فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



 

 

روز بزرگداشت ملاصدرا

 

چراغ بی زوال
محبوبه زارع

دانشمند، چراغ بی زوالی است که بودنش، افروختن است و فقدانش، جهت بخشی.

اسلام، مهد پرورش دانش است و آیین بلوغ دانشمند.

از میان آنان که متصدی ابلاغ حقیقت در زمینند، نام ملاصدرا، بر صحیفه معنا می درخشد. وقتی دقیق بنگری، روشنگری و حق طلبی این مرد اندیشمند را به وضوح درخواهی یافت.
ملاصدرا؛ مرد عرفان و فلسفه

نهم جمادی الاولی سال 980 بود که محمد، دیده به جهان گشود تا روزگاری، شکوه صدر المتألهین را رقم زند.

شاید که نه، بی تردید، آشنایی او در جوانی اش با شیخ بهایی بود که سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی اش را بنیان نهاد، تا استادش، سید امیرشمس الدین (میرداماد)، بلوغ بی نهایت را واضح تر برایش به تصویر کشاند. او، بهترین و زیباترین آیین شاگردی را ادا کرد، تا روزگاری، در صدر استادی جهانی از حکمت، قرار گیرد.

عرفان و فلسفه، او را به وادی ای سوق می داد که خود می گوید: «وقتی دیدم زمانه با من سر جنگ دارد و به پرورش اراذل و جُهال مشغول است و روز به روز، شعله های آتش گمراهی برافروخته تر و نامردمی فراگیرتر می شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم».
حکمت متعالی

هفتاد و یک سال تنفس در زمین، او را از علم و عشق سرشارتر کرد و هفت بار، با پای پیاده، وی را به طواف کعبه کشانید.

آغاز سفر هفتم بود که با تنی رنجور، در شهر بصره، پیش از رسیدن به کعبه، به طواف حق نائل آمد.

گرچه از او دوریم، اما شمیم دل انگیز و رایحه تجلی بخش حکمت متعالی اش، همواره در جان اسلام و در گستره سرزمین های حقیقت جو، جریان دارد.

بزرگداشت او، نه کار زمین است و نه در ظرفیت اهل خاک می گنجد. شکوهش همواره در آسمان، لایزال باد و دسترسی ما به افق اندیشه اش میسّر!
با کاروان فلسفه
مصطفی پورنجاتی

کاروان فلسفه اسلامی، از فارابی و ابن سینا آغاز شد، به سهروردی رسید و ابن عربی را در خود دید. از منزل ها، یک به یک عبور کرد و با نام میرداماد و شیخ بهایی، رویارو شد، اما این کاروان پُر مسئله، با توشه هایی از سفرهای دور و دراز عقلی، همچنان به سوی آسمان های دیگر راه می گشود.

به این کودک نگاه می کنم. در هوایی گیج از عطر نارنج های شیراز، روی ایوان حیاط نشسته و قرآن قرائت می کند. باغچه آب پاشی شده، بی تابی می کند تا این نوباوه، تاجِ حکمت اسلامی را از دستِ روزگار بگیرد و بر سر بگذارد.

تعارض ها و تناقض ها، گره های ناگشودنی، آرام آرام در پهنه ذهن صدرالدین قد می کشد. پس صدرالدین آهنگ اصفهان می کند؛ سرزمین معرفت و پایتخت دانش های زمانه صفوی در مهد ایران.

بدرود، ای سرزمین پدری، ای شیراز! یاد باد آن منظره های شاد و رنگارنگ، اما اینک منم و جاده های ناهموار اندیشه که بدان ها سلام می کنم.
صدرالدین؛ نگین حکمت ایران

کسی چه می دانست که باید صدرالدین، در ایستگاهی از زمان، چهارراه فلسفه مشاء و اشراق و کلام و عرفان را به هم پیوند بزند و نامش را نگین تاریخ فکر ایرانیان مسلمان کند.

این محمد، پسر ابراهیم است که در لباس شاگردی، پیش شیخ بهایی زانوی ادب می زند، دانش های نقلی را فرا می گیرد، پس آن گاه نشان اجتهاد بر سینه می نشاند.

این جوان شیرازی است که اکنون از گوهرافشانی کلام میرداماد، جان خویشتن را از حکمت و دانش های عقلی سیراب و سیراب تر و عطشناک تر می سازد.

اما دریغ! کجایند آن دریادلان و صحرااندیشان، آن ابْرپروازان که راه عرفانی او را برتابند و در خود گیرند؟! ملاصدرای ایرانی، در تنگنای حصارهای ظاهراندیشان زمانه اش چه کند؟ به کدام روی خوش، دل خوش کند؟ پس رخت به سرایی دیگر می کشد تا پله های عروج معنایی را به سوی عرش خدا بپیماید، از دنیا چشم بپوشد و با مظاهرش وداع گوید.
اسفار اربعه

روستای کهک، دیوار به دیوار و گُل به گُل، هنوز طنین نام صدراست. نیایش های شبانه روزی او، خلوت و زهد او، از آن آبادی، از دالان تاریخ، به گوش جان می رسد. انگار تقدیر این بود که ملال شهود و کشف های باطنی، اینجا به صدرا پیش کش شود:

«رموزی بر من کشف شد که با برهان و دلیل، امکان پذیر نبود، بلکه آنچه پیش از آن با برهان عقلی آموختم، با پر و بال بیشتر، از شاهراه شهود و بالعیان، رؤیت کردم».

حالا، دوباره شهر اجدادی، آب رکن آباد و گلگشت مصلا، برای ورود دیگرباره مردِ عرفان و فلسفه، مردِ «حکمت متعالیه»، بزرگ مردِ «اسفار اربعه» تن می شوید؛ که صدر المتألهین هرجا که رود، شیرازی است.

و کرسی های درس و نقد و آزاداندیشی به سوی کوی دانستن، با دست های او، با قلم و زبان او، بنا می شود و این آتشفشان، این آبشار، نور و گرما جاری می کند.

اندیشه صدرا، تا هر جای دنیا که رود، ـ تا هر گوشه خلوت و بی صدا ـ در خانه سکوت اندیشمندان نفوذ می کند. ملاصدرا همیشه ایرانی است.
فیلسوفی که بوی تازگی می دهد
حسین امیری

از شهر کوچ کن ملاصدرا! خرقه تنهایی، بر تنت شایسته است. کوچ کن از شهری که عالمانش، اسلام را به اندازه درک خود کوچک می دانند و از مدرسه ای که در آن فیلسوف خوب، فیلسوف مرده است.

بوی تازگی می دهی، خود را در میان عطر تازه گل ها جا بزن و با قافله نسیم، به جایی برو که عطر گل ها را بدان جا تبعید کرده اند.
شیرازی آسمان نشین

عشق را بر صندوقچه دل نگه دار و ایمان را در اندرونی افکار بکرت. پسر اندیشه پارسی، شیرازی آسمان نشین! از تو بوی بهاری به مشام خورد که بر کوچه باغ ایمان می دمید و پله هایی را دیدم از تقوا و نور که تو بر پله آخرش پا می گذاشتی و دستت را بر شاخه هایی از طوبای محبت، گره کرده بودی.

من، درجات ایمان تو را فهمیدم؛ وقتی از کوچه حدیث سلمان و ابوذر می گذشتم و در مدینه فکر و سنّت محمد صلی الله علیه و آله ، جای پای تو را می جستم.
فرزند اندیشه های نورانی

زندانی کویر دنیا، فرزند اندیشه های نورانی آفتاب! خسته از غربت تبعید مباش که ما همه در فراق معبود خویش، در تبعیدیم. خسته از جور کج فهمان دین مباش که کویر غیبت، چشمه های دل بشر را خشکانده است. تو می دانی و فقط تو می دانی غیبت خورشید، چه بر سر جوانه ها می آورد، اما تو جوانه نیستی؛ تو نخل سربلندی که ریشه در اعماق حقیقت دارد و از کوثر ولایت آب می خورد.
فلسفه، از تو جان تازه گرفت
علی خالقی

این خاک، هنوز بوی تو را دارد. برخیز که صبح، سرمست از ندای تو، برخاسته است. «لمعات» تو، شراب طهور هستی است. مگر می توان از قلم لاهوتی تو، نشئه ملکوت را ندید؛ که آفتابی است در بلاتکلیفی ستارگان ظلمت زده؟!

فلسفه، جان تازه گرفت، وقتی تو بر آن دمیدی. اشراق کلام تو، آن قدر طلوعی خجسته داشت که نیازی به هیچ روشنایی نبود. ای چله نشین کتاب ها و واژه ها و ای هم صدا با آوای هستی!

به کدام رمز هستی چشم دوختی که این چنین بی خود شده، درها را در پی جوابش می کوبی؟
با اسفار اربعه

شرح تو را برای شهود عالم، باید به تفسیر نشست؛ وقتی که حجره های گم شده فلسفه، نام تو را فریاد می کنند. قلم بردار؛ که قلم به دستان، هنوز حیران «شوارق» کلام تواند. چگونه نمی توان از تو انتظار این همه را داشت؛ که راه تو نبود، مگر «صراط المستقیم».

آن گونه که تو بر گونه بهار بوسه دادی، عجیب نیست اگر حکمت، چون پرنده ای، در لابه لای کلامت یخ بسته است. تو، قدم زنان، باغ معارف را درخواهی نوردید، در حالی که اسفار اربعه را عصای راهت کرده ای؛ ای آفتاب رقصان حکمت!
یاد تو، جاری است

کوچه های اصفهان، لهجه شیرازی ات را که در حجره های اهل علم طنین می انداخت، از یاد نبرده اند. تو، بهاری بودی که کوچه باغ های شهر را آذین بستی؛ بی آنکه بر طبل غرور بنوازی. جای جای این خاک که بر قدم های تو آشنا شده، هویت خود را با نام تو بیان می کند که از شیراز و اصفهان و کهک و هر که از تو یادگاری دارد، نام تو را بر شناسنامه خویش حک کرده است. کتاب ها، در خلسه روحانی ات غرق اند.

***********************************************************

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت

 

موضوعات: روز بزرگداشت ملاصدراگرامی باد  لینک ثابت
[جمعه 1395-02-31] [ 01:07:00 ب.ظ ]




 


روز بزرگداشت ملاصدرا

 

منبع:آفتاب 

معرفی شخصیت :

محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی ملقب به صدرالمتالهین یا ملاصدرا ، از بزرگان فلسفه اسلامی و از بزرگترین دانشمندان جهان ، درنهم جمادی الاولی سال 980 قمری در شیراز دیده به جهان گشود. پدر او خواجه ابراهیم قوامی مردی پرهیزگار دیندار و دوستدار و حامی دانش و معرفت بود. در زمان حیات ملاصدرا ، شیراز دارای حكومت مستقلی بود و حكمرانی آن به برادر شاه واگذار گردید ، در آن زمان پدر ملاصدرا به عنوان معاون او و دومین شخصیت مهم آن منطقه به شمار می رفت و به نظر می رسید تنها موهبتی كه خداوند به او ارزانی نداشته ، داشتن فرزند باشد. اما بالاخره خداوند ، دعاهای این مرد پاك و زاهد را بی جواب نگذاشت و بهترین پسران را به او ارزانی كرد كه یكی از آنها را محمد ملقب به صدرالدین نام نهاد به آن امید كه عالی ترین شخصیت مذهبی گردد . در دوران جوانی ، صدرالمتالهین جوان با شیخ بهایی آشنا گردید كه سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا توسط این دانشمند جهاندیده ی كم نظیر، بنا نهاده شد و تكمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد علوم دینی - الهی و اصول یقینی سید امیرمحمد باقر بن شمس الدین ، مشهور به میرداماد عهده دار گشت .

شرایط اجتماعی:

صدرالمتالهین ، حكیم خانه به دوشی بود كه به جرم آزادگی روح و فكر ، مجبور شد از پایتخت و پایتخت نشینان روی گرداند. وی در مقدمه ی كتاب ” اسفار” ، دلایل بیزاری خود را از جاهلان فرزانه نمای زمان خویش و عزلت و تصوف خود در كهك (روستایی دورافتاده در سی كیلومتری شهر قم) را بیان داشته است. پس از بازگشت به شیراز ، شهرت صدرای شیرازی عالمگیر شده بود و طالبان حكمت از نواحی و اطراف برای درك فیض به حضورش می شتافتند. او خود در مقدمه ی اسفار می گوید: «….. به تدریج آنچه در خود اندوخته بودم ، همچون آبشاری خروشان فرود آمد و چون دریایی پر موج ، در منظر جویندگان و پویندگان قرار گرفت . » . ملاصدرا پس از فراگیری علوم از استادانش ، برای تدریس به قم رفت و پس از آن به امر شاه عباس دوم به شیراز بازگشت و در آنجا به تدریس مشغول گردید .

او شاگردان بسیار داشت كه از آن جمله ، ملامحسن فیض كاشانی و ملا عبد الرزاق لاهیجی را می توان نام برد.

شخصیت فلسفی:

در زمان حیات ملاصدرا ، یعنی در اواخر قرن دهم و شروع قرن یازدهم هجری ، كلام و فلسفه از علوم رایج و محبوب آن زمان به شمار می رفت . دلیل عمده ی گسترش این علم نسبت به سایر علوم آن زمان مانند فقه، ‌ادبیات عرب، ‌ریاضی، ‌نجوم ، طب و … ، همچنین هنرهای رایج آن زمان مانند خط ، معماری و كتیبه را می توان در شرایط اجتماعی آن دوران كه خود زاییده ی شرایط سیاسی حاكم بر كشور بود جستجو نمود. عدم وابستگی و استقرار ومركزیت حكومت وقت ، امنیت و آزادی خاصی را حكم فرما ساخته بودكه شكوفا شدن استعداد ها و گسترش هنر و علم را در پی داشت.

شخصیت عرفانی:

صدرالدین محمد در علوم متعارف زمان ، به ویژه در فلسفه اشراق ، مكتب مشاء‌ ، كلام ، عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت. او آثار فلسفی متفكرانی چون سقراط و فلاسفه ی هم عصر او، افلاطون، ‌ارسطو و شاگردانش و دانشمندانی چون ابن سینا و خواجه نصرالدین طوسی را دقیقاً بررسی نمود ، موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسایل مبهم مكاتب را به خوبی دانست . اگرچه او از مكتب اشراق ، بهره ها برد ولی هرگز تسلیم عقاید آنان نشد و گرچه شاگرد مكتب مشاء گردید لیكن هرگز مقید به این روش نشد . ” حكمت متعالیه ” مهمترین كتاب ملاصدرا به شمار می آید كه حاوی ژرف ترین پاسخ ها به مسائل فلسفی است . ملاصدرا ، علاوه بر سلوك درعرفان ، به عنوان یكی از موفق ترین فلاسفه ، مطرح می باشد كه با طی كردن مراحل مختلف، گنجینه ی با ارزشی را برای ساخت قلعه ای از دانش كشف نمود كه با نور جاودانی حقیقت می درخشد.

ملاصدرا می نویسد:

« من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز شعله های آتش جهالت و گمراهی برافروخته تر و بدحالی و نامردی فراگیرتر می شود ، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معركه بیرون كشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شكسته حالی پنهان شدم . دل از آرزوها بریدم و همراه شكسته دلان بر ادای واجبات ، كمر بستم و كوتاهی های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم . نه درسی گفتم و نه كتابی تألیف نمودم ؛ زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشكالات و شبهات و …. نیازمند تصفیه روح و اندیشه ، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال ، پایداری اوضاع و احوال ، و آسایش خاطر از كدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی كه گوش می شنود و چشم می بیند چگونه چنین فراغتی ممكن است… ، ناچار ازهمراهی با مردم دل كندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا كه دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انكار و اقرارشان ، و عزت و اهانتشان بی اعتنا شدم . آن گاه روی فطرت به سوی سبب ساز حقیقی نموده ، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم ؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و كثرت ریاضت ، نورالهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت . انوار ملكوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم كه در گذشته
نمی دانستم و رمزهایی برایم كشف شد كه به آن گونه از طریق برهان نیافته بودم و هر چه از اسرارالهی ، حقایق ربوی ، ودیعه های عرشی و رمز و راز صمدی را با كمك عقل و برهان می دانستم با شهود و عیان روشنتر یافتم. در اینجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق ، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آنچنان به حق نزدیك شد كه همواره با او به مناجات نشست .»

موضوعات: روز بزرگداشت ملاصدرا  لینک ثابت
 [ 01:03:00 ب.ظ ]




 

موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره مزمّل / تفسیر نور

 

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏اي جامه به خود پيچيده !‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« الْمُزَّمِّلُ » : جامه به خود پيچيده . گويا پيغمبر اسلام در وقت نزول وحي اغلب با جامه‌اي خود را مي‌پوشاند . در اينجا پيغمبر گرامي با همان حالتي مخاطب قرار مي‌گيرد كه به هنگام وحي پيدا مي‌كرد ، و چنين ندائي هم براي ملاطفت با او است‌ ؛ نه معاتبت . اشاره‌اي هم به اين دارد كه هر مؤمني كه در دل شبها جامه به خود پيچيده است ، بلند شود و خودسازي كند و اندوخته‌اي بيندوزد . صورت اصلي اين واژه ( مُتَزَمِّل ) و از باب تفعّل است .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏2

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏شب ، جز اندكي ( از آن ) بيدار بمان .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« قُمْ » : پاشو ! برخيز ! مراد برخاستن از خواب و شب‌زنده‌داري و پرداختن به نماز و نيايش است . « قَلِيلاً » : مستثني است . برابر اين آيه ، حضرت تنها اندكي از شب مي‌توانست بخوابد .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏3

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏نيمي از شب ، يا كمي از نيمه بكاه ( تا به يك سوم شب مي‌رسد ) .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« مِنْهُ » : از نصف . برابر اين آيه ، حضرت مي‌توانست دست كم تا يك سوم شب بخوابد .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏4

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏يا بر نيمه آن بيفزا ( تا به دو سوم شب مي‌رسد ) و قرآن را بخوان خواندني ( همراه با دقّت و تأمّل ، و در ضمن شمرده و روشن ) .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« عَلَيْهِ » : بر نصف . برابر اين آيه ، حضرت مي‌توانست تا دو سوم شب به خواب رود . « رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلاً » : مراد اين است كه قرآن را با تلفّظ صحيح حروف و واژه‌ها ، و با تدبّر و تفكّر در مفاهيم و معاني بخواند .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏5

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏ما سخن ( پر مسؤوليّت و پر دردسر و لبريز از تكاليف و وظائف ) سنگيني را بر تو نازل خواهيم كرد ( كه قرآن است ) .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« قَوْلاً ثَقِيلاً » : سخن سنگين . مراد قرآن است . سنگين ، دو معني دارد : الف - داراي رزانت لفظ و متانت معني ( نگا : قاسمي ) . ب - داراي تكاليف و وظائف و اوامر و نواهي سنگين بر دلها ، و مشكل از نظر تبليغ مقاصد و تبيين محتوا .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏6

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءاً وَأَقْوَمُ قِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏عبادت شبانه ، ( افعال آن ) مؤثّرتر و ماندگارتر ، و اقوال ( آن ) درست‌تر و پابرجاتر است .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« نَاشِئَةَ » : قيام . برخاستن . مراد عبادت شبانه است . مصدر ثلاثي مجرّدي است همچون خَاتِمَة و فَاتِحَة و عَاقِبَة . « وَطْأً » : سنگيني . ثبات . اثر ( نگا : أضواءالبيان ) .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏7

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏تو در روز ، تلاش فراوان و طولاني‌داري ( و به سبب اشتغال به امور زندگي و تبليغ رسالت ، فراغتي براي پرداختن به قرائت قرآن نخواهي داشت ) .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« سَبْحاً » : تلاش و جنبش . مراد اشتغال به امور زندگي و حركت در راه انجام كار تبليغ و مأموريّت سنگين پيغمبري است . شنا . گوئي جامعه انساني ، درياي بيكراني است كه گروه زيادي در آن در حال غرق شدن هستند ، و پيغمبر شناگر نيرومندي است كه با كشتي قرآن ، سرگرم نجات آنان است . لذا در پرتو نيايش شبانه بايد اين كشتي نجات را با دقّت بنگرد و خود را براي چنين مأموريّت و رسالت بزرگي آماده سازد .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏8

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏نام پروردگارت را بِبَر ، و از همه چيز بِبُر و بدو بپيوند ( و در دلهاي شب به نيايش و پرستش او بپرداز ) .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« أذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ » : نام پروردگارت را ببر و به ياد او باش . ذكر خدا بكن . « تَبَتَّلْ » : كناره‌گيري كن . مراد دوري از مردم و با تمام وجود متوجّه خدا شدن و در خلوت شبها به عبادت پرداختن است .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏9

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏يزدان ، خداوندگار مشرِق و مغرب ( و همه جهان هستي ) است ، و جز او معبودي نيست ، پس تنها او را به عنوان كارساز و ياور برگير و برگزين ( و كار و بار خويش را بدو واگذار كن ) .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« وَكِيلاً » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 1‏‏‏‏‏73 ، نساء / 81‏‏‏‏‏ ) .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏0

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏در برابر چيزهائي كه مي‌گويند شكيبائي كن ، و به گونه پسنديده از ايشان دوري كن .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« مَا يَقُولُونَ » : مراد ياوه‌سرائيهاي كافران و مشركان است . « أُهْجُرْهُمْ » : به ترك ايشان بگوي . از آنان دوري كن . « هَجْراً جَمِيلاً » : دوري و رويگرداني زيبا و پسنديده . يعني در مسير دعوت گاهي لازم است به گونه محترمانه و شايسته ، از بدگوئي دشمنان رويگردان شد ، و بدون عتاب و انتقام موقّتاً به ترك ايشان گفت .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏مرا با ثروتمنداني واگذار كه ( تو را و رسالت آسماني را دروغ مي‌نامند و ) تكذيب مي‌دارند ، و با آسودگي خاطر آنان را اندكي مهلت بده . ( خود دانم و ايشان ) .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« أُوْلِي‌النَّعْمَةِ » : صاحبان نعمت . اشخاص دارا . « مَهِّلْهُمْ » : ايشان را به آرامي و بدون دغدغه خاطر ، مهلت و فرصت بده ، و آنان را به خود واگذار .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏2

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ إِنَّ لَدَيْنَا أَنكَالاً وَجَحِيماً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏نزد ما غل و زنجيرها و آتش سوزان دوزخ است .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« أَنكَالاً » : جمع نِكلْ ، هر نوع غل و زنجير سنگين و بند گران .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏3

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ وَطَعَاماً ذَا غُصَّةٍ وَعَذَاباً أَلِيماً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏و همچنين خوراك گلوگيري و عذاب دردناكي موجود است .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« غُصَّةٍ » : هرچيزي كه در گلو گير كند و نه بيرون بيايد و نه درون برود . همچون استخوان و خار ( نگا : ابراهيم‌ / 1‏‏‏‏‏7 ، دخان‌ / 43 - 46 ، غاشيه‌ / 6 ) .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏4

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيباً مَّهِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏روزي ، زمين و كوهها سخت به لرزش و جنبش درمي‌آيد و ( چنان كوهها در هم كوبيده مي‌شود كه ) كوهها به توده‌هاي پراكنده و تپه‌هاي ريگ روان تبديل مي‌گردد .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« تَرْجُفُ » : مي‌لرزد و مي‌جنبد ( نگا : اعراف‌ / 78 و 91‏‏‏‏‏ و 1‏‏‏‏‏55 ، عنكبوت / 37 ) . « كَثِيباً » : توده شن . تپه ريگ . « مَهِيلاً » : پراكنده . روان . اسم مفعول از ماده ( هيل ) .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏5

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شَاهِداً عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏( اي اهل مكّه ! ) ما پيغمبري را به سوي شما فرستاده‌ايم كه ( در روز قيامت ) گواه بر شما است ، همان گونه كه به سوي فرعون پيغمبري را فرستاده بوديم .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« رَسُولاً » : مراد حضرت محمّد ( ص ) است . « شَاهِداً » : ( نگا : نساء / 41‏‏‏‏‏ ) .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏6

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذاً وَبِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏فرعون با آن پيغمبر به مخالفت برخاست ، و ما هم او را به سختي فرو گرفتيم ( و به مجازات شديدي گرفتار ساختيم ) .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« وَبِيلاً » : سخت و شديد . سنگين . « فَأَخَذْنَاهُ » : ( نگا : اعراف‌ / 1‏‏‏‏‏30 ، عنكبوت‌ / 40 ) .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏7

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرْتُمْ يَوْماً يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيباً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏اگر كافر شويد ، چگونه خود را از ( عذاب شديد ) روزي بركنار مي‌داريد كه ( ترس و هراس آن ) كودكان را پير مي‌سازد ؟ !‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« الْوِلْدَانَ » : جمع وَليد ، كودكان ( نگا : نساء / 75 ، شعراء / 1‏‏‏‏‏8 ) . نوجوانان ( نگا : انسان‌ / 1‏‏‏‏‏9 ) . « شِيباً » : جمع أَشْيَب ، پيران مو سپيد .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏8

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ السَّمَاء مُنفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏در آن روز آسمان ( با همه قوت و عظمتي كه دارد ، از خوف و هول قيامت ) از هم شكافته مي‌گردد . وعده خدا قطعاً به وقوع مي‌پيوندد .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« مُنفَطِرٌ » : شكافته . « وَعْدُهُ » : مراد حوادث روز قيامت است كه خدا از آنها خبر داده است . « مَفْعُولاً » : انجام پذيرفته ( نگا : نساء / 47 ، انفال‌ / 42 و 44 ، اسراء / 5 و 1‏‏‏‏‏08 ، احزاب‌ / 37 ) .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏9

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏اينها اندرز و يادآوري است ، هركس كه خواستار ( استفاده از آنها ) است ، او راهي را به سوي پروردگار خود برمي‌گزيند ( و خويشتن را به سعادت ابدي مي‌رساند ) .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« تَذْكِرَةٌ » : پند و اندرز . تذكّر و يادآوري . « فَمَن شَآءَ . . . » : مردمان در انتخاب راه يا چاه آزادند ( نگا : كهف‌ / 29 ) . مفعول ( شَآءَ ) محذوف است و مي‌تواند از جنس جواب و مقدّر باشد . يعني : فَمَن شَآءَ اتِّخَاذَ سَبِيلٍ إِلي رَبِّهِ تَعَاليَ اتَّخَذَ . يا اين كه به مناسبت ماقبل ، پند گرفتن مقدّر شود . يعني : فَمَن شَآءَ الإِتِّعَاظَ اتَّخَذَ إِلي رَبِّهِ سَبِيلاً . بدين مفهوم كه هر كه قصد دارد كه پند گيرد ، با ايمان و طاعت ، به خدا خود را نزديك سازد .‏

‏‏‏‏ آيه ‏‏‏‏‏20

‏متن آيه : ‏‏‏‏‏

‏ إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَأَعْظَمَ أَجْراً وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏ترجمه :‏‏‏‏ ‏

‏پروردگارت مي‌داند كه تو و گروهي از كساني كه با تو هستند ، نزديك به دو سوم شب ، يا نصف ، و يا يك سوم آن را ( نمي‌خوابيد و به عبادت مي‌پردازيد و ) به نماز مي‌ايستيد . خدا است كه اوقات شب و روز را مي‌داند و دقيقاً تعيين مي‌كند . او مي‌داند كه شما نمي‌توانيد ( ساعات شب و روز را دقيقاً تعيين كنيد و ) حساب آن را داشته باشيد ، لذا ( براي شما تخفيف قائل شد و ) بر شما بخشيد . پس آن مقدار از قرآن را ( در نماز ) بخوانيد كه برايتان ميسّر است . خدا مي‌داند كه كساني از شما بيمار مي‌شوند ، و گروهي ديگر براي جستجوي روزي و به دست آوردن نعمت خدا در زمين مسافرت مي‌كنند ، و دسته ديگر در راه خدا مي‌جنگند . لذا آن مقدار كه برايتان ممكن است و توانائي داريد ( در نماز شبانه ) قرآن بخوانيد . نماز بگزاريد ، و زكات مال به در كنيد ، و قرض‌الحسنه به خدا دهيد . هر خوبي و خيري را كه براي خود پيشاپيش مي‌فرستيد ، آن را نزد خداوند بهتر و با پاداش بيشتري خواهيد يافت . از خدا آمرزش بخواهيد ، چرا كه خدا آمرزگار و مهربان است .‏

‏توضيحات : ‏‏‏‏‏

‏« أَدْني‌ » : كمتر . « يُقَدِّرُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ » : شب و روز را تعيين و اندازه‌گيري مي‌كند . حساب شب و روز را دارد . « يَضْرِبُونَ » : به سفر مي‌پردازند ( نگا : مائده‌ / 1‏‏‏‏‏06 ) . « أَقْرِضُوا اللهَ قَرْضاً حَسَناً » : ( نگا : بقره‌ / 245 ، مائده‌ / 1‏‏‏‏‏2 ، حديد / 1‏‏‏‏‏1‏‏‏‏‏ و 1‏‏‏‏‏8 ، تغابن‌ / 1‏‏‏‏‏7 ) . « هُوَ خَيْراً » : واژه ( هُوَ ) ضمير فصل و يا تأكيد ضمير ( ه ) در ( تَجِدُوهُ ) است ( نگا : آلوسي ) . واژه ( خَيْراً ) مفعولٌ‌به دوم ( تَجِدُوهُ ) است .‏

موضوعات: موقعیت فعلی: فهرست قرآن / سوره مزمّل / تفسیر نور  لینک ثابت
 [ 12:58:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم