فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



برخي خصوصيات زندگي در دنياي مجازي
اشــــاره هرکسي در شهري زندگي مي‌کند. شيراز شهري است با خصوصيات خودش و اهواز خصوصياتي متفاوت از آن دارد. هرکسي وارد شهر تهران مي‌شود به‌سرعت متوجه خصوصيات متفاوت آن مي‌شود. هر شهري خصوصيات و قواعدي دارد اما در کنار اين تفاوت، قواعد اصلي و کلي چنان مشترک است که کودک در هر شهري متولد شود مي‌گويند به دنيا آمد، و نمي‌گويند به شيراز يا مشهد آمد. او از دنيايي وارد دنيايي ديگر شده است. دنيايي جديد که قواعدش و خصوصياتش و سنت‌هايش متفاوت است. دنياي مجازي نيز خصوصيات يک دنيا را دارد، اما خصوصياتي متفاوت. شايد شناخت دنيايي که بسياري در آن مقيم شده‌ايم و بسياري فرزندان خود را براي سکونت به آن مي‌فرستيم لازم باشد. به‌شرط آنکه اتفاقاتي را که در يک شهر مي‌افتد، با قواعدي که در شهر برپاست اشتباه نگيريم.

مدافعان اينترنت و فضاي مجازي معتقدند كه نويد بلندمدت اين دستاوردهاي تكنولوژيك آن است كه به‌زودي هر كدام از ما مي‌توانيم از محدويت‌هايي كه بدنمان بر ما تحميل كرده فراتر رويم.

فراتررفتن در اينجا اتفاقي غير از گسترش‌دادن كالبد است. تا به حال تكنولوژي را بسط و امتداد اعضاي فيزيكي انسان قلمداد مي‌كرديم. مثلاً تصور مي‌كرديم كه بيل و بيل مكانيكي همان دست و پنجه و بازويي است كه قدرتمندتر شده است. استفاده از ابزار اگر در قديم براي رفع حوائج بود و در دوره مدرن براي تسلط و تسخير بيش از حد بر طبيعت، احتمالاً در دوره‌ي پست‌مدرن چيزي خواهد بود براي فراروي از طبيعت. اگر تكنولوژي تا به حال مي‌خواست قدرت فيزيكي و جسماني بشر را گسترش دهد، حال به دنبال فارغ‌كردن انسان از اين كالبد محدودكننده و مزاحم است و اين وظيفه بر عهده‌ي تكنولوژي‌هاي ارتباطي و رسانه‌اي است.

زندگي مجازي، علاوه بر اينكه ما را از قيودات تن مي‌رهاند، اين امكان را نيز ايجاد مي‌كند كه دو بار (و شايد چندين بار) در اين جهان زيست كنيم و اين شايد راز جذابيت فضاي سايبر است. اينترنت، همچنين مي‌تواند دسترسي عامه به منابع و در نتيجه اميد به دموكراسي را بهبود بخشد، اما همه‌ي اين جذابيت‌ها مي‌تواند نقاط ضعف آن نيز محسوب شود. عاميانه‌شدن اطلاعاتي كه تا پيش از اين در انحصار عده‌اي خاص بود تبعاتي دارد كه از جمله هم‌سطحي و بي‌ارزشي و بي‌تعهدي است. همگان در محيط مجازي به تبادل آرا مشغول‌اند بدون اينكه مسئوليتي قبول كنند. اين شكل از ساحت عمومي دچار نوعي توهم دموكراتيك و در واقع تشويق به بي‌عملي و بي‌تعهدي است. بي‌تعهدي مجازي از اين جهت خطرناك است كه توهمي از عمل‌گرايي را نيز با خود به همراه دارد. اينترنت مانند توصيفي كه كيركگارد از مطبوعات دارد، با هم‌سطح كردن همه‌چيز و غيرحضوري كردن همه‌چيز، باعث بي‌تعهدي و بي‌تفاوتي مي‌شود. ديگر چيزي آن قدر اهميت ندارد كه برايش جان داده شود و اين دقيقاً همان تعريف نيهيليسم است. به گفته‌ي كيركگارد، مطبوعات دشمنان اصلي تعهد بي‌قيد و شرط‌اند. اينترنت نيز از حيث هم‌سطح كردن، مانند مطبوعات عمل مي‌كند. قانع‌كردن كنشگر مجازي به اينكه در واقع او دارد هيچ كاري انجام نمي‌دهد، دشوار است. شايد جدي‌ترين اتفاقي كه در اين محيط‌ها مي‌افتد دست به دست شدن بيانيه‌ها و كمپين‌هاست تا پايش امضايي ديجيتال انداخته شود. شايد بارها شنيده باشيد كه نيروهاي اپوزيسيون، كه غالباً در محيط‌هاي ماهواره‌اي و اينترنتي فعال‌اند از بي‌عملي يكديگر گلايه كرده باشند. اين بي‌عملي به حدي است كه به نظر مي‌رسد، فضاي سايبر اساساً فضايي براي فرار از دنياي واقعي است. دنياي واقعي با همه‌ي خوبي‌ها و بدي‌هايش و با همه‌ي آلام و خوشي‌هايش از آن حيث كه واقعي است و مستلزم حضور فيزيكي، مستلزم تعهد است. در عالم واقع نمي‌توان هر لحظه كه اختيار مي‌كنيم فرار كنيم و از تعهدات سر باز زنيم و از حضور به غياب برويم. اما در زيست ‌مجازي، فراركردن و رهايي، تنها به يك كليك نياز دارد. اگر به گفته‌ي نيل‌پستمن تلويزيون همان مخدر سوم است كه آلدوس هاكسلي در رمان «دنياي قشنگ نو» توصيف كرده بود، اينترنت و زيست‌مجازي شكل تشديدشده‌ي اين تخدير است. تخديري كه از پايه مرز ميان واقع و غيرواقع را به هم مي‌زند. يك موجود مجازي را به هيچ‌وجه نمي‌توان مجاب كرد كه زندگي مجازي واقعي نيست؛ چرا كه او نتيجه و بازخورد كنش‌هاي خود در اين محيط و حضور كنشگراني شبيه به خود را احساس مي‌كند.

زندگی مجازی سخت در تلاش است تا خود را جایگزین زندگی واقعی کند

زیست مجازی شاید به‌عنوان زندگی دوباره یا زندگی دوم جذاب باشد اما آیا این واقعاً زندگی دوم است یا دوپاره شدن زندگی واقعی؟ بازماندن از واقعیت و تکه‌ای از خود را در محیط مجازی رهاکردن شاید به‌راحتی زندگی دوم نام نگيرد. به گفته‌ي هيوبرت دريفوس، اينترنت دوباره فرهنگ غربي را به سمت ايده‌ي افلاطوني‌مسيحي رهاشدن از بدن و جسم مادي برگردانده است. مي‌توان به دريفوس اين تذكر را وارد دانست كه شايد علي‌الظاهر ميان فرورفتن به زندگي مجازي با ايده‌هاي افلاطوني يا مسيحي شباهتي وجود داشته باشد، اما اين بار نه به خاطر وصول به عالم ايده‌ها و يا توجه به عالم معنا و روح و آخرت كه صرفاً براي تخدير و فراموش كردن محدوديت‌هاي كالبد است كه انسان تن را تحقير مي‌كند و به محاق مي‌كشاند.

زندگي روي وب جذابيت دارد، چون آسيب‌پذيري و تعهد را حذف مي‌كند، اما به گفته‌ي كيركگارد قطعاً نبود اين شور و شوق، تعهد و هيجان واقعي و معنا را از بين خواهد برد. البته براي انسان‌هايي كه به ارزش‌ها و تعهدات پاي‌بندند، اينترنت مي‌تواند ابزاري مفيد و سودمند جهت دسترسي به اهداف واقعيشان باشد. اين اتفاق وقتي مي‌افتد كه نگاه به اينترنت نگاهي صرفاً ابزاري باشد و هدف در جايي ديگر غير از خود ابزار باشد.

با این مقدمه مي‌توان پرسيد آن هنگام كه ما در حال بازي مجازي هستيم چه هدفي داريم؟ به صورت عام‌تر مي‌توان پرسيد كه هدف از بازي چيست؟ آیا بازی خودش هدف است؟ اگر بازي، كنشي خودبنياد باشد، كنشي انحرافي و به تعبير قرآن مصداق لهو و لعب و لغو است. اما اگر كنشي معطوف به هدفي والا باشد واجد ارزش است.

بازي در واقع نوعي تمرين و آمادگي براي زندگي واقعي است. كودك با بازي كردن در حال تجربه‌كردن دنياي اطراف خود و يادگيري چگونگي تعامل با محيط و اطرافيان است. سرگرمي اما مفهومي است كه احتمالاً در دوره‌ي جديد و پيدايش چيزي به نام فراغت، بر فرايند بازي بار شده است. سرگرمي همانطور كه از نامش پيداست در پي گرم‌كردن سر است، همانطور كه مثلاً مشروبات الكلي احتمالاً سر را گرم مي‌كنند. سرگرمي ناظر به خودبنياد شدن فرايند بازي است؛ بازي براي بازي و نه هيچ هدف ديگري. به اين ترتيب بازي‌هاي مجازي را مي‌توان از حيث تخدير و سرگرمي و خودبنيادي يا واجد جنبه‌هاي تمريني و آموزشي بودن ارزيابي كرد.

اگر بازي به‌طور كل در پي تمرين و آموزش و ايجاد آمادگي براي زندگي واقعي است، اما بازي مجازي از اين حيث كاملاً دچار نقض غرض است. البته گاه توجيه مي‌شود كه بازي مجازي به مثابه نوعي سميلاتور يا شبيه‌ساز عمل مي‌كند، چرا كه شبيه‌سازهاي مجازي مي‌توانند همه‌چيز را جز احتمال خطر و آسيب‌ديدگي شبيه‌سازي كنند. اما در عمل بازي‌هاي رايانه‌اي، بازي‌هايي در جهت آمادگي براي زندگي واقعي نيستند؛ بلكه خود مبدل به زندگي جديدي مي‌شوند كه از وجوهي، قوي‌تر از توهم‌سازي سينمايي و اينترنتي عمل مي‌كنند. چه از لحاظ كيفي و چه از لحاظ كمي، بازي‌هاي رايانه‌اي قدرتمندند. در اين رسانه‌ها علاوه بر اينكه مخاطب شديداً فعال و درگير است، مدت زمان زيادي نيز صرف انجام آن مي‌كند. واضح است که هر قدر فردی بيش‌تر از یک رسانه استفاده کند، طبیعت قدرت تاثیرگذاری آن رسانه بيش‌تر خواهد بود. ما در سیر داستان فیلم سینمایی نمی‌توانیم تغییر و تحول دهیم، اما در بازی‌های رایانه‌ای شخص می‌تواند بر اساس دیدگاه خودش، از روش‌های مختلف، یک بازی را انجام دهد. در حقیقت، صنعت سینما، تلویزیون و رادیو تقریباً یکسویه‌اند و مخاطب نمی‌تواند در محتوای آن دخالت داشته باشد، اما در بازی‌های رایانه‌ای عملاً این تعامل پررنگ‌تر می‌شود و شخص به تشخیص خودش می‌تواند تاکتیک مورد نظرش را انتخاب کند. همچنين کاربران برای یک فیلم سینمایی 2 الی 3 ساعت بيش‌تر وقت نخواهند گذاشت، اما بازی‌های رایانه‌ای این‌طور نیست. مدت زمان استفاده‌يکاربران از بازی‌های رایانه‌ای می‌تواند متفاوت باشد، ولی در مجموع میزان استفاده از آن‌ها بسیار بيش‌تر از فیلم‌های سینمایی و بالغ بر صدها و هزاران ساعت است. حتي اگر بپذيريم كه بازي‌هاي مجازي وجهي خودبنياد ندارند و كاربردي آموزشي دارند، باز اين ايراد وارد است كه شبيه‌سازي در بهترين حالت، باز هم شبيه‌سازي است و با محيط واقعي فرق مي‌كند. مهارت و تخصص و يادگرفتن ظرافت‌هاو فوت و فن‌هانيازمند حضور فيزيكي و روابط شاگرد و استادي و تجربه‌ي شکست و ریسک‌پذیریاست.بر همه‌ياين‌ها بايد افزود، تناسب اين دست از بازي‌هابا زندگي آپارتماني و همچنينچرخه‌ياقتصادي هنگفتي كه ايجاد مي‌كنند.

مي توان نشان داد كه روند توسعه‌ي اين دست بازي‌ها از آتاري تا ايكس باكس روندي رو به واقع نماتر شدن بوده است. گويا هرچقدر از حيث گرافيكي، محيط بازي مجازي، به محيط واقعي شبيه‌تر باشد، بيش‌تر مخاطب را باورپذير و جذب خود مي‌كند. غير از واقع‌نماتر شدن، از حيث گرافيكي، روند ديگري كه در سير پيشرفت بازي‌هاي رايانه‌اي مشاهده مي‌شود، رفتن از روايت‌هاي بسته به سمت روايت‌هاي باز است. در بازي‌هاي جديدتر حتماً لازم نيست يك‌سري مراحل تكراري طي شود و دست آخر با غول آخر بازي مواجهه‌اي صورت گيرد. از اين حيث، يعني گشودگي و باز بودن فضا براي انتخاب مخاطب، نيز به نظر مي‌رسد كه بازي‌هاي مجازي سعي داشته‌اند هرچه بيش‌تر شبيه به زندگي واقعي شوند. چرا که گشودگی روایت از خصلت‌های زندگی روزمره و واقعی است. حال اين سؤال جاي طرح دارد كه چه الزامي براي هرچه شبيه‌تر شدن بازي‌هاي رايانه‌اي به زندگي واقعي، چه از حيث فرم و چه از حيث محتوا، وجود دارد؟ این پرسش پاسخش هرچه باشد، نشان از آن دارد كه زندگي مجازي سخت در تلاش است تا خود را جايگزين زندگي واقعي كند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-11-06] [ 08:43:00 ب.ظ ]





سوره حجرات [49]
اين سوره در «مدينه» نازل شده و 18 آيه دارد
محتواى سوره:
در اين سوره مسائل بسيار مهمى در ارتباط با شخص پيامبر و جامعه اسلامى نسبت به يكديگر مطرح شده است.
بخشهاى مختلف اين سوره را اين گونه مى‏توان خلاصه كرد:
بخش اول: آيات آغاز سوره است كه آداب برخورد با پيشواى بزرگ اسلام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله، و اصولى را كه مسلمانان در محضر او بايد به كار بندند، بيان مى‏كند.
بخش دوم: مشتمل بر يك سلسله اصول مهم «اخلاق اجتماعى» است.
بخش سوم: دستوراتى است كه مربوط به چگونگى مبارزه با اختلافات و درگيريهايى است كه احيانا در ميان مسلمانان روى مى‏دهد.
بخش چهارم: از معيار ارزش انسان در پيشگاه خدا و اهميت مسأله تقوا سخن مى‏گويد.
بخش پنجم: روى اين مسأله تأكيد دارد كه ايمان تنها به گفتار نيست بلكه بايد علاوه بر اعتقاد قلبى، آثار آن در اعمال انسانى و در جهاد با اموال و نفوس آشكار گردد.
و بالاخره آخرين قسمت اين سوره از علم خداوند و آگاهى او از همه اسرار نهان عالم هستى و اعمال انسانها سخن مى‏گويد كه در حقيقت به منزله ضامن اجراست براى تمام بخشهائى كه در اين سوره آمده است. برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 492
نامگذارى اين سوره به سوره «حجرات» به تناسب آيه چهارم اين سوره است كه اين كلمه در آن به كار رفته و تفسير آن را به زودى خواهيم دانست.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله مى‏خوانيم:
«هر كس سوره «حجرات» را بخواند به عدد تمام كسانى كه خدا را اطاعت يا عصيان كرده‏اند ده حسنه به او داده مى‏شود»! و در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام آمده است: «هر كس سوره حجرات را در هر شب يا هر روز بخواند از زائران محمد صلّى اللّه عليه و اله خواهد بود».
بديهى است اين همه حسنات به عدد مطيعان و عاصيان در صورتى است كه اعمال هر يك از اين دو را كه در آيات اين سوره منعكس است دقيقا در نظر بگيرد، و در آن بينديشد، و مسير خود را بر اولى منطبق و از دومى جدا سازد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)-
شأن نزول:
در مورد نزول نخستين آيه اين سوره نقل شده كه:
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به هنگام حركت به سوى «خيبر» مى‏خواست كسى را به جاى خود در «مدينه» نصب كند، عمر شخص ديگرى را پيشنهاد كرد آيه نازل شد و دستور داد بر خدا و پيامبر پيشى مگيريد.
تفسير:
چنانكه در محتواى سوره اشاره كرديم در اين سوره يك رشته از مباحث مهم اخلاقى و دستورات انضباطى نازل شده كه آن را شايسته نام «سوره اخلاق» مى‏كند، در آغاز سوره به دو قسمت از اين دستورات اشاره شده است:
نخست تقدم نيافتن بر خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و اله، و ديگرى در محضر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله سر و صدا و قال و غوغا راه نينداختن.
در مورد اول مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چيزى را بر خدا و رسولش مقدّم نشمريد (و پيشى مگيريد) و تقواى الهى پيشه كنيد، كه خداوند شنوا و داناست» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).
برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 493
منظور از مقدم نداشتن چيزى در برابر خدا و پيامبر پيشى نگرفتن بر آنها در كارها، و ترك عجله و شتاب در مقابل دستور خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است.
(آيه 2-
شأن نزول:
گروهى از طايفه «بنى تميم» و اشراف آنها وارد مدينه شدند هنگامى كه داخل مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه و اله گشتند صدا را بلند كرده، از پشت حجره‏هائى كه منزلگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بود فرياد زدند: «يا محمّد اخرج الينا اى محمد! بيرون بيا».
اين سر و صداها و تعبيرات نا مؤدبانه، پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را ناراحت ساخت هنگامى كه بيرون آمد گفتند: آمده‏ايم تا با تو مفاخره كنيم! اجازه ده تا «شاعر» و «خطيب» ما افتخارات قبيله «بنى تميم» را بازگو كند، پيامبر اجازه داد.
نخست خطيب آنها برخاست و از فضائل خيالى طائفه «بنى تميم» مطالب بسيارى گفت.
پيامبر به «ثابت بن قيس» «1» فرمود: پاسخ آنها را بده، او برخاست خطبه بليغى در جواب آنها ايراد كرد.
سپس «شاعر» آنها برخاست و اشعارى در مدح اين قبيله گفت كه «حسان بن ثابت» شاعر معروف مسلمان پاسخ كافى به او داد.
در اين موقع پيامبر صلّى اللّه عليه و اله براى جلب قلب آنها دستور داد هداياى خوبى به آنها دادند آنها تحت تأثير مجموع اين مسائل واقع شدند و به نبوّت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله اعتراف كردند.
تفسير:
اين آيه اشاره به دستور دوم كرده، مى‏گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد و در برابر او بلند سخن نگوئيد (و داد و فرياد نزنيد) آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى‏كنند مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمى‏دانيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا
__________________________________________________
(1) «ثابت بن قيس» خطيب انصار و خطيب پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بود، همان گونه كه «حسان بن ثابت» شاعر حضرت بود.
برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 494
أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ).
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كه جاى خود دارد اين كار در برابر پدر و مادر و استاد و معلم نيز مخالف احترام و ادب است.
بديهى است اگر اين گونه اعمال به قصد توهين به مقام شامخ نبوت باشد موجب كفر است و بدون آن ايذاء و گناه.
در صورت اول، علت حبط و نابودى اعمال روشن است زيرا كفر علت حبط (از بين رفتن ثواب عمل نيك) مى‏شود.
و در صورت دوم نيز مانعى ندارد كه چنين عمل زشتى باعث نابودى ثواب بسيارى از اعمال گردد.
(آيه 3)- اين آيه براى تأكيد بيشتر روى اين موضوع پاداش كسانى را كه به اين دستور الهى عمل مى‏كنند، و انضباط و ادب را در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله رعايت مى‏نمايند چنين بيان مى‏كند: «آنها كه صداى خود را نزد رسول خدا كوتاه مى‏كنند همان كسانى هستند كه خداوند دلهايشان را براى تقوا خالص نموده براى آنان آمرزش و پاداش عظيمى است» (إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ).
(آيه 4)- اين آيه براى تأكيد بيشتر، اشاره به نادانى و بى‏خردى كسانى مى‏كند كه اين دستور الهى را پشت سر مى‏افكنند، و چنين مى‏فرمايد: « (ولى) كسانى كه تو را از پشت حجره‏ها بلند صدا مى‏زنند بيشترشان نمى‏فهمند»! (إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ).
اصولا هر قدر سطح عقل و خرد انسان بالاتر مى‏رود بر ادب او افزوده مى‏شود، زيرا «ارزشها» و «ضد ارزشها» را بهتر درك مى‏كند.
(آيه 5)- در اين آيه براى تكميل اين معنى مى‏افزايد: «اگر آنها صبر مى‏كردند تا خود به سراغشان آيى، براى آنها بهتر بود» (وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ). برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 495
درست است كه عجله و شتاب گاه سبب مى‏شود كه انسان زودتر به مقصود خود برسد، ولى شكيبائى و صبر در چنين مقامى مايه رحمت و آمرزش و اجر عظيم است، و مسلما اين بر آن برترى دارد.
و از آنجا كه افرادى نا آگاهانه قبلا مرتكب چنين كارى شده بودند، و با نزول اين دستور الهى طبعا به وحشت مى‏افتادند، قرآن به آنها نيز نويد مى‏دهد كه اگر توبه كنند مشمول رحمت خداوند مى‏شوند، لذا در پايان آيه مى‏فرمايد: «و خداوند آمرزنده و رحيم است» (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
نكته‏ها:
1- ادب برترين سرمايه است:
در اسلام اهميت زيادى به مسأله رعايت آداب، و برخورد توأم با احترام و ادب با همه كس، و هر گروه، وارد شده است.
على عليه السّلام مى‏فرمايد: «رعايت ادب همچون لباس نو، فاخر و زينتى است».
و در جاى ديگر مى‏فرمايد: «ادب انسان را از افتخارات پدران و نياكان بى‏نياز مى‏كند».
اصولا دين مجموعه‏اى است از آداب: ادب در برابر خدا، ادب در مقابل پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و پيشوايان معصوم عليهم السّلام، ادب در مقابل استاد و معلم، و پدر و مادر، و عالم و دانشمند.
2- انضباط اسلامى در همه چيز و همه جا:
مسأله مديريت و فرماندهى بدون رعايت انضباط هرگز به سامان نمى‏رسد و اگر كسانى كه تحت پوشش مديريت و رهبرى قرار دارند بخواهند بطور خود سرانه عمل كنند شيرازه كارها به هم مى‏ريزد، هر قدر هم رهبر و فرمانده لايق و شايسته باشند.
بسيارى از شكستها و ناكاميها كه دامنگير جمعيتها و گروهها و لشكرها شده از همين رهگذر بوده است، و مسلمان نيز طعم تلخ تخلف از اين دستور را بارها در زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله يا بعد از او چشيده‏اند كه روشنترين آنها داستان شكست احد به خاطر بى‏انضباطى گروه اندكى از جنگجويان بود.
برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 496
(آيه 6)-
شأن نزول:
نقل شده كه: آيه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ …) در باره «وليد بن عقبه» نازل شده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله او را براى جمع آورى زكات از قبيله «بنى المصطلق» اعزام داشت.
هنگامى كه اهل قبيله با خبر شدند كه نماينده رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله مى‏آيد با خوشحالى به استقبال او شتافتند، ولى از آنجا كه ميان آنها و «وليد» در جاهليت خصومت شديدى بود تصور كرد آنها به قصد كشتنش آمده‏اند.
خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بازگشت (بى‏آنكه تحقيقى در مورد اين گمان كرده باشد) و عرض كرد: آنها از پرداخت زكات خوددارى كردند! (و مى‏دانيم امتناع از پرداخت زكات يك نوع قيام بر ضد حكومت اسلامى تلقى مى‏شد، بنابر اين مدعى بود آنها مرتد شده‏اند!).
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله سخت خشمگين شد، و تصميم گرفت با آنها پيكار كند، آيه نازل شد (و به مسلمانان دستور داد كه هر گاه فاسقى خبرى آورد در باره آن تحقيق كنيد).
تفسير:
به اخبار فاسقان اعتنا نكنيد! در آيات گذشته سخن از وظائف مسلمانان در برابر رهبر و پيشوايان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بود، در اينجا ادامه وظائف امت در برابر اين رهبر بزرگ است و مى‏گويد هنگامى كه اخبارى را خدمت او مى‏آورند بايد از روى تحقيق باشد.
نخست مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد در باره آن تحقيق كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا).
سپس به علت آن اشاره كرده، مى‏افزايد: «مبادا (در صورت عمل كردن بدون تحقيق) به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد، و از كرده خود پشيمان شويد»! (أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ).
همان گونه كه اگر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به گفته «وليد بن عقبه» عمل مى‏فرمود و با طايفه «بنى المصطلق» به عنوان يك قوم مرتد پيكار مى‏كرد فاجعه و مصيبت دردناكى به بار مى‏آمد. برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 497
جمعى از علماى علم اصول براى «حجيت خبر واحد» به اين آيه استدلال كرده‏اند، چرا كه آيه مى‏گويد: تحقيق و تبيّن در خبر «فاسق» لازم است، و مفهوم آن اين است كه اگر شخص «عادل» خبرى دهد بدون تحقيق مى‏توان پذيرفت.
(آيه 7)- در اين آيه براى تأكيد مطلب مهمى كه در آيه گذشته آمد، مى‏افزايد: «و بدانيد رسول خدا در ميان شماست، هر گاه در بسيارى از امور از شما اطاعت كند به مشقّت خواهيد افتاد» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ).
او رهبر است و نسبت به شما از هر كس مهربانتر، براى تحميل افكار خود به او فشار نياوريد كه اين به زيان شماست.
در دنباله آيه به يكى ديگر از مواهب بزرگ الهى به مؤمنان اشاره كرده، مى‏فرمايد: «ولى خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده، و آن را در دلهايتان زينت بخشيده» (وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ).
«و (به عكس) كفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است» (وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ).
در پايان آيه به صورت يك قاعده كلى و عمومى مى‏فرمايد: «كسانى كه داراى اين صفاتند (ايمان در نظرشان محبوب و مزين، و كفر و فسق و عصيان در نظرشان منفور است) هدايت يافتگانند» (أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ).
يعنى اگر اين موهبت الهى (عشق به ايمان و نفرت از كفر و گناه) را حفظ كنيد، و اين پاكى و صفاى فطرت را آلوده نسازيد، رشد و هدايت، بى‏شك در انتظار شماست.
(آيه 8)- در اين آيه اين حقيقت را روشن مى‏سازد كه اين محبوبيت ايمان و منفور بودن كفر و عصيان از مواهب بزرگ الهى بر بشر است.
مى‏فرمايد: « (و اين براى شما به عنوان) فضل و نعمتى از سوى خداست و خداوند دانا و حكيم است» (فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ).
آگاهى و حكمت او ايجاب مى‏كند كه عوامل رشد و سعادت را در شما برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 498
بيافريند، و آن را با دعوت انبيا هماهنگ و تكميل سازد، و سر انجام شما را به سر منزل مقصود برساند.
بدون شك علم خداوند به نياز بندگان، و حكمت او در زمينه تكامل و پرورش مخلوقات، ايجاب مى‏كند كه اين نعمتهاى بزرگ معنوى، يعنى محبوبيت ايمان و منفور بودن كفر و عصيان را به آنها مرحمت كند.
بنابر اين عشق به ايمان، و تنفر از كفر، در دل همه انسانها بدون استثنا وجود دارد، و اگر كسانى اين زمينه‏ها را ندارند از ناحيه تربيتهاى غلط و اعمال خودشان است، خدا در دل هيچ كس «حب عصيان» و «بغض ايمان» را نيافريده است.

(آيه 9)-
شأن نزول:
در شأن نزول اين آيه و آيه بعد آمده است كه ميان دو قبيله «اوس» و «خزرج» اختلافى افتاد، و همان سبب شد كه گروهى از آن دو به جان هم بيفتند و با چوب و كفش يكديگر را بزنند؟
آيه نازل شد و راه برخورد با چنين حوادثى را به مسلمانان آموخت.
تفسير:
مؤمنان برادر يكديگرند- قرآن در اينجا به عنوان يك قانون كلى و عمومى براى هميشه و همه‏جا مى‏گويد: «و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتى دهيد» (وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما).
اين يك وظيفه حتمى براى همه مسلمانان است كه از نزاع و درگيرى و خونريزى ميان مسلمين جلو گيرى كنند، و براى خود در اين زمينه مسؤوليت قائل باشند، نه به صورت تماشاچى مانند بعضى بى‏خبران بى‏تفاوت از كنار اين صحنه‏ها بگذرند.
اين نخستين وظيفه مؤمنان در برخورد با اين صحنه‏هاست.
سپس وظيفه دوم را چنين بيان مى‏كند: «و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند با گروه متجاوز پيكار كنيد، تا به فرمان خدا بازگردد» (فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ).
بديهى است كه اگر خون طائفه باغى و ظالم در اين ميان ريخته شود بر گردن برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 499
خود اوست، و به اصطلاح خونشان هدر است، هر چند مسلمانند.
به اين ترتيب، اسلام جلو گيرى از ظلم و ستم را هر چند به قيمت جنگ با ظالم تمام شود لازم شمرده و بهاى اجراى عدالت را از خون مسلمانان نيز بالاتر دانسته است، و اين در صورتى است كه مسأله از طرق مسالمت آميز حل نشود.
سپس به بيان سومين دستور پرداخته، مى‏گويد: «و هر گاه (طايفه ظالم) بازگشت (و زمينه صلح فراهم شد) در ميان آن دو طبق عدالت صلح برقرار سازيد» (فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ).
يعنى تنها به درهم شكستن قدرت طايفه ظالم قناعت نكنيد، بلكه اين پيكار بايد زمينه ساز صلح باشد، و مقدمه‏اى براى ريشه كن كردن عوامل نزاع و درگيرى و گر نه با گذشتن زمان كوتاه يا طولانى بار ديگر كه ظالم در خود احساس توانائى كند بر مى‏خيزد و نزاع را از سر مى‏گيرد.
و از آنجا كه تمايلات گروهى، گاهى افراد را به هنگام قضاوت و داورى به سوى يكى از «دو طايفه متخاصم» متمايل مى‏سازد، و بى‏طرفى داوران را نقض مى‏كند قرآن در چهارمين و آخرين دستور به مسلمانان هشدار داده، مى‏فرمايد:
«و عدالت پيشه كنيد خداوند عدالت پيشه‏گان را دوست مى‏دارد» (وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ).
(آيه 10)- در اين آيه براى تأكيد اين امر و بيان علت آن مى‏افزايد: «مؤمنان برادر يكديگرند، پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهيد» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ).
و از آنجا كه در بسيارى از اوقات «روابط» در اين گونه مسائل جانشين «ضوابط» مى‏شود، بار ديگر هشدار داده و در پايان آيه مى‏افزايد: «و تقواى الهى پيشه كنيد باشد كه مشمول رحمت او شويد» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ).
و به اين ترتيب يكى از مهمترين مسؤوليتهاى اجتماعى مسلمانان در برابر يكديگر و در اجراى عدالت اجتماعى با تمام ابعادش روشن مى‏شود. برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 500

اهميت اخوت اسلامى:
جمله «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» كه در آيات فوق آمده، يكى از شعارهاى اساسى و ريشه‏دار اسلامى است.
روى اين اصل مهم اسلامى مسلمانان از هر نژاد و هر قبيله، و داراى هر زبان و هر سن و سال، با يكديگر احساس عميق برادرى مى‏كنند، هر چند يكى در شرق جهان زندگى كند، و ديگرى در غرب.
در مراسم «حج» كه مسلمين از همه نقاط جهان در آن كانون توحيد جمع مى‏شوند اين علاقه و پيوند و همبستگى نزديك كاملا محسوس است و صحنه‏اى است از تحقق عينى اين قانون مهم اسلامى.
به تعبير ديگر اسلام تمام مسلمانها را به حكم يك خانواده مى‏داند، و همه را خواهر و برادر يكديگر خطاب كرده، نه تنها در لفظ و در شعار كه در عمل و تعهدهاى متقابل نيز همه خواهر و برادرند.
در روايات اسلامى نيز روى اين مسأله تأكيد فراوان شده، به عنوان نمونه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله در باره حقوق سى گانه مؤمن بر برادر مؤمنش نقل شده كه فرمود:
«مسلمان بر برادر مسلمانش سى حق دارد كه برائت ذمه از آن حاصل نمى‏كند مگر به اداى اين حقوق يا عفو كردن برادر مسلمان او:
لغزشهاى او را ببخشد، در ناراحتيها نسبت به او مهربان باشد، اسرار او را پنهان دارد، اشتباهات او را جبران كند، عذر او را بپذيرد، در برابر بدگويان از او دفاع كند، همواره خير خواه او باشد، دوستى او را پاسدارى كند، پيمان او را رعايت كند، در حال مرض از او عبادت كند، در حال مرگ به تشييع او حاضر شود.
دعوت او را اجابت كند، هديه او را بپذيرد، عطاى او را جزا دهد، نعمت او را شكر گويد، در يارى او بكوشد، ناموس او را حفظ كند، حاجت او را برآورد، براى خواسته‏اش شفاعت كند، و عطسه‏اش را تحيت گويد.
گمشده‏اش را راهنمائى كند، سلامش را جواب دهد، گفته او را نيكو شمرد انعام او را خوب قرار دهد، سوگندهايش را تصديق كند، دوستش را دوست دارد و با او دشمنى نكند، در يارى او بكوشد خواه ظالم باشد يا مظلوم: اما يارى او در برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 501
حالى كه ظالم باشد به اين است كه او را از ظلمش باز دارد، و در حالى كه مظلوم است به اين است كه او را در گرفتن حقش كمك كند.
او را در برابر حوادث تنها نگذارد، آنچه را از نيكيها براى خود دوست دارد براى او دوست بدارد، و آنچه از بديها براى خود نمى‏خواهد براى او نخواهد».
(آيه 11)-
شأن نزول:
مفسران نقل كرده‏اند: جمله «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» در باره «ثابت بن قيس» (خطيب پيامبر صلّى اللّه عليه و اله) نازل شده است كه گوشهايش سنگين بود، و هنگامى كه وارد مسجد مى‏شد كنار دست پيامبر صلّى اللّه عليه و اله براى او جائى باز مى‏كردند، تا سخن حضرت را بشنود روزى وارد مسجد شد در حالى كه مردم از نماز فراغت پيدا كرده، و جاى خود نشسته بودند، او جمعيت را مى‏شكافت و مى‏گفت: جا بدهيد! جا بدهيد! تا به يكى از مسلمانان رسيد، و او گفت همين جا بنشين! او پشت سرش نشست، اما خشمگين شد، هنگامى كه هوا روشن گشت «ثابت» به آن مرد گفت: كيستى؟ او نام خود را برد و گفت فلان كس هستم.
«ثابت» گفت: فرزند فلان زن؟! و در اينجا نام مادرش را با لقب زشتى كه در جاهليت مى‏بردند ياد كرد.
آن مرد شرمگين شد و سر خود را به زير انداخت.
آيه نازل شد و مسلمانان را از اين گونه كارهاى زشت نهى كرد.
و گفته‏اند: جمله «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» در باره «امّ سلمه» نازل گرديد كه بعضى از همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و اله او را به خاطر لباس مخصوصى كه پوشيده بود، يا به خاطر كوتاهى قدش مسخره كردند، آيه نازل شد و آنها را از اين عمل بازداشت.
تفسير:
استهزا، عيبجوئى و القاب زشت ممنوع! از آنجا كه قرآن مجيد در اين سوره به ساختن جامعه اسلامى بر اساس معيارهاى اخلاقى پرداخته، پس از بحث در باره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروههاى مختلف اسلامى در اينجا به شرح قسمتى از ريشه‏هاى اين اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نيز برچيده شود، و درگيرى و نزاع پايان گيرد.
در اين آيه در زمينه مسائل اخلاق اجتماعى به سه حكم اسلامى به ترتيب برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 502
عدم سخريه، ترك عيبجوئى و تنابز به القاب اشاره كرده، مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كند» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ).
چه اين كه «شايد آنها (كه مورد سخريه قرار گرفته‏اند) از اينها بهتر باشند» (عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ).
همچنين «و نه زنانى زنان ديگر را (نبايد مسخره كنند) شايد آنان بهتر از اينان باشند» (وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ).
در اينجا مخاطب مؤمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار مى‏دهد كه از اين عمل زشت بپرهيزند، چرا كه سر چشمه استهزا و سخريه همان حسن خود برتر بينى و كبر و غرور است كه عامل بسيارى از جنگهاى خونين در طول تاريخ بوده.
سپس در دومين مرحله مى‏فرمايد: «و يكديگر را مورد طعن و عيبجوئى قرار ندهيد» (وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ).
و بالاخره در مرحله سوم مى‏افزايد: «و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد» (وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ).
بسيارى از افراد بى‏بند و بار در گذشته و حال اصرار داشته و دارند كه بر ديگران القاب زشتى بگذارند و از اين طريق آنها را تحقير كنند، شخصيتشان را بكوبند، و يا احيانا از آنان انتقام گيرند، و يا اگر كسى در سابق كار بدى داشته سپس توبه كرده و كاملا پاك شده باز هم لقبى كه بازگو كننده وضع سابق باشد بر او بگذارند.
اسلام صريحا از اين عمل زشت نهى مى‏كند، و هر اسم و لقبى را كه كوچكترين مفهوم نامطلوبى دارد و مايه تحقير مسلمانى است ممنوع شمرده.
در حديثى آمده است كه روزى «صفيّه» دختر «حى بن اخطب» (همان زن يهودى كه بعد از ماجراى فتح خيبر مسلمان شد و به همسرى پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله در آمد) روزى خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله آمد در حالى كه اشك مى‏ريخت، پيامبر صلّى اللّه عليه و اله از برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 503
ماجرا پرسيد، گفت: عايشه مرا سرزنش مى‏كند و مى‏گويد: «اى يهودى زاده»! پيامبر صلّى اللّه عليه و اله فرمود: «چرا نگفتى پدرم هارون است، و عمويم موسى، و همسرم محمد!» در اينجا بود كه اين آيه نازل شد.
به همين جهت در پايان آيه مى‏افزايد: «بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفر آميز بگذاريد» (بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ).
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر مى‏فرمايد: «و آنها كه توبه نكنند (و از اين اعمال دست بر ندارند) ظالم و ستمگرند» (وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ).
چه ظلمى از اين بدتر كه انسان با سخنان نيش‏دار، و تحقير و عيبجوئى، قلب مردم با ايمان را كه مركز عشق خداست بيازارد.
(آيه 12)-
شأن نزول:
مفسران نقل كرده‏اند: جمله «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» در باره دو نفر از اصحاب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله است كه رفيقشان «سلمان» را غيبت كردند، زيرا او را خدمت پيامبر فرستاده بودند تا غذائى براى آنها بياورد، پيامبر سلمان را سراغ «اسامة بن زيد» كه مسؤول «بيت المال» بود فرستاد.
«اسامه» گفت: الآن چيزى ندارم، آن دو نفر از «اسامه» غيبت كردند و گفتند:
او بخل ورزيده و در باره «سلمان» گفتند: اگر او را به سراغ چاه سميحه (كه چاه پر آبى بود) بفرستيم آب آن فروكش خواهد كرد! سپس خودشان به راه افتادند تا نزد «اسامه» بيايند، و در باره موضوع كار خود تجسس كنند.
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله فرمود: من آثار خوردن گوشت را در دهان شما مى‏بينم.
عرض كردند: اى رسول خدا ما امروز مطلقا گوشت نخورده‏ايم! فرمود: آرى گوشت «سلمان» و «اسامه» را مى‏خورديد.
آيه نازل شد و مسلمانان را از غيبت نهى كرد.
تفسير:
در اين آيه نيز در زمينه مسائل اخلاقى اجتماعى سه حكم اسلامى به ترتيب: اجتناب از گمان بد، تجسس و غيبت، بيان شده است.
نخست مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از بسيارى از گمانها برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 504
بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است»! (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ).
منظور از اين نهى، نهى از ترتيب آثار است. يعنى هر گاه گمان بدى نسبت به مسلمانى در ذهن شما پيدا شد، در عمل كوچكترين اعتنايى به آن نكنيد، طرز رفتار خود را دگرگون نسازيد و مناسبات خود را با طرف تغيير ندهيد.
لذا در روايات دستور داده شده كه اعمال برادرت را بر نيكوترين وجه ممكن حمل كن، تا دليلى بر خلاف آن قائم شود، و هرگز نسبت به سخنى كه از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر، مادام كه مى‏توانى محمل نيكى براى آن بيابى! سپس در دستور بعد مسأله «نهى از تجسس» را مطرح كرده، مى‏فرمايد:
«و (هرگز در كار ديگران) تجسس نكنيد» (وَ لا تَجَسَّسُوا).
و بالاخره در سومين و آخرين دستور- كه در حقيقت معلول و نتيجه دو برنامه قبل است- مى‏فرمايد: «و هيچ يكى از شما ديگرى را غيبت نكند» (وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً).
و به اين ترتيب گمان بد سر چشمه تجسس، و تجسس موجب افشاى عيوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر اين امور سبب غيبت مى‏شود كه اسلام از معلول و علت همگى نهى كرده است.
سپس براى اين كه قبح و زشتى اين عمل را كاملا مجسم كند آن را در ضمن يك مثال گويا ريخته، مى‏گويد: «آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد»؟! (أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً).
به يقين «همه شما از اين امر كراهت داريد» (فَكَرِهْتُمُوهُ).
آرى آبروى برادر مسلمان همچون گوشت تن اوست، و ريختن اين آبرو به وسيله غيبت و افشاى اسرار پنهانى همچون خوردن گوشت تن اوست، و تعبير به «ميتا» به خاطر آن است كه «غيبت» در غياب افراد صورت مى‏گيرد، كه همچون مردگان قادر بر دفاع از خويشتن نيستند.
و اين ناجوانمردانه‏ترين ستمى است كه ممكن است انسان در باره برادر خود برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 505
روا دارد.
و از آنجا كه ممكن است افرادى آلوده به بعضى از اين گناهان سه گانه باشند و با شنيدن اين آيات متنبه شوند، و در صدد جبران برآيند در پايان آيه راه را به روى آنها گشوده، مى‏فرمايد: «و تقواى الهى، پيشه كنيد (و از خدا بترسيد) كه خداوند بسيار توبه پذير و مهربان است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ).
نخست بايد روح تقوا و خدا ترسى زنده شود، و به دنبال آن توبه از گناه صورت گيرد، تا لطف و رحمت الهى شامل حال انسان شود.
نكته‏ها:
1- امنيت كامل و همه جانبه اجتماعى:
دستورهاى ششگانه‏اى كه در دو آيه فوق مطرح شده هر گاه بطور كامل در يك جامعه پياده شود آبرو و حيثيت افراد جامعه را از هر نظر بيمه مى‏كند.
انسان چهار سرمايه دارد كه همه آنها بايد در دژهاى اين قانون قرار گيرد و محفوظ باشد: جان، مال، ناموس و آبرو.
تعبيرات آيات فوق و روايات اسلامى نشان مى‏دهد كه آبرو و حيثيت افراد همچون مال و جان آنهاست، بلكه از بعضى جهات مهمتر است! اسلام مى‏خواهد در جامعه اسلامى امنيت كامل حكمفرما باشد نه تنها مردم در عمل و با دست به يكديگر هجوم نكنند، بلكه از نظر زبان مردم، و از آن بالاتر از نظر انديشه و فكر آنان نيز در امان باشند، و هر كس احساس كند كه ديگرى حتى در منطقه افكار خود تيرهاى تهمت را به سوى او نشانه گيرى نمى‏كند، و اين امنيتى است در بالاترين سطح كه جز در يك جامعه مذهبى و مؤمن امكان پذير نيست.
پيغمبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله در حديثى مى‏فرمايد: «خداوند خون و مال و آبروى مسلمان را بر ديگران حرام كرده، و همچنين گمان بد در باره او بردن».
2- تجسس نكنيد!
ديديم قرآن با صراحت تمام تجسس را در آيه فوق منع نموده، و از آنجا كه هيچ گونه قيد و شرطى براى آن قائل نشده نشان مى‏دهد كه برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 506
جستجوگرى در كار ديگران و تلاش براى افشاگرى اسرار آنها گناه است، ولى قرائنى كه در داخل و خارج آيه است نشان مى‏دهد كه اين حكم مربوط به زندگى شخصى و خصوصى افراد است، و در زندگى اجتماعى تا آنجا كه تأثيرى در سرنوشت جامعه نداشته باشد نيز اين حكم صادق است.
اما روشن است آنجا كه ارتباطى با سرنوشت ديگران و كيان جامعه پيدا مى‏كند مسأله شكل ديگرى به خود مى‏گيرد، لذا شخص پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله مأمورانى براى جمع آورى اطلاعات قرار داده بود كه از آنها به عنوان «عيون» تعبير مى‏شود، تا آنچه را ارتباط با سرنوشت جامعه اسلامى در داخل و خارج داشت براى او گرد آورى كنند.
و نيز به همين دليل حكومت اسلامى مى‏تواند مأموران اطلاعاتى داشته باشد، يا سازمان گسترده‏اى براى گرد آورى اطلاعات تأسيس كند، و آنجا كه بيم توطئه بر ضد جامعه، و يا به خطر انداختن امنيت و حكومت اسلامى مى‏رود به تجسس برخيزند، و حتى در داخل زندگى خصوصى افراد جستجوگرى كنند.
ولى اين امر هرگز نبايد بهانه‏اى براى شكستن حرمت اين قانون اصيل اسلامى شود، و افرادى به بهانه مسأله «توطئه» و «اخلال به امنيت» به خود اجازه دهند كه به زندگى خصوصى مردم يورش برند، نامه‏هاى آنها را باز كنند، تلفنها را كنترل نمايند و وقت و بى‏وقت به خانه آنها هجوم آورند.
خلاصه اين كه مرز ميان «تجسس» و «به دست آوردن اطلاعات لازم براى حفظ امنيت جامعه» بسيار دقيق و ظريف است، و مسؤولين اداره امور اجتماع بايد دقيقا مراقب اين مرز باشند، تا حرمت اسرار انسانها حفظ شود، و هم امنيت جامعه و حكومت اسلامى به خطر نيفتد.
3- غيبت از بزرگترين گناهان است:
گفتيم سرمايه بزرگ انسان در زندگى حيثيت و آبرو و شخصيت اوست، و هر چيز آن را به خطر بيندازد مانند آن است كه جان او را به خطر انداخته باشد، بلكه گاه ترور شخصيت از ترور شخص مهمتر محسوب مى‏شود، و اينجا است كه گاه گناه آن از قتل نفس نيز سنگين‏تر است. برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 507
يكى از فلسفه‏هاى تحريم غيبت اين است كه اين سرمايه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص درهم نشكند.
نكته ديگر اين كه غيبت، بد بينى مى‏آفريند، پيوندهاى اجتماعى را سست مى‏كند، سرمايه اعتماد را از بين مى‏برد، و پايه‏هاى تعاون و همكارى را متزلزل مى‏سازد.
از اينها گذشته «غيبت» بذر كينه و عداوت را در دلها مى‏پاشد، و گاه سر چشمه نزاعهاى خونين و قتل و كشتار مى‏گردد.
در حديثى آمده است: روزى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله با صداى بلند خطبه خواند و فرياد زد: «اى گروهى كه به زبان ايمان آورده‏ايد و نه با قلب! غيبت مسلمانان نكنيد، و از عيوب پنهانى آنها جستجو ننمائيد، زيرا كسى كه در امور پنهانى برادر دينى خود جستجو كند خداوند اسرار او را فاش مى‏سازد، و درون خانه‏اش رسوايش مى‏كند»! و در حديث ديگرى آمده است كه خداوند به موسى وحى فرستاد: «كسى كه بميرد در حالى كه از غيبت توبه كرده باشد آخرين كسى است كه وارد بهشت مى‏شود و كسى كه بميرد در حالى كه اصرار بر آن داشته باشد اولين كسى است كه وارد دوزخ مى‏گردد»! و نيز در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله مى‏خوانيم: «تأثير غيبت در دين مسلمان از خوره در جسم او سريعتر است»! تمام اين تأكيدات و عبارات تكان دهنده به خاطر اهميت فوق العاده‏اى است كه اسلام براى حفظ آبرو، و حيثيت اجتماعى مؤمنان قائل است، و نيز به خاطر تأثير مخربى است كه غيبت در وحدت جامعه، و اعتماد متقابل و پيوند دلها دارد.
(آيه 13)- تقوا بزرگترين ارزش انسانى! در آيات گذشته روى سخن به مؤمنان بود و مسائل متعدّدى كه يك «جامعه مؤمن» را با خطر رو برو مى‏سازد بازگو كرد و از آن نهى فرمود. برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 508
در حالى كه در آيه مورد بحث مخاطب كل جامعه انسانى است و مهمترين اصلى را كه ضامن نظم و ثبات است بيان مى‏كند، و ميزان واقعى ارزشهاى انسانى را در برابر ارزشهاى كاذب و دروغين مشخص مى‏سازد.
مى‏فرمايد: «اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم، و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد» اينها ملاك امتياز نيست (يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا).
منظور از آفرينش مردم از يك مرد و زن همان بازگشت نسب انسانها به «آدم» و «حوّا» است، بنابر اين چون همه از ريشه واحدى هستند معنى ندارد كه از نظر نسب و قبيله بر يكديگر افتخار كنند و اگر خداوند براى هر قبيله و طائفه‏اى ويژگيهايى آفريده براى حفظ نظم زندگى اجتماعى مردم است، چرا كه اين تفاوتها سبب شناسائى است. و بدون شناسايى افراد نظم در جامعه انسانى حكمفرما نمى‏شود.
به هر حال قرآن مجيد بعد از آن كه بزرگترين مايه مباهات و مفاخره عصر جاهلى يعنى نسب و قبيله را از كار مى‏اندازد، به سراغ معيار واقعى ارزشى رفته مى‏افزايد: «گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست» (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ).
به اين ترتيب قلم سرخ بر تمام امتيازات ظاهرى و مادى كشيده، و اصالت و واقعيت را به مسأله تقوا و پرهيزكارى و خدا ترسى مى‏دهد، و مى‏گويد: براى تقرب به خدا و نزديكى به ساحت مقدس او هيچ امتيازى جز تقوا مؤثر نيست.
و از آنجا كه تقوا يك صفت روحانى و باطنى است كه قبل از هر چيز بايد در قلب و جان انسان مستقر شود، و ممكن است مدعيان بسيار داشته باشد و متصفان كم، در آخر آيه مى‏افزايد: «خداوند دانا و آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ).
پرهيزكاران را به خوبى مى‏شناسد، و از درجه تقوا و خلوص نيت و پاكى و صفاى آنها آگاه است، آنها را بر طبق علم خود گرامى مى‏دارد و پاداش مى‏دهد مدعيان دروغين را نيز مى‏شناسد و كيفر مى‏دهد. برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 509

نكته‏ها:
1- ارزشهاى راستين و ارزشهاى كاذب!
بدون شك هر انسانى فطرتا خواهان اين است كه موجود با ارزش و پر افتخارى باشد، و به همين دليل با تمام وجودش براى كسب ارزشها تلاش مى‏كند.
ولى شناخت معيار ارزش، با تفاوت فرهنگها كاملا متفاوت است، و گاه ارزشهاى كاذب جاى ارزشهاى راستين را مى‏گيرد.
گروهى ارزش واقعى خويش را در انتساب به قبيله معروف و معتبرى مى‏دانند.
مخصوصا در ميان اقوام جاهلى افتخار به انساب و قبائل، رايجترين افتخار موهوم بود، تا آنجا كه هر قبيله‏اى خود را «قبيله برتر» و هر نژادى خود را «نژاد والاتر» مى‏شمرد، كه متأسفانه هنوز رسوبات و بقاياى آن در اعماق روح بسيارى از افراد و اقوام وجود دارد.
گروه ديگرى مسأله مال و ثروت و داشتن كاخ و قصر و خدم و حشم و امثال اين امور را نشانه ارزش مى‏دانند.
و به همين ترتيب هر گروهى در مسيرى گام بر مى‏دارند و به ارزشى دل مى‏بندند و آن را معيار مى‏شمرند.
اما از آنجا كه اين امور همه امورى است متزلزل و برون ذاتى و مادى و زود گذر، يك آئين آسمانى همچون اسلام هرگز نمى‏تواند با آن موافقت كند، لذا خط بطلان روى همه آنها كشيده، و ارزش واقعى انسان را در صفات ذاتى او مخصوصا تقوا و پرهيزكارى و تعهد و پاكى او مى‏شمرد حتى براى موضوعات مهمى، همچون علم و دانش، اگر در مسير ايمان و تقوا و ارزشهاى اخلاقى، قرار نگيرد اهميت قائل نيست.
در كتاب «آداب النفوس» طبرى آمده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله در سرزمين «منى» در حالى كه بر شترى سوار بود رو به سوى مردم كرد و فرمود: «اى مردم بدانيد! خداى شما يكى است و پدرتان يكى، نه عرب بر عجم برترى دارد و نه عجم بر عرب، نه برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 510
سياهپوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياهپوست، مگر به تقوا آيا من دستور الهى را ابلاغ كردم؟
همه گفتند: آرى! فرمود: اين سخن را حاضران به غائبان برسانند»!
2- حقيقت تقوا:
از آيات قرآن به خوبى استفاده مى‏شود كه «تقوا» همان احساس مسؤوليت و تعهدى است كه به دنبال رسوخ ايمان در قلب بر وجود انسان حاكم مى‏شود و او را از «فجور» و گناه باز مى‏دارد، به نيكى و پاكى و عدالت دعوت مى‏كند، اعمال آدمى را خالص و فكر و نيت او را از آلودگيها مى‏شويد.
بعضى از بزرگان براى تقوا سه مرحله قائل شده‏اند:
1- نگهدارى نفس از عذاب جاويدان از طريق تحصيل اعتقادات صحيح.
2- پرهيز از هر گونه گناه اعم از ترك واجب و فعل معصيت.
3- خويشتندارى در برابر آنچه قلب آدمى را به خود مشغول مى‏دارد و از حق منصرف مى‏كند، و اين تقواى خواص بلكه خاص الخاص است.

(آيه 14)-
شأن نزول:
بسيارى از مفسران شأن نزولى براى اين آيه و آيه بعد ذكر كرده‏اند كه خلاصه‏اش چنين است: جمعى از طايفه «بنى اسد» در يكى از سالهاى قحطى و خشكسالى وارد مدينه شدند، و به اميد گرفتن كمكى از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله شهادتين بر زبان جارى كردند، و به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله گفتند: «طوائف عرب بر مركبها سوار شدند و با تو پيكار كردند، ولى ما با زن و فرزندان نزد تو آمديم، و دست به جنگ نزديم» و از اين طريق مى‏خواستند بر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله منت بگذارند.
اين آيه و آيه بعد نازل شد- و به آنها خاطر نشان كرد كه اسلام آنها ظاهرى است، و ايمان در اعماق قلبشان نيست.
تفسير:
فرق «اسلام» و «ايمان»: در آيه گذشته، سخن از معيار ارزش انسانها يعنى «تقوا» در ميان بود، و از آنجا كه «تقوا» ثمره شجره «ايمان» است، آن هم ايمانى كه در اعماق جان نفوذ كند، در اينجا به بيان حقيقت «ايمان» پرداخته، چنين مى‏گويد: «عربهاى باديه نشين گفتند: ايمان آورده‏ايم! به آنها بگو: شما ايمان برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 511
نياورده‏ايد ولى بگوئيد اسلام آورده‏ايم، ولى هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است»! (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ).
طبق اين آيه تفاوت «اسلام» و «ايمان» در اين است كه «اسلام» شكل ظاهرى قانونى دارد، و هر كس شهادتين را بر زبان جارى كند در سلك مسلمانان وارد مى‏شود، و احكام اسلام بر او جارى مى‏گردد.
ولى ايمان يك امر واقعى و باطنى است و جايگاه آن قلب آدمى است، نه زبان و ظاهر او.
اين همان چيزى است كه در عبارت گويائى در بحث «اسلام و ايمان» آمده است، «فضيل بن يسار» مى‏گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم فرمود: «ايمان با اسلام شريك است، اما اسلام با ايمان شريك نيست (و به تعبير ديگر هر مؤمنى مسلمان است ولى هر مسلمانى مؤمن نيست) ايمان آن است كه در دل ساكن شود، اما اسلام چيزى است كه قوانين نكاح و ارث و حفظ خون بر طبق آن جارى مى‏شود».
سپس در ادامه آيه مى‏افزايد: «و اگر از خدا و رسولش اطاعت كنيد (ثواب اعمالتان را بطور كامل مى‏دهد) و چيزى از پاداش كارهاى شما را فرو گذار نمى‏كند» (وَ إِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً).
چرا كه «خداوند آمرزنده مهربان است» (إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
جمله‏هاى اخير در حقيقت اشاره به يك اصل مسلم قرآنى است كه شرط قبولى اعمال «ايمان» است، مى‏گويد: اگر شما ايمان قلبى به خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و اله داشته باشيد- كه نشانه آن اطاعت از فرمان خدا و رسول اوست- اعمال شما ارزش مى‏يابد، و خداوند حتى كوچكترين حسنات شما را مى‏پذيرد، و پاداش مى‏دهد، و حتى به بركت اين ايمان گناهان شما را مى‏بخشد كه او غفور و رحيم است.
(آيه 15)- و از آنجا كه دست يافتن بر اين امر باطنى يعنى ايمان كار آسانى نيست در اين آيه به ذكر نشانه‏هاى آن مى‏پردازد، نشانه‏هائى كه به خوبى مؤمن را از مسلم، و صادق را از كاذب، و آنها را كه عاشقانه دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را پذيرفته‏اند، از برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 512
آنها كه براى حفظ جان و يا رسيدن به مال دنيا اظهار ايمان مى‏كنند جدا مى‏سازد.
مى‏فرمايد: «مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده‏اند، سپس هرگز شك و ريبى به خود راه نداده، و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كرده‏اند» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ).
آرى! نخستين نشانه ايمان عدم ترديد و دو دلى در مسير اسلام است، نشانه دوم جهاد با اموال، و نشانه سوم كه از همه برتر است جهاد با انفس (جانها) است.
و لذا در پايان آيه مى‏افزايد: «چنين كسانى راستگويانند» و روح ايمان در وجودشان موج مى‏زند (أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ).
اين معيار را كه قرآن براى شناخت «مؤمنان راستين» از «دروغگويان متظاهر به اسلام» بيان كرده، معيارى است روشن و گويا براى هر عصر و زمان، براى جدا سازى مؤمنان واقعى از مدعيان دروغين، و براى نشان دادن ارزش ادعاى كسانى كه همه جا دم از اسلام مى‏زنند و خود را طلبكار پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مى‏دانند ولى در عمل آنها كمترين نشانه‏اى از ايمان و اسلام ديده نمى‏شود.
(آيه 16)-
شأن نزول:
جمعى از مفسران گفته‏اند كه: بعد از نزول آيات گذشته گروهى از اعراب خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله آمدند و سوگند ياد كردند كه در ادعاى ايمان صادقند، و ظاهر و باطن آنها يكى است، آيه نازل شد (و به آنها اخطار كرد كه نيازى به سوگند ندارد خدا درون و برون همه را مى‏داند).
تفسير:
منت نگذاريد كه مسلمان شده‏ايد! در آيات گذشته نشانه‏هاى مؤمنان راستين بيان شده بود و چنانكه در شأن نزول ذكر شد جمعى از مدعيان اصرار داشتند كه حقيقت ايمان در قلب آنها مستقر است، قرآن به آنها و به تمام كسانى كه همانند آنها هستند اعلام مى‏كند كه نيازى به اصرار و سوگند نيست، در مسأله «ايمان» و «كفر» سر و كار شما با خدائى است كه از همه چيز با خبر است.
مخصوصا با لحنى عتاب آميز در آيه مورد بحث مى‏گويد: به آنها «بگو: آيا خدا را از ايمان خود با خبر مى‏سازيد؟ در حالى كه خداوند تمام آنچه را در آسمانها برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 513
و زمين است مى‏داند» (قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ).
و براى تأكيد بيشتر مى‏افزايد: «و خداوند از همه چيز آگاه است» (وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ).
ذات مقدس او عين علم است، و علمش عين ذات اوست، و به همين دليل علمش ازلى و ابدى است.
(آيه 17)- سپس به گفتگوى اعراب باديه نشين باز مى‏گردد كه اسلام خود را به رخ پيامبر مى‏كشيدند، و مى‏گفتند: ما با تو از در تسليم آمديم در حالى كه بسيارى از قبائل عرب از در جنگ آمدند.
قرآن در پاسخ آنها مى‏گويد: «آنها بر تو منت مى‏نهند كه اسلام آورده‏اند»! (يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا).
به آنها «بگو: اسلام خود را بر من منّت نگذاريد» (قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ).
«بلكه خداوند بر شما منّت مى‏نهد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرد اگر (در ادعاى ايمان) راستگو هستيد»! (بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).
منت بر دو گونه است: اگر جنبه عملى داشته باشد (به معنى بخشش نعمت گرانقدر) ممدوح است، و منّت‏هاى الهى از اين قبيل است، ولى اگر جنبه لفظى داشته باشد، مانند منت بسيارى از انسانها عملى است زشت و ناپسند.
«ايمان» قبل از هر چيز درك تازه‏اى از عالم هستى به انسان مى‏دهد، حجابها پرده‏هاى خود خواهى و غرور را كنار مى‏زند، افق ديد انسان را مى‏گشايد، و شكوه و عظمت بى‏مانند آفرينش را در نظر او مجسم مى‏كند.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ب.ظ ]




تفسير نور:
سوره يس آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ يس ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا ، سين .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يس‌ » : از حروف مقطّعه است ( نگا : بقره‌ / 1 ) .‏

سوره يس آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سوگند به قرآن حكيم !‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْحَكِيمِ » : داراي حكمت و دانش سودمند .‏

سوره يس آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً تو از زمره فرستادگان ( يزدان ) هستي .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . . .‏

سوره يس آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بر راه راست ( خداشناسي ) قرار داري ( كه دين اسلام است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ » : ( نگا : فاتحه‌ / 6 ) . « عَلي صِراطٍ مُّسْتَقِيمٍ » : خبر دوم ( إِنَّ ) است .‏

سوره يس آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين قرآن را ) فرو فرستاده است خداوند چيره و مهربان .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَنزِيلَ » : فرو فرستادن . در اينجا به معني فرو فرستاده بوده و مفعول مطلق است . براي مبالغه ، قرآن وصف به مصدر شده است ( نگا : سجده‌ / 2 ) .‏

سوره يس آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن را براي تو فرو فرستاده است ) تا قومي را بيم دهي كه پدران و نياكان ( نزديك ) ايشان ( توسّط پيغمبران ) بيم داده نشده‌اند ، و به همين علّت است كه غافل و بي‌خبر ( از قانون آسماني ، نسبت به خدا و خود و مردمان ) هستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَوْماً » : مراد كفّار مكّه در آغاز نبوّت پيغمبر اسلام است . « مَآ أُنذِرَ » : بيم داده نشده است ( نگا : سجده‌ / 3 ) . « ءَابَآؤُهُمْ » : مراد پدران و نياكان قريب قريش همعصر پيغمبر است ، والاّ پدران و نياكان بعيد ايشان توسّط انبياء ، از جمله ابراهيم و اسماعيل بيم داده شده است ( نگا : فاطر / 24 و 25 ) .‏

سوره يس آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ايشان مستحقّ عذاب گشته‌اند و ) سخن ( خدا مبني بر پر كردن جهنّم از چنين افرادي ) درباره بيشتر آنان به حقيقت پيوسته است ، و آنان ديگر ايمان نمي‌آورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ . . . » : ( نگا : اسراء / 16 ، قصص‌ / 63 ، سجده‌ / 13 ) . « الْقَوْلُ » : مراد فرموده خدا : لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَ مِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ ، در ( ص‌ / 85 ، و نظير آن در حجر / 43 ، اعراف‌ / 18 ، هود / 119 ، سجده‌ / 13 ) مي‌باشد .‏

سوره يس آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِيَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به گردنهايشان غلّهائي مي‌اندازيم كه تا چانه‌هايشان مي‌رسد و سرهاي ايشان ( بر اثر آن ) رو به بالا نگاه داشته مي‌شود ( و نه مي‌توانند به زير پاهاي خود بنگرند ، و نه مي‌توانند سرهايشان را بدين سو و آن سو حركت دهند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَغْلالاً » : ( نگا : اعراف‌ / 157 ، رعد / 5 ، سبأ / 33 ) . « الأذْقَانِ » : جمع ذَقَن ، چانه‌ها . زنخها ( نگا : اسراء / 107 و 109 ) . « مُقْمَحُونَ » : سر در هوا ماندگان . كساني كه سرهايشان رو به بالا شق و رق مانده باشد .‏

سوره يس آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما در پيش روي آنان سدّي ، و در پشت سر ايشان سدّي قرار داده‌ايم ( و لذا به كساني مي‌مانند كه در ميان دو سدّ ، گير كرده باشند ، و پيش رو و پشت سر خود را مشاهده نكنند ) و بدين وسيله جلو چشمان ايشان را گرفته‌ايم و ديگر نمي‌بينند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَيْنَ أَيْدِيهِمْ » : جلو ايشان . « مَا خَلْفَهُمْ » : پشت سر آنان . « سَدّاً . . . » : خداوند كساني را كه به آينده ننگرند و مستقبل را فراموش سازند ، و به گذشته ننگرند و احوال ملّتهاي پيشين را پيش چشم ندارند ، به افرادي تشبيه فرموده است كه ميان دو سدّ عظيم گير كرده باشند و روبرو و پشت سر خود را نبينند ، و همگون و همسان كوران ، راه پيشروي و راه پَسروي خود را پيدا نكنند . « فَأَغْشَيْنَاهُمْ » : بر چشمانشان پرده‌اي كشيده‌ايم ( نگا : بقره‌ / 7 ) .‏

سوره يس آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ وَسَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه آنان را بترساني و چه ايشان را نترساني ، برايشان يكسان است ايمان نمي‌آورند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَوَآءٌ عَلَيْهِمْ . . . » : ( نگا : بقره‌ / 6 ) .‏

سوره يس آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو تنها كسي را مي‌ترساني ( و با بيم دادنت بدو سود مي‌رساني ) كه از قرآن پيروي كند ، و پنهاني از ( خداوند ) مهربان هراس داشته باشد . چنين كسي را به گذشت و پاداش ارزشمندي مژده بده .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّمَا تُنذِرُ مَنْ . . . » : تو تنها كسي را بيم خواهي داد . مراد اين است كه تنها كسي از بيم دادن تو سود مي‌برد و از آن استفاده مي‌كند كه . « بِالْغَيْبِ » : در نهان . در خلوت ( نگا : فاطر / 18 ) .‏

سوره يس آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما خودمان مردگان را زنده مي‌گردانيم ، و چيزهائي را كه ( در دنيا ) پيشاپيش فرستاده‌اند و ( كارهائي را كه كرده‌اند ، و همچنين ) چيزهائي را كه ( در آن ) برجاي نهاده‌اند ( و كارهائي را كه نكرده‌اند ، ثبت و ضبط مي‌كنيم و ) مي‌نويسيم . و ما همه چيز را در كتاب آشكار ( لوح محفوظ ) سرشماري مي‌نمائيم و مي‌نگاريم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا قَدَّمُوا » : اعمال خوب و بدي كه در دنيا انجام داده‌اند و پيشاپيش به آخرت فرستاده‌اند . « ءَاثَارَهُمْ » : چيزهائي را كه باقي گذارده‌اند و بر جاي نهاده‌اند ، اعم از آثار خيري همچون مسجد و مدرسه و بيمارستان و ديگر موقوفات ، و آثار بدي همچون غصب املاك و بناي ميخانه‌ها و كتابهاي گمراه كننده و طرحهاي استعمارگرانه و پروژه‌هاي خانمانسوز و ستمگرانه . يا عبادات و كارهاي نيكي كه مي‌بايست بكنند ، ولي نكرده‌اند ، و معاصي و كارهاي بدي كه مي‌بايست نكنند ، ولي كرده‌اند . « أَحْصَيْنَاهُ » : سرشماري كرده‌ايم . ضبط و ثبت نموده‌ايم . « إِمَامٍ مُّبِينٍ » : كتاب آشكار . كتاب روشنگر . مراد لوح محفوظ است كه كتاب جامع و عمومي است و همه اعمال و همه حوادث و همه موجودات اين جهان در آن ثبت و ضبط مي‌گردد ، و به منزله كتاب اصلي يا دفتر كلّ براي نامه اعمال شخصي بندگان ( نگا : اسراء / 14 ، كهف‌ / 49 ، حاقّه‌ / 19 و 25 ) و نامه اعمال عمومي ملّتها ( نگا : جاثيه‌ / 28 ) است .‏

سوره يس آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! از آنجا كه داستان قريشيان همچون داستان ساكنان انطاكيه در روزگاران گذشته است ) براي ايشان سرگذشت ساكنان شهر ( انطاكيه ) را مثال بزن ، بدان گاه كه فرستادگان ( خدا ) به سوي آنان آمدند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقَرْيَةِ » : شهر ( نگا : بقره‌ / 58 و 259 ، نساء / 75 ، انعام‌ / 123 ) . مراد از آن ، انطاكيه يكي از شهرهاي تركيه فعلي است كه سابقاً از شهرهاي معروف روم بوده است . « أَصْحَابَ » : بدل از ( مَثَلاً ) است .‏

سوره يس آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏وقتي ( از اوقات ) دو نفر ( از فرستادگان خود ) را به سوي ايشان روانه كرديم و آنان آن دو را تكذيب كردند . سپس آنان را ( با ارسال فرد ) سومي تقويت نموديم . آنان ( سه نفري بديشان ) گفتند : ما فرستادگاني هستيم كه به سوي شما روانه شده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَعَزَّزْنَا » : تقويت كرديم . تأييد كرديم .‏

سوره يس آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در پاسخ ايشان ، بدانان ) گفتند : شما انسانهائي همچون ما بيش نيستيد ، و خداوند مهربان چيزي را ( از وحي آسماني براي كسي ) فرو نفرستاده است ، و شما جز دروغ نمي‌گوئيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ أَنتُمْ إِلاّ . . . » : ( نگا : ابراهيم‌ / 10 ) .‏

سوره يس آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : به خدا ! پروردگارتان مي‌داند كه ما به سوي شما فرستاده شده‌ايم . ( مهمّ نيست شما بپذيريد يا نپذيريد . ما كه به وظيفه خود عمل كرده‌ايم . چرا كه . . . ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا . . . » : عربها گاهي جمله ( رَبُّنا يَعْلَمُ ) را به عنوان قَسَم به كار مي‌برند ، اين است كه بعد از ماده « علم‌ » همزه « إِنّا » كه بايد مفتوح باشد ، در اينجا چون مراد قَسَم است ، مكسور خوانده شده است ( نگا : تفسير روح‌المعاني ، و المصحف الميسّر ) .‏

سوره يس آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بر ما جز تبليغ روشن و روشنگر نمي‌باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْبَلاغُ الْمُبِينُ » : ( نگا : مائده‌ / 92 و 110 ، نحل‌ / 35 و 82 ) .‏

سوره يس آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : ما شما را به فال بد گرفته‌ايم . ( وجود شما شوم است و مايه بدبختي شهر و ديار ما است . سوگند مي‌خوريم كه از اين سخنان ) اگر دست برنداريد ، قطعاً شما را سنگسار خواهيم كرد و شكنجه دردناكي از ما خواهيد ديد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَطَيَّرْنَا بِكُمْ » : شما را به فال بد گرفته‌ايم . وجود شما را شوم مي‌دانيم ( نگا : نمل‌ / 47 ، اعراف‌ / 131 ) . « لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا » : اگر پايان ندهيد . اگر دست نكشيد ( نگا : بقره‌ / 192 و 193 و 275 ، مريم‌ / 46 ) .‏

سوره يس آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : شومي خودتان ( كه ناشي از كفرتان است ) با خودتان همراه است ( و اگر درست بينديشيد ، به اين حقيقت واقف خواهيد شد كه تيره‌روزي شما ناشي از افكار منحطّ و اعمال زشت و عقيده پلشتي است كه داريد ، نه اين كه به سبب دعوت ما به خداپرستي و انجام نيكيها و ترك بديها باشد ) آيا اگر يادآور گرديد ( به خدا و اوامر و نواهي او و چيزهائي كه سعادت شما در آنها است ، بايد ما دعوت‌كنندگان را شكنجه دهيد و بكشيد ؟ ! ) اصلاً شما گروهي هستيد كه ( در سركشي و كفر از حدّ درمي‌گذريد ، و در معاصي و زشتكاريها ) اسرافكار و متجاوزيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« طَآئِرُكُمْ » : شوم و نحوست شما . بدبختي و تيره‌روزيتان ( نگا : نمل‌ / 47 ، اعراف‌ / 131 ) . « أَئِن ذُكِّرْتُمْ » : آيا اگر پند داده شديد و خدا و نيكيها و بديها را به شما گوشزد كردند ؟ جواب شرط محذوف است و تقدير چنين است : أَئِن ذُكِّرْتُمْ ، تَلَقَّيْتُمُ التَّذْكِيرَ وَ الإِنذَارَ بِالْكُفْرِ وَ الإِنكَارِ ؟ « مُسْرِفُونَ » : اسراف پيشگان ، متجاوزين از حدّ در طغيان و كفر و معاصي .‏

سوره يس آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَاء مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مردي از دورترين نقطه شهر با شتاب بيامد ، گفت : اي قوم من ! از فرستادگان ( خدا ) پيروي كنيد ( كه سعادت هر دو جهان شما در آن است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَقْصي‌ » : دورترين نقطه . « الْمَدِينَةِ » : شهر . مراد همان ( الْقَرْيَةِ ) در آيه سيزده است كه انطاكيه است . « رَجُلٌ » : مردي كه مؤمن بود و ايمان خود را پنهان مي‌كرد ، و در اين لحظه حسّاس به ياري پيغمبران شتافت . گويا نام او ( حبيب نجّار ) بوده است . « يَسْعي‌ » : جمله وصفيه و صفت ( رَجُلٌ ) است .‏

سوره يس آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْراً وَهُم مُّهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پيروي كنيد از كساني كه پاداشي ( در برابر تبليغ خود ) از شما نمي‌خواهند و آنان ( از كردار و گفتارشان پيدا است كه ) افرادي راهياب و هدايت يافته‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يَسْأَلُُكُمْ . . . هُمْ . . . . » : مفرد آمدن فعل ( لا يَسْأَلُ ) و ذكر ضمير جمع ( هُمْ ) در آيه ، با توجّه به لفظ و معني موصول ( مَنْ ) است .‏

سوره يس آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا لِي لاَ أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من چرا كسي را پرستش نكنم كه مرا آفريده است و به سوي او برگردانده مي‌شويد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا لِيَ . . . » : چرا من نبايد ؟ مرا نسزد و نرسد كه . اين آيه تا آخر آيه 25 سخن مرد مؤمن است و مخاطب او فرستادگان خدا ( نگا : المختصر في تفسير القرآن ) و يا اين كه ساكنان شهر است و آنچه را براي خود مي‌پسندد ، براي ايشان هم مي‌پسندد . « فَطَرَنِي‌ » : مرا آفريده است ( نگا : هود / 51 ، انعام‌ / 79 ) .‏

سوره يس آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئاً وَلاَ يُنقِذُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا غير از خدا ، معبودهائي را برگزينم ( و پرستش نمايم ) كه اگر خداوند مهربان بخواهد زياني به من برساند ، ميانجيگري ايشان كمترين سودي براي من ندارد و مرا ( از زيان وارده ) نجات نمي‌دهند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَأَتَّخِذُ . . . » : ( نگا : انعام‌ / 14 ، فرقان‌ / 28 ) . « إِن يُرِدْنِ بِضُرٍّ » : اگر بخواهد به من زياني برساند . « لا تُغْني عَنّي . . . » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 10 ، توبه‌ / 25 ) . « لا يُنقِذُونِي‌ » : مرا نجات نمي‌دهند و رها نمي‌سازند .‏

سوره يس آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي إِذاً لَّفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هر گاه چنين كاري را بكنم و انبازهائي را پرستش نمايم ) در اين صورت من در گمراهي آشكاري خواهم بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏. . .‏

سوره يس آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏من به پروردگار شما ايمان آورده‌ام ، پس بشنويد ، ( و بدانيد كه من دعوت اين فرستادگان خدا را پذيرفته‌ام . شما نيز دعوت ايشان را پذيرا شويد كه سعادتتان در پذيرش فرموده‌ها و رهنمودهاي آنان است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَاسْمَعُونِ‌ » : پس از من بشنويد . اگر مخاطب فرستادگان خدا باشد ، مراد اين است كه فرداي قيامت شاهد ايمان آوردن وي باشند . و اگر مخاطب سائر مردم باشد ، مراد اين است كه بشنوند و گواه جرأت او باشند ، و يا اين كه سخن وي را بپذيرند و همچون او از پيغمبران پيروي كنند كه به سود ايشان است .‏

سوره يس آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مردمان بر او شوريدند و شهيدش كردند . از سوي خدا ) بدو گفته شد : وارد بهشت شو . ( وقتي كه آن همه نعمت و كرامت ديد ) گفت : اي كاش ! قوم من مي‌دانستند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قِيلَ » : اين سخن ، از طرف فرشتگان يا مستقيماً از سوي خداي جهان است . « أُدْخُلِ الْجَنَّةً » : بيشتر آيات قرآن بيانگر اين واقعيّت است ، شهادت و مرگ مؤمن همان است و داخل شدن به بهشت همان . انگار فاصله‌اي ميان بدرود زندگي دنيوي و دخول به بهشت اخروي نيست ( نگا : آل‌عمران‌ / 169 ، واقعه‌ / 89 ) .‏

سوره يس آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي كاش ! مي‌دانستند ) كه پروردگارم مرا آمرزيده است و از زمره گراميانم قلمداد فرموده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِمَا غَفَرَ لِي‌ » : به چه سبب و در برابر چه كاري مرا بخشيده است‌ ؟ مراد تحقير عمل خود و تعظيم مغفرت خدا است . چه غفراني نصيبم كرده است . مراد اظهار تعجّب از الطاف بي‌حدّ پروردگاري است . بدانچه خدا مرا بخشيده است . خلاصه « مَا » مي‌تواند موصوله و استفهاميّه و مصدريّه باشد .‏

سوره يس آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما بعد از ( قتل ) او ، اصلاً لشكري از آسمان فرو نفرستاديم ، و حكمت ما اقتضاء نمي‌كرد كه ( براي نابودي ايشان ) سپاهي از فرشتگان روانه سازيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا كُنَّا مُنزِلِينَ » : ما فرو نفرستاديم . مراد اين است كه حكمت ما اقتضاء نمي‌كرد ، يا ايشان در خور اين نبودند كه فرشتگاني براي نابوديشان نازل كنيم .‏

سوره يس آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ إِن كَانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تنها يك صدا بود و بس كه ( موج انفجارش كار ايشان را بساخت و ) ناگهان جملگي خاموش شدند ( و بر جاي سرد گشتند و مردند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« صَيْحَةً » : صداي شديد . فرياد توفنده . خبر ( كَانَتْ ) است و اسم آن محذوف ( نگا : هود / 67 ) . « فَإِذَا . . . » : واژه ( إِذا ) بر سرعت حصول مابعد خود به دنبال حصول ماقبل خود دلالت دارد . « خَامِدُونَ » : خاموش شدگان . مراد مردگان است .‏

سوره يس آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون ‏

‏ترجمه : ‏
‏فسوسا و اسفا بندگان را ! هيچ پيغمبري به سوي ايشان نمي‌آيد مگر اين كه او را مسخره مي‌كنند و به باد استهزاء مي‌گيرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَا حَسْرَةً » : دردا و فسوسا ! اين عبارت بيانگر تعجّب از كار بندگان است . آن بندگان تيره‌روزي كه نه تنها گوش هوش به نداي پيغمبران و رهبران آسماني نمي‌دهند ، بلكه ايشان را به تمسخر مي‌گيرند .‏

سوره يس آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر نمي‌دانند كه در روزگاران پيش از ايشان چه ملّتهاي فراواني را ( به گناهانشان گرفته‌ايم و ) نابودشان نموده‌ايم ، كه هرگز به سويشان باز نمي‌گردند ( و ديگر به دنيا گام نمي‌گذارند ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلَمْ يَرَوْا » : آيا نديده‌اند ؟ مراد از ديدن در اينجا دانستن است ( نگا : انعام‌ / 6 ، اعراف‌ / 148 ) . « الْقُرُونِ » : ملّتها و نژادها ( نگا : انعام‌ / 6 ، يونس‌ / 13 ، اسراء / 17 ) .‏

سوره يس آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همه آنان ( بدون استثناء در روز قيامت ) نزد ما گرد مي‌آيند و حاضر مي‌گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ » : حرف نفي است . « لَمَّا » : به معني إِلاّ است . « جَمِيعٌ » : فعيل به معني مفعول يعني مجموع است . « جَمِيعٌ . . . . مُحْضَرُونَ » : خبر اوّل و دوّم ( كُلٌّ ) است . يا اين كه ( مُحْضَرُونَ ) صفت ( جَميْعٌ ) است .‏

سوره يس آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ وَآيَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏نشانه‌اي ( از قدرت خدا بر رستاخيز ) براي آنان ، زمين مرده است كه آن را حيات بخشيده‌ايم و از آن دانه‌هائي را بيرون آورده‌ايم كه ايشان از آن تغذيه مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلأرْضُ الْمَيْتَةُ » : مراد زمين خشك كره زمين ، پيش از پيدايش حيات ، و اشاره به معمّاي فوق‌العاده مرموز و پيچيده و شگفت‌انگيز شروع حيات است كه كسي به درستي نمي‌داند تحت تأثير چه عواملي در روز نخست موجودات بيجان تبديل به سلولهاي زنده شده است . يا اين كه اشاره به زمينهاي خشك كنوني و مسأله حيات در جهان گياهان و حيوانات و زنده شدن زمينهاي مرده است كه از يك سو دليل روشني است بر اين كه علم و دانش عظيمي در آفرينش اين جهان به كار رفته است ، و از سوي ديگر نشانه آشكاري از رستاخيز است .‏

سوره يس آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنْ الْعُيُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در زمين باغهاي خرما و انگور ( و ساير درختان و گياهان ديگر ) پديدار كرديم ، و چشمه‌ساراني از آن بيرون آورديم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعُيُونِ » : چشمه‌ها .‏

سوره يس آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ لِيَأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تا از ميوه‌هاي آن درختان كه ( به صورتِ غذاي آماده و بسته‌بندي شده بر شاخسارها ظاهر مي‌شوند و ) دست انسانها در ساختن آنها كمترين دخالتي نداشته است ، تناول كنند . آيا انسانها ( در برابر اين همه خوراكيهاي لذيذ و بي‌نياز از پخت و پز ) سپاسگزاري نخواهند كرد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« ثَمَرِهِ » : مرجع ضمير ( ه ) مي‌تواند ( الله ) باشد . يعني تا از ساختار خداوندي بخورند . يا مرجع آن شي‌ء مجهول يا مذكور بوده كه باغها است . برخي هم مرجع ضمير را ( نخيل ) دانسته‌اند كه مذكّر است ، و بدان اكتفا شده است چون بر اثر عطف ( اعناب ) را نيز شامل مي‌شود . « وَ مَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ » : اين جمله مي‌تواند حاليّه و ( ما ) نافيه باشد كه معني چنين خواهد بود : در حالي كه دست آنان در آن كمترين دخالتي نداشته است . و يا اين كه واو حرف عطف و ( ما ) موصوله باشد كه معني چنين خواهد شد : و چيزي كه خود مي‌سازند . يعني در آيه ، هم اشاره به ميوه‌هائي است كه بدون تغيير مورد استفاده انسانها قرار مي‌گيرد ، و هم اشاره به ميوه‌هائي است كه با انجام عملي روي آنها چون پخت و پز و كنسرو به غذاهاي مختلف تبديل مي‌گردند .‏

سوره يس آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تسبيح و تقديس خداوندي را سزا است كه همه نرها و ماده‌ها را آفريده است ، اعم از آنچه از زمين مي‌رويد ، و از خود آنان ، و از چيزهائي كه ايشان نمي‌دانند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سُبْحَانَ الَّذِي‌ » : ( نگا : اسراء / 1 ) . « الأزْوَاجَ » : زوجها . يعني جنس نر و ماده . اين آيه بيانگر زوجيّت در گياهان و انسانها و همه موجودات ديگر است ( نگا : رعد / 3 ، ذاريات‌ / 49 ، طه‌ / 53 ) .‏

سوره يس آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ وَآيَةٌ لَّهُمْ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و نشانه‌اي ( دالّ بر قدرت ما ) شب است . ما روز را از آن برمي‌گيريم ، ناگهان تاريكي آنان را فرا مي‌گيرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَسْلَخُ » : بيرون مي‌كشيم . برمي‌گيريم . سلخ در اصل به معني كندن پوست حيوان است . در اينجا انگار روشنائي روز را از پيكر سياه شب مي‌كنند ، و ظلمت موجود در جو زمين ، هويدا مي‌گردد . « مُظْلِمُونَ » : به تاريكي افتادگان . ظلمت زدگان .‏

سوره يس آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( نشانه ديگري بر قدرت خدا ، اين است كه ) خورشيد به سوي قرارگاه خود در حركت است . اين ، محاسبه و اندازه‌گيري و تعيين خداي بس چيره و توانا و آگاه و دانا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الشَّمْسُ تَجْرِي‌ » : خورشيد در حركت است . مراد حركت خورشيد با مجموعه منظومه شمسي در وسط كهكشان ما به سوي يك سمت معيّن و ستاره دوردستي به نام « وِگا » است با سرعت 700 كيلومتر در ثانيه . البتّه خورشيد حركت وضعي به دور خود نيز دارد ( نگا : تفسير نمونه و تفسير المنتخب ، ذيل آيه ، كتاب نجوم به زبان ساده ، جلد دوم ، صفحه 174 ، تأليف مايردگاني ، ترجمه محمّد رضا خواجه‌پور ) . « لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا » : به سوي قرارگاه خود . تا زمان استقرار نهائي خود كه قيامت است . اگر مراد از جريان خورشيد ، گردش آن برگرد محور خود باشد ، حرف ( لام ) به معني ( في ) بوده و معني چنين مي‌شود : در محلّ و مدار خود . « تَقْدِيرُ » : معيّن كردن . مقدّر نمودن . محاسبه و اندازه‌گيري ( نگا : انعام‌ / 96 ، فرقان‌ / 2 ) .‏

سوره يس آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏براي ماه نيز منزلگاههائي تعيين كرده‌ايم كه ( پس از طي كردن آنها ) به صورت ته مانده كهنه ( خوشه خرما بر درخت ) در مي‌آيد ( قوسي شكل و زرد رنگ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَنَازِلَ » : ماه در فاصله گردش به دور زمين ، و گردش زمين به دور خورشيد ، از كنار مجموعه‌هائي از ستارگان مي‌گذرد كه منزلگاههاي ماه ناميده مي‌شود . « عَادَ » : درمي‌آيد . اين فعل به معني ( صَارَ ) است ، برمي‌گردد . « الْعُرْجُونِ » : پايه خوشه خرما كه پس از چيدن خوشه بر درخت مي‌ماند و زرد رنگ و قوسي شكل است . « عَادَ كَالْعُرْجُونِ . . . » : به شكل عرجون در مي‌آيد . دوباره همچون عرجون برمي‌گردد . مراد هلال آخر ماه است كه در جانب مشرِق نزديك صبحگاهان ظاهر مي‌شود ، خميده و پژمرده و زردرنگ و نوكهاي آن رو به پائين . هلال در ربع اوّل و ربع آخر ماه به همين شكل است .‏

سوره يس آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏نه خورشيد را سزد ( در مدار خود سريعتر شود و ) به ( مدار ) ماه رسد ، و نه شب را سزد كه بر روز پيشي گيرد ( و مانع پيدايش آن شود ) . هر يك در مداري شناورند ( و مسير خود را بدون كمترين تغيير ادامه مي‌دهند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَنبَغِي لَهَا » : آن را سزد . سزاوار آن است . « أَن تُدْرِكَ » : برسد . ملحق شود . « يَسْبَحُونَ » : شناورند . مراد حركت آرام خورشيد و ماه بر حسب ظاهر و مطابق حسّ بينائي ما ، و يا حركت هر يك در فلك مربوط است كه متوازي يكديگرند .‏

سوره يس آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ وَآيَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( نشانه ديگري بر قدرت ما ، اين كه برابر وزن مخصوص اجسام و خواصّ ويژه آب ) ما آدميزادگان را در كشتي مملوّ ( از ايشان و كالاهايشان ) حمل مي‌كنيم . ( كشتيهائي كه حركت آنها در دل اقيانوسها ، بي‌شباهت به حركت كواكب در گستره آسمانها نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْفُلْكِ » : ( نگا : ابراهيم‌ / 32 ، نحل‌ / 14 ، اسراء / 66 ) . « الْمَشْحُونِ » : ( نگا : شعراء / 119 ) .‏

سوره يس آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و براي ايشان همسان كشتي چيزهائي را آفريده‌ايم كه بر آنها سوار مي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَلَقْنَا » : تعبير از انواع مركبها بدين واژه ، بدان خاطر است كه خالق موادّ خام و وسائل اوّليّه آنها خدا است . « مَا » : اين واژه مفهوم وسيعي را ترسيم مي‌كند كه شامل هر نوع وسيله سواري زميني و هوائي و دريائي است .‏

سوره يس آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنقَذُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر بخواهيم آنان را غرق خواهيم كرد ، به گونه‌اي كه هيچ فريادرسي نداشته باشند ، و اصلاً نجات داده نشوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« صَرِيخَ » : فريادرس . فرياد خواه . در اين صورت مصدر به معني اسم فاعل يعني صارِخ است . صدا و فرياد . در اين صورت معني « فَلا صَرِيخَ لَهُمْ » : چنين است : اصلاً صدا و فريادي نخواهند داشت تا كمك و ياري طلب كنند . يعني فوراً غرق و در حال مي‌ميرند .‏

سوره يس آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعاً إِلَى حِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر اين كه رحمت ما باشد ( و نسيم لطف ما وزيدن گيرد ) و تازماني ( كه اجل ايشان در مي‌رسد ، آنان را از زندگي ) بهره‌مند سازيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلاّ رَحْمَةً . . . » : لكن رحمت ما ايشان را درمي‌يابد و تا وقت اجل مقدّر آنان را از زندگي بهره‌مند مي‌سازيم ( نگا : تفسير المنتخب ) . واژه ( رَحْمَة ) مفعول له ، يا منصوب به نزع خافض است و تقدير چنين است : بِرَحْمَةٍ .‏

سوره يس آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه بدانان گفته شود : بپرهيزيد از عذاب و مجازات دنيوي كه پيش رو داريد ، و از عذاب و مجازات اخروي كه در پشت سر داريد ، تا به شما رحم شود ، ( اعتناء نمي‌كنند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ » : آنچه در پيش رو داريد . مراد كيفر و مجازات دنيوي است . « مَا خَلْفَكُمْ » : آنچه در پشت سر داريد . مراد عذاب و عقاب اخروي است . « إِذَا قِيلَ لَهُمْ . . . » : جمله شرطيّه است و جزاء آن محذوف است كه از آيه بعد استفاده مي‌شود ، و تقدير چنين است : إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا . . . أَعْرَضُوا . . .‏

سوره يس آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هيچ آيه‌اي از آيات پروردگارشان براي آنان نمي‌آيد ، مگر اين كه از آن روي گردان مي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَاتِ » : آيه‌هاي كتابهاي آسماني و تعليمات پيغمبران . دلائل و براهين توحيد خدا و صدق پيامبران . « مُعْرِضِينَ » : روي‌گردانان .‏

سوره يس آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامي كه به آنان گفته شود : از چيزهائي كه خدا به شما داده است ، انفاق و احسان كنيد ، كافران به مؤمنان مي‌گويند : آيا به كسي خوراك بدهيم كه اگر خدا مي‌خواست خوراك بدو مي‌داد ( و فقيرش نمي‌كرد ؟ مگر مشيّت الهي چنين نخواسته است‌ ؟ ما با مشيّت الهي مخالفت نمي‌ورزيم ) شما در گمراهي آشكار و روشني هستيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَآءُ اللهُ أَطْعَمَهُ » : كافران از راه تمسخر به مؤمنان مي‌گفتند : اگر رازق خداوند است ، پس چرا از ما مي‌خواهيد كه به فقيران خوراك دهيم‌ ؟ و اگر خدا خواسته است كه آنان محروم بمانند ، پس چرا ما كساني را از دارائي خود بهره‌مند سازيم كه خداوند ايشان را محروم ساخته است‌ ؟ اين منطق جاهلانه ، علاوه از تمسخر مؤمنان ، به آن مي‌ماند كه افرادي بگويند : چه ضرورتي دارد كه ما درس بخوانيم ، و يا به ديگري درس بدهيم‌ ؟ اگر خدا مي‌خواست همه را عالم و باسواد مي‌كرد .‏

سوره يس آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و خواهند گفت : اگر راست مي‌گوئيد ( كه رستاخيز و قيامتي در ميان است ) اين وعده كي تحقّق مي‌يابد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَتي هذَا لْوَعْدُ ؟ » : اين وعده كي خواهد بود ؟ ! تاريخي براي رستاخيز تعيين نمي‌كنند ؟ چرا هم اينك فرا نمي‌رسد ؟‏

سوره يس آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پاسخ استهزاء ايشان ، اين است كه آنان ، چندان ) انتظار نمي‌كشند مگر صدائي را كه ( ناگهان طنين‌انداز مي‌گردد و موج آن ) ايشان را در بر مي‌گيرد ( و نابودشان مي‌گرداند ) در حالي كه با يكديگر ( به معامله و كار و بار روزمرّه زندگي ، سرگرم و ) درگيرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَا يَنظُرُونَ » : انتظار ندارند . توقّع ندارند . ماده « نظر » بدون « إِلي‌ » بيشتر به معني انتظار و توجّه و توقّع و تدبّر است ( نگا : بقره‌ / 210 ، انعام‌ / 158 ، اعراف‌ / 53 ، نحل‌ / 33 ، فاطر / 43 ) . « يَخِصِّمُونَ » : به نزاع و جدال مشغول ، و سرگرم گير و دارند . اصل آن يختصمون و از باب افتعال است .‏

سوره يس آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين حادثه به قدري سريع و برق‌آسا و غافلگيرانه است كه ) حتّي توانائي وصيّت نمودن و سفارش كردن نخواهند داشت ، و حتّي فرصت مراجعت به سوي خانواده و فرزندانشان را پيدا نخواهند كرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَوْصِيَةً » : سفارش . نكره آمدن آن ، بيانگر اين واقعيّت است كه حتّي فرصت يك سفارش يا كمترين وصيّتي در ميان نخواهد بود .‏

سوره يس آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( براي بار دوم ) در صور دميده مي‌شود و به ناگاه همه آنان از گورها بيرون آمده و به سوي ( دادگاه حساب و كتاب ) پروردگارشان شتابان رهسپار مي‌گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُفِخَ » : دميده شد . مراد نفخه ثاني است كه ديگر باره صور براي زنده‌شدن مردگان زده مي‌شود . « الأجْدَاثِ » : جمع جَدَث ، قبر . گور . ( نگا : قمر / 7 ، معارج‌ / 43 ) . « يَنسِلُونَ » : مي‌شتابند ( نگا : انبياء / 96 ) .‏

سوره يس آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خواهند گفت : اي واي بر ما ! چه كسي ما را از خوابمان ( بيدار كرد و ) برانگيخت‌ ؟ ! اين همان چيزي است كه خداوند مهربان وعده داده بود ، و فرستادگان ( خدا در سخنها و پيامهاي خود ) راست گفته بودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَا وَيْلَنَا » : اي واي بر ما ! واويلا به حال ما ! ( نگا : انبياء / 14 و 46 و 97 ) . « بَعَثَنَا » : ما را دوباره زنده كرد . ما را برانگيخت . « مَرْقَدِ » : مصدر ميمي و به معني خواب است ، و يا اين كه اسم مكان و به معني خوابگاه است . عقاب و عذاب قبر ، در برابر كيفر و مجازات قيامت ، خوابه گونه‌اي بيش نمي‌باشد . « مَن بَعَثَنَا » : اين سؤال بدان خاطر است كه كافران با ديدن آن همه هول و هراس و دهشت و وحشت ، اختلاط عقول و اختلال حواسّ پيدا مي‌كنند و ناخودآگاه چنين سؤالي بر زبانشان جاري مي‌گردد . همان گونه كه در دنيا معمول است كه انسان به هنگام انجام كار بدي و يا روياروي شدن با كيفر آن مي‌گويد : واي چه كار كردم‌ ؟ ! چنين كاري را من كردم‌ ؟ آيا اين بلا را من بر سر خود آوردم‌ ؟ « هذَا مَا . . . » : اين بخش ، پاسخ كافران به سؤال خودشان است . برخي هم آن را پاسخ آفريدگار ، يا فرشتگان ، و يا مؤمنان به كافران مي‌دانند .‏

سوره يس آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏صداي واحدي بيش نخواهد بود ( كه ايشان را دعوت به خروج از گورها مي‌كند ) و ناگهان ايشان در پيشگاهمان ( براي دادگاهي ) گرد آورده مي‌شوند و حاضر مي‌گردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن كَانَتْ إِلاّ صَيْحَةً . . . » : ( نگا : يس‌ / 29 ) . مراد نفخه ثاني است . « جَمِيعٌ » : جمع آمده . گرد آورده شده . فعيل به معني مفعول ، يعني مجموع است . خبر اوّل ( هُمْ ) و واژه ( مُحْضَرُونَ ) خبر دوم يا صفت بشمار است ( نگا : يس‌ / 32 ) .‏

سوره يس آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در چنين روزي به هيچ كس كمترين ستمي نمي‌گردد ، و به شما جز پاداش و پادافره كارهائي كه در دنيا مي‌كرده‌ايد داده نمي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَيْئاً » : چيزي از ظلم . مفعول مطلق است . چيزي از چيزها . مفعول به است ( نگا : يونس‌ / 44 ، مريم‌ / 60 ) .‏

سوره يس آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بهشتيان در چنين روزي ، سخت سرگرم خوشي ، و شادانند ( و بي‌خبر از غم و اندوه ديگران ، و خندان از نعمتهاي يزدانند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شُغُلٍ » : سرگرمي عظيم . هر چيز كه انسان را به خود مشغول سازد و بي‌خبر از ديگران كند و موجب فراموشي غم و اندوه شود . تنكير آن براي تعظيم است . « فِي شُغُلٍ » : سرگرم سُرور و شادماني ، و بهره‌مند از نعمتهاي الهي هستند . « فَاكِهُونَ » ، جمع فَاكِهٌ ، خوشحال و خندان . بهره‌مند از نعمت و سرگرم لذّت . سرگرم شوخي و مزاح .‏

سوره يس آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان و همسرانشان در زير سايه‌هاي پر و فراخ ، بر تختها تكيه زده‌اند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ظِلال‌ » : جمع ظِلّ ، سايه . تنكير آن براي تعظيم است . « الأرَآئِكِ » : جمع اَريكة ، تخت . اورنگ ( نگا : كهف‌ / 31 ، انسان‌ / 13 ، مطفّفين‌ / 23 و 35 ) . « مُتَّكِئُونَ » : تكيه‌كنندگان . لم‌دهندگان ( نگا : كهف‌ / 31 ، زخرف‌ / 34 ) .‏

سوره يس آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏براي آنان در بهشت ، ميوه‌هاي لذّت‌بخش و فراواني است . و هر چه بخواهند در اختيار ايشان خواهد بود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَاكِهَةٌ » : ميوه . مراد انواع ميوه‌ها است . تنكير آن براي تفخيم است كه بيانگر مرغوبيّت و كثرت ميوه‌ها است . « يَدَّعُونَ » : طلب مي‌كنند . درخواست مي‌نمايند . دلشان بخواهد .‏

سوره يس آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ سَلَامٌ قَوْلاً مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از سوي پروردگاري مهربان ، بديشان درود و تهنيّت گفته مي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَلامٌ » : درود ( نگا : اعراف‌ / 46 ، يونس‌ / 10 ، رعد / 24 ، ابراهيم‌ / 23 ) . بدل ( ما ) يا مبتدا و خبر آن محذوف است : سَلامٌ عَلَيْكُمْ . « قَوْلاً » : مفعول مطلق فعل محذوف است .‏

سوره يس آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين سرگذشت شوق‌انگيز و پرافتخار بهشتيان بود ، و امّا با خطابي تحقيرآميز به گناهكاران گفته مي‌شود : ) اي بزهكاران ! امروز ( از مؤمنان ) جدا و به دور شويد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِمْتَازُوا » : جدا گرديد . به كنار رويد .‏

سوره يس آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي آدميزادگان ! مگر من به شما سفارش ننمودم و امر نكردم كه اهريمن را پرستش نكنيد ، چرا كه او دشمن آشكار شما است‌ ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ ؟ » : آيا با شما پيمان نبستم‌ ؟ آيا به شما توصيه نكردم‌ ؟ مراد فرمان دادن است ( نگا : طه‌ / 115 ) . چنين عهد و پيمان و توصيه و دستوري ، از طرق مختلف با انسان بسته شده و بدو فرمان داده شده است . يكم : توسّط پيغمبران ( نگا : بقره‌ / 168 ، اعراف‌ / 27 ، يونس‌ / 2 ، زخرف‌ / 62 ) . دوم : توسّط عقل . چرا كه دلائل و براهين عقلي با زبان گويائي به انسانها مي‌فهمانند كه نبايد جز خدا را پرستيد و اطاعت كرد . سوم : از راه فطرت . چرا كه انسان ذاتاً يكتاپرست بوده و فطرت سالم ، طاعت و عبادت را منحصر به ذات پاك پروردگار مي‌داند . « لا تَعبُدُوا » : مراد از عبادت در اينجا ، اطاعت است . چرا كه يكي از صورتهاي عبادت اطاعت مي‌باشد ( نگا : توبه‌ / 31 ، مؤمنون‌ / 47 ) .‏

سوره يس آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( آيا به شما دستور ندادم ) اين كه مرا بپرستيد و بس كه راه راست همين است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ أَنِ اعْبُدُونِي . . . » : عطف بر ( لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ ) است و واژه ( أَنْ ) تفسيريّه است .‏

سوره يس آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلّاً كَثِيراً أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اهريمن گروههاي فراواني از شما انسانها را گمراه كرده است . آيا ( تاريخ جبّاران گمراه پيشين را خوانديد ، و آثار سرنوشت گول خوردگان ابليس را ديديد و ) نينديشيديد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« جِبِلاًّ » : گروه . ملّت . ( نگا : شعراء / 184 ) .‏

سوره يس آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( كه در پيش رو داريد و بدان مي‌نگريد ) همان دوزخي است كه به شما وعده داده مي‌شد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هذِهِ جَهَنَّمُ . . . » : وقتي بدانان چنين خطابي مي‌گردد كه دادگاهي به پايان آمده و در كنار دوزخ گرد آورده شده‌اند .‏

سوره يس آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به سبب كفري كه مي‌ورزيديد ، امروز به دوزخ وارد شويد و بدان بسوزيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِصْلَوْهَا » : با دوزخ بسوزيد و سوزش آن را بچشيد . بدان وارد شويد ( نگا : المختصر في تفسير القرآن ، تفسير نمونه ، تفسير صفوة البيان ) .‏

سوره يس آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏امروزه بر دهانهايشان مهر مي‌نهيم ، و دستهايشان با ما سخن مي‌گويند ، و پاهايشان بر ( كارهائي كه انجام‌ مي‌داده‌اند و ) چيزهائي كه فرا چنگ مي‌آورده‌اند ، گواهي مي‌دهند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نَخْتِمُ . . . » : ( نگا : بقره‌ / 7 ، انعام‌ / 46 ) . « أَفْوَاهِهِمْ » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 118 و 167 ) . « تَشْهَدُ » : گواهي اعضاء در قيامت مسلّم است ( نگا : فصّلت‌ / 20 و 21 ، نور / 24 ) .‏

سوره يس آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ما بخواهيم ايشان را ( در دنيا مجازات كنيم ، مي‌توانيم . از جمله ) كورشان مي‌نمائيم ، به گونه‌اي كه اگر آنان بخواهند در راه بر يكديگر پيشي گيرند ، به هيچ وجه نتوانند راه را ببينند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَطَمَسْنَا » : محو مي‌كرديم . از بين مي‌برديم ( نگا : نساء / 47 ، يونس‌ / 88 ، مرسلات‌ / 8 ) . در اينجا مراد كور كردن و از ميان بردن بينائي ديدگان است . « فَاسْتَبِقُوا » : ( نگا : بقره‌ / 148 ، يوسف‌ / 17 و 25 ) . « فَأَنّي‌ » : چگونه‌ ؟ « فَأَنّي يُبْصِرُونَ ؟ » : چگونه مي‌توانند ببينند ؟ يعني به هيچ وجه نمي‌توانند مسير خود را ببينند . « الصِّرَاطَ » : مفعول به ، يا منصوب به نزع خافض است .‏

سوره يس آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيّاً وَلَا يَرْجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر ما بخواهيم ، ايشان را با وجود مكانت و منزلتشان ، در جاي خود مسخ مي‌نمائيم و ( آنان را به شكل انسان افليج يا زمينگير در مي‌آوريم . ) به گونه‌اي كه نه بتوانند به جلو حركت كنند و نه به عقب برگردند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَمَسَخْنَاهُمْ » : ايشان را مسخ مي‌كرديم . مراد از مسخ ، دگرگون كردن و حال به حال نمودن است ، يعني به صورتهاي بسيار زشت و پست و ناتوان و ناجور درآوردن . در اينجا بيشتر مراد تغيير و تبديل انسان زيبا و توانا ، به انسان نازيبا و درمانده و زار و نزار است . امّا مراد از مسخ مي‌تواند تبديل به حيوانات و مجسّمه‌هاي بي‌روح نيز باشد . « عَلي مَكَانَتِهِمْ » : بر جاي خود . در محلّ توقّف خود . با وجود قوّت و قدرت و عظمت و منزلتي كه ايشان دارند . ( نگا : اضواء البيان ، المنتخب ) . « مُضِيّاً » : رفتن . مصدر ثلاثي مجرّد ( مَضي ، يَمْضي ) است ( نگا : معجم الفاظ القرآن الكريم ) . با ضم و كسر ميم آمده است ، همچون ( عُتِيّ و عِتِيّ ) ( نگا : روح‌المعاني ) .‏

سوره يس آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به هر كس كه طول عمر بدهيم ، او را از لحاظ خلقت و آفرينش وارونه و واژگونه مي‌كنيم . آيا متوجّه نيستند ( كه سير صعودي ، سير نزولي به دنبال دارد ، و اين جهان سراي فنا است نه سراي بقا ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« نُنَكِّسْهُ » : او را واژگونه و وارونه مي‌كنيم . مراد عقبگرد قواي جسماني و روحاني انسان است ، تا بدانجا كه بازگشت كامل انسان به حالات طفوليّت انجام مي‌پذيرد ، و حركات و روحيّات كودكان در پيران پديدار مي‌گردد . به عبارت ديگر : پيران ، كودكان مي‌شوند ( نگا : حجّ‌ / 5 ، روم‌ / 54 ) . « الْخَلْقِ » : خلقت . آفرينش . مراد وضع جسمي و روحي است .‏

سوره يس آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به پيغمبر ( اسلام سرودن ) چكامه نياموخته‌ايم و چامه‌سرائي او را نسزد . اين ( كتاب هم كه بر او نازل كرده‌ايم ) جز يادآوري ( عاقلان به قانون و فرمان يزدان جهان ) و كتاب خواندني روشنگر ( حقائق براي مؤمنان ) نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الشِّعْرَ » : چكامه . چامه . « مَا يَنبَغِي‌ » : نسزد . در خور نيست . لازم نيست . « إِنْ » : نيست . « هُوَ » : كتاب منزل قرآن . « ذِكْرٌ » : پند و اندرز . ياد و يادآوري . « قُرْءَانٌ » : قرآن . كتاب خواندني . « مُبِينٌ » : روشن و واضح . روشنگر و بيانگر .‏

سوره يس آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ لِيُنذِرَ مَن كَانَ حَيّاً وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هدف از فرو فرستادن آن ، اين است كه ) تا افراد زنده ( بيدار دل ) را با آن بيم دهد ، و بر كافران ( اتمام حجّت شود و ) فرمان عذاب مسلّم گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَيّاً » : مراد زنده معنوي است كه شخص عاقل و انديشمند و بيدار دل است ( نگا : انعام‌ / 122 ، فاطر / 22 ) . « يَحِقَّ » : واجب شود . مسلّم گردد . « الْقَوْلُ » : فرمان عذاب . عذاب . « يَحِقَّ الْقَوْلُ » : ( نگا : اسراء / 16 ، قصص‌ / 63 ، يس‌ / 7 ) .‏

سوره يس آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَاماً فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر نمي‌بينند كه برخي از آن چيزهائي كه قدرت ما آفريده است ، چهارپاياني است كه براي انسانها خلق كرده‌ايم و ايشان صاحب آنهايند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَوَلَمْ يَرَوْا » : ( نگا : انعام‌ / 6 ، رعد / 41 ، نحل‌ / 48 و 79 ) .‏

سوره يس آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و چهارپايان را رام ايشان ساخته‌ايم . برخي از آنها را مركب خود مي‌سازند ، و از برخي ديگر تغذيه مي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذَلَّلْنَاهَا » : آنها را منقاد و رام كرده‌ايم . « رَكُوبُهُمْ » : ركوب به معني مركب ، يعني وسيله سواري است . فَعول به معني مفعول ، يعني : رَكوب به معني مَركوب است و مانند : حَلوب به معني محلوب .‏

سوره يس آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يَشْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از برخي از آنها استفاده‌هائي مي‌كنند و ( از پشم و كرك و مو و پوست و استخوانشان فايده‌ها مي‌برند ، و از شير برخي ) از آنها نوشيدنيها و فرآورده‌هاي شيري به دست مي‌آورند . آيا نبايد شكرگزار ( اين همه نعمت خدا ) باشند ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَشَارِبُ » : جمع مَشْرَب به معني مشروب‌ ؛ مانند مَأْكل به معني مَأْكُول‌ ؛ نوشيدنيها . مراد شيرها است .‏

سوره يس آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان گذشته از خدا ، معبودهائي براي خود برگزيده‌اند ، بدين اميد كه ( از سوي ايشان ) ياري شوند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِن دُونِ » : غير از . بجز .‏

سوره يس آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏معبودها ( ي دروغين ) نمي‌توانند پرستندگان خود را كمك كنند و ياري دهند ، و بلكه پرستندگان ، سپاههاي آماده معبودها ( ي عاجز خود ) هستند ( و از آنها مواظبت مي‌نمايند و از بلاها و گزندها به دور مي‌دارند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يَسْتَطِيعُونَ » : معبودها نمي‌توانند ( نگا : اعراف‌ / 192 ، يونس‌ / 18 ) . « جُندٌ » : سپاه . لشكر . « مُحْضَرُونَ » : آماده .‏

سوره يس آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ فَلَا يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس ( حالا كه چنين است ) سخنان آنان تو را غمگين نكند ، ما مي‌دانيم آنچه را كه مخفي مي‌دارند و آنچه را كه آشكار مي‌سازند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَوْلُهُمْ » : مراد سخنان مبني بر الحاد و انكار خدا ، و تكذيب و تقبيح پيغمبر است .‏

سوره يس آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا انسان ( با چشم عقل و ديده بينش ننگريسته است و ) نديده است كه ما او را از نطفه ناچيزي آفريده‌ايم و هم اينك او پرخاشگري است كه آشكارا به پرخاش برمي‌خيزد ؟ ! ( زهي بي‌خبري و خيره‌سري ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَوَلَمْ يَرَ ؟ » : ( نگا : انعام‌ / 6 ، رعد / 41 ، نحل‌ / 48 و 79 ) . « خَصِيمٌ مُبِينٌ » : ( نگا : نحل‌ / 4 ) .‏

سوره يس آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏براي ما مثالي مي‌زند و آفرينش خود را ( از خاك ) فراموش مي‌كند و مي‌گويد : چه كسي مي‌تواند اين استخوانهائي را كه پوسيده و فرسوده‌اند زنده گرداند ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعِظَامَ » : جمع عَظْم ، استخوانها . « رَمِيمٌ » : پوسيده و فرسوده . « نَسِيَ خَلْقَهُ » : جمله كوتاهي است كه پاسخ كاملي براي پرسش هر فرد بي‌خبري است كه قدرت خدا را با قدرت مردم همسان بداند و درباره آفرينش خود از خاك نينديشد .‏

سوره يس آيه 79
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : كسي آنها را زنده مي‌گرداند كه آنها را نخستين بار ( از نيستي به هستي آورده است و آنها را بدون الگو و مدل ) آفريده است ، و او بس آگاه از ( احوال و اوضاع و چگونگي و ويژگي ) همه آفريدگان است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَنشَأَهَا » : آنها را آفريد و پديدار كرد ( نگا : انعام‌ / 98 ، عنكبوت‌ / 20 ) . « هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ » : خدا بسيار آگاه از اعمال و اقوال هر مخلوقي است . خدا هر نوع آفرينشي را بسيار خوب مي‌داند ، و در بازآفريني كسي در نمي‌ماند .‏

سوره يس آيه 80
‏متن آيه : ‏
‏ الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن كسي كه از درخت سبز ، براي شما آتش بيافريده است ، و شما با آن ، آتش روشن مي‌كنيد . ( او كه قادر بر رستاخيز انرژيها است ، قادر بر برانگيختن مردگان و بازگرداندن به زندگي دوباره ايشان است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الشَّجَرِ الأخْضَرِ » : درخت سبز . اين تعبير بيانگر اين واقعيّت است كه تنها درختان سبز و زنده مي‌توانند عمل كربن‌گيري و ذخيره‌كردن نور آفتاب را انجام دهند . « نَاراً » : مراد انرژي ذخيره شده آفتاب بر اثر فتوسنتز در چوبهاي درختان است كه بر اثر اصطكاك و مالش ، به صورت جرقّه الكتريسيته ظاهر مي‌شود و باعث روشن شدن آتش مي‌گردد ، يا با سوزاندن چوبها ، انرژي نهان در آنها آزاد مي‌شود ، و نور و حرارت اندوخته و پنهان در ذرّات پيكره درختان ، ديگر بار به صورت روشنائي و گرما جلوه‌گر مي‌آيد ( نگا : تفسير نمونه . تفسير المنتخب ) . « تُوقِدُونَ » : آتش را برمي‌افروزيد . از مصدر ايقاد ، به معني افروختن آتش .‏

سوره يس آيه 81
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا كسي كه آسمانها و زمين را آفريده است ، قدرت ندارد ( انسانهاي خاك شده را دوباره ) به گونه خودشان بيافريند ؟ آري ! ( مي‌تواند چنين كند ) چرا كه او آفريدگار بس آگاه و دانا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ » : اين كه به گونه سابق و به شكل پيشين بسازد و بيافريند . « الْخَلاّق » : صيغه مبالغه خالق است . آفريدگار .‏

سوره يس آيه 82
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر گاه خدا چيزي را بخواهد كه بشود ، كار او تنها اين است كه خطاب بدان بگويد : بشو ! و آن هم مي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْرُهُ » : كارش . ( نگا : بقره‌ / 109 ، يوسف‌ / 21 ) . فرمانش ( نگا : نحل‌ / 40 ، انبياء / 27 ، حجّ‌ / 65 ) .‏

سوره يس آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پاكا خداوندي كه مالكيّت و حاكميّت همه چيز در دست او است . و شما به سوي او برگردانده مي‌شويد ( و به حساب و كتابتان رسيدگي مي‌گردد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَلَكُوتُ » : مالكيّت و حاكميّت . كشور عظيم . قدرت تصرّف فراوان .‏
بازگشت به لیست سوره‌ها

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 08:38:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم