کتاب : لواء الانتصار: شیوه های یاری قائم آل محمد
انتظار قلبى: درجات سه گانه انتظار قلبى

درجه اوّل: آنكه اعتقاد یقینی داشته باشد به آنكه ظهور وفرج آن حضرت(علیه السلام) حقّ است، و واقع خواهد شد، و آن از وعده های الهی است كه تخلّفی در آن نیست، هر زمان وقوع آن هرچه قدر طولانی شود; مأیوس و نا امید نشود، به طوریكه منكر اصل وقوع آن شود.
درجه دوّم: آنكه ظهور را موقّت به وقت خاصّی نداند كه قبل از آن مأیوس از وقوع آن شود، مثل آنكه بواسطه بعضی از امور حدسیّه گمان كند كه تا ده سال یا بیست سال دیگر مثلا یا زیاده بر آن واقع نخواهد شد.
درجه سوّم: آنكه بر حسب آنچه در روایت است كه:
«توقّعوا الفرج صباحاً و مساءاً»، [1] و دیگر آنچه وارد است كه «یأتی بغتةً كالشهاب الثاقب»، [2] و دیگر آنچه در فقره ای از دعا است «إنّهم یرونه بعیداً و نریه قریباً»، [3] و امثال اینها، پس در جمیع حالات و جمله اوقات منتظر باشد، یعنی رجاء وامید وقوع آن را داشته باشد، مَثَل آن را مانند مردن بداند كه احتمال دارد در این وقت؛ و روز حاضر واقع شود، و احتمال دارد كه زمان آن طولانی شود، پس همچنین است امر فرج كه احتمال وقوع آن بر وجه رجاء و امید در همه احوال است، و در جمله اوقات به یاد آن باشد.
امّا درجه اوّل انتظار؛ واجب است و حقیقت ایمان به آن بستگی دارد، و هرگاه آن درجه نباشد؛ در باطن امر موجب كفر و ضلال است، اگر چه به حسب ظاهر محكوم به احكام اسلام باشد، و او مخلّد در نار با كفار خواهد بود، چون منكر امر امامت است در حالتیكه در ظاهر اقرار به امر شهادت توحید و رسالت دارد.
و حجّت و دلیل بر آنهم از آیات و اخبار بسیار زیاد است، چنانچه به بعضی از آن اشاره شد.
و مجمل و محصّل از آیات و روایات چنین است: بعد از ملاحظه وعده های الهیه كه در این آیات شریفه واقع شده است (هُوَ الَّذی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون) [4] و قوله تعالى: (وَعَدَ الله الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاَْرْضِ) [5] و قوله تعالى: (وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ)، [6] و ملاحظه آیات دیگر كه به مضمون آنها است، و ملاحظه آنچه وارد شده است از احاديث و اخبار كثيره متواتره قطعيّه از خاصّه و عامّه در آنكه كسانيكه بر حسب دليل عقلي و نقلى؛ شایستگی خلافت و وراثت نبویّه و ولایت الهیّه را دارند، اختصاص و انحصار دارد به دوازده وجود مقدّس مطهّر كه حسب و نسب و اسم و وصف و شخص آنها از جهت پدري و مادرى؛ در اخبار متواتره معیّن شده، و بعد از ملاحظه آنكه آن وعده های الهیه تاكنون ــ بر آن وجهی كه در آن آیات و آن اخبار است ــ هرگز در هیچ زمانی نسبت به هیچ كدام از آن دوازده نفر و در حقّ غیر آنها وقوع نیافته، و دین الهی در كلّ عالم بر همه دینها غلبه نیافته كه جمیع مردم به آن معترف شده باشند، و ملاحظه آنكه آن اوصیاء معصومین همه اوقات تا حال; از جهت ظلم اعداء مظلوم و مستضعف بوده اند و تمكین و استخلاف و وراثت آنها در زمین با نبود خوف و ترس برای هیچ یك تحقق نیافته.
پس به مقتضای صدق اعتقاد به آن آیات و به وعده های الهی در آنها، و نیز صدق اعتقاد به آن اخبار متواتره قطعیّه؛ انسان یقین به وقوع آن وعده ها پیدا می كند، و انتظار وقوع و افتتاح آن فرج های الهی را به وجود مبارك حضرت خاتم الوصیین صلوات الله علیه ــ چنانچه تنصیص به آنحضرت بالخصوص در اخبار متواتره شده ــ دارد، و نیز آن فرجها را از برای همه آباء طاهرین آنحضرت (علیه السلام) بعد از رجوعشان در این عالم دنیا ــ مثل حال حیات ظاهری آنها قبل از رحلت و وفاتشان ــ واقع شود، چنانچه در اخبار متواتره بر این وجه نیز تصریح شده است.
با آنكه این مطلب نیز ــ یعنی رجعت ائمه(علیهم السلام) ــ به مقتضای همان آیات شریفه است كه وعده الهیّه در آنها از تمكین و استخلاف و وراثت در زمین در حقّ همه صالحین و مستضعفین واقع شده كه اكمل از همه آنها آن انوار طیّبین صلوات الله علیهم اجمعین می باشند.
پس بعد از تأمّل تمام در آن آیات و اخبار و ظواهر واضحه آنها بر وجه بصیرت و انصاف بدون تعصب و عناد و اعتساف ــ كه بواسطه این دو وصف حال انسان منقلب می شود و مصداق این آیه مباركه: (وَ مَثَلُ الَّذینَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إلاّ دُعاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لایَعْقِلُونَ) می شود [7] ـ واضح و روشن مي شود ــ كالشمس في النهار ــ كه انكار و شك در امر ظهور و فرج حضرت خاتم الوصيين صلوات الله عليه و نيز در رجعت آباءطاهرين ايشان(عليهم السلام) به زندگي دنيوى؛ بعد از وقوع آن ظهور؛ انكار و تشكیك در آیات قرآنی و ادلّه قطعی نقلی است، و حقیقت كفر و ضلال نیست جز همان انكار امر حقّ، یا تشكیك در آن بعد از وضوح و ظهور آن به حجت و تبیان و دلیل قاطع و برهان، والله هُو المُستعان، وعلیهِ التَكَلان، ولاحول ولاقوّة إلاّ بالله العلیّ العظیم.
درجه دوّم از انتظار؛ نیز واجب است، لكن بر وجهی كه اگر آن نباشد موجب فسق است، و آن یأسی است كه حرام و منهی عنه است، و این حرمت به مقتضای بعضی از احادیثی كه در «كافى» و غیر آن نقل شده، كه در آن احادیث به تكذیب وقّاتون تصریح شده است [8] .
و درجه سوّم انتظار; مقتضای كمال ایمان، و نبودن آن انتظار موجب نقصان در ایمان است، پس لازمه كمال ایمان مؤمن آن است كه بر حسب احادیث زیادی كه در آنها امر فرج را تقریب نزدیك شمرده و یا علامات حتمیّه آن را كه بر وجه «لایُغیَّر و لایُبدَّل» می باشد؛ بیان فرموده اند، پس در همان سال فرج، بلكه در همان ماه ظهور فرج، بلكه در همان شب و روز آن واقع می شود.
و یا علائم بسیار دیگری كه بسا در مكانهائی واقع می شود كه همه كس بر آن مطّلع نمی شود، و یا بعضی دیگر از آن علائم غیر حتمیّه نیز ممكن است كه در همان سال یا ماه وقوع ظهور و فرج یا نزدیك به آن تحقّق یابد.
پس بنا بر این جهات; و شدّت اعتقاد بر اخبار زیادی كه مشتمل است بر این خصوصیات؛ باید حال مؤمن مانند حال كسی باشد كه خبر آمدن مسافر را به او داده اند، و مسافر او در بین راه در حركت باشد، پس با احتمال آنكه موانع تأخیر در بین حركت عارض او شود همه روزه و همه هفته انتظار ورود آن مسافر را دارد.
بنابراین؛ باید از برای ظهور امر آنحضرت (علیه السلام) و از برای ملاقات ایشان ــ به آدابی كه ذكر می شود ان شاءالله تعالی ــ مهیا شود، چنانچه انسان از برای ورود مسافر عظیم القدر رفیع الشأن تهیّه می بیند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...