فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



بهترین توشه برای قیامت

مجموعه: اصول و فروع دین

 

سوره مائده آیه 35 می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا داشته باشید ، با وسیله ی تقوا به سوی خدا بروید و در راه خدا جهاد کنید.
فلاح یعنی رستگاری، به کشاورزان فلاح می گویند زیرا دانه می کارند و این دانه ها رشد می کنند و کشاورزان زمینه ی رشد آنها را فراهم می کند.
در قرآن داریم: قد افلح من زکی ها یعنی هر کس خودش را اصلاح کند به تحقیق رستگار می شود و قد افلح مومنین یعنی مومنین رستگار هستند. ولی بیشتر کلمه ی لعلکم داریم شاید رستگار بشوید.)
تقوا اقسامی دارد: تقوای سیاسی ،اخلاقی و اقتصادی و عبادی و … تقوای به معنای قدرت پرهیز است.تقوا وسیله است نه هدف یعنی تقوا نیرویی است که زمینه ی کارهای خیر را فراهم می کند. مثل پلیس ، پلیس در شهر هدف نیست، وسیله است زیرا پلیس برای تماشا کردن نیست بلکه کار پلیس ایجاد نظم در شهر و جلوی خلاف گرفتن است. پس هدف پلیس نظم است. تقوا یک عامل بازدارنده و برانگیزنده است.
ویژگی انسان این است که به دنبال سود است و از ضرر بیزار است .تقوا به انسان می گوید که دنبال چیزهای مفید برو و دنبال چیزهای مضر نرو.
امام صادق(علیه السلام) فرمود :تقوا یعنی هر جا امر خدا هست آنجا حاضر باشید و هر جا خدا نهی کرده ،در آنجا نباشید. در قرآن داریم: بهترین زاد و توشه ی شما در قیامت، تقوا است . یک تقوای ابتدایی و یک تقوای انتهایی داریم. در قرآن داریم: ما کسی را پذیرش می کنیم که زمینه ای داشته باشد . یعنی فرد تقوای ابتدایی دارد و با خواندن قرآن، این تقوا تقویت می شود. داریم که قرآن برای مردم است. تقوای نهایی همان روزه گرفتن و نماز و … است که اینها تقوا را افزایش می دهد.
در قرآن داریم: هر کس در راه خدا کوشش کند ما قطعا راه های مختلفی را به او نشان می دهیم . یکی از راههای ترک گناه، تقوا است. ما باید پلیس درون مان را تقویت کنیم. تقوا یعنی پرهیز از کسی که ما را می بیند. تقوا یعنی علم به اینکه کسی ما را می بیند. اگر ما بدانیم که کسی کارهای ما را ثبت می کند، تمام مشکلات حل می شود. اگر ما احساس کنیم که هنگام سجده ،خدا ما را می بیند، به سرعت آنرا تمام نمی کنیم و آنرا طول می دهیم. اگر ما بخواهیم در نماز حال پیدا کنیم باید دیدمان این طور باشد که کسی در نماز ما را می بیند. امام حسین (علیه السلام) وقتی علی اصغر روی دستش به شهادت رسید فرمود: این مصیبت بر من آسان است زیرا خدا آنرا می بیند.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: آنچنان از خدا بترس که گویی خدا را می بینی .عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید این یعنی تقوا. قهرمانان در مسابقات، کارهای سخت را تحمل می کنند زیرا عده ای آنها را می بینند و این دیدن در انسان حس ایجاد می کند. تقوای در مصیبت آرام بودن و در عبادت، حال داشتن است .
در قسمت بعد داریم :ای مردم ،با وسیله ای به سوی خدا بروید. وسیله یعنی هر چیزی که ما را به خدا نزدیک کند.حاکم نیشابوری می گوید: اصحاب پیامبر وسیله هستند.
در منابع اهل سنت به اشیاء مثل قرآن واعمال مثل نماز و افراد مثل رسول خدا، وسیله اطلاق می شود. یکی از علمای بزرگ اهل سنت می گوید :بسیاری از افراد بعد از فوت پیامبر به کنار قبر پیامبر می رفتند و به پیامبر که نبی رحمت بود متوسل می شدند تا شفای بیمارشان را بگیرند. زمانی باران نیامد و فردی نزد همسر پیامبر رفت و گفت که باران نمی آید. او گفت که در کنار قبر پیامبر روزنه ای ایجاد کن و به ایشان متوسل بشو، تا باران بیاید.
در خطبه ی 110 نهج البلاغه داریم: از چیزهایی که مردم می توانند متوسل بشوند به سوی خدا اینهاست: ایمان به خدا ،جهاد در راه خدا، کلمه ی اخلاص، اقامه ی نماز، روزه ماه رمضان ،زکات ،حج، صدقه و … پس انسان می تواند معصومین را در زمان حیات و بعد از مرگ وسیله قرار بدهد. ما از اعتبار ائمه استفاده می کنیم تا شفای بیماران را از خدا بگیریم. فردی وقتی غذا خورد، خدا و پیامبر را شکر کرد .فردی گفت که این شرک است و او در جواب گفت که در قرآن داریم :خدا و پیامبر ما را بی نیاز کرده است .این آیه جواز توسل است .
در ادامه ی آیه 35 سوره مائده قرآن می فرماید: در راه خدا جهاد کنید. جهاد یعنی کوشش و تلاش .
جهاد اقسامی دارد : سه نوع جهاد داریم: جهاد اکبر، جهاد اصغر و جهاد کبیر .جهاد اکبر مبارزه با نفس است و جهاد اصغر مبارزه با دشمن است . جهاد کبیر تبلیغ است .در قرآن داریم جهاد کنند بوسیله قرآن، جهاد کبیر . یعنی انسان با زبان مردم را به دین جذب کند. پیامبر با جهاد کبیر، شروع به ترویج اسلام کرد.
هر چقدر ما در جهاد بیشتر تلاش کنیم خدا بیشتر به ما کمک می کند. در قرآن ،خدا مجاهدین را ترجیح داده است .جهاد با نفس خیلی مهم است و هیچوقت تمام نمی شود. امام صادق(علیه السلام) می فرماید :همیشه با نفس خودت در مبارزه باش .

موضوعات: بهترین توشه برای قیامت  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-02-26] [ 02:15:00 ب.ظ ]





قیامت ؛ راهی بس سخت و تکان دهنده!!

مجموعه: اصول و فروع دین

 

یکى از درد ناکترین منازل پس از مرگ، منزل هولناک آخرت است ، قیامت است که نگرانی و دلهره اش بزرگ و عظیم است ، بلکه از هر نگرانی و دلهره، بزرگتر و فزع و گرفتاریش “فزع اکبر” است و خداوند در وصف آن در سوره اعراف آیه 187 مى فرماید : هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یعنی فرارسیدن قیامت در (بر اهل) آسمانها و زمین، سنگین و دشوار و گران است، فرا نرسد شما را مگر به یکباره و ناگاه و بدون آنکه شما را خبر دهد.
بلی ؛ سنگین و گران و عظیم است قیامت، از جهت گرفتاریها و هولها و دلهره هاى آن ، سخت سخت است حتی بر اهل آسمان یعنی فرشتگان و پریان و به یکباره به سوی ما بیاید و آیا بدنهای ما تاب سختی های آن را دارد؟
قطب راوندى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که حضرت عیسى (علیه السلام) از جبرئیل پرسید: کى قیامت بر پا خواهد شد؟ جبرئیل چون اسم قیامت شنید به لرزه افتاد و از هوش رفت ؛ پس چون به حال آمد گفت ای روح خدا ، مسئول بساط قیامت، عالمتر از پرسشگر نیست ، سپس آیه شریفه ای (1) را که ذکر شد خواند.
و روایتگر جلیل حضرت على بن ابراهیم قمى (رحمه الله) از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت کرده که در زمانی، حضرت رسول صلى الله علیه و آله نشسته بود و جبرئیل نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل به جانب آسمان افتاد و ترسی بر وجودش مستولی شد ؛ پس خود را به رسول خدا چسبانید و به حضرت پناه برد. پس حضرت رسول به آنجا که جبرئیل نظرش افتاده بود، نظر افکند، فرشته ای را دید که مشرق و مغرب را پر کرده بود. پس آن فرشته رو به پیغمبر کرد و گفت یا محمد! من فرستاده خدایم تا تو را خبر دهم که یا پادشاهى را اختیار کنى یا پیامبرى را ؟ پس حضرت به سوى جبرئیل توجه کرد، دید که آثار نگرانی از چهره جبرائیل رخت بربسته. جبرئیل عرض کرد: بهتر است که پیام آور و بنده او باشید . پس پیغمبر گفت : مى خواهم بنده و رسول خدا باشم . پس آن فرشته با گامهای خود آسمانهای هفتگانه را درنوردید .
هر آسمان را یک گام خود کرد و هر چه بالا رفت کوچک تر شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکى شد. پس حضرت به جبرائیل فرمود: دیدم طورى ترسیده بودى که رنگت تغییر کرده بود؟ جبرائیل گفت : یا رسول الله مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این فرشته که بود؟ این اسرافیل “حاجب الرب” بود و از زمانیکه حق تعالى آسمانها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پائین نیامده .
من او را دیدم که به سوى زمین مى آید، گمان کردم که براى بر پا کردن قیامت آمده است پس از ترس قیامت ، رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید. پس چون دیدم که براى امر قیامت نیامده بلکه حق تعالى چون شما را برگزیده و به خاطر عظمت شما او را به نزد شما فرستاده ، رنگم به حال اول برگشت و نفسم به سوى من برگشت .
و در روایتى است که نیست فرشته مقربى و نه آسمانى و نه زمینى و نه نسیمی و نه بادى و نه کوهى و نه صحرایى و نه دریائى؛ مگر اینکه بترسند از روز جمعه براى آنکه قیامت در آن بر پا مى شود.
همانگونه که ما نیز گفتم؛ محدث قمی گوید: شاید ترسیدن آسمان و زمین و سایر چیزها که ذکر شد، ترسیدن اهل آنها و موکلین آنها باشد چنانچه مفسرین در معناى آیه ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً (1) گفته اند.
و روایت شده که چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله قیامت را یاد مى نمود، صداى آن حضرت شدید و رخسار آن حضرت سرخ مى شد.
و شیخ مفید در ارشاد نقل کرده که چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله از غزوه تبوک به مدین مراجعت فرمود، ((عمرو بن معدى کرب )) به خدمت آنحضرت شرفیاب شد، حضرت به او فرمود: اسلام بیاور اى عمرو تا خدا تو را از فزع اکبر و بیچارگی بزرگ نجات بخشیده و ایمن گرداند یعنى ترسى که بزرگترین ترسهاست . عمرو گفت : اى محمد صلى الله علیه و آله فزع اکبر کدام است ؛ من کسى هستم که نمى ترسم .
شیخ عباس قمی (ره) گوید: معلوم مى شود عمرو بن معدی کرب ، مردی دلیر و شجاع بوده است ؛ نقل شده که او از شَجاعان نامى روزگار بوده و بسیارى از فتوحات مسلمان به دست او واقع شده و شمشیر او به صمصامه معروف بود، که با آن ، به یک ضربت ، پاهاى شتر را از هم جدا مى کرد.
و عمر بن الخطاب در زمان خلافت خود از او خواهش کرد که آن شمشیر را نشان او دهد، عمرو آن را حاضر کرد. عمر آن را کشید و بر محلى زد که تیزى آنرا امتحان کند ابدا اثر نکرد. عمر آن را دور افکند و گفت : این چیزى نیست . عمرو گفت : اى امیر؛ شما از من شمشیر طلبیدید نه بازویى که با آن شمشیر مى زد. عمر از سخن عمرو بدش آمد و او را سرزنش کرد و به قولى او را بزد و (صد البته که عمر مردی خشن و تلخ رو بود و در بسیاری از موارد از پیامبر می خواست تا مردمان را با شمشیر بکشد و پیامبر مانع او می شد .
و چون عمرو گفت من از فزع اکبر و بیچارگی و دلهره بزرگ قیامت نمى ترسم ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: اى عمرو؛ چنین نیست که گمان کرده اى ؛ همانا صیحه اى بلند خواهد شد که مرده ای نماند، مگر آنکه زنده شود و نماند زنده اى مگر آنکه بمیرد، مگر آنها که خدا بخواهد نمیرند. پس یک صیحة دیگر بر ایشان زده مى شود که همه زنده مى شوند و صف مى کشند و آسمان شکافته مى شود و کوهها متلاشى و پراکنده مى شوند و پاره هایی از آتش جهنم جدا شود و کوه ها افکنده شود؛ پس نماند صاحب روحى مگر آنکه دلش کنده شود و گناهش را یاد کند و مشغول به خود شود، مگر کسانى که خدا خواسته باشد(که چنین نشود).
نوشته اند که فرمود : پس کجایى تو اى عمرو ؟ عمرو گفت : همانا من مى شنوم امرى را که عظیم و بزرگ است .
و به حدى قیامت هولناک و دهشتناک است که اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نیز هول و تکان و بیم و وحشت آن را دارند، به نحوى که بعضى از مردگان که به دعاى اولیاء خدا زنده شده اند موهایشان تمام سفید بوده . سبب سپیدى موى آنها را پرسیدند، گفتند وقتى که ما را به زنده شدن امر کردند گمان کردیم که قیامت بر پا شده و از وحشت و هول قیامت تمامى موهاى ما سپید شد.
اینک ما در اینجا چیزهائى که سبب خلاصى از سختیهاى قیامت است ذکر مى کنیم شاید آن را به کار بندید.
1 - خواندن سوره یوسف
روایت شده است که هر که سوره یوسف (علیه السلام) را در هر روز یا در هر شب بخواند، روز قیامت که مبعوث مى شود جمالش مانند جمال یوسف (علیه السلام) باشد، و به او فزع و ترسى از روز قیامت نرسد.
2 -خواندن سوره دخان در هر نماز
و از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) مرویست که هر که سوره دخان را در نمازهاى فریضه و نافله ، بخواند حق تعالى او را در جمله آنهائى که امین و بى ترسند مبعوث فرماید.
3 - خواندن سوره احقاف در هر جمعه
و از حضرت امام جعفر صادق (ع) مروى است که هر که سوره احقاف را در هر شب یا در هر جمعه بخواند، به او ترسى در دنیا نرسد و حق تعالى او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند.
4 - خواندن سوره والعصر در نمازهای مستحبی
و نیز از آن حضرت (امام صادق (علیه السلام)) منقولست که هر که سوره والعصر را در نمازهاى نافله خود بخواند روز قیامت با صورت سفید و روشن مبعوث مى شود، و دهانش به خنده گشوده باشد و چشمش روشن باشد تا داخل بهشت شود.
5- احترام به ریش سفیدان و بزرگترها
شیخ کلینى از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل کرده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: هر که احترام و تعظیم کند کسى را که در اسلام موى خود را سپید کرده حق تعالى او را از فزع و ترس روز قیامت ایمن گرداند.
6- مردن در راه مکه
و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که بمیرد در راه مکه ، خواه در وقت رفتن باشد یا در وقت برگشتن ، از ترس بزرگ و فزع اکبر روز قیامت ایمن بماند.
7 - مردن در حرم مکی و یا مدنی
و شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده که فرمود هر که در یکى از دو حرم ، یعنى حرم مکه و حرم مدینه بمیرد خداوند او را از جمله آنهائیکه امین و بى ترسند در قیامت قرار مى دهد.
8- دفن شدن در حرم مکی
شیخ کلینى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: هر که در حرم مکه معظمه دفن شود از فزع اکبر و ترس بزرگ ایمن گردد.
9- دوری از فحشاء بخاطر خدای بزرگ
شیخ صدوق از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده که هر کس ‍ از زنا و یا زشتى دیگر به خاطر خداوند بپرهیزد خداوند آتش جهنم را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ روز قیامت ایمن گرداند.
10- دشمن دانستن نفس اماره
کسى که نفس اماره را دشمن خویش شمرد خداوند او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند.
11-فرو بردن خشم و کظم غیظ
شیخ اجل على بن ابراهیم قمى از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت کرده که هر کس، خشم خود را فرو برد خداوند دل او را از امن و ایمان روز قیامت پر گرداند.
12- محبت و ولایت اهلبیت
حق تعالى در سوره نمل آیه 89 فرمود : مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ یعنی هر كس نیكى به میان آورد، پاداشى بهتر از آن (نیکی) خواهد داشت‏، و آنان از هراس و دلهره آن روز (قیامت) ایمنند، از حضرت امیرالمؤ منین روایت شده که فرمود: حسنه در این آیه ، معرفت و ولایت و محبت ما اهل بیت است (و معلوم می شود آیه شریفه 201 سوره بقرة وِمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ یعنی : و برخى از آنان مى‏گویند: (پروردگارا! در این دنیا به ما نیكى و در آخرت (نیز) نیكى عطا كن‏، و ما را از عذاب آتش (دور) نگه دار) همان محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام است .
13- کمک به برادران مومن و برآوردن حوائج آنان
شیخ صدوق از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: هر کس که برادر مؤمن اندوهگین و تشنه را کمک کند و اندوهش را از بین ببرد و یا خواسته اش را بر آورده سازد براى او از طرف خداوند هفتاد و دو رحمت است که یکى از آنها را حق تعالى در دنیا به او مرحمت فرماید که با آن زندگى خود را اصلاح نماید و هفتاد و یک رحمت دیگر براى جلوگیرى از ترسهاى روز قیامت او باشد.
مرحوم محدث قمی می گوید که در خصوص برآورده کردن نیازها و مشکلات برادران دینى، روایات بسیار نقل شده ؛ از جمله از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت شده است: کسى که دنبال کار برادر مسلمان خود برود، حق تعالى او را در حمایت هفتاد و پنج هزار فرشته قرار دهد که براى او در هر قدمى حسنه اى بنویسد و زشتى را از او بردارد و درجه بالاتر را به او دهد. و چون نیاز برادر دینی خویش روا سازد ، فرشتگان بنویسند براى او اجر و مزد کسی که حج و عمره را بجا آورده باشد. و از حضرت صادق (علیه السلام) منقول است که برآورده کردن نیاز مرد مومن برتر است از حجّة و حجّة و حجّة و تا ده حجة شمردند .
و روایت شده که در بنى اسرائیل هر گاه عابدى به نهایت عبادت مى رسید از میان همه عبادات سعى و کوشش در بر آوردن حاجات مردم اختیار مى کرد.
و شیخ جلیل ، شاذان بن جبرئیل قمى از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که حضرت در شب معراج این کلمات را دید که بر در دوم بهشت نوشته شده : “لا اله الا الله،محمد رسول الله،على ولى الله” از براى هر چیزى حیله ایست و حیله سرور و خشنودی در آخرت چهار خصلت است : دست مالیدن بر سر یتیمان و مهربانى بر بیوه زنان و رفتن پى حاجت مؤ منان و تعهد و پرستارى از فقیران و مسکینان و درماندگان، بنابراین علما و بزرگان دین خیلى اهتمام در رفع نیاز مؤمنین داشتند .
14- زیارت اهل قبور مومنان
شیخ کلینى از حضرت امام رضا (علیه السلام) نقل کرده که هر کس نزد قبر برادر خود بیابد و دست خود را بر قبر بگذارد و سوره “انا انزلناه فى لیله القدر” را هفت مرتبه بخواند، خداوند او را از فزع اکبر و دلهره بزرگ روز قیامت ایمن و مصون گرداند.
محدث قمی می گوید: در روایت دیگر است که خوب است زائر قبر مومنان، رو به قبله نماید و دست بر روى قبر بگذارد.
شایان ذکر است که گفته شود : ایمن بودن از ترس بزرگ و دلهره تکان دهنده روز قیامت ، ممکن است براى خواننده سوره “انا انزلناه فی لیلة القدر” باشد چنانچه از ظاهر خبر چنین استفهام می شود ، و احتمال دارد، ایمن شدن از دلهره بزرگ قیامت براى آن مرده ای باشد که “سوره قدر” را برای او خوانده اند ، چنانچه از بعضى روایات اینگونه ظاهر مى شود.
مرحوم شیخ عباس قمی که مولف مفاتیح الجنان نیز می باشد، می گوید : و این فقیر در مجموعه اى که شیخ اجل افقه، ابو عبدالله، محمد بن مکى عاملى، معروف به شیخ شهید ((اول) نوشته است این حکایتی را که برایتان نقل می کنم دیده ام) در آن مجموعه نوشته بود: به زیارت قبر استاد خود شیخ اجل عالم، فخر المحققین نجل(فرزند)آیه الله علامه حلى (رضوان الله علیهم اجمعین ) آمد و گفت : نقل مى کنم از صاحب این قبر و او نقل کرد از والد ماجدش(پدر ارجمندش) به سند خود از امام رضا (علیه السلام) که هر که زیارت کند قبر برادر مؤ من خود را و بخواند نزد او سوره قدر را و بگوید: “اللهم جاف الارض عن جنوبهم و صاعد الیک ارواحهم و زدهم منک رضوانا و اسکن الیهم من رحمتک ما تصل به وحدتهم و تونس وحشتهم ، انک على کل شى ء قدیر” (2) ایمن شود خواننده این دعا و مرده ای که برای او این دعا را می خوانند از فزع اکبر و دلهره بزرگ روز قیامت.
صاحب منازل الاخره گوید: که قبر فخر المحققین بنابر آنچه از کلام مجلسى اول در شرح فقیه ظاهر مى شود در نجف اشرف است و شاید نزدیک قبر والدش علامه (رحمه الله علیه) در ایوان مطهر باشد.

_________________________________________________

(1) سوره : اعراف آیه 187 یَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ یعنی در باره قیامت از تو می پرسند که چه وقت فرا می رسد بگو : دانش آن نزد پروردگار من است تنها اوست که چون زمانش فرا رسد آشکارش می سازد فرا رسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است ، جز به ناگهان بر شمانیاید چنان از تو می پرسند که گویی تو از آن آگاهی بگو : علم آن نزدخداست ولی بیشتر مردم نمی دانند.

(2) یعنی : بارخدایا بگستران زمین را از اطراف این مومنان در خاک آرمیده و ارواح آنان را به سوی خویش بالا ببر و خوشنودی خویش شامل آنان بفرما و آنان را در رحمت و مهربانی خودت اسکان فرما ، همان رحمتی که آنان را از تنهایی قبر و برزخ در آورد و از وحشت تاریک گور نجاتشان بخشد.

برگرفته از کتاب منازل الاخره

موضوعات:  قیامت ؛ راهی بس سخت و تکان دهنده!!  لینک ثابت
 [ 02:13:00 ب.ظ ]





مقاله درباره معاد (قسمت دوم)



مجموعه: اصول و فروع دین

 

شبهه درباره قدرت فاعل:

شبهه دیگر این است که برای تحقق یک پدیده علاوه بر امکان ذاتی و قابلیت قابل قدرت فاعل هم شرط است و از کجا که خدا قدرت بر زنده کردن مردگان داشته باشد؟

این شبهه واهی، از طرف کسانمی مطرح شده که قدرت نامتناهی الهی را نشناخته بودند، و پاسخ آن این است که قدرت الیه حد ومرزی ندارد و به هر چیز ممکن الوقوعی تعلق می گیرد چنانکه این جهان کران نا پیدا را با آن همه عظمت خیره کننده آفریده است. اَوَلَم یَروا أنَّ الله الذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الرضَ وَ لَم یَعیَ بِخَلقِهِنَ بِقادرٍ عَلی أن یُحیَی المَوتی بَلی إنهُ عَلی کَلَّ شَئٍ قَدیرُ( 23 )

مگر ندید (وندانستید) فدایی که آسمانها و زمین را آفریده و در آفرینش آنها در نمانده است می تواند مردگان را زنده کند؟ چرا، او بر هر چیزی تواناست.

افزون بر این آفرینش مجدد سخت تر از آفرینش نخستین نیست و نیاز به قدرت بیشتری ندارد بلکه می توان گفت از آن هم آسانتر است زیرا چیزی بیش از بازگشت روح موجود نیست.( 24 )

و هو الذی یَبدءُ الخَلقَ ثُمَّ یُحیدُهُ وَ هُوَ اَهوَنُ علَیهِ.( 25 )

و اوست خدایی که آفرینش را آغاز می کند و سپس آن را بر می گرداند و آن (بازگرداندن) آسانتر است.

شبهه درباره علم خداوند:

شبهه دیگر این است که اگر خداوند انسانها را زنده می کند و به پاداش و کیفر اعمالشان برساند باید از سویی بدنهای بی شمار را از یکدیگر تشخیص بدهد تا هر روحی را به بدن خودش بازگرداند و از سوی دیگر همه کارهای خوب وبد را به یاد داشته باشد تا پاداش و کیفر در خوری به هر یک از آنها بدهد و چگونه ممکن است ابدانی که خاک شده و ذرات آنها در هم آمیخته شده را از یکدیگر بازشناخت؟ و چگونه می توان همه رفتارهای انسانها را در طول هزاران بلکه میلیونها سال، ثبت و ضبط کرد و به آنها رسیدگی نمود؟

این شبهه هم از طرف کسانی مطرح شده که علم نامتناهی الهی را نشناخته بودند و آن را علوم ناقص و محدود خودشان قیاس می کردند و پاسخ آن این است که علم الهی حد و مرزی ندارد و بر همه چیز احاطه دارد و هیچ گاه خدای متعال چیزی را فراموش نمی کند قرآن کریم از قول فرعون نقل می کند که به حضرت موسی(ع) گفت: فَما بالُ القُروُونِ الُولی اگر خداوند همه ما را زنده، و به اعمالمان رسیدگی می کند پس وضع آن همه انسانها پیشین که مرده و نابود شده اند از چه می شود؟ حضرت موسی(ع) فرمود: «…عِلمُها عِندَ رَبّیِ لا یضلُّ رَبّیِ وَ لا یَنسی»( 26 ) علم همه آنها نزد پروردگارم در کتابی محفوظ است و پروردگار من گمراه نمی شود و چیزی را فراموش نمی کند.

ودر آیه جواب دو شبهه اخیر به این صورت بیان شده است: «قُل یُحییها الذی أَنشَأَها اَوَّلَ مَرَّهٍ وَ هوَ بّکُلِّ خَلقٍ عَلیمُ»( 27 )بگو (ای پیامبر) مردگان همان کسی زنده می کند که نخستین بار، ایشان را پدید آورده و او را به هر آفریده ای داناست.

• شهید مطهری در کتاب کلیاتی درباره مساله معاد خود بعد از سوالات و شبهاتی که به ایشان می شود و ایشان جواب می دهند عقیده خود را اینگونه بیان می فرمایند: به عقیده من باید معتقد باشیم که حیات دیگری غیر از این حیات هست . لزومی ندارد که ما بفهمیم اعاده معدوم می شود و یا اعاده معدوم نمی شود ما باید این را بفهمیم که آن حیات جاودانی است، پایان نمی پذیرد؛ لزومی ندارد که ما بفهمیم چرا پایان نمی پذیرد، چرا در اینجا مرگ حتمی است (از ضروریات خلقت است) و در آنجا نیست؟ رابطه آنجا با اینجا رابطه مقدمه و نتیجه است؛ هر چه اینجا گشت کنیم آنجا بر می داریم؛ دنیای پاداش و کیفر است اما آیا آنجا اعاده معدوم می شود یا نه؟ لزومی ندارد بفهمیم. حتی به عقیده من اینکه عود ارواح به اجساد می شود یا نه؟ لزومی ندارد بفهمیمف آیا تمامی خصوصیاتش با خصوصیات این عالم طبیعت هیچ فرقی نمی کند؟ گِل ما را از نو می آیند می سازند؟ یعنی معاد همانی است که خیال تصور کرده که یک کوزه ای را می سازند و خراب می کنند و دو مرتبه آن را می سازند؟ لزومی ندارد ما این را بفهمیم و روی آن دقت کنیم که آیا به این شکل است یا به شکل دیگری ولی آن مقدارش برای ما کافی است از قرآن هم این خصوصیات معاد خیلی قطعی فهمیده می شود، منتها راجع به کیفیتش ما یک جا می بینیم طوری می گوید که آدم فکر می کند آن دنیا شروع مجددی از همین دنیا و تکرار همین دنیاست؛ همین دنیا دو مرتبه تکرار می شود اما نه از راه تولد، بلکه از این که ذرات این موارد گوشت و استخوان و غیره را جمع می کنند، دو مرتبه به صورت یک انسان در می آورند و بعد روحی در آن دمیده می شود البته «روحی دمیده می شود» در قرآن نیست، به همین شکل خدا [ذرات پراکنده را] جمع می کند، می شود انسان….

قرآن کریم از یک سو، به عنوان پیامی که از طرف خدای متعال به بندگانش فرستاده شده بر تحقق معاد، تاکید می کند و آن را وعده حتمی وتخلف ناپذیر الهی می شمارد و بدین ترتیب حجت را بر مردم تمام می کند و از سوی دیگر دلایل عقلی بر ضرورت معاد اشاره می کند تا رغبت انسان نسبت به شناخت عقلانی را ارضا کند و حجت را مضاعف سازد از این رو، بیانات قرآنی درباره اثبات معاد را به دو بخش تقسیم می کنیم و در هر بخش به ذکر نمونه ای از آیات مربوز می پردازیم.

وعده حتمی الهی

قرآن کریم، بر پایی قیامت و زنده شدن همه انسانها در جهان آخرت را امری تردید ناپذیر داسته م فرماید:

«إنَّ الساعَهَ آتیه َُ با ریبَ فیها»( 28 )و آن را وعده ای راستین و تخلف ناپذیر شمرده و می فرماید:«بَلی وَعداً عَلَیهِ حَقّاً»( 29 )

و بارها بر تحقق آن قسم یاد کرده و از جمله می فرماید:«قُل بَلی وَ رَبیّ لَتُبعَثُنَّ و لَتُنبعونَّ بِما عَمِلتُم و ذلکَ عَلی اللهِ یسیرُ»( 30 )

و هشدار دادن به مردم، نسبت به آن را از مهمترین وظایف انبیاء دانسته چنان که می فرماید:

«یُلقیِ الروحَ مِن أمرِهِ عَلی مَن یَشاءُ »ِن عِبادهِ لِیُنذِرَ یومَ التَّلاقِ»( 31 ) و برای منکرین آن شقاوت ابدی و عذاب دوزخ را مقرر فرموده است:

«وَ اَعتَدنا لِمَن کَإَّبَ بِالساعَهَ سَعیراً»( 32 )

اشاره به براهین عقلی

بسیاری از آیات کریمه قرآن لحن استدلال عقلی بر ضرورت معاد دارد و می توان آنها را ناظر بر برهانهای حکمت و عدالت دانست از جمله به صورت استفهام انکاری می فرماید: «اَفَحَسِبتُم أنَّما خَلَقنل کُم عَبَثاً و أنکُم اِلینا لا تُرجِعُونَ»( 33 )

مگر پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟

این آیه شریفه به روشنی دلالت دارد بر اینکه اگر معاد و بازگشت به سوی خدا متعال نباشد آفرینش انسان در این جهان لیهوده خواهد بود ولی خدای حکیم کار عبث و بیهوده انجام نمی دهد پس جهان دیگری برای بازگشت به سوی خودش بر پا خواهد کرد چون به دنبال زندگی این دنیا بازگشت به سوی اوست تا انسان به نتیجه اعمالش برسد و کار حکیم هدفمندانه باشدبا توجه به اینکه آفرینش انسان به منزله غایت برای آفرینش جهان است اگر زندگی انسان در این جهان بیهوده و بی فایده و فاقد هدف حکیمانه باشد آفرینش جهان هم بیهوده و باطل خواهد وبود و این نکته را می توان از آیاتی استفاده کرد که وجود عالم آخرت را قتضای حکیمانه بودن آفرینش جهان دانسته است و از جمله در وصف خردمندان (اولو الاباب) می فرماید: «…و یَتَ،َکرَّرونَ فی خَلقِ السمواتِ و الأرضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطلاً سُبحانکَ فَقنا عذاب النار»( 34 ) …. و درباره آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند(و آنگاه می گویند: )پروردگارا، این جهان را باطل نیافریده ای، تو منزهی (از اینکه کار باطل، انجام دهی) پس ما را از عذاب آتش نگهدار.

از این آیه استفاده می شود که تامل در کیفیت آفرینش جهان، انسان را متوجه حکمت الهی می سازد یعنی خدای حکیم از این آفرینش عظیم، هدف حکیمانه ای را در نظر داشته و آن را گزاف و بیهوده نیافریده است و اگر جهان دیگری نباشد که هدف نهایی از آفرینش محسوب شود خلقت الهی، پوچ و بی هدف خواهد بود.

دسته دیگری از آیات کریمه قرآن که اشاره به برهان عقلی بر ضرورت معاد دارد قابل انطباق بر برهان عدالت است.( 35 )یعنی مقتضای عدل الهی این است که نیکوکاران و تبهکاران را به پاداش و کیفر اعمالشان برساند و فرجام آنان را از یکدیگر تفکیک کند و چون در این جهان چنین تفکیکی نیست ناچار جهان دیگری بر پا خواهد کرد تا عدالت خوی ش را عینیت بخشد.

از جمله در سوره جاثیه ایات 21-22 می فرماید: «أم حَسِبَ الذینَ اجترَحوا السَّیِّاتِ أن نَجعَلَهُم کَالذَّینَ آمنوا وَ عَمِلوا الصالحاتِ سواءً مَحیاهُم و مَماتُهُم ساءَ ما یَحکُمُونَ. و خَلَقَ اللهُ السَمواتِ و الأرضَ بِالحَريالِّ وَ لِیُجزی کُلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَت وَ هُم لا یُظلمونَ» مگر کسانی که مرتکب کارهای بد شدند چنین پنداشتند که ما آنان را مغانند کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند قرار خواهیم داد و به گونه ای که زندگی و مرگ هر دو دسته یکسان باشد (و همان گونه ای که در نعمتها و بلاها و شادیها و غمهای این جهان، شریکند بعد از مرگ هم فرقی نداشته باشند؟) اینان بد قضاوتی می کنند! و خدای متعال آسمانها و زمین را به حق (و دارای هدف حکیمانه) آفریده و تا اینکه هر کس به آنچه به دست آورده جزا داده می شود و به ایشان ستم نشود.

لازم به تذکر است که می توان جمله «وَ خَلَقَ اللهُ السَّمواتِ و الأرضَ بالحقَّ» را اشاره به برهان حکمت دانست چنان که می توان اساساً برهان عدالت را هم به برهان حکمت بازگرداند زیرا همان گونه که می دانید عدل الهی از مصادیق حکمت است.

شهید مطهری در جمع بندی کلی مباحث معاد خود می فرمایند: آنچه ما را از آیات قرآن می فهمیم این است که مردن در منطق قرآن تباهی نیست، صرف خراب شدن نیست، انهدام نیست، بلکه مردن انتقال است و آن که می میرد در همان آنی می میرد در همان لحظه ای که می میرد از اینجا منقل می شود و به جای دیگر و در جای دیگر زنده است و هست و هست و هست تا روز قیامت که مساله قبور و حشر جسمانی پیدا شود و بدنها از خاکها بیرون بیایند قرآن البته کلمه عود ارواح بر اجساد را ندارد ولی در عین حال می گیود که مردم از قبرها زنده می شوند و در عین حال قرآن خود مردن را می گوید که انتقال است، جدایی است البته این چیزها را که میگوییم استنباط من است؛ حالا من آیات را می خوانم ممکن است استنباط شما طور دیگری باشد.

تعبیر قرآن درباره مرگ

آیات عموم که از آنها استفاده می شود تفسیر مرگ را از زبان قرآن دانست یکی، آن آیاتی است که از مرگ به «توفی» تعبیر می کنند که این ایات زیاد است:

«الذین تَتَوَفیهُمُ الملائکهُ ظالِمی أنفُسِهِم»( 36 )

الله یَتَوَفَّی الهَ نفسَ حینَ موتها وَ التی لَمک تُمتُ فی منامِها»( 37 )

«حتّی إذا جائتهُم رُسُلنا یَتَوَفَّونَهم»( 38 )

اُعبُدُ الله الذی یَتَوَفیکُم»( 39 )

«توفی» از ماده «وَفی» است، همان ماده ای که وفا و استیفا از آن ماده است. «توفی» از ماده فوت نیست ما فارسی زبان ها گاهی فوت را با وفات مرادف فیال می کنیم فوت از دست رفتن است؛ اگر تعبیر فوت می کرد، مرگ به همان معنای تباهی و تمام شدن و از دست رفتن است.

وفات از ماده وفا و استیفاست و به اتفاق تمام لغتها «توفی» یعنی استیفا کردن و تحویل گرفتن یک چیز به تمامه «الله یَتَوفَّی الانفُسَ حینَ موتها» یعنی خدا نفسها را در وقت مردن به تمامه و کماله می گیرد و همچنبن آیات دیگری که در این زمینه هست همان مفهوم قبض را می دهد در قرآن کلمه «قبض» نیامده و ما در عرف خودمان می گوییم عزرائیل روح را قبرض کرد، قابض الارواح است، ولی قبض با توفی که در قرآن آمده هر دو یک معنی را می دهد.

در یکی از ایات مساله خواب را با مردن در یک ردیف می شمارد و می فرماید: «الله یَتَوَ،َّی الأنفسَ حین مَوتها و التّی لَم تَمت فی منامها» خدا نفسها را در وقت مردن و [نفس] زنده ها را که هنوز نمرده اند در وقت خوابیدن می گیرد؛ آنکه مرد دیگر نفسش بر نمی گردد و آن که خوابیده است آن را دو مرتبه می فرستد. معلوم می شود از نظر قرآن یک چیزی هست که نام «نفس» است. «فَیُمسکُ التی قَضی عَلَیها المَوتَ» آن که حکم مرگ بر او شده است نگهش می دارد.« و یُرسِلُ الاُخری إلی اَجَلُ مَسمیً»( 40 ) و آن دیگری(یعنی خوابیده) را می فرستد تا یک وقت مقدر و تعیین شده که آن هم برای همیشه باید گرفته شود.

ویژگی های عالم آخرت از دیدگاه عقل

1- طبق براهینی که برای معاد بیان شد از برهان اول به دست می آید که باید ابدی و جاودانی باشد زیرا در آن برهان، بر امکان حیات ابدی و میل فطری انسان، به چنین حیاتی تاکید گردید و تحقق آن مقتضی حکمت الهی دانسته شد.

2- باید نظام آخرت به گونه ای باشد که نعمت و رحمت خالص و بدون شائبه رنج و زحمت در آن تحقق یابد تا کسانی که به اوج کمال انسانی رسیده اند و هیچ گونه آلودگی به گناه و انحرافی پیدا نکرده اند از چنین سعادتی برخوردار شوند بر خلاف دنیا که چنین سعادت مطلقی را ممکن نمی سازد بلکه سعادتهای دنیا نسبی و منسوب به سختی و رنجهاست.

3- جهان آخرت باید دست کم دارای دو بخش مجزا برای رحمت و عذاب باشد تا نیکوکاران و تبهکاران از یکدیگر تفکیک شوند و هر کدام به نتبجه اعمال خودشان برسند و این دو بخش همان است که در لسان شرع به نام بهشت دوزخ نامیده می شود.

4- که از برهان عدالت به دست می آید این است که جهان آخرت باید از چنان وسعتی برخوردار باشد که گنجایش پاداش و کیفر همه انسانها را با هر گونه عمل نیک و بدی داشته باد مثلا اگر کسی میلیونها انسان را به ناحق به قتل رسانیده است امکان کیفر او در آن جهان باشد و متقابلا اگر کسی وسیله حیات میلیونها نفر را فراهم کرده است پاداش در خوری برای وی ممکن باشد.

5- ویژگی بسیار مهم دیگری که از همین جهان به دست می آید و در ذیل تقریر آن اشاره شد این است که باید جهان آخرت «دار جزاء» باشد نه «دار تکلیف» توضیح آنکه: زندگی دنیا به گونه ای است که انسان میلها و رغبتها متضاد و متزاحم پیدا می کند و همواره بر سر دو راهیهایی واقع می شود که ناچار است یکی از آنها را انتخاب کند و همین امر، زمینه تکلیفی را فراهم می سازد تکلیفی که تا آخرین لحظات عمرش ادامه یابد و حکمت و عدل الهی اقتضاء دارد که عمل کنندگان به تکلیف، پاداش شایسته؛ و سر پیچی کنندگان به کیفر درخوری برسند و اکنون اگر فرض کنیم که همین زمینه های تکلیف و مجال گزینش راه، در عالم آخرت هم فراهم باشد مقتضای رحمت وجود و فیاضیت الهی آن است که مانع انجام تکلیف و انتخاب راه نشود و بدین ترتیب عالم دیگری برای پاداش و کیفر لازم می شود و در حقیقت عالمی که آن را «آخرت» فرض کرده بویدم «دنیای» دیگری به حساب می آید و عالم آخرت حقیقی همان عالم آخرین و نهائی خواهد بود که دیگر جای تکلیف و آزمایش و زمینه آن –یعنی تضاد و تزاحم خواسته ها- نباشد.

نتیجه

در پایان به این مطلب می رسیم که مای ک مسلمان و شیعه امیرالمومنین(ع) و اولاد او هستیم، پس با این بیانات کامل و قاطع که برای اثبات معاد ذکر کرده ایم دیگر نباید کسی باقی مانده باشد که نتواند از اصول اعتقادی واجب خود دفاع کند یا اینکه حتی ذره ای شک در ذهن او را جع به معاد باقی مانده باشد و انشا الله با مطالعه دقیق این تحقیق باعث ترویج این مطالب به دیگران باشیم که مبادا حقی از دیگران بر ذمه ما باشد و ما اطلاع نداشته باشیم.

پي‌نوشت‌ها:

1. سوره مومنون، آیه 115

2. سوره مومنون، آیه 15و16

3. حدیث نبوی، کنوز الحقایت مناوی باب دال

4. سوره بقره، آیه 111- سوره انبیاء، آیه 24- سوره نحل، آیه 64

5. سوره مومنون، آیه 117- سوره نساء، آیه 157- سوره انعام، آیات 100و119و148- سوره کهف، آیه 5- سوره حج، آیات 3و8و71- سوره عنکبوت، ایه 8- سوره روم، ایه29- سوره لقمان، آیه 20- سوره غافل،آیه 42- سوره زخرف، آیه 20-سوره نجم، آیه 28

6. سوره جاثیه، آیه 24

7. سوره قصص ، آیه 39- سوره کهف، آیه 36- سوره ص، آیه 27- سوره جاثیه، آیه 32- سوره انشقاق، آیه 14

8. سوره القیامه، آیه 5

9. سوره روم، آیه 10- سوره مطففین، ایات10 و 14

10. سوره نحل، ایه 38

11. سوره هود، آیه 7- سوره اسراء، آیه 51- سوره صافات، آیات 16و53- سوره دخان، آیات34و36- سوره احقاف، آیه18- سوره ق، آیه3- واقعه، آیات 47و48- سوره مطففین، آیات 12و13- سوره نازعات، آیات 10و11

12. سوره های اعراف، آیه 57- حج، آیه 5و6- روم، آیه 19و 50-فاطر، آیه 9- فصلت، ایه 19- زخرف، آیه 11- ق ، آیه 11

13. سوره کهف، آیه 21

14. سوره بقره، آیه 260

15. سوره بقره، آیه 259

16. سوره بقره، آیه 55و56

17. سوره بقره، ایات67و73

18. سوره آل عمران، آیه 49- سوره مائده، آیه 110

19. سوره سجده، آیه 10و11

20. سوره بقره، آیه 156

21. سوره نحم، آیه 42

22. سوره علق، آیه 8

23. سوره های احقاف، آیه 33- یس، آیه 81- اسراء،آیه 99- صافات، آیه 11- النازعات، آیه 27

24. .سوره های اسراء،آیه 51-عنکبوت آیه 19و20- ق، آیه 15- واقعه، آیه 62- یس، آیه 80- حج، آیه 5- القیام، آیه 40- الصارق، آیه 8

25. سوره روم، آیه 27

26. سوره طه، آیه 51و52

27. سوره یس، آیع 79

28. سوره های غافر، آیه 59- آل عمران، آیه 9و25- سوره نساء،آیه 87- انعام، آیه 12- کهف، آیه 21- حج، آیه 7- شوری، آیه 7- جاثیه، آیه 26و32

29. سوره های نحل، آیه 38- آل عمران، آیه 9و191- نساء،آیه 122- یونس، آیه 4و55- کهف، ایه 21- انبیاء، آیه 103- فرقان، آیه 16- لقمان، آیه 9و33- فاطر ،آیه 5- زمر، آیه 20- نجم، ایه 47- جاثیه، آیه 32- احقاف، آیه 17

30. سوره های تغابن، آیه 7- یونس، آیه 53- بساء،آیه 3-

31. سوره های غافر، آیه 15- انعام، آیه 130 و 154- رعد، آیه 2- شوری، آیه 7- زخرف، آیه 61 – زمر، آیه 71

32. سوره های فرقان، آیه 11- اسراء،آیه 10- سبا،آیه 8- مومنون، آیه 74

33. سوره مومنون، ایه 115

34. سوره آل عمران، آیه 191

35. سوره های ص، آیه 28- غافر، آیه 58- قلم، ایه 35- یونس، آیه 4

36. سوره نحل، آیه 28

37. سوره زمر، ایه 42

38. سوره اعراف، ایه 37

39. سوره های یونس، ایه 104نحل، آیه 32- انعما، آیه 61- سجده، آیات10و11

40. سوره زمر، آیه 42

منابع

1. قرآن کریم

2. مجموعه آثار شهید مطهری، مرتضی مطهری، تهران: قم، ملاصدرا، چاپ یازدهم تیر 1381

3. آموزش عقاید، ایت الله مصباح یزدی، چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1379

موضوعات: مقاله درباره معاد (قسمت دوم)  لینک ثابت
 [ 02:12:00 ب.ظ ]