فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



نافع بن هلال

طبری می گوید: در کربلا، آب را به روی امام حسین علیه السلام بستند و تشنگی بر او و یارانش چیره شد، برادرش عباس را خواست و او را به اتفاق سی سواره و بیست پیاده که بیست مشک آب با خود داشتند، برای آوردن آب مأموریت داد. آنان حرکت کرده تا شبانگاه به آب نزدیک شدند و پرچمدار آنان نافع بن هلال پیشاپیش آنها در حرکت بود.


او شخصیتی بزرگوار، محترم، دلیر، قاری قرآن و از کاتبان و حاملان روایت و از یاران امیرالمؤمنین علیه السلام به شمار می رفت و در جنگ جمل، صفّین و نهروان در رکاب آن بزرگوار، حضور داشت.

نافع به سوی امام حسین علیه السلام رهسپار گردید و در بین راه با حضرت دیدار کرد. این رویداد پیش از شهادت حضرت مسلم اتفاق افتاد. نافع سفارش کرد اسب او را که «کامل» نامیده می شد، در پی او بیاورند و این کار توسط عمرو بن خالد و یارانش صورت گرفت.

ابن شهر آشوب گفته است: زمانی که حُرّ، حسین علیه السلام را در تنگنا قرار داد، حضرت، یاران خود را با این سخنان مخاطب ساخت:

«اما بعد: فقد نَزَل مِنَ الأمر ما قد تَرْون، و أنّ الدنیا قد تَنکرتْ و أدبرَتْ و. ..»[1]

«اما بعد: پیشامد ما همین است که می بینید، براستی اوضاع زمان دگرگون شده و. ..».

زُهیر بپا خاست و عرضه داشت: ای هدایت یافته الهی! پیامت را شنیدیم. .. و آن گاه نافع بپا خاست و عرضه داشت: ای فرزند رسول خدا! شما به خوبی آگاهید که رسول خدا صلی الله علیه و آله نتوانست دل های مردم را از محبت خویش آمیخته گرداند و آن گونه که حضرت دوست داشت، به دستورات وی تن در نمی دادند، منافقانی میان آنان وجود داشت که به او وعده همکاری می دادند ولی در نهان، به وی خیانت می ورزیدند، با گفتاری شیرین تر از عسل با او دیدار می کردند، ولی در غیاب، به گونه ای تلخ تر از حنظل عمل می کردند تا اینکه خداوند روح پاک او را به سوی خود بالا برد و پدر بزرگوارت علی علیه السلام نیز سرنوشتی این چنین داشت؛ گروهی به یاری او همداستان شدند و ناکثین، قاسطین و مارقین با او به نبرد برخاستند و جمعی با آن حضرت به مخالفت پرداختند تا اینکه به فیض شهادت نایل آمد و در جوار رحمت و رضوان حق قرار گرفت.

امروز شما نیز دارای همان موقعیت هستید؛ هر کس پیمان شکنی کند و در نیت خود تغییری ایجاد کند، جز به زیان خود، کاری انجام نداده است، خداوند از او بی نیاز است، اکنون ما را به هر کجا که می خواهی، به شرق و غرب، رهسپار نما، به خدا سوگند! ما از قضا و قدر الهی لحظه ای به خود بیم راه نمی دهیم و از دیدار با پروردگار خویش ناخرسند نیستیم، ما بر تصمیم خود آگاهانه باقی هستیم، دوستداران شما را دوست و با دشمنانتان سر دشمنی داریم.[2]

طبری می گوید: در کربلا، آب را به روی امام حسین علیه السلام بستند و تشنگی بر او و یارانش چیره شد، برادرش عباس را خواست و او را به اتفاق سی سواره و بیست پیاده که بیست مشک آب با خود داشتند، برای آوردن آب مأموریت داد.

آنان حرکت کرده تا شبانگاه به آب نزدیک شدند و پرچمدار آنان نافع بن هلال پیشاپیش آنها در حرکت بود. عمرو بن حجّاج زبیدی- نگهبان آب- متوجه آنان شد و صدا زد: کیستید؟

نافع گفت: عموزاده هایت.

عمرو گفت: تو کیستی؟

گفت: نافع بن هلال.

گفت: برای چه بدین جا آمده ای؟

پاسخ داد: آمده ایم از آبی که ما را از آن محروم ساخته اید، بنوشیم.

عمرو گفت: گوارایت باد!

نافع گفت: نه، به خدا سوگند! تا حسین علیه السلام تشنه باشد قطره ای از آن نمی آشامم و اینان را که می بینی از یاران او هستند. تا عمرو آنها را دید گفت: اینان نباید آب برگیرند، ما را در این جا گمارده اند که از بردن آب جلوگیری کنیم.

نافع به یاران خود که نزدیک شدند گفت: مشک های خود را پر از آب کنید. آنان پیاده شده و مشک های خود را پر از آب نمودند. عمرو و نیروهایش به حرکت درآمدند. عباس بن علی علیه السلام و نافع بن هلال جَمَلی به آنها حمله ور شدند و آنان را پراکنده ساختند و یارانشان را نجات دادند و به خیمه ها بازگشتند و تعدادی از دشمن را به هلاکت رساندند[3].

وی دوازده تن از سپاه عمر سعد را به غیر از زخمی ها به هلاکت رساند و با تمام شدن تیرهایش، شمشیر کشید و بر آنها حمله کرد.

دشمن از هر سو به طرف او یورش برده و او را احاطه کردند و چنان زیر باران سنگ و سرنیزه گرفتند که بازوانش را درهم شکستند و وی را به اسارت گرفتند. شمر بن ذی الجوشن او را گرفت و هوادارانش وی را نزد عمر سعد آوردند.

عمر سعد به او گفت: نافع! وای بر تو! چه چیز تو را واداشت که خود را به چنین بلایی گرفتار سازی؟

پاسخ داد: خدا از قصدم آگاه است و در حالی که خون از محاسن نافع جاری بود، مردی به او گفت: نمی بینی چه به روزت آمده؟

نافع در پاسخ وی گفت: به خدا سوگند! غیر از افرادی که زخمی کرده ام، دوازده تن از شما را به هلاکت رسانده ام و خود را بر این کار نکوهش نمی کنم، اگر بازو و دستی برایم باقی مانده بود، نمی توانستید مرا به اسارت درآورید. شمر به ابن سعد گفت: خدا سلامتت بدارد! او را بکش.

عمر سعد گفت: تو او را آورده ای اگر می خواهی خودت او را بکش. شمر به قصد کشتن نافع شمشیر کشید، نافع به او گفت: به خدا سوگند! اگر مسلمان بودی برایت دشوار بود با دست های آغشته به خون ما، خدای خود را ملاقات کنی، سپاس خدایی را که شهادت ما را به دست بدنهادترین آفریدگانش قرار داده و سپس شمر او را به شهادت رساند.

****************************************************

منبع : یاران خورشید؛ ص110 , غلامرضا بهرامی

****************************************************

پی نوشت ها

[1] بحارالانوار: 44/ 381

[2] بحار: 44/ 381

[3] تاريخ طبرى: 3/ 312

موضوعات: نافع بن هلال, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-08-06] [ 09:28:00 ب.ظ ]




مهدویت از منظر امام حسین علیه السلام

یکی از ویژگی های علم امام حسین علیه السلام گزارش های آن حضرت در زمینه ویژگی ها و قیام حضرت مهدی (عج) می باشد. آن بزرگوار در فرصت های مناسب از این رویداد عظیم تاریخی در آخرالزمان خبر داده و مردم را از مراحل و زمینه ها و خصوصیات ظهور با خبر می ساخت.

غیبت مهدوی

حضرت سیدالشهدا علیه السلام در مورد عصر غیبت سال ها قبل از تولد حضرت مهدی علیه السلام فرمود:

«قائِمُ هذِهِ الْامَّةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدی وَ هُوَ صاحِبُ الْغَیبَةِ وَهُوَ الَّذی یقْسَمُ میراثُهُ وَ هُوَ حَی»؛ [1]

قائم آل محمد صلی الله علیه و آله در میان امت اسلام، نهمین فرزند من است. او دارای غیبت است و میراثش در حالی که زنده است تقسیم خواهد شد.

امام حسین علیه السلام حتی به جریان غیبت صغری و کبری نیز اشاره کرده و یاد آور می شود که:

«لِصاحِبِ هذاالْامْرِ غَیبَتانِ احْداهُما تَطُولُ حَتَّی یقُولَ بَعْضُهُمْ: ماتَ، وَ بَعْضُهُمْ: قُتِلَ وَ بَعْضُهُمْ: ذَهَبَ. وَلا یطَّلِعُ عَلی مَوْضِعِهِ احَدٌ مِنْ وَلی وَلا غَیرِهِ الَّا الْمَولی الَّذی یلی امْرَهُ»؛ [2]

حضرت صاحب الامر مهدی موعود (عج) دو نوع غیبت خواهد داشت؛ یکی از آنها طولانی خواهد بود، به طوری که بعضی می گویند او از دنیا رفته است و بعضی دیگر می گویند کشته شده و عده ای نیز می گویند او قیام کرده و رفته است. امّا هیچ کس از دوست و دشمن به جای او اطلاع نخواهد یافت، مگر کارگزاران ویژه اش که مأمور اجرای فرامین آن بزرگوار هستند.
منزلت منتظران ظهور

امام حسین علیه السلام بعد از آنکه از غیبت طولانی آن گرامی پرده برداشته و از حضور نامحسوس حضرت مهدی (عج) در میان امت اسلام خبر می دهد، به مقام و منزلت منتظران راستین ظهور مهدی علیه السلام اشاره کرده و می فرماید:

از ما اهل بیت علیهم السلام دوازده نفر برای جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله تربیت و هدایت شده ایم که اول آنان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام است و آخرشان نهمین فرزند من، پیشوایی است که در راه حق قیام خواهد کرد. خداوند متعال به برکت وجود او زمین را بعد اینکه از مرده است زنده خواهد کرد و به دست توانای او برتری دین حق را بر تمامی آیین های موجود آشکار خواهد ساخت، گرچه مشرکان و مخالفان نخواهند.

در عصر غیبت او عده ای از دین اسلام فاصله گرفته و خارج می شوند و در همان عصر غیبت، گروهی دیگر بر اعتقادات راسخ خود ثابت و استوار می مانند و مورد شماتت و آزار قرار می گیرند. به آنان گفته می شود که: پس این وعده ظهور کی محقق خواهد شد اگر شما راست می گویید؟![3] آگاه باشید کسانی که در آن زمان بر آزارها و تکذیب مخالفان صبر کنند و در انتظار ظهور منجی عالم بشریت با تحمل رنج ها و مشقت ها اصرار ورزند، پاداش آنان همانند رزمندگان صدر اسلام است که در دفاع از اسلام به فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به نبرد پرداخته اند.[4]
قطعی بودن ظهور

امام حسین علیه السلام برای آنکه به کسی شک و شبهه ایجاد نشود و طولانی بودن غیبت موجبات یأس و ناامیدی افراد را فراهم نیاورد، بر قطعی بودن ظهور مهدی علیه السلام تأکید کرده و با کمال قاطعیت فرمود:

«لَوْ لَمْ یبْقِ مِنَ الدُّنْیا الَّا یوْمٌ واحدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ذلِک الْیوْمَ حَتَّی یخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلدی، فَیمْلَأُها عَدْلًا وَ قِسْطاً کما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً، کذلِک سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه یقُولُ»؛

اگر از عمر دنیا حتی یک روز هم باقی نماند، خداوند آن روز را آنقدر طولانی می کند تا مردی از فرزندانم ظهور نماید و دنیا را از عدل و داد پرکند؛ همان طوری که از ظلم و ستم و ناعدالتی پر خواهد شد. من از رسول خدا صلی الله علیه و آله این گونه شنیده ام. [5]
عشق به مهدی علیه السلام

روزی در محضر امام حسین علیه السلام از وجود مقدس حضرت ولی عصر علیه السلام سخن به میان آمد و از آن حضرت سؤال شد که آیا حضرت مهدی علیه السلام هم اکنون متولد شده است یا نه؟!

حضرت اباعبداللَّه علیه السلام فرمود:

«لا وَلَوْ ادْرَکتُهُ لَخَدَمْتُهُ ایامَ حَیاتی»؛

نه خیر هنوز متولد نشده است اگر من به حضورش می رسیدم تمام عمرم را به او خدمت می کردم.[6]

شور و نشاط مهدی علیه السلام

امام حسین علیه السلام در خبر دیگری در موضوع مهدویت به نشاط و شادابی امام زمان علیه السلام اشاره کرده و فرمود:

وقتی که امام زمان علیه السلام ظهور کند عدّه ای او را نمی شناسند، زیرا آن بزرگوار به صورت جوانی شاداب و توانا ظهور می کند و جوانی آن حضرت بعد از قرن ها نوعی آزمایش مردم می باشد؛ چرا که آنان به انتظار شخصی که سال های زیادی عمر کرده می باشند. [7]
ساده زیستی و قیام مقتدرانه

آنچه از اخبار و روایات بر می آید امام زمان علیه السلام به عنوان آخرین ذخیره الهی با اقتدار کامل قیام کرده و در مقابل ستمگران، زورگویان و مستکبران عالم به جهاد مسلحانه و مبارزه بی امان خواهد پرداخت؛ و تا برقراری قسط و عدل، احقاق حقوق محرومان مستضعفان و اجرای کامل دستورات الهی به مبارزه خود ادامه خواهد داد. امام حسین علیه السلام از این رویداد عظیم این گونه خبر می دهد:

«اذا خَرَجَ الْمَهْدی لَمْ یکنْ بَینَهُ وَ بَینَ الْعَرَبِ وَ قُرَیشٍ الَّا السَّیفِ وَما یسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوج الْمَهْدی؟! وَاللَّه ما لِباسُهُ الَّا الْغَلیظُ وَلا طَعامُهُ الَّا الشَّعیرُ وَ ماهو الَّا السَّیفِ وَالْمَوْتُ تَحْتَ ظِلِّ السَّیفِ»؛

آنگاه که مهدی (عج) ظهور نماید میان او و قوم عرب و قبیله قریش به جز شمشیر حاکمی نخواهد بود؛ چرا برای خروج مهدی علیه السلام عجله می کنید؟ به خدا قسم او لباس خشن پوشیده و غذایش نان جو خواهد بود. آن حضرت با شمشیر جهاد می کند و مرگ نیز در پرتو شمشیر است.[8] [یعنی پیروان او با ساده زیستی و مبارزه و مرگ همراه خواهند بود.]

امام حسین علیه السلام از مدت مبارزه و جهاد آن حضرت نیز خبر داده و به عیسی خشّاب که از حضرت مهدی علیه السلام می پرسید، چنین پاسخ داد:

«صاحِبُ الْامْرِ الطَّریدُ الشَّریدْ الْمَوْتُورُ بِابیهِ الْمُکنّی بِعَمِّةِ یضَعُ سَیفَهُ عَلی عاتِقِهِ ثَمانیةَ اشْهُرٍ»؛

حضرت مهدی (عج) پنهانی زندگی کرده و بعد از ظهور به خونخواهی پدرش قیام می کند و با کنیه عمویش خوانده می شود. شمشیرش را هشت ماه تمام بر دوش دارد.[9]
عصاره پیامبران الهی

بدون تردید وجود حضرت مهدی (عج) که جانشین پیامبران الهی و آخرین حجت خداوند متعال بر مردم جهان است، جامع فضائل و کمالات و خصوصیات رسولان خداوند و اولیاء حضرت حق است.

سالار شهیدان در گفتاری راهگشا به این نکته پرداخته و ویژگی های معنوی حضرت مهدی (عج) را بر می شمارد و می فرماید:

قائم آل محمد صلی الله علیه و آله میراث دار خصلت هایی از انبیاء بزرگ الهی است. از حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و ایوب و از حضرت محمد صلی الله علیه و آله اوصافی را در خود دارد.

طول عمر آن حضرت همانند طول عمر حضرت نوح است.

پنهانی بودن ولادت و دور ماندن از مردم شیوه ای است که از حضرت ابراهیم برایش به یادگار مانده است.

در خوف و ترس از جبّاران و غایب بودن طولانی از پیروان خود، شبیه حضرت موسی علیه السلام است.

سخنان پراکنده و مختلف مردم در عصر غیبت شبیه گفتگوهای آنان در مورد عیسی علیه السلام است.

فرج و پیروزی حضرت مهدی (عج) بعد از انواع ناملایمات و گرفتاری ها همانند ماجرای حضرت ایوب است.

امّا ویژگی آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله قیام با شمشیر و تسلط بر دشمنان اسلام می باشد. [10] امام حسین علیه السلام در گفتار دیگری شباهت امام زمان (عج) را به رسول اکرم صلی الله علیه و آله این گونه بیان نمود:

حضرت مهدی (عج) روی زمین را بعد از آنکه مملوّ از ظلم و جور شد، پر از عدل و داد خواهد کرد و قیام او وقتی است که مدتی از عصر امامان قبل از او گذشته باشد.

همان طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از فاصله طولانی از عصر پیامبران پیشین به رسالت مبعوث گردید.[11]
عدالت مهدی علیه السلام

عدالت و دادگستری حکومت مهدوی از موضوعاتی است که همواره در مورد آن گفتگو می شود. این موضوع آن چنان قطعی و جا افتاده است که کسی در مورد ایجاد عدل و داد توسط آن بزرگوار ذره ای تردید و شبهه در خود راه نمی دهد و هر کسی بنابر اعتقاد خود به آن یگانه منجی بشریت و حکومت دادگسترش چشم دوخته و تمام مظلومان و محرومان عالم برای ظهورش لحظه شماری می کنند.

حضرت ابا عبداللَّه علیه السلام نیز در مورد عدالت مهدوی سخنانی دارد که با هم می خوانیم:

1- وقتی از امام حسین علیه السلام در مورد حضرت صاحب الزمان علیه السلام پرسیدند، آن حضرت فرمود:

«السَّابِعُ مِنْ وُلْدِ ابْنی مُحَمَّدِ بْنِ عَلی وَهُوَ الْحُجَّةُ بنُ الْحَسَنَ بْنِ عَلی بْنِ مُحَمِدِ بْنِ عَلی بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَدِ بْنِ عَلی ابْنی وَ هُوَ الَّذی یغیبُ مُدَّةً طَویلَةٍ ثُمَّ یظْهَرُ وَ یمْلَأُ الْارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»؛

او هفتمین پسر از نسل پسرم محمد بن علی است. او حجت خداوند و فرزند حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی پسرم می باشد. او همان پیشوایی است که زمان طولانی غائب خواهد بود آنگاه ظاهر شده و زمین را بعد از گسترش ظلم و جور با عدالت پر خواهد کرد.[12]

2- قلع و قمع ستمگران و انتقام از ظالمان از مهم ترین برنامه های حضرت مهدی علیه السلام جهت گسترش عدل و داد در جامعه می باشد، به همین جهت امام حسین علیه السلام فرمود:

«یظْهِرُ اللَّهُ قائِمَنا فَینْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمینَ»؛

قائم ما قیام می کند و از ستمگران انتقام می گیرد.[13]
رفاه و امنیت مهدوی

از خبرهای نوید بخش و سرور آفرین در گزارش ها و پیشگویی های احادیث در موضوع مهدویت، گسترش امنیت و رفاه عمومی در پرتو حکومت عادلانه امام زمان علیه السلام است. در روایات و دعاها به این نکته تأکید فراوان شده است؛ رفع فقرو محرومیت، ریشه کنی انواع بیماری ها و گرفتاری های مردم، افزایش امنیت و آسایش و آرامش تمام اقشار جامعه از جمله دستاوردهای حکومت عدل مهدوی خواهد بود.

وضع اقتصادی آن چنان بهبود می یابد که افراد نه تنها دغدغه مالی نخواهند داشت، بلکه برای بخشش و احسان اموال خود در راه خدا، مستحق و فقیری را نخواهد یافت. امام حسین علیه السلام دراین زمینه می فرماید:

«تَواصَلُوا وَتَبارُّوا، فَوَالَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَیأتینَّ عَلَیکمْ وَقْتٌ لا یجِدُ احَدُکمْ لِدینارِهِ وَلا لِدِرْهَمِهِ مَوْضِعَاً»؛

صله رحم کنید و به همدیگر نیکی نمایید قسم به خدایی که دانه را شکافت و موجودات را آفرید، برای شما عصری فرا می رسد که مردم آنچنان بی نیاز می شوند که کسی برای دینار و درهم خود جایی برای احسان و بخشش نمی یابد.[14]

حضرت اباعبداللَّه علیه السلام عضر ظهور را آن چنان زیبا و دوست داشتنی توصیف می کند که مردم به تمام نیکی ها و فضائل دست می یابند و تمام برنامه های اسلامی به طور کامل عملی شده و زشتی ها از میان می رود.

آن حضرت فرمود:

عصری که انتظارش را می کشید محقق نمی شود، تا اینکه عده ای از شما از عده دیگر به شدت متنفر شود. برخی از شما علیه برخی دیگر گواهی دهد و یکدیگر را مورد لعن و نفرین قرار دهید.

از امام حسین علیه السلام سؤال شد پس از ظهور چگونه خواهد بود، ایشان چنین پاسخ دادند:

تمام خیر و نیکی و زیبایی ها در آن زمان است. قائم ما قیام می کند و همه زشتی ها، فسادها، ناعدالتی ها، و اعمال ضد انسانی را ریشه کن می سازد.[15] در نهایت حضرت اباعبداللَّه علیه السلام از مدت حکومت مهدی علیه السلام خبر داده و فرمود:

«یمْلِک الْمَهْدِی علیه السلام تِسْعَةَ عَشَرَ سَنَةً وَاشْهُراً»؛

حکومت حضرت مهدی علیه السلام به مدت نوزده سال و چند ماه طول خواهد کشید. [16]
زندگی در عصر ظهور

از مواردی که امام حسین علیه السلام از علم و دانش بی کران خود بهره گرفت در صبح عاشورا بود. آن بزرگوار بعد از آنکه پندها، موعظه ها و اتمام حجت های خود را برای مردم بیان نمود، از رجعت دوباره خویش به دنیا خبر داد.

امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرماید:

حضرت سید الشهدا علیه السلام قبل از شهادت خود خطاب به یارانش حدیثی را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرد و فرمود:

روزی جدم به من فرمود: پسرم! تو در آینده نزدیک به سوی عراق سفر می کنی.

عراق سرزمینی است که پیامبران و جانشینان پیامبران از آنجا دیدار کرده اند. آن منطقه را عمورا می گویند.

تو در آنجا شهید خواهی شد و به همراه تو گروهی از یارانت که [از شوق شهادت و لذت ملاقات پروردگار] درد و رنج سلاح های جنگی را احساس نمی کنند، به شهادت می رسند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از نقل حدیث به تلاوت آیه ای از قرآن پرداخت که:

«قُلْنا یا نارُ بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ»؛ [17]

به آتش گفتیم که برای ابراهیم سرد و سلامت باش!

ای حسین! آتش جنگ در راه اسلام نیز برای تو و هم رزمانت سرد و سلامت خواهد بود.

امام حسین علیه السلام پس از نقل سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله از آینده جهان خبر داده و فرمود:

به خدا قسم، اگر ما را بکشند ما به حضور پیامبرمان باز می گردیم و هر قدر خدا بخواهد در آن عالم می مانیم. سپس من اولین نفری هستم که زمین شکافته می شود و به همراه امیرمؤمنان علیه السلام و همزمان با قیام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و زندگی دوباره رسول خدا صلی الله علیه و آله به جهان باز می گردم. در آن هنگام گروهی از نیروهای آسمانی که برای اولین بار به زمین نازل می شوند برای یاری من خواهند آمد.

جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و گروهی از فرشتگان نیز به همراه آنان خواهند بود.

وجود مقدس حضرت محمد صلی الله علیه و آله و پدرم علی علیه السلام و من و برادرم و تمامی افرادی را که خداوند برای آنان منت گذاشته در حالی که سوار بر مرکب هایی از نور هستند که تا آن موقع کسی نظیرش را مشاهده نکرده به زمین نازل می شوند. در آن حال حضرت محمد صلی الله علیه و آله پرچم خود را برافراشته و به همراه شمشیرش به قائم آل محمد صلی الله علیه و آله می دهد.

بعد از آن تا زمانی که خدا بخواهد ما در روی زمین زندگی خواهیم کرد در آن زمان خداوند از مسجد کوفه چشمه ای از روغن و چشمه ای از شیر و چشمه ای از آب جاری خواهد کرد.

امیرمؤمنان علی علیه السلام شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به من سپرده و مرا به سوی شرق و غرب می فرستد و هیچ دشمنی به سوی من نمی آید، مگر اینکه خونش را می ریزم و هیچ بت را رها نمی کنم، مگر اینکه آن را به آتش می کشم و سپس به سوی هند رفته و آن ناحیه را فتح خواهم کرد.

حضرت دانیال و حضرت یونس علیهما السلام به نزد امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده و می گویند: خدا و رسول خدا راست گفته اند. خداوند آن دو پیامبر را به همراه هفتاد مرد به سوی بصره می فرستد که آنان دشمنان حق را سرکوب می کنند و گروهی را خداوند مأمور می کند تا ناحیه روم را فتح کنند. سپس من تمام جنبدگان حرام گوشت را از بین می برم تا در روی زمین فقط موجودات حلال گوشت و پاکیزه در روی زمین بماند.

در آن موقع به تمام یهود و نصاری و پیروان سایر ادیان و مکاتب، اسلام را عرضه می کنم، اگر اسلام را پذیرفتند از آنان تقدیر می کنم و اگر نپذیرفتند خداوند خون آنان را خواهد ریخت.

خداوند متعال برای هریک از شیعیان ما فرشته ای را می گمارد که گرد و غبار دنیا را از صورت هایشان زدوده و با زندگی و منزلت بهشتیشان آنان را آشنا می کند.

در آن عصر در روی زمین فردی نابینا، زمینگیر و بیچاره ای باقی نمی ماند، مگر اینکه خداوند متعال به برکت ما اهل بیت علیهم السلام همه آنان را از گرفتاری های دنیوی نجات می بخشد.

برکات آسمان ها به زمین نازل می شود تا آنجایی که درختان میوه از سنگینی میوه هایشان سر به زمین می نهند. میوه های تابستان در زمستان به دست مردم می رسد و میوه های زمستان را مردم در تابستان می خورند و این مصداق آیه شریفه است:

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِّنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکنْ کذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یکسِبُونَ»؛ [18] و اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان ها و زمین را بر آنها می گشودیم ولی آنها حق را تکذیب کردند ما هم به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.

خداوند در آن عصر به شیعیان ما عنایت می کند که چیزی در روی زمین و زیر زمین بر آنان پنهان نمی ماند، تا جایی که هر کدام از شیعیان ما اگر بخواهد از دانش اهل بیت باخبر شود، آنان آنچه را که می دانند او را آگاه می سازند. [19]

******************************************

منبع : ویژگی های امام حسین (ع)، الخصائص الحسینیة،

ص: 172 , پاک نیا، عبد الکریم

*****************************************

پی نوشت ها

[1] كمال الدين، ص 317.

[2] معجم احاديث المهدى عليه السلام، ج 3، ص 366.

[3] سوره يس، آيه 29.

[4] مقتضب الاثر، ص 23.

[5] كمال الدين و تمام النعمة، ص 318.

[6] ملحقات احقاق الحق، ج 29، ص 589.

[7] معجم احاديث المهدى عليه السلام، ج 3، ص 354. موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 790.

[8] همان، ج 4، ص 37.

[9] الامامة و التبصرة، ص 115.

[10] كشف الغمه، ج 3، ص 329.

[11] معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 3، ص 352.

[12] اثبات الهداة، ج 3، ص 569.

[13] همان.

[14] كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 661.

[15] كتاب الغيبة نعمانى، ص 206.

[16] فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، ص 133.

[17] سوره انبياء، آيه 69.

[18] سوره اعراف، آيه 96.

[19] الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 848؛ بحارالانوار، ج 45، ص 80.

موضوعات: ​ مهدویت از منظر امام حسین علیه السلام, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ب.ظ ]





فضایل و مکارم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

 

حضرت عباس علیه السلام یگانه سرداری است که انسانیت در دلاوری ها، تبعیت وی از مقام ولایت و امامت و دیگر صفات برجسته اش برای او همانندی نمی شناسد. او در نبرد نینوا اراده استوار و وصف ناپذیری را از خویش بروز داد و با قلبی مطمئن و آرام و عزمی استوار و پولادین، سپاه خصم دون صفت را در موجی از بیم و هراس فرو برد و آنان را در میدان رزم دچار هزیمت ساخت. حضرت عباس علیه السلام علاوه بر سلحشوری شگفت آور، نمونه کاملی از خصال و مکارم عالی را در نهاد نورانی خود به شکوفایی رسانده بود و اگر کربلا را منظومه ای منور تصور کنیم که خورشید پرتوافشان آن حضرت امام حسین علیه السلام است، او در این مجموعه چون ماه می درخشد.

در حماسة پرشور کربلا و قیام نینوا، ارجمندانی که به یاری حضرت امام حسین علیه السلام آمدند و به قلب سفاکان و شقاوت پیشگان هجوم بردند، هدف و کار خویش را در صیانت از ارزش های الهی و ارادت نسبت به خاندان طهارت به نیکی می شناختند و انسان هایی آگاه و با بصیرت و خودساخته بودند، چنانکه حضرت اباعبدالله فرمودند: من اصحابی باوفاتر و خاندانی نیکوتر و پیوندجوتر از اهل بیت خود نمی شناسم[1] و در سخنی دیگر می فرمایند: سوگند به خداوند آنها را آزمودم و محکم و باصلابتشان دیدم.[2]

امام آنان را این گونه تکریم فرموده اند: قوموا یا ایها الکرام الی الموت؛[3] ای بزرگواران و افراد بزرگ منش! برای استقبال از مرگ باعزت قیام کنید. و بعد از اقامه نماز ظهر عاشورا به حامیان صادق و مخلص خود این گونه نوید داد: ای انسان های گرامی و کریم! اینک در های بهشت برین به روی شما گشوده شده است.[4]

در واقع رزم آوران دشت طف، روح و روان و دل و ذهن خویش را به ایمان و تقوا و غیرت و حمیّت آراسته بودند و با چنین سابقه نورانی و درخشانی در رکاب امام و پیشوای خویش با جانفشانی، احقاق حق کردند و بساط رژیم تبهکار اموی را برچیدند. از این رو می توان آنان را مصداق این آیه شریفه دانست که: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُم یَحْزَنُونَ. أُوْلَئِکَ أَصحَابُ الجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُون»[5]. اینان با ایمان به خدای خود حرکت کردند و پروردگار بر هدایتشان افزود و جنت را مکانشان گردانید و بدین گونه تاریخ بر صفحه ای سیمین و با خطی زرین، این حماسه شکوهمند را برای همة شاهدان آینده ثبت و ضبط کرد.[6]

آنان در حالی چنین حماسه ای را آفریدند که عده ای با ادعای خیرخواهی و مصلحت اندیشی، حضرت را از حضور در صحنه های کربلا منع و به آن وجود مقدس توصیه می کردند اصحاب و خاندانش را دراین سفر خوفناک با خود نبرد.[7]

از سوی دیگر، اسلام ناب محمدی دچار انواع بدعت ها و تحریف ها شده و حاکمانی ستمگر و فاسد با هدف ترویج سلطنت موروثی و قدرت قومی روی کار آمده بودند، به حدی که امام حسین علیه السلام از این وضع نگران شد و فرمود: «وَ عَلَی الإِسلَامِ السَّلَامُ إِذ قَد بُلِیَتِ الأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثلِ یَزِید؛[8] اینک باید فاتحة اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایی مثل یزید دچار شده اند.
سردار ستوده خصال

حضرت عباس علیه السلام یگانه سرداری است که انسانیت در دلاوری ها، تبعیت وی از مقام ولایت و امامت و دیگر صفات برجسته اش برای او همانندی نمی شناسد. او در نبرد نینوا اراده استوار و وصف ناپذیری را از خویش بروز داد و با قلبی مطمئن و آرام و عزمی استوار و پولادین، سپاه خصم دون صفت را در موجی از بیم و هراس فرو برد و آنان را در میدان رزم دچار هزیمت ساخت. او علاوه بر سلحشوری شگفت آور، نمونه کاملی از خصال و مکارم عالی را در نهاد نورانی خود به شکوفایی رسانده بود و اگر کربلا را منظومه ای منور تصور کنیم که خورشید پرتوافشان آن حضرت امام حسین علیه السلام است، او در این مجموعه چون ماه می درخشد.
شرافت نسبی

در میان فرزندان ائمه معصومین علیه السلام، امامزادگان و علویان، حسب و نسبی والاتر و فروزنده تر از نسب آن حضرت در شجره های خاندان های طالبیان وجود ندارد. عباس از بطن بنی هاشم و خاندان عترتی برخاسته است که از جلالت قدر و منزلتی فوق العاده برخوردارند. والد معظمش امیرمؤمنان علیه السلام، وصی رسول خدا، اولین ایمان آورنده به پروردگار در جهان اسلام و مصدق رسول او و همسر دخت نبی اکرم صلی الله علیه و آله است که جهان اسلام، مورخان و محدثان به اجماع او را بعد از خاتم رسولان الهی داناترین، فرزانه ترین و بافضیلت ترین فرد می دانند. عباس را همین افتخار بس که برخاسته از درخت ولایت و برادر دو سبط نبی اکرم صلی الله علیه و آله است.[9]

مادر گرامی او فاطمه دخت حزام بن خالد، معروف به ام البنین سلام الله علیها است. «حزام» از استوانه های شرافت در میان قبایل عرب به شمار می رفت و در سخاوت، مهمان نوازی، دلیری و رادمردی شهرت داشت. دختر او ام البنین بانویی بافضیلت، فداکار و شجاع بود و این لیاقت را به دست آورد تا بین سال های ۲۰ تا ۲۵ هجری به عقد و ازدواج حضرت علی علیه السلام درآید، ولی وقتی به خانه امیرمؤمنان علیه السلام آمد، مادر دومی برای فرزندان زهرای اطهر بود و آنان را بر اولاد خویش مقدم می داشت.

این بانو از آنچنان بصیرت و معرفتی برخوردار بود که وقتی خبر شهادت چهار فرزندش در مدینه به او رسید، به مسجد النبی آمد و به بشر بن جذام که گزارش شهیدان کربلا را ارائه می کرد گفت: از امام حسین علیه السلام برایم بگو. همه فرزندانم و آنچه در زیر آسمان کبود است فدای آن حضرت باد.[10]
طلوع تابناک ماه بنی هاشم

حضرت عباس علیه السلام در چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. حضرت علی علیه السلام برای او نام عباس را برگزید که به معنای شیر بیشه است. نیز اگر آن را صیغه مبالغه عبس تلقی کنیم، عباس یعنی دَرهم گرفته و خشمگین، زیرا او در برابر ناروایی ها و کژی ها برافروخته می شد. به راستی که این نام بسیار بامسمّی بود، زیرا خداوند به عباس بن علی علیه السلام صولت و ابهت بسیار عطا کرد تا در کربلا به مصاف با خلافکاران و جرثومه های فساد برود. گویا حضرت علی علیه السلام از ورای پرده های غیب، سلحشوری فرزند را در عرصه پیکار دریافته بود و می دانست که او یکی از قهرمانان جهان اسلام خواهد شد، لذا او را عباس نامید زیرا وقتی خلافی می دید پرآژنگ می گردید و در مقابل نیکی ها چهره می گشود.[11]

به حضرت عباس علیه السلام کنیه هایی هم داده بودند. به او ابوالفضل علیه السلام می گفتند، زیرا ضمن آنکه از فضایلی آسمانی برخوردار بود، فرزندی به نام فضل نیز داشت.[12] علمدار کربلا را پسری است به نام قاسم، از این جهت به او کنیة ابوالقاسم هم داده بودند. چون قامتی بلند و سیمایی جذاب و درخشان داشت قمر بنی هاشم هم لقب گرفت.[13]
اسوه راستین ایثارگری

ابوالفضل علیه السلام بر اثر فداکاری و خلق شایسته در پیشگاه خداوند متعال مقامی والا و ارجمند دارد و توسل به چنین شخصیت شایسته ای موجب روا گردیدن حاجت ها و برطرف شدن گرفتاری هاست، از این رو عباس علیه السلام را باب الحوائج نیز نامیده اند.[14]

آن حضرت نه تنها به تمام امتیازات شهیدان نائل گردید، بلکه از برجستگان و سرافرازان شهداست. در روایاتی که از ائمه علیه السلام رسیده و نیز در متون زیارتی به این ویژگی آن حضرت اشاره شده است، به همین دلیل از او به عنوان شهید ممتاز و شهید سرافراز یاد می شود.[15]

آن وجود مبارک در تمام تلاش های خود از جمله عبادت و اخلاق و رفتار و موضع گیری ها مطیع امر خداوند بود و در جهت رضای حق گام برمی داشت. هم عبد خدا بود و هم صالح و خالص، بدین جهت امام صادق علیه السلام در زیارتی از او به عنوان عبد صالح یاد می کنند.[16]

منصب سقایی و آب رسانی به تشنگان از ارجمندترین و پسندیده ترین رفتارهای اسلامی است. در وقایع کربلا، دشمن با نهایت شقاوت و بی رحمی، امام و همراهان و خانواده اش را در محاصرة شدید آب قرار داد. از آن پس از کارهای مهم حضرت عباس علیه السلام آب رسانی به تشنه کامان کربلا بود. بدین جهت او را با عنوان ابوالقربه و سقای تشنگان می شناسند.

در منابع روایی و تاریخی بعد از گزارش آب رساندن او به خیمه گاه این روایت آمده است: و لذلک سمی العباس علیه السلام السقاء: از این روی عباس به عنوان سقا نامیده شد.[17]

به عباس قائدُ الجیش نیز می گویند، زیرا فرمانروا و سپهسالار لشکر امام حسین علیه السلام در سرزمین طف بود. اختصاص یافتن چنین منصبی به ابوالفضل از شجاعت، تدبیر، فراست، ایمان، ارادة راسخ، ایثارگری و قوت قلب او حکایت دارد.[18]

در برخی تعابیر از جمله در زیارت ناحیة مقدسه از ابوالفضل علیه السلام به عنوان حامی و محامی نام برده اند، زیرا او با تمام وجود به حمایت از امام عصر خود پرداخت و نیز در سفر کربلا از زنان و کودکان حمایت کرد.[19]
دفاع خالصة علمدار عاشورا

دفاع خالصانة حضرت ابوالفضل علیه السلام و جانبازی صادقانه اش در رکاب حضرت امام حسین علیه السلام و فدا کردن تمام هستی خود در راه حق و اعتلای ارزش های الهی، لقب دیگری را برای او به ارمغان آورد و آن فادی بود، زیرا فداکاری را به آخرین حد و مرز خود رساند.[20]

آن حضرت آنچه را که داشت در طبق اخلاص نهاد و به پیشگاه پروردگار تقدیم کرد. امان نامه های دشمن را زیر پا نهاد و استوار و ثابت قدم، مطیع امام حسین علیه السلام بود. با اینکه تشنگی بر او غلبه کرده بود، در کنار شریعة فرات حتی قطره ای آب ننوشید، زیرا برادرش تشنه بود و در این زمینه دیگران را برخود مقدم داشت. سه برادر را جلوتر از خود به میدان رزم فرستاد که هر سه شهید شدند. طبق برخی از روایات دو پسرش عبدالله و محمد نیز که نوجوان بودند در میدان نبرد به افتخار شهادت نایل شدند. قبل از شهادت، دو دست خود را در راه خدا تقدیم کرد و به راستی مصداق این آیة قرآن است: «وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛[21] این ویژگی ها موجب گردید که به عباس لقب مؤثر (ایثارگر) بدهند.[22]

در نبرد عاشورا پرچم حسینی دراختیار عباس علیه السلام بود. علمداری از موقعیت و اهمیت خاصی برخوردار بود و سرنگونی آن نشانه شکست قوا و موجب خرد شدن روحیه رزمندگان بود. او تا زمانی که دست در بدن داشت، پرچم امام حسین علیه السلام را برافراشته نگاه داشت، به همین دلیل حامل اللواء بود و حتی بنا بر برخی از روایات همچون عمویش جعفر طیار با کمک دو بازوی بریده اش، پرچم را به سینة خود چسباند و اقتدار مرکز فرماندهی قوا را با این کار حفظ کرد و موقعی که او بر اثر ضربتی آهنین از مرکب خویش بر زمین افتاد، پرچم نیز سقوط کرد.[23]

عباس را ظَهْرُ الولایه (پشت ولایت) نیز گفته اند، زیرا آن سردار نینوا در دفاع از حریم ولایت چون ستونی محکم و استوار ایستادگی و تا آخرین لحظات حیات از آرمان های حسینی پشتیبانی کرد، از این رو، وقتی حضرت ابوالفضل علیه السلام به شهادت رسید، امام حسین علیه السلام بر بالین او آمد و فرمود: «الانَ إِنکَسَرَ ظَهری وَقَلَّت حِیلَتی؛[24] اکنون کمرم شکست و از چاره اندیشی ام کاسته شد.

همچنین امام هادی علیه السلام در زیارت ناحیة مقدسه این تندیس فداکاری را «الواقی» یعنی نگهبان معرفی کرد. حراست او از کاروان کربلا به اندازه ای بود که خواب را از چشمان خصم ربوده و استراحت و امنیت را از آنان گرفته بود، ولی اهل بیت امام حسین علیه السلام در پرتو ارادة پولادین ابوالفضل علیه السلام آرامش داشتند. در روز عاشورا، این دلاور هاشمی سوار بر مرکب خویش در اطراف خیام حرم به هر سو نگاه می کرد و مراقب بود که امویان جلو نیایند.[25]

حضرت عباس علیه السلام برای عملی کردن مقاصد مقدس حضرت امام حسین علیه السلام از هیچ فداکاری و تلاشی دریغ نکرد. حضورش در تمام صحنه ها و وقایع خلاقانه و مؤثر بود و هرگونه اهمال، بی تفاوتی و بهانه جویی را آفتی بزرگ برای این منظور تلقی می کرد. از این جهت است که امام هادی علیه السلام لقب ساعی را به او می دهد و امام صادق علیه السلام خطاب به ایشان می فرماید: «اشهد أنکّ لم تهُنِ ولم تنکل: گواهی می دهم که تو در راه دین و دفاع از امام برحق از خود سستی نشان ندادی و توقف و درنگی نداشتی.»[26]

در زیارت نامه ای که مختص حضرت عباس علیه السلام است و معمولاً در اعیاد فطر و قربان خوانده می شود این عبارت مندرج است: «السَّلامُ عَلَیکَ أَیهَا العَبدُ الصَّالِحُ وَ الصِّدِّیقُ الْمُوَاسِی: درود بر تو ای بندة صالح و صدیق و فداکار». لفظ صدیق در این بند از زیارت اشاره به مبالغه در صدق و صداقت است و به کار بردن چنین لقبی برای این حماسه ساز کربلا بیانگر نهایت خلوص، درستی فکر، راستی در روش و منش و در تمام ابعاد زندگی است. در واژة صدق، حقانیت، کمال و اخلاص نیز نهفته است.[27]

عباس بن علی علیه السلام به تمام معنا دلاوری وارسته بود. او دلبستگی خود را به دنیا و جلوه های آن از بین برده بود تا بتواند به امام حسین علیه السلام دل ببندد و تمام هستی خود را در پیشگاه او تقدیم کند.[28] ارتباط تنگاتنگ او با برادر بزرگوارش فراتر از روابط خویشاوندی بود. شیفتگی وی نسبت به امام حسین علیه السلام به گونه ای بود که خود را محو او کرده بود. به همین دلیل حضرت حجت«عج» در زیارت ناحیه، او را مواسی لقب داده است. این لفظ با مؤاسات از یک خانواده و به معنی بریدن و انقطاع است و شدت دلبستگی به چیزی یا کسی را می رساند که تمام تعلقات دیگر را در پای آن ذبح کرده است.[29]

در منابع تاریخی و روایی، حضرت علی علیه السلام به اسدالله الغالب معروف است. همچنین حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام شیر بیشه شجاعت در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. حضرت ابوالفضل علیه السلام هم چون شیری نیرومند حیله های روباهان و سبعیت گرگ های دشمن را خنثی می کرد و وقتی به صف جنایتکاران یورش می برد، چندین نفر را در یورش های حیدری خود به خاک ذلت می افکند. او از مشاهدة دشمن هراسی به دل راه نمی داد. این ویژگی باعث گردید تا عباس را ضیغم یا ضرغام بخوانند که به معنای شیر ژیان و چابک است.[30]
رشادتی شگفت و بی نظیر

علقمه نام نهری است که از رودخانة فرات منشعب می شود و چون ابن علقمی قمی وزیر معتصم عباسی آن را حفر کرد، آن را با این عنوان می خوانند. برخی گفته اند چون در اطراف آن گیاهانی به نام سدر می روید به نهر علقمه معروف شده است.

حضرت ابوالفضل علیه السلام در کنار این نهر خروشان، نهایت شجاعت و رشادت خود را بروز داد و آن فداکاری بزرگ، شگفت آور و فراموش نشدنی در تاریخ تشیع را به ثبت رساند. از این جهت او را بطل العلقمی یا دلاور علقمه نامیده اند.[31] محقق بزرگ شیخ عبدالواحد مظفر کتابی در سه مجلد در شأن و منزلت حضرت عباس علیه السلام به نگارش درآورد و آن را البطل العلقمی نامید که بالغ بر 1200 صفحه است.

آن دلیرمرد میدان کربلا در برآوردن حاجات افراد نیازمند و گرفتار صبر و درنگ را جایز نمی دانست و بسیار مصرّ بود تا تقاضای اشخاص هر چه زودتر برآورده شود، به همین دلیل منزل او مورد مراجعه حاجتمندان زیادی بود. بعد از شهادت آن حضرت نیز شیفتگان ایشان دست توسل به سویش دراز می کنند و از آن وجود مقدس قضای حوائج خود را خواستارند و اطمینان دارند اگر با نیتی پاک به روح مطهرش متوسل شوند، مشکل آنان مرتفع می شود، با توجه به این توضیحات، یکی از القاب آن شخصیت بزرگ مستعجل است.[32]

آن سلحشور نامدار علوی را ابوالشّاره هم نامیده اند و در توضیح آن می گویند این وجود بزرگوار علاوه بر خصال باطنی و سیرت پسندیده از زیبایی ظاهر و سیمای پر جاذبه ای برخوردار بوده است. برخی گفته اند این لفظ اشاره به این حقیقت دارد که اگر افرادی به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام کاری را شروع کنند، ولی مسیری خلاف و پرآفت را طی کنند و در انجام نذر و شروطی که متعهد شده اند مسامحه بورزند، به مکافات و جزای بدعهدی خود گرفتار می شوند، زیرا ایشان از بدعهدی و ناپاکی خشمگین می شود. بسیار دیده شده افرادی که به میثاق خود با حضرت عباس علیه السلام عمل نکرده اند، اموراتشان به مراحل خطرناکی منتهی شده است. به همین دلیل افرادی که از وجود مبارکش تبرک می جویند باید با نیت پاک و پایبندی به تعهدات خود به آن روح مطهر روی آورند.[33]

در روز عاشورا حضرت ابوالفضل علیه السلام در حالی که با مشک آب عازم خیمه های اهل حرم بود، ناگهان دو دستش توسط اشرار اموی قطع شدند و به درجة شهادت نائل آمد. چنین افتخاری موجب گردید که به ابوالفضل علیه السلام لقب طیار نیز بدهند، عنوانی که قبلاً به عموی او حضرت جعفربن ابی طالب علیه السلام داده شده بود، زیرا در یکی از غزوات دو دستش از تن جدا شد و به شهادت رسید.[34]

اعراب به بالاترین ردة فرماندهی سپاه که حُسن تدبیر و دلیری از خود نشان می دهند، کبش الکتیبه می گویند. حضرت ابوالفضل علیه السلام نیز با رشادتی بی مانند و در منصب سپهسالاری نیروهای تحت امر خود را برای مصاف با خصم دون صفت سازماندهی کرد. او فرماندهی فداکار بود که در حمایت بی دریغ از لشکر امام حسین علیه السلام استواری نشان داد و چون صاعقه ای هولناک بر دشمنان و اهل باطل فرود آمد و این لقب به او اختصاص پیدا کرد.[35]

هر شخصیت بزرگی دربانی دارد که مردم به واسطة او با آن بزرگوار ارتباط برقرار می کنند، چنانکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله در شأن علی علیه السلام فرمود: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبَاب؛[36] من شهر علم هستم و علی علیه السلام در آن است. کسی که می خواهد به این شهر وارد شود باید از در وارد گردد.

حضرت عباس علیه السلام فرزند علی علیه السلام نیز در حیات و ممات دربان امام حسین علیه السلام بود و هرگز آن فروغ امامت وساطت عباس را رد نمی کرد و باب الحوائج بودن ابوالفضل ناظر بر این نکته است.[37]

از قول علامه طباطبایی گفته اند که استادم عارف بزرگ مرحوم آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی فرمود: در هنگام کشف بر من آشکار گردید که وجود مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام مظهر رحمت الهی است و باب آن حضرت، سقای کربلا، سرحلقة ارباب وفا، باب الحوائج ابوالفضل العباس علیه السلام است. با توجه به این توضیحات به خوبی مشخص می شود که چرا عباس بن علی علیه السلام را باب الحسین علیه السلام نامیده اند.[38]

همچنین طبق نقل مورخان در یکی از روزهای جنگ صفین، عباس علیه السلام از پدر اذن گرفت تا به نبرد با دشمنان برود. پدر پذیرفت و فرزند نوجوان خود را با نقاب و به عنوان رزمنده ای ناشناس به میدان جنگ فرستاد. حضرت ابوالفضل علیه السلام در عرصه رزم حرکت های پرصلابتی از خود بروز داد به نحوی که مشاوران نظامی معاویه از جولان های این جوان سلحشور دچرا هراس شدند و نتوانستند در مورد فرستادن هماورد او به میدان تصمیم بگیرند. یکی از سرداران اموی فرزندانش را به عرصة رزم اعزام کرد تا حملات این نوجوان را دفع کنند، ولی تمام هفت فرزندش به دست این دلاور علوی به هلاکت رسیدند و خود نیز هنگامی که خواست به عباس علیه السلام حمله کند، با شمشیر آن سردار وارسته دو نیم شد. همگان از دلاوری و شجاعت عباس علیه السلام شگفت زده شدند. پس با فراخوانی پدر به قرارگاه پدر بازگشت. امیرمؤمنان به استقبالش رفت و نقاب از چهره اش کنار زد و جبین فرزند را غرقه بوسه ساخت و حاضران تازه متوجه شدند که او قمر بنی هاشم است.[39]

عباس علیه السلام در هیچ شرایطی خود را بر وجود امام حسین علیه السلام مقدم نمی دانست و اصولاً عظمت و صلابت عباس علیه السلام به برکت تابش نور مقدس سومین خورشید امامت بود. عباس علیه السلام در سفر کربلا از مدینه تا نینوا لحظه ای از امام حسین علیه السلام جدا نشد و دوشادوش امام در پیشاپیش کاروان حسینی حرکت کرد.

عبدالله بن ابی محل بن حزام، برادرزادة ام البنین سلام الله علیها نزد ابن زیاد به شفاعت برخاست و گفت عمه زاده هایم به نینوا آمده اند. اگر مصلحت می دانی برایشان امان نامه ای صادر کن. فرزند زیاد پذیرفت. عبدالله که به تصور خود خدمت مهمی به خویشاوندان خود کرده بود، از آن امان نامه استفاده کرد تا ایشان را از معرکه نبرد عاشورا و همراهی با امام حسین علیه السلام نجات دهد. غلام عبدالله آن امان نامه را به کربلا آورد و به پسران ام البنین سلام الله علیها نشان داد. حضرت عباس علیه السلام همصدا با برادران گفت: لعنت خداوند بر تو و امان نامه ات باد. به ما امان می دهید، ولی به فرزند رسول اکرم صلی الله علیه و آله امان نمی دهید.[40]
مقام حضرت عباس علیه السلام در فرمایش ائمه هدی علیهم السلام

یکی از شواهدی که خصال و مقام حضرت ابوالفضل علیه السلام را به اثبات می رساند، فرمودة معصومین علیه السلام، آن وجودهای مقدسی که به ضمائر و اسرار بندگان واقف هستند، در بارة ایشان است.

بنا به فرمودة حضرت علی علیه السلام، حضرت عباس علیه السلام در پیشگاه خداوند مقام بسیار ارجمندی دارد. خداوند به جای دو دستش که در عاشورا فدا کرد، دو بال به او می دهد و او همچون جعفر طیار در فضای بهشت همراه فرشتگان پرواز می کند.[41]

چون حضرت علی علیه السلام در بستر شهادت قرار گرفت، عباس علیه السلام را فراخواند و او را به سینة خود چسباند و فرمود: «ولدی و سنقر عینی بک فی یوم القیامه؛[42] به زودی در روز قیامت و سرای جاوید دیدگانم به وجود تو روشن می شود.

حضرت امام حسین علیه السلام بارها و در مناسبت های گوناگون در شأن عباس علیه السلام گوهرافشانی فرموده است، از جمله در عصر عاشورا خطاب به عباس علیه السلام فرمود: یا عباس ارکب بنفسی یا اخی. جیتی تلقاهم فتقول لهم مالکم: ای عباس، برادرم، جانم فدایت باد. بر مرکب خود سوار شو و برو ببین آنان (دشمنان) را چه شده و چرا چنین می کنند؟[43]

در این عبارت، امام حسین علیه السلام با تعبیری عالی عواطف خود را نسبت به عباس علیه السلام ابراز می دارد و در واقع مقامش را می ستاید.

پی نوشت ها

[1] تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، طبع بیروت، ۱۴۰۶ ق، ج ۳، ص ۳۱۵، الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت داراحیاء التراث، ح ۲، ص ۵۵۹، شیخ عبدالله بحرانی، قم، مدرسه الامام المهدی، ص ۲۴۳.

[2] مقتل مقرم، عبدالرزاق مقرم، قم، بصیرتی، ص ۲۶۲.

[3] مقتل الحسین، خوارزمی، قم، مکتبه المفید، ج ۲، ص ۹.

[4] مقتل مقرم، ص ۲۹۷.

[5] احقاف، ۱۳ و ۱۴.

[6] اسوه های عاشورا، محمدعلی قطب، ترجمه افتخارزاده، مقدمه امام موسی صدر، ص ۱۰.

[7] از جمله این ناصحان مصلحت اندیش محمد حنفیه، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر و فرزدق بودند. نک: بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹، مقتل خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۸، شیرالاحزان، ابن نما حلّی، ص ۲۰، انساب الاشراف بلاذری، ج ۳، ص ۱۶۳، کامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۷۵.

[8] بحارالانوار الجامعه لذر الاخبار الاطهار، علامه محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۴، ص ۳۲۶.

[9] زندگانی حضرت ابوالفضل عباس، باقر شریف قرشی، ترجمه سیدحسن اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص ۲۴.

[10] تنقیح المثال، علامه مامقانی، تهران، انتشارات جهان، بی تا، ج ۲، ص ۱۲۸، الفصول المهمه فی معرفه الائمه، ابن صباغ مالکی، نجف، مطبعه عدل، ۱۳۰۳ هـ ق، ص ۱۲۵، ابصارالعین فی انصار الحسین، مرحوم محمد سماوی، قم، نوید اسلام، ۱۳۶۹، ص ۹۱ـ۹۰.

[11] انوار نعمانیه، سیدنعمت الله جزایری، ج اول، ص ۱۲۴، خصائص العباسیه، محمدابراهیم کرباسی، ص ۹۶.

[12] تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸.

[13] بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۹.

[14] خصائص العباسیه، ص ۱۰۵، تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۱۵.

[15] تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸، مقتل الحسین، مقدم، ص ۳۹۸.

[16] مستدرک الوسایل، محدث نوری، قم، آل البیت، ۱۴۰۷ هـ ق، ج ۲، ص ۶۳۵.

[17] خصائص العباسیه، ص ۱۰۱ـ۹۹، معالی السبهلین، ج ۱، ص ۴۴۱ و ۴۵۲.

[18] پرچمدار نینوا، محمد محمدی اشتهاردی، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم، ص ۷۶، ۱۳۷۸.

[19] زندگی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، باقر شریف قرشی، ص ۲۶، مأخذ قبل، ص ۷۷ـ۷۶.

[20] تذکره الشهداء، ملا حبیب الله شریف کاشانی، ص ۲۷۰، اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج ۱، ص ۶۲.

[21] حشر، ۹.

[22] اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳، ح ۱، ص ۶۱۰.

[23] معالی السبطین، ج اول، ص ۴۴۰.

[24] نفس المهموم، شیخ عباس قمی، تهران، اسلامیه، ۱۳۵۲، ص ۱۷۹.

[25] پرچمدار نینوا، ص ۸۲، مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس علیه السلام در روز عرفه.

[26] اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۰۸، کمل الزیارات، ابن قولویه، نجف، مطبعه مرتضویه، ۱۳۵۶، ص ۲۰۸.

[27] برگرفته از زیارت حضرت عباس در روز عید فطر و قربان (مفاتیح الجنان).

[28] پرچمدار نینوا، ص ۸۳.

[29] پرچمدار کربلا، ص ۷۷.

[30] پرچمدار نینوا، ص ۷۸.

[31] ابوالفضل پرچمدار کربلا، صص ۶۹ـ۶۸.

[32] همان مأخذ، صص ۷۱ـ۶۹.

[33] همان منبع، صص ۷۳ـ۷۱.

[34] خصائص العباسیه، صص ۱۰۳ـ۱۰۲، العوالم، ص ۳۴۹، خصال صدوق، ص ۶۸.

[35] ابوالفضل پرچمدار کربلا، بدرالدین نصیری، تهران، محمدی، ۱۳۵۴، صص ۷۶ـ۷۴.

[36] المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶، ج ۳، ص ۱۲۶.

[37] پرچمدار نینوا، صص ۸۶ـ۸۵.

[38] چهرة درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام، علی ربانی خلخالی، ج ۱، صص ۱۴۸ـ۱۴۷.

[39] معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۳۸، کبریت الاحمر، ج ۳، ص ۲۴.

[40] الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۲۸۴، وقفه الطف، لوط بن یحیی ازدی (ابی مخنف) تحقیق: محمدهادی یوسفی، قم،

[41] العباس، سید عبدالرزاق مقدم، ص ۷۵.

[42] معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۵۴.

[43] موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام، قم، دارالمعروف، ۱۴۱۵ هـ ق، ص ۳۹۱.

********************************

منبع : ماهنامه پاسدار اسلام

شماره 393، صفحه 10

اصفهانی، عبدالله سلحشوران عاشورا، فداکاران وارسته

موضوعات: فضایل و مکارم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم