فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



 

امام سجاد(ع) سرچشمه كمالات انسانی

/////////////////////////////////////////////////////////

منبع:حجت ‏الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى

اشاره

امام سجاد(ع) در عين آن كه زينت عبادت كنندگان، بزرگمرد عبادت، عرفان وسجده بود، مجاهد بزرگ فى‏سبيل‏الله بود، او در عين آن كه كانون علم و انديشه ومعرفت‏بود، تواضع ويژه‏اى داشت، و در عين آن كه شكوه و جلال و ابهت‏خاصى داشت،داراى حلم و بردبارى و سعه صدر مخصوصى بود، و در يك كلمه كانون همه كمالات‏انسانى و ارزش‏هاى والاى معنوى، و زيبنده اين شعر معروف بود كه:

رخ زيبا يد بيضا دم عيسى دارى آن چه خوبان همه دارند تو تنها دارى

در اين گفتار برآنيم تا به چند نمونه از رفتار آن حضرت زندگى اشاره كنيم، به‏اين اميد كه درس‏هاى سودمند زندگى سالم و سازنده را از شيوه زندگى درخشان آن‏بزرگمرد فضايل بياموزيم:
زينت پرستش كنندگان الهى

آن حضرت با عنوان زين‏العابدين و سجاد خوانده مى‏شود،چرا كه او قبل از هر چيز بنده خالص و صالح خدا بود، و سجده‏هاى طولانى او، هربيننده را به سوى خدا و پرستش خدا جذب مى‏كرد.

خداوند در حديث لوح كه آن نامه‏اى از سوى خدا به پيامبر اكرم(ص) است او راچنين معرفى كرده است: «سيد العابدين و زين اوليائى الماضين؛ او آقاى عبادت‏كنندگان و زينت اولياى پيشين من است.» يوسف بن اسباط مى‏گويد، پدرم گفت:

نيمه‏هاى شب به مسجد رفتم، جوانى را كه به سجده افتاده بود ديدم كه چنين باخدا راز و نياز مى‏كرد: «سجد وجهى متعفرا فى‏التراب لخالقى و حق له؛ صورتم خاك‏آلود، براى آفريدگارم سجده كرد، كه خداوند سزاوار سجده است.» به محضرش رفتم،دريافتم امام سجاد(ع) است، صبر كردم تا هوا روشن شد، به نزد ايشان رفتم و عرض‏كردم: «اى فرزند پيامبر! چرا آن همه به خود زحمت مى‏دهى با اين كه خداوند تورا برترى بخشيده و تو در پيشگاه خدا مقام بسيار ارجمندى دارى؟» او با شنيدن‏اين سخن منقلب شده و گريه كرد و فرمود: پيامبر(ص) فرمود:

«هنگامى كه روز قيامت‏برپا گردد هر چشمى جز چهار چشم گريان است:

1.چشمى كه از خوف خدا بگريد؛
2.چشمى كه در راه (جهاد) براى خدا نابينا شده باشد؛
3.چشمى كه از حرام‏هاى خدا پوشيده شده باشد؛
4.چشمى كه شب تا صبح در حال سجده بيدار باشد… .»

عبادت امام سجاد(ع) پرستش كاملا آگاهانه و بسيار عميق بود،او با لذت و شيفتگى مخصوص، آميخته با عرفان كامل، خدا را عبادت مى‏كرد. ارتباطو پيوند او با خدا به گونه‏اى بود كه روايت‏شده:

شبى براى عبادت برخاست، هنگام وضو، چشمش به ستارگان آسمان افتاد، و هم چنان‏به ستارگان مى‏نگريست ، و در انديشه آفريدگار و آفرينش آنها فرو رفت، حيران وبهت زده در حالى كه دستش در آب بود، به آسمان چشم دوخته بود تا صداى اذان صبح‏را شنيد.

فاطمه(س) يكى از دختران اميرمومنان على(ع) از جابربن عبدالله انصارى تقاضاكرد كه نزد امام سجاد(ع) برود، به عنوان دل‏سوزى از آن حضرت بخواهد كه جانش رااز آسيب عبادت بسيار حفظ كند، زيرا او بر اثر عبادت بسيار، از ناحيه بينى و سرزانوها و كف دستها و پيشانى، آسيب سختى ديده بود، جابر نزد امام سجاد(ع) رفت وآن حضرت را از تحمل آن همه رنج طاقت فرسا در عبادت برحذر داشت.

امام سجاد(ع) به او فرمود: «اى همنشين رسول خدا(ص)! جدم رسول خدا(ص) آن قدرعبادت كرد كه پاهايش ورم كرد، شخصى به او عرض كرد: چرا آنقدر به خود رنج‏مى‏دهى؟ فرمود: «افلا اكون عبدا شكور؛ آيا بنده سپاسگزار خدا نباشم.» جابربه امام سجاد(ع) عرض كرد:
«جان عزيزت در خطر است، كم‏تر خود را در فشار قرار بده.» امام سجاد(ع) فرمود:

«يا جابر لا ازال على منهاج ابوى موتسيا بهما حتى القاهم؛ اى جابر همواره راه‏پدرانم (پيامبر و على) را مى‏پيمايم، و آنها را الگو قرار مى‏دهم تا به آنهابپيوندم.» صحيفه سجاديه، يكى از نمادهاى عرفانى و زاييده انديشه‏هاى معرفت‏شناسى امام سجاد(ع) است كه به عنوان زبور آل محمد(ص) شناخته شده، و با مطالعه‏آن، مى‏توان به عظمت‏بى‏كران پرستش آگاهانه آن بزرگوار واقف شد.
توجه عميق به بينوايان

امام سجاد(ع) به تامين معاش زندگى افراد بى‏بضاعت ومستمند، توجه عميق و اقدام همه جانبه داشت، علاوه بر اين‏كه با نظم خاصى از صدخانواده فقير مدينه به طور مستمر سرپرستى مى‏كرد، به بينوايان ديگر نيز توجه‏داشت، او نان و آذوقه را در انبان مى‏كرد و خودش آن را بر دوش مى‏گرفت و به صورت‏ناشناس و محرمانه براى آنها مى‏برد، نيازمندان هرگاه او را مى‏ديدند به همديگرمى‏گفتند صاحب الجراب (صاحب انبان) آمد. آن بزرگوار وقتى كه فقير را مى‏ديد نه‏تنها با نظر خشمگين يا تحقيرآميز به او نگاه نمى‏كرد، بلكه با شادمانى مى‏گفت:

«مرحبا بمن يحمل زادى الى الاخره؛ آفرين به كسى كه توشه مرا به سوى آخرت حمل‏مى‏كند.» يكى از شخصيت‏هاى عصر آن حضرت به نام زهرى مى‏گويد: در يك شب سرد وتاريك زمستانى امام سجاد(ع) را ديدم؛ بار آرد و هيزم بر پشت گرفته بود و عبورمى‏كرد، پرسيدم: اين بار چيست؟
فرمود: قصد سفر دارم، اين توشه راه سفر است كه آماده كرده‏ام تا به محله حريزببرم.

غلام خود را به آن حضرت معرفى نمودم و عرض كردم: «شما زحمت نكشيد، اين غلام من‏است كه آن بار شما را حمل مى‏كند.» فرمود: نه. عرض كردم: پس اجازه بدهيد خودم‏آن را حمل كنم، فرمود: «من زحمتى را كه موجب نجات من در سفر خواهد شد، وپيمودن راه سفر مرا نيكو كند، از خود دور نمى‏كنم.» پس از چند روزى او را درمدينه ديدم، پرسيدم شما فرموديد به مسافرت مى‏روم، پس چرا مسافرت نكردى؟ فرمود:
اى زهرى، منظورم از مسافرت، آن سفرى كه تو گمان كردى نبود، بلكه منظورم سفرمرگ بود كه خود را براى آن آماده مى‏ساختم، آن‏گاه فرمود:

«انما الاستعداد للموت تجنب الحرام و بذل الندى فى الخير؛ همانا آمادگى براى‏سفر مرگ، اجتناب از كارهاى حرام، و بخشش عطاياى نيك به مردم است.» آن حضرت برهمين اساس از بيماران عيادت مى‏كرد، و اگر با خبر مى‏شد كه آنها مقروض هستند،قرض آنها را ادا مى‏نمود، چنان‏كه روايت‏شده شنيد كه «محمدبن اسامه‏» بيمار وبسترى شده، به عيادتش رفت، وقتى فهميد او مقروض است و دوست دارد قبل از مرگش،قرض‏هايش پرداخته شود، همه قرض‏هاى او را برعهده گرفت و پرداخت.

پس از آن كه آن بزرگوار مهربان، به شهادت رسيد، هنگامى كه پيكر پاكش را غسل‏مى‏دادند، خراش‏هايى در پشت مباركش ديدند، بعضى از حاضران از علت آن پرسيدند،يكى از حاضران پاسخ داد:
«اين سياهى‏ها و خراش‏ها از آثار انبان‏هاى طعام است كه آن حضرت آن را به طورمكرر حمل مى‏كرد و به خانه مستمندان مى‏برد، و نيز از آثار آب‏كشى آن حضرت از چاه‏است كه براى همسايگان، از آن چاه آب مى‏كشيد، و اينك جاى طناب آب‏كشى در پشتش‏باقى‏مانده است‏».
خوف از حساب روز قيامت

امام سجاد(ع) در طول زندگى براى انجام مناسك حج و عمره‏بسيار به مكه مى‏رفت، با اين كه فاصله بين مدينه و مكه حدود هشتاد فرسخ است، آن‏حضرت براى انجام عبادت بزرگ حج، گاهى اين راه را پياده مى‏پيمود، و از اين كه‏براى انجام عبادت خدا، رنج مى‏كشيد، لذت مى‏برد.

آن بزرگوار بيست‏بار (و به نقلى 22 بار) سوار بر شترش شده و به مكه مى‏رفت، وپس از انجام مراسم عمره يا حج، به مكه باز مى‏گشت، او در اين مدت حتى يك بارتازيانه بر شترش نزد، هرگاه مى‏خواست‏شترش تندتر حركت كند، تازيانه‏اش را بربالاى سر شتر به حركت در مى‏آورد، و مى‏فرمود: «لولا خوف القصاص لفعلت؛ اگر ترس‏قصاص قيامت نبود، با زدن تازيانه بر شتر، آن را به تند حركت كردن وادارمى‏كردم.»

با توجه به فاصله بين مكه و مدينه كه حدود هشتاد فرسخ بود، نتيجه‏مى‏گيريم كه بيست‏بار رفتن و بازگشتن آن حضرت معادل 3200 فرسخ خواهد شد، آن‏بزرگوار در تمام طول اين مدت با اين كه تازيانه در دستش بود، از خوف قصاص‏قيامت، حتى يك بار تازيانه‏اش را بر شترش نزد، با اين كه شتر در ميان مركب‏ها به‏پوست كلفتى معروف است، و تازيانه زدن به آن، رنجش چندانى براى او نخواهد بود.

در صفحه ديگرى از زندگى امام سجاد(ع) مى‏خوانيم: او يكى از غلامان آزاد كرده‏اش‏را سرپرست رسيدگى به مزرعه‏اى نموده‏بود، روزى براى ديدن آن مزرعه به آن جا رفت‏مشاهده كرد كه بر اثر سهل‏انگارى غلام آسيب فراوانى به آن مزرعه وارد شده است،ناراحت‏شد و براى تنبيه غلام، يك بار تازيانه‏اى به او زد. پس از اين كار پشيمان‏شد، وقتى كه آن حضرت به خانه بازگشت، شخصى را نزد آن غلام فرستاد تا او را به‏حضورش بياورد، آن شخص پيام امام را به او ابلاغ كرد، غلام به محضر امام سجاد(ع) آمد، ديد امام خود را برهنه كرده، و تازيانه‏اش را پيش رويش انداخته است.

غلام ‏گمان برد كه امام مى‏خواهد او را مجازات كند، از اين رو به شدت ترسيد، ولى‏ناگاه ديد امام سجاد (ع) آن تازيانه را برداشت و به غلام داد و فرمود: «اى مردامروز كارى از من در مورد تو سرزد كه سابقه نداشت، لغزشى بود كه رخ داد، اينك‏اين تازيانه را بگير و همان گونه كه به تو زدم به من بزن و از من قصاص كن.»

غلام گفت: سوگند به خدا جز اين گمان نداشتم كه مرا مجازات كنى كه سزاوار آن‏هستم، تا چه رسد به اين كه من از تو قصاص كنم. امام سجاد(ع) فرمود: عزيزم!
تازيانه را بردار و قصاص كن، غلام گفت:

معاذالله! هرگز چنين نكنم، تو را (اگر لغزشى بود) بخشيدم. اين گفت و گو به‏طور مكرر بين امام سجاد(ع) و آن غلام رد و بدل شد، هنگامى كه امام(ع) ديد آن‏غلام از قصاص كردن خوددارى مى‏كند به او فرمود: «اما اذا ابيت فالضيعه صدقه‏عليك؛ هان آگاه باش اكنون كه از قصاص خوددارى مى‏كنى آن مزرعه را به تو انفاق‏كردم، مال تو باشد.» سپس امام سجاد(ع) آن مزرعه را در اختيار آن غلام گذاشت.
همنشينى با مستضعفان

از شيوه‏هاى زندگى امام سجاد(ع) اين كه: بسيار متواضع‏بود، نه تنها از همنشينى با تهى‏دستان و مستضعفان عار نداشت، بلكه مشتاقانه دركنار آنها مى‏نشست و همچون دوست صميمى با آنها هم صحبت مى‏شد، بعضى اين روش رااز آن حضرت نپسنديدند، و از نشست و برخاست آن حضرت با طبقه پايين دست، انتقادكردند، امام سجاد(ع) در پاسخ آنها فرمود:

«انى اجالس من انتفع بمجالسته فى دينى؛ من با كسى همنشين مى‏شوم كه از مجالست‏او به نفع دينم بهره‏مند گردم.»

يك روز امام سجاد(ع) سوار بر مركب از راهى‏مى‏گذشت چشمش به جمعى از بيماران جذامى كه در كنار هم نشسته بودند و غذامى‏خوردند افتاد، آنها وقتى كه امام را ديدند او را دعوت به خوردن غذا كردند.

امام(ع) آن روز را روزه بود، به آنها فرمود:

«اگر روزه نبودم، در كنار سفره شما مى‏نشستم.» امام سجاد(ع) آن روز به خانه‏خود بازگشت، دستور داد غذاى مطبوعى آماده كردند، آن‏گاه همه آن جذاميان را به‏خانه خود دعوت كرد، آنها به خانه آن حضرت آمدند، امام(ع) در كنار آنها نشست وبا هم از غذا خوردند.
احترام به نامادرى

امام سجاد(ع) مادرش را به هنگامى كه نوزادى بيش نبود ازدست داد. از اين رو، بانويى پرستارى آن حضرت را بر عهده گرفت و به عنوان‏نامادرى در حفظ آن حضرت كوشيد، امام سجاد(ع) وقتى كه بزرگ شد، با نامادرى‏اش دريك كاسه غذا نمى‏خورد، شخصى از آن حضرت پرسيد:

«با اين‏كه شما مادرت (نامادريت) را دوست دارى، چرا در يك كاسه با او غذانمى‏خورى؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «انى اكره ان تستبق يدى الى ما سبقت اليه‏عينها فاكون عاقا له؛ من دوست ندارم كه دستم به لقمه‏اى سبقت گيرد كه چشم‏مادرم به آن سبقت گرفته است، آن گاه جفاكار نسبت‏به مادرم گردم.» به راستى‏وقتى كه آن حضرت به نامادرى اين گونه احترام مى‏گذاشت، براى مقام مقدس مادرچقدر ارج و ارزش قائل بود؟!
خشنودى به رضاى الهى

امام باقر(ع) نقل كرد، پدرم‏امام سجاد(ع) فرمود: دچار بيمارى سختى شدم، پدرم به من فرمود: چه ميل دارى؟
گفتم: ميل دارم به گونه‏اى باشم كه در برابر تدبير و خواست‏خدا، خواسته ديگرى‏نداشته باشم. پدرم فرمود: «احسنت ضاهيت ابراهيم الخليل؛ احسن و آفرين كه به‏ابراهيم خليل(ع) شباهت‏يافته‏اى.» در آن هنگام كه دشمنان مى‏خواستند او را به‏درون آتش شعله‏ور بيفكنند، جبرئيل نزد او آمد و گفت: آيا حاجتى دارى؟
ابراهيم(ع) گفت: «لا اقترح على ربى، بل حسبى الله و نعم الوكيل؛ در برابرمقدرات پروردگارم چيز ديگرى درخواست نمى‏كنم، بلكه خدا مرا كفايت مى‏كند، و اوپشتيبان خوبى‏است.»
پاسخ شديد به طاغوت عراق

امام سجاد(ع) در تمام مصائب كربلاو اسارت، شركت داشت، و سخت‏ترين و جانكاه‏ترين حوادث را تحمل كرد، او و همراهانش‏را به صورت اسير، در كوفه به مجلس عبيدالله بن زياد حاكم عراق كه طاغوتى سنگ‏دل‏و بى‏رحم بود وارد نمودند. عبيدالله پس از گستاخى‏هاى بسيار بى‏شرمانه متوجه امام‏سجاد(ع) شد، و گفت: «اين شخص كيست؟» يكى از حاضران گفت: على بن حسين(ع) است.

عبيدالله گفت: مگر خداوند على پسر حسين(ع) را نكشت؟ امام سجاد(ع) فرمود:
من برادرى به نام على‏بن حسين(ع) [على‏اكبر] داشتم، مردم او را كشتند.
عبيدالله با خشونت گفت: «بلكه خدا او را كشت.» امام سجاد(ع) فرمود: «الله‏يتوفى الانفس حين موته؛ خداوند جانها را هنگام مرگشان، قبض مى‏كند.» عبيدالله‏گفت: آيا تو جرئت پيدا كرده‏اى پاسخ مرا مى‏دهى؟ سپس به ماموران جلادش گفت:برخيزيد و گردنش را بزنيد.

حضرت زينب(س) به دفاع برخاست، و پس از گفتارى، خطاب به عبيدالله فرمود:
«اگر بنا است على بن الحسين(ع) را بكشى، مرا نيز با او بكش.» در اين هنگام‏امام سجاد(ع) به عمه‏اش زينب(س) فرمود: آرام باش، تا من با عبيدالله سخن بگويم،سپس به عبيدالله رو كرد و با صلابت و قاطعيت فرمود: «ابالقتل تهددنى يابن زياداما علمت ان القتل لنا عاده، و كرامتنا الشهاده؛ اى پسر زياد! آيا مرا به كشتن‏تهديد مى‏كنى و مى‏ترسانى، آيا نمى‏دانى كه كشته شدن عادت ما است، و شهادت مايه‏كرامت و سرافرازى ما مى‏باشد؟!»
دخالت در سياست

ماجراى نهضت كربلا، يك حادثه‏بزرگ سياسى بود، امام سجاد(ع) در پيدايش آن و ابلاغ پيام شهيدان و پى‏گيرى نتايج‏نهضت نقش اصلى را داشت، آن حضرت پس از ماجراى خونين عاشورا، چه هنگام اسارت، وچه هنگام بازگشت‏به مدينه، در هر فرصتى مردم را بر ضد طاغوت عصر، يزيدبن‏معاويه مى‏شوراند، خطبه غرا و كوبنده او در شام، يزيد و حكومتش را رسوا نمود، وماهيت پليد حكومت‏خودكامه او را افشا كرد، با اين كه در جو خفقان آن عصر ، حتى‏ذكر نام حسين(ع) ممنوع بود، به دستورآن حضرت در نگين انگشترش چنين نوشته‏بودند: «خزى و شقى قاتل الحسين بن على عليه‏السلام؛ رسوا و بدبخت‏شد قاتل حسين‏پسر على(ع‏»).

آن حضرت چهل سال، مصائب پدرش امام حسين(ع) را ياد مى‏كرد ومى‏گريست، هنگام غذا خوردن، دست از غذا مى‏كشيد، مى‏گفتند بفرماييد غذا ميل كنيد،در پاسخ مى‏فرمود: «قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشان؛حسين(ع) فرزند رسول خدا(ص) گرسنه و تشنه كشته شد.»

كوتاه سخن آنكه آن حضرت‏اكثر بهره‏بردارى را از نهضت امام حسين(ع) به عناوين گوناگون بر ضد طاغوت‏هاى‏وقت نمود. پس از بنى‏اميه، هنگامى كه خلفاى بنى‏مروان روى كار آمدند، موضع‏گيرى‏امام سجاد(ع) در برابر آنها نيز نوع ديگرى از رودر رويى شديد در برابرطاغوتيان بود. آن حضرت قيام مختار بر ضد بنى‏اميه را تاييد كرد و با صراحت‏فرمود: «لاتسبوا المختار فانه قتل قتلتنا و طلب ثارن؛ از مختار بدگويى نكنيد،چرا كه او قاتلان ما را كشت، و به خون‏خواهى از ما قيام كرد.» آن حضرت قبل ازقيام انقلابى پسرش «زيد» كه برضد حكومت هشام بن عبدالملك (دهمين طاغوت اموى) رخ داد، قيام او را تاييد مى‏كرد و مى‏فرمود:
«پدرم از پدرش اميرمومنان على(ع) نقل كرد در پشت كوفه مردى قيام كند كه او را «زيد» مى‏گويند… او و يارانش در قيامت‏با شكوهى بسيار باعظمت در كنار مردم عبور كنند، وفرشتگان به آنها اشاره كرده و مى‏گويند: اينها جانشينان صالحان پيشين و دعوت‏كنندگان به حق هستند، آن‏گاه رسول خدا(ص) از آنها استقبال كند و خطاب به زيدمى‏فرمايد: اى فرزندم! شما مسووليت‏خود را به انجام رسانديد، اكنون بدون حساب،وارد بهشت‏شويد.»

موضوعات: امام سجاد(ع) سرچشمه كمالات انسانی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-02-22] [ 08:59:00 ب.ظ ]




فروغ قرآن در نگاه سیدالساجدین(ع)

 

قرآن نمونه كامل آمیختگى اعجاز تكوین و تشریع است. كتابى است كه بشریّت توان آوردن همانندى براى آن نداشته و دستورات و جامعیت آن، هر اندیشمند حكیم را به خضوع و ستایش وامى‏دارد. هر قدر انسان‌ها از صفاى روحى و طهارت معنوى بهره‏مند باشند، مى‏توانند جلوه‏هایى از جمال دلربایش را شهود كنند همان‏ گونه كه قرآن مى‏فرماید:«لایمسُّهُ الاّ المطهّرون.»(1)

از آنجا كه خاندان عصمت و وحى برگزیدگانى هستند كه طبق آیه «تطهیر» در اوج پاكى و قداست قرار گرفته و از هر گونه پلیدى بدورند، تمام جانشان مستغرق در قرآن مجید شده و شایسته‏ترین انسان‌هایىهستند كه تفسیر روشن آیات الهى را فرا راه تشنگان حقیقت قرار مى‏دهند. یكى از این منظومههاینورانى، سجاد آل محمد زین العابدین ‏علیه السلام است. در این مقال، با نگاهى گذرا سخنان نورانى‏اش را درباره قرآن مى‏نگریم؛ بدان امید كه جرعه نوش معارف قرآنى با جام عترت باشیم .

1- عظمت قرآن‏

امام زین العابدین ‏علیه السلام از رسول اكرم ‏صلى الله علیه و آله نقل مى‏كند كه فرمود:

“من اعطاه الله القرآن فَرَأى‏ انّ احداً اُعطى افضل ممّا اُعطى فقد صغّر عظیما و عظّم صغیراً"؛ شخصى را كه خداوند به او دانش قرآنى عطا نموده، اگر تصوّرش این باشد كه كسى را بهتر از این عطاى الهى داده‏اند، در حقیقت بزرگى را كوچك شمرده و كوچكى را بزرگ دانسته است.(2)

2- ویژگى‏هاى قرآن‏

در دعاى امام زین العابدین‏ علیه السلام برخى از ویژگى‏هاىختم قرآن این چنین بیان شده است.

الف - نور هدایت‏

قرآن كریم از خود با صفت «نور» یاد مى‏كند و مى‏فرماید: « و انزلنا الیكم نوراً مبینا»(3) اما این نورانیّت براى چه فردى است؟ امام ‏علیه السلام مى‏فرماید:« و جَعَلْتَهُ نوراً نَهتَدِى مِن ظُلَمِ الضَّلالَة والجَهالة باتّباعه؛ بار خدایا! قرآن را نور و روشنایى گردانیدى كه با پیروى از تعالیم آن از تاریكى‏هاى گمراهى و نادانى رهایى یابیم.»(4)

در رابطه با جاودانگى نور قرآن مى‏فرماید: « و نور هُدىً لایُطْفَأ عَنِ الشّاهِدین برهانه؛ و آن را نور هدایتى قرار دادى كه برهان و دلیل آن از شاهدان و گواهان خاموش نمى‏شود.»(5)

ب - درمان دردها

قرآن مى‏فرماید:« و َنُنَزِّلُ مِنَ القرآن ما هو شفاءٌ و رحمةٌ للمؤمنین»؛ «ما فرو فرستادیم از قرآن آنچه را كه براى مؤمنان شفا و رحمت است.»(6) اما این كه در چه زمان و براى چه فرد؟ امام زین العابدین ‏علیه السلام در دعاى خویش این‏ گونه بیان مى‏دارد:

«و شفاءً لِمَنْ اَنْصَتَ بِفهم التّصدیق الى اسْتماعه؛ قرآن شفا و درمان است براى كسى كه فهمیدن آن را از روى تصدیق و باور خواسته و براى شنیدنش خاموش گشته است.»(7)

ج - ترازوى عدالت‏

قرآن مجید مى‏فرماید: «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! براى خدا قیام كنید، و از روى عدالت گواهى دهید. دشمنى با جمعیتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند. عدالت ورزید كه به پرهیزكارى نزدیك‏تر است و از «معصیت» خدا بپرهیزید كه خداوند از آنچه انجام مى‏دهید، با خبر است.»(8) و خطاب به پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:« بگو به هر كتابى كه خدا نازل كرده، ایمان آورده‏ام و مأمورم در میان شما عدالت كنم.»(9) و عدالت را مبناى تشكیل خانواده دانسته و مى‏فرماید:« فَاِنْ خفتم الاّ تعدلوا فواحدة»(10) و نیز مبناى روابط اقتصادى قلمداد شده و مى‏فرماید:« و اوفوا الكیل و المیزان بالقسط»؛ « و حقّ پیمانه و وزن را به عدالت ادا كنید.»(11) و همچنین حل منازعات را بر اساس عدالت خواستار شده است و مى‏فرماید: « فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا اِنّ الله یُحِبُّ المُقْسطین»؛ «در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه كنید كه خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.»(12) اما این كه چه معیار و ملاك و قانونى مى‏توان براى به دست آوردن عدالت معین نمود؟ امام زین العابدین ‏علیه السلام مى‏فرماید:« و میزان عدلٍ لایَحیفُ عن الحقّ لسانه؛ قرآن ترازوى عدالت است كه زبانه‏اش از حق و درستى بر نمى‏گردد.»(13)

3- تلاوت زیبا

در حدیثى از پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله آمده است كه فرمود: « لكلّ شى‏ء حِلیة و حِیلة القرآن الصّوتُ الحسن؛ براى هر چیز زینت و زیورى است و زینت قرآن، صداى نیكو است.»(14) امام صادق‏ علیه السلام در تفسیرى از «ترتیل» مى‏فرماید: «آن است كه در آن درنگ كنى و صداى خویش را زیبا سازى.»(15) در این جهت امام زین العابدین ‏علیه السلام نیز اسوه است. نوفلى مى‏گوید:

نزد امام موسى بن جعفرعلیه السلام از صدا و صوت یاد نمودم؛ حضرت فرمود: به هنگام قرائت قرآن توسط على بن الحسین‏ علیه السلام چه بسا فردى از آن جا عبور مى‏كرد و از صداى خوش او مدهوش مى‏گشت و اگر امام از حُسن واقعى آن چیزى را آشكار مى‏نمود، مردم تحمل و تاب زیبایى آن را نداشتند.

نوفلى مى‏گوید: به آن حضرت گفتم: مگر پیامبر صلى الله علیه و آله با مردم نماز نمى‏گزارد و صداى خویش را به هنگام تلاوت قرآن بلند نمى‏كرد؟ حضرت فرمود: پیامبر صلى الله علیه و آله به قدر توان مردم با اقتدا كنندگان خود برخورد مى‏كرد.(16)

احمد ار بگشاید آن پرّ جلیل تا ابد مدهوش ماند جبرئیل‏

در حدیثى دیگر امام صادق ‏علیه السلام مى‏فرماید: «كان علىّ ابن الحسین صلوات الله علیه احسن الناس صوتاً بالقرآن و كان السّقّاؤون یمرّون فیقفون ببابه یسمعون قرائتَه و كان ابو جعفرعلیه السلام احسن الناس صوتاً؛ على بن الحسین‏ علیه السلام خوش صداترین افراد در خواندن قرآن بود. افراد سقا همواره به هنگام عبور، بر در خانه‏اش مى‏ایستادند و به قرائت او گوش مى‏دادند. و ابوجعفر(امام باقرعلیه السلام) نیز نیكوترین صدا را در خواندن قرآن داشت.»(17)

4 - مقدار تلاوت قرآن‏

پیامبر اكرم‏ صلى الله علیه و آله در اولین آیاتى كه بر وى نازل شد، مأمور قرائت آیات الهى شد و در دستور دیگرى، خداوند به پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله و مؤمنان مى‏فرماید:« فاقرءوا ما تیسّر من القرآن»؛ «آنچه براى شما میسّر است، قرآن بخوانید.» زُهَرى مى‏گوید: از امام زین العابدین ‏علیه السلام پرسیدم:

كدام عمل با فضیلت‏تر است؟ حضرت فرمود: وارد شونده‏اى كه دوباره حركت مى‏كند. پرسیدم: وارد شونده حركت كننده؟! فرمود: شروع قرآن و ختم آن، با قرائت اول آن و پایان رسیدن آن دوباره شروع كند (همانند مسافرى كه با رسیدن به یك محل در بین راه دوباره از آن جا حركت مى‏كند و به مسیر خود ادامه مى‏دهد.)(18)

5 - انس با قرآن‏

زهرى مى‏گوید: امام على بن الحسین‏ علیه السلام مى‏فرمود:« لو مات مَنْ بین المشرق و المغرب لما استوحشتُ بعد اَنْ یكون القرآن معى؛ اگر تمام افرادى كه بین مشرق و مغرب هستند، بمیرند، چون قرآن با من است؛ هراس و وحشتى به دل راه نخواهم داد.»(19)

6 - قرآن و مردمان آخر الزمان‏

از امام سجاد علیه السلام درباره توحید سؤال شد، فرمود:« خداوند مى‏دانست كه در آخرالزمان مردمانى مى‏آیند كه زیاد اندیشه مى‏كنند؛ بدین جهت، خداوند سوره توحید و آیات سوره حدید تا «علیمٌ بذات الصدور» را نازل نمود. پس هر كس خارج از این محدوده را قصد كند، هلاك خواهد گشت.»(20)

7 - تفكر در قرآن

زهرى مى‏گوید: شنیدم از امام على بن الحسین‏ علیه السلام كه مى‏فرمود:« آیات القرآن خزائن فكلما فتحت خزانةٌ ینبغى لك ان تنظر ما فیها؛ آیات قرآن گنجینه‏اى نهفته است پس هر زمان كه درِ گنجینه گشوده شود، شایسته است كه به آنچه در آن است، نظر كنى.»(21)

8 - تفسیر حروف مُقطعه‏

بیست و نه سوره از قرآن كریم با «حروف مُقطعه» آغاز شده است. مفسّران معانى گوناگونى براى آن ذكر كرده‏اند؛ یكى از تفسیرهاى مهم آن، این است كه: قرآن كریم از نمونه همین حروفى است كه در اختیار همگان قرار گرفته است؛ اگر توانایى دارید،مانند آن را ابداع كنید! امام زین العابدین ‏علیه السلام مى‏فرماید:

«قریش و یهود به قرآن نسبت ناروا دادند و گفتند: قرآن، سحر است. آن را خودش- پیامبر-ساخته و به خدا نسبت داده است. خداوند به آنها اعلام فرمود: «الم…»؛ یعنى اى محمد! كتابى كه به تو فرو فرستادیم، از همین حروف مقطعه «الف - لام - میم» است كه به لغت و همان حروف الفباى شما مى‏باشد. [به آنها بگو: ] اگر در ادعاى خود راستگو هستید، همانند آن را بیاورید.»(22)

9 - ویژگى‏هاى اولیاء الله‏

قرآن كریم مى‏فرماید: «اَلا انّ اولیاء الله لاخوف علیهم ولا هم یحزنون»؛ «بدانید كه اولیاء خدا نه هراسى دارند و نه غمگین مى‏شوند.»(23) این كه اولیاءالله داراى چه ویژگى‏هایى هستند، در حدیثى از امام سجادعلیه السلام بیان شده است. عیاشى مى‏نویسد: امام باقرعلیه السلام فرمود:«در كتاب على بن الحسین‏علیه السلام چنین یافتیم كه اولیاء الله نه ترسى دارند و نه غم و اندوهى زیرا واجب الهى را انجام داده و سنت رسول اكرم‏صلى الله علیه وآله را گرفته‏اند. از آنچه خداوند حرام نموده، پرهیز كرده و در زندگى زودگذر دنیا نسبت به زینت‏هاى آن زهد را پیشه ساخته‏اند و به آنچه در نزد خداست، رغبت نموده و در تلاش براى روزى پاكیزه بوده‏اند و قصد فخر فروشى و زیاده‏طلبى ندارند و پس از آن براى انجام حقوق واجب خود انفاق كرده‏اند. اینان‏اند كه خداوند در درآمدهایشان بركت قرارداده و بر آنچه براى آخرت خویش پیش فرستاده‏اند، ثواب داده مى‏شوند.»24

10- رزمندگان واقعى‏

در مسیر مكه، عباد بصرى با امام زین العابدین‏علیه السلام ملاقات مى‏كند؛ به اعتراض مى‏گوید:جهاد و سختى‏هاى آن را رها كردى و به سوى حج و راحتى آن رو آوردى؟ سپس آیه شریفه «اِنّ الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّة» را قرائت كرد. حضرت فرمود: ادامه آیه را بخوان! عبّاد بصرى آیه بعد را قرائت كرد: «التّائبون العابدون السّائحون الرّاكعون السّاجدون الآمرون بالمعروف و النّاهون عن المنكر و الحافظون لحدود الله و بشّر المؤمنین»(25)؛ «توبه كنندگان، عبادتگران، ستایش‏گران، سیاحت كنندگان، ركوع كنندگان، سجده آوران، آمران به معروف، نهى كنندگان از منكر و حافظان حدود (ومرزهاى) الهى و بشارت ده به (این چنین) مؤمنان.»

آنگاه حضرت فرمود: هنگامى كه افرادى با این اوصاف بیابم، جهاد با آنان با فضیلت‏تر از حج است.26

11- معناى زهد

عده‏اى تصور مى‏كنند كه «زهد» دورى از اجتماع و پشت كردن به زندگى و زیبایى‏هاى آن است. قرآن كریم مى‏فرماید: «مَنْ حَرَّمَ زینة الله الّتى اخرج لعباده و الطّیّبات من الرّزق»؛ «بگو چه كسى زینت‌هاى الهى را كه براى بندگان خود آفریده و روزی‌هاى پاكیزه را حرام كرده است؟!»27 و نیز در قالب دعا به انسان‌ها مى‏آموزد كه از خداوند خیر دنیا و آخرت را بخواهند: «ربّنا آتنا فى الدّنیا حسنة و فى الاخرة حسنة» 28 در این زمینه، امام سجادعلیه السلام مى‏فرماید:

«اَلا و انّ الزهد فى آیة من كتاب الله لكیلا تأسوا على ما فاتكم ولاتفرحوا بما آتیكم؛ آگاه باشید كه زهد در این آیه از قرآن است كه مى‏فرماید: این به خاطر آن است كه براى آنچه از دست داده‏اید، تأسف نخورید و به آنچه به شما داده است، دلبسته و شادمان نباشید.»29

چنان‏كه در نهج البلاغه نیز مى‏خوانیم كه مى‏فرماید: زهد بین دو كلمه از قرآن است كه خداوند فرموده:«لكیلاً تأسوا…»؛ هر كس كه بر گذشته افسوس نخورد و به آینده مغرور و دلبسته نشود، زهد را به هر دو طرف خود گرفته است.30

غلام همّت آنم كه زیر چرخ كبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است‏

مگر تعلق خاطر به ماه رخسارى كه خاطر از همه غم ها به مهر او شاد است‏

12- عالم برزخ‏

امام سجاد علیه السلام پس از تلاوت آیه كریمه «وَ مِنْ وَرائهم بَرْزَخٌ الى یوم یُبْعَثُون»؛(31) « پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگیخته شوند.»، فرموده: «هو القبر و انّ لهم فیها معیشةً ضنكا و الله اِنّ القبر لروضةٌ من ریاض الجنة او حُفْرَةٌ مِن حُفَرِ النّار؛ برزخ، قبر است كه در آن زندگى سختى دارند. به خدا قسم كه قبر، باغى از باغ‌هاى بهشت یا گودالى از گودال‌هاى آتش است.(32)

درود و سلام و صلوات خدا بر زیباترین روح پرستنده، سجاد آل محمد صلى الله علیه و آله آن زمان كه در خانه پرمهر ابى عبدالله الحسین‏ علیه السلام متولد شد و آن هنگام كه در كربلا شاهد سخت‏ترین مصیبت ها (شهادت سید الشهداء و یاران با وفایش) گشت و آن هنگام كه با دلى غمگین و قلبى محزون به سوى دیار حق شتافت و قبرستان بقیع را با وجود خویش عطرى دیگر بخشید!

/////////////////////////////////////////////////////////


منبع:عباس كوثرى‏

 

///////////////////////////////////////////////////////

 

پى ‏نوشت‏ها:

 

1. واقعه / 79.
2. اصول كافى، ج 2، ص 605، باب فضل حامل القرآن، ح 7.
3. نساء / 174.
4 و 5. صحیفه سجادیه، دعاى 42.
6. اسراء/ 82 .
7. صحیفه سجادیه، دعاى 42.
8. مائده/ 8.
9. شورى/ 15.
10. نساء/ 4.
11. انعام/ 152.
12. حجرات/ 9.
13. صحیفه سجادیه، دعاى 42.
14. اصول كافى، ج 2، ص 615، باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن، ح 9.
15. تفسیر صافى، ج 1، ص 45، مقدمه یازدهم .
16. اصول كافى، ج 2، ص 615، ح 4.
17. همان، ح 11.
18. همان، باب فضل حامل القرآن، ح 7.
19. همان، باب فضل القرآن، ح 13.
20. تفسیر صافى، ج 2، ص 866 .
21. اصول كافى، ج 2، ص 609، باب فى قرائته، ح 2.
22. تفسیر برهان، ج 1، ص 54.
23. یونس/ 62.
24. تفسیر صافى، ج 2، ص 757.
25. توبه/ 111 و 112.
26. تفسیر صافى، ج 1، ص 734، ذیل آیه 111 سوره توبه.
27. اعراب/ 32.
28. بقره/ 201.
29 و 30. تفسیر صافى، ج 2، ص 665، ذیل آیه 23 سوره حدید.
31. مؤمنون/ 100.
32. تفسیر صافى، ج 2، ص 149.

موضوعات: فروغ قرآن در نگاه سیدالساجدین(ع)  لینک ثابت
 [ 08:55:00 ب.ظ ]




پاسخ امام سجاد علیه السلام به دشنام دهنده

شیخ مفید از محمد بن جعفر و دیگران روایت کرده است که مردی از خویشاوندان امام زین ‌العابدین علیه السلام در برابر آن حضرت ایستاد و به فحش و ناسزا و دشنام پرداخت. امام پاسخی نداد. بعد از رفتن آن مرد، حضرت به همراهانش فرمود: شما گفته‌های این مرد را شنیدید، اکنون دوست دارم با من بیایید تا پاسخ مرا نیز بشنوید، عرض کردند: می‌آییم، ما نیز دوست داریم وی را پاسخ گوییم و ما هم حرفمان را به او بزنیم.

امام کفشش را پوشید و به راه افتاد. در بین راه این آیه کریمه را تلاوت می‌فرمود: … والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین.(1)

«آن کسانی که خشم خویش را فرو می‌خورند و از خطای مردم در می‌گذرند (نیکوکارند و) خدا نیکوکاران را دوست دارد.»

ما (با خواندن این آیه) دانستیم که برخورد امام با آن شخص آن طور که ما فکر می‌کردیم نخواهد بود. حضرت رفت تا به در خانه آن مرد رسید و فرمود: به صاحب خانه بگویید علی بن الحسین (علیهماالسلام) بیرون در ایستاده! وی در حالی که آماده شرارت بود از خانه بیرون آمد و شک نداشت که امام برای تلافی آمده است.

اما امام سجاد علیه السلام با نرمی فرمود: برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی گفتی، اگر آنچه گفتی در من هست من هم اکنون از خداوند آمرزش می‌طلبم و اگر در من نیست از خدا می‌خواهم تو را بیامرزد. آن مرد (شرمنده و خجل زده) میان دو چشمان حضرت را بوسید و عرض کرد: من چیزهایی را گفتم که در شما نبود و خودم بدانچه گفتم سزاوارترم.

راوی حدیث می‌گوید: آن مرد حسن بن الحسن (یعنی حسن مثنی) بوده است.(2)

العَفوُ زَکاةُ الظَّفَرِ.(3)

زکات پیروزی، گذشت است.

حضرت علی علیه السلام
پی‌نوشت‌ها:

1- آل عمران /134‌.

2- ارشاد مفید، ج 2، صص 145- 146.

3- نهج‌البلاغه، ترجمه شهیدی،

 

موضوعات: پاسخ امام سجاد علیه السلام به دشنام دهنده  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم