داستان درمورد گفتن صلوات |
... |
عذاب قبرستان
مادری بعد از وفات دخترش او را در خواب می بیند
که در عذاب و رنج سختی است.
با ناراحتی از خواب بیدار می شود و ناله و فریاد
و گریه و زاری سر می دهد. چند روزی به حال
فرزندش اشک ریخت. مدتی از این ماجرا گذشت.
دوباره دخترش را در خواب دید که خوشحال و خرسند است
و در بهشت فردوس نشسته و در حال استراحت است.
مادر گفت : ای دختر آن دفعه با آن وضع اسفبار
و این دفعه تو را در بهشت می بینم داستان چیست؟
گفت : ای مادر آن عذاب و آن سختی ها به خاطر گناهان
و غفلت هایم بوده که مشاهده کردی اما این حالی که
می بینی یه واسطه این است که چند روز پیش عزیزی
از کنار مقبره و قبرستان ما رد می شد
و چند دفعه صلوات فرستاد
و ثواب آن را به اهل گورستان بخشید.
خدا به برکت آن صلوات عذاب را از اهل این گورستان
برداشت و هرکس که در قبرستان صلوات بفرستد
و به اهل آن هدیه کند خدا به برکت
آن صلوات عذاب را از اهل آن بر میدارد.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1394-10-24] [ 02:16:00 ب.ظ ]
|