فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



سوره حشر [59]
اين سوره در «مدينه» نازل شده و داراى 24 آيه است‏
محتواى سوره:
اين سوره- كه بيشتر ناظر به داستان مبارزه مسلمانان با جمعى از يهود به نام «يهود بنى نضير» است- از سوره‏هاى مهم و بيدارگر و تكان دهنده قرآن مجيد است، و تناسب بسيار نزديكى با آخرين آيات سوره قبل دارد كه وعده پيروزى در آن به «حزب اللّه» داده شده است.
محتواى اين سوره را مى‏توان در شش بخش خلاصه كرد:
در بخش اول كه تنها يك آيه است سخن از تسبيح و تنزيه عمومى موجودات در برابر خداوند عظيم و حكيم است.
در بخش دوم كه از آيه 2 تا 10 مى‏باشد ماجراى درگيرى مسلمانان را با يهود پيمان شكن مدينه بازگو مى‏كند.
در بخش سوم كه از آيه 11 تا 17 را تشكيل مى‏دهد داستان منافقان مدينه آمده است كه با يهود در اين برنامه همكارى نزديك داشتند.
بخش چهارم مشتمل بر يك سلسله اندرزها و نصايح كلى نسبت به عموم مسلمانان است.
بخش پنجم كه فقط يك آيه است، توصيف بليغى است از قرآن.
و بالاخره در بخش ششم قسمت مهمى از اوصاف جمال و جلال خدا و اسماء حسناى او را بر مى‏شمرد كه به انسان در طريق معرفة اللّه كمك شايان مى‏كند. برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 134
ضمنا نام اين سوره از آيه دوم آن گرفته شده كه سخن از «حشر» يعنى اجتماع يهود براى كوچ كردن از مدينه، و يا حشر مسلمين براى بيرون راندن آنها به ميان آمده است.
و بالاخره اين سوره نيز يكى از سوره‏هاى «مسبّحات» است، كه با تسبيح خداوند شروع شده، و اتفاقا پايان آن نيز با تسبيح الهى است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم: «هر كس سوره حشر را بخواند تمام بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و حجاب و آسمانها و زمينهاى هفتگانه و حشرات و بادها و پرندگان و درختان و جنبندگان و خورشيد و ماه و فرشتگان همگى بر او رحمت مى‏فرستند، و براى او استغفار مى‏كنند، و اگر در آن روز يا در آن شب بميرد شهيد مرده است».
بدون شك اينها همه آثار انديشه در محتواى سوره است كه از قرائت آن ناشى مى‏شود و در زندگى انسان پرتو افكن مى‏گردد.
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)-
شأن نزول:
در مورد نزول پنج آيه اول اين سوره شأن نزول مفصلى ذكر كرده‏اند كه فشرده آن چنين است:
در سرزمين مدينه سه گروه از يهود زندگى مى‏كردند «بنى نضير» و «بنى قريظه» و «بنى قينقاع» و گفته مى‏شود كه آنها اصلا اهل حجاز نبودند ولى چون در كتب مذهبى خود خوانده بودند كه پيامبرى از سرزمين مدينه ظهور مى‏كند به اين سرزمين كوچ كردند، و در انتظار اين ظهور بزرگ بودند.
هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به مدينه هجرت فرمود با آنها پيمان عدم تعرض بست، ولى آنها هر زمان فرصتى يافتند از نقض اين پيمان فروگذار نكردند.
از جمله اين كه بعد از جنگ «احد»- غزوه احد در سال سوم هجرت واقع شد- «كعب بن اشرف» با چهل مرد سوار از يهود به مكّه آمدند و يكسر به سراغ برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 135
قريش رفتند و با آنها عهد و پيمان بستند كه همگى متحدا بر ضد محمّد صلّى اللّه عليه و آله پيكار كنند.
اين خبر از طريق وحى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيد.
ديگر اين كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روزى با چند نفر از بزرگان و يارانش به سوى قبيله بنى نضير كه در نزديكى مدينه زندگى مى‏كردند آمد و مى‏خواست از آنها كمك يا وامى بگيرد، و شايد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و يارانش مى‏خواستند در زير اين پوشش وضع «بنى نضير» را از نزديك بررسى كنند، مبادا مسلمانان غافلگير شوند.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در بيرون قلعه يهود بود و با «كعب بن اشرف» در اين زمينه صحبت كرد، در اين هنگام در ميان يهوديان بذر توطئه‏اى پاشيده شد، و با يكديگر گفتند:
يك نفر پشت بام رود و سنگ عظيمى بر او بيفكند و ما را از دست اين مرد راحت كند! يكى از يهود اعلام آمادگى كرد و به پشت بام رفت.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از طريق وحى آگاه شد برخاست و به مدينه آمد، و اينجا بود كه پيمان شكنى يهود بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مسلم شد، و دستور آماده باش براى جنگ به مسلمانان داد.
در بعضى از روايات نيز آمده كه يكى از شعراى بنى نضير به هجو و بدگوئى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پرداخت و اين خود دليل ديگرى بر پيمان شكنى آنها بود.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله براى اين كه ضربه كارى قبلا به آنها بزند به «محمّد بن مسلمه» كه با «كعب بن اشرف» بزرگ يهود آشنائى داشت دستور داد او را به هر نحو بتواند به قتل برساند و او با مقدماتى اين كار را كرد.
كشته شدن «كعب بن اشرف» تزلزلى در يهود ايجاد كرد. به دنبال آن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دستور داد مسلمانان براى جنگ با اين قوم پيمان شكن حركت كنند، هنگامى كه آنها با خبر شدند، به قلعه‏هاى مستحكم و دژهاى نيرومند خود پناه بردند، و درها را محكم بستند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور داد بعضى درختان نخل را كه نزديك قلعه‏ها بود بكنند يا بسوزانند. برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 136
اين كار فرياد يهود را بلند كرد گفتند: اى محمّد! تو پيوسته از اين گونه كارها نهى مى‏كردى، پس اين چه برنامه‏اى است؟
آيه پنجم اين سوره نازل شد و به آنها پاسخ گفت كه اين يك دستور خاص الهى بود.
محاصره چند روز طول كشيد و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله براى پرهيز از خونريزى به آنها پيشنهاد كرد كه سرزمين مدينه را ترك گويند آنها نيز پذيرفتند، مقدارى از اموال خود را برداشته و بقيه را رها كردند باقيمانده اموال و اراضى و باغات و خانه‏هاى آنها به دست مسلمانان افتاد.
تفسير:
اين سوره با تسبيح و تنزيه خداوند و بيان عزت و حكمت او شروع مى‏شود، مى‏فرمايد: «آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مى‏گويد، و او عزيز و حكيم است» (سبح لله ما فى السماوات و ما فى الارض و هو العزيز الحكيم).
و اين در حقيقت مقدمه‏اى است براى بيان سرگذشت يهود «بنى نضير» همانها كه در شناخت خدا و صفاتش گرفتار انواع انحرافات بودند.
تسبيح عمومى موجودات زمين و آسمان اعم از فرشتگان و انسانها و حيوانات و گياهان و جمادات ممكن است با زبان قال باشد يا با زبان حال، چرا كه نظام شگفت انگيزى كه در آفرينش هر ذره‏اى به كار رفته با زبان حال بيانگر علم و قدرت و عظمت و حكمت خداست.
و از سوى ديگر به عقيده جمعى از دانشمندان هر موجودى در عالم خود سهمى از عقل و درك و شعور دارد هر چند ما از آن آگاه نيستيم، و به همين دليل با زبان خود تسبيح خدا مى‏گويد، هر چند گوش ما توانايى شنوائى آن را ندارد.
(آيه 2)- بعد از بيان اين مقدمه به داستان رانده شدن يهود بنى نضير از مدينه پرداخته، مى‏فرمايد: «او (خداوند) كسى است كه كافران اهل كتاب را در نخستين برخورد (با مسلمانان) از خانه‏هايشان بيرون راند»! (هو الذى اخرج الذين كفروا من اهل الكتاب من ديارهم لاول الحشر). برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 137
منظور از «حشر» در اينجا اجتماع و حركت مسلمانان از مدينه به سوى قلعه‏هاى يهود، و يا اجتماع يهود براى مبارزه با مسلمين است، و از آنجا كه اين نخستين اجتماع در نوع خود بود در قرآن به عنوان «لأوّل الحشر» ناميده شده، و اين خود اشاره لطيفى است به برخوردهاى آينده با يهود «بنى نضير» و يهود «خيبر» و مانند آنها.
سپس مى‏افزايد: «شما هرگز گمان نمى‏كرديد كه آنها (از اين ديار) خارج شوند و خودشان نيز گمان مى‏كردند كه دژهاى محكمشان آنان را از عذاب الهى مانع مى‏شود» (ما ظننتم ان يخرجوا و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم من الله).
آنها چنان مغرور و از خود راضى بودند كه تكيه‏گاهشان دژهاى نيرومند و قدرت ظاهريشان بود، ولى از آنجا كه خدا مى‏خواست بر همه روشن سازد كه چيزى در برابر اراده او قدرت مقاومت ندارد حتى بدون آن كه جنگى رخ دهد آنها را از آن سرزمين بيرون راند! لذا در ادامه آيه مى‏فرمايد: «اما خداوند از آنجا كه گمان نمى‏كردند به سراغشان آمد، و در دلهايشان ترس و وحشت افكند، به گونه‏اى كه خانه‏هاى خود را با دست خويش و با دست مؤمنان ويران مى‏كردند» (فاتاهم الله من حيث لم يحتسبوا و قذف فى قلوبهم الرعب يخربون بيوتهم بايديهم و ايدى المؤمنين).
آرى! خدا اين لشكر نامرئى، يعنى لشكر ترس را كه در بسيارى از جنگها به يارى مؤمنان مى‏فرستاد بر قلب آنها چيره كرد، و مجال هرگونه حركت و مقابله را از آنها سلب نمود، آنها خود را براى مقابله با لشكر برون آماده كرده بودند بى‏خبر از آن كه خداوند لشكرى از درون به سراغشان مى‏فرستد.
و در پايان آيه به عنوان يك نتيجه گيرى كلى مى‏فرمايد: «پس عبرت بگيريد اى صاحبان چشم»! (فاعتبروا يا اولى الابصار).
(آيه 3)- اين آيه مى‏افزايد: «و اگر نه اين بود كه خداوند ترك وطن را بر آنان مقرّر داشته بود آنها را در همين دنيا مجازات مى‏كرد» (و لو لا ان كتب الله عليهم الجلاء لعذبهم فى الدنيا). برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 138
بدون شك جلاى وطن و رها كردن قسمت عمده سرمايه‏هائى كه يك عمر فراهم كرده بودند خود براى آنها عذابى دردناك بود.
بنابر اين منظور از جمله فوق اين است كه اگر اين عذاب براى آنها مقدر نشده بود عذاب ديگرى كه همان قتل و اسارت به دست مسلمانان بود بر سر آنها فرود مى‏آمد، خدا مى‏خواست آنها در جهان آواره شوند، و اى بسا اين آوارگى براى آنها دردناكتر بود، زيرا هر وقت به ياد آن همه دژها و خانه‏هاى مجلل و مزارع و باغات خود مى‏افتادند كه در دست ديگران است و خودشان بر اثر پيمان‏شكنى و توطئه بر ضد پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله در مناطق ديگر محروم و سرگردانند گرفتار آزار و شكنجه‏هاى روحى فراوانى مى‏شدند.
اما اين تنها عذاب دنياى آنها بود، لذا در پايان اين آيه مى‏افزايد: «و براى آنها در آخرت نيز عذاب آتش است» (و لهم فى الآخرة عذاب النار).
چنين است دنيا و آخرت كسانى كه پشت پا به حق و عدالت زنند و بر مركب غرور و خودخواهى سوار گردند.
(آيه 4)- و از آنجا كه ذكر اين ماجرا علاوه بر بيان قدرت پروردگار و حقانيت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بايد هشدارى براى تمام كسانى باشد كه اعمالى مشابه يهود بنى نضير دارند تا مسأله در آنها خلاصه نشود در اين آيه مطلب را تعميم داده، مى‏افزايد: «اين مجازات (دنيا و آخرت) از آن جهت دامنگيرشان شد كه با خدا و رسولش به دشمنى برخاستند» (ذلك بانهم شاقوا الله و رسوله).
«و هر كس به دشمنى با خدا برخيزد (خداوند مجازاتش مى‏كند زيرا) خدا مجازات شديدى دارد» (و من يشاق الله فان الله شديد العقاب).
(آيه 5)- در اين آيه به پاسخ ايرادى مى‏پردازد كه يهود بنى نضير- چنانكه در شأن نزول نيز گفتيم- به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله متوجه مى‏ساختند، در آن موقع كه دستور داد قسمتى از نخلهاى نزديك قلعه‏هاى محكم يهود را ببرند (تا محل كافى براى نبرد باشد، يا براى اين كه يهود ناراحت شوند و از قلعه‏ها بيرون آيند و درگيرى در خارج قلعه روى دهد). برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 139
آنها گفتند: اى محمّد! مگر تو نبودى كه از اين گونه كارها نهى مى‏كردى؟
آيه نازل شد و گفت: «هر درخت با ارزش نخل را قطع يا آن را به حال خود واگذاشتيد همه به فرمان خدا بود»! (ما قطعتم من لينة او تركتموها قائمة على اصولها فباذن الله).
«و هدف اين بود كه فاسقان را خوار و رسوا كنند» (و ليخزى الفاسقين).
(آيه 6)-
شأن نزول:
از آنجا كه اين آيه و آيه بعد نيز تكميلى است بر آيات گذشته، شأن نزول آن نيز ادامه همان شأن نزول است.
توضيح اين كه: بعد از بيرون رفتن يهود «بنى نضير» از مدينه، باغها و زمينهاى كشاورزى و خانه‏ها و قسمتى از اموال آنها در مدينه باقى ماند، جمعى از سران مسلمين خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيدند و طبق آنچه از سنت عصر جاهليت به خاطر داشتند عرض كردند: برگزيده‏هاى اين غنيمت، و يك چهارم آن را برگير و بقيه را به ما واگذار، تا در ميان خود تقسيم كنيم! آيات مورد بحث نازل شد و با صراحت گفت: چون براى اين غنائم، جنگى نشده و مسلمانان زحمتى نكشيده‏اند تمام آن تعلق به رسول اللّه (رئيس حكومت اسلامى) دارد و او هرگونه صلاح بداند تقسيم مى‏كند.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين اموال را در ميان مهاجرين كه دستهاى آنها در سرزمين مدينه از مال دنيا تهى بود و تعداد كمى از انصار كه نياز شديدى داشتند تقسيم كرد.
تفسير:
حكم غنائمى كه بدون جنگ به دست مى‏آيد در اين آيه حكم غنائم بنى نضير را بيان مى‏كند، و در عين حال روشنگر يك قانون كلى در زمينه تمام غنائمى است كه بدون دردسر و زحمت و رنج عائد جامعه اسلامى مى‏شود كه از آن در فقه اسلامى به عنوان «فيى‏ء» ياد شده است.
مى‏فرمايد: «و آنچه را خدا از آنان [- يهود] به رسولش بازگردانده (و بخشيده) چيزى است كه شما براى به دست آوردن آن (زحمتى نكشيديد) نه برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 140
اسبى تاختيد، و نه شترى» (و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خيل و لا ركاب).
سپس مى‏افزايد: چنان نيست كه پيروزيها هميشه نتيجه جنگهاى شما باشد، «ولى خداوند رسولان خود را بر هر كس بخواهد مسلّط مى‏سازد، و خدا بر همه چيز تواناست» (و لكن الله يسلط رسله على من يشاء و الله على كل شى‏ء قدير).
آرى! پيروزى بر دشمن سرسخت و نيرومندى همچون يهود بنى نضير با امدادهاى غيبى خداوند صورت گرفت، تا بدانيد خداوند بر همه چيز قادر است، اينجاست كه مسلمانان مى‏توانند در چنين ميدانهائى هم درس معرفة اللّه بياموزند، و هم نشانه‏هاى حقانيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را ببينند، و هم برنامه اخلاص و اتكاء به ذات پاك خدا را در تمام مسير راهشان ياد گيرند.
(آيه 7)- اين آيه مصرف «فيئ» را كه در آيه قبل آمده است به وضوح بيان مى‏كند و به صورت يك قاعده كلى مى‏فرمايد: «آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگرداند، از آن خدا، و رسول، و خويشاوندان او و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است» (ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول و لذى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل).
يعنى اين همانند غنائم جنگهاى مسلحانه نيست كه تنها يك پنجم آن در اختيار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و ساير نيازمندان قرار گيرد، و چهار پنجم از آن جنگجويان باشد.
و نيز اگر در آيه قبل گفته شد كه تمام آن متعلق به رسول خداست مفهومش اين نيست كه تمام آن را در مصارف شخصى صرف كند، بلكه چون رئيس حكومت اسلامى، و مخصوصا مدافع و حافظ حقوق نيازمندان است قسمت عمده را در مورد آنها مصرف مى‏كند.
پس اين مصارف ششگانه ذكر اولويتهائى است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مورد اموالى كه در اختيار دارد بايد رعايت كند، و به تعبير ديگر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اين همه ثروت را براى شخص خودش نمى‏خواهد بلكه به عنوان رهبر و رئيس حكومت اسلامى در برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 141
هر موردى لازم است مصرف مى‏كند.
اين نكته نيز قابل توجه است كه اين حق بعد از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به امامان معصوم عليهم السّلام و بعد از آنها به نواب آنها يعنى مجتهدان جامع الشرايط مى‏رسد، چرا كه احكام اسلام تعطيل بردار نيست، و حكومت اسلامى از مهمترين مسائلى است كه مسلمانان با آن سر و كار دارند و قسمتى از پايه‏هاى اين حكومت بر مسائل اقتصادى نهاده شده است و بخشى از مسائل اقتصادى اصيل اسلامى همينهاست.
سپس به فلسفه اين تقسيم حساب شده پرداخته، مى‏افزايد: اين به خاطر آن است «تا (اين اموال عظيم) در ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد» و نيازمندان از آن محروم نشوند! (كى لا يكون دولة بين الاغنياء منكم).
اين آيه يك اصل اساسى را در اقتصاد اسلامى بازگو مى‏كند و آن اين كه جهت‏گيرى اقتصاد اسلامى چنين است كه در عين احترام به «مالكيت خصوصى» برنامه را طورى تنظيم كرده كه اموال و ثروتها متمركز در دست گروهى محدود نشود كه پيوسته در ميان آنها دست به دست بگردد.
و در پايان آيه مى‏فرمايد: «آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد) و آنچه نهى كرده خوددارى نمائيد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است» (و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شديد العقاب).
اين جمله هر چند در ماجراى غنائم بنى نضير نازل شده، ولى محتواى آن يك حكم عمومى در تمام زمينه‏ها و برنامه‏هاى زندگى مسلمانهاست، و سند روشنى است براى حجت بودن سنت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و بر طبق اين اصل همه مسلمانان موظفند اوامر و نواهى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به گوش جان بشنوند و اطاعت كنند، خواه در زمينه مسائل مربوط به حكومت اسلامى باشد يا غير آن.
(آيه 8)- سه گروه مهاجران و انصار و تابعان و صفات برجسته هر كدام! قرآن همچنان بحث آيات گذشته پيرامون مصارف ششگانه «فيى‏ء»- اموال برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 142
و غنائمى كه بدون جنگ عائد مسلمين مى‏شود- را ادامه مى‏دهد، كه در حقيقت تفسيرى براى يتيمان و مسكينها و بيش از همه تفسير «ابن السبيل» است.
مى‏فرمايد: اين اموال «براى فقيران مهاجرانى است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شدند» (للفقراء المهاجرين الذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم).
«آنها فضل خداوند و رضاى او را مى‏طلبند و خدا و رسولش را يارى مى‏كنند، آنها راستگويانند» (يبتغون فضلا من الله و رضوانا و ينصرون الله و رسوله اولئك هم الصادقون).
در اينجا سه وصف مهم براى مهاجران نخستين بيان كرده كه در «اخلاص» و «جهاد مستمر» و «صدق همه جانبه» خلاصه مى‏شود.
(آيه 9)- در اين آيه به يكى ديگر از مصارف اين اموال پرداخته، و در ضمن آن توصيف بسيار جالب و بليغى در باره طايفه انصار مى‏كند، و بحثى را كه در آيه قبل در باره مهاجران بود با آن تكميل نموده، مى‏فرمايد: «و براى كسانى است كه در اين سرا [- سرزمين مدينه‏] و در سراى ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند» (و الذين تبوؤا الدار و الايمان من قبلهم).
تعبير به «تبوّءوا» نشان مى‏دهد كه انصار نه تنها خانه‏هاى ظاهرى را آماده پذيرائى مهاجران كردند كه خانه دل و جان و محيط شهر خود را تا آنجا كه مى‏توانستند آماده ساختند و اينها همه قبل از هجرت مسلمانان مكه بوده است، و مهم همين است.
سپس به سه توصيف ديگر كه بيانگر كل روحيات انصار مى‏باشد پرداخته، چنين مى‏گويد: آنها چنان هستند كه: «هر مسلمانى را به سويشان هجرت كند دوست مى‏دارند» (يحبون من هاجر اليهم).
و در اين زمينه تفاوتى ميان مسلمانان از نظر آنها نيست، بلكه مهم نزد آنان مسأله ايمان و هجرت است، و اين دوست داشتن يك ويژگى مستمر آنها محسوب مى‏شود. برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 143
ديگر اين كه: «و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى‏كنند» (و لا يجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا).
نه چشم داشتى به غنائمى كه به آنها داده شده است دارند، و نه نسبت به آنها حسد مى‏ورزند و نه حتى در درون دل احساس نياز به آنچه به آنها اعطا شده مى‏كنند.
و در مرحله سوم مى‏افزايد: «و آنها را بر خود مقدم مى‏دارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند» (و يؤثرون على أنفسهم و لو كان بهم خصاصة).
و به اين ترتيب «محبت» و «بلندنظرى» و «ايثار» سه ويژگى پرافتخار آنهاست.
«ابن عباس» مفسر معروف اسلامى، مى‏گويد: پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله روز پيروزى بر يهود بنى نضير به انصار فرمود: «اگر مايل هستيد اموال و خانه‏هايتان را با مهاجران تقسيم كنيد، و در اين غنائم با آنها شريك شويد، و اگر مى‏خواهيد اموال و خانه‏هايتان از آن شما باشد و از اين غنائم چيزى به شما داده نشود»؟! انصار گفتند: هم اموال و خانه‏هايمان را با آنها تقسيم مى‏كنيم، و هم چشم داشتى به غنائم نداريم، و مهاجران را بر خود مقدم مى‏شمريم، آيه فوق نازل شد و اين روحيه عالى آنها را ستود.
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر روى اين اوصاف كريمه، و بيان نتيجه آن مى‏افزايد: «و كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش بازداشته شده‏اند، رستگارانند» (و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون).
در حديثى مى‏خوانيم كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «شح از بخل شديدتر است، بخيل كسى است كه در مورد آنچه دارد بخل مى‏ورزد، ولى شحيح هم نسبت به آنچه در دست مردم است بخل مى‏ورزد و هم آنچه خود در اختيار دارد، تا آنجا كه هر چه را در دست مردم ببيند آرزو مى‏كند آن را به چنگ آورد، خواه از طريق حلال باشد يا حرام و هرگز قانع به آنچه خداوند به او روزى داده نيست».
(آيه 10)- در اين آيه سخن از گروه سومى از مسلمين به ميان مى‏آورد كه با برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 144
الهام از قرآن مجيد در ميان ما به عنوان «تابعين» معروف شده‏اند، و بعد از مهاجران و انصار كه در آيات قبل سخن از آنها به ميان آمد سومين گروه عظيم مسلمين را تشكيل مى‏دهند.
مى‏فرمايد: « (همچنين) كسانى كه بعد از آنها [- مهاجران و انصار] آمدند و مى‏گويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينه‏اى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحيمى» (و الذين جاؤ من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان و لا تجعل فى قلوبنا غلا للذين آمنوا ربنا انك رؤف رحيم).
به اين ترتيب «خودسازى» و «احترام به پيشگامان در ايمان» و «دورى از كينه و حسد» از ويژگيهاى آنهاست.
تعبير به «اخوان» (برادران) و استمداد از خداوند رءوف و رحيم در پايان آيه همه حاكى از روح محبت و صفا و برادرى است كه بر كل جامعه اسلامى بايد حاكم باشد و هر كس هر نيكى را مى‏خواهد تنها براى خود نخواهد.
اين آيه تمام مسلمين را تا دامنه قيامت شامل مى‏شود، و بيانگر اين واقعيت مى‏باشد كه اموال «فيى‏ء» منحصر به نيازمندان مهاجرين و انصار نيست، بلكه ساير نيازمندان مسلمين را در طول تاريخ شامل مى‏شود.
صحابه در ميزان قرآن و تاريخ-
در اينجا بعضى از مفسران بدون توجه به اوصافى كه براى هر يك از «مهاجران» و «انصار» و «تابعين» در آيات فوق آمده باز اصرار دارند كه همه «صحابه» را بدون استثنا پاك و منزه بشمرند، و كارهاى خلافى كه احيانا در زمان خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يا بعد از او از بعضى از آنان سرزده با ديده اغماض بنگرند، و هر كس را در صف مهاجران و انصار و تابعين قرار گرفته چشم بسته محترم و مقدس بدانند.
در حالى كه آيات فوق پاسخ دندان شكنى به اين افراد مى‏دهد، و ضوابط «مهاجران» راستين و «انصار» و «تابعين» را دقيقا معين مى‏كند. برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 145
در «مهاجران» اخلاص، و جهاد، و صدق را مى‏شمرد.
و در «انصار» محبت نسبت به مهاجران، و ايثار، و پرهيز از هرگونه بخل و حرص را ذكر مى‏كند.
و در «تابعين» خودسازى و احترام به پيشگامان در ايمان، و پرهيز از هرگونه كينه و حسد را بيان مى‏نمايد.
بنابر اين ما در عين احترام به پيشگامان در خط ايمان پرونده اعمال آنها را چه در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله، و چه در طوفانهاى شديدى كه بعد از او در جامعه اسلامى در گرفت، دقيقا تحت بررسى قرار مى‏دهيم، و بر اساس معيارهائى كه در همين آيات از قرآن دريافته‏ايم، در باره آنها قضاوت و داورى مى‏كنيم، پيوند خود را با آنها كه بر سر عهد و پيمان خود باقى ماندند محكم مى‏سازيم، و از آنها كه در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يا بعد از او رابطه خود را گسستند مى‏بريم، اين است يك منطق صحيح و هماهنگ با حكم قرآن و عقل.
(آيه 11)-
شأن نزول:
جمعى از منافقان مدينه مانند «عبد اللّه بن ابىّ» و يارانش مخفيانه كسى را به سراغ يهود «بنى نضير» فرستادند و گفتند: شما محكم در جاى خود بايستيد، از خانه‏هاى خود بيرون نرويد، و دژهاى خود را محكم سازيد، ما دو هزار نفر ياور از قوم خود و ديگران داريم و تا آخرين نفس با شما هستيم، طايفه بنى قريظه و ساير هم پيمانهاى شما از قبيله غطفان نيز با شما همراهى مى‏كنند.
همين امر سبب شد كه يهود بنى نضير بر مخالفت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تشويق شوند، اما در اين هنگام يكى از بزرگان بنى نضير به نام «سلام» به «حى بن اخطب» كه سرپرست برنامه‏هاى بنى نضير بود گفت: اعتنائى به حرف «عبد اللّه بن ابى» نكنيد، او مى‏خواهد شما را تشويق به جنگ محمد صلّى اللّه عليه و آله كند، و خودش در خانه بنشيند و شما را تسليم حوادث نمايد.
حيى گفت: ما جز دشمنى محمد صلّى اللّه عليه و آله و پيكار با او چيزى را نمى‏شناسيم، «سلام» در پاسخ او گفت: به خدا سوگند من مى‏بينم سر انجام ما را از اين سرزمين برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 146
بيرون مى‏كنند، و اموال و شرف ما بر باد مى‏رود كودكان ما اسير، و جنگجويان ما كشته مى‏شوند.
اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد كه، سر انجام اين ماجرا را بازگو مى‏كند.
تفسير:
نقش منافقان در فتنه‏هاى يهود- بعد از بيان ماجراى طايفه يهود «بنى نضير» در آيات گذشته، و شرح حال سه گروه از مؤمنان در اينجا به شرح حال گروه ديگرى يعنى منافقان و نقش آنها در اين ماجرا مى‏پردازد.
نخست روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مى‏فرمايد: «آيا منافقان را نديدى كه پيوسته به برادران كافرشان از اهل كتاب مى‏گفتند: هر گاه شما را (از وطن) بيرون كنند ما هم با شما بيرون خواهيم رفت، و هرگز سخن هيچ كس را در باره شما اطاعت نخواهيم كرد، و اگر با شما پيكار شود ياريتان خواهيم نمود» (ا لم تر الى الذين نافقوا يقولون لاخوانهم الذين كفروا من اهل الكتاب لئن اخرجتم لنخرجن معكم و لا نطيع فيكم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنكم).
و به اين ترتيب اين گروه از منافقان به طايفه يهود سه مطلب را قول دادند كه در همه دروغ مى‏گفتند.
و به همين دليل قرآن با صراحت مى‏گويد: «خداوند شهادت مى‏دهد كه آنها دروغگويانند» (و الله يشهد انهم لكاذبون).
آرى! هميشه منافقان دروغگو بوده‏اند، و غالبا دروغگويان منافقند.
(آيه 12)- سپس براى توضيح بيشتر در باره دروغگوئى آنها مى‏افزايد: «اگر آنها را بيرون كنند با آنان بيرون نمى‏روند» (لئن اخرجوا لا يخرجون معهم).
«و اگر با آنها پيكار شود ياريشان نخواهند كرد» (و لئن قوتلوا لا ينصرونهم).
«و اگر (به گفته خود عمل كنند و) ياريشان كنند پشت به ميدان كرده فرار مى‏كنند»! (و لئن نصروهم ليولن الادبار).
«سپس كسى آنان را يارى نمى‏كند» (ثم لا ينصرون).
(آيه 13)- در اين آيه به تشريح علّت اين شكست پرداخته، مى‏گويد:
«وحشت از شما در دلهاى آنها بيش از ترس از خداست» (لانتم اشد رهبة فى برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 147
صدورهم من الله)
. چون از خدا نمى‏ترسند از همه چيز وحشت دارند، مخصوصا از دشمنان مؤمن و مقاومى چون شما.
«اين به خاطر آن است كه آنها گروهى نادانند» (ذلك بانهم قوم لا يفقهون).
(آيه 14)- سپس به بيان نشانه روشنى از اين ترس درونى پرداخته، مى‏افزايد: «آنها هرگز با شما به صورت گروهى نمى‏جنگند جز در دژهاى محكم يا از پشت ديوارها» (لا يقاتلونكم جميعا الا فى قرى محصنة او من وراء جدر).
آرى! آنها چون از دژ ايمان و توكل بر خدا بيرون هستند جز در پناه ديوارها و قلعه‏هاى محكم جرأت جنگ و روياروئى با مؤمنان ندارند! سپس مى‏افزايد: اما اين نه به خاطر آن است كه آنها افرادى ضعيف و ناتوان و ناآگاه به فنون جنگند بلكه به هنگامى كه درگيرى رخ مى‏دهد «پيكارشان در ميان خودشان شديد است» اما در برابر شما ضعيف (بأسهم بينهم شديد).
و در ادامه همين آيه، به عامل ديگرى براى شكست و ناكامى آنها پرداخته، مى‏فرمايد: به ظاهر آنها كه مى‏نگرى «آنها را متحد مى‏پندارى در حالى كه دلهايشان پراكنده است، اين به خاطر آن است كه آنها قومى هستند كه تعقل نمى‏كنند» (تحسبهم جميعا و قلوبهم شتى ذلك بانهم قوم لا يعقلون).
به اين ترتيب انسجام ظاهرى افراد بى‏ايمان و پيمان و وحدت نظامى و اقتصادى آنها هرگز نبايد ما را فريب دهد، چرا كه در پشت اين پيمانها و شعارهاى وحدت، دلهاى پراكنده‏اى قرار دارد، و دليل آن هم روشن است، زيرا هر كدام حافظ منافع مادى خويشند، و مى‏دانيم منافع مادى هميشه در تضاد است، در حالى كه وحدت و انسجام مؤمنان بر اساس اصولى است كه تضاد در آن راه ندارد، يعنى اصل ايمان و توحيد و ارزشهاى الهى.
(آيه 15)- قرآن همچنان بحث پيرامون داستان يهود بنى نضير و منافقان را ادامه داده، و با دو تشبيه جالب، موقعيت هر كدام از اين دو گروه را مشخص مى‏سازد. نخست مى‏فرمايد: داستان يهود بنى نضير «همچون كسانى است كه كمى پيش از آنان بودند (همانها كه در اين دنيا) طعم تلخ كار خود را چشيدند و براى برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 148
آنها عذابى دردناك است» (كمثل الذين من قبلهم قريبا ذاقوا وبال امرهم و لهم عذاب اليم).
اما اين گروه چه كسانى بودند كه سرگذشت عبرت انگيزى قبل از ماجراى بنى نضير داشتند؟
بسيارى از مفسران آن را اشاره به ماجراى يهود «بنى قينقاع» مى‏دانند كه بعد از ماجراى بدر واقع شد، و منجر به بيرون راندن اين گروه از يهود از مدينه گرديد، آنها نيز مانند يهود «بنى نضير» افرادى ثروتمند و مغرور و در ميان خود جنگجو بودند، و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان را تهديد مى‏كردند، ولى سر انجام چيزى جز بدبختى و در به درى در دنيا و عذاب اليم آخرت عائدشان نشد.
(آيه 16)- با طناب پوسيده شيطان به چاه نرويد! در اين آيه به تشبيهى در باره منافقان پرداخته، مى‏گويد: داستان آنها نيز «همچون شيطان است كه به انسان گفت: كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم) اما هنگامى كه كافر شد گفت: من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است بيم دارم» (كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برى‏ء منك انى اخاف الله رب العالمين).
منظور از «انسان» مطلق انسانهائى است كه تحت تأثير شيطان قرار گرفته، فريب وعده‏هاى دروغين او را مى‏خورند و راه كفر مى‏پويند، و سر انجام شيطان آنها را تنها گذاشته و از آنان بيزارى مى‏جويد! آرى! چنين است حال منافقان كه دوستان خود را با وعده‏هاى دروغين و نيرنگ به وسط معركه مى‏فرستند، سپس آنها را تنها گذارده فرار مى‏كنند چرا كه در نفاق وفادارى نيست.
(آيه 17)- در اين آيه نتيجه كار اين دو گروه: شيطان و اتباعش و منافقان و دوستانشان از اهل كفر را روشن ساخته، مى‏افزايد: «سر انجام كارشان اين شد كه هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، جاودانه در آن مى‏مانند، و اين است كيفر ستمكاران»! (فكان عاقبتهما انهما فى النار خالدين فيها و ذلك جزاء الظالمين). برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 149
اين يك اصل كلى است كه عاقبت همكارى كفر و نفاق، و شيطان و يارانش، شكست و ناكامى و عذاب دنيا و آخرت است، در حالى كه همكارى مؤمنان و دوستانشان همكارى مستمر و جاودانى و سر انجامش پيروزى و برخوردارى از رحمت واسعه الهى در هر دو جهان است.
(آيه 18)- در اين آيه روى سخن را به مؤمنان كرده، به عنوان يك نتيجه‏گيرى از ماجراى شوم و دردناك «بنى نضير» و منافقان و شيطان، مى‏فرمايد:
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت) خدا بپرهيزيد، و هر كس بايد بنگرد تا براى فردايش چه چيز از پيش فرستاده»؟ (يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد).
در حقيقت سرمايه اصلى انسان در صحنه قيامت كارهائى است كه از پيش فرستاده، و گر نه غالبا كسى به فكر انسان نيست كه براى او چيزى بعد از مرگ او بفرستد، و يا اگر بفرستند ارزش زيادى ندارد.
سپس بار ديگر براى تأكيد مى‏افزايد: «از خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است» (و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون).
آرى! تقوا و ترس از خداوند سبب مى‏شود كه انسان براى فرداى قيامت بينديشد، و اعمال خود را پاك و پاكيزه و خالص كند.
(آيه 19)- اين آيه به دنبال دستور به تقوا و توجه به معاد، تأكيد بر ياد خدا كرده، چنين مى‏فرمايد: «و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند، و خدا نيز آنها را به خود فراموشى گرفتار كرد» (و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم).
خمير مايه تقوا دو چيز است: ياد خدا يعنى توجه به مراقبت دائمى «اللّه» و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالى كه هيچ كار صغير و كبيرى وجود ندارد مگر اين كه در آن ثبت مى‏شود، و به همين دليل توجه به اين دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامه‏هاى تربيتى انبيا و اولياء قرار داشته، و تأثير آن در پاكسازى فرد و اجتماع كاملا چشمگير است. برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 150
اصولا يكى از بزرگترين بدبختيها و مصائب انسان خود فراموشى است، چرا كه ارزشها و استعدادها و لياقتهاى ذاتى خود را كه خدا در او نهفته و از بقيه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشى مى‏سپرد، و اين مساوى با فراموش كردن انسانيت خويش است، و چنين انسانى تا سر حد يك حيوان درّنده سقوط مى‏كند، و همّتش چيزى جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود! و اينها همه عامل اصلى فسق و فجور بلكه اين خود فراموشى بدترين مصداق فسق و خروج از طاعت خداست.
لذا در پايان آيه مى‏گويد: «آنها فاسقانند» (اولئك هم الفاسقون).
(آيه 20)- در اين آيه به مقايسه اين دو گروه (گروه مؤمنان با تقوا، و متوجه به مبدأ و معاد، و گروه فراموشكاران خدا كه گرفتار خود فراموشى شده‏اند) پرداخته، مى‏گويد: «هرگز دوزخيان و بهشتيان يكسان نيستند» (لا يستوى اصحاب النار و اصحاب الجنة).
نه در اين دنيا، نه در معارف، نه در نحوه تفكّر، نه در طرز زندگى فردى و جمعى و هدف آن، و نه در آخرت و پاداشهاى الهى، خط اين دو گروه در همه جا، و همه چيز، از هم جداست، يكى به ياد خدا و قيامت و احياى ارزشهاى والاى انسانى، و اندوختن ذخائر براى زندگى جاويدان است، و ديگرى غرق شهوات و لذات مادى و گرفتار فراموشى همه چيز و اسير بند هوى و هوس.
و به اين ترتيب انسان بر سر دو راهى قرار دارد يا بايد به گروه اول بپيوندد يا به گروه دوم و راه سومى در پيش نيست.
و در پايان آيه به صورت يك حكم قاطع مى‏فرمايد: «اصحاب بهشت رستگار و پيروزند» (اصحاب الجنة هم الفائزون).
نه تنها در قيامت رستگار و پيروزند كه در اين دنيا نيز پيروزى و آرامش و نجات از آن آنهاست، و شكست در هر دو جهان نصيب فراموشكاران است.
(آيه 21)- اگر قرآن بر كوهها نازل مى‏شد از هم مى‏شكافتند! در تعقيب آيات گذشته كه از طرق مختلف براى نفوذ در قلوب انسانها برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 151
استفاده مى‏كرد، و مسائل سرنوشت ساز انسانها را در زنده‏ترين صورتش بيان نمود در اين آيه كه ناظر به همه آيات قرآن مجيد است پرده از روى اين حقيقت بر مى‏دارد كه نفوذ قرآن بقدرى عميق است كه اگر بر كوهها نازل مى‏شد آنها را تكان مى‏داد، اما عجب از اين انسان سنگدل كه گاه مى‏شنود و تكان نمى‏خورد! نخست مى‏فرمايد: «اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى‏كرديم مى‏ديدى در برابر آن خاشع مى‏شود، و از خوف خدا مى‏شكافد» (لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرأيته خاشعا متصدعا من خشية الله).
«و اينها مثالهائى است كه براى مردم مى‏زنيم شايد در آن بينديشيد» (و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون).
بعضى اين آيه را بر ظاهرش حمل كرده‏اند و گفته‏اند: تمام موجودات اين جهان، از جمله كوهها، براى خود نوعى درك و شعور دارند و اگر اين آيات بر آنها نازل مى‏شد به راستى از هم متلاشى مى‏شدند، گواه اين معنى را آيه 74 سوره بقره مى‏دانند كه در توصيف گروهى از يهود مى‏گويد: «سپس دلهاى شما بعد از اين ماجرا سخت شد، همچون سنگ! و يا سخت‏تر! چرا كه پاره‏اى از سنگها مى‏شكافد و از آنها نهرها جارى مى‏شود، و پاره‏اى از آنها شكاف بر مى‏دارد و آب از آن تراوش مى‏كند و پاره‏اى از خوف خدا به زير مى‏افتد»!
(آيه 22)- در آيات بعد به ذكر قسمت مهمى از اوصاف جمال و جلال خدا- كه توجه به هر يك در تربيت نفوس و تهذيب قلوب تأثير عميق دارد- مى‏پردازد، و ضمن سه آيه پانزده صفت و به تعبير ديگر هجده صفت از اوصاف عظيم او را بر مى‏شمرد و هر آيه با بيان توحيد الهى و نام مقدس «اللّه» شروع مى‏شود كه انسان را به عالم نورانى اسماء و صفات حق رهنمون مى‏گردد.
مى‏فرمايد: «او خدائى است كه معبودى جز او نيست، داناى آشكار و نهان است و او رحمان و رحيم است» (هو الله الذى لا اله الا هو عالم الغيب و الشهادة هو الرحمن الرحيم). برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 152
در اينجا قبل از هر چيز روى مسأله توحيد كه خميرمايه همه اوصاف جمال و جلال و ريشه اصلى معرفت الهى است تكيه مى‏كند، و بعد از آن روى علم و دانش او نسبت به غيب و شهود.
سپس روى رحمت عامه او كه همه خلايق را شامل مى‏شود «رحمن» و رحمت خاصه‏اش كه ويژه مؤمنان است «رحيم» تكيه شده، تا به انسان اميد بخشد. و او را در راه طولانى تكامل و سير الى اللّه كه در پيش دارد يارى دهد.
(آيه 23)- در اين آيه علاوه بر تأكيد روى مسأله توحيد هشت وصف ديگر ذكر كرده، مى‏فرمايد: «او خدائى است كه معبودى جز او نيست» (هو الله الذى لا اله الا هو).
«حاكم و مالك اصلى اوست» (الملك).
«از هر عيب منزه است» (القدوس).
«به كسى ستم نمى‏كند» و همه از ناحيه او در سلامتند (السلام).
سپس مى‏افزايد: او براى دوستانش «امنيت بخش است» (المؤمن).
او حافظ و نگاهدارنده و «مراقب (همه چيز) است» (المهيمن).
«او قدرتمندى شكست ناپذير است» (العزيز).
«كه با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مى‏كند» (الجبار).
سپس مى‏افزايد: «و شايسته عظمت است» و چيزى برتر و بالاتر از او نيست (المتكبر).
از آنجا كه عظمت و بزرگى تنها شايسته مقام خداست اين واژه به معنى ممدوحش تنها در باره او به كار مى‏رود و هر گاه در غير مورد او به كار رود به معنى مذموم است.
و در پايان آيه، بار ديگر روى مسأله توحيد كه سخن با آن آغاز شده بود تكيه كرده، مى‏فرمايد: «خداوند منزه است از آنچه شريك براى او قرار مى‏دهند» (سبحان الله عما يشركون).
برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 153
(آيه 24)- و در آخرين آيه سوره در تكميل اين صفات به شش وصف ديگر اشاره كرده، چنين مى‏فرمايد: «او خداوندى است خالق» (هو الله الخالق).
«آفريننده‏اى بى‏سابقه» (البارى).
«و صورتگرى» بى‏نظير (المصور).
و سپس از آنجا كه اوصاف خداوند منحصر به اين اوصاف نيست، بلكه اوصافش همچون ذاتش بى‏پايان است، مى‏افزايد: «براى او نامهاى نيك است» (له الاسماء الحسنى).
و به همين دليل از هرگونه عيب و نقص، منزه و مبراست، «و آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او مى‏گويند» و او را از هر عيب و نقصى پاك مى‏شمرند (يسبح له ما فى السماوات و الارض).
و سر انجام براى تأكيد بيشتر، روى موضوع نظام آفرينش به دو وصف ديگر از اوصافش كه يكى از آنها قبلا آمد، اشاره كرده، مى‏فرمايد: «و او عزيز و حكيم است» (و هو العزيز الحكيم).
اولى نشانه كمال قدرت او بر همه چيز، و غلبه بر هر مانع است، و دومى اشاره به علم و آگاهى از نظام آفرينش و تنظيم برنامه دقيق در امر خلقت و تدبير است.
و به اين ترتيب در مجموع اين آيات سه گانه علاوه بر مسأله توحيد- كه دو بار تكرار شده- هفده وصف از اوصاف خدا آمده است بدين ترتيب:
عالم الغيب و الشهاده- رحمان- رحيم- ملك- قدّوس- سلام- مؤمن- مهيمن- عزيز- جبّار- متكبّر- خالق- بارئ- مصوّر- حكيم- داراى اسماء الحسنى- كسى كه همه موجودات عالم تسبيح او مى‏گويند.
و به اين ترتيب، اين آيات دست پويندگان راه معرفت اللّه را گرفته منزل به منزل پيش مى‏برد، از ذات پاك او شروع مى‏كند، و بعد به عالم خلقت مى‏آورد، و باز در اين سير الى اللّه از مخلوق نيز به سوى خالق مى‏برد، قلب را مظهر اسماء و صفات الهى و مركز انوار ربانى مى‏كند و در لابلاى اين معارف و انوار، او را مى‏سازد برگزيده تفسير نمونه، ج‏5، ص: 154
و تربيت مى‏نمايد شكوفه‏هاى تقوا را بر شاخسار وجودش ظاهر ساخته و لايق قرب جوارش مى‏كند.
آيات آخر اين سوره آياتى است فوق العاده با عظمت و الهام بخش در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم: «هر كس آخر سوره حشر را بخواند، گناهان گذشته و آينده او بخشوده مى‏شود»!

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-11-08] [ 08:19:00 ب.ظ ]





راه‌های جذب جوانان به مسجد و نماز جماعت

جایگاه والای مسجد و اهمیت حضور در آن و شركت در جماعات بر اساس آموزه‌های دینی، منابع و مستندات قرآنی و روایی بر كسی پوشیده نیست، علیرغم اهمیت مسأله، در ارتباط با حضور در مساجد و جماعات در گروه های سنی مختلف از جمله جوانان و نوجوانان با دو گروه مواجه هستیم، گروهی كه اهل مسجد و جماعات هستند و در هر شرایطی حضور در جماعات و مساجد را بر خود وظیفه می‌دانند و گروهی كه متأسفانه در مساجد و جماعات به علل مختلف حضور نمی‌یابند.
حال با توجه به اینكه كلیه آموزه‌های دینی در ارتباط با حضور در مساجد و جماعات كه بر گرفته از كتاب الهی، روایات و سیره معصومین علیهم‌السلام است؛ با فطرت انسان‌ها هم‌سو بوده و مطابقت دارد، بنابراین شكی نیست كه می‌توان با به كارگیری روش‌ها و راه‌های متناسب، بخش اعظمی از جوانان و نوجوانان مسلمان جامعه اسلامی را به این امر مهم جذب كرد.
اهمیت حضور درمسجد و نمازهای جماعت بر اساس احادیث و روایات «حضور در مساجد و عبادت در خانه خدا افزون بر آن كه خود توفیقی بزرگ و كمالی ارزشمند نیز است، كمالات روحی دیگری را نیز در پی دارد، رحمت خاص خداوند، آمرزش الهی، بهشت برین، همنشینی و همدمی با فرشتگان الهی از آن جمله است»(نوبهار، 375ص 14).
امام خمینی (ره) در این ارتباط فرمایش حكیمانه و متدبرانه‌ای دارند، ایشان می‌فرمایند «به نماز و مساجد اهمیت دهید كه پرونده‌های دادگستری مال بی‌نمازهاست و نمازخوان‌های واقعی در دادگستری پرونده ندارند، شیطان‌ها از مساجد و نماز می‌ترسند، آنها می‌خواهند، از نماز جلوگیری كنند و بعد از خالی كردن سنگرها حمله كنند» (به نقل از صحیفه نور،جلد18).
براساس آیه 43 سوره بقره كه می‌فرماید «نماز را به پا دارید و زكات دهید و با ركوع كنندگان ركوع كنید»، می‌بینیم كه قرآن امر به جماعت می‌كند و در بسیاری از متون و منابع دینی و روایی نیز وقتی از اهمیت نماز صحبت می‌شود، منظور نماز جماعت است، درواقع «اصل تشریع نمازهای یومیه به جماعت بوده و فرادی رخصت است»(طالقانی به نقل از رهبری ، 1380، ص 154).
دراهمیت و ارزش نماز همین بس كه رسول خدا(ص) می‌فرمایند «یك نماز جماعت، بهتراز چهل سال نماز فرادی درخانه است»(مستدرك الوسائل به نقل از شیرازی ،1377ص 77).
یا در روایتی دیگر امام رضاعلیه‌السلام می‌فرمایند «ثواب هر ركعت نماز جماعت نسبت به فرادی برابر با دو هزار ركعت است»(تحف العقول، به نقل از رهبری، 1380ص 161).
همچنین در مورد حضور در مساجد می‌بینیم كه در عصر پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم مسجد از مركزیت دینی، عبادی، علمی و فرهنگی برخوردار بوده و همین وضعیت را در زمان امام باقر علیه‌السلام و امام صادق علیه‌السلام باز می‌بینیم، در همین راستا است كه پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌فرمایند «هر كس برای تعلیم یا تعلم وارد مسجد شود، همچون مجاهد در راه خداست» (به نقل از رهبری،1380،ص 240).
می‌بینیم كه آیه 114 سوره بقره بازدارندگان از احیاء مساجد را ستم كارترین مردم معرفی می‌كند، ضمن اینكه «مهمترین شاخصه احیاء مساجد، در حضور گسترده و فشرده آحاد مردم مسلمان در مسجد تجلی می‌یابد» (همان منبع،ص 7) .
پس با این حساب حضور در مسجد و نیز تلاش برای اینكه دیگران نیز در مسجد حضور یابند، مساوی با احیا و آباد كردن مساجد و خانه خداست.

ویژگی‌های جوانان
دوره نوجوانی و جوانی یكی از حساس‌ترین دوره زندگانی انسان است و انسان در این دوره ویژگی‌های خاصی را دارا است از جمله عاطفی بودن، زود رنجی و به دلیل ناپختگی، كم تجربگی و احساسات شدید به طور طبیعی خطا پذیری بیشتر و از طرفی روحیه استقلال طلبی و ستیزه جویی زمینه چالش‌ها و تضادها را در میان این قشر و بزرگترها به وجود می‌آورد.
علیرغم این ویژگی‌ها اگر با جوانان با صداقت و احترام برخورد شود، به سهولت می‌توان در این دوره از حیات در عمق دل و صفای قلب او نفوذ كرد،

در همین راستا است كه «پیامبر اسلام (ص) فرمودند «بر شما باد جوانان! كه قلب آنان رقیق‌تر و آماده پذیرش خیر است، وقتی خداوند مرا برای بشارت و انذار مردم مبعوث كرد، سالخورده‌ها با من مخالفت كردند، اما جوانان با من پیمان بستند» (به نقل از محجه البیضاء، جلد 3)،

«این فرمایش رسول اكرم (ص) نشان دهنده تربیت پذیری و الگو پذیری جوانان و فطری بودن پیام آن پیامبر گرامی است».(ابطحی، 1376،ص100).
همچنین است كه «حضرت علی علیه‌السلام به فرزندش امام حسن علیه‌السلام می‌فرماید «فرزندم! حسن جانم، قلب نوجوانان چون زمینی خالی از بذر است ( كه آماده و مستعد پذیرش هر بذری است)، آنچه در آن بریزی می‌پذیرد، حسن جانم! من به ادب و تربیت تو پیش از سخت شدن قلبت و مشغول گشتن عقلت به چیزی مبادرت ورزیدم و به تربیت تو پرداختم» ( به نقل از موسوی راد ، 1380، ص 197).
«شهید بهشتی نیز با تبیین ویژگی‌های جوانان و نوجوانان از قبیل حق‌گرایی، حق‌دوستی، حق‌پرستی، خیر دوستی، عدل دوستی، این ویژ‍گی‌ها را در اغلب جوانان بیشتر از سایر اقشار دانسته است و آن را زمینه مساعد خدادادی برای بهره‌برداری شایسته می‌داند و بی توجهی به آن را تیره بختی می‌نامد»(به نقل از دلبری، 1387،ص 16).
ملاحظه می‌شود كه فرمایشات حضرات معصومین علیهم‌السلام، بزرگان و صاحب نظران ضمن اینكه برای ما بسیار راهگشا و نوید بخش است، از طرفی وظیفه و مسؤلیت ما را دو چندان می‌كند و ما را به این باور می‌رساند كه حقیقتاً می‌توان در جذب جوانان به مسجد و جماعات بهتر از وضع موجود عمل كرد.

راه‌های جذب جوانان به مسجد و جماعت:
بی‌تردید برای جذب جوانان و حضور آنها در مسجد و جماعات هم موانع مختلف و هم راه كارهای مختلفی متصور است كه این موانع و همچنین راه كارها می‌توانند جنبه‌های فردی، خانوادگی و محیطی داشته باشند، در این بخش آن قسمت از مواردی كه بیشتر جنبه علمی و كاربردی دارد، مورد بحث قرار می‌گیرد:

1- علل عدم حضور در مسجد و جماعات و ضرورت تبیین فلسفه و اسرار نماز و جماعات
برای عدم حضور در جماعات و مسجد علل گوناگون است، بعضی واقعاً عذر دارند و دلیل‌شان پذیرفتنی است، ولی بسیاری از موارد بهانه‌هایی پوچ، بیشتر نیست، از جمله: غفلت از پاداش‌های نماز جماعت، بی‌رغبتی به جهت بدرفتاری برخی نمازگزاران در مسجد، همفكر نبودن با امام جماعت از نظر دیدگاه سیاسی، عیب‌های احتمالی بستگان و نزدیكان امام جماعت، طول كشیدن نماز جماعت، رفتار متولیان و دست اندركاران مسجد و…(قرائتی،1377،ص 222-221).
علاوه بر موارد مذكور كه بیشتر در مورد نمازخوان‌ها است، در مورد آن‌هایی كه نماز نمی‌خوانند و به تبع آن در مسجد و جماعات نیز حاضر نمی‌شوند، می‌توان به نتیجه تحقیقی اشاره كرد كه بر اساس آن «بیش از 50% كسانی كه مورد پرسش قرار گرفته‌اند كه چرا نماز نمی‌خوانید؟

پاسخ داده‌اند كه خدا به نماز ما نیازی ندارد» ( به نقل از محمدی عراقی، 1376، ص 68)، اگر این تحقیق صحیح باشد، به ما یك چراغ راهنما می‌دهد و آن اینكه روی فلسفه نماز یا اسرار نماز بیشتر كار كنیم.(همان منبع).
در همین راستا مقام معظم رهبری می‌فرمایند «برای تبیین ژرفای نماز و معرفی رازها و زیبایی‌های آن، دست به تلاش پیگیر و همه جانبه زده شود» (پیام به اجلاس ششم، 1376، ص6)، در حدیثی پیامبر اكرم (ص) می‌فرمایند «اگر مردم ارزش اذان گفتن و شركت در نماز جماعت را می دانستند، برای این كار قرعه كشی می‌كردند» (بحار الانوار ،ج 88 به نقل از جعفری، 1388، ص 73).
متأسفانه بسیاری از جوانان ما با این ارزش‌ها كه پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند، آشنا نیستند، بنابراین یكی از وظایف و مسؤلیت‌های عمده در این راستا آشنا سازی جوانانی است كه مسجدی نیستند، با ارزش‌ها و اسرار و فلسفه نماز، نماز جماعت و حضور در مسجد می‌باشد، مطمئناً راه آن سخنرانی در مسجد نیست، بلكه باید پیام‌ها در این زمینه در جا‌ها موقعیت‌هایی جلوه‌گر شود كه جوانانی كه اهل نماز جماعت و مسجد نیستند، حضور دارند.

2- عامل بهداشت ونظافت مساجد
امیرالمؤمنین علیه‌السلام به استاندار خود می‌فرماید «افضل اوقات را برای نماز قرار بده»، حال اگر افضل اوقات برای نماز است، افضل جاها هم باید برای نماز باشد (به نقل از قرائتی، 1370،ص 48)، یكی از مشكلاتی كه برای جذب مردم به مراكز اقامه نماز داریم، كمی نظافت است؛ نظافت امروز و در دنیای امروزی یكی از عوامل جذب جوان‌ها است، این جز نماز هم نیست، ولی چیزی و رای احكام نماز است، ما نباید فقط در حد طهارت و مسأله فقهی به این بپردازیم؛ یعنی خیلی ظاهر بینی است كه طهارت را با همان فرمول‌های فقهی بپذیریم و هر چه آلودگی و میكروب و چیزهای دیگری است كه مردم را متنفر می‌كند، همه را ندیده بگیریم، من فكر می‌كنم، یكی از چیزهایی كه قشر تحصیل كرده، قشر به اصطلاح متجدد و قشر جوان را از این جاها دور كرده، این است كه فضا، متناسب با این شرایط نیست. (هاشمی رفسنجانی، 1376، ص19).
از آنجایی كه طبع جوانان پاك، زیبا دوست و پر نشاط می‌باشد، لذا به مكان‌های پاكیزه، زیبا، جذاب و دلپذیر بیشتر گرایش پیدا می‌كند، بنابراین برای جذب آنان به مساجد باید این مكان‌ها را آراسته و پاكیزه ساخت، فرش‌های مسجد تمیز و پاكیزه بوده، روشنایی در حد مطلوب و مسجد همواره معطر و خوشبو باشد و نمازگزاران با لباس پاكیزه و بوی خوش وارد مسجد شوند.(انصاری راد، 1388).

3- جاذبه برای حضور زنان در مساجد
زنان بخش عظیمی از جامعه را تشكیل می‌دهند، حضور آنان در مسجد، فرصت مناسبی برای بهره‌گیری معنوی از این جایگاه مقدس و آشنایی با معارف اسلامی است، بلكه برای برخی از آنان این تنها فرصت است (نوبهار ، 1375، ص 44).
با این وجود یكی از مسائلی كه در مساجد هست، عدم جاذبه به خصوص در شبستان خانم‌ها است، متأسفانه محل اجتماع خانم‌ها هم از نظر كمی و هم از نظر كیفی، جاذبه لازم را ندارند و گاهی هم دافعه دارند، از نظر نور، تهویه، فرش، مسیر رفت و آمد و غیره معمولاً قسمت خانم‌ها به مراتب بدتر از آقایان است، با توجه به اینكه خانم‌ها اغلب همراه فرزندانشان وارد مسجد می‌شوند و اگر برخورد این فرزندان با مسجد مطلوب و خوشایند باشد، اثر مثبت بر روی آن‌ها خواهد داشت و اگر مطلوب و خوشایند نبود اثر بد (زعفرانی، 1376، ص 197).
همچنین دختران و بانوان جوان به مراتب بیشتر تحت تأثیر میزان مطلوب یا نامطلوب بودن قسمت مربوط به خانم‌ها در مساجد هستند، مطمئناً حضور دختران و بانوان در مساجد در جذب برادران آن‌ها و همسران آن‌ها در آینده به مساجد نقش به سزایی خواهد داشت، علیرغم نقش زنان در مسائل تربیتی و تأثیری كه برای حضور برادران و همسران جوان خود در مساجد می‌توانند، داشته باشند، متأسفانه می‌بینیم در مساجد هنوز محل استقرار خانم‌ها حتی به اندازه محل آقایان از جذابیت، راحتی و مطلوبیت برخوردار نیست.

4- نقش امام جماعت
در میان تمام كسانی كه به گونه‌ای در اداره امور مسجد دخالت دارند، امام جماعت دارای نقشی ممتاز و ویژه است، طوری‌كه صلاحیت‌ها، شایستگی‌ها، عملكرد، شخصیت و چگونگی برخورد او با جوانان به طور مستقیم بر مسجد و جذب افراد از جمله جوانان اثر می‌گذارد (نوبهار ، 1375، ص 83).
در ارتباط با عملكرد و نقش امام جماعت به موارد زیر می‌توان اشاره كرد:

الف) روابط و احترام میان امام جماعت و جوانان، نباید در چارچوبی خشك و رسمی باقی بماند و باید به روابط عاطفی بیانجامد؛ یعنی امام جماعت به عنوان یكی از دوستان جوانان به شمار رود، در این راستا لازم است همواره جوانان را همراهی كند، مشكلات آنان را یاری كند، موفقیت‌هایشان را به آنان تبریك بگوید، از ناراحتی و غم‌هایشان ابراز تأسف كند، همچنین علاوه بر ارتباط حضوری، برقراری ارتباط كتبی نیز میان جوانان و امام جماعت مفید است.

ب) امام جماعت باید وقت كافی برای جوانان بگذارد، «تجربه نشان داده است كه امام جماعت‌هایی كه وقت می‌گذارند، می‌توانند در ترویج فرهنگ نماز موفق باشند و كسانی كه صرفاً می‌خواهند یك نماز را اقامه كنند و بلافاصله از خوابگاه دانشجویی خارج شوند، این امكان پذیر نیست» ( قمی ، 1380، ص 67).
«پیامبر اسلام (ص) بسیاری از اوقات پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب در مسجد می‌ماندند، بخشی از این وقت صرف پاسخگویی به پرسش‌های دینی و حتی تعبیر كتاب‌هایی كه مسلمانان دیده بودند، می شد» ( نوبهار، 1375،ص 31).

ج) «مردم باید پذیرای امام جماعت باشند، امام جماعت تحمیلی جایز نیست» (محسن قرائتی ،1370، ص72 )، اگر امام جماعت را دوست نداشته باشید، تأثیر ندارد، غیر از امامت كه یك منصبی است ولایی، در پیش نمازی رضاالقوم هم وجود دارد، سر آمد مسأله محبت است، مردم باید امام جماعت را بپذیرند و دوستش داشته باشند (تقی قرائتی ، 1380، صص 99-98).

د) «امام جماعت باید مراعات حال مردم را در نماز جماعت بكند، كسانی كه در نماز جماعت شركت می‌كنند، از گروه‌ها و اصناف مختلف تشكیل‌ می‌شوند و هر كدام دارای حوصله و ظرفیت مخصوصی هستند كه رعایت و اهتمام به آن برای امام جماعت لازم است» (ابوالقاسمی، 1378،ص 68)، این امر از طرف پیامبر اكرم (ص)، حضرت علی(ع)، امام صادق(ع) مورد توصیه و تأكید قرار گرفته است (جعفری، 1388، صص 94-93؛ نوبهار ، 1375،صص 91-84؛ قرائتی، 1370، ص 73-72).

ه) امام جماعت باید فردی برخوردار از تقوا، فضیلت‌های اخلاقی و مراتب علمی باشد، پیامبر اكرم (ص) می‌فرماید «امام جماعت هر گروه، سفیر آن‌ها به سوی خداست، پس فاضل‌ترین افرادتان را مقدم دارید » (وسایل الشیعه به نقل از جعفری، 1388، ص 92).
همچنین «امام جماعت باید بیش از دیگران مراعات رفتار خود را بكند» ( قرائتی ، 1370، ص 74) و به زیور عدالت آراسته باشد.

و) علاوه بر موارد مذكور امام جماعت شایسته است، خوش تیپ، خوش سواد، خوش بیان باشد ( قرائتی، 1370 ،ص 5)، مواظب نظافت دهان و دندان و احیاناً بوی بد دهان خود بوده، در كلیه امورات مربوط به مسجد نظم و انظباط را مراعات كند و توانایی دوست شدن با جوانان و كنار آمدن با آن ها را داشته باشد (انصاری راد ، 1388). برای عموم مردم به ویژه جوانان دعا كند و دارای صفات بردباری ، بخشش، آسان گیری ، مواسات بوده (ابوالقاسمی ، 1378، ص 82-72) و از همه مهم آنچه را كه می‌گوید خود و اهل خانواده‌اش عمل كنند.

5- روش و شیوه‌های تبلیغ و دعوت
مبلغ و دعوت كننده باید مؤمن به آن چیزی باشد كه دیگران را بدان دعوت می‌كند، دل او به آن چه می‌گوید، باید آرام باشد، دل می‌تواند دل را هدایت كند، دعوت و تبلیغ ما هنگامی مؤثر است كه نشأت گرفته از درون باشد و این، نیاز به ایمانی دارد كه در جان آدمی ریشه دوانده ست، بنابراین این یك هشدار است، برای دست اندركاران این امر كه اگر باوری راستین عامل حركتشان نباشد، نخواهند توانست در دیگران نفوذ كنند (قائمی ، 1375، ص 27). امام صادق علیه‌السلام نیز ضرورت مطابقت قول و فعل عالمان و واعظان را این گونه بیان فرموده است «اگر عالم و دانشمند به علم خود عمل نكند، موعظه و اندرز او از دل‌ها می‌لغزد، آن چنان كه باران از روی سنگ صاف و نشیب‌های لغزنده كوه صفا لغزان است» (كافی، جلد 1، به نقل از دلبری ، 1387، ص 8)، بنابراین مهمترین گام در تأثیر گذاری دعوت كننده و مبلغ مطابقت گفتار با كردار وی است.
حال باید دقت شود كه مؤثرترین روش تبلیغی و تربیتی كدام است؟ «در تربیت چند چیز شرط است، یكی مشافهه و چشم به چشم بودن و نكته بعدی محبت و تقدس » (تقی قرائتی ، 1380، ص 98)، توجه به این امر لازم است كه «هدف ما آن‌هایی هستند كه نماز نمی‌خوانند و یا به مسجد نمی‌روند و می‌خواهیم به نماز و مسجد دعوتشان كنیم، برای آن‌ها باید برنامه داشته باشیم و یكی از برنامه‌های مهم ارتباط مستقیم است و افرادی كه مؤمن به نماز و علاقه‌مند به توسعه فرهنگ نماز و مسجد هستند، می‌توانند بهترین سرباز این جبهه و میدان باشند» ( افشار ، 1376، ص 155).
بنابراین در این زمینه می‌پذیریم كه «تربیت باید نفس به نفس باشد، جوان به جوان، جوان‌های نماز خوان و مسجدی می‌توانند جوان‌های دیگر را جذب مسجد بكنند و همسالان خودشان را به پای نماز بیاورند» ( فقیهی، 1376، ص 165)، البته لازم است امام جماعت مساجد، متولیان امور مساجد، تبلیغات اسلامی و غیره آموزش‌ها و توصیه‌های لازم و ضروری را به جوانان نمازخوان و مسجد ارایه دهند، در همین راستا قرائتی (1386،ص5 ) نیز مسأله گفت‌وگوی چهره به چهره را مهم می‌داند و توصیه می‌كند كه مدیران مدارس امر به معروف را تن به تن انجام دهند، روزی یكی دو تا از بچه‌ها را دعوت كنند و خصوصی با آنها حرف بزنند، گفتگوی هر مدیری با یك یا دو دانش آموز در مدرسه، تأثیرش خیلی بیشتر از صحبت‌های عمومی است.

6- وظیفه و نقش نمازگزاران و اهالی مسجد
اهل نماز و مسجد كه بدون هیچ تبلیغی و بدون هیچ انتظاری حضور درمسجد و نماز جماعت را وظیفه الهی و شرعی خود می‌دانند و در هر شرایطی این سنگر مقدس را خالی نمی‌گذارند، اغلب انسان‌های مؤمن و ارزشمند هستند، در عین حال برای این افراد وظایف و مسؤلیت‌هایی متوجه است كه در نوبت خود توجه و رعایت آن‌ها تأثیر بسزایی در جذب جوانان دیگر به مسجد و جماعات خواهدداشت، از جمله:

الف) طبق فرمایش حاج آقا قرائتی ( 1370، ص 53) « نسبت به نماز یك غیرتی داشته باشیم؛ یعنی وقتی دیدیم مسجد خلوت است، فشار خون ما بالا بیاید»، در این موقع است كه دغدغه فكری خواهیم داشت و به عنوان یك امر مهم به فكر راهكار و اقدام عملی خواهیم بود.

ب) در محیط‌های جمعی از زخم زبان زدن، به شوخی گرفتن و تمسخر به شدت اجتناب شود (مرحوم ابوترابی، 1370،ص 37)، این مسائل به ویژه به جهت حساسیت نوجوان و جوان بسیار مهم و تأثیرگذار خواهد بود.

ج) طبق توضیح المسائل همه مراجع مستحب است، كسی كه به مسجد می‌رود و لباس پاكیزه و قیمتی بپوشد و خود را خوش بو كند ( به نقل از ابرقوی، 1385،ص 138)، در ارتباط با پاكیزگی، نظافت و خوشبویی نمازگزار هنگام حضورش در مسجد آیات، روایات و سیره زیادی داریم كه به چند مورد اشاره می‌شود:

- در آیه 31 سوره اعراف قرآن می‌فرماید «هنگام حضور در مساجد زینت‌هایتان را به خود بگیرید».
- حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام رادیدند، وقتی كه برای نماز بر می‌خیزد، بهترین لباس‌هایش را می‌پوشد، علتش را سوال كردند، فرمود «همانا خداوند متعال زیبایی را دوست دارد، پس خود را به پروردگارم می آرایم» (نقل از رهبری، 1380،ص 108).
- پیامبر اكرم (ص) فرمودند«خداوند خوشبوست و بوی خوش را دوست دارد» (نهج الفصاحه به نقل از همان منبع،132).
- از حضرت امام رضا علیه‌السلام نقل شده است كه جای حضرت امام صادق علیه‌السلام در مسجد از بوی عطر و اثر سجده حضرت شناخته می‌شد(همان منبع)، حضرت امام صادق(ع) می‌فرمایند «دو ركعت نماز با عطر بهتراست، از هفتاد ركعت از كسی كه عطر نزده باشد» (مكارم الاخلاق به نقل از رهبری،ص134).
- روایت داریم نماز با مسواك برابر هفتاد ركعت نمازی است كه فرد مسواك نزند.
همه موارد مذكور نشانگر اهمیت نظافت و بهداشت فردی نمازگزار است، طوری كه هنگام صحبت كردن دهان نمازگزار نباید بوی بد بدهد، لباس نمازگزار نباید چركی و بدبو باشد، پای نمازگزار بوی بد ندهد؛ یعنی در یك كلام علاوه بر زیبایی درون ،زیبایی بیرونی نیز مراعات شود، مطمئناً همه این موارد در نگرش افراد به ویژه جوانان و نوجوانان به مسجد و مسجدی‌ها و جذب آنها به مسجد و جماعات مؤثر خواهد بود.

د- بزرگان ، هیئت امنا و دست اندركاران مساجد كه خود اهل نماز و مسجد هستند و دوست دارند، افراد بیشتری در مساجد حضور یابند، با توجه به ویژگی‌ها و واقعیات دوران نوجوانی و جوانی از واكنش‌های تند و افراطی بپرهیزند، چه بسا یك برخورد ناسنجیده وناصواب برای همیشه جوانی را از مساجد و عرصه تربیت دینی دور گرداند، باجوانان، نوجوانان و كودكان درمسجد و عرصه‌دینی با سعه‌صدر بیشتری رفتار شود.

و- مطابقت گفتار و عمل نمازگزاران و متولیان امورمساجد، یكی از پیامدهای تضاد در گفتار و رفتار مبلغان و متولیان امور مساجد، ایجاد تنفر دربین جوانان است، بسیار اتفاق افتاده وقتی از جوانی پرسیده می‌شود، چرا به مسجد نمی‌روی؟ می‌گوید، فلان مسجدی نماز جماعتش ترك نمی‌شود، ولی در عمل فلان كار را انجام می‌دهد، هر چند این امر توجیهی برای عدم حضور فرد در مسجد و نماز جماعت نمی‌شود، اما چه بخواهیم یا نخواهیم این اتفاق می‌افتد و اثر خودش را می‌گذارد.

ر- بین مسجد محل و مدرسه ارتباط ایجاد شود، در این راستا متولیان امور مسجد و مدیران مدارس تعامل داشته باشند، اگر می‌خواهند، شاگرد را تشویق كنند، بین دو نماز تشویق كنند، طوری كه بچه‌ها از مسجد خاطرات خوش داشته باشند و مسجد را منحصر به سوگواری و عزاداری فرض نكنند، (قرائتی ،1386،ص6) همچنین واگذاری بخشی از كار ستادهای نماز جمعه، به دانش آموزان دبیرستانی و بگویند كه مثلاً فلان دبیرستان، این هفته مهمان شما هستیم (قرائتی،1370،ص55).
آنچه در بالا در مورد نقش و مسئولیت نمازگزاران و مسجدی‌ها بیان شد، در راستای این فرمایش مقام معظم رهبری است كه می‌فرمایند «اقامه نماز چیزی فراتر از گزاردن نماز است»؛ یعنی فقط همین نیست كه كسی خود به عمل نماز قیام كند، بلكه این نیز هست كه در جهت و سمت نماز، به راه افتد و دیگران را نیز به راه اندازد (به نقل از رجالی تهرانی ،1375، ص4).
همچنین در مورد توصیه لقمان به فرزند خود كه قرآن اشاره دارد، می‌فرماید «ای فرزندم! نماز را بر پا دار»، در این جمله منظور از بر پا داشتن یكی امر شخصی است و مقصود دیگر احیای نماز در جامعه است ( همان منبع ،ص22)، بنابراین به عنوان یك فرد مسجدی و اهل نماز مسئولیت و وظایفی در جذب دیگران به ویژه جوانان به مسجد و نماز جماعت به عهده ماست كه باید نسبت به آن اهتمام داشته باشیم.

7- تعیین و احیای دیگر كاركردهای مسجد
مطمئناً این امر در جذب جوانان و نوجوانان مؤثر خواهدبود، بررسی‌ها نشان می‌دهد كه مساجدی كه برای نوجوانان و جوانان محلی برای فعالیت‌های ورزشی، فرهنگی، آموزشی و غیره هستند، درجذب جوانان بسیار موفق بوده‌اند، در این راستا می‌توان انواع كلاس‌های تقویتی و آموزشی را با همكاری دبیرانی كه خود اهل مسجد و نماز بوده و علاقمند به احیای نماز و مسجد هستند، استفاده كرد و با مبالغی كم و یا حتی بعضاً رایگان اقدام به تشكیل كلاس كرد، همچنین برای این كار از دانشجویانی كه خود مسجدی هستند و یا سایر تخصص‌های اهالی مسجد می‌توان استفاده كرد.

8- ارائه الگو برای جذب جوانان و نوجوانان به نماز و مسجد
ارائه الگو یكی از مؤثرترین راهكارها می‌تواند باشد، به ویژه نوجوانان و جوانانی كه اهل مسجد نیستند، چه ما بخواهیم یا نخواهیم، برای‌شان قهرمانان ورزشی به ویژه فوتبال، هنرپیشه‌ها و غیره بیشتر مهم بوده و جنبه الگویی دارند، بنابراین وظیفه صدا وسیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تربیت بدنی است كه ضمن ایجاد فضاهای مناسب این الگوهای ورزشی ویا هنری را در هنگام نماز خواندن و شركت در جماعات و حضور در مسجد، حضوری و یا از طریق تلویزیون ببینند، البته در وضعیت و موقعیت عینی نه فیلم‌ها و نمایش‌ها. متأسفانه جوانان و نوجوانان جامعه ما این الگوها را اغلب نمازخوان و اهل مسجد نمی‌شناسند و مسئولین كشور اسلامی با دست خود چنین الگوهایی را در اختیار جوانان قرار می‌دهند كه در این مورد ضروری است كه فكر جدی و اساسی صورت بگیرد، همچنین نشان دادن زندگی، سخنان و اظهارات افراد علمی، ورزشی و هنری موفق كه اهل نماز و مسجد بوده و هستند، جز مواردی است كه در نگرش و گرایش جوانان به حضور در مسجد و جماعات مؤثر خواهد بود.

9- عدم انحصاری كردن امورات و فعالیت‌های مسجد
در آیه 18 سوره جن می‌خوانیم كه می‌فرماید «مساجد مخصوص خداوند عالمیان است»، بر این اساس مسجد مال شخص یا اشخاص و یا گروه خاصی نیست و نباید باشد، متأسفانه در تعداد بیشتری از مساجد نهادهای جانبی و ضمیمه مسجد كه محل جذب نوجوانان و جوانان هر محله می‌تواند باشد؛ از جمله كانون‌ها، پایگاه مقاومت مسجد و یا فعالیت درخود مسجد به صورت انحصاری بوده و عده كمی كه خیلی هم علاقه‌مندند، مایلند كه در اختیار خودشان باشد.
درحالی كه بسیاری از نوجوانان و جوانان كه مایل به حضور در این مكان‌ها هستند و از آن طریق هم مطمئناً جذب مسجد و جماعات خواهند شد، به علت عدم اطلاع رسانی درست و یا نامشخص بودن زمان فعالیت، زمان باز بودن مكان، عدم آشنایی با افراد و مسئولین پایگاه و كانون، عدم اطلاع از شرایط و نحوه عضویت نمی‌توانند مراجعه كرده و عضو شوند، لذا لازم است یك اطلاعیه دائمی در این مكان‌ها موجود باشد، با این مضمون كه مثلاً پایگاه فلان عضو جدید می‌پذیرد، مدارك و شرایط عضویت و زمان مراجعه فلان است، مطمئناً این اقدام تعداد زیادی از نوجوانان و جوانان محله را كه مایل به عضویت و فعالیت هستند، ولی نمی‌دانند چگونه باید اقدام كنند، جذب خواهد شد.

10- بیان ترجمه زبان دعاها و اذكار
دعاها و اذكار كه در مساجد، مراسمات و صدا وسیما قرائت می‌شود و دارای معارف و نكات بسیار متعالی و تاثیر گذار هستند ،برای اغلب شنوندگان به ویژه جوانان و نوجوان این سؤال مطرح است كه چرا یك سری عبارات را به زبان عربی می‌خوانیم، در حالی كه نمی‌دانیم كه مخاطب ما كیست، یا اگر اجمالاً می‌دانیم، مخاطب ما خداوند است، نمی‌دانیم به او چه می‌گوییم یا چه چیزی از او درخواست می‌كنیم، لذا برای رفع شبهه و ابهام به همراه دعاها، ترجمه آنها نیز به زبان روان و خالی از هر گونه پیچیدگی ارائه شود تا ارتباط بین خواننده دعا و مخاطب او، یعنی خداوند محكم‌تر شود، تجربه نشان داده در مراسمات شب احیاء، وقتی ترجمه روان این دعاها گفته می‌شود چقدر در جوانانی كه بخش اعظم مسجد را تشكیل می‌دهند، تاثیر می‌گذارد.

نتیجه‌گیری
اهمیت و ارزش حضور در مسجد و نمازهای جماعت بر اساس آیات الهی، روایات و سیره معصومین(ع) بركسی پوشیده نیست، از طرفی جذب جوانان به این امر مهم دركشور اسلامی مساله جدی و از دغدغه‌های متولیان امر می‌باشد، ویژگی‌های دوره جوانی ایجاب می‌كند كه راهكارهای متناسبی جهت جذب آنها به مسجد و جماعات استفاده شود، در این راستا موارد زیر قابل طرح است:
1- بهانه‌های مختلفی برای عدم حضور درمساجد مطرح می‌شود كه پیشنهاد شد، باید جوانان را با فلسفه، اسرار و ارزش جماعات و حضور در مساجد آشنا كرد كه طبق فرمایش پیامبر اسلام (ص) اگر افراد ارزش حضور در جماعات را بدانند، برای شركت در آن قرعه كشی می‌كنند.
2- بهداشت و نظافت مساجد به عنوان عامل دیگری برای جذب جوانان مطرح است، روشن است كه جوانان به ویژه تحصیلكرده‌ها چقدر به امر بهداشت و تمیزی اهمیت می‌دهند.
3- ایجاد جاذبه برای حضور زنان در مساجد به عنوان نیمی از افراد جامعه و عوامل مؤثر در تربیت افراد جامعه، متأ‌سفانه محل استقرار بانوان در مساجد در مقایسه با آقایان از وضعیت نامناسبی بر خوردار است .
4- نقش امام جماعت به عنوان یكی از اركان و عوامل تاثیر گذار در امورات مسجد و همچنین جذب و نگهداری جوانان است كه در این زمینه ایجاد ارتباط عاطفی، گذاشتن وقت كافی برای امور جوانان، مورد پذیرش مردم و جوانان بودن، داشتن تقوا و فضایل اخلاقی و عدالت، رعایت نظافت و تمیزی، نظم و انضباط داشتن، بردباری، آسان گیری و عمل به گفته ها مواردی هستند كه رعایت آن از طرف امام جماعت در جذب جوانان موثر است .
5- در روش و شیوه‌های تبلیغ، داشتن ایمان قلبی، عامل بودن و نیز روش ارتباط مستقیم نفس با نفس و جذب همسالان توسط جوان مسجدی مؤثر است.
6- از وظیفه و نقش نمازگزاران و اهالی مسجد می‌توان به داشتن غیرت نسبت به نماز، رعایت حرمت اشخاص، بهداشت و نظافت لباس، بدن و دهان، پرهیز از تندی و افراط در برخورد با نوجوانان و جوانان، مطابقت گفتار و عمل متولیان امور مساجد، ایجاد ارتباط بین مدرسه و مسجد و به طور كل احیای مسجد و جماعات اشاره كرد.
7- احیای كاركردهای مختلف مسجد از جمله آموزش، فعالیت‌های ورزشی، فرهنگی، هنری و…
8- ارائه الگو برای جوانانی كه در جماعات و مسجد حضور نمی‌یابند از طریق صدا و سیما، رسانه‌های جمعی از قهرمانان ورزشی، هنرمندان و اهل علم در حال نماز خواندن و حضور در مساجد.
9- عدم انحصاری كردن امورات و فعالیت‌های مسجد و پایگاه مقاومت و كانون‌های مساجد و رفع موانع حضور و عضویت جوانان و نوجوانان علاقمند محله‌ها در این نهادها.
10- ارائه و بیان ترجمه دعاها و اذكار به زبان روان جهت آشنایی جوانان و نوجوانان با معارف و پیام‌های دلنشین و تاثیر گذار این دعاها.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 06:16:00 ب.ظ ]




بیانات مهم رهبر معظم انقلاب درباره انتخابات :

شیطان اکبر، امریکا و صهیونیزم است نه رقیب جناحی و انتخاباتی

رهبر معظم انقلاب اسلامی در ششمین روز از سفر به استان خراسان شمالی، عصر امروز (دوشنبه) در جمع هزاران نفر از بسیجیان استان، تأکید کردند: بسیج، کلیدی طلایی و هدیه خداوند به ملت ایران است و همچنانکه تاکنون گره های فراوانی را باز کرده، در آینده نیز پیش برنده مسائل مهم و مورد نیاز کشور و جامعه خواهد بود.

حضرت آیت الله خامنه ای، “بسیج” را از جمله تجربه های موفق و مهم نظام بر شمردند و با اشاره به ضرورت مطالعه و تعمق مستمر در ویژگی های این تجربه ی درس آموز افزودند: بسیج، پدیده بی نظیری است که در یک معنا، قبل از پیروزی انقلاب، در حضور ایثارگرانه مردم و “حرکت عظیم، انقلابی و بسیجی ملت” متجلی شد و نهضت اسلامی را به پیروزی رساند.

ایشان، بسیج را در معنای رایج آن، همزاد انقلاب خواندند و افزودند: البته در دو انقلاب بزرگ دیگرِ چند قرن اخیر، یعنی انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی سابق نیز مردم حضور انبوه داشتند اما بسیج ملت ایران دارای خصوصیات منحصر بفردی بوده است.

رهبر انقلاب حرکت سازمان یافته را از جمله این خصوصیات دانستند و خاطر نشان کردند: “سازماندهی” بسیج کمک کرد که این حرکت عظیم مردمی راه را گم نکند و از انحراف و کج روی مصون بماند.

ایشان “ایمان و عمل بر اساس تکلیف” را از دیگر خصوصیات مهم بسیج برشمردند و خاطرنشان کردند: حضور مردم در انقلاب های دیگر، عمدتا متکی بر احساسات بود و به همین علت در بسیار از مسائل به خطا و تقابل کشیده شد اما ایمان عمیق بسیج، باعث شد این “حرکتِ توده ایِ سازمان یافته” ضمن برخورداری از احساسات بشری، در صراط مستقیم حق حرکت کند.

رهبر انقلاب حضور همه قشرهای مردم در بسیج را دیگر خصوصیت بارز و منحصر بفرد این حرکت خواندند.

ایشان خاطر نشان کردند: شهری و روستایی، نوجوان و پیرمرد، زن و مرد، تحصیلکرده و غیر تحصیلکرده، استاد، دانشجو، نویسنده، شاعر، متخصص، کارگر، صنعتگر، پزشک، مخترع و همه و همه قشرهای مردم در این مجموعه عظیم، شگفت آور و پر رمز و راز حضوری موثر دارند.

“پا به رکاب بودن” ، سومین خصوصیتی بود که رهبر برای بسیج برشمردند.

ایشان به استناد حضور بسیج در همه صحنه های سی و سه سال افزودند: با گذشت زمان، بر چهره نسل اول بسیجیان، گَرد پیری نشسته است اما پدیده استثنایی بسیج به برکت حضور پی در پی نسل های نوظهور، همچنان جوان و پر نشاط و کارگشا به حیات طیبه خود ادامه میدهد.

حضرت آیت الله خامنه ای برای تبیین بهتر اهمیت بسیج در سرنوشت کشور و ملت، همه را به تأمل و تدبر در این واقعیت دعوت کردند که چرا کسانی که حرف و عملشان بر اساس رادیو رژیم صهیونیستی تنظیم میشود در درجه اول علیه بسیج شعار میدهند؟

ایشان خاطر نشان کردند: کسانی که آینده موفق و سرافراز این ملت و جمهوری اسلامی را برنمی تابند تلاش میکنند کلید طلایی دستیابی به این آینده روشن یعنی “بسیج” ، را در چشم ملت کوچک کنند اما به برکت فهم و هوشیاری مردم، موفق نخواهند شد.

رهبر انقلاب مطالعه در خصوصیات بسیج و تلاش برای تبدیل این ویژگی ها به فکر و فرهنگ جامعه را ضروری دانستند و در عین حال خطاب به بسیجیان خاطر نشان کردند: حضور در بسیج افتخار است اما به شرط اینکه صلاحیتهای حضور در بسیج، حفظ و تقویت شود.

ایشان خودسازی مستمر را از جمله نیازهای یک بسیجی برشمردند و افزودند: تقوا، دوری از گناه و توجه و تضرع به درگاه احدیت، از جمله ویژگی های ضروری بسیجیان است که باعث ارتقاء تواناییهای روحی، “نورانیت درون و برون"، افزایش صبر و استقامت و شکوفایی “ابتکار و جوشش درونی” میشود.

حضرت آیت الله خامنه ای ایثار و از خود گذشتگی را ویژگی دیگری خواندند که بسیجیان باید آن را در خود تقویت کنند.

رهبر انقلاب همچنین بصیرت را خصوصیت بسیار مهم و ضروری برشمردند که بسیجیان و همه مردم به آن نیازمندند.

ایشان بصیرت را “تشخیص خط و نقطه درگیری با دشمن” دانستند و تأکید کردند: برخی، نقطه درگیری با دشمن را اشتباه میگیرند و توپخانه خود را به سمت آن نقطه بکار می اندازند در حالیکه دوست در آنجا قرار دارد نه دشمن.

رهبر انقلاب از همین زاویه وارد بحث انتخابات شدند و در انتقاد از برخی رفتارها و گفتارها افزودند: برخی رقیب انتخاباتی خود را شیطان اکبر به حساب می آورند در حالیکه شیطان اکبر، امریکا و صهیونیزم است نه رقیب جناحی و انتخاباتی.

ایشان افزودند: در حالیکه عناصر انتخاباتی، ادعای اسلام میکنند و در خدمت اسلام و انقلابند برخی طرفداران آنها چرا و به چه مناسبت، طرف مقابل را شیطان میدانند؟

حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر ضرورت تشخیص صحیح “خط و نقطه درگیری با دشمن” افزودند: البته گاهی ممکن است یک فرد در لباس خودی باشد اما حرف های دشمن را تکرار کند، این فرد را باید نصیحت کرد و اگر نصیحت موثر واقع نشد باید با او حد و مرز و خط فاصل تعریف کرد.

ایشان خطاب به اینگونه افراد خاطر نشان کردند: شما که با همان نگاه و احساسات رژیم صهیونیستی ولو با ادبیات دیگر جلوی جمهوری اسلامی می ایستید و با همان منطق امریکا با نظام اسلامی عمل می کنید پس چه فرقی با رژیم صهیونیستی و امریکا دارید؟

رهبر انقلاب با انتقاد از افراط و تفریط در تشخیص دوست و دشمن گفتند: عده ای از این طرف می افتند و با دشمن هم، معامله و دوستی می کنند و عده ای دیگر از آن طرف می افتند و با اندک اختلافی، دوست را دشمن تصور می کنند.

حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه افزودند: البته ممکن است اختلافات، عمیق و بزرگ هم باشد اما در هیچ حال نباید دوست را به جای دشمن گرفت.

ایشان در بخش پایانی سخنانشان با اشاره به انتخابات سال آینده، چند مسئله مهم را در باب انتخابات بیان کردند.

رهبر انقلاب با رد کامل ورود زود هنگام برخی به عرصه انتخابات تأکید کردند: انتخابات نزدیک نیست ولی برخی از همین حالا وارد این عرصه می شوند که اصلا این مسئله را تأیید نمی کنم زیرا هر چیز باید در جای خود و وقت خود انجام شود.

حضرت آیت الله خامنه ای سه نکته را بعنوان نظر، فکر و آرزوی خود در انتخابات بیان کردند: نکته اول مشارکت عظیم مردم در انتخابات.

ایشان در این زمینه تأکید کردند: شرکت عظیم مردم در انتخابات مصون کننده است و از هم اکنون تمام تلاش دست اندرکاران باید بر این مسئله مهم متمرکز شود که حضور مردم، در انتخابات خرداد 92 ، حضوری گسترده باشد.

رهبر انقلاب، رقم خوردن نتیجه انتخابات به صرفه و صلاح انقلاب و ایران را دومین نکته مورد نظر خود در باب انتخابات اعلام کردند و افزودند: باید همه از خدا بخواهند و چشمان خود را نیز باز کنند تا نتیجه انتخابات، گزینشی خوب و همراه با صلاح انقلاب و کشور باشد.

ایشان خاطر نشان کردند: البته معنای این مسئله این نیست که اگر کسی، فردی را نپسندید با او بداخلاقی و برخورد تند کند.

رهبر انقلاب افزودند: کسانی که خود را صالح و دارای اهلیت میدانند در موقع لازم وارد عرصه شوند و مردم هم آنها را حقیقتا با معیارها بسنجند و برای انتخاب فرد مورد نظر خود تلاش کنند.

ایشان با اشاره به اینکه در آینده نیز مسائلی را درباره انتخابات بیان خواهند کرد بعنوان سومین نکته افزودند: انتخابات مایه آبرو و افتخار کشور است و همه مراقب باشند که این مسئله مایه بی آبرویی نشود.

ایشان با اشاره به ایستادگی ملت در مقابل فتنه سال 88 خاطر نشان کردند: عده ای سعی کردند آن انتخابات را مظهر اختلاف وانمود و جنجال سیاسی طبیعی انتخابات را به فتنه تبدیل کنند که البته ملت در مقابل آن ایستاد و هر وقت هم شبیه آن اتفاق بیفتد ملت در مقابل آن خواهد ایستاد.

حضرت آیت الله خامنه ای همچنین سلامت انتخابات را مسئله ای اساسی و مهم دانستند و افزودند: در همه دولتها از جمله در شرایط کنونی فرض ما بر این بوده است که مسئولان با وجدان الهی وارد می شوند و انتخابات سالم است، البته لازم است مراقبت های گوناگون از جهات مختلف برای سالم بودن انتخابات صورت گیرد.

رهبر انقلاب در پایان تأکید کردند: از خداوند مسألت می کنیم این آزمایش را هم برای ملت ایران مبارک گرداند.

آیا تحریمها اثری ندارند؟

سابقه تحریمها در حکومت جمهوری اسلامی آنقدر به سابقه حکومت نزدیک است که تو گویی تحریمها در ذات حکومت جمهوری اسلامی نهفته اند.ناظر بیرونی با رهگیری تحریمهای ریز و درشت غرب چنین درخواهد یافت که ذات جمهوری اسلامی با تحریم شدن همراه بوده و هست. نوشتار پیش رو در پی نگاهی گذار برعلل تحریمهای غرب بر علیه ایران ، بررسی چگونگی برخورد حکومت گران در تعامل با مردم در زمینه تحریمها می باشد.

الف ) علل تحریمها
در زمینه علت تحریمها سخنان و نظرات بسیاری وجود دارد. در این زمینه نظرات مختلفی ممکن است وجود داشته باشد که به شرح زیر به نقد کشیده می شوند

۱- چرا عدم توقف غنی سازی علت تحریمها نیست؟
در نگاه اول بیان می شود که علت تحریمهای غرب بر علیه ایران عدم توقف غنی سازی از سوی ایران است چرا که غرب خود بر این موضوع اصرار دارد.این موضوع به دلایلی نمی تواند درست و یا لااقل کافی باشد . اگر این طور است چرا ایران قبل از غنی سازی و بحث های هسته ای نیز با قوانین تحریمی مانند قانون داماتو مواجه بود.ایران از آغاز انقلاب اسلامی دچار تحریمهای غرب بوده و با کارشکنی های آنها مواجه شده است. به عنوان مثال چرا نیروگاه اتمی بوشهر که مراحل نهایی نزدیک شده بود قبل از هر واکنشی از سوی انقلاب اسلامی در زمینه تکمیل کار با توقف مواجه شده و بسیاری از قراردادهای حساس ایران در همان روزهای اول به ورطه لغو دچار کشتند؟

از بحث گذشته نگر در زمینه تحریمها بگذریم باید این سوال را داشته باشیم که اگر دلیل تحریمهای غرب غنی سازی است ، آیا با توقف غنی سازی تحریمها متوقف خواهند شد؟ غربیان خود در مذاکرات هسته ای بارها پاسخ منفی در این زمینه داده و می دهند. و چون روز روشن است که اگر ما غنی سازی را متوقف کنیم آنها بهانه ای دیگر برای تحریمهای آینده خود خواهند یافت بهانه هایی مثل برد موشک ها ، قدرت نظامی ، حقوق بشر ، آزادی مذهب و بیان . اینها همه بهانه هایی بوده اند که در دوره ای از زمان رنگ قدرت به خود گرفته و چون پتکی بر سر حکوکت جمهوری اسلامی قرار گرفته و بر اساس آن ما همواره تحت تحریم بوده و خواهیم بود. از همین روست که کوتاه آمدن در زمینه غنی سازی نه تنها در دراز مدت ( نه کوتاه مدت ) دردی را از ایران دوا نخواهد کرد بلکه آنها را در خواسته های آینده خود جری تر و انگیزه مند تر خواهد نمود و این روند همان مخدوش نمودن بارز استقلالی است که جامعه ایران برای دست یابی به آن انقلاب کرد و گردن نهادن به آن همان روش شاهان وحشت زده قاجار است.

۲- چرا دشمنی با اسرائیل دلیل تحریمها نیست؟
عده دیگر برآنند تا دلیل تحریمها را دشمنی اسرائیل با ایران بندانند. به زعم آنها کاخ سفید و مراکز قدرت غرب در دست یهودیان صهیونیست بوده و فشار آنها موجب ایجاد تحریمها بر علیه ایران است. از این تخیلات که دلیل واضحی برای آن وجود ندارد بگذریم باید این سوال را مطرح نمود که آیا این فقط ایران است که با اسرائیل رابطه نداشته و دشمن او محسوب می شود؟اگر دلیل تحریمهای غرب فشارهای اسرائیل است چرا حکومت ناصر در مصر دچار تحریمها نبود؟حکومتی که بسیار عملیاتی تر از ما مقابل اسرائیل ایستاد و عملا با او جنگ کرد.آیا می اندیشیم که ایران تنها کشوری است که اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد و روابط دیپلماتیک با او ندارد؟آیا نگاهی به کشورهای شاه نشین عرب در این زمینه انداخته ایم؟اگر بر این تفکریم باید تجدید نظر کنیم چرا که بسیارند کشورهایی که اسرائیل را قبول نداشته و حتی غاصب می دانند و نمونه آن حکومت علی عبدالله صالح که اتفاقا ما آن را نوکر آمریکا می دانستیم.

کیست که تظاهرات مردمی ضد اسرائیل در زمان او در یمن را ببیند و سخنان او بر ضد اسرائیل را بشنود و او را مخالف اسرائیل نداند؟با کمی تحقیق می توان دریافت که کمکهای ارسالی عربستان و ترکیه به مردم فلسطین بسیار بیشتر از کمکهای ایران است اما چرا آنها مورد تحریم غرب قرار نمی گیرند؟ به زعم نگارنده اسرائیل تنها بازیچه ای در دست غرب بوده و به هیچ وجه جریان قدرت در غرب از سوی اسرائیل به سمت غرب نیست.

۳- عدم اطمینان غرب به ایران : دلایل و راهکارها
دلیل دیگری که ممکن است علت تحریمهای غرب شناخته شود ، عدم اطمینان غرب به ایران و حکومت جمهوری اسلامی است. با دقتی گذار می توان تا حدی این دلیل را مورد تایید قرار داد.غرب به هر دلیل از جمله زیاده خواهی هایی که برایش به عنوان یک سنت درآمده است به حکومت جاری ایران اعتماد ندارد. در هر تصمیمی که برای جهان و خاورمیانه کشیده می شود و غرب قطعا برای خود منافعی تدارک دیده با مخالفت حقیقت گرا ( ولی نه همیشه صرفا مصلحت گرای ) ایران مواجه می شود. نظام ایران با اصل حقیقت گرا . ایدئولوژیک استقلال و ظلم ستیزی خود همواره در مقابل زیاده خواهی های غرب ایستاده است . با این حال از این اصل درست جمهوری اسلامی که بگذریم گاهی بی تدبیری ها نیز بر این عدم اعتماد افزوده است.

حکایتی مانند تسخیر سفارت انگلستان در سال گذشته ، برخورد با یک تبعه دولت کانادا در زمان دولت آقای خاتمی و رفتارهای دیگر تصویری سر کش از ایران در ذهن غرب به جای گذاشته و غرور مادیگرا و قدرت طلب غرب را بی مورد تحت چالش قرار داده و بدین ترتیب غرب را نسبت به ایران بدبین کرده که هر رفتار ایران را از خوی سرکشی آن قلمداد می کنند. ای کاش حاکمان و خدمتگزاران ایران دریابند که ایجاد اعتماد در دشمنان بهتر از بهانه دادن بی دلیل و بی فایده به آنان است. خصوصا دشمنانی تا این حد قدرت طلب و منفعت گرا . ما می توانیم با رفتارهای درست دیپلماتیک جلوی بسیاری از این واقعیت ها را بگیریم. با این حال نمی توان این دلیل را نیز دلیل اصلی تحریمها دانست چرا که بعید است با رفتار اعتماد ساز باز هم آنها دست از سر ایران و حکومت جمهوری اسلامی بردارند

۴- وقتی ذات جمهوری اسلامی جاذب تحریمهای غرب است
دلیل دیگری که می توان برای تحریمها بر علیه ایران متصور شد همان ذات نظام جمهور اسلامی است.ذات حکومت فعلی ایران به گونه است که راهی برای مقابله با آن برای غرب باقی نمی ماند.جمهوری اسلامی در فلسفه و جهان بینی بر گرفته از اسلام خود راهی را جدای از دنیای لیبرالیست ، اومانیست ، مادیگرای ولذتگرای غرب طراحی کرده است. مشکل از آنجا آغاز می شود که یک راهی جدید پیش روی جهانیان باز شده است. غرب همواره کارهای ایران را رصد می کند چرا که نگران است این راه جدا بافته از غرب بتواند عملکرد مناسبی از خود بروز دهد که در این حالت تمامی جهان خواهند گفت پس راه دیگری هم برای سعادت وجود دارد که راه غرب نیست واین واقعیت است که لرزه بر اندام موجودیت و آینده و جهان بینی غرب می اندازد.جهانشمولی و زمان شمولی و حاکمیت پایان تاریخ غرب با پیشرفتها و موفقیتهای جمهوری اسلامی زیر سوال می رود و برای همین نباید این راه بتواند پیروز شود. اگر در علم اول شویم راه را برای آن خواهند بست ، اگر در اقتصاد موفق شویم راه را می بندند و اگر در هرچه شتاب بگیریم جلوی آن باید گرفته شود و این دلیل اصلی تحریمهاست.در این حالت تحریمها هنگامی لغو می شوند جمهوری اسلامی از ادعای خود دست کشیده و یا لااقل با استهلاک تدریجی تغییر ماهیت دهد. همان اتفاقی که برای نظام مائویستی چین و یا کمونیست غرب افتاد. در این نگرش مردم ایران باید بدانند راه انتخاب شده شان مشکل دارد و باید از آن دست بکشند. ایجاد بحران کارآمدی در ذهن ایرانیان در مرحله اول و در ذهن جهانیان دلیل تحریمهاست.که ای ایرانیان و جهانیان بدانید راه همان راه ماست

ب) در تحریمها با مردم چگونه رفتار کنیم
۱- واقعیات را همانگونه که هست بگوییم
ایراد بزرگی که در هنگام ایجاد تحریمها وجود دارد کتمان واقعیات توسط رسانه ها و حاکمان است. بسیاری از اخبار مربوط به تحریمها به مردم گفته نمی شود تا مردم خود را آماده کرده تا با واقعیات روبرو شوند. چرا رسانه های ایران اعلام نمی کنند که کشور ما در حال حاضر کمتر از یک میلیون بشکه نفت و آن هم با زحمت می فروشد؟آیا اگر مردم این واقعیت و واقعیات مشابه را بدانند کمتر غرولند نکرده و با درک فشار همکاری خود را بیشتر نمی کنند.آیا نباید برای مردم شرح داد که تحریمها شدیدتر از زمان جنگ هستند ولی به این دلایل و برای آینده کشور باید ایستادگی کنیم؟آیا اگر ما واقعیات را به مردم نگوییم آنها از زبان رسانه های غرب و با شدت بیشتر نخواهند شنید؟ آیا اگر دلایل درست ما را مردم بشنوند مجاب نمی شوند که این به نفع نسلهای آینده است؟آیا مردم اگر بندانند که روزی هم در زمان دکتر مصدق چند سال تحریم شدیم و ایستادگی کریدم تا الان نفع آن را ببریم؟در همان زمان هم ترسوهایی بودند که در خیابان شعار” نون و پنیر و پونه - ما همه گشنمونه ” سر می دادند. باید به مردم توضیح داد فشار کوتاه مدت می توان به بهای آینده بهتر برای خودمان و نسلهای آینده تمام شود. فشاری که اگر در زمان فتحعلی شاه و ناصر الدین شاه و غیره تمام می شود الان دیگر ما در فشار نبودیم.

۲- بگوییم تحریمها واقعا اثر دارند
سیاست دیگری که در برخی رسانه ها و برخی مسئولین دیده می شود این است که بگویند تحریمها هیچ اثری ندارد و یا کمتر دارد. بله این برای روحیه دادن به مردم درست است .ولی آیا بهتر نیست بگویی تحریمها اثر دارند و خواهند داشت ولی ما باید به این دلایل تحمل کنیم؟آیا اگر بگوییم اثری ندارند مردم با دو برابر شدن نرخ کالا ها اثر آن را تشخیص نخواهند داد؟آیا این روش تنها به دروغ گو شدن ما و خیالباف بودن ما منجر نخواهد شد؟

۳- آب گل آلود برای ریاست جمهوری
به نظر می رسد برخی از اربابان سیاست با دور اندیشی ظاهری سیاسی خود می خواهند از نمد تحریمها نیز برای خود کلاهی بسازند. ایشان با کنمان واقعیات تحریم و سطح فشار و گفتن اینکه تحریمها اثر ندارند در پی این هستند که از آب گل آلود تحریم برای خود ماهی ریاست جمهوری بگیرند چون در پی گفتن این جمله و نگفتن واقعیات تقصیرها بر گردن دولت افتاده و لابد بی کفایتی این دولت دلیل نابسامانی هاست و لابد اینها که مخالفان دولت هستند از اول می دانستند اینطور می شود و مردم باید اینها را انتخاب کند. آیا این از بی انصافانه ترین روشها در سیاست نیست؟تجاهل خود و به جهل کشیدن مردم برای مقاصد سیاسی.

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 06:07:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم