تقوا چیست؟

س1: معنای لغوی « تقوی» چیست؟

ج: «تقوی» از ماده وقایة است و وقایة یعنی نگهداری؛ صیانت و حفظ کردن[1]. وقتی فرمان خدا به انسان مکلّف می‌رسد خودش را از مخالفت فرمان او حفظ کند و نگه دارد، اگر خدا می‌گوید کاری واجب است و انجام بدهید، انجام بدهیم و ترک نکنیم که مخالفت بشود و اگر می‌گوید انجام ندهید گناه است، باید ترک کنیم و انجام ندهیم تا گناه نشود، پس خودمان را از مخالفت فرمان خدا حفظ کنیم و موافقت نشان بدهیم، این را می‌گویند «تقوی».

س2: به طور خلاصه تقوا چیست؟

ج: یعنی آدم خود را از مخالفت فرمان خدا حفظ کند و نگه دارد، خدا می­‌گوید: نماز بخوان بخواند، دروغ نگو نگوید، این آدم خودش را از مخالفت حفظ کرده است. لغت «تقوی» از ماده وقایة است، وقایة یعنی نگهداری و حفظ کردن.

س3: انسان با تقوا به معرفت می‌رسد یا با معرفت به تقوا می‌رسد؟

ج: اگر انسان بخواهد تقوا را مراعات کند باید معرفت به خدا داشته باشد، یعنی به خدا ایمان آورده باشد که تو خدایی من هم بنده تو، لذا باید من گوش به حرف خدا بدهم، اگر مرحله دوم تحقق پیدا کرد یعنی گوش به حرف خدا داد آن وقت رشد می کند، گوش به حرف خدا دادن یعنی همان تقوا.

س4: لطفاً چند كتاب درباره تقوا معرفي كنيد.

ج: درباره تقوا يك دانه كتاب هست خيلي قرص و محكم و آن كتاب خداست، بهترين و بزرگترين دعوت كننده به تقوای خدا در قرآن كريم است. آيات زيادي دارد ان شاء الله اگر بتوانيد این آیات را جمع كنيد كار بزرگي كرده‌­ايد مي‌فهميد كه خدا چقدر نسبت به تقوا تأكيد دارد.

س5: ما جهت همه کارها معمولاً برنامه و برنامه ريزي داريم، ولي در مورد تقوا برنامه خاصي نداريم بفرماييد چه کار کنیم؟

ج: تقوا برنامه ندارد، برنامه­‌اش خواندن رساله و ياد گرفتن واجب و حرام است. هر وقت واجب پيش آمد كرد انجام بدهي و حرام پیش آمد ترك كني، این برنامه شخصي شماست. از رساله بايد ياد بگيريد، الآن ظهر مي‌­شود گفته­‌اند بايد نماز بخوانيد. فردا ماه رمضان است بايد روزه بگيري، بيرون مي‌­روي زن نامحرم مي‌­آيد بايد نگاه نكني، حرف مي‌­زني بايد دروغ نگويي، اين‌ها برنامه‌­اي است كه در شئون زندگي پياده كردنش واجب و لازم است. مال بعضي‌­ها زود پيش مي‌­آيد، مال بعضي‌ها دیر پيش مي­‌آيد و بعضي­‌ها زياد پيش مي­‌آيد و بعضي­‌ها كم، اشخاص مختلفند. يك كسي در يك ماه در محيط زندگي­‌اش یک زن نمي‌­بيند، يك كسي با كم و زيادش روزي هزار تا مي‌­بيند، وظيفه‌اش را بايد انجام دهد.

س6: تعبير قرآني «تقوا» در قرآن آيا فقط به معناي خصوص انجام واجب و ترك حرام است يا مستحبّات و مكروهات را هم شامل مي‌­شود؟

ج: معنايش اين نيست، شما بايد صرف­ مير[2] را درست خوانده باشي آن جا نوشته ماده وقایة يعني چه، از آن جا بايد ياد بگيري و الّا بخواهي اين حرف ها را بزني درست نمي‌­شود. وقایة يعني چه؟ حفظ كردن، نگه داشتن، تقوا يعني آدم خودش را حفظ كند از مخالفت فرمان خدا، وقتي آيه نازل مي‌­شود که نماز بخوان، حفظ كردن از مخالفت (این فرمان) يعني چه؟ نماز بخوانم. دروغ نگو، نگويم، اين را مي­‌گويند «وقایة و تقوی».

س7: آيا تقوا راه است يا هدف است؟

ج: تقوا هدف نيست، وسيله‌اي است كه ايمان انسان را حفظ مي‌كند و رشد مي‌دهد و انسان را به هدف نزديكتر مي‌كند.

س8: آیا تقوا مراتب دارد؟

ج: تقوايي كه در قرآن و روايت مطرح است و ما مأمور هستيم انجام بدهيم،‌ همين انجام واجب و ترك حرام است. همين. خيلي مرد باشيم همين را تحويل خدا بدهيم. لازم نيست بالا برويم.

س9: پس مراتب دارد ولي ما مأمور نيستيم؟

ج: ما همان پله اولش را هم نداريم.

س10: امکان دارد ترك بعضي گناهان در مرتبه پايينِ تقوا باشد و ترک بعضي ديگر در مرحله بالای آن؟

ج: نه‌­خير، گناهان دو جور است: كبيره و صغيره. خدا در قرآن آيه فرستاده است كه اگر شما كبائر گناهان را ترك كنيد من صغائر را مي‌بخشم و مي‌­آمرزم[3]، يكي از وعده‌هايي كه خدا به انسان‌ها داده اين است. خُب همه انسان‌ها مشغولند گاهي گناه كبيره مي‌كنند، گاهي گناه صغيره مي‌كنند. خدا فرموده است اگر كبائر را كه مشخص و حدود چهل تاست ترك كنيد، ‌وسط آن اگر گناه صغيره باشد من حساب نمي‌كنم،‌ آن‌ها خيلي مهم است، كبائر خطرناكند. اين تشويق را خدا كرده است كه انسان‌ها كبائر را ترك كنند. صغائر به اندازه كبائر خطر ندارند. مصیبت زا نیستند. بنابراين كبائر را ما ترك كرديم صغائر هم بخشيده است با اين تقوای درجه اول حاصل می‌شود.

س11: آیا معنايي غير از انجام واجب و ترك حرام براي تقوا وجود دارد؟

ج: نه­‌خير، تقوا معنايش همين است از باب وقایة است. وقتي فرمان خدا به آدم مي‌رسد خودش را مخالفت حفظ كند و نگه دارد. آن مقدارش كه واجب است يعني انجام واجب و ترک حرام. انسان خودش را وقتی فرمان واجب به او رسيد مخالفت نكند تقوا را رعایت کند. يك مقدارش هم مستحبات است. مستحب هم وقتي خدا گفت: «‌وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[4]، اين را هم مخالفت نكنيم و انجام بدهيم. اين هم مرحله بالاي تقواست اما واجب نيست مستحب است.

س12: ترك مستحبات و انجام مكروهات چطور، آیا مخالفت کردن است؟

ج: خيلي مردي فعلاً سراغ واجبات و محرمات برو، همين دو را اطاعت کن.

س13: پس در مرتبه بعد، آن حفظ كردن، مصاديق گسترده‌­تري هم مانند مستحب و مكروه پيدا مي‌كند؟

ج: بله، يعني از هر كاري حفظ كنيم،‌ مخالفت فرمان نكنيم، خودمان را از مخالفت حفظ كنيم اين را مي­‌گويند تقوی.

س14: در مراتب تقوا چه چیزی بالاتر است؟

ج: اين‌ها دست خداست ديگر. فرمان خدا تعيين مي‌كند اين كبيره است يا صغيره.

س15: «اتَّقُوا اللَّهَ»[5] كه در قرآن آمده است محذوفش چيست؟

ج: خود الله كه تقوا ندارد، منظور حرف‌هاي الله است. امر و نهي او تقوا دارد. گفته نماز بخوان، دزدي نكن، اين‌ها را بايد مواظب باشيم، خود خدا كه تقوا نمي­‌خواهد،‌ خدا حرف‌هايي زده است، «اتَّقُوا اللَّهَ» يعني گوش به اين حرف‌ها بده، مي‌­گويد نماز بخوان بخواني، دروغ نگو نگويي، اين را مي­‌گويند تقوا و الّا خود خدا منهاي از حرف‌هايش تقوا ندارد. ما خدا را چه كار كنيم؟ دستمان كه به او نمي‌­رسد، ‌اما حرف‌هايش در اختيار ماست، اگر عمل كردي موافقت كرده‌اي و خودت را از مخالفت حفظ كرده­‌اي و اگر عمل نكردي مخالفت كرده‌­اي.

س16: مراد از الهام تقوا در آیه «‏فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»[6] چیست؟

ج: وقتي خدا به انسان عقل داد بدي­‌ها و خوبي‌­ها را به او نشان داد، چون عقل مي­‌فهمد خیلی کارها بد است و خیلی كارها خوب است این را مي‌­فهمد، اين‌ها اصل الهام و يادگيري است.

س17: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏»[7] یعنی چه؟

ج: عدالت نزديك­ترين چيز به تقواست، چون تقوا دستور داده عدالت كنيد و ظلم نكنيد.

س18: آيا مي‌توان گفت مهمترين عامل بازدارنده از رسيدن به تقوا عدم ازدواج است؟

ج: «مَنْ‏ تَزَوَّجَ‏ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ»[8]، هر کس ازدواج کند نصف دینش درست مي‌شود، نصف ديگرش را هم بايد با تقوا درست كند، « فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْآخَرِ» ، بيشتر گناهان انسان با همان نداشتن همسر است، يعني گناهان شهواني است، اگر ازدواج كردي نصفش درست مي‌شود،‌ نصف دیگرش نه، نماز و روزه و اين‌ها بايد با تقوا درست بشود.

س19: در آيات و روايات تقوا و اخلاص ملاك قبول اعمال قرار گرفته است. از طرفي بدست آوردن اخلاص در عمل متوقّف بر تقوا و استمرار عمل است، حال چطور مي­‌شود انسان مبتدي به مراحل بالا برسد؟ با اين‌كه اخلاصش يا در عمل كم است يا اصلاً ندارد؟

ج: نگفته‌­اند كه يك روزه با تقوا شوید، گفته‌­اند آرام آرام شروع كنید هر چه رفتيد بالا بيشتر تحقق پيدا مي­‌كند، اول سعي كنید عمل صحيح انجام بگيرد بعد ان شاء الله وقتي كار را ادامه دادي ايمان بالا مي­‌رود و آماده اخلاص هم مي­‌شويم و کار درست مي­‌شود. نگفته‌­اند يك روزه همه را فراهم كنید.

س20: نوعاً افراد مبتدي عمل را كه انجام مي­‌دهند يا به خاطر ثواب است يا ترس از عقاب، اين با اخلاص منافات پيدا نمي­‌كند؟

ج: نه، خود خدا گفته است عيب ندارد، به اين خاطر که شما واجب را انجام دهید و حرام را ترک کنيد، فعلاً امتثال بكنید بعد كم‌­كم در حالي‌ كه ايمانش بالا رفته است يك حرف‌هايي به آدم مي‌­رسد، آن‌وقت نظرش برمي­‌گردد.

س21: اگر از اين به بعد تصميم بگيريم كه تقوا را مراعات كنيم جبران اشتباهات گذشته‌ی ما مي‌شود؟

ج: بله، يكي از آثار تقوا همين است، خدا گذشته‌ها را مي بخشد. در آيات قرآن كريم آمده است نه تنها مي‌بخشد بلكه به جايش كارهاي خير و ثواب هم مي‌نويسد[9]. بله، (خدا) براي تشويق آدم گناهكار به توبه کردن فرموده است هم قبلی‌ها را پاك مي‌كنم و هم جايش حسنه می‌نویسم.

س22: با توجه به این که تقوا یعنی «انجام واجب و ترک حرام» در این آیه شریفه که خداوند فرموده است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ »[10]، اتقی به چه معنی است؟

ج: یعنی هر کسی که بیشتر گوش به حرف خدا بدهد، اتقی افعل تفضیل «تقوی» است دیگر.

س23:آیا در آيه شريفه: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»، کلمه اتقي دلالت بر نسبي بودن تقوا دارد؟

ج: تقوا نسبي نيست، يك مرحله كاملي است. انجام واجب و ترك حرام استثناء ندارد به هيچ وجه، اين تقواي درجه اول است.

بعضي‌ها اضافه بر تقواي درجه اول مراحل غيرواجب را هم قاطي مي‌كنند مثلاً پاره‌اي از مستحبّات را هم زحمت مي‌كشند عمل مي‌كنند. وقتی اولي محفوظ باشد و از دومي هم استفاده كنيم اين اتقي مي‌شود، اولي‌اش تقواست، افعل تفضيل نيست. آن اضافه كردن بعدي‌ها مزد بيشتري مي‌خواهد، چون منزلتش پيش خدا گرامي‌تر مي‌شود.

س24: یعنی اگر مستحبّات بیشتر انجام دهیم انجام مستحبّات هم تقوا مي‌شود؟

ج: تقوا يعني وقتي فرمان خدا به آدم مي‌رسد مخالفت نكند به اين مي‌گويند «تقوی». گاهي واجب به آدم مي‌رسد مخالفت نمي‌كند و گاهي هم مستحب مي‌رسد اگر آن را هم مخالفت نكند تقواست، منتهي تقواي واجب نيست آن اولي تقواي واجب بود،‌ اگر شما تقواي واجب را انجام دادي و دومي را هم اضافه كردي اين اتقي مي‌شود.

س25: شما مي‌فرماييد اول انجام واجبات، آيا به اين معني است كه مستحبّات را ترك كنيم؟

ج: نه، خود مستحبّات را هم خدا گفته است انجام بدهيد، منتهي گفته اگر بخواهيد مستحبّات اثر كند بايد واجبات را هم درست كنيد، گناه را ترك كنید بعد اثر مي‌كند. امّا اگر شما به سوء اختيار خواستي هم مستحب انجام بدهي و هم گناه بكني، آزادي؛ امّا فايده نمي‌بريد، اشكالش اين است و الّا انجام بده چه عيبي دارد، خدا مزد مي‌دهد ولي تأثير در رشد ايمان ندارد.

س26: مزد مال چيست؟

ج: اين هم مال اين است كه خدا مي‌خواهد تمام درهاي گناه را به روي آدم ببندد، كه انسان ديگر گناه نكند. اين‌قدر مقام ترك گناه را بالا برده كه حتي اگر شما كار خير ديگر هم بكني من‌ِّ ِخدا نمي‌پذيرم چون گناه مي‌كني. لذا مجبوري براي خاطر پذيرفته شدن اعمالت گناه را ترك كني، مال اين است.

س27: بالاخره آيا انجام مستحبّات و ترك مكروهات در مرحله اول تقوا هست؟ ‏

ج: نه خير، فقط اطاعت فرمان واجب و حرام، ما بقي كارِ آزاد است اگر انجام بدهي اضافه حقوق مي­‌گيري و ندهي نه. آنچه كه واجب است و جهنم پشت سرش است مسأله تقوا در واجب و حرام است. اين براي همه واجب است اما آن واجب نيست،‌ شما را جهنم نمي­‌برند و بگويند چرا مستحب را انجام نداده‌­اي، خود خدا فرموده است آن‌ها اختياري است. اگر ثواب بيشتر مي­‌خواهي انجام بده و نمی­‌خواهی انجام نده. اما آن دو تا جهنم پشت سرش است، اگر اطاعت نكني شلاق دارد، اعدام دارد، آن جهنم دارد.

س28: اگر تقوي نسبي نباشد اين آيه شريفه «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» حصر دارد، يعني يك دانه حرام را انجام دهد هيچ عملي از او قبول نيست؟!

ج: چون خدا به يك دانه گناه هم راضي نمي‌شود و مي‌گويد هيچ گناهي نبايد بكنيد، ‌اين را تابلو كرده و از ما خواسته است. بايد زحمت بكشيم و خودمان را به اين مقام برسانيم. اگر يك گناه بكنيم فاسق مي‌شويم، از مراحم محروم مي‌شويم، خدا اين را مي‌خواهد.

س29: اين كه خدا فرموده است: خدا فقط عمل را از متقين قبول مي­كند،[11] با ثواب دادن هم جمع مي‌­شود؟

ج: بله، البته فرق مي­‌كند. قبول عمل يعني در ايمان رشد ايجاد مي­‌كند، اما ثواب دادن نه، شما نماز را صحيح بخواني اما گناه هم بكني خدا به شما ثواب مي­‌دهد زیرا زحمت كشيده­‌اي، لذا فرمود: «إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»[12]، شما نماز را خوب خواندي اين هم ثوابش، اما اثري در ايمان ندارد چون گناه اثر اين عمل را خنثي مي‌­كند، اگر بخواهي ايمان مرتب با اعمال خير بالا برود گناه نبايد بكني، خدا اين را اعلام كرده كه مردم حواسشان جمع باشد گناه را كنار عبادت قرار ندهند.

س30: پس خدا به عمل بدون تقوا هم مزد مي‌دهد امّا ايمانش را رشد نمي‌دهد؟

ج: بله، زحمت كشيده است، نماز خوانده، صحيح هم خوانده است، مزد به او مي‌دهد اما ايمان پنجاه سال بعدش با ايمان پنجاه سال قبلش يكي است، گاهي هم كمتر هم مي‌شود.

س31: پس متقين كساني هستند كه به اصطلاح انجام واجب و ترك محرمات برايشان ملكه شده است؟

ج: بله، در اثر ادامه ترک گناه، امّا اگر فرد ادامه ندهد و گاهي گناه كند متقی نیست، امّا وقتي فرد به جایی رسيد كه ديگر گناه نكند آن‌وقت ديگر نمي‌تواند گناه بكند.

س32: آیا مي‌شود كسي ثوابش زياد باشد بهشت برود ولي تقوا نداشته باشد؟

ج: نه، اين غلط است، وقتی تقوا نداشته باشد گناه مي­‌كند ديگر، آدم گناه كار جايش بهشت نيست. یا اين‌قدر در دنيا بلا و مصيبت سرش مي‌­ريزند تا كفّاره­‌اش بشود، اگر نشد در برزخ و اگر باز هم نشد در قيامت و در آن آخر سر شفاعت شامل حالش مي‌­شود. وگرنه اين‌جوري به (بهشت) راهش نمي­‌دهند.

س33: اگر كسي دنبال كمال نبود و فقط خواست به انجام واجبات و ترك محرمات اكتفا كند چه بايد بكند كه انگيزه‌اش براي انجام مستحبّات بيشتر شود؟

ج: همين واجبات را انجام دهد و محرمات را ترك كند ايمانش بالا مي­‌رود اين فرد ديگر بدون جهت مستحبّات مهم را ترك نمي­‌كند.

س34: بعضي موقع­‌ها انسان يك ماه گناه نمي­‌كند ولي احساس مي­‌كند ايمانش هم تغییر نکرده است؟

ج: شما به اندازه يك ماه تصميم مي­‌گيري، بايد يك تصميم بگيري تا آخر عمر گناه نكني، اين باعث مي­‌شود که ديگر گناه نمي­‌كني، اشكالش اين است و گرفتار يك چنين مشكلي است اما اگر بخواهيم اين عمل در جامعه پياده شود بايد هر كسي به اندازه­‌اي که تصميم مي­‌گيرد همان را پياده كند، عيب ندارد، تمام كه شد تصميم دوم را بگيرد- اما اين دومی را تصميم نمي­‌گيرند- اگر باز زمين خورد بلند شود و دوباره تصميم بگيرد بهتر از اولي مي‌­شود. دوباره بعد از يك مدتي زمين خورد تصميم جدید بگيرد اين جوري درست مي‌­شود و الّا اگر بخواهي زمين خوردي بخوابي و بلند نشوی، شيطان سوار مي‌شود و گناه بعد از گناه پيش مي­‌آيد.

س35: امکان دارد که انسان چهل روز خوب مراقب خودش باشد و دیگر تا آخر عمر راحت باشد و آن مَلَکِه ی تقوا برایش حاصل شود؟

ج: نه، با چهل روز درست نمی‌شود.

س36: ما بعضی‌ها را می‌شناسیم که پانزده سال است كه واجبات و ترک محرمات را انجام مي­‌دهند ولي به جایی نرسیده‌­اند؟

ج: شما خيال مي‌­كني انجام مي­‌دهند، اين‌جور نيست. اگر انجام مي­‌دادند درست مي­‌شد، حتماً نمي­‌دهند، شما بيست و چهارساعته كه با او نيستي، خيال مي­‌كني، نه، بيست و چهار ساعت با او باش ببين چه كار مي‌كند، آدم‌ها پشت پرده هم دارند، همين بيرون پرده نيست، شما اشتباهاً قضاوت مي­‌كني و الّا اگر انجام مي­‌داد، گناه نمي­‌كرد. ايمانش بالا مي‌­رفت و ديگر گناه نمي­‌كرد.

س37: آیا ترك لغو مقدمه ترك حرام است؟

ج: بله، اگر آدم عادت به لغويات كند كم كم وارد مرز محرمات هم مي­‌شود.

س38: منظور از عمل لغو كه حرام است چه نوع عملي است؟

ج: عمل لغو حرام نيست، لغو يعني بيهوده، نه فايده دنيايي دارد نه فايده آخرتي، بيهوده است، اما اگر ضرر داشته باشد حرام مي‌­شود.

س39: قبل از ترك گناه ترك لغو را توصيه مي­‌كنيد؟

ج: اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه در نهج البلاغه فرمودند: اگر انسان بخواهد تقوا را مراعات كند تا زبان را اصلاح نكند تقوا محقق نمي­‌شود[13]، زبان همه چیز را خراب مي­‌كند. لذا بايد سراغ زبان هم رفت چون زبان از بچگي حرف زده است عادتش خيلي سنگين است، اين به اين راحتي سر راه نمی­‌آید بايد همه اعضاء و جوارح ديگر را از گناه حفظ كنيم و به خصوص سراغ اين برويم، اگر از لب باز کردن اعراض كنيم كمك بزرگي است اما به صورت مطلق غلط است. مطلق برخلاف خلقت زبان است. خدا زبان را براي حرف زدن داده است ديگر. براي سكوت مطلق زبان نداده است، فرموده است: حرف بزن اما حرف خوب بزن حرف گناه نزن، همين ترك لغو كافي است.

س40: آيا براي طلبه يا غيرطلبه ميزان دوري از لغو فرقي مي­‌كند؟

ج: بله، طلبه­‌ها حكم خاص دارند، طلبه­‌ها در مقابل ساير افراد مثل كاسب‌ها و عوام فرق دارند. اين‌ها فردا مي­‌خواهند پيشواي ديني مردم باشند، اما او كه نمي‌­خواهد باشد. او نانوا است، نان مي­‌پزد دست مردم مي­‌دهد، طلبه بايد يك جوري باشد كه يك امتيازكي از مردم ديگر داشته باشد و الّا مي­‌گويند چرا شما جلو بيفتي و من نباشم؟ بنابراين از دوران طلبگي بايد روی اين‌ها تمريناتي داشته باشند، اول در تقوا و ترك گناه، بعد هم به اين زودي وارد كوچه­‌هاي لغو نشوند و الّا اگر وارد شوند فردا مشكلات پيش مي‌­آيد. در هر مجلس که نشستند اگر چپ و راست(لغویات) بگويند اعتبارشان از دست مي­‌رود.

س41: آيا نماز شب، ترك لغو و بيداري بين الطلوعين براي عبادت را در كنار ترك گناه توصيه مي‌­فرماييد؟

ج: خدا توصيه كرده است، منتهي نبايد بار بر نفسِ أماره سنگين شود، اگر سنگين باشد آن را زمين مي­‌گذارد، آنچه كه خدا اول و از همه خواسته است ترك گناه است، آن‌هاي ديگر را هم انجام ندهيم جایمان بهشت است. اگر اين را آدم انجام دهد تا برايش عادي شود و زحمت كم داشته باشد آن‌وقت ايمان بالا مي‌­رود و آدم دلش نمي­‌آيد از آن كارهاي خوبي كه خيلي خيلي مزايا و منفعت دارد خودش را محروم كند. نماز شب مي­‌خواند و كارهاي ديگر را هم انجام مي‌­دهد.

س42: تشخيص اين‌كه اعمال مستحبي بار را بر نفس سنگين مي­‌كند يا نه، چگونه است؟

ج: بله سنگین مي­‌كند، هر يك دانه از اين‌ها بار را براي نفس سنگين مي­‌كند، نفس حاضر نيست هيچ‌كدام را عمل كند حتی نفس حاضر نیست واجب را انجام دهد مثلاً صبح‌هاي بهار بلند شود نماز بخواند، نه راضي نيست، مي­‌گويد بخواب، نه حاضر نیست روزهاي بلند تابستان را روزه بگيرد، هيچ‌كدام را حاضر نيست.

تكليف از كُلفَت است. براي نفس سخت است، لذا اكثر مردم که تکالیف را انجام نمي­‌دهند مال همين سختي است. لذا خدا گفته است اول اين دو تا(واجب و حرام)، اگر شما اين دو را درست كردي مابقي دنبالش مي­‌آيد.

ايمان كه بالا رفت تمام كارهای خير ديگر براي آدم سخت نيست، خيلي با عشق و علاقه انجام مي‌­دهد. اما اگر گناه داشته باشد هنوز ايمان بالا نرفته باشد نه آدم موفق به مستحبات مي‌­شود و اگر هم مستحبات را انجام دهد كمِ اين دو مي­‌گذارد، آن را انجام مي‌­دهد اولي را كم مي­‌گذارد، لذا تا آخر هم کار درست نمي­‌شود. اين دو واجب شرعي است، اول بايد تكليفش معين بشود بعد آن‌هاي ديگر پشت سرش مي­‌آيد ان شاء الله، اين مهم است. دنيا و آخرت را اين خراب مي­كند، اين‌قدر مهم است که خدا اجازه نمي­‌دهد آدم حتی يك‌بار دزدي كند، اما گفته است مستحب را ترك كني عيب ندارد، آن كار خير اضافه است، انجام دادي مزد مي­‌گيري و ندادي هم مشكلي نيست،‌ ولي اين دو را بايد حتماً انجام بدهي، و سه تا چيز بغلش گذاشته كه اين اطاعت فرمان زمين نماند.

امر به معروف و نهي از منكر با مراتبش، هر كس دنبال كارش مي­‌رود اگر وسط راه ديد فردی در ماه رمضان سيگار مي‌كشد بايد جلويش را بگيرد، بعضي‌ها با زبان درست نمي­‌شوند، خدا گفته است بخوابانید و شلاق بزنید، اگر روزه خورد بيست و پنج ضربه شلاق بايد به او بزني، نماز را يك روز ترك كرد بيست و پنج ضربه شلاق دارد، گاهي هم بيست و پنج تا كافي نيست هشتاد ضربه و گاهي هشتاد هم كافي نيست صد ضربه بايد بزني، گاهي هم شلاق كافي نيست كار اين‌قدر بزرگ است كه بايد مجازاتش سنگين باشد تا مردم بترسند لذا چوبه دار مي­‌گذارند و اعدامش مي­‌كنند، اين سه تا مال اين است كه مردم جرأت گناه در جامعه نكنند، چون همه آماده هستند ديگر، همه دلشان مي­‌خواهد، اگر اين چيزها نباشد همه راه مي­‌افتند، اين‌كه ما مي‌­بينيم بيشتر مردم فاسق هستند و به وظايف عمل نمي­‌كنند مال همين است که نفس راضي نيست، اما اگر شرايطي در جامعه پيش بيايد مجبوراً ترك مي­‌كنند، هنوز آن شرايط پيش نيامده است. اما اگر آزاد باشند همين‌جور مرتباً دنبال ترك واجب و انجام حرام مي­‌روند.

س43: بنده درباره مستحبّات اين‌جور فهميدم تا زماني كه تقواي كسي هنوز مي­‌لنگد مستحبّاتي مثل نماز شب و ترك لغو را به هر اندازه كه عشق و علاقه دارد براي خودش انجام بدهد؟

ج: علي ايّ حالٍ آن‌چه خدا گفته اين است،‌ «انجام واجب و ترك حرام». اضافه كار مي­‌خواهي اشكال ندارد اما گفته اگر در اضافه كار بغلش گناه بگذاري من قبول نمي­‌كنم و هيچ فايده ندارد، ثواب مي‌­دهند چون صحيح عمل كرده­‌اي، اما هيچ اثري در رشد ايمان ندارد، پنجاه سال هم اين‌جور كار بكني ايمان آخر پنجاه سالت با اولین روز يكي يا كمتر مي‌­شود. بخواهي از همه اعمال استفاده رشد ايمان بكني گناه نبايد بغلش بگذاري، خدا اين‌جور دستور داده است، كه مردم را بيشتر به ترك گناه نزديك كند. بنابراين اول گناه نكن همه كار خيرت مقبول است ان شاء الله.

س44: اگر كسي توبه كند بعد از مدتي گناه انجام ­دهد باز مجدد توبه مي­‌كند و اين روند ادامه دارد، آیا بعد از توبه تا زماني كه گناه نكرده باتقواست؟

ج: نه، چون توبه آن است كه ديگر گناه نكند، شما كه قصد گناه داري، درست نمي‌­شود یعنی توبه نكرده­اي.

س45: چرا هر چه تقوای انسان بیشتر می­‌شود خداوند زندگی را بر او سخت‌تر می­‌گیرد؟

ج: برعکس است، زندگی خیلی هم راحت‌­تر می­‌شود، شما این‌گونه خیال می­‌کنی، وقتی خدا غم و غصه دنیا را از او می­‌گیرد؛ او راحت می‌­شود و آرامش پیدا می‌کند.

س46: آیا به بلاها و مریضی­‌ها مبتلی نمی‌­شود؟

ج: فرد با تقوا هم مثل همه می­‌باشد، مگر دیگران بیماری ندارند؟ آلزایمر مال کسان دیگر هم هست، همه سرطان می­‌گیرند. این بیماری‌ها یک کمی هم از گناه است، البته اهل تقوا از بلاهای بزرگ محفوظند.

س47: آیا تقوا بر حافظه تأثیر دارد؟

ج: خیلی چیزها بر حافظه اثر دارد، بعضی از گناه‌ها حافظه را ضعیف می‌کند، آدم با تقوا آن گناه را انجام نمی‌دهد لذا حافظه­‌اش سالم است.

س48: آيا فراواني بارش‌­ها دلالت بر افزايش تقوا در جامعه است؟

ج: نه ­خير، اين‌ها از وظايف ربوبيت پروردگار متعال است، كافر، مسلمان، فرقی نمی­‌کند همه­‌ی آن‌ها را بايد نان بدهد، و الّا همه آن‌ها می­‌میرند و خدا مي­‌خواهد زنده باشند، شايد بعضی­ از آن‌ها مؤمن شوند لذا به همه آن‌ها روزی مي­‌دهد، منتهي گاهي اگر گوش به حرف خدا ندهند با خشكسالي‌هاي مختصر آن ها را گوشمالي مي‌­دهد اما اگر ادامه بدهد ديگر همه مي‌­ميرند و خدا نمي­‌خواهد همه را بكُشد، بنابراين رويش ننوشته است اين باران مال چيست، اما هم كارهاي بد اثر دارد و هم كارهاي خوب اثر دارد. گاهي كارهاي خوب زياد است يك خورده باران خوب مي‌­آيد و مشكلات كم مي‌­شود و گاهي به عكس است بارش کمتر مي­‌شود.

س49: از آن جا كه در معارف اسلام ملاك ارزشمندي تقواست و از طرفي پدر و مادرم با وجود تذكرات در موارد زيادي خلاف تقوا عمل مي‌كنند، لذا مدتي است كه احساس نفرت نسبت به ايشان در دلم بوجود آمده است، از طرفي مي‌دانم كه نسبت به شيعه اميرالمؤمنين علیه السلام بايد محبت داشت، به خصوص پدر و مادر، حال چه توصيه‌اي مي‌فرماييد؟

ج: شما بايد از كار گناهشان بَدَت بيايد، نه از خودشان. گناه كه مي‌كنند از آن گناه بدت بيايد چون برخلاف نظر خداست، ‌اما از خودشان نه، زیرا عنوان پدري­‌اش سر جايش است، عنوان مادري هم محترم است و سر جايش است اين را نبايد بدت بيايد، اما آن گناهي كه انجام مي‌­دهد از آن بايد بدت بيايد.

س50: نسبت به ديگران هم همين گونه است؟

ج: بله، هر گناه‌كاري دو بُعد دارد، يكي خودش و يكي گناهش، ما بايد از گناهش بدمان بيايد، اما اگر خودش شيعه است از آن نبايد بدمان بيايد.

س51: آيا طلحه و زبير در زمان رسول اكرم صلی الله علیه و آله افراد مؤمن و باتقوايي بودند؟

ج: مؤمن بودند امّا با تقوا نبودند.

س52: این‌که گفته­‌اند: «زبيرُ منّا اهلَ البيت» با بي‌تقوايي مي‌سازد؟

ج: پيغمبراكرم صلی الله علیه و آله حتي كساني كه با زبان مسلمان بودند مي‌­پذيرفت، چون اول كار اسلام بود و كسي نبود، اگر كسي از كفّار به زبان اظهار شهادتين مي­‌كرد ولو قلباً بت‌­پرست بود، ايشان مي­‌گفت بيا. اين کار دو اثر بزرگ داشت، يكي از افراد دشمن كم مي­‌شد و يكي بر مسلمانان اضافه مي­‌شد و اين مطلوب بود، بنابراین اين کار ادامه داشت، و اين مسلمان های زباني­ در محيط اسلام به زندگی ادامه دادند و بعد آن‌هايي كه آن كارها را كردند همين‌ها بودند (جریان سقیفه). زیرا زبان مسلمان بود ولي دل هنوز نه،‌ و الّا كه اگر زبیر مسلمان واقعي بود شمشير به روي علي علیه السلام نمي­‌كشيد.

س53: نماز شب چه اثري روي تقوا دارد؟

ج: اگر شما گناه كني نماز شب هيچ اثري ندارد چون خدا قبول نمی­‌کند. وقتي قبول نكرد در بالا بردن ايمان اثري نخواهد داشت. ولي اگر تقوا را مراعات كردي بيشترين خدمت را نماز شب به ايمان انسان و به اصلاح انسان انجام مي‌دهد.

س54: نماز شب خواندن و نخواندن دليل بر تقوا و عدم تقواست؟

ج: اگر آدم تقوا داشته باشد معمولاً نماز شب را ترك نمي كند.

س55: در صورت كامل نبودن تقوا و احتمال بروز خطا آيا رفتن به مكه و زيارت فايده اي دارد؟

ج: بله، بايد بروي، همين كارهاست که يواش يواش آدم را تقويت مي كند، اگر مكه نروي، نماز نخواني، مسجد نروي، روز به روز بدتر مي‌شوی.

س56: خدا از بندگانش تقوا خواسته است ولي اولياء مي گویند: اللهم انّي اصعدني بالتقوي و لا تشقني بمعصیتک..

ج: يعني مقدمات تقوا را خدا می‌دهد ديگر، تقوا يعني چه؟ يعني من نگاه حرام نكنم،‌ چشم مال كيست؟‌ نيروي چشم كه ببيند از چيست؟ از غذاست، غذا مال كيست؟ اين‌ها را خدا به آدم مي‌­دهد كه آن نتيجه را از آن بگيرد.

س57: برای کسب بصیرت آیا تقوا داشتن کافی است؟

ج: بله کافی است، زیادتر هم هست.

س58: آيا علت بي‌بصيرتي بي‌تقوايي است؟

ج: بله.

س59: طبق آیه «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[14] آيا تنها عامل بصيرت تقواست و اين آيه نشانه حصر است؟

ج: بدون تقوا بصيرت نيست، تقوا يك عملي است كه يكي از آثارش بصيرت است، آدم مي‌خواهد با تقوا بشود که چه كار بكند؟ مي‌خواهد واجب و حرام را ياد بگيرد ديگر،‌ وقتی واجب را انجام بدهد حرام هم ترك کند باتقوا مي‌شود، ياد گرفتن واجب و حرام يكي از علائم و نشانه‌هاي امتياز حق از باطل است، اگر كسي گناه مي‌كند معلوم مي‌شود باطل است و فرد با تقوا چون مي‌داند آن گناه است طرفش نمي‌رود چون باطل است،‌ حرامي را مرتكب مي‌شود مي‌فهمم باطل است طرفش نمي‌روم، اولين ملاك بصيرت تقواست، بعد هم در اثر ادامه تقوا خدا فرقان را بيشتر مي‌كند و با ديدن باطن اشخاص مي‌فهمد اين فرد منافق است يا آدم سالمي است.

س60: اجتناب از گناه (تقوا) مستلزم اراده قوی است، عدّه‌ای این اراده قوی را ندارند، چه چیز در به دست آوردن این اراده به انسان کمک می‌کند؟

ج: یکی از چیزهایی که خدای متعال به همه انسان ها مثل چشم و گوش و دست و پا داده، اراده است، همه دارند و همه هم تمام کارها را با اراده انجام می‌دهند، منتهی اراده دو مورد دارد، گاهی موردش دلخواه انسان است، یک وقت مورد دلخواه انسان نیست، خوشش نمی‌آید، آن جا که دوست دارد اراده را با تمام قدرت پیش می‌برد، آن جا که دوست ندارد همه اراده را خرج نمی‌کند، مشکل این جاست، انسان عادت کرده به یک کارهایی، وقتی می‌خواهد ترکش کند برایش سخت می‌شود، این سختی باعث می‌شود از تمام اراده‌اش استفاده نکند، از پنجاه درصد استفاده می‌کند پنجاه درصد می‌­ماند زمین.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...