فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



تفسیر سوره بقره (آیات 241تا286)


**************************************************

آيه 241

‏متن آيه : ‏

‏ وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و براي زنان مطلّقه ، هديّه مناسبي است ( كه از طرف شوهر پرداخت مي‌گردد و ) اين حقي است بر مردان پرهيزگار .‏

‏توضيحات : ‏

‏« حَقّاً » : مفعول مطلق فعل محذوفي است . تقدير آن چنين است : حَقَّ ذلِكَ حَقّاً . با توجه به احكام گذشته ، زنان مطلّقه چهارگروهند : الف - زن مطلّقه‌اي كه با او آميزش جنسي شده است و مهريّه‌اي براي وي معلوم گشته است . چنين زني ، عدّه نگاه مي‌دارد و مهريّه خود را به تمام و كمال دريافت مي‌نمايد . ب - زن مطلّقه‌اي كه با او آميزش جنسي شده است و مهريّه‌اي براي وي معلوم نگشته است . چنين زني ، عدّه نگاه مي‌دارد و مهريّه‌اي مثل مهريّه خويشاوندان و زنان خانواده خويش دريافت مي‌نمايد . يعني مهرالمثل بدو تعلق مي‌گيرد . ج - زن مطلّقه‌اي كه با او آميزش جنسي نشده است و مهريّه براي او معلوم گشته است . چنين زني نصف مهريّه خود را دريافت مي‌دارد و عدّه‌اي ندارد . د - زن مطلّقه‌اي كه با او آميزش جنسي نشده است و مهريّه‌اي هم براي او معلوم نگشته است . چنين زني وجوباً حق متاع به اندازه قدرت مالي شوهر دريافت مي‌دارد ، و عدّه‌اي ندارد . يادآوري : دادن حق متاع به زنان بندهاي [ « الف » و « ب » و « ج » ] مستحبّ است ، ليكن پرداخت آن به زنان گروه [د] واجب است . [نگا : تفسير مراغي ، جزء دوم ، صفحه 197 و 205 . تفسير المصحف الميسّر ، صفحه 48] .‏

 

آيه 242

‏متن آيه : ‏

‏ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند اين چنين آيات خود را براي شما شرح مي‌دهد تا اين كه ( درباره احكام الهي و همه پديده‌هاي جهان ) بينديشيد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« كَذَالِكَ » : بدينسان . با چنين بيانات خردپسندانه و قوانين خيرخواهانه .‏

 

آيه 243

‏متن آيه : ‏

‏ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏آيا آگاهي ( از داستان شگفت ) كساني كه از خانه‌هاي خويش ، در حالي كه هزاران نفر بودند ، از ترس مرگ بيرون رفتند ( و سستي نمودند و از جهاد با دشمن سر باز زدند ؟ ) پس خداوند بديشان گفت : بميريد . ( يعني خداوند عوامل مرگ آنان را فراهم ساخت و با چيره‌شدن دشمن بر ايشان ، گرفتار كشتن و ذلّت و خواري شدند ) سپس خداوند آنان را ( با آگاهي و بيداري و پيكار قهرمانانه افرادي از ايشان ) زنده كرد . ( مگر نه اين است كه پذيرش ظلم و جور ، مرگ ملّتها است‌ ؟ ! و هرگاه گروهي از ايشان از غفلت خويش بيدار شدند و بپاخاستند ، خود و ديگران را با جبران مافات از نو زندگي و حيات مي‌بخشند ؟ ! و چنين زندگي بزرگوارانه‌اي پس از زندگي ذلّت‌بار ، نعمت سترگي است و از فضل خدا است و ) بيگمان خداوند فضل خويش را شامل مردم مي‌سازد ( فضلي كه موجب شكر و سپاس است ) وليكن بيشتر مردم شكرگزاري نمي‌كنند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَلَمْ تَرَإِلي‌ ؟ » : آيا آگاهي از ؟ مگر نمي‌داني كه‌ ؟ . مخاطب پيغمبر است و مراد ملّت او ، و هدفِ پرسش تحريك آنان براي آگاهي از اين چنين كساني و پندگيري از كار ايشان است . « الَّذِينَ خَرَجُوا » : كساني كه بيرون رفتند . خداوند نژاد و شماره و سرزمين چنين كساني را روشن نفرموده است ، و چه بسا تنها جنبه ضرب‌المثل داشته باشد و براي پند و اندرز بوده و اصلاً داستاني در ميان نباشد . « أُلُوفٌ » : جمع أَلْف ، هزاران . « حَذَرَ » : از ترس . مفعولٌ‌له است . « مُوتُوا . . . أَحْيَاهُمْ » : مراد از موت و حيات ، نابودي دسته‌اي و ماندگاري دسته‌اي است ، و اين كه زندگي شجاعانه و بزرگوارانه حيات است ، و زندگي ترسويانه و پستانه ، مرگ بشمار است . پس در اينجا سخن از موت و حيات معنوي است ( نگا : بقره‌ / 56 ، أنعام / 122 ، انفال / 24 ) .‏

 

آيه 244

‏متن آيه : ‏

‏ وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و در راه خدا بجنگيد و بدانيد كه خداوند شنوا و دانا است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« سَمِيعٌ » : شنوا است و گفتار هركسي را مي‌شنود . « عَلِيمٌ » : دانا است و از كردار و پندار هر كسي آگاه است .‏

آيه 245

‏متن آيه : ‏

‏ مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏كيست كه به خدا قرض نيكوئي دهد تا آن را براي او چندين برابر كند ؟ و خداوند ( روزيِ بندگان را ) محدود و گسترده مي‌سازد و به سوي او بازگردانده مي‌شويد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مَن ذَا الَّذِي » : چه كسي است كه‌ ؟ ( مَنْ ) : مبتدا ، ( ذَا ) : خبر ، ( الَّذِي ) : صفت . « قَرْضاً » : مفعول مطلق و به معني ( إقراض ) است ، يا مفعولٌ‌به و به معني ( مقروض ) است . « قَرْضاً حَسَناً » : وام نيكو . و آن وقتي است كه از مال حلال و با طيبه خاطر باشد . « فَيُضَاعِفَهُ » : تا چندين برابرش گرداند . « أَضْعَافاً » : جمع ( ضِعْف ) چندين برابر . مفعولٌ‌به دوم فعل ( يُضَاعِفَ ) يا حال ضمير ( ه ) در ( يُضَاعِفَهُ ) است . « يَقْبِضُ » : باز مي‌گيرد . كم مي‌كند . « يَبْسُطُ » : گسترش مي‌دهد . فراوان مي‌گرداند .‏


آيه 246

‏متن آيه : ‏

‏ أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكاً نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏آيا آگاهي از ( داستان شگفت ) جماعتي از بني‌اسرائيل كه بعد از موسي مي‌زيستند و در آن وقت به پيغمبر خود گفتند : شاهي براي ما انتخاب كن تا ( تحت فرماندهي او ) در راه خدا جنگ كنيم . ( پيغمبرشان براي اطمينان از تصميمشان بديشان ) گفت : شايد اگر دستور پيكار به شما داده شود ( سرپيچي كنيد و در راه خدا جهاد و ) پيكار نكنيد . گفتند : چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم ، در حالي كه از خانه و فرزندانمان رانده شده‌ايم‌ ؟ امّا هنگامي كه دستور پيكار به آنان داده شد ، همه جز عده كمي از ايشان سرپيچي كردند ( و به خود و پيغمبرشان و دينشان ستم نمودند ) و خداوند از ستمكاران آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مَلاَ » : بزرگان قوم . « نَبِيٍّ » : پيغمبري . منظور سَموئيل است . « نُقَاتِلْ » : تا بجنگيم . مجزوم است چون جواب فعل امر ( إِبْعَثْ ) است . « عَسَيْتُمْ » : شايد شما . از افعال ناقصه است و اسم آن ضمير ( تُمْ ) و خبر آن جمله ( أَلاّ تُقَاتِلُوا ) است . « مَا لَنَا » : چه مي‌شود ما را ؟ چرا ما ؟ ( مَا ) : مبتدا ، ( لَنَا ) خبر است . « دِيَار » : جمع دار ، خانه و كاشانه . شهر و ميهن . « كُتِبَ » : واجب گرديد . « تَوَلَّوْا » : سرپيچي كردند . پشت نمودند و خلف وعده كردند .‏

آيه 247

‏متن آيه : ‏

‏ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و پيغمبرشان به آنان گفت : خداوند طالوت را براي زمامداري شما روانه كرده است . بزرگان قوم گفتند : چگونه او بر ما حكومت داشته باشد با اين كه ما از او براي زمامداري سزاوارتريم و او كه مال و دارائي زيادي ندارد ؟ گفت : خدا او را بر شما برگزيده است و دانش و ( قدرت ) جسم او را وسعت بخشيده است و خداوند ملك خود را به هركس كه بخواهد مي‌بخشد . و ( احسان و تصرّف و قدرت ) خداوند فراخ ، و آگاه ( از لياقت افراد براي منصبها ) است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أنَّيا » : چگونه‌ ؟ از كجا ؟ « لَمْ يُؤْتَ » : داده نشده است . « سَعَةً » : فزوني . فراواني . « إصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ » : او را بر شما برگزيده است . « بَسْطَةً » : گسترش . فراخي . « وَاسِعٌ » : به معني ( ذُوسَعَةٍ ) يعني : دارا است ، يا به معني ( مُوسِع ) يعني : توسعه‌دهنده و بخشايشگر است .‏

آيه 248

‏متن آيه : ‏

‏ وَقَالَ لَهُمْ نِبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و پيغمبرشان به آنان گفت : نشانه حكومت او اين است كه صندوق ( عهد ) به سوي شما خواهد آمد ( همان صندوق عهدي كه دلگرمي و ) آرامشي از سوي پروردگارتان و يادگارهاي خاندان موسي و هارون در آن است ، و فرشتگان آن را حمل مي‌كنند . در اين كار بيگمان نشانه‌اي براي شما است ( و چنين رهنمودي شما را بر آن مي‌دارد كه ) اگر مؤمن هستيد ( بدو بگرويد و به دنبال حق روان شويد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« ءَايَةَ » : نشانه . « مُلْك‌ » : سلطنت . حكومت . « تَابُوتُ‌ » : صندوق عهد . صندوق تورات . صندوقي بوده است كه تورات در آن گذاشته شده بود . عَمالِقه آن را از بني‌اسرائيل گرفته بودند ، ولي بعدها مجدّدا به دستشان افتاد . گويا در آن ، الواح شكسته ، عصا و جامه موسي ، و عمامه هارون ، و چيزهاي ديگري بوده است . « سَكِينَةٌ » : آرامش . گويا هنگام جنگ ، موسي چنين صندوقي را در جلو لشكريان حركت مي‌داد و بدين وسيله بني‌اسرائيل تقويت قلب پيدا مي‌كردند و از ميدان رزم نمي‌گريختند . « تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ » : فرشتگان آن را برمي‌دارند . فرشتگان آن را نگهداري مي‌كنند . كار پسنديده خارِق‌العاده‌اي كه با دست و تصرّف انسانها انجام نگيرد ، عادةً به فرشتگان نسبت داده مي‌شود ، همان گونه كه در اينجا مذكور است .‏

آيه 249

‏متن آيه : ‏

‏ فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و هنگامي كه طالوت ( به فرماندهي لشكر بني‌اسرائيل منصوب شد ) و سپاهيان را با خود بيرون برد ، بديشان گفت : خداوند شما را به وسيله رودخانه‌اي آزمايش مي‌كند . آنان كه از آن بنوشند از ( پيروان ) من نيستند ، و آنان كه جز مشتي از آن ننوشند از ( ياران ) من هستند . همگي جز عدّه كمي از آن نوشيدند . پس وقتي كه او و افرادي كه ايمان آورده بودند ( و از بوته آزمايش سالم به در آمده بودند ) از آن رودخانه گذشتند ( از كمي افراد خود ناراحت شدند و عدّه‌اي ) گفتند : امروز ما توانائي مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم . امّا آنان كه يقين داشتند كه با خداي خويش ملاقات خواهند كرد ( و در روز رستاخيز پاداش خود را دريافت خواهند نمود ) گفتند : چه بسيارند گروههاي اندكي كه به فرمان خدا ( توفيق نصيبشان شده است و ) بر گروههاي فراواني چيره شده‌اند . و خداوند با بردباران ( و در صف استقامت‌كنندگان ) است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« فَصَلَ » : از محلّ اقامت دور كرد . حركت داد . « نَهَرٍ » : رودخانه . « لَمْ يَطْعَمْهُ » : آن را نچشيد و ننوشيد . « غُرْفَةً » : مشتي . « جَاوَزَهُ » : از آن عبور كرد . « جَالُوتَ » : اسم مشهورترين پهلوانان دشمن بود . « فِئَةٍ » : گروه .‏

آيه 250

‏متن آيه : ‏

‏ وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و هنگامي كه در برابر جالوت و سپاهيان او قرار گرفتند ( و لشكريان فراوان و ساز و برگ مجهّز جنگي ايشان را ديدند ، به آفريدگار خويش پناه بردند و ) گفتند : پروردگارا ! ( بر دلهايمان آب ) صبر و شكيبائي بريز و گامهايمان را ثابت و استوار بدار و ما را بر جمعيّت كافران پيروز گردان .‏

‏توضيحات : ‏

‏« بَرَزُوا » : بيرون رفتند و براي مبارزه آماده شدند . « أَفْرِغْ » : بريز . « اَقْدَام‌ » : جمع قَدَم ، گامها .‏

آيه 251

‏متن آيه : ‏

‏ فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏سپس به فرمان خدا ايشان را ( مغلوب كردند و ) فراري دادند ، و داود ( يكي از لشكريان طالوت ، ) جالوت را كشت ، و خداوند حكومت و حكمت بدو بخشيد و از آنچه مي‌خواست بدو ياد داد ، و اگر خداوند برخي از مردم را به وسيله برخي ديگر دفع نكند ، فساد زمين را فرا مي‌گيرد ، ولي خداوند نسبت به جهانيان لطف و احسان دارد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« هَزَمُوهُمْ » : ايشان را شكستند و فراري دادند . « ءَاتَاهُ » : بدو داد . « حِكْمَة » : مراد نبوّت است كه انزال تورات بيانگر آن است ( نگا : نساء / 163 ) .‏

آيه 252

‏متن آيه : ‏

‏ تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اينها آيات خدا است كه آنها را به حق بر تو مي‌خوانيم و تو از زمره فرستادگان ( خداوند ) هستي .‏

‏توضيحات : ‏

‏« بِالْحَقِّ » : به گونه راستين ، به گونه‌اي كه براي اهل كتاب شكّي در آن باقي نماند . ( بِالْحَقِّ ) حال فاعل ( نَحْنُ ) يا مفعول ( هَا ) در فعل ( نَتْلُوهَا ) است ، يعني : مُتَلَبِّسِينَ بِالْحَقِّ وَ الْصَّوَابِ ، أَوْ مُتَلَبِّسَةً بِالْيَقِينِ .‏

آيه 253

‏متن آيه : ‏

‏ تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اين پيغمبران ( كه نام برخي از آنان گذشت ) بعضي از ايشان را بر بعضي ديگر برتري داديم . خداوند با برخي از آنان سخن گفت ، و بعضي را درجاتي برتر داد ، و به عيسي پسر مريم معجزاتي داديم و او را با روح‌القدس ( يعني جبرئيل ) تقويت و تأييد نموديم . اگر خداوند مي‌خواست كساني كه بعد از اين پيغمبران مي‌آمدند ، به دنبال نشانه‌هاي روشني كه به ( دست ) آنان مي‌رسيد ( و هدايت راستين و دين حقي را كه دريافت مي‌نمودند به مقتضاي چنين هدايت و ديني ، همه ايشان ايمان مي‌آوردند و اختلافي نمي‌ورزيدند و ) با يكديگر نمي‌جنگيدند . وليكن ( بنا به خواست خدا ) اختلاف ورزيدند و بعضي ايمان آوردند و برخي كافر شدند . و اگر خدا مي‌خواست با هم نمي‌جنگيدند و به ستيز نمي‌خاستند ، ولي خداوند آنچه را مي‌خواهد ( از روي حكمتي كه خود مي‌داند ) انجام مي‌دهد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« كَلَّمَ اللهُ » : خدا با او سخن گفته است . عائد موصول ، يعني ضمير ( ه ) محذوف است ، و تقدير چنين است : كَلِمَةُ اللهُ . . . « دَرَجَاتٍ » : مراتب و منازل . منصوب است چون مفعول دوم ( رَفَعَ ) در مفهوم ( بَلَّغَ ) است ، يا حال ( مِن بَعْضِهِمْ ) و در مفهوم ( ذَا دَرَجَاتٍ ) ، يا مفعول مطلق است و درجات در مفهوم ( رفعات ) است ، منصوب به نزع خافض است و حرف جرّ ( عَلي يا إِلي يا في ) محذوف است . « بَيِّنَات‌ » : دلائل روشن . معجزات مذكور در ( آل‌عمران / 49 ) . « أَيَّدْنَاهُ » : ياري و توانائيش داديم . « رُوحِ الْقُدُسِ » : روح پاك . يعني : جبرئيل . اضافه موصوف به صفت است .‏

آيه 254

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! ( برخي ) از آنچه بهره شما كرده‌ايم ( در راه خدا ) صرف كنيد ، پيش از آن كه روزي فرا رسد كه در آن نه داد و ستدي و نه دوستي و رفاقتي و نه ميانجيگري و شفاعتي است ، و كافران ستمگرند ( و به خود و جامعه خود ظلم مي‌كنند ، و نتيجه ظلم آنان در آن روز ظاهر خواهد شد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَنفِقُوا » : ببخشيد . خرج كنيد . « بَيْعٌ » : خريد و فروش . « خُلَّةٌ » : دوستي . رفاقت . مراد دوستي و رفاقتي است كه سودمند شود و مايه نجات گردد ( نگا : انفطار / 19 ) . والاّ مؤمنان در آخرت دوست همديگر خواهند بود ( نگا : زخرف / 67 ) . « شَفَاعَةٌ » : ميانجيگري . نفي شفاعت در اين آيه به طور مطلق است ، وليكن مقيّد به آيه‌هاي ديگر است ، از جمله إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً ( طه / 109 ) . وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضي ( انبياء / 28 ) .‏

آيه 255

‏متن آيه : ‏

‏ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ‏

‏ترجمه : ‏

‏خدائي بجز الله وجود ندارد و او زنده پايدار ( و جهان هستي را ) نگهدار است . او را نه چرتي و نه خوابي فرا نمي‌گيرد ( و همواره بيدار است و سستي و رخوت بدو راه ندارد ) . از آنِ او است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است ( و در ملك كائنات ، او را انبازي نيست ) . كيست آن كه در پيشگاه او ميانجيگري كند مگر با اجازه او ؟ مي‌داند آنچه را كه در پيش روي مردمان است و آنچه را كه در پشت سر آنان است ( و مطلع بر گذشته و حال و آينده ، و آگاه بر بود و نبود جهان است و اصلاً همه زمانها و مكانها در پيشگاه علم او يكسان است . مردمان ) چيزي از علم او را فراچنگ نمي‌آورند جز آن مقداري را كه وي بخواهد . ( علم و دانش محدود ديگران ، پرتوي از علم بي‌پايان و بي‌كران او است ) . فرماندهي و فرمانروائي او آسمانها و زمين را دربر گرفته است ، و نگاهداري آن دو ( براي او گران نيست و ) وي را درمانده نمي‌سازد و او بلندمرتبه و سترگ است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« حَيّ » : زنده جاويد و باقي پايدار . « قَيُّوم‌ » : نگهدار جهان و گرداننده امور آن . ( الْحَيُّ ) و ( الْقَيُّومُ ) : صفت يا بدل ، و يا خبر مبتداي محذوف مي‌باشد . « سِنَةٌ » : چرت . از ماده ( وسن ) . « مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ » : آنچه در پيش روي آنان است كه امور مربوط به اين جهان است . « مَا خَلْفَهُمْ » : آنچه در پشت سر آنان است كه امور مربوط به آن جهان يعني آخرت است . « لا يُحِيطُونَ » : احاطه نمي‌كنند . فراچنگ نمي‌آورند . « كُرْسِيُّ » : تخت سلطنت . عرش . در اينجا مراد علم و عظمت و قدرت خدا است . « لا يَؤُودُهُ » : او را درمانده و ناتوان نمي‌سازد و بر او سنگيني نمي‌كند . از ماده ( أود ) .‏

آيه 256

‏متن آيه : ‏

‏ لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اجبار و اكراهي در ( قبول ) دين نيست ، چرا كه هدايت و كمال از گمراهي و ضلال مشخّص شده است ، بنابراين كسي كه از طاغوت ( شيطان و بتها و معبودهاي پوشالي و هر موجودي كه بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف كند ) نافرماني كند و به خدا ايمان بياورد ، به محكم‌ترين دستاويز درآويخته است ( و او را از سقوط و هلاكت مي‌رهاند و ) اصلاً گسستن ندارد . و خداوند شنوا و دانا است ( و سخنان پنهان و آشكار مردمان را مي‌شنود و از كردار كوچك و بزرگ همگان آگاهي دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إِكْرَاهَ » : وادار كردن . واداشتن . « رُشْد » : هدايت . راه درست . « غَيّ » : ضلالت . راه كج . « طَاغُوت‌ » : هر معبودي جز خدا . شيطان . هر كس و هر چيزي كه اطاعت از آن ، مايه طغيان و دوري از راه حق شود ، چه آفريده‌اي كه پرستيده شود ، و چه فرماندهي كه در شرّ و بدي از او فرمانبرداري گردد ، و چه اهريمني باشد كه انسان را از راه به در برد . مفرد و جمع و مذكّر و مؤنّث در آن يكسان است . « عُرْوَةِ » : دستاويز . « وُثْقَيا » : مؤنّث ( أَوْثَق ) بس محكم و استوار . « إِنفِصَام‌ » : گسستن .‏

آيه 257

‏متن آيه : ‏

‏ اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند متولّي و عهده‌دار ( امور ) كساني است كه ايمان آورده‌اند . ايشان را از تاريكي‌هاي ( زمخت گمراهي شكّ و حيرت ) بيرون مي‌آورد و به سوي نور ( حق و اطمينان ) رهنمون مي‌شود . و ( امّا ) كساني كه كفر ورزيده‌اند ، طاغوت ( شياطين و داعيان شرّ و ضلال ) متولّي و سرپرست ايشانند . آنان را از نور ( ايمان و فطرت پاك ) بيرون آورده به سوي تاريكيهاي ( زمخت كفر و فساد ) مي‌كشانند . اينان اهل آتشند و در آنجا جاويدانه مي‌مانند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« وَلِيّ » : دوست . ياور . خداوند ولي مؤمنان است و آنان را به راه خير و خوبي رهنمون مي‌شود و ياريشان مي‌نمايد . شيطان ولي كافران است و آنان را به راه پلشتي و زشتي مي‌خواند و بديشان چنين مي‌نماياند كه خيرخواه آنان است و بديشان سود مي‌رساند . « ظُلُمَات‌ » : تاريكيها . « خَالِدُونَ » : جاويدانان .‏

آيه 258

‏متن آيه : ‏

‏ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏آيا با خبري از كسي كه با ابراهيم درباره ( الوهيّت و يگانگي ) پروردگارش راه مجادله و ستيز در پيش گرفت ، بدان علّت كه خداوند بدو حكومت و شاهي داده بود ( و بر اثر كمي ظرفيّت از باده غرور سرمست شده بود ) ؟ هنگامي كه ابراهيم گفت : پروردگار من كسي است كه ( با دميدن روح در بدن و بازپس گرفتن آن ) زنده مي‌گرداند و مي‌ميراند . او گفت : من ( با عفو و كشتن ) زنده مي‌گردانم و مي‌ميرانم . ابراهيم گفت : خداوند خورشيد را از مشرِق برمي‌آورد ، تو آن را از مغرب برآور . پس آن مرد كافر واماند و مبهوت شد . و خداوند مردم ستمكار ( مُصرّ بر تبهكاري ، و دشمن حق ) را هدايت نمي‌كند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَلَمْ تَرَ إِلَيا ؟ » : آيا آگاهي از ؟ بايد آگاه باشي از ؟ « حَآجَّ » : مجادله و منازعه كرد . به حجّت‌گوئي و حجّت خواهي نشست . « أَنْ ءَاتَاهُ اللهُ الْمُلْكَ » : چون كه خدا بدو حكومت و شاهي داده بود . يعني سلطنت و قدرت او را مغرور كرده بود و به انكار خدا واداشته بود . « بُهِتَ » : مبهوت گرديد . خاموش و درمانده و سرگردان و بي‌برهان شد .‏

آيه 259

‏متن آيه : ‏

‏ أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏يا ( آيا آگاهي از ) همچون كسي كه از كنار دهكده‌اي گذر كرد ، در حالي كه سقف خانه‌ها فرو تپيده بود و ديوارهاي آنها بر روي سقفها فرو ريخته بود ؛ گفت : چگونه خدا اين ( اجساد فرسوده و از هم پاشيده مردمان اينجا ) را پس از مرگ آنان زنده مي‌كند ؟ پس خدا او را صد سال ميراند و سپس زنده‌اش گرداند و ( به او ) گفت : چه مدّت درنگ كرده‌اي‌ ؟ گفت : ( نمي‌دانم ، شايد ) روزي يا قسمتي از يك روز . فرمود : ( نه ) بلكه صد سال درنگ كرده‌اي . به خوردني و نوشيدني خود ( كه همراه داشتي ) نگاه كن ( و ببين كه با گذشت اين زمان طولاني به اراده خدا ) تغيير نيافته است . و بنگر به الاغ خود ( كه چگونه از هم متلاشي شده است . ما چنين كرديم ) تا تو را نشانه ( گويائي از رستاخيز ) براي مردمان قرار دهيم . ( اكنون ) به استخوانها بنگر كه چگونه آنها را برمي‌داريم و بهم پيوند مي‌دهيم و سپس بر آنها گوشت مي‌پوشانيم . هنگامي كه ( اين حقائق ) براي او آشكار شد ، گفت : مي‌دانم كه خدا بر هر چيزي توانا است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أَوْ كَالَّذِي‌ » : يا آگاهي از داستان آن كسي كه . حرف كاف زائد است ، و تقدير چنين است : أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِي مَرَّ . يا كاف به معني مِثل و براي تشبيه است . در اين صورت عطف بر معني كلام سابق است . چرا كه ( أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِي حَآجَّ ) همسان ( أَلَمْ تَرَ كَالَّذِي حَآجَّ ) است ، و ( أَوْ كَالَّذِي مَرَّ ) عطف بر آن است . « خَاوِيَةٌ » : فرو تپيده . فرو ريخته . « عُرُوش » : جمع عَرْش ، سقفها . « أَنَّيا » : چگونه‌ ؟ « أَمَاتَ » : ميراند . « لَبِثْتَ » : درنگ كرده‌اي . مانده‌اي . « لَمْ يَتَسَنَّهْ » : تغيير نكرده است . با گذشت سالها فاسد و تباه نگشته است . گوئي سالهائي بر آن نگذشته است . از ماده ( سنه ) است ، يا از ماده ( سنو ) و هاء آن براي سكته است ، مانند ( كِتابِيَهْ ) و علامت جزم حذف حرف عله است . « نُنشِزُ » : فراهم مي‌چينيم و بهم مي‌پيونديم . « نَكْسُو » : مي‌پوشانيم .‏

آيه 260

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و ( به خاطر بياور ) هنگامي را كه ابراهيم گفت : پروردگارا ! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مي‌كني . گفت : مگر ايمان نياورده‌اي‌ ؟ ! گفت : چرا ! ولي تا اطمينان قلب پيدا كنم ( و با افزودن آگاهي بيشتر ، دلم آرامش يابد ) . گفت : پس ( در اين صورت ) چهار تا از پرندگان را بگير و آنها را به خود نزديك گردان ( تا مشخّصات و مميّزات آنها را دريابي . آن گاه آنها را ذبح كن و در هم بياميز ) ، سپس بر سر هر كوهي قسمتي از آنها را بگذار . بعد آنها را بخوان ، به سرعت به سوي تو خواهند آمد ، و بدان كه خداوند چيره و باحكمت است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مَوْتَيا » : جمع ميّت ، مردگان . « بَلَيا » : آري . حرف جواب است . براي ابطال نفي متقدّم و افاده اثبات مفهوم بعد از خود مي‌آيد . « صُرْهُنَّ » : آنها را به خود نزديك كن . آنها را بهم بياميز . آنها را پاره پاره كن . از ماده ( صَور ) به معني ميل يا قطع . « جُزْءاً » : قطعه و پاره و تكّه . « أُدْعُهُنَّ » : آنها را صدا بزن . « سَعْياً » : شتابان . مصدري است به معني اسم فاعل و حال بشمار است و تقدير چنين است : يَأْتِينَكَ سَاعِيَاتٍ . همچون : جَآءَ زَيْدٌ رَكْضاً ؛ أَيْ رَاكِضاً . يا اين كه مفعول مطلق است و همچون قَعَدْتُ جُلُوساً مي‌باشد .‏

آيه 261

‏متن آيه : ‏

‏ مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏مثل كساني كه دارائي خود را در راه خدا صرف مي‌كنند ، همانند دانه‌اي است كه هفت خوشه برآرد و در هر خوشه صد دانه باشد ، و خداوند براي هر كه بخواهد آن را چندين برابر مي‌گرداند ، و خدا ( قدرت و نعمتش ) فراخ ( و از همه چيز ) آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« سَنَابِلَ » : جمع سُنبُلة ، خوشه‌ها . « يُضَاعِفُ » : چندين برابر مي‌گرداند . « وَاسِعٌ » : داراي انعام و رحمت فراگير .‏

آيه 262

‏متن آيه : ‏

‏ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنّاً وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏كساني كه دارائي خود را در راه خدا صرف مي‌كنند و به دنبال آن منّتي نمي‌گذارند و آزاري نمي‌رسانند ، پاداششان نزد پروردگارشان است ( و اندازه اجرشان را كسي جز خدا نمي‌داند ) ، و نه ترسي بر آنان خواهد بود و نه اندوهگين خواهند شد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« لا يُتْبِعُونَ » : به دنبال نمي‌آورند . ملحق نمي‌سازند . « مَنّاً » : منّت . « أَذيً » : اذيّت و آزار .‏

آيه 263

‏متن آيه : ‏

‏ قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏گفتار نيك و گذشت ، بهتر از بذل و بخششي است كه اذيّت و آزاري به دنبال داشته باشد . و خداوند بي‌نياز و بردبار است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« قَوْلٌ » : گفتار . سخن . « مَعْرُوفٌ » : نيك . پسنديده . « يَتْبَعُهَا » : به دنبال آن بيايد .‏

آيه 264

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! بذل و بخششهاي خود را با منّت و آزار ، پوچ و تباه نسازيد ، همانند كسي كه دارائي خود را براي نمودن به مردم ، رياكارانه صرف مي‌كند و به خدا و روز رستاخيز ايمان ندارد . مَثَل چنين كسي همچون مَثَل قطعه سنگ صاف و لغزنده‌اي است كه بر آن ( قشري از ) خاك باشد ( و بذرافشاني شود ) ، و باران شديدي بر آن ببارد ( و همه خاكها و بذرّها را فرو شويد ) و آن را به صورت سنگي صاف ( و خالي از هر چيز ) برجاي گذارد . ( چنين رياكاراني ) از كاري كه انجام داده‌اند سود و بهره‌اي برنمي‌گيرند ، و خداوند گروه كفرپيشه را ( به سوي خير و صلاح ) رهنمود نمي‌نمايد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« صَدَقَاتِ‌ » : بذل و بخششها . احسان و نيكيها . « رِئَآءَ » : ريا . ظاهرفريبي . منصوب است چون مفعولٌ‌له ، يا حال است و به معني : مُرائي . « صَفْوَان‌ » : سنگ بزرگ صاف و لغزنده . « وَابِلٌ » : باران تند . رگبار باران . « صَلْداً » : سخت و لغزنده وبدون گرد و غبار .‏

آيه 265

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِيتاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏مثل كساني كه دارائي خود را براي خوشنودي خدا و استوار كردن جانهاي خود ( بر ايمان و احسان ) صرف مي‌كنند ، همچون مثل باغي است كه روي پشته‌اي باشد ( و از هواي آزاد و نور آفتاب به حدّ كافي بهره گيرد ) و باران شديدي بر آن ببارد و در نتيجه چندين برابر ميوه دهد ، و اگر هم باران شديدي بر آن نبارد ، باران خفيفي بر آن ببارد ، ( به سبب خاك خوب و آفتاب مناسب و هواي آزاد ، باز هم ببار نشيند ) ، و آنچه را انجام مي‌دهيد خدا مي‌بيند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إبْتِغَآءَ » : خواستن . طلبيدن . مفعولٌ‌له يا حال است و به معني طالبين . « مَرْضَاتِ » : رضايت . خوشنودي . مَرْضاة مصدر ميمي است و برابر رسم‌الخطّ قرآني با ( ت ) نوشته شده است . « تَثْبِيتاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ » : براي استواركردن جانهايشان بر ايمان و احسان . براي عادت دادن خود به بذل و بخشش و پايداركردن خويشتن بر ايمان . به خاطر يقين و باوري كه از ته دل به پاداش خدا دارند . مفعولٌ‌له است ، يا حال است و به معني مُثَبِّتِينَ . « جَنَّةٍ‌ » : باغ . « رَبْوَةٍ » : زمين مرتفع . پشته . « أُكُل‌ » : محصول . ميوه . « ضِعْفَيْنِ » : دوچندان . چهار برابر . چندين برابر . « طَلٌّ » : باران خفيف . منظور اين است كه بذل و بخشش چنين كساني هرگونه كه باشد نتيجه و ثمره خود را مي‌دهد و در پيشگاه خدا محفوظ و پيوسته در حال افزايش خواهد بود .‏

آيه 266

‏متن آيه : ‏

‏ أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏آيا كسي از شما دوست مي‌دارد كه باغي از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن ، جويبارها روان باشد و براي او در آن هرگونه ميوه‌اي ( از ميوه‌هاي ديگر ) باشد ، و در حالي كه به سن پيري رسيده و فرزنداني ( كوچك و ) ضعيف داشته باشد ، ( در اين هنگام ) گردبادي ( كوبنده ) كه در آن آتش ( سوزاني ) باشد ، به باغ برخورد كند و آن را بسوزاند ؟ ! اين چنين خداوند آيات خود را برايتان بيان و آشكار مي‌سازد ، شايد بينديشيد ( و با نيروي انديشه راه حق را بيابيد ) .‏

‏توضيحات : ‏

‏« يَوَدُّ » : دوست مي‌دارد . « نَخِيلٍ » : خرما . نخلستان . « أَعْنَابٍ » : جمع عِنَب ، انگورها . تاكستان . « كِبَر » : پيري . كهنسالي . « إِعْصَارٌ » : گردباد . « نَارٌ » : آتش . منظور باد سموم است . نتيجه : كساني كه بذل و بخشش خود را با ريا و اذيّت و آزار همراه مي‌كنند ، گردبادِ چنين كردار و رفتاري ، خرمن عمر و حاصلِ به ظاهر خيرات آنان را از ميان مي‌برد ، و وقتي در سراي ديگر آماده مي‌شوند ، مي‌بينند كه چيزي برايشان نمانده است .‏

آيه 267

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! از قسمتهاي پاكيزه اموالي كه ( از طريق تجارت ) به دست آورده‌ايد و از آنچه از زمين براي شما بيرون آورده‌ايم ( از قبيل منابع و معادن زيرزميني ) ببخشيد و به سراغ چيزهاي ناپاك نرويد تا از آن ببخشيد ؛ در حالي كه خود شما حاضر نيستيد آن چيزهاي پليد را دريافت كنيد مگر با اغماض و چشم‌پوشي در آن ، و بدانيد كه خداوند بي‌نياز و شايسته ستايش است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« لا تَيَمَّمُوا » : قصد نكنيد . روي نياوريد . « خَبِيثَ‌ » : ناپاك . مراد از آن ، چيز بي‌مقدار و بدردنخور است‌ ؛ نه چيز حرام . زيرا چيز حرام ، اندوختن يا بخشيدن را نشايد . « حَمِيدٌ » : ستوده . فَعِيل به معني مَفْعُول است .‏

آيه 268

‏متن آيه : ‏

‏ الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اهريمن شما را ( به هنگام انفاق مي‌ترساند و ) وعده تهيدستي مي‌دهد و به انجام گناه شما را دستور مي‌دهد ، ولي خداوند به شما وعده آمرزش خويش و فزوني ( نعمت ) مي‌دهد . و خداوند ( فضل و مرحمتش ) وسيع ( و از همه چيز ) آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« فَحْشَآء » : بزه و گناهي كه قبح و زشتي آن زياد و چشمگير باشد از قبيل : زنا ، قتل ، ندادن زكات ، ترك نماز ، بخل ، و . . . « مَغْفِرَةً » : آمرزش ، كه در آخرت بهره نيكان مي‌گردد . « فَضْلاً » : فزوني نعمت و پركردن جاي چيز بخشيده شده ، كه در دنيا نصيب نيكوكاران مي‌شود . ( نگا : سبأ / 39 )‏

آيه 269

‏متن آيه : ‏

‏ يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ‏

‏ترجمه : ‏

‏فرزانگي را به هركس كه بخواهد ( و شايسته بيند ) مي‌دهد ، و به هركس كه فرزانگي داده شود ، بيگمان خير فراواني بدو داده شده است ، و جز خردمندان ( اين حقائق را درك نمي‌كنند و ) متذكّر نمي‌گردند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« حِكْمَةَ » : فرزانگي . اصابت در كردار و گفتار ، و انجام هر چيزي در جاي مناسب خود . در اينجا مراد معرفت اسرار قرآن است . « أُوْلُوا » : صاحبان . « أَلْبَابِ‌ » : جمع لُبّ ، خِردها . « أُوْلُوا الألْبَابِ‌ » : عاقلان .‏

آيه 270

‏متن آيه : ‏

‏ وَمَا أَنفَقْتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِّن نَّذْرٍ فَإِنَّ اللّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و هر هزينه‌اي را كه ( در راه خير يا شر ) متحمّل مي‌شويد ، يا هر نذري را كه ( در راه طاعت يا معصيت ) به گردن مي‌گيريد ، بيگمان خداوند آن را مي‌داند ، و ستمگران را ياوري نيست .‏

‏توضيحات : ‏

‏« نَفَقَة‌ » : بذل و بخشش . صرف مال . « أَنصَار » : ياوران . مددكاران .‏

آيه 271

‏متن آيه : ‏

‏ إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَيْرٌ لُّكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّئَاتِكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اگر بذل و بخششها را آشكار كنيد ، چه خوب ، و اگر آنها را پنهان داريد و به نيازمندان بپردازيد ، براي شما بهتر خواهد بود و برخي از گناهان شما را مي‌زدايد ، و خداوند آگاه از هر آن چيزي است كه انجام مي‌دهيد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إِن تُبْدُوا » : اگر آشكار سازيد . « صَدَقَات‌ » : بذل و بخششها . « فَنِعِمَّا هِيَ » : چه خوب ! مراد اين است كه آشكار ساختن بذل و بخششها پسنديده است . « يُكَفِّرُ » : محو و نابود مي‌كند . مي‌زدايد . « سَيِّئَات‌ » : نابكاريها . زشتيها . مراد گناهان كوچك و بزرگ است .‏

آيه 272

‏متن آيه : ‏

‏ لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏هدايت آنان بر تو واجب نيست ، وليكن خداوند هر كه را بخواهد هدايت مي‌كند ، و هر چيز نيك و بايسته‌اي كه مي‌بخشيد براي خودتان است ( و سود آن عائد خودتان مي‌گردد ) و ( اين وقتي خواهد بود كه ) جز براي رضايت خدا نبخشيد . و هر چيز نيك و بايسته‌اي كه ( بدين گونه ) ببخشيد به طور كامل به خود شما بازپس داده مي‌شود و ( كوچكترين ) ستمي به شما نخواهد شد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ » : هدايت آنان بر تو واجب نيست ، بلكه بر تو تبليغ است و بس . « خَيْر » : مراد مال و دارائي است . « ما تُنفِقُونَ » : نمي‌بخشيد . نبايد ببخشيد . « وَجْه‌ » : ذات . اطلاق جزء بر كلّ است . « إبْتِغَآءَ وَجْهِ اللهِ » : طلب رضاي خدا . « يُوَفَّ » : به تمام و كمال داده مي‌شود .‏

آيه 273

‏متن آيه : ‏

‏ لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافاً وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏( چنين بذل و بخششي مخصوصاً بايد ) براي نيازمنداني باشد كه در راه خدا درمانده‌اند و به تنگنا افتاده‌اند و نمي‌توانند در زمين به مسافرت پردازند ( و از راه تجارت و كسب و كار براي خود هزينه زندگي فراهم سازند و ) به خاطر آبرومندي و خويشتنداري ، شخص نادان مي‌پندارد كه اينان دارا و بي‌نيازند ، امّا ايشان را از روي رخساره و سيمايشان مي‌شناسي ، ( چه از لحن گفتار و طرز رفتار پيدا و نمودارند و ) با الحاح و اصرار ( چيزي ) از مردم نمي‌خواهند . و هر چيز نيك و بايسته‌اي را كه ببخشيد ، بيگمان خدا از آن آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« لِلْفُقَرَآءِ » : به مستمندان . جار و مجرور متعلّق است به ( وَ مَا تُنفِقُوا ) در آيه قبلي ، يا به فعل محذوفي همچون ( إِعْمَدُوا ؛ إِجْعَلُوا . ) يعني : إِعْمَدُوا لِلْفُقَرَآءِ ؛ إِجْعَلُوا مَا تُنفِقُونَ لِلْفُقَرَآءِ ؛ صَدَقَاتُكُمْ لِلْفُقَرَآءِ . « أُحْصِرُوا » : بازداشته شده‌اند . جلو آنان گرفته شده است . همه اوقاتشان وقف جهاد يا كسب علم شده است . « ضَرْب‌ » : راه رفتن . مسافرت كردن . مراد جستجو و تكاپوي در كار تجارت و كسب و تلاشِ در پي معاش است . « تَعَفُّف‌ » : قناعت . شرم و حيا . « سِيمَا » : رخساره . ديدار . « إِلْحَافاً » : الحاح . اصرار . مفعول مطلق است‌ ؛ زيرا الحاف خود نوعي از سؤال يعني درخواست است‌ ؛ و يا اين كه به معني مُلْحِفينَ و حال بشمار است . « لا يَسْأَلُونَ الْنَّاسَ إِلْحَافاً » : پافشارانه چيزي از مردم نمي‌خواهند . از مردم اصلاً چيزي نمي‌خواهند . « خَيْر » : مراد مال و دارائي است .‏

آيه 274

‏متن آيه : ‏

‏ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏كساني كه دارائي خود را در شب و روز ( و در همه اوضاع و احوال ) و به گونه پنهان و آشكار مي‌بخشند ، مزدشان نزد پروردگارشان ( محفوظ ) است و نه ترسي بر آنان است و نه ايشان اندوهگين خواهند شد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« سِرّاً وَ عَلانِيَةً » : پنهان و آشكارا . حال ضمير ( و ) در فعل ( يُنفِقُونَ ) بوده و به معني : مُسِرِّينَ و مُعْلِنِينَ به كار رفته‌اند . ذكر ( لَيْل ) پيش از ( نَهار ) و ( سِرّ ) قبل از ( عَلانِيَة ) بيانگر اين واقعيّت است كه بذل و بخشش نهاني ، مقدّم بر بذل و بخشش آشكارا است .‏

آيه 275

‏متن آيه : ‏

‏ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏كساني كه ربا مي‌خورند ( از گورهاي خود به هنگام دوباره زنده شدن ، يا از مشي اجتماعي خود در دنيا ) برنمي‌خيزند مگر همچون كسي كه ( - بنا به گمان عربها - ) شيطان او را سخت دچار ديوانگي سازد ( و نتواند تعادل خود را حفظ كند ) ؛ اين از آن‌رو است كه ايشان مي‌گويند : خريد و فروش نيز مانند ربا است . و حال آن كه خداوند خريد و فروش را حلال كرده است و ربا را حرام نموده است . پس هر كه اندرز پروردگارش به او رسيد و ( از رباخواري ) دست كشيد ، آنچه پيشتر بوده ( و سود و نزولي كه قبلاً دريافت نموده است ) از آن او است و سروكارش با خدا است‌ ؛ امّا كسي كه برگردد ( و مجدّدا مرتكب رباخواري شود ) اين گونه كساني اهل آتشند و جاودانه در آن مي‌مانند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« يَأْكُلُونَ » : مي‌خورند . مراد دريافت مي‌دارند و در آن تصرّف مي‌نمايند . « لا يَقُومُونَ » : به هنگام زنده‌شدن از گورها برنمي‌خيزند . از مشي اجتماعيِ ديوانه‌وار خود در دنيا دست برنمي‌دارند و آني آسوده‌خاطر نمي‌گردند . « يَتَخَبَّطُهُ » : او را پياپي و ناهنجارانه بزند . « مَسّ » : جنون . ديوانگي . « مِنَ الْمَسِّ » . به سبب ديوانگي ناشي از خودباختگي يا هراس . جار و مجرور متعلّق به يَقُومُ يا يَتَخَبَّطُهُ است . در اينجا رباخواران به صرعيان و ديوانگان تشبيه شده‌اند ، و اين تشبيه بنا بر اسلوب عرب است . آنان زيبايان و نيكوكاران و اشياء قشنگ و خوشايند را به فرشته تشبيه مي‌كنند ( نگا : يوسف / 31 ) و زشتها و بدكرداران و اشياء بدريخت و ناخوشايند را به شيطان و غول ( نگا : صافّات / 65 ) . « بَيْع‌ » : معامله . خريد و فروش . « مَا سَلَفَ » : آنچه از ربا پيش از تحريم بوده است و گذشته است . « أَمْر » : كار .‏

آيه 276

‏متن آيه : ‏

‏ يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند ( بركت ) ربا را ( و اموالي را كه ربا با آن بياميزد ) نابود مي‌كند و ( ثواب ) صدقات را ( و اموالي را كه از آن بذل و بخشش شود ) فزوني مي‌بخشد ، و خداوند هيچ انسان ناسپاس گنهكاري را دوست نمي‌دارد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« يَمْحَقُ » : نابود مي‌كند . محو مي‌گرداند . رو به كاستي مي‌برد . « يُرْبِي‌ » : افزايش مي‌دهد . فزوني مي‌بخشد . « كَفَّارٍ » : معتاد به كفر و مقيم بر آن . « أَثِيمٍ » : فرو رفته در گناه . واژه‌هاي ( كَفَّار ) و ( أَثِيم ) صيغه مبالغه‌اند و در اينجا براي بيان رسوائي و نابكاري رباخوار به كار رفته‌اند ، و نبايد گمان برد كه خداوند كافر گناهكار را دوست مي‌دارد . نه هرگز ! به كار رفتن صيغه مبالغه ، براي فرق با غيرمبالغه نيست .‏

آيه 277

‏متن آيه : ‏

‏ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏بيگمان كساني كه ايمان بياورند و كار شايسته انجام بدهند و نماز را چنان كه بايد برپاي دارند و زكات را بپردازند ، مزدشان نزد پروردگارشان است و نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين مي‌شوند .‏

‏توضيحات : ‏

‏« أقَامُوا الصَّلاةَ وَ ءَاتَوُا الزَّكَاةَ » : نماز را چنان كه بايد مي‌خوانند و زكات مال بدر مي‌كنند . نمازخواندن و زكات‌دادن ، جزو ( صالِحات ) يعني كارهاي شايسته و پسنديده مي‌باشد ، ليكن ذكر مجدّد آن دو ، بيانگر فضيلت سترگ آنها است .‏

آيه 278

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! از ( عذاب و عقاب ) خدا بپرهيزيد و آنچه از ( مطالبات ) ربا ( در پيش مردم ) باقي مانده است فروگذاريد ، اگر مؤمن هستيد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إِتَّقُوا اللهَ » : در اينجا مضاف محذوف است ، و تقدير چنين است : إِتَّقُوا عِقَابَ اللهِ . يعني : خويشتن را از عقاب و عذاب خدا بپرهيزيد . « ذَرُوا » : ترك كنيد . رها سازيد . از ماده ( وذر ) .‏

آيه 279

‏متن آيه : ‏

‏ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏پس اگر چنين نكرديد ، بدانيد كه به جنگ با خدا و پيغمبرش برخاسته‌ايد ، و اگر توبه كرديد ( و از رباخواري دست كشيديد و اوامر دين را گردن نهاديد ) اصل سرمايه‌هايتان از آن شما است ، نه ستم مي‌كنيد و نه ستم مي‌بينيد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« فَأْذَنُوا » : پس يقين داشته باشيد . پس بدانيد . « تُبْتُمْ » : توبه كرديد . پشيمان شديد و دست كشيديد . « رُؤُوس‌ » : جمع رَأْس ، سرمايه‌ها . اصل اموال .‏

آيه 280

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و اگر ( بدهكار ) تنگدست باشد ، پس مهلت ( بدو داده ) مي‌شود تا گشايشي فرا رسد ، و اگر ( قدرت پرداخت نداشته باشد و شما همه وام خود را ، يا برخي از آن را بدو ) ببخشيد ، برايتان بهتر خواهد بود اگر دانسته باشيد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« ذُو عُسْرَةٍ » : تنگدست . نادار . « نَظِرَةٌ » : مهلت . فرصت‌دادن . « مَيْسَرَةٍ » : گشايش . فراخ دستي . « أَن تَصَدَّقُوا » : اگر ببخشيد و صرف‌نظر كنيد . تاء مضارعه از اوّل اين فعل حذف شده است .‏

آيه 281

‏متن آيه : ‏

‏ وَاتَّقُواْ يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و از ( عذاب و عقاب ) روزي بپرهيزيد كه در آن به سوي خدا بازگردانده مي‌شويد ؛ سپس به هركسي آنچه را فراچنگ آورده است به تمامي بازپس داده مي‌شود ، و به آنان ستم نخواهد شد .‏

‏توضيحات : ‏

‏« تُرْجَعُونَ » : بازگشت داده مي‌شويد . از مصدر ( رَجْع وَ رُجْعي ) به معني : إعاده و برگشت دادن‌ ؛ نه از مصدر ( رُجُوع ) به معني : برگشتن . « تُوَفَّيا كُلُّ نَفْسٍ » : به هر كسي اجر و پاداش اعمالش به تمام و كمال داده مي‌شود .‏

آيه 282

‏متن آيه : ‏

‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيراً أَو كَبِيراً إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! هرگاه به همديگر تا مدّت معيّني ( از لحاظ روز و ماه و سال ) وامي داديد ، آن را بنويسيد ، و بايد نويسنده‌اي دادگرانه آن را بنويسد ، و هيچ نويسنده‌اي از نوشتن ( سند ) بدان گونه كه خدا بدو آموخته است ، سرپيچي نكند . پس نويسنده بايد بنويسد و آن كس كه حق بر ذمّه او است ، بايد املاء كند و از پروردگارش بترسد و چيزي از آن نكاهد ، و اگر كسي كه حق بر ذمّه او است كم‌خرد يا ( به سبب كوچكي يا بيماري يا پيري ) ناتوان باشد ، يا ( به سبب لالي يا گنگي يا ناآشنائي با زبان ) او نتواند كه املاء كند ، بايد ولي او ( كه شرع يا حاكم براي وي تعيين كرده است ) دادگرانه املاء كند . و دو نفر از مردان خود را به گواهي گيريد ، و اگر دو مرد نبودند ، يك مرد و دو زن ، از ميان كساني گواه كنيد كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند . - ( اين دو زن به همراه يكديگر بايد شاهد قرار گيرند ) تا اگر يكي انحرافي پيدا كرد ، ديگري بدو يادآوري كند - و چون گواهان را به گواهي خوانند بايد كه از اين كار خودداري نورزند . و از نوشتن وام - خواه كم باشد يا زياد - تا سررسيد آن دلگير نشويد . اين در پيشگاه ( شريعت ) خدا دادگرانه‌تر و براي گواهي ( و صحّت شهادت ) استوارتر ، و براي آن كه دچار شكّ و ترديد نشويد ، بهتر مي‌باشد . مگر اين كه داد و ستد حاضر و نقدي باشد كه در ميان خود دست به دست مي‌كنيد ، پس در اين صورت بر شما باكي نيست اگر آن را ننويسيد . و هنگامي كه خريد و فروش ( نقدي ) مي‌كنيد ( باز هم ) كساني را به گواهي گيريد ، و نويسنده و گواه نبايد كه زيان ببينند و نبايد كه زيان برسانند ، و اگر چنين كنيد از فرمان خدا بيرون رفته‌ايد ( و بر حكم او شوريده‌ايد ) . و از خدا بترسيد ( و اوامر و نواهي او را پيش چشم داريد ) و خداوند ( آنچه را كه به نفع شما يا به زيان شما است ) به شما مي‌آموزد ، و خداوند به آنچه مي‌كنيد آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« تَدَايَنتُمْ » : به همديگر وام داديد . « أَجَلٍ » : مدّت . « لا يَأْبَ » : خودداري نكند . « يُمْلِلْ » : املاء كند . بيان كند . « لا يَبْخَسْ » : نكاهد . « شَهِيدَيْنِ » : دو گواه . شهيد فعيل به معني فاعل است و جمع آن شهداء است . « دُعُوا » : فرا خوانده شدند . « لا تَسْأَمُوا » : سستي نكنيد . كم‌حوصلگي و بي‌مبالاتي نكنيد . « أَقْسَطُ » : دادگرانه‌تر . « أَقْوَمُ » : پابرجاتر . استوارتر . « أَدْنيا » : اقرب . نزديكتر . « تُدِيرُونَ » : مبادله مي‌كنيد . نقداً دست به دست مي‌كنيد . « تَبَايَعْتُمْ » : با همديگر خريد و فروش كرديد . « لا يُضَآرَّ » : زيان رسانده نشود . زيان نرساند . اين فعل مي‌تواند مجهول يا معلوم باشد و ( كَاتِبٌ ) و ( شَهِيدٌ ) نائب فاعل يا فاعل بشمار آيد . « فُسُوق » : سرپيچي . نافرماني . « فُسُوقٌ بِكُمْ » : اين كار بيانگر نافرماني شما است . اين كار شما را از راه حق و صلاح بيرون مي‌برد . « يُعَلِّمُكُمُ اللهُ » : خدا به شما احكام خود را مي‌آموزد كه متضمّن مصالح شما مي‌باشند . مفعول فعل ، محذوف است .‏

آيه 283

‏متن آيه : ‏

‏ وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِباً فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏و اگر در سفر بوديد و نويسنده‌اي نيافتيد ، پس چيزهائي گروگان بگيريد . و اگر برخي از شما به برخي ديگر اطمينان كرد ، بايد كسي كه امين شمرده شده است ، امانت او را بازپس دهد ( و بستانكار در گروگان كه امانتي محسوب است خيانت روا ندارد ، و بدهكار وام را كه وديعه‌اي بشمار است ، به موقع بپردازد ) و از خدائي كه پروردگار او است بترسد ، و گواهي را پنهان نكنيد و هركس آن را پنهان دارد قلبش بزهكار است ، و خدا بدانچه انجام مي‌دهيد آگاه است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« رِهَانٌ » : جمع رَهْن به معني مرهون ، گروگانها . رِهَانٌ : مبتدا است و خبر آن محذوف است و تقدير چنين است : فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ تَكْفِي . يا خبر است و مبتداي آن محذوف است و تقدير چنين است : فَعَلَيْكُمْ رِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ . « ءَاثِمٌ » : گناهكار . « ءَاثِمٌ قَلْبُهُ » : دل او بزهكار است . نسبت دادن گناه به دل ، براي مبالغه و وضوح جرم است ، همان گونه كه براي تأكيد كاري مي‌گوئيم : گوشم آن را شنيده است . چشمم آن را ديده است . واژه ( قلب ) مي‌تواند فاعل يا بدل بعض از كل ( ءَاثِمٌ ) باشد ، و ضمير ( ه ) ضمير شأن ، و يا مرجع آن ( مَنْ ) است .‏

آيه 284

‏متن آيه : ‏

‏ لِّلَّهِ ما فِي السَّمَاواتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏

‏ترجمه : ‏

‏آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است ، از آن خدا است ، و ( لذا ) اگر آنچه را كه در دل داريد آشكار سازيد يا پنهان داريد ، خداوند شما را طبق آن محاسبه مي‌كند ، سپس هر كه را بخواهد ( و شايستگي داشته باشد ) مي‌بخشد و هر كس را بخواهد ( و مستحق باشد ) عذاب مي‌كند ، و خدا بر هر چيزي توانا است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« إِن تُبْدُوا » : اگر آشكار سازيد . « أَوْ تُخْفُوهُ » : يا اين كه آن را پنهان داريد . « يُحَاسِبْكُم بِهِ اللهُ » : خداوند برابر آن شما را بازخواست مي‌كند . يعني : نيّت بد خود را چه آشكار سازيد و چه پنهان داريد ؛ يا اعمال زشت خويش را چه آشكارا و چه نهاني انجام دهيد ، خدا در برابر آن شما را مورد بازخواست قرار مي‌دهد .‏

آيه 285

‏متن آيه : ‏

‏ آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ‏

‏ترجمه : ‏

‏فرستاده ( خدا ، محمّد ) معتقد است بدانچه از سوي پروردگارش بر او نازل شده است ( و شكّي در رسالت آسماني خود ندارد ) و مؤمنان ( نيز ) بدان باور دارند . همگي به خدا و فرشتگان او و كتابهاي وي و پيغمبرانش ايمان داشته ( و مي‌گويند : ) ميان هيچ يك از پيغمبران او فرق نمي‌گذاريم ( و سرچشمه رسالت ايشان را يكي مي‌دانيم ) . و مي‌گويند : ( اوامر و نواهي ربّاني را توسّط محمّد ) شنيديم و اطاعت كرديم . پروردگارا ! آمرزش تو را خواهانيم ، و بازگشت به سوي تو است .‏

‏توضيحات : ‏

‏« مَآ أُنزِلَ » : مراد قرآن است . « لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مُِن رُّسُلِهِ » : مراد آن است كه ما مثل يهوديان و مسيحيان نيستيم و همه پيغمبران را از آدم تا خاتم فرستاده خدا مي‌دانيم . « غُفْرَانَكَ » : از تو بخشش گناهانمان را خواستاريم و رحمت و لطف تو را چشم مي‌داريم . واژه غفران ، مفعول مطلق فعل محذوف ( إِغْفِرْ ) يا مفعولٌ‌به فعل محذوف ( نَسْأَلُكَ ) است . « رَبَّ » : منادا است به حذف حرف ندا . « مَصِير » : رجوع . برگشت . مصدر ميمي از ( صَيْرُورَة ) است .‏

آيه 286

‏متن آيه : ‏

‏ لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْراً كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏

‏خداوند به هيچ كس جز به اندازه توانائيش تكليف نمي‌كند ( و هيچ‌گاه بالاتر از ميزان قدرت شخص از او وظائف و تكاليف نمي‌خواهد . انسان ) هر كار ( نيكي كه ) انجام دهد براي خود انجام داده و هر كار ( بدي كه ) بكند به زيان خود كرده است . پروردگارا ! اگر ما فراموش كرديم يا به خطا رفتيم ، ما را ( بدان ) مگير ( و مورد مؤاخذه و پرس و جو قرار مده ) ، پروردگارا ! بار سنگين ( تكاليف دشوار ) را بر ( دوش ) ما مگذار آن چنان كه ( به خاطر گناه و طغيان ) بر ( دوش ) كساني كه پيش از ما بودند گذاشتي . پروردگارا ! آنچه را كه ياراي آن را نداريم بر ما بار مكن ( و ما را به بلاها و محنتها گرفتار مساز ) و از ما درگذر و ( قلم عفو بر گناهانمان كش ) و ما را ببخشاي و به ما رحم فرماي . تو ياور و سرور مائي ، پس ما را بر جمعيّت كافران پيروز گردان .‏

‏توضيحات : ‏

‏« وُسْع‌ » : تاب و توان . « كَسَبَتْ » : فراچنگ آورد . « إِكْتَسَبَتْ » : فراچنگ آورد . اغلب ثلاثي مجرّد ماده ( كسب ) براي انجام خوبيها ، و ثلاثي مزيد براي انجام بديها به كار مي‌رود . « نَسِينَا » : در انجام وظائف غفلت و كوتاهي كرديم ( نگا : كهف / 24 و طه 52 ) . « أَخْطَأْنَا » : دچار خطا و گناه شديم ( نگا : طه / 73 ) . « إِصْر » : تكاليف سخت و طاقت‌فرسا ( نگا : اعراف / 157 ) . « مَوْلي‌ » : سَرور و ياور .‏

موضوعات: تفسیر سوره بقره (آیات 241تا286)  لینک ثابت
[شنبه 1395-02-11] [ 07:36:00 ب.ظ ]





دلنوشته یک خواهر شهید/ چهره ای غمگین که حکایت از داغی بزرگ دارد

*********************************************************************************

لحظه ی دیدار فرارسید ، به جای گلاب و آینه، به جای حنا به دست، گل و خاک بر سر ریخته و با صدای یا مظلوم یا حسین به پیشواز داماد به خون خفته رفتیم …

به گزارش کُردتودی، به نقل از آفتاب دل، اولین روز از بهار آزادی 1367 فرا می رسد، امروز روزی است که صبح آن در زمستان و بعدازظهر به بهار خاتمه می یابد، واولین روز از ماه شعبان المعظم، اما به چه امیدی، امیدی که سرشار از هزاران آرزوست، از آن امید لحظه ی یاس به قلبم نمی آید، اما حس غریب و غمی سخت مرا آزار می دهد، خدایا چه خبر است، نکند اتفاقی افتاده باشد، خیلی زود این فکر را از ذهنم دور می کنم، چشمانم را به پنجره ای نیمه باز دوختم و منتظر نشستم ، آخ که انتظار خیلی سخت است.

قرار است نیروهای بسیجی اعزامی از شهرستان بیجار لشکر صاحب الزمان ،سپاهیان حضرت امیر از عملیات والفجر 10 غرب کشور بازگردند، قلبم تکان تکان می خورد، چه خبر است، پدرم به استقبال برادرم رفته بود، دعا می کردیم خدایا برادرم به سلامت بازگردد، بغض گلویم را فشرد، اشک در چشمانم حلقه بست، به خود نهیبی زدم چرا اینگونه شدم ، مگر امروز چشممان به دیدار برادر روشن نمی شود .

به اتوبوس هایی که ز جاده سنندج به بیجار بر می گشتند نگاه می کردم آنها را با گل و خاک می دیدم، یک دو سه چهار پنج و تا هفت اتوبوس اما دیگر اتوبوس نیامد، ماشین پدر هم برنگشت، همه ی اقوام رفته بودند، من باور نکردم، فقط دنبال جواب سوالی بودم که علت نیامدن را پیدا کنم، شهید، زخمی، اسیر ، آخر هر کدام از اینها باشد چگونه مادرم را قانع کنیم پدر را چه می شود؟

روز دوم فروردین بود، مادرم در اتاقی تنها از خانه بیرون نیامد، پدر در اتاقی دیگر به فکر فرورفته بود، ما هم با گریه و زاری دعا می کردیم، پدر دوباره راهی سنندج شد، به او گفته بودند پسر شما فردا باز می گردد، شاید آنها هم می دانستند که عشق مادرم به فرزندش اجازه ی دادن چنین خبری را نمی دهد، پدر انگار روحش خبردار شده بود گفت خدایا اگر پسرم اسیر باشد برمی گردد، زخمی شده باشد شهید زنده است و اما اگر … کافی بود یکی بیاید جواب این ها را بدهد.

شب فرارسید، پسر دایی و بچه اش به دیدن ما آمدند، با دیدن این صحنه ها در منزل ما طاقت نیاوردند و به تعاونی سپاه رفتند، زمانی که برگشت چهره اش غمگین بود و حکایت از داغی بزرگ داشت ، همه به گریه افتادیم و ناله سردادیم، خانه ی ما همچون شب عاشورا شیون و غوغا در خرابه ی ما برپا بود .

یک روز با خود گفتم یا زینب (س) چگونه طاقت و تحمل آن همه مصیبت به خصوص غم برادر از دست رفته را تحمل کردی، با تمام سختی ها گفتی ” ما رایت ال جمیلا” کسی نبود شما را دلداری دهد، به جای استقبال از برادر نگاه های نامحرمان، سنگ های پرتاب شده، غل و زنجیر را دیدی اما امروز می بینم بیشتر جوانان …

آن روز یعنی سوم فروردین 67 مصادف با روز سوم شعبان میلاد امام حسین (ع) ، چه روز عظیمی روز تشییع جنازه مصادف با روز پاسدار، خوشا به سعادت تو ای جوانی که از کودکی پیراهن سیاه عزم را بر تن داشتی .

درس ایثار، شهادت، هیهات من الذله را از سرور و آقایت یاد گرفتی وبه سخن حضرت امام در خرداد 42 که اعلام کرده بودند لبیک گفتی و برای دفاع از جان و ناموس و خاک کشورت جنگیدی.

اما لحظه ی دیدار فرارسید ، به جای گلاب و آینه، به جای حنا به دست، گل و خاک بر سر ریخته و با صدای یا مظلوم یا حسین به پیشواز داماد به خون خفته رفتیم …

او همچون پرنده ای که تازه از قفس آزاد شده بال و پرش را گشود . رفت . به یاد روضه ی حضرت علی اکبر افتادم . با خود زمزمه کردنم جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر خیمه رسانید ، آن روز برای ما مثل روز عاشورا بود شاید شما هم اگر آنجا بودید می دیددید که مراسم همچون دسته های عزاداری روز عاشورا سینه زنان، بر دستان مردم تشییع شد ، زینب جان به یاد تو صبوری می کنم که چه ها کشیدی …

برای برادری که از نظر اخلاقی الگوی ما بود ، کاردان و با لیاقت ، عجوب و آبرومند بود، ما را به نماز و حجاب توصیه می کرد، با منطق و استدلال توصیه ی خود را بیان می کرد ، وقتی در مدرسه ب رفتاری نادرست برخورد می کرد همکلاسی هایش را راهنمایی می کرد .

اگر چه با رفتنت برادر عزیرم پشت پدر شکست، قلب ما آزرده شد، چهره ی خواهرانت و پیر و سرشکسته از بی برادری گشتند اما این داغ برای من سنگین تر است چون معلمی دلسوز، الگویی سالم، برادری مومن و با نماز، عاشق به اهل بیت و پیرو خط امام، نگهبانی آگاه و پشتوانه ای محکم را از دست دادم .

خاطره ی خواهر شهید از برادری که به ملکوت حق پیوست

مادر کنار تنور داغ مشغول پختن نان بود، نزدیک ساعت یک بعداز ظهر سال66 بود، از مدرسه برگشتی، شوری در دلت برپا بود، کنار مادر نشستی، از گرمای وجود مادر به گرمای تنور توجهی نکردی، مادر گفت: بیرون چه خبر است گفتی همه عازم جبهه هستند برای آزادی کربلا. مادر گفت: یعنی می شود ما هم به کربلا برویم گفتی آری مادر کربلا حق پدر و مادر شهیدان است چون فرزندانشان برای آزادی کربلا می جنگند . من دو بار مجذوب کلامت شده بودم و داشتم فقط گوش می کردم ، به معصومیت نگاهت، به لباس های ساده ات، حتی یک روز هم تغییر نکرد، در میان حرفهایت احساس کردم مادرم را آماده می کردی و می گفتی باید بروم و دشمن را زمین گیر کنم.

مادر یک لحظه از پختن نان دست کشید و گفت: هنگامی که دیپلمت را گرفتی می روی سربازی ، یک سال دیگر مانده است فکر جبهه را از سرت بیرون کن با همان لبخند همیشگی اش گفت تا یکسال دیگر جنگ تمام می شود …

به فکر طولانی فرو رفت، تا اینکه مادر نگران شد یک روز راهی مدرسه شد، در دفتر با مدیر مدرسه صحبت کرد که پسرم مدتی است که نگران است و در حال خودش نیست آمده ام ببینم مشکلی پیش آمه اما مدیر از رفتار و ادب و تحصیل او تعریف کرد و گفت: پسر شما از بهترین دانش آموزان است ، مادرم خیالش راحت شد و به پسرش گفت؛ حالا که می خواهی به جبهه بروی دست علی به همراهت، انگار پرنده ای از قفس آزاد شده بود، با خوشحالی فراوان از ما خداحافظی کرد و شب که به منزل آمد وسایل جبهه اش را همراه داشت و خیالش از بابت پدر و مادر راحت شد و فردا عازم گشت، به نظرم خداوند دعای مادرم را قبول کرد و عزیزترین فرزندش را قربانی امام حسین (ع) نمود، خدایا این قربانی را از مادرم بپذیر…

**************************************************************

شمسی کاظمی خواهر شهید شیرزاد کاظمی
شهرستان بیجار

موضوعات: دلنوشته یک خواهر شهید/ چهره ای غمگین که حکایت از داغی بزرگ دارد  لینک ثابت
 [ 07:18:00 ب.ظ ]





پیام شهدا …

*************************************


عظیم ترین نعمت خدا را نعمت عظیم ولایت می دانم و استحکام در پیوند با ولایت را ضمانت بخش و عاقبت بخیری می پندارم. (شهید علی صیادشیرازی)

ای امت دلاور و مسلمان بدانید تنها راهی که می تواند برایتان افتخاری جاویدان گذارد اطاعت مطلق شما از ولایت فقیه است. (شهید محمد حسن رضایی)

عزیزانم اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده، باز هم کم است. (شهید مهدی باکری)

لحظه ای غفلت نکنید که دشمنان اسلام در کمینند به تبعیت از فرمان امام در صحنه بوده و همیشه تابع و مطیع ولایت فقیه باشید تا از لغزشها مصون بمانید. (شهید سیدمحمدباقر طباطبائی نژاد)

بر تمام مکلفین واجب است به هر نحوی که ممکن است از دین خدا و نظام جمهوری اسلامی دفاع کنند. (شهید دکتر چمران)

در ملت هایی که روح حماسه، مخصوصاً حماسه الهی می میرد، بزرگترین خاصیت شهید این است که، آن حماسه مرده را از نو زنده می کند. (شهید مطهری)

تا نفس در سینه و تا خون در بدن دارید از این انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی پشتیبانی نمائید و از روحانیت مبارز و در خط امام جدا نشوید. و به نماز زیاد توجه نمائید که نماز معراج مومن است در میان همه امور دنیا چیزی که می تواند انسان را مستقیم به کمال لایق برساند نماز است. زبان را در گفتن حرف حق و حرفهای خوب بکار ببندید و زبان خود را از موضع تهمت دروغ، قسم، غیبت و بیهوده گویی به دور دارید. بدانید که شهادت آرزوی من بوده و در این دنیای مادی تنها آرزویم انجام تکالیف الهی بوده. به عنوان یک برادر کوچکتر نصیحتم به برادران سپاهی خصوصاً، این است که سعی کنید همیشه آن روحیه شهادت طلبی را در خود حفظ نمائید و بکوشید که خود را به آن پاسداری که مورد نظر امام امت می باشد برسانید که فرموده: ای کاش من یک پاسدار بودم. (شهید بهرام شیخی )

من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه از خدا بازم می دارد متنفرم. (شهید محمد ابراهیم همت)

امروز در این مملکت جزء خانواده شهید شدن از افتخارات است و این نوع زندگی از با فضیلت ترین زندگی هاست. (شهید مهدی باکری)

تاریخ نشان می دهد که سخنانی که با خون نوشته شده هرگز پاک نشده است زیرا از نهایت تصمیم و عمق اندیشه حکایت می کند. (شهید مرتضی مطهری)

از تمام اقشار ملت ایران می‌خواهم که امام و خط او را رها نسازند که حفظ امانت الهی که همان اسلام است بدون این خط مقدور نیست. پشتیبان ولایت فقیه باشید و از خط امام فاصله نگیرید، توصیه می کنم تقوی الهی پیشه کنید و در صراط مستقیم گام بردارید. (شهید محمد رضا سلطانی )

دشمنان ما بدانند که ما فرزندان حسین (علیه السلام) هستیم و خون حسین (علیه السلام) و شهدای صدر اسلام در رگهای ما می جوشد. (شهید سید عبدالله برقعی )

دشمنان اسلام بدانند که ما از دریای سرخ عاشورا وضو ساخته و بر پهنای کربلا ایستاده ایم تا نماز عشق را بخوانیم.(شهید دکتر بهشتی)

برادران و خواهران عزیز شرایط سخت است برای انقلاب ما، بیشتر احساس مسئولیت کنید و سعی کنید خیلی منزه و پاک و با تشکیلاتی منجسم ساخته شوید. و از هوای نفس بپرهیزید و در تمام ابعاد مسلمان و مومن زندگی کنید. (شهید حمیدرضاشمسی )

پشتیبان روحانیت باشید اسلام و روحانیت اصیل را تنها نگذارید که در پیشگاه خداوند هیچ عذری نداریم. (شهید داود سهرابی مقدم)

انتظار فرج داشتن یعنی اینکه واقعاً در نیّت ما این باشد که در رکاب امام زمان(عج) و در خدمت ایشان، دنیا را اصلاح کنیم. (شهید مرتضی مطهری)

حزب الله آن‌هایی هستند که به فرمان امام(ره) اگر لازم باشد سکوت می‌کنند و اگر لازم باشد فریاد می‌کشند.

حزب الله نه تنها توقعی از انقلاب ندارد بلکه هنوز هم خودش را بدهکار انقلاب می‌داند. (شهید محمدعلی رجایی)

دوستانم! راه شهدا را ادامه دهید و از مسیر طوفانهای انحراف خود را حفظ کنید و در خط انقلاب قدم بردارید و با هم برادر باشید. ( شهید علی صالحی)

مفتخرم که با نام خدا کلام را آغاز می‌کنم و توصیه می‌کنم دین خدا را بشناسید و به مردم بشناسانید و از آن در مقابل دشمنان دفاع کنید. (شهید ابوالفضل پاکداد )

به امید لحظه موعود نشسته‌ایم تا صبح پیروزی بدمد که همه مادران شهیدان و امت اسلام و مستضعفین جهان دلشاد شوند. انشاالله این توفیق قسمت ما و شما گردد.
(شهید جعفر حیدریان)

از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلوّر خونشان به شما دوخته است. بپاخیزید و اسلام و خود را دریابید. (شهید محمدابراهیم همّت)

خداوندا، ولی امر تو حضرت آیت الله خامنه‌ای تا ظهور حضرت مهدی(عج) زنده، پاینده و موفق بدار. (شهید علی صیاد شیرازی)

خداوند راه عشق را نصیب مردان مطیع ولایت خدا، حضرت رسول و حضرت علی(ع) و در غیاب ایشان ولی فقیه نموده است و اینان به چیزی جز شهادت یعنی دریافت رضایت حق راضی نمی‌شوند. این انقلاب اسلامی بدون هیچ تردید جهت استحکام و اثبات عزت اسلامی به پیش رفته و می‌رود و من بنده حقیر خدا با تشکر فراوان از او که همیشه سایه لطف و کرامتش را از سرم کوتاه ننموده و اسرار مرا دانسته و حفظ فرموده آرزو می‌کنم در این عالم ثبات عطایم کند و افتخار راز و نیاز و نماز و گفتگو با خودش را از من نگیرد که عذابی سخت است. (شهید غلام‌رضا علی‌عسگری )

وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم را که عاشق انقلاب هستند از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند. (شهید محمد بروجردی)

سراسر وجود ما، مالامال از عشق و علاقه به هدایت نسل جوان و انقلابمان در خط اصیل انقلاب است. (شهید بهشتی)

خدایا دلم می‌خواهد که در آخرین لحظه‌های زندگیم،‌ بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد نه راه دیگر. (شهید حسن شفیع‌‌زاده)

انقلاب ما همچون تیری زهر‌آگین، برای همة مستکبرین در آمده است و یاوری برای همة مستضعفین جهان. (شهید حسن باقری)

من با امام خمینی میثاق بسته‌آم و به او وفا دارم زیرا او به اسلام و قرآن وفادار است. حتی اگر چندین بار مرا بکشند و زنده کنند دست از او نخواهم کشید ما از مردن نمی‌‌هراسیم اما می‌ترسیم که بعد از ما ایمان را سر ببرند. (شهید یدالله وفایی )

از اختلافات داخلی به خاطر رضای خدا و خون شهدای انقلاب اسلامی بپرهیزید. (شهید ناصر کاظمی)

اکنون روز امتحان است. روزی است که صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین(علیه السلام) از گلوی فرزندش خمینی کبیر بیرون می‌آید. پس ای یاوران حسین و ای کسانی که جان بر کف گرفته‌اید به پیش که فردا دیر است. (شهید باقر دوستدار)

در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی، جان دادن، مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است. (شهید حسن باقری)

ما که جز تکلیف کار دیگر نداریم اگر ما به اجتهاد خودمان برای خودمان تعیین مسئولیت کنیم این غلط است. (شهید محمد بروجردی)

دشمن باید بداند که هر توطئه را که علیه انقلاب طرح‌ریزی کند امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز آن را خنثی خواهد کرد. (شهید محمود کاوه)

ایران خانه‌ای عاشقان است نه عاقلان تا این عقل حسابگر و معامله‌گر از تن بیرون نشود، دل عاشق خدا نمی‌شود. (شهید دکتر بهشتی)

شهداء الگو هستند، الگوهایی که انتخاب می‌شوند برای اینکه چراغ هدایت دیگران باشند. (شهید مهدی زین الدین)

با خدای خود عهد و پیمان بستم تا آخرین قطرة خونم در راه حفظ و حراست این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم. (شهید محمدابراهیم همت)

برادران، ولایت فقیه را بشناسید و بعد از او اطاعت کنید. زیرا آخرت در گرو همین مسئله است. ولایت فقیه همان ولایت آقا امام زمان است. (شهید سید اصغر حسینی)

موضوعات: پیام شهدا ...  لینک ثابت
 [ 07:15:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم