نگاه قرآن به غرور و تكبر
خداى متعال در اين آيه به مبارزه با كبر و غرور برخاسته و با تعبير زنده و روشنى، مؤمنان را از آن نهى مى كند، روى سخن را به پيامبر (صلى الله عليه وآله) كرده، مى گويد:
«در روى زمين از روى كبر و غرور، گام برمدار»
(وَ لاتَمْشِ فِي الاْ َرْضِ مَرَحاً).
«چرا كه تو نمى توانى زمين را بشكافى! و طول قامتت به كوه ها نمى رسد»!
(إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الاْ َرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً).
اشاره به اين كه: افراد متكبر و مغرور غالباً به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محكم به زمين مى كوبند، تا مردم را از آمد و رفت خويش آگاه سازند، گردن به آسمان مى كشند، تا برترى خود را به پندار خويش بر زمينيان مشخص سازند! ولى، قرآن مى گويد: آيا تو اگر پاى خود را به زمين بكوبى هرگز مى توانى زمين را بشكافى، يا ذره ناچيزى هستى بر روى اين كره عظيم خاكى؟
همانند مورچه اى كه بر صخره بسيار عظيمى حركت مى كند؟ و پاى خود را بر آن صخره مى كوبد، و صخره بر حماقت و كمى ظرفيتش مى خندد.
آيا تو مى توانى ـ هر قدر گردن خود را برفرازى ـ هم طراز كوه ها شوى يا اين كه: حد اكثر مى توانى چند سانتى متر قامت خود را بلندتر نشان دهى؟ در حالى كه حتى عظمت بلندترين قله هاى كوه هاى زمين در برابر اين كره، چيز قابل ذكرى نيست، و خود زمين ذرّه بى مقدارى است، در مجموعه جهان هستى.
پس، اين چه كبر و غرورى است كه تو دارى؟!
جالب توجه اين كه: قرآن، تكبر و غرور را كه يك خوى خطرناك درونى است، مستقيماً مورد بحث قرار نداده، بلكه روى پديده هاى ظاهرى آن، حتى ساده ترينش، انگشت گذاشته، و از طرز راه رفتن متكبران، و مغروران خودخواه و بى مغز، سخن گفته است، اشاره به اين كه: تكبر و غرور، حتى در سطح ساده ترين آثارش، مذموم، ناپسند و شرم آور است.
و نيز اشاره به اين كه: صفات درونى انسان، هر چه باشد، خواه و ناخواه خود را در لابلاى اعمالش نشان مى دهد، در طرز راه رفتنش، در نگاه كردنش، در سخن گفتنش و در همه كارش!
به همين دليل، به محض اين كه: به كوچك ترين پديده اى از اين صفات در اعمال برخورديم، بايد متوجه شويم: خطر نزديك شده، و آن خوى مذموم در روح ما لانه كرده است، فوراً به مبارزه با آن برخيزيم.
ضمناً، از آنچه گفتيم، به خوبى مى توان دريافت: هدف قرآن از آنچه در آيه فوق آمده (همچنين در سوره «لقمان» و بعضى ديگر از سوره هاى قرآن) اين است كه: كبر و غرور را به طور كلّى، محكوم كند، نه تنها در چهره خاصى يعنى راه رفتن.
چرا كه غرور، سرچشمه بيگانگى از خدا و خويشتن، اشتباه در قضاوت، گم كردن راه حق، پيوستن به خط شيطان، و آلودگى به انواع گناهان است.
على(عليه السلام) در خطبه «همّام» درباره صفات پرهيزگاران مى فرمايد:
وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ:«آنها متواضعانه راه مى روند».
نه تنها در كوچه و بازار، كه خط مشى آنها در تمام امور زندگى و حتى در مطالعات فكرى و خط سير انديشه ها توأم با تواضع است.
برنامه عملى پيشوايان اسلام، سرمشق بسيار آموزنده اى براى هر مسلمان راستين در اين زمينه است.
در سيره پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: هرگز اجازه نمى داد، به هنگامى كه سوار بود افرادى در ركاب او پياده راه بروند، بلكه، مى فرمود: «شما به فلان مكان برويد، من هم مى آيم، در آنجا به هم مى رسيم، حركت كردن پياده، در كنار سواره سبب غرور سوار، و ذلت پياده مى شود»!
و نيز مى خوانيم: پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر روى خاك مى نشست ، غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى خورد، از گوسفند شير مى دوشيد، و بر الاغ برهنه سوار مى شد.
اين گونه كارها را حتى در زمانى كه به اوج قدرت رسيد مانند روز فتح «مكّه» انجام مى داد، تا مردم گمان نكنند، همين كه به جائى رسيدند، بايد باد كبر و غرور در دماغ بيفكنند، از مردم كوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگيرند، و از حال توده هاى زحمت كش بيگانه شوند.
در حالات على(عليه السلام) نيز مى خوانيم: او براى خانه آب مى آورد و گاه منزل را جارو مى كرد
.
و در تاريخ امام مجتبى(عليه السلام) مى خوانيم: با داشتن مركب هاى متعدّد، بيست مرتبه پياده به خانه خدا مشرف شده مى فرمود: من براى تواضع در پيشگاه خدا اين عمل را انجام مى دهم.(1)
1. تفسیر نمونه، جلد 12، صفحه 142.