فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



مبانی و ادله اثبات معاد

 

مقاله دربازه معاد (قسمت اول )

مقدمه

بحث ما درباره مساله معاد است –مساله معاد از نظر اهمیت بعد از مساله توحید مهمترین مساله دینی و اسلامی است. پیغمبران (و بالخصوص آنچه از قرآن درباره پیغمبر ما استفاده می شود) آمده اند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مومن و معتقد کنند: یکی به خدا (مبادأ) و دیگر به قیامت و فعلا -به اصطلاح معمول ما-معاد.

- مساله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان به آن لازم است ؛ یعنی چه؟

یعنی در ردیف مسائلی نیست که چون از ضروریات اسلام است ایمان به پیغمبر ضروری است، پس ایمان به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است. ما بعضی چیزها داریک که باید به آنها معتقد بود به این معنا که اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفک نیست. مساله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام است (یعنی نمی شود کسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منکر معاد باشد) در تعبیرات قرآن کامه ایمان به قیامت ایمان به یوم آخر آمده است؛ یعنی پیغمبر مساله معاد را به عنوان یک چیزی عرضه کرده است که مردم همان طوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا کنند به آخرت هم باید ایمان و اعتقاد پیدا کنند، که معنی آن این می شود که همین طوری که خداشناسی لازم است (یعنی انسان در یک حدی مستقلا با فکر خودش باید خدا را بشناسد) در مساله معاد نیز انسان باید معاد شناس باشد؛ یعنی پیغمبر که در مساله معاد بگوید چون من می گویم معادی هست شما هم بگویید معادی هست مثل اینکه من گفتم روزه واجب است و شما هم بگویید روزه واجب است. نه، ضمنا افکار را هدایت و رهبری و دعوت کرده که معاد را بشناسد، معرفت و ایمان به معاد پیدا کنند.

- علت اینکه مسلمین معاد را جزء اصول دین قرار داده اند این بوده که اسلام درباره معاد یک امر علاوه ای از ما خواسته؛ یعنی نخواسته ما فقط آن را به عنوان یکی از ضروریات اسلام به طفیل قبول نبوت قبول کرده بایم. خواسته که خود ما هم مستقلا به آن ایمان و اعتقاد داشته باشیم؛ ولو مثلا ما به نبوت اعتقاد نداشته باشیم، به معاد اعتقاد نداشته باشیم. این که «ولو» می گوییم نه اینکه از آن صرف نظر می کنم می خواهم بگویم یک مساله ای است که خواسته ما مستقلا به آن ایمان داشته باشیم و لهذا قرآن استدلال می کند بر قیامت؛ استدلال نمی کند بر روزه، می گوید روزه را پیغمبر گفته ولی استدلال می کند بر قیامت پ، چه آن نو استندلالی که پایه آن خود توحید است و چه آن استدلالی که پایه آن نظام خلقت است.

استدلال قرآن بر معاد

دو نوع استدلال در قرآن هست یک نوع استدلال بر معاد، بر اسا توحید است که قرآن می گوید ممکن نیست خدا خدا باشد ولی معادی نباشد، یعنی اگر معاد نباشد خلقت عبث است این خودش یک استدلال است. قرآن خواسته روی این مطلب استلال کند: «أفَحسَبتُم أنّما خَلَقناکُم عَبَثَاً و أنَّکم إلینا لا تُرجعُون»( 1 ) البته ما روی این استدلال ها بعدا بحث خواهیم کرد ولی حالا این مدعای خودامن را که «معاد از اصول دین است» می خواهیم بگوییم روی چه حساب است قرآن در واقع این طور می گوید: یا باید بگویید خدایی نیست، پس خلقت و آفرینش عبث و باطل و بیهوده است و دنبال حکمت در خلقت نباید رفت و مانعی نخواهد داشت که خلقت بر عبث و بیهوده باشد و یا اگر خدایی هست که جهان را آفریده است معادی هم باید باشد معاد متمم خلقت است، مکمل خلقت است، جزئی از خلقت است که با نبودن آن خلقت ناقص است خلقت عبث و بیهوده است.

- یک سلسله استدلال های دیگر هم در قرآن هست که همان نظام موجود و مشهود را دلیل بر قیامت قرار می دهد در اول سوره حج و مومنون هست که ایها الناس! اگر در بحث و در قیامت شک و ریب دارید پس ببینید خلقت خودتان را بعد خلقت خود ما را می گوید که شما را از نطفه آفریدیم نطفه را از خاک آفریدیم بعد نطفه را به علقه و علقه را به مضغه تبدیل کردیم بعد برای مضغه استخوان قرار دادیم بعد گوشت پوشاندیم بعد شما را به صورت طفل در آوردیم، «ثُمَّ إنکُم بَعدَ ذلکَ لَمَیتونَ ثُمَِ إنکُم یَومَ القیامَهِ تُبعثونَ»( 2 ) همچنین کانه همین راهی را که تا حالا آمده اید ادامه می دهید تا منتاهی می شود به قیامت. پس سر اینکه معاد را جزء اصول دین قرار داده اند، نه صرف [این بوده که معاد] یکی از ضروریات دین و از توابع نبوت بوده است؛ بلکه یک مساله ای بوده که راه استدلال بر آن –لااقل تا اندازه ای-باز بوده و قرآن می خواسته است که مردم به مساله قیامت. [به عنوان یک مساله مستقل اعتقاد پیدا کنند]

- رابطه و پیوستگی بسیار شدید میان زندگی دنیا و زندگی آخرت، که فرمود: «الدُّنیا مَزرَعَهُ الاخرَه»( 3 ) هرچه درباره معاد آمده در همین زمینه «الدنیا مزرعهُ الاخره» آمده است.

قرآن روی ارتباط عالم و دنیا و عالم آخرت و اینکه آنجا دار الجزاء است و اینجا دار العمل اینجا مزرعه است، یوم ارزع است و آنجا یوم الحصاد فوق العاده تکیه کرده است و بلکه اصلا انبیاء اساس و روح تعلیماتشان همین است؛ نظام دنیا را هم که درست می منند، به اعتبار این است که همین پیوستگی میان دنیا و آخرت هست، یعنی اگر نظام دنیا نظام صحیح عادلانه ای نباشد، آخرتی هم درست نخواهد بود، این دو با یکدیگر اینچنین وابستگی و پیوستگی دارند، نه اینکه تضاد دارند. از نظر قرآن سعادت واقعی بشر در دنیا و سعادت واقعی بشر در آخرت توأم اند، جدایی ندارند. آن چیزهایی که از نظر اخروی گناه است و سبب بدبختی اخروی است، همانست که از نظر دنیوی هم نظام کلی زندگی بشر را فاسد می کند؛ حالا اگر فرض کنیم که یک فرد را خوشبخت کند ولی نظام کلی افراد بشر را فاسد و خراب می کند اینها خصوصیاتی بود که در آنها هیچ نمی شود شک و تردید کرد.

معاد در قرآن

آیات قرآن کریم پیرامون اثبات معاد و احتجاج با منکرین آن را به 5 دسته تقسیم کرده:

1- آیاتی که بر این نکته، تاکید می کند بر برهانی بر نفی معاد، وجود ندارد این آیات خلع سلاح منکرین است.

2- آیاتی که به پدیده های مشابه معاد، اشاره می کند تا جلوی استبعاد را بگیرد.

3- آیاتی که شبهات منکرین معاد را رد، و امکان وقوع آن را تثبیت می کند.

4- ایاتی که معاد را به عنوان وعده حتمی و تخلف ناپذیر الهی معرفی می کند و در واقع وقوع معاد را از راه اخبار مخبر صادق، اثبات می نماید.

5- آیاتی که اشاره به برهان عقلی بر ضرورت معاد دارد.

انکار معاد بی دلیل است

یکی از شیوه های احتجاج قرآن با صاحبان عقاید باطل این است که از آنان، مطالبه دلیل می کند تا روشن شود که عقاید ایشان پایه عقلی و منطقی ندارد چنان که در چندین آیه آمده است: قُل هاتوا برهانکُم…( 4 )بگو (ای پیامبر) دلیلتان را بیاورید.

و در مواردی مشابهی با این لحن می فرماید که صاحبان این عقاید نادرست، «علم» و اعتقاد مطابق با واقع و مستند به برهان ندارد بلکه به «ظن» و گمان بی دلیل و مخالف با واقع، بسنده کرده اند. ( 5 )

در مورد منکرین معاد هم می فرماید: «و قالوا ما هی الّا الدنیا نَموتُ و نحنی و ما یهلکنا الا الدَّهرُ و ما لهم بِذلکَ مِنّ عِلمٍ إن هُم إلا یَظُنونَ»(6)

و (کافران) گفتند: جز این زندگی دنیا حیاتی نیست که می میریم و زندگی می کنیم و جز روزگار چیزی ما را نابود نمی کند (در صورتی که) به ایم مطلب، علمی ندارد و تنها گمانی می برند. همچنین در آیات دیگری بر این نکته تاکید شده که انکار معاد تنها گمان بی دلیل و نادرستی است.( 7 )

البته ممکن است گمانهای بی دلیل در صورتی که موافق هوای نفس باشد مورد قبول هوا پرستان می شود.(8)

و در اثر رفتار های متناسب با آنها و ارتکاب گناهان تردیجا به صورت اعتقاد جزمی جلوه کند.( 9 )

و حتی شخص بر چنین اعتقادی پا فشاری نماید.( 10 )

قرآن کریم، سخنان منکرین معاد را نقل کرده است که غالبا چیزی بیش ازاستبعاد نیست و احیانا اشاره به شبهات ضعیفی دارد که منشا استبعاد و شک در امکان معاد شده است.(11 )

از این رو از یک سوء پدیده های مشابه معاد را یاد آور می شود تا رفع استبعاد گردد و از سوی دیگر به پاسخ شبهات اشاره می کند تا هیچ کونه شبهه ای باقی نماند و امکان وقعی معاد کاملا تثبیت شود. وبه این مقدار هم اکتفا نمی کند و علاوه بر حتمی بودن این وعده الهی و حجت بر مردم به وسیله وحی، به برهان عقلی بر ضرورت معاد نیز اشاره می کند.

پدیده های مشابه معاد

الف) رویش گیاه: زنده شدن انسان پس از مرگ از آن جهت که حیات مسبوق به موت است شبیه روییدن گیاه در زمین بعد از خشکی و مردگی آن است از این رو تامل در این پدیده که همواره در جلو چشم همه انسانها رخ می دهد کافی است که به امکان حیات خودشان بعد از مرگ، پی ببرند. و در واقع آنچه موجب شاده شمردن این پدیده و غفلت از اهمیت آن شده عادت کردن مردم به دیدن آن است وگرنه از جهت پیدا شدن حیات جدید، فرقی با زنده شدن انسان بعد از مرگ ندارد. قرآن کریم برای دیدن این پرده عادت، مکررا توجه مردم را به این پدیده جلب و رستاخیز انسان ها را به آن تشبیه می کند.( 12 )

ب) خواب اصحاب کهف: قرآن کریم بعد از ذکر داستان شگفت انگیز اصحاب کهف که حاوی نکته های آموزنده فروانی است می فرماید: «و کذلِکَ اَعثَرنا عَلیهِم لیعلموا أنَّ وَعدَ اللهِ حَقُ و أنَّ الساعهَ آتیهُ لا ریبَ فیها…؛(13) بدین سان مردم را بر ایشان (اصحاب کهف) آگاه ساختیم تا بدانند که وعده خدا راست است و تا قیامت خواهد آمد و جای شکی در آن نیست.»بی شک، اطلاع از چنین حادثقه عجیبی که عده ای در طول چندین قرن (سیصد سال شمسی- سیصد و نه سال قمری) خواب باشند و سپس بیدار شوند تاثیر خاصی در توجه انسان به امکان معاد و رفع استبعاد آن خواهد داشت زیرا هر خواب رفتنی شبیه مردن است ( النوم اخ الموت) و هر بیدار شدنی شبیه زنده شدن پس از مرگ لکن در خوابهای عادی، اعمال زیستی (بیلوژیک) بدن، بطور طبیعی ادامه می یابد و بازگشت روح، تعجبی را بر نمی انگیزد اما بدنی که سیصد سال از مواد غذایی استفاده نکند می بایست طبق نظام جاری در طبیعت، بمیرد و فاسد شود و آمادگی خود را برای بازگشت روح از بدن از دست بدهد پس چنین حادثه ای خارق العاده می تواند توجه انسان را به ماورای این نظام عادی جلب کند و بفهمد که بازگشت روح به بدن همیشه در گروی فراهم بودن اسباب و شرایط عادی و طبیعی نیست پی حیات مجدد انسان هم هر چند بر خلاف نظام مرگ و زندگی در این عالم باشد، امتناعی نخواهد داشت و طبق وعده الهی تحقق خواهد یافت.

زنده شدن حیوانات: قرآن کریم هم چنین به زنده شدن غیر عادی چند حیوان اشاره دارد که از جمله آنها زنده شدن چهار مرغ به دست حضرت ابراهیم(ع).( 14 ) و زنده شدن مرکب سواری یکی از پیامبران است که به آن داستان اشاره خواهیم کرد. و هنگامی که زنده شدن حیوانی مممکن باشد زنده شدن انسان هم ناممکن نخواهد بود.

د) زنده شدن بعضی از انسان ها در همین جهان: از همه مهمتر، زنده شدن بعضی از انسانها در همین جهان است. که قرآن کریم چند نمونه از آنها را یاد آور می شود ازجمله داستان یکی از انبیا بنی اسرائیل است که در سفری عبورش به مردمی افتاد که هلاک و متلاشی شده بودند و ناگهان به ذهنش خطور کرد که چگونه این مردم دوباره زنده خواهند شد! خدای متعال جان او را گرفت و بعد از یک صد سال دوباره زنده اش کرد و به وی فرمود: چه مدت در این مکان توقف کرده ای؟ او که گویا از خوابی برخاسته است گفت: یک روز یا بخشی از یک روز! خطاب شد: بلکه تو یک صد سال است در اینجا مانده ای پس بنگر که از یک سوی، آب و نانت سالم مانده و از سوی دیگر مرکب سواریت متلاشی شده است! اکنون بنگر که ما چگونه استخوان های این حیوان را بر روی هم سوار می کنیم و دوباره گوشت بر آنها می پوشانیم و آن را زنده می سازیم.( 15 )

مورد دیگرف داستان گروهی از بنی اسرائیل است که به حضرت موسی(ع) گفتند: ما تا خدا آشکارا نبینیم هرگز ایمان نخواهیم آورد! و خدای متعال آنان را با صاعقه ای هلاک کرد و سپس به درخواست حضرت موسی(ع) دوباره آنها را زنده ساخت.( 16 )

و نیز زنده شدن یکی از بنی اسرائیل –که در زمان حضرت موسی(ع) به قتل رسیده بود- به وسیله زدن پاره ای از پیکر یک گاو ذبح شده به او که داستان آن در سوره بقره ذکر شده و سوره مزبور به همین مناسبت نامگذاری گردیده و در ذیل آن آمده است: کذلکَ یُنحی اللهُ الموتی و یُریکُم آیاتهِ لَعَلَکم تًَعقِلونَ.( 17 )

بدین سان مردگان را زنده می کند و نشانه هایش را به شما می نمایاند باشد که با خرد دریابید هم چنین زنده شدن بعضی از مردگان به اعجاز حضرا موسی(ع)، ( 18 )را می توان نشانه ای بر امکان معاد قلمداد کرد.

پاسخ به شبهات منکرین معاد

1) شبهه ی اعاده معدوم:

قبلا اشاره کردیم که قرآن کریم در برابر کسانی که می گفتند: چگونه ممکن است انسان بعد از متلاشی شدن بدنش مجدد زنده شود؟ پاسخی میدهد که مفادش این است: قوام هویت شما به روحتان است نه به اندامهای بدنتان که در زمین پراکنده می شود.( 19 )

از این گفتگو می توان استنباط کرد که منشاء انکار کافران همان شبهه ایبوده که فلسفه به نام «محال بودن اعاده معدوم»نامیده می شود. یعنی آنان می پنداشتند که انسان همین بدن مادی است که با مرگ، متلاشی و نابود می گردد و اگر مجددا زنده شود انسان دیگری خواهد بود زیرا برگرداندن موجودی مه معدم شده محال است و امکان ذاتی ندارد پاسخ این شبهه از زبان قرآن کریم روشن می شود و آن این است که هویت شخصی هر انسانی بستگی به روح او دارد به دیگر سخن: معاد اعاده «معدوم» نیست بلکه بازگشت «روح موجود» است.

2) شبهه عدم قابلیت بدن برای حیات مجدد: شبهه قبلی مربوط به امکان ذاتی معاد بود و این شبهه ناظر به امکان وقوعی ان است یعنی هر چند بازگشت روح به بدن محال عقلی نیست و در فرض آن تناقضی وجود ندارد ولی وقوع آن مشروط به قابلیت بدن است و ما می بینیم که پدید آمدن حیات، منوط به اسباب و شرایط خاصی است که می باست تدرجا فراهم شود مثلا نطفه ای در رحم قرار گیرد و شرایط مناسبی برای رشد آن وجود داشته باشد تا کم کم جنین کامل شود و به صورت انسان در آید ولی بدنی که متلاشی شد دیگر قابلیت و استعداد حیات را ندارد. پاسخ این شبهه آن است که این نظام مشهود در عالم دنیا تنها نظام ممکن نیست و اسباب و عللی که در این جهان بر اساس تجربه شناخته می شوند اسباب و علل انحصاری نیستند، و شاهدش این است که در همین جهان پدیده های حیاتی خارق العاده ای در قرآن کریم به دست آورد.

• شهید مطهری در کتاب معاد خودشان یک بحثی را بیان کردند که ضمیمه این بحث می کنم ایشان فرمودند: در تعبیرات قیامت ما کلمه «معاد» نداریم از همه اسمهای قیامت معروفتر معاد است ولی این اصطلاح اصطلاح شرعی نیست یعنی اصطلاح متشرعه است، آن هم به مفهوم خاصی. در قرآن کریم ما کلماتی نظیر معاد داریم مثل «مآب» ولی کلمه معاد را نداریم در دعاها و احادیث هم من الان یادم نیست که در جایی از قیامت کلمه معاد تعبیر شده باشد کلمه معاد را ظاهرا متکلمین خلق کرده اند این کلمه می تواند کلمع درستی هم باشد یعنی با تعبیرات قرآن منطبق باشد اماچون معاد یعنی مکان عود یا زمان عود (اسم مکان و زمان است)، آنها که این کلمه را گفته اند به این اعتبار گفته اند که قیامت یا زمان عود به معنی اعاده معدوم می دانستند یا زمان عود ارواح به اجساد.

در قرآن ما کلماتی شبیه به معاد داریم؛ کلمه معاد نداریم ولی کلمه «مرجع» یا «رجوع» و کلمه «مآب» داریم. « عود» یعنی بازگشت. عود در جایی می گویند که یک چیزی از یک اصلی آمده باشد دو مرتبه به آن اصل برگدد می گویند عود کرد پی اگر در قرآن کلمه «رجوع» و امثال آن آمده به معنای بازگشت به خداست یعنی تعبیر قرآن این است. در قرآن هیچ جا رجوع ارواح به اجسام نیامده یا هیچ جا رجوعه به معنای [بازگشت] بعد از معدوم شدن نیامده بلکه تعبیر این است: «اِنّا لِله» ما از آن خدا هستیم و «انّا إالیه راجعون»( 20 ) و ما به سوی او بازگشت می کنیم پس کلمه معاد را هم اگر ما به کار ببریم اگر به معنی عود الی الله استعمال کنیم آنوقت با تعبیرات قرآنی خوب منطبق می شود یا این تعبیر «وَ اَّنَ إلی رَبَّکَ المُنتهی»( 21 )و اینکه نهایت و تمامیت و پایانی به سوی پروردگار است یعنی به سوی او همه چیز پایان می یابد «إن الی ربک الرُّجعی»( 22 ) وامثال این تعبیرات.

موضوعات: مبانی و ادله اثبات معاد مقاله دربازه معاد (قسمت اول )  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-02-26] [ 02:05:00 ب.ظ ]





آیا حیوانات و جمادات در قیامت محشور می شوند؟

////////////////////////////////////////////

مجموعه: اصول و فروع دین

 

بحث درباره قلمرو معاد، از بحث هاى مهم در زمینه معادشناسى به شمار مى رود، پرسش این است که آیا معاد اختصاص به انسان و جن و ملائکه دارد یاعلاوه بر آن ها شامل موجودات دیگر مانند حیوان و گیاه و جماد، آسمان و زمین و پدیده هاى دیگر نیز مى شود؟

آیت الله سبحانی در نوشتاری با استناد به آیاتى از قرآن وضعیت و سرنوشت جمادات، جانداران و حیوانات را در قیامت بررسی کرده است که در ادامه می خوانید.

قلمرو معاد در قرآن

از آن جا که در حشر انسان در قیامت اختلافى وجود ندارد و دیدگاه قرآن در این باره روشن و مسلّم است، به ذکر شواهد قرآنى براى آن نیازى نیست. آنچه لازم است یادآورى شواهد قرآنى بر حشر موجودات دیگر است.

الف) حشر حیوانات

از جمله آیاتى که دلالت بر حشرخصوص حیوان مى کند آیه زیر است:

( وما من دابّة فى الأرض ولا طائر یطیر بجناحیه إلاّ أُمم أمثالکم ما فرّطنا فى الکتاب من شىء ثمّ إلى ربّهم یحشرون ) .( [1])

«هیچ جنبنده اى در زمین و هیچ پرنده اى که با دو بال پرواز مى کند نیست مگر این که آن ها امت هایى مانند شما انسان ها هستند و مادر کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردیم، سپس تمام حیوانات [ همانند شما انسان ها ] در قیامت به سوى پررودگارشان محشور مى شوند».

«امت»، به هر گروهى که در امر واحدى مثل دین، زبان، آداب و رسوم زمان ومکان مشترکند گفته مى شود اعم از این که این امر جامع، تسخیرى یا اختیارى باشد.

حشر، در لغت جمع و گردآورى توأم با درهم شکستن و راندن است، و محشر، محل جمع کردن است.( [2]) روز حشر روز بعث و معاد است.( [3])

حشر در اصطلاح، برانگیختن مردگان از قبور و گردآورى آنان در روز قیامت براى حساب رسى است.( [4])

مفاد آیه شریفه آن است که حیوانات همانند انسان ها داراى امت مى باشند اما این که همانندى در چیست، مفسران دیدگاه هاى متفاوتى ذکر کرده اند.( [5]) از جمله آن ها نیازمندى به خدا، تسبیح و ذکر پروردگار، زندگى اجتماعى و توالد و تناسل، تقدیر رزق و عمر و اجل و سعادت و شقاوت آن ها، حشر در قیامت و پاداش و کیفر. ولى مى توان گفت از بارزترین موارد تشابه حیوانات به انسان ها همان حشر در قیامت است که در پایان آن هم آمده است و بسیارى از مفسران نیز بدان تصریح کرده اند، یعنى «حیوانات همانند انسان ها داراى امت هستند و همانند انسان ها در رستاخیز محشور مى شوند. از این رو معناى ( إلى ربّهم یحشرون ) ، این خواهد بود که حیوانات بعد از مرگشان به سوى خدا محشور مى شوند، همان گونه که بندگان خدا در قیامت به سوى پروردگارشان محشور مى گردند.( [6])

مؤیّد این معنى، ضمیر«هم» در «ربّهم» است که براى صاحبان عقل به کار مى رود و مرجع آن در آیه «اُمم» است که همان جانداران و حیوانات است، و از بیان همانندى حیوانات با انسان ها استفاده مى شود که حیوانات مانند انسان ها تا حدّى از شعور و آگاهى که مستلزم زندگى اجتماعى و تسبیح و ذکر و حشر به سوى خدا است برخوردارند، همان گونه که در داستان «سلیمان و مورچگان» و «ملکه سبا و هدهد»( [7])آمده است، البته روشن است که لازمه حشر حیوانات و یا حسابرسى و پاداش و کیفر آنان این نیست که حیوانات در شعور و آگاهى با انسان ها مساوى باشند و تمام مدارج کمال روحى و معنوى را که انسان ها مى توانند بپیمایند آن ها هم طى کنند، زیرا خود انسان ها هم در مراتب کمال روحى و معنوى و حساب و پاداش و کیفر با یکدیگر مساوى نیستند.

بلکه همان گونه که علاّمه طباطبایى (رحمه الله) مى نویسد: «اصل الملاک وهو الأمر الذى یدور علیه الرضا والسخط والاثابة والمؤاخذة موجودة فیهم» ( [8]) ملاک اصلى و آن چیزى که محور و اساس رضا خدا و ناخشنودى اش و ثواب و عقابش مى باشد در حیوانات یافت مى شود. از این رو همان گونه که بیان شد، حشر به معناى «جمع کردن است قرینه «الى» در ( إلى ربّهم ) که بیان گر غایت و مقصد حرکت است، مقصود از حشر در این آیه، حشر و معاد، حیوانات است.

به این ترتیب حیوانات زمینى همچون بشر، بین خویش داراى انواعى هستند و مانند انسان به سوى خدا بازگشت مى کنند و در نزد وى حضور مى یابند.

آیه دیگرى که مى توان از آن حشر حیوانات را استنباط کرد آیه زیر است:

( وإذا الوحوش حشرت ) ( [9]) ، آن گاه که حیوان هاى وحشى در قیامت گرد هم جمع مى شوند.

«وُحوش» جمع وحش به معناى حیواناتى است که با انسان ها اُنس و اُلفت نمى گیرند مانند درندگان.( [10])

«آلوسى» مى نویسد: وحوش در این آیه تمام چهارپایان را دربرمى گیرد.( [11])

از آن جا که آیه فوق در سیاق آیاتى است که حوادث روز قیامت را توصیف مى کند همانند سؤال از دختران زنده به گور شده و گشودن نامه هاى اعمال و حوادث بعد از آن، این آیه ظهور در حشر حیوانات وحشى در قیامت دارد اگر چه دیدگاه مفسران درباره حوادث بعد از حشر آن ها متفاوت است. برخى بر این باورند که اگر حیوانات ستمى به یکدیگر کرده باشند در قیامت مجازات مى شوند.( [12]) و به باور برخى دیگر بعد از حشر، آن ها را دوباره مى میرانند و به خاک برمى گردانند( [13]) ولى در اصل حشر حیوانات، جمهور مفسران، هم عقیده اند. از این رو آیه شریفه همانند آیه 38 سوره انعام، ظهور در اصل حشر حیوانات دارد اگر چه درباره پاداش و کیفر و حوادث بعد از آن به طور قطع نمى توان سخن گفت. زیرا خداى تعالى در قرآن از آن ها پرده بردارى نکرده است.( [14])

اشکال

ممکن است گفته شود چه فایده اى در حشر حیوانات هست در حالى که آن ها در دنیا مکلف نیستند تا این که براى پاداش و کیفر در قیامت محشور شوند؟( [15])

پاسخ

اولاً: تکلیف نداشتن حیوانات در دنیا ضررى در حشر آن ها و محاسبه و قصاص ندارد. به عبارت دیگر ملازمه اى بین تکلیف و رستاخیز نیست، زیرا قصاص و پاداش و کیفر، توقف بر تکلیف ندارد، همان گونه که شخص اگر در حالت خواب به دیگرى آسیب مالى یا جانى بزند محکوم به غرامت مى شود، زیرا حق دیگرى را پایمال و ضایع کرده است، اگر چه در حالت خواب و بى هوشى تکلیف ندارد.( [16])

ثانیاً: همان گونه که علامه طباطبایى (رحمه الله) (1360ش) مى نویسد: خداوند اِنعام و انتقام را در آیات زیادى در وصف احسان و ظلم ذکر کرده است و این دو وصف اجمالاً در میان حیوانات نیز وجود دارد یعنى افرادى از حیوانات را مى بینیم که در عمل خود ستم مى کنند و افراد دیگرى را مشاهده مى کنیم که به دیگران احسان مى نمایند. از این رو آن ها در قیامت محشور مى شوند اگر چه خداوند چگونگى پاداش و کیفر را بیان نکرده است.( [17])

ب) حشر جمادات

از جمله آیاتى که دلالت بر حشر موجودات بدون روح دارد آیه زیر است:

( ومن أضلّ ممّن یدعو من دون الله من لا یستجیب له إلى یوم القیامة وهم عن دعائهم غافلون* وإذا حشر النّاس کانوا لهم أعداء وکانوا بعبادتهم کافرین )( [18])

«چه کسى گمراه تر است از آن کسى که معبودى غیر خدا را مى خواند، در حالى که آن ها تا قیامت هم، به او پاسخ نمى گویند و از خواندن آن ها بى خبر هستند و صداى آن ها را نمى شنوند و هنگامى که مردم محشور مى شوند، معبودهاى آنان دشمنانشان خواهند بود، به طورى که، عبادت آن ها را، انکار مى کنند».

با توجه به این که ضمیر «هم» در ( کانوا لهم ) و ( کانوا بعبادتهم ) به معبودهاى باطل برمى گردد و به لحاظ تعبیر ( من لا یستجیب له ) آن ها تا قیامت هم به آنها پاسخ نمى گویند» آیه، دلالت روشنى دارد که معبودهاى آنان گیاهان و جمادات بوده اند، از طرفى همین موجودات، در قیامت محشور مى شوند به دلیل: ( إذا حشر النّاس کانوا لهم أعداء ) که معبودهاى دروغین در قیامت از بت پرستان اظهار بى زارى مى کنند.( [19])و در وصف خدایان کفار، فرموده است: ( أمواتٌ غیر أحیاء وما یشعرون أیّان یبعثون ) ( [20]) بت ها مرده اند و از حیات، بهره اى ندارند، و هیچ نمى دانند که چه زمانى مبعوث مى شوند.( [21]) و خطاب به بت پرستان مى فرماید: ( إنّکم وما تعبدون من دون الله حصب جهنّم أنتم لها واردون ) ( [22]) ;«شما بت پرستان و آن بت هایى که مى پرستید هیزم جهنم خواهید شد و همگى در آن وارد مى شوید». همه این امور نشان دهنده حشر برخى از جمادات در قیامت است.

ج) رستاخیز جانداران

از جمله آیاتى که دلالت بر حشر انسان ها و حیوان هاى زمینى و هوایى مى کند آیه زیر است:

( ومن آیاته خلق السّموات والأرض وما بثّ فیهما من دابّة وهو على جمعهم إذا یشاء قدیر ) ( [23]) :«از نشانه هاى خدا، آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه از انواع جنبندگان از انسان و حیوان بین آنها پراکنده ساخته، مى باشد و او بر جمع آنها در روز قیامت، توانا است».

«دابّه»، از دبّ، یدبّ به معناى آهسته راه رفتن است و به هر جنبنده اى از انسان و حیوان و حشرات روى زمین که حرکت مى کند گفته مى شود( [24]) و اطلاق آن بر فرشتگان معهود نیست. ( [25])

از آنجایى که واژه «دابّه»، مطلق است و شامل تمام جانداران زمینى و هوایى مى شود و مقصود از واژه «جمع»، گرد آوردن وحشر موجودات در روز قیامت است و ضمیر «هُم» در «جمعهم» به «دابّه» برمى گردد. از این رو آیه همان گونه که جمهور مفسران بدان تصریح کرده اند ( [26]) ظهور در حشر تمام جانداران اعم از انسان وحیوان در روز قیامت دارد.

نتیجه نهایى

با بررسى آیات در این زمینه این نتایج به دست مى آید:

1. انسان و ملائکه و جن و شیاطین در قیامت هر یک حشر مخصوصى دارند و آیات و روایات و دلایل عقلى گواه این مطلب است.

2. درباره حشر حیوانات در میان متکلمان و حکماى اسلامى اختلاف نظر فراوان دیده مى شود.

3. درباره حشر جمادات برخى از آیات ظهور در حشر معبودهاى دروغین و بت ها در قیامت دارد که مى توان حشر برخى از جمادات را از آنها استفاده کرد.

برخى آیات نیز ظهور در حشر حیوانات دارد که با توجه به دیدگاه مشهور مفسران، حشر حیوانات از این آیات استفاده مى شود اگر چه درباره کیفیت حشر آن ها به طور قطع نمى توان داورى کرد.

4. با توجه به آیات مورد بحث مى توان گفت، قلمرو معاد در قرآن علاوه بر انسان و جن و ملائکه شامل حیوانات و جانداران و برخى جمادات نیز مى شود اگر چه درباره چگونگى حشر آن ها به دلیل عقلى و نقلى معتبرى نمى توان استناد کرد.

5. درباره آسمان و زمین واژه حشر استعمال نشده است و برخى از آیات( [27]) دلالت دارد که زمین و آسمانِ قیامت غیر از زمین و آسمان دنیا است اگر چه برخى مفسران( [28]) رستاخیز آن ها را مقتضاى حکمت الهى ذکر کرده اند ولى همان گونه که از بسیارى از آیات قرآن استفاده مى شود همه پدیده هاى عالم از جمله آسمان و زمین، هر کدام به نحوى براى بهره مندى و استفاده انسان از آن ها براى تأمین سعادت دنیا و آخرت آفریده شده اند به گونه اى که اگر براى آن ها معاد و رستاخیزى هم نباشد، مستلزم بیهوده بودن آفرینش آن ها نخواهد بود.

________________________________________

[1] . انعام، آیه 38.

[2] . المصباح المنیر، ج1، ص 166، مفردات الفاظ القرآن، ص 237.

[3] . لسان العرب، ج3، ص 190، معجم المقائیس اللغه، ج2، ص 66.

[4] . گوهر مراد، ص 655، کشاف اصطلاحات الفنون، ج3، ص 212، دایرة المعارف الشیعیة العامة، ج8، ص 349، البحر المحیط، ج10، ص 415، مجمع البیان، ج10، ص 277، الکشاف، ج4، ص 701، روح المعانى، ج30، ص 51.

[5] . تفیسر الکبیر، ج4، ص 524 و 252، مجمع البیان، ج4، ص 49.

[6] . التفسیر الکبیر، ج4، ص 528، البحر المحیط، ج4، ص 502، تفسیر ابى السعود، ج3، ص 131، الکشاف، ج2، ص 21، التبیان، ج4، ص 129، تفسیر المراغى، ج7، ص 119، کشف الاسرار، ج3، ص 344، الجواهر فى تفسیر القرآن الکریم، ج4، ص 29، المیزان، ج7، ص 72.

[7] . نمل، آیه 18 و 24.

[8] . المیزان، ج7، ص 82.

[9] . تکویر(81): 5.

[10] . التفسیر الکبیر، ج11، ص 64.

[11] . روح المعانى، ج30، ص 51.

[12] . روح المعانى، ج30، ص 51; التفسیر الکبیر، ج11، ص 64 ; الکشاف، ج4، ص 707; المیزان، ج20، ص 213.

[13] . التفسیر الکبیر، ج11، ص 64; الکشاف، ج4، ص 707; المیزان، ج20، ص 213; مجمع البیان، ج10، ص 277; اضواء على متشابهات القرآن، ج1، ص 220 و ج2، ص 310.

[14] . برخى نیز بر این عقیده اند که آیه ناظر به شدّت حوادث هولناک در آستانه قیامت است که حیوان هاى وحشى که عادتاً از یکدیگر فرارى هستند از شدت ترس در کنار یکدیگر جمع مى شوند تا از شدت ترس خود بکاهند از این رو آیه دلالتى بر حشر حیوانات ندارد.(الجواهر فى تفسیر القرآن، ج25، ص 81) آلوسى هم بر این باور است که حیوانات تکلیف ندارند و غیر از جن و انس موجودات دیگر حشرى ندارند. (روح المعانى، ج30، ص 52) قول دیگر هم مى گوید وحوش همان انسان هایى هستند که با انجام پى در پى گناه صورت باطنى آن ها به شکل حیوان هاى وحشى درآمده و در قیامت با این ملکات و صورت حیوانى مبعوث مى شوند.(اضواء، على متشابهات القرآن، ج2، ص 301) هیچ کدام از این اقوال پذیرفتنى نیست. اما اول: سیاق آیات همان گونه که ذکر شد و به قرینه آیه 38 انعام، آیه درباره حشر حیوانات است و روایات نیز مؤید آن است. قول دوم و سوم هم خلاف ظاهر آیه و دیدگاه مشهور مفسران است.

[15] . روح المعانى، ج30، ص 52.

[16] . اضواء على متشابهات القرآن، ج2، ص 301.

[17] . المیزان، ج7، ص 76.

[18] . احقاف(46): 56.

[19] . طبرسى (رحمه الله) در ذیل آیه مى نویسد: انّ هذه الأوثان الّتى عبدوها ینطقها الله حتى یجحدوا أن یکونوا دعوا إلى عبادتها ویکفروا بعبادة الکفار ویجحدوا ذلک.(مجمع البیان، ج9، ص 139).

[20] . نحل(16): 21.

[21] . درباره مرجع ضمیر در « یبعثون » دو قول هست; برخى همانند علامه طباطبایى و زمخشرى بر این باورند که ضمیر به بت پرستان برمى گردد، یعنى بت ها نمى دانند که بت پرستان چه زمانى مبعوث مى شوند و قیامت چه وقت اتفاق مى افتد(الکشاف، ج3، ص 600; المیزان، ج12، ص 222) ولى از آن جا که از بت ها نفى علم شده است و نفى علم از بت ها حتى نسبت به حال خود، داراى تأکید بیشتر در عدم لیاقت آنها براى بندگى است، ارجاع ضمیر به بت ها مناسب تر و با سیاق هماهنگ است و نیاز به تقدیر هم ندارد یعنى بت ها از حال خود نمى توانند خبر دهند که چه زمانى مبعوث مى شوند تا چه رسد که بخواهند پاداش و کیفر و زمان بعث را براى بت پرستان بیان کنند و این قول موافق بعضى مفسران نیز مى باشد.(مجمع البیان، ج6، ص 147; روح المعانى، ج14، ص 120; تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص 586 و البحر المحیط، ج6، ص 517).

[22] . انبیاء(21): 98.

[23] . شورى(42): 29.

[24] . مفردات الفاظ القرآن، ص 306.

[25] . برخى مفسران مثل ابن کثیر، بیضاوى و قرطبى (به نقل از مجاهد) نوشته اند دابّه شامل ملائکه و جن و انسان و تمام حیوانات زمینى و هوایى مى شود. تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص 125; تفسیر البیضاوى، ج2; الجامع لأحکام القرآن، ج16، ص 29 و البحر المحیط، ج9، ص 338.

[26] . التفسیر الکبیر، ج4، ص 528; مجمع البیان، ج4، ص 49; تفسیر الطبرى، ج7، ص 178; الدرالمنثور، ج3، ص 268، همه در ذیل آیه: ( ثم إلى ربّهم یحشرون ) .

[27] . ابراهیم(14): 48 و زمر(39): 67.

[28] . المیزان، ج17، ص 196 و ج16، ص 158.

******************************************************

منبع:آیت الله سبحانی

موضوعات: آیا حیوانات و جمادات در قیامت محشور می شوند؟  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ب.ظ ]





معاد چیست؟

مجموعه: اصول و فروع دین

 

معاد بازگشت آفرینش وهستی است به مبدأ آفرینش وپدید آورنده آن، یعنی ازآنجائی‌که آفرینش وانسان وجود وهستی خویش را از مبدأ هستی وجهان گرفته است (انا لله وانا الیه راجعون) همه ازاوئیم وبه سوی او روان واوکمال مطلق است وهمه هستی عاشق وشیدای کمال برترومطلق اند وبه سوی او درحرکت وروانند، اما نه به معنای حرکت مکانی بلکه رتبی وسیر درمراتب وجود مانند حرکت تکاملی انسان ازنطفه تابه مراتب عالی آن؛ معاد بازگشت به اصل آفرینش خویش است (انا لله وانا الیه راجعون ) برای:

1 ـ درک وحضور درمحضر کمال مطلق ودرک جمال وجلال مطلق ـ فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر

2 ـ مجازات وپاداش وعکس العمل عملکردهایی که دنیا ظرفیت واکنش بدان رانداشته است.

استاد شجاعی دراین باره فرموده اند:"معاد وبرگشت بسوی حضرت حق ازنظر آیات قرآنی واحادیث یک مسئله کلی وعام بوده ومخصوص به انسان ویابه طبقه خاصی ازموجودات نیست ، چه بسا بعضیها اینجنین فکر بکنند ومعتقد باشند ولی باکمی تأمل ودقت درآیات قران کریم وروایات وتدبر درنکات واشارات واقع درمتون اسلامی کلیت معاد وبرگشت معلوم می گردد. وجودوهستی از مبدأ متعال بوده وازاو سرچشمه میگیرد وبسوی او بازگشت می کند واین بازگشت وبرگشت براساس عشق هروجود وهرموجو د است نسبت به کمال بالا وبالاتر ودرنهایت نسبت به کمال بی نهایت وجمال وجلال مطلق . علم ودرک وبه تعبیر دیگر ، شعور ودرک درهمه وجود سریان دارد وهرموجودی به تناسب رتبه وجودی خود ازشعور ودرک برخوردار است واینطور نیست که بعضی ازموجودات شعور ودرک داشته با شند وبعضی نه .

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ

1-بقره ، آیه 156 همه شعور ودرک دارند وهمه قبل ازهمه چیز به جمال مطلق وکمال بی نهایت وبی حدو خیر محض شعور داشته وعلم دارند واورامی یابند وچون می یابند به او عشق می ورزند واورامی خواهند وبسوی او درحرکتند .

آیات قرآنی که دلالت برعمومیت معاد وکلیت آن می کند برای اهل نظر ودقت زیاد است .

استادشهید مطهری فرموده اند:

“درقرآن ، ماکلماتی شبیه کلمه معاد داریم ؛ کلمه معاد نداریم ولی کلمه ” مرجع ” یا” رجوع ” وکلمه “مآب ” داریم . ” عود” یعنی بازگشت . “عود” رادرجایی می گویند که یک چیزی ازیک اصلی آمده باشد ، دومرتبه به آن اصل برگردد، می گویند عود کرد .

“رجوع” هم همین طور است ؛ “رجوع” هم یعنی بازگشت؛ باید یک آمدنی باشد تا بازگشت صدق کند؛ ولهذا اگر د ر قرآن درباره قیامت کلمه [ معاد] نداریم ، کلمه “رجوع ” داریم اما آنچه درقرآن کلمه “رجوع ” وامثال آن آمده، به معنای بازگشت به خداست ، یعنی تعبیر قرآن اینست .

درقرآن هیچ جا رجوع ارواح به اجساد نیامده،یا هیچ جا رجوع به معنای [بازگشت] بعد ازمعدوم شدن نیامده ، بلکه تعبیر این است: ” انا لله” ما ازآن خداهستیم ، “وانا الیه راجعون” وما به سوی او بازگشت می کنیم .پس کلمه معاد راهم اگر ما به کار ببریم اگر به معنی عود الی الله استعمال کنیم ، آنوقت با تعبیرات قرآنی ، خوب منطبق می شود.

یا این تعبیر :” وان الی ربک المنتهی ” واینکه نهایت وتمامیت وپایانی به سوی پروردگار است ، یعنی به سوی اوهمه چیز پایان می یابد ؛ ” ان الی ربک الرُّجعی ” وامثال این تعبیرات .

موضوعات:  معاد چیست؟  لینک ثابت
 [ 01:58:00 ب.ظ ]