فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30            



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[شنبه 1394-08-30] [ 10:31:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:17:00 ب.ظ ]




عزتی از غیرت خون خدا داریم ما
خون جاری در فرات بی وفا داریم ما
اعتبار از طفل عطشان مشک خالی و فرات
آبرو از تشنگان کربلا داریم ما
نطق شور انگیز زینب پیش روی اشقیا
اشک طفلان ضجّه های کیمیا داریم ما
همچو عبّاس آن ابر مرد آن منیر هاشمی
تکسوار دشت های نینوا داریم ما
قاسم و حرّ و حبیب و عمّارها
همچو اصغر شیر خواری با وفا، داریم ما
در دل صد پاره از شمشیر شمر بد سگال
آه و افغان از ظلام اشقیا داریم ما
در صف چشم انتظاران امام عصر خویش
دیده گریان سینه سوزان از دعا داریم ما
قبله گاهی قدسی و مولود پاکی چون علی
همچو قرآن ارمغانی پر بها داریم ما
«نجمه» خواهی بشنوی جان کلام هشق را
شور عاشورا و شعر غزّه ها داریم ماعزتی از غیرت خون خدا داریم ما
خون جاری در فرات بی وفا داریم ما
اعتبار از طفل عطشان مشک خالی و فرات
آبرو از تشنگان کربلا داریم ما
نطق شور انگیز زینب پیش روی اشقیا
اشک طفلان ضجّه های کیمیا داریم ما
همچو عبّاس آن ابر مرد آن منیر هاشمی
تکسوار دشت های نینوا داریم ما
قاسم و حرّ و حبیب و عمّارها
همچو اصغر شیر خواری با وفا، داریم ما
در دل صد پاره از شمشیر شمر بد سگال
آه و افغان از ظلام اشقیا داریم ما
در صف چشم انتظاران امام عصر خویش
دیده گریان سینه سوزان از دعا داریم ما
قبله گاهی قدسی و مولود پاکی چون علی
همچو قرآن ارمغانی پر بها داریم ما
«نجمه» خواهی بشنوی جان کلام هشق را
شور عاشورا و شعر غزّه ها داریم ما

 

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-08-28] [ 11:00:00 ب.ظ ]





شعر حافظ در مورد عاشورا و مهدویت

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسند
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
شعر حافظ در مورد عاشورا و مهدویت

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسند
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
شعر حافظ در مورد عاشورا و مهدویت

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسند
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
شعر حافظ در مورد عاشورا و مهدویت

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسند
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 10:50:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:05:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:05:00 ب.ظ ]




s="image_block">
موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:05:00 ب.ظ ]





/p>
موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 03:25:00 ب.ظ ]





موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 03:25:00 ب.ظ ]




 

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 03:25:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-08-27] [ 07:34:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:34:00 ب.ظ ]





موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:34:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:34:00 ب.ظ ]





اندیشه حسینی- مهدوی و نقش آن در تفكر شیعه از منظر اندیشمندان غربی
اندیشه مهدویت در اسلام -و به ویژه روایت شیعی آن- به دلایل گوناگونی مورد توجه و بررسی بسیاری اندیشمندان غربی[1] قرار گرفته است. فارغ از هدف این متفكران از بررسی و اظهار نظر در این موضوع، مباحث مطرح شده از سوی این افراد حاوی نكات خاص و برجسته ای است كه قابل تامل و دقت است چرا كه نوع نگاه غرب و
اندیشمندان آن را به مفاهیم اسلامی و شیعی نمایان می­سازد.
یكی از مباحثی كه در این باره در ذیل مقالات متعدد نویسندگان غربی نمود دارد، نقش قیام امام حسین ع و حادثه كربلا در شكل­گیری و هدف دهی به اندیشه مهدویت نزد شیعه است. اكثر این پژوهشگران به ارتباط حركت امام حسین ع بر علیه ظلم حاكمان و در نتیجه نقش شهادت او و یاران و همراهانش در پایه گذاری اولیه مفهوم مهدویت در سیر تكاملی اندیشه شیعی مورد اذعان قرار داده اند و حتی انتقام گیری مهدی ع از خون شهید كربلا را از جمله اهداف مهم قیام ایشان دانسته‌اند. از آنجا كه دقت در نوشته های این اندیشمندان هم ما را در دریافت نوع نگاه ایشان به این دو مفهوم بنیادین راهنمایی می كند و هم می تواند به نوعی ما را از اشكالات خود در طرح این مباحث آگاه كند، این نوشتار تنظیم شده است. به این منظور ارتباط این دو مفهوم در نگاه چند اندیشمند و نویسنده غربی كه عمدتا این مطالب را در همایشها و مجلات معتبر مطرح نموده‌اند، مورد بررسی قرار می گیرد.
1) مهدویت و تاثیر آن بر بیداری اسلامی
جفری هالورسون و استیون كرمن در مقاله ای با نام “ایران و مصر: یك روایت از دو داستان"[2] به بررسی تفاوتهای انقلاب مصر و ایران می پردازند و در خلال این بررسی به پیش زمینه های اعتقادی مردم این دو كشور اشاره می نمایند. این دو محقق دو اندیشه “مهدویت” و “كربلا” را به عنوان دو برگ برنده اندیشه شیعی و باعث موفقیت انقلاب ایران معرفی می كنند. ایشان در تبیین نقش اندیشه اول می نویسند:
روحیه انقلابی شیعه برپایه اندیشه بنیادین مهدویت شكل گرفته است و این دیدگاه است كه انتظار طولانی مدت و بازگشت نهایی دوازدهمین امام شیعه برای شكل دادن عصر جدید را تبیین می كند. شیعه به خلاف اهل سنت، حكومت دیگران را نامشروع می داند و تنها به حسب ضرورت حكومت فقیهان آشنا به احكام الهی را می پذیرد. اگرچه اندیشه مهدویت در دیدگاه اهل سنت هم وجود دارد ولی اهمیتی كمتر و اختلافات اساسی با دیدگاه شیعه دارد.
كربلا و قیام امام حسین ع دومین موردی است كه مورد توجه این دو نویسنده قرار گرفته است. ایشان با ذكر دیدگاه شیعه در مورد قیام و شهادت امام حسین ع و تاثیر شگرف آن بر نپذیرفتن حكومت ظالمان می نویسند:
این حادثه موجب ایجاد اندیشه بنیادین در شیعه گردید كه مرگ بهتر از زندگی تحت حكومت ستمگران و قدرتهای كافر است…. این اندیشه در طول تاریخ همراه با شیعه بوده و چنین عاملی باعث شده كه حكومت ایران كشورهایی مانند اسرائیل و امریكا و حتی برخی كشورهای همسایه خود را در نقش یزید دانسته و با آنها مقابله نماید. در طرف مقابل جامعه سنی، حادثه عاشورا را تنها حادثه ای تراژدیك و سوزآور كه در آن نوه پیامبر اسلام كشته شده می بینند و نه حادثه ای تاثیرگذار در عرصه سیاست.
در آخر این دو محقق نتیجه می گیرند كه ماهیت انقلاب مصر با انقلاب شیعی ایران با وجود برخی شباهتها، تفاوتهای بنیادین دارند و نباید از آنها غافل ماند.
2) بنیان اندیشه قیام حسینی و مهدوی در سیاست مذهبی شیعه
نویسنده دیگری با نام یهزكل لانداو در مقاله ای با نام “مهدویت در شیعه و مسیحاگرایی در یهودیت، تركیب سیاست و دیانت"[3] كه در سمینار هارتفورد ارائه داده است، به نقش تفكر عاشورا و شهادت امام حسین ع در ارائه و تكمیل دیدگاه مهدویت نزد شیعه اشاره می كند. بخشی از كلام او كه متضمن این كاركرد است، در زیر بیان می شود:
آخرین پیامبر-محمد- و امامان پس از او، آمدن مهدی و صبر و انتظار در جامعه را در روایات گوشزد كردند. بدون شك در نظر ما، هم امامان و هم پیروان آنها انتظار آینده ای پیروز برای امامی را می كشیدند كه در حركتی كه حسین در آن شكست خورده بود، موفق می شود و قدرت را برای خود و جامعه اش بدست می آورد. انتظارات چنینی می توانست بسیار خطرناك باشد و در نتیجه امامان باید این امید را بدون برافروختن تعصب در پیروان خود و ایجاد انقلابهای مسلحانه زنده نگه می­داشتند. از این رو مكتب فكری ماورائی و كلامی مهدی در طول زمان شكل گرفت. تولد، غیبت و بازگشت او فراتر از دانش هر انسان معرفی شد و حتی برای پیروان امامان، اندیشیدن در این امور حرام و غیر مشروع بود و نه تنها نام او مخفی بود، بلكه برای اشاره به وی از القابی مانند القائم، حجت آل محمد، صاحب الزمان و البته مهدی استفاده می شد.
شیعه معتقد است مهدی می آید تا ماموریت حسین –شهید بزرگ كربلا- را تكمیل كند و بر اساس این اعتقاد رایج، او در یكی از روزهای عاشورا –دهمین روز از محرم (اولین ماه در سال قمری)- كه مصادف با كشته شدن حسین بن علی است، ظهور می­كند. او در مكه –مقدس ترین شهر اسلامی- پدیدار می شود ولی حكومت خود را در كوفه –جایی كه علی كشته و دفن شده و در نزدیكی كربلا و حرم حسین است- بنا می گذارد.
این نویسنده به عقیده شیعه در مورد رجعت امام حسین ع در آخر الزمان نیز اشاراتی می كند و می نویسد: دیانت شیعی نمی تواند آخرالزمانی بدون پیامبر، علی و دو فرزندش -حسن و حسین- بپذیرد و براین اساس بازگشت و رجعت حسین برای انتقام خون خود از همان آغاز وعده داده شده است. در نتیجه مهدی و حسین دو نماد و الگوی همگام با یكدیگر، در نمایش پایانی جهان در منابع شیعی معرفی شده اند كه در بسیاری از آنها پیامبران و فرشتگان دیگر نیز همراه مهدی هستند. “[او] اولا برای انتقامجویی و ثانیا با نقشی مسیحاگونه از جانب پروردگار می آید تا عدل وانصاف را در زمین برقرار سازد."[4]… [بنابراین] نزد شیعه ابعاد عبادی و سیاسی مهدویت به صورت جدایی ناپذیری درهم آمیخته است. تمامی عالم وجود، با حسین در مركز آن به عنوان مفهوم مقدس “عبد فداشده” با نمادگرایی فراتاریخی كه درد و رنج اجتماعی را به پیروزی رهایی بخش تبدیل ساخته است.
وی در ادامه به نقش این تفكرات و باورها در انقلاب اسلامی ایران و نیز شكل گیری حزب الله لبنان می پردازد كه در جای خود قابل تامل و دقت است.[5]
3) اندیشه مهدویت و نقش آن در قدرت گرفتن ملل شیعی
در مقاله دیگری[6] كه دكتر تیموتی فورنیش در ژانویه 2011 برای موسسه اینگما[7] -به هدف بررسی اهداف ایران از هسته ای شدن و نقش اعتقاد به مهدویت در این زمینه- تهیه كرده است، به طور تفصیلی به بحث مهدویت و نگاه دو طایفه شیعه و اهل سنت به آن پرداخته است. جالب آن است كه در این مقاله بسیاری اطلاعات دقیق علمی در موضوع مهدویت – مانند احادیث خاص پیامبر در مورد مهدی ع، نظر ابن خلدون در این باب، علائم ظهور مانند دجال و سفیانی و…- بیان گردیده كه توجه پژوهشگران غرب را به این مقوله نشان می دهد.
نویسنده در بخشی از این مقاله به دیدگاه شیعه در مورد امامت و نیز حادثه غم انگیز كربلا و نقش آن در شكل گیری تفكر شیعی می­پردازد و جالب آن است كه اعتقاد شیعیان به وجود امام دوازدهم و فرزند برای امام حسن عسكری ع را از ابداعات ابوسهل نوبختی و برای حفظ جامعه شیعی می شمارد. پس از آن وی به نقش این باور و اعتقاد به غیبت و ظهور او در جامعه شیعی و نیز قیامهای برخاسته از این اعتقاد اشاره می كند و اعتقاد به مهدویت را به عنوان قدرت و عنصر سیاسی و مذهبی بسیار مهمی در طول تاریخ می­داند. نكته بسیار قابل توجه در كلام این نویسنده آن است كه قیامهای برخاسته از این تفكر در اهل سنت را بسیار بیشتر از جامعه شیعی می داند كه دو دلیل بر این مساله می شمارد: اول آنكه اهل سنت فاقد ساختار “مرجعیت” -آنگونه كه در شیعه دوازده امامی است- می باشد كه این ساختار شیوه بیان و استنباط احكام را در دو مذهب متفاوت كرده است و دوم آنكه شیعه فرد خاصی با ويژگیهای مشخص را به عنوان مهدی می شناسد حال آنكه جامعه سنی چنین نیست و هركس ممكن است خود را مهدی و دارای وظیفه الهی برای نجات بشر بشمارد. (چنانكه این اعتقاد در مورد افرادی مانند اسامه بن لادن وجود داشته است)
4) بازگشت مهدویت سیاسی
در مقاله دیگری با عنوان “بازگشت مهدی گرایی سیاسی"[9] جین پیری فیلیو -محقق فرانسوی- به نقش اساسی اعتقاد به مهدی ع در فرقه‌ها و حركتهای مختلف شیعه می پردازد. در بخشی از مقاله، نویسنده به بررسی دیدگاه شیخ مفید به عنوان یكی از بزرگترین عالمان شیعه در رابطه با مهدویت می پردازد. او می نویسد:
شیخ دقیقا زمان انتهای غیبت را نمی دانست ولی به روایاتی كه اشاره به ظهور مهدی در یكی از روزهای عاشورای سال قمری داشتند اعتماد داشت. باید توجه داشت كه امام حسین فرزند علی در سال 680 در دهمین روز محرم به شهادت رسیده بود كه در این روز جوامع شیعی به سوگواری می پردازند.
نویسنده این مقاله در ادامه به انقلاب اسلامی ایران هم اشاراتی می نماید و نقش امام خمینی در ارائه نظریه ولایت فقیه به عنوان نظریه ای برای الگو سازی برای حكومت با پشتوانه اندیشه مهدویت را گوشزد می كند.[10]
5) مسیحاگرایی و نقش آن در انقلابهای شیعی
آخرین مقاله كه در اینجا مورد بررسی قرار می گیرد، مقاله ای با نام “مسیحا گرایی در هلال شیعی"[11] است كه توسط دیوید كوك در آوریل 2011 در مجله موسسه آمریكایی هادسون كه عمدتا به تحقیقات در مورد اسلام و كشورهای اسلامی می پردازد[12]، نوشته شده است. در این مقاله نویسنده به نقش اندیشه مسیحاگرایی در انقلابهای كشورهای اسلامی و به ویژه كشورهایی كه شیعیان در آنها حضور موثر دارند، می پردازد. در قسمتی از این مقاله آمده است:
در میان همه رخدادهای دهه هفتاد میلادی، انقلاب اسلامی در ایران به عنوان مهمترین نمایش مسیحاگرایی معاصر قابل دقت است… اعتقاد رایج چنین است كه انقلاب ایران به خودی خود رویدادی آخرالزمانی بوده است كه در سال 1400 هجری صورت گرفته است و خمینی به طرز ماهرانه ای از احساسات منتظرانه مردم برای بسیج علیه شاه استفاده برده است. به عنوان مثال او انقلاب را به عنوان نمادی از مبارزه علیه نیروهای شیطانی یزید (شاه) توسط نیروهای الهی حسین (انقلابیون ایران) شكل داد. در نتیجه او در ذهن بسیاری از مردم نبرد كربلا را در آخرالزمان با استعاره ای مسیحایی به نمایش گذاشت. اگرچه خمینی مراقب بود هیچگاه خود را به صراحت به عنوان امام دوازدهم معرفی نكند، ولی مدعی عناوینی افتخارآمیز مانند “امام خمینی” برای خود بود كه هم عنوان امام دوازدهم را تداعی می كرد و هم پیروان وی از نمادها و ادبیات مسیحایی و مقدس برای شخصیت رهبر انقلابی خود استفاده می كردند.
وی در ادامه به الهام گیری حزب الله لبنان از اندیشه حسینی و مهدوی نیز می پردازد و چنین می نویسد:
در حالی كه حزب الله معمولا از معانی استعاره ای كه در روایات شیعه آمده، استفاده می كرد -به عنوان مثال حسین شهید اغلب توسط حزب الله به عنوان مدل انقلابی برای شبیه سازی حركت خود مورد استفاده قرار می گرفت- نظریه پردازان این جنبش ابتدا تاكید كمتری بر الهام گیری از باور به مهدی داشتند تا آنكه برخی كتابهای چاپ شده در بیروت و نیز جنگ حزب الله با اسرائیل باعث ورود این ادبیات آخرالزمانی به اندیشه های این جنبش شد.
نتیجه گیری
اگرچه بسیاری گفته های این نویسندگان سهوا -به دلیل عدم آشنایی كامل با اندیشه های شیعی- و یا عمدا-به علت دید منفی آنها به شیعیان و انقلاب اسلامی- خلاف واقع و موذیانه است، ولی تاكید غالب این نویسندگان و اندیشمندان بر نقش مهم این دو تفكر –یكی قیام حسینی و دیگری انقلاب مهدوی- بر حركتها و باورهای جامعه شیعی نشان از تاثیر غیر قابل انكار این عناصر نزد شیعه دارد. در نتیجه شیعه باید مراقب باشد این تفكرات را به نحو صحیح نگه داشته و بارور سازد و از سوی دیگر مراقب انحرافات و رخنه هایی كه توسط دوستان نادان و دشمنان دانا در این عناصر بنیادین ممكن است به وجود بیاید، باشد.
اندیشه حسینی- مهدوی و نقش آن در تفكر شیعه از منظر اندیشمندان غربی
اندیشه مهدویت در اسلام -و به ویژه روایت شیعی آن- به دلایل گوناگونی مورد توجه و بررسی بسیاری اندیشمندان غربی[1] قرار گرفته است. فارغ از هدف این متفكران از بررسی و اظهار نظر در این موضوع، مباحث مطرح شده از سوی این افراد حاوی نكات خاص و برجسته ای است كه قابل تامل و دقت است چرا كه نوع نگاه غرب و
اندیشمندان آن را به مفاهیم اسلامی و شیعی نمایان می­سازد.
یكی از مباحثی كه در این باره در ذیل مقالات متعدد نویسندگان غربی نمود دارد، نقش قیام امام حسین ع و حادثه كربلا در شكل­گیری و هدف دهی به اندیشه مهدویت نزد شیعه است. اكثر این پژوهشگران به ارتباط حركت امام حسین ع بر علیه ظلم حاكمان و در نتیجه نقش شهادت او و یاران و همراهانش در پایه گذاری اولیه مفهوم مهدویت در سیر تكاملی اندیشه شیعی مورد اذعان قرار داده اند و حتی انتقام گیری مهدی ع از خون شهید كربلا را از جمله اهداف مهم قیام ایشان دانسته‌اند. از آنجا كه دقت در نوشته های این اندیشمندان هم ما را در دریافت نوع نگاه ایشان به این دو مفهوم بنیادین راهنمایی می كند و هم می تواند به نوعی ما را از اشكالات خود در طرح این مباحث آگاه كند، این نوشتار تنظیم شده است. به این منظور ارتباط این دو مفهوم در نگاه چند اندیشمند و نویسنده غربی كه عمدتا این مطالب را در همایشها و مجلات معتبر مطرح نموده‌اند، مورد بررسی قرار می گیرد.
1) مهدویت و تاثیر آن بر بیداری اسلامی
جفری هالورسون و استیون كرمن در مقاله ای با نام “ایران و مصر: یك روایت از دو داستان"[2] به بررسی تفاوتهای انقلاب مصر و ایران می پردازند و در خلال این بررسی به پیش زمینه های اعتقادی مردم این دو كشور اشاره می نمایند. این دو محقق دو اندیشه “مهدویت” و “كربلا” را به عنوان دو برگ برنده اندیشه شیعی و باعث موفقیت انقلاب ایران معرفی می كنند. ایشان در تبیین نقش اندیشه اول می نویسند:
روحیه انقلابی شیعه برپایه اندیشه بنیادین مهدویت شكل گرفته است و این دیدگاه است كه انتظار طولانی مدت و بازگشت نهایی دوازدهمین امام شیعه برای شكل دادن عصر جدید را تبیین می كند. شیعه به خلاف اهل سنت، حكومت دیگران را نامشروع می داند و تنها به حسب ضرورت حكومت فقیهان آشنا به احكام الهی را می پذیرد. اگرچه اندیشه مهدویت در دیدگاه اهل سنت هم وجود دارد ولی اهمیتی كمتر و اختلافات اساسی با دیدگاه شیعه دارد.
كربلا و قیام امام حسین ع دومین موردی است كه مورد توجه این دو نویسنده قرار گرفته است. ایشان با ذكر دیدگاه شیعه در مورد قیام و شهادت امام حسین ع و تاثیر شگرف آن بر نپذیرفتن حكومت ظالمان می نویسند:
این حادثه موجب ایجاد اندیشه بنیادین در شیعه گردید كه مرگ بهتر از زندگی تحت حكومت ستمگران و قدرتهای كافر است…. این اندیشه در طول تاریخ همراه با شیعه بوده و چنین عاملی باعث شده كه حكومت ایران كشورهایی مانند اسرائیل و امریكا و حتی برخی كشورهای همسایه خود را در نقش یزید دانسته و با آنها مقابله نماید. در طرف مقابل جامعه سنی، حادثه عاشورا را تنها حادثه ای تراژدیك و سوزآور كه در آن نوه پیامبر اسلام كشته شده می بینند و نه حادثه ای تاثیرگذار در عرصه سیاست.
در آخر این دو محقق نتیجه می گیرند كه ماهیت انقلاب مصر با انقلاب شیعی ایران با وجود برخی شباهتها، تفاوتهای بنیادین دارند و نباید از آنها غافل ماند.
2) بنیان اندیشه قیام حسینی و مهدوی در سیاست مذهبی شیعه
نویسنده دیگری با نام یهزكل لانداو در مقاله ای با نام “مهدویت در شیعه و مسیحاگرایی در یهودیت، تركیب سیاست و دیانت"[3] كه در سمینار هارتفورد ارائه داده است، به نقش تفكر عاشورا و شهادت امام حسین ع در ارائه و تكمیل دیدگاه مهدویت نزد شیعه اشاره می كند. بخشی از كلام او كه متضمن این كاركرد است، در زیر بیان می شود:
آخرین پیامبر-محمد- و امامان پس از او، آمدن مهدی و صبر و انتظار در جامعه را در روایات گوشزد كردند. بدون شك در نظر ما، هم امامان و هم پیروان آنها انتظار آینده ای پیروز برای امامی را می كشیدند كه در حركتی كه حسین در آن شكست خورده بود، موفق می شود و قدرت را برای خود و جامعه اش بدست می آورد. انتظارات چنینی می توانست بسیار خطرناك باشد و در نتیجه امامان باید این امید را بدون برافروختن تعصب در پیروان خود و ایجاد انقلابهای مسلحانه زنده نگه می­داشتند. از این رو مكتب فكری ماورائی و كلامی مهدی در طول زمان شكل گرفت. تولد، غیبت و بازگشت او فراتر از دانش هر انسان معرفی شد و حتی برای پیروان امامان، اندیشیدن در این امور حرام و غیر مشروع بود و نه تنها نام او مخفی بود، بلكه برای اشاره به وی از القابی مانند القائم، حجت آل محمد، صاحب الزمان و البته مهدی استفاده می شد.
شیعه معتقد است مهدی می آید تا ماموریت حسین –شهید بزرگ كربلا- را تكمیل كند و بر اساس این اعتقاد رایج، او در یكی از روزهای عاشورا –دهمین روز از محرم (اولین ماه در سال قمری)- كه مصادف با كشته شدن حسین بن علی است، ظهور می­كند. او در مكه –مقدس ترین شهر اسلامی- پدیدار می شود ولی حكومت خود را در كوفه –جایی كه علی كشته و دفن شده و در نزدیكی كربلا و حرم حسین است- بنا می گذارد.
این نویسنده به عقیده شیعه در مورد رجعت امام حسین ع در آخر الزمان نیز اشاراتی می كند و می نویسد: دیانت شیعی نمی تواند آخرالزمانی بدون پیامبر، علی و دو فرزندش -حسن و حسین- بپذیرد و براین اساس بازگشت و رجعت حسین برای انتقام خون خود از همان آغاز وعده داده شده است. در نتیجه مهدی و حسین دو نماد و الگوی همگام با یكدیگر، در نمایش پایانی جهان در منابع شیعی معرفی شده اند كه در بسیاری از آنها پیامبران و فرشتگان دیگر نیز همراه مهدی هستند. “[او] اولا برای انتقامجویی و ثانیا با نقشی مسیحاگونه از جانب پروردگار می آید تا عدل وانصاف را در زمین برقرار سازد."[4]… [بنابراین] نزد شیعه ابعاد عبادی و سیاسی مهدویت به صورت جدایی ناپذیری درهم آمیخته است. تمامی عالم وجود، با حسین در مركز آن به عنوان مفهوم مقدس “عبد فداشده” با نمادگرایی فراتاریخی كه درد و رنج اجتماعی را به پیروزی رهایی بخش تبدیل ساخته است.
وی در ادامه به نقش این تفكرات و باورها در انقلاب اسلامی ایران و نیز شكل گیری حزب الله لبنان می پردازد كه در جای خود قابل تامل و دقت است.[5]
3) اندیشه مهدویت و نقش آن در قدرت گرفتن ملل شیعی
در مقاله دیگری[6] كه دكتر تیموتی فورنیش در ژانویه 2011 برای موسسه اینگما[7] -به هدف بررسی اهداف ایران از هسته ای شدن و نقش اعتقاد به مهدویت در این زمینه- تهیه كرده است، به طور تفصیلی به بحث مهدویت و نگاه دو طایفه شیعه و اهل سنت به آن پرداخته است. جالب آن است كه در این مقاله بسیاری اطلاعات دقیق علمی در موضوع مهدویت – مانند احادیث خاص پیامبر در مورد مهدی ع، نظر ابن خلدون در این باب، علائم ظهور مانند دجال و سفیانی و…- بیان گردیده كه توجه پژوهشگران غرب را به این مقوله نشان می دهد.
نویسنده در بخشی از این مقاله به دیدگاه شیعه در مورد امامت و نیز حادثه غم انگیز كربلا و نقش آن در شكل گیری تفكر شیعی می­پردازد و جالب آن است كه اعتقاد شیعیان به وجود امام دوازدهم و فرزند برای امام حسن عسكری ع را از ابداعات ابوسهل نوبختی و برای حفظ جامعه شیعی می شمارد. پس از آن وی به نقش این باور و اعتقاد به غیبت و ظهور او در جامعه شیعی و نیز قیامهای برخاسته از این اعتقاد اشاره می كند و اعتقاد به مهدویت را به عنوان قدرت و عنصر سیاسی و مذهبی بسیار مهمی در طول تاریخ می­داند. نكته بسیار قابل توجه در كلام این نویسنده آن است كه قیامهای برخاسته از این تفكر در اهل سنت را بسیار بیشتر از جامعه شیعی می داند كه دو دلیل بر این مساله می شمارد: اول آنكه اهل سنت فاقد ساختار “مرجعیت” -آنگونه كه در شیعه دوازده امامی است- می باشد كه این ساختار شیوه بیان و استنباط احكام را در دو مذهب متفاوت كرده است و دوم آنكه شیعه فرد خاصی با ويژگیهای مشخص را به عنوان مهدی می شناسد حال آنكه جامعه سنی چنین نیست و هركس ممكن است خود را مهدی و دارای وظیفه الهی برای نجات بشر بشمارد. (چنانكه این اعتقاد در مورد افرادی مانند اسامه بن لادن وجود داشته است)
4) بازگشت مهدویت سیاسی
در مقاله دیگری با عنوان “بازگشت مهدی گرایی سیاسی"[9] جین پیری فیلیو -محقق فرانسوی- به نقش اساسی اعتقاد به مهدی ع در فرقه‌ها و حركتهای مختلف شیعه می پردازد. در بخشی از مقاله، نویسنده به بررسی دیدگاه شیخ مفید به عنوان یكی از بزرگترین عالمان شیعه در رابطه با مهدویت می پردازد. او می نویسد:
شیخ دقیقا زمان انتهای غیبت را نمی دانست ولی به روایاتی كه اشاره به ظهور مهدی در یكی از روزهای عاشورای سال قمری داشتند اعتماد داشت. باید توجه داشت كه امام حسین فرزند علی در سال 680 در دهمین روز محرم به شهادت رسیده بود كه در این روز جوامع شیعی به سوگواری می پردازند.
نویسنده این مقاله در ادامه به انقلاب اسلامی ایران هم اشاراتی می نماید و نقش امام خمینی در ارائه نظریه ولایت فقیه به عنوان نظریه ای برای الگو سازی برای حكومت با پشتوانه اندیشه مهدویت را گوشزد می كند.[10]
5) مسیحاگرایی و نقش آن در انقلابهای شیعی
آخرین مقاله كه در اینجا مورد بررسی قرار می گیرد، مقاله ای با نام “مسیحا گرایی در هلال شیعی"[11] است كه توسط دیوید كوك در آوریل 2011 در مجله موسسه آمریكایی هادسون كه عمدتا به تحقیقات در مورد اسلام و كشورهای اسلامی می پردازد[12]، نوشته شده است. در این مقاله نویسنده به نقش اندیشه مسیحاگرایی در انقلابهای كشورهای اسلامی و به ویژه كشورهایی كه شیعیان در آنها حضور موثر دارند، می پردازد. در قسمتی از این مقاله آمده است:
در میان همه رخدادهای دهه هفتاد میلادی، انقلاب اسلامی در ایران به عنوان مهمترین نمایش مسیحاگرایی معاصر قابل دقت است… اعتقاد رایج چنین است كه انقلاب ایران به خودی خود رویدادی آخرالزمانی بوده است كه در سال 1400 هجری صورت گرفته است و خمینی به طرز ماهرانه ای از احساسات منتظرانه مردم برای بسیج علیه شاه استفاده برده است. به عنوان مثال او انقلاب را به عنوان نمادی از مبارزه علیه نیروهای شیطانی یزید (شاه) توسط نیروهای الهی حسین (انقلابیون ایران) شكل داد. در نتیجه او در ذهن بسیاری از مردم نبرد كربلا را در آخرالزمان با استعاره ای مسیحایی به نمایش گذاشت. اگرچه خمینی مراقب بود هیچگاه خود را به صراحت به عنوان امام دوازدهم معرفی نكند، ولی مدعی عناوینی افتخارآمیز مانند “امام خمینی” برای خود بود كه هم عنوان امام دوازدهم را تداعی می كرد و هم پیروان وی از نمادها و ادبیات مسیحایی و مقدس برای شخصیت رهبر انقلابی خود استفاده می كردند.
وی در ادامه به الهام گیری حزب الله لبنان از اندیشه حسینی و مهدوی نیز می پردازد و چنین می نویسد:
در حالی كه حزب الله معمولا از معانی استعاره ای كه در روایات شیعه آمده، استفاده می كرد -به عنوان مثال حسین شهید اغلب توسط حزب الله به عنوان مدل انقلابی برای شبیه سازی حركت خود مورد استفاده قرار می گرفت- نظریه پردازان این جنبش ابتدا تاكید كمتری بر الهام گیری از باور به مهدی داشتند تا آنكه برخی كتابهای چاپ شده در بیروت و نیز جنگ حزب الله با اسرائیل باعث ورود این ادبیات آخرالزمانی به اندیشه های این جنبش شد.
نتیجه گیری
اگرچه بسیاری گفته های این نویسندگان سهوا -به دلیل عدم آشنایی كامل با اندیشه های شیعی- و یا عمدا-به علت دید منفی آنها به شیعیان و انقلاب اسلامی- خلاف واقع و موذیانه است، ولی تاكید غالب این نویسندگان و اندیشمندان بر نقش مهم این دو تفكر –یكی قیام حسینی و دیگری انقلاب مهدوی- بر حركتها و باورهای جامعه شیعی نشان از تاثیر غیر قابل انكار این عناصر نزد شیعه دارد. در نتیجه شیعه باید مراقب باشد این تفكرات را به نحو صحیح نگه داشته و بارور سازد و از سوی دیگر مراقب انحرافات و رخنه هایی كه توسط دوستان نادان و دشمنان دانا در این عناصر بنیادین ممكن است به وجود بیاید، باشد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:34:00 ب.ظ ]





عاشورا و انتظار در يك نگاه
جريان امامت و ولايت ائمة اطهار عليهم السلام جداى از يك‌ ديگر نبوده، بلكه متناسب با شرائط و مقتضيات زمان، جلوه‌هاى گوناگوني به خود گرفته است. اين جريان، گاه در قيام سرخ، گاه در نهضت فرهنگى و علمي، گاه در لباس اسارت و گاه در تبعيد و هجرت، متبلور شده است؛ اما از آن‌جا كه تمامي معصومين، يك نور واحد هستند
(خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَارا[1])، هدف واحدي را نيز دنبال مى‌كنند.
حفظ مكتب، هدايت امت، تبيين و اجراى حق و عدل و نيز ستيز با باطل، هدف مشترك تمام امامان عليهم السلام بود كه هم‌چون رودخانه‌اى كه در مسير خود، پيچ و تاب خاصى مى‌يابد، در هر زمان به شكلي بروز يافت تا همگان را حيات بخشد و سرانجام به اقيانوس حاكميت عدل و امن الهى در زمان حضرت ولي‌عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف بيانجامد.
ليكن در اين ميان، پيوستگى و ارتباط ميان قيام امام حسين عليه السلام و انقلاب حضرت مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف، نمود
بيشتري دارد. گويا نهضت نينوا، نهال و بذرى بود كه در روز عاشورا كاشته شد تا در گذر زمان، رشد كند و در عصر ظهور، به ثمر بنشيند. در عصري كه همة پيامبران و امامان عليه السلام، در انتظار فرا رسيدن آن بوده‌اند؛ عصري كه در آن، وعده‌هاى الهي بر حكومت جهاني حق و عدل[2]، تحقق مي‌يابند و آية استخلاف[3] عينيت پيدا مي‌كند.
نمونه‌هاي پيوند عاشورا و انتظار
1. امام حسين عليه السلام به فرزندش، امام سجاد عليه السلام فرمود: «اى فرزندم! به خدا سوگند؛ خون من از جوشش نخواهد افتاد تا آن‌كه خداوند، مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف را برانگيزد و انتقام خونم را بگيرد[4]».
2. در دعاى ندبه و شرح غم هجران مهدى موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف، از ميان صدها شهيد عترت پيامبر صل الله عليه و آله، تنها از شهيد كربلا، سخن به ميان مي‌آيد.
3. شعار قيام جهانى امام منتظَر و يارانش، «يا للثارات الحسين» خواهد بود.[5]
4. بيش از دويست روايت، به اين مساله اشاره دارند كه حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف ، فرزند و از نسل امام حسين عليه السلام است و خود اين نكته،
گوياى رمز عميق اين ارتباط است. از جمله، پيامبر صل الله عليه و آله در بيانى به فاطمة زهرا عليها السلام فرمود: «قسم به خدايى كه جز او معبودى نيست؛ مهدى اين امت كه عيسى بن مريم، پشت سر او نماز مى‌خواند از ما مى‌باشد» و آن‌گاه با دست مبارك بر شانة امام حسين عليه السلام زد و سه مرتبه فرمود: «او از حسين عليه السلام است»[6]. هم‌چنين آن حضرت، به سلمان و ام سلمه فرمود: «مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف از فرزندان حسين عليه السلام است؛ پس خوشا به حال آن‌كه از دوستان حسين عليه السلام باشد كه به خدا قسم؛ شيعيان و پيروان او در روز قيامت، رستگارند[7]».
امام على عليه السلام نيز در خطاب با امام حسين عليه السلام مي‌فرمايند: «‌اى حسين! نهمين فرزند تو، كسى است كه بر اساس حق، قيام مي‌كند،دين را ظاهر و حاكم مي‌‌نمايد و عدالت را گسترش مي‌دهد» و آن‌گاه كه امام حسين عليه السلام از ايشان مي‌پرسد: «آيا اين امر واقع خواهد شد؟»، ادامه مي‌دهند: «آري، قسم به خدايى كه محمد صل الله عليه و آله را به پيامبري برگزيد و او نيز مرا بر همة آدميان، مبعوث كرد. ليكن اين امر، بعد از غيبت و دور‌ة حيرت خواهد بود»[8].
5. در آيات و روايات متعددى، حضرت مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف به عنوان انتقام‌گيرندة قيام عاشورا و خون به ناحق‌ريختة امام حسين عليه السلام، معرفى شده است كه اين مسأله، به وضوح رابطة تنگاتنگ انقلاب امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف را با ماجراي كربلا بيان مي‌كند.
به عنوان مثال، در تفسير آية «… وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطانا…‌»[9]، رواياتي از پيامبر، امام علي و امام باقر عليهما السلام وارد شده است كه مقتول را امام حسين عليه السلام و ولىّ او را امام قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف، معرفي كرده‌اند.[10]
هم‌چنين در كلامى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «بعد از شهادت امام حسين عليه السلام، فرشتگان ناليدند و گريستند و گفتند: «خدايا! آيا قاتلين فرزند پيامبر صل الله عليه و آله و برگزيده‌ات را به حال خود وا مى‌گذارى؟» پس خداوند، ساية امام قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف را بر آنان نماياند و فرمود: “به وسيلة اين قائم از ظالمين و قاتلين حسين عليه السلام، انتقام مى‌گيرم"»[11].
6. توصيه و سفارش به زيارت حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام در شب ميلاد امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ، افضل اعمال آن شب و موجب آمرزش گناهان و ثواب فراوان مى‌باشد[12] و اين، خود، پيوند ديگري ميان اين دو امام بزرگوار است.
7و8. طبق احاديث وارده، قيام حضرت مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف در سال فرد (مانند قيام عاشورا كه در سال 61 هـ ق واقع شد) و در روز عاشورا اتفاق خواهد افتاد. چنان كه امام باقر عليه اسلام فرموده‌اند: «گويا مى‌بينم امام قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف در روز عاشورا قيام نموده و بين ركن و مقام ايستاده و جبرئيل اعلام مى‌كند: البيعة لله[13]».
9. گوياتر از همه در پيوستگى اين دو رخداد عظيم و بى‌نظير تاريخ، كلام مولايمان حضرت بقيت الله (روحى و ارواح العالمين له الفداء) است كه بعد از ظهور، بين ركن و مقام مى‌ايستد و ندا مى‌دهد: «‌اى جهانيان! آگاه باشيد و بدانيد كه من امام قائم و شمشير انتقام‌گيرنده هستم. ‌اى اهل عالم! آگاه باشيد كه جدم حسين عليه السلام را تشنه‌كام كشتند و عريان، روى زمين افكندند»[14].
10. در زمان رجعت، كه پس از ظهور امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف به وقوع خواهد پيوست و اعتقاد به آن، جزء عقايد مسلّم دينى ماست، امام حسين عليه السلام، نخستين امامي خواهد بود كه به دنيا باز مى‌گردد و هم ايشان خواهند بود كه امام قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف را غسل و كفن نموده و به خاك مى‌سپارد.[15]
شواهد مذكور و موارد متعدد ديگر، گوياى پيوند و ارتباط عميق ميان قيام عاشورا و قيام جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف است كه توجه به اين حقيقت، رسالت و مسئوليت منتظران را در دوران غيبت، ترسيم مي‌كند و ياران و اصحاب وفادار و فداكار امام حسين عليه السلام را به عنوان الگوي حسينى‌بودن و زينبى‌ماندن، به منتظران واقعى عرضه مي‌نمايد تا مبادا از ولايت و امام زمان خود باز بمانند و در شب تار غيبت آن خورشيد عالم‌تاب، گرفتار گرداب گناه و توطئه‌هاى شياطين درون و بيرون شوند؛ چرا كه آن امام و قيام را پاكبازاني مخلص، خدايى و عاشورايى مى‌طلبد.

——————————————————————————–

1. فرازي از زيارت جامعة كبيره.
1. «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ… » سورة توبه، آية 33/ سورة صف، آية 9/ سورة فتح، آية 28.
2. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ ‏… »؛ سورة نور، آية 55.
3. بحار الانوار، ج 45، ص‌299/ معجم احاديث المهدى، ج 3، ص‌182.
4. بحارالانوار، ج52، ص‌308 / نجم الثاقب، ص‌469.
[6]. بحارالانوار، ج 51، ص‌26.
[7]. بحار الانوار، ج 44، ص‌225.
[8]. اكمال الدين، ج 1، ص‌304؛ بحارالانوار، ج 51، ص‌110.
[9]. «و هر كس مظلوم كشته شود، براى وارثش تسلّطى بر قاتل قرار داده‏ايم»؛ سورة اسراء، آية 33.
[10]. تفسير نور الثقلين، ج 3، ص163؛ تفسير عياشى، ج 2، ص‌210؛ الزام الناصب، ج2، ص‌200.
[11]. بحارالانوار، ج 5، ص‌868؛ نجم الثاقب، ج 2، ص‌65.
[12]. اثبات الهداة، ج 7، ص‌128؛ مفاتيح الجنان، ص‌391.
[13]. كشف الغمة، ج 3، ص‌291؛ بحارالانوار، ج 52، ص‌285.
[14]. الزام الناصب، 2، ص‌284.
[15]. بحارالانوار، ج 53، ص‌39؛ اثبات الهداة، ج 7، ص‌103.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:30:00 ب.ظ ]




مام حسین و یارانش مهدی و منتظرانش
اهمیت دادن به نماز
امام حسين‏ (ع) و يارانش سرگرم نبرد بودند كه ابوثمامه، «عمرو بن عبدالله صائدي» خطاب به آن حضرت فرمود: وقت نماز ظهر است، گرچه من دست از تو نمي‏كشم تا كشته شوم، امّا دوست دارم دوركعت نماز با تو بخوانم. امام سربرداشت و در حق او اينگونه دعا كرد.
قال الامام الحسين‏ ع : ذَكَّرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَكَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّينَ الذَّاكِرينَ! نَعَمْ، هذا أَوَّلُ وَقْتِها
آنگاه به ياران فرمود: سَلُوهُمْ أَنْ يَكُفُّوا عَنَّا حَتَّي نُصَلّي.[1]
كوفيان مخالفت كردند. حضرت اباعبدالله‏ ع خود اذان گفت، وقتي اذان تمام شد خطاب به عمر سعد فرمود: يابْنَ سَعْدٍ اَنَسيتَ شَرايِعَ الْاِسْلامِ، اَلاتَقِفُ عَنِ الْحَرْبِ حَتَّي نُصَلّي وتُصَلُّونَ وَنَعُودَ إلي الْحَرْبِ.
عمر سعد جواب نداد. امام‏ ع فرمود، شيطان بر او چيره شد.آنگاه به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود: تَقَدَمَّا اَمامي حَتَّي اُصَلِّيَ الظُّهْرَ
مهلت خواستن براي نماز
در روز نهم محرّم، عمر سعد و ديگر سران نظامي تصميم گرفتند كه با يك حمله عمومي كار را يكسره كنند، حركت لشگرها و بالارفتن گرد و غبارها همه را متوجّه خود ساخت، امام حسين‏ ع برادرش حضرت عبّاس‏ ع را فرستاد تا علّت حركت سپاه دشمن را بداند.
حضرت عبّاس رفت و بازگشت و فرمود: مي‏گويند يا با يزيد بيعت كن و يا آماده نبرد باش.
حضرت اباعبدالله7به برادر فرمود:
اِرْجَعْ اِلَيْهِمْ فَاِن اِسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلي غَدْوَةٍ وَتَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِيَّةَ، لَعَلَّنا نُصَلّي لِرَبِّنا اللَّيْلَةَ وَنَدْعُوهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ يَعْلَمُ أَنّي كُنْتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَتِلاوَةَ كِتابِهِ وَكَثْرَةَ الدُّعاءِ وَالْاِسْتِغْفارِ.[2]
فَقَامَ اللَّيْلَ كُلَّهُ يُصَلِّي وَ يَسْتَغْفِرُ وَ يَدْعُو وَ يَتَضَرَّعُ وَ قَامَ أَصْحَابُهُ كَذَلِكَ يُصَلُّونَ وَ يَدْعُونَ وَ يَسْتَغْفِرُونَ[3]
بَاتَ الْحُسَيْنُ وَ أَصْحَابُهُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ…[4]
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
وقت نماز
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَدَاةَ إِلَى أَنْ تَنْقَضَّ النُّجُومُ[5]؛ از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است كسی كه نماز صبح را تا ناپدید شدن ستارگان به تأخیر بیندازد.
وفای به عهد
امام حسین ع و یارانش
وفاداري نسبت به قرارداد صلح
پس از آنكه با امضاء قرار دادنامه صلح تحميلي معاويه بر عراق و شام حاكم شد از آن پس ديگر امام حسين‏ ع نيز كه به صلح وفادار بود. هرگاه اشخاصي يا گروه‏هايي با امام حسين‏ ع تماس مي‏گرفتند و تلاش مي‏كردند آن حضرت را بر ضدّ معاويه بشورانند پاسخ مي‏داد:
قال الامام الحسين‏ ع : اِنَّ بَيْنيِ وَ بَيْنَ الْقَوْمِ مَوْعِداً أَكْرَهُ أَنْ أُخَلِفَهُمْ، فَاِنْ يَدْفَعِ اللهُ عَنَّا فَقَديماً ما أَنْعَمَ عَلَيْنا وَ كَفي، وَاِنْ يَكُنْ ما لابُدَّ مِنْهُ فَفَوْزٌ وَشَهادَةٌ اِنْ شاءَ اللهُ. امام حسين‏ ع فرمود: ميان ما و اين قوم وعده و قراري است كه نمي‏خواهم از آن بازگردم، پس اگر خداوند شرّ آنها را از ما دفع كند، كه همواره در گذشته نيز چنين مي‏كرد و ما را كفايت مي‏فرمود. و اگر ناچار با آنان درگير شويم پس رستگار شده و شهادت در انتظار ماست، اگر خدا بخواهد.[6]
وفاي به پيمان صلح
به معاويه خبر داده بودند كه حسين‏ ع قصد قيام و مبارزه بر ضدّ تو را دارد و با شيعيان خود در رفت و آمد است. معاويه نامه‏اي به امام حسين‏ ع نوشت و خبرهاي رسيده را طرح كرد و هشدار داد كه از كوفيان پروا كنيد، آنها نسبت به پدر و برادر تو وفادار نبودند. امام‏ ع در جواب او نوشت:
قال الامام الحسين‏ ع : أَتاني كِتابُكَ، وَ أَنَا بِغَيْرِ الَّذي بَلَغَكَ عَنّي جَديرٌ، وَالْحَسَناتُ لايَهْدي لَها إِلاَّ اللهُ، وَما أَرَدْتُ لَكَ مُحارَبَةً وَلا عَلَيْكَ خِلافاً، وَما أَظُنُّ أَنَّ لي عِنْدَاللهِ عُذْراً في تَرْكِ جِهادِكَ!! وَما أَعْلَمُ فِتْنَةً أَعْظَمَ مِنْ وِلايَتِكَ أَمْرَ هذِهِ الأُمَّةِ![7]
امام حسين‏ ع فرمود: نامه تو بدست من رسيد، من به آن گزارشاتي كه بتو دادند سزاوار نيستم، و نيكوكاري‏ها را جز خدا هدايت نمي‏كند، من هم اكنون قصد جنگ يا مخالفت بر ضد تو را ندارم، گرچه فكر مي‏كنم عذري در ترك مبارزه با تو را نزد خداوند نخواهم داشت، زيرا من فتنه و فسادي بزرگتر از حكومت تو بر اين امّت سراغ ندارم.
اصحاب حضرت
حضرت راجع به اصحابشان نیز می فرمایند: فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي…[8]
يارانى وفادارتر و پرمهرتر و بهتر از ياران خويش نمى‏شناسم…
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ… [9]
اگر شيعيان ما - كه خداوند بر اطاعتش موفقشان بدارد - با دلهاي متّحد و يكپارچه بر وفاي به عهد و پيمان اجتماع مي‏كردند، ملاقات ما از آنها به تأخير نمي‏افتاد، و سعادت ديدار و مشاهده با معرفت و راستي بر آنها به زودي حاصل مي‏شد…
صله رحم
امام حسین ع و یارانش
اگر زندگي بايد بگونه‏اي اجتماعي و در سايه وحدت و همكاري تداوم يابد تا به تكامل و رستگاري برسيم، چه بهتر كه در زندگي اجتماعي به خويشاوندان و فاميلان خود توجّه داشته و با آنان ارتباط داشته باشيم كه ره‏آوردهاي فراواني خواهد داشت.
قال الامام الحسين‏ ع : مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُنْسَأَ في‏ أَجَلِهِ وَ يُزادَ في‏ رِزْقِهِ‏ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ.[10]
امام حسين‏ ع فرمود: كسي كه دوست دارد و خوشحال است تا عمر او طولاني گردد، و روزي او فراوان شود، پس با خويشاوندان خود ارتباط داشته باشد.
بزرگواری حسین ع را ببینید:
شمر خود را به خيام امام حسين ع و يارانش نزديك كرد و صدا زد: خواهرزاده‏هايم عبد اللَّه، جعفر، عبّاس، و عثمان كجايند؟ امام حسين ع به عباس ع و برادرانش فرمود: جواب شمر را بدهيد گر چه فاسق است، چه آنكه او يكى از دايى‏هاى شما است. عباس ع و برادرانش گفتند: به ما چه كار دارى؟ شمر گفت: اى خواهرزاده‏هايم شما در امان هستيد، خود را همراه برادرتان حسين ع به كشتن ندهيد، و به اطاعت امير مؤمنان يزيد بن معاويه درآييد. حضرت عباس ع به او چنين پاسخ داد: دو دستهايت بريده باد! و بر آنچه از امان را آورده‏اى لعنت باد اى دشمن خدا، آيا به ما امر مى‏كنى برادرمان و آقايمان حسين ع پسر فاطمه3 را رها كنيم، و پيرو ملعونان و ملعون ملعون‏زادگان شويم؟ شمر در حالى كه خشمگين و سرافكنده بود، به سوى لشكرش بازگشت.[11]
با وجود اینكه دشمن است و برای قتل فرزند رسول الله آمده ولی باز حضرت قرابت را محترم می شمارد…
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
علي بن ابراهيم وارد خيمه‏ حضرت ولی عصر ارواحنا فداه شد و به محضر مولي عرض سلام كرد، سخناني بين آن حضرت و او گذشت كه قسمتي از آن، چنين است: فقال: يا ابا الحسن قد كنا نتوقعك ليلا و نهارا، فما الذي بطأبك علينا؟‌اي ابوالحسن، ما شب و روز توقع آمدن تو را داشتيم، چه چيز آمدنت را نزد ما به تاخير انداخت؟
قلت: يا سيدي، لم اجد من يدلني الي الآن. عرض كردم:‌اي سرورم، تا الان كسي را نيافته بودم كه مرا راهنمائي كند. قال لي: لم تجد احدا يدلك؟ به من فرمودند: هيچكس را نيافتي كه تو را راهنمايي كند؟
ثم نكث باصبعه في الارض. آنگاه با انگشتان روي زمين كشيدند،
ثم قال: لا، ولكنكم كثرتم الاموال و تحيرتم علي ضعفاء المومنين و قطعتم الرحم الذي بينكم، فاي عذرلكم الان؟[12] سپس فرمودند: نه، ولكن شما اموالتان را زياد كرديد و اختلاف و حيرتي به زيان مومنان ضعيف، پديد آورديد و بين خود قطع رحم نموديد، پس الان براي شما چه عذري مانده است؟…
حضرت علت تأخير در توفيق ديدار را ناشايستهاي زير دانسته‏اند:
1 - مال اندوزي ثروتمندان و در نتيجه درماندگي ضعفاي شيعه.
2 - قطع رحم (بريدن از خويشاوندان)
حیاء و عفت و غیرت ناموسی
امام حسین ع و یارانش
غیرت ناموسی حسین ع تا آخرین نفس
وَ لَمْ يَزَلْ ع يُقَاتِلُهُمْ حَتَّى حَالُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَحْلِهِ- فَصَاحَ وَيْلَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عَرَباً كَمَا تَزْعُمُونَ قَالَ: فَنَادَاهُ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا تَقُولُ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ فَقَالَ إِنِّي أَقُولُ أُقَاتِلُكُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِي وَ النِّسَاءُ لَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَكُمْ وَ جُهَّالَكُمْ وَ طُغَاتَكُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِي مَا دُمْتُ حَيّاً.[13]
امام دلاورانه مي‏جنگيد و ابن‏سعد، همگان را بر كشتن حضرت ترغيب مي‏كرد و مي‏گفت: از هر سو بر او حمله بريد. شمر با گروهي از جنگ جويان مقابله خيمه‏ي حسين آمد و بين امام و خيمه‏اش حايل شد. حسين ع فرمود: واي بر شما‌اي پيروان خاندان ابي‏سفيان، اگر دين نداريد و از روز قيامت هم پروايي نداريد، در دنياي خود آزاده باشيد و به حسب و نسب خود برگرديد؛ اگر چنان كه گمان داريد، عرب هستيد. شمر صدا زد:‌اي پسر فاطمه چه ميگوئي؟ حضرت فرمودند: ميگويم من با شما ميجنگم و شما با من ميجنگيد زنان را كه گناهي نيست سركشان و نادانان خود را از تعرض بحرم من بازداريد.
جايگاه زنان در عاشورا
نهضت عاشورا براي احياي ارزش‌هاي ديني بود. در سايه آن حجاب و عفاف زن مسلمان نيز جايگاه خود را دريافت و امام حسين‌ ع و زينب كبرا و دودمان رسالت‌، چه با سخنانشان و چه با نحوه عمل خويش‌، يادآور اين گوهر ناب گشتند. زينب كبرا وخاندان امام حسين‌ ع الگوي حجاب و عفاف هستند. زنان در عاشورا در عين مشاركت در حماسه عظيم و ادامه رسالت حسّاس و بزرگ اجتماعي‌، متانت و عفاف را هم مراعات كردند و اسوه همگان شدند.
سيد بن طاووس نقل كرده است‌: «در شب عاشورا امام حسين‌ ع در گفتگو با خانواده‌اش آنان را به حجاب و عفاف و خويشتن داري توصيه كرد. روز عاشورا وقتي كه زينب كبري بي‌طاقت صبر شد و به صورت خود زد امام‌ ع به او فرمود آرام باش زبان شماتت اين گروه را به ما دراز مكن‌.» دختران و خواهران امام‌ ع (در همه صحنه‌ها)مواظب بودند تا حريم عفاف و حجاب اهل بيت پيامبر تا آن جا كه مي‌شود حفظ و رعايت شود. از اعتراض‌هاي شديد حضرت زينب نيز به يزيد اين بود كه «اي يزيد آيا از عدالت است كه كنيزان خود را در حرم سرا پوشيده نگاه داشته‌اي و دختران پيامبر را به صورت اسير شهر به شهر مي‌گرداني و حجات آنان را هتك كرده‌، چهره هايشان را در معرض ديد همگان قرار داده‌اي كه دور و نزديك به صورت آنان نگاه كنند.» ولي با آن حال وظيفه بزرگي هم در عاشورا به عهده زنان گذاشته شده بود و آن هم پيام رساني واشاعه فرهنگ عاشورا بود.
اين است مقام زن و اين است جايگاه زني كه عاشورا به بعد از خودش به جاي گذاشت‌.[14]
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
در دعای اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطَّاعَةِ حضرت نسبت به زنان اینگونه دعا فرموده و خواسته خود از ایشان را اینچنین بیان می فرمایند: وَعَلَي‏ النِّسآءِ بِالْحَيآءِ وَالْعِفَّةِ و به زنان حيا و عفت عنايت كن.
فرد منتظر در مسير لطف و تأييد رهبر قرار مي‏گيرد؛ به گونه‏اي كه در طول مسير فعاليت، بر اميدش افزوده مي‏گردد. حجاب زن مسلمان، لباسي است كه نشان از فاطمه زهرا (عليها سلام) دارد و اتصال عملي زن را به روش و سيره محكم الگوي زنان عالم نشان مي‏دهد؛ لذا در صورت ارائه كامل اين شعائر الهي، زن محجبه به سبب شباهت ظاهري به مادر عترت، مورد عنايت خاص منجي موعود قرار گرفته و زمينه كسب فيض را در او قويتر مي‏سازد؛ زيرا اين نماد، نمود فاطمي بودن اين امت مي‏باشد كه خداي سبحان، رسالت پرچمداريش را بر عهده زن نهاده است.[15]
خوش اخلاقی
امام حسین ع و یارانش
قال الامام الحسين‏ ع : الْخُلْقُ الْحَسَنُ عِبادَةٌ.[16]
اخلاق نيكو عبادت است.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
امام صادق ع فرمودند: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ.[17]
هركس دوست مي‌دارد از ياران حضرت قائم، ع ، باشد بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكاري و اخلاق نيكو رفتار نمايد.
خود حضرت نیز در دعای اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطَّاعَةِ برای مردم خورفتاری را طلب نی نمایند: وَعَلَي الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصافِ وَ حُسْنِ‏ السّيرَةِ و برمردم انصاف و خوشرفتاري ارزاني فرما.
تقوا و پرهیزكاری
امام حسین ع و یارانش
ابی عبدالله ع می فرمایند: أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقَاهُ أَنْ يُحَوِّلَهُ عَمَّا يَكْرَهُ إِلَى مَا يُحِبُّ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ.[18]
شما را به تقواي الهي سفارش مي‏كنم زيرا خداوند براي كسي كه تقواي الهي داشته باشد ضمانت كرده كه حالش را از آنچه ناخوش دارد به آنچه كه دوست مي‏دارد دگرگون سازد و از آنجا كه گمان ندارد روزيش دهد.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
امام صادق ع فرمودند: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ…[19]
هركس دوست مي‌دارد از ياران حضرت قائم، ع ، باشد بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكاري و… رفتار نمايد.
حضرت خطاب به شیخ مفید می فرماید: أَنَّهُ مَنِ اتَّقَى رَبَّهُ مِنْ إِخْوَانِكَ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجَ مِمَّا عَلَيْهِ إِلَى مُسْتَحِقِّيهِ كَانَ آمِناً مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُبْطِلَةِ وَ مِحَنِهَا الْمُظْلِمَةِ الْمُضِلَّةِ…[20]
ما به تو اطمينان مي‏دهيم كه هر كس از برادران دينيت، تقوای الهی را رعایت كند و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه‏ نابود كننده و گرفتاريهاي تيره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود.
روزی حلال
امام حسین ع و یارانش
طلب روزی حلال
اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَال.[21]
بار الها! روزى حلالت را بر من بگستران.
بازتاب و نتيجه لقمه حرام‌
ابی عبدالله ع روز عاشورا خطاب به دشمن می فرماید: كُلُّكُمْ عَاصٍ لِأَمْرِي غَيْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِي فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيْلَكُمْ أَ لَا تُنْصِتُونَ أَ لَا تَسْمَعُونَ.[22]
همه‏ي در نافرماني امر من مصريد و سخن مرا نخواهيد پذيرفت زيرا كه شكمهاي شما همه‏ي از مال حرام پر است و كار قلب شما و قفل آن آن‏سان سرسري نيست، قفلي كه خدا زده نمي‏توان شكست‌اي واي به شما! آيا اين اندازه بي‏انصافيد؛ آيا انصاف نمي‏دهيد؟ آيا گوش فرانمي‏دهيد؟
امام مهدی4 و منتظرانش
طلب روزی حلال
ونحن نسئلك من الرزق ما يكون صلاحا للدنيا وبلاغا للاخرة.[23]
و ما از تو روزی می خواهیم كه در آن صلاح دنیا و رسیدن به آخرت است.
وَ أَكْثِرْ مِنَ الْحَلَالِ مَالِي…[24]
و از راه حلال مالم را زیاد كن.
لزوم پرهیز از مال حرام و شبهه ناك
و طهر بطوننا من الحرام و الشبهة.[25]
و شكمهای ما را از غذای حرام و شبهه ناك پاك پردان.
دل از دنیا بریدن
امام حسین ع و یارانش
نكوهش از دنيا پرستي
شخصي از سرمايه‏داران مدينه خانه بسيار مجلّلي ساخت و از امام حسين‏ ع دعوت كرد تا ازنزديك خانه او را تماشا كرده و براي او دعا كند، وقتي امام‏ ع وارد آن خانه بسيار وسيع و اشرافي شد اظهار داشت:
قال الامام الحسين‏ ع : أَخْرَبْتَ دارَكَ، وَ عَمَّرْتَ دارَ غَيْرِكَ، غَرَّكَ مَنْ فِي الأرْضِ، وَ مَقَتَكَ مَنْ فِي السَّماءِ.[26]
امام حسين‏ ع فرمود: خانه خويش «آخرت» را ويران كردي، و خانه ديگران «دنيا» را آباد ساختي، اهل روي زمين تو را گرامي خواهند داشت، امّا اهل آسمان دشمنت خواهند بود.
قیام حضرت نیز برای دنیا و پادشاهی آن نبود: أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع [27]
من از شهر و ديار خويش نه براى راحت‏ طلبى و وانهادن مسئوليت به راه افتاده‏ام و نه براى خوشگذرانى و بيهودگى؛ نه انگيزه‏ام ستم كارى و بيدادگرى است و نه تبهكارى؛ بلكه براى اصلاح اوضاع امّت جدّم قيام كردم، و مى‏خواهم «امر به معروف» و «نهى از منكر» كنم، و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب عمل كنم…
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
دنیازدگی از آفات آخرالزمان
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ6سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِيهِ سَرَائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فِيهِ عَلَانِيَتُهُمْ طَمَعاً فِي الدُّنْيَا لَا يُرِيدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ يَكُونُ دِينُهُمْ رِيَاءً لَا يُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ يَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَيَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِيقِ فَلَا يَسْتَجِيبُ لَهُم.[28]
پيامبر خدا 6فرمود: بر مردم زمانى خواهد آمد كه در اثر طمع در دنيا، باطن آنان ناپاك و ظاهرشان نيكو خواهد بود. آنان چيزى را كه نزد پروردگارشان است نمى‏خواهند و دينشان ريائى است و هيچ ترسى از خدا با وجودشان آميخته نشده است. خداوند همه آنان را دچار كيفر مى‏كند، در نتيجه آنان مانند كسى كه در حال غرق شدن است خدا را مى‏خوانند ولى خدا به آنان پاسخ نمى‏دهد.
مال اندوزی مانع وصال
حضرت در داستان علی بن مهزیار یكی از علتهای محرومبت مردم از فیض حضورشان را مال اندوزی و رسیدگی نكردن به فقرل و ضعفا بیان فرمودند:، ولكنكم كثرتم الاموال و تحيرتم علي ضعفاء المومنين.[29]
ولكن شما اموالتان را زياد كرديد و اختلاف و حيرتي به زيان مومنان ضعيف، پديد آورديد.
پايداري در راه عقيده
امام حسین ع و یارانش
نافع مي‏گويد: در شب عاشورا هنگامي كه امام وارد خيمه خواهرش زينب شد، من خود شنيدم زينب عليهاالسلام به امام عرض كرد: آيا شما نيات يارانتان را آزموده‏ايد؟ مي‏ترسم در هنگام درگيري اينها شما را تسليم دشمن كنند. امام در پاسخ فرمود: وَاللهِ لَقد بَلوتُهُم فما وَجَدْتُ فيهم إلاّ الأشْوَسَ الأقعَسَ يَسْتأنِسُونَ بِالمَنِيّةِ دوُني إسْتيناسَ الطِفلِ إلي مَحالِبِ اُمِّه.[30]
به خدا قسم آنها را امتحان كردم و در آنها چيزي جز دلاوري و استواري نديدم و علاقه آنها به مرگ در راه من مثل علاقه طفل به شير مادر است.
شب عاشورا نیز وقتی كه حضرت بیعت از یاران خویش برداشت و فرمود كه با اهل بیت من از اینجا بروید، گفتند: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا يَقُولُ النَّاسُ لَنَا وَ مَا ذَا نَقُولُ لَهُمْ نَقُولُ إِنَّا تَرَكْنَا شَيْخَنَا وَ كَبِيرَنَا وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّنَا لَمْ نَرْمِ مَعَهُ بِسَهْمٍ وَ لَمْ نَطْعَنْ مَعَهُ بِرُمْحٍ وَ لَمْ نَضْرِبْ بِسَيْفٍ لَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا نُفَارِقُكَ أَبَداً وَ لَكِنَّا نَقِيكَ بِأَنْفُسِنَا حَتَّى نُقْتَلَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ نَرِدَ مَوْرِدَكَ فَقَبَّحَ اللَّهُ الْعَيْشَ بَعْدَكَ.[31]
اى فرزند رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله در باره ما مردم چه خواهند گفت، و ما به مردم چه بگوييم، (بگوييم) كه ما شيخ و كبير و سيّد و امام و فرزند دخت پيامبر را رها كرديم، در ركابش تيرى از كمان ما نجسته، نيزه در كف ما بكار گرفته نشده، شمشير ما بر دشمن فرود نيامده، نه به خدا اى فرزند رسول اللَّه، هرگز از تو جدا نشده، بلكه جانهاى ما پاسبان جان شريفت بوده تا در پيش رويت در خون خود غلتيده، آنچه بر تو وارد آيد بر ما نيز وارد گردد، وه چه زشت است زندگى بعد از تو.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
امام سجاد ع فرمودند: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَذْهَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ شِيعَتِنَا الْعَاهَةَ وَ جَعَلَ قُلُوبَهُمْ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ.[32]
هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند بيمارى را از شيعيان ما برطرف ميسازد، و دلهاى آنان را همچون پاره‏هاى آهن ميكند.
رعایت حق الناس
امام حسین ع و یارانش
شب عاشورا و سخن از حق الناس
امام حسين ع با صداي بلند اعلام فرمود كه: لا يقتل معي رجل عليه دين[33] هر كس به مردم بدهكار است، براي جنگ با من همراه نشود.
مسلم بن عقیل و وصیت به ادای دین
سفیر مظلوم امام در واپسین لحطات عمر به فكر ادای دین خویش است، او در آن لحطات سه وصیت می كند:
إِنَّ عَلَيَّ دَيْناً بِالْكُوفَةِ اسْتَدَنْتُهُ مُنْذُ قَدِمْتُ الْكُوفَةَ سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَاقْضِهَا عَنِّي فَإِذَا قُتِلْتُ فَاسْتَوْهِبْ جُثَّتِي مِنِ ابْنِ زِيَادٍ فَوَارِهَا وَ ابْعَثْ إِلَى الْحُسَيْنِ ع مَنْ يَرُدُّهُ فَإِنِّي قَدْ كَتَبْتُ إِلَيْهِ أُعْلِمُهُ أَنَّ النَّاسَ مَعَهُ وَ لَا أَرَاهُ إِلَّا مُقْبِلًا.[34]
همانا در شهر كوفه من قرضى دارم كه از هنگامى كه وارد اين شهر شدم آن را بقرض گرفته‏ام و آن هفتصد درهم است، پس زره و شمشير مرا بفروش و بدهى مزبور را بپرداز، و چون كشته شدم بدن مرا از ابن زياد بگير و دفن كن، و كسى بنزد حسين ع بفرست كه او را (از اين سفر) باز گرداند، زيرا من باو نوشته و آگاهش ساخته‏ام كه مردم با او هستند، و چنين پندارم كه او در راه است.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
َلَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَتَصَرَّفَ فِي مَالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ[35] تصرف در مال احدي بدون اذن او جائز نيست.

——————————————————————————–
[1] . تاريخ طبري ج3 ص326 وج7 ص347، أعيان الشيعة ج1 ص606، واقعه طف ص229، كامل ابن أثير ج3 ص29
[2] . تاريخ طبري آملي ج3 ص314 و ج7 ص319، ارشاد شيخ مفيد ص230، انساب الاشراف ج3 ص185.
[3] . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 94
[4] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏44، ص: 394
[5] . الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص: 479
[6] . تاريخ طبري ج3 ص308، كامل ابن أثير ج2 ص554، بداية و نهاية ج8 ص188، اعيان الشيعة ج1 ص597.
[7] . تاريخ ابن عساكر «شرح حال امام حسين‏7» ص197 حديث 254.
[8] . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 91
[9] . الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص: 499
[10] . عيون أخبار الرضا ج2 ص48 حديث 157، بحار الأنوار ج74 ص91 حديث 15.
[11] . اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 88
[12] . دلائل‏الإمامة ص : 297
[13]. اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 119
[14] . آموزه‌ها و پيام‌هاي قيام عاشورا، محمد حسين باقري
[15] . نقش حجاب در توسعه: حجاب لباس انتظار، سيمين دخت بهزادپور
[16] . تاريخ يعقوبي ج2 ص246.
[17] . الغيبة للنعماني، ص: 200
[18] . تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 240
[19] . الغيبة للنعماني، ص: 200
[20]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص: 499
[21] . دعای عرفه
[22] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏45، ص:8
[23] . مزار كبیر، ص165
[24] . مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: 289
[25] .المصباح‏للكفعمي ص : 280
[26] . تنبيه الخواطر ج1 ص70، مستدرك الوسائل ج3 ص467 حديث 4013.
[27] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏44، ص: 330
[28] . الكافي، ج‏2، ص: 296
[29] . دلائل‏الإمامة ص : 297
[30] . مقتل الحسين مقرم، ص 265.
[31] . اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 91
[32] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏52، ص: 317
[33] . كلمات الإمام الحسين7- الشيخ الشريفي
[34] . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 61
[35] .كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 521

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:26:00 ب.ظ ]





ياران امام حسين (ع) الگوي ياران امام مهدي (عج)
يكي از نيازهاي اساسي منتظران در عصر غيبت، لزوم برخورداري از الگوهاي عملي، در مسير خودسازي و نيز همراهي و مساعدت امام معصوم است، كساني كه توانسته باشند در عرصه عمل، براي تحقق اهداف و آرمان‌هاي امام خود، جان فشاني كنند و نمونه‌هاي روشني در طريق اطاعت و سرسپردگي باشند و به راستي، چه كساني شايسته‌تر از ياران امام حسين عليه السلام؟!
ياراني كه امام خود را در تحقق بخشيدن به اهدافش ياري كردند؛ ياران بزرگ و مجاهدي كه عقل بشري از درك مقامشان عاجز است؛ آن‌هايي كه امام معصوم عليه السلام، در وصفيشان فرمود: «فَإني لا أعلمُ أصحاباً أوفي و لا خيراً أصحابي…؛ من ياراني بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمي‌شناسم.»1
در حقيقت ياران اباعبدالله عليه السلام، معيارهايي را در اختيار ما قرار داده‌اند تا به وسيله‌ آن‌ها، خود را محك زده و با عمل به آن‌ها، خود را براي قيام جهاني و روز باشكوه ظهور، آماده‌تر سازيم.
الف) معرفت و محبت
محبت، حالتي بين محب و محبوب است كه اگرچه از درون و قلب، سرچشمه مي‌گيرد، اما در ظاهر و افعال و اعمال محب، به روشني بروز پيدا مي‌كند. محبتي پايدار و حقيقي است كه در پي معرفت باشد؛ چراكه هرچه شناخت بيشتر باشد، محبت شديدتر و عميق‌تر خواهد بود. راه ايجاد و تعميق محبت به ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف آن است كه انسان به صاحب الزمان به عنوان مطلوب كامل خويش، معرفت حاصل كند و ابعاد وجودش را بشناسد.
معرفتي كه مورد تأكيد ائمه عليهم السلام واقع شده، معرفتي سطحي نيست كه عموم مردم به آن آشنا هستند، بلكه مقصود، معرفتي خاص، با ويژگي‌ها و توصيفاتي است كه در احاديث و ادعيه وارده شده است. مشكل امت اسلام، پس از پيامبر صل الله عليه و آله ، عدم معرفت واقعي به حجت زمان خود بود. كوفيان، امام حسين عليه السلام را مي‌شناختند، اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هيچ بصيرت و آگاهي نسبت به مقام والاي ايشان.
در مقابل، ياران حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام از چنان معرفتي به امام زمان خويش برخوردار بودند كه شهادت در راه او را بر زندگي جاودانه در دنيا، بر مي‌گزيدند؛ چنان‌چه يكي از ياران امام، اين‌گونه به اين حقيقت تصريح مي‌كند: «الحمدالله الذي شرفنا بالقتل معك و لو كانت الدنيا باقيه و كنا فيها مخلدين لاثرنا المحفوظ معك علي الإقامة فيها؛ خدا را سپاس كه اين شرافت را نصيب ما كرد تا در كنار شما به شهادت برسيم و اگر دنيا باقي باشد و ما در آن جاودان باشيم، قيام با شما را بر ماندن در اين دنيا ترجيح مي‌دهيم.»2
آنان، وجود امام را نعمتي بزرگ از جانب خدا و مورد سفارش پيامبر صل الله عليه و آله مي‌دانستند.3 در تاريخ آمده است كه در دومين روز محرم الحرام، پس از ورود امام و يارانش به كربلا، آن حضرت خطبه‌اي خواند. آن‌گاه، بُرَيْر از جاي برخاست و گفت: «يابن رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم! لقد منّ الله بك علينا أن نقاتل بين يديك نقطع فيك أعضائنا ثم يكون جدك شفيعنا يوم القيامة؛ اي پسر رسول خدا صل الله عليه و آله ! خداي تعالي وجود مباركت را بر ما منت نهاده است تا در ركاب شما نبرد كنيم تا در راه شما اعضاي بدنمان تكه تكه شود، براي آن‌كه در روز قيامت، جد شما شفيع ما گردد.»4
اشعاري كه هريك از ياران، در موقع نبرد به زبان مي‌آوردند نيز، اشاره به عمق معرفت آنان از امام دارد. براي مثال، يكي از ياران امام، هنگام خروج براي جهاد، اين رجز را مي‌خواند: «أميري حسينٌ و نِعمَ الأمير؛ سرورٌ فؤادِ البَشير النّذير؛ حسين عليه السلام امير من است و چه خوب اميري است، او موجب شادي و سرور دلِ بشارت دهنده و ترسانند از خطرها ( پيامبر اكرم صل الله عليه و آله ) است.»5
حجاج بن مسروق جُعفي نيز از ديگر ياران امام مي‌باشد كه ايشان را اين‌گونه معرفي مي‌كند: «أقدم حسيناً هادياً مهدياً، أليومَ تَلقا جدّك نبياً، ثُمَّ أباك ذالنَّدا علياً، ذاك الذي تَعرِفُهُ وصياً؛ اي حسين! اي امامي كه هم هدايت‌يافته‌اي و هم ديگران را هدايت مي‌كني؛ امروز، جدت، پيامبر صل الله عليه و آله را ملاقات خواهي كرد و سپس پدرت، علي عليه السلام را كه صاحب فضل و جود و احسان است و ما او را وصي رسول صل الله عليه و آله و جانشين بر حق او مي‌دانيم.»
ياران امام مهدي نيز، معرفتي عميق به ايشان دارند. امام سجاد عليه السلام در وصف آنان مي‌فرمايد: «القائلين بأمامَتِه؛ آنان به امامت امام مهدي اعتقاد راسخ دارند»6 و اين معرفت عميق، سرچشمه‌ محبتي حقيقي به امام مي‌شود؛ به گونه‌اي كه به تعبير امام صادق عليه السلام«يحفون به و يقونه بأنفسهم في الحرب؛ آنان در ميدان رزم، او (حضرت مهدي) را در ميان مي‌گيرند و در كشاكش جنگ، با جان خود، از ايشان محافظت مي‌كنند.»7
معرفت و پارسايي
زهد و پارسايي از ويژگي‌هاي برجسته‌ ياران ائمه عليهم السلام مي‌باشد. معرفت هنگامي پيروي از امام را به دنبال دارد كه آميخته به حب دنيا نباشد. از اين‌رو، منتظران واقعي، كساني هستند كه در سايه‌ كسب معرفت، نفس خويش را از دنيازدگي خالص كنند.
ياران امام حسين عليه السلام انسان‌هايي بودند كه دل‌بستگي به دنيا و فرزند و مال را كنار گذاشته و همه را، همراه جان خويش، تقديم امام نمودند. هنگامي كه اباعبدالله الحسين عليه السلام به فرزندان عقيل فرمود: « شهادت مسلم، خانواده شما را بس است. من به شما رخصت مي‌دهم كه به سوي خانه‌هاي خود برويد»8 فرزندان عقيل در پاسخ امام گفتند: «آيا به مردم بگوييم امام و رهبر و بزرگ خود را در ميان دشمنان تنها گذارديم و از او دفاع نكرديم؟ سوگند به خدا، چنين نخواهيم كرد؛ بلكه جان و مال خود را فداي تو خواهيم نمود.»
در مقابل نيز، كساني را مي‌بينيم كه در اثر دل‌بستگي به دنيا و با وجود معرفت به حقانيت امام، حاضر به پيروي از ايشان نيستند. يكي از اين اشخاص، عبيدالله بن حر جُعفي است. او كسي بود كه كاروان امام حسين عليه السلام در مسير خود با او برخورد كرد. امام با او به گفت‌وگو نشست و او را به همراهي خود فراخواند؛ اما عبيدالله در جواب گفت: «به خدا سوگند مي‌دانم كه هر كه شما را دنبال كند، در آخرت سعيد و خوشبخت خواهد شد… اما اين طرح و نقشه را بر من تحميل مكن، چراكه نفس من بر مرگ آمادگي ندارد.»9
مردم كوفه نيز كه با امام عليه السلام بيعت كرده بودند و به ايشان قول همكاري داده بودند، به جهت دل بستگي به دنيا، به ايشان خيانت كردند؛ چنان‌چه در تاريخ نقل شده است كه امام از چند تن از اهالي كوفه ـ كه پس از شهادت مسلم، به ايشان پيوسته بودند-درباره‌ رأي و نظر مردم كوفه پرسيدند و آن چند نفر در پاسخ گفتند: «در بين اشراف، رشوه‌هاي بزرگ، رد و بدل مي‌شود و اگرچه دل‌هاي ساير مردم با شماست، اما شمشيرهايشان عليه شما آماده گشته است.»10
آن‌گاه حضرت اباعبدالله عليه السلام فرمود: «النّاس عبيد الدنيا و الدين لعق علي ألسنتهم…؛ مردم، بنده‌ دنيايند و دين، لقلقه‌ زبان آن‌هاست… .»11
در هنگامه‌ ظهور، نيز كساني كه به ظاهر، منتظر امام عليه السلام بوده‌اند، از ايشان جدا مي‌شوند. چنان‌چه امام صادق عليه السلام در اين‌باره مي‌فرمايند: «إذا خَرَجَ القائم خَرَجَ مِن هذا الأمر من كان يري من أهله…؛ هنگامي كه قائم قيام كند، كساني كه به نظر مي‌رسيد از ياران او باشند، از امر (ولايت) بيرون مي‌روند…»12
عبادت و راز و نياز با پروردگار
از مخنف نقل شده كه در ظهر عاشورا و در كشاكش جنگ، ابوثمامه‌ صاعدي نزد امام آمد و گفت: «من دوست دارم در حالي كه نماز آخرم را با شما به جاي آورده‌ام، خدا را ملاقات كنم.»13 حضرت در جواب فرمود: «ذكرت الصلاة جعلك الله من المصلين الذاكرين؛ نماز را ياد آوردي، خدا تو را از نمازگزاراني كه به نماز تذكر مي‌دهند، قرار دهد.» آن‌گاه امام حسين عليه السلام به همراه نيمي از ياران خود به نماز ايستادند و سعيد بن عبدالله حنفي، خويش را سپر امام قرار داد و تيرهاي رها شده از سوي دشمن را به جان خريد تا آن‌كه به شهادت رسيد.
در شب عاشورا نيز، تمام اصحاب در خيمه‌هاي خود به راز و نياز و عبادت مشغول بودند. راوي مي‌گويد: «و بات الحسين عليه‌السّلام و اصحابه تلك الليلة و لهم دوي كدوي النحل ما بين راكع و ساجد و قائم و قاعد؛ حسين عليه السلام و يارانش، آن شب را در حالي به صبح رساندند، كه زمزمه‌ آنان در حالات ركوع و سجود و ايستاده و نشسته، مانند زمزمه‌ زنبوران عسل، شنيده مي‌شد.»14
در وصف ياران امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز از پيامبر اكرم صل الله عليه و آله نقل شده است: «مُجِدُّون في طاعة الله؛ آنان در راه اطاعت خداوند، اهل جديت و تلاش هستند..»15 امام علي عليه السلامدر توصيفشان فرموده‌اند: «رجال لا ينامونَ اليل لهم روي في صلواتهم كروي النحل يبيتون قياماً علي أطرافهم و يسبحون علي خير لهم؛ مردان شب‌زنده‌داري كه زمزمه‌ نمازشان، مانند نغمه‌ زنبوران عسل به گوش مي‌رسد. شب‌ها را با شب‌زنده‌داري سپري مي‌كنند و بر فراز اسب‌ها خدا را تسبيح مي‌كنند.»16
وفاي به عهد
امام عليه السلام در شب عاشورا به خيمه‌ حضرت زينب عليها السلام رفتند و ميان ايشان، گفت‌وگويي صورت گرفت. از آن‌جمله، حضرت زينب عليها السلام به امام عليه السلام عرض كرد: «آيا شما نيات ياران خود را امتحان كرده‌ايد؟ مي‌ترسم كه در هنگامه‌ درگيري، شما را به دشمن تسليم كنند.» امام حسين عليه السلام در جواب فرمودند: «اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم و ليس فيهم الأشوس الأقعص يستأنسون بالمنية دوني استئناس الطفل بلبن أمّة؛ به خدا سوگند، ايشان را آزموده‌ام و آنان را انسان‌هايي سينه‌سپركرده يافته‌ام، به گونه‌اي كه به مرگ زيرچشمي مي‌نگرند و شوقشان به مرگ، كمتر از شوق كودك به شير مادرش نيست.»17
در آن شب، زيباترين و ماندگارترين صحنه‌هاي تاريخ اسلام، شكل گرفت. امام عليه السلام بيعت خود را از همه‌ ياران برداشت و از ايشان خواست تا در تاريكي شب پراكنده شوند. اما هريك از اهل بيت عليهم السلام، اصحاب و ياران در سرسپردگي عاشقانه‌ خويش، بار ديگر ابراز وفاداري كردند. مسلم بن عوسجه عرض كرد: «يابن رسول الله صل الله عليه و آله ! در جهان كسي از ما لئيم‌تر نباشد، اگر اين‌جا تو را رها كنيم. پناه مي‌بريم به خدا از اين‌كه از ركاب همايوني تو دوري كنيم. خدا هرگز روزي را نياورد كه من چنين كنم…. حتي اگر سلاحي به دست نداشته باشم، با پرتاب سنگ به جنگشان خواهم رفت … و هرگز از تو جدا نخواهم شد، تا در ركاب تو كشته شوم.» سعيد بن عبدالله حنفي نيز عرض كرد: «سوگند به خدا، هرگز تو را رها نمي‌كنيم، تا براي خدا مشخص شود كه سفارش پيامبر صل الله عليه و آله را نسبت به تو عمل كرده ايم و اگر بدانم كه در راه تو به شهادت مي‌رسم و سپس زنده مي‌شوم و ذرات وجودم را بر باد مي‌دهند و هفتاد بار با من چنين كنند، باز از تو جدا نخواهم شد…»18
و اينك ما در زمان انتظار سرورمان، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به سر مي‌بريم. به راستي، آيا ما مدعيان منتظر، به اندازه‌ ياران سيدالشهداء عليه السلام، از جان و مال خود، خواهيم گذشت؟ منتظر واقعي در ميدان عمل، به سوي ظهور گام بر مي‌دارد و در هر صبح با امامش بيعتي تازه مي‌بندد و به خدا خويش قول مي‌دهد كه هرگز از اين عهد و پيمان برنگردد، تا از ياران و دفاع‌كنندگان از مولايش باشد و در اين راه از همه پيشي بگيرد؛ عهدي كه حتي مرگ هم نتواند آن را بشكند: «اللهم إني اجدد له في صبيحة يومي هذا و ما عشتُ من أيامي عهداً و عقداً و بيعةً له في عنقي لا أحول عنها و لا أزول ابداً اللهم اجعلني من أنصاره و أعوانه و الذّابينَ عنهُ و المسارعين اليه في قضاء حوائجه و الممتثلينَ لِأوامره و المحامين عنه و السابقينَ إلي ارادته و المستشهدين بين يديه اللهم إن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادك حتماً مقضياً فأخرجني من قبري مؤتزراً كفني شاهراً سيفي مجرداً قناتي ملبياً دعوة الداعي في الحاضر و البادي…»19
………………………………………..
پي نوشت :
1. الكامل في التاريخ، ج 2، ص 577
2. مقتل الحسين، مقرم، ص 59
3. پيامبر اكرم صل الله عليه و آله در حديث ثقلين از امام، به عنوان يكي از امانات خويش نام مي‌برد و عنوان مي‌كند كه در قيامت، شفيع كسي خواهند بود كه به اين امانت چنگ زند.
4. اللهوف، ص 35
5. ابصار العين، ص 96
6. منتخب الأثر، آيت الله صافي گلپايگاني، ص 244
7. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 52، ص 308
8. ارشاد شيخ مفيد، ص231
9. تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 407
10. همان، ص 405
11. بحار، ج 44، ص 383
12. الغيبة، نعماني ص 317
13. ابصار العين، ص 120
14. الهوف، ص 130
15. بحارالانوار، ج 36، ص 207
16. همان، ج 52، ص 308
17. مقتل الحسين عليه السلام ، مقرم، ص 219
18. الهوف، صص 127-129
19. مفاتيح الجنان، دعاي عهد
ياران امام حسين (ع) الگوي ياران امام مهدي (عج)
يكي از نيازهاي اساسي منتظران در عصر غيبت، لزوم برخورداري از الگوهاي عملي، در مسير خودسازي و نيز همراهي و مساعدت امام معصوم است، كساني كه توانسته باشند در عرصه عمل، براي تحقق اهداف و آرمان‌هاي امام خود، جان فشاني كنند و نمونه‌هاي روشني در طريق اطاعت و سرسپردگي باشند و به راستي، چه كساني شايسته‌تر از ياران امام حسين عليه السلام؟!
ياراني كه امام خود را در تحقق بخشيدن به اهدافش ياري كردند؛ ياران بزرگ و مجاهدي كه عقل بشري از درك مقامشان عاجز است؛ آن‌هايي كه امام معصوم عليه السلام، در وصفيشان فرمود: «فَإني لا أعلمُ أصحاباً أوفي و لا خيراً أصحابي…؛ من ياراني بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمي‌شناسم.»1
در حقيقت ياران اباعبدالله عليه السلام، معيارهايي را در اختيار ما قرار داده‌اند تا به وسيله‌ آن‌ها، خود را محك زده و با عمل به آن‌ها، خود را براي قيام جهاني و روز باشكوه ظهور، آماده‌تر سازيم.
الف) معرفت و محبت
محبت، حالتي بين محب و محبوب است كه اگرچه از درون و قلب، سرچشمه مي‌گيرد، اما در ظاهر و افعال و اعمال محب، به روشني بروز پيدا مي‌كند. محبتي پايدار و حقيقي است كه در پي معرفت باشد؛ چراكه هرچه شناخت بيشتر باشد، محبت شديدتر و عميق‌تر خواهد بود. راه ايجاد و تعميق محبت به ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف آن است كه انسان به صاحب الزمان به عنوان مطلوب كامل خويش، معرفت حاصل كند و ابعاد وجودش را بشناسد.
معرفتي كه مورد تأكيد ائمه عليهم السلام واقع شده، معرفتي سطحي نيست كه عموم مردم به آن آشنا هستند، بلكه مقصود، معرفتي خاص، با ويژگي‌ها و توصيفاتي است كه در احاديث و ادعيه وارده شده است. مشكل امت اسلام، پس از پيامبر صل الله عليه و آله ، عدم معرفت واقعي به حجت زمان خود بود. كوفيان، امام حسين عليه السلام را مي‌شناختند، اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هيچ بصيرت و آگاهي نسبت به مقام والاي ايشان.
در مقابل، ياران حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام از چنان معرفتي به امام زمان خويش برخوردار بودند كه شهادت در راه او را بر زندگي جاودانه در دنيا، بر مي‌گزيدند؛ چنان‌چه يكي از ياران امام، اين‌گونه به اين حقيقت تصريح مي‌كند: «الحمدالله الذي شرفنا بالقتل معك و لو كانت الدنيا باقيه و كنا فيها مخلدين لاثرنا المحفوظ معك علي الإقامة فيها؛ خدا را سپاس كه اين شرافت را نصيب ما كرد تا در كنار شما به شهادت برسيم و اگر دنيا باقي باشد و ما در آن جاودان باشيم، قيام با شما را بر ماندن در اين دنيا ترجيح مي‌دهيم.»2
آنان، وجود امام را نعمتي بزرگ از جانب خدا و مورد سفارش پيامبر صل الله عليه و آله مي‌دانستند.3 در تاريخ آمده است كه در دومين روز محرم الحرام، پس از ورود امام و يارانش به كربلا، آن حضرت خطبه‌اي خواند. آن‌گاه، بُرَيْر از جاي برخاست و گفت: «يابن رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم! لقد منّ الله بك علينا أن نقاتل بين يديك نقطع فيك أعضائنا ثم يكون جدك شفيعنا يوم القيامة؛ اي پسر رسول خدا صل الله عليه و آله ! خداي تعالي وجود مباركت را بر ما منت نهاده است تا در ركاب شما نبرد كنيم تا در راه شما اعضاي بدنمان تكه تكه شود، براي آن‌كه در روز قيامت، جد شما شفيع ما گردد.»4
اشعاري كه هريك از ياران، در موقع نبرد به زبان مي‌آوردند نيز، اشاره به عمق معرفت آنان از امام دارد. براي مثال، يكي از ياران امام، هنگام خروج براي جهاد، اين رجز را مي‌خواند: «أميري حسينٌ و نِعمَ الأمير؛ سرورٌ فؤادِ البَشير النّذير؛ حسين عليه السلام امير من است و چه خوب اميري است، او موجب شادي و سرور دلِ بشارت دهنده و ترسانند از خطرها ( پيامبر اكرم صل الله عليه و آله ) است.»5
حجاج بن مسروق جُعفي نيز از ديگر ياران امام مي‌باشد كه ايشان را اين‌گونه معرفي مي‌كند: «أقدم حسيناً هادياً مهدياً، أليومَ تَلقا جدّك نبياً، ثُمَّ أباك ذالنَّدا علياً، ذاك الذي تَعرِفُهُ وصياً؛ اي حسين! اي امامي كه هم هدايت‌يافته‌اي و هم ديگران را هدايت مي‌كني؛ امروز، جدت، پيامبر صل الله عليه و آله را ملاقات خواهي كرد و سپس پدرت، علي عليه السلام را كه صاحب فضل و جود و احسان است و ما او را وصي رسول صل الله عليه و آله و جانشين بر حق او مي‌دانيم.»
ياران امام مهدي نيز، معرفتي عميق به ايشان دارند. امام سجاد عليه السلام در وصف آنان مي‌فرمايد: «القائلين بأمامَتِه؛ آنان به امامت امام مهدي اعتقاد راسخ دارند»6 و اين معرفت عميق، سرچشمه‌ محبتي حقيقي به امام مي‌شود؛ به گونه‌اي كه به تعبير امام صادق عليه السلام«يحفون به و يقونه بأنفسهم في الحرب؛ آنان در ميدان رزم، او (حضرت مهدي) را در ميان مي‌گيرند و در كشاكش جنگ، با جان خود، از ايشان محافظت مي‌كنند.»7
معرفت و پارسايي
زهد و پارسايي از ويژگي‌هاي برجسته‌ ياران ائمه عليهم السلام مي‌باشد. معرفت هنگامي پيروي از امام را به دنبال دارد كه آميخته به حب دنيا نباشد. از اين‌رو، منتظران واقعي، كساني هستند كه در سايه‌ كسب معرفت، نفس خويش را از دنيازدگي خالص كنند.
ياران امام حسين عليه السلام انسان‌هايي بودند كه دل‌بستگي به دنيا و فرزند و مال را كنار گذاشته و همه را، همراه جان خويش، تقديم امام نمودند. هنگامي كه اباعبدالله الحسين عليه السلام به فرزندان عقيل فرمود: « شهادت مسلم، خانواده شما را بس است. من به شما رخصت مي‌دهم كه به سوي خانه‌هاي خود برويد»8 فرزندان عقيل در پاسخ امام گفتند: «آيا به مردم بگوييم امام و رهبر و بزرگ خود را در ميان دشمنان تنها گذارديم و از او دفاع نكرديم؟ سوگند به خدا، چنين نخواهيم كرد؛ بلكه جان و مال خود را فداي تو خواهيم نمود.»
در مقابل نيز، كساني را مي‌بينيم كه در اثر دل‌بستگي به دنيا و با وجود معرفت به حقانيت امام، حاضر به پيروي از ايشان نيستند. يكي از اين اشخاص، عبيدالله بن حر جُعفي است. او كسي بود كه كاروان امام حسين عليه السلام در مسير خود با او برخورد كرد. امام با او به گفت‌وگو نشست و او را به همراهي خود فراخواند؛ اما عبيدالله در جواب گفت: «به خدا سوگند مي‌دانم كه هر كه شما را دنبال كند، در آخرت سعيد و خوشبخت خواهد شد… اما اين طرح و نقشه را بر من تحميل مكن، چراكه نفس من بر مرگ آمادگي ندارد.»9
مردم كوفه نيز كه با امام عليه السلام بيعت كرده بودند و به ايشان قول همكاري داده بودند، به جهت دل بستگي به دنيا، به ايشان خيانت كردند؛ چنان‌چه در تاريخ نقل شده است كه امام از چند تن از اهالي كوفه ـ كه پس از شهادت مسلم، به ايشان پيوسته بودند-درباره‌ رأي و نظر مردم كوفه پرسيدند و آن چند نفر در پاسخ گفتند: «در بين اشراف، رشوه‌هاي بزرگ، رد و بدل مي‌شود و اگرچه دل‌هاي ساير مردم با شماست، اما شمشيرهايشان عليه شما آماده گشته است.»10
آن‌گاه حضرت اباعبدالله عليه السلام فرمود: «النّاس عبيد الدنيا و الدين لعق علي ألسنتهم…؛ مردم، بنده‌ دنيايند و دين، لقلقه‌ زبان آن‌هاست… .»11
در هنگامه‌ ظهور، نيز كساني كه به ظاهر، منتظر امام عليه السلام بوده‌اند، از ايشان جدا مي‌شوند. چنان‌چه امام صادق عليه السلام در اين‌باره مي‌فرمايند: «إذا خَرَجَ القائم خَرَجَ مِن هذا الأمر من كان يري من أهله…؛ هنگامي كه قائم قيام كند، كساني كه به نظر مي‌رسيد از ياران او باشند، از امر (ولايت) بيرون مي‌روند…»12
عبادت و راز و نياز با پروردگار
از مخنف نقل شده كه در ظهر عاشورا و در كشاكش جنگ، ابوثمامه‌ صاعدي نزد امام آمد و گفت: «من دوست دارم در حالي كه نماز آخرم را با شما به جاي آورده‌ام، خدا را ملاقات كنم.»13 حضرت در جواب فرمود: «ذكرت الصلاة جعلك الله من المصلين الذاكرين؛ نماز را ياد آوردي، خدا تو را از نمازگزاراني كه به نماز تذكر مي‌دهند، قرار دهد.» آن‌گاه امام حسين عليه السلام به همراه نيمي از ياران خود به نماز ايستادند و سعيد بن عبدالله حنفي، خويش را سپر امام قرار داد و تيرهاي رها شده از سوي دشمن را به جان خريد تا آن‌كه به شهادت رسيد.
در شب عاشورا نيز، تمام اصحاب در خيمه‌هاي خود به راز و نياز و عبادت مشغول بودند. راوي مي‌گويد: «و بات الحسين عليه‌السّلام و اصحابه تلك الليلة و لهم دوي كدوي النحل ما بين راكع و ساجد و قائم و قاعد؛ حسين عليه السلام و يارانش، آن شب را در حالي به صبح رساندند، كه زمزمه‌ آنان در حالات ركوع و سجود و ايستاده و نشسته، مانند زمزمه‌ زنبوران عسل، شنيده مي‌شد.»14
در وصف ياران امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز از پيامبر اكرم صل الله عليه و آله نقل شده است: «مُجِدُّون في طاعة الله؛ آنان در راه اطاعت خداوند، اهل جديت و تلاش هستند..»15 امام علي عليه السلامدر توصيفشان فرموده‌اند: «رجال لا ينامونَ اليل لهم روي في صلواتهم كروي النحل يبيتون قياماً علي أطرافهم و يسبحون علي خير لهم؛ مردان شب‌زنده‌داري كه زمزمه‌ نمازشان، مانند نغمه‌ زنبوران عسل به گوش مي‌رسد. شب‌ها را با شب‌زنده‌داري سپري مي‌كنند و بر فراز اسب‌ها خدا را تسبيح مي‌كنند.»16
وفاي به عهد
امام عليه السلام در شب عاشورا به خيمه‌ حضرت زينب عليها السلام رفتند و ميان ايشان، گفت‌وگويي صورت گرفت. از آن‌جمله، حضرت زينب عليها السلام به امام عليه السلام عرض كرد: «آيا شما نيات ياران خود را امتحان كرده‌ايد؟ مي‌ترسم كه در هنگامه‌ درگيري، شما را به دشمن تسليم كنند.» امام حسين عليه السلام در جواب فرمودند: «اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم و ليس فيهم الأشوس الأقعص يستأنسون بالمنية دوني استئناس الطفل بلبن أمّة؛ به خدا سوگند، ايشان را آزموده‌ام و آنان را انسان‌هايي سينه‌سپركرده يافته‌ام، به گونه‌اي كه به مرگ زيرچشمي مي‌نگرند و شوقشان به مرگ، كمتر از شوق كودك به شير مادرش نيست.»17
در آن شب، زيباترين و ماندگارترين صحنه‌هاي تاريخ اسلام، شكل گرفت. امام عليه السلام بيعت خود را از همه‌ ياران برداشت و از ايشان خواست تا در تاريكي شب پراكنده شوند. اما هريك از اهل بيت عليهم السلام، اصحاب و ياران در سرسپردگي عاشقانه‌ خويش، بار ديگر ابراز وفاداري كردند. مسلم بن عوسجه عرض كرد: «يابن رسول الله صل الله عليه و آله ! در جهان كسي از ما لئيم‌تر نباشد، اگر اين‌جا تو را رها كنيم. پناه مي‌بريم به خدا از اين‌كه از ركاب همايوني تو دوري كنيم. خدا هرگز روزي را نياورد كه من چنين كنم…. حتي اگر سلاحي به دست نداشته باشم، با پرتاب سنگ به جنگشان خواهم رفت … و هرگز از تو جدا نخواهم شد، تا در ركاب تو كشته شوم.» سعيد بن عبدالله حنفي نيز عرض كرد: «سوگند به خدا، هرگز تو را رها نمي‌كنيم، تا براي خدا مشخص شود كه سفارش پيامبر صل الله عليه و آله را نسبت به تو عمل كرده ايم و اگر بدانم كه در راه تو به شهادت مي‌رسم و سپس زنده مي‌شوم و ذرات وجودم را بر باد مي‌دهند و هفتاد بار با من چنين كنند، باز از تو جدا نخواهم شد…»18
و اينك ما در زمان انتظار سرورمان، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به سر مي‌بريم. به راستي، آيا ما مدعيان منتظر، به اندازه‌ ياران سيدالشهداء عليه السلام، از جان و مال خود، خواهيم گذشت؟ منتظر واقعي در ميدان عمل، به سوي ظهور گام بر مي‌دارد و در هر صبح با امامش بيعتي تازه مي‌بندد و به خدا خويش قول مي‌دهد كه هرگز از اين عهد و پيمان برنگردد، تا از ياران و دفاع‌كنندگان از مولايش باشد و در اين راه از همه پيشي بگيرد؛ عهدي كه حتي مرگ هم نتواند آن را بشكند: «اللهم إني اجدد له في صبيحة يومي هذا و ما عشتُ من أيامي عهداً و عقداً و بيعةً له في عنقي لا أحول عنها و لا أزول ابداً اللهم اجعلني من أنصاره و أعوانه و الذّابينَ عنهُ و المسارعين اليه في قضاء حوائجه و الممتثلينَ لِأوامره و المحامين عنه و السابقينَ إلي ارادته و المستشهدين بين يديه اللهم إن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادك حتماً مقضياً فأخرجني من قبري مؤتزراً كفني شاهراً سيفي مجرداً قناتي ملبياً دعوة الداعي في الحاضر و البادي…»19
………………………………………..
پي نوشت :
1. الكامل في التاريخ، ج 2، ص 577
2. مقتل الحسين، مقرم، ص 59
3. پيامبر اكرم صل الله عليه و آله در حديث ثقلين از امام، به عنوان يكي از امانات خويش نام مي‌برد و عنوان مي‌كند كه در قيامت، شفيع كسي خواهند بود كه به اين امانت چنگ زند.
4. اللهوف، ص 35
5. ابصار العين، ص 96
6. منتخب الأثر، آيت الله صافي گلپايگاني، ص 244
7. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 52، ص 308
8. ارشاد شيخ مفيد، ص231
9. تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 407
10. همان، ص 405
11. بحار، ج 44، ص 383
12. الغيبة، نعماني ص 317
13. ابصار العين، ص 120
14. الهوف، ص 130
15. بحارالانوار، ج 36، ص 207
16. همان، ج 52، ص 308
17. مقتل الحسين عليه السلام ، مقرم، ص 219
18. الهوف، صص 127-129
19. مفاتيح الجنان، دعاي عهد

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:23:00 ب.ظ ]




نگاه اصلاح گرايانه حسيني و مهدوي

انسان‌‌هاي آرمان‌خواه و اصولگرا، هميشه نسبت به انحراف از مسير حق حساس هستند و كج‌روي‌ها را بر نمي‌تابند. در اين ميان، انحرافات حاكمان به دليل تأثيرگذاري وسيع و غير قابل انكار آن بر جامعه، بيشتر، گروه اصولگرا را به فعاليت‌هاي بازدارنده وا مي‌دارد. حركت‌‌هاي آشكار و نهان امامان شيعه عليهما السلام نيز از همين ديدگاه، قابل تفسير است.
يكي از اهداف امام حسين عليه السلام از قيام، ايجاد اصلاحات اساسي در پندارها، گفتارها و رفتارهاي نادرست بود؛ چراكه دستگاه اموي، آموزه‌هاي ديني را تحريف كرده، برداشت‌هاي شخصي را جايگزين دينِ نبوي و علوي نموده و جامعه را دچار نفاق، دنيا زدگي و فساد كرده بود. به همين خاطر امام فرمودند: «قيام من نه براي خوش‌گذراني، فساد و ستم است‌؛ بلكه تنها براي اصلاح امت جدّم و نيز امر به معروف و نهي از منكر است؛ كه اين، روش پيامبر و علي عليه السلام مي باشد».[2]
حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز پس از ظهور، دست به اصلاح كج‌‌انديشي‌‌ها و كج‌روي‌‌ها خواهند زد و بدعت‌ها، خود‌خواهي‌‌ها، فساد‌ها، نفاق‌ها و ‌قرائت‌هاي خود‌خوانده از دين را مورد اصلاح قرار خواهند گرفت. چنانچه رسول گرامي اسلام صل الله عليه و آله و سلم ، فرمود: «هرگاه خداوند اراده فرمايد كه اسلام را عزيز نمايد، پشت هر جبار كينه توز را بشكند؛ زيرا
او بر هر كاري تواناست و امت را بعد از فسادش اصلاح مي كند».
اصلاح مفاسد، ابتدا به صورت مسالت‌‌آميز و با كار فرهنگي انجام مي‌‌گيرد؛ اما در صورت عدم موفقيت، به مبارزة رو در رو نياز دارد. با اين بيان، مناسب است برخي از گونه‌هاي اقدامات اصلاحي را در دو نهضت امام حسين و امام مهدي عليهما السلام بر شماريم:
الف) گونه‌هاي اصلاح‌گري حسيني
1- اصلاح باطل‌گرايي
در جايي كه ناراستي‌ و فسادهاي گوناگون، نه تنها ناپسند نيست، كه به اندازه‌اي سريان يافته است كه حتي يادي از حق نمي‌شود، جاي دارد كه حق‌گرايان و حق‌طلبان، تمام داشته‌هاي خود را براي احياي حق، فدا كنند. به همين جهت، امام حسين عليه السلام در بيان علت قيام خود، مي‌فرمايند:«آيا نمي‌بينيد كه به حق عمل نمي‌‌شود و از باطل نهي نمي‌گردد؟»[3]
2- اصلاح تبعيض‌ و بي‌عدالتي‌ها [4]
عدالت‌خواهي، بانگي است كه از سرشت تمامي انسان‌ها، بلند مي‌شود و هيچ‌گاه به خاموشي نگراييده است. تا زماني كه نداي مظلومان‌ در دادخواهي و عدالت‌طلبي بلند است ، جاي سكوت براي هيچ انسان آزاده‌اي نيست.
3. اصلاح جامعه
از وظايف مهم رهبران جامعه، تربيت، هدايت و ارشاد مردم است. هنگامي كه موتورِ حركتِ جامعه، بر اثر انواع فسادها و بي‌عدالتي‌ها خاموش گشته، بپاخاستن براي اصلاح آن، يك تكليف الهي است. بر همين
اساس، سيد شهيدان عليه السلام فرمود: «…براي اصلاح در امت جدم قيام نموده‌ام».[5]
4. اصلاح و پاك‌سازيِ حكومت از حاكمان ستمگر
امام حسين عليه السلام حكومت زمان خود را ظالم مي‌دانست و مي‌فرمود: «… من مرگِ در راه خدا را جز سعادت، و زندگيِ همراه ستمگران را چيزي جز هلاكت و شقاوت نمي دانم»[6]. سرانجام گفتار و رفتار امام حسين عليه السلام باعث شد مردمي كه غرق در فساد بودند، بيدار و هوشيار شوند و نسبت به عملكرد بني‌اميه در حوزة دين و فرهنگ، اعتراض نمايند و حاكميت آن‌ها را بر اندازند.

ب. گونه‌هاي اصلاح‌گري مهدوي
1. اصلاح اخلاق مردم
يكي از مهمترين وظايف و اهداف اولياي الهي، رشد و تكامل انسان‌هاست؛ چنانچه پيامبر خدا صل الله عليه و آله و سلم در اين‌باره فرموده‌اند: «من براي رشد و به كمال رساندنِ مكارم اخلاق مبعوث شدم».
امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز با وجود آن‌كه در غيبت به سر مي‌برد، اما اين وظيفه را ترك نكرده است. دعا يكي از ابزارهايي است كه ايشان، به وسيلة آن، مردم را به سوي رشد اخلاقي سوق مي‌دهند. شايسته است اين نكته را يادآوري كنيم كه برخي از ادعيه، بيشتر براي اصلاح اخلاقِ فردي و برخي ديگر براي اصلاح اخلاقِ اجتماعي است.
از جمله ادعيه‌اي كه از امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در قالب توقيعات وارد شده است، مي‌توان به اين موارد اشاره نمود:
الف)دعاي افتتاح: اين دعا توسط محمد بن عثمان بن سعيد عمري- نائب خاص امام زمان عليه السلام- گزارش شده است و خواندن آن در شب‌هاي ماه رمضان -كه ماه خودسازي است- بسيار سفارش شده است.
ب) دعاي سمات: اين دعا در قالب توقيع براي نايب خاص امام، عثمان بن سعيد عمري نگاشته شده است و قرائت آن در عصرهاي جمعه، مؤكد است.
ج) دعاي «اللهم ارزقنا توفيق الطاعه…»: اين دعا از ادعية بسيار ارزشمند است و به خواندن و عمل به آن، اهميت زيادي داده شده است.
د) زيارت ناحيه مقدسه: اين زيارت، غم‌نامة امام زمان براي امام حسين عليه السلام در روز عاشوراست.
2. اصلاح جامعه از فساد و مُفسد
يكي از وظايف امام، اصلاح جامعة فاسد است كه گاهي به وسيلة اصلاح درونيِ افرادِ جامعه صورت مي‌گيرد- هم‌چنان‌ كه در مورد قبل، بيان شد- و گاه به صورت برخورد عملي و جرّاحي غدد فسادانگيز جامعه؛ و اين، همان كاري است كه امام حسين عليه السلام انجام داد.
3. اصلاح برداشت‌ها و قرائت‌هاي نادرست از دين
تا زمان ظهور، به قدري دين، دچار بدعت‌ و تحريف و قرائت‌هاي خودخوانده از متون ديني خواهد شد كه با وجود ‌آن‌كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف اسلام ناب را ارائه خواهد كرد، مردم، آن را جديد مي‌بينند!
4. اصلاح رابطة مردم با خود، ديگران و خدا
امام علي عليه السلام در حديثي فرمودند: «سه چيز است كه سومي ندارد: اگر كسي تمام فكر و توجهش به آخرت باشد، خدا دنياي او را به عهده مي‌گيرد و حل مي‌كند؛ اگر كسي درون خودش را اصلاح كند، خدا ظاهرش را اصلاح مي‌نمايد؛ و اگر كسي رابطة خود با خدايش را اصلاح نمايد، حضرت حق، رابطة او و مردم را اصلاح مي نمايد»[7].
امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف زمينة اصلاح هر سة اين روابط را فراهم مي‌كند و همت مردم را در اصلاح آخرت و اصلاح رابطة خود با ديگران قرار مي‌دهد.
5. اصلاح و رفع امتيازات ويژه و رانت‌خواري
«امتياز ويژه» عنواني است كه احتمال سوء استفادة از آن، بسيار زياد است و به همين خاطر، گاهي آن را معادل رانت‌خواري يا ويژه‌خواري مي‌دانند. اين موضوع، زماني اتفاق مي‌افتد كه افراد نزديك حاكميت، بدون داشتن استحقاق، امتيازاتي را براي خود قائل شوند.
يكي از برنامه‌هاي امام زمان(عج) در راستاي بسط عدالت، رفع امتيازات ويژه است؛ چنانچه امام باقر عليه السلام فرمودند: «وقتي امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ظهور نمايد، ويژه‌‌خواري را از بين خواهند برد»[8].
7. اصلاح سيستم حكومتي از كارگزاران ناصالح
بيشترين نارضايتي‌ از دولت‌ها به خاطر برخورد و عملكرد نادرست كارگزاران فاسد است. حتي اگر حاكميت، مشروعيت داشته باشد و حاكمان، صالح باشند، كارگزاران ناصالح سبب نارضايتي مردم خواهند شد؛ به همين جهت، يكي از برنامه‌‌هاي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بركناري اين‌گونه افراد است. امام علي عليه السلام نيز در اين باره فرموده‌اند: «بدانيد وقتي قائم بيايد … حاكمان ستمگر (و ناصالح) را بر كنار مي‌كند…»[9].
——————————————————————————–
1 . اصلاح يعني ايجاد خير و نيكي؛ اصل آن صلح است و صلح چيزي است كه خلاف فساد باشد و مي‌تواند در درون فكر و يا عمل باشد؛ البته بيشترِ كاربرد آن در عمل و رفتار است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص265)
2. بحارالانوار، ج44، ص329.
3 . «الاترون ان الحق لايعمل به وان الباطل لايتناهي عنه». (همان، ج44، ص381)
4 . ارشاد شيخ مفيد، ص204.
5 . «اني خرجت لطلب الاصلاح في امت جدي». (بحارالانوار، ج44،ص329)
6. «اني لا اري الموت الاسعادة الحياة و مع الظالمين الابرما». (تحف العقول، ص249)
8 .بحار، ج68، ص364.
9 . انتظار، شماره13، ص274، به نقل از بحار، ج52، ص309.
10 بحار، ج51، ص120.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:56:00 ب.ظ ]




پيوندي ناگسستني عاشورا و انتظار
كساني نداي حسين را لبيك مي‌گويند و مي‌توانند «فَيَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ مَعَكُم»[1] را آرزو كنند، كه امروز در صحنه باشند. «كُلّ يَوْمٍ عاشُورا»؛ هر روز عاشوراست و هر روز، صف‌بندي حق و باطل؛ در گفته ها، نوشته ها و رفتارها، … . همه و همه؛ چه خوب و چه بد، هر دو خريداراني دارند. دنيا مزرعه است و محل تجارت و كساني به فوز و سعادت مي‌رسند كه خوب زندگي كنند. «كَما تَعيشُونَ، تَمُوتُون»[2]؛ هر گونه كه زندگي مي‌كنيم، آن گونه خواهيم مُرد! خوبان، خوب مي‌ميرند و بدان، بد.
كسي با حسين است كه در عاشوراي انتخاب، خوب انتخاب كند حتي اگر به اشتباه يا هر دليلي در خيمة بدي باشد؛ «حُرّ» وار توبه كند و به امير و سردار خوبي ها ملحق شود. در برابر جذبه ها و مظاهرِ فريبنده پُست و مقام و شهوات و … مستحكم باشد. هيچ به ظاهر اماني را بر «امانِ حسين» ترجيح ندهد. حق شناس و حق گرا باشد. وظيفه خود را بشناسد و در عمل به وظيفه خللي به خود راه ندهد.
امروز، بي طرفي و غافل از خود و زمان خود بودن، حسيني بودن و مهدوي بودن نيست. در اين ميان وظيفه انديشمندان، محققان و مبلّغان و تمام مشتاقان فرهنگ حسيني است كه زمينه سازان ظهور فرزندش باشند. بايد «حسيني» زيست و «مهدوي» قيام كرد، بي‌آنكه خسته شد.
الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْرا[3]
——————————————————————————–
[1]- بحارالانوار، ج98، ص200. اي كاش با شما بوديم و همراهتان به سعادت مي‌رسيديم.
[2]- عوالي اللآلي، ج4، ص72.
[3]- بحارالانوار، ج52، ص122.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:52:00 ب.ظ ]




 

عاشورا و انتظار؛ پيوند‌ها، تحليل‌ها، رهيافت‌ها
مهدي عجل الله تعالي فرجه، ادامه حسين عليه السلام است و انتظار، ادامة عاشورا و بر‌آمده از آن.
مهدي عجل الله تعالي فرجه، فرزند حسين عليه السلام است و فرهنگِ انتظار برآمده از فرهنگ عاشورا و انتظارِ حسين ديگري را كشيدن. اين دو پيوندي ديرين و مستحكم با هم دارند. يكي پشتوانه فرهنگي و زمينه‌ساز براي ديگري است. يكي رمز قيام و به پا خاستن شيعه است و ديگري، عامل حفظ و استمرار آن. عاشورا، دريچه‌اي به انتظار است و انتظار، تجلي آرزوها و آمال كربلا.
انتظار، ثمرة كربلاست. بدون كربلا، انتظار بي معناست. ياران مهدي، همه كربلائيند و در فراز و فرود تاريخ، غربال شده و آب‌ديده‌اند. مگر مي‌توان بي عاشورا، انتظار داشت؟ انتظار بي عاشورا، انتظار بي پشتوانه است.
انتظار و عاشورا، دو بال پرواز شيعه است؛ اگر اين دو نبود، چشمة‌ غدير هم مي‌خشكيد.
پيوند فرهنگ عاشورا و انتظار، دلايل و شواهد متعددي دارد. ما در اين مقاله، ضمن بيان آنها، به تحليل و رهيافت هاي برخاسته از آنها خواهيم پرداخت:
بخش اول: پيوندها
نگاه به عاشورا و انتظار، مي‌رساند كه ميان اين دو، پيوندها و رابطه‌هايي است:
حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه، فرزند حسين عليه السلام است و خونخواه امام حسين عليه السلام. اولين كلام امام عصر عجل الله تعالي فرجه، ياد جدشان حسين بن علي عليه السلام است. شعار ياوران قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه، يالثارات الحسين است. ياري اباعبدالله عليه السلام، ياري حجت بن الحسن العسكري عليه السلام است. آن دو بزرگوار داراي لقبهاي مشتركي هستند، نظير: ثارالله، غريب، رانده‌شده و … . زيارت عاشورا از خونخواهي امام حسين عليه السلام در ركاب مهدي خبر مي‌دهد. مطابق روايات، در روز عاشورا و ميلاد امام حسين عليه السلام، بايد به ياد حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه بود و در روز ميلاد امام زمان عجل الله تعالي فرجه و شب قدر با زيارت امام حسين عليه السلام به ياد اباعبدالله عليه السلام. روز ظهور قائم آل محمد (ص)، عاشوراست. به زيارت امام حسين عليه السلام و زيارت صاحب الامر عليه السلام در اعياد اسلامي توصيه شده است. شهر كوفه، پايگاه مشترك اين دو امام معصوم است. امام عصر عليه السلام به قرائت زيارت عاشورا و زنده نگهداشتن ياد عاشورا عنايت دارند. هر دو امام عليه السلام با بيعت نكردن با طاغوت به اصلاح گري مي‌پردازند. بالاخره در روايات، آرزوي شهادت در ركاب اين دو امام عليه السلام براي شيعيان، تحسين شده است.
بخش دوم: تحليل‌ها
از پيوندها، به تحليل‌ها مي‌رسيم:
عاشورا، پشتوانة فرهنگي انتظار است و منتظران مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه، پرورش يافته مكتب عاشورا هستند. نقش زنان در قيام امام حسين عليه السلام و امام مهدي عجل الله تعالي فرجه بسيار پر رنگ است.
اباعبدالله الحسين عليه السلام و امام زمان عجل الله تعالي فرجه در اهداف، ياران و زمانه اشتراك دارند. توجه به درگيري و نبرد بين حق و باطل، امري است ضروري و سنتي است الهي و جاري. در اين مسير سختي‌ها و مشكلات فراواني بوده است؛ حفظ دين دشوار است. سازش ناپذيري اين دو امام، تدبير و مديريت وتلاش جهت جذب و نيروسازي از تحليل‌هاي ديگري است كه از عاشورا و انتظار به دست مي‌آيد. عاشورا و انتظار با تكيه بر سنتهاي الهي، دولتهاي باطل را به زوال و نابودي مي‌كشانند.
عده‌اي پس از طلب ياري امام، از ياري او به خاطر مشكلات و … بازمي‌مانند و با جدا شدن از سپاه حق به عذاب ابدي دچار مي‌شوند و عده‌اي، پيروز ميدان بوده و سعادتمند مي‌گردند.
و . .
بخش سوم: رهيافت‌ها
همه كساني كه خود را از منتظران واقعي حضرت مي‌دانند، بايستي ضمن تبيين دين، فرهنگ عاشورا و بسيج را تبيين كنند و با الگوسازي؛ اقدام به جذب نيرو و تبليغ نمايند. بايد با توجه به عامل تنش زدايي، جامعه را آماده حركت به سمت شناخت و معرفت امام كرد.
1. تبيين فرهنگ عاشورا
اگر عاشورا پشتوانه فرهنگي «انتظار» است، پس بايد در جهت تبيين حركت عاشورا و نيز برگزاري هر چه با شكوه تر مراسم عاشورا و معرفي اسوه­هاي جاويدان آن، تلاشي دو­چندان كرد.
خيلي فرق است بين اين كه به «عاشورا» به عنوان پشتوانه و عقبه فرهنگي و الهام پذيرِ انتظار نگاه شود؛ يا يك سنّت برخاسته از عواطف و احساسات قومي.
رسانه­هاي عمومي، به خصوص صدا و سيما، حوزه­هاي علميه و مراكز فرهنگي، نقش حياتي و اساسي درغنا بخشيدن به اين فرهنگ دارند.
«كربلا»، دانشگاه بزرگي است با كلاس ها و درسهاي بسيار كه ابعاد و آموزه هاي اين دانشگاه بزرگ، هنوز هم بر بسياري پوشيده است. بايد در اين درياي عميق، گسترده و پُربار، غواصاني ماهر و زبردست، به صيد بپردازند تا گوهرها و مرواريدهاي گران بهاي آن را به چنگ آورده، در اختيار خواستاران و خريداران قرار دهند.
هنوز هم اين حركت عظيم و منشور بي­نهايت، زواياي پنهان و ابعاد گسترده­اي دارد كه تنها بر عاشقان طالب رخ مي­نمايد.
2. تبيين دين
عصر حسين عليه السلام ، عصر غربت دين بود و عصر انتظار نيز چنين است. قيام حسين عليه السلام و فرزندش مهدي عليه السلام براي احياي دين است.
منتظر مهدي عليه السلام، بايد از دين، ضرورت، قلمرو، و زبان آن و… تحليلي عميق داشته باشد تا در اين عصر، بتواند زمينه ساز حركت مهدي عجل الله تعالي فرجه باشد.
3. الگو سازي
حسين عليه السلام و يارانش الگوي منتظرانند، از اين رو بايد در مباني فكري و ويژگي هاي رفتاري و تربيتي آنان، درنگي شايسته كرد.
4. معرفت امام
كساني مي­توانند شعار خود را «يا لثارات الحسين» قرار دهند كه به مقام «ابوّت با امام»[1] رسيده باشند تا بتوانند خون خواه او باشند اين، ممكن نيست مگر با معرفت به حق امام عليه السلام. شعار «يالثارات الحسين» فقط يك شعار برخاسته از عواطف و عصبيت هاي قومي و نژادي نيست، بلكه برخاسته از معرفت به حقِّ «ولايت امام» است. اين معرفت، شناخت حسب و نسب و فضايل آنان نيست، بلكه عرفان به حق ولايت آنان است. [«أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُم‏»[2] و «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ »[3] آنان، از خودمان به ما آگاه تر و مهربان ترند و از همه هواهاي نفساني آزادند.
اين شعار، شعار كساني است كه با درك اضطرار به وحي و حجت، از همه تقليدها، تلقين‌ها، هوس‌ها، غريزه‌ها و… جدا شدند و رسول و امام را به عنوان مربي خود انتخاب كردند كه: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة»[4]
اين درك از امام و اين آگاهي از حق ولايت ايشان، ما را به مقام ابوّت و در نتيجه خونخواهي آنان مي‌رساند؛ آن هم نه پدر جسماني من كه پدر روحاني، مربي، هادي و پيشواي من؛ آن هم پدري كه «مصباح»، «سفينه»، «ميزان»، «وارث»، «امين» و «اسوه» است و سبب سعادت و رستگاري، امنيت، حفظ، نجات، عزّت، قبولي اعمال و… است.
اين نگاه به امام و آگاهي از شؤون و آثار ولايت آنان، ثمرات و بارهاي زيادي با خود دارد و فاصله گرفتن از آن، ضررهاي جبران ناپذيري به همراه دارد. از گام هاي اساسي تمام مراكز فرهنگي و آموزشي، تبيين دقيق اين معنا از امامت است.
5. عزّت
«عزّت» اساس حركت حسيني و مهدوي است و مي تواند اساس سياست راهبردي حكومت ديني در سطح روابط بين المللي باشد. حكومت ديني- به عنوان زمينه ساز دولت كريمة مهدوي- از هر گونه رابطه و مذاكره­اي كه شائبه ذلت داشته باشد، پرهيز مي­كند. منتظرِ «دولت عزيز» (تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَه‏)[5] ، خود بايد عزيز باشد. حسين عليه السلام هم مي فرمود: «هَيْهات مِنَّا الذِلَّّة»
6. جذب نيرو و تبليغ
آن جا كه حسين عليه السلام و مهدي عليه السلام ازجذب نيرو و تبليغ دين دست نمي‌كشند، تكليف منتظران و پيروان آنان مشخص است. جذب نيرو و تبليغ در سطح داخلي و خارجي، از تكاليف عمدة حكومت‌هاي ديني، به عنوان زمينه سازان دولت كريمة مهدوي است.
7. اخلاق
فرياد «هل من ناصر» حسيني و مهدوي، همواره به گوش مي­رسد؛ بايد اين فرياد را پاسخ گفت. اما چگونه؟ اميرمومنان عليه السلام و امام صادق عليه السلام اين چگونگي را پاسخ مي­دهند:
حضرت علي عليه السلام مي‌فرمايد:
«أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ[6] ؛ با پرهيزكاري و تلاش فراوان و پاكدامني و راستي مرا ياري دهيد».
امام صادق عليه السلام نيز مي‌فرمايد:
«مَنْ سُرَّ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِر[7] ؛ كسي كه دوست دارد، از ياران قائم باشد، بايد منتظر باشد و در همان حال، از گناهان اجتناب ورزد و خود را به اخلاق نيكو بيارايد».
ترويج اخلاق و فضايل اخلاقي، به عنوان راهبردي اساسي در حكومت ديني مطرح است. اين سياست كلان و راهبردي به همراه راه‌كارهاي اجرايي آن مي‌تواند به عنوان يك هدف و معيار، براي نقد تمامي ارگان هاي فرهنگي، آموزشي و تبليغي باشد.
8. عنايت ويژه به زنان
با توجه به نقش زنان در قيام مهدي عجل الله تعالي فرجه و حضور آنان در دولت كريمه، بايد براي رشد، اعتلا و بالندگي اين قشر مهم و اثرگذار سرمايه گذاري جدّي صورت گيرد.
به نظر مي­رسد تا كنون آن گونه كه شايسته و در خور منزلت زنان است، كاري بايسته براي آنان صورت نگرفته است. هنوز در سطح حوزه ها، مراكز علمي- فرهنگي، و مديريت‌هاي مياني و كلان جامعه، نقش زن در حاشيه است. بايد براي تربيت و تحصيل زنان، سرمايه گذاري‌هاي اساسي صورت گيرد. غفلت از اين نگاه راهبردي، ضرر و زيان­هاي جبران ناپذيري به انقلاب اسلامي وارد ساخته است. از اين رو تلاش دو چندان و آگاهانه، جهت جبران اين ضايعه، مي طلبد.[8]
——————————————————————————–
[1]- امامان شيعه، بنابر حديث پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم كه فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هذِهِ الْأُمَّةِ»؛ پدران معنوي امّت هستند.
[2] - بحارالانوار، ج21، ص387.
[3] - احزاب، 6.
[4] - بحارالانوار، 23، ص259.
[5] - الكافي ج3، ص424.
[6] - مستدرك‏الوسائل، ج12، ص54.
[7] - بحارالانوار، ج52، ص140.
[8] - برگرفته از كتاب نينوا و انتظار.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:50:00 ب.ظ ]




بصیرت،درس مهم عاشورا برای منتظران
يكي از درس­هاي مهم عاشورا كه ويژگي ياران حضرت امام حسين عليه السلام و ياران حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است و بايستي سرلوحه منتظران قرار گيرد، بصيرت است. بصيرت يكي از خصلت­هاي ستودني حضرت عباس عليه السلام است كه در زيارت ايشان و در وصفي كه حضرت سجاد عليه السلام از ايشان دارد، به آن تأكيد شده است؛ «كان عمنا نافذ البصيره؛ عموي ما ، اهل بصيرت بود». بصيرت به معناي ورود دقيق و آگاهانه است. بصيرت جلوه­هايي دارد كه به برخي از آنها اشارتي مي­شود.
امام شناسي
معرفت به امام در اوج جلوه­هاي بصيرت است. بصيرت به آنكه امام چه جايگاهي دارد؟ چه اهدافي را دنبال مي­كند؟ چه دغدغه اي دارد؟ منتظر چيست؟ چگونه بايد او را ياري كرد؟ وظيفه ديگران در قبال او چيست؟
منتظر وقتي جايگاه بي بديل ولي خدا را دريافت كه سخن و رفتار او نشانة الهي دارد و رفتار او باذن و ادارة الهي است جز بر مسير الهي نمي­گويد و نمي­رود وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ J إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ [1]؛ «از هوا و هوس سخن نمي­گويد،سخنان او وحي الهي است».
چون فهميد ولي خدا، تنها راه هدايت است نه يكي از راه ها و كشتي نجات امّت است كه جز همراهي با آن، طوفان بلاست و غرق شدن هرچند اگر پسر نوح باشي با كشتي و نوح اگر نباشي غرقي.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا سَبِيلَ اللَّهِ الَّذِي مَنْ سَلَكَ غَيْرَهُ هَلَك‏[2]؛ سلام بر تنها راه الهي كه اگر كسي جز آن رود هلاك مي­شود».
« مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمِثْلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق[3]؛ اهل بيت من ، چون كشتي نوح اند، كه هر كه سوار كشتي نوح گردد، نجات يافته و هر كه آن را ترك گويد، غرق شود».
آن گاه خود را با تمام وجود همراه ولي خدا مي­كند « فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ غَيْرِكُم‏[4]؛ با شماييم، با شما، نه با غير شما».
چون دريافت ولي خدا دلسوزترين و مهربانترين است؛
با تمام وجود به او عشق مي­ورزد، عشقي آگاهانه به ولي خدا كه مهربان و دلسوز است و جز او راهي به هدايت نيست. پس باتمام وجود خود را تسليم راه و مسير او مي­كند.«فَأَبْذُلَ نَفْسِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي وَ أَهْلِي وَ جَمِيعَ مَا خَوَّلَنِي رَبِّي[5]‏؛ فدايت پدر و مادرم، اهل و مال و خانواده­ام و آنچه خدا به من داده است».
بصيرت اين كه امام از او چه مي­خواهد؟ چه وظيفه اي در قبال او دارد. ولو امام او در دوران غيبت است، ولي از منظر او غيبت به مثابه مشاهده و ديدار اوست .چرا كه به وظيفه آشنا و به آن عمل مي­نمايد.
زمان شناسي
« الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس[6]؛آنكه زمان و زمانه خود را بشناسد، دچار ترديدها و سردرگمي نخواهد بود.»در برخي روايات، زماني به معناي سلطان و حكومت آمده است كه «إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ [7]؛ چون حكومت تغيير مي كند،زمان تغيير مي يابد». حتي آمده است:«إذا تغيرت نية السلطان تغير [فسد] الزمان [8] ؛چون نيت و اداره حاكمان تغيير مي يابد، زمان و زمانه تغيير مي يابد». ارادة آنان در زمان تأثير دارد . اهل بصيرت به زمان و اوضاع سياسي و اجتماعي زمان خود آگاهند.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به فرزندش فرمود :« عاقل بايستي كه … اهل زمان خود را بشناسد».[9]‏
يار امام حسين عليه السلام و يار حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و منتظر واقعي ، اهل بصيرت است. چون بصيرت دارد و در حد توان شناخت به امام و جايگاه بي بديل او دارد؛ در مي يابد كه چرا ولي خدا «صلح حديبيه» را مي پذيرد و آنگاه بر او نمي آشوبد و بر او اعتراض نمي كند.
فهم اينكه ولي خدا به دنبال حفظ دين است . روزي دين با شهادت او حفظ مي­شود و روزي با عدم شهادت او و ماندن و تحمل كردن اذيت و آزارها، روزي حفظ دين با شهادت حسين عليه السلام است و روزي با آتش­بس امام حسن عليه السلام و باقي اهلبيت عليهم السلام تا مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف كه عمري تحمل مي­كند و روزي ظهور مي­نمايد.
دشمن شناسي
دشمنان امام و حقيقت و خوبي ها ـ آنان كه ارزش ها را به مسلخ مي برند و با خرافه سازي و بدعت سازي و تحريف، پليدي ها را به جاي دين و به جاي هاديان قرار مي دهند ـ دلسوزان دين و ولايت را دشمن و دشمنان دين و اهلبيت را دوست معرفي مي كنند.
شهيدان و مجاهدان ميدانهاي مختلف تاريخ از جمله انقلاب اسلامي را ناجوانمردانه بيگانه از دين و مسير اهل­بيت، حسين عليه السلام و مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف معرفي مي‌كنند. و دشمنان راحت طلب عزلت گزيده، جان و دل به بيگانه داده و به دليل ترس از ميدان گريزان را ولايتي معرفي مي‌كنند. (بصيرت جبهه واحد دشمنان در شكل استكبار (صهيونيسم و نفاق) و چهره دجال گونه تفرقه افكني و اتهام كفر و شرك به اين و آن).
آينده نگري و برنامه ريزي
.« يَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوطِئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَه‏[10]؛ گروهي از مشرق برمي خيزند و زمينه ساز تسلط و حكومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي گردند».
حركت براي ظهور و زمينه سازي ظهور بدون برنامه ريزي معنا ندارد. بدون آينده نگري و برنامه ريزي انتظار ادعايي بيش نيست كه منتظران واقعي خستگي ناپذير، پنهان و آشكارا در تلاش و كوششند.« الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْرا».[11]

 

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:45:00 ب.ظ ]




فرازهایى از بیانات رهبر حکیم انقلاب: عاشورا، سرمشق دائمى امت اسلامى است‏
به گزارش خبرگزاری فارس،همزمان با فرا رسیدن عاشورای حسینی و به مناسبت ایام سوگواری حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)، فرازهایی از بیانات حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی را درباره حماسه بی بدیل عاشورا و بزرگ حماسه‌آفرین آن، حضرت امام حسین(ع) به شرح ذیل مرور می کنیم:‏
«کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاء»
این که گفتند: «کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاء» به معناى این است که زمان مى‏گذرد، اما حوادث جارى در زندگى بشر، حقایق آفرینش دست نخورده است. در هر دوره‏اى انسانها نقشى دارند که اگر آن نقش را به‏درستى، در لحظه مناسب، در زمان خود ایفاء کنند، همه چیز به سامان خواهد رسید، ملتها رشد خواهند کرد، انسانیت گسترده خواهد شد.(26/1/1388)
امام حسین(ع) به عاشورا جان می دهد
روز عاشورا - دهم محرم - فى نفسه با روزهاى دیگر فرقى ندارد؛ این حسین‏بن‏على(ع) است که به این روز جان مى‏دهد، معنا مى‏دهد، او را تا عرش بالا مى‏برد؛ این مجاهدتهاى یاران حسین‏بن‏على(ع) است که به این روز، این خطورت و اهمیت را مى‏بخشد.(19/10/1388)
عاشورا؛ سرمشق دائمى امت اسلامى‏
عاشورا یک حادثه تاریخى صرف نبود، عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دایمى براى امت اسلام بود. حضرت ابى‏عبدالله(ع) با این حرکت - که در زمان خود، داراى توجیه عقلانى و منطقى کاملا روشنى بود - یک سرمشق را براى امت اسلامى نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهیدشدن هم نیست، یک چیز مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است.(5/11/1384)
عاشورا یک بخش از جهاد امام حسین است
امام حسین(ع) را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین(ع) است. تبیین او، امر به معروف او، نهى از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منى و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان - حضرت بیانات عجیبى دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه کربلا و میدان کربلا، این‏ها را باید شناخت.(18/5/1388)
حقایق عاشورا را بازیچه قرار ندهید
گویندگان، وعاظ، مداحان، سرایندگان، همه باید توجه داشته باشند که این یک حقیقت عزیز است، با آن نبایست بازى کرد، حقایق ماجراى عاشورا را نباید بازیچه قرار داد. هر کسى یک چیزى به آن اضافه بکند، خرافه‏اى را به آن وصل بکند، کارهاى غیر معقول را به نام عزادارى انجام بدهد، این‏ها نباید باشد، این‏ها طرفدارى از امام حسین(ع) نیست. یک وقتى ما راجع به مسأله تظاهرات قمه، مطلبى را گفتیم، یک عده‏اى گوشه کنار، صدایشان بلند شد که آقا! این عزادارى امام حسین(ع) است، با عزادارى امام حسین(ع) مخالفت نشود! این، مخالفت با عزادارى نیست، مخالفت با ضایع‏کردن عزادارى است. عزادارى امام حسین(ع) را نباید ضایع کرد. منبر حسینى، مجلس حسینى، محل بیان حقایق دینى یعنى حقایق حسینى است.(19/10/1386)

 

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ق.ظ ]




vارتباط میان رخداد عظیم عاشورا و مسألة مهدویت، به گونه ای گسترده است که می‌توان در هر بعدی از ابعاد آن، بحثی را مطرح کرد. برای مثال، می‌توان در ساحت باطنی آن‌ها سخن گفت و مسأله را از بعد عرفانی، تحلیل و تبیین کرد. چنان چه می‌توان از ساحت عالم انسانی به این مسأله نگریست و از ارتباط میان آن‌ها سخن گفت. همان‌گونه که در این نوشتار کوتاه، تلاش شده است تا شاید یکی از جلوه‌های این ارتباط در ساحت عالم انسانی، تبیین شود.
جامعه ی آرمانی، مظهر ولایت حق
بی گمان، مسأله ی مهدویت، ناظر به جامعه ای آرمانی است که همه ی پیامبران، در تمامی ادیان و شرایع الهی، وعده ی آن را به بشر داده‌اند. جامعة موعودی که بر محور ولایت ولیّ حق و انسان معصومی که دارای همة کمالات است، شکل می‌گیرد.
به نظر می‌رسد، تعبیر «معصوم»، از کسی که ولایت را در جامعة موعود در اختیار دارد، تعبیری کامل‌تر و درست‌تر از تعبیر «انسان کامل» باشد؛ زیرا اولاً، در ادبیات و فرهنگ اسلامی، معصوم، کسی است که به طور مطلق از محیط ولایت حضرت حق، خارج نمی‌شود و ثانیاً، ارتباط تنگاتنگی که میان ولایت اصلی حق‌تعالی و ولایت معصوم وجود دارد، با تعبیر «معصوم»، بهتر منتقل می‌گردد. معصوم، در لسان روایات، کسی است که ما شاء الله را اراده می‌کند؛ یعنی همان چیزی را می‌خواهد که خداوند اراده کرده و مشیت الهی بدان تعلق گرفته است. معصوم، در حقیقت، مفسر مقام عبودیتی است که باطن آن، ولایت می‌باشد.
بنابراین، جامعة مهدوی، جامعه ای آرمانی است که بر محور «ولی الله اعظم» و امام معصوم و عبد مطلق خدای متعال، شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، اگر بخواهیم عصر ظهور را در یک جمله خلاصه کنیم، می‌باید آن را «عصر تجلی عبودیت حق تعالی در گسترة جهان» بخوانیم؛ زیرا عبادت امام زمان و ولی اعظم الهی است که محور عبادت در همة هستی است. در روایات نیز، این‌گونه به این معنا تصریح شده است که «بنا عبد الله و بنا عرف الله»؛ «با ماست که خدا بندگی می‌شود و با ماست که خدا شناخته می‌گردد».
از این روست که گفته می‌شود عصر ظهور، عصر تجلی ولایت و عبودیت حق‌تعالی در همة هستی و در همة ابعاد زندگی بشر است؛ زیرا حیات طیبه و عدالت و مانند آن، همه از آثار ولایت حق است که در عصر ظهور، تجلی کامل می‌یابد و مردم از آثار آن بهره مند می‌گردند.
در روایات شیعی آمده است که هنگام ظهور حضرت ولی‌الله‌اعظم، عالم به حیات طیبه می‌رسد؛ کفر و نمادها و آثار آن از زمین بر چیده می‌شود؛ حق، همه جا را فرا می‌گیرد و نور عدالت بر همه چیز می‌تابد. البته همة این‌ها، تجلی همان ولایت و عبودیت حضرت حق است که در عصر امام زمان (عجل‌الله‌تعالي فرجه‌الشريف) ظهور می‌یابد. این، همان جامعة آرمانی است که همة پیامبران بدان وعده داده اند و انسان در انتظار تحقق آن است.
فطرت، خاستگاه گرایش به جامعة موعود
ناگفته نماند که ریشه و خاستگاه تمایل به این موعود، فطرت بشر است؛ زیرا اگر خدای متعال در فطرت ما میل به جامعة آرمانی را قرار نمی داد، انگیزه‌ای برای دست یابی به آن ایجاد نمی شد. زمانی، دعوت به موعود و جامعه ی آرمانی می‌تواند در انسان انگیزه ایجاد کند که در فطرت و ذات آدمی، تمایل و گرایش به آن، وجود داشته باشد. پس، از آن جایی که انسان در فطرت خویش، متمایل به کمال و دست یابی به جامعة آرمانی است، دعوت به چنین جامعه‌ای در وی ایجاد انگیزه می‌کند.
در مسألة توحید نیز این گونه است. از آن‌جایی که فطرت آدمی متمایل به توحید است، دعوت پیامبران موجب می‌شود که آدمی به سوی فطرت خویش گرایش یابد؛ از این رو، دعوت پیامبران، در حقیقت، بیدار کردن فطرت هاست.
بنابراین اگر توحید و یا گرایش به جامعة آرمانی و عدالت محور، در ذات و فطرت آدمی وجود نداشت، دعوت پیامبران به نتیجه نمی‌رسید.
انسان، به طور طبیعی و فطری به سوی کمال گرایش دارد و نسبت به مراحل کمال و قرب الهی، احساس تعلق می کند و همین احساس تعلق، موجب می‌شود که به آن جامعة آرمانی که پیامبران، وعدة آن را داده اند گرایش یابد. بنابراین، یکی از مهم ترین انگیزه هایی که در نهاد بشر وجود دارد و او را به سوی حرکت در مسیر انبیا و تحمل سختی‌های جهاد اکبر و جهاد اصغر سوق می‌دهد، مسألة قرب الهی و دست یابی به آن است که در حقیقت، چیزی جز دست یابی به کمالِ مطلق و رهایی از نقص نیست.همان گونه که در مسیر تکاملی فردی، تزکیه، مجاهدات‌، تلاش‌ها و تحمل سختی‌ها لازم است، در مسیر دست یابی جامعة بشری به کمال نیز، جهاد باطنی و جهاد ظاهری لازم است تا جوامع، در طی فرآیندی، به تکامل و بلوغ برسند. از این رو همان گونه که برای هر پیامبری، دشمنی بوده است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا»12؛ برای هر جامعه‌ای نیز، دشمنی بوده و هست که موجبات تضاد و تلاش را فراهم می‌آورد.
پس، جامعه ی بشری برای آن که بتواند از مراحل شرک و مظاهر آن عبور کند و به مرحله ی ظهور توحید برسد، نیازمند انگیزه است که این انگیزه، در فطرت وی وجود دارد.گرایش به جامعه ی آرمانی -که در آن، توحید کامل در گستره ی جهانِ هستی ظهور می‌یابد- ازگرایشات فطری بشر است.
بدل سازی شیطان از مدل فطری
باید توجه داشت که دستگاه شیطانی، همواره بر همان مفاهیمی دست می‌گذارد که نزد انسان‌ها ارزشمند است. دشمن نمی تواند باطل را به مردم تحمیل کند؛ از این رو، باطل را با حق در می‌آمیزد و به مردم، عرضه می‌کند.
دستگاه شیطانی، مفاهیم ارزشی - مانند عبودیت- را که در فطرت انسان است، بر طبق میل خود، تغییر می‌دهد و به عنوان اصل، عرضه می کند؛ به جای آزادیِ واقعی، آزادی بی‌بندوباری و به جای عبودیت در توحید، عبودیت مشرکانه را بازسازی می‌کند و به مردم تحویل می‌دهد.
شیطان، در مسألة اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان نیز، همین کار را انجام می‌دهد؛ یعنی با بهره گیری از گرایش فطری بشر به جامعة آرمانی، از این اعقتاد بدل سازی می‌کند تا جامعه را به گمراهی بکشاند.
شکی نیست که ظهور منجی آخر الزمان، وعدة همة پیامبران بوده است و یکی از میثاق هایی که پیامبران با خدا بسته اند، در رابطه با اعتقاد به جامعة آرمانی و تلاش برای ایجاد آن است. حتی خداوند از پیامبران میثاق گرفته است که نسبت به وجود مقدس امام زمان (عجل‌الله‌تعالي فرجه‌الشريف) - به عنوان شخصی که در آخرالزمان می‌آید و یک جامعة عدالت محور جهانی را ایجاد می‌کند- ایمان داشته باشند. اخذ میثاق از آنان، به این معناست که همة آنان و پیروان ایشان می‌بایست برای یاری چنین شخصی، آمادگی کسب کنند و برای ایجاد آن جامعة آرمانی، تلاش نمایند. این گونه است که همة پیامبران به عنوان تمهید گران و آماده سازان جامعة مهدوی محسوب می‌شوند.
رجعت کمالی پیامبران و اولیا
همة پیامبران، سنگ‌بنای جامعه ی آرمانی را -که همانا، توحید است- محکم نموده و برای گسترش آن تلاش کرده‌اند. هر کدام از آنان به نوبه ی خود، مقدمات ظهور آن حضرت را فراهم ‌کرده اند تا این دولت مهدوی ایجاد شود.
آنان، کمال لایق و شایستة خویش را در ایجاد دولت مهدوی می‌دانستند؛ چرا که شرایط محیط و جامعة ایشان، اجازه نمی‌داد تا آنان به کمال شایستة خویش دست یابند. از این روست که مسألة رجعت، مطرح می‌شود.
در عصر ظهور، پیامبران رجعت می‌کنند تا تحت ولایت ولیّ اعظم و در جامعة توحیدمحور او، به کمال شایستة خویش، دست یابند. علاوه بر آنان، مؤمنین واقعی نیز منتظر هستند تا در جامعة آرمانی، حیات مجدد یابند و از آن، بهره برند. به همین جهت عصر ظهور، عصر «تحقق کلمة توحید» با محوریت ولیّ حق است و این، همان وعدة الهی است که روزی، دین حق‌تعالی و حضورِ کامل ولّی او در همة هستی، جریان یابد و انسان‌ها از آن بهره مند گردند.
صف‌بندی امام حسین (عليه‌السلام) در برابر لشگر یزید، اوج درگیری میان کلمة حق و کلمة باطل بود. در یک سو، رفیع‌ترین مکارم انسانی و اخلاقی ایستاده بود و در سوی دیگر، پست‌ترین صفات انسانی.
عاشورا، گامی در تحقق جامعة آرمانی
در هیچ کجای تاریخ بشریت، تمام مکارم اخلاقی در برابر تمام رذایل اخلاقی، ظهور پیدا نکرده است؛ بلکه در عاشوراست که ولایت حق، در برابر ولایت شیطان قرار می‌گیرد تا در یک درگیری بزرگ، حق و باطل از هم جدا شوند.
امام حسین (عليه‌السلام) در کربلا، جنگی را مدیریت نمود که با هدف ارتقای وجدان بشری و پیدایش انگیزة مجدد برای مبارزه علیه باطل، شکل گرفته بود. حادثة عاشورا، هم، جهاد اکبر بود و هم، جهاد اصغر؛ از این رو، در طول تاریخ، محور تهذیب اجتماعی و فردی انسان ها شد
در حادثة عاشورا، افراد نبودند که در برابر هم قرار گرفتند؛ بلکه امت‌های حق و باطل به مصاف هم ایستادند. از این روست که در زیارت نامة امام حسین (عليه‌السلام) در روز عاشورا، مراحل سیر تاریخ تکاملی بشر، از ابتدا تا عاشورای حسینی، بیان؛ و از آدم (عليه‌السلام) تا خاتم ((صلي الله عليه و آله وسلم)) به گواهی گرفته می‌شوند. آن گاه این سیر تاریخی از عاشورا تا عصر ظهور بیان می‌گردد و حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالي فرجه‌الشريف) به عنوان ثارالله و منتقم معرفی می‌شود.
عاشورا از یک‌سو، کامل ترین عبادت تاریخی بشر است و از سوی دیگر، کامل‌ترین شکل تقابلِ حق و باطل. در این جاست که بصیرتی برای ادامة سیر تاریخ بشر، فراهم می‌آید و جبهة حق با بصیرت و انگیزة کافی برای عبور از مراحل مبارزاتی تا عصر ظهور، تشکیل می‌شود.
طبیعی است که دشمن نیز به این دو نکته، توجه یافته و نسبت به آن حساس شده است؛ لذا از یک‌سو می‌کوشد که عبادت و بصیرت مؤمنین را خدشه دار سازد و از سوی دیگر، در صدد جلوگیری از فرآیند تکاملی جامعة بشری است.
نظام اسلامی ایران نیز از آن‌جا که با تأسی از مکتب حسینی و امید به تحقق مکتب مهدوی، شکل گرفته و دکترین خود را بر اساس اصول بنیادین رخداد عظیم عاشورا تنظیم کرده است، به عنوان گامی بلند، در جهت تکامل جامعة بشری و تحقق وعدة جامعة برتر، محسوب می‌شود.
بنابراین فرهنگ عاشورایی، زمینه‌ساز سیر تکاملی جامعة بشری به سوی جامعة توحید محور و عدالت گستر مهدوی است.

ارتباط میان رخداد عظیم عاشورا و مسألة مهدویت، به گونه ای گسترده است که می‌توان در هر بعدی از ابعاد آن، بحثی را مطرح کرد. برای مثال، می‌توان در ساحت باطنی آن‌ها سخن گفت و مسأله را از بعد عرفانی، تحلیل و تبیین کرد. چنان چه می‌توان از ساحت عالم انسانی به این مسأله نگریست و از ارتباط میان آن‌ها سخن گفت. همان‌گونه که در این نوشتار کوتاه، تلاش شده است تا شاید یکی از جلوه‌های این ارتباط در ساحت عالم انسانی، تبیین شود.
جامعه ی آرمانی، مظهر ولایت حق
بی گمان، مسأله ی مهدویت، ناظر به جامعه ای آرمانی است که همه ی پیامبران، در تمامی ادیان و شرایع الهی، وعده ی آن را به بشر داده‌اند. جامعة موعودی که بر محور ولایت ولیّ حق و انسان معصومی که دارای همة کمالات است، شکل می‌گیرد.
به نظر می‌رسد، تعبیر «معصوم»، از کسی که ولایت را در جامعة موعود در اختیار دارد، تعبیری کامل‌تر و درست‌تر از تعبیر «انسان کامل» باشد؛ زیرا اولاً، در ادبیات و فرهنگ اسلامی، معصوم، کسی است که به طور مطلق از محیط ولایت حضرت حق، خارج نمی‌شود و ثانیاً، ارتباط تنگاتنگی که میان ولایت اصلی حق‌تعالی و ولایت معصوم وجود دارد، با تعبیر «معصوم»، بهتر منتقل می‌گردد. معصوم، در لسان روایات، کسی است که ما شاء الله را اراده می‌کند؛ یعنی همان چیزی را می‌خواهد که خداوند اراده کرده و مشیت الهی بدان تعلق گرفته است. معصوم، در حقیقت، مفسر مقام عبودیتی است که باطن آن، ولایت می‌باشد.
بنابراین، جامعة مهدوی، جامعه ای آرمانی است که بر محور «ولی الله اعظم» و امام معصوم و عبد مطلق خدای متعال، شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، اگر بخواهیم عصر ظهور را در یک جمله خلاصه کنیم، می‌باید آن را «عصر تجلی عبودیت حق تعالی در گسترة جهان» بخوانیم؛ زیرا عبادت امام زمان و ولی اعظم الهی است که محور عبادت در همة هستی است. در روایات نیز، این‌گونه به این معنا تصریح شده است که «بنا عبد الله و بنا عرف الله»؛ «با ماست که خدا بندگی می‌شود و با ماست که خدا شناخته می‌گردد».
از این روست که گفته می‌شود عصر ظهور، عصر تجلی ولایت و عبودیت حق‌تعالی در همة هستی و در همة ابعاد زندگی بشر است؛ زیرا حیات طیبه و عدالت و مانند آن، همه از آثار ولایت حق است که در عصر ظهور، تجلی کامل می‌یابد و مردم از آثار آن بهره مند می‌گردند.
در روایات شیعی آمده است که هنگام ظهور حضرت ولی‌الله‌اعظم، عالم به حیات طیبه می‌رسد؛ کفر و نمادها و آثار آن از زمین بر چیده می‌شود؛ حق، همه جا را فرا می‌گیرد و نور عدالت بر همه چیز می‌تابد. البته همة این‌ها، تجلی همان ولایت و عبودیت حضرت حق است که در عصر امام زمان (عجل‌الله‌تعالي فرجه‌الشريف) ظهور می‌یابد. این، همان جامعة آرمانی است که همة پیامبران بدان وعده داده اند و انسان در انتظار تحقق آن است.
فطرت، خاستگاه گرایش به جامعة موعود
ناگفته نماند که ریشه و خاستگاه تمایل به این موعود، فطرت بشر است؛ زیرا اگر خدای متعال در فطرت ما میل به جامعة آرمانی را قرار نمی داد، انگیزه‌ای برای دست یابی به آن ایجاد نمی شد. زمانی، دعوت به موعود و جامعه ی آرمانی می‌تواند در انسان انگیزه ایجاد کند که در فطرت و ذات آدمی، تمایل و گرایش به آن، وجود داشته باشد. پس، از آن جایی که انسان در فطرت خویش، متمایل به کمال و دست یابی به جامعة آرمانی است، دعوت به چنین جامعه‌ای در وی ایجاد انگیزه می‌کند.
در مسألة توحید نیز این گونه است. از آن‌جایی که فطرت آدمی متمایل به توحید است، دعوت پیامبران موجب می‌شود که آدمی به سوی فطرت خویش گرایش یابد؛ از این رو، دعوت پیامبران، در حقیقت، بیدار کردن فطرت هاست.
بنابراین اگر توحید و یا گرایش به جامعة آرمانی و عدالت محور، در ذات و فطرت آدمی وجود نداشت، دعوت پیامبران به نتیجه نمی‌رسید.
انسان، به طور طبیعی و فطری به سوی کمال گرایش دارد و نسبت به مراحل کمال و قرب الهی، احساس تعلق می کند و همین احساس تعلق، موجب می‌شود که به آن جامعة آرمانی که پیامبران، وعدة آن را داده اند گرایش یابد. بنابراین، یکی از مهم ترین انگیزه هایی که در نهاد بشر وجود دارد و او را به سوی حرکت در مسیر انبیا و تحمل سختی‌های جهاد اکبر و جهاد اصغر سوق می‌دهد، مسألة قرب الهی و دست یابی به آن است که در حقیقت، چیزی جز دست یابی به کمالِ مطلق و رهایی از نقص نیست.همان گونه که در مسیر تکاملی فردی، تزکیه، مجاهدات‌، تلاش‌ها و تحمل سختی‌ها لازم است، در مسیر دست یابی جامعة بشری به کمال نیز، جهاد باطنی و جهاد ظاهری لازم است تا جوامع، در طی فرآیندی، به تکامل و بلوغ برسند. از این رو همان گونه که برای هر پیامبری، دشمنی بوده است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا»12؛ برای هر جامعه‌ای نیز، دشمنی بوده و هست که موجبات تضاد و تلاش را فراهم می‌آورد.
پس، جامعه ی بشری برای آن که بتواند از مراحل شرک و مظاهر آن عبور کند و به مرحله ی ظهور توحید برسد، نیازمند انگیزه است که این انگیزه، در فطرت وی وجود دارد.گرایش به جامعه ی آرمانی -که در آن، توحید کامل در گستره ی جهانِ هستی ظهور می‌یابد- ازگرایشات فطری بشر است.
بدل سازی شیطان از مدل فطری
باید توجه داشت که دستگاه شیطانی، همواره بر همان مفاهیمی دست می‌گذارد که نزد انسان‌ها ارزشمند است. دشمن نمی تواند باطل را به مردم تحمیل کند؛ از این رو، باطل را با حق در می‌آمیزد و به مردم، عرضه می‌کند.
دستگاه شیطانی، مفاهیم ارزشی - مانند عبودیت- را که در فطرت انسان است، بر طبق میل خود، تغییر می‌دهد و به عنوان اصل، عرضه می کند؛ به جای آزادیِ واقعی، آزادی بی‌بندوباری و به جای عبودیت در توحید، عبودیت مشرکانه را بازسازی می‌کند و به مردم تحویل می‌دهد.
شیطان، در مسألة اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان نیز، همین کار را انجام می‌دهد؛ یعنی با بهره گیری از گرایش فطری بشر به جامعة آرمانی، از این اعقتاد بدل سازی می‌کند تا جامعه را به گمراهی بکشاند.
شکی نیست که ظهور منجی آخر الزمان، وعدة همة پیامبران بوده است و یکی از میثاق هایی که پیامبران با خدا بسته اند، در رابطه با اعتقاد به جامعة آرمانی و تلاش برای ایجاد آن است. حتی خداوند از پیامبران میثاق گرفته است که نسبت به وجود مقدس امام زمان (عجل‌الله‌تعالي فرجه‌الشريف) - به عنوان شخصی که در آخرالزمان می‌آید و یک جامعة عدالت محور جهانی را ایجاد می‌کند- ایمان داشته باشند. اخذ میثاق از آنان، به این معناست که همة آنان و پیروان ایشان می‌بایست برای یاری چنین شخصی، آمادگی کسب کنند و برای ایجاد آن جامعة آرمانی، تلاش نمایند. این گونه است که همة پیامبران به عنوان تمهید گران و آماده سازان جامعة مهدوی محسوب می‌شوند.
رجعت کمالی پیامبران و اولیا
همة پیامبران، سنگ‌بنای جامعه ی آرمانی را -که همانا، توحید است- محکم نموده و برای گسترش آن تلاش کرده‌اند. هر کدام از آنان به نوبه ی خود، مقدمات ظهور آن حضرت را فراهم ‌کرده اند تا این دولت مهدوی ایجاد شود.
آنان، کمال لایق و شایستة خویش را در ایجاد دولت مهدوی می‌دانستند؛ چرا که شرایط محیط و جامعة ایشان، اجازه نمی‌داد تا آنان به کمال شایستة خویش دست یابند. از این روست که مسألة رجعت، مطرح می‌شود.
در عصر ظهور، پیامبران رجعت می‌کنند تا تحت ولایت ولیّ اعظم و در جامعة توحیدمحور او، به کمال شایستة خویش، دست یابند. علاوه بر آنان، مؤمنین واقعی نیز منتظر هستند تا در جامعة آرمانی، حیات مجدد یابند و از آن، بهره برند. به همین جهت عصر ظهور، عصر «تحقق کلمة توحید» با محوریت ولیّ حق است و این، همان وعدة الهی است که روزی، دین حق‌تعالی و حضورِ کامل ولّی او در همة هستی، جریان یابد و انسان‌ها از آن بهره مند گردند.
صف‌بندی امام حسین (عليه‌السلام) در برابر لشگر یزید، اوج درگیری میان کلمة حق و کلمة باطل بود. در یک سو، رفیع‌ترین مکارم انسانی و اخلاقی ایستاده بود و در سوی دیگر، پست‌ترین صفات انسانی.
عاشورا، گامی در تحقق جامعة آرمانی
در هیچ کجای تاریخ بشریت، تمام مکارم اخلاقی در برابر تمام رذایل اخلاقی، ظهور پیدا نکرده است؛ بلکه در عاشوراست که ولایت حق، در برابر ولایت شیطان قرار می‌گیرد تا در یک درگیری بزرگ، حق و باطل از هم جدا شوند.
امام حسین (عليه‌السلام) در کربلا، جنگی را مدیریت نمود که با هدف ارتقای وجدان بشری و پیدایش انگیزة مجدد برای مبارزه علیه باطل، شکل گرفته بود. حادثة عاشورا، هم، جهاد اکبر بود و هم، جهاد اصغر؛ از این رو، در طول تاریخ، محور تهذیب اجتماعی و فردی انسان ها شد
در حادثة عاشورا، افراد نبودند که در برابر هم قرار گرفتند؛ بلکه امت‌های حق و باطل به مصاف هم ایستادند. از این روست که در زیارت نامة امام حسین (عليه‌السلام) در روز عاشورا، مراحل سیر تاریخ تکاملی بشر، از ابتدا تا عاشورای حسینی، بیان؛ و از آدم (عليه‌السلام) تا خاتم ((صلي الله عليه و آله وسلم)) به گواهی گرفته می‌شوند. آن گاه این سیر تاریخی از عاشورا تا عصر ظهور بیان می‌گردد و حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالي فرجه‌الشريف) به عنوان ثارالله و منتقم معرفی می‌شود.
عاشورا از یک‌سو، کامل ترین عبادت تاریخی بشر است و از سوی دیگر، کامل‌ترین شکل تقابلِ حق و باطل. در این جاست که بصیرتی برای ادامة سیر تاریخ بشر، فراهم می‌آید و جبهة حق با بصیرت و انگیزة کافی برای عبور از مراحل مبارزاتی تا عصر ظهور، تشکیل می‌شود.
طبیعی است که دشمن نیز به این دو نکته، توجه یافته و نسبت به آن حساس شده است؛ لذا از یک‌سو می‌کوشد که عبادت و بصیرت مؤمنین را خدشه دار سازد و از سوی دیگر، در صدد جلوگیری از فرآیند تکاملی جامعة بشری است.
نظام اسلامی ایران نیز از آن‌جا که با تأسی از مکتب حسینی و امید به تحقق مکتب مهدوی، شکل گرفته و دکترین خود را بر اساس اصول بنیادین رخداد عظیم عاشورا تنظیم کرده است، به عنوان گامی بلند، در جهت تکامل جامعة بشری و تحقق وعدة جامعة برتر، محسوب می‌شود.
بنابراین فرهنگ عاشورایی، زمینه‌ساز سیر تکاملی جامعة بشری به سوی جامعة توحید محور و عدالت گستر مهدوی است.

 

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 09:37:00 ق.ظ ]




مقدمه

از آنجا که زندگی بشر در طی تاریخ هیچ گاه از اعتقاد به ماوراء ماده و طبیعت جدا نبوده و بشر همواره با اعتقادهای خویش زندگی می کرده است، به دیگر تعبیر شیوه زندگی بشر یا مبتنی بر دین فطری یا تعالیم نظام مند آسمانی بوده که به دست پیامبران به بشر ابلاغ گردیده است ؛ لذا از آنجا که محتوای عقاید و تعالیم و برنامه های دینی همواره با ظلم و تجاوز و غارتگری در تعارض بوده، بلکه یکی از مأموریت های مهم انبیاء الهی از بین بردن ظلم و تجاوز و غارتگری است، زورمداران و اقتدارگرایان و دنیا طلبان همواره با این برنامه های دینی سر ناسازگاری و ستیز داشته اند و همه تلاش خویش را برای آن مصروف داشته اند؛چنان که خداوند در قرآن کریم به این حقیقت تصریح می کند و می فرماید: «و ما ارسلنا فی قریه من نذیر الاقال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون» (سبأ 34) همچنین از آنجا که عقاید و تعالیم دینی ریشه در فطرت انسان ها دارد، و انسان ها نمی توانند ازاین عقاید خویش جدا شوند، شیوه مبارزه با دین تغییر کرد. به این معنا که به جای مبارزه و مجادله بی فایده با اصل دین
همه اهتمام خویش را به این مصروف داشته اند تا روح و محتوای دین را از جامعه بگیرند و قشر و پوسته و ظاهردین را باقی بگذارند و برای از بین بردن محتوا و حقیقت دین نیز همواره به روش های زیر عمل نموده اند:
1- بستن پیرایه هائی به دین
2- رواج قشرگرائی دین
3- تحریف محتوای تعالیم دینی
این دو فرهنگ عاشورا و انتظار دو مقوله دینی است که متأسفانه از تحریف و پیرایه مصون نمانده است ؛ لذا با توجه به اینکه حقیقت انتظار و عاشورا به عنوان موتور محرکه برای قوام و بقا و گسترش حقیقت دین است، کنار زدن غبارها و پیرایه ها و تحریف ها از چهره آن دو، اجتناب ناپذیر است؛ لذا نگارنده برآن است تا در این مقاله ضمن بررسی این آسیب ها راه کارهای لازم را نیز برای آسیب زدائی از هر دو فرهنگ ارائه کند.
عناصر اصلی تشکیل دهنده فرهنگ عاشورا

این عناصر عبارت اند از:
1- محبت و عشق نسبت به امام حسین (علیه السلام) ، دوست داشتن دوستان او و دشمن داشتن دشمنان او.
- امر به معروف و نهی ازمنکر که از مصادیق آن
الف- عدالت طلبی و ظلم ستیزی.
ب- عزت طلبی.
ج- اصلاح طلبی و ایجاد جامعه آرمانی می باشد که از لوازم آن شایسته سالاری است.
د- شهادت طلبی به عنوان آخرین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر.
$ عناصر تشکیل دهنده فرهنگ انتظار
1- محبت و عشق نسبت به امام عصر (علیه السلام)
2- انتظار ظهور منجی و مصلح.
3- شایسته سالاری.
4- عدالت طلبی و ظلم ستیزی.
5- اصلاح طلبی و ایجاد جامعه آرمانی.
همان طور که ملاحظه می شود، عناصر تشکل دهنده هر دو فرهنگ، آرمانی و مایه تحرک و پویایی جامعه می باشد، و هدف غائی هردو فرهنگ ایجاد جامعه آرمانی براساس وعده الهی است که فرمود:
«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین» (قصص 5)
(ما اراده کرده ایم که بر مستضعفان منت بگذاریم و آنان را پیشوایان جامعه و وارثان زمین قرار دهیم)
و نیز فرمود:
«ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحین » (انبیاء 105)
(ما این وعده (تخلف ناپذیر ) را پس از ذکر در کتاب زبور منعکس کرده ایم که بندگان صالح من وارثان زمین خواهند گشت.)
اما هردو فرهنگ از آسیب درامان نمانده اند؛ از جمله این آسیب ها:
1- قشری گری
2- تحریف
3- پیرایه بستن
با توجه به اینکه پرداختن به آسیب های هردو فرهنگ، مستلزم پرداختن به عناصر تشکیل دهنده آن دو فرهنگ می باشد و از حوصله یک مقاله خارج است، لذا نگارنده در این مقاله تنها به عنصر محبت و جلوه های آن در هر دو فرهنگ می پردازد.
جلوه های محبت نسبت به امام حسین علیه السلام در فرهنگ عاشورا
محبت و عشق به امام حسین (علیه السلام) بیشتر دراشکال زیر جلوه می کند:

1- عزاداری که در قالب های زیر ایجاد می شود:

الف- نوحه خوانی
ب- سینه زنی
ج- سخن رانی و روضه خوانی
د- گریه
حقیقت امر این است که اقامه عزا در این اشکال اگر درست انجام شود، باعث زنده نگه داشتن فرهنگ عاشورا می شود و زنده و پویا بودن فرهنگ عاشورا ضامن دوام وبقای دین می شود.

2- ابراز محبت زبانی که به طرق زیر عملی می شود:

الف- زیارت از راه و نزدیک.
ب- ابراز تأسف از عدم حضور در کربلا و یاری آن حضرت و عدم نیل به درجه شهادت در رکاب آن حضرت، آن طور که در زیارت معروف به وارث خوانده می شود: «فیالیتنی کنت معکم فأفوز معکم.» (قمی، مفاتیح الجنان).
ج- ابراز تولی و تبری در قالب عباراتی نظیر آنچه در زیارت عاشورا به این صورت آمده است: «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم وعدو لمن عاداکم.» (همان مأخذ)

3- گریه و توسل

جلوه های محبت نسبت به امام عصر (علیه السلام) در فرهنگ انتظار
محبت در فرهنگ انتظار به صورت های زیر جلوه می کند:
1- انتظار همراه دعا برای تعجیل در ظهور.
2- خواندن زیارت نامه
3- آرزوی یاری آن حضرت و اجرای اوامر او و به شهادت رسیدن در رکابش، آن طور که در دعای عهد خوانده می شود:
«اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه…(همان مأخذ)
«بار الها؛! مرا از انصار و یاران و مدافعان او و شتاب کنندگان در تأمین خواسته های او و سربر فرمان اوامر او و از هواداران او و پیشی گیرندگان در مسیر خواست او و از شهیدان در رکاب او قرار ده.»
آسیب شناسی فرهنگ عاشورا

آسیب های فرهنگ عاشورا را می توان ای چنین برشمرد:
1- جهل نسبت به شأن امام (علیه السلام)
2- سطحی نگری در محبت نسبت به امام.
3- اوج قشرگرائی دینی در عزاداری، و پیرایه بستن به آن و هدف قرار گرفتن وسیله که همان عزاداری است، که بخش اعظم آن ناشی از جهل می باشد، و از مصادیق آن.
الف- پر رنگ گشتن قشر و پوسته عزاداری و کم رنگ شدن مغز و محتوای آن
ب- عرضه نوحه ها و روضه های بی محتوا یا کم محتوا و سست و ضعیف و از این طریق اهانت روا داشتن به شأن و جایگاه امام.
ج- رواج ثواب گرائی از طریق:
- برداشت انحرافی از حدیث: «من بکی او ابکی او تباکا وجب له الجنه » (هرکس بگرید یا بگریاند یا خود را به هیئت گریه کن درآورد،بهشت بر او واجب می شود.) و دریافت مجوز ورود به بهشت بدون به پایبندی تعالیم شرع!
- ترجیح دادن پذیرائی شکمی بر پذیرائی فکری و تغذیه جسمی بر تغذیه روحی و معنوی
- به کارگیری علامت های سنگین و گران قیمت وانجام حرکات نمایشی که این به عنوان یکی از پیرایه های عزاداری است.
- آسیب رساندن به خود در هنگام عزاداری و تن ندادن به انجام فرائض دینی یا سهل انگاری در انجام آن ها.
4- تعطیل شدن فریضه عظیم امر به معروف و نهی از منکر، که هدف نهضت عاشوراست.
5- حاکم نشدن فرهنگ شایسته سالاری، که از اجزای فرهنگ عاشورا و انتظار می باشد.
ابراز تولی وتبری به صورت زبانی یا قلبی و زبانی و اکتفا نمودن به ذکر جملاتی نظیر«انی سلم لمن سالمک و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم»(قمی، مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا) نوعی توقف در سطح است و ورود به عمق مستلزم صورت عملی دادن به آن است که مقدمه آن دشمن شناسی است!
آسیب شناسی فرهنگ انتظار

فرهنگ انتظار نیز از غبار جهل و متعاقب آن از انواع آسیب ها در امان نمانده که در ذیل برخی از آن ها ذکر می شود:
1- عدم شناخت درست از شأن و منزلت امام علیه السلام.
2- سطحی نگری در محبت نسبت به امام.
3- رواج قشر گرائی دینی و توقف درحد قشر و سطح زیارت نامه و دعا و آرزوی ظهور بدون اهتمام برای احراز قابلیت.
4- تبدیل شدن انتظار پویا وتحرک آفرین به انتظار منفی و رکود آفرین.
راه کارهای لازم برای آسیب زدائی از هر دو فرهنگ

1- زدودن غبار جهل پیرامون،

الف- نوع شناخت از شؤون امامت.
ب- نوع تلقی از محبت نسبت به امام (علیه السلام).
ج- نوع تلقی از یاری رساندن به امام.
د- سنت های عزاداری.
ه- مفهوم انتظار.

2- فراگیر ساختن امر به معروف و نهی ا زمنکر

درذیل هرکدام از این موارد مورد بحث و بررسی قرار می گیرد:
بررسی عنصر محبت نسبت به امام (علیه السلام)
محبت امری است قلبی که با تبعیت از اراده و خواست و تعالیم محبوب صورت عملی به خود می گیرد، چنان که خداوند متعال به پیامبرش می فرماید:
«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله » (آل عمران 30)
از این آیه استفاده می شود که :
1- شرط محب صادق بودن تبعیت از تعالیم الهی که به دست پیامبر (صلی الله علیه و آله ) عرضه می شود.
2- اگر محبت صادقانه باشد، محب خداوند، محبوب او می شود.
3- محب بودن با نافرمانی از محبوب منافات دارد و غیر صادقانه بودن ادعا را به اثبات می رساند. چنان که ابن المبارک می گوید:
تعصی الاله و انت تظهر حبه
هذا لعمری فی الفعال بدیع
لوکان حبک صادقاً لا طعته
ان المحب لمن یحب مطیع(محجه البیضاء،ج 8، 69)
(خدا را نافرمانی می کنی و سپس ادعای دوستی او را می کنی؟
به جانم سوگند؛ این کار نادرستی است!
اگر خدا را صادقانه دوست می داشتی، او را اطاعت می کردی.
زیرا که اصل این است که محب باید مطیع محبوب باشد.)
برهمین اساس است که خداوند محبت اهل بیت پیامبرش را بر امت واجب فرموده است و آن را اجر رسالت او قرار داده است ؛ آنجا که می فرماید:
«قل لا اسألکم علیه اجراً الا الموده فی القربی و من یقترف حسنه نزد له فیها حسناً ان الله غفور شکور»(42 /23)
چنان که زمخشری در تفسیر این آیه می نویسد:
(همینکه این آیه نازل شد، سؤال شد: یا رسول الله من قرابتک هولاء الذین وجبت علینا مودتهم؟ قال: علی و فاطمه و ابناهما…(1407، الکشاف، ج 4: 219)
(ای رسول خدا این نزدیکان تو که محبت آن ها بر ما واجب گردیده چه کسانی هستند؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزندش…)
همچنین شواهد التنزیل از ابن عباس روایت کرده است که گفت همین که این آیه نازل شد، پرسیدند: «یا رسول الله من هؤلاء الذین امرنا الله بمودتهم؟
قال علی و فاطمه و ولدهما
و در روایت دیگر می خوانیم:
قال: علی و فاطمه و ابناهما .(الحسکانی الحنفی، 1411،ج 2: 130)
(ای رسول خدا، این ها کیانند که خداوند محبت به آن ها را به ما فرمان داده؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزندشان . و در روایت دیگر علی و فاطمه و دو پسرشان.)
آیه و روایات فوق دلالت دارند براینکه محبت اهل بیت بر همه مسلمان ها واجب است.
صرف نظر از اینکه براساس مطالب گذشته، مدعی محبت لاجرم باید از محبوب تبعیت کند؛ والا در ادعا صادق نیست، در تمام اوامر و نواهی الهی منافع فراوانی وجود دارد که به بنده برمی گردد، پس در وجوب محبت نسبت به اهل بیت نیز منافعی وجود دارد که به محب برمی گردد.
آثار و منافع محبت اهل بیت

الحاکم الحسکانی از ابوسعید الخدری روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود:
«والله لایحب اهل بیتی عبدالا اعطاه الله عز و جل نوراً حتی یرد علی الحوض، و لا یبغض اهل بیتی الا احتجب الله عنه یوم القیامه » (شواهد التنزیل، 1411،ج2: 310)
(به خدا سوگند ! هیچ بنده ای اهل بیت مرا دوست نمی دارد مگر آن که خدای عزیز و جلیل نوری به او عطا فرماید که با استفاده از آن در بهشت در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود و هیچ کس نسبت به اهل بیت من بغض نمی ورزد مگر آنکه خداوند در روز قیامت از او روی گردان شود.)
او همچنین از امام محمد بن علی علیهما السلام روایت می کند که فرمود:
«اما انه من احبنا فی الله نفعه بحبنا… انما حبنا اهل البیت شیء یکتبه الله فی قلب العبد، فمن کتبه الله فی قلبه لم یستطع احد(ان) یمحوه، اما سمعت الله یقول:
(اولئک کتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه)(58/ 22) الی آخرالایه، فحبنا اهل البیت (من اصل) الایمان (همان مأخذ: 330)
(آگاه باشید ! هرکس در راه خدا ما را دوست بدارد، منفعت محبت به او می رسد،… حقیقت این است که دوستی ما اهلبیت چیزی است که خداوند در قلب بنده حک کرده است، بنابراین هرکس که خداوند محبت ما را در دل او حک کرده باشد، هیچ کس را یارای محو ساختن آن نیست . آیا نشنیده ای که خدای سبحان فرمود: (این ها کسانی هستند که خداوند ایمان را در دلشان قرارداده و از ناحیه خود به وسیله روحی آن ها را یاری می دهد، پس دوستی ما اهل بیت از ریشه ایمان است.)
همان طور که قبلاً ذکر شد محبت اهل بیت مقدمه و بستر برای تبعیت از آن ها سست که دراین خصوص ابن عربی در تفسیر آیه «و من یقترف حسنه نزد له فیها حسناً» می نویسد: «… و من یقترف حسنه بمحبه آل الرسول » نزد له فیها حسناً بمتابعه لهم فی طریقتهم، لان تلک المحبه لاتکون الا الصفاء الاستعداد، و بقاء الفطره و ذلک یوجب التوفیق و حسن المتبابعه، و قبول الهدایه» (تفسیر القرآن الکریم، 1368،ج2: 433)
(هرکس کار نیکی را از روی دوستی با خاندان رسول صلی الله علیه و آله انجام دهد به خاطر پیروی از آن ها، بر نیکی او می افزائیم زیرا که کسی به بهشت وارد نمی شود مگر بخاطر صفای درون باقی بودن بر فطرت،زیرا که آن موجب کسب توفیق و خوب متابعت کردن و هدایت پذیری می شود…)
چنانکه در زیارت جامعه کبیره، ورود به بهشت مستلزم تبعیت از اهل بیت ذکر
شده است:
«من اتبعکم فالجنه مأواه و من خالفکم فالنار مثواه» (قمی، مفاتیح الجنان)
شایان ذکر است که محبت پیامبر و اهل بیت او محبت به خداست:
چنانکه در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:
«من والاکم فقد والی الله و من عاداکم فقد عاد الله و من احبکم فقد احب الله …» (قمی، مفاتیح الجنان)
از مجموع آنچه در بازشناسی عنصر محبت به عنوان یکی از اجزای فرهنگ عاشورا و فرهنگ انتظار ذکر شد، این نتیجه حاصل می شود که محبت اهل بیت در دل داشتن توفیق و بستر مناسبی است برای تبعیت از اهل بیت، بنابراین هرچه محبت شدیدتر، اطاعت باید جدی تر باشد و عدم عبور از سطح به عمق و از مقدمه به متن و از محبت به حسن متابعت آسیب بزرگی است که باید از بین برود.

«بازشناسی شأن و جایگاه امام»

در ذیل برخی از شئون امام از منظر دین مورد بحث و بررسی قرار می گیرد:

1- امام، انسان کامل، خلیفه الله و مظهر اسماء و صفات اوست

چنانکه در اصول کافی از امام رضا(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
«الائمه خلفاء الله عز و جل فی ارضه » (ج1، کتاب الحجه : 275) (امامان خلفای خدای عز و جل در زمین اند).
و نیز در کمال الدین ابراهیم بن ابی محمود از امام رضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمود:
«نحن حجج الله فی خلقه و خلفاؤه فی عباده» (صدوق، 386) (ما حجت های الهی در میان خلق و خلفای او در میان بندگان هستیم.)
همچنین در زیارت امام مهدی (ع) آمده است:
«السلام علیک یا خلیفه الله و خلیفه آبائه» (قمی، شیخ عباس،مفاتیح الجنان، 868)
و نیز در زیارت دیگر آمده است: «اللهم صل علی حجتک فی ارضک و خلیفتک فی بلادک … (همان مأخذ، 876)
همچنین امام زمان (علیه السلام ) فرمود: «اما یعلمون ان الارض لاتخلو من حجه اما ظاهراً و اما مغموراً» (همان، ص 285)
(آیا نمی دانند که زمین از حجتی الهی، آشکار باشد یا پنهان، خالی نخواهد شد؟)
همچنین ابن عربی می نویسد:
«… فالانسان الکامل الظاهر بالصوره الالهیه لم یعطیه الله هذا الکمال الا لیکون بدلامن الحق و لهذا سماه خلیفه …» (الفتوحات المکیه، ج 280، 3) «و لایکون نائباً عنه تعالی حتی یکون من استخلفه و استنابه، سمعه و بصره و جمیع قواه و متی لم یکن بهذه الصفه و لم یحرز مرتبه الانسان الکامل فما هو نائب و لاخلیفه » (همان)… «فالخلیفه نائب الحق فی خلقه و لذلک تظهر صفاته» (التراج، 9) «… فما صحت الخلافه الا للانسان الکامل » (فصوص الحکم، 150)
(پس انسان کامل که با صورت الهی ظاهر است این کمال را خداوند به او نداده مگر آنکه بدل باشد از حق و از این جهت او را خلیفه نامید… و او نایب خدای تعالی نمی شود تا اینکه گوش و چشم و تمام قوای کسی باشد که او را خلیفه و نایب خود کرده است و مادام که دارای این صفات نباشد و مرتبه انسان کامل را احراز نکرده باشد نایب و خلیفه نیست.. پس خلیفه نایب حق است در میان خلقش، لذا صفات او را ظاهر می سازد… پس خلافت جز برای انسان کامل نیست.)
بنابراین مراد از انسان کامل در حقیقت اسنان کامل بالفعل است و خلیفه الله است؛ بالفعل که شامل انبیا واولیا می شود و بقیه انسان ها بالقوه خلیفه الله هستند و بر اثر عمل به تعالیم الهی و راهنمایی خلیفه الله بالفعل به سوی او حرکت می کنند.

2-این انسان کامل و خلیفه الله سبب ایجاد و بقای عالم است.

این انسان کامل هم شامل نبی می شود و هم ولی، اما مصداق اتم آن خاتم انبیا و پس از او اهل بیت او هستند که وارثان علم و مقام اویند در هر عصر، چنانکه ابن عربی می نویسد:
«… لانه اکمل موجود فی هذا النوع الانسانی و لهذا بدی به الامر و ختم فکان نبیاً و پس از او اهل بیت او هستند که وارثان علم و مقام اویند در هر عصری، چنانکه ابن عربی می نویسد:
«… لانه اکمل موجود فی هذا النوع الانسانی و لهذا بدی به الامر و ختم فکان نبیاً و آدم بین الماء و الطین ثم کانت بنشأته العنصریته خاتم النبیین ». (فصوص الحکم،
214)
(… برای این که او کامل ترین موجود در میان این نوع انسانی است به این خاطر آغاز و انجام کار به اوست و هنوز که آدم در میان آب و گل بود او پیامبر بود،سپس در نشأه مادی خاتم پیامبران بود.)
چنانکه عبدالرحمن جامی می نویسد:
«نشاننده درخت تا نخست ملاحظه میوه نکند، درخت ننشاند و چون ملاحظه میوه کرد و درخت نشاند، تا ساق درخت بلند نشود و شاخه ها نجنباند و برگ بیرون نیاورد و شکوفه نکند، میوه ندهد، پس در میوه در مرتبه علم براین ها مقدم است و در مرتبه وجود از همه مؤخر و بر همین اساس است نسبت بنی آدم با سایر اجزای عالم» (نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 101)
چنان که مولوی دراین خصوص می نویسد:
ظاهر آن شاخ اصل میوه است
باطناً بهر ثمر شد شاخ هست
گر نبودی میل و امید و ثمر
کی مشاندی باغبان بیخ شجر؟
(مثنوی، دفتر چهارم، 651)

3-انسان کامل واسطه فیض الهی است

در کتاب بحارالانوار در خصوص خاتم الاولیاء و امام المنتظر آمده است که امام رضا (علیه السلام) فرمود:
«اذا نزلت بکم شده فاستعینوا بنا علی الله عز و جل و هو قوله عز و جل:» ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها» (مجلسی، ج 94، 5)
(هرگاه سختیی به شما روی آورد پس در پیشگاه خداوند به ما متوسل شوید و این همان سخن خداوند عزیز و جلیل است که فرمود: خداوند دارای نام های نیکوست پس به وسیله این نام ها خدا را بخوانید.)
و نیز در اصول کافی از امام صادق(ع) و او از پدرش و از جدش علی بن الحسین (ع) نقل می کند که آن حضرت فرمود:
«نحن ائمه المسلمین … بنا یزل الغیث و تنشر الرحمه و تخرج برکات الارض و لولا ما علی الارض منا لساخت بأهلها…» (کلینی، ج1، 272)
(ما پیشوایان مسلمانیم… به واسطه ماست که باران نازل و رحمت منتشر و برکات زمین خارج می شود، و اگر کسی از ما (اهل بیت) نباشد زمین حتماً اهلش را در خود فرو می برد.)
و همین طور امام سجاد(علیه السلام) در دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه در خصوص شأن امام (انسان کامل) به درگاه خداوند چنین عرضه می دارد:
«اللهم انک ایدت دینک فی کل عوان بامام اقمته علماً لعبادک و مناراً فی بلادک بعد ان وصلت حبله بحبلک و جعلته الذریعه الی رضوانک و افترضت طاعته و حذرت معصیته و امرت بامتثال اوامره و النتهاء عند نهیه و الا یتقدمه متقدم ولایتأخر عنه متأخر فهو عصمت اللائذین و کهف المؤمنین و عروه المتمسکین و بهاء العالمین ».
همین طور در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:
«… بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الرض الا باذنه، و بکم ینفس الهم و یکشف الضر…» (مفاتیح الجنان، 909)
(… به واسطه شماست که باران نازل می شود و آسمان جز به اذن او بر زمین سقوط نمی کند و به خاطر شماست که خداوند غصه و گرفتاری را از بین می برد…)

4- از شئون مهم انسان کامل هدایت باطنی انسان هاست.

چنانکه قرآن کریم می فرماید:
«ان من امه الاخلافیها نذیر»( 35 / 24)
«لک قوم هاد» (15/ 24)
«وجعلنا هم ائمه یهدون بأمرنا»(انبیا/ 73) (ما آن ها را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند.)
و نیز می فرماید: «وجعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون»
(ما از میان آن ها آنگاه که استقامت ورزیدند و به آیات ما یقین پیدا کردند پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند.)
هدایت دراینجا به معنای راهنمایی نیست که کار انبیاست، بلکه به معنای راهبری یا ایصال به مطلوب است، به دیگر تعبیر هدایت در ایجاد به معنای نشان دادن راه نیست بلکه راهبردن و به مقصد رساندن است. چنانکه علامه طباطبایی می نویسد: «این هدایت که خدا آن را از شئون امامت قرار داده به معنای راهنمایی نیست چون می دانیم که خدای تعالی ابراهیم را وقتی امام قرار داد که سال ها دارای منصب نبوت بود… پس هدایتی که منصب امام است نمی تواند معنایی غیر از رساندن به مقصد داشته باشد و این معنا یک نوع تصرف تکوینی در نفوس است که با آن تصرف راه را برای بردن دل ها به سوی کمال و انتقال دادن آن ها از موقفی به موقف بالاتر هموار می سازد و چون تصرفی است تکوینی و عملی است باطنی لاجرم مراد از امر که به آن هدایت صورت می گیرد نیز امری تکوینی خواهد بود نه تشریعی که صرف اعتبار است، بلکه همان حقیقتی است که آیه شریفه انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی» (یس / 83) امر او همین است که وقتی اراده چیزی کند بگوید باش، پس موجود شود، پس منزهاست کسی که ملکوت هرچیز به دست اوست»، آن را تفسیرمی کند و می فهماند که هدایت به امر خدا از فیوضاتی است معنوی و مقاماتی است باطنی که مؤمنین به وسیله عمل صالح به سوی آن هدایت می شوند.» (ترجمه المیزان، ج 150، 28) و نیز می نویسد امام علاوه بر اینکه وظیفه راهنمایی صوری مردم را برعهده دارد، همچنین ولایت و رهبری باطن اعمال را نیز برعهده دارد و اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم و حقایق اعمال را به سوی خدا هدایت می کند که حضور و غیبت جسمانی امام در این باب تأثیری ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگرچه از چشم جسمانی مستور باشد(مکتب تشیع، 179)

5- میل وکشش، محبت و عشق به این قله کمال و نیز اطاعت و پیروی از او، عقلاً و شرعاً واجب است.

به این معنا وقتی که انسان کامل در اوج قله کمال انسانی و خود راه و چراغ راه و هادی به سوی آن قله باشد و نیز واسطه فیض الهی و همینطور باب الله باشد «باب الله الذی منه بعطی» چنانکه در زیارت امام مهدی (عج) : آمده است: «السلام علیک با باب الله الذی لایوتی الا منه » (قمی،مفاتیح الجنان، 868)
و همچنین خود تبلور فضائل و خوبی ها باشد،چنانکه در زیارت جامعه به آن تصریح شده است (ان ذکر الخیر و کنتم اوله و اصله وفرعه و معدنه و ماویه و منتها…) ، هم به حکم فطرت که فضائل گرا و کمال گراست ونیز به حکم عقل لازم است که انسان به آن قله کمال عشق بورزد، و از او اطاعت کند و از هدایت او برخوردار شود و به سوی آن قله حرکت کند، که تقرب به آن قله و دستیابی به آن با هدف دستیابی به انسان طراز قرآن و درک باطنی محضر امام می باشد. همچنانکه از منظر شرع نیز محبت به این قله کمال و اطاعت از او واجب است. چنانکه بزرگان از مفسرین سنی و شیعه در تفسیر آیه «قل لااسألکم علیه اجراً الا الموده فی القربی» محبت به امام را واجب دانسته اند و تصریح می کنند که محبت سبب توفیق حسن متابعت است. خصوصاً اینکه در منابع دینی تصریح شده است که محبت به آن ها، اطاعت از خدا و دشمنی نسبت به آن ها دشمنی نسبت به خدا و اطاعت از آن ها، محبت به خدا و دشمنی نسبت به آن ها دشمنی نسبت به خدا و اطاعت از آن ها، اطاعت از خدا و نافرمانی از آن ها نافرمانی خدا تلقی می گردد و نیز از این جهت که از منظر منابع دینی دوست داشتن آن ها موجب سعادت و دشمنی با آن ها موجب هلاکت و همینطور تمسک به آن ها و اطاعت از آنها موجب رستگاری و نیل به بهشت و عدم تمسک به آن ها و اطاعت نکردن از آنها موجب خسران و آتش جهنم خواهد شد، عقل و شرع حکم به عشق ورزیدن به آن ها، تبعیت از آن ها و اهتمام برای تقرب به آن ها می نماید.
از مجموع آنچه ذکر شد، این نتیجه حاصل می شود که انسان براثر عمل به تعالیم شریعت صراط ولایت را که همان راه باطنی به امید وصول به اوج قله انسانی و اعلی درجات المقربین و درک محضر انسان کامل و با هدایت باطنی و کشش معنوی او طی می نماید. و این همان معنای انتظار برای درک ظهور معنوی انسان کامل است، که از
این جهت تفاوتی بین ظهور مادی امام یا غیبت او نیست. بنابراین از این منظر، انتظار ظهور به معنی دستیابی انسان کامل از جنبه باطنی مستلزم اهتمام داشتن به دستورها و تعالیم شریعت است که قابلیت برای دستگیری و هدایت معنوی از سوی انسان کامل است و شدت و ضعف انتظار به شدت و ضعف عمل به تعالیم شریعت وابسته است و از این جهت برای منتظر غیبت و ظهور منتظر و انسان کامل اول، علی السویه است و دوم، تحرک آفرین و رکود، ضد انتظار و انتظار عین تحرک است و به دیگر تعبیر سرآمدن انتظار مستلزم بلوغ معنوی است و به صورت انفرادی تحقق پذیر است و حسب نمونه هایی که در منابع رسمی درج است، بعضاً موفق به درک ظهور مادی انسان کامل نیز می تواند بشود.
بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت:
1- فرقی بین امام غائب و حاضر نیست.
چنان که علامه طباطبائی با توجه به شأن هدایتگری امام براین حقیقت تصریح می کند و می نویسد:
«امام علاوه براینکه وظیفه راهنمایی صوری مردم را برعهده دارد، همچنین ولایت و رهبری باطن اعمال را نیز بر عهده دارد و اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم و حقایق اعمال را به سوی خدا هدایت می کند که حضور و غیبت جسمانی امام در این باب تأثیری ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد،اگر چه از چشم جسمانی مستور باشد.» (مکتب، تشیع، 179)
2- امامان در داشتن شئون فرقی با هم ندارند.
به این معنا که اگر امام عصر(علیه السلام) در زمان امام حسین (علیه السلام) بود همان کاری را می کرد که امام حسین کرد و امام حسین (علیه السلام) هم اگر در زمان امام عصر زندگی می کرد همان کاری را می کرد که آن حضرت کرد.
بازشناسی نوع تلقی از نصرت و یاری امام (علیه السلام)

با توجه به شئون فوق و این که اصل، حضورامام است و فرقی بین امام ظاهر و غائب نیست می توان چنین نتیجه گرفت:
1- همه ادعاها و افسوس ها و گریه ها در عدم درک محضر امام حسین (علیه السلام) اگر صادقانه باشد باید متوجه امام عصر (علیه السلام) شود، به این معنا؛ ادعاهائی نظیر این خطاب به امام که : «یا لیتنی کنت معکم فافوز معکم»(قمی، مفاتیح الجنان)
می توان در یاری امام عصر (علیه السلام) تعین یابد. زیرا امام عصر(علیه السلام) هم حاضر است و هم ناظر.
2- برخی روایات دلالت دارند بر اینکه انقلاب امام عصر علیه السلام مانند انقلاب پیامبر(صلی اله علیه و آله) به صورت متعارف خواهد نه به صورت معجزه، هرچند که از عنایات و مددهای الهی حتماً برخوردار می باشد؛ و نیز براساس حکم آیه شریفه : «و اعدولهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل، ترهبون به عدوالله و عدوکم »(انفال 60)
منتظران ظهور لزوماً باید آمادگی لازم را از لحاظ عده و عده داشته باشند. همچنان که همین معنا به اشکال مختلف در منابع دینی مطرح است، که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:
- در غیبت نعمانی از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: «لیعدن احدکم لخروج القائم علیه السلام و لو سهما» (مجلسی، بحار،52؛ غیبت نعمانی، 173)
- در زیارت سرداب مقدس آمده است که: «اللهم کما جعلت قلبی بذکره معمورا فاجعل سلاحی بنصرته مشهورا» (القمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، 873)
(بار خدایا همانطور که دلم را به یاد او زنده کرده ای، سلاحم را برای یاوری او آماده نگاه دار).
- در متن دعای عهد می خوانیم:
«اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا و ماعشت من ایامی عهدا و عقدا و بیعه له فی عنقی، لا احوال منها و لا ازول ابدا، اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه والذابین عنه، و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المتثلین لاوامره والمحامین عنه و السابقین
الی ارادته والمستشهدین بین یدیه،اللهم ان حال بیتی الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا فاخرجنی من قبری مؤتزرا، کفنی شاهرا،سیفی مجردا قناتی ملبیا دعون الداعی فی الحاضر و البادی…» (قمی ؛مفاتیح الجنان)
- ازاین متن استفاده می شود که پیمان یاری و نصرت تا مرز شهادت بستن، مستلزم این موارد است:
الف- آمادگی روحی ومعنوی
ب- آماده سازی تجهیزات نظامی ودفاعی و الا یاری رساندن از حرف به عمل درنمی آید.
ج- عقل حکم می کند که تجهیزات نظامی و دفاعی،متناسب با زمان و یپشرفته باشد. همچنان اطلاق آیه «… و اعدولهم ما استطعتم…» همین معنا استفاده می شود و الا اگر مراد لفظ شمسیر و نیزه باشد، بدیهی است که این دو در دل دشمن ایجاد ترس نمی کند.
بنابراین اعلام آمادگی برای یاری امام زمان (عج) تا درک فیض شهادت و اظهار اینکه «و نصرتی معده لکم …» (زیارت آل یاسین، مفاتیح الجنان) جز با تجهیزات پیشرفته و متناسب با زمان،نصرت محقق نمی شود.
3- با توجه بوجود روایاتی که دلالت دارند بروجود حکومت حق و عدلی که بستر ساز حکومت جهانی امام عصر (علیه السلام) می باشند؛ نظیر:
1- ابوخالد کابل یا زامام باقر(علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت فرمود:
«کانی بقوم قد خرجوا بالمشرق،یطلبون الحق فلا یعطونه ثم یطلبونه فلا یعطونه فاذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم، فیعطون ما سألوا،فلا یقبلونه حتی یقوموا، ولایدفعونها الا الی صاحبکم، قتلاهم شهداء، اما انی لوادرکت ذلک لا بقیت نفسی لصاحب هذا الامر.» (مجلسی، بحار 243، 52)
(گوئی می نگرم مردمی را که از مشرق، خراسان، ایران در طلب حق قیام می کنند، حق به آن ها داده نمی شود، پس از مدتی باز قیام می کنند و به آنان پاسخی داده نمی شود، چون وضع را چنین می بینند به پیکار و مبارزه خونین
قیام می کنند، دراین باره آنچه را که می خواهند به آنان می دهند اما نمی پذیرند و دست به شورش می زنند، اینان حکومتی را که به دست می آورند تسلیم مهدی می کنند، کشتگان این قیام همه شهید محسوب می شوند. اگر من، آن زمان را درک کنم، خود را در خدمت مهدی قرار می دهم.) قال رسول الله (صلی الله علیه و سلم): «یخرج اناس من المشرق،فیوطون للمهدی.»یعنی؛ سلطانه. (ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه ؛کتاب الفتن، باب خروج المهدی،ج 532، 2، ح 4088)
(عده ای از مشرق خروج می کنند و زمینه حکومت مهدی(ع) را فراهم می سازند.)
ب- عبدالله بن مسعود نقل می کند: روزی به محضر پیغمبراکرم (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شدم و آن حضرت را بسیار خوشحال دیدم تا اینکه گروهی از بنی هاشم که امام حسن وامام حسین (ع) نیز در میانشان بودند، از کنار ما گذشتند، پیامبربا دیدن آنها چشمان مبارک را روی هم نهادند و اندوهی جانکاه وجود آن حضرت را فراگرفت،پرسیدم: یا رسول الله گویا چیزی شما را نگران کرده است؟ فرمود:
«انا اهل البیت اختار الله لنا الاخره علی الدنیا، و انه سیلقی اهل بیتی من بعدی تطریداً و تشریداً فی البلاد حتی ترفع رایات سود من المشرق، فیسألون الحق فلا یعدلونه، ثم یسألونه فلا یعطونه، فیقتلون فینصرون، فمن أدرکه منکم و من اعقابکم فلیأت أمام أهل بیتی و لو حبواً علی الثلج، فانها رایت هدی، یدفعونها الی رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی فیملک الارض، فیملاها قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً.» ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه، کتاب الفتن، باب خروج المهدی، ج 4082، 529، 2)
(ما خاندانی هستیم که خدا به جای دنیا آخرت را برای ما برگزید، اهل بیت من دچار گرفتاری و آوارگی و تبعید می شوند تا اینکه گروهی از مشرق زمین با پرچم های سیاه حرکت و مطالبه حق می کنند ولی به حق دست نمی یابند، مجدداً مطالبه می کنند باز به آن ها داده نمی شود پس آن ها نبرد می کنند و پیروز می شوند. پس اگر هرکدام از شما یا ازنسل شما آن ها را درک کند، به سوی امامی
از اهل بیت من بشتابد، اگرچه ناگزیر باشد که به صورت سینه خیز روی برف ها خود را بکشاند، آن پرچم ها پرچم هدایت اند، آن ها را به دست مردی از اهل بیتم که همنام من است می سپارند، او فرمانروای زمین می شود و جهان را پر از عدل و داد می کند آن چنانکه از جور پر شده باشد…)
همچنان که علامه مطهری نیز می نویسد:
«طبق روایات اسلامی گروهی زبده به محض ظهور امام به او ملحق می شوند. این گروه ابتدا به ساکن خلق نمی شوند، معلوم می شود درعین اشاعه و رواج ظلم و فساد زمینه هایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش می دهد این خود می رساند که نه تنها اهل حق و حقیقت به صفر نرسیده بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشد از نظر کیفیت از زبده ترین اهل ایمانند» (قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه تاریخ، 59)
می توان چنین نتیجه گرفت که :
هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حکومت حقی که بستر ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) است، همین حکومتی نباشد که به نام اهل بیت در ایران وجود دارد؛
بنابراین به حکم عقل و شرع یاری امام عصر (علیه السلام) ، یاری و تقویت همین حکومت است تا بتواند به حدی از قابلیت برسد که عدلت اجتماعی را در قلمرو حکومتی اش فراگیر سازد.
در نتیجه آرزوی یاری امام حسین (علیه السلام) در یاری امام عصر (علیه السلام) و یاری امام عصر در یاری و تقویت همین حکومت که به نام اهل بیت در ایران پا برجاست محقق می گردد.
چنانکه امام خمینی می فرماید:
«ما منتظران مقدم مبارکش مکلف هستیم با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را دراین کشور ولی عصر علیه السلام حاکم کنیم.» (امامت و انسان کامل،365)
«… امیدوارم که ما همه جزء هیئت قائمیه باشیم و همه به وظایفی که اسلام و قرآن تحت لوای حضرت صاحب سلام الله علیه- برای ما تعیین فرموده اند، عمل کنیم و
صورت ها را محتوای واقعی بدهیم و الفاظ را معانی حقیقی، شاید آن وصفی که برای حضرت -سلام الله علیه- ذکر شده است دنبال همین آیه شریفه می فرماید: «قل انما اعظکم بواحده…(سبأ 46) دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام کنیم، قیام واحد که بالاترین قیام، همان قیام آن شخص واحد است و همه قیام ها باید دنبال آن قیام باشد و قیام لله باشد، آن حضرت قیام لله می فرماید، شیعه های بزرگوار آن حضرت هم باید پیروی از او کنند دراین که قیام کنند برای خدا.» (امامت و انسان کامل،366)
بازشناسی مفهوم انتظار

بنابرآنچه در خصوص بازشناسی مفهوم نصرت و یاری امام(علیه السلام) ذکر شد، می توان چنین نتیجه گرفت که برخلاف برخی تصورات، انتظار ظهور، موجب رکود و سستی و بالاخره یأس و نومیدی نمی تواند باشد؛ بلکه باید موجب امیدواری، تحرک، پویایی و اقتدار معنوی و مادی مؤمنان گردد. و آن مستلزم شناخت صحیح از شئون انسان کامل و دانستن وظیفه و عمل به آن در زمان غیبت است، چنانکه زراره از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود: «اعرف امامک فانک اذا عرفته لم یضرک تقدم هذا الامر او تاخر…» (مجلسی، بحارالانوار، ج 52، 14)
همچنین امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«من سره ان یکون من اصحاب القائم فالینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر »(غیبت نعمانی، 200)
(هرکس دوست می دارد که از اصحاب قائم باشد پس باید با حالت ورع و اخلاق نیکو در انتظار بسر برد.)
همچنین امام زمان (علیه السلام):
«فانا یحیط علمنا بانبائکم ولا یعزب عنا شیء من اخبار کم و معرفتنا بازلل الذی اصابکم… انا غیر مهملین لمراعاتکم، ولاناسین لذکرکم،… فالیعمل کل امری منک ما یقرب به من محبتنا و الیجتنب ما یدنیه من کراهیتنا و سخطنا» (بحار، ج 53، 175، توقیع هفتم)
(ما از همه امور شما با خبریم و چیزی از اخبار شما از ما پوشیده نیست… ما شما را به حال خود رها نکرده و فراموشتان نکرده ایم… پس هرکدام از شما آن کاری را که مورد پسند ماست انجام دهد و از کاری که خوشایند ما نیست اجتناب نماید.)

نتیجه

از مجموع آنچه ذکر شد نتایج زیر حاصل می شود:
1- اجزا و عناصر فرهنگ عاشورا و انتظار یکسان است.
2- هر دو فرهنگ از آسیب درامان نمانده اند.
3- قشرگرایی و سطحی نگری آسیب هردو فرهنگ و ناشی از جهل نسبت به عناصر دو فرهنگ می باشد.
4- در بازشناسی عنصر محبت معلوم شد که محبت داشتن نسبت به اهل بیت مقدمه و زمینه و توفیق برای اطاعت است ؛ و منفعت اطاعت به محب بر می گردد.
5- در بازشناسی شئون امامت معلوم شد که هرکدام از امامان در داشتن شئون و مأموریت های خود فرقی با یکدیگر ندارند.
6- در بازشناسی عنصر نصرت و یاری امام معلوم شد که آرزوی یاری امام حسین در یاری امام عصر (علیه السلام) و یاری امام عصر در یاری همین حکومتی که در ایران به نام اهل بیت پابرجاست محقق می گردد؛ بنابراین عنصر انتظار باید پویا و تحرک آفرین باشد.

نویسنده: دکتر سید ابوالحسن مخزن موسوی

منبع : نشریه مجموعه مقالات دومین کنگره سراسری عاشورا پژوهی عاشورا، انقلاب، انتظار، جلد 3.
نظرات کاربران

نام و نام خانوادگی
پست الکترونیکی*

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 09:35:00 ق.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]




 
 
موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-08-24] [ 10:39:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ب.ظ ]




 
 
موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ب.ظ ]




 
 
 
 
موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:07:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:07:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:07:00 ب.ظ ]




رﺍﺯ ﺩﺍﻍ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺷﮏ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻏﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﺷﺎﻝ ﻣﺸﮑﯽ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﮔﺮ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺤﺮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ
**********************************
همه جا زمزمه یا حسین و کربلاست
زمزمه ی ضجه های زینب و بچه هاست
خوشا به حال اونایی که
دل هاشون تو بین الحرمین و کربلاست

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:06:00 ب.ظ ]




اعطاء لقب قائم (ع) در روز عاشورا

يکي از القاب عالي و شکوهمند حضرت ولي عصر (عج) لقب قائم است. اين لقب از القاب خاصه است که ويژه ي آن حضرت مي باشد و بر ديگر امامان معصوم (ع) اطلاق نمي شود و نيز لقبي است که داراي رمز و راز مخصوص مي باشد و يادآور صحنه هاي حيرت انگيز و روزهاي شکوهمند و شگفت آوري است.
در رواياتي تصريح شده که مبداء پيدايش اين لقب افتخارآفرين، مصادف با عاشورا بوده است و در روز شهادت سالار شهيدان و پيشواي احرار و آزادگان جهان، حضرت حسين بن علي (ع)، از سوي ذات لايزال الهي به اين لقب مقدس و پر افتخار نايل و سرافراز گرديد. طبري از علماي اماميه در قرن چهارم هجري، نقل مي کند که ابوحمزه ثمالي مي گويد به حضرت امام محمد باقر (ع) عرض کردم: «اي فرزند رسول الله! چگونه علي (ع) «اميرالمؤمنين» ناميده شد و حال آنکه هيچ کس پيش از او به این اسم ناميده نشده و بعد از او هم روا نيست احدي را بدين نام بخوانند؟» حضرت فرمود: «لِأَنَّهُ ميرَهُ العِلم يمتارُ مِنهُ وَ لا يمتارُ مِن اَحَدٍ سِ.ته؛ يعني، زيرا او منبع و کانون علم بود از او اخذ علم مي شد و از غير او اخذ نمي شد.» عرض کردم: «اي زاده ي پيامبر! مگر همه شما قائم به حق نيستيد و حق را بر پا نمي داريد، پس چرا تنها ولي عصر را قائم مي خوانند؟» فرمود: «چون جدم حسين (ع) کشته شد، فرشتگان صدا را به گريه و ناله بلند نموده عرض کردند: «بار خدايا از کساني که برگزيده ي تو و فرزند برگزيده ي تو، ارزشمندترين و بهترين خلق تو را کشتند در مي گذري؟!» خداوند، به آنان وحي فرستاد: «اي فرشتگان من آرام بگيريد سوگند به عزت و جلال خودم که قطعاً از آنان انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از مدتي باشد.» آنگاه پرده از جلوي ديدگان آنان کنار زد و امامان از فرزندان امام حسين (ع) را يکي پس از ديگري به آنان نشان داد. فرشتگان از اين منظره، مسرور و شادمان گرديدند و ديدند که يکي از آن بزرگواران ايستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود: «با اين قائم (شخص ايستاده) از قاتلان حسين (ع) انتقام خواهم گرفت.»(دلائل الامامه ، محمدبن جریر طبری،452)
و نيز شيخ طوسي (ره) نقل کرده که محمد بن حمران مي گويد امام صادق (ع) فرمود: «چون جريان شهادت امام حسين (ع) واقع شد، فرشتگان به خدا ناليدند و خروش برآورده و به خداوند متعال عرض کردند: «بار خدايا آيا با حسين که انتخاب شده ي تو و فرزند پيامبر توست اينچنين رفتار مي شود؟» خداوند شبح و سايه ي قائم (ع) را در برابر آنان در حالت ايستاده مجسم کرد و فرمود: «با اين (قائم) از ستم کنندگان به حسين (ع) انتقام خواهد گرفت.»(کافی ، ج 1،ص465)
اکنون با ملاحظه اين دو روايت، شدت ارتباط و پيوند محکم و پايدار ميان حضرت امام حسين (ع) و حضرت ولي عصر (ع) را بنگريد. آري لقب مقدس قائم در روز شهادت حسين و به برکت امام حسين (ع) به آن حضرت اعطا شد و در رابطه با شهادت امام حسين (ع) مهدي (ع) قائم آل محمد (ع) گرديد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:05:00 ب.ظ ]





قائم و عاشورا
ابو حمزه ثمالي مي‏گويد: به امام محمد باقر (ع) عرض كردم: اي فرزند پيامبر! آيا شما همه قائم نيستيد و حق را به پا نمي‏داريد؟ پس چرا تنها ولي عصر را قائم مي‏خوانند؟ فرمود: ((ثّا قتل جدّي اگ‏سغ ضجّت اثلائكه بالبكاء و النحيب و قالوا ااًنا أتصفح عمن قتل صفوتك و ابن صفوتك و خفتك من خلقك؟… فاوحي الله الشم قرّوا ملائكط فوعزّض و جلاض لانتقمنّ مش‏م و لو بعد حغ…د كشف اًم عن الاچ‏ة من ولد اگ‏سغ فيّ‏ت اثلائكة بذلك ورأوا احدهم قاچ‏اً يصط، فقال سبحانه: سذا القاذ انتقم مش‏م؛ چون جدم حسين (ع) كشته شد، فرشتگان صدا به گريه و ناله بلند نموده و عرض كردند: پروردگارا! آيا قاتلان بهترين بندگانت، و زاده اشرف برگزيدگانت را به حال خود وا مي‏گذاري؟ خداوند به آنها وحي فرستاد: اي فرشتگان من! آرام گيريد. به عزّت و جلالم سوگند، از آنان انتقام خواهم گرفت؛ هر چند بعد از گذشت زمان‏ها باشد. آن‏گاه پروردگار عالم پرده از جلو ديدگان آنان كنار زد و امامان از فرزندان امام حسين (ع) را يكي پس از ديگري به آنها نشان داد. فرشتگان از اين منظره، مسرور و شادمان گرديدند و ديدند كه يكي از آن بزرگواران، ايستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود: با اين قائم (شخص ايستاده) از آنان (قاتلان حسين (ع)) انتقام خواهم گرفت)).(1)
محمد بن حمران مي‏گويد: امام صادق (ع) فرمود: چون جريان شهادت امام حسين (ع) واقع شد، فرشتگان به درگاه الهي ناليدند و خروش بر آورده، به خداوند عرض كردند: بار خدايا! آيا با حسين كه انتخاب شده تو و فرزند پيامبر تو اينچنين رفتار شود؟ خداوند شبح و سايه قائم را در برابر آنان در حالت ايستاده مجسم كرد و فرمود: با اين (قائم) از ستم كنندگان به حسين انتقام خواهم گرفت.(2)

 

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:01:00 ب.ظ ]




مهدویت و عاشورا
از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمودند:
حضرت مهدی(عج) در روز عاشورا ظهور می‌کند و این همان روزی است که حسین بن علی(ع) در آن کشته شد. گویا او را می‌بینم که در روز شنبه دهم محرم، بین رکن و مقام ایستاده است؛ جبرئیل سمت راست او و میکائیل سمت چپ او هستند و شیعیانش از اطراف زمین به سوی او می‌روند؛ زمین زیر پای آنان پیچیده می‌شود [و به سرعت در نوردیده می‌شود] تا با او بیعت نمایند. آنگاه به کمک آنان زمین را پر از عدل می‌کند چنانچه از ظلم و جور لبریز شده بود.
آموزه‌ای از این حدیث:
احادیث زیادی وجود دارد که در بر دارنده‌ی مضمون حدیث فوق می‌باشند، که زمان ظهور حضرت صاحب‌العصر(عج) را مطابق با ایام قیام حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) یعنی ایام عاشورا، که موسم خاص عزادارای شیعیان بر آن حضرت است، دانسته و قیام حضرت بقیـه الله(عج) را در ارتباط کامل با قیام حضرت ثار الله(ع) معرفی کرده است.
از تأمل در این احادیث می‌توان به خوبی به جنبه‌ی انتقامی قیام حضرت مهدی(عج) و اینکه مجازات ظالمین زمینه‌ساز گسترش عدل و داد است، پی برد و به طور کلی نوع ارتباط میان حادثه‌ی کربلا و واقعه‌ی ظهور در این روایت مورد اشاره است.
چه بسا شور و شعور پیروان اهل بیت: در ایام عزاداری محرم و عاشورا و انگیزه‌های برائتی و انتقامی عزاداران، عامل کمک‌کننده‌ای برای آغاز قیام حضرت و به ثمر رسیدن آن باشد.
«احادیث رجعت»:
در تعریف «رجعت» در اصطلاح شیعیان می‌توان گفت: رجعت یعنی بازگشت امامان معصوم: و به همراه ایشان گروهی از انبیا و اولیای الهی و مؤمنان به عالم دنیا، برای آنکه حکومت الهی در زمین برقرار شود و هدایت و رهبری انسانها به دست ائمه اطهار: انجام شود و بازگشت سرکردگان ظلم و گمراهی و یاران آنان برای آنکه از آنان انتقام گرفته شود و مجازات و عذاب دنیایی بر آنان اعمال گردد.
وجود احادیث فراوان و آیات قرآنی زیاد در زمینه‌ی رجعت و تأکید ائمه معصومین: بر اعتقاد به رجعت، باعث شده تا رجعت یکی از ضروریات دینی شیعیان محسوب گردد. در اکثر روایات رجعت، دو موضوع اساسی مورد توجه قرار گرفته است:
۱ ـ دوران رجعت که همزمان با قیام پیروزمند آخرین ذخیره الهی، حضرت مهدی(عج) آغاز می‌شود، دوران حکومت امامان معصوم: بر انسانها و به ثمر رسیدن نبوت انبیا و وصایت اوصیای الهی و به بار نشستن و نمودار شدن حکمت الهی در خلقت انسانهاست. زمانی است که انسانها به هدفی که برای آن خلق شده‌اند، دست می‌یابند و بهشت زمینی و حیات حقیقی بشر در سایه‌ی سعادت دنیا و آخرت جلوه‌گر می‌شود.
هریک از ائمه معصومین: به عالم دنیا رجعت کرده و هزاران سال حکومت می‌کنند و چه بسا بعضی از ائمه بارها و بارها رجعت خواهند داشت. صفحه‌ی سیاه تاریخ بشر بسته خواهد شد و نسل بشر وارد دوره‌ی نورانی و آرمانی خواهد شد و تمام آن دوران تاریک جهل و ظلم و گمراهی و فساد و تباهی بشری، تنها به منزله‌ی مقدمه‌ای کوتاه نسبت به دوران شکوفایی استعدادهای بشری و اوج تکامل انسانها، تحت راهبری برگزیدگان الهی خواهد بود.
۲ ـ دوران رجعت، دوران گرفتن انتقام از سردمداران ظلم و گمراهی بشر است و به همراه آنان مجازات کسانی که در افروختن آتش ظلم و تباهی مددکار آن ظالمان بودند. دوران رجعت، زمان بازگرداندن آن ظالمان به دنیاست جهت خونخواهی و احقاق حق مظلومان و صد البته مجازات دنیایی چیزی از عذاب برزخ و قیامت ظالمین کم نخواهد کرد و آن عذاب به قوت خود باقی خواهد بود.
چنانچه از روایات به دست می‌آید، ‌اضافه بر اینکه در زمان رجعت سرکردگان ظلم در طول تاریخ بشر زنده شده و به سزای اعمال خود خواهند رسید، در زمان هریک از رجعتهای ائمه معصومین:، این برگزیدگان الهی که اولیای دم اجداد مطهر خود هستند، ظالمین به اهل بیت: و غاصبین حق آنان و یاران و پیروان آنان را زنده کرده و به عذاب خواهند رساند و هریک از مؤمنین در مجازات و انتقام ظالمان سهیم خواهند بود. علی‌الخصوص روایات تأکید بیشتری بر عذاب بانیان ظلم در واقعه‌ی کربلا و ظالمین به امام حسین(ع) و اهل بیت او دارد و تأکید دارد بر اینکه آن حضرت اولین امامی است

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:00:00 ب.ظ ]





سفر امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا و واقعه عاشورا
سفر امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا و واقعه عاشورا.پس از هلاکت معاویه در سال شصت هجری، یزید به خلافت رسید. او به والی خود، ولید بن عتبه بن ابی سفیان در مدینه، نوشت تا به سرعت از امام حسین ـ علیه السلام ـ ، بیعت بگیر
[1] امام حسین ـ علیه السلام ـ با ولید در شب 27 رجب سال 60 هـ.ق ملاقات کرد. امام حسین ـ علیه السلام ـ آن شب را در مدینه در منزل خود ماند، ولید عصر روز شنبه گروهی را نزد امام حسین ـ علیه السلام ـ فرستاد تا آن حضرت نزد او رفته و در حضورش با یزید بیعت کند
امام حسین ـ علیه السلام ـ به فرستادگان ولید فرمود: تا فردا صبح مهلت دهید تا امشب هم شما و ما در این باره بیندیشیم، خبر به ولید رسید، او مهلت داد
امام حسین ـ علیه السلام ـ در همان شب که شب یک شنبه بیست هشت رجب سال 60 هـ.ق، همراه فرزندان و برادران و برادر زادگان و بيشتر خاندانش از مدینه به سوی مکه حرکت کردند.[2] آن حضرت با همراهان در شب جمعه سوم شعبان به مکه رسیدند.
[3] امام حسین ـ علیه السلام ـ در ایام آغاز ذیحجه در مکه احساس خطر نمود، چرا که بیم آن می رفت، سربازان یزید آن حضرت را دستگیر کرده و به شام نزد یزید ببرند، به همین دلیل آن حضرت خانه خدا را طواف و میان صفا و مروه سعی نمود و از احرام بیرون آمده و احرام حج را به عمره تبدیل نمود، زیرا نمی توانست حج را تمام کند
امام در روز هشتم ذیحجه سال 60 هـ.ق با خاندان و فرزندان و شیعیانی که به او پیوسته بودند از مکه به سوی عراق حرکت کرد
[4] همان روزی که مسلم بن عقیل در کوفه قیام کرد.
آن حضرت ماه شعبان، سوم شعبان به بعد، رمضان، شوال، ذی القعده و هشت روز از ذی الحجه را در مکه ماند
[5]بنابر این ایشان و همراهانش حدوداً به مدت 125 روز در مکه اقامت نموده اند. امام ـ علیه السلام ـ در طی مسیر مکه تا کربلا بيست منزل ـ و به قول بعضی بیشتر ـ را پشت سر گذاشته و روز دوم محرم به سرزمین کربلا رسیدند
[6] وقتی که امام و خویشان و یاران به زمین کربلا رسیدند امام ـ علیه السلام ـ فرمود: پیاده شوید این مکان جایگاه فرود بار و اثاثیه ماست و محل ریختن خون و قبور ما است
[7]نتیجه این که آن حضرت و همراهانش 28 رجب از مدینه خارج و روز دوم ماه محرم الحرام به سرزمین کربلا رسیده اند، که در مجموع کاروان امام حسین ـ علیه السلام ـ با توجه به توقف چهار ماهه در مکه، در مدت 154 روز، به سرزمین کربلا رسیده، و مدت خروج امام ـ علیه السلام ـ تا روز عاشورا، نیز 162 روپاورقي ها:
[1] . ابن اعثم، الفتوح، هند، 1393 هـ.ق ، ج5، ص 1
[2] . ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، بيروت، دار صادر، 1385 هـ.ق، ج4، ص 16
[3] . شیخ مفید، الارشاد، قم، موسسه آل البیت احیا التراث، ج2، ص 67.
[4] . بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، دار التعارف، ج3، ص 160.
[5] . ابو مخنف، مقتل، ترجمه موسوی، قم، چاپ اول، 1378ش، ص 33
[6] . احمد بن سهل بلخی، البدء و التاریخ، تهران، مکتبه الاسدی، ج6، ص 10، قزوینی، الامام الحسین و اصحابه، قم، چاپ باقری، ص 194
[7] . سید بن طاووس، ملهوف، قم، انتشارات داوری، ص 35.ز می شود.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:57:00 ب.ظ ]




امام حسین (ع) و امام مهدی (عج)

خداوند متعال می فرماید: «و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا، فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا; کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، به قتل نرسانید، مگر به حق و آن کسی که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه (حق قصاص) قرار دادیم; اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است » .
سلام بن مستنیر می گوید: امام محمد باقر علیه السلام درباره آیه «و من قتل مظلوما» فرمود: «او حسین بن علی علیه السلام است که مظلوم کشته شد و ما اولیای او هستیم. و قائم ما چون قیام کند، در طلب انتقام خون امام حسین علیه السلام بر آید; پس می کشد تا جایی که گفته می شود اسراف در قتل کرده است. مقتول، حسین علیه السلام و ولی او قائم (عج) است. و اسراف در قتل این است که غیر قاتل او کشته شود. او منصور است; زیرا از دنیا نمی گذرد تا این که یاری شود به مردی از خاندان پیامبر خدا که زمین را پر از قسط و عدل کند، همچنان که پس از جور و ظلم شده باشد» .
قندوزی حنفی نیز می گوید: «از امام علی الرضا فرزند موسی الکاظم (رضی الله عنهما) رسیده که آن حضرت فرمود: آیه «و من قتل مظلوما» درباره حسین و مهدی علیهم السلام نازل شده است »

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:55:00 ب.ظ ]




حضرت مهدي(عج) و گريه بر امام حسين(ع)

سيد بحر العلوم (ره) روزي به قصد تشرّف به سامرا تنها به راه افتاد. در بين راه درباره اين مسأله كه ((گريه بر امام حسين(ع) گناهان را مي‏آمرزد)) فكر مي‏كرد. همان وقت متوجه شد كه شخص عربي، سوار بر اسب به او رسيد و سلام كرد. بعد در لحظه‏اي پرسيد: جناب سيد! درباره چه چيز به فكر فرو رفته‏اي؟ و در چه انديشه اي؟ اگر مساله علمي است مطرح كنيد، شايد من پاسخش را بدانم. سيد بحر العلوم فرمود: در اين‏باره فكر مي‏كنم كه چطور مي‏شود، خداي تعالي اين همه ثواب به زائران و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهدا(ع) مي‏دهد؛ مثلاً در هر قدمي كه در راه زيارت بر مي‏دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مي‏شود و براي يك قطره اشكي تمام گناهان صغيره و كبيره‏اش آمرزيده مي‏شود؟
آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براي شما مثالي مي‏آورم تا مشكل حل شود.
سلطاني به همراه درباريان خود به شكار مي‏رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سختي فوق العاده‏اي افتاد و بسيار گرسنه شد. خيمه اي را ديد و وارد آن جا شد. در آن سياه چادر، پيرزني را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه بز شيرده‏اي داشتند، و از راه مصرف شير اين بز، زندگي خود را مي‏گذراندند. وقتي سلطان وارد شد، او را نشناختند؛ ولي براي پذيرايي از مهمان، آن بز را سر بريده و كباب كردند؛ زيرا چيز ديگري براي پذيرايي نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و خود را به درباريان رسانيد و جريان را براي اطرافيان نقل كرد.
در نهايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش مهمان نوازي پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملي بايد انجام بدهم؟ يكي از حاضران گفت: به او صد گوسفند بدهيد. و ديگري كه از وزيران بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفي بدهيد. يكي ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
سلطان گفت: هر چه بدهم كم است؛ زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، آن وقت مقابله به مثل كرده‏ام؛ چون آنان هر چه را كه داشتند به من دادند. من هم بايد هر چه را كه دارم، به ايشان بدهم تا مقابله به مثل شود.
بعد سوار عرب پرسيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهدا(ع)، هر چه از مال و منال، اهل و عيال، پسر و برادر، دختر و خواهر و سر و پيكر داشت، همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائران و گريه كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب كرد؛ چون خدا - كه خدائيش را نمي‏تواند به سيدالشهدا(ع) بدهد - پس هر كاري كه مي‏تواند، انجام مي‏دهد؛ يعني، با صرف نظر از مقامات عالي خودش، به زائران و گريه كنندگان آن حضرت، درجاتي عنايت مي‏كند. در عين حال اينها را جزاي كامل براي فداكاري آن حضرت نمي داند.
چون شخص عرب اين مطالب رافرمود، از نظر سيد بحر العلوم غايب شد

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:51:00 ب.ظ ]




نام و ياد مهدي(ع) در زيارت عاشورا

يکي از فقرات زيارت عاشوراي حضرت امام حسين (ع) اين جمله مبارکه است:

«وَ اَسئَلهُ اَن يبَلِّغَنِي المَقامَ المَحمُودَ لَکُم عِندَالله وَ اَن يرزُقَنِي طَلَبَ ثارِکُم مَعَ اِمامٍ هُدَي ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالحَقّ مِنکُم»

من از خداوند درخواست مي کنم که مرا به مقام شايسته و ستوده اي که براي شما در نزد پروردگار است برساند و مرا نصيب کند که در رکاب امام هدايت از خاندان شما که ظهور کرده و به حق نطق مي کند- حضرت مهدي موعود (ع)- خونخواهي شما نموده و انتقام خون بنا حق ريخته شماآري در زيارت مخصوص امام حسين (ع) در روز عاشورا نيز هر فصل ديگري که اين زيارت شريف خوانده شود و در ضمن توسل به حضرت سيدالشهدا (ع) شخص زائر و متوسل با دنيايي از درد، غم، سوز و گداز از خداي قاضي الحاجات درخواست مي کند که او را موافق بدارد تا در معيت و همراهي امام زمان ارواحنا فداه و در رکاب پرافتخار آن پيشواي جهاني بيايد و انتقام خون پاک امام حسين (ع) را از جنايتکاران بني اميه بگيرد.

شگفت انگيز است که هم خود و هم زيارت عاشورا يادآور ارتباط بسيار قوي و نيرومند اين دو حجّت بزرگ الهي اند. برنامه عاشورا و زيارت عاشورا دلدادگان امام حسين (ع) را به امام زمان متّصل ساخته و پيوند مي دهند و انسان ها را از مسير عاشورا و زيارت جانسور امام حسين (ع) و در عين سوگ و عزا و توسل به آن حضرت به سوي امام عصر متوجه مي سازند. را بگيرم.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:47:00 ب.ظ ]




روز ظهور مهدي(ع) مقارن با عاشوراست

يکي از مطالب اسرار آميز حضرت ولي عصر (عج) تقارن روز ظهور آن حضرت با روز عاشوراي حضرت سيدالشهدا (ع) و روز شهادت جانگداز آن امام مظلوم و پيشواي آزادي است. اصل تقارن اين دو جريان و مصادف بودن روز ظهور با روز شهادت امام حسين (ع) مطلبي است که در عده اي از روايات اهل بيت عليهم السلام وارد شده است. ابوبصير مي گويد حضرت ابوجعفر امام باقر (ع) فرمود:

«يخرُجُ القائِمُ (ع) يومَ السَّبت يئمَ عاشُورا اَليوم الذِي قُتِلَ فِيهِ الحُسَين (ع)»(1)

قائم آل محمد عليهم السلام در روز شنبه روز عاشورا همان روزي که حسين (ع) در آن کشته شد، خروج خواه کرد.

و نيز از حضرت صادق (ع) نقل کرده که فرمودند:

«اِنَّ القائِمُ صَلواتُ الله عَلَيه ينادِي اِسمَهُ لَيلَهَ ثَلاثَ وَ عِشرِين وَ يقُومُ يومَ عاشُورا يومُ قُتِلَ فِيهِ الحُسَين بن عَلِي عليهماالسلام»(2)

حضرت ولي عصر (ع) در شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان به نام شريفش ندا مي شود و در روز عاشورا روزي که حسين بن علي عليهماالسلام در آن کشته شد، قيام خواهد کرد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 12:01:00 ق.ظ ]




عاشوراي مهدوي

مي پرسي شاهدي ديگر ؟ مي‌گويم روز عاشورا . راوي خدمت امام باقر عليه السلام مي‌رسد و از ايشان مي‌پرسد :

« در اين روز ] شيعيان [ چگونه يكديگر را تعزيت و تسليت گويند ؟ ايشان مي فرمايند بگويند :

عظم الله اجورنا بمصابنا بالحسين و جعلنا و إياكم من الطالبين بثاره مع وليه الإمام المهدي من آل محمد(2)

خداوند اجر ما را در مصيبت حسين بزرگ دارد و ما و شما را از خون خواهان او به همراه وليش امام مهدي از خاندان پيامبر قرار دهد .

باز مي‌بيني روز عاشورا بر قله‌ي مصائب بايد نام صاحبمان را صدا بزنيم تا بلكه انعكاس اين صدا نداي خيزش و خون خواهي باشد و ما را نيز از اين خون خواهان قرار دهند . مسلماً شمشير زدن در ركاب امام عصر عليه السلام به اين هدف ياري كردن دين خداست و تكاپويي است در جهت تحقق وعده‌ي الهي خداوند بر فرشتگان عزادار !.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[شنبه 1394-08-23] [ 11:58:00 ب.ظ ]




 
 
 
موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-08-18] [ 02:14:00 ب.ظ ]




 
موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:09:00 ب.ظ ]




ويرانگر مساجد چهار گانه‏

امام عصر(عج) از بين برنده و محو كننده تمام آثار شرك و نفاق است ؛ از اين رو عاشقان هر صبح آدينه ، زمزمه ((اين هادم ابنية اللاك و النفاق)) را سر مي‏دهند و منتظرند تا حضرت ظهور كند و كاخ ظلم و ستم، استبداد و بناهاي نفاق را نابود سازد. به همين جهت او مساجدي را كه به شكرانه كشتن امام حسين(ع) بنا شده است، ويران خواهد كرد.

امام حسین (ع) و امام مهدی (عج)

امام محمد باقر(ع) درباره اين مساجد مي‏فرمايد: ((در كوفه به دليل شادي از كشتن، حسين(ع)، چهار مسجد ساخته شد: مسجد اشعث، جرير، سمّاك و شبَث بن رِبعي))(1) ابو بصير مي‏گويد: امام محمد باقر(ع) فرمود: ((هنگامي كه قائم ما قيام كند، چهار مسجد را در كوفه ويران مي‏سازد…)).اين مساجد اگر چه هم اكنون موجود نيست؛ ولي ممكن است بعدها گروهي از روي دشمني با اهل بيت(ع)، آنها را دوباره بسازند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-08-17] [ 11:59:00 ب.ظ ]




نام و ياد مهدي(ع) در زيارت عاشورا

يکي از فقرات زيارت عاشوراي حضرت امام حسين (ع) اين جمله مبارکه است:

«وَ اَسئَلهُ اَن يبَلِّغَنِي المَقامَ المَحمُودَ لَکُم عِندَالله وَ اَن يرزُقَنِي طَلَبَ ثارِکُم مَعَ اِمامٍ هُدَي ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالحَقّ مِنکُم»

من از خداوند درخواست مي کنم که مرا به مقام شايسته و ستوده اي که براي شما در نزد پروردگار است برساند و مرا نصيب کند که در رکاب امام هدايت از خاندان شما که ظهور کرده و به حق نطق مي کند- حضرت مهدي موعود (ع)- خونخواهي شما نموده و انتقام خون بنا حق ريخته شماآري در زيارت مخصوص امام حسين (ع) در روز عاشورا نيز هر فصل ديگري که اين زيارت شريف خوانده شود و در ضمن توسل به حضرت سيدالشهدا (ع) شخص زائر و متوسل با دنيايي از درد، غم، سوز و گداز از خداي قاضي الحاجات درخواست مي کند که او را موافق بدارد تا در معيت و همراهي امام زمان ارواحنا فداه و در رکاب پرافتخار آن پيشواي جهاني بيايد و انتقام خون پاک امام حسين (ع) را از جنايتکاران بني اميه بگيرد.

شگفت انگيز است که هم خود و هم زيارت عاشورا يادآور ارتباط بسيار قوي و نيرومند اين دو حجّت بزرگ الهي اند. برنامه عاشورا و زيارت عاشورا دلدادگان امام حسين (ع) را به امام زمان متّصل ساخته و پيوند مي دهند و انسان ها را از مسير عاشورا و زيارت جانسور امام حسين (ع) و در عين سوگ و عزا و توسل به آن حضرت به سوي امام عصر متوجه مي سازند. را بگيرم.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:56:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 11:52:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-08-14] [ 06:07:00 ب.ظ ]





موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:12:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:10:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-08-13] [ 08:00:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:54:00 ب.ظ ]




 

 

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:46:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 07:40:00 ب.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ق.ظ ]





موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ق.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




پیوندهای سیاسی عاشورا و انتظار
«مسئله كربلا، كه خودش در رأس مسائل سياسي هست، بايد زنده بماند به همان فرمي كه بود، منتها الفاظ تغيير بكند. مصيبت ها همان است ، مصيبت ها تغييري ندارد، بايد آن بعد سياسي كربلا را براي مردم بيان كرد …اين حركت اسلامي-سياسي بود كه بني اميه را از بين برد، و اگر اين حركت نبود،اسلام پايمال شده بود.» امام خمینی(ره)، صحیفه نور، جلد هجدهم - صفحه 177
«عاشورا یك حادثه صِرف تاریخی نبود؛ عاشورا یك جریان مستمر و یك سرمشق دائمی برای امت اسلام بود. حضرت ابی عبدا..(ع) با این حركت یك سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یك چیز مركب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حركت حضرت وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، عنصر عاطفه» از بیانات مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در 5/11/84
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز نهضتت مایه الهام جهان است هنوز
بهر ویرانی و نابودی بنیان ســــــــتم خون جوشان تو چون سیل زمان است هنوز
همه ماه است محرم، همه جا كرب و بلاست در جهان موج جهاد تو عیان است هن
مقدمه: برقراری عدالت و معنویت و رسیدن به سعادت و مقابله با ظلم و جور خواسته ای همگانی و برخاسته از فطرت بیدار انسانهاست. در طول تاریخ افراد و گروهها و مكاتب مختلفی مدعی تحقق آن بوده اند ولی نتوانسته اند در عمل آن را نشان دهند. امّا شیعه بعنوان مكتبی الهی و انسان ساز خود را داعیه دار این امر می داند. با نگاهی اجمالی به تاریخ شیعه می توان این مطلب را یافت، چرا كه امامان شیعه برای نیل بشریّت به قلّه های رفیع سعادت نه تنها از هیچ تلاشی فروگذار نبودند، بلكه تا پای جان پیش رفته اند، كه اوج این تلاش را میتوان در مكتب عاشورا به وضوح مشاهده كرد.
نقطه قوت شیعه در این است كه برخلاف ادعای سایر گروهها و مكاتب، عاشورا حركتی مقطعی و گذرا نبوده است، بلكه شیعه در لوای مكتب سرخ حسینی، معتقد به آمدن مصلح جهانی است كه قوام بخش و در نهایت سرانجام بخش این هدف والا خواهد بود.
بنابراین بررسی پیوندهای این دو نهضت برای بشریت و انسانهای آزاده و حق طلب راهگشا خواهد بود، كه ما در این مجال برای جلوگیری از بسط این موضوع، فقط به برخی از پیوندهای شاخص سیاسی و اجتماعی آن می پردازیم.
- تبیین اهداف و آرمان نهضت حسینی و مهدوی (علیهماالسلام)
- شباهت در زمانه و یاران و شرائط
- سختی حفظ دین در عصر غیبت و ضرورت معرفت امام ودشمن شناسی
1-1 مبارزه با ظلم و ستمگری: امام حسين (ع) حكومت یزید را سبب نابودی دین می داند و می فرماید:« عَلَى‏ الْإِسْلَامِ‏ السَّلَامُ‏ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»[1] آنگاه كه امت گرفتار فرمانروایی چون يزيد گردند بايد فاتحه اسلام را خواند. به همین جهت امام با قاطعيت مي‏گويد: «مثلي لايبايع مثله»[2] حضرت مهدي (ع) نيز با هيچ‏كس سر سازش ندارد، چنانكه در بیان علل غیبت حضرت، یكی از علل را هم مقابله با طاغوت و نداشتن بعیتی از آنها را ذكر كرده اند. «ما منّا احدٌ الاَّ و يقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه الاّ القائم… لئلا يكون لاحد في عنقه بيعة اذا خرج»[3] امام حسن(ع) فرمود: هر كدام ازما (اهل بيت(ع)) در زمان خود بيعت حاكمان و طاغوت‏هاي زمان را (از روي تقيه) به عهده داريم، مگر قائم… تا هنگامي كه قيام مي‏كند بر گردنش بيعت حاكمي نباشد.
حسين (ع)،باشهادت خود،باعث رسوايي و درنتيجه نابودي دولت بني اميه شد. مهدي (ع) نيز با ظهور خود، باعث رسوايي و تزلزل تمامي دولت‏هاي مستكبر، خواهد شد؛ «اذا قام القائم ذهب دولة الباطل»[4]هنگامي كه قائم قيام كند، هردولت باطلي از بين مي‏رود
دردعای ندبه می خوانیم : « أینَ قاسم شوكه المعتدین أینَ هادم ابنیه الشّرك و النّفاق أینَ مبید اهل الفسوق و العصیان و الطّغیان …أینَ مبید العتاه و المرده» «كجاست درهم شكننده شوكت؟ ستمگران كجاست ویران كننده بناهای شرك و نفاق؟ كجاست هلاك كننده اهل فسق و گناه و طغیان؟… كجاست هلاك كننده مستكبران و سركشان؟»[5]
درروايات نيز آمده است: «يبلغ سلطانه المشرق و المغرب»[6] دولت مهدي (عج) شرق وغرب جهان را فرا گيرد. «اذا قام القائم لايبقي ارض الاّ نودي فيها شهادة انلا اله الا الله و ان محمداً رسول الله»[7] هنگامي كه مهدي (عج) قيام كند زميني باقي نمي‏ماند مگر آن كه گلبانگ توحيد و رسالت پيامبر در آن بلند گردد.
امام حسین (ع) میفرماید: خدا قائم ما آل محمد (ص) را آشكار می كند تا از ستمگران انتقام بگیرد… او همان كسی است كه زمانی طولانی غائب می شود، سپس ظهور می كند و زمین را پر از عدل و داد می سازد همانسان كه از ظلم و جور پر شده باشد.[8]
2-1 اصلاح‏گري‏: امام حسين(ع) و مهدي(ع) دو اصلاح‏گرانی سترگ‏اند. امام حسين(ع) مي‏فرماید: انِّي لَمْ‎اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِد‎اً وَ لاظالِماً، وَ ‎اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِي اُمةِ جَدِّي محمد ˆاُريدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهي عَنِ المُنْكَرِ و اَسيرَ بِسيرةِ جَدِّي محمدˆو اَبي عَليِّ بنِ‌ اَبِي‌ طالِبٍ»[9] من نه از روي سرمستي و گستاخي و نه براي فساد و ستم‎گري حركت كردم بلكه تنها براي طلب اصلاح در امّت جدم حركت كردم مي‎خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيرة جدم و پدرم علي بن‌ابي‌طالب عمل كنم. در مورد حضرت مهدي نيز آمده است: «ليصلح الامة بعد فسادها»[10] خداوند به وسيله حضرت مهدي(ع) اين امت را پس از آن‏كه تباه شده‏اند، اصلاح مي‏كند.
3-1 بیداری امّت: هدف مهدي(ع)، نجات انسان‏ها از بردگي فكري و برداشتن زنجيرهاي اسارت از آنان است. امام باقر (ع) مي‏فرمايد: «اذا قام القائم ذهب دولةالباطل»[11] هنگامي كه قائم قيام كند، هر آينه باطل از بين مي‏رود. هدف امامحسين (ع) نيز در «زیارت اربعين» چنين بيان شده است: «و بذل مهجة فيكليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضالة» خون خود را تقديم تو كرد، تا انسان‏ها را از ناداني و گمراهي رهايي بخشد. پس هدف هر دو، احياي دين و جلوگيري از انحطاط ارزش‏ها است.
4-1 برگرداندن عزّت‏ دین:عزّت اساس حركت حسيني و مهدوي است و مي‏تواند اساس سياست راهبردي حكومت ديني در سطح روابط بين المللي باشد. حكومت ديني - به عنوان زمينه ساز دولت كريمه مهدوي - از هرگونه رابطه و مذاكره‏اي كه شائبه ذلّت داشته باشد، پرهيزمي‏كند. منتظر «دولت عزيز»، خود بايد عزيز باشد، چرا كه حكومت جهانی حضرت مهدی را عزّت بخش حقیقی دین معرفی كرده اند. در فرازهای پایانی دعای افتتاح آمده است: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّبِهَاالْإِسْلَامَ‏وَأَهْلَهُ‏ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[12]
امام در روز عاشورا فرمودند: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ»[13] فرمود: اين زنازاده‏ پسر زنازاده مرا در بين دو امر ثابت نگاه داشته است: 1- شمشير كشيدن، 2- ذلّت و خوارى (يعنى انتظار دارد كه ما با آنان جنگ كنيم يا تسليم و دليل آنها شويم) ولى چقدر بعيد است كه ما ذلّت و خوارى را قبول نمائيم؟! خدا و رسول و مؤمنين و عقلهاى پاك و پاكيزه پذيرفتن اين امر را براى من قبول نخواهند كرد، ما قتلگاه‏ها را بر فرمانبردارى ناكسان مقدّم ميداريم.[14]
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است كه مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
نه ظلم كن به كسی، نی به زیر ظلم رو كه این مرام حسین است و منطق دین است
امام حسين(ع) مي‏فرمايد: «والله لا‎اعطيكم بيدي اعطاءَالذليلِ و لا اَفِرُّ فِرارَ العبيد»[15] به خدا قسم دستم را (به نشانة بيعت) از روي خواري و ذلّت به شما نمی دهم و مانند بردگان فرار نمي‏كنم. باز فرمود: «موتٌ في عِزٍّ خيرٌ من حياةٍ في ذُلٍّ»[16] مرگ در عزت، بهتر از زندگي در ذلّت است.
5-1 احیاء حقیقی سنت‏: عصرامام حسين(ع)، عصر غربت دين بود و عصر انتظار نيز چنين است. قيام حسين و فرزندش مهدي(ع) براي احياي دين است. منتظر مهدي، بايد از دين و ضرورت، قلمرو، و زبان آن و… تحليلي عميق داشته باشد؛ تا در اين عصر - كه عصر شبهات و فتنه‏ها است – بتواند زمينه ساز حركت مهدي (عج) باشد.
حسين بن‌علي در نامه‎اي كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همياري و همراهي با وي كرده است، علّت و هدف از نهضت خويش را چنين بيان مي‎كند: «اَنَا اَدْعُوكُمْاِلي كِتابِ الله ِوَ سُنَّةِ نَبِيِّهˆفَاِنَّ الْسُنَّةَ قَدْ اُميتَتْ وَ اِنَّالْبِدْعَةَ قَدْ اُحْيِيَتْ»[17] من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش مي‎خوانم. همانا سنّت پيامبر(ص) به كلی از بين رفته است و بدعتها زنده شده است‎، اگر سخـن مرا بـشنويد، شما را بـه راه راسـت هدايت خـواهم كرد
در مورد حضرت مهدی(عج) هم آمده است: «يحيي ميّت الكتاب والسنة» چون مهدي قيام كند، آنچه را كه از كتاب و سنت متروك مانده، زنده خواهدساخت.[18] او دین را نه تنها احیاء می نماید، بلكه آنرا جهانی و فراگیر می سازد؛ «اذا قام القائم لايبقي ارض الاّ نودي فيها شهادة انلا اله الا الله و ان محمداً رسول الله»[19] هنگامي كه مهدي (عج) قيام كند زميني باقي نمي‏ماند مگر آن كه گلبانگ توحيد و رسالت پيامبر در آن بلند گردد.
از مجموع اين سخنان، اين اهداف را مي‎توان استفاده كرد:
الف ـ احیاء حقیقی دین و ترويج حقّ و عمل به آن
ب ـ بیدار سازی و اصلاح امّت
ج ـ عدم پذيرش زندگي ذلّت‌بار و ننگين دنيا و انتخاب زندگي باسعادت آخرت.
2) مقایسه شرائط زمانی و یاراندو قیام
یكسانی اهداف و آرمانها وقتی جلوه بیشتری می یابد كه می بینیم شرائط زمانی و اوضاع زمان هر دو قیام و یاران اصلی هر دو قیام شباهت فراوانی به یكدیگر دارند.
1-2 مشابهت در اوضاع و زمانه: امام حسين (ع) اوضاع زمان قیام را چنين توصيف مي‏كند: «الا ترونانّ الحق لايعمل به و انّ الهوي لايترك عنه» آيا نمي‏بينيد كه به حق عمل نمي‏شود و از باطل خودداري نمي‏گردد.[20]«فان السنة قد اميتت و انّ البدعة قد احييت» همانا در شرايطي هستيم كه سنت پيامبر، از بين رفته و بدعت‏ها زنده شده است، « وعلي الاسلام السلام اذا قد بليت الامة براعٍ مثل يزيد» اگر حاكم امت، فردي همچون يزيد باشد، پس بايد فاتحه اسلام را خواند.
زمانه حضرت مهدي (ع) نيز چنين است: «يعطف الهوي علي الهدي، اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الرأي علي القرآن، اذاعطفوا القرآن علي الرأي… و يحيي ميّت الكتاب والسنة» چون مهدي قيام كند، خواهش‏هاي نفساني را به هدايت آسماني، باز گرداند؛ پس از آنكه رستگاري را به هواينفس بازگردانده باشند. آرا و افكار را پيرو قرآن كند، پس از آنكه قرآن را تابع رأي خود گردانده باشند… پس مهدي به شما نشان خواهد داد كه روش عادلانه در حكومت، چگونه است و آنچه را كه از كتاب و سنت متروك مانده، زنده خواهدساخت.[21]
زمانه حضرت مهدي(ع) و امام حسين(ع)، در انحراف فكري، فساد اجتماعي، رواج بي‏ديني و بدعت در سطح جهاني، مشابه يكديگر است. مشابهت در زمانه، ابعاد متعددي دارد؛ از تبليغات جبهه باطل گرفته تا حاكميت خلفاي جور و غربت دين در عرصه زندگي وجامعه. تبليغات بني‏اميه و معاويه[22] عليه اهل بيت(ع) و امام حسين (ع) ، شباهت زيادي به تبليغات كشورهاي استكباري و صهيونيست‏ها، عليه ايران اسلامي دارد.
براساس روایات متواتر حضرت زمای ظهور می كنند كه دنیا پر از ظلم و جور شده باشد، یعنی در عصر ظهور ظلم و جور فراگیر و سخت خواهد بود، چنانكه در زمان حضرت سیدالشهداء(ع) ظلم و جور و بی دینی به جایی رسید كه یزید به عنوان خلیفه مسلمین بصورت آشكارا مسلّمات دین را زیر سؤال میبرد و بی هیچ واهمه ای به میگساری و شهوت رانی و تمسخر واجبات دین می پردازد، تا بجائیكه امام حسین(ع) قیام خونین كربلارا تنها راه نجات دین و امّت می بیند.
2-2 مشابهت در یاران: در مورد یاران شیدای قیام نیز به اعتراف تاریخ باید گفت: ياران امام حسين (ع) بهترين ياران و فدايي او بودند. آنان از معرفت، محبت، اطاعت و تسليم نسبت به امام خود و سبقت در اجراي خواسته‏ها و فرامين او برخوردارند و در عبادت، صداقت، اخلاص و شجاعت يگانه دوران بودند. گفتگوی امام و یارانشان در شب و روز عاشورا، گوشه ای از این شیدایی را به تصویر كشیده است. البته این كلمات خود گویای عُمق ایمان و معرفت آنها نسبت به هدف قیام و شخص امام و ایمانی است كه به خالق هستی و سعادت اخروی دارند.
امام حسین(ع) در خطبه شب عاشورا خطاب به یارانشان فرمودند: «فإنّي لا أعلم أصحابا [ اوفى و لا ][23] خيرا منكم، و لا أهل بيت، أفضل و أبرّ من أهل بيتي، فجزاكم اللَّه عنّي جميعا خيرا، و هذا الليل قد غشيكم فاتّخذوه جملا، و ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من أهل بيتي و تفرّقوا في سواد هذا الليل و ذروني و هؤلاء القوم، فإنّهم لا يريدون غيري»[24]

حقّا كه من اصحابى باوفا و‏ بهتر از شما، و نه اهل بيتى برتر و نيكوكارتر از اهل بيتم نمى‏شناسم، خداوند از من به شما پاداش نيكو دهد، اين شب است كه سياهى و تاريكى آن شما را فرا گرفته، پس آن را چون شتر رهوارى گرفته، و هر يك از شما دست يكى از اهل بيتم را گرفته و در اين تاريكى شب پراكنده شده از صحنه بيرون شتابيد، و مرا با دشمن واگذاريد چه آنان جز مرا نخواهند».
در اين زمان بود كه برادران و تمام اهل بيت امام حسين عليه السّلام به سخن در آمده گفتند: جانهاى ما پاسبان جان شريفت بوده تا در پيش رويت در خون خود غلتيده، آنچه بر تو وارد آيد بر ما نيز وارد گردد، وه چه زشت است زندگى بعد از تو.[25]
سپس سعيد بن عبد اللَّه حنفىّ برخاست و به عرض رسانيد: نه، به خدا اى فرزند رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله، هرگز تنهايت نگذارم، تا خدا بداند كه ما وصيّت پيامبرش محمّد را در باره تو حفظ و رعايت نموديم، و اگر مى‏دانستم كه در راه تو كشته مى‏شدم و بعد زنده به آتش كشيده مى‏شدم و خاكسترم به باد داده مى‏شد و هفتاد بار اين وضع تكرار مى‏شد، هرگز از حضرتت جدا نشده تا در پيش رويت شاهد مرگ و شهادت را در آغوش كشم، چرا نه، حال كه اين يك كشته شدن بيش نيست و بعد هم به كرامت ابدى و جاويدان خدا مى‏رسم.[26]
آن گاه زهير بن قين بجلى برخاست و به عرض رسانيد: به خدا اى فرزند رسول‏خدا چقدر دوست داشتم كه هزار بار كشته شده، زنده گردم تا خدا با اين كار تو و برادران و فرزندان و اهل بيت جوانت را از كشته شدن حفظ مى‏فرمود.[27]
اوج این وفاداری و دیانت یاران زمانی است كه شمر براى فرزندان ام البنين(س) امان نامه می آورد. حضرت ابوالفضل(ع) بعنوان كسی كه آنقدر توانایی داشت كه در صورت پذیرش امان نامه در سپاه یزید جزو فرماندهان ارشد قرار گیرد و دنیایش بعد از این تضمین شود، اما با این وجود در جواب شمر می فرماید: دستهايت بريده و امان نامه‏ات ملعون بادا، اى دشمن خدا، ما را مى‏خوانى كه برادر و سرورمان حسين بن فاطمه عليهما السّلام را رها كرده در خط فرمان مطرودان و ملعونان فرزندان ملائمين خدا درآييم. كه شمر خشمگین به لشكرش برگشت.[28]
قَالَ الرَّاوِي وَ بَاتَ الْحُسَيْنُ (ع) وَ أَصْحَابُهُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ»[29] راوى گويد: در شب عاشورا امام حسين(عليه السّلام) و همراهان در حالت ركوع و سجود و قيام و قعود به عبادت حقّ پرداختند زمزمه رقيق مناجات و دعاهايشان چون زمزمه برخاسته از زنبور عسل بود.[30] كوتاه اینكه ياران‏ امام حسين(ع) آنچنان شیفته شهادت و لقاء معبود خویش بودند كه‏ قبل از شهيد شدن جا و مكان خود را در بهشت ديدند.[31]
ياران حضرت مهدي(ع) نيز چنين‏اند؛ چنان كه امام باقرعلیه السلام می فرماید: بدانید كه آنها مؤ منان حقیقی اند «اَلا هُمُ المُؤمِنُونَ حَقّاً…». حضرت علی (علیه السلام) در توصیف آنان می فرمایند: مردانی كه خدا را به حقّ شناخته اند، آنها یاوران حضرت مهدی علیه السلام در آخرالزمان هستند «…رِجالٌ عرَفوا اللّهَ حقَّ معرِفتهِ،وَهمْ اَنْصارُ المَهْدِی فی آخِرِ الزَّمانِ»
امام جواد علیه السلام از پدران بزرگوارش عبودیت و بندگی آنان را این گونه توصیف می كند: آنان سلحشورانی هستند كه در اطاعت خدا بسیار سخت كوش اند (هم كَرّارُونَ مُجِدُّونَ فی طاعَةِ اللّه…)[32] «آنان در طریق عبودیت اهل جدیت و تلاشند.»
از بارزترین نشانه های این گروه تعادل در شخصیت، تعادل میان دنیا وآخرت و تعادل میان قدرت و بصیرت است و همین راز نیرومندی و نفوذ آنان می باشد. خدای تعالی این موازنه وتعادل را دوست می دارد وافراط و تفریط را ناپسند می دارد .روایت با جمله­ی«رهبانٌِِِِ بالیل، لیوث بالنهار» به چنین موازنه ای اشاره كرده است. در ساختار شخصیت انسان، شب وروز نقش های گوناگونی را ایفا می كنند. گردش شب و روز، یك گردش تكاملی است، هر كدام دیگری را كامل می كند و با مشاركت یكدیگر در بنای شخصیت انسان مؤمن دعوت گر و مجاهد نقش دارند. اگر تهجد وعبادت شب نباشد،انسان در رویارویی با گردنه های دشوار روز، استواری لازم را نمی یابد.
امام صادق علیه السلام شب زنده داری وتضرّع آنان به درگاه خداوند را این گونه توصیف می كند: آنان مردانی هستند كه شبها نمی خوابند و زمزمه نمازشان چون نغمه زنبوران از كندو به گوش می رسد. شب ها را با شب زنده داری سپری می كنند و برفراز اسب ها، خدا را تسبیح می گویند، (رِجالٌ لا ینامُونَ اللَّیلَ، لَهُمْ دَوِی فی صلَواتهِمْ كَدَوِی النَّحْلِ، یبیتُونَ قِیاما عَلی اَطْرافِهِمْ و یسبّحون علی خیولهم»؛[33] ازاین گونه روایات استفاده می شود كه یاران مهدی علیه السلام در انقلاب جهانی اش، عاشوراییانی هستند كه عرفان و معنویت را با حماسه در هم آمیخته اند: امام علی (علیه السلام، عبادت و راز و نیاز یاوران امام مهدی (علیهالسلام) را این گونه ترسیم میكنند: آنان در دل شب، ناله هایی از خشیت خدا دارند چون ناله مادران داغ پسر دیده. آنها شب زنده داران در دل شب و روزه داران در طول روز هستند گویی داءب و روش همه آنان یكی است؛ (لَهمْ فی اللَّیلِ اَصْواتٌ كَاَصْواتِ الثَّواكِلِ حُزْناً مِنْ خَشْیةِ اللّهِ، قُوّامٌ بِاللَّیلِ صُوّامٌ بِالنَّهارِ كَاَنَّما دَاءْبُهَمْ دَاءْبُ واحِدٌ…)[34]

ياران حضرت مهدي(ع) چنانكه در پیشگاه معبود خویش جزو برگزیدگانند، نسبت به امام و راهبر خویش كامل ایمان دارند و مطیع محض اند. «كدّادون جاحدون في طاعته»[35] ياران حضرت مهدي(عج) درفرمانبرداري از حضرتش، بسيار كوشا و مصمم‏اند. «هم اطوع له من الامة لسيدها»[36] آنها مطيع‏تر از كنيز نسبت به مولاي خود هستند. «لهم يسبهم الاولون ولايدركهم الآخرون»[37] آنان [در شايستگي‏ها و امتيازات بر اوج رفيعي‏اند] نه ازنسل‏هاي گذشته، كسي از آنان پيشي گرفته و نه از آيندگان، كسي به مقام والاي آنان نمي‏رسد. «رهبان بالليل ليوث بالنهار، كَاَنَّ قلوبهم زبر الحديد»[38] عابدان شب و شيران روزند، [در شجاعت‏] قلوبشان همچون پاره‏هاي آهن است.
3-2 ریزشها و رویشها در یاران: «ريزش»يعني فروافتادن كسي كه از او انتظار افتادن نيست. ريزش يعني اين كه انسان در جايي سقوط كند كه در آن‌جا انتظارش را ندارد. اما «رويش» نيز يعني رشد انسان‌هايي كه از آن‌ها انتظار صعود نمي‌رود. همين‌طور يعني انسان در مقطع و جايي رشد كند و اوج بگيرد كه در آن‌جا انتظار ندارد. اصلا جامعه ‌ديني بدون ريزش و رويش وجود ندارد. برخي افراد فكر مي‌كنند كه اين ضعف جامعه‌ي ديني است. در حالي كه بر عكس اين نقطه‌ي قوت و زيبايي دين است. كه با هيچ كسي عقد اخوت نبسته است. حتي اگر پسر پيامبر هم باشد بايد بداند كه اين ملاكي محسوب نمي‌شود. كه «پسر نوح با بدان بنشست خاندن نبوتش گم شد». كربلا مظهر ريزش‌ها و رويش‌ها است. در روز عاشورا لحظه به لحظه به ايمان اصحاب سيدالشهداء (ع) افزوده مي‌شد. از آن طرف در سپاه مقابل شاهد ريزش‌هاي شديد هستيم. اين نكته مهم است افرادي كه در كربلا مقابل امام حسين (ع) قرار گرفتند كافر و ملحد و رومي و … نبودند بلكه همه جزو كساني بودند كه نماز مي‌خواندند و روزه مي‌گرفتند و حج مي‌گذاردند. بنابراين كربلا مواجهه‌ي سپاه امام حسين (ع) با «بد»ها نيست، با «ريزش»‌ها است.[39] زهیربن‌قین در ماجرای قتل عثمان از علی علیه‌السلام فاصله گرفت و فاصله‌ی خود را با معاویه كم كرد اما پس از صلح امام حسن علیه‌السلام و فرونشستن بسیاری از غبارها، زهیربن‌قین بصیرت خود را بازیافت و به حسین‌بن‌علی علیه‌السلام در كربلا پیوست. پیوستن زهیرها برای حركت اسلام یك رویش است، همان‌گونه كه فاصله گرفتن زهیرها از كانون اصلی اسلام یعنی اهل‌بیت، یك ریزش است.
به كاروان امام حسين(ع) كساني پيوستند كه اميد پيوستنشان نبود، همچون زهير و حرّ كه يكي عثماني بود و در صفين بر عليه علي(ع) شمشير زده و ديگري فرمانده سپاه عمر سعد بود. و كساني به بهانه‏هاي واهي نپيوستند، همچون طرماح بن عدي و يا پيوستند و جدا شدند و سعادت شهادت در كنار حسين(ع) را نداشتند؛ چه آناني كه درميانه راه جدا شدند و چه آناني كه در كربلا، ازميدان معركه گريختند.
در موردياران مهدي(ع) نيز داريم: قال الصادق(ع): «اذا خرج القائم يخرج من هذا الامر من كان يُري انه من اهله و دخل فيه شبه عبدة الشمس والقمر»[40] هنگامي كه قائم قيام كند از امر [ولايت‏] او كساني بيرون مي‏روند كه همواره چنين به نظر مي‏رسيد از ياران او باشند. و به امر [ولايت‏] او در مي‏آيند آناني كه شبيه خورشيد پرستان وماه پرستانند.
3) سختی حفظ دین در عصر غیبت و ضرورت معرفت و زمینه سازی:
حال كه براساس شواهد اهداف و شرائط زمانی و یاران را در دو قیام بررسی نمودیم و به شباهتهای فراوان این دو پی بردیم، می بایست با الهام از شدائد و امتحانات نهضت عاشورا الهام بگیریم و بدانیم كه اگر در كربلا مسلمانان نتوانستند سربلند از امتحان بیرون بیایند و نه تنها حجت خدا را تنها گذاشتند بلكه راضی شدند امام و یارانش با فجیع ترین شكل به شهادت برسند و اهل و عیالش به اسارت بروند. آری باید از قیام خونین كربلا عبرت گرفت تا در قیام سبز مهدوی سربلند بیرون آمد. هر چند كه امتحانات و ابتلائات عصر غیبت بسیار پیچیده تر از آن زمان است كه به برخی موارد اشاره میشود:
- حضور یا عدم حضور امام معصوم و ..
عصرعاشورا
عصر غیبت
حضورامام معصوم و امكان بهرمندی مستقیم از ایشان
عدم حضور امام معصوم (غیبت كبری)نزدیكی به عصر حیات پیامبر(ص) - 61 هجری

فاصله زیاد از عصر حیات پیامبر(ص) - 1433 هجری
حضور صحابه پیامبر(ص) مانند حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، سلیمان بن صرد (رهبر قیام توابین)
عدم حضور صحابه پیامبر(ص) و در مقابل حضور دجال ها و سفیانی ها
جنگ در محدوده مسلمانان
جنگ تمام عیار جهانی و بین همه مكاتب
مهیّا بودن شرائط قیام
مهیّا نبودن شرائط قیام
محدود بودن منطقه جغرافیایی قیام
وسعت منطقه جغرافیایی قیام (جهانی)
امكان مشاهده ریزش و رویش در كربلا
عدم امكان مشاهده ریزش و رویش
محدودیت سلاح های

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




ماه محرم

این که حسین [علیه السلام] فریاد مى ‏زند - پس از این که همه عزیزانش را در خون مى ‏بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمى ‏بیند - فریاد مى ‏زند که: «آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمى ‏داند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد؟
این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان می‏کند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى ‏نماید.
- دکتر شریعتی

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-08-11] [ 05:37:00 ب.ظ ]




قیامت بی حسین غوغا ندارد"شفاعت بی حسین معنا ندارد”

حسینی باش که درمحشرنگویندچرا پرونده ات امضا ندارد

 

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:35:00 ب.ظ ]




همه جا زمزمه یا حسین و کربلاست
زمزمه ی ضجه های زینب و بچه هاست
خوشا به حال اونایی که
دل هاشون تو بین الحرمین و کربلاست

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:33:00 ب.ظ ]




قال الصادق علیه الصلواه:
« لوقتل الأرض به الحسین ماکان سرفا »
اگر همه ی اهل زمین براى حسین کشته شوند ، اسراف نیست

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 05:26:00 ب.ظ ]