فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



نگاهی به ابعاد مختلف سبک زندگی آیت الله فاضل (ره)

**********************************************************

 

 

سبک زندگی ما تا چه اندازه با معیارهای اسلامی مطابقت دارد؟ سبک زندگی ما شبیه چیست؟ بزرگان چگونه الگوهای موفق اسلامی را در تمامی ابعاد زندگی خویش پیاده می کردند؟ این نوشتار، مقدمه سلسله یادداشت هایی است که به بررسی ابعاد مختلف زندگی انسان های وارسته ای می پردازد که زرق و برق دنیا نگذاشت تا بیشتر بشناسیمشان.
گروه فرهنگی مشرق - سبک زندگی مطلوب قرآن کریم همان حیات طیبه یا زندگی پاکیزه است. قرآن در سوره نحل آیه 97 می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» هر کس از مرد و زن عمل شایسته کند و مؤمن باشد او را زندگى نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل مى‏کرده‏اند مى‏دهیم.

اگر بدانیم که چطور زندگی می کنیم، خواهیم دانست که به کجا خواهیم رسید. اگر مي ‏خواهيم كه زندگيِ دنيوي و اخروي با سعادتي نصيبِ همه ما شود، لازم است بدانيم كه چطور زندگي مي‏ كنيم و بر اساسِ كدامِ الگوها، معيارهاي خودمان را به وجود مي ‏آوريم. غفلت از سبک زندگی نبوی ما را به تبعیت از مؤلفه‌های زندگی غربی سوق می‌دهد. ما باید بازگشتی دوباره به سبک زندگی پیامبر اکرم(ص) داشته، اصول آن را استخراج کرده و آن را به شکل امروزی در آوریم و در حوزه فردی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، یک مدل و الگوی زیست مسلمانی ساخته و سعی کنیم تا جایی که می‌توانیم بر اساس آن زندگی کنیم.

مهم این است که این سبک زندگی به خوبی عرضه شود، انسان‌ها آگاه شوند و آگاهانه انتخاب کنند، همانطور که حضرت رسول (ص) با بعثت خود مدلی از زندگی را به مردم ارائه داد و به خوبی آن را ابلاغ کرد تا هر کسی که می‌خواهد آن را انتخاب کند.

در سبك زندگي خدا باوري، مسائلي چون قناعت، عدم حرص، خيرخواهي براي ديگران و نوع دوستي را شامل می شودکه می تواند در بسياري از منافع اجتماعي و فردي تاثیرگذارباشد. بنابراین بايد سبك زندگي اسلامي - ايراني را در جامعه ترويج داد و مردم را با مولفه هاي اين نوع زندگي آشنا نمود. دين يكي از پارامترهاي تاثيرگذار و ارزشمند در سبك زندگي بويژه سبك زندگي اسلامي ـ ايراني است و در هر جا شكل بگيرد مي تواند به كمك فرهنگ و آداب و رسوم بيايد؛ بنابراين با معرفی و ارائه يك مدل رفتاري درست و صحيح در قالب دين، مي توان تاثيرات مثبتي بر سبک زندگی افراد جامعه گذارد.

خداوند به خاطر وجود شما خيلي از بلايا را از مردم قم دور نگه مي دارد
خدمت امام رسيده بود و گفته بود مي خواهد شهر قم را ترك كند، آقا فرموده بودند: شما قم بمانيد! خداوند به خاطر وجود شما خيلي از بلايا را از مردم قم دور نگه مي دارد. بعدازظهر خاكسپاري بود كه زمين قم لرزيد. انگار نمي توانست سنگيني وجود يكي ديگر از بزرگان شيعه را تحمل كند. سنگيني كه ظهر آن روز از روي دست هاي مردم به سينه اش منتقل شده بود… زمين ظرفيت چنداني براي مردان آسماني ندارد، مي دانيد كه؟

* سبک زندگی آیت الله فاضل لنکرانی از بعد دینی

1)اهتمام به برگزاری مراسم مذهبی در منزل
آيت الله فاضل در طول سال بالغ بر 80 مراسم مذهبی در منزل خود برگزار مى كردند. ايام برگزارى اين مراسم در منزل ايشان، عبارت بود از مراسم هفتگى كه در تمام روزهاى جمعه سال به اضافه تمام مناسبت هاى مذهبى، همچون روزهاى ميلاد يا وفات معصومين و وابستگان آنها همچون حضرت زينب(س) و بالاخص در ايام فاطميه و ديگر دهه هاى عزادارى به صورت مراسم روضه خوانى در منزل خود برگزار مى كرد.بايد دانست كه اين مراسم پرشكوه كه از دوران كودكى آيت الله فاضل، در منزل پدرى ايشان برگزار مى شده و در واقع يادگارى ارجمند از پدر بزرگوارشان نيز به حساب مى آيد، هم اكنون نيز به عنوان يك سنت ديرينه و پايدار و ارزنده در خاندان ايشان ادامه دارد و هيچ جمعه اى نيست و هيچ مناسبت مذهبى (همچون اعياد و عزادارى ها)پيدانمى شود و هيچ ايام فاطميه اى پيش نمى آيد كه اين مراسم در منزل ايشان با شكوه و جلال تمام برگزار نشود.

2)هم و غم در سوريه اين باشد كه از تشيع و مذهب بگويي
تازه از سوريه برگشته بودم كه براي توضيح اوضاع سوريه و فعاليت هايي كه در آنجا صورت گرفته خدمتشان رفتم و مطالبي را عرض كردم. حرف هايم كه تمام شد، ایشان فرمودند: “در سوريه از من اسم نبر، نمي خواهم از من نامي باشد، هم و غمت در سوريه اين باشد كه از تشيع و مذهب بگويي".

3)عبادت خالصانه و بی ریا
جنبه‎های عبادی او مانند وجوه علمی‎اش شناخته شده نیست. چرا که او از نمایان شدن این گونه مسائل دوری می‎کرد و فقط نزدیکان می‎دانستند که او به نوافل (نمازهای مستحبی) تا آنجا که قوای جسمانی یاری می‎نمود پایبند بود. اما نکته شایان توجه آن است که وی خدمت به مردم را عبادتی بزرگ می‎دانست.

4)آنچه به آن امید دارم، فقط فاطمه زهراست و فریادی که برای ایشان زدم.
آیت الله فاضل لنکرانی:"بنده هم به طلاب می‌‌گویم که اگر می‌‌خواهید به نتیجه روشنی در زندگی علمی خود برسید، رمز آن؛ همین اخلاص و ولایتمداری نسبت به امیرالمومنین(ع) و فاطمه(س) و اولاد ایشان است که تسلیم محض بودند.”
آیت الله فاضل لنکرانی:” من 50 سال درس خواندم، تدریس کردم، شاگرد تربیت کردم و کتاب نوشتم، اما به هیچ کدام از اینها در آن دنیا امید ندارم. آنچه به آن امید دارم، فقط فاطمه زهراست و فریادی که برای ایشان زدم".

5)آخرین ذکر
یک ماه قبل از ارتحال از هرگونه مراوده های غیر ضروری پرهیز می کردند و از هرگونه شوخی در محضرشان ممانعت می کردند‚ بیشتر اوقات ساکت و در حالت فکر بودند و ایشان کاملا خودشان را برای سفر به آخرت آماده کرده بودند‚ در منزل یا بیمارستان‚ تقریبا هر نیم ساعت یک بار چشم هایشان را باز می کردند می گفتند “صلی اللّه علیک یا فاطمة الزهرا سلا م اللّه علیها".
در بیمارستان روزی پرسیدند چند روز به شهادت حضرت زهرا سلا م اللّه علیها باقی مانده است‚ عرض کردم‚ شش روز فرمودند; مرا به قم ببرید‚ هر چه پزشک ها ممانعت کردند‚ ایشان نپذیرفتند
به همين جهت هم ایشان روز شهادت حضرت زهرا(س) تشییع شدند چراکه پیوند قوی بین ایشان و حضرت وجود داشت.

سبک زندگی آیت الله فاضل لنکرانی از بعد فرهنگی

6)سنت حسنه تأسيس مدرسه علميه
آيت الله فاضل سنت حسنه و بازمانده از پدران و پيشينيان خود را به بهترين وجهى ادامه داده، و در ميان سلسله اقدامات اجتماعى خود، به تأسيس مدرسه علميه نيز همت گماشته است.در حال حاضر مدرسه علميه تأسيس شده توسط ايشان از مهترين مدارس حوزه علميه قم به شمار مى رود كه در آن ده ها تن از طلاب و فضلاى قم مشغول تحصيل هستند و اكنون مدرسه علميه آيت الله فاضل در زمره فعالترين و پر جنب و جوش ترين مدارس علميه قم به شمار مى رود، اما در عين حال مجموعه فعاليت هاى اين مدرسه را بايد جزء كوچكى از فعاليت ها و اقدامات اجتماعى ايشان به شمار آورد و نه بيشتر.
ایشان معتقد بودند که ما در آینده با کمبود مجتهد مواجه خواهیم شد، لذا باید مرکزی برای تربیت فقهای آشنا به مشکلات روز وجود داشته باشد که الحمدالله این مرکز در مشهد، افغانستان، سوریه، لندن، مالزی و اندونزی شعبه دارد و مشغول به فعالیت است.

7)اهتمام به احیای آيين هاى حوزه فرهنگى شيعه
از سنت هاى خوب اسلام و بويژه از آيين هاى حوزه فرهنگى شيعه است كه طالب علم، براى علم اندوزى نه تنها هزينه اى را متقبل نمى شود كه هزينه هاى تحصيل و دفتر و كتاب و حتى هزينه هاى زندگى عادى خود را نيز از مدرسه اى كه در آن مشغول علم اندوزى و سوادآموزى است دريافت مى دارد چنان كه رسم مدارس اسلامى است، اين طلاب جويندگان علم و فضلاء در حوزه علميه ایشان، نه تنها براى تحصيل علم هزينه و زحمتى را متحمل نمى شوند، بلكه از طريق بنيانگذار مدرسه، هزینه هاى تحصيل و مخارج زندگى خود را نيز دريافت مى دارند.

سبک زندگی آیت الله فاضل لنکرانی از بعد اقتصادی

8)ساده زیستی
روحیه طلبگی واقعی و ساده‎زیستی او زبانزد خاص و عام بوده است. ایشان این همه سادگی و بی آلایشی و فرار از تجملات را در حالی انجام می دادند که هیج اظهار نمی کردند و نشان نمی دادند که من زندگی ساده ای دارم. آقا اصلا تظاهر به این مسأله نمی کردند. آقا قدمی برای رونق زندگی شخصی بر نمی داشتند و اگر اهل خانه در امور معمولی منزل وسیله ای تهیه می کردند که به نظر ایشان لازم نبود بشدت اعتراض می کردند.

حدود 55 سال پیش، آیت الله بروجردی بابت درس هایی که ایشان نوشته بودند، 20 هزار تومان به جدمان می‌‌دهند و می‌‌گویند که با این پول برای آقای شیخ محمد منزلی بخرید. در آن زمان 20 هزار تومان به قدری زیاد بود که با آن می‌‌شد خانه ای 500 – 600 متری در قم تهیه کرد اما جد ما به پدرمان گفته بودند که شما می‌‌توانید از این پول استفاده کنید اما ما به خاطر تعداد بالای افراد خانه به این پول احتیاج داریم، در عین حال دوست نداریم که شما از پیش ما بروید لذا پدر بنده هم بدون هیچ توقعی به پدرشان می‌‌گویند که اختیار پول با شما و هر چه می‌‌خواهید با آن انجام دهید؛ این روحیه، روحیه گذشت از دنیاست که در زندگی ایشان بسیار دیده می‌‌شد.

حجت الاسلام والمسلمین بجنوردی می‎گوید: «من از گذشته با ایشان مرتبط بودم. رفت و آمد دارم و کاملاً از زندگی داخلی ایشان با خبر هستم. زندگی ایشان پس از مرجعیت یا قبل از آن تغییری پیدا نکرده است و همان زندگی سابق را حفظ کرده و در حال حاضر نیز زندگی ساده‎ای دارد.

فرزند ایشان می‎گوید: آنچه، از ابتدا تاکنون دیدیم این است که معظم له سعی دارند یک زندگی ساده و در سطح طلبه‎ها داشته باشند. ایشان سال‎های طولانی پس از تاهل حتی زمانی که تعداد فرزندان‎شان به 5 نفر رسید، در منزل پدری و در دو اطاق زندگی می‎کردندزندگی آیت الله فاضل لنکرانی تا اواخر عمر در حد متوسط طلبه ها و بلکه پایین تر بود، خاطرنشان کرد: ایشان هیچگاه در دوران حیات، خانه و حتی یک متر زمین برای خود تهیه نکرد و خانه ای که داشتند از طرف پدر مادرمان به مادرمان رسیده بود. در حالی که صدها ساختمان در قم به دست ایشان ساخته شد یا بسیاری از فضلا و علما توسط ایشان خانه دار شدند.

فرزند ایشان می‎گوید: حضرت آیت الله فاضل لنکرانی از دنیا رفتند بدون آنکه حتی یک متر خانه یا زمین یا ملک دیگری از خود بر جای گذاشته باشد. منزلی که در خیابان 19 دی در آن می نشستند ، آن منزل را پدربزرگ مادری ما برای دخترش خریده بود و متعلق به والده ماست. و دفتر آقا که در منطقه بازار است نیز ملکی است که از پدربزرگ پدری مان به همه فرزندان ایشان به ارث رسید و سهم آقا در آن دو دانگ بود. بقیه ورثه سهم خود را به آقا واگذار کردند و ایشان همه را یک جا وقف عزاداری سیدالشهداء کرد. لذا هیچ مایملکی از ایشان برجای نماند. ایشان با پنج اولاد در دو اتاق زندگی می‌‌کرد و زندگی بسیار محدودی داشت چراکه از ابتدا به دنبال علم و تقوا و بندگی خدا بود و آثاری که باقی مانده نشان دهنده ارتباط ایشان با خداست .

9)مهیا نمودن شرایط زندگی ای همانند زندگی یک طلبه ساده
در 10 سالی که از دوران مرجعیت ایشان می گذرد تابستانها به جز چند روزی که برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد مسافرت می کردند بقیه ایام را علیرغم نامساعدبودن آب و هوا در قم می ماندند. این در حالی بود که اسباب آسایش در اطراف قم که آب و هوای خوبی دارد فراهم بود (و نیز بسیاری از بزرگان تابستان را در قم نمی مانند) ولی ایشان می گفتند: «من وقتی می بینم طلبه ها در قم در زیرزمین ها و اتاق های تنگ و تاریک و در فضای محدود زندگی می کنند دیگر آرامش ندارم تا به فکر راحتی خود باشم و به مناطق خوش آب و هوا بروم.آقا پس از تصدی مرجعیت به ما می گفتند برای من عبای معمولی تهیه کنید نه از جنس خیلی خوب و گرانقیمت ؛ تا طلبه ها وقتی مرا می بینند تحمل سختی و تنگدستی برایشان دشوار نباشد.

سبک زندگی آیت الله فاضل لنکرانی از بعد اجتماعی

10)گشایش کار مردم
روزی به پدر اطلاع دادند که قبری پایین پای پدر شما کنده‌‌اند که پای پدر شما معلوم شده است. تا آن زمان، جد بنده حدود 9 سال بود که از دنیا رفته بودند، مرحوم پدر هم فرمودند اینکه جنازه پدر بعد از 9 سال تازه مانده است به این علت است که ایشان به مشكلات طلبه‌‌ها بسیار رسیدگی می‌‌کردند و امین درجه یک مرحوم بروجردی بودند و هر چه ایشان از آقای بروجردی می‌‌خواستند، انجام می‌‌دادند.
پدرم معتقد بود که باید در کار مردم به آنها کمک کرد، بعد از انقلاب هر کس به ایشان مراجعه می‌‌کرد و کار داشت، سفارش او را به مسئولين می‌‌کرد و برای گشایش کار مردم نامه می‌‌نوشت؛ حتی اوایل انقلاب حاج احمد آقا به ایشان اعتراض کرد که شاًن شما این نیست که برای همه نامه بنویسید اما ایشان می‌‌گفت که مردم گرفتارند و تنها کاری که از بنده بر می‌‌آید، نوشتن نامه و سفارش است، مسوول مربوطه هم اگر در توان داشت می‌‌تواند اقدام کند. البته سفارشی که خلاف شرع و قانون باشد جایز نیست و ایشان انجام نمی‌‌داد اما سفارشی که گشایشی در کار مردم ایجاد کند، اشکالی ندارد.

***خاطره آقای قالیباف از آیت الله فاضل لنكرانی

امروز دوشنبه است. بیست و هشتم خرداد. پیكر آیت‌الله‌العظمی فاضل لنكرانی را در قم تشییع كردند. یاد حرف آیت‌الله می‌افتم. آن وقت که رفته بودم خدمتشان. آن موقع در ناجا بودم. گفتند “من 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس
کار مردم را راه بیانداز.” بعد هم گفتند “اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود".

11)احترام به مردم
در احترام به دیگران از تعابیر بسیار مودبانه ای استفاده می کردند‚ بر فضیلت های دیگران بیشتر تا›کید داشته و سعی می کردند به خطای دیگران بیش از حد توجه نشود تا فضایل تحت الشعاع قرار نگیرد. در اوج مرجعیت وقتی طلبه ای با ایشان صحبت می کرد احساس می کرد که با پدر خودش صحبت می کند. و در مجالس روضه ای که داشتیم تا زمانی که کسالت نداشتند مقید بودند برای همه اشخاصی که وارد مجلس می شوند قیام کنند. در زمان کسالت ایشان‚ وقتی صندلی ایشان را در مجلس روضه‚ بالا ی مجلس قرار داده بودیم ناراحت شدند و فرمودند صندلی من باید نزدیک در باشد که به واردین مجلس احترام بگذارم. نسبت به مردم حتی آنهایی که وارد اتاق ایشان می شدند در سلا م دادن پیش قدم می شدند در حالی که آنها وارد بر ایشان بودند. و ادب ایشان با تمام وجود برای همه مشهود بود.

سبک زندگی آیت الله فاضل لنکرانی از بعد خانوادگی

12)رفتار با خانواده و نزدیکان
در جمع خانواده (برادر و خواهرها) می‎گفت و می‎خندید و شوخی می‎کرد و با همه گرم می‎گرفت.
والد راحل در محیط خانواده برخوردشان با فرزندان و والده بزرگوارمان بسیار محبت آمیز بود و آن جنبه عطوفت و کمال راًفتشان نسبت به اولادشان کاملا برای ما مشهود بود. عاطفه ایشان زبانزد فامیل بود و در جویا شدن و اطلا ع از احوال فرزندان و وابستگان خودشان بسیار دقت داشتند. در برخورد با بچه ها‚ هیچ موقع حریمی برای خود قائل نمی شدند و آنها هم خیلی راحت با ایشان صحبت می کردند و مسایل شان را در میان می گذاشتند. جلساتی که ایشان با بچه ها و فامیل داشتند علا وه بر معنویت حاکم بر جلسه‚ از صمیمیت خاصی نیز برخوردار بود. از جمله نکات قابل توجه‚ صبر و شکیبایی ایشان در محیط زندگی بود‚ در ناملا یمات و مصائبی که در محیط زندگی پیش می آمد آن چنان صبور بودند که برای دیگران جای شگفتی و تعجب داشت. سعی می کردند قناعت را به همه ما یاد بدهند و تاکیدشان بر این بود که اگر زندگی یک طلبه مقرون به قناعت نباشد زندگی صحیحی نخواهد بود. از کودکی ما را نسبت به نماز اول وقت‚ قرائت قرآن و نماز جماعت تمرین می دادند و دیگران هم از حرکت های ایشان یاد می گرفتند.

13) وصیت ایشان به فرزندان:پرهیز ار هرگونه اختلاف بویژه در امور دنیوی مالی بی ارزش
چنانچه فرزندان من بخواهند رضایت مرا در آن عالم از دست ندهند از هرگونه اختلاف بپرهیزند بالخصوص در امور مالی دنیوی بی ارزش که موجب از بین رفتن آبروی اینجانب و آبروی خودشان در میان مردم و جامعه می‌باشد
توجه به خانواده شیخ رمیثی
روزی عازم حج برای حضور در بعثه آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی بودم. مرحوم آیت الله العظمی فاضل از سفرم مطلع شد و به فرزند بزرگوارشان (آیت الله شیخ جواد فاضل) فرمودند: «شیخ رمیثی به حج می رود، به خانواده اش توجه کن و ببین به چیزی احتیاج ندارند.

سبک زندگی آیت الله فاضل لنکرانی از بعد اخلاقی

14)خلوص مهمترین خصلت ایشان که همگان بر آن تاکید می نمایند
اگر از تمامی کسانی که او را می‎شناختند، سوال شود که مهم‎ترین خصوصیت او کدام بوده است، جملگی بر خلوص او انگشت تأکید می‎گذارند.
وی هیچگاه نسبت به مرجعیت خود قدمی بر نداشت و در طول 11 سال مرجعیت، ابداً حتی یک بار، نگفت در فلان جا مقلد من زیاد یا کم است و یا نپرسید رساله من چاپ شده یا خیر؟ البته نشر کتاب‎های تخصصی خود را زیاد پیگیری می‎نمود، اما در مورد رساله‎اش یک بار هم سوالی نکرد. بعد از رحلت آیت الله العظمی مرعشی نجفی به اصرار جمع زیادی از فضلا و مردم، او چندین سال امامت جماعت حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام را بر عهده داشت و مکرر می‎گفت: «برای من، این نماز که هزاران طلبه در آن شرکت می‎کنند و آن نمازی که قبلاً در مسجدی کوچک اقامه می‎کردم هیچ فرقی ندارد.

15)پرهیز از غیبت
آیت الله فاضل علاوه بر آن که خود غیبت نمی‎نمود و از آن به جد پرهیز داشت، اگر کسی در حضور او لب به غیبت می‎گشود به هر طریق ممکن از آن جلوگیری می‎کرد و حتی اگر افراد خانواده نسبت به فردی حرفی می‎زد شدیداً با آنها برخورد می‎کرد.

16)گرانی سیب زمینی و سفره نان و سیب زمینی کارگر
بسیاری مواقع بود که وقتی خدمتشان می‌‌رسیدیم، ایشان ناراحت بودند، وقتی سوال می‌‌کردیم، به عنوان مثال می‌‌گفتند که چون سیب زمینی گران شده است. می‌‌گفتیم که اگر سیب زمینی گران شده، چرا شما ناراحت هستید؟! ایشان هم می‌‌گفتند که من حساب کردم، دیدم کارگری که 6-7 بچه دارد و سر سفره نان و سیب زمینی به بچه هایش می‌‌دهد، چه باید بکند؟ برای همین ناراحت هستم.

17)دو خصیصه بارز در ایشان دیدم؛ مربی واقعی بودن و اخلاص در تمام امور
شیخ «حسن رمیثی» شاگرد لبنانی و ارشد آیت الله فاضل لنکرانی:دو خصیصه بارز در ایشان دیدم؛ یکی اینکه مربی واقعی بود و دیگر اینکه در تمام امور اخلاص داشت. مربی به این معنا که واقعا استاد بود و در درسش طلبه واقعی تربیت می شد. ایشان همواره شاگردان را بر تحصیل جدی ترغیب می‌کردند.
در تمام مراحل درسی اخلاص داشتند و این اخلاص باعث می شد آموزش هایشان از قلب به قلب باشد؛ یعنی تعلیم فقط ظاهری نبود، بلکه در رفتار و باطن هم تاثیر می گذاشت. ایشان نه تنها حسن بیان داشتند، بلکه دارای نظر و فکر روشن هم بودند. از سوی دیگر مرجعیتشان بسیار بزرگ و قدرتمند بود و در خانه شان به روی تمامی مردم باز بود و آنان بسیار زیاد به ایشان مراجعه می‌کردند.

18)اعتراف به درستی نظر یا عمل افراد ، با وجود اظهارنظری متفاوت
ایشان وقتی می‌دیدند که نظر یا عملی درست است، فورا آن را بازگو می‌کردند؛ حتی اگر قبلا خودشان نظر دیگری داشتند. روزی نظری درباره فرعی فقهی داشتم و حضرت استاد در آن باره نظر دیگری داشتند.فردای آن روز تا من وارد دفتر شدم، ایشان فرمودند: نظر شما درست بود. واقعا این ویژگی، صفتی حسنه بود. امروز شاید کمتر فردی را یافت که در نزد کوچکتر از خودش اینگونه رفتار کند.

* سبک زندگی آیت الله فاضل لنکرانی از بعد علمی

19)اگر ایشان درسش را ادامه دهد، قطعا از دانشمندان و نوابغ زمانه خود خواهد شد
آیت الله العظمی لنکرانی بعد از کلاس پنجم وارد درس طلبگی شده بود ایشان شاگرد اول کلاس پنجم بود و مدیر مدرسه به جدمان گفته بود که اگر ایشان درسش را ادامه دهد، قطعا از دانشمندان و نوابغ زمانه خود خواهد شد اما ایشان وارد طلبگی شد و با جدیت ادامه داد تا به این مراتب عالی رسید.
آیت الله فاضل لنکرانى نگارش معارف و مسائل ارزنده علوم اسلامى را از همان بدایت جوانى آغاز مى کند ، آن گونه که عدد تألیفات معظم له بر چهل عنوان افزون مى گردد و این یعنى که در دوران مفید زندگى هر سالى از عمر را به تألیفى ماندگان زیور بخشیده اند.

سبک زندگی آیت الله فاضل لنکرانی از بعد سیاسی
20)ولایتمداری
ولایت فقیه در کلام آیت الله فاضل لنکرانی: مشروعيت و لزوم تبعيت از قوانين حكومت راهى غير از ولايت فقيه در زمان حاضر ندارد. همان طورى كه در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مشروعيت حكومت، به جهت تصدى رسول خدا بود، در زمان عيبت با تصدى فقيه جامع الشرايط، حكومت و قوانين او مشروعيت پيدا مى كند.

يكى از مهمترين فرازهاى زندگى استاد، زندگى سياسى و مبارزاتى ايشان است. از همان زمانى كه امام خمينى(رحمه الله) مبارزه وسيع و عميق مذهبى سياسى خود را آغاز كردند و عليه ظلم و فساد و كفر و استكبار قيام نمودند، ایشان به پيروى از معلم كبير خويش قدم در اين راه نهاد و مبارزات سياسى خود را شروع كرد. استاد كه از شاگردان پرشور امام و از معتقدان بى تزلزل و سرسخت ايشان بود،. از ابتداى نهضت امام خمينى(رحمه الله) تا مراحل مختلف شكل گيرى انقلاب اسلامى ايران به رهبرىآن بزرگ مرد تاريخ معاصر در همه جا و همه حال از امام راحل حمايت بى دريغ داشته اند و هيچ گاه رهبر و مقتداى خود را فراموش نكرده اند و هر آنچه را كه در توان داشته اند خالصانه و مخلصانه در اختيارشان قرار داده اند. اين مبارزات، هم به صورت فردى و هم به عنوان عضوى از اعضاى جامعه مدرسين حوزه علميه كه در آن زمان فعاليت چشمگير و پرثمرى داشت صورت مى گرفت، و به همين جهت، از همان آغاز، مسأله اتّحاد و اتّفاق و يكپارچگى و وحدت كلمه يعنى همان چيز كه رمز مهم پيروزى انقلاب اسلامى به شمار مى رفت در مبارزات استاد، نقش اساسى و تعيين كننده اى داشت.

در ارتباط با همين فعّاليّت ها و مبارزات بود كه بارها از طرف رژيم سفّاك حاكم دستگير شد; بارها به بازجويى هاى بيدادگرانه فراخوانده شد; بارها طعم زندان و شكنجه دژخيمان ساواك را چشيد و سرانجام نيز به بد آب و هواترين نقاط كشور تبعيد شد. نخستين تبعيدگاه وى بندر لنگه بود كه اوج گرماى تابستان به آنجا فرستاده شد. استاد حدود چهار ماه را در آن منطقه نفس بُر، در گرماى سوزان و شرجى خفقان آور آن سپرى كرد; چهار ماهى كه به قول خود استاد، مى توان گفت به اندازه تحمل 40 سال رنج و ناراحتى و مرارت بود. سپس استاد را به منطقه كويرى يزد تبعيد كردند و دو سال و نيم نيز از عمر شريف وى در اقامت اجبارى آنجا سپرى شد. در اين دو سال و نيم، چنان سختى ها و مصايبى را از سرگذراند كه عبارت «غير قابل توصيف» نيز براى آن كم است .امّا استاد از اين دوره تبعيد نيز به نيكوترين وجه استفاده كرد; يعنى علاوه بر تحقيقات علمى و تأليفات و نگارش هاى با ارزشى كه در آن خلوت رنج آلود داشت، كار برخوردهاى پرثمرى ترتيب داده و با روشنگرى و بيدار سازى مردم، آنان را در مسير مبارزات امام راحل قرار مى دادند، به طورى كه در روزهاى اوج انقلاب، مردم يزد از جمله پيشتازترين مبارزات شهيد پرورى بودند كه با مشت خالى به جنگ توپ و تانك و گلوله رفتند و با نثار صدها شهيد، دلاورانه در اين راه ايستادگى كردند و گام هاى بلند و مؤثّرى در راه پيروزى انقلاب برداشتند.

ایشان بعد از ارتحال امام نیز از جمله بزرگانی بود که نسبت به حمایت از حضرت آیت ا… خامنه‌ای تاکید فراوان داشتند.
شخصیت مقام معظم رهبری در بیان حضرت آیت ا… فاضل لنکرانی: ایشان مصداق بسیار روشن و بسیار خوب برای این منصب هستند و مکرر تاکید داشت: برای احراز این منصب در شرایط کنونی کسی بهتر از حضرت آیت ا… خامنه‌ای نداریم.
حضرت آیت ا… فاضل لنکرانی: الان حمایت از مقام معظم رهبری، از زمان امام، واجب‌تر است چرا‌؟ بالاخره همان طور که از امام، نه شخص امام، مقام امام«بما انه مقام رهبری» واجب بود، الان این معنا بیش‌تر احساس ضرورت و نیاز دارد. این مقام، واجب الاطاعه است و باید محترم شناخته بشود. ایشان (آیت ا… خامنه‌ای ) ستون خیمه مرجعیت هستند. اگر ایشان نبودند ما هم نبودیم.

*********************************************************************************

پیام تسلیت مقام معظم رهبری به مناسبت رحلت آیت الله فاضل لنکرانی
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
با تأسف و تأثر فراوان از ارتحال فقيه مجاهد مرحوم مغفور حضرت آيت‌الله آقاي فاضل‌لنكراني رضوان‌الله‌تعالي‌عليه اطلاع يافتم. اين ضايعه‌ي سنگين براي حوزه‌ي علميه‌ و ملت شريف ايران است. حوزه‌ي علميه يكي از استوانه‌هاي علمي و تحقيقي و يكي از استادان برجسته‌ي خود و ملت ايران يكي از مراجع تقليد انقلابي و بيدار و پرتحرك خود را از دست داد. ايشان در سالهاي طولانيِ دوران اختناق در شمار برجستگاني از حوزه‌ي علميه‌ي قم بودند كه در ميدانهاي گوناگون مبارزات حضور داشته و رنج تبعيد را به جان خريدند و پس از پيروزي انقلاب از جمله‌ي روحانيون نامداري بودند كه نقش هاي مهمي در همه‌ي موارد حساس ايفاء نمودند. رحمت خدا بر ايشان باد. اينجانب اين مصيبت بزرگ را به حضرت بقيه‌الله ارواحنافداه و به مراجع عظام و علماي اعلام و فضلاء و طلاب حوزه‌ي مباركه و به عموم ملت ايران تسليت ميگويم. همچنين به خانواده‌ي مكرّم و آقازادگان ارجمند و ديگر بازماندگان و منسوبان ايشان عرض تسليت كرده، تسلّا و صبر آنان را از خداوند متعال مسألت مينمايم. والسلام علي عباد الله الصالحين( سيّدعلي خامنه‌اي 26/خرداد/1386)

موضوعات: نگاهی به ابعاد مختلف سبک زندگی آیت الله فاضل (ره)  لینک ثابت
[شنبه 1395-02-11] [ 07:13:00 ب.ظ ]




     سبک زندگی خانواده / آیت الله بهشتی      


*********************************************

 

یک بار من از ارث پدری فرشی خریدم و آقای بهشتی(ره) هیچ حرفی به من نزدند، هر چند اعتقاد داشتند که زندگیشان نباید از مرز طلبگی خارج شود اما این را برای خود تجویز می‌کردند و من کاملا آزاد بودم که مطابق نظر ایشان عمل کنم یا نکنم. در هر حال، بعد از چند ماه از خرید فرش پشیمان شدم و آن را فروختم.

یکی از وظایف روحانیت علاوه بر تبیین معارف دینی، الگو دهی به جامعه در عرصه عمل است. کردار یک روحانی باید تبلیغ دین باشد و مردم را به نحوه رفتارهای اجتماعی و دینی رهنمون سازد. یکی از این عرصه‌ها عرصه ارتباط درون خانواده است، شخصیت فرزندان تا حدودی گویای وضعیت اجتماعی درون خانواده و شخصیت والدین است. اگرچه این امر کلیت ندارد اما غالبا اینگونه است و برداشت مردم نیز به همین شکل است.

با این اوصاف این توقع جامعه اسلامی، وظیفه روحانیت را برای تربیت فرزند و نحوه ارتباط با خانواده سنگین‌تر می‌کند. شکست در تربیت فرزند و سردی در ارتباطات خانوادگی یک روحانی تأثیر به مراتب سنگین‌تری از وجود این مشکلات در زندگی یک فردی عادی، در افکار اطرافیان خواهد گذاشت.

به همین خاطر و به خاطر مصلحتی که در نفس این حسن رفتار وجود دارد، بزرگان حوزه همواره در این راستا کوشیده‌اند و برای ارتباط درون خانوادگی نیز به خوبی نقش یک الگو را ایفا نموده‌اند.

در سیره بزرگان الگوهای مختلف رفتاری مشاهده می‌شود که به تعدادی از آن اشاره می‌نماییم.

ارائه مسیر به جای اجبار به رفتن

یکی از آسیب‌های ارتباط روحانیون با خانواده‌، سخت گرفتن بر آنهاست که البته غالبا از غیرت دینی و آشنایی آنها با معارف و ارزشی که برای آن قائل هستند نشأت گرفته است اما این دسوزی باید از طریق صحیح به کار برده شود چرا که واکنش‌های احساسی ممکن است که نتیجه عکس دهد.

بدون شک تقید و تدین یک روحانی نشأت گفته از اعتقادات و باورهای اوست، باورهایی که با این عمق در اعضای خانواده او وجود ندارد چرا که روشن است خانواده یک روحانی به اندازه او از دین مطلع نیستند و نباید انتظار داشت که همواره مانند او رفتار نمایند.

وظیفه یک روحانی این است که علاوه بر آگاه نمودن آنها از معارف دین نقش یک الگوی عملی را نیز برای آنان ایفا نموده و بر آنها سخت نگیرد.

این طرز رفتار و نتیجه آن به خوبی در سیره بزرگان مشهود است، همسر شهید بهشتی می‌گوید: یک بار من از ارث پدری فرشی خریدم و آقای بهشتی(ره) هیچ حرفی به من نزدند، هر چند اعتقاد داشتند که زندگیشان نباید از مرز طلبگی خارج شود اما این را برای خود تجویز می‌کردند و من کاملا آزاد بودم که مطابق نظر ایشان عمل کنم یا نکنم. در هر حال، بعد از چند ماه از خرید فرش پشیمان شدم و آن را فروختم. (1)

دختر ایشان نیز می‌گوید: حتی یک بار هم نشد که پدر در امر عبادات به ما دستور بدهد، مثلا بگویند پاشو برو نمازت را بخوان. ولی رفتار خودشان طوری بود که ما الگو می‌گرفتیم. ایشان همیشه نماز اول وقت می‌خواندند و وقتی نماز را دیر می‌خواندیم با ظرافت تذکر می‌دادند.(2)

همسر امام(ره) نیز می‌گوید:

امام در مسائل خصوصی زندگی من دخالت نمی‌کردند. اوایل زندگی‌مان، یادم نیست هفته اول یا ماه اول به من گفتند: من کاری به کار تو ندارم. به هر صورت که میل داری لباس بخر و بپوش اما آنچه از تو می‌خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرمات را ترک بکنی، یعنی گناه نکنی (3)

خوش خلقی در خانواده

تأثیر محبت در درون خانواده و پرهیز از رفتارهای خشن بدیهی بوده و در روایات نیز به آن اشاره شده است، وقتی شخصی نزد امام کاظم(ع) از فرزند ناسازگار خویش شکایت می‌کند، حضرت می‌فرمایند:

«لَا تَضْرِبْهُ‏ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُطِل‏» (4)

او را مزن، (بلکه) با او قهر نما و (قهرت) را طولانی مکن.

سیره بزرگان نیز گویای تأثیر چنین رفتاری در خانواده است، دکتر مجتبی مطهری فرزند شهید مطهری(ره) می‌گوید: شیوه تنبیهی ایشان این بود که ابتدا نصیحت می‌کردند و می‌گفتند که کار ما درست نبوده و موقعی که موضوع خیلی جدی می‌شد قهر می‌کردند، حداکثر سه روز، یعنی ما تاب نمی‌آوردیم، واقعا قهر پدر برای ما فوق العاده تلخ بود. خودشان هم از این که قهر را طولانی کنند پرهیز می‌کردند.(5)

در سیره مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) نیز آمده است که ایشان با بچه‌ها بسیار مهربان بود و رفتارش طوری بود که بچه‌ها مشکلات را راحت تحمل می‌کنند. آنها حتی مرگ پدری به این خوبی و مهربانی را خوب تحمل کردند. او در تمام برنامه‌های بچه‌ها بسیار دقت داشت و مخصوصا روی درسشان حساسیت داشت و لحظه‌ای از آنها غافل نمی‌شد. (6)

هرگز مهربانی و عطوفت در رفتار با خانواده نباید فدای امور نامربوط شود، همسر شهید نواب از رفتار ایشان در خانواده می‌گوید: آقا بسیار خوش خلق بودند. گاهی زمانی در اوج هیجان با دوستانشان در مورد مسائل مملکتی و جنایات شاه صحبت می‌کردند، من ایشان را صدا می‌کردم تا مسئله‌ای را با ایشان در میان بگذارم. می‌دیدم در نهایت ملایمت و آرامی صحبت می‌کنند. تعجب می‌کردم و می‌گفتم: مگر شما نبودید که فریاد می‌کشیدید؟ پس چرا ناگهان این همه تغییر اخلاق دادید؟ ایشان می‌گفتند: «اگر من از دست کسی عصبانی شوم نباید عصبانیتم را سر شما خالی کنم. انسان نباید برای زن و فرزندش خشونت به خرج دهد» (7)

اهمیت دادن و توجه به خانواده

اگرچه هر مردی در عرصه اجتماعی وظایفی دارد و روحانیت نیز از این قاعده مستثنی نیست اما این مشغله‌ها نباید به روابط اجتماعی درون خانواده لطمه بزند، چرا که این امر موجب می‌شود تا خانواده و فرزندان احساس نمایند به آنها توجهی نمی‌شود.

همسر شهید نواب در وصف ایشان می‌گوید: از صفات برجسته آقا، وفای به عهد و خوش قولی ایشان بود. زمانی که به سفر می‌رفتند، اگر می‌گفتند: بیست روز دیگر برمی‌گردم، درست سر موعد مقرر باز می‌گشتند و برنامه ریزی ایشان همیشه مرتب بود. (8)

رابطه شهید بهشتی(ره) در خانواده انصافا می‌تواند به عنوان الگو به طلاب جوان معرفی شود، ایشان علی رغم مشغله‌های کاری، روزهای جمعه را به خانواده اختصاص داده و بر آن تأکید داشتند، که نشان از اهمیت دادن ایشان به مسائل خانواده دارد. یکی از دوستان ایشان می‌گوید: یک روز جمعه خدمت ایشان رسیدم و گفتم که یکی از مقامات سیاسی خارجی به تهران آمده و درخواست ملاقات کرده است. آقای بهشتی(ره) قبول نکردند و گفتند این ملاقات را نمی‌پذیرم، مگر این که امام به من تکلیف کنند چون روز جمعه من متعلق به خانواده است و در این ساعات باید به فرزندانم دیکته بگویم و به درسهایشان و همینطور کارهای خانه برسم.(9)

خانواده‌ها نیاز به تفریحات سالم و نشاط دارند، معمولا فرزندان روحانیون محدودیت‌هایی دارند که باید در جای دیگر جبران شود؛ تفریحات نامشروع که خیلی از جوانان به سمت آن کشیده می‌شوند باید در میان جوانان خصوصا خانواده های روحانی جایگزین مناسب داشته باشد.

همسر شهید بهشتی(ره) می‌گوید: ایشان به نشاط من و بچه‌ها خیلی توجه داشت. در آن دوران محیط‌های تفریحی خیلی برای خانواده‌های مذهبی مناسب نبود. او ما را سوار ماشین می‌کرد و به اطراف تهران جاهای خلوت و خوش اب و هوا می‌برد و یکی دو ساعت قدم می‌زدیم. برای بچه‌ها شیرینی و بستنی می‌خرید و با آنها بازی می‌کرد تا خستگی هفته از تنشان بیرون برود و برای درس هفته آینده آماده باشند.

اگر در سفری امکان داشت که ما را ببرد، هرگز تردید نمی‌کرد. حتی سفرهای کاری هم ما را می‌برد و در آنجا اگر شده نصف روز را با ما صرف کند، این کار را می‌کرد. مثلا وقتی در مشهد قرار بود با علمای برجسته آنجا دیدار کند ساعتی را هم به خانواده اختصاص می‌داد و در آن ساعات، اگر دعوتش هم می‌کردند نمی‌پذیرفت. (10)

ایجاد حس مسئولیت پذیری و اعتماد به نفس

امر و نهی زیاد موجب از بین رفتن روحیه اعتماد به نفس در فرزندان می‌شود، و در مقابل محول کردن مسئولیت‌هایی در خانواده به فرزندان و نظر خواهی از آنها در امور خانه علاوه بر تقویت اعتماد به نفس آنها موجب ایجاد حس مسئولیت پذیری آنها برای آینده می‌شود.

همسر شهید بهشتی(ره) در رابطه با این ویژگی ایشان می‌گوید:

شهید بهشتی(ره) طوری با بچه‌ها رفتار می‌کرد که همیشه احساس می‌کردند حرف خیلی مهمی زده یا کار خیلی مهمی کرده‌اند و به این ترتیب اعتماد به نفس بچه‌ها را تقویت می‌کرد تا بتوانند مستقل فکر کنند و راحت حرفشان را بزنند. در خانه صندوق قرض الحسنه‌ای درست کرده بود که در آن پولی بگذارند و بعد هم روی حساب و کتاب دقیقی وام بدهند.دفترچه‌ها کوچکی را هم برای پرداخت اقساط درست کرده و به بچه‌ها داده بود. علیرضا هم مسئول دریافت و پرداخت بود. کتابخانه خانه هم حساب و کتاب داشت و کسانی که می‌خواستند از آن استفاده کنند کارت عضویت داشتند و کتابهایی که به امانت داده می‌شدند، در دفتری ثبت می‌شدند.(11)

خانم ملوک السادات بهشتی می‌گوید: پدرم به ما پول تو جیبی می‌دادند ولی می‌گفتند که فقط برای خرید خوراکی نیست و باید از آن لوازم التحریر و دفترمان را هم بخریم و یا اگر قصد داریم برای کسی هدیه بخریم، بهتر است مقداری از این پول را پس انداز کنیم و به این شکل بودجه بندی را به ما یاد می‌دادند. گاهی هم مثلا روز مادر، پول تو جیبی ما کفاف خرید هدیه مناسب برای مادر را نمی‌داد. در این موقع پولی را به ما قرض الحسنه می‌دادند و بعد به تدریج پس می‌گرفتند تا تعهد نسبت به پرداخت قرض را هم یاد بگیریم. (12)

********************************************

منابع:

1- مجله یاران، شماره 8، تیرماه 1385، ص70.

2- همان، ص74.

3- پایگاه تحلیلی اسلام ناب.

4- بحار الانوار، ج101، ص99.

5- مجله یاران، شماره 5و6، فروردین و اردیبهشت 1385، ص53.

6- همان، شماره 12، آبان ماه 1385، ص54.

7- همان، شماره 2، دی ماه 1384، ص20 و 21.

8- همان.

9- همان، شماره 8، تیرماه 1385، ص73.

10- همان، ص70.

11- همان.

12- همان، ص73.

تهیه وتولید:مسلم زمانیان-گروه حوزه علمیه تبیان

 

موضوعات: سبک زندگی خانواده / آیت الله بهشتی  لینک ثابت
 [ 07:04:00 ب.ظ ]




نصایح امیرمؤمنان در آخرین لحظات عمر شریفشان

**************************************************

 

وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ارتباط با روش زندگى صحیح، پاک، همراه با سلامت همه جانبه و به خصوص حساب گرى، به ویژه حسابگرى در ارتباط با باطن و نفس، گفتارى با فرزند بزرگوارشان امام مجتبى (علیه السلام) دارند. البته گفته هایى با حضرت سیدالشهداء نیز دارند که این گفتارها با فرزندان، براى همه پدران درس است که در فضایى صمیمى، با محبت و با صفا، با فرزندان خود گفتار مثبت داشته باشند و گفتارشان هدایت، دلالت و چراغ راه زندگى فرزندانشان باشد. به یک بار و دوبار نیز نباید پدران قناعت کنند. این مسأله تا زمان زنده بودن باید ادامه داشته باشد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) شاید ساعتى بیشتر به شهادتشان نمانده بود، اما در همان وقت اندک، گفتار با فرزندان شان را ترک نکردند و فرمودند:

«اوصیکما الله بتقوى الله و أن لاتبغیا الدنیا و ان بغتکما و لاتَأْسَفَا على شى ء منها زوى عنکما و قولا بالحق و اعملا للاجر و کونا للظام خصما و للمظلوم عونا، أوصیکما و جمیع ولدى و أهلى و من بلغه کتابى بتقوى الله و نظم أمرکم» «اوصیکما» سخن با دو نفر است. «کما» در عربى، ضمیر تثنیه است؛ یعنى امام حسن و امام حسین (علیهما السلام). هر دوى شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم و به این که زندگى خود را از آلوده شدن به معصیت، گناه و انحراف حفظ کنید.

دل، جان و وجود خود را صرفاً براى امور مادى هزینه نکنید: «و أن لاتبغیا الدنیا» گرچه دنیا دنبال شما بدود. شما باید رابطه خود را با دنیا نظم بدهید، به کیفیتى که هیچ محرومیتى از دنیا براى شما نیاید و این دنیاى شما، آخرت ساز باشد. دین هیچ نوع محرومیتى را نمى پسندد. ارتباط شما با دنیا باید به کیفیتى باشد که مهر اهل دنیا و اسارت نسبت به دنیا به شما نخورد. آزادى خود نسبت به دنیا را حفظ کنید.

«و لا تأسفا على شى ء منها زوى عنکما» اگر روزى دیدید در گوشه اى از زندگى دنیاى شما کمى و کاستى پیدا شده است، سفره امروز شما مانند دیروز نبوده، توان خرید اجناس خیلى بالا را پیدا نکردید، خود و دل را در غصّه این کمبودها خرج نکنید؛ چون دل خیلى عزیزتر از این است که در غصّه این امور مادى و معمولى هزینه شود. این ها امورى است که با فرستادن ملک الموت، تمام این ها را از شما مى گیرند. مى خواهى در عالم برزخ هم یقه پاره کنى؟ بنشینى و گریه کنى؟ رابطه شما باید رابطه اى باشد که در هنگام قطع رابطه تأسف، غصّه و حزن براى شما به وجود نیاید. این نصیحت خیلى جالبى است که: تو خیلى بالاتر از این هستى که قلبت براى غصه خوردن براى اشیاء معمولى هزینه شود؛ که چرا او دارد و من ندارم؟ چرا این چیز را از مکّه براى آن عروسش آورده، براى من نیاورده است؟ چرا کسب امروزم مانند قبل یا فلانى نبوده؟حضرت على (علیه السلام) به فرزندانش مى فرماید: این چراها را دور بریزید و قلب الهى خود را از غصه خوردن بر این امور حفظ کنید. این گفتگوى پدر با فرزندان به قدرى مهم است که ساعتى مانده به شهادتش، این مقدار زمان را صرف گفتگوى دلالتى، هدایتى و خیرخواهى براى آنها کرد. «و نظم امرکم» ، «امر» در اینجا به معناى مجموعه زندگى است. در نگاه کردن، گوش دادن، بیدارى، خواب، خوراک، پوشاک، معاشرت، برخورد با مردم و خانواده، منظم باشید. رها و بى نظم نباشید.

ارزش وصیت در آخر عمر

معلوم مى شود این حرفها براى حضرت مهم تر از این بود که بفرمایند نماز مستحبى، یا قرآن بخوانند. این گفتار به قدرى مهم بوده که در بستر بیمارى، در حال گفتار مثبت با فرزندانش از دنیا رفت. اخلاق همه انبیا (علیهم السلام) نیز همین بود. شما فکر مى کنید همه پیامبران، نفس آخر را به نماز، ذکر و تسبیح تمام مى کردند؟

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: آخرین سخن انبیا (علیهم السلام) سفارش مردم به نماز بود؛ یعنى نفس آخر را با خدا حرف نزدند، بلکه با مردم حرف زدند؛ چون ارزش این بیشتر است. مى خواستند با خدا حرف بزنند،برخوردى خصوصى بود، اما با جمعى که در کنار بستر آنان نشسته بودند، آخرین نفس را خرج سفارش به نماز کردن، ارزشى همگانى بود.

بار تربیتى سخن گفتن با فرزندان

این مقدمه را براى این به محضر شما عرض کردم که ارزش و اهمیت سخن گفتن پدر با فرزندان از نظر فرهنگ اسلام، بیشتر روشن شود. پدرانى که با فرزندان خود حرف نمى زنند، یقیناً به آنها ظلم مى کنند و باعث مى شوند که زمینه حرف زدن دیگران با فرزندان آنان باز شود. نود درصد دیگران نیز زهر در کام فرزندان ما مى ریزند؛ با سخنان باطل، یاوه، شبهه اندازى، سفسطه گرى و با سخنان خود ارزش هاى انسانى آنها را مورد هجوم قرار مى دهند.اما شما مى توانید براى فرزندان خود بهترین حوزه جاذبه باشید که اگر باجاذبه اى در بیرون با آنان برخورد کرد، نتواند آنها را جذب کند. فرزند باید در خانه به وسیله گفتار مثبت، در مقابل خطرات بیرون واکسیناسیون شود و این شدنى است. حتى با نوه هاى خود، خیلى خوب جواب آنها را بدهید. گفتار پدران با فرزندان خیلى اثر مى گذارد.

اثر محبت آمیز بودن خطاب

حال گفتار حضرت امیر (علیه السلام) با امام مجتبى (علیه السلام) در ارائه زندگى صحیح، همراه با سلامت همه جانبه را ملاحظه بفرمایید: «یا بنىّ» اولًا لحن کلام را ببینید، روى موج عاطفه و محبت است؛ پسرم! یعنى این احساس را بکند که پدر تکیه گاه و یار او است و دوستش دارد. این براى فرزند خیلى ارزش دارد. اگر مقدارى در عمق این کلمه برویم، معنى زیبایى دارد؛ یعنى دلبندم، عزیزم، پاره تنم، وصل به وجودم.

ببینید چقدر لحن صحبت حضرت زیباست، حتى نمى گوید: پسرم! یا پسرکم! یعنى کوچولوى نپخته، این ها تلخ است. مى فرماید: فرزندم! عزیزم! متصل به وجودم، دلبندم. خود این کلمات، معانى و مفاهیم اثر مى کند. کلمات با مشاعر طرف مقابل و مستمع کار مى کند. عکس العمل درون مردم در مقابل «بنشین، بتمرگ، بفرما، محبت کنید، تشریف داشته باشید، در خدمت باشیم» و امثال این ها با هم خیلى فرق مى کند. پدرى را من شاهدش بودم که وقتى فرزندانش را صدا مى زد، کلمه «آقا» را دو بار به کار مى گرفت. مثلًا اسم فرزندش «محمد» بود، وقتى مى خواست او را صدا بزند، با لحن نرم و صداى پایین مى گفت: «آقاى محمد آقا! محبت کنید تشریف بیاورید، من کار مختصرى با شما دارم». پسر نیز دست به سینه مى گرفت و جلو مى رفت و مى گفت: جانم بابا! بفرمایید.

مى گفت: اگر وقت دارید، به درس و مشق شما لطمه نمى خورد، چند نان بگیرید و بیاورید. این برخورد او با این فرزندانش بود. البته آن بچه ها الان بزرگ هستند و همه با ادب، با وقار، اهل خیر، بزرگوار، مسجدى و جلسه گردان، محسن و داراى شخصیت که تمام این ها محصول برخورد مناسب و گفتارهاى مثبت آن پدر بزرگوار بود که خود من نیز از آن برخورد اثر مى گرفتم.

تقسیم ایام عمر به سه برنامه

1- مناجات با پروردگار

حضرت فرمود: «یا بنىّ! للمؤمن ثلاث ساعات» عزیز دلم! براى انسان با ایمان، مثل برادران ایمانى دیگرت، زندگى باید در سه بخش هزینه شود. کلمه ساعت در اینجا به معنى زمان است: «إِنَّ السَّاعَةَ لَأَتِیَةٌ» معنایش این نیست که قیامت یک ساعت است. یعنى زمان قیامت خواهد آمد.

زندگى اهل ایمان در سه زمان، مرحله یا برنامه هزینه مى شود:

«ساعة یُناجِى فیها ربه» بخشى در ارتباط با پروردگار است. مؤمن فهمیده است که همه کاره، کلیددار، صاحب، خالق و مدبر آنان، وجود حضرت حق است و حضرت حق به گردن آنان حق دارد.حق حضرت حق به گردن ما، حق بندگى است. نسبت به مولا تکبر و غفلت ندارند. معرفت پیدا کردند که پروردگار از آنها برنامه هاى مثبت را که به نفع خود آنان بوده خواسته است و این مجموعه کار مثبت را عبادت نامیده است.هرعبادت نیز معدن و خزینه اى است که در آن گنج بى نهایت قرار داده شده و با عبادت درب همه این گنج ها باز مى شود و کلید دیگرى ندارد، بلکه فقط با عبادت دربِ این گنج ها باز مى شود.یعنى این ها حس کردند که هر عبادت و امر واجبى، معدن و گنجى است که خدا در آن ثروت بى نهایت ریخته است و راه رسیدن به این ثروت بى نهایت نیز همین بندگى، عبادت و انجام واجب است.عقل انبیا و ائمه علیهم السلام که از عقل کل انسان ها بیشتر بوده است، اگر عبادات واقعاً فایده نداشت، باید اول آنها به سراغش نمى رفتند، اما مى بینیم که آنان عاشقانه به سراغ عبادت مى رفتند.

ارزش واجبات در پیشگاه خدا

من عبادتى مستحب را براى شما بگویم که ما را ملزم نکردند که انجام بدهیم، یعنى به انبیا و حتى سیزده نفر از معصومین ما نیز نگفتند که باید انجام بدهید، فقط در این عالم به یک نفر گفتند واجب است انجام بدهى و نباید ترک کنى، که او پیغمبر اسلام (صلى الله علیه و آله) است. فقط به ایشان گفتند که باید انجام دهى و آن نماز شب است.

وقت نماز شب از نیمه شب شرعى به بعد قبل از اذان صبح است. مستحب است؛ یعنى به هیچ کس نگفته اند که واجب و لازم است که این کار را بکنى. فقط ارائه داده و گفته اند: این کار خوب و عبادت است، اگر خواستى، انجام بده. اما همین مستحب مانند معدن است. ببینید خدا در این معدن چه قرار داده است؟ در قرآن مى فرماید: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّآ أُخْفِىَ لَهُم مّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ» هیچ کس در این عالم خبر ندارد که من پاداش این عبادت را چه چیزى قرار داده ام. فقط خودم مى دانم. این پاداش این عمل مستحب است، حال نماز واجب چه گنجینه اى است؟ روزه، انفاق، خمس و زکات واجب، مگر منافعش قابل ارزیابى است؟ مستحبش را مى گوید هیچ کس خبر ندارد که چه پاداشى دارد، تا چه رسد به واجب الهى.فرمود: حسن جان! این بخشى از زندگى اهل ایمان است: «ساعة یناجى فیها ربه»

ارتباط، خرج و هزینه شدن براى خدا و اتصال به این گنجینه هاى عظیمى که کسى جز خدا خبر ندارد. این یک.

2- محاسبه نفس از اعمال روزانه

ببینید چقدر زیبا پدر، پسر را راهنمایى مى کند. آن هم با لحن محبت آمیز و هنرمندانه، قلب مستمع خود را به کار مثبت جذب مى کند.

دوم: «و ساعة یحاسب فیها نفسه»

عزیز دلم! بخشى از وقت مؤمن نیز در حساب گرى نسبت به خود هزینه مى شود؛ روزى که بر من گذشت، با این ساعات مى توانستم رضایت خدا، بهشت، رضایت مثبت مردم و خانواده ام را بخرم و صفحات پرونده ام را با قلم کرام الکاتبین از اعمال مثبت بنویسم. اعمال خود را محاسبه مى کند که من امروز این کار را کردم؛ یا این ساعت عمرم از بین رفت و به تاریکى وارد شد و به ظلم، گناه، آلودگى و معصیت سپرى شد.

حکایت محاسبه نفس مرحوم حاج ملاهادى

در سبزوار، همان روز اولى که وارد شدم، پرسیدم از نواده هاى مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى، حکیم فیلسوف، عارف، عابد و انسان با عظمت قرن سیزدهم کسى در این شهر زندگى مى کند یا نه؟ گفتند: بله. ایشان نبیره دخترى دارد که فیلسوف و حکیم است و در سبزوار براى مردم تفسیر قرآن مى گفته است، اما اکنون به خاطر سنّ بالا کمتر مى تواند از خانه بیرون بیاید.گفتم: به محضر ایشان بگویید: طلبه اى از تهران آمده، مى خواهد شما را ببیند. ایشان خیلى بزرگوارى فرمودند و مرا پذیرفتند. آغوش اولیاى خدا محض سازندگى براى دیگران باز است. اخلاق پاکان عالم در برخورد این است. زندگى مادى معمولى دارند و اهل قناعت هستند.

زندگى اولیاى خدا در قناعت

امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره این افراد مى فرماید:

«خفیف المؤونة» در این دنیا بسیارکم هزینه هستند، خرج زیادى ندارند و در خرج خود اهل قناعت هستند.

به خدمت ایشان رفتم، عرض کردم: آقا! من به این خاطر خدمت شما آمدم که خود و جدّ بزرگوارتان- حاج ملاهادى- برنامه، خاطره و نکته پرفایده اى دارید، براى من بگویید. ایشان فرمودند: مى گویم. جزوه اى که خودشان از نکات با ارزش زندگى جدّشان نوشته بودند، آوردند و به من دادند که من آن را به عنوان شى ء قیمتى نگهداشتم. همچنین قطعه اى که از جدّشان گفتند که با این مبحث بى ارتباط نیست.اهل ایمان هر روز حسابگر خود هستند که شب و روز بر من چگونه گذشت و چگونه باید بگذرد. برخوردى که امروز داشتم، حق بود، یا باطل؟ مناسب بود، یا نامناسب؟ایشان فرمودند: حاج ملا هادى از درآمد شخصى خود کشاورزى داشت و علاقه داشت که خودش دانه را بپاشد و آبیارى کند. با آن کثرت کار تدریس، شاگرد پرورى و عبادت سنگینش که مى گفت: نماز مغرب و عشاى ایشان نزدیک به دو ساعت طول مى کشید.وقتى که گندم ها را درو مى کرد، تمام گندم ها را وزن مى کرد و زکاتش را خارج مى کرد و همان اول مى پرداخت و بعد گندم ها را چند روز مى گذاشت روى زمین باشد که پرنده ها سهم زمستانى خود را ببرند، بعد بقیه را به خانه مى آورد.حس کردند واجب الحج شدند، به همسر خود گفتند: از فروش محصولات کشاورزى قدرى پول نزدم هست که شما را هم مى توانم به مکه ببرم. همسرش واجب الحج نبود، اما مى گفت: این زن در خانه من خیلى زحمت کشیده است، سر سفره معنوى و مادى، همه را خودم نباید بخورم، او نیز باید مانند من سهم ببرد.کارهاى مقدماتى حج را کردند و رفتند. در مسیر برگشت از مکّه، همسرش از دنیا رفت.

خادمى حاج ملاهادى در مدرسه کرمان

با بار و بنه وارد کرمان شد. پرسید: مدرسه طلبه ها کجاست؟ آمد وارد مدرسه شد. حاجى، عمامه اش را به صورت روحانیون نمى بست، بلکه به صورت روستایى هاى سبزوار مى بست؛ یعنى نمى شد تشخیص داد که او زیر این لباس معمولى مانند یک جهان است، یک دنیا علم، حکمت، عبادت و گنج. گنج همیشه در ویرانه است. کسى که با لباس مى خواهد خودش را بنمایاند، اندازه همان لباس مى ارزد و خودش چیزى ارزش ندارد.

به خادم گفت: آیا به من اتاق مى دهى؟ گفت: اینجا وقف طلاب است. یعنى چهره تو نشان مى دهد که طلبه نیستى. ولى چون دیگر ممکن است جا پیدا نکنى و غریب هستى، این چند روز مى خواهى اینجا باشى، براى این که خلاف وقف عمل نشود، در کارها به من کمک من؛ حیاط را جارو کن، دستشویى را بشوى و اگر طلبه اى کارى داشت، انجام دهى.گفت: چشم، همه این ها را انجام مى دهم. چون وقتى خادم به او گفت: تو باید مانند من خادمى کنى، در درون خودش، فقط گذشت که من؟ حاج ملاهادى سبزوارى؟ باید جاروکشى کنم؟ بعد در درونش گفت: آرى، باید جاروکشى کنى، از همین مقدارى که بر درونت گذشت، معلوم مى شود هنوز ناقص هستى و منیّت دارى. خودش را محاسبه کرد. بعد به نفسش گفت: حال که وضع خوبى ندارى، باید اینجا بمانى، مانند خادم و نوکر با تو رفتار کنند تا از این حال بیفتى. من یعنى چه؟

خادم گفت: بقچه ات را بگذار و بیا در اتاق من شام بخور و همانجا بخواب. فردا به بعد، جارو کشید و دستشویى ها را شست،براى طلبه ها نان وغذا خرید.ایشان فرمودند: جدّم سه سال، در آن مدرسه کرمان براى تأدیب خودش خادمى کرد.

مبارزه با نفس حاج ملاهادى

روزى خادم به او گفت: تو زن و بچه ندارى؟ گفت: زنى داشتم، زن خوبى بود، اما مرد. گفت: بیا دختر مرا بگیر. از بى ریختى و زشتى کسى او را به همسرى انتخاب نکرده است، به سنّ تو مى خورد. گفت: باشد. عقد کردند.

مبارزه با هواى نفس این است. خدا از این زن به او چهار فرزند داد، دو پسر که هر دو در علم و دانش مانند خودش شدند و دو دختر به نام هاى حوریه و نوریه، که دو دانشمند بسیار فوق العاده اى شدند.

ایشان مى گفت: بعد از مدتى، روزى از کنار کلاس درس رد مى شد، دید آیت الله سیدجواد کرمانى دارد کتاب «منظومه حکمت» او را براى حدود دویست طلبه درس مى دهد. گوشه دیوار تکیه داد ببیند این عالم کتاب او را چگونه درس مى دهد؟ گوش داد، جایى از درس دید استاد اشتباه کرد. فهم کتاب سخت بود، حکمت، فلسفه و عرفان است. دید او اشتباه کرد. سکوت کرد. درس تمام شد. آمد به خادم مدرسه گفت: من دیگر زمانم تمام شده است، مى خواهم همسرم را بردارم و به شهر خود ببرم. طلبه خوش ذهنى را دید و به او گفت: اگر خدمت آیت الله سیدجواد رسیدى بگو: این مطلبى که در کتاب منظومه حاج ملاهادى مى فرمودید، اگر این گونه مى فرمودید بهتر بود و رفت.

طلبه حاج سید جواد را دید و گفت: این خادم مدرسه به من این گونه گفت. او گفت: خادم مدرسه؟ من با این آیت اللهى در این کتاب ماندم، چگونه خادم مدرسه جواب را گفته است؟ به مدرسه برویم تا از او بپرسم. آمدند، به خادم گفتند: آن شریک شما کجاست؟ گفت: چند ساعت قبل رفت. گفت: او چه کسى بود؟ گفت: نمى دانم.

عرفان و خلوص حاج ملاهادى

چند سال گذشت. دو طلبه کرمانى که در کرمان فارغ التحصیل شده بودند، با هم قرار مى گذارند که به سبزوار و درس حاج ملاهادى بروند. دو نفرى به سبزوار مى روند، روز اول درس وقتى وارد مدرسه مى شوند، مى بینند حاجى دارد درس مى دهد.

ایشان سر درس دادن از دنیا رفت، بحث توحید بود و مست خدا شد، کتاب را بست، سه بار فریاد «لا اله الا الله» کشید و از دنیا رفت.

این دو طلبه استاد را نگاه کردند. یکى به آن دیگرى گفت: این شخص همان کسى نبود که سه سال خادم مدرسه ما بود؟ گفت: والله نمى دانم، خواب مى بینم یا بیدار هستم؟ بگذار درس تمام شود و برویم از خودش بپرسیم.

درس تمام شد و همه رفتند. این دو طلبه کرمانى آمدند و گفتند: آقا شما سه سال در کرمان نبودید؟ حاجى نگاهى به آنها کرد و فرمود: تا اینجا که گفتید، حق داشتید، اما از اینجا به بعد حق من است که به شما بگویم: تا من زنده هستم، راضى نیستم که در این رابطه به کسى اشاره اى کنید. «و ساعة یحاسب فیها نفسه»

3- استفاده از لذت هاى حلال

در دنباله روایت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى فرماید: «وَ ساعة یَخْلُو فیها بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِها فیما یَحِلُّ وَ یَحْمَدُ»

بخش دیگر زندگى خود را براى خوشگذرانى و لذت هاى وجودش بگذارد، اما در آن چه که حلال و پسندیده است.

بعد فرمودند: حسن جان! رفت و آمد مؤمن، از خانه که بیرون مى رود، در سه برنامه است: «مَرْمَةً لِمعاش أَوْ خُطْوَةٌ لِمَعاد» یابراى اصلاح زندگى است، یابراى آخرت سازى و یا به دنبال لذّت و خوشگذرانى در امورى که حرام نیست مى رود.

خرما نتوان خوردن از این خار که کِشتیم دیبا نتوان بافت از این پشم که رِشتیم

بر حرف معاصى خط عذرى نکشیدیم پهلوى کبائر حسناتى ننوشتیم

پیرى و جوانى پى هم چون شب و روزند ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت ما از سر تقصیر و خطا در نگذشتیم

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت شاید که ز مشّاطه نرنجیم که زشتیم

سعدى مگر از خرمن اقبال بزرگان یک خوشه ببخشند که ما هیچ نکشتیم

********************************************************

منبع:حجت الاسلام والمسلمین انصاریان

موضوعات:  نصایح امیرمؤمنان در آخرین لحظات عمر شریفشان  لینک ثابت
 [ 06:58:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم