:.شیطان و حرف حساب.:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اين طور نيست كه شيطان هميشه حرف ناحساب بزند. گاهى اوقات هم به دوستان و حتى دشمنان خود هم سفارش درست مى كند و حرف حساب مى زند. گاهى اوقات با همان حرفهاى حساب شده ، دوستان و طرفداران خود را رنجانده ، آنها را به رسوايى مى كشاند و از غرورشان پايين مى آورد.
روزى فرعون - همان كسى كه مدت ها ادعاى خدايى كرد و مردم هم خدايى او را پذيرا گشتند و از پيروانشان شدند. در حالى كه خوشه انگورى را به دست گرفته و آن را مى خورد، شيطان به صورت مرد ناشناس داخل مجلس شد و گوشه اى نشست .
فرعون رو به جمعيت كرد و گفت : آيا كسى هست كه خوشه انگور را مرواريد كند؟ شيطان گفت : بلى ، خوشه انگور را گرفت و اسمى ((از اسماءالله )) را بر آن خواند، فورا مرواريد شد. آن را به دست او داد.
فرعون هم آن را گرفت ، نگاهى كرد و از روى تعجب گفت : عجب استاد ماهر و زبردست هستى ! آيا تو ابليس نيستى ؟ گفت : چرا. بعد گفت : اى فرعون ! از اين عجيب تر آن كه ، با اين علم و كمال و استادى و مهارتى كه من دارم ، نه خدا و نه بندگان او، مرا حتى به بندگى قبول ندارند. - هميشه به من ناسزا مى گويند - ولى همين مردم تو را با اين خريت و بى وجدانى ، به خدايى گرفته و از تو پيروى مى نمايند. اين حرف را گفت و از ميان جمعيت ناپديد شد
اسم اعظم چه بر آنها بدميد
خوشه ها گشت همه مرواريد
گفت فرعون : زهى فصل و كمال
كه عديل تو بود فرض محال
زين سخن شد متبس شيطان
پاسخش داد چنين گريه كنان
من بدين فضل و كمال اى مجهول !
نزد حق بندگيم نيست قبول
مى كنم چون تو بدين رسوائى
دعوى ربكم الاعلائى
بلى ، اينجا آن ملعون حرف حق و حسابى را به ملعون تر از خود گفت . به او فهماند كه كار و روشش غلط است . او فقط يك دستور خدا را عمل نكرد. با آن همه عبادت و سابقه هاى طولانى كه در ميان فرشتگان داشت بيرونش ‍ كردند و ملعون دو جهان گشت . اما فرعون با اين كه نه خدا را عبادت كرده و نه در ميان ملائكه بوده و نه علم و كمال داشته و به خدا مشرك بود و ادعاى خدايى داشت خدا با او چه خواهد داشت ؟!

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...