سوره انفطار [82].

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 19 آيه است .

محتواى سوره :.

ايـن سـوره مـانـنـد بسيارى از سوره هاى ديگر جز آخر قرآن بر محور مسائل مربوط به قيامت دور مى زند, و روى هم رفته در آيات نوزده گانه آن به پنج موضوع در اين رابطه اشاره شده :.
1ـ اشراط الساعه : يعنى ;حوادث عظيمى كه در پايان جهان و در آستانه قيامت رخ مى دهد.
2ـ توجه انسان به نعمتهاى خداوند كه سراسر وجود او را فراگرفته .
3ـ اشاره به فرشتگانى كه مامور ثبت اعمال انسانها هستند.
4ـ سرنوشت نيكان و بدان در قيامت .
5ـ گوشه اى از سختيهاى آن روز بزرگ .

فضيلت تلاوت سوره :.

در حـديـثـى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((هركس اين دو سوره : سوره انفطار وسوره انشقاق را تـلاوت كـنـد, و آن دو را در نماز فريضه و نافله برابر چشم خود قراردهد هيچ حجابى او را از خدا مـحـجـوب نـمـى دارد, و چـيـزى ميان او و خداوند حائل نمى شود, پيوسته (با چشم دل ) به خدا مى نگرد و خدا (با لطفش ) به او نگاه مى كند, تا از حساب مردم فارغ شود)).
مسلما نعمت بزرگ حضور در پيشگاه خدا, و از ميان رفتن حجابها ميان او وپروردگار, براى كسى اسـت كـه اين دو سوره را در عمق جانش جاى دهد و خود رابراساس آن بسازد, نه اين كه به لقلقه زبان اكتفا كند.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ.

آن زمان كه نظام جهان درهم ريزد!.

باز در آغاز اين سوره به قسمتى از حوادث وحشت انگيزى كه در آستانه رستاخيز سرتاسر اين جهان را فرا مى گيرد برخورد مى كنيم .
نـخـسـت مـى فـرمـايد: ((در آن زمان كه آسمان [ كرات آسمانى ] از هم شكافته شود)) (اذا السما انفطرت ).
(آيه )ـ ((و آن زمان كه ستارگان پراكنده شوند و فرو ريزند)) (واذاالكواكب انتثرت ).
نـظـام جـهـان بـالا درهـم مـى ريـزد, و انـفـجـارهـاى عـظـيـمـى سـراسر كرات آسمانى رافرا مـى گيرد,منظومه ها نظام خويش را از دست مى دهند, وستارگان از مدارخودبيرون مى روند, و بر اثـر تـصـادم شـديـد به يكديگر متلاشى مى شوند, عمر اين جهان به پايان مى رسد, وهمه چيز ويران مى شود, تا بر ويرانه هايش عالم نوين آخرت برپا گردد.
هـدف ;اعـلام ايـن مـطلب است جايى كه اين كرات عظيم آسمانى به چنين سرنوشتى دچار شوند تكليف انسان ضعيف در اين ميان معلوم است .
(آيـه )ـ سـپـس از آسمان به زمين مى آيد, مى فرمايد: ((و آن زمان كه درياها به هم پيوسته شود)) (واذا البحار فجرت ).
گـرچـه امـروز نـيز تمام درياهاى روى زمين (غير از درياچه ها) به هم ارتباطدارند, ولى به نظر مى رسد كه در آستانه قيامت بر اثر زلزله هاى شديد, يا متلاشى شدن كوهها و ريختن آنها در درياها چـنـان دريـاها پر مى شوند كه آب سراسر خشكيهارا فرامى گيرد, و درياها به صورت يك اقيانوس گـسـترده و فراگير در مى آيند,همان گونه كه يكى از تفسيرهاى آيه 6 سوره تكوير ((واذا البحار سـجرت )) نيزهمين است ((5))(آيه )ـ سپس درباره مرحله دوم رستاخيز و تجديد حيات جهان و تـجـديـدحـيات مردگان مى فرمايد: ((و آن زمان كه قبرها زيرورو گردد)) (واذا القبور بعثرت ) ومردگان بيرون آيند و براى حساب آماده شوند.
(آيـه )ـ و بعد از ذكر اين نشانه ها كه قبل از رستاخيز و بعد از آن صورت مى گيرد, سخن نهائى را چـنين بيان مى كند: در آن زمان ((هركس مى داند آنچه را كه ازپيش فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است )) (علمت نفس مـا قدمت واخرت ).
آرى ! آن روز حـجابها كنار مى رود, پرده هاى غرور و غفلت دريده مى شود, وحقايق جهان عريان و آشكار مى گردد, آنجاست كه انسان تمامى اعمال خود رامى بيند و از نيك و بد آن آگاه مى شود, چه اعمالى را كه از قبل فرستاده , و چه كارهائى كه آثارش بعد از او در دنيا باقى مانده مانند خيرات و صـدقـات جـاريـه , وبـنـاهـا و آثارى كه براى مقاصد رحمانى يا شيطانى ساخته , و از خود به جا نـهـاده اسـت , و يا كتابها و آثار علمى و غيرعلمى كه براى مقاصد نيك و بد تحرير يافته , وبعد از او مـورد بـهـره بردارى ديگران قرارگرفته است , همچنين سنتهاى نيك و بد كه اقوامى را به دنبال خود كشانيده .
اينها نمونه هائى است از كارهائى كه نتايجش بعد از انسان به او مى رسد ومصداق ((اخرت )) در آيه فوق است .
در حديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((بعد از مرگ انسان , پرونده اعمال اوبسته مى شود, و اجر و پـاداشـى بـه او نمى رسد مگر از سه طريق (و در روايت ديگرى اين امور شش چيز شمرده شده بناها و اشيا مفيدى كه براى استفاده مردم از خودبه يادگار گذارده , فرزند صالح , قرآنى كه آن را تلاوت مى كند, چاهى كه حفر كرده ,درختى كه غرس نموده , تهيه آب , و سنت حسنه اى كه بعد از او باقى مى ماند ومورد توجه قرار مى گيرد)).
(آيه )ـ.

اى انسان ! چه چيز تو را مغرور ساخته ؟.

در تـعـقـيـب آيات گذشته كه پيرامون معاد سخن مى گفت , در اينجا براى بيداركردن انسان از خـواب غـفـلت , و توجه او به مسؤوليتهايش در برابر خداوند,نخست او را مخاطب ساخته , و با يك استفهام توبيخى شديد و در عين حال توام بانوعى لطف و محبت مى فرمايد: ((اى انسان ! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته ))؟ (يا ايها الا نسان مـا غرك بربك الكريم ).

بـه مـقـتـضاى ربوبيتش پيوسته او را در كنف حمايت خود قرار داده , و تربيت وتكامل را برعهده گـرفـته , و به مقتضاى كرمش را بر سر خوان نعمت خود نشانده , و ازتمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است .
در حـديـثـى از پـيـغمبراكرم (ص ) آمده است كه هنگام تلاوت اين آيه فرمود(غره جهله ;جهل و نادانيش او را مغرور و غافل ساخته است ))!.
و از ايـنجا روشن مى شود هدف اين است كه با تكيه بر مساله ربوبيت و كرم خداوند غرور و غفلت و جهل انسان را درهم بشكند.
(آيـه )ـ سـپـس بـراى بـيدار ساختن اين انسان غافل به گوشه اى از كرم والطافش به او در چهار مرحله اشاره كرده , مى فرمايد: ((همان خدائى كه تو را آفريد, وسامان داد و منظم ساخت )) (الذى خلقك فسويك فعدلك ).
(آيه )ـ ((و در هر صورتى كه مى خواست تو را تركيب نمود)) (فى اى صورة مـاشا ركبك ).
در ايـن آيـات و بسيارى ديگر از آيات قرآن خداوند اين انسان فراموشكار ومغرور را وادار به عرفان خـويـشتن مى كند از آغاز آفرينش در رحم مادر, تا لحظه تولد, و از آنگاه تا نمو و رشد كامل , وجود خـويش را مورد بررسى دقيق قرار دهد, وببيند در هر گام , و در هر لحظه , نعمت تازه اى از سوى آن منعم بزرگ به سراغش آمده , تا خود را سراپا غرق احسان او بيند و از مركب غرور و غفلت پايين آيد وطوق بندگى حق را بر گردن نهد.
(آيه )ـ سپس به منشا غرور و غفلت آنها اشاره كرده , مى فرمايد: ((آن گونه كه شما مى پنداريد نيست بلكه شما روز جزا را منكريد)) (كلا بل تكذبون بالدين ).
نـه مـسـالـه كرم خداوند مايه غرور شماست , و نه لطف و نعمتهاى او, بلكه ريشه اصلى را در عدم ايمان به روز رستاخيز بايد بيابيد.
(آيـه )ـ سـپـس بـراى از مـيـان بـردن عـوامـل غـرور و غـفـلت و تقويت ايمان به معادمى افزايد: ((وبى شك نگاهبانانى بر شما گمارده شده )) (وان عليكم لحافظين ).
(آيه )ـ نگاهبانانى كه در نزد پروردگار ((والا مقام و نويسنده )) اعمال نيك وبد شما هستند (كراما كاتبين ).
(آيه )ـ ((كه مى دانند شما چه مى كنيد)) (يعلمون مـا تفعلون ) حتى ازاراده و تصميم باطنى شما به هنگام گناه يا كار نيك باخبرند.
منظور از ((حافظين )) در اينجا فرشتگانى هستند كه مامور حفظ و نگهدارى اعمال انسانها اعم از نـيك و بد هستند كه در آيه 17 سوره ق از آنها تعبير به ((رقيب وعتيد)) شده است : ((انسان هيچ سخنى را تلفظ نمى كند مگر اين كه نزد او فرشته اى است مراقب و آماده براى انجام ماموريت )).
و در همان سوره ق در آيه 16 مى فرمايد: ((به خاطر بياوريد هنگامى را كه دوفرشته از راست و چپ كه ملازم شما هستند اعمال شما را تلقى و ثبت مى كنند)).
(آيـه )ـ به دنبال بحثى كه در آيات گذشته پيرامون ثبت وضبطاعمال انسانهابه وسيله فرشتگان آمد, درايـنـجـا بـه نتيجه اين حسابرسى , و مسير نهائى نيكان وبدان اشاره كرده , مى فرمايد: ((به يقين نيكان در نعمتى فراوانند)) (ان الا برار لفى نعيم ).
(آيه )ـ ((و بدكاران در دوزخند))! (وان الفجار لفى جحيم ).
ايـن كه مى فرمايد: ((نيكوكاران در بهشت , و بدكاران در دوزخند)) ممكن است به اين معنى باشد كـه آنـهـا هـم اكـنـون نيز در بهشت و دوزخ وارد شده اند, و در همين دنيا نيز نعمتهاى بهشتى و عـذابهاى دوزخى آنها را فراگرفته , همان گونه كه در آيه 54سوره عنكبوت مى خوانيم : ((دوزخ كافران را احاطه كرده است )).
و نيز جمعى گفته اند كه اين گونه تعبيرها اشاره به آينده حتمى است ـ ولى معنى اول با ظاهر آيه سازگارتر است .
(آيـه )ـ در ايـن آيـه تـوضيح بيشترى درباره سرنوشت فاجران داده ,مى افزايد: ((روز جزا وارد آن مى شوند و مى سوزند)) (يصلونها يوم الدين ).
هرگاه معنى آيه گذشته چنين باشد كه آنها هم اكنون داخل دوزخند اين آيه نشان مى دهد كه در روزقـيـامـت ورود بـيـشتر و عميقترى در اين آتش سوزان مى يابندو اثر آتش را به خوبى احساس مى كنند.
(آيه )ـ و باز براى تاكيد بيشتر مى فرمايد: ((و آنان هرگز از آن غايب و دورنيستند)) (ومـاهم عنها بغائبين ).
بـسـيارى از مفسران اين جمله را دليلى بر خلود و جاودانگى عذاب ((فجار))گرفته اند, و چنين نتيجه گيرى كرده اند كه منظور از ((فجار)) در اين آيات كفارند چرا كه ((خلود)) و جاودانگى جز در مـورد آنـهـا وجـود نـدارد بـنـابراين فجار كسانى هستند كه پرده هاى تقوا و عفاف را به خاطر عدم ايمان و تكذيب روز جزا دريده اند نه به خاطرغلبه هواى نفس در عين داشتن ايمان .
ضمنا آيه فوق اين حقيقت را نيز بازگو مى كند كه عذاب دوزخيان هيچ گونه فترتى ندارد, و حتى براى ساعت و يا لحظه اى از آن دور نمى شوند.
(آيه )ـ بعد براى بازگو كردن اهميت آن روز بزرگ مى افزايد: ((تو چه مى دانى روز جزا چيست ))؟ (ومـا ادريك مـا يوم الدين ).
(آيه )ـ ((باز چه مى دانى روز جزاچيست ))؟ (ثم ما ادريك ما يوم الدين ).
جـائى كـه پـيـامـبـر(ص ) با آن آگاهى وسيع از قيامت و علم فوق العاده او نسبت به مبدا و معاد, حـوادث آن روز بـزرگ و اضطراب و وحشت عظيمى را كه بر آن حاكم است به خوبى نداند تكليف بقيه روشن است .
(آيـه )ـ سپس در يك جمله كوتاه و پرمعنى يكى ديگر از ويژگيهاى آن روزرا كه در حقيقت همه چـيز در آن نهفته است مطرح كرده , مى فرمايد: ((روزى است كه هيچ كس قادر بر انجام كارى به سـود ديگرى نيست , و همه امور در آن روز از آن خداست )) (يوم لا تملك نفس لنفس شيئا والا مر يـومئذ للّه ) البته در اين جهان نيزهمه كارها به دست قدرت اوست , و همگان به او نيازمندند, ولى در آن روز ايـن مـالـكـيـت و حـاكـمـيـت صورى و مجازى انسانها نيز برچيده مى شود, حاكميت مطلقه خداوند و مالكيت او بر هر چيز از هر زمان آشكارتر است .

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...