فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره اسراء / تفسیر نور

 

آيه 1
‏متن آيه : ‏
‏ سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تسبيح و تقديس خدائي را سزا است كه بنده خود ( محمّد پسر عبدالّله ) را در شبي از مسجدالحرام ( مكّه ) به مسجدالاقصي ( بيت‌المقدّس ) برد ، آنجا كه دَور و بر آن را پربركت ( از اقوات مادي و معنوي ) ساخته‌ايم . تا ( در اين كوچ يك شبه زميني و آسماني ) برخي از نشانه‌هاي ( عظمت و قدرت خداوندي ) خود را بدو بنمايانيم ( و با نشان دادن فراخي گستره جهان و بخشي از شگفتيهاي آن ، او را از بند دردها و رنجهاي زمينيان برهانيم و با دل و جرأت بيشتر به ميدان مبارزه حق و باطل روانه گردانيم ) . بي‌گمان خداوند بس شنوا و بينا است . ( نه سخني از او پنهان و نه كاري از او نهان مي‌ماند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سُبْحَانَ » : پاك و منزّه است از ناتوانيها و ناشايستها . تسبيح و تقديس و تعظيم و تكريم باد . اين واژه مفعول مطلق فعل محذوفي است و براي اظهار تعجّب و بيان عظمت و قدرت به كار مي‌رود . « أَسْرَيا » : شب‌رَوي كرد . در اينجا به وسيله حرف ( ب ) متعدّي شده است . يعني ، در شب برد ( نگا : هود / 81 ، دخان‌ / 23 ) . « الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ » : مسجدالحرام كه در شهر مكّه است و نقطه شروع سفر زميني رسول است . « الْمَسْجِدِ الأقْصَيا » : مسجد اقصي كه در بيت‌المقدّس است و نقطه پايان سفر زميني و مكان آغاز سفر آسماني رسول است . كوچ از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي را إسراء مي‌نامند . و كوچ از مسجدالاقصي به برخي از كرات آسماني را معراج مي‌گويند . إسراء و معراج هر دو با هم در پاسي از يك شب انجام گرفته است ( نگا : نجم‌ / 1 - 18 ) . « بَارَكْنَا » : مبارك و پربركت گردانديم . مراد حاصلخيزي زمينهاي اطراف شهر بيت‌المقدّس و بركات معنوي خود آنجا است‌ ؛ چرا كه سرزمين انبياء و قبله‌گاه دلهاي مردان خدا است .‏

آيه 2
‏متن آيه : ‏
‏ وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به موسي كتاب ( تورات ) داديم و آن را رهنمود بني‌اسرائيل كرديم ( تا در پرتو آن از تاريكي جهل و كفر به سوي نور علم و ايمان راهياب شوند . و بديشان دستور داديم ) اين كه غير ما را تكيه‌گاه و پشتيبان خود مسازيد ( و امور خويش را جز به ما مسپاريد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« هُديً » : هدايت . راهنما . « أَلاّ تَتَّخِذُوا » : فعلي پيش از آن محذوف است و تقدير چنين است : قُلْنَا لَهُمْ لا تَتَّخِذُوا . در اين صورت حرف ( أَنْ ) زائد است . يا اين كه به معني ( أَيْ ) تفسيريّه است و تقدير چنين مي‌شود : أَيْ لا تَتَّخِذُوا . مي‌توان حرف جرّ را نيز مقدّر دانست . بِألاّ تَتَّخِذُوا . « مِن دُونِي‌ » : به غير از من . به جاي من .‏

آيه 3
‏متن آيه : ‏
‏ ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْداً شَكُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اي فرزندان كساني كه با نوح ( بر كشتي ) سوار كرديم ! ( ما پدران شما را از غرقاب رهانيديم . پس به شكرانه اين كه زادگان آن مؤمنانيد و خويشتن را پيروان نوح مي‌دانيد ، از خدا سپاسگزاري كنيد ؛ چرا كه ) نوح بنده بسيار سپاسگزاري بود ( و شما نيز همچون گذشتگانتان او را قدوه خود كنيد و بدو تأسّي جوئيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذُرِّيَّةَ » : نژاد . نسل . منادا است ، يا اين كه منصوب به اختصاص است و مفعولٌ‌به ( أَخُصُّ ) يا ( أَعْني ) محذوف است .‏

آيه 4
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏در كتاب ( تورات ) به بني‌اسرائيل اعلام كرديم كه دوبار در سرزمين ( فلسطين و دَوروبر آن ) تباهي مي‌ورزيد و برتري‌جوئي بزرگي مي‌كنيد و طغيان و عدوان را به غايت ، و ظلم و جور را به نهايت مي‌رسانيد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَضَيْنَا » : اعلام كرديم . باخبر ساختيم ( نگا : حجر / 66 ، قصص‌ / 44 ) . « الْكِتَابِ » : مراد تورات است . « مَرَّتَيْنِ » : دوبار . مراد دو دفعه مهمّ است . « لَتَعْلُنَّ » : برتري‌جوئي مي‌كنيد . « عُلُوّاً » : برتري‌جوئي ( نگا : مؤمنون‌ / 91 ، قصص‌ / 4 ، نمل‌ / 31 ، دخان‌ / 19 ) .‏

آيه 5
‏متن آيه : ‏
‏ فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه وعده نخستين آن دو فرا رسد ، بندگان پيكارجو و تواناي خود را بر شما ( مي‌گماريم و ) برانگيخته مي‌داريم كه ( شما را سخت درهم مي‌كوبند و براي به دست آوردنتان ) خانه‌ها را تفتيش و جاها را جستجو مي‌كنند . اين وعده ( غلبه و انتقام ، حتمي و قطعي و ) انجام پذيرفتني است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عِبَاداً لَنَا » : بندگان خود را . مراد تنها بندگان مؤمن خدا نيست ، ممكن است بندگان كافر خدا باشد ( نگا : مائده‌ / 118 ، مريم‌ / 93 ، فرقان‌ / 17 ) . « اُوْلِي بَأْسٍ » : جنگجويان . نيرومندان . عذاب رسانندگان . « بَأْسٍ » : جنگ ( نگا : بقره‌ / 177 ، احزاب‌ / 18 ) . قوّت و قدرت ( نگا : نساء / 84 ، كهف‌ / 2 ) . عذاب ( نگا : انعام‌ / 43 و 148 ، اعراف‌ / 79 و 98 ) . « جَاسُوا » : تفتيش كردند . گشت زدند و گرديدند . « خِلالَ » : لابلاي . ميان . « الدِّيَارِ » : جمع دار ، خانه و كاشانه . زاد و بوم . « مَفْعُولاً » : انجام شده . مراد قطعي و حتمي است ( نگا : نساء / 47 ، انفال‌ / 42 و 44 ) .‏

آيه 6
‏متن آيه : ‏
‏ ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس ( شما راه صلاح در پيش مي‌گيريد و از فساد دست مي‌كشيد و آن گاه ) شما را بر آنان چيره مي‌گردانيم ، و با اموال و فرزندان مدد و ياريتان مي‌دهيم و تعداد نفراتتان را بيشتر ( از دشمن ) مي‌نمائيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْكَرَّةَ » : هجوم . يورش . مراد غلبه و قدرت است . « أَمْدَدْنَاكُمْ » : شما را ياري مي‌دهيم و نيرو مي‌بخشيم . « نَفِيراً » : نفرات . ياران همرزم . تمييز است .‏

آيه 7
‏متن آيه : ‏
‏ إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن گاه بديشان گفتيم : اي بني‌اسرائيل ! ) اگر نيكي كنيد ( و از خدا اطاعت نمائيد ) به خودتان نيكي مي‌كنيد ( و سود آن در دنيا و آخرت به خودتان برمي‌گردد ) و اگر بدي كنيد ( و از فرمان خدا سركشي نمائيد ) به خودتان بدي مي‌كنيد . و هنگامي كه وعده دوم ( مجازات و عقاب فسادتان ) فرا مي‌رسد ( دشمنانتان را نيرو بخشيده و بر شما مسلّط مي‌گردانيم ) تا شما را بدحال ( و پريشان روزگار ) سازند ( و گرد غم و اندوه بر چهره‌هايتان بپاشند ) و داخل مسجد ( الاقصي ) گردند ، همان گونه كه در دفعه اوّل بدان داخل شدند ( و بار ديگر به تخريب بيت‌المقدّس دست يازند ) و بر هر كه و هرچه دست يابند بكشند و درهم كوبند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَعْدُ الآخِرَةِ » : زمان دفعه آخر دو فساد شما . « لِيَسُوءُوا . . . » : تا اذيّت و آزارتان رسانند و آثار غم و اندوه بر سيما و ديدارتان پديدار گردانند . متعلّق به فعل محذوفي است كه جواب ( إِذا ) است . يعني : بَعَثْنَاهُمْ لِيَسُوءُوا . « الْمَسْجِدَ » : مسجدالاقصي . « مَا عَلَوْا » : آنچه بر آن مستولي و چيره مي‌شوند . در اين صورت ( ما ) موصول و مفعول‌به است . مدّتي كه آنان مسلّط و چيره باشند . در اين صورت ( ما ) مصدريّه ظرفيّه است . « تَتْبِيراً » : درهم كوبيدن و نابودن كردن ( نگا : أعراف‌ / 139 ) . دو فساد بزرگ بني‌اسرائيل و سركوب آنان توسّط جنگجويان نيرومند و توانا ، به درستي روشن نيست . برخي سركوبگرِ نخستين را بخت‌النصّر پادشاه بابِل ، و دومي را اسپيانوس قيصر روم دانسته‌اند و . . . ولي قرآن كريم نوع فساد بني‌اسرائيل و جنس دشمنانشان را روشن نفرموده است ، امّا ايشان و ما و هركس ديگري را بيم مي‌دهد كه ستمگريها و تباهيها در پيشگاه خدا بدون مجازات نمي‌ماند و لذا صهيونيستهاي فعلي هم بايد در انتظار شكست مجدّد باشند ؛ چرا كه وعده خدا حتماً تحقّق مي‌پذيرد ، و برتري‌جوئي و بيدادگري آنان بي‌پاسخ نمي‌ماند ( نگا : أعراف‌ / 167 ) .‏

آيه 8
‏متن آيه : ‏
‏ عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اميد است پروردگارتان ( بعد از بار دوم نيز اگر توبه كرديد و از تباهكاريها و ستمگريها برگشتيد ) به شما رحم كند ( و شما را ببخشايد ) ، و اگر هم ( به زشتيها و پلشتيها ) برگرديد ، ما هم ( به مجازات و كيفرتان در همين جهان ) برمي‌گرديم ، و دوزخ را ( هم در آن جهان ) زندان تنگ كافران ( چون شما ) مي‌كنيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَصِيراً » : مكان تنگ فراگير . زندان سختي كه نتوان از آن خارج شد ( نگا : كهف‌ / 29 ، حجّ‌ / 22 ) .‏

آيه 9
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين قرآن ( مردمان را ) به راهي رهنمود مي‌كند كه مستقيم‌ترين راهها ( براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت ) است ، و به مؤمناني كه ( برابر دستورات آن ) كارهاي شايسته و پسنديده مي‌كنند ، مژده مي‌دهد كه براي آنان ( در سراي ديگر ) پاداش بزرگي ( به نام بهشت ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لِلَّتِي‌ » : به راهي كه . ( أَلَّتِي ) صفت موصوف محذوفي مانند : ( الطَّريقَة ، الْحالَة ، الْمِلَّة ) است . « أَقْوَمُ » : مستقيم‌ترين و استوارترين ( نگا : بقره‌ / 282 ، نساء / 46 ، مزّمّل‌ / 6 ) .‏

آيه 10
‏متن آيه : ‏
‏ وأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( به مؤمنان مژده مي‌دهد به ) اين كه براي كساني كه به قيامت ايمان نمي‌آورند ، عذاب دردناكي آماده كرده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَعْتَدْنَا » : آماده كرده‌ايم . تهيّه ديده‌ايم . از ريشه ( عتد ) است ( نگا : نساء / 18 و 37 ، يوسف‌ / 31 ) .‏

آيه 11
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏انسان ( چه بسا در وقت خشم يا بلايا ، دست دعا به سوي خدا برمي‌دارد و عليه خود و خويشاوندان و دوستان ) دعاي شرّ مي‌كند ، همان گونه كه ( به هنگام شادي يا عادي ) دعاي خير مي‌كند . اصلاً انسان هميشه شتابگر بوده است ( و خوبي و بدي را آزمندانه و عجولانه از خدا خواسته است ، و سود و زيان خود را چنان كه بايد ندانسته است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَدْعُو » : دعا مي‌كند . مي‌طلبد . در رسم‌الخطّ قرآني واو آن ذكر نشده است . « دُعَآءَهُ » : مثل دعايش . همچون طلبيدنش . مفعول مطلق است . « يَدْعُو الإِنسَانُ بِالشَّرِّ . . . » . شرّ و بلا يا خير و صفا را فرياد زدن و خواستن ، به دو صورت امكان‌پذير است ، يكي با گفتار ( نگا : انفال‌ / 32 ، اعراف‌ / 70 ، انبياء / 38 ) ديگري با كردار خوب و رفتار پسنديده منتهي بدانها ( نگا : يونس‌ / 11 ) . « عَجُولاً » : بسيار عجله‌كننده . شتابگر . معني آيه چنين نيز مي‌تواند باشد : انسان همان گونه كه نيكيها را طلب مي‌كند ، بر اثر شتابزدگي و عدم مطالعه كافي به طلب بديها برمي‌خيزد ، چرا كه انسان ذاتاً عجول است .‏

آيه 12
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما شب و روز را دو نشان ( دالّ بر بودن يزدان و قدرت فراوان گرداننده جهان ) قرار داده‌ايم . نشان شب را محو ( تاريكي ) گردانده‌ايم ( تا در آن بياسائيد ) و نشان روز را تابان كرده‌ايم تا ( در آن به تلاش و كوشش بپردازيد و ) از فضل پروردگارتان بهره‌مند گرديد ( و در پرتو پياپي آمدن شبها و روزها ) شماره سالها و حساب ( امور زندگي خود ) را بدانيد . و ما هر چيزي را دقيقاً ( براي هدف و كاري ، معيّن و ) مشخّص ساخته‌ايم ( و جهان را از روي نقشه و حساب و كتاب آفريده و به كار انداخته‌ايم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَايَتَيْنِ » : دو نشانِ وجود خدا . دو دليلِ قدرت و عظمت الله . « فَمَحَوْنآ ءَايَةَ الَّيْلِ » : مراد از محو شب ، تاريك گرداندن و در دل ظلمت نهان ساختن است . يعني آفريدن شب بدين وضع و شيوه است . مثلاً اگر گفته شود : ( بَيَّضَ اللهُ الْمَآءَ ، وَ سَوَّدَ الْفَحْمَ ) : خداوند آب را سفيد و زغال را سياه كرده است ، مراد اين است كه آن دو را بر اين خلقت سرشته و با چنين ويژگيهائي آنها را آفريده است . « مُبْصِرَةً » : تابان . روشن ( نگا : نمل‌ / 13 ) . « فَضْلاً » : نعمت . رزق و روزي . « عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ » : ( نگا : يونس‌ / 5 ) . « وَ كُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً » : ما همه‌چيز را در قرآن بيان و روشن كرده‌ايم ( نگا : نحل‌ / 89 ) . ما هر چيزي را براي هدف و كاري ، معيّن و مشخّص كرده‌ايم . واژه ( كلّ ) منصوب به اشتغال است .‏

آيه 13
‏متن آيه : ‏
‏ وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَاباً يَلْقَاهُ مَنشُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما اعمال هركسي را ( همچون گردن‌بند ) به گردنش آويخته‌ايم ( و او را گروگان كردار و عهده‌دار رفتارش ساخته‌ايم ) و در روز قيامت كتابي را ( كه كارنامه اعمال او است ) براي وي بيرون مي‌آوريم كه گشوده به ( دست ) او مي‌رسد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلَّ » : منصوب به اشتغال است . « أَلْزَمْنَاهُ » : ملازم او ساخته‌ايم . همراه او كرده‌ايم . يعني : اعمال انسان در دنيا و آخرت از او جدا نمي‌شود و نتيجه خوب و بد آنها را مي‌بيند . « طَآئِرَ » : عمل . خوشبختي و بدبختي ناشي از عمل ( نگا : اعراف‌ / 131 ) . « كِتَاباً » : مراد نامه اعمال و كارنامه احوال انسان است ( نگا : جاثيه‌ / 28 و 29 ) . « مَنشُوراً » : گشوده و باز . مراد اين است كه كارنامه عمل انسان در اين جهان مكتوم و پوشيده است و در آن جهان باز و گشوده . واژه ( مَنشُوراً ) صفت دوم ( كِتَاباً ) يا حال ضمير ( ه ) است .‏

آيه 14
‏متن آيه : ‏
‏ اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در آن روز بدو گفته مي‌شود : ) كتاب ( اعمال ) خود را بخوان ( و سعادت يا شقاوت خويش را بدان ) . كافي است كه خودت امروز حسابگر خويشتن باشي . ( چه مسائل روشن‌است و نيازي به شاهد و حسابرس ديگري نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَسِيباً » : حسابگر . حسابرس .‏

آيه 15
‏متن آيه : ‏
‏ مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر كس ( به راه حق ) هدايت يابد ، راهيابيَش به سود خودش است ، و هركس ( از راه حق ) گمراه شود ، گمراهيَش به زيان خودش است . و هيچ كسي بارِ گناه ديگري را بر دوش نمي‌كشد ( و به جرم ديگري كيفر داده نمي‌شود ) . و ما ( هيچ شخص و قومي را ) مجازات نخواهيم كرد ، مگر اين كه پيغمبري ( براي آنان مبعوث و ) روان سازيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَزِرُ وازِرَةٌ . . . » : ( نگا : أنعام‌ / 31 و 164 ، نحل‌ / 25 ) . « وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ . . . » : مراد اين است كه عذاب بدون بيان صحيح نيست ، و اين است كه خداوند ستمگران و منحرفان را كيفر نمي‌دهد ، مگر اين كه پيغمبري را به ميانشان بفرستد تا راه و چاه را بديشان بنماياند . امام محمّد غزّالي ، مردمان بعد از بعثت پيغمبر اسلام را سه گروه كرده است : الف ) كساني كه از بعثت محمّدي به طور كلّي بي‌خبرند ، اينان رستگارند . ب ) كساني كه به گونه راستين ، دعوت اسلام بديشان مي‌رسد ، ولي بر اثر سهل‌انگاري يا عِناد ، بدان نمي‌گروند ، اينان گرفتار عذاب كردگارند . ج ) كساني كه به گونه راستين ، دعوت اسلام بديشان نمي‌رسد ، و محمّد همچون شخص نيرنگباز و جاه‌طلب و خوشگذراني بديشان معرّفي و شناسانده مي‌شود ، اينان نيز همچون گروه نخست ، رستگار و از عذاب در امانند . ( نگا : تفسيرالمراغي ، جلد اوّل ، صفحه 134 ، تفسير : عبدالّله محمّد شحّاته ، صفحه 98 ) .‏

آيه 16
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگاه بخواهيم شهر و دياري را نابود گردانيم ، افراد دارا و خوشگذران و شهوتران آنجا را سردار و چيره‌ مي‌گردانيم ، و آنان در آن شهر و ديار به فسق و فجور مي‌پردازند ( و به مخالفت با دستورات الهي برمي‌خيزند ) ، پس فرمان ( وقوع عذاب ) بر آنجا واجب و قطعي مي‌گردد و آن گاه آن مكان را سخت درهم مي‌كوبيم ( و ساكنانش را هلاك مي‌گردانيم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمَرْنَا » : امير و سردار مي‌گردانيم . سلطه و قدرت مي‌دهيم . به طاعت و عبادت دستور مي‌دهيم . زياد و فراوان مي‌كنيم . « مُتْرَفِيهَا » : مُتْرَفين ، اشخاص متنعّم خوشگذران و ثروتمندانِ غرق در شهوات ( نگا : هود / 116 ) . پيروي و دنباله‌روي از آنان حكومت و كشور را به تباهي مي‌كشاند و همگان را بر خاك مذلّت مي‌نشاند . « حَقَّ » : ثابت و واجب شد ( نگا : أعراف‌ / 30 ، يونس‌ / 33 و 96 ، نحل‌ / 36 ) . « الْقَوْلُ » : سخن تهديدآميز خدا ( نگا : يونس‌ / 33 ، هود / 40 ) . « تَدْمِيراً » : هلاك گرداندن و درهم كوبيدن ( نگا : أعراف‌ / 137 ) .‏

آيه 17
‏متن آيه : ‏
‏ وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرَاً بَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و چه بسيارند مردماني كه در قرون و اعصار بعد از نوح مي‌زيسته‌اند و ما آنان را ( طبق همين سنّت ، به سبب تمرّد و سركشيشان ) نابود گردانده‌ايم . ( مثل : خود قوم نوح ، قوم عاد ، قوم ثمود ، قوم لوط ، قوم فرعون . ) همين كافي است كه پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بدانها بينا است ( و لذا هيچ گونه كاري از ديد او مخفي ، و بي‌سزا و جزا نمي‌ماند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقُرُونِ » : جمع قَرْن ، مردمان يك عصر و زمان ( نگا : أنعام‌ / 6 ، يونس‌ / 13 ، هود / 116 ) .‏

آيه 18
‏متن آيه : ‏
‏ مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر كس كه دنياي زودگذر ( اين جهان ) را بخواهد ( و تنها براي زندگي آن كار كند ) ، آن اندازه كه خود مي‌خواهيم و به هركس كه صلاح مي‌دانيم ، هرچه زودتر در دنيا بدو عطاء خواهيم كرد . به دنبال آن ، دوزخ را بهره او مي‌كنيم كه به آتش آن مي‌سوزد ، در حالي كه ( به سبب كارهائي كه در دنيا كرده است ) مورد سرزنش است و ( از رحمت خدا ) رانده و مانده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْعَاجِلَة » : جهان زودگذر . مراد لذائذ و نعمتهاي دنياي فعلي است ( نگا : هود / 15 ، شوري‌ / 20 ، نجم‌ / 29 ) . « يَصْلاهَا » : بدان درآيد و حرارت آن را بچشد . « مذموماً » : سرزنش شده . مراد اين است كه مبغوض خدا و فرشتگان و مردم است . « مَدْحُوراً » : رانده شده . مراد مطرود از الطاف و به دور از مراحم خدا است . واژه‌هاي ( مَذْمُوماً مَّدْحُوراً ) حال اوّل و دوم است ( نگا : أعراف‌ / 18 ) .‏

آيه 19
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هر كس كه ( دنياي جاودانه ) آخرت را بخواهد و براي ( فراچنگ آوردن ) آن ، تلاش سزاوار آن را از خود نشان دهد ، در حالي كه مؤمن باشد ، اين چنين كساني ، تلاششان بي‌سپاس ( و بي‌اجر ) نمي‌ماند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سَعْيَهَا » : تلاشي كه سزاوار آن جهان است . كوشش كردن در راه حقيقي آن ، كه متابعت از پيغمبر و انجام عبادات برابر رهنمود است . « مَشْكُوراً » : سپاسگزاري شده . سپاسگزاري خدا از بندگان ، پذيرش اعمال و عبادات آنان و افزون دادن پاداش بديشان است ( نگا : فاطر / 30 و 34 ، شوري‌ / 23 ، تغابن‌ / 17 ) .‏

آيه 20
‏متن آيه : ‏
‏ كُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما هر يك از اينان ( كه آخرت طلبانند ) و از آنان ( كه دنيا پرستانند ، در اين جهان ) از بخشايش پروردگارت ( بهره‌مند مي‌گردانيم و ) كمك مي‌رسانيم و ( كافر و مؤمن را بر اين خوان يغما مي‌نشانيم . چرا كه در صورت رعايت اسباب و علل ، ) بخشايش پروردگارت هرگز ( از كسي بازداشته نشده است و از او ) ممنوع نگشته است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلاًّ نُّمِدُّ هؤُلآءِ وَ هؤُلآءِ » : به هر يك از اين دو گروه مؤمن و مطيعِ آخرت طلب ، و كافر و عاصيِ دنيا طلب ، كمك و مدد و قدرت و نعمت مي‌رسانيم . ( كُلاًّ ) مفعول‌به مقدّم و ( هؤُلآءِ ) بدل از آن است . « مَحْظُوراً » : ممنوع .‏

آيه 21
‏متن آيه : ‏
‏ انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ببين چگونه برخي ( از مردمان ) را بر برخي ديگر ( در همين دنياي ناچيز ، به سبب تفاوت تلاش و كوشششان ) برتري داده‌ايم و ( يكي را شاه ، دارا ، دانا ، و يكي را نوكر ، نادار ، نادان كرده‌ايم . و امّا بدان كه در دنياي مهمّ و ارزشمندِ ) آخرت ، درجاتْ بزرگ‌تر و برتريها سترگ‌تر است ( و تفاوتها و فاصله‌ها بيشتر است‌ ؛ چرا كه آنجا سراي جاويدان است و بهشت و درجات عظيمِ آن در ميان است . پس اي انسان ! براي آن به مسابقه بپرداز و شبانه‌روز بكوش ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُنظُرْ » : ببين . دقّت كن . « دَرَجَاتٍ . . . تَفْضِيلاً » : اين دو واژه تمييزند .‏

آيه 22
‏متن آيه : ‏
‏ لاَّ تَجْعَل مَعَ اللّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي انسان ! ) با يزدان ، خداي ديگري قرار مده ( و معبود خود مدان و به فرياد مخوان ) كه نكوهيده و زبون شوي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَتَقْعُدَ » : كه زمينگير و حقير شوي و بر خاك مذلّت نشيني و دستگير و ياوري براي خود نبيني ( نگا : آل‌عمران‌ / 160 ) . فعل ( تَقْعُدَ ) را به معني ( تَصِيرَ ) ذكر كرده‌اند . « مَخْذُولاً » : زبون . خوار . به خود رها شده و بي‌كمك و ياري مانده .‏

آيه 23
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي انسان ! ) پروردگارت فرمان داده است كه جز او را نپرستيد ، و به پدر و مادر نيكي كنيد ( و با آنان نيكو رفتار نمائيد ) . هرگاه يكي از آن دو ، و يا هر دوي ايشان نزد تو به سن پيري برسند ، ( كمترين اهانتي بديشان مكن و حتي سبكترين تعبير نامؤدّبانه همچون ) اُف به آنان مگو ! ( و بر سر ايشان فرياد مزن ) و آنان را از پيش خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَضَيا » : فرمان داده است . سفارش كرده است . « إِحْسَاناً » : نيكي كردن . زيبا رفتار كردن . « يَبْلُغَنَّ » : مي‌رسد . واصل مي‌شود . « الْكِبَرَ » : پيري و كهنسالي . « أُفٍّ » : واي . آه . اسم‌الفعل است و بيانگر دلتنگي و ناراحتي است . « لا تَنْهَرْهُمَا » : آن دو را مران . بر سرشان فرياد مزن . با آنان تندي و تيزي مكن . « كَرِيماً » : محترمانه و بزرگوارانه .‏

آيه 24
‏متن آيه : ‏
‏ وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بال تواضعِ مهرباني را برايشان فرود آور ( و در برابرشان كاملاً فروتن باش ، و براي آنان دست دعا به درگاه خدا بردار ) و بگو : پروردگارا ! ( اينك كه ضعيف و جز تو پناهي ندارند ) بديشان مرحمت فرما ، همان گونه كه آنان در كوچكي ( به ضعف و كودكي من رحم كردند و ) مرا تربيت و بزرگ نمودند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِخْفِضْ » : پائين آور . بگستران . « جَنَاحَ » : بال . « جَنَاحَ الذُّلِّ » : بال خواري . يعني بالي كه خواري است ، همان گونه كه مي‌گويند : حاتِمُ الْجَواد ، يعني حاتم بسيار بخشنده . بال خواري ، كنايه از تواضع فراوان و فروتني بسيار است ( نگا : حجر / 88 ) . « مِنَ الرَّحْمَةِ » : از روي مهرباني و دلسوزي . « صَغِيراً » : در حال كوچكي . در زمان كوچكي .‏

آيه 25
‏متن آيه : ‏
‏ رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارتان ( از خودتان ) آگاه‌تر بدان چيزهائي است كه در درونتان مي‌گذرد ( و لذا مي‌داند كه اراده نيكي و يا بدي ، نسبت به والدين خود داريد ) . اگر افراد شايسته و بايسته‌اي باشيد ( و در راه خدمت بديشان لغزشي از شما سر زده باشد و در انديشه جبران آن بوده و از كرده خود پشيمان شويد ، خدا شما را مي‌بخشد ) چرا كه او در حقِ توبه‌كاران هميشه بخشنده بوده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَعْلَمُ » : داناتر . دانا . « صَالِحِينَ » : نيكان . شايستگان . « أوَّابِينَ » : بسيار برگشت‌كنندگانِ با توبه و استغفار به درگاه پروردگار . از ماده ( أَوْب ) به معني : رجوع .‏

آيه 26
‏متن آيه : ‏
‏ وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏حق خويشاوند را ( از قبيل : صله رحم و نيكوئي و مودّت و محبّت ) ، و حق مستمند و وامانده در راه را ( از قبيل : زكات و صدقه و احسان ) ، بپرداز ، و به هيچ وجه باد دستي مكن .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَاتِ » : بده . بپرداز . « ذَا الْقُرْبَيا » : خويشاوند . نزديك . « تَبْذِيراً » : زياده‌روي در پراكندن مال . باد دستي .‏

آيه 27
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان باد دستان دوستان اهريمنانند ( و گوش به وسوسه‌هاي ايشان مي‌دارند و در انجام بديها همسان و همگامند ) و اهريمنان بسيار ناسپاس ( نعمتهاي ) پروردگار خود هستند ( و تمام توان خويش را در فساد و نافرماني از خدا مي‌گذرانند . باد دستي هم فساد و نافرماني‌است ، از آن خويشتن را برحذر داريد تا همچون اهريمنان بشمار نيائيد و با ايشان در آخرت به دوزخ نيفتيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْمُبَذِّرِينَ » : باد دستان . « إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ » : برادران اهريمنان . دوستان و همدمان اهريمنان در انجام تباهيها و بزهكاريها و همنشينان ايشان در دوزخ ( نگا : فصّلت‌ / 25 ، زخرف‌ / 36 - 39 ) . « الشَّيْطَان‌ » : اسم جنس است ( نگا : تفسير قرطبي ، تفسيرالسراج المنير ) . « كَفُوراً » : بسيار ناسپاس ( نگا : هود / 9 ) .‏

آيه 28
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر از آنان ( يعني از خويشاوندان و بيچارگان و واماندگان در راه ، به سبب نبودن امكانات و ) به خاطر انتظار رحمت پروردگارت كه اميدِ بدان داري ، روي برگرداني ، با ايشان محترمانه و مهربانانه سخن بگو ( و با وعده احسان در آينده بديشان ، دلخوش و اميدوارشان گردان ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إبْتِغَآءَ » : خواستن . چشم داشتن . مفعولٌ‌له يا اين كه حال است . و تقدير چنين است : إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمْ مُبْتَغِياً رَحْمَةَ . « تَرْجُوهَا » : اميدوار بداني . خواستار آني . مي‌تواند حال بوده و تقدير چنين باشد : راجِياً إِيّاها . « قَوْلاً مَّيْسُوراً » : سخن خوب و گفتار نرم . مراد هرگونه سخن نيك و برخورد محترمانه و مهربانانه است .‏

آيه 29
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏دست خود را بر گردن خويش بسته مدار ( و از كمك به ديگران خودداري مكن و بخيل مباش ، ) و آن را فوق‌العاده گشاده مساز ( و بذل و بخشش بي‌حساب مكن و اسراف مورز ، بدان گونه ) كه سبب شود از كار بماني و مورد ملامت ( اين و آن ) قرار گيري و لخت و غمناك گردي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَغْلُولَةً » : در غُل و زنجير . بسته . « لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَيا عُنُقِكَ » : كنايه از بخل و تنگچشمي است . « لا تَبْسُطْهَا » : آن را گسترده و باز مگردان . كنايه از اسراف و تبذير است . « تَقْعُدَ » : بشوي . بگردي . « مَلُوماً » : سرزنش شده و لومه شده . « مَحْسُوراً » : لخت و بي‌چيز . درمانده و اندوهناك .‏

آيه 30
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان پروردگارت ، روزي هركس را كه بخواهد فراوان و گسترده مي‌دارد ، و روزي هركس را كه بخواهد كم و تنگ مي‌گرداند . چرا كه خدا از ( سرشت ) بندگان خود آگاه ( و به احوال و نيازمنديهايشان آشنا و ) بينا است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَبْسُطُ » : گسترده و فراخ مي‌گرداند ( نگا : بقره‌ / 245 ، رعد / 26 ) . « يَقْدِرُ » : كم مي‌گرداند . تنگ و ناچيز مي‌نمايد ( نگا : رعد / 26 ، فجر / 16 ) .‏

آيه 31
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءاً كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( از آنجا كه روزي در دست خدا است ) فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستي نكشيد . ما آنان و شما را روزي مي‌دهيم ( و ضامن رزق همگانيم ) . بي‌گمان كشتن ايشان گناه بزرگي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« اِمْلاق » : فقر و تنگدستي ( نگا : انعام‌ / 151 ) . « خِطْئاً » : گناه .‏

آيه 32
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( با انجام عوامل و انگيزه‌هاي زنا ) به زنا نزديك نشويد كه زنا گناه بسيار زشت و بدترين راه و شيوه است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَقْرَبُوا الزِّنَيا » : زنا نكنيد . به عوامل قرب زنا و مقدّمات آن از قبيل : چشم‌چراني ، بي‌حجابي ، خلوت با اجنبي ، رفتن به كانونهاي فساد ، نگاه به كتابها و فيلمهاي آلوده . . . نزديك نشويد . « فَاحِشَةً » : گناه زشت و كاملاً آشكار ( نگا : آل‌عمران‌ / 135 ، نساء / 19 و 22 و 25 ، اعراف‌ / 28 ) .‏

آيه 33
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و كسي را نكشيد كه خداوند كشتن او را - جز به حق‌ - حرام كرده است . هر كس كه مظلومانه كشته شود ، به صاحب خون او ( كه نزديكترين خويشاوند بدو است ، اين ) قدرت را داده‌ايم ( كه با مراجعه به قاضي ، قصاص خود را درخواست و قاتل را به مجازات برساند ) ولي نبايد او هم در كشتن اسراف كند ( و به جاي يك نفر ، دو نفر و بيشتر را بكشد ، يا اين كه به عوض قاتل ، ديگري را هلاك سازد ) . بي‌گمان صاحب خون ياري شونده ( از سوي خدا ) است ( چرا كه حق قصاص را بدو داده است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« النَّفْسَ » : انسان . شخص . « بِالْحَقِّ » : به حق . به سبب حق . « سُلْطَاناً » : تسلّط بر قاتل در مسأله قصاص . دليل و برهان اخذ قصاص . « إِنَّهُ » : ولي دم . صاحب خون .‏

آيه 34
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در مال يتيم تصرّف نكنيد مگر به شيوه‌اي كه ( در حفظ و بهره‌وري آن مفيدتر و ) بهتر باشد . ( بدين كار ادامه دهيد ) تا اين كه يتيم به سنّ بلوغ مي‌رسد ( و مي‌تواند در دارائي خود تصرّف كند و به نحو احسن آن را مورد بهره‌برداري قرار دهد ) . و به عهد و پيمان ( خود كه با خدا يا مردم بسته‌ايد ) وفا كنيد ، چرا كه از ( شما روز رستاخيز درباره ) عهد و پيمان پرسيده مي‌شود .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا تَقْرَبُوا » : مراد تصرّف و دست يازيدن است . « إِلاّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ » : مگر از راهي كه بهترين راهها ، و طريقه‌اي كه سودمندترين طرائق باشد كه با نگاهداري و افزايش آن انجام‌پذير است . « أَشُدَّهُ » : مراد رشد عقلاني و حسن تصرّف در امور است ( نگا : نساء / 6 ) .‏

آيه 35
‏متن آيه : ‏
‏ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامي كه چيزي را به پيمانه مي‌زنيد ، آن را به تمام و كمال پيمانه كنيد ، و با ترازوي درست ( اشياء را ) بكشيد ( و در وزن و پيمانه به مشتري كم ندهيد ) كه اين كار سرانجام بهتر و نيكوتري ( در دنيا و آخرت براي شما ) دارد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الْقِسْطَاسِ » : ترازو . عدالت . « بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ » : با ترازوي درست . با دادگري تامّ ( نگا : شعراء / 182 ) .‏

آيه 36
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏از چيزي دنباله‌روي مكن كه از آن ناآگاهي . بي‌گمان ( انسان در برابر كارهائي كه ) چشم و گوش و دل همه ( و ساير اعضاء ديگر انجام مي‌دهند ) مورد پرس و جوي از آن قرار مي‌گيرد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لاتَقْفُ » : دنباله‌روي مكن . از ماده ( قفو ) به معني دنباله‌روي . يعني : انسان بايد گفتار و كردارش از روي علم و يقين باشد ؛ نه از روي ظنّ و گمان و حدس و تخمين . « أُولئِكَ » : آنها . اين واژه گاهي براي غير ذوي‌العقول نيز به كار مي‌رود . يا اين كه اندامهاي بدن به عنوان ذوي‌العقول مورد خطاب قرار گرفته‌اند . « كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً » : انسان از كردار اندامها پرسيده مي‌شود . يا اين كه : همه اندامها مخاطب و مورد پرسش قرار مي‌گيرند ( نگا : فصّلت‌ / 20 و 21 ) .‏

آيه 37
‏متن آيه : ‏
‏ وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در روي زمين متكبّرانه و مغرورانه راه مرو . چرا كه تو ( با پاي كوبيدن قلدرانه‌ات بر زمين ) نمي‌تواني زمين را بشكافي ، و ( با گردن كشيدن جبّارانه‌ات بر آسمان ، نمي‌تواني ) به بلنداي كوهها برسي . ( آخر ذرّه ناچيزي انسان نام ، در برابر كره زمين ، و كره زمين در برابر مجموعه هستي ، چه چيز بشمار آست‌ ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَرَحاً » : خوشحالي فراوان . شادماني زياد ، و توأم با خودپسندي و خود بزرگ‌بيني . مصدر است و حال بشمار است‌ ؛ يا اين كه مفعول مطلق فعل محذوف ، و يا اين كه معفول‌له است . « لَن تَخْرِقَ » : پاره نخواهي كرد . نخواهي شكافت . « طُولاً » : تمييز يا اين كه حالِ فاعل است . يعني از لحاظ بلندي يا گردن‌كشان و متطاولانه .‏

آيه 38
‏متن آيه : ‏
‏ كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏همه آن ( مأمورات و منهيّات مذكور در آيات پيشين ) بدهايش ( كه منهيّات است ) نزد پروردگارت زشت بشمار است ( و از آن ناخوشنود است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« كُلُّ ذلِكَ » : همه آنها . يعني جملگي 24 سفارشي كه با ( لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ ) در آيه 22 شروع مي‌گردد و شامل مأمورات و منهيّات مي‌باشد . « سَيِّئُهُ » : بد و زشت آن . مراد بخش منهيّات و محظورات است .‏

آيه 39
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُوماً مَّدْحُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اينها از امور حكمت‌آميزي است كه پروردگارت به تو وحي كرده است ، و هرگز با خداوند ( يگانه و آفريدگار جهان هستي ) معبود ديگري را انباز مكن ، كه ( اگر چنين كني ) به دوزخ افكنده شوي ( و از سوي خدا و مردم ) سرزنش شده و مطرود ( از رحمت الهي گردي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ذلِكَ » : آن احكام پيشين راجع به اوامر و نواهي . « مِنَ الْحِكْمَةِ » : احكام مذكور برخي از امور حكمت‌آميز است . احكام مذكور عين حكمت و ساخته و پرداخته از آن است . اشياء متقدّم از جمله چيزهائي مي‌باشند كه عقل به صحّت و استواري آنها گواهي مي‌دهد و نفس بدانها مي‌گرايد . « مَدْحُوراً » : مطرود از رحمت خدا ( نگا : اعراف‌ / 18 ، إسراء / 18 ) .‏

آيه 40
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُم بِالْبَنِينَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلآئِكَةِ إِنَاثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي كساني كه مي‌گوئيد : فرشتگان دختران خدايند ! ) آيا پروردگارتان ( شما را بر خود ترجيح داده و ) پسران را ويژه شما كرده است ( كه به گمان شما نسل اعلي بشمارند ) و از فرشتگان دختراني را خاصّ خود كرده است ( كه به عقيده پوچ شما بي‌ارج و از نسل ادني محسوبند ؟ ) . واقعاً شما سخن بسيار ( بزرگ كفرآميزي و بهتان ) عظيمي بيان مي‌داريد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَفَأَصْفَاكُمْ » : آيا شما را اختصاص داده است به‌ ؟ آيا خاصّ شما كرده است‌ ؟ « إِنَاثاً » : جمع أُنْثي ، مراد دختران است ( نگا : نحل‌ / 57 ، صافّات‌ / 149 و 153 ، طور / 39 ) . « قَوْلاً عَظِيماً » : سخني بسيار زشت و بس بزرگ از نظر انحراف و قباحت و شناعتي كه دارد .‏

آيه 41
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُواْ وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما در اين قرآن ( اثبات توحيد و نفي شرك را ) به صورتهاي گوناگون بيان داشته‌ايم ( و با استدلالهاي منطقي و فطري ، و در شكل تهديد و تشويق ، آن را متذكّر شده‌ايم ) تا اين كه پند گيرند ( و دست از اين ياوه‌سرائيها بردارند ) ولي جز بر نفرت و گريزشان ( از حق ) نمي‌افزايند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« صَرَّفْنَا » : با طرق و فنون مختلفِ كلام مكرّراً بيان داشته‌ايم . مفعول اين فعل محذوف است و از سياق كلام مفهوم است كه نسبتِ فرزند به خداي بزرگوار و ردِّ آن از جانب كردگار است ( نگا : انعام‌ / 100 - 107 ، نحل‌ / 57 - 62 ، زخرف‌ / 16 - 19 ، نجم‌ / 21 - 27 ) . « نُفُوراً » : بيزاري و گريز .‏

آيه 42
‏متن آيه : ‏
‏ قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذاً لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! به مشركان ) بگو : اگر با خداوند ( جهان ) آن چنان كه مي‌پنداريد ، خداياني ( در گستره هستي ) بودند ، در اين صورت قطعاً درصدد برمي‌آمدند كه بر ( يزدان سبحان ) صاحب تخت ( جهان ) چيره شوند ، ( و اختلاف و تنازع خدايان گوناگون ، نظم و نظام دنيا را مختل مي‌كرد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ءَالِهَةٌ » : جمع إِله ، خدايان و معبودان . « لاَبْتَغَوْا » : قطعاً طلب مي‌كردند و مي‌جستند . « ذِي الْعَرْشِ » : صاحب تخت فرماندهي و سرير فرمانروائي . مراد خداوند جهان است . « لاَبْتَغَوْا إِلَيا ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً » : خواستار غلبه بر خداوند جهان‌ مي‌شدند ( نگا : انبياء / 22 ، مؤمنون‌ / 91 ) . خدايان پنداري شما تلاش مي‌كردند راهي براي تقرّب به خداوند جستجو كنند ( نگا : اسراء / 57 ) .‏

آيه 43
‏متن آيه : ‏
‏ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّاً كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند از آنچه آنان ( درباره خدا به هم مي‌بافتند و از ناروا و نقائصي كه در حق او ) مي‌گويند ، بسيار به دور و ( از انديشه ايشان ) خيلي والاتر و بالاتر است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عُلُوّاً » : بالائي و والائي . مفعول مطلق و براي تأكيد است . مصدري است كه از غير فعل خود آمده است ( نگا : نوح‌ / 97 ) .‏

آيه 44
‏متن آيه : ‏
‏ تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آسمانهاي هفتگانه و زمين و كساني كه در آنها هستند همگي ، تسبيح خدا مي‌گويند و ( با تنزيه و تقديسش ، رضاي او مي‌جويند . اصلاً نه تنها آسمانهاي هفتگانه و زمين ) بلكه هيچ موجودي نيست مگر اين كه ( به زبان حال يا قال ) حمد و ثناي وي مي‌گويند ، ولي شما تسبيح آنها را نمي‌فهميد ( چرا كه زبانشان را نمي‌دانيد و از ساختار اَسرارآميز عالَم هستي و نظام پيچيده جهان آفرينش چندان مطلع نيستيد . پس همآهنگ با سراسر جهان هستي به يكتاپرستي بپردازيد و از راستاي جملگي كنار نرويد و دور نشويد . درهاي توبه و برگشت به سوي يزدان جهان به روي همگان باز است ) . بي‌گمان يزدان بس شكيبا و بخشنده است ( و در كيفر رساندن شتاب نمي‌ورزد و فرصت آشنائي با توحيد و رهاكردن شرك را به مردمان مي‌دهد ، و در برابر بيداري از خواب غفلتشان مغفرت خود را شاملشان مي‌سازد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تُسَبِّحُ لَهُ . . . » : ( نگا : رعد / 13 ، انبياء / 32 ، حديد / 1 ) . نطق آب و نطق خاك و نطق گِل‏

آيه 45
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَاباً مَّسْتُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) هنگامي كه قرآن ( ناطق به دلائل حق ) را مي‌خواني ، ميان تو و آنان كه به قيامت باور ندارند ( و پيوسته دشمن حق و از حقيقت گريزانند ) حجاب ناپيدائي قرار مي‌دهيم ( تا نور قرآن به دل ايشان پرتو نيندازد و به آنان سودي نرساند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حِجَاباً » : پرده و مانعي كه كافران معاند را از نور معنوي قرآن باز دارد ( نگا : بقره‌ / 26 ، توبه‌ / 124 و 125 ) . « مَسْتُوراً » : ناپيدا ناديدني ( نگا : بقره‌ / 7 ) .‏

آيه 46
‏متن آيه : ‏
‏ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْراً وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( چون در ستيزه‌جوئي با حق پافشاري مي‌كنند ) بر دلهايشان پوششهائي قرار مي‌دهيم تا قرآن را نفهمند ، و در گوشهايشان سنگيني ايجاد مي‌كنيم ( تا نداي هدايت قرآن را چنان كه بايد نشوند و از آن سود نبرند ، و لذا ) هنگامي كه پروردگارت را در قرآن به يگانگي ياد مي‌كني ( و خدايان پنداري ايشان را همراه با او نام نمي‌بري ) پشت كرده و مي‌گريزند ( تا صداي توحيد را نشنوند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أكِنَّةً » : جمع كِنان ، پرده و پوشش ( نگا : أنعام‌ / 25 ) . « أن يَفْقَهُوهُ » : تا آن را نفهمند ( نگا : أنعام‌ / 25 ) . « وَقْراً » : سنگيني ( نگا : أنعام‌ / 25 ) . « وَحْدَهُ » : تنها و يگانه . حال است ( نگا : أعراف‌ / 70 ) . « نُفُوراً » : مصدر است و به معني : گريز . در اين صورت مفعول مطلق يا مفعول‌له است . يا اين كه جمع نافِر است و به معني : گريزانان . در اين صورت ، حال بشمار مي‌آيد .‏

آيه 47
‏متن آيه : ‏
‏ نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَّسْحُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما ( از هر كس ديگري ) بهتر مي‌دانيم كه آنان به چه منظوري به سخنان تو گوش فرا مي‌دهند ، هنگامي كه پاي سخنانت مي‌نشينند ، و آن زمان كه با هم درگوشي صحبت مي‌كنند . آن زمان كه ستمكاران ( كفرپيشه ، نهاني به يكديگر ) مي‌گويند ( اگر شما دوستان هم‌عقيده ما از او پيروي كنيد ) جز از مرد جادو شده‌اي پيروي نمي‌كنيد ( كه جادوگران در عقل و هوش او رخنه كرده و آن را مختل ساخته‌اند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَسْتَمِعُونَ بِهِ » : حالي كه ايشان به هنگام گوش فرا دادن داشتند و متلبّس به چه تمسخر و استهزائي در حق تو و قرآن بودند . « إِذْهُمْ نَجْوَيا » : آن گاه كه آنان با هم درگوشي صحبت مي‌كردند و نهاني سخنان زشتي مي‌گفتند . واژه ( إِذْ ) ظرف زمان و بدل از ( إِذْ ) پيشين است . واژه ( نَجْوَيا ) جمع ( نَجِيّ ) است . مانند : قَتيل و قَتْلي ، جَريح و جَرْحي . به معني : نجواكنندگان با يكديگر . كلمه ( نَجْوي ) مي‌تواند مصدر هم باشد . « مَسْحُوراً » : جادو شده . مراد ديوانه و داراي اختلال حواسّ است .‏

آيه 48
‏متن آيه : ‏
‏ انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الأَمْثَالَ فَضَلُّواْ فَلاَ يَسْتَطِيعْونَ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بنگر چگونه براي تو مثلها مي‌زنند و ( گاه كاهن ، گاه مجنون ، وقتي شاعر ، و زماني ساحرت مي‌گويند . ) از اين رو آنان گمراه گشته و نمي‌توانند راهي ( به سوي حق ) پيدا كنند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ضَرَبُوا لَكَ الأمْثَالَ » : براي تو مثلها مي‌زنند . مراد نسبتهاي دروغين همچون ساحر و شاعر و كاهن و مجنون و غيره است .‏

آيه 49
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَاماً وَرُفَاتاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( اينان و منكرانِ ديگر رستاخيز ) مي‌گويند : آيا هنگامي كه ما استخواني ( پوسيده ) و تكّه‌هائي خشكيده ( و از هم پاشيده ) شديم ، مگر ديگر باره آفرينش تازه‌اي خواهيم يافت ( و زندگي دوباره‌اي پيدا خواهيم كرد ؟ ! ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عِظَاماً » : جمع عَظْم ، استخوانها . « رُفَاتاً » : درهم شكسته و از هم پراكنده . « خَلْقاً جَدِيداً » : آفرينش تازه . مخلوق نو و دوباره جان به پيكر دميده ( نگا : رعد / 5 ، ابراهيم‌ / 19 ، يس‌ / 78 و 79 ) .‏

آيه 50
‏متن آيه : ‏
‏ قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : شما سنگ باشيد ( كه به هيچ وجه قابليّت پذيرش حيات را ندارد ) و يا آهن باشيد ( كه از سنگ محكمتر است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« حَدِيداً » : آهن .‏

آيه 51
‏متن آيه : ‏
‏ أَوْ خَلْقاً مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيباً ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا اين كه ( جز آن دو ) چيز ديگري باشيد كه در نظرتان ( از اينها هم ) سخت‌تر است ( و از قابليّت پذيرش حيات دورتر ، باز خدا مي‌تواند به پيكرتان جان بدمد و به زندگي مجدّد بازگرداند . آنان شگفت‌زده ) خواهند گفت : چه كسي ما را باز مي‌گرداند ؟ بگو : آن خدائي كه نخستين بار شما را آفريد . پس از آن ، سرهايشان را به سويت ( به عنوان استهزاء ) تكان مي‌دهند و مي‌گويند : چه زماني اين ( معاد ) خواهد بود ؟ بگو : شايد كه نزديك باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ » : در نظرتان سخت‌تر و اصلاً قابليّت پذيرش حيات را ندارند . « سَيُنْغِضُونَ » : تكان خواهند داد .‏

آيه 52
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اين بازگشت به حيات مجدّد ) روزي خواهد بود كه خدا شما را از گورهايتان ( براي گردهم‌آئي در محشر ) فرا مي‌خواند و شما ( فرمان او را ) با حمد و سپاس پاسخ مي‌گوئيد و گمان مي‌بريد كه ( در دنيا ) جز مدّت اندكي ماندگار نبوده‌ايد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ » : پاسخگوي امر خدا ستايش‌كنان خواهيد بود . يعني با سرعت همچون مطيعان مؤمن و فرمانبردار از گورها سر برآورده و رهسپار ميدان محشر مي‌گرديد . « إِن لَّبِثْتُمْ » : ماندگار نبوده‌ايد . نمانده‌ايد . مراد ماندن در دنيا يا در گور است .‏

آيه 53
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوّاً مُّبِيناً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! ) به بندگانم بگو : سخني ( در گفتار و نوشتار خود ) بگويند كه زيباترين ( و نيكوترين سخنها ) باشد . چرا كه اهريمن ( به وسيله سخنهاي زشت و ناشيرين ) در ميان ايشان فساد و تباهي به راه مي‌اندازد ، و بي‌گمان اهريمن ( از دير باز ) دشمن آشكار انسان بوده است ( و پيوسته درصدد برآمده تا آتش جنگ را با افروزينه وسوسه شعله‌ور سازد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَلَّتِي‌ » : عبارت و مقالتي را كه . « يَنزَغُ » : تباهي به راه مي‌اندازد . شما را براي انجام فساد و تباهي وسوسه مي‌كند ( نگا : اعراف‌ / 200 ) .‏

آيه 54
‏متن آيه : ‏
‏ رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارتان از حال شما آگاه‌تر ( از هر كسي ) است ، اگر بخواهد ( به شما توفيق ايمان عطاء مي‌كند ) و شما را مشمول رحمت خود قرار مي‌دهد ، و اگر بخواهد ( با كفر و عصيان شما را مي‌ميراند و ) دچار عذابتان مي‌گرداند . ( اي محمّد ! ) ما تو را به عنوان وكيل ( ايمان آوردن ) ايشان ( و مراقب احوال آنان ) نفرستاده‌ايم ، ( تا ملزم باشي حتماً آنان ايمان بياورند . بلكه بر رسولان پيام باشد و بس ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَكِيلاً » : واگذار و موكول به او . مراقب و محافظ . مراد اين است كه وظيفه پيغمبر و هر دعوت‌كننده‌اي ، تنها تبليغ روشن و آشكار و تلاش لازم در امر دعوت به سوي حق است .‏

آيه 55
‏متن آيه : ‏
‏ وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارت از ( احوال همه ) مردمان و چيزهائي كه در آسمانها و زمينند آگاه‌تر ( از هر كسي ) است ( و مي‌داند چه كساني را از ميان توده مردم به پيغمبري برمي‌گزيند ) . ما برخي از پيغمبران را بر برخي ديگر برتري داده‌ايم ، و ( از جمله ) به داود زبور عطاء نموده‌ايم ( و او را بدان افتخار بخشيده و بالاتر از بعضي انبياء قرار داده‌ايم . به تو نيز قرآن ارمغان كرده و خاتم و سرآمد همه پيغمبرانت ساخته‌ايم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زَبُوراً » : نام كتاب آسماني داود است ( نگا : نساء / 163 ) .‏

آيه 56
‏متن آيه : ‏
‏ قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اي پيغمبر ! به مشركان ) بگو : كساني را كه به جز خدا ( شايسته پرستش ) مي‌پنداريد ( به هنگام بلا ، به كمك ) بخوانيد ، امّا ( خواهيد ديد كه ) نه توانائي دفع زيان و رفع بلا از شما را دارند ، و نه مي‌توانند آن را دگرگون سازند ( و ناخوشيها را به خوشيها تبديل كنند و يا اين كه از اندوه دردها بكاهند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَحْوِيلاً » : تغيير و تبديل .‏

آيه 57
‏متن آيه : ‏
‏ أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن كساني را كه به فرياد مي‌خوانند ( و خداگونه‌هايشان مي‌دانند ) آنان كه از همه مقرّبترند ( به درگاه يزدان ، همچون عيسي و عُزَير و فرشتگان ) براي تقرّب به پروردگارشان وسيله مي‌جويند ( كه طاعات و عبادات است ) و به رحمت خدا اميدوار و از عذاب او هراسناكند . چرا كه عذاب پروردگارت ( چنان شديد است كه ) بايد از آن خويشتن را دور و برحذر داشت .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَبْتَغُونَ » : مي‌جويند . دنبال مي‌كنند و مي‌طلبند . « الْوَسيلَةَ » : چيزي كه انسان را به اجر و پاداش خدا برساند و او را به خدا نزديك گرداند كه با انجام طاعات و ترك معاصي ممكن و مقدور است ( نگا : مائده‌ / 35 ) . « أَيُّهُمْ أَقْرَبُ » : آنان كه به خدا نزديكتر و در درگاه حق مقرّبترند . واژه ( أَيُّ ) بدل جزء از كلّ ضمير واو در فعل ( يَبْتَغُونَ ) است . « مَحْذُوراً » : اسم مفعول است ، يعني برحذر داشته شده و بيم داده شده از آن .‏

آيه 58
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن مَّن قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِيداً كَانَ ذَلِك فِي الْكِتَابِ مَسْطُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر شهر و دياري را ( كه اهل آن ستمكار باشند ) پيش از روز قيامت ( به مجازات مي‌رسانيم و ) نابودش مي‌گردانيم ، يا ( اهالي ) آن را به عذاب سختي گرفتار مي‌نمائيم . اين ( مجازات دنيوي پيش از مجازات اخروي ) در كتاب ( الهي لوح محفوظ ) ثبت گرديده است ( و قلم قضا و قدر بر آن رفته است . پس قريشيان از اين بترسند و بيشتر به دنبال كفر و ستم نروند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن مِّن قَرْيَةٍ » : آبادي و شهري وجود ندارد . واژه ( إِنْ ) حرف نفي ، و ( مِنْ ) بر عموميّت مابعد خويش دلالت دارد . « قَرْيَةٍ » : هر آبادي و شهري از آباديها و شهرهائي كه ساكنان آنجا ستمگر و كافر و سركش باشند ( نگا : اسراء / 16 ، كهف‌ / 59 ) . « الْكِتَابِ » : لوح محفوظ ( نگا : حديد / 22 ) . « مَسْطُوراً » : نوشته . ضبط و ثبت شده .‏

آيه 59
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قريشيان مي‌خواهند ، كوه صفا را طلا كني ، و كوههاي پيرامون ايشان را از ميان برداري و غيره ) . چيزي ما را از انجام اين معجزات ( مادي پيشنهادي ) باز نمي‌دارد ، مگر اين كه ( ما قبلاً چنين معجزاتي را بر دست پيغمبران پيشين انجام داده‌ايم ، و ) گذشتگان آنها را ( پس از مشاهده ) تكذيب كرده‌اند . ( سنّت ما هم بر اين رفته است كه پس از نمودن معجزات مادي ، در صورت عدم پذيرش پيشنهادكنندگان ، آنان را هلاك سازيم . از جمله ) ما براي قوم ثمود شتر ( از سنگ به در آورديم و ) به سويشان گسيل داشتيم كه ( معجزه هويدا و شكّ‌زدا و ) روشنگري بود . امّا آنان نسبت بدان كفر ورزيدند ( و آن را از جانب خدا نديدند و كُشتند . اصولاً برنامه ما اين نيست كه هر كسي معجزه‌اي پيشنهاد كند پيغمبر وقت تسليم او گردد ) و ما معجزات را جز براي بيم دادن ( مردم و اتمام حجّت ) اجرا نمي‌سازيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ » : مراد معجزاتي است كه قريش پيشنهاد مي‌كردند و مي‌خواستند ( نگا : اسراء / 90 - 93 ) . « مُبْصِرَةً » : روشنگر و شكّ‌برانداز . معجزه‌اي كه هركس درباره آن بينديشد ، بينش به هم رساند و بصيرت پيدا كند . حال ناقه است . « ظَلَمُوا بِهَا » : به سبب باور نكردن به معجزه بودن آن شتر ، به خود ستم كردند . منكر آن شدند و در حق آن ستم كردند . « تَخْوِيفاً » : بيم دادن . مفعول‌له است .‏

آيه 60
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَاناً كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏زماني ( را به ياد آور اي پيغمبر كه ) به تو گفتيم : پرودگارت احاطه كامل به مردم دارد و ( از وضع آنان كاملاً آگاه است . پس بيباكانه دعوت خود را برسان و بدان كه ) ما ديداري را كه ( در شب معراج ) براي تو ميسّر كرديم و درخت نفرين شده ( زقّوم را كه در ته دوزخ مي‌رويد و خوراك بزهكاران است و مذكور ) در قرآن ، جز وسيله آزمايش مردمان قرار نداده‌ايم . ما ايشان را ( با مخاوف دنيا و آخرت ) بيم مي‌دهيم ، ولي چيزي بر آنان جز طغيان و عصيان فراوان نمي‌افزايد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الرُّؤْيَا » : رؤيت . مشاهده و ديدار . مراد ديدن كردن از چيزهائي است كه در شب معراج صورت پذيرفت . « فِتْنَةً » : آزمايش . امتحان . « الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ » : درخت نفرين شده . مراد درخت زقّوم است كه خوراك گناهكاران است و در بن دوزخ مي‌رويد ( نگا : صافّات‌ / 62 - 67 ، دخان‌ / 43 و 44 ) . علّت تسميه آن بدين نام ، از آن جهت است كه چنين درختي نشانه دوري از رحمت خدا و لعنِ خورندگان آن است .‏

آيه 61
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً ‏

‏ترجمه : ‏
‏زماني ( را يادآور شو ) كه ما به فرشتگان گفتيم : براي آدم كرنش كنيد . فرشتگان جملگي كرنش كردند مگر ابليس ( كه از جنّيان بود و در ميان فرشتگان قرار داشت ، او كه نمونه كامل استكبار بود ) گفت : آيا براي كسي كرنش كنم كه او را از گِل آفريده‌اي‌ ؟ ( من كه از آتشم ، بهتر از آدمم ! عالي براي داني چگونه تعظيم كند ؟ ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« خَلَقْتَ طِيناً » : او را از گِل آفريده‌اي ( نگا : اعراف‌ / 12 ) . واژه ( طيناً ) منصوب به نزع خافض است .‏

آيه 62
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إَلاَّ قَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏شيطان گفت : به من بگو كه آيا اين همان كسي است كه او را بر من ترجيح و گرامي داشته‌اي‌ ؟ ! ( جاي تعجّب است ) . اگر مرا تا روز قيامت زنده بداري ، فرزندان او را همگي جز اندكي ( با گمراهي ) نابود مي‌گردانم ( و لگامِ وسوسه را به دهانشان مي‌زنم و به جاده خطا و گناهشان مي‌كشانم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَرَأَيْتَكَ » : آيا ملاحظه كرده‌اي كه چه كرده‌اي‌ ؟ مرا بگو . خبرم كن . « هذَا الَّذِي . . . » : ادات استفهامي محذوف و از سياق كلام پيدا است . يعني : هَلْ هذا هُوَ الَّذي . « لَأَحْْتَنِكَنَّ » : زير چانه ايشان را افسار مي‌بندم . لگام به دهانشان مي‌زنم . با گمراهسازي نابودشان مي‌گردانم و تباهشان مي‌سازم .‏

آيه 63
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمْ جَزَاء مَّوْفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا فرمود : برو ! ( تا روز رستاخيز به تو مهلت داده مي‌شود و هرچه مي‌خواهي بكن . آدميزادگان از عقل و اراده برخوردارند ) كساني كه از ايشان از تو پيروي كنند ، دوزخ سزاي شما ( اهريمن و آنان ) است و سزاي فراوان و بي‌نقصاني است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِذْهَبْ » : برو . جنبه توهين و تحقير را دارد . « جَزَآءً » : مفعول مطلق ( جَزَآؤُكُمْ ) يا فعل محذوفي است و تقدير چنين است : تُجْزَوْنَ جَزآءً . « مَوْفُوراً » : فراوان . كامل و بي‌كم و كاست .‏

آيه 64
‏متن آيه : ‏
‏ وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و بترسان و خوار گردان با نداي ( دعوت به معصيت و وسوسه ) خود هركسي از ايشان را كه توانستي ، و لشكر سواره و پياده خود را بر سرشان بشوران و بتازان ( و همه تلاش خويش را براي شكست دادن و گول زدن ايشان به كار گير ) و در اموال آنان ( با تشويق و تحريكشان براي كسب آن از حرام و صرف آن در حرام ) و در اولاد ايشان ( با گول زدن اولياء و رهنمود فرزندانشان به كفر و فساد در پرتو تربيت نادرستشان ) شركت جوي ، و آنان را ( به نبودن حساب و كتاب و بهشت و دوزخ ، يا به شفاعت خدايان و بتان و بزرگواري خاندان و غيره ) وعده بده ( و بفريب ) ، و وعده شيطان به مردمان جز نيرنگ و گول نيست .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِسْتَفْزِزْ » : از مصدر استفزاز به معني : استخفاف و خوار داشتن . به هراس انداختن . بريدن كسي از حق و كشاندن او به سوي باطل . « بِصَوْتِكَ » : مراد وسوسه اغواگرانه و گمراهسازانه اهريمن است . « أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ » : بر آنان فرياد بزن و بتاز . مراد لشكركشي است . « بِخَيْلِكَ » : خيل ، سواران . « رَجِلِكَ » : رَجِل ، پياده . اسم جنس و به معني پيادگان اهريمن ، اعوان و انصار و پيروان او است . « غُرُوراً » : نيرنگ . گول زدن و فريفتن . صفت مصدر محذوفي است و تقدير آن چنين است : وَعْداً غُرُوراً .‏

آيه 65
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بي‌گمان سلطه‌اي بر بندگان ( مخلص و مؤمن ) من نخواهي داشت ، و همين كافي است كه ( ايشان در پناه خدايند و ) پروردگارت حافظ و پشتيبان ( اين چنين بندگان ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّ عِبَادِي . . . » : ( نگا : حجر / 42 ) .‏

آيه 66
‏متن آيه : ‏
‏ رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگارتان آن كسي است كه كشتيها را در درياها به حركت در مي‌آورد تا جوياي رزق او ( شويد و از فضل و نعمتش برخوردار ) گرديد . خداوند هميشه در حق شما ( بندگان ) مهربان بوده است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يُزْجِي » : مي‌راند . سوق مي‌دهد . « الْفُلْكَ » : كشتيها ( نگا : بقره‌ / 164 ) . « مِن فَضْلِهِ » : از خير و خوبي او .‏

آيه 67
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ كَفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامي كه ناراحتيها در درياها به شما مي‌رسد ( و گرفتار طوفانها و امواج سهمگين مي‌شويد و كشتي خويش را همچون پر كاهي در پهنه آبها مي‌بينيد ، وحشت مي‌كنيد و ) جز خدا همه كساني از نظرتان ناپديد مي‌گردند كه ايشان را به فرياد مي‌خوانيد . امّا زماني كه خدا شما را ( از غرق شدن ) نجات داد و به خشكي رسانيد ، ( از يكتاپرستي ) روي مي‌گردانيد ( و انسانهاي ناتوان و بتان بي‌جان را انباز يزدان جهان مي‌سازيد ) ، و اصولاً انسان بسيار ناسپاس است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الضُّرُّ » : ناراحتيها و گرفتاريها . مشكلات و سختيها ( نگا : انعام‌ / 17 ، يونس‌ / 12 و 107 ) . « ضَلَّ » : گم شد . از ذهن محو و از نظر ناپديد گرديد ) .‏

آيه 68
‏متن آيه : ‏
‏ أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ وَكِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا شما ايمن از اين هستيد كه خدا گوشه‌اي از خشكي را بشكافد و شما را در ( كام ) آن فرو برد ؟ يا اين كه طوفاني به سويتان روان دارد كه باران سنگ بر شما بباراند و آن وقت حافظ و نگهباني براي خود پيدا نكنيد ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ البَرِّ » : شما را به گوشه‌اي از خشكي فرو برد . گوشه‌اي از خشكي را بشكافد و شما را همراه با آن در درون زمين دفن و ناپديد گرداند . واژه ( جانب ) مفعول‌به يا ظرف است . « حَاصِباً » : باران سنگ . طوفان بادي كه سنگ از آن ببارد ( نگا : حجر / 74 ) .‏

آيه 69
‏متن آيه : ‏
‏ أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفا مِّنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا اين كه ايمن هستيد از اين كه خداوند بار ديگر شما را ( نيازمند سفر دريا سازد و ) به دريا برگرداند و تندباد درهم شكننده‌اي به سويتان گسيل دارد ( و بر سرتان بگمارد ) تا شما را به سبب ناسپاسي ( و كفرتان نسبت به يزدان ) خودتان غرق گرداند ، و از آن به بعد كسي را نيابيد كه خونبهاي شما را از ما بخواهد ( و در برابر آن ما را تعقيب و مورد پيگرد قرار دهد ) ؟‏

‏توضيحات : ‏
‏« قَاصِفاً » : باد تند و درهم شكننده . مراد طوفان درهم شكننده كشتيها است . « بِمَا كَفَرْتُمْ » : به سبب ناسپاسي و كفرانتان . به علّت زندقه و كفرتان . « تَبِيعاً » : تعقيب كننده . خواهان خونبها . فعيل به معني فاعل است .‏

آيه 70
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما آدميزادگان را ( با اعطاء عقل ، اراده ، اختيار ، نيروي پندار و گفتار و نوشتار ، قامت راست ، و غيره ) گرامي‌داشته‌ايم ، و آنان را در خشكي و دريا ( بر مركبهاي گوناگون ) حمل كرده‌ايم ، و از چيزهاي پاكيزه و خوشمزه روزيشان نموده‌ايم ، و بر بسياري از آفريدگان خود كاملاً برتريشان داده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« عَلَيا كَثِيرٍ » : مراد اين است كه خداوند انسان را جز بر فرشتگان بر همه مخلوقات اعم از جمادات و نباتات و حيوانات برتري داده است و با عطاء كردن چيزهائي بدو والاترش فرموده است .‏

آيه 71
‏متن آيه : ‏
‏ يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزي همه انسانها را همراه با نامه اعمالشان فرا مي‌خوانيم . آن گاه هركس نامه اعمالش به دست راستش داده شود ( جزو سعادتمندان است ) و آنان نامه اعمالشان را ( شادان و خندان ) مي‌خوانند و كمترين ستمي بديشان نخواهد شد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُنَاسٍ » : گروهي از مردم ( نگا : بقره‌ / 60 ، اعراف‌ / 82 و 160 ) . « بِإِمَامِهِمْ » : مراد از امام ، نامه اعمال ( نگا : كهف‌ / 49 ، يس‌ / 12 و 36 ، جاثيه‌ / 28 و 29 ) ، پيغمبران ( نگا : انبياء / 73 ) ، كتابهاي آسماني ( نگا : هود / 17 ، احقاف‌ / 12 ) پيشوايان و رهبران راه يزدان ( نگا : فرقان‌ / 74 ، قصص‌ / 5 ) يا سردستگان و نشان دهندگان راه شيطان ( نگا : توبه‌ / 12 ، قصص‌ / 14 ) است . حرف باء به معني ( مَعَ ) مي‌باشد . « فَتِيلاً » : رشته نازكي كه در شكاف هسته خرما قرار دارد و كنايه از چيز بسيار كم و ناچيز است ( نگا : نساء / 49 و 77 ) .‏

آيه 72
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هركس در اين ( جهان ) كور ( دل و گمراه ) باشد ، در آخرت كورتر و گمراه‌تر خواهد بود . ( چرا كه وجود اخروي انسان ، درخت روئيده از دانه زندگي دنيوي او است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فِي هذِهِ » : در اين دنيا . « أَعْمَيا » : واژه نخست صفت مشبّهه و به معني كوردل ، يعني كسي است كه راه هدايت و واقعيّت را نبيند و آيات آفاق و انفس را ناديده گيرد . و واژه دوم مي‌تواند باز هم صفت مشبّهه بوده و به همين معني ، يا به معني كورچشم و نابينا باشد ( نگا : اسراء / 97 ، طه‌ / 124 و 125 ) و يا اين كه اسم تفضيل و از عيوب دروني باشد ، يعني كورتر و نابيناتر برانگيخته شود و راه بهشت و سعادت را نبيند ( نگا : تفسير روح‌المعاني ، قاسمي ، سراج‌المنير ) .‏

آيه 73
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذاً لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏نزديك بود كافران ( با نيرنگهاي گوناگون و نيروهاي زر و زور ) تو را از ( حكم ) آنچه به تو وحي كرده‌ايم ( و قرآنش ناميده‌ايم ، دور و ) منصرف گردانند ( و فقراء را از پيش تو برانند ) تا ( در عمل ، حكم ) جز قرآن را به ما نسبت دهي ، و آن گاه تو را به دوستي گيرند ( و همدمي تو را بپذيرند ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِن كَادُوا » : نزديك بود كه . حرف ( إِنْ ) مخفّف ( إِنَّ ) است . « لَيَفْتِنُونَكَ » : باز دارند . تو را منحرف و منصرف سازند . « مِنَ الَّذِي أَوْحَيْنآ إِلَيْكَ » : از چيزي كه به تو وحي كرده‌ايم . اشاره به اين است كه قريشيان از پيغمبر مي‌خواستند كه فقراء را از خود دور كند ، تا آنان در مجلس او حضور يابند ( نگا : انعام‌ / 52 و 53 ) .‏

آيه 74
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر ما تو را استوار و پابرجاي ( بر حق ) نمي‌داشتيم ، دور نبود كه اندكي بدانان بگرائي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ » : نزديك بود كه بديشان اعتماد و به جانب ايشان ميل كني .‏

آيه 75
‏متن آيه : ‏
‏ إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( و اگر چنين مي‌كردي ) در اين صورت عذاب دنيا و عذاب آخرت ( تو ) را چندين برابر ( مي‌ساختيم و ) به تو مي‌چشانديم ( چرا كه گناه بزرگان بزرگ است ) . سپس در برابر ما يار و ياوري نمي‌يافتي ( تا عذاب ما را از تو به دور دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« ضِعْفَ » : دو چندان . چندين برابر . « ضِعْفَ الْحَيَاةِ » : تقدير چنين است : عَذاباً ضِعْفاً فِي الْحَيَاةِ وَ عَذاباً ضِعْفاً فِي الْمَمَاتِ . يعني ( عَذاباً ) موصوف و ( ضِعْفاً ) صفت بوده است . سپس موصوف حذف گرديده و صفت به جاي آن نشسته است و در مقام نيابت به واژه بعد از خود اضافه گشته است .‏

آيه 76
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِن كَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ لِيُخْرِجوكَ مِنْهَا وَإِذاً لاَّ يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( كفّار مكّه با نقشه‌ها و توطئه‌هاي گوناگون خواستند در تو نفوذ كنند ) و نزديك بود آنان تو را از سرزمين ( مكّه ) بركنند ( و محيط آن را برايت غيرقابل تحمّل كرده ) تا تو را از آنجا بيرون كنند . ( اگر آنان چنين مي‌كردند ) در اين صورت بعد از تو جز مدّت كوتاهي نمي‌ماندند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لَيَسْتَفِزُّوَنَكَ » : ( نگا : إسراء / 64 ) . « إِذاً لا يَلْبَثُونَ » : در اين صورت باقي و برجاي نمي‌ماندند . البتّه قريشيان عاقبت چنين كردند و سران ايشان هيجده ماه بعد از هجرت پيغمبر به مدينه در جنگ بدر كشته شدند و سرانجام با فتح مكّه بساط كفّار مكّه برچيده شد .‏

آيه 77
‏متن آيه : ‏
‏ سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( تنها در دفاع از تو چنين نبوده است . بلكه اين ) شيوه ما در ( دفاع از همه ) پيغمبراني بوده است كه پيش از تو فرستاده‌ايم ( و اقوام ايشان ، آنان را كشته يا از ميان خود رانده‌اند و بدين وسيله درِ سعادت را بر روي خود بسته‌اند و از رحمت الهي محروم گشته‌اند ) و تغيير و تبديلي در شيوه ما نخواهي‌ديد ( و كسي را نخواهي يافت كه بتواند سنّت ما را دگرگون سازد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« سُنَّةَ » : شيوه . روش . منصوب به نزع خافض است و تقدير چنين است : كَسُنَّةِ . يا اين كه مفعول مطلق فعل محذوفي است و در اصل چنين است : سَنَنّا بِكَ سُنَّةَ . « تَحْويلاً » : تغيير و تبديل .‏

آيه 78
‏متن آيه : ‏
‏ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏نماز را چنان كه بايد بخوان به هنگام زوال آفتاب ( از نصف‌النهار ، كه آغاز نماز ظهر است و امتداد آن وقت نماز عصر را نيز دربر مي‌گيرد ) تا تاريكي شب ( كه آغاز نماز مغرب است و امتداد آن وقت نماز عشاء را نيز در برگرفته و با طلوع فجر پايان مي‌پذيرد ) ، و نماز صبح را ( در فاصله طلوع فجر تا طلوع آفتاب ) بخوان . بي‌گمان نماز صبح ( توسّط فرشتگان شب و فرشتگان روز ) بازديد مي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« دُلُوكِ » : زوال خورشيد از نصف‌النهار . « غَسَقِ » : ظلمت . تاريكي . « غَسَقِ الَّيْلِ » : تاريكي شب . مراد از آن از اوّل شب تا پايان آن است ( نگا : طه‌ / 130 ، ِ / 39 ) . « قُرْءَانَ » : مراد نماز صبح است . از آنجا كه خواندن قرآن يعني فاتحه ركن مهمّ نماز و در آن تصريح شده است ، از راه تسميه كلّ به اسم جزء ، قرآن ناميده شده است . نصب آن به خاطر عطف بر ( الصَّلاةَ ) بوده يا اين كه اغراء است و تقدير چنين است : إِلْزَمْ قُرْءَانَ الْفَجْرِ . « مَشْهُوداً » : ديده شدني است . مورد بازديد قرار مي‌گيرد . يعني فرشتگان مأمور بر انسان آن را مي‌بينند و به هنگام تعويض كشيك در ديوان الهي بر آن گواهي مي‌دهند .‏

آيه 79
‏متن آيه : ‏
‏ وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحْمُوداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏در پاسي از شب از خواب برخيز و در آن نماز تهجّد بخوان ، اين يك فريضه اضافي ( و افزون بر نمازهاي پنجگانه ) براي تو است . باشد كه ( در پرتو اين عمل ) خداوند تو را به مقام ستوده‌اي ( و مكان برجسته‌اي در دنيا و آخرت كه موجب ستايش همگان باشد ) برساند ( و مقام شفاعت كبري را به تو ارمغان دارد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَتَهَجَّدْ » : تهجّد از ( هجود ) به معني به خواب رفتن است . ليكن در باب تفعّل معني سلب را مي‌رساند ، يعني ترك خوابيدن . مانند واژه‌هاي ( تأثُّم ) و ( تحنُّث ) . برخي هم آن را از اضداد شمرده‌اند و به معني بيدار شدن و ماندن دانسته‌اند . نماز شب گزاردن . « بِهِ » : حرف ( ب ) به معني ( في ) و مرجع ضمير ( الَّيْل ) است . يعني : در شب . يا اين كه مرجع ضمير ( بَعْض ) مفهوم از ( مِن ) يا ( قُرْءَانَ ) مجرّد از اضافه است . يعني : در برخي از شب ، يا اين كه : نماز تهجّد را با تلاوت قرآن به جاي آور . « نافِلَةً » : عبادت زائد بر نمازهاي پنجگانه . مراد نماز تهجّد است كه براي پيغمبر اسلام واجب بوده و براي پيروانش سنّت است . مفعول‌به ( تهجّد ) و يا اين كه حال ذوالحال محذوف ( صَلاة ) است . « مَقَاماً مَّحْمُوداً » : هرگونه منزلت والا و مقام بالائي كه ستايش همگان را برانگيزد . برخي گفته‌اند مراد مقام شفاعت كبري است كه در آن رسول اكرم از پروردگار تمنّا و تقاضا مي‌نمايند كه دادگاهيِ مردمان را با لطف و كرم خود آغاز فرمايند .‏

آيه 80
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَاناً نَّصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : پروردگارا ! مرا صادقانه ( به هر كاري ) وارد كن ، و صادقانه ( از آن ) بيرون آور ، ( و چنان كن كه خطّ اصلي من در آغاز و انجام همه‌چيز ، راستي و درستي باشد ) ، و از جانب خود قدرتي به من عطاء فرما كه ( در امر حكومت بر دوستان و اظهار حجّت در برابر دشمنان ، برايم ) يار و مددكار باشد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُدْخَلَ » : مصدر ميمي و به معني إدخال ، يعني وارد گرداندن است . « مُخْرَجَ » : مصدر ميمي و به معني إخراج ، يعني بيرون گرداندن است . « مُدْخَلَ صِدِقٍ وَ مُخْرَجَ صِدْقٍ » : مراد آغازيدن و پايان بخشيدن زيبا و صادقانه جملگي كارهاي دنيوي و اخروي‌است . « سُلْطَاناً » : سلطه و قدرت . دليل و حجّت .‏

آيه 81
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( مشركان را بترسان و بديشان ) بگو : حق فرا رسيده است ( كه يكتاپرستي و آئين آسماني و دادگري است ) و باطل از ميان رفته و نابود گشته است ( كه چندتا پرستي و آئين تباه و ستمگري است ) . اصولاً باطل هميشه از ميان رفتني و نابود شدني است ( و سرانجام پيروزي از آن حق و حقيقت بوده و هست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زَهَقَ » : زائل شد و نابود گرديد . بيرون شد و رفت . « زَهُوقاً » : زائل و باطل . صيغه مبالغه و به معني چيزي است كه به طور كامل محو و نابود مي‌گردد و ميدان را هرچه زودتر خالي مي‌كند .‏

آيه 82
‏متن آيه : ‏
‏ وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَاراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( حق چگونه نيرومند و پيروز نمي‌گردد ؟ وقتي كه ) ما آياتي از قرآن را فرو مي‌فرستيم كه مايه بهبودي ( دلها از بيماريهاي ناداني و گمراهي ، و پاك‌سازي درونها از كثافات هوي و هوس و تنگ‌چشمي و آزمندي و تباهي ) و رحمت مؤمنان ( به سبب در برداشتن ايمان و رهنمودهاي پرخير و بركت يزدان ) است ، ولي بر ستمگران ( كافر ، به سبب ستيز با نور حق و داشتن روح طغيان ) جز زيان نمي‌افزايد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شِفَآءٌ » : بهبودي از بيمارهاي فكري و اخلاقي فرد و جامعه . مراد مرحله پاك‌سازي يا به اصطلاح عرفاء مقام تخليه است . « رَحْمَةٌ » : رحمت يزدان به بندگان ، بر اثر شكفتن گُل ايمان در پرتو آيات قرآن . مراد مرحله نوسازي يا به اصطلاح عرفاء مقام تحليه است .‏

آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوساً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( از جمله اخلاق فرد بي‌ايمان ، يكي اين است كه ) هنگامي كه به انسان ( بي‌ايمان ) نعمت مي‌بخشيم ( و او را از ثروت و قدرت و سلامت و امنيّت برخوردار مي‌سازيم ، مسرور و مغرور مي‌گردد و از طاعت و عبادت و شكر نعمت ) روگردان مي‌شود ( و در وقت رسيدن به نوا ) خويشتن را ( از بندگي ما ) به دور مي‌دارد و تكبّر مي‌ورزد . ( انگار ما را نمي‌شناسد و به ما كاري و نيازي ندارد ) . و هنگامي كه شر و بلا گريبانگير او گرديد ( و تنگدستي و بيماري و ناامني وي را فرا گرفت ) بسيار مأيوس و نااميد مي‌گردد ( و مي‌پندارد كه ديگر درهاي رزق و روزي بر او بسته است و هرگز روي خير و خوشي نخواهد ديد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أعْرَضَ » : از شكر نعمت منصرف و از طاعت و عبادت روگردان مي‌شود . « نَأَيا بِجَانِبِهِ » : خويشتن را از ياد منعم اصلي به دور مي‌كند . شانه‌هاي خود را بالا مي‌اندازد و تكبّر مي‌ورزد . « يَئُوساً » : بسيار مأيوس و دلتنگ و ناشكيبا ( نگا : هود / 9 - 11 ) . مراد اين است كه كافران ، هم در برابر خوشيها و هم در برابر سختيها خود را گم مي‌كنند . در حال نوا مست و مغرور ، و در وقت بلا پست و زبون مي‌گردند . هر چند كه در حالت يأس پرده‌هاي غفلت از روي فطرت كنار مي‌روند و كافران بالإجبار به درگاه خدا روي مي‌آورند و خالصانه رفع مشكلات را از قادر متعال درخواست مي‌نمايند ، امّا اين توجّه اضطراري مايه افتخاري و دليل بيداري حقيقي آنان نمي‌باشد . چرا كه به محض رفع مشكلات و رهائي از طوفان حوادث ، خودخواهيها و سركشيها از ايشان سرمي‌زند و تغييرجهت مي‌دهند ( نگا : يونس / 12 و 22 و 23 ، اسراء / 67 ، عنكبوت‌ / 65 ) .‏

آيه 84
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : هر كسي برابر روش خود كار مي‌كند ( و طريقه خويش را در پيش مي‌گيرد ) و پروردگارتان بهتر ( از همگان ) مي‌داند كه چه كسي راهش درست‌تر ( از راه ديگري بوده و راسترو كدام و گمراه كدام ) است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَاكِلَة » : طريقه و شيوه . رويّه و روش . هرگونه عادت و مكتب و مذهبي كه به انسان جهت مي‌دهد .‏

آيه 85
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏از تو ( اي محمّد ! ) درباره روح مي‌پرسند ( كه چيست ) . بگو : روح چيزي است كه تنها پروردگارم از آن آگاه است ( و خلقتي اسرارآميز و ساختماني مغاير با ساختمان ماده دارد و اعجوبه جهان آفرينش است . بنابراين جاي شگفت نيست اگر به حقيقت روح پي نبريد ) . چرا كه جز دانش اندكي به شما داده نشده است ، ( و علم شما انسانها با توجّه به گستره كلّ جهان و علم لايتناهي خداوند سبحان ، قطره به دريا هم نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الرُّوحِ » : روح آدمي . جان . مراد آفريده‌اي از آفريدگان خدا است كه ساختمان و ماهيّت آن فراتر از ساختمان و ماهيّت جهان ماده است و غيبي از غيوب الهي است و حقيقت آن بر ما روشن نيست . برخي با توجّه به آيه‌هاي ماقبل و مابعد اين آيه ، واژه روح را قرآن معني مي‌كنند . چرا كه قرآن معجزه جاويدان و نادره ناشناخته جهان ، در قالب الفاظ و عباراتي نيست كه انس و جنّ بتوانند از آن تقليد كنند و همسان آن را بسازند . بلكه چگونگي آن سرّي از اسرار است ( نگا : غافر / 15 ، شوري‌ / 52 ) . « أَمْرِ » : جمع آن امور است ، يعني : كاروبار . « مِنْ أَمْرِ رَبّي‌ » : چيزي است كه تنها خدايم از آن آگاه است ، و رازي است كه در حيطه علم آفريدگارم است و بس .‏

آيه 86
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ما بخواهيم آنچه را كه ( از قرآن ) به تو وحي كرده‌ايم ، از تو بازپس مي‌گيريم ( و از درون دلها و لابلاي كتابها محو مي‌گردانيم ) آن گاه كسي را نخواهي يافت كه در اين رابطه عليه ما از تو دفاع كند ( و در حفظ قرآن يا برگشت آن بكوشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِالَّذِي‌ » : حرف ( ب ) براي تعدّيه ، و به كاربردن موصول مختصّ ( الَّذي ) به جاي موصول مشترك ( ما ) براي بيان اهمّيّت و عظمت قرآن است . « بِهِ » : در اين رابطه كه بازپس گرفتن قرآن است . « وَكِيلاً » : ملتزم . متعهّد . حافظ و نگهدار . مراد كسي است كه تضمين حفظ قرآن يا اعادت آن كند .‏

آيه 87
‏متن آيه : ‏
‏ إِلاَّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ليكن به خاطر رحمت پروردگارت ( كه شامل حال تو است ، آن را برجاي مي‌داريم و اين ارمغان را بازپس نمي‌گيريم ) . واقعاً كرم بزرگي خدا در حق تو داشته است ( كه قرآن را براي تو ارسال و تو را خاتم‌الأنبياء نموده است ، و با حفاظت از قرآن آئين تو را جاويدان كرده است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِلاّ رَحْمَةً . . . » : استثناء منقطع است و ( إِلاّ ) معني ( لكِن ) دارد . برخي ( رَحْمَةً ) را مفعول‌له دانسته‌اند . « فَضْلَهُ » : خير و خوبي . كرم و نيكي .‏

آيه 88
‏متن آيه : ‏
‏ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر همه مردمان و جملگي پريان گرد آيند و متّفق شوند بر اين كه همچون اين قرآن را ( با اين شيوه‌هاي دلربا و معاني زيبا بسازند و ) بياورند ، نمي‌توانند مانند آن را بياورند و ارائه دهند ، هرچند هم برخي از ايشان پشتيبان و مددكار برخي ديگر شوند ( چرا كه قرآن كلام يزدان و معجزه جاويدان آفريدگار است و هرگز از معلومات محدود آفريدگان چنين چيزي ساخته نيست ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِجْتَمَعَتْ » : گرد آيند . اتّحاد و اتّفاق حاصل كنند . « ظَهِيراً » : پشتيبان . كمك‌كننده ( نگا : تحريم‌ / 4 ) .‏

آيه 89
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما در اين قرآن ، هر نوع مثلي را براي مردم ، به شيوه‌هاي گوناگون بارها بيان داشته‌ايم ، ولي بيشتر مردم جز انكار ( حق ، و ناديده گرفتن دلائل هدايت ، و تكذيب خدا و رسول ، چيزي قبول نمي‌كنند و ) نمي‌پذيرند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« صَرَّفْنَا » : با شيوه‌هاي گوناگون بيان داشته‌ايم . انواع مختلف استدلال برحق را به صورتهاي گوناگون تكرار كرده‌ايم ( نگا : إسراء / 41 ) . « مِن كُلِّ مَثَلٍ » : معاني نمونه‌اي كه در زيبائي و گيرائي به مثل مي‌مانند . با وجوه مختلف و شيوه‌هاي گوناگون . « كُفُوراً » : كفر . انكار حق . ناشكري و ناسپاسي .‏

آيه 90
‏متن آيه : ‏
‏ وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( هنگامي كه كافران مكّه در برابر اعجاز قرآن و دلائل روشن آن درمانده و مبهوت شدند ) گفتند : ما هرگز به تو ايمان نمي‌آوريم ، مگر اين كه از زمين ( خشك و سوزان مكّه ) چشمه‌اي براي ما بيرون جوشاني ( كه آب آن دائم و روان باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تَفْجُرَ » : برجوشاني . بيرون دماني . « يَنبُوعاً » : چشمه‌اي كه آب آن فوّاره كند و بيرون دمد .‏

آيه 91
‏متن آيه : ‏
‏ أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا اين كه باغي از درختان خرما و انگور ( در مكّه ) داشته باشي و رودبارها و جويبارهاي فراوان در آن روان گرداني .‏

‏توضيحات : ‏
‏« جَنَّةٌ » : باغ پردرخت . « تَفْجِيراً » : سخت برجوشاندن و روان كردن . اين واژه معني تكثير دارد ؛ نه تعدّيه .‏

آيه 92
‏متن آيه : ‏
‏ أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا آسمان را تكّه‌تكّه بر سر ما فرود آري همان گونه كه مي‌پنداري ( و مي‌گوئي كه خدا ما را بيم داده است ) و يا اين كه خدا و فرشتگان را بياوري و با ما روياروي گرداني .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زَعَمْتَ » : گمان برده‌اي . ادّعاء كرده‌اي ( نگا : سبأ / 22 ) . « كِسَفاً » : قطعه قطعه . تكّه‌تكّه . جمع كِسْفَة به معني و وزن قِطْعَة . حال است . « قَبِيلاً » : مقابل و رويارو . فعيل به معني مُفاعل ، مانند عَشير به معني مُعاشِر است . مي‌توان معني كفيل و ضامن و متضمّن و شاهد و گواه نيز از آن استنباط كرد . گروه و جماعتي از مردم ( نگا : انعام‌ / 111 ) . « تَأْتِيَ بِاللهِ وَ الْمَلآئِكَةِ قَبِيلاً » : خدا و فرشتگان را با ما رودررو گرداني . خدا و فرشتگان را بر پندار خود شاهد كني . خدا را حاضر و فرشتگان را گروه گروه به پيش ما بياوري . واژه ( قَبِيلاً ) حال از خدا و فرشتگان ، يا تنها از فرشتگان است .‏

آيه 93
‏متن آيه : ‏
‏ أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَاباً نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إَلاَّ بَشَراً رَّسُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏يا اين كه سراي بزرگ زرنگاري داشته باشي ، و يا اين كه به سوي آسمان بالا روي ، و تنها به بالا رفتنت از آسمان هم ايمان نمي‌آوريم مگر اين كه كتابي همراه خود برايمان بياوري كه آن را بخوانيم ( و ببينيم كه از جانب خدا در آن نوشته شده است كه تو فرستاده پروردگار مي‌باشي ) . بگو : پروردگار من منزّه است ( از آن كه كسي بدو فرمان دهد ، يا اين كه در قدرت او شريك گردد ) . مگر من جز انسان فرستاده‌اي ( از سوي يزدان براي رهنمود مردمان ) هستم‌ ؟ ( معجزه در دست خدا است‌ ؛ نه من ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« زُخْرُفٍ » : پرنقش و نگار . مراد كاخ زرنگار و منقش به زيور و زينت است . « تَرْقَيا » : بالا روي . صعود كني .‏

آيه 94
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللّهُ بَشَراً رَّسُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏تنها چيزي كه مانع ايمان آوردن مردمان بعد از نزول هدايت ( وحي آسماني ) براي ايشان شد ، اين است كه مي‌گويند : آيا خداوند انساني را به عنوان پيغمبر فرستاده است‌ ؟ ! ( فرشتگان افلاكي سزاوار اين مقام بزرگ رسالتند ؛ نه انسانهاي خاكي ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ . . . » : تنها مانع ايمان مردمان همين بهانه‌جوئي بوده است . اين تعبير دليلِ بر انحصار نيست و بلكه براي تأكيد و بيان اهمّيّت موضوع است . « أَبَعَثَ اللهُ بَشَراً رَّسُولاً » : مراد اين است كه اهل مكّه منكر اين بودند كه انساني به مقام نبوّت برسد و پيغمبر گردد ( نگا : أنعام‌ / 91 ، هود / 27 ) .‏

آيه 95
‏متن آيه : ‏
‏ قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلآئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ مَلَكاً رَّسُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر در زمين ( به جاي انسانها ) فرشتگاني مستقرّ و در آن راه مي‌رفتند ، ما از آسمان ( از جنس خودشان ) فرشته‌اي را به عنوان پيغمبر به سويشان مي‌فرستاديم ( چرا كه رهبر بايد از جنس پيروان خود باشد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مُطْمَئِنِّينَ » : جمع مطمئن ، آرميده . مراد ساكن و مستقرّ است . حال است .‏

آيه 96
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : كافي است كه خدا ميان من و شما گواه باشد . بي‌گمان او از ( حال ) بندگانش بسيار آگاه ، ( و نسبت به كارشان ) بس بينا است ( و لذا مي‌داند كه من فرمان او را به شما رسانده‌ام و اين شما هستيد كه از پذيرش حق لجوجانه سر باز مي‌زنيد ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« شَهِيداً » : گواه . يعني گواه بر صدق من و عناد با حق شما .‏

آيه 97
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَن يَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَاء مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَبُكْماً وَصُمّاً مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا هر كس را ( به سبب ايمان به پروردگار و پيغمبرش و كتاب آسماني قرآن ) رهنمود كند ، راهياب او است ، و هركس را ( به سبب سوء اختيار و فرو رفتن در گناهان و سركشي از قوانين آفريدگار ) گمراه سازد ، جز خدا دوستان و مددكاراني براي چنين كساني نخواهي يافت ( تا دست آنان را بگيرند و به سوي حق برگردانند و از كيفر و عذاب آخرت رستگارشان گردانند ) و ما در روز رستاخيز ايشان را بر روي رخساره ( كشانده و ) كور و لال و كر ( از گورها ) جمع مي‌گردانيم ( و به صحراي محشر گسيل مي‌داريم . به گونه‌اي كه بر اثر پريشاني حال چشمانشان نمي‌بيند و گوشهايشان نمي‌شنود و زبانهايشان قادر به تكلّم نمي‌باشد ) . جايگاهشان دوزخ خواهد بود . هر زمان كه زبانه آتش ( به سبب سوختن گوشت و استخوان ايشان ) فروكش كند ، ( با تجديد گوشت و استخوانشان ) بر زبانه آتششان مي‌افزائيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أوْلِيَآء » : كمك‌كنندگان . ياران . « عَلَيا وُجُوهِهِمْ » : بر روي چهره و رخساره‌هايشان ( نگا : فرقان / 34 ، قمر / 48 ) . « عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمّاً » : كوران و لالان و كران . اين امر در اوائل زنده‌گرداندن دوباره و سر برآوردن از گورها است كه به سبب سرگشتگي و پريشاني ، حواسّ ايشان از كار مي‌افتد . ولي بعدها پرده‌هاي سرگرداني به كنار زده مي‌شود و اهوال قيامت را مي‌بينند ( نگا : كهف‌ / 53 ، شوري‌ / 45 ، ِ / 22 ) . « خَبَتْ » : آتش فروكش كرد . از شعله افتاد . از ماده ( خبو ) . « سَعيراً » : شعله‌ور . فروزان ( نگا : نساء / 55 ) .‏

آيه 98
‏متن آيه : ‏
‏ ذَلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَاماً وَرُفَاتاً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏اين ( عذاب مضاعف و جاويدان ) كيفرشان بدان خاطر است كه آيه‌هاي ( قرآني و ادلّه جهانيِ ) ما را انكار مي‌نمايند و مي‌گويند : آيا زماني كه استخوانهائي شديم و فرسوديم ، مگر مي‌شود كه ( دوباره زنده گرديم و ) آفرينش تازه‌اي پيدا كنيم‌ ؟ !‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِأَنَّهُمْ » : به خاطر اين كه ايشان . « عِظَاماً » : استخوانهائي . « رُفَاتاً » : درهم شكسته و از هم پراكنده ( نگا : اسراء / 49 ) . « لَمَبْعُوثُونَ » : ( نگا : أنعام‌ / 29 ، هود / 7 ) .‏

آيه 99
‏متن آيه : ‏
‏ أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لاَّ رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ كُفُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏آيا نمي‌نگرند كه خدائي كه ( بدون نمونه و مُدِل قبلي ) آسمانها و زمين را آفريده است ، توانا است بر اين كه پس از مردن ( بار ديگر ) همچون ايشان را بيافريند ( و به زندگي دوباره عودت دهد ؟ بلي كه مي‌تواند ) ولي براي آنان سرآمدي تعيين نموده است كه گماني در آن نيست و ( با فرارسيدن آن زمان كه قيامت نام دارد همگان را زنده مي‌گرداند و به صحراي محشر گسيل مي‌دارد . اين سرآمد قطعي است ) امّا ستمگران جز كفر و انكار را پذيرا نمي‌باشند .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مِثْلَهُمْ » : همانند ايشان . عين خودشان . يعني خدائي كه نخستين بار انسانها را از نيستي به هستي آورده است ، دوباره مي‌تواند روح به پيكرشان بدمد و اجساد ايشان را زنده گرداند . « أَجَلاً » : مراد سرآمد دوران برزخ و سرآغاز قيامت است .‏

آيه 100
‏متن آيه : ‏
‏ قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الإِنفَاقِ وَكَانَ الإنسَانُ قَتُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر شما مالك خزينه‌هاي نعمت پروردگارم بوديد ( و صاحب همه جهان مي‌گشتيد ) باز هم از ترس فقر بخل مي‌ورزيديد ، چرا كه انسان طبعاً موجود بخيلي است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« رَحْمَةِ » : مراد نعمت است كه از رحمت سرچشمه مي‌گيرد . يا مراد چيزي است كه سبب رحمت خدا است . از قبيل : دريافت كتاب و افتخار نبوّت . چرا كه كافران به سبب تنگ‌نظري روا نمي‌ديدند كه موهبت نبوّت به انساني چون محمّد ( ص ) داده شود . « لاَمْسَكْتُمْ » : بخل مي‌ورزيديد . از بذل و بخشش دست نگاه مي‌داشتيد . كلمه مُمْسِك ، به معني بخيل ، از همين ماده است . « الإِنفَاقِ » : مراد فقر و تنگدستي است . « قَتُوراً » : بسيار بخيل و تنگ‌نظر .‏

آيه 101
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَونُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اگر بدين كافران معجزه‌هاي پيشنهاديشان نموده شود ، به سبب ستيزه با حق باعث ايمان آنان نمي‌گردد . چرا كه ) ما به موسي نُه تا معجزه روشن داديم ( و با وجود آن ايمان نياوردند ) . از بني‌‌اسرائيل ( هم‌عصر خود كه اسلام را پذيرفته‌اند ) بپرس ، بدان گاه كه موسي به سويشان آمد ( ميان او و فرعون چه گذشت ) . فرعون به موسي گفت : اي موسي ! من معتقدم كه تو ديوانه‌اي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تِسْعَ ءَايَاتٍ » : نُه معجزه . شايد مراد از عدد نُه ، كثرت باشد ، چرا كه در خود قرآن معجزات فراواني براي حضرت موسي ذكر شده است ( نگا : بقره / 57 و 60 ، اعراف / 108 و 117 و 130 و 133 و 171 ، نمل‌ / 10 ، طه / 20 - 22 ، شعراء / 63 ) . اگر هم مراد عدد محدود نُه باشد ، معجزاتي مورد نظر است كه در ارتباط با فرعون و فرعونيان صورت گرفته است‌ ؛ نه آنهائي كه در ارتباط با خود بني‌اسرائيل‌است ( نگا : نمل‌ / 12 ) . برخي آيات نه‌گانه را به معني فرمانهاي نه‌گانه دانسته‌اند كه به پرهيز از اين چيزها دستور مي‌دهند : شرك ، زنا ، كشتن بي‌گناه ، دزدي ، جادوگري ، رباخواري ، بي‌گناه را گرفتار امراءكردن و به كشتن دادن ، زنان پاكدامن را تهمت زدن ، تعدّي يهوديان از مراسم خاصّ شنبه . « فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَآئِيلَ » : از بني‌اسرائيل براي روشنگري ديگران و گواهي بر صدق گفتار خود بپرس . مراد از بني‌اسرائيل ، كساني است كه مسلمان شده بودند و از تورات اطّلاع داشتند . « مَسْحُوراً » : جادو شده و ديوانه ( نگا : شعراء / 27 ) . ساحر و جادوگر ( نگا : اعراف‌ / 132 ) .‏

آيه 102
‏متن آيه : ‏
‏ قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَونُ مَثْبُوراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( موسي به فرعون ) گفت : تو كه ( خوب ) مي‌داني كه اين معجزه‌هاي روشني‌بخش ( و دلائل واضح ) را جز صاحب آسمانها و زمين نفرستاده است ( و تو كاملاً آگاهانه حقائق را انكار مي‌كني ) و من معتقدم كه تو اي فرعون ! ( از حق روگرداني و سرانجام اگر از سركشي خود برنگردي ) هلاك مي‌گردي .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بَصَآئِرَ » : دلائل آشكاري كه مردمان در پرتو آن راه حق را پيدا كنند و براي پيمودن جاده سعادت بصيرت و بينش پيدا مي‌كنند ( نگا : انعام‌ / 104 ، اعراف / 203 ) . حال واژه ( هؤُلآءِ ) است . « مَثْبُوراً » : نابود . هلاك شده . رويگردان از حق .‏

آيه 103
‏متن آيه : ‏
‏ فَأَرَادَ أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِيعاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرعون بر سركشي خود افزود و ) خواست كه ( موسي و پيروانش ) جملگي را از سرزمين ( مصر ) بردارد ( و ايشان را ريشه‌كن سازد ) . پس ما فرعون و همه فرعونيان را غرق كرديم ( و تير نيرنگشان را به سوي خودشان برگردانديم و زمين را از لوث وجودشان پاك كرديم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ » : اين كه ايشان را از سرزمين مصر با كشت و كشتار نابود گرداند ( نگا : اسراء / 64 و 76 ) . إستفزاز به معني بيرون راندن با زور و عُنف است و در اينجا مراد نابود كردن و ريشه‌كن ساختن است .‏

آيه 104
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُواْ الأَرْضَ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس از آن ( كه فرعون و فرعونيان را غرق كرديم ) به بني‌اسرائيل گفتيم : در زمين ( شام ، در ارض مقدّسي كه به شما وعده داده شده است ) سكونت جوئيد . هنگامي كه زمان زندگي اخروي فرا رسيد ، همه شما را با همديگر ( اعم از بزرگ و كوچك ، فرمانبردار و سركش ، نيرومند و ناتوان ، مؤمن و كافر ، و پرهيزگار و ناپرهيزگار ، در پاي حساب و كتاب ) حاضر مي‌گردانيم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« الأَرْضَ » : مراد سرزمين شام مابين عريش و فرات است كه در قرآن ( ارض مقدّس ) ناميده شده است ( نگا : مائده‌ / 21 ) . « لَفِيفاً » : آميزه يكديگر . تنگ همديگر . گروهها و دسته‌هاي درهم آميخته . مصدر است و حال ضمير ( كُمْ ) مي‌باشد .‏

آيه 105
‏متن آيه : ‏
‏ وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَنَذِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما قرآن را با ( ماده و محتواي ) حق نازل كرده‌ايم ، و نازل شده است تا حق را ( در زمين ) پابرجا كند ، و تو را جز به عنوان نويدرسان و بيم‌دهنده نفرستاده‌ايم .‏

‏توضيحات : ‏
‏« بِالْحَقِّ أنْزَلْنَاهُ » : قرآن را همراه با احكام و دستورات حق فرستاده‌ايم و گماني در آن نيست . « بِالْحَقِّ نَزَلَ » : براي پياده كردن حق آمده است و سرانجام هم حق را در دلها جايگزين مي‌سازد . يا اين كه : قرآن سرآغاز آن از خداوند ، حق است و پيوسته در پرتو لطف حق محفوظ مي‌ماند و سرانجام حق را به بار مي‌آورد .‏

آيه 106
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏قرآني است كه آن را ( در مدّت بيست و سه سال به گونه آيه‌ها و بخشهاي ) جداگانه فرستاده‌ايم تا آن را آرام بر مردم بخواني ( و بدين وسيله جذب دلها و انديشه‌ها شود و در عمل پياده گردد ) و قطعاً ما آن را كم كم و بهره بهره فرستاده‌ايم ( نه يكجا و سرِهم ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« قُرْءَاناً » : منصوب به اشتغال است . « فَرَقْنَاهُ » : جدا جدا و بهره بهره‌اش كرده‌ايم و در زمانهاي متفاوت فرستاده‌ايم . « عَلَيا مُكْثٍ » : به آرامي و تدريجي . « نَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً » : قرآن را بخش بخش بر حسب وقائع و به مقتضي حكمت نازل نموده‌ايم . تنزيل عبارت است از انزال تدريجي .‏

آيه 107
‏متن آيه : ‏
‏ قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّداً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : ( اي كافران ! مي‌خواهيد ) به قرآن ايمان بياوريد يا ايمان نياوريد ، ( اختيار خوشبختي و بدبختي خودتان را داريد ، ولي بدانيد كه اعجاز و حقيقت قرآن روشن است ) و كساني كه قبل از نزول قرآن ، دانش و آگهي بديشان داده شده است ( و با تورات و انجيل راستين سروكار داشته‌اند ) ، هنگامي كه قرآن بر آنان خوانده مي‌شود ، سجده‌كنان بر رو مي‌افتند ( و سر تسليم در برابر خدا فرود مي‌آورند و او را سپاس مي‌گويند كه ايشان را با نعمت ايمان نواخته است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنَّ الَّذِينَ . . . » : مراد يهوديان و مسيحيان آگاه يا ديگر فرزانگان و فهميدگان مردم است . « يَخِرُّونَ » : بر زمين مي‌افتند . فرو مي‌افتند . « لِلأذْقَانِ » : بر چانه‌ها . حرف ( لِ ) به معني ( عَلي ) و ( أَذْقانِ ) نماينده تمام چهره و صورت است . « سُجَّداً » : سجده‌كنان . كرنش‌كنان . حال ضمير ( و ) در ( يَخِرُّونَ ) است .‏

آيه 108
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( در حال اين سجده عاشقانه ) مي‌گويند : پروردگارمان پاك و منزّه است ( از اين كه در وعده نعمت بهشت و وعيد عذاب دوزخ خلاف كند ) مسلّماً وعده پروردگارمان انجام‌شدني است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« إِنْ » : مسلّماً . همانا . از حروف مشبّهه بالفعل و مخفّف از مثقّله است . در اصل چنين است ( إنَّهُ ) .‏

آيه 109
‏متن آيه : ‏
‏ وَيَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( بار ديگر ) بر چهره‌ها فرو مي‌افتند و مي‌گريند و ( اشك شادي مي‌ريزند ، و مواعظ قرآن ) بر تواضع آنان ( در برابر خدا ) مي‌افزايد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« يَزِيدُهُمْ » : فاعل آن قرآن است .‏

آيه 110
‏متن آيه : ‏
‏ قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيّاً مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : ( خدا را ) با « الله » يا « رحمن‌ » به كمك طلبيد ( فرقي نمي‌كند ، و خدا را به نامها و صفات متعدّد به فرياد خواندن ، مخالف توحيد نيست ) خدا را به هر كدام ( از اسماء حُسني ) بخوانيد ( مانعي ندارد و تعداد اسماء نشانه تعدّد مُسمّي نيست و ) او داراي نامهاي زيبا است ( كه هر يك مُعرِّف كاري از كارها و بيانگر زاويه‌اي از كمالات يزدان جهان است . اي پيغمبر هنگامي كه به نماز ايستادي ) نمازت را بلند يا آهسته مخوان ، و بلكه ميان آن دو راهي پيش گير ( كه ميانه‌روي و اعتدال است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أُدْعُوا » : به كمك طلبيد . به فرياد خوانيد . « الأسْمآءُ الْحُسْنَيا » : نامهاي زيبا ( نگا : اعراف‌ / 180 ) . « لا تُخَافِتْ » : از مصدر تخافُت ، صدا را پائين آوردن . « أَيّاً مَّا » : هر كدام كه . واژه ( ما ) زائد و براي تأكيد است .‏

آيه 111
‏متن آيه : ‏
‏ وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَم يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : حمد و سپاس خداوندي را سزا است كه براي خود فرزندي برنگزيده است و در فرمانروائي و مالكيّت ( جهان ) انبازي انتخاب ننموده است و ياوري به خاطر ناتواني نداشته است . بنابراين او را چنان كه بايد به عظمت بستا ( و زبان به بزرگواريش بگشا ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« وَلِيٌّ » : سرپرست . يار و مددكار . « مِنَ الذُّلِّ » : به خاطر خواري و ناتواني . براي رهائي از حقارت .‏

 

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره اسراء / تفسیر نور  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-02-26] [ 07:14:00 ب.ظ ]




زندگی نامه آیت الله شیخ اسماعیل معزّی (معزالّدین)اصفهانی

عالم جلیل آیت الله شیخ اسماعیل فرزند محمد حسن معزّی (معزالدین) در سال ۱۲۸۸ هجری قمری {۱} در خانواده ای مذهبی و دوستدار دانش و فرهنگ در شهر اصفهان چشم به جهان گشود.

پدرش محمدحسن از خاندان و نیاکانی اصیل و محترم و از معلومات مذهبی نیز برخوردار بود و به کار بازرگانی اشتغال داشت و همواره از علما و دانشمندان به نیکی و بزرگی یاد می نمود و از آنان تجلیل می کرد. از این رو برای تربیت و پرورش اسماعیل در طی مراحل علمی و سیر و سلوک روحانی علاقه نشان می داد و همت می گماشت.
عشق به عبادت از کودکی
اسماعیل از همان کودکی به نماز , مسجد , درس و فراگیری و آموزش علاقه مند بود. از سن هفت سالگی به همراه مادر بزرگش که بانویی عابده و متهجده بود, اغلب شب ها برای اقامه ی نماز شب به مسجد جامع اصفهان می رفت و از خردسالی شروع به خواندن نماز شب کرد و تا پایان عمر پربرکت خویش نماز شب را ترک نکرد.
اسماعیل با اشتیاق فراوان به تحصیل علم و معرفت پرداخت و نزد استادان برجسته, علوم ادبیات عرب و منطق و کلام و فقه و اصول را فرا گرفت. او از هوش و استعداد و حافظه ی نیرومند و قدرت تجزیه و تحلیل برخوردار بود؛ به گونه ای که روزانه چندین درس فرا می گرفت و کتاب ها و موضوعات علمی گوناگونی نیز تدریس می کرد که برخی از آن ها دروسی بود که تازه فرا گرفته بود و با تسلط و اشراف بر آن ها و با شیوایی برای شاگردانش بیان می کرد .
در حوزه علمیه اصفهان
شیخ اسماعیل معزی (معزالدین) علوم مقدماتی و ادبیات عرب را نزد ملا عبد الرزاق جزی اصفهانی {۲} و میرزا احمد اصفهانی می گذراند و علوم بلاغی را از ملا محمد کاشانی (کاشی) و فقه و اصول و دروس سطح را نزد حاج میرزا بدیع درب امامی , سید محمد شوشتری و آقا سید محمد مهدی درچه ای فرا می گیرد.
پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح و عالی به درس خارج فقه و اصول آیت الله شیخ مرتضی ریزی و آیت الله حاج سید محمد باقر درچه ای راه یافت و خود صاحب نظر می گردد. {۳}
ادامه تحصیل در حوزه مقدس نجف اشرف
در آن زمان حوزه علمیه نجف اشرف سرآمد حوزه های درسی و از رونق ویژه ای برخورداد بود. از این روی شیخ اسماعیل برای کسب علم و معرفت بیشتر راهی نجف اشرف می شود تا در جوار بارگاه علوی از محافل علمی و درسی و معرفتی آن سامان بهره گیرد و توشه علمی و اخلاقی و عرفانی اندوزد.
شیخ اسماعیل معزالدین(معزی) در تاریخ بیست و سوم رجب سال ۱۳۲۱ هجری قمری در نجف اشرف به درس آیت الله العظمی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی که بسیاری از مجتهدان در درسش حاضر می شدند راه می یابد و به تلمذ می پردازد و توشه های فراوانی از خوشه های درخت پربار علمی و عرفانی این عالم بزرگ برمی گیرد.
استادان شیخ اسماعیل معزالدین در حوزه علمیه نجف اشرف
وی افزون بر شاگردی آیت الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی از دیگر استادان حوزه ی علمیه نجف اشرف بهره می برد.
از جمله ی این بزرگان علم و معرفت که در تکوین شخصیت علمی و اخلاقی و معنوی شیخ اسماعیل معزالدین موثر بودند:
آیات عظام:
سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (صاحب کتاب گرانسنگ عروة الوثقی)؛
شیخ الشریعه اصفهانی؛
شیخ محمد حسین قمشه ای اصفهانی؛
آقا شیخ هادی تهرانی {۴}.
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
آیت الله معزالدین (معزی) مدت دوازده سال در نجف اشرف از این استادان بزرگ و کم نظیر و دیگر علمای طراز اول, کسب کمالات عالیه و علوم متعالیه می نماید. و خود نیز ضمن تحصیل به تدریس و تزکیه ی نفس و ریاضات شرعیه می پردازد.
مشایخ روایی
از جمله کسانی که به آیت الله معزالدین اجازه روایت دادند می توان از آیت الله العظمی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (صاجب کتاب ارزشمند کفایة الاصول) و آیت الله آقا شیخ محمد حسین قمشه ای و آیت الله شیخ الشریعه اصفهانی نام برد.
حالات معنوی و سلوک عرفانی و عبادی
در مدت اقامت در نجف اشرف, سحرگاهان به حرم مطهر امیرالمومنین حضرت علی (ع) مشرف می شود و پس از برپایی نماز شب و نماز صبح و زیارت آن مضجع شریف و خواندن زیارت جامعه و زیارت عاشورا و اقامه ی یک شبانه روز نماز قضا برای مرحوم پدرش, روح و روان خویش را در ملکوت الهی به پرواز در می آورد و با اذکار و ادعیه خاص به حضرت ولی عصر (عج) اظهار ارادت می کند.
و این چنین است که به جایگاه عرفانی و معرفتی والا و به گفته ی خواص و افراد مورد وثوق به منزلت طی الارض نایل می شود.
دریافت گواهی اجتهاد
از آیت الله شیخ اسماعیل معزی برای خواص نقل شده که گفته بود: شبی در خواب دیدم که امام زمان علیه السلام ,تصدیق (گواهی) اجتهاد مرا با دست مبارکشان به من دادند.{۵}
همچنین افراد مورد وثوق و سالکان خاص دریافته بودند که آیت الله معزالدین به خدمت حضرت ولی عصر (عج) رسیده است.
مراحل و کیفیت تشرف ایشان به محضر حضرت مهدی صاحب زمان (عج) این چنین است که هر هفته از نجف به مسجد سهله می رود و چنان خالصانه بر این کار هفتگی و زیارات و اذکار مداومت می نماید که موفق به درک محضر آن حضرت می شود.
آیت الله معزالدین در نجف اشرف نذر می کند که به غذایی اندک اگرچه چند دانه ی خرما قناعت نماید و تنها رفع گرسنگی کند و برخی ایام را به روزه و امساک بگذراند تا با این صرفه جویی, بخش زیادی از حقوق (شهریه) ماهیانه ی خویش را به طلبه های نیازمند و کوشا در درس و عبادت بپردازد.
زیارت سید الشهداء
افزون بر مداومت به قرائت زیارت عاشورا با آداب ویژه, در فرصت های مناسب نیز به شوق زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام از نجف با پای پیاده به کربلا مشرف می شود و از فیوضات قدسی سیدالشهداء بهره مند می گردد.
سرانجام پس از دوازده سال اقامت در نجف اشرف و کسب علم و معرفت و تدریس و تزکیه نفس در تاریخ ۲۱ (بیست و یکم) رجب ۱۳۳۳ به ایران و اصفهان باز می گردد و مورد استقبال علما و مردم اصفهان قرار می گیرد.
فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ {۶}
در آن زمان در هر محله ای در اصفهان چندین مجتهد بوده و چون حوزه علمی نجف اشرف سرآمد حوزه ها بود, علما و مردم از دانش آموختگان نجف اشرف , استقبال بیشتری می کردند. از این رو چندین روز به دیدن ایشان آمده و در جلسات دوستانه دید و بازدید هر یک از علما یک بحث علمی و فروعی از فقه و اصول و کلام و تفسیر مطرح می کنند و با پاسخ ها و توضیحات و تبیین و تفسیرهای عالمانه, لطیف و منطقی آیت الله معزالدین(معزی) مواجه می شوند و گستردگی دانش و اطلاعات دقیق و ظریف علمی و معرفتی ایشان را تحسین می نمایند. و او را فقیهی بزرگ و صاحب نظری سترگ می یابند که از گنجینه ای غنی و دانشی گسترده و معرفتی ژرف و بیانی شیوا برخوردار است.
استقبال مردم و علما از ایشان
مراجع زمان, علمای اصفهان و مردم فرهنگ پرور و عالم دوست اصفهان از آیت الله شیخ اسماعیل معزالدین می خواهند که برای اقامه ی نماز جماعت و پاسخگویی به مسایل شرعی و رسیدگی به محرومان در مساجد اصفهان حضور یابد و برای تربیت طلاب علوم دینی و دانش افزایی فاضلان و پژوهشگران در مدارس علمی و دینی اصفهان تدریس نماید.
مساجد و حوزه های درسی
آیت الله آقا شیخ اسماعیل معزی در مسجد کمر زرین و مسجد سلام به اقامه ی نماز جماعت می پردازد و در مدرسه علمیه نوریّه {۷} و مدرسه علمیه کاسه گران- حکیمیه- {۸} و مدرسه علمیه جدّه بزرگ تدریس می کند.
اهتمام او در پرورش طلاب مثال زدنی است به گونه ای که افزون بر دلسوزی فراوان که نسبت به تربیت علمی,اخلاقی و معرفتی طلاب نشان می دهد, برای حل مشکلات آنان به ویژه مشکلات مالی و معیشتی و خانوادگی و اجتماعی طلاب از هیچ کوشش و اقدام و فداکاری دریغ نمی نماید.
مدرسه علمیه نوریه شاهد زحمات و تلاش های بی دریغ وی می باشد به گونه ای که آیت الله معزی این نهاد آموزشی را از حالت رکود خارج کرده و احیا می سازد و اهل علم و طلاب را در آن اسکان می دهد و حوزه درسی آن را فعال نموده و چنان با تدبیر و ظرافت خاص عمل می کند تا این مرکز علمی را از شر غاصبان و بداندیشان (و همفکران رضاشاه) حفظ و مصون نماید. {۹}
این مرکز آموزشی به همت آیت الله معزالدین چنان رونق می یابد که خاستگاه پرورش و رشد و شکوفایی طلاب و فاضلان و عالمان می گردد. {۱۰}
پرورش استعدادها
آیت الله معزی(معزالدین) جوانان با استعداد و مومن و متعهد را برای تحصیل علوم اسلامی و معارف قرآنی تشویق می کند. از این رو یکی از فرزندانش, واعظ شهیر و خطیب توانا: حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ ابوالفضل معزی (۱۳۰۴- ۱۳۷۹ هجری شمسی) با راهنمایی و تربیت وی به تحصیل علوم دینی (در اصفهان,قم و نجف) می پردازد و یاد و راه پدر بزرگوار خویش را پویا و زنده می دارد.{۱۱}
بازوی مرجعیت و راهگشای دشواری ها
آیت الله شیخ اسماعیل معزی (معزالدین) سال های متمادی بازوی توانمندی برای آیت الله آخوند ملا محمد حسین فشارکی است که به مرجع و فقیه عراقین شهرت دارد.{۱۲}
بسیاری از مشکلات مردم برای راه گشایی و حل و فصل و مرافعات و دعاوی و پاسخ گویی به استفتائات و راهنمایی و مشاوره و ارشاد مردم از جانب آیت الله ملا محمد حسین فشارکی به آیت الله آقا شیخ اسماعیل معزی (معزالدین) ارجاع می شود. {۱۳}
حفظ و احیای حوزه و مدارس دینی
آیت الله معزالدین در دوران سخت حکومت پهلوی اول که بر حوزه های علمیه سایه (سنگین و تاریکی) افکنده بود, با تمام وجود به پرورش طلاب و اندیشمندان و پژوهشگران دینی در مدرسه علمیه خالصیه می پردازد.
این نهاد آموزشی در عصر صفوی از مدارسی بود که عالم جلیل سید نعمت الله جزایری در آن تدریس داشته است. {۱۴}
شیخ اسماعیل معزی (معزالدین) در بدترین و دشوارترین دوران تنگدستی و مشکلات مادی مردم و روزهای اشغال ایران به دست متفقین, از هرگونه فداکاری و جان فشانی و تلاش برای رفع مسایل و نیازهای جامعه به ویژه اهل علم دریغ نمی نماید.
آیت الله ابراهیم امینی {۱۵} که در آن زمان از طلاب مدرسه نوریه و از شاگردان آیت الله معزالدین بوده است می گوید: (افزون بر تلاش های علمی و تربیتی) از جمله اقدام های آیت الله آقا شیخ اسماعیل معزی در آن موقعیت سخت (معیشتی) تهیه نان برای طلاب بود. (همچنین بارها) از میدان کهنه (سبزه میدان) اصفهان میوه (و خوراکی هایی) خریداری کرده و می آورد داخل مدرسه و به طلبه ها که گرد او جمع می شدند می داد و به آنان رسیدگی می کرد. در آن زمان شهریه قابل توجهی هم برای طلاب نبود و اهل علم در مضیقه (و تنگنای شدیدی) بودند. {۱۶}
آیت الله ابراهیم امینی در زندگی نامه خود چنین می نویسد:
به توصیه اساتید و دوستان براى ادامه تحصیل به اصفهان رفتم و در مدرسه نوریه ساکن شدم. سرپرست مدرسه آقاى حاج شیخ اسماعیل معزى (معروف به پشمى) مردى دانشمند، خوش اخلاق، دل‏سوز، زاهد و مخلص بود. براى تأمین هزینه طلاب کوشش مى‏کرد. با آن که زندگى در اصفهان دشوارى‏هاى بسیارى به همراه داشت با شور و شوق بسیار به درس و بحث پرداختم و توجه به خدا و انجام فرایض دینى و اخلاص در عمل، زندگى را بر من آسان مى‏کرد.

آن دوران، بسیار خوش و زیبا بود و اکثر طلاب همین حال را داشتند. منطق زهد و عبادت و کوشش در تحصیل، بر مدارس علوم دینى حاکم بود.
تشکیل جلسات بحث علمی ویژه فرهیختگان
جلسات بحث در مدرسه خالصیه برگزار می شود و عده ای از علمای بزرگوار در این مدرسه، هفته ای دو جلسه مباحثه علمی برقرار می کنند:
۱- آیت الله حاج میرزا ابوالحسن بن حاج عبد الغفار تویسرکانی متوفای ۱۳۸۳ هجری قمری که از محترمین علمای اصفهان بوده است.
۲- آیت الله آقا شیخ محمد اسماعیل بن محمد حسن معزی {معزالدین} متوفای ۱۳۶۳ هجری قمری که از مجتهدین بزرگوار (شاگرد آخوند خراسانی)بوده است.
۳-آیت الله حاج میرزا محمد باقر تویسرکانی متوفای ۱۳۷۴ هجری قمری که از مجتهدین بوده است.
۴- آیت الله آقا میرزا حسن بن ملا علی کاشانی متوفای ۱۳۷۷ هجری قمری(از علمای محقق).
۵- آیت الله آقا میرزا رضا فرزند حاج ملا طاهر شهرکی معروف به الهی متوفای ۱۳۷۴ هجری قمری. {۱۷}
در محضر قرآن و در مکتب اهل بیت(ع)
ایشان افزون بر کرسی تدریس در حوزه علمیه, در مسجد سلام به تبلیغ اسلام و تفسیر قرآن و تبیین فرهنگ و معارف نبوی (ص) و علوی می پردازد و دوستداران اهل بیت (ع) را با سیره و سخن آن بزرگواران آشنا می سازد و شهد گوارای دعا و نیایش را در کام تشنه کامان وادی حیرت می چکاند و قلوب آنان را با آیات الهی منور می کند؛ به گونه ای که جمعی از خواص عالمان دینی و طلاب و مؤمنان و شاگردان ممتازش گرد او آمده و به راهنمایی و پیشاهنگی آیت الله شیخ اسماعیل معزالدین که ملهم از قرآن و روایات است به مشارطه و مراقبه و محاسبة النفس روی می آورند و خویشتن خویش را در زمزم زلال قرآن و معارف اسلامی و اذکار و ادعیه و زیارات شستشو می دهند.
ایشان هر شب دعای کمیل می خواند و هر ماه اعمال ویژه ام داوود انجام می دهد و انس خاصی با مسجد دارد.

گاهی با تکیه به دیوار به صورت نشسته, به خواب کوتاهی بسنده می کند و سپس به مطالعه و نگارش کتاب و عبادت می پردازد.

آیت الله معزی برای درک شب قدر واقعی, یک سال تمام شب ها را به احیا و عبادت در مسجد سلام می گذراند و سپس به درخواست جمعی از خواص این کار را تکرار می کند و یک سال دیگر نیز همه ی آداب احیا و عبادت و شب زنده داری را به جامی آورد.
یکی از طلاب فاضل آن زمان که با گذشت زمان خود، عالمی بزرگ و مدرسی سترگ گردید، در پاسخ پرسشی که مربوط به بزرگان حوزه ی اصفهان و تعلیم و تربیت طلاب است چنین می گوید:
“… غیر از آقا سیدعلی نجف آبادی … مرحوم آقا سیدمحمدباقر درچه ای, استاد مرحوم آیت الله بروجردی, حاج شیخ محمدرضا خراسانی, حاج شیخ محمدرضا مسجد شاهی, شیخ اسماعیل معزّی(معزالدین) از شاگردان آخوند خراسانی, در حوزه ی علمیه اصفهان حضور داشتند. آقا شیخ اسماعیل معزی, مردی زاهد و متقی بود.
از آن جا که بنده با فرزند ایشان, شیخ ابوالفضل معزی (معزالدین), دوست بودم و تابستان ها به اصفهان می رفتم, ناظر فعالیت ها و برنامه های آن مرحوم در مدرسه ی نوریّه بودم.ایشان, مدرسه را با برنامه ی خوبی اداره می کرد و به همه ی جوانب زندگی طلاب مدرسه, اعم از مادی و معنوی توجه داشت.
آن بزرگوار, وجوهات و کمک های مالی را دقیقا بین طلاب تقسیم می کرد و برای خود, با این که عائله مند بود, به اندازه ی سهم یک طلبه اختصاص می داد. گاهی اتفاق می افتاد که از ما پول قرض می گرفت".{۱۸}
دقت نظر، هوش و دانش سرشار
عالم بزرگ و محقق سترگ شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب نقباءالبشرفی القرن الرابع عشر از شیخ اسماعیل معزی (معزالدین) به نیکی یاد کرده و او را عالمی بزرگ و صاحب نظری ژرف اندیش معرفی می کند و چند عنوان از کتاب های ایشان را بر می شمارد.{۱۹}
آقا شیخ اسماعیل معزالدین از هوش و حافظه ی نیرومندی برخوردار بود و افزون بر این که آیات و احادیث و ادعیه ی فراوانی در حافظه داشت, متن برخی از کتب درسی حوزه ها را نیز به خوبی حفظ کرده و به ویژه کتاب کفایة الاصول مرحوم آخوند خراسانی را از حفظ می خواند و آن را شرح و تبیین می کرد.
در جلسه ای که برخی از عالمان و فاضلان اصفهان گرد هم می آیند و درباره ی یکی از مطالب مهم کفایه با یکدیگر بحث می کنند و متن کفایه را نیز برای شاهد بحث خود می خوانند، از آقا شیخ اسماعیل در این باره سئوال می کنند، ایشان می گوید: “عبارت را اشتباه خواندید و به درستی تبیین و شرح نکردید". سپس به درستی آن را می خواند و به زیبایی و عالمانه تبیین می کند. و همه حاضران آن را تصدیق می نمایند.
این در حالی بود که مدتی از ضعف بینایی ایشان می گذشت. اما حافظه ی نیرومند و احاطه ی بر متون حوزوی این توانایی را در این مرد الهی پدید آورده بود.
در جلسه ای دیگر که درباره ی نظر آیت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی بحث و گفت و گو و مناقشه بالا می گیرد. آقا شیخ اسماعیل معزالدین می گوید : شما به خوبی و درستی نظر آقا سیدابوالحسن را در نیافته اید . من چندین سال با ایشان مباحثه داشتم و نظر آقا سید این چنین است. {۲۰}
تحقیق و تالیف
آبت الله آقا شیخ اسماعیل معزی ضمن حفظ سنگر محراب و تدریس و وعظ و خطابه و احیا و شب زنداری و مداومت بر ادعیه و زیارات و مراقبات و ریاضات شرعیه و سیر و سلوک الهی و عرفانی و کسب فیوضات خاصه از زمزم جوشان معارف اهل بیت (ع) به امور پژوهشی و علمی و نگارش نیز همت می گمارد و آثاری در فقه و اصول و کلام و اعتقادات و اخلاق پدید می آورد :
تالیفات آیت الله شیخ اسماعیل معزالدین(معزی) اصفهانی
۱- رساله در اجتهاد و تقلید {۲۱}
۲-رساله در حجیّت ظنّ (مشتمل بر سه بخش){۲۲}
۳-رساله در استصحاب {۲۳}
۴- رساله در قاعدة لاضرر و لاضرار {۲۴}
۵-رساله در تجزی در اجتهاد {۲۵}
۶-رساله در برائت {۲۶}
۷-رساله در انسداد {۲۷}
۸-رساله در تعادل و تراجیح {۲۸}
۹-رساله در خمس {۲۹}
۱۰- رساله در طهارت {۳۰}
۱۱- رساله در رهن {۳۱}
۱۲- رساله در قضاء و شهادت {۳۲}
۱۳- رساله در وقف {۳۳}
۱۴- اجزاء متفرقه در اصول {۳۴}
۱۵- شرح کفایة الاصول آخوند خراسانی {۳۵}
۱۶- تقریرات درس اصول آخوند خراسانی {۳۶}
۱۷- تقریرات مباحث فقهی آخوند خراسانی {۳۷}
۱۸- اصول الایمان (در کلام و اعتقادات) {۳۸}
۱۹- مجالس الموحدین {۳۹}
۲۰- قضایای غریبه و عجیبه {۴۰}
اجازه روایتی آیت الله مرعشی نجفی از آیت الله شیخ اسماعیل معزالدین (معزی)از جمله کسانی که موفق به کسب اجازه روایتی از آیت الله معزالدین(معزی) می شود، آیت الله العظمی سید شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی است.{۴۱}
آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله شیخ اسماعیل معزالدین (معزی) را که از مشایخ او به شمار می آید با عناوینی والا ستوده است. {۴۲}
در کتاب المسلسلات فی الاجازات، تصویر متن اجازه روایتی آیت الله شیخ اسماعیل معزالدین به آیت الله مرعشی آمده است. {۴۳)
رحلت
سرانجام این عالم عامل و فقیه زاهد و مدرس محقق (آیت الله معزالدین) در سن ۷۵ سالگی, در شب جمعه بیست و سوم ذی القعده سال ۱۳۶۳ هجری قمری به بارگاه ربوبی بار یافت و به جایگاه رضوان من الله اکبر و جنت لقاء نایل گشت و در تکیه کازرونی اصفهان{۴۴} به خاک سپرده شد.
همسر و فرزندان
همسر ایشان از خانواده ی اهل علم بود و آرامگاهش در تکیه کازرونی است.آیت الله شیخ اسماعیل معزالدین، شش فرزند داشتند (چهار پسر و دو دختر ): حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ ابوالفضل و آقایان مرتضی (که آرامگاهش در تکیه کازرونی است)، باقر و حسین معزالدین (که دوستدار مکتب نبوی و اهل بیت-ع- بودند).دو دختر ایشان: یکی با حجت الاسلام سید باقر عمادالواعظین(موسوی) ازدواج کرد و دیگری با یکی از افراد متشخص و اصیل در تهران وصلت نمود.

*****************************************************


منابع و پی نوشت ها:
۱- تاریخ تولد ایشان را شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب نقباء البشر فی القرن الحادی عشر,ج۱,ص ۱۵۳ به سال ۱۲۸۸ هجری قمری ذکر کرده است که همین تاریخ صحیح است. زیرا سن ایشان هنگام رحلت ۷۵ سال بوده است؛ اگرچه در کتاب المسلسلات فی الاجازات,ج ۲,ص ۳۰۲ اجازه روایتی را که آیت الله شیخ اسماعیل معزالدین اصفهانی برای آیت الله مرعشی نجفی نوشته اند , سال تولد، ۱۳۰۹(هجری قمری) درج شده است.
۲- فرهنگ و تاریخ گز برخوار (اصفهان) ,ص ۱۷۸
۳- الاجازه الکبیره صص ۳۰ و ۳۱ ؛ المسلسلات فی الاجازات ج ۲, ص ۳۰۲
۴- نقباء البشر فی القرن الحادی عشر, ج۱ صص ۱۵۳ و ۱۵۴ ؛ المسلسلات ج۲,ص۳۰۲
۵- در کتاب قضایای عحیبه و غریبه، این مطلب به دست خط خود ایشان نگاشته شده است.
۶- سوره توبه، آیه ۱۲۲
۷- آقا شیخ اسماعیل معزی {معزالدین} پس از آن که سال ها ی سخت و خفقانی شدید حکومت پهلوی سپری گردید و مدرسه نوریه به صورت مخروبه ای در آمده بود در احیای آن کوشیدند و عده ای طلبه در آن اسکان دادند. ایشان نه تنها مدرس مدرسه بلکه احیاگر آن نیز بوده اند. (تشیع و حوزه ی علمیه اصفهان،ج ۲،ص ۲۰۸ به نقل از دارالعلم شرق ص۲۵۶)
۸- مدرسه علمیه حکیمیه (مدرسه کاسه گران) به مناسبت بانی آن، حکیم الملک اردستانی، حکیمیه نامیده شده است. (تشیع و حوزه ی علمیه اصفهان، ج ۲، ص۱۵۳)
۹- تشیع و حوزه علمیه اصفهان، ج ۲، ص ۲۰۸
۱۰- تشیع و حوزه علمیه اصفهان، ج ۲، ص ۲۰۸
۱۱- مصاحبه مولف کتاب روضه رضوان با آیت الله ابراهیم امینی در قم (چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ماه ۱۳۸۴)
۱۲- به نقل از آیت الله دکتر جمال موسوی اصفهانی
۱۳- از چهره های علمی مدرسه نوریه ، عالم زاهد و مجتهد بزرگوار آقا شیخ اسماعیل معزی {معزالدین} متوفای ۱۳۶۳ هجری قمری که از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی و آقا شیخ هادی تهرانی بوده و در حوزه علمیه اصفهان به تدریس و تربیت طلاب اشتغال داشته است و در حل و فصل خصومات و افتاء و سایر برنامه های دینی، همکار و یاور مرحوم آخوند فشارکی بوده است. تالیفاتی از قبیل: ۱- اصول الایمان؛ ۲- تقریرات درس مرحوم آخوند خراسانی؛ ۳- شرح بر کفایه الاصول؛ ۴- مجالس الموحدین؛ ۵- شانزده رساله در مباحث مختلف فقه و اصول؛ ۶- قضایای غریبه و عجیبه و… داشته است. (تشیع و حوزه علمیه اصفهان،ج ۲،ص۲۰۷ به نقل از دانشمندان و بزرگان اصفهان،ص۱۳۶)
۱۴- تشیع و حوزه علمیه اصفهان، ج۲، ص ۱۵۸ و ۱۵۹
۱۵- مدرس برجسته حوزه علمیه قم و امام جمعه شهر مقدس قم و صاحب تالیفات و آثار ارزنده
۱۶- مصاحبه مولف کتاب روضه رضوان با آیت الله ابراهیم امینی در قم (چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ماه ۱۳۸۴)
۱۷- تشیع و حوزه ی علمیه اصفهان، ج ۲، ص ۱۵۹و ۱۵۸ به نقل از دارالعلم شرق ص۲۳۱
۱۸- مجله حوزه شماره ۴۸ ( بهمن و اسفند ۱۳۷۰ ) ص ۳۷ (مصاحبه) با آیت الله شیخ محمود غروی اصفهانی(از مدرسان حوزه علمیه قم)
۱۹- نقباء البشر، ج۱، صص ۱۵۳و۱۵۴
۲۰- به نقل از آیت الله دکتر جمال موسوی اصفهانی
۲۱- المسلسلات فی الاجازات،ج۲،ص۳۰۲
۲۲- همان،ص۳۰۳
۲۳- همان
۲۴- همان،ص۳۰۲
۲۵- همان
۲۶- همان
۲۷- همان
۲۸- همان
۲۹- همان۳۰۳
۳۰- همان
۳۱- همان
۳۲- همان معجم المولفین،ج۳،ص ۱۳۵
۳۳- المسلسلات فی الاجازات،ج۲،ص۳۰۳
۳۴- معجم المولفین،ج۳،ص۱۳۵
۳۵- همان
۳۶- همان
۳۷- المسلسلات فی الاجازات،ج۲،ص۳۰۲
۳۸- معجم المولفین،ج۳،ص۱۳۵
۳۹- همان
۴۰- الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۱۷، ص۱۵۴؛ معجم المولفی الشیعه،ص ۳۶
۴۱- المسلسلات فی الاجازات، ج۲، ص۳۰۲
۴۲- المسلسلات فی الاجازات، ج۲، ص۳۰۲
۴۳- المسلسلات فی الاجازات، ج۱، ص۲۰۰
۴۴- در این تکیه عده ای از علمای بزرگ اصفهان مدفون گشته اند. به ویژه در بقعه ی اصلی تکیه از جمله : مجتهد عادل و فقیه فاضل مرحوم آقا شیخ اسماعیل معزی (معزالدین) متوفای ۱۳۶۳ قمری که از شاگردان والامقام مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی(قدس سره) بوده و در اصفهان به تدریس و قضاوت شرعیه اشتغال داشته و بیش از بیست کتاب و رساله در فقه و اصول {و کلام و اخلاق} از خود به یادگار گذاشته است که از جمله آن ها شرحی محققانه بر کفایه الاصول می باشد. (تشیع و حوزه ی علمیه اصفهان، ج ۲، ص۴۶۳ به نقل از رجال اصفهان،ص ۶۸ و دانشمندان و بزرگان
اصفهان،ص۱۳۶)

موضوعات: زندگی نامه آیت الله شیخ اسماعیل معزّی (معزالّدین)اصفهانی  لینک ثابت
 [ 02:53:00 ب.ظ ]




پیامبر اسلام (ص) از دیدگاه امام صادق(ع)

********************************************

مجموعه: زندگینامه بزرگان دینی

 

پیامبر اسلام (ص) از دیدگاه امام صادق(ع)
در طول تاريخ بشريت كم تر انسانى وجود دارد كه مانند پيامبر اسلام تمام خصوصيات زندگى اش به طور واضح و روشن بيان و ثبت شده باشد.
خداوند متعال در قرآن كريم ـ كتابى كه خود حافظ اوست(1) و بدون هيچ تغييرى تا قيامت باقى است ـ با زيباترين عبارات و كامل ترين بيانات, آن حضرت را معرفى نموده و با عالى ترين صفات ستوده است.خداوند متعال مى فرمايد: (انك لعلى خلق عظيم); (2) اى پيامبر! تو بر اخلاقى عظيم استوار هستى.
نيز مى فرمايد: (محمد رسول الله و الذين معه اشداو على الكفار رحمإ بينهم. ) (3) محمد( ص) فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سر سخت و در ميان خود مهربانند.
محققان، تاريخ نويسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگى حضرت محمد(ص) سخن گفته اند. اما ائمه (عليهم السلام) با نگاهى ژرف و دقيق سيماى آن شخصيت بى نظير و دريكتاى عالم خلقت را به تماشا نشسته, به معرفى زندگى, مبارزات و آموزه هاى آن حضرت پرداختند. دراين نوشتار برآنيم تا گوشه هايى از زندگى و شخصيت حضرت محمد(ص) رااز نگاه امام صادق( عليه السلام ) به تماشا بنشينيم.

تولد نور
امام صادق(عليه السلام) به نقل از سلمان فارسى فرمود: پيامبر اكرم(ص) فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفريد (4)
نيز امام صادق(عليه السلام) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اكرم(ص) فرمود: (اى محمد! قبل از اين كه آسمان ها, زمين, عرش و دريا را خلق كنم. نور تو و على را آفريدم…)(5)
ثقه الاسلام كلينى(ره ) مى نويسد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: (هنگام ولادت حضرت رسول اكرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه( مادر گرامى پيامبر) بود. يكى از آن دوبه ديگرى گفت: آيا مى بينى آنچه را من مى بينم؟
ديگرى گفت: چه مى بينى؟
او گفت: اين نور ساطع كه ما بين مشرق و مغرب را فرا گرفته است!
در همين حال, ابوطالب(عليه السلام) وارد شد و به آن ها گفت: چرا در شگفتيد؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به او گفت.
ابوطالب به او گفت: مى خواهى بشارتى به تو بدهم؟
او گفت: آرى.
ابو طالب گفت: از تو فرزندى به وجود خواهد آمد كه وصى اين نوزاد خواهد بود (6)

نامهاى پيامبر
كلبى, از نسب شناسان بزرگ عرب مى گويد: امام صادق(عليه السلام) از من پرسيد: در قرآن چند نام از نام هاى پيامبر خاتم(ص) ذكر شده است؟
گفتم: دو يا سه نام.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: ده نام از نام هاى پيامبر اكرم در قرآن آمده است: محمد , احمد ,عبدالله , طه , يس , نون , مزمل, مدثر, رسول و ذكر.
سپس آن حضرت براى هر اسمى آيه اى تلاوت فرمود. نيز فرمود: (ذكر) يكى از نام هاى محمد(ص) است وما (اهل بيت) (اهل ذكر) هستيم. كلبى! هر چه مى خواهى از ما سوال كن. كلبى مى گويد: (از ابهت صادق آل محمد(ص) به خدا سوگند! تمام قرآن را فراموش كردم و يك حرف به يادم نيامد تا سوال كنم. (7)
برخى چهارصد نام و لقب پيامبر(ص) كه در قرآن آمده است, را بر شمرده اند. (8)

عظمت نام محمد (ص)
جلوه نام محمد(ص ) براى امام صادق( عليه السلام) به گونه اى بود كه هر گاه نام مبارك حضرت محمد( ص ) به ميان مى آمد،عظمت و كمال رسول خدا(ص ) چنان در وى تإثير مى گذاشت، كه رنگ چهره اش گاهى سبز و گاهى زرد مى شد به طورى كه آن حضرت در آن حال, براى دوستان نيز نا آشنا مى نمود.(9) امام صادق(عليه السلام) گاهى بعد از شنيدن نام پيامبر(ص) مى فرمود: جانم به فدايش.
اباهارون مى گويد: روزى به حضور امام صادق(عليه السلام) شرفياب شدم. آن حضرت فرمود: اباهارون! چند روزى است كه تو را نديده ام.
عرض كردم: خداوند متعال به من پسرى عطا فرمود.
آن حضرت فرمود: خدا او را براى تو مبارك گرداند چه نامى براى او انتخاب كرده اى؟
گفتم: او را محمد ناميده ام.

امام صادق( عليه السلام) تا نام محمد را شنيد( به احترام آن حضرت) صورت مباركش رابه طرف زمين خم كرد ,نزديك بود گونه هاى مباركش به زمين بخورد. آن حضرت زيرلب گفت: محمد, محمد, محمد. سپس فرمود: جان خودم، فرزندانم، پدرم و جميع اهل زمين فداى رسول خدا(ص) باد! و باز فرمود او را دشنام مده! كتك نزن! بدى به او نرسان! بدان! در روى زمين خانه اى نيست كه در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر اين كه آن خانه در تمام ايام مبارك خواهد بود. (10)

زندگینامه حضرت محمد(ص),پیامبر اسلام (ص),ویژگیهای حضرت محمد(ص)

امام صادق (ع) فرمود: خدا هيچ مخلوقى را بهتر از محمد(ص) نيافريد

سيماى محمد(ص)
امام جعفر صادق( عليه السلام ) فرمود: امام حسن( عليه السلام ) از دائي اش (هند بن ابى هاله) (11) كه در توصيف چهره پيامبر(ص) مهارت داشت, در خواست نمود تا سيماى دل آراى خاتم پيامبران (ص) را براى وى توصيف نمايد.

هند بن ابى هاله در پاسخ گفت: ( رسول خدا ( ص) در ديده ها با عظمت مى نمود, در سينه ها مهابتش وجود داشت . قامتش رسا ,مويش نه پيچيده ونه افتاده , رنگش سفيد و روشن , پيشانيش گشاده , ابروانش پرمو وكمانى و ازهم گشاده , در وسط بينى برآمدگى داشت. ريشش انبوه, سياهى چشمش شديد, گونه هايش نرم و كم گوشت.

دندان هايش باريك و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه رفتن با وقار حركت مى كرد. وقتى به چيزى توجه مى كرد به طور عميق به آن مى نگريست. به مردم خيره نمى شد, به هر كس مى رسيد سلام مى كرد, همواره هادى و راهنماى مردم بود. براى از دست دادن امور دنيايى خشمگين نمى شد. براى خدا چنان غضب مى نمود كه كسى او را نمى شناخت. اكثر خنديدن آن حضرت تبسم بود.
برترين مردم نزد وى كسى بود كه, بيشتر مواسات و احسان و يارى مردم نمايد…) (12)

اوصاف پيامبر در تورات و انجيل
خداوند متعال در وصف پيامبر(ص) فرمود: (الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون ابنإهم و ان فريقا منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون) (14) كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داديم, او را همچون فرزندان خود مى شناسند; (ولى) جمعى از آنان, حق را آگاهانه كتمان مى كنند.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: (يعرفونه كما يعرفون ابنائهم) زيرا خداوند متعال در تورات و انجيل و زبور , حضرت محمد( ص), مبعث, مهاجرت, و اصحابش را چنين توصيف نمود:(محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماءبينهم…) محمد ( ص ) فرستاده خداست ؛ و کساني که با او هستند دربرابر کفار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند. پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مى بينى , در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را طلبند. نشانه آن ها در صورتشان از اثر سجده نمايان است. اين, توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است… .(15)

امام صادق(عليه السلام) فرمود: اين, صفت رسول خدا(ص) و اصحابش در تورات و انجيل است. زمانى كه خداوند پيامبر خاتم(ص) را به رسالت مبعوث نمود اهل كتاب ( يهود و نصارى) او را شناختند اما نسبت به او كفر ورزيدند, همان گونه كه خداوند متعال فرمود:( فلما جاءهم ما عرجوا كفروا به) (16) هنگامى كه اين پيامبر نزد آن ها آمد كه (از قبل) او را شناخته بودند, به اوكافر شدند. (17)

خداوند متعال در قرآن كريم در وصف پيامبر(ص) مى فرمايد: ( و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين) (18) ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم. و در جای دیگر نيز مى فرمايد:اشدإ على الكفار رحماء بينهم…) در برابر كفار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند. اين دو چگونه با هم جمع مى شوند؟

توجه به اين آيه براى طرفدارى انديشه تسامح و تساهل ضرورى است. آيا ممكن است كامل ترين انسان كه با كامل ترين كتاب آسمانى براى هدايت تمام جهانيان مبعوث گرديده است در مقابل دشمنان دين هيچ عكس العملى جز مهربانى نداشته باشد؟! براى اداره جامعه دينى و بقاى آن بايد در مقابل دشمنان دين ايستاد شدت عمل نسبت به كافران ومبارزه با آن ها براى از بين بردن موانع هدايت عين رحمت است.

برترين مخلوق
حسين بن عبدالله مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: آيا رسول خدا(ص) سرور فرزندان آدم بود؟
آن حضرت فرمود: قسم به خدا، او سرور همه مخلوقات خداوند بود. خدا هيچ مخلوقى را بهتر از محمد(ص) نيافريد. (19)
امام صادق(عليه السلام) در حديث ديگرى فرمود: چون رسول خدا(ص) را به معراج بردند جبرئيل تا مكانى با وى همراه بود واز آن به بعد او راهمراهى نمى كرد. پيامبر(ص) فرمود: جبرئيل در چنين حالى مرا تنها مى گذارى؟! جبرئيل گفت : تو برو . سوگند به خدا در جايى قدم گذاشته اى كه هيچ بشرى قدم نگذاشته و بيش از تو بشرى به آن جا راه نيافته است.(20)

معمر بن راشد مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه فرمود: يك نفر يهودى خدمت رسول خدا(ص) رسيد و به دقت او را نگريست.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: اى يهودى! چه حاجتى دارى؟ يهودى گفت: آيا تو برترى يا موسى بن عمران; آن پيامبرى كه خدا با او تكلم كرد و تورات و انجيل را بر او نازل نمود و به وسيله عصايش دريا را براى او شكافت و به وسيله ابر بر او سايه افكند؟

پيامبر(ص) فرمود: خوش آيند نيست كه بنده خود ستايى كند ولكن (در جوابت) مى گويم كه حضرت آدم( عليه السلام) وقتى خواست از خطاى خود توبه كند, گفت:
(اللهم انى اسالك بحق محمد و آل محمد لما غفرت لى) خدايا! به حق محمد و آل محمد از تو مى خواهم كه مرا عفو نمايى. خداوند نيز توبه اش را پذيرفت. حضرت نوح(عليه السلام) وقتى از غرق شدن در دريا ترسيد گفت: ( اللهم انى اسالك بحق محمد و آل محمد لما انجيتنى من الغرق) ; خدايا به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مى كنم. مرا ازغرق شدن نجات بدهى. خداوند نيز او را نجات داد.

حضرت ابراهيم(عليه السلام) در داخل آتش گفت: (اللهم انى اسالك بحق محمد وآل محمد لما انجيتنى منها); خدايا! به حق محمد وآل محمد از تومى خواهم كه مرا از آتش نجات دهى. خداوند نيز آتش را براى او سرد و گوارا نمود. حضرت موسى(عليه السلام) وقتى عصايش را به زمين انداخت و در خود احساس ترس نمود گفت: (اللهم انى اسالك بحق محمد و آل محمد لما امنتنى); خدايا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مى نمايم كه مرا ايمن گردانى. خداوند متعال به او فرمود:(لاتخف انك انت الاعلى) (21) نترس. مسلما تو برترى.

اى يهودى, اگر موسى(عليه السلام) امروز حضور داشت و مرا درك مى كرد و به من و نبوت من ايمان نمى آورد. ايمان و نبوتش هيچ نفعى به حال او نداشت. اى يهودى! از ذريه من شخصى ظهور خواهد كرد به نام مهدى( عليه السلام) كه زمان خروجش عيسى بن مريم براى يارى او فرود مى آيد و پشت سر او نماز مى خواند. (22)

پیامبر اسلام (ص),ویژگیهای حضرت محمد(ص),حضرت محمد(ص)

پيامبر(ص) فرمود: دنيا خانه كسى است كه خانه (واقعى) ندارد

سياستمدارى پيامبر(ص)
درعرف جهاني امروز( سياست ) را به معناي نيرنگ و دروغ براي كسب قدرت و سلطه بر مردم تعريف مي كنند، اما (سياست) در لغت به معناى (اداره كردن امور مملكت و حكومت كردن است). خداوند متعال پيامبر خاتم ( ص) جانشينان بر حق او ائمه معصومين (عليهم السلام) را از بهترين سياستمداران شمرده است در زيارت جامعه , در وصف ائمه (عليهم السلام) كه پرورش يافتگان مكتب نبوتند, آمده است: (وساسه العباد).

فضيل بن يسار مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه به بعضى از اصحاب قيس ماصر فرمود: خداوند ـ عزوجل ـ پيغمبرش را تربيت كرد و نيكو تربيت فرمود. چون تربيت او را تكميل نمود, فرمود: ( انك لعلى خلق عظيم); تو بر اخلاق عظيمى استوارى. سپس امر دين و امت را به او واگذار نمود تا سياست و اداره بندگانش را به عهده بگيرد, سپس فرمود: (ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا) (23) آنچه را رسول خدا براى شما آورد، بگيريد،( و اجرا كنيد) و از آنچه نهى كرد، خود دارى نماييد.

رسول خدا(ص) استوار، موفق و مويد به روح القدس بود و نسبت به سياست و تدبير خلق هيچ گونه لغزش و خطايى نداشت و به آداب خدا تربيت شده بود،… .

زهد و وارستگى
حضرت محمد( ص) هرگز نسبت به دنيا و لذايذ زودگذر آن ميلى نشان نداد و به آن توجهى نكرد. آن حضرت براى هدايت مردم و رساندن آن ها به سعادت دنيا و آخرت وارد عرصه سياست شد.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: روزى رسول خدا(ص) در حالى كه محزون بود، از منزل خارج شد فرشته اى بر او نازل شد، در حالى كه كليد گنج هاى زمين را به همراه داشت. فرشته گفت: اى محمد(ص) اين كليدهاى گنج هاى زمين است. پروردگارت مى فرمايد: اين كليدها را بگير و درگنج هاى زمين را باز كن وآنچه مى خواهى ازآن استفاده نما. بدون اين كه نزد من ذره اى ازآن ها كم شود.

پيامبر(ص) فرمود: دنيا خانه كسى است كه خانه (واقعى) ندارد. كسانى دور آن جمع مى شوند كه عقل ندارند.
فرشته گفت: به آن خدايى كه تو رابه حق مبعوث نمود! وقتى در آسمان چهارم كليدها را تحويل مى گرفتم , همين سخن را از فرشته ديگرى شنيدم.

ابن سنان مى گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: مردى نزد پيامبر( ص) آمد، در حالى كه آن حضرت روى حصيرى نشسته بود كه زبرى آن بر بدن آن حضرت اثر گذاشته بود و بربالشى از ليف خرما تكيه نموده بود كه برگونه هاى گلگونه اش نفوذ كرده بود.آن مرد درحالى كه جاهاى اثر كرده را مسح مى نمود گفت: كسرى و قيصر (پادشاهان ايران و روم) هرگز چنين راضى نمى شوند و بر حرير و ديبا مى خوابند و تو ( كه سرور مخلوقات خدايى) بر اين حصير!

پيامبر(ص) فرمود: به خدا من از آن ها برتر و گرامى تر هستم. من كجا و دنيا كجا! مثال زودگذر بودن دنيا مثال شخصى است كه بر درختى سايه دار عبور مى كند،لحظه هايى از سايه درخت استفاده مى كند و وقتى سايه تمام شد از آن جا كوچ مى كند و درخت را رها مى كند.
هيچ زمينه اى از زندگى پيامبر(ص) نيست مگر اين كه امام صادق(عليه السلام) در آن زمينه سخنانى با ارزش دارد. به عنوان حسن ختام به ذكر خطبه اى از آن حضرت در توصيف پيامبر(ص) اكتفا مى كنيم.

خطبه امام صادق (عليه السلام) در وصف حضرت محمد ( ص )
بردبارى، وقار و مهربانى خدا سبب شد تا گناهان بزرگ و كارهاى زشت مردم مانع نشود كه دوست ترين و شريف ترين پيغمبرانش يعنى محمد بن عبدالله(ص) را براى مردم بر گزيند.
محمد بن عبدالله(ص) در حريم عزت تولد يافت، در خاندان شرافت اقامت گزيد، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بيان كردند و حكميان در وصفش انديشه نمودند، او پاكدامنى بى نظير، هاشمى نسبى بى مانند و بى مانندى از اهل مكه بود.

حيا صفت او بود و سخاوت طبيعتش، بر متانت ها و اخلاق نبوت سرشته شده بود. اوصاف خويشتن دارى هاى رسالت بر او مهر شده بود تا آن گاه كه مقدرات و قضا و قدر الهى عمر اورا به پايان رسانيد و حكم حتمى پروردگار او را به سرانجامش منتهى ساخت.

هر امتى، امت پس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تا پدر بزرگوارش، عبدالله، هر پدرى او را به پدر ديگر تحويل داد اصل و نسبش به ناپاكى آميخته نشد و ولادت او با ازدواج نا مشروع پليد نگشت. ولادتش در بهترين طايفه، گرامى ترين نواده (بنى هاشم)، شريف ترين قبيله (فاطمه مخزوميه) و محفوظترين شكم باردار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترين دامن بود.

خدا او را برگزيد ،پسنديد و انتخاب كرد سپس كليدهاى دانش و سر چشمه هاى حكمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت بر بندگان و بهار جهانيان باشد. خداوند كتابى را بر او نازل كرد، كه بيان و توضيح هر چيزى در آن است و آن را به لغت عربى، بدون هيچ انحرافى قرار داد به اميد اين كه مردم پرهيزكار شوند. آن را براى مردم بيان كرد و معارف آن را روشن ساخت و با آن دينش را آشكار ساخت و واجباتى را لازم شمرد و حدودى را براى مردم وضع نمود وبيان كرد.

آن ها را براى مردم آشكار نمود و آن ها را آگاه ساخت. آن حضرت در آن امور راهنمايى به سوى نجات و نشانه هاى هدايت به سوى خدا مى باشد. رسول خدا(ص) رسالتش را تبليغ كرد مإموريتش را آشكار ساخت بارهاى سنگين نبوت را كه به عهده گرفته بود به منزل رسانيد و به خاطر پرورگارش صبر كرد و در راهش جهاد نمود. با برنامه ها و انگيزه هايى كه براى مردم پى ريزى نمود و مناره هايى كه نشانه هاى آن را بر افراشت براى امتش خير خواهى كرد و آن ها را به سوى نجات و رستگارى فرا خواند و به ياد خدا تشويق وبه راه هدايت دلالت كرد تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرت نسبت به مردم دلسوز و مهربان بود.

پی نوشت ها

————————————-
(1) حجر, آيه 9. (انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون)…(2) قلم, آيه 4….(3) فتح, آيه 29….
(4) مصباح الشريعه, ترجمه زين العابدين كاظمى, ص 126.(خلقنى الله من صفوه نوره. ..)
(5) جلإ العيون. ص 11….(6) همان, ص 36….(7) بحار الانوار, ج 16, ص101….(8) مناقب, ج 1, ص 150.

(9) سفينه البحار, ج 1, ص 433….(10) بحار الانوار, ج 17, ص 30,…(11) هند بن ابى هاله, فرزند حضرت خديجه(س) از شوهر قبلى اش بود كه در خانه پيامبر اسلام رشد و نمو نمود.
(12) بحار الانوار, ج 16, ص 148 ـ 147.

(13) كليات سعدى, فصل طيبات, ص 533 ـ 532….(14) بقره, آيه 146….(15) فتح, آيه 29….
(16) بقره, آيه 89….(17) تفسير نور الثقلين, ج 1, ص 138 و ج 5, ص 77….(18) انبيإ, آيه 107.

(19) اصول كافى, ترجمه سيد جواد مصطفوى, ج 2, ص 325….(20) همان, ص 321….(21) طه, آيه 68….(22) بحار الانوار, ج 16, ص 366. به نقل از جامع الاخبار, ص 8 ـ 9.
(23) حشر, آيه 7.

موضوعات: پیامبر اسلام (ص) از دیدگاه امام صادق(ع)  لینک ثابت
 [ 02:50:00 ب.ظ ]