فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



سه نصیحت طلایی از سه معصوم(علیهم السلام)

نصایح معصومین علیهم السلام همیشه چراغ راه پویندگان جاده کمال و انسانیت بوده و هست، برای این روزگار درهم و پر از هیاهوی که هر کس بلندگویی دست گرفته و با فریاد میخواهد مطاع ناچیز و فاسد زاییده فکر خودش را در قالب یک ایدوئولوژی به خورد مردم دهد ، هیچ چیز نمی تواند شفافیت، نورانیت و تأثیر گذاری سخنی ناب از انسانی معصوم و بی خطا را داشته باشد .
عترت
پیغمبر اکرم در آخرین روزهای حیات مبارک، به مسجد آمدند و به‌خاطر وضعیّت نامساعد جسمانی، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده اقتدا کردند. سپس روی پله اوّل منبر نشستند و جمله‌ای را که شاید بیش از هزار مرتبه در هر فرصتی برای مردم فرموده بودند، بازگو کردند. این سخن رسول خدا«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» افتخاری برای شیعه است و علمای مسلمان، اعمّ از شیعه و سنّی، آن را در کتاب‌های معتبر خود، نقل کرده‌اند[1]:

«إِنِّی قَدْ تَرَكْتُ فِیكُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ‏ یَفْتَرِقَا حَتَّى‏ یَرِدَا عَلَیَ‏ الْحَوْضَ‏ كَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا»[2]

من از میان شما می‌روم و دو چیز گران‌بها برای شما می‌گذارم: یکی قرآن و دیگری عترت؛ قرآن منهای عترت ناقص است و عترت منهای قرآن ناقص است. دین شما وقتی تامّ و تمام است که به یک دست شما قرآن و به دست دیگر عترت باشد.

پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرمودند: مسلمان کسی است که به یک دست قرآن و به دست دیگر عترت دارد؛ اگر تمسک به این دو باشد، سعادت است؛ امّا اگر تمسّک به هر دو نباشد و یا یکی از این دو نباشد، آنگاه شقاوت و گمراهی است.
توصیه امام مجتبی(علیه السلام) هنگام شهادت

یکی از یاران امام مجتبی«سلام‌الله‌علیه» در آخرین لحظات حیات مبارک آن حضرت خدمت ایشان رسید و دید حال آن حضرت وخیم است. از فرصت استفاده کرد و برای افزایش معرفت دینی، از ایشان خواست نصیحتی به او بفرمایند. امام«سلام‌الله‌علیه» در یک روایت، سه نصیحت به او فرمودند:

«اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُكَ… وَ اعْمَلْ لِدُنْیَاكَ‏ كَأَنَّكَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»[3]
شیعه حقیقی کسی است که از نظر عقیده، ولایت داشته باشد، از نظر زبان و شعار، ولایت داشته باشد و از نظر عمل، بهترین متابعت‌ها را از سیره اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داشته باشد

در نصیحت اول فرمودند: پیش از آن‌که شب اوّل قبرت برسد و زاد و توشه‌ای نباشد، مهیّای مرگ باش. یاد مرگ، در روند زندگی انسان بسیار تأثیرگذار است و علمای علم اخلاق دستور می‌دهند در هر روز هفت هشت مرتبه به یاد مرگ باشید.

جمله دوّم آن بود که فرمودند در زندگی باید کوشا و جدّی و فعال باشید و هم برای دنیا و هم برای آخرت کار کنید. در دنیا چنان جدی و فعّال و محکم‌کار باشید که گویی می‌خواهد آن کار تا قیامت باقی بماند، راجع به آخرت نیز باید چنان جدّی باشید که گویا امشب، شب اوّل قبر شماست. اگر بدانید امروز از دنیا می‌روید، چگونه زاد و توشه تهیه می‌کنید؟ باید همیشه چنین باشید. ائمّه طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» همیشه به شیعیان سفارش می‌کردند که باید دو بال برای پرواز داشته باشند، یکی بال جدیت و تلاش و کوشش برای دنیا و دیگری بال تلاش برای آخرت. مۆمن حقیق هم باید دنیای خود را اباد کند و هم آخرت خویش را بسازد.

آن حضرت در سوّمین نصیحت فرمودند: اگر می‌خواهید در میان مردم عزیز باشید، اگر می‌خواهید در میان مردم دارای ابهّت و شخصیّت باشید، اگر می‌خواهید محبّت شما در دل‌ها باشد و بر دل مردم حکومت کنید، باید از گناه اجتناب کنید و رابطه خود را با خدای سبحان محکم نمایید. لباس ذلّت معصیت را از تن درآورید و لباس تقوا بپوشید. در این صورت، در دنیا و آخرت عزیز هستید و ابهّت اجتماعی پیدا می‌کنید.
شہادت امام رضا علیہ السلام کے بارے میں مختلف آراء ( حصّہ پنجم )
روایت مهم و ارزشمند امام رضا(علیه السلام)

حضرت امام رضا«سلام‌الله‌علیه» را به اجبار، امّا با ظاهرسازی و تشریفات، از مدینه به سمت طوس حرکت دادند. در طی مسیر از مدینه تا خراسان، معمولاً از بیابان‌ها و بی‌راهه‌ها می‌رفتند، امّا وقتی به نیشابور رسیدند، چاره‌ای جز گذر از میان شهر ندیدند؛ لذا کاروانیان مجبور شدند در نیشابور بمانند تا مردم به استقبال بیایند. خصوصیات دقیق آن استقبال را نمی‌د‌انیم؛ امّا آنچه تاریخ‌نویسان سنّی و شیعه نوشته‌اند، حاکی از آن است که استقبال عجیب و بی‌نظیری از امام رضا«سلام‌الله‌علیه» صورت گرفت. استقبال چنان گسترده بود که نگذاشتند امام رضا«سلام‌الله‌علیه» به میان مردم بیایند و آن حضرت در هودجی سوار بودند. مردم همه می‌خواستند امام رضا«سلام‌الله‌علیه» را ببینند، امّا مأموران اجازه‌ ندادند. وقتی حضرت رضا«سلام‌الله‌علیه» در وسط جمعیت قرار گرفتند، خود حضرت پرده کجاوه را کنار زدند. مسلّماً با دیدن چهره مبارک امام رضا«سلام‌الله‌علیه» شور و شعف و احساسات مردم برانگیخته شد. همه از آن حضرت خواستند تا یک جمله و روایتی برای ایشان بگویند. حضرت نیز روایتی فرمودند که به روایت «سلسلة الذهب» معروف شد؛ زیرا سندهای آن بسیار عالی و طلایی است. امام رضا«سلام‌الله‌علیه» روایت را قول پدرشان و ایشان از پدرشان تا امیرالۆمنین«سلام‌الله‌علیه» نقل کرده‌اند و امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» از پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و ایشان از جبرئیل و جبرئیل هم از طرف خدا آن را نقل کرده است. حضرت با این سلسله سند فرمودند که خداوند سبحان فرمود:

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ‏ حِصْنِی‏ أَمِنَ‏ مِنْ‏ عَذَابِی»

خداوند متعال کلمه «لا اله الاّ الله» را حصن و قلعه محکم خود قرار داده که هرکسی در آن وارد شود، از آتش جهنّم ایمن است.

حضرت رضا «سلام‌الله‌علیه» پرده هودج را انداحتند و احساسات بالا گرفت. حضرت دوباره پرده را کنار زدند و به مردم رو کرده و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[4]

یعنی کلمه «لا اله الاّ الله» برای کسی که ولایت داشته باشد، قلعه محکمی است. بر این پایه، اگر شیعه با ولایت وارد قلعه «لا اله الا الله» شود، مصونیت دارد و به جهنّم نخواهد رفت.

امام رضا«سلام‌الله‌علیه» وقتی به طوس آمدند، یکی از کارهای ایشان، برگزاری جلسه‌هایی برای احیاء و گسترش تشیّع بود و بای این کار خود، توانستند تشیّع را سرتاسری کنند. آن حضرت در یکی از جلسه‌های خود، روایتی مشابه روایت قبل را بیان کردند و فرمودند:

«وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[5]

این روایت نیز «سلسلة الذهب» است؛ یعنی امام رضا«سلام‌الله‌علیه» از پدرشان و پدرشان از پدرشان نقل می‌کنند تا سند به امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌رسد و امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» از پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و ایشان از جبرئیل و جبرئیل از طرف خدا فرموده است که ولایت امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» قلعه محکم خداست، هرکه وارد این قلعه شود، از آتش جهنّم مصونیت دارد و بهشت برای اوست.
پیش از آن‌که شب اوّل قبرت برسد و زاد و توشه‌ای نباشد، مهیّای مرگ باش. یاد مرگ، در روند زندگی انسان بسیار تأثیرگذار است و علمای علم اخلاق دستور می‌دهند در هر روز هفت هشت مرتبه به یاد مرگ باشید
معانی ولایت‌پذیری

ولایت داشتن سه معنا دارد: یک معنا آن است که از نظر اعتقاد، امیرالمۆمنین علی«سلام‌الله‌علیه» را خلیفه بلافصل پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» بدانیم و معتقد به دوازده امام بعد از پیامبر اکرم باشیم؛ چنان‌که آن حضرت ایشان را معرّفی کردند و مشخصّات هر کدام را بیان فرمودند. الحمدلله شیعه این نعمت بزرگ را دارد و باید از این لحاظ شاکر باشد. جمعیّت مسلمانان بسیار زیاد است، امّا فقط شیعیان هستند که امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» را به عنوان خلفیه بلافصل پیامبر اکرم قبول دارند و اولی‌الامر قرآن را امیرالمۆمنین و یازده فرزند او «سلام‌الله‌علیهم» می‌دانند.

معنای دوم ولایت، تعظیم شعائر است. بحمدالله مجالس عزاداری و جشن اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم»، در سراسر سال، به خصوص در محرّم و صفر به خوبی بین شیعیان برگزار می‌شود و این مجالس، شعار شیعه است. شیعه، شعار «أشهد انّ علیاً ولی الله» دارد و باید شکر این نعمت‌ها را به جا آورد.

سوّم معنا، متابعت از اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» است. علیرغم اعتقاد و شعار که به خوبی بین شیعیان رواج دارد، امّا متأسّفانه آن‌چنان که شایسته است، متابعت وجود ندارد و در عمل به دستورات حضرات معصومین«سلام‌الله‌علیهم» کوتاهی می‌شود.

شیعه حقیقی کسی است که از نظر عقیده، ولایت داشته باشد، از نظر زبان و شعار، ولایت داشته باشد و از نظر عمل، بهترین متابعت‌ها را از سیره اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داشته باشد.

*********************************************

پی نوشت ها:

1. این روایت به عبارات مختلفى نقل شده كه مهم‏ترین دلیل اختلاف عبارات آن، تعدّد صدور آن در مواقع مختلف است. جهت آگاهی از منابع این روایت در کتب مختلف اهل سنّت ر.ک: احقاق الحق، ج 9، ص 309 تا 375.

2. الکافی، ج 2، ص 415.

3]. کفایة الاثر، ص 226.

4. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 135.

5. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 136؛ این روایت را اهل سنّت نیز از قول رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند: «قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ‏ حِصْنِی‏ أَمِنَ‏ مِنْ‏ عَذَابِی.‏»[شواهد التنزیل، ج 1، ص 170]

موضوعات: سه نصیحت طلایی از سه معصوم(علیهم السلام)  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-02-27] [ 06:40:00 ب.ظ ]




ماهیّت گناه

در عالم،هر چیز ظاهر و مُلکی دارد که با حواس ظاهری انسان قابل درک است و باطن و ملکوتی دارد که از حواسّ ظاهری پوشیده و با ادراکات باطنی انسان قابل احساس می باشد.چنانکه قرآن کریم برای تمامی موجودات عالم،هم مُلکی قائل است که در ید قدرت الهی قرار دارد،و هم ملکوتی،که آن نیز تحت قدرت الهی است.کارهای انسان و از جمله معاصی او نیز ظاهر و مُلکی دارد،که از حواسّ ظاهری انسان پوشیده است و تنها با بیدار شدن باطن انسان از راه نایل شدن به موت و فعال شدن ادراکات باطنی،احساس می شود،خواه موت اضطراری که همزمان با فوت برای تمامی انسان ها حاصل می شود،و خواه موت اختیاری،که در حین زندگی دنیوی برای کسانی که از راه تهذیب نفس،از دنیا قطع تعلّق و دلبستگی می کنند،حاصل می گردد.

ظاهر معاصی همان لذّت ها و شیرینی های نفسانی و جسمانی است که با حواسّ ظاهری احساس می شوند،اما باطن گناهان،که از حواسّ ظاهری پوشیده اند،آتش،کثافات،سموم و حمیم است.چنانکه قرآن کریم آنچه را شخص معصیت کار با غصب ظالمانۀ اموال یتیمان به دست آورده است و می خورد،یا آنچه را از راه کتمان آیات الهی به بهایی اندک کسب کرده و به خوردن آن مشغول است،جز آتش که به معده ی او وارد می شود ،چیزی نمی داند.گناهکاران،که پیش از نیل به موت،تنها حواس ظاهریشان کار می کند و از اینکه اشیاء و افعال،باطنی دارند،غافلند؛آنچه در دنیا حس می کنند،لذایذ و شیرینی گناه است،اما پس از فوت،که به موت نایل و ادراکات باطنیشان فعّال و بیدار می شود،سوزندگی آتشی را که در دنیا خورده اند،احساس می کنند و شعله های آن را که تمامی وجودشان را در بر گرفته است،مشاهده خواهند کرد و این در حالی است که پیش از فوت نیز این آتش آنها را در بر گرفته بود،امّا آن را احساس نمی کردند.چنانکه قرآن کریم به همین واقعیت در مورد کافران تصریح نموده است.

بر اساس آنچه گفته شد،می توان به این حقیقت پی برد که پاداش و کیفری که اشخاص در آخرت با آن مواجهند،چیزی جز باطن و ملکوت همان اعمال و اخلاق،روحیّات و افکار،و عقاید و ایمانی که در دنیا کسب کرده اند،نیست.قرآن کریم بر این امر بارها تصریح و تأکید نموده است.

بنابراین تمامی عذاب های اخروی که آیات و احادیث بیان کرده اند،از آتش،زَقوم،حَمیم و غِِسلین گرفته تا دیگر عذاب ها،همه باطنِ معصیت هایی است که ظاهری جذّاب،شیرین و فریبنده دارند؛همچون سم مهلکی که درون شیرینی خوشمزه ای تعبیه شده است.

پی بردن به ماهیّت واقعی گناه که در پشت پرده ی نازک و ناپایدار فریبنده ی آن قرار دارد،یکی از عوامل مهم انزجار،بیزاری،فاصله گرفتن و فراری شدن از گناهان است.

********************************************

منبع : کتاب شراب طهور،نوشتۀ مهدی طیب،ص69 و70

موضوعات: ماهیّت گناه  لینک ثابت
 [ 06:37:00 ب.ظ ]




ترازویی با دو کفۀ علم و عمل

///////////////////////////////////////////////////////



کسانی که نامشان در دیوان گناهکاران ثبت است!

علم و دانش ودیعه و سپرده خدا است در زمینش، و علماء و دانشمندان أمناء و درستکاران اویند بر آن علم، پس کسى که به علم خود عمل کند امانت و سپرده او را اداء نموده و پرداخته، و کسى که به علمش عمل نکرده (نامش) در دیوان و کتاب نادرستکاران نوشته مى‏شود.
عمل
ادعای ایمان و اسلام از یک سو و ندانم کاری و غفلت از سوی دیگر. به برخی مسائل در باب دین و دینداری آگاهی و معرفت داریم اما نسبت به بسیاری دیگر جاهل هستیم تا به حال به کدامیک از این اطلاعاتی که داشتیم بها داده و به طور رسمی و جدی کمر به عمل هر یک از آنها بستیم و عالم بی عمل نبوده و در مقابل برای کسب معرفت نسبت به آنچه نمی دانیم اقدام نموده‌ایم؟

عالم بی عمل

عالم بی عمل که می گویند مِثل زنبور بی عسل است پیدا کردنش مشکل نیست، من و شما می توانیم هریک به مثابه یک عالم بی عمل باشیم، حتماً نبایست که علامه و دانشمندی باشیم که به علم خود عمل نمی کند، کافیست کمترین اطلاعاتی را در یک زمینه داشته ولی خود را از به کار بستن آن محروم سازیم، آن وقت می شویم مصداق عالم بی عمل.

همگامی علم و عمل

روایات فراوانی داریم که تأکید به همراهی علم با عمل دارند که دانستن آنها خالی از لطف نیست.

امام صادق علیه السلام فرمود:علم با عمل همدوش است (نجات و رستگارى انسان به هر دو مربوط است) هر که بداند باید عمل کند و هر که عمل کند باید بداند، علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوید بماند و گر نه کوچ کند (مثلا کسى که میداند اطاعت خدا خوبست و لازم گویا همان دانستن او را بزبان حال صدا میزند و میگوید تو که میدانى اطاعت خدا خوبست اطاعت کن، اگر فرمان برد علمش ثابت و برجا ماند و گر نه با شک و شبهه و فراموشى از میان برود). (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى / ج‏1 / 55 )

علم با عمل است که بارور شده و به ثمر می نشیند. علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.پشیمان ترین و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود. (أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم/381)

امام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست
پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله) فرموده: علم و دانش ودیعه و سپرده خدا است در زمینش، و علماء و دانشمندان أمناء و درستکاران اویند بر آن علم، پس کسى که به علم خود عمل کند امانت و سپرده او را اداء نموده و پرداخته، و کسى که به علمش عمل نکرده (نامش) در دیوان و کتاب نادرستکاران نوشته مى‏شود. (بنادر البحار (ترجمه و شرح خلاصه کتاب العقل و العلم و الجهل) ترجمه‏فارسى166)
امام على علیه السّلام بر منبر فرمودند: اى مردم هر گاه علمى بدست آوردید به آن عمل کنید و رستگار شوید. عالمى که به علمش عمل نکند مانند جاهل است که سرگردان است و نمى‏داند چه بکند بلکه به این عالم که علمش را رها کرده و دنبال هوى مى‏رود حجت و برهان تمام است و او مى‏داند که کارهایش بر خلاف است و راه کج را تعقیب مى‏کند. او مانند جاهل سرگردان مى‏باشد و دنبال گمراهى مى‏رود، شما هرگز کج نروید که گمراه مى‏شوید و در شک و تردید قرار نگیرید که کافر مى‏شوید و خود را راضى نگه ندارید که در امور دین مسامحه خواهید کرد و زیان خواهید دید.

شما باید همیشه دنبال حق باشید و فقه بیاموزید و گول نخورید و فریب ندهید، بهترین شما آن کسى است که از خداوند اطاعت مى‏کند باید آسوده باشد و خوشحالى کند و هر کس نافرمانى دارد باید مأیوس و پشیمان باشد. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى /130 ) اما برای روشن شدن مقصود و منظور این روایات نیاز است بدانیم، عالم کیست و از چه جایگاهی برخوردار است.

ایمان
عالم کیست؟

در روایات و احادیث می توان تعریف روشن و صریحی از عالم به دست آورد. امام صادق علیه السلام راجع به قول خداى عز و جل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند) فرمود: مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى/ج‏1 )

مردم به طرف امام على علیه السّلام روى آوردند و گفتند: یا امیر المۆمنین ما را از فقیه اطلاع دهید، فرمود: آرى من اکنون فقیه واقعى را به شما معرفى مى‏کنم، فقیه کسى است که مردم را به گناه وادار نکند و از رحمت خداوند مأیوس نگرداند. فقیه باید جامعه مسلمین را از عواقب اعمال خودشان برحذر دارد و عذاب خداوند را به آنها گوش زد سازد، و قرآن را فراموش نکند و به چیزهاى دیگر روى نیاورد، در آن قرائتى که فکر و اندیشه نباشد خیرى نیست و در عبادتى که فقه نباشد فائده نخواهد بود و در عبادتى که تقوى نباشد اثرى و فائده‏اى نیست. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى/ 128) عالم حقیقی، عالمی است که در راه خدا قدم برداشته و سعی در فهم معارف الهی دارد معارفی که خود نیز کمر به عمل بدا نها بسته تا بدان واسطه به وصال خداوند متعال رسد.

علم با عمل است که بارور شده و به ثمر می نشیند. علما دو نوعند: عالمى که به علمش عمل مى‏کند، چنین کسى نجات پیدا مى‏کند. و عالمى که عمل به علم خود را ترک مى‏کند، چنین کسى هلاک مى‏شود. اهل جهنّم از بوى بد عالمى که علمش را ترک کند در اذیّت خواهند بود.پشیمان ترین و پر حسرت‏ترین اهل جهنّم کسى است که بنده‏اى را بسوى خدا دعوت کند و آن بنده قبول نماید و خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، در حالى که دعوت‏کننده از دستور خداوند سرپیچى کند و بخاطر ترک علمش و دنباله روى از هوس و معصیتش نسبت به خداوند داخل آتش شود
جایگاه عالم

روایت در باب جایگاه عالم و دانشمندنیز بسیار است که آگاهی بدان موجب تمایل و رغبت آدمی به سوی کسب علم و دانش می گردد. اما در این میان باید توجه داشت که این علم باید با عمل همراه گردد. امام صادق «ع» از پدرانش، از پیامبر «ص»: آن کس از مردم بیشتر ارزش دارد که داراى علم بیشتر باشد، و هر که علمى کمتر دارد کم‏بهاتر است. (الحیاة / ترجمه احمد آرام ج‏2 ) امام علی (علیه السلام) : ارزش هر کس باندازه دانائى اوست.( الإرشاد للمفید / ترجمه ساعدى/290 )

پیامبر «صلی الله علیه و آله»: برترى عالم بر عابد، همچون برترى ماه بر دیگر ستارگان است در شب چهاردهم ماه. (الحیاة / ترجمه احمد آرام / ج‏2 )

از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل است که فرمود: دانشمند در میان مردم چون زنده در میان مردگان است، بدانید که هر چیزى براى طالب علم آمرزش مى‏طلبد، پس علم را طلب کنید، که سبب تقرّب شما به خدا گردد و طالب علم بر هر مسلمان لازم است. و فرمود: چون قیامت شود، مداد عالمان با خون شهیدان سنجیده مى‏شود، و بر خون شهدا مى‏چربد. و فرمود: هیچ عملى پس از اداى واجب بهتر از اصلاح امور مردم و انتشار اعمال و انجام کارهاى خیر نیست. (إرشاد القلوب / ترجمه سلگى / ج‏1)

************************************************

منابع:

1. مشکاة الأنوار / طبرسی / ترجمه عطاردى

2. أصول الکافی / ترجمه مصطفوى ج‏1

3. ترجمه و شرح خلاصه کتاب العقل و العلم و الجهل

4. أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم/ سلیم بن قیس هلالی

5. إرشاد القلوب / دیلمی /ترجمه سلگى / ج‏1

6.الحیاة / ترجمه احمد آرام / ج‏2/ حکیمی

موضوعات: ترازویی با دو کفۀ علم و عمل  لینک ثابت
 [ 06:29:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم