نقش امام غایب در هدایت و مبانی آن
در یک انگاره حداقلی، امام جایگاهی همانند جایگاه دیگر حاکمان با قید عدالت دارد. این نوع تلقی علاوه بر تقصیر در تبیین جایگاه امامت با دوره غیبت امام، دچار سردرگمی در تحلیل نقش امام است.
چکیده
پرسش از چیستی فواید و اثرگذاری امام غایب در سیر تکاملی انسانها، پرسشی است که پس از اثبات لزوم وجود امام و مبانی عقلی و نقلی آن طرح میشود. در یک انگاره حداقلی، امام جایگاهی همانند جایگاه دیگر حاکمان با قید عدالت دارد. این نوع تلقی علاوه بر تقصیر در تبیین جایگاه امامت با دوره غیبت امام، دچار سردرگمی در تحلیل نقش امام است. در آیات قرآن کریم، جایگاه حقیقی امام و نقش او در هدایت بیان شده که آیات شهادت از جمله این آیات است.
از مسئله شهادت، چگونگی و آثار شهادتِ گروهی از برگزیدگانِ انسانها در آیات قرآن، برداشتهای متفاوتی وجود دارد.
بیشتر دیدگاهها به ثمربخشی شهادت انبیا و اوصیا در آخرت و صحنه قیامت معطوف است؛ اما با وجود شواهد متقن قرآنی و روایی باید پذیرفت که مسئله شاهد بودن گروهی از انسانها در دنیا و آگاهییابی الهی آنان از اعمال و باطن امور انسانهای دیگر، دارای پیامد دنیوی و زمینه تحقق امری مهم و اساسی است که بنای آفرینش و دستگاه عظیم و مستحکم ارسال انبیا و نصب اوصیا بر آن استوار و قوام یافته است؛ یعنی موضوع هدایت و کمالبخشی و رساندن هر چیز به سرانجام شایسته او؛ امری که خداوند متعال تنها خود را تحققبخش آن دانسته است. در این میان، نقش شاهدان بر اعمال انسانها، واسطه بودن آنان در تحقق گونهای خاص از هدایت الهی است؛ همانگونه که انبیا، به منزلۀ واسطههایی الهی میان انسانها و خداوند در دریافت و انتقال پیامهای پروردگار در عرصه هدایت تشریعی به شمار میروند.
این نوشتار با بررسی تطبیقی تفاسیر ذیل آیات مربوط به شهادت، به نقد برخی از آرا و تبیین زوایای مجهولی از چرایی و نتایج این شهادت پرداخته و بدینوسیله بخشی از نقش و جایگاه هدایتی امام عصر تبیین شده است.
مقدمه
وجود امام، هنگامی که ظاهر و مبسوطالید باشد تا بتواند به اصلاح نفوس و جامعه اسلامی بپردازد و از فساد جلوگیری کند، لطف خداوند به بندگان خود است. اما پرسشی که در دوره غیبت امام مطرح و از سوی مخالفان پررنگ شده، چیستی فایده و لطف امام در هنگامه غیبت و مخفی بودن است. جرجانی در اینباره مینویسد:
با وجود غیبت امام، تصور نمیشود او مردم را به صلاح نزدیک و از فساد دور سازد. (ایجی، 1325: ج8، 348)
تفتازانی نیز فایده امام غایب را انکار میکند و اعتقاد به وجود امام غایب را برای افراد و جامعه اسلامی بیثمر میداند (تفتازانی، 1409: ج5، 241). همو در شرح العقائد النسفیه این سخن را تکرار میکند و غرض از وجود امام را با ظاهر بودن او کاملاً مرتبط میداند (همو، 1407: 98).
نوشتار پیش رو به دنبال یافتن پاسخ برای این پرسش با استناد به آیات و روایات فریقین و با تأکید بر تفاسیر و شروح اهلسنت در ذیل آیات است. از اینرو مسئله شهادت شاهدانی الهی در دنیا بر اعمال انسان که روایات از آن به عرضه اعمال تعبیر نمودهاند و بررسی فرایند مسئله شهادت از نگاه قرآن، روایات و تفاسیر قرآنی، در دنیا محور اصلی پژوهش حاضر را به خود اختصاص داده است و در آن چیستی شهادت، رابطه شهادت و هدایت، گونههای هدایت، شاهدان بر رفتار انسانها و ثمرات و برایند این شهادت مورد تحلیل واقع شده است. از اینرو لازم است نخست تعریف و معنای شاهد و شهادت در قرآن بیان شود.
شاهد و شهادت در لغت
دو عنوان حضور و علم را میتوان دو رکن اصلی شهادت در کلمات مطرح شده در کتب لغت دانست. در لسان العرب آمده است:
اصل الشهاده الاخبار بما شاهده؛ والشاهد و الشهید: الحاضر؛ (ابنمنظور، 1414: ج3، 240)
اساس شهادت آگاهی دادن به چیزی است که دیده شده، و شاهد و شهید [ که اسم فاعلاند] به معنای حاضر است.
ابنمنظور شهید را دانا و آگاهی که از علمش چیزی پنهان نیست تعریف میکند (همو: 238). ابناثیر مینویسد:
شهید کسی است که از او چیزی پنهان نیست و شاهد، حاضر است. (ابناثیر، 1385: ج2، 513)
راغب اصفهانی در تعریف شهادت آورده است:
الشهود و الشهاده، الحضور مع المشاهده اما بالبصر أو بالبصیره. والشهاده قول صادر عن علم حصل بمشاهده بصیره أو بصر؛ (راغب اصفهانی، 1412: 468)
شهود و شهادت، به معنای حاضر بودن و گواه بودن یا با مشاهده چشم یا با اندیشه و بصیرت است و شهادت گفتاری است که از علم با مشاهده شدن به اندیشه یا چشم به دست آمده است.
نکته اساسی که در لفظ شهادت مطرح میشود، مشتمل بودن شهادت بر دو مرحلۀ تحمل و اداء است. زمان ادای شهادت، متفاوت از زمان تحمل آن، و پس از مرحله تحمل شهادت است. اما آیا لفظ شهادت زمان تحمل، یا زمان تحمل و اداء، هر دو را فرا میگیرد؟ یا به عبارتی میان علم و حضور و میان بیان و اداء چه رابطهای وجود دارد؟ پاسخ این پرسش را در کلمات برخی از ارباب لغت میتوان جستوجو کرد.
در لسان العرب از قول ابنسیده آمده است:
شاهد، آگاه و دانایی است که آنچه را میداند بیان میکند.
از ابوعبیده نیز نقل شده است:
الشاهد هو العالم الذی یبین ما علمه.
ابوالعباس میگوید:
شهد الله، بیّن الله و اظهر.
از این تعابیر و جملات استفاده میشود در تحقق شهادت، اداء و بیان آنچه گواهی دهنده، به آن عالم و آگاه شده است، دخالت دارد. از اینرو صاحب لسان العرب مینویسد:
و شهد له بکذا شهاده ای ادی ما عنده من الشهاده فهو شاهد؛
برای او به چیزی شهادت داد، یعنی آنچه از شهادت نزدش بود بیان و اداء کرد.
همچنین آمده است:
اصل الشهاده الاخبار بما شاهده. (ابنمنظور، 1414: ج3، 240)
مشابه این کلمات را میتوان در دیگر لغتنامهها ملاحظه کرد (قرشی، 1371: ج4، 75).
آنچه بیان شد با تعریف علّامه طباطبایی از شهادت، متفاوت است. وی در تعریف شهادت مینویسد:
حقیقت شهادت عبارت است از تحمل و دیدن حقایق اعمال که مردم در دنیا انجام میدهند. (طباطبایی، 1417: ج 1، 53)
بنابراین کلمۀ شهادت در اصل به معنای معاینه، یعنی به چشم خود دیدن یا به گوش خود شنیدن و یا با سایر حواس خود حس کردن است و در ادای شهادت نیز به کار رفته است (همو: 115). از نگاه علّامه در مسئله تحقق شهادت، ادا و بیان آن شرط نیست و ایشان معنای اصلی شهادت را دارای یک مرحله، یعنی حس کردن یک گزاره بیان میکند.
شهادت در قرآن
موضوع شهادت از مباحث مشکل و پیچیدۀ قرآنی است (همو: ج 12، 322). در قرآن کریم، مسئله گواهان بر اعمال و شهادت از زوایای متفاوتی مطرح شده است. آگاهی و شهادت با معیار گواهی دهندگان و شاهدان بر رفتار انسان، شاهدان را به جهت نوع آنان در دستههای مختلفی جای میدهد. مفسران قرآن، آگاهان و شهادت دهندگان بر انسانها را این گروهها دانستهاند:
1. ملائکهای که مأمور ثبت و ضبط اعمال انسان هستند: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» (ق: 18)؛ «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ * کِراماً کاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ» (انفطار: 10-12).
2. انبیای الهی: خداوند از قول عیسی نقل میکند: «وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ» (مائده: 117؛ همچنین نک: نساء: 41).
3. شهادت ویژۀ امت حضرت محمد: «وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّه وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً» (بقره:143).
4. گواهی پیکر و اندام انسان: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ» (نور: 24)؛ «الْیَوْمَ نخَتِمُ عَلىَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکلَّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشهدُ أَرْجُلُهُم بِمَا کاَنُواْ یَکْسِبُونَ» (یس: 65).
در بازشماری گواهان بر کنش و واکنش انسان، میتوان به موارد قرآنی _ روایی دیگری نیز اشاره داشت. هرچند در بیشتر این آیات، به اعمال تصریح نشده است، اما مفسران، آیات مذکور را به دلالت تضمنی و گاه التزامی مربوط به مسئله اعمال و رفتار انسان دانستهاند. برخی مفسران، زمین و زمان را نیز طبق آیات و روایات به این موارد افزودهاند (مکارم شیرازی، 1374: ج 22، 40).
با نگاهی کلی به مجموعۀ آیات یادشده درمییابیم شهادتِ بر اعمال، مخصوص شهیدان از انسانها نیست، بلکه هر کس و هر چیزی که کمترین ارتباطی با اعمال مردم دارد، در همان اعمال دارای شهادت است؛ همچون ملائکه، زمان، مکان، دین، جوارح بدن، حواس و قلب که همگی اینها شاهد بر انسان هستند (طباطبایی، 1417: ج1، 485).
موضوع شهادت با معیارهای دیگری نیز قابل تقسیم است؛ همانند زمان شهادت که پیش از خلقت یا همزمان با خلقت است، یا در دنیا یا آخرت تحقق مییابد و یا موضوع شهادت که مسئله خلقت و آفرینش یا رفتار و اعمال انسانهاست. آنچه ما را در هدف از این نوشتار یاری میدهد پیگیری چند مسئله از میان مسائل متعددی است که با موضوع شهادت در قرآن پیوند یافته است. این مسائل عبارتاند از:
1. موضوعی که انبیا بر آن شهادت میدهند؛
2. آیا مسئله شهادت پس از رحلت پیامبرگرامی از نگاه قرآن استمرار دارد؟
3. مقصود از امت در آیه 143 بقره و 89 نحل چیست؟ آیا گواه بودن تمامی امت اسلام مطرح است یا گروه خاصی مقصود قرآن است؟
4. رابطه و پیوند شهادت این گروه با شهادت پیامبر خاتم چیست؟
5. آثار و نتایج شهادت و رابطه آن با مسئله هدایت از نگاه قرآن و روایات چگونه است؟
از اینرو نوشتار حاضر، از میان شاهدان و گواهان گوناگونی که قرآن از آنها نام میبرد به گواهی پیامبر و شاهدانی پس از ایشان معطوف است.
شاهد بودن پیامبر در دنیا و آخرت
آیه چهل و پنجم سورۀ احزاب و هشتمین آیه سورۀ فتح، یکی از رسالتهای پیامبر را مسئله شاهد بودن ایشان بیان میکنند: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً».
بیشتر مفسران در مسئلۀ شهادتی که طبق تصریح قرآن کریم انبیا بر آن مأمورند، به این نکته اکتفا کردهاند که زمان این شهادت مربوط به نشئۀ اخروی است. گروهی از این مفسران در بیان محتوای شهادت بر این باورند که پیامبران در روز قیامت در برابر احتجاج برخی انسانها در مقابل خداوند متعال گواهی میدهند که پیام الهی را به مردم در دنیا ابلاغ کردهاند (سیوطی، 1404: ج 6، 71) و بیشتر مفسران برآنند که گواهی انبیا مربوط به اعمال انسانها پس از ابلاغ وحی الهی است؛ یعنی گواهی میدهند مردم دستورات الهی را پذیرفتند و مطابق آن عمل کردند، یا اینگونه نبوده و منشأ آنچه در قیامت گرفتار آن هستند، سوء رفتار و اختیار خودشان است. بنابراین طبق این تفسیرِ مشهور، شاهد بودن پیامبر عبارت است از تحمل شهادت در دنیا و ادای آن در آخرت.
این تفسیر در حالی است که به نظر میرسد در تبیین بیشتر مفسران قرآن، اطلاق آیه نادیده انگاشته شده است. از همینرو فخر رازی _ که به عمومیت آیه توجه داشته _ در اینباره مینویسد:
گستردگی و عام بودن شهادت پیامبر به دلیل اطلاق کلمه «شاهد» در آیه قرآن است. (رازی، 1420: ج 25، 173)
وی در تفسیر آیه 45 احزاب در بیان کیفیت و چگونگی این عمومیت بر این باور است:
پیامبر در دنیا، شاهد به احوال و قضایای آخرت از بهشت و جهنم و میزان و صراط بوده و در آخرت گواه بر احوال دنیا، از اطاعت و معصیت و صلاح و فساد آن است. (همو)
هر چند فخر رازی مرحله اول _ یعنی دیدگاه گستردگی شهادت پیامبر _ را به نیکی بیان کرده، اما گفتار وی در تبیین چگونگی آن، تمامی آنچه را که آیه بیانگر آن است دربر نمیگیرد. آنچه مورد کمتوجهی قرار گرفته، محدود کردن اثر شهادت به مسئله ادای آن در قیامت است. به بیانی دیگر، در بررسی مسئله شهادت دو نکته مهم وجود دارد؛ نخست، محدودۀ شهادت که بررسی کمیت آن است و دوم، ثمرات و نتایج شهادت که بحث از فرایند مسئله شهادت است و اینکه این آگاهی و شهادت چه تأثیری در زندگی دنیایی انسانها و مراحل حیات مادی آنان دارد.
در بحث نخست، برخی از مفسران به درستی گستردگی شهادت در دنیا به علاوۀ آخرت را مطرح کردهاند. اما در مسئله دوم، بیشتر و حتی میتوان ادعا کرد تمامی مفسران، پیوند نتایج شهادت و ادای آن را به عالم پسین دانستهاند. به نظر میرسد محدود کردن بحث شهادت از جهت اداء به عالم آخرت، با توجه به عمومیت و اطلاق آیه، بدان سبب صورت گرفته است که مفسران برای تحقق کامل شهادت _ یعنی تحمل و ادای آن در دنیا _ تبیین و وجهی نیافتهاند. این در حالی است که روایات و اصول مطرح شده در آیات قرآن بر امر دقیقتری دلالت میکنند که نشانههایی از این امر، گاه در بیان مفسران دیده میشود.
فخر رازی در پنجمین مسئلۀ مطرح شده در ذیل آیه 143سورۀ بقره، این سوال را مطرح میکند که پدید آمدن شهادت پیامبر در دنیاست یا آخرت؟ وی در پاسخ، تحقق شهادت را در دنیا میداند و در بیان چرایی ادای شهادت در دنیا، ابتدا از گوهر معنایی و مفهوم واژه «شهد» و مشتقات آن استفاده میکند:
شهادت، مشاهده و شهود به معنای رؤیت و دیدن است. گفته میشود فلان چیز را مشاهده کردم زمانی که آن را ببینم و به چشم من آید. از آنرو که میان دیدن به چشم و شناخت به قلب پیوستگی زیادی وجود داشت، معرفت قلبی، مشاهده و شهود نامیده شد، و به شخصِ آگاه و عارف شاهد و مشاهد میگویند وهر کس که به حال چیزی عارف و آگاه شود و آن چیز برایش کشف شود، او شاهد بر آن چیز خواهد بود. (همو: ج4، 83)
آنگاه رازی با شاره به متن آیه و دقت دادن به الفاظ مطرح در آن و پیوند دادن آنها با مفهوم و لوازم واژه شهادت مینویسد:
شهدا در دنیا عادل شمرده شدهاند؛ زیرا با صیغه ماضی خبر از آنان میدهد: «وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّه». از اینرو آیه اقتضا میکند این گروه در دنیا شاهد باشند؛ زیرا در شهادت مطرح در آیه، عدالت اعتبار شده است. (همو)
آنگاه وی این نکته را به آنچه گذشت برای تکمیل ادعای خود ضمیمه میکند که شهادتی که در آن عدالت معتبر باشد، ادای شهادت است نه تحمل شهادت؛ یعنی تحمل شهادت نیازمند عدالت نیست، بلکه هنگام ادای شهادت به عدالت نیاز است (همو).
همچنین میتوان افزود این تعبیر در کنار این مسئله که در آیه «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً» موضوع شهادت و گواه بودن رسول خدا در کنار دو موضوع بشیر و نذیر بودن _ که اموری مربوط به دنیاست و در پیوند با مسئله ارسال که آن هم مسئلهای مربوط به حیات پیش از مرگ است _ نشانگر آنند که برخی از آیات شهادت، به مسئله شهادت از لحاظ تحمل و ادای آن به دنیا اشاره دارند و بیانگر حقیقتی در دنیا هستند.
در مقابل گروهی از مفسران، لفظ «شاهد» در آیه مذکور را به علت نبود پیوستگی میان ارسال _ که موضوعی دنیوی است _ و شهادت که به تعبیر آنان تنها مربوط به آخرت است، حال مقدره دانستهاند (زمخشری، 1407: ج3، 546؛ شریف لاهیجی، 1373: ج3، 642؛ آلوسی، 1415: ج11، 223).
این در حالی است که دلیلی که آنان را به این امر واداشته است، یعنی مسئلۀ لحاظ شدن تحمل و اداء _ هر دو با هم _ در شهادت (آلوسی، 1415: ج11، 223)، همان نقطۀ عطفی است که با استناد به آن باید زوایای پنهان مسئله شهادت در دنیا بررسی شود.
برخی نیز برای توجیه تفسیر خود با تفاوت نهادن میان شاهد و شهید، با وجود آنکه آیه در دلالت بر شاهد بودن پیامبر اکرم مطلق است، اینگونه توجیه کردهاند:
فالنبی بعث شاهداً ای متحمل للشهاده و یکون فی الآخره شهیداً ای مؤدیاً لما تحمله؛ (رازی، 1420: ج25، 173)
مبعوث شدن پیامبر به عنوان شاهد [ که قرآن به آن اشاره دارد] به معنای تحمل کردن شهادت است و ایشان در آخرت شهید [یعنی ادا کننده آنچه در دنیا تحمل کرده است] خواهد بود.
اما بیشتر ارباب لغت میان شاهد و شهید در معنا تفاوتی قائل نیستند (ابنمنظور، 1414: ج3، 240؛ ابناثیر، 1385: ج2، 513). طریحی که تفاوت شاهد و شهید را در معنای حدوث و ثبوت در آن دو دانسته، معتقد است در معنای شهید لزومی به تحقق ادای شهادت در آخرت وجود ندارد (طبرسی، 1372: ج3، 80). از آیات دیگر قرآن که به مسئله شهادت پرداختهاند نیز لزوم وجود دو مرحله و تحقق الزامی ادای شهادت در آخرت استفاده نمیشود، بلکه از آیات پیوند یافته به شهادت عیسی میتوان نمونهای از تحمل و ادای شهادت در دنیا را بیان کرد.
حضرت عیسی در قیامت، در پاسخ به این پرسش که آیا به مردم گفتی تو و مادرت را خدا بدانند؟ برای تبرئه و پاک گرداندن خود، به رفتار و عملی که در دنیا انجام داده است و نشان میدهد او چنین دعوی نداشته استناد میکند و این بیان را با جمله «وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً مَا دُمْتُ فِیهِمْ» عرض میکند؛ یعنی شهادتش را محدود به دنیا و آن هم در زمان حضور خود در میان مردم بیان میدارد و افزون بر ادعای تبلیغ وحدانیت، مدعی میشود هدایتی پس از ابلاغ توحید را نیز انجام داده و آن جلوگیری از جریان غلو است.
از اینرو شهادت خود را به مرحله پس از ابلاغ رسالت نیز تسری داده و مطابق آن تشریح میکند. در نتیجه بحث شاهد و شهید بودن خویش را مقید به زمان حضور در دنیا و پیش از عروجش کرده است (نک: فیض کاشانی، 1415: ج2، 102؛ آلوسی، 1415: ج4، 66) و امر مراقبت را پس از عروج خود، به خدا نسبت میدهد: «فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ».
***************************************
نویسندگان:
رضا برنجکار . محمدتقی شاکر
فصلنامه مشرق موعود شماره 30
موضوعات: نقش امام غایب در هدایت و مبانی آن
لینک ثابت