فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



سپاس گزاری از زحمات همسر
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

زندگی خانوادگی علامه طباطبائی (قدس سره) بسیار با صفا و صمیمی بود. آن فیلسوف متّقی در فوت همسرش بر خلاف انتظار ما، بسیار اشک می ریخت و محزون و متأثر بود.

روزی به ایشان عرض کردم: ما صبر و بردباری و تحمل مصایب را باید از شما بیاموزیم، چرا این چنین متأثر هستید؟ در جواب فرمود: آقای امینی! مرگ حق است، همه باید بمیریم، من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم؛ گریه من از صفا و کدبانوگری و محبت های خانم است. من زندگی پر فراز و نشیبی داشته ام. در نجف اشرف با سختی هایی مواجه می شدیم. من از حوایج زندگی و چگونگی اداره آن بی اطلاع بودم، اداره زندگی به عهده خانم بود. در طول مدت زندگی ما هیچ گاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمی کرد یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگی هیچ گاه به من نگفت: چرا فلان عمل را انجام دادی یا چرا ترک کردی؟ شما می دانید که کار من در منزل است و همیشه در منزل مشغول نوشتن یا مطالعه هستم. معلوم است که خسته می شوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم. خانم به این موضوع توجه داشت. سماور ما همیشه روشن و چای آماده بود. در عین حال که به کارهای منزل اشتغال داشت، هر ساعت یک فنجان چای می ریخت و می آورد در اتاق کار من می گذاشت و دوباره دنبال کارش می رفت تا ساعت دیگر… . من این همه محبت و صفا را چگونه می توانم فراموش کنم؟!

به نقل از: شناختنامه علامه طباطبائی، ص 129

ناقل خاطره: آیة الله امینی، از شاگردان علامه طباطبائی

موضوعات: سپاس گزاری از زحمات همسر  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-01-15] [ 05:46:00 ب.ظ ]





آزادمردِ بی نیاز
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

شخصی به یکی از خلفا مراجعه و درخواست کرد تا در بارگاه او به کاری گمارده شود.

خلیفه از او پرسید: قرآن می دانی؟

او گفت: نمی دانم و نیاموخته ام.

خلیفه گفت: از به کار گماردن کسی که قرآن خواندن نیاموخته، معذوریم.

مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه خود، به آموختن قرآن پرداخت. مدتی گذشت تا این که از برکت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید که دیگر نه در دل آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه.

پس از چندی، خلیفه او را دید و پرسید: چه شده که دیگر سراغی از ما نمی گیری؟ آن آزاد مرد پاسخ داد: چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم که از خلق و از عمل بی نیاز گشتم. خلیفه پرسید: کدام آیه تو را این گونه بی نیاز کرد؟ مرد پاسخ داد: (من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب).

هر که از خدا بترسد ، برای او راهی برای بيرون شدن قرار خواهد داد ، و از جايی که گمانش را ندارد روزی اش می دهد

به نقل از: مجله موعود جوان، سال چهارم، شماره26

 

موضوعات: آزادمردِ بی نیاز  لینک ثابت
 [ 05:44:00 ب.ظ ]





آتش متعرّض خرمن نشد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

حضرت آیة الله ( شیخ محمد علی اراکی ) نقل فرمود :
پدرم نقل کرد که آخوند کبیر ( ملا محمد ، پدر مرحوم آقا ضیاء عراقی ) ارتزاقش از یک قطعه زمینی در همان اطراف سلطان آباد ( اراک ) بود . زراعت می کرد ونان سال خودش وعیالش از همان قطعه زمین بود .
یک وقت که حاصل زمین را در خرمنگاه جمع کرده بودند در اطرافش هم خرمنهائی بوده است ، کسی عمداً یاسهواً آتش روشن می کند . باد هم بوده وآتش افتاده بوده توی خرمنها . به محض افتادن آتش ، خرمن ها آتش می گیرد ، آتش همه خرمن ها را می گیرد .
کسی به آخوند می گوید : چرا نشسته ای ؟ نزدیک است آتش خرمن شما را بگیرد . آخوند تا این را می شنود عبا وعمامه را بر می دارد وقرآن را به دست می گیرد و به بیابان می رود و رو به آتش می گوید : ای آتش ! این نان خانواده واهل وعیال من است ترا به این قرآن قسم به این خرمن متعرّض نشو !
پدرم می گفت : تمام آن قبّه ها ( کپّه های خرمن ها ) که در اطراف بود خاکستر شد واین یکی ماند . هر کس که می آمد ، انگشت به دهان می گرفت و متحیّر می شد که این چه جور سالم مانده ! ولی من از قضیه خبر داشتم .
پدر مرحوم آقا ضیاء ( عراقی ) اینطور شخصی بوده است رحمة الله علیهم

مصاحبه آیة الله اراکی با مجله حوزه شماره 12

امام على عليه السلام فرمودند:
اَلعالِمُ مَن لا یَشبَعُ مِنَ العِلمِ وَ لا یَتَشَبَّعُ بِهِ؛
دانشمند، کسى است که از دانش، سيرى نپذيرد و به سيرى از آن نيز وانمود نکند.
( غررالحکم و دررالکلم، ح ۱۷۴۰)

 

موضوعات: آتش متعرّض خرمن نشد  لینک ثابت
 [ 05:41:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم