چگونه ابدي بودن بهشت و جهنم را باور كنيم؟
پاسخ :
سؤال اين بود كه چگونه به ابدي بودن بهشت و جهنم باور داشته باشيم در ابتدا به عرض ميرسانيم كه اين سؤال در طول تاريخ كلامي اسلام سابقة ديرينه دارد و درزمان امام باقر ـ عليه السّلام ـ در محافل علمي آن روزگار مطرح بوده و دانشمند اسلامي براي آن جوابهاي متعددي را دادهاند. در واقع سؤال شما بازگشتش به اين است كه چگونه ميتواند بهشت يا جهنم ابدي باشد زيرا از متن سؤال حضرتعالي اين مطلب روشن است كه يقين به وجود بهشت و جهنم هست و تنها مسأله و شبهه حضرتعالي بر ميگردد به ابدي بودن آنها، ابتدا در مورد ابدي بودن بهشت و جهنم ميپردازيم. با مراجعه به آيات قرآن ميبينيم كه در آيات متعددي به ابدي بودن بهشت و جهنم اشاره شده است. از باب نمونه به چند آيه اشاره ميشود: «بگو آيا عقوبت است يا بهشت جاويدان كه پرهيزگاران به آن وعده داده شدهاند كه پاداش و سرانجام آنان است».[1]
كه در اينجا جنة الخلد اشاره صريح بر ابدي بودن بهشت دارد و نيز از آيه شريفه «آنان را كه ايمان آورده و كردار شايسته انجام دادهاند در بهشتي داخل ميكنند كه نهرها از زير باغهاي آنها روان و به اذن پروردگارشان در آنجا جاويدان خواهند بود»[2]. و صدها آيه شريفه ديگر كه از آنها ميتوان در ابدي بودن بهشت استفاده كرد. در اينجا توجه پرسشگر محترم را به حديثي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مورد ابدي بودن بهشت جلب ميكنم. ابن عباس ميگويد: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: اگر ميدانستيد خداوند متعال چه چيزهايي در ماه رمضان براي شما آماده كرده است شكر او بسيار ميگفتيد… شب چهارم… در بهشت خلد هفتاد هزار قصر…» تا ميرسد «روز بيست و هشتم در بهشت خلد و در بهشت جنة المأوي…»[3] تا آخر حديث آنچه از اين حديث ميتوان استفاده كرد اين است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در دو جا اشاره به بهشت جاويدان فرمودند و اين مطلب به ابدي بودن بهشت اشاره دارد و با وجود ابدي بودن بهشت عدهاي نيز در آن ابدي خواهند بود چرا كه از عدل خداوند به دور است عدهاي كه عمري را در اطاعت خداوند بودند و اميد به رحمت الهي دارند و با وجود خداوندي حكيم در آن دار الآخره سرگردان يا وارد جهنم شوند.
در مورد ابدي بودن جهنم ابتدا به چند آيه شريفه از قآن مجيد كه ميفرمايند: «گويد: اكنون آتش منزلگاه شما است و هميشه در آن خواهيد بود»[4] كه در اينجا فاعل فعل گويد: ذات اقدس الهي است كه اين آيه صريح در ابدي بودن و هميشگي بودن آن را مي رساند و نيز در آيهاي ديگر چنين فرمودند: «پس به كساني كه ستم ورزيدند گفته ميشود: عذاب جاويد (ابدي) را بچشيد».[5]
و در اينجا نيز صدها آيه شريفه وجود دارد كه اشاره دارد بر اينكه عدهاي در جهنم ابدي خواهند بود و اين از اقتضاء عدل الهي است زيرا كه جهان آخرت منزلي بين بهشت و جهنم نيست و عدل الهي اين مطلب را ميطلبد كه افرادي را كه عمري در عناد و لجبازي به سركردند و منكر تمام اين واقعيتها بودند را جدا و محلي غير از محل افراد باتقوا و متقي قرار دهد. در اينجا شايد گفته شود كه بالاخره روزي اصل جهنم از بين ميرود، زيرا سوخت و ساز آن پايان ميپذيرد و افسرده ميشود كه در پاسخ آيه شريفه «هر وقت بخواهد افسرده و بيفروغ شود ما آن را ميافروزيم و نميگذاريم خاموش گردد».[6] و وانگهي دوزخيان نيز خودشان جهنم كوچكي هستند، آن جا كه ميفرمايند: «آنان مادة آتشزاي دوزخ هستند».[7]
از اين قسمت وارد ميشويم به بحث خلد بهشتيان و جهنميان و ابتدا بهشت را كه ذات الهي براي افرادي كه عمري را در طاعت و عبادت او سپري ميكنند وعده داده است آنجا كه ميفرمايد: «در آن جا براي بهشتيان از همة ميوهها به اضافه لطف و بخشش پروردگارشان هست»[8] و «آنچه كه انسان بخواهد و چشمها را به شوق و لذّت اندازد مهياست و انسان در آن جاويدان باشد و «و انتم فيها خالدون»[9] و اين همه نعمت براي افرادي كه در طاعت الهي سعي كرده است ميباشد و نيز اين مطلب را عقل سليم قبول دارد كه كسي كه عمري را در تلاش و زحمت براي رسيدن به رضاي خداوند باشد اگر چه شايد در طي عمر خود خطاهايي نيز داشته امّا از كرده خود به سوي خداوند توبه كرده است و رضايت خداوند را جلب كرده و مستحق استفاده از اين رحمت الهي ميباشد و البته در مورد بهشت نميتوان در مورد ابدي بودن آن اشكالي وارد نمود كه از رحمت بي كران الهي دور نيست كه بندگان صالح و شايسته خود را مشمول اين رحمت واسعه قرار دهد اصل اشكال و شبهه در مورد خلود ابدي در جهنم ميباشد كه با عقل دنيوي ما سازگاري ندارد كه با اندك تأمل در آيات و مطالب بيان شده قابل حل خواهد بود ابتدا ما سراغ قرآن كريم كه كتاب آفرينندة هر دو جهان است ميرويم و از باب نمونه و تبرّك به چند آيه تمسك ميكنيم.
«و كساني كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند ماند»[10] در اين آيه شريفه به كلمه «خلود» يعني جاودانگي برخورد ميكنيم كه در بعضي ديگر از آيات كلمه «ابداً» نيز بعد از آن براي تأكيد آمده مثل (مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً) ؛ ترجمه: هر كس خدا و پيامبرش را نافرماني كند قطعاً آتش دوزخ براي اوست و جاودانه در آن خواهد بود. [11] آنچه كه از اين دو آيه ميتوان استفاده كرد ـ با توجه به معناي كلمه خلود كه در كتب لغت به دو بخش تقسيم ميشود كه معناي نخست آن همان جاويدانگي و هميشگي و دائمي بودن است و بخش دوم كه به معناي طول عمر و طولاني بودن است[12]ـ اينست كه عذاب جهنم براي بعضي از افراد آن كه در آياتي به آنها اشاره ميكند ابدي و هميشگي است.
«اين چنين خداوند اعمالشان را به صورت حسرت باري به آنها نشان ميدهد و هرگز از آتش خارج نخواهد شد.»[13] آنچه از اين آيه ميتوان استفاده كرد اينست كه چون نميتوانند از آن خارج شوند و مطلق آمده اين با كلمه هرگز (ماي نافيه) دلالت بر ابدي و دائمي بود آتش بر افراد و پيروان گمراهي خواهد بود و مرحوم علامه طباطبايي بعد از ذكر اين آيه در الميزان ميفرمايند اين دليلي است بر ضد كساني كه معتقد به انقطاع عذاب دوزخند[14] و امّا قسم دوم جواب كه ادله عقلي جاودانگي است عبارتند از:
1. اثر وضعي عمل: اساس اشكال و شبهه حاصل از اين پندار ميباشد كه ما كيفرهاي الهي در جهان ديگر را مثل كيفرهاي قراردادي اين دنيا قرار دادهايم يعني قانون گذار با مدنظر قرار دادن اندازه جرم كيفري را برابر آن مشخص و تعيين كرده و با اين ديد دنيوي اين سؤال در ذهن ايجاد ميشود كه چرا برابري بين عملهاي انجام شده با خلود در جهنم نيست در حالي كه انسان مثلاً 90سال در اين جهان مشغول معصيت و شرك ميشود جزايش برابر با خلود جهنم است، و عقل دنيوي اين نابرابري را در ظاهر نميتواند تفهيم نمايد براي پاسخ نكاتي را اشاره ميكنيم:
الف: از جمله معروف «كيفر به اندازه جرم» حاكي از اين مطلب است كه هرگز نبايد كيفر تمام نافرمانيها و جنايت يكي باشد مثلاً كيفر كسي كه دشنام ميدهد با كيفر كسي كه مرتكب قتل ميشود نبايد يكسان باشد و نيز كيفر قاتلي كه بر اثر بي توجهي و بدون مقدمه و نقشه قبلي بر اثر عملي مثل رانندگي مرتكب قتلي ميشود نميتواند كيفرش برابر كسي كه با قصد قبلي و نقشه شيطاني اقدام به ترور يك شخص ميكند برابر باشد و همچنين كيفر يك چنين شخصي نميتواند با كيفر يك فرد خود كامه كه براي حفظ قدرت و حكومت طاغوتي خود صدها و بلكه هزاران نفر را ميكشد برابر باشد و همه اين مطالب بيان شده را كه اسلام آنها را وضع كرده مورد قبول هر عقل سليمي است.
ب: در اين جهان افراد قانون گذار براي اعمال نيك پاداشهايي و براي اعمال بد و جرمها كيفرهايي را تعيين كردند و بعد افراد و گروه بعدي آمدهاند و آن قوانين نخست را يا تشديد يا تضعيف و گاهاً حذف كردند كه البته قوانين در هر منطقهاي و محيطي كه قانون آن منطقه اجرا ميشود عادلانه تلقي شده زيرا رابطه كيفر و پاداش با عمل يك رابطه قراردادي است كه به نحوه تشخيص و قرار داد قانون گذار آن منطقه و محيط بستگي دارد مثلاً ممكن است عملي در يك محلي جرم محسوب و جزاي اعدام داشته باشد در حالي كه در منطقه ديگري اصلاً جرمي محسوب نشود تمام اين دگرگونيها از يك اصل سرچشمه ميگيرد و آن قرار دادي و تشخيصي بودن كيفرها و پاداشهاي دنيوي ميباشد در صورتي كيفر و پاداش در جهان ديگر (آخرت) يك رابطه «تكويني» است يعني سوختن در آتش اثر طبيعي عمل و خاصيت خود گناه و معصيت باشد اثري كه از گناه و عمل جدا نبوده و از آن جدا شدني نيست و به ديگر سخن هر گناهي در آن جهان دنبالهاي دارد كه ناگزير از آن جداشدني نيست.
ج: رابطه كيفر با گناه چه در اين جهان و چه در جهان آخرت هرگز رابطه زماني نيست مثلاً يك لحظه هوسراني و فريب نفس خوردن و نزديكي با زني كه آلوده به بيماري مثلاً ايدز است يك عمر بدبختي و محروميت از زندگي را به دنبال دارد يا به هنگام رانندگي يك لحظه چرت بي هنگام برابر است با يك عمر نقص عضو يا فوت. در حالي كه نفس عمل چند لحظه طول نميكشد ولي برابر است با يك عمر پشيماني و مثالي ديگر اينكه ما مثلاً موقع كشت دو نوع تخم در دست داشته باشيم كه يكي گل و ديگري خار باشد و ما در يك طرف باغچه تخم گل بپاشيم و در طرف ديگر تخم خار بپاشيم اشعه خورشيد و ريزش بارانهاي طبيعي، آنها را پرورش ميدهد در طول فصل برداشت ما از يك طرف بايد گل بچينيم و از يك طرف خار. هرگز در اينجا به ذهن ما خطور نميكند كه يك لحظه خار كاشتن چرا چنين پيآمد ممتد و طولاني را داشته.
حال با توجه به اين نكات پاسخ روشن است كه اگر عمل ما در اين جهان، بذري باشد كه كيفرها و پاداشها نتيجه طبيعي و اثر وضعي آن شمرده شود هيچ كس جز عامل، مسؤول كيفر خود نيست زيرا اوست كه با كمال توجه و آگاهي از پيآمد عمل خويش دست خود را به گناه آلوده كرده و بذر خار كاشته است در اين صورت بايد در جهان ديگر ميوه كردار خود را بچيند و مؤيد اين مطلب «الدنيا مزرعة الآخرة دنيا كشتزار آخرت است» ميباشد.
بنابراين هر نوع كيفري خواه كوچك و خواه بزرگ و خواه ممتد و خواه غير ممتد، هرگز جنبة قراردادي با عمل را ندارد كه فرد گناهكار آنرا يك قرار داد ظالمانه تلقي كند بلكه يك رابطه تكويني و طبيعي است و هر عملي بسان يك علت و يك سبب معلول خاصي را به دنبال دارد و فردي كه در تمام عمر خود مشغول معصيت و شرك به ذات الهي باشد و تمام عمر خود را با معاصي طي كرده همين معاصي خود آتش جهنم است كه فرد خود آنها را كسب كرده است.
2. در پايان اين مقوله عقلي ابدي بودن را از راه برهان خلف به طور مختصر بيان ميكنيم مقدمات اين بحث: همه ما به عقل خود قبول داريم كه هيچ وقت افراد خوب و مؤمن با افرادي كه عمري را به شرك و تباهي به سر ميكنند برابر نيستند و در يك جا جمع نميشوند و اين مطلب را همه قبول داريم كه صدور قبيح و ظلم از خداوند متعال محال است با توجه به مطلب ذكر شده اگر ابدي بودن جهنم را قبول و باور نداشته باشيم لازمه آن اينست كه افراد مؤمن و باتقوا با افرادي كه عمري را در فساد گذران كردهاند در يك جا «بهشت» با هم جمع شوند و اين عمل قبيح است و آن نتيجه ميدهد كه نعوذ بالله از خداوند فعل قبيح سر بزند و ذات الهي از اين عمل منزه است در نتيجه جمع اين دو افراد با هم محال است و لازمه آن ابدي بودن جهنم ميباشد و باور كردن ابدي بودن آن است.
امّا نكتهاي را لازم است در پايان متذكر شويم و آن اينكه همه افرادي كه وارد جهنم ميشوند تا ابد در جهنم نميمانند بلكه عدهاي بعد از طي مدتي كه «الله اعلم» براساس روايات و آيات از جهنم آزاد و وارد بهشت ميشوند و عدهاي هم كه شمار آنها در منابع معرفي شده آمده در آن ابدي خواهند بود.
در پايان از درگاه خداوند منان آرزومنديم كه روز قيامت ما را شرمنده پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ قرار نداده و ما را از آتش جهنم نجات دهد.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. معاد، حجة الاسلام و المسلمين محسن قرائتي، چاپ مؤسسه در راه حق.
2. منشور جاويد، آيت الله جعفر سبحاني، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ .
3. معاد، انسان و جهان/ آيت الله جعفر سبحاني، انتشارات مكتب اسلام.
4. تفسير موضوعي قرآن، ج 4 و 5، آيت الله جوادي آملي، مركز نشر اسراء.
[1] . فرقان، 15.
[2] . ابراهيم، 23.
[3] . معاد در قرآن، آيت الله جوادي آملي، ج 5، ص 354.
[4] . انعام، 128.
[5] . يونس، 52.
[6] . اسراء، 97.
[7] . بقره.
[8] . سوره محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، ص 15.
[9] . سوره زخرف، ص 17.
[10] . سوره مائده، آيه 37.
[11] . سوره جن، آيه 23.
[12] . پيام قرآن، چ 6، ناصر مكارم شيرازي، دارالكتب الاسلامي.
[13] . سوره بقره، آيه 167.
[14] . الميزان، ص 408، چ جامعه مدرسين، 215.
[یکشنبه 1394-12-16] [ 12:17:00 ب.ظ ]
|