فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



بیانات در دیدار خانواده‌های شهدای هفتم تیر و جمعی از خانواده‌های شهدای استان تهران (۱۳۹۴/۰۴/۰۶)
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
و الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة اللَّه فی الأرضین.

خیلی خوش‌آمدید برادران و خواهران عزیز، و معطّر کردید این حسینیّه را و محلّ کار و تلاش ما را به عِطر یاد شهیدان.

یکی از برکات انقلاب اسلامی، بازتولید معارف اساسی اسلامی در این زمان است. خیلی از این معارف بزرگ را ما در کتابها و در ذهنها داشتیم لکن انقلاب اسلامی این معارف را مجسّم کرد و تحقّق عینی داد. یکی از بخشهای بسیار مهمّ این معارف، عبارت است از منظومه‌ی معارف مربوط به شهادت، همین چیزی که در این آیه‌ی شریفه‌ای که تلاوت کردند، به صراحت از آن یاد شده است: وَ لا تَحَسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ اَمواتًا بَل اَحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون * فَرِحینَ بِمآ ءاتهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِه‌ وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛(۲) این یک معرفت است، یکی از معارف بزرگ اسلامی است؛ [یعنی‌] نقش برانگیزاننده و زنده‌کننده‌ی شهادت در نظام اجتماعی مسلِم. شهیدان بشارت میدهند به کسانی که به آنها ملحق نشدند - مثل من و شما - که در این راه نه بیم هست، نه اندوه هست؛ هرچه هست بهجت است، ابتهاج(۳) است، نشاط است، روحیّه است، امید است؛ این درس است. این درس در مجموعه‌ی تاریخ جمهوری اسلامی تکرار شد؛ شهدای ما با انگیزه و با نشاط وارد این میدان شدند، تلاش کردند، و این تلاش آنها که صادقانه بود، با پاداش الهی همراه شد و به شهادت رسیدند که این شهادت بی‌شک یک نعمت بزرگ و یک پاداش بزرگی است که خدا آن را به این بندگان مخلصِ پاک‌دستِ پاک‌نهاد داد و به آنها ارزانی داشت. [شهدا] وارد این میدان شدند با نشاط، خدا را ملاقات کردند با رضایت الهی، و در نشئه‌ی پس از مرگ، نه اندوهی به آنها رسید نه بیمی در دل آنها پدید آمد؛ این را منعکس میکنند به جامعه، این را سرریز میکنند به مردمی که به آنها ملحق نشده‌اند. کمااینکه در این سالهای متمادی همین را مشاهده کردیم: هرجا شهادتی اتّفاق افتاد، پشت سرِ آن، افتخار خانواده‌ی شهید بود، احساس عزّت بازماندگان شهید بود، هیجان و ابتهاج معنوی و روحیّه‌ی مضاعف در مردم بود و تأثیرات اجتماعی فراوان؛ ازجمله‌ی آنها و جزو بارزترین آنها حادثه‌ی هفتم‌تیر [است‌].

هفتم تیر حادثه‌ی کوچکی نبود؛ مدیران برجسته‌ی مؤثّرِ حاضر در نظام را - ۷۲ نفر را - یکجا نابود کردن، به حسب ظاهر. که شخصیّتی مثل شهید بهشتی در میان اینها است؛ شهید بهشتی جزو نوادر زمان بود، جزو کسانی بود که نظیر او را انسان در نسلهای پیاپی کمتر پیدا میکند. چنین کسی را، تعداد قابل توجّهی از وزرای کارآمد را، از نمایندگان مجلس را، از فعّالان سیاسی و انقلابی را یکجا از مردم بگیرند، خب اثر طبیعی و معمولی این حادثه چیست؟ شکست ملّت، شکست انقلاب، قاعدتاً این باید باشد؛ امّا درست بعکس شد. درست عکس این حادثه، عکس آنچه دشمن از این حادثه انتظار داشت به وقوع پیوست. ملّت متّحد شد؛ مسیر انقلاب در یک مسیرِ واقعی قرار گرفت، در مسیر صحیح قرار گرفت؛ دشمنان ملّت افشا شدند، رسوا شدند.

بعضی از کسانی بودند که مباشر این جنایت بزرگ بودند و سالهای متمادی در بین مردم، در بین جوانها با تبلیغات، خودشان را جور دیگری - طرف‌دار آزادی، طرف‌دار ارزشها - معرّفی کرده بودند، اینها افشا شدند؛ معلوم شد یک مشت تروریست فاقد هرگونه مبنای ذهنی و اعتقادی و انقلابی‌اند؛ همینها بودند که بعد از آنکه اندک مدّتی از این حادثه گذشت، به کسی مثل صدّام حسین پناهنده شدند؛ علیه مردم عراق هم کار کردند، علیه مردم ایران هم تلاش کردند، در میدانهای جنگ حاضر شدند، با ملّت خودشان جنگیدند؛ افشاگری از این بالاتر؛ اینها مباشرین بودند. عدّه‌ای دستهای پشت پرده بودند؛ آنها هم افشا شدند. کسانی بودند که مؤیّد این حرکت و این جنایت بودند؛ اینها هم افشا شدند؛ چه در داخل کشور، چه در خارج از کشور؛ همه فهمیدند که چه اتّفاقی افتاد در این کشور و چه کسانی با ملّت ایران مواجهند و مقابلند. عدّه‌ای هم بودند که اینها سکوت کردند، سکوت همراه با رضا - سَمِعَت بِذلِکَ فَرَضِیَت بِه - (۴) که آنها هم افشا شدند.

امام بزرگوار جریان اصیل انقلاب را با بهره‌گیری بجا و مناسب از این حادثه [تعیین کرد]، آن مسیر را در مقابل ملّت ایران قرار داد، و راه انقلاب را - که همان اوایل داشت منحرف میشد و میخواستند آن را به شرق و غرب بچسبانند - تعیین کرد، انقلاب را نجات داد؛ این، برکت این حادثه بود. بله، هزینه دادیم، شخصیّت‌های برجسته‌ای را از دست دادیم، شکّی نیست، امّا باید دید تأثیر این چیست. ملّت مسلمان، در طول تاریخ ۱۴۰۰ساله، هنوز مدیون خون شهیدان کربلا است؛ هزینه از دادن حسین‌بن‌علی بالاتر؟ جانی از جان یاران حسین عزیزتر؟ اینها را دادند، این هزینه انجام گرفت امّا اسلام ماند، قرآن ماند، جریان اصیل ایمانی در جامعه باقی ماند؛ همین قضیّه در ماجرای هفتم تیر هست، در ماجرای شهدای دیگر ما هست.

از آثار این حادثه، نشاط معنوی و ابتهاج معنوی مردم بود. از آثار این حادثه، نشان دادن قدرت و قوّت و رسوخ انقلاب، در اعماق جامعه بود؛ دشمنان حساب کار خودشان را کردند؛ دیدند این حادثه‌ای که در هر کشوری اتّفاق می‌افتاد آن نظام را متلاشی میکرد، به استحکام بیشتر ملّت ایران منتهی شد؛ فهمیدند که با این انقلاب نمیشود خشن برخورد کرد، جواب نمیدهد؛ این را احساس کردند.

از جمله‌ی آثار مهمّ این حادثه در طول زمان تا امروز، افشاگری است؛ افشاگری قدرتهای استکباری مدّعی حقوق بشر. همان کسانی که این جنایت را و جنایات تروریستی دیگر را در این کشور مرتکب شدند، آزادانه در کشورهای اروپایی و آمریکا مشغول حرکتند؛ با مسئولان و سران آن کشورها ملاقات میکنند، برای آنها سخنرانیِ حقوق بشری میگذارند! از این افشاگری بالاتر؟ این نشان داد که مدّعیان حقوق بشر، مدعیان ضدّیت با تروریسم، در چه حدّی از نفاق و دورویی و دروغگویی قرار دارند؛ این را امروز همه دارند در مقابل چشمشان می‌بینند.

ما هفده هزار شهید ترور در کشور داریم؛ هفده هزار شهید ترور! این رقم، رقم کوچکی است؟ این حرف شوخی است؟ آن کسانی که این ترورها را انجام دادند، امروز آزادانه در کشورهای غربی دارند حرکت میکنند. این ترورها، ترور چه کسانی بود؟ ترور کاسب، ترور کشاورز، ترور عالِم، ترور استاد دانشگاه، ترور مؤمن متهجّد، ترور کودکان، ترور زنان؛ هفده هزار شهید ترور، در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شده است. خب، این دو طرف دارد: یک طرف افشاگری نسبت به آن چهره‌هایی است که امروز ادّعای ضدّیت با تروریسم میکنند و این آینه‌ای است در مقابل ادّعای باطل آنها و نشان میدهد که چقدر اینها دروغگویند، چقدر اهل دغلند، چقدر خبیثند، چقدر پستند که از تروریست‌های جرّار این حمایتها را میکنند؛ درعین‌حال ادّعا میکنند که ضدّ تروریسم هستند و با تروریسم مخالفند؛ این یک طرف قضیّه است. یک طرف دیگر این است که یک ملّتی که هفده هزار شهید ترور داده است - غیر از شهدایی که در دفاع مقدّس داده - درعین‌حال مستحکم ایستاده است در خدمت انقلاب، در راه انقلاب، در مواجهه‌ی با دشمنان انقلاب. عظمت این انقلاب، عظمت این ملّت با این شهادتها ظاهر شده. این «وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون»،(۵) بشارت است؛ بشارتی است که به ملّت ایران دارند میدهند؛ بشارتی است که به مسلمانها دارند میدهند. این معارفی است که ما در کتابها داشتیم، در ذهنها داشتیم، این شهدای عزیز ما - این فرزندان شما، همسران شما، پدران شما - در واقعیّت خارجی، اینها را مشخّص کردند، تجسّم بخشیدند، به ما نشان دادند، به نسلهای آینده نشان دادند.

امروز هم شهدا در حال تقویت روحیّه‌ی ملّت ایرانند. همین چند روز قبل از این، ۲۷۰ شهید وارد تهران شدند و شما دیدید چه حادثه‌ای درست شد؛ چه شوری، چه هیجانی! نقطه‌ی مقابل دلسردی‌ها، نقطه‌ی مقابل نومیدی‌ها، نقطه‌ی مقابل رکود و رکونها؛(۶) تحرّک، آمادگی، شوق، عشق، آرمان‌گرایی؛ این کار شهدا است.

ما روی مسئله‌ی شهدایمان انصافاً کم‌کاری کردیم. این حادثه‌ی شهدای هفتم تیر ظرفیّت عجیبی دارد برای معرّفی شدن؛ هم معرّفی شدن این چهره‌هایی که آماج این جنایت قرار گرفتند؛ هم معرّفی ملّت ایران که چگونه در یک چنین حادثه‌ی تکان‌دهنده‌ای خودش را نگه میدارد، حفظ میکند و نه فقط از میدان در نمیرود بلکه روحیّه‌ی مضاعف پیدا میکند؛ هم معرّفی دشمنان که چه موجودات پست و چه سیاستهای خبیثی پشت سرِ این حوادث قرار دارد، دستهای جنایتکار اینها را [معرّفی میکند]. این ظرفیّت در ماجرای هفتم تیر و ماجراهای دیگر - که البتّه عمده‌اش ماجرای هفتم تیر است - وجود دارد. ما کم‌کاری داشتیم؛ اینها را معرّفی نکردیم. خیلی کار میشد کرد و باید کرد؛ دستگاه‌های مسئول و همه‌ی ما دچار کم‌کاری هستیم. و به نظر میرسد که این کار را هم بایستی سپرد به جناح فرهنگیِ مؤمنِ انقلابیِ مردمیِ خودجوش؛ این جوانهایی که می‌بینید در اطراف کشور به‌طور خودجوش کارهایی انجام میدهند - کارهای فرهنگی انجام میدهند، کارهای هنری انجام میدهند، حقایقی را احیاء میکنند، استعدادهایی را بُروز میدهند، از استعدادهای بالفعلی استفاده میکنند - این کار را هم آنها باید بکنند. با زبان هنر، با زبان تصویر، با استفاده‌ی از ابزارهای جدید باید بتوانند این حادثه را، این شخصیّت‌ها را [معرّفی کنند]؛ کسی مثل شهید بهشتی را در دنیا معرّفی کنند، کسی مثل شهید رجایی را معرّفی کنند، شهید باهنر را معرّفی کنند. هرکدام از این شخصیّت‌هایی که در ماجرای هفتم تیر یا ماجراهای دیگر به شهادت رسیدند، شایسته‌ی یک چهره‌نگاری بسیار باعظمتند که میشود از اینها چهره‌نگاری کرد.

این کتابهایی را که مربوط به زندگی شهدا است، بنده گاهی میخوانم؛ حقیقتاً درس‌دهنده است؛ بنده درس میگیرم، بنده روحیّه میگیرم از خواندن این کتابها؛ نشان میدهد که اینها چه شخصیّت‌هایی بودند، چه روحیّاتی داشتند، چه عظمتی داشتند، چه خدمتی کردند با این ایثار خودشان؛ جان خودشان را کف دست گرفتند وارد میدان شدند. شهدای هفتم تیر نمیدانستند که یک چنین حادثه‌ای در انتظار آنها است؟ معلوم بود؛ آن روز هر کسی در این میدان حرکت میکرد، مثل کسی بود که در میدان مین دارد حرکت میکند؛ از همه‌طرف حوادث گوناگون بود، امّا درعین‌حال شجاعانه وارد این میدان شدند و حرکت کردند. برکات شهدا خیلی زیاد است؛ یعنی واقعاً با این تعبیرات نمیشود حقّ شهیدان را ادا کرد؛ واقعاً نمیشود کاری را که آنها کردند، خدمتی را که آنها کردند ادا کرد.

خانواده‌ی شهدا هم همین‌جورند. در این جلسه‌ی امروز ما خانواده‌هایی تشریف دارند که سه شهید داده‌اند، سه شهید یا بیشتر؛ تحمّل از دست دادن پاره‌های جگر انسان و عزیزان انسان، این به زبان آسان است. خانواده‌هایی هستند که فقط دو پسر داشتند و همین دو پسر را در راه خدا در میدان دفاع مقدّس تقدیم کردند؛ بانوانی در اینجا تشریف دارند که هم همسر خودشان و هم فرزند خودشان را در راه خدا دادند. اینها به زبان آسان است! ما در تاریخ صدر اسلام میخواندیم که در جنگ اُحد، بانویی سه پیکر شهید را سوار راحله‌ای(۷) کرده بود و از میدان اُحد می‌آورد مدینه؛ تعجّب میکردیم که چطور چنین چیزی [ممکن است‌]! واقعاً به نظر انسان مثل افسانه می‌آمد؛ حالا در مقابل چشممان این واقعیّتهای افسانه‌گون و افسانه‌مانند را داریم می‌بینیم. با روحیّه‌های بالا، با روحیّه‌های خوب، روحیّه‌هایی که میتواند افراد کم‌روحیّه را هم مبتهج کند، روحیّه بدهد، عزم آنها را تثبیت کند و تقویت بکند. و امروز کشور ما به این عزم راسخ احتیاج دارد.

این را همه بدانند: امروز کشور به شناخت دشمن [نیاز دارد]. دشمن را بشناسیم؛ دشمنان جهانی که خودشان را به‌وسیله‌ی انواع و اقسام اقلام آرایشیِ رسانه‌ای و تبلیغاتی بزک میکنند و در مقابل چشم قرار میدهند، بشناسیم؛ آمریکا را بشناسیم. در همین چند روز مشاهده کنید: فردا هفتم تیر است، حادثه‌ی حزب اتّفاق افتاده است؛ در سال ۶۶ در همین روز هفتم تیر، حادثه‌ی بمباران شیمیایی سردشت اتّفاق افتاده است؛ بله، صدّام آن کار را کرد، امّا پشت سر صدام چه کسی بود؟ آمریکایی‌ها بودند، غربی‌ها بودند، همان کسانی بودند که بمبهای شیمیایی را به او دادند، چراغ سبز هم به او دادند و در مقابل این جنایت بزرگ و این قتل‌عام عجیب سکوت هم کردند؛ در روز یازدهم تیر - چند روز بعد - ترور شهید صدوقی است که این هم کار همین جنایتکاران است؛ در روز دوازدهم تیر - چند روز بعد از این - حادثه‌ی اسقاط هواپیمای ایرباس بر روی خلیج‌فارس است. از هفتم تیر تا دوازدهم تیر شما ببینید چقدر ترور، قتل‌عام و کشتار [انجام شد]؟ [چقدر] زن، کودک، عالِم، سیاستمدار، به‌وسیله‌ی عوامل آمریکا آماج این جنایتها قرار گرفتند؟ اگر طرّاح این حوادث هم سرویس‌های امنیّتی آمریکا و غرب نبودند، حدّاقل کمک‌کننده بودند؛ حدّاقل تشویق‌کننده بودند. این دشمنها را بشناسیم. به تعبیر بعضی دوستان، خوب است این هفتم تا دوازدهم تیر را هفته‌ی «حقوق بشر آمریکایی» اعلام بکنیم. واقعاً حقوق بشر آمریکایی در این چندروز در کشور ما یک چیز واضح و بارزی است و از این قبیل الی‌ ماشاءاللَّه. پس احتیاج داریم دشمن را بشناسیم. آن کسانی که امروز سعی میکنند از این هیولا - که سیاستهای آمریکایی و سیاستهای بعضی از دنباله‌روان آمریکا است - یک چهره‌ی موجّهی معرّفی کنند، اینها دارند خیانت میکنند؛ اینها دارند جنایت میکنند. این کسانی که این حقیقت روشن را کتمان میکنند، این دشمنی خباثت‌آلود را در زیر پرده‌های توجیه میپوشانند، اینها دارند خیانت میکنند به این ملّت. کشور ما و ملّت ما احتیاج دارد دشمن را بشناسد، عمق دشمنی را بفهمد.

و احتیاج دارد به اینکه خود را آماده کند برای مواجهه. این مواجهه همیشه مواجهه‌ی سخت نیست، مواجهه‌ی در میدان جنگ نظامی نیست؛ دشوارتر از آن، مواجهه‌ی در میدان جنگ نرم است، در میدان فرهنگ است، در میدان سیاست است، در میدان زندگی اجتماعی است. ملّت عزیز ایران، امروز به پیام شهیدان نیازمند است؛ احتیاج به این پیام دارد. ملّت ما احتیاج دارد به این پیام امیدبخش، این پیام افشاگر، این پیام سرشار از ابتهاج معنوی و روحیّه‌ی معنوی که شهدا به ما میدهند. و ملّت، مدیون شهدا است و مدیون شما خانواده‌های شهدا است؛ همه مدیونیم. آن کسانی که این را کتمان کنند، آن کسانی که حاضر نیستند نام شهیدان به عظمت برده بشود و هرجا نام شهیدی برده بشود یا نام شهدا برده بشود و تجلیلی از شهدا بشود کأنّه به آنها دارند زخم میزنند، اینها بیگانگان از مصالح این ملّتند؛ اینها اجنبی‌اند؛ حالا شناسنامه‌[شان‌] ایرانی است امّا در واقع اجنبی‌اند؛ اینها با ملّت ایران یک‌رو و یک‌دل نیستند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-10-16] [ 04:24:00 ب.ظ ]




بیانات در دیدار شاعران (۱۳۹۴/۰۴/۱۰)
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(۱)

میلاد امام مجتبی، امام حسن (علیه الصّلاة و السّلام)؛ حُسن مجسّم بر زبان پیغمبر خاتم (صلّی الله علیه و آله) که این نام را ایشان بر روی این مولود گذاشتند - و این خیلی با عظمت است، خیلی مهم است که پیغمبر این بزرگوار را، این کودک مبارک را «حسن» بنامند - ان‌شاءالله بر همه‌تان مبارک باشد.

یادآوری میکنم برکات رمضان را برای دلهای حسّاس شما، روحهای رقیق شما، احساسات سیّال شما؛ واقعاً اگر از این خرمن انبوه برکات، کسانی بنا باشد استفاده کنند، از جمله‌ی کسانی که بیشترین استفاده را باید بکنند و میکنند، کسانی هستند که دارای ذوقند، دارای روحند، دارای دلند، دارای احساس لطیفند؛ یعنی شماها. چه کسی از شما بهتر برای بهره‌مندی از دقایق و لحظات و ساعات و روزها و شبهای این ماه - که ماه تقرّب به خدا است، ماه رقّت دل، ماه انس با خدای متعال، ماه ذکر، ماه خشوع - و چه کسی مناسب‌تر از کسانی که صاحب این دلهای پاک و رقیق و احساسات لطیف هستند.

برای ورود در بهشت ذکر و انس و شوق، بهترین وسیله دعاهایی است که در این ماه وارد شده؛ چه دعاهایی که مخصوص این ماه است، چه دعاهایی که در همه‌ی اوقات حسّاس میشود آنها را خواند، مثل مناجات شعبانیّه، مثل دعاهای صحیفه‌ی سجّادیه؛ استفاده‌ی از اینها خیلی با ارزش است. وَ اسمَع دُعائی اِذا دَعَوتُک، وَ اسمَع نِدائی اِذا نادَیتُک، وَ اقبِل عَلَیَّ اِذا ناجَیتُک؛(۲) اینها را دلهای لطیف شما با حضور بیشتری، با توجّه بیشتری میتواند بیان کند. فَقَد هَرَبتُ اِلَیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک؛ اینها تعبیراتی است، کلماتی است که از لطیف‌ترین دلها و فصیح‌ترین زبانها صادر شده. چه کسی باید اینها را تلقّی کند، درک کند، استفاده کند، بهتر از شماها، بهتر از این دلهای پاک و لطیف. از دعا در این ماه غفلت نکنید. در دعای مناجات شعبانیّه، هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِساناً یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّه؛ این دلی که شوق او، او را ارتفاع ببخشد، بالا ببرد، نزدیک به ذات ربوبی بکند، این را از خدا انسان طلب میکند. خب، کدام دل آماده‌تر است از آن دلِ حسّاس و لطیف؟ که خب بحمدالله در شماها این هست.

در دعای ابی‌حمزه‌ی ثمالی: بِکَ عَرَفتُکَ وَ اَنتَ دَلَلتَنی عَلَیکَ وَ دَعَوتَنی اِلَیکَ وَ لَولا اَنتَ لَم اَدر ما اَنت؛ این ارتباط لطیفِ معنوی با حضرت حق، با مبدأ محبّت و عزّت؛ اینها خیلی با ارزش است، اینها خیلی مهم است؛ اینها دلهایی را که دارای حسّاسیّتند حقیقتاً گرم میکند، نگه میدارد، امید میبخشد، برای آنها پناه و تکیه‌گاه میشود. من کاری ندارم مرحوم اخوان این شعر را برای چه‌کسی گفته و برای چه گفته؛ من این شعر را خطاب به صحیفه‌ی سجّادیه میخوانم؛ من این شعر را خطاب به دعای ابی‌حمزه‌ی ثمالی میخوانم؛ «ای تکیه‌گاه و پناه زیباترین لحظه‌های پرعصمت و پرشکوهِ تنهایی و خلوت من ای شطّ شیرین پرشوکت من». دعا این است. از این دست بر ندارید، از دعا رو برنگردانید؛ دعا خیلی با ارزش است. دعا همان اکسیری است که میتواند دلهایی را که آلوده‌ی ناامیدی، آمیخته‌ی به بدبینی، یا آلوده‌ی به احساسات غلط هستند، منقلب کند، به راه راست هدایت کند؛ دعا یک‌چنین چیزی است. از این شبها استفاده کنید، شماها شایسته‌ترین کسانی هستید که میتوانید دعا بخوانید و از دعا بهره‌ی واقعی ببرید، استفاده کنید. البتّه الفاظ دعا را خواندن، یک مرحله‌ی نازلی از دعا خواندن است - که همین الفاظ را انسان بخواند و معنایش را هم درست نفهمد، یا ظاهری از معنا را بفهمد - امّا با دعا آمیخته شدن، با آن مضامین آمیخته شدن و در آنها فرو رفتن، خیلی با ارزش است.

خب، شعر یک عنصر اثرگذار است، اثرگذاری آن هم در مجموعه‌ی عوامل کلامی یک اثرگذاری مضاعفی است؛ یعنی هیچ سخنی، هرچه فصیح، هرچه زیبا، هرچه پرمغز، اگر شعر نباشد این اثر را ندارد؛ شعر یک‌چنین دستگاهی است، یک‌چنین عنصری است. شعر نقش برانگیزاننده دارد، در جایی که جای برانگیختن است؛ نقش راهنما دارد، نقش خطدهنده دارد، نقش جهت‌دهنده دارد به مستمع و به کسی که شعر را برای خودش میخواند؛ خب این میشود مسئولیّت‌آور. وقتی شما یک ثروتی، یک امکانی در اختیار دارید که از آن میتوان برای کارهای بزرگ استفاده کرد، اگر استفاده نکردید، خلاف مسئولیّت عمل کردید، خلاف تعهّد رفتار کردید. این مسئولیّت‌آور است. حالا خدای متعال این نعمت را به شما داده امّا مثل همه‌ی نعمتها از نعمت سؤال خواهد شد، از عطای الهی سؤال خواهد شد. از شما سؤال خواهد شد که با این نعمت چه کردید؟

میتوان با ابزار شعر مخاطب را به راه راست و صراط مستقیم هدایت کرد؛ میتوان هم او را به کج‌راهه برد، او را ساقط کرد. شعر میتواند انسانها را به حضیض ببرد؛ داریم از این‌جور شعر، بخصوص امروز که متأسّفانه فرهنگ لجام‌گسیخته‌ی دور از هنجارهای اخلاقی و انسانی به‌وسیله‌ی این ابزارهای جدید - ابزارهای رسانه‌ای جدید - انتشار فراوانی پیدا میکند، گاهی شعر میشود یک ابزاری برای لغزیدن، غلتیدن و منحرف شدن؛ این هم آن‌طرف قضیّه است. بنابراین هر دو کار از شعر برمی‌آید. شاعر با احساس لطیف خود، هم ادراک میکند، هم بر سرِ شوق می‌آید، هم دل‌تنگ میشود، و میسراید؛ این سراییدن شاعر ناشی از شوق است، ناشی از دل‌تنگی است، ناشی از احساس و ادراک و مشاهده‌ی یک چیزی است که دیگران آن را مشاهده نمیکنند. خب، این دو طرف دارد: میتواند جهت‌دهنده به سمت نیکی‌ها باشد، میتواند عکس‌ [آن] باشد. اگر شعر به‌صورت افراطی تحت‌تأثیر غریزه‌ی جنسی قرار گرفت - که متأسّفانه بعضی از دستها امروز در کشور ما دارند [شعر را] به این سمت میکشانند، بِزور میبرند، بعد از آنکه جوانهای ما در فضاهای باصفا و لطیف و بسیار زیبای معنوی و حماسی و انقلابی حرکت کردند، الان دستهایی شروع کردند، در جاهای مختلف؛ از جمله بیشتر از همه در فضای مجازی؛ حالا طرق دیگر به جای خود، از طریق شعر هم [جوانها را] به سمت غریزه‌گرایی جنسی افراطی بکشانند و ببرند - این بسیار چیز بدی است، این زنگ خطری است. گاهی این است، گاهی نفع‌طلبی شخصی است و گاهی ستم‌ستایی است، که متأسّفانه در تاریخ ما این معنا سابقه‌ی زیاد دارد، ستایش ستم و ستمگر.

امروز نقطه‌ی مقابلش را ما در مقابل داریم، الحمدلله، خوشبختانه دیدم چند نفر از این شعرای جوان عزیز ما در مقابل [آن‌] ایستاده‌اند؛ قبلاً هم شعرهایی در مورد یمن - شعر آقای سیّار(۳) - و شعرهای دیگر را شنیده‌ام، خوانده‌ام، بسیار خوب است، اینهایی که گفته‌اید، اینهایی که امشب هم دوستان خواندند، خیلی خوب بود؛ اینها درست است، این درست است، این آن کارِ صحیح است، این آن تعهّدی است که خدای متعال سؤال خواهد کرد. یکی از فِقرات دعای مکارم‌الاخلاق این است: وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ،(۴) به فکر این باید بود؛ فردا یک چیزهایی را از ما سؤال میکنند؛ میگوید خدایا آن چیزی را که فردا بنا است از من سؤال کنی، امروز وسیله‌ی پرداختن به آن را و عمل به آن را در اختیار من قرار بده. خب حالا شماها وسیله‌اش را دارید، ممکن است کسانی دلشان پر باشد نتوانند بگویند، شما الحمدلله میتوانید بگویید؛ بگویید، اثر هم دارد. این شعری که شما برای بحرین میگویید، یا برای یمن میگویید، یا برای لبنان میگویید، یا برای غزّه میگویید، برای فلسطین میگویید، برای سوریه میگویید، هر شعری که شما برای اهداف امّت اسلامی میگویید، در هر نقطه‌ای این شعر کاربرد دارد و از آن استفاده میشود. این شعر اگرچنانچه در این جهتها به راه بیفتد، آن‌وقت «انَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکمَه»(۵) درباره‌ی شعر شما صدق میکند، که حتماً شعر حکمت است.

من میخواهم عرض بکنم - بارها البتّه این را در این جلسه و در خیلی از جلسات دیگر گفته‌ایم - بی‌طرفی در دعوای حق و باطل معنی ندارد. یک وقت دعوای مشتبهی است، آن بحث دیگری است، وقتی که حقّی هست و باطلی، اینجا بی‌طرفی معنا ندارد؛ باید طرف حق بود، مقابل باطل ایستاد؛ حالا یکی میتواند به شکل نظامی بِایستد، یکی به شکل سیاسی بِایستد؛ به اَشکال مختلف میشود ایستاد، یک نفر هم با زبان، با بیان، با اندیشه میتواند بِایستد؛ باید ایستاد. شاعر نمیتواند در جنگ حق و باطل بی‌طرف باشد. اگرچنانچه شاعر، هنرمند بی‌طرف بود، تضییع نعمت خدا را کرده؛ اگر خدای نکرده طرف باطل را گرفت، آن‌وقت خیانت کرده، جنایت کرده؛ بحث اهمال دیگر نیست، بحث جنایت است. خب، شما ملّتتان مظلومیّتهای زیادی در این سالهای متمادی داشته، این مظلومیّتها گفتن دارد، این برای دنیا منعکس شدن دارد.

سردشت را در سال ۶۶ بمباران کردند - مال همین روزها است دیگر - شوخی است؟ یک شهر را بمباران شیمیایی بکنند، هزاران نفر را در یک شهر - بچّه، بزرگ، پیر، جوان، زن، مرد - نابود کنند و دنیا سکوت کند! دنیایی که گاهی افتادن یک گربه در چاه برایش میشود به‌عنوان یک مسئله‌ای که در خبرگزاری‌ها و در روزنامه‌ها و در تلویزیون‌ها منعکس میشود که بله یک گربه‌ای یا یک مثلاً روباهی در چاه افتاده بود، فلان دستگاه، فلان دستگاه، فلان دستگاه جمع شدند که این را زنده بیاورند بیرون، یا یک حیوان آبی به ساحل افتاده دارد جان میدهد، این را یک‌جوری برگردانند به آب، برای این چیزها دنیا آن جنجالها را به راه می‌اندازد، آن‌وقت برای کشتار شیمیایی یک شهر این دنیا ساکت میمانَد! دنیا که میگویم منظورم ملّتها نیستند، ملّتها وسیله‌ای ندارند، ابزاری ندارند، منظورم قدرتهای مسلّط بر دستگاه‌های تبلیغاتی دنیایند، فارسی‌اش میشود آمریکا، انگلیس، نیروهای غربی مسلّط، نیروی صهیونیستی. اینها هستند که بر فضای تبلیغاتی دنیا مسلّطند، نمیگذارند آب از آب [تکان بخورد]. الان دارند یمن را آن‌جور میکوبند - شب و روز - هیچ صدایی در نمی‌آید، غزّه را دیروز میکوبیدند، چندی قبلش لبنان را میکوبیدند، صدایی از کسی در نمی‌آید؛ حالا فرض کنید دو تا قاچاقچی یک جا محاکمه بشوند، اعدام بشوند، جنجال تبلیغاتی درست میشود؛ خب، دنیا این است، در مقابل این دنیا باید چه‌کار کرد؟ یک انسان باشرف در مقابل یک چنین جبهه‌گیری‌ای، در مقابل یک چنین وقاحتی، در مقابل یک چنین خباثتی چه میکند، با قطع نظر از انگیزه‌ی دینی و وظیفه‌ی ایمانی؛ شرف انسان، وجدان انسان، انسانیّت انسان چه حکم میکند؟ اینها همه بارهایی است بر دوش.

من البتّه از پیشرفت شعر در کشور در دوران بعد از انقلاب خیلی راضی‌ام و واقعاً خیلی خوب شده. این جوانهایی که امروز شعر میخواندند، با جوانهایی که حالا ده سال قبل شعر میخواندند خیلی تفاوتهای آشکار و بیّنی دارند، یعنی واقعاً پیشرفت شده، شعر خیلی خوب است؛ منتها ظرفیّت شعر در کشور ما خیلی بیش از اینها است؛ خیلی بیش از اینها است. شما نگاه کنید الان ببیند این دختر خانم(۶) دانش‌آموز است - شنیدم «شهرستان ادب» فعّالیّتهای دانش‌آموزی راه انداخته، افراد را جمع میکند -(۷) دانش‌آموزهای ما، جوانهای ما، نوجوان‌های ما، دختر ما، پسر ما، شعر میگویند آن هم به این خوبی، با این مضامین خوب، با این تخیّل قوی، این خیلی خوب است؛ البتّه بنده عرض بکنم سطح عمومی شعر امروز ما به سطح عمومی شعر متناسب با ایران هنوز نرسیده؛ یعنی ما دوره‌هایی - که از ما خیلی هم دور نیستند - داشتیم که سطح عمومی شعر، یعنی با توجّه به آن اوجهایی که وجود داشته، از سطح فعلی ما بالاتر بوده است. خب برجستگانی داشتیم، شعرایی داشتیم، چه در قصیده، چه در غزل، در سبکهای مختلف، آنها را باید داشته باشیم تا این سطح بالا برود؛ این کار میخواهد، این تلاش میخواهد.

ما از لحاظ گستره خیلی وسیعیم، بایستی سعی کنیم همین گستره‌ی وسیع را پیش ببریم و این کار لازم دارد. البتّه حوزه‌ی هنری مسئولیّت دارد، دستگاه‌های مختلف دیگر هم مسئولیّت دارند، دستگاه‌های دولتی و دستگاه‌های مربوط به نظام و مانند اینها هم - صداوسیما و دیگران - همه وظیفه دارند. شعر را بایستی ارج نهاد، شعر خیلی پدیده‌ی بزرگی است، پدیده‌ی مهمّی است. من میبینم که در نظام ما، در کشور ما، آن کسانی که باید این حقیقت را بفهمند، کأنّه بعضی‌شان - حالا همه را نمیگوییم - درست به عمق اهمیّت شعر پی نبردند، اصلاً شعر را قدرشناسی [نکردند]؛ ما قَدَروا الشِّعرِ حَقَّ قَدرِه؛ درست نتوانستند واقعاً قدر شعر را بفهمند. شعر خیلی تأثیر عجیبی دارد، گاهی اوقات یک بیت شعر یا حالا یک غزل مثلاً یا یک قطعه‌ی شعر، از یک سخنرانی یک ساعته، دو ساعته‌ی یک آدم واردِ مطّلع تأثیرش بیشتر است. خب این خیلی چیز مهمّی است؛ یعنی به‌اصطلاح گوهر باارزشی است، دارای یک‌چنین اهمیّتی [است‌]؛ این را بایستی بتوانند [قدر بدانند.]

ضمناً از جمله‌ی کارهایی که خیلی خوب است در کشور ما که بحمدالله در این جلسه هم آثارش دیده شد و قبلاً هم دیده شد و من خیلی از این راضی هستم، واکنش سریعی است که شعرای جوان ما به حوادث نشان میدهند، این خیلی با ارزش است، این خیلی خوب است. مبادا کسی خیال کند که این چیز منفی است؛ نه، این بسیار مثبت است. ما در طول تاریخ و در زمان معاصرِ نزدیک به خودمان هم داشتیم مواردی را که همین واکنشهای سریع بهترین آثار را به‌وجود آورد. وقتی که آن هواپیمای اسرائیلی را آن دختر ربود، مرحوم امیری فیروزکوهی [قصیده‌ای گفت‌] حالا امیری فیروزکوهی، دوستانی که ایشان را می‌شناسند [میدانند]، خب ایشان جوان و انقلابی و مانند اینها که نبود امّا روی آن احساسی که پیدا کرد، یک قصیده‌ی زیبا و عالی همان‌وقت -سال چهل و چند- گفت، متناسب با موقع، متناسب با زمان؛ «آنجا غزاله‌ای…»، حالا خیلی از ابیاتش را یادم نیست، آن‌وقتها خیلی از بیتهایش را بلد بودیم؛ من از خود ایشان شنیده بودم.(۸) علی‌ایّ‌حال، این خیلی خوب است، اینکه به حوادث واکنش سریع نشان داده بشود و تبیین بشود، این بسیار خوب است.

و امیدواریم ان‌شاءالله روزبه‌روز شعر انقلاب رتبه و رفعت بیشتری پیدا کند. البتّه مقصود من از شعر انقلاب شعری نیست که در دوران انقلاب گفته میشود ولو ضدّ انقلاب، این مراد از شعر انقلاب نیست. بعضی‌ها خیال میکنند شعر جنگ آن شعری است که درباره‌ی جنگ گفته شده است ولو ضدّ جنگ! این شعر جنگ نیست، این شعر ضدّ جنگ است. شعر انقلاب یعنی آن شعری که در خدمت هدفهای انقلاب است؛ این شعر انقلاب است، نه شعر دوران انقلاب؛ این منظورم نیست. منظورم از شعر انقلاب شعری است که در خدمت اهداف انقلاب است. در خدمت عدالت، در خدمت انسانیّت، در خدمت دین، در خدمت وحدت، در خدمت رفعت ملّی، در خدمت پیشرفت همه‌جانبه‌ی کشور، در خدمت انسان‌سازیِ به معنای واقعی کلمه در کشور؛ این میشود شعر انقلاب که در جهت اهداف انقلاب است.

امیدواریم ان‌شاءالله خدا همه‌تان را موفّق بدارد، زنده بدارد و جوانهایتان ان‌شاءالله سالهای متمادی در این صراط مستقیم حرکت کنند و کشور را و آینده را و نسلها را ان‌شاءالله بهره‌مند کنند.

والسّلام علیکم و رحمةالله

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:23:00 ب.ظ ]




بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها در هفدهمین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶ (۱۳۹۴/۰۴/۱۳)
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(۱)

خیلی خوش‌آمدید برادران و خواهران عزیز. قبلاً بنده عرض کرده‌ام(۲) که تشکیل این جلسه‌ی دیدار با اساتید محترم و مکرّم و عزیزمان در درجه‌ی اوّل، با هدف تکریم از مقام استاد است. ما میخواهیم این فرهنگ در کشور جا بیفتد که به استادان احترام گذاشته بشود. این یکی از بزرگ‌ترین تعالیم تربیت اسلامی است. درباره‌ی این، علمای گذشته‌ی ما کتاب نوشتند، احادیث نقل کردند، آیه‌ی قرآن نقل کردند. در درجه‌ی اوّل این است؛ این یک عمل نمادین است، برای اینکه از اساتید تکریم بشود. هدف دوّم و سوّم هم که البتّه مهم است این است که من از برادران و خواهرانِ استاد، مطالبی را بالمشافهه(۳) بشنوم؛ و اگر چیزی به نظرم میرسد به آنها عرض بکنم.

جلسه‌ی امروز جلسه‌ی بسیار خوبی بود؛ افسوس که وقت، کم بود و ما از استفاده‌ی از بقیّه‌ی اساتیدی که قرار بود سخنرانی کنند محروم ماندیم؛ ولی همان مطالبی که دوستان بیان کردند، بسیار خوب بود؛ بعضی از آنها حتماً پیگیری ما را لازم دارد که من سفارش خواهم کرد و پیگیری خواهم کرد.

دو سه نکته را من عرض میکنم. نکته‌ی اوّل این است که استاد فقط به معنای معلّم نیست، بلکه به معنای مربّی نیز هست؛ این یک راز طبیعیِ مکشوف برای همه است. کسی که ما از او چیزی یاد میگیریم و بابی از دانش را به روی ما باز میکند، به‌طور طبیعی یک نفوذی در قلب ما و روح ما ایجاد میکند؛ میتوانیم بگوییم یک حالت تأثیرپذیری در متعلّم ایجاد میشود به برکت همین تعلیم؛ این یک فرصت بسیار بزرگ و استثنائی است. جوانهایی که حاضر نیستند از نصیحت پدر و پدربزرگ و مادر و خانواده چیزی به گوش و به دل بگیرند و درعین‌حال یک حرف استاد و یک اشاره‌ی استاد در آنها یک اثر عمیق میگذارد، کم نیستند. استاد این‌جور است. به‌طور طبیعی تعلیم با امکان تربیت همراه است؛ از این فرصت باید استفاده کرد. اگر استاد ما متدیّن باشد، دارای غیرت ملّی باشد، دارای انگیزه‌ی انقلابی باشد، دارای روحیّه‌ی سخت‌کوشی باشد، به‌طور طبیعی اینها به متعلّم منتقل میشود. اگر عکس اینها هم باشد، همین‌جور. اگر آن استاد، یک انسان باانصاف و بااخلاق باشد، امکان تربیت دانشجوی باانصاف و بااخلاق بالا خواهد رفت؛ عکسش هم همین‌جور است.

امروز کشور به جوانهایی نیاز دارد که بتوانند بازوان پُرقدرتی باشند برای پیشرفت کشور، سرشار از انگیزه‌ی ایمانی، بصیرت دینی، همّت بلند، جرئت اقدام، اعتمادبه‌نفس، اعتقاد به اینکه «ما میتوانیم»، امید به آینده، افقهای آینده را روشن و درخشان دیدن، روح استغناء -نه به معنای اعراض از فراگیری از بیگانگان، که این را ما هرگز توصیه نکرده‌ایم و نمیکنیم؛ حاضریم شاگردی کنیم پیش دیگران که از ما بیشتر بلدند- روحیّه‌ی استغناء از تأثیرگذاری، تحمیل و سوءاستفاده‌ی از انتقال دانش که امروز در دنیای دانشمند که دنیای قدرت استکباری است این معنا رایج است -این روحیّه‌ی استغناء باید در جوان وجود داشته باشد- روحیّه‌ی فهم درست از موقعیّت کشور که ما در کجا هستیم و کجا میخواهیم برسیم و چگونه میتوانیم این راه را طی کنیم -که در بیانات امروز این اساتید، نکات روشنی در این زمینه حقیقتاً وجود داشت- قاطع بودن در برابر دست‌اندازی، تجاوز و خدشه‌دار کردن استقلال ملّی؛ ما به جوانهایی با یک‌چنین روحیّه‌هایی نیاز داریم. این روحیّه‌ها را، این امتیازات را استادها میتوانند در نسل جوانِ مشغول تحصیل و علم‌آموز کشور، القا کنند و تزریق کنند و به‌وجود بیاورند؛ استاد این است؛ البتّه با روش، با منش، نه با درس اخلاق. توصیه نمیکنم که اساتید علمی، کلاس اخلاق بگذارند برای دانشجو؛ این یک کار دیگری است. اساتید ما با رفتار خودشان، با اظهارات خودشان، با منش خودشان، با اظهار عقیده‌هایی که در زمینه‌های مختلف میکنند، میتوانند این تأثیرات را در دانشجوی خود، در جوان امروز القا کنند و به‌وجود بیاورند و خلق کنند. اینکه ما گفتیم اساتید فرماندهان جنگ نرمند، این به این معنا است. اگر آن جوان -همچنان‌که ما عرض کردیم- افسر جوان جنگ نرم است، استاد، فرمانده او است و این فرماندهی به این صورت است.

در جنگهای سخت هم همین‌جور بود: هر وقت خود فرمانده -فرمانده گردان، فرمانده گروهان، فرمانده تیپ- در وسط میدان در نقطه‌ی حسّاس حضور داشت، یعنی خود او اگرچنانچه میجنگید، تأثیر فوق‌العاده‌ای در سربازان هم داشت. مخصوص ما هم نیست، دیگران هم همین‌جور هستند. ناپلئون پهلوی سربازهای خودش با لباس روی خاک میخوابید. راز پیشرفتهای جنگی ناپلئون در دوران خودش که یک چیز فوق‌العاده‌ای است، این است: سربازها از او فقط به زبان دستور نمیگرفتند، در عمل دستور میگرفتند. جوانهای ما هم در دوران دفاع هشت‌ساله همین‌جور عمل کردند؛ فرمانده لشکر، گاهی اوقات جلوتر از عناصر عادی در میدان جنگ حضور داشت؛ در خطوط مقدّم حضور داشت و حتّی گاهی به شناسایی میرفت؛ خود فرمانده لشکر میرفت شناسایی! که این در ارتشهای دنیا یک چیز بی‌معنی و غیر قابل قبولی است، امّا این اتّفاق افتاد و همین بود که پیشرفتها و شگفتی‌های عظیم دوره‌ی دفاع مقدّس را به‌وجود آورد. در جنگ نرم هم همین‌جور است. استاد خودش باید وسط میدان این مبارزه‌ی عمیق، حیاتی و مقدّس -یعنی همین چیزی که اسمش را میگذاریم «جنگ نرم» که این هم یک دفاع مقدّسی است- حضور داشته باشد.

امروز ما در حدود هفتاد هزار عضو هیئت علمی در کشور داریم که این مایه‌ی افتخار است. من یادم است در سالهای اوّل انقلاب -در نیمه‌ی اوّل دهه‌ی ۶۰، شاید هم تا نیمه‌ی دوّم- تعداد اعضای هیئت علمی، حدود پنج هزار و شش هزار تخمین زده میشد. این عدد امروز به حدود هفتاد هزار رسیده؛ این مایه‌ی افتخار کشور و مایه‌ی افتخار انقلاب و مایه‌ی افتخار دانشگاه ما است.

خوشبختانه بخش عظیمی از این نیروی بزرگ و گسترده، انسانهای مؤمن، متدیّن، مذهبی، انقلابی و معتقد به مبانی دین و انقلابند؛ این هم چیز بسیار مهمّی است؛ این [هم‌] یک پدیده‌ای است. باید عناصر مؤمن و انقلابی در هیئتهای علمی، قدر دانسته شوند. این را من خطاب به مدیران عزیزمان، به مسئولین وزارت آموزش عالی و وزارت بهداشت و آموزش پزشکی میگویم: قدر بدانید! وزرای محترم و هیئتهای مدیره‌ی وزارتخانه‌ها، باید از حضور این اساتید مؤمن و اساتید پایبند به ارزشهای دینی که ایستاده‌اند پای حرف حقّ خودشان و از این هجمه‌های تبلیغاتی و موذیگری‌های زیرزیرانه -که از خیلی از آنها هم ما مطّلعیم- نهراسیدند و عقب ننشستند، قدردانی کنند. مدیران محترم! عناصر مؤمن و اساتید مؤمن را در دانشگاه‌ها ارج بنهید.

این مطلب اوّل راجع به اهمّیّت استاد. من اگر میتوانستم با همه‌ی این هفتاد هزار استاد عزیز در کشور دیدار کنم، حتماً این کار را میکردم، و اگر میتوانستم از یکایک آنها سخنی بشنوم حتماً می‌شنیدم؛ منتها خب، معلوم است که دست ما کوتاه است و این خرمای شیرین و ارزشمند بر نخیلی بلند.(۴)

نکته‌ی دوّم در مورد مسئله‌ی علم است. خوشبختانه امروز جنبش علمی در کشور تبدیل شده به یک جریان؛ این یک جریان تثبیت‌شده‌ی در کشور است و در این تردیدی نیست. در این ده پانزده سال اخیر اساتید ما، دانشمندان ما، جوانان ما در این زمینه کار کردند؛ و آثار آن را هم در صعود رتبه‌ی علمی کشور مشاهده میکنیم. ما رسیدیم به رتبه‌ی شانزدهم علمی جهان، این خیلی مهم است؛ رتبه‌ی ما خیلی عقب‌تر و پایین‌تر از این حرفها بود؛ کشور را به رتبه‌ی شانزدهم رساندند و این بسیار چیز باارزشی است.

چند نکته در اینجا وجود دارد: نکته‌ی اوّل این است که رسیدن ما به رتبه‌ی بالای علمی، ناشی از شتاب فوق‌العاده‌ی کار بود. طبق آمارهای جهانی، شتاب پیشرفت علمی در کشور، سیزده برابرِ متوسّط جهان بود؛ این را مراکز آماریِ علمی دنیا اعلام کردند که ما هم مکرّر قبلاً اعلام کردیم. این شتاب، امروز کم شده. اینکه بعضی میگویند از لحاظ پیشرفت علمی عقب ماندیم، بعضی میگویند نه، عقب نماندیم و هر دو هم آمار ارائه میکنند، نکته‌اش اینجا است: بله، علی‌الظّاهر از رتبه‌ی شانزدهم یا پانزدهم تنزّل نکردیم -این درست است- امّا بایستی ترقّی میکردیم؛ یعنی آن شتاب بایستی ادامه پیدا میکرد؛ این شتاب امروز کم شده. برادران و مسئولان عزیز وزارتخانه‌ها به این [نکته‌] توجّه کنند؛ آن شتاب، امروز نیست. کاری کنید که شتاب رشد علمی فروکش نکند؛ باز به تعبیر نظامی‌های جنگ سخت، این حرکت از دُور نیفتد. البتّه میدانیم که هرچه جلوتر برویم، طبعاً این شتاب کمتر خواهد شد؛ یعنی وقتی خیلی عقبیم، ظرفیّتهای استفاده‌نشده‌ی بیشتری وجود دارد که هرچه جلوتر بیاییم، این ظرفیّتها طبعاً کمتر میشود، چون استفاده میشود -این را میدانیم- امّا آن شتاب لازم و متناسب، در پیشرفت علمی نباید کم بشود.

نکته‌ی دوّم این است که محیط علمی کشور را از حاشیه‌سازی‌ها برکنار نگه دارید. اشتباه نشود؛ من نمیگویم در دانشگاه‌ها سیاست نباشد -شاید خیلی‌ها یادشان است که من سالها پیش در همین جلسه‌ی ماه رمضان در حضور اساتید، تعبیر تندی کردم نسبت به آن کسانی که میخواستند دست‌وپای سیاست را از دانشگاه‌ها و میان دانشجوها جمع کنند که مایه‌ی گله‌ی خیلی‌ها شد- نه، بنده معتقدم محیط دانشگاه، محیط فهم سیاسی، تحلیل سیاسی، دانش سیاسی، آگاهی سیاسی است؛ این را من مانع نیستم؛ نه، [بلکه میگویم‌] سیاست‌بازی نشود، سیاسی‌کاری نشود، حاشیه‌سازی نشود. این حاشیه‌سازی‌ها به کار اصلی که عبارت است از کار علم و پیشرفت علم با همه‌ی خصوصیّاتی که این مسئله دارد، لطمه میزند.

یکی از غلط‌ترین کارهایی که در این یکی دو سال اخیر اتّفاق افتاد، این مسئله‌ی بورسیه‌ها بود. اگر راست هم بود این حرف -که البتّه بعد تحقیق کردند، معلوم شد به آن شکل، راست هم نیست؛ آن‌طوری که روزنامه‌ها با آن بازی کردند هم نبود؛ به ما گزارشهای دقیق و بر اساس بررسی‌ها دادند- راهش این نبود که ما مسئله را روزنامه‌ای کنیم. یک تعدادی برخلاف قانون یک امتیازی به‌دست آوردند؛ خیلی خب، راه قانونی وجود دارد: لغو کنند آن امتیاز را؛ سروصدا ندارد. جنجال درست کردن، حاشیه درست کردن است و این سمّ برای محیط علمی است که بایستی با آرامش کار خودش را دنبال بکند. این سم را متأسّفانه افرادی بر اساس همان پایه‌های بینش فکریِ مبنی بر سیاسی‌کاری و سیاست‌بازی به کام دانشگاه کشور ریختند؛ چرا؟ علاوه بر اینکه ظلم هم شد -به خیلی‌ها ظلم شد- هم خلاف قانون بود این کار، هم خلاف تدبیر بود این کار، هم خلاف اخلاق بود؛ آن‌وقت مدام دم از اخلاق هم میزنند. توبه‌فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند!(۵) این کار اخلاقی بود؟ حاشیه‌سازی نشود. نگذارید محیط آموزش عالی اسیر حواشی بشود.

مسئله‌ی بعدی مسئله‌ی علوم انسانی است. در زمینه‌ی علوم انسانی عقبیم. دوستان که درباره‌ی علوم انسانی صحبت کردند، بدرستی بر روی اهمّیّت علوم انسانی، حتّی در صنعت، تکیه کردند؛ درست است. این آماری که این برادر عزیزمان دادند برای من جالب بود که گفتند در پیشرفت صنعتی، حدود چهل درصد مثلاً -یا پنجاه درصد- مربوط به مسائل مهندسی و مربوط به مسائل فنّی است، حدود پنجاه شصت درصد مربوط به مسائل علوم انسانی -مثل مدیریّت، همکاری، سخت‌کوشی- است؛ راست میگویند، این خیلی مهم است. در زمینه‌ی علوم انسانی، امروز خوشبختانه چند نفر از برادران مطالب خوبی گفتند، همان حرفهای دل ما است؛ البتّه حرفهای زبان ما هم هست؛ این مسائل را ما هم بعضاً گفتیم. علوم انسانی بسیار مهم است. تحوّل در علوم انسانی که به دلایل بسیار یک امر لازم و ضروری است، نیاز دارد به جوششی از درون و حمایتی از بیرون. خوشبختانه جوشش از درون امروز هست. من میبینم [گزارش کارها]، هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی -همین شورای تحوّل و دوستانی که در آنجا مشغول کارند- هم در خود دانشگاه‌ها، هم آن‌طور که امروز ملاحظه کردید [در صحبت‌] بعضی از دوستانی که درباره‌ی علوم انسانی صحبت کردند، نشان‌دهنده‌ی این است که این جوشش درونی در درون دانشگاه‌ها آن هم از سوی فرزانگان و از سوی انسانهای دانشمند، وجود دارد؛ حمایت از بیرون هم باید وجود داشته باشد -حمایت گوناگون- که یکی از مصادیق این حمایت، تبعیّت دانشگاه و وزارت از مصوّبات شورای تحوّل است. یک مصوّباتی دارند که امروز هم یکی از برادرها همین حالا بیان فرمودند که همان مقداری که کار شده، همین مقدار عملیّاتی بشود. هر مقداری که تلاش شده است، کار شده است، این اجرائی بشود و عملیّاتی بشود. در دفترها و کتابها و زونکن‌ها -و به قول ایشان در پیچ‌وخم‌های دالانهای وزارت یا شورای عالی انقلاب فرهنگی- نماند، بیاید عملیّاتی بشود؛ این کاملاً درست است. وزارت به این نکته توجّه کند. آقای دکتر فرهادی(۶) هم اینجا نشسته‌اند، اینها چیزهایی است که من بخصوص به ایشان توجّه میدهم که این مسائل را دنبال کنند؛ این کار، کار بزرگی است. امروز سررشته‌ی علم در کشور و سررشته‌ی دانشگاه در کشور، در دست این برادران خوب ما است؛ اینها بایستی به معنای واقعی کلمه و دلسوزانه دنبال بکنند.

یک نکته‌ی دیگر مسئله‌ی سهم بودجه‌ی پژوهش است. البتّه درباره‌ی این مسائلی که عرض میکنم، یک توضیحاتی هم لازم است منتها وقت نزدیک به اذان است و نمیتوانم خیلی بحث را توسعه بدهم. سهم بودجه‌ی پژوهش مهم است؛ چند سال است که بنده در همین جلسه و در جلسات دیگر و در دیدارهای خصوصی با مسئولین اجرائی کشور، روی این مسئله تکیه کرده‌ام، متأسّفانه اطّلاعاتی که به من میدهند و گزارشی که به من میدهند، نشان میدهد که نه، این حرفهای ما مثل نصیحت است؛ نصیحتی که مثلاً یک نفر منبر میرود و یک نصیحتی میکند؛ با این چشم نگاه شده؛ این‌جور نیست؛ باید سعی بشود. حالا در چشم‌انداز، ۴ درصد از بودجه‌ی عمومی را برای پژوهش در نظر گرفتند؛ ما حالا آن‌قدر همّتمان برای این در کوتاه‌مدّت، بلند نیست؛ امّا همان ۱/۵ درصد یا ۲ درصدی که ممکن است و صحبت است، باید انجام بگیرد؛ هنوز بودجه‌هایی که وجود دارد برای پژوهش، بحث چند صدم درصد است؛ یکی این مسئله است؛ یکی هم صَرف درست و برنامه‌ریزی‌شده‌ی منابع مالی پژوهش؛ باید درست صرف بشود و درست در جای خود قرار بگیرد.

نکته‌ی بعدی مسئله‌ی نقشه‌ی جامع علمی است؛ خب، نقشه‌ی جامع علمی با زحمت و تلاش دوستان تکمیل شد و به جایی رسید و یک سند کاملِ خوب تهیّه شد برای کشور که خیلی مغتنم است. آن کسانی هم که صاحب‌نظر هستند، بعد از اینکه نقشه‌ی جامع علمی کشور تهیّه شد -آن‌طور که به بنده گزارش دادند و منتقل شد- تأیید کردند؛ یعنی اینکه یک اشکال عمده‌ای، یک اشکال بزرگی بر این چیزی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی تهیّه شده، وارد باشد، نه؛ چنین چیزی وجود نداشته؛ یعنی مورد تأیید قرار گرفته است؛ منتها این نقشه‌ی جامع علمی باید عملیّاتی بشود که قدم اوّلش هم گفتمان‌سازی است. می‌شنوم من که دوستانی که به شهرستان‌ها مسافرت میکنند، در دانشگاه‌های کشور حضور پیدا میکنند، میگویند بسیاری از اساتید -چه برسد به دانشجویان- و حتّی مدیران، درست اطّلاعی از نقشه‌ی جامع علمی کشور ندارند. حالا یکی از دوستان اینجا گفتند که خیلی‌ها از اقتصاد مقاومتی که شما میگویید، اطّلاع ندارند؛ بله، این یکی از ضعفهای کار ما است. ما اگر میخواهیم یک خواسته‌ای تحقّق پیدا کند، قدم اوّل این است که این خواسته را به‌صورت یک گفتمان پذیرفته‌شده دربیاوریم؛ مسئله‌ی علم از همین قبیل بود که یک گفتمان شد و به‌طور طبیعی وارد جریان عملی شد، عملیّاتی شد و به‌صورت یک جریان درآمد؛ این [مسئله‌] هم همین‌جور است. مسائل مربوط به نقشه‌ی جامع علمی کشور باید تبدیل بشود به یک گفتمان و به‌صورت جدّی اجرا بشود؛ این یک نکته است.

از مسائل جنبیِ این هم یک نکته‌ی مهمّ دیگر است و آن عبارت است از سند آمایش آموزش عالی. اینکه یکی از دوستان اشاره کردند که «اگر همه‌ی چیزهایی که مورد نظرمان است اولویّتهای ما باشند، معنایش این است که اصلاً اولویّتی نداریم»، این حرف درست و حرف متین است. اینکه گفتند «ما در چند رشته‌ی صنعتی مشخّصاً بگوییم در این رشته‌ها میخواهیم پیشرفت بکنیم و روی آنها سرمایه‌گذاری انسانی و مالی و همّت و توانایی‌های گوناگون بکنیم»، این کاملاً حرف درستی است. بنده یک وقتی در مورد ورزش این مطلب را گفتم؛ گفتم ما در دو سه رشته‌ی ورزشی میتوانیم در دنیا یا اوّل باشیم یا دوّم؛ خیلی خب، برویم سراغ اینها؛ در بعضی از رشته‌های ورزشی نه، ما امید اوّل و دوّم شدن نداریم؛ منظورم در ورزشهای قهرمانی و در مسابقات جهانی است. اتّفاقاً همین کار را هم کردند؛ یعنی یک مقداری در این زمینه‌ها قدم برداشتند و مفید و مؤثّر هم بوده؛ در این زمینه هم همین‌جور است. نگاه کنیم ببینیم کدام رشته‌ی علمی، در کدام دانشگاه و در کدام منطقه‌ی کشور دارای اولویّت است؛ آمایش علمیِ سرزمینی کشور به این معنا است. ما در کدام دانشگاه‌ها بایستی چه رشته‌هایی را دنبال بکنیم و روی آن سرمایه‌گذاری کنیم و از آنها پاسخ بخواهیم و مطالبه کنیم. این هم یک مسئله است که بایستی این سند تکمیل بشود و عملیّاتی بشود و کار بشود.

آنچه من در پایان عرض میکنم، این است که برادران عزیز، خواهران عزیز! قدر این کاری که به آن اشتغال دارید را بدانید. از این عزیزتر و محترم‌تر، امروز کاری نمیشود سراغ کرد از کارهایی که در اختیار ما است. شما کارهای بزرگی را بر عهده گرفتید که دارید انجام میدهید. در وزارت علوم، عزم و همّت کار بایستی روزبه‌روز افزایش پیدا کند، اگر بخواهیم این کارها انجام بگیرد.

من البتّه یکی از چیزهایی که یادداشت کرده‌ام، مسئله‌ی افزایش تعداد دانشجو در دوره‌های تحصیلات تکمیلی است -که خوشبختانه در این چند سال اخیر افزایش چشمگیری پیدا کرده و این یک مزیّت بسیار فوق‌العاده‌ای است- منتها بایستی برنامه‌ریزی صحیحی نسبت به خروجی این پدیده‌ی مهم انجام بگیرد. در دوره‌های تحصیلات تکمیلی، دانشجویان دنبال این هستند که یک چیزی را تحقیق کنند، یک چیزی را بنویسند، رساله‌ای را تهیّه کنند؛ این احتیاج دارد به یک نظام، احتیاج دارد به یک نگرش کلان، به یک هدایت کلّی که چه تهیّه بشود که کشور بتواند از آن استفاده بکند. اگرچنانچه این نشد، ما منابع را هدر داده‌ایم؛ هم استاد را، هم دانشجو را، هم پول را، هم مدیریّت را، هم امکانات گوناگون دیگر را هدر داده‌ایم. این نگاه‌های کلان، این برنامه‌ریزی‌های کلان، این انتظام‌بخشیدن‌های کلان به مسائل مربوط به وزارت علوم، کارهای اساسی است که بایستی انجام بگیرد و گره‌های کشور ان‌شاءالله از این طریق باز بشود.

کاری که شما اساتید میکنید کار مهمّی است. کاری که دستگاه مدیریّت علمی کشور انجام میدهد -که عمدتاً وزارتها هستند و معاونت علمی رئیس‌جمهور- کار مهمّی است؛ این کار را اهمّیّت بدهند؛ آن تقویم و ارزیابی حقیقی نسبت به این انجام بگیرد؛ بدانیم که چه کار مهمّی دارد انجام میگیرد.

همین‌طور که بعضی از دوستان در سخنرانی‌های خودشان اشاره کردند، هدف دشمنان ملّت ایران این است که نگذارند این کشور و این ملّت به جایگاه شایسته‌ی خودش، آن جایگاه تمدّنی، برسد؛ [چون‌] احساس کرده‌اند که این حرکت در کشور آغاز شده؛ تحریمها به‌خاطر این است. بله، بنده هم عقیده‌ام این است که هدف تحریمها مسئله‌ی هسته‌ای فقط نیست، مسئله‌ی حقوق بشر هم نیست، مسئله‌ی تروریسم هم نیست. گفتند چرا فلانی برای روضه‌ی علی‌اصغر که روضه‌خوان خواند، گریه نکرد؟ گفت آن بنده خدا خودش صد علی‌اصغر سر بریده؛ این برای روضه‌ی علی‌اصغر گریه میکند؟ اینها خودشان تروریست‌پرورند، اینها خودشان ضدّ حقوق بشرند؛ اینها دنبال این هستند که برای حقوق بشر به یک کشوری فشار بیاورند؟ مسئله این نیست؛ مسئله یک محاسبه‌ی بسیار بالاتر و فراتر از این حرفها است؛ یعنی یک ملّتی، یک حرکتی، یک هویّتی به‌وجود آمده است مبتنی بر منابعی و مبادی‌ای درست نقطه‌ی مقابل مبادی نظام استکبار و نظام ظلم و انظلام؛ نمیخواهند این به جایی برسد؛ ما در یک‌چنین موقعیّتی هستیم؛ ما در یک‌چنین جایگاهی هستیم. بایست حرکت بکنیم، باید تلاش کنیم. تحریمها هم البتّه زحمتهایی ایجاد میکند امّا میتواند مانع پیشرفت نشود؛ [باید] از ظرفیّتهایمان استفاده کنیم. و شما اساتید در این زمینه نقش دارید؛ و وزارت علوم و وزارتهای مربوط به مسئله‌ی دانش، نقشهای اساسی و مهمّی دارند؛ این نقشها را قدر بدانید و دنبال کنید و ان‌شاءالله از خدای متعال هم کمک بخواهید. این آیه‌ی شریفه را هم که دوستان خواندند -اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم-(۷) این وعده‌ی بی‌تخلّف الهی است.

پروردگارا! به برکت این روزها و این شبها، به برکت خون مطهّر امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و خونهای پاکی که در راه حق در این سالها بر زمین ریخته شد -و در کشور ما شهدائی بُروز کردند و ظهور کردند- به برکت این خونها، به برکت این مجاهدتها، به برکت این قداستها، ملّت ما را روزبه‌روز به سربلندی و سعادت حقیقی نزدیک بفرما؛ پروردگارا! مجاهدان این راه، فعّالان این راه، از جمله اساتید محترم و دانشجویان و کسانی که در راه علم تلاش میکنند، همه‌ی اینها را از توفیقات خود بهره‌مند بفرما؛ روح مطهّر امام بزرگوارمان و ارواح طیّبه‌ی شهدا را با شهدای صدر اسلام محشور بفرما.

والسّلام‌ علیکم‌ و رحمةالله‌ و برکاته‌

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 04:22:00 ب.ظ ]