فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



سوره انشقاق [84].

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 25 آيه است .

محتواى سوره :.

اين سوره مانند بسيارى از سوره هاى جز اخير قرآن مجيد از مباحث معادسخن مى گويد, در آغاز اشـاراتـى بـه حوادث هولناك و تكان دهنده پايان جهان وشروع قيامت مى كند, و در مرحله بعد به مـساله رستاخيز و حساب اعمال نيكوكاران و بدكاران , و سرنوشت آنها, و در مرحله سوم به بخشى از اعـمـال و اعـتـقـاداتـى كـه مـوجب عذاب و كيفرالهى مى شود, و در مرحله چهارم بعد از ذكر سـوگـنـدهـائى به مراحل سير انسان در مسير زندگى دنيا و آخرت اشاره مى كند و سرانجام در مرحله پنجم باز سخن از اعمال نيك و بد و كيفر و پاداش آنهاست .
دربـاره فـضـيـلـت تـلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبراكرم (ص ) مى خوانيم (كسى كه سوره انـشـقاق را بخواند خداوند او را از اين كه در قيامت نامه اعمالش به پشت سرش داده شود در امان مى دارد))!.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيـه )ـ هـمـان گونه كه در شرح محتواى سوره گفتيم در آغاز اين سوره نيز به حوادث عظيم و عـجـيـب پـايـان جهان اشاره شده , مى فرمايد: ((در آن هنگام كه آسمان [ كرات آسمانى ] شكافته شود)) (اذا السما انشقت ).
نـظـيـر آنچه در آغاز سوره انفطار آمده كه مى فرمايد: ((در آن زمان كه آسمان (وكرات آسمانى ) شكافته و ستارگان پراكنده شوند و فرو ريزند)).
و اين اعلام پايان دنيا و خرابى و فناى آن است .
در حـديثى از اميرمؤمنان على (ع ) در تفسير آيه آمده كه فرمود: ((در آستانه قيامت اين كواكب را كه ما مشاهده مى كنيم از كهكشان جدا مى شود, و نظام همگى به هم مى خورد)).
(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((و تسليم فرمان پروردگارش شود و شايسته است چنين باشد)) (واذنت لربها وحقت ).
مبادا تصور شود كه آسمان با آن عظمت كمترين مقاومتى در مقابل اين فرمان الهى مى كند.
چـگـونـه مـى تـوانـد تسليم نباشد در حالى كه فيض وجود لحظه به لحظه ازسوى خداوند به آن مى رسد, و اگر يك آن اين رابطه قطع گردد متلاشى و نابودخواهد شد.
(آيـه )ـ و در مـرحـلـه بـعد به وضع ((زمين )) اشاره كرده , مى فرمايد: ((و در آن هنگام كه زمين گسترده شود)) (واذا الا رض مدت ).
كوهها ـبه شهادت آيات فراوانى از قرآن ـ بكلى متلاشى و برچيده مى شوند وتمام بلنديها و پستيها از ميان مى رود, زمين صاف و گسترده و آماده حضور همه بندگان در صحنه مى شود.
(آيـه )ـ و در سـومـيـن مـرحله , مى افزايد: ((و (زمين ) آنچه در درون داردبيرون افكنده و خالى مى شود)) (والقت مـا فيها وتخلت ).
مـعروف درميان مفسران اين است كه مفهوم آيه اين است كه تمام مردگانى كه در درون خاك و داخـل قـبـرهـا آرمـيـده اند يكباره همه به بيرون پرتاب مى شوند, ولباس حيات و زندگى بر تن مى كنند.
بـعـضـى ديگر گفته اند علاوه بر انسانها, معادن و گنجهاى نهفته درون زمين نيزهمگى بيرون مى ريزد.
ايـن احـتـمـال نيز وجود دارد كه مواد مذاب درون زمين با زلزله هاى هولناك ووحشتناك بكلى بيرون مى ريزد, و همه پستيها را پر مى كند و سپس درون زمين خالى و آرام مى گردد.
(آيـه )ـ باز به دنبال اين سخن , مى افزايد: ((و تسليم فرمان پروردگارش گردد و شايسته است )) كه تسليم باشد (واذنت لربها وحقت ).
ايـن حـوادث عظيم كه با تسليم كامل همه موجودات توام است , از يكسوبيانگر فناى اين دنياست , فـناى زمين و آسمان و انسانها و گنجها و گنجينه ها,و از سوى ديگر دليل بر ايجاد نقطه عطفى است در جهان آفرينش , و مرحله نوين وتازه هستى .
و از سوى سوم نشانه قدرت خداوند بزرگ است , بر همه چيز مخصوصا برمساله معاد و رستاخيز.
آرى ! هـنـگـامـى كـه اين حوادث واقع شود, انسان , نتيجه اعمال نيك و بد خودرا مى بيند ـ و اين جمله اى است كه در تقدير است .
(آيه )ـ.

تلاشى پررنج به سوى كمال مطلق !.

سـپـس انسانها را مخاطب ساخته و سرنوشت آنها را در مسيرى كه در پيش دارند براى آنها روشن كـرده , مـى فـرمـايـد: ((اى انسان تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مى روى , و او را ملاقات خواهى كرد)) (يا ايها الا نسان انك كادح الى ربك كدحا فملا قيه ).
اين آيه اشاره به يك اصل اساسى در حيات همه انسانهاست , كه همواره زندگى , آميخته با زحمت و رنـج و تعب است , حتى اگر هدف رسيدن به متاع دنياباشد, تا چه رسد به اين كه هدف آخرت و سعادت جاويدان و قرب پروردگار باشد,اين طبيعت زندگى دنياست , حتى افرادى كه در نهايت رفاه زندگى مى كنند آنها نيزاز رنج و زحمت و درد بركنار نيستند.
تـعبير به ((ملاقات پروردگار)) در اينجا, خواه اشاره به ملاقات صحنه قيامت كه صحنه حاكميت مطلقه اوست باشد, يا ملاقات جزا و پاداش و كيفر او, يا ملاقات خود اواز طريق شهود باطن , نشان مى دهد كه اين رنج و تعب تا آن روز ادامه خواهد يافت ,و زمانى به پايان مى رسد كه پرونده اين دنيا بسته شود و انسان با عملى پاك خداى خويش را ملاقات كند.
آرى ! راحتى بى رنج و تعب , تنها در آنجاست .
تكيه بر عنوان ((رب )) (پروردگار) اشاره به اين است كه اين سعى و تلاش جزئى از برنامه ربوبيت خداوند و تكامل و تربيت انسان است .
(آيـه )ـ ولـى در اينجا انسانها به دو گروه تقسيم مى شوند همان گونه كه مى فرمايد: ((پس كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده شود)) (فاما من اوتى كتابه بيمينه ).
(آيه )ـ ((به زودى حساب آسانى براى او مى شود)) (فسوف يحاسب حسابا يسيرا).
(آيه )ـ ((و خوشحال به اهل و خانواده اش باز مى گردد)) (وينقلب الى اهله مسرورا).
ايـنـهـا كـسـانى هستند كه در مدار اصلى آفرينش , در همان مدارى كه خداوندبراى اين انسان و سـرمـايـه ها و نيروهاى او تعيين كرده حركت مى كنند, و تلاش وكوشش آنها همواره براى خدا, و سـعـى و حركتشان به سوى خداست , در آنجا نامه اعمالشان را به دست راستشان مى دهند كه اين نشانه پاكى عمل و صحت ايمان ونجات در قيامت است , و مايه سرافرازى و سربلندى در برابر اهل محشر.
مـنـظـور از ((حـساب يسير)) حساب سهل و آسان است كه سخت گيرى و دقت در آن نباشد, از سيئات بگذرد و حسنات را پاداش دهد و حتى سيئات آنها را به حسنات تبديل كند.
(آيه )ـ.

آنها كه از شرم نامه اعمال را پشت سر مى گيرند!.

بـه دنـبـال بـحـثى كه در آيات قبل پيرامون اصحاب اليمين (مؤمنانى كه نامه اعمالشان به دست راسـتـشـان داده مـى شـود) گذشت در اينجا از كفار و مجرمان وچگونگى نامه اعمال آنها سخن مى گويد.
نـخـست مى فرمايد: ((و اما كسى كه نامه اعمالش به پشت سرش داده شود)) (واما من اوتى كتابه ورا ظهره ).
(آيه )ـ ((به زودى فرياد مى زند: اى واى بر من كه هلاك شدم ))! (فسوف يدعوا ثبورا).
(آيه )ـ ((و در شعله هاى سوزان آتش مى سوزد)) (ويصلى سعيرا).
((اصحاب اليمين )) با سرافرازى و افتخار و مباهات نامه اعمالشان را به دست راست گرفته و صدا مى زنند: هاؤم اقروا كتابيه ;اى اهل محشر! بياييد و نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد)) (حاقه /19).
اما وقتى مجرمان تبهكار نامه اعمالشان را به دست چپشان مى دهند آنها ازشرمسارى و ذلت دست را پشت سر مى گيرند, تا اين سند جرم و فضاحت كمترديده شود, ولى چه فايده كه در آنجا چيزى پنهان شدنى نيست .
(آيه )ـ سپس به بيان علت اين سرنوشت شوم پرداخته , مى فرمايد: ((چراكه او درميان خانواده اش پيوسته (از كفر و گناه خود) مسرور بود)) (انه كان فى اهله مسرورا).
سـرورى آميخته با غرور, و غرورى آميخته با غفلت و بى خبرى از خدا,سرورى كه نشانه دلبستگى سخت به دنيا و بى اعتنايى به جهان پس از مرگ بود.
(آيـه )ـ و لـذا در اين آيه , مى افزايد: اين به خاطر آن است كه ((او گمان مى كرد هرگز بازگشت نمى كند)) و معادى در كار نيست ! (انه ظن ان لن يحور).
در حـقـيـقـت منشا اصلى بدبختى او اعتقاد فاسد و گمان باطلش دائر بر نفى معاد بود, و همين اعـتـقـاد بـاعث غرور و سرور او شد, او را از خدا دور ساخت و درشهوات و انواع گناهان غوطه ور نـمـود, تـا آنجا كه دعوت انبيا را به باد استهزا گرفت ,و وقتى به سراغ خانواده خود مى آمد از اين استهزا و سخريه شاد و خوشحال بود,همين معنى در آيه 31 سوره مطففين نيز آمده است .
(آيه )ـ در اين آيه , براى نفى عقائد باطل آنها مى فرمايد: ((آرى پروردگارش نسبت به او بينا بود)) و اعمالش را براى حساب ثبت كرد! (بلى ان ربه كان به بصيرا).
تعبير اين آيه همانند آيه ((يا ايها الا نسان انك كادح الى ربك كدحا فملا قيه )).
مـى تـوانـد به منزله دليلى بر مساله معاد محسوب شود, بخصوص اين كه در هردو آيه روى عنوان ((رب )) تـكـيـه شده است , چرا كه سير تكاملى انسان به سوى پروردگار هرگز نمى تواند با مرگ متوقف گردد, و زندگى دنيا كمتر از آن است كه هدف چنين سيرى باشد.
و نيز بصير بودن خداوند نسبت به اعمال آدمى , و ثبت و ضبط آنها حتما بايدمقدمه اى براى حساب و جزا باشد وگرنه بيهوده است .
(آيـه )ـ بـه دنـبال بحثى كه در آيات گذشته پيرامون سير تكاملى انسان به سوى خداوند آمد, در اينجا براى تاكيد اين مطلب و توضيح بيشتر, مى فرمايد(سوگند به شفق )) (فلا اقسم بالشفق ).
(آيه )ـ ((و سوگند به شب و آنچه را (از امور پراكنده ) جمع آورى مى كند)) (والليل ومـا وسق ).
(آيه )ـ ((و سوگند به ماه آنگاه كه بدر كامل مى شود)) (والقمر اذا اتسق ).
(آيـه )ـ ((كه همه شما پيوسته از حالى به حال ديگر منتقل مى شويد)) تا به كمال برسيد (لتركبن طبقا عن طبق ).
منظور از ((شفق )) در اينجا همان روشنى آميخته با تاريكى در آغاز شب است .
و از آنـجـا كـه ظـهور ((شفق )) خبر از يك حالت تحول و دگرگونى عميق در جهان مى دهد, و اعـلام پايان روز و آغاز شب است , به علاوه جلوه و زيبائى خاصى دارد,و از همه گذشته وقت نماز مـغـرب اسـت , خداوند به آن سوگند ياد فرموده تا همگان را وادار به انديشه در اين پديده زيباى آسمانى كند.
و امـا سوگند به شب به خاطر آثار و اسرار زيادى است كه در آن نهفته شده ودر گذشته مشروحا از آن سخن گفته ايم .
تـعـبـيـر بـه ((مـاوسق )) باتوجه به اين كه ((وسق )) به معنى جمع كردن پراكنده هاست اشاره به بـازگشت انواع حيوانات و پرندگان و حتى انسانها به خانه هاو لانه هاى خود به هنگام شب است , كـه نـتـيـجـه آن آرامـش و آسايش عمومى جانداران مى باشد, و يكى از اسرار و آثار پراهميت شب محسوب مى شود.
قـابـل تـوجـه اين كه هر چهار موضوعى كه در آيات فوق به آن سوگند ياد شده است (شفق , شب موجوداتى كه شب آنها را گردآورى مى كند, ماه در حالت بدركامل ) همه موضوعاتى است مربوط به هم و مكمل يكديگر, و مجموعه اى زيباو منسجم را تشكيل مى دهد كه انديشه انسان را تحريك مى كند, تا در قدرت عظيم آفرينش بينديشد, و از اين دگرگونيهاى سريع به مساله معاد و قدرت خداوند بر آن آشناتر شود.
جـمـلـه ((لتركبن طبقا عن طبق )) بيانگر حالات مختلفى است كه انسان در مسيرزندگى خود يكى پس از ديگرى پيدا مى كند.
از جـمـلـه حـالات گـوناگونى كه انسان در طريق پررنج و مشقت خود به سوى خداوند و كمال مطلق پيدا مى كند, نخست عالم دنيا, بعد جهان برزخ و سپس رستاخيز و حالات مختلف آن .
(آيـه )ـ سپس به عنوان يك نتيجه گيرى كلى از بحثهاى گذشته ,مى فرمايد: ((پس چرا هنگامى كه آنها ايمان نمى آورند))؟! (فما لهم لا يؤمنون ).
بـا اين كه دلائل حق روشن و آشكار است هم دلائل توحيد و خداشناسى وهم دلائل معاد, هم آيات آفاقى و هم آيات انفسى .
(آيـه )ـ سـپس از كتاب ((تكوين )) به سراغ كتاب ((تدوين )) مى رود,مى افزايد: ((و (چرا) هنگامى كه قرآن بر آنها خوانده مى شود سجده نمى كنند))؟(واذا قرئ عليهم القرآن لا يسجدون ).
قـرآنـى كـه نور اعجاز از جوانب مختلف آن مى درخشد, و هر ناظر بى طرف مى داند ممكن نيست زائيده مغز بشرى باشد.
(آيه )ـ در اين آيه , مى افزايد: ((بلكه كافران پيوسته آيات الهى را تكذيب مى كنند)) (بل الذين كفروا يكذبون ).
به كار بردن ((فعل مضارع )) (يكذبون ) در اينجا كه معمولا براى استمرار مى آيد گواه براين معنى اسـت كـه آنـهـا در تـكـذيـبـهـاى خود اصرار داشتند, اصرارى كه از روح لجاج وعناد سرچشمه مى گرفت .
(آيـه )ـ سـپـس با لحنى تهديدآميز مى فرمايد: ((و خداوند آنچه را در دل پنهان مى دارند به خوبى مى داند)) (واللّه اعلم بما يوعون ).
خـداوندا از نيات و اهداف آنها, و انگيزه هائى كه سبب اين تكذيبهاى مستمرمى گردد, باخبر است هر قدر آنها بر آن پرده پوشى كنند و سرانجام كيفر همه آن را به آنها خواهد داد.
(آيه )ـ و در اين آيه , مى فرمايد: ((پس آنها را به عذابى دردناك بشارت ده ))(فبشرهم بعذاب اليم ).
تـعـبـير به ((بشارت )) كه معمولا در خبرهاى خوش به كار مى رود در اينجا نوعى طعن و سرزنش اسـت , ايـن در حـالى است كه مؤمنان را حقيقتا بشارت به نعمتهاى گسترده بهشتى مى دهد, تا تكذيب كنندگان دوزخى در حسرت و اندوه فرو روند.
(آيـه )ـ در آخـريـن آيـه اين سوره , به صورت يك استثنا بار ديگر به سرنوشت مؤمنان صالح العمل اشـاره كـرده , مـى فرمايد: ((مگر كسانى كه ايمان آورده واعمال صالح انجام داده اند كه براى آنها پاداشى است قطع نشدنى )) (الا الذين آمنواوعملوا الصالحات لهم اجر غير ممنون ).
ايـن آيـه راه بـازگشت را به روى كفار مى گشايد, و مى فرمايد: اين عذاب اليم ازكسانى كه توبه كـنند و ايمان آورند و اعمال صالح انجام دهند قطعا برداشته شده وپاداش دائم و نقصان ناپذير به آنها داده مى شود.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-11-05] [ 02:10:00 ب.ظ ]




سوره انفطار [82].

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 19 آيه است .

محتواى سوره :.

ايـن سـوره مـانـنـد بسيارى از سوره هاى ديگر جز آخر قرآن بر محور مسائل مربوط به قيامت دور مى زند, و روى هم رفته در آيات نوزده گانه آن به پنج موضوع در اين رابطه اشاره شده :.
1ـ اشراط الساعه : يعنى ;حوادث عظيمى كه در پايان جهان و در آستانه قيامت رخ مى دهد.
2ـ توجه انسان به نعمتهاى خداوند كه سراسر وجود او را فراگرفته .
3ـ اشاره به فرشتگانى كه مامور ثبت اعمال انسانها هستند.
4ـ سرنوشت نيكان و بدان در قيامت .
5ـ گوشه اى از سختيهاى آن روز بزرگ .

فضيلت تلاوت سوره :.

در حـديـثـى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((هركس اين دو سوره : سوره انفطار وسوره انشقاق را تـلاوت كـنـد, و آن دو را در نماز فريضه و نافله برابر چشم خود قراردهد هيچ حجابى او را از خدا مـحـجـوب نـمـى دارد, و چـيـزى ميان او و خداوند حائل نمى شود, پيوسته (با چشم دل ) به خدا مى نگرد و خدا (با لطفش ) به او نگاه مى كند, تا از حساب مردم فارغ شود)).
مسلما نعمت بزرگ حضور در پيشگاه خدا, و از ميان رفتن حجابها ميان او وپروردگار, براى كسى اسـت كـه اين دو سوره را در عمق جانش جاى دهد و خود رابراساس آن بسازد, نه اين كه به لقلقه زبان اكتفا كند.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ.

آن زمان كه نظام جهان درهم ريزد!.

باز در آغاز اين سوره به قسمتى از حوادث وحشت انگيزى كه در آستانه رستاخيز سرتاسر اين جهان را فرا مى گيرد برخورد مى كنيم .
نـخـسـت مـى فـرمـايد: ((در آن زمان كه آسمان [ كرات آسمانى ] از هم شكافته شود)) (اذا السما انفطرت ).
(آيه )ـ ((و آن زمان كه ستارگان پراكنده شوند و فرو ريزند)) (واذاالكواكب انتثرت ).
نـظـام جـهـان بـالا درهـم مـى ريـزد, و انـفـجـارهـاى عـظـيـمـى سـراسر كرات آسمانى رافرا مـى گيرد,منظومه ها نظام خويش را از دست مى دهند, وستارگان از مدارخودبيرون مى روند, و بر اثـر تـصـادم شـديـد به يكديگر متلاشى مى شوند, عمر اين جهان به پايان مى رسد, وهمه چيز ويران مى شود, تا بر ويرانه هايش عالم نوين آخرت برپا گردد.
هـدف ;اعـلام ايـن مـطلب است جايى كه اين كرات عظيم آسمانى به چنين سرنوشتى دچار شوند تكليف انسان ضعيف در اين ميان معلوم است .
(آيـه )ـ سـپـس از آسمان به زمين مى آيد, مى فرمايد: ((و آن زمان كه درياها به هم پيوسته شود)) (واذا البحار فجرت ).
گـرچـه امـروز نـيز تمام درياهاى روى زمين (غير از درياچه ها) به هم ارتباطدارند, ولى به نظر مى رسد كه در آستانه قيامت بر اثر زلزله هاى شديد, يا متلاشى شدن كوهها و ريختن آنها در درياها چـنـان دريـاها پر مى شوند كه آب سراسر خشكيهارا فرامى گيرد, و درياها به صورت يك اقيانوس گـسـترده و فراگير در مى آيند,همان گونه كه يكى از تفسيرهاى آيه 6 سوره تكوير ((واذا البحار سـجرت )) نيزهمين است ((5))(آيه )ـ سپس درباره مرحله دوم رستاخيز و تجديد حيات جهان و تـجـديـدحـيات مردگان مى فرمايد: ((و آن زمان كه قبرها زيرورو گردد)) (واذا القبور بعثرت ) ومردگان بيرون آيند و براى حساب آماده شوند.
(آيـه )ـ و بعد از ذكر اين نشانه ها كه قبل از رستاخيز و بعد از آن صورت مى گيرد, سخن نهائى را چـنين بيان مى كند: در آن زمان ((هركس مى داند آنچه را كه ازپيش فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است )) (علمت نفس مـا قدمت واخرت ).
آرى ! آن روز حـجابها كنار مى رود, پرده هاى غرور و غفلت دريده مى شود, وحقايق جهان عريان و آشكار مى گردد, آنجاست كه انسان تمامى اعمال خود رامى بيند و از نيك و بد آن آگاه مى شود, چه اعمالى را كه از قبل فرستاده , و چه كارهائى كه آثارش بعد از او در دنيا باقى مانده مانند خيرات و صـدقـات جـاريـه , وبـنـاهـا و آثارى كه براى مقاصد رحمانى يا شيطانى ساخته , و از خود به جا نـهـاده اسـت , و يا كتابها و آثار علمى و غيرعلمى كه براى مقاصد نيك و بد تحرير يافته , وبعد از او مـورد بـهـره بردارى ديگران قرارگرفته است , همچنين سنتهاى نيك و بد كه اقوامى را به دنبال خود كشانيده .
اينها نمونه هائى است از كارهائى كه نتايجش بعد از انسان به او مى رسد ومصداق ((اخرت )) در آيه فوق است .
در حديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((بعد از مرگ انسان , پرونده اعمال اوبسته مى شود, و اجر و پـاداشـى بـه او نمى رسد مگر از سه طريق (و در روايت ديگرى اين امور شش چيز شمرده شده بناها و اشيا مفيدى كه براى استفاده مردم از خودبه يادگار گذارده , فرزند صالح , قرآنى كه آن را تلاوت مى كند, چاهى كه حفر كرده ,درختى كه غرس نموده , تهيه آب , و سنت حسنه اى كه بعد از او باقى مى ماند ومورد توجه قرار مى گيرد)).
(آيه )ـ.

اى انسان ! چه چيز تو را مغرور ساخته ؟.

در تـعـقـيـب آيات گذشته كه پيرامون معاد سخن مى گفت , در اينجا براى بيداركردن انسان از خـواب غـفـلت , و توجه او به مسؤوليتهايش در برابر خداوند,نخست او را مخاطب ساخته , و با يك استفهام توبيخى شديد و در عين حال توام بانوعى لطف و محبت مى فرمايد: ((اى انسان ! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته ))؟ (يا ايها الا نسان مـا غرك بربك الكريم ).

بـه مـقـتـضاى ربوبيتش پيوسته او را در كنف حمايت خود قرار داده , و تربيت وتكامل را برعهده گـرفـته , و به مقتضاى كرمش را بر سر خوان نعمت خود نشانده , و ازتمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است .
در حـديـثـى از پـيـغمبراكرم (ص ) آمده است كه هنگام تلاوت اين آيه فرمود(غره جهله ;جهل و نادانيش او را مغرور و غافل ساخته است ))!.
و از ايـنجا روشن مى شود هدف اين است كه با تكيه بر مساله ربوبيت و كرم خداوند غرور و غفلت و جهل انسان را درهم بشكند.
(آيـه )ـ سـپـس بـراى بـيدار ساختن اين انسان غافل به گوشه اى از كرم والطافش به او در چهار مرحله اشاره كرده , مى فرمايد: ((همان خدائى كه تو را آفريد, وسامان داد و منظم ساخت )) (الذى خلقك فسويك فعدلك ).
(آيه )ـ ((و در هر صورتى كه مى خواست تو را تركيب نمود)) (فى اى صورة مـاشا ركبك ).
در ايـن آيـات و بسيارى ديگر از آيات قرآن خداوند اين انسان فراموشكار ومغرور را وادار به عرفان خـويـشتن مى كند از آغاز آفرينش در رحم مادر, تا لحظه تولد, و از آنگاه تا نمو و رشد كامل , وجود خـويش را مورد بررسى دقيق قرار دهد, وببيند در هر گام , و در هر لحظه , نعمت تازه اى از سوى آن منعم بزرگ به سراغش آمده , تا خود را سراپا غرق احسان او بيند و از مركب غرور و غفلت پايين آيد وطوق بندگى حق را بر گردن نهد.
(آيه )ـ سپس به منشا غرور و غفلت آنها اشاره كرده , مى فرمايد: ((آن گونه كه شما مى پنداريد نيست بلكه شما روز جزا را منكريد)) (كلا بل تكذبون بالدين ).
نـه مـسـالـه كرم خداوند مايه غرور شماست , و نه لطف و نعمتهاى او, بلكه ريشه اصلى را در عدم ايمان به روز رستاخيز بايد بيابيد.
(آيـه )ـ سـپـس بـراى از مـيـان بـردن عـوامـل غـرور و غـفـلت و تقويت ايمان به معادمى افزايد: ((وبى شك نگاهبانانى بر شما گمارده شده )) (وان عليكم لحافظين ).
(آيه )ـ نگاهبانانى كه در نزد پروردگار ((والا مقام و نويسنده )) اعمال نيك وبد شما هستند (كراما كاتبين ).
(آيه )ـ ((كه مى دانند شما چه مى كنيد)) (يعلمون مـا تفعلون ) حتى ازاراده و تصميم باطنى شما به هنگام گناه يا كار نيك باخبرند.
منظور از ((حافظين )) در اينجا فرشتگانى هستند كه مامور حفظ و نگهدارى اعمال انسانها اعم از نـيك و بد هستند كه در آيه 17 سوره ق از آنها تعبير به ((رقيب وعتيد)) شده است : ((انسان هيچ سخنى را تلفظ نمى كند مگر اين كه نزد او فرشته اى است مراقب و آماده براى انجام ماموريت )).
و در همان سوره ق در آيه 16 مى فرمايد: ((به خاطر بياوريد هنگامى را كه دوفرشته از راست و چپ كه ملازم شما هستند اعمال شما را تلقى و ثبت مى كنند)).
(آيـه )ـ به دنبال بحثى كه در آيات گذشته پيرامون ثبت وضبطاعمال انسانهابه وسيله فرشتگان آمد, درايـنـجـا بـه نتيجه اين حسابرسى , و مسير نهائى نيكان وبدان اشاره كرده , مى فرمايد: ((به يقين نيكان در نعمتى فراوانند)) (ان الا برار لفى نعيم ).
(آيه )ـ ((و بدكاران در دوزخند))! (وان الفجار لفى جحيم ).
ايـن كه مى فرمايد: ((نيكوكاران در بهشت , و بدكاران در دوزخند)) ممكن است به اين معنى باشد كـه آنـهـا هـم اكـنـون نيز در بهشت و دوزخ وارد شده اند, و در همين دنيا نيز نعمتهاى بهشتى و عـذابهاى دوزخى آنها را فراگرفته , همان گونه كه در آيه 54سوره عنكبوت مى خوانيم : ((دوزخ كافران را احاطه كرده است )).
و نيز جمعى گفته اند كه اين گونه تعبيرها اشاره به آينده حتمى است ـ ولى معنى اول با ظاهر آيه سازگارتر است .
(آيـه )ـ در ايـن آيـه تـوضيح بيشترى درباره سرنوشت فاجران داده ,مى افزايد: ((روز جزا وارد آن مى شوند و مى سوزند)) (يصلونها يوم الدين ).
هرگاه معنى آيه گذشته چنين باشد كه آنها هم اكنون داخل دوزخند اين آيه نشان مى دهد كه در روزقـيـامـت ورود بـيـشتر و عميقترى در اين آتش سوزان مى يابندو اثر آتش را به خوبى احساس مى كنند.
(آيه )ـ و باز براى تاكيد بيشتر مى فرمايد: ((و آنان هرگز از آن غايب و دورنيستند)) (ومـاهم عنها بغائبين ).
بـسـيارى از مفسران اين جمله را دليلى بر خلود و جاودانگى عذاب ((فجار))گرفته اند, و چنين نتيجه گيرى كرده اند كه منظور از ((فجار)) در اين آيات كفارند چرا كه ((خلود)) و جاودانگى جز در مـورد آنـهـا وجـود نـدارد بـنـابراين فجار كسانى هستند كه پرده هاى تقوا و عفاف را به خاطر عدم ايمان و تكذيب روز جزا دريده اند نه به خاطرغلبه هواى نفس در عين داشتن ايمان .
ضمنا آيه فوق اين حقيقت را نيز بازگو مى كند كه عذاب دوزخيان هيچ گونه فترتى ندارد, و حتى براى ساعت و يا لحظه اى از آن دور نمى شوند.
(آيه )ـ بعد براى بازگو كردن اهميت آن روز بزرگ مى افزايد: ((تو چه مى دانى روز جزا چيست ))؟ (ومـا ادريك مـا يوم الدين ).
(آيه )ـ ((باز چه مى دانى روز جزاچيست ))؟ (ثم ما ادريك ما يوم الدين ).
جـائى كـه پـيـامـبـر(ص ) با آن آگاهى وسيع از قيامت و علم فوق العاده او نسبت به مبدا و معاد, حـوادث آن روز بـزرگ و اضطراب و وحشت عظيمى را كه بر آن حاكم است به خوبى نداند تكليف بقيه روشن است .
(آيـه )ـ سپس در يك جمله كوتاه و پرمعنى يكى ديگر از ويژگيهاى آن روزرا كه در حقيقت همه چـيز در آن نهفته است مطرح كرده , مى فرمايد: ((روزى است كه هيچ كس قادر بر انجام كارى به سـود ديگرى نيست , و همه امور در آن روز از آن خداست )) (يوم لا تملك نفس لنفس شيئا والا مر يـومئذ للّه ) البته در اين جهان نيزهمه كارها به دست قدرت اوست , و همگان به او نيازمندند, ولى در آن روز ايـن مـالـكـيـت و حـاكـمـيـت صورى و مجازى انسانها نيز برچيده مى شود, حاكميت مطلقه خداوند و مالكيت او بر هر چيز از هر زمان آشكارتر است .

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:09:00 ب.ظ ]




سوره بروج [85].

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 22 آيه است .

محتواى سوره :.

بـاتـوجـه بـه ايـن كه اين سوره از سوره هاى ((مكى )) است چنين به نظر مى رسدكه هدف اصلى تقويت روحيه مؤمنان در برابر دشمنان و تشويق آنان به پايمردى واستقامت است .
و در هـمـيـن رابـطـه در اين سوره داستان ((اصحاب اخدود)) را نقل مى كند,همانها كه خندقها كندند و آتشهاى عظيمى در آن افروختند, و مؤمنان را تهديد به شكنجه با آتش كردند, گروهى را زنده زنده در آتش سوزاندند, اما آنها از ايمانشان بازنگشتند.
در قسمت ديگرى از اين سوره كافرانى را كه مؤمنان را تحت فشار قرارمى دهند سخت مورد حمله قـرار داده و آنها را به عذاب سوزان جهنم تهديدمى كند, در حالى كه مؤمنان را بشارت به باغهاى پرنعمت بهشتى مى دهد.
در مـقـطع بعد آنها را به گذشته تاريخ باز مى گرداند, و داستان فرعون و ثمود واقوام زورمند را در بـرابـر ديـدگانشان مجسم مى سازد, تا كفار ((مكه )) كه نسبت به آنهاقدرت ناچيزى داشتند حساب خود را بكنند, و هم مايه تسلى خاطر پيامبر(ص ) ومؤمنان بوده باشد.
و در آخرين مقطع سوره اشاره به عظمت قرآن مجيد و اهميت فوق العاده اين وحى الهى مى كند, و سوره را با آن پايان مى دهد.
نامگذارى اين سوره به ((بروج )) به تناسب سوگندى است كه در آيه نخستين آن آمده است .

فضيلت تلاوت سوره :.

در حـديـثـى از پـيغمبراكرم (ص ) مى خوانيم : ((هركس اين سوره را بخواندخداوند به تعداد تمام كسانى كه در نماز جمعه اجتماع مى كنند, و تمام كسانى كه روز عرفه (در عرفات ) جمع مى شوند, ده حسنه به او مى دهد, و تلاوت آن انسان رااز ترسها و شدائد رهائى مى بخشد)).
باتوجه به اين كه يكى از تفسيرهاى آيه ((وشاهد ومشهود)) روز جمعه و روزعرفه است , و نيزباتوجه بـه ايـن كه سوره حكايت از مقاومت شديد مؤمنان پيشين دربرابر شدائد و فشارها مى كند, تناسب ايـن پاداشها با محتواى سوره روشن مى شود,و در ضمن نشان مى دهد كه اين همه اجر و پاداش از آن كسانى است كه آن رابخوانند و در آن بينديشند و سپس عمل كنند.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ در آغاز سوره , مى فرمايد: ((سوگند به آسمان كه داراى برجهاى بسياراست )) (والسما ذات البروج ).
بـرجـهـاى آسـمـانى يا به معنى ستارگان درخشان و روشن آسمان است يا به معنى ((صورتهاى فـلـكى )) يعنى ;مجموعه اى از ستارگان كه در نظر ما شباهت به يكى از موجودات زمينى دارد, و بـرجـهـاى دوازده گـانـه دوازده صورت فلكى است كه خورشيد در مسير سالانه خود در هر ماه محاذى يكى از آنها قرارمى گيرد ـ البته خورشيد حركت نمى كند بلكه زمين به دور آن مى گردد ولى به نظر مى رسد كه خورشيد جابه جا مى شود و محاذى يكى از اين صورتهاى فلكى مى گردد.
(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((و سوگند به آن روز موعود)) روز رستاخيز(واليوم الموعود).
هـمـان روزى كـه تمام انبيا و پيامبران الهى آن را وعده داده اند و صدها آيه قرآن مجيد از آن خبر مى دهد.
(آيـه )ـ و در سـومـيـن و چـهـارمـين سوگند, مى فرمايد: ((و قسم به شاهد ومشهود)) (وشاهد ومشهود).
در ايـن كـه منظور از ((شاهد)) و ((مشهود)) چيست ؟ مفسران حدود سى تفسيرذكر كرده اند كه مهمترين آنها تفسيرهاى زير است :.
1ـ ((شاهد)) شخص پيغمبراكرم (ص ) و ((مشهود)) روز قيامت است .
2ـ شاهد گواهان عمل انسانند, مانند اعضاى پيكر او و ((مشهود)) انسانها واعمال آنها هستند.
3ـ ((شاهد)) به معنى روز جمعه است كه شاهد اجتماع مسلمين در مراسم بسيار مهم نماز آن روز است و ((مشهود)) روز عرفه است كه زائران بيت اللّه الحرام شاهد و ناظر آن روزند.
4ـ ((شاهد)) روز عيد قربان و ((مشهود)) روز عرفه مى باشد.
5ـ منظور از ((شاهد)) شبها و روزها, و ((مشهود)) بنى آدم است كه به اعمال اوگواهى مى دهد.
6ـ منظور از ((شاهد)) ملائكه و ((مشهود)) قرآن است .
7ـ مـنـظور از ((شاهد)) حجرالاسود و ((مشهود)) حاجيانند كه در كنار آن مى آيندو دست بر آن مى نهند.
8ـ ((شاهد)) خلق است , و ((مشهود)) حق است .
9ـ منظور از ((شاهد)) امت اسلامى است و ((مشهود)) امتهاى ديگر.
10ـ ((شاهد)) پيامبراسلام (ص ) و ((مشهود)) ساير انبيا هستند.
11ـ ((شاهد)) پيامبر(ص ) و ((مشهود)) امير مؤمنان على (ع ) است .
البته تناسب اين آيه با آيات قبل ايجاب مى كند كه ((شاهد)) اشاره به شهود روزقيامت باشد, اعم از پيامبر اسلام (ص ) يا ساير پيامبران نسبت به امتهاى خود, وملائكه و فرشتگان و اعضاى پيكر آدمى و شب و روز, و مانند آنها, و ((مشهود))انسانها يا اعمال آنهاست .
و بـه اين ترتيب بسيارى از تفاسير فوق درهم ادغام مى شود و در يك مجموعه با يك مفهوم وسيع خلاصه مى گردد و تضادى ميان آنها وجود ندارد.
چـرا كـه ((شـاهد)) هرگونه گواه را شامل مى شود, و ((مشهود)) هر چيزى را كه برآن گواهى مى دهند.
آرى ! آسـمـان و سـتارگان درخشان و برجهاى موزونش همگى نشانه نظم وحساب است و ((يوم مـوعـود)) صـحنه روشنى از حساب و كتاب , و شاهد و مشهودنيز وسيله اى است براى رسيدگى دقـيق به اين حساب , وانگهى همه اين سوگندهابراى آن است كه به شكنجه گران ظالم هشدار دهد اعمال آنها در مورد مؤمنان راستين همگى ثبت و ضبط, و براى روز موعود نگهدارى مى شود.
(آيه )ـ.

مؤمنان در برابر كوره هاى آدم سوزى !.

قـرآن بـعـد از ايـن سـوگـندها مى فرمايد: ((مرگ بر شكنجه گران صاحب گودال ))آتش (قتل اصحاب الا خدود).
(آيه )ـ ((آتشى عظيم و شعله ور)) (النار ذات الوقود).
(آيه )ـ ((هنگامى كه در كنار آن نشسته بودند)) (اذهم عليها قعود).
(آيه )ـ ((و آنچه را با مؤمنان انجام مى دادند (با خونسردى و قساوت )تماشا مى كردند))! (وهم على مـا يفعلون بالمؤمنين شهود).
اين گروه شكنجه گر خندقهاى بزرگى از آتش فراهم ساخته بودند, و مؤمنان راوادار مى كردند كـه دسـت از ايـمـان خـود بـردارنـد, هـنگامى كه با مقاومت آنان روبه رومى شدند آنها را در اين كوره هاى آدم سوزى انداخته , به آتش مى كشيدند!.
(آيـه )ـ سـپـس مـى افـزايـد: ((آنها (شكنجه گران ) هيچ ايرادى بر مؤمنان نداشتند جز اين كه به خداوند عزيز و حميد ايمان آورده بودند))؟! (ومـا نقموا منهم الا ان يؤمنوا باللّه العزيز الحميد).
تـعـبـيـر بـه ((عـزيـز)) (قدرتمند شكست ناپذير) و ((حميد)) (شايسته هرگونه ستايش و داراى هـرگـونـه كمال ) در حقيقت پاسخى است به جنايتهاى آنها,و دليلى است بر ضد آنان , يعنى ;Š مگر ايمان به چنين خدائى جرم و گناه است ؟!.
در ضـمـن تهديد و هشدارى نيز به اين شكنجه گران در طول تاريخ محسوب مى شودكه خداوند عزيز و حميد در كمين آنهاست .
(آيـه )ـ سپس به بيان دو وصف ديگر از اوصاف اين معبود بزرگ پرداخته , مى افزايد: ((همان كسى كـه حـكـومـت آسـمـانـها و زمين از آن اوست وخداوند بر همه چيز گواه است )) (الذى له ملك السموات والا رض واللّه على كل شى شهيد).
در حـقيقت اين چهار وصف از اوصافى است كه شايستگى براى عبوديت رامسلم مى كند, قدرت و توانائى , واجد هرگونه كمال بودن , مالكيت آسمانها و زمين ,و آگاهى از همه چيز.
در ضمن بشارتى است به مؤمنان كه خدا حاضر و ناظر است و صبر وشكيبايى و استقامتشان را در راه حفظ ايمان مى بيند.
و البته توجه به اين حقيقت به آنها نيرو و نشاط مى دهد.
از سوى ديگر تهديدى است براى دشمنان آنها و هشدارى است كه اگر خدامانع كار آنها نمى شود نـه به خاطر ناتوانى است , بلكه به خاطر آزمون و امتحان است , و سرانجام طعم تلخ عذاب دردناك خدا را خواهند چشيد.

اصحاب اخدود چه كسانى بودند؟.

((اخـدود)) بـه مـعـنى گودال بزرگ يا خندق است , منظور در اينجا خندقهاى عظيمى است كه مملو از آتش بود تا شكنجه گران , مؤمنان را در آنها بيفكنند وبسوزانند.
مـعـروف و مشهور آن است كه اين ماجرا مربوط به ((ذونواس )) آخرين پادشاه ((حمير))[لطفا جهت مشاهده لینک ها ثبت نام کنید.

]در سرزمين ((يمن )) است .
تـوضـيح اين كه : ((ذونواس )) كه آخرين نفر از سلسله گروه ((حمير)) بود به آيين يهود درآمد, و گـروه ((حـمـيـر)) نـيـز از او پـيروى كردند, او نام خود را ((يوسف )) نهاد, ومدتى بر اين منوال گذشت , سپس به او خبر دادند كه در سرزمين ((نجران )) (درشمال يمن ) هنوز گروهى بر آيين نـصرانيتند, هم مسلكان ((ذونواس )) او را وادار كردندكه اهل ((نجران )) را مجبور به پذيرش آيين يهود كند, او به سوى نجران حركت كرد, وساكنان آنجا را جمع نمود, و آيين يهود را بر آنها عرضه داشـت و اصـرار كرد آن راپذيرا شوند, ولى آنها ابا كردند حاضر به قبول شهادت شدند اما حاضر به صرف نظركردن از آيين خود نبودند.
((ذونـواس )) دسـتـور داد خـندق عظيمى كندند و هيزم در آن ريختندو آتش زدند, گروهى را زنـده زنـده بـه آتـش سـوزانـد, و گروهى را با شمشير كشت وقطعه قطعه كرد, بطورى كه عدد مـقتولين و سوختگان به آتش به بيست هزار نفررسيد!((7))بعضى افزوده اند كه در اين گير و دار يك تن از نصاراى نجران فرار كرد و به سوى روم و دربار قيصر شتافت , و از ذونواس شكايت كرد و يارى طلبيد.
قـيـصر گفت : سرزمين شما از من دور است , اما نامه اى به پادشاه حبشه مى نويسم كه او مسيحى اسـت و همسايه شماست , از او مى خواهم شما را يارى دهد, مرد نجرانى نزد سلطان حبشه نجاشى آمـد, و نـجـاشى از شنيدن اين داستان سخت متاثر گشت , و از خاموشى شعله آيين مسيح (ع ) در سرزمين نجران افسوس خورد, و تصميم بر انتقام شهيدان را از او گرفت .
لشكريان حبشه به جانب يمن تاختند و در يك پيكار سخت سپاه ذونواس راشكست دادند, و گروه زيادى از آنان كشته شد, و طولى نكشيد كه مملكت يمن به دست نجاشى افتاد و به صورت ايالتى از ايالات حبشه درآمد.
(آيه )ـ.

شكنجه گران در برابر مجازات الهى !.

بعد از بيان جنايت عظيم شكنجه گران اقوام پيشين در اينجا به كيفر سخت الهى نسبت به آنان , و پـاداشـهـاى عـظيم مؤمنان اشاره كرده , مى فرمايد: ((كسانى كه مردان و زنان با ايمان را شكنجه دادنـد, سـپـس تـوبـه نكردند, براى آنها عذاب دوزخ وعذاب آتش سوزان است )) (ان الذين فتنوا المؤمنين والمؤمنات ثم لم يتوبوا فلهم عذاب جهنم ولهم عذاب الحريق ).
جـمـلـه ((ثـم لم يتوبوا)) نشان مى دهد كه راه توبه حتى براى چنين شكنجه گران ستمگرى باز است , و اين نهايت لطف پروردگار را نسبت به گنهكاران نشان مى دهد,و ضمنا هشدارى است به مردم مكه كه تا دير نشده دست از آزار و شكنجه مؤمنان بردارند, و به سوى خدا بازگردند.
قـابـل تـوجـه ايـن كـه در اين آيه دو گونه عذاب براى آنها ذكر كرده : يكى عذاب جهنم و ديگرى ((عـذاب حـريـق )) (عـذاب آتـش سوزان ) ذكر اين دو ممكن است به خاطر اين باشد كه در جهنم انـواعـى از مجازاتها وجود دارد كه يكى از آنها آتش سوزان است , و ذكر آن بالخصوص به خاطر اين است كه شكنجه گران مزبور مؤمنان را با آتش مى سوزاندند و بايد در آنجا با آتش مجازات شوند اما اين آتش كجا و آن آتش كجا.
(آيـه )ـ سـپـس بـه پاداش مؤمنان پرداخته , مى فرمايد: ((و براى كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صـالـح انـجـام دادنـد بـاغهايى از بهشت است كه نهرها زيردرختانش جارى است , و اين نجات و پـيروزى بزرگ است )) (ان الذين آمنوا وعملواالصالحات لهم جنات تجرى من تحتها الا نهار ذلك الفوز الكبير).
چـه فـوز و پـيـروزى از ايـن بـرتـر كه در جوار قرب پروردگار و در ميان انواع نعمتهاى پايدار, با سـربـلندى و افتخار جاى گيرند, ولى نبايد فراموش كرد كه كليداصلى اين پيروزى و فوز كبير, ايمان و عمل صالح است .
(آيـه )ـ سـپـس بـار ديگر به تهديد كفار و شكنجه گران پرداخته , مى افزايد: ((گرفتن قهرآميز و مجازات پروردگارت به يقين بسيار شديد است ))! (ان بطش ربك لشديد).
(آيه )ـ بعد مى فرمايد: گمان نكنيد قيامتى در كار نيست و يا بازگشت شمامشكل است ;((اوست كه آفرينش را آغاز مى كند, و باز مى گرداند)) (انه هو يبدئ ويعيد).
(آيـه )ـ سـپـس بـه بـيان پنج وصف از اوصاف خداوند بزرگ پرداخته ,مى گويد: ((و او آمرزنده و دوستدار (مؤمنان ) است )) (وهو الغفور الودود).
(آيه )ـ ((صاحب عرش و داراى مجد و عظمت است )) (ذوالعرش المجيد).
(آيه )ـ ((و آنچه را مى خواهد انجام مى دهد)) (فعال لما يريد).
در حـقيقت ذكراين اوصاف در برابر تهديدى كه در آيات قبل آمده براى بيان اين حقيقت است كه راه بـازگـشـت به روى گنهكاران باز است , و خداوند در عين شديدالعقاب بودن غفور و ودود و رحيم و مهربان است .
(آيه )ـ.

ديدى خدا با لشكر فرعون و ثمود چه كرد؟.

آيـات قـبـل بيان قدرت مطلقه خداوند و حاكميت بلامنازع او, و تهديد كفار وشكنجه گران بود, بـراى ايـن كـه مـعـلـوم شود اين تهديدها عملى است در اينجا روى سخن را به پيامبر(ص )كرده , مى فرمايد: ((آيا داستان لشكرها به تو رسيده است )) (هل اتيك حديث الجنود).
لـشـكـريـان عظيمى كه در برابر پيامبران الهى صف آرائى كردند و به مبارزه برخاستند به گمان اين كه مى توانند در مقابل قدرت خدا عرض اندام كنند.
(آيـه )ـ و بـعد به دو نمونه آشكار از آنها كه يكى در قديم الايام ,و ديگرى در عصر نزديكتر واقع شد اشاره كرده , مى افزايد: ((لشكريان فرعون وثمود)) (فرعون وثمود).
همانها كه بعضى شرق و غرب جهان را زير سلطه خود قرار دادند, و بعضى دل كوهها را شكافتند و سنگهاى عظيم آن را بركندند, و از آن خانه ها و قصرهاى عظيم ساختند, و كسى را ياراى مقابله با آنها نبود.
امـا خـداونـد گـروه اول را با ((آب )) و گروه دوم را با ((باد)) كه هر دو وسيله هاى حيات آدمى هستند, درهم كوبيد!.
(آيه )ـ در اين آيه مى افزايد: ((ولى كافران پيوسته در تكذيب حقند)) (بل الذين كفروا فى تكذيب ).
چـنـان نـيست كه نشانه هاى حق بر كسى مخفى و پنهان باشد, لجاجت و عناداجازه نمى دهد كه بعضى راه را پيدا كنند, و در طريق حق گام بگذارند.
تـعـبير به ((بل )) كه به اصطلاح براى اضراب (عدول از چيزى به چيز ديگر)است گوئى اشاره به ايـن است كه اين گروه مشرك از قوم فرعون و ثمود هم بدتر ولجوج ترند, دائما مشغول تكذيب و انكار قرآنند.
(آيـه )ـ ولـى آنـها بايد بدانند كه ;((و خداوند به همه آنها احاطه دارد)) وهمه در چنگال قدرت او هستند (واللّه من ورائهم محيط).
اگـر خـدا بـه آنـهـا مـهـلت مى دهد نه به خاطر عجز و ناتوانى است , و اگر آنها راسريعا مجازات نمى كند نه به خاطر اين است كه از قلمرو قدرتش بيرونند.
(آيـه )ـ در اين آيه مى افزايد: اصرار آنها در تكذيب قرآن و نسبت آن به سحر و كهانت و شعر بيهوده است اين آيات , سحر و دروغ نيست ((بلكه قرآن باعظمت است )) (بل هو قرآن مجيد).
محتوايش عظيم و گسترده , و معانيش بلند و پرمايه است , هم در زمينه معارف و اعتقادات , و هم اخلاق و مواعظ و هم احكام و سنن .
(آيـه )ـ ((كـه در لوح محفوظ جاى دارد)) (فى لوح محفوظ) و دست نااهلان و شياطين و كاهنان هرگز به آن نمى رسد, و از هرگونه تغيير و تبديل و زياده ونقصان بركنار مى باشد.
بـنـابراين ;اگر نسبتهاى ناروا به تو مى دهند, و شاعر و ساحر و كاهن ومجنونت مى خوانند, هرگز غمگين مباش , تكيه گاه تو محكم , راهت روشن , وپشتيبانت قدرتمند و تواناست .
مـنـظـور از ((لـوح )) در اينجا صفحه اى است كه قرآن مجيد بر آن ثبت و ضبط شده است ولى نه صـفـحـه اى هـمـچـون الـواح متداول در ميان ما, بلكه در تفسيرى از ابن عباس آمده است ((لوح محفوظ)) طولش به اندازه فاصله زمين و آسمان ! و عرضش به اندازه فاصله مغرب و مشرق است !.
و ايـنـجـاست كه به نظر مى رسد كه لوح محفوظ همان صفحه علم خداونداست كه شرق و غرب عالم را فراگرفته , و از هرگونه دگرگونى و تحريف مصون ومحفوظ است .

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:06:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم