... |
اندیشه حسینی- مهدوی و نقش آن در تفكر شیعه از منظر اندیشمندان غربی
اندیشه مهدویت در اسلام -و به ویژه روایت شیعی آن- به دلایل گوناگونی مورد توجه و بررسی بسیاری اندیشمندان غربی[1] قرار گرفته است. فارغ از هدف این متفكران از بررسی و اظهار نظر در این موضوع، مباحث مطرح شده از سوی این افراد حاوی نكات خاص و برجسته ای است كه قابل تامل و دقت است چرا كه نوع نگاه غرب و
اندیشمندان آن را به مفاهیم اسلامی و شیعی نمایان میسازد.
یكی از مباحثی كه در این باره در ذیل مقالات متعدد نویسندگان غربی نمود دارد، نقش قیام امام حسین ع و حادثه كربلا در شكلگیری و هدف دهی به اندیشه مهدویت نزد شیعه است. اكثر این پژوهشگران به ارتباط حركت امام حسین ع بر علیه ظلم حاكمان و در نتیجه نقش شهادت او و یاران و همراهانش در پایه گذاری اولیه مفهوم مهدویت در سیر تكاملی اندیشه شیعی مورد اذعان قرار داده اند و حتی انتقام گیری مهدی ع از خون شهید كربلا را از جمله اهداف مهم قیام ایشان دانستهاند. از آنجا كه دقت در نوشته های این اندیشمندان هم ما را در دریافت نوع نگاه ایشان به این دو مفهوم بنیادین راهنمایی می كند و هم می تواند به نوعی ما را از اشكالات خود در طرح این مباحث آگاه كند، این نوشتار تنظیم شده است. به این منظور ارتباط این دو مفهوم در نگاه چند اندیشمند و نویسنده غربی كه عمدتا این مطالب را در همایشها و مجلات معتبر مطرح نمودهاند، مورد بررسی قرار می گیرد.
1) مهدویت و تاثیر آن بر بیداری اسلامی
جفری هالورسون و استیون كرمن در مقاله ای با نام “ایران و مصر: یك روایت از دو داستان"[2] به بررسی تفاوتهای انقلاب مصر و ایران می پردازند و در خلال این بررسی به پیش زمینه های اعتقادی مردم این دو كشور اشاره می نمایند. این دو محقق دو اندیشه “مهدویت” و “كربلا” را به عنوان دو برگ برنده اندیشه شیعی و باعث موفقیت انقلاب ایران معرفی می كنند. ایشان در تبیین نقش اندیشه اول می نویسند:
روحیه انقلابی شیعه برپایه اندیشه بنیادین مهدویت شكل گرفته است و این دیدگاه است كه انتظار طولانی مدت و بازگشت نهایی دوازدهمین امام شیعه برای شكل دادن عصر جدید را تبیین می كند. شیعه به خلاف اهل سنت، حكومت دیگران را نامشروع می داند و تنها به حسب ضرورت حكومت فقیهان آشنا به احكام الهی را می پذیرد. اگرچه اندیشه مهدویت در دیدگاه اهل سنت هم وجود دارد ولی اهمیتی كمتر و اختلافات اساسی با دیدگاه شیعه دارد.
كربلا و قیام امام حسین ع دومین موردی است كه مورد توجه این دو نویسنده قرار گرفته است. ایشان با ذكر دیدگاه شیعه در مورد قیام و شهادت امام حسین ع و تاثیر شگرف آن بر نپذیرفتن حكومت ظالمان می نویسند:
این حادثه موجب ایجاد اندیشه بنیادین در شیعه گردید كه مرگ بهتر از زندگی تحت حكومت ستمگران و قدرتهای كافر است…. این اندیشه در طول تاریخ همراه با شیعه بوده و چنین عاملی باعث شده كه حكومت ایران كشورهایی مانند اسرائیل و امریكا و حتی برخی كشورهای همسایه خود را در نقش یزید دانسته و با آنها مقابله نماید. در طرف مقابل جامعه سنی، حادثه عاشورا را تنها حادثه ای تراژدیك و سوزآور كه در آن نوه پیامبر اسلام كشته شده می بینند و نه حادثه ای تاثیرگذار در عرصه سیاست.
در آخر این دو محقق نتیجه می گیرند كه ماهیت انقلاب مصر با انقلاب شیعی ایران با وجود برخی شباهتها، تفاوتهای بنیادین دارند و نباید از آنها غافل ماند.
2) بنیان اندیشه قیام حسینی و مهدوی در سیاست مذهبی شیعه
نویسنده دیگری با نام یهزكل لانداو در مقاله ای با نام “مهدویت در شیعه و مسیحاگرایی در یهودیت، تركیب سیاست و دیانت"[3] كه در سمینار هارتفورد ارائه داده است، به نقش تفكر عاشورا و شهادت امام حسین ع در ارائه و تكمیل دیدگاه مهدویت نزد شیعه اشاره می كند. بخشی از كلام او كه متضمن این كاركرد است، در زیر بیان می شود:
آخرین پیامبر-محمد- و امامان پس از او، آمدن مهدی و صبر و انتظار در جامعه را در روایات گوشزد كردند. بدون شك در نظر ما، هم امامان و هم پیروان آنها انتظار آینده ای پیروز برای امامی را می كشیدند كه در حركتی كه حسین در آن شكست خورده بود، موفق می شود و قدرت را برای خود و جامعه اش بدست می آورد. انتظارات چنینی می توانست بسیار خطرناك باشد و در نتیجه امامان باید این امید را بدون برافروختن تعصب در پیروان خود و ایجاد انقلابهای مسلحانه زنده نگه میداشتند. از این رو مكتب فكری ماورائی و كلامی مهدی در طول زمان شكل گرفت. تولد، غیبت و بازگشت او فراتر از دانش هر انسان معرفی شد و حتی برای پیروان امامان، اندیشیدن در این امور حرام و غیر مشروع بود و نه تنها نام او مخفی بود، بلكه برای اشاره به وی از القابی مانند القائم، حجت آل محمد، صاحب الزمان و البته مهدی استفاده می شد.
شیعه معتقد است مهدی می آید تا ماموریت حسین –شهید بزرگ كربلا- را تكمیل كند و بر اساس این اعتقاد رایج، او در یكی از روزهای عاشورا –دهمین روز از محرم (اولین ماه در سال قمری)- كه مصادف با كشته شدن حسین بن علی است، ظهور میكند. او در مكه –مقدس ترین شهر اسلامی- پدیدار می شود ولی حكومت خود را در كوفه –جایی كه علی كشته و دفن شده و در نزدیكی كربلا و حرم حسین است- بنا می گذارد.
این نویسنده به عقیده شیعه در مورد رجعت امام حسین ع در آخر الزمان نیز اشاراتی می كند و می نویسد: دیانت شیعی نمی تواند آخرالزمانی بدون پیامبر، علی و دو فرزندش -حسن و حسین- بپذیرد و براین اساس بازگشت و رجعت حسین برای انتقام خون خود از همان آغاز وعده داده شده است. در نتیجه مهدی و حسین دو نماد و الگوی همگام با یكدیگر، در نمایش پایانی جهان در منابع شیعی معرفی شده اند كه در بسیاری از آنها پیامبران و فرشتگان دیگر نیز همراه مهدی هستند. “[او] اولا برای انتقامجویی و ثانیا با نقشی مسیحاگونه از جانب پروردگار می آید تا عدل وانصاف را در زمین برقرار سازد."[4]… [بنابراین] نزد شیعه ابعاد عبادی و سیاسی مهدویت به صورت جدایی ناپذیری درهم آمیخته است. تمامی عالم وجود، با حسین در مركز آن به عنوان مفهوم مقدس “عبد فداشده” با نمادگرایی فراتاریخی كه درد و رنج اجتماعی را به پیروزی رهایی بخش تبدیل ساخته است.
وی در ادامه به نقش این تفكرات و باورها در انقلاب اسلامی ایران و نیز شكل گیری حزب الله لبنان می پردازد كه در جای خود قابل تامل و دقت است.[5]
3) اندیشه مهدویت و نقش آن در قدرت گرفتن ملل شیعی
در مقاله دیگری[6] كه دكتر تیموتی فورنیش در ژانویه 2011 برای موسسه اینگما[7] -به هدف بررسی اهداف ایران از هسته ای شدن و نقش اعتقاد به مهدویت در این زمینه- تهیه كرده است، به طور تفصیلی به بحث مهدویت و نگاه دو طایفه شیعه و اهل سنت به آن پرداخته است. جالب آن است كه در این مقاله بسیاری اطلاعات دقیق علمی در موضوع مهدویت – مانند احادیث خاص پیامبر در مورد مهدی ع، نظر ابن خلدون در این باب، علائم ظهور مانند دجال و سفیانی و…- بیان گردیده كه توجه پژوهشگران غرب را به این مقوله نشان می دهد.
نویسنده در بخشی از این مقاله به دیدگاه شیعه در مورد امامت و نیز حادثه غم انگیز كربلا و نقش آن در شكل گیری تفكر شیعی میپردازد و جالب آن است كه اعتقاد شیعیان به وجود امام دوازدهم و فرزند برای امام حسن عسكری ع را از ابداعات ابوسهل نوبختی و برای حفظ جامعه شیعی می شمارد. پس از آن وی به نقش این باور و اعتقاد به غیبت و ظهور او در جامعه شیعی و نیز قیامهای برخاسته از این اعتقاد اشاره می كند و اعتقاد به مهدویت را به عنوان قدرت و عنصر سیاسی و مذهبی بسیار مهمی در طول تاریخ میداند. نكته بسیار قابل توجه در كلام این نویسنده آن است كه قیامهای برخاسته از این تفكر در اهل سنت را بسیار بیشتر از جامعه شیعی می داند كه دو دلیل بر این مساله می شمارد: اول آنكه اهل سنت فاقد ساختار “مرجعیت” -آنگونه كه در شیعه دوازده امامی است- می باشد كه این ساختار شیوه بیان و استنباط احكام را در دو مذهب متفاوت كرده است و دوم آنكه شیعه فرد خاصی با ويژگیهای مشخص را به عنوان مهدی می شناسد حال آنكه جامعه سنی چنین نیست و هركس ممكن است خود را مهدی و دارای وظیفه الهی برای نجات بشر بشمارد. (چنانكه این اعتقاد در مورد افرادی مانند اسامه بن لادن وجود داشته است)
4) بازگشت مهدویت سیاسی
در مقاله دیگری با عنوان “بازگشت مهدی گرایی سیاسی"[9] جین پیری فیلیو -محقق فرانسوی- به نقش اساسی اعتقاد به مهدی ع در فرقهها و حركتهای مختلف شیعه می پردازد. در بخشی از مقاله، نویسنده به بررسی دیدگاه شیخ مفید به عنوان یكی از بزرگترین عالمان شیعه در رابطه با مهدویت می پردازد. او می نویسد:
شیخ دقیقا زمان انتهای غیبت را نمی دانست ولی به روایاتی كه اشاره به ظهور مهدی در یكی از روزهای عاشورای سال قمری داشتند اعتماد داشت. باید توجه داشت كه امام حسین فرزند علی در سال 680 در دهمین روز محرم به شهادت رسیده بود كه در این روز جوامع شیعی به سوگواری می پردازند.
نویسنده این مقاله در ادامه به انقلاب اسلامی ایران هم اشاراتی می نماید و نقش امام خمینی در ارائه نظریه ولایت فقیه به عنوان نظریه ای برای الگو سازی برای حكومت با پشتوانه اندیشه مهدویت را گوشزد می كند.[10]
5) مسیحاگرایی و نقش آن در انقلابهای شیعی
آخرین مقاله كه در اینجا مورد بررسی قرار می گیرد، مقاله ای با نام “مسیحا گرایی در هلال شیعی"[11] است كه توسط دیوید كوك در آوریل 2011 در مجله موسسه آمریكایی هادسون كه عمدتا به تحقیقات در مورد اسلام و كشورهای اسلامی می پردازد[12]، نوشته شده است. در این مقاله نویسنده به نقش اندیشه مسیحاگرایی در انقلابهای كشورهای اسلامی و به ویژه كشورهایی كه شیعیان در آنها حضور موثر دارند، می پردازد. در قسمتی از این مقاله آمده است:
در میان همه رخدادهای دهه هفتاد میلادی، انقلاب اسلامی در ایران به عنوان مهمترین نمایش مسیحاگرایی معاصر قابل دقت است… اعتقاد رایج چنین است كه انقلاب ایران به خودی خود رویدادی آخرالزمانی بوده است كه در سال 1400 هجری صورت گرفته است و خمینی به طرز ماهرانه ای از احساسات منتظرانه مردم برای بسیج علیه شاه استفاده برده است. به عنوان مثال او انقلاب را به عنوان نمادی از مبارزه علیه نیروهای شیطانی یزید (شاه) توسط نیروهای الهی حسین (انقلابیون ایران) شكل داد. در نتیجه او در ذهن بسیاری از مردم نبرد كربلا را در آخرالزمان با استعاره ای مسیحایی به نمایش گذاشت. اگرچه خمینی مراقب بود هیچگاه خود را به صراحت به عنوان امام دوازدهم معرفی نكند، ولی مدعی عناوینی افتخارآمیز مانند “امام خمینی” برای خود بود كه هم عنوان امام دوازدهم را تداعی می كرد و هم پیروان وی از نمادها و ادبیات مسیحایی و مقدس برای شخصیت رهبر انقلابی خود استفاده می كردند.
وی در ادامه به الهام گیری حزب الله لبنان از اندیشه حسینی و مهدوی نیز می پردازد و چنین می نویسد:
در حالی كه حزب الله معمولا از معانی استعاره ای كه در روایات شیعه آمده، استفاده می كرد -به عنوان مثال حسین شهید اغلب توسط حزب الله به عنوان مدل انقلابی برای شبیه سازی حركت خود مورد استفاده قرار می گرفت- نظریه پردازان این جنبش ابتدا تاكید كمتری بر الهام گیری از باور به مهدی داشتند تا آنكه برخی كتابهای چاپ شده در بیروت و نیز جنگ حزب الله با اسرائیل باعث ورود این ادبیات آخرالزمانی به اندیشه های این جنبش شد.
نتیجه گیری
اگرچه بسیاری گفته های این نویسندگان سهوا -به دلیل عدم آشنایی كامل با اندیشه های شیعی- و یا عمدا-به علت دید منفی آنها به شیعیان و انقلاب اسلامی- خلاف واقع و موذیانه است، ولی تاكید غالب این نویسندگان و اندیشمندان بر نقش مهم این دو تفكر –یكی قیام حسینی و دیگری انقلاب مهدوی- بر حركتها و باورهای جامعه شیعی نشان از تاثیر غیر قابل انكار این عناصر نزد شیعه دارد. در نتیجه شیعه باید مراقب باشد این تفكرات را به نحو صحیح نگه داشته و بارور سازد و از سوی دیگر مراقب انحرافات و رخنه هایی كه توسط دوستان نادان و دشمنان دانا در این عناصر بنیادین ممكن است به وجود بیاید، باشد.
اندیشه حسینی- مهدوی و نقش آن در تفكر شیعه از منظر اندیشمندان غربی
اندیشه مهدویت در اسلام -و به ویژه روایت شیعی آن- به دلایل گوناگونی مورد توجه و بررسی بسیاری اندیشمندان غربی[1] قرار گرفته است. فارغ از هدف این متفكران از بررسی و اظهار نظر در این موضوع، مباحث مطرح شده از سوی این افراد حاوی نكات خاص و برجسته ای است كه قابل تامل و دقت است چرا كه نوع نگاه غرب و
اندیشمندان آن را به مفاهیم اسلامی و شیعی نمایان میسازد.
یكی از مباحثی كه در این باره در ذیل مقالات متعدد نویسندگان غربی نمود دارد، نقش قیام امام حسین ع و حادثه كربلا در شكلگیری و هدف دهی به اندیشه مهدویت نزد شیعه است. اكثر این پژوهشگران به ارتباط حركت امام حسین ع بر علیه ظلم حاكمان و در نتیجه نقش شهادت او و یاران و همراهانش در پایه گذاری اولیه مفهوم مهدویت در سیر تكاملی اندیشه شیعی مورد اذعان قرار داده اند و حتی انتقام گیری مهدی ع از خون شهید كربلا را از جمله اهداف مهم قیام ایشان دانستهاند. از آنجا كه دقت در نوشته های این اندیشمندان هم ما را در دریافت نوع نگاه ایشان به این دو مفهوم بنیادین راهنمایی می كند و هم می تواند به نوعی ما را از اشكالات خود در طرح این مباحث آگاه كند، این نوشتار تنظیم شده است. به این منظور ارتباط این دو مفهوم در نگاه چند اندیشمند و نویسنده غربی كه عمدتا این مطالب را در همایشها و مجلات معتبر مطرح نمودهاند، مورد بررسی قرار می گیرد.
1) مهدویت و تاثیر آن بر بیداری اسلامی
جفری هالورسون و استیون كرمن در مقاله ای با نام “ایران و مصر: یك روایت از دو داستان"[2] به بررسی تفاوتهای انقلاب مصر و ایران می پردازند و در خلال این بررسی به پیش زمینه های اعتقادی مردم این دو كشور اشاره می نمایند. این دو محقق دو اندیشه “مهدویت” و “كربلا” را به عنوان دو برگ برنده اندیشه شیعی و باعث موفقیت انقلاب ایران معرفی می كنند. ایشان در تبیین نقش اندیشه اول می نویسند:
روحیه انقلابی شیعه برپایه اندیشه بنیادین مهدویت شكل گرفته است و این دیدگاه است كه انتظار طولانی مدت و بازگشت نهایی دوازدهمین امام شیعه برای شكل دادن عصر جدید را تبیین می كند. شیعه به خلاف اهل سنت، حكومت دیگران را نامشروع می داند و تنها به حسب ضرورت حكومت فقیهان آشنا به احكام الهی را می پذیرد. اگرچه اندیشه مهدویت در دیدگاه اهل سنت هم وجود دارد ولی اهمیتی كمتر و اختلافات اساسی با دیدگاه شیعه دارد.
كربلا و قیام امام حسین ع دومین موردی است كه مورد توجه این دو نویسنده قرار گرفته است. ایشان با ذكر دیدگاه شیعه در مورد قیام و شهادت امام حسین ع و تاثیر شگرف آن بر نپذیرفتن حكومت ظالمان می نویسند:
این حادثه موجب ایجاد اندیشه بنیادین در شیعه گردید كه مرگ بهتر از زندگی تحت حكومت ستمگران و قدرتهای كافر است…. این اندیشه در طول تاریخ همراه با شیعه بوده و چنین عاملی باعث شده كه حكومت ایران كشورهایی مانند اسرائیل و امریكا و حتی برخی كشورهای همسایه خود را در نقش یزید دانسته و با آنها مقابله نماید. در طرف مقابل جامعه سنی، حادثه عاشورا را تنها حادثه ای تراژدیك و سوزآور كه در آن نوه پیامبر اسلام كشته شده می بینند و نه حادثه ای تاثیرگذار در عرصه سیاست.
در آخر این دو محقق نتیجه می گیرند كه ماهیت انقلاب مصر با انقلاب شیعی ایران با وجود برخی شباهتها، تفاوتهای بنیادین دارند و نباید از آنها غافل ماند.
2) بنیان اندیشه قیام حسینی و مهدوی در سیاست مذهبی شیعه
نویسنده دیگری با نام یهزكل لانداو در مقاله ای با نام “مهدویت در شیعه و مسیحاگرایی در یهودیت، تركیب سیاست و دیانت"[3] كه در سمینار هارتفورد ارائه داده است، به نقش تفكر عاشورا و شهادت امام حسین ع در ارائه و تكمیل دیدگاه مهدویت نزد شیعه اشاره می كند. بخشی از كلام او كه متضمن این كاركرد است، در زیر بیان می شود:
آخرین پیامبر-محمد- و امامان پس از او، آمدن مهدی و صبر و انتظار در جامعه را در روایات گوشزد كردند. بدون شك در نظر ما، هم امامان و هم پیروان آنها انتظار آینده ای پیروز برای امامی را می كشیدند كه در حركتی كه حسین در آن شكست خورده بود، موفق می شود و قدرت را برای خود و جامعه اش بدست می آورد. انتظارات چنینی می توانست بسیار خطرناك باشد و در نتیجه امامان باید این امید را بدون برافروختن تعصب در پیروان خود و ایجاد انقلابهای مسلحانه زنده نگه میداشتند. از این رو مكتب فكری ماورائی و كلامی مهدی در طول زمان شكل گرفت. تولد، غیبت و بازگشت او فراتر از دانش هر انسان معرفی شد و حتی برای پیروان امامان، اندیشیدن در این امور حرام و غیر مشروع بود و نه تنها نام او مخفی بود، بلكه برای اشاره به وی از القابی مانند القائم، حجت آل محمد، صاحب الزمان و البته مهدی استفاده می شد.
شیعه معتقد است مهدی می آید تا ماموریت حسین –شهید بزرگ كربلا- را تكمیل كند و بر اساس این اعتقاد رایج، او در یكی از روزهای عاشورا –دهمین روز از محرم (اولین ماه در سال قمری)- كه مصادف با كشته شدن حسین بن علی است، ظهور میكند. او در مكه –مقدس ترین شهر اسلامی- پدیدار می شود ولی حكومت خود را در كوفه –جایی كه علی كشته و دفن شده و در نزدیكی كربلا و حرم حسین است- بنا می گذارد.
این نویسنده به عقیده شیعه در مورد رجعت امام حسین ع در آخر الزمان نیز اشاراتی می كند و می نویسد: دیانت شیعی نمی تواند آخرالزمانی بدون پیامبر، علی و دو فرزندش -حسن و حسین- بپذیرد و براین اساس بازگشت و رجعت حسین برای انتقام خون خود از همان آغاز وعده داده شده است. در نتیجه مهدی و حسین دو نماد و الگوی همگام با یكدیگر، در نمایش پایانی جهان در منابع شیعی معرفی شده اند كه در بسیاری از آنها پیامبران و فرشتگان دیگر نیز همراه مهدی هستند. “[او] اولا برای انتقامجویی و ثانیا با نقشی مسیحاگونه از جانب پروردگار می آید تا عدل وانصاف را در زمین برقرار سازد."[4]… [بنابراین] نزد شیعه ابعاد عبادی و سیاسی مهدویت به صورت جدایی ناپذیری درهم آمیخته است. تمامی عالم وجود، با حسین در مركز آن به عنوان مفهوم مقدس “عبد فداشده” با نمادگرایی فراتاریخی كه درد و رنج اجتماعی را به پیروزی رهایی بخش تبدیل ساخته است.
وی در ادامه به نقش این تفكرات و باورها در انقلاب اسلامی ایران و نیز شكل گیری حزب الله لبنان می پردازد كه در جای خود قابل تامل و دقت است.[5]
3) اندیشه مهدویت و نقش آن در قدرت گرفتن ملل شیعی
در مقاله دیگری[6] كه دكتر تیموتی فورنیش در ژانویه 2011 برای موسسه اینگما[7] -به هدف بررسی اهداف ایران از هسته ای شدن و نقش اعتقاد به مهدویت در این زمینه- تهیه كرده است، به طور تفصیلی به بحث مهدویت و نگاه دو طایفه شیعه و اهل سنت به آن پرداخته است. جالب آن است كه در این مقاله بسیاری اطلاعات دقیق علمی در موضوع مهدویت – مانند احادیث خاص پیامبر در مورد مهدی ع، نظر ابن خلدون در این باب، علائم ظهور مانند دجال و سفیانی و…- بیان گردیده كه توجه پژوهشگران غرب را به این مقوله نشان می دهد.
نویسنده در بخشی از این مقاله به دیدگاه شیعه در مورد امامت و نیز حادثه غم انگیز كربلا و نقش آن در شكل گیری تفكر شیعی میپردازد و جالب آن است كه اعتقاد شیعیان به وجود امام دوازدهم و فرزند برای امام حسن عسكری ع را از ابداعات ابوسهل نوبختی و برای حفظ جامعه شیعی می شمارد. پس از آن وی به نقش این باور و اعتقاد به غیبت و ظهور او در جامعه شیعی و نیز قیامهای برخاسته از این اعتقاد اشاره می كند و اعتقاد به مهدویت را به عنوان قدرت و عنصر سیاسی و مذهبی بسیار مهمی در طول تاریخ میداند. نكته بسیار قابل توجه در كلام این نویسنده آن است كه قیامهای برخاسته از این تفكر در اهل سنت را بسیار بیشتر از جامعه شیعی می داند كه دو دلیل بر این مساله می شمارد: اول آنكه اهل سنت فاقد ساختار “مرجعیت” -آنگونه كه در شیعه دوازده امامی است- می باشد كه این ساختار شیوه بیان و استنباط احكام را در دو مذهب متفاوت كرده است و دوم آنكه شیعه فرد خاصی با ويژگیهای مشخص را به عنوان مهدی می شناسد حال آنكه جامعه سنی چنین نیست و هركس ممكن است خود را مهدی و دارای وظیفه الهی برای نجات بشر بشمارد. (چنانكه این اعتقاد در مورد افرادی مانند اسامه بن لادن وجود داشته است)
4) بازگشت مهدویت سیاسی
در مقاله دیگری با عنوان “بازگشت مهدی گرایی سیاسی"[9] جین پیری فیلیو -محقق فرانسوی- به نقش اساسی اعتقاد به مهدی ع در فرقهها و حركتهای مختلف شیعه می پردازد. در بخشی از مقاله، نویسنده به بررسی دیدگاه شیخ مفید به عنوان یكی از بزرگترین عالمان شیعه در رابطه با مهدویت می پردازد. او می نویسد:
شیخ دقیقا زمان انتهای غیبت را نمی دانست ولی به روایاتی كه اشاره به ظهور مهدی در یكی از روزهای عاشورای سال قمری داشتند اعتماد داشت. باید توجه داشت كه امام حسین فرزند علی در سال 680 در دهمین روز محرم به شهادت رسیده بود كه در این روز جوامع شیعی به سوگواری می پردازند.
نویسنده این مقاله در ادامه به انقلاب اسلامی ایران هم اشاراتی می نماید و نقش امام خمینی در ارائه نظریه ولایت فقیه به عنوان نظریه ای برای الگو سازی برای حكومت با پشتوانه اندیشه مهدویت را گوشزد می كند.[10]
5) مسیحاگرایی و نقش آن در انقلابهای شیعی
آخرین مقاله كه در اینجا مورد بررسی قرار می گیرد، مقاله ای با نام “مسیحا گرایی در هلال شیعی"[11] است كه توسط دیوید كوك در آوریل 2011 در مجله موسسه آمریكایی هادسون كه عمدتا به تحقیقات در مورد اسلام و كشورهای اسلامی می پردازد[12]، نوشته شده است. در این مقاله نویسنده به نقش اندیشه مسیحاگرایی در انقلابهای كشورهای اسلامی و به ویژه كشورهایی كه شیعیان در آنها حضور موثر دارند، می پردازد. در قسمتی از این مقاله آمده است:
در میان همه رخدادهای دهه هفتاد میلادی، انقلاب اسلامی در ایران به عنوان مهمترین نمایش مسیحاگرایی معاصر قابل دقت است… اعتقاد رایج چنین است كه انقلاب ایران به خودی خود رویدادی آخرالزمانی بوده است كه در سال 1400 هجری صورت گرفته است و خمینی به طرز ماهرانه ای از احساسات منتظرانه مردم برای بسیج علیه شاه استفاده برده است. به عنوان مثال او انقلاب را به عنوان نمادی از مبارزه علیه نیروهای شیطانی یزید (شاه) توسط نیروهای الهی حسین (انقلابیون ایران) شكل داد. در نتیجه او در ذهن بسیاری از مردم نبرد كربلا را در آخرالزمان با استعاره ای مسیحایی به نمایش گذاشت. اگرچه خمینی مراقب بود هیچگاه خود را به صراحت به عنوان امام دوازدهم معرفی نكند، ولی مدعی عناوینی افتخارآمیز مانند “امام خمینی” برای خود بود كه هم عنوان امام دوازدهم را تداعی می كرد و هم پیروان وی از نمادها و ادبیات مسیحایی و مقدس برای شخصیت رهبر انقلابی خود استفاده می كردند.
وی در ادامه به الهام گیری حزب الله لبنان از اندیشه حسینی و مهدوی نیز می پردازد و چنین می نویسد:
در حالی كه حزب الله معمولا از معانی استعاره ای كه در روایات شیعه آمده، استفاده می كرد -به عنوان مثال حسین شهید اغلب توسط حزب الله به عنوان مدل انقلابی برای شبیه سازی حركت خود مورد استفاده قرار می گرفت- نظریه پردازان این جنبش ابتدا تاكید كمتری بر الهام گیری از باور به مهدی داشتند تا آنكه برخی كتابهای چاپ شده در بیروت و نیز جنگ حزب الله با اسرائیل باعث ورود این ادبیات آخرالزمانی به اندیشه های این جنبش شد.
نتیجه گیری
اگرچه بسیاری گفته های این نویسندگان سهوا -به دلیل عدم آشنایی كامل با اندیشه های شیعی- و یا عمدا-به علت دید منفی آنها به شیعیان و انقلاب اسلامی- خلاف واقع و موذیانه است، ولی تاكید غالب این نویسندگان و اندیشمندان بر نقش مهم این دو تفكر –یكی قیام حسینی و دیگری انقلاب مهدوی- بر حركتها و باورهای جامعه شیعی نشان از تاثیر غیر قابل انكار این عناصر نزد شیعه دارد. در نتیجه شیعه باید مراقب باشد این تفكرات را به نحو صحیح نگه داشته و بارور سازد و از سوی دیگر مراقب انحرافات و رخنه هایی كه توسط دوستان نادان و دشمنان دانا در این عناصر بنیادین ممكن است به وجود بیاید، باشد.
[چهارشنبه 1394-08-27] [ 07:34:00 ب.ظ ]
|