سبك زندگي عاشورايي |
... |
اشعار شهادت حضرت رقیه(س)
بالای ناقه موی مرا باد میکشید
پائین ناقه چکمه سرم داد میکشید
بالای ناقه غصه ی روبنده داشتم
پائین ناقه عمه ی شرمنده داشتم
بالای ناقه زلف گره خورده داشتم
پائین ناقه چادر آزرده داشتم
بالای ناقه اشک علمدار دیده ام
پائین ناقه دشت پر از خار دیده ام
بالای ناقه غربت گودال دیده ام
پائین ناقه گریه ی خلخال دیده ام
بالای ناقه مقنعه ی پاره داشتم
پائین ناقه تاول آواره داشتم
بالای ناقه کار به تحقیر میکشید
پائین ناقه پهلوی من تیر میکشید
بالای ناقه گرد سرت شاپرک شدم
پائین ناقه نقشه ی راه فدک شدم
بالای ناقه بخت بد آورده داشتم
پائین ناقه چشم ورم کرده داشتم
بالای ناقه خون جگری بود و کعب نی
پائین ناقه در به دری بود و کعب نی
بالای ناقه بال و پری بسته داشتم
پائین ناقه سلسله ی خسته داشتم
بالای ناقه خم شدم از بار غم پدر
پائین ناقه نیمه شبی گم شدم پدر
بالای ناقه سنگ سرم را شکست و رفت
پائین ناقه زجر پرم را شکست و رفت
بالای ناقه کوچه و بازار دیده ام
پائین ناقه غارت اغیار دیده ام
بالای ناقه شام بلا بود و عمه ام
پائین ناقه طشت طلا بود و عمه ام
بالای ناقه حرمله با سنگ زد مرا
پائین ناقه دختر او چنگ زد مرا
بالای ناقه بی هدفم پرت کرده اند
پائین ناقه نان طرفم پرت کرده اند
بالای ناقه نیزه تو بد بیار بود
پائین نیزه صحبت شرط و غمار بود
بالای ناقه خارجی ام تا صدا زدند
پائین ناقه پیر زنان عمه را زدند
وحید قاسمی
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1395-08-17] [ 10:19:00 ق.ظ ]
|