فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



مفهوم شناسی انقلاب اسلامی و نقش آن در جهان
پیشینه و تعریف واژه «انقلاب»
هانا آرنت، از نظريه‌پردازان انقلاب درباره پيشينه تاريخى اين اصطلاح می‌گويد: كلمه انقلاب در اصل از مصطلحات اخترشناسى است كه به ‏واسطه اثر بزرگ كپرنيک در علوم طبيعى از اهميت خاصى برخوردار شد. اين واژه در كاربرد علمى، معناى دقيق لاتينى خود را كه دال بر حركت دَورانى منظم و قانون‌مند ستارگان بود، حفظ كرد. در سده هفدهم واژه انقلاب براى نخستين‌بار به صورت يكى از اصطلاحات سياسى در سال 1660م پس از دگرگونى سياسى در يكى از كشورها به ‌كار رفت. در معناى ديگر سياسى، اين كلمه درباره انتقال از عصر كشاورزى به دوره صنعتى- بويژه در ممالک غربى- به ‌كار می‌رود كه در آن‌جا صنعتى شدن به همراه شهرنشينى حاصل از آن، بر آخرين مرحله توسعه اين جوامع اثرات بسيار چشمگيرى داشته است.[1]
نظريه‌پردازان جامعه‌شناسی سیاسی، هر يک بر مبنايى خاص تعاريف مختلفى برای انقلاب ارائه داده‌اند که در این‌جا نمونه‌هایی از آن بیان می‌شود.
شهيد مطهرى انقلاب را اين‌گونه تعريف می‌كند: «انقلاب، عبارت است از طغيان و عصيانى كه مردم عليه نظام حاكم موجود براى ايجاد وضع و نظمى مطلوب انجام می‌دهند؛ يعنى انقلاب از مقوله عصيان و طغيان است عليه وضع حاكم براى وضعى ديگر. پس ريشه‌هاى انقلاب دو چيز است: يكى نارضايتى و خشم از وضع موجود و ديگر آرمان يک وضع مطلوب».[2]
از نگاه شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر؛ انقلاب، جنبشى سرسختانه و بر مبناى اصول مكتبى معيّنى است كه با درک واقعيت‌هاى موجود، به ‏دنبال تغيير و دگرگونى بنيادين در تمامى ابعاد زندگى فردى، اجتماعى و سياسى و معيارها، اصول و ارزش‌هاى حاكم است.[3]
ساموئل هانتينگتون می‌گوید: انقلاب يک دگرگونى سريع، بنيادين و خشونت‌آميز داخلى در ارزش‌ها و اسطوره‌هاى مسلط جامعه، نهادهاى سياسى، ساختار اجتماعى، رهبرى، فعاليت‌هاى حكومتى و سياست‌هاى آن است.[4]
با مرورى بر ساير تعاريف انديشمندان معاصر اسلامى نشان می‌دهد كه يكى از ابعاد مهم در معرّفى انقلاب‌ها، بُعد ارزشى و مطلوبيت آرمان‌ها است. شايد تعريف انقلاب از بُعد جامعه ‏شناسى جامعيت بيشترى دارد؛ زيرا به عمده‌ترين خصيصه‌هاى انقلاب كه داراى ماهيتى اجتماعى است، اشاره می‌كند. پس می‌توان انقلاب را به ‏معناى تغيير در ساختار حاكميت و ساختارهاى اجتماعى در نظر گرفت.[5]‏
تفاوت انقلاب با سایر تحوّلات سیاسی و اجتماعی
انقلاب‌ها با ويژگی‌هايى که دارند آنها را از ساير تحولات سياسى و اجتماعى؛ مانند كودتا، جنبش، شورش و اصلاح جدا می‌کند.
كودتا اقدام معدودى از نيروهاى نظامى با حمايت برخى نيروهاى حاكم است كه هدف از آن، رسيدن به قدرت و بركنارى حاكمى است كه در رأس قدرت قرار دارد.[6]
جنبش، مفهومى است كه بسترهاى تحوّل در جامعه را شكل می‌دهد كه اين تحول می‌تواند به انقلاب يا اصلاحات تبدیل شود. تفاوت عمده جنبش با انقلاب و اصلاح، در شيوه اجرايى و رفتارى و نيز در هدف نهايى آن است. تغييرات اجتماعى حاصل از جنبش اگر به ‏گونه‌اى مسالمت‌آميز به تغييرات آرام و تدريجى منجر شود، رفرم يا اصلاح نام دارد و اگر اين تغييرات، اساسى و بنيادى، توأم با خشونت باشد، به انقلاب خواهد انجاميد. ازاين‌رو، انقلاب‌ها در فرايند راهبردى جوامعِ خواهان جنبش -كه مستلزم آگاهى اجتماعى است- شكل می‌گيرد.[7]
اصلاح يا رفرم، تغيير آرام و تدريجى، مسالمت‌آميز و روبنايى در يک نظام است كه معمولاً در جامعه‌اى متعادل اتفاق می‌افتد. اصلاحات، از بالا و از سوى خود دولت‌مردان به ‏وجود می‌آيد، ازاين‌رو، چه‌ بسا پايگاه مردمى نداشته باشد. اصلاحات ممكن است با رسيدن به تغييرات هدف‌مند و منتج از نيازهاى جامعه، از وقوع انقلاب نيز جلوگيرى كند.[8]
تفاوت اساسى انقلاب و اصلاح در اين است كه اصلاحات از سوى حاكمان و به ‏منظور بهبود شرايط يا جلوگيرى از وقوع انقلاب روى می‌دهد، اما انقلاب از سوى مردم و براى براندازى نظام حاكم پديد می‌آيد. ناگفته نماند كه اصلاحات در برخى موارد ممكن است موجب تسريع انقلاب يا فروپاشى رژيم‌هاى سياسى گردد. معمولاً در اصلاحات، خشونت ديده نمی‌شود، بلكه تلاش می‌شود تا اصلاحات در فضايى آرام صورت گيرد.[9]
شورش حركتى مقطعى در اعتراض به موضوعى خاص است. شورشيان غالباً نارسايی‌هاى موجود را نه به نهادها و ساخت‌هاى اجتماعى، بلكه به افراد نسبت می‌دهند. ازاين‌رو، هدف آنها محدود به از ميان برداشتن افراد خاصى در حاكميت و يا زدودن موضوع خاصى در حكومت است، بی‌آن‌كه تركيب نظام سياسى-اجتماعى را تغيير دهند. از سويى ديگر، در مواردى كه شورشيان بافت اجتماعى را نشانه می‌روند، طرحى براى آينده ندارند و معمولاً اعتراض آنها مقطعى و براى موضوعى خاص است.[10]
ريشه‌هاى وقوع انقلاب
اوضاع جامعه‌اى كه مستعد انقلاب است، بايد در مطالعه انقلاب مورد توجه قرار گيرد. انقلاب به شكلى مطلوب در مكان و زمانى امكان موفقيت دارد كه شرايط دو قطبى بر جامعه‏ حكم‌فرما باشد؛ شرايطى كه در آن، گروه‌هاى اجتماعى از نظام سياسى حاكم جدا شده و در مقابل آن ايستاده‌اند. چنين جامعه‌اى با دوگانگى قدرت روبرو می‌گردد؛ بدين ‏بيان كه ابتدا مشروعيت حاكميت به چالش كشيده می‌شود و سپس نيروهاى اجتماعى-كه به قدرت خود اطمينان كافى می‌يابند- از نظام سياسى رویگردان شده، در مقابل آن قرار می‌گيرند.[11] عوامل متعددى ايجاد كننده چنين شرايطى است، اما اگر بخواهيم آنها را در يک دسته‌بندى كلى بازگوييم، می‌توان به اين موارد اشاره كرد: وجود نارضايتى،[12] ظهور و گسترش ايدئولوژی‌هاى جديد و جايگزين‏،[13] گسترش روحيه انقلابى[14] و رهبرى انقلاب و نهادهاى بسيج‌گر.[15]
انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامى را با توجه به خصوصيات منحصر به فردى که دارد آن‌را از ديگر انقلاب‌هاى جهان ممتاز می‌سازد و مفهوم جديدى از انقلاب به دست می‌دهد. برخى از اين خصوصيات عبارت‌اند از:
1. برخوردارى از پشتوانه عظيم فلسفه و فقه و معارف اسلامی
2. انقلاب اجتماعى همه جانبه همراه با تحوّل بنيادين در زندگى انسان‌ها،
3. استوارى بر پايه فرهنگ و اعتقاد و ايمان،
4. بهره‌مندى از رويكرد ارزشى و هدف‌گيرى اصلاح مفاسد بشرى،
5. حاكم‌سازى فرهنگ توحيدى بجاى فرهنگ الحادى و استبدادى،
6. شكل‌گيرى بر مبناى نظم و انضباط انقلابى.[16]
با توجه به اين خصوصيات است كه انقلاب اسلامى يک تفسير اسلامى و الهى بوده و به معناى زنده كردن دوباره اسلام است. انقلاب اسلامی؛ يک تحوّل اخلاقى، فرهنگى و اعتقادى است كه به دنبال آنها تحوّل اجتماعى، اقتصادى و سياسى و آن‌گاه رشد همه جانبه ابعاد انسان‌ها می‌آيد.[17]
حاصل كلام اين‌كه؛ انقلاب اسلامى بر اساس يک ضرورت طبيعى و تاريخى و مبتنى بر قواعد و سنن الهى به وقوع می‌پیوندد.
اركان شکل‌گیری انقلاب اسلامى‏
براى شكل‌گيرى هر انقلابى يک عنصر فكرى و دو عامل انسانى مورد نياز است. عنصر فكرى همان ايدئولوژى و مكتبى است كه انقلاب بر پايه آن استوار می‌گردد و عنصر انسانى نيز يكى‏ مردمند و ديگرى رهبرى.[18] هرگاه اين سه عنصر در كنار هم قرار گيرند و جهت‌گيرى يكسان داشته باشند، انقلاب شكل می‌گيرد. بديهى است هر چه قوت اين سه ركن بيشتر باشد، سرعت شكل‌گيرى و پيروزى انقلاب نيز بيشتر خواهد بود. بنابراین، ارکان انقلاب اسلامی در سه عنصر زیر بیان می‌شود.
الف. مكتب:‏ انقلاب اسلامى بر پايه انديشه و جهان‌بينى اسلامى استوار است. تفسير انسان، تفسير تاريخ، تحليل حوادث حال و گذشته و آينده، تفسير طبيعت، تبيين همه علايقى كه انسان را با دنياى بيرون از وجود او مرتبط می‌كند و نيز فهم و درک آدمى از وجود خود و همه چيزهايى كه نظام ارزشى جامعه را می‌سازد و آن‌را بر اداره مطلوب خود قادر می‌سازد، از اين جهان‌بينى الهى ريشه و مايه می‌گيرد.
اساسی‌ترين مبناى جهان‌بينى الهى و اسلامى، اصل توحيد به معناى اعتقاد به وجود خدا و قدرت غيبى او و حاكميت علم، قدرت، عزّت، جلال، جمال مطلق، اراده و مشيّت او بر هستى، است‏ و همه امور ديگر به نحوى از انحاء به توحيد باز می‌گردند. يكى از نكات برجسته و قابل توجه در زمينه انقلاب اسلامى اين است كه دين اسلام سازنده فرهنگ ملّى می‌باشد و به همين‏ جهت امورى نظير جهاد، شهادت، پيروى از انسان با تقوا و عادل، بيزارى از ظلم و ظالم، اتحاد و همبستگى، توكل به خدا و … در متن اين فرهنگ قرار دارد و خميرمايه حركت انقلابى مردم و پيروزى آنها را به ارمغان می‌آورد.[19]
ب. رهبر: قدرت و قوّت رهبرى در انقلاب اسلامى با اتكاى به اسلام، ناشى از موقعيت دينى او است كه مشروط به برخوردارى از ويژگی‌هايى؛ نظير فقاهت، عدالت، علم، معرفت، زهد، مديريت، شجاعت، بينش سياسى و تدبير است، بر خلاف انقلاب‌هاى ديگر كه غالباً انسان‌هايى به عنوان سياست‌مدار حرفه‌اى با تكيه بر زر و زور و تزوير در جايگاه رهبرى قرار می‌گيرند.
رهبر انقلاب اسلامی پس از اثبات حقانيت مكتب سياسى خود، می‌تواند مردم را آرام آرام وارد ميدان مبارزه كرده، به همراهى آنها، انقلاب بزرگ اسلامى را شكل دهد و در نتيجه آثار شوم تسلط قدرت‌هاى ستمگر را در كشور خود برطرف و دنيا را متحوّل كند.
ج. مردم‏: بزرگ‌ترين اهرم پيشبرد انقلاب اسلامى، حضور عظيم مردم در عرصه‌هاى انقلاب است، به چند دليل؛ اولاً: چون اسلام بيشترين حق را در اداره نظام‌هاى اجتماعى به مردم می‌دهد و هر دستگاه حاكم را يک دستگاه خدمت‌گزار براى مردم می‌داند. ثانياً: چون مردم تشكيل‌ دهندگان و به وجود آورندگان یک نظام اسلامی هستند. ثالثاً: چون دخالت و نظارت مردم بيشترين تضمين را براى حفظ یک نظام اسلامی از انحراف می‌كند.[20]
پيام انقلاب اسلامى‏
هر انقلابى نظير زلزله يا آتشفشان تأثيرات كم و بيش منطقه‌اى و بين‌المللى دارد و براى ايجاد عمق استراتژيک خود، پيامى را عرضه می‌كند. هر چه پيام انقلاب پرجاذبه‌تر باشد، انسان‌هاى بيشترى به پذيرش و حمايت و الگوپذيرى از آن روى می‌آورند.
انقلاب اسلامى اين پيام را به دنيا عرضه می‌کند كه بسيج‌كننده‌ترين ايدئولوژی‌ها اسلام است و اسلام مكتبى است كه نه تنها توانايى سازماندهى يک مبارزه عظيم را دارد، بلكه در دوران پيچيده عصر ماشينى با همه معارضه‌ها و تضادهايى كه سياست‌هاى جهانى دارد، قادر به حل مشكلات جامعه و اداره آن بوده و بقا و ماندگاری‌اش را تضمين می‌كند.[21] برخى از پيام‌هاى انقلاب اسلامى را می‌توان به صورت زير برشمرد:
1. لزوم خروج انسان از يوغ بردگى و بندگى طاغوت و رستن از ذلت و خوارى،[22]
2. روى آوردن به عبوديت خدا و رستگارى،[23]
3. برآشفتن در مقابل همه بدی‌ها و كجی‌ها و نابسامانی‌ها،[24]
4. مبتنى بودن حكومت و قدرت سياسى بر پرهيزكارى، عدالت و حقيقت،[25]
5. ضرورت دين‌گرايى و خدامحورى و نيز بازگشت از مسير انحرافى دوران غرور جاهلانه شكوفايى علم.[26]
حاصل سخن در يک كلام اين‌كه پيام انقلاب اسلامی، پيام معنويت است؛ يعنى بشرِ سرگشته امروز كه از عدم تأمين نيازهاى برتر و والاتر و نديدن و نداشتن صفا و محبّت و مهربانى و نيافتن نوعى معرفت والا به ستوه آمده است، به دنبال مكتبى است كه علاوه بر تأمين نيازهاى مادى، نيازهاى معنوى او را نيز برآورده سازد.[27]
نقش انقلاب اسلامی در جهان
به ‌طور كلى در حوزه مطالعات آينده، همه گزارش‌ها حاكى از رشد چشمگير جمعيت مسلمانان و متعاقب آن تقويت جايگاه و توان اثرگذارى مسلمانان است؛ ازاين‌رو، در خصوص وضعيت آينده مسلمانان در اروپا می‌توان اذعان نمود كه اسلام، ديگر نه به ‏عنوان مسئله سياست خارجى اروپا، بلكه يكى از دغدغه‌هاى سياست داخلى آن به‌شمار می‌رود. امروزه اسلام به عنوان دومين دين بزرگ (به لحاظ پيروان) در بيشتر كشورهاى اروپايى رو به گسترش است. بی‌ترديد مسلمانان در سال‌هاى آينده، نيروى اجتماعى و سياسى مؤثرى در چارچوب اتحاديه اروپايى خواهند بود و بر تصميم‌گيری‌هاى سياست داخلى و خارجى اروپا تأثيرى مستقيم خواهند داشت.[28]
اساساً افزايش ميزان جمعيت مسلمانان و ارتقاى جايگاه اسلام و نقش‌آفرينى بيشتر آن در اروپا و كشورهايى؛ مانند آمريكا و روسيه، قدرت مانور انقلاب اسلامى را در عرصه‌هاى بين‌المللى ارتقا می‌بخشد. در آينده احتمال می‌رود مسلمانان با جمعيتى بيشتر و به ‌گونه‌اى مؤثرتر در معادلات جهانى نقش‌آفرينى كنند. كارشناسان مسائل اسلام در اروپا، به نقش‏ انقلاب‏ اسلامى‏ ايران در هويت‌بخشى و ايجاد انگيزش در ميان مسلمانان اروپا اشاره كرده‌اند. انقلاب اسلامى نه ‏فقط در جهان اسلام، در اروپا نيز الهام‌بخش بوده و اين نكته‌اى است كه متفكران غربى نيز بدان اذعان دارند.
در این نوشته به برخی از نقش‌های انقلاب اسلامی در جهان اشاره می‌شود:
1. ایستادگی در مقابل سلطه غرب؛ انقلاب اسلامى از يک ‏طرف با ايستادگى مقابل سلطه غرب و اثبات اين نكته كه ملت‌هاى انقلابى توانايى ايستادگى مقابل دشمنان خود، هرچند قوى، را دارند، انگيزه لازم براى حضور مردم جهان را در صحنه مبارزه با سلطه غرب فراهم می‌کند.
2. انقلاب اسلامى سخن تازه‌اى را با عنوان حكومت اسلامى مطرح می‌کند كه بر خلاف فرهنگ سياسى غربى، از نظام جديدى سخن می‌گوید.
3. ترویج آزادى، استقلال، ضديت با استبداد و استعمار، و زنده کردن روح مبارزه و تلاش براى آينده بهتر.[29]
4. احياى فرهنگ سياسى مبتنى بر قرآن، نفى سكولاريزم و مهم‌تر از همه ضرورت بازگشت به اسلام ناب محمدى(ص).[30]
5. بازسازى تمدن اسلامی؛ انقلاب اسلامى با اعطاى خودباورى فرهنگى به ملت‌هاى مسلمان و بهره‌گيرى از فناوری‌هاى مدرن ارتباطى براى انتقال پيام نوانديشى دينى در جهان اسلام می‌تواند رويكرد تمدنى خود را به منصه ظهور رساند. همچنين از رهگذر احياى ارزش‌هايى چون عدالت محورى و عدالت‌گسترى، توسعه و تعالى همه‌جانبه، كرامت انسانى و آزادی‌هاى مشروع، صلح‌طلبى، عزّت نفس، توسعه اخلاق و دين‌مدارى، شكوفايى حس خداجويى، و … موجبات شكوفايى و بالندگى مجدد تمدن اسلامى را در راستاى تمدن‌سازى نوين فراهم می‌آورد.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[شنبه 1394-11-17] [ 02:17:00 ب.ظ ]





کتاب : لواء الانتصار: شیوه های یاری قائم آل محمد
انتظار قلبى: درجات سه گانه انتظار قلبى

درجه اوّل: آنكه اعتقاد یقینی داشته باشد به آنكه ظهور وفرج آن حضرت(علیه السلام) حقّ است، و واقع خواهد شد، و آن از وعده های الهی است كه تخلّفی در آن نیست، هر زمان وقوع آن هرچه قدر طولانی شود; مأیوس و نا امید نشود، به طوریكه منكر اصل وقوع آن شود.
درجه دوّم: آنكه ظهور را موقّت به وقت خاصّی نداند كه قبل از آن مأیوس از وقوع آن شود، مثل آنكه بواسطه بعضی از امور حدسیّه گمان كند كه تا ده سال یا بیست سال دیگر مثلا یا زیاده بر آن واقع نخواهد شد.
درجه سوّم: آنكه بر حسب آنچه در روایت است كه:
«توقّعوا الفرج صباحاً و مساءاً»، [1] و دیگر آنچه وارد است كه «یأتی بغتةً كالشهاب الثاقب»، [2] و دیگر آنچه در فقره ای از دعا است «إنّهم یرونه بعیداً و نریه قریباً»، [3] و امثال اینها، پس در جمیع حالات و جمله اوقات منتظر باشد، یعنی رجاء وامید وقوع آن را داشته باشد، مَثَل آن را مانند مردن بداند كه احتمال دارد در این وقت؛ و روز حاضر واقع شود، و احتمال دارد كه زمان آن طولانی شود، پس همچنین است امر فرج كه احتمال وقوع آن بر وجه رجاء و امید در همه احوال است، و در جمله اوقات به یاد آن باشد.
امّا درجه اوّل انتظار؛ واجب است و حقیقت ایمان به آن بستگی دارد، و هرگاه آن درجه نباشد؛ در باطن امر موجب كفر و ضلال است، اگر چه به حسب ظاهر محكوم به احكام اسلام باشد، و او مخلّد در نار با كفار خواهد بود، چون منكر امر امامت است در حالتیكه در ظاهر اقرار به امر شهادت توحید و رسالت دارد.
و حجّت و دلیل بر آنهم از آیات و اخبار بسیار زیاد است، چنانچه به بعضی از آن اشاره شد.
و مجمل و محصّل از آیات و روایات چنین است: بعد از ملاحظه وعده های الهیه كه در این آیات شریفه واقع شده است (هُوَ الَّذی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون) [4] و قوله تعالى: (وَعَدَ الله الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاَْرْضِ) [5] و قوله تعالى: (وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ)، [6] و ملاحظه آیات دیگر كه به مضمون آنها است، و ملاحظه آنچه وارد شده است از احاديث و اخبار كثيره متواتره قطعيّه از خاصّه و عامّه در آنكه كسانيكه بر حسب دليل عقلي و نقلى؛ شایستگی خلافت و وراثت نبویّه و ولایت الهیّه را دارند، اختصاص و انحصار دارد به دوازده وجود مقدّس مطهّر كه حسب و نسب و اسم و وصف و شخص آنها از جهت پدري و مادرى؛ در اخبار متواتره معیّن شده، و بعد از ملاحظه آنكه آن وعده های الهیه تاكنون ــ بر آن وجهی كه در آن آیات و آن اخبار است ــ هرگز در هیچ زمانی نسبت به هیچ كدام از آن دوازده نفر و در حقّ غیر آنها وقوع نیافته، و دین الهی در كلّ عالم بر همه دینها غلبه نیافته كه جمیع مردم به آن معترف شده باشند، و ملاحظه آنكه آن اوصیاء معصومین همه اوقات تا حال; از جهت ظلم اعداء مظلوم و مستضعف بوده اند و تمكین و استخلاف و وراثت آنها در زمین با نبود خوف و ترس برای هیچ یك تحقق نیافته.
پس به مقتضای صدق اعتقاد به آن آیات و به وعده های الهی در آنها، و نیز صدق اعتقاد به آن اخبار متواتره قطعیّه؛ انسان یقین به وقوع آن وعده ها پیدا می كند، و انتظار وقوع و افتتاح آن فرج های الهی را به وجود مبارك حضرت خاتم الوصیین صلوات الله علیه ــ چنانچه تنصیص به آنحضرت بالخصوص در اخبار متواتره شده ــ دارد، و نیز آن فرجها را از برای همه آباء طاهرین آنحضرت (علیه السلام) بعد از رجوعشان در این عالم دنیا ــ مثل حال حیات ظاهری آنها قبل از رحلت و وفاتشان ــ واقع شود، چنانچه در اخبار متواتره بر این وجه نیز تصریح شده است.
با آنكه این مطلب نیز ــ یعنی رجعت ائمه(علیهم السلام) ــ به مقتضای همان آیات شریفه است كه وعده الهیّه در آنها از تمكین و استخلاف و وراثت در زمین در حقّ همه صالحین و مستضعفین واقع شده كه اكمل از همه آنها آن انوار طیّبین صلوات الله علیهم اجمعین می باشند.
پس بعد از تأمّل تمام در آن آیات و اخبار و ظواهر واضحه آنها بر وجه بصیرت و انصاف بدون تعصب و عناد و اعتساف ــ كه بواسطه این دو وصف حال انسان منقلب می شود و مصداق این آیه مباركه: (وَ مَثَلُ الَّذینَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إلاّ دُعاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لایَعْقِلُونَ) می شود [7] ـ واضح و روشن مي شود ــ كالشمس في النهار ــ كه انكار و شك در امر ظهور و فرج حضرت خاتم الوصيين صلوات الله عليه و نيز در رجعت آباءطاهرين ايشان(عليهم السلام) به زندگي دنيوى؛ بعد از وقوع آن ظهور؛ انكار و تشكیك در آیات قرآنی و ادلّه قطعی نقلی است، و حقیقت كفر و ضلال نیست جز همان انكار امر حقّ، یا تشكیك در آن بعد از وضوح و ظهور آن به حجت و تبیان و دلیل قاطع و برهان، والله هُو المُستعان، وعلیهِ التَكَلان، ولاحول ولاقوّة إلاّ بالله العلیّ العظیم.
درجه دوّم از انتظار؛ نیز واجب است، لكن بر وجهی كه اگر آن نباشد موجب فسق است، و آن یأسی است كه حرام و منهی عنه است، و این حرمت به مقتضای بعضی از احادیثی كه در «كافى» و غیر آن نقل شده، كه در آن احادیث به تكذیب وقّاتون تصریح شده است [8] .
و درجه سوّم انتظار; مقتضای كمال ایمان، و نبودن آن انتظار موجب نقصان در ایمان است، پس لازمه كمال ایمان مؤمن آن است كه بر حسب احادیث زیادی كه در آنها امر فرج را تقریب نزدیك شمرده و یا علامات حتمیّه آن را كه بر وجه «لایُغیَّر و لایُبدَّل» می باشد؛ بیان فرموده اند، پس در همان سال فرج، بلكه در همان ماه ظهور فرج، بلكه در همان شب و روز آن واقع می شود.
و یا علائم بسیار دیگری كه بسا در مكانهائی واقع می شود كه همه كس بر آن مطّلع نمی شود، و یا بعضی دیگر از آن علائم غیر حتمیّه نیز ممكن است كه در همان سال یا ماه وقوع ظهور و فرج یا نزدیك به آن تحقّق یابد.
پس بنا بر این جهات; و شدّت اعتقاد بر اخبار زیادی كه مشتمل است بر این خصوصیات؛ باید حال مؤمن مانند حال كسی باشد كه خبر آمدن مسافر را به او داده اند، و مسافر او در بین راه در حركت باشد، پس با احتمال آنكه موانع تأخیر در بین حركت عارض او شود همه روزه و همه هفته انتظار ورود آن مسافر را دارد.
بنابراین؛ باید از برای ظهور امر آنحضرت (علیه السلام) و از برای ملاقات ایشان ــ به آدابی كه ذكر می شود ان شاءالله تعالی ــ مهیا شود، چنانچه انسان از برای ورود مسافر عظیم القدر رفیع الشأن تهیّه می بیند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:14:00 ب.ظ ]




ویژگی های اخلاقی شهید عباس بابائی<از زبان همسرش>

خانم صدیقه حکمت همسر شهید بابایی، درباره اوصاف اخلاقی شوهرش چنین می گوید: «بابایی یک شیعه واقعی بود و در امور مذهبی، حتی از «مکروهات» نیز دوری می کرد. در ایام ماه مبارک رمضان که گاهی روزانه 8 ـ 9 ساعت پرواز می کرد، حتی دستورات کتبی و شفاهی فرماندهانش نیز نمی توانست او را وادار کند که روزه نگیرد. به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد و غالبا در موقع نماز و در هنگام راز و نیاز با خداوندْ عاشقانه می گریست. به مظاهر مادی دنیا ابدا دل بستگی نداشت و برای حفظ این خصلت، جدا ریاضت می کشید و به زندگی مجلل و خانه بزرگ و وسایل لوکس و مدرنْ هرگز بها نمی داد. در مورد اموال بیت المال خیلی احتیاط و هرگز از وسایل و امکانات اداری، در امور شخصی استفاده نمی کرد».
من نمی توانم پرواز کنم

شهید بابایی با وجود این که در سال های آخری که به شهادتش انجامید، در سمت های فرماندهی خدمت می کرد و از پرواز معاف بود، ولی بیشترین ساعات پرواز و خطرناک ترین مأموریت های جنگی را به خود اختصاص می داد. هنگامی که مسؤولان و فرماندهان بالاتر وی، که وجود او را برای حفظ و برتری نیروی هوایی و تقویت جبهه های جنگ ضروری می دیدند، از او می خواستند که از پرواز خودداری کند، بابایی که در مقابل انقلاب و خانواده های شهیدان و مردم ایثارگرکشورش، بیش از این ها احساس وظیفه می کرد، در برابر این توصیه ها می گفت: «من نمی توانم پرواز نکنم و باید پرواز کنم.» او همیشه با دلایل گوناگون، فرماندهان و مسؤولان رده های بالاتر را برای شرکت در مأموریت های جنگی قانع می کرد.

گریستن در سحرگاهان
سرهنگ خلیل صراف، یکی از هم رزمان شهید بابایی، در ضمن بیان خاطراتی از ایشان می گوید: “بنده به عنوان مسؤول حفاظت قرارگاهْ رعدْ به نگهبانان دستور داده بودم تا شب ها پس از خاموشی، برای ورود و خروج به قرارگاه ایست شبانه بدهند. یکی از شب ها نگهبانی سراسیمه مرا از خواب بیدار کرد و گفت: در ضلع جنوبی قرارگاه، شخصی هست که فکر می کنم برایش مشکلی پیش آمده. پرسیدم: مگر چه کار می کند؟ گفت: او خودش را روی خاک ها انداخته و پیوسته گریه می کند. من بی درنگ لباس پوشیدم و به همراه آن سرباز به طرف محلی که نشان داده بود، رفتیم. صدا به نظر آشنا بود. نزدیک تر که رفتم، او را شناختم؛ تیمسار بابایی فرمانده قرارگاه بود. آری، او در دلِ شب آن چنان غرق در مناجات و راز و نیاز به درگاه خداوند بود که هیچ توجهی به اطراف خویش نداشت".

فلسفه لباس ساده
یکی از هم رزمان شهید بابایی می گوید: “از زمان دانشجویی، نوع لباس پوشیدن عباس بابایی که همیشه ساده و بی پیرایه بود، برای من شگفتی داشت و همواره در جست و جوی پاسخی مناسب برای آن بودم. سرانجام روزی در این باره از او سؤال کردم. او پس از مکثی کوتاه گفت: انسان باید غرور و خودپسندی های خود را از میان بردارد و نفسش را تنبیه کند و از هر چیزی که او را به رفاه و آسایش مُضر می کشاند و عادت می دهد، پرهیز کند تا نفسش پاک شود. هم چنین تزکیه و سرکوبی هوای نفس، موجب خواهد شد تا انسان برای کارهای سخت تر و بالاتر، آمادگی پیدا کند".

یاور درماندگان
روحیه دستگیری از محرومان و درماندگان، از صفات بارز شهید بابایی بود. یکی از دوستان ایشان در این باره می گوید: “عباس همیشه در فکر مردم بی بضاعت بود. در فصل تابستان به سراغ کشاورزان و باغبانان پیری که ناتوان بودند و وضع مالی خوبی نداشتند می رفت و آنان را در برداشت محصولشان یاری می کرد و زمستان ها وقتی برف می بارید، پارویی بر می داشت و پشت بام های خانه های درماندگان را که توانایی این کار را نداشتند، پارو می کرد. یکی از روزها، عباس را دیدم که معلولی را که از هر دو پا عاجز بود و توانِ حرکت نداشت، بر دوش گرفته و در حال عبور از خیابان بود. پیش رفتم و از او پرسیدم: این معلول را کجا می بری؟ او که با دیدن من غافل گیر شده بود، اندکی ایستاد و گفت: پیرمرد را برای استحمام به گرمابه می برم. او کسی را ندارد و مدتی است که به حمام نرفته است".

بابایی در کلام مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، درباره شخصیت شهید بابایی چنین می فرماید: “این شهید عزیزمان، انسانی مؤمن و متقی، وسربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می شناختم، همیشه بر همین خصوصیاتْ ثابت و پابرجا بود … . شهید بابایی، در زمینه امور رزمی و پروازی، نیرویی متخصص و ماهر، و از جمله کسانی بود که بیشترین ساعات پرواز را داشت. او هیچ گاه به مصالح خود فکر نمی کرد و تنها مصالح انقلاب و اسلام را مد نظر داشت. او فرمانده ای بود که با زیردستان بسیار فروتن و صمیمی، اما در مقابل اَعمال بد و زشت، خیلی بی تاب و سخت گیر بود".

غذای فرمانده
سرهنگ خلیل صرّاف، در خاطره ای زیبا از ایثار و منش اخلاقی شهید بابایی، این چنین نقل می کند: “زمانی که در قرارگاه رعد بودیم، بنابر ضرورت های پروازی و موقعیت های ویژه جنگی، شهیدبابایی دستور داد تا برای خلبان های شکاری، غذای مخصوص پخته شود؛ ولی خود جناب بابایی با توجه به این که بیشترین پروازهای جنگی را انجام می داد، از غذای مخصوص خلبانان استفاده نمی کرد و همان غذای معمولی را می خورد. ایشان در پاسخ به اعتراض ما در این مورد می گفت: یک فرمانده باید حتما از غذایی که همگان استفاده می کنندْ بخورد، تا آن سربازی که در خط مقدم است، نگوید غذای من با غذای فرمانده ام فرق دارد".

تواضع و فروتنی
سرهنگ عطایی، یکی از یاران هم رزم شهید بابایی، درباره تواضع و فروتنی او چنین می گوید: “شهید بابایی، مسلمانی بسیار متواضع و بدون تکبر بود. بارها دیده می شد که به کارگران ساده پایگاه، مثل باغبان ها، نظافت چی ها و… کمک می کرد. او در آن زمانی هم که فرمانده پایگاه بود، در روزهای عاشورا و ایام سوگواری، عضو ثابت مراسم عزاداری بود. بابایی با پای برهنه در جلوی صف های عزاداران حسینی حرکت می کرد و به نوحه خوانی و مرثیه سرایی می پرداخت. این رفتار و سیره عملی او، باعث شد که شاگردان بسیار خوبی تربیت و به جامعه نیروهای هوایی کشور تقدیم کند".

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:12:00 ب.ظ ]