ياران امام حسين (ع) الگوي ياران امام مهدي (عج)
يكي از نيازهاي اساسي منتظران در عصر غيبت، لزوم برخورداري از الگوهاي عملي، در مسير خودسازي و نيز همراهي و مساعدت امام معصوم است، كساني كه توانسته باشند در عرصه عمل، براي تحقق اهداف و آرمان‌هاي امام خود، جان فشاني كنند و نمونه‌هاي روشني در طريق اطاعت و سرسپردگي باشند و به راستي، چه كساني شايسته‌تر از ياران امام حسين عليه السلام؟!
ياراني كه امام خود را در تحقق بخشيدن به اهدافش ياري كردند؛ ياران بزرگ و مجاهدي كه عقل بشري از درك مقامشان عاجز است؛ آن‌هايي كه امام معصوم عليه السلام، در وصفيشان فرمود: «فَإني لا أعلمُ أصحاباً أوفي و لا خيراً أصحابي…؛ من ياراني بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمي‌شناسم.»1
در حقيقت ياران اباعبدالله عليه السلام، معيارهايي را در اختيار ما قرار داده‌اند تا به وسيله‌ آن‌ها، خود را محك زده و با عمل به آن‌ها، خود را براي قيام جهاني و روز باشكوه ظهور، آماده‌تر سازيم.
الف) معرفت و محبت
محبت، حالتي بين محب و محبوب است كه اگرچه از درون و قلب، سرچشمه مي‌گيرد، اما در ظاهر و افعال و اعمال محب، به روشني بروز پيدا مي‌كند. محبتي پايدار و حقيقي است كه در پي معرفت باشد؛ چراكه هرچه شناخت بيشتر باشد، محبت شديدتر و عميق‌تر خواهد بود. راه ايجاد و تعميق محبت به ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف آن است كه انسان به صاحب الزمان به عنوان مطلوب كامل خويش، معرفت حاصل كند و ابعاد وجودش را بشناسد.
معرفتي كه مورد تأكيد ائمه عليهم السلام واقع شده، معرفتي سطحي نيست كه عموم مردم به آن آشنا هستند، بلكه مقصود، معرفتي خاص، با ويژگي‌ها و توصيفاتي است كه در احاديث و ادعيه وارده شده است. مشكل امت اسلام، پس از پيامبر صل الله عليه و آله ، عدم معرفت واقعي به حجت زمان خود بود. كوفيان، امام حسين عليه السلام را مي‌شناختند، اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هيچ بصيرت و آگاهي نسبت به مقام والاي ايشان.
در مقابل، ياران حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام از چنان معرفتي به امام زمان خويش برخوردار بودند كه شهادت در راه او را بر زندگي جاودانه در دنيا، بر مي‌گزيدند؛ چنان‌چه يكي از ياران امام، اين‌گونه به اين حقيقت تصريح مي‌كند: «الحمدالله الذي شرفنا بالقتل معك و لو كانت الدنيا باقيه و كنا فيها مخلدين لاثرنا المحفوظ معك علي الإقامة فيها؛ خدا را سپاس كه اين شرافت را نصيب ما كرد تا در كنار شما به شهادت برسيم و اگر دنيا باقي باشد و ما در آن جاودان باشيم، قيام با شما را بر ماندن در اين دنيا ترجيح مي‌دهيم.»2
آنان، وجود امام را نعمتي بزرگ از جانب خدا و مورد سفارش پيامبر صل الله عليه و آله مي‌دانستند.3 در تاريخ آمده است كه در دومين روز محرم الحرام، پس از ورود امام و يارانش به كربلا، آن حضرت خطبه‌اي خواند. آن‌گاه، بُرَيْر از جاي برخاست و گفت: «يابن رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم! لقد منّ الله بك علينا أن نقاتل بين يديك نقطع فيك أعضائنا ثم يكون جدك شفيعنا يوم القيامة؛ اي پسر رسول خدا صل الله عليه و آله ! خداي تعالي وجود مباركت را بر ما منت نهاده است تا در ركاب شما نبرد كنيم تا در راه شما اعضاي بدنمان تكه تكه شود، براي آن‌كه در روز قيامت، جد شما شفيع ما گردد.»4
اشعاري كه هريك از ياران، در موقع نبرد به زبان مي‌آوردند نيز، اشاره به عمق معرفت آنان از امام دارد. براي مثال، يكي از ياران امام، هنگام خروج براي جهاد، اين رجز را مي‌خواند: «أميري حسينٌ و نِعمَ الأمير؛ سرورٌ فؤادِ البَشير النّذير؛ حسين عليه السلام امير من است و چه خوب اميري است، او موجب شادي و سرور دلِ بشارت دهنده و ترسانند از خطرها ( پيامبر اكرم صل الله عليه و آله ) است.»5
حجاج بن مسروق جُعفي نيز از ديگر ياران امام مي‌باشد كه ايشان را اين‌گونه معرفي مي‌كند: «أقدم حسيناً هادياً مهدياً، أليومَ تَلقا جدّك نبياً، ثُمَّ أباك ذالنَّدا علياً، ذاك الذي تَعرِفُهُ وصياً؛ اي حسين! اي امامي كه هم هدايت‌يافته‌اي و هم ديگران را هدايت مي‌كني؛ امروز، جدت، پيامبر صل الله عليه و آله را ملاقات خواهي كرد و سپس پدرت، علي عليه السلام را كه صاحب فضل و جود و احسان است و ما او را وصي رسول صل الله عليه و آله و جانشين بر حق او مي‌دانيم.»
ياران امام مهدي نيز، معرفتي عميق به ايشان دارند. امام سجاد عليه السلام در وصف آنان مي‌فرمايد: «القائلين بأمامَتِه؛ آنان به امامت امام مهدي اعتقاد راسخ دارند»6 و اين معرفت عميق، سرچشمه‌ محبتي حقيقي به امام مي‌شود؛ به گونه‌اي كه به تعبير امام صادق عليه السلام«يحفون به و يقونه بأنفسهم في الحرب؛ آنان در ميدان رزم، او (حضرت مهدي) را در ميان مي‌گيرند و در كشاكش جنگ، با جان خود، از ايشان محافظت مي‌كنند.»7
معرفت و پارسايي
زهد و پارسايي از ويژگي‌هاي برجسته‌ ياران ائمه عليهم السلام مي‌باشد. معرفت هنگامي پيروي از امام را به دنبال دارد كه آميخته به حب دنيا نباشد. از اين‌رو، منتظران واقعي، كساني هستند كه در سايه‌ كسب معرفت، نفس خويش را از دنيازدگي خالص كنند.
ياران امام حسين عليه السلام انسان‌هايي بودند كه دل‌بستگي به دنيا و فرزند و مال را كنار گذاشته و همه را، همراه جان خويش، تقديم امام نمودند. هنگامي كه اباعبدالله الحسين عليه السلام به فرزندان عقيل فرمود: « شهادت مسلم، خانواده شما را بس است. من به شما رخصت مي‌دهم كه به سوي خانه‌هاي خود برويد»8 فرزندان عقيل در پاسخ امام گفتند: «آيا به مردم بگوييم امام و رهبر و بزرگ خود را در ميان دشمنان تنها گذارديم و از او دفاع نكرديم؟ سوگند به خدا، چنين نخواهيم كرد؛ بلكه جان و مال خود را فداي تو خواهيم نمود.»
در مقابل نيز، كساني را مي‌بينيم كه در اثر دل‌بستگي به دنيا و با وجود معرفت به حقانيت امام، حاضر به پيروي از ايشان نيستند. يكي از اين اشخاص، عبيدالله بن حر جُعفي است. او كسي بود كه كاروان امام حسين عليه السلام در مسير خود با او برخورد كرد. امام با او به گفت‌وگو نشست و او را به همراهي خود فراخواند؛ اما عبيدالله در جواب گفت: «به خدا سوگند مي‌دانم كه هر كه شما را دنبال كند، در آخرت سعيد و خوشبخت خواهد شد… اما اين طرح و نقشه را بر من تحميل مكن، چراكه نفس من بر مرگ آمادگي ندارد.»9
مردم كوفه نيز كه با امام عليه السلام بيعت كرده بودند و به ايشان قول همكاري داده بودند، به جهت دل بستگي به دنيا، به ايشان خيانت كردند؛ چنان‌چه در تاريخ نقل شده است كه امام از چند تن از اهالي كوفه ـ كه پس از شهادت مسلم، به ايشان پيوسته بودند-درباره‌ رأي و نظر مردم كوفه پرسيدند و آن چند نفر در پاسخ گفتند: «در بين اشراف، رشوه‌هاي بزرگ، رد و بدل مي‌شود و اگرچه دل‌هاي ساير مردم با شماست، اما شمشيرهايشان عليه شما آماده گشته است.»10
آن‌گاه حضرت اباعبدالله عليه السلام فرمود: «النّاس عبيد الدنيا و الدين لعق علي ألسنتهم…؛ مردم، بنده‌ دنيايند و دين، لقلقه‌ زبان آن‌هاست… .»11
در هنگامه‌ ظهور، نيز كساني كه به ظاهر، منتظر امام عليه السلام بوده‌اند، از ايشان جدا مي‌شوند. چنان‌چه امام صادق عليه السلام در اين‌باره مي‌فرمايند: «إذا خَرَجَ القائم خَرَجَ مِن هذا الأمر من كان يري من أهله…؛ هنگامي كه قائم قيام كند، كساني كه به نظر مي‌رسيد از ياران او باشند، از امر (ولايت) بيرون مي‌روند…»12
عبادت و راز و نياز با پروردگار
از مخنف نقل شده كه در ظهر عاشورا و در كشاكش جنگ، ابوثمامه‌ صاعدي نزد امام آمد و گفت: «من دوست دارم در حالي كه نماز آخرم را با شما به جاي آورده‌ام، خدا را ملاقات كنم.»13 حضرت در جواب فرمود: «ذكرت الصلاة جعلك الله من المصلين الذاكرين؛ نماز را ياد آوردي، خدا تو را از نمازگزاراني كه به نماز تذكر مي‌دهند، قرار دهد.» آن‌گاه امام حسين عليه السلام به همراه نيمي از ياران خود به نماز ايستادند و سعيد بن عبدالله حنفي، خويش را سپر امام قرار داد و تيرهاي رها شده از سوي دشمن را به جان خريد تا آن‌كه به شهادت رسيد.
در شب عاشورا نيز، تمام اصحاب در خيمه‌هاي خود به راز و نياز و عبادت مشغول بودند. راوي مي‌گويد: «و بات الحسين عليه‌السّلام و اصحابه تلك الليلة و لهم دوي كدوي النحل ما بين راكع و ساجد و قائم و قاعد؛ حسين عليه السلام و يارانش، آن شب را در حالي به صبح رساندند، كه زمزمه‌ آنان در حالات ركوع و سجود و ايستاده و نشسته، مانند زمزمه‌ زنبوران عسل، شنيده مي‌شد.»14
در وصف ياران امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز از پيامبر اكرم صل الله عليه و آله نقل شده است: «مُجِدُّون في طاعة الله؛ آنان در راه اطاعت خداوند، اهل جديت و تلاش هستند..»15 امام علي عليه السلامدر توصيفشان فرموده‌اند: «رجال لا ينامونَ اليل لهم روي في صلواتهم كروي النحل يبيتون قياماً علي أطرافهم و يسبحون علي خير لهم؛ مردان شب‌زنده‌داري كه زمزمه‌ نمازشان، مانند نغمه‌ زنبوران عسل به گوش مي‌رسد. شب‌ها را با شب‌زنده‌داري سپري مي‌كنند و بر فراز اسب‌ها خدا را تسبيح مي‌كنند.»16
وفاي به عهد
امام عليه السلام در شب عاشورا به خيمه‌ حضرت زينب عليها السلام رفتند و ميان ايشان، گفت‌وگويي صورت گرفت. از آن‌جمله، حضرت زينب عليها السلام به امام عليه السلام عرض كرد: «آيا شما نيات ياران خود را امتحان كرده‌ايد؟ مي‌ترسم كه در هنگامه‌ درگيري، شما را به دشمن تسليم كنند.» امام حسين عليه السلام در جواب فرمودند: «اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم و ليس فيهم الأشوس الأقعص يستأنسون بالمنية دوني استئناس الطفل بلبن أمّة؛ به خدا سوگند، ايشان را آزموده‌ام و آنان را انسان‌هايي سينه‌سپركرده يافته‌ام، به گونه‌اي كه به مرگ زيرچشمي مي‌نگرند و شوقشان به مرگ، كمتر از شوق كودك به شير مادرش نيست.»17
در آن شب، زيباترين و ماندگارترين صحنه‌هاي تاريخ اسلام، شكل گرفت. امام عليه السلام بيعت خود را از همه‌ ياران برداشت و از ايشان خواست تا در تاريكي شب پراكنده شوند. اما هريك از اهل بيت عليهم السلام، اصحاب و ياران در سرسپردگي عاشقانه‌ خويش، بار ديگر ابراز وفاداري كردند. مسلم بن عوسجه عرض كرد: «يابن رسول الله صل الله عليه و آله ! در جهان كسي از ما لئيم‌تر نباشد، اگر اين‌جا تو را رها كنيم. پناه مي‌بريم به خدا از اين‌كه از ركاب همايوني تو دوري كنيم. خدا هرگز روزي را نياورد كه من چنين كنم…. حتي اگر سلاحي به دست نداشته باشم، با پرتاب سنگ به جنگشان خواهم رفت … و هرگز از تو جدا نخواهم شد، تا در ركاب تو كشته شوم.» سعيد بن عبدالله حنفي نيز عرض كرد: «سوگند به خدا، هرگز تو را رها نمي‌كنيم، تا براي خدا مشخص شود كه سفارش پيامبر صل الله عليه و آله را نسبت به تو عمل كرده ايم و اگر بدانم كه در راه تو به شهادت مي‌رسم و سپس زنده مي‌شوم و ذرات وجودم را بر باد مي‌دهند و هفتاد بار با من چنين كنند، باز از تو جدا نخواهم شد…»18
و اينك ما در زمان انتظار سرورمان، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به سر مي‌بريم. به راستي، آيا ما مدعيان منتظر، به اندازه‌ ياران سيدالشهداء عليه السلام، از جان و مال خود، خواهيم گذشت؟ منتظر واقعي در ميدان عمل، به سوي ظهور گام بر مي‌دارد و در هر صبح با امامش بيعتي تازه مي‌بندد و به خدا خويش قول مي‌دهد كه هرگز از اين عهد و پيمان برنگردد، تا از ياران و دفاع‌كنندگان از مولايش باشد و در اين راه از همه پيشي بگيرد؛ عهدي كه حتي مرگ هم نتواند آن را بشكند: «اللهم إني اجدد له في صبيحة يومي هذا و ما عشتُ من أيامي عهداً و عقداً و بيعةً له في عنقي لا أحول عنها و لا أزول ابداً اللهم اجعلني من أنصاره و أعوانه و الذّابينَ عنهُ و المسارعين اليه في قضاء حوائجه و الممتثلينَ لِأوامره و المحامين عنه و السابقينَ إلي ارادته و المستشهدين بين يديه اللهم إن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادك حتماً مقضياً فأخرجني من قبري مؤتزراً كفني شاهراً سيفي مجرداً قناتي ملبياً دعوة الداعي في الحاضر و البادي…»19
………………………………………..
پي نوشت :
1. الكامل في التاريخ، ج 2، ص 577
2. مقتل الحسين، مقرم، ص 59
3. پيامبر اكرم صل الله عليه و آله در حديث ثقلين از امام، به عنوان يكي از امانات خويش نام مي‌برد و عنوان مي‌كند كه در قيامت، شفيع كسي خواهند بود كه به اين امانت چنگ زند.
4. اللهوف، ص 35
5. ابصار العين، ص 96
6. منتخب الأثر، آيت الله صافي گلپايگاني، ص 244
7. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 52، ص 308
8. ارشاد شيخ مفيد، ص231
9. تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 407
10. همان، ص 405
11. بحار، ج 44، ص 383
12. الغيبة، نعماني ص 317
13. ابصار العين، ص 120
14. الهوف، ص 130
15. بحارالانوار، ج 36، ص 207
16. همان، ج 52، ص 308
17. مقتل الحسين عليه السلام ، مقرم، ص 219
18. الهوف، صص 127-129
19. مفاتيح الجنان، دعاي عهد
ياران امام حسين (ع) الگوي ياران امام مهدي (عج)
يكي از نيازهاي اساسي منتظران در عصر غيبت، لزوم برخورداري از الگوهاي عملي، در مسير خودسازي و نيز همراهي و مساعدت امام معصوم است، كساني كه توانسته باشند در عرصه عمل، براي تحقق اهداف و آرمان‌هاي امام خود، جان فشاني كنند و نمونه‌هاي روشني در طريق اطاعت و سرسپردگي باشند و به راستي، چه كساني شايسته‌تر از ياران امام حسين عليه السلام؟!
ياراني كه امام خود را در تحقق بخشيدن به اهدافش ياري كردند؛ ياران بزرگ و مجاهدي كه عقل بشري از درك مقامشان عاجز است؛ آن‌هايي كه امام معصوم عليه السلام، در وصفيشان فرمود: «فَإني لا أعلمُ أصحاباً أوفي و لا خيراً أصحابي…؛ من ياراني بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمي‌شناسم.»1
در حقيقت ياران اباعبدالله عليه السلام، معيارهايي را در اختيار ما قرار داده‌اند تا به وسيله‌ آن‌ها، خود را محك زده و با عمل به آن‌ها، خود را براي قيام جهاني و روز باشكوه ظهور، آماده‌تر سازيم.
الف) معرفت و محبت
محبت، حالتي بين محب و محبوب است كه اگرچه از درون و قلب، سرچشمه مي‌گيرد، اما در ظاهر و افعال و اعمال محب، به روشني بروز پيدا مي‌كند. محبتي پايدار و حقيقي است كه در پي معرفت باشد؛ چراكه هرچه شناخت بيشتر باشد، محبت شديدتر و عميق‌تر خواهد بود. راه ايجاد و تعميق محبت به ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف آن است كه انسان به صاحب الزمان به عنوان مطلوب كامل خويش، معرفت حاصل كند و ابعاد وجودش را بشناسد.
معرفتي كه مورد تأكيد ائمه عليهم السلام واقع شده، معرفتي سطحي نيست كه عموم مردم به آن آشنا هستند، بلكه مقصود، معرفتي خاص، با ويژگي‌ها و توصيفاتي است كه در احاديث و ادعيه وارده شده است. مشكل امت اسلام، پس از پيامبر صل الله عليه و آله ، عدم معرفت واقعي به حجت زمان خود بود. كوفيان، امام حسين عليه السلام را مي‌شناختند، اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هيچ بصيرت و آگاهي نسبت به مقام والاي ايشان.
در مقابل، ياران حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام از چنان معرفتي به امام زمان خويش برخوردار بودند كه شهادت در راه او را بر زندگي جاودانه در دنيا، بر مي‌گزيدند؛ چنان‌چه يكي از ياران امام، اين‌گونه به اين حقيقت تصريح مي‌كند: «الحمدالله الذي شرفنا بالقتل معك و لو كانت الدنيا باقيه و كنا فيها مخلدين لاثرنا المحفوظ معك علي الإقامة فيها؛ خدا را سپاس كه اين شرافت را نصيب ما كرد تا در كنار شما به شهادت برسيم و اگر دنيا باقي باشد و ما در آن جاودان باشيم، قيام با شما را بر ماندن در اين دنيا ترجيح مي‌دهيم.»2
آنان، وجود امام را نعمتي بزرگ از جانب خدا و مورد سفارش پيامبر صل الله عليه و آله مي‌دانستند.3 در تاريخ آمده است كه در دومين روز محرم الحرام، پس از ورود امام و يارانش به كربلا، آن حضرت خطبه‌اي خواند. آن‌گاه، بُرَيْر از جاي برخاست و گفت: «يابن رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌وسلّم! لقد منّ الله بك علينا أن نقاتل بين يديك نقطع فيك أعضائنا ثم يكون جدك شفيعنا يوم القيامة؛ اي پسر رسول خدا صل الله عليه و آله ! خداي تعالي وجود مباركت را بر ما منت نهاده است تا در ركاب شما نبرد كنيم تا در راه شما اعضاي بدنمان تكه تكه شود، براي آن‌كه در روز قيامت، جد شما شفيع ما گردد.»4
اشعاري كه هريك از ياران، در موقع نبرد به زبان مي‌آوردند نيز، اشاره به عمق معرفت آنان از امام دارد. براي مثال، يكي از ياران امام، هنگام خروج براي جهاد، اين رجز را مي‌خواند: «أميري حسينٌ و نِعمَ الأمير؛ سرورٌ فؤادِ البَشير النّذير؛ حسين عليه السلام امير من است و چه خوب اميري است، او موجب شادي و سرور دلِ بشارت دهنده و ترسانند از خطرها ( پيامبر اكرم صل الله عليه و آله ) است.»5
حجاج بن مسروق جُعفي نيز از ديگر ياران امام مي‌باشد كه ايشان را اين‌گونه معرفي مي‌كند: «أقدم حسيناً هادياً مهدياً، أليومَ تَلقا جدّك نبياً، ثُمَّ أباك ذالنَّدا علياً، ذاك الذي تَعرِفُهُ وصياً؛ اي حسين! اي امامي كه هم هدايت‌يافته‌اي و هم ديگران را هدايت مي‌كني؛ امروز، جدت، پيامبر صل الله عليه و آله را ملاقات خواهي كرد و سپس پدرت، علي عليه السلام را كه صاحب فضل و جود و احسان است و ما او را وصي رسول صل الله عليه و آله و جانشين بر حق او مي‌دانيم.»
ياران امام مهدي نيز، معرفتي عميق به ايشان دارند. امام سجاد عليه السلام در وصف آنان مي‌فرمايد: «القائلين بأمامَتِه؛ آنان به امامت امام مهدي اعتقاد راسخ دارند»6 و اين معرفت عميق، سرچشمه‌ محبتي حقيقي به امام مي‌شود؛ به گونه‌اي كه به تعبير امام صادق عليه السلام«يحفون به و يقونه بأنفسهم في الحرب؛ آنان در ميدان رزم، او (حضرت مهدي) را در ميان مي‌گيرند و در كشاكش جنگ، با جان خود، از ايشان محافظت مي‌كنند.»7
معرفت و پارسايي
زهد و پارسايي از ويژگي‌هاي برجسته‌ ياران ائمه عليهم السلام مي‌باشد. معرفت هنگامي پيروي از امام را به دنبال دارد كه آميخته به حب دنيا نباشد. از اين‌رو، منتظران واقعي، كساني هستند كه در سايه‌ كسب معرفت، نفس خويش را از دنيازدگي خالص كنند.
ياران امام حسين عليه السلام انسان‌هايي بودند كه دل‌بستگي به دنيا و فرزند و مال را كنار گذاشته و همه را، همراه جان خويش، تقديم امام نمودند. هنگامي كه اباعبدالله الحسين عليه السلام به فرزندان عقيل فرمود: « شهادت مسلم، خانواده شما را بس است. من به شما رخصت مي‌دهم كه به سوي خانه‌هاي خود برويد»8 فرزندان عقيل در پاسخ امام گفتند: «آيا به مردم بگوييم امام و رهبر و بزرگ خود را در ميان دشمنان تنها گذارديم و از او دفاع نكرديم؟ سوگند به خدا، چنين نخواهيم كرد؛ بلكه جان و مال خود را فداي تو خواهيم نمود.»
در مقابل نيز، كساني را مي‌بينيم كه در اثر دل‌بستگي به دنيا و با وجود معرفت به حقانيت امام، حاضر به پيروي از ايشان نيستند. يكي از اين اشخاص، عبيدالله بن حر جُعفي است. او كسي بود كه كاروان امام حسين عليه السلام در مسير خود با او برخورد كرد. امام با او به گفت‌وگو نشست و او را به همراهي خود فراخواند؛ اما عبيدالله در جواب گفت: «به خدا سوگند مي‌دانم كه هر كه شما را دنبال كند، در آخرت سعيد و خوشبخت خواهد شد… اما اين طرح و نقشه را بر من تحميل مكن، چراكه نفس من بر مرگ آمادگي ندارد.»9
مردم كوفه نيز كه با امام عليه السلام بيعت كرده بودند و به ايشان قول همكاري داده بودند، به جهت دل بستگي به دنيا، به ايشان خيانت كردند؛ چنان‌چه در تاريخ نقل شده است كه امام از چند تن از اهالي كوفه ـ كه پس از شهادت مسلم، به ايشان پيوسته بودند-درباره‌ رأي و نظر مردم كوفه پرسيدند و آن چند نفر در پاسخ گفتند: «در بين اشراف، رشوه‌هاي بزرگ، رد و بدل مي‌شود و اگرچه دل‌هاي ساير مردم با شماست، اما شمشيرهايشان عليه شما آماده گشته است.»10
آن‌گاه حضرت اباعبدالله عليه السلام فرمود: «النّاس عبيد الدنيا و الدين لعق علي ألسنتهم…؛ مردم، بنده‌ دنيايند و دين، لقلقه‌ زبان آن‌هاست… .»11
در هنگامه‌ ظهور، نيز كساني كه به ظاهر، منتظر امام عليه السلام بوده‌اند، از ايشان جدا مي‌شوند. چنان‌چه امام صادق عليه السلام در اين‌باره مي‌فرمايند: «إذا خَرَجَ القائم خَرَجَ مِن هذا الأمر من كان يري من أهله…؛ هنگامي كه قائم قيام كند، كساني كه به نظر مي‌رسيد از ياران او باشند، از امر (ولايت) بيرون مي‌روند…»12
عبادت و راز و نياز با پروردگار
از مخنف نقل شده كه در ظهر عاشورا و در كشاكش جنگ، ابوثمامه‌ صاعدي نزد امام آمد و گفت: «من دوست دارم در حالي كه نماز آخرم را با شما به جاي آورده‌ام، خدا را ملاقات كنم.»13 حضرت در جواب فرمود: «ذكرت الصلاة جعلك الله من المصلين الذاكرين؛ نماز را ياد آوردي، خدا تو را از نمازگزاراني كه به نماز تذكر مي‌دهند، قرار دهد.» آن‌گاه امام حسين عليه السلام به همراه نيمي از ياران خود به نماز ايستادند و سعيد بن عبدالله حنفي، خويش را سپر امام قرار داد و تيرهاي رها شده از سوي دشمن را به جان خريد تا آن‌كه به شهادت رسيد.
در شب عاشورا نيز، تمام اصحاب در خيمه‌هاي خود به راز و نياز و عبادت مشغول بودند. راوي مي‌گويد: «و بات الحسين عليه‌السّلام و اصحابه تلك الليلة و لهم دوي كدوي النحل ما بين راكع و ساجد و قائم و قاعد؛ حسين عليه السلام و يارانش، آن شب را در حالي به صبح رساندند، كه زمزمه‌ آنان در حالات ركوع و سجود و ايستاده و نشسته، مانند زمزمه‌ زنبوران عسل، شنيده مي‌شد.»14
در وصف ياران امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز از پيامبر اكرم صل الله عليه و آله نقل شده است: «مُجِدُّون في طاعة الله؛ آنان در راه اطاعت خداوند، اهل جديت و تلاش هستند..»15 امام علي عليه السلامدر توصيفشان فرموده‌اند: «رجال لا ينامونَ اليل لهم روي في صلواتهم كروي النحل يبيتون قياماً علي أطرافهم و يسبحون علي خير لهم؛ مردان شب‌زنده‌داري كه زمزمه‌ نمازشان، مانند نغمه‌ زنبوران عسل به گوش مي‌رسد. شب‌ها را با شب‌زنده‌داري سپري مي‌كنند و بر فراز اسب‌ها خدا را تسبيح مي‌كنند.»16
وفاي به عهد
امام عليه السلام در شب عاشورا به خيمه‌ حضرت زينب عليها السلام رفتند و ميان ايشان، گفت‌وگويي صورت گرفت. از آن‌جمله، حضرت زينب عليها السلام به امام عليه السلام عرض كرد: «آيا شما نيات ياران خود را امتحان كرده‌ايد؟ مي‌ترسم كه در هنگامه‌ درگيري، شما را به دشمن تسليم كنند.» امام حسين عليه السلام در جواب فرمودند: «اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم و ليس فيهم الأشوس الأقعص يستأنسون بالمنية دوني استئناس الطفل بلبن أمّة؛ به خدا سوگند، ايشان را آزموده‌ام و آنان را انسان‌هايي سينه‌سپركرده يافته‌ام، به گونه‌اي كه به مرگ زيرچشمي مي‌نگرند و شوقشان به مرگ، كمتر از شوق كودك به شير مادرش نيست.»17
در آن شب، زيباترين و ماندگارترين صحنه‌هاي تاريخ اسلام، شكل گرفت. امام عليه السلام بيعت خود را از همه‌ ياران برداشت و از ايشان خواست تا در تاريكي شب پراكنده شوند. اما هريك از اهل بيت عليهم السلام، اصحاب و ياران در سرسپردگي عاشقانه‌ خويش، بار ديگر ابراز وفاداري كردند. مسلم بن عوسجه عرض كرد: «يابن رسول الله صل الله عليه و آله ! در جهان كسي از ما لئيم‌تر نباشد، اگر اين‌جا تو را رها كنيم. پناه مي‌بريم به خدا از اين‌كه از ركاب همايوني تو دوري كنيم. خدا هرگز روزي را نياورد كه من چنين كنم…. حتي اگر سلاحي به دست نداشته باشم، با پرتاب سنگ به جنگشان خواهم رفت … و هرگز از تو جدا نخواهم شد، تا در ركاب تو كشته شوم.» سعيد بن عبدالله حنفي نيز عرض كرد: «سوگند به خدا، هرگز تو را رها نمي‌كنيم، تا براي خدا مشخص شود كه سفارش پيامبر صل الله عليه و آله را نسبت به تو عمل كرده ايم و اگر بدانم كه در راه تو به شهادت مي‌رسم و سپس زنده مي‌شوم و ذرات وجودم را بر باد مي‌دهند و هفتاد بار با من چنين كنند، باز از تو جدا نخواهم شد…»18
و اينك ما در زمان انتظار سرورمان، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به سر مي‌بريم. به راستي، آيا ما مدعيان منتظر، به اندازه‌ ياران سيدالشهداء عليه السلام، از جان و مال خود، خواهيم گذشت؟ منتظر واقعي در ميدان عمل، به سوي ظهور گام بر مي‌دارد و در هر صبح با امامش بيعتي تازه مي‌بندد و به خدا خويش قول مي‌دهد كه هرگز از اين عهد و پيمان برنگردد، تا از ياران و دفاع‌كنندگان از مولايش باشد و در اين راه از همه پيشي بگيرد؛ عهدي كه حتي مرگ هم نتواند آن را بشكند: «اللهم إني اجدد له في صبيحة يومي هذا و ما عشتُ من أيامي عهداً و عقداً و بيعةً له في عنقي لا أحول عنها و لا أزول ابداً اللهم اجعلني من أنصاره و أعوانه و الذّابينَ عنهُ و المسارعين اليه في قضاء حوائجه و الممتثلينَ لِأوامره و المحامين عنه و السابقينَ إلي ارادته و المستشهدين بين يديه اللهم إن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادك حتماً مقضياً فأخرجني من قبري مؤتزراً كفني شاهراً سيفي مجرداً قناتي ملبياً دعوة الداعي في الحاضر و البادي…»19
………………………………………..
پي نوشت :
1. الكامل في التاريخ، ج 2، ص 577
2. مقتل الحسين، مقرم، ص 59
3. پيامبر اكرم صل الله عليه و آله در حديث ثقلين از امام، به عنوان يكي از امانات خويش نام مي‌برد و عنوان مي‌كند كه در قيامت، شفيع كسي خواهند بود كه به اين امانت چنگ زند.
4. اللهوف، ص 35
5. ابصار العين، ص 96
6. منتخب الأثر، آيت الله صافي گلپايگاني، ص 244
7. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 52، ص 308
8. ارشاد شيخ مفيد، ص231
9. تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 407
10. همان، ص 405
11. بحار، ج 44، ص 383
12. الغيبة، نعماني ص 317
13. ابصار العين، ص 120
14. الهوف، ص 130
15. بحارالانوار، ج 36، ص 207
16. همان، ج 52، ص 308
17. مقتل الحسين عليه السلام ، مقرم، ص 219
18. الهوف، صص 127-129
19. مفاتيح الجنان، دعاي عهد

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...