فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



ويژگي هاي اخلاقي:شهید همت

حاج همت با وجود برجستگي هاي نظامي, عارفي وارسته بود كه به خدا و رضاي حق به چيزي نمي انديشيد. اخلاص در عمل, از ويژگي هاي بارز او بود. شهيد بزرگوار محلاتي, در اين باره مي گويد : (( او انساني بود كه براي خدا كار مي كرد و بالا ترين اعمال را داشت و فضيلت هر انسان مومني, اين است كه اين دو وژگي را داشته باشد يكي اخلاص و ديگري عمل .))

او همواره خود را خدمتگزار بسيجيان مي دانست و به عشق آنان نفس مي كشيد. خاكسار بسيجيان بود آنان هم با تمام وجود به او عشق مي ورزيدند. همت,تنها,فرماندهشان نبود مرادشان بود. در يك كلمه حاجي يك بسيجي رزمنده و يك پاسدار نمونه بود. او اهل ولايت بود و پيروي از ولايت را بر خود واجب مي دانست و به ولايت اعتقاد داشت. شهيد عباس كريمي مي گويد:((او واقعا به امر ولايت اعتقاد كامل داشت و حاضر بود در اين راه جانش را بدهدكه عاقبت هم چنين كرد. ولايتي بود و هميشه سفارش مي كرد كه: دستور هاي فرماندهان را بايد مو به مو اجرا كرد. اينها مر ولايت است.))

حاجي مصداق روشن (( اشداء علي الكفار رحماء بينهم )) بود.

سردار رحيم صفوي مي گويد:((حاج همت مثل مالك اشتر بود كه در عين خضوع و خشوعي كه در مقابل خدا و در برابر برادران دلاور بسيجي داشت, در مقابله با دشمن كافر, همچون شير غرنده و همچون مشير برنده بود.))

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[شنبه 1394-11-17] [ 02:10:00 ب.ظ ]




 ويژگي هاي اخلاقي شهيد مهدي باكري

مهدي باكري انساني آرام، متين، كم حرف، باحوصله، متواضع، پركار و منظم، رئوف و مهربان و نمونه تمام عياري از يك بنده صالح خداوند بود. او از جمله افراد معدودي بود كه اثر وجودي فعاليت هايش در سطح كل حماسه سازي هاي دوران دفاع مقدس ظاهر مي شد. براي او در لشكر عاشورا، جايگزيني نبود. گرچه در همان دوران، برخي از افرادي كه به عمق وجود توانايي ها و به شخصيت او پي نبرده بودند، تلاش زيادي داشتند تا فرماندهي كل سپاه را وادار نمايند كه مهدي در لشكر آذربايجان نباشد. ولي پس از شهادت او و فراهم شدن فرصت مناسب براي بيان خصوصيات عظيم اخلاقي و توانايي هاي تاكتيكي باكري، آن ها هم به صف تمجيد كنندگان از آقامهدي پيوستند. اگر بنا باشد خصوصيات باكري به صورت كلان، مطرح گردد، مي توان گفت: او فردي با ويژگي هاي ذيل بود:
۱- عامل به احكام شرعي
يكي از ويژگي هاي مهدي باكري، عمل به احكام ديني با دقت كامل بود. او سعي مي كرد تا هميشه نماز خود را در وقت فضيلت و به جماعت اقامه نمايد. آقاي غلام حسن سفيدگري مي گويد: هرگاه با آقامهدي عازم يك ماموريت بوديم و صداي اذان بلند مي شد، آقا مهدي خودروي خود را در جاي مناسبي متوقف مي كرد و به اقامه نماز مي پرداخت زيرا معتقد بود اقم الصلاه لذكري
همچنين ايشان مي گويد كه آقا مهدي در پرداخت خمس و سهم امام، بسيار دقيق و حساس بود او براي خود سال مالي انتخاب كرده بود و به طور مرتب اين وظيفه شرعي را انجام مي داد. در اواخر اسفندماه سال هاي اول جنگ كه روزي با هم در ماموريت بوديم ناگهان آقا مهدي پول همراه خود را شمرد و با تماس خانواده خود نيز جوياي ارزش اجناس باقي مانده در منزل براي محاسبه ميزان خمس و سهم آن ها شد و بلافاصله مبلغ مشخصي را از اموال خود جدا كرد و درنخستين فرصت آن را به يكي از نمايندگان تام الاختيار حضرت امام خميني(ره) به عنوان وجوه شرعي پرداخت كرد. آنگاه با خاطري آسوده، نفسي كشيد و گفت: خداوند را شكر، حال اگر شهيد شوم بدهي شرعي ندارم.
۲- توكل به خداوند
آقا مهدي هميشه مي گفت وظيفه ما جلب رضايت خداوند است. رضا الله رضانا يعني رضايت خداوند، رضايت ماست. او جزو كساني بود كه به خداوند اطمينان كامل داشت ودر همه چيز به او توكل كرده بود. مصداق آيه «و من يتوكل علي الله فهو حسبه» بود.
معيار رفتار او با ديگران براساس ميزان پايبندي آنان به عقايد و رفتار اسلامي بود. او حتي در رفتار با برادرش رضا كه در آن ايام به نوعي تحت تاثير برخي جريانات سياسي قرار گرفته بود هم براساس آيه «محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم» بود. زيرا مهدي انساني كاملاً حق گرا بود و حتي پيوندهاي نسبي و سببي هم باعث دوري وي از اين شيوه نمي گرديد. در واقع آقا مهدي به آيه «محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم» در همه اوقات، عمل مي كرد. او بر همين اساس بسيار با افراد خانواده و همچنين رزمندگان، مهربان بود. او براي آسيه دختر برادرش حميد كه در آن زمان، بيش از يك سال نداشت شعري ساخته بود و براي او مي خواند و مي گفت وقتي مداحان در ايام محرم در اشعار خود مي خوانند كه «عمو نيامد»، نمي دانم چه تعداد از مردم مثل ما، درك مي كنند كه عمو نيامد يعني چه آقاي غلام حسن سفيدگري مسئول دفتر فرماندهي لشكر عاشورا در دوران آقا مهدي، مي گويد در زماني كه به دليل شدت درگيري ها با دشمن، برخي از فرماندهان گردان هاي لشكر از شهيد و زخمي شدن رزمندگانشان و مشكلات پديد آمده براي گردان خود با آقا مهدي سخن مي گفتند و آقا مهدي احساس مي كرد كه ممكن است آن ها دچار افسردگي روحي و يا ياس و نااميدي شده باشند، بلافاصله آن ها را دعوت به مقاومت و پايداري و صبر مي كرد و به تك تك آنان مي گفت: پس توكلت كجاست مگر خدا را فراموش كرده اي به خدا توكل كن تا هه مشكلات تو حل شود.
۳- سازگاري
آقا مهدي، فردي پرحوصله، فروتن و اهل سازگاري با همرزمان خود بود. در برابر ناملايمات و سختي ها و فشارهاي جنگ، كمتر عصباني مي شد. از خود و مبارزات و تلاش هاي خويش سخني نمي گفت. از ريا و خودنمايي به دور بود، هميشه به انجام تكليف الهي خود مي انديشيد. با مسائل و مشكلاتي كه مواجه مي شد، ازخود تحمل فراواني نشان مي داد. بنابراين توانسته بود خود را به گونه اي تربيت كند كه حداكثر سازگاري لازم را براي رفتن به سوي هدف، از خود نشان دهد. براي مثال مي توان گفت كه حضور وي در كنار فردي همچون احمد كاظمي، كه در آن دوران، فرماندهي تيپ۸ نجف اشرف را بر عهده داشت و داراي خصوصيات مخصوص به خود بود و كمتر جانشين پذير بود، از علائم بارز سازگار بودن باكري است. مهدي به عنوان قائم مقام تيپ۸ نجف اشرف، در عمليات فتح المبين و نيز در نبرد بيت المقدس، توانست با اين روحيه، فراتر از مسئوليت سازماني خود، در اين دو عمليات فعال باشد. احمد كاظمي او را به عنوان يكي ازتوانايي ها و قابليت هاي مهم تيپ۸ نجف اشرف، به شمار مي آورد. در دوران جنگ تحميلي، يكي از اقداماتي كه براي استفاده از تمام توانايي دو سازمان ارتش و سپاه، انجام مي شد، ادغام يگان هاي سپاه و ارتش براي انجام يك عمليات بود. با توجه به فرهنگ و تاكتيك هاي متفاوتي كه در آن زمان بين واحدهاي ارتش و سپاه وجود داشت، برخي از فرماندهان از ادغام با برخي ازيگان ها، استقبال چنداني به عمل نمي آوردند. يكي از لشكرهايي كه بسياري از فرماندهان ارتش تمايل داشتند كه در جريان عمليات، با آن ادغام شوند و يا در همكاري نزديك با وي قرار گيرند، لشكر عاشورا بود كه مهدي باكري فرماندهي آن را بر عهده داشت. در اين رابطه برخي از فرماندهان عزيز ارتش همچون امير سرتيپ بهروز سليمانجاه و امير سرتيپ عبادت، مي توانند نكات بهتري را بيان نمايند.در مجموع مي توان گفت كه سازگاري يكي از ويژگي هاي «اخلاق فرماندهي» آقا مهدي بود كه در اين زمينه در بين ساير فرماندهان بي نظير بود. ادب او در برخورد با ساير افراد، سعه صدر او، حجب و حيا و تربيت الهي او و همچنين شجاعت و سلحشوري باكري از وي انساني پرقدرت در برخورد با شرايط سخت و بحراني، ساخته بود.
۴- تاثيرگذاري
مهدي از جمله افراد نادري بود كه رفتارهايش بر روي ديگران، چه در داخل لشكر و چه در خارج آن، تاثير زيادي مي گذاشت. به گونه اي رفتار مي كرد كه عمل و اقدام او خود به خود تاثير فراواني بر روي كساني كه شاهد آن رفتار بودند، داشت. در خاطرات احمد كاظمي، نكات زيادي از اين نفوذ روحي آقا مهدي در وي، مي توان يافت. از آنجا كه محيط جبهه ها، فضاي آزادي بود، افراد، اختيار رفتار و حركات و سكنات خود را داشتند و بنابراين خود را آنگونه كه بودند، نشان مي دادند. رزمندگان جبهه ها، انسان هايي كمال جو و داراي آرمان هايي بلند بودند. بنابراين به دنبال افزايش توانايي هاي روحي، جسمي و مهارتي خود بودند، لذا اين كمال پذيري موجب شده بود كه فضاي جبهه، محيطي براي «يادگيري» شود. يادگيري از خلق و خوي ديگران، آموختن و فراگيري از تاكتيك هاي رزمي نفرات و يا سازمان هاي ديگر و… جبهه از يك سو يك محيط عاطفي تمام عيار بود و از سوي ديگر، يك فضاي كاملاً عقلاني بود. در اين محيط همه مي توانستند از رفتارها و دانايي هاي موجود در آن، به طور مرتب بياموزند و به صورت دائم بر توانايي هاي فكري و رفتاري خود بيفزايند.مهدي باكري انساني بود كه با رفتارش به ديگران مي آموخت، بي آن كه خود يك آموزگار باشد. او مصداق حديث «حديث «كونوا دعاه الناس بغير السنتكم» بود. هنر باكري آن بود كه توانسته بود خصوصيات اخلاقي و رفتاري و فردي خود را به فرهنگ و رفتار سازماني لشكر عاشورا تبديل نمايد.آقاي علاءالدين نورمحمدزاده، مسئول طرح و عمليات لشكر عاشورا در عمليات بدر مي گويد: آقا مهدي هيچ وقت (به صورت تحكمي) دستور نمي داد بلكه با رفتار خود راه درست را به ما نشان مي داد. هر موقع كه با يكي از مسئولين لشكر صحبت مي كردند و مطلبي را مي گفتند، ما نيز تكليف خود را درمي يافتيم. مثلاً موقعي كه به واحد تداركات مي گفتند كه چرا لاستيك هاي چرخ هاي خودروها را بيرون ريخته اند، ما سريع برمي خاستيم و اگر اين وضعيت در حوزه كاري ما نيز مشاهده مي شد، نسبت به رفع آن اقدام مي كرديم. روش برخورد آقا مهدي با كساني كه در اجراي ماموريت كوتاهي كرده و يا احياناً تخلفي از آنها سر مي زد، اين بود كه بدون آن كه چيزي بگويد آن فرد را در مانور اصلي عمليات پيش رو شركت ندهد و او را در موج هاي بعدي استفاده كرده و يا به عنوان نيروي در اختيار تلقي نمايد. در اين صورت در سازماندهي عمليات بعدي به اين فرد مسئوليت مستقيم واگذار نمي كرد و به گونه اي رفتار مي كرد كه آن فرد خود به خود متوجه مي شد كه اشتباهي در كارش بوده است و بنابراين سعي مي كرد تا نقص خود را برطرف كند. او همه را به اين نكته مهم توجه داده بود كه اين جبهه نيست كه به شما نياز دارد بلكه اين شما هستيد كه براي رشد و تعالي خود به حضور در جبهه نياز داريد.با اين وجود، الگوي خود آقا مهدي، حضرت امام خميني (ره) بود. او به همسرش خانم صفيه مدرس، گفته بود كه هميشه سخنان امام را براي وي ضبط كنند يا متن آن را نگه دارند تا چنانچه او به دليل حضور در عمليات و يا ماموريت هاي ديگر، نتوانسته بود به آنها گوش فرادهد در فرصتي كه مي يابد، در جريان بيانات يا پيام هاي حضرت امام قرار گيرد و بتواند براساس آنها عمل كند. او سعي مي كرد زندگي اش را براساس انديشه ها و گفته هاي امام امت تنظيم نمايد. او معتقد بود كه سخنان امام الهام گرفته از آيات الهي است و مي خواست كه جملات امام هميشه جلوي چشمانش باشد. آقا مهدي در ديدار با دوستان شعاري را كه بر سر زبان هاي مردم بود، هميشه تكرار مي كرد:
نداي هل من ناصر حسيني
لبيك يا خميني
او هميشه به دوستانش مي گفت كه چراغ هدايت ما، سخنان امام خميني است. اگر گوش به فرمان امام باشيم، هيچ وقت ضرر نمي كنيم و گمراه نمي شويم.
سردار مصطفي مولوي مي گويد: بعد از شهادت حميد باكري و مرتضي ياغچيان، من هميشه در كنار مهدي باكري بوده ام. بسياري از اوقات كه دو نفري و به همراه يكديگر براي شركت در جلسه اي و يا ماموريتي عازم مي شديم، آقا مهدي جملاتي را بر زبان جاري مي كرد كه هنوز كلام وي در گوش من است و با رفتار و سكناتي كه از خود نشان مي داد، هنوز هم زندگي مي كنم. روزي آقا مهدي به من گفت: بيا فرمولي را بگوييم كه بتوانيم به سرعت تشخيص دهيم كه كدام يك از كارهايمان خالص براي خداست. مثلاً ببينيم آيا همين جنگ كردن و حضور ما در دفاع مقدس، براي خداست من گفتم: مگر شيرين تر و عزيزتر از جان آدمي چيزي هست بنابراين مشخص است كه ما به خاطر رضاي خداوند در جبهه حضور داريم. هر لحظه جنگ و مخصوصاً در جريان عمليات ها احتمال آسيب رسيدن به جان ما وجود دارد و ما آماده ايم كه در راه خداوند جان خويش را تقديم كنيم. ايشان گفت: ولي شيرين تر از جان هم وجود دارد و آن مال آدمي است. اگر توانستي در راه خداوند مالي هديه كني و يا از مال خود بگذري، آن وقت مي تواني حساب كني كه جهادت، شايد در راه خدا باشد. ايشان همچنين مي گفت: اين جبهه و امام بوده است كه توانسته از انسان هايي چون ما، آدم هايي اهل جهاد بسازد وگرنه آماده شدن براي جهاد در راه خدا به اين راحتي نبود. اين عمل امام كه براي رضاي خداوند قيام كرد، موجب پاداش خداوند به امام شد كه آن هم ايجاد تحول در جوانان و مردم ايران بود.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:08:00 ب.ظ ]




حال و هوای ایران در 17 بهمن 57
پنج روز دیگر بساط استعمار از ایران برچیده مى‏شود. امریکا در تب و تاب آخرین تلاشهاى باز دارنده است. تلاشهایى که هرگز به نتیجه نرسید

روز هفدهم بهمن 57 امام خمینى خطاب به نظامیانى که براى بیعت با او گرد آمده بودند، گفت: «از حالا به بعد شما در خدمت ملت باشید… دست این اجانب باید کوتاه بشود. چقدر امریکا باید از این مملکت ببرد و بخورد یا انگلستان یا سایر جاها؟ ما باید یکوقت هم زنده بشویم، بیدار بشویم… آزادى را بگیریم. حق را باید گرفت با سرنیزه، با مسلسل باید حق را گرفت از اینها؛ خودشان که نمى‏ دهند. بایستید در مقابل اینها.»[1]

تأثیر شگفت این پیام امام را 4 روز دیگر (21 بهمن) در یکى از مهمترین پایگاههاى هوایى دشمن خواهیم دید.

امریکا مسئول همه پیامدهاى ناگوارى است که اتفاق خواهد افتاد، امام خمینى از ماهها پیش به هر وسیله ممکن به مقامات کاخ سفید گوشزد کرده بود که بهترین راه ممکن، قطع دخالتهاى امریکا و پایان دادن به حمایتهاى گذشته از رژیم شاه است. امام بارها تأکید کرده بود که ملت ایران رخدادهاى این روزها را هوشمندانه ارزیابى مى‏ کند تا دشمنان آینده انقلاب و کشور خویش را شناسایى کند. اما دولتمردان امریکا و غرب هیچگاه درستى این سخن را در نیافتند. ریچارد فالک، استاد و رئیس بخش مطالعات خارجى دانشگاه پرینستون امریکا، روزها پیش از این، نظریات امام خمینى را به اطلاع هیئت حاکمه امریکا رسانده بود و جهانیان نیز از آن اطلاع یافته بودند.

اظهارات بعدى سایروس ونس، وزیر خارجه امریکا بیانگر آن بود که مقامات این کشور هیچگاه هشدارهاى امام خمینى را جدى نگرفته‏ اند. او در خاطراتش نوشته است: «روز اول فوریه آیت‏اللّه‏ خمینى در میان استقبال بى‏نظیرى وارد تهران شد. تلاش بختیار براى ملاقات و مذاکره با آیت‏اللّه‏ بى‏نتیجه ماند. روز پنجم فوریه پس از اینکه بختیار نتوانست فرماندهان نظامى را وادار به جلوگیرى از معرفى دولت جدیدى از طرف خمینى بکند، آیت‏ اللّه‏ خمینى مهدى بازرگان را به عنوان رئیس دولت موقت تعیین و معرفى کرد. ما در شرایطى عجیب و غیرعادى در میان دو دولت در یک کشور قرار گرفتیم: دولت بختیار که براساس قوانین موجود کشور بر سر کار آمده ولى عملاً فاقد قدرت و اختیار بود، و دولت بازرگان که بدون تشریفات قانونى منصوب شده ولى از طرف اکثریت مردم و نیروهاى سیاسى واقعى کشور پشتیبانى مى‏شد. روز ششم فوریه مجدداً پیامى براى سولیوان فرستادیم و ادامۀ پشتیبانى خود را از دولت بختیار به عنوان حکومت قانونى کشور تأکید کردیم.»[4]

بختیار در نخستین واکنش خود نسبت به تعیین نخست ‏وزیر از سوى امام، طى سخنانى در مجلس گفت: «از اینکه هر روز یک نفر حکومتى تشکیل دهد تا زمانى که شوخى و حرف است (!) تحمل مى‏کنیم ولى اگر وارد عمل شوند، عمل را با عمل جواب مى‏دهیم… من در مقام نخست‏وزیرى قانونى مملکت مى‏مانم تا انتخابات آزاد آینده را انجام دهم».[5]

سرتاسر ایران صحنۀ تظاهرات مردم در حمایت از انتخاب دولت انقلاب است و در این میان تظاهرات مردم زاهدان به خون کشیده شد. آقاى بازرگان به دنبال تأکید ویژۀ امام در فرمان خویش، موقتاً از رهبرى «نهضت آزادى» کنار رفت.[6] سپهبد ربیعى فرماندۀ نیروى هوایى ارتش شاه اعلام کرد: «در سیاست دخالت نمى‏ کنم.» ولى همزمان با آن، فانتوم‏ها و هلى کوپترهاى نیروى هوایى در یک مانور تهدیدآمیز بر فراز تهران پرواز کردند.[7] سران ارتش گمان مى‏کنند که اینگونه مانورها مردم را خواهد ترساند!

حضور پرسنل ارتش در اقامتگاه امام، آغاز حوادثى بود که پیروزى انقلاب را تسریع مى‏کرد. تأکید امام در پیوند ارتش و ملت بیش از هر چیز در فروپاشى انسجام ارتش شاه مؤثر بود. برخورد رهبر انقلاب حتى با خدمتگزاران رژیم نیز همچون سیاست پیامبر اسلام(ص) در فتح مکه بود که اَلإسلامُ یَجُبُّ قَبْلَهُ (اسلام از گناهان گذشته در مى‏گذرد).

آیت‏اللّه‏ سید محمد باقر صدر از مراجع مبارز نجف طى نامه‏اى خطاب به امام خمینى نوشت: «… پیروزیهاى پى در پى و چشمگیرى که با رهبرى خردمندانه آن حضرت صورت گرفت، برنامه نجات‏بخش اسلامى را به جاى دو تمدن و ایدئولوژى متقابل شرق و غرب به بشریت عرضه داشت.»[8]

به گزارش خبرگزاریها رئیس جمهور یمن جنوبى در یک کنفرانس مطبوعاتى حمایت خود را از «جنبش ضد شاه در ایران به رهبرى آیت‏اللّه‏ خمینى» اعلام کرد.»[9] همزمان مطبوعات شوروى با لحن احتیاط‏آمیز و مساعدترى از انتصاب آقاى مهندس بازرگان به نخست‏وزیرى دولت موقت یاد کردند.[10]

اقدام رهبر انقلاب در اجراى مراحلى از برنامه دراز مدت جمهورى اسلامى (تعیین شوراى انقلاب و نخست وزیر موقت) باعث شده تا کنجکاوى پیرامون «حکومت در اسلام» ابعاد ویژه‏اى پیدا کند. هر چند امام خمینى در پاریس به دفعات متعدد در پاسخ خبرنگاران به شبهات القایى پاسخ گفته‏اند، ولى هنوز تصویرى که توسط خبرگزاریها ارائه مى‏شود نشان از جهل آنها و یا غرض‏ورزى گردانندگان این رسانه‏ها دارد. خبرگزارى فرانسه طى گزارشى از قم به نقل از یک دانشجوى اهل لندن که اخیراً به اسلام گرویده است و به ادعاى خبرنگار از اطرافیان امام خمینى است (!) تصویرى غیر واقعى از جمهورى اسلامى و نظام آینده ایران به سراسر جهان مخابره کرده است[11].

علت تأکید امام در توضیح اهداف ایدئولوژیک انقلاب ـ که بارها تکرار کرده است و البته این تکرارها بى‏حکمت نبوده است ـ و تأکید ایشان در مورد سیاهکاریهاى مدعى تمدن بزرگ (!) آنست که جبهه فرهنگى استعمار بى‏وقفه در تلاش است تا چهره حکومت آینده ایران را چهره‏اى بس نامطبوع و مخالف هرگونه پیشرفت و تمدن جلوه دهد. سخنرانى حاضر نمونه‏اى از این پاسخهاست.

روز هفدهم بهمن ماه، خبرگزاریها رسماً بازگشت ژنرال هایزر به واشنگتن را پس از یکماه تلاش بى‏وقفه در تهران ـ مخابره کردند. هودینگ کارتر سخنگوى وزارت خارجه امریکا اظهار داشت: «هایزر سعى کرد تا نظامیان ایران از بختیار حمایت کنند. هایزر بعضى از مسائل ناشى از وضع سیاسى و اقتصادى ایران را مورد بحث قرار داده و نتیجه آن کاملاً رضایتبخش بوده است. هایزر به این علت ایران را ترک کرد که اقامت وى به احساسات ضد امریکایى در ایران دامن مى‏زند[12].»

رئیس جمهور کنونى امریکا ، جیمى کارتر، از بدشانس‏ترین رؤساى جمهور این کشور است(بهمن 1357). دولتمردان امریکایى به خاطر ماهیت سلطه گرانۀ کشورشان، بحرانهاى فزاینده زیادى را پشت سر گذاشته‏اند که مهمترین آنها شکست این کشور در جنگ ویتنام بود ولى بحرانى که هم‏اکنون کارتر را دچار سردرگمى کرده است با طوفانهاى سابق تفاوت فاحشى دارد. جنگ ویتنام با همه افتضاحى که براى امریکا در پى داشت بدان جهت آغاز شده بود تا منطقه‏اى جدید بر مناطق تحت نفوذ غرب در مقابل شوروى افزوده شود. از سوى دیگر امریکا در مقابل رقیب پیروزش، براساس معادلات دوران جنگ سرد، ویتنام را در ازاى امتیازاتى دیگر واگذار مى‏کرد. اما در بحرانى که انقلاب اسلامى براى امریکا پدید آورده است هیچگاه چنین معادله‏اى برقرار نبود. سرنوشت انقلاب هم در مبدأ پیدایش و نوع رهبرى و نیز به لحاظ مبانى ایدئولوژیک آن به مسائلى باز مى‏گشت که در مرزبندیهاى انحصارى جهان دو قطبى کاملاً مستقل مى‏نمود. از دیدگاه دنیاى الحادى کمونیستها «انقلاب در ایران، آنهم اسلامى و در مقابل امپریالیسم و در منطقه‏اى خارج از نفوذ روسها» مفاهیمى موهوم و ناشناخته تلقى مى‏شدند. هنوز ایران پروسۀ تحولات تاریخى و گذر از مرحله فئودالى به سرمایه‏دارى را پشت سر نگذاشته است. در منطق مارکسیستها وقوع انقلاب در چنین جامعه‏اى، افسانه است! در این دیدگاه دین نه تنها انقلاب ساز نیست بلکه عاملى است براى بازداشت توده‏ها از قیام! از دید امریکائیها نیز، انقلاب اسلامى پدیده‏اى نوظهور بود که در صورت پیروزى، برخلاف ماجراى ویتنام منطقه‏اى را از دست آنها خارج مى‏ساخت که حداقل 25 سال در تیول انحصارى این کشور بوده است. موجودیت دهها کارخانه اسلحه سازى و صدها شرکت صنعتى و تجارى و تا حدود زیادى اقتصاد به شدت وابسته امریکا مستقیماً در گرو ثبات سیاسى منطقه حساس خلیج فارس بود که رژیم ایران نقش ژاندارمى آن را برعهده داشت.

هرچند جمهورى خواهان امریکا پس از 22 بهمن 57 حزب دموکرات حاکم بر این کشور و شخص کارتر را به باد انتقاد گرفتند ولى آنها نیز مى‏دانستند که او براى پیشگیرى از آنچه که به وقوع پیوست کوتاهى نکرد و هر چه که مى‏توانست و ممکن بود انجام داد. مشکل اساسى آنها را در نقطه‏اى دیگر باید سراغ گرفت … واقعیت این بود که امریکائیان قادر به درک ماهیت انقلاب ایران نبودند. اشتباه اساسى آنها این بود که مى‏خواستند با همان تفسیرها و ابزارها و شیوه‏ها به ستیز با این پدیده برخیزند که قبلاً در جریان نهضت ملى شدن صنعت نفت ایران و در بسیارى از نقاط جهان در مواجهه با نهضتها و قیامهاى معاصر تجربه کرده بودند.

ریچارد کاتم، استاد علوم سیاسى دانشگاه پیترزبورگ امریکا، که در سال 57 به عنوان چهره‏اى منتقد نسبت به سیاستهاى این کشور در ایران معرفى شده بود، در دوران اقامت امام در پاریس با امام خمینى دیدار و گفتگو کرد. مشروح این دیدار، بیان‏کننده دو جریان فکرى و سیاسى متقابل است. جریانى که در یک سوى آن قدرتى قرار دارد که براى تکمیل آخرین ارزیابیهاى خود و چاره‏اندیشى به چهره‏اى ظاهراً مستقل متوسل گردیده است، به این امید که شاید تهدیدها و تحلیلها کارساز شود و در دیدگاههاى رهبرى انقلاب تغییرى پدید آورد. و در سوى دیگر شخصیتى به گفتگو نشسته است که همین دیدار را فرصتى مى‏شمارد تا جهانیان را به داورى بخواند و دخالتهاى غیر قانونى امریکا در ایران را که هنوز بسیارى از عمق آن بى‏اطلاعند به آگاهى مردم جهان برساند و بر استوارى خویش و ملت ایران در ادامه راه تأکید کند.

با در نظر گرفتن رویدادهاى امروز ـ هفدهم بهمن 57 ـ و موقعیت کنونى هر یک از دو جریان مذکور به سهولت مى‏توان به داورى نشست. اکنون همه سازمانهاى دولتى، کارمندان وزارتخانه‏ها و بخصوص کارمندان نخست‏وزیرى با صدور اطلاعیه‏هاى متعدد پشتیبانى خود را از دولت منتخب و معرفى شده از سوى امام اعلام داشته‏اند.

سه‏شنبه هفدهم بهمن، ایران چهره‏اى دیگر دارد. روز قبل در حالیکه هنوز دولت دست نشانده شاه دم از برخوردارى این دولت از پشتیبانى ارتش مى‏زد، رهبر در جمع دهها خبرنگار رئیس دولت موقت انقلاب را که از سوى شوراى انقلاب پیشنهاد شده بود معرفى کرد. و با آنکه امام از حمایت کامل ملت ایران اطمینان داشت، تأکید نمود که مردم نظر خود را درباره این انتخاب اعلام دارند. ایران یکپارچه شادمان است و اعلام حمایت مى‏کند. در چند منطقه مأموران بختیار دست به جنایت مى‏زنند. اما کار رژیم ساخته است و خونریزى به حال او سودى ندارد همه رخدادهاى این روز را در اینجا نمى‏توان ذکر کرد ولى از آنجا که به دلیل تراکم خبرها ـ در بحثهاى قبل و بعد ـ به انعکاس رویدادهاى انقلاب در شهرستانها کمتر پرداخته‏ایم در اینجا به نقل نمونه‏هایى از آن مى‏پردازیم که خود گویاى وحدت خواست و آرمان مردم است:

دزفول: «بدنبال بازگشت امام خمینى به میهن، موج شادى دزفول را [فرا] گرفت و به شکرانه بازگشت ایشان، جوانان این شهر صدها اصله درخت در حاشیه خیابانها و دیگر نقاط کاشتند و شهر را از آثار باقیمانده وقایع اخیر دزفول پاک کردند.»

اصفهان: «براى جلوگیرى از کمبود مواد غذایى و به پیروى از دستور امام خمینى، کشاورزان اصفهان در 6200 جریب زمین علاوه بر زمینهاى قبلى گندم کاشتند.»

«چند صد هزار نفر از مردم اصفهان در مدرسه سلطانى چهار باغ اصفهان اجتماعى تشکیل دادند در این اجتماع قطعنامه کارگران اصفهان به پشتیبانى از تشکیل جمهورى اسلامى به رهبرى امام خمینى قرائت شد.»

کرج: «بیش از سیصد هزار نفر از مردم کرج و شهرکهاى اطراف که حدود صد هزار نفر آنها را زنان تشکیل مى‏دادند، دیروز دست به راهپیمایى عظیمى زدند و از دولت مهندس بازرگان حمایت کردند.»

قم: «در راهپیمایى عظیم دیروز قم 500 هزار نفر شرکت کردند. راهپیمایان ضمن دادن شعار پشتیبانى خود را از نخست‏وزیر مهندس بازرگان اعلام داشتند.»

قزوین: «حدود 250 هزار نفر از مردم قزوین پس از اجتماع در مسجد نبى در خیابانها دست به راهپیمایى زدند. تظاهرکنندگان که حدود 50 هزار نفرشان را زنان تشکیل مى‏دادند شعارهایى علیه دولت بختیار و پشتیبانى از مهندس مهدى بازرگان دادند.»

جهرم: «120 هزار نفر از طبقات مختلف مردم جهرم دست به راهپیمایى زدند.»

امام شهر (شاهرود): «با اعلام انتصاب مهندس بازرگان از سوى امام خمینى به ریاست دولت انقلابى، امام شهر یکپارچه جشن و سرور شد و مردم از صبح دیروز به طرفدارى از بازرگان به راهپیمایى و تظاهرات پرداختند. مردم بسطام و روستاهاى اطراف نیز به امام شهر آمده و در راهپیمایى شرکت داشتند.»

نراق: «اهالى نراق محافظت از شهر را به عهده گرفتند. مردم که شبها به نوبت نگهبانى مى‏دهند، رفت و آمد را از ساعت 11 شب تا 4 بامداد ممنوع کرده‏اند. این برنامه بدنبال انتقال نیروهاى انتظامى نراق به دلیجان ترتیب یافته است، در راهپیمایى بزرگى که در نراق برگزار شد تظاهرکنندگان همبستگى خود را با انقلاب ایران و مردم سایر شهرستانها اعلام نمودند.»

گرگان: «در حالیکه چند روزى از تحصن حدود بیست هزار تن از مردم گرگان در بیمارستان امام خمینى این شهر مى‏گذرد… از طرف شوراى همبستگى ملى سارى، گروهى مرکب از روحانیون، قضات، وکلاى دادگسترى، بازاریان، معلمان و مهندسان وارد گرگان شدند و همبستگى خود را با متحصنین اعلام کردند.»

میانه: «هزاران نفر از اهالى میانه در حالیکه روحانیون در پیشاپیش آنها حرکت مى‏کردند دست به راهپیمایى در خیابانهاى شهر زدند. و سپس بر مزار شهداى میانه اجتماع کردند و قطعنامه‏اى دایر بر طرفدارى از حضرت آیت‏اللّه‏ العظمى خمینى قرائت کردند.»

على‏آباد گرگان: «صبح دیروز مأموران ژاندارمرى على‏آباد، پرچم سبز مذهبى را که چند روز قبل توسط مردم بر بالاى ستون یاد بود نصب شده بود از جا کندند، این موضوع خشم عمومى را برانگیخت و منجر به تظاهرات گردید که طى آن مأمورین به سوى مردم تیراندازى کردند.»

زنجان: «دیروز حدود 50 هزار نفر از مردم زنجان در خیابانهاى شهر دست به تظاهرات علیه رژیم و در پشتیبانى از امام خمینى زدند. مردم در شعارهاى خود اعلام داشتند که آماده‏اند به فرمان امام خمینى دست به جهاد براى آزادى بزنند.»

بانه: «روحانیون شهرستان بانه با انتشار اعلامیه‏اى شایعات مربوط به تجزیه‏طلبى را محکوم و اعلام کردند که مردم بانه خواهان ایران متحد و برقرارى جمهورى اسلامى هستند و هدف از انتشار شایعات تجزیه‏طلبى، به خاک و خون کشیدن مناطق کردنشین است.»

اردبیل: «مردم اردبیل در گروههاى چند هزار نفرى که اکثر آنها را جوانان شهر و حومه تشکیل مى‏دهند از بعد از ظهر سه‏شنبه تا پایان روز چهارشنبه در تظاهرات متعددى شرکت کردند… مردم شهر با دایر کردن چند فروشگاه اسلامى تا حدودى کمبود ارزاق عمومى را برطرف کردند.»

مرودشت: «نمایشنامه انقلابى نهضت سربداران طى سه شب در مرودشت به روى صحنه آمد و مورد استقبال شدید قرار گرفت.»

آباده: «بیش از 5 هزار نفر از زنان و دختران آباده در یک جلسه سخنرانى مذهبى شرکت کردند.»

همدان: «20 هزار نفر از مردم همدان با برپایى تظاهراتى به پشتیبانى از امام خمینى، خواستار آزادى همافران دستگیر شده در پایگاه شاهرخى همدان و سایر پایگاههاى هوایى شدند.»، «همچنین در روز 17 بهمن دهها هزار نفر از مردم همدان و روستاهاى اطراف به پشتیبانى از امام خمینى و تأیید نخست‏وزیرى بازرگان دست به راهپیمایى زدند.»

خمینى شهر (همایون شهر): «روز جمعه گذشته یکصد هزار نفر از مردم خمینى شهر در راهپیمایى بزرگى که در این شهر برگزار شد شرکت کردند و طرفدارى خود را از امام خمینى اعلام داشتند.»

صغاد: «هزاران نفر از مردم صغاد فارس در تأیید نخست‏وزیرى مهندس بازرگان دست به راهپیمایى آرام زدند. جمعیت فاصله 12 کیلومترى صغاد- آباده را پیموده و به تظاهراتى که به همین منظور در آباده بر پا شده بود پیوست.»[13]

در 18 بهمن خبرهاى تفصیلى روزنامه اطلاعات از برگزارى راهپیمایى در حمایت از امام خمینى و انتخاب دولت موقت انقلاب در شهرهاى مختلف به چاپ رسید که در اینجا به ذکر اسامى شهرها و تعداد شرکت‏کنندگان در تظاهرات (به نقل از روزنامه مزبور) بسنده مى‏کنیم: آبادان بیش از 300 هزار نفر، یزد دهها هزار تن، شهر رى 60 هزار نفر، ایلام هزاران تن از اهالى و عشایر، دلیجان 15 هزار نفر، بهبهان 50 هزار نفر، اردبیل 120 هزار نفر، شیراز بیش از 100 هزار نفر، کازرون صد هزار تن از اهالى شهر و روستاهاى اطراف، میبد 20 هزار نفر، اراک 50 هزار نفر با همراهى حدود 3 هزار تن از کارکنان ماشین‏سازى این شهر، بندرعباس هزاران تن، شوشتر 8 هزار نفر، سنقر هزاران تن، ازنا، مرودشت، مینودشت دهها هزار نفر، تبریز 40 هزار نفر، اسفراین 20 هزار نفر، شاهرود 25 هزار نفر، شهرضا 80 هزار نفر، سارى 10 هزار نفر، خرم آباد هزاران تن و…

همان روزنامه در خبر دیگرى نوشت: «گزارش خبرنگاران ما از دزفول، شاهى، سنگسر، بوشهر، کاشان، آران، گالیکش، نوشهر، نیشابور، کمیجان، زنجان، پلدختر، نجف‏آباد، على‏آباد گرگان، کرمان، شهرکرد، گچساران، چالوس، اردکان، اندیمشک، خرمشهر، عجبشیر، سراب، لاهیجان، رشت و سمنان، حکایت از برگزارى مراسم و انجام راهپیمایى‏هاى پرشکوه به طرفدارى از مهندس بازرگان دارد.»[14]

ضد انقلاب شایع کرده بود که اقلیت‏هاى مذهبى و قومى در حکومت اسلامى در فشار قرار خواهند گرفت و آزادى نخواهند داشت. و امام بکرات این شایعه را تکذیب کردند، از جمله در مصاحبه 21 دى ماه با خبرنگاران خارجى (در نوفل لوشاتو) در جواب بدین سئوال که «آیا در جمهورى اسلامى، مذاهب آزادى عمل دارند خصوصاً در مورد یهودیان، و آیا شما ضد نژاد سامى و یهود هستید؟» فرمودند: ــ همۀ اقلیتهاى مذهبى در اسلام محترم هستند. همه گونه آزادى براى انجام فرایض مذهبى خود دارند. ما با هیچ بشرى ضدیت نداریم. آنان ایرانى‏اند و مثل سایر ایرانیان همه گونه حق دارند.[15]

در جاى دیگر امام در جواب خبرنگار تلویزیون سوئیس (به تاریخ 18 دى ماه 57) اظهار داشتند: ــ اقلیتهاى مذهبى در آینده آزاد هستند و در ایران در رفاه زندگى خواهند کرد، و ما با آنها با کمال انصاف و مطابق با قانون عمل خواهیم کرد. آنان برادران ایرانى ما هستند. آنان هم از شاه و دارودسته‏اش به تنگ آمده‏اند.[16]

در سخنرانى حاضر [17بهمن1357 ]نیز امام، پس از بیان ضرورت حفظ وحدت کلمه جهت نیل به پیروزى نهایى و توصیه به ارتش در پیوستن به ملت، نسبت به اقلیت‏هاى مذهبى و نیز اهل تسنن تأکید مى‏کنند که: دشمنان اسلامند که مى‏خواهند ما را با برادرهاى خودمان مختلف کنند… اسلام اقلیتهاى مذهبى را در مملکت ما محترم مى‏شمرد. و همین طور در اسلام بین شیعه و سنى ابداً تفرقه نیست؛ بین شیعه و سنى نباید تفرقه باشد. باید وحدت کلمه را حفظ کنید. ائمۀ اطهار ما سفارش کردند به ما که بپیوندید با هم؛ و با هم اجتماعمان را حفظ کنیم. و کسى که این اجتماع را بخواهد که به هم بزند، یا جاهل است و یا مغرض. و نباید به این حرفها گوش بکنند [17]

تأکید بر حفظ وحدت بین شیعه و سنى از سیاستهاى کلى امام در طول نهضت و پس از پیروزى انقلاب اسلامى بوده است که اعلام «هفته وحدت» از برکات آن است. حجم تبلیغات ضد شیعى و کتابها و مقاله‏ها و سمینارهایى که در همین رابطه پس از پیروزى انقلاب اسلامى با حمایت دولتهاى به ظاهر اسلامى و تحت سلطه امریکا تدوین و برگزار شد نمودار هراس دشمنان انقلاب از تأثیر دعوتهاى مکرر امام خمینى بر اتحاد ملل و فرق اسلامى است … .

امام خمینى طى یک پیام کوتاه که به تاریخ 17 بهمن 1357 صادر شد از ابراز احساسات ملت ایران ـ در مراسم استقبال و… ـ تشکر نمودند و «پیروزى همه را در غلبه بر دشمنان اسلام و مسلمین و برقرار ساختن جمهورى اسلامى از خداوند متعال خواستارم.»[18]

مطبوعات از کسالت خفیف امام، که بر اثر کثرت کار و ملاقاتهاى فشرده عارض شده است گزارش مى‏کنند. امام على‏رغم سنّ بالا و نیاز به استراحت، هر روز علاوه بر مطالعه و شنیدن گزارشها و تحلیلهاى داخلى و خارجى و دهها موضوع مربوط به سرنوشت انقلاب، چندین ملاقات عمومى و خصوصى نیز دارند که در اغلب آنها بیانات و سخنانى نیز ایراد مى‏کنند. این امر موجب شگفتى اغلب خبرنگاران و تحلیل‏گران خارجى است و در کمتر گزارشى درباره امام است که این شگفتى ابراز نشده باشد.

تحلیلهاى مفسران معروف بین‏المللى از حوادث ایران، در این روزها، گاه بواقع مبتذل و مضحک است. مفسر معروف «بى. بى. سى»، ریچارد اوپنهایمر، در تفسیر طولانى خود (پس از انتصاب آقاى مهندس بازرگان از سوى امام) نظرى اظهار مى‏دارد که از بى‏اطلاع‏ترین فرد خارجى نیز بعید مى‏نماید. از پیش مسلم بود که امام، تنها نخست‏وزیر تعیین مى‏نمایند و انتخاب اعضاى کابینه با ایشان نیست، بلکه مطابق مرسوم با خود نخست‏وزیر است. و این مطلبى است که امام در فرمان خویش نیز بدان اشاره کرده‏اند. حال مفسر بى. بى. سى چنین تفسیر مى‏کند: «این حقیقت که آیت‏اللّه‏ خمینى دیروز تنها نام مهندس مهدى بازرگان را ذکر کرد و نه نام تمام اعضاى دولت موقت را، نشان مى‏دهد که وى مى‏خواهد حداقل در حال حاضر اندک اندک دکتر بختیار را تحت فشار قرار دهد و خواستار مقابلۀ فورى نیست[19].»!

با این درایت و خبرگى! آیا مى‏توان متوقع بود که غریبان انقلاب اسلامى را درک کنند؟ با چنین «تفسیر» هایى است که در برابر انقلاب اسلامى ایران گیج و حیرتزده‏اند و در عمل نیز به سرگردانى دچارند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:05:00 ب.ظ ]