«امامموسیصدر، یک سبک زندگی»
*******************************************
در مباحث فلسفة تحلیلی بحث مهمی در باب معنای زندگی وجود دارد، مبنی بر اینکه معنا و مفهوم زندگی چیست؟و اساساً زندگی ارزش زیستن داردیا خیر؟بحث دیگریهم درذیل این بحث مطرح میشود و آنهم عبارتاست از سبک زندگی؛یعنی شیوة زیستنیکه فرد برای خود انتخاب میکند.
سبک زندگی، در واقع، شامل نگرشها و طرز تلقیها و منشها و رفتارها و معیارهای اخلاقی و ذوق و سلیقههای فرد است. به بیان دیگر، سبک زندگی مجموعة نگرشها و باورها و منشها و عمل و رفتار انسان و موضع گیریهای فردی و اجتماعی اوست که برآیند آن دیدگاه و تفکر اوست. سبک زندگی برآیند ارزشهای درونی شدة فرد است. وقتی مجموعه ای از ارزشها در فردی درونی میشود، این فرد را ناگزیر میکند که به آن شیوه زندگی کند. با توجه به مختصات فکری افراد و ارزش هایی که در آنان درونی شده، ما سب کهای مختلف زندگی داریم. نه تنها در افراد معمولی بلکه حتی در عالمان دینی هم سبکها و شیوههای مختلف و گوناگونی را می بینیم. بعضی از متفکران غربی معتقدند که ما با پدیدة سیالی روبرو هستیم و، چه بسا، یک فرد در زمانها و اوضاع و احوال گوناگون سبکهای مختلفی را برای زندگی خود انتخاب کند. معمولاً سبک زندگیای که بسیاری از افراد انتخاب میکنند، ناشی از فرهنگِ جامعة آنان است. اما شخصیتهایی هم وجود دارند که سبکسازند، یعنی به گونه ای زیست میکنند و سبکی در زندگی دارند که این سبک می تواند برای همیشه و برای همگان الگو قرار گیرد.
من همواره تأکیدم بر این است که امام موسی صدر الگوی بسیار مهم، نه فقط برای توده های مردم، بلکه برای عالمان دینی هم هست. در این فرصت میخواهم به این پرسش پاسخ دهم که چرا امام موسی صدر می تواند الگو شود؟ میکوشم در چند بند این مسئله را توضیح دهم:
یکی از ابعاد این مسئله به سبب شخصیت کاریزمای ایشان است. مطالبی در کتاب دو جلدی سیره و سرگذشت امام موسی صدر از زبان چهرههای مختلف نقل شده که نشاندهندة شخصیتِکاریزمای او و تأثیرروحیِ سحرآمیزی است که وی بر بسیاری از افراد داشته است. غسان توینی، روزنامه نگار مشهور و وزیر سابق لبنان، دربارة وی چنین میگوید: امامصدر، چنانکه همه میدانند، آن قامت بلند و سیمای نورانی و نگاه های نافذ، از کاریزما و تأثیر روحی سحرآمیز برخوردار است.(ج1-ص129) باید تأمل کرد که چرا ایشان به راحتی جانشین علامه شرف الدین در لبنان میشود. او از سرزمین دیگری آمده است و وارد کشور جدیدی شده، و در اوضاع و احوال خاص لبنان و فضای فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و در میان فشارهای بیرونی و عوامل مختلف، توانسته این مسئولیت را برعهده بگیرد. امام موسی صدر خیلی راحت جانشین شخصیتی بزرگ و جهانی در آن سن و سال میشود و این خود نشان دهندة آن است که امام موسی صدر شخصیت کاریزمایی داشته، و این شخصیتِ کاریزما از دوران جوانی امام موسی صدر شکل گرفته است. جاذبة شخصیت امام موسی به گونه ای بوده که حتی افرادی که در ابتدا با او مخالف بودند، بعدها به او پیوستند. کریم بقرادونی در نامه ای سرگشاده در روزنامة العمل خطاب به وی چنین میگوید: تا دیروز از شما هراسان بودیم و امروز بر شما نگرانیم. غریبه ای بودی که از راهی دور آمدی، عده ای تو را بلا و مصیبت پنداشتند و گروهی دیگر وجودت را نعمت و برکت شمردند… پیش از تو جنوب سرزمین فاقد وجدان بود و با حضور تو، جنوب به وجدان تک تک خانه های لبنان تبدیل شد. پیش از تو شیعیان فرقه ای عقب مانده در میان دیگر فرقهها بودند و با حضور تو شیعه به نهضت و حرکتی برای تمام وطن مبدل شد. نزدیک بود محرومان قربانی نومیدی و شکار ایدئولوژیها و عقاید انحرافی شوند و تو آنان را به نیرویی برای ساختن آینده بدل کردی(ج1- ص300-301) تلاش های خالصانه و مدبرانة امام موسی صدر به گونه ای بود که برای او شهرت و جاذبیت خاصی ایجاد میکرد. سلیم اللوزی دربارة وی چنین میگوید: از ویژگی هایی برخوردار است که امکان موفقیت زودهنگام را برایش فراهم میکند. شخصیت او ابعادی دارد که هم افراد سنتی و هم نو گرایان و هم محافظه کاران و هم انقلابیون را جذب میکند. موسی صدر امام و فرزند امام و نوادة امام است. خوش سیما و خوش سخن است و محبوبیت مردمی انکارناپذیری دارد. فرهیخته و امروزی است و میداند چگونه با جرئت و جسارت به آنچه میخواهد برسد(ج2- ص301) ریشه های شخصیت کاریزمای امام و واکاوی این جاذبیت اهمیت فراوان دارد. در این گفتار میکوشم تا اندازه ای در این باره سخن گویم. باید بررسی کنیم که چگونه این شخصیت کاریزما شد؟ چه عواملی در این شخصیت تاثیرگذار بود که توانست چنین جاذبه ای پیدا کند؟ در ادامه، به مجموعه ای از عوامل که در این مسئله مؤثر بوده اند اشاره میکنم:
1- روحیة پرسش گری، این روحیه از آغاز تحصیل با ایشان همراه بوده است. این خصیصه را نباید دستکم گرفت. او در همة دوران تحصیلات، چه در مدرسه، چه در حوزه و چه در دانشگاه، روحیة پرسش گری را داشت. کسانی که با ایشان هم درس و هم مباحثه بودند، بر این ویژگی او بسیار تأکید میکنند.
2- فعالیتهای جانبی در دوران تحصیل. ما عالمان دینی بسیاری را دیده ایم که از خانه به کلاس درس و حوزة درس می روند و باز به حجره شان باز میگردند، و در این فاصله ارتباطات چندانی با دیگران ندارند. من با یکی از بزرگان حوزه که سالیان دراز اصول درس می داد، بحث و گفتگو میکردم. وقتی از ایشان سؤال کردم که شما دربارة کتاب علم اصول(حلقات) شهید محمدباقر صدر چه نظری دارید؟ به من گفت: اصلا این کتاب را نخواندهام. این مسئله برای من خیلی عجیب بود. استادی که اصول درس میدهد، این اندازه از زمان خود دور باشد. حالا شما ببینید که چرا کسی امام موسی صدر می شود، ولی هزاران هزار نفر دیگر نمیشوند؟ ایشان در زمان درس خواندن، فعالیتهای جانبی هم دارد. در جلسات مختلف شرکت میکند، در همایشها شرکت میکند، قلم دست میگیرد و کتاب و مقاله مینویسد و تجربه کسب میکند. این نکتهها مهم هستند که در بسیاری افراد نمی بینیم.
3- برخورداری از اساتید بزرگ. بسیاری از روحانیون دیگر هم از اساتید بزرگی برخوردار بوده اند، اما نحوة استفاده کردن آنان از این اساتید بزرگ مانند امام موسی صدر نیست. صرف شاگرد کسی بودن ملاک مناسبی نیست، بلکه نحوة استفاده و بهره برداری از این اساتید بزرگ اهمیت دارد.
4- هم مباحثه ای های بسیار مهم. از جمله شهید محمدباقر صدر که در یک فاصلة زمانی محدود این دو بزرگوار قسمتهای اعظمی از کتاب اسفار ملاصدرا را با یکدیگر مباحثه میکنند. اینکه این دو شخصیت با یکدیگر به بحث و گفت وگو میپردازند و از همدیگر مطالبی را یاد میگیرند، اهمیت بسیاری دارد.
5- آشنایی با زبان خارجی، آن هم در عصر و زمانی که توجهی به این امر نمی شده است. ایشان با تلاش خود علاوه بر زبان عربی، زبان فرانسه و انگلیسی را یاد می گیرد. این زبان آموزی در ابعاد مختلفی آثار و نتایج خود را نشان می دهد، از جمله اینکه از منابع مختلف استفاده میکند و می تواند با شخصیتهای مختلف در ارتباط باشد و با آنان به بحث و گفت وگوی علمی بپردازند.
6- سرعت فهم و قدرتدرک. همةکسانیکه با ایشان همدرس و هم مباحثه بودند بر این نکته تاکید دارند.
7- قدرت بیان و سخنوری. این ویژگی هم از جمله استعدادهای اوست که براثر آن توانسته بر مخاطبان بسیاری اثر بگذارد.
8- پذیرش آرای دیگران. وقتی امری مقدس می شود، در عین حال که ارزش فوق العاده دارد، اگر تلقیهای غلطی از آن داشته باشیم، آن امر مقدس در معرض آسیب قرار میگیرد. دین یکی از امور مقدس برای انسان است، که از آن سوءاستفادههای بسیاری شده است. بشر در طول تاریخ از کدام امر مقدسی سوء استفاده نکرده، که از دین نکرده باشد؟ نیز انسانها از کدام امر مقدسی تلقی و فهمهای غلطی نداشته اند که انتظار داشته باشیم از دین نمی بایست میداشتند؟ علاوه بر اینکه این امر مقدس، یعنی دین، متولیان بسیاری هم دارد. ما با شخصیتهای مختلفی مواجه بوده و هستیم که از ابتدا میگویند ما عالم دین هستیم، با متون دینی سروکار داریم و فهم ما هم از دین فهم درست است و آنچه ما درمییابیم، حق است. حتی این احتمال را هم نمیدهند که چه بسا خطایی در فهمشان باشد. من نمیخواهم پلورالیسم دینی را ترویج کنم، من به یک بیان می خواهم از پلورالیسم معرفتی به معنای خاصی دفاع کنم. من اعتقاد دارم که شخصیت هایی مثل امام موسی صدر این نگاه را دارند. نتیجة این تلقی این می شود که آدمی انصاف علمی و روحیة حقیقت جویی هم کسب کند. وقتی کسی معتقد نباشد که همة حقایق پیش اوست و دیگران باطل هستند، نه تنها در عالم ذهن که در عالم عمل هم موضعگیری های خاص به خود را خواهد کرد. این نوع بینش تأثیراتی بسیار بر روی فرد میگذارد. این تأثیرات را ما در عمل امام موسی صدر می بینیم. از نظر من بسیاری از توفیقاتی که امام موسی در لبنان با وجود تکثر مذاهب و دیدگاهها و اندیشه های گوناگون یافت، ریشههای معرفتی اش را باید در اینجا پیدا و تحلیل کرد.
۹- حضور در مراکز علمی و پژوهشی: امام موسی صدر سفرهای مختلفی به کشورهای مختلف دارد و در همایشهای مختلف بین المللی حضور مییابد. برای مثال در سال ۱۳۴۷ ایشان در همایش شیعه شناسی دانشگاه استراسبورگ حضور مییابد و سخنرانی مهمی در باب میراث تاریخی اسلام ایراد میکند. او به گونه ای سخن می گوید که اعجاب مخاطبان را برمی انگیزد. تا جایی که پس از آن مراکز پژوهشی و دانشگاههای بسیاری از ایشان برای ایراد سخنرانی دعوت میکنند. شما آن اوضاع و احوال، یعنی سال ۱۳۴۷، را بررسی کنید و ببینید که چند تن از شخصیت های علمی و روحانی ما میتوانستند به این مراکز دانشگاهی راه پیدا کرده و از اسلام دفاع کنند.
۱۰- نواندیشی دینی. ما باید امام موسی صدر را نواندیش دینی تلقی کنیم. این نواندیشی دینی ویژگی خاص خود را دارد. گاهی کسی نواندیش دینی است اما از سنت فاصله می گیرد، و سعی میکند که حتی اندیشههای بیگانه را بر دین تحمیل کند و اگر بخواهد دین را تفسیر کند، با اندیشههای بیگانه این کار را صورت میدهد. ما امروز شاهد این نگاه در میان برخی از روشنفکران دینی هستیم. این دسته حتی اگر بخواهند فقه اسلامی را ارزیابی کنند، بر اساس اعلامیة جهانی حقوق بشر این کار را میکنند، یعنی فقه تا هر کجا که با اعلامیة جهانی حقوق بشر هماهنگی داشت، می پذیرند و هرجا که هماهنگی نداشت، احکام فقهی را کنار میگذارند. این هم کی نوع نواندیشی دینی است. از آن سو، کسان دیگری را میبینیم که اساساً با هر چیزی که نو باشد، مخالفت و مبارزه میکنند. این پدیده هم تاریخچه ای دارد که در جامعة ما از دورة مشروطه شروع می شود. می خواهم بر این نکته تکیه کنم که نواندیشیِ دینیِ امام موسی صدر به گونه ای است که به منابع دینی و به سنت و به میراث خود توجه دارد و، در عین حال، به مسائل جدید هم بی توجه نیست و با مقولات جدید سروکار پیدا میکند. نکته ای که وجود دارد این است که چرا بعضی از عالمان با همة صداقت و خلوصی که دارند، نمی توانند از اندیشههای گذشته فاصله بگیرند و با مقولات جدید آشنا شوند؟ به نظر من یکی از عللی که امام موسی صدر چنین رویکردی ندارد، تحصیلات دانشگاهی ایشان است. همان طور که در کتاب حاصل عمر دربارة شخصیت مرحوم مطهری نوشته ام، حضور مرحوم مطهری در دانشگاه بسیار مؤثر بوده است. شخصیتهای بزرگی بودند که در این مراکز علمی حضور پیدا کردند و با شخصیتهای دانشگاهی ارتباط پیدا کردند. نمونه اش در جامعة ما اساتید فقیدی چون استاد مطهری و علامه جعفری و استاد مهدی حائری است. این افراد نو آوری بسیار دارند و یکی از علل و عوامل نوآوری آنان این است که با فضای خارج از حوزه آشنا شدند. عزیمت امام موسی صدر به لبنان و آشنایی ایشان با فرهنگها و مذاهب گوناگون در نو اندیشی دینی ایشان تأثیر بسزایی گذارده است. در بحث از نواندیشیِ دینیِ وی باید به مباحثی توجه داشت که ایشان در دهة چهل در مورد رابطة علم و دین مطرح کرده اند. همچنین، نکتة بسیار مهمی که در جای خود باید دربارة آن بحث شود، مباحثی است که ایشان در زمینة اقتصاد اسلامی برای اولین بار در مجلة مکتب اسلام مطرح میکنند و حتی میبینیم که در مسئلة تمایز میان علم اقتصاد و مکتب اقتصادی حق تقدم با امام موسی صدر بوده است.
11- اخلاق پیامبرانه. اخلاق پیامبرانه ابعاد گوناگونی دارد. در مورد رسول خدا گفته اند: «طبیب دوار بطبه. » پزشکان عموماً کسانی هستند که در مطب مینشینند تا مریض به آنان مراجعه کند. این سیره در برخی از عالمان ما هم هست؛ می نشینند تا دیگران به آنها رجوع کنند. اما سیرة رسول خدا به گونه ای دیگر است؛ ایشان در کوچه و بازار حرکت میکنند، به خانههای مختلف سرمی زنند و حتی وقتی چند روز از زن یهودی ای که همواره خاکستر بر سر وی می ریخت، خبری نیست، سراغ او را می گیرند و وقتی می فهمند که بیمار شده، به عیادتش میروند. امام موسی صدر هم چنین شخصیتی است. در خانه نمی نشیند و منتظر نمی ماند تا دیگران به سراغ او بیایند و سؤالات دینی و شرعی خود را از او بپرسند و پاسخ بگیرند. او خود سراغ مردم میرود. در مراسم مختلف حضور پیدا میکند و با مردم و گروههای مختلف ارتباط برقرار میکند. در عین حال، توجه دارد که در این ارتباطها مسئلة فرهنگ مردم از مسئلة معیشت آنان جدا نیست، چراکه ایشان به خوبی میداند که دین ورزی مردم فقط مبتنی بر دلیل نیست، بلکه علت هم اهمیت خاص خود را دارد. دین ورزی مردم فقط مبتنی بر استدلال و برهان نیست، بلکه علل و عوامل گوناگون روانی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی هم در آن تأثیر بسزایی دارد.
12- باور به امکان گفتگو میان ادیان. امام موسی صدر یکی از نخستین کسانی است که بر مسئلة گفتگوی ادیان تأکید میکند و این موضوع جایگاه خاصی برای وی داشت. اینکه ایشان چگونه این گفتگو را مطرح میکند نیز اهمیت دارد. صرف اینکه سمینارهایی برای گفتگوی ادیان برگزار شود با اینکه کسی التزام عملی به گفتگوی ادیان داشته باشد، متفاوت است. امام موسی صدر نه تنها با مسیحیان ارتباط خوبی برقرار میکند، بلکه در بسیاری از مراسم آنان شرکت میجوید. ایشان در مراسم تاجگذاری پاپ پل ششم حضور پیدا کرده و دربارة دستگیری امام خمینی با وی گفتگو میکند. همچنین، در مجلس ترحیم ژان پل سوم شرکت میکند. این ارتباطها موجب میشود تا از نزدیک با پیروان ادیان دیگر آشنا شود و، در عین حال، آنان را با اندیشه های اسلامی آشنا سازد. وقتی سخنرانی ایشان را در جاهای مختلف دنبال میکنید، میبینید که طرح مسائل مربوط به گفتگوی ادیان، امنیت و صلح جهانی، محبت، تساهل و مدارا در کلام و مطالب ایشان موج میزند. اینها مسائلی است که ما نمی توانیم به آنها بی توجه باشیم. نکتة جالب هم این است که امام موسی صدر از هر فرصتی برای تحقق اهداف خود استفاده میکند. از سخنرانی در مدرسه گرفته تا مسجد و سالنهای مختلف و مؤسسات خیریه و کلیساها و نظایر اینها.
13- توجه به جوانان. ایشان توجه زیادی به قشر جوان داشتند و کیی از موفقیتهای ایشان در فعالیتهای اجتماعی در همین زمینه است. ایشان در مراسمی که مجلس اعلای شیعیان در دار الفتوای جعفری برگزار میکند تا به تجلیل از کی دانشجو بپردازد، شرکت میکند. دانشجویی که نه با ایشان حشر و نشری داشته و نه از بستگان و آشنایان وی بوده است. ایشان دربارة این دانشجو صحبت میکند. در همین سخنرانی محدود و مختصر نکات مهمی به چشم میخورد. از جمله اینکه امام موسی صدر پاسداشت علم و دانش را ضرورت می بیند. اهمیت علم و دانش برای امام موسی صدر تا آنجاست که وی حتی برای مبارزه هم پروژة علمی دارد و براساس همان پروژه عمل میکند. اگر امام موسی صدر پروژه و نگاه علمی نداشت، هرگز نمی توانست در مقابل موانع آن روز جامعة لبنان دوام بیاورد. دوم اینکه دانشجوی ممتاز را ثروت ملی تلقی میکند. ما در جهان اسلام چقدر این نگاه را داشتیم یا الآن داریم؟ نکتة سوم اینکه علم را منشاء قدرت و ضامن رشد جامعه در آینده میداند. نکتة چهارم اینکه ایمان را مکمل علم به شمار میآورد، و در نهایت هم برای این دانشجو تقاضای بورس تحصیلی میکند. و جالب اینکه این دانشجو بعدها کیی از شخصیتهای بزرگ علمی جامعة خود می شود و جوایزی هم دریافت میکند.
14- توجه به نیروی انسانی و برنامه ریزی و تشکیلات. امام موسی صدر به مسئلة نیروی انسانی خیلی توجه دارد. حتی بر روحیة نیروی انسانی نیز تکیه میکند. یعنی ارزش نیروی انسانی صرفاً این نیست که به صورت مکانیکی بتواند کارهایی را انجام دهد. مسئلة دیگری هم که بر آن تکیه میکند این است که وقتی شما میخواهید برنامه ریزی و سازماندهی کنید، باید براساس کی مبانی ایدئولوژ یکی خاص باشد. چرا؟ برای اینکه نگرش ایشان این است که نگرش فلسفی مبنای فکری هر سازمان را تشکیل می دهد و عامل وحدت و همبستگی است. امام موسی صدر نه تنها به ضرورت تشکیلات و سازماندهی نیروها اعتقاد دارد بلکه آسیب شناسی تشکیلات را نیز اصل ضروری به شمار میآورد. از نظر وی باید همواره مراقب بود که اعضای تشکیلات سیاسی در صدد کسب جاه و مقام یا به دست آوردن مال و ثروت یا به فکر کسب اعتبار و شهرت نباشند، باید مواظب بود که تشکلها به سمت منفعت طلبی پیش نروند. امام موسی صدر الگویی ست که ما همواره باید با آن زندگی کنیم، الگویی نه فقط برای مردم عادی، بلکه حتی الگویی برای عالمان دینی است؛ و عالمان دینی نیز باید به تحلیل و بررسی شخصیت او بپردازند تا با ابعاد و اسرار موفقیت او آشنا شوند و وی را الگوی زندگی فردی و اجتماعی خود قرار دهند.