موضوع: ویژگی بندگان خوب خدا
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
امشب ميخواهيم يك تابلويي که در قرآن است كه ميگويد: بندگان خوب من چه كساني هستند. اين آيات خوانده ميشود، من هم يك نگاه تفسيري به اينها دارم. خودمان را متر كنيم. هرچه به اين آيات نزديك هستيم، «الْحَمْدُ لِلَّه»! هرچه فاصله داريم، فاصلهمان را تشخيص بدهيم، از خدا بخواهيم كه اين فاصله را كم كند.
1- تواضع و فروتنی در زندگی
بندهي خوب خدا كيست؟ سورهي فرقان، آيات آخر ميفرمايد: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا» (فرقان/63) بندگان خوب خدا كساني هستند كه با تواضع راه ميروند. سر موتورش را بلند نميكند. زلفهايش را سيخ نميكند. اگر آخوند است ريش و عمامهاش طبيعي است. در رسالهي مراجع تقليد نوشته است. لباس شهرت، حرام است. البته اين لباس را ميگويند، پشم كه گناهي نكرده است، ريش شهرت هم همينطور است، بعضي از جوانها يك وجب و نيم ريش ميگذارند. زلف غير طبيعي، عطسه ميكند، با همه عطسهها فرق ميكند. تا همه چاي ميخورند، ميگويد: براي من آب جوش بياوريد. تا همه آب جوش ميخورند، ميگويد: براي من چاي بياوريد. مريض است. هر كاري همه ميكنند، با باقيها فرق ميكند. طوري آمين ميگويد كه همه نگاهش كنند. چادر، كفش، حديث داريم اگر كسي خواسته باشد با بند كفشش پز بدهد، اين هم آدم درست و حسابي نيست. طوري باشيد كه هيچ تشخيصي بين شما و باقيها نباشد. گريهتان، خندهتان، عروسيتان، عزايتان، طبيعي طبيعي باشد. حديث داريم گاهي افرادي كه به جلسه پيامبر ميآمدند ميگفتند: «أَيُّكُمْ رَسُولُ اللَّه» (بحارالانوار/ج73/ص355) كدام يك از شما پيغمبر هستيد؟ يعني پيغمبر ما از قيافهاش نميشد تشخيص داد كه چه كسي پيغمبر است. بر خلاف ما آدمها، الآن هرچه اتاق درازتر است، معلوم است كه اين رئيستر است. اگر آدم كارمند معمولي است، اتاقش دوازده متر است. مدير كل شد، 24 متر ميشود. معاون وزير شد، 48 متر ميشود. وزير شد نود متر ميشود. يعني هرچه مهمتر هستيم يا لامپش لوستر ميشود، يا اتاقش درازتر ميشود. بندهي خوب خدا اينها نيستند. بندگان خوب خدا اينهايي هستند كه هيچ نمودي در قيافهي آنها پيدا نشود. طبيعي طبيعي طبيعي!
«وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ»، «يمشون» راه رفتن. اسلام براي راه رفتن هم حرف دارد. براي حرف زدن ما چقدر آيه داريم. آيات حرف زدن، «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّنا» (طه/44) نرم حرف بزن. «قَوْلاً مَعْرُوفا» (بقره/235) عرفي حرف بزن. «قَوْلاً كَريما» (اسراء/23) حرفهايت مؤدب باشد. «قَوْلاً بَليغاً» (نساء/63) حرفهايت رسا باشد. «قَوْلاً سَديداً» (نساء/9) حرفهايت استدلالي باشد. براي هر عضوي آيه داريم تا براي پا، براي راه رفتن. يا مراد آيه مَشي در زندگي است، زندگيتان طبيعي باشد.
در مهمانيها ميخواهد يك غذايي درست كند كه همه بگويند: يك چنين غذايي در عمرمان نخورديم. ميآيد در حرم مشغول زيارت است، براي سلامتي… بابا حواس مردم را پرت ميكني. تو اين صلوات را نفرست. الآن اگر من دارم صحبت ميكنم يك كسي بگويد: سلام عليكم! بسيار كار غلطي كرد. حواس مردم را پرت كردي. هر سلامي ثواب ندارد. اين چه صلواتي است شما در حرم ميفرستي و حواس مردم را پرت ميكني؟ بنده خوب خدا اين است كه آرام باشد. مشي او، زندگياش، عروسياش، دامادياش، همه چيزش طبيعي باشد.
يكبار ديگر بخوانيد. «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا»
2- کرامت و بزرگواری در برخورد با دیگران
2- «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا» (فرقان/63) جاهل كه با او برخورد ميكند، «قَالُواْ سَلَامًا» با مسالمت از كنارش رد ميشود. يعني جر و بحث نميكند. يقه نميگيرد. شاخ و شانه نميكشد. «قَالُواْ سَلَامًا» مثل اينكه حضرت ابراهيم ديد عمويش نااهل است، گفت: سلام عليكم! اين سلام وداع، خداحافظي ميكند. يعني از كنار حرفها، «مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72)، «قَالُواْ سَلَامًا» با كرامت ميگذرد. درگير نميشود.
حالا ايشان خبر نداشت شما خسته هستي، خانم يك جسارتي به شما كرد. يا آقا! «مَرُّوا كِراماً» ديگر حالا اين خبر نداشت. گاهي خبر ندارد، چون خبر ندارد ميگويد: مگر صبح تا حالا چه كردي؟ من در خانه ظرف شستم، لباس شستم، غذا پختم، به درس بچهها رسيدم و خياطي كردم. تو چه كردي؟
يك كسي به يك منبري گفت: شما كاري نميكنيد، روي منبر ميرويد لبتان را تكان ميدهيد. گفت: فردا منبرم را به تو ميدهم. گفت: من سواد ندارم. گفت: فقط بگو: نان و پنير و انگور خوردم. اين را روي منبر بگو و بيا پايين. اين هم روي منبر رفت و نگاه به مردم كرد و گفت: من نان و انير و پنگور خوردم… گفت: ببين تو يك كلمه نميتواني حرف بزني. حرف زدن مشكل است. يك حرفي بزني كه عوام بفهمند، خواص بپسندد. خدا راضي باشد، مورد نياز باشد. ميگويد: تو كاري نكردي، روي منبر رفتي و لبت را تكان دادي.
يا وارد خانه ميشوي، ما خبر از زحمات خانم نداريم. ميگوييم: تو از صبح تا حالا خوابيدي؟ من بيرون جان كندم. خيلي وقتها به هم نق ميزنيم چون از همديگر خبر نداريم.
يك كسي ميگفت: امامان ما چرا اينقدر گريه مي كردند. اين همه مناجات، آخر اينها كه معصوم بودند. معصوم كه گناهي نكرده. چرا اينقدر گريه ميكند؟ گفتم: ببين اگر شما با چراغ قوه وارد انبار شوي فقط بشكه را ميبيني. اما اگر نور قوي انداختي ته سيگار را هم ميبيني. يعني هرچه نور قويتر باشد ته سيگارها و چوب كبريتها پيداست. امامان ما چون نور ايمانشان زياد است، ذرات زندگيشان را ميبينند، ما چون نور دينمان كم است ميگوييم: كاري نكرديم. از ديوار خانهي كسي بالا رفتم؟ سر كسي را بريدم. تا ميگوييم: توبه كن، ميگويد: مگر من چه كردم؟ حتي بعضي از خانمهاي ما ميگويند: حالا اين دو تا فكل كه چيزي نيست. اصلاً شما نميدانيد دنيا بيش از اين حرفهاست. يا كم فروشي ميكنند، ميگويند: نميداني بانك و تاجرها چقدر بردند؟ حالا بگذار ما هم صد تومان بخوريم. يعني اصلاً گناه خودش را گناه نميداند.
حديث داريم اگر كسي گناه خودش را كوچك بشمارد، خدا اين را نميبخشد. ببين اگر من يك، يك قراني، يك پنج ريالي، يك پول كوچك را در سر شما بزنم و بگويم: چيزي نيست، تا آخر عمر از من ناراضي هستي. ميگويي: هم به من پولي پرت كرد و هم گفت: چيزي نيست. اما اگر يك سنگ يك كيلويي از دست من روي پاي شما بخورد، با اينكه خيلي هم پايت درد بيايد، بگويم: ببخشيد، ميبخشي! يعني خود شما گاهي يك كيلو را ميبخشي، چون گفتم: ببخشيد. اما يك پنج ريالي را پرت ميكنم و ميگويم اين كه چيزي نيست، نميبخشي. گاهي خدا گناهان بزرگ را ميبخشد، گناهان كوچك را نميبخشد. ميگويد: اينكه چيزي نيست. «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا»
3- شب زنده داری و نماز و دعا
«وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِيَامًا» (فرقان/64) بندگان خوب خدا اهل بيتوته هستند. بيتوته يعني شب زندهداري. حالا يا سر شب تا نصف شب يا نصف شب تا صبح. بخشي از شب را نميخوابند. خوب نميخوابند، چه، فيلم ميبينند. يا بازي ميبينند؟ من خيلي غصه ميخورم كه عمر جوانها صرف تماشاي بازي ميشود. خود بازي طوري نيست. تماشاي بازي تلف كردن عمر است. چون شما مينشيني، او بازي ميكند. مثل اينكه شما يك چهارپايه جلوي بانك بگذاري، پولها را كه ميشمرد، به تو كه نميدهند. صبح تا شب بنشين نگاه كن، من پولهايم را ميشمارم، خوب به شما كه نميدهم. تماشاي بازي، بازي نيست. خسته شدي، خودت بلند شو بازي كن. تو مينشيني كه او بازي ميكند. خوب چه چيزي گير شما ميآيد؟ صرفهجويي كنيم در وقتمان.
خدا آيت الله مشكيني را رحمت كند. براي ما درس اخلاق ميگفت. ميگفت: شيخ انصاري، شيخ انصاري از فقهايي است كه يك قرن است، هركس مجتهد شده، كتاب او را خوانده و مجتهد شده است. اهل دزفول، شوشتر و آنجا، ايشان سر سفره آمد، ديد تا غذا بيايد دو سه دقيقه طول ميكشد. كنار سفره گفت: «اللَّهُ أَكْبَر»! خانمش گفت: نماز نخواندي؟ گفت: چرا نماز خواندم، ترسيدم خدا روز قيامت به من بگويد: دو دقيقه از عمرت تلف شد. خيلي مهم است، دقيقههاي عمر…
آيت الله مرواريد از علماي مشهد بود. يكي دو سال پيش مرحوم شد. ايشان فرمود: با شيخ عباس قمي صاحب مفاتيح الجنان، مهمان يك تاجر مشهدي شديم، در يكي از روستاهاي خوش آب و هواي مشهد. تا نشستيم ايشان شروع به نوشتن كرد. صاحبخانه گفت: بابا، امروز من شما را تفريح آوردم. گفت: سؤال داشتي قلم را كنار ميگذارم. ولي وقتي جلسه آرام است، يك سطر من مينويسم. ميگفت: از دقيقههاي عمرش استفاده ميكرد. يا مطالعه كنيد، يا ورزش كنيد، يا صله رحم كنيد، يك كار مفيدي بكنيد. نه، من نگاه ميكنم، او بازي ميكند. يعني عمرم تلف شد! بيتوته، چند جملهاي آدم با خدا حرف بزند. لازم هم نيست دعاي عربي بخواني، فارسي با خدا حرف بزن. ما روزي يك ربع بايد آن طور كه خدا گفته عبادت كنيم، باقياش هرطور كه دلت ميخواهد.
يك كسي پرسيد: چرا نماز عربي است؟ گفتم: نماز ما چند ركعت است؟ هفده ركعت است. هفده ركعت نيم ساعتش را گفتند: اين رقمي بخوان. شبانهروز 24 ساعت است. 24 ساعت، 48 تا نيم ساعت است. خدا يك چهل و هشتم سهم ندارد، بگويد: آقا يك نيم ساعتش را آنطور كه من ميگويم نماز بخوان. 47 قسمتش را با هر زباني ميخواهي حرف بزن. تو يك چهل و هفتم هم به خدا نميدهي، يك چهل و هشتم. ميگفت: چرا نماز را عربي بخوانم؟ براي اينكه بايد منظم باشد، اگر به هركس بگويند: با هر زباني ميخواهي نماز بخوان، معلوم نيست نماز چقدر طول ميكشد؟ يكي نمازش چهل دقيقه ميكشد. يكي نمازش يك دقيقه ميكشد، الآن نماز فرم دارد، استاندارد است. اولش «اللَّهُ أَكْبَر» است، آخرش هم السلام عليكم. آدم ميداند چند ركوع دارد، چند سجود دارد، چقدر خم شويم؟ چه كلمهاي بگوييم؟ به چه سمتي بايستيم؟ نماز باعث نظم و انضباط و كنترل ما است. اگر بگوييم هركس هرطور ميخواهد حرف بزند. چه چيزي از آب درميآيد؟ آشپز كه دو تا شد، آش خراب ميشود. حالا اگر آشپز شش ميليارد شدند… هركسي يك طور حرف زد. يكي از ابزار تربيت كنترل و روي فرم آوردن است.
اين پرندهها و ماهيها هستند كه آموزش ميبينند، اسمش چيه؟ دلفين، اگر هر ماهي خودش شنا برود كه براي شما جاذبه ندارد. جاذبه اين است كه اينها را تربيت كردند، كه يك دايرهي آهني ميگذارند، يك دور از اين رد ميشود. دو تا ميگذارند جفتي ميپرند. سه تا ميگذارند سه تايي ميپرند. اين تربيتاش، نظم اين مهم است. بيتوته، با دعا به هر زباني كه ميخواهي، شب زندهداري، مطالعه، حديث داريم از چند اشك خدا خوشش ميآيد، يكي اشك جوان به خاطر گناهانش اشك ميريزد. بيتوته، «سُجَّدًا وَ قِيَامًا»
4- یاد قیامت در همه حال
«وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا» (فرقان/65)، «غراما» با غين، مصيبتي است كه راه در رو ندارد. آدم را به بن بست ميكشاند. ميگويد: بندگان خدا كساني هستند كه به فكر جهنم هستند. اين ياد قيامت خيلي مهم است. خدا به كم فروشان ميگويد: چرا كم فروشي ميكنيد؟ «أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» (مطففين/4 و5) چرا كم فروشي ميكنيد؟ مگر نميدانيد در قيامت بايد جواب بدهيد؟ ما در قرآن دو آيه داريم، يك آيه داريم كه افرادي ايمان به قيامت ندارند، يك آيه داريم آيه كه ايمان دارد، قيامت را فراموش ميكند. آيهاي كه ميگويد: «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» (غافر/27) يعني ايمان به قيامت ندارد. «الْحَمْدُ لِلَّه» ما ايمان داريم، اما «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26)، «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» يك آيه است، «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» هم يك آيهي ديگر است. بعضيها قيامت را قبول ندارند، بعضيها قيامت را قبول دارند، فراموش ميكنند. خيلي از ما كه خلاف ميكنيم قيامت را فراموش ميكنيم. ميگويد: عباد الرحمن كساني هستند كه ياد قيامت هستند و ميگويند: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم» خدايا عذاب جهنم را از ما دور كن. «خلصنا من النار يا ربّ»، «خلصنا من النار» يعني چه؟ يعني «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم». «اجرنا من النار يا مُجير» يعني چه؟ يعني «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم»، «إِنَّ عَذابَها كانَ غَراما» عذاب جهنم خيلي سخت است.
5- انواع حساب در قیامت
در قيامت چهار رقم حساب داريم، حساب آسان «حِساباً يَسيراً» (انشقاق/8)، حساب سخت، «حِساباً شَديدا» (طلاق/8) بيحساب به جهنم ميرود، «فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَة وَزْناً» (كهف/105) بيحساب به بهشت ميرود. «يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ» (غافر/40)
حديث داريم امام فرمود: اگر با مردم روان باشيد، خدا هم روز قيامت حساب شما را روان ميكند. اگر با مردم مته به خشخاش بگذاري، با مردم سختگيري كني، خدا در قيامت حساب شما را سخت ميگيرد. آسان بگيري، آسان ميگيرند. سخت بگيري، سخت ميگيرند.
از انبياء هم ميپرسند. انبياء هم روز قيامت بايد جواب بدهند. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلينَ» (اعراف/6) هم از مردم ميپرسيم با انبياء چه كرديد؟ هم به انبياء ميگوييم: حكم خدا را به مردم رسانديد يا كوتاهي كرديد؟ همه مورد سؤال هستند. هم از ظاهر ميپرسند، هم از باطن. از همهي اعمال ميپرسند. «عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل/93) از همهي عملكردها ميپرسند. ولذا قرآن گفته: از گناه دوري كنيد، چه ظاهر، چه باطن. «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَه» (انعام/120) گناه ظاهري، آخر گاهي وقتها ميگوييم: نفهميد، خوب شد نفهميد. ما فكر ميكنيم گناهي كه بفهمند گناه است. گناه، گناه است. چه بفهمند، چه نفهمند. عبادالرحمن، بندگان خوب خدا كساني هستند كه فكر دوزخ هم هستند. از قهر خدا ميترسند. اهل بيت پيغمبر افطاريشان را به مسكين دادند و گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً» (انسان/10) ما از قيامت ميترسيم. بخشي از دعاها اين است كه صحنهي قيامت را مطرح ميكند.
برادرها و خواهرها، شبهاي آخر ماه رمضان است. حديث داريم اگر ماه رمضان تمام شود و بخشيده نشويد، نشانهي بدبختي است. در باز شد، دارند در را ميبندند. خدا ديگر با ما چه كند؟ گفت: بخوابي عبادت است. يك آيه خواندن در ماه رمضان ثواب يك ختم قرآن را دارد. نفس كشيدن ثواب «سُبْحَانَ اللَّه» دارد. عبادتت قبول است. دعايت مستجاب است. چطور ديگر خدا با ما برخورد كند؟ «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه» (بحارالانوار/ج91/ص142) خدايا! بندگان خوب خدا ميگويند: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم» بالاخره اين جمعيت چند هزار نفري، بندگان خوب هم زياد در آنها هست. لااقل نسل نو دلهاي پاك هست. يك دعا ميكنم آمين بگوييد. خدايا به آبروي محمد و علي و به آبروي زهرا و امام حسن و امام حسين و فرزندان معصوم امام حسن و امام حسين قسمت ميدهم، تمام قهر خودت و عذاب دوزخ را از همهي ما دور بفرما.
6- سختی عذاب در دوزخ
عبادالرحمان كساني هستند كه «وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً» «غَرام» را در لغت معنا كرده است، يعني راه برگشت ندارد. آخر گاهي وقتها يك ظرف زهر را ميآورند ميگويند: بخور، خوب نميخوريم. آنجا ميگويد: «إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ، طَعَامُ الْأَثِيمِ» (دخان/43 و44) غذاي گنهكار زقوم است. ميگوييم: خوب نميخورد. ميگويد: نميشوي نخوري. بايد بخوري! «فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ» (واقعه/53) ميگويد: حالا كم بخورم. ميگويد: كم نه! بايد سير بخوري. «فَمالِؤُنَ»، مَلَ يعني پر، مملو يعني پر. يعني 1- هم زقوم است. 2- هم بايد بخوري، 3- هم بايد سير بخوري 4- هم بايد با عشق بخوري. آخر اين عشقش هم آدم را ميكشد. يكوقت يك آدم زخمي را ميگويند: يك بوس يك ربعي از اين بكن. ديگر آخر اين آدم زخمي، ميگويد: نه، «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ» (واقعه/55) يعني بايد مثل شتر تشنهاي كه آب ميخورد، بايد اين زقوم را اين رقمي بخوري. ميگوييم: خيلي خوب گاهي وقتها آدم يك سير ميخورد، بعدش سبزي ميجود يا مثلاً يك غذايي ميخورد، مثل بعضي ترياكيها ميگويند: يك خرده آبليمو رويش بخوري، چيز ميشود. حالا ميشود رويش يك چيزي بخوريم حل شود. ميگويد: حل نميشود. بعد از اينكه «فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ»، «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ» بعد ميگويد: يك قطره آب هم روي سرش ميريزيم. آيهاش را بخوانيد. «ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَميمِ» (دخان/48) يعني غير از اينكه شكمت را از آن زقوم بايد پر كني، با عشق هم بايد بخوري، حسابي هم بايد بخوري، رويش آب ليمو خبري نيست. «صُبُّوا» روي سرت ميريزند، روي سرمان ميريزند، آب داغ! اينطور نيست كه… گاهي وقتها در بيمارستان ميگويند: روغن كرچك بخور، آدم نميتواند بخورد، ولي بالاخره با يك مقدار آب پرتغال ميخورد. ميگويد: نه، چه خبر است… غذاب قيامت مهم است.
قرآن ميگويد: «وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى» (حج/2) قيامت ميبينيم مردم مست هستند. بعد ميگويد: مست نيستند، «وَ ما هُمْ بِسُكارى» (حج/2) اينها مست نيستند. پس چرا گيج هستند، پيلي پيلي ميخورند؟ ميگويد: عذاب خدا، «وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ» (حج/2) در همين زلزلهي اخير گفتند: مادر رفت بچهاش را بردارد، آوار رويش آمد. ولي قيامت ميگويد: بچه در بغل را دور مياندازند. يعني به قدري عذاب سخت است كه اگر كسي بچهاش را دارد شير مي دهد، بچهي شير خورهاش را پرت ميكند. «يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ» (حج/2) يعني اگر مادري دارد بچهاش را شير ميدهد، عذاب قيامت طوري است كه بچهاش را دور مياندازد. «وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها» اگر حاملهاي آن زمان باشد، البته آنجا زن حامله نيست. آنجا زن شيرده نيست. خدا براي اينكه مجسم كند گفته: عذاب به قدري سخت است، كه اگر زني در حال شير دادن است، بچهاش را دور مياندازد، و اگر زني حامله باشد، هركس باشد سقط ميكند. اين عذاب سخت است، ما راحت سر به سر مردم ميگذاريم. راحت پول مردم را ميخوريم. راحت متلك ميگوييم، راحت آبروي كسي را ميريزيم. يكي دو ماه ديگر، وقت حج است. اگر كسي به شما گفت: آقا من شما را مكه ميبرم، به يك شرط، الآن هم كه ميدانيد چقدر مكه گران شده است. به شرطي كه وارد مكه شديد، به اندازهي يك قاشق چايخوري، چند مثقال لجن به كعبه بمال، ميگويد: نه من نميكنم. ميگوييد: آقا ده ميليون، بيست ميليون، سي ميليون، ميگوييد: هرچقدر ميخواهي باش، من مكه بيايم يك چنين كاري كنم؟ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»! نميكنم.
امام صادق فرمود: كعبه عزيزي! بعد فرمود: آبروي مؤمن از تو عزيزتر است. ما راحت آبروي مردم را ميريزيم. حتي پدر حق ندارد آبروي بچهاش را ببرد. برو گمشو! بابا تو ميخواهي به من بگويي: برو گمشو، چرا روبروي مهمان ميگويي؟ صدا بزن و در گوشم بگو. اما روبروي مهمان حق نداري به بچهات بگويي: برو گمشو. اين بچهات را پيش مهمانها خراب كردي. مادر ميگويد: من او را زاييدم. ببينم مگر هركس زاييد ميتواند فحش بدهد؟ چه كسي گفته هركس زاييد ميتواند… دخترم است! خوب دخترت باشد. حق ادب داري، اما حق تحقير نداري. زنا كار را حق داري شلاقش بزني، حق نداري بگويي: خاك بر سرت كند! چرا گفتي خاك بر سرت!؟ اينكه زينب كبري فرمود: شام از كربلا سخت تر بود. در كربلا خون بود، در شام تحقير بود. تحقير بيشتر آدم را ميسوزاند. دو نفر با هم حسابي كتككاري ميكنند، وسط كتككاري ميگويد: برو دزد! بعد هم مردم جمع ميشوند اينها را آشتي ميدهند، ميگويد: آقا كتكها هيچي، تو به من گفتي: دزد، چه دزديده بودم؟ ميبيني كتككاريها را فراموش ميكند، اين كلمهي برو دزد، در دلش ميماند. نميشود هرچه ميخواهيم بگوييم.
«إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً» (فرقان/66) جايگاهي است، عبوري نيست، مستقر است، يعني ماندني است. يكي گفت: ما سي سال، چهل سال گناه ميكنيم، چرا تا ابد بسوزيم؟ به او گفتم: شما يك لحظه چاقو در چشمت بزن، تا ابد كور هستي. يك لحظه چاقو را در چشمت ميزني، نود سال كور هستي. گاهي آدم گناه را يك دقيقه ميكند، تا ابد…
من خودم يك حرف زشتي به شما بزنم، ديگر تا ابد بحث تلويزيون مرا گوش نميكني. اصلاً تا مرا ببيني خاموش ميكني. ميگويي: اين يك روز به من يك حرف بدي زد. بابا من يك دقيقه حرف زدم، ولي دهها سال در ذهن شما ميماند. گناه زمانش كم است. كيفر زياد!
7- میانه روی در انفاق به محرومان
آيهي بعد «وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا»ْ (فرقان/67) بندگان خوب خدا چه كساني هستند؟ داريم صفاتشان را ميشماريم. 1- روان هستند. 2- پز نميدهند. قيافه و رانندگي و موتور و دوچرخه و راه رفتن و عروسي و جشن و عزا و آمين و عطسه و سرفه و زنگ موبايل و اصلاً هيچياش با بقيه فرق نميكند، طبيعي طبيعي است. 2- با آدمهاي جاهل جر و بحث نميكنند. 3- بخشي از شب را با خدا گفتگو دارند، 4- از ترس خدا به خدا پناه ميبرند. 5- در پول خرج كردن «وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْترُُواْ وَ كَانَ بَينَْ ذَالِكَ قَوَامًا» (فرقان/67) بنده خوب خدا كسي است كه در پول خرج كردن، ميانه است.
بچهاي نزد پيغمبر آمد گفت: مادرم گفته: پيراهن پيغمبر را برايش تبرك ببرم. پيغمبر هم يك پيراهن داشت، درآورد به بچه داد، گفت: به مادرت تبرك بده. اذان گفتند: «حي علي الصلاة»، «حي علي الفلاح» پيغمبر پيراهن نداشت. آيه نازل شد چه كسي گفته: پيراهنت را بدهي؟ كسي كه يك پيراهن دارد، حق ندارد به كسي بدهد. «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِك» (اسراء/29) نه آن رقمي كه دستت به گردنت قفل شود كه، يعني دستت در جيبت نرود، «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» نه آن رقمي كه هرچه داري بدهي، بايد برنامهريزي باشد براي پول خرج كردن. وقتي انفاق ميكنيد، چه به فقرا، چه خرجي خودتان «لَمْ يُسْرِفُوا» اسراف نكنيد.
يك روز حضرت ميخواست اين آيه را نمايشي كند. يك مشتي شن برداشت، محكم گرفت، يعني مشتش بسته است و يك دانه از اين شنها از دستش خارج نميشود. گفت: اين درست نيست. بعد يك مشت ديگر برداشت، دستش را كج كرد و همه شنها ريخت. گفت: اين هم درست نيست. دفعهي سوم يك مقدار شن برداشت، يك خرده را نگه داشت و يك خرده را ريخت. گفت: اين درست است. مهماني ميدهيد، فقط تجار را دعوت كنيد، غلط است. فقط فقرا را دعوت كنيد، اين هم غلط است. چون وقتي به فقرا غذا ميدهيد، ميگويند: معلوم است حاج آقا روزه خورده، كفاره ميدهد. گفتند: شصت فقير را سير كن، اين مال فقرا است. فقط تاجرها باشند زندگي اشرافي ممنوع! فقط فقرا باشند، باز فقرا تحقير ميشوند، يك تاجر و يك فقير با هم باشند.
الآن در مهمانيها متأسفانه شخصيتها را يك سمت ميكنند ميگويند: شما شاسي بلند هستيد، برويد اينجا. گداها را ميگويند: آن طرف تر برويد. اين كيف نميكند. كيف آن است كه راننده و شخصيت كنار هم غذا بخورند. اينطور باشد احترام است. ولذا اگر كسي به فقرا غذا بدهد اما اينها را در يك اتاق ديگر بكند، باز هم كرامت نيست. كرامت اين است كه با هم باشيم.
امام رضا فرمود: من ميخواهم با بردهها با هم غذا بخوريم. فقرا كنار كوچه بودند، امام سجاد رد شد، گفتند: «بِسْمِ اللَّهِ»، گفت: ميآيم. آمد كنار فقرا روي خاك نشست. حضرت سليمان سان ميديد ولي وقت غذا خوردن با فقرا مينشست. ما ميگوييم: در شأن ما نيست. ما نفهميديم اين شأن از كجا پيدا شد؟ روز فتح مكه پيغمبر سوار يك الاغ بيپالان شد. گفتند: آقا پايين بيا. امروز روز تاريخي است، روز فتح مكه است. فرمود: الاغش خيلي جان دارد، تو هم بيا دو پشته سوار شويم. پيغمبر شأن را نميفهميد، يا ما نميفهميم؟ خيلي از چيزهايي كه درست ميكنيم، شأنها… در پول خرج كردن ميانهروي.
تمام كمالات يكجا خوب است و يكجا بد است. تنها چيزي كه هميشه خوب است عدالت است. مثلاً سخاوت يكجا خوب است و يكجا بد است. ترس يكجا خوب است و يكجا بد. علم يكجا خوب است و يكجا بد. خيلي وقتها علم بد است. يعني من بدانم كه كي ميميرم. خيلي بد است، من اگر بدانم 17 روز ديگر ميميرم، همين حالا از ترسش ميميرم. خيلي چيزها يكجا خوب است و يكجا بد. اما چيزي كه هميشه خوب است، براي همه خوب است، براي دوست و دشمن و بچه و بزرگ و دور و نزديك، عدالت است. عدالت با دشمن خوب است، با دوست هم خوب است. در خانه هم خوب است.
يك مادري سه تا خرما داشت و دو تا بچه. يك خرما را به اين بچه داد، يك خرما به آن بچه داد. خرماي سوم را با دقت تقسيم ميكرد. اميرالمؤمنين فرمود: مادر تو به خاطر اين دقتي كه داري، كه بين بچههايت فرق ميگذاري اهل بهشت هستي. چون دقت ميكني كه بين بچهها فرق نگذاري. حديث داريم پدر و مادرها بين بچههايشان فرق نگذارند. حتي در «من لا يحضر» حديثي داريم كه اگر كسي در وصيت فرق بگذارد، گناه كبيره كرده است. بگويد: من دارم ميميرم، به او دو تومان بدهيد و به اين يك تومان. نبايد بين بچهها فرق گذاشت. البته بچههاي هم سطح، نه اينكه اگر پدر ما بك بچهي كوچولو دارد، او را بوسيد، يك نردبان بگذارد، من را هم روي پشت بام ببوسد. نه يعني بچههايي كه هم سطح هستند. بچههايي كه هم سطح هستند، بينشان فرق نگذاريد. ميانهروي، «لَمْ يُسْرِفُوا» اسراف نه «وَ لَمْ يَقْتُرُوا» تنگدستي هم نه، «وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» بس است.
يا امام رضا ما مهمان تو هستيم. در خانهي تو هستيم. يك جملهاي است كه ميگويد: «أكرم الضيف و لو كان كافرا» (بحارالانوار/ج67/ص370) بالاخره اگر از ما راضي نيستي، اول كه مهمان تو هستيم. لابد يك عنايتي به ما شده كه مهمان تو شديم. مشهد و زيارت و عمره و كربلا مربوط به پول نيست. خيليها از شما پولدارتر هستند، نتوانستند بيايند.
با مرحوم ابوي در حرم آمده بودم. خدايا همه مردهها را بيامرز. حسابي گريه كرد. گفتم: آقا خيلي حال بهت دست داد. خيلي گريه كردي. گفت: دلم سوخت براي پدرم، پدر من تقريباً هشتاد سال كاشان بود. پدرم ميگفت: پدرم، يعني جدّ من، هشتاد سال خواست مشهد بيايد، نميتوانست بيايد. تو با هواپيما يك ساعت پيش تهران بودي، حالا مشهد آمدي. نگاه ميكنم به پدرم چقدر سوخت و تو چقدر در رفاه هستي. چقدر شيعه الآن در دنيا داريم كه آه ميكشد در خانهي امام رضا باشد. همين فيلم را اگر نشان برزخيها بدهند. ميلياردها آدم زير خاك هستند، به شما ميگويند: خوشا به حالتان!
گاهي كنار برويد بنشينيد، يكي يكي هركس به ذهنت ميآيد يك سلام بدهيد. يك سلام خالي هم يك زيارت كامل است. «السلام عليك يا علي بن موسي الرضا» همين يك زيارت است. يك سلام يك زيارت است. به قصد آنها زيارت كنيم. اگر كسي يادمان آمد، در حق آنها دعا كنيم. حتي كسي به ما ظلم كرده، دعا كنيم.
به مالك اشتر جسارت شد. در مسجد رفت و گفت: خدايا اين آقايي كه به من جسارت كرد را ببخش. به آنهايي هم كه به شما فحش دادند دعا كن. به آنهايي كه به شما ظلم كردند، «مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ» (صحيفه سجاديه/ص92) امام زين العابدين ميگويد: طوري مرا اخلاقي بار بياور، كه اگر كسي غيبت مرا كرد، من خوبياش را بگويم. انتقام نكشم. «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة» (رعد/22) بديها را با خوبي رفع كنم. « ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» (مؤمنون/96) توفيقي است، سال ديگر هستيم، نيستيم، به امام صادق گفتند: بعضي مردهها چشمشان باز است، بعضي چشمشان بسته است؟ چرا؟ فرمود: آن كسي كه باز است، فرصت نكرده ببندد، آن كسي كه بسته است، فرصت نكرده باز كند. چهارده مرتبه در قرآن كلمهي «بَغْتَة» (انعام/31) آمده است. آدم نميداند هست، نيست، باشد توفيق دارد بيايد، توفيق ندارد بيايد. اگر از مردم ايران ميپرسيدند: امسال مردني كيه؟ احدي نميگفت: حاج احمد آقا پسر امام. جوان بود! آدم نميداند. آدم در قبرستان كه ميرود عكس جوانها بيش از پيرهاست. بعضيها ميگويند: ما پير شويم توبه ميكنيم. شما ورقه بنويس به من بده كه شما تا هشتاد سالگي هستي، من هم زير آن بنويسم، چون يقين داري كه تا هشتاد سالگي هستي، 79 سال دنبال كيفت برو و سال آخر بيا و توبه كن. ممكن است هفتهي ديگر نباشيم. به ما گفتند: هروقت نماز ميخواني، فرض كن نماز آخرت است.
ماه رمضان، شبهاي آخر، خانهي امام رضا فرصت طلايي است. «نسئلك و ندعوك بسمك العظيم الاعظم، الاعز الاجل الاكرم، بحق محمد و علي و فاطمه و الحسن و الحسين، و تسعه المعصومين، من ذرية الحسين»
خدايا ما امشب سر سفرهي قرآن گفتيم: و عباد الرحمان، چه كساني هستند. بندگان خوب خدا چه كساني هستند. خدايا خودت ما را از بندگان خوب خودت قرار بده. به آبروي بندگان خوبت، هرچه شب قدر به بندگان خوبت دادي، به آبروي همان بندگان خوب همهي آنها را براي همهي ما مقدر بفرما. شب قدر چه مقدر كردي؟ باشيم يا نباشيم. چه باشيم، چه نباشيم، خدايا ما را در راه مستقيم قرار بده. پدران و مادران ما زحمت كشيدند ما را مسلمان تربيت كردند. جزاي خير به آنها مرحمت بفرما. نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين مؤمنين و مؤمنان قرار بده. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضي بفرما. ما كه توفيق پيدا كرديم خدمت ولي خدا رسيديم، خدايا تمام آرزومندان زيارت كعبه، مدينه، ائمه بقيع، كربلا، كاظمين، سامرا، نجف، مشهد، خدايا همهي آرزومندان را با آساني و نيت خالص، زيارت با معرفت كه ذخيرهي قيامتشان باشد، نصيب تك تك آنها بفرما. حرم كه ميرويد يك زيارت براي محرومين بخوانيد. ميدانيد روزي چند بار حرم ميرويد، بگوييد: من اين سفر رفتم فقط براي محرومين. محرومين چه كساني هستند؟ فراموش شدههاي تاريخ! نسل يازدهم ما كيه؟ نميدانم كيه. نسل هفتم، نميدانم چه كساني هستند. نسل هشتم، نمي دانم چه كساني هستند. فراموش شدههاي تاريخ، بيمارها، آنهايي كه دور هستند، يك زيارت بكنيم براي آنهايي كه… عكس شهيد را ميبيني، نميداني چه كسي است… «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» يك صلوات بفرست و بگو: ثواب اين صلوات براي ا