فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



چیزهایی که باعث فشار قبرند
۱ - بد اخلاقی در خانه و جامعه ٬ در حالات سعد بن معاذ آمده که : « او با خانواده و اهل بیتش بد اخلاقی و کنج خلقی می کرده . »۱
۲ - کفر و فسق و ظلم و نفاق .
۳ - سخن چینی.
۴ - پرهیز نکردن از ترشح ادرار.
۵ - غیبت کردن .
۶ - مردی زن و بچه اش را رها کند و برود به جایی که از او اطلاع نداشته باشند یا دسترسی به او دشوار باشد.
۷ - از بین بردن نعمتهای خدا و عدم استفاده صحیح از آنها که در روایت فرموده : « ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤمِنِ کَفّارةٌ لِما کانَ مِنْهُ مِنْ تَضْییعِ النِّعَمِ »۲
۸ - نماز خواندن بدون وضو .
۹ - یاری نکردن و کمک ننمودن مظلوم .
در ثواب الاعمال می گوید : « یکی از روحانیون بنی اسرائیل از دنیا رفت در قبر یک تازیانه به او زدند ٬ قبرش پر از آتش شد ٬ زیرا او یک بار نماز بدون وضو خوانده بود و از کنار مظلوم ضعیفی هم عبور کرده و او را کمک ننموده بود. »

منبع :۱) بحار - ج۶ - ص ۲۲۰

۲) بحار - ج ۶ - ص ۲۲۱

موضوعات: چیزهایی که باعث فشار قبرند  لینک ثابت
[شنبه 1395-01-21] [ 10:25:00 ب.ظ ]




فضیلت و خواص سوره ق

 

 

ق و نام دیگرش «باسقات» پنجاهمین سوره قرآن است که مکی و 45 آیه دارد.
گفته اند که در هیچ خانه ای هر روز تلاوت سوره «ق» نمی شود مگر آن که صاحب آن خانه همیشه با دولت و عزت و سعاددت و کرامت بوده باشد و از ذلت محفوظ می ماند.(1)
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده: هر کس سوره «ق» را قرائت کند خداوند سختی ها و سکرات مرگ را بر وی آسان می کند(2)
از امام باقر علیه السلام نیز روایت شده است: هر کس در نمازهای واجب و یا مستحب خود سوره «ق» را قرائت نماید خداوند در روزی او، وسعت ایجاد کرده و در روز قیامت کتاب اعمال او را به دست راستش داده و از او به آسانی حسابرسی می کند(3)
آثار و برکات سوره
1) بهبود بیماری صرع
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: اگر این سوره را بنویسند و بر کسی که دچار حمله صرع شده بیاویزند به هوش آید…(4)
2) زیاد شدن شیر در زن شیرده
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده: …اگر نوشته این سوره را به همراه زنی که شیرش کم است قرار دهند شیر او زیاد می شود.
هم چنین آمده که برای زیاد شدن شیر این سوره را در ظرفی بنویسند و پس از شستن آن، زن کم شیر از آن آب بنوشد.(5)
3) زیاد شدن روزی
جهت وسعت رزق و روزی سه بار رو به قبله بخواند اثری عجیب دارد(6)
4) رفع ترس و اضطراب
جهت برطرف شدن ترس و دلهره بنویسند و با آب باران بشویند و از آن آب بنوشند(7)
ختومات مجرب
1) برای دولت و گشایش کارها باید این آیه را 350 مرتبه بخواند که از مجربات است(8)
«قل ان الفضل بیدالله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم»
2) برای زیاد شدن روزی و عزیز شدن روزی 15 مرتبه این آیه را بخواند.
«یا الله المحمود فی کل فعاله»(9)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
(1) درمان با قرآن، ص 102
(2)مجمع البیان، ج9، ص233
(3)ثواب الاعمال، ص115
(4)تفسیرالبرهان، ج5، ص125
(5) همان
(6) درمان با قرآن، ص 102
(7) همان
(8)همان
(9) همان
منابع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی ، درمان با قرآن، محمدرضا کریمی»

موضوعات: فضیلت و خواص سوره ق  لینک ثابت
 [ 10:12:00 ب.ظ ]




فضیلت و خواص سوره حجرات

 

حجرات؛ چهل و نهمین سوره قرآن است که مدنی و 18 آیه دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در فضیلت این سوره فرموده اند: هر کس سوره حجرات را قرائت نماید ده برابر کسانی که ده برابر کسانی که خدا را اطاعت کرده و او را معصیت کرده اند. حسنه به او داده می شود(1)
امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: هر کس سوره حجرات را هر شب یا هر روز قرائت نماید، از زیارت کنندگان حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم خواهد بود(2)
آثار و برکات سوره
1) درامان یافتن از ترس و باز شدن درهای خیرات
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: هر کس سوره حجرات را بنویسد و با خود همراه داشته باشد و در جنگ و نزاعی شرکت کند از آنچه می ترسد در امان خواهد ماند و خداوند با دستان او درهای خیرات و خوبی ها را می گشاید(3)
2) درامان ماندن از صرع
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سوره حجرات را بنویسد و با خود همراه داشته باشد اگر بیماری صرع داشته باشد بهبود یافته و از شر شیطان در امان می ماند و دوباره به سوی او باز نمی گردد و از هر عامل خوف و ترسی در امان می ماند…(4)
3) جهت زیاد شدن شیر زن شیرده و مصون ماندن طفل از خطرات
امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر زنی که شیرش کم است از آب نوشته آن (سوره حجرات) بنوشد شیرش زیاد می شود و اگر زن باردار از آن بنوشد فرزند در شکم او حفظ می شود و خود زن از هر امر خوف آور و ترساننده ای به اذن خداوند محفوظ می ماند(5)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
(1)مجمع البیان، ج9، ص214
(2)ثواب الاعمال، ص115
(3)تفسیرالبرهان، ج5، ص99
(4)همان
(5) همان
منبع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»

موضوعات: فضیلت و خواص سوره حجرات  لینک ثابت
 [ 10:09:00 ب.ظ ]




فضیلت و خواص سوره فتح

 

فتح؛چهل و هشتمین سوره قران است که مدنی و 29 آیه دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند: هر کس سوره فتح را قرائت کند، مانند کسی است که همراه پیامبر در فتح حضور داشته است و در روایت دیگری آمده است: فضیلت قاری سوره مانند آن است که با پیامبر در فتح مکه حضور داشته است و در روایت دیگری آمده است: فضیلت قاری سوره مانند آن است که با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در بیعت شجره بیعت کرده باشد(1)
ایشان هنگام نزول این سوره به یازانشان فرمودند: سوره ای بر من نازل شد که نزد من محبوب تر و دوست داشتنی تر از همه آن چیزهایی است که خورشید بر آن تابیده است(2)
امام صادق علیه السلام فرموده است: مال ها وزنان و فرزندانتان را با قرائت سوره فتح از تلف و گزند و آسیب حفظ کنید زیرا هر کس بر قرائت آن مداومت ورزد روز قیامت منادی ندا می ده د تا همه آفریدگانی بشنوند که تو از بندگان خالص من هستی و می فرماید: او را به بندگان شایسته و صالح من ملحق کنید و او را به بهشت نعمت های من وارد سازید و از شراب سر به مهر به او بنوشانید که با طعم کافور است(3)
از ایشان همچنین آمده است: هر کس در شب اول ماه رمضان سوره فتح را قرائت نماید تا سال آینده همین روز در حفظ و حراست الهی خواهد بود(4)
آثار وبرکات سوره
1) مصون ماندن از خطرات و یافتن عزت بین مردم
از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: هر کس سوره فتح را را بنویسد و هنگام خواب زیر سرش قرار دهد از شر دزدان در امان می ماند و اگر این سوره را در کاغذی بنویسد و با آب زمزم بشویند سپس بنوشند در نزد مردم جایگاهی پیدا می کند که به سخنانش گوش می دهند و هر چیزی را که می بیند و می شنود ضبط و حفظ می کند(5)
2) جهت برطرف شدن خوف
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده استک نوشتن سوره فتح و همراه داشتن آن هنگام خصومت و نزاع موجب ایمنی شده و درهای خیر و خوبی بر او گشوده می شود و اگر این سوره را نوشته و بشویند و از آب آن بنوشند و کسی که خوف و ترس دارد ان را بنوشد از آن خلاصی یابد…(6)
3) در امان ماندن از شر حاکم
مرحوم کفعمی در کتاب المصباح آورده است: اگر سوره فتح را بنویسند و با خود همراه دارند یا به گردن آویزند از شر حاکم و سلطان در امان می مانند و اگر بر دیوار خانه یا حیاطی بیاویزند شیطان به آن نزدیک نمی شود. هم چنین اگر این سوره را بنویسند و پس از شستن زنی که شیرش کم است از آن بنوشد شیرش زیاد می شود…(7)
4) جهت درد پا
از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است که : جهت درد پا آیات 7-1 سوره فتح خوانده شود.(8)
5) یافتن همسری مناسب
آیات 7-1 سوره فتح را با زعفران بر لباس دختر بنویسند او را همسری مناسب پیدا شود(9)
ختومات مجرب
1) ازشنبه شروع کندو هر روز «5» بار سوره فتح را بخواند و در روز جمعه همین سوره را «11» بار بخواند و بعد از هر نوبت خواندن سوره «نصر» را یک بار بخواند چون آخرین بار را خواندی، دعای ذیل را «11» بار بخوان و از درگاه خداوند حاجت را بخواه:[بسیار مجرب است]
«یا مفتُّحْ فَتّحْ، یا مفَرِّجْ فَرّجْ، یا میسّر یَسّر، یا مُسَهّلْ سَهِّْل، یا مُتَمّمْ تَمّمْ، برحمتک یا ارحم الراحمین».
2) شخص غسل کند و «41» روز هر روز «41» بار بخواند و روز «اول و دوم و سوم و سی ام و چهلم و چهل ویکم» روزه بگیرد و روز «چهل و یکم» را به شیرینی افطار کند و صدقه دهد.(10)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج9، ص181
(2) کنزالعمال، ح2635
(3) ثواب الاعمال، ص115
(4) النوادر، راوندی، ص257
(5) تفسیرالبرهان، ج5، ص177
(6)تفسیرالبرهان،ج5، ص177
(7)المصباح کفعمی، ص457
(8)طب الائمه، ص33
(9) درمان با قرآن، ص100
(10)همان، ص101
منابع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی ، درمان با قرآن، محمدرضا کریمی»

 

موضوعات: فضیلت و خواص سوره فتح  لینک ثابت
 [ 10:03:00 ب.ظ ]




فضیلت و خواص سوره محمد

 

محمد و نام های دیگرش «القتال، الذین کفروا» (1) چهل و هفتمین سوره قرآن است که مدنی و 38 آیه دارد.
در فضیلت این سوره از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: هر کس سوره محمد را قرائت نماید هنگام خروج از قبر به هر سو رو می کند چهره پیامبر خدا را می بیند و بر خداست که از نهرهای بهشتی به او بنوشاند(2)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند: در سوره محمد نشانه ای درباره ما و نشانه ای درباره بنی امیه وجود دارد(3)
امام حسن علیه السلام نیز برای ارزیابی و مقایسه اهل بیت علیهم السلام و بنی امیه، پیروان خود را به قرائت سوره محمد تشویق فرمودند(4)
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سوره محمد را قرائت کند تا ابد دچار شک و تردید نخواهد شد و در دینش شک نمی کند و خداوند او را به فقر مبتلا نمی کند و از هیچ حاکم و سلطانی نمی ترسد و هموراه از شک و کفر محفوظ و در امان خواهد بود تا زمان مرگ، هنگامی که قاری سوره محمد، از دنیا رفت خداوند هزار فرشته را مأمور می کند تا در قبرش نماز بگذارند و ثواب نماز ایشان برای اوست و او را تا رسیدن به جایگاه امن نزد خداوند همراهی می کنند و همواره در امان خداوند و امان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خواهد بود.(5)
آثار و برکات سوره
1) در امان بودن از شر جن
امام صادق علیه السلام فرموده اند: هر کس سوره محمد را بنویسد و بر گردن آویزد شرّ جنیان از او دفع می شود و در خواب و بیداری در امنیت است و اگر هنگام خواب این نوشته را بالای سر خود بگذارند از هر خطر ناگهانی به اذن خدا حفظ می شود(6)
2) در امان بودن از ترس و خطرات
سید بن طاووس از قول امام صادق علیه السلام نقل کرده است: اگر سوره محمد را بنویسند و هنگام جنگ و نزاع به همراه او دارند از خوف و خطر ناشی از ان در امن می مانند و درهای خوبی ها برایشان گشوده می شود و اگر نوشته سوره محمد را بشویند و از آب حاصل از آن بنوشند برای آرام شدن ترس و اضطراب مفید است…(7)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
(1)درمان با قرآن، ص 97
(2) مجمع البیان، ج9، ص159
(3) بحارالانوار، ج23، ص384
(4)شرح الاخبار، ج2، ص484
(5) ثواب الاعمال، ص114
(6) تفسیرالبرهان،ج5، ص53
(7) الامان من أخطار الاسفار و الازمان، ص89
منابع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی ، درمان با قرآن، محمدرضا کریمی»

موضوعات: فضیلت و خواص سوره محمد  لینک ثابت
 [ 09:55:00 ب.ظ ]




فضیلت و خواص سوره احقاف

 

احقاف؛ چهل و ششمین سوره قرآن است که مکی و 53 آیه دارد.
در فضیلت و خواص سوره از حضرت محمد صلی الله علیخ و آله وسلم روایت شده:هر کس سوره احقاف را قرائت نماید به تعداد تمامی ریگ های موجود در دنیا به او ده حسنه داده می شود و ده گناه از او پاک می شودو ده درجه بر درجات و می افزاید(1)
امام صادق علیه السلام می فرماید: هر کس هر شب یا هر شب جمعه سوره احقاف را قرائت نماید خداوند در زندگی دنیایی اش او را به ترسی مبتلا نمی کندو نیز از عوامل خوف و ترس در روز قیامت ایمن می دارد(2)
آثار و برکات سوره
1) جهت عزت و محبوبیت در بین مردم و بالا رفتن قدرت حافظه
از امام صادق علیه السلام روایت شده: اگر سوره احقاف را بنویسند و با آب زمزم بشویند و آن را بنوشند سبب خوشنامی، آبرومندی، محبوبیت و قدرت حافظه می شود(3)
2) جهت رفع خطرات از کودکان
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: هر کس این سوره را بنویسد و بر خود یا کودک یا شیرخواره ای بیاویزد و یا اینکه این سوره را نوشته و پس از شستن از آب آنها بیاشامد دارای جسمس نیرومند و سالم خواهد بود و کودکان از آفات و خطراتی که به انها می رسد در امان می مانند و شیرخواره در گهواره اش مایه چشم روشنی می شود.(4)
3) جهت خلاصی از مشکلات
خواندن 3 مرتبه این سوره توصیه شده است.(5)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج9، ص 136
(2) ثواب الاعمال، ص114
(3) مستدرک الوسائل، ج4، ص313
(4) تفسیرالبرهان،ج5، ص35
(5) درمان با قران، ص97
منابع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی ، درمان با قرآن، محمدرضا کریمی»

موضوعات: فضیلت و خواص سوره احقاف  لینک ثابت
 [ 08:49:00 ب.ظ ]




فضیلت و خواص سوره جاثیه
جاثیه و نام دیگرش «الشرایعة» (1) چهل و پنجمین سوره قرآن است که مکی و 37 آیه دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در فضیلت این سوره فرموده است: هر کس سوره جاثیه را قرائت کند، خداوند عیب های او را می پوشاند و حالت ترس و نگرانی او را هنگام حسابرسی آرام می کند(2)
از امام صادق علیه السلام روایت شده است: هر کس سوره جاثیه را قرائت نماید پاداشش این است که هرگز آتش به او نمی رسد و صدای زوزه آتش جهنم را نمی شنود و با حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم همراه خواهد بود(3)
آثار و برکات سوره
1) در امان ماندن ازشر حاکم قدرتمند
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر کس سوره جاثیه را بنویسد و برگردن آویزد از حمله هر حاکم و سلطان ستمگری در امان خواهد ماند و نزد مردم با هیبت و شکوه و محبوب و آبرومند خواهد بود و این عنایتی است که از جانب خداوند است(4)
2) در امان بودن از شر سخن چین
ازامام صادق علیه السلام نقل شده است: اگر سوره جاثیه را بنویسند به همراه داشته باشند از شر هر سخن چینی در امان خواهند ماند و غیبت او را نمی کنند و اگر هنگام ولادت نوزاد بر او آویزند همواره در حفظ و حراست الهی خواهد بود(5)
3) در امان ماندن از شر جن
همچنین در روایت دیگری از ایشان آمده: اگر سوره جاثیه را بنویسند و به همراه داشته باشند در خواب و بیداری از هر گونه عامل ترساننده و خطر آفرین در امن خواهند ماند و اگر هنگام خواب این سوره را زیر سر نهند از شر جن در امانند.(6)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
(1) درمان با قرآن، ص96
(2) مجمع البیان،ج9، ص118
(3)ثواب الاعمال، ص114
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص23
(5)همان،ص231
(6)الامان من اخطار الاسفار و الازمان، ص89
منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی ، درمان با قرآن، محمدرضا کریمی»

 

موضوعات: فضیلت و خواص سوره جاثیه  لینک ثابت
 [ 08:46:00 ب.ظ ]




شفای سرطان پسربچه سنی در مسجد جمکران

من «سعید چندانی»، 12 ساله هستم که حدود یک سال و هشت ماه به سرطان مبتلا بودم و دکترها جوابم نموده بودند.
15روز قبل، شب چهارشنبه که به «مسجد جمکران» آمدم، در خواب دیدم نوری از پشت دیوار به طرف من می آید که اول ترسیدم، بعد خود را کنترل نموده و این نور آمد به بدن من تماسی پیدا کرد و رفت و نور آنقدر زیاد بود که من نتوانستم آن را کامل ببینم.

بیدار شدم و باز خوابیدم تا صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم بدون عصا می توانم راه بروم و حالم خیلی خوب است تا شب جمعه در مسجد جمکران ماندیم و در شب جمعه، مادرم بالای سرم نشسته بود و به تلاوت قرآن مشغول بود، احساس کردم کسی بالای سر من آمد و جملاتی را فرمود که من باید یک کاری را انجام دهم، سه مرتبه هم جملات را بیان کرد.
من به مادر گفتم: « مادر! شما به من چیزی گفتی؟ »
گفت: « نه! من آهسته مشغول قرائت قرآنم. »
گفتم: « پس چه کسی با من حرف زد؟ »
گفت: « نمی دانم. »
هر چند، سعی کردم آن جملات را به یاد بیاورم متأسفانه نشد و تا الان هم یادم نیامده است.
سؤال: سعید جان! شما اهل کجا هستی؟
جواب: زاهدان.
سوال: کدام شهر زاهدان؟
جواب: خود زاهدان.
سوال: کلاس چندمی؟
جواب: پنجم.
سوال: کدام مدرسه می روی؟
جواب: محمد علی فائق.
سوال: شما قبل از شفا پیدا کردن، چه ناراحتی داشتی؟
جواب: غده سرطانی.
سوال: در کجای بدنت بود؟
جواب: لگن و مثانه و شکم.
سوال: از چه جهت ناراحت بودی؟
جواب: راه رفتن و درد و ناراحتی که حتی با عصا هم نمی توانستم درست راه بروم، مرا بغل می گرفتند.
سوال: دکترها چه گفتند؟
جواب: گفتند: ما نمی توانیم عمل کنیم و جوابم کردند و بعضی به مادرم می گفتند باید پایش را قطع کنیم.
سوال: شما در این مدت، بیرون از منزل نمی رفتی؟
جواب: از وقتی که مرا عمل کرده برای نمونه برداری که سه ماه قبل بود، دیگر نتوانستم از خانه بیرون بروم.
سوال: در این سه ماه چه می کردی؟
جواب: خوابیده بودم و نمی توانستم راه بروم.
سوال: می شود آدرس منزلتان را بگویید.
جواب: بلی! زاهدان، کوی امام خمینی، انتهای شرقی، کوچه نعمت، پلاک 6، منزل آقای چندانی.
سوال: شما چطور شد جمکران آمدید؟
جواب: مادرم مرا آورد.
سوال: چه احساسی داری الان که به مسجد جمکران آمده ای؟
جواب: خیلی احساس خوبی دارم و ناراحتیهایم همه برطرف شده.
سوال: بعد از اینکه شفا یافتی، دکتر رفتی؟
جواب: آری!
سوال: چه گفتند؟
جواب: تعجب کردند و مادرم به آنها گفت: ما دکتر دیگری داریم و او علاج کرده گفتند: کجاست؟ گفت: جمکران و آنها هم آدرس گرفتند و گفتند ما هم می رویم.
سوال: شما قبل از اینکه شفا بگیری و قبل از خوابیدن، چه راز و نیازی کردی و با خود چی می گفتی؟
جواب: گریه کردم و از خدا و امام زمان (علیه السلام) خواستم که این درد از من برود و مرا شفا بدهد و بالأخره به نتیجه رسیدم و موفق شدم و خیلی راضیم.
سوال: شما برای معالجه کجا رفتید؟
جواب: چند ماه قبل به بیمارستان «الوند» رفتیم. بعد دکتر گفت تکه برداری می کنم، رفتم، بستری شدم و تکه برداری کردند. پس از چهار روز که بستری بودم، از حال رفتم، و سه چهار ماه نتوانستم اصلاً راه بروم و تمام خانواده ام، مأیوس بودند.
سوال: خیلی درد داشتی؟
جواب: آری!
سوال: الان هیچ درد نداری؟
جواب: خیر!
سوال: با چه چیزی شما را به اینجا آوردند؟
جواب: ماشین.
سوال: به چه نحو وارد مسجد شدی؟
جواب: تا نصف راه با عصا آمدم، نتوانستم، مرا بغل کردند و به مسجد آوردند.

سوال و جواب با مادر نوجوان سرطانی شفا یافته:
بسم الله الرحمن الرحیم
بر محمد و آل محمد صلوات!
برای خشنودی امام زمان (علیه السلام) صلوات! من از یک جهت ناراحت و از یک جهت خوشحال هستم و لذا نمی توانم درست صحبت کنم، ببخشید.
اما ناراحتی من این است که می خواهم از اینجا بروم و جهت خوشحالیم آن است که فرزندم شفا پیدا کرده است.
بچه من یک سال و 8 ماه مریض بوده و به من چیزی نگفت. یعنی فرزندم یک سال با درد ساخت و چیزی نگفت تا ناراحتی خیلی شدید شد و به من اظهار کرد. من او را نزد دکترهای زاهدان بردم، به من گفتند باید این بچه را به تهران ببرید. او را به تهران آوردم و نمونه برداری کردند و گفتند: « غده سرطانی است. »
من بی اختیار شده و به سر و صورتم زدم و از آن روز به بعد که مرض او را فهمیدم خواب راحت نداشتم و شبهای طولانی را نمی دانم چه طور گذرانده و خواب به چشمان من نمی آمد.
آنچه بلد بودم این بود که: اول به نام خدا درود می فرستادم و « الله اکبر» و « لااله الاالله» می گفتم. چندین دوره تسبیح « لا اله الاالله» می گفتم که این نام خداست. بعداً به نام محمد صلی الله علیه و آله و بعد به نام حضرت مهدی (علیه السلام) و بقیه انبیاء صلوات فرستادم؛ چون خواب که به چشمم نمی آمد، نمی خواستم بیکار باشم.
سوال: دکترها چه گفتند؟
جواب: گفتند: مادر سعید! الان که بچه را از بین برده ای، برای ما آورده ای! و به من گفتند که سرطان است و علاج ندارد. گفتم تقصیر من نیست، به من نگفت. به او گفتند: چرا نگفتی؟ گفت: من نمی دانستم که سرطان است. به هر حال دکترها عصبانی شدند و به من گفتند ببرش.
چهار دکتر ما را جواب کردند. به بعضی از دکترها التماس کردم، گفتند: شیمی درمانی می کنیم تا چه پیش آید. چند جلسه شیمی درمانی کردند و هنوز زیر برق نگذاشته بودند که من سعید را به اینجا ( مسجد جمکران) آوردم.
وقتی به اینجا آمدیم، روز سه شنبه بود و سعید شب چهارشنبه، ساعت سه بعد از نصف شب، که تنها بود و من خودم مسجد بودم، خواب می بیند؛ من آمدم دیدم بدون عصا دارد راه می رود.
گفتم: سعید جان! زود برو، چوب را بردار، چرا بدون عصا می روی؟
گفت: من دیگر با پای خودم می توانم راه بروم و احتیاجی به عصا ندارم. مگر من نیامدم اینجا که بدون چوب بروم؟
من و برادرش گفتیم لابد شوخی می کند، و او گفت: من شفا گرفتم و خوابش را گفت.
برادرش گفت: « اگر راست می گویی، بنشین. » نشست. « بلند شو»، بلند شد. « سینه خیز برو »، رفت. دیدم کاملاً خوب شده است. « الحمدالله رب العالمین.»
من به خاطر اینکه بچه ام را چشم نکنند و اسباب ناراحتی او را فراهم نکنند، گفتم به کسی نگویم تا بعداً برای متصدی مسجد نقل می کنم.
شکر، «الحمدلله» بچه ام را آوردم اینجا، سالم شده و امید است حضرت اجازه بدهد تا از خدمتش مرخص شویم.
در نوار ویدئویی از این مادر سوال شده: چرا شما به « مسجد جمکران» آمدی؟
در جواب می گوید: به خاطر خوابی که وقتی در بیمارستان تهران بودم، دیدم که مرا به اینجا راهنمایی کرده و گفتند: شفای فرزند تو آنجاست.
سوال: ایشان چند ماه مریض احوال و بستری بود؟
جواب: از شهریورماه، که از شهریور تا آبان، دیگر هیچ نتوانست راه برود. در زاهدان پدرش او را بغل می گرفت و از این طرف به آن طرف و پیش دکتر می برد و در مسافرت برادرش که همراه ما هست. چون بعد از نمونه برداری، به کلی از پا افتاد و عکسها و مدارک موجود است.
سوال: بعد از شفا هم او را پیش دکترها بردی؟
جواب: آری! و تعجب کردند و گفتند: چه کار کردی که این بچه خوب شده؟
گفتم: ما یک دکتر داریم که پیش او بردم. گفت: کجاست؟ گفتم: «قم» « جمکران» و از سکه های امام زمان (علیه السلام) که شما داده بودید، به آنها دادم. بخدا دکتر تعجب کرد، دکترش آدرس جمکران را نیز گرفت.
سوال: کدام دکتر بود؟
جواب: بیمارستان هزار تختخوابی (امام خمینی) و نام دکتر هم «دکتر رفعت» و یک دکتر پاکستانی.
سوال: دقیقاً چه مدت است که اینجا هستی؟
جواب: نزدیک یک برج است اینجا هستم و باید حضرت امضا کند و اجازه دهد تا از اینجا بروم.
سوال: پدرش می داند؟
جواب: آری! خودم تلفن زدم و همه تعجب کرده و باور نمی کنند که بچه خوب شده باشد.
سوال: محل شما اکثراً اهل تسنن هستند؟
جواب: بلی!
سوال: خودتان چطور؟
جواب: ما خودمان اهل تسنن و حنفی هستیم، پیرو دین، قرآن و اسلام هستیم.
سوال: حالا که امام زمان (علیه السلام) بچه شما را شفا داده، شما شیعه نمی شوید؟
جواب: امام زمان (ع) مال ما هم هست و تنها برای شما نیست.

آقای زاهدی نقل می کنند:
در سفری که اخیراً با حجت الاسلام سید جواد گلپایگانی جهت افتتاح مسجد سراوان به زاهدان داشتم و جویای حال این خانواده شدم به دو نکته آگاهی یافتم:

1. دیدار این نوجوان با مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی و سفارش ایشان به او که باید جزو شاگردان مکتب امام صادق (علیه السلام) و از سربازان امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ شوی. 2. مژده دادند که افراد خانواده این نوجوان همه شیعه اثنی عشری شده اند و این قصه در نزد مردم آنجا مشهور است. »

موضوعات: شفای سرطان پسربچه سنی در مسجد جمکران  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ب.ظ ]




تشرف جناب شیخ انصاری(ره)

عالم ربانی میرزا حسن آشتیانی، که از جمله شاگردان فاضل شیخ انصاری(ره) بود فرمود:
« روزی با عده ای از طلاب در خدمت شیخ انصاری(ره) به حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام مشرف شدیم.
بعد از دخول به حرم مطهر، شخصی به ما برخورد و به شیخ انصاری سلام کرد و برای مصافحه و بوسیدن دست ایشان جلو آمد. بعضی از همراهان برای معرفی آن شخص به شیخ عرض کردند: ایشان نامش فلان است و در جفر یا رمل مهارت دارد و ضمیر اشخاص را هم می گوید.

شیخ چون این مطلب را شنید، تبسم شد و برای امتحان، به آن شخص فرمود: من چیزی در ضمیرم گذراندم اگر می توانی بگو چیست؟
آن شخص بعد از کمی تأمل، عرض کرد: تو در ذهن خود گذرانده ای که آیا حضرت صاحب الامر علیه السلام را زیارت کرده ای یا نه؟
شیخ انصاری(ره) وقتی این را شنید حالت تعجب در ایشان ظاهر گشت؛ اگرچه صریحاً او را تصدیق نفرمود. آن شخص عرض کرد: آیا ضمیر شما همین است که گفتم؟
شیخ ساکت شد و جوابی نفرمود.
آن شخص عرض کرد که درست گفتم یا نه؟
شیخ اقرار کرد و فرمود: خوب، بگو ببینم که دیده ام یا نه؟
آن شخص عرض کرد: آری، دو مرتبه به خدمت آن حضرت شرفیاب شده ای: یک مرتبه در سرداب مطهر و بار دوم در جای دیگر.
شیخ چون این سخن را از او شنید، مثل کسی که نخواهد مطلب، بیشتر از این ظاهر شود، به راه افتاد. »

موضوعات: تشرف جناب شیخ انصاری(ره)  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ب.ظ ]




ذکری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جوان در حال مرگ آموختند

روزی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله خبر دادند که جوانی از مسلمانان در بستر مرگ افتاده است. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به بالین او آمد، دید در حال جان دادن است، به او فرمودند: بگو «لا اِله اِلاّ الله»، زبان آن جوان لال شد و نتوانست این ذکر را بگوید.

پیامبر صلّی الله علیه و آله به بانویی که بالای سر آن جوان نشسته بود، فرمود: «آیا این جوان مادر دارد؟»

بانو عرض کرد: «من مادرش هستم.»

پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند: «آیا تو از این پسرت خشمناک و ناراضی هستی؟»

بانو گفت: «آری و اکنون شش سال است که با او سخن نگفته‌ام.»

پیامبر صلّی الله علیه و آله شفاعت کرده و به آن بانو فرمودند: «از پسرت راضی شو!»،

آن بانو گفت: «رَضِیَ اللهُ عَنهُ بِرِضَاکَ یَا رَسُول اللهِ؛ [به خاطر رضایت تو ای رسول خدا، خداوند از او راضی شود.»] وقتی که بانو این سخن را که از رضایت خودش حکایت می‌کرد، گفت، زبان آن جوان باز شد، آنگاه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به او فرمودند: «اکنون چه می‌بینی؟»

جوان گفت: «مرد سیاه چهره و زشت قیافه‌ای را که لباس چرکین در تن دارد و بوی متعفّن و بسیار بد می‌دهد نزدم آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته است.»

پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموند: «این ذکر را بگو:

یَا مَنْ‏ یَقْبَلُ‏ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ وَ اعْفُ عَنِّی الْکَثِیرَ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُور

ای کسی که اطاعت کم را می‌پذیری، و از گناه زیاد می‌گذری، اطاعت کم مرا بپذیر، و از گناه بسیار من بگذر، چرا که تو آمرزنده مهربان هستی.»

جوان، این کلمات را گفت، آن گاه پیامبر صلّی الله علیه و آله به او فرموند: «اکنون چه می‌بینی؟»

او گفت: «مردی سفید روی با لباس تمیز و خوشبو نزد من آمده است، آن سیاه چهره زشت روی، پشت کرده و می‌خواهد از نزد من برود.»

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «این کلمات را تکرار کن.»

او آن کلمات را تکرار کرد.

پیامبر صلّی الله علیه و آله مجدداً فرمودند: «ای جوان، اکنون چه می‌بینی؟»

جوان گفت: «آن شخص سیاهِ زشت چهره رفت و دیگر او را نمی‌بینم، اکنون این شخص سفید و نورانی در نزد من است»؛ آن گاه در همین حال آن جوان در لحظات آخر گفت: «آن دو مرد سیاه رفتند، اکنون دو شخص سفید روی آمده‌اند تا جانم را بگیرند». این را گفت و از دنیا رفت…

منبع مطلب شیعه 24 است

منبع: امالی شیخ مفید، ص287

موضوعات: ذکری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جوان در حال مرگ آموختند  لینک ثابت
 [ 05:41:00 ب.ظ ]




رهنمودهای مقام معظم رهبری برای‌ ماه‌های رجب،( اعتکاف) شعبان و رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم
فاطر نیوز: رجب، بیشتر ماه نماز است. شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است. این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتى از امام رضوان‌الله ‌علیه پرسیدم در این دعاهاى مأثورى که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان مى‌آید و دوست دارید؟ فرمودند دعاى کمیل و مناجات شعبانیه.

دل ِغافل در معرض هجوم شیطان قرار مى‌گیرد و وقتى شیطان بر دل و جان آدمى تسلّط پیدا کرد، شرّ و فساد در دنیا به‌وجود مى‌آید. راه علاج عمیق و حقیقى در برخورد با هرگونه شرّ و فسادى در عالم، ارتباط با خدا و مصونیت بخشیدن به دل و جان خود از نفوذ و چیرگى شیطان است. اگر شیطان بر دل‌هاى انسان‌هایى که منشأ آثار بزرگى در جوامع جهانى هستند، مسلّط نمى‌شد، دنیا روى آرامش به خود مى‌دید و انسان‌ها از امنیت و سلامت برخوردار بودند. همه‌ى بدبختی‌هاى بشر ناشى از دورى از خداست. لذا در اسلام فرصت‌هایى براى ارتباط ویژه با خداوند متعال معین شده است. یکى از این فرصت‌ها ماه رجب است. ماه رجب را قدر بدانید. همه‌ى دعاهایى که در این ماه وارد شده، درس است؛ صِرف لقلقه‌ى زبان نیست. این دعاها را با حضور قلب و با آگاهى از عمق معناى آن‌ها، بر دل و زبانتان جارى کنید. اگر انسان مسلمان- جوان و پیر، زن و مرد- در ماه رجب و سپس ماه شعبان، رابطه‌ى خود را با خداى متعال روان و نزدیک‌تر کند، با آمادگى به ماه رمضان مى‌رسد. آن‌گاه ماه رمضان ضیافت الهى مى‌شود. انسان باید آماده شود و سپس وارد ضیافت گردد. «شست‌وشویى کن و آنگه به خرابات خرام»
انسان باید این شست‌وشو را در ماه رجب و شعبان بکند تا بتواند در ماه رمضان بر سرِ سفره‌ى الهى وارد شود و از آن سفره متنعّم گردد و فیض ببرد. اگر از ماه رمضان فیض بردیم، آن‌گاه اعمال و اخلاق و نگرش و افکار خود ما نشان خواهد داد که پیش‌رفت کرده‌ایم؛ خودمان محک‌زنِ خویش مى‌شویم و پیش‌رفت را تشخیص مى‌دهیم. ما این امتحان‌ها را نمى‌کنیم، آن‌گاه بدبختی‌ها و گرفتاری‌هایش را در وجود خودمان و در فضاى جامعه لمس مى‌کنیم.(بیانات در ۱۳۸۰/۷/۴)

سر سفره‌ خدا
انواع و اقسام ضیافت‌هاى الهى؛ رحمت الهى، عزت الهى، توفیق الهى، قرب الهى، استغناى ناشى از تفضل الهى، رزق مادى، رزق معنوى، همه در ماه رمضان هست. این‌ها را سر سفره‌ى ماه رمضان گذاشته‌اند. بعضى‌ها مى‌آیند و به این سفره نگاه نمى‌کنند و از وسط این سفره و اشیاء آن عبور مى‌کنند و مى‌روند و هیچى هم گیرشان نمى‌آید. بعضى‌ها یک چیز مختصرى برمى‌دارند؛ یک روزه‌اى مى‌گیریم ما، یک مختصرکى، یک چیزى. اما بعضى‌ها نه؛ حسابى مى‌نشینند سر این سفره و از رحمت الهى کیسه‌ى خودشان را پر مى‌کنند. عزت مى‌خواهند. دنیا مى‌خواهند. آخرت مى‌خواهند. رفع گرفتارى مى‌خواهند. گشایش در زندگى مى‌خواهند. استغناى طبع مى‌خواهند. صفات و خلق حسنه مى‌خواهند. هرچه مى‌خواهند، براى خودشان و براى دیگران برمى‌دارند.
براى این ‌که انسان بتواند وقتى وارد این تالار شد، چشمش باز باشد، غافل نشود، دچار گیجى و گولى نشود که سرش را بیندازد پایین و از این در وارد شود و از آن در بیرون برود، نگاهى به دور و بر کند و استفاده‌اى ببرد و براى این ‌که این آمادگى در من و شما پیدا شود، این ماه رجب و شعبان را قرار داده‌اند. رجب یک‌جور، شعبان یک‌جور دیگر.
رجب، بیشتر ماه نماز است. شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است. این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتى از امام رضوان‌الله ‌علیه پرسیدم در این دعاهاى مأثورى که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان مى‌آید و دوست دارید؟ فرمودند دعاى کمیل و مناجات شعبانیه. اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است. دعاى کمیل که مى‌دانید اصلاً ورود اصلبش مال شب نیمه‌ى شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانیه «وَ إنْ أدْخَلْتَنى النّارَ أعْلَنْتُ أهْلَها أنّى أحِبُّکَ. جهنم هم که من را ببرى، فریاد مى‌کشم تو را دوست دارم.» و در دعاى کمیل «لإنْ تَرَکْتَنى ناطِقاً لأضِجّنَّ إلیکَ بَیْنَ أهْلِها ضَجیجَ الامِلینَ وَ لأصْرُخَنّ إلَیْکَ صُراخَ المُسْتَصرِخینَ وَ لأبْکِیَنّ بُکاءَ الفاقِدینَ»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهى و نطق را از من نگیرى، فریاد مى‌کشم فریاد امیدواران، فریاد دل‌دادگان و فریاد دل‌باختگان را.
… در این سه ماه، آن‌چه مى‌توانید، براى ذخیره‌گیرى معنوى استفاده کنید؛ چون این متکى به روح جوانى است و براى شما ماندگار خواهد شد. همه‌ى چیزهاى جامعه این‌گونه است. هر چیزى که به جوانان متکى باشد، این در جامعه اولاً ماندگار است، ثانیاً همیشه باطراوت و تر و تازه است.
شاید در ماه شعبان، بتوانیم با ذخیره‌اى که از این ماه گرفته‌ایم، آن مناجات پرسوز و گداز و پرمضمون را با نفس حقیقى بخوانیم- نه‌فقط الفاظ آن را مرور کنیم- و حقیقتاً از دل، با زبان آن مناجات با خدا حرف بزنیم. و اگر إن‌شاءالله این همه فراهم شد، در ماه رمضان آماده‌ى ورود بر سر سفره‌ى ضیافت الهى شویم و در اوج قله‌ى آن ماه، شایسته‌ى ورود به لیلةالقدر گردیم.(بیانات در ۸۳/۰۷/۱۳)

زدودن سیاهى‌ها و تلخى‌ها از جان

رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشیدن به جان است؛ ماه توسل، خشوع، ذکر، توبه، خودسازى و پرداختن به زنگارهاى دل و زدودن سیاهى‌ها و تلخى‌ها از جان است. دعاى ماه رجب، اعتکاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسیله‌اى است براى این ‌که ما بتوانیم دل و جان خود را صفا و طراوتى ببخشیم؛ سیاهى‌ها، تاریکى‌ها و گرفتارى‌ها را از خود دور کنیم و خودمان را روشن سازیم. این فرصت بزرگى است براى ما؛ به‌خصوص براى کسانى که توفیق پیدا مى‌کنند در این ایام اعتکاف کنند.

خوشا به حالتان معتکفین عزیز. پدیده‌ى اعتکاف یکى از رویش‌هاى انقلابى است. ما اول انقلاب این چیزها را نداشتیم. اعتکاف همیشه بود. زمان جوانى ما وقتى ایام ماه رجب فرا مى‌رسید، در مسجد امام قم -آن‌هم فقط قم؛ در مشهد من اصلا اعتکاف ندیده بودم-، شاید پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتکاف مى‌کردند. این پدیده‌ى عمومى؛ این ‌که ده‌ها هزار نفر در مراسم اعتکاف شرکت کنند، آن هم اغلب جوان، جزو رویش‌هاى انقلاب است. من یک وقت عرض کردم که انقلاب ما ریزش دارد، اما رویش هم دارد؛ رویش‌ها بر ریزش‌ها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتکفین عزیز.

توصیه‌ى من این است که در این سه روزى که شما در مسجد هستید، تمرین مراقبت از خود بکنید. حرف که مى‌زنید، غذا که مى‌خورید، معاشرت که مى‌کنید، کتاب که مى‌خوانید، فکر که مى‌کنید، نقشه که براى آینده مى‌کشید، در همه‌ى این چیزها مراقب باشید رضاى الهى و خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بدارید؛ تسلیم هواى نفس نشوید. تمرین این چیزها در این سه روز مى‌تواند درسى باشد براى خود آن عزیزان و براى ماها که این‌جا نشسته‌ایم و با غبطه نگاه مى‌کنیم به حال جوانان عزیزمان که در حال اعتکاف هستند. با عملِ خودتان به ما هم یاد بدهید.(بیانات در ۸۴/۵/۲۸)

موضوعات: رهنمودهای مقام معظم رهبری برای‌ ماه‌های رجب،( اعتکاف) شعبان و رمضان  لینک ثابت
 [ 05:30:00 ب.ظ ]




 
نماز در کلام رهبری

انسان همیشه به نماز محتاج است و در عرصه‏هاى خطر، محتاجتر.

حقیقتاً این نمازهایى كه ما مى‏خوانیم، در واقع اداى بندگان خدا را درمى‏آوریم. بنده به خودم كه مراجعه مى‏كنم، این‏طورى مى‏بینم، چون بندگان برجسته‏ى خدا طور دیگرى نماز مى‏خوانند؛ تسبیح كه مى‏كنند، تسبیح از دل و جانشان برمى‏خیزد؛ سجده كه مى‏كنند، در واقع دلشان سجده مى‏كند.

مدیران دستگاههاى ادارى و دولتى، خود متصدى اقامه‏ى نماز در آن دستگاهها شوند.

نماز برترین چیزى است كه مى‏تواند همه‏ى افراد جامعه‏ى مسلمان را به تهذیب اخلاقى و تعالى روحى و معنوى برساند.

نماز تسلّابخش و آرامشگر دلهاى مضطرب و خسته و به ستوه آمده، و مایه‏ى صفاى باطن و روشنى روان است.

نماز جمعه یكى از پایه‏هاى اساسى حفظ نظام اجتماعى و مهمترین عامل حفظ روحیه و ایمان مردم است.

همگان نماز را كه داروى شفابخش روح و مایه‏ى صفا و آرامش و نورانیت است، بر همه‏ى كارهاى دیگر مقدم دارند و در هیچ شرایطى خود را از آن محروم نسازند و هرگز به بهانه‏ى مشغله و گرفتارى، این حضور رهایى‏بخش در محضر آفریدگار رحیم و كریم و عزیز را از دست ندهند.

موضوعات:  نماز در کلام رهبری  لینک ثابت
 [ 05:24:00 ب.ظ ]




توصیه های آيت الله قاضي‌‌ برای ماه‌ هاي رجب‌ و شعبان

همان‌گونه كه در زمين‌هاي حرم بايد از محرّمات اجتناب نمود و ارتكاب يك سلسله اعمالي كه در جايي جرم نيست، امّا در حرم جرم محسوب مي‌شود، در اين ماه‌ها هم كه قرقگاه زماني محسوب مي‌شوند بايد به دستوراتي ويژه جامه عمل بپوشانيم.
توصیه های آيت الله قاضي‌‌ برای ماه‌ هاي رجب‌ و شعبان
به گزارش جهان به نقل از حج، آيت الحق مرحوم حاج ميرزا علي قاضي طباطبائي درباره ماه‌هاي رجب، شعبان و رمضان فرمود:

هان!‌اي برادران عزيز و گراميم؛ آگاه باشيد! متوجّه و هشيار باشيد كه ما در قرقگاه زماني (ماه‌هاي رجب، شعبان و رمضان) داخل شده‌ايم!

و همان‌گونه كه در زمين‌هاي حرم بايد از محرّمات اجتناب نمود و ارتكاب يك سلسله اعمالي كه در جايي جرم نيست، امّا در حرم جرم محسوب مي‌شود، در اين ماه‌ها هم كه قرقگاه زماني محسوب مي‌شوند، چنين است و بايد با هشياري و مواظبت در آن وارد شد و به‌‌ همان نحو كه در قرقگاه مكاني كه حرم است، انسان به كعبه نزديك مي‌شود، در اين ماه‌ها هم كه قرقگاه زماني است، انسان به مقام قرب خداوند مي‌رسد. پس چقدر نعمت‌هاي پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟! و او هرگونه نعمتي را بر ما تمام نموده است.

پس حال كه چنين است، قبل از هر چيز، آنچه كه بر ما واجب و لازم مي‌باشد، توبه ايست كه داراي شرايط لازم و نمازهاي معلومه است۱ و پس از توبه، واجب‌ترين چيز بر ما، پرهيز از گناهان صغيره و كبيره است تا جايي كه توان و قدرت و استطاعت داريم!.

پس به راستي، هر كسي كه در صدد متذكّر شدن به ذكر حقّ و در مقام خشيّت از ذات اقدس حضرت حقّ متعال بوده باشد، مي‌تواند از راه مراقبه و محاسبه و معاتبه و معاقبه متذكّر گردد!.

پس از اين مرحله، با دل‌هاي خود، به خداوند رو آورده، بيماري‌هاي گناهانتان را معالجه و مداوا نمائيد و به وسيلۀ استغفار، بزرگي و سنگيني عيوب خود را كاهش دهيد و بپرهيزيد از اينكه حريم الهي را بشكنيد و پرده‌هاي حجاب را بالا زده، حرمت حرم را هتك نمائيد!

زيرا به راستي چنين شخصي در نظام تكوين بي‌آبرو و مهتوك است؛ گرچه خداوند كريم از روي كرمش، به حسب ظاهر، آبروي او را حفظ نمايد و همين جزاي اوست و نيازي به مجازات پروردگار ندارد!.

و امّا دستورالعمل اين سه ماه:
۱. بر شما باد به اينكه نمازهاي فريضۀ خود را با نوافل آنكه مجموعاً پنجاه و يك ركعت است، در بهترين اوقاتشان انجام دهيد و اگر نتوانستيد چهل و چهار ركعت آن را به جا بياوريد.

۲. و امّا در مورد نافلۀ شب، به خصوص بايد بدانيد كه: انجام دادن آن در نظر مؤمنان و سالكان حضرت معبود، از واجبات است و هيچ چاره‌اي جز به جا آوردن آن نيست.

۳. بر شما باد به قرائت قرآن كريم در نافله‌هاي شب! كه انسان را حركت داده، سير او را سريع مي‌نمايد و براي او بسيار مفيد است. پس تا مي‌توانيد در شب‌ها قرائت قرآن كنيد، زيرا قرائت قرآن شراب مؤمنان است.

۴. بر شما باد به انجام دادن اوراد و أذكاري كه هر يك از شما به عنوان دستور در دست داريد و بر شما باد به مداومت سجدۀ يونسيّه و گفتن ذكر يونسيّه: «لا إلهَ إلا أنتَ سُبحانكَ إني كُنْتُ مِن الظالمين۷» در سجده از پانصد تا هزار مرتبه.

۵. بر شما باد به زيارت مشهد اعظم، كه مراد‌‌ همان حرم مطهّر اميرمؤمنان (ع) و قبر نوراني آن بزرگوار است و نيز ساير مشاهد مشرّفۀ اهل‌بيت (ع) و مساجد معظّمه، مانند: «مسجد الحرام»، «مسجدالنّبي»، «مسجد كوفه»، «مسجد سهله» و به طور كلّي هر مسجدي از مساجد؛ زيرا مؤمن در مسجد، همانند ماهي است در آب دريا!

۶. هيچ‌گاه پس از نمازهاي واجب خود، تسبيحات حضرت صدّيقه (س) را ترك ننماييد؛ زيرا اين تسبيحات، يكي از انواع «ذكر كبير» شمرده شده است.

۷. يكي از وظايف مهم و لازم براي سالك إلي‌الله، دعا براي فرج حضرت حجّت (عج) در قنوت «وَتْر» است. بلكه بايد در هر روز و در همۀ اوقات و همۀ دعا‌ها، براي فرج آن بزرگوار دعا نمود.

۸. يكي ديگر از وظايف لازم و مهم، قرائت زيارت جامعه، معروف به «جامعۀ كبيره» در روز جمعه است.

۹. لازم است كه قرائت قرآن حتماً كمتر از يك جزء نباشد.

۱۰. تا مي‌توانيد بسيار به ديدار و زيارت برادران نيكوكار خود بشتابيد؛ زيرا به راستي آن‌ها برادراني هستند واقعي كه در تمام مسير، همراه انسانند و با رفاقت خويش، آدمي را از تنگنا‌ها و عقبات نفس عبور مي‌دهند!.

۱۱. به زيارت اهل قبور ملتزم باشيد؛ ولي نه به صورت مداوم و همه روزه (مثلاً در هفته، يك روز انجام بگيرد) و نبايد زيارت قبور در شب واقع گردد.

پي‌نوشت‌:
۱. مقصود‌‌ همان دستور توبه‌اي است كه رسول خدا (ص) در ماه ذي‌قعده داده‌اند و در كتب ادعيه، مثل «مفاتيح الجنان» آمده و چهار ركعت نماز دارد.

ماهنامه موعود شماره ۱۶۱

موضوعات: توصیه های آيت الله قاضي‌‌ برای ماه‌ هاي رجب‌ و شعبان  لینک ثابت
 [ 05:14:00 ب.ظ ]




 

سخنان آیت‌الله قرهی درباره گناه در رجب‌المرجب؛ رجب بهانه­‌ای برای بازگشت


آیت‌الله قرهی درباره ماه رجب گفت: در ماه رجب‌المرجّب که ماه حرام است گناه را دو برابر حساب می‌ کنند. دلیل چیست؟ خدا می­‌گوید: من این ماه را ماه غفران قرار دادم، آن وقت تو گناه می‌کنی؟
به گزارش مهر، آیت‌الله قرهی در درس اخلاق خود مطالبی درباره ماه رجب بیان کرده که در ادامه آمده است:

خدا باز هم برای برگشتن، بهانه قرار می‌دهد. شب جمعه یک شب بود امّا بعد ایّامی را قرار می‌دهد، شب و روز ماه رجب‌المرجّب، ماهی که اگر انسان یک عمر گناه کرده باشد با گفتن «اَستَغفِرُاللّه رَبّی وَ اَتوبُ اِلَیه» ذوالجلال والاکرام می­‌فرماید: به عزّت و جلالم گناهانش را می­‌آمرزم. ماهی که پروردگار عالم به عنوان أصب؛ یعنی ریختن رحمت ذوالجلال والاکرام بر بندگانش قرار داد. ذوالجلال والاکرام بندگانش را دوست دارد و به آن­ها عشق می‌ورزد. لذا ماه رجب ماه خدا می­‌شود، که هر کس در این ماه رجب‌المرجّب بیشتر از همه­ ایّام استغفار کند، ذوالجلال والاکرام به او علاقه دارد. استغفار یعنی برگشت به سوی خدا، آشتی‌کنان بین انسان و خدا.

لذا ماه رجب، ماه شستشوی گناهان است و ماه شعبان، ماه پوشیدن لباس تقواست، برای اینکه می­‌خواهیم در ماه مبارک رمضان، به ضیافت الله، به مهمانی خدا برویم. اگر شما را در مهمانی خصوصی و مهم دعوت کردند، رسمش این است انسان بهترین لباسش را بر تن می­‌کند، طبیعی است قبلش آن لباس‌­های کثیف را می­‌کَنَد و استحمام می­‌کند، لباس نو می­‌پوشد، بهترین لباس­‌هایش را در بهترین مجالس می­‌پوشد و وارد آن مجلس می­‌شود.

ماه ضیافت‌الله در پیش است، ماه مهمانی خدا. ماهی که یک عدّه­ از اولیاء مثل مقدّس اردبیلی که بالحقّ مقدّس بود، دعوت­نامه کتبی را به دست می‌گرفت. «کُتِبَ عَلَیٛکُمُ الٛصّیام کَما کُتِبَ عَلَی الَذینَ مِنٛ قَبٛلِکُم» [۱] منتها قبلش در ماه رجب باید شستشو کنیم. ماه رجب باید روح‌مان را پاک کنیم. چرک­‌های روح و این گناهان را با استغفار، روزه و مراقبه بشوییم.

می­‌دانید در ماه رجب‌المرجّب که ماه حرام است گناه را دو برابر حساب می­‌کنند. دلیل چیست؟ خدا می­‌گوید: من این ماه را ماه غفران قرار دادم، آن وقت تو گناه می­‌کنی؟ می‌دانید اگر قتلی انجام شود، اگر ضرب و جرحی باشد، دیه­‌اش دو برابر است. همین طور رحمت هم دو برابر است. اگر کار ثوابی انجام دهی ذوالجلال و الاکرام لطف می‌کند و آن را دو برابر می­‌کند، گرچه همیشه رحمت ذوالجلال و الاکرام شامل حال بندگان است امّا خدا دوست دارد بندگانش در این ماه جلو بیایند.

حضرت حق یک شبی مثل شب لیلة‌الرغائب را قرار داد. چه شبی است که یک عدّه از اولیاء در این شب به جایی رسیده‌اند، به آرزوهای‌شان رسیده‌اند. چه شبی است که خدا همین طور نقل و نبات بر سر بندگانش می‌ریزد و رحمتش را نازل می‌کند، چه شبی است که انسان از این همه لطف خدا، خجل می­‌شود. شب عجیبی است.

ذوالجلال و الاکرام چون دید خود بندگان نمی‌آیند؛ بهانه درست کرد، ماه رجب را درست کرد و این ماه را، ماه غفران و ماه بازگشت بندگان به طهارت روح قرار داد. ما باید به سمت آشتی کردن با خدا بیاییم. طوری که پاک شویم، ماه شعبان لباس تقوا بپوشیم و بعد خدا بگوید: عزیز دلم! بنده‌ام! حالا به مهمانی خصوصی بیا. اوّل پاکمان می‌کند؛ بعد لباس تقوا به تن‌مان می‌کند، بعد ما را در مهمانی خصوصی می‌برد.

برای همین است دعای اولیاء فقط این بود: «خدایا! ماه مبارک رمضان را دوباره دریابیم.» طول عمر می‌خواستند برای درک آن ضیافت‌الله که عجب ضیافتی برای اولیاء است. عزیزان بوی ماه مبارک رمضان به مشام می‌رسد. فقط مع‌الاسف این بو هنوز به مشام ما گناهکاران نمی‌رسد. خدا این ماه رجب را قرار داد که خودمان را پاک کنیم.

موضوعات: سخنان آیت‌الله قرهی درباره گناه در رجب‌المرجب  لینک ثابت
 [ 05:08:00 ب.ظ ]





مروری بر زندگی میرزا ابوالحسن مشکینی(ره)

میرزا ابوالحسن مشکینی در سال ۱۳۰۵ هجری قمری در یکی از روستاهای اطراف مشکین شهر به نام «احمدآباد» از استان اردبیل به دنیا آمد.

تحصیلات

 

وی در ۱۵ سالگی به شهر اردبیل سفر کرد و به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. او در آن شهر دورۀ مقدمات و سطح را به پایان رساند و پس از هشت سال، در سال ۱۳۲۸ هجری قمری، برای خوشه چینی از خرمن علم و دانش علمای بزرگ اسلام در حوزه علمیه نجف اشرف عازم آن شهر شد. حدود یک سال از درس مرحوم «آخوند خراسانی» را درک کرد و پس از وفات ایشان به درس یکی از برجسته ترین شاگردان ایشان یعنی محقق بزرگ «شیخ علی قوچانی» رفت. او هشت سال از محضر آن عالم اندیشمند بهره برد و در سال ۱۳۳۷ هجری قمری به کربلا رفت تا از مجلس درس «میرزا محمدتقی شیرازی» نیز بهره ببرد. یک سال از محضر آن دانشمند بزرگ استفاده کرده، سپس به حوزۀ علمیۀ نجف بازگشت و خود یکی از علمای برجستۀ آن حوزه گردید و به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت و شخصیتهای بزرگی را تحویل جهان اسلام داد که هر یک از چهره های سرشناس حوزه های علمیه به شمار می آیند.[۱] بزرگانی مانند حضرت آیت الله نجفی مرعشی یکی از شاگردان ایشان است.

سخنان علما

 

علمای بزرگی به ستایش ایشان پرداخته اند که اینک به سخنی چند از آنان اشاره می کنیم:
← آقا بزرگ تهرانی
علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی دربارۀ ایشان می فرماید: «انه عالم فاضل و فقیه نحریر و مدرس کبیر حسن التقریر». یعنی «ایشان دانشمندی فاضل و فقیهی توانا و مدرسی بزرگ است. وی از بیانی رسا نیز برخوردار است».
← علامه امین
علامه سید محسن امین در کتاب ارزشمند خود «اعیان الشیعة» دربارۀ ایشان می فرماید: «انه عالم فاضل مدرس مؤلف». یعنی «ایشان دانشمندی فاضل و مدرس و نویسنده است».
← علامه امینی
علامه امینی در کتاب «معجم رجال الفکر و الادب» دربارۀ ایشان می فرماید: «انه عالم فقیه اصولی من اساتذة الفقه و الاصول». یعنی «ایشان دانشمندی فقیه و اصولی و از اساتید فقه و اصول است».[۲]
اساتید

میرزا ابو الحسن مشکینی از محضر علمای بزرگی بهره برده است مانند: ۱- محقق بزرگ شیخ محمد کاظم آخوند خراسانی ۲- آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی ۳- شیخ الشریعه اصفهانی ۴- محقق شیخ علی قوچانی ۵- امام مجاهد آیت الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی
شاگردان

علمای فراوانی در محضر ایشان تربیت شده اند مانند: ۱- آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی، وی دروس سطح اصول مانند «کفایة الاصول» را نزد ایشان خوانده است.[۳] ۲- شیخ محمد طاهر بن شیخ عبدالله بن شیخ راضی ۳- سید مرتضی فرزند سید جواد خلخالی ۴- سید احمد بن سید علی اصغر بن امیر محمد تقی مرعشی حائری، معروف به شهرستانی ۵- سید محمدصادق بحرالعلوم ۶- سید علی نقی حیدری مؤلف کتاب «اصول الاستنباط» ۷- سید نعمت الله جزائری بن سید محمد جعفر ۸- سید هادی حسینی تبریزی ۹- سید مرتضی بن سید محمد حسینی فیروزآبادی صاحب کتاب «عنایة الاصول»
تالیفات

وی دارای تالیفات ارزشمندی است از جمله: ۱- حاشیه بر کفایه ۲- حاشیه بر عروة الوثقی ۳- حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری ۴- حاشیه بر کتاب الطهارة شیخ انصاری ۵- حاشیه بر رسالۀ عملیه ۶- رسالة فی الترتب ۷- رسالة فی الرضاع ۸- کتاب الصلاة الکبیر ۹- کتاب الزکاة ۱۰- رسالة فی المعنی الحرفی ۱۱- رسالة فی الکر ۱۲- کتاب المناسک ۱۳- الفوائد الرجالیة
وفات

این عالم اندیشمند سرانجام پس از عمری خدمت به اسلام و تالیف آثاری ارزشمند و تربیت شاگردانی بزرگ، در روز دوشنبه ۲۷ جمادی الثانی سال ۱۳۵۸ هجری قمری در شهر کاظمین دیده از جهان فرو بست. بدن مطهرش را به نجف اشرف بردند و در حرم امیرمؤمنان حضرت علی علیه السّلام در حجره ای در سمت راست مقبرۀ استادش حضرت آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی به خاک سپردند.[۴]

منبع: نرم افزار جامع فقه اهل بیت، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
—————————
پی نوشت:
[۱] نقباء البشر، ج۱، ص۳۸.
[۲] معجم رجال الفکر و الادب، ص۴۱۴.
[۳] قبسات من حیاة السید المرعشی، ص۳۱-۴۲.
[۴] اعیان الشیعة، ج۲، ص۳۳۶.

موضوعات: مروری بر زندگی میرزا ابوالحسن مشکینی(ره)  لینک ثابت
 [ 01:33:00 ب.ظ ]




مناظره امام رضا علیه السلام با علمای ادیان مختلف

دعوت مامون از امام به مجلس مباحثه بزرگان ادیان
مأمون به وزیر خود، فضل بن سهل، دستور داد صابی - بزرگ صائبین - و هربذ اکبر - بزرگ آتش پرستان - و علمای زرتشت و نسطاس رومی و علمای ادیان دیگر را جمع کند تا با آنها سخنی را در میان بگذارد.
فضل بن سهل همه‌ی آنها را جمع کرد. مأمون به آنها گفت:« من پسر عمویی دارم که می‌خواهم با او مناظره کنید. فردا صبح همه شما نزد من حاضر شوید.»
فضل نوفلی روایت می‌کند که:
ما نزد حضرت رضا علیه السلام نشسته بودیم که یاسر، خادمش، وارد شد و عرض کرد:« آقای من! مأمون خدمت شما سلام می‌رساند و می‌گوید فردا علمای ادیان مختلف نزد ما جلسه‌ای تشکیل می‌دهند؛ شما هم تشریف بیاورید.»

واکنش امام علیه السلام
امام فرمود:« به مأمون سلام برسان و بگو من منظور تو را می‌دانم و انشاء الله فردا صبح در مجلس تو خواهم بود. »
وقتی یاسر رفت، امام به من فرمود:« آیا می‌ترسی آنها دلایل مرا رد کنند و مرا محکوم نمایند؟»
من گفتم:« فدایتان گردم! بله؛ چون آنها اهل مجادله و انکار هستند و هر چه را شما بگویید قبول ندارند. اگر بگویید خدا یکی است، می‌گویند چرا؟ اگر بگویید محمد صلی الله علیه و اله و سلم رسول خداست، می‌گویند رسالتش را ثابت کن. و بالاخره هر دلیلی بیاورید با مغلطه و سفسطه رد می‌کنند. از آنها بپرهیزید!»

امام فرمود: « مأمون از کار خود پشیمان خواهد شد. من با علمای تورات با تورات خودشان، با علمای انجیل با انجیل خودشان، با علمای زبور با زبور خودشان، با صائبین به زبان عبرانی، با هرابذه به فارسی، و با علمای رومی به زبان رومی استدلال خواهم کرد و همه‌ی آنها را مجاب خواهم نمود. و لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.»
فردا صبح حضرت رضا علیه السلام وضو گرفت و از منزل خارج شد. وقتی وارد مجلس شد، دید علمای ادیان و عده‌ای از بنی‌هاشم و بزرگان و کارگزاران حکومتی نزد مأمون نشسته‌اند. با ورود امام، مأمون و همه حاضرین به پا خاستند.

استدلال امام درباره نبوت عیسی علیه السلام
مأمون امام را کنار خود نشاند، مدّتی با او گرم صحبت شد و سپس به جاثلیق گفت: « ای جاثلیق! ایشان پسر عموی من، علی بن موسی الرضا، از فرزندان فاطمه، دختر پیامبراسلام، و علی بن ابیطالب است. دوست دارم با او بحث کنی اما انصاف را هم رعایت نمایی.»
جاثلیق گفت:« ای امیرمؤمنان! چگونه بحث کنم با مردی که می‌خواهد با من از کتابی سخن گوید که من آنرا قبول ندارم و از سخنان پیامبری برای من دلیل بیاورد که به او ایمان ندارم؟!»

حضرت رضا علیه السلام در کمال آرامش فرمود:« ای نصرانی! اگر من با انجیلی که تو قبول داری، با تو بحث کنم، آیا می‌پذیری؟»
جاثلیق گفت: « مگر من می‌توانم آنچه را انجیل بگوید، رد کنم؟ بله؛ به خدا قسم، حتی اگر خوشایندم نباشد و به ضررم تمام شود، هر چه انجیل بگوید قبول دارم.»
امام فرمود:« اینک هر چه می‌خواهی بپرس!»
جاثلیق گفت:« درباره‌ی نبوّت حضرت عیسی چه می گویی؟»

امام فرمود:« به نبوت حضرت عیسی و کتابش اعتقاد دارم ولی به عیسایی که نبوّت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را انکار کند، ایمان ندارم.»
جاثلیق پرسید:« آیا شاهدی وجود دارد که حضرت عیسی به آمدن محمد مژده داده است؟»
امام فرمود:« آیا یوحنای دیلمی را قبول داری؟»
جاثلیق گفت: « به به! نزدیکترین دوست مسیح!»
امام فرمود:« آیا یوحنا نگفت عیسی مرا به دین محمد صلی الله علیه و آله وسلم مژده داد و خبر داد که بعد از او ظهور خواهد کرد؟ و آیا یوحنا این مژده را به یاران خود نگفت؟ و آیا آنها به محمد ایمان نیاوردند؟!»
جاثلیق گفت:« بله، ولی ما پیامبر عرب نمی شناسیم.»

استدلال امام از انجیل
امام شروع کرد به خواندن سفر سوم انجیل تا رسید به نام مبارک محمد صلی الله علیه و اله و سلم. بعد فرمود:« ای نصرانی! به حق مسیح و مادرش سوگند، آیا من عالم به انجیل هستم؟»
گفت: « آری »

امام مطالب مربوط به حضرت رسول اکرم و اهل بیت و امتش را از انجیل قرائت کرد و سپس پرسید:« ای نصرانی، در برابر این گفته‌های انجیل چه می‌گویی؟! اگر انجیل را قبول نکنی و حضرت عیسی و حضرت موسی را تکذیب کنی که قتلت واجب است!»
جاثلیق گفت: « من به مطالب انجیل ایمان دارم.»
سپس از حضرت رضا علیه السلام اسامی حواریون (یاران نزدیک حضرت عیسی) را پرسید.

امام نام آنها را یک به یک بیان کرد و سپس فرمود:« اما ما به عیسای شما به جهت ضعفی که در عبادت و روزه و نماز داشت، اعتراض داریم!»
جاثلیق عصبانی شد و گفت: « من گمان می کردم امروز در میان ملت اسلام ، از شما داناتر کسی نیست! عیسی همه‌ی شب‌ها بیدار بود و روزها روزه می‌گرفت و در عبادت هرگز کوتاهی نمی‌نمود!»
امام فوراً فرمود:« اگر چنین است، حضرت عیسی برای چه کسی نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت؟! شما که می‌گویید عیسی خداست!»
جاثلیق چیزی نگفت.

امام فرمود:« ای جاثلیق! من زنده کردن مردگان را به دست حضرت عیسی علیه السلام را انکار نمی‌کنم، ولی او به اذن خداوند مردگان را زنده می‌کرد.»
جاثلیق گفت:« زنده کردن مرده از افعال خداوند است و هر کس چنین کند یا کر و کور را شفا دهد، شایسته عبادت است.»
امام فرمود:« الیسع (یکی از پیامبران) نیز مانند حضرت عیسی، مردگان را زنده می‌کرد و کورها را شفا می‌داد و روی آب راه می‌رفت، ولی امت او هرگز او را خدای خود ندانستند. حضرت حزقیل( یکی دیگر از پیامبران) سی و پنج هزار مرده را در یک روز زنده کرد؛ در حالی‌که شصت سال بود از دنیا رفته بودند و این مطلب در تورات هست. ای راس الجالوت! آیا این مطلب در تورات نیست؟»
گفت:« چرا.»

امام فرمود: « قریش نزد رسول خدا آمدند و گفتند:« مردگان را زنده کن!» رسول اکرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خواست و فرمود: « به گورستان برو و افرادی را که اینها نام می‌برند، صدا بزن و بگو محمد می‌گوید به اذن خداوند از جای خود حرکت کنید!» آنان زنده شدند و به رسالت پیامبر اسلام اقرار کردند.

آری، پیامبر اسلام بیماران و دیوانگان را شفا می‌داد و با حیوانات سخن می‌گفت ولی ما مسلمان‌ها او را خدای خود نگرفتیم. همچنین یکی از انبیاء بنی اسرائیل به امر خداوند به یک مشت استخوان پوسیده خطاب کرد که « به اذن خداوند از جای خود حرکت کنید.» آنها همه زنده شدند. ابراهیم خلیل پرندگانی را قطعه قطعه کرد و آنها را کوبید و هر قسمت را سر کوهی قرار داد؛ وقتی آنها را خواند، همه زنده شدند.

حضرت موسی با هفتاد نفر از برگزیدگان امّت خود به کوه طور رفت و آنها در اثر درخواست نابجای خود که گفتند می‌خواهیم خدا را ببینیم، به وسیله‌ی صاعقه‌ای هلاک شدند. آن‌گاه حضرت موسی دعا کرد و آنها زنده شدند. زنده کردن مردگان به دست پیامبران الهی نمونه‌های بسیار دارد.
من این داستان ها را نقل کردم تا نتوانی آنها را رد کنی. آیا هر کس مردگان را زنده کند باید پرستش شود؟ اگر چنین است پس همه‌ی این پیامبران باید پرستش شوند. چه می گویی؟!»
جاثلیق گفت:« حق به جانب تو است و خدایی جز خدای یگانه نیست.»

دلیل اختلاف اناجیل چهارگانه
سپس امام رضا علیه السلام به راس الجالوت رو کرد و فرمود:« تو را به حق آن ده آیه‌ای که بر حضرت موسی علیه السلام نازل شد، آیا خبر محمد صلی الله علیه و آله وسلم را در تورات ندیده‌ای؟»
رأس الجالوت گفت: « چرا.»

امام پرسید:« آیا در انجیل گفتار عیسی علیه السلام را دیده ای که فرمود « من به‌زودی نزد خدای خود می‌روم و بعد از من ” فارقلیطا” خواهد آمد و به حقانیّت من گواهی خواهد داد، همان‌گونه که من به حقانیّت او گواهی می‌دهم؟»
جاثلیق گفت:« آری؛ این سخنان در انجیل هست.»
امام فرمود:« به شما بگویم انجیلی را که گم کردید، در کجا یافتید؟»
جاثلیق گفت:« ما فقط یک روز آن را گم کردیم و دوباره بدون هیچ کم‌و‌کاستی پیدایش نمودیم.»

امام فرمود:« اطلاع تو نسبت به انجیل بسیار کم است. اگر آن را فقط یک روز گم کرده‌اید، چرا در آن این همه اختلاف است؟ بدان هنگامی که انجیل از میان شما گم شد، نصاری دور هم جمع شدند تا ببینند چه باید بکنند.
«لوقا» و «مرقابوس» گفتند انجیل در سینه‌ی ما محفوظ است، آن را خواهیم نوشت.
سپس با «یوحنا» و «متی» دور هم جمع شدند و این چهار انجیل را نوشتند. لذا اناجیل چهارگانه با هم اختلاف دارد.»
جاثلیق گفت:« من امروز فهمیدم که مطلب از چه قرار بوده؛ و بر فهم و علم من افزوده شد.»

سپس امام رضا علیه السلام نمونه‌هایی از اختلاف میان انجیل‌ها را بیان فرمود؛ به طوری که جاثلیق گفت:« لوقا و مرقابوس و متی در مورد حضرت مسیح، شهادت دروغ داده‌اند.»
سپس گفت: « ای دانشمند مسلمانان! مرا معاف بدار و بگذار دیگران سؤالات خود را مطرح کنند که به مسیح سوگند، در میان علمای مسلمانان، کسی مانند شما نیست.»

اثبات نبوت پیامبر اسلام با کتب آسمانی
مناظره حضرت با رأس الجالوت:
امام رضا علیه السلام رو به رأس الجالوت، بزرگ یهودیان، کرد و فرمود: «تو می‌پرسی یا من بپرسم؟»
گفت:« من می‌پرسم؛ ولی باید از تورات و انجیل یا زبور داود و صحف ابراهیم و موسی با من صحبت کنید. شما نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را چگونه اثبات می کنید؟»
فرمود: « موسی بن عمران و عیسی بن مریم و داود به نبوت او شهادت داده اند.»

راس الجالوت گفت: « کجا؟»
امام فرمود:« مگر حضرت موسی به بنی اسرائیل وصیّت نکرد که به زودی پیغمبری از برادران شما خواهد آمد؛ او را تصدیق کنید؟»
گفت:« بله؛ این سخن موسی است.»
امام فرمود: « آیا از برادران بنی اسرائیل پیغمبری جز محمد آمده است؟»
گفت: « نه »
امام فرمود:« مگر در تورات نیامده که نور از کوه طور و کوه ساعیر و کوه فاران ظهور کرد؟»
گفت:« بله؛ اما تفسیرش چیست؟»

امام فرمود:« ظهور نور در طور سینا همان وحی خداوند است بر موسی علیه السلام و روشنی کوه ساعیر همان وحی است به حضرت عیسی علیه السلام؛ و مقصود از نوری که از کوه فاران آمده، رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم است. زیرا فاران نام یکی از کوه های اطراف مکه است که رسول خدا از آنجا مبعوث شده است.»

سپس حضرت رضا علیه السلام نمونه‌هایی از مژده‌های پیامبران را که در تورات آمده ذکر کرد و از قول « شعیای پیغمبر » و « حیقوق پیغمبر » نشانه‌های حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را بیان فرمود و از کتاب زبور داود، قسمتی را برای راس الجالوت خواند که تنها درباره‌ی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم صدق می‌کرد.

پرسش امام از راس الجالوت
سپس فرمود:« ای رأس الجالوت! من از تو می‌پرسم دلیل نبوت حضرت موسی علیه السلام چیست؟ »
راس الجالوت گفت:« شکافتن دریا، تبدیل عصا به اژدها، جاری‌کردن آب از سنگ، انتشار نور از انگشت‌ها و معجزات دیگرش. »
امام فرمود: « راست گفتی. اگر کارهای خارق العاده دلیل بر نبوت حضرت موسی است، پس چرا شما به نبوت حضرت عیسی اقرار نمی‌کنید؛ در صورتی که او مرده‌ها را زنده می کرد، بیماران صعب العلاج را شفا می داد و از گل پرنده می‌ساخت و به آنها جان می‌بخشید؟»
راس الجالوت گفت:« ما این معجزات را از عیسی ندیده‌ایم. »
امام فرمود:« شما معجزات موسی را هم ندیده‌اید، فقط از اصحابش شنیده اید.»
رأس الجالوت از جواب عاجز شد و چیزی نگفت.

امام رضا علیه السلام فرمود:« جریان حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم هم چنین است. او کتابی نخواند و سر کلاس معلّمی حاضر نشد، ولی کتابی آورد که از گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت خبر می‌دهد. او از اسرار مردم خبر می‌داد و معجزاتی فراوان و غیر قابل شمارش داشت.»

مناظره با عمران صائبی
امام با هربذ اکبر که عالم زرتشتیان بود سخنی کوتاه گفت و او نیز از جواب عاجز شد.
سپس فرمود:« هر کس سؤالی دارد، بپرسد.»
عمران صائبی که از علمای زبردست بود، گفت: «من با افراد زیادی در کوفه و بصره بحث کرده‌ام ولی کسی نتوانسته به من ثابت کند که این جهان خدای واحدی دارد. شما برای من ثابت کنید.»

امام با او به مباحثه پرداخت و آن‌قدر درباره وجود خداوند و صفاتش صحبت کردند که سرانجام عمران گفت:« شهادت می دهم که “الله” همان گونه است که شما وصف کردید و او را یگانه شمردید؛ و شهادت می دهم که محمد بنده اوست که به دین حق و هدایت از جانب او مبعوث شد.»
سپس خود را به خاک انداخت و سجده کرد و مسلمان شد.
سایر حضار که دیدند عمران، با اینکه در مباحثه بسیار قوی بود، مسلمان شده، جرأت نکردند چیزی بگویند و همگی از مجلس خارج شدند.

عمران پس از مسلمان شدن
حسن بن محمد نوفلی در ادامه‌ی روایت می‌گوید:
آن شب امام علیه السلام عمران را برای شام دعوت کرد. سپس یک دست لباس و یک مرکب با ده هزار درهم به عمران هدیه کرد و او را سرپرست صدقات بلخ قرار داد. مأمون هم ده هزار درهم و فضل بن سهل نیز پول زیادی به او بخشیدند.
از آن پس عمران در دفاع از اسلام با علمای ادیان دیگر بحث می‌کرد و آنها را شکست می‌داد.

منابع:
بحار الانوار، ج 49، ص 173. ح 12.
از عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 154-178.
اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام ص 600 تا 614.

موضوعات: مناظره امام رضا علیه السلام با علمای ادیان مختلف  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ب.ظ ]




 

امام باقر علیه‏السلام می فرمایند

واللّه لا یُلِحُّ عبدٌ مُؤمِن علَى اللّه عز و جل فی حاجتِهِ إلاّ قضاها لَهُ

بـه خـدا سوگند هیچ بـنده مؤمنى در حاجت خود به درگاه خداوند عز و جل اصرار نورزد ، مگر آن که خداوند حاجتش را بر آورد .

(الکافی : 2 / 475 / 3 منتخب میزان الحکمة : 200)

موضوعات: امام باقر علیه‏السلام می فرمایند  لینک ثابت
 [ 01:09:00 ب.ظ ]




نما

نما یى از زندگانى امام محمد باقر علیه السلام

 

ابو جعفر، امام محمد باقر (ع) پنجمین آفتابى است كه بر افق امامت، جاودانه درخشید.زندگیش سراسر دانش و ارزش بود، از این رو باقر العلوم نامیده شد، یعنى شكافنده دشواریهاى دانش و گشاینده پیچیدگیهاى معرفت.

خصلت آفتاب است كه هماره گام بر فرق ظلمت مى‏نهد و در لحظه‏هاى تاریك، بر افق زمان مى‏روید تا ارزشهاى مهجور و نهان شده در سیاهى جهل و جور را، دوباره جان بخشد و آشكار سازد.

او نیز در عصر حاكمیت جور و تشتت اندیشه‏هاى دینى امت اسلام، تولد یافت تا پیام آور معرفت و احیاگر اسلام ناب محمدى (ص) باشد.

ولادت امام محمد باقر
حضرت ابو جعفر، باقر العلوم، در شهر مدینه تولد یافت.و بر اساس نظریه بیشتر مورخان و كتابهاى روایى، تولد آن گرامى در سال 57 هجرى بوده است. (1) این نقل، با روایاتى كه نشان مى‏دهد امام باقر (ع) به هنگام شهادت جد خویش ـ حسین بن على (ع) ـ در سرزمین طف حضور داشته و سه سال از عمرش مى‏گذشته است هماهنگى دارد. (2)

در روز و ماه ولادت آن حضرت نیز نقلهاى مختلفى یاد شده است:

الف ـ سوم صفر 57 هجرى. (3)
ب ـ پنجم صفر 57 هجرى. (4)
ج ـ جمعه اول رجب 57 هجرى. (5)
د ـ دوشنبه یا سه شنبه اول رجب 57 هجرى. (6)

بیشتر محققان با ترجیح نظریه نخست، یعنى سوم صفر آن را پذیرفته‏اند.

تبار والاى امام باقر (ع)
امام محمد باقر (ع) از جانب پدر و نیز مادر، به شجره پاكیزه نبوت منتهى مى‏گردد.

او نخستین مولودى است كه در خاندان علویان از التقاى دو بحر امامت (نسل حسن بن على و حسین بن على علیهما السلام) تولد یافت: (7)

پدر: على بن الحسین، زین العابدین (ع) .مادر: ام عبد الله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبى (ع) (8)

مادر گرامى امام باقر (ع) نخستین علویه‏اى است كه افتخار یافت فرزندى علوى به دنیا آورد . (9) براى وى كنیه‏هایى چون ام الحسن و ام عبده آورده‏اند، اما مشهورترین آنها، همان ام عبد الله است.

در پاكى و صداقت، چنان نمونه بود كه صدیقه‏اش لقب دادند. (10)

امام باقر (ع) مادر بزرگوار خویش را چنین توصیف كرده است:
«روزى مادرم كنار دیوارى نشسته بود، ناگهان دیوار ریزش كرد و در معرض ویرانى قرار گرفت، مادرم دست بر سینه دیوار نهاد و گفت، به حق مصطفى (ص) سوگند، اجازه فرو ریختن ندارى.دیوار بر جاى ماند تا مادرم از آن جا دور شد.سپس دیوار فرو ریخت. (11)

نام و كنیه امام محمد باقر
نام آن حضرت محمد است.این نامى است كه رسول خدا (ص) از دیر زمان براى وى برگزیده بود .

جابر بن عبد الله انصارى یار دیرین پیامبر (ص) افتخار دارد كه سلام رسول خدا را به امام باقر (ع) ابلاغ كرده است.از بیان او ـ كه به تفصیل خواهد آمد ـ استفاده مى‏شود كه نامگذارى امام باقر (ع) به وسیله پیامبر اكرم (ص) صورت گرفته است.كنیه آن گرامى ابو جعفر (12) است و جز این كنیه‏اى براى وى نقل نكرده‏اند. (13)

القاب امام محمد باقر
براى امام باقر (ع) این القاب یاد شده است:

1 ـ باقر.
این لقب مشهورترین القاب آن حضرت بشمار مى‏آید و بیشتر منابع بدان تصریح كرده‏اند. (14)
در بیان فلسفه تعیین این لقب براى وى، آمده است:

ـ شكافنده معضلات علم و گشاینده پیچیدگیهاى دانش بود. (15)

ـ به دلیل گستردگى معارف و اطلاعاتى كه در اختیار داشت، باقر نامیده شد. (16)

ـ بدان جهت كه در نتیجه سجده‏هاى بسیار، پیشانیش فراخ گشته بود. (17)

ـ احكام را از متن قوانین كلى، استنباط و استخراج مى‏كرد. (18)

2 ـ شاكر

3 ـ هادى

4 ـ امین ـ شبیه، به جهت شباهت آن حضرت به رسول خدا (ص) (19) .

همسران امام محمد باقر
در منابع تاریخى، براى امام باقر (ع) دو همسر و دو «ام ولد» (20) نام برده‏اند.
همسران عبارتند از:

1 ـ ام فروة دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر.
او هر چند از نسل ابو بكر بود، اما همانند پدرش قاسم بن محمد حق امامان را مى شناخت و اهل ولایت معصومین (ع) بود، چنان كه در روایتى از امام رضا (ع) آمده است كه روزى نام قاسم بن محمد نزد آن حضرت برده شد، امام فرمود: او به ولایت و امامت اعتقاد داشت. (21)

2 ـ ام حكیم دختر اسید بن مغیره ثقفى.

فرزندان امام محمد باقر
براى امام باقر (ع) هفت فرزند یاد كرده‏اند، پنج پسر و دو دختر.

1 ـ جعفر بن محمد الصادق (ع) .
وى مشهورترین، ارجمندترین و با فضیلت ترین فرزند امام باقر (ع) مى‏باشد كه از ام فروة زاده شد و نسل امامت از طریق او استمرار یافت.

2 ـ عبد الله بن محمد.او یگانه برادر امام صادق (ع) بشمار مى‏آید كه هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر با آن حضرت متحد است.مورخان وى را صاحب فضل و صلاح دانسته‏اند و متذكر شده‏اند كه فردى از بنى امیه به او سم خورانید و او را به شهادت رساند. (22)

3 ـ ابراهیم بن محمد، از ام حكیم.

4 ـ عبید الله بن محمد، از ام حكیم.

5 ـ على بن محمد.

6 ـ زینب بنت محمد، این دو (یعنى زینب و على) از یك مادرند كه ام ولد بوده است.

7 ـ ام سلمه، مادر وى را نیز ام ولد دانسته‏اند. (23)

برخى از منابع، تنها شش فرزند براى امام باقر (ع) نام برده‏اند و بر این باورند كه امام باقر فرزندى به نام عبید الله نداشته است. (24)

گروهى دیگر گفته اند: امام باقر (ع) دو دختر نداشته است، بلكه زینب و ام سلمه در حقیقت دو نام براى یك دختر است. (25)


منبع:
احمد ترابى، زندگى سیاسى امام باقر (ع)، ص 15

موضوعات: نمایى از زندگانى امام محمد باقر علیه السلام  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ب.ظ ]