راه های شناخت مبدأ فاعلی (خالق انسان)/ راه های شناخت آفریدگار
.
راه های شناخت مبدأ فاعلی
خدای سبحانﷻبرای شناخت علت فاعلی سه راه هماهنگ را برای انسان تعیین فرموده است: دلیل نقلی- دلیل عقلی- کشف وشهود.
1- ادلّه نقلی
راه اوّل ادله نقلی است که از زبان خود یا پیامبران گذشته و یا فرشته های خود،بیان می فرماید.این راه برای کسی که به اصل مبدأ و معاد و اعجاز و وحی و…،ایمان دارد،چنانچه از کتاب غیر منحرف آسمانی گرفته شود،آرامش بخش و طمأنینه آور است.
2- برهان های عقلی
راه دوّم،اقامه برهان های عقلی است تا انسان با تحلیل عقلی به این گونه معارف،راه یابد.مانند «برهان تمانع» در اثبات توحید ربوبی و نیز «برهان عقلی بر توحیدخالقی»و…
برهان «تمانع در قرآن»
درجهت اثبات «توحید ربوبی» قرآن کریم وجود خدایانی غیر از خدای یکتا را مستلزم فساد آسمان و زمین یعنی همه آفرینش،می خواند ومی فرماید:«لو کان فیهما آلهه إلّا الله لفسدتا فسبحان الله ربّ العرش عمّا یصفون».[1]
صورت منطقی این برهان،چنین است که : اگر در مجموعه آسمان وزمین و نظام هستی غیر از خداوند،خدایانی دیگر می بودند،آفرینش به فساد می گرایید.امّا در نظام هستی،فسادی به هیچ روی،نیست.پس تعدّد آلهه و وجود خدایانی چند،محال و ناممکن است.
دفع شبهه از برهان تمانع
برخی از متکلمان و اهل تحقیق بر استنباط «برهان تمانع» از آیه شریفه،اشکال کرده اند که وجود دو خدا، مثل وجود دو مجتهد یا دو متخصص یا دومدیرکل در یک اداره نیست که نتوانند به صورت مشترک،جامعه یا بخشی از آن را درست اداره کنند زیرا دو مدیر دریکی از این سه مرحله مشکل دارند:یا علم کافی به مصالح واقعی ندارند.یا اگر دارند،قدرت کافی درآن ها نیست.یا اگر هر دو را دارند،گرفتار موانعی چون بخل وحسد و کینه و… هستند که آنان را از اداره صحیح یک مجموعه،باز می دارد.اما این سه مشکل، نسبت به دو خدا ناوارد است.چون اگر دو خدا فرض شد،«علم به مصالح»و«قدرت بر عمل»و «نزاهت از عیب و نقص مانند بخل و…» برای هر دو ثابت است.
این اشکال این گونه رفع می شود که فرض وجود دو خدا،همچون تصور وجود دو پیامبر نیست.اگر دو پیامبر در عرض هم رسالت پیدا کنند،برای آن ها واقعی و مصالحی و نفس الامری وجود دارد که بر اساس آن،می توانند بایکدیگر همکاری کنند.ولی برای دو خدا هیچ واقع و نفس الامری نیست؛چون با علم مستقل و قدرت مستقل در هر کدام،تازه نظامی و واقعی و مصلحتی و نفس الامری می خواهد پدید آید و هیچ حقیقت جامع و مشترکی برای هماهنگی و همکاری و همراهی در کار نیست.علم مستقل یک خدا به چیزی تعلق می گیرد که مباین با متعلق درعلم دیگری است و قدرت مستقل یکی به دنبال چیزی است مغایر با آن چه قدرت دیگری به دنبال اوست.
برهان عقلی قرآن بر «توحید خالقی»
در این برهان،قرآن کریم،خلقت انسان را بدون خالق یا به خالقیت خود او و یا مثل او،ناممکن می خواند و می فرماید:«أم خلقوا من غیر شئ أم هم الخالقون».[2]
درباره «خالق انسان» سه فرض بیشتر وجود ندارد: یا خود انسان،فاعل خویش است.در این صورت برای وجود خود،نیازمند خویش است ،که به دلیل «استحاله دور» باطل است.یا این که «موجود ممکن دیگری» مثل انسان فاعل اوست،در این صورت آن فاعل ممکن هم نیازمند علّت دیگری است که علّت آن یا اوّلی است یا علّت سوّمی برای او باید در نظر گرفت، که ادامه این مطلب به «دور و تسلسل» می انجامد و مردود است.صورت سوم آن است که «موجودی واجب» و منزّه از هر نقص و عیب و نیاز،یعنی همان آفریدگار هستی،خالق انسان است و این صورت،حق است.
3- شهود مبدأ هستی
راه سوم که کمتر کسی بدان دسترسی می یابد،راه کشف و شهود وپرواز در آسمان معرفت حق با بال مشاهده است.اگر کسی به اندازه هستی خویش به شهود مبدأ و معاد بار یافت،همان معرفت بلندی را که با علم الیقین،حاصل شدنی است به دست می آورد و در همین دنیا قادر به دیدن نشانه های نهایی مانند بهشت و جهنم می شود که :«کلّا لو تعلمون علم الیقین*لترونّ الجحیم».[3]و این همان شهودی است که پیامبران خدا و ازجمله ابراهیم خلیل با آن به دیدار باطن هستی و ملکوت آسمان ها و زمین نایل شده اند:« وکذلک نری إبراهیم ملکوت السّموات و الأرض و لیکون من الموقنین».[4]
مراتب سه گانه شهود
شهود از سه راه به دست می آید:حالت منامی،حالت موتی و حالت قیامتی؛چون انسان،گاهی در خواب و گاهی با مردن و گاهی در قیامت کبری حقیقت هایی را مشاهده می کند.
1- حالت منامیه
در عالم خواب،چشم و گوش و دیگر حواس انسان،تعطیل و ارتباط او با خارج کم و راه مزاحمت بیرونی، بسته است و چون روح تنها و فارغ می ماند و غیر از خاطرات خود چیزی به همراه ندارد،کم کم دیدنی هایی را می تواند ببیند.
اگر در بیداری چنین شود که آدمی اعضا و جوارح خود را از ناحیه برون مرزی،حفظ کند که نه بیگانه ای بیاید و نه آن را بخواهد و نه تنها هر چیزی را نبیند بلکه آن چه را می بیند نیز حساب شده بنگرد و بگوید:«منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن».[5]در این صورت چیزهایی که دیگران در رؤیا می بینند و می شنوند،او در بیداری مشاهده می کند.این حالت را «حالت منامیه» گویند.
2- حالت موتیه
حالت دوم ،حالت موتیه و «شهود برزخ»است.همه انسان ها در پی رحلت از دنیا،چیزهای فراوانی می بینند.اگر دنیا را به شایستگی پشت سر گذاشته باشند،منظره های دل پذیر و فرشته های بشیر ومبشر و… را می نگرند و اگر عمر خویش را با گناه و نافرمانی تباه کرده اند،با منظره های هولناک و منکر و نکیر،روبه رو می شوند.
اما آنان که «حالت موتیه» را به دست آورده و پیش از مرگ اجباری،خود را با «موت ارادی» رها ساخته اند،دیدار آن حقایق در همین دنیا میسر است.
3- حالت قیامتیه
بخش سوم که بسیار برتر از مرحله های پیشین است،«حالت قیامتیه» است.آن چه در قیامت پیش خواهد آمد اسراری است که باید پس از مرگ و سپری شدن دنیا و نیز عبور از برزخ وظهور کامل حق و فرو افتادن پرده ها و آشکار شدن سریره ها برای همه نمایان شود و قرآن کریم از چنان روزی چنین یاد می کند که «یوم تبلی السرائر».[6]
اما کسانی که «حالت قیامتیه» را نایل شده ومیان دنیا و آخرت جمع سالم کرده اند،در همین دنیا بر شهود اسرار قیامت قادرند.
اولین گام های حالت «قیامتی»،مرحله«کأنّ» است که انسان سالک کوی حق،گویی «مالک یوم دین» را می بیند.اما کسانی که بسان أمیرالمومنین میان عقل و نقل وشهود وخواب و بیداری و دنیا و آخرت،جمع سالم کرده و به بالاترین مرتبه آن راه یافته است،«کأنّ» را پشت سر انداخته و به مقام «أنّ» رسیده است.از این رو با قاطعیت می گوید:«ماکنت أعبد ربّاً لم أره؛[7] یعنی خدایی را که ندیده ام لحظه ای نیز نپرستیده ام».و هم اوست که می گوید:«لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا؛[8] اگر پرده ها فرو افتد و نادیدنی ها آشکار شود،چیزی بر یقین کنونی من افزوده نخواهد شد».
تدوین :سلطان علی نایبی
**********************************
پی نوشتها
[1]- سوره انبیاء،آیه22.
[2]- سوره طور،آیه35.
[3]- سوره تکاثر،آیه5و6.
[4]- سوره انعام،آیه75.
[5]- حافظ شیرازی
[6]- سوره طارق،آیه 9.
[7]- کافی،ج4،ص 98،ح6 و ص138،ح4.
[8]- بحار،ج40،ص153،ح5.