پاسخ شبهات معاد جسمانى از ديدگاه صدرالمتألهين
****************************************************
1. پاره اى از متكلمان مانند عضدالدين ايجى معاد جسمانى را مصداق اعاده ى معدوم پنداشته و به جواز آن حكم داده اند، اما ديگر متكلمان هم چون محقق طوسى كه اعاده ى معدوم را ناممكن مى دانند، معاد جسمانى را جمع اجزاى اصلى و متفرق بدن قلمداد مى كنند كه حتى لازم نيست هيأت تأليفى آن عين هيأت تأليفى در دنيا باشد. بر اساس نظر غزالى مناط تشخيص فرد به نفس ناطقه اى اوست. پس در معاد جسمانى، چه بدن خود او باشد چه نباشد، همان شخص حاضر شده است، اما به عقيده ى صدرالمتألهين، در حشر جسمانى بدن منعدم نمى شود. تنها جنبه دنيوى بودن آن منتفى مى گردد و با اين وصف تشخص آن مى ماند. زيرا تشخص بدن و نفس در گرو مرتبه اى خاص مانند دنيوى بودن نيست. تشخص هر شىء به صورت جسم و صورت نفس است.( [24])
************************************************************
2. اگر در معاد جسمانى اجزاى بدن آدميان حاضر شود، لازم مى آيد كه يك شخص هم عذاب ببيند و هم از لذايذ بهره مند شود. زيرا فرض مى كنيم كه بدن انسان مؤمنى بىواسطه يا با واسطه، غذاى انسان كافر مى شود وجزء اعضاى بدن او مى گردد. در آخرت اين اجزاء اگر هم در بدن مؤمن باشد و هم كافر لازم مى آيد كه هم معذب باشد و هم متنعم و اگر فقط جزء بدن كافر باشد بدن مؤمن به كمال خود حاضر نشده است.( [25])
پاسخ: همه ى متكلمان در پاسخ به اين شبهه به اصلى بودن پاره اى از اجزاى بدن هر انسانى تأكيد كرده اند. بنابراين اگر بدن انسانى جزء بدن ديگرى شود، اجزاى اصلى بدن انسان اولى جزء اصلى غير اصلى بدن انسان دومى مى شود و با حفظ اجزاى اصلى محذورى براى جمع يا اعاده ى آن ها وجود ندارد. اعتقاد به وجود اجزاى اصلى براى هر بدن مشكل ديگرى را هم حل مى كند و آن اينكه هر انسانى در طول عمر خود چندين بار اجزاى بدن او تغيير مى كند. اگر قرار باشد كه در قيامت همه ى اجزاى بدن او حاضر شود حجم انسان حاضر شده در قيامت با حجم انسان دنيوى بسيار متفاوت خواهد بود. اما بر اساس آن چه در حكمت متعاليه آمده است اصل شبهه از ريشه قطع مى شود. چرا كه بدن اخروى هر انسانى مخصوص اوست كه از طريق افعال و اعمال وى به تأثير جهات فاعلى تحقق و تشكل مى پذيرد.
*************************************************
3. معاد جسمانى مشكل تناسخ را دارد. زيرا تعلق نفس بعد از مفارقت از بدن طبيعى به بدن طبيعى ديگر همان تناسخ است.( [26])
پاسخ: پاره اى از متكلمان بر اين باورند كه تناسخ محال آن است كه نفس از بدنى به بدن ديگر كه بر حسب ماده مغاير اوست، منتقل شود، ولى چنان چه بدن اخروى همان بدن دنيوى شخص باشد، تناسخى در كار نخواهد بود. به نظر غزالى اگر عود ارواح به ابدان در آخرت تناسخ باشد، نبايد در آن نزاع كرد. زيرا مخبر صادق يعنى پيامبر (صلى الله عليه وآله) از آن خبر داده است.
ملاصدرا همه ى تصاويرى را كه متكلمان و فيلسوفانى چون ابن سينا از معاد جسمانى ارائه كرده اند مبتلا به محذور تناسخ مى داند و حال آن كه معاد جسمانى نه تناسخ است، نه محذور تناسخ را دارد. زيرا تعلق نفس به ابدان در آخرت با تعلق آن به ابدان در دنيا متفاوت است. منشأ تعلق نفس به بدن در دنيا استعدادات ماده است و حال آن كه بدن در آخرت منبعث از جهات فاعلى است و حامل استعداد براى تعلق نفس جديد نيست تا محذور تناسخ را به دنبال داشته باشد.( [27])
[دوشنبه 1395-02-27] [ 05:56:00 ب.ظ ]
|