فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



 

 

حظور عشاق حسین در پیاده روی اربیعن

 

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-08-30] [ 09:23:00 ب.ظ ]




      

 


به یاد كربلا دل‏ها غمین است

دلا خون گریه كن چون اربعین است


سوز ای دل كه امروز اربعین است / عزای پور ختم المرسلین است

قیام كربلایش تا قیامت /سراسر درس، بهر مسلمین است


 

 

اربعین حسینی تسلیت باد

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 08:56:00 ب.ظ ]




             

کربلایت بار دیگر منزل زینب شده

در عزای اربعینت جان او بر لب شده

او که شمع محفل شمس و قمر، وان غنچه بود

بعد از این پروانه ی هجده گل و کوکب شده

اربعین حسینی تسلیت باد

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ب.ظ ]




اعمال روز اربعین حسینی ومتن زيارت اربعين


 روز بیستم صفر، روز اربعین و به قول شَیخَین روز رُجُوع حرم امام حسین علیه السلام است از شام به مدینه و روز وُرُود جابربن عبدالله انصارى است به كربلا بجهت زیارت امام حسین علیه السلام و او اوّل زائر آن حضرت است و زیارت آن حضرت در این روز مستحب است.

زیارت امام حسین(ع) و زیارت اربعین از اعمال چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) عنوان شده است، زیارت اربعین بر دشمن شناسی و امام شناسی تأكید دارد.

در روایتى كه «شیخ طوسى» از امام حسین(ع) نقل كرده چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است:

بجاى آوردن پنجاه و یك ركعت نماز (17 ركعت نماز واجب و 34 ركعت نافله)، زیارت اربعین (امام حسین)، انگشتر به دست راست نهادن، پیشانى را به هنگام سجده بر خاك گذاردن و بسم اللّه الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.

زیارت امام حسین(ع) و زیارت اربعین از اعمال حسنه اربعین حسینی عنوان شده‌اند. هنگامي كه از روز كمي گذشت، زيارت اربعين خوانده شود. پس از آن مومنان براي برآورده شدن نيات و حاجات دو ركعت نماز خوانده و دعا كنند.

متن كامل زیارت اربعین:

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ

سلام بر ولى خدا و دوست او

اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ

سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیهِ

سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش

اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ

سلام بر حسین مظلوم و شهید

اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْكُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

سلام بر آن بزرگوارى كه به گرفتاری‌ها اسیر بود و كشته اشكِ روان گردید

اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیكَ وَابْنُ وَلِیكَ وَ صَفِیكَ وَابْنُ صَفِیكَ الْفاَّئِزُ

خدایا من به راستى گواهى دهم كه آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود كه كامیاب شد

بِكَرامَتِكَ اَكْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ

به بزرگداشت تو، گرامی اش كردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاكزادى

جَعَلْتَهُ سَیداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ

و قرارش دادى یكى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یكى از كسانى كه از حق دفاع كردند

وَاَعْطَیتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ

و میراث‌ پیمبران را به او دادى و از اوصیایى كه حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى

فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ

او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه‌اى (براى كسى) نگذارد و بی‌دریغ خیرخواهى كرد و جان خود را در راه تو داد

لِیسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى

تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد كه همدست شدند بر علیه آن حضرت كسانى كه دنیا فریبشان داد.

َ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ

و فروختند بهره (كامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهایى اندك و بى مقدار و بزرگى كردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند

وَاَسْخَطَكَ وَاَسْخَطَ نَبِیكَ

و تو و پیامبرت را به خشم آوردند

وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ

و پیروى كردند از میان بندگانت آنانى را كه اهل دو دستگى و نفاق بودند و كسانى را كه بارهاى سنگین گناه به دوش مى‌كشیدند

الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیكَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِكَ فى طاعَتِكَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ

و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (كه چنان دید) با شكیبایى و پاداش جویى با آنها جهاد كرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شكسته شد

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً

خدایا آنان را لعنت كن به لعنتى وبال دار و عذابشان كن به عذابى دردناك

اَلسَّلامُ عَلَیكَ یابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یابْنَ سَیدِ الاَْوْصِیاَّءِ

سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء

اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیتَ

گواهى دهم كه به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌‌دار اویى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتى

حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ

و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم كه خدا به راستى وفا كند بدان وعده‌اى كه به تو داده،

وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَیتَ بِعَهْدِاللهِ

و به هلاكت رساند هر كه را كه دست از یاری ات برداشت و عذاب كند كسى كه تو را كشت و گواهی دهم كه تو به خوبى وفا كردى به عهد خدا،

وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیكَ الْیقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَكَ

و جهاد كردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت كند كسى كه تو را كشت

وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیتْ بِهِ

و خدا لعنت كند كسى كه به تو ستم كرد و خدا لعنت كند مردمى كه شنیدند جریان كشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،

اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یابْنَ رَسُولِ اللَّهِ

خدایا من تو را گواه مى‌گیرم كه من دوست دارم هر كه او را دوست دارد و دشمنم با هر كه او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.

اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ

گواهى میدهم كه تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحم‌هایى پاكیزه

لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِیةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها

كه آلوده‌ات نكرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش و در برت نكرد از لباس‌هاى چركینش

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْكانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ

و گواهى دهم كه به راستى تو از پایه‌هاى دین و ستون‌هاى محكم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّكِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ

و گواهى دهم كه تو به راستى پیشواى نیكوكار با تقوا و پسندیده و پاكیزه و راهنماى راه یافته‌اى

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى

و گواهى دهم كه همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌هاى هدایت

وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ

و رشته‌هاى محكم (حق و فضیلت) و حجت‌هایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم كه من به شما ایمان دارم

وَ بِاِیابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرایعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ

و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب كردارم و دلم تسلیم دل شما است

وَ اَمْرى لاَِمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یاْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ

و كارم پیرو كار شما است و یاری ام برایتان آماده است تا آن كه خدا در ظهورتان اجازه دهد

فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیكُمْ وَ على اَرْواحِكُمْ

پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روان‌هاى شما

وَ اَجْسادِكُمْ وَ شاهِدِكُمْ وَ غاَّئِبِكُمْ وَ ظاهِرِكُمْ وَ باطِنِكُمْ آمين رب العالمين.

و پیكرهایتان و حاضرتان و غایبتان و آشكارتان و نهانتان، آمين.

*************************************************************

منبع: كليات مفاتيح نوين/ آيت الله العظمي مكارم شيرازي

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ب.ظ ]




بارالها

بارالها تو می بینی و چشم فرو می بندی از خطاهایمان

و ما نمی بینیم و فریاد می زنیم خطاهای دیگران را

الهی العفو

یا ستار العیوب

یا غفار الذنوب

موضوعات: بارالها  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-08-25] [ 11:45:00 ب.ظ ]





گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.

آیت الله بهجت:

از ما، عمل چندانی نخواسته اند! مهم تر از عمل کردن،

“عمل نکردن” است!

تقوا یعنی “عمل گناه را مرتکب نشدن!

همه میپرسند چه کار کنیم؟من میگویم:

بگویید چه کار نکنیم؟و پاسخ اینست:

گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.

شاه کلید اصلی رابطه با خدا ” گــنــاه نــکــردن ” است!

 

موضوعات: گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.  لینک ثابت
 [ 11:37:00 ب.ظ ]





شش چیز را در شش جا

خداوند به حضرت موسی (ع) فرمودند :

من شش چیز را در شش جا قرار دادم

و مردم در جای دیگر طلب می کنند :

من “آسایش” را در “بهشت” قرار دادم و مردم در “دنیا” می جویند

“علم” را در “گرسنگی” گذارده ام، در “سیری” می طلبند

“عزت” را در “بیداری شب” نهاده ام، در “دربار پادشاهان” جستجو می کنند

“رفعت” را در “فروتنی” گذاشته ام، در “تـکبر” می خواهند

“مستجاب شدن دعا” را در “غذای حلال” مقرر کرده ام، در “سروصدا” می جویند

و “بی نیازی” را در “قناعت” قرار داده ام، در “زیادی مال” طلب می کنند

که هیچگاه نخواهند یافت .

موضوعات: شش چیز را در شش جا  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ب.ظ ]




همیشه یادت باشه

اگه گدایی دیدی

هیچوقت تو دلت نگو

راست میگه یا دروغ…

بدم یا ندم…

آدم خوبیه یا بدیه…

چشماتو ببند و کمکش کن

تا وقتی رفتی گدایی پیش خدا

خدا هم تو دلش نگه

راست میگه یا دروغ…

بدم یا ندم…

آدم خوبیه یا بدیه…

موضوعات: همیشه یادت باشه  لینک ثابت
 [ 11:30:00 ب.ظ ]






این روزهــا،

آدمها سرشـان شلوغ است.

بعضی هـا حوصله خـدا را ندارند،

حــال او را نمی پرسند،

برایش نامــه نمی نویسند؛

امـا تو این کـار را بکن.

تو حالــش را بپرس.

تو چیــزی برایش بنویس

ساعتهایت را بـــا او قسمت کن؛

ثانــیه هایت را هم …

موضوعات: این روزهــا،  لینک ثابت
 [ 11:16:00 ب.ظ ]





رسول خدا (ص)

بهترين درخواست از خدا ، عافيت دين و دنيا است .

 

امام صادق (ع)

بسيار دعا کنيد ! چون خداوند ، بندگاني را که دست نياز بسوي او برمي دارند

و بدرگاهش دعا مي کنند ، دوست دارد …

 

خدايا تو را سوگند مي دهيم به دو مولود نوراني

که سلامت دين و دنيا را به همه ي ما عطا بفرمايي …

موضوعات: رسول خدا (ص) وامام صادق (ع) فرمونند  لینک ثابت
 [ 11:10:00 ب.ظ ]




 

اي احمديان به نام احمد صلوات

هر دم به هزار ساعت از دم صلوات

از نور محمدي دلم مسرورست

پيوسته بگو تو بر محمد صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم

موضوعات: ​اي احمديان به نام احمد صلوات  لینک ثابت
 [ 11:08:00 ب.ظ ]




ایاک نعبد

موقع نماز که می شود

فرشته چپ و راست عزا می گیرند که چه کنند

ایاک نعبد

را جزء حرف های خوبمان بنویسند یا دروغ هایمان

موضوعات: ایاک نعبد  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ب.ظ ]




صورتهای برزخی اعمال

صورتهای برزخی اعمال بیان شده است:
1. خوردن مال حرام:
کسانی که مال حلال را رها کرده و به دنبال کسب روزی و مال حرام باشند، در آن دنیا با اینکه گوشتهای پاکیزه و تمیز در جلوی روی آنان است، از گوشتهای ناپاک و کثیف استفاده میکنند.

2. سخن چینان و ملامت کنندگان دیگران
کسانی که به دنبال سخن چینی و ملامت کردن دیگران هستند، لبهایی همانند لب شتر دارند. گوشت‌هاي پهلوشان را چيده و در دهانشان مي‏گذاردند و میخورند.

3. ترک کننده نماز عشا
کسانی که نماز عشای خود را نمیخوانند پیوسته سرشان را به سنگ می کوبند.

4. خوردن مال یتیم کسانی که مال یتیم را می خورند در دوزخ آتش را در دهانشان مي‏ريختند و از نشيمن‌گاهشان بيرون مي‏آمد.

5. ربا خواران
کسانی که در این دنیا ربا میخورند در آن دنیا، شکمشان آنقدر بزرگ میشود که به واسطه بزرگی شکمشان توان برخواستن ندارند.

6. زنانی بدکار
زنان بدکاری که فرزندان نامشروع خود را به شوهران قانونی خود منتسب می کنند، از سینه خود آویزان می شوند.

7. شهادت دروغ یا انکار شهادت
در روایتی از امام محمد باقر عليه السّلام نقل شده که حضرت فرمودند هر كس شهادتى را انكار بكند، يا به دروغ شهادتى بدهد تا بى‏جهت خون مسلمان بيگناهى را پايمال كند و يا مال مسلمانى به ناحق تصاحب كند، در روز قيامت در حالى وارد محشر مى‏شود كه در پيش روى او به جهت سياهرويى او تا آنجا كه چشم كار مى‏كند تاريك است، و در چهره او آثار زخم و خراش فراوانى است و تمام خلايق او را به نام و نشان مى‏شناسند.

8. متکبر کسی که درروی زمین متکبر است و از روی کبر وغرور با دیگران رفتار میکند، به صورت مورچه محشور میشود. در حدیثی امام صادق (ع) فرموده است، متكبران به صورت و شكل مورچه‏ مبعوث و محشور مى‏شوند و مردم تا هنگام فراغت از حساب آنان را لگد مال مى‏كنند.

در روایتی از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز وضعیت ده گروه از مردم در صحرای محشر که به صورت برزخی خود محشور میشوند را بیان می فرماید:

9. کسانی که در دنیا سخن چین بوده اند، به شکل میمون هستند؛

10. کسانی که مال حرام می خوردند، به شکل خوک محشور میشوند؛

11. کسانی که ربا میخورند،
به صورت سرنگون شدن محشور میشوند؛ یعنی پاهایشان بالا و بر روی سر خود راه میروند؛

12. فرمان روایان و قاضیانی که به ناحق حکم میکنند،کور محشور میشوند و سرگردان میشوند؛

13. افراد مغرور و خودپسند،
کر و لال هستند و هوش از سرشان پریده است؛

14. قاضیانی که به گفته خود عمل نمیکنند
یا بدون اینکه شایستگی قضاوت داشته باشند در مسند قضاوت نشسته اند، زبان خويش را بر دندان مى گزند و از دهان آنان چـرك خـارج مـى شـود و اهـل مـحـشـر از آنـان پـرهـيز مى كنند؛

15. کسانی که همسایه خود را آزار می دهند،
با دست و پاهاى قطع شده محشور مى شـونـد؛

16. کسانی که از مومنان بدگویی می کنند،
بر شاخه هاى آتش آويـزان هستند؛

17. کسانی که شهوت ران و خوشگذران هستند
و حقوق الهی اموال خود را نمی پردازند، از مردار نيز مـتـعـفـن تـرنـد؛

18. کسانی که فخر فروش و متکبرند،
با لباس آغشته به مايع آتشين دوزخ پوشيده اند

موضوعات: صورتهای برزخی اعمال  لینک ثابت
 [ 10:49:00 ب.ظ ]





اگر نماز راسبک بشمری به پانزده بلا دچار میشوی:

حدیث از پیامبر(ص) که به حضرت زهرا فرمودند:اگر نماز راسبک بشمری به پانزده بلا دچار میشوی:

شش تا در دنیا :برکت از عمرش میرود.

برکت از رزق و روزی او هم میرود.

سیمای صالحان هم از رویش میرود.

اعمال دیگر هم از او قبول نمیشود.

دعای صالحان در حق او قبول نمیشود.

دعای خودش مستجاب نمیشود.

سه تا موقع مردن:ذلیل میمیرد.

گرسنه میمیرد.

تشنه میمیرد.

سه تا در عالم قبر:تنگی فشار قبر

تاریکی قبر

عذاب قبر

سه تا در اخرت:فرشته او را به صورت به زمین میکشد.

حسابش دقیق است.

در زمره لطف الهی قرار نمیگیرد.

موضوعات: اگر نماز راسبک بشمری به پانزده بلا دچار میشوی:  لینک ثابت
 [ 10:43:00 ب.ظ ]




اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت …

اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت … دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او

آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می‌کند … پس خود را گناهکار مبین

من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد … و تنها یکی سپاسش گفت!!!

من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده … یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!

پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند … از تو برای مهربانیت قدردانی میکنند.

پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش… که این روح توست که با مهربانی آرام میگیرد

تو با مهر ورزیدنت بال و پر میگیری …

خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد …

پس به راهت ادامه بده

دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند …

تو به پاس زیبایی عشق ، عشق بورز و جاودانه باش

موضوعات: اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ...  لینک ثابت
 [ 10:42:00 ب.ظ ]




از درهای باز غافل نمانیم

وقتی دری بسته می شود در دیگری باز می شود

ولی آنقدر با تاسف به درهای بسته نگاه می کنیم

که از درهای باز غافل می مانیم!! بدانیم

خدا گرببند ز حکمت دری

به رحمت گشاید در دیگری

موضوعات: از درهای باز غافل نمانیم  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ب.ظ ]




فقط یک سجده

هرگز نمازت را ترک مکن

میلیون ها نفر زیر خاک بزرگترین آرزویشان بازگشت به دنیاست!

تا ” سجده ” کنند

فقط یک سجده

پادشاهی درویشی را به زندان انداخت،نیمه شب خواب دیدکه بیگناه است،

پس او را آزاد کرد،،پادشاه گفت: حاجتی بخواه!

درویش گفت: وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکندتا مرا از بند رها کنی

نامردیست که از دیگری حاجت بخواهم!

خواستند یوسف را بکشند، یوسف نمرد…

خواستند آثارش را از بین ببرند، ارزشش بالاتر رفت…

خواستند او را بفروشند که برده شود، پادشاه شد…

خواستند محبتش از دل پدرخارج شود، محبتش بیشتر شد…

از نقشه های بشر نباید دلهره داشت…

چرا که اراده ی خداوند بالاتر از هر اراده ای است…

یوسف میدانست، تمام درها بسته هستند

اما به خاطر خدا حتی به سوی درهای بسته هم دوید…

و تمام درهای بسته برایش باز شد…!

اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شد،به دنبال درهای بسته برو

چون خدای “تو"و “یوسف” یکی ست…!

از پاهایی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند

انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند…

قبرها، پر است از جوانانى که میخواستند در پیری توبه کنند…

رسول الله(ص) فرموده اند:

نماز صبح : نور صورت

ظهر : بركت رزق

عصر : طاقت بدن

مغرب : فایده فرزند

عشاء : آرامش

موضوعات: فقط یک سجده  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ب.ظ ]




 

این روزها نمیدونم..

نمیدونم که چی شده…کم محلیم میکنی خدا…

خدایا اره من روسیاهم توقع زیادی داشتم برم اربعین پیش امام حسین..

توقع زیادی دارم که میخوام ببریم پیش امام رضا…

خدایا من به کرمت ایمان دارم…رحمتتو از من برنگردون..

منتظر نشونه هاتم

دوست دارم خدای خوبم

ان شا الله برم پیش امام رضا

موضوعات: این روزاها سر درگمم  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ب.ظ ]





امان از دل رباب

آرام بخواب مادر دارم تو را به کربلا میبرم….

جاده امن است و کسی با تو کار ندارد….

امان از دل رباب..

 

 

.

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-08-23] [ 09:42:00 ب.ظ ]




امام صادق (ع) :

سرزمين كربلا و آب فرات،

اولين زمين و نخستين آبى بودند

كه خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشيد.

كامل الزيارات ص 271

 

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ب.ظ ]


...


پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود :

المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوكب الدرى

مهدى از فرزندان من است كه چهره اش چون ستاره تابان است .

موضوعات: ​بیمار گشته است قلوب از عیوب ما.......  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ب.ظ ]




ساعت را برداشتم

تا نکوبد ثانیه های نبودنت را،

که حس نکنم!

چه قدر برای آمدنت دیر شده…

نشسته ام و بین رفتن های تو

و ماندنهای خودم

مخرج مشترک میگیرم!

حاصلش فقط

داغ تو می ماند

روی دلم

آقـــــــاجان بیا…

موضوعات: ​بیمار گشته است قلوب از عیوب ما.......  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ب.ظ ]




 

پرسیدند:

آیا آدم گنهکار هم میتواند امام زمانش راببیند؟؟؟

جواب دادند:

شمر هم امام زمانش را دید!

اما

نشناخت

اللهم عرفنی حجتک…

موضوعات: ​بیمار گشته است قلوب از عیوب ما.......  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ب.ظ ]




 

بیمار گشته است قلوب از عیوب ما

دانیم گشته سد دعاها ،ذنــوب مـــــا

یا غافـــرالذنــوب گناهان مـــا ببخش

وانگه رسان ظهور طبیب قلوب مـــا

***اللهم عجل لولیک الفرج***

موضوعات: ​بیمار گشته است قلوب از عیوب ما.......  لینک ثابت
 [ 08:15:00 ب.ظ ]




 

هفتم صفر بر اساس قول مشهور سالروز شهادت امام مجتبی(ع)

در تقویم رسمی کشور ، هفتم صفر به عنوان روز میلاد امام هفتم امام موسی کاظم(ع) اعلام شده، در حالی که بر اساس قول صحیح این روز مصادف با سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) است که اصلاح تقویم ضروری است.

به گزارش پایگاه تحلیلی ظهور آنلاین به نقل از مهر، شیعیان از گذشته های دور هفتمین روز از ماه صفر را برای شهادت امام مجتبی (ع) عزادار بودند و در حوزه علمیه هزار ساله نجف نیز به احترام این روز؛ دروس تعطیل می‌شد و شیعیان برای شهادت امام دوم خود به عزاداری می‌پرداختند.

در وقوع شهادت سبط اکبر پیامبر(ص) در ماه صفر، بین علمای شیعه اختلافی وجود ندارد و برای روز شهادت امام مجتبی(ع) علمای شیعه سه نقل را ذکر کرده‌اند.

سه قول علمای شیعه در خصوص روز شهادت امام مجتبی(ع)

یکی از این اقوال روز آخر ماه صفر که قائل آن مرحوم شیخ کلینی است؛ که این قول را تنها ایشان ذکر کرده و قول منفردی است که با تمام وجاهت و بزرگی وی، هیچ یک از علمای شیعه تا این زمان از او تبعیت نکرده اند.

قول دوم روز ۲۸ صفر است که اولین قائل آن شیخ مفید در کتاب (مسارّ الشیعه) است و این در حالی است که خود شیخ مفید در کتاب دیگرش بنام (الارشاد) از ذکراین روز به عنوان روز شهادت امام مجتبی (ع) خودداری و تنهابه ذکر ماه صفر اکتفا کرده است.

دومین قائل به این قول شیخ طوسی در کتاب (تهذیب الاحکام) است که البته قول بیست و هشتم صفر از سوی برخی مثل شیخ طبرسی و ابن شهرآشوب مازندرانی نیز مورد تأیید قرار گرفته است.

اما قول سوم که هفتم صفر را سالروز شهادت امام مجتبی (ع) ذکر کرده‌اند مشهور تر است که یکی از کسانی که قائل بود شهادت سبط اکبر پیامبر(ص) در هفتم ماه صفر واقع شده، شهید اول است و مرحوم کفعمی نیز یکی دیگر از کسانی که قائل به شهادت امام حسن مجتبی (ع) در هفتم ماه صفر شده، که این محدث کبیر در کتاب شریف (مصباح) خود بدان اشاره کرده است.

یکی دیگر از بزرگانی که قائل به شهادت امام حسن مجتبی (ع) در هفتم صفر است مرحوم علامه شیخ حسین والد مکرم شیخ بهایی در کتاب (وصول الاخبار الی اصول الاخبار) و همچنین شیخ بهایی و مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء و برخی دیگر از اعاظم فقها هستند.

سنت علمای شیعه در خصوص سالروز شهادت امام حسن(ع)

سیره علمی علمای شیعه و سنت عملی آنها نیز این گونه بوده است که حضرات در روز هفتم ماه صفر، در کلیه بلاد شیعه اقامه عزا برای امام حسن (ع) می کردند؛ خصوصا این سنت در نجف اشرف و حوزه علمیه قم پس از ورود آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم و تاسیس حوزه علیمه، دستور به تعطیلی بازار، حوزه علمیه و اقامه عزا کردند؛ و پس از ایشان این سنت سیره بزرگانی همچون آیات عظام بروجردی و گلپایگانی که هر کدام در زمان خود مسئولیت حوزه را به عهده داشته اند بوده است.

حجت الاسلام حبیب الله فرحزاد در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه در تقویم ها هفت صفر هم ولادت امام هفتم (ع) و هم شهادت امام حسن مجتبی(ع) عنوان شده اظهار داشت: در مورد ولادت پیامبراکرم (ص) که مهمترین شخصیت عالم است نیز بین علما اختلاف نظر وجود دارد.

وی بیان داشت: مرحوم کلینی ولادت پیامبر(ص) را روز دوازدهم ربیع الاول می داند و اینکه در مورد شهادت ها و تولد ها اختلاف نظر وجود داشته باشد یک امر طبیعی است.

استاد حوزه علمیه قم با بیان اینکه روایت معتبر داریم که ولادت امام هفتم(ع) در اواخر ذیحجه است، افزود: البته به یک قول نیز تولد ایشان هفتم صفر است.

وی ادامه داد: طبق نظر فقها و مراجع چون ما در ماه صفر قرار داریم و این ماه؛ زمان حزن و اندوه اهل بیت (ع) و اسارت آنها است، زیبنده جشن وشادی نیست.

مسئولان فرهنگی تقویم را بر اساس نظر علما اصلاح کنند

مسئول ستاد احیاگران شهادت امام مجتبی(ع)، از کسانی که مسئولیت کارهای فرهنگی و تبلیغی دارند درخواست کرد با استفاده از نظر مراجع تقویم را اصلاح کنند و ولادت امام موسی کاظم(ع) را به قول صحیح آن که اواخر ذیحجه است انتقال دهند.

کارشناس برنامه به سمت خدا در رسانه ملی، با بیان اینکه در این ماه صفر نمی توان حق تولد امام موسی کاظم (ع) را به خوبی ادا کرد افزود: در دوازده منبع از کتاب‌های معتبر ما، شهادت امام حسن مجتبی(ع) در هفتم صفر است.

وی ادامه داد: طبق تحقیق مراجع و بزرگان قول معتبر تر از شهادت امام مجتبی (ع) مربوط به هفتم ماه صفر است.

حجت الاسلام فرحزاد، در ادامه با اشاره به سیره بزرگان در خصوص اینکه هفت صفر شهادت امام حسن مجتبی(ع) است افزود: از حدود هفتاد سال قبل، مرحوم حاج شیخ کریم حائری موسس حوزه علمیه ی قم بطور رسمی اعلام کردند که شهادت امام حسن مجتبی (ع) در روز هفتم صفر است.

وی با بیان اینکه هم اکنون نیز روز هفتم صفر در قم بازار و دروس مراع عظام تعطیل می شود گفت: در این روز در منازل و دفاتر مراجع برای شهادت امام مجتبی (ع) مجلس عزاداری گرفته می شود و در کشورهای حوزه خلیج فارس همانند عراق، کویت و عربستان نیز این روز را برای شهادت امام مجتبی (ع) عزاداری می کنند.

دهه اول ماه صفر به نام امام حسن مجتبی (ع) ثبت شود

وی عنوان کرد: با توجه به اینکه وفات پیامبراکرم (ص) نیز در روز بیست و هشت صفر است، شهادت امام حسن(ع) تحت الشعاع ایشان قرار می گیرد و چه خوب است که دهه ی اول ماه صفر به نام امام حسن مجتبی (ع) ثبت شود چرا که مظلومیت امام حسن (ع) در میان پنج تن بی نظیر باشد.

حجت الاسلام فرحزاد، با اشاره به عظمت شخصیت امام حسن مجتبی (ع) گفت: همه ی عالم برای شهادت امام حسین (ع) اشک می ریزند؛ اما امام حسین (ع) برای غربت برادر خود گریه می کردند.

مسئول ستاد احیاگران شهادت امام مجتبی(ع)، افزود: روزی فردی نزد امام حسین(ع) آمد و خواست درخصوص امام حسن(ع) چیزی به ایشان بگوید که امام حسین (ع) فرمود؛ مراقب باش ایشان امام من است.

استاد حوزه علمیه قم، اضافه کرد: هیچگاه امام حسین(ع) در مقابل امام حسن مجتبی (ع) قدم برنداشت، خطبه نخواند و صحبت نکرد و امام حسن(ع) ده سال پیشوای امام حسین(ع) بودند.

حجت الاسلام فرحزاد، بیان داشت: امام حسین(ع) در زمانی که امام حسن (ع) در قید حیات بودند فرمودند؛ واخی خیرر منی یعنی برادرمن بهتر از من است.

غربت و مظلومیت امام مجتبی (ع) فوق العاده است

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به غربت و مظلومیت امام مجتبی (ع) گفت: مظلومیت امام حسین(ع)، حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) تا حدی برای همگان مشخص است و امیرالمومنین(ع) اولین مظلوم عالم هستند اما همسری مانند حضرت فاطمه (س) داشتند، اما امام حسن(ع) آنقدر مظلوم هستند که با قاتل خود زیر یک سقف زندگی کردند و این مسئله را به هیچکس نگفتند.

حجت الاسلام فرحزاد، با بیان اینکه امام حسین(ع) یاران بسیار باوفایی داشتند که درشب عاشورا فرمودند؛ من اصحاب و یارانی بهتراز شما سراغ ندارم افزود: اما یاران امام حسن(ع) سجاده را از زیر پای ایشان کشیدند و قصد داشتند ایشان را به شهادت برسانند و آنها به معاویه نامه نوشتند و گفتند که هروقت بگویید؛ ما امام حسن(ع) را دست بسته تحویل شما می دهیم و به همین دلایل حضرت مجبور شدند صلح کنند.

صلح امام حسن(ع) اگر بالاتر از قیام امام حسین (ع) نباشد کمتر از آن نیست

وی با بیان اینکه صلح امام حسن(ع) اگر بالاتر از قیام امام حسین (ع) نباشد کمتر از آن نیست بیان داشت: پیامبر فرمود؛ کسی که برای امام حسن (ع) اشک بریزد، کور وارد صحرای محشر نمی شود و کسی که دل او برای امام حسن (ع) غمگین شود روز قیامت شاد و مسرور خواهد بودو در روایت دیگر از پیامبر (ص) آمده است کسی که به زیارت قبر امام حسن (ع) برود پاهایش بر روی پل صراط نمی لرزد و به راحتی عبور کرده و به بهشت می رود.

وی با بیان اینکه خوب است که مراسم شهادت امام حسن(ع) را در روز هفتم صفر برگزار کرده و دل حضرت زهرا(س) و اهل بیت (ع) را شاد کنیم افزود: رسانه ها در این زمینه مسئولیت خطیری بر عهده دارند و تبلیغ این امر می تواند اثر گذار باشد.

حجت الاسلام فرحزاد، عنون کرد: در اوایل انقلاب اسلامی اعتکاف در مسجد جامع قم با حضور کمتر از ۲۵ نفر برگزار می‌شد اما به برکت انقلاب و تبلیغ این سنت حسنه شاهدیم که مراسمات اعتکاف نه تنها در قم بلکه در همه کشور و با حضور صدها نفر از جوانان و نوجوانان برگزار می شود.

برای زدودن غبار مظلومیت امام مجتبی (ع) دهه حسنیه را در ابتدای ماه صفر احیا کنیم

استاد حوزه علمیه قم، با بیان اینکه برای زدودن غبار مظلومیت و غربت امام مجتبی (ع) باید دهه حسنیه را در ابتدای ماه صفر احیا کنیم افزود: آیت الله سبحانی که از مورخین، محققین و متفکرین دنیای اسلام و تشییع هستند و در زمین تاریخ اسلام صاحب نظرند تاکید دارند که هفت صفر روز شهادت امام حسن (ع) است.

وی با گلایه از رسانه ها در خصوص کوتاهی در این زمینه ابراز داشت:مردم ما دوستدار اهل بیت (ع) هستند و باید غربت و مظلومیت امام حسن (ع) را در بین مردم جا بیندازیم که در این صورت مردم نیز استقبال خواهند کرد.

حجت الاسلام فرحزاد، تصریح کرد: غربت امام مجتبی (ع) فوق العاده است و امروز شاهدیم که میلیون ها نفر خود را برای رساندن به کربلا در روز اربعین آماده می کنند در حالی که مزار امام حسن (ع) در قبرستان بقیع بی زائر است.

نامه آیت الله سبحانی به رئیس وقت رسانه ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی

آیت الله العظمی سبحانی از مراجع عظام تقلید که خود در زمینه مباحث تاریخی تبحر داشته و صاحب نظر است در نامه ای به رئیس وقت سازمان صدا وسیما و همچنین شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص چگونگی عملکرد رسانه ملی در این روز آورده است که روز هفتم ماه صفر طبق برخی روایات میلاد امام کاظم (ع) و طبق برخی روایات شهادت امام مجتبی (ع) است و انسان در این روز از یک نظر می خندد و از یک نظر می گرید؛ ولی باید حزن و اندوه را بر سرور و شادی مقدم داشت به جهات زیر؛

۱-ماه محرم و صفر ماه حزن و اندوه است و این ایجاب می کند که در طی این مدت آثار شادی در رسانه ها نباشد.

-۲مردم عراق و مراجع آنجا روز هفتم صفر را روز شهادت امام مجتبی (ع) تلقی می کنند و ارتباط بین این دو کشور از نظر فرهنگی و دینی ایجاب می کند که رسانه ها هماهنگ باشند.

-۳از زمان مرحوم آیت آلله حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم، روز هفتم صفر به عنوان روز شهادت امام مجتبی (ع) تلقی شده است، بازار قم تعطیل و در خانه آقایان مراجع، مجلس روضه برقرار است.

این جهات ایجاب می کند که شما هم روش را بر همین اساس قرار دهید ولی در عین حال از گفتن مناقب امام کاظم(ع) نیز خودداری نشود تا به گونه ای جمع بین الحقین گردد.

استفتاء از برخی مراجع معظم تقلید در خصوص هفتم صفر

نظر تعدادی از مراجع عظام تقلید در خصوص تکلیف شیعیان و خصوصا صدا و سیما در بر پایی عزاداری و یا جشن و سرور در روز هفت صفر که به نقلی ولادت امام کاظم (ع) و به نقل مشهورتر شهادت امام مجتبی (ع) است آمده است.

آیت الله العظمی فاضل لنکرانی

بسمه تعالی و له الحمد، در این که باید یک روز اختصاص به حضرت امام مجتبی (ع) داشته باشد تردیدی نیست و با توجه به اینکه روز ۲۸ صفر روز رحلت خاتم الانبیا (ص) هم هست و بدین لحاظ شهادت سبط اکبر (ع) تحت الشعاع قرار می گیرد، لذا خوب است که روز هفتم صفر را به این عنوان اختصاص دهند که مشهور هم همین است.

آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی

محرم و صفر ماه های حزن بر سیدالشهداء و خاندان اهل بیت (ع) است و باید به مجالس عزاداری روضه خوانی بگذرد.

آیت الله العظمی بهجت

بسمه تعالی، مناسب است در جمع بین دو قول (مشهور) در روز هفتم صفر به شهادت سبط اکبر امام مجتبی (علیه الاف التحیطه والثناء) و تولد امام موسی کاظم (علیه السلام) ترتیب مجالس برای هر دو امام بزرگوار به اینکه مصائب امام دوم (ع) و مناقب امام هفتم (ع) را متذکر و یاداور باشند و همین احتیاط حاصل می شود.

آیت الله العظمی وحید خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم، به آنچه فقیه محقق، موسس حوزه علمیه قدس سره فرموده اند، باید عمل شود.

آیت الله العظمی سیستانی

بسمه تعالی، بزرگداشت شهادت سبط اکبر امام حسن مجتبی (علیه السلام) و ترتیب مجالسی برای آن حضرت و ذکر مصائب و یادآوری مناقب آن امام از مصادیق تعظیم شعائر است.

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی

برپائی مجلس میلاد ائمه (علیهم السلام) بسیار خوب و مناسب است اما چون هفتم صفر بنا بر بعضی اقوال مصادف با سالروز شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می باشد و از طرفی تمام ماه محرم و صفر ماههای حزن آل الله و کاروان داغدار و مصیبت زده حضرت سیدالشهداء (ع) است سزاوار است در این دوماه مجلس روضه وعزا برپا نموده و از مجالس جشن وسرور جدا اجتناب نمود. ان شاءالله مجمع مقدس شما عزیزان مورد توجه و عنایت خاصه حضرت بقیهالله ارواحنا فداه قرار بگیرد و همه از منتظران امر فرج آن حضرت بوده باشید.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی

البته مشهور است طبق آنچه مرحوم کلینی (رحمه الله علیه) در کافی آورده است که شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر است ولی با توجه به روایت دیگری که مربوط به هفتم ماه صفر است سزاوار است نسبت به آن روز نیز احترام رعایت شود. همیشه موفق باشید.

آیت‌الله العظمی سید صادق روحانی

باسمه جلت اسمائه، جماعتی از محققین و علما مانند شیخ مفید، شهید و کاشف‌الغطاء بعد از تحقیق، روز هفتم صفر را روز شهادت آن حضرت نوشته‌اند من هم موقعی‌که در این مورد تحقیق می‌کردم، تقریبا اطمینان به این پیدا کردم بنابراین مقتضای تعظیم شعائر، اقامه مجلس عزا، تعطیلی بازار، خروج دسته‌جات و عزاداری در این روز است، و وظیفه صدا و سیما بر پایی عزاداری است و تولد امام کاظم‌(علیه السلام) در این روز مانع نباید بشود.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی

بسمه تعالی، عزاداری روز هفتم ماه صفر به عنوان سوگواری سبط (ع) و تعطیل بازار که سنت شیعیان بوده از شعائر دینی است که باید محفوظ بماند و با ذکر مناقب امام هفتم (ع) منافات ندارد .

مهدی بخشی سورکی

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-08-17] [ 10:42:00 ق.ظ ]




موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 10:28:00 ق.ظ ]




اشعار شهادت حضرت رقیه(س)

 

بالای ناقه موی مرا باد میکشید

 

پائین ناقه چکمه سرم داد میکشید

 

بالای ناقه غصه ی روبنده داشتم

 

پائین ناقه عمه ی شرمنده داشتم

 

بالای ناقه زلف گره خورده داشتم

 

پائین ناقه چادر آزرده داشتم

 

بالای ناقه اشک علمدار دیده ام

 

پائین ناقه دشت پر از خار دیده ام

 

بالای ناقه غربت گودال دیده ام

 

پائین ناقه گریه ی خلخال دیده ام

 

بالای ناقه مقنعه ی پاره داشتم

 

پائین ناقه تاول آواره داشتم

 

بالای ناقه کار به تحقیر میکشید

 

پائین ناقه پهلوی من تیر میکشید

 

بالای ناقه گرد سرت شاپرک شدم

 

پائین ناقه نقشه ی راه فدک شدم

 

بالای ناقه بخت بد آورده داشتم

 

پائین ناقه چشم ورم کرده داشتم

 

بالای ناقه خون جگری بود و کعب نی

 

پائین ناقه در به دری بود و کعب نی

 

بالای ناقه بال و پری بسته داشتم

 

پائین ناقه سلسله ی خسته داشتم

 

بالای ناقه خم شدم از بار غم پدر

 

پائین ناقه نیمه شبی گم شدم پدر

 

بالای ناقه سنگ سرم را شکست و رفت

 

پائین ناقه زجر پرم را شکست و رفت

 

بالای ناقه کوچه و بازار دیده ام

 

پائین ناقه غارت اغیار دیده ام

 

بالای ناقه شام بلا بود و عمه ام

 

پائین ناقه طشت طلا بود و عمه ام

 

بالای ناقه حرمله با سنگ زد مرا

 

پائین ناقه دختر او چنگ زد مرا

 

بالای ناقه بی هدفم پرت کرده اند

 

پائین ناقه نان طرفم پرت کرده اند

 

بالای ناقه نیزه تو بد بیار بود

 

پائین نیزه صحبت شرط و غمار بود

 

بالای ناقه خارجی ام تا صدا زدند

 

پائین ناقه پیر زنان عمه را زدند

 

وحید قاسمی

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 10:19:00 ق.ظ ]






نحوه شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام

 

شهادت حضرت رقیه,نحوه شهادت حضرت رقیه(س),زندگي نامه حضرت رقیه (س)

شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام
عمه، بابایم کجاست؟
اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا… امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟…»

لحظه های بی قرار
این جا خرابه های شام، منزل گاه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است. رقیه با اسیران دیگر وارد خرابه می شوند، اما دیگر تاب دوری ندارد. پریشان در جست و جوی پدر است. امشب رقیه، فقط پدر و نوازش های پدر را می خواهد. امشب رقیه علیهاالسلام است و عمه، امشب رقیه علیه السلام است و سر بابا، امشب ملائک آسمان از غم دختر حسین علیه السلام در جوش و خروشند، امشب شب وداع رقیه علیهاالسلام و زینب علیهاالسلام است. او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد می آورد و دستان پر مهر او را احساس می کرد.

گل نازدانه پدر
رقیه …رقیه نجیب! ای مهتاب شب های الفت حسین! ای مظلوم ترین فریاد خسته! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه!
رقیه… رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا! دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد، و نگاه های معصوم و چشمان خسته ات، نور امید را به قلب عمه می تاباند.
رقیه… رقیه صبور! بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت، دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد، تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی، پس بمان که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.

غربتِ خرابه
یا رب امشب چه شبی است. در و دیوار فرو ریخته این خرابه غزل کدامین خداحافظی را می سرایند؟ زینب، این بانوی نور و نافله های نیمه شب، دستی به آسمان دارد و دستی بر سر رقیه؛ بخواب عزیز برادرم!
باز هم رقیه علیهاالسلام و گریه های شبانه، باز هم بهانه بابا و بی قراری هایش، و این بار شامیان چه خوب پاسخ بی قراریِ رقیه علیهاالسلام را می دهند و سر حسین علیه السلام را نزد او می آورند.
آن شب، هیچ کس توان جدا کردن رقیه علیهاالسلام را از سرِ بابا نداشت. تو با سرِ بابا چه گفتی؟ چشم های پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند که مانند فرشته ای کوچک، از گوشه خرابه تا عرش اعلا پر کشیدی و غربتِ خرابه را برای عمه به جای نهادی.

متاب ای ماه، متاب!
امشب، غم گین ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا می کند. آسمان! چه دل گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را می فشرد. امشب فرشته های سیاه پوش، بال در بال هم، فوج فوج به زمین می آیند و ترانه غم می سرایند. در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام ، بر سر و سفیر می کوبند. امشب چشمه های آسمان، از گریه خونین زینب علیهاالسلام ، خون می بارد و چهره زمین از وسعت اندوه، تاریک است. متاب امشب ای ماه، متاب! هیچ می دانی، امشب گیسوان پریشانِ رقیه، به خواب کدامین نوازش رفته است؟ متاب که دردهای آشکار بسیار است. متاب که زخم های بی شمار بسیار است. متاب که دل پر شرار زینب علیهاالسلام به شراره جدایی نازنینی دیگر، در سوز و گداز است. متاب که امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسین، تیره ترین خرابه دنیاست. متاب ای ماه، متاب!

آرام نازنین عمه
آرام نازنین عمه! آرام، مبادا شامیان صدای گریه و بی تابی دختر حسین را بشنوند. این خرابه کجا و آغوش گرم و نوازش های مهربان بابا کجا؟ این سر بریده بابا و این دختر کوچک حسین. هر چه می خواهد دل تنگت، بگو. بابا، امشب به مهمانی دلِ بی قرارت آمده، بگو از سیلی خوردن ها و تازیانه ها و آتش خیمه های عصر عاشورا. بگو از درد غربت و محنت غریبی، بگو از صورت های نیلی و اسیری و بیابان های بی رحمی. بگو از بی شرمی یزیدیان و کوفیان سست پیمان و استقبال شامیان، آرام، نازنین عمه! آرام. اکنون تو، به مهمانی بابا می روی. سفر به سلامت!

اندوه هجرت
امشب به وعده گاه نخستین باز می گردی. آن جا پدر و ملائک، به اشتیاق، در انتظار تو هستند. امشب آسمان گرفته و تاریک است و باد خزان غبار مرگ می پاشد. گریه امان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بریده است و عشق از غم این هجران، و اندوه هجرت تو گل تازه شکفته و معطری که در قلب بهار می پژمرد، زار می نالد، آرام و قرار زینب علیهاالسلام ، رفته است. سرانجام آن لحظه فرا رسید و رقیه علیهاالسلام کوچک زینب، از خاک تا افلاک پر کشید.

تو را چه بنامم
تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.

میلاد نوگل امام حسین علیه السلام
امام حسن مجتبی علیه السلام ، به برادرش امام حسین علیه السلام وصیت نمود که با ام اسحاق که همسرش بود وصلت کند. امام حسین علیه السلام به سفارش برادر عمل کرد و ثمره آن ازدواج، دختر نازدانه ای به نام رقیه شد. با تولد حضرت رقیه علیهاالسلام در سال 57 قمری، مدینه نور دیگری گرفت و خانه کوچک امام، گرمای تازه ای یافت. دیری نپایید که ام اسحاق جان به جان آفرین تسلیم کرد و رقیه کوچک از نعمت مادر محروم شد. امام حسین علیه السلام او را در آغوش پر مهر خویش، بزرگ کرد و پیوسته به خواهرش زینب علیهاالسلام سفارش می فرمود که برای رقیه علیهاالسلام مادر باشد و به او محبّت کند.
بی مادری حضرت رقیه علیهاالسلام ، پرستاری های حضرت زینب علیهاالسلام و سفارش های حضرت امام حسین علیه السلام باعث شده بود، پیوندی عمیق، بین حضرت زینب علیهاالسلام و حضرت رقیه علیهاالسلام پدید آید.

رقیه در کربلا
از لحظه ورود کاروان به کربلا، رقیه لحظه ای از پدر جدا نمی شد، شریکِ غم ها و مصیبت های او بود و با دیگر یاران امام از درد تشنگی می سوخت. یکی از افراد سپاه یزید می گوید:
من در میان دو صف لشکر ایستاده بودم، دیدم کودکی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد، دوان دوان خود را به امام رسانید، دامن آن حضرت را گرفت و گفت: ای پدر، به من نگاه کن! من تشنه ام. این تقاضای جان سوز آن دختر تشنه کام و شیرین زبان، چون نمکی بر زخم های دل امام بود و او را منقلب کرد، بی اختیار اشک از چشمان اباعبداللّه علیه السلام جاری گردید و با چشمی اشک بار فرمود: «دخترم، رقیه! خداوند تو را سیراب کند؛ زیرا او وکیل و پناه گاه من است.» پس دست کودک را گرفت و او را به خیمه آورد و او را به خواهرانش سپرد و به میدان برگشت.

رقیه و سجاده پدر
گاه سجاده امام حسین علیه السلام ، با دست های کوچک حضرت رقیه علیهاالسلام باز می شد و او به انتظار پدر می نشست تا می آمد و در آن سجاده به نماز می ایستاد و رقیه علیهاالسلام از آن رکوع و سجود امام لذت می برد. در کربلا نیز رقیه علیهاالسلام ، هر بار هنگام نماز، سجاده امام را می گشود. ظهر عاشورا به عادت همیشگی منتظر بابا بود، ولی پس از مدتی، شمر وارد خیمه شد و رقیه علیهاالسلام را کنار سجاده پدر دید که سراغ او را می گرفت، آن ملعون نیز جواب این سؤال را با سیلی محکمی که به صورت کوچک او نواخت، پاسخ گفت.

رقیه در راه شام
کاروان کربلا، از کوفه راهی شام شد، همان کاروانی که اهل بیت پیامبر بودند و به اسیری از کربلا آورده شده بودند، در بین راه که سختی و مشکلات بر رقیه کوچک فشار آورده بود، شروع به گریه و ناله کرد. یکی از دشمنان چون آن فریاد و ضجه را شنید، به رقیه علیهاالسلام گفت: ای کنیز، ساکت باش؛ زیرا این با گریه تو ناراحت می شوم. آن حضرت بیشتر اشک ریخت، بار دیگر آن نامرد گفت: ای دختر خارجی، ساکت باش. حرف های زجر دهنده آن مرد، قلب رقیه علیهاالسلام را شکست، رو به سر پدر فرمود: ای پدر! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند، پس از این جمله ها، آن دشمن خدا، غضب کرد و با عصبانیت رقیه را از روی شتر بر زمین انداخت.

رقیه در خرابه شام
بعد از ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام، آنان را در خرابه ای نزدیک کاخ سبز یزید جای دادند. روزها آفتاب و شب ها، سرما به شدت آنان را اذیت می کرد. علاوه بر آن، نگاه مردم شام که به تماشای خرابه نشینان می آمدند، داغی جان سوز بود. روزی حضرت رقیه علیهاالسلام ، به جمع شامیان که در حال برگشتن به خانه های خود بودند، اشاره کرد و ناله ای دردناک از دل برآورد و به عمه اش گفت: ای عمه، اینان کجا می روند؟ آن حضرت فرمود: ای نور چشمم اینان ره سپار خانه و کاشانه خود هستند. رقیه گفت: عمه جان مگر ما خانه نداریم، و زینب علیهاالسلام فرمود: نه، ما در این جا غریبه هستیم و خانه ای نداریم، خانه ما در مدینه است. با شنیدن این سخن، صدای ناله و گریه رقیه بلند شد.

رقیه و خواب پدر
سختی های اسارت، رقیه علیهاالسلام را به شدت می رنجاند و او یک سره بهانه بابا را می گرفت، شبی در خرابه شام و در خواب، پدر را دید، چون از خواب برخاست و چشم گشود، خود را در خرابه یافت و از پدر نشانی ندید. از عمه سراغ پدر را گرفت و زینب علیهاالسلام بسیار گریه کرد و رقیه علیهاالسلام نیز با عمه گریست. آن شب باز صدای عزاداری زنان اهل بیت بلند شد؛ مجلسی که نوحه سرایش رقیه علیهاالسلام بود. از سر و صدای اهل بیت، یزید از خواب بیدار شد و پرسید چه خبر است؟ به او خبر دادند که کودکی سراغ پدرش را گرفته است. یزید دستوری داد، سر پدرش را برای او ببرند.
این دستور یزید نشان از رذالت و شقاوت طینت او بود و برگی دیگر از دفتر مظلومیت های بی شمار اهل بیت را گشود.

پرواز به سوی پدر
وقتی به دستور یزید، سر پدر را برای رقیه علیهاالسلام آوردند، رقیه سر را در بغل گرفت و عقده های دل را باز کرد و هر چه می خواست با سر بابا گفت. آن شب رقیه علیهاالسلام ، گم شده خود را یافته بود، اما بی نوازش و آغوش گرم. پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست تا جان به جان آفرین تسلیم کرد. پشت خمیده زینب علیهاالسلام شکست، رو به سر برادر فرمود: آغوش بگشا که امانتت را باز گرداندم. دیگر کسی ناله های شبانه رقیه علیهاالسلام را در فراق پدر نشنید.

وداع زینب علیهاالسلام با رقیه علیهاالسلام
وقتی کاروان اسیران کربلا، به مدینه بر می گشت، غمی جان کاه وجود زینب علیهاالسلام را می آزرد؛ چگونه از خرابه و شام دل بکند؟ نو گلی از بوستان حسین علیه السلام در این خرابه آرمیده، شام بوی رقیه علیهاالسلام را می دهد، رقیه ای که یادگار برادر بود و نازدانه پدر و در دست زینب علیهاالسلام امانت. زینب علیهاالسلام بی رقیه چگونه به کربلا و مدینه وارد شود؟ غم سراسر شام را گرفته و گریه ها، باز هم سکوت شهر را در هم شکسته است.

راز دل با پدر
هنگامی که در خرابه شام، سر پدر را نزد رقیه علیهاالسلام آوردند، آن دختر کوچک بسیار گریست و سخنانی بر زبان آورد که شیون اهل بیت علیه السلام را بلند کرد و آتش بر دل زینب علیهاالسلام نشاند:
پدر جان! کدام سنگ دلی سرت را برید و محاسن تو را به خون پاکت خضاب کرد؟
پدر جان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پس از مادر از غم فراق او به دامان تو پناه می آوردم و محبت او را در چشم های تو سراغ می گرفتم، اکنون پس از تو به دامان که پناه برم؟
پدر جان! پس از تو چه کسی نگهبان دختر کوچکت خواهد بود، تا این نهال نو پا به بار بنشیند؟
پدر جان! پس از تو چه کسی غم خوار چشم های گریان من خواهد بود؟
پدر جان! در کربلا، مرا تازیانه زدند، خیمه ها را سوزاندند، طناب بر گردن ما انداختند و بر شتر بی حجاز سوار کردند و ما را اسیران از کوفه به شام آوردند.

شام، حرم یادگار حسین علیه السلام
رقیه کوچک و یادگار حسین علیه السلام ، پس از رحلت در خرابه شام، همان جا مدفون گردید، کم کم مقبره ای به روی قبر بی چراغ او ساخته شد و بارگاهی برای عاشقان شد. حرمش، میعادگاه عاشقان دل سوخته اباعبداللّه است. بوی حسین، از هر گوشه اش روح و جان را می نوازد. نیازمندان، دست حاجت به سویش دراز می کنند و خسته دلان بار سنگین دل را در کنار او می گشایند. زیارت حرم و بارگاهش آرزوی هر دل داده ای است.

*********************************

منبع: زندگینامه بزرگان دینی

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]




مباهات خدا بر زائر كربلا

از ذريح محاربى منقول است كه گفت : به حضرت امام جعفر صادق (ع ) شكايت كردم آنچه به من مى رسد از قوم و فرزندان من هر گاه به ايشان نقل مى كنيم ثواب زيارت قبر حضرت امام حسين (ع ) را تكذيب من مى كنند و مى گويند:
تو دروغ مى بندى بر امام جعفر (ع ) حضرت فرمود: اى ذريح ! بگذار مردم را كه به هر جا كه خواهند بروند.
والله ، كه حق تعالى مباهات مى كند به زايران حضرت امام حسين (ع ) و آنها كه از راه هاى دور به زيارت آن حضرت مى روند، با ملائكه مقرّبين و حاملان عرش خود حتّى آنكه مى فرمايد به ايشان كه : آيا نمى بينيد زيارت كنندگان قبر حسين بن على (ع ) را كه آمده اند با نهايت شوق به سوى آن حضرت و به سوى فاطمه زهرا(س ).
به عزّت و جلال و عظمت خود سوگند مى خورم كه : واجب گردانم براى ايشان كرامت خود را كه ايشان را گرامى دارم و داخل گردانم ايشان را در بهشتى كه مهيّاكرده ام براى دوستان خود پيغمبران و رسولان خود.
اى ملائكه من ! اينها زيارت كنندگان حسين اند كه محبوب محمّد (ص ) است كه او پيغمبر و حبيب من است
و هر كه مرا دوست مى دارد حبيب مرا دوست مى دارد و هر كه حبيب مرادوست مى دارد محبوب او را دوست مى دارد.
و هر كه حبيب مرا يا محبوب او را دشمن مى دارد بر من لازم است كه او را به بدترين عذاب هاى خود عذاب كنم و به آتش خود او را بسوزانم . و جهنّم را جايگاه او گردانم و او را عذاب كنم كه هيچ يك از عالميان را عذاب نكرده باشم .

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-08-16] [ 01:15:00 ب.ظ ]




 

 

موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-08-11] [ 11:05:00 ب.ظ ]




موضوعات: سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ب.ظ ]





ناگفته‌هایی ‌از‌ مرحوم حاج شیخ احمد کافی از زبان شیخ محسن کافی

صدای دلنواز و نوای جانفزای آن عالم واعظ شرح اشتیاق و درد هجرانش برای آسمانیان و زمینیان آشنا و جانگداز بود، هنوز هم در خشت خشت مهدیه تهران طنین افکن است.

با نام و یاد مرحوم کافی که روزها و شبهای زیادی را با حزن غریب و یمن قریبش بسر بردیم هنوز در دل و دیده همه عاشقان اهل بیت(علیهم السلام) و خاصه محبان امام عصر (عجل الله علیه و آله) جاری و ساری است.

به پاس قدردانی از آن موعظه‌های حماسی در دوران خفقان ستم‌شاهی گفت‌وگوی خبرنگار خبرگزاری حوزه با حجت‌الاسلام محسن کافی فرزند آن عزیز سفر کرده در ذیل می‌آید.

با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید، لطفا خودتان را معرفی کنید ؟

با سلام متقابل و تشکر از خبرگزاری حوزه اینجانب محسن کافی فرزند دوم مرحوم کافی و فرزند اول روحانی ایشان هستم در سال 1342 متولد شده ام و حدود هشت ماه قبل از وفات پدرم در حوزه علمیه مشهد طلبه شدم و تا سال 65 در آنجا ادامه تحصیل دادم و بعد از آن وارد حوزه علمیه قم شدم .

* درباره خاندان بزرگوارتان بیشتر توضیح دهید.

پدرم مرحوم کافی متولد 1315 می باشد و در خانواده ای که از قشر متوسط جامعه بودند دیده به جهان گشودند ؛ پدر ایشان فرهنگی غیر روحانی بودند و پدر بزرگ ایشان مرحوم آیت الله میرزا احمد کافی می باشد که از علمای برجسته یزد بودند و بر اثر کرامتی که از امام رضا می بینند ساکن مشهد می شوند .

* یعنی مرحوم کافی اصالتا یزدی هستند ؟

جد اعلای ایشان یزدی‌اند اما خود مرحوم کافی متولد مشهد هستند.

فرمودید مرحوم میرزا احمد کافی بر اثر کرامتی که از امام رضا علیه السلام دیدند ساکن مشهد شدند جریان چه بود ؟

مرحوم میرزا احمدکافی از بزرگان و علمای آن عصر یزد بودند ؛ مردم آن زمان کاروانی تشکیل می دهند تا به مشهد بروند و از ایشان هم تقاضا می شود که کاروان را همراهی کنند اتفاقا ایشان چشم درد شدیدی هم داشتند و با اصرار مردم به سمت مشهد حرکت می کنند و با ورودشان به مشهد نابینا می شوند و این مسئله ایشان را خیلی منقلب و ناراحت می کند و به زحمت به حرم امام علیه السلام مشرف می شوند و با حالت انقلاب و انکسار قلب می گویند : همه نابینا می آیند و بینا می روند اما من چرا بینا آمدم و نابینا می روم؟ سر بر دیوار حرم می گذارد و در بین خواب بیداری شخصی می گوید : میرزا احمد دستت را باز کن ! و دستشان را باز کردند و بسته ای میان دست ایشان گذاشته می شود و به ایشان امر می شود محتویات این بسته را به چشمانت بمال ! و بعد از انجام این دستور العمل، بینایی ایشان به کرامت ثامن الائمه‌(علیهم السلام) بازگردانده می شود و پس از آن دیگر به یزد بر نمی گردد و تا آخر عمر در کنار مضجع امام رئوف زندگی می کنند به برکت این کرامت رضوی چشم ایشان تا آخر عمر دچار ضعف نگردید و حتی از عینک هم استفاده نکردند و بزرگانی مانند آیت الله مرواید از ایشان استفاده‌ها بردند .

* مرحوم کافی چگونه وارد حوزه شدند و در کجا تحصیل کردند؟

در مشهد نزد مرحوم میرزا احمد کافی که استاد خیلی از بزرگان مشهد بودند درس می خواند و در سن دوازده سالگی وارد حوزه مشهد می شوند و بالاخره در سن 18 سالگی به عتبات هجرت می‌کند و در نجف توفیق شاگردی آیت الله سید اسد الله مدنی شهید محراب ؛ آیت الله راستی کاشانی و… را پیدا می کند ، 5 سال در نجف می مانند و درسن 23 سالگی به ایران برمی گردند، بخاطر مشکلاتی که پدر ایشان در کسب و کار داشتند با اجازه مراجع وقت نجف و آیت‌الله خویی، به ایران برمی گردند و با بیت آیت الله شاهرودی وصلت می کنند و ساکن قم می شوند 2 الی 3 سال در قم بودند و دراین ایام به شاگردی میرزا ابوالفضل تبریزی و دیگر بزرگان قم می پردازند و سطوح عالیه را نیز در قم تدریس می کردند .

* بی‌شک مهدیه تهران از باقیات الصالحات ایشان است، این مرکز فرهنگی و دینی چگونه شکل گرفت؟

ایشان به علت قریحه خوبی که در منبر داشتند برای مجالسی به تهران دعوت می شوند و به تهران می روند ؛ اوائل در منزل استجاری که در تهران داشتند دعای ندبه و منبر وعظی دایر می کنند و با استقبال زیاد مردم روبرو می شود و کم کم جمعیت زیاد، موجب اذیت همسایگان می شود لذا به فکر ایجاد پایگاهی برای این کار می‌افتند منزلی در تهران تهیه کرده بودند و برای حل مشکل تصمیم به فروش منزل می گیرند تا زمین مهدیه را خریداری کنند ، بازاریان تهران که متوجه مسئله می شوند مانع می شوند و با کمک ایشان زمین مهدیه خریداری می‌شود و کم کم توسعه یافت و در سال 1357 مساحت مهدیه به 5000 متر مربع رسید.

* مرحوم کافی در عرصه تبلیغ چگونه حضور داشت؟

ایشان یک مبلغ کم نظیر بود، به لحاظ عشقی که به منبر و تبلیغ داشتند به یک منبر و دو منبر و.. اکتفا نمی کردند و تا آنجا که وقت اجازه می داد منبر می رفت، در ماه رمضان گاهی شش منبر داشتند و درباره کثرت منبر ایشان و هنر ایشان در منبر مطالب زیادی نقل شده است که مجال سخن نیست و همه این امور از برکات و عنایات است که اهل بیت‌(ع) در حق ایشان است .

* ماجرای عنایت امیر المومنین به مرحوم کافی چه بود ؟

ماجراهای زیادی از ایشان نقل شده است در پنج سالی که در نجف بودند رسم بود، طلبه ها پنجشنبه ها پیاده به کربلا مشرف می شدند و گروهی از این طلاب به سرپرستی آیت الله مدنی راهی کربلای معلی می شدند و ایشان از مرحوم کافی می خواستند در بین راه زمزمه ای داشته باشند؛ مشهور است در اواخری که ایشان در نجف بودند نذر داشتند چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بروند و توسلاتی به ساحت قدس امام زمان علیه السلام داشتند یکی از دوستان ایشان هم که این سیره را داشت می گوید: در چهارشنبه چهلم مرحوم کافی با حالت خاصی از مسجد بیرون می آید و از او سوال کردم : آیا حاجتی گرفتی ؟! ایشان در جواب فرمودند : وقتی آمدی ایران می فهمی ! ایران که آمدم دیدم این آقای کافی آن کافی سابق نیست ! البته ایشان برای کسی نقل نکرده است که خدمت حضرت رسیده ام؛ اما بزرگان حدس زده اند که حضرت عنایتی به ایشان داشته اند.

* از کثرت منبر مرحوم کافی خاطره و مطلبی بیان کنید ؟

ایشان واقعا کثیر المنبر بودند و دراین مسیر خستگی ناپذیر بودند ، دو سال پیش آیت الله ناصری اصفهانی خاطره ای برای من نقل کردند و گفتند که در نجف با مرحوم کافی دوست بودم و دیرتر از ایشان به ایران برگشتم وقتی برگشتم دیدم آقای کافی در اوج شهرت و منبر است و زمانی که وارد اصفهان شدم، آقای کافی هم در اصفهان بودند ، مردم دولت آباد به من گفتند؛ شما از دوستی خودتان استفاده کنید و از ایشان درخواست کنید منبری هم در این دیار داشته باشند ، من به اصفهان رفتم و از ایشان دعوت کردم و ایشان به من گفتند : آخرین منبر من ساعت دو و نیم شب تمام می شود تا دولت آباد چقدر راه است؟ گفتم : حدود چهل دقیقه .گفتند : من ساعت سه و نیم نیمه شب می آیم و منبر می روم ! آیت الله ناصری می فرمود : من با تعجب و بهت زده گفتم کسی آن موقع شب نمی آید و بالاخره بنا شد ایشان ساعت موعود به دولت آباد تشریف بیاورند و منبر بروند ، من شب جمعه دلشوره داشتم که نکند کسی نیاید و آبرو ریزی شود ساعت 11 شب به مسجد جامع رفتم و دیدم مسجد و خیابان جلوی مسجد جامع پر است و در نهایت مرحوم کافی ساعت سه و نیم منبر رفت و تا اذان صبح ادامه دادند و سه شب این منبر برگزار شد و بعد منبر از سه ربعی، استراحت می کردند و بعد می رفتند و خواب‌های ایشان بیش از دو الی سه ربع نبود ؛کافی تب و عشق منبر داشت گویا می دانست فرصت او کوتاه است و وظیفه اش هم منبر است.

* از ارتباط ایشان با انقلاب و امام راحل بگویید؟

ایشان انقلاب را درک نکردند، اما اعتراضات ایشان به نظام ستمشاهی موجب این شد که بارها زندان رفتند و حتی سه سال به ایلام تبعید شدند و با وساطت علما این مدت به یکسال تبدیل شد؛ ارتباط ایشان با امام، ارتباط مرید و مرادی بود ؛ نامه هایی از نجف توسط امام برای ایشان فرستاده می شد که این نامه ها را به مرکز اسناد انقلاب دادیم و در جلد 8 کتاب “یاران امام ” اسناد آن جمع آوری و چاپ شده است .

امام خیلی به مهدیه اعتقاد داشتند ؛ اخبار شفای مریض های زیادی که در مهدیه بهبود یافته بودند و به گوش مراجع رسیده بود و امام در یکی از نامه هایشان می نویسند : ” از شما می خواهم که برای من در مهدیه دعا کنید” . مرحوم کافی هم فوق العاده به امام علاقه داشتند؛ در زمانی بردن نام امام جرم بود ایشان در مقابل پنجاه هزار نفر جمعیت نام امام را می برد و ارادت عجیبی به امام و همه مراجع داشتند.بارها بعد از منبر ایشان را دستگیر کردند.

آیت الله مرعشی نجفی ( ره ) می گفتند : خدمتی که مرحوم کافی به اسلام کرد کمتر مرجعی بعد از غیبت کبری کرده است . کافی دعای ندبه را به همه شناساند . الان مهدیه های رشت و سیرجان و گرگان و کرمان و تهران و…همه از آثار باقی مانده ایشان است .

* از احوالات شخصی ایشان بگویید ؟

من حدود 15 ساله بودم که ایشان از دنیا رفتند ؛ کثرت کار ایشان در خارج خانه دلیلی بود که کمتر پدر را ببینیم ، هفت الی هشت ماه سال در سفرهای خارج تهران بودند، لذا کمتر دیده می شدند و تهران که بودند ایشان را کم می دیدم ، خانه ایشان را می توان به یک زائر سرا تشبیه کرد ؛ هر که به تهران می آمد درب منزل کافی به روی او باز بود به یاد دارم ؛ خدمتکارانی در منزل بودند که همواره در حال خدمت به میهمانان بودند .

* آیا وصیت نامه ایشان در دسترس می باشد ؟

متاسفانه از ایشان وصیت مکتوبی نمانده است ، وصی ایشان شهید آیت الله مدنی تبریزی بودند قبل از انقلاب پدر منزلی در تهران برای ایشان اجاره کردند و مرحوم مدنی می فرمودند : مرحوم کافی دو سه ماه قبل از فوتشان وصیت نامه را از من می گیرد تا تغییراتی در آن اعمال کنند و پس بدهند و دیگر فرصتی نشد که برگرداند اما وصیت شفاهی داشتند که روی منبر گفته اند : که اگر من وسط هفته مردم جنازه مرا تا جمعه نگه دارید و کنار جنازه من دعای ندبه خوانده شود و شهادت ایشان هم روز جمعه و نیمه شعبان بود ، متاسفانه نگذاشتند به وصیت عمل شود و زمزمه انقلاب هم بود و ساواک می ترسید که؛ تشییع جنازه کافی انقلاب را در تهران به سرانجام برساند و این اتفاق در تهران نیفتاد اما در مشهد این اتفاف افتاد، در شهری که هنوز شعار مرگ بر شاه شروع نشده بود این شعار شروع شد و ساواک جنازه را از مردم گرفت و سرانجام ساواک مخفیانه ایشان را در خواجه ربیع دفن کرد؛ ساواک لقب شیخ آشوبگر را به ایشان داده بود .

در رشت مهدیه بزرگی است که از باقیات صالحات ایشان است و جمعیت زیادی هم می آید؛ مردم برای دعای ندبه نذر می کنند. سال 86 به مناسبتی در رشت بودم دیدم ، تا 90 نوبت گرفته اند و فقط هم نوار مرحوم کافی می گذارند و یک سخنران هم قبل از آن سخنرانی می‌کند، عمده اثرایشان نوار‌های ایشان است که هنوز دست به دست می گردد ، بعضی از بزرگان می فرمودند : ما نوار مرحوم کافی را می گذاریم و با خانواده گوش می کنیم و سخنان ایشان برای ما در حکم درس اخلاق است

* از تصادف مشکوک والد گرامی بگویید ؟

زمینه مسافرت ایشان به مشهد، فرمان امام بود امام اطلاعیه دادند : به عنوان اعتراض به رژیم کسی جشن نیمه شعبان نگیرد قاعدتا مهمترین جشن هم در مهدیه تهران برگزار می شد و مرحوم کافی در مصاحبه ای رسما اعلام کردند : امسال جشن نداریم؛ ساواک فشار زیادی آورد تا این جشن برگزار شود و با مخالفت ایشان که مواجه می شود اعلام می کنند پس نباید در تهران باشی و اعلام هم کنی کجا می روید ؟! ایشان مشهد را به عنوان مقصد خود معرفی کردند و راهی مشهد شدند ؛ دو سه ماهی بود که راننده جدیدی برای حاج آقا آمده بود و راننده سابق ایشان بخاطر مشکلاتی که داشتند در خدمت حاج آقا نبودند و بعدها معلوم شد که راننده جدید در صانحه تصادف بی تقصیر نبوده است و به نوعی عامل ساواک بوده است، نحوه تصادف به گونه ای بود که راننده اصلا صدمه ندیده بود افرادی که در ماشین بودند شنیدند که مرحوم والد خطاب به راننده می گویند : جعفر چرا چنین می کنی ! بعدها هم در اعترافات ساواک آمد که تصادف مرحوم کافی ساختگی و بدستور شاه بوده است ، اما خصوصیات حادثه اصلا معلوم نیست چون بعد از صانحه تصادف دیگران را به بیمارستان معمولی شهر بردند، اما حاج آقا را به بیمارستان ارتش می برند و از همان لحظه اول هم اعلام کردند که حاج آقا کشته شده و احتمالا در بیمارستان ارتش ایشان را از بین برده باشند.

* راز موفقیت مرحوم کافی چه بود ؟

چند عامل در موفقیت ایشان دخالت داشت؛ نخست اینکه اخلاص ایشان مهمترین رمز موفقیت ایشان بود و از این جهت کم نظیر بودند، زمانی که در اوج شهرت بودند و وارد شهری می شدند، تمام شهر به استقبال او می آمدند و نیازی به شهرت نداشت، اما هر کجا ایشان را دعوت می کردند، ایشان می‌پذیرفتند ولو در یک روستای دور افتاده ، اخلاص مهمترین دلیل موفقیت ایشان بود دوم اینکه به زبان مردم حرف می‌زد و اصلا از اصطلاحات طلبگی استفاده نمی کرد و مهمترین مفاهیم دینی را بگونه‌ای می‌گفتند که حتی کارگر بی سواد هم از منبر ایشان بهره می برد سوم اینکه، خلاقیت و سبک ایشان در نحوه اداره منبر فوق‌العاده بود، با صدای خوش و توسل به حضرت ولیعصر‌(عج) منبر را شروع می کردند و زمانی که دلها آماده می‌شد مطالب و نصایح خود را می‌گفتند و بعد روضه کاملی هم می خواندند و منبری کامل داشتند ؛ مقید به ساعت هم نبودند و اگر می دید جلسه ای اقتضا دارد تا دو ساعت منبر او طول می کشید، ایشان اصلا در پی مطرح کردن خود نبود و این هم از اخلاص ایشان بود.

* والده شما از مرحوم کافی چگونه یاد می کنند ؟

ایشان حسن معاشرت مرحوم کافی بسیار یاد می‌کنند، پدرم چون در طول سال نمی‌توانست برای خانواده خود وقت بگذارد ، اما درایام نوروز در خدمت حاج آقا به سفر می رفتیم ؛ از دیگر خصوصیاتی که یاد می کنند دلسوزی ایشان نسبت به فقرا بود ، اگر فقیری در منزل می آمد اولین چیزی که به دستشان می رسید می دادند و لو قالی جلوی درب منزل ، در مهدیه، اسناد و دفترچه هایی برای فقرا آمده کرده بودند و بین فقرا تقسیم می کردند درست مثل کمیته امداد ماهانه پولی برای فقرا در نظر گرفته بودند و به ایشان می دادند ؛ حدود چهار هزار خانواده ماهی یکبار از مهدیه خرجی می گرفتند و این خصلت ایشان خیلی بارز بود .

* آیا آثار قلمی از ایشان بجا مانده است ؟

نوشته جاتی دارند، اما اثر قلمی ندارند، سایت خاصی به نام مرحوم کافی راه اندازی شده است و انشا الله بزودی به بروز رسانی می شود .

اگر نکته پایانی داریید بفرمایید ؟

من به عنوان یک طلبه ای که آشنا با امر طلبگی و تبلیغ هستم این مطالب را بیان می کنم : مرحوم کافی با همت خود،‌ کاری کرد که اهل بیت(علیهم السلام) او را به عنوان نوکر خود دعوت کردند و نمک صدای او از اهل بیت(علیهم السلام) بود باید تلاش کرد تا به این درجه برسیم، اهل بیت(علیهم السلام) نظر کنند حتی در کشورهای خارج ایران دراروپا و … نوارهای ایشان موجود است و گوش می دهند .

موضوعات: ​ ناگفته‌هایی ‌از‌ مرحوم حاج شیخ احمد کافی از زبان شیخ محسن کافی  لینک ثابت
 [ 08:44:00 ب.ظ ]




 

 

 


زندگی نامه مرحوم شیخ احمد کافی

در سال 1351 شمسی در مشهد، در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم میرزا محمد کافی، فرزند حاج میرزا احمد کافی یزدی، از علما و روحانیون پرهیزکار و وارسته بود. احمد در سال 1321 در شش سالگی وارد دبستان شد. از ده سالگی محضر استاد حاج میرزا احمد کافی یزدی، به تحصیل علوم دینی پرداخت و در این مسیر بسیار کوشا بود.

وی پس از دو سال وارد مدرسه علوم دینی مشهد شد و در هجده سالگی، همراه با جدش برای ادامه تحصیل حوزوی به نجف رفت و از محضر علمایی چون ایت الله خویی، ایت الله تبریزی و ایت الله حسین راستی کاشانی به تحصیل پرداخت.

وی از آغاز با محبت اهل بیت(ع) پرورش یافته بود. علاقه بسیاری به حضور در مجالس امام حسین داشت. همین علاقه در پی ریزی شخصیت او تاثیر بسیار داشت و از او خطیبی توانا و مشهور و موثر ساخت. وی پس از مدتی، از طرف ایت الله مدنی، مامور به خواندن دعای کمیل در صحن امام حسین(ع) و دعای ندبه در مدرسه سید شد.

بازگشت به قم

مرحوم کافی، پس از مدتی تحصیل علوم دینی در نجف، به سبب وضعیت بد پدر و کمک به خانواده، مجبور به بازگشت به قم شد. او برخلاف میل خود که خواهان بازگشت به نجف بود. سه سال در قم به ادامه ی تحصیل و در کنار آن، به منبر و موعظه ی مردم پرداخت. او بارها به خاطر سخنرانی محرم خود و موعظه مردم، زندانی یا تبعید شد.

اقامت در تهران

وی در سال 1342 به خاطر درخواست های مکرر مردم تهران و نیاز شدید آن شهر به تبلیغ دین و روشنگری در برابر رفتارهای فاسد رژیم شاه، به آن جا رفت و همزمان با سخنرانیهای مذهبی در مسجد، در منزل خود نیز جلسات آموزش قرآن و تعلیم کودکان و نوجوانان و نیز مراسم دعای کمیل و ندبه را تشکیل داد.

در 23 سالگی با فرزند مرحوم ایت الله سید حسین شاهرودی که از علمای مشهد بود، ازدواج کرد. ثمره ی این ازدواج هفت فرزند است.

خدمات اجتماعی
1- ساخت مهدیه

استقبال گسترده ی مردم از جلسات سخنرانی مرحوم کافی و مراسم دعای کمیل و ندبه، باعث شد که وی ساخت مهدیه را پیشنهاد کند. او با فروش منزل خود و کمک چهار تن از بازاریان خوشنام تهران و نیز عده ی بسیاری مردم، در سال 1348 قطعه زمین چهار هزار متری در خیابان ولی عصر تهران، با نام مهدیه خریداری کرد که ساختمان اولیه آن پانزده هزار نفر را در خود جای می داد.
2- کمک به نیازمندان

وی به شیوه های گوناگون به خانواده های بی سرپرست و محروم کمک می کرد. صدها خانواده بی بضاعت را تحت نظر خویش داشت. لوله کشی آب برای ده ها خانواده، تأمین هدایایی چون کفش و لباس و … برای بی بضاعتان از جمله خدمات ایشان است، که بعدها به همین دلیل به عنوان کمک به خانواده ی خرابکاران و مخالفان شاه، دستگیر شد.

پس از آزادی از زندان، که تا سه ماه طول کشید، ساواک علاوه بر تعطیل همه ی برنامه های مهدیه، وی را برای یک سال به ایلام تبعید کرد.
2 - ساخت درمانگاه

این واحد درمانی که در داخل ساختمان مهدیه بنا شده بود، داروهایی را که خود مردم به آن جا می آوردند، که حتی بعضا بسیار کمیاب وبودند، به رایگان در اختیار نیازمندان قرار می داد.
4 - ایجاد صندوق قرض الحسنه

بنای نخستین این صندوق در واپسین روزهیا عمر مرحوم کافی گذارده شد. اما فعالیت اصلی آن، چندی پس از رحلت وی آغاز شد.
5 - خدمات در تبعید

تاسیس حوزه علمیه، ساخت مسجد، مدرسه و حمام در ایلام، ساخت و بازسازی چندین حمام، مدرسه و مسجد در دیگر شهرهای استان ایلام، و روستاهای اطراف از جمله خدمات وی در زمان تبعید است.

وی در شهرهای مختلف، بنای 72 مهدیه را با کمک اهالی پی ریزی کرد.

او حتی در عربستان سعودی نیز، که هر سال برای حج به آن جا می رفت، فعالیت داشت؛ احداث بناهای مختلف مسجد، مدرسه و چاه های آب از جمله موارد است.

ارادت به امام خمینی(ره)

وی از یاوران انقلاب اسلامی ایران و از یاران امام خمینی (ره) بود و بارها در سخنرانی های خود از ایشان حمایت و او را به بزرگی یاد می کرد. وی در یکی از سخنرانی های خود خطاب به حضرت امام گفت:

ایت الله العظمی خمینی ! بزرگ مرجع شیعه ! افتخار قرآن! افتخار اسلام! افتخار اهل بیت! افتخار این روحانیت! مدافع اسلام و شیعه! با توام آقا ! قربانت بشم آقا! کنار قبر جدت علی(ع) بگو: آقا، آقایم کی می اید؟!.

امام نیز بارها نسبت به جلسات مهدیه اظهار علاقه کرده بودند و حتی برای ایشان پیام فرستاده، ایشان را به ادامه جلسات تشویق می کردند.

وی پس از ترور منصور، نخست وزیر وقت، به جرم همدستی با گروه شهید بخارایی دستگیر شد و شش ماه در زندان به سر برد. ایشان در حادثه 15 خرداد نیز توسط ماموران رژیم، دستگیر و زندانی شد.

مرگ مشکوک

مرحوم کافی، در چند کیلومتری مشهد در اثر یک تصادف دلخراش، دار فانی را وادع گفت.

برادر مرحوم کافی، این تصادف را ساختگی و به دستور رژیم شاهی می داند و دلایل بسیار قوی برای این ادعا بر می شمارد.

مراسم تشییع و تدفین

جنازه ی مرحوم کافی، همان روز با نظارت ساواک به قوچان منتقل شد. اما مردم جنازه ی ایشان را از بیمارستان خارج کرده، پس از غسل و کفن، با تشریفات خاصی به مشهد بردند. تشییع جنازه ی با شکوه آن مرحوم، با شعار درود بر خمینی همراه بود که ماموران رژیم را به مبارزه کشاند و نهایتا تعدادی از تشیع کنندگان در این مراسم زخمی شدند.

جنازه به دست ماموران رژیم افتاد و به تهران منتقل شد. جنازه پس از کش و قوسی طولانی با مردم و خانواده ی مرحوم، به مشهد بازگردانده شد و در خواجه ربیع مشهد، به خاک سپرده شد.

مرحوم کافی، که مویه های جانگدازش در فراق امام مهدی(عج) هنوز در گوش عاشقان آن حضرت طنین انداز است، و عده ای دیدار او را به روز واپسین نهاد. او بارها وصیت کرده بود: وقتی من مرَُدم، اگر در بین هفته بود، جنازه ی مرا بگذارید در سرد خانه باشد تا صبح جمعه مردم کنار جنازه ام دعای ندبه بخوانند و چند یا صاحب الزمان بگویند که مُرده ام هم این ناله هایتان را بشنود.

*******************************************

روحش شاد و جانش میهمان معشوقش مهدی

********************************************

 

منبع:حوزه




موضوعات: زندگی نامه مرحوم شیخ احمد کافی  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ب.ظ ]




داستان راننده تاکسی که دست مرحوم حضرت علامه جعفری ره را بوسید …

روزی زنده یاد مرحوم حضرت استاد علامه حاج شیخ محمد تقی جعفری_رضوان الله علیه_ سوار تاکسی شده بودند.در مسیر،طبق عادتی که داشتند،نفس عمیقی کشیدند و از ته دل می فرمایند:ای خدای من..

راننده تاکسی خطاب به استاد می گوید: استاد شما عبارت (خدای من) را جوری میفرمایید که انگار خداوند،فقط خدای شماست،در حالی که خدا مربوط به تمام کائنات است.

ایشان بعد از تشکر از دقت نظر راننده می فرمایند:

جواب شما دوست عزیز را با دو بیت از سعدی می دهم که چقدر زیبا و پر نغز از لطف عام و پر برکت خداوندی گفته است

و آن گاه ایشان این عبارت را می خوانند:

چنان لطف او شامل هر تن است

که هر بنده گوید خدای من است

چنان کار هرکس به هم ساخته

که گویا به غیری نپرداخته

و راننده پس از شنیدن این جواب پرنغز و شیوا ،دست استاد را می بوسند.

منبع:مجله خانواده سبز ص 20 شماره 473 و 474

 

موضوعات: ​ داستان راننده تاکسی که دست مرحوم حضرت علامه جعفری ره را بوسید ...  لینک ثابت
 [ 05:22:00 ب.ظ ]




داستان بسیار خواندنی از:درسی که مرحوم حاج آقای کافی به زن بی حجاب دادند…

مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهید حاج شیخ احمد کافی_رضوان الله تعالی علیه_ نقل می کردند:

داشتم می رفتم قم،ماشین نبود،ماشین های شیراز رو سوار شدیم.یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود.

هی دقیقه ای یک بار موهاشو تکون می داد(لازم به ذکر است قضیه برای قبل از انقلاب اسلامی می باشد و لذا زنان بدون روسری و پوشش فراوان بودند)

و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من! هی بلند می شد می نشست، هی سر و صدا می کرد.می خواست یه جوری جل توجه عمومی کنه.

برگشت،یه مرتبه نگاه کرد به منو و خانمم که کنار دست من نشسته(خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش)

گفت:آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟!

بردار یکی بشینه!!

نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه! گفتم:این خانم ماست.

گفت:پس چرا این طوری پیچیدیش؟!

همه خندیدند.

گفتم:خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم.

یهو یه چیزی به ذهنم رسید.بلند گفتم:آقای راننده!

زد رو ترمز.گفتم:این چیه بغل ماشینت؟ گفت:آقا جون ماشینه!ماشین هم ندیدی تو آخوند؟!

گفتم:چرا دیدم ولی این چیه روش کشیدن؟گفت:چادره روش کشیدن دیگه

گفتم:خب چرا چادر روش کشیده؟! گفت:من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم،جه می دونم چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن،انگولکش نکنن،خط نندازن روشو..

گفتم:خب چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟ گفت:حاجی جون بشین تو رو قرآن! این ماشین عمومیه کسی چادر روش نمی کشه..اون خصوصیه روش چادر کشیدن..

من هم زدم رو شونه شوهر این زنه و گفتم:این خصوصیه،ما روش چادر کشیدیم….

منبع:هفته نامه پرتو سخن ص 5 شماره 736

موضوعات: داستان بسیار خواندنی از:درسی که مرحوم حاج آقای کافی به زن بی حجاب دادند...  لینک ثابت
 [ 05:16:00 ب.ظ ]




دعای مکارم اخلاق ( متن، ترجمه )

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ايمان مرا به كامل‏ترين درجات ايمان‏

وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ‏

و يقين مرا به برترين مراتب يقين و نيت مرا به نيكوترين نيتها و عمل مرا به بهترين اعمال فرا بر.

اَللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي‏

اى خداوند، به لطف خود نيت مرا از هر شائبه مصون دار و به رحمت خود يقين مرا استوار گردان، و به قدرت خود فساد مرا به صلاح بدل نماى.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش‏

وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الاِهْتِمَامُ بِهِ وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ‏

و مرا از هر كار كه پرداختن به آن از پرداختنم به تو باز مى ‏دارد، بى‏ نياز گردان و به كارى بر گمار كه در روز باز پسين از من خواهى و روزهاى عمر مرا در كارى كه مرا براى آن آفريده‏اى مصروف دار

وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ وَ لاَ تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ وَ أَعِزَّنِي وَ لاَ تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ

و مرا بى ‏نياز فرماى و در روزى بر من بگشاى و به نگريستن به حسرت در مال و جاه كسان گرفتار مساز و عزيزم دار و به خود پسندى دچارم مكن.

وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لاَ تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ‏

مرا به بندگى خودگير و عبادتم را به عجب و غرور تباه مكن.

وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لاَ تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلاَقِ وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ

و بر دست من، در حق مردم كارهاى خير جارى كن و كارهاى خير من به شائبه منت نهادن بر خلق خداى مياميز و از اخلاق متعالى بهره ‏ورم دار و از نازش بر خويش در امان.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لاَ تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلاَّ حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و هر گاه مرا در نظر مردم به درجتى فرا مى‏برى به همان قدر در نفس خود خوارم گردان‏

وَ لاَ تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلاَّ أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا

و هر گاه مرا به عزتى آشكار مى‏ نوازى به همان قدر در نفس خود ذليل گردان.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش‏

وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لاَ أَسْتَبْدِلُ بِهِ وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لاَ أَزِيغُ عَنْهَا وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لاَ أَشُكُّ فِيهَا

و مرا به راه شايسته هدايت راه بنماى و چنان كن كه راه ديگرگون نكنم، و طريق حق پيش پاى من بگشاى و چنان كن كه به راه باطل نگرايم، و نيتى صوابم ده و چنان كن كه در آن ترديد روا ندارم،

وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَ‏

و عمر مرا دراز نماى و چنان كن كه در طاعت تو به سر شود و چون مرتع عمر من چراگاه اهريمن گردد، پيش از آنكه خصومت تو بر من تازد يا خشم تو مرا به سر در اندازد، جان من بستان.

اَللَّهُمَّ لاَ تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّي إِلاَّ أَصْلَحْتَهَا وَ لاَ عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلاَّ حَسَّنْتَهَا وَ لاَ أُكْرُومَةً فِيَّ نَاقِصَةً إِلاَّ أَتْمَمْتَهَا

اى خداوند، هر خصلت بد كه در من است به صلاح آور و هر زشتى كه با من است و موجب نكوهش من، به زيبايى بدل نماى و هر كرامت كمال نايافته كه در من است كامل فرماى.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش‏

وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ

و بدل بفرماى كينه ‏توزى دشمنان مرا به محبت‏

وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلاَحِ الثِّقَةَ وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلاَيَةَ

و حسد حسودان مرا به مودت و بدگمانى صالحان را در حق من به اعتماد و دشمنى نزديكان را به دوستى‏

وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ وَ مِنْ خِذْلاَنِ الْأَقْرَبِينَ النُّصْرَةَ وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ

و كژتابى خويشاوندان را به نيكخواهى و فرو گذاشتن اقرباى مرا به ياريگرى و دوستى ناپايدار مجامله ‏گران را به دوستى پايدار

وَ مِنْ رَدِّ الْمُلاَبِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلاَوَةَ الْأَمَنَةِ

و ناسازگارى معاشران را به معاشرتى كريمانه و تلخى بيم از ستمكاران را به شيرينى ايمنى از تجاوز ايشان.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لِي يَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِي وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِي وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِي‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و مرا در برابر آن كه بر من ستم مى‏ كند، تنى توانا ده و در برابر آن كه با من به بحث و جدال برخاسته، زبانى گويا ده و در برابر كسى كه با من دشمنى مى‏ ورزد، پيروزى ده‏

وَ هَبْ لِي مَكْراً عَلَى مَنْ كَايَدَنِي وَ قُدْرَةً عَلَى مَنِ اضْطَهَدَنِي وَ تَكْذِيباً لِمَنْ قَصَبَنِي‏

و در برابر كسى كه بر من حيله مى ‏كند، مكر ارزانى دار و در برابر كسى كه مرا مقهور خود خواهد، قدرت عطا فرماى و دروغ كسى را كه مرا دشنام مى‏ دهد آشكار ساز

وَ سَلاَمَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِي وَ وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِي وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي‏

و از آن كه تهديدم مى ‏كند مرا به سلامت دار و توفيقم ده كه فرمانبردار كسى باشم كه مرا به راه راست برد و تابع آن كه مرا به طريق رشاد مى ‏كشد.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و رستگارى بخش مرا تا كسى را كه با من ناراستى كند به اخلاص پاسخ دهم و كسى را كه از من دورى گزيند به نيكويى جزا دهم و كسى را كه مرا محروم مى ‏دارد به بذل و احسان بنوازم‏

وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ

و با آن كس كه رشته مودت بريده است بپيوندم و كسى را كه از من به بدى ياد كرده به نيكى ياد كنم و خوبى را سپاس گويم و از بدى چشم فرو بندم.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ فِي بَسْطِ الْعَدْلِ‏

اى خداوند، مرا سيماى صالحان ده و جامه پرهيزگاران:در گستردن عدل‏

وَ كَظْمِ الغَيْظِ وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ وَ إِصْلاَحِ ذَاتِ الْبَيْنِ‏

و فرو خوردن خشم و خاموش كردن آتش دشمنى و به هم پيوستن تفرقه جويان و آشتى دادن خصمان‏

وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ وَ لِينِ الْعَرِيكَةِ

و فاش كردن نيكى و پوشيدن عيبها و نرمخويى‏

وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ وَ حُسْنِ السِّيرَةِ وَ سُكُونِ الرِّيحِ وَ طِيبِ الْمُخَالَقَةِ

و فروتنى و نيك سيرتى و بيرون راندن باد غرور از سر و خوشخويى‏

وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِيلَةِ وَ إِيثَارِ التَّفَضُّلِ وَ تَرْكِ التَّعْيِيرِ وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِ‏

و سبقت در فضيلت و ايثار در بخشش و دم فرو بستن از عيب ديگران و ترك افضال در حق كسى كه در خور افضال نباشد

وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ وَ اسْتِقْلاَلِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي‏

و گفتن سخن حق، هر چند دشوار بود و اندك شمردن نيكيهاى خود در كردار و گفتار هر چند بسيار بود

وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْيِ الْمُخْتَرَعِ‏

و بسيار شمردن بديهاى خود در كردار و گفتار هر چند اندك بود. اى خداوند، اين صفات را در من به كمال رسان به دوام طاعت خود و همسويى با جماعت مقبول و دورى از بدعت جويان و پيروان باورهاى مجعول.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ وَ أَقْوَى قُوَّتِكَ فِيَّ إِذَا نَصِبْتُ‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و فراخ‏ترين روزى ‏ات را به هنگام پيرى به من ارزانى دار و نيرومندترين نيرويت را به هنگام درماندگى.

وَ لاَ تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ وَ لاَ الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ وَ لاَ بِالتَّعَرُّضِ لِخِلاَفِ مَحَبَّتِكَ وَ لاَ مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ وَ لاَ مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ‏

در عبادت دچار كاهليم مگردان و چنان مكن كه ديدگانم از ديدن راه تو نابينا بود يا به خلاف محبت تو گام بردارم، يا به آنان كه از تو بريده ‏اند پيوندم، يا از آنان كه به تو پيوسته ‏اند بريده شوم.

اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ وَ أَسْاَلُكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ

اى خداوند، چنان كن كه به هنگام ضرورت به نيروى تو بتازم و به هنگام نياز از تو يارى خواهم‏

وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ عِنْدَ الْمَسْكَنَةِ وَ لاَ تَفْتِنِّي بِالاِسْتِعَانَةِ بِغَيْرِكَ إِذَا اضْطُرِرْتُ‏

و به هنگام مسكنت به درگاه تو تضرع كنم. و مرا ميازماى كه به هنگام اضطرار از جز تويى يارى جويم‏

وَ لاَ بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَيْرِكَ إِذَا افْتَقَرْتُ‏

و به هنگام بينوايى به پيشگاه جز تويى خاضع شوم‏

وَ لاَ بِالتَّضَرُّعِ إِلَى مَنْ دُونَكَ إِذَا رَهِبْتُ فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ خِذْلاَنَكَ وَ مَنْعَكَ وَ إِعْرَاضَكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏

و به هنگام ترس در برابر جز تويى تضرع كنم، تا آنگاه مستحق خذلان و منع و اعراض تو گردم. اى مهربان‏ترين مهربانان.

اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي وَ الْحَسَدِ ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ وَ تَفَكُّراً فِي قُدْرَتِكَ وَ تَدْبِيراً عَلَى عَدُوِّكَ‏

اى خداوند، هر آرزو و گمان و حسد كه اهريمن در دل من افكند تو آن را به ذكر عظمتت و تفكر در قدرتت و تدبير بر ضد دشمنت بدل نماى.

وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ‏

هر ناسزا و لغو و دشنام در آبرو، يا شهادت باطل، يا غيبت مؤمن غايب يا ناسزا به حاضران و از اين گونه كه اهريمن بر زبان من مى ‏افكند

نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَكَ وَ إِغْرَاقاً فِي الثَّنَاءِ عَلَيْكَ وَ ذَهَاباً فِي تَمْجِيدِكَ وَ شُكْراً لِنِعْمَتِكَ وَ اعْتِرَافاً بِإِحْسَانِكَ وَ إِحْصَاءً لِمِنَنِكَ‏

تو آن را به حمد و سپاس خود و افزونى در ثناى خود و بيان مجد و عظمت خود و سپاس نعمت خود و اعتراف به احسان خود و شمارش نعم خود بدل فرماى.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لاَ أُظْلَمَنَّ وَ أَنْتَ مُطِيقٌ لِلدَّفْعِ عَنِّي وَ لاَ أَظْلِمَنَّ وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى الْقَبْضِ مِنِّي‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش. كس بر من ستم روا ندارد، زيرا تو را توان دفع ستم از من هست و من بر كس ستم نكنم، زيرا تو قادرى كه مرا از ستمگرى باز دارى.

وَ لاَ أَضِلَّنَّ وَ قَدْ أَمْكَنَتْكَ هِدَايَتِي وَ لاَ أَفْتَقِرَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُسْعِي وَ لاَ أَطْغَيَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُجْدِي‏

هرگز گمراه نخواهم شد زيرا تو مى‏ توانى مرا به راه هدايت اندازى. هرگز فقير نشوم، زيرا كه توانگرى ‏ام از توست و هرگز گردنكشى نكنم كه قدرت و توان من از توست.

اَللَّهُمَّ إِلَى مَغْفِرَتِكَ وَفَدْتُ وَ إِلَى عَفْوِكَ قَصَدْتُ وَ إِلَى تَجَاوُزِكَ اشْتَقْتُ‏

اى خداوند، بر آستان مغفرت تو فرود آمده ‏ام و به اميد عفو تو آهنگ كرده ‏ام و به بخشايش تو دل بسته ‏ام‏

وَ بِفَضْلِكَ وَثِقْتُ وَ لَيْسَ عِنْدِي مَا يُوجِبُ لِي مَغْفِرَتَكَ وَ لاَ فِي عَمَلِي مَا أَسْتَحِقُّ بِهِ عَفْوَكَ‏

و به فضل و احسان تو اعتماد كرده ‏ام و مرا آنچه سبب آمرزش تو شود، در دست نيست و كارى نكرده‏ ام كه به پاداش آن شايسته عفو تو باشم‏

وَ مَا لِي بَعْدَ أَنْ حَكَمْتُ عَلَى نَفْسِي إِلاَّ فَضْلُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفَضَّلْ عَلَيَ‏

و چون بدين سان خويشتن را محكوم كرده ‏ام ديگر جز فضل و احسان تو پناهى ندارم. پس درود بفرست بر محمد و خاندان او و مرا به فضل خويش بنواز.

اَللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى وَ وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَرْضَى‏

اى خداوند، زبانم به هدايت بگشاى و پرهيزگارى را به من الهام كن و مرا به هر كارى كه پاكيزه‏تر است توفيق ده و به هر چه خشنودى تو در آن است برگمار.

اَللَّهُمَّ اسْلُكْ بِيَ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلَى وَ اجْعَلْنِي عَلَى مِلَّتِكَ أَمُوتُ وَ أَحْيَا

اى خداوند، مرا به طريقت اعلى رهبرى كن و چنان كن كه بر دين تو بميرم و بر دين تو زنده شوم.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ مَتِّعْنِي بِالاِقْتِصَادِ

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و مرا از ميانه‏ روى بهره ‏مند ساز

وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ وَ ارْزُقْنِي فَوْزَ الْمَعَادِ وَ سلاَمَةَ الْمِرْصَادِ

و در زمره اهل صواب در آور. مرا از راهنمايان طريق حق قرار ده و در شمار بندگان صالح. در قيامت رستگارى را نصيب من فرماى و از آتش دوزخم در امان دار.

اَللَّهُمَّ خُذْ لِنَفْسِكَ مِنْ نَفْسِي مَا يُخَلِّصُهَا وَ أَبْقِ لِنَفْسِي مِنْ نَفْسِي مَا يُصْلِحُهَا فَإِنَّ نَفْسِي هَالِكَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا

اى خداوند، هر خصلتى را كه خلاص نفس من در آن نيست، از من بستان و هر خصلتى را كه اصلاح نفس مرا سبب است براى من باقى گذار. زيرا نفس اگر تواش در امان خود ندارى هلاك شونده است.

اَللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِي إِنْ حَزِنْتُ وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِي إِنْ حُرِمْتُ وَ بِكَ اسْتِغَاثَتِي إِنْ كَرِثْتُ وَ عِنْدَكَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ وَ لِمَا فَسَدَ صَلاَحٌ وَ فِيمَا أَنْكَرْتَ تَغْيِيرٌ

اى خداوند، چون محزون شوم تويى ساز و برگ من و چون محرومم دارند طلب روزى را به سوى تو آيم. هر گاه مصيبتى به من رسد به درگاه تو استغاثه كنم و هر چه از دست رود تواش جبران مى‏ كنى و هر چه تباه شود تواش به صلاح مى ‏آورى و هر چه تو را ناپسند افتد تواش دگرگون توانى كرد.

فَامْنُنْ عَلَيَّ قَبْلَ الْبَلاَءِ بِالْعَافِيَةِ وَ قَبْلَ الْطَّلَبِ بِالْجِدَةِ وَ قَبْلَ الضَّلاَلِ بِالرَّشَادِ

پس اى خداوند، پيش از در رسيدن بلا، نعمت عافيتم ده و پيش از آنكه دست طلب فرا كنم، توانگريم بخش و پيش از آنكه كارم به گمراهى كشد، راه هدايتم بنماى.

وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ مَعَرَّةِ الْعِبَادِ وَ هَبْ لِي أَمْنَ يَوْمِ الْمَعَادِ وَ امْنِحْنِي حُسْنَ الْإِرْشَادِ

رنج عيب جويى مردم از من دور بدار و ايمنى روز رستاخيز نصيب من فرماى و ارشاد نيك ديگران را به من ببخش.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ادْرَأْ عَنِّي بِلُطْفِكَ وَ اغْذُنِي بِنِعْمَتِكَ وَ أَصْلِحْنِي بِكَرَمِكَ وَ دَاوِنِي بِصُنْعِكَ‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و به لطف خود آسيب حوادث از من دور دار و به نعمت خود مرا بپروران و به كرم خود اصلاح فرماى و درد من دوا نماى‏

وَ أَظِلَّنِي فِي ذَرَاكَ وَ جَلِّلْنِي رِضَاكَ وَ وَفِّقْنِي إِذَا اشْتَكَلَتْ عَلَيَّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْكَاهَا وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا

و مرا در سايه امن خود جاى ده و پيكر من به جامه خشنودى خود بياراى و چون كارها بر من آشوبد به گزاردن درست‏ ترين آنها توفيقم ده و چون امور به يكديگر مشتبه شوند به پاكيزه ‏ترين آنها راه نماى و چون ميان عقايد خلاف بر خيزد، تو مرا به آن مذهب رهبرى كن كه بيشتر مورد رضاى توست.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَةِ وَ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلاَيَةِ وَ هَبْ لِي صِدْقَ الْهِدَايَةِ وَ لاَ تَفْتِنِّي بِالسَّعَةِ وَ امْنِحْنِي حُسْنَ الدَّعَةِ

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و تاج بى ‏نيازى بر سر من نه و بر آنم دار كه هر كار كه مى‏ كنم نيكو به انجامش رسانم و هدايت صادقم آموز و مفتون مال و جاهم مساز و آسودگيم عنايت كن‏

وَ لاَ تَجْعَلْ عَيْشِي كَدّاً كَدّاً وَ لاَ تَرُدَّ دُعَائِي عَلَيَّ رَدّاً فَإِنِّي لاَ أَجْعَلُ لَكَ ضِدّاً وَ لاَ أَدْعُو مَعَكَ نِدّاً

و زندگى من به رنج مياميز و دعاى من اجابت ناكرده بر سر من مزن كه من تو را همتايى نشناسم و با وجود تو از ديگرى چيزى نخواهم.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنَعْنِي مِنَ السَّرَفِ‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و مرا از اسرافكارى باز دار

وَ حَصِّنْ رِزْقِي مِنَ التَّلَفِ وَ وَفِّرْ مَلَكَتِي بِالْبَرَكَةِ فِيهِ وَ أَصِبْ بِي سَبِيلَ الْهِدَايَةِ لِلْبِرِّ فِيمَا أُنْفِقُ مِنْهُ‏

و روزى من از تلف و تباهى برهان و بر دارايى من به بركت بيفزاى و چون انفاق مى ‏كنم راه درست را به من بنماى.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ الاِكْتِسَابِ‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و مرا از رنج تحصيل معاش بى ‏نيازى ده‏

وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ فَلاَ أَشْتَغِلَ عَنْ عِبَادَتِكَ بِالطَّلَبِ وَ لاَ أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَكْسَبِ‏

و بى حساب روزى ‏ام ده، تا از عبادت تو به طلب روزى نپردازم و بار گران عواقب كسب و كار بر دوش نگيرم.

اَللَّهُمَّ فَأَطْلِبْنِي بِقُدْرَتِكَ مَا أَطْلُبُ وَ أَجِرْنِي بِعِزَّتِكَ مِمَّا أَرْهَبُ‏

اى خداوند، آنچه را از تو طلب مى ‏كنم به قدرت خود روا گردان و از هر چه بيمناكم به عزت خويش پناه ده.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ صُنْ وَجْهِي بِالْيَسَارِ

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و آبرويم به توانگرى مصون دار

وَ لاَ تَبْتَذِلْ جَاهِي بِالاِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ أَهْلَ رِزْقِكَ وَ أَسْتَعْطِيَ شِرَارَ خَلْقِكَ فَأَفْتَتِنَ بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِي‏

و جاه و منزلتم را به بينوايى مكاه، آن سان كه از ديگر روزى خوارانت روزى بطلبم و دست پيش بندگان شرير تو دراز كنم، آنگاه به ستايش كسى كه به من بخشيده است فريفته شوم‏

و أُبْتَلَى بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِي وَ أَنْتَ مِنْ دُونِهِمْ وَلِيُّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ‏

و به نكوهش كسى كه دست منع فرا روى من داشته مبتلى گردم، و حال آنكه كسى كه توان بخشيدن و منعش هست تنها تويى و بس.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ارْزُقْنِي صِحَّةً فِي عِبَادَةٍ وَ فَرَاغاً فِي زَهَادَةٍ وَ عِلْماً فِي اسْتِعْمَالٍ وَ وَرَعاً فِي إِجْمَالٍ‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و مرا تندرستى ده كه تو را پرستش كنم و آسايش عطا كن تا دامن از جهان در چينم و علم مرا با عمل همراه فرماى و پرهيزگاريم را با ميانه ‏روى قرين نماى.

اَللَّهُمَّ اخْتِمْ بِعَفْوِكَ أَجَلِي وَ حَقِّقْ فِي رَجَاءِ رَحْمَتِكَ أَمَلِي وَ سَهِّلْ إِلَى بُلُوغِ رِضَاكَ سُبُلِي وَ حَسِّنْ فِي جَمِيعِ أَحْوَالِي عَمَلِي‏

اى خداوند، عمر من با عفو خود به پايان بر و آرزويم را با اميد به رحمت خويش مقرون دار و راه مرا در رسيدن به خشنوديت آسان گردان و در هر حال كه هستم كار من نيكو كن.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ نَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ فِي أَيَّامِ الْمُهْلَةِ

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و در اوقات غفلتم به ياد خود آگاهى ده و در ايام فرصتم به طاعت خود برگمار

وَ انْهَجْ لِي إِلَى مَحَبَّتِكَ سَبِيلاً سَهْلَةً أَكْمِلْ لِي بِهَا خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ

و براى وصول به آستان محبت خود راهى هموار پيش پاى من گشاى و در آن راه خير دنيا و آخرت را به تمامى ارزانيم دار.

اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ قَبْلَهُ وَ أَنْتَ مُصَلٍّ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَهُ‏

بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش، بهترين درودهايى كه پيش از او به يكى از آفريدگانت فرستاده ‏اى، يا بعد از او به يكى از آفريدگانت خواهى فرستاد.

وَ آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنِي بِرَحْمَتِكَ عَذَابَ النَّارِ

و ما را در اين جهان و هم در آن جهان نيكى عطا كن و به حرمت خويش مرا از عذاب آتش نگه‏ دار

موضوعات: ​دعای مکارم اخلاق ( متن، ترجمه )  لینک ثابت
 [ 05:07:00 ب.ظ ]




موضوعات: دعای ماه صفر در قالب عکس  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-08-10] [ 06:41:00 ب.ظ ]




بیان نحوست ماه صفر و راه رفع آن

***************************************************

متن عربی ومتن ترجمه

آگاه باش كه اين ماه معروف به نحوست و بد يمنى است و براى رفع نحوست و بد يمنى چيزى بهتر از صدقه دادن و خواندن دعاها و استعاذات وارده نيست و اگر كسى بخواهد از بلاهاى نازله اين ماه، محفوظ بماند، چنان كه محدّث فيض و غير او فرموده اند، هر روز ده مرته بخواند:

يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ يَا لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.

اى سخت نيرو، و سخت كيفر، اى عزيز، اى عزيز، اى عزيز، همه آفريدگانت در برابر عظمت خوار گشته، مرا از شهر آفريدگانت كفايت كن، اى نيكوكار، اى زيباكار، اى نعمت بخش، اى افزون كن، اى كه معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، من از ستمكارانم، پس دعايش را مستجاب كرديم، و او را [اشاره به رهايى حضرت يونس از دل ماهى] از اندوه نجات داديم، و اينچنين مؤمنان را نجات میدهيم، درود خدا بر محمّد و خاندان پاك و پاكيزه اش.

************************************

منبع:دفتر استاد حسین انصاریان

موضوعات: ​بیان نحوست ماه صفر و راه رفع آن, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 06:37:00 ب.ظ ]




اولین جمعه ی ماه صفر

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قسم یاد کردند اگر میان پیروان ما

طالب حاجتی باشد خدا به واسطه ی خواندن حدیث کسا در اولین جمعه

ماه صفر حاجتش را بر آورده می کند

موضوعات: ا​ولین جمعه ی ماه صفر, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 06:28:00 ب.ظ ]




آیا ماه صفر نحس است پاسخ آیت الله مکارم

 

آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به سئوالی در خصوص نحس بودن ایام به ویژه ماه صفر نظر خود را اعلام نمودند.

به گزارش فرهنگ نیوز ، آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به سئوالی در خصوص نحس بودن ایام به ویژه ماه صفر نظر خود را اعلام نمودند.

وجه نحوست ایام از جمله ماه صفر چیست؟

ایام ذاتا سعد و نحس ندارد، مگر به خاطر حوادثی که در آن واقع شده و لذا چون در ماه صفر سه تن از معصومین علیهم السلام چشم از جهان بسته اند و همچنین مشکلاتی که برای اسرای کربلا پیش آمد، ممکن است عنوان نحس به خود گرفته باشد به علاوه چون ماه حرام تمام می شده و دوباره جنگ و نزاع در بین قبایل عرب صورت می گرفته است؛ و به هر حال می توان تاثیر آنها را با صدقه و دعا حل کرد.

منبع:حوزه

موضوعات: ​آیا ماه صفر نحس است پاسخ آیت الله مکارم, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 06:25:00 ب.ظ ]




ماه صفر در نزد شیعیان

 

شیعیان إثنی عشری و محبان اهل بیت علیهم السّلام، ماه صفر را از ایام سوگواری سال می‌دانند. زیرا در ابتدای این ماه خانواده امام حسین علیه السّلام و بازماندگان واقعه کربلا را به صورت اسیری وارد شام نمودند و آنان را در فشار روحی و روانی و مورد تحقیر و توهین قرار دادند، به طوری که یکی از فرزندان خردسال امام حسین علیه السّلام، به نام رقیه (س)، بر اثر این سختی‌های طاقت فرسا، در دمشق به لقاءاللّه پیوست. هم چنین، بیستم این ماه، اربعین شهادت امام حسین علیه السّلام و یارانش در کربلا است.

بنا به روایت علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت، در 28 صفر، رحلت جانگداز رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و شهادت سبط پیامبر، حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام و در آخر این ماه، شهادت ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام واقع شده است. بدین جهت، شیعیان این ماه را همانند ماه محرم، به سوگواری می‌پردازند. در بسیاری از مراسم‌ها و محافل مذهبی، دو ماه محرم و صفر را پشت سر هم گرامی می‌دارند و در آن‌ها به عزاداری مشغول می‌باشند.

ولیکن، اکثر مورخان اهل سنت، رحلت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را در ماه ربیع الاول می‌دانند. بدین جهت برای این ماه برنامه ویژه ای ندارند.

شروع ختمی مجرب
یکی از ختم‌هایی که بسیار مورد توجه واقع شده و برآن تأکید شده وامروز می‌توانید آن را شروع کنید ختم واقعه می‌باشد.

روش ختم سوره
روز اول یک سوره واقعه ** روز دوم دو سوره واقعه **روز سوم سه سوره واقعه تا روز چهاردهم به همین ترتیب به شماره روزها سوره واقعه خوانده می‌شود یعنی روز چهادهم 14 سوره واقعه خوانده می‌شود این سوره‌ها را می‌توان در طول روز وبه مرور زمان خواند .

خواص این عمل
در روایتی از معصوم (علیه السلام) آمده است چون اول ماه قمری با روز دوشنبه مصادف گردید ختم سوره واقعه را به روشی که بیان شد ،انجام دهید .

خواندن این سوره دارای فضایل وبرکات زیادیست ازجمله :
1. از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده که هرکه سوره واقعه بخواند در هر شب به او پریشانی نمی‌رسد .

2. از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است که هرکه سوره واقعه بخواند در هر شب پیش از آنکه بخوابدملاقات کند خداوند را در حالتی که روی آن چون ماه باشد .

3. از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده که هرکه مشتاق بهشت است سوره واقعه بخواند .

4. خواندن این سوره موجب ازدیاد رزق می‌گردد .

***************************************

منابع:
هدایة الانام الی وقایع الایام، محدث قمی، ص 63؛
مفاتیح الجنان، ص 532

کتاب روزشمار تاریخ اسلام “ماه صفر"، تالیف سید تقی واردی

موضوعات: ​ماه صفر در نزد شیعیان, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 06:19:00 ب.ظ ]




اعمال مشترک اول هر ماه

 

دعا
در زمان دیدن هلال خواندن دعای هلال وارد شده است و أقلش آن است که سه مرتبه بگوید اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ به شهرِ کَذا.

بهترین دعای زمان رؤیت هلال دعای 43 «صحیفه سجادیه» است.

قرآن
خواندن هفت مرتبه سوره «حمد».

روزه
از أموری که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم «علامه مجلسی» در «زادالمعاد» می‌گوید: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.

نماز
شب اول ماه: دو رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که: در هر رکعت پس از سوره «حمد» سوره «انعام» را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسی و هر دردی ایمن گرداند.

روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از «حمد» سی مرتبه سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از «حمد» سی مرتبه سوره «قدر» بخواند و بعد از نماز صدقه ای در راه خدا بدهد،هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.

موضوعات: ​اعمال مشترک اول هر ماه, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




 


علت نامگذاری ماه صفر

 

ماه صفر دومین ماه قمری است که برای آغاز آن اعمالی ذکر شده از جمله نماز، روزه و خواندن قرآن .

در نامگذاری این ماه دو جهت ذکر شده است، یکی اینکه از “صُفْرَة(زردی)” گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.

دلیل دیگر اینکه از “صِفْر(خالی)” گرفته شده، زیرا مردم پس از پایان ماههای حرام، روانه جنگ می‌شدند و شهرها خالی می‌شد.


ماه صفر دومین ماه قمری پس از محرم است. در دوران جاهلیت آن را ناجز می‌نامیدند. صفر از ریشه «صفر» به معنی تهی و خالی است. دلیل نامگذاری آن این است که چون این ماه پس از ماه محرم است و مردم دوران جاهلیت در ماه محرم - به دلیل اینکه از ماههای حرام بود- از جنگ دست می‌کشیدند، با فرارسیدن ماه صفر به جنگ روی می‌آوردند و خانه‌ها خالی می‌ماند؛ از این رو به آن صفر گفته‌اند.

موضوعات: ​علت نامگذاری ماه صفر, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 06:15:00 ب.ظ ]





اعمال ماه صفر


**********************************************

حوادث تاریخی فراوانی در ماه صفر رخ داده است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

اول صفر : وارد کردن سر مطهر امام حسین علیه السلام به شام ، ورود اهل بیت علیهم السلام به شام ، شهادت زید بن علی بن الحسین علیهم السلام (به روایتی)، آغاز جنگ صفین (بنا بر روایتی)

دوم صفر : مجلس یزید لعنت‌الله علیه بنا بر نقلی، شهادت زید بن علی بن الحسین علیهم السلام ( به روایت دیگر)

سوم صفر : ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام 57 هجری قمری به روایتی.

چهارم صفر : وفات آیت‌الله محمد علی شاه آبادی (1369 هجری)

پنجم صفر : شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و لعنة‌الله علی قاتلی‌ها، 61 هجری.

ششم صفر : صدور توقیع امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء به حسین بن روح.

هفتم صفر : ولادت امام موسی کاظم علیه السلام 128 هجری، شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام بنابر نقل بحار، وفات آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی 1411 قمری.

هشتم صفر : وفات حضرت سلمان فارسی (سلمان محمّدی ) رضی‌الله عنه 35 هجری قمری

نهم صفر : شهادت عمار یاسر رضی‌الله عنه در جنگ صفین 37 هجری، شروع جنگ نهروان 38 هجری قمری.

دوازدهم صفر : وفات هارون برادر حضرت موسی علیهماالسلام.

سیزدهم صفر : اختیار حکمین در صفین و حیله عمروعاص.

چهاردهم صفر : شهادت محمدبن ابوبکر به دست عمروعاص (بنابر روایتی)

شانزدهم صفر : شهادت آیت‌الله سید حسن اصفهانی فرزند آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی 1349 قمری.

هجدهم صفر : شهادت اویس قرنی در جنگ صفین 37 هجری قمری.

بیستم صفر : اربعین حسینی.

بیست و دوم صفر : صدور توقیع شریف امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء برای مرحوم شیخ مفید اعلی الله مقامه 420 قمری.

بیست و سوم صفر : پی کردن ناقه حضرت صالح نبی علیه السلام توسط قومش - گرفتار شدن حضرت یونس علیه السلام در شکم ماهی.

بیست و چهارم صفر : شدّت یافتن بیماری حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم.

بیست و پنجم صفر : شانه گوسفند و دوات طلبیدن پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم برای نوشتن وصیّت نامه و منع عمر (لعنة الله علیه) از این کار.

بیست و ششم صفر : دستور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم به لشکر اسامه جهت آماده شدن در جنگ با رومیان( بنابر نقل واقدی 11 هجری) ، سالروز انقراض حکومت امویان.

بیست و هشتم صفر : رحلت جانسوز رحمت للعالمین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری قمری - شهادت مظلومانه سبط اکبر امام مجتبی علیه السلام 50 قمری.

(سی‌ام / بیست و نهم ) صفر : شهادت امام رضا علیه السلام 203 هجری قمری

موضوعات: ​اعمال ماه صفر, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 06:11:00 ب.ظ ]




ماه صفر رسید


 

موضوعات: ​ماه صفر رسید, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 06:03:00 ب.ظ ]




سبک زندگی عاشورایی
موضوعات: اهمیت اقامه نماز جماعت ونماز اول وقت با نگاهی بر نماز ظهر عاشوار(در قالب عکس), سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-08-09] [ 06:45:00 ب.ظ ]




 

امام حسين(ع) ونماز شگفت انگيز عاشورا

 

 

 

نماز ظهر عا شورا

در خصوص رويداد بي نظير نهضت عاشورا تاكنون سخن بسيار گفته شده است. از هنگام وقوع اين حادثه ي جانگداز چه بسيار پژوهشگران، تاريخ- نويسان وسخنوراني كه هريك به سهم خود كوشيده اند تا جلوه اي از اين حماسه ي بي مانند را به تصوير درآورند، و بدين ترتيب اداي دين واظهار ارادتي به پيشگاه مقدّس حضرت سيّدالشهداء(ع) داشته باشند. امّا با اين وجود درهر عصر و زمانه اي، باز هم آثار ديگري كه روايت گر نگاه تازه ايست، به رشته ي تحرير درآمده است. كثرت اين آثار، گواه آن است كه با مرور زمان نه تنها اين انقلاب عظيم به فراموشي سپرده نمي شود بلكه بارقه هاي هستي بخش نويني از آن چشم جهانيان را روشن مي كند. همچنين تغيير نگرش ها و بر حسب دگرگوني و نياز زمان، «پررنگ تر شدن» يكي از جلوه هاي بي شمار نهضت عاشورا، از ديگر نكاتي است كه هيچ گاه نبايد از خاطر دور داشت. زيرا اين امر به منزله ي پاسخگويي به نيازهاي آن دوران است. واقعه ي عاشورا و درك آن بستگي فراواني دارد. با شناخت افزون تر تمامي عناصري كه پديد آورنده ي اين رويداد شگفت بوده اند. به عبارت ديگر هراندازه مطالعه و ژرف انديشي دراين قلمرو بيشتر باشد، معرفت درك زواياي گسترده ي آن ميسّرتر ودر نهايت زيبايي ها وعظمت هاي بيكران اين رخدادملموس تر خواهد شد.

وآن گاه است كه سالك اين راه درخواهد يافت كه درهمه ي منازل اين مسير، چه ارتباط سنجيده، هوشمندانه وخارق العاده اي نهفته است كه سرتاسر عشق وشور ودرد وپيام است، پيامي به همه ي عصرها ونسل ها. وامام، اين انسان كامل، واسوه والگوي الهي، دراين نهضت انسان ساز به طور عملي طريق نجات ورستگاري را رهنمون مي شود تا گمگشتگان اعصار بااقتداي به او به سر منزل مقصود راه يابند.

اگر بگوييم عاشورا زيباترين وپرمفهوم ترين تابلوي هستي است، سخني به گزاف نگفته ايم. زيرا در هيچ تابلويي ودر هيچ يك ازدوران ها اين همه مفاهيم به طور فشرده وكامل وزيبا در كنارهم ودر يك جا گرد نيامده است. و در اين ميان بازهم به جرأت بايد گفت كه درطول تاريخ هيچ تصويري زيباتر از نماز ظهر عاشورا وجود ندارد. نماز ظهر عاشورا، نيايش سرخي است سرشار از رمز و راز، كهكشاني است از زيبايي ومعنا.

نماز ظهر عاشورا روايتي است از جنس آسمان كه هر صاحبدلي را متحير مي كند وبي ترديد، در مقام عمل بالاترين تأكيد وسفارش بر اهميت جايگاه فريضه ي مقدس نماز است.

زيبايي وصلابت نماز شكوهمند ظهر عاشورا آنچنان است كه تمامي راويان، تاريخ نويسان و ادبا درآثار خويش از آن با عظمت بي نظيري ياد كرده اند ومقام الهي وپايمردي ملكوتي آن حضرت را در برپا داشتن اين فريضه ي مقدس درميدان خون وخطر، ستوده اند.

تجلّي نماز درنهضت عاشورا تنها به نماز ظهرعاشورا ختم نمي شود. «تاسوعا» و«عاشورا» كه برگرفته از اعداد 9و10 عرب است تنها به روزهاي نهم ودهم ماه محرم اطلاق مي شود واين واژه كه دربرگيرنده ي مفاهيم فرواني است هرگز به روزهاي نهم ودهم ديگر ماه هاي قمري اطلاق نشده است. لذا بدون ترديد اين امر حكايت از ويژگي هاي منحصربه فرد اين دو روز شگفتي آفرين دارد كه سراسر، رمزوراز ونماد وپيام است.

ابن اعثم كوفي در كتاب«الفتوح» پيرامون نيايش حضرت امام حسين(ع) وخانواده ويارانش در تاسوعا مي نويسد: «اميرالمؤمنين حسين(ع)، آن شب را درطاعت وعبادت زنده داشت. گاه در ركوع وگاه در سجود مي گريست و تضرع مي كرد و از خداي تعالي آمرزش وعفو مي خواست. برادران، اصحاب، اهل بيت و شيعه ي او همچنين آن شب را درطاعت وعبادت بودند. از ايشان آن شب هيچ كس نخفت. همه درنماز بودند و از خداي تعالي آمرزش مي طلبيدند.»1

دركتب ديگر مقتل نويسان، ضمن شرح يورش سپاه ابن سعد به خيمه هاي امام حسين(ع) وبستن آب به روي آن حضرت ومحاصره ي آن جناب آمده است كه: «حضرت امام حسين(ع) برادر ارجمندش حضرت ابوالفضل العباس(ع) رابه عنوان سفير نزد عمربن سعد فرستاده وفرمودند:… اگر مي تواني تا فردا از ايشان مهلت بگير. امشب را ازما بازگردان. شايد ما امشب براي پروردگار خود نماز خوانده؛ دعا كنيم و از او آمرزش بخواهيم زيرا خدا خود مي داند كه من نماز و تلاوت كتابش، قرآن ودعاي بسيار و استغفار را دوست مي دارم.»

در بحارالانوار پيرامون حال وهواي امام حسين(ع) ويارانش درشب تاسوعا آمده است: «وبات الحسين واصحابه تلك الليلة ولهم دَويّ كد ويّ النحل مابين راكع وساجد وقائم وقاعد.»

يعني، امام حسين(ع) ويارانش آن شب را درحالي به پايان رساندند كه ميان خيمه ها به دعا ونماز وتلاوت قرآن وركوع وسجده، ايستاده ونشسته مشغول بودند وزمزمه داشتند همانند لانه ي زنبور.2

با اين اوصاف درمي يابيم كه فقط نماز عاشورا در هنگامه ي خطر ومصيبت اقامه نشده است بلكه نمازهاي شب عاشورا نيز در هنگامه ي خوف يورش سپاهيان عمربن سعد اقامه شده و عليرغم مصائب و مشكلاتي كه براي امام(ع)، خانواده و يارانش به وجود آمده بودند، هيچ گونه تزلزلي درعزم و ايمان راسخ آن پيشواي راستين پديد نيامده بود تا بدان جا كه عاشقانه از نماز و دعا و تلاوت قرآن سخن مي گفت. نكته ي مهمي كه در اين شب نهفته است اين كه امام با اين حال كه از طريق الهام رؤيا توسط جدّ بزرگوارش حضرت رسول اكرم(ص)از سرنوشت خويش آگاه شده است وبه لحاظ عقلي نيز يقين دارد كه دشمنان دست از او برنمي دارند، به دليل عشق به نماز و عبادت به درگاه پروردگار شبي را مهلت مي خواهد و چنان كه درتمامي كتب تاريخي ثبت و ضبط شده است، انگيزه ي اصلي او از اين در خواست تنها فرصتي براي نيايش و راز و نياز با معبود بي همتاست و راز جاودانگي تاسوعا وشب عاشورا دراين نيايش خالصانه وآسماني نهفته است. شب عاشورا شب عاشقانه ترين نمازهاست و پيامش آن است كه تنها مردان و زناني مي توانند عاشورا بيافرينند كه دراين شب تا صبح به نماز ومناجات با خالق يكتا برخاسته باشند.

سخن از عاشورا، سخن از عالي ترين وناب ترين جلوه هاي ارزش هاي الهي وانساني است. عاشورا نقطه ي اوج و قلّه ي رفيع تابناك ترين آموزه ها ومفاهيم والاست. عاشورا تحقّق آرمان ها وتبلور صداقت اسلام است. پس نماز ظهر عاشورا، نماينده ي تمام عيار ارزش و اعتباري است كه نيايش در اين مكتب آسماني دارد. به راستي نماز ظهر عاشورا را مي توان معيار مرتبه ي نماز درنزد پروردگار يكتا به شمار آورد. مرتبه اي ژرف وتفكّربرانگيز.

ابن اثير و ديگر مقتل نگاران در باب نماز ظهر عاشورا نوشته اند: ابوثمامه ي صائدي، كه نامش عمروبن عمرو، و از شمار ياران حضرت امام حسين(ع) بود نگاهي به آسمان افكند و متوجّه شد كه زوال ظهر و وقت نماز فرا رسيده است. از اين رو پيش امام(ع) آمد و عرض كرد: «نَفسي لكَ الفداء انّي اَري هؤلاء، قَد اقتَربوا مِنك، لا والله لا تُقتل حتّي اُقتل دونك واُحبّ اَن القي الله وقَد صَليَّت هذِهِ الصَلوة الّتي دنا وَقتها.»

يعني:«جانم به فدايت؛ مي بينم كه اين مردمان به تو نزديك گشته اند وسوگند به خدا كه تو كشته نخواهي شد. تا قبل از من كه در پيش روي شما كشته شوم، امّا دوست دارم كه هنگامي خداي را ديدار كنم كه اين نمازي را كه وقت آن نزديك شده است بخوانم.»

امام حسين(ع) سر به سوي آسمان بلند كرد و فرمود: «ذكَرَتَ الصَّلاة جَعَلَكَ اللهُ مِنَ المُصَلّين الذّّاكِرين! نعم هذا اَوّلُ وَقِتها.»

يعني:«ياد نماز افتادي؛ خداوند تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد، آري اين آغاز وقت نماز است.» سپس فرمود: «ازاين ها بخواهيد دست از جنگ بردارند تا ما نماز بخوانيم!»

در اين هنگام حصين بن تميم فرياد زد كه «نماز شما قبول نيست.»

و حبيب بن مُظاهر به او پاسخ داد : «زَعَمتَ اَنّها لا تُقبل مِن آل الرَّسولِ وَ تُقبل مِنكَ يا حِمار!»

يعني: «تو گمان كرده اي كه نماز خاندان پيامبر خدا پذيرفته نيست اما نماز تو مقبول است، اي الاغ.»

بنا به گفته ي ابن شهرآشوب پس از اين سخن، كار زار سختي بين حبيب بن مظاهراسدي و حصين بن تميم در گرفت و حبيب بن مظاهر چنان ضربه اي بر اسب حصين بن تميم زد كه اسب همراه با وي به زمين سقوط كرد. دراين فاصله حبيب بن مظاهر و حرّبن يزيد رياحي پس از نبردي دلاورانه به شهادت رسيدند و به ديدار معبود شتافتند. امام گرچه از غم ازدست دادن دو تن از ياران وفادار خويش آن هم با آن وضع فجيع اندوهناك بود اما با بقيه ي ياران خود به نماز ايستادند و به صورت نماز خوف اين فريضه ي الهي را در حالي اقامه فرمودند كه به گواه تاريخ نگاران، زهير بن قين و سعيد بن عبدالله حنفي در پيش روي آن حضرت و يارانش به دفاع ايستاده بودندتا آسيبي به حضرت رسد.

برخي ديگر از مورخان همچون «ابن نما» در «مثيرالاحزان» گفته اند كه «حضرت امام حسين(ع) نماز ظهر عاشورا را به صورت فرادي و اشاره خوانده اند.»

ليكن آنچه اكثريت تاريخ نگاران و مؤلفان مقاتل در خصوص آن متفق القولند آن كه، سعيدبن عبدالله حنفي سينه و سر و صورت خويش را سپر تيرهاي زهر آگين دشمنان قرار داد تا امام(ع) و يارانش نماز را به جا آورند. و چون زخم ها در بدن او فراوان شد و نتوانست ديگر روي پاي خود بايستد بر زمين افتاد در حالي كه اين جملات را بر زبان مي آورد: «اللّهم العنم لعن عاد وثمود و ابلغ نبّيك منّيِ السلام ، وابلغه ما لقيت من ألم الجراح، فانّي اردت بذلك ثوابك في نصرة ذريّة نبّيك صلي الله عليه و آله.»

يعني:«خدايا ايشان را همانند قوم عاد وثمود از رحمت خود دور گردان و پيامبرت را از طرف من درود فرست و اين درد و زخمي را كه به من رسيده است به او ابلاغ فرما كه هدف من در اين كار ياري فرزند رسول تو بود.» پس سعيدبن عبدالله حنفي روي خود رابه سوي امام كرده وعرض كرد:

«اَو فيت يا بن رسول الله؟»

يعني:«آيا به پيمان خود عمل كردم ، اي فرزند رسول خدا؟»

و امام(ع) پاسخ فرمودند :«نعم اَنت اَمامي في الجنه»

يعني: «آري، تو در بهشت پيش روي من هستي!»

و به دنبال اين سخن روح از پيكر مجروح او به آسمان ها پرواز كرد. در اين هنگام عمربن سعد كه از ديدن اين منظره بي طاقت شده بود به عمروبن حجاج دستور داد تا تيراندازان امام(ع) ويارانش را تير باران كنند. خصوصاً آنان از اين فرصت سوء استفاده كرده و اسبان ياران حضرت را از پاي در آوردند چنان كه گفته اند تنها اسب ضحاك بن عبدالله مشرقي از اين مهلكه جان سالم به در برد و نماز ظهر عاشورا اين گونه در هجوم مصائب اقامه گرديد.

گرماي شديد هوا، تشنگي فراوان، بي شرمي دشمنان، خطر تيرها و يورش هاي بي امان، اندوه شهادت ياران و بسياري از علل و عوامل ديگر، هيچ كدام در آن روز تاريخي نتوانست كوچك ترين خللي در برپايي اين فريضه ي مقدس ايفا نمايد. و امام(ع) اين گونه راه را بر هر بهانه و مستمسكي براي ترك نماز بست و اهميت و عظمت آن را ياد آور شد.

حضرت امام حسين(ع) انگيزه ي بزرگ خود را در انقلاب كبير عاشورا، امر به معروف و نهي از منكر و احياي دين جد گرامي خويش معرفي مي كند و مگر نه اين كه ستون دين جد عظيم الشان او نماز است؟ پس نماز را همان گونه كه جدش سفارش فرموده نبايد سبك شمرد و نماز را مي بايست«اول وقت» به جاي آورد. و اين حقيقت بزرگ در عاشورا به صورت واقعيتي عيني به ظهور در آمد. از ديگر سو امام حسين(ع) با نماز ظهر عاشورا به تمام وجدان هاي بيدار ثابت كرد كه هدف او از بر پايي نهضت عاشورا، دين خواهي و عمل به تكليف بوده است و نه در خواست هاي نفساني و هواهاي دنيوي.

امام(ع) با نمازظهر عاشورا صداقت، خلوص، ايمان و اصالت خود را به عنوان رهبري الهي به اثبات رساند.

نماز ظهر عاشورا، تفاوت بزرگ نهضت عاشورا به عنوان يك نهضت الهي با ساير نهضت هاست. در كربلا جنگ با معنويت و ارشاد بيگانه نيست. امام(ع) در پي خون ريزي نيست و با نماز خود و خطبه هاي آسمانيش دمي از دعوت به خير و نيكي باز نمي ايستد. حتي در رجز خواني ها هم اين حقيقت بزرگ كاملاً نمايان است.

نكته ي ديگري كه در اين باب شايان ذكر است آن كه سپاهيان يزيد كه خود را مسلمان و پيرو خليفه ي مسلمين معرفي مي كردند با حمله به امام(ع) و عدم رعايت حرمت نماز، ماهيت پليد و ضد ديني خود را برملا كردند و موجبات رسوايي خود را فراهم آوردند.

نماز از نگاه امام حسين(ع)

در تاريخ يعقوبي4، عقد الفريد، ابن عبد ربه اندلسي5، احقاق الحق6 وكتاب هاي بسيار ديگري آمده است كه روزي از حضرت زين العابدين امام علي بن حسين(ع)پرسيدند كه چرا فرزندان پدرت اندك هستند؟ امام(ع) پاسخ فرمود: «به دليل آن كه پدرم،امام حسين(ع) در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مي خواند، پس ديگر وقتي براي سرگرمي و فراغت بازنان نداشت.»

در تاريخ طبري7 از عبدالله بن زبير نقل شده است كه چون خبر شهادت امام حسين(ع) را شنيد، بي اختيار اين سخن بر زبانش جاري شد: «امّا و الله لقد قتلوه، طويلاً بالليل قيامه، كثيراً في النهار صومه»

يعني: «به خدا سوگند مردي را كشتند كه قيامش در شب طولاني و روزه اش در روز بسيار بود.»

ابن صباغ مالكي در كتاب«فصول المهمه»8 روايت كرده است كه هر گاه حضرت امام حسين(ع) براي نماز مي ايستاد رنگش به زردي مي گراييد و چون علت اين امر را از ايشان جويا مي شدند، مي فرمود: «ما تَدرون بين يدي مَن اريد ان اقومَ.»

يعني: «هيچ مي دانيد در پيش روي چه كسي مي خواهم بايستم!»

در «ربيع البرار زمخشري» نقل شده است كه آن حضرت در موسم حج، پس از طواف، نزد مقام ابراهيم نماز به جاي مي آورد و پس از نماز گونه هاي مباركش را بر مقام نهاده مي گريست و با خشوع و خضوع بي مانندي به مناجات و راز و نياز با پروردگار مشغول مي شد.

در بيش از پانزده روايت و كتاب از اهل سنت به سندهاي مختلف آمده است كه آن حضرت(ع)بيست وپنج بارپياده به زيارت حج مشرف شدند و هر بار مركب هاي حضرت از پشت سر ايشان مي رفته اند. در «عيون المجالس» روايت شده است كه انس بن مالك چون با آن حضرت به مكه مي رسيد. آن گاه حضرت از او مي خواست كه هنگامي كه به مزار حضرت خديجه كبري(س) همسرگرامي پيامبر اسلام(ص) رسيدند او را تنها بگذارد… انس مي گويد من به گوشه اي رفته پنهان شدم و ديدم امام(ع) نماز بسيار خواند و شنيدم كه با خدا چنين مي گويد:

ياربّ ، ياربّ ، انت مولاه فارحم عبيدا اليك ملجاه

ياذَالمعالي عليكَ مُعتَمدي طوبي لمن كنتَ أنتَ مولاهُ

طوبي لمن كان خائفاً ارقاً يشكو الي ذِي الجَلالِ بَلواه

وما بِهِ عِلّهٌ ولا سُقمٌ اَكثَرُ مِن حُبِّه لِمَولاهُ

اذا اشتَكي بَثَّهُ وغُصَتَهُ اَجا بَهُ اللهُ ثُمَّ لَبّاهُ

اذَا ابتَلي با لظَّلامِ مُبتَهِلاً اكَرَمَهُ اللهُ ثُمَّ ادُناهُ

يعني: «پروردگارا، پروردگارا تويي مولاي من، رحم كن بنده ي كوچكي را كه پناهگاش تويي اي آن كه صاحب برترين كمالاتي! تنها تكيه گاه من تويي، خوشا آن كه مولايش تو باشي، خوشا به حال كسي كه خدمتگزار و بيدار باشد و به خداي ذوالجلال شكوه ي گرفتاري خود كند، بي آن كه درد و رنجي داشته باشد جز محبت بسياري كه نسبت به مولاي خود دارد. هرگاه شكوه ي راز واندوه خود را به نزد او برد خدايش پاسخ دهد و درخواستش را لبيك گويد. هرگاه به تاريكي دچار گشته و روي تضرع به درگاهش برد خداوند مورد اكرامش قرار داده به خود نزديكش كند.»

انس بن مالك مي گويد در اين هنگام ندايي شنيدم كه در پاسخ امام(ع) مي گفت:

لبيك عبدي و انت في كنفيِ و كلـّما قـلت قـد علـمناه

صوتك تشتاقه ملائكتي فحسبك الصوت قد سمعناه

دعاك عندي يجول في حجب فحسبك الستر قد سفرناه

لو هبّت الريح من جوانبه خرّ صريعاً لِما تغشّاه

سلني بلا رغبه و لارهب و لا حساب انّي انا الله

يعني: «بله بنده ي من! كه تو در كنف حمايت من هستي و هر آنچه را گفتي همه را دانسته ايم، فرشتگان من همه مشتاق آواي تو هستند و آوايت كافي است كه آن را شنيده ايم، دعاي تو تا رسيدن به نزد من از پرده ها مي گذرد و اينك پرده ها را دريدم و ديگر حجابي براي تو نيست، اگر باد از اطرافش بوزد سبب مي شود تا او بر زمين افتد به خاطر آن كه از خود بي خود گشته است، بدون هيچ ترس و واهمه اي و حسابي هر چه مي خواهي بخواه كه من همان خداي تو هستم.»

در كتاب «مقتل الحسين» اخطب خوارزم نيزدر (مراسيل) روايت شده است كه شريح گويد: چون به مسجد رسول خدا(ص) در مدينه وارد شدم در آنجا حسين بن علي(ع) را ديدم كه به سجده رفته و گونه بر خاك نهاده و با خضوع وخشوع به رازو نياز با پروردگار بي همتا مشغول است و…

در خصوص نماز از نگاه حضرت اباعبدالله الحسين(ع) سخن بسيار است. آن حضرت بسياري ازاوقات مبارك خويش را به نماز ومناجات مي گذراند كه گزيده اي از نيايش هاي معروف ايشان توسط گروهي از دانشمندان گردآوري و به صورت كتابي با نام «صحيفه ي حسينيه» چاپ و منتشر شده است. به علاوه از آن حضرت نيايش معروفي با عنوان«دعاي عرفه» به يادگار مانده است كه داراي معارف و حقايق پرارزشي است و شيعيان غالباً درهنگام توقف در صحراي عرفات به خواندن اين دعا مي پردازند و از معارف بي كران آن بهره مند مي شوند .

نماز و عبادت در نگاه امام حسين(ع) آن چنان كه علي بن شعبه در كتاب «تحف العقول» از آن حضرت روايت كرده است نه چون سوداگران به قصد درخواست و طلب و نه چون بردگان از روي ترس است بلكه برترين شكل عبادت، نيايش آزاد مردان است كه خداوند را از روي سپاس گزاري عبادت مي كنند.

تجلي نماز ظهر عاشورا در ادبيات فارسي

در طول تاريخ حيات بشري چه بسيار وقايع بزرگي پديد آمده كه عليرغم تمامي بزرگي و عظمتشان هرگز مورد اعتنا و توجه ادبا و سخنوران قرار نگرفته و يا ورود اين وقايع به قلمرو هنرو ادبيات بسيار كوتاه و كمرنگ بوده است. اما نهضت بزرگ عاشورا واقعه اي است كه قرن ها چون نگيني درخشان بر تارك ادبيات درخشيده است و چه بسيار شاعران نكته سنجي كه به سبب ارادت به پيشگاه مقدس حضرت امام حسين(ع) اشعار فراواني در مدح و منقبت آن حضرت سروده اند و بر اين شور آسماني هيچ نقطه ي پاياني وجود نداشته است.

به تحقيق مي توان ادعا نمود كه تا كنون در خصوص هيچ واقعه اي همانند قيام كربلا تا اين اندازه اثر هنري خلق نشده است و در اين ميان نماز ظهر عاشورا نيز همواره به عنوان موضوعي شگفت و خارق العاده مورد تحسين و تمجيد سخن سرايان چيره دست قرار گرفته است. و شاعران در توصيف مقام ارجمند وخلوص صادقانه ي آن حضرت در روز عاشورا به ترسيم نماز ظهر عاشورا پرداخته اند. نماز ظهر عاشورا داراي مضامين بديع و والايي است. مضامين متعددي كه هر يك دنيايي است از زيباترين جلوه هاي آسماني. اين نماز آميزه اي است از حماسه، دين خواهي، مظلوميت، شرف، آرمان گرايي، حقانيت، اصالت وتعهد. از آنجا كه بيان تمامي اين آثار در اين مجال نمي گنجد، لذا در اين فرصت با ارائه ي ابياتي گلچين شده از گلزار ادبيات پارسي بسنده مي كنيم با اين توضيح كه آنچه در پي مي آيد تنها معدودي از اشعار شاعران معاصر را در بر مي گيرد:

حبيب الله خباز

چون در نبرد كرببلا عرصه گشته تنگ با تيغ و تيرو سنگ گرفتي ادامه جنگ

از خون زمين ماريه گرديد لاله رنـــــگ ز آييــــنه ي نمـــــاز چو بايــد زدود زنگ

گفتا يك از رجال كه وقــــت نماز شد بــــايد از اين فريضه كنون سرفراز شد

كريمي مراغه اي

نازم به عاشقي كه در عشق باز كرد در خاك و خون تپيدن او كشف راز كرد

تا هر بشـــــر بدانــــد اهـــميـــت نماز با خون وضو گرفت و شروع نماز كــــرد

غلامرضا سازگار(ميثم)

ناله و فرياد و سوز و شور و درد و اهل رازم من نمازم، من نمازم، من نمازم، من نمازم با صلات و با قيام و با قــــعود و با قنوتـــــم تــا قيامت هر چه دارم باز مديون حسينم

كاظم جيرودي

حسين(ع)از خون پاكش تا وضو كرد وصــــال روي جانان آرزو كرد

نماز از حرمت خـــــــــون شهــــيدان خدا داند كه كسب آبرو كرد

جعفر رسول زاده

تيرها بر تنم فرود آييد تا امامم نماز بگزارد

استاد محمود شاهرخي(جذبه)

كردند جان نثار چو عقد نماز بست ز آزادگان عشق دو تن پيش روي او…

ياورهمداني

نيايش را كه با صــوت جلي خواند صفاي سيــــنه ي صافي دلي خواند

چه شوري ظهر عاشورا به پا كرد نمازي كه حسين بن علي(ع) خواند

عباس براتي پور

اي شده كشته در راه احياي دين سر، فراز ني و تن به روي زمين

اين ندا مــــي رود تا به عرش علا اشهدُ انك، قـــد اقــمت الصّلاه

حبيب چاييچيان(حسان)

ولي والاترين معراج عشقم نماز ظهر عاشوراي من بود

رضا خيري(شكيب)

سرو آزاد تويي، لالـــــه و شــــــمشاد تويي تا ابـــــد در افـــــق عـــــــاطفه فرياد تويي

چون به احياي نماز است قيام تو حسين(ع) من فداي عطش سرخ كلام تو حسين(ع)

زهرا صفايي

ترك سجاده و نماز نكرد گرچه از جان بريده بود حسين(ع)

صالح محمدي امين

از كربلاي مقدس، مي آيد آواي مردي آواي نوراني او «اني احب الصلوه» است

محمود تاري(ياسر)

در هر نفسش سوز و گداز است حسين(ع) سر چشمه ي هر راز و نياز است حسين(ع) مي خــــــــواند نــــــماز آخـــــرين را در خون يعنـــــــي كـــــه فدايي نماز است حسين(ع)

علي غفر الهي(ماهر اصفهاني)

يك جهان عشق و فداكاري و مهر و عاطفت جلوه گر شد در نماز ظهر عاشوراي تو

سيف الله خادمي(خادم )

آن تابش بي غــــــــروب در پهنه ي دشت از معــــركه ي كرببلا باز نگشت

بگذشت ز هر چه داشت حتي سر و جان اما ز نماز خويش هرگز نگذشت

سيد حجت الله آزاده

جهد كن بر نماز اول وقت اين پيام شهيد عاشوراست

محمود عندليب

داني پيام شاه جگر تشنگان چه بود؟ در تنگناي حادثه ي كربلا، نماز

نيلوفر صفايي

در سايه ي قنوت تو راه نجات ماست از آخرين نماز تو، دين خدا به پاست

دكتر حسين رزمجو

نماز ظهر عاشوراي آن پاك كه بر شد از زمين تا اوج افلاك

علي وحيد دستگردي(برزگر)

اگر از كربلا ياد آري اي دوست نمازت را سبك نشماري اي دوست

سيد محمود مرتضوي نائيني(ناظر)

در زمين كربلا در روز عاشورا حسين(ع) زير تيغ و تير دشمن خواند بي پروا نماز

كامران شرفشاهي

قامت به نماز ظهر عاشــــورا بست آمــوخت به مـــا نــماز را اول وقت

اسماعيل رفاهي

سرورو سالار دشـــــــت كربلا با نــــمازي كــــار صد اعجاز كرد

علي نجات سياوشي

قامت سبز حـــضورش در نماز سرخ گون هــنگامه اي را كرده ساز و………..

نماز خوف آنچه كه احساس مي شود نبايد ناگفته بماند ذكر تاريخچه اي از نماز خوف است كه نماز ظهر عاشورا، امتداد و نقطه ي اوج آن است. خواندن نماز در بحبوحه ي جنگ بي ترديد امري شگفت و بسيار قابل توجه است اما اين نكته كه نخستين بار اين امر از كجا و چگونه آغاز شده است و شرح استمرار آن بسيار واجب وضروري است. زيرا نكات تازه اي را بر ما آشكار مي سازد كه مهم ترين اين نكات يافتن ريشه ها و شناخت زمينه هايي است كه نماز ظهر عاشورا نسبت به آن داراي ارتباطي مستقيم و معني دار است. در تفسير نمونه آمده است9: «هنگامي كه پيامبر(ص)با عده اي از مسلمانان به عزم مكه وارد سرزمين حديبيه شدندو خبربه گوش قريش رسيد خالدبن وليد به سرپرستي يك گروه دويست نفري براي جلوگيري از پيشروي مسلمانان به سوي مكه، در كوه هاي نزديك مكه مستقر شدند، هنگام ظهر بلال حبشي اذان گفت و پيامبر(ص) نماز ظهر را به جماعت برگزار كردند. خالد بن وليد از مشاهده ي اين صحنه در فكر فرو رفت و به افراد خود گفت: در موقع نماز عصر كه در نظر آن ها بسيار پر ارزش و حتي از نور چشمان خود آن را گرامي تر مي دارند بايد از فرصت استفاده كرد و با يك حمله ي برق آساكار مسلمانان را در حال نماز يكسره كرد. «در اين هنگام آيه 102 سوره ي مباركه ي نساء نازل شد و دستور نماز خوف را كه از هرحمله ي غافلگيرانه اي جلوگيري مي كند به مسلمانان داد و اين خود يكي از موارد اعجاز قرآن كريم است كه قبل از اقدام دشمن نقشه هاي آن ها را نقش برآب مي كرد. گفته مي شود خالدبن وليد با مشاهده ي اين صحنه ايمان آورد و مسلمان شد.» در آيه 102 سوره مباركه نساء (4) آمده است: «وَإذَا كُنتَ فِيِهم فَأَقَمتَ لَهُمُ الصَّلَواةَ طَائِفَةٌ مِّنهُم مَّعَكَ وَلَيأخُذُوا أسِلحَتَهُم…» يعني: «و هنگامي كه در ميان آن ها باشي و(در ميدان جنگ) براي آن ها نماز را بر پا كني، بايد دسته اي از آن ها با تو(به نماز) برخيزندو سلاح هايشان را با خود برگيرند، و هنگامي كه سجده كردند(و نماز را به پايان رساندند)، بايد به پشت سر شما (به ميدان نبرد) بروند و آن دسته ي ديگر كه نماز نخوانده اند(ومشغول پيكار بوده اند) بيايند و با تو نماز بخوانند. به آن ها بگو بايد وسايل دفاعي و سلاح هايشان را(در حال نماز) با خود حمل كنند، (زيرا) كافران آرزو دارند كه شما از سلاح ها و متاع هاي خود غافل شويد و يك باره بر شما هجوم آورند. و اگر از آنان ناراحتيدو يا بيمار (ومجروح) هستيد، مانعي ندارد كه سلاح هاي خود را بر زمين بگذاريد، اما وسايل دفاعي خود را با خود برداريد، خداوند عذاب خوار كننده اي براي كافران فراهم ساخته است.» گفتني است كه در شأن نزول اين آيه اكثر مفسران اتفاق نظر دارند. لذا مبناي نماز خوف را مي توان از اين تاريخ به شمار آورد. و اما دستور خواندن نماز خوف به اين شرح است كه نمازهاي 4ركعتي به 2ركعت تبديل مي شود، نمازگزاران در ميدان نبرد به 2گروه تقسيم مي شوند، گروه اول 1ركعت را با امام مي خوانند و امام پس از اتمام 1ركعت، توقف مي كند، آن گروه ركعت دوم را به تنهايي انجام مي دهند و به جبهه ي جنگ باز مي گردند. سپس گروه دوم جاي آن هارا مي گيرندو1 ركعت از نماز خود را با امام و ركعت دوم را فرادي مي خوانند.10 حضرت اميرالمؤمنين امام علي بن ابيطالب(ع) نيز نسبت به نماز بسيار علاقه و تأكيد داشتند و در هنگامه ي نبرد نيز نماز را از ياد نمي بردند. در كتاب«وسايل الشيعه» در اين باره آمده است كه در بحبوحه ي جنگ صفين، آن گاه كه ابن عباس متوجه شد كه امام علي(ع) مراقب ومنتظر وقت نماز است، سؤال نمود كه اي امير المؤمنين(ع) مثل آن كه نگران مطلبي هستيد؟ حضرت پاسخ داد: «آري مراقب زوال شمس و داخل شدن وقت نماز ظهر مي باشم» ابن عباس گفت: «ما در اين موقع نمي توانيم دست از جنگ برداريم و مشغول نماز شويم.» اميرمؤمنان(ع) پاسخ فرمود:«اِنَّما قاتلَنا هُم عَلَي الصَّلوةِ.» يعني: «ما براي نماز با آنان مي جنگيم.» امام حسين(ع) پرورش يافته ي دامان چنين پدري است كه حتي در«ليلة الهرير» آنجا كه توطئه ها و دسيسه ها اورا از هرطرف درميان گرفته است ازنماز به عنوان هدف عالي خود ياد مي كند. حسين بن علي(ع) سبط رسول(ص)خداست كه حتي دركوران مبارزه بامشركان وكفار ملعون قريش، دست از نماز نمي شويد. درسي كه امام حسين(ع) در روز عاشورا به همه ي پيكارگران درراه حق مي دهد، در واقع ادامه ي همان درسي است كه جدّ او و پدرش نسبت به آن اهتمام ورزيده اند. اين درس بزرگ، درسي است كه ريشه در قرآن كريم دارد كه از جانب خدا نازل شده است. پيشگويي شگفت انگيز رسول اكرم(ص) در تفسير نمونه نقل شده است كه هنگامي كه پيامبر اسلام(ص)آيه ي 59 سوره مباركه ي مريم (19) را تلاوت مي فرمودند: فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلف اَضاعُوا الصَّلوة…» يعني: «پس از آنان، فرزندان ناشايسته اي روي كار آمدند كه نماز را تباه كردند.» حضرت فرمودند: «پس از 60 سال افرادي روي كار خواهند آمد كهنماز را ضايع مي كنند و در شهوات غوطه ور مي شوند و به زودي نتيجه ي گمراهي خودرا خواهند ديد.»12 اين پيش گويي اعجاب انگيز رسول اكرم(ص)حكايت از آن دارد كه اگر مبداء سخن ايشان را هجرت پيامبر(ص)در نظر بگيريم آن گاه زمان جلوس يزيد بر اريكه ي قدرت كاملاً منطبق با فرمايش حضرت خاتم الانبيا(ص)است. امامت افراد فاسدي مانند معاويه و يزيد براي نماز جماعت و همدستي و همداستاني افراد كوته انديشي كه گرچه،تارك الصلوة نبودند اما از روح تعاليم عاليه ي اسلامي بويي نبرده بودند، مصداق كامل پيش گويي الهي رسول عالي قدر اسلام(ص) است. و اگر امام حسين(ع) در روز عاشورا سخن از احياء دين جد بزرگوارش مي گويد و در همه حال به تكريم نماز مي پردازد، به لحاظ شرايط اسف انگيز آن دوران و انحراف عظيمي است كه تنها امام حسين(ع) مي تواند در مقابل آن بايستد و چنان كه در احاديث و روايات فراواني كه از شيعه واهل سنت نقل شده است، شهادت امام حسين(ع) در اين راه امري قطعي و غير قابل اجتناب است و امام(ع) خود به خوبي از اين سرانجام آگاه بود. سرانجامي كه سرآغاز بود. سرآغازي بي سرانجام. نماز ظهر عاشورا دعوتي بود فراتر از زمان و مكان. و راز بزرگ ديگر نماز ظهر عاشورا تكيه بر اين نكته ي عظيم است كه روح مقاومت و پايداري، وانگيزه ي سلحشوري وجانبازي در جهاد بدون ارتباط با خالق يكتا پديد نخواهد آمد و اين باور ژرف امام(ع) بود كه: «وَا ستَعينوُا بِالصَّبرِوالصَّلوة.» در مورد دلبستگي حضرت سيد الشهدا(ع) به نماز و اهميتي كه آن حضرت براي نماز و نماز گزاران قايل بوده اند احاديث و روايات متعددي نقل شده است. در برخي از اين احاديث نيز حضرت خود راوي حديثي از رسول اكرم(ص) يا پدر گرامي خود حضرت مولي الموحدين امام علي بن ابيطالب(ع) بوده اند، كه مطالعه و بررسي مجموعه ي اين احاديث و روايات بيان گر شأن وجايگاه اين فريضه ي الهي در منظر آن حضرت است. به گونه اي كه گويي نماز با نام آن حضرت عجين است و با زندگاني ايشان پيوندي عميق ونا گسستني دارد. شايد به همين لحاظ است كه در زيارت نامه ي آن حضرت نيز نماز از جايگاهي بس شايسته و والا برخوردار است. چنان كه خطاب به آن حضرت آمده است: «وَ اَشَهدُ اَنّكَ قَد اَقمَتَ الصَّلوةَ واَتَيتَ الزَّكوة وَاَمَرَتَ بِالمَعروُفِ وَنَهيتَ عَنِ المُنكَرِ واَطَعتَ الله وَ رَسوُلَه حتَي اَتيكَ اليَقينُ.»

**********************************************

پاورقي

1ـ الفتوح از ابن اعثم كوفي ـ صفحه 901

2ـ بحار الانوارـ جلد 44 ـ صفحه 394

3ـ مثير الاحزان از ابن نما ـ صفحه 44

4ـ تاريخ يعقوبي جلد 2ـ صفحه 219

5ـ عقد الفريد ، ابن عبدر به اندلسي ـ جلد 2 صفحه 220

6ـ احقاق الحق جلد 11 ـ صفحه 418

7ـ تاريخ طبري ـ جلد 6 صفحه 273

8ـ فصول المهمه از ابن صباغ مالكي ـ صفحه 183

9ـ تفسير نمونه ـ جلد 4 ـ صفحات 99و100

10ـ تفسير نمونه جلد 4 ـ صفحه 103

11ـ وسايل الشيعه ـ جلد 1 ـ باب 41

12ـ تفسيرنمونه جلد صفحه

موضوعات: امام حسين(ع) ونماز شگفت انگيز عاشورا, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 06:45:00 ب.ظ ]




اهمیت نماز ظهر عاشورا

 

سید الشهداء، در سخت ترین شرایط و در حین جنگ ، نماز را در اول وقت اقامه نموده و هیچ چیز نتوانست مانع نماز اول وقت ایشان شود، نمى گوید اول جنگ و بعد نماز، او این درس را از پدر بزرگوارش على علیه السلام آموخت

به گزاش پیام بشرویه سید الشهداء، در سخت ترین شرایط و در حین جنگ ، نماز را در اول وقت اقامه نموده و هیچ چیز نتوانست مانع نماز اول وقت ایشان شود، نمى گوید اول جنگ و بعد نماز، او این درس را از پدر بزرگوارش على علیه السلام آموخت

اهمیت نماز ظهر عاشورا:

1-درس عبادت و بندگى
امام حسین علیه السلام و اصحابش درس عبادت و بندگى کامل را به بشریت آموختند، خیلى ها ادعا مى کنند ما خداوند را عبادت و بندگى مى کنیم ولى هنگام امتحان مردود مى شوند.
این شعار را مى دهیم ، اى کاش ما در کربلا بودیم ، امام حسین علیه السلام را یارى مى کردیم و سینه خود را سپر نماز قرار مى دادیم ، اما گویا واقعا اینطور هستیم . خود را امتحان کنیم .

2-اهمیت نماز اول وقت
سید الشهداء، در سخت ترین شرایط و در حین جنگ ، نماز را در اول وقت اقامه نموده و هیچ چیز نتوانست مانع نماز اول وقت ایشان شود، نمى گوید اول جنگ و بعد نماز، او این درس را از پدر بزرگوارش على علیه السلام آموخت . که روزى در جنگ صفین حضرت على علیه السلام در حالى که مشغول جنگ بود مرتب به خورشید نگاه مى کرد، ابن عباس عرض کرد: یا امیرالمومنین ! این چه کارى است که شما انجام مى دهید؟
حضرت فرمود: نگاه مى کنم تا موقع فرا رسیدن ظهر، نماز را (در اول وقت) بخوانم .
ابن عباس گفت : آیا حالا وقت نماز است ؟ ما مشغول جنگ هستیم .
حضرت فرمود: مگر ما براى چه چیزى مى جنگیم ؟ به درستى که ما براى نماز جنگ مى کنیم .
ابن عباس گفت : نماز شب على علیه السلام حتى در لیلة الهریر هم ترک نشد بیاییم مثل اصحاب امام حسین عمل کنیم ، هنگام ظهر بشتابیم به سوى نماز، و نماز را به یاد بیاوریم تا مشمول دعاى امام حسین علیه السلام شویم : ذکرت الصلوة جعلک الله من المصلین الذاکرین ؛ نماز را یاد کردى خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد

3-اقامه نماز
اقامه نماز اشاره به این است که نه تنها خودشان نماز مى خوانند بلکه کارى مى کنند که این رابطه محکم با پروردگار همچنان و در همه جا برپا باشد. در زیارت نامه امام حسین علیه السلام مى خوانیم .
اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة ؛ گواهى مى دهم که با کشته شدنت نماز را برپا کردى .)) و در زیارت مخصوص آن حضرت آمده است که سلام بر تو اى فرزند گرامى پیامبر! گواهى مى دهم که تو نماز را آن چنان که حقیقت آن مى باشد به پا داشتى و زکات را پرداختى و به حق و حقیقت فرا خواندى و از تباهى و ناپسندى ها نهى کردى و قرآن را چنانکه باید تلاوت نمودى و در راه خدا چنانکه شایسته بود جهاد کردى او به راستى نماز را به صورت بى نظیرى به پا داشت ، به گونه اى که مخصوص او بود و نه دیگرى .

4-برپایى نماز جماعت
سالار شهیدان ، در سرزمین کربلا با همه مشکلات و در مقابل چند هزار دشمن و ناله هاى زن و بچه ها، نماز جماعت را اقامه کرد،
امام مى توانست نماز را کنار فرزندانش در داخل خیمه به فرادى بخواند، و بعد به میدان برود، و در ضمن از تیرهاى دشمن نیز محفوظ مى ماند و چند لحظه اى را هم کنار فرزندانش لذت مى برد؛ ولى امام ، نماز جماعت را ترجیح داد و آن را در مقابل دشمن برپا نمود و یکى از اصحابش سینه خود را سپر قرار داد و به خاطر نماز به شهادت رسید.

5-محافظت بر نماز
نمازگزار در هر شرایطى چه در حالت عادى و یا خطر، از نماز باید محافظت کند، امام حسین علیه السلام و اصحابش از ستون دین یه خوبى پاسدارى کردند و در پایان جان خود را فداى نماز نمودند تا اسلام باقى بماند.
مروى است حضرت حسین علیه السلام پس از پایان نماز اصحاب را به جهاد ترغیب کرد و سپس فرمود: این بهشت است که درهایش باز شده و جوى هایش متصل و میوه هایش رسیده و قصرهایش زینت شده است و بچه ها و حورى هایش جمع شده اند و این رسول الله و شهدایى است که با او کشته شده اند و پدر و مادرم نیز هستند که انتظار قدوم شما را دارند و شما را بشارت مى دهند و آنها مشتاق شما هستند از دینتان حمایت کنید و از حرم رسول خدا و امامتان و پسر و دختر پیامبرتان دفاع نمایید. چرا که خدا شما را امتحان کرده ، شما در جوار جد ما هستید و نزد ما بزرگوارید، دفاع کنید خداوند شما را خیر دهد.

6-ترویج نماز
امام حسین علیه السلام هم براى دشمن، هم براى اصحابش، و هم براى آیندگان درس نماز داد، امام درحالى که خودش و اصحابش و فرزندانش ‍ تشنه بودند، از دشمن در خواست آب نکرد، ولى براى نماز و مناجات یک شب مهلت خواست .
از این در خواست امام علیه السلام مى توان به اهمیت نماز و دعا و نیایش و تلاوت قرآن پى برد که آن حضرت تا آنجا به این مسائل علاقه دارد که از دشمن ناجوانمردش در خواست مهلت مى کند تا یک شب دیگر از عمر خویش را با این اعمال بگذارند و چرا چنین نباشد که حسین علیه السلام براى ترویج و زنده ساختن نماز و قرآن و سفار الهى به اینجا آمده است و مناجات و نیایش با پروردگار بهترین و لذت بخش ترین دقایق زندگى اوست و باید هر ملتى که براى خدا قیام مى کند، همین اعمال را شعار و ملاک عمل خویش قرار بدهد.

7-درس عمل به آیات نماز
خداوند سبحان آیات فراوانى در مورد نماز در قرآن بیان نموده و عمل به آن واجب است و سبب رستگارى انسان مى شود.

8-درس احیاى اذان
امام در آن بحبوحه اذان گفتن را فراموش نمى کند، و شعار توحید را یک بار در گوش ها و دل ها زنده مى کند و همانقدر پیامبر به بلال مى فرمود: ((یا بلال فارحنا بالصلاوة ؛ اى بلال ! خوشحال کن ما را به نماز.)) به خاطر مى آورد، و هنگام ظهر امام ، به فرزندش مى گوید اذان بگو.

9-درس آزادى نماز و نمازگزار
امام معتقد بود انسان آزاد آفریده شده و دیگران حق ندارند او را بنده خود سازند خود او نیز این حق را ندارد که خود را برده دیگران سازد، نماز در کربلا، نشانگر آزادى امام و یارانش بود. هم نماز و هم نمازگزار آزاد است .
احدى نمى تواند جلو نماز و نمازگزار را بگیرد. امام به دشمنان نشان داد که شما اسیر نفس و دنیا هستید.

10-استعانت از نماز
حسین بن على علیه السلام پس از نماز صبح در روز عاشورا آرى ، پس از نماز صبح ! دو نکته را تذکر مى دهد: یکى اصل کشته شدن که به امر پروردگار است و دیگرى پایدارى و استقامت در برابر دشمن که هر دو نکته با نماز ارتباط مستقیم دارد، زیرا اگر در قرآن مجید حکم نماز درآیات متعدد آمده و نماز یکى از علائم اسلام و ایمان است ، در شرایط خاص جنگ و جهاد و حتى در آن مرحله اى که شکست ظاهرى و کشته شدن ، قطعى و مسلم است طبق فرمان الهى واجب است و اگر احیانا کسانى نماز بخوانند و حکم جهاد را فراموش کنند ازمصادیق کسانى خواهند گردیدکه قرآن مجید با تعبیر ((نومن ببعض ونکفر ببعض ))نکوهش مى کند.
و اماروح استقامت و پایدارى در جهاد نیز باید از همان نماز و ارتباط با پروردگار به دست بیاید و از عبادت و معنویت مدد و نیرو بگیرد که :
و استعینوا بالصبر و الصلوة

11-درس هدفدارى
ارزش وجودى هر انسان به ارزش هدف او بستگى دارد، امام به همه نشان داد که هدف ما خدا است و هدف ما احیاى روح و حقیقت نماز است امام در قتلگاه هدف خدایى خود را در نظر داشت و مى گفت : ((الهى رضا بقضائک ))

-12درس رمز و راز موفقیت
امام حسین چگونه پیروز شد، باید گفت یکى از عوامل مهم آن ، نماز و عبادت و اخلاص و دعاى امام و یارانش بود. همانطور در دوران جنگ تحمیلى رزمندگان اقتداء به امام حسین کردند.

13- شهادت در حال نماز
حضرت سید الشهداء علیه السلام به برادرش فرمود که : اگر من به لانه حیوانات پناه ببرم بنى امیه بر من دست پیدا مى کنند. مى داند که او را مى کشند و جناب امیرالمومنین علیه السلام مى دانست او را شهید مى کنند، من عالم مى دانم که مرا مى کشند حالا که مى داند خوب چرا توى خانه ؟ چرا توى دهلیز؟ چرا توى یک بیابانى بى اطلاع ؟ خوب . حالا که مرا مى کشند طورى کشته و شهید شوم که خون من هدر نرود، مظلومیت من برملا بشود، آنها که بالاخره على علیه السلام را مى کشتند؛ لذا مى رود به مسجد، اگر مسجد هم نمى رفت آن شب او را مى کشتند.
به یک وجه دیگر چه بهتر که حقانیتشان را بر مردم معلوم کنند، در مسجد سر نماز (مسجد ماءمن مردم است ) که قساوت و شقاوت را خوب برساند این را اختیار کرد، این مسیر را برگزیده است . نباید گفت چرا على امیرالمومنین تن به تهلکه داده چرا؟ قرآن که مى فرماید: لا تلقوا بایدیکم الى التهلکة .
انسان بالاتر از این حرف هاست .
اینها دست از امام حسین برنمى داشتند به هر طریقى او را مى کشتند، ولى امام جهاد و شهادت را اختیار کرد، و در میدان جهاد، درس استقامت و آزادى و شهادت و بندگى و معنویت و مناجات و عبادت و برپایى نماز براى تمام انسان ها داد.
نماز حقیقى را امام در شب ، صبح و ظهر عاشورا به تصویر کشید، اگر چه فیلمبردار آنجا نبود، ولى انسان با چشم بینا مى تواند الان هم ببیند چونکه آنها حق بودند و حق هم نابود شدنى نیست ، تا ابد این فیلم نماز کربلا زنده و پایدار است .
در قیامت خداوند تمام صف کربلا را به عالم محشر نشان مى دهد، واقعا رکوع و سجود امام دیدنى است . واقعا آنها چقدر قسى القلب بودند، که به قلب نماز و به قلب نمازگزار تیر زدند.
دشمنان با این کار ثابت کردند که نمازگزار واقعى نیستند، بلکه نمازگزار واقعى امام حسین و یارانش مى باشند، اگر آنها نمازگزار واقعى بودند به نماز و نمازگزار تیر نمى زدند.

14-درس امانت دارى
امام به ما آموخت که نماز امانت الهى است ، انسان باید به نحو احسن از آن امانتدارى کند.
هنگامى که وقت نمازمى شدعلى علیه السلام به خود مى پیچید،مى لرزید به او مى گفتند:اى امیر المومنین !تو را چه شده است؟
مى فرمود: وقت اداى امانتى رسیده است که خداوند آن را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کرد و آنها از تحمل آن ابا کردند و از آن بیمناک شدند

15-درس احترام به مقدسات
نماز عبادتى مقدس و ارزنده است و حسین علیه السلام به ما درس داد که چگونه در برابر این مقدسات باید موضع داشت . او در روز نهم محرم جنگ را به تاءخیر انداخت و به دشمن پیام داد که من نماز و قرآن را دوست دارم شبى را به من مهلت دهید! در روز عاشورا او مى توانست نماز را در میان خیمه ها بخواند و حتى آرامش نسبى براى خانواده خود فراهم کند و دیدید که در وسط میدان در میان تیرها و سنگ اندازى ها نماز را به اتمام رسانید و نشان داد که نماز در حین جنگ هم تعطیل بردار نیست .

16-درس اخلاص
امام حسین علیه السلام به ما درس اخلاص داد، کارى که انسان براى خدا مى کند باید خالصانه و با قصد قربت باشد، خلوص حسین خلوص ‍ بى شائبه و به دور از هرگونه ریب بود.
در هدف او ذره اى ریا آوازه گرى و خود خواهى و خودبینى نمى بینیم او براى خدا قیام کرد و تنها رضاى او را طلبید و در این طلب راست گفت و به صواب عمل کرد.
همین خلوص و اخلاص حسین بود که کارسازى کرد و نام او را تا حال زنده داشته و از این پس نیز زنده خواهد داشت و همین اخلاص و قصد قربت بود که خون او را خون خدا کرد و تربت او موجب شفاء شد و او به همین خاطر ثارالله است .
نماز او سراسر خلوص بود، اگر چه در میدان جنگ ، و در مقابل جمعیت بود، نماز او چه آشکار عین هم است ، در همه حال او را مى بیند. امام مصداق این آیه بود:
قل ان صلاتى و نسکى و محیاى و مماتى لله رب العالمین

17-درس شب زنده دارى
امام حسین علیه السلام در میدان جنگ هم سحرخیزى و شب زنده دارى را به ما آموخت ، یک شب جنگ را به تاخیر انداخت ، که با نماز شب و سحرخیزى وداع کند، شب عاشورا، در خیمه ها تماشایى بود، امام و یارانش در دل شب با معبود خود مناجات مى کردند.
امام چقدر عاشق نماز شب است ، در آخرین وداع او در روز عاشورا به خواهرش مى فرماید: خواهرم ! در شب مرا فراموش مکن و در آن هنگام برایم دعا کن . یعنى امام حسین از زینب التماس دعا داشت .

-18درس غیرت دینى
او به ما درس داد که چگونه از دین و قرآن و نماز دفاع کنیم ، و در مقابل تیرهاى دشمن نماز را برپا کردند و از هیچ چیز نترسیدند، و به هر شکلى نماز را خواندند. رزمندگان ما در دوران جنگ تحمیلى به مولایشان سید الشهداء علیه السلام اقتدا کردند.

19-حتى در جنگ ، نماز ترک نشد
حتى در میدان جنگ به ما گفتند، اصل عبادت ولو به صورت نماز خوف را فراموش نکنید، اینکه نماز مسافر شکسته است اصلش در قرآن کریم در مورد نماز خوف رزمندگان است ، در میدان جنگ و در حال حمله چگونه نماز بخوانند، از مکتب عاشورا درس نماز مى گیریم ، که انسان در هر صورتى باشد نماز از او برداشته نمى شود.
امام در مقابل تیرهاى دشمن نماز را اقامه نمودند، تا براى آیندگان درس ‍ باشد. نماز نشانگر اطاعت عبد از معبود و عاشق از معشوق است . و تمامى این درجات از عبادت یعنى اخلاص در بندگى در نماز تبلور مى یابد. اگر قرار بر این باشد که در لحظات سخت و جانفرسایى چون جنگ نماز انسان ترک شود این دیگر اطاعت از نفس اماره است . و حتى اگر این جنگ بر مبناى دفاع از کیان و سرزمین اسلامى صورت گرفته باشد بدون نماز ارزشى نخواهد داشت ؛ و عینا به معناى نفى اولین پایه از فروع دین است .

20-درس در همه حال به یاد خدا بودن
امام حسین علیه السلام به ما آموخت که در بحرانى ترین حالات و پیشامدها یاد خدا باشیم ، و با یاد او که به دل ها آرامش مى بخشد آرامش ‍ قلب پیدا نموده و این اطمینان قلبى را به یاران و خانواده اش نیز منتقل کرد، خطبه هایش با نام و یاد خداست ، امام در روز عاشورا در اوج سختى ها یک لحظه از یاد خدا غاقل نبود و پیوسته نام آن محبوب را بر زبان جارى مى کرد و به واسطه ذکر آن محبوب قطره وجودش را به دریاى الهى متصل مى ساخت . در روایت آمده که روز عاشورا امام حسین پیوسته و مداوم خدا را یاد مى کرد و مى گفت :
لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم .

21-درسى به پیکارگران در راه حق
این بود راه و رسم حسین بن على علیه السلام و یارانش در روز عاشورا که ((نماز)) همه مسائل را تحت الشعاع قرار مى دهد و آن حضرت به هنگام نماز همه چیز را فراموش مى کند و از دشمن خونخوارش درخواست آتش ‍ بس مى نماید.
و این درسى است به همه پیکارگران در راه حق ، درسى است که پدر ارجمندش امیر مومنان علیه السلام در صفین و در بحبوحه جنگ به پیروانش یاد مى دهد، آنگاه که ابن عباس دید آن حضرت مراقب و منتظر وقت نماز است ، سوال نمود: یا امیرالمومنین ! مثل اینکه نگران مطلبى هستید؟
فرمود: آرى ! مراقب زوال شمس و داخل شدن وقت نماز ظهر مى باشم .
ابن عباس گفت : ما در این موقع حساس نمى توانیم دست از جنگ برداریم و مشغول نماز گردیم .
امیر مومنان علیه السلام در پاسخ وى فرمود: ((انما قاتلناهم على الصلوة ))؛ ما براى نماز با آنان مى جنگیم .))
آرى ! در جنگ صفین نماز صفین نماز شب على علیه السلام نیز ترک نمى گردید و حتى در لیلة الهریر

22-دفاع از نماز و نمازگزار

 

یکى از درس هاى آموزنده نهضت سالار شهیدان حضرت حسین بن على علیه السلام پیوند آن با عبادت و نماز است ، به گونه اى که ظهر خونین عاشورا براى همیشه ، همراه با کلمه نورانى((نماز)) در خاطر تاریخ مانده است و یکى از شهداى کربلا نیز در هنگامى به شهادت رسید که از امام حسین علیه السلام محافظت مى کرد تا آن اسوه نمازگزاران نماز بخواند. این درس است که اهمیت نماز را بیان مى کند و غفلت از آن هرگز روا نیست

موضوعات: ​ اهمیت نماز ظهر عاشورا, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 06:28:00 ب.ظ ]




عاشورا و امام حسین علیه السلام از دیدگاه علما شیعه

علامه سیدمحسن امین

علامّه سیدمحسن امین، از صاحب نظران بزرگ متأخر (1284 ـ 1371 ق)، با بررسی موقعیّت امام حسین علیه السلام به این نتیجه می رسد که تنها راهی که می توانست اسلام را از رکود و نابودی نجات دهد، اقدام به قیام و استقبال از شهادت بوده است. وی در این باره می نویسد: «به هر حال شهادت امام حسین علیه السلام … به عنوان وسیله ای برای جاودان نگه داشتن مکتب و محکوم ساختن دشمن تنها راه حلّ منطقی عاقلانه ای بود که با توجّه به مشکلات موجود از انجام دادن آن گریزی نبود و جز آن راه دیگری وجود نداشت. با این بیان روشن می شود که چگونه امام حسین علیه السلام با فدا کردن جان خود و خاندان و فرزندان عزیزش دین جد خویش رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم را پاسداری کرد و شک نیست که جز با شهادت امام حسین علیه السلام هرگز پایه های حکومتی بنی امیه متزلزل نمی شد».

شهید مطهری

استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله درباره امام حسین علیه السلام می نویسند: «امام حسین علیه السلام به واسطه شخصیّت عالی قدرش، [و] به واسطه شهادت قهرمانه اش، مالک قلب ها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر رهبران مذهبی بتوانند از این مخزن عظیم در جهت شکل دادن و هم رنگ کردن و هم احساس کردن روح ها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهان اصلاح خواهد شد».

استاد مطهری هم چنین می گویند: «می گویم حادثه کربلا، نمی گویم قیام؛ چون بیش از قیام است. نمی گویم نهضت؛ چون بیش از نهضت است. حادثه کربلا راز دیگری دارد که اساسا خود این حادثه، تمام حادثه، تجسم اسلام است، در همه ابعاد و جنبه ها… همه اصول جنبه های اسلامی عملاً در این حادثه تجسّم پیدا کرده است. اسلام است در جریان، در عمل و در مرحله تحقّق… حسین علیه السلام شخصیّت حماسی نیست او سرور انسانیت است. به همین دلیل نظیر ندارد… شهادت او حیات تازه ای در عالم اسلام دمید. بعد از شهادتش رونقی در اسلام پیدا شد. او با حرکت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده کرد و به اجتماع اسلامی شخصیت داد».

سیدبن طاووس

سیدبن طاووس (متوفی 664 ه.ق) از کسانی است که به عاشورا و نهضت بی نظیر امام حسین علیه السلام از منظر عرفان نگاه کرده است. وی در این باره می نویسد: «عبادت خدای تعالی، با کشته شدن در راه خدا از مهم ترین وسایلی است که شخص را به درجات سعادت و نیک بختی می رساند. این گونه مرگ برای اولیای الهی وسیله ای جهت رسیدن به حقّ و آرمیدن در جوار او و وصال به حضرت باری است… آنها چون بینند زندگی دنیا مانع نیل به قرب الهی است حلقه بر درهای دیدار می کوبند و از این که در راه رسیدن به این رستگاری تا سرحدّ جان بازی فداکاری می کنند و خود را در معرض خطر شمشیرها و نیزه ها قرار می دهند، لذت می برند مرغِ جانِ مردانِ صحنه کربلا در اوج چنین شرافتی به پرواز در آمد که برای جان بازی از یکدیگر پیشی می گرفتند و جان هایشان را در برابر نیزه ها و شمشیرها به یغما می دادند».

استاد سیدجعفر شهیدی

استاد سیّد جعفر شهیدی بر مبنای اسناد تاریخی به تجزیه و تحلیل نهضت عاشورا می پردازند. وی در این باره می نویسد: «باید گفت به علّت عدم دخول ایمان در دل بنی امیّه و به تبع تبلیغات آنان ایمان سایر مؤمنان نیز متزلزل شد و با رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دوباره به عقاید پیشین خود بازگشتند. اینان پیش از آن که مسلمان باشند می خواستند در سازمان تازه، مقامی را که جویای آن بودند به دست آورند. حسین علیه السلام به عنوان وارث حقیقی محمّد صلی الله علیه و آله وسلم و علی علیه السلام چگونه می توانست دین را هم در عرصه فردی و هم در عرصه اجتماعی منسوخ شده ببیند و دم بر نیاورد؟ او هرگز نمی توانست دین را و هم مردمی را که نیازمند رهبری او هستند رها کند. این مردم با نامه های بسیاری که برای او فرستاده بودند حجّت را بر او تمام کردند. به هر حال حسین علی علیه السلام با مشاهده چنین وضعی دست به قیام زد؛ چون نمی توانست در برابر احیای بدعت ها و میراندن سنت ها ساکت و صامت باشد».

محمدتقی مصباح یزدی

استاد محمدتقی مصباح یزدی معتقد است: حادثه عاشورا، حادثه عظیمی در تاریخ اسلام بوده و نقش تعیین کننده ای در سعادت مسلمانان و روشن شدن راه هدایت مردم داشته است. این حادثه در نظر ما بسیار ارزشمند است. لذا بزرگداشت و بازسازی این حادثه و به خاطر آوردن آن موجب می گردد تا بتوانیم از برکات آن در جامعه امروز نیز استفاده کنیم… اگر بخواهیم راه حسین علیه السلام را ادامه دهیم، باید عملاً در همین مسیر حرکت کنیم، به آرزوهای دنیا دل نبندیم، فریب این زرد و سرخ ها (طلا و نقره) را نخوریم و مرگ در راه خدا را حفظ کنیم. این درسی بود که ابی عبداللّه علیه السلام به ما داد. آن چه دوست و دشمن بر آ ن اتفاق دارند این است که داستان کربلا اگر در عالم انسانیت داستان منحصر به فردی نباشد، از وقایع بسیار کم نظیر است. البته ما بر اساس آنچه از ائمه اطهار دریافت داشته ایم این را داستان منحصر به فردی می دانیم و معتقدیم که نظیر آن در گذشته نبوده و در آینده هم نخواهد بود.

آیت اللّه صافی گلپایگانی

آیة اللّه صافی گلپایگانی معتقد است: حادثه عاشورا واقعه ای است که دل های ارباب ایمان و عشاق فضیلت و حقیقت در برابر آن به خاک تعظیم افتاد و آنها را از ظلمات سرگردانی نجات داد. کاری که حسین علیه السلام کرد یک کار عادی که مانند آن را تاریخ نشان دهد نبود؛ بلکه قیامی بی سابقه و خدایی بود که جوامع عالم جبروت و ساکنان صوامع ملکوت و ملأ اعلی آن را بزرگ ترین تجلی کمال مقام انسانی دانستند و قهرمانان فضیلت بشری و صاحبان عقول کامله و واصلان حقایق عالیه و پیغمبران اولوالعزم و اولیای عالی قدر و شهدایِ راه صلاح و هدایت آن را نمونه ممتاز و منحصر به فرد نمایش قدرت اراده، قوّت عزم، ثباتِ ایمان، فداکاری و شجاعت شمردند.

دکتر علی قائمی

دکتر علی قائمی می نویسد: «قیام حسین بن علی علیه السلام از نوادر وقایعی است که در جهان بشریت رخ داده و همه اذهان را متوجه خود ساخته است. هیچ قیامی در تاریخ جهان نتوانست این همه آثار و پیامد از خود به جای گذارد… داستان قیام امام حسین علیه السلام داستان ظهور عالی ترین تجلیّات روحی و معنوی انسان است و تحقیر و کوچک شمردن همه مظاهر لذّات مادی به خاطر معنویت عملی بود خالصانه و صرفا برای کسب رضای خدا؛ و این خلوص کار خود را کرد و اثر خود را بخشید و چیزی را که جامعه اسلامی فاقد آن بود به جامعه داد. اهمیّت واقعه کربلا در این است که حقانیّت اسلام را روشن کرد و حیات و بقای این آیین الهی را تضمین نمود و به همین خاطر گفته اند الاسلام نبویّ الحدُوث و حُسینی البقاء.»

موضوعات: ​عاشورا و امام حسین علیه السلام از دیدگاه علما شیعه, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[شنبه 1395-08-08] [ 10:05:00 ب.ظ ]




عاشورا و امام حسین علیه السلام در کلام امام خمینی

**************************************************************************************************************************

دست آوردهای عاشور

اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جان فرسای نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را طاغوتیان آن زمان به نابودی کشانده بودند. ابوسفیانیان می خواستند قلم سرخ بر کتاب وحی بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بت پرستی، به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را برچیند و با شعار صریح «لا خبرٌ جاء ولا وحیٌ نَزَلَ» بنیاد حکومت الهی را برکند. اگر عاشورا نبود، نمی دانستیم به سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه می آمد، لکن اراده خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهایی بخش و قرآنِ هدایت را جاوید نگه دارد و حسین بن علی علیه السلام ، این عصاره نبوّت و یادگار ولایت، را برانگیزد تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیدت خویش و امّت عظیم پیامبر اکرم نماید تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرماید و از وحی و ره آوردهای آن پاسداری نماید.
انگیزه قیام امام حسین علیه السلام

سیدالشهداء علیه السلام از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزه شان اقامه عدل بود، فرمودند که: می بینید که معروف عمل بهش نمی شود و منکر بهش عمل می شود. انگیزه این است که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد. انحرافات همه از منکرات است. جز خط مستقیم توحید هرچه هست منکرات است. اینها باید از بین برود و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزه اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود مِن جمله قضیه حکومت جور. حکومت جور باید از بین برود.

*********************************************

آموزش های امام حسین علیه السلام

حضرت سیدالشهدا علیه السلام از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان، وضع باید چه جور باشد و در خارج میدان وضع چه جور باشد و باید آنهایی که اهل مبارزه مسلحانه هستند چه جور مبارزه بکنند و باید آنهایی که در پشت جبهه هستند چطور تبلیغ بکنند ـ کیفیت مبارزه را کیفیت این که مبارزه بین یک جمعیّت کم یا جمعیت زیاد باید چطور باشد، کیفیت این که قیام در مقابل یک حکومت قلدری که همه جا را در دست دارد با یک عده معدود باید چطور باشد ـ اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهدا به ملّت آموخته است و اهل بیتِ بزرگوار او و فرزند عالی مقدار او هم فهماند که بعد از این که آن مصیبت واقع شد باید چه کرد.

*********************************************

محرم دیباچه سرخ شهادت

 

ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد؛ ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد؛ ماهی که قدرت حق باطل را تا ابد محکوم و داغ باطل بر جبهه ستم کاران و حکومت های شیطانی زد؛ ماهی که به نسل ها در طول تاریخ راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت؛ ماهی که شکست ابرقدرت ها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند؛ ماهی که امام مسلمین راه مبارزه با ستم کاران تاریخ را به ما آموخت؛ ماهی که باید مشت گره کرده آزادی خواهان و استقلال طلبان و حقّ گویان بر تانک و مسلسل ها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه حق، باطل را محو نماید.

**********************************************

پیروزی امام حسین علیه السلام

سید الشهدا علیه السلام کشته شد؛ شکست نخورد؛ لکن بنی امیّه را چنان شکست [داد] که تا آخر نتوانستند دیگر کاری بکنند. چنان این خون آن شمشیرها را عقب زد که تا الآن هم که ملاحظه می کنید باز پیروزی با سیّدالشهداست و شکست با یزید و اتباع اوست.
راه زنده ماندن اسلام

کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک حضرت سیدالشهدا را زنده نگه دارید که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته می شود.
سرآغاز زندگی جاوید اسلام

شهادت سیدِ مظلومان و هواخواهانِ قرآن در عاشورا، سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن کریم بود. آن شهادت مظلومانه و اسارت آل اللّه تخت و تاج یزیدیان را که با اسم اسلام اساس وحی را به خیالِ خامِ خود می خواستند محو کنند برای همیشه به باد فنا سپرد و آن جریان، سفیانیان را از صحنه تاریخ به کنار زد.
قدرت خون سیدالشهد

این خون سیدالشهداست که خون های همه ملت های اسلامی را به جوش می آورد و این دستجات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان می آورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا می کند. در این امر سستی نباید کرد.
کُلُّ ارضٍ کربلا

سیدالشهداء همه جا هست. «کلُّ اَرْضٍ کربلا؛ همه جا محضر سیدالشهدا است… همه محراب ها از سیدالشهدا است… امام حسین نجات داد اسلام را.

********************************************

درس سیّدالشهد

حضرت سیّدالشهدا به همه آموخت که در مقابل ظلم و در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با این که از اوّل می دانست که در این راه که می رود راهی است که باید همه اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هم می دانست. اگر نبود این نهضت، نهضت حسینی، یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه نشان می دادند.

 

امام حسین علیه السلام و عاشورا در کلام مقام معظم رهبری

**************************************************************************************************************************

عاشورا، حرکتی در دو جبهه

… ماجرای عاشورا عبارت از یک حرکت عظیم مجاهدت آمیزی در دو جبهه است. هم در جبهه مبارزه با دشمن خارجی و بیرونی ـ که همان دستگاه خلافت فاسد و آن دنیاطلبانی بود که به این دستگاه قدرت چسبیده بودند و قدرتی را که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای نجات انسان ها آورده بود استخدام و استثمار کرده بودند و عکس مسیری که اسلام و نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم خواسته بودند و اراده کرده بودند حرکت می کردند ـ و هم در جبهه درونی که آن روز که جامعه به طور عموم به سمت همان فساد درونی حرکت کرده بود…

********************************************

اثر محبّت به امام حسین علیه السلام

… اگر محبّت در تشیع نبود این دشمنی های عجیبی که با شیعه شده باید او را از بین می برد. همین محبّت شما مردم به حسین بن علی علیه السلام ضامن حیات و بقای اسلام است این که امام [خمینی رحمه الله ] می فرمود: «عاشورا اسلام را نگه داشت» معنایش همین است…

*********************************************

عاشورا، محرک مسلمانان

ماجرای حسین بن علی علیه السلام حقیقتا موتور حرکت قرون اسلامی در جهت تفکرات صحیح اسلامی بوده است. هر آزادی خواه و هر مجاهدِ فی سبیل اللّه و هرکس که می خواسته است در میدان خطر وارد شود از آن ماجرا مایه گرفته و آن را پشتوانه روحی و معنوی خود قرار داده است. در انقلاب ما این معنی به صورت بینّی واضح بود…

********************************************

بی نظیر بودن واقعه عاشور

از اوّل تا آخر حادثه عاشورا به یک معنی نصف روز بوده، به یک معنی دو شبانه روز بوده [است]… شما ببینید این نصف روز حادثه چه قدر در تاریخ ما برکت کرده و تا امروز هم زنده و الهام بخش است… در تاریخ تشیع، بلکه در تاریخ انقلاب های ضدظلم در اسلام ـ ولو از طرف غیر شیعیان ـ حادثه کربلا به صورت درخشان و نمایان اثربخش بوده… من هیچ حادثه ای را در تاریخ نمی شناسم که با فداکاری آن نصف روز قابل مقایسه باشد.

*****************************************

فلسفه قیام امام حسین علیه السلام

در زیارتی از زیارت های امام حسین علیه السلام که در روز اربعین خوانده می شود جمله ای بسیار پر معنی وجود دارد و آن این است: «و بَذَلَ مُهجَتَهُ فیک لِیَسْتَفیدَ عِبادَکَ مِنْ الجَهالَة». فلسفه فداکاری حسین بن علی علیه السلام در این جمله گنجانده شده است. زائر [امام حسین علیه السلام ] به خدای متعال عرض می کند که این بنده تو، این حسین تو، خون خود را نثار کرد تا مردم را از جهالت نجات بدهد و [از] «حیْرةُ الضَّلالَةِ»؛ [هم چنین تلاش کرد] مردم را از سرگردانی و حیرتی که در گم راهی است نجات بدهد…

***************************************

نتیجه تفکر در مسئله عاشور

هرچه درباره مسئله عاشورا و قیام حسینی بیشتر فکر کنیم باز هم این قضیه در ابعاد مختلف دارای کشش و گنجایش اندیشیدن و بیان کردن است. هرچه بیشتر درباره این قیام عظیم فکر کنیم، ممکن است حقایق تازه ای بیابیم…
اثر عزاداری های سنتی

**************************************

منبع:حوزه

موضوعات: امام حسین علیه السلام و عاشورا در کلام مقام معظم رهبری وامام خمینی, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 10:02:00 ب.ظ ]




 امام حسین علیه السلام در کلام اهل بیت علیه السلام

 

*************************************************************************************************************************

جایگاه امام حسین علیه السلام در قلب پیامبر(ص)

عمران بن حصین می گوید: روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به من فرمودند: «ای عمران هرچیزی در دل جایگاهی دارد، اما هیچ چیز همانند این دو جوان (امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ) در قلب من از منزلت برتر و بیشتری برخوردار نیست». عمران می گوید: عرض کردم یا رسول اللّه چه چیزی موجب شده است که این همه آن دو بزرگوار را دوست می دارید؟ حضرت فرمودند: «ای عمران آنچه بر تو پوشیده است بسیار بیشتر از آنی است که به آن اطلاع پیدا کرده ای، خداوند متعال به من دستور داده است که این دو را دوست داشته باشم».

***********************************************************

حسین علیه السلام ، عروة الوثقای الهی

امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل می کنند که آن حضرت فرمودند: «هرکس بخواهد به عروة الوثقی ـ که خداوند متعال در قرآن فرموده است که هرگز گسسته نمی شود ـ چنگ بزند باید علی علیه السلام و فاطمه علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را دوست بدارد؛ زیرا خداوند متعال در عرش عظمت و جلال خود آنها را دوست می دارد».
حسین علیه السلام ، مشعل هدایت و کشتی نجات

نقل شده است که روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به امام حسین علیه السلام که از در وارد شدند فرمودند: «خوش آمدی ای زینت آسمان ها و زمین!» یکی از حاضران به نام اُبیّ بن کعب [با تعجب] عرض کرد. یا رسول اللّه، آیا جز شما کسی دیگر هم زینت آسمان ها و زمین محسوب می شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «ای ابیّ بن کعب، سوگند به آن که مرا به حقّ به پیامبری مبعوث کرد، همانا حسین بن علی علیه السلام در آسمان ها از روی زمین بیشتر شناخته شده است. نام او در عرش الهی این گونه نوشته شده است: اِنّ الحُسینَ مِصباحُ الهُدی و سفینةُ النّجاة؛ همانا حسین مشعل هدایت و کشتی نجات است».

******************************************************

حسین علیه السلام ، امانت پیامبر اکرم(ص)

وقتی مردم به منظور بیعت با علی بن ابیطالب علیه السلام به آن حضرت مراجعه کردند، آن حضرت از جمله کارهایی که انجام دادند این بود که امام حسن و امام حسین علیه السلام را در بر گرفته رو به طرف مردم کردند و فرمودند: «ای مردم شاهد باشید و گواهی بدهید که این دو، فرزندان پیامبرند و ودیعه هایی هستند که آن حضرت آنها را در بین شما به جای نهادند و از شما خواسته اند که آنها را حفظ کنید. اینک من نیز این دو را به عنوان امانت به شما می سپارم. از آنها به طور کامل مراقبت کنید و بدانید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در روز قیامت از شما درباره حفظ این دو ودیعه اش پرسش و بازخواست خواهد کرد».

**********************************************************

امام حسین علیه السلام ، سرور و سیّد جوانان بهشت

علمای شیعه و سنی در چندین مورد از جابر بن عبد الله انصاری روایت کرده اند که می گوید: من بارها از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم درباره حسین بن علی علیه السلام شنیدم که می فرمودند: «کسی که دوست دارد به سرور جوانان اهل بهشت نگاه کند و او را بشناسد به حسین بن علی علیه السلام نگاه کند» و در روایت دیگر از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است که: «حسن و حسین علیه السلام سروران جوانان اهل بهشتند».

********************************************************

گل های باغ نبوّت

ابو ایّوب انصاری می گوید: روزی به خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم رسیدم. دیدم امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در کنار آن حضرت مشغول بازی اند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم با تمام وجود به آن دو بزرگوار محبت می کنند و آنها را در آغوش می گیرند. عرض کردم: یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم ، آیا آن دو بزرگوار را دوست داری؟ حضرت فرمودند: «چگونه آنها را دوست نداشته باشم، در حالی که این دو گُل های منند و من آنها را می بویم و از رایحه های آن دو بهره مند می شوم» و در روایت دیگر آمده که حضرت فرمودند: «این دو، دو گل من در دنیا هستند. هرکس مرا دوست می دارد این دو را نیز باید دوست بدارد».

***********************************************************

منبع:حوزه

موضوعات: امام حسین علیه السلام در کلام اهل بیت علیه السلام, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:56:00 ب.ظ ]




  امام حسین علیه السلام در کلام خدا 

     ************************************************************

امام حسین علیه السلام نگهبان وحی

بی تردید مهم ترین دست آورد قیام امام حسین علیه السلام حفظ و تحکیم احکام اسلام است؛ چرا که اگر حماسه عاشورا نبود به سبب تحریفاتی که سردمداران حکومت های جائر در مبانی اسلامی ایجاد کرده بودند امروز از حقیقت اسلام اثری نمی ماند. به حق باید گفت «الاسلام محمدیّ الحدوث و حسینیّ البقاء» است؛ یعنی دینی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم از طرف خداوند آورد، به یاری فداکاری های امام حسین علیه السلام زمینه بقا و استمرارش فراهم شد. خداوند متعال در حدیث قدسی خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: «ای محمّد من حسین را نگهبان وحی قرار دادم و او را با شهادت عزیز و گرامی داشتم»، و این مؤید صادقی بر این مدعا است.
امام حسین علیه السلام و آیه تطهیر

به اتفاق علمای شیعه و سنی مفهوم اهل بیت در آیه: «انّما یریدُ اللّهَ لِیُذهِبَ عنکم الرِّجْسَ اهلَ الْبَیْتِ و یُطهّرکُم تطهیرا» شامل امام حسین علیه السلام نیز می شود. علامه «بهجت افندی» از علمای اهل سنت در این باره می نویسد: «امّت اسلامی بر این مطلب متفقند که این آیه در شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و علی علیه السلام و فاطمه علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شده است» از ام سلمه نقل می کنند که گفته است: «این آیه در منزل من بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مصداق آن را علی و فاطمه و حسن و حسین علیهماالسلام ذکر کردند. من عرض کردم آیا من نیز مصداق این آیه هستم؟ حضرت فرمودند: تو در طریق خیر و منزلت خاصّ خودت قرار داری؛ اما مصداق اهل بیت نیستی».
صالحین در قرآن و حسین علیه السلام

در تفسیر آیه 69 سوره نساء که می فرماید: «… پیامبران و صِدّیقان و شهدا و صالحان کسانی هستند که خداوند متعال نعمت خود را بر آنان تمام کرده است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «منظور از پیامبران در این آیه منم و منظور از صِدّیقان برادرم علی علیه السلام و منظور از شهدا عمویم حمزه و منظور از صالحان دخترم فاطمه علیه السلام و فرزندانش حسن و حسین علیه السلام است».
امام حسین و آیه «ذوی القربی»

خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم چنین دستور می دهد: «به مردم بگو در امر رسالت مزد و اجری از شما نمی خواهم، جز این که به ذوی القربی مودّت و محبّت داشته باشید». مفسران در تفسیر «ذوی القربی» می نویسند: منظور از «ذوی القربی» علی و فاطمه علیه السلام و فرزندان آن دو هستند. حتی از بسیاری از علمای اهل سنت نقل شده که منظور پیامبر از «قُربی»، علی علیه السلام و فاطمه علیه السلام و دو پسر آن دو است و پیامبر این عبارت را برای آن که کاملاً در اذهان بماند سه مرتبه تکرار نمودند.
امام حسین علیه السلام و آیه احکام

علی علیه السلام و خانواده اش در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به عنوان ادای نذر سه روز روزه به جای آوردند. هنگام افطار در هر سه روز نیازمندی به آنها مراجعه کرد و از آنها درخواست غذا کرد که هر سه بار مورد اجابت علی علیه السلام و خانواده اش قرار گرفت. هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از ضعف و زردیِ رنگ ایشان پرسید، این آیه نازل شد: «یُطعمونَ الطَّعامَ علی حبُّه مسکینا و یتیما و اسیرا؛ این بزرگواران در راه رضای حق تبارک و تعالی مسکین و یتیم و اسیر را اطعام می کنند». و بدین سان خداوند علی، فاطمه حسن و حسین علیهماالسلام را می ستاید که چگونه با وجود نیاز به غذا، آن را در راه رضای خالق خود به بندگان دیگر او هدیه می کنند.

*****************************************************

منبع:حوزه

موضوعات: امام حسین علیه السلام در کلام خدا, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:53:00 ب.ظ ]




 

سوالاتی پیرامون زیارت عاشورا

****************************************************

طبق نظر آيت الله مكارم شيرازي

 **************************************************************************************************************************

سؤال 1/ آیا قسمت هاى لعن زیارت عاشورا داراى سند معتبرى است؟

جواب: زیارت عاشورا به صورت کنونى در کتب معتبره نوشته شده است.

***************************************************************************************************************************

سؤال 2 /اگر در زیارت عاشورا به جاى اینکه صد بار ذکر مخصوص را بگوییم یکبار تکرار کنیم اشکال دارد؟

جواب: مى توانید به قصد رجا یکبار بگویید.

***************************************************************************************************************************

سؤال 3/آیا صحیح است که مى گویند معظّم له فرموده اند: لعن زیارت عاشورا باید حذف شود و یا اینکه خواندنش اشکال دارد؟

جواب: این حرف، کذب محض است. نظر ما را در کتاب مفاتیح نوین(1) مطالعه فرمایید.

***************************************************************************************************************************

سؤال 4/هنگام خواندن زیارت عاشورا در روزهایى به غیر از عاشورا، در قسمت هایى که مثلا مى گوید «در این روز عاشورا (هذا الیوم)»، ما نیز همین گونه بخوانیم، یا مثلاً «در آن روز (ان یوم)» بگوییم؟ آیا تطابق روز و شب نیز لازم است مثل این که به جاى «ان هذا الیوم»، «ان هذا اللیل» گفته شود؟

جواب: زیارت و دعا را آن چنان که وارد شده به قصد رجا بخوانید.

***************************************************************************************************************************

سؤال5/ درکتاب مفاتیح نوین در قسمت زیارت عاشورا آنچه که داخل پرانتز و پاورقى ذکر شده است، نمى دانم کدام درست است. مثلاً نمى دانم «طلب ثارى مع امام هدى» یا «طلب ثارکم مع امام مهدى» را بگویم چگونه بخوانم؟

جواب: در اینجا مى توانید اساس را همان متن اصلى قرار دهید و اگر احتیاط کنید پاورقى را هم بخوانید بهتر است.

***************************************************************************************************************************

سؤال 6/ براى سجده آخر زیارت عاشورا اگر مهر وجود نداشت بر چه چیزى مى توان سجده کرد؟ آیا از نگین انگشترى عقیق در چنین مواردى مى توان استفاده کرد؟

جواب: سجده بر زمین و آنچه از زمین مى روید (غیر خوراکى) صحیح است; ولى بر سنگ هاى معدنى صحیح نمى باشد; و مى تواند بر روى کاغذ سجده کند.

****************************************************************************************************************************

سؤال 7/ منظور از «السلام على علىّ بن الحسین» در سلام هاى انتهاى زیارت عاشورا، امام سجاد(علیه السلام) است یا حضرت على اکبر(علیه السلام)؟ چرا؟

جواب: بنابر قول صحیح، منظور حضرت على اکبر(علیه السلام) است که جزء شهداى کربلا مى باشد.

***************************************************************************************************************************

سؤال 8/ آیا حتماً باید دعاى بعد از زیارت عاشورا، که به دعاى صفوان (دعاى علقمه) معروف گشته را بخوانیم; یا در اصل، زیارت عاشورا بدون این دعا وارد شده است؟

جواب: این دعا یک دعاى مستقل است.

***************************************************************************************************************************

سؤال9/ زنانى که عادت ماهیانه هستند آیا مى توانند زیارت عاشورا و دیگر ادعیه را بخوانند و سجده زیارت عاشورا را به جا آورند؟

جواب: اشکال ندارد; کافى است از محرّماتى که نسبت به آنان در رساله توضیح المسائل آورده ایم، اجتناب کنند.(2) از جمله نمى توانند آیات سجده واجب قرآن را بخوانند.

***************************************************************************************************************************

سؤال 10/لطفاً به دو سؤال زیر پاسخ فرمایید:

الف) گوش دادن به دعاى کمیل و ندبه و عهد و زیارت عاشورا در درون ماشین چه حکمى دارد؟

ب) وقتى درون ماشین هستم و زیارت عاشورا را گوش مى دهم، یا در خیابان به جایى مى رسم که زیارت عاشورا را مى خوانند، به قسمت سجده زیارت که مى رسد چه کار کنم؟

جواب: سجده زیارت عاشورا واجب نیست; کافى است با یک انگشت، اشاره اى کنید. و خواندن یا شنیدن آن و دعاهاى دیگر درون ماشین مانعى ندارد.

*****************************************************************

1. مفاتیح نوین، فصل پنجم، سند و متن زیارت عاشورا.
2. باب غسل، احکام زن حائض، مسئله 438، رساله توضیح المسائل.

*******************************************************************

استفتائات آیت الله مکارم شیرازی.

 

موضوعات: سوالاتی پیرامون زیارت عاشورا (طبق نظر آيت الله مكارم شيرازي), سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[جمعه 1395-08-07] [ 09:05:00 ب.ظ ]




صدای بلندگو مسجد و حسینیه در ایام عزاداری

 

مطابق نظر آيت الله خامنه اي 

س۷. از ساختمان حسینیه صدای قرائت قرآن و مجالس حسینی بسیار بلند پخش می‌شود به‌طوری که صدای آن از بیرون شهر هم شنیده می‌شود واین امر منجر به سلب آسایش همسایگان شده است و مسئولین و سخنرانان حسینیه اصرار به ادامه آن دارند، این عمل چه حکمی دارد؟

ج. اگرچه اقامه مراسم و شعائر دینی در زمان‌های مناسب در حسینیه از بهترین کارها و جزو مستحبّات مؤکد می‌باشد، ولی واجب است برگزارکنندگان مراسم و عزاداران تا حد امکان از اذیّت و ایجاد مزاحمت برای همسایگان بپرهیزند هرچند با کم‌ کردن صدای بلندگو و تغییر جهت آن به طرف داخل حسینیه باشد.

**********************************

استفتائات رهبری.

موضوعات: ​صدای بلندگو مسجد و حسینیه در ایام عزاداری, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:00:00 ب.ظ ]




حکم روزه روز عاشورا 

 

در روايتي شخصي از امام صادق عليه السلام راجع به روزه گرفتن در روز عاشوراء سئوال مي كند حضرت مي فرمايد:

روز عاشورا روز شهادت امام حسين است. اگر مي خواهي به حسين شماتت كني (از بلايي كه به آنها وارد شده اظهار خشنودي كني) در روز عاشورا روزه بگير. بني اميه لعنه اللَّه عليهم و آن افرادي از اهل شام كه آنان را در كشتن حسين اعانت نمودند نذر كردند: اگر حسين كشته شود و اشخاصي كه از آنان بر حسين عليه السلام خروج كرده اند سالم بمانند و مقام خلافت نصيب آل ابو سفيان شود روز عاشورا را براي خود عيد قرار دهند و آن روز را براي شكرگزاري روزه بگيرند. لذا اين موضوع تا امروز بين مردم سنت و معمول شد و مردم عموما به آنان اقتدا كردند. آري به اين علت است كه روز عاشورا را روزه مي گيرند و در اين روز اهل و عيال خود را مسرور مي كنند.

سپس حضرت فرمود:

آري! روزه اين روز براي مصيبت نيست. چون فقط براي سپاس از جهت سلامتي بني اميه است. حسين عليه السلام در اين روز مصيبت ديده است، اگر تو هم مصيبت زده هستي اين روز را روزه نگير و اگر از كساني هستي كه قصد شماتت اهل بيت را داشته و سلامت بني اميّه تو را خشنود كرده اين روز را روزه بدار.

*********************************************

منبع:امالي شيخ طوسي، ص 667، رقم 1397 / 4.

موضوعات: ​حکم روزه روز عاشورا, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ب.ظ ]




حکم نماز جماعت ظهر عاشورا

حضرت آیت الله مکارم شیرازی

سؤال 29. آیا برپایى نماز جماعت ظهر عاشورا در خیابان ها و بستن راه عبور و مرور مردم کار خوبى است؟

جواب: این، کار بسیار خوبى است و یادآور نماز روز عاشوراى شهیدان کربلا در برابر تیرباران

دشمن خصوصاً و اهمیّت فوق العاده نماز عموماً مى باشد و این مقدار سدّ معبر مانعى ندارد.

استفتائات آیت الله مکارم شیرازی.

موضوعات: حکم نماز جماعت ظهر عاشورا, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 08:54:00 ب.ظ ]




چرا شیعیان روزه روز عاشورا را مکروه ولی اهل تسنن مستحب می دانند؟

سوال

فلسفه این که در روز عاشورا روزه گرفتن مکروه است چیست؟ دلیل آن چیست؟ وقتی برادران سنی را می بینم آنها می گویند روز عاشورا روزه گرفتن مستحب است. این فرق به خاطر چیست؟

پاسخ

چنانکه می دانید منابع استنباط احکام فرد شیعه و اهل سنت متفاوت است که شاید مهمترین تفاوت آن باشد که شیعیان قول ائمه (ع) را همانند قول پیامبر (ص) حجت می دانند. اما اهل سنت چنین باوری ندارند. حکم روزه روز عاشورا نیز از مسائل فقهی است که هر گروه برای تبیین آن به ادله مورد استناد خود تمسک می جویند که درباره این مسئله دلیل عمده روایات است. با بررسی روایات موجود در منابع اهل سنت، به تعارض آشکار میان این روایات و وجود اضطراب و خدشه در متن بعضی از آنها بر می خوریم؛ در حالیکه بعضی از این روایات بر روزه این روز تاکید می کنند بعضی دیگر خلاف اینرا ثابت می کنند. مثلا در صحیح مسلم، کتاب الصوم، صوم یوم عاشورا به نقل از ابن مسعود آمده است که: «قبل از نزول حکم روزه ماه رمضان، روز عاشورا را روزه می گرفتند اما پس از آن، روزه عاشورا ترک شد.» از طرف دیگر در بعضی از این روایات آمده است که اهل جاهلیت، عاشورا را روزه می گرفتند و پیامبر نیز به تبع آنها آن روز را روزه گرفت! [1] در بعضی دیگر آمده که پیامبر فضیلت روزه عاشورا را نمی دانست اما پس از هجرت به مدینه از یهود یاد گرفت و به آن عمل کرد. [2]

به نظر شما امکان دارد پیامبر (ص) با آن علم لدنیش حکم مساله ای را نداند و آنرا از اهل کتاب بیاموزد!؟ ضمن اینکه در میان اهل کتاب چنین روزه ای وجود ندارد و اساسا آنها روزی به نام عاشورا نمی شناسند. تعارض مذکور و مطالب عجیب بعضی از این روایات، این احتمال را بسیار تقویت می کند که این روایات از محصولات بنی امیه است و آنها به خاطر سرور و شادی در عاشورا، استحباب روزه این روز را جعل کردند و کم کم این امر به یک سنت در میان اهل سنت تبدیل شد [3] . و این همان مطلبی است که در زیارت عاشورا آمده است؛ آنجا که میخوانیم: “اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنی امیه"، و نیز آنجا که “هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات الله علیه".

جالب آن است که در روایات اهل بیت به این نکته تصریح شده است و به همین دلیل شیعیان را توصیه کرده اند این روز را روزه نگیرند که بیشتر فقهای شیعه به استناد همین روایت حکم به کراهت روزه این روز کرده اند.

در روایتی آمده است که: “سئل الامام الرضا (ع) عن صوم یوم عاشورا، قال: عن صوم ابن مرجانه تسالنی ذلک یوم صامه الادعیاء من آل زیاد لقتل الحسین (ع) : از امام رضا (ع) درباره روزه روز عاشورا سوال کردند. حضرت فرمود: آیا از روزه پسر مرجانه سوال می کنید؟ روز عاشورا، روزی است که ناپاکان از آل زیاد به خاطر ] سرور و شادی ناشی از [ کشتن امام حسین (ع) آنرا روزه گرفتند [4] .

در حدیث دیگری، امام رضا (ع) می فرماید: “روز عاشورا، روز روزه نیست بلکه روز حزن و مصیبتی است که برای اهل آسمان و زمین و همه مومنان وارد شد و روز شادی و سرور پسر مرجانه و آل زیاد و اهل آتش است.”

بنابر این ائمه (ع) به این دلیل که بنی امیه از روی سرور و شادی عاشورا را روزه می گرفتند، شیعیان را توصیه کرده اند در این روز روزه نگیرند و به عزاداری و سوگواری بپردازند و به همین دلیل است که اکثر فقهای شیعه حکم کرده اند که روزه گرفتن در روز عاشورا مکروه است.

*******************************************

منبع: پایگاه حوزه

******************************************

پی نوشتها

[1] صحیح بخاری، کتاب الصوم، ح 1794.

[2] همان، ح 1900، 3726 و 3727.

[3] البته لازم است که ذکر گردد بنی امیه به شکرانه کشتن امام حسین (ع) به روزه، بسنده نکردند و دستور دادند مساجدی را هم درست کنند و … ر.ک: حماسه حسینی شهید مطهری ج 1، ص 122-123.

[4] تهذیب، 4/301.

موضوعات: چرا شیعیان روزه روز عاشورا را مکروه ولی اهل تسنن مستحب می دانند؟, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 08:49:00 ب.ظ ]





به ميدان رفتن حضرت قاسم بن الحسن(ع)

 

 

در آن شب،بعد از آن اتمام حجت‏ها وقتى كه همه يكجا و صريحا اعلام وفادارى كردند و گفتند:ما هرگز از تو جدا نخواهيم شد،يكدفعه صحنه عوض شد.امام عليه السلام فرمود:حالا كه اين طور است،بدانيد كه ما كشته خواهيم شد.همه گفتند:الحمد لله،خدا را شكر مى‏كنيم براى چنين توفيقى كه به ما عنايت كرد،اين براى ما مژده است، شادمانى است.

طفلى در گوشه‏اى از مجلس نشسته بود كه سيزده سال بيشتر نداشت.اين طفل پيش خودش شك كرد كه آيا اين كشته شدن شامل من هم مى‏شود يا نه؟از طرفى حضرت فرمود:تمام شما كه در اينجا هستيد،ولى ممكن است من چون كودك و نا بالغ هستم مقصود نباشم.رو كرد به ابا عبد الله و گفت:«يا عماه!»عمو جان!«و انا فى من يقتل؟ »آيا من جزء كشته شدگان فردا خواهم بود؟

نوشته ‏اند ابا عبد الله در اينجا رقت كرد و به اين طفل-كه جناب قاسم بن الحسن است-جوابى نداد.از او سؤالى كرد،فرمود: پسر برادر!تو اول به سؤال من جواب بده تا بعد من به سؤال تو جواب بدهم.اول بگو: «كيف الموت عندك؟»مردن پيش تو چگونه است،چه طعم و مزه‏ اى دارد؟عرض كرد:«يا عماه احلى من العسل‏»از عسل براى من شيرين‏تر است،تو اگر بگويى كه من فردا شهيد مى‏شوم،مژده‏اى به من داده‏اى.فرمود:بله فرزند برادر،«اما بعد ان تبلو ببلاء عظيم‏»ولى بعد از آنكه به درد سختى مبتلا خواهى شد،بعد از يك ابتلاى بسيار بسيار سخت.گفت:خدا را شكر،الحمد لله كه چنين حادثه‏اى رخ مى‏ دهد.

حالا شما ببينيد با توجه به اين سخن ابا عبد الله،فردا چه صحنه طبيعى عجيبى به وجود مى‏آيد.بعد از شهادت جناب على اكبر،همين طفل سيزده ساله مى‏آيد خدمت ابا عبد الله در حالى كه چون اندامش كوچك است و نابالغ و بچه است،اسلحه‏اى به تنش راست نمى‏آيد.زره‏ها را براى مردان بزرگ ساخته‏اند نه براى بچه‏هاى كوچك.كلاه خودها براى سر افراد بزرگ مناسب است نه براى سر بچه كوچك.عرض كرد:عمو جان!نوبت من است،اجازه بدهيد به ميدان بروم.(در روز عاشورا هيچ كس بدون اجازه ابا عبد الله به ميدان نمى‏رفت.هر كس وقتى مى‏آمد،اول سلامى عرض مى‏كرد: السلام عليك يا ابا عبد الله،به من اجازه بدهيد.)

ابا عبد الله به اين زوديها به او اجازه نداد.او شروع كرد به گريه كردن.قاسم و عمو در آغوش هم شروع كردند به گريه كردن.نوشته‏اند: «فجعل يقبل يديه و رجليه‏» (1) يعنى قاسم شروع كرد دستها و پاهاى ابا عبد الله را بوسيدن.آيا اين[صحنه]براى اين نبوده كه تاريخ بهتر قضاوت كند؟او اصرار مى‏كند و ابا عبد الله انكار.ابا عبد الله مى‏خواهد به قاسم اجازه بدهد و بگويد اگر مى‏خواهى بروى برو،اما با لفظ به او اجازه نداد،بلكه يكدفعه دستها را گشود و گفت: بيا فرزند برادر،مى‏خواهم با تو خداحافظى كنم.قاسم دست‏به گردن ابا عبد الله انداخت و ابا عبد الله دست‏به گردن جناب قاسم.نوشته‏اند اين عمو و برادر زاده آنقدر در اين صحنه گريه كردند-اصحاب و اهل بيت ابا عبد الله ناظر اين صحنه جانگداز بودند-كه هر دو بى حال و از يكديگر جدا شدند.

اين طفل فورا سوار بر اسب خودش شد.راوى كه در لشكر عمر سعد بود مى‏گويد:يكمرتبه ما بچه‏اى را ديديم كه سوار اسب شده و به سر خودش به جاى كلاه خود يك عمامه بسته است و به پايش هم چكمه‏اى نيست،كفش معمولى است و بند يك كفشش هم باز بود و يادم نمى‏رود كه پاى چپش بود،و تعبيرش اين است:«كانه فلقة القمر» (2) گويى اين بچه پاره‏اى از ماه بود،اينقدر زيبا بود.همان راوى مى‏گويد:قاسم كه داشت مى‏آمد،هنوز دانه‏هاى اشكش مى‏ريخت.رسم بر اين بود كه افراد خودشان را معرفى مى‏كردند كه من كى هستم.همه متحيرند كه اين بچه كيست؟ همين كه مقابل مردم ايستاد،فريادش بلند شد:

ان تنكرونى فانا ابن الحسن سبط النبى المصطفى المؤتمن

مردم!اگر مرا نمى‏شناسيد،من پسر حسن بن على بن ابيطالبم.

هذا الحسين كالاسير المرتهن بين اناس لا سقوا صوب المزن (3)

اين مردى كه اينجا مى‏بينيد و گرفتار شماست،عموى من حسين بن على بن ابيطالب است.

جناب قاسم به ميدان مى‏رود.ابا عبد الله اسب خودشان را حاضر كرده و[افسار آن را]به دست گرفته‏اند و گويى منتظر فرصتى هستند كه وظيفه خودشان را انجام بدهند. من نمى‏دانم ديگر قلب ابا عبد الله در آن وقت چه حالى داشت.منتظر است،منتظر صداى قاسم كه ناگهان فرياد«يا عماه‏»قاسم بلند شد.راوى مى‏گويد:ما نفهميديم كه حسين با چه سرعتى سوار اسب شد و اسب را تاخت كرد.تعبير او اين است كه مانند يك باز شكارى خودش را به صحنه جنگ رساند.نوشته‏اند بعد از آنكه جناب قاسم از روى اسب به زمين افتاده بود در حدود دويست نفر دور بدن او بودند و يك نفر مى‏خواست‏سر قاسم را از بدن جدا كند ولى هنگامى كه ديدند ابا عبد الله آمد،همه فرار كردند و همان كسى كه به قصد قتل قاسم آمده بود،زير دست و پاى اسبان پايمال شد.از بس كه ترسيدند،رفيق خودشان را زير سم اسبهاى خودشان پايمال كردند.جمعيت زياد،اسبها حركت كرده‏اند، چشم چشم را نمى‏بيند.به قول فردوسى:

ز سم ستوران در آن پهن دشت زمين شد شش و آسمان گشت هشت

هيچ كس نمى‏داند كه قضيه از چه قرار است.«و انجلت الغبرة‏» (4) همينكه غبارها نشست، حسين را ديدند كه سر قاسم را به دامن گرفته است.(من اين را فراموش نمى‏كنم،خدا رحمت كند مرحوم اشراقى واعظ معروف قم را،گفت:يك بار من در حضور مرحوم آيت الله حائرى اين روضه را-كه متن تاريخ است،عين مقتل است و يك كلمه كم و زياد در آن نيست-خواندم.به قدرى مرحوم حاج شيخ گريه كرد كه بى تاب شد.بعد به من گفت:فلانى! خواهش مى‏كنم بعد از اين در هر مجلسى كه من هستم اين قسمت را نخوان كه من تاب شنيدنش را ندارم).در حالى كه جناب قاسم آخرين لحظاتش را طى مى‏كند و از شدت درد پاهايش را به زمين مى‏كوبد(و الغلام يفحص برجليه) (5) شنيدند كه ابا عبد الله چنين مى‏گويد:«يعز و الله على عمك ان تدعوه فلا ينفعك صوته‏» (6) پسر برادرم!چقدر بر من ناگوار است كه تو فرياد كنى يا عماه،ولى عموى تو نتواند به تو پاسخ درستى بدهد، چقدر بر من ناگوار است كه به بالين تو برسم اما نتوانم كارى براى تو انجام بدهم.

و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

*********************************************************************

پی نوشت‏ها:

1) اين عبارت در مقاتل به اين صورت است:«فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى اذن له‏»(بحار الانوار،ج 45/ص 34).
2) مناقب ابن شهر آشوب،ج 4/ص‏106.
3) بحار الانوار ج 45/ص 34.
4) همان،ص 35.
5 و 6) مقتل الحسين مقرم،ص 332.

موضوعات: به ميدان رفتن حضرت قاسم بن الحسن(ع), سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 08:42:00 ب.ظ ]




موضوعات: پیامبر فرموند:  لینک ثابت
 [ 08:37:00 ب.ظ ]





آیا زیارت کربلا در حال خوف و ترس جایز است؟

مجموعه: متفرقه دینی

 

زائر حسين عليه السلام در زمره كسانى است كه خداوند با نظر رحمت به آنها مى نگرد

هر كس با ترس به زيارت قبر حسين (ع) بيايد، خداوند او را از ترس و وحشت ، در روزى كه مردم براى پس دادن حساب به خداوند جهانيان برمى خيزند، در امان نگه مى دارد .

زیارت کربلا
امسال با وجود بحرانی بودن وضعیت امنیتی عراق شاهد اشتیاق بیشتر مومنین برای حضور در راهپیمایی عظیم اربعین حسینی هستیم.این امر فرهنگ نیوز را بر آن داشت تا در این رابطه از کتاب شریف خصائص الحسینة نوشته شیخ جعفر شوشتری مطالب و روایاتی را جمع آوری و به اختصار خدمت مخاطبین گرامی ارائه نماید.هر عملى با وجود خوف و ترس ، وجوب يا استحباب آن ساقط مى شود، اما درباره زيارت امام حسين عليه السلام رواياتى نقل شده است كه خلاف آن را نشان مى دهد.

معاوية بن وهب از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: اى معاويه ! زيارت قبر حسين عليه السلام را به جهت خوف و ترس ، رها نكن .

در روايت ديگرى محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت از من سؤ ال كرد: آيا قبر حسين عليه السلام را زيارت كردى ؟ گفتم : بله ، اما با ترس و خوف . حضرت فرمود: ثواب اين كار به اندازه ترس و خوف است . هر كس با ترس به زيارت قبر حسين عليه السلام بيايد، خداوند او را از ترس و وحشت ، در روزى كه مردم براى پس دادن حساب به خداوند جهانيان برمى خيزند، در امان نگه مى دارد و در حالى كه آمرزيده شده باز مى گردد و پيامبر صلى الله عليه و آله به ديدارش مى آيد و برايش دعا مى كند و با نعمتى از خدا و فضلى باز مى گردد كه هيچ بدى ، به آنها خدشه وارد نمى كند.

در روايت ديگرى از اصم بن بكير به نقل از امام صادق عليه السلام آمده است كه به آن حضرت عرض كردم ؛ من وقتى در ارجان منزل مى كنم ، دلم شوق قبر پدرت را مى كند، آنگاه با دلى لرزان و با ترس خارج مى شوم و تا زمانى كه برمى گردم از سلطان ، بدخواهان و ارباب مصلحت ، مى ترسم . امام فرمود، اى پسر بكير! آيا دوست ندارى كه خداوند تو را درباره ما ترسان ببيند؟ آيا نمى دانى كسى كه به خاطر ما بترسد، خداوند او را در سايه عرش خود قرار مى دهد و با حسين عليه السلام در زير عرش هم سخن مى شود و خداوند او را در اضطراب و پريشانى هاى روز قيامت كه مردم در اضطراب و پريشانى هستند، در امان نگه مى دارد و اگر مضطرب و پريشان شود، ملائكه به او قوت قلب بدهند و با بشارت بر او قلبش را تسكين دهند.

از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه خداوند به حاملان عرش و ملائكه مقرب به واسطه زائران آن حضرت فخر مى فروشد و مى فرمايد: آيا نمى بينيد كه زائران قبر حسين با اشتياق و علاقه به سوى او مى آيند.?

زائر حسين عليه السلام در زمره كسانى است كه خداوند با نظر رحمت به آنها مى نگرد.

زائر حسين ، مساعد و يار و ياور زهراء سلام الله عليها است ، زيرا آن حضرت هر روز حسين عليه السلام را زيارت مى كند.

سيما، گونه ، چشم و قلب زائر حسين عليه السلام مورد دعاى امام صادق عليه السلام است . آن حضرت در حال سجده با چشم گريان دعا مى فرمود و به درگاه خدا عرض ‍ مى كرد: خدايا! بر آن چهره هايى كه بر قبر ابى عبدالله نهاده شده رحم كن ، و بر آن چشم هايى كه اشك آنها جارى است رحم كن ؛ و بر آن دل هايى كه بى تابى كردند و سوختند رحمت بفرست و بر آن ناله هايى كه به خاطر ما بود، رحم كن .

زائر حسين عليه السلام ، امانت امام صادق عليه السلام نزد خداوند است ؛ زيرا آن حضرت بارها مى گفت : خدايا! من اين بدن ها را نزد تو به امانت مى سپارم تا اينكه بر حوض ‍ هنگام تشنگى آنها را باز پس دهى .آن طور كه در روايات آمده ، زائر حسين عليه السلام ، زائر خدا و پيامبر خدا است .

در روز قيامت هر كس در هر مقام و مرتبه اى كه باشد - به خاطر لطف و كرامت ويژه اى كه به زائران حسين عليه السلام مى شود - آرزو مى كند كه اى كاش او هم از زائران حسين عليه السلام بود

موضوعات: آیا زیارت کربلا در حال خوف و ترس جایز است؟, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-08-06] [ 09:34:00 ب.ظ ]




نافع بن هلال

طبری می گوید: در کربلا، آب را به روی امام حسین علیه السلام بستند و تشنگی بر او و یارانش چیره شد، برادرش عباس را خواست و او را به اتفاق سی سواره و بیست پیاده که بیست مشک آب با خود داشتند، برای آوردن آب مأموریت داد. آنان حرکت کرده تا شبانگاه به آب نزدیک شدند و پرچمدار آنان نافع بن هلال پیشاپیش آنها در حرکت بود.


او شخصیتی بزرگوار، محترم، دلیر، قاری قرآن و از کاتبان و حاملان روایت و از یاران امیرالمؤمنین علیه السلام به شمار می رفت و در جنگ جمل، صفّین و نهروان در رکاب آن بزرگوار، حضور داشت.

نافع به سوی امام حسین علیه السلام رهسپار گردید و در بین راه با حضرت دیدار کرد. این رویداد پیش از شهادت حضرت مسلم اتفاق افتاد. نافع سفارش کرد اسب او را که «کامل» نامیده می شد، در پی او بیاورند و این کار توسط عمرو بن خالد و یارانش صورت گرفت.

ابن شهر آشوب گفته است: زمانی که حُرّ، حسین علیه السلام را در تنگنا قرار داد، حضرت، یاران خود را با این سخنان مخاطب ساخت:

«اما بعد: فقد نَزَل مِنَ الأمر ما قد تَرْون، و أنّ الدنیا قد تَنکرتْ و أدبرَتْ و. ..»[1]

«اما بعد: پیشامد ما همین است که می بینید، براستی اوضاع زمان دگرگون شده و. ..».

زُهیر بپا خاست و عرضه داشت: ای هدایت یافته الهی! پیامت را شنیدیم. .. و آن گاه نافع بپا خاست و عرضه داشت: ای فرزند رسول خدا! شما به خوبی آگاهید که رسول خدا صلی الله علیه و آله نتوانست دل های مردم را از محبت خویش آمیخته گرداند و آن گونه که حضرت دوست داشت، به دستورات وی تن در نمی دادند، منافقانی میان آنان وجود داشت که به او وعده همکاری می دادند ولی در نهان، به وی خیانت می ورزیدند، با گفتاری شیرین تر از عسل با او دیدار می کردند، ولی در غیاب، به گونه ای تلخ تر از حنظل عمل می کردند تا اینکه خداوند روح پاک او را به سوی خود بالا برد و پدر بزرگوارت علی علیه السلام نیز سرنوشتی این چنین داشت؛ گروهی به یاری او همداستان شدند و ناکثین، قاسطین و مارقین با او به نبرد برخاستند و جمعی با آن حضرت به مخالفت پرداختند تا اینکه به فیض شهادت نایل آمد و در جوار رحمت و رضوان حق قرار گرفت.

امروز شما نیز دارای همان موقعیت هستید؛ هر کس پیمان شکنی کند و در نیت خود تغییری ایجاد کند، جز به زیان خود، کاری انجام نداده است، خداوند از او بی نیاز است، اکنون ما را به هر کجا که می خواهی، به شرق و غرب، رهسپار نما، به خدا سوگند! ما از قضا و قدر الهی لحظه ای به خود بیم راه نمی دهیم و از دیدار با پروردگار خویش ناخرسند نیستیم، ما بر تصمیم خود آگاهانه باقی هستیم، دوستداران شما را دوست و با دشمنانتان سر دشمنی داریم.[2]

طبری می گوید: در کربلا، آب را به روی امام حسین علیه السلام بستند و تشنگی بر او و یارانش چیره شد، برادرش عباس را خواست و او را به اتفاق سی سواره و بیست پیاده که بیست مشک آب با خود داشتند، برای آوردن آب مأموریت داد.

آنان حرکت کرده تا شبانگاه به آب نزدیک شدند و پرچمدار آنان نافع بن هلال پیشاپیش آنها در حرکت بود. عمرو بن حجّاج زبیدی- نگهبان آب- متوجه آنان شد و صدا زد: کیستید؟

نافع گفت: عموزاده هایت.

عمرو گفت: تو کیستی؟

گفت: نافع بن هلال.

گفت: برای چه بدین جا آمده ای؟

پاسخ داد: آمده ایم از آبی که ما را از آن محروم ساخته اید، بنوشیم.

عمرو گفت: گوارایت باد!

نافع گفت: نه، به خدا سوگند! تا حسین علیه السلام تشنه باشد قطره ای از آن نمی آشامم و اینان را که می بینی از یاران او هستند. تا عمرو آنها را دید گفت: اینان نباید آب برگیرند، ما را در این جا گمارده اند که از بردن آب جلوگیری کنیم.

نافع به یاران خود که نزدیک شدند گفت: مشک های خود را پر از آب کنید. آنان پیاده شده و مشک های خود را پر از آب نمودند. عمرو و نیروهایش به حرکت درآمدند. عباس بن علی علیه السلام و نافع بن هلال جَمَلی به آنها حمله ور شدند و آنان را پراکنده ساختند و یارانشان را نجات دادند و به خیمه ها بازگشتند و تعدادی از دشمن را به هلاکت رساندند[3].

وی دوازده تن از سپاه عمر سعد را به غیر از زخمی ها به هلاکت رساند و با تمام شدن تیرهایش، شمشیر کشید و بر آنها حمله کرد.

دشمن از هر سو به طرف او یورش برده و او را احاطه کردند و چنان زیر باران سنگ و سرنیزه گرفتند که بازوانش را درهم شکستند و وی را به اسارت گرفتند. شمر بن ذی الجوشن او را گرفت و هوادارانش وی را نزد عمر سعد آوردند.

عمر سعد به او گفت: نافع! وای بر تو! چه چیز تو را واداشت که خود را به چنین بلایی گرفتار سازی؟

پاسخ داد: خدا از قصدم آگاه است و در حالی که خون از محاسن نافع جاری بود، مردی به او گفت: نمی بینی چه به روزت آمده؟

نافع در پاسخ وی گفت: به خدا سوگند! غیر از افرادی که زخمی کرده ام، دوازده تن از شما را به هلاکت رسانده ام و خود را بر این کار نکوهش نمی کنم، اگر بازو و دستی برایم باقی مانده بود، نمی توانستید مرا به اسارت درآورید. شمر به ابن سعد گفت: خدا سلامتت بدارد! او را بکش.

عمر سعد گفت: تو او را آورده ای اگر می خواهی خودت او را بکش. شمر به قصد کشتن نافع شمشیر کشید، نافع به او گفت: به خدا سوگند! اگر مسلمان بودی برایت دشوار بود با دست های آغشته به خون ما، خدای خود را ملاقات کنی، سپاس خدایی را که شهادت ما را به دست بدنهادترین آفریدگانش قرار داده و سپس شمر او را به شهادت رساند.

****************************************************

منبع : یاران خورشید؛ ص110 , غلامرضا بهرامی

****************************************************

پی نوشت ها

[1] بحارالانوار: 44/ 381

[2] بحار: 44/ 381

[3] تاريخ طبرى: 3/ 312

موضوعات: نافع بن هلال, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:28:00 ب.ظ ]




مهدویت از منظر امام حسین علیه السلام

یکی از ویژگی های علم امام حسین علیه السلام گزارش های آن حضرت در زمینه ویژگی ها و قیام حضرت مهدی (عج) می باشد. آن بزرگوار در فرصت های مناسب از این رویداد عظیم تاریخی در آخرالزمان خبر داده و مردم را از مراحل و زمینه ها و خصوصیات ظهور با خبر می ساخت.

غیبت مهدوی

حضرت سیدالشهدا علیه السلام در مورد عصر غیبت سال ها قبل از تولد حضرت مهدی علیه السلام فرمود:

«قائِمُ هذِهِ الْامَّةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدی وَ هُوَ صاحِبُ الْغَیبَةِ وَهُوَ الَّذی یقْسَمُ میراثُهُ وَ هُوَ حَی»؛ [1]

قائم آل محمد صلی الله علیه و آله در میان امت اسلام، نهمین فرزند من است. او دارای غیبت است و میراثش در حالی که زنده است تقسیم خواهد شد.

امام حسین علیه السلام حتی به جریان غیبت صغری و کبری نیز اشاره کرده و یاد آور می شود که:

«لِصاحِبِ هذاالْامْرِ غَیبَتانِ احْداهُما تَطُولُ حَتَّی یقُولَ بَعْضُهُمْ: ماتَ، وَ بَعْضُهُمْ: قُتِلَ وَ بَعْضُهُمْ: ذَهَبَ. وَلا یطَّلِعُ عَلی مَوْضِعِهِ احَدٌ مِنْ وَلی وَلا غَیرِهِ الَّا الْمَولی الَّذی یلی امْرَهُ»؛ [2]

حضرت صاحب الامر مهدی موعود (عج) دو نوع غیبت خواهد داشت؛ یکی از آنها طولانی خواهد بود، به طوری که بعضی می گویند او از دنیا رفته است و بعضی دیگر می گویند کشته شده و عده ای نیز می گویند او قیام کرده و رفته است. امّا هیچ کس از دوست و دشمن به جای او اطلاع نخواهد یافت، مگر کارگزاران ویژه اش که مأمور اجرای فرامین آن بزرگوار هستند.
منزلت منتظران ظهور

امام حسین علیه السلام بعد از آنکه از غیبت طولانی آن گرامی پرده برداشته و از حضور نامحسوس حضرت مهدی (عج) در میان امت اسلام خبر می دهد، به مقام و منزلت منتظران راستین ظهور مهدی علیه السلام اشاره کرده و می فرماید:

از ما اهل بیت علیهم السلام دوازده نفر برای جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله تربیت و هدایت شده ایم که اول آنان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام است و آخرشان نهمین فرزند من، پیشوایی است که در راه حق قیام خواهد کرد. خداوند متعال به برکت وجود او زمین را بعد اینکه از مرده است زنده خواهد کرد و به دست توانای او برتری دین حق را بر تمامی آیین های موجود آشکار خواهد ساخت، گرچه مشرکان و مخالفان نخواهند.

در عصر غیبت او عده ای از دین اسلام فاصله گرفته و خارج می شوند و در همان عصر غیبت، گروهی دیگر بر اعتقادات راسخ خود ثابت و استوار می مانند و مورد شماتت و آزار قرار می گیرند. به آنان گفته می شود که: پس این وعده ظهور کی محقق خواهد شد اگر شما راست می گویید؟![3] آگاه باشید کسانی که در آن زمان بر آزارها و تکذیب مخالفان صبر کنند و در انتظار ظهور منجی عالم بشریت با تحمل رنج ها و مشقت ها اصرار ورزند، پاداش آنان همانند رزمندگان صدر اسلام است که در دفاع از اسلام به فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به نبرد پرداخته اند.[4]
قطعی بودن ظهور

امام حسین علیه السلام برای آنکه به کسی شک و شبهه ایجاد نشود و طولانی بودن غیبت موجبات یأس و ناامیدی افراد را فراهم نیاورد، بر قطعی بودن ظهور مهدی علیه السلام تأکید کرده و با کمال قاطعیت فرمود:

«لَوْ لَمْ یبْقِ مِنَ الدُّنْیا الَّا یوْمٌ واحدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ذلِک الْیوْمَ حَتَّی یخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلدی، فَیمْلَأُها عَدْلًا وَ قِسْطاً کما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً، کذلِک سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه یقُولُ»؛

اگر از عمر دنیا حتی یک روز هم باقی نماند، خداوند آن روز را آنقدر طولانی می کند تا مردی از فرزندانم ظهور نماید و دنیا را از عدل و داد پرکند؛ همان طوری که از ظلم و ستم و ناعدالتی پر خواهد شد. من از رسول خدا صلی الله علیه و آله این گونه شنیده ام. [5]
عشق به مهدی علیه السلام

روزی در محضر امام حسین علیه السلام از وجود مقدس حضرت ولی عصر علیه السلام سخن به میان آمد و از آن حضرت سؤال شد که آیا حضرت مهدی علیه السلام هم اکنون متولد شده است یا نه؟!

حضرت اباعبداللَّه علیه السلام فرمود:

«لا وَلَوْ ادْرَکتُهُ لَخَدَمْتُهُ ایامَ حَیاتی»؛

نه خیر هنوز متولد نشده است اگر من به حضورش می رسیدم تمام عمرم را به او خدمت می کردم.[6]

شور و نشاط مهدی علیه السلام

امام حسین علیه السلام در خبر دیگری در موضوع مهدویت به نشاط و شادابی امام زمان علیه السلام اشاره کرده و فرمود:

وقتی که امام زمان علیه السلام ظهور کند عدّه ای او را نمی شناسند، زیرا آن بزرگوار به صورت جوانی شاداب و توانا ظهور می کند و جوانی آن حضرت بعد از قرن ها نوعی آزمایش مردم می باشد؛ چرا که آنان به انتظار شخصی که سال های زیادی عمر کرده می باشند. [7]
ساده زیستی و قیام مقتدرانه

آنچه از اخبار و روایات بر می آید امام زمان علیه السلام به عنوان آخرین ذخیره الهی با اقتدار کامل قیام کرده و در مقابل ستمگران، زورگویان و مستکبران عالم به جهاد مسلحانه و مبارزه بی امان خواهد پرداخت؛ و تا برقراری قسط و عدل، احقاق حقوق محرومان مستضعفان و اجرای کامل دستورات الهی به مبارزه خود ادامه خواهد داد. امام حسین علیه السلام از این رویداد عظیم این گونه خبر می دهد:

«اذا خَرَجَ الْمَهْدی لَمْ یکنْ بَینَهُ وَ بَینَ الْعَرَبِ وَ قُرَیشٍ الَّا السَّیفِ وَما یسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوج الْمَهْدی؟! وَاللَّه ما لِباسُهُ الَّا الْغَلیظُ وَلا طَعامُهُ الَّا الشَّعیرُ وَ ماهو الَّا السَّیفِ وَالْمَوْتُ تَحْتَ ظِلِّ السَّیفِ»؛

آنگاه که مهدی (عج) ظهور نماید میان او و قوم عرب و قبیله قریش به جز شمشیر حاکمی نخواهد بود؛ چرا برای خروج مهدی علیه السلام عجله می کنید؟ به خدا قسم او لباس خشن پوشیده و غذایش نان جو خواهد بود. آن حضرت با شمشیر جهاد می کند و مرگ نیز در پرتو شمشیر است.[8] [یعنی پیروان او با ساده زیستی و مبارزه و مرگ همراه خواهند بود.]

امام حسین علیه السلام از مدت مبارزه و جهاد آن حضرت نیز خبر داده و به عیسی خشّاب که از حضرت مهدی علیه السلام می پرسید، چنین پاسخ داد:

«صاحِبُ الْامْرِ الطَّریدُ الشَّریدْ الْمَوْتُورُ بِابیهِ الْمُکنّی بِعَمِّةِ یضَعُ سَیفَهُ عَلی عاتِقِهِ ثَمانیةَ اشْهُرٍ»؛

حضرت مهدی (عج) پنهانی زندگی کرده و بعد از ظهور به خونخواهی پدرش قیام می کند و با کنیه عمویش خوانده می شود. شمشیرش را هشت ماه تمام بر دوش دارد.[9]
عصاره پیامبران الهی

بدون تردید وجود حضرت مهدی (عج) که جانشین پیامبران الهی و آخرین حجت خداوند متعال بر مردم جهان است، جامع فضائل و کمالات و خصوصیات رسولان خداوند و اولیاء حضرت حق است.

سالار شهیدان در گفتاری راهگشا به این نکته پرداخته و ویژگی های معنوی حضرت مهدی (عج) را بر می شمارد و می فرماید:

قائم آل محمد صلی الله علیه و آله میراث دار خصلت هایی از انبیاء بزرگ الهی است. از حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و ایوب و از حضرت محمد صلی الله علیه و آله اوصافی را در خود دارد.

طول عمر آن حضرت همانند طول عمر حضرت نوح است.

پنهانی بودن ولادت و دور ماندن از مردم شیوه ای است که از حضرت ابراهیم برایش به یادگار مانده است.

در خوف و ترس از جبّاران و غایب بودن طولانی از پیروان خود، شبیه حضرت موسی علیه السلام است.

سخنان پراکنده و مختلف مردم در عصر غیبت شبیه گفتگوهای آنان در مورد عیسی علیه السلام است.

فرج و پیروزی حضرت مهدی (عج) بعد از انواع ناملایمات و گرفتاری ها همانند ماجرای حضرت ایوب است.

امّا ویژگی آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله قیام با شمشیر و تسلط بر دشمنان اسلام می باشد. [10] امام حسین علیه السلام در گفتار دیگری شباهت امام زمان (عج) را به رسول اکرم صلی الله علیه و آله این گونه بیان نمود:

حضرت مهدی (عج) روی زمین را بعد از آنکه مملوّ از ظلم و جور شد، پر از عدل و داد خواهد کرد و قیام او وقتی است که مدتی از عصر امامان قبل از او گذشته باشد.

همان طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از فاصله طولانی از عصر پیامبران پیشین به رسالت مبعوث گردید.[11]
عدالت مهدی علیه السلام

عدالت و دادگستری حکومت مهدوی از موضوعاتی است که همواره در مورد آن گفتگو می شود. این موضوع آن چنان قطعی و جا افتاده است که کسی در مورد ایجاد عدل و داد توسط آن بزرگوار ذره ای تردید و شبهه در خود راه نمی دهد و هر کسی بنابر اعتقاد خود به آن یگانه منجی بشریت و حکومت دادگسترش چشم دوخته و تمام مظلومان و محرومان عالم برای ظهورش لحظه شماری می کنند.

حضرت ابا عبداللَّه علیه السلام نیز در مورد عدالت مهدوی سخنانی دارد که با هم می خوانیم:

1- وقتی از امام حسین علیه السلام در مورد حضرت صاحب الزمان علیه السلام پرسیدند، آن حضرت فرمود:

«السَّابِعُ مِنْ وُلْدِ ابْنی مُحَمَّدِ بْنِ عَلی وَهُوَ الْحُجَّةُ بنُ الْحَسَنَ بْنِ عَلی بْنِ مُحَمِدِ بْنِ عَلی بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَدِ بْنِ عَلی ابْنی وَ هُوَ الَّذی یغیبُ مُدَّةً طَویلَةٍ ثُمَّ یظْهَرُ وَ یمْلَأُ الْارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»؛

او هفتمین پسر از نسل پسرم محمد بن علی است. او حجت خداوند و فرزند حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی پسرم می باشد. او همان پیشوایی است که زمان طولانی غائب خواهد بود آنگاه ظاهر شده و زمین را بعد از گسترش ظلم و جور با عدالت پر خواهد کرد.[12]

2- قلع و قمع ستمگران و انتقام از ظالمان از مهم ترین برنامه های حضرت مهدی علیه السلام جهت گسترش عدل و داد در جامعه می باشد، به همین جهت امام حسین علیه السلام فرمود:

«یظْهِرُ اللَّهُ قائِمَنا فَینْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمینَ»؛

قائم ما قیام می کند و از ستمگران انتقام می گیرد.[13]
رفاه و امنیت مهدوی

از خبرهای نوید بخش و سرور آفرین در گزارش ها و پیشگویی های احادیث در موضوع مهدویت، گسترش امنیت و رفاه عمومی در پرتو حکومت عادلانه امام زمان علیه السلام است. در روایات و دعاها به این نکته تأکید فراوان شده است؛ رفع فقرو محرومیت، ریشه کنی انواع بیماری ها و گرفتاری های مردم، افزایش امنیت و آسایش و آرامش تمام اقشار جامعه از جمله دستاوردهای حکومت عدل مهدوی خواهد بود.

وضع اقتصادی آن چنان بهبود می یابد که افراد نه تنها دغدغه مالی نخواهند داشت، بلکه برای بخشش و احسان اموال خود در راه خدا، مستحق و فقیری را نخواهد یافت. امام حسین علیه السلام دراین زمینه می فرماید:

«تَواصَلُوا وَتَبارُّوا، فَوَالَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَیأتینَّ عَلَیکمْ وَقْتٌ لا یجِدُ احَدُکمْ لِدینارِهِ وَلا لِدِرْهَمِهِ مَوْضِعَاً»؛

صله رحم کنید و به همدیگر نیکی نمایید قسم به خدایی که دانه را شکافت و موجودات را آفرید، برای شما عصری فرا می رسد که مردم آنچنان بی نیاز می شوند که کسی برای دینار و درهم خود جایی برای احسان و بخشش نمی یابد.[14]

حضرت اباعبداللَّه علیه السلام عضر ظهور را آن چنان زیبا و دوست داشتنی توصیف می کند که مردم به تمام نیکی ها و فضائل دست می یابند و تمام برنامه های اسلامی به طور کامل عملی شده و زشتی ها از میان می رود.

آن حضرت فرمود:

عصری که انتظارش را می کشید محقق نمی شود، تا اینکه عده ای از شما از عده دیگر به شدت متنفر شود. برخی از شما علیه برخی دیگر گواهی دهد و یکدیگر را مورد لعن و نفرین قرار دهید.

از امام حسین علیه السلام سؤال شد پس از ظهور چگونه خواهد بود، ایشان چنین پاسخ دادند:

تمام خیر و نیکی و زیبایی ها در آن زمان است. قائم ما قیام می کند و همه زشتی ها، فسادها، ناعدالتی ها، و اعمال ضد انسانی را ریشه کن می سازد.[15] در نهایت حضرت اباعبداللَّه علیه السلام از مدت حکومت مهدی علیه السلام خبر داده و فرمود:

«یمْلِک الْمَهْدِی علیه السلام تِسْعَةَ عَشَرَ سَنَةً وَاشْهُراً»؛

حکومت حضرت مهدی علیه السلام به مدت نوزده سال و چند ماه طول خواهد کشید. [16]
زندگی در عصر ظهور

از مواردی که امام حسین علیه السلام از علم و دانش بی کران خود بهره گرفت در صبح عاشورا بود. آن بزرگوار بعد از آنکه پندها، موعظه ها و اتمام حجت های خود را برای مردم بیان نمود، از رجعت دوباره خویش به دنیا خبر داد.

امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرماید:

حضرت سید الشهدا علیه السلام قبل از شهادت خود خطاب به یارانش حدیثی را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرد و فرمود:

روزی جدم به من فرمود: پسرم! تو در آینده نزدیک به سوی عراق سفر می کنی.

عراق سرزمینی است که پیامبران و جانشینان پیامبران از آنجا دیدار کرده اند. آن منطقه را عمورا می گویند.

تو در آنجا شهید خواهی شد و به همراه تو گروهی از یارانت که [از شوق شهادت و لذت ملاقات پروردگار] درد و رنج سلاح های جنگی را احساس نمی کنند، به شهادت می رسند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از نقل حدیث به تلاوت آیه ای از قرآن پرداخت که:

«قُلْنا یا نارُ بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ»؛ [17]

به آتش گفتیم که برای ابراهیم سرد و سلامت باش!

ای حسین! آتش جنگ در راه اسلام نیز برای تو و هم رزمانت سرد و سلامت خواهد بود.

امام حسین علیه السلام پس از نقل سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله از آینده جهان خبر داده و فرمود:

به خدا قسم، اگر ما را بکشند ما به حضور پیامبرمان باز می گردیم و هر قدر خدا بخواهد در آن عالم می مانیم. سپس من اولین نفری هستم که زمین شکافته می شود و به همراه امیرمؤمنان علیه السلام و همزمان با قیام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و زندگی دوباره رسول خدا صلی الله علیه و آله به جهان باز می گردم. در آن هنگام گروهی از نیروهای آسمانی که برای اولین بار به زمین نازل می شوند برای یاری من خواهند آمد.

جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و گروهی از فرشتگان نیز به همراه آنان خواهند بود.

وجود مقدس حضرت محمد صلی الله علیه و آله و پدرم علی علیه السلام و من و برادرم و تمامی افرادی را که خداوند برای آنان منت گذاشته در حالی که سوار بر مرکب هایی از نور هستند که تا آن موقع کسی نظیرش را مشاهده نکرده به زمین نازل می شوند. در آن حال حضرت محمد صلی الله علیه و آله پرچم خود را برافراشته و به همراه شمشیرش به قائم آل محمد صلی الله علیه و آله می دهد.

بعد از آن تا زمانی که خدا بخواهد ما در روی زمین زندگی خواهیم کرد در آن زمان خداوند از مسجد کوفه چشمه ای از روغن و چشمه ای از شیر و چشمه ای از آب جاری خواهد کرد.

امیرمؤمنان علی علیه السلام شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به من سپرده و مرا به سوی شرق و غرب می فرستد و هیچ دشمنی به سوی من نمی آید، مگر اینکه خونش را می ریزم و هیچ بت را رها نمی کنم، مگر اینکه آن را به آتش می کشم و سپس به سوی هند رفته و آن ناحیه را فتح خواهم کرد.

حضرت دانیال و حضرت یونس علیهما السلام به نزد امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده و می گویند: خدا و رسول خدا راست گفته اند. خداوند آن دو پیامبر را به همراه هفتاد مرد به سوی بصره می فرستد که آنان دشمنان حق را سرکوب می کنند و گروهی را خداوند مأمور می کند تا ناحیه روم را فتح کنند. سپس من تمام جنبدگان حرام گوشت را از بین می برم تا در روی زمین فقط موجودات حلال گوشت و پاکیزه در روی زمین بماند.

در آن موقع به تمام یهود و نصاری و پیروان سایر ادیان و مکاتب، اسلام را عرضه می کنم، اگر اسلام را پذیرفتند از آنان تقدیر می کنم و اگر نپذیرفتند خداوند خون آنان را خواهد ریخت.

خداوند متعال برای هریک از شیعیان ما فرشته ای را می گمارد که گرد و غبار دنیا را از صورت هایشان زدوده و با زندگی و منزلت بهشتیشان آنان را آشنا می کند.

در آن عصر در روی زمین فردی نابینا، زمینگیر و بیچاره ای باقی نمی ماند، مگر اینکه خداوند متعال به برکت ما اهل بیت علیهم السلام همه آنان را از گرفتاری های دنیوی نجات می بخشد.

برکات آسمان ها به زمین نازل می شود تا آنجایی که درختان میوه از سنگینی میوه هایشان سر به زمین می نهند. میوه های تابستان در زمستان به دست مردم می رسد و میوه های زمستان را مردم در تابستان می خورند و این مصداق آیه شریفه است:

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِّنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکنْ کذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یکسِبُونَ»؛ [18] و اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان ها و زمین را بر آنها می گشودیم ولی آنها حق را تکذیب کردند ما هم به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.

خداوند در آن عصر به شیعیان ما عنایت می کند که چیزی در روی زمین و زیر زمین بر آنان پنهان نمی ماند، تا جایی که هر کدام از شیعیان ما اگر بخواهد از دانش اهل بیت باخبر شود، آنان آنچه را که می دانند او را آگاه می سازند. [19]

******************************************

منبع : ویژگی های امام حسین (ع)، الخصائص الحسینیة،

ص: 172 , پاک نیا، عبد الکریم

*****************************************

پی نوشت ها

[1] كمال الدين، ص 317.

[2] معجم احاديث المهدى عليه السلام، ج 3، ص 366.

[3] سوره يس، آيه 29.

[4] مقتضب الاثر، ص 23.

[5] كمال الدين و تمام النعمة، ص 318.

[6] ملحقات احقاق الحق، ج 29، ص 589.

[7] معجم احاديث المهدى عليه السلام، ج 3، ص 354. موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 790.

[8] همان، ج 4، ص 37.

[9] الامامة و التبصرة، ص 115.

[10] كشف الغمه، ج 3، ص 329.

[11] معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 3، ص 352.

[12] اثبات الهداة، ج 3، ص 569.

[13] همان.

[14] كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 661.

[15] كتاب الغيبة نعمانى، ص 206.

[16] فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، ص 133.

[17] سوره انبياء، آيه 69.

[18] سوره اعراف، آيه 96.

[19] الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 848؛ بحارالانوار، ج 45، ص 80.

موضوعات: ​ مهدویت از منظر امام حسین علیه السلام, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ب.ظ ]





فضایل و مکارم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

 

حضرت عباس علیه السلام یگانه سرداری است که انسانیت در دلاوری ها، تبعیت وی از مقام ولایت و امامت و دیگر صفات برجسته اش برای او همانندی نمی شناسد. او در نبرد نینوا اراده استوار و وصف ناپذیری را از خویش بروز داد و با قلبی مطمئن و آرام و عزمی استوار و پولادین، سپاه خصم دون صفت را در موجی از بیم و هراس فرو برد و آنان را در میدان رزم دچار هزیمت ساخت. حضرت عباس علیه السلام علاوه بر سلحشوری شگفت آور، نمونه کاملی از خصال و مکارم عالی را در نهاد نورانی خود به شکوفایی رسانده بود و اگر کربلا را منظومه ای منور تصور کنیم که خورشید پرتوافشان آن حضرت امام حسین علیه السلام است، او در این مجموعه چون ماه می درخشد.

در حماسة پرشور کربلا و قیام نینوا، ارجمندانی که به یاری حضرت امام حسین علیه السلام آمدند و به قلب سفاکان و شقاوت پیشگان هجوم بردند، هدف و کار خویش را در صیانت از ارزش های الهی و ارادت نسبت به خاندان طهارت به نیکی می شناختند و انسان هایی آگاه و با بصیرت و خودساخته بودند، چنانکه حضرت اباعبدالله فرمودند: من اصحابی باوفاتر و خاندانی نیکوتر و پیوندجوتر از اهل بیت خود نمی شناسم[1] و در سخنی دیگر می فرمایند: سوگند به خداوند آنها را آزمودم و محکم و باصلابتشان دیدم.[2]

امام آنان را این گونه تکریم فرموده اند: قوموا یا ایها الکرام الی الموت؛[3] ای بزرگواران و افراد بزرگ منش! برای استقبال از مرگ باعزت قیام کنید. و بعد از اقامه نماز ظهر عاشورا به حامیان صادق و مخلص خود این گونه نوید داد: ای انسان های گرامی و کریم! اینک در های بهشت برین به روی شما گشوده شده است.[4]

در واقع رزم آوران دشت طف، روح و روان و دل و ذهن خویش را به ایمان و تقوا و غیرت و حمیّت آراسته بودند و با چنین سابقه نورانی و درخشانی در رکاب امام و پیشوای خویش با جانفشانی، احقاق حق کردند و بساط رژیم تبهکار اموی را برچیدند. از این رو می توان آنان را مصداق این آیه شریفه دانست که: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُم یَحْزَنُونَ. أُوْلَئِکَ أَصحَابُ الجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُون»[5]. اینان با ایمان به خدای خود حرکت کردند و پروردگار بر هدایتشان افزود و جنت را مکانشان گردانید و بدین گونه تاریخ بر صفحه ای سیمین و با خطی زرین، این حماسه شکوهمند را برای همة شاهدان آینده ثبت و ضبط کرد.[6]

آنان در حالی چنین حماسه ای را آفریدند که عده ای با ادعای خیرخواهی و مصلحت اندیشی، حضرت را از حضور در صحنه های کربلا منع و به آن وجود مقدس توصیه می کردند اصحاب و خاندانش را دراین سفر خوفناک با خود نبرد.[7]

از سوی دیگر، اسلام ناب محمدی دچار انواع بدعت ها و تحریف ها شده و حاکمانی ستمگر و فاسد با هدف ترویج سلطنت موروثی و قدرت قومی روی کار آمده بودند، به حدی که امام حسین علیه السلام از این وضع نگران شد و فرمود: «وَ عَلَی الإِسلَامِ السَّلَامُ إِذ قَد بُلِیَتِ الأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثلِ یَزِید؛[8] اینک باید فاتحة اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایی مثل یزید دچار شده اند.
سردار ستوده خصال

حضرت عباس علیه السلام یگانه سرداری است که انسانیت در دلاوری ها، تبعیت وی از مقام ولایت و امامت و دیگر صفات برجسته اش برای او همانندی نمی شناسد. او در نبرد نینوا اراده استوار و وصف ناپذیری را از خویش بروز داد و با قلبی مطمئن و آرام و عزمی استوار و پولادین، سپاه خصم دون صفت را در موجی از بیم و هراس فرو برد و آنان را در میدان رزم دچار هزیمت ساخت. او علاوه بر سلحشوری شگفت آور، نمونه کاملی از خصال و مکارم عالی را در نهاد نورانی خود به شکوفایی رسانده بود و اگر کربلا را منظومه ای منور تصور کنیم که خورشید پرتوافشان آن حضرت امام حسین علیه السلام است، او در این مجموعه چون ماه می درخشد.
شرافت نسبی

در میان فرزندان ائمه معصومین علیه السلام، امامزادگان و علویان، حسب و نسبی والاتر و فروزنده تر از نسب آن حضرت در شجره های خاندان های طالبیان وجود ندارد. عباس از بطن بنی هاشم و خاندان عترتی برخاسته است که از جلالت قدر و منزلتی فوق العاده برخوردارند. والد معظمش امیرمؤمنان علیه السلام، وصی رسول خدا، اولین ایمان آورنده به پروردگار در جهان اسلام و مصدق رسول او و همسر دخت نبی اکرم صلی الله علیه و آله است که جهان اسلام، مورخان و محدثان به اجماع او را بعد از خاتم رسولان الهی داناترین، فرزانه ترین و بافضیلت ترین فرد می دانند. عباس را همین افتخار بس که برخاسته از درخت ولایت و برادر دو سبط نبی اکرم صلی الله علیه و آله است.[9]

مادر گرامی او فاطمه دخت حزام بن خالد، معروف به ام البنین سلام الله علیها است. «حزام» از استوانه های شرافت در میان قبایل عرب به شمار می رفت و در سخاوت، مهمان نوازی، دلیری و رادمردی شهرت داشت. دختر او ام البنین بانویی بافضیلت، فداکار و شجاع بود و این لیاقت را به دست آورد تا بین سال های ۲۰ تا ۲۵ هجری به عقد و ازدواج حضرت علی علیه السلام درآید، ولی وقتی به خانه امیرمؤمنان علیه السلام آمد، مادر دومی برای فرزندان زهرای اطهر بود و آنان را بر اولاد خویش مقدم می داشت.

این بانو از آنچنان بصیرت و معرفتی برخوردار بود که وقتی خبر شهادت چهار فرزندش در مدینه به او رسید، به مسجد النبی آمد و به بشر بن جذام که گزارش شهیدان کربلا را ارائه می کرد گفت: از امام حسین علیه السلام برایم بگو. همه فرزندانم و آنچه در زیر آسمان کبود است فدای آن حضرت باد.[10]
طلوع تابناک ماه بنی هاشم

حضرت عباس علیه السلام در چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. حضرت علی علیه السلام برای او نام عباس را برگزید که به معنای شیر بیشه است. نیز اگر آن را صیغه مبالغه عبس تلقی کنیم، عباس یعنی دَرهم گرفته و خشمگین، زیرا او در برابر ناروایی ها و کژی ها برافروخته می شد. به راستی که این نام بسیار بامسمّی بود، زیرا خداوند به عباس بن علی علیه السلام صولت و ابهت بسیار عطا کرد تا در کربلا به مصاف با خلافکاران و جرثومه های فساد برود. گویا حضرت علی علیه السلام از ورای پرده های غیب، سلحشوری فرزند را در عرصه پیکار دریافته بود و می دانست که او یکی از قهرمانان جهان اسلام خواهد شد، لذا او را عباس نامید زیرا وقتی خلافی می دید پرآژنگ می گردید و در مقابل نیکی ها چهره می گشود.[11]

به حضرت عباس علیه السلام کنیه هایی هم داده بودند. به او ابوالفضل علیه السلام می گفتند، زیرا ضمن آنکه از فضایلی آسمانی برخوردار بود، فرزندی به نام فضل نیز داشت.[12] علمدار کربلا را پسری است به نام قاسم، از این جهت به او کنیة ابوالقاسم هم داده بودند. چون قامتی بلند و سیمایی جذاب و درخشان داشت قمر بنی هاشم هم لقب گرفت.[13]
اسوه راستین ایثارگری

ابوالفضل علیه السلام بر اثر فداکاری و خلق شایسته در پیشگاه خداوند متعال مقامی والا و ارجمند دارد و توسل به چنین شخصیت شایسته ای موجب روا گردیدن حاجت ها و برطرف شدن گرفتاری هاست، از این رو عباس علیه السلام را باب الحوائج نیز نامیده اند.[14]

آن حضرت نه تنها به تمام امتیازات شهیدان نائل گردید، بلکه از برجستگان و سرافرازان شهداست. در روایاتی که از ائمه علیه السلام رسیده و نیز در متون زیارتی به این ویژگی آن حضرت اشاره شده است، به همین دلیل از او به عنوان شهید ممتاز و شهید سرافراز یاد می شود.[15]

آن وجود مبارک در تمام تلاش های خود از جمله عبادت و اخلاق و رفتار و موضع گیری ها مطیع امر خداوند بود و در جهت رضای حق گام برمی داشت. هم عبد خدا بود و هم صالح و خالص، بدین جهت امام صادق علیه السلام در زیارتی از او به عنوان عبد صالح یاد می کنند.[16]

منصب سقایی و آب رسانی به تشنگان از ارجمندترین و پسندیده ترین رفتارهای اسلامی است. در وقایع کربلا، دشمن با نهایت شقاوت و بی رحمی، امام و همراهان و خانواده اش را در محاصرة شدید آب قرار داد. از آن پس از کارهای مهم حضرت عباس علیه السلام آب رسانی به تشنه کامان کربلا بود. بدین جهت او را با عنوان ابوالقربه و سقای تشنگان می شناسند.

در منابع روایی و تاریخی بعد از گزارش آب رساندن او به خیمه گاه این روایت آمده است: و لذلک سمی العباس علیه السلام السقاء: از این روی عباس به عنوان سقا نامیده شد.[17]

به عباس قائدُ الجیش نیز می گویند، زیرا فرمانروا و سپهسالار لشکر امام حسین علیه السلام در سرزمین طف بود. اختصاص یافتن چنین منصبی به ابوالفضل از شجاعت، تدبیر، فراست، ایمان، ارادة راسخ، ایثارگری و قوت قلب او حکایت دارد.[18]

در برخی تعابیر از جمله در زیارت ناحیة مقدسه از ابوالفضل علیه السلام به عنوان حامی و محامی نام برده اند، زیرا او با تمام وجود به حمایت از امام عصر خود پرداخت و نیز در سفر کربلا از زنان و کودکان حمایت کرد.[19]
دفاع خالصة علمدار عاشورا

دفاع خالصانة حضرت ابوالفضل علیه السلام و جانبازی صادقانه اش در رکاب حضرت امام حسین علیه السلام و فدا کردن تمام هستی خود در راه حق و اعتلای ارزش های الهی، لقب دیگری را برای او به ارمغان آورد و آن فادی بود، زیرا فداکاری را به آخرین حد و مرز خود رساند.[20]

آن حضرت آنچه را که داشت در طبق اخلاص نهاد و به پیشگاه پروردگار تقدیم کرد. امان نامه های دشمن را زیر پا نهاد و استوار و ثابت قدم، مطیع امام حسین علیه السلام بود. با اینکه تشنگی بر او غلبه کرده بود، در کنار شریعة فرات حتی قطره ای آب ننوشید، زیرا برادرش تشنه بود و در این زمینه دیگران را برخود مقدم داشت. سه برادر را جلوتر از خود به میدان رزم فرستاد که هر سه شهید شدند. طبق برخی از روایات دو پسرش عبدالله و محمد نیز که نوجوان بودند در میدان نبرد به افتخار شهادت نایل شدند. قبل از شهادت، دو دست خود را در راه خدا تقدیم کرد و به راستی مصداق این آیة قرآن است: «وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛[21] این ویژگی ها موجب گردید که به عباس لقب مؤثر (ایثارگر) بدهند.[22]

در نبرد عاشورا پرچم حسینی دراختیار عباس علیه السلام بود. علمداری از موقعیت و اهمیت خاصی برخوردار بود و سرنگونی آن نشانه شکست قوا و موجب خرد شدن روحیه رزمندگان بود. او تا زمانی که دست در بدن داشت، پرچم امام حسین علیه السلام را برافراشته نگاه داشت، به همین دلیل حامل اللواء بود و حتی بنا بر برخی از روایات همچون عمویش جعفر طیار با کمک دو بازوی بریده اش، پرچم را به سینة خود چسباند و اقتدار مرکز فرماندهی قوا را با این کار حفظ کرد و موقعی که او بر اثر ضربتی آهنین از مرکب خویش بر زمین افتاد، پرچم نیز سقوط کرد.[23]

عباس را ظَهْرُ الولایه (پشت ولایت) نیز گفته اند، زیرا آن سردار نینوا در دفاع از حریم ولایت چون ستونی محکم و استوار ایستادگی و تا آخرین لحظات حیات از آرمان های حسینی پشتیبانی کرد، از این رو، وقتی حضرت ابوالفضل علیه السلام به شهادت رسید، امام حسین علیه السلام بر بالین او آمد و فرمود: «الانَ إِنکَسَرَ ظَهری وَقَلَّت حِیلَتی؛[24] اکنون کمرم شکست و از چاره اندیشی ام کاسته شد.

همچنین امام هادی علیه السلام در زیارت ناحیة مقدسه این تندیس فداکاری را «الواقی» یعنی نگهبان معرفی کرد. حراست او از کاروان کربلا به اندازه ای بود که خواب را از چشمان خصم ربوده و استراحت و امنیت را از آنان گرفته بود، ولی اهل بیت امام حسین علیه السلام در پرتو ارادة پولادین ابوالفضل علیه السلام آرامش داشتند. در روز عاشورا، این دلاور هاشمی سوار بر مرکب خویش در اطراف خیام حرم به هر سو نگاه می کرد و مراقب بود که امویان جلو نیایند.[25]

حضرت عباس علیه السلام برای عملی کردن مقاصد مقدس حضرت امام حسین علیه السلام از هیچ فداکاری و تلاشی دریغ نکرد. حضورش در تمام صحنه ها و وقایع خلاقانه و مؤثر بود و هرگونه اهمال، بی تفاوتی و بهانه جویی را آفتی بزرگ برای این منظور تلقی می کرد. از این جهت است که امام هادی علیه السلام لقب ساعی را به او می دهد و امام صادق علیه السلام خطاب به ایشان می فرماید: «اشهد أنکّ لم تهُنِ ولم تنکل: گواهی می دهم که تو در راه دین و دفاع از امام برحق از خود سستی نشان ندادی و توقف و درنگی نداشتی.»[26]

در زیارت نامه ای که مختص حضرت عباس علیه السلام است و معمولاً در اعیاد فطر و قربان خوانده می شود این عبارت مندرج است: «السَّلامُ عَلَیکَ أَیهَا العَبدُ الصَّالِحُ وَ الصِّدِّیقُ الْمُوَاسِی: درود بر تو ای بندة صالح و صدیق و فداکار». لفظ صدیق در این بند از زیارت اشاره به مبالغه در صدق و صداقت است و به کار بردن چنین لقبی برای این حماسه ساز کربلا بیانگر نهایت خلوص، درستی فکر، راستی در روش و منش و در تمام ابعاد زندگی است. در واژة صدق، حقانیت، کمال و اخلاص نیز نهفته است.[27]

عباس بن علی علیه السلام به تمام معنا دلاوری وارسته بود. او دلبستگی خود را به دنیا و جلوه های آن از بین برده بود تا بتواند به امام حسین علیه السلام دل ببندد و تمام هستی خود را در پیشگاه او تقدیم کند.[28] ارتباط تنگاتنگ او با برادر بزرگوارش فراتر از روابط خویشاوندی بود. شیفتگی وی نسبت به امام حسین علیه السلام به گونه ای بود که خود را محو او کرده بود. به همین دلیل حضرت حجت«عج» در زیارت ناحیه، او را مواسی لقب داده است. این لفظ با مؤاسات از یک خانواده و به معنی بریدن و انقطاع است و شدت دلبستگی به چیزی یا کسی را می رساند که تمام تعلقات دیگر را در پای آن ذبح کرده است.[29]

در منابع تاریخی و روایی، حضرت علی علیه السلام به اسدالله الغالب معروف است. همچنین حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام شیر بیشه شجاعت در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. حضرت ابوالفضل علیه السلام هم چون شیری نیرومند حیله های روباهان و سبعیت گرگ های دشمن را خنثی می کرد و وقتی به صف جنایتکاران یورش می برد، چندین نفر را در یورش های حیدری خود به خاک ذلت می افکند. او از مشاهدة دشمن هراسی به دل راه نمی داد. این ویژگی باعث گردید تا عباس را ضیغم یا ضرغام بخوانند که به معنای شیر ژیان و چابک است.[30]
رشادتی شگفت و بی نظیر

علقمه نام نهری است که از رودخانة فرات منشعب می شود و چون ابن علقمی قمی وزیر معتصم عباسی آن را حفر کرد، آن را با این عنوان می خوانند. برخی گفته اند چون در اطراف آن گیاهانی به نام سدر می روید به نهر علقمه معروف شده است.

حضرت ابوالفضل علیه السلام در کنار این نهر خروشان، نهایت شجاعت و رشادت خود را بروز داد و آن فداکاری بزرگ، شگفت آور و فراموش نشدنی در تاریخ تشیع را به ثبت رساند. از این جهت او را بطل العلقمی یا دلاور علقمه نامیده اند.[31] محقق بزرگ شیخ عبدالواحد مظفر کتابی در سه مجلد در شأن و منزلت حضرت عباس علیه السلام به نگارش درآورد و آن را البطل العلقمی نامید که بالغ بر 1200 صفحه است.

آن دلیرمرد میدان کربلا در برآوردن حاجات افراد نیازمند و گرفتار صبر و درنگ را جایز نمی دانست و بسیار مصرّ بود تا تقاضای اشخاص هر چه زودتر برآورده شود، به همین دلیل منزل او مورد مراجعه حاجتمندان زیادی بود. بعد از شهادت آن حضرت نیز شیفتگان ایشان دست توسل به سویش دراز می کنند و از آن وجود مقدس قضای حوائج خود را خواستارند و اطمینان دارند اگر با نیتی پاک به روح مطهرش متوسل شوند، مشکل آنان مرتفع می شود، با توجه به این توضیحات، یکی از القاب آن شخصیت بزرگ مستعجل است.[32]

آن سلحشور نامدار علوی را ابوالشّاره هم نامیده اند و در توضیح آن می گویند این وجود بزرگوار علاوه بر خصال باطنی و سیرت پسندیده از زیبایی ظاهر و سیمای پر جاذبه ای برخوردار بوده است. برخی گفته اند این لفظ اشاره به این حقیقت دارد که اگر افرادی به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام کاری را شروع کنند، ولی مسیری خلاف و پرآفت را طی کنند و در انجام نذر و شروطی که متعهد شده اند مسامحه بورزند، به مکافات و جزای بدعهدی خود گرفتار می شوند، زیرا ایشان از بدعهدی و ناپاکی خشمگین می شود. بسیار دیده شده افرادی که به میثاق خود با حضرت عباس علیه السلام عمل نکرده اند، اموراتشان به مراحل خطرناکی منتهی شده است. به همین دلیل افرادی که از وجود مبارکش تبرک می جویند باید با نیت پاک و پایبندی به تعهدات خود به آن روح مطهر روی آورند.[33]

در روز عاشورا حضرت ابوالفضل علیه السلام در حالی که با مشک آب عازم خیمه های اهل حرم بود، ناگهان دو دستش توسط اشرار اموی قطع شدند و به درجة شهادت نائل آمد. چنین افتخاری موجب گردید که به ابوالفضل علیه السلام لقب طیار نیز بدهند، عنوانی که قبلاً به عموی او حضرت جعفربن ابی طالب علیه السلام داده شده بود، زیرا در یکی از غزوات دو دستش از تن جدا شد و به شهادت رسید.[34]

اعراب به بالاترین ردة فرماندهی سپاه که حُسن تدبیر و دلیری از خود نشان می دهند، کبش الکتیبه می گویند. حضرت ابوالفضل علیه السلام نیز با رشادتی بی مانند و در منصب سپهسالاری نیروهای تحت امر خود را برای مصاف با خصم دون صفت سازماندهی کرد. او فرماندهی فداکار بود که در حمایت بی دریغ از لشکر امام حسین علیه السلام استواری نشان داد و چون صاعقه ای هولناک بر دشمنان و اهل باطل فرود آمد و این لقب به او اختصاص پیدا کرد.[35]

هر شخصیت بزرگی دربانی دارد که مردم به واسطة او با آن بزرگوار ارتباط برقرار می کنند، چنانکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله در شأن علی علیه السلام فرمود: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبَاب؛[36] من شهر علم هستم و علی علیه السلام در آن است. کسی که می خواهد به این شهر وارد شود باید از در وارد گردد.

حضرت عباس علیه السلام فرزند علی علیه السلام نیز در حیات و ممات دربان امام حسین علیه السلام بود و هرگز آن فروغ امامت وساطت عباس را رد نمی کرد و باب الحوائج بودن ابوالفضل ناظر بر این نکته است.[37]

از قول علامه طباطبایی گفته اند که استادم عارف بزرگ مرحوم آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی فرمود: در هنگام کشف بر من آشکار گردید که وجود مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام مظهر رحمت الهی است و باب آن حضرت، سقای کربلا، سرحلقة ارباب وفا، باب الحوائج ابوالفضل العباس علیه السلام است. با توجه به این توضیحات به خوبی مشخص می شود که چرا عباس بن علی علیه السلام را باب الحسین علیه السلام نامیده اند.[38]

همچنین طبق نقل مورخان در یکی از روزهای جنگ صفین، عباس علیه السلام از پدر اذن گرفت تا به نبرد با دشمنان برود. پدر پذیرفت و فرزند نوجوان خود را با نقاب و به عنوان رزمنده ای ناشناس به میدان جنگ فرستاد. حضرت ابوالفضل علیه السلام در عرصه رزم حرکت های پرصلابتی از خود بروز داد به نحوی که مشاوران نظامی معاویه از جولان های این جوان سلحشور دچرا هراس شدند و نتوانستند در مورد فرستادن هماورد او به میدان تصمیم بگیرند. یکی از سرداران اموی فرزندانش را به عرصة رزم اعزام کرد تا حملات این نوجوان را دفع کنند، ولی تمام هفت فرزندش به دست این دلاور علوی به هلاکت رسیدند و خود نیز هنگامی که خواست به عباس علیه السلام حمله کند، با شمشیر آن سردار وارسته دو نیم شد. همگان از دلاوری و شجاعت عباس علیه السلام شگفت زده شدند. پس با فراخوانی پدر به قرارگاه پدر بازگشت. امیرمؤمنان به استقبالش رفت و نقاب از چهره اش کنار زد و جبین فرزند را غرقه بوسه ساخت و حاضران تازه متوجه شدند که او قمر بنی هاشم است.[39]

عباس علیه السلام در هیچ شرایطی خود را بر وجود امام حسین علیه السلام مقدم نمی دانست و اصولاً عظمت و صلابت عباس علیه السلام به برکت تابش نور مقدس سومین خورشید امامت بود. عباس علیه السلام در سفر کربلا از مدینه تا نینوا لحظه ای از امام حسین علیه السلام جدا نشد و دوشادوش امام در پیشاپیش کاروان حسینی حرکت کرد.

عبدالله بن ابی محل بن حزام، برادرزادة ام البنین سلام الله علیها نزد ابن زیاد به شفاعت برخاست و گفت عمه زاده هایم به نینوا آمده اند. اگر مصلحت می دانی برایشان امان نامه ای صادر کن. فرزند زیاد پذیرفت. عبدالله که به تصور خود خدمت مهمی به خویشاوندان خود کرده بود، از آن امان نامه استفاده کرد تا ایشان را از معرکه نبرد عاشورا و همراهی با امام حسین علیه السلام نجات دهد. غلام عبدالله آن امان نامه را به کربلا آورد و به پسران ام البنین سلام الله علیها نشان داد. حضرت عباس علیه السلام همصدا با برادران گفت: لعنت خداوند بر تو و امان نامه ات باد. به ما امان می دهید، ولی به فرزند رسول اکرم صلی الله علیه و آله امان نمی دهید.[40]
مقام حضرت عباس علیه السلام در فرمایش ائمه هدی علیهم السلام

یکی از شواهدی که خصال و مقام حضرت ابوالفضل علیه السلام را به اثبات می رساند، فرمودة معصومین علیه السلام، آن وجودهای مقدسی که به ضمائر و اسرار بندگان واقف هستند، در بارة ایشان است.

بنا به فرمودة حضرت علی علیه السلام، حضرت عباس علیه السلام در پیشگاه خداوند مقام بسیار ارجمندی دارد. خداوند به جای دو دستش که در عاشورا فدا کرد، دو بال به او می دهد و او همچون جعفر طیار در فضای بهشت همراه فرشتگان پرواز می کند.[41]

چون حضرت علی علیه السلام در بستر شهادت قرار گرفت، عباس علیه السلام را فراخواند و او را به سینة خود چسباند و فرمود: «ولدی و سنقر عینی بک فی یوم القیامه؛[42] به زودی در روز قیامت و سرای جاوید دیدگانم به وجود تو روشن می شود.

حضرت امام حسین علیه السلام بارها و در مناسبت های گوناگون در شأن عباس علیه السلام گوهرافشانی فرموده است، از جمله در عصر عاشورا خطاب به عباس علیه السلام فرمود: یا عباس ارکب بنفسی یا اخی. جیتی تلقاهم فتقول لهم مالکم: ای عباس، برادرم، جانم فدایت باد. بر مرکب خود سوار شو و برو ببین آنان (دشمنان) را چه شده و چرا چنین می کنند؟[43]

در این عبارت، امام حسین علیه السلام با تعبیری عالی عواطف خود را نسبت به عباس علیه السلام ابراز می دارد و در واقع مقامش را می ستاید.

پی نوشت ها

[1] تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، طبع بیروت، ۱۴۰۶ ق، ج ۳، ص ۳۱۵، الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت داراحیاء التراث، ح ۲، ص ۵۵۹، شیخ عبدالله بحرانی، قم، مدرسه الامام المهدی، ص ۲۴۳.

[2] مقتل مقرم، عبدالرزاق مقرم، قم، بصیرتی، ص ۲۶۲.

[3] مقتل الحسین، خوارزمی، قم، مکتبه المفید، ج ۲، ص ۹.

[4] مقتل مقرم، ص ۲۹۷.

[5] احقاف، ۱۳ و ۱۴.

[6] اسوه های عاشورا، محمدعلی قطب، ترجمه افتخارزاده، مقدمه امام موسی صدر، ص ۱۰.

[7] از جمله این ناصحان مصلحت اندیش محمد حنفیه، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر و فرزدق بودند. نک: بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹، مقتل خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۸، شیرالاحزان، ابن نما حلّی، ص ۲۰، انساب الاشراف بلاذری، ج ۳، ص ۱۶۳، کامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۷۵.

[8] بحارالانوار الجامعه لذر الاخبار الاطهار، علامه محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۴، ص ۳۲۶.

[9] زندگانی حضرت ابوالفضل عباس، باقر شریف قرشی، ترجمه سیدحسن اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص ۲۴.

[10] تنقیح المثال، علامه مامقانی، تهران، انتشارات جهان، بی تا، ج ۲، ص ۱۲۸، الفصول المهمه فی معرفه الائمه، ابن صباغ مالکی، نجف، مطبعه عدل، ۱۳۰۳ هـ ق، ص ۱۲۵، ابصارالعین فی انصار الحسین، مرحوم محمد سماوی، قم، نوید اسلام، ۱۳۶۹، ص ۹۱ـ۹۰.

[11] انوار نعمانیه، سیدنعمت الله جزایری، ج اول، ص ۱۲۴، خصائص العباسیه، محمدابراهیم کرباسی، ص ۹۶.

[12] تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸.

[13] بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۹.

[14] خصائص العباسیه، ص ۱۰۵، تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۱۵.

[15] تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸، مقتل الحسین، مقدم، ص ۳۹۸.

[16] مستدرک الوسایل، محدث نوری، قم، آل البیت، ۱۴۰۷ هـ ق، ج ۲، ص ۶۳۵.

[17] خصائص العباسیه، ص ۱۰۱ـ۹۹، معالی السبهلین، ج ۱، ص ۴۴۱ و ۴۵۲.

[18] پرچمدار نینوا، محمد محمدی اشتهاردی، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم، ص ۷۶، ۱۳۷۸.

[19] زندگی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، باقر شریف قرشی، ص ۲۶، مأخذ قبل، ص ۷۷ـ۷۶.

[20] تذکره الشهداء، ملا حبیب الله شریف کاشانی، ص ۲۷۰، اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج ۱، ص ۶۲.

[21] حشر، ۹.

[22] اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳، ح ۱، ص ۶۱۰.

[23] معالی السبطین، ج اول، ص ۴۴۰.

[24] نفس المهموم، شیخ عباس قمی، تهران، اسلامیه، ۱۳۵۲، ص ۱۷۹.

[25] پرچمدار نینوا، ص ۸۲، مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس علیه السلام در روز عرفه.

[26] اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۰۸، کمل الزیارات، ابن قولویه، نجف، مطبعه مرتضویه، ۱۳۵۶، ص ۲۰۸.

[27] برگرفته از زیارت حضرت عباس در روز عید فطر و قربان (مفاتیح الجنان).

[28] پرچمدار نینوا، ص ۸۳.

[29] پرچمدار کربلا، ص ۷۷.

[30] پرچمدار نینوا، ص ۷۸.

[31] ابوالفضل پرچمدار کربلا، صص ۶۹ـ۶۸.

[32] همان مأخذ، صص ۷۱ـ۶۹.

[33] همان منبع، صص ۷۳ـ۷۱.

[34] خصائص العباسیه، صص ۱۰۳ـ۱۰۲، العوالم، ص ۳۴۹، خصال صدوق، ص ۶۸.

[35] ابوالفضل پرچمدار کربلا، بدرالدین نصیری، تهران، محمدی، ۱۳۵۴، صص ۷۶ـ۷۴.

[36] المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶، ج ۳، ص ۱۲۶.

[37] پرچمدار نینوا، صص ۸۶ـ۸۵.

[38] چهرة درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام، علی ربانی خلخالی، ج ۱، صص ۱۴۸ـ۱۴۷.

[39] معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۳۸، کبریت الاحمر، ج ۳، ص ۲۴.

[40] الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۲۸۴، وقفه الطف، لوط بن یحیی ازدی (ابی مخنف) تحقیق: محمدهادی یوسفی، قم،

[41] العباس، سید عبدالرزاق مقدم، ص ۷۵.

[42] معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۵۴.

[43] موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام، قم، دارالمعروف، ۱۴۱۵ هـ ق، ص ۳۹۱.

********************************

منبع : ماهنامه پاسدار اسلام

شماره 393، صفحه 10

اصفهانی، عبدالله سلحشوران عاشورا، فداکاران وارسته

موضوعات: فضایل و مکارم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ب.ظ ]




اللهم عجل لولیک الفرج..

موضوعات: جمعه یعنی .....  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ب.ظ ]




موضوعات: مادر چهار شهید  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ب.ظ ]




شش گناهان با زیارت امام حسین (علیه السلام)


************************************************************

مرحوم ایت الله میرزا جواد تبریزی

بسمه تعالى: سیّدالشهداء امام حسین‏ علیه‏السلام هرچه داشت در راه خدا و خداوند متعال در مقابل آن همه ایثار که بقاء دین و احیاء سنّت رسول گرامى اسلام‏صلى الله وعلیه وآله مرهون اوست به زائرین و عزاداران و گریه کنندگان بر سیّد الشهداء عنایتى فرموده است.
امام صادق‏ علیه‏السلام به فضیل فرمود: »تَجْلِسُونَ وَتُحَدِّثُونَ؟ فَقالَ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِداکَ، قالَ: إِنَّ تِلْکَ الْمَجالِسَ اُحِبُّها فَاَحْیُوا أَمْرَنا یا فُضَیْلُ، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ اَحْیى أَمْرَنا یا فُضَیْلُ مَنْ ذَکَرَنا أَوْ ذُکِرْنا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَناحِ الذُبابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَلَو کانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ؛ آیا مجالس عزا بر پا مى‏کنید و از اهل بیت‏علیهم‏السلام و آنچه بر آنان گذشته است صحبت مى‏کنید؟ فضیل گفت: آرى قربانت گردم، امام فرمود: این گونه مجالس را دوست دارم پس امر ما را زنده گردانید که هرکس امر ما را زنده کند مورد لطف و مرحمت خدا قرار مى‏گیرد. اى فضیل! هرکس از ما یاد کند یا نزد او از ما یاد کنند و به اندازه بال مگسى اشک بریزد، خدا گناهانش را مى‏آمرزد اگر چه بیش از کف دریا باشد«.[1]

[1] »حدّثنی محمّد بن الحسن بن الولید، عن محمّد بن الحسن الصّفّار، عن الحسن بن موسى الخشّاب، عن بعض رجاله، عن أبی عبداللَّه‏علیه‏السلام قال: إنّ زائر الحسین جعل ذنوبه جسراً على باب داره ثمّ یعبّرها، کما یخلف أحدکم الجسر ورأ إذا عبر؛ محمّد بن الحسن بن الولید، از محمّد بن حسن الصّفار، از حسن موسى الخشّاب، از برخى رجالش، از حضرت ابى عبداللَّه‏علیه‏السلام حضرت فرمودند:
زائر حسین‏علیه‏السلام گناهانش را پلى در درب خانه‏اش قرار داده که از آن عبور مى‏کند همان طورى که یکى از شما وقتى از پل عبور نمودید آن را عقب سر مى‏گذارید.
یعنى زیارت سیّدالشهداءعلیه‏السلام سبب مى‏شود که گناهان محو و زائل گردند

موضوعات: ​شش گناهان با زیارت امام حسین (علیه السلام), سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 07:19:00 ب.ظ ]




زیارت کربلا در شب جمعه چه فضیلتی دارد؟

 

امان من النار لزوار الحسین علیه السلام لیله الجمعه.

 سلیمان اعمش گفت: من در کوفه همسایه ای داشتم که گاهی شب ها نزدش می رفتم وبا هم صحبت و اختلاط می کردیم، یک شب در میان صحبت ها اتفاقاً صحبت ازکربلا پیش آمد، من از او سؤال کردم که عقیده تو درباره ی زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام چیست؟
او گفت: زیارت حسین علیه السلام بدعت است و هر بدعتی گمراهی و ضلالت است و فرجام گمراهی نیز آتش جهنم است.
من خیلی ناراحت و خشمگین شدم و از نزد او برخاستم و با خود گفتم، وقتی سحر شد نزدش می روم و شمه ای از فضائل حضرت سیدالشهدا علیه السلام را برای او نقل می کنم و اگر او برعناد و انکارش اصرار ورزید، او را می کشم.
سلیمان گفت: وقتی که سحر شد، پشت در خانه اش آمدم و در را زدم ،همسرش پشت در آمد، شوهرش را خواستم، زن گفت: از اول شب به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام رفته است. تعجب کنان از او خداحافظی کردم و به طرف کربلا رهسپار شدم با خود گفتم، اولاً زیارتی می کنم و ثانیاً دوستم را ببینم، وقتی که وارد حرم مطهر شدم دیدم، همسایه ام سربه سجده گذاشته است و پیوسته گریه می کند و از خدا طلب استغفار و توبه می کند! بعد از مدت زیادی سر از سجده برداشت و مرا دید، نزد او رفتم دیدم حالش منقلب است پس به او گفتم: ای مرد! تو دیروز می گفتی زیارت امام حسین علیه السلام بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و فرجام گمراهی آتش دوزخ است، اما امروز می بینم برای زیارت آمدی.
گفت: ای سلیمان! مرا سرزنش نکن، زیرا من قائل به امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام نبودم تا اینکه امشب خوابم برد، و خوابی دیدم که به وحشت افتادم، گفتم :چه خوابی دیدی؟
گفت: در عالم خواب دیدم مردی جلیل القدر که نمی توانم وصف جمال و جلال را بیان کنم، اطراف او را جمعیتی احاطه کرده بودند و در جلوی او سواری بود و آن سوار تاجی برسرداشت و آن تاج دارای چهار رکن بود، و بر هر رکنی گوهری درخشنده نصب شده بود که تا مسافت ها راه را روشن می نمود.
به یکی ازخدمتگزاران آن حضرت گفتم: این آقا کیست؟
گفت: حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند.
گفتم: آنکه درپیش روی اوست کیست؟
گفت: آقا امیرالمومنین علیه السلام وصی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند.
بعد نگاه کردم دیدم، ناقه ای از نور پیدا شد و برآن ناقه هودجی از نور بود و ناقه در میان زمین و آسمان پرواز می کرد.
پرسیدم: این ناقه ازکیست؟
گفت: ازحضرت خدیجه کبری سلام الله علیها و حضرت فاطمه سلام الله علیها است.
پرسیدم: این جوان کیست؟
گفت: حضرت امام حسن علیه السلام هستند و همه ی آن ها برای زیارت مظلوم کربلا حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین علیه السلام می روند.
در این هنگام متوجه هودجی شدم و دیدم نوشته هایی از طرف آن برزمین پخش می شود، پرسیدم: این ها چیست؟
گفت: در این ها نوشته شده :
امان من النار لزوار الحسین علیه السلام لیله الجمعه.
کسانی که در شب جمعه بر زیارت امام حسین علیه السلام می آیند از آتش جهنم درامان هستند.
من می خواستم یکی از آن ها بردارم، او گفت: تو می گفتی زیارت امام حسین علیه السلام بدعت است، این نوشته بدست تو نمی رسد مگر آن که با اعتقاد به فضیلت و شرافت به آن حضرت علیه السلام، ایشان را زیارت کنی.
باحالت جزع و گریه و ترس و وحشت از خواب بیدار شدم و درهمان ساعت به زیارت حضرت سیدالشهدااباعبدالله الحسین علیه السلام مشرف شدم، وتوبه کردم. ای سلیمان! به خدا سوگند! من ازقبر امام حسین علیه السلام جدا نمی شوم تا روح از بدنم جدا شود.

کرامات الحسینیه، ج2، ص152 . ترجمه دارالسلام نوری،ج1، ص

موضوعات: ​زیارت کربلا در شب جمعه چه فضیلتی دارد؟, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 07:17:00 ب.ظ ]




موضوعات: بیاید باز هم بیاد شهدا ......  لینک ثابت
 [ 07:09:00 ب.ظ ]




موضوعات: کربلا, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 07:04:00 ب.ظ ]




صلوات

 

 

صلوات، بهترین داروی معنوی است .

موضوعات: صلوات  لینک ثابت
 [ 06:42:00 ب.ظ ]





دیدن بهشت با صلوات

 

حضرت محمد (ص) فرمودند:

 هر کس هر روز هزار صلوات بر من بفرستد

از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند

موضوعات: دیدن بهشت با صلوات  لینک ثابت
 [ 06:42:00 ب.ظ ]




السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

موضوعات: ​السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین​​, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-08-05] [ 11:43:00 ب.ظ ]




لبیک یا حسین

موضوعات: لبیک یا حسین, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 11:35:00 ب.ظ ]




یا لثارات الحسین

موضوعات: یا لثارات الحسین, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 11:27:00 ب.ظ ]




دعای نهم

 

پروردگارا

درود فرست بر محمد و آل اطهارش

و ما را به سوی توبه که محبوب و پسندیده توست بازگردان

و اصرار در گناه و پافشاری در عصیان را که ناپسند توست از ما دور ساز…

موضوعات: دعای نهم  لینک ثابت
 [ 11:13:00 ب.ظ ]




فراز سیزده از دعای بیستم

 

پروردگارا آنچه را که شیطان به قلب من القا می کند که تمناها و پندارهای باطل و حسد بر خلق است

، تو بدل گردان به تذکر عظمت و تفکر در قدرت ، و تدبیر در محو دشمنان خویش قرارده
و آنچه که خواهد بر زبانم جاری شود از فحش و لغو و بدگوئی و ریختن آبروی مردم

، و یا شهادت دادن باطل و غیبت از مومنی غایب یا بدگوئی به مومنی حاضر ،

یا مانند اینگونه آفات و معاصی زبانم را بدل گردان به ذکر و حمد و ثنای خود

و استغراق در ستایش حضرتت و اعتراف به احسان و نعمات بی پایانت

موضوعات: فراز سیزده از دعای بیستم  لینک ثابت
 [ 11:10:00 ب.ظ ]




صلوات امام سجاد علیه السلام

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ‏ الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَی الَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ‏ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ‏ حَتَّی یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیم؛‏

پروردگارا! درود فرست بر حضرت علی بن الحسین سید و بزرگ اهل عبادت. آنکس که تو او را برای خود خالص گردانیدی و پیشوایان هدایت را- که آنها خلق را به حق هدایت کنند و به حق باز رجوع کنند- از نسل پاکش قرار دادی. و او را برای خویش اختیار فرمودی و او را از هر پلیدی و ناپاکی، پاک و مطهر ساختی و او را برگزیدی و هادی خلق به سوی خدا و هدایت یافته به حق قرار دادی. پروردگارا! پس درود و رحمتی بر او فرست که بهترین درودهایی باشد که بر ذریه پیغمبرانت فرستادی؛ تا به آن درود در دنیا و آخرت دیده‏اش روشن فرمایی که تو ای خدای مقتدرِ کامل و به حقایقِ امور آگاهی.

موضوعات: صلوات امام سجاد علیه السلام, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 11:01:00 ب.ظ ]




- امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت

 

1 - بیماری امام سجاد علیه السلام

2 - نقش آن حضرت در زنده نگهداشتن قیام عاشورا

3 - حضور ایشان در جمع اسرای اهل بیت علیهم السلام

4 - خطبه های حضرت سجاد از کربلا تا مدینه

5 - شهادت آن امام همام
الف - بیماری امام سجاد علیه السلام

برخی از مورخان معتقدند که امام زین العابدین علیه السلام در واقعه جان گداز و خونین کربلا 24 ساله بوده است و بعضی دیگر نوشته اند که از سن مبارکش 22 سال می گذشت. محمد بن سعد در کتابش می نویسد:

«علی بن الحسین علیهما السلام در واقعه کربلا همراه پدرش بود و در آن هنگام از عمر شریفش 23 سال (1) می گذشت. فرزند ایشان، امام محمد باقر علیه السلام که امام سجادعلیه السلام از کربلا تا شهادت

همراه پدر بود، سه یا چهار ساله بود. امام زین العابدین در آن هنگام به سبب بیماری در جهاد شرکت نکرد و خداوند او را برای هدایت مسلمانان نگه داشت و نسل رسول الله صلی الله علیه وآله از فاطمه علیها السلام در ذریه امام حسین علیه السلام به امام سجاد علیه السلام و اولاد او منحصر گردید.» (2)

شیخ مفید در این باره می گوید:

«همین که امام حسین علیه السلام شربت شهادت نوشید، شمر به قصد کشتن امام سجاد علیه السلام نیز حمله برد. امام زین العابدین علیه السلام در بستر بیماری به سر می برد و حمید بن مسلم به دفاع پرداخت و حمله شمر را مانع گردید. عمر بن سعد آن حضرت را در حالی که از بیماری رنج می برد با اهل بیت به کوفه انتقال داد.» (3)

امام سجاد علیه السلام در قیام خونین کربلا مدت کوتاهی - بنا به مشیت الهی - بیمار بود و پس از بهبودی، مدت 35 سال امامت و زعامت جامعه مسلمین را تداوم بخشید. این که برخی این امام همام را دائم المریض معرفی کرده اند تا آنجا که در اذهان عوام این قضیه مانده است، در حقیقت نسبت به امام چهارم علیه السلام و فداکاری های ایشان بی توجهی کرده اند.
ب: نقش امام سجاد در زنده نگهداشتن قیام عاشورا

از آن جا که شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایش از منظر عمومی، آثار ویرانگری برای حکومت بنی امیه داشت و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود و نیز برای این که این تراژدی غم بار به دست فراموشی سپرده نشود، امام چهارم با گریه بر شهیدان نینوا و زنده نگهداشتن یاد و خاطره جانبازی آنان اهداف شهیدان کربلا را دنبال می کرد. ظمت حادثه کربلا و قیام جاودانه عاشورا به قدری دلخراش بود که شاهدان آن مصیبت عظیم تا زنده بودند آن را فراموش نکردند.

هر وقت امام می خواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب می افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می شد. هنگامی که سبب گریه آن حضرت را می پرسیدند می فرمود: «چگونه گریه نکنم، در حالی که یزیدیان آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند.»

بزرگ مبلغ قیام عاشورا، حضرت امام سجاد علیه السلام، با سخنرانی و خطبه های آتشین خود توانست نهضت حق طلبانه سالار شهیدان را از هجوم تحریف نجات بخشد. اینک بعد از گذشت پانزده قرن همچنان این قیام، پرشکوه و جاودانه است.
ج - حضور ایشان در جمع اسرای اهل بیت علیهم السلام

پس از عاشورا حضرت سجاد را همراه دیگر اسرا به سوی کوفه حرکت دادند. آمار دقیقی از اسیران در دست نیست. برخی مورخان تعداد زنان را 64 نفر تا 84 نفر و تعداد مردان و کودکان پسر را 12 تا 14 نفر نوشته اند (4) که با چهل شتر - که هر شتر هودجی بی سر پوش بر آن ها بسته بودند - حمل می شدند. (5) همه آن ها در زنجیر بوده یا با ریسمان بسته بودند. (6) تنها مرد کاروان اسیران، حضرت سجادعلیه السلام بود. دشمن نسبت به ایشان سخت گیرتر عمل می کرد. آن چنان که مورخان نوشته اند: امام زین العابدین علیه السلام را بر شتری برهنه سوار کرده بودند و دست های مبارک آن حضرت را بر گردن وی بسته، بر تن او زنجیر نهاده و (7) هر دو پای او را به شکم شتر بسته بودند. (8)

بعضی از مورخان، ورود قافله اسرا به شهر کوفه را دوازدهم محرم سال 61 ه . ق ذکر کرده اند و بعضی دیگر شانزدهم و هفدهم محرم نوشته اند. (9)
د - خطبه ها و سخنرانی ها
سخنان انقلابی حضرت سجاد علیه السلام با کوفیان

امام زین العابدین علیه السلام در مدت اقامت خویش در کوفه، دو بار سخن گفت; بار نخست هنگامی بود که جارچیان حکومت، مردم را برای تماشای اسیران، فراخوانده بودند. این در حالی بود که برای اسرا در کنار شهر کوفه، خیمه زده بودند. علی بن الحسین علیه السلام از خیمه بیرون آمد و با اشاره از مردم خواست تا آرام شوند. امام علیه السلام سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبرصلی الله علیه وآله درود فرستاد و سپس چنین فرمود:

«ایها الناس، من عرفنی فقد عرفنی! و من لم یعرفنی فانا علی بن الحسین المذبوح بشط الفرات من غیر ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهک حریمه و سلب نعیمه و انتهب ماله و سبی عیاله، انا ابن من قتل صبرا فکفی بذلک فخرا.

ایها الناس، ناشدتکم بالله هل تعلمون انکم کتبتم الی ابی و خدعتموه، و اعطیتموه من انفسکم العهد و المیثاق و البیعة؟ ثم قاتلتموه و خذلتموه فتبا لکم ما قدمتم لانفسکم و سوء لرایکم، بایة عین تنظرون الی رسول الله صلی الله علیه وآله; (10)

ای مردم! آن که مرا می شناسد که می شناسد; و آن که مرا نمی شناسد، من علی فرزند حسین علیه السلام هستم. همان که در کنار نهر فرات سر مقدسش را از بدن جدا کردند بی آن که جرمی داشته باشد و حقی داشته باشند!

من فرزند آن آقایی هستم که حریم او هتک شد; آرامش او ربوده شد; و مالش به غارت رفت و خاندانش به اسارت رفت.

من فرزند اویم که [ دشمنان انبوه محاصره اش کردند و در تنهایی و بی یاوری بی آن که کسی را داشته باشد تا به یاریش برخیزد و محاصره دشمن را برای او بشکافد] به شهادتش رساندند. البته این گونه شهادت (شهادت در اوج مظلومیت و حقانیت) افتخار ماست.

هان، ای مردم! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید که نامه هایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه کردید؟ و [در نامه هایتان] با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت کردید؟ سپس با او به جنگ برخاستید و دست از یاری او برداشتید. وای بر شما! از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیده اید! چه زشت و ناروا اندیشیدید [و توطئه چیدید!] به چه رویی به رسول الله صلی الله علیه وآله خواهید نگریست؟»

سخنان امام چهارم که به این جا رسید، صدای کوفیان به گریه بلند شد و وجدان های خفته برای چندمین بار بیدار شد. آن ها یکدیگر را سرزنش می کردند و به همدیگر می گفتند: تباه شدید و نمی دانید.

امام سجاد علیه السلام در ادامه سخنانش فرمود:

«خدا بیامرزد کسی را که پند مرا بپذیرد و به خاطر خدا و رسول به آن چه می گویم عمل کند، چرا که روش رسول خداصلی الله علیه وآله برای ما الگویی شایسته است.» و به این آیه قرآن استناد کرد: «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة »

قبل از این که سخنان حضرت به پایان برسد; کوفیان ابراز هم دردی کردند و یک صدا فریاد برآوردند:

ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله! ما گوش به فرمان شما و به تو وفاداریم; از این پس مطیع فرامین تو هستیم; با هر که فرمان دهی می جنگیم; با هر که دستور دهی صلح می کنیم و ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان می گیریم.

امام زین العابدین علیه السلام در پاسخ سخنان ندامت آمیز و شعارگونه کوفیان فرمود:

«هرگز! (به شما اعتماد نخواهم کرد و گول شعارها و حمایت های سراب گونه شما را نخواهم خورد) ای خیانت کاران دغل باز! ای اسیران شهوت و آز! می خواهید همان پیمان شکنی و ظلمی را که نسبت به پدران من روا داشتید، درباره من نیز روا دارید؟

نه به خدا سوگند! هنوز زخمی را که زده اید، خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. طعم تلخ مصیبت ها هنوز در کامم هست و غم ها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما کوفیان می خواهم که نه با ما باشید و نه علیه ما.»

امام سجاد علیه السلام با این سخنان، مهر بی اعتباری و بی وفایی را بر پیشانی آن ها زد و آتش حسرت را در جان کوفیان شعله ور ساخت و با این سخنان بر ندامت آن ها افزود:

«اگر حسین علیه السلام کشته شد، چندان شگفت نیست، چرا که پدرش با همه آن ارزش ها و کرامت های برتر نیز قبل از او به شهادت رسید. ای کوفیان! با آن چه نسبت به حسین علیه السلام روا داشتند، شادمان نباشید. آن چه گذشت واقعه ای بزرگ بود! جانم فدای او باد که در کنار شط فرات، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزای کسانی است که او را به شهادت رساندند.» (11)
سخنان امام سجادعلیه السلام در مجلس عبیدالله بن زیاد

حضور امام زین العابدین علیه السلام در جمع اسرای کربلا، چشم گیر بود. پس از ورود کاروان اسرا به مجلس عبیدالله، مهم ترین فردی که نظر عبیدالله را جلب کرد، وجود مرد جوانی در میان اسرا بود.

عبیدالله که تصور می کرد در حادثه کربلا مردی باقی نمانده و همه آنان به قتل رسیده اند، از ماموران خود در این باره پرسید. و این بازجویی درباره زنده ماندن امام سجاد، حاکی از کینه وی نسبت به خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله به ویژه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بود که نمی توانست شاهد حیات مردی از سلاله امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیهما السلام باشد.

مورخ مشهور; طبری، آورده است:

«با ورود قافله حسینی به مجلس تشریفاتی عبیدالله، عبیدالله به امام سجادعلیه السلام رو کرد و پرسید: نامت چیست؟ امام سجاد علیه السلام فرمود: علی بن الحسین. عبیدالله گفت: مگر خداوند علی ابن الحسین علیهما السلام را در کربلا نکشت؟ علی ابن الحسین علیهما السلام لحظه ای سکوت کرد. عبیدالله خطاب به امام علیه السلام گفت: چرا پاسخ نمی دهی؟

امام سجاد علیه السلام فرمود: «الله یتوفی الانفس حین موتها»; (12) «خداوند جان ها را به هنگام مرگ دریافت می کند.» «و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله »; (13) هیچ انسانی نمی میرد مگر به اذن الهی.»

عبیدالله بن زیاد با مشاهده آن حضور ذهن و حاضر جوابی و پاسخ کوبنده جوانی که در زنجیر اسارت است، خشمگین شد و دستور داد تا علی بن الحسین علیهما السلام را نیز به شهادت رسانند. ولی حضرت زینب کبری علیها السلام فریاد برآورد:

«یا بن زیاد حسبک من دمائنا اسالک بالله ان قتلته الا قتلتنی معه …; ای ابن زیاد! آن همه از خون های ما که ریخته ای، برایت کافی نیست؟ سوگند به خدا! اگر می خواهی او را بکشی، مرا هم با او بکش.»

شرایط مجلس عبیدالله و سخنان افشاگر حضرت زینب علیها السلام سبب شد تا ابن زیاد از کشتن امام زین العابدین علیه السلام منصرف شود. (14)
امام سجاد علیه السلام در مسیر شام

در کاروان اسیران هفتاد و دو سر مقدس از یاران امام حسین علیه السلام بود که از کربلا به کوفه و از کوفه به شام حرکت دادند و این در حالی بود که هنوز آثار بیماری علی بن الحسین علیهم السلام باقی بود. (15) کسانی که ماموریت یافتند تا قافله حسینی را از کوفه به شام ببرند: مخضر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن بودند. (16) و تنها چهل نفر از سپاه ابن زیاد، مسؤولیت حمل سرهای شهدا را بر عهده داشتند. (17)

قافله اسیران را از چند منزل از جمله: قادسیه، هیت، ناووسه، آلوسه، حدیثه، اثیم، رقه، حلاوه، سفاخ، علیث و دیرالزور گذراندند تا به دمشق وارد شدند. (18)

هنگامی که کاروان اهل بیت علیهم السلام به منزل «سفاخ » رسیدند، باران شدید شتران را از رفتن باز داشت، ناگزیر چند روزی در آن جا توقف کردند و این توقف سبب شد تا شائق پسر سهل بن ساعدی - از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله - از موضوع شهادت فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله و اسارت اهل بیت علیهم السلام او آگاه شود و فرمایشات رسول الله صلی الله علیه وآله درباره محبت رسول اکرم صلی الله علیه وآله نسبت به امام حسین علیه السلام را برای مردم بازگو کند و کاروان اسیران مورد حمایت و محبت مردم قرار گیرند. (19)

در برخی از منابع تاریخی آورده اند که: قافله اسیران اهل بیت علیهم السلام از شهر بعلبک نیز گذشت. مردم بعلبک تا شش مایلی از شهر بیرون آمده، به روش خاص خود به جشن و شادی پرداختند! باید گفت: شهرها هر چه به شام، مقر حکومت امویان نزدیک تر می شد، مردمانش از اهل بیت علیهم السلام دورتر بودند و شناخت آن ها از اسلام اموی بیش از اسلام ناب محمدی و علوی بود.

سلطه بنی امیه بر این مناطق، اجازه نمی داد تا راویان و سخن گویان، فضائل اهل بیت علیهم السلام و مناقب علی بن ابی طالب علیهما السلام را برای مردم بازگو کنند، بلکه برعکس راویانی اجازه حدیث گفتن داشتند که در راستای اهداف دستگاه خلافت به جعل حدیث بپردازند.

از این جهت دور از انتظار نمی نمود که ساکنان بعلبک با مشاهده کاروان اهل بیت و اسیران ستمدیده به شادی و سرور بپردازند، به ویژه این که قبل از ورود کاروان اسیران اهل بیت علیهم السلام به آن شهر، تبلیغات وسیعی علیه آن قافله صورت داده بودند.

منظره تاسف آور کودکان شلاق خورده و بچه های پدر از دست داده و زنان داغدیده و دختران یتیم از یک طرف و قهقهه های مردم بی خبر از همه جا و سخنان شماتت آمیز آن ها، نمکی بود بر زخم اسرای کربلا!

در این جا بود که دختر امیرالمؤمنین، ام کلثوم، با مشاهده این وضعیت به آن ها چنین نفرین کرد: «اباد الله کثرتکم، و سلط علیکم من لا یرحمکم; (20) خداوند جمعتان را پراکنده و نابود سازد و کسانی را که به شما رحم نمی کنند بر شما مسلط گرداند.»
سخنان اسوه زهد و تقوا در بعلبک

حضرت امام سجاد علیه السلام در حالی که قطرات اشک بر چهره اش جاری بود، با قلبی سوزان به مردم غفلت زده بعلبک چنین فرمود:

«آری روزگار است و شگفتی های پایان ناپذیر و مصیبت های مداوم آن!

ای کاش می دانستم کشمکش های گردون تا کی و تا کجا ما را به همراه می برد و تا چه وقت روزگار از ما روی برمی تابد!

ما را بر پشت شتران برهنه سیر می دهد. در حالی که سواران بر شترهای نجیب، خویش را از گزند دشواری های راه در امان می دارند!

گویی که ما اسیران رومی هستیم که اکنون در حلقه محاصره ایشان قرار گرفته ایم!

وای بر شما، ای مردمان غفلت زده! شما به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله کفر ورزیدید و زحمات او را ناسپاسی کردید و چون گمراهان راه پیمودید.» (21)
ورود به شام

در بعضی مقاتل آمده است که: امام سجاد علیه السلام پس از تحمل شکنجه های فراوان در بین راه، سرانجام به شهر شام، شهر دسیسه و دشنام، شهر دشمنان اهل بیت علیهم السلام، شهری که مردان و زنانش مدت پنجاه سال جز بدگویی علی بن ابی طالب علیهما السلام چیزی نشنیده بودند و لعن او را فریضه می شمردند، رسید.

کوفیان که پیرو علی علیه السلام بودند و از مولی شناخت داشتند، چه کردند که شامیان بکنند!

دیلم بن عمر می گوید:

«آن روز که کاروان اسیران آل رسول الله صلی الله علیه وآله وارد شام شدند، من در شام بودم و حرکت آنان را در شهر با چشمانم دیدم.

اهل بیت علیهم السلام را به طرف مسجد جامع شهر آوردند، لختی آنان را متوقف ساختند. در این میان پیرمردی از شامیان در برابر علی ابن الحسین علیهما السلام که سالار آن قافله شناخته می شد، ایستاد و گفت:

خدا را سپاس که شما را کشت و مردمان را از شر شما آسوده ساخت و پیشوای مؤمنان - یزید بن معاویه - را بر شما پیروز گردانید!

علی بن الحسین علیهم السلام لب فرو بسته بود تا آن چه پیرمرد در دل دارد بگوید.

وقتی سخنان پیرمرد به پایان رسید، امام علیه السلام فرمود:

همه سخنانت را گوش دادم و تحمل کردم تا حرف هایت تمام شود، اکنون شایسته است تو نیز سخنان مرا بشنوی.

پیرمرد گفت: برای شنیدن آماده ام.

علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: آیا قرآن تلاوت کرده ای؟

پیرمرد گفت: آری.

علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: آیا این آیه را خوانده ای که خداوند می فرماید:

«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی »; (22) «ای پیامبر! به مردمان بگو من در برابر تلاش هایی که برای هدایت شما انجام داده ام، پاداشی نمی خواهم جز این که خویشان مرا دوست بدارید.»

پیرمرد جواب داد: آری خوانده ام (ولی چه ارتباطی با شما دارد؟)

حضرت پاسخ داد: مقصود این آیه از خویشان پیامبرصلی الله علیه وآله ماییم.

سپس امام علیه السلام پرسید: ای پیرمرد آیا این آیه را خوانده ای؟

«و آت ذی القربی حقه »; (23) «حق خویشاوندان و نزدیکانت را پرداخت کن.»

مرد شامی: آیا شمایید «ذی القربی » و خویشاوند پیامبر؟

امام علیه السلام فرمود: بلی، ما هستیم. آیا سخن خدا را در قرآن خوانده ای که فرموده است:

«واعلموا انما غنمتم من شی ء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی »; (24) «آن چه غنیمت به چنگ می آورید یک پنجم آن از خدا و رسول و نزدیکان اوست.»

مرد شامی گفت: آری خوانده ام.

امام فرمود: مقصود از ذی القربی در این آیه نیز ما هستیم.

امام سجاد علیه السلام فرمود: آیا این آیه را تلاوت کرده ای:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»; (25) «همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی و گناه از شما اهل بیت زدوده شود و شما را به گونه ای بی مانند پاک گرداند.»

ای مرد شامی! آیا در میان مسلمانان کسی جز ما، «اهل بیت رسول خداصلی الله علیه وآله » شناخته می شود؟

مرد شامی دانست آن چه درباره این اسیران شنیده درست نیست. آنان خارجی نیستند. اینان فرزندان رسول الله صلی الله علیه وآله هستند و از آن چه گفته بود پشیمان شده، با شرمساری دست هایش را به سوی آسمان بالا برد و به حالت توبه و استغفار گفت:

«اللهم انی اتوب الیک، اللهم انی اتوب الیک، اللهم انی اتوب الیک، من عداوة آل محمدصلی الله علیه وآله و ابرا الیک ممن قتل اهل بیت محمدصلی الله علیه وآله و لقد قرات القرآن منذ دهر فما شعرت بها قبل الیوم; (26)

خدایا به سوی تو باز می گردم، خدایا به سوی تو باز می گردم، خدایا به سوی تو باز می گردم از دشمنی خاندان پیامبر و بی زاری می جویم و به سوی تو رو می آورم از کشندگان خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله. من روزگاران دراز قرآن تلاوت کرده ام ولی تا امروز مفاهیم و معارف آن را درک نکرده بودم.»

سخنانی که بین امام سجاد علیه السلام و پیرمرد شامی گذشت، ندای بیدارباشی بود بر پندار خفته شامیان.
جواب امام سجاد علیه السلام به شماتت دشمنان

مورخین نوشته اند: ابراهیم پسر طلحه (از بلواگران جنگ جمل) در آن هنگام در شام بود. خود را به کاروان اسرای اهل بیت رساند. چون علی بن الحسین علیهما السلام را دید، از حضرت پرسید:

علی بن الحسین علیهما السلام! حالا چه کسی پیروز است؟ (گویا فرزند طلحه شکست پدرش در جنگ با علی ابن ابی طالب علیهما السلام را در برابر چشمانش مجسم کرد و از روی انتقام جویی چنین گفت.)

امام سجاد علیه السلام فرمود:

«اگر می خواهی بدانی ظفرمند کیست؟ هنگام نماز، اذان و اقامه بگو.» (27)

پاسخ کوتاه، اما کوبنده امام سجاد علیه السلام به پسر طلحة بن عبیدالله، پیامی ژرف به همراه داشت. به او فهماند که جنگ ما در گذشته و حال برای عزت و قدرت دنیایی نبود که اکنون ما شکست خورده باشیم و تو و یزید فاتح باشید. قیام ما برای زنده ماندن پیام وحی و رسالت بود و تا زمانی که از ماذنه ها، ندای اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش رسد و مسلمانان برای نماز خویش در اذان و اقامه، این شعارها را تکرار کنند، ما پیروزیم.
امام سجاد در مجلس یزید

یزید بن معاویه - لعنة الله علیه - که از پیروزی سرمست و خود را فاتح نهضت کربلا می دانست، دستور برپایی مجلسی را داد تا با تشریفات خاصی اسیران اهل بیت علیهم السلام را وارد کنند و او اهل بیت را تحقیر کند. ماموران دربار موظف شدند که قافله اسرا را با ریسمان به یکدیگر ببندند و علی بن الحسین علیهما السلام را که بزرگ ایشان بود، با زنجیر ببندند و (28) وارد مجلس یزید کنند. مراسم اجرا شد. کاروان اسیران، وارد مجلس یزید شدند. غبار غم و اندوه و درد بر چهره اسرا نشسته، لبخند غرور و شادی بر چهره یزید و اطرافیانش نمایان بود. امام زین العابدین علیه السلام سکوت را جایز ندانست. همین که چشم مبارکش به چهره خبیث یزید افتاد فرمود:

«انشدک الله یا یزید ما ظنک برسول الله لو رانا علی هذه الحالة; (29) ای یزید تو را به خدا سوگند، اگر رسول خدا ما را بر این حال مشاهده کند با تو چه خواهد کرد؟»

امام علیه السلام با کوتاه ترین جمله، بلندترین پیام را به حاضرین در مجلس یزید منتقل می کند.

مردم شام که یزید را خلیفه رسول الله صلی الله علیه وآله می دانستند و برای پیامبرصلی الله علیه وآله احترام قائل بودند، با این فرمایش امام علیه السلام از خود می پرسند: مگر میان اسیران با پیامبر نسبتی هست؟

سخنان امام سجاد علیه السلام چنان ضربه ای بر ارکان حکومت یزید وارد کرد که سبب رسوایی او شد و او دستور داد غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام زین العابدین علیه السلام باز کنند.

یزید همچنان مست غرور است. چون ماموران سر سیدالشهداء را پیش یزید گذاردند، به شعر حصین بن حمام مری تمثل جست:

«یغلقن هاما من رجال اعزة

علینا و هم کانوا اعق و اظلما;

[شمشیرها] سر مردانی را می شکافند که نزد ما گرامی هستند [ولی چه می توان کرد که] آنان در دشمنی و کینه توزی پیش دستی کردند!»

امام سجاد علیه السلام در جواب یزید فرمود: «ای یزید! به جای شعری که خواندی، این آیه را از قرآن بشنو که خداوند می فرماید:

«ما اصابکم من مصیبة فی الارض و فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر. لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لایحب کل مختال فخور»; (30) «نرسد هیچ مصیبتی در زمین و نه در جان های شما مگر آن که در لوح محفوظ است پیش از آن که آن را پدید آریم. به درستی که آن بر خدا آسان است، تا بر آنچه از شما فوت شد غمگین نشوید و به آنچه به شما داد شاد نشوید، خدا متکبران را دوست ندارد.»

یزید که منظور امام علیه السلام و پیام آیه را دریافته بود، به شدت خشمگین شد و در حالی که با ریش خود بازی می کرد، گفت: آیه دیگری هم در قرآن هست که سزاوار تو و پدر توست:

«و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر»; (31) «هر مصیبتی که به شما برسد، نتیجه دست آوردهای خود شماست و خدا بسیاری را عفو می کند.»

و سپس خطاب به علی بن الحسین علیهما السلام گفت: علی، پدرت، پیوند خویشاوندی را برید و حق مرا ندیده گرفت و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست، خدا با وی آن کرد که دیدی. (32)

امام سجاد علیه السلام مجددا آیه «ما اصابکم من مصیبة …» را تلاوت کرد.

یزید به پسرش (خالد) گفت: پاسخ او را بگو. خالد ندانست چه بگوید و یزید مجددا آیه ای را خواند که قبلا متعرض آن شده بود.

یزید انتظار داشت که امام سجاد علیه السلام در برابر اهانت ها و کردار زشت او سکوت کند، ولی حضرت پیش رفت و در برابر یزید ایستاد و فرمود:

«طمع نداشته باشید که ما را خوار کنید و ما شما را گرامی بداریم. شما ما را اذیت کنید و ما از اذیت شما دست برداریم. خدا می داند ما شما را دوست نداریم و اگر شما ما را دوست ندارید، سرزنشتان نمی کنیم.» (33)

یزید که به بن بست رسیده بود، گفت: راست گفتی لیکن پدر و جد تو خواستند امیر باشند. سپاس خدا را که آنان را کشت و خونشان را ریخت. سپس سخن قبلی خود را تکرار کرد که: علی، پدرت، خویشاوندی را رعایت نکرد و حق مرا نادیده گرفت و در سلطنت من با من به نزاع برخاست و خدا چنان کرد که دیدی.

علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: «ای پسر معاویه و هند و صخرا! پیش از این که به دنیا بیایی پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، احد و احزاب، پرچم رسول الله صلی الله علیه وآله در دست پدر من بود و پدر و جد تو پرچم کفار را در دست داشتند. سپس فرمود: ای یزید! اگر می دانستی چه کرده ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده ها و خاندان من چه آورده ای به کوه ها می گریختی و بر ریگ ها می خفتی و بانگ و فریاد بر می داشتی.» (34)

یزید از خطیب دربار خواست تا بر منبر رود و از امام حسین علیه السلام و حضرت علی علیه السلام بد بگوید و او طبق دستورش عمل کرد.

امام سجاد علیه السلام از گستاخی خطیب برآشفت و فرمود:

«خداوند جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد.»

هنگامی که سخنان خطیب مزدور به پایان رسید، امام سجاد علیه السلام خطاب به یزید گفت: «سخنگوی شما آن چه را خواست، به ما نسبت داد. به من هم اجازه بده تا با مردم سخن بگویم.»

ابتدا یزید رضایت نداد تا این که بنا به اصرار اطرافیان و حاضران در مجلس و یکی از فرزندان خلیفه، یزید به امام علیه السلام اجازه داد و گفت: منبر برو و از آن چه پدرت کرد، معذرت بخواه.
خطبه معروف امام عارفان

امام سجاد علیه السلام از پله منبر بالا رفت و خطبه ای را با نوای گرم توحیدی بیان کرد که در این جا به فرازی از آن خطبه می پردازیم:

«انا بن مکة و منی، انا بن الزمزم و الصفا; انا بن محمد المصطفی; انا بن علی المرتضی; انا بن فاطمة الزهراء …; (35)

من فرزند مکه و منایم; من فرزند زمزم و صفایم; من فرزند محمد مصطفایم; من فرزند علی مرتضایم; من فرزند فاطمه زهرایم … . »

امام زین العابدین همچنان به معرفی خویش ادامه داد، تا آن جا که صدای مردم به گریه بلند شد و ارکان کاخ یزید به لرزه درآمد و یزید از تحت تاثیر قرار گرفتن مردم سخت بیمناک شد، از این رو برای قطع کردن سخنان امام علیه السلام به مؤذن دستور اذان داد.

مؤذن دربار برخاست و با صدایی که همه می شنیدند، اذان گفت.

وقتی به اشهد ان محمدا رسول الله صلی الله علیه وآله رسید، امام که هنوز بر بالای منبر قرار داشت، خطاب به یزید فرمود: «ای یزید! این محمدصلی الله علیه وآله که هم اکنون نامش را مؤذن بر زبان آورد و به پیامبری او گواهی داد، جد توست یا جد من است؟ اگر بگویی پیامبرصلی الله علیه وآله جد توست، دروغ گفته ای و کفر ورزیده ای و اگر باور داری که پیامبرصلی الله علیه وآله جد من است، پس چرا و به چه جرمی خاندان او را کشتی؟» (36)

آری بزرگ مبلغ نهضت عاشورا رسالت خویش را به نحو شایسته ایفا نمود و چهره مجلس را با تبلیغ رسای خود دگرگون کرد و مجلس یزید با رسوایی خاندان بنی امیه و یزید بن معاویه پایان یافت.
بازتاب خطبه امام سجاد علیه السلام

سخنان بزرگ مبلغان اسلام; حضرت سجادعلیه السلام و زیبب کبری علیها السلام چنان در روحیه مردم شام تاثیر گذاشت که انقلاب به پا کرد. شامیان دریافتند کسانی که با چنین وضع فجیعی در کربلا شهید شدند، شورشی نبودند. آنان خاندان کسی هستند که یزید به نام وی بر مسلمانان حکومت می کند.

مؤذن دربار به یزید اعتراض کرد و با شگفتی پرسید: «تو که می دانستی این ها فرزندان پیامبر هستند، به چه علت آنان را کشتی و دستور دادی اموال آنان را غارت کنند؟» (37)

عالم یهودی که در مجلس یزید بود، پس از شنیدن سخنان امام سجادعلیه السلام از یزید پرسید: «این جوان کیست؟» یزید گفت: «فرزند حسین علیه السلام.» یهودی گفت: «کدام حسین؟…» آن قدر پرسید تا دانست این ها از خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هستند. حسین کسی است که مظلومانه در کربلا به شهادت رسیده و او فرزند دختر رسول الله صلی الله علیه وآله است. یزید را مورد سرزنش قرار داد و گفت: «شما دیروز از پیامبرتان جدا شدید و امروز فرزندش را کشتید!» (38)
عکس العمل یزید

یزید در برابر سرزنش دیگران مجبور شد تا از موضع جابرانه و ظالمانه خود دست بردارد و از آن چه نسبت به خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله انجام داده است، معذرت خواهی کند (39) و مسؤولیت شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش را به گردن فرماندار کوفه یعنی، عبیدالله بن زیاد پسر مرجانه بیندازد. (40) ضمن اظهار ندامت از عملکرد خود و لعنت بر پسر مرجانه، از امام سجادعلیه السلام می خواهد که اگر درخواست یا پیشنهادی دارد، بنویسد تا آن را انجام دهد. (41)

بدیهی می نماید که نخستین تقاضای امام سجادعلیه السلام و دیگر اسرای کربلا، سوگواری برای شهیدان به خاک آرمیده شان در سرزمین گلگون نینوا و بازگشت به شهر پیامبرصلی الله علیه وآله، مدینه، شهر خاطره های زنده شهیدانشان باشد.

مدت توقف امام سجادعلیه السلام واسرای خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله را در شام از ده روز تا یک ماه نوشته اند. (42)
شهادت امام سجاد علیه السلام

اسوه علم و حلم، امام زین العابدین علیه السلام، پس از یک عمر مجاهدت در راه خدا و پس از ابلاغ پیام عاشورا به جوامع بشری، به دست هشام و یا ولیدبن عبدالملک مسموم (43) و در (25 محرم سال 95 ه ق) به شهادت رسید و بدن مطهرش را در کنار تربت پاک امام حسن مجتبی علیه السلام در بقیع به خاک سپردند.

*************************************

پی نوشت ها:

1) طبقات ابن سعد، ج 5، ص 163; زندگانی امام زین العابدین، سید محسن امین، حسین وجدانی، ص 70.

2) ارشاد شیخ مفید، ص 254.

3) طبقات ابن سعد، ج 5، ص 163.

4) ریاض القدس بحدائق الانس، ج 2، ص 227.

5) مقتل الحسین، مقدم، ص 355 و بحار الانوار، ج 45، صص 114 و 196.

6) بحار الانوار، ج 45، ص 132.

7) ارشاد، ج 2، ص 123; انساب الاشراف، ج 3، ص 206 و امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 90.

8) ناسخ، ج 3، ص 30.

9) امام حسین و ایران، ص 480.

10) لهوف، صص 66 و 67.

11) همان.

12) زمر/ 42.

13) آل عمران/ 145.

14) تاریخ طبری، ج 4، ص 350; انساب الاشراف، ج 3، ص 206 و طبقات ابن سعد، ج 5، ص 757.

15) انساب الاشراف، ج 3، ص 206.

16) تاریخ طبری، ج 4، ص 252.

17) بحارالانوار، ج 45، ص 184.

18) امام حسین و ایران، صص 485 - 492.

19) همان.

20) ینابیع المودة، ص 352.

21) همان.

22) شوری/ 22.

23) اسراء/ 26.

24) انفال/ 41.

25) احزاب/ 33.

26) مقتل خوارزمی، صص 61 و 62 و احتجاج طبرسی، ج 2، ص 305.

27) امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 290.

28) سیر اعلام النبلا، ج 3، ص 216.

29) بحارالانوار، ج 45، ص 131.

30) حدید، 22 - 23.

31) شوری/ 30.

32) تاریخ طبری، ج 7، ص 376 و بلاذری، ج 2، ص 220.

33) بحارالانوار، ج 45، ص 175.

34) تاریخ ابن اثیر، ج 2، ص 86.

35) مقاتل الطالبین، ج 2، ص 121; احتجاج طبرسی، ج 2، ص 310 و مقتل خوارزمی، ج 2، ص 69.

36) همان.

37) ترجمه مقتل ابی مخنف، ص 197.

38) بحارالانوار، ج 45، ص 139.

39) طبقات ابن سعد، ج 5، ص 157.

40) ترجمه مقتل ابی مخنف، ص 198.

41) تاریخ طبری، ج 7، ص 378 و احتجاج، ج 2، ص 311.

42) امام سجادعلیه السلام، جمال نیایشگران، احمد ترابی، ص 135.

43) دلائل الامامه، ص 80 و فصول المهمة، ص 208.

موضوعات: امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ب.ظ ]




نماز امام زین العابدین علیه السّلام

حضرت زین العابدین علیه السلام علاقه شدیدی به نماز داشته اند و با اهتمام خاصی این عبادت بزرگ اسلامی را به جای می آوردند.

نماز امام زین العابدین علیه السّلام
چهار رکعت است که در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید صد مرتبه دعاء آن حضرت :
یا مَن اَظهَرَالجَمیلَ ، وَ سَتَرَ القَبیحَ ، یا مَن لَم یُؤاخِذ بِاالجَریرَةِ وَ لَم یَهتِکِ السِّترَ ، یا عَظیمَ العَفوِ ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ ، یا واسِعَ المَغفِرَةِ ، یا باسِطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَةِ ، یا صاحِبَ کُلِّ نَجوی ، یا مُنتَهَی کُلِّ شَکوی ، یا کَریمَ الصَّفحِ ، یا عَظیمَ الرَّجآءِ ، یا مُبتَدِءاً بِالنِّعَمِ قَبلَ الستِحقاقِها ، یا رَبَّنَا وَ سَیِدَنَا وَ مَولانا ، یا غایَةَ رَغبَتِنا ، اَسئَلُکَ اللُّهُمَ اَن تُصَلیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمد

نماز دیگر: كه بنا به روایت قطب راوندی دو ركعت است، در هر ركعت بعد از حمد صد مرتبه آیه الكرسی خوانده می شود.

موضوعات: ​نماز امام زین العابدین علیه السّلام, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ب.ظ ]




 

 ابوحمزه ثمالی می گوید:

 

امام زین العابدین در تاریکی شب، نان و نوای مستمندان را بر دوش می کشید

 

و به طور ناشناس آن را انفاق می کرد و می فرمود: «صدقه ی پنهانی، خشم الهی را فرو می نشاند»

موضوعات: ابوحمزه ثمالی می گوید:, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ب.ظ ]




ویژگی های اخلاقی امام سجاد علیه السلام

بردباری

از جمله ویژگی های بارز امام سجاد علیه السلام شکیبایی وی در برابر ناگواری ها و گذشت نسبت به کسانی است که به او بی حرمتی یا جفا کرده بودند. در طول تاریخ همیشه کسانی بوده اند که گاه به دلیل ناآگاهی و زمانی برای دنیاپرستی و دنیاداری با اولیای الهی به ستیز برخاسته و آنان را آزار می داده اند.

روزی مردی علی بن الحسین علیه السلام را دید و زبان به اهانت گشود و سخت ناسزا گفت.

همراهان امام می خواستند او را تنبیه کنند، امّا امام مانع شد و فرمود: «متعرّض او نشوید!» سپس به آن مرد رو کرد و فرمود: «کار ما بیش از این ها بر تو پوشیده است، اگر نیازی داری بگو تا برآوریم». مرد از شکیبایی و بزرگواری و نیز لحن ملایم و محبت آمیز امام به شدتمتأثر شد. شرم سراسر وجودش را فرا گرفت تا آن جا که از خجالت دیگر نتوانست به صورت امام نگاه کند.امام بی درنگ دستور داد تا خدمتکارانش هزار درهم در اختیار او قرار دهند. پس از آن روز هرگاه آن مرد، امام را می دید، می گفت: «گواهی می دهم که تو از فرزندان رسول خدا و از خاندان وحی و نبوّت هستی».

 

گذشت و بخشایش

یکی از عموزاده های امام سجاد علیه السلام به نام «حسن بن حسن» با ایشان کدورتی پیدا کرده بود. روزی حسن وارد مسجد شد و امام زین العابدین علیه السلام را در آن جا دید. بی درنگ با پرخاش و تندگویی آن حضرت را آزرده خاطر ساخت. امام در برابر سخنان او کوچک ترین واکنشی از خود نشان نداده تا این که حسن از مسجد خارج شد.

شب هنگام، امام سجّاد علیه السلام به خانه اش رفت و به او فرمود. برادر! آن چه امروز در حضور اهل مسجد درباره ی من گفتی، اگر راست باشد، از خداوند می خواهم که مرا بیامرزد و اگر نسبت های ناروای تو به من دروغ باشد، از خداوند می خواهم که تو را بیامرزد. درود بر تو و رحمت و برکات خدا شامل حال تو باد!»

 

امام این سخنان را گفت و بیرون آمد.

حسن که هرگز چنین برخوردی را از امام انتظار نداشت و خود را برای شنیدن سخنان تند و کوبنده آماده کرده بود، به خود آمد و خود را در برابر کوهی از بزرگواری و شرافت یافت. شرمنده شد و با چشمی گریان در پی حضرت روان گردید و از امام پوزش طلبید. امام بر حالش رقت آورد و اطمینان داد که او را بخشیده است».2

 

فروتنی

امام زین العابدین علیه السلام پیوسته با فقیران هم نشین و هم خوراک می شد به گونه ای که یکی از آنان به حساب می آمد. امام با این رفتار به مردم می فهماند که خودبزرگ بینی در برابر ذات خداوند شایسته نیست؛ زیرا او آفریننده ی آسمان ها و زمین است. حضرت سجاد علیه السلام با آرامش و فروتنی راه می رفت و هرگز از مرز اعتدال خارج نمی شد.3

در مسافرت ها خود را به همراهانش معرّفی نمی کرد و هم پای آنان کار می کرد. در یکی از مسافرت ها که مانند همیشه به کار مشغول بود، یکی از آشنایان او را دید و به آنان گفت: «آیا این آقا را نمی شناسید؟ او علی بن الحسین علیه السلام است». آنان وقتی امام را شناختند، به پای حضرت افتادند و دست و پایش را بوسیدند. سپس از کوتاهی هایی که در حق او کرده بودند، پوزش طلبیدند.

امام روزی بر گروهی از جذامیان گذشت که بر سفره ای نشسته بودند و غذا می خوردند. آنان حضرت را به سفره ی خویش دعوت کردند. امام فرمودند: «اگر روزه دار نبودم، می پذیرفتم». ایشان هنگامی که به خانه رسید، دستور داد غذایی نیکو آماده کردند. سپس آنان را به افطار دعوت کرد و با آنان در غذا خوردن همراه شد.4

 

عفو در هنگام قدرت مندی

هشام بن اسماعیل، والی مدینه بود که در زمان فرمانروایی خویش بر امام سجاد علیه السلام بسیار ستم می کرد. سرانجام ولید او را از حکومت عزل کرد و منادیان ولید در مدینه ندا دادند:

هرکس که در زمان فرمانروایی هشام بر او ستم شده یا از او حقی ضایع گشته است، می تواند حق خود را از او طلب کند. هشام در این میان بیش از همه از جانب امام سجاد علیه السلام بیم داشت؛ زیرا در حق آن حضرت بسیار جفا کرده بود. اما بر خلاف تصوّر او، هنگامی که امام با وی روبه رو شد، بر او سلام کرد و از یاران خود نیز خواست تا متعرض او ـ که اکنون ضعیف و ناتوان است ـ نشوند. هم چنین امام به او اطمینان داد و فرمود: «ای هشام بن اسماعیل! تا می توانی رضایت مظلومان و بی پناهان را جلب کن و از ناحیه ی ما نگران نباش!».5

 

انفاق های پنهانی

ابوحمزه ثمالی متوفی 150 ه .ق می گوید: امام زین العابدین در تاریکی شب، نان و نوای مستمندان را بر دوش می کشید و به طور ناشناس آن را انفاق می کرد و می فرمود: «صدقه ی پنهانی، خشم الهی را فرو می نشاند».6

چنین بود که پس از شهادت ایشان، در هنگام غسل دادن دیدند پینه هایی بر پشت و شانه های حضرت وجود دارد. چون علت را پرسیدند، دریافتند که آن ها آثار کوله بار غذاهایی است که امام برای تهی دستان بر دوش می کشیده است.7یکی از پسرعموهای امام سجاد علیه السلام مستمند و نیازمند بود و امام همیشه در نهان و به طور ناشناس وی را کمک می کرد.

از آن جا که وی فرد امدادگر را نمی شناخت، همواره از آن حضرت گله مند بود که چرا به وی رسیدگی نمی کند؟ امام سجاد علیه السلام با وجود گلایه های او، هرگز خود را معرفی نکرد و نفرمود که آن امدادگر ناشناس من هستم تا این که امام بدرود حیات گفت. آن گاه پسرعموی گلایه گزار از واقعیت آگاه شد و در کنار قبر امام می گریست و عذرخواهی می کرد.8بسیاری از خانواده های محروم و نیازمند مدینه، شبان گاهان از بخشش های مردی ناشناس بهره مند می شدند و هرگز او را نشناختند مگر زمانی که علی بن الحسین علیه السلام در گذشت و دیگر کسی به سراغ آنان نیامد. آن گاه بود که دانستند آن امدادگر ناشناس، زین العابدین بوده است.

 

نفاق در تاریکی شب

سفیان بن عیینة از زهری نقل می کند:در شبی سرد و بارانی، علی بن الحسین را در کوچه های مدینه دیدم که مقداری آرد و هیزم بر پشت گرفته بود و به جایی می رفت. به آن حضرت گفتم: «ای پسر رسول خدا! چه بر دوش دارید؟» امام فرمود: «سفری در پیش دارم که توشه ی آن را آماده کرده ام و می خواهم در جای امنی قرار دهم».

عرض کردم: «آیا اجازه می دهید خدمتکار من شما را در حمل این آذوقه کمک کند؟»امام فرمود: «خیر». گفتم: «اجازه بدهید خودم شما را کمک کنم». امام باز فرمود: «خیر. چرا چیزی که در سفر به کار من می آید، خود، متحمّل نشوم؟ تو را به خدا سوگند! مرا تنها بگذار!»آن شب گذشت. چندی بعد خدمت امام رسیدم و پرسیدم: «سفر آن شب چگونه گذشت».

امام پاسخ داد: «آن سفر از آن سفرها که تو پنداشتی نبود. منظور من سفر آخرت بود و من خود را برای آن جهان آماده می کنم. با دوری از حرام، بخشش و انجام کارهای نیکو».9سفیان بن عیینه نیز می گوید: در یکی از روزها که امام علی بن الحسین علیه السلام عازم سفر حج بود، خواهرش سکینه ـ دختر حسین بن علی علیه السلام ـ هزار درهم به عنوان کمک هزینه ی سفر در اختیار وی نهاد، ولی هنگامی که امام به نزدیکی «حرّه» رسید، همه ی آن مبلغ را میان مستمندان تقسیم کرد.

 

اطعام نیازمندان

امام باقر علیه السلام می فرماید: چه بسیار مواردی که پدرم در کنار یتیمان و بینوایان می نشست و با دست خویش به آنان غذا می داد و برای آنان که عیالمند بودند، غذا می فرستاد.10امام صادق علیه السلام می فرماید: علی بن الحسین علیه السلام در روزهایی که روزه داشت، گاه خود غذا می پخت و هنگام افطار، غذا را به خانه ی نیازمندان می فرستاد. بسیار رخ می داد که برای خود ایشان، غذایی باقی نمی ماند و با نان و خرما افطار می کرد.

برخورد امام با نیازمندان، برخورد فردی توان مند و برتر با فردی زیردست و منّت پذیر نبود، بلکه می کوشید تا هنگام رفع نیاز مستمندان، آنان دچار حقارت نشوند. از این رو، پیش از اظهار نیاز، به آنان کمک می کرد و می فرمود:آفرین بر کسی که توشه ی مرا به سوی آخرتم بر دوش کشد و مرا یاری دهد.

 

عبادت های امام سجّاد علیه السلام از زبان امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام در توصیف عبادت های امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: «در امّت اسلامی هیچ کس نتوانست همانند رسول خدا به عبادت اهتمام ورزد جز علی بن ابی طالب علیه السلام. او چنان عبادت می کرد که گویی بهشت و دوزخ را می بیند». آن گاه فرمود: «در میان اهل بیت امیرالمؤمنین، شبیه ترین فرد به او زین العابدین علیه السلام می باشد؛ زیرا چنان در عبادت پیش تاز بود که فرزندش امام باقر علیه السلام در او خیره شد و اثر عبادت را در چهره اش آشکار یافت و از مشاهده ی حال پدر گریست. امام سجاد علیه السلام که علت گریستن فرزند را دریافته بود، فرمود: آن نامه و صحیفه ای را که عبادت های علی علیه السلام در آن ثبت شده است، بیاور!

امام باقر علیه السلام نامه را به پدر داد و آن حضرت مشغول مطالعه شد. پس از لختی مطالعه، درنگ کرد و آهی عمیق از سینه برآورد و گفت: کیست که بتواند مانند امیرالمؤمنین علیه السلام آن همه عبادت خدا کند».12درباره ی آن حضرت نقل کرده اند که در هر شبانه روز، هزار رکعت نماز می گزارد. وقتی به امام سجاد علیه السلام گفتند که شما بیش از جدّتان علی علیه السلام عبادت می کنید، امام اظهار داشت: «من در عمل یک روز علی علیه السلام نگریستم و تأمل کردم، دریافتم که نمی توانم در طول یک سال اعمالی انجام دهم که با عمل یک روز علی علیه السلام برابری کند».البته ممکن است منظور حضرت، عبادت از منظر کمّی نبوده بلکه به جنبه ی کیفی و ارزشی آن اشاره داشته باشد. چنان که این معنا از برخی روایات دیگر نیز استفاده می شود و به ویژه روایاتی که از برتری ضربت علی علیه السلام در روز جنگ خندق بر عبادت جن و انس خبر می دهند.13

 

نماز امام سجاد علیه السلام

امام سجّاد علیه السلام چون وضو می گرفت و خود را برای نماز آماده می کرد، رنگ رخسارش دگرگون می شد و چون از علت آن می پرسیدند، پاسخ می داد: آیا می دانی که می خواهم به آستان چه بزرگی راه یابم و در برابر چه مقامی قرار بگیرم»14. بارها می دیدند که امام زین العابدین علیه السلام وضو گرفته و برای رسیدن وقت نماز به انتظار نشسته است.در این حال از شدّت خضوع در برابر حق و احساس بندگی به درگاه او، آثار نگرانی در صورتش ظاهر بود.

 

طاووس بن کیسان یمانی از تابعین مشهور و از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام می گوید:

«در حجر اسماعیل، امام را دیدم که سرگرم عبادت و مناجات با پروردگار بود. وقتی به نماز می ایستاد، رنگ چهره اش گاه زرد و گاه گلگون می گشت. بیم از خدا در اندامش متجلی بود و چنان نماز می گزارد که گویی آخرین نماز اوست. چون به سجده می رفت، تا دیر زمان در سجده می ماند و چون سر بر می داشت، قطرات عرق بر بدنش جاری بود. هماره تربت سیدالشهداء علیه السلام همراه داشت و جز بر آن پیشانی نمی نهاد».15

 

سجده های سیدالساجدین

زیادی سجده ها و تداوم هر سجده ی امام علی بن الحسین علیه السلام سبب گردید که آن حضرت را «سیدالساجدین» لقب دهند. بر اثر این سجده های طولانی و فراوان، پوست پیشانی ایشان زبر شده بود.امام باقر علیه السلام می فرماید: پدرم هیچ نعمتی را به یاد نمی آورد مگر این که با یاد کردن آن به درگاه خداوند سجده می گذارد.

هنگام قرائت قرآن چون به آیه های سجده می رسید، نیز به وقت خطر و احتمال رخداد حادثه ای ناگوار و هم چنین پس از پایان نمازهای فریضه یا هر گاه که موفق می شد خدمتی انجام دهد و میان دو مؤمن را اصلاح کند، سر به سجده می گذاشت و خداوند را سپاس می گزارد».16یکی از خدمتکاران آن حضرت می گوید:«روزی مولایم به سوی صحرا رفت و من همراه او بودم. در گوشه ای از صحرا به عبادت پرداخت.

به هنگام سجده، سر را بر سنگ های ریز و درشت می نهاد و با گریه و تضرّع خدا را یاد می کرد. کوشیدم تا صدای حضرت را بشنوم. آن روز شمردم که امام در سجده ی خویش هزار مرتبه گفت: «لااله الااللّه حقا حقا، لااله الاّاللّه تعبّدا و رقّا، لااله الااللّه ایمانا و تصدیقا».چون امام از سجده سر برداشت، صورت و محاسن او به اشک هایش آغشته بود

 

جلوه های معنوی امام سجّاد در مراسم حجّ

تاریخ نگاران برای امام سجاد علیه السلام بیست سفر حج ثبت کرده اند، آن هم سفرهایی که در آن، حضرت فاصله ی میان مکّه و مدینه را پیاده پیموده است. امام در این سفرها، مرکب به همراه داشت، ولی مصمّم بود تا طریق خانه ی خدا را با پای خویش بپیماید و در مسیر محبوب، از وجود خود مایه بگذارد.

عرفان و عشق حضرت سجاد علیه السلام به پروردگار بر تمامی اعمال عبادی او پرتوافکن بود و به همه ی زندگی وی صبغه ی الهی و جلوه ای معنوی می بخشید.

وقتی آن حضرت لباس احرام می پوشید، از یاد خدا و جلال او، رنگ چهره اش تغییر می کرد و چنان در جذبه ی معنویت حق قرار می گرفت که از گفتن «لبیک» نیز ناتوان می شد. همراهان ایشان با دیدن این حالت به شدت تحت تأثیر قرار می گرفتند و می پرسیدند: «چرا لبیک نمی گویید؟» امام پاسخ می داد: «بیم آن دارم که لبیک بگویم، ولی خداوند در جوابم ندا دهد: لالبّیک».

**********************************************************

پی نوشت ها:

1ـ امام سجاد علیه السلام، جمال نیایشگران، ص 2.

2ـ مناقب، ج 4، ص 158. ر.ک: امام سجّاد، جمال نیایش گران.

3ـ مشکاه الانوار، ص 205.

4ـ الکافى، در حاشیه ى مرآة العقول، ج 2، ص 130، باب التواضع.

5ـ ارشاد، ج 2، ص 146.

6ـ بحارالانوار، ج 46، ص 88.

7ـ خصال صدوق، ص 517.

8ـ کشف الغمة، ج 2، ص 303.

9ـ علل الشرایع، ص 231.

10ـ علل الشرایع، ص 231.

11ـ تذکره الخواص، ص 184.

12ـ اعلام الورى، ص 255.

13ـ امام سجاد، جمال نیایشگران، ص 62.

14ـ ارشاد، ج 2، ص 163.

15ـ سیراعلام النبلاء، ج 4، ص 393 ـ 394.

16ـ اعلام الورى، ص 256.

17ـ احقاق الحق، ج 12، ص 26.

18ـ ارشاد، ج 2، ص 146.

19ـ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 305.

موضوعات: ویژگی های اخلاقی امام سجاد علیه السلام, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ب.ظ ]




نتایج دعا

 

«أَلْمُؤْمِنُ مِنْ دُعائِهِ عَلى ثَلاث: إِمّا أَنْ یُدَّخَرَ لَهُ وَ إِمّا أَنْ یُعَجَّلَ لَهُ وَ إِمّا أَنْ یُدْفِعَ عَنْهُ بَلاءً یُریدُ أَنْ یُصیبَهُ.»:

مؤمن از دعایش سه نتیجه مى گیرد:

۱ـ یا برایش ذخیره گردد،

۲ـ یا در دنیا برآورده شود،

۳ـ یا بلایى را که خواست به او برسد، از او بگرداند.

موضوعات: ​​نتایج دعا  لینک ثابت
 [ 10:37:00 ب.ظ ]




 

ای کاش پر شود عوض اشک چشم ما

از خون ساق پای تو یا زین العابدین

در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد

دست گره گشای تو یا زین العابدین

شهادت امام سجاد(ع) تسلیت باد

موضوعات: شهادت امام سجاد(ع) تسلیت باد, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ب.ظ ]




بسم رب الشهدا
موضوعات: مهدی جان, بسم رب الشهدا  لینک ثابت
 [ 10:17:00 ب.ظ ]