشينى ـ نه آن كه به زور و زحمت براى ديگران جائى را
براى خود باز كنى ـ.

33- قالَ (عليه السلام) : مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الْمَجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللهُ وَ مَلائِكَتُهُ
يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ، مِنَ التَّواضُعِ السَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُّرُ بِهِ.([33])

فرمود: كسى كه متكبّر نباشد و موقع ورود به مجلس هر كجا جائى بود بنشيند تا زمانى كه
حركت نكرده باشد خدا و ملائكه هايش بر او درود و رحمت مى فرستند; از علائم و نشانه هاى
تواضع و فروتنى آن است كه به هر شخصى برخورد نمودى سلام كنى.

34- قالَ (عليه السلام) : لا تُمارِ فَيَذْهَبُ بَهاؤُكَ، وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأُ عَلَيْكَ.([34])

فرمود: با كسى جدال و نزاع نكن كه بهاء و ارزش خود را از دست مى دهى، با كسى شوخى و
مزاح ـ ناشايسته و بى مورد ـ نكن وگرنه افراد بر تو جرىء و چيره خواهند شد.

35- قالَ (عليه السلام) : مَنْ آثَرَ طاعَةَ أبَوَىْ دينِهِ مُحَمَّد وَ عَلىٍّ عَلَيْهِمَاالسَّلام عَلى طاعَةِ
أبَوَىْ نَسَبِهِ، قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِهُ: لاَُؤَ ثِرَنَّكَ كَما آثَرْتَنى، وَلاَُشَرِّفَنَّكَ بِحَضْرَةِ أبَوَىْ دينِكَ
كَما شَرَّفْتَ نَفسَكَ بِإيثارِ حُبِّهِما عَلى حُبِّ أبَوَيْ نَسَبِكَ.([35])

فرمود: كسى كه مقدّم دارد طاعت و پيروى پيغمبر اسلام حضرت محمّد و اميرالمؤمنين امام علىّ
صلوات الله عليهما را بر پيروى از پدر و مادر جسمانى خود، خداوند متعال به او خطاب مى نمايد:
همان طورى كه دستورات مرا بر هر چيزى مقدّم داشتى، تو را در خيرات و بركات مقدّم مى دارم و
تو را همنشين پدر و مادر دينى يعنى حضرت رسول و امام علىّ عليهماالسّلام مى گردانم، همان
طورى كه علاقه و محبّت ـ عملى و اعتقادى ـ خود را نسبت به آن ها بر هر چيزى مقدّم داشتى.

36- قالَ (عليه السلام) : لَيْسَ مِنَ الاْدَبِ إظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الْمَحْزُونِ.([36])

فرمود: از ادب ـ و اخلاق انسانى و اسلامى ـ نيست كه در حضور شخص مصيبت ديده و غمگين،
اظهار شادى و سرور كند.

37- قالَ (عليه السلام) : مَنْ كانَ الْوَرَعُ سَجّيَتَهُ، وَالْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَالْحِلْمُ خُلَّتَهُ، كَثُرَ صديقُهُ
وَالثَّناءُ عَلَيْهِ.([37])

فرمود: هركس ورع و احتياط در روش زندگيش، بزرگوارى و سخاوت عادت برنامه اش و صبر و
بردبارى برنامه اش باشد; دوستانش زياد و تعريف كنندگانش بسيار خواهند بود.

38- قالَ (عليه السلام) : أعْرَفُ النّاسِ بِحُقُوقِ إخْوانِهِ، وَأشَدُّهُمْ قَضاءً لَها، أعْظَمُهُمْ
عِنْدَاللهِ شَأناً.([38])

فرمود: هركس حقوق هم نوعان خود را بشناسد و رعايت كند و مشكلات و نيازمندى هاى آن ها را
برطرف نمايد، در پيشگاه خداوند داراى عظمت و موقعيّتى خاصّى خواهد بود.

39- قالَ (عليه السلام) : اِتَّقُوا اللهُ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لا تَكُونُوا شَيْناً، جُرُّوا إلَيْنا كُلَّ مَوَّدَة، وَ
اَدْفَعُوا عَنّا كُلُّ قَبيح، فَإنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حُسْن فَنَحْنُ أهْلُهُ، وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما
نَحْنُ كَذلِكَ.([39])

فرمود: تقواى الهى را ـ در همه امور ـ رعايت كنيد، و زينت بخش ما باشيد و مايه ننگ ما قرار
نگيريد، سعى كنيد افراد را به محبّت و علاقه ما جذب كنيد و زشتى ها را از ما دور نمائيد; درباره
ما آنچه از خوبى ها بگويند صحيح است و ما از هر گونه عيب و نقصى مبّرا خواهيم بود.

40- قالَ (عليه السلام) : يَأتي عُلَماءُ شيعَتِنَاالْقَوّامُونَ لِضُعَفاءِ مُحِبّينا وَ أهْلِ وِلايَتِنا يَوْمَ
الْقِيامَةِ، وَالاْنْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تيجانِهِمْ عَلى رَأسِ كُلِّ واحِد مِنْهُمْ تاجُ بَهاء، قَدِ انْبَثَّتْ تِلْكَ الاْنْوارُ
فى عَرَصاتِ الْقِيامَةِ وَ دُورِها مَسيرَةَ ثَلاثِمِائَةِ ألْفِ سَنَة.([40])

فرمود: آن دسته از علماء و دانشمندان شيعيان ما كه در هدايت و رفع مشكلات دوستان و علاقه
مندان ما، تلاش كرده اند، روز قيامت در حالتى وارد صحراى محشر مى شوند كه تاج كرامت بر سر
نهاده و نور وى، همه جا را روشنائى مى بخشد و تمام أهل محشر از آن نور بهره مند خواهند
شد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:20:00 ب.ظ ]




احادیث ا مام حسن عسگری

امام عسكرى عليه السلام :مؤمن پنج نشانه دارد . . . و يكى از آنها زيارت روز اربعين است . . . .

امام عسكرى عليه السلام :دو خصلت است كه بالاتر از آنها چيزى نيست : ايمان به خدا و سود رساندن به برادران .

امام عسكرى عليه السلام :همه پليدى ها را در خانه اى نهادند و كليد آن دروغ است .

امام عسكرى عليه السلام :تقواى الهى پيشه كنيد و مايه زينت ما باشيد ، نه مايه سرشكستگى ما .

امام عسكرى عليه السلام :بهترين برادر تو كسى است كه خطايت را فراموش كند و احسان تو را به خود ، به ياد آورد .

امام عسكرى عليه السلام :هر كه برادرش را در خلوت پند دهد ، او را آراسته است ، و هر كس برادرش را در جمع پند دهد ، او را سرشكسته كرده است .

امام عسكرى عليه السلام :شادمانى كردن در نزد غمديده ، بى ادبى است .

امام عسكرى عليه السلام :چه بد بنده اى است آن كه دورو و دو زبان باشد .

امام عسكرى عليه السلام :كسى كه پارسايى خوى او ، بخشندگى طبيعت او و بردبارى خصلت او باشد ، دوستانش زياد شوند .

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:13:00 ب.ظ ]




بسم الله الرحمن الرحيم
سالروز ولادت امام حسن عسكري عليه السلام
سالروز ولادت با سعادت امام يازدهم حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) را به تمامى شيعيان جهان تبريك عرض نموده، اميدواريم خداوند متعال توفيق پيروى آن امام همام را به همه ما عنايت فرموده ودر فرج فرزند بزرگوارش حضرت مهدى (عليه السلام) تعجيل فرمايد

حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) در سال 232 هجرى قمرى در روز هشتم ماه ربيع الثانى در شهر مدينه به دنيا آمد، پدر آن حضرت امام بزرگوار حضرت هادى، ومادرش خانمى به نام حديثه بود. نام ايشان حسن، وكنيه آن بزرگوار ابو محمّد واز القاب ايشان زكى و عسكرى است.
آنچه از صفات بزرگ وفضائل كه لازمه امامت است در آن حضرت جمع بود، يعنى: در علم، وزهد، كامل بودن در عقل وخرد، عصمت، شجاعت، كرم وبزرگوارى از تمام مردم زمان خود برتر بود، وعلاوه بر نصوص كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) وامامان گذشته در باره امامت آن حضرت وارد شده بود، حضرت امام هادى (عليه السلام) يعنى پدر بزرگوارشان نيز تصريح به امامت آن جناب فرمودند، ودر روايتى كه مرحوم شيخ مفيد (رحمه الله) در كتاب گرانقدر ارشاد نقل كرده است، حضرت امام هادى (عليه السلام) چهار ماه قبل از شهادت امام عسكرى (عليه السلام) را وصىّ خود قرارداد، وبه امامت آن حضرت تصريح كرده وگروهى از دوستان و شيعيان را بر اين امر گواه گرفت.
آن حضرت در ميان مردم وبزرگان وحتّى افراد مخالف از احترام خاصى برخوردار بود، به حدّى كه حتى ناخواسته آن حضرت را احترام مى كردند. در اينجا به همين مناسبت وبراى آنكه فضل آن بزرگوار براى خواننده عزيز معلوم شود، داستانى را كه مرحوم شيخ مفيد (رحمه الله)در كتاب ارشاد نقل كرده است مى آوريم.
مرحوم شيخ مفيد (رحمه الله) از ابن قولويه نقل كرده است كه: احمد بن عبيدالله بن خاقان متصدى املاك وخراج شهر قم بود كه از طرف بنى عباس به اين كار گماشته شده بود، پس روزى نام علويان و مذهب آنان، در مجلس او برده شد و او مردى بود كه با اهل بيت دشمنى بسيار داشت. در عين حال گفت:
من مردى از علويان مانند حسن بن على «حضرت امام عسكرى» در وقار وآرامش وعفّت وپاكدامنى وبزرگوارى در نزد خاندان خود نديده ونشناخته ام، به طورى كه همه فاميل او را بر سالمندان وبرزگان خود مقدّم مى داشتند، همچنين همه سران لشگر ووزراء وعموم مردم او را بر سايرين مقدم داشته احترام مى كردند.
روزى پدرم براى ديدار با مردم نشسته بود، ومن بالاى سر او ايستاده بودم، ناگاه در بانان آمده وگفتند: ابو محمّد ابن الرضا بر در خانه است، پدرم به آواز بلند گفت: اجازه اش دهيد تا وارد شود.
من از آنچه از ايشان شنيدم واز جرأت آنان كه نام مردى را در حضور پدرم با كنيه نام بردند متعجب شدم، با آنكه جز خليفه يا وليعهد، يا كسى را كه سلطان دستور داده بود نزد پدرم، با كنيه نام نمى بردند.
پس ديدم مردى گندمگون، خوش اندام، خوش صورت، جوان، باجلالت و هيبتى نيكو وارد شد. چون چشم پدرم به او افتاد، از جا برخاست وچند قدم به سوى او رفت، ومن به ياد ندارم با هيچ يك از بنى هاشم و افسران و برزگان چنين رفتارى كرده باشد، چون به او نزديك شد او را در آغوش كشيده صورت وسينه او را بوسيد، و دست او را گرفته بر مسند خود كه روى آن مى نشست نشانيد، و در كنار او نشسته رو به او كرد وبا او به گفتگو پرداخت.
در ضمن سخنان به آن حضرت مى گفت: قربانت شوم، فدايت شوم، ومن همچنان از آنچه مى ديدم در تعجب بودم، در اين هنگام دربانان آمدند، وخبر از ورود «موفق» برادر خليفه دادند، امّا پدرم همچنان سر گرم گفتگو با امام عسكرى (عليه السلام) بود اعتنايى به آنچه دربانان گفته بودند نكرد، تا زمانى كه غلامان ونوكران برادر خليفه آمدند، پدرم در اين حال آن حضرت را بااحترام وعزت هر چه تمام تر بدرقه كرد، وبه طورى كه موفّق آن حضرت را نبيند او را در آغوش كشيده وبا آن حضرت خداحافظى كرده وآن بزرگوار رفتند. من كه همچنان متعجب بودم به نوكران گفتم: واى بر شما اين چه كسى بود كه شما وپدرم او را اين چنين احترام نموديد؟ گفتند: اين شخص مردى علوى است به نام حسن بن على ومعروف به ابن الرضا، من همچنان در تعجب بودم تا آنكه شب شد، ورسم پدرم آن بود كه شبها بعد از نماز گزارش كارهاى روزانه را تنظيم مى كرد، چون نماز را خواند در برابر او نشستم، گفت: اى احمد كارى دارى؟
گفتم: آرى، اگر اجازه دهى پرسش كنم، گفت: اجازه ات دادم، گفتم: پدر جان اين مردى كه امروز به اينجا آمد وتو به او مى گفتى: پدر ومادرم فداى تو، وآنچنان او را احترام كردى كه بود؟
گفت: پسر جان اين امام وپيشواى رافضيان حسن بن على معروف به ابن الرضا است، سپس كمى سكوت كرده ومن نيز ساكت بودم، آنگاه گفت: پسر جان! اگر خلافت و زمامدارى از خاندان بنى العباس بيرون رود، هيچ كس از بنى هاشم غير او شايسته خلافت نيست، واين به خاطر برترى وفضل وپاكدامنى وپارسايى وزهد وعبادت وخوش خلقى وشايستگى اوست، واگر پدرش را ديده بودى مردى بود خردمند وهوشيار ودانشمند.
احمد مى گويد: من كه اين سخنان را از پدرم شنيدم وآن رفتار را باامام عسكرى (عليه السلام) از او ديدم دچار حيرت وخشم وسرگردانى شدم، بعد از آن تصميم گرفتم كه خود در اين باره تحقيق كنم، به دنبال اين تصميم از افراد مختلف راجع به او پرسيدم، از هيچ يك از بنى هاشم، وسركردگان ونويسندگان وقاضيان وفقهاء وديگر مردم نپرسيدم جز آنكه همه به فضل وكمال او اعتراف كرده او را مردى محترم شمردند، از اين رو مقام وشخصيت او در نظرم بزرگ شد، زيرا ديدم دوست ودشمن او را به نيكى ياد كرده تمجيد وستايش مى كنند.
آن بزرگوار همانند پدران گرامى خويش از چنان اخلاق ورفتار والائى برخوردار بود كه دشمنان نيز تحت تأثير اخلاقش قرار مى گرفتند، به عنوان مثال آن حضرت را به زندانبانى به نام على بن اوتاش سپردند، اين شخص به شدّت باخاندان پيامبر دشمنى مىوزريد، وبا آل ابى طالب با شدت وخشونت رفتار مى كرد، وقتى آن حضرت را به زندان او فرستاند به او گفتند: با او چنين وچار رفتار كن، بيش از يك روز نگذشته بود كه آنچنان در مقابل امام (عليه السلام)تواضع مى كرد كه گونه بر خاك مى گذشت، وسر بزير انداخته به آن بزرگوار نگاه نمى كرد، وهنگامى كه آن حضرت از زندان او بيرون رفت اين شخص از بهترين شيعيان شده بود، واين بواسطه جلالت ومهابت واخلاق امام عسكرى (عليه السلام) بود.
آن حضرت همانند پدران بزرگوارش داراى كرامات ومعجزايى نيز بوده اند كه مورخان نقل كرده اند وما در اينجا فقط به ذكر دو مورد مى پردازيم.
اول: شخصى مى گويد: سر راه امام عسكرى (عليه السلام) نشستم، وقتى آن حضرت رسيد از تنگدستى خويش به آن بزرگوار شكايت كردم وقسم خوردم كه نه درهم ودينارى دارم ونه غذاى صبح وشام، آن حضرت فرمود: آيا به دروغ سوگند مى خورى با اينكه دويست دينار در زير خاك پنهان كرده اى، واينكه مى گويم نه براى آن است كه چيزى به تو ندهم، اى غلام آنچه باخود دارى به او بده، غلامش صد دينار به من داد، سپس روى بمن كرده فرمود: تو آن دينارها كه در زير خاك پنهان كرده اى در وقتى كه سخت بدانها نيازمند هستى از آنهامحروم خواهى ماند، وراست فرمود، زيرا آن پول كه حضرت داد خرج كردم، ودرهاى روزى بر من بسته شد، وبه ناچار به سراغ پولى كه در زير خاك پنهان كرده بودم رفتم اما اثرى از آن نيافتم، بعد فهميدام كه پسرم جاى پولها را دانسته، وآنها را برداشته وگريخته است، وبه هيچ چيز از آن پولها دست نيافتم.
دوم: شخصى به نام احمد بن محمد مى گويد: در زمانى كه مهتدى عباسى دست به كشتار مواليان ترك ووابستگان خود زد، من نامه اى به حضرت عسكرى (عليه السلام) نوشتم كه: سپاس خداى را كه او را از ما به خود سرگرم كرد، زيرا من شنيده بودم كه او شما را تهديد به قتل كرده است وگفته است كه: من ايشان را از روى زمين بر مى دارم، حضرت عسكرى (عليه السلام) به من نوشت: عمر او به اين كارها كفاف نخواهد داد، از امروز پنح روز بشمار وروز ششم پس از خوارى وذلتى كه به او برسر گشته خواهد شد، وچنان شد كه آن حضرت فرموده بود.
ودر اينجا بعض از كلمات حكمت آميز حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) ذكر ميكنيم.
1 ـ فرمود جدال مكن ميرود خوبى و حسن تو و مزاح مكن كه جرئت مى كنند ودلير مى شوند بر تو.
2 ـ وفرمود از تو اضح است آنكه سلام كنى بر هر كس كه ميگذرى بر او، وآنكه بنشينى در جائى كه پست تر است از مكان شريف مجلس
3 ـ وفرمود پارساترين مردم كسى است كه توقف كند نزد شبهه، وعابدترين مردم كسى است كه بپا دارد فرائض را، وزاهدترين مردم كسى است كه ترك كند حرام را، واز همه مردم كوشش ومشقّتش بيشتر است كسى كه ترك كند گناهان را.
4 ـ وفرمود مشغول نسازد تورا روزى كه خدا ضامن آن شده از عملى كه بر تو فرض است.
5 ـ وفرمود از ادب دور است ظاهر كردن خوشحالى نزد شخص غمناك.
6 ـ وفرمود: همانا از براى جود وبخشش اندازه ومقدارى است پس هر گاه زياد شده از آنمقدار پس آن اسراف است.
براى خرم واحتياط مقدارى است پس يرگاه زياد شد از آنمقدار پس آن جبن وترس است.
واز براى اقتصاد وميانه روى مقدارى است پس هرگاه زياد شد بر آن پس آن بخل است.
واز براى شجاعت مقدارى است پس هرگاه زياد شد بر آن تهوّر وبى أدبى است.
وكافى است تورا از براى ادب كردن نفست اجتناب كردنت از چيز يكه مكروه وناپسند بيشمارى از غير خودت.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:06:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:18:00 ب.ظ ]





تعارض فرهنگی مخرب ترین اثر ماهواره

ماهواره یکی از مهم ترین زیربناهای ساختار ارتباطی و اطلاعاتی است. ماهواره وسیله ای مفید برای کسب آگاهی بیشتر انسان از پدیده های علمی و فرهنگی در جهانی است که تا حد یک دهکده کوچک شده است. رسانه ها در حال حاضر طیف وسیعی از اقشار تمامی جوامع را پوشش می دهند و در توسعه و پیشرفت مقاصد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ملل مختلف تاثیر بی نظیری دارند. اما مانند هر ابزار پیشرفته دیگری، ماهواره نیز همچون سکه دورو دارد و در کشورهای مصرف کننده این فناوری معضلاتی را پدید می آورد. اصولا ورود هر فناوری پیشرفته ای در کشورهایی که زمینه های لازم را برای توسعه فناوری و فرهنگ سازی آن فراهم نکرده اند باعث ایجاد تناقض ها و تضادهای زیادی می شود و می تواند فرهنگ و باورهای یک جامعه را مورد تهاجم قرار داده و آن را دگرگون کند. به همین دلیل چند سال پیش در مجلس شورای اسلامی قانونی به تصویب رسید که براساس آن، داشتن ماهواره و استفاده از آن مگر در مواردی که قانون پیش بینی کرده است ممنوع و غیرمجاز اعلام شد با این همه طبق برخی آمار درصدی از جامعه در منازل خود امکان دسترسی به شبکه های مختلف ماهواره ای را دارند. دکتر ابوالقاسم عیسی مراد استاد روان شناسی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان این که انسان نیاز به تعامل و ارتباط با دیگران دارد به مهر می گوید: این نیازها گاهی مستقیم و گاهی به صورت غیرمستقیم از طریق ابزار و لوازمی مثل رسانه ها برآورده می شود. اگر ما به شیوه صحیحی به این نیاز پاسخ دهیم، فرصت به وجود آورده ایم و اگر بنا به دلایلی نتوانستیم پاسخ مناسبی برای آن بیابیم، این امر به تهدید تبدیل خواهد شد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 12:14:00 ق.ظ ]




مهم ترين اثر ماهواره بر جامعه

استاد روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي با تاکيد بر اينکه اگر روشهاي استفاده از ماهواره در جامعه تبيين نشود آثار مخربش بسيار تکان دهنده است گفت: مهمترين و اساسي ترين معضل ماهواره تطابق نداشتن بسياري از فرهنگهاي دنيا با فرهنگ ديني و چارچوب اعتقادي ماست.

دکتر ابوالقاسم عيسي مراد استاد روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي در گفتگو با مهر درمورد آسيبهاي ماهواره در جانعه ايراني استفاده از رسانه را جزيي از نياز هاي انسان دانسته و گفت: از آنجا که بشر ذاتا اجتماعي آفريده شده، به طور طبيعي در رفتار اجتماعي نياز به تعامل و ارتباط دارد. اين نيازها گاهي مستقيم و گاهي به صورت غيرمستقيم به وسيله ابزار و لوازمي مثل رسانه ها بر آورده مي شوند. انسان ابزارها را در اختيار مي گيرد تا تعامل دلخواهش را ايجاد کند. استفاده از رسانه ها به نوعي بر مي گردد به نيازهاي ثانويه. يک نياز فرهنگي ــ معنوي که انسان مدني بالطبع محتاج آن است. حال اگر ما به اين نياز پاسخ بدهيم، مي شود فرصت و اگر بنا به دلايلي نتوانيم پاسخي برايش بيابيم، تهديد و آسيب به دنبال خواهد داشت.

آثار ماهواره دو وجهي است

اين استاد روانشناسي افزود: اساسا نمي شود گفت گرايش انسان به ماهواره چيز غلط، نادرست و زشتي است. ما نيازهاي علمي، پژوهشي در باب مسائل مختلف اجتماعي اقتصادي و… داريم که با بهره گيري از علوم روز مي توانيم آنها را بهتر و صحيح تر برطرف کنيم. اين که بگوييم رسانه نباشد اشتباه است.چرا، چون قطعا استفاده صحيح و به جا از رسانه، نقش موثري در پيشرفت و تکامل ما و جامعه مان دارد. بهتر آن است که در اين راستا چارچوب و چشم انداز درستي را تبيين کنيم تا شاهد رفتاري درست باشيم.

لزوم تببين تهديد ها و فرصتهاي ماهواره

وي تصريح کرد: آثار ماهواره دو وجهي است. حسن ها و عيب هايي دارد. يک سري فرصت دارد و يک سري تهديد. ماهواره در کنار شبکه هاي مبتذل (تهديد ها) يک سري شبکه هاي تخصصي (فرصتها) هم دارد که بسياري از کارشناسان از آنها جواب مي گيرند. بهتر است براي مخاطب آثار خوب و بد را روشن کنيم . بگوييم اين جنبه هاي خوب ماهواره است و اين جنبه هاي بد آن.همان طور که در ابتدا آموزش روش استفاده از هر وسيله اي لازم است. چاقو هم خوب است هم بد. بچه زماني که روش استفاده از چاقو را بلد نباشد ، قطعا دستش را مي برد. پس بايد ابتدا روش استفاده از تکنولوژي را به تناسب افراد به آنها بياموزيم، سپس تکنولوژي را در اختيارشان قرار دهيم.

به اعتقاد دکترعيسي مراد، روشهاي استفاده از ماهواره اگردر جامعه تبيين نشود، آثار مخربش بسيار تکان دهنده است. درست مانند اعتياد اينترنتي که روان افراد را تحت الشعاع قرار مي دهد. مهمترين و اساسي ترين معضل ماهواره مي تواند عدم تطابق بسياري از فرهنگ هاي دنيا با فرهنگ ديني ما و چار چوب اعتقادي و فرهنگيمان باشد. بسياري از شبکه هاي مضر ماهواره در کنار شبکه هاي مفيد و تخصصي با هدف هاي مخرب و از پيش تعيين شده اي ساماندهي شده اند و نقشه هاي شومي را دنبال مي کنند. مثلا گرايش هاي مغرضانه سياسي به موضوعات و زير سوال بردن نسلي که مي خواهند آينده ساز يک کشور باشد. آموزه هاي مختلف در کنار همين فرهنگ ها به ما منتقل مي شود. جوان ايراني بايد بداند آموزه هاي ديني و اعتقادي اش چيست؟ نگاه به نامحرم چه حکمي دارد؟ فيلم بد اين است، فيلم خوب چه ويژگيهايي دارد. فردي که واکسينه نشود به راحتي ويروس وارد بدنش مي شود. وقتي خانواده ها مقوله تربيت را براي فرزندشان ايجاد نکنند بحران به وجود مي آيد و تعارض بين دو فرهنگ اتفاق مي افتد.

الگوگيري غلط به دليل سهل الوصول بودن

عيسي مراد تاکيد کرد: متاسفانه الگوگيريهاي غلط و ناصحيح به دليل سهل الوصول بودن ماهواره به راحتي القا مي شود. خشونتها و رفتارهاي نا درست ارائه مي شوند. اين ما هستيم که بايد پايه هاي فرهنگي مان را محکم کنيم وگرنه آسيبها وجود دارند. ممکن است يک دانش آموز براي ارائه يک تحقيق خوب سراغ اينترنت و ماهواره برود و يک دانش آموز ديگر ساعت ها وقتش را پاي اينترنت و ماهواره به بطالت بگذراند.

اين استاد روانشناسي با اعتقاد به اين مطلب که بايد به همه موضوعات با زيرساخت روانشناسي نگاه کرد گفت: تمايلات انسان ها دو وجه دارد؛ يکي نياز و ديگري خواسته است. نيازها هميشه در اولويت هستند. تخصص مي خواهند و البته اطلاعات. اما خواسته ها با نيازها کاملا متفاوت هستند. ممکن است ما نياز به استفاده از يک تکنولوژي را داشته باشيم و ممکن است بخواهيم براي اين که در مسير زندگي بيشتر بهمان خوش بگذرد از يک تکنولوژي استفاده کنيم. اين ها بايد کاملا از هم تميز داده شوند.

لزوم غني سازي برنامه‌هاي رسانه

عيسي مراد در ادامه بر لزوم غني سازي برنامه هاي رسانه ملي تاکيد کرد و گفت: قطعا مردم اگر نيازشان تامين شود، جاي ديگر نمي روند. راديو و تلويزيون بايد پاسخگوي نيازهاي افراد باشند. غني کردن برنامه هاي داخلي صدا و سيما، شناختن نيازهاي افراد جامعه،تعليم، آگاهي بخشيدن و آشنا کردن افراد از اثرات مخرب ماهواره توسط جامعه شناسان،روانشناسان و علماء بهترين راه مبارزه با ماهواره است. البته اين يک نگاه روانشناسانه است اما وقتي صحبت از شکستن حريم ها و آسيب به نظام جمهوري اسلامي به ميان مي آيد دولت موظف است برخوردي قانوني کند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 12:11:00 ق.ظ ]





» خیانت زن و شوهر امری عادی در فیلم‌های ماهواره ای !

یک استاد دانشگاه، فروش دین و اخلاق را هدف اصلی غربی‌ها در تولیدات فرهنگی برای کشورهای اسلامی دانست و گفت:‌ منسوخ کردن ازدواج و گسترش روابط آزاد ‌در جامعه هدف اصلی سریال‌های ماهواره است.

فائزه عظیم‌زاده اردبیلی اظهار داشت: یکی از برنامه‌ها و سیاست‌های جهان غرب برای مبارزه با باورهای دینی و از بین بردن نگاه تقوایی در جامعه، طراحی رسانه در عرصه بین الملل و ایجاد یک فضای مخرب بین افراد است.

وی افزود: برنامه‌ریزی جهان غرب در جهت هویت زدایی، دین زدایی، خانواده‌ ستیزی و خانواده گریزی است و بر اساس این محورها به تولید فیلم و برنامه‌ می‌پردازند.

این استاد دانشگاه امام صادق (ع) با بیان اینکه نگاه اساسی فیلم‌هایی که توسط رسانه‌های غربی تولید و از طریق ماهواره به طور رایگان در اختیار خانواده‌ها قرار می‌گیرد از میان بردن نگاه عفیفانه مرد و زن در خانواده است، ‌گفت: آنها تلاش می‌کنند تا زیور عفاف را به عنوان یک عامل مخرب جلوه دهند و تعهد و پایداری افراد خانواده را نسبت به هم از میان ببرند.

تضعیف باورهای مذهبی نتیجه سریال‌های ماهواره‌ای

وی ادامه داد: برنامه‌های نامناسب ماهواره به دنبال ترویج احساس آزادی مطلق و یا همان لیبرالیسم جنسی هستند؛ لیبرالیسم جنسی به دنبال ایجاد آزادی برای روابط جنسی مطلق بوده که هدف غرب اشاعه این فرهنگ است که از دستاوردهای اومانیسم محسوب می‌شود.

عظیم زاده اردبیلی با اشاره اینکه غرب در مرحله نخست برای زدودن خداباوری تلاش می‌کند، ‌عنوان کرد: در مرحله بعد باورهای دینی مورد هجوم قرار گرفته و پس از آنکه حساسیت‌های دینی کاهش یافت به ترویج مفاسد دینی می‌پردازند و فرد را از دین‌گرایی دور می‌کنند.

این استاد دانشگاه امام صادق (ع) گفت: نمونه بارز ترویج مفاسد دینی، عفاف زدایی و ایجاد حس رقابت زن و شوهر نسبت به یکدیگر است یعنی آنها به جای اینکه انیس و مونس هم باشند به صورت رقیب یکدیگر نمایش داده می‌شوند و نسبت به هم وفاداری، تعهد و پایبندی ندارند.

زدودن حیا و تعهد در خانواده

وی هدف اصلی فیلم‌ها و سریال‌های ماهواره را زدودن تقوا، حیا، شرم، وفاداری، تعهد و حس مسئولیت در خانواده‌ها دانست، اظهار داشت: حس رقابت جنسی و تفکر آزاد‌اندیشی مطلق حاصل این فیلم‌ها است؛ خیانت زن و شوهر نسبت به یکدیگر و ایجاد فضای آزادی مطلق برای فرزندان بدون نظارت پدر و مادر ره‌آورد فیلم‌ها و سریال‌های ماهواره‌ای است.

عظیم زاده اردبیلی تصریح کرد: فروش دین، اخلاق و خانواده محوری هدف اصلی غربی‌ها در تولیدات فرهنگی برای کشورهای اسلامی است و تک محوری کردن خانواده‌، ‌منسوخ کردن ازدواج و گسترش روابط آزاد ‌در جامعه مدنظر غرب و صهیونیسم است.

وی اضافه کرد: ما نباید در برابر دنیای غرب انفعالی برخورد کنیم و منتظر باشیم تا آنها سریال ساخته و ما آن را رد کنیم بلکه باید آموزه‌های دینی و ا خلاقی را فعالانه و پویا برای جامعه تبیین کنیم.

خیانت زن و شوهر نسبت به هم امری عادی در فیلم‌های ماهواره

استاد دانشگاه امام صادق (ع) با بیان اینکه سریال‌های مختلف مانند حضرت یوسف (ع) و مختار‌نامه که برگرفته از مباحث دینی بوده مورد استقبال زیاد مردم قرار گرفتند، افزود: استقبال مردم از این فیلم‌ها حاکی از تشنگی آنها نسبت به آموزه‌های دینی است.

عظیم زاده اردبیلی گفت: فرهنگ‌سازی در جامعه ضرورت دارد ما قطعاً نمی‌توانیم معادل هزینه‌ای که غرب برای تغییر فرهنگ جامعه ایران از طریق ساخت سریال‌های مختلف صرف می‌کند برای ساخت فیلم هزینه کنیم تنها کاری که می‌توان انجام داد این است که جامعه در مقابل پدیده ماهواره واکسینه شود و بتواند از خود دفاع دینی و معرفتی کند.

وی بیان کرد: وقتی خانواده ایرانی بداند استفاده از ماهواره چه اثر مخربی دارد و آمار طلاق و سن ازدواج را بالا برده و خیانت زن و مرد را به هم ترویج می‌دهد، حتی اگر دین مدار نباشد، از ماهواره استفاده نمی‌کند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 12:09:00 ق.ظ ]





راهکارهای مقابله با آسیبهای ماهواره:

راه های مقابله با آسیب های ماهواره را می توان در مواردی همچون، تقویت فرهنگ خودی و نشان دادن ارزشهای بالای آن به سطوح پایین جامعه، دفاع از ارزشهای ملی، ارتقاء سطح آگاهی افراد، برنامه ریزی مناسب برای اوقات فراغت افراد وخانواده ها، ترویج زندگی معنوی و تقوا، ترویج الگوهای رفتاری صحیح در خانواده و جامعه دانست.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 12:06:00 ق.ظ ]





عوارض سوء استفاده از ماهواره
. ترویج خشونت: شاید بتوان یکی از آشکارترین آسیبی که با گسترش استفاده از ماهواره در جامعه مان دچار آن شده ایم را ترویج خشونت دانست. همین چند وقت پیش بود که خبرگزاری ها خبری وحشتناک را مخابره کردند. جوانی تحت تأثیر برنامه های ماهواره اقدام به قتل خواهر و خواهر زاده کودک خویش کرده بود. در برنامه های تولید شده در تلویزیون های ماهواره ای عموما صحنه های خشن بدون سانسور و توجه به سن مخاطب به وفور نمایش داده می شود، و مسلما افراد چه بخواهند و چه نخواهند دیدن چنین صحنه هایی در ضمیر ناخوداگاه آنان تأثیر می گذارد. گاهی این صحنه ها به حدی هنرمندانه و واقعی ساخته شده اند که افراد با دیدن این صحنه گویی دارند آموزش نحوه بروز خشونت در چنین شرایطی را می بینند، و همین مطلب سبب می شود، افرادی تحت تأثیر ماهواره در شرایط مشابه از خودشان رفتارهایی خشونت آمیز بروز دهند.

۲. سست شدن بنیان خانواده: از دیگر تبعات حضور بدون کنترل و حتی با کنترل ماهواره در خانواده است. ورود ماهواره به خانه را می توان به منزله ورود یک فرد نامحرم و لاابالی دانست که دوست ناباب برای فرزندان است، درصدد اختلاف افکنی بین زنها و شوهرهاست، به ناموس افراد چشم طمع دارد، دین افراد را می گیرد، مرزها و حریمهای خانواده را می شکند، به آسانی حقیقتهای سیاسی و اجتماعی را وارونه جلوه می دهد، دزد وقت افراد است و اگر بتواند حتما سری هم به کیف پول افراد خواهد زد. خرید ماهواره به منزله دعوت این فرد ناباب به منزلهاست.

مجاز شمردن خیانت زن به شوهر و زشتی زدایی از روابط قبل از ازدواج و حتی حاملگی بدون روابط قانونی، اهانت به والدین و بی توجهی به آنها ، نفوذ جادو و طلسم در زندگی روزمره بازیگران همه و همه باعث شده فیلم ها و سریال های ماهواره ای به طور هدفمند عفت و اخلاق اجتماعی را نشانه گیری کنند.

الف. دختران فراری: از مهمترین کارکردهای سریال ها و فیلمهای پخش شده در ماهواره، القاء آزادی در خارج از خانه هاست، به این معنا که افراد مخصوصا دختران جوان را که به صورت سنتی و فرهنگی در خانواده ها با محدودیت هایی روبرو هستند را دچار حس زندانی بودن در خانه می کنند. این فرآیند روانی به صورت خیلی ساده با مقایسه دختران موفق یا آزاد سریال ها و فیلم ها با وضعیت دختران قربانی در ذهن وی شکل می گیرد، و کم کم با عدم مدیریت صحیح در خانواده ها تبدیل به یک عقده و در نتیجه فرار یا رویگردانی دختران جوان از فضای امن خانه می گردد. چنین پدیده ای در خانواده هایی که از ساختار درستی برخوردار نیستند، شدیدتر است.

ب. بدحجابی و زنان خیابانی: طبیعی است که وقتی در خانواده ها، بدون هیچ محدودیتی اعضای خانواده پای ماهواره می نشینند و فیلمهایی را می بینند که برای خانواده مناسب سازی نشده است، و بی حجابی در آن به عنوان یک امر عادی موج می زند، به مرور از حجاب ارزش زدایی شده و زنان خانواده ترجیح بدهند که با حجاب کم رنگ تر یا احیانا بی حجاب در جامعه حضور پیدا نمایند. این مسئله با عمومی تر شدن بی حجابی و حتی استقبال نامحرمان از حضور بی حجاب زنان در جامعه تبدیل به ایجاد فضای خودنمایی برای نامحرمان و در ادامه روند دورشدن از دیده شدن در خانواده تبدیل به پدیده زنان خیابانی یا شکل گیری روابط نامشروع بین افراد متأهل می گردد. نمونه زشت این آسیب را می توان در بین زنان جوانی دید که علی رغم متأهل بودن با آرایش های بسیار زننده به همراه دختر کودکشان که وی نیز آرایش شده است در خیابان ها دید، زنانی که از بروز دادن رفتارهای دوستانه با مردان نامحرم در خیابانها هیچ ابائی ندارند.

ج. تاثیر منفی بر روابط بین افراد، اختلاف خانوادگی و شکستن حریمهای خانواده: وقتی افراد در برنامه های ماهواره می بینند که افراد چقدر با انزوا طلبی و حتی مقابله با افراد خانواده شان و یا حتی خیانت به آنها می توانند موفق باشند، این خانواده را به سوی اختلافات داخلی، کم اهمیت شدن نقش پدر، ایجاد اختلاف بین زوجین و دوری فرزندان از والدین می کشاند. یا در سوی دیگر وقتی که پدر و مادری به همراه پسر یا دختر جوانشان نظاره گر تصاویر فیلمی هستند که در آن یک معاشقه ولو خفیف صورت می گیرد، همین مسئله موجب از بین رفتن پرده های حجاب بین افراد خانواده و در نتیجه شکستن قبح افعال می گردد. تنها خدا می داند که در خانواده ای که قبح افعال شکسته شده باشد، چه اتفاقات بدی رخ خواهد داد. حضرت علی علیه السلام در مورد حیا فرمودند “الحیاء یسدّ ان فعل القبیح” یعنی حیا از انجام افعال قبیح جلوگیری می کند. و واضح است که در نبود حیا و شکسته شدن حریم خانواده چه اتفاقات شومی رخ خواهد داد.

د. ترویج هوس خواهی و تنوع طلبی: آنچه در سریالها و فیلمهای نمایش داده شده در ماهواره مشاهده می شود، بازیگرانی هستند که صرفا به خاطر زیبایی هایشان جلوی دوربین ها حاضر می شوند، و در سرتاسر پخش برنامه زیبایی های ظاهری و جسمی شان به صورت بسیار پررنگ نمایش داده می شودبه گونه ای که محرک شهوت افراد باشد. در طرف دیگر قضیه عموم سریالها و فیلمهایی که برای مخاطب ایرانی و مسلمان ماهواره آماده سازی می شود، سعی می شود که در آن برای افراد حق چشیدن روابط دیگر علاوه بر روابط زناشویی را محفوظ بداند. همین مسئله علی الخصوص در مردان موجب این می گردد که حتی برای تفریح که شده به دنبال رفع عطش تنوع طلبی شان باشند. و حتی اگر به دلایل خودداری از انجام اعمال خارجی اعمال خودداری کنند، ولی ذهنشان درگیر این مسئله باشد. کمترین اثر این آسیب کم رنگ شدن رابطه عاشقانه بین زنها و شوهرها و عدم رضایت و تمایل جنسی خواهد بود.

در حوزه فردی هم مهمترین آسیب های ماهواره در حوزه فردی و شخصی، تشتّت و نا آرامی فکری و عدم امنیت روانی، عدم اعتماد به اطرافیان و دروغگو دانستن همه یا اکثر افراد، ایجاد روحیه دوگانگی شخصیتی در دراز مدت و بروز ناهنجاری های فردی و اجتماعی، القای افسردگی و غم و ایجاد نا امیدی بویژه در بین جوانان با سیاه نمایی و مسموم کردن جوّ فکری، همچنین ترویج هیجان کاذب خصوصا در ابعاد سیاسی و احساسی انسان می باشد. همچنین مهمترین آسیب های ماهواره در بحث فرد در خانواده تضعیف و نادیده گرفتن پیوند و حق مسلم زناشویی، القای تجربه چندین باره عشق توسط زن و مرد حتی بعد از ادواج، بی فرهنگ و بی کلاس معرفی کردن والدین دارای فرهنگ سنتی و اصیل، القای این موضوع که عشق گمشده هر فرد، دنبال او می گردد و معرفی دوست دخترها و دوست پسرها به عنوان دوستان خانوادگی و نه حتی به عنوان عاشق و معشوق می باشد.

۳. هجوم فرهنگی: از همان زمان که مقام معظم رهبری هشدار دادند که دشمن در حال تدارک یک جنگ تمام عیار فرهنگی و یک شبیخون فرهنگی است باید هوشیار می بودیم، چرا که دشمن از هر وسیله و رسانه ای که در اختیار داشت برای مورد حمله قرار دادن فرهنگ کشور عزیزمان بهره برده است و ماهواره یکی از این رسانه هاست. در بعد فرهنگی دشمن هر چه که توان داشته سرمایه گذاری کرده است تا شبکه های ماهواره با تهی کردن جامعه از درون اسباب از هم پاشیدگی جمهوری اسلامی که متکی بر مردم مسلمان می باشد را فراهم آورد. دشمنان خیلی خوب فهمیده اند که تنها را شکست جمهوری اسلامی دور کردن مردم از اسلام و آموزه ها و فرهنگ اسلامی است.

تحقیر سنت های ملی و تعظیم فرهنگ بیگانه، تخریب هویت ملی، تلاش در جهت ترویج فرهنگ برهنگی، تکنیک زدگی و حاکمیت تکنیک در زندگی اجتماعی، تغییر و تخریب معانی و مفاهیمی همچون آزادی عقیده، آزادی بیان، حقوق بشر و …، تهی شدن زبان و ادبیات ملی از زیبایی های خاص خود، ترویج مد گرایی و ارائه مدهای آرایشی و پوششی نا بهنجار، و گسترش فرهنگ مصرف و عدم تمایل به اقدامات خلاقانه و …. از نمودهای تلاش دشمن برای تخریب فرهنگ ملی و اسلامی ما می باشد.

به طور کلی می توان ابعاد جنگ رسانه ای و جنگ نرم را در چهار مورد ذکر کرد که عبارتند از:

۱- مخدوش کردن چهره ی ملت ها، اقوام و مذاهب

۲- تحمیل و حاکمیت ارزشها و فرهنگ خود

۳- مشروعیت بخشیدن به اعمال و توجیه رفتار خود

۴- تربیت انسان های مطیع و فرمانبردار.

الف. نشانه گیری فرهنگ دینی: در سالهای اخیر شبکه های ماهواره ای راه اندازی شده توسط دولتهای غربی تلاش فراوانی نموده اند تا با انواع روشها فرهنگ دینی جامعه ما را زیر سوال ببرند، گاهی با ایجاد شبهه، گاهی با تحقیر، و گاهی با قدیمی یا تاریخ مصرف گذشته جلو دادن آن. این شبکه های هیچ ابائی ندارند که حتی خیلی آشکارا به مقدسات مردم توهین نموده یا آنها را مسخره نمایند. این حربه ها گاها تأثیرگذار نیز هست و در مواردی شاهد این هستیم که افراد کم اطلاع و حتی علی اظاهر باسواد و تحصیلکرده در دام این شبکه ها گرفتار شده و شبهه های ترویج شده را تکرار نموده و با ادعاهایی همچون روشنفکری افراد اصیل و دارای فرهنگ دینی را عقب مانده می خوانند.

ب. الگوگیری غلط : از تلاشهای شبکه های ماهواره ای ایجاد فرهنگ جایگزین به جای فرهنگ ایرانی و اسلامی و ارائه الگوهای شرقی نزدیک به غرب جهت هموارسازی فرهنگ پذیری افراد جامعه ما هستند. این شبکه ها با نشان دادن فیلم ها وسریالهایی از کشورهایی که از جهاتی شباهات فراوانی با فرهنگ کشور ما دارند و همچنین در مسیر حرکت به غربی شدن هستند، و نمونه جلوه دادن این فرهنگها در افراد جهت پذیرفتن الگوی فرهنگی جدید تمایل ایجاد می نمایند. نشان دادن جلوه خرافی از دین یکی از نمودهای این شیوه جهت تغییر الگوی فرهنگی جامعه می باشد، که در این الگو افراد ضمن حفظ وابستگی های دینی و اعتقادی، با دین و فرهنگ اصیل فاصله گرفته و بیگانه می شوند.

i. ترویج زندگی اشرافی و مدگرایی: نشان دادن زندگی های دارای تجمل یا راه اندازی شبکه هایی که به صورت تخصصی به نمایش لباس های گرانقیمت با استفاده ابزاری از جنسیت افراد مشغولند، و حتی شبکه هایی که به حراجی اجناس لوکس اختصاص دارند و همچنین شبکه های ماهواره ای که در قالب میان برنامه ها و آگهی ها مظاهر ضد اخلاقی را ترویج و تبلیغ می کنند و برخی رفتارهای منحرف اخلاقی ( مدل های لباس و مو ) الگو گرفته از غرب و ماهواره را نمایش می دهند، همه خواسته یا ناخواسته زندگی اشرافی و مدگرایی را در جامعه ترویج می کنند که با جامعه دینی هیچ سنخیتی ندارد..

ii. الگوهای پوشالی: از دیگر حربه های شبکه های ماهواره ای و عموما رسانه های غربی ارائه الگوهایی هستند که در واقع پوشالی و خالی هستند، بزرگ جلوه دادن زندگی خصوصی بازیگران یا فوتبالیست ها و متمایل نمودن افراد به زندگی خصوصی و احیانا پر از فساد این افراد با پخش مداوم اطلاعات و اخبار از آنها، زمینه الگوگیری افراد جوان و کم اطلاع از زندگی این افراد را فراهم می آورد، نمونه های جوانان و نوجوانانی که در جامعه ما خود را عاشق، واله یا دیوانه یک هنرمند، خواننده یا فوتبالیستی خاص می دانند از نمونه های فراوان این آسیب اجتماعی می باشد.

ج. زیر سئوال بردن فرهنگ ایثار و مقاومت: جنگ ما نشان داد که فرهنگ ایثار و مقاومت نقطه قوت جامعه ما جهت ایستادگی و مقابله با دشمنانمان می باشد، از این رو دشمن در هجمه همه جانبه فرهنگی اش حساب خاصی برای تضعیف فرهنگ شهادت و ایثار باز نموده است. دشمنان معقتدند اگر بتوانند فرهنگ ایثار و مقاومت را که الگو گرفته از قیام حسینی است از جامعه ما بگیرند، یکی از بالهای جامعه اسلامی ما را هدف قرار داده اند. از این رو فراوان مشاهده می شود که حس ایستادگی در مقابل دشمن را به یک حسن وظیفه در مقابل وطن تنزل می دهند، یا در سوی دیگر افرادی خائن را شهید می خوانند. جسارت به امام حسین علیه السلام و حتی تمسخر شهدا و رزمندگان نیز به وفور در برنامه های ماهواره ای دیده می شود.

۴. دخالت سیاسی: یکی دیگر از آسیبهایی که جامعه ما با ورود ماهواره به خانه ها به آن دچار شده است، دخالت سیاسی قدرتهای بیگانه در امور داخلی کشور می باشد. این قدرتها با راه اندازی شبکه هایی که علی الظاهر دارند سعی می کنند خیلی بیطرفانه واقعیت های رخداده را به اطلاع بینندگان بی خبر و در سانسور قرار گرفته داخلی برسانند، خیلی زیرکانه اخبار و اطلاعات را جهت دهی نموده و خواسته های خویش را به مخاطبین القاء نموده و حتی گاهی پا را فراتر از این گذاشته و مستقیما از مخاطبینشان می خواهند که به مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی بپردازند. برخی از شبکه های ماهواره ای نیز به شایعه سازی ایجاد فضای بدبینی و کاهش اعتماد اجتماعی در جامعه مشغولند که صد البته بودجه آنها نیز از طرف سازمان سیا و نهادهای مشابه آن تامین می شود.برخی از اهداف سیاسی مداخله جویانه حضور ماهواره در خانه ها عبارتند از:

- راه اندازی انواع شبکه های قاره ای و محلی توسط کشورهای غربی به زبانهای مختلف و القای تفکرات خود به بیننده

- دروغ پردازی و فرافکنی علیه دولت ها و ملتهایی که با آنها مخالفند

- تحرکات نرم به نفع خشونت گرایی و تروریسم و نسبت دادن آنها به اسلام و مسلمانان

- تخریب شخصیت های تأثیر گذار مثبت در جهان علی الخصوص در جهان اسلام

- حمایت علنی از گروه های مخرب و تروریسم و ارایه تریبون به آنها و ایجاد رعب و وحشت.

- تخریب و تقویت بی مورد و بی دلیل دولت ها و ملت ها با انگیزه های سلطه جویانه از جمله نمونه جلوه دادن کشورهای همراه با آنها

۵. تبلیغ ضد مذهب: کارکرد دیگر ماهواره که هر چه می گذرد تبدیل به آسیبی جدی تر برای جامعه ما می شود، تبلیغات ضد مذهبی است.در سالهای اخیر شاهد رشد قارچ وار شبکه هایی هستیم که با رویکرد تبلیغات ضد مذهبی به زبان فارسی پا گرفته اند و به ترویج مرام و مسلکی خاص پرداخته یا به تخریب و شبهه پراکنی می کنند. عموم کارکرد این شبکه ها عبارت است از:

الف. تبلیغ ضد تشیع (شبکه های مروّج وهابیت)

ب. دامن زدن به اختلافات مذهبی و قومی

ج ترویج مسیحیت تبشیری

د ترویج مذاهب خرافی و عرفان های کاذب

ه. تخریب و ناکارآمد معرفی کردن فرهنگ های اصیل و آداب مثبت سنتی

و زیر سئوال بردن و خرده فرهنگ معرفی کردن فرهنگ دین و جایگزین کردن فرهنگ شهروندی و مردم سالاری منهای دین

ز تبلیغ سکولاریزم و القای شخصی بودن دین

ح. ایجاد شک و تردید حتی در مسلمات دین

۶٫ خالی کردن جیب مردم: گروه دیگری از شبکه های ماهواره ای با محوریت تبلیغات بازرگانی و معرفی کالاهای بی کیفیت، داروهای آسیب ساز و بی اثر از قبیل کرم های معجزه گر، دمپایی های بلند کننده قد و امثال آنها که هیچ گونه تاییدی از سوی نهادهای بهداشتی به ویژه وزارت بهداشت ایران ندارند مشغول خالی کردن جیب تماشاچجیان ساده اندیش هستند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 12:03:00 ق.ظ ]





نقش موثر صداوسیما در گسترش ماهواره

به گزارش مشرق، عباس برزگر در گفت‌وگو با ایسنا، در تحلیل قانون ممنوعیت به کارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره اظهار کرد: این قانون مصوب سال 73 است و آیین‌نامه اجرایی آن نیز مصوب فروردین 74 در هیات وزیران است. این قانون 11 ماده دارد، ورود، توزیع و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره و … و کلیه سازمان‌هایی که مربوط به آن‌ها می‌شوند وظیفه و تکلیفی دارند که آیین‌نامه اجرایی آن هم به همین نحو است.

این وکیل دادگستری خاطر نشان کرد: استفاده از تجهیزات ماهواره‌ی در رابطه با مواردی مجاز است. مثلا نمایندگان سیاسی و کنسولی کشورهای خارجی سازمان‌های بین‌المللی بر اساس حقوق بین‌الملل از شمول مفاد این قانون مستثنی هستند. اسامی آن‌ها را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام می‌کنند که بر اساس مجوزی که صادر می‌شود می‌توانند از تجهیزات ماهواره‌ای استفاده کنند و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر اساس ماده 3 آیین‌نامه به طور مستمر اسامی و مشخصات استفاده کنندگان مجاز از تجهیزات دریافت از ماهواره را به وزارت کشور اعلام می‌کند.

وی در ادامه افزود: هر کشوری برای حفظ فرهنگ جامعه، حراست از مرزهای فرهنگی و حفظ کیان خانواده قوانینی را وضع می‌کند و کشور ما قانونی را در رابطه با همین مساله وضع کرده است. طبق ماده 10 قانون مدنی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با همکاری وزارت پست، تلگراف و تلفن و سازمان‌های ذیربط موظفند با استفاده از اهرم‌های حقوقی و بین‌المللی در جهت حراست از مرزهای فرهنگی کشور و حفظ کیان خانواده علیه برنامه‌های جذب و مبتذل ماهواره اقدام لازم را انجام دهد.

این وکیل دادگستری با بیان این که این قانون در عمل قانون موفقی نبوده و هیچ موفقیتی نداشته است، عنوان کرد: استفاده از تجهیزات ماهواره‌ای در استان‌ها و شهرستان‌ها بسیار زیاد است، یا زمانی که روی پشت بام ساختمان‌های بلند در تهران می‌ایستیم، کثرت دیش‌های ماهواره را به راحتی می‌توان دید. در گذشته نیز پرونده‌هایی در دستگاه قضایی برای برخورد با نگهداری ویدئو تشکیل می‌شد؛ زیرا آن زمان نگهداری و استفاده از ویدئو جرم محسوب می‌شد اما بعد از گذشت مدتی، این وسیله ارتباطی آزاد و استفاده از آن عادی شد، می‌توان به همان دیدی که امروز به ویدئو داریم به ماهواره هم داشته باشیم. با این تفاوت که ماهواره گسترده‌تر است و می‌تواند با پوشش‌هایی که می‌دهد، بر فرهنگ یک جامعه اثرات مخرب بر جا گذارد.

برزگر با اشاره به این مطلب که استفاده از ویدئو هم می‌تواند جنبه آموزشی داشته باشد و هم جنبه غیراخلاقی، خاطرنشان کرد: استفاده از ابزار و وسایل می‌تواند جنبه‌های مختلفی داشته باشد، نحوه استفاده نیز بسیار مهم است، اگر به ماهواره به عنوان یک وسیله ارتباطی مفید نگاه شود، می‌توان استفاده از آن را خوب تلقی کرد، اما اگر استفاده از ماهواره، آثار منفی بر افکار عمومی بگذارد و به فرهنگ جامعه ضرر بزند، در حقیقت نمی‌تواند مفید باشد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-10-28] [ 11:59:00 ب.ظ ]




پیشنهادات و راهکارهای عملی

1- برنامه سازی می بایست بر اساس نیاز مخاطب جامعه باشد، در رسانه های معتبر دنیا قضاوت پیام بعهده مخاطب است، در حالیکه در رسانه ملی پیام به شدت سانسور شده است، با رفع این مساله در حد معقول مخاطبان افزایش پیدا خواهند کرد.

2- بایستی مجوز فعالیت شبکه های خصوصی برای ایجاد رقابت و افزایش مخاطب صادر شود.

رقابت در عرصه رسانه باعث کشش و گرایش مخاطب به رسانه می شود، چنانچه صدا و سیما فرهنگ رسانه های برون مرزی را مغایر با اصول جامعه می داند باید به تولید فرهنگ در برنامه های خود بپردازد، طبیعتا زمانی که این تولید وجود ندارد تهاجم فرهنگ این رسانه ها روز به روز افزایش پیدا خواهد کرد .

بنابراین عواملی همچون، محیط بسته، رقابتی نبودن، عمل نکردن براساس نیاز مخاطب، دروازه بانی یک طرفه پیام، آزاد نگذاشتن ذهن مخاطب در انتخاب، قطره چکانی اطلاعات به مخاطب، باعث روی آوردن مخاطبان به سوی رسانه ها و شبکه های برون مرزی و عدم استقبال از شبکه های داخلی می شود.(مصاحبه با دکتر محمد احمدی استاد دانشگاه و کارشناس ارتباطات).

بديهي است در مقابل هجوم فرهنگي بايد مقابله فرهنگي صورت گيرد. برنامه سازان فرهنگي و هنري و سازمان هايي مانند صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، سازمان هاي تبليغات اسلامي ، نظام آموزش و پرورش ، نظام آموزش عالي و ديگر ارگان هاي دولتي بايد در بخش غني سازي و سالم سازي فرهنگ سرمايه گذاري کنند .در مقابل تهاجم فرهنگي بايد فعاليت ، برنامه سازي ،تفريحات سالم و امکانات کافي ايجاد شود . چرا که منع و مقابله تنها راه مقابله نيست.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:57:00 ب.ظ ]




آثار مخرب ماهواره بر خانواده و جامعه

در روزها و ماه های اخیر بحث پیرامون شبکه های ماهواره ای خارج از کشور، آسیب های اجتماعی- فرهنگی آن برای جامعه وراهکارهای مقابله با تاثیرات مخرب آن، از مسائل مهم و اساسی مورد بحث در میان اندیشمندان، سیاسیون و به خصوص مجریان نهادهای دولتی ذیربط بدل شده است.

ابعاد و اثرات کوتاه مدت و دراز مدت ماهواره به عنوان یکی از فراگیرترین و موثرترین وسایل ارتباط جمعی، همیشه دارای اهمیت بوده اما با گذشت زمان و تغییرات اساسی در شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور و جهان، هرروز به این ضرورت افزوده می شود. اگر در گذشته فقط چند شبکه ماهواره ای فارسی زبان مانند بی بی سی یا صدای آمریکا با جهت گیری و اهداف سیاسی خاص و هدایت شده از سوی دولت های انگلیس و آمریکا وجود داشت؛ اما در چند سال اخیر شبکه های با اهداف کاملا متفاوت مانند من و تو1 و2، فارسی one،pmc و… بوجود آمده اند و در مدت زمان بسیار محدود مخاطبان بسیاری در بین مردم وبه ویژه کانون های خانوادگی به خود اختصاص داده اند.

بنابراین جنگ نرم رسانه ای بر ضد جامعه ایرانی در ظاهر و محتوا گسترده تر شده و ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است. شبکه های کمتر سیاسی جدید بیشتر به مسائل فرهنگی - اجتماعی تکیه کرده و خانواده و روابط انسانی به عنوان بزرگترین سرمایه جامعه را هدف قرار داده اند. به عنوان مثال برخی از شبکه های ذکر شده با پخش فیلم و سریال های شبانه روزی اهداف زیر را دنبال می کنند:

- ترویج خانواده های بی سامان و لجام گسیخته در مقابل ساختار سنتی خانواده

- ترویج و عادی جلوه دادن خیانت زن به همسرر و البته شوهر به زن

- بی اهمیت جلوه دادن احترام به والدین

- عادی جلوه دادن رابطه جنسی دختر و پسر قبل از ازدواج تا حد باردار شدن دختر خانواده

- هویت زدایی از مفهوم خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی مستقل و مؤثر

- عادی جلوه دادن سقط جنین برای دختران قبل از ازدواج به عنوان راه حلی طبیعی برای رفع دلهره های احتمالی در روابط جنسی دختر و پسر

- تعصب زدایی از کانون خانواده و ترویج بی تفاوتی نسبت به حریم خانواده

- ترویج مفهوم زندگی با دیگران به جای ازدواج ( جالب است بدانیم این مفهوم سالهاست در برخی تولیدات روتین تلویزیونی خودمان هم تبلیغ می شود).

- ترویج فمینیسم و کم رنگ کردن نقش مرد در جامعه در حد کسی که تنها جهت رفع نیازهای جنسی زن خلق شده است!

- مخدوش نمودن رابطه فرزندان پسر و دختر در خانواده

- افزایش تأثیر پذیری جنسی و خشونت در جوانان و نوجوانان بخصوص از طریق پخش موزیک ویدئوهای خاص

- پی ریزی و ایجاد آمادگی ذهنی تفکر شیطان پرستی در نوجوانان و جوانان

درمورد بحث ماهواره، چند سوال اساسی وجود دارد: شبکه های ماهواره ای فرصت هستند یا تهدید؟ بایستی از آنها استفاده کرد یا استفاده آز آنها غیر قانونی است و باید ممانعت به عمل آید؟در عصر ارتباطات و دهکده جهانی بهترین روش مقابله و مواجهه با ماهواره و پیامدهای آن چیست؟

سوال و بحث اساسی این است که با وجود ممنوعیت قانونی وجود و استفاده از ماهواره در جامعه ایران، در حال حاضر شبکه های ماهواره ای حده اقل در تهران و کلان شهرها، با استقبال بسیار زیادی مواجه شده و استفاده از آن روز به روز بیشتر می شود ؛بطوریکه مسولان و سازمانهای مسئول را به فکر چاره اندیشی برای حل مشکل انداخته است. مثبت یا منفی بودن اهداف و کارکرد های شبکه های ماهواره ای و بودن یا نبودن آنها خود موضوع مفصلی است اما در حال حاضر و در جامعه ایران براساس مصوبه مجلس شوراي اسلامي در 23 بهمن ماه 1373، ورود، توليد، نصب، نگهداري و استفاده از تجهيزات ماهواره اي ممنوع است. اگر بپذیریم که ماهواره تهدیدی کاملا جدی و ابزارجدیدی است که دشمنان و استکبار جهانی با اهداف دقیق ، برنامه ریزی و هزینه های میلیونی، برای آسیب زدن بر بنیان های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه ما طراحی کرده اند؛ بهترین راهکار و روش مقابله با آن کدام است. تاکنون راه حل عملي براي اين معضل صورت نگرفته و در حد پيشنهاد راه هايي ارائه شده است .

در سال های گذشته و حتی در چند روز اخیر اخبار مختلفی از سوی نهاد های انتظامی و دیگر سازمان های ذیربط مبنی بر جمع آوری ماهواره ها مطرح شده است.به جز جمع آوری، وضع جرائم سنگین و مجازات های دیگر مهمترین پیشنهاد و تنها راهکار عملی شده به صورت ناقص و گهگاه در سالیان گذشته بوده است که به اعتقاد نگارنده این بدترین و ناکارامد ترین روش مواجهه با این پدیده است که به جز دامن زدن به نارضایتی بخشی از مردم وبدبین کردن آنها به نظام و ترغیب بیشتر جامعه به برنامه ها و شبکه های ماهواره ای کارکرد دیگری نخواهد داشت. این بدان معنا نیست که بحث آسیب شناسی ماهواره ، ابعاد و راهکارهای مقابله با آن را رها سازیم و بالعکس از ضرورت پرداختن علمی و غیر احساسی و کارشناسانه با این پدیده بسیار حساس و جدی حکایت دارد.

قبل از پرداختن به هر بحثی بایستی به این سوال پاسخ داد که چرا شبکه های ماهواره ای خارجی با چنین استقبالی مواجه شده اند و از سویی شبکه های ملی داخلی اینقدردر موضع انفعال و ضعف قرار گرفته اند. با تشکیل گرو ههای کارشناسی از رشته های علمی مرتبط با موضوع نقاط ضعف و قوت و ابعاد مختلف موضوع را بررسی و برای حل آن چاره اندیشی نماییم. چرا برنامه نود به عنوان یک برنامه ورزشی با زمان پخش در ساعت 5/11 بیش از5 میلیون مخاطب دارد؟

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:55:00 ب.ظ ]




جنگ نرم با سلاح ماهواره

با ظهور ماهواره، جهانی شدن به عنوان یک فرایند که محصول صنعت ارتباطات است سرچشمه تغییرات اجتماعی شده و به نوعی روند فراملی کردن فرهنگ‌ها و تغییر در مفهوم عمومیت را در حوزه عمومی و مذهبی به دنبال داشته است. مهمترین پیامد ایدئولوژیک جهانی شدن، تشدید جریان مدرنیته در غرب است. مدرنیته یک حوزه معرفتی گسترده دارد که از یکطرف سکولاریزم و ارزش‌های نظام لیبرال دموکراسی و از طرف دیگر نوگرایی، پیشرفت، تنوع و مصرف زدگی در کانون مرکزی آن قرار دارند. این ایدئولوژی غربی بر جدایی مذهب از نهادهای اجتماعی تاکید دارد و معتقد است که مذهب و باورهای دینی موانعی در جهت پیشرفت و نوآوری هستند. به اعتقاد پارسونز، جهانی شدن از یک طرف و از طرف دیگر تاثیرات ماهواره بر نظام اجتماعی جوامع و تغییر فرهنگ کلی و اصیل مردم که در بافتی سنتی پرورش یافته‌اند سبب افزایش تنش در جامعه و تغییر رفتارها و باورهای بین فردی مردم شده و زمینه تهاجمات فرهنگی و کم رنگ شدن فرهنگ‌های داخلی را فراهم کرده است. صاحبان ماهواره با درایت کامل، از این پدیده تکنولوژیکی در جهت رسیدن به اهداف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی خود استفاده می‌کنند و در این راه خواسته‌ای جز جذب مردم کشورهای دیگر ندارند، آنها می‌خواهند فرهنگ دیگری را همراه با صنایع و تولیدات خود به مردم میزبان ماهواره دیکته کنند، زیرا وقتی فرهنگ‌ها و طرز فکرها یکسان شوند راه برای نفوذ آنها در جوامع هموار و دخالتشان در سامانه‌های مختلف آسان‌تر می‌شود و اگر در این میان دروازه قلب و فکر مردم به روی فرهنگ‌های کشور بیگانه باز شود دیگر دلیلی برای محدود بدون و در چارچوب بودن نیازها باقی نمی‌ماند و برنامه‌های آنها خواسته و ناخواسته تاثیرات خود را بر جای خواهد گذاشت و این همان چیزی است که آنها به عنوان بزرگترین هدف خود دنبال می‌کنند زیرا با صرف کمترین زمان ممکن و استفاده از کمترین تجهیزات می‌توانند به آنچه می‌خواهند دست یابند، که همانا غارت و چپاول کشورهای دیگر در جهت قدرتمند کردن نیروهای خود می‌باشد

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:51:00 ب.ظ ]





بسم الله الرحمن الرحیم

ماهواره واثرات مخرب آن بر خانواده ها

امروزه نظام استکبار جهانی دریافته است که با تکیه برمطالب صرفا سیاسی نمی تواند به اهداف شوم خود دست یابد بلکه در قالب فرهنگ می تواند مخاطب را بدون آنکه متوجه شود اورا به سمتی که خواست خودش است هدایت کند واز هر راهی برای ضربه زدن به ما و هویت دینی ما ونیل به اهداف شوم خود بهره ببرد .راه اندازی قارچ وار شبکه های ماهواره ایی یکی از این راهبردهای دولتهای غربی برای از بین بردن فرهنگ دینی و روحیه اسلام خواهی و مقاومت در ملتها از طریق بی بندباری جنسی است که این راهبرد امروزه در عمل به اوج خود رسیده است. آنها قصد دارند با پخش برنامه های با محتوای هرزگی وبی بند و باری اخلاقی فرهنگ منحط غربی را در کشورهای اسلامی به خصوص در کشور ما پیاده کرده وبه ترویج زندگی مادی وبی قید وبند جنسی بپردازند.البته به دلیل حساسیت خانواده های ایرانی نسبت به کانالهایی که بطور آشکارا هرزه گری میکنند، این شبکه ها نتوانسته اند درمیان مردم ایران نفوذکنند از این رو به شبکه هایی رو آورده اند که برهنگی در آن خیلی زننده نباشد اما در عین حال تاثیر روانی انحطاط آمیزی داشته باشدو با همین ترفند قصد دارند به کیان خانواده ایرانی آسیب برسانند.لذا این خطر احساس می شود که استفاده نا بجا و کنترل نشده آن توسط خانواده ها( صرف نظر از قانونی بودن یا نبودن آن) می تواند مشکلات فرهنگی وتربیتی عدیده ایی برای فرزندان این خانواده ها بوجود آوردکه جبران آن غیر ممکن باشد. شاید بعضی افراد در ذهن خود اینطور تداعی کنند که تکنولوژی وابزارها چه بخواهیم وچه نخواهیم جوامع امروز بشری را در نوردیده است وباید همپای تکنولوژی به پیش رفت، اما باید پذیرفت که علم وصنعت وتکنولوژی تا وقتی مفید هستند که در خدمت بشریت قرار گیرند. اگر بنا باشدصنعت وتکنولوژی ساخته دست بشر، ترقی وپیشرفت واقعی انسان را به مخاطره بیندازد و موجب عقب گرد و پس رفت ملتهاشود عقل وشرع مضر بودن آن راتایید میکند واستفاده از آن را مجاز نمیداند.اینجاست که والدین وخانواده ها باید مراقب باشند تا در دام این تکنولوژی نیفتند وخودوفرزندان خودرا بیشتر مراقبت کنند که مبادا بیگانگان فرهنگ لاابالی گری وفساد وتباهی را به اسم فرهنگ برتر ،به خورد ما وفرزندان ما بدهند وما رااز فرهنگ غنی و مترقی اسلام وایران دور کنند. دراین میان وظیفه رسانه ها به خصوص صدا وسیما ومتولیان فرهنگی کشور است که برای تقابل با رسانه های دشمن باکاری کارشناسانه،میان نسل جوان وفرهنگ اصیل اسلامی وبومی کشورمان پیوند بیشتری ایجاد کنند تا هیچ تهاجمی از سوی بدخواهان این ملت کار ساز نشود به امید آنروز…

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:49:00 ب.ظ ]





چهار ذکر بسیار کار آمد
از امام جعفرصادق سلام الله علیه نقل است که فرمودند: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد ! چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد ؟
1) در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده ، چگونه به ذکر « حسبنا الله و نعم الوکیل » (آل عمران ، آیه ۱۷۱) پناه نمی برد در صورتی که خداوند متعال به دنبال ذکر یاد شده فرموده است : پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچگونه بدی به آنان نرسید.


2) در شگفتم برای کسی که اندوهگین است ، چگونه به ذکر « لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین » (سوره انبیاء ، آیه ۸۷) پناه نمی برد زیرا خداوند سبحان به دنبال این ذکر فرموده است: پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده ، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤمنین را نجات می بخشیم . (سوره انبیاء ، آیه ۸۸)


3) در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده ، چگونه به ذکر « افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد » (سوره غافر ، آیه ۴۴) پناه نمی برد زیرا خداوند بصیر به دنبال ذکر فوق فرموده است : پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت . (سوره غافر ، آیه ۴۵)


4) در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست ، چگونه به ذکر « ما شاء الله لا قوه الا بالله » پناه نمی برد زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است : مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود ، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود ، گفت : اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد .(سوره کهف، آیه39)

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:51:00 ب.ظ ]




19حدیث از پیامبر (ص) در مورد قرآن

فاضلترین و محبوبترین شما نزد خدای تعالی کسی است که قرآن را یاد گیرد و به دیگران یاد دهد.

قرآن را زینت دهید به صوت و صداهایتان (البته نه به صورت آواز خواندن).

از ما نیست کسی که قرآن را به صدای نیکو نخواند (و مراعات تجوید و مخارج حروف نکند).

برای هر چیزی زینتی هست و زینت قرآن تلاوت آن است با صدای نیکو.

هر کس هدایت خود را از غیر قرآن بخواهد گمراه شده است.

شک و تردید در قرآن و آیات آن موجب کفر است.

هر کسی که درباره قرآن به نادانی چیزی بگوید ، باید نشیمنگاه خود را آماده سازد برای آتش.

هر کسی که قرآن را حفظ کند و بخواند و سپس آن را فراموش کند در روز قیامت به حالت جذامی خدا را ملاقات خواهد کرد.

کسی که یک حرف از کتاب خدا را بخواند او در مقابل ، یک نیکی است و هر نیکی به ده برابر افزایش می یابد.

بهترین شما کسی است که قرآن را آموخته و به دیگران بیاموزد.

شخص ماهر در قرآن با کاتبان بزرگوتر و نیکوکار (درگاه خدا و فرشتگان) می باشد.

اهل قرآن اهل الله و خاصه اویند (دوستان و یاران دین اوهستند).

قرآن را بخوانید ، زیرا که در قیامت به شفاعت خواهی اصحاب خود آید.

کسی که قرآن را خوانده و حفظ نماید ، خداوند اورا داخل جنت کند و برایش اجازه شفاعت ده نفر از اهل بیتش را که سزاوار آتش جهنم باشند بدهد.

خداوند بوسیله این کتاب (قرآن) قومی را بلند و قومی را پست می نماید.

و کسی که قرآن را با مشقت و لکنت زبان قرئت کند دو اجر دارد : یکی اجر قرائت و دیگر اجر مشقت و زحمت متحمل شده.

شخصی که در درونش از قرآن چیزی نباشد مانند خانه ای است خالی و خرابه.

این که در بامداد در پی دانستن آیه ای از کتاب خدا بروی بهتر و با فضیلت تر از بجای آوردن صد رکعت نماز است (البته نمازهای نوافل).

بدرستی برای خدا اهلی است (حزبی است) از مردم ، گفتند چه کسانی هستند؟ فرمود : اهل قرآن ، اهل خدا و خواص اویند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:48:00 ب.ظ ]





4 حدیث از پیامبر (ص) در مورد بهشت و دوزخ

همانا اهل بهشت غرفه ها را در بهشت به همدیگر نشان می دهند چنانچه شما ستاره را در آسمان به همدیگر نشان می دهید.

کسی که راضی شود به ربوبیت خدا و دیانت اسلام و رسالت محمد (ص) بهشت بر او واجب می شود.

خداوند فرمود : من برای بندگان نیکوکار خویش چیزی را مهیا نمودم که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه در دل کسی خطور نموده است.

هیچ چیزی را ندیده ام مانند دوزخ که فراریانش به خواب رفته باشند و ندیده ام مانند بهشت که جویندگان و طالبانش به خواب رفته باشند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-10-27] [ 07:48:00 ب.ظ ]





5 حدیث از پیامبر (ص) در مورد مرگ

هدیه مومن مرگ است.

قبل از آنکه مرگ به سراغ تو بیاید ، خود را برای استقبال از او آماده گردان.

بسیار یاد کنید نابود سازنده لذات را (مرگ).

هیچ یک از شما مرگ را آرزو نکند زیرا اگر نیکوکار باشد نیکی هایش افزوده گردد و اگر بدکار باشد شاید پشیمان شود و توبه کند.

در دنیا همچون آدم غریب و یا مسافر و رهگذری باش.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:47:00 ب.ظ ]





7 حدیث از پیامبر (ص) در مورد سنت

در بین شما دو چیز را جای گذاشتم تا وقتی که شما به این دو چیز عمل کنید هرگز گمراه نشوید ، یکی قرآن است و دیگری سنت من است.

هر که اطاعت من کرد اطاعت خدا کرد و هر که از فرمان من سرپیچیدید درمقابل خدا عصیان و سرکشی نموده.

به آنچه شما را امر کرده ام چنگ بزنید و از آنچه شما را نهی نموده ام دوری و اجتناب کنید.

هر کسی که عمداً حدیثی به دروغ از من روایت نماید باید نشیمنگاه خود را برای جهنم آماده کند.

هر کس که از من حدیثی را به دروغ روایت کند ، دروغ گوترین دروغگویان است.

شاد سازد آن کسی را که سخنی از سخنان ما را بشنود و حفظ کند و بفهمد و به صاحب دانش دیگری ابلاغ کند چه بسا به شخص دانشمندتر از خود برساند.

هر کس نسبت به روش من بی علاقه باشد و نسبت به آن رغبت نداشته باشد از من نیست (جزو امتم بشمار نمی آید ).

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:46:00 ب.ظ ]





8 حدیث از پیامبر (ص) در مورد محبت رسول خدا

هیچ بنده ای مومن کامل نیست مگر هنگامی که من نزد او از خانواده و اموال و همه مردم عزیزتر باشم.

مومن نیست یکی از شما مگر اینکه خدا و پیغمبرش را از خودش و هرچه غیر از آنهاست دوستتر داشته باشد.

خدا را بخاطر نعمت هایی که نصیب شما کرده و مرا بخاطر اینکه خدا را دوست دارم دوست بدارید.

هیچکی طعم شیرین ایمان را نمی چشد مگر وقتی که من برای او از خانواده و دارائیش عزیزتر باشم.

همانا برانگیخته شدم بر دین پاک و آسان گیر و هرآنکس که با سنت و سیرت من مخالفت کند از من نیست.

آنکسی که پیروی کند من را به بهشت داخل می شود و آنکسی که پیروی نکند مرا، براستی از بهشت محروم می ماند.

مرا به صفت هایی که سزاوار آنها نیستم مدح نکنید ، همان طوری که نصاری عیسی را به اوصافی تعریف کردند که در موجود نبود ، ولی مرا عبد و رسول خدا بخوانید.

ای مردم متوجه گفته های خود یا بعضی از آنها باشید ، شیطان شما را نفریبد ، من عبد و رسول خدا هستم ، من دوست ندارم مرا در مقام بالاتر از از مقامی که خداوند متعال به من بخشیده است قرار دهید.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:45:00 ب.ظ ]





8 حدیث از پیامبر (ص) در مورد وحدت و تفرقه

اختلاف و تفرقه ایجاد نکنید ، چرا که براستی قبل از شما بودند کسانیکه اختلاف و تفرقه انداختند و هلاک شدند.

هر گاه شما در حالی که وحدت عقیده و اتفاق در امور دارید و کسی بیاید و بخواهد میان شما تفرقه و جدائی ایجاد کند او را از میان بردارید.

مومنان نسبت به هم همچو اعضا و پیکر یک مرد واحد است که اگر سر او بدرد آید تمام بدنش به درد مبتلا می شود و اگر چشمش به درد مبتلا گردد سایر اعضایش دچار درد خواهد شد.

دست قدرت و توفیق خدا بالای جماعت می باشد و هر کسی از جماعت خارج شود بسوی دوزخ خارج شده است.

هیچ قومی پس از هدایت یافتن گمراه نخواهد شود ، مگر که در میان ایشان افتراق و جدال افتد.

مرا چه می شود هنگامی که شما را از همدیگر جدا و متفرق می بینم.

هر کس که در میان مسلمین تفرقه و جدائی افکند از ما نیست.

بدرستی که خداوند امت مرا بر گمراهی جمع نمی نماید.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:40:00 ب.ظ ]





12 حدیث از پیامبر (ص) در مورد مومن و مسلمان

مسلمان واقعی و کامل کسی است که مسلمانان دیگر از زبان و دست او در امان باشند و مهاجر کسی است که که منهیات خدا را ترک کند.

رابطه مومنین و مسلمانان با یکدیگر همانند رابطه ایست که بین اجزای یک ساختمان برقرار است که بعضی از آنها برخی دیگر را استحکام می بخشد.

مثل سلمانان در محبت و رحمت و مهربانی میانشان مانند یک جسد است که هرگاه عضوی از اعضای آن بدرد آید اعضای دیگر نیز بی قرار و بی آرامش خواهند شد.

مسلمان برادر مسلمان دیگر است ، به او خیانت نمی کند ، به او دروغ نمی گوید ، او را خوار نمی کند ، همه ارزشهای یک مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است ، آبرویش ، مالش و خونش ، آگاه باشید که تقوای الهی اینجاست ، کافی است برای هر انسانی آن شرو بدی که برادر مسلمانش را حقیر شمارد.

مومن واقعی بشمار نمی آید یکی از شما تا وقتیکه دوست بدارد برای برادر مسلمانش آنچه را که برای خود دوست می دارد.

حقوق مسلمان بر مسلمان در پنج چیز است : پاسخ سلام او، عیادتش به هنگام بیماری ، رفتن به همراه جنازه اش ، اجابت دعوتش ، دعا به هنگام سرفه کردنش.

نمی پوشاند بنده ای عیوب بنده ای دیگر را مگر آنکه خداوند در روز رستاخیز عیوب او را می پوشاند.

وقتی دو مسلمان به یکدیگر رسیدند و مصاحفه نمودند ، و حمد و ثنای خدا را گفتند و از خدا طلب استغفار نمودند مغفرت خدای تعالی برای هر دو حاصل می شود.

در برابر غم برادر مومنت اظهار شادی مکن ، خداوند او را مورد رحمت قرار می دهد و تو را به آن مبتلا می سازد.

آنچه را برای نفس خود دوست می داری برای دیگران نیز دوست بدار تا مسلمان واقعی شوی.

کسی که نیکوهایش او را شادمان و کارهای بدش او را آزرده کند اومومن است.

هر کس به برادر (مومن) خود بگوید ای کافر بدرستی که یکی ار آن دو نفر به آن کلمه ملتزم و متصف می گردد و به کافر موسوم می شود ، اگر آن مسلمان چنان باشد که کافر است و الا برمی گردد گوینده کلمه کافر.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:39:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:43:00 ب.ظ ]




اولین دیدار با شهید نواب

نواب یک سفر آمد مشهد، برای اولین بار نواب را آنجا شناختیم و فکر می کنم که سال ۳۱ یا ۳۲ بود . ما شنیدیم که نواب صفوی و فداییان اسلام آمده اند مشهد و در مهدیه عابدزاده از آنان دعوت کرده بودند . یک جاذبه پنهانی مرا به طرف نواب می کشاند و بسیار علاقه مند شدم که نواب را ببینم . خواستم بروم مهدیه ولی نتوانستم بروم چون مهدیه را بلد نبودم . یک روز خبر دادند که نواب می خواهد بیاید بازدید طلاب مدرسه سلیمان خان که ما هم جزو طلاب آن مدرسه بودیم. ما آن روز مدرسه را آب و جارو و مرتب کردیم . یادم نمی رود که آن روز جزو روزهای فرا موش نشدنی زندگی من بود.

مرحوم نواب آمد . یک عده هم از فداییان اسلام با او بودند که با کلاهشان مشخص می شدند. کلاههای پوستی بلندی سرشان می گذاشتند و با آن مشخص می شدند . اینها هم دور و برش را گرفته بودند و همراه با جمعیتی وارد مدرسه سلیمان خان شدند . راهنماییشان کردیم و آمدند در مدرس مدرسه که جای کوچکی بود نشستند . طلاب مدرسه هم جمع شدند . هوا هم گرم بود . تابستان بود ظاهراً یا پاییز ، درست یادم نیست . آفتاب گرمی بود . ایشان هم شروع به سخنرانی کردند .

سخنرانی نواب در مدرسه سلیمان خان

سخنرانی نواب یک سخنرانی عادی نبود . بلند می شد و می ایستاد و با شعار کوبنده و با شعاری شروع به صحبت می کرد . من محو نواب شده بودم . خودم را از لابلای جمعیت به نزدیکش رسانده و جلوی نواب نشسته بودم . تمام وجودم مجذوب این مرد بود و به سخنانش گوش می دادم و او هم بنا کرد به شاه و به دستگاههای انگلیس و اینها بدگویی کردن . اساس سخنانش این بود که اسلام باید زنده شود . اسلام باید حکومت کند واین کسانی که در راس کار هستند اینها دروغ می گویند . اینها مسلمان نیستند و من برای اولین بار این حرفها را از نوا ب صفوی شنیدم و آنچنان این حرفها درون من نفوذ کرد و جای گرفت که احساس می کردم دلم می خواهد همیشه با نواب باشم . این احساس را واقعا داشتم که دوست دارم همیشه با او باشم .

شربت شهادت

چنان که گفتم آن روز هوا خیلی گرم بود . عده ای که با خود نواب بودند شربت آبلیمو درست کردند و یک ظرف بزرگ ، یک قدحی شربت آبلیمو درست کردند و آوردند که ایشان و هر کس نشسته هست بخورد . یکی از اطرافیان ایشان لیوان دستش گرفته بود وذره ذره از آن شربت به همه می داد و هر کس اطراف نواب بود ( شاید ۱۰۰ نفر آدم آن دوروبرها بودند ) با یک شور و هیجانی به همه شربت می داد . اواخرشربت کم شد ، با قاشق به دهان هر کسی می گذاشتند . وقتی که به من می داد ، گفت : بخور ان شاء ا… هر کس این شربت را بخورد شهید می شود .

نواب در مدرسه  سلیمان خان

بعد گفتند که فردا هم نواب به مدرسه نواب می رود . من هم رفتم مدرسه نواب برای اینکه بار دیگر نواب را ببینم . مدرسه نواب مدرسه بزرگی است . برعکس مدرسه سلیمان خان که کوچک است ، مدرسه نواب جا و فضای وسیعی دارد . آن روز همه آن مدرسه را فرش کرده بودند و منتظر نواب بودند . گفتند که از مهدیه راه افتاده اند به این طرف . من راه افتادم و به استقبالش رفتم که هر چه زودتر او را ببینم . یک وقت دیدم از دور دارد می آید . یک نیم دایره ای در پیاده رو درست شده بود که وسط آن نیم دایره نواب قرار گرفته بود و دو طرفش همین طور صف مردمی بود که از پشت سر فشار می آوردند و می خواستند او را ببینند و پشت سرش جمعیت زیادی حرکت می کرد.من هم وارد شدم . باز رفتم نزدیک نواب قرار گرفتم . جذب حرکات او شده بودم . نواب همین طوری که می رفت شعار هم می داد . نه این که خیال کنید همین طور عادی راه می رفت ، یک منبر در راه شروع کرده بود : ما باید اسلام را حاکم کنیم . برادر مسلمان ! برادر غیرتمند ! اسلام باید حکومت کند .از این گونه حرفها و مرتبا در راه با صدای بلند شعار می داد . به افراد کراواتی که می رسید می گفت : این بند را اجانب به گردن ما انداخته اند، برادر بازکن . به کسانی که کلاه شاپو سرشان بود می گفت: این کلاه را اجانب سر ما گذاشته اند برادر بردار . و من دیدم کسانی را که به نواب می رسیدند و در شعاع صدای او و اشاره دست او قرار می گرفتند ، کلاه شاپو را بر می داشتند و مچاله می کردند در جیبشان می گذاشتند . اینقدر سخنش و کلامش نافذ بود. من واقعا به نفوذ نواب در مدت عمرم کمتر کسی را دیده ام . خیلی مرد عجیبی بود یک پارچه حرارت بود ، یک تکه آتش بود.

با همین حالت رسیدیم به مدرسه نواب و وارد مدرسه شدیم . جمعیت زیادی هم پشت سرش آمدند . البته مدرسه پر نشد ، اما حدود مسجد مدرسه جمعیت زیادی جمع شده بودند . باز من رفتم همان جلو نشستم و چهار چشمی نواب را می پاییدم . شروع به سخنرانی کرد . با همه وجودش حرف می زد . یعنی این جور نبود که فقط زبان و سر و دست کار کند ، بلکه زبان و سر و دست و پا و بدن و همه وجودش همینطور حرکت می کرد و حرف می زد و شعار می داد و مطلب می گفت . بعد هم که سخنرانیش تمام شد ظهر شده بود و پیشنهاد کردند که نماز جماعت بخوانیم . قبول کرد و اذان گفتتند . ایستاد جلو و یک نماز جماعت حسابی هم ما پشت سر نواب خواندیم .

خبر شهادت نواب

بعد نواب رفت و دیگر ما بی خبر بودیم و اطلاعی از نواب نداشتیم تا خبر شهادتش به مشهد رسید ، بعد از حدود تقریبا دو سال که از سفر نواب به مشهد می گذشت .خبر شهادتش که رسید ما در مدرسه نواب بودیم یادم هست که یک جمع طلبه آن چنان خشمگین و منقلب به شاه دشنام می دادیم و خشم خودمان را به این صورت اظهار می کردیم و اینجا جای دارد که بگویم مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی روی همان آزادگی و بزرگ دلی که داشت تنها روحانی مشهد بود که در مقابل شهادت نواب عکس العمل نشان داد و آن عکس العمل در درس بود سردرس به یک مناسبت حرف را به نواب صفوی و یارانش برگرداند و انتقاد شدیدی از دستگاه کرد و تاثر شدیدی ابراز کرد و این جمله یادم است که فرمود: وضعیت مملکت ما به جایی رسیده که حالا فرزند پیغمبر را به جرم گفتن حقایق می کشند. این را از محروم حاج شیخ هاشم قزوینی من به یاد دارم هیچ کس دیگر متاسفانه عکس العمل نشان نداد و اظهار نظری نکرد. باید گفت که اولین جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نواب در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را در دل ما نواب روشن کرد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 12:00:00 ب.ظ ]





سالروز شهادت نواب صفوی

شهيدان نواب صفوی و یارانش در دوران رژيم ستمشاهی با دعوت حوزه‌ها به حضور در عرصه سياسی كشور، ايجاد ايده تشيع انقلابی و با هدف تشكيل حكومت اسلامی و تدوين قانون اساسی كشور براساس آموزه‌های قرآن دست به مبارزه با رژيم شاه زدند. آنها معتقد بودند روحانيون بايد سكوت در مقابل حكومت را كنار بگذارند، حكومت اسلامی جايگزين مشروطه و حكومت غربگراها شود و جنبش‌های انقلابی مسلمان در سراسر جهان متحد شوند. تدوين قانون اساسی براساس آموزه‌های قرآن و دين اسلام از برجسته‌ترين تفكرات اين گروه محسوب می‌شد.

تولد
سال 1303 هجري شمسي است. آفتاب در پس ابرهاي سياه ستم، آخرين نفسهاي خود را مي کشد. نور کم سويي به زمين ميرسد. پاها در بند است. دستها رهايي ندارد و فريادها در گلو خفه ميشود. ناگاه صداي کودکي در فضاي خانه مي پيچد. ستاره اي به خانه آقا سيدجواد قدم مي نهد. نواي آسماني دعا بر لبان پدر جاري مي شود. آقا سيدجواد ميرلوحي نام فرزند را سيد مجتبي ميگذارد تا در لحظه لحظه زندگي به ياد خاندان پيامبر باشد.

سرود نور
سيد مجتبي هنوز اندک سالي است که با دنياي خرد سالي فاصله گرفته است. او سوره هاي کوتاه قرآن را به تشويق پدر و مادر خود حفظ مي کند و با پدر روحاني خود در مجالس پر نور قرائت قرآن شرکت فعال دارد. قرآن مجيد کتاب زندگاني اوست و به آن عشق مي ورزد. هفت ساله است که راهي دبستان مي شود و پس از اتمام دوره ابتدايي در مدرسه «حکيم نظامي» وارد مدرسه صنعتي آلمانيها مي گردد.

رضاخان که به تازگي از طرف دولت استعمارگر انگليس به سلطنت رسيده است از مخالفان سرسخت اسلام و روحانيت است. از نخستين کارهاي او منع به کارگيري تاريخ هجري قمري است. تاريخ هجري شمسي جايگزين تاريخ قمري مي شود و او نام اين تهاجم وسيع بر ضد فرهنگ اسلامي را طرد يک سنت عربي تحميل شده مي نامد.

بعد از تغيير تاريخ، بر سر گذاشتن کلاه پهلوي شبيه کلاه سربازي، براي همه اجباري مي گردد. چيزي نمي گذرد که او مدارس را مختلط اعلام مي کند و دختر و پسر را در کنار هم قرار ميدهد. پسر ها بايد هنگام مدرسه رفتن شلوارک کوتاه بپا کنند و دختر ها بايد حجاب اسلامي را به کناري نهند.در اين حال روحانيون بيدارگر با تهاجم فرهنگي استعمار و اسلام زدايي رضاخان به مبارزه بر مي خيزند و بر ضد وي قيامهاي اصلاحي مختلفي را برپا مي دارند. در چنين زماني است که آقا سيدجواد ميرلوحي، پدر سيدمجتبي مجبور مي گردد از پوشيدن لباس روحانيت صرف نظر کند. رضاخان دستور داده است تا مردم همه از لباس يک شکل استفاده کنند. در اين زمان آقا سيدجواد از فرصت استفاده نموده، براي احقاق حقوق مظلومان در دادگستري وکيل دعاوي ميشود.

چندي نمي گذرد که با داور وزير دادگستري سال 1315 يا 1314 درگير مي شود و در پي گفتگوي اعتراض آميز به نظام ستم شاهي پهلوي، گوش وزير را با سيلي خود آشنا ميسازد و خود روانه زندان مي گردد. سه سال در زندان رضاخان مي ماند و بعد از 3 سال به ديدار خدا مي شتابد. با رحلت پدر، سيدمحمد نواب صفوي، دايي سيدمجتبي سرپرستي خانواده ايشان را به عهده مي گيرد. سيد مجتبي عشق و علاقه زيادي به دروس اسلامي دارد و مايل است به دروس حوزه بپردازد. ليکن دايي وي که سرپرستي او را به عهده گرفته و خود قاضي دادگستري است با سيد مخالفت مي کند.سيد مجتبي از عقيده خود دست بر نميدارد و در مسجدي که در خاني آباد است شروع به فراگيري درسهاي حوزه مي کند و همزمان در مدرسه آلمانيها به دروس جديد مي پردازد.سيد در عصري واقع شده است که نظام آموزشي غرب در کشور به صورت نوشدارويي براي پيشرفت به مردم عرضه ميشود. وي در يکي از مدارس غربي تحصيل ميکند. در مدرسه چيزهايي مطرح است که با آرمانهاي اسلامي وي سازگار نيست. او در فرصتهاي مناسب آنچه را که فهميده به همکلاسي هاي خويش ميگويد و اوضاع سياسي، فرهنگي و اقتصادي کشور را براي آنان شرح ميدهد.

سيد در 17 آذر 1321 ش در يک سخنراني پر شور از دانش آموزان ميخواهد تا به سوي مجلس رفته، نسبت به هجوم اجانب و تهديد فرهنگ غرب اعتراض نمايند و درخواستشان را مطرح کنند.

با سخنراني سيد دانش آموزان مدرسه دست به تظاهرات ميزنند. از مدرسه آلمانيها به مدرسه ايران شهر و از آنجا به دار الفنون رفته، مدارس را تعطيل مي کنند و با هم به طرف مجلس حرکت مي کنند. در بين راه از مردم هم افرادي به آنها مي پيوندند. تظاهرات با شکوهي روي ميدهد و با تير اندازي مأموران به سوي مردم 2 نفر کشته مي شوند و چيزي نمي گذرد که دولت قوام سقوط مي کند.

سيد در 1321 هجري تحصيلات خود را به پايان برده، در خرداد 1322 در شرکت نفت استخدام ميگردد و بعد از مدت کوتاهي از تهران به آبادان انتقال مي يابد. وضع نابسامان کارگران شرکت وي را رنج ميدهد و ديگران را در حقوق خويش شريک مي کند. علاقه اي بين کارگران شرکت و سيد به وجود مي آيد. وي شبها جلساتي براي آنها دائر مي کند و وظايف ديني و اجتماعيشان را گوشزد مي نمايد.وي در طي آموزشهاي خويش ياد آور مي شود که نفت از آن ملت ايران است و خارجيان آمده اند تا براي ما کار کنند، نه اينکه ما را زير سلطه خود درآورند و قسمتهايي از آبادان را در اختيار گرفته اجازه ورود به ما ندهند!

سيد سيماي زشت استعمار را در کارها و فعاليتهاي آنان نشان ميدهد، ميگويد:اين چيست که در چند جاي شهر نوشته اند «ورود ايراني و سگ ممنوع»!!آنها ايرانيان را در رديف سگ قرار داده در حالي که خود مستخدم ما هستند.شش ماه از ورود سيدمجتبي به شرکت نگذشته است که يکي از انگليسيها به کارگري ايراني حمله کرده و وي را زخمي ميکند، همان شب جلسه اي تشکيل مي شود و قرار مي گذارند که صبح قبل از شروع کار در پالايشگاه جمع شوند.

سيد شروع به سخنراني مي کند و مي گويد: « چون ما مسلمان هستيم و قصاص يکي از احکام ضروري ماست يا بايد آن انگليسي به اينجا بيايد و در جلوي جمع از اين برادر ما پوزش بخواهد و يا اگر اين کار را نکند عين کتکي که به آن زده يا عين جراحتي که به او وارد کرده ما به او وارد کنيم.» هنوز سخنان سيد به پايان نرسيده بود که کارگران به خشم آمده، به سالن آن انگليسي رفته، آنجا را خراب مي کنند. پليس دخالت ميکند و آن انگليسي موفق به فرار مي شود. چند نفر کارگر دستگير ميگردند، سيد به خانه يکي از دوستانش رفته، شبانه توسط يکي از لنجها از آبادان راهي نجف ميشود.

مهاجر عشق
سيد مجتبي تجربه هاي زيادي از زندگي آموخته و زندگي مردمان بسياري را ديده و با شيوه زندگي آنها آشنا شده است. اکنون در نجف اشرف براي انجام کاري آمده است و آن آموزش صحيح اسلام است، آنگونه که بتواند مسير حرکت او را در اين دنياي رنگارنگ مشخص نمايد. هدف از زندگي چيست؟ سيد در ضمن آموزش مي خواهد جواب اين سوال را آن سان که بايد دريابد. سعادت به استقبال سيد آمده است، او ميتواند در مدرسه قوام از مدارس حوزه علميه نجف اقامت گزيند. در همان روزها علامه اميني در يکي از حجره هاي فوقاني مدرسه کتابخانه اي داير کرده و به تأليف «الغدير» مشغول است. اين امر سبب ميشود که مهاجر عاشق که تازه از ايران رسيده است با حضرت علامه اميني آشنا شود.

سيد که علوم مقدماتي را در تهران به انجام رسانيده، در نجف به دنبال اساتيدي است که سطوح عالي را از آنها بياموزد، از جمله اساتيدي که وي از آنها فقه و اصول، تفسير قرآن و اصول سياسي و اعتقادي را آموخت، نامبردگان ذيل اند:
1:حضرت علامه نستوه آيه الله اميني
2:حضرت آيت الله العظمي حاج آقا حسين قمي
3:حضرت آيت الله آقا شيخ محمد تهراني

سيد بزرگوار نواب از اين سه استاد گرانقدر علاوه بر علوم متداول حوزه، اصول فلسفه سياسي اسلام را آموخت و با فقه سياسي اسلام آشنا شد. در همين زمان که وي در نجف مشغول تحصيل است، يکي از کتابهاي کسروي به دستش ميرسد، نوشته اي که مولف در آن به حضرت امام صادق (ع) توهين نموده است. ايشان کتاب را به چند تن از اساتيد و مراجع تقليد نجف اشرف عرضه مي دارد و حضرت آيه الله العظمي حاج آقا حسين قمي با صراحت حکم ارتداد نويسنده کتاب را اعلام ميدارد.جناب نواب به حکم وظيفه ديني خويش با تصميمي قاطع رو به وطن خويش ميگذارد تا آن نابخرد را بر سر عقل آورد.

پيش از حرکت او از نجف به ايران مردم تبريز و مراغه و سران برخي روزنامه ها به مقابله با احمد کسروي برخواستند و از دولت وقت خواستند تا وي را به جرم انتشار کتب گمراه کننده محاکمه کند.دولت قدرت چنداني ندارد و از طرفي برنامه هاي پهلوي با کارهاي کسروي چندان رو در رو نيست و در حقيقت هر دو در جهت اسلام زدايي گام بر ميدارند و کارهاي کسروي، فعاليتهاي دولت را تحت الشعاع قرار داده است. از اين رو به مقابله با وي بر نيامد.

ايرادهاي وي به اسلام بيشتر از کتب مبلغين آمريکايي و مستشرقين اخذ شده بود و اشکالهايي را که متوجه مذهب تشيع مي ساخت، غالب آنها را علماي متعصب سني مانند حجر و موسي جار الله عالم سني معاصر بر گرفته بود.نواب با قاطعيتي تمام وسائل زندگي را جمع کرده به طرف ايران حرکت مي کند. وي که در بين راه اطلاع يافته بود کسروي در آبادان است، به آبادان مي رود. در يکي از مساجد بزرگ شهر سخنراني ميکند و او را به مناظره مي خواند. ولي کسروي به تهران رفته بود، او نيز به تهران مي آيد و با تني چند از آقايان تماس مي گيرد و پس از مشورت به اين نتيجه ميرسد تا با وي به بحث بنشيند. آيت الله طالقاني ايشان را تشويق مي کند و جناب وي به کلوپ کسروي ميرود.

«با هماد آزادگان» نام باشگاه کسروي است. نواب چند روزي در مورد دين و مسائل اجتماعي با وي به بحث مينمايد. ليکن او قانع نمي شود، دو دستگي در جمع حاکم مي شود، حرف آخر سيد به کسروي اين است:«من به تو اعلام ميکنم و تو را به عنوان يک مانع نسبت به مذهب و حتي نسبت به مملکتم ميدانم» ، «موقعي که عضوي از پيکر انساني چنان فاسد شود که نتنها موجب فساد ديگر اعضاي آن پيکر گردد، بلکه تباهي خود آن عضو با مجموع اعضاي ديگرش را نتيجه دهد، نبايد در ريشه کن کردن آن هيچ گونه مسامحه اي روا داشت. زيرا اين مسامحه چه ناشي از ترحم و مهر و محبت باشد و چه معلول بي توجهي به اهميت حياتي قضيه، موجب از ارزش افتادن و تباهي ديگر اعضاي پيکر جامعه خواهد گشت.»

نواب جوان در طي جلساتي دلايل و براهين لازم را براي کسروي عرضه ميکند ليک ديگر گوش شنوايي براي وي باقي نمانده است. براي شاگرد مکتب توحيد، مسأله ارتداد وي مسلم ميشود و به فکر مقابله با اين عصر فاسد ميافتد.

سيد بزرگوار از حضرت آيه الله مدني و آقا شيخ محمد حسين طالاقاني براي تهيه اسلحه پول ميگيرد و در ساعت 13 و 30 دقيقه روز بيست و سوم ارديبهشت سال 1324 کسروي در ميدان حشمت الدوله مورد هدف قرار ميگيرد اما به دليل فرسودگي اسلحه موفقيت حاصل نمي شود و نواب به زندان مي افتد و علماي ايران و نجف خواستار آزادي وي مي شوند و ايشان بعد از دو ماه با قيد کفالت آزاد مي شود.

فدائيان اسلام
حضرت نواب با آزادي از زندان به فکر تشکيل «فدائيان اسلام» مي افتد تا به وسيله آن با عناصر فاسد در جامعه به مبارزه برخيزد و با انتشار اعلاميه اي موجوديت فدائيان اسلام را اعلام ميدارد.او در برپايي اين سازمان اسلامي ميگويد: در خواب جدم سيد الشهدا را ديدم که بازوبندي به بازويم بست و روي آن نوشته شده بود «فدائيان اسلام».

انتشار اعلاميه مسلمانان غيور را متوجه فدائيان اسلام مينمايد و افرادي به گروه او ميپيوندند. ساعت 10 صبح روز بيستم اسفندماه سال 1324 آيات قهر الهي آشکار ميشود و کسروي توسط چهار تن از فدائيان اسلام، سيد حسين و سيد علي امامي، جواد مظفري و علي فدايي از ميان برداشته ميشود تا جامعه اسلامي به مسير حرکت خود در مسير الهي ادامه دهد.فدائيان اسلام با بانگ تکبير از محوطه دادگستري دور مي شوند و در حين پانسمان زخمهاي خود در بيمارستان سينا دستگير ميشوند.رهبر فدائيان به مشهد الرضا ميرود و از راه شمال به آذربايجان، همدان و کرمانشاه راهي ميشود. در بين راه روحيه عشاير را مورد ارزيابي قرار ميدهد و با علماي شهرستانها تماس حاصل کرده، درخواست مي کند تا براي آزادي فدائيان اسلام تلگرافهايي به دولت بفرستند و خود از آنجا به نجف اشرف ميرود.

در همين ايام حضرت ايت الله العظمي آقا سيد ابوالحسن اصفهاني وفات مي يابد. به همين مناسبت عده اي از دولتمردان ايراني براي عرض تسليت به مراجع نجف از طرف شاه راهي نجف ميشوند.در يکي از مجالس که فرستادگان شاه حضور دارند، جناب نواب منبر رفته، ضمن حمله شديد به «قوام السلطنه» (نخست وزير وقت) ميگويد:«چطور شما براي فوت يک نفر روحاني به نجف آمده و به مقامات روحاني تسليت ميگوييد در حالي که روحاني ديگري همچون سيد ابوالقاسم کاشاني را در ايران به جرم دفاع از اسلام از اسلام به زندان افکنده ايد؟!» ايشان آزادي آيت الله کاشاني و فدائيان اسلام را در جلسه مطرح مينمايند و حوزه علميه نجف اشرف آزادي زندانيان را از مقامات مسئول ميخواهد و پس از چندي خواسته اشان جامه عمل ميپوشد.

بعد از آزادي آيت الله کاشاني ديدارهايي با ايشان صورت ميگيرد. جناب نواب نظرات خود را به ايشان عرضه ميدارد و اعلام ميکند که در صدد ايجاد حکومت اسلامي در ايران است. حضرت آيت الله کاشاني که از مبارزان و مجاهدان بزرگ عصر خويش است و در گذشته در جنگ انگليس و عراق شرکت فعال داشته و در اثر همين فعاليتها به ايران تبعيد شده است اينک با نواب ميثاق مي بندند تا در ايران حکومت اسلامي بنا نهند.

شهر پیامبران

16 مه 1916 انگليس و فرانسه پيماني نهاني در باره تقسيم منطقه آسيايي ترکيه بستند که به نام «موافقت نامه سايس ـ پيکو» خوانده شد و بر پايه آن قرار شد فلسطين زير سرپرستي هياتي بين المللي که شکل آن بعد ها با توافق روسيه تزاري تعيين خواهد گشت اداره شود. ولي بريتانيا از امضاي اين پيمان هدفي جز انجام يک مانور نداشت و همواره در پي آن بود که فرصتي به دست آورد و شانه از زير بار تعهد خود خالي کند. در دوم نوامبر 1917 انگليستان اعلاميه «بالفوره» را که خواستار پايه گذاري «ميهني قومي» براي يهوديان بود منتشر کرد.

ايجاد «حکومت يهود» ابتدا به وسيله تئودور هرنسل، در سال 1896 طراحي شد و در پي برپايي اولين کنگره صهيونيستها در شهر «بال» سسويس به سال 1897 نيز مفاد آن به تصويب رسيد.

صهيونيستها با اشتياق فراوان به کمک انگليسيها شتافتند و با حمايت بي دريغ از هدفهاي جنگي آنها در فلسطين «در جنگ جهاني اول» سر انجام ارتش انگليس را در اين سرزمين به پيروزي رساندند.

«فلسطين به صورت يک موجود سياسي و به نام يک دولت به سال 1948 و در پي برداشته شدن سرپرستي بريتانيا از آن از ميان رفت. بر پايه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد، در بخشي از آن دولتي به نام «اسرائيل» پايه گذاري شد. بازمانده فلسطين نزديک 5/6 هزار کيلومتر مربع را ملک عبدالله بن حسين شريف هاشمي، پادشاه اردن ضميمه کشور خود کرد.»

فعاليتهاي استعمار گران انگليس ديگر بار مردم مسلمان ايران را به خشم آورد. روز جمعه سي و يکم ارديبهشت 1327 آيت الله کاشاني و جناب نواب صفوي قطعنامه اي مبني بر اظهار هم دردي با عربهاي اهل فلسطين صادر نمودند. روزهاي بعد محلهايي را براي نام نويسي داوطلبان جنگ با يهود در مراکز مختلف شهر افتتاح شد و 5 هزار نفر ثبت نام کردند. در پي ثبت نام مردم غيور ايران فدائيان اسلام قطعنامه اي صادر کردند و از دولت اجازه حرکت به سوي فلسطين خواستند.

دولت که خود از سر سپردگان غرب است، برنامه اعزام به فلسطين را لغو ميکند. چه او از پيش براي تأسيس دولت يهود افرادي چون سيد ضياءالدين طباطبايي را به کمک صهيونيستها فرستاده است. غرب براي از ميان برداشتن نيروهاي فعال و مذهبي به رهبري آيت الله کاشاني و نواب صفوي طرحي را پي ريزي ميکند و آن ترور شاه است. او که عنصري غير مفيد شناخته شده است بايد از ميدان خارج شده «علي رضا» يا «رزم آرا» جاي او را بگيرد. در روز 15 بهمن شاه در دانشگاه به وسيله ناصر فخر آرايي (عضو جوانان حزب توده) مورد هدف قرار ميگيرد. تيرها از کنار لبش رد ميشود و سرتيپ صفاري و سرتيپ اختري، فخر آرايي را از بين ميبرند.

صبح روز شانزدهم حزب توده منحل اعلام ميشود و کلوپ و باشگاهش و حزبش را چپاول ميکنند و به تاراج ميبرند. در شب 16 بهمن تانک به در خانه حضرت آيت الله کاشاني ميآيد. ايشان را دستگير نموده به قلعه فلک الافلاک در خرم آباد ميفرستند. عده اي از روحانيون مبارز هم دستگير ميشوند. سيد عبد الحسين واحدي ـ فرد شماره 2 فدائيان اسلام ـ از آن جمله است. نواب 40 تن از دوستان و فدائيان اسلام را روانه قم ميکند تا با توسل به آيت الله بروجردي ايشان را آزاد کنند. موقعيتي حاصل نميشود و منزل آيت الله بروجردي محاصره ميشود. بعد از 10 روز از گذشت اين ماجرا فدائيان اسلام از خانه خارج شده با يک اتوبوس راهي تهران ميشوند. در حسن آباد جلو آنها گرفته، همگي به زندان منتقل ميشوند. آيت الله کاشاني هم که در قلعه فلک الافلاک زنداني است به آبادان تبعيد ميگردد.

نامه های سرخ

دوره مجلس پانزدهم رو به اتمام است. دولت وقت استيضاح ميشود و از دزدي و چپاول اموال عمومي سخن به ميان ميايد و مسائل شرکت نفت مطرح ميگردد. شاه در صدد بر مي آيد متممي براي قانون اساسي نوشته شود که در آن سه اصل زير بيايد:

1- نمايندگان مجلس فرماندهي کل قوا را در اختيار شاه قرار دهند.
2- مجلس سنا تأسيس گردد.
3- انحلال مجلسين در اختيار شاه باشد

همچنين قرار بود مذهب «فقه جعفري» القاء و از رسميت بيفتد، که در اين زمان جناب نواب پانزده نامه با جوهر قرمز به پانزده وکيل انتصابي (انتخابي – فرمايشي) نوشته و در آن مخالفت خود را اعلام مي دارد.روزي که قرار است مجلس تشکيل گردد، جلسه اي بر قرار نميشود و با 24 ساعت(48 ساعت) تأخير اين ماده از دستور جلسه حذف ميشود.انتخابات مجلس سنا و ملي انجام ميشود، ليکن آراء ملت کنار نهاده ميشود و وکلاي دولتي به مجلس ميروند. اين مسأله و تمامي مسائل دولتي با وزير دربار وقت، هژير بود. به همين علت او در روز جمعه دوازدهم محرم در مسجد سپهسالار به دست سيد حسين امامي مورد حمله قرار ميگيرد و يک روز پس از واقعه چهاردهم آبان 1328 هجري شمسي به هلاکت ميرسد. وي تبعيد آيت الله کاشاني را خود برنامه ريزي کرده و دستور داده بود. با اعدام انقلابي هژير، تاريخ افتتاح مجلس سنا تغيير ميکند و انتخابات مجلس شوراي ملي که با تمهيدات وي صورت گرفته بود از طرف رئيس انجمن نظارت باطل اعلام ميشود. شاه روحيه خود را باخته، با هواپيماي اختصاصي تورمن به سمت آمريکا پرواز ميکند.سيد حسين امامي دستگير و پس از 5 روز به شهادت ميرسد. فدائيان اسلام با انتشار اعلاميه اي از مقام شهيد تجليل به عمل مياورند. انتخابات دوره شانزدهم مجلس برگزار ميگردد و آيت الله کاشاني با استقبال بي نظيري به ميهن اسلامي باز ميگردد.

تابوت
از مدتها پيش مقبره اي براي رضاخان ساخته شده بود ولي اين ناآرامگاه همچنان خالي بود، ديکتاتور خارج از کشور مرده بود و فرزندش جرأت نداشت جسد وي را به ايران باز گرداند. ياد ستم رضا خاني حرکت امت اسلامي را توفنده ميساخت.بعد از تهيه مقدماتي شاه خواست جسد رضا خان را به ايران منتقل نمايد و با بر پايي مجالس و استقبال مردم همراه سازد. نواب صفوي از نقشه دولت آگاه ميشود و به قم رفته، بعد از درس آيت الله بروجردي در مدرسه فيضيه به سخنراني ميپردازد. اين شيوه تا روز دفن ادامه ميابد. از آن رو آرزوي رژيم عملي نميشود و ديکتاتور بي هيچ تشييعي دفن مي گردد.

ملی شدن صنعت نفت
خرداد 1329 علي منصور بي هيچ مقدمه اي استعفا ميدهد و رزم آرا به نخست وزيري ميرسد. وي مورد تأييد انگليس و آمريکاست. آيت الله کاشاني اين مسأله را طي اعلاميه اي فاش ميسازد و لايحه «گس – گلشائيان» از طرف کميسيون مجلس رد ميشود. آيت الله کاشاني طي بيانيه اي با تأکيد بر ملي شدن صنعت نفت در سراسر کشور از مردم ميخواهد با پا فشاري خويش طرفداران شرکت نفت را به اطاعت خود وا دارند.

رزم آرا در نظر دارد نهضت ملي کردن صنعت نفت و مبارزات ضد استعماري مردم را عقيم سازد. آيه الله کاشاني و جبهه ملي در از بين بردن رزم آرا وحدت نظر دارند. لذا با استمداد از فدائيان اسلام در صدد از بين بردن وي بر مي ايند. خليل طهماسبي اين مسئوليت را بر عهده ميگيرد. شاه اين خبر را شنيده، خشنود ميشود. چه اينکه رزم آرا براي خود وي نيز خطر آفرين است. اطرافيان شاه به او ميفهمانند که ترور رزم آرا، حکم شمشير دو لبه را دارد که يک طرف آن متوجه رزم آرا و طرف ديگرش متوجه خود اوست. يعني اگر رزم آرا زنده بماند، بهترين بهانه به دست او خواهد افتاد و تحت اين عنوان تمام مخالفان و حتي خود شاه را از ميدان بيرون خواهد کرد. به همين سبب نابود کردن رزم آرا به گونه اي ديگر طرح ريزي ميشود. يکي از گروهبانهاي ارتش در لباس غير نظامي مأمور انجام اين کار ميگردد، که همواره با علم وزير کار بلافاصله پشت سر رزم آراء حرکت ميکند. او مأمور بود همين که طهماسبي مبادرت به تير اندازي کرد با گلوله کلت وي (رزم آرا) را بکشد.

خليل در مجلس ختم آيت الله فيض وي را مورد حمله قرار ميدهد و با گلوله گروهبان شاه رزم آرا از پاي در مي آيد.قتل رزم ارا زنگ خطري براي نمايندگان وابسته به انگليس در مجلس شانزدهم است که مانع ملي شدن نفت بودند. فدائيان اسلام با از بين بردن رزم آرا، ملي شدن صنعت نفت را ميخواستند. اصلي که از بازگشت آيت الله کاشاني از تبعيد، هر چه بيشتر روي آن تأکيد ميشد.فرداي روزي که رزم ارا کشته شد کميسيون نفت به اتفاق آرا، اصل ملي شدن نفت در سراسر کشور را ميپذيرد و ملت مسلمان ايران به آرزوي خود نائل مي آيند.

منشور حکومت اسلامي
جناب نواب صفوي با تأليف کتابي تحت عنوان «جامعه و حکومت اسلامي» و انتشار آن در آبان سال 1329 روش صحيح حاکميت را بيان مي دارد. او معتقد است جز با حرکت ريشه اي و تقويت فرهنگ اصيل اسلامي در جامعه با استکبار جهاني نميتوان مقابله کرد. اين سيد مجاهد به پيروي از نامه حضرت امير المومنين علي (ع) به مالک اشتر،اصول سياسي اسلام را به مردم بيان ميکند و به شاه و غاصبان حکومت هشدار ميدهد که در صورت اجرا نکردن دستورهاي اسلامي به دست فرزندان مقتدر و فدا کار اسلام از بين خواهد رفت.

نواب صفوي در جهت نيل به حکومت اسلامي و استقرار مدينه قرآني غدير گام بر ميدارد و خود را به قالبهاي حکومت مشروطه محدود نميسازد. در اين مسير وي علاوه بر استادش در نجف اشرف (علامه اميني)، از حضرت امام خميني در حوزه علميه قم منشور حکومت اسلامي را فرا ميگيرد و بي محابا به برپايي آن تظام مقدس اقدام مينمايد.

نواب در زندان مصدق
تير ماه سال 1330 وقتي نواب از خانه يکي از فدائيان اسلام خارج ميشود، از سوي مأموران آگاهي دستگير و زنداني ميشود. سيد به خاطر سخنراني 2 سال پيش در آمل و شکستن شيشه مشروب فروشي به زندان ميافتد، اين در حالي رخ ميدهد که مصدق نخست وزير اين دوره است.

حقيقت اين است که نواب خواستار اجراي احکام اسلامي و در مراحل بعد، تأسيس حکومت اسلامي است، ليکن مصدق در جبهه ملي موافق او نيست. پس از دستگيري نواب (رهبر فدائيان اسلام) افرادي که پيش از وي دستگير شده بودند آزاد ميشوند. سيد محمد واحدي از آن جمله است. واحدي نامه اي به مصدق نوشته، خواستار آزادي رهبر فدائيان اسلام ميگردد و با جواب نا مساعد وي، در اواخر مرداد 1340 فدائيان اسلام اعلام برگزاري مراسم سخنراني داده و در پي آن 38 نفر از آنها بازداشت و تبعيد ميشوند. نواب صفوي با شنيدن اين خبر اعتصاب غذا ميکند و آيت الله سيد محمد تقي خوانساري و آيت الله صدر طي نامه هاي جداگانه اي به آبت الله کاشاني و دادستان وقت آزادي رهبر فدائيان اسلام و تبعيديها را خواستار ميشوند. پس از يکي دو روز تبعيديها باز ميگردند و نواب پس از سه ماه حبس در عصر مصدق آزاد ميگردد.

کنگره اسلامی
شب معراج رسول اکرم (ص) 27 رجب 1350 ق. مطابق با 1931 م. است. از انديشمندان اسلامي دور ترين نقاط جهان دعوت به عمل آمده تا خشم امت اسلامي را در مورد انتقال اراضي مسلمانان به يهوديها به معرض نمايش گذارند و نظرات خويش را براي آزادي قدس بيان دارند.

يازدهم شهريوي 1332 مجاهد نستوه دست به اين سفر مقدس ميزند تا با حمايت از مردم مسلمان فلسطين، سياست صهيونيستي انگلستان را محکوم سازد. مسير حرکت نواب از ايران به بغداد و از آنجا به بيروت و بيت المقدس است. وي در اولين جلسه از جلسات شش روزه كنگره عظيم اسلامي با نطقهاي حماسي خويش به زبان عربي، فرياد بيدار باش سر ميدهد و زماني که براي تماشاي بخش اشغالي قدس ميروند با لحني آمرانه همراهان را به نماز ميخواند. نماز در مسجد مخروبه اي که در يک کيلومتري شهر قدس قرار دارد. وي ميگويد:هر کس آماده شهادت است همراه ما شود.تمامي اعضا به امامت آن سيد مجاهد نماز ميگذارند. سربازان اسرائيلي دست روي ماشه مسلسلها، از کار سيد در حيرت ميمانند. سيد با اين حرکت ياد آور ميشود که براي آزادي قدس بايد با پرچم سرخ شهادت به ميدان رفت.

تا بيکرانها
پس از پايان کنگره اسلامي، نماينده جمعيت اخوان المسلمين مصر با نواب صفوي آشنا ميشود و شيفته وي ميگردد و از او دعوت ميکند تا به سفر خويش ادامه داده، از مصر هم ديدن نمايد. نداشتن امکانات مالي اين سفر را به تعويق مي اندازد تا حضرت علامه اميني زمينه سفر را آماده مي سازد.دولت ژنرال نجيب بر سر کار است و در بين آنها بر سر قدرت بين نجيب و عبد الناصر کشمکش وجود دارد. در اين حال دو جوان از جمعيت اخوان المسلمين به شهادت رسيده اند و از نواب دعوت ميشود تا در دانشگاه الازهر قاهره سخنراني کند. مأموران نظامي با شليک تير نظم مجلس را بر هم ميزند و چند نفر پليس نواب را تحت الحفظ به وزارت کشور ميبرند و مورد بازجويي قرار ميدهند. سيد ميگويد: در مصر بايد احکام قرآن اجرا گردد. بايد مصر وابستگي خود را قطع کند و کانال سوئز ملي شود.دولت مصر جمعيت اخوان المسلمين را منحل اعلام ميکند و اخراج فوري نواب را صادر مينمايد اما بعد دستور پذيرايي وي به حسن البائوري (وزير اوقاف مصر) ابلاغ ميشود. نواب طي ملاقاتهايي با نجيب و جمال عبد الناصر، موقعيت اخوان المسلمين را براي تحکيم دولت انقلابي مصر ياد آور ميشود.

دام اهريمن
بعد از رخداد 28 مرداد 1332، سه پيشنهاد از طرف شاه توسط امام جمعه به نواب داده شد. وي صد هزار تومان پول نقد به همراه داشت تا در صورت قبول پيشنهاد از طرف نواب به او داده شود.پيشنهاد هاي اهريمني شاه که براي به دام انداختن نواب چيده شده بود عبارتند از:

1- در يکي از کشور هاي اسلامي به عنوان سفير اعزام شود.
2- منزلي براي وي در نظر گرفته شود و محل جلوس ايشان باشد و ماهي 10 هزار تومان حق سفره پرداخت شود.
3- با همکاري شما يک حزب بزرگ اسلامي تشکيل شود و هزينه آن را دربار تأمين نمايد.

نواب با کمال قاطعيت به امام جمعه ميگويد:«خجالت نميکشي مرا به درگاه معاويه دعوت ميکني»امام جمعه وجه نقد را برداشته، به سرعت ميرود. پيش از اين براي رهبر فدائيان اسلام توليت استان قدس رضوي پيشنهاد شده بود و ايشان رد کرده بودند.

پيمان شيطاني
پيمان شيطاني سنتو مسأله اي است که پس از آمدن نواب به ايران پيش آمده است. در اين پيمان هشت ماده اي تلاش بر آن است تا امنيت خاور ميانه به سود امپرياليزم آمريکا و انگلستان تضمين گردد و با خطر کمونيسم مقابله شود.در واقع با وارد شدن ايران به اين پيمان ايران به عنوان پايگاه نظامي آمريکا در منطقه شناخته خواهد شد. رهبر فدائيان اسلام با انتشار اعلاميه اي مخالفت خويش را ابلاغ کرد و گفت:«مصلحت مسلمين دنيا پيوستن و تمايل به هيچ يک از در بلوک نظامي جهان و پيمانهاي نظامي نبوده، بايد براي حفظ تعادل نيروهاي دنيا و استقرار صلح و امنيت يک اتحاديه دفاعي و نظامي مستقلي تشکيل دهند.»

بدين وسيله نواب آشکارا در مقابل آمريکا و مهره هاي دست نشانده آن قرار گرفت و به آنها اعلان جنگ داد. اين زماني است که وي به همراه يارانش در اين حرکت الهي يکه تاز ميدان نبرد با استکبار جهاني هستند.اعدام انقلابي حسين اعلاء نخست وزير و طرف ايراني در انعقاد پيمان نظامي سنتو مورد نظر رهبر فدائيان اسلام بود. ياران بسيج ميشوند تا وي را قبل از خروج از ايران اعدام کنند. ذوالقدر در مسجد شاه و عبدالحسين واحدي در آبادان اين مهم را بر عهده گرفتند. در اين نبرد رهبر فدائيان اسلام و يارانش ميدانستند که با اين اقدام مهر شهادت بر شناسنامه زندگي پر بارشان خواهد خورد، از اين رو مشتاقانه دست به اين کار ميزدند. آنان کساني بودند که سالها چوبه دار بر دوش خويش حمل نمودند و خونريز طلب ميکردند تا با شهادت سعادت ابدي را در آغوش کشند و به لقاي محبوب رسند.

روز پنج شنبه 25/8/1334 مجلس ترحيمي به مناسبت فوت مصطفي کاشاني فرزند ارشد ايت الله کاشاني در مسجد شاه منعقد بود. ساعت 45/3 بعد از ظهر حسين اعلاء در مسجد حاضر شد، محمد علي ذوالقدر به وي حمله برد ولي بعد از شليک تيري فشنگ دوم در لوله گير کرد، وي تنها توانست اعلاء را مجروح کند و خود توسط مأموران دستگير شد.رهبر فدائيان اسلام به همراه يارانش در منزل آيت الله کاشاني و پس از آن در خانه حميد ذوالقدر به سر ميبرند. مأموران عصر چهارشنبه 1/9/1334 به منزل ذوالقدر وارد ميشوند و نواب صفوي و سيد محمد واحدي را دستگير ميکنند. حسين اعلا با جراحتي که دارد راهي بغداد است. سيد عبدالحسين واحدي و اسدالله خطيبي براي اعدام وي لحظه شماري ميکنند تا در صورت عدم موفقيت ذوالقدر، وي را به هلاکت رسانند. ليکن در 1/9/1334 شناسايي و دستگير ميگردند. عبد الحسين واحدي در اتاق تيمور بختيار به دست وي به شهادت ميرسد و اعدام مهره استعمار با عدم موفقيت روبرو ميشود. همزمان با دستگيري فدائيان اسلام، آيت الله کاشاني نيز بازداشت ميگردد.

نماز عشق
به او ندايي ميرسد که رفتني است. وضوي عشق ميسازد و به نماز ميايستد. نماز عشق، او به خون وضو ميسازد تا به نماز عشق راست آيد. 25 تير ماه 1334 بيدادگاه دژخيم به سيد مجتبي نواب صفوي و سه يار فدا کارش حکم اعدام ميدهد. آنان در 27 همان ماه مطابق با سالگرد شهادت صديقه طاهره حضرت فاطمه زهرا(س) به خيل شهدا ميپيوندند. وي به هنگام شهادت در لحظه آخر حيات با لحني دلنواز آياتي از قرآن کريم را تلاوت نموده بانگ اذان سر ميدهد و نزديکيهاي طلوع فجر به آسمانيها ميپيوندد. شهدا در مسگر آباد به خاک سپرده ميشوند. وقتي تصميم گرفته ميشود آنجا پارک شهر شود شبانه از تهران به قم انتقال يافته و در «وادي الاسلام» جاي ميگيرند.

شهيد نواب صفوي که در دي ماه 1326 با نيره السادات احتسام رضوي ازدواج کرده بود، طي 8 سال زندگي با هم داراي سه فرزند دختر ميشوند، تولد فرزند سوم پس از شهادت اوست.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:49:00 ق.ظ ]




                   دوستان عزیز                                                                                                                                                                                                                                            ادامه احادیث نبوی فردا در وبلاگ من مشاهده فرمایید                   

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[شنبه 1394-10-26] [ 07:40:00 ب.ظ ]





15 حدیث از پیامبر (ص) در مورد مساجد

مژده بده به آنهائیکه در تاریکی بسوی مسجدها می روند که برای آنها در روز قیامت روشنائی و نور موجود است.

کسی که مسجدی بنا کند و منظورش فقط رضای خدا باشد خداوند در عوض چند بنا در بهشت به او عطا می کند.

می بینم که شما در آینده بعد از من مساجدتان را زینت و آرایش می دهید چنانکه یهود کنیسه ها و نصاری کلیساهای خود را زینت و آرایش می دهند.

هر گاه یکی از شما داخل مسجد شود ، قبل از نشستن دو رکعت نماز سنت بجای آورد.

رفتن به مساجد در صبحها و شبها از جمله جهاد در راه خدا می باشد.

وقتی رسول خدا (ص) از سفر می آمد اول به مسجد می رفت و در آن نماز می خواند.

هر گاه دیدید که مردی به رفت و آمد به مسجد عادت دارد برایمان داشتن وی گواهی دهید.

مسجد خانه هر پرهیزکاری است برای کسی که مسجد را خانه خوش سازد خداوند رحمت و مهرخویش و گذاشتن او را از پل (صراط) بسوی رضای خویش که بهشت است ضمانت می کند.

هر گاه دیدید که کسی در مسجد چیزی می فروشد یا چیزی به او فروخته می شود به وی بگویید : خداوند تجارت تو را سود آور نسازد.

بی گمان نمازگزار در نماز با پروردگار خویش راز و نیاز می کند که با وی چه می گوید و چه مناجاتی را عرضه می کند؟ و بعضی از شما صدای خود را با قرائت قرآن بر صدای دیگران بالا و بلند نکند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:30:00 ب.ظ ]





18 حدیث از پیامبر (ص) درمورد اسلام و ایمان

بنای اسلام بر پنج چیز استوار است ، 1- گواهی به اینکه هیچ معبودی نیست جز خدا و براستی محمد (ص) رسول و فرستاده خداست. 2- برپای داشتن نمازهای پنجگانه. 3- دادن زکات مال به مستحق . 4- بجای آوردن فریضه حج . 5- روزه گرفتن ماه رمضان.

مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبان او در امان باشند ، و مومن کسی است که مردم مال و جانشان نسبت به او در امان و محفوظ باشند.

ایمان براستی عبارت است از اینکه باور داشته باشی به خدای بلند مرتبه و به فرشتگان خدا و به کتابهای خدا و به رسولان خدا و به روز آخرت و باور داشته باشی به قضا و قدر چه خیر و چه شر.

هر گاه اعمال نیکویت تو را شادمان کند و کردار و اعمال بدت تو را ناراحت کند ، پس بدان که تو مومن هستی.

به تحقیق کسی که کلمه ” لا اله الا الله ” را بگوید و به مفهوم . مفاد آن عمل نماید ، و منظورش جلب رضای خدا باشد و هدفی دیگر را دنبال ننماید ، خدا آتش جهنم را بر او حرام میگرداند.

کسیکه برای خدا دوست بدارد ، برای خدا دشمنی بورزد ، برای خدا بخشش کند و برای خدا دست نگاه دارد ، به کمال ایمان دست یافته است.

برای تجدید ایمان به دل و یقیناً اعتراف کن و بزبان اقرار نما و بگو به خدایم ایمان آوردم و سپس در مقابل ایمانت محکم باش.

دنیا زندان مومن و بهشت آخرت است.

ایمانتان را تجدید کنید با گفتن ” لا اله الا الله ” بسیار زیاد.

بنده مومن به سبب حسن خلقش به درجه آن بندگان می رسد که روزها روزه و شبها نمازگزار بوده اند.

آنکه شهادت دهد که معبود به حقی جز الله (جل الله ) نیست و محمد (ص) پیامبر و فرستاده خداست ، خدا آتش جهنم را بر وی حرام می گرداند.

شک کردن در اعتقادات کفر است.

گروهی از مسلمین ، دین اسلام را دائماً از شر دشمنان مدافعه خواهند کرد و این دین مبین تا روز قیامت باقی و پایدار خواهد ماند.

هر کس که در اسلامیت موی خود را سفید کند این سفیدی روز قیامت برایش نور خواهد بود.

ایمان هفتاد و چند شعبه دارد . بهترین آن گفتن ” لا اله الا الله ” و کمترین آن دور کردن مضرات از راه مردم است.

کسی از طعم و لذت ایمان مستفید میگردد که به ربوبیت خدا و دین اسلام و رسالت حضرت محمد (ص) مطمئن باشد.

ترک گفتم شما را و جا گذاشتم شما را بر دینی همانند زمین صاف و هموار که شب و روز یکسان می باشد و هرکس از آن عدول کند هلاک شود.

اسلام در حال غربت ظهور کرد و بحال غربت برمی گردد پس خوش به حال غرباء ، گفتند : ای رسول خدا غرباء چه کسانی هستند . فرمود : کسانی که زنده می گردانند آنچه مردم به مرگ سپرده اند از سنتهای من.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:05:00 ب.ظ ]





19 حدیث از پیامبر (ص) در مورد کردار و گفتار

خود را از آتش جهنم نجات دهید ، هر چند با یک خرما و اگر نداشتید با گفتن سخن نیکو ( او را راضی کنید ).

کسی که به خدا و روز آخرت ایمان داشته باشد باید سخن خیر بگوید یا اینکه سکوت اختیار کند.

محبوب ترین جهاد نزد خدای بلند مرتبه ، گفتن سخن حق است روبروی پیشوای ظالم.

محبوب ترین سخن نزد خدای بلند مرتبه ، آن است که عبد بگوید : “سبحان الله و بحمده” پاک و منزه است خدای ستایش شده.

چون کافر عمل نیکی انجام دهد ، در برابر آن در دنیا پاداش مادی به وی داده می شود اما برای مومن خداوند نیکی هایش را در آخرت برایش ذخیره می کند و در برابر طاعتش در دنیا به وی روزی می دهد.

وقتی اعمال نیکویت تو را شادمان کند و کردار بدت تو را ناراحت و پشیمان سازد بدان که براستی تو مومن هستی.

هر گاه بنده ای از بندگان خدا در عمل و کردارش کوتاهی نماید خدای بلند مرتبه او را به هّم وغم مبتلا می سازد.

کسی که دیگری را به کار نیکی راهنمائی نماید به اندازه اجر و ثواب کننده کار ، اجرو ثواب نصیبش خواهد شد.

بهترین مال نیکو برای مرد ، نیکوکار است.

جمال و زینت مرد در زبانش است.

کسی که مردم از زبان او بترسند از اهل آتش است.

نیکوکاری اخلاق نیکو است.

از جمله بهترین شما کسانی اند که اخلاقشان نیکوتر است.

کاملترین مومنان از نظر ایمانداری نیکو اخلاقترشان است.

مسلمان با اخلاق نیکویش مقام روزه دار و برپادارنده نماز را در می یابد.

هر سخنی که شروعش به بسم الله (بنام خدا) نباشد از خیر و برکت خالی است.

در نزد خدای متعال هیچ صدقه ای بهتر از گفتار حق نیست.

سخن نیکو گفتن بهتر است از خاموشی و سکوت ، و خاموشی و سکوت بهتر است از سخن بد گفتن.

تمام سخنان بنی آدم به ضرر و زیان او است و به نفع او نیست مگر در سه مورد : 1- سخنی که امر به معروف باشد. 2- سخنی که نهی از منکر باشد. 3- کلامی که ذکر و یاد خدا باشد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:03:00 ب.ظ ]





احادیث نبوی

15 حدیث از پیامبر (ص) در مورد حلال و حرام

سعی و کوشش جهت رزق حلال همانند جهاد در راه خداست.

خلال و حرام به روشنی بیان شده است ، پس ترک کن آنچه را که حلال یا حرام بودنش تو را به شک و تردید می اندازد و برو بسوی چیزی که در حلال بودنش هیچ شک و تردیدی نداشته باشی.

هر جسدی که با حرام پرورش یابد ، مستحق طعمه آتش است.

اگر یکی از شما دهان خود را از خاک پر کند بهتر است از اینکه مال حرام در دهانش بگذارد.

همانا وقتی خداوند چیزی را حرام نموده باشد ، پول و بهای آن نیز حرام گردیده است.

همانا خدای مهربان شفای امراض شما را در چیزهای حرام قرار نداده است.

همانا مردانی هستند که فکرو همّ و غمشان جمع کردن مال خداست ولی آن را از راه غیر شرعی و حرام کسب می کنند در نتیجه آنها در روز آخرت مستحق آتش خواهند شد.

از حرام بپرهیز تا عابدترین مردمان گردی.

مرتکب گناههائی نشوید که قوم یهود مرتکب آنها شدند ، چون آنها با کوچکترین دسیسه و حیله حرامها را حلال کردند.

فرا می رسد زمانی بر مردم که شخصی در مال و دارائی بدست آورده باک ندارد که آیا حلال است یا حرام.

بهترین خوردنیهای شما آنست که از کسب و فعالیت خود شما باشد و اولاد و فرزندان شما پرورش یافته کسب شمایند.

کسب حلال صلب کردن فریضه ای است بعد از فرایض دیگر.

بدنی که از غذا و خوراک حرام پرورش یافته باشد تا وقتیکه جزای عمل زشت خود را نبیند به بهشت داخل نمی شود.

از حضرت رسول (ص) سوال شد که کدام کسب خوبتر است ، فرمودند عمل دست شخص و هر خرید و فروشی که صحیح باشد.

هر کس مال حرامی را بدست آورد و از آن صدقه و احسان داد او مزد و پاداشی نزد خداوند ندارد و گناه و عقوبت آن حرام بر وی باقی است

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:01:00 ب.ظ ]




بسمه تعالی

خدا خالق عشق است محمد گل عشق است

علی مظهر عشق است حسن نماد عشق است

حسین سالار عشق است سجاد راوی عشق است

باقرعالم عشق است صادق احیای عشق است

کاظم صابر عشق است رضا ضامن عشق است

جواد بخشش عشق است هادی صفای عشق است

حسن بهای عشق است مهدی دعای عشق است

اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 06:57:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:11:00 ب.ظ ]




به مناسبت 26 ديماه، سالروز فرار شاه معدوم

ساعت دو بعد از ظهر بود که خبر فرار شاه از راديو پخش شد، فرياد شادماني جمعيت به هوا رفت، چراغ اتومبيل ها روشن شد، برف پاکن ها به رقص درآمدند، بوق ها به راه افتاد، غلغله شهر را برداشت.
جمعيت به شور آمده، و هر کدام به طريقي نفرت خود را از شاه نشان دادند؛ برخي اشک شوق مي ريختند، برخي عکس شاه را در اسکناس درشت پانصد توماني و هزار توماني سوراخ کرده بودند و بر دست گرفته بودند. گروهي هم نقل و نبات پخش مي کردند. جمعي نيز عکس هاي حضرت امام خميني (ره) را بين سرنشينان اتومبيل ها پخش مي کردند.
ساعت حدود چهار بعد از ظهر روزنامه هاي اطلاعات و کيهان با تيتر “شاه رفت» منتشر شدند. تيتر روزنامه ها از هميشه درشت تر بود. مردم روزنامه ها را بر سر، دست گرفته بودند و به يکديگر نشان مي دادند. برخي بين کلمه “شاه» و “رفت» ابرو باز کرده، با دست کلمه “در» را اضافه کرده بودند. در نتيجه تيتر روزنامه ها به صورت “شاه در رفت» خوانده مي شد.

مردم به مجسمه شاه حمله کردند و آن را پايين کشيدند و پرچم هاى الله اكبر را به جاى مجسمه هاى خرد شده ى شاه، نصب کردند و به آرزوي خود که از 28 مرداد 32 در دل داشتند، رسيدند.
مردم توانستند طاغوت پرنخوت زمانه را که 37 سال غاصبانه و به زور بر آنها حکومت کرده بود مجبور به فرار کنند، شادي و شعف مردم پس از شنيدن خبر در رفتن شاه ديدني بود و خاطر آن روز هرگز از ذهن ملت فراموش نمي شود.
بايد توجه داشت که فرار شاه از ايران، از حوادث مهم تاريخ انقلاب اسلامي است، لذا در اين نوشتار سعي شده است به برخي از حوادث و وقايع ديماه سال 1357که به فرار شاه از کشور منجر شد، از نگاه رسانه هاي ديداري، شنيداري، نوشتاري و… پرداخته شود. همچنين ذکر اين نکته نيز ضروري است که در اين نوشتار، به پيام هاي حضرت امام خميني (ره) که راهگشا و راهنماي مبارزات ملت ايران بود و توطئه هاي شوم شاه و عمال آن را خنثي مي ساخت، اشاره شده است.

ديماه سال 1357 و فرار شاه از نگاه رسانه ها
دي ماه سال 1357، اوج مبارزات مردم عليه رژيم طاغوت بود. بنابراين پيگيري اين حوادث و وقايع در رسانه ها تا فرار شاه از کشور مي تواند بسياري از واقعيت ها را براي ما روشن سازد. در اين نوشتار، تنها به برخي از اين حوادث و وقايع ديماه سال 1357 که مربوط به فرار شاه از کشور مي شود، پرداخته ايم:

3 ديماه
راديو مسكو خبر از تظاهرات ضد دولتي در شهرهاي مختلف ايران مي‌دهد:
“در تبريز، مشهد، اصفهان و كرمان تظاهرات ضد دولتي صورت گرفت.”

5 ديماه
خبرگزاري پارس از تظاهرات در شهر مشهد خبر مي دهد:
“شهر مقدس مشهد عليه شاه برخاسته است. امروز‏، به دعوت آيت الله خميني، در مشهد روز عزاداري است و تظاهراتي انجام مي شود. روز شنبه، در اين شهر بيست و يك نفر به وسيله ارتش كشته شدند و يكصد نفر زخم برداشتند. …»
در همين روز ‏، راديو كويت از اعتصاب كاركنان صنعت نفت خبر مي‌دهد:
“امروز، ميزان نفت ايران به پايين‌ترين حد نصاب توليد، از هنگام بروز اغتشاشهاي داخلي تاكنون رسيد. ديروز، ميزان توليد نفت ايران نزديك به هفتصد هزار بشكه يا پانزده درصد ميزان توليد روزانه بود.
سپهبد بقراط جعفريان، استاندار خوزستان، گفته است كه اعتصاب كاركنان صنعت نفت علت كاهش ميزان توليد نفت است. چنانچه اعتصاب و كم كاري دو روز ديگر ادامه يابد. توليد كاملاَ متوقف خواهد شد و مشكلاتي در داخل كشور به وجود خواهد آمد.”
خبرگزاري فرانسه و آسوشيتدپرس نيز از شهادت استاد كامران نجات الهي گزارش مي‌دهند:
“مقامات بيمارستاني اظهار داشتند كه امروز، در جريان تظاهرات ضد شاه در ايران، سه تن از جمله يك استاد دانشگاه به وسيله گلوله كشته شدند. منابع سياسي مخالف گفتند: اين استاد كه كامران نجات الهي نام داشت در يك اعتصاب نشسته در وزارت علوم و آموزش عالي شركت داشت و هنگامي كه بر روي يكي از بالكنهاي وزارتخانه ظاهر شد، به وسيله يك سرباز به قتل رسيد. او همراه با ديگران استادان اعتصابي به بسته شدن دانشگاه به وسيله دولت نظامي اعتراض داشت.

6 ديماه
خبرگزاري پارس گزارش ويژه در مورد حمايت آمريكا از شاه ارايه مي کند:
“آمريكا حمايت دگربار خود را از شاه ايران اعلام كرد و سخنگوي وزارت امور خارجه آن كشور گفته كه دولت آمريكا با رهبران مخالف در ايران در تماس است.
آمريكا اعلام كرد كه موقعيت استراتژيك ايران براي آمريكا و امنيت اقتصاد جهاني اهميت حياتي دارد.”
در همين روز “پونايتدپرس» هم از وضعيت مجلش شوراي ملي، گزارشي ارايه مي کند:
“در جلسه امروز مجلس شوراي ملي، احمد بني احمد گفت كه مجلس قادر به ارايه پيشنهاد و راه حلي براي اوضاع جاري ايران نيست.
بني احمد گفت كه راه حل اوضاع در دست شاه است. او استعفاي شاه را مطرح كرد. با سخنان بني احمد مجلس متشنج شد.”
راديو كلن نيز با پخش قسمتي از مصاحبه حضرت امام خميني (ره) با راديو تلويزيون آلمان، مواضع ايشان را در قبال دولت احتمالي بختيار و خروج شاه از كشور مشخص مي کند:
“سئوال: اگر دولتي به رياست بختيار به روي كار بيايد، شما اين دولت را حمايت مي كنيد، حتي اگر شاه بپذيرد كه به طور موقت از ايران خارج بشود؟
جواب: هيچ دولتي را با بودن رژيم سلطنتي قبول نخواهم كرد. هدف، تشكيل جمهوري است و براي من از روز روشن تر است كه با وضع فعلي در آينده اي نزديك به آن خواهيم رسيد.
سئوال: ناظران خارجي يك نوع مشي در سياست حضرت عالي، طي هفته گذشته، مشاهده كرده‌اند. آيا به نظر شما به هم خوردن اوضاع اقتصادي ايران كافي براي سقوط رژيم شاه هست يا اينكه تصور مي فرماييد كه روشهاي قهرآميز ديگري بايد تعقيب شود؟
جواب: به نظر مي رسد كه همين نحو مبارزات براي سرنگون كردن شاه از تختش كافي خواهد بود."(1)

7 ديماه
خبرگزاري پارس از پيام حضرت امام خميني (ره) به ملت شريف ايران خبر داد:
“آيت الله خميني در پيامي به ملت ايران، به مناسبت كشتار بي رحمانه قم، چهلم كشتار مردم در صحن مطهر مشهد مقدس، هفته كشتار در مشهد و كشتار در شهرستانهاي ديگر، روز نهم دي را روز عزاي عمومي اعلام كرد.
آيت الله خميني از شاه خواست تا به ديكتاتوري خود پايان دهد.”

9 ديماه
راديو كلن از تظاهراتي در تهران به درخواست حضرت امام (ره) خبر مي‌دهد:
“آيت الله خميني از هواداران خود خواست تا امروز، به مناسبت اولين سالگرد آ‎غاز تظاهرات مردم عليه رژيم ايران، تظاهراتي در تهران بر پا كنند.
امروز، در بازار تهران تظاهراتي عليه شاه صورت گرفت.”
در همين روز خبرگزاري پارس و راديو كلن از نخست وزيري بختيار خبر دادند:
“بامداد امروز، دربار شاهنشاهي ايران اعلام كرد كه شاه ايران قصد كناره‌گيري از سلطنت و تشكيل شوراي سلطنت را ندارد و به دكتر بختيار ماموريت داده است تا دولت جديد را تشكيل دهد. دكتر سنجاي نيز موافقت خود را با دولت آينده بختيار اعلام كرده است. قرار است فردا مجلسين ايران براي اتخاذ تصميم درباره دولت جديد تشكيل جلسه بدهند. …»

10 ديماه
خبرگزاري پارس در گزارش ويژه خود در اين روز از احتمال خروج شاه از ايران خبر مي‌دهد:
“ديشب، دكتر شاپور بختيار اعلام كرد كه سرگرم مطالعه تشكيل يك دولت غيرنظامي است. دكتر بختيار گفت كه در شرفيابي به پيشگاه شاهنشاه، ايشان پيشنهادهاي من را براي تشكيل دولت مورد موافقت قرار دادند. نخست وزير احتمالي آينده گفت كه در اين شرفيابي‏، شاهنشاه طي سخنان خودشان درباره مسايل مملكتي، اظهار علاقه فرمودند كه براي معالجه و استراحت، در موقع مناسب، مدتي رهسپار خارج شوند.”

11 ديماه
خبرگزاري پارس و راديو لندن از استعفاي ازهاري خبر مي دهند:
“شب گذشته، ارتشبد ازهاري استعفاي دولت خود را به پيشگاه شاهنشاه آريامهر تقديم كرد. گفته شد كه به علت كسالت ارتشبد ازهاري يكي از معاونان ايشان، تا تشكيل دولت آينده، امور كشور را اداره خواهد كرد.
به گفته راديو تهران، شاه اسعفاي ارتشبد ازهاري را پذيرفته است.”
در همين روز آسوشيتدپرس گزارش مي دهد:
“ديروز، آيت الله خميني در بيانيه روزانه خود شاپور بختيار را نكوهش كرد و گفت كه شاه شخصي فاسد است و هر كس كه بخواهد با او همكاري كند فاسد است.”

12 ديماه
خبرگزاري پارس در گزارش ويژه خود، خبر خروج شاه از كشور را قوت مي‌بخشد:
“شاه براي اولين بار گفت كه براي گذراندن تعطيلات و استراحت به خارج خواهد رفت.”

13 ديماه
حضرت امام خميني (ره) در مصاحبه خودشان با خبرنگار روزنامه اكسپرس، عزم و اراده آهنين ملت ايران در برابر شاه را تشريح مي‌كنند:
“سئوال: آيا به طرفدارانتان دستور به ملايمت و مدارا داده‌ايد؟
جواب: ما تاكنون هنوز دستور خشونت نداده‌ايم و هميشه ملت ما در برابر تانك و توپ و مسلسل با دست خالي و تنها با مشت گره كرده ايستاده است. ولي اگر قدرتهاي جهنمي استعماري دست از حمايت خود از آدمشكان ايران كه شاه در راس آنهاست برندارند، ما هم با شيوه هاي ديگر در برابر آنها رفتار خواهيم كرد."(2)

14 ديماه
آسوشيتدپرس در گزارش خود از تغيير سياست آمريكا در قبال شاه و ايران خبر مي دهد:
“ديروز، دولت پرزيدنت جيمي كارتر اين گزارش را تكذيب كرد كه دولت آمريكا تصميم گرفته است تا به شاه توصيه كند كه از ايران برود، هودينگ كارتر، سخنگوي وزارت امور خارجه آمريكا، اظهار داشت كه هيچ گونهه تغييري در حمايت دولت آمريكا از شاه پديد نيامده است. ليكن‏، اگر شاه تصميم به ترك كشور بگيرد، ايالات متحده مقدمش را گرامي خواهد داشت.
به گفته مقامات دولتي، در وزارت امور خارجه آمريكا، گرايش روز افزوني به تغيير سياست اين كشور در رابطه با شاه و تشويق او به استعفا وجود دارد.”
در اين روز حضرت امام خميني (ره) در مصاحبه با خبرنگار شبكه راديو تلويزيون سي. بي. اس. آمريكا، مواضع خودشان و ملت ايران را در خصوص خروج شاه از كشور اعلام مي‌كنند:
“سئوال: گفته مي‌شود كه شاه برنامه دارد تا براي تعطيلات كوتاهي از مملكت خارج شود. آيا اين امر حضرت عالي را قانع مي‌كند و موجباتي را براي پايان دادن به اعتصابات و تظاهرات خواهد بود؟
جواب: خير، رفتن شاه كفايت نمي‌كند، بايد رژيم به هم بخورد و تمام چيزهايي كه مربوط به سلطنت است، بايد از بين برود تا ما راضي شويم. يعني ملت راضي شود."(3)

16 ديماه
حضرت امام خميني (ره) در بيانات خود به ملت ايران از توطئه خطرناك عمال شاه خبر مي‌دهند و مردم را به ادامه مبارزات عليه شاه دعوت مي كنند:
“به عموم ملت شجاع و بيدار ايران ايدهم الله تعالي هشدار مي‌دهم كه بار ديگر توطئه خطرناك از طرف عمال شاه خائن و طرفداران غارتگران بين المللي در دست اجرا است تا رژيم منحط شاهنشاهي را حفظ و شاه را به قدرت شيطاني رسانده، به غارتگري نفتخواران و سلطه اجانب ادامه دهند…
ملت آگاه ايران! شجاعانه مبارزات خود را ادامه دهيد… من به عموم ملت دلير اعلام مي‌كنم كه رژيم سلطنتي غيرقانوني و مجلسين غيرملي و غيرقانوني و حكومت غاصب غيرقانوني و ياغي است… اينك چند مطلب را لازم مي‌دانم تذكر دهم: 1- كارمندان وزارتخانه‌ها وزراي فاسد غيرقانوني را نپذيرند و از آنان اطاعت نكنند و در صورت قدرت، به وزارتخانه‌ها راه ندهند… 2- ملت از دادن ماليات، مطلقاَ و از دادن پول آب و برق و تلفن خودداري كنند و از آنچه اعانت به دولت است، احتراز نكنند… 3- علماي اعلام بلاد و خطباي محترم و طلاب غيور، قضات و وكلاي محترم دادگستري‏، اساتيد محترم دانشگاه‌ و دانشگاهيان، بازاريان، اصناف، كارگزاران، كشاورزان، سياسيون محترم و ساير اقشار ملت مخلوع بودن شاه و غيرقانوني بودن مجلسين و دولت را اعلام فرمايند كه اگر سستي كنند ممكن است توطنه بر ضد كشور و ملت به نتيجه برسد كه همگي مسئول آن خواهيم بود… 4- فروشندگان مواد غذايي از گرانفروشي خودداري كنند… 5- از كمك به كارگران و كسبه صنفي كه بر اثر اعتصابات ضرر كرده‌اند، غفلت نشود و از وجوه شرعيه مجازند به آنان كمك نمايند.
اين جانب روز دوشنبه نهم صفر 99 را براي شهداي مشهد و قزوين و كرمانشاه و ساير بلاد، روز عزاي عمومي اعلام مي‌كنم."(4)

17 ديماه
خبرگزاري پارس، در گزارش ويژه خود از آمادگي شاه براي خروج از ايران خبر‌ مي‌دهد:
“شاه آمادگي خود را براي خروج از كشور و تشكيل شوراي سلطنت اعلام كرد.”
رويتر نيز به احتمال خروج شاه از كشور قوت مي‌بخشد:
“مقامات آمريكايي عقيده دارند كه شاه ايران در زير فشار مخالفين و براي آنكه دولت غيرنظامي فرصت بازگردانيدن نظام را بيابد، به زودي از ايران خارج مي‌شود.”
خبرگزاري فرانسه نيز موضع آمريكا را در قبال خروج شاه از كشور تشريح مي‌كند:
“روزنامه نيويورك تايمز در شماره امروز خود نوشت: آمريكا بايد هر چه زودتر با كساني كه در آينده بر مسند قدرت خواهند بود روابط حسنه‌اي برقرار سازد. اين شاه است كه در ايران شكست خورده است و نه آمريكا.”
يونايتدپرس، آسوشيتدپرس، تاس و خبرگزاري فرانسه نيز از مسافرت ژنرال هايزر به ايران خبر مي‌دهد:
“منابع رسمي مي‌گويند مهم‌ترين هدف مسافرت ژنرال هايزر به ايران، گفتگو با نظاميان ايران و ارزيابي ميزان گرايش آنان به همكاري با دولت بختيار است.”
همچنين آسوشيتدپرس، يونايتدپرس و راديو لندن از تظاهرات مردمي خبر مي‌دهند:
“امروز، تظاهركنندگان به خيابانها آمدند و خواستار سرنگوني حكومت محمدرضاشاه پهلوي شدند. سربازان با شليك مسلسلهاي خود به آنان پاسخ دادند.
امروز، افراد نيروي هوايي ايران نيز به سربازان پيوستند تا گروههاي مردم را پراكنده كنند. …»

18 ديماه
رويتر از احتمال خروج شاه از ايران خبر مي‌دهد:
“يك هواپيماي سلطنتي در فرودگاه بين المللي مهرآباد ايستاده است تا شاه را از ايران خارج كند. اما، از طرف كاخ سلطنتي عزيمت شاه مخفي نگه داشته شده است. بسياري معتقدند كه هر آن عزيمت شاه ممكن است صورت گيرد.
شايع بود كه اگر وي امروز كشور را ترك نكند، روز سه شنبه اين كار را خواهد كرد. چه‏ انتظار مي‌رود كه دولت غيرنظامي شاپور بختيار در روز سه شنبه، راي اعتماد مجلس را به دست آورد.”
روزنامه اطلاعات نيز ترك ازهاري را خبر مي‌دهد:
“ارتشبد ازهاري، نخست وزير پيشين، تهران را ترك كرد.”
همچنين حضرت امام خميني (ره) در مصاحبه با هفته نامه ژون آفريك مواضع خودشان و ملت ايران را در قبال دولت بختيار مشخص مي‌كنند:
“سئوال: آيا بيمي از اين نداريد كه شكست حكومت بختيار به يك كودتاي نظامي منتهي شود؟ و نگرويدن ارتش را به صف انقلاب در شرايط فعلي، چگونه توضيح مي‌دهيد؟
جواب: بختيار، علي اي حال حكومتش بر خلاف قانون است و ملت ايران نمي تواند حكومت او را قبول كند. منتهي شدن به كودتاي نظامي همين است كه تاكنون بوده است… و ما در راه اسلام و كشور كوشش خودمان را تا آنجا كه بتوانيم خواهيم كرد. در ايران كودتاي نظامي مسئله اي را حل نمي كند. زيرا، دولت قبل از بختيار‏، خود يك كودتاي نظامي بود و مشكل ايران حل نشد. شما باور نمي‌كنيد كه ارتش با ملت است و در آينده نزديكي به شاه پشت خواهد كرد. پيروزي ما حتمي است و جمهوري اسلامي تحققش براي من خيلي روشن است."(5)

19 ديماه
گزارش روزنامه اطلاعات، و راديوهاي مسكو و لندن در اين روز، از وخامت اوضاع داخلي ايران خبر مي‌دهد:
“ديروز [به دعوت آيت الله خميني و] به مناسبت روز عزاي ملي در بيشتر شهرستانها تظاهرات و راهپيمايي‌هاي بزرگ و گسترده انجام شد. جريان تظاهرات در بسياري از شهرها آرام بود، ولي در برخي از شهرها به خشونت كشيده شد. نيروهاي مسلح پليس، در جريان پراكنده كردن تظاهركنندگان، بيش از يكصد و سي تن را كشتند و يا زخمي كردند.
در تبريز، با تكرار فاجعه روز بيست و نهم بهمن ماه سال 1356، اين شهر غرق در آتش و خشونت شد.
اهواز نيز شاهد بزرگ‌ترين راهپيمايي مردم شهر بود.
طي يك سالي كه از آغاز تظاهرات ايران مي‌گذرد، نزديك به شصت و پنج هزار تن كشته و زخمي شده‌اند.
امروز اعلام شد كه در شيراز حكومت نظامي لغو شده است.
ديروز، حدود پنجاه هزار نفر از مردم قزوين، به عنوان سوگواري براي نزديك به دويست نفر كشته‌شدگان رويدادهاي دو هفته گذشته اين شهر، در خيابانهاي قزوين دست به راهپيمايي زدند. در حالي كه تظاهركنندگان از خيابان اصلي شهر مي‌گذشتند باقي ماندهه ساختمان هتلها، مغازه‌ها و اداره‌هايي ديده مي‌شد كه به وسيله سربازان به آتش كشيده شده‌اند و غارت شده‌اند.
ديروز، در قزوين سربازان خود را تا اندازه‌اي از انظار دور نگه داشتند. در حالي كه دو تانك چيفتن و عده‌اي سرباز از ميدان اصلي شهر نگهداري مي‌كردند. هيئتي از وكلاي تهران، به سرپرستي دكتر احمد صدر، به قزوين آمد تا اعمال خشونت‌بار اخير را مورد بازرسي قرار دهد. در اين هيئت دو نفر به نمايندگي از صليب سرخ و يك مقام وزارت امور خارجه آمريكا نيز حضور داشتند. از خبرنگار ويژه بي. بي. سي هم دعوت شده بود. در يكي از بيمارستانها، دكترها اظهار كردند كه تاكنون يكصد و هشتاد و شش جسد ديده شده است و گفته مي‌شود كه اجساد بقيه را از بين برده‌اند. بنا به گفته دكترها و منابع ديگر، جريان از روز ششم‌ ديماه آغاز شد كه يك گروهبان ژاندارمري به سوي گروهي از جوانان شليك كرد و چهار عابر را كشت و سه نفر از جوانان را زخمي كرد.”
در همين روز گزارش خبرگزاري فرانسه، از ديدار سفير آمريکا با شاه به منظور خروج از كشور خبر مي دهد:
“اوايل هفته جاري، ويليام سوليوان، سفير آمريكا در تهران، دستور يافت تا اگر شاه نظر او را راجع به اوضاع ايران بخواهد به وي توصيه كند كه از كشور خارج شود.
روزنامه نيويورك تايمز مي‌نويسد: شاه ايران در هفته‌هاي اخير چندين بار با سفير آمريكا ملاقات و گفتگو كرده‌ است.”

20 ديماه
خبرگزاري فرانسه از پيام حضرت امام خميني (ره) به ملت ايران گزارش مي‌دهد:
“آيت الله خميني در پيامي به ملت ايران گفت: مطالبي از ايران مي‌رسد كه از توطئه‌اي خطرناك حكايت مي‌كند. گفته مي‌شود اعلاميه‌هايي بدون امضا در تهران و شهرستانها منتشر مي‌شود و اشخاص بسياري را به اسم ساواكي و يا عمال شاه تهديد به قتل مي‌كنند و خانه‌هايي را با همين بهانه‌ها سوزانده و به زن و فرزندان آنان اهانت نموده و آزار داده‌اند. به طوري كه از ايران اطلاع داده‌اند اعمال برخلاف اسلام و انصاف، بدون رعايت حقوق شرعي، انجام مي‌گيرد كه شاهد بر آن است كه دستهاي ناپاكي در كار است كه با هرج و مرج و ايجاد رعب و وحشت نهضت مقدس اسلامي را متهم نموده و خداي نكرده به شكست بكشند.
مردم مسلمان ايران در مبارزات بحق خود از اين روشهاي غيرانساني استفاده نمي‌كنند و موظف شرعي هستند كه… از اشخاصي كه مي‌خواهند به خانه‌هاي مردم تجاوز كنند و آتش‌سوزي نمايند جلوگيري نمايند كه به نظر مي‌رسد توطئه‌اي در دست اجرا است كه بايد از آن جلوگيري كرد. ملت شريف در تهران و شهرستانها و قضبات به راهپيمايي و تظاهرات و اعتصابات خود ادامه دهند تا اين توطئه با رفتن شاه خنثي شود.”
همچنين راديو كويت و آسوشيتدپرس از تظاهرات عليه شاه در كشور خبر مي‌دهد:
“امروز، در تهران و برخي از شهرهاي ايران تظاهراتي عليه رژيم انجام شد. به طور كلي، تظاهرات تهران آرام بود. ولي، در شيراز تظاهرات به خشونت گراييد و تظاهركنندگان به كنسولگري آمريكا حمله كردند، قسمتي از آن را آتش زدند و پرچم آمريكا را پايين آوردند. در اين تظاهرات، زدوخوردي با مامورين نظامي پيش نيامد.
سپس تظاهركنندگان، مجسمه شاه را به زير آوردند و به دفتر پليس مخفي شهر آسيب رساندند. عوامل پليس مخفي ساواك بر روي جمعيت شليك كردند كه در نتيجه، عده‌اي مجروع شدند و دو تا هشت نفر جان خود را از دست دادند.”
روزنامه اطلاعات نيز از اعتصاب دسته‌جمعي كاركنان ايراني فرودگاه خبر مي‌دهد:
“كليه پروازهاي داخلي و خارجي به علت اعتصاب دسته‌جمعي كاركنان ايراني فردگاه، به مدت نامعلومي، لغو شد.”

22ديماه
بخش عربي راديو كويت از احتمال خروج شاه از كشور خبر مي‌دهد:
“صداي آمريكا به نقل از سفير ايران در واشنگتن گزارش داد كه محمدرضا پهلوي، شاه ايران، براي چهارماه كشور خود را ترك خواهد كرد.”

23 ديماه
حضرت امام خميني (ره) در پيام: خود به ملت ايران از يك توطئه شوم بعد از خروج شاه از كشور خبر مي‌دهند

“… ملت عزيز ايران! خبري موثق دريافت نمودم كه لازم است شما را مطلع كنم. توطئه‌اي از خارج كشور… در دست اجراست. … مي خواهند به مجرد رفتن شاه دسته‌هايي از مزدوران و اشرار را وادار كنند كه به اسم ملت مسلمان حمله به ارتش و سربازها و شهربانيها و ديگر موسسات دولتي و نظامي كنند و با تبليغاتي كه براي نيروهاي نظامي و انتظامي كرده‌اند، به عنوان دفاع آنان را به قتل عام مردم بي‌دفاع وادار نمايند. بدخواهان… از يك سو، در بين سربازان و نظاميان و ساير قواي انتظامي دست به اشاعه دروغ مي‌زنند كه ملت مي‌خواهد همه شما را از بين ببرد و از سوي ديگر، اشرار و اجيراني را به اسم ملت وادار به هجوم به دستگاههاي نظامي و انتظامي مي كنند تا ملت را در مقابل نيروي ارتش و انتظامي قرار داده و نتيجه مطلوب خود را بگيرند.
من به ملت شريف و جميع جناحهاي قواي نظامي و انتظامي، به حكم تكليف الهي و ملي، هشدار مي‌دهم كه با بيداري و شجاعت اخلاقي، يكي ديگر از آخرين توطئه‌ها را خنثي كنيد…»(6)

24 ديماه
روزنامه اطلاعات از آشتي ارتش و مردم خبر مي‌دهد:
“امروز، صدها هزار نفر در خيابانهاي تهران تظاهرات كردند. اما برخوردي بين مردم و مامورين نظامي روي نداد و مامورين نيز راهپيمايان را همراهي مي‌كردند. روي بيشتر كاميونهاي حامل مامورين فرمانداري نظامي، عكسهايي از حضرت‌آيت الله العظمي خميني نصب شده بود و مردم شعار مي‌دادند: “به دستور خميني ارتش برادر ماست.”
خبرگزاري فرانسه نيز از تشكيل دولت تازه به فرمان حضرت امام خميني (ره) در كشور خبر مي‌دهد:
“آيت الله خميني اظهار داشتند كه تا چند روز ديگر يك دولت تازه تشكيل خواهند داد كه جايگزين دولت بختيار خواهد شد. حضرت آيت الله گفتند كه اعضاي دولت آينده را پيش‌بيني كرده‌اند و همه آنها اكنون در ايران به سر مي‌برند.”

25 ديماه
حضرت امام خميني (ره) در مصاحبه خود با خبرنگاران خارجي مواضع خودشان را در قبال دولت بختيار و دولت آمريکا مشخص مي کنند:
“سئوال: ديروز، بختيار نخست وزير، طي يک مصاحبه مطبوعاتي اظهار داشت که مذهبيون بايد به مذهب بپردازند و سياست را به سياستمداران واگذار کنند. وي همچنين اظهار داشت که شما قادر به واژگون کردن حکومتش نيستيد. نظر شما در اين باره چيست؟
جواب: مطلب اولي که گفته است مطلبي است که هميشه اجانب براي بردن منافع ما اين تز را داشته اند که مذهب از حکومت جداست و ايشان هم بلندگوي همانهاست و آنکه ما قدرت به هم زدن حکومت او را نداشته باشيم، در آينده معلوم مي شود. حکومت او محکوم به فناست و پيروزي از آن ملت رنج کشيده ايران است.
سئوال: شما پيامي به ارتش فرستاديد. ديروز ارتش با مردم پيوندي برقرار کرد. آيا کماکان به پيوستن ارتش به صفوف خود ايمان داريد؟ يا بيم يک کودتاي نظامي داريد؟
جواب: من اميدوارم که ارتش، البته آنهايي که مال ملت را نچاپيدند و آنهايي که به شرافت ارتشي خود باقي مانده اند، به ملت بپوندند تا آن اقليت ناچيزي که خائن هستند نتوانند کاري کنند.
سئوال: گزارشهايي رسيده است که مقامات آمريکايي با حضرت آيت الله تماس گرفته اند، آيا ممکن است بفرماييد تماس در چه فرم و شکلي بوده است؟ آيا در آينده همکاريهاي مستقلي بين دولت شما و دولت آمريکا وجود خواهد داشت؟
جواب: با من تا به حال تماسي شخصاً نگرفته اند و روابطي که بر مبناي احترام متقابل است ان شاء الله برقرار مي شود. ولي ما کاملاً مستقل هستيم و زير بار هيچ کشوري نخواهيم رفت."(7)

26 ديماه
روزنامه‌هاي اطلاعات و كيهان و راديوهاي بيروت و صوت الجماهير از فرار شاه از كشور خبر دادند:
“امروز، شاه ايران قبل از عزيمت از ياران يك كنفرانس مطبوعاتي تشكيل خواهد داد و در آن از بحران ايران سخن خواهد گفت. انتظار مي‌رود كه شاه امروز وارد آسوان شود تا مذاكراتي با پرزيدنت سادات انجام دهد.
سخنگوي رسمي مصر گفت كه وارد شدن شاه به مصر فرصتي براي انجام مذاكرات ميان او و پرزيدنت سادات است.
شاه ساعت يازده و چهل و پنج دقيقه امروز، به اتفاق ملكه فرح، وارد فرودگاه مهرآباد شد و در جمع خبرنگاران داخلي و خارجي حضور يافت. در فرودگاه نخست وزير و وزير دربار و روساي مجلسين سنا و شوراي ملي شاه را بدرقه كردند.
شاه پيش از ورود به هواپيما به دو خبرنگار حاضر در فرودگاه گفت كه نمي‌داند چه وقت بازخواهد گشت و اين امر به وضع مزاجي وي بستگي خواهد داشت.
سپس، شهباز هواپيماي اختصاصي شاه در حالي كه يك جت بوئينگ 707 و دهها هلي‌كوپتر آن را همراهي مي‌كردند، از فرودگاه مهرآباد پرواز كرد و شاه را به مصر برد.”

27 ديماه
“بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت عموم ملت شريف و شجاع ايران اعلي الله كلمتهم و فقهم الله تعالي: فرار محمد رضا پهلوي را كه طليعه پيروزي ملت و سرلوحه سعادت و دست يافتن به آزادي و استقلال است به شما ملت فداكار تبريك عرض مي كنم. شما ملت شجاع و ثابت قدم به ملتهاي جهان ثابت كرديد كه با فداكاري و استقامت، مي توان بر مشكلات هرچه باشد غلبه كرد و به مقصد هرچه دشوار باشد رسيد. گرچه اين ستمگر با دست آغشته به خون جوانان ما و جيب انباشته از ذخاير ملت، از دست ما گريخت ولي به خواست خداوند متعال بزودي به محاكمه كشيده خواهد شد و انتقام مستضعفين از او گرفته خواهد شد و لكن قطع دست ستمكار از ادامه ظلم به دست ستمديدگان فوري است. او رفت و به هم پيمان خود اسرائيل دشمن سرسخت اسلام و مسلمين پيوست و جرايم و آشفتگيهايي را برجا گذاشت كه ترميم آن جز به تائيد خداوند متعال و همت همه طبقات ملت و فداكاري اقشار كاردان و روشنفكر ميسر نخواهد شد. اكنون در اين طلوع فجر سعادت و پيروزي توجه عموم را به مطالبي جلب مي كنم:
1- بر جوانان غيور در سراسر كشور لازم است براي حفظ نظم با آن دسته از قواي انتظامي كه اكنون به آغوش ملت باز گشته اند، با تمام نيرو همكاري كنند و با كمال قدرت و جديت نگذارند كه بدخواهان و منحرفين آشوب و ناامني ايجاد نمايند.
2- به تظاهرات و شعارهاي پرشور عليه رژيم سلطنتي و دولت غاصب ادامه دهند و اگر منحرفين و مخالفين اسلام بخواهند اخلالي به وجود آورند و نظم را به هم زنند از آنان جدا جلوگيري كنند. بايد ملت بداند كه هر انحرافي و هر شعاري كه مخالف مسير ملت است به دست عمال شاه منفور و عمال اجانب تحقق مي يابد. من از جميع اشخاص كه انحراف داشته اند و يا گرايش به بعضي مكتبهاي انحرافي داشته اند، تقاضا دارم كه به آغوش اسلام كه ضامن سعادت آنان است برگردند، كه ما آنان را برادرانه مي پذيريم. در اين موقع حساس كه كشور جنگ زده ما بيش از هر زماني به اتحاد و اتفاق احتياج دارد، بايد سعي شود كه از هر اختلالي احتراز شود.
3- دولت موقت براي تهيه مقدمات انتخابات مجلس موسسان بزودي معرفي مي شود و به كار مشغول خواهد شد. وزارتخانه ها موظفند كه آنان را پذيرفته و با آنان صميمانه همكاري كنند. اينجانب به صلاح وزراي غيرقانوني مي دانم كه بر كناري خود را اعلام كنند و خود را در مسير ملت قرار دهند.
4- به جميع نيروهاي انتظامي و زميني و هوايي و دريايي و صاحب منصبان و افسران و درجه داران ارتش و ژاندارمري و غيرآنان توصيه مي كنم كه دست از حمايت محمدرضا پهلوي كه مخلوع است و به كشور برنمي گردد و در خارج نيز با نفرت مردم مواجه است برادرند و به ملت بپيوندند، كه صلاح دنيا و دين آنان در آن است.
اينجانب از همه طبقات، ‌خصوصاً حضرات علماي اعلام، در اين موقع حساس تشكر مي كنم و سلامت و سعادت همگان را از خداوند متعال خواستارم و وحدت كلمه را هميشه خصوصا تا برانداختن رژيم شاهنشاهي و استقرار حكومت جمهوري اسلامي اميدوارم.
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
روح الله الموسوي الخميني»(8)
و اين گونه بود که شاه از کشور فرار کرد، و پس از فرار شاه، مرم با آمدن به خيابانها، اظهار شادماني کردند و با پخش گل و شيريني اين پيروزي بزرگ را جشن گرفتند و آماده پذيرايي از امام خميني رهبر بزرگ انقلاب شدند (ديو چو بيرون رود، فرشته درآيد).

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:04:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:54:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[جمعه 1394-10-25] [ 09:44:00 ب.ظ ]




الهم عجل لولیک الفرج                                                                                                                                                                                                                                                                                 برای تعجیل در فرج آقا امام زمان  صلوات                          

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 06:33:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 06:23:00 ب.ظ ]





به طاها به یاسین به معراج احمد
به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی
به وحی الهی به قرآن جاری
به تورات موسی و انجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدای گدایان زهرا (س)
چه شب ها که زهرا (س) دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص، امیرت مشخص، مکن دل ای دل بزن دل به دریا
که دنیا به خسران عقبا نیرزد
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد.
و این زندگانی فانی جوانی
خوشی های امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیرزد

اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟
و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری

نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم که بازار یوسف فروشی در این دوره بد شدیدا گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش
به سبحان سبحان سبحان مهدی
به برق نگاه به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش
به صوت حجازی قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان
یا مهدی یامهدی مددی
الهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 06:12:00 ب.ظ ]




امر به معروف و نهي از منكر

با توجه به فلسفه خلقت انسان كه طبق بيان قرآن كريم عبوديت و بندگي است و از طرفي وجه تمايز انسان با ساير موجودات به ناطق و عاقل بودن انسان و حركت او به سوي كمال مي باشد، اهميت و جايگاه اين دو فريضه الهي، يعني امر به معروف و نهي از منكر بيشتر تبيين و روشن مي گردد. از آنجايي‌كه انسان غافل است و به دليل عارض شدن نسيان بسياري از مواردي كه مفيد براي اوست فراموش مي‌كند بنابراين امر به معروف و نهي از منكر جزء ضرورياتي است كه در جهت نيل به كمال براي هر انساني ضرورت پيدا مي كند. به اين جهت است كه حضرت امام محمد باقر(ع) مي فرمايد: «ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فريضه عظيم بها تقام الفرائض …» ‌(1) يعني امر به معروف و نهي از منكر واجب عظيم و بزرگي است كه پابرجايي ساير واجبات به آن بستگي دارد. از تعبير “بها تقام الفرائض” چنين استفاده مي شود كه امر به معروف و نهي از منكر از لوازم حكومت اسلامي به شمار مي رود.

الف- امر به معروف و نهي از منكر در قرآن كريم

به طور كلي مي توان گفت كه ريشه و كليات احكام شرعي را بايد در قرآن كريم و شرح و تفصيل و شاخه هاي آن را در سنت جست. قرآن كريم در آيه هاي فراواني به فريضه امر به معروف و نهي از منكر اشاره كرده است كه در اين جا به برخي از اين آيات مي پردازيم:

1. “يؤمنون بالله و اليوم الآخر و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون في الخيرات و اولئك من الصالحين"‌(2)

به خدا و روز واپسين ايمان مي آورند؛ امر به معروف و نهي از منكر مي كنند؛ و در انجام كارهاي نيك، پيشي مي گيرند؛ و آنها از صالحانند. ‌(3)

2. “ولتكن منكم امه يدعون الي الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون"‌(4)

بايد از ميان شما، جمعي دعوت به نيكي، و امر به معروف و نهي از منكر كنند. و آنها همان رستگارانند.‌(5)

3. “كنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله".‌(6)

شما بهترين امتي بوديد كه به سود انسان‌ها آفريده شده اند،؛ چه اينكه امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنيد و به خدا ايمان داريد. ‌(7)

4. “ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذي القربي و ينهي عن الفحشاء و المنكر…” ‌(8)

خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مي دهد؛ و از فحشا و منكر و ستم، نهي مي‌كند..‌(9)

از مجموع آيات فوق چنين بر مي آيد كه امر به معروف و نهي از منكر داراي اهميت بسيار زيادي از منظر قرآن كريم مي باشد و همه آحاد جامعه اعم از دولتمردان و عموم مردم را شامل مي شود و به طور كلي از آيات فوق نكات زير را مي توان استنتاج نمود:

1-وجوب امر به معروف و نهي از منكر از بديهيات است و كسي از مسلمانان در آن شك نكرده است.

2- وجوب اين دو فريضه در همه اديان الهي بوده و امت‌هاي گذشته نيز بدان مكلف بوده اند.

3-امر به معروف و نهي از منكر از شئون پيامبري است.

4- ترك امر به معروف و نهي از منكر علت نابودي جوامع گذشته بوده است.

5- امر به معروف و نهي از منكر از حقوق متقابل مسلمانان است و افراد جامعه اسلامي در برابر آن مسئولند.

6- زنان نيز مكلف به امر به معروف و نهي از منكر هستند.

7- امر به معروف و نهي از منكر نيازمند كسب قدرت است.

ب- سير امر به معروف و نهي از منكر از منظر قرآن

به طور كلي اگر آيات قرآن را در مورد امر به معروف و نهي از منكر بررسي كنيم، مي بينيم كه از ذات پاك خداوند صادر شده و پيامبران، حاكمان صالح، مجموعه امت و فرد فرد جامعه موظف به اجراي آن هستند. براي شناخت اين مراتب، رتبه بندي زير قابل توجه است:

1- ذات پاك خداوند متعال: “ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ينهي عن الفحشاء و المنكر و البغي ….” ‌(10) در اينجا به خاطر اهميت اين دو فريضه ذات خداوند متعال به عنوان آمر به معروف و ناهي از منكر مي باشد.

2- پيامبر اكرم(ص) ” … يامرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر…. “‌(11) در اين مرتبه خاتم پيامبران حضرت محمد(ص) به اين عنوان انتصاب داده شده است.

3- حاكمان صالح(امامان): “الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزكوه و امروا بالمعروف و ينهوا عن المنكر …” ‌(12) در مرتبه سوم كساني كه قدرت و مكنت در روي زمين به آنان داده شده است موظف به برپاداشتن نماز، پرداختن زكات و امر به معروف و نهي از منكر شده اند.

4- هيئت هاي امر به معروف و نهي از منكر: “و لتكن منكم امه يدعون الي الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر …” ‌(13) در مرتبه چهارم گروههايي از مردم كه اين شايستگي را پيدا مي كنند كه ديگران را دعوت به خير و صلاح مي كنند و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند.

5- مجموعه امت: “كنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله …” ‌(14) در مرتبه پنجم نيز همه مردم موظف به انجام اين فريضه الهي شده اند، براين اساس تمام آحاد افراد مؤمن و متدين مأمور به انجام اين دو فريضه الهي هستند.

ج- امر به معروف و نهي از منكر از نگاه معصومين(ع)

اگر بررسي عميق در مضامين آيات و روايات اسلامي و معارف ديني داشته باشيم كاملاً مبرهن است كه بيانات معصومين(ع) ترجمان قرآن كريم و تفسير آن است و هر دو از يك منبع سيراب مي‌شوند. در اين زمينه اين دو فريضه‌ الهي را از منظر روايات معصومين(ع) مورد بررسي قرار داده و به بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم:

1- قال رسول الله(ص): “… اذا لم يامروا بالمعروف و لم ينهوا عن المنكر … سلط الله عليهم شرارهم فيدعوا عند ذلك خيارهم فلايستجاب لهم"‌(15)

پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: … زماني كه امر به معروف و نهي از منكر نكردند… خداوند متعال، بدترين و شرورترين آنها را بر آنان مسلط مي كند، پس در اين هنگام دعا مي كنند ولي دعاي آنان مستجاب نمي شود.

2- قال رسول الله(ص): “الا اخبركم عن اقوام ليسوا بانبياء و لا شهداء يغبطهم الناس يوم القيامه بمنازلهم من الله عز و جل، علي منابرهم من نور. قيل: من هم يا رسول الله؟ قال: هم الذين يحببون عبادالله الي الله و يحببون الله الي عباده. قيل: هذا حببوا الله الي عباده فكيف يحببون عبادالله الي الله؟ قال: يامرونهم بما يحب الله و ينهونهم عما يكره الله فاذا اطاعوهم احبهم الله".‌(16)

پيامبر اكرم(ص) در رابطه با اهميت امر به معروف و نهي از منكر فرمودند: آيا شما را از كساني خبر دهم كه نه انبيا و نه شهدا هستند ولي مردم(انبيا و شهدا) به مقام و مرتبت و جايگاه آنان در پيش خدا كه بر منبرهايي از نور هستند غبطه مي خورند؟ سؤال شد: اي رسول خدا(ص) آنان چه كساني هستنند؟ پيامبر(ص) فرمود: آنان كساني هستند كه بندگان خدا را محبوب خدا و خدا را محبوب بندگانش مي گردانند. سؤال شد: معناي محبوب گردانيدن خدا در پيش بندگانش معلوم است اما چگونه بندگان خدا را محبوب خدا مي گردانند؟ پيامبر(ص) در جواب فرمود: به چيزي كه خداوند متعال دوست دارد دعوت مي كنند و از چيزي كه خداوند متعال بدش مي آيد نهي مي كنند، پس هنگامي كه بندگان خدا، او را اطاعت مي كنند محبوب خدا مي گردند و خداوند متعال آنان را دوست مي دارد.

3- قال رسول الله(ص): “من امر بالمعروف و نهي عن المنكر فهو خليفه الله في ارضه و خليفه رسول الله و خليفه كتابه"‌(17)

رسول خدا(ص) فرمودند: كسي كه امر به معروف و نهي از منكر كند، جانشين خدا، پيامبر خدا(ص) و كتاب خدا در روي زمين است.

4- قال امير المؤمنين علي(ع): “لاتتركوا الامر باالمعروف و النهي عن المنكر فيول عليكم شراركم".‌(18)

اميرالمؤمنين حضرت علي(ع) فرمودند: امر به معروف و نهي از منكر را رها نكنيد در غير اين صورت بدترين شما بر شما حاكم مي شوند.

5- قال الحسين(ع): “… انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي، اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر…". ‌(19)

امام حسين عليه السلام در نامه معروفش به برادرش محمد حنفيه در باره فلسفه قيامش در فرازي مي فرمايد: من براي اصلاح امت جدم رسول خدا(ص) قيام كردم، مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر نمايم…

البته در اين باره روايات متعددي وجود دارد كه در اين مجال نمي گنجد.

د- شيوه هاي عملي امر به معروف و نهي از منكر

هدف عمده و اساسي در امر به معروف و نهي از منكر محقق شدن معروف و زدوده شدن منكر است. براي نيل به اين هدف به نظر مي رسد كه بايد به دنبال بهترين و مؤثرترين راهكارها و شيوه هاي عملي بوده باشيم كه در اين راستا موارد زير پيشنهاد مي گردد:

1- شيوه عملي: اولين و مؤثرترين شيوه در امر به معروف و نهي از منكر تبليغ عملي است. يكي از مهمترين عوامل موفقيت پيامبر اكرم(ص) و ائمه(ع) در ترويج و گسترش مكتب، توجه به اين شيوه بوده است. پيامبر اكرم(ص) در اغلب كارها از قبيل كندن خندق، ساختن مسجد و برنامه هاي فرهنگي و اجتماعي و …. قبل از اينكه ديگران را تشويق به اين كار كند خود پيشقدم مي شد، همچنانكه امامان معصوم(ع) به اين طريق عمل مي كردند.

2- احترام به شخصيت افراد: دومين اصلي كه در تأثير امر به معروف و نهي از منكر در خور توجه است، احترام به شخصيت افراد مي باشد. مرتكبان منكر تا وقتي كه متجاهر به گناه نشده اند، و به طور آشكار خود را نيالوده اند محترمند و نبايد به هتك حرمت آنها پرداخت.

3- ارشاد تدريجي: معمولا ما انتظار داريم كساني كه در گرداب منكرات غوطه ور شده اند يك دفعه آنها را از گرداب در آوريم و يك مسلمان ايده آل بسازيم؛ در حالي‌كه تربيت امري تدريجي است و فضايل و رذايل هيچ‌كدام يك مرتبه در جان انسان‌ها به وجود نمي آيند. در حقيقت مي توان گفت كه از علل نزول تدريجي قرآن توجه به اين نكته مهم است، چرا كه قرآن كتاب تربيتي است و براي هدايت انسان‌ها به سوي كمال مطلوب نازل شده است.

4- نرمخويي و محبت: از شيوه هاي مهم و مؤثر در امر به معروف و نهي از منكر، نرمخويي و محبت است؛ خصلتي كه موفقيت پيامبر(ص) بنا به تصريح قرآن كريم مرهون آن بوده است.

5- تشويق به ارزش‌ها: يكي از امتيازات مكاتب الهي تشويق به خوبي‌ها و ارزش‌هاست. پيامبر مكرم اسلام(ص) از عامل تشويق در جهت پيشبرد اهداف استفاده‌هاي زيادي مي‌كرد. براي كساني كه دو ركعت نماز براي خدا مي‌خواندند جايزه تعيين مي كرد.‌(20) پست‌هاي حساس سياسي، فرهنگي و نظامي را به افراد لايقي مي سپرد و به اين ترتيب، امت را به نيكي و پاكي دعوت مي فرمود. براي نمونه اسامه بن زيد هجده ساله را به عنوان فرمانده لشكر منصوب فرمود و….

6- ايجاد فضاي امر و نهي: شكي در اين مسئله نيست كه محيط هر چند نقش زيربنايي ندارد ولي در پرورش فضايل و رذايل نقش اساسي دارد. رسالت انبيا نيز مبتني بر اين اصل بود كه محيط را به گونه‌اي آماده سازند تا خود مردم عدالت را بر پادارند:"ليقوم الناس بالقسط".‌(21) بنابراين پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: “كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته".

7- برخورد عملي با مرتكبان منكر: به طور كلي اگر در كنار شيوه هاي گذشته اين شيوه را مد نظر نداشته باشيم بدون شك امر به معروف و نهي از منكر بي نتيجه خواهد ماند.

ه- مراتب امر به معروف و نهي از منكر

1- مرحله انزجار قلبي: علماي اسلام براي امر به معروف و نهي از منكر مراتب و درجات و همچنين اقسامي قائل شده‌اند. اولين درجه و مرتبه نهي از منكر، هجر و اعراض يا انكار قلبي است و اين در مواردي است كه ما با شخصي كه با او صميميت داريم قطع رابطه كنيم و نسبت به او سردي نشان دهيم و اين برخورد، براي او تنبه تلقي شود، يعني تحت يك زجر و شكنجه روحي قرار گيرد و اين عمل ما در جلوگيري از كار بد او تأثير داشته باشد؛ در غير اين صورت چه بسا فردي كه از قطع رابطه ما استقبال كرده و او هم قطع رابطه كند و آزادتر دنبال منكرات و كارهاي زشت برود در چنين مواردي اين كار درست نيست.

2- مرحله زباني: درجه دومي كه علما و دانشمندان براي نهي از منكر ذكر كرده اند، مرحلة زبان است. چه بسا آن بيماري كه دچار منكري است، به دليل جهالت و ناداني و تحت تأثير يك سلسله تبليغات قرار گرفته است، احتياج به مربي، هادي، راهنما و معلم دارد تا با او تماس بگيرد و با كمال مهرباني با او صحبت كند، موضوع را با او در ميان بگذارد تا معايب و مفاسد را برايش تشريح كند تا آگاه شود و بازگردد.

3- مرحله عمل: مرحله سوم عمل است. گاهي طرف در درجه و حالي است كه نه اعراض و هجران و نه زبان و بيان بر او تأثير نمي‌گذارد. در اينجا بايد از راه عمل وارد شد. وارد عمل شدن نه تنها به زور گفتن نيست، كتك زدن و مجروح كردن نيست، البته مواردي هم هست كه جاي تنبيه عملي است كه آن هم از شئون حكومت اسلامي است و شهروندان جامعه اسلامي از پيش خود حق اعمال اين تنبيهات را ندارند. امر به معروف عملي اين است كه نبايد تنها به گفتن قناعت كند و فكر كنيم همه چيز را گفتن درست مي شود. گفتن، شرط لازم است ولي كافي نيست. بايد عمل كرد و آنچه مربوط به شهروندان است برخورد عملي غيرمستقيم است. ‌(22)

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:54:00 ب.ظ ]




احكام امر به معروف و نهى از منكر

441. امر به معروف و نهى ازمنكر چه شرايطى دارد و در اين مورد وظيفه چيست؟

ج. اگر كسى واجبى را انجام نمى دهد و يا معصيتى را به جا مى آورد، در صورت تحقق شرايط ذيل بر ديگران واجب است او را امر به معروف و نهى ازمنكر نمايند: 1) علم به حكم شرعى؛ 2) احتمال تأثير؛ 3) اصرار بر ترك واجب و يا انجام دادن معصيت؛ 4) عدم مفسده؛ و اگر كسى مستحبى را ترك و يا مكروهى را به جا مى آورد، امر به معروف و نهى ازمنكر او مستحب است. (مسأله ى 1608 رساله).

ملاك معروف و منكر

442. آيا ملاك معروف و منكر فقط واجبات و محرمات است يا معروف و منكر عقلى، اخلاقى و عرفى را نيز شامل مى شود؟

ج. حدّ وجوب امر به معروف و نهى ازمنكر، در همان واجبات و محرمات است.

قصد قربت در امر به معروف و نهى ازمنكر

443. آيا در انجام امر به معروف و نهى ازمنكر قصد قربت شرط است؟

ج. براى ترتّب ثواب بر آن، قصد قربت شرط است.

عدالت در امر به معروف و نهى ازمنكر

444. آيا در امر به معروف و نهى ازمنكر، عدالت شرط است؟

ج. شرط نيست.

عامل بودن آمر به معروف

445. آيا آمر به معروف بايد عامل به معروف باشد؟

ج. شرط وجوب نيست، گر چه در صورت عامل بودن تأثير آن بيشتر است.

امر به معروف و نهى ازمنكر در صورت ياس از تأثير آن

446. آيا امر به معروف و نهى ازمنكر در صورت يأس از تأثير آن باز هم واجب است؟

ج. در صورت يأس، جواز بلكه رجحان امر به معروف و نهى ازمنكر در صورت عدم خوف ضرر، خالى از وجه نيست.

مفسده چيست

447. منظور از عدم مفسده در امر به معروف و نهى ازمنكر چيست؟

ج. مفسده در اين جا عبارت است از ضرر جانى يا آبرويى و يا مالى قابل اعتنايى كه در صورت وجود چنين مفسده اى امر به معروف و نهى ازمنكر بر انسان واجب نيست.

ساقط دانستن امر به معروف، با وجود مراكز متولّى اين امر

448.با وجود مراكز فرهنگى و نظارتى متفاوت در جامعه، آيا مى توان امر به معروف و نهى ازمنكر را از خود ساقط دانست؟

ج. با وجود شرايط آن، بر همگان لازم است.

مراتب امر به معروف و نهى ازمنكر

449. لطفا مراتب امر به معروف و نهى ازمنكر را بيان فرماييد:

ج. 1) انكار قلبى؛ 2) اظهار كردن به زبان؛ 3) متألّم كردن معصيت كار. (مسأله ى 1610 رساله).

كراهت قلبى از انجام منكر

450. آيا كراهت قلبى از انجام منكرات، واجب است؟

ج. واجب است.

مراتب اظهار زبانى امر به معروف و نهى ازمنكر

451. آيا اظهار زبانى امر به معروف و نهى ازمنكر، مراتبى دارد؟

ج. اگر انسان بدون گفتن، به هر وسيله ديگر ناراحتى قلبى خود را به معصيت كار نشان دهد و اين كار موجب ترك معصيت شود، لازم نيست با زبان امر به معروف و نهى ازمنكر بنمايد، البته اگر هيچ گونه اشكال شرعى ديگرى در اين كار نباشد و اگر چاره اى به جز اظهار زبانى نيست، باز بايد درجات خفيف تر را در اظهار زبانى ملاحظه نمايد.

لج بازى طرف مقابل

452. اگر در امر به معروف و نهى ازمنكر حس كرديم طرف لج بازى مى كند ولى باز احتمال تأثير مى دهيم، وظيفه چيست؟

ج. در صورت تحقق شرايط ديگر، امر به معروف و نهى ازمنكر واجب است.

تذكر به افرادى كه نماز را صحيح نمى خوانند

453. آيا لازم است به كسانى كه نمازشان را درست نمى خوانند، مدام تذكر داده شود؟

ج. تا حدّ اطمينان به عدم تأثير لازم است؛ با وجود ساير شرايط.

كم رويى در امر به معروف و نهى ازمنكر

454. آيا كم رويى و خجالت مى تواند مجوز ترك بعضى از وظايف ـ مثل امر به معروف و نهى ازمنكر ـ باشد؟

ج. خير.

امر به معروف و نهى ازمنكر به افراد نامحرم

455. آيا مرد مى تواند به افراد نامحرم امر به معروف و نهى ازمنكر كند؟

ج. با رعايت مسايل شرعى مى تواند.

تأديب اطفال

456. آيا جايز است اطفال را براى تمرين و عادت دادن به ترك معصيت و يا انجام دادن واجبات ادب كرد.

ج. جايز است، خصوصا در مراحل آخر، كه به انجام واجب و ترك معصيت نزديك تر است كه اگر تأديب نشوند، در بعضى از موارد منجر به ترك واجبات و انجام گناهان از طرف آن ها مى شود.

مجروحيت يا قتل در امر به معروف و نهى ازمنكر

457. اگر انسان بداند يا شك داشته باشد در صورتى كه بخواهد جلوگيرى از معصيتى بنمايد، منجّر به ايجاد جرح يا قتل خواهد شد، وظيفه او چيست؟ و آيا با اجازه مجتهد جامع الشرايط مى تواند اين كار را انجام دهد؟

ج. بنابر اظهر بدون اجازه امام معصوم ـ عليه السّلام ـ يا كسى كه از طرف آن حضرت مستقيما نايب مخصوص او است، نبايد اين كار را بكند. و با اجازه مجتهد جامع الشرايط مورد تأمل است. اما اگر نمى داند اين كار منجر به مجروح كردن يا قتل مى شود ولى احتمال اين را مى دهد، بنابر احتياط واجب بايد مستقيما از طرف امام معصوم ـ عليه السّلام ـ يا نايب مخصوص آن حضرت و يا از طرف مجتهد جامع الشرايط اجازه داشته باشد.

احكام ديه و قصاص در امر به معروف و نهى ازمنكر

458. آيا كليّه احكام ديه و قصاص در جريان وظيفه امر به معروف و نهى ازمنكر چه در مورد آمر و ناهى و چه در مورد طرف مقابل ثابت و جارى مى باشد؟

ج. با تحقّق شرايط، آن جا كه انجام وظيفه باشد، جارى نيست.

تجسّس از دختر و پسرى كه با هم هستند

459. آيا تجسس از دختر و پسرى كه در اماكن عمومى با همديگر هستند، در مورد محرميّت و عدم محرميّت آن دو جايز است؟

ج. در شرايط متعارف، جايز نيست.

گشت زنى و نظارت

460. گشت زنى و نظارت در اماكن عمومى، به عنوان مبارزه و برخورد با مفاسد اجتماعى براى بسيجيان يا غير آن ها، چه حكمى دارد؟

ج. براى ردع از منكرات با وجود شرايط مانعى ندارد.

بيدار كردن فرد براى نماز صبح

461. اگر كسى خواب باشد، لازم است او را براى نماز صبح بيدار كنيم؟

ج. سيره بر بيدار كردن است، اگر مانع خاصّى نيست.

گوش دادن به مكالمات تلفنى جهت احراز منكر

462. اگر به فردى مظنون باشيم كه آيا مرتكب عمل منكرى مى شود يا نه، آيا مى توان به مكالمات تلفنى او گوش داد و يا برخى از صحبت هاى او را ضبط كرد؟

ج. خير، نمى توان.

نگاه به زن نامحرم در نهى ازمنكر

463. اگر نهى ازمنكر مستلزم نگاه به زن نامحرم باشد، آيا نظر كردن واجب مى شود يا وجوب نهى ازمنكر در اين مورد برداشته مى شود؟

ج. بدون نظر غير جايز به او، نهى از منكر كند.

ميزان پرداختن به امر به معروف و نهى ازمنكر

464.برخى از منكرات در جامعه چنان شيوع يافته كه پرداختن به نهى ازمنكر، تمام وقت انسان را مى گيرد ـ مثل برخورد با بدحجابى يا… ـ در اين مورد وظيفه چيست؟ و چه مقدار بايد به اين مسأله پرداخت؟

ج. با وجود شرايط به حدّ ميسور، تا مزاحم با ترك اهمّ (مطلب مهم تر) نشود، لازم است.

اهانت به لباس روحانيت

465. اگر طلبه اى بداند در صورت امر به معروف و نهى ازمنكر به لباس روحانيت اهانت مى شود، آيا اين عمل بر او واجب است؟

ج. موارد آن مختلف است.

امر به معروف و نهى ازمنكر در جمع

466. اگر انسان بداند چنان چه كسى را در جمعى امر به معروف و نهى ازمنكر نمايد بر وى اثر مى كند، آيا اگر اين عمل منجر به كشف ستر او و بردن آبروى او شود، امر به معروف و نهى ازمنكر، چه حكمى دارد؟

ج. او را در خلوت تهديد كند كه اگر خود را اصلاح نكند در جلوت (در ميان جمع) خواهد گفت.

سكوت روحانى

467. اگر يك روحانى در جمعى كه عمل حرامى انجام مى شود، شرايط وجوب امر به معروف و نهى ازمنكر را نبيند، اما سكوت او موجب بدگمانى مردم به وى گردد ـ چون انتظار برخورد از وى را دارند ـ تكليف او چيست؟

ج. بايد به گونه اى اظهار كند و نبودن شرايط، رافع وجوب است نه جواز آن.

نهى ازمنكر با منكر

468. آيا نهى ازمنكر با منكرى ديگر ـ مثل دروغ، تهديد و ارعاب يا… ـ جايز است؟

ج. اگر منكر ديگر بر وجه محرّم است، خير، جايز نيست.

تصرف در مال ديگرى جهت نهى ازمنكر

469. اگر نهى ازمنكر مستلزم شكستن نوار موسيقى يا محو كتاب گمراه كننده يا تصرف در آنتن ماهواره و… باشد، اين عمل چه حكمى دارد؟

ج. از بين بردن وسايل گناه با قدرت و عدم خوف ضرر و خطر، بر همه لازم است و مقصود، فقط از بين بردن امكان استفاده ى از آن در حرام است.

ورود به منزل و حريم خصوصى ديگران

470. اگر نهى ازمنكر مستلزم ورود به خانه يا ملك شخصى او يا تصرف در اموال و جستجوى منزل كسى باشد، آيا اين عمل جايز است؟

ج. خير، جايز نيست.

نوار موسيقى در وسيله نقليه

471. اگر سوار وسيله نقليه عمومى ـ مثل اتوبوس، تاكسى ـ شده و راننده نوار موسيقى گذاشت، وظيفه چيست؟ اگر پياده شدن باعث حرج باشد، آيا لازم است پياده شويم؟ و آيا مى توان بدون تذكر به او، حواس خود را از شنيدن آن صدا پرت كنيم؟

ج. در موقع حرج بايد استماع نكند (گوش ندهد) و سماع (به گوش خوردن صدا) اشكال ندارد.

منكرهاى ادارى و اجتماعى

472. وظيفه مسلمين درباره ى منكرهايى كه گاه در سطح مسؤولين و يا در ادارات و سازمان هاى دولتى و غير دولتى ـ مثل رشوه، پارتى بازى، و… ـ اتفاق مى افتد چيست؟

ج. با تحقق شرايط امر به معروف و نهى از منكر با موارد ديگر فرق نمى كند.

معاشرت با غير شيعه جهت امر به معروف و نهى ازمنكر

473. آيا مى توان با فرقه هايى هم چون وهابيّت، بهاييّت و… معاشرت كرد تا در طولانى مدت آن ها را ارشاد نمود؟

ج. اگر احتمال تأثير پذيرى از آن ها نباشد، جايز است.

اطلاع به خانواده فردى كه حرامى را انجام مى دهد

474. اگر بدانيم كسى هم جنس بازى مى كند، آيا موظفيم به خانواده اش بگوييم؟

ج. تا راه ارتداع (بازداشتن او از عمل زشت) در اين منحصر نشده است، طرق ديگر انتخاب شود.

فردى كه روش امر به معروف و نهى ازمنكر را نمى داند

475. آيا بر كسى كه راه و روش امر به معروف و نهى از منكر را نمى داند، واجب است امر به معروف و نهى ازمنكر كند يا نه؟

ج. در حدّ متيقّن لازم بايد امر به معروف و نهى از منكر كند، به نحوى كه احتمال تجاوز از حدّ ندهد.

نهى ازمنكر نمودن كسى كه خود مرتكب آن منكر مى شود

476. كسى كه خود مرتكب منكرى مى شود، آيا نهى ازمنكر از آن منكر بر اين فرد واجب است؟

ج. بله، واجب است.

وظيفه زن نسبت به شوهر بى بند و بار

477. اگر شوهر زنى در منزل بى بند و بار بوده و مرتكب گناهى شود، وظيفه زن در قبال او چيست؟ و آيا اگر امر به معروف و نهى ازمنكر زن به روابط زناشويى و خانوادگى آن ها تأثير منفى بگذارد، باز هم اين عمل بر او واجب است؟

ج. خير، اگر موجب مفسده براى او است واجب نيست، ولى نبايد در معصيت او را كمك كند.

برخورد جدى بعد از عدم تأثيرگذارى در نهى ازمنكر

478. همسر من با ترانه و موسيقى ميانه خوبى دارد، اگر بعد از امر به معروف و نهى ازمنكر، همسرم اصلاح نشد، مى توانم با او برخورد جدى كنم؟

ج. اگر اطمينان به عدم تأثير داريد و يا مفسده در بين است، خير نمى توانيد ولى خود شما، نباشد گوش كنيد.

چگونگى تذكّر به والدينى كه دچار حرام شده اند

479. پدر و مادرى كه دچار منكر شده اند، چگونه مى توان، آن ها را امر به معروف و نهى ازمنكر كرد، اگر نصيحت تأثير نكرد، آيا مى توان به آن ها اخم يا تندى كرد؟

ج. اگر شرايط متوفّر نيست، خير نمى توان.

ممنوع كردن افراد از تماشاى فيلم هاى مشتبه

480. آيا به علت پخش بعضى از آهنگ ها و تصاوير و فيلم هايى كه احتمال غير شرعى بودن آن مى رود، مى توان خانواده و فرزندان را از نگهدارى و نگاه به اين برنامه ها محروم كرد؟

ج. احتمال غير شرعى بودن، هر چند موجب تكليف نيست، ولى تا ممكن است احتياط در آن ها راجح و مطلوب است، به خلاف اين كه علم داشته باشد كه آن برنامه ها ـ فى الجمله ـ مشتمل بر حرام است كه در اين صورت موظّف به اجتناب است.

تعارض صله رحم و امر به معروف و نهى ازمنكر

481. اگر امر به معروف و نهى ازمنكر مستلزم قطع رحم و قطع رابطه با خويشاوندان باشد، كدام يك مقدم است؟

ج. با فرض انجام وظيفه، شما به طور كلى قطع رابطه نكنيد هر چند آن ها هم قطع كنند.

ديد و بازديد همراه با منكر

482. اگر در صله رحم و ديد و بازديد، محرم و نامحرم رعايت نمى شود و يا نوارهاى مبتذل پخش مى شود، وظيفه ما چيست؟

ج. بايد آن ها را امر به معروف و نهى از منكر كرد و اگر تأثير نكرد، بايد آن مجالس را ترك نمود.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:47:00 ب.ظ ]




امر به معروف و نهی از منکر چیست ؟

معروف و منکر
معروف در لغت، به معنای شناخته شده و منکر به معنای ناشناخته و نادانسته آمده است. امّا در اصطلاح معروف به کار و حالتی گفته می شود که خوب بودن آن از نظر شرع و یا عقل به اثبات رسیده باشد، و منکر کاری است که از نظر شرع یا عقل، زشت و ناپسند تشخیص داده شود. در واقع، معروف کاری است که انجام آن ترجیح داشته باشد و منکر کاری است که انجام ندادن آن بهتر است.
تفاوت امر به معروف و نهی از منکر با ارشاد و نصیحت
گاهی امر به معروف و نهی از منکر، با ارشاد و نصیحت به یک معنی می آید؛ ولی واقعیت آن است که نصیحت و ارشاد، بیشتر جنبه دلسوزی و اندرز و تعلیم و موعظه دارد و همراه با وفق و مداراست، ولی امر به معروف و نهی از منکر به صورت تکلیف و دستوری از سوی شرع مقدس است.
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
پیامبر خدا در بیان اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند: «امتم همواره در خیر و نیکی خواهند بود، مادامی که امر به معروف و نهی از منکر و تعاون بر نیکی کنند؛ ولی اگر چنین نکنند، برکات از آن ها گرفته، بعضی از آن ها بر بعضی دیگر مسلط می شوند؛ در حالی که نه در زمین و نه در آسمان یار و یاوری ندارند.»
امیر بیان علی (علیه السلام) نیز در اهمیت این موضوع می فرمایند: «تمام اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر، همچون قطره ای است در مقابل دریایی پهناور». ایشان در بیان دیگری می فرمایند: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید؛ زیرا در آن صورت، اشرار و ستمگران بر شما مسلط خواهند شد. آن گاه هرچه دعا کنید، دعای شما مستجاب نخواهد شد.»
امر به معروف و نهی از منکر ضامن اجرای دین
یکی از راه هایی که ضامن اجرای احکام دینی است، عمومی شدن امر به معروف و نهی از منکر در جامعه است. در فرهنگ اسلام، افراد جامعه همانند سرنشینان یک کشتی هستند. چنانچه یکی از آن ها بخواهد دیواره کشتی را سوراخ کند، همگی وظیفه دارند که مانع او شوند وگرنه همه آن ها غرق خواهند شد. امام باقر علیه السلام این فریضه الهی را ضامن اجرای واجبات می دانند و می فرمایند: «به وسیله امر به معروف و نهی از منکر، واجبات به پا داشته می شود و راه ها امن و کسب ها حلال و ظلم ها دفع و زمین آباد می شود. دشمنان به قبول انصاف وادار می شوند و کارها روبه راه می شود.»
امر به معروف و نهی از منکر و سلب آزادی!
برخی به اشتباه امر به معروف و نهی از منکر را موجب سلب آزادی افراد و دخالت در امور شخصی دیگران، یا عامل ایجاد اعمال خشونت آمیز می دانند. حال آنکه فلسفه امر به معروف و نهی از منکر، احیای احکام الهی، کنترل جامعه و جلوگیری از هرج و مرج است.
اگر امر به معروف و نهی از منکر با شرایط تعیین شده در احکام دینی به اجرا در آید، هیچ گاه با آزادی های فردی و سلب امنیت افراد منافات نخواهد داشت.
آمر عامل
چه خوب است امر کننده به معروف، خود نیز عمل کننده به آن باشد. نقل شده است که زنی فرزند خود را خدمت حضرت علی علیه السلام آورد تا ایشان آن کودک را از خوردن خرمای زیاد نهی کند. حضرت به آن زن فرمودند که فردا مراجعه نماید. روز بعد حضرت علی علیه السلام رو به کودک نموده، فرمودند: «خرما نخور». آن زن بسیار تعجب کرد و پرسید که این سخن را دیروز نیز می توانستید بفرمائید! حضرت فرمودند: من خود روز گذشته خرما خورده بودم و نخواستم از کودک ترک کاری را بخواهم که خود انجام داده بودم.
نقش منکرات در از دست دادن نعمت های الهی
قرآن کریم یکی از دلایل نابودی تمدن ها را رواج منکرات و زشتی در جامعه می داند. در آیه 21 سوره مؤمن آمده است: «آیا مردم در روی زمین سیر نمی کنند تا عاقبت کار پیشینیان خود را ببینند. و آنان که بسیار از اینان قوی تر و اثر وجودشان بیشتر بود، سرانجام خداوند [آنان را [به کیفر گناهان بگرفت و از قهر و انتقام خداوند هیچ کس نگه دارشان نبود.»
خوش رویی در امر به معروف و نهی از منکر
قرآن کریم، در سوره آل عمران، آیه 159، در بیان اخلاق نیک پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، در دعوت مردم به دین مبین اسلام می فرماید: «از رحمت های خداوند نسبت به تو این است که تو را مهربان و خوش خوی گردانید. که اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از گرد تو پراکنده می شدند.»
چه زیباست اگر این سیره نیکوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم الگوی همه افراد در اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر باشد.
امر به معروف و نهی از منکر از بین برنده فسق
امر به معروف و نهی از منکر موجب محکم شدن پایه های اقتدار جامعه اسلامی می شود و فسق و فجور را از ریشه قطع می کند. حضرت علی علیهماالسلام در این باره می فرمایند: «کسی که امر به معروف کند، در واقع پشت و تکیه گاه مؤمنین را محکم و استوار می گرداند. و کسی که نهی از منکر می کند؛ بینی فاسقان را با این عمل به خاک ذلت می مالد.»
همیت امر به معروف و نهی از امنکر

علی علیه السلام امر به معروف و نهی از منکر را دو صفت از صفات الهی می شمارند و می فرمایند: «امر به معروف و نهی از منکر دو صفت از صفات خداوند سبحان هستند، این دو قطعا نه مرگ انسان را نزدیک می کنند و نه از رزق و روزی انسان می کاهند.»
حضرت امام رضا علیه السلام نیز در این زمینه می فرمایند: «وقتی امت من از امر به معروف و نهی از منکر شانه خالی کردند و آن را به یکدیگر واگذار کردند، حتما بدانند که با هلاکت و عذاب الهی روبه رو خواهند شد.»
سلامت فرد، سلامت جامعه
دین اسلام که سعادت بشر را عهده دار است، احکام زندگی اجتماعی او را نیز در نظرگرفته است، و گاه به احکام اجتماعی بیشتر از احکام فردی توجه کرده است. اسلام بر این نکته نیز تاکید دارد که سلامت فرد از سلامت جامعه جدا نیست. بنابراین، با طرح نظارت عمومی، یا امر به معروف و نهی از منکر، امید به آینده ای درخشان و به دور از فساد را در دل ها می پروراند و ترک این دو امر مهم را موجب گرفتاری مردم می داند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در این باره می فرمایند: «هر زمان که امت من امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند، پس منتظر بلاهای الهی باشند.»
مصادیق منکرات
منکر را نمی توان منحصر در مصادیق خاص دانست. آنچه در فرهنگ قرآن به عنوان منکر شناخته است، کفر، نفاق، دوستی با بیگانگان، سستی در دفاع از حق، تفرقه افکنی و… است. از این رو همان گونه که بدحجابی منکر است، تضعیف دولت اسلامی، ناامید کردن مردم، تلقین روحیه بی تفاوتی در مردم نیز از مصادیق منکراند. و باید از آنها اجتناب کرد.
آمر به معروف، طبیب روح
گاه برخی از انجام دهندگان کارهای منکر، همانند بیماران، احتیاج به مراقبت های مداوم دارند و آمرین به معروف باید، مانند یک طبیب، شخص را تا ترک منکر همراهی نمایند. روش برخورد فرد ناهی از منکر نیز بسیار مهم است. چه بسا یک برخورد اشتباه موجب اصرار بر منکر شود. در سیره عملی ائمه معصومین (علیهماالسلام) موارد ظریف بسیاری، در این زمینه، دیده شده است. به عنوان نمونه، وقتی امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) ، در کودکی، دیدند که پیرمردی در وضو گرفتن دچار اشتباه است، او را به عنوان داور برای خود انتخاب کردند که بگوید: وضوی کدامیک از آنها صحیح است. آن ها با این روش، پیرمردی را متوجه اشتباهش نمودند.
راه حلی برای جلوگیری از ارتکاب منکرات
یکی از راه های جلوگیری از شیوع منکرات، ترویج فرهنگ نماز است. در سوره عنکبوت، آیه 45، آمده است: (اِنّ الصّلوهَ تَنْهی عَنِ الفَحْشاءِ و المُنْکَر). نمازگزار به دلیل اینکه در طول روز، در برابر خدا می ایستد و با او سخن می گوید، هنگام ایجاد زمینه گناه، خداوند را حاضر می بیند و از انجام گناه دور می شود.
گفتار همراه با رفتار
در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر، علاوه بر هدایت زبانی شایسته است که رفتار و عمل شخص، الگویی شایسته بر این معنا باشد. امام صادق علیه السلام دراین باره می فرمایند: مردم را با اعمالتان (به خیر) دعوت کنید و (فقط) با زبان مردم را دعوت نکنید.
موانع پذیرش امر به معروف و نهی از منکر
گاه بعضی از افراد از پذیرش سخن حق سرباز می زنند و تسلیم حقیقت نمی شوند. در نپذیرفتن حقیقت،چند چیز دخالت دارد: گاهی جهل و نادانی شخص، مانع از قبول حقیقت می شود؛ دیگر خودبینی فرد است که هرچه بیشتر شود، به تکبر و خود بزرگ بینی می انجامد و واضح است که شخصی که خودپرست باشد، عیب خویش را برنمی تابد.
وصیت امام حسین علیه السلام
امام حسین (علیه السلام) در ضمن وصیت خود به برادرش، محمّد حنفیه، فرمودند: «من برای راحت طلبی و خوشگذرانی خروج نکردم و نه از روی ستم و نه به منظور فساد؛ بلکه مقصود من اصلاح و نجات دادن امت از انحراف است. من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.»
شیوه عملی حضرت ابراهیم (علیه السّلام) در نهی از منکر
حضرت ابراهیم علیه السلام وقتی در یک حرکت انقلابی، بت ها را شکستند و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشتند، خواستند با این کار مردم را به تفکر وادار کنند. ایشان با این کار، منکر بودن و زشتی کار بت پرستان را به آن ها گوشزد نمودند و با این حرکت، تفکر غلط بت پرستی را نابود کردند.
امر به معروف و نهی از منکر در کلام امام خمینی (رحمه الله)
امام خمینی رحمه اللّه علیه در وجوب فریضه امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند: «… امر به معروف و نهی از منکر بر همه مسلمین واجب است. جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که همه، در تمام اموری که مربوط به دستگاه های اجرایی است، امر به معروف کنیم و اگر اشخاصی پیدا می شوند که خلاف می کنند، معرفی کنیم به مقاماتی که برای جلوگیری مهیا هستند و مشکلات را هم تحمل کنیم.»
جلوگیری از انحراف و منکرات وظیفه همه مردم
امام خمینی (رحمه الله علیه) می فرمایند:
«امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که برهمه کس واجب است. یک چیزی نیست که بر یکی واجب باشد و بر دیگری نه. همه ما مکلفیم (که) همان طور که مکلّفیم خودمان را حفظ کنیم و خارج کنیم از ظلمت به نور، مکلف هستیم دیگران را همین طور دعوت کنیم…. اگر انسان دید معصیت خدا می شود، باید جلوش را بگیرد. نگذارید معصیت خدا بشود.»

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:30:00 ب.ظ ]




چهارده خورشید تابان
اللهم عجل لولیک الفرج
شعر چهارده معصوم ار مرحوم آغاسی
یک نظر بر پرده ی نقاش کن

تاب گیسوی قلم را فاش کن

آفرین گو پنجه ی معمار را

تا نماید بر تو این اسرار را

فاش می گوید به ما لوح و قلم

از وجود چارده بی بیش و کم
چارده گیسوی در هم ریخته

چارده حبل فلک آویخته

چارده ماه فلک پر باز کن

چارده خورشید هستی ساز کن

چارده پرواز در هفت آسمان

هر یکی رنگین تر از رنگین کمان

چارده الیاس در باد آمده

چارده خضر به امداد آمده

چارده کنعانی یوسف کمال

چارده موسی به سینای کمال

چارده نوح به دریای متصل

چارده روح جدا از آب و گل

چارده دریای مروارید جوش

چارده سیل سرا پا در خروش

چارده سرور و سردار دین

چارده تفسیر قرآن مبین

چارده پروانه ی افروخته

چارده شمع سرا پا سوخته

چارده سر مست بی جام و سبو

جرعه نوش از باده ی اسرار هو

چارده منصور منصور آمده

کلهم نور علی نور آمده

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:07:00 ب.ظ ]





حديث و آيات زیارت دربانک حدیث روز حیات و ممات :

• بسم الله الرحمن الرحیم •

امام صادق علیه السلام :
مَـنْ زارَنـا فى مَـماتِنـا فَكَأَنَّما زارَنا فى حَياتِنـا؛
هر كس ما را پس از وفاتمان زيارت كند، گويا ما را در حال حيات، زيارت كرده است.
بحارالأنوار: ج 97، ص 124
حديث و آيات آثار کم‌خوری :
• بسم الله الرحمن الرحیم •

امام علی علیه السلام :
قِلَّةُ الْغِذاءِ اَكْرَمُ لِلنَّفسِ وَ أدْوَمُ لِلصَحَّةِ؛
كم خورى، كرامت انسان را بيشتر و تندرستى‏ اش را طولانى ‏تر مى‏ سازد.
مستدرك: ج 16، ص 214، ح 19
حديث و آيات خوف و خشیت الهی :
• بسم الله الرحمن الرحیم •

امام سجاد علیه السلام :
إنّ أنجاكُم مِن عَذابِ اللّه‏ِ أشَدُّكُم خَشيَةً للّه‏ِ؛
رهيده ‏ترين شما از عذاب خدا، ترسانترين شما از خداست.
الكافي: ج8، ص69، ح24

حديث و آيات حسرت نگاه :
• بسم الله الرحمن الرحیم •

امام صادق علیه السلام :
كَم مِن نَظرَةٍ أورَثَت حَسرَةً طَويلَةً؛
بسى نگاه كه حسرتى طولانى به بار آورده است!
الكافي: ج 5، ص 559، ح 12
حديث و آيات اهمیت معاشرت با خویشاوندان :
• بسم الله الرحمن الرحیم •

رسول خدا صلی الله علیه و آله :
صِلُوا اَرْحامَكُمْ فِى الدُّنْيا وَ لَوْ بِسَلامٍ؛
در دنيا صله رحم كنيد اگر چه فقط با سلام باشد.
بحارالأنوار: ج74، ح104

حديث و آيات شیاطین را از گرد دل برانیم :
• بسم الله الرحمن الرحیم •

رسول خدا صلی الله علیه و آله :
لولا أنَّ الشَّياطينَ يَحُومونَ على قُلوبِ بَني آدمَ لَنَظَروا إلى مَلَكوتِ السَّماءِ؛
اگر شیاطین، گرد دلهای آدمیان نمی چرخیدند، هر آينه آنان ملكوت آسمان‏ها را مى ‏ديدند.
المحجّة البيضاء : ج2، ص125

حديث و آيات فرصت شمار امروز را :
• بسم الله الرحمن الرحیم •

حضرت علی علیه السلام :
اَلاْنَ فَاعْمَلُوا، وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ، وَ الْأَبْدَانُ صَحِيحَةٌ، وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَةٌ، وَ الْمُنْقَلَبُ فَسِيحٌ، وَ الْمَجَالُ عَريضٌ؛
هم اكنون عمل كنيد، كه زبان‏ها باز و رهاست، و بدن‏ها سالم و اندام‏ها نرم و انعطاف‏پذير، و زمينه دگرگونى گسترده، و مجال، گسترده و وسيع است.
نهج البلاغه، ص 311

حديث و آيات روزی حلال :
• بسم الله الرحمن الرحیم •

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :
اَلعِبادَةُ سَبعَةُ أجزاءٍ أفضَلُها طَلَبُ الحَلالِ؛
پرستش، هفت بخش است و برترين بخش آن، طلب روزىِ حلال است.
گزیده تحف العقول: ح17

حديث و آيات تقوا تقوا تقوا :
• بسم الله الرحمن الرحیم •

امام حسن علیه السلام :
اَلتَّقوى بابُ كُلِّ تَوبَةٍ و رَأسُ كُلِّ حِكمَةٍ و شَرَفُ كُلِّ عَمَلٍ؛
تقوا، باب هر توبه و سرآمد هر حكمت، و [مايه] شرافت هر كارى‏ است.
گزیده تحف العقول: ح91



موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ب.ظ ]





برگزاری گفتمان حوزوی در بیجار
رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان بیجار از برگزاری گفتمان دینی در حوزه علمیه خواهران بیجار خبر داد

به گزارش روابط عمومی اداره‌کل‌تبلیغات اسلامی استان کردستان، حجت‌الاسلام جلیل مختاری نیا رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان بیجار ضمن بیان این خبر اظهار داشت:در راستای اشاعه ارزش های دینی در جامعه گفتمان دینی در حوزه علمیه خواهران بیجار برگزار شد.

وی افزود:سخنران این مراسم حجت‌الاسلام ابراهیمی از اساتید برجسته حوزه علمیه قم بود که به بیان مطالبی در خصوص روش های جذب مخاطب اشاره کرد و از حوزویان خواست تا با روش های جدید به جذب مخاطب و به خصوص نسل جوان بپردازند.

وی در ادامه گفتمان‌های دینی را گام مؤثری در راستای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمنان دانست و عنوان کرد: با وجود شبیخون فرهنگی و تهاجم فرهنگی دشمنان که امروز افکار جوانان را مورد هدف قرار داده است باید آنان را بیش از پیش با اهداف و آرمان های شهدا و اسلام انقلاب آشنا گردانیم.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:34:00 ب.ظ ]





شب جمعه شده مولا، بگو جانا کجا هستی؟
من از درد فراق گویم، بگو مولا کجا هستی؟

همه جا یاد تو باشم، کجا را بنگرم مولا
دعای ندبه می خوانم، تو ار آل عبا هستی

شب تنهایی عشقت، دلم جانِ شما باشد
تو ار درد دلم گویی، بگو مولا کجا هستی؟

یکی درد و یکی درمان، یکی وصل و یکی هجران
همه از درد تو گویند، بگو جانا کجا هستی؟

شب هجران نمی آیی، همه شب ذکر تو گویند
چه بد باشد غم غیبت، بگو مولا کجا هستی؟

من از درد دل مسکین، دوای درد او خواهم
دعای درد او خوانم، بگو جانا کجا هستی؟

ز تنهایی دلم خون شد، خدا را محرم رازی
بده توفیق پروازم، تو عاشق خدا هستی

این شعر را به مولای عزیزم مهدی عج

تقدیم می نمایم

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-10-24] [ 07:34:00 ب.ظ ]




يكي از صفاتي كه آرامش و سازگاري را در زندگي اجتماعي تضمین می‌کند و فقدان آن آرامش را از زندگي مي‌ربايد، قناعت است. قناعت از عوامل مهم براي همزيستي مسالمت‌آميز و آرامش در زندگي، به حساب مي‌آيد. یعنی تا آن‌جا كه فرد می‌تواند زندگي خود را با امكاناتي كه در دست دارد، منطبق سازد.

از مصاديق آن، رضايت دادن به چيزي است كه به او مي‏رسد، ضمن این‌که باید بدانیم«قناعت» با «خسيس بودن» کاملاً متفاوت است.

در اين زمينه، كتاب‌هاي اخلاقي از جمله «محجه البيضاي» اثر فيض كاشاني، «جامع السعادات» اثر ملامهدي نراقي و «معراج السعاده» اثر ملااحمد نراقي و ساير كتاب‌هاي اخلاقي همچون «كيمياي سعادت» به بحث قناعت اشاره كرده‌اند.

دستیابی به قناعت پیامدهای خوبی دارد که در ذیل به چند نمونه ازآن‌ها اشاره خواهیم کرد:

1-جالب است بدانیم صفت ناپسندیده‌ی «حرص» با قناعت درمان می‌شود.

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرموده‌اند: «به افرادي كه از نظر امكانات مادي از تو برترند، نظر نيفكن؛ چرا كه اين امر تو را به آن‌چه از سوي خدا برايت مقدر شده است، قانع‏تر خواهد ساخت».

راهکارهای مقابله با حرص:
الف) فردی که در محیط خانواده و جامعه مورد احترام باشد، روح آرامی دارد و در خود احساس حقارت و کمبود نمی‌کند، این عزت با مناعت طبع و قناعت به دست می‌آید و‌گرنه هر چه به خواسته‌ها و امیال نفسانی بیشتر تن دهیم، انتظارات و مطالبات او را بالا و رضایت‌مندی او را پایین آورده‌ایم.

ب) به یاد داشتن این سخن زیبا از حضرت امیرالمؤمنین (ع): «ای انسان‌ها،‌اگر از دنیا به اندازه‌ی کفایت بخواهید کمترین اندازه شما را کفایت خواهد کرد و اگر بیش از آن بخواهید، همه‌ی آن چه در دنیا است نیز شما را کفایت نخواهد کرد».

ایشان از این شیوه برای درمان حرص و دعوت به قناعت استفاده می‌کردند.

ج) همیشه به خاطر داشته باشیم هر چقدر حرص مال دنیا را بزنیم روزی کوچ کرده و بدون هیچ دارایی مادی دنیارا ترک می‌کنیم.

2- آینده نگری
به این معنا‌که به انسان امید می‌دهد و یکی از عواملی است که موجب می‌شود‌تا فرد بتواند با دشواري‏هاي اقتصادي حاكم بر زندگي كنار آيد و بر آن‏ها غلبه كند، همچنین زمانی که انسان به فکر آینده باشد، دیگر مخارج اضافی را از زندگی خود حذف می‌کند و احتمال این را می‌دهد که شاید روزی به این مقدار ناچیز که اکنون بیهوده مصرف می‌شود نیاز داشته باشد.

3- عزت نفس
حرمت نفس یکی از بهترین نشانه‌های سعادت و خوش‌بختی است، قناعت باعث می‌شود همیشه عزت‌نفس داشته باشیم و هیچ‌گاه دست نیاز سوی کسی نبریم، و این امر باعث بزرگی انسان و در نهایت رضایت‌مندی او می‌شود.

حضرت علی(ع) می‌فرماید: «‌کسی که نزد خود عزت و کرامت داشته باشد، با معصیت، نفس خود را پست نمی‌کند».

درنتیجه عزت و نفوذ‌ناپذیری اثر ارزشمند قناعت است و رهایی از اسارت نفس به قناعت وابسته است.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:33:00 ب.ظ ]




- گرایش به تجمل نوعی زیبا پسندی است و انسان ذاتا زیبایی را دوست واز زشتی كراهت دارد. اصل جمال یا زیبایی از ذات مقدس باری تعالی ریشه گرفته که سر منشا همه خوبی ها و زیبایی هاست. باید دید ورود تجملات در زندگی تا چه اندازه نیک و پسندیده و خدایی است وموارد ناپسند کدامند.

وقتی همه مردم در یک شهر یا روستا زندگی معمولی دارند واز فقر شکایتی ندارند، اگر دسته ای به زندگی مطلوب تری روی بیاورند، به گونه ای که از منابع مالی موجود، امکانات مناسبی برای پیشرفت خود و فرزندانشان فراهم کنند، تجمل گرا نامیده نمی شوند.این گونه خانواده ها باید توجه داشته باشند که بنا بر آموزه های اسلام، باید از تجمل گرایی های بیهوده و زیان رسان بپرهیزند.حال اگر درآمدشان رو به فزونی است، مقدار افزده شده را صرف کارهای خیر کنند واز این راه آخرت خود را نیز زیبا سازند.ائمه اطهار(ع) همواره در زندگی سرا سر افتخار آمیزشان، به این مسئله توجه داشتند

.آنان همیشه زندگی شان هم سطح زندگی مردم عادی و حتی گاهی پایین تر از آنها بود.از این رو،وقتی شرایط کامرانی، رفاه و خوشبختی برای مردم فراهم می شد وهمه آنها از رفاه نسبی برخوردار می شدند، آن بزرگواران نیز اندکی از روزنه های آسایش و توسعه را در زندگی خود می گشودند.

اسراف ، دوستی با شیطان
از نظر شرع مقدس اسلام، خسیس بودن، صفتی نکوهیده است و هم نشینی با خسیسان منع شده است، چنان که دین اسلام ، مسلمانان را از اسراف و تبذیر و ریخت و پاش های بی مورد برحذر داشته است. خداوند در قرآن در این باره می فرماید:

ولا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا

نه خسیس باش ونه ول خرجی کن، به گونه ای که همه آنچه د ربساط داری ، تمام شود که سرزنش شوی واز اینکه چیزی در بساطت نمانده است، غمگین شوی همین آیه به خوبی راه چگونه مصرف کردن را به انسان ها می آموزد.

امام علی(ع) نیز می فرماید:«الحازم من تجنب التبذیر و عاف السرف؛ دوراندیش کسی است که از زیاده روی دوری گزیند و اسراف را کنار گذارد.»(14)

ودر جای دیگر می فرماید:«الاسراف مذموم فی کل شیءالا فی افعال البر؛ اسراف در هر چیزی نکوهیده است، مگر در کارهای نیکو.»(15)

یکی از چیزهایی که موجب شادی شیطان می شود وخشم خدا را پدید می آورد، تجمل گرایی و در کنارآن ،اسراف آدمیان است؛ زیرا همان گونه که گفته شد، تجمل گرایی، انسان را از یاد خدا و آخرت غافل می سازد وراه را برای وارد شدن به بسیاری از گناهان برای آدمی باز می کند.

در دنیای کنونی که فقر یکی از عوامل مهم مرگ و میر انسان هاست، گاه برخی افرادی که ایمان کافی ندارند، برای عبوراز این تنگنا و بحران، دست به برخی اقدام های غیر انسانی می زنند. مال اندوزی ودر پی آن،اسراف و تبذیر کردن نیز رایج است.در این صفت ناپسند، خبری از انسان دوستی نیست واین جز دوستی با شیطان نیست که نعمت های خدا را که با تلاش و زحمت فراوان تولید شده اند ، با خیال آسوده و بدون دور اندیشی روانه سطل های زباله می کنیم.

ابر وباد و مه و خورشید و فلک در کارند

تا تونانی به کف آری و به غفلت نخوری

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:31:00 ب.ظ ]




بیماری‌های روحی روانی که امروزه بسیاری به آن مبتلا شده‌اند، ناشی از تجمّل گرایی است. بخشی از این افسردگی‌ها و بیماری‌های مربوط می شود به حسادتها و چشم و هم چشمی ها که متاسفانه در اغلب خانواده ها کم و بیش دیده می شود. اختلافات خانوادگی و افزایش طلاق و نیز مرگ‌های ناگهانی از همین ناحیه سرچشمه می‌گیرد

. زندگی‌های امروزه، نشاط و شادابی ندارد و لذا نمی توان نام این نوع حیات را زندگی نامید بلکه مرگ تدریجی ، مرگ تدریجی است.

رواج فساد اخلاقی و کردار زشت برخی جوانان در مدگرایی که مبالغ فراوانی برای آن هدر می‌رود، در اثر تجمّل‌گرایی است.

تجمّل گرایی، مانع ازدواج شده است. قضیّۀ عزوبت و تجرّد که خیلی مصیبت درست کرده، ناشی از این است که وقتی جوان به خواستگاری میرود، خانوادۀ عروس، سؤال‌های نامربوطی از او می‌پرسند که اگر نتواند نظر آنان را در تجهیز تجمّلات تأمین کند، به او جواب رد می‌دهند. به همین جهت سنّ دخترها و پسرها بالا رفته و نتوانسته‌اند ازدواج کنند.

ما ب تصوّر میکردیم مردم، به آیۀ «وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ كانَ بَیْنَ ذلِكَ قَواماً» عمل می‌کنند. با کمال تأسف باید گفت که امروزه غریی‌ها ساده زیستتر از ما هستند. آن‌ها ساده زیستی را از اسلام گرفته‌اند و در حالی که از نظر پایه و ریشه و پشتوانه، بسیار عالی و از نظر صنعت، بسیار مقتدر و پیشرفته هستند، اما زندگی آنان بسیار ساده است.

یعنی به آنچه اسلام میگوید، عمل می‌کنند.

. اسلام میگوید: «أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة می‌فرماید: شما باید هم از نظر اسلحه و هم از نظر مالی، در مقابل دشمن، قدرتمند باشید. به جای این‌که ما به این آیه عمل کنیم، غربی‌ها عمل کرده‌اند و ما این‌گونه دستورات اسلام را فراموش کرده‌ایم.

اقتصاد ما مریض است و ما باید اقتصاد سالم داشته باشیم. در اثر تجمّل گرایی و حیف و میل، در مرتبۀ بسیار نازلی قرار دارد.

در همین جلسۀ اخلاق گفتم که ای مردم! امسال تجمّل گرایی نکنید، من تضمین میکنم اگر بخواهید می‌توانید مسئلۀ عزوبت را با کاهش خرج و مخارج اضافی به خصوص در مسافرت عید، حل کنید.

اگر ملّت همکاری می‌کردندهمۀ دخترها و پسرهایی که در اثر فقر در خانه مانده‌اند، ازدواج می‌کردند و قضیّۀ مسکن نیز حل می‌شد. ولی ما به جای رسیدگی به دیگران و حلّ مشکلات مردم و جوانان، پول‌ها را آتش میزنیم.

ده سال، پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و پنج سال، أمیراألمؤمنین«سلام‌الله علیه» حکومت کردند و اقتصاد حکومت آنان سالم و عاری از کمبود و نارسایی بوده است. زیرا هم مردم و هم حکومت، تجمّل، اسراف، تبذیر و حیف و میل نداشته‌اند. داستان خاموش کردن شمع بیت‌المال توسط أمیرالمؤمنین، هنگامی که طلحه و زبیر کار خصوصی داشتند، خود شاهد این ادّعا است. تعاون آن حضرت نیز به گونه‌ای بود که طی بیست و پنج سال خانه‌نشینی، بیست و شش مزرعه برای فقرا و تقویت اسلام، آباد و وقف کردند.

اکنون اقتصاد ما بسیار بد است. افراد فقیر و گرسنه، مخصوصاً در روستاها فراوان داریم. بسیاری از مردم و به وی‍ژه جوانان، بی مسکن هستند. دسته‌ای از مردم نیز تجمّلگرا هستند و درآمدهای کلان خود را به صورت حرام هزینه می‌کنند.

اما مسلّم است که بسیاری از مردم، از نظر خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج در مضیقۀ شدید هستند. افراد محترم و باآبرویی بی‌کار شده‌اند و در کمال احتیاج به سر می‌برند. معلوم است که بی کاری، ناگهان به قاچاق مواد مخدّر منتهی می‌شود.

این قضیۀ اعتیاد که متأثّر از تجمّل گرایی است، غوغا میکند. اعتیاد از کجا پیدا شد؟ . همه در این زمینه مقصرند: كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه‏

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:28:00 ب.ظ ]




خطر رشد دوباره تجمل گرایی
این گرایش به تجمل‌گرایی که مدتها بود در جامعه‌ی ما یواش یواش کم شده بود، یا در اوایل انقلاب مثلاً خانمها به تجملات و زر و زیورها اعتنایی نمی‌کردند، متأسفانه باز این چیزها - آن‌طور که شنیده می‌شود - در جامعه‌ی ما دارد رشد می‌کند. زنان اندیشمند و بافکر و بامعرفت جامعه‌ی ما باید این را خطر بدانند. نباید زنان به سمت تجمل‌گرایی سوق پیدا کنند. البته این خطر برای مردان هم هست؛ منتها در زنان بیشتر و امکانش زیادتر است. وانگهی در این قضیه، در موارد بسیاری، مردان تحت تأثیر زنانشان قرار می‌گیرند. شماها واقعاً باید با این قضیه مبارزه کنید؛ خودتان هم مراقبت نمایید.

من با تظاهر به تجمل و تجمل‌گرایی در حد معتدلِ کمِ ناگزیرش مخالفتی نمی‌کنم؛ لیکن اگر بنا شد که روند افراطی پیدا کند، چیز بسیار مزخرفی است. در لباس، در آرایش، در زر و زیورها و طلا و جواهرات، خانمها بایستی خیلی اهمیت بدهند که امساک بشود و بی‌اعتنایی به این چیزها انجام بگیرد، تا شاید ان‌شاءاللَّه به درخشندگیها و زیباییهای واقعی‌تر بیشتر توجه بشود، تا به این زیباییهای ظاهری.

امام خامنه ای در ديدار اعضاي‌ شوراي‌ فرهنگي‌ و اجتماعي‌ زنان‌ و مسؤولان‌ اولين‌ كنگره‌ي‌ حجاب‌ اسلامی 1370/10/04

پیامدهای دوری از ساده زیستی
1 : وسوسه های همیشگی
در دهه‌ی 60 میلادی تقریباً در همین کشورهای شمال آفریقا انقلاب شد - در مصر، در سودان، در تونس، در الجزائر - لیکن دیری نپائید؛ یا آدمهائی که در رأس کار بودند و سررشته‌دار انقلاب بودند، یک جور زیر پاشان جارو شد، رفتند، جای خودشان را به دست‌نشاندگان دادند، یا خود آنها دست‌نشانده شدند. زخارف دنیا انسانها را راحت که نمیگذارد؛ این وسوسه‌ها به طور دائم در دل انسان مشغول کار و فعالیتند. اگر زره و سپر تقوا نباشد، اینها در انسانها زود اثر میگذارد؛ راه‌ها عوض میشود. لذا امیدها که بر اثر انقلابها میشکفد، بر اثر ارتجاعها افسرده میشود؛ یک بهارِ زودرسی است و تمام میشود.

امام خامنه ای در دیدار جمعی از شاعران و ذاکرین اهل بیت(ع) 1390/03/03
2 : اثرات توجه به دنیا و زرق و برق آن
آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشند چطور و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم. مادامی که این ملت، این حالی که الان دارند که توجه به معنویات تا یک حدودی و این جوان های ما توجه به معنویات دارند و این تحول عظیم پیدا شده است در آنها که شهادت را با جان و دل می خرند، مادامی که این محفوظ است، این جمهوری اسلامی محفوظ است و هیچ کس نمی تواند به او تعدی کند. آن روزی که زرق و برق دنیا پیدا بشود و شیطان در بین ما را پیدا کند و راهنمای ما شیطان باشد، آن روز است که ابرقدرت ها می توانند در ما تأثیر کنند و کشور ما را به تباهی بکشند. همیشه این کشور به واسطه این کاخ نشین ها تباهی داشته است.

امام خمینی در جمع اعضای هیأت دولت، فرماندهان و پرسنل نیروهای سه گانه ارتش و سپاه، اعضای شورای مرکزی ائمه جمعه، مسؤولان شهرداری، گروهی از مسؤولان لشکری و کشوری و اقشار مختلف مردم به مناسبت حلول سال جدید صحیفه نور جلد17 صفحه217 1362/01/01
3 : شکست مال کسی است که آمالش دنیا باشد
به خواست خدا استقلال و حیات مملکت دست شماست. هر چه پیش بیاید به نفع شماست یا به ضرر شما. اگر به ضررتان تمام شد باید شکست روحی نخورید، شکست ظاهری مهم نیست، آنچه مهم است شکست روحی است. اگرانسان شکست روحی خورد تا آخر باید به گورستان برگردد. شما که استناد دارید به ذات مقدس حق تعالی، شما که روحانی هستید، شما که قلبتان با ماوراءالطبیعه است، این عالم شکست ندارد، عالم چیزی نیست کسی که رابطه با خدا دارد شکست ندارد. شکست مال کسی است که آمالش دنیا باشد. اگر آمال دنیا باشد، شکست است. اگر آمال غیب و ماورای غیب باشد، شکست ندارد، شکست مال بیچاره هاست، شکست مال کسانی است که معتمد به شیطانند و ذخائر دنیا قلبشان را فراگرفته است. اگر یک جایی به ضرر شما تمام شد، قلبتان محکم باشد، تا آخرین فردتان بایستید. گمان نکنید این آدم شکست خورد تمام شد، تو هم یک موحدی، تو هم یک مسلمی، تو متصل به خداوندی، خدا شکست نمی خورد.

بیانات امام خمینی در مورد شیوه های مبارزاتی مسلمین صحیفه نور جلد1 صفحه19 1341/09/11
4 : اثرات سوء دنیا طلبی
گناهانی که انسان انجام می‏دهد، این تخلّفهای گوناگون، این کارهایی که ناشی از شهوترانی و دنیاطلبی و طمع‏ورزی و حرص ورزیدن به مال دنیا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به داراییهای موجود در دست آدمی و نیز حسد و حرص و غضب است، به طور قطعی دو اثر در وجود انسان می‏گذارد: یک اثر، معنوی است که روح را از روحانیت می‏اندازد، از نورانیت خارج می‏کند؛ معنویت را در انسان ضعیف می‏کند و راه رحمت الهی را بر انسان می‏بندد. اثر دیگر این است که در صحنه مبارزات اجتماعی، آن جایی که حرکت زندگی احتیاج به پشتکار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده انسان دارد، این گناهان گریبان انسان را می‏گیرد و اگر عامل دیگری نباشد که این ضعف را جبران کند، انسان را از پا درمی‏آورد.

امام خامنه ای در خطبه‏های نماز جمعه‏ی تهران 1375/10/28
رواج فرهنگ غلط مادی گری در غرب
علت مفید نبودن دانش امروز
خودپرستی، گرایش به پول و مادّه و اصیل دانستن مادیگری و ارزشهای مادی، فرهنگهای غلطی است که امروز غرب دچار اینهاست. اگر آن مردم، پارسا و صالح و نیکوکار و کم‏اعتنا به زخارف دنیا بودند، این دانش برای دنیا مفید می‏شد؛ همچنان که در دوره شکوفایی اسلامی در قرن چهارم و پنجم و ششم هجری، برجستگان علمی‏ای به وجود آمدند و دانش را به اوج قلّه آن روز رساندند و به‏هیچ‏وجه فرهنگی که امروز در غرب رایج است - فرهنگ بی‏بندوباری و بی‏دینی و امثال اینها - بر آنها حاکم نبود

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:26:00 ب.ظ ]




دردسر تجمل گرایی واحد خانواده - مال اندوزی و تجمل گرایی، دردسرساز است و کسانی که به زندگی اشرافی و پرزرق و برق اهمیت می دهند، همواره در پی تجدید لوازم زندگی خود و رسیدن به رفاه و آسایش بیشتر در پرتو وسایل جدید و لوکس هستند و همه فکرشان روی آنها متمرکز است. بدین ترتیب، از هدف های اصلی زندگی که بزرگ ترین آنها عبادت و بندگی خداست،غافل می شوند.

یکی از ویژگی های بندگان شایسته خدا، خاکی بودن و فروتنی است و افراد تجمل گرا، از این نعمت های اخلاقی دور هستند وبا پیوستن به جرگه افراد مادی گرا دچار غرور و فخر فروشی می شوند.اینان، انسان های ساده زیست را به دیده حقارت می نگرند، غافل از اینکه با سرگرم شدن به این نوع زندگی، خود رادر تنگناهای دشوارتر گرفتار می کنند و مشمول ضرب المثل «هر که بامش بیش ، برفش بیشتر» می شوند.

پس انسان باید به اندازه ای به دنیا رو کند که نیاز روزانه او تامین شود؛ زیرا زیادتر از آن ، اسراف است و اسراف ، یعنی بخشی از درآمد خود را بیهوده هدر دادن. از این رو، حضرت علی(ع) می فرماید:«الاسراف یفنی الجزیل؛زیاده روی، بسیار را از بین می برد. همچنین می فرماید:»الاقتصاد ینمی القلیل؛ میانه روی، کم را زیاد می کند»

بهره گیری از نعمت های الهی
وقتی افراد یک خانواده، صرف جو باشند، می دانند از نعمت های خدادادی چگونه بهره بگیرند ودر زندگی ، میانه رو باشند.چنین خانواده هایی می دانند نعمت ها برای همه آفریده شده اند و فقط برای آنها نیست تاهرگونه که می خواهند، مصرف کنند

.آنان حتی برای بعضی از وسایل دورانداختنی بی خطری که کاربرد نخستین آنها تمام شده است، کاربرد دیگری در نظر می گیرند ودوباره آنها را باز یافت می کنند وبا این کار به سوی صرفه جویی قدم بر می دارند.در چنین خانواده ای ، بخش بالایی از بودجه خانواده به جای اینکه دور ریخته شود، دوباره به چرخه زندگی وارد می شود وراه را برای پیشرفت و زندگی و بهره بردن هموارتر می کند. خداوند یکتا دوست دارد نعمت هایی را که به بندگانش ارزانی فرموده است،در وجود بنده های خود ببیند و چهره های شاد آنان را نظاره گر باشد. از این رو ، نعمت های گوناگون و فراوانی را در اختیار آنها قرار داده واز سویی نیز آنها را از اسراف و زیاده روی باز داشته است.

پروردگار متعال در آیه ای، بندگانش را چنین خطاب می کند: یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد وکلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لایحب المسرفین

ای پسران آدم، زینتتان را نزد هر مسجدی برداریدوبخورید و بیاشامید و اسراف نکنید.به درستی که او مسرفان را دوست ندارد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:24:00 ب.ظ ]




دردسر تجمل گرایی واحد خانواده خوشبخت تبیان زنجان- مال اندوزی و تجمل گرایی، دردسرساز است و کسانی که به زندگی اشرافی و پرزرق و برق اهمیت می دهند، همواره در پی تجدید لوازم زندگی خود و رسیدن به رفاه و آسایش بیشتر در پرتو وسایل جدید و لوکس هستند و همه فکرشان روی آنها متمرکز است. بدین ترتیب، از هدف های اصلی زندگی که بزرگ ترین آنها عبادت و بندگی خداست،غافل می شوند.

یکی از ویژگی های بندگان شایسته خدا، خاکی بودن و فروتنی است و افراد تجمل گرا، از این نعمت های اخلاقی دور هستند وبا پیوستن به جرگه افراد مادی گرا دچار غرور و فخر فروشی می شوند.اینان، انسان های ساده زیست را به دیده حقارت می نگرند، غافل از اینکه با سرگرم شدن به این نوع زندگی، خود رادر تنگناهای دشوارتر گرفتار می کنند و مشمول ضرب المثل «هر که بامش بیش ، برفش بیشتر» می شوند.

پس انسان باید به اندازه ای به دنیا رو کند که نیاز روزانه او تامین شود؛ زیرا زیادتر از آن ، اسراف است و اسراف ، یعنی بخشی از درآمد خود را بیهوده هدر دادن. از این رو، حضرت علی(ع) می فرماید:«الاسراف یفنی الجزیل؛زیاده روی، بسیار را از بین می برد. همچنین می فرماید:»الاقتصاد ینمی القلیل؛ میانه روی، کم را زیاد می کند»

بهره گیری از نعمت های الهی
وقتی افراد یک خانواده، صرف جو باشند، می دانند از نعمت های خدادادی چگونه بهره بگیرند ودر زندگی ، میانه رو باشند.چنین خانواده هایی می دانند نعمت ها برای همه آفریده شده اند و فقط برای آنها نیست تاهرگونه که می خواهند، مصرف کنند

.آنان حتی برای بعضی از وسایل دورانداختنی بی خطری که کاربرد نخستین آنها تمام شده است، کاربرد دیگری در نظر می گیرند ودوباره آنها را باز یافت می کنند وبا این کار به سوی صرفه جویی قدم بر می دارند.در چنین خانواده ای ، بخش بالایی از بودجه خانواده به جای اینکه دور ریخته شود، دوباره به چرخه زندگی وارد می شود وراه را برای پیشرفت و زندگی و بهره بردن هموارتر می کند. خداوند یکتا دوست دارد نعمت هایی را که به بندگانش ارزانی فرموده است،در وجود بنده های خود ببیند و چهره های شاد آنان را نظاره گر باشد. از این رو ، نعمت های گوناگون و فراوانی را در اختیار آنها قرار داده واز سویی نیز آنها را از اسراف و زیاده روی باز داشته است.

پروردگار متعال در آیه ای، بندگانش را چنین خطاب می کند: یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد وکلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لایحب المسرفین

ای پسران آدم، زینتتان را نزد هر مسجدی برداریدوبخورید و بیاشامید و اسراف نکنید.به درستی که او مسرفان را دوست ندارد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:23:00 ب.ظ ]




یک پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی گفت: تفکرات تجمل‌گرایی والدین باعث کاهش بارداری شده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از سایت طنین یاس، جعفر بای جامعه شناس و پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی با بیان اینکه تجمل گرایی یکی از عواملی است که بر میزان فرزنداوری تأثیر سوء گذاشته است، اظهار داشت: معضل تجمل‌گرایی در بین زوج‌های جوان بیش‌تر است تا جایی که این معضل مانع مادی و معنوی برای داشتن فرزندان بیش‌تر در خانواده شده است.

وی افزود: متأسفانه تفکراتی که ذهن زوج های جوان را به سمت گران ترین بیمارستان ها برای زایمان، فراهم کردن امکانات رفاهی فراتر از نیاز کودک، لباس‌های گران قیمت و مارک دار برای کودک و حتی پیش‌بینی برای تحصیل در مراکز خاص سطح انتظارت را افزایش داده است و این تفکرات مانع از فرزندآوری شده است.

این جامعه‌شناس، تربیت نادرست فرزندان و دلسوزی‌های بی‌مورد و از سویی فراهم کردن تمامی امکانات رفاهی برای فرزندان سطح توقعات در آن‌ها را بالا برده و از آن‌جا‌ که این انتظارات بار مالی بسیاری دارد والدین دیگر تمایلی به داشتن فرزند دوم و سوم ندارند.

جعفری با اشاره به این‌که هم اکنون خانواده‌ها از گستردگی به هسته‌ای در حال تبدیل شدن هستند، تصریح کرد: این مسئله نیز بر نقش‌های اجتماعی و کارکردهای آن تأثیر سوء‌ گذاشته است.

وی تب مدرک‌گرایی بین جوانان را از دیگر عوامل کاهش میزان باروری دانست و خاطرنشان کرد: در حال حاضر زوج های جوان ما بیشتر به راحتی خود می‌اندیشند و بچه داری را امری سخت و طاقت فرسا می‌دانند تا جایی که درس خواندن را بر بچه‌داری ترجیح می‌دهند غافل از این‌که ممکن است در آینده به دلیل جلوگیری از بارداری مشکلاتی سر راهشان قرار گیرد تا جایی که متحمل هزینه‌های سنگین مالی برای بچه‌دار‌شدن شوند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:20:00 ب.ظ ]




عذاب قبرستان

مادری بعد از وفات دخترش او را در خواب می بیند

که در عذاب و رنج سختی است.

با ناراحتی از خواب بیدار می شود و ناله و فریاد

و گریه و زاری سر می دهد. چند روزی به حال

فرزندش اشک ریخت. مدتی از این ماجرا گذشت.

دوباره دخترش را در خواب دید که خوشحال و خرسند است

و در بهشت فردوس نشسته و در حال استراحت است.

مادر گفت : ای دختر آن دفعه با آن وضع اسفبار

و این دفعه تو را در بهشت می بینم داستان چیست؟

گفت : ای مادر آن عذاب و آن سختی ها به خاطر گناهان

و غفلت هایم بوده که مشاهده کردی اما این حالی که

می بینی یه واسطه این است که چند روز پیش عزیزی

از کنار مقبره و قبرستان ما رد می شد

و چند دفعه صلوات فرستاد

و ثواب آن را به اهل گورستان بخشید.

خدا به برکت آن صلوات عذاب را از اهل این گورستان

برداشت و هرکس که در قبرستان صلوات بفرستد

و به اهل آن هدیه کند خدا به برکت

آن صلوات عذاب را از اهل آن بر میدارد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:16:00 ب.ظ ]




آثار صلوات

اثر هزار صلوات در روز جمعه
رسول خدا - (صلى الله عليه و آله و سلم ) - فرمود :
((هر كس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات فرستد خطاياى هشتاد ساله اش ‍ آمرزيده شود))

بهترين عمل در روز جمعه
امام صادق - (عليه السلام ) - فرمود :
ما من عمل افضل يوم الجمعة من الصلاة على محمد واهل بيته ؛
((هيچ عملى در روز جمعه برتر از صلوات بر محمد و آل محمد - (صلى الله عليه و آله و سلم ) - نيست))

صلوات ، رمز خواب ديدن پيامبر :
در حاشيه مصياح كفعمی است كه در كتاب خواص القرآن ديدم ، هر كه شب جمعه ، پس از نماز شب هزاربار سوره كوثر بخواند و هزاربار صلوات بر محمد و آلش بفرستد، پيغمبر - صلى الله عليه و آله - را در خواب ببيند .
بخيل ترين مردم:
رسول خدا - صلى الله عليه و آله - فرمودند :
ان ابحل الناس من ذكرت عنده ولم يصل على ؛
بخيل ترين مردم ، كسى است كه نام من نزد او برده شود. بر من درود نفرست .
بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد:
پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله - فرمود :
من صلى على و لم يصل على آلى لم يجد ريح الجنة
كسى كه بر من صلوات بفرستد؛ ولى بر آل من ، صلوات نفرستد، بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد .

درباره آثار و فواید صلوات، روایات بی شماری نقل شده که برخی از آنها عبارتند از :

الف(آثار اخروی صلوات)

۱- آمرزش گناهان
رسول خدا(ص) فرمود: «هر کس، هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، خدا گناهان او را در همان روز یا همان شب می آمرزد.»
۲- میزان در قیامت
از پیامبر اعظم(ص) روایت شده است که: «روز قیامت من میزان اعمال هستم؛ یعنی هر کسی که کفه گناهانش سنگین تر از کفه حسناتش باشد، من صلواتهایی را که برایم فرستاده، می آورم و در کفه حسناتش می گذارم، تا آن که کفه حسناتش سنگین تر شود.»
۳- دیدن بهشت
پیامبر(ص) فرمود:«هر کس در هر روز هزار صلوات بر من بفرستد، از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند.»
۴- واجب شدن شفاعت
در وصیت رسول ا…(ص) به امیر مؤمنان(ع) آمده: «یا علی !هر کس به من هر روز و هر شب صلوات بفرستد، شفاعتم بر او واجب می شود، اگرچه گناهانش از گناهان بزرگ باشد.»
۵- رفع عطش قیامت
خداوند به حضرت موسی (ع) وحی کرد: ای موسی !دوست داری که عطش قیامت تو را فرانگیرد و در مواقف آن روز تشنه نباشی؟ عرض کرد. بلی، ای پروردگار جهانیان. خطاب رسید امروز در دنیا بر حبیب من صلوات بفرست تا فردا از تشنگی قیامت ایمن باشی.»

ب( آثار دنیوی صلوات)

۱- دعای محجوب
از امام صادق(ع) نقل شده که «همیشه میان دعا و اجابت آن، حجاب و پرده ای می آید و حایل می شود. تا بر محمد(ص) صلوات فرستاده نشود، آن حجاب و حایل برطرف نمی شود.»
۲- ادای حاجت
در روایتی پیامبر(ص) فرمودند: «صلوات فرستادن شما بر من، باعث روا شدن حاجتهای شماست و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.»
۳- رفع فقر
رسول ا…(ص) فرمود: «صلوات فرستادن، فقر را برطرف می کند.»(۷)
۴- رفع فراموشی
رسول خدا(ص) فرموده اند که: «هر کس چیزی را فراموش کرد، بر من صلوات بفرستد، تا آن موضوع یادش بیاید.»
۵- عافیت
و باز حضرت فرمود: «هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد، خدا عافیت را بر او می گشاید»

یکی از سنت های اصیل و ارزشمند الله، صلوات بر پیامبر وآل او(صلی الله علیه و اله)است . صلوات بهترین ذکر برای برآوردن حاجات ، درمان امراض و رفع گرفتاری ها ست . مسلمانان هر روز، حداقل 9 مرتبه در نماز های یومیه آن را بر زبان جاری می کنند. بیایید با ذکر صلوات ، خود را بیمه نماییم و ذکر صلوات را نصب العین خود قرار دهیم تا دعاهایمان مستجاب شود .
حضرت علی (علیه السلام) فرمود : دعایی مستجاب است که در اول و آخر آن، بر محمد و آل او (صلی الله علیه و اله) صلوات فرستاده شود .
1 . پند های صلواتی
صلوات، بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است .
صلوات، تحفه ای از بهشت است .
صلوات، روح را جلا می دهد .
صلوات، عطری است که دهان انسان را خوشبو می کند .
صلوات، نوری در بهشت است .
صلوات، نور پل صراط است .
صلوات، شفیع انسان است .
صلوات، ذکر الهی است .
صلوات، موجب کمال دعا و استجابت آن می شود .
صلوات، موجب کمال نماز می شود .
صلوات، موجب تقرب انسان است .
صلوات، رمز دیدن پیامبر در خواب است .
صلوات، سپری در مقابل آتش جهنم است .
صلوات، انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است .
صلوات، جواز عبور انسان به بهشت است .
صلوات، انسان را در سه عالم بیمه می کند .
صلوات، از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است .
صلوات، برترین عمل در روز قیامت است .
صلوات، سنگین ترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه می شود .
صلوات، محبوب ترین عمل است .
صلوات، آتش جهنم را خاموش می کند .
صلوات، زینت نماز است .
صلوات، گناهان را از بین می برد .
صلوات، فقر و نفاق را از بین می برد .
صلوات، بهترین داروی معنوی است .
چه خوب است که انسان همیشه اهل صلوات، باشد . چرا که پیامبر نیز دائم الصلوات ، بوده است.
چه خوب است که همیشه زبان انسان مشغول ذکر صلوات، باشد و فضای جامعه و محیط کار خود را معطّر به صلوات نمائیم. با ذکر صلوات، غم واندوه و حزن را از خود دور کنید .
با یک صلوات، نوری در بهشت برای خود بیا فرینید .
با یک صلوات گناهان خود را پاک وتولدی دیگر برای خود به وجود آورید .
با یک صلوات پاداش هفتادودو شهید را برای خود ثبت کنید

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:14:00 ب.ظ ]





خواص شگفت‌انگیز صلوات

صلوات نشانه محبت به حبیب خداست .

صلوات باعث تقرب به خدا و رسول خدا می‌شود .

صلوات موجب شفاعت است .

با صلوات حاجات برآورده می‌شود .

صلوات باعث آمرزش گناهان می‌شود .

صلوات موجب عافیت و شفای امراض می‌شود .

صلوات حافظه را تقویت می‌کند .

صلوات موجب توانگری است .

صلوات موجب روشنایی قبر و قیامت است .

صلوات باعث تشریف فرمایی پیامبر به موقع مرگ است .

صلوات نور صراط است .

صلوات باعث نجات از آتش جهنم و داخل شدن در بهشت است .

معنای صلوات

صلوات در لغت به معنی «دعاست» و نماز را به جهت این که شامل دعا می‌شود «صلاة» می‌گویند.

اما صلوات در میان عرف مردم شامل دو چیز می‌شود:

معنای اول: سلام و درود بی‌کران خداوند و فرشتگان و کسانی که ایمان به رسول خدا آوردند، به جهت عظمت، مقام و منزلت آن حضرت صلوات بر محمد (صلی الله علیه و آله) و آلش می‌فرستند .

معنای دوم: صلوات به معنای نماز است .

عده‌ای هم صلوات پروردگار عالم را به پنج معنی تقسیم می‌کنند .

1) به معنای رحمت

2) به معنای مغفرت

3) به معنای شفاء

4) به معنای تزکیه

5) به معنای کرامت

معنای حروف صلوات از دیدگاه علمای دین

بعضی از علمای دین حروف صلوات را به معنای خاصی به کار برده‌اند که عبارت‌اند از:

«صاد» در صلوات از «صمد» است که از اسماء خداوند است .

«لام» در صلوات از «لطیف» است که از اسماء خداوند است .

«واو» در صلوات از «واحد» است که از اسماء خداوند است .

«هاء» در صلوات از «هادی» است که از اسماء خداوند عالم است .

فضایل صلوات در روایات

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«هر کس صد بار بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) صلوات بفرستد، خداوند صد حاجت او را برآورده می‌سازد.»

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید:

«هیچ دعایی به آسمان نمی‌رسد مگر این که دعا کننده بر محمد و آل او صلوات بفرستد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:10:00 ب.ظ ]




آثار ذکر صلوات بر محمد و آل محمد

ذکر مبارک صلوات بر محمد و آل او (صلی الله علیه و آله) حجاب بر انداز است. گاه رفتار، کردار و نیات نادرست بندگان،حجاب بین خلق و حق تعالی می گردد که با ذکر صلوات آن حجاب از بین برداشته شده و دعاء به جانب او صعود می کند.

آثار فراوانی بر ذکر صلوات مترتب است که به برخی از آن به شرح ذیل اشاره می شود:

این ذکر شریف موجب استجابت دعاست. در بعضی از روایات تصریح شده است كه برای استجابت دعا، آن را با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز كنید، زیرا صلوات بر محمد و آل محمد همواره مستجاب است، و خداوند كریم‌تر از آن است كه دعای اول را مستجاب كند و دعای دوم را مستجاب ننماید. از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است كه فرمود:

«اذا كانت لك الی الله سبحانه حاجه فابدء بمسأله الصلوه علی النبی (ص) ثم سل حاجتك، فان الله اكرم من ان یسأل حاجتین، فیقضی احداهما و یمنع الاخری.»1

در روایات دیگری آمده است كه دعایتان را با صلوات شروع و با آن ختم كنید، تا دعای شما بین دو دعای مقبول واقع شود و مستجاب گردد، زیرا خدا كریم‌تر از آن است كه اول و آخر دعاء را مستجاب كند و وسط آن را مستجاب ننماید.2

ذکر مبارک صلوات بر محمد و آل او (صلی الله علیه و آله) حجاب بر انداز است. گاه رفتار، کردار و نیات نادرست بندگان، حجاب بین خلق و حق تعالی می گردد که با ذکر صلوات آن حجاب از بین برداشته شده و دعاء به جانب او صعود می کند. از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) گزارش شده است که:

«لا یَزَال الدّعاء مَحجُوباً حَتّی یُصَلّی عَلَی مُحَمد وَ آلِ مُحمد»3

پیوسته دعاء بر حجابی مستور است تا که بر محمد و آل او درود فرستاده شود. از همان امام همام نقل شده كه فرمود:

«من كانت له الی الله عزوجل حاجه، فلیبدء بالصلوه علی محمد و آله، ثم یسئل حاجته، ثم یختم بالصلوه علی محمد و آل محمد؛ فان الله عزوجل اكرم من آن یقبل الطرفین و یدع الوسط، اذا كانت الصلوه علی محمد و آل محمد لا یحجب عنه»4

کسی که نیاز و حاجتی به خداوند داشته باشد پس به صلوات بر محمد و آل او شروع کند، سپس از او حاجت بطلبد، و بعد از آن دعاء با صلواتی بر محمد و آل او برنامه را پایان برد، البته خداوند متعال گرامی تر از آن است که دو طرف را قبول ولی بخش میانی نیایش را رد کند. همین که صلوات بر محمد و آل او فرستاده شد دیگر دعاء محجوب نخواهد ماند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:07:00 ب.ظ ]




زندگینامه حضرت رقیه

رقیه که بود

اصل وجود دختری سه ساله برای امام حسین (علیه السلام) در منابع شیعی آمده است، اما در بعضی منابع در این باره اختلاف وجود دارد.
در کتاب کامل بهایی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری سه ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است، اما در مورد نام او که آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و … اختلاف است.
همچنین سید بن طاووس در کتاب «لهوف» خود می‌نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه ‏السلام) اشعاری در بی‌وفایی دنیا می‏خواند، حضرت زینب (س) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه‏ السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید و خویشتن‌دار باشید.»

مادر حضرت رقیه

براساس نوشته‌های بعضی کتاب‌های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام)، امّ اسحاق است که پیش‌تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می‌آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.
نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام) در بعضی کتاب‌ها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی معرفی می‌کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می‌آید.
البته لازم به ذکر است که این مطلب از نظر تاریخ‌نویسان معاصر پذیرفته نشده است؛ زیرا در منابع تاریخی آمده است که ایشان هنگام تولد امام سجاد (ع) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 هـ .ق دانسته‌اند. از این جهت امکان ندارد، او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل است که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو مادر امام سجاد (علیه السلام) است.

نام‌گذاری حضرت رقیه (ع)

رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (ع) کمتر به چشم می‏خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال اینکه ایشان همان فاطمه بنت الحسین (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (ع) دو اسم داشته‏اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد.

گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتب تاریخی آمده است: «در میان کودکان امام حسین (ع) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (ع) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می‏داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می‏داد، نامش را فاطمه می‏گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (ع) وی را علی می‏نامید.»

اسیری حضرت رقیه

حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا سه سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت.
اما داستان شهادت حضرت رقیه (ع). از درون خرابه‌های شام، صدای کودکی به گوش می‌رسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب می‌دانستند که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می‌گرفت. انگار که خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (ع) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین ع باز هم به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد.

این بار، پدر در سوگ رقیه نشست

چقدر بی‌تابی دخترم! این همه دلشکستگی چرا؟ مگر دست‌های کوچکت در امتداد نیایش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نکرد؟ اینک آمده‌ام در ضیافت شبانه‌ات و در آرامش خرابه‌ات. کوچک دلشکسته‌ام! پیش‌تر نیز با تو بودم و می‌دیدمت. شعله بر دامان و سوخته‌تر از خیمه آه می‌کشیدی و در آمیزه خار و تاول، آبله و اشک، صحرای گردان را به امید سر پناهی می‌سپردی.
مهربان دلشکسته‌ام! صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من!
مگر نگفتی که بابا که آمد، آرام می‌گیرم. این همه ناآرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش می‌گذارم و می‌خوابم؟ نه …، نه دخترکم نخواب! می‌دانم اگر بخوابی، دیگر عمه نمی‌خوابد.
می‌دانم خواب تو، خواب همه را آشفته می‌کند.
نه … نخواب دخترم!
دخترم! بگذار لب‌های چوب خورده‌ام امشب میهمان بوسه‌ای باشد از پیشانی سنگ خورده‌ات؛ از گیسوی پریشان چنگ خورده‌ات؛ از شانه‌های معصوم تازیانه دیده‌ات؛ از صورت رنگ پریده سیلی خورده‌ات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم.
نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد.
و چنین شد که رقیه (س)، هنگامی که سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:04:00 ب.ظ ]




روايت شده است كه پس از ولادت حضرت زينب (س)، حسين (ع (كه در آن هنگام كودك سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد: خداوند به من خواهرى عطا كرده است .
پيامبر(ص ) با شنيدن اين سخن ، منقلب و اندوهگين شد و اشك از ديده فرو ريخت . حسين (ع) پرسيد: براى چه اندوهگين و گريان شدى ؟ پيامبر(ص) فرمود: اى نور چشمم ، راز آن به زودى برايت آشكار شود.
تا اينكه روزى جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد ، در حالى كه گريه مى كرد. رسول خدا (ص) از علت گريه او پرسيد ، جبرئيل عرض * كرد: اين دختر (زينب) از آغاز زندگى تا پايان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گريبان خواهد بود ؛ گاهى به درد مصيبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصيبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گردد و از اين مصايب دردناك تر و افزون تر اينكه به مصايب جانسوز كربلا گرفتار شود، به طورى كه قامتش خميده شود و موى سرش سفيد گردد.
پيامبر (ص) گريان شد و صورت پر اشكش را بر صورت زينب () نهاد و گريه سختى كرد، زهرا (س) از علت آن پرسيد. پيامبر (ص) بخشى از بلاها و مصايبى را كه بر زينب (س) وارد می شود ، براى زهرا(س ) بيان كرد.
حضرت زهرا (س ) پرسيد: اى پدر! پاداش كسى كه بر مصايب دخترم زينب (س) گريه كند چیست ؟ پيامبر اكرم (ص ) فرمود: پاداش او همانند پاداش كسى است كه براى مصايب حسن و حسين (ع ) گريه مى كند
**********************************************************************

زینب علیهاالسلام دختر على و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج ‏سالگى مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت ‏با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با بركت ‏خویش، مشكلات و رنج‏هاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و… را تحمل كرد. این سختى‏ها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود.
او را ام كلثوم كبرى، و صدیقه صغرى مى‏نامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى كه او را «عقیله بنى هاشم‏» مى‏گفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج كرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود كه دو تن از آن‏ها (محمد و عون) در كربلا، در ركاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت ‏شهادت نوشیدند. (2)
آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با كوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت.

زینت پدر
معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب مى‏كنند، ولى در جریان ولادت حضرت زینب علیهاالسلام والدین او این كار را به پیامبراسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند.

پیامبر صلى الله علیه وآله كه در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه على علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را كه به معناى «زینت پدر» است‏ براى این دختر انتخاب نمود.
ویژگی های این بزرگوار
عبادت و بندگى
زینب علیهاالسلام به خوبى از قرآن آموخته بود، كه هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله كمال بندگى است. ؛ «من جن و انس را نیافریدم جز براى این كه عبادت كنند.»
او عبادت‏ها و نماز شب‏هاى پدر و مادر را از نزدیك دیده بود. او در كربلا شاهد بود كه برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود:«ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیه الى غد لقد نصلى لربنا اللیله وندعوه و نستغفره فهو یعلم انى احب الصلوه له وتلاوه كتابه وكثره الدعاء والاستغفار (8) ؛ به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت‏ بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود مى‏داند كه من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا كردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از اداى تكلیف نیست، بلكه سخن از عشق به عبادت و نماز است
حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت. عمه‏ام زینب در مسیر كوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏نمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد.»
امام حسین علیه السلام كه خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابده‏اش مى‏فرماید:« یا اختاه لا تنسینى فى نافله اللیل (10)؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مكن!» این نشان از آن دارد كه این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حكمت و هدف آفرینش دست ‏یازیده است.
عفت و پاكدامنى
عفت و پاكدامنى، برازنده‏ ترین زینت زنان، و گران قیمت‏ ترین گوهر براى آنان است. زینب علیهاالسلام درس عفت را به خوبى در مكتب پدر آموخت، آن جا كه فرمود:«ما المجاهد الشهید فى سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف یكاد العفیف ان یكون ملكا من الملائكه(11)؛ مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از كسى نیست كه قدرت دارد اما عفت مى‏ورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند- نزدیك است كه انسان عفیف فرشته‏اى از فرشتگان باشد.»
یحیى مازنى روایت كرده است :
(( مدتها در مدینه در خدمت حضرت على (ع) به سر بردم و خانه ام نزدیك خانه زینب (س) دختر امیرالمؤ منین (ع) بود. به خدا سوگند هیچ گاه چشمم به او نیفتاده صدایى از او به گوشم نرسید.
به هنگامى كه مى خواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا (ص) برود، شبانه از خانه بیرون مى رفت ، در حالى كه حسن (ع) در سمت راست او و حسین (ع) در سمت چپ او و امیرالمؤمنین (ع) پیش رویش راه مى رفتند.
هنگامى كه به قبر شریف رسول خدا (ص) نزدیك مى شد، حضرت على (ع) جلو مى رفت و نور چراغ را كم مى كرد. یك بار امام حسن (ع) از پدر بزرگوارش درباره این كار سؤ ال كرد، حضرت فرمود: مى ترسم كسى به خواهرت زینب نگاه كند. ))
زینب كبرى عفت ‏خویش را حتى در سخت‏ ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حركت از كربلا تا شام سخت ‏بر عفت ‏خویش پاى مى‏فشرد. مورخین نوشته‏اند: او صورت خود را با دستش مى‏پوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.»
ولایت مدارى
قرآن بدون هیچ قید و شرطى در كنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلى الله علیه وآله و صاحبان امر، یعنى، ائمه اطهارعلیهم السلام مى‏دهد.« اطیعواالله واطیعواالرسول واولى الامرمنكم‏» (14)؛ «از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت كنید.»
زینب علیهاالسلام كه حضور هفت معصوم (15) را درك كرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداكارى در راه آن و) … سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده كرده بود كه چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت:« روحى لروحك الفداء ونفسى لنفسك الوقاء (16)؛[اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد.» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیهاالسلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در كربلا به عرصه ظهور رساند.
از یك سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش كرد. از جمله در خطبه شهر كوفه فرمود لكه ننگ كشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»
و همچنین در مجلس ابن زیاد (18)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود.
از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت ‏بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظه‏اى كه خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض كرد: اى یادگار گذشتگان … خیمه‏ها را آتش زدند ما چه كنیم؟ فرمود:«علیكن بالفرار؛ فرار كنید.»
از این مهمتر در چند مورد، زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع كرد و تا پاى جان از او حمایت نمود.
الف- در روز عاشورا؛ هنگامى كه امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست ‏یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت ‏حركت كرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او كشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مى‏گردد.

ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمه‏ها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمى‏گذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر مى‏خواهید او را بكشید، اول مرا بكشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر كرد.
ج- زمانى كه ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر كرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش كشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از كشتن خاندان ما بردار. و ادامه دادبه خدا قسم هرگز او را رها نخواهم كرد؛ اگر مى‏خواهى او را بكشى مرا نیز با او بكش.»
ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، كه دوست دارد من او را با على بن الحسین بكشم. او را واگذارید.
البته ابن زیاد كوچكتر از آن است كه بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلكه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن‏ها را به میدان جنگ اعزام نمى‏كرد.

روحیه بخشى
در مسافرت‏ها و نیز در حوادث تلخ، آن چه بیش از هر چیز براى انسان لازم است، روحیه و دلگرمى است. اگر انسان براى انجام كارهاى مهم و حساس روحیه نداشته باشد، آن كار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شكست نیز مواجه شود. یكى از بارزترین اوصاف زینب علیهاالسلام روحیه بخشى اوست. او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ایفا كرد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیكوى زینب بیشتر ظهور كرد. او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودى قتلگاه تا كوچه‏هاى تنگ و تاریك كوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمكده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود.
او حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا كه مى‏گفت [اى پسر برادر!] آن چه مى‏بینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.»
صبر
یكى از بارزترین اوصاف انسان‏هاى كامل، صبر و بردبارى در فراز و نشیب‏هاى روزگار و تلخى‏هاى دوران است. قرآن كریم در آیات متعددى به صابران بشارت داده (23) و پاداش‏هاى فراوان آن‏ها را یادآورى نموده است. زینب علیهاالسلام از این جهت در اوج كمال قرار دارد. در زیارتنامه آن حضرت مى‏خوانیمملائكه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.» مخصوصا در ماجراى كربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، كه صبر از روى او خجل است.
در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه كه آن ملعون با نیش زبانش نمك به زخم زینب مى‏پاشد و براى آزردن او مى‏گوید: كار خدا را با برادر و خانواده‏ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مى‏خواهد بگوید كه دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمى‏كند، با آرامشى كه از صبر و رضاى قلبى او حكایت داشت فرمود: جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یك زن اسیر در شگفت مى‏ماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت‏ها متعجب مى‏شود و قدرت محاجه را از دست مى‏دهد.
ایثار
زینب مجلله دراین صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده است. او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مى‏خرد و در تمام صحنه‏ها، دیگران را بر خود مقدم مى‏دارد.
او در ماجراى كربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمى‏كرد و آن را نیز به كودكان مى‏داد. در بین راه كوفه و شام، با این كه خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند كشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زین العابدین علیه السلام مى‏فرماید:« عمه‏ام زینب[در مدت اسارت]، غذایى را كه به عنوان سهمیه و جیره مى‏دادند، بین بچه‏ها تقسیم مى‏كرد، چون در هر شبانه روز به هر یك از ما یك قرص نان مى‏دادند.» او سختى‏ها و تازیانه‏ها را به جان خود مى‏خرید و نمى‏گذاشت‏ بر بازوى كودكان اصابت كند

حضرت زینب (س) در نهضت حسینی

در تاریخ اسلام زنان مؤمن و فداکار بسیارى بوده‌اند که با حضور فعال در صحنه‏هاى حساس سیاسى و اجتماعى، مسیر تاریخ را تغییر دادند.
از جمله این زنان، حضرت زینب(س) است که با حضور در نهضت کربلا، مسئولیت بزرگى را بر عهده گرفت.حضرت زینب براى ایفاى مسئولیت بزرگ پیام رسانى، از دوران کودکى تحت تربیت پیشوایان معصوم قرار گرفت و امام حسین(ع) نیز در مسیر حرکت به کربلا، با سخنان و توصیه‏هایى، خواهرش را آماده‏تر کرد. زینب کبری تحت تربیت پدر و مادرى چون حضرت على(ع) و حضرت فاطمه(س) و با شایستگى و استعداد ذاتى که از آن بهره‏مند بود به مراتب عالى از فضائل و کمالات انسانى دست یافت. او مانند پدر و مادر خود جامع همه کمالات و صفات پسندیده بود. او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ایمان و عقیده، قهرمان دلیری و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستیزه جوی باطل و آتش افشان حق در برابر نیروهای ستمگر و کوبنده دژخیمان زورگو است.زینب (س) تجسم زهد، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به اخلاق الهی است.
تردیدی در نقش حضرت زینب در حفظ کردن قیام عاشورا و ابلاغ پیام آن نیست. بدون شک بی حضور آن حضرت این قیام به بلوغ و سرانجام مطلوب خویش نائل نمی گشت.
اما جایگاه حضرت زینب (س) در این میدان چه بود؟
در آن برهه از زمان شاهد عملا حضور یزیدی بودیم که بازی با میمون و شرابخواری به عادت او بدل شده بود و البته ادعای خلافت مسلمین را نیز در میان مردم داشت. از سویی دیگر نیز در تلاش بود تا این نظر را بر امام و ولی مسلمین یعنی امام حسین ع نیز دیکته نماید. هر آنچه خود می نمود با بی شرمی تمام، اسلامی می دانست و جامعه را نیز با خوی کثیف خود به این سوی می برد. امر آن چنان شده بود که دیگر اسلامی که پیامیر خاتم برای مردم به هدیت آورده بود در حال تبدیل شدن به ماهیت جدیدی بود امام حسین ع در بیانی اوضاع آن زمان را چینین تبین می فرمایند اَلا ترونَ أنّ الحقَ لا یعملُ به وأنّ الباطلَ لا یتناهی عنهُ ، لِیرغبَ المؤمنُ فی لقاء الله مُحِقاً (آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود واز باطل نهی نمی گردد ؟ در چنین شرائطی مؤمن به لقای خدا سزاوار است (.در جایی حضرت رو به ولید فرماندار مدینه می فرمایند «أیّها الامیر! إنّا اهل بیت النبّوّة و معدن الرّسالة و مختلف الملائکة و بنا فتح اللَّه و بنا ختم اللَّه و یزید رجل فاسق شارب الخمر قاتل النّفس المحرمه و مثلى لا یبایع بمثله و لکن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون أیّنا أحقّ بالخلافة و البیعة؛ اى امیر، ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و محل آمد و شد ملائکیم و خداوند به ما شروع مى‏کند و به ما پایان مى‏دهد - همه امور هستى به برکت وجود ماست - در حالى که یزید مردى است فاسق و شراب‏خوار و کسى است که خون حرام بر زمین مى‏ریزد و علناً به فسق و فجور مى‏پردازد و کسى مانند من با شخصى مثل او بیعت نمى‏کند ولى - مهلت بده - تا صبح شود و دو طرف در کار خود بیندیشیم تا معلوم شود کدام یک از ما به خلافت و بیعت سزاوارتریم.

این زینب (س) است که مى گوید: این لکه ننگ را چگونه خواهید شست، درحالى که فرزند رسول خدا و سید جوانان بهشت را کشته اید؟ همان که در جنگ، سنگر و پناهتان بود و در صلح مایه آرامش و التیام شما بود. او که ترس را ترسانده، زنجیر را پاره کرده و دشمن را به اسارت سخنان رسوا کننده یزید مى بیند که با چوب خیزران به لب و دندان خون خدا جسارت مى کند، فریاد مى زند «تبت یدا ابى لهب».اى یزید! دستانت بریده باد! آیا مى دانى چه مى کنى؟ آیا مى دانى که چوب بر لب و دندان حبیب رسول خدا(ص)، پسر مکه و منى و پسر فاطمه زهرا (س) مى کوبى؟ ناله چنان جانسوز بود که هرکس در آن مجلس بود به گریه درآمد.

آن زمان که حسین و یارانش از سوى دشمن یاغى معرفى مى شدند، این زینب (س) بود که امامش را «سید جوانان بهشت»، «فرزند مکه و منى»، «حبیب رسول خدا» و داراى ده ها صفت دیگر معرفى کرد.

حضرت زینب به جهت علاقه وافری که به برادرش امام حسین داشت، هنگام ازدواج با عبدالله بن جعفر شرط کرد که هر گاه امام حسین خواست به سفر برود، زینب بتواند همراه برادرش برود و عبدالله از رفتن وی ممانعت نکند.

بنابراین در سفر امام حسین به کربلا حضرت زینب نیز به همراه امام و یار و پشتیبان ایشان بود. پس از شهادت امام نیز حضرت زینب از فرزند برادرش علی بن الحسین السجاد(ع) حمایت و پشتیبانی می کرد.

روز عاشورا یکی از سخت ترین و دردناک ترین روزها برای زینب (س) بود. او می دید چگونه لشکر عمر سعد، فرزندان و ذریه رسول خدا را به شهادت می رسانند و سر از بدنشان جدا می سازند. او در مقابل این اعمال احساس وظیفه می کرد و در برابر این معایب خویشتنداری کرده و سرپرستی خاندان عصمت را بر عهده گرفت. در ماجرای غم انگیز کربلا، منابع در چند جا از زینب نام برده اند. یکی در وقتی که علی اکبر(ع) به زمین افتاد و پدر را به بالین خود طلبید. نقل شده است که زینب خود را به میدان رسانید و روی کشته علی اکبر انداخت تا برادر را به خود متوجه سازد و از شدت اندوهی که با دیدن پیکر قطعه قطعه علی اکبر بر حضرت وارد شده، بکاهد. در جای دیگر می بینیم که فرزند کوچک امام حسن مجتبی(ع) به نام عبدالله، با دیدن پیکر به خاک افتاده عمو، از خیمه بیرون می دود تا خود را به عمو برساند و دشمنان را از حضرت دور سازد. در این جا امام (ع) خواهر را مخاطب قرار داده که «خواهر جان! این کودک را نگهدار» زینب فورا می دود و عبدالله را می گیرد، اما کودک دست خود را از دست عمه می کشد و بالاخره خود را به عمو می رساند و روی بدن نازنین عمو به دست آن سنگدلان به شهادت می رسد و دیگر جایی که از زینب نام رفته است، لحظه وداع است. هنگامی که امام حسین(ع) برای خداحافظی به نزد زنها می آید و زینب را مخاطب ساخته و جامه کهنه ای می خواهد تا زیر لباس های خود بپوشد تا دشمنان پس از شهادت حضرت رغبتی نکنند و بدن وی را برهنه نسازند.

زینب سلام الله علیها در تمام صحنه ها چون کوهی استوار، مقاومت کرد تا رسالتی را که بر عهده گرفته با شایستگی به سرانجام رساند.حضرت زینب پس از واقعه عاشورا در مجلس ابن زیاد حضور یافت و سخنان آتشینی ایراد کرد. کیفیت ورود زینب و وضع لباس و جامه او را در مجلس ابن زیاد به گونه ای رقت بار و غم انگیز نوشته اند. شیخ مفید در ارشاد می نویسد: «هنگامی که زینب به مجلس ابن زیاد آمده، پست ترین جامه را پوشیده بود و به طور ناشناس وارد شد». اما به هر صورت ابن زیاد متوجه شد و پرسید: «این زن ناشناس کیست»؟ کسی پاسخ او را نداد، برای بار دوم و سوم سؤال کرد، در این وقت یکی از کنیزان پاسخ داد: «این زن زینب دختر فاطمه دختر رسول خدا است». ابن زیاد با کمال بی شرمی گفت: «سپاس خدای را که شما را رسوا نمود». اما زینب (س) برای خنثی کردن تمام نقشه های عوام فریبانه او فرمود: «ستایش خدای را سزاست که ما را به وسیله پیغمبرش گرامی داشته و از پلیدی به خوبی پاک گرانید، آن کسی که رسوا شود بی شک و تردید فاسق است و آن کس که دروغ می گوید، فاجر و تبهکار است و چنین کسی ما نیستیم و دیگران هستند و الحمدلله». پسر زیاد که انتظار نداشت، با چنین زنی دانشمند و با شهامتی روبه رو شود، سخن خود را این گونه تغییر داد و گفت: «رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟» حضرت زینب با لحنی افتخار آمیز فرمود: «من جز نیکی ندیدم، آنان مردمانی بودند که خداوند کشته شدن را برای آن ها مقدر فرموده بود و آنان نیز با کمال افتخار به آرامگاه خود شتافتند. ولی بدان که به زودی خدا میان تو و ایشان جمع خواهد کرد و تو را مورد بازخواست و احتجاج قرار خواهد داد پس نگران باش که در آن روز پیروز چه کسی خواهد بود؟ (تو با آن ها) ای پسر مرجانه مادر به عزایت بنشیند». سخن گفتن ابن زیاد با حضرت زینب در این مجلس به درازا می کشد و سرانجام ابن زیاد به مصلحت خویش نمی بیند که با زینب سخن بگوید و بیش از این خود را در مقابل چشمان حاضران رسوا و شرمنده سازد، از این رو متوجه امام سجاد(ع) که به صورت اسیران در مجلس آورده بودند، شد و با او به گفت و گو پرداخت. اما حضرت سجاد ابن زیاد را مفتضح ساخت تا آنجا که ابن زیاد قصد جان حضرت را نمود و دستور قتل او را صادر کرد. در این جا نیز زینب (س) از جا برخواست و دست های خود را حلقه وار به گردن امام سجاد (ع) انداخت و گفت: «ای پسر زیاد! این اندازه خون که از ما ریخته ای تو را بس است… به خدا سوگند من از او جدا نخواهم شد تا اگر او را بکشی مرا هم با او به قتل رسانی!»
زینب (س) و سرپرستى کاروان کربلا
در ماجراى غم انگیز کربلا، آقا ابا عبدالله الحسین (ع) وظیفه حفظ و مراقبت از زنان و کودکان و پرستارى از بیماران را به خواهرش زینب کبرى(س) سپرده بود، چرا که خوب مى دانست زمانى که تازیانه دشمن فرود مى آید، وقتى که کف پاى اطفال یتیم تاول مى زند یا آنگاه که فرزند دلبند امام از فرط ضعف و گرسنگى از مرکبش مى افتد و وقتى که آن ملعون خواستار کنیزى یادگار امام مى شود، در تمامى این موارد فقط زینب(س) است که مى تواند پناهگاه و تکیه گاهشان باشد. آرى، او که مصائب روز عاشورا چون باران بر سرش مى بارد و مشکلات چون توفان او را در برمى گیرد و داغ هاى پى درپى آزارش مى دهد، حتى لحظه اى از وظیفه اش نسبت به «پرستارى و مراقبت» از کاروان اسرا و از امام سجاد(ع) کوتاهى نمى کند. جمعى زن و کودک که داغدار، گرسنه و تنشه و بى پناه هستند، شدیداً به یک سرپرست نیازمندند و آن فرد کسى جز دختر آزاده زهرا(س) نیست.عصر عاشورا، اگر چشم دل باز کنیم، خواهیم دید که یک خانم مضطرب و حیران در کنار خیمه اى آتش گرفته بر سر و سینه مى زند و ناله مى کند و مى گوید: خدایا چه کنم؟ بیمارم در میان خیمه در حال سوختن است. خواهیم دید که او اشک چشم کودکان را پاک کرده و آتش دامنشان را خاموش مى کند. براى این که تازیانه دشمن بدن ضعیف و لاغر کودکى را نیازارد، خود را سپر او قرار مى دهد و خاطره تازیانه هاى دشمن بر بدن عزیز مادرش زهرا را زنده مى کند. دستور حرکت صادر شده و کاروان بدون کاروان سالار را به اسیرى مى برند. کاروان اسیران درخواست مى کنند که جهت وداع، از کنار قتلگاه عبور داده شوند. همین که زنان داغدار و کودکان عزادار به قتلگاه مى رسند، با منظره دلخراشى مواجه مى شوند: لاله هاى گلستان محمدى پرپرى که درآغوش مى کشند. در این میان امام على بن الحسین(ع) وضع خاصى دارد. او بیمار است و علاوه بر آن پاهاى مبارک و دستان مطهرش را بسته اند. او فقط از بالاى مرکب به گلزار خزان دیده مى نگرد و اشک مى ریزد. بوى خون، منظره غیرقابل باور قتلگاه و اجساد افتاده در آن، به امام حالت عجیبى داده است. بدن هاى پاک و قطعه قطعه پدر، برادر، عمو و عموزاده و دیگران، تاب و توان از او برده است.
نقش حضرت زینب (س) بعد از واقعه جانسوز عاشورا چه بود ؟
بعد از حادثه کربلا حضرت زینب (س)، حدود یک سال و شش ماه زندگى کرد. حضرت در کاروان اسیران، همراه دیگر باقى ماندگان غافله کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد. اگر چه در واقع رهبرى بازماندگان بر عهده امام سجاد (ع) بود، اما به ظاهر زینب کبرى (س) رهبرى را برعهده داشت.
سخنرانى قهرمانانه زینب (س) در کوفه، موجب تحول در افکار عمومى شد. وى در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه که به پیروزیش مى‏نازید و مى‏گفت: “کار خدا را با خاندانت چگونه دیدى؟!” با شهامت و شجاعت و صف ناپذیرى گفت: “ما رأیت الا جمیلا؛ جز زیبایى چیزى ندیده‏ام. شهادت براى آنان مقدر شده بود. آنان به سوى کشتن گاه خویش رفتند به زودى خداوند آنان و تو را مى‏آورد تا در پیشگاه خداوند داورى خواهید.
آن گاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد (ع) را صادر کرد، زینب (س) با زیرکى تمام، زمام عواطف را به دست گرفت و برادر زاده‏اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستى او را بکشى مرا هم بکش. به دنبال حرکت زینب (س)، ابن زیاد از کشتن امام سجاد (ع) منصرف شد.
کاروان آزادگان به دمشق رفت. در شام نیز زینب (س) توانست افکار عمومى را متحول نماید. در جلسه‏اى که یزید به عنوان پیروزى ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه کربلا، سربریده حسین (ع) را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستى به صورتش مى‏زد، زینب کبرى (س) با سخنرانى خویش غرور یزید را در هم کوبید و او را از کرده خویش پشیمان کرد. سرانجام یزید مجبور شد کاروان را با احترام به مدینه برگرداند.
در مدینه نیز زینب (س)، پیام آور شهیدان، ساکت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حکومت یزید شوراند. حاکم مدینه در پى تبعید حضرت زینب (س) برآمد. به نوشته برخى حضرت به شام سفر نمود و در همان جا درگذشت. برخى دیگر گفته‏اند: حضرت به مصر هجرت نمود و در تاریخ پانزدهم رجب سال 62 هجرى درگذشت.(
پایان
روزى میهمانى براى امیرالمؤ منین (ع) رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: اى فاطمه ، آیا طعامى براى میهمان خدمت شما مى باشد؟ عرض كرد: فقط قرض نانى موجود است كه آن هم سهم دخترم زینب مى باشد.
زینب (س) بیدار بود، عرض كرد: اى مادر، نان مرا براى میهمان ببرید، من صبر مى كنم . طفلى كه در آن وقت ، كه چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و كرم او باشد، دیگر چگونه كسى مى تواند به عظمت آن بانوى عظمى پى ببرد؟

زنى كه هستى خود را در راه خدا بذل بنماید، و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنماید و از آنها بگذرد بایستى در نهایت جود بوده باشد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-10-23] [ 01:43:00 ب.ظ ]




چگونه گناه نکنیم ؛ بخش اول
بسم الله الرحمن الرحیم

در آداب و معارف الهی، بر خلاف گفته رایج، انسان جایز الخطا نمی‌باشد بلکه ممکن الخطاست. یعنی اجازه انجام گناه و خطا را ندارد اما در صورت انجام آن راه توبه و بازگشت به سوی خدای متعال باز بوده و حتی به شرط شناخت عمیق از ضعف خود و ترمیم آن، به درجه ای بالاتر از مقام و مرتبه پیشین خود، دست پیدا می‌کند.

اولین نکته ای که ذکر آن ضروری می‌باشد این است که خودشناسی اصلی‌ترین راهکار دوری از گناه می‌باشد. یعنی انسان با شناخت خود و یافتن بیماری‌های روحی و اعتقادی خود، می‌تواند، با امداد الهی، به درمان و اصلاح خود پرداخته و به تدریج، از هرگونه فریفته شدن توسط شیطان جلوگیری نماید. بنابراین، اولین گام برای مبارزه با شیطان، خودشناسی و یافتن راه‌های نفوذ شیطان به فرد می‌باشد.

نکته ای که بارها در قرآن و روایات معصومین به آن اشاره شده است، این می‌باشد که شیطان، ارائه کننده گناه بوده و هیچ کس را مجبور به انجام گناه نگرده است؛ از این روست که اعتراض گناهکاران مبنی بر فریفته شدن توسط شیطان، در روز قیامت از سوی خداوند، پذیرفته نمی‌باشد.

بر طبق آیات قرآن و احادیث اهل بیت، شیطان، از طریق اتخاذ وسایل و حرکت در مسیرهای مختلف، به انسان حمله می‌کند و شناخت این راه‌ها و وسایل، پس از خودشناسی، اصلی‌ترین گام برای مقابله با شیطان می‌باشد.

وحی:

اولین نوع حمله شیطان به انسان برای به انحراف کشیدن او، «وحی» است. در توضیح باید گفت، همان گونه که وحی الهی وجود داشته و حتی به انسان‌های عادی غیر از پیامبران هم القاء گشته که از آن در تعابیر رایج به عنوان «الهام» یاد می‌گردد، وحی شیطانی نیز، وجود دارد. از این رو در احادیث مطروحه از ائمه معصومین، بر این نکته تاکید شده است که قلب انسان دو گوش دارد گوشی که صحبت شیطان را می‌شوند و گوشی که شنوای صحبت خداوند رحمن است.

باید توجه داشت، انسان، انتخاب کننده اصلی در شنیدن وحی الهی یا وحی شیطانی می‌باشد؛ یعنی انسان است که مشخص می‌کند دل و گوش خود را به صحبت و وحی خدای رحمن بسپارد و یا دل در گروی شیطان قرار دهد.

نکته مهم دیگر این است که ما قادر به خاموش کردن صوت شیطان نیستیم و صدای او تنها با ظهور «حضرت بقیه الله الاعظم» خاموش می‌گردد. اما ما می‌توانیم نفس خود در مسیری تربیت کنیم که از گوش سپردن به شیطان، اجتناب نماید. در غیر این صورت، مطابق با آیات قرآن، انسانی که گوش به وحی شیطان بسپارد، به اولیاء شیطان یعنی کسی که ولایت شیطان را پذیرفته است، بدل خواهد شد.

وحی یعنی ارتباط سریع و پنهانی با منبع وحی، و همان گونه که پیش از این اشاره گردید، برای مقابله با وحی شیطانی باید خودشناس بود، یعنی لازم است انسان تشخیص دهد و این دقت را داشته باشد که دریابد آن چه درون او در حال وقوع است و او را به انجام کاری سوق می‌دهد از سوی شیطان به او وحی گردیده است.

پس از شناسایی این منبع، انسان می‌تواند با ذکر و یاد خدا، از شر شیطان و وحی او خلاصی یافته و به درگاه مقدس الهی پناه برد و اعتراف نماید که بدون خدا و پشتیبانی او نمی‌تواند در مقابله با شیطان موفق گردد.

در طی این مسیر، اهل بیت به عنوان کشتی نجات انسان از دریای متلاطم گناه، اصلی‌ترین وسیله برای نجات انسان از شر شیطان و هدایت او به سمت خدای متعال می‌باشند.

نکته ای که ذکر آن ضروری است این می‌باشد که پس از حمله وحیانی شیطان و شناخت انسان از ضعف خود و مقابله با آن و انجام توبه از ارتکاب گناه، این خودشناسی و توبه اسباب تعالی مقام و مرتبت انسان نزد خداوند را فراهم می‌آورد؛ از این جهت باید گفت در دستگاه آفرینش الهی، حتی ابلیس ملعون نیز می‌تواند به عنوان یک فرصت برای فرد مؤمن تلقی شود که اسباب خودشناسی و تعالی او را فرآهم آورده است.

از این روست که پس از ترک اولی توسط حضرت آدم (ع) و توبه او با استعانت از کلمات الهی، جایگاه و منزلت او نزد خدای متعال افزایش یافت و مطابق آیه ۱۲۲ سوره طه (گوید ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیهِ وَ هَدی) مقام حضرت آدم پس از توبه و ترمیم خود، از پیش از گناه، بالاتر رفت.*

البته این به آن معنا نمی‌باشد که انسان اجازه انجام گناه را به امید توبه و ارتقای جایگاه داشته باشد بلکه بدین مفهوم است که اگر گناه اسباب خودشناسی فرد را فراهم آورد و باعث شناخت ضعف‌های او و تلاش برای ترمیم آن‌ها گردد، می‌تواند اسباب ارتقای جایگاه انسان را فراهم آورد.

چگونه گناه نکنیم بخش دوم

در این شماره، قصد داریم، به دو روش دیگر شیطان برای گمراه ساختن انسان و دور کردن او از هدف اصلی اشاره نماییم.

دریافت این بخش به صورت PDF

بسم الله الرحمن الرحیم

در مقاله شماره یک، به یکی از روش‌های اصلی شیطان برای گمراه ساختن انسان یعنی القای وحی شیطانی اشاره کردیم و یادآور شدیم با وجود این که شیطان دشمنی آشکار برای انسان است و بر گمراه ساختن او، قسم یاد کرده است، اما در پازل خداوند تعریف شده و اسباب امتحان بندگان و جداساختن سره از ناسره را فراهم می‌آورد. در این شماره، قصد داریم، به دو روش دیگر شیطان برای گمراه ساختن انسان و دور کردن او از هدف اصلی اشاره نماییم.

وسوسه

روش دیگر گمراه ساختن انسان توسط شیطان، وسوسه می‌باشد. وسوسه، صدای بسیار ضعیفی که همراه خود شر می‌آورد. شیطان وسوسه کننده است و خود انسان، عامل به آن است. در اصل، شیطان با تحریک نفس انسان، به وسوسه آن می‌پردازد. از این روست که برخی، حمله شیطان را قبول ندارند؛ زیرا شیطان به نفس انسان پیشنهاد می‌دهد و برخی گمان می‌کنند این ایده و فکر، از سوی خود آن‌ها بوده و تمایل ایستادگی در برابر خود را ندارند.

بنابراین در مرحله اول باید تشخیص دهیم که یک ایده و یا تفکر که در ذهن ما در حال رشد است، متعلق به ما نیست بلکه از سوی شیطان بوده و باید با آن مقابله کرد.*

از تاکتیک‌های مبارزه با شیطان برای ترک گناه، خراب کردن پل‌های پشت سر و از بین بردن اسباب و وسایل ارتکاب گناه می‌باشد. در این حالت است که به تدریج، نفس ما تربیت شده و به جایی می‌رسد که حتی در صورت وجود این ابزار و وسایل، به سمت گناه، حرکت نخواهد کرد.

باید توجه داشت که شیطان با وسوسه نه تنها امر به منکر که نهی از معروف نیز انجام می‌دهد. وقتی انسان قصد انجام کار نیکی را دارد، شیطان، سعی در بازداشتن انسان از انجام آن کار را دارد و گاهی نیز ممکن است کار نیک دیگری که اجر و پاداش کمتری دارد را به او پیشنهاد دهد؛ یعنی انسان را میان دو خیر مخیر می‌سازد.

در این مرحله، راه تشخیص مسیر صیحیح باز هم توجه به نفس است؛ یعنی بررسی کنیم و ببینیم که نفس ما به کدام یک از آن اعمال تمایل بیشتری دارد و از انجام آن اجتناب کنیم همچنین از خدا بخواهیم که نور اعمال را به ما نشان دهد تا متوجه شویم که کدام عمل، نور بیشتری دارد و انجام آن را انتخاب نماییم.

القای امنیه باطل

بر هر انسانی لازم است که دو نوع هدف در زندگی خود داشته باشد: سؤل و اُمنیه

سؤل اصلی‌ترین هدف و آرزو فرد در زندگی می‌باشد که مسیر اصلی زندگی او را برای رسیدن به آن، ترسیم می‌کند. باید گفت، با وجود این که سؤل اصلی‌ترین هدف یک انسان در زندگی است اما بسیاری از آن غافل می‌باشند یعنی نمی‌دانند هدف اصلی آن‌ها از زندگی چه می‌باشد؛ مثل رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی و یا تلاش برای ظهور.

امنیه یعنی اهداف و آروزهای اصلی ما که به اصلی‌ترین آرزو یعنی سؤل ما ختم می‌شود. برای رسیدن به سؤل، امنیه‌های مختلف اما مرتبط با هم وجود دارند. باید امنیه آنچنان در راستای سؤل باشد که گویی همان سؤل است.

یکی از کارهای شیطان القای امنیه باطل است یعنی آن را تغییر داده و در فرد شوق دستیابی به یک امر باطل را ایجاد می‌کند.

از این رو بسیاری از افراد، پس از رسیدن به یک خواسته خود که در اصل امنیه ای باطل از سوی شیطان بوده است، متوجه می‌شوند از ابتدا مسیر را اشتباه انتخاب کرده و از اصلی‌ترین هدف یعنی سؤل خود فاصله گرفته‌اند.

باید گفت شیطان از این روش یعنی القای امنیه باطل، حتی در مورد پیامبران نیز، استفاده می‌کند که البته به امر الهی، مؤثر واقع نمی‌گردد:

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِک مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِی إِلَّا إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیطَانُ فِی أُمْنِیتِهِ فَینْسَخُ اللَّهُ مَا یلْقِی الشَّیطَانُ ثُمَّ یحْکمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ –حج-۵۲

«و پیش از تو نیز هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم جز آن که هرگاه آرزو می‌کرد و طرحی برای اهداف رسالت خود می‌ریخت، شیطان در خواسته اول القای شبهه می‌کرد اما خدا آن چه را شیطان القا می‌کرد محو می‌گردانید سپس خدا آیات خود را استوار می‌ساخت.»

برای فهم این مطلب که یک امنیه شیطانی است و یا در راستای سؤل ما، قرار دارد، یک راهکار اساسی وجود دارد:

وقتی شوق انجام کاری در یک فرد برای رسیدن به یک امنیه به وجود آمد، باید استشاره کند؛ یعنی با اهل فن آن موضوع خاص مشورت کند و پس از اطلاع کامل پیرامون آن موضوع، به بررسی میزان ارتباط و نزدیکی آن امنیه به سؤل خود بپردازد؛ در این حالت است که فرد متوجه خواهد شد برخی امنیه‌ها شیطانی می‌باشند.

چگونه گناه نکنیم ؟ دانلود سخنرانی استاد رائفی پورچگونه گناه نکنیم ؟ دانلود سخنرانی استاد رائفی پور

چگونه گناه نکنیم بخش سوم

در دو نوشتار پیشین، به سه روش اصلی شیطان برای گمراه ساختن انسان اشاره کردیم؛ در این مقاله، چند راه دیگر نفوذ او را مورد بررسی قرار خواهیم دهیم.

در دو نوشتار پیشین، به سه روش اصلی شیطان برای گمراه ساختن انسان اشاره کردیم؛ در این مقاله، چند راه دیگر نفوذ او را مورد بررسی قرار خواهیم دهیم.

دریافت پی دی اف بخش سوم

راهزنی و محاصره کامل

مطابق با آیات قرآن، شیطان قسم یاد کرده است که انسان‌هایی را که در مسیر صراط مستقیم قرار گیرند را از چهار جهت مورد حمله قرار دهد:

قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَک الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکثَرَهُمْ شَاکرِینَ

(شیطان) گفت: پس به سبب آن که مرا به گمراهی افکندی من هم برای [فریفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست. آن گاه از پیش رو، از پشت سر و از طرف راست و چپشان بر آنان می‌تازم بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت.

• از جلو حمله کردن یعنی القای امنیه باطل و آینده را تباه کردن است؛ در این صورت عمر فرد، به بطالت گذشته و ره‌توشه‌ای برای معاد خود، نخواهد داشت.

• پشت سر حمله کردن یعنی ایجاد شک و شبهه در مبدأ و هدف خلقت و همچینین، جلوگیری از انفاق اموال در راه خداوند و در نتیجه به ارث گذاردن آن برای بازماندگان و وارثان.

شیطان در مورد حمله خود از سمت راست و چپ نمی‌گوید از سمت راست و سمت چپ حمله می‌کنم بلکه تاکید می‌کند که سمت راستی‌ها و از سمت چپی‌ها حمله می‌کنم. مفسرین معتقدند منظور از سمت راستی‌ها و سمت چپی‌ها، اعمال سمت راستی و اعمال سمت چپی است.

• سمت چپی‌ها یعنی اعمال بد و گناه. یعنی وادار ساختن انسان به انجام گناه

• سمت راستی‌ها یعنی اعمال خوب و ثواب؛ مثلاً فرد صدقه می‌دهد و این صدقه را با منت گزاردن اثر آن را خراب کرده و حتی مرتکب گناه نیز می‌گردد. در مورد هجوم شیطان از سمت راستی‌ها، اخلاص می‌تواند راهکار مبارزه با شیطان گردد.

القای وعده‌های روزانه و کوتاه مدت

شیطان در مواردی اقدام به دادن وعده‌های روزانه به فرد می‌کند که البته این با امنیه فرق داشته و پایین تر از آن است؛ یعنی ممکن است انسان به جایی برسد که حتی به شیطان اجازه دهد در انجام کوچک‌ترین و پیش پا افتاده‌ترین کارهای او نیز دخالت کند؛ به عنوان نمونه در مقابل کم‌ترین کار خیر او نیز ایستادگی کرده و وعده وقوع نتیجه شر را به او بدهد مثلاً اگر بخواهیم صدقه بدهیم وعده فقر می‌دهد.

تزیین و آراستن امور

یکی از کارهای شیطان، زینت دادن امور باطل برای زیبا جلوه دادن آن و انجام آن توسط انسان است؛ در این حال است که باید به میزان زرق و برق و زیبایی یک عمل توجه کرد. هر عمل و شوقی که بیش از اندازه زیبا جلوه کند و فرد را به سوی خود بکشاند، قبل از اقدام نیازمند بررسی است؛ زیرا عموماً این زرق و برق بیش از اندازه کار شیطان است.

تسویل

انسان ممکن است به مرحله‌ای برسد که به شیطان اجازه دخل و تصرف در سؤل یعنی اصلی‌ترین هدف زندگی خود را نیز بدهد. در اینجاست که شیطان، سؤل انسان را امری باطل قرار داده و از این طریق، اسباب گمراهی بیشتر او را فراهم می‌آورد؛ مانند فردی که در کل زندگی خود را در دنیا و برای دنیا، خلاصه کرده است.

استزلال

یکی از راه‌های شیطان برای دور ساختن انسان از صراط مستقیم، استزلال یعنی ایجاد تزلزل در او در هنگام انجام اعمال نیک و همچنین مقابله با تصمیمات و اعمال ناشایست است. شیطان این گونه به انسان القا می‌کند که توانایی انجام اعمال خوب و عدم انجام اعمال بد را ندارد. به طور کلی شعار اصلی شیطان «ما نمی‌توانیم» است؛ این در حالی است که برای فرد مؤمن، هیچ بن بستی وجود ندارد.

تسویف

تسویف از سوف به معنای فردا می‌آید. یعنی وقتی انسان قصد انجام کار خیری را داشته باشد، شیطان این‌گونه به او القاء می‌کند که هنوز فرصت هست و می‌تواند آن را در زمان دیگری انجام دهد. این مسئله باعث از دست رفتن بسیاری از فرصت‌ها برای انسان و در نهایت خسران او می‌گردد.

ایجاد نسیان و غفلت

این مورد در اکثر انسان‌ها اتفاق می‌افتد. یعنی فرد قصد انجام کار خیر دارد اما شیطان آن را از یاد او برده و او را دچار نسیان می‌کند. راهکار زمین زدن شیطان برای مقابله با این توطئه، نوشتن کارها و ثبت آن‌ها برای جلوگیری از فراموشی است. همان لحظه که نوشتن را با تأخیر می‌اندازیم یعنی مورد حمله شیطان قرار گرفته‌ایم. ثبت کارها و یادآوری آن‌ها و انجام به موقع آن، باعث ناامیدی شیطان از ایجاد نسیان و غفتلت و فرد می‌گردد.

چگونه گناه نکنیم بخش چهارم

در سه شماره پیشین، به راهکارهای شیطان به عنوان دشمن قسم‌خوره انسان برای فریفتن و گمراه ساختن او از صراط مستقیم، اشاره نمودیم. مواردی که در این شماره مورد بحث قرار خواهیم داد، مربوط به افرادی خواهد بود که به تعبیری از دست رفته و خود را در اختیار شیطان قرار داده‌اند.

دریافت پی دی اف بخش چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

امر کردن
انسان ممکن است در انجام گناه، به جایی برسد که شیطان برای گمراه ساختن او، نیاز به دادن وعده نداشته‌باشد بلکه فرد به عبدی برای شیطان بدل شده و مورد امر و نهی او قرار گیرد. از این روست که قرآن در آیه ۱۶۹ سوره بقره می‌فرماید: إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ «او (شیطان) شما را فقط به انواع بدی‌ها و زشتی‌ها دستور می‌دهد»

استفزاز و اجلاب
استفزاز یعنی بلند کردن و به سرعت به کاری واداشتن و اجلاب یعنی راندن و صیحه زدن با قهر و غضب این کلمه از جلب می‌آید.
یعنی شیطان در قبال برخی افراد، از یک سو با وعده‌های فریبنده آن‌ها را از مسیر خیر دور کرده و به سمت شر، سوق می‌دهد و از سوی دیگر با بستن مسیر خیر، راه بازگشت او را با مشکل رو به رو می‌سازد.

همز
همز از کلمه مِهمیز می‌آید که وسیله است که فرد وقتی سوار مرکب می‌شود به پاشنه پای خود می‌بندد و به زیر شکم مرکب زده و و باعث شوک حیوان و حرکت او می‌شود.

همز، بیشتر در حوزه لسانی است؛ یعنی، گناهانی که انسان از طریق زبان مرتکب شده و باعث شوک و ناراحتی طرف مقابل می‌گردد، همزی از سوی شیطان است. به عنوان نمونه شیطان می‌داند که حساسیت یک فرد، در شنیدن چه صحبت‌هایی است از این رو، در هنگام دعوا، به طرف مقابل القاء می‌کند که دست بر نطقه ضعف‌های او گذارد و از این طریق باعث درگیری دو طرف می‌شود. از این روست که خداوند در آیه ۹۷ سوره مومنون این گونه امر می‌فرماید: «وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِک مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیاطِینِ»

نزغ
در عربی راهکار راندن حیوان با چوب را نزغ می گویند. انسان ممکن است به مرحله‌ای برسد که به مرکبی برای شیطان بدل شده و شیطان او را نزغ می‌کند، به او ضربه می‌زند و او را وادار به راندن می‌کند. چنین انسانی مجبور است برای شیطان و مطابق خواسته او حرکت کند.

از این روست که حضرت یوسف درباره اقدام برادران علیه خود تعبیر نزغ را می‌آرود و می‌گوید شیطان میان من و برادرانم نزغ کرد (۱۰۰، یوسف). برای مقابله با نزغ باید سریع به خدا پناه برد فستعذ بالله گفت.

استحواذ
عرب کشتی گرفتن با الاغ را استحواذ می‌گوید؛ یعنی ممکن است انسان برای شیطان به چهار پایی مبدل شود که نه تنها بر او سوار می‌شود بلکه با او کشتی نیز گرفته و سرگرم است.

استهواء
حمله عقاب به موش از پشت سر به طوری که به علت میزان سرعت متوجه نمی‌شود را استهواء می‌گویند. انسان باید سعی داشته‌باشد به این مرحله نرسد زیرا در صورت رسیدن به این مرحله، بازگشت او به راه راست و به سوی خداوند، مشکل خواهد بود.

اضلال
در این مرحله فرد نه تنها فرد به طور کامل از مسیر مستقیم خارج شده است بلکه به عنوان یکی از یاران شیطان در جبهه او علیه جبهه الهی در حال جنگ است و قدم به قدم پا جای پای شیطان می‌گذارد.

ناامیدی از رحمت خدا
ناامیدی از رحمت خداوند، بزرگ‌ترین گناه می‌باشد. وقتی انسانی که در گناه غرق شده است، قصد بازگشت به سمت خدای متعال را می‌کند، شیطان، با القای ناامیدی از رحمت خداوند به علت بار سنگین گناهان مانع از بازگشت او می‌گردد.

باید به این مهم توجه داشت که انسان با ارتکاب هر گناه از صراط مستقیم خارج شده است؛ از این رو در صورت ارتکاب به گناه، پشیمانی و توبه و گفتن شهادتین، می‌تواند او را به صراط مستقیم باز گرداند.

نکته دیگر که ذکر آن ضروری به نظر می‌رسد این است که بیشترین جایی که شیطان حضور پیدا کرده و اقدام به کارشکنی می‌کند، جایی است که برای امام زمان کار می‌شود و تلاش می‌گردد امر ظهور محقق گردد؛ زیرا این کار از یک سو پر ثواب‌ترین کارها ست و از سوی دیگر شیطان رانده شده می‌داند با تحقق ظهور، کشته خواهد شد و عمرش پایان خواهد.

نباید از شروع و انجام کار خیر به بهانه کار شکنی شیطان ترسید؛ زیرا اگر مؤمنی کاری را آغاز نموده و در مقابل شیطان ایستادگی نماید، سنت امداد الهی همراه او می‌گردد و او موفق خواهدشد.

اعمال ثواب و نیک ما، با انجام گناهان باطل خواهد شد؛ از این رو یک انسان عادی نمی‌تواند مطمئن باشد که اعمال نیک خود را به خدا خواهد رساند.

خداوند در قرآن از عبارت من جاء بالحسنه استفاده کرده است یعنی مد نظر خداوند یک حسنه می‌باشد که فرد باید با خود بیاورد؛ در تفسیر برهان از محبت اهل بیت به عنوان این حسنه منحصر به فرد یاد شده که بنده با خود در پیشگاه الهی می‌آورد و فقط همین یک چیز است که مطمئن هستیم قطعاً آن را با خود خواهیم برد.

ناامیدی از رحمت خدا

ناامیدی از رحمت خداوند، بزرگ‌ترین گناه می‌باشد. وقتی انسانی که در گناه غرق شده است، قصد بازگشت به سمت خدای متعال را می‌کند، شیطان، با القای ناامیدی از رحمت خداوند به علت بار سنگین گناهان مانع از بازگشت او می‌گردد.

باید به این مهم توجه داشت که انسان با ارتکاب هر گناه از صراط مستقیم خارج شده است؛ از این رو در صورت ارتکاب به گناه، پشیمانی و توبه و گفتن شهادتین، می‌تواند او را به صراط مستقیم باز گرداند.

نکته دیگر که ذکر آن ضروری به نظر می‌رسد این است که بیشترین جایی که شیطان حضور پیدا کرده و اقدام به کارشکنی می‌کند، جایی است که برای امام زمان کار می‌شود و تلاش می‌گردد امر ظهور محقق گردد؛ زیرا این کار از یک سو پر ثواب‌ترین کارها ست و از سوی دیگر شیطان رانده شده می‌داند با تحقق ظهور، کشته خواهد شد و عمرش پایان خواهد.

نباید از شروع و انجام کار خیر به بهانه کار شکنی شیطان ترسید؛ زیرا اگر مؤمنی کاری را آغاز نموده و در مقابل شیطان ایستادگی نماید، سنت امداد الهی همراه او می‌گردد و او موفق خواهدشد.

اعمال ثواب و نیک ما، با انجام گناهان باطل خواهد شد؛ از این رو یک انسان عادی نمی‌تواند مطمئن باشد که اعمال نیک خود را به خدا خواهد رساند.

خداوند در قرآن از عبارت من جاء بالحسنه استفاده کرده است یعنی مد نظر خداوند یک حسنه می‌باشد که فرد باید با خود بیاورد؛ در تفسیر برهان از محبت اهل بیت به عنوان این حسنه منحصر به فرد یاد شده که بنده با خود در پیشگاه الهی می‌آورد و فقط همین یک چیز است که مطمئن هستیم قطعاً آن را با خود خواهیم برد.

چگونه گناه نکنیم بخش پنجم

در سلسله مقالات گذشته، برای جلوگیری از ارتکاب گناه، دو راه اصلی را معرفی نمودیم: ۱- اولویت قرار دادن دشمن شناسی ۲- پیشگیری از قرارگیری در شرایط گناه

دریافت پی دی اف بخش پنجم

در سلسله مقالات گذشته، برای جلوگیری از ارتکاب گناه، دو راه اصلی را معرفی نمودیم: ۱- اولویت قرار دادن دشمن شناسی؛ یعنی به این درک دست یابیم که شیطان دشمن آشکار ماست و راه‌های حمله او را بشناسیم و برای مقابله با آن، مجهز به سلاح‌های لازم و متناسب گردیم. ۲- سعی اصلی ما بر این باشد که در شرایط گناه قرار نگریم و در صورتی که از روی جهل و غفلت مرتکب گناه شدیم، پس از توبه از انجام آن، تمام اسباب و وسایلی را که شرایط انجام فعل گناه را برای ما به وجود آورده از میان برداریم.

در این شماره به برخی دیگر از راه‌های جلوگیری از ارتکاب گناه اشاره خواهیم کرد.

• اصل شناخت انواع گناه:

یکی از دلایل اصلی انجام گناه این است که ما انواع گناه را نمی‌شناسیم و این عدم علم، باعث حرکت ما به سمت فعل گناه می‌گردد.

در توضیح باید گفت گناه در قالب چند نوع دسته بندی قرار می‌گیرد:

گناهان شیرین و غیر شیرین
گناهان کبیره و صغیره
حق الله، حق النفس حق الناس

گناهان شیرین و غیر شیرین

گناهان شیرین گناهانی هستند که انسان برای دستیابی به یک لذت حرام مرتکب می‌شود. این لذت‌ها ریشه در ذات و غریضه انسانی دارند و خداوند برای پاسخ به آن‌ها مسیرهای حلال را فراهم آورده است. اما برخی از این مسیرها عدول کرده و سعی در پاسخ به این غرایض و کسب این لذت‌ها از راه‌های حرام دارند. مانند گناه زنا، روزه خواری و … .

گناه غیر شیرین، گناهانی هستند که انجام آن هیچ گونه لذتی برای انسان به همراه ندارد اما نفس اماره، فرد را به انجام آن سوق می‌دهد. باید گفت برخورد خدا در مقابل ارتکاب گناه غیر شیرین محکم‌تر و سخت‌تر خواهد بود؛ زیرا هیچ گونه کسب لذتی باعث ارتکاب فرد به این گناه نشده است، بلکه تبعیت کامل از نفس و بندگی شیطان، فرد را به سمت ارتکاب این گناه سوق داده است.

از این رو خداوند غیبت را که گناهی غیر شیرین است بدتر از زنا که گناه شیرین است عنوان کرده است. نکته لازم به ذکر این است که اکثر گناهان غیر شیرین که با پاسخ کوبنده‌تری از سوی خدا مواجه می‌شود، حق الناس است مانند تهمت زدن، غیبت کردن، ظن گناه به کسی و … .

نکته تأسف برانگیز این است که برخی افراد آنچنان در گناهان غیر شیرین غوطه ور شده و به انجام آن عادت می‌کنند که به تدریج این گناه را برای خود به گناهی شیرین بدل کرده و از انجام آن لذت می‌برند.

گناهان کبیره و صغیره

گناه کبیره معصیتی است که پرده‌دری و سرکشی بیشتری در مقابل حق تعالی دارد؛ از این رو مؤمن به واسطه ایمان قلبی و عملی که به خداوند دارد نباید مرتکب این گناهان شود. مانند سِحر، یاس از رحمت الهی، دروغ، اسراف، زنا و… .

(می‌توانید برای مطالعه بیشتر پیرامون گناهان کبیره و چگونگی مبارزه با آن‌ها به کتاب «گناهان کبیره» شهید دستغیب مراجعه نمایید.)

گناه صغیره به عنوان گناه کوچک در برابر گناه بزرگ شناخته می‌شود که در قرآن مجید از آن تعبیر به ‌«لمم» و «سیئة» شده است:

الَّذِینَ یجْتَنِبُونَ کبائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَ حِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّک وَ سِعُ الْمَغْفِرَةِ» «نجم ۵۳»

کسانی که از گناهان بزرگ و زشت کاری‌ها جز لغزش‌های کوچک دوری می‌کنند [مورد آمرزش‌اند] یقیناً آمرزش پروردگارت گسترده و وسیع است.

إِن تَجْتَنِبُواْ کبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکفّرْ عَنکمْ سَیاتِکمْ وَنُدْخِلْکم مُّدْخَلًا کرِیمًا» «نساء ۴»

اگر از گناهان بزرگی که از آن‌ها نهی می‌شوید دوری کنید، گناهان کوچکتان را از شما محو می‌کنیم، و شما را به جایگاهی ارزشمند و نیکو وارد می‌کنیم.

نکته لازم به ذکراین است که مطابق با روایات معصومین، هرچند این دسته از گناهان کوچک هستند اما استمرار در ارتکاب آن‌ها، باعث انجام گناه کبیره خواهد شد؛ بنابراین دوری از آن‌ها لازم است. مانند: حـسـودی کــردن بر دیگران، فـحـش گـفتن و زبان درازی کردن و … .

نکته دیگر این است که نباید گناهان کوچک را بی اهمیت شمارد. گاهی یک گناه کوچک مثل لبخند قطام به ابن ملجم، در دومینوی الهی، اثر وحشتناک داشته و تاریخ را دگرگون می‌کند.

حق الله، حق النفس، حق الناس

حق الله: همه اوامر و واجباتی که منحصر به ارتباط خاص فرد با خداوند است و انسان‌های دیگر در آن دخیل نیستند حق الله است؛ مانند نماز، روزه، حج و سایر عبادات… .

حق النفس: حقی که وجود ما اعم از مادی و معنوی یعنی جسمی و روحی بر گردن ما دارد و اگر آن را مراعات ننماییم مطابق با آیات و روایات در روز حساب از سوی اعضای بدن خود، مورد بازخواست قرار می‌گیریم. از این روست که گناهی مانند خودکشی گناهی نابخشودنی است و همچنین در صورت ارتکاب گناه توسط چشم و یا دست و … در روز حساب، آن عضو مدعی شده و از فرد گناهکار که او را به سمت گناه سوق داده و انجام ثواب توسط آن جلوگیری کرده است در پیشگاه الهی شکایت می‌کند.

حق الناس: حقوقی که از مردم بر عهده فرد است و بر او واجب است که در صورت عدم رعایت آن، علاوه بر توبه الهی رضایت صاحب حق را جلب کند. حق الناس از اموری است که خداوند از شهدا نیز آن را طلب می‌کند و این نشان دهنده میزان اهمیت حق الناس است.

نکته مهم این است که کسی که بیت المال دست اندازی می‌کند، نه تنها به یک فرد بلکه به کل جامعه مدیون می‌گردد؛ از این رو، در روز حساب، با وضع نابسامانی مواجه می‌شود زیرا نیازمند کسب رضایت از تمامی مردم می‌باشد. به این دلیل است که حضرت امیر المومنین (ع) توجه خاص و ویژه ای به بحث بیت المال داشته‌اند.

نکته دیگر در بحث حق الناس، بستن مسیر خیر است. کسی که در مسیر خیر مانع قرار دهد، دچار حق الناس گسترده‌ای می‌شود زیرا تمام افرادی که در صورت ورود به آن مسیر هدایت و سعادتمند می‌شدند و با عمل او دچار گمراهی شده‌اند، حق خود را از او می‌طلبند. از این رو در روایات بر این تاکید شده است که کسانی که غاصب حق اهل بیت بوده‌اند تا ابد در جهنم خواهند ماند، زیرا آنان ورود به راه خیر را سد کردند و از این رو تا ابد در ارتکاب گناه از سوی هر گناهکاری شریک هستند.

نکته قابل تأمل این است که اگر گناه ما باعث تأخیر در امر ظهور حضرت بقیه الله الاعظم گردد، منتظران آن حضرت در روز حساب با ما برخورد کرده و حق خود را از ما می‌خواهند زیرا ارتکاب آن گناه مانع قرار گرفتن آن‌ها در مسیر رشد شده است.

• عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنیم

اصل دیگر توجه و درک نکته «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنیم» می‌باشد. توجه کامل به این اصل، می‌تواند انسان را به طور کامل از ارتکاب به گناه بر حذر دارد. با این وجود در دنیای امروز، تأثیر جمله «این مکان مجهز به دوربین مداربسته است»، از جمله «عالم محضر خداست در محضر خدا نکنیم» بیشتر است؛ زیرا انسان مطمئن است که در صورت ارتکاب یک خطا و دیدن آن توسط دوربین، با او برخورد شده و آبرویش می‌رود اما خدا ستار العیوب است و آبروی فرد را حفظ می‌کند.

خدا در قرآن می‌فرماید: «الم یعلم بان الله یری» یعنی آیا نمی‌دانند خدا می‌بیند؟

طرح این جمله به صورت استفهام انکاری و نشان دهنده اهمیت این اصل است. اگر با تمام وجود به این حقیقت و فهم دست یابیم که خدا و امام زمان ناظر بر اعمال ما هستند، به شدت به رفتار خود توجه می‌نماییم. زیرا به مفهوم واقعی عظمت خداوند را درک کرده‌ایم و این مسئله باعث گردیده است که کوچک‌ترین گناهان در نظر ما به بزرگ‌ترین معصیت‌ها بدل گردد.

چگونه گناه نکنیم ؟ دانلود سخنرانی استاد رائفی پورچگونه گناه نکنیم ؟ دانلود سخنرانی استاد رائفی پور

چگونه گناه نکنیم؛ بخش ششم

در شماره پیشین، در باب راه‌های جلوگیری از ارتکاب گناه، به صورت مبسوط، انواع گناه را توضیح داده و یکی از لوازم ترک آن را لزوم این شناخت عنوان کردیم. در این شماره، به اصول دیگری از دوری از گناه، اشاره خواهیم نمود.

دریافت پی دی اف بخش ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

اصل عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنیم

توجه و درک نکته «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنیم» یکی از اصول می‌باشد. توجه به این اصل، می‌تواند انسان را به طور کامل از ارتکاب به گناه بر حذر دارد. با این وجود در دنیای امروز، تأثیر جمله «این مکان مجهز به دوربین مداربسته است»، از «جمله عالم محضر خداست در محضر خدا نکنیم» بیشتر است؛ زیرا انسان مطمئن است که در صورت ارتکاب یک خطا و دیدن آن توسط دوربین، با او برخورد شده و آبرویش می‌رود اما خدا ستار العیوب است و آبروی فرد را حفظ می‌کند.

خدا در قرآن می‌فرماید: «الم یعلم بان الله یری» یعنی آیا نمی‌دانند خدا می‌بیند؟

طرح این جمله به صورت استفهام انکاری و نشان دهنده اهمیت این اصل است. اگر با تمام وجود به این حقیقت و فهم دست یابیم که خدا و امام زمان ناظر بر اعمال ما هستند، به شدت به رفتار خود توجه می‌نماییم. زیرا به مفهوم واقعی عظمت خداوند را درک کرده‌ایم و این مسئله باعث گردیده است که کوچک‌ترین گناهان در نظر ما به بزرگ‌ترین معصیت‌ها بدل گردد.

اصل کنترل ورودی‌ها

یکی از راه‌های اصلی جلوگیری از ارتکاب گناه، کنترل ورودی‌های بدن می‌باشد. این ورودی‌ها هم مواد غذایی و خوراکی‌ها را شامل می‌شود و هم مطالب و محسوساتی که از طریق حواس پنج گانه خود دریافت می‌نماییم.

در توضیح باید گفت، توجه به این نکته ضروری است که خوردن مال حرام، ارتکاب به گناه را آسان‌تر خواهد کرد و کسی که خود از مال حرام استفاه کرده است و اسباب و وسایل استفاده عده‌ای از این مال را فراهم آورده است، در واقع، زمینه ارتکاب گناه را فراهم آورده است.

به این دلیل است که امام حسین (ع)، اصلی‌ترین علت دشمنی سپاه عمر بن سعد با خود و نپذیرفتن صحبت ایشان را، خوردن مال حرام می‌داند. در واقع به نظر می‌رسد یکی از علل اصلی اشاره امام به خوردن لقمه حرام توسط کوفیان، تاکید بر این نکته بوده است که استفاده از مال حرام، می‌تواند انسان را به جایی برساند که حتی در مقابل امام معصوم نیز بایستد و او را به شهادت برساند؛ مال حرام می‌تواند از جانباز جنگ صفین، که در رکاب حضرت علی (ع) جنگیده است، کسی مانند شمر بسازد.

در توضیح باید گفت یکی از ویژگی‌های اصلی شمر علاوه بر حسودی، شکم‌پرستی، طعنه زنی و خوردن مال حرام بوده است. از این روست که ما هنگام لعن به شمر و تمام دشمنان اباعبدالله الحسین (ع) در واقع بر تمام صفات و ویژگی‌هایی که زمینه دشمنی فرد با امام معصوم را فراهم می‌سازد لعن می‌کنیم و باید سعی بر این داشته باشیم که از این صفات اجتناب نماییم.

نکته لازم به ذکر این است که فهم دشمن از تأثیر مال حرام بر روحیه و اعتقادات مسلمانان باعث گردیده است که به طراحی سیستم‌هایی اقدام نماید که مال حرام را وارد زندگی مسلمانان نموده و اموال مسلمانان را آلوده به ربا و نزول نماید.

مصداق دیگر کنترل وردی‌ها می‌تواند ورودی چشم و گوش باشد. نه تنها باید از ورود نگاه حرام جلوگیری نماییم بلکه باید به این مهم توجه داشته باشیم که از ورود داده‌هایی که فی نفسه حلال است اما تمایل و کشش رسیدن به آن‌ها، زمینه ارتکاب گناه را در ما فراهم می‌آورد اجتناب نماییم. مانند کسی که تمایل بسیار زیاد به داشتن ماشین‌های مدرن و گران قیمت باعث رفتن او به سمت کسب مال حرام می‌شود.

بنابراین باید به ورودی‌های بدن توجه داشت و آن‌ها را کنترل کرد تا زمینه ارتکاب گناه در ما پدیدار نگردد.

گونه گناه نکنیم؛ بخش هفتم

در نوشتار گذشته، به دو اصل مهم برای جلوگیری از ارتکاب گناه اشاره نمودیم؛ ابتدا این اصل که به این درک و باور دست یابیم که عالم محضر خداوند است و ارتکاب به گناه اجتناب نماییم و در اصل دیگر یکی از مهم‌ترین عوامل دوری از گناه را کنترل ورودی‌های مادی و غیر مادی به درون خود، عنوان کردیم. در این شماره به اصولی دیگر از راه‌های ترک گناه اشاره خواهیم نمود. دریافت فایل پی دی اف بخش هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم

● اصل گناه، گناه می‌آورد

این اصل، به دایره نکبت گناه نیز تعبیر می‌شود؛ یعنی انجام هر گناه، باعث آسانی ارتکاب به گناه بعدی می‌گردد. تا جایی فعل گناه به عادت تبدیل شده و عدم انجام آن، فرد را اذیت می‌کند. از این روست که نباید به گناه صغیره به چشم گناهی کوچک نگاه کرد. زیرا سر منشاء انجام گناه کبیره است. در واقع یکی از گناهان کبیره اصرار بر گناه صغیره می‌باشد.

باید به این مهم توجه داشت که وقتی به انجام گناه اصرار می‌ورزیم، گناه به رویه اصلی زندگی ما تبدیل می‌شود که نمی‌توانیم آن را ترک نماییم؛ بنابراین باید از انجام گناه ولو کوچک اجتناب کرد تا جلوی ارتکاب به گناهان بزرگ را بگیریم.

از سوی دیگر وقتی فردی در مسیر رعایت اصول ترک گناه قرار بگیرد، چیزی در وجودش بیدار می‌شود که همانند وجدان، موقع ارتکاب گناه به او نهیب زده و او را از انجام آن باز می‌دارد. اما اصرار بر انجام گناه باعث می‌گردد بر این وجدان خاک ریخته و آن را مدفون نماید. در این صورت فرد به جایی می‌رسد که احتمال بازگشت او به صراط مستقیم، در حد صفر خواهد شد.

● اصل کثرت تسبیحات

امام صادق (ع):

«قَالَ إِبْلِیسُ خَمْسَةُ أَشْیاءَ لَیسَ لِی فِیهِنَّ حِیلَةٌ وَ سَائِرُ النَّاسِ فِی قَبْضَتِی مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَنْ نِیةٍ صَادِقَةٍ وَ اتَّکلَ عَلَیهِ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ وَ مَنْ کثُرَ تَسْبِیحُهُ فِی لَیلِهِ وَ نَهَارِهِ وَ مَنْ رَضِی لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ بِمَا یرْضَاهُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ یجْزَعْ عَلَی الْمُصِیبَةِ حِینَ تُصِیبُهُ وَ مَنْ رَضِی بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ لَمْ یهْتَمَّ لِرِزْقِه» (الخصال ج ۱ ص ۲۸۵)

ترجمه و توضیح

شیطان می‌گوید که مرا به پنج کس راه چاره ای نیست ولی دیگران در چنگ من هستند:

۱- کسی که با صدق نیت پناهنده به خدا شود و در همه کارهایش بخدا توکل کند.

توضیح: چنین فردی به حبل الله متصل است و تا زمانی که این طناب را رها نکرده است به هیچ وجه فریب شیطان را نمی‌خورد. راه اصلی چنگ به ریسمان الهی، همان ولایت امیرالمؤمنین است.

همچنین کسی در تمام امور کوچک و بزرگ به خدا توکل کند و ان شاءالله می‌گوید و تمام کارها را با بسم الله آغاز می‌کند امکان سیطره شیطان بر او وجود ندارد؛ زیرا خدای متعال در جریان انجام کار به او کمک کرده و او را تنها نخواهد گذاشت.

۲- و کسی که در شبانه روزش فراوان تسبیح خدا را گوید.

توضیح: آنچه بر لب تکرار می‌شود آرام قلب با او همراه شده و آن را تکرار می‌کند در این حالت است که وقتی فرد ساکت و حتی خواب هم باشد، قلب او، ذکر و تسبیح خدا را می‌گوید. اما وقتی زبان به لغو عادت کند قلب هم به تدریج به آن سمت لغو می‌رود و این می‌شود که حتی در روضه و مجلس عزا نیز قلب او همراهی نکرده و به یاد لغویات است.

۳- و کسی که برای برادر مؤمنش آنچه را پسندد که برای خود می‌پسندد.

توضیح: حسادت یکی از ویژگی‌های شیطان و از عوامل اصلی رانده شدن او از بهشت بوده است. فردی که از این صفت رذیله دوری می‌کند و آنچه از خیر برای خود می‌پسندد برای دیگران نیز می‌پسندد، شیطان به او راه ندارد.

۴- و کسی که به هنگام مصیبت بی تابی نکند.

توضیح: یکی از کارهایی که شیطان از آن طریق ضربه می زند این است در مصیبت‌ها به انسان نزدیک شده و با استفاده از حالت متزلزل روحی شخص، باعث می‌شود حرف و یا عمل ناروا و شرک‌آلودی از او سر بزند.

۵- و کسی که خشنود باشد به آنچه خداوند برای او قسمت فرموده و دیگر غم روزی خویش نخورد.

توضیح: فرد تلاش و کوشش خود را برای کسب روزی انجام می‌دهد اما در نهایت به داده الهی راضی است و از آنچه تقدیر الهی برای او در نظر گرفته است شکوه و شکایت ننماید.

چگونه گناه نکنیم؛ بخش هشتم

در شماره پیشین به دو اصل، از اصول جلوگیری از ارتکاب گناه اشاره نموده و آن‌ها را توضیح دادیم. در این شماره، دو حدیث دیگر در خصوص تأثیر تسبیح و یاد خداوند در مسیر ترک گناه اشاره نموده و برخی اصول دیگر را نیز مورد بحث قرار خواهیم داد. دریافت فایل الکترونیکی (پی‌دی‌اف ) این شماره

بسم الله الرحمن الرحیم

کثرت تسبیحات

پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه و آله – فرمود:

یا علی! سید الاعمال ثلاث خصال: انصافک الناس من نفسک، و مواساتک الاخ فی الله – عزوجل- و ذکرک الله – تبارک و تعالی- علی کل حال.

«ای علی! سرور و سید اعمال سه خصلت است: رفتار منصفانه با مردم؛ رعایت موسات با برادران ایمانی و یاد خداوند در همه حال.» (اصول کافی، ج ۵، ص ۳۶۱)

توضیح:

۱- انصاف: یکی از سخت‌ترین کارها برای هرکس داشتن انصاف در حق دیگران می‌باشد و دستیابی به آن، زمینه کسب مراتب معنوی را فراهم می‌آورد. از این رو قضاوت منصفانه در خصوص مردم می‌تواند باعث دوری شیطان از ما گردد.

۲- مواسات در حق برادر

معنای مواسات:

بد خواستن برای دیگران: حسادت

آروزی داشتن چیزهای خوب دیگران: غبطه

دادن داشته‌های خود به دیگران و گذشتن از خود برای دیگران: ایثار

چیزی را من دارم و تو نداری و نمی‌توانم به تو دهم اما چون تو نداری من هم مصرف نمی‌کنم: مواسات

۳- ذکر و یاد خدا در هر حال:

ذکر خفی مانند لااله الا الله؛ ذکر جلی مانند استغفار و اذان و ذکر دیگر ذکر حالی؛ یعنی در هر حال ذکر می گوییم؛ حتی زمان غذا خوردن و حتی خواب. این زمانی است که حال ما به امضای امام زمان (عج) رسیده و مورد تأیید ایشان می‌گردد. این در مواقعی است که با نیت کسب انرژی برای کار در راه امام زمان (عج) می‌خوابیم و یا غذا می‌خوریم؛ در این صورت تمام مدت انجام این کار برای انجام دهنده آن ثواب محسوب شده و این همان معجزه نیت می‌باشد.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر چیزی را حدی است که بدان پایان می‌پذیرد، مگر ذکر و یاد خدا که برای آن حدی وجود ندارد [مثلاً] خداوند نمازهای پنج گانه را واجب ساخت که به جا آوردن آن‌ها حد آن‌هاست. همچنین روزه ماه رمضان را واجب کرد که روزه داری حد آن است. همین طور حج را واجب گردانید که گزاردن آن، حد آن است؛ جز یاد خدا که از آن به کم راضی نگشت و برایش حدی مقرر نفرمود. سپس حضرت این آیه را تلاوت کرد: «یا ای‌ها الذین آمنوا اذکرو الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا؛ ای گروه مومنان! خدای را بسیار یاد کنید و او را در بامدادان و شبانگاهان تسبیح نمایید.

آن گاه فرمود: پدرم، که درود خدا بر او باد، خدای را بسیار یاد می‌کرد. هنگامی که با او راه می‌رفتم، او مشغول ذکر خدا بود. با او غذا می‌خوردم او به یاد خدا بود. با مردم سخن می‌گفت، ولی هیچ گاه سخن گفتن، او را از یاد خدا باز نمی‌داشت، و من خود می‌دیدم که زبانش به کامش چسبیده و یکسره «لا اله الا الله» می‌گوید.

بین الطلوعین ما را جمع می‌کرد و دستور می‌داد تا بر آمدن خورشید ذکر بگوییم و به یاد خدا باشیم. هر یک از ما را که قرائت قرآن می‌دانست به تلاوت آن دستور می‌داد و کسی را که قرائت قرآن نمی‌دانست به ذکر و یاد خدا امر می‌فرمود.» (اصول کافی، ج ۵، ص ۳۶۱)

دایره طلایی ترک گناه

ترک یک گناه باعث آسان‌تر شدن ترک گناه بعدی می‌شود؛ زیرا وجدان بیدارتر شده و از درون به ما کمک می‌کند. وقتی فردی هدایت را بخواهد یعنی یک قدم به سمت خدا برود، خدا ده قدم به سوی او می‌آید و او را هدایت می‌کند و ترک گناه بعدی آسان‌تر می‌شود و این باعث رشد تدریجی انسان می‌گردد.

صخره نوردی

صخره نوردان موفق و حرفه‌ای در ضمن حرکت در مسیر خود، از میخ‌های مختلف برای محکم ساختن جای پای خود استفاده می‌کنند؛ زیرا صخره نوردی که میخی نزند و یا میخ خود را محکم و در جای مناسب ثابت نکند، اگر پایش بلغزد سقوط کرده و به پایین می‌افتد اما صخره نوردی که میخ‌های خود را محکم و درست کوبیده است، حتی اگر جایی از مسیر سقوط کند، میخ قبلی او را نگه داشته و مانع مرگ او می‌گردد.

حرکت در مسیر ترک گناه و کسب فضائل اخلاقی نیز مانند صخره نوردی می‌باشد. بدین معنا که وقتی سراغ کسب فضایل اخلاقی می‌رویم تا یک چیزی را محکم نکرده‌ایم نباید به سراغ کسب فضیلت بعدی رفت.

اولین فضیلتی که باید با آن شروع کنیم نماز اول وقت می‌باشد و دومین آن احترام به پدر و مادر.

علت شروع کسب فضائل با نماز این آیه شریفه قرآن است که می‌فرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِ»

امام زمان (عج) در همین زمینه می‌فرمایند: هیچ چیز مانند نماز، بینی شیطان را به خاک نمی‌مالد. (بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۲)

یعنی نماز سرآغاز تلاش ما برای دورشدن شیطان از ماست.

اهل معنا، بر این اعتقادند که برای کسب این فضائل باید نیت چهل روزه کرد و به تعبیری «چله» گرفت. اگر دیدیم جای پای ما با یک چله محکم نشد، چله دیگر بگیریم و این کار را تاجایی ادامه دهیم که جای پای ما در انجام هرکدام از فضائل و ترک رذایل محکم گردد و سپس به مرحله بعد حرکت کنیم.

چگونه گناه نکنیم ؟ دانلود سخنرانی استاد رائفی پورچگونه گناه نکنیم ؟ دانلود سخنرانی استاد رائفی پور

چگونه گناه نکنیم بخش نهم

در شماره پیشین، ضمن توضیح مبسوط در زمینه اصل کثرت تسبیحات در مسیر ترک گناه، به دو اصل مهم دیگر یعنی اصل دایره ترک گناه و همچنین اصل صخره نوردی اشاره نمودیم. در این شماره برآنیم، ضمن بر شمردن برخی اصول دیگر، به سه روش از روش‌های چگونگی جلوگیری از ارتکاب گناه اشاره نماییم. دریافت پی دی اف (چاپی ) بخش نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

فراموش نکردن خلیفه اللهی

یکی از اساسی‌ترین مسائلی که می‌تواند ما را از ارتکاب به گناه بازدارد، به یاد داشتن این مهم است که ما برای این دنیا نیستیم بلکه غریبه بوده و به صورت موقتی اینجا ایستاده‌ایم (انا لله و انا لیه راجعون).

باید به یاد داشته‌باشیم که آن قدر مقام ما بالاست که حتی جبرئیل به آن سجده کرد اما ممکن است ما با اعمال خود، این مقام را تا اسفل السافلین پایین بیاوریم.

ما این توانایی را داریم که بی نهایت بار به امام معصوم نزدیک شده و به ایشان شبیه شوی؛ مثل حضرت زینب و حضرت عباس.

نکته لازم به ذکر این است که که تذکر درونی و دائمی به خود در این خصوص که «اگر حجه ابن الحسن العسکری علیه السلام جای من بود این کار را انجام می‌داد یا خیر»، جلوی ارتکاب ۹۵ درصد از گناهان را می‌گیرد.

توجه به این اصل، زمینه رشد فضائل اخلاقی را در ما هموار کرده و باعث دور شدن رذایل اخلاقی از ما می‌گردد.

فاصله انداختن بین گناهان

کسی که عادت به انجام یک گناه و رذیله اخلاقی کرده است اگر فاصله بین انجام گناهان را زیاد کند بعد از مدتی می‌بیند که می‌تواند این گناه را کم کند و حتی در وعده انجام آن میل به ارتکاب در او کم می‌شود؛ زیرا به این طریق توانایی ایستادگی در برابر خواسته‌های نفس خود را می‌آموزد و در نتیجه زمینه را برای ترک گناه فراهم می‌کند.

می‌توان از این روش در ترک رذایل اخلاقی مانند استعمال دخانیات نیز بهره برد.

استفاده از مکارم الاخلاق

بعضی افراد به صورتی ذاتی و تربیتی دارای مکارم اخلاق هستند و این از دوره تربیتی پیش از تولد ایشان نشأت می‌گیرد.

لازم به ذکر است در اسلام قبل از بسته شدن نطفه، با نذری که به نیت آن از خداوند فرزند می‌خواهیم تربیت شروع می‌شود که این نذر خدا را ضامن تربیت بچه می‌کند.

از سوی دیگر علمای اخلاق معتقدند اکثر مکارم اخلاق اکتسابی یعنی کسب کردنی توسط خود فرد است.

امام صادق (علیه السلام) درهمین زمینه می‌فرمایند: به راستی که خداوند (تبارک و تعالی) خصائل والای اخلاق را مخصوص انبیاء گردانید. پس اگر کسی (از غیر انبیاء) این صفات را داراست، باید خداوند را ستایش کند و اگر کسی فاقد آن‌هاست پس باید به درگاه خداوند تضّرغ کند و آن‌ها را بخواهد. راوی می‌گوید عرض کردم: جانم به فدای شما آن صفات چه چیزهایی هستند. امام فرمود: ورع و پرهیزگاری، قناعت کردن، صبر، شکرگزاری، فرو بردن خشم، حیا، بخشندگی، شجاعت، غیرت، نیکوکاری، راستگویی و ادای امانت. (الامالی، للشیخ المفید ص ۱۹۲- ۱۹۳)

با توجه به اینکه کدام یک از این ویژگی‌های اخلاقی در ما وجود دارد، برای ترک گناه باید همان فضیلت اخلاقی را تکیه‌گاه قرار داده و برای کسب سایر فضایل، تلاش کرده و به درگاه خدا تضرع نماییم.

اگر مرتبه ای از اخلاق و معرفت را کسب کردیم، آن را به حضرت زهرا به امانت بگذاریم تا شیطان نتواند آن را از ما بگیرد و از حضرت زهرا بخواهیم آن را به امانت نگه دارد و هر زمان که خود صلاح می‌داند و از نظر او مورد نیاز ما ست، به ما بازگرداند.

ایجاد حس نفرت نسبت به گناه

حس نفرت نسبت گناه را در خود تقویت کنیم و به آن توجه داشته باشیم که لذت آن گذراست و لذت اصلی در گناه نکردن است.

کنترل چشم و گوش

این روش بسیار مهم است. چشم و گوش خود را به گونه‌ای تربیت کنیم که نگاه نکند و گوش نکند. دیدن و شنیدن با نگاه کردن و گوش دادن که در آن اختیار وجود دارد متفاوت است.

ترک فکر گناه

فکر گنا، ه گناه می‌آورد خدا فکر گناه را گناه نمی‌نویسد اما فکر ثواب را ثواب می‌نویسد. بسیاری از گناهان که راحت انجام می‌شود به این دلیل است که بارها شرایط انجام آن در فکر فراهم شده است تا فکر گناه به سمت ما آمد، استغفار بگوییم و اگر از آن رها نشدیم دو رکعت نماز بخوانیم و به یکی از معصومین و اولیاءالله تقدیم نماییم و این‌گونه از گناه دو شویم.

سه مورد فوق جزء اصول نبوده و روش‌هایی می‌باشد که می‌توان با آن از ارتکاب به گناه جلوگیری کرد.

نکته

هربار که یک گناه ترک می‌کنیم یک هدیه می‌گیریم. حتی اگر آنجا هم متوجه آن هدیه نشویم اما در فرصتی بعد که زمینه استفاده از آن هدیه فراهم گردید، متوجه داشتن آن موهبت می‌شویم. این هدیه، اصولاً معنوی است و زمینه رشد بیشتر ما را فراهم می‌آورد. از این رو قرآن می‌فرماید:

پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند همان‌دم متذکر (یاد خدا) شده و بصیرت یابند (اعراف ۲۰۱)

یعنی با تذکر در هنگام ترک گناه خداوند به آن‌ها بصیرت می‌دهد.

چگونه گناه نگنیم؛ بخش دهم

در سلسله مقالات گذشته از مجموعه نوشتارهای چگونه گناه نکنیم، به بررسی اصول ترک گناه اشاره نمودیم و در نهایت برخی روش‌های عملی برای اجرای این اصول را مورد بررسی قرار دادیم. در این شماره در نظر داریم با ارائه چند روش دیگر برای کاربردی ساختن اصول ترک گناه، به تدریج، توان خود را در مسیر مبارزه با نفس، افزایش داده و بتوانیم در این مسیر، موفق شویم. دریافت پی دی اف بخش دهم

بسم الله الرحمن الرحیم

مدیریت زمان و برنامه ریزی داشتن

مدیریت زمان، یکی از راهکارهای مهم برای جلوگیری از ارتکاب به گناه می‌باشد. فردی که بی‌کار بوده و برنامه‌ریزی مناسبی برای وقت و زمان خود ندارد، در اثر این بی‌کاری به دنبال امور باطلی که منجر به گناه می‌شود می‌رود؛ از سوی دیگر کسی که برای زمان و وقت خود ارزش قائل بوده و به مدیریت دقیق آن می‌پردازد، به اندازه‌ای وقت و خود را پر می‌کند که دیگر فرصتی برای اشتغال به امور باطل نداشته و در نتیجه گناه او کم می‌گردد؛ بنابراین باید توجه داشت که از بی‌کاری و بی‌برنامه‌گی پرهیز کرد.

روزه گرفتن

روزه گرفتن آثار مهم مادی و معنوی در انسان داشته و زمینه تربیت نفس را فرام می‌آورد. روزه گرفتن در غیر از ماه مبارک رمضان، می‌تواند بسیار مؤثر باشد؛ زیرا در آن ایام، دیدن غذا در جامعه و روزه‌درای سخت است. بنابراین به تدریج نفس ما تحت تربیت قرار می‌گیرد. از سوی دیگر خود روزه نیز در اثر وضعی و معنوی فراوانی دارد.

یاد مرگ

یکی از مواردی که اثر بسیار زیادی در ترک گناه دارد، یاد مرگ است. رفتن به قبرستان و دیدن قبرهای خالی و تشییع مردگان باعث تذکر نفس و دوری از گناه می‌گردد؛ زیرا فراموشی مرگ، زمنیه سرکشی در انسان را فراهم می‌آورد؛ به این دلیل است که خدا در قرآن، مشکل اصلی یهود را فراموشی مرگ می‌داند.

امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: «یاد کنید (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تیره و تلخ کننده شهوات را و دعوت کننده جدایی‌ها را» (غررالحکم-ج ۲، ص ۱۵۹)

زیرا مرگ راه بازگشت نداشته و به یاد داشتن این مطلب، باعث دوری از گناه و آماده ساختن خود برای آن روز می‌گردد.

نکته مهم این است که شفاعت اهل بیت نیز تحت هر شرایطی نصیب شیعیان نمی‌گردد و در این زمینه احادیث و روایات مختلفی از ایشان عنوان شده است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این زمینه می‌فرمایند: «فاعلموا وأطیعوا لا تتلکوا ولا تستصغروا عقوبة الله عزَّ وجلَّ فإنَّ من المسرفین من لا تلحقه شفاعتنا إلاَّ بعد عذاب ثلاثمائة ألف سنة» به دستورات خدا عمل کرده و اطاعت کنید و به پشتوانه شفاعت ما گناه نکنید و کیفر خدای بزرگ را کوچک نشمارید؛ زیرا به برخی از گناهکاران (از شیعه) شفاعت ما نمی‌رسد مگر بعد از اینکه سیصد هزار سال عذاب شوند. (معانی الأخبار: ۲۸۸/ ح ۲؛ بحار ۶: ۱۵۴/ ح ۹)

باید توجه داشته باشیم، فرد گنه‌کار، به بهشت نمی‌رود حتی اگر شیعه باشد و باید در ۵ مرحله تصفیه شده و سپس وارد بهشت گردد؛ این مراحل به شرح زیر است:

در همین دنیا با ابتلاء به بلایا
لحظه مرگ
جهنم برزخی
روز حشر و هنگام سؤال و جواب
در جهنم (برای شیعه مطابق با حدیث فوق از حضرت امیر)

باید توجه داشت امام صادق می‌فرماید: «لَن تَنالوُا شَفاعَتُنا مَن استَخَفَّ بالصّلاه» در این حدیث، «لن» حرف ابد است یعنی اگر نماز را سبک بشماریم هیچ گاه شفاعت اهل بیت به ما نخواهد رسید.

نکته مهم این است که محبت اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام باید زمینه شبیه‌تر شدن ما به امام معصوم را فراهم آورد و در غیر این صورت، نمی‌تواند به ما کمک کند.

تقویت محبت خدا

اهل بیت در نگاه ما به اندازه‌ای بخشنده و بزگوار هستند که حتی اگر کسی به آن‌ها جسارتی نماید و سپس از آنان درخواست پوزش کند مورد عفو قرار خواهد گرفت و باید توجه داشت که اهل بیت خلیفه الهه و نور خدا در زمین هستند؛ و خداوند به طریق اولی بخشنده و خطاپذیر است.

ما باید با این نگاه که از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم، محبت خود به او را افزایش دهیم و با نگاه عاشقانه به خدا، از ارتکاب به گناه، خودداری نماییم. در همان لحظه است که نور به دل ما می‌بارد و حس کرامت نفس به انسان می‌رسد.

امام سجاد علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند که خداوند به موسی وحی فرمود: «موسی! کاری کن که آفریده‌های من، مرا دوست بدارند و خلق را محبوب من ساز.»

موسی علیه‌السلام پرسید: «پروردگار من! چگونه این کار را انجام دهم؟ فرمود: نعمت‌های ظاهری و باطنی مرا به یادشان آور» (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲ (کتاب العلم)، ص ۴)

این‌گونه تفکر و تعمق در نعمت‌های الهی، زمینه شکرگزاری در ما را افزایش می‌دهد؛ از این‌رو باید دم به دم برای نعمت‌های ظاهری مثل سلامتی باطنی و معنوی (مثل محبت اهل بیت و شیعه اثنی عشری بودن)، خداوند را شکر نماییم و با تفکر در این نعمات، محبتمان به او بیشتر می‌شود.

پرهیز از مجالست و هم‌نشینی با اهل دنیا و دور از معنویت

از رسول اکرم (صلی الله علیه و آ له) در این زمینه نقل شده است که: «به خاطر برخورد با اهل دنیا قلبم زنگار گرفته و مکدر می‌شود و برای جبران آن روزی هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم.» خداوند نیز در سوره «نجم آیه ۲۹» می‌فرماید: «فاعرض عن من تولی عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوه الدنیا. پس از کسانی که از یاد ما روی گرداندند و جز زندگی دنیا را نخواستند اعراض کن و روی بگردان.»

چگونه گناه نکنیم ؟ دانلود سخنرانی استاد رائفی پورچگونه گناه نکنیم ؟ دانلود سخنرانی استاد رائفی پور

چگونه گناه نکنیم؛ بخش یازدهم

در شماره‌های گذشته از سلسله مقالات چگونه گناه نکنیم، ضمن برشمردن اصول ترک گناه به بررسی برخی روش‌ها، برای به‌کارگیری این اصول، اشاره نمودیم. در این شماره در نظر داریم، یکی از اصول مهم که نسبت به سایرین، از کاربرد بیشتری برخوردار بوده و همچنین تأثیر آن در جلوگیری از ارتکاب گناه، بسیار می‌باشد را معرفی و مورد بررسی قرار دهیم.دریافت پی دی اف شماره یازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

اصل رام کردن نفس

این اصل یکی از اصول مهم و کاربردی در ترک گناه می‌باشد و در صورت به‌کارگیری و موفقیت در آن، خواهیم توانست نه تنها جلوی ارتکاب بسیاری از گناهان توسط خود را بگیریم، بلکه می‌توانیم این میزان را به عدد صفر نزدیک نماییم.

در توضیح آن، توجه به این نکته ضروری است که شیطان همواره در حال تلاش برای دور کردن ما از صراط مستقیم است و زمانی با ما کاری ندارد که به او رسیده و یا از او جلو زده‌باشیم. به تعبیری، نفس ما تحت تربیت شیطان رشد یافته و در صورت نبود استاد نیز می‌تواند کار خود را به خوبی انجام دهد. از این روست که در ماه مبارک رمضان که شیاطین در زنجیر هستند، نفس ما هنوز هم تمایل به ارتکاب گناه را دارد.

لازم به ذکر است که حتی بعد از ظهور حضرت ولی عصر (عجل الهک تعالی فرجه الشریف) نیز که شیطان توسط ایشان کشته می‌شود، باز نفس انسان‌ها، آن‌ها را به بدی و انجام شر دعوت می‌کند. اما تربیت و نَفَس ولایی حضرت باعث کمرنگ شدن تأثیر این دعوت می‌گردد.

در توضیح رابطه نفس و شیطان باید گفت محل کار شیطان، نفس است. نفس می‌تواند به اندازه‌ای سرکش و قدرتمند شود که تا مرحله خدایی* فرد پیش رفته و قدرت بگیرد؛ از این رو نیاز است، نفس مورد تربیت عقل قرار گیرد تا شیطان اجازه سیطره بر آن را نیابد.

زیرا نفس همانند یک مرکب است که اگر رام شده و تحت اختیار ما باشد، می‌تواند ما را به مقصد اصلی که همان سعادت است برساند و اگر تربیت نشود، چموشی کرده و نه‌تنها ما را به مقصد نمی‌رساند بلکه باعث آسیب و آزارمان نیز می‌گردد.

می‌توان دو نوع نفس را در نظر گرفت:

نفس مثبت که از فطرت نشأت می‌گیرد.
نفس منفی که از غریزه‌ای که عقل بر آن حاکم نیست دستور می‌گیرد.

از این رو باید نفس را تابع عقل کنیم و یا به تعبیری عقل بر نفس حاکم باشد و این مرکب را، رام نماید. در این صورت به مرحله‌ای می‌رسیم که نفس ما، در مقابل خواسته‌های شیطان ایستادگی کرده و به آن پاسخ منفی می‌دهد.

باید توجه داشت انسان‌ها اسیر واژه دوست دارم به معنای تمایل داشتن هستند؛ یعنی دوست داشتن و تمایل داشتن فرد، که همان تمایل نفس به امور نادرست است، باعث گمراهی افراد و افتادن در دام شیطان شده است.

فلسفه مکاتب شیطان پرستی نیز چنین است «چنان کند هرچه خواهی کل شریعت بُوَد»؛ یعنی هرچه دلت خواست همان را انجام بده بدون توجه به هیچ چارچوب و قانونی.

این در حالی است که نه‌تنها در اسلام بلکه در هیچ کدام از ادیان ابراهیمی چنین دیدگاهی وجود ندارد و نفس فرد، نیازمند تربیت و اتخاذ مسیر صحیح است.

üافزایش محبت به خدا

یکی از راه‌های تربیت نفس، افزایش محبت، به خداوند است. خدا با نفس مثبت پرستیده و خواسته می‌شود و این محبت در اثر عقل و علم به وجود می‌آید.

سوره حجرات (آیه ۷) می‌فرماید:

«وَاعْلَمُواْ أَنَّ فِیکمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یطِیعُکمْ فِی کثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَکنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیکمُ الْإِیمَنَ وَزَینَهُ فِی قُلُوبِکمْ وَکرَّهَ إِلَیکمُ الْکفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ أُوْلَئِک هُمُ الرَّ شِدُونَ»

و بدانید که تنها در میان شما رسول خداست که اگر در بسیاری از امور پیرو شما باشد، قطعاً به سختی و مشقّت خواهید افتاد، ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و در دل‌هایتان آن را زینت بخشیده است و کفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است. آن‌ها همان رشد یافتگان هستند.

یعنی اگر با عقل که بسنجیم متوجه می‌شویم که خداوند ایمان را محبوب قلب ما قرار داده و از کفر و فسوق و عصیان کراهت ذاتی دارید.

از این رو باید مدام محبت خود را به خدا زیاد کنیم تا موحد شویم و کسی که موحد شد، به حقیقت گناه علم پیدا می‌کند و به آن نزدیک نمی‌شود.

بنابراین این همه چیز از محبت آغاز می‌گردد؛ یعنی محبت علم می‌آورد و علم، اسباب دوری از گناه را فراهم می‌کند؛ از این روست که پیامبران و معصومین چون عالم‌اند گناه نمی‌کنند.

از این رو ما باید به خدا آگاهی، خود آگاهی، جهان آگاهی، دین آگاهی و سرنوشت آگاهی برسیم و پس از آن، بتوانیم آگاهانه، از ارتکاب به گناه، دوری کنیم.

üشرطی ساختن نفس

روش دیگری که می‌تواند نفس ما را از ارتکاب به گناه بازدارد، شرطی ساختن نفس است. نفس ما کاملاً با شرطی سازی موافق است. یعنی می‌توان آن را شرطی و رام کرد و حتی آن را به گونه ای تربیت کرد که مقابل شیطان بایستد.

راه اصلی شرطی ساختن نفس، استفاده از عقل، است؛ یعنی عقل می‌تواند با اتخاذ راه‌های مناسب، نفس را در مسیر مثبت شرطی کند. (شرطی شدن بی هدف، نوعی عادت کردن است و مؤمن نباید به هیچ چیز عادت کند؛ حتی به ذکر مستحب در نماز.)

می‌توان برای شرطی کردن نفس از چیزهای کوچک شروع کرد و به مقابله با نفس پرداخت؛ آرام آرام نفس شرطی می‌شود و به این نتیجه می‌رسد که بر چیزی اصرار نورزد؛ زیرا در صورت این اقدام، با تحریم از سوی ما روبه رو می‌شود و بدین ترتیب نفس تربیت می‌گردد و نه تنها یاد می‌گیرد که جلوی عقل نایستد، بلکه به تعبیری هوای ما را دارد. زیرا دوست ندارد سختی بکشد.

چگونه گناه نکنیم. بخش دوازدهم

در این شماره که آخرین شماره از مجموعه مقالات «چگونه گناه نکنیم» می‌باشد، به توضیح بیشتر «اصل رام کردن نفس» اشاره پرداخته و پس از آن، آخرین اصل از اصول ترک گناه را معرفی می‌نماییم. دریافت فایل PDF بخش دوازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

در شماره‌های پیشین، به چگونگی حمله شیطان به انسان و تلاش او برای انحراف انسان از صراط مستقیم اشاره کرده و اصول و روش‌های مبارزه با او را مورد بررسی قرار دادیم. پس از آن برخی اصول ترک گناه را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده و برخی روش‌ها را برای کاربردی ساختن این اصول معرفی نمودیم. در این شماره که آخرین شماره از مجموعه مقالات «چگونه گناه نکنیم» می‌باشد، به توضیح بیشتر «اصل رام کردن نفس» اشاره پرداخته و پس از آن، آخرین اصل از اصول ترک گناه را معرفی می‌نماییم. امید است با به‌کارگیری مداوم تک تک این اصول، به تربیت نفس و مبارزه با شیطان پرداخته تا ان شاءالله به مقام سربازی برای امام زمان (عج) نائل آییم.

اصل رام کردن نفس

همان‌گونه که پیش از این اشاره نمودیم یکی از راه‌های رام کردن نفس، شکستن عادت‌های معمول و بدون حاصل می‌باشد. ممکن است عادت‌های معمول حتی گناه نیز نباشد، از این رو می‌توان از آن به «هوی» تعبیر کرد؛ قرآن در این زمینه می‌فرماید: وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّه وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی * فَاِنَّ الْجَنَّةَ هِیالْمَأْوی (نازعات، ۴۰-۴۱)

در این آیه تاکید بر این شده است که کسانی که نفس خود را از “هوی” نهی می‌کنند. همان‌گونه که گفته شد «هوی» ممکن است گناه نبوده و امری مباح باشد اما فرد در مسیر مبارزه با نفس از آن اجتناب می‌ورزد.

زیرا تلاش ما این است که نفس را به گونه تربیت کرده که نه تنها به ما دستور ندهد بلکه خود تحت سیطره و دستور عقل باشد. در این صورت نفسی رام داریم که نه تنها جرات پیشنهاد چیزی غیر اخلاقی به ما را ندارد بلکه حتی خود او، اسباب ما برای مبارزه با شیطان می‌گردد.

از این رو تقوا یعنی این بازدارندگی که افسار نفس را در دست عقل قرار می‌دهد و این همان پرهیزگاری است.

ماه رمضان ماه شکستن عادت‌هاست. ساعت خواب و برنامه غذایی ما تغییر می‌کند. و این اراده مبارزه با نفس افزایش می‌دهد.

ماه مبارک رمضان «نه» گفتن به نفس را به ما می‌آموزد. یعنی غذایی که در حالت عادی نه تنها حرام نیست بلکه در مواردی مستحب نیز هست در ماه رمضان حرام می‌شود و با خوردن آن تنبیه شدیدی به دنبال دارد.

اصل مبارزه با گناه به‌وسیله مستحبات

در این اصل که یکی از اصول مهم مبارزه با نفس می‌باشد، با خدا عهد می‌بندیم که در صورت اهمال کاری در مورد هر کدام از واجبات یک عمل مستحبی را انجام دهیم؛ یعنی اگر نماز صبحمان قضا گردید، یک عملی که به نظرمان سخت می‌آید مانند روزه گرفتن را برای خود در نظر بگیریم.

در روند به کار بستن این اصل، در ابتدای مسیر، شیطان تلاش می‌کند که ما نه تنها آن واجب را انجام ندهیم بلکه از عهدی که با خدا در ازای عدم انجام آن واجب بسته‌ایم سر باز بزنیم.

مثلاً نه تنها تلاش برای قضا شدن نماز صبح ما می‌کند بلکه تلاش می‌کند ما را از تنبیه آن یعنی روزه نیز باز دارد؛ زیرا شیطان به خوبی می‌داند شکستن عهد قصاوت قلب می‌آورد و گناهان بعدی را در پی دارد.

در صورت مقاومت ما در مقابل شیطان، این پیام به او منتقل می‌شود که نباید برای دور کردن این بنده از یک واجب تلاش کند؛ زیرا همین امر باعث عبادت بیشتر و نتیجه تقرب بیشتر او به خدا می‌گردد و این باعث دلسرد شدن شیطان شده و حتی او را به این کار وا می‌دارد تا ما را به انجام آن واجب سوق دهد تا مستحبات تنبیهی آن را انجام ندهیم و ما در این مرحله شیطان را در خدمت خود در مسیر انجام واجبات قرار داده‌ایم.

در مسیر الهی هر اندازه که به عقل گوش داده و از تبعیت نفس دوری کنیم، موحدتر شده و از شرک و نفاق و کفر فاصله می‌گیریم.

در توضیح باید گفت شرک و نفاق و کفر یک چیز است یعنی هرجا ما به عقل گوش ندادیم کافر می‌شویم و به سمت شرک حرکت می‌کنیم اما مجبور می‌شویم که ظاهر موحدانه به خود بگیریم پس در نتیجه نفاق پیشه می‌کنیم.

اگر کسی به مبارزه با نفس بپردازد و در مسیر حق حرکت کند، آنگاه جزءی از اوامر الهی می‌شود که در طول اراده خدا قرار دارد؛ یعنی هرچه را که خدا بخواهد انجام می‌دهد، می‌بیند و می‌شنود آنگاه می‌شود ید الله، عین الله و اذن الله.

در این حالت است که جز خدا نمی‌بیند و به مقام رضایت الهی می‌رسد و این یعنی توحید محض. از این رو توحید همان ولایت است و آنچه که غیر از ولایت قرار دارد شرک است.

بنابراین می‌توان گفت وقتی یاران امام حسین علیه السلام در اثر مبارزه با نفس، در شبکه توحیدی ولایت امام قرار گرفتند گویی همه در وجود امام، و امام در وجود خدا ذوب شدند و از این روست که گویی در حادثه کربلا امام معصوم ۷۲ بار و با هر شهید، به شهادت رسیدند و به همین دلیل است که امام زمان (عج) در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به شهدای کربلا می‌فرمایند «بابیانتم و امی»

پس مبارزه با نفس و قرار گرفتن در مسیر توحید می‌تواند ما را به این مرحله برساند که در وجود امام معصوم ذوب شده و با او یکی شویم و به مقام قرب الهی و سعادت ابدی نائل آییم.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:40:00 ب.ظ ]




وفات زينب بنت خزيمه
(تغییرمسیر از وفات زينب بنت خزيمه)

روز واقعه:30 ربیع الثانی
سال 4 هجری قمری

کلید واژه: سال چهارم هجری، 30 ربیع الثانی، زينب بنت خزيمه

“زينب، دختر خزيمة بن حارث هلالى” پيش از ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله، همسر “طفيل بن حارث” بود و پس از مدتى از وى طلاق گرفت و به ازدواج برادرش “عبيدة بن حارث” درآمد و عبيده در “نبرد احد” به شهادت رسيد.

پيامبر صلی الله علیه و آله با اين بانوى عفيف و پرهيزكار در ماه مبارك رمضان سال سوم قمرى ازدواج كرد وليكن زندگى افتخارآميز “زينب بنت خزيمه” با “رسول خدا صلی الله علیه و آله” چندان دوام نيافت و اين بانوى شريف در آخرين روز ربیع الثانی سال چهارم قمرى پس از هشت ماه زندگى با رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدينه منوره بدرود حيات گفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله بر وى نماز گزارد و در قبرستان بقيع دفن نمود.

وى معروف به “اُم‌المساكين” بود زيرا در حيات خويش نسبت به مساكين و مستمندان، توجه ويژه اى داشت و كمك‌ ها و نيكى ‌هاى فراوانى به آنان مى‌ نمود

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:36:00 ب.ظ ]




درگذشت موسى مبرقع
(تغییرمسیر از درگذشت موسى مبرقع)

روز واقعه:28 ربیع الثانی
سال 296 هجری قمری

کلید واژه: قم، 28 ربیع الثانی، موسى مبرقع، فرزندان موسى مبرقع

موسى بن محمد معروف به مبرقع، فرزند “امام محمدتقى علیه‌السلام” در مدينه منوره از بانوى بزرگوار و پاك سرشتى به نام “سمانه مغربيه” ديده به جهان گشود. ابواحمد موسى مبرقع، برادر امام هادی علیه‌السلام و مادر هر دويشان سمانه مغربيه بود.

وى پس از شهادت برادرش امام هادى علیه‌السلام در سال 254 قمرى در سامرا، مدتى در مدينه اقامت نمود و در سال 256 قمرى و به هنگام خلافت “مهتدى عباسى” به “قم” هجرت كرد. او نخستين سيد رضوى بود كه وارد قم شد و چون پيوسته بر روى خود بُرقع (روبند) مى‌ گذاشت، به “مبرقع” شهرت يافت.

موسى مبرقع چون به قم وارد شد، مورد استقبال عرب‌ هاى ساكن قم نگرديد و آنان وى را از اين شهر بيرون نمودند. بدين جهت، وى به سوى كاشان رفت و در آن جا، “احمد بن عبدالعزيز بن دُلَف عجلى” (حاكم وقت) از وى استقبال و پذيرايى نمود و به وى جوايز و مركب‌هايى بخشيد.

همچنين مقرر كرد كه در هر سال، مبلغ يك هزار مثقال طلا و يك اسب زين و ركاب شده به وى بدهند. عرب‌ هاى قم كه به موقعيت نَسَبى و اجتماعى وى آگاه شدند، از سوء كردار خويش پشيمان شده و به خدمت وى در كاشان رفته و عذرخواهى نمودند و او را به قم دعوت كرده و با استقبال شايانى وى را وارد اين شهر نمودند.

موسى مبرقع كه به مجاورشدن تربت عمه پدرش “حضرت معصومه سلام الله علیها” خرسند بود، ماندن در قم را پذيرفت و در اين شهر ماندنى شد. وى در قم داراى موقعيت اجتماعى و دارايى‌ هاى فراوان شد و مورد توجه همگان گرديد. از آن پس، سه تن از خواهرانش و “بريهه” دخترش وارد قم شدند و در اين شهر اقامت گزيده و در همين جا وفات يافتند و در جوار حضرت معصومه سلام الله علیها مدفون شدند.

موسى مبرقع پس از چهل سال زندگى در شهر مقدس قم سرانجام در شب چهارشنبه، آخرين روز ماه ارديبهشت و دو روز مانده به آخر ربیع الثانی سال 296 قمرى وفات يافت و دوستداران اهل بيت علیهم‌السلام را به سوگ و عزا نشانيد.

پس از تشييع باشكوه جنازه وى “عباس بن عمرو غنوى"، حاكم وقت قم بر وى نماز گذارد و در محله “موسويان” وى را به خاك سپردند. مدفن وى كه در محله موسويان و در جنب “چهل اختران” (واقع در خيابان آذر) قرار دارد، مزار شيعيان و محبان اهل بيت علیهم‌السلام مى‌ باشد.

موسى مبرقع داراى پنج فرزند پسر بود كه نام‌هايشان عبارت است از: حسين، على، احمد، محمد و جعفر. موسى مبرقع، جد سادات رضوى است.[۱

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:35:00 ب.ظ ]




وفات معتضد بالله عباسى

روز واقعه:23 ربیع الثانی
سال 289 هجری قمری

کلید واژه: بنی عباس، 23 ربیع الثانی، معتضد بالله عباسى

“احمد بن موفق بن متوكل عباسى"، معروف به “المعتضد بالله” پس از وفات عمويش “معتمد عباسى” به مقام خلافت نايل آمد. وى خليفه‌ اى كوشا و باتدبير و در امر زمامدارى، كاردان و باگذشت بود.

معتضد به عنوان شانزدهمين خليفه عباسى پس از استقرار در مقام خلافت، “عبيدالله بن سليمان” را به وزارت منصوب كرد و پس از وفات عبيدالله فرزندش “قاسم بن عبيدالله” را به اين مقام برگزيد.

همچنين، “ابواسحاق اسماعيل بن اسحاق ازدى” را كه مالكى مذهب بود به قضاوت منصوب كرد و پس از وى پسرعمويش “اسماعيل” را به اين مقام انتخاب نمود.[۱] سرانجام در 47 سالگى در 23 ربیع الثانی سال 289 قمرى در بغداد بدرود حيات گفت.

معتضد عباسى با آل ابى‌طالب علیه‌السلام و علویان مهربان بود و متعرض آنان نمى‌ شد و در مقابل، تلاش مى‌ كرد كه به آنان خدمتى نمايد.[۲] همچنين وى با بنى اميه بسيار دشمن بود و در سال 283 قمرى دستور داد كه در منابر و سخنرانى‌ ها “معاوية بن ابى‌ سفيان” و فرزندش “يزيد بن معاويه” را لعنت كنند و آن دو را به خاطر دشمنى با “امیرالمومنین علیه‌السلام” و فرزندان گرامى ‌اش، ناسزا گويند.

اما وزيرش عبيدالله بن سليمان كه در باطن، ناصبى و دشمن اهل بيت علیهم‌السلام بود، وى را از اين كار بازمى‌ داشت و مى‌ گفت كه اهل سنت، از سب و لعن معاويه ناراحت مى‌ شوند و ممكن است عكس‌العمل منفى نشان داده و نظم خلافت را بر هم خلافت مكتفى عباسى

روز واقعه:23 ربیع الثانی
سال 289 هجری قمری

کلید واژه: بنی عباس، 23 ربیع الثانی، مكتفى عباسى، قيام قرمطيان

على بن معتضد بن موفق بن متوكل عباسى در رجب سال 264 قمرى از كنيزى رومى‌نژاد به نام “نشيج” به دنيا آمد و پس از درگذشت پدرش “معتضد عباسى” در 23 ربيع الثانى سال 289 قمرى به خلافت رسيد و به “المكتفى بالله “معروف گرديد. وى هفدهمين خليفه عباسیان بود.

مكتفى در آغاز خلافتش “قاسم بن عبيدالله بن سليمان” را كه در زمان “معتضد عباسى” مقام وزارت را در اختيار داشت، به اين مقام ابقاء نمود ولى پس از مدتى “عباس بن حسن بن ايوب” را به جاى وى منصوب كرد. اما مقام قضاوت عاليه دستگاه خلافت را در عصر او، افراد ذيل بر عهده داشتند: يوسف بن يعقوب، محمد بن يوسف بن يعقوب، ابوخازم و عبدالله بن على بن أبى‌شوارب اموى.

مهمترين رويداد عصر وى عبارت بود از قيام فراگير قرمطيان به رهبرى “ابوالقاسم قرمطى” در مناطقى از عراق و شام و درگيرى خونين آنان با سپاهيان خليفه كه سرانجام ابوالقاسم قرمطى در نبرد با سپاهيان خليفه كشته شد و برادرش “ابوالحسن قرمطى” رهبرى قرمطيان را بر عهده گرفت.

به هر روى اين خليفه عباسى به مدت شش سال و شش ماه زمامدارى نمود و سرانجام در 31 سالگى در هفدهم ذی القعده سال 259 قمرى بدرود حيات گفتمعتضد اعتنايى به گفتارش نكرد و دستور سب و لعن آن دو را صادر كرد

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:33:00 ب.ظ ]





زندانى شدن محمد بن قاسم علوى در نزد معتصم
(تغییرمسیر از زندانى شدن محمد بن قاسم علوى در نزد معتصم)

روز واقعه:15 ربیع الثانی
سال 219 هجری قمری

“محمد بن قاسم بن عمر بن على بن الحسين علیه‌السلام"، كه نَسَبش با چهار واسطه به “امام علی بن ابى‌ طالب علیه‌السلام” مى‌ رسد و بدين منظور به محمد بن قاسم علوى شهرت پيدا كرد، در عصر “معتصم عباسى” با خراسانيان همراه شد و بر عليه حاكمان معتصم در منطقه خراسان، اقدام به قيام نمود وى در آغاز در “جوزجان"[۱] مقيم شد و مردم آن ناحيه را به “الرضا من آل محمد” دعوت كرد و گروهى بسيار، دعوتش را اجابت كردند.

در آن زمان از جانب معتصم بالّله (هشتمين خليفه عباسى) در خراسان و شرق عالم اسلام عبدالله بن طاهر حكومت مى‌ راند و سيطره كاملى بر منطقه داشت. بدين جهت وجود اين سيد علوى را در آن ناحيه برنمى‌تافت و به حاكمان محلى و سرداران نظامى خويش دستور داد كه با وى مبارزه كرده و نهضتش را خاموش گردانند.

فشارهاى روزافزون و تندروى‌ هاى حاكمان محلى و سرداران نظامى عبدالله بن طاهر، مردم را به جوش و خروش آورد و آنان را در “طالقان” به رهبرى “محمد بن قاسم علوى” وادار به قيام و شورش سراسرى و علنى نمود.

از آن پس ميان ياران سيد علوى و سپاهيان عبدالله بن طاهر درگيرى‌ هاى متعددى به وقوع پيوست ولى به خاطر برترى نيروهاى عبدالله بن طاهر و ضعف انقلابيون، محمد ناچار شد از جوزجان و طالقان (كه هم‌اكنون در خاك كشور افغانستان قرار دارند) به “نسا” مهاجرت كند.

عامل نسا كه از مهاجرت محمد باخبر شده بود، طى عملياتى وى را دستگير و به نزد عبدالله بن طاهر فرستاد. عبدالله بن طاهر نيز وى را در غل و زنجير كرد و به نزد معتصم عباسى در بغداد ارسال نمود.

محمد بن قاسم در نيمه ربیع الثانی و به قولى در نيمه ربیع الاول سال 219 قمرى بر معتصم وارد شد و معتصم وى را در نزد “مسرور كبير” در جايگاهى تنگ و تاريك زندانى نمود و بر وى بسيار سخت گرفت. پس از سه روز وى را از سلول انفرادى و جايگاه تنگ و طاقت‌فرسا بيرون آورد و در اتاقى ديگر زندانى نمود.

محمد بن قاسم در زندان معتصم، شب و روز را سپرى مى‌ كرد و از درد و ناراحتى مى‌ ناليد و به نقل مورخان اهل سنت در شب عيد فطر كه همگى مشغول جشن و شادمانى بوده و از وى غافل بودند، از زندان گريخت و خود را از بند دژخيمان عباسى رهانيد. اما كسى ندانست كه وى چگونه گريخت، به كجا رفت، زندگى او چگونه بود و يا به دست چه كسى كشته شد.[۲]

ولى بى‌ ترديد فرار وى از زندان نقشه خود دستگاه خلافت بود تا از اين راه وى را سر به نيست كرده و بدون اين كه حساسيتى در ميان مخالفان خود به وجود آورند، وى را از سر راه خويش بردارند. برخى معتقدند كه وى را در همان جا مسموم كرده و با زهر جفا شتقویم: كشته شدن اوتامش سردار معروف عباسى
(تغییرمسیر از كشته شدن اوتامش سردار معروف عباسى)

روز واقعه:15 ربیع الثانی
سال 249 هجری قمری

اوتامش كه از فرماندهان ترك‌نژاد دستگاه خلافت عباسى بود، در دربار آنان از اقتدار و موقعيت مهمى برخوردار بود به ويژه در نزد مستعين باللّه به قدرت و جايگاه بالايى دست يافت. در همين راستا مستعين عباسى أمر آموزش و تربيت فرزندش “عباس” را به وى سپرد و وى را همه كاره و وزير خويش نمود. اوتامش، از اين راه ثروت بى‌ شمارى براى خويش گرآوردى كرد.

ساير فرماندهان نظامى و سپاهيان و سربازان خليفه كه شاهد بيچارگى و تهيدستى خويش بوده و از آن سو، اوتامش را يكباره در اوج قدرت و ثروت مى‌ ديدند، ناراحت شده و سر به شورش برداشتند و تمام عقب افتادگى مواجب و تهيدستى خويش را از جانب او مى‌دانستند. بدين جهت هم‌داستان شده و وى را مورد هجوم خويش قرار دادند.

اوتامش و محافظان وى به دفاع پرداختند، وليكن توان مقابله با انبوه سربازان شورشى را در خود نديدند به ناچار به مستعين پناهنده شدند و اوتامش در قصر وى پنهان گرديد و چند روزى در آن جا بماند ولى فرماندهان و سربازان شورش‌ گر به هر نحو ممكن، وى را از آن جا بيرون آورده و بر اثر ضربات متعدد به قتلش آوردند و پس از او كاتبش “شجاع بن قاسم” را نيز كشتند و دارايى‌ ها و ثروت‌هايشان را به غارت بردند.

اين واقعه در چهاردهم و به قولى در پانزدهم ربیع الثانی سال 249 قمرى واقع گرديهيدش نمودند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:29:00 ب.ظ ]




قتل ابن فرات وزير شيعه مذهب عباسى
(تغییرمسیر از قتل ابن فرات وزير شيعه مذهب عباسى)

روز واقعه:13 ربیع الثانی
سال 312 هجری قمری

کلید واژه: بنی عباس، 13 ربیع الثانی، ابن فرات

ابوالحسن، على بن محمد معروف به “ابن فرات” وزير شيعه مذهب “مقتدر عباسى"، از آغاز خلافت مقتدر در سال 295 تا سال 312 قمرى سه بار مقام نخست وزيرى وى را بر عهده داشت.[۱]

در خلافت مقتدر عباسى، علاوه بر “ابوالحسن بن فرات"، “مؤنس بن خادم” نيز جايگاه محكمى داشت و مقام فرماندهى سپاه را عهده‌دار بود. با توجه به اين كه ابن فرات، شيعه مذهب و مؤنس خادم سنى بود، هميشه ميان آن دو در نحوه اداره كشور رقابت برقرار و هر كدام تلاش مى‌ كرد كه خليفه وقت را از ديگرى بددل و بدگمان كند. چند بار پيروزى با ابن فرات بود ولى برخى از زمان‌ ها و رويدادها مؤنس به پيروزى رسيد.

سرانجام با هجوم جنايت‌كارانه “ابوطاهر قرمطى” به كاروان حاجيان و كشته و اسير نمودن تعدادى از آنان كه همگى از اهالى بغداد و برخى با خليفه وقت نيز نسبت خويشاوندى داشتند، زمينه دسيسه مخالفان ابن فرات فراهم شد و وى را به باد انتقاد گرفتند و مردم را بر ضد او شورانيدند و خليفه را بر عليه وى بددل كردند.[۲]

و همين أمر سبب گرديد كه مونس با تحريكات فقها و صاحب منصبان سنى مذهب، اقدام به دستگيرى ابوالحسن ابن فرات و فرزندش “محسن” نمايد و پس از شكنجه و آزارهاى زياد، ناجوانمردانه آن دو را به قتل آورد. كشته شدن آن دو مصادف بود با سيزدهم ربيع الثانى سال 312 قمرى

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:27:00 ب.ظ ]




کلید واژه: نمازهای یومیه، 12 ربیع الثانی، سال اول هجری، نماز مسافر، تعداد ركعت هاى نماز يوميه

هر يك از نمازهاى مسلمانان پيش از هجرت “رسول خدا صلی الله علیه و آله” به مدينه منوره تنها دو ركعت بود. بنابراين تعداد كل ركعت‌ هاى نماز يوميه آنان به ده ركعت مى‌ رسيد.

پس از آن كه پيامبر صلی الله علیه و آله به مدينه هجرت كرد، همين رويه به مدت يك ماه ادامه داشت، تا اين كه در روز دوازدهم ربيع الثانى آن حضرت با الهام از فرمان الهى تعداد ركعات چهار نماز از پنج نماز يوميه را افزايش داد.

به اين صورت كه دو ركعت بر نماز ظهر دو ركعت بر نماز عصر يك ركعت بر نماز مغرب و دو ركعت بر نماز عشا، براى حاضران در وطن افزوده شد. وليكن براى كسانى كه به مسافرت مى‌پردازند، غير از نماز مغرب بقيه نمازهايشان شكسته و دو ركعتى خواهد بود.[۱] زيرا نماز مغرب چه براى حاضران در وطن و چه براى مسافران حكم واحد دارد و بايد به سه ركعت خوانده شود.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:26:00 ب.ظ ]




ميلاد مسعود امام حسن عسكرى
(تغییرمسیر از ميلاد مسعود امام حسن عسكرى)

روز واقعه:8 ربیع الثانی
سال 232 هجری قمری

کلید واژه: بنی عباس، امام حسن عسكرى علیه السلام، 8 ربیع الثانی، ميلاد امام حسن عسكرى علیه السلام، مادر امام حسن عسكرى، متوكل عباسى

امام حسن بن على علیه‌السلام كه شيعيان وى را “امام حسن عسکری علیه‌السلام” مى‌ نامند. در روز جمعه مصادف با هشتم ربيع الثانى سال 232 قمرى در مدينه منوره ديده به جهان گشود.[۱]

وى امام يازدهم شيعيان و پدر ارجمندش امام على‌النقى علیه‌السلام است. نام مادرش، “حُديث” است و براى اين بانوى پرهيزكار و شايسته، نام‌ هاى ديگرى چون “سليل"، “سوسن” و “جده” نيز گفته شده است.

با تولد امام حسن عسكرى علیه‌السلام در مدينه منوره شور و شعف ويژه‌اى در خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و دوستداران اهل بيت علیهم‌السلام به وجود آمد و حرم اهل بيت علیهم‌السلام را غرق در شادى و شادمانى نمود.

درباره تاريخ روز تولدش، روزهاى ديگرى چون چهارم و دهم ربيع الثانى نيز گفته شده است. وليكن قول مشهور علما و مورخان شيعه همان است كه نقل كرديم.[۲] تولد امام حسن عسكرى علیه‌السلام در مدينه منوره، مقارن بود با خلافت “متوكل عباسى” (دهمين خليفه سلسله عباسیان).

متوكل كه از خلفا و حاكمان ستمگر تاريخ و از دشمنان سرسخت خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله بود، نسبت به عموم علويان به ويژه “امام على‌النقى علیه‌السلام” و فرزندش “امام حسن عسكرى علیه‌السلام” تضييقات و فشارهاى زيادى اعمال نمود و در سال 236 قمرى، آنان را از مدينه به سامرا فراخواند و از نزديك آن بزرگواران را تحت نظر و مراقبت خويش قرار داد.[۳]

سرانجام در سال 260 قمرى امام حسن عسكرى علیه‌السلام از سوى “معتمد عباسى” (پانزدهمين خليفه سلسله عباسيان)، مسموم و پس از چند روز بيمارى در هشتم ربيع الاول به شهادت رسيد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:24:00 ب.ظ ]




خلافت مستعين عباسى
(تغییرمسیر از خلافت مستعين عباسى)

روز واقعه:5 ربیع الثانی
سال 248 هجری قمری

کلید واژه: بنی عباس، 5 ربیع الثانی، خلافت مستعين عباسى، مستعين بالله

پس از درگذشت زودهنگام منتصر بالله عباسى، فرماندهان عالى‌رتبه نظامى و سياسى از جمله “بغاى كبير"، “بغاى صغير"، “اوتامش” و “احمد بن خصيب” و مواليان خليفه فقيد، گرد آمده و با هم به مشورت پرداخته و به “احمد بن محمد بن معتصم"، رضايت داده و وى را شايسته خلافت دانستند. آنان، وى را حاضر ساخته و به “المستعين بالله” ملقب ساختند و رداى خلافت را بر اندامش پوشانيده و با وى بيعت كردند.

مستعين در روز بعد، يعنى در پنجم ربيع الثانى سال 248 قمرى، به دارالعامه آمد و از مردم بيعت گرفت. در خلافت او نيز معتز و مؤيد، پسران متوكل عباسى مورد خشم دستگاه خلافت قرار گرفته و زندانى گرديدند.

مستعين عباسى، در آغازين روز خلافت خود با اعتراض طرفداران معتز روبرو گرديد كه خواهان خلافت معتز پس از مرگ منتصر بودند. آنان به انبار اسلحه خلافت راه پيدا كرده و آن را غارت كردند و با همان سلاح به نبرد پرداختند. سرانجام “بغاى صغير” به همراه سربازانش بر آنان هجوم آورد و با كشتن تعدادى از آن‌ ها، غائله را پايان آورد و پايه‌ هاى خلافت مستعين را مستحكم نمود.

مستعين عباسى، پس از استقرار در مقام خلافت، “احمد بن خصيب” را به دبيرى و “اوتامش” را به وزارت خويش برگزيد. اما پس از مدتى بر “احمد بن خصيب” خشمگين شد و دارايى‌ اش را مصادره و وى را به اقريطش (كرت) تبعيد نمود. اوتامش نيز با دسيسه‌ هاى بغاى صغير و وصيف، به دست مردم خشمگين كشته شد.

در ايام خلافت مستعين، وقايع و حوادث گوناگونى به وقوع پيوست كه در منابع تاريخى ثبت و ضبط شده است. سرانجام با توطئه‌ هاى فرماندهان عالى‌رتبه نظامى و سياستمداران صاحب نفوذ دستگاه عباسى، مستعين بالله عباسى از خلافت خلع و معتز عباسى به جاى وى برگزيده شد. خلافت مستعين، از 5 ربيع الثانى سال 248 تا محرم 252 قمرى، حدود سه سال و ده ماه به درازا كشيد

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ب.ظ ]




(تغییرمسیر از درگذشت منتصر بالله عباسى)

روز واقعه:4 ربیع الثانی
سال 248 هجری قمری

کلید واژه: بنی عباس، 4 ربیع الثانی، منتصر بالله عباسى

محمد، معروف به “منتصر بالله” فرزند متوكل عباسى، پس از قتل پدرش متوكل در شوال سال 247 قمرى به خلافت رسيد. متوكل عباسى (دهمين خليفه بنى‌عباسى) كه در دشمنى با اهل بيت علیهم‌السلام و شيعيان و محبان آنان معروف و در ستمكارى و سخت‌گيرى بر عموم مردم زبانزد همگان بود، چند سال پيش از هلاكت خود فرزندش “محمد منتصر” را به ولايت‌عهدى برگزيد.

وليكن پس از مدتى از اين كار پشيمان شد و در صدد خلع منتصر از ولايت‌عهدى برآمد زيرا مى‌ پنداشت كه منتصر در انتظار مردن اوست تا هر چه زودتر، خود به خلافت برسد. از اين رو هميشه وى را به جاى “المنتصر"، “المستعجل” مى‌ خواند. منتصر از اين كه پدرش متوكل عباسى راه ناسپاسى و انحراف از مسير حقيقت را در پيش گرفته و با خاندان “پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله” دشمنى نموده و نسبت به مقام شامخ “اميرمؤمنان على بن ابى‌ طالب علیه‌السلام” جانب ادب را رعايت نمى‌ كرد، بسيار ناراحت بود و بر او اعتراض مى‌ كرد و مى‌ گفت: على علیه‌السلام، سرور ما و شيخ بنى‌هاشم است.

بدين جهت اگر از خادمان و نديمان دربار كسى نسبت به حضرت على علیه‌السلام بى‌ احترامى مى‌ نمود، منتصر وى را تهديد و حتى تنبيه مى‌ كرد. متوكل عباسى كه از رويه پسرش خشمگين بود، در صدد خلع وى از ولايت‌عهدى و جانشينى فرزند ديگر خود “معتز عباسى” برآمد و منتصر را تحقير مى‌ كرد و دشنام مى‌ داد و به قتل تهديدش مى‌ نمود و وزير خود “عبيدالله بن يحيى بن خاقان” را فرمان داد كه بر منتصر سيلى زند.

سرانجام، منتصر و فرماندهان معروف دربار همانند “بُغا” و “وصيف” از رفتار و كردار متوكل به تنگ آمده و در صدد قتلش برآمدند. منتصر در شب چهارم شوال در حالى كه پدرش در حال مستى بود، بر او هجوم آورده و وى را در همان حال به هلاكت رسانيد و “فتح بن خاق” را كه به دفاع از متوكل برخاسته بود، به متوكل ملحق كرد.

در همان شب، فرماندهان عالى رتبه با منتصر بيعت كردند و از ساير فرزندان و خانواده متوكل، از جمله از معتز و مؤيد، پسران متوكل عباسى نيز بيعت گرفتند. منتصر عباسى، پس از استقرار در مقام خلافت دستور داد شهرك “جعفريه” را كه پدرش براى خود و خانواده خويش بنا كرده بود، تخريب كنند و همه ساكنان آن را به سامرا انتقال دهند. همچنين برادرانش معتز و مؤيد را از ولايت‌عهدى خلع كرد و از آنان براى اين امر، امضا گرفت و جهت خرسندى سپاهيان خلافت، مواجب ده ماهه آنان را يك جا پرداخت كرد و به اقدامات اساسى همت نمود.

وليكن خلافتش دوام نيافت و براى تغييرات اساسى و اصطلاحات بنيادى در خلافت عباسیان و جبران ستمكارى‌ ها و ناكارآمدى‌ هاى پدر و پدران خويش، مهلتى نيافت. زيرا ورمى در دو جانب گلوى او پديد آمد و همان، بلاى جانش گرديد و برخى مى‌ گويند كه طبيبش، وى را با نيش‌تر زهرآلود رگ زد و در نتيجه در چهارم و به قولى در پنجم ربيع الثانى و به روايت ابن خلدون در 25 ربيع الاول سال 248 قمرى بدرود حيات گفت.خلافتش كوتاه مدت بود و تنها شش ماه دوام يافت و به هنگام مرگ، تنها بيست و پنج سال از عمرش گذشته بود. تقویم: وقوع غزوه غابه
(تغییرمسیر از وقوع غزوه غابه)

روز واقعه:4 ربیع الثانی
سال 6 هجری قمری

کلید واژه: سال ششم هجری، 4 ربیع الثانی، غزوه غابه

“عُيينة بن حِصن” كه از مشركان و زورمداران اطراف مدينه منوره بود، در شب چهارم ربيع الثانى سال ششم قمرى در رأس يك گره چهل نفرى از مشركان به شتران پيامبر صلی الله علیه و آله كه در مكانى به نام “غابه” نگهدارى و چرا داده مى‌ شدند، هجوم آورد و پس از كشتن فرزندى از “ابوذر” و فرارى دادن ساير ساكنان آن مكان، شتران را غارت كرد.

ابوذر، خبر ناگوار تهاجم عيينة بن حِصن را در همان شب به پيامبر صلی الله علیه و آله رسانيد و پيامبر صلی الله علیه و آله در بامداد آن روز براى گوشمالى دادن اين گردنكش صحراى عربستان با تعدادى از يارانش عازم آن ناحيه گرديد. آن حضرت، براى “مقداد بن عمرو” پرچمى بست و وى را به فرماندهى رزمندگان برگزيد.

پس از مقداد، ديگران را به يارى وى اعزام كرد و خود آن حضرت نيز بسوى آنان رهسپار شد. مقداد، در زمينى به نام “هيقا” (يا هيفا) كه در يك ميلى چاه مطلب قرار دارد، به سپاه دشمن رسيد و با آنان درگير شد. دشمنان در برابر سربازان اسلام ايستادگى كرده و به نبرد پرداختند و يك تن از رزمندگان اسلام به نام “مُحرز بن نضله” را به شهادت رسانيدند و از مشركان، نيز چهار نفر كشته شدند كه يكى از آنان “حبيب پسر عيينه” بود.

پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله نيز به سپاهيان و سربازان خود در سرزمين “ذى قرد” در نزديكى‌ هاى “غابه” ملحق شد. در اين غزوه تعداد پانصد و يا هفتصد نفر از مسلمانان حضور پيدا كرده و موجب رعب و وحشت دشمن سركش شدند. در ايامى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله از مدينه بيرون بودند، “عثمان بن ام‌ مكتوم"، جانشين وى در مدينه بود و “سعد بن عباده” با سيصد تن از مبارزان قبيله‌ اش، حفاظت و حراست مدينه را بر عهده داشتند.

شايان ذكر است، هنگامى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان به مدينه برگشتند، ديدند برادرزاده عُيينه يكى از شتران شيرده رسول خدا صلی الله علیه و آله به نام “سمراء” را برگردانيد و در نزديكى درِ خانه آن حضرت ايستاده و منتظر پيامبر صلی الله علیه و آله است. پيامبر صلی الله علیه و آله از جوانمردى وى اظهار خرسندى كرد و به وى جوايزى بخشيد

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:21:00 ب.ظ ]




: پيمان شكنى امين در برابر برادرش مأمون

روز واقعه:3 ربیع الثانی
سال 194 هجری قمری

کلید واژه: خلافت فرزندان هارون الرشيد، 3 ربیع الثانی، خلع مأمون از طرف امین، پیروزی مأمون بر امین، مأمون، امین

“هارون الرشيد” (پنجمين خليفه عباسى) پيش از مرگ خود، سه تن از فرزندانش را به ترتيب ولى عهد و جانشين خويش نمود. وى پس از پنج سال از حكومت خويش، نخستين بار فرزندش محمد معروف به “امين” را به ولايت‌عهدى برگزيد[۱] و در سال 182 قمرى فرزند ديگرش عبدالله، معروف به “مأمون” را به اين مقام برگزيد[۲] و سرانجام در سال 189 قمرى فرزند ديگرش قاسم معروف به “مؤتمن” را پس از امين و مأمون، مقام ولايت‌عهدى بخشيد.[۳]

هارون در سال 193 قمرى در حالى به هلاكت رسيد كه سه فرزندش به صورت ترتيبى، جانشين وى بودند. بر اساس سفارش وى در آغاز محمد معروف به امين خلافت را بر عهده گرفت و بر تخت زمامدارى مسلمانان در شهر “بغداد” تكيه زد. مأمون كه خلافت برادرش را تأييد و از راه دور با وى بيعت و اظهار اطاعت كرده بود، در منطقه خراسان و شرق عالم اسلام از سوى پدر و برادرش امين، حكومت مى‌ كرد.[۴]

اما امين پس از تحكيم پايه‌ هاى خلافت خويش وجود برادر قدرتمند خود در شرق عالم اسلام را براى خويش غيرقابل تحمل مى‌ دانست و از هر راه ممكن در صدد تضعيف وى برآمد. امين به تحريك “فضل بن ربيع” كه مقام عالى وزارت هارون و امين را بر عهده داشت و همچنين تحريك ‌هاى پيوسته “على بن عيسى بن هامان” كه فرماندهى كل سپاه امين را بر عهده داشت، راه دشمنى با برادر خود مأمون را در پيش گرفت.

وى به تحريك بدخواهان و مخالفان مأمون، تصميم به خلع مأمون از ولايت‌عهدى و نصب فرزند خود به اين مقام برآمد. على‌رغم مخالفت‌ هاى ريش‌سفيدان و بزرگان بنى‌عباس، امين بر خواسته‌ هاى خويش تأكيد ورزيد و سرانجام در سوم ربيع الثانى سال 194 قمرى براى فرزندش “موسى بن امين” از مردم بيعت گرفت و وى را به طور رسمى ولى‌عهد خويش اعلام نمود.

تمام پيمان‌نامه‌ هاى خلافت از جمله سفارش نامه پدرش هارون الرشيد را باطل كرد و همه آن‌ ها را گردآورى و در آتش سوزانيد. وى براى واداركردن مأمون و سپاهيان مستقر در خراسان به پذيرش ولايت‌عهدى موسى نامه اى براى آنان نوشت و مأمون و سران سپاه را به بازگشت به بغداد و بيعت با موسى فراخواند.

همچنين در بغداد به “ام عيسى دختر هادى عباسى” كه همسر مأمون و دختر عمويشان بود، فشار آورد كه گوهر گرانبهايى كه از جانب مأمون در اختيار اوست به وى بسپارد. ام‌عيسى اظهار بى‌ اطلاعى كرد و از واگذارى آن گوهر گران بها امتناع ورزيد.

امين، حرمت خانه مأمون و همسر وى را نگه نداشت و با اعزام مأموران خويش به خانه وى به جستجو پرداخته و تمام اسباب و لوازم منزلش را به هم ريخت و سرانجام به آن گوهر دست يافت و به كاخ خويش منتقل نمود.

چنين حركات خصمانه روز به روز به اطلاع مأمون در خراسان مى‌ رسيد و افكار و انديشه‌هايش را در هم مى‌ ريخت و وى را براى انجام عكس‌ العمل‌ هاى لازم و حركات متقابل بازدارنده تحريكش مى‌ نمود.

اين گونه تنش‌هاى روزافزون ميان امين و مأمون، سپاهيان طرفين را رودررو قرار داد و سرانجام به نبرد سنگين و خونينى مبدل گرديد و پيروزى مامون و شكست خفت بار امين را در پى داشت.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:19:00 ب.ظ ]





قتل عبدالله بن معتز در زندان مقتدر عباسى
(تغییرمسیر از قتل عبدالله بن معتز در زندان مقتدر عباسى)

تقویم هجری قمری
روز واقعه:2 ربیع الثانی
سال 296 هجری قمری

کلید واژه: 2 ربیع الثانی، عبدالله بن معتز، حسین بن حمدان

در دومين سال خلافت مقتدر بالله (هجدهمين خليفه عباسى) گروهى از فرماندهان سپاه و سركردگان نظامى و سياستمداران دربارى، بر خلع مقتدر از خلافت و نصب عبدالله بن معتز بن متوكل عباسى به جاى وى مصصم شدند.

“حسين بن حمدان"، كه از حمدانيان شيعه شمال عراق و يكى از گردانندگان اصلى اين كودتا بود، در يك تهاجم خود “عباس بن حسن” وزير اصلى خلافت را كشت و سپس بسوى مقتدر رفت تا وى را تسليم نمايد.

مقتدر در آغاز مشروط بر اين كه وى زنده و سالم بماند و خون كسى بر زمين ريخته نشود، پيشنهاد آنان را پذيرفت ولى هنگامى كه در بيرون كاخ خود سرگرم بازى بود و متوجه گرديد كه حسين بن حمدان، بسوى او مى‌ آيد و قصد دستگيرى وى را دارد، از او گريخت و به درون كاخ خويش پناهنده شد و در را از درون بست و بر آن قفل محكمى نهاد.

حسين بن حمدان برگشت و به همراه فرماندهان و اميران مخالف مقتدر در خانه “مخرم” (دارالوزاره) گرد آمده و با عبدالله بن معتز عباسى بيعت كردند و وى را به “مرتضى باللّه” و به قولى به “المنتصف بالله” ملقب ساختند و “محمد بن داوود” را به وزارتش برگزيدند.

حسين بن حمدان بار ديگر مأموريت يافت كه مقتدر را از قصر بيرون آورد و به خانه “ابن طاهر” منتقل كند و از او براى عبدالله بن معتز بيعت گيرد ولى هنگامى كه به كاخ وى نزديك شد با تهاجم خدمتكاران و محافظان وى روبرو گرديد و ميان آنان زد و خوردهايى روى داد و در نتيجه هواداران مقتدر عباسى از تحويل وى به حسين بن حمدان امتناع كردند و حسين بن حمدان را بدون دستيابى به هدف مورد نظرش برگرداندند.

حسين بن حمدان كه از گردانندگان اصلى اين تغيير و تحول بود، پس از ناكامى از دستگيرى مقتدر عباسى، راه “موصل” را در پيش گرفت و به آن سو حركت كرد. با رفتن وى، مخالفان مقتدر عباسى دچار ترديد و سستى شدند و اختلاف ميان هواداران مقتدر و عبدالله بن معتز بالا گرفت و در نتيجه عبدالله بن معتز، قصد حركت به سوى “سامرا” نمود ولى فرماندهان و اميران همراهيش نكردند.

ناچار به خانه “ابوعبدالله بن جصاص” پناهنده شد و پس از چند روز هرج و مرج در ميان سپاهيان و توده مردم، مقتدر عباسى مجدداً حكومت را بدست گرفت و مخالفان را سركوب و بسيارى از هواداران عبدالله بن معتز را دستگير و اعدام كرد و برخى از آنان، از جمله خود عبدالله بن معتز و ابن جصاص را دستگير و زندانى نمود.

ابن جصاص، براى رهايى خويش اموال فراوانى در اختيار مقتدر گذاشت. از جمله، مبلغ شانزده ميليون درهم به مقتدر عباسى داد تا مقتدر وى را آزاد كرد ولى عبدالله بن معتز در زندان بماند و مدت حبسش چندان طولانى نشد كه مأموران مقتدر عباسى با آزار و شكنجه‌ هاى توان‌فرسا وى را در زندان از پاى درآورده و به قتلش رساندند و جسد بى‌ جانش را به خانواده اش تحويل دادند. كشته شدن عبدالله بن معتز مصادف بود با دوم ربیع الثانی سال 296 قمرى.[۱]

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 12:07:00 ب.ظ ]





قیام توابین
(تغییرمسیر از قيام توابين)

تقویم هجری قمری
روز واقعه:1 ربیع الثانی
سال 65 هجری قمری

پس از شهادت ابا عبدالله الحسين علیه‌السلام و ياران وفادارش در كربلا بدست سپاهيان يزيد بن معاويه و عدم يارى آن حضرت از سوى مسلمانان و دوستداران اهل بيت علیهم‌السلام يك حالت سرخوردگى و پشيمانى در مسلمانان پديد آمد. در شهر كوفه كه بزرگترين مركز شيعيان عالم اسلام بود، ندامت و پشيمانى شيعيان به خاطر عدم نصرت امام حسين علیه‌السلام و تنها گذاشتن وى در كربلا شدت بيشترى داشت و از اين بابت، خودشان را سرزنش كرده و خطاكار مى ‌دانستند.

آنان پس از مراسم‌ هاى عزادارى امام حسين علیه‌السلام و گفتگوهاى جمعى به اين نتيجه رسيدند كه اين ننگ و ندامت را نمى‌ توانند از خود دور كنند، مگر با كشته‌شدن در راه اهداف ابا عبدالله الحسين علیه‌السلام و گرفتن انتقام از قاتلان وى.[۱]

رهبرى اين جنبش را چند تن از سران سالخورده شيعه عراق بر عهده داشتند كه معروفترين آنان عبارت بودند از: سليمان بن صرد خزاعى، عبدالله بن وال تميمى، رفاعة بن شداد بجلى، عبدالله بن سعد ازدى و مسيب بن نجبه فزارى.

قيام توابين از سال 61 قمرى پس از شهادت امام حسين علیه‌السلام شكل گرفت و به تدريج فراگير شد و طرفداران بسيارى پيدا كرد و به مدت چهار سال شكل‌ گيرى جنبش نيرو و امكانات قابل توجهى فراهم گرديد. بدين منظور رهبران قيام، نخستين روز ربيع الثانى سال 65 قمرى را آغاز رسمى حركت خود از شهر بزگ كوفه تعيين كردند.

در اين زمان، “يزيد بن معاويه” به هلاكت رسيده بود و “مروان بن حكم” در شام و غرب عالم اسلام و “عبدالله بن زبير” در مكه و شرق و جنوب عالم اسلام، حكمرانى مى‌ كردند و شهر كوفه در سيطره عبدالله بن زبير و طرفدارانش قرار داشت.

در آغاز عده اى درصدد درگير كردن توابين با عامل عبدالله بن زبير در كوفه را داشتند ولى با زيركى “عبدالله بن زبير انصارى"، استاندار وقت كوفه و اعلام پشتيبانى وى از توابين، هيچ گونه جنگى در كوفه به وقوع نپيوست.[۲]

و توابين كه تعدادشان چهار هزار رزمنده عاشق شهادت بود از كوفه به “پادگان نخيله” و از نخيله به سوى كربلا حركت كردند و مدتى در آن جا به سوگوارى پرداختند و بسيار گريه و ناله كرده و از خداى سبحان، به خاطر گناه و جرم خويش، طلب غفران نمودند و آن‌گاه به سوى سرزمين “جزيره (بين النهرين)” رهسپار شدند و در منطقه “عين الوردة” با سپاهيان مروان بن حكم به فرماندهى “عبيدالله بن زياد” مواجه شدند.

در آغاز، گروهى از توابين به فرماندهى “مسيب بن نجبه فزارى” با گروهى از سپاه عبيدالله بن زياد درگير شدند و با مجاهدت و دلاورى‌‌ هاى توابين، سپاه عبيدالله متحمل شكست سنگين شد و بسيارى از شاميان كشته و بسيارى زخمى گرديدند و تنها عده اى موفق به فرار از صحنه نبرد شدند.

عبيدالله بن زياد كه تعداد سى هزار نفر از شاميان را فرماندهى مى ‌كرد، براى بار دوم سپاهى به استعداد دوازده هزار مرد جنگنده به فرماندهى “حصين بن نمير” به نبرد توابين فرستاد و اين بار نيز پيروزى با خداجويان توابين بود ولى تاريكى شب، مانع پيروزى نهايى آنان گرديد.[۳]

اما بار سوم عبيدالله بن زياد در همان شامگاه با تمام نيرو و تجهيزات جنگى به نبرد توابين شتافت و جنگ خونينى ميان طرفين شعله‌ور گرديد. سليمان بن صرد كه با سپاهى سنگين از دشمن روبرو شده بود، از زين اسب به پايين آمد و شمشيرش را از غلاف بيرون آورد و غلاف آن را شكست و به ياران خود گفت: عبادالله! من اراد البكور الى ربه، والتوبة من ذنبه، والوفاء بعهده، فالي؛ اى بندگان خدا! هر كسى مى‌ خواهد كه بامداد فردا در نزد پروردگارش باشد، از گناه و جرمش توبه كند و به پيمان خويش وفا كند، پس با من بيايد.

در اين هنگام، تعداد زيادى از ياران او از اسب پياده شده و بى‌ باكانه به صفوف عظيم دشمن زدند. تعداد اندك شهادت طلبان توابين، صحنه ميدان را بر انبوه جنايتكاران شام تيره و تنگ كردند و اگر پيروزى‌ هاى آنان به همان صورت ادامه مى‌ يافت، پيروزى نهايى نصيب آنان مى ‌شد، ولى شاميان به جاى نبرد تن به تن توابين را آماج تيرهاى بى‌ امان خويش قرار دادند و در اين ميان فرمانده شجاع توابين، يعنى “سليمان بن صرد"، مورد اصابت تير “يزيد بن حصين بن نمير” قرار گرفت و دلاورانه به شهادت رسيد و پس از او “مسيب بن نجبه” فرماندهى توابين را بر عهده گرفت ولى پس از مبارزاتى، او نيز به شهادت رسيد.[۴]

از آن پنج فرمانده و امير توابين هر كدام پس از ديگرى، فرماندهى را بر عهده گرفته و با سربازان عبيدالله بن زياد به نبرد پرداختند ولى در ميان ميدان به شهادت رسيدند و تنها “رفاعة بن شداد بجلى” به همراه عده اى اندك از توابين از تاريكى شب استفاده كرده و خود را از آن واقعه هولناك نجات داده و به كوفه برگشتند و در قيام مختار بن ابى‌عبيده ثقفى كه پس شهادت توابين به وقوع پيوست، شركت نمودند.[۵]

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 12:05:00 ب.ظ ]





فهرست وقایع تاریخ اسلام در ماه ربیع الثانی عنوان ماه روز
قيام توابين ربیع الثانی 1
قتل عبدالله بن معتز در زندان مقتدر عباسى ربیع الثانی 2
پيمان شكنى امين در برابر برادرش مأمون ربیع الثانی 3
وقوع غزوه غابه ربیع الثانی 4
درگذشت منتصر بالله عباسى ربیع الثانی 4
خلافت مستعين عباسى ربیع الثانی 5
ميلاد مسعود امام حسن عسكرى ربیع الثانی 8
اضافه شدن ركعات نماز ربیع الثانی 12
قتل ابن فرات وزير شيعه مذهب عباسى ربیع الثانی 13
زندانى شدن محمد بن قاسم علوى در نزد معتصم ربیع الثانی 15
كشته شدن اوتامش سردار معروف عباسى ربیع الثانی 15
وفات معتضد بالله عباسى ربیع الثانی 23
خلافت مكتفى عباسى ربیع الثانی 23
درگذشت موسى مبرقع ربیع الثانی 28
وفات زينب بنت خزيمه ربیع الثانی 30

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 12:03:00 ب.ظ ]




(بسم الله الرحمن الرحیم)

چند توصیه از آیت الله العظمی بهجت در خصوص قیام به عزاداری حضرت سید الشهدا (ع) و توجه به رسالت خطیر منبر را تقدیم می کند.

* یک مستحب و هزار واجب!

معلوم مى شود نماز شب مستحبى است نظير روضه خوانى، كه وقتى در زمان رضاخان منع كردند، يكى از اصحاب و اطرافيان حاج شيخ عبدالكريم حايرى (رحمةالله) به ايشان عرض كرد: چيزى نيست ، روضه خوانى يك عمل مستحب است كه پهلوى آن را منع كرده است. حاج شيخ (رحمةالله) فرمود: بله مستحبى كه هزار واجب در آن است.

خدا مى داند كه چه قدر احكام واجب و چه چيزهايى از حالات ، سيره و كلمات سيدالشهدا و ساير معصومين (عليهم السلام) كه در مقدمه روضه نقل مى شود، سبب تقويت دين و موجب افزايش ايمان مردم است !

* افضل مستحبات

حجت الاسلام سيد محمد باقر شفتى (رحمةالله) به نماز شب بسيار معتقد بود و بيش از ساير مستحبات به آن اهميت مى داد، به خلاف مرحوم سيد بحرالعلوم كه صبر مى كرد تا هوا مقدارى روشن شود و آن گاه نماز صبح را مى خواند. حجت الاسلام سيد محمد باقر شفتى (رحمةالله) در اصفهان درست اول فجر نماز صبح را به جماعت اقامه مى نمود با اين كه اگر نماز جماعت را به تأخير مى انداخت، افراد بيشترى حاضر مى شدند؛ ولى ايشان دستور مى داد دو عادل بالاى مناره بروند و پس از مشاهده طلوع فجر، بلافاصله اذان صبح بگويند. به ايشان گفتند: چرا مقدارى صبر نمى كنيد تا جمعيت زيادى براى درك فيض جماعت حاضر شوند؟ در جواب فرمودند: در ميان مستحبات افضل از نماز شب سراغ ندارم . لذا ايشان براى اين كه مردم نماز شب را به جا آورند، اين چنين چاره انديشى نموده بود كه به دو نفر شخص عادل دستور داده بود تا به طور دقيق وقت فجر تعيين شود و كسانى كه در نماز جماعت حاضر مى شوند، پيش از فجر بيدار شوند و نماز شب بخوانند بدين ترتيب، قطعا كسانى كه در نماز جماعت ايشان شركت مى كردند، نماز شب را هم مى خواندند و با اين كار مردم را به نماز شب وادار مى كرد.

بنده خيال مى كنم فضيلت بكا بر سيدالشهدا بالاتر از نماز شب باشد؛ زيرا نماز شب عمل قلبى صرف نيست بلكه كالقلبى است، ولى حزن و اندوه و بكا عمل قلبى است به حدى كه بكا و دمعه از علايم قبولى نماز وتر است.

* عملکرد علماى سابق

وسايل زندگى علماى سابق از ما كمتر بود، ولى حركتشان براى تبليغ و دعوت و هدايت مردم بيشتر و سريع تر و نتيجه كارشان از ما زيادتر بود. ما در اين زمان با هواپيما، اتوبوس و… به تبليغ و دعوت و منبر مى رويم ولى چه قدر در مردم اثر مى گذاريم و چه قدر اصلاح مى كنيم؟

آن ها وقت زيادتر در مسير راه صرف مى كردند، اما مردم زمانشان چه قدر رو به راه تر از زمان ما بودند! علماى سابق از مال و ثروت و لوازم خانگى به مختصر و كم قانع بودند، ولى پركارتر و پر بركت تر بودند، اما مصرف زندگى ما زياد، ولى كار و نتيجه كارمان كم است!

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-10-22] [ 07:47:00 ب.ظ ]




سفارش مکرر آیت الله بهجت به طلاب
آيت الله بهجت

علم و تقوا دو بال پرواز برای هر طلبه ای می باشد که اگر به هر کدام از این دو کم توجهی شود زیان های فراوانی متوجه طلبه خواهد شد . یکی از دغدغه های به جای علما کم توجهی به جنبه اخلاقی در حوزه های علمیه و بی توجهی طلاب به جلسات و درس های اخلاق است .

یکی از ویژگی ها و افتخارات حوزه های علمیه پرداختن ویژه به مسائل اخلاقی و تربیتی است و از قدیم الایام یکی از درس های مهم حوزه علمیه درس اخلاق بوده است .

بزرگان حوزه و علمای وارسته به خوبی می دانستند که اگر طلبه در کنار پیشرفت علمی نتواند به خودسازی و تهذیب نفس بپردازد بدون تردید نخواهد توانست به درستی به تبلیغ دین بپردازد و خدای ناکرده امکان این که به دین ضربه بزند کم نخواهد بود از این رو شرکت در درس های اخلاق و داشتن استاد اخلاق همیشه از سفارش های علما به طلاب جوان بوده است و طلاب باید این سفارش به جای علما را آویزه گوش خود نمایند و شرکت در درس های اخلاق علمای پارسا و پرهیزکار را بر خود واجب بدانند .

حجت الاسلام‌ حبیب‌الله فرحزاد در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاری رسا، درباره اهمیت و ضرورت توجه به مسائل اخلاقی و حاضر شدن در جلسات اخلاقی با اشاره به آیات قرآن و کلمات معصومین علیهم الاسلام گفت:

یکی از موضوعاتی که باید توجه زیادی به آن شود مسأله تهذیب و تزکیه است، اساس بعثت پیغمبر (صلی الله علیه و آله )گرامی ما هم مسأله اخلاق بوده است.

وی در ادامه افزود: پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیثی معروف می‌فرماید«انَّما بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق» از این فرمایش که به صورت انحصاری علت بعثت شان را به اتمام رساندن کرامت های اخلاقی نام می برند معلوم می‌شود، همه پیغمبران هدفشان اخلاق و تزکیه بوده و پیغمبر ما آمده اند، آن را به اتمام برسانند و کامل بکنند.

حجت‌الاسلام فرحزاد اظهار داشت: باز در اهمیت این موضوع همین بس که خداوند متعال هر چند که سوگند خوردن کار ناپسندی است اما برای این‌که اهمیت مسأله برای مخاطب بازگو شود، در سوره شمس یازده بار سوگند خورده، و پس از آن می فرماید« قَد اَفلَحَ مَن زَکّیَها وَ قَد خَابَ مَن دَسَیّها» یعنی به رستگاری رسید کسی که نفسش را تزکیه کرد و ضرر کرد آنکس که نفس را رها کرد.

وی خاطر نشان کرد: همین‌طور در آیات متعدد دیگری که در خلال رسالت نبی اکرمصلی الله علیه و آله نازل شده می فرماید«یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُم الکتابَ و الحکمةَ» و مسأله تزکیه را بر مسأله تعلیم مقدم می دارد.

پس می شود نتیجه گرفت پیغمبرصلی الله علیه و آله آمده اند تا اول مردم را ساخته و پرداخته کند و بعد از آن علوم را به آنها یاد بدهد و در یک مورد هم که تعلیم بر تزکیه مقدم شده است به نظر مرحوم آیت الله طباطبایی به دلیل اینکه علم هم مقدمه تزکیه است والا مقصد تزکیه و خود سازی است.

این استاد اخلاق با گلایه از کمبود جلسات و کلاس های اخلاقی در سطح حوزه ابراز داشت: به نظر من گلایه های بسیاری در این زمینه موجود است چرا که هر چند مسائل آموزشی تا حدی مورد توجه قرار گرفته و در این مورد با برنامه ریزی و درسهای مختلف کار شده اما متاسفانه بحث اخلاقی که باید بیشتر و یا حداقل پابه پای مسائل دیگر پیش رود، بسیار کمرنگ و کم ارزش شده است.

چه در حوزه و چه در بیرون از حوزه مثل دانشگاه، این‌گونه دروس حالت جنبی به خود گرفته و به حاشیه رفته در صورتی که مقصد از تعلیم و تعلم اخلاق و تزکیه است و نیز اساس و بنیان کار باید تزکیه و اخلاق باشد.

کارشناس مسائل اخلاقی در ادامه با اشاره به ضربه ای که عالمان بی عمل به جامعه می زنند ابراز داشت: مسۆولین و متصدیان در این مسأله باید وقتی بیشتری گذاشته و در کنار هر درسی مقداری بحث اخلاقی داشته باشند.

چرا که هر ضربه ای به ما وارد می شود علت آن عالمان بی عمل و غیر مهذبی اند که تزکیه نشده اند و به علم خود عمل نمی کنند و در نقطه مقابل اگر عالمی به علم خود عمل نماید سرچشمه اثرات مثبت زیادی خواهد بود و به همین خاطر در روایات آمده«اِذا فَسَدَ العالِمُ فَسَدَ العالَمُ» و این یعنی اگر عالِم صالح بشود همه عالَم را به صلاح خواهد کشید.

حجت الاسلام فرحزاد همچنین با معرفی برخی از استادان اخلاق بر الگوپذیری به وسیله طلاب تاکید کرد و ضمن بیان سفارشی از آیت الله بهجت(ره) اظهار داشت:

شخصیت های مثل آیت‌الله بهاءالدینی و یا مرحوم آیت‌الله بهجت و بزرگانی که در مسائل اخلاقی و عرفانی زحمت کشیده اند، شرح حال و کلمات و سفارشات آنها برای همه، خصوصا حوزویان بسیار کارگشا و ضروری است و باید راه و روش آنها را مد نظر و الگویی برای کارکردهای خودمان قرار دهیم. اگر واقعا آنها الگو شوند حوزه مسیر صحیح را پیدا خواهد کرد.

سفارشی که مرحوم آیت الله بهجت کرارا به طلاب می کردند این بود که معراج السعاده مرحوم نراقی را روزی یک صفحه بخوانند و تا حد توان به آن عمل کنند .

وی در پایان بر پیگیری مسائل اخلاقی از سوی طلاب تاکید کرد و به عنوان توصیه گفت: طلاب باید این را جدی بگیرند و همانطور که آب، هوا و غذا برای بدن ضروری است و اگر غذای سالم و یا هوای سالم به بدن نرسد بدن ضعیف خواهد شد، اخلاق را نیز برای روح ضروری به شمار آورند و بدانند جان ما نیاز به مسائل اخلاقی دارد و تقویت روح و جان رفتن به همین جلسات کلاس اخلاق و یا وادار کردن اساتید اخلاق به مطرح کردن این گونه مسائل است.

حجت‌الاسلام فرحزاد گفت: در صورت نبود امکان مطالعه شرح حال بزرگان و یا گوش دادن به نوار کلاس‌های آن بزرگان و به هر ترتیب از هر طریقی که می توانند باید پیگیری کنند و اگر دیگران هم به فکر نبودند ما باید خود به فکر باشیم و به دنبال این مسأله برویم.

خواندن نهج البلاغه و کلمات اهل بیت علیهم السلام نورانیت خاصی می آورد که اگر به یک یا دو سفارش از آنها نیز عمل بشود برای این که ما را به مقصد رهنمون شود کافی است.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:45:00 ب.ظ ]





ذکری که آیت الله بهجت زیاد می‌گفت
آیت‌الله‌ بهجت مرجعی بود که فقاهت و عرفان اسلامی همراه با سیر و سلوک را با هم تجیمع کرد و الگویی کامل برای جوانان حال حاضر کشورمان است.
صراط: آیت‌ الله ضیاءالدین نجفی تولیت مدرسه نبی‌اکرم (ص) از شاگردان آیت‌الله بهجت (ره) با اشاره به زندگی نامه حضرت بهجت (ره) اظهار داشت: حضرت آیت‌ الله العظمی بهجت که استاد بسیاری از فضلای حوزه علمیه قم بودند و همگی از محضر پرفیض اخلاقی، علمی سلوکی و عرفانی ایشان بهره‌های کافی را برده در سال 1295 در شهر فومن در خانواده‌ای متدین و مذهبی چشم به جهان گشودند و ایشان تحصیلات اولیه و مقدماتی را در فومن گذرانده و بعد از 5 سال به کربلا مشرف شده و تا 14 سالگی در این شهر مقدس سکنی گزیدند.

وی با بیان اینکه ایشان جشن تکلیف خود را در کربلا گرفتند گفت: سپس به مدت 5 سال به نجف اشرف تشریف برده و در آنجا سطوح عالیه را از محضر آیات عظام میلانی، شاهرودی، خویی و در زمینه فلسفه از اساتیدی چون سید حسین بادکوبه‌ای ،شیخ مرتضی طالقانی که از رجال فلسفه زمان خود بوده آموختند. همچنین دروس خارج فقه را از سید ابوالحسن اصفهانی، نائینی، رضا عراقی، محمدحسین کمپانی بیشترین بهره‌ها را برده‌اند.

تولیت حوزه نبی‌اکرم (ص) افزود: آیت‌الله سیدعلی قاضی (ره) استاد علم عرفان و اخلاق ایشان برادر علامه طباطبایی بوده که خود از بزرگان سیر و سلوک است،آیت‌الله‌العظمی بهجت را به آیت الله قاضی آشنا کرده که با همت و تلاش زیاد، ایشان از شاگردان برجسته علم اخلاق و عرفان و سلوک شدند.

وی ادامه داد: آیت‌الله‌العظمی بهجت در سن 30 سالگی به ایران برگشته و در شهر فومن ازدواج می‌کند و سپس برای زیارت حضرت معصومه (س) رهسپار قم شده و در آنجا با حضرت آیات بروجردی و کوه کمره‌ای که مرجع آن زمان بودند استفاده‌های بسیاری کرده که در این زمان اساتید ایشان همچون آقای قاضی، کمپانی و … بدرود حیات گفته و آقای بهجت (ره) با زمینه علمی قوی که از نجف اشرف داشته در شهر مقدس قم ماندنی و از دروس آیت‌الله بروجردی و کوه‌کمره‌ای استفاده کرده و 60 سال آخر عمر با برکتشان را در همین شهر سکونت داشتند.

آیت‌الله نجفی ابراز داشت: ایشان به حضرت امام خمینی بسیار علاقه‌مند بوده و از همان آغاز انقلاب امام را راهنمایی می‌کرده و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران نیز توجه و محبت خاصی نسبت به ایشان داشته و بعد از فوت حضرت امام نسبت به رهبری ارادت خاص و ارتباطات نزدیکی با رهبر معظم رهبری داشته به طوریکه گهگاهی حضرت آقا در نیمه‌های شب به ملاقات استاد بزرگوارمان رفته و مسائلی را با یکدیگر مطرح می‌کردند.

تولیت مدرسه نبی‌اکرم (ص) تأکید کرد: آیت‌الله العظمی بهجت مرجعی عالیقدر بودند که هم در فقاهت، مبانی علمی اصولی، و هم از نظر اخلاق و عرفان، فقیهی عارف بوده که عرفان اسلامی و فقاهت را با همدیگر تجمیع کرده که این در نوع خودش کم‌نظیر بوده که ارتحال ایشان کلمه ای برای حوزه‌های علمیه قم بود.

وی تأکید کرد: جوانان و طلاب که با ایشان در ارتباط بودند از زندگی این مرجع بزرگ درس‌های فراوانی گرفته، زیرا که سیر‌ و سلوک ایشان الی‌اللهی بوده و حضرت استاد ذوب در توحید بودند و جوانان برای آینده اندیشی و زندگی خوب باید راه این معلم اخلاق بزرگ را در پیش گرفته و از راه اسلام، توحید، قرآن و عترت جدا نشده و راه این پیر طریقت را برای سازندگی زندگی فردی و اجتماعی‌شان طی کنند.

وی ادامه داد: آیت‌الله بهجت آنقدر در مسائل اخلاقی، سلوکی، عرفان و همچنین خودسازی بالا بود که هیچ چیز را به غیر از خدا دردنیا نمی‌دید که همین درس بزرگ تربیتی برای آحاد مردم است.

تولیت مدرسه دینی ابراز داشت: رفتار ایشان با کودکان و طلاب به قدری خوب بود که هرگاه فرزندی برای عرض ادب به خدمت ایشان می‌رسیدند اظهار محبت و لطف نموده و همچنین اگر کسی برای پرسش به پیش ایشان می‌آمد به صورت کامل و با طمأنیه خاصی پاسخ می‌فرمودند.

آیت‌الله نجفی ادامه داد:‌ طلاب و عزیزانی که علاقه‌مند به ارتباط مستمر با امام زمان (عج) داشته به خدمت ایشان رسیده و دستورالعمل‌های لازم را از حضرت استاد فرا گرفته، زیرا که ایشان با تهذیب نفس خودش همین متوسل به امام زمان (عج) می‌شدند.

شاگرد حضرت آیت‌الله العظمی بهجت اشاره کرد: استاد بزرگوارمان ذکر یا ستار را زیاد می‌گفتند که بعضی از علما علت این امر راداشتن چشم برزخی دانستند که با این کار می‌خواستند خداوند متعال باطن مردم را به او نشان دهد و این موضوع به قدری واضح بود که شاگردان آن حضرت قبل از دیدار با ایشان توبه و استغفرالله را گفته و سپس خدمت این استاد بزرگوار می‌رفتند.

وی عنوان کرد: ایشان ذکر لاحول‌ولاقوة‌الابا‌الله العلی‌العظیم را به جوانان به جهت دوری از گناه توصیه می‌فرمودند و با توجه به اخلاقیات و ایمان بالای ایشان، هر جوان و طلبه‌ای که با این استاد معظم در ارتباط بود از منظر تقوی و اخلاق ساخته می‌شد.

آیت‌الله نجفی افزود: یکسری از خاطرات از قول ایشان ذکر می‌گردد که توسط پسر محترمشان کاملاٌ تأیید نشده که علت این امر را همراهی نکردند پسرشان با پدر محترم در سفرهایشان بوده است و به طورکلی هر خاطره‌ای که با مذهب منافات نداشته باشد درست بوده و هیچ شکی در این مورد درست نیست.

حضرت آیت‌الله نجفی با ذکر خاطره‌ای از ایشان بیان کرد: طلبه‌ای که تازه عروسی کرده بود همسرش را گم کرده و دل نگران به خدمت حضرت آیت‌العظمی رسیده و ایشان با نگاهی محبت‌آمیز به صورت شاگردشان مکان همسر آن فرد را گفته و طلبه به یک آرامش خاصی رسیده و خانم خود را در حرم مطهر حضرت معصومه پیدا کرد.

آیت‌الله نجفی در پایان خاطرنشان ساخت: استاد بزرگوارم همیشه در حال ذکر خداوند متعال بوده و نفس اماره خود را کنترل و در جهت تدریس و کمک به طلاب و مردم از هیچ کوششی دریغ نکرد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:43:00 ب.ظ ]




آیت الله بهجت رحمه الله و چشم برزخی

روزى با خود فکر مى کردم که آقاى بهجت چرا این قدر ناراحت و محزون به نظر مى رسند چرا مثل دیگران با خنده و شادى سلام و احوال پرسى نمى کند، چند وقتى بود که در این فکر بودم شبى آقا را در خواب دیدم صورت آقا یک نورانیت خاصى داشت مى خندید و شاد بود آنچنان که هر فردى را به خود جلب مى کرد آن قدر نورانى و بشاش بود که در خواب داشتم ذوق مى کردم و از خوشحالى و محبت و شوق به ایشان در پوست خود نمى گنجیدم . بعد از خواب فهمیدم که این مردان خدا حدیث : المومن بشره فى وجهه … را بهتر از ما درک مى کنند اما وقتى انسان هاى دیو سیرت که هر کدام در باطن حیوانى است را مى بیند جایى براى شادى نیست .

گناه نکن

یکى از افراد که براى خود دبدبه و کبکبه اى داشت روزى نزد آقاى بهجت آمد و درخواست موعظه کرد آقا فرمودند: گناه نکن .
آن فرد جواب داد ما که گناه نمى کنیم یک نصیحت دیگر بفرمایید.
آقاى بهجت در گوش وى چیزى گفتند که کسى متوجه نشد اما آقا را دیدند که سر بزیر انداخت و با شرمسارى راه خود گرفت و رفت .
حضرت امام رحمه الله فرمودند : آقاى بهجت سال هاست که اختیار موت دارند.

از فردی نقل شده که می گوید: خانم من باردار بود و من نزدیک ماه رمضان قصد رفتن به مسافرت داشتم. برای خداحافظی خدمت آقای بهجت رفتم. ایشان مرا دعا کرد و فرمود: در این ماه خداوند به شما پسری عنایت می کند، نامش را محمد حسن بگذارید، در حالی که اصلا آقا از بارداری همسرم خبر نداشت. اتفاقا در شب نیمه رمضان بچه ما متولد شد و اسمش را محمد حسن گذاشتیم.
اهتمام و عنایت به رعایت شرعیات: مهمترین ویژگی در روش تربیتی ایشان، عنایت به رعایت آداب شرعی و شیوه و سیره اهل بیت است. ریزه کاری ها و ظرافت های بسیاری در گفتار و رفتار و نشست و برخاست اولیای خدا وجود دارد که فهمیدن آنها خود یک علمی می خواهد چه رسد به این که آدم بتواند دقیقا آنها را رعایت کند و همین ها است که بنده را در راه بندگی به پیش می برد و در نزد خداوند عزیز می کند و به مقامات بلند می رساند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:39:00 ب.ظ ]





ماجرای طی الارض های آیت الله بهجت

انعکاس : طی الارض یعنی:« در لحظه ای به هر جای زمین رفتن». طی الارض، امری است غیر عادی و مافوق قدرت طبیعی انسان و انجام آن، برای کسی میسر است که سلسله علل طبیعی را تحت تصرف قدرت خود درآورد. مهمترین مسئله دراین باره کسب معرفت نفس است که انسان بداند می تواند با سیر و سلوک صحیح و مشروع، مظهر تجلی اسما و صفات الهی گردد. برای رسیدن به این معرفت، پاک سازی خود از آلودگی های نفسانی و آراسته شدن به صفات الهی، طبق شریعت الهی، مهمترین کار می باشد.

بر طبق حدیث «قرب نوافل»، انسان می تواند تا جایی پیشرفت کند که خداوند، چشم و گوش و زبان و… او گردد؛ یعنی همه­ی کارهای او الهی شود. البته سلوک در این مسیر حتماً باید با مددگیری از اهل بیت(ع) و تحت اشراف استادی اهل سیر و سلوک انجام شود و به قول شاعر:

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی

آیا طی الارض که بزرگان دینی ما انجام می‌دادند با کاری که بعضی از مرتاض‌ها(رد شدن از دیوار چین) انجام می‌دهند تفاوتی دارد؟ اما طی الارض از این جهت که کاری است که هر انسانی توان انجام آن‌را ندارد با کار مرتاض‌ها فرقی نمی‌کند به طور واضح‌تر اینکه وجه اشتراک طی الارض و کارهای مرتاض‌ها در این است که از دست هر کسی بر نمی‌آید و فقط کسانی که یکسری سختی‌هایی را تحمل کرده‌اند چه انسان خوبی باشند و چه انسان بد به آن دست می‌یابند زیرا ریاضت و نتایج آن، تحت نظام علّی و معلولی قرار دارد؛ یعنی، اگر علت (به مشقّت انداختن جسم) ایجاد شد، معلول (تقویت روح در بعدی از ابعاد) نیز حاصل می‌شود.

حال این علّت و معلول، ممکن است در قالب یک نظام ارزشی و الهی شکل بگیرد و یا ممکن است خارج از این نظام باشد. درست مثل یک چاقوی تیز که می‌توانیم در راه صحیح و یا غلط از آن بهره‌برداری کنیم و ممکن است این چاقو از طریق صحیح تیز شده باشد و یا از راه غصبی. بنابراین تقویت روح چیزی شبیه تیز کردن چاقو است. لکن در سایه ریاضت‌های دینی، علاوه بر اینکه نفس انسان قدرتمند می‌شود و او به کمالاتی می‌رسد؛ به سعادت واقعی و جاودان نیز دست می‌یابد. این امری است که با ریاضت‌های غیر دینی حاصل نمی‌شود .

اختلافات بسیاری بین طی الارضی که توسط سلوک عرفانی مذهبی بدست می‌آید با طی الارضی که با ریاضت‌های مرتاض‌های هندی حاصل می‌شود،می‌باشد .

آیت الله بهجت با طی الارض عوالم مختلف را می پیمود

آیت الله حسن منفرد می گوید: به طور کلی کسانی که حرکت به سوی ذات مقدس احدیت می کنند، دارای کمالات معنوی و واقعیاتی می شوند که از همان ابتدا یک مکاشفاتی مربوط به عالم طبع و ماده دارند -مکاشفات مادیه و طبیعیه- بعد از این مرحله که شرطش این است که باید موحد و مؤمن باشد، مکاشفاتی است که برای سالک بعد از عبور از عالم طبع و ماده رخ می دهد.

وی می افزاید: باید سالک الی الله قدرت داشته باشد، به همین خاطر از عالم طبع و ماده بیرون می اید و ورود به عالم مثال پیدا می کند، وقتی که در عالم مثال ورودش حاصل شد، آن وقت مکاشفاتی دارد که آن مکاشفات را علمای اخلاق، علمای حکمت فلاسفه نامش را مشاهدات قلبیه گذاشتند.

آیت الله منفرد با اشاره به اینکه بعد از ورود به عالم مثال و خروج از عالم طبع و ماده در آنجا سالک بعضی از معانی جزئیه را بصورت تجسم می بیند، ابراز داشت: مانند خواب، چطور در خواب انسان صور افراد صور اشیاء را می بیند و درک می کند مسافرت هایش حرکت هایش پروازهایش، آن وقت همین معانی جزئیه را و درک صور جزئیه را سالک در بیداری می بیند، لذا بعد از این سومین مکاشفاتی است که برای سالک دست می دهد و عالم طبع و ماده، عالم مثال را پشت سر گذاشت، به مرحله بالاتری وارد می شود به نام عالم روح و عقل.

وی ادامه می دهد: در عالم روح و عقل آنچه را که مشاهده می کند که بزرگان نامش را گذاشتند، مشاهدات روحیه که به وسیله قدرت روح و سیطره او در عالم برایش حاصل می شود، روح قوی و تسلط پیدا می کند و بسیاری از حقائق را مانند احاطه بر خواطر، افکار، طی الارض و طی در هوا و عبور از آتش، اطلاع از آینده، تصرف در نفوس به مرض یا صحت، تصرف در افکار عامه تمام اینها برایش حاصل می شود.

این هم دوره ای آیت الله بهجت با بیان اینکه طی این مراحل برای عارف کامل و انسان کامل اصلاً ارزشی ندارد و اصلاً برای انسان کامل هدف نیست، اذعان داشت: حالا در همین زمینه بنده خودم با مشاهداتی که داشتم با چشم خودم دیدم، چه حرکت هایی که حضرت آیت الله العظمی بهجت تصرف می کردند در نفوس و کارهای بسیار عجیبی را انجام می دادند، نمونه هایی از آنها را هم خودم دیدم، اما آیة الله العظمی بهجت مافوق اینها بود.

وی با اشاره به نقل خاطره ای از دوران جوانی خود، ادامه داد: درس آیت الله العظمی بروجردی بود، بعد از درس من تصمیم گرفتم، هرجوری شده خودم را به آقای بهجت برسانم، بعد از درس دنبال ایشان حرکت کردم آمدم گذرخان، از گذرخان هم یک مقداری آمدیم پایین تر، منزل ایشان به اصطلاح یک منزلی بود استیجاری بود مال یک سید بزرگواری بود یک منزل محقّر و حتی خیلی محقّر بود، من دنبال ایشان حرکت کردم با فاصله صد متر تقریباً، همین طور که حرکت کردم یک مرتبه دیدم آقا ایستادند، وقتی که ایستادند از دور به من اشاره فرمودند بیا، همان جا من دیدم ایشان نیازی نیست که سرش را برگرداند پشت سرش را ببیند دیدم برای ایشان دیوار حاجب نیست، خدمتشان رفتم سلام کردم و بعد رفتیم منزل. بعد فرمودند که همین مقدار که حرکت کردی نصف راه را آمدی، نصف راه را هم باید با عمل بیایی و دستوراتی در این زمینه دادند که نصف راه را باید با عمل بیایی.

آیت الله منفرد با بیان اینکه آیت الله بهجت، این عارف عامل کامل مانند اساتیدشان بزرگوارهای دیگر مصداق کلام امیرالمؤمنین هستند، اظهار داشت: امیرالمؤمنین علیه السلام درباره «رجال لاتنهی تجارة ولا بیع عن ذکرالله» یک خطبه ای دارد که در آن خطبه می فرماید «ناجاهم فی فکرهم وکلمهم فی ذات عقولهم»، اینها در همان عالمی که ما بین مردم هستند، فکرشان مناجات با حق است، «وکلّمهم فی ذات عقولهم»، اینها در عالم لاهوت و اخلاص آنجا با ذات ربوبی حرف می زنند، در عین حال اینکه ما بین مردمند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:39:00 ب.ظ ]




آیت‌الله‌العظمی محمد بهجت فومنی در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده‌ای دیندار و تقوا پیشه، در شهر مذهبی فومن واقع در استان گیلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید.

درباره نام آیت‌الله بهجت خاطره‌ای شیرین از یکی از نزدیکانشان نقل شده است که ذکر آن در اینجا جالب می‌نماید، و آن اینکه: «پدر آیت‌الله بهجت در سن 16-17 سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می‌افتد و حالش بد می‌شود به گونه‌ای که امید زنده ماندن او از بین می‌رود وی می‌گفت: “درآن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است"».

کربلایی محمود بهجت، پدر آیت‌الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و درضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهی ایشان می‌رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت ابا عبدالله‌الحسین علیه السلام شعر می‌سرود، مرثیه‌های جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.

آیت‌الله بهجت در کودکی تحت تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل بیت علیهم‌السلام به ویژه سید‌الشهداء علیه السلام بود، و نیز با شرکت درمجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن بارآمد. ازهمان کودکی از بازیهای کودکانه پرهیز می‌کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره‌اش نمایان بود، و عشق فوق‌العاده به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه‌گر.

تحصیلات:

تحصیلات ابتدایی را در مکتب خانه فومن به پایان برد و پس از آن درهمان شهر به تحصیل علوم دینی ‌پرداخت. به هرحال، روح کمال جو و جان تشنه او تاب نیاورد و پس از طی دوران مقدماتی تحصیلات دینی در شهر فومن، به سال 1348 ه.ق. هنگامی که تقریباً 14 سال از عمر شریفش می‌گذشت به عراق مشرّف شد و در کربلای معلّی اقامت‌ گزید.

بدین سان، آیت‌الله بهجت حدود چهار سال در کربلای معلّی می‌ماند و از فیوضات سید الشهداء علیه‌السلام استفاده نموده و به تهذیب نفس می‌پردازد و در طی این مدت بخش معظمی از کتابهای فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهّر می‌خواند.

در سال 1352ه.ق. برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرّف می‌گردد و قسمتهای پایانی سطح را در محضر آیات عظام از آن جمله مرحوم آیت‌الله آقا شیخ مرتضی طالقانی به پایان می‌رساند. با این همه، همّت او تنها مصروف علوم دینی نبوده، بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را به جستجوی مردان الهی و اولیاء برجسته وا می‌داشته ‌است.

یکی از شاگردان آیت‌الله بهجت می‌گوید: «در سالهای متمادی که در درس ایشان شرکت می‌جویم هرگز نشنیده‌ام که جز در موارد نادر درباره خود مطلبی فرموده باشد. از جمله سخنانی که از زبان مبارکش درباره خود فرمود، این است که در ضمن سخنی به مناسبت تجلیل از مقام معنوی استاد خود حضرت آیت‌الله نائینی(ره) فرمود: “من در ایام نوجوانی در نماز جماعت ایشان شرکت می‌نمودم، و از حالات ایشان چیزهایی را درک می‌کردم"».

استادان بر جسته فقه و اصول

آیت‌الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درک محضر استادان بزرگی چون آیات عظام: «آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره)، آقا ضیاء عراقی(ره)، و میرزای نائینی(ره)، به حوزه گرانقدر و پر محتوای آیتِ حقّ حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (ره)، معروف به کمپانی وارد شد و در محضر آن علامه کبیر به تکمیل نظریات فقهی و اصولی خویش پرداخت، و به یاری استعداد درخشان و تأییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی، که دارای فکری سریع و جوّال و متحرک و همراه با تیز بینی بوده، بهره‌ها برد».

آیت‌الله محمد تقی مصباح درباره استفاده آیت‌الله بهجت از استادان خود می گوید: «در فقه بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد کاظم شیرازی- که شاگردان مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود- استفاده کرده، و در اصول از مرحوم آقای نائینی، و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی فایده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهانی بیشتر بود و هم استفاده‌های جنبی دیگر».

سیر و سلوک وعرفان

آیت‌الله بهجت، در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکمال معنوی همّت گمارده، و در کربلا در تفحّص استاد و مربی اخلاقی بر آمده و به وجود آقای قاضی که در نجف بوده پی می‌برد. و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خویش آیت‌الله شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی استفاده‌های اخلاقی می‌نماید.

آیت‌الله مصباح در این باره می‌گوید: «پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند، چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل می‌کردند، و بعد نمونه‌هایش را ما در رفتار خود ایشان می‌دیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است».

همچنین در درسهای اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده می‌نموده، تا اینکه در سلک شاگردان حضرت آیت‌الله سید علی قاضی(ره) در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر می‌آید، و در سن 18 سالگی به محضر پر فیض عارف کامل حضرت آیت‌الله سید علی آقای قاضی بار می‌یابد، و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار می‌گیرد و در عنفوان جوانی چندان مراحل عرفان را سپری می‌کند که غبطه دیگران را بر می‌انگیزد.

به هر حال، بزرگانی که تقید به جهات عبادی و معنوی داشتند در آن عصرها زیاد بودند. متأسفانه در عصر ما کمتر این نمونه‌ها را مشاهده می‌کنیم. البته علم غیب نداریم، شاید آن کسانی که پیشتر در حرمها این عبادتها را انجام می‌دادند حالا در خانه‌هایشان انجام می‌دهند، ولی می‌شود اطمینان پیدا کرد که تقید به اعمال عبادی و معنوی سیر نزولی داشته و این بسیار جای تأسف است.

فلسفه

آیت‌الله بهجت، اشارات ابن سینا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آیت‌الله سید حسن بادکوبه‌ای فرا گرفته است.

مرجعیت

با اینکه ایشان فقیهی شناخته شده‌اند و بیش از سی‌سال است که اشتغال به تدریس خارج فقه واصول دارند، ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز زده‌اند.

آقای مصباح درباره علت پذیرش مرجعیت از سوی ایشان و نیز پیرامون عدم تغییر وضعیت آیت‌الله بهجت بعد از مرجعیت می‌گوید:« بعد از مرجعیت منزل آیت‌الله بهجت هیچ تغییری نکرده است، ملاقات و پذیرایی از بازدید کنندگان در منزل امکان ندارد لذا در اعیاد و ایام سوگواری، در مسجد فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایی می‌شود. اصولاً قبول مرجعیت ایشان به نظر من یکی از کرامات ایشان است، یعنی شرایط زندگی ایشان آن هم در سن هشتاد سالگی به هیچ وجه ایجاب نمی‌کرد که زیر بار چنین مسؤلیتی برود، و کسانی که با ایشان آشنایی داشتند هیچ وقت حدس نمی‌زدند که امکان داشته باشد آقا یک وقتی حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسولیتش را قبول بکنند. و بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزی باعث نشد که ایشان این مسؤلیت را بپذیرند. و باید گفت که رفتار ایشان در این زمان با این وارستگی و پارسایی، حجت را بر دیگران تمام می‌کند که می‌شود در عین مرجعیت با سادگی زندگی کرد، بدون اینکه تغییری در لباس، خوراک، مسکن، خانه و شرایط زندگی پیش بیاید».

تا اینکه بعد از فوت مرحوم آقای سید احمد خوانساری(ره) جلد اول و دوم کتاب «ذخیره العباد» (جامع المسائل کنونی) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند، و پیش از فوت مرجع عالیقدر حضرت آیه‌الله العظمی اراکی(ره) اجازه نشر رساله عملیه خویش را دادند، سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیه ای هفت نفر از آن جمله حضرت آیه‌الله العظمی بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عده‌ای از علمای دیگر از جمله آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله جوادی آملی و … مرجعیت ایشان را اعلام کردند، به دنبال در خواستهای مصرانه و مکرر راضی شدند تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر روی جلد کتاب دریغ ورزیدند.

هجرت

ایشان بعد از تکمیل دروس، در سال 1363 ه.ق. موافق با 1324 ه.ش. به ایران مراجعت کرده و چند ماهی در موطن خود فومن اقامت گزید و بعداً در حالی که آماده بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف بود، قصد زیارت حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام و اطّلاع یافتن از وضعیت حوزه قم را کرد، ولی در طول چند ماهی که در قم توقف کرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، یکی پس از دیگری شنیده می‌شد، لذا ایشان تصمیم گرفت که در شهر مقدس قم اقامت ‌کند.

تألیفات

حضرت آیت‌الله بهجت دارای تألیفات متعددی در فقه و اصول هستند که خود برای چاپ اکثر آنها اقدام نکرده‌اند، و گاه به کسانی که می‌خواهند آنها را حتی با غیر وجوه شرعیه چاپ کنند، اجازه نمی‌دهند و می‌فرمایند: «هنوز بسیاری از کتابهای علمای بزرگ سالهاست که به گونه خطی مانده است، آنها را چاپ کنید نوبت اینها دیر نشده است».

فهرست عمده تألیفات ایشان که برخی نیز با اصرار و پشتکاری برخی از شاگردانشان به چاپ رسیده، عبارتند از:

الف) کتابهای چاپ شده:

1. رساله توضیح المسائل ( فارسی و عربی )

2. مناسک حجّ

دو کتاب فوق توسط برخی از فضلا بر اساس فتاوی ایشان تألیف و پس از تأیید آقا به چاپ رسیده است.

3. وسیله النجاة

این کتاب در بردارنده نظرات فقهی ایشان در اکثر ابواب فقه است که در متن وسیله النجاه آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره) گنجانده شده و نهایتاً جلد نخست آن با تأیید ایشان به چاپ رسیده است.

4. جامع المسائل

این کتاب مجموعه حواشی ایشان بر کتاب « ذخیره العباد» استادش آیت‌الله العظمی محمد حسین غروی اصفهانی، و نیز تکمیل آن تا آخر فقه می‌باشد، که قسمتهایی از آن ابتدا با نام « ذخیره العباد» با حروفچینی نه چندان زیبا و در تعداد نسخه اندک در اختیار برخی از شاگردان و خواصّ ایشان قرار گرفت، و بعداً جلد اول از این مجموعه که قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به خاطر کثرت فروع فقهی که توسط حضرت آیت‌الله بهجت بر اصل کتاب افزوده شده و جامعیت آن «جامعُ المسائل» نام گرفته و به همت برخی از شاگردان ایشان به چاپ رسید.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:36:00 ب.ظ ]




ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» نود و نه درد را شفا می دهد که ساده ترین آنها اندوه است…

ذکر لاحول و لا قوه الا بالله و تأثیرات گرانبهایش

اذکاری هستند که بسیار توصیه شده‌اند، و اینها علاوه بر آن که باعث غفلت‌زدایى از انسان مى‌شوند، معارف الهى را نیز به ما آموزش مى‌دهند و ره‌ توشه معرفتى مسافران به سوى خدا را فراهم مى‌کنند، و ذکر شریف «لاحول ولا قوة الا بالله العلى العظیم» از گنجینه‌هاى آسمانی می‌باشد که تاکید بسیار برآن شده است.

پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) این ذکر لاحول و لا قوه الا بالله ( هیچ نیرو وحرکتی نیست مگر به جزء خدا) را ذکر فرشتگان حامل عرش معرفى کرده است.

امام صادق (ع) فرموده است: «هرگاه از قدرتمند، یا چیز دیگری ناراحت و اندوهناک شدید، ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» را زیاد تکرار کنید، زیرا این ذکر کلید گشایش هرگونه گرفتاری و ناراحتی است، و گنجی است از گنجهای بهشت.»و نیز فرمود: «هرگاه غم و اندوه فراوان و پی در پی به شما روی آورد، باید جمله «لا حول و لا قوه الا بالله» را تکرار کنید.»

رسول اکرم (ص) فرمود: «ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» نود و نه درد را شفا می دهد که ساده ترین آنها اندوه است.»

و نیز فرمود: «در شب معراج ابراهیم خلیل بر من گذر کرد و گفت: به امتت امر کن در بهشت، بسیار درخت نمایید که زمینش وسیع و خاکش پاک است.» گفتم «نشاء بهشت» چیست؟

پاسخ داد: «لا حول و لا قوه الا بالله»

امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: آن کس که هزار بار بگوید «لاحول ولا قوة الا بالله» خداى تعالى زیارت کعبه را روزى‌اش خواهد نمود و اگر مرگش نزدیک باشد، خدا آن را به تاخیر خواهد انداخت تا حج را روزى‌اش سازد.

از امام صادق(علیه‌السلام) روایت شده که فرمود: هر گاه نماز صبح و مغرب را خواندى، هفت بار بگو: “بسم الله الرحمن الرحیم، لاحول ولا قوة الا بالله العلى العظیم” زیرا هر کس آن را بگوید، به او جنون و جذام و برص و هفتاد نوع از انواع بلایا نرسد.

امام رضا(علیه‌السلام) فرمود: هر کس پس از نماز صبح صد بار بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظیم»؛ به اسم اعظم خدا از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیک‌تر شده و به راستى که در مدار اسم اعظم قرار گرفته است.

پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) در روایتى درباره آداب و اذکار بیرون آمدن از خانه چنین فرمودند: کسى که هنگام خروج از منزل بگوید بسم الله الرحمن الرحیم دو فرشته مى‌گویند: هدایت شدى و اگر بگوید لا حول و لا قوة الا بالله مى گویند: حفظ شدى و اگر بگوید توکلت على الله مى گویند: بى‌نیاز شدى.

از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: شیطان بر دو قسم است: شیطان جنى، که با گفتن «لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظیم» از شما دور مى‌شود و شیطان انسى، که با فرستادن صلوات بر محمد و آلش «اللهم صل على محمد و آل محمد» از شما دور مى‌شود.

از حضرت رسول (ع) روایت است که هر که هر روز ۱۰ مرتبه بگوید بِسمِ الله الرَحْمنِ الرَحیمِ، لاحَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ از گناهان بیرون آید مانند روزی که از مادر تولد شده و خدا دفع کند از او هفتاد بلا را

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:32:00 ب.ظ ]




هفتاد و پنج فایده و فضیلت با نماز شب

1. نماز شب، باعث نابودی گناهان در روز است.

2. نماز شب، سبب نور در قیامت است.

3. نماز شب، افتخار مؤمن در دنیا و آخرت است.

4. ثواب همه چیز در قرآن بیان شده به جز نماز شب، به خاطر زیادی ثواب آن.

5. نماز شب، خلوت با خداوند است.

6. نماز شب خوان در بهشت با اسبهای بالدار پرواز می کند.

7. بهشتیان به نماز شب خوان غبطه می خورند.

8. شریف ترین افراد امت پیامبر صلی الله علیه و آله نماز شب خوانان هستند.

9. شرافت هر فردی به قیام شبانه و شب زنده داری اوست.

10. خداوند به خاطر نماز شب خوانان، عذاب نازل نمی کند.

11. نُه صف از فرشتگان در پشت سر نماز شب خوان می ایستند
[58]

که به تعداد آنان خداوند به نماز شب خوان، مقام و درجه می دهد.

12. خداوند به نماز شب خوان، افتخار و مباهات می کند.

13. نماز شب موجب زوال وحشت قبر می شود.

14. نماز شب، نور در قبر است.

15. نماز شب، انیس و مونس در قبر است.

16. انسان با خواندن نماز شب جزو بهترین مردم می شود.

17. نماز شب موجب شادمانی مؤمن در دنیاست.

18. نماز شب، زینت آخرت است.

19. نماز شب، نسیم و رایحه ای است از خداوند به سوی مؤمن.

20. نماز شب، موجب صحت و سلامتی بدن است.

21. نماز شب، باعث رضایت پروردگار است.

22. نماز شب، سبب نزول رحمت خداوند است.

23. نماز شب، تمسک به اخلاق پیامبران و امامان است.

24. حضرت ابراهیم علیه السلام به خاطر نماز شب خواندن، خلیل خدا شد.

25. نماز شب، انسان را از انجام گناهان باز می دارد.

26. مغبون کسی است که نماز شب نخواند.

27. نماز شب، سبب نورانیت صورت می شود.

28. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله : دو رکعت نماز خواندن در دل شب برای من از دنیا و مافیها بهتر و دوست داشتنی تر است.
[59]

29. نماز شب، سیره مستمره پیامبران و امامان و صالحان است.

30. نماز شب، بوی خوشی در نماز شب خوان به وجود می آورد که همه از معاشرت با او خوششان می آید.

31. شبهای بلند، بهار مؤمن است برای نماز شب خواندن و تهجد.

32. نماز شب، باعث وفور نعمت و برکت است.

33. نماز شب، سبب رفع فقر و ناداری است.

34. نماز شب، اخلاق نماز شب خوان را نیکو می کند.

35. نماز شب، دین و قرض نماز شب خوان را ادا می کند.

36. نماز شب، غم و اندوه را برطرف می کند.

37. نماز شب، نور چشم را زیاد می کند.

38. از خانه هایی که در آنها نماز شب خوانده می شود، نوری به اهل آسمان متصاعد می شود، همانند نوری که از ستارگان آسمان برای اهل زمین می تابد.

39. دروغ می گوید کسی که ادعا دارد نماز شب می خواند اما فقیر و گرسنه و نادار است.

40. نماز شب، ضامن روزی نماز شب خوان در روز است.

41. طولانی بودن وقوف در حال نماز وتر، موجب کوتاهی توقف در قیامت است.

42. نماز شب، قبر نماز شب خوان را تبدیل به باغی از باغ ها و نخلستان های بهشت می کند.
[60]

43. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را مکررا سفارش به نماز شب می کردند.

44. کسی که برای نماز شب بلند شود و خانواده و بچه هایش را هم بلند کند و با هم نماز شب بخوانند، همه آنان جزو ذاکران خداوند نوشته می شوند.

45. نماز شب، باعث داخل شدن به بهشت می شود.

46. خداوند از نور خودش به نماز شب خوان می پوشاند.

47. نماز شب، سبب دوستی ملائکه و انبیا است.

48. نماز شب، سبب ناراحتی شیطان است.

49. نماز شب، باعث ازدیاد ایمان است.

50. نماز شب، موجب قبولی اعمال است.

51. نماز شب، سبب برکت رزق و روزی است.

52. نماز شب، باعث معرفت و شناخت خداوند است.

53. نماز شب، اسلحه مؤمن است بر ضد دشمنان (رزمندگان با نماز شب، بر دشمنانِ تا بن دندان مسلح، غالب و پیروز شدند).

54. نماز شب، شفیع نزد ملک الموت است.

55. نماز شب، سبب اجابت دعاست.

56. نماز شب، سبب راحتی جان کندن است.

57. نماز شب، چراغ و فرشِ قبر است.

58. نماز شب، جواب نکیر و منکر در قبر است.
[61]

59. نماز شب، سایه بالای سر انسان در قیامت است.

60. نماز شب، تاجی است بر سر انسان در قیامت.

61. نماز شب، لباسی است بر بدن انسان در قیامت.

62. نماز شب، نوری است در جلو پای نماز شب خوان در قیامت.

63. نماز شب، ساتری است بین نماز شب خوان و سایر مردم در قیامت.

64. نماز شب، دلیل و حجت مؤمن است در پیشگاه پروردگارش.

65. نماز شب، باعث سنگینی میزان اعمال انسان است در قیامت.

66. نماز شب، سبب عبور از پل صراط است.

67. نماز شب، کلید درب های بهشت است.

68. نماز شب، باعث رهایی از آتش جهنّم است.

69. نماز شب، موجب طولانی شدن عمر است.

70. نماز شب، سبب گشایش و وسعت زندگی است.

71. به فرموده امام صادق علیه السلام : نماز شب خوان، جزو شیعیان ماست.

72. نماز شب، به انسان عزّت و آبرو می دهد (و قرب و منزلت او را نزد مردم بالا می برد).

73. بهترین قیام ها، قیام برای نماز شب است.

74. بهترین بیتوته ها و شب زنده داری ها، مشغول شدن به نماز
[62]

در دل شب است.

75. خداوند در بهشت بر نماز شب خوانان تجلّی می کند و پاداش آنها را خودش می دهد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:39:00 ب.ظ ]




آثار نماز شب در دنیا

نماز شب که یکی از عبادات خالص اولیای خدا و از برنامه های سازنده اسلامی به شمار می رود انسان را به وادی معنویات نزدیکتر می کند. نماز شب درس خودسازی و خلوت کردن با خالق خود را که از نیازهای طبیعی انسان است به انسان می آموزد ،نماز شب تاثیر بسزایی در سه عالم دارد هم در دنیا و هم در برزخ و هم در قیامت.

تاثیر نماز شب در دنیا، ابعاد گسترده ای دارد هم تاثیر در زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی، و هم تاثیر در باطن و ظاهر انسان دارد.نماز شب رفع مشکلات و گرفتاری و رفع بیماری های روحی و جسمی را نیز در برمی گیرد.

در اینجا چند نمونه از احادیثی که از معصومین علیهم السلام در مورد آثار نماز شب رسیده است را بیان می کنیم:

1- بازداشتن از گناه

یکی از آثار نماز شب بازداشتن انسان از گناه است.بهترین وسیله ای که مانع گناه انسان می شود و قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم السلام آن را امضا کرده است نماز است.

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: « فإنّ صلاة الیل مِنهاةٌ عنِ الاثم؛ نماز شب انسان را از گناه باز می دارد.»

بعضی ها به نماز یومیه اکتفا می کنند و می گویند همین نماز ما را بیمه می کند لازم نیبست کمه نماز شب بخوانیم و یا اهمیت نمی دهند. می بینیم که اولیای خدا که پاک هستند و گرفتار گناه نشدند به وسیله همین نماز یومیه و نماز شب است. هر کدام از این ها خواص خود را دارد. بزرگان و مردان شب، انتظار شب را می کشند. اگر گناه و خطایی در طول روز انجام دهند نماز شب آن را پاک می کند. مکمل نماز یویمیه ، نماز شب است.

امام باقر علیه السلام فرمودند: «إنما جُعِلَت النّافلةُ لِیُتَمِّ بها ما أفسَدَهُ من الفریضة؛ همانان (نماز) نافله را به خاطر این جهت قرار دادند که جبران فساد نمازهای واجب را کند.» (1)

2- ریزش گناهان

یکی دیگر از آثار نماز شب ریزش گناهان است.نماز حسنه ای است که در دل های مومنین وارد شده و آثار معصیت و تیرگی هایی که دلهایشان از ناحیه سیئات کسب کرده از بین می برد.

در قرآن کریم آمده است: «و اقم الصلوة طرفی النهار و زلفا من الیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکری للذکرین؛ نماز بگزار در آغاز و انجام روز و ساعاتی از شب، زیرا نیکی ها بدیها را از میان می برند این تذکری است برای انها که اهل تذکرند.» (2)

این نشان دهنده اهمیت و تاثیر و قدرت نماز است و این یک فضل و لطف الهی است در حق بندگان. خداوند دوست ندارد بندگانش آلوده به گناه شوند و اگر هم گناه کردند برای محو آن گناه به ما دستور داده نماز بخوانید . این به این معنا نیست که ما گناه کنیم بعد نماز بخوانیم تا آن گناه از بین برود بلکه این یک فرصت و امتیاز و فضلی است برای بندگان که اگر سهوا گناه نمودند و اصرار بر گناه نداشتند از آن استفاده نمایند.

امام صادق علیه السلام می فرماید: « صلاة المومن بالیل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار؛ نماز شب گناهانی را که مومن در روز مرتکب شده است را از بین می برد.»(3)

3- رفع مشکلات و گرفتاریها

یکی دیگر از آثار نماز شب رفع مشکلات و گرفتاریها است،در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: «ای مردم هیچ کس از شما نیست مگر اینکه مشکلات و گرفتاریها همچون کمربندی او را محاصره کرده است. پس زمانی که دو سوم شب گذشت و یک سوم آن باقی ماند ملکی بر او وارد می شود و به او می گوید: ذکر خدا بگو که صبح نزدیک است. پس چنانچه او حرکت کرد و ذکر خدا را گفت یک گره از گرفتاریهایش گشوده می شود و اگر او بلند شد و وضو گرفت و داخل نماز شد همه گرفتاریها از او گشوده می شود پس صبح می کند در حالی که همچون مردمک چشم (روشن و پاکیزه) گردیده است.»(4)

4- کسب نور دائم از بیداری شب

حضرت عیسی می فرماید: « طوبی للذین یتهجدون من الیل . اولئک الذین یرثون النور الدائم من اجل انهم قاموا فی ظلمه الیل؛ خوشا به حال کسانی که شب را بیدار می مانند . اینانند که نور دائم را از آن رو که در تاریکی شب به پا خاسته اند به ارث می برند.»(5)

نماز شب

5- نورانیت و زیبایی صورت

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: « من کثرت صلاته بالیل حسن وجهه بالنهار؛ هر که بیشتر نماز شب بخواند هنگام روز زیبا و نورانی است.»(6)

6- به اجابت رسیدن دعا

از دیگر آثار نماز شب استجابت دعا است،امام صادق علیه السلام می فرماید: « کسی که در قنوت نمازوتر, چهل مومن و سپس برای خود دعا کند خداوند دعاهای وی را مستجاب می گرداند.»(7)

7- گشایش درهای آسمان

از دیگر آثار نماز شب گشایش درهای آسمان است.حضرت هادی علیه السلام می فرمود: «گاه هست که بنده برای نماز شب برخیزد و خواب بر وی غلبه کند چندان که او را به راست و چپ کشاند و گاهی چانه اش به سینه اش رسد، حق تعالی امر فرماید که درهای آسمان را بگشایند و فرشتگان را ندا دهند که نظر کنید که این بنده من در راه نزدیکی به من چه سختی ها می کشد در چیزی که بر وی واجب نساخته ام به امید سه چیز: یا گناهش را بیامرزم یا توبه روزیش گردانم و یا رزق و روزی او را زیاد کنم. ای فرشتگان شما را گواه می گیرم که من همه را بدو عطا کردم» (8)

8- درمان بیماریها

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: «بر شما باد به اقامه نماز شب، زیرا نماز شب سنتی است از پیامبرتان رسول خدا . نماز شب عادت و رسم صالحان و پاکان است که قبل از شما بودند و نماز شب موجب دفع بلا و بیماریها و دردها از بدن می شود.»(9)

9- زیاد شدن روزی

امام صادق علیه السلام فرمودند: «نماز شب روزی را جلب می کند.» (10)

10- خوشبویی بدن

امام صادق علیه السلام می فرماید: «صلوه الیل تطیب الریح؛ نماز شب انسان را خوشبو می کند»(11)

كیفیت نماز شب

نماز شب مجموعاً یازده ركعت است:

1. هشت ركعت آن، كه دو ركعت، دو ركعت، مانند نماز صبح خوانده می شود یعنی چهار دو ركعتی به نیت نماز شب می باشد.

2. دو ركعت نماز شفع: بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد، سوره «ناس» و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره «فلق» خوانده شود.

3. یك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار سوره «توحید» و یك بار سوره «فلق» و یك بار سوره «ناس» بخوانیم و می‌توان یك سوره تنها خواند، سپس دستها را برای قنوت به سوی آسمان بالا می بریم و حاجات خود را از خدا می خواهیم.

-و برای چهل مؤمن دعا می كنیم(چهل بار بگویید ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ )

-و طلب مغفرت می كنیم و هفتاد مرتبه می گوییم: «استغفرالله ربّی و اتوبُ الیه».

از پروردگار خود طلب آمزرش و مغفرت می كنیم و به سوی او بازگشت می نمایم.

-آن گاه 7 بار می گوییم «هذا مقامُ العائذٍٍِ بكَ منَ النّارِ»؛ (این است مقام كسی كه از آتش قیامت به تو پناه می برد)

-و بعد از آن 300 مرتبه می گوییم: «العفو» و سپس می گوییم: «ربّ اغفرلی و ارحمنی وتُب عَلیَّ انّكَ انتَ التّوابُ الغفُورُ الرّحیم».[4]و سپس ركوع + سجده + تشهد + سلام .در پایان نماز شب تسبیحات فاطمة زهرا (س) را میگوئیم

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:37:00 ب.ظ ]




آثار و بركات نماز اول وقت در آیات و روایات

1- برآورده شدن خواسته ها:

حضرت عبدالعظیم حسنی از امام حسن عسكری(ع) روایت می كند كه فرمودند: “خداوند متعال با حضرت موسی تكلم كرد، حضرت موسی فرمود:خدای من. كسی كه نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود:حاجت و درخواستش را به او عطا می كنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم."1 حضرت حجةالاسلام والمسلمین هاشمی نژاد فرمودند: پیرمردی مسن، ماه مبارك رمضان به مسجد لاله زار می آمد. خیلی آدم موفقی بود، همیشه قبل از اذان داخل مسجد بود. به او گفتم: حاج آقا. شما خیلی موفقید، من هر روز كه به مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید، او گفت: نه آقا، من هرچه دارم از نماز اول وقت دارم و بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم.

مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودكی را پیدا كردم و گفتم: من سه حاجت مهم دارم، دلم می خواهد هر سه تا را خدا در جوانی به من بدهد، یك چیزی یادم بدهید؟ ایشان فرمودند: چی می خواهی؟ گفتم: یكی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرف شوم، چون حج در جوانی لذت دیگری دارد. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. گفتم: دومین حاجتم این است كه دلم می خواهد یك همسر خوب خدا به من عنایت كند. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. و حاجت سومم این است كه خدا یك كسب آبرومندی به من عنایت فرماید.

فرمودند:نماز اول وقت به جماعت بخوان. این عملی را كه ایشان فرمودند من شروع كردم و در فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم، هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم كسب با آبرو به من عنایت كرد.2

2- برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی:

پیامبر اكرم(ص) فرمودند:"بنده ای نیست كه به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این كه من سه چیز را برای او ضمانت می كنم: برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش."3

3 - ورود به بهشت و دوری از جهنم:

امام محمد باقر(ع) می فرمایند:"هر كس نماز واجب را در حالی كه عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای كه چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد كه او را عذاب نكند، و كسی كه درغیر وقتش به جا آورد در حالی كه چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش كند.4

4- در امان بودن از بلاهای آسمانی:

قطب راوندی گوید: پیامبر خدا(ص) فرمود:هنگامی كه خداوند از آسمان آفتی بفرستد، سه گروه از آن، در امان می مانند: حاملان قرآن، رعایت كنندگان خورشید یعنی كسانی كه وقت های نماز را محافظت می كنند و كسانی كه مساجد را آباد می نمایند."5
هر كس نماز واجب را در حالی كه عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای كه چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد كه او را عذاب نكند، و كسی كه درغیر وقتش به جا آورد در حالی كه چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش كند.

5- خشنودی خداوند:

امام صادق(ع) می فرمایند: اول وقت، خشنودی خداست و آخر آن، عفو خداست، و عفو نمی باشد مگر از جهت گناه."6 و در مقابل، تأخیر نماز موجب خشم خداست چرا كه پیامبر اكرم(ص) به حضرت علی(ع) فرمودند: “نماز را با وضوی كامل و شاداب در وقتش به جای آور كه تأخیر انداختن نماز بدون جهت، باعث غضب پروردگار است."7

6- استجابت دعا و بالا رفتن اعمال:
نماز

در حدیث است كه به هنگام ظهر درهای آسمان گشوده می شود و درهای بهشت باز می گردد و دعا مستجاب می شود ؛پس خوشا به حال كسی كه در آن هنگام برای او عمل صالحی بالا رود.8 در حدیثی دیگر از حضرت صادق(ع) آمده است كه فرمودند:"… بهترین ساعت های شب و روز، وقت های نماز است.” سپس فرمودند:"چون ظهر می شود درهای آسمان گشوده شده و بادها می وزند و خداوند به خلق خود نگاه می كند. هر آینه من بسیار دوست دارم كه در آن هنگام، عمل صالحی برای من بالا رود.” آنگاه فرمودند:” برشما باد به دعا كردن بعد از نمازها، چرا كه آن مستجاب می شود."9

7- دوری شیطان و تلقین شهادتین:

پیامبر اكرم(ص) فرمودند:"شیطان تازمانی كه مؤمن بر نمازهای پنج گانه در وقت آن محافظت كند، پیوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضایع نمود بر وی جرأت پیدا كرده و را در گناهان بزرگ می اندازد."10 امام صادق(ع) می فرمایند:"ملك الموت در هنگام مردن، شیطان را از محافظ بر نماز دور می كند و شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبرش را در آن هنگامه بزرگ به او تلقین می نماید."11 زیاد شدن عمر، مال و اولاد صالح در دنیا،در امان بودن از ترس و هول مرگ در موقع مردن،آسان شدن سؤال نكیر و منكر در قبر، توسعه یافتن قبر، نورانی شدن چهره، دادن نامه عمل به دست راست و آسان گرفتن حساب در محشر، رضایت خداوند، سلام دادن خدا به او و نگاه كردن از روی رحمت به او در هنگام عبور از صراط 12 و… از دیگر آثار و بركات نماز اول وقت است كه در روایات به آن اشاره شده است.

حجةالاسلام انصاری می گوید: امام(ره) در روزهای آخر عمرشان می خواستند بخوابند؛ به من فرمودند اگر خوابیدم، اول وقت نماز صدایم بزن، گفتم چشم. دیدم اول وقت شد و امام(ره) خوابیده اند، حیفم آمد صدایشان بزنم؛ عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است.

چنددقیقه ای از اذان گذشت و امام(ره) چشم هایشان را باز كردند، گفتند:وقت شده؟ گفتم:بله فرمودند:چرا صدایم نزدی؟ گفتم:ده دقیقه بیشتر از وقت نگذشته است. گفتند:مگر به شما نگفتم. سپس امام(ره) فرزند خود را صدا زدند و فرمودند: ناراحتم. از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا الان باید ده دقیقه تأخیر بیفتد؟".

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:35:00 ب.ظ ]




درباره کلمه أستغفر الله و آثار بی نظیر گفتن این کلمه
آیت‌الله بهجت می‌فرمود: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آن‌ها هم بگویید، برای اینکه امثال آن‌ها پیش نیاید.
به گزارش فارس، بخشش گناه و از میان بردن اثرات سوء آن از ناحیه پرودگار عالم همواره برای مؤمنان موجب ایجاد گشایش‌های معنوی و مادی بوده است.
اکثر گرفتاری‌هایی که انسان به آن مبتلا می‌شود، به واسطه گناه است، زیرا به کار نگرفتن نعمت‌هاى خداوند در مسیرى که او مى‌پسندد و صرف کردن آن‌ها در معصیت خداوند نشانه کفران نعمت‌ها است.
خداوند راه توبه و استغفار را برای همه باز گذاشته است و می‌فرماید: «وَ تُوبُوا اِلَى اللهِ جَمیعاً اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، اى مؤمنان! همگى با هم به سوى خدا توبه کنید و باز گردید شاید رستگار شوید.(1)
همچنین راه بازگشت به سوى خویش را به بندگانش آموخته است و ابتدا دستور عذرخواهى و استغفار، سپس فرمان به توبه مى‌دهد: «وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ»؛ از الله، پروردگارتان طلب آمرزش کنید، پس از آن توبه کرده و به سوى او باز گردید.(2)
با این وجود در آیاتی دیگر به اثرات استغفار در دنیا اشاره شده است مانند: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً/یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً/وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»؛ از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است (اگر چنین کنید) او (باران) آسمان را پى‌درپى بر شما فرو مى‌فرستد و شما را با اموال و فرزندان بسیار کمک مى‌کند و باغ‌هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مى‌دهد.(3)
بنابراین دستور به استفغار از خود قرآن گرفته شده و در روایات نیز تأکید شده است.
اثرات ذکر استغفار در روایات :
ذکر استغفار در کلمات نورانى اهل بیت(ع) با تعابیر گوناگون آمده است و روایات در این زمینه متعدد و موثق هستند.
رسول خدا(ص):
-«مَنْ أَکْثَرَ الإِسْتِغْفارَ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضیق مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ»؛ کسى که زیاد استغفار گوید و از خدا عذرخواهى کند، خداوند از هر غصه‌اى برایش گشایشى قرار دهد و از هر تنگنایى راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‌دهد.(4)
- «أَکْثَرُوا مِنَ الإِسْتِغْفارِ، فى بُیوتِکُمْ وَ فى مَجالِسِکُمْ وَ عَلى مَوائِدِکُمْ وَ فى أَسْواقِکُمْ وَ فى طُرُقِکُمْ وَ أَیْنَما کُنْتُمْ فَاِنَّکُمْ لاتَدْرُونَ مَتى تَنْزِلُ الْمَغْفِرَةُ»؛ زیاد استغفار کنید، در خانه‌ها و مجالستان، سر سفره‌ها و در بازارهایتان، و در مسیر رفت‌و‌آمدهایتان و هر جا که بودید(استغفار کنید)، چرا که شما نمى‌دانید آمرزش خداوند چه زمانى نازل مى‌شود.(5)
امیرالمؤمنین(ع):
-«تَعَطَّروا بِالإِسْتِغْفارِ، فَلا تَفْضَحَنَّکُم رَوائِحُ الذُّنُوبِ»؛ با استغفار و آمرزش‌خواهى از خداوند خود را معطّر کنید تا بوى بد گناهان شما را رسوا نکند.(6)
امام باقر(ع):
-از پدرانش نقل مى‌کنند که پیامبر(ص) فرمود: «خوشا به حال آنکه روز قیامت در نامه عملش زیر هر گناهى استغفر الله باشد».(7)
شرایط تحقق استغفار حقیقی :
البته واضح است که صرف لقلقه زبان موجب گشایش درهای بخشش خداوند نمی‌شود و عزم بر ترک گناه و نداشتن اصرار بر تکرار گناه از عوامل مهم در تأثیرگزاری ذکر استغفار است.
در نهج البلاغه آمده است: کسى در حضور على(ع) مى‏‌گفت: استغفرالله، حضرت فرمود: مادرت بر تو بگرید، آیا مى‏دانى «استغفار» چیست؟ استغفار درجه «علیین» و نامى است که بر شش معنا اطلاق مى‏‌شود:
1-پشیمانى از گذشته،
2- عزم بر ترک و بازگشت از آن براى همیشه،
3- اداى حقوق دیگران، تا خدا را پاک ملاقات کنى و بر (ذمه) تو بدهکارى نباشد. (حق الناس، خمس، زکات و…)،
4-هر فریضه که ضایع کرده‌‏اى، ادا کنى (مثل نماز، روزه و نذر واجب و…)،
5-گوشتى که از حرام بر بدن تو رویده، با حزن و اندوه آب کنى تا پوستت به استخوان بچسبد و گوشت تازه میان آن‌ها بروید. ممکن است کسى از راه درآمد، حرام به عیش و نوش و تن‏پرورى بپردازد و یا بر اثر هر لذت حرامى، چاق و فربه شود، در این صورت حزن و اندوه گناهان گذشته باید به گونه‌‏اى بر وجود او آتش زند که خواب و قرار را از وى بستاند، البته این حال براى هر توبه کننده‏اى حاصل نمى‏‌شود و این در واقع مرتبه‌‏اى از مراتب کمال توبه و استغفار است.
6- سختى طاعت را بر بدنت بچشانى، چنان که شیرینى گناه را به آن چشاندى، طاعت حق و طوق بندگى مولا، سختى‏‌ها و محدویت‌‏هایى دارد، زیرا یک سلسله اوامر و نواهى هست که بر نفس اماره ناخوشایند است، در مقابل انجام گناه بر وفق مراد نفس اماره همسو با راحتى جسم است، پس همان گونه که نفس بر وفق مراد خود و بدن بر حسب طبعش، در راحتى و آسایش به سر مى‏‌برد و لذت گناه را مى‏‌چشید، باید سختى طاعت و مشقت پذیرش قید و بندهاى الهى و دینى را نیز بچشد.
وقتى تمام این شرایط تحقق یافت آنگاه بگو: استغفرالله. (8)
*بهترین زمان برای استغفار/راه‌حلی برای گشایش در زندگی+پاسخ آیت‌الله بهجت
توصیه شده است که بهترین وقت استغفار، سحرگاهان به ‌ویژه سحر شب جمعه است تا جایی که استغفار کنندگان در سحرگاهان مورد مدح خداوند عالمیان قرار می‌گیرند.
همچنین طبق روایات ذکر استغفار از جمله تعقیبات نماز صبح و نماز عصر است که مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان به آن اشاره کرده است.
آیت‌الله محمدتقی بهجت آن عارف بالله در پاسخ به سؤال فردی که در امور مختلف از جمله اشتغال و ازدواج دچار گرفتاری شده بود، این چنین بیان کردند: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آن‌ها هم بگویید، برای اینکه امثال آن‌ها پیش نیاید و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه نداده‌اید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته‌اید.(9)

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:33:00 ب.ظ ]




معجزه ی دعای بسیار پرفضیلت یستشیر +متن دعا

هر کس سه نوبت اين دعا را بخواند خداوند هر حاجت خيري که داشته باشد در دنيا و آخرت برآورده گرداند.

آثار و برکات دعای بسیار پرفضیلت یستشیر

از اميرالمومنين علي (ع) روايت شده است که دعا ي يستشير را پيامبر (ص) به من آموخت و امر کرد که آن را در همه حال در سختي و راحتي حفظ کنم و به خلفاء بعد از خودم تعليم نمايم .

سپس فرمود شما را به برخي از ثواب هاي اين دعا آگاه مي‌کنم:

اول: کسي که اين دعا را بخواند خير و برکت از فرق سرش تا زمين از آسمان بر او مي بارد و او را انوار آرامش و رحمت مي پوشاند و براي اين دعا انتهايي جز عرش خدا نيست.

دوم: هر کس سه نوبت اين دعا را بخواند خداوند هر حاجت خيري که داشته باشد در دنيا و آخرت برآورده گرداند.

سوم: خداي تبارک و تعالي او را از عذاب قبر برهاند.

چهارم: تنگي سينه او را برطرف نموده و به او شرح صدر عطا فرمايد.

پنجم: چون روز قيامت فرا رسد، خواننده اين دعا سوار بر شتري تندرو و سفيد مزين و آراسته به مرواريد نزد حق برخيزد، و خداوند مي فرمايد همه کرامتها را به او بدهيد، و گويد: بنده ام در هر جاي بهشت که خواهي ساکن شو.

ششم: اگر اين دعا بر مجنون خوانده شود همان ساعت از آن باز آيد.

هفتم: اگر زني زايمان بر او مشکل شده باشد و اين دعا بر او خوانده شود خداوند زايمان او را آسان و فرزند را در طرفه العيني متولد گرداند.

هشتم: اگر بر شخصي که عاق والدين شده بخواند همانا خداوند امور آن را اصلاح کند.

نهم: هر بنده اي که چهل شب جمعه اين دعا را بخواند همانا خداوند آن را اصلاح کند.

دهم: هر کس در هنگام خواب بخواند و بخوابد حتي اگر خوب نخوانده باشد. ولي به اميد ثواب باشد، خداوند به هر حرفي از اين دعا هزار فرشته کروبي که روي‌شان نوراني تر باشد از آفتاب و ماه شب چهاره بر او بفرسند.

يازدهم: هر گنه کاري که مرتکب کبائر شده باشد و قبل از مردن اين دعا را بخواند شب بميرد يا روز همچون شهيد از دنيا رفته و اگر موفق به توبه نشده باشد خدا به کرم و عفوش او را بيامرزد.

متن دعا اين است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبِينُ الْمُدَبِّرُ بِلا وَزِيرٍ وَ لا خَلْقٍ مِنْ عِبَادِهِ يَسْتَشِيرُ الْأَوَّلُ غَيْرُ مَوْصُوفٍ [مَصْرُوفٍ‏] وَ الْبَاقِي بَعْدَ فَنَاءِ الْخَلْقِ الْعَظِيمُ الرُّبُوبِيَّةِ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ [الْأَرْضِ‏] وَ فَاطِرُهُمَا وَ مُبْتَدِعُهُمَا بِغَيْرِ عَمَدٍ خَلَقَهُمَا وَ فَتَقَهُمَا فَتْقا فَقَامَتِ السَّمَاوَاتُ طَائِعَاتٍ بِأَمْرِهِ وَ اسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِأَوْتَادِهَا فَوْقَ الْمَاءِ ثُمَّ عَلا رَبُّنَا فِي السَّمَاوَاتِ الْعُلَى الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا وَ مَا تَحْتَ الثَّرَى،

فَأَنَا أَشْهَدُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لا رَافِعَ لِمَا وَضَعْتَ وَ لا وَاضِعَ لِمَا رَفَعْتَ وَ لا مُعِزَّ لِمَنْ أَذْلَلْتَ وَ لا مُذِلَّ لِمَنْ أَعْزَزْتَ وَ لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَ لا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ كُنْتَ إِذْ لَمْ تَكُنْ سَمَاءٌ مَبْنِيَّةٌ وَ لا أَرْضٌ مَدْحِيَّةٌ وَ لا شَمْسٌ مُضِيئَةٌ وَ لا لَيْلٌ مُظْلِمٌ وَ لا نَهَارٌ مُضِي‏ءٌ وَ لا بَحْرٌ لُجِّيٌّ وَ لا جَبَلٌ رَاسٍ وَ لا نَجْمٌ سَارٍ وَ لا قَمَرٌ مُنِيرٌ وَ لا رِيحٌ تَهُبُّ وَ لا سَحَابٌ يَسْكُبُ وَ لا بَرْقٌ يَلْمَعُ وَ لا رَعْدٌ يُسَبِّحُ وَ لا رُوحٌ تَنَفَّسُ وَ لا طَائِرٌ يَطِيرُ وَ لا نَارٌ تَتَوَقَّدُ وَ لا مَاءٌ يَطَّرِدُ كُنْتَ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ كَوَّنْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ قَدَرْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ ابْتَدَعْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ أَغْنَيْتَ وَ أَفْقَرْتَ وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ وَ أَضْحَكْتَ وَ أَبْكَيْتَ ،

وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ فَتَبَارَكْتَ يَا اللَّهُ وَ تَعَالَيْتَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْخَلاقُ الْمُعِينُ [الْعَلِيمُ‏] أَمْرُكَ غَالِبٌ وَ عِلْمُكَ نَافِذٌ وَ كَيْدُكَ غَرِيبٌ وَ وَعْدُكَ صَادِقٌ وَ قَوْلُكَ حَقٌّ وَ حُكْمُكَ عَدْلٌ وَ كَلامُكَ هُدًى وَ وَحْيُكَ نُورٌ وَ رَحْمَتُكَ وَاسِعَةٌ وَ عَفْوُكَ عَظِيمٌ وَ فَضْلُكَ كَثِيرٌ وَ عَطَاؤُكَ جَزِيلٌ وَ حَبْلُكَ مَتِينٌ وَ إِمْكَانُكَ عَتِيدٌ وَ جَارُكَ عَزِيزٌ وَ بَأْسُكَ شَدِيدٌ وَ مَكْرُكَ مَكِيدٌ أَنْتَ يَا رَبِّ مَوْضِعُ كُلِّ شَكْوَى

[وَ] حَاضِرُ كُلِّ مَلَإٍ وَ شَاهِدُ كُلِّ نَجْوَى مُنْتَهَى كُلِّ حَاجَةٍ مُفَرِّجُ كُلِّ حُزْنٍ [حَزِينٍ‏] غِنَى كُلِّ مِسْكِينٍ حِصْنُ كُلِّ هَارِبٍ أَمَانُ كُلِّ خَائِفٍ حِرْزُ الضُّعَفَاءِ كَنْزُ الْفُقَرَاءِ مُفَرِّجُ الْغَمَّاءِ مُعِينُ الصَّالِحِينَ ذَلِكَ اللَّهُ رَبُّنَا لا إِلَهَ إِلا هُوَ تَكْفِي مِنْ عِبَادِكَ مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ جَارُ مَنْ لاذَ بِكَ وَ تَضَرَّعَ إِلَيْكَ عِصْمَةُ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ نَاصِرُ مَنِ انْتَصَرَ بِكَ تَغْفِرُ الذُّنُوبَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَكَ جَبَّارُ الْجَبَابِرَةِ عَظِيمُ الْعُظَمَاءِ،

كَبِيرُ الْكُبَرَاءِ سَيِّدُ السَّادَاتِ مَوْلَى الْمَوَالِي صَرِيخُ الْمُسْتَصْرِخِينَ مُنَفِّسٌ عَنِ الْمَكْرُوبِينَ مُجِيبُ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ أَسْمَعُ السَّامِعِينَ أَبْصَرُ النَّاظِرِينَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ قَاضِي حَوَائِجِ الْمُؤْمِنِينَ مُغِيثُ الصَّالِحِينَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِينَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوكُ وَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ ،

وَ أَنْتَ الْمُعْطِي وَ أَنَا السَّائِلُ وَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِيلُ وَ أَنْتَ الْقَوِيُّ وَ أَنَا الضَّعِيفُ وَ أَنْتَ الْعَزِيزُ وَ أَنَا الذَّلِيلُ وَ أَنْتَ الْغَنِيُّ وَ أَنَا الْفَقِيرُ وَ أَنْتَ السَّيِّدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ أَنْتَ الْغَافِرُ وَ أَنَا الْمُسِي‏ءُ وَ أَنْتَ الْعَالِمُ وَ أَنَا الْجَاهِلُ وَ أَنْتَ الْحَلِيمُ وَ أَنَا الْعَجُولُ وَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ أَنْتَ الْمُعَافِي وَ أَنَا الْمُبْتَلَى وَ أَنْتَ الْمُجِيبُ وَ أَنَا الْمُضْطَرُّ وَ أَنَا أَشْهَدُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْمُعْطِي عِبَادَكَ بِلا سُؤَالٍ،

وَ أَشْهَدُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الْمُتَفَرِّدُ الصَّمَدُ الْفَرْدُ وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ اسْتُرْ عَلَيَّ عُيُوبِي وَ افْتَحْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ رِزْقا وَاسِعا يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:29:00 ب.ظ ]




ذکر یونسیه چیست؟

حضرت یونس علیه السلام مدت ها در میان قومش به ارشاد مردم پرداخت ولی در مدت سی و سه سال فقط دو نفر به او ایمان آوردند او هم قوم خود را نفرین کرد و خداوند به او وعده داد که در فلان تاریخ عذاب خود را بر آنان خواهد فرستاد یونس از شهر خارج شد اما یکی از دوستانش در شهر ماند و مردم را از عذاب خدا ترساند و از آنها خواست توبه کنند و آنها که نشانه های عذاب وعده داده شده را دیدند از ترس عذاب توبه و ناله کردند تا خدا عذابش را از آنان بر گرداند یونس به امید اینکه مردم نابود شده اند به شهر بازگشت و وقتی دید همه چیز عادی است و مردم به کارشان مشغول عصبانی شد و شهر را بدون اجازه خداوند ترک کرد و با یک کشتی راهی دریا شد.

در بین راه ماهی غول پیکری به کشتی حمله کرد و به خواست خداوند متعال حضرت یونس را بدون اینکه به او آسیب برساند بلعید حضرت یونس وقتی به هوش آمد متوجه اشتباه خود شد و با ناله و تضرع به درگاه خداوند توبه کرد که توبه او در قرآن آمده است و بخشی از آیه به عنوان ذکر یونسیه مشهور شده است که علما و عرفا خواص بیشماری را برای آن نقل میکنند .

قرآن میفرماید : «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»1 ؛ ذوالنون 2 را ، آنگاه که خشمناک برفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمی گیریم و در تاریکی ندا داد : هیچ خدایی جز تو نیست ، تو منزه هستی ومن از ستمکاران هستم.

ذکر یونسیه یعنی گفتن: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»

آثار و برکات ذکر یونسیه

1- پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله وسلم : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است .

2-. رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش ‍ حاصل شود؟ اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد: «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین»

3- امام صادق علیه السلام : عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این دعا را نمى خواند «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین» چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم .

4- مرحوم کلینى نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در ربذه به امام صادق علیه السلام برخود و عرضه داشت : فدایت شوم من تا کنون فرزند دار، نشده ام ، چه کنم ؟حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى آیه ( 78 سوره انبیا) را بخوان انشاء الله فرزند دار خواهی شد .
برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات بسیار خوب است وبرای رفع حجب و نورانیت موثر است و استجابت دعا و نجات مؤمنین از طرف خدا شامل گوینده آن می شود.

ختم های ذکر یونسیه

ختم های این ذکر شریف 400 /700/7000/4000/3000/1001/ بار گفته اند که بستگی به دستور استاد و قابلیت طالب دارد . اما عدد 400 برای همه آن هم شب ها بعد از نماز عشاء تا هر وقت شب در سجده نافع است .

چون این ذکر به معنی استغفار است در آن هیچ عوارضی نیست . برای دیدن حالات برزخی مؤثر است،

برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات بسیار خوب است وبرای رفع حجب و نورانیت موثر است و استجابت دعا و نجات مؤمنین از طرف خدا شامل گوینده آن می شود.
ذكر یونسیه

تجرد، با مداومت این ذکر حاصل میشود ، چنانکه برای مرحوم سید هاشم حداد سه روز حالت تجرد برزخی اتفاق افتاد که البته مکاشفه این طول زمانی را ندارد.

مرحوم آخوند ملا حسنقلی همدانی: هر قدر در هر وقت بتوانید این ذکر را بگوئید.

مرحوم سید هاشم حداد نقل کردند که ذکر یونسیه برای معرفت نفس و معرفت رب مؤثر است و خودش به ذکر یونسیه مشغول بود .

از وی سئوال شد در ایام فراغت همانند راه رفتن و نشستن چه ذکری برای نورانیت قلب و رفع حجب خوب است ؟ فرمود : ذکر یونسیه

می فرمود : عدد 3000 به بعد برای کاملین ” سالکینی که از مراحلی و منازلی عبور کرده اند ” می باشد .جناب استاد مدت زیادی در نجف 3000 مرتبه این ذکر را در سجده می گفتند.

از بسیاری از بزرگان این ختم با عدد 400 مرتبه در سجده خصوصا” در میان نماز مغرب و عشاء و یا قبل از اذان صبح و یا بین الطلوعین جهت افاضات روحانی نقل شده است و این یکی از ختوماتی است که معمولا” اساتید در ابتدای سلوک به شاگردانشان توصیه می کنند . ناگفته نماند که این ختم به منزله توبه ای حقیقی است اگر خالصانه برای خدا بجای آورده شود اثر شگرفی در پیشبرد انسان دارد .

وقتی از مرحوم آیت الله کشمیری پرسیدند بهترین کار برای سالک در کدام یک از اعمال عبادی است؟ فرمودند : بهترین آن سجده است که ذکر یونسیه در آن گفته شود . و فرمودند : امان ذکر یونسیه موجب اتصال به ارواح و باز شدن چشم برزخی می گردد. 3

این ذکر شریف اثر بسیار عجیبی در رفع غم و اندوه دارد

امام صادق علیه السلام فرمودند : تعجب می کنم از چهار کس که چهار نوع گرفتاری دارند چگونه به این چهار چیز پناه نمی برند.

از جمله اینها فرمودند : تعجب می کنم از کسی که دچار غم و اندوه شده است اما به این سخن پناه نمی برد، زیرا که حق تعالی در دنباله آن فرموده: ” و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین ” یعنی ما او را ” حضرت یونس را به سبب این سخن ” از غم و اندوه نجات دادیم و اینگونه ما مؤمنان را نجات می بخشیم.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:27:00 ب.ظ ]




فضیلت و خواص سوره واقعه

پنجاه و ششمین سوره قرآن واقعه نام دارد كه مكی و 96 آیه دارد.

از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده: هر كس این سوره را قرائت نماید نوشته می شود كه او از گروه غافلان نیست.1

این سوره از سوره هایی است كه اخبار قیامت و احوال آن در آن آمده است و از اسباب پیر شدن رسول الله صلی الله علیه و آّله است. ابن عباس می گوید: مردی از رسول خدا پرسید: چرا اینقدر زود پیر شدید؟ در جواب فرمود: سوره های هود، واقعه، مرسلات، نبا مرا پیر كرده است.2

از امام باقر علیه السلام روایت شده: هر كس هر شب پیش از خواب سوره واقعه را قرائت كند در حالی خداوند را دیدار می كند كه چهره اش مانند ماه شب چهاردهم می درخشد.3

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر كس به بهشت و ویژگی های آن مشتاق است سوره واقعه را قرائت كند.4

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر كس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خداوند وی را دوست بدارد و نیز دوستی او را در دل همه مردم اندازد و در طول عمرش در این دنیا بدبختی و تنگ دستی نبیند و آسیبی از آسیبهای دنیا به او نرسد و از همدمان امیرالمؤمنین علیه السلام باشد و این سوره خصوصیتی نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام دارد كه دیگران با وی در آن شریك نیستند.

آثار و بركات سوره

1)رفع فقر و تنگدستی

هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ تنگدستی و گرفتاری به او نمی رسد.رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: سوره واقعه را به زنانتان یاد دهید زیرا آن سوره بی نیاز كننده است.5

در داستان جالبی درباره عبدالله بن مسعود آمده است: عبدالله بن مسعود صحابی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیمار شد. خلیفه وقت ، عثمان بن عفان، به دیدار او رفت و ناراحت و نگرانی در چهره او دید از او پرسید: چرا ناراحتی و آه و ناله می کنی؟

گفت: گناهکارم. پرسید: چه می خواهی؟ گفت: رحمت خداوند را،

پرسید: آیا نیاز به پزشک داری؟ گفت: طبیب حقیقی مرا بیمار کرده است.

پرسید: آیا می خواهی کمک مالی به تو بکنم؟ گفت: آن زمان که نیاز داشتم ندادی و اکنون نیازی ندارم.

عثمان گفت: پول می دهم برای دخترانت باشد. ابن مسعود گفت: آنها نیازی ندارند. چون به ایشان گفته ام که همواره سوره وقعه را قرائت نمایند که هیچ گاه نیازمند نخواهند شد. 6
هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ تنگدستی و گرفتاری به او نمی رسد.رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: سوره واقعه را به زنانتان یاد دهید زیرا آن سوره بی نیاز كننده است

2)ایجاد بركت

پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر سوره واقعه را بنویسند و در خانه بگذارند موجب افزایش خیر و بركت می شود و هر كس به قرائت آن مداومت ورزد، فقر از او برطرف می شود و در آن افزایش حفظ و توفیقات و وسعت در مال وجود دارد. 7
سوره واقعه

3) محبوبیت

امام صادق علیه السلام فرموده است: هر كس در هر شب جمعه سوره واقعه را قرائت كند، خداوند او را دوست دارد و او را محبوب همه مردم می گرداند و هرگز در دنیا ناراحتی، فقر و تنگدستی و آفتی از آفات دنیا به او نخواهد رسیدو از همراهان و رفیقان امیرالمؤمنین علیه السلام خواهد بود.و این سوره ویژه امیرالمومنین علی علیه السلام است و هیچ کس در آن شرکت ندارد. 8

4)آسانی مرگ و بخشش اموات

از امام صادق علیه السلام نقل شده است: سوره واقعه دارای منافع و بهره های زیادی است كه قابل شمارش نیست. از جمله فواید این سوره آن است كه اگر برای مرده ای خوانده شود، خداوند او را می امرزد و اگر برای كسی كه در حال احتضار و مرگ است بخواند، مرگ و خروج روحش به اذن خدا آسان می شود. 9

5)آسانی زایمان

به همراه داشتن نوشته سوره واقعه موجب آسانی زایمان می شود. 10
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر سوره واقعه را بنویسند و در خانه بگذارند موجب افزایش خیر و بركت می شود و هر كس به قرائت آن مداومت ورزد، فقر از او برطرف می شود و در آن افزایش حفظ و توفیقات و وسعت در مال وجود دارد

ختومات مجرب

1)جهت برآورده شدن حاجات شرعی و ادای دین

40 شب، هر شب یك بار سوره «واقعه، مزمل، لیل، انشراح» را بخواند و بعد از تلاوت این سوره ها دعای زیر را بخواند. كه بسیار مجرب است:

«یا رازق السائلین، یا راحم المساكین، یا ولی المؤمنین، یا غیاث المستغیثین، یا ارحم الراحمین، صل علی محمد و آل محمد واكفنی حلالك عن حرامك و بطاعتك عن معصیتك و بفضلك عمّن سواك، یا اله العالمین و صلی الله محمد و آله اجمعین»11

2)جهت زیاد شدن رزق و روزی و وسعت معیشت

از شب شنبه شروع كند و هر شب 3 بار بخواند و استثنائاً در شب جمعه 8 بار بخواند و این عمل را 5 هفته اجرا كند و قبل از تلاوت هر بار این سوره این دعا را بخواند:

«اللهم ارزقنا رزقاً حلالاً طیّباً من غیرك استجب دعوتنا من غیر رد و اعوذ من الفضیحتین الفقر و الدّین و ادفع عنّی هذین بحق الامامین الحسن و الحسین علیهما السلام برحمتك یا ارحم الراحمین» 1

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:26:00 ب.ظ ]




فضیلت و خواص سوره حشر

پنجاه و نهمین سوره قرآن كریم است كه در مدینه منوره نازل شده و 24 آیه دارد.

از نبی مكرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است: هر كس سوره حشر را قرائت كند بهشت و جهنم و عرش و كرسی و حجاب های آن و آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه و هوا و بادها و پرندگان و درختان و كوه ها و خورشید و ماه و فرشتگان، همگی بر او درود و صلوات می فرستند و برای او طلب مغفرت و آمرزش می كنند و اگر همان روز یا شب قرائت سوره حشر، از دنیا برود شهید محسوب می شود. 1

در سخنی از امام صادق علیه السلام آمده است:

هر كس در عصرها سوره الرحمن و حشر را قرائت نماید خداون فرشته ای را با شمشیر برهنه مأمور می كند تا صبح از او مراقبت نماید. 2

در روایت دیگری از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده: هر كس سوره حشر را قرائت نماید عضو حزب الله است كه رستگارانند. 3

انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت كرده است كه به مردی فرمود: هر گاه می خواهی به رختخواب بروی سوره حشر را قرائت كن و اگر مردی شهید محسوب می شوی. 4

اسم اعظم خداوند اسمی است که با دستیابی به آن بسیاری از مشکلات مادی و معنوی را حل کرده و به بسیاری از مقامات می توان دست یافت. نبی مكرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اسم اعظم خدا در شش آیه آخر سوره حشر است.5

و نیز فرمودند هر كس آیات آخر سوره حشر را در شب و روز بخواند و در آن روز یا همان شب بمیرد بهشت بر اوواجب می شود. 6
هر كس در عصرها سوره الرحمن و حشر را قرائت نماید خداون فرشته ای را با شمشیر برهنه مأمور می كند تا صبح از او مراقبت نماید

آثار و بركات سوره

1)شفای بیمار
قرآن

هرگاه این سوره را با خلوص بر بیمار بخوانند انشاءالله شفابخش است. در روایتی از نبی مكرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم آمده است: هنگام قرائت سه ایه آخر سوره حشر دست را بر سر بگذارید و آیات را قرائت نمایید كه این دستور جبرییل است از جانب خداوند . و این عمل شفای همه بیماری هاست به جز مرگ.(7)

2) حفظ و امان

امنیت یابی و آسایش از خواص قرائت و كتابت این سوره عظیم الشأن است . پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم در این باره فرمودند: هر كس سوره حشر را در شب جمعه قرائت نماید تا صبح از انواع بلاها در امان خواهد بود.8

3)تقویت حافظه و هوش

امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: هر كس سوره حشر را بنویسد و با آب پاک بشوید و بیاشامد حافظه ای قوی و هوشی سرشار نصیب او خواهد شد. 9

4)بخشش گناهان

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است: هر كس سه آیه پایانی سوره حشر را قرائت كند گناهان گذشته و آینده اش بخشیده خواهد شد. 10

5)جهت ورم پا

امام محمد باقر علیه السلام خطاب به جابر فرمودند: وقتی جایی از پایت ورم كرد برای آن آیه آخر سوره حشر را سه مرتبه بخوان كه به اذن الله آن درد و ورم خوب خواهد شد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:24:00 ب.ظ ]




فضیلت و خواص سوره یس

یس، و نام های دیگرش «عزیزه؛ معمّه(شامل شونده)، مدافعه قاضیه(دفع كننده برآورده) سی و ششمین سوره قرآن است كه مكی و دارای 83 آیه است.

از رسول گرامی اسلام روایت شده قرائت كننده این سوره نزد خداوند شریف خوانده می شود و این سوره برای قاری خود شفاعت می كند.

در روایتی دیگر از ایشان آمده: سوره «یس» در تورات «معمّه: شامل شونده» نام دارد چون خیر دنیا و آخرت را شامل حال قرائت كننده خود می كند و بلاهای دنیا و سختی های آخرت را از او دور می كند.

و نیز «قاضیه: دفع كننده برآورنده» نامیده می شود چون از قاری خود، هر بدی را دفع كرده و همه حاجت های او را روا می كند و قرائت آن سوره پاداشی برابر بیست حج دارد. و گوش سپردن به صدای قرائت آن، معادل با ثواب هزار دینار انفاق در راه خداست.1

در فضیلت این سوره از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: هر كس سوره «یس» را قرائت نماید مانند آن است كه ده بار قرآن را ختم نماید. 2

ایشان همچنین فرمودند: هر كس سوره «یس» را برای رضای خدا بخواند خداوند او را خواهد بخشید و اجری همانند 12 ختم قرآن به او خواهد داد و اگر برای مریض در شرف مرگی خوانده شود، به تعداد حروف این سوره 10 فرشته نزد او به صف شده و برای او استغفار كرده و شاهد قبض روحش بوده و جنازه اش را تشییع می كنند و بر او نماز گزارده و شاهد دفنش هستند. 3

از ابی بصیر روایت شده كه حضرت صادق علیه السلام فرمودند: براستی برای هر چیزی قلبی است و قلب قرآن سوره یاسین است هر كس آن را قبل از خواب یا در روز، قبل از آنكه شام شود بخواند در آن روز از محفوظین و بهره مندان باشد تا آنكه شام كند و هر كس در شب قبل از خواب آن را تلاوت كند خداوند بر وی 1000 فرشته بگمارد تا او را از شر بدی و هر شیطان رانده شده و هر آسیب حفظ كنند و هر گاه در همان روز بمیرد خداوند او را وارد بهشت گرداند و 30 هزار فرشته هنگام غسلش گرد آیند و برای او طلب آمرزش كنند و با استغفار او را مشایعت و بدرقه نمایند تا كنار قبر، و چون او را به قبر برند آن فرشتگان جمله در قبر با وی درآیند و خدا را عبادت كنند و ثواب او را به مرده دهند و قبرش تا هر كجا كه چشم ببیند فراخ گردد و از فشار قبر ایمن باشد و همیشه از قبرش تا آسمان نوری تابان باشد تا اینكه خداوند او را از قبر بیرون آرد و چون او را برانگیخت فرشتگان خدا با او هستند و بدرقه اش كنند و با وی به گفتگو پردازند و به رویش لبخند زنند و به هر خیر و نیكی مژده اش دهند تا او را از صراط و میزان بگذرانند و در پایگاه قربی او را بدارند كه هیچ مخلوقی را جز مقربان و فرستادگان حق آن مقام و منزلت و قرب را باشد، و وی با پیامبران در آن درگاه نزد خدای تعالی باز ایستد و با غمخواران غم نخورد و با اندوهگینان اندوه نكشد و با زاری كنندگان زاری نكند.

آنگاه خداوند تعالی گوید: ای بنده من شفاعت كن هر كه را خواهی ،كه شفاعت را درباره همه بپذیرم و حاجت بخواه كه هر چه خواهی به تو دهم پس وی حاجت را از خدا بخواهد كه برآورده شود و شفاعت كند كه پذیرفته گردد و حساب او را چون دیگران نكشند و در آنجا چون دیگران بازداشت نشود و چون از زبونان و خوار شدگان زبون و خوار نگردد و به نكبت گناه و عمل زشتی كه از او سر زده گرفتار نشود و برات آزادی او را سر گشاده بدو دهند تا اینكه از درگاه الهی به زیر آید و همه مردم از روی تعجب گویند: «سبحان الله» این بنده را حتی یك گناه نبود او از همدمان محمد صلی الله علیه و آله وسلم خواهد شد.

از جابر جعفی روایت شده كه امام باقر علیه السلام فرمودند: هر كس سوره یاسین را در عمر خود یك بار بخواند خداوند به شماره تمام آفریده هایش در این جهان و آن جهان و آنچه در آسمان است به عدد هر یك 2000 حسنه در نامه عملش ثبت فرماید و به همین مقدار از گناهان او محو سازد و دچار تنگدستی و زیان و بدهكاری و خانه خرابی نشود و بدبختی و دیوانگی نبیند و مبتلا به جذام و وسواس و دودلی و بیماری های مضر نگردد و خداوند سختی و دشواری مرگ را بر او آسان كند و خود متصدی و مباشر قبض روح او باشد و از جمله كسانی خواهد بود كه خداوند فراخی زندگی او را به عهده گرفته و ضامن خوشحالی او هنگام مرگ گردیده و خشنودیش را آخرت تضمین كرده و همه فرشتگان آسمان و زمین را خطاب فرموده كه من از بنده راضی هستم پس برای او آمرزش بطلبید.4
حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هر كس سوره «یس» را برای رضای خدا بخواند خداوند او را خواهد بخشید و اجری همانند 12 ختم قرآن به او خواهد داد و اگر برای مریض در شرف مرگی خوانده شود، به تعداد حروف این سوره 10 فرشته نزد او به صف شده و برای او استغفار كرده و شاهد قبض روحش بوده و جنازه اش را تشییع می كنند و بر او نماز گزارده و شاهد دفنش هستند

آثار و بركات سوره

1) آثار دهگانه قرائت سوره یس:
قرآن

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمؤمنین فرمودند: ای علی! «یس» را بخوان كه در آن ده اثر است: هر كه آن را قرائت كند:

1) اگر گرسنه باشد سیرگردد؛

2) اگر تشنه باشد، سیراب گردد؛

3) اگر عریان باشد، پوشانیده گردد؛

4) اگر عزب باشد، ازدواج كند؛

5) اگر ترسان باشد، امنیت یابد؛

6) اگر مریض باشد، عافیت یابد؛

7) اگر زندانی باشد، نجات یابد؛

8) اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود؛

9) نزد میت خوانده نمی شود مگر اینكه خدا بر او آسان گیرد؛

10) اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا كند.5

2) پیدا شدن گمشده

شخصی به امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض كرد: بفرمایید وقتی چیزی یا كسی گم می شود چه باید بكنم؟

حضرت فرمودند: دو ركعت نماز بخوان و در هر دو ركعت بعد از حمد «یس» بخوان و بعد از آن بگو: یا هادی الضالّهِ رُدَّ عَلَی ضالَّتی» ای هدایت كننده گمشدگان، گمشده ام را به من برگردان.

شخص می گوید: من این كار را كردم و بعد از مدتی خداوند گمشده ام را به من برگرداند.

3) جهت امنیت یافتن از چشم زخم و شر جن

در كتاب المصباح آمده: هر كس سوره «یس» را با خود همراه داشته باشد از چشم زخم و از شر جنیان در امان بوده و خواب های خوش می بیند.6

4) داشتن قلبی نیرومند و ذهن قوی

اگر می خواهید قلبی نیرومند و ذهنی قدرتمند داشته باشید به سخن امام صادق علیه السلام عمل كنید كه فرمود: هر كس در نهم شعبان سوره «یس» را با گلاب و زعفران نوشته و بنوشد در حفظ و امان خواهد بود و قلبش نیرومند و ذهنش قوی می گردد7

5) برای دیدن پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله وسلم در خواب

در حاشیه زادالمعاد علامه مجلسی آمده جهت دیدن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در خواب، سه شب و هر شب سی مرتبه «آیه 42 یس» را بخواند.8

6) رفع فقر

جهت رفع فقر هر بامداد «آیه 68 یس» را قرائت كند.9

7) دوای دردها

از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: هر كس سوره یس را نوشته و پس از شستن از آب آن بنوشد در درونش هزار گونه دوا و نیز هزار گونه نور و یقین و بركت و رحمت را وارد كرده است و هر گونه دردی را از او دور می كند. 10
در فضیلت این سوره از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: هر كس سوره «یس» را قرائت نماید مانند آن است كه ده بار قرآن را ختم نماید

ختم مجرب

برآورده شدن حاجت مشروع
قرآن

1) یكی از بزرگان و عارفان می گوید:

سوره یاسین را بسیار می خواندم و هر حاجتی كه داشتم به تلاوت این سوره به این شكل مداومت می نمودم.

در سوره یس هفت «مبین» وجود دارد؛ به هر مبین كه رسیدی این دعا را 3مرتبه بخوان:

«بسم الله الرحمن الرحیم، سبحان المنفّس عن كل مدیون، سبحان المفرج عن كل محزون، سبحان الناصر عن كل مظلوم، سبحان المخلص عن كل مسجون، سبحان من جعل خزائنه بین الكاف و النون، سبحان انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له كن فیكون، سبحان الذی بیده ملكوت كل شی و الیه ترجعون.»11

2) از حضرت سلمان فارسی رحمة الله روایت شده اگر كسی ده روز بعد از نماز صبح قبل از سخن گفتن با كسی، سوره یس را بخواند و این دعا را قبل از تلاوت سوره مزبور ده مرتبه بخواند بعد سوره را بخواند هر حاجتی را كه بخواهد انجام شود. انشاءالله زیرا كه اسم اعظم خداوندی در این دعا است:

«بسم الله الرحمن الرحیم، یا قدیم یا دائم یا حی و یا قیوم یا فرد و یا وتر یا واحد یا احد یا صمد یا من لم یلد و لم یولد و لم یكن له كفواً احد و صلی الله علی محمد و اله اجمعین برحمتك یا ارحم الراحمین.»12

3) كسی كه می خواهد مشكلش حل شود شب جمعه، چهار ركعت نماز بخواند و به این ترتیب كه می آید:

در ركعت اول: بعد از سوره «حمد» سوره «یس» را بخواند و سپس به ركوع رود و هنگامی كه سر از ركوع بر می دارد صد مرتبه این ذكر را بگوید:

«واذا سلك عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون» (بقره، 186).

در ركعت دوم: حمد را دو مرتبه، سوره «یس» را یك مرتبه بخواند و بعد از آن قنوت را بجای آورد و به ركوع رفته و پس از سر برداشتن از ركوع همان ذكر (بقره، آیه 186) را صد مرتبه تكرار كند و به سجده رود و پس از دو سجده تشهد را بخواند اما بدون سلام برخیزد مثل كاری كه در نماز ظهر انجام می دهد.

در ركعت سوم: «حمد» را سه مرتبه و «یس» را یك بار و ركوع را بجای آورد و پس از سربرداشتن از ركوع این ذكر را صد مرتبه بگوید: «فسیكفیكهم الله و هو السمیع العلیم»(بقره، آیه 137).

در ركعت چهارم: حمد را چهار مرتبه بخواند و «یس»را یكبار بخواند و بعد از ركوع بگو: «یا ربِّ إدْفَعْ عَنّی الضُّرَّ وَ انْتَ اَرْحَمُ الراحِمینْ» .

پس از دو سجده و تشهد و سلام به سجده برود و پیشانی را برزمین بگذارد و صد مرتبه این ذكر را بگوید: «استغفرالله» و بعد از آن گونه راست را بر زمین بگذارد و صد مرتبه بگوید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» و بعد گونه چپ را بر زمین بگذارد و بگوید: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له كن فیكون» (یس، 82) و پس از آن حاجت را بخواهد كه انشاءالله برآورده خواهد شد.13

4) برای برآورده شدن جمیع حاجات و سایر مهمات مجرب است به هر نیت كه باشد سه نوبت سوره «یس» بخواند و هر نوبت كه می خواند احتیاط می كند هرگاه به لفظ مبین می رسد یك انگشت خود را گره می كند بعد از آنكه سوره را تمام كرد سه نوبت این دعا را بخواند:

«سبحان المفرج عن كل مهموم سبحان المنفس عن كل مدیون سبحان من جعل خزائنه بین الكاف و النون انّما امره اذا اراد شیئا ان یقول له كن فیكون فسبحان الذی بیده ملكوت كل شی ء و الیه ترجعون یا مفرج الهم فرج یا مفرج الهم فرج یا مفرج.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:22:00 ب.ظ ]
1 3