فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 

...


ریا” مشتق از کلمه “رؤیت” است[1] و به معنای « تظاهر کردن به نیکی، دورویی و نفاق [2]و انجام کار برای نشان دادن به دیگری آمده است.»[3] و در اصطلاح، عبارت است از آنکه انسان بخواهد با ارائه کارهای نیک خود، مقام و منزلتی در دل مردم پیدا کند و این مطلب اگرچه در تمامی کارهای خوب امکان دارد، ولی نام ریا در اصطلاح شرعی، مخصوص است به اینکه آدمی در انجام عبادات، چنین قصدی داشته باشد.[4] از بیان برخی علمای اخلاق استفاده می­شود که ریا اختصاص به اعمال عبادی نداشته و شامل سایر افعال غیر عبادی انسان نیز می­گردد.
امام خمینی(ره) در این باره می­فرمایند: «ریا عبارت است از نشان دادن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده و یا اعمال حقه به مردم، برای منزلت پیدا کردن در قلوب آن­ها و اشتهار پیدا کردن نزد آن­ها به خوبی و صحت و امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهی».[5]

ریا در قرآن:
کلمه ریا پنج بار در قرآن کریم ذکر شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می­کنیم:
«ای کسانی که ایمان آورده­اید! بخشش­های خود را با منت و آزار، باطل نسازید؛ همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم، انفاق می­کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمی­آورد؛ ….. آن­ها از کاری که انجام داده­اند، چیزی به­دست نمی­آورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمی­کند».[6]

در این آیه دو عامل بطلان عمل مطرح شده است. “منت و آزار” و “ریا “، که اولی بعد از عمل می­آید و دومی مقارن با عمل و باعث می­شود که اعمال نیک از بین رود.[7]
«و مانند کسانی نباشید که از روی هوی پرستی و غرور و خودنمایی در برابر مردم، از سرزمین خود( به سوی میدان بدر) بیرون آمدند؛ و(مردم) را از راه خدا باز می­داشتند؛(و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل می­کنند احاطه(و آگاهی دارد) دارد».[8]

«و آنها كساني هستند كه احوال خود را براي نشان دادن به مردم انفاق مي‌كنند و ايمان به خدا و روز باز پسين ندارند؛(چرا كه شيطان، رفيق و همنشين آنهاست؛) و كسي كه شيطان قرين او باشد، بد همنشين و قريني است».[9]
همچنین در آیات 4-7 سوره ماعون و 142 نساء، اعمال ریاکارانه مورد نکوهش قرار گرفته است.

ریا در روایات:
در روایات معصومین(ع) نیز به مسئله ریا توجه فراوانی شده است، به­طوریکه به راحتی می­توان فهمید که اساس و زیربنای سعادت انسان بندگی خالصانه است و اگر بنده­ای عملی را انجام دهد که در آن ریا باشد اثری نداشته و در پیشگاه خداوند پذیرفته نیست. به دلیل کثرت فراوان اینگونه روایات، تنها به تعداد محدودی از آن­ها اشاره می­گردد.
پیامبر اکرم(ص) در حدیثی میزان و ملاک صعود اعمال را که موجب خوشحالی فرشتگان و قبولی درگاه الهی می­گردد، اخلاص قرار داده و اعمالی را که به جهت ریا و خودنمایی انجام پذیرفته است، مردود و موجب قرار گرفتن در سجین[10] معرفی می­نماید.[11]
همچنین ایشان در روایتی دیگر می­فرمایند: «بهشت سخن گفت که من حرام هستم بر هر بخیل و ریاکننده­ای»[12]
در صحیفه سجادیه، امام زین العابدین(ع) پاکیزگی از ریا و تظاهر در اعمال را نیز از خداوند متعال خواسته است[13] و حدیثی از امام علی(ع) روش بی­نیازی از عذر خواهی از خداوند و واگذاری به غیر را، ترس از خدا و عمل بدون ریا و خودنمایی معرفی نموده است.[14]

اقسام ریا:
ریا را از جنبه­های گوناگون می­توان تقسیم کرد:
1. ریا در عقیده: این قسم از جمیع اقسام ریا سخت­تر، عاقبتش بدتر و ظلمتش بالاتر است. صاحب این ریا اگر در واقع معتقد به آن امری که ارائه می­دهد نباشد، از جمله منافقین می­باشد که مخلد در نار و هلاکت ابدی است و عذابش از تمامی اهل جهنم بیشتر است و اگر فردی معتقد باشد، ولی برای منزلت پیدا کردن در قلوب مردم، اظهار ­کند، این شخص گرچه منافق نیست ولی این ریا باعث می­شود که نور ایمان از قلب او بیرون رفته و ظلمت کفر به جای آن وارد شود؛ زیرا این فرد گرچه در اول امر مشرک است به شرک خفی -زیرا که معارف الهیه و عقاید حقه را که باید خالص برای خدا باشد، به مردم تحویل داده و غیر را در آن شریک قرار داده و این عمل قلبی از برای خدا نبوده- ولی این ملکه خبیثه، کار انسان را منجر می­کند به اینکه خانه قلب مختص به غیر خدا شود و کم کم ظلمت این رذیله سبب می­شود انسان بی­ایمان از دنیا رود.[15]
2. ریا در عمل:
ریا در اعمال به دو گونه است:
1. عبادات واجبه: این قسم از ریا بدین معنی است که فرد با وجود اینکه معتقد به مبدأ و معاد است در اصل عبادات واجبه خود ریا کند. چنین فردی گرچه در خلوت، روزه و نماز و زکات و … را ترک می­کند اما در انظار عموم، برای جلب قلوب مردم و یا رفع تهمت از خود نماز می­خواند، روزه می­گیرد و امثال این­ها. و قصدش در انجام این فرائض، اطاعت اوامر الهی و یا رسیدن به ثواب آن­ها نیست، بلکه تنها هدفش نشان دادن به مردم است.[16]
2. ریا در مستحبات: این نوع ریا نیز مذموم و مهلک است، ولیکن به درجه­ای پایین­تر از قسم قبل. به طور مثال چنین شخصی در خلوت، نوافل شبانه روزی، نماز شب و روزه­های مستحبی را به­جا نمی­آورد، اما در حضور مردم رغبت به این اوصاف داشته باشد و هدفش از انجام این اعمال آن است که در نظر مردم یک انسان مقدس جلوه کند.[17]
3. ریا در گفتار: ریا در گفتار آنست که برای جلب توجه مردم و جای گرفتن در دل آن­ها هر جا که رسید، مشغول به موعظه و پند و اندرز گردد و سعی کند مردم را به یاد خدا بیندازد و مخصوصا کلماتی از پند و اندرز را حفظ کرده و به عنوان تکیه کلامش بیان می­کند.[18]
4. ریا در شکل و هیئت بدنی: بدین شکل که شخص، قیافه خود را ژولیده نموده و به هنگام راه رفتن سرش را بیش از حد به زیر می­اندازد و آهسته قدم بر می­دارد و اثر سجده را بر پیشانی باقی می­گذارد و یا خود را به شکل و قیافه علمای بزرگ در آورده و می­خواهد از این طریق خود را در صنف آنان قرار دهد، در حالی که از علم و دانش بهره کافی ندارد.[19]
5. ریا در معاشرت: شخص ریاکار وسایلی را فراهم می­کند تا علما و مقدسین به دیدن او بیایند تا مردم بگویند فلانی کسی است که بزرگان دین به دیدنش می­آیند و گاهی شخصیت­های دنیایی را به طرف خود می­کشد تا نشان دهد مورد احترام همه طبقات است.[20]

علل و عوامل ریا:
از میان علل و عوامل ریا، دو چیز است که بیشتر خودنمایی کرده، بلکه ریشه و اساس علل دیگرند:
1. عدم شناخت خدا: اگر کسی خدا را شناخته و معتقد باشد که در نظام هستی مؤثری غیر از او وجود ندارد و از احدی بدون رضای او کاری ساخته نیست، دیگر امید فیض و بخشش از دیگران ندارد، چه رسد به آنکه اعمال خود را برای آنان انجام دهد.
2. حب جاه و مقام: این حب جاه و مقام است که فرد را وادار به ریا می­کند تا بدین وسیله در انظار مردم برای خود کسب آبرویی کند و ریشه حب جاه و مقام نیز حب دنیا است.[21]

نشانه­های ریا:
اگر کسی در خلوت و تنهایی رغبت به عمل و عبادتی نداشته باشد ولی وقتی در انظار عموم قرار می­گیرد، از کسالت فارغ شده و حالت نشاط پیدا می­کند، این کس ریاکار و عمل او ریایی است.
امام صادق(ع) از امیرالمومنین علی(ع) نقل می­فرمایند:: ” ریاکار دارای سه علامت است: هنگامی که مردم او را (در حال عمل و عبادت) ببینند نشاط پیدا می­کند (ولی در حال عبادت) اگر تنها باشد کسل می­شود و دوست دارد که در همه امور از او تعریف کنند".[22]

آثار ریا:
ریا علاوه بر اینکه در بسیاری از موارد موجب بطلان عمل می­گردد آثار و نتایج بسیار زیانباری را به دنبال خواهد داشت، از جمله:
1. شرک: در روایات اسلامی از ریا به شرک تعبیر شده و انسان ریاکار مشرک خوانده شده است، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «هر ریایی شرک است.[23] و رسول اکرم(ص) ریاء را شرک اصغر دانستند.»
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «بی­تردید مخوف­ترین چیزی که از آن برای شما بیمناکم شرک اصغر است. پرسیدند: شرک اصغر کدام است؟ حضرت فرمودند: ریا. خداوند در روز قیامت، هنگامی که جزای بندگانش را می­دهد به ریاکاران می­گوید بروید نزد آنان که برای آنان عبادت کردید و ببینید آیا پاداش اعمال خود را نزد آنان می­یابید یا نه».[24]
2. نفاق: ریاکاری جزء صفات منافقین دانسته شده و اصولاً ریا جز دورویی و تفاوت ظاهر و باطن چیز دیگری نیست؛ زیرا چیزی را به مردم ارائه می­دهد که خود در باطن به آن معتقد نیست. قرآن کریم در این باره می­فرماید:
«منافقین می­خواهند خدا را فریب دهند، در حالی که او آنان را فریب می­دهد و هنگامی که به نماز برمی­خیزند با کسالت برمی­خیزند و در برابر مردم ریا می­کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی­کنند».[25]
3. حبط اعمال: انسان ریاکار اگر اعمال صالح دیگری هم داشته باشد، به خاطر حالت ریایی که دارد، اعمال صالح او نیز باطل می گردد و دیگر استحقاق ثواب نخواهد داشت. چنانچه رسول(ص) فرمودند: «از خدا بترسید و از ریا اجتناب کنید، زیرا ریا شرک به خداست و برای ریاکار در قیامت چهار اسم است و او را با چهار نام می­خوانند: ای کافر! ای فاجر! ای غادر(مکار)! و ای خاسر(زیان دیده و ورشکسته)! عمل تو از بین رفته و اجر تو، باطل گردیده است و برای تو در این روز نصیب و بهره ای نیست».[26]
4. تحقیر خدا: هر کاری انسان انجام می­دهد به انگیزه جلب منفعت و یا دفع مفسده است، عملی که ریاکاران برای غیرخدا و نشان دادن به مخلوقین و جلب توجه آنان، انجام می­دهند، نیز مطابق همان قاعده است. این نشانه آن است که اینان مخلوق را قادرتر از خالق دانسته و توجه خود را به مخلوق معطوف داشته اند و خود را مقرب مخلوق قرار داده و تقرب مخلوق را بهتر و مفیدتر از تقرب به خالق دانسته­اند، و آن جا که کار را هم برای خدا و هم برای مخلوق انجام می­دهند، خدا را تا حد مخلوق پایین آورده­اند، آن چنان که عمل را برای هر دو انجام داده اند، و این از اکبر کبایر است.[27]

درمان ریا:
برای درمان صفت رذیله ریا راههای مختلفی بیان شده است که به اختصار بیان می­شود:
الف. درمان علمی:
1. از بین بردن روحیه جاه طلبی و مقام خواهی: برای درمان ریا لازم است انسان توحه داشته باشد که رغبت آدمی به هر چیزی برای آن است که خیال می­کند خیری در آن بوده و سودی نصیب او می­کردد، یا در حال و یا در آینده. ولی اگر بداند کاری که مورد نظرش می­باشد لذتی فعلی است و در آینده زیان و رنجی را به همراه دارد، به آسانی می­تواند از آن کار صرفه نظر کند.[28]
2. تقویت ایمان و رسیدن به مرحله یقین: به طور کلی درمان ریا و دیگر بیماری­های قلبی، تقویت ایمان و کوشش برای رسیدن به درجه یقین است. چنانچه اگر کسی به درجه یقین برسد، همان نور یقین، تاریکی­ها و آلودگی­های قلب او را اصلاح می­کند. و کسی که خدا را در همه حال حاضر و ناظر می­بیند، چگونه می­تواند در حضور او عبادت را به منظور مخلوق انجام دهد.[29] یکی از سالکان حقیقی الهی در درمان رذایل اخلاقی(به ویژه درمان ریا) پس از بیان اینکه سرچشمه تمام رذایل را ضعف شناخت خداوند می­داند، فرموده است: «همه رذایل را انس گرفتن با خداوند در عبادت، رفع و دفع می­کند و اگر انسان بداند که خداوند متعال در همه حالات و زمان­ها از هر خوبی، خوبتر است، از انس با او منصرف نخواهد شد».[30]
ب. درمان عملی:
1. مخفی کردن عبادت: تا آنجا که می­تواند اعمال خود را پنهانی انجام دهد و آن قدر بر این عمل مداومت داشته باشد که نفس او به پنهان داشتن عادت کند و به علم و اطلاع خداوند قناعت ورزد و طمعی به دیگران نداشته باشد.[31]
2. مداومت بر اخلاص عمل: فرد مرائی باید در اعمال خود دقیق شود و از نفس خود در هر عملی که انجام می­دهد حساب بکشد و ببیند که آیا این کار را برای خدا انجام داده یا غیر. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است: «خداوند می­فرماید: من بهترین شریک هستم. هرکس در عملی که انجام می­دهد دیگری را شریک سازد، تمام اعمال او را نمی­پذیرم جز عملی که خالص برای من باشد

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-11-07] [ 07:42:00 ب.ظ ]




                                         
نام:ناصر
نام خانوادگی:مکارم‌ شیرازی

نخصص ها:فقه و اصول ، تفسیر ، علوم قرآنی
زندگی نامه

حضرت‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ مکارم‌ شیرازی‌ در سال‌ 1305 هجری‌ شمسی‌ در شیراز، در خانواده‌ای‌ مذهبی‌ و دوستدار خاندان‌ پاک‌ پیامبر اسلام‌ (ص‌) چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ در آغاز تاجر بازار ایران‌ و هند بود و کم‌ کم‌ به‌ کاسبی‌ در بازار وکیل‌ شیراز پرداخت‌. مادرش‌ نیز از زنان‌ پاکدامن‌ و مؤمن‌ بود که‌ در دوران‌ کهولت‌ نیز از حافظۀ‌ سرشار برخوردار بود و بسیاری‌ از حوادث‌ گذشته‌ را به‌ خوبی‌ در خاطر داشت‌. پدران‌ آیة‌الله‌العظمی‌ مکارم‌ شیرازی‌ همه‌ از نیکان‌ و بزرگان‌ شهر شیراز بودند. او تحصیلات‌ دبستانی‌ و دبیرستانی‌ خود را در شیراز به‌ پایان‌ برد. استعداد سرشار وی‌ در آموختن‌، باعث‌ شده‌ بود که‌ همواره‌ از شاگردان‌ ممتاز کلاس‌ باشد و گاه‌ دو پایۀ تحصیلی‌ را در یک‌ پایه‌ تمام‌ کند.
پس‌ از آن‌ آمادۀ‌ کسب‌ علوم‌ و معارف‌ دینی‌ شد. سقوط‌ حکومت‌ رضاخان‌، شرایطی‌ را فراهم‌ آورده‌ بود که‌ روحانی‌ مبارز و مرجع‌ تقلید بزرگ‌ شیراز مرحوم‌ آیة‌الله‌ سید نورالدین‌ حسینی‌ شیرازی‌، بتواند دیگر بار حوزه‌های‌ علمیۀ‌ شیراز را رونق‌ بخشد و جوانان‌ را به‌ کسب‌ معارف‌ اسلامی‌ تشویق‌ کند؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ پانصد نفر در یک‌ نوبت‌، عازم‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ شدند. آیة‌الله‌العظمی‌ مکارم‌ شیرازی‌ یکی‌ از عوامل‌ شیفتگی‌ خود به‌ کسب‌ علوم‌ دینی‌ را سخنان‌ و جاذبۀ مرحوم‌ نورالدین‌ حسینی‌ شیرازی‌ می‌دادند. او با ورود به‌ حوزه‌ علمیه‌ شیراز، به‌ سرعت‌ دروس‌ مقدمات‌ و سطح‌ را نزد آیة‌الله‌ موحد فرا گرفت‌ و در مدتی‌ نزدیک‌ به‌ چهار سال‌، توانست‌ دروس‌ سطح‌ را به‌ پایان‌ برساند؛ این‌ خود نشان‌ از استعداد سرشار و تلاش‌ خستگی‌ناپذیر وی‌ دارد.
در طی‌ این‌ سالها خود نیز به‌ تدریس‌ دروس‌ به‌ دیگر طلاب‌ می‌پرداخت‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ به‌ گفته‌ خود، در روز هشت‌ ساعت‌ تدریس‌ می‌کرد و در هجده‌ سالگی‌ حاشیه‌ای‌ بر کتاب‌ گرانسنگ‌ کفایة‌الاصول‌ که‌ از کتب‌ مشهور و دشوار علم‌ اصول‌ است‌، نگاشت‌. در هجده‌ سالگی‌ وارد حوزه‌ علمیه‌ قم‌ شد و در درس‌ خارج‌ استادان‌ و علمای‌ بزرگ‌ آن‌ شرکت‌ نمود و برای‌ آشنایی‌ با دیدگاههای‌ فقهی‌ و اصولی‌ عالمان‌ نجف‌ اشرف‌، در سال‌ 1329 هجری‌ شمسی‌ به‌ آن‌ دیار سفر کرد. او پس‌ از بهره‌های‌ فراوان‌ از عالمان‌ نجف‌ و شرکت‌ در دروس‌ خارج‌ آنان‌، در 24 سالگی‌ موفق‌ به‌ کسب‌ درجه‌ اجتهاد از آنان‌ شد و در سال‌ 1330 به‌ دلیل‌ نبود امکانات‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌ و عازم‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ شد.
آیة‌الله‌ العظمی‌ مکارم‌ شیرازی‌ در دوران‌ تحصیل‌ خود، از محضر استادان‌ بسیاری‌ بهره‌ برد. او بخشی‌ از دروس‌ مقدمات‌ و سطح‌ خود را نزد آیة‌الله‌ موحد در شیراز فرا گرفت‌ و همواره‌ از دروس‌ اخلاق‌ و سخنرانیهای‌ آیة‌الله‌ العظمی‌ سید نورالدین‌ حسینی‌ شیرازی‌ تا زمان‌ حیات‌ وی‌، بهره‌ برد. در قم‌ نیز به‌ درس‌ خارج‌ مرحوم‌ آیة‌الله‌ العظمی‌ بروجردی‌ می‌رفت‌ که‌ هوش‌ و ذکاوت‌ و پشتکار وی‌ همواره‌ مورد تحسین‌ آن‌ مرجع‌ بزرگ‌ قرار می‌گرفت‌. همچنین‌ در دروس‌ حضرات‌ آیات‌ عظام‌ حجت‌ کوه‌کمره‌ای‌ و محقق‌ داماد هم‌ شرکت‌ می‌جست‌.
با ورود به‌ نجف‌ به‌ درس‌ خارج‌ آیة‌الله‌ العظمی‌ خویی‌ رفت‌؛ اما تنها به‌ درس‌ وی‌ اکتفا نمی‌کرد و همواره‌ در بین‌ راه‌ و در مسجد مشکلات‌ درسی‌ خود را از وی‌ می‌پرسید و آیة‌الله‌ خویی‌ نیز با آرامش‌ و بزرگواری‌ بدان‌ پاسخ‌ می‌گفت‌. همچنین‌ در درس‌ آیة‌الله‌ العظمی‌ سید محسن‌ حکیم‌ نیز شرکت‌ می‌کرد. هنگام‌ بازگشت‌ از نجف‌ بر آن‌ شد تا از برخی‌ علمای‌ آن‌ دیار، اجازۀ اجتهاد دریافت‌ کند و موفق‌ به‌ کسب‌ اجازۀ‌ اجتهاد از آیة‌الله‌ اصطهباناتی‌ و آیة‌الله‌ کاشف‌ الغطاء شد. آیة‌الله‌ مکارم‌ شیرازی‌ برخی‌ از دروس‌ دوره‌ سطح‌ و مقدمات‌ را با دوستان‌ مباحثه‌ می‌نمود، به‌ گونه‌ای‌ که‌ آن‌ مباحثات‌ جای‌ خالی‌ استاد را پر می‌کرد و رمز توفیق‌ خود در امر درس‌ و بحث‌ را، تلاش‌ مداوم‌ و استفادۀ مفید از روزهای‌ تعطیلی‌ می‌داند. او در دوره‌ تحصیل‌ با بسیاری‌ از فضلا به‌ مباحثه‌ می‌پرداخت‌ که‌ از جمله‌ آنان‌ آیة‌الله‌ دکتر بهشتی‌، امام‌ موسی‌ صدر و آیة‌الله‌ شبیری‌ زنجانی‌ را می‌توان‌ نام‌ برد.
آیة‌الله‌ العظمی‌ مکارم‌ شیرازی‌ تاکنون‌ فعالیتهای‌ علمی‌ و فرهنگی‌ فراوانی‌ را انجام‌ داده‌ است‌. وی‌ نزدیک‌ به‌ چهل‌ سال‌ است‌ که‌ به‌ تدریس‌ فقه‌ و اصول‌ در سطح‌ عالی‌ (خارج‌) می‌پردازد و در این‌ مدت‌، شاگردان‌ بسیار مبرزی‌ تربیت‌ نموده‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از آنان‌ هم‌ اکنون‌ در پستهای‌ کلیدی‌ کشور یا در حوزه‌های‌ علمیه‌ به‌ خدمت‌ می‌پردازند. او از آغازین‌ سالهای‌ جوانی‌ تاکنون‌ به‌ تألیف‌ و نگارش‌ کتب‌ دینی‌ اشتغال‌ دارد، به‌ گونه‌ای‌ که‌ درآمد و مخارج‌ زندگی‌ او از این‌ راه‌ تأمین‌ می‌شود و از وجوهات‌ شرعیه‌ برای‌ معیشت‌ خود استفاده‌ نمی‌کند.
نشریه‌ «مکتب‌ اسلام‌» که‌ از قدیمی‌ترین‌ نشریات‌ است‌، حاصل‌ تلاش‌ او و برخی‌ از فضلای‌ حوزه‌ است‌. این‌ نشریه‌، اولین‌ نشریۀ حوزه‌ است‌ که‌ حدود 40 سال‌ است‌ منتشر می‌شود و در آن‌ مقاله‌های‌ گوناگون‌ از فضلا و علمای‌ حوزه‌ علمیه‌ به‌ چاپ‌ می‌رسد. آیة‌الله‌العظمی‌ مکارم‌ شیرازی‌ کتب‌ بسیاری‌ را تاکنون‌ نگاشته‌اند که‌ ذکر ‌آنها در این‌ مختصر، امکان‌ نمی‌پذیرد نگاشته‌های‌ آیة‌الله‌العظمی‌ مکارم‌ محدود به‌ زمینۀ‌ خاصی‌ نیست‌ و از وی‌ در بیشتر علوم‌ اسلامی‌، کتاب‌ منتشر شده‌ است‌. برخی‌ از کتب‌ وی‌ پاسخ‌ به‌ شبهات‌ روز بوده‌ است‌ به‌ گونه‌ای‌ که‌ می‌توان‌ گفت‌ کتابهای‌ معظم‌ له‌، مطابق‌ با مسائل‌ روز نوشته‌ شده‌ است‌؛ همان‌ گونه‌ که‌ تدریس‌ ایشان‌ نیز در علوم‌ گوناگون‌ با توجه‌ به‌ نیازهای‌ حوزه‌ها انجام‌ گرفته‌ است‌. از این‌ رو سالهاست‌ که‌ به‌ تدریس‌ تفسیر و نهج‌ البلاغه‌ روی‌ آورده‌اند و در این‌ گستره‌، شاگردان‌ ممتازی‌ تربیت‌ و آثار فراوانی‌ منتشر کرده‌ است‌ که‌ از جمله‌ آن‌ می‌توان‌ به‌ تفسیر نمونه‌ و گروه‌ تدوین‌ کنندۀ‌ آن‌ اشاره‌ کرد.
آیة‌الله‌ العظمی‌ مکارم‌ شیرازی‌ همواره‌ مدافع‌ اصلاحات‌ در امور حوزه‌ و پیشرفت‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ بوده‌ است‌. او در دورۀ‌ جوانی‌ از کسانی‌ بود که‌ طی‌ نامه‌ای‌ به‌ محضر آیة‌الله‌العظمی‌ بروجردی‌، خواستار برخی‌ اصلاحات‌ در حوزۀ علمیه‌ قم‌ شدند. همچنین‌ وی‌ از مؤسسان‌ جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ است‌. از خدمات‌ مهم‌ آیة‌الله‌ مکارم‌ شیرازی‌ در عرصه‌ علم‌ و فرهنگ‌ تأسیس‌ چهار مدرسه‌ علمیۀ‌ امام‌ امیرالمؤمنین ‌(ع‌)، امام‌ حسن ‌(ع‌)، امام‌ حسین‌ (ع‌) و امام‌ سجاد (ع‌) است‌ که‌ در یکی‌ از آنها رشته‌ تخصصی‌ تفسیر وجود دارد و طلاب‌ مستعد در آن‌، به‌ آموختن‌ روش‌ صحیح‌ تفسیر قرآن‌ کریم‌ می‌پردازند. همچنین‌ دارالقرآن‌ و مجتمع‌ خاتم‌ الانبیاء در شیراز و زائر سرای‌ امام‌ صادق ‌(ع‌) و امام‌ محمد باقر (ع‌) در مشهد مقدس‌ از جمله‌ مراکزی‌ است‌ که‌ توسط‌ ایشان‌ راه‌ اندازی‌ و مورد استفاده‌ علاقه‌مندان‌ قرار می‌گیرد.
آیة‌الله‌ العظمی‌ ناصر مکارم‌ شیرازی‌ در دوران‌ قبل‌ از انقلاب‌ و بعد از آن‌، همواره‌ از تلاشهای‌ سیاسی‌ برای‌ برقراری‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و حفظ‌ نهضت‌ اسلامی‌ دریغ‌ نمی‌ورزید. او با درک‌ وضعیت‌ فکری‌ جوانان‌ در رژیم‌ سابق‌، به‌ توطئه‌های‌ دشمنان‌ برای‌ ترویج‌ تفکر التقاطی‌ در بین‌ طلاب‌ و دانشجویان‌ و رواج‌ مارکسیسم‌ و کمونیسم‌ پی‌ برده‌ بود و در این‌ زمینه‌ تلاشهای‌ شایانی‌ را بر جای‌ نهاد؛ از جمله‌ کتاب‌ «فیلسوف‌ نماها» بود که‌ به‌ نقد فلسفه‌های‌ غربی‌ و ادعاهای‌ فیلسوفان‌ مادی گرا می‌پرداخت‌. این‌ کتاب‌ حدود 30 بار تجدید چاپ‌ شد و هنوز هم‌ طراوت‌ و جامع‌ بودن‌ خود را در میان‌ دیگر کتب‌ حفظ‌ کرده‌ است‌. کتاب‌ «جلوه‌ حق‌» نیز به‌ رد دیدگاههای‌ صوفیان‌ و درویشان‌ می‌پردازد که‌ مورد عنایت‌ و لطف‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ بروجردی‌ (ره‌) نیز قرار گرفت‌.
آیة‌الله‌ مکارم‌ با تشکیل‌ جلسات‌ اعتقادی‌ و مجمع‌ علمی‌ نجات‌ نسل‌ جوان‌، به‌ شبهات‌ موجود پاسخ‌ می‌گفت‌ و جوانان‌ را به‌ پیروی‌ از مکتب‌ قرآن‌ و عترت‌ تشویق‌ می‌کرد. در آن‌ روزگار، وی‌ در سرمقالۀ‌های‌ مجله‌ مکتب‌ اسلام‌ به‌ افشاگری‌ درباره‌ ماهیت‌ رژیم‌ شاه‌ می‌پرداخت‌ که‌ باعث‌ توقیف‌ آن‌ نشریه‌ در آن‌ روزگار شد. آیة‌الله ‌العظمی‌ مکارم‌ شیرازی‌ از مؤسسان‌ جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ است‌ و همواره‌ با دیگر اعضای‌ آن‌، به‌ مبارزات‌ سیاسی‌ بر ضد رژیم‌ شاه‌ می‌پرداخته‌ و امضای‌ او در زیر بسیاری‌ از بیانیه‌ها و اعلامیه‌ها موجود است‌. او در جلسات‌ خصوصی‌ امام‌ خمینی ‌(ره‌) شرکت‌ می‌کرد و حمایت‌ خود را از وی‌ در پیش‌ از انقلاب‌ و پس‌ از آن‌ اعلام‌ می‌نموده‌ است‌. او در زمان‌ رژیم‌ طاغوت‌، بارها به‌ ساواک‌ احضار شد و به‌ شهرهای‌ «چابهار»، «مهاباد» و «انارک‌» تبعید شد.
آیة‌الله‌ العظمی‌ مکارم‌ شیرازی‌ در تدوین‌ قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ نقش‌ بسزایی‌ داشته‌ است‌ و همواره‌ مردم‌ را به‌ اطاعت‌ از ولایت‌ فقیه‌ و حفظ‌ اسلامیت‌ و جمهوریت‌ نظام‌ دعوت‌ می‌کرده‌ است‌. آیة‌الله‌ العظمی‌ مکارم‌ شیرازی‌ پس‌ از رحلت‌ آیة‌الله‌ العظمی‌ اراکی‌، با اطلاعیۀ جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ از مراجع‌ اعلم‌ شناخته‌ شد و هم‌ اکنون‌ در قم‌ به‌ تربیت‌ طلاب‌ و پاسداشت‌ از مکتب‌ تشیع‌ می‌پردازد.

 

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 06:16:00 ب.ظ ]





زندگینامه حافظ شیرازی

(سال و محل تولد: 726 هـ.ق- شیراز ، سال و محل وفات: 791 هـ.ق- شیراز)

حافظ شیرازی

شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود.

با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز به دنیا آمد است.

اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا… بهره ها گرفت.

خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت.

او هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود نهاد.

دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.

دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.

حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.

پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت.

امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی —– خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ —– که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

لازم به ذکر است حافظ در معدود مدایحی که گفته است نه تنها متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان خود را پند داده و کیفر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصاف و عدالت را به آنان گوشزد کرده است.

اقدامات امیر مبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست.

سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.

اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.

مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت.

آرامگاه حافظ

نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.

در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ —– که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت

حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.

وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت.

نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت شد.

شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست.

ویژگی های شعر حافظ

برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از:

1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی

رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است.

چنان که در بیت زیر “شب تاریک” و “گرداب هایل” و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد:

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات

این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) “مراعات النظیر” نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:

ز شوق نرگس مست بلند بالایی

چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم

شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست

کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم

3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها

ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

***

من و انکار شراب این چه حکابت باشد

غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد

***

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

4- طنز

زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است.

پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد

که می حرام، ولی به ز مال او قافست

باده با محتسب شهر ننوشی زنهار

بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد

5- ایهام و ابهام

شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است.

نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد:

اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است.

دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت.

سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد:

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر

گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست

ایهام در کلمه “عهد” به معنای “زمانه” و “پیمان”

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم

زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

ایهام در ترکیب “نقد قلب” به معنای “نقد دل” و “سکه قلابی”

عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم

گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما

ایهام در کلمه “دوران” به معنای “عهد و دوره” و “دورگردانی ساغر”

تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است.

جهان بینی حافظ

از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عارف، نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند.

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟

من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست

که از آن دست که او می کشدم می رویم

2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تشکیل می دهد.

آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش

4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی

به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر

که در کمینگه عمرند قاطعان طریق

فرصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل

چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن

5- انتظار و طلب موعود،

انتظار رسیدن به فضایی آرمانی از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است:

آثار حافظ

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

که از انفاس خوشش بوی کسی می آید

***

ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

***

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

***

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

موضوعات: احادیث درمورد تکبر  لینک ثابت
 [ 06:08:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم