فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



عدالت و انصاف را از منظر دین تعریف کنید؟

پاسخ

عدالت ، یکی از باارزش ترین و پیچیده ترین مفاهیم در اندیشة بشری است که در محدودة خواسته های فردی و اجتماعی انسان قرار دارد. این موضوع ، محور اصلی رویکردها و نظریه های مکاتب مختلف دینی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی است . اسلام به عنوان دینی که مدّعی کامل ترین برنامه برای زندگی انسان است ، بیش از سایر ادیان ، این مفهوم را مورد توجه خود قرار داده است و تأکید زیادی بر آن به عنوان یک ارزش در مناسبات فردی و اجتماعی نموده است . در اسلام ، عبادت ، با هدف قرب و نزدیکی به خداوند صورت می گیرد و این قرب و نزدیکی ، مستلزم شناخت هر چه بیشتر صفات الهی است . عدل نیز یکی از صفات الهی است که به دلیل جایگاه ویژه و اهمیت خاصی که دارد، از آن با عنوان مجموع مُحسَّنات یاد می شود. لزوم برپایی عدل در جامعة اسلامی و این که چرا در اسلام ، تأکید زیادی بر برقراری عدالت شده است ، به راحتی و از طریق نظریات مختلف ، قابل دفاع است که نخستین آنها نظریة «فطرت » است . بر طبق این نظریه ، فطرت آدمی از درون ، او را به عدالت ورزی و عدالت خواهی سوق می دهد و انسان ، همواره از بی عدالتی در رنج است . بنا بر این ، فضیلت عدالت خواهی ، در همة انسان ها وجود دارد و بر این اساس ، پایة تعالیم اسلام نیز بر مبنای اصلی ثابت و جاودان قرار دارد. به طوری که اصل عدالت ، یکی از مقیاس های اساسی سنجش اعمال در اسلام است و راه رسیدن افراد به کمال لایق خودشان عبور از مجرای عدالت است . عدالت ، تنها میزان و معیاری برای ارزشیابی زندگی فرد و خانوادگی و اجتماعی انسان نیست ، بلکه تمام هستی و نظام آفرینش نیز بر اساس معیار عدل و تعادل ، استوار و پا بر جاست . حضرت علی (ع ) در این رابطه می فرمایند: «عدالت ، ملاک هر چیز است ».[1]

در دینی که به همة وجوه انسانی توجه شده و راه کارهای مناسب را برای سعادت و کمالات انسانی قرار داده است ، توصیه به عدالت نیز مصداقی از الطاف خداوند به بندگانش است . از این روست که در آیات متعدد قرآن کریم ، شاهد تأکید فراوان خالق هستی بر رعایتِ قسط ، عدل ، انصاف و برابری هستیم . قرآن می فرماید: «محققاً خدا به عدل و احسان و بذل و عطا به خویشاوندان دستور می دهد و از فحشا و منکر و ظلم ، منع می کند».[2] «عدالت بورزید؛ زیرا به تقوا نزدیک تر است ».[3]در باب شأن و منزلت عدالت در دین و تعالیم اسلامی ، همان بس که انبیا و اولیای الهی ، بویژه امام علی (ع ) بارها و به مناسبت های مختلف به آن سفارش کرده اند و در قرآن کریم هم آیات متعدّدی در این زمینه وجود دارند که می فرمایند: «پیامبران را با مشعل های هدایت فرستادیم و به آنها کتاب و میزان دادیم تا مردمان ، عدالت را بر پا سازند».[4]به طور کلی ، عدالت در دو بعد خُرد و کلان و یا فردی و اجتماعی مطرح می شود. در اسلام ، «عدالت فردی » عبارت است از این که شخص ، خود را به فرمان های خداوند و اخلاق، پایبند بدارد و به ارزش های اخلاقی ، آراسته سازد و «عدالت اجتماعی » آن است که نسبت به دیگران به انصاف عمل کند و ستم روا ندارد.بدیهی است که عدالت اجتماعی ، پیش زمینه هایی می خواهد که نخستینِ آنها، اِعمال عدالت فردی و پالایش نفسانی است تا از طریق این ممارست و تحوّل و ارتقای تدریجی شهروندان ، عدالت در اجتماع تحقّق یابد.

چندین تعبیر متعدد از مفهوم عدالت در دست است که این ، به معنای تفکیک و یا تفاوت در آنها نیست ، به گونه ای که تمام این تعابیر می توانند بر مصداق واحدی صدق کنند. برخی از این تعابیر، عبارت اند از: 1. عدالت ، «قرار دادن هر چیز در جای خودش » است . حضرت امیر (ع ) در نهج البلاغه می فرماید: «عدالت ، کارها را بدان جا می نهد که باید.[5]

2. عدالت به معنای «استقامت در شریعت » هم تعبیر شده است .[6]

3. عدالت در پاره ای آیات و روایات ، به منزلة «اعتدالگرایی و میانه روی » بیان شده است [7]

4. عدالت به معنای «قرارداد اجتماعی افراد برای تقسیم کار در زندگی مدنی » نیز آمده است . [8]

5. عدالت به معنای «انصاف » است . اماعدالت به معنای انصاف :عدالت با مفاهیمی همچون انصاف و اعتدال ، رابطة مستقیم دارد. بعضی ها در تعاریف عدالت گفته اند: «حالت نفسانی ای است که انسان را در همة امور و احوال ، به تعادل و میانه روی رهبری کند».[9] این امر، نیازمند آن است که افراد با روحیة معتدل و اعتماد به نفس کافی ، بتوانند در شرایط و موقعیت های متعدد، مناسب ترین واکنش را نشان دهند. این تعادل و خویشتنداری در امور، پیش فرض ها و اقتضائات خاصی دارد که از جملة آنها می توان به تلاش فردی در پالایش روح داشتن و شناخت و آگاهی کامل از وظایف (بر اساس عقل و تعالیم دینی و علم ) [10]و همین طور شناخت اجتماع و دنیای پیرامون اشاره کرد تا بر اساس آن ، فرد بتواند راه اعتدال و انصاف را از افراط و تفریط ، باز شناسد. بنا بر این ، انصاف ، پیش از آن که یک مقولة فردی باشد، یک مقولة اجتماعی است و در اجتماع و مناسبات و روابط اجتماعی ، معنا و مصداق می یابد.دینی که مسلمانان را برادران یکدیگر نام می نهد، دستور به حکمی می دهد که بر پایة آن ، جامعة مسلمین استوار گردد. حضرت امیر (ع ) می فرمایند: «انصاف ، دل ها را به یکدیگر پیوند می دهد».[11] این روایت ، دیدگاه جامع نگرانة حضرت را در ارتباط با انسجام اجتماعی مسلمانان بیان می کند و این که انصاف به نوبة خود، کارکردی مقدّس در جلوه گر ساختن صفات الهی و پرورش خصال نیکو در افراد و جوامع دارد که هر دوی این ابعاد برای رساندن بشر به قلّة کمالات انسانی ، مورد تأکید و اهمیت فراوان است .انصاف با دوست و دشمن

آسایش دو گیتی ، تفسیر این دو حرف است - با دوستان ، مروّت ! با دشمنان ، مدارا!

بارها این بیت از حافظ را شنیده ایم ، امّا مصداق بارز توصیه به انصاف با دوست و دشمن ، تأکید صریح قرآن است که می فرماید: «با دوست و دشمن خود به عمل و انصاف عمل کنید که این روش ، به تقوا نزدیک تر است و همواره از خشم خدا بیمناک باشید که خداوند به آنچه می کنید آگاه است ».[12]انصاف ، یعنی به شایستگی و در خور استحقاق هر کس یا چیزی ، با آن رفتار کردن و این که در مناسبات و روابط اجتماعی و حتّی در ارتباط با طبیعت ، میل فردی کنار گذاشته شود و با ضابطة اخلاق، اهمیت این موضوع به قدری است که حتی در برخورد با دشمنان و افرادی که معتقدیم در حقّمان بدی کرده اند نیز توصیه به انصاف شده است .[13]

انسان ها در اجتماع ، با یکدیگر کُنش متقابل دارند و اسلام هم دینی است که روبط اجتماعی را مورد ستایش و توجه بسیار زیادی قرار داده است تا آن جا که دشواری در عمل کردن به آن را هم مانع از انجام دادن آن نمی داند. این مطلب که آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند، توجه به رعایت انصاف در مورد دشمنان را هم می رساند. این که در اسلام حتی در برخورد با دشمنان با انصاف توصیه شده ، به این خاطر است که چه بسا این انصاف ، دشمن را از کینه ورزی باز دارد و خود، منشأ همبستگی اجتماعی گردد. خداوند می فرماید: «ای اهل ایمان ، در امر عدالت و انصاف ایستادگی کنید، برای خدا گواهی دهید، هر چند آن گواهی به زیان خود یا پدر و مادر یا نزدیک ترین خویشتان باشد».[14]

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-11-13] [ 02:47:00 ب.ظ ]




انصاف كه از زيباترين خصلت‌هاى اخلاقى است به معناى عدالت‌ورزى و اجراى قسط و اقرار به حقوق مردم و اداى آنهاست و اين كه هر خيرى را براى خود مى‌‌خواهم براى ديگران هم بخواهم و هر زيان و ضررى كه براى خود نمى‌پسندم براى ديگران هم نپسندم.[1]

انصاف از دیدگاه قرآن:
برخى از مردم در مقام سخن يا اداى شهادت چنانچه منافع خود يا نزديكان خود را در معرض خطر ببينند به سادگى حاضر نيستند حقيقت را بگويند. از اين رو خداوند در قرآن مجيد مى‏فرمايد :
«هنگامى كه سخن مى‏گوييد عدالت را رعايت كنيد حتى اگر در مورد نزديكانتان بوده باشد و به عهد خدا وفا كنيد. اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مى‏كند تا متذكر شويد»[2]
و در جاى ديگر مى‏فرمايد :
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! به طور جدّى در پاسدارى از عدالت برخيزيد و براى خدا گواهى دهيد اگرچه [اين گواهى] به زيان خود شما يا پدر و مادر يا نزديكان شما بوده باشد. براى هر كس كه شهادت مى‏دهد چه غنى باشد يا فقير، خدا سزاوارتر است كه از آنها حمايت كند. بنابراين از هوى و هوس پيروى نكنيد كه از حق منحرف خواهيد شد و اگر حق را تحريف كنيد و يا از اظهار آن اعراض نماييد خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.» [3]

انصاف از ديدگاه روايات:
در روايات نيز سفارش زيادى درباره رعايت انصاف شده است كه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود .
1- مكارم اخلاق
مردى خدمت رسول خدا(ص) رسيد و گفت: مرا از مكارم اخلاق آگاه كن. پيامبر اكرم(ص) فرمود :
«مكارم اخلاق عبارت است از :عفو كردن كسى كه به تو ستم كرده است. پيوند با كسى كه از تو بريده است. بخشش به كسى كه تو را محروم كرده است.
حقگويى گرچه به ضرر خودت باشد.»[4]

2- علامت ايمان
پيامبر اكرم(ص) يكى از نشانه‏هاى مؤمن واقعى را انصاف دانسته و می­فرماید: «كسى كه با فقير، همدردى كند و در باره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعى است.»[5]

3- وسيله كسب عزّت
امير مؤمنان علی(ع) می­فرماید:
«هر كس با مردم به انصاف رفتار كند خداوند بر عزتش بيفزايد».[6]

4- بهترين اعمال
امام صادق(ع) مى‏فرماید :
« بالاترين اعمال سه چيز است :رعايت انصاف نسبت به مردم تا آنجا كه هر چه براى خود دوست دارى براى آنان نيز دوست بدارى .مواسات نمودن با برادرت در مال، ياد خدا در هر حال..»[7].

5- وسيله قرب به خدا
امام صادق(ع) می­فرماید :
«سه دسته‏اند كه در روز قيامت از ديگران به رحمت خدا نزديكترند تا از حساب خلق فارغ شود :كسى كه در هنگام خشم، قدرتش او را به ستم كردن به زيردستانش دعوت نكند. كسى كه هنگام قضاوت بين دو نفر به اندازه يك جو به هيچ طرف گرايش پيدا نكند .كسى كه حق را بگويد؛ خواه به ضرر او باشد يا به سود او.»[8]

فرمان امير مؤمنان(ع) به مالك اشتر
حضرت على(ع) در فرمان خود به مالك اشتر می­فرماید :
«نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافيان و خانواده و زير دستانت انصاف داشته باش كه اگر انصاف، پيشه خود نسازى ستم كرده‏اى و كسى كه به بندگان خدا ستم كند خدا دشمن اوست و كسى كه خدا دشمن او باشد دليلش را باطل مى‏سازد [عذرش را نمى‏پذيرد] و چنين شخصى با خدا در جنگ است مگر آنكه دست از ستم بردارد و توبه كند.»[9]

سخت‏ترين تكاليف الهى
رعايت انصاف كارى دشوار است و انسان بايد به آن اهميّت بدهد. امام صادق(ع) در حديثى فرمود :
«آيا شما را به سخت‏ترين چيزى كه خدا بر خلقش واجب كرده آگاه نسازم؟ و آنگاه سه موضوع را بيان كرد كه نخستين آنها از انصاف دادن به مردم است.»[10]

یکی از دوستان و ياران امام صادق(ع) نامه‏اى كه در آن برخى از مسائل مورد نياز خود را سؤال كرده بود به همراه شخصى به نام عبد الاعلى كه عازم مدينه بود خدمت آن بزرگوار فرستاد و در ضمن از آن شخص (عبد الاعلی) خواسته بود كه به طور شفاهى حقوقى را كه يك نفر مسلمان بر ساير مسلمانان دارد بپرسد .
عبد الاعلى مى‏گويد: خدمت امام صادق(ع) شرفياب شدم و نامه را تسليم حضرت كردم و سؤالى كه در باره حقوق برادران دينى داشتم مطرح ساختم اما بر خلاف انتظار، امام صادق(ع) به همه سؤالها جواب داد جز درباره حقوق برادر مسلمان بر برادر مسلمانش .
هنگامى كه خواستم از مدينه خارج شوم براى خداحافظى به محضر امام صادق(ع) شرفياب شدم و عرض كردم: به سؤال من پاسخ نداديد؟ فرمود :مى‏ترسم حقيقت را بگويم و شما عمل نكنيد و از دين خدا خارج شويد .آنگاه فرمود:
«از جمله سخت‏ترين تكاليف الهى در باره بندگان خدا سه چيز است: اول، رعايت عدل و انصاف ميان خود و ديگران، بطوريكه با برادر مسلمان خود آنچنان رفتار كند كه دوست دارد او با وى چنان رفتارى داشته باشد.
دوم، آنكه مال خود را از برادران مسلمان مضايقه نكند و با آنها به مواسات رفتار نمايد .
سوم، در هر حال به یاد خدا باشد و مقصود از ياد كردن خدا اين نيست كه پيوسته سبحان اللّه و الحمد للّه بگويد بلكه مقصود اين است كه اگر با كار حرامى مواجه شد خدا را در نظر بياورد و آن كار را انجام ندهد.»[11]

انواع :انصاف

انصاف دارای انواع و اقسام متعددی است که در اینجا به چند مورد به عنوان نمونه اشاره می­شود:
1- انصاف در سخن
انسان باید به سخنان ديگران آن گونه بنگرد كه به سخنان خويش مى‌‌نگرد و از آن همان‌گونه دفاع كند كه از سخن خويش دفاع مى‌‌كند و به تعبير ديگر طالب حق باشد و آن را در نزد هر كس و هر جا بيابد پذيرا شود؛ هر چند گوينده حق، يك فرد عادى و او عالمى بزرگ و پرآوازه باشد.
انصاف كه در روايات اسلامى از آن ستايش فراوان شده به معنى يكسان نگريستن به منافع خويش و ديگران است و يكى از شاخه‌هاى آن انصاف در سخن مى‌‌باشد. در حديث معروفى مى‌‌خوانيم كه امام صادق(ع) فرمود: «برترين اعمال سه چيز است: رعايت انصاف در حق مردم نسبت به خويشتن تا آنجا كه چيزى را براى خود نخواهى مگر اينكه همانندش را براى آنها بخواهى و مواسات با برادر دينى در مال و ذكر خدا در هر حال.» [12]
2- انصاف در عمل
امیرالمومنین علی(ع) در نامه‌ای به مالک اشتر در این مورد می‌فرماید: «با خدا و با مردم، با خويشاوندان نزديك و با افرادى از رعيّت خود كه آنان را دوست دارى انصاف را رعايت كن…»[13]

3- انصاف در قضاوت
رعايت انصاف در زندگى انسان مراحلى دارد كه هر شخصى در هر موقعيتى كه قرار گرفته باشد بايد به تناسب آن موقعيت، انصاف را رعايت كند. چه بسا كه رعايت نكردن انصاف، دنيا و آخرت انسان را تباه سازد و مهمترين مورد رعايت انصاف در مقام قضاوت است. كسى كه بر كرسى قضاوت و حكومت مى‏نشيند بايد جز حق و حقيقت چيز ديگرى را منظور ندارد. اگر تحت تأثير ديگران قرار گيرد و يا به خاطر خويشاوندى و دوستى به يكى از طرفين دعوى متمايل شود مسلّما از مسير عدالت و انصاف منحرف شده و بر خلاف «ما انزل اللّه» حكم خواهد كرد و كسى كه بر خلاف حكم خداوند داورى كند از ستمكاران و فاسقان و كافران است. خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد :
«آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند كافرند.»[14]
«هر كس به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نكند ستمگر است.»[15]
«كسانى كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند فاسق‏اند.»[16]

اگرچه هرگاه سخن از قضاوت و شرايط قاضى و اهميت آن در اسلام به ميان مى‏آيد ذهن انسان متوجه قضاتى كه در مراحل عالى قضاوت قرار گرفته‏اند مى‏شود ولى قضاوت منحصر به قاضى رسمى و منصوب از طرف امام يا نايب امام نيست؛ زيرا حكم كردن شامل مواردى كه به نظر ما جزئى و كم اهميت مى‏آيد نيز مى‏شود.[17]

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 02:42:00 ب.ظ ]




سخنرانی امام خمینی با روحانیون

13 بهمن 1357؛ امام، انسان، حکومت

الف) سخنرانی در جمع روحانیون

اگر روز شمار وقایع انقلاب اسلامی در بهمن ماه 57 را تنها نسبت وقایع و بیان رخدادها ندانیم و بلکه آن را بن مایه ها و شالودهای حرکت و اهداف انقلاب در نخستین روزهای تولدش برشمریم به یک ضرورت مهم و مورد توجه دقیق امام خواهیم رسید ـ ضرورت حفظ حرمت، کرامت، عزت و حریت انسان ـ تحت عنوان ضرورت حفظ سرمایه بزرگ «نیروی انسانی!» امروزه و در کشورهای توسعه یافته، از نگاه صاحب نظران و دانشمندان جامعه شناسی، یکی از مهمترین عوامل رشد این کشورها و دست یابی به فن آوری های پیشرفته را می بایست در توجه ویژه حاکمان به نیروهای انسانی و حفظ کرامت های آنان دانست.
امام با اندیشه ای متأثر از معارف قرآنی و اصیل اسلامی ـ که همواره آدمی را اشرف مخلوقات می پندارد و او را دارای حرمت و کرامت، عزت و حریت می خواند ـ توجه به نیروی انسانی فعال و حفظ شأن و مقام آن را بعنوان بزرگترین هدف و متعالی ترین اصل می داند و هر گونه اقدام در راستای از بین بردن نیروی انسانی را جنایتی بزرگ و خسارتی غیر قابل جبران قلمداد می کند.

1. امام و نیروی انسانی

سخنرانی امام در سیزدهم بهمن ما 57 در مدرسه علوی در جمع روحانیون حکایتی روشن از افکار بلند امام نسبت به ارزش انسانها و لزوم توجه قدرت ها به نیروهای انسانی دارد.
امام مفاسد سلطنت غیر قانونی شاه و لزوم ادامه مبارزه تا ریشه کنی کامل رژیم شاهنشاهی را محور سخنرانی آن روز قرار می دهد و روحانیون که هسته­ی مرکزی و مدیریتی حرکت ظلم ستیزی ملت ایران را دارند بسیار کریمانه مورد خطاب قرار می دهد و بدواً، در جملاتی بسیار صمیمی و خودمانی جنایات بزرگ شاه را برای حضار، یادآوری می نماید؛ «بنده در این مدت که از ایران خارج بودم دعاگوی همیشه آقایان بودم، و حالا هم که برگشتم به خدمت آقایان برای خدمتگزاری، خدمت به روحانیت، خدمت به آقایان علما و فضلا، خدمت به جامعه ایرانی، حالا می بینم که رفقایی که ما داشتیم با ریش سیاه اینجا گذاشتیم با ریش سفید تحویل می گیریم»
امام در این دیدار نیروهای انسانی را از بالاترین و ارزشمندترین عناصر فعال و سازنده ی جامعه معرفی می کند و با زبانی آکنده از غم و اندوه از فراق یاران و همراهان می فرمایند: « ما اشخاصی در زندان داشتیم که وقتی که از پیش ما رفتند در زندان، سالم بودند، قوی بودند، وقتی که از زندان بیرون آمده اند ضعیف شده اند، این نیروهایی که از دست ما رفته است، این از همه چیزها بالاتر بود، جنایاتی که سلسله پهلوی در جامعه ما کرد، شاید هیچ جنایتی بالاتر از این جنایت نبود که نیروهای فعال انسانی ما را، یا از بین بردند یا فعالیت آنها را خنثی کردند برای مدت های زیاد، آنها یی که باید به این امت خدمت کنند، مثل علمای اعلام و اشخاص روشنفکر، اینها را در زندان بردند، ده سال، پانزده سال، پنج سال،.. صرف نظر از آن زجرهایی که به اینها کردند … این نیروها را هدر دادند، یعنی نیرویی که باید در جامعه فعال باشد… تمام اینها را به هدر دادند.»

2. امام و حق الناس

دامنه حقوق در جامعه انسانی را علمای اخلاق محدود به سه حق ـ حق الله، حق الناس، حق النفس ـ نموده اند ودر پاره ای موارد ارتکاب عملی ناپسند و تسری و تعدی آن از یک حق به حقوق دیگر را معیار سنجش سبکی یا سنگینی «گناه» قرار داده اند و چنانچه عملی ناپسند «معصیت» از دایره فردی «حق النفس» خارج و حقوق دیگر را نیز در بربگیرد چنین عملی را «گناه کبیره» می دانند.
مطالعه سیره عملی امام و بررسی آثار علمی و اندیشه های حضرت امام حکایت از دغدغه ها و حساسیت های فراوان ایشان نسبت به حقوق مذکور دارد.
در خاطرات ایشان آورده اند: «هرگز دیده نشد به هنگام خروج از مدرس در عین ازدحام جمعیت پا روی کفش کسی بگذارد و یا در دل شب بهنگام قیام برای نماز شب کسی از صدای پای او آزار ببیند چراکه در رفت و آمد بین حجره تا درب وضوخانه کفش ها را به دست می گرفته و آهسته با پای برهنه قدم بر می داشته تا مبادا عمل مستحبی او فعل حرامی رابه دنبال داشته باشد» امام با این پیشینه اخلاقی و رفتاری و حساسیت خاصی که نسبت به حقوق مردم دارد جرم دوم دیگری از شاه در سخنرانی سیزدهم بهمن ماه به مردم یادآوری می کند و راه توجیه کنندگان و دلسوزان احتمالی حاکمیت مخلوع ـ که قصد سوء استفاده از روحیه مذهبی مردم را دارند ـ سد می کند؛ «گاهی گفته می شود، گفته می شود، اینکه خوب شاه می آید توبه می کند و توبه هم کرد، خوب دیگر چه می گویید؟ خدا که توبه را قبول می کند … این را من کراراً عرض کردم که اولا توبه شرایطی دارد که تا آن شرایط تحقق پیدا نکند، خدای تبارک و تعالی قبول نمی کند آنچه بی شرط خدای تبارک و تعالی قبول می کند آن چیزهایی است که مربوط به حقوق الله است … و اما حقوق الناس را توبه اش را تا این حق رد نشود قبول نمی کند.»
در حقیقت امام ضمن اشاره صریح به جنایات جبران ناپذیر شاه در اموال چپاول شده توسط شاه وعمالش و نیز حقوقی که از مردم طی سال های طولانی به وسیله حبس، کشت و کشتار، شکنجه و آزار، و داغدار نمودن قلب مردم هدر داده است زمینه ی بازگشت و توبه ی او را غیر ممکن می داند واین بازگشت را هم در کانون ملت و هم در پیشگاه الهی مردود می خواند؛ «ما چطور از یک آدمی توبه قبول کنیم، ما فقط می بینیم که یک نفر از علما را پایش را اره کرده اند بعضی اشخاص را توی تاوه گذاشتن و بو دادند، این ده سال حبس، پنج سال حبس این علما، این دانشمندان، این رجال سیاسی که اینها را به هدر داده است؟ یعنی در یک محفظه ای نگه داشته اینها را تا قوایشان هدر رفته، فعالیتشان هدر رفته، اینها دیگر جبران نخواهد شد! یک نفر آدم یک شخص را اگر کشت، این قصاصش به این است که این یک نفر را در مقابل او بکشند، اگر یک نفر آدم هزاران آدم را کشت، حالا ما چطور آن را جبران بکنیم؟»

3. امام و رژیم سلطنتی

پیش تر گفته شد که این گفتار در چنین ایامی ترسیمی از شالوده ی حکومت اسلامی است که توسط معمار کبیر آن در قالب نقد حاکمیت طاغوت بیان می گردد یعنی امام در عین بر شمردن ریشه های فاسد حکومت شاهنشاهی، نفی این روش ها را در حکومت اسلامی گوشزد می کند و چنین پدیده هایی را شوم و نامشروع می پندارد.
نکته ی قابل تأمل دیگری که در این سخنرانی پر محتوا در جمع روحانیون و رهبران انقلاب مطرح می کند، حس سلطنت طلبی و قدرت طلبی در حاکمیت طاغوت بود که او نه برای حکومت و مدیریت جامعه که برای سلطنت و آقایی و انجام هر کار دلخواه خود آمده بود.
امام هر نوع خدعه و نیرنگ منجر به عوام فریبی را یک توطئه ی حساب شده بر می شمرد و مدام خیانت ها و جسارت هایی را که سلطنت بر مردم و اسلام بروز داشته است یاد آوری می کند، و معتقد است هیچکدام از افراد حاکمیت، قانونی و در مسیر ملت نبوده اند: «یکی از این وکلا بیایند ادعا کنند که من وکیل ملت هستم …، اینها وکیل محمد رضا خان هستند و محمد رضا خان هم سفارت به او گفته اینها را تعیین کن، یک همچو مجلسی که شاهش، او که رسمیت ندارد، مجلسش این که رسمیت ندارد، دولتش دیگر چه می شود؟!»
امام رژیم سلطنتی را خلاف عقل و قانون و خلاف حقوق بشر معرفی می کند و بر این باور است که هر ملتی می بایست خود سرنوشت خویش را معین کند؛ «ما الان خودمان باید سرنوشت خودمان را تعیین کنیم، ما حق نداریم سرنوشت اعقابمان را تعیین کنیم، اعقاب ما بعد می آیند، خودشان سرنوشتی دارند به دست خودشان باید باشد، نه به دست من و شما …. رژیم سلطنتی خلاف قانون اساسی است ، خلاف چیر مخلوط درهمی است که معلوم نیست اسمش چیست، دیکتاتوری است، رژیم نیست دیکتاتوری است»

4. امام و اقامه عدل توسط مردم

قرآن کریم مهمترین رسالت انبیا را اقامه عدل و بسط آن در جامعه ی بشری می داند، حضرت امام (س) که مشی و منشی قرآنی در همه زندگی او جلوه گر است، مهمترین وظیفه را اقامه عدل با استفاده از همه ی ظرفیت های موجود جامعه می شناسند و حتی هشدار می دهد که همه مناصب و مقامات و فعالیت ها می بایست در جهت تحقق این آرمان بزرگ الهی باشد؛ «امروز مطلب مهم است. از مهماتی است که جان باید پایش داد. همان مهمی است که سیدالشهداء جانش را داد برایش، همان مهمی است که پیغمبر اسلام بیست و سه سال زحمت برایش کشید، همان مهمی است که حضرت امیر - سلام الله علیه - هجده ماه با معاویه جنگ کرد در صورتی که معاویه دعوی اسلام می‌کرد … برای اینکه یک سلطان جائر بود، برای اینکه یک دستگاه جائر بود، باید به زمینش بزند. ما باید اقامه عدل بکنیم. عذر نیست که ما قوه نداریم، این ملت قوه ماست. این ملتی بود که با مشت جلوی تانک و توپ را گرفت؛ کشته هم داد. البته افتخار می‌کنیم به آنها؛ رحمت می‌فرستیم.»
این اعتماد عمیق امام نسبت به ملت که همه دستاورد ها را مرهون فداکاری های آن می داند از ظرائف لطیف و دقیقی است که همواره تا پایان عمر با برکت ایشان با مدیریت او مقرون و همراه بوده است مضاف بر این، توجه لطیف امام حتی در اقامه عدل، توسط مردم از بزرگترین امتیازات ایشان است که او را مردم مداری بی بدیل و با حکومتی به تمام معنا مردم سالار معرفی می نماید.

5. امام و پرهیز از وابستگی ها

پیام برجسته­ ی دیگری در این سخنرانی خودنمایی می کند؛ روحیه استعمار ستیزی در قالب های عملی از طریق نفی اقتصاد وابسته است.
مطلب مهم تر: تبین ریشه ی این وابستگی در سخن امام است که شاید برای اولین بار به این شکل مکشوف و پرده برداری می گردد؛ آقا نیروی انسانی ما را به باد دادند اینها، این فرهنگ (که اقتصاد ما را وابسته کردند، و موونه ما را با نفت غارت شده به باد دادند و در کشور صنعت و زراعتی وجود ندارد …) این فرهنگ استعماری است که نگذارد این نیروی انسانی رشد بکند، اینها را به یک حد محدودی نگه می دارد، نمی گذارند ما کار یاد بگیریم، حتی مراتع و مزارعه ما را به بهانه ملی کردن همه را دادند به این آن به ملکه انگلستان و به بعضی از کسانی که ـ شرکتی که با او هست ـ دادند یعنی دست مردم را از آن کوتاه کردند و به غیر دادند!» در حقیقت امام از بین بردن نیروهای انسانی را تنها در حبس و حصر و کشت و کشتار تعریف نمی کند بلکه نوع دیگری از این رویداد را در استعمار فرهنگی و محروم نمودن مردم از دست یابی به علوم و فنون و سرگرم نمودن آنان به امور واهی و بی ثمر بیان می دارد!

6. امام و تداوم مبارزه

در فرازهای پایانی این سخنرانی پر محتوا و سرمشق تاریخی، امام تداوم مبارزه را واجب عقلی و شرعی اعلام می کند و این تداوم را در گرو آزادی های قانونی و مشروعی «بیان و قلم» و روشنگری های اجتماعی می داند؛ «اگر انشاء الله یک حکومت عدلی روی کار آمد، یک حساب و کتابی در کار بود، یک قلم آزاد حتی برای نوشتن آن چیزهایی که اینها دزدی می کردند، آن وقت خواهید دید که این روزنامه ها چه مطالبی پیششان هست که پیش ما نیست، و این مردمی که الآن در انزوا زندگی می کنند چه مسائلی را اطلاع دارند که من و شما اطلاع نداریم. اینها مملکت را به نیستی بردند و ما برایمان واجب عقلی و شرعی است که در این موقع دنبال بکنیم و این نهضت که ایران بپا کرده است را به آخر برسانیم»

ب) هشدار به دولت بختیار درباره حفظ جان همافران

دومین رویداد مهم و تاریخی سیزدهم بهمن ماه 57 در مدرسه ی علوی پس از شیوع دامنه شایعات اختلاف برانگیز میان برخی سران ارتش و همافران انقلابی بود که پس از حمایت گسترده مردم از همافران انقلابی امام در حضور پرسنل نیروی هوایی مطالب مهمی را ایراد فرمودند:
«اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود، ما همه آنها را به کیفر اعمالشان می رسانیم جرم همافران و سایر ارتشیانی که فرار کرده اند، این است که به ملت پیوسته اند، چرا از این راه غلط و شیطانی، عمال دستگاه رویگردان نیستند؟ چرا اراده ملت را ترک کرده، راه صهیونیست ها را پیش گرفته اند، ما کسانی از ارتشیان را که توبه کنند و برگردند، توبه همه آنها را با دل و جان قبول می کنیم.»

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 01:56:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم